-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ تیر ۴, یکشنبه

Latest News from Kaleme for 06/24/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه سپاه که صبح روز شنبه برای درمان خونریزی چشم به بیمارستان منتقل شده بود، پس از انجام تزریق داخل چشم برخلاف نظر پزشکان معالج و با وجود نیاز ضروری به مراقبت های پس از این تزریق به انفرادی بازگردانده شد.

به گزارش کلمه، فخرالسادات محتشمی پور چند ساعت پس از بازگرداندن همسرش، سیدمصطفی تاج زاده در دلنوشته ای برای او نوشت:

کسی که حسن خط دوست در نظر دارد، محقق است که او حاصل بصر دارد!

سلام آرام جان

چه سبز آمدی به میهمانی آن سوزن خوش عاقبتی که با عشوه و ناز بر شبکیه دیدگان بینای تو نشست به عزم درمان تاری آن. حالا من در آخرین ساعات عید میلاد جدّم حسین(ع) سرور آزادگان عالم به حال آن سوزن غبطه می خورم عجیب است نه؟ حسادت مثل خوره می افتد به جان من وقتی که دوری تو مرا نسبت به هر کس و هر چیز که مماس می شود با عضوی از اعضای تن پاک خراشیده ات به بیست ماه روزه داری مدام تنگ نظر می کند! حالا من در آخرین دقایق این عید فرخنده نشسته ام و کتاب حافظ پیش رو دارم و به حسن خط تو اندیشه می کنم که دوست تر از تو خدای توست که از او حاصل بصر طلب می کنم برای خودم به مانند تو که بصیرت را معنایی دوباره می کنی در هر نوشتار برای منِ عوامِ غفلت زده!

چو خامه بر خط فرمان او سر طاعت، نهاده ایم مگر او به تیغ بردارد!

کسی به وصل تو چون شمع یافت پروانه، که زیر تیغ تو هر دم سری دگر دارد!

دردانه دور از وطنت می گفت: مامان چند شب است خواب بابا را می بینم که آمده بیرون پیش ما و همه با هم هستیم و خرم و شاد! من نرم و آرام می گویمش: می آید جان مادر می آید و شما نیز در وطن مقام می یابید در خانه ای که بوی مهربانی می دهد بی خشم بی کین! دردانه ات امروز سراسیمه زنگ زد و گفت: دیشب تا صبح چشمم به گوشی تلفن بود تا نشانه تماس بابا را قبل از صدای شنیدن زنگ تلفن تماشا کنم. چرا منتظرم گذاشتی مامان؟ من خشمم را فرو می خورم و نرم و ملایم می گویم: نگذاشتند عزیزدل نگذاشتند بابا صدای گرمش را هدیه کند به تو سادات خانوم. من شرمنده ام! قصه وصل تو را دردانه خانم هر روز به قسمی ترانه سرایی می کند یا تابلوی نقاشی می کند بوم رنگی با رنگ های شاد شاد شاد و آن دخت دیگرت این قصه قدیم را نقش می کند بر یک قطعه موسیقی و نرم و مخملین می نوازد می خواند می خواند. من اما می نویسم همه تمناهای وصل را و تو می خوانی به چشم دل حالا که این چشم خود چشم زخم حسادت خورده است و کین!

به پای بوس تو دست کسی رسید که او، چو آستانه بدین در همیشه سر دارد!

دیر آمدی جان جانان دیر آمدی و چشم ما به در ماند تا بیایی در روشنایی عید. با نور آمدی سبز و شاداب و شتابان. آغوش که نه بال گشودم پرنده سان تا عطر تن رنجورت تمام عیدم را مشک فام کند به نیکویی و من پرو بال گیرم در آستان تو. و آن شاخه گل زیبا هدیه من نبود نازنین خوب می دانی! شرمنده ام که جدایی این شاخه گل عطرآگین از بوته اش را ناجوانمردانه تمنا کردم به نشانه مهر! دیر آمدی جانم و گل پژمرده شد در گرمای نفس گیر غیبت تو در آغازین روزهای تابستانی چهارمین سال از فصل جدایی!

ز زهد خشک ملولم بیار باده ناب، که بوی باده مدامم دماغ تر دارد!

زباده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را، دمی ز وسوسه عقل بی خبر دارد!

کسی که از در تقوا قدم برون ننهاد، به عزم میکده اکنون سر سفر دارد!

یار دلبند روزه دار نگذاشتند تو را تا اتاق عمل همراهی کنم و باده را با دست خود به تو بنوشانم تا در میانه روز افطار کنی هم یک امروز را که روز میلاد مولایمان حسین (ع) است. نبودم تا سماع کنان گرد تو که سبزپوش دیده به نیش سوزن سپردی به امید شفا، بگردم و پروانه سان تن به شعله های سوزان وجود روشنی بخشت بسپارم. مرا بدان بارگه و میکده راهی نبود در میانه عید آن گاه که پاس بان ها پاس می دادند جدایی ما را که شهد شیرینی است برای کینه توزان دین فروش. من دل و دین به تو باخته اما از درزهای اتاق سبزی که تو را سبزپوش در میان داشت ذره ذره روحم را روانه کردم تا شیفته و حیران به تماشای باده نوشی ات بنشیند ساقی هر که می خواهد باشد، می ناب تحفه ای است از دوست!

دل شکسته حافظ به خاک خواهد برد، چو لاله داغ هوایی که بر جگر دارد!

تو را مردان عبوسی که تاج سیادت نمی شناسند تا مردی را که زاده صفای و مروت و صداقت است بشناسند، از نگاه مشتاق من ربودند و طعم گس جدایی باز در تمام وجودم پراکنده شد. باند سپید روی چشمت سرپوشی بود بر خشم سهمگینی که با تاراج قطره قطره دریای حقت طوفانی می کرد وجود نازنینت را اما تو فرزند کاظمی و کظم غیظ نیکو می دانی. گفتی: عزیزم این ها کیانند که مخاطب شکوه های سادات باشند در روز عید بگذار بگذریم! من اما اشک در خانه چشمان خواهرتازه از راه رسیده ات که نشست، معنای صبر زینبی را با فریاد بر سر ستم بازخوانی کردم: ای اف بر شما قبیله ستم گر که درد را به جانمان می نشانید و ژست درمانگر می گیرید به دروغ! خدای را سپاس که مهر ما را در دل هم پالکی های شما نیز حتی نشانده است تا هراس چونان خوره بیفتد به جانتان. نام بلند تو ای مونس شب های بی ستاره ام هرجا که شبح ستم گسترده می شود در شبی دیجور، خواب را بر چشم دشمنانت حرام خواهد کرد نیک می دانم! حالا دستت را به من بده تا بوسه های وداع را بر آن بنشانم و آن دیده زخم خورده را خود در تنهایی اجباری ات که هدیه شاهانه روزگار است بر یکی از نیکوترین فرزندان روزگار، خوب تیمار کن عزیزِ جان! من نیز این دل شکسته و این جگر خونین را تا نوبتی دیگر که دیده بر جمال نکویت روشن گردانم پاس داری می کنم. بگذار این قصه های پر شرنگ ما صفحه صفحه روزگار تلخمان را آبیاری کند به خون دل یا اشک دیده چه فرق می کند جمله باده ناب!

«باده ناب در میانه عید»


 


برخی گزارش ها حاکی از آغاز دور جدیدی از بازداشت های جوانان و فعالان اینترنتی است که بازجویان و ماموران امنیتی به دلایل نامشخص، به شدت سعی در مخفی نگه داشتن خبر آن دارند.

به گزارش کلمه، از حدود یک ماه قبل موج تازه ای از بازداشت ها آغاز شده است، موج تازه ای که ظاهرا به بسیاری از شهرها سرایت کرده و جوانان کشورمان را در اکثر استان ها بی نصیب نگذاشته است.

نکته جالب توجه آن است که تمامی این بازداشت ها با اتهاماتی همچون فعالیت اینترنتی و یا توهین به مقدسات در فضای مجازی انجام گرفته است و خانواده های این جوانان به شدت توسط ماموران زندان و بازجویان تحت فشار هستند که اخبار این دستگیری ها رسانه ای نشود.

افرادی که در این پروژه از ابتدای خرداد تاکنون بازداشت شده اند، اکثرا در بند های امنیتی سپاه پاسداران زندانی هستند. آغاز این بازداشت ها از سوم خرداد امسال بوده و تا کنون حدود ۲۰ نفر در این مدت با همین اتهام از استان های مختلف کشور دستگیر شده اند.

به گزارش خبرنگار کلمه، در میان بازداشت شدگان علاوه بر تهران، جوانانی از شهرهای ایلام، مشهد، کرمانشاه، رشت، کرج، زنجان و خوزستان وجود دارند. بسیاری از این افراد چندین روز در زندان شهرهای خود سپری کرده اند و بعد از چندین روز به زندان اوین منتقل شده اند.

اکثر این جوانان دانشجو هستند و بسیاری از آنها در خوابگاه دانشجویی خود بازداشت شده اند که بین آنها نخبگان و قبول شدگان رتبه های بالای المپیاد های علمی و کنکور نیز وجود دارند. همچنین تقریبا تمامی این افراد بعد از ساعت ۱۲ شب و با یورش به محل زندگی شان، پس از تحقیر و توهین های زیاد، بازداشت شده اند.

بر اساس این گزارش، بازجوها مدام خانواده‌های این دستگیرشدگان را تهدید و به آن‌ها گوشزد می‌کنند که “اگر موضوع را رسانه ای کنید برای فرزندان شما مشکلات بیشتری ایجاد می شود.” حتی چندین نفر از والدین تهدید شده اند که در صورت رسانه ای شدن خبر دستگیری، برای فرزندشان پرونده اخلاقی درست می شود.

در میان این افراد خانواده هایی از اقشار مختلف وجود دارند؛ پدر یکی از این جوانان روحانی است و پدر یکی دیگر سپاهی و دیگری معلم. همچنین گفته می شود که بازجوها این افراد را تحت فشار قرار داده اند که نام دوستانشان را که در فضای مجازی فعالیت دارند، بگویند. بدین ترتیب پس از گذشت یک ماه هنوز پیگیری خانواده ها به نتیجه ای نرسیده و معلوم نیست تکلیف این عده و خانواده هایشان چیست.

در همین حال، این احتمال بین نزدیکان دستگیرشدگان مطرح است که پروژه جدید دستگیری و اتهام زدن به جوانان ایرانی فعال در اینترنت، کار گروه ناشناس موسوم به ارتش سایبری باشد که هرچند زمزمه تشکیل آن از سال ۸۴ مطرح بود، اما از چند ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و در واکنش به اعتراضات گسترده مردمی و فعالیت سایت های اینترنتی در سازماندهی حرکت های اعتراضی، با همین نام به صحنه آمد و به تلاش برای هک کردن سایت های مخالف با استفاده آشکار از امکانات مخابراتی و امنیتی دولتی پرداخت.

هرچند هنوز مشخص نیست که نسبت گروه موسوم به ارتش سایبری با مرکز مبارزه با جرایم سایبری سپاه و همچنین اداره کلی با وظایف مشابه در وزارت اطلاعات چیست، اما تاکنون شایعات متعددی در این باره مطرح بوده؛ به طوری که در سال ۱۳۸۸ مؤسسه «Defense Tech» که از مؤسسات نظامی و امنیتی ایالات متحده آمریکا است، ادعا کرد که بودجه این گروه در سال ۸۸ بالغ بر ۷۶ میلیون دلار بوده و تعداد نیروهای آن نیز تا رقم بیش از ۲۴۰۰ نفر و حتی ۱۲۰۰۰ نفر ذخیره تخمین زده شده است.

این در حالی است که برخی نیز معتقدند ارتش سایبری وجود خارجی ندارد و نیروهای سپاه و وزارت اطلاعات از این عنوان برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات مجرمانه خود در فضای مجازی و سوء استفاده از امکانات حکومتی برای سرکوب و قلع و قمع مخالفان بهره می گیرند. رصد و کنترل ایمیل ها و ارتباطات فعالان فضای مجازی، از جمله اقداماتی که به این گروه منتسب می شود، هرچند تاکنون جز در چند مورد هک که عمدتا ناشی از اشتباهات فنی مسئولان سایت ها بوده، اقدام خاصی در فضای مجازی از این مجموعه دیده نشده است.

اگرچه اغلب افراد بازداشت شده در این سه سال گفته اند بیشترین اطلاعاتی که از ایمیل ها و اطلاعات رد و بدل شده در فضای مجازی در بازجویی ها علیه افراد استفاده می شده، نه ناشی از توان دستگاه امنیتی، بلکه پس از گرفتن پسورد توسط تیم بازجویی و تخلیه ایمیل های افراد و یا بازجویی از افراد بازداشتی دیگر بوده است. در موارد بسیاری هم بازداشت شدگان تاکید کرده اند که تا زمانی که پسوردشان را به بازجوی خود نداده بودند، اطلاعات ویژه ای از محتویات ایمیل های آنان در اختیار تیم بازجویی قرار نداشته است.

به گزارش کلمه، در پاییز و زمستان سال ۸۹ نیز سپاه در پروژه ای به بازداشت جوانان شناخته شده تر در فضای سیاسی اقدام کرد که طول این بازداشت ها کوتاه بود و بر اساس گفته ی افراد بازداشت شده، اتهامات حول محور فعالیت آنان در فضای مجازی خصوصا در شبکه اجتماعی فیس بوک بوده است.

در بازجویی های جوانان بازداشت شده در آن برهه نیز بازجویان سپاه مدعی شده بودند که تیم ارتش سایبری به شناسایی فعالان پرداخته و بررسی ها مشخصا بر روی پست ها و نظرات فیس بوک آنان متمرکز بوده است. جوانان آزاد شده در آن برهه اظهار می داشتند که پرینت های فراوانی از صفحه فیس بوک آنها در پرونده وجود داشته و اتهامات بر اساس آن ها تفهیم می شده است. هرچند بسیاری از این پرینت ها نیز مربوط به نوشته های عمومی (public) افراد بوده است.

گفته می شود نهادهای امنیتی حاکمیت که در فضای مجازی فعال اند، تلاش زیادی دارند که علاوه بر هک و در صورت امکان ایجاد ویروس های مهاجم، رسانه های منتقد و فعالان جنبش سبز را مورد هجوم قرار دهند. اقدام اخیر برای پیگیری افراد به بهانه فعالیت اینترنتی را نیز می توان در همین راستا ارزیابی کرد.


 


کلمه – زهره نقیبی:

نان، شیر و مرغ. این سه کالای اساسی سبد خرید خانوارها که تا دیروز قیمت آنها دغدغه بسیاری از اقشار کم درآمد شده بود، از امروز به محور حرکتی اعتراضی و خودجوش تبدیل شده اند. اعتراض به گرانی های لجام گسیخته ای که هفت سال خودمحوری این دولت و حمایت های ارکان مختلف حاکمیت، مسبب آن شده است. دولتی که قرار بود نفت را بر سر سفره ها بیاورد و حالا جز گرانی و ناتوانی از خرید حداقل های همیشه موجود سفره، چیزی نصیب مردم نکرده است.

اما حالا هم که حتی مسئولان رده بالای حکومتی و مراجع مذهبی هم صدایشان درآمده و ظاهرا دیگر هیچ کس نیست که نفهمیده باشد این دولت چه بلایی بر سر اقتصاد کشور و سرنوشت ملت آورده، و حالا که همه به هشدارهای میرحسین موسوی و همراهانش درباره عمق فساد و ناتوانی و بی کفایتی حاکمیت فعلی پی برده اند، باز هم کسی جز خود مردم پیشتاز رویارویی با دولت در این عرصه نشده و جدا از احزاب و گروهها و نمایندگان و مدعیان مختلف، این خود مردم اند که دست به کار شده اند و با ارسال پیامک هایی برای هم، از یکدیگر می خواهند با خودداری از خرید این سه قلم کالا، اعتراض خود را به نمایش بگذارند.

این اعتراض، موضوع بحث امروز بسیاری از مردم در سطح شهر تهران بود. حالا می توان گفت آنها که تاکنون و در دو سه اخیر پیامک “خرید ممنوع” به دستشان نرسیده بود هم در روز اول این حرکت اعتراضی، از طریق شهروندان دیگر باخبر شدند که در این سه روز “خرید ممنوع” است.

مردم سه ماه قبل در حالی به استقبال نوروز رفتند که گوشت مرغ را در آخرین روزهای اسفند هر کیلو ۴۱۵۰ تومان می خریدند و اکنون در حالی وارد فصل تابستان شده اند که قیمت هر کیلوگرم گوشت مرغ به مرز ۶۴۰۰ تومان رسیده است. این افزایش قیمت، کم و بیش در مورد همه کالاهای اساسی و مایحتاج روزانه مردم به وقوع پیوسته و زندگی را برای عموم مردم به وِیژه اقشار ضعیف جامعه دشوار ساخته است.

در این سه ماه قیمت بسیاری از اقلام مورد نیاز قطعی خانوارها تا حدی باور نکردنی بالا رفت؛ به طوری که با افزایش قیمت نان حتی دستیابی به قوت لایموت مردمی که با تکه نانی خود را سیر می کردند، هم برای آنها سخت شد. در این مدت، نرخ نان سنگک به ۶۰۰ تومان، بربری ۵۰۰ تومان، تافتون ۳۰۰ تومان و نان لواش هم به ۱۶۰ تومان رسید. داستان شیر و گرانی چند مرحله ای آن را هم که همه می دانند.

خبرنگار کلمه در مورد حرکت اعتراضی اقتصادی اخیر که ظاهرا به طور خودجوش و از دل مردم برخاسته، با برخی از شهروندان تهرانی هم صحبت شده است. او گزارش می کند که حدودا نیمی از مردم در همین چند روز از این پیشنهاد اعتراضی مردمی، باخبر شده اند؛ هرچند بعضی از مردم موافق این شکل از اعتراض هستند و برخی هم مخالفت هایی دارند، و البته بسیاری از مخالفان معتقد به اعتراض های جدی تر و حتی حضور در اعتراض های خیابانی هستند. با این همه محوری کلیدی که بسیاری از مصاحبه شوندگان بر آن تاکید دارند، ضرورت وحدت میان همه ی شهروندان است.

این گزارش را با هم می خوانیم.

*       *       *

معلم آموزش و پرورش است و وقتی او را در مورد قیمت های فعلی کالاها مورد سوال قرار می دهم، خودش بی مقدمه اشاره می کند که خانواده آنها امروز هیچ خریدی انجام نداده و این روند را تا دو روز آینده ادامه خواهند داد. بدون اینکه چیزی از او بپرسم، خبر می دهد که این پیامک به دستش رسیده است: «شنبه، یکشنبه، دوشنبه در اعتراض به گرانی و تورم نان و شیر خریداری نمی کنیم. فقط سه روز با هم متحد باشیم. برای کمک به هموطنان کم درآمد و آسیب پذیرمان. لطفا اطلاع رسانی کن هموطن». سپس می گوید: “این شروع خوبی است. خدا کند همه مردم همراهی کنند و فعلا از خرید نان و شیر و مرغ خودداری کنند.” این خانم می گوید: “به نظرم مردم باید یکدیگر را هم از این موضوع باخبر کنند. با این قیمت ها برای تامین مخارج زندگی کم آورده ایم.”

نیازی به تحریم نیست؛ ما اصلا پول خرید کردن نداریم

شهروند دیگری هم می گوید: “این یارانه ها بلای خانمان سوز بود. به اسم چندر غازی که به مردم می دهند هر میزان خواستند قیمت ها را بالا و پایین کردند.” او ادامه می دهد: “حالا هم یارانه ۲۸ هزار تومانی برای ۶ ماه دادند. آخر این که پول چند عدد نان در ماه هم نمی شود. مردم را مسخره خودشان کردند. الان من چند تا جوان بیکار توی خانه دارم، نان هم بهشان نمی توانم بدهم بخورند.”

صحبتم را با او به بحث تحریم خرید می کشانم که می گوید: “نیازی به تحریم نیست. ما اصلا پول خرید کردن نداریم. خانم، مردم هزار بدبختی دارند. مگر می دانند مردم با چه سختی دارند امورات خود را می گذرانند؟”

پیرمردی هم می گوید: “مردم با یک لقمه نان می توانستند شکم خود را سیر کنند که آن هم گران شد. برخی هم دائم می گویند اعتراض، اعتراض. چه اعتراضی کنم وقتی می برندم به ناکجا آباد و زن و بچه ام از همین لقمه نان هم می مانند؟ دوره شاه اگر مردم انقلاب کردند، شکم هایشان سیر بود. اما الان چه؟ توان اعتراض کردن هم نداریم.”

با خانم جوانی هم سخن می شوم که گله مند از گرانی ها است. می گوید: “همه با سختی زندگی می کنند. چاره ای نیست.” او که با بچه خود در حال خرید است، در مورد تحریم خرید می گوید: “باید بخریم. چاره ای نداریم. آخر مگر همین بچه من می فهمد گرانی یعنی چه؟ باید بخریم.”

مردم باید با هم یکی شوند

مرد میانسالی که خود را بازنشسته معرفی می کند هم در مورد گرانی ها به پیامکی اشاره می کند که مردم سه روز نان خریداری نکنند. او می گوید: “ما که سه روز پیش ۴ عدد نان خریدیم، این سه روز را هم نمی خریم. امیدوارم همه مردم هم خرید را تحریم کنند و بدانند که این به نفعشان است.” در مورد مرغ و شیر سوال می کنم که به آنها هم در پیامک تحریم خرید اشاره شده. می گوید: “از این اطلاعی نداشتیم، هرچند پول ما به خرید مرغ ۶۵۰۰ تومانی نمی رسد. ولی مردم باید با هم یکی شوند. در این صورت بسیاری از مشکلات حل می شود.”

به شهروند دیگری می رسم و بعد از اتمام خریدش با او هم صحبت می شوم که به خریدهایش اشاره می کند و می گوید: “آنقدر پول بی ارزش شده و قیمت ها سرسام آور که ۱۰ هزار تومان پول فقط همین چند قلم کالا را خریدم.”

دیگری هم در مورد خرید نکردن نان و شیر و مرغ معتقد است که “وسع مان به خرید نمی رسد. همین شیر دولتی الان با این قیمت گران فقط آب هست. اگر برایش پولی بدهی، انگار پولت را ریختی توی جوی آب. سمت مرغ هم که اصلا نمی شود رفت. نان ها که بی کیفیت اند. شما بگویید چه کنیم!”

از او می پرسم آخرین بار که مرغ خرید چه زمانی بوده، که توضیح می دهد: “مرغ و گوشت که اگر مجبور بشویم و میهمان داشته باشیم خرید می کنیم. هر چند با این قیمت های گران، میهمانی ها هم کم شده است.”

شهروندی هم می گوید که برای خرید مرغ مراجعه کرده بوده که با نرخ ۷ هزار تومان مواجه شده است. می گوید: “مجبور که نیستیم، نمی خوریم.”

باید زودتر شروع می کردیم

یک خرده فروش مواد غذایی هم با استقبال از این طرح که می گوید از طریق یکی از مشتریانش از آن با خبر شده و از او خواسته این پیامک را برایش ارسال کند تا او هم برای دیگران بفرستد، نظرش بر این است که این طرح باید خیلی زودتر از این شروع می شد.

نظر شهروند دیگری هم این است که “مردم اگر متحد باشند این طرح خوبی است.” با این حال او می گوید: “هر چند، دور و اطرافیان آقایان برای خودشیرینی و خنثی کردن طرح، اگر شده نان به تعداد زیاد می خرند برای فامیل و اطرافیان خود تا به ظاهر خنثی بودن این طرح را نشان دهند.”

وی اشاره می کند: “البته با این روال گرانی که آقایان در پیش گرفتند، خیلی ها هم به نان و نوایی رسیدند. همین بازار مسکن را شما ببینید، برای بسیاری بازار درست کرده است. اگر یک اتاق هم داشته باشند و اجاره دهند کلی در ماه کاسب اند. بیچاره آن مردم اجاره نشین.”

خانمی درباره گرانی که مورد پرسش قرار می گیرد، قبل از اینکه چیزی بگوید، موبایلش را از کیفش بیرون می آورد و علاوه بر پیامک خرید نکردن، پیامک دیگری هم می خواند: «فیلم جدایی نان از سفره؛ کارگردان: محمود احمدی نژاد»!

او می گوید: “وقتی شیرها فاسد بشود و در مغازه ها بماند، حساب کار دست آقایان می آید.” ادامه می دهد: “مردم ما دیر به فکر این کار افتادند. کشورهای دیگر به محض یک تغییر قیمت، سریعا اعتراض مردم در نخریدن و اعتراض نمود پیدا می کند. مردم ما با هم اتفاق نظر باید داشته باشند.”

نانوایی ها هم باید تعطیل کنند

در مسیرم سراغ یک خرده فروش مرغ و گوشت می روم، او می گوید: “همه گرانی ها از بلای تحریم است و آقایان نمی خواهند زیر بار بروند. همین دانه های مرغ، می دانید چند برابر شده است؟ ما هم به خدا از این وضعیت راضی نیستیم. ما هم از همین مردم هستیم. اما مشکل گرانی را دولت باید حل کند که نشان داده این قدرت را ندارد. با خرید نکردن که کار درست نمی شود. شاید یک نفر شکم سیر که نان و گوشت بوقلمون می خورد، این پیامک را به همه ارسال کرده و برایش بالا و پایین رفتن قیمت تاثیری بر زندگی اش ندارد.”

خانمی که از مخالفین این طرح است، سوال می کند که “مگر می شود نان نخرید؟” او که مثل بسیاری دیگر از شهروندان، به مخالفت با طرح هدفمندی یارانه ها می پردازد، در ادامه صحبت های خود می گوید: “قیمت ها به قدری گران شده که من و شوهرم با هم کار می کنیم اما باز هم کفاف زندگی و این خرج ها را نمی کند.” او می گوید: “همه چیز و همه این بلاها از یارانه ها بر سر مردم هوار شد.”

سراغ یکی از نانوایی های شهر می روم تا از فروش روزانه اش بپرسم. به محض شنیدن سوال، می گوید: “امروز مشتریان می گفتند پیامکی آمده که مردم نان نخرند. خب تا حدودی در فروش ما تاثیر داشت، اما خیلی چشمگیر نبود.” او می گوید: “خودِ من هم با این طرح موافق هستم، ولی تنها با خرید نکردن جواب نمی دهد. باید ما نانوایی ها هم تعطیل کنیم تا تأثیر اعتراض مردم بهتر مشخص شود.”

علت گرانی نان را می پرسم که هم به آزاد شدن نرخ آرد اشاره می کند و هم گندم وارداتی که به خاطر مشکلات تحریم به گندم های بی کیفیت تبدیل شده است.

مردم میانسال دیگری که در حال خرید نان است، با اعتراض به این بحث می گوید: “خانم، این شیوه فایده ای ندارد. مردم باید به خیابان ها بیایند و اعتراض کنند. خیابان هم نه با سکوت. باید صدای اعتراض بلند باشد.” اما خانمی که پشت سر اوست، جواب می دهد: “مگر کم جوانان مردم را کشتند؟” با این حال پاسخ آقا این است که “مردم باید کار را یکسره کنند. باید کشته بشوند تا حرف خود را به کرسی بنشانند.”

به او می گویم شاید این اعتراض، مقدمه کارهای بعدی باشد. جواب می دهد: “آخر نان نخریدن که خودش مرگ تدریجی است. باید به فکر کارهای اساسی بود.”

نانوایی را که ترک می کنم، صحبت یکی از شهروندان را با خود مرور می کنم که گفت: “با همین طرح می توان تمرین وحدت کرد و برای کارهای بزرگتر خود را آماده کرد. به نظرم لااقل از سکوت و انفعال بهتر است.”

*       *       *

شما هم می توانید مشاهدات و دیدگاه خود را درباره این اعتراض مردمی زیر این مطلب بنویسید.

 

 

تصویر دو نمونه از پیامک هایی که مردم برای یکدیگر ارسال کرده اند:

 

تصویر طرحی که برای تبلیغ این حرکت اعتراضی در اینترنت منتشر شده:

 


 


بر اساس گزارش های موثق هم اکنون بیش از ۴۵ تن از زندانیان سیاسی زن بدلیل فعالیت های حقوق بشری و عقاید خود در زندان های کشور محبوس هستند. این زنان در حالی در حال گذراندن احکام سنگین خود هستند که به دستور مقامات قضایی و اطلاعات از حقوق ابتدایی یک زندانی سیاسی نیز محروم مانده اند.

نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر که بیش از دو ماه است که در شرایط وخیم جسمانی در زندان زنجان محبوس است هفته گذشته در حمام این زندان بر اثر گرفتگی عضلانی به زمین خورده است. خانواده و فرزندان خردسال این فعال حقوق بشر زندانی، در سالن ملاقات او را با چهره کبود و شرایط نامناسب جسمانی ملاقات کردند و پس از این ملاقات بر نگرانی ها و ناراحتی های خانواده و فرزندان خردسال او افزوده شده است.

کریم محمدی کارمند بازنشسته بیمارستان و پدر نرگس محمدی با تاکید به وضعیت نامناسب دخترش به “جرس” می گوید: “مدام می گویند دخترم را آزاد می کنند اما الان دو ماه می گذرد و هنوز نرگس در زندان است! دخترم بشدت مریض است، بی حال می شود و غش می کند و هر لحظه ممکن است حادثه ناگواری برای او رخ دهد که دیگر نتوان کاری کرد… به دادستان گفتم حالا که بازداشت و زندانی اش کرده اید، حداقل بگذارید من نرگس را به دکتر ببرم و دوباره او را به زندان تحویل شما دهم اما باز مخالفت می کنند. شب و روز ندارم، شب ها از ناراحتی و نگرانی خوابم نمی برد و روزها هم پیگیری می کنم اما بی نتیجه…. خودشان هم می دانند که نرگس بیمار است. در این دو ماه کاهش وزن شدیدی داشته است. نرگس دچار فلج عضلانی می شود و حتی زمین خورده بود. اگر اتفاقی برای او رخ دهد چه کسی مسئول است؟ قوانین ایران اسلامی است، اما اینگونه برخوردها و عملکردها با اسلام مغایرت دارد. در اسلام هیچگاه انسانها را اذیت نمی کنند، رفتار پیامبر و حضرت علی با مردم هیچگاه اینگونه نبود. ما مسلمانیم و باید به اصول اسلامی پایبند باشیم و از حکومتداری پیامبر و حضرت علی الگو بگیریم. حکومتی که طبق قوانین اسلام عمل نکند، دیگر اسلامی نیست. چه بگویم که چه روزهای سختی را می گذرانیم. این ظلمها را به خدا و پیامبرش واگذار می کنم تا داد ما را بستاند. خدا قادر است و ظالم را به زمین خواهد زد. من از بچگی به این کشور و مردمش خدمت کردم و تا آخرین نفس هم خدمت می کنم اما پاسخ این همه خدمت این باید باشد؟! برای این انقلاب زحمت کشیدم و الان هم پشیمان نیستم و همان راه خدا می روم و به آرمان های انقلاب پایبندم اما در مقابل این ظلمها ساکت نخواهم نشست.”

نرگس محمدی به دلیل فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر از محل کار خود (شرکت بازرسی مهندسی ایران) اخراج و در اردیبهشت سال ۸۸ به اتهام عضویت در کانون به شعبه ۴ دادگاه انقلاب اسلامی احضار و پس از چند جلسه دفاع برای وی قرار ۵۰ میلیون تومان صادر شد. اما تنها چند روز بعد، توسط مأموران امنیتی، شبانه و در منزل خود بازداشت شد و در تیرماه سال ۹۰ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب محاکمه و به یازده سال حبس تعزیری محکوم شد، حکمی که از سوی دادگاه تجدیدنظر به شش سال حبس تعزیری کاهش یافت.

گفتنی است، نرگس محمدی در زندان زنجان در کنار زندانیان غیرسیاسی نگهداری می شود.

خانم بازرگان در این زمینه به گفته بود: “در زندان زنجان اصلا زندانی سیاسی زن نداریم و نرگس الان در کنار زندانیان غیرسیاسی و معتادان و قاتلین نگهداری می شود. این در حالی است که نرگس باید در بند زندانیان سیاسی نگهداری شود. اصلا نمی دانیم چرا او را به زندان زنجان آورده اند هر چه هم پیگیری می کنیم پاسخی نمی دهند. می خواهند او را اینجوری شکنجه کنند. دستمان هم به هیچ جا بند نیست.”

مهسا امرآبادی روزنامه نگار اصلاح طلب که از روز بیستم اردیبهشت سال جاری پس از احضار به دادسرای شهید مقدس اوین، برای اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد تاکنون نتوانسته همسر خود مسعود باستانی زندانی دربند زندان رجایی شهر را ملاقات کند. این در حالی است که طبق قوانین زوج در بند هر دو هفته یکبار می توانند همدیگر را ملاقات کنند.

مریم نقی، مادر مهسا امرآبادی با تاکید بر روحیه عالی فرزندش علی رغم محدودیت ها، می گوید: “متاسفانه با وجود پیگیری های زیادی که انجام دادیم تاکنون به مهسا اجازه ملاقات و تماس تلفنی با همسرش را نداده اند و خیلی دلتنگ همسرش است. الان بیشتر از چهل روز است که مهسا در زندان بسر می برد که هم ما و خانواده مسعود و هم خود مهسا و مسعود درخواست داده ایم که اجازه ملاقات و تماس تلفنی بدهند یا حداقل مسعود را به زندان اوین اوین منتقل کنند تا این دو جوان که ناعادلانه در زندان بسر می برند بتوانند همدیگر را ببینند اما هیچ جوابی نمی دهند. این در حالی است که در قانون آمده است که اگر زن و شوهر هر دو در زندان باشند مطابق با قانون هر دو هفته یکبار باید ملاقات داشته باشند. درخواست ما این است که مسئولین حداقل به قوانین خود پایبند باشند و آنرا رعایت کنند.”

مهسا امرآبادی در دهه ۸۰ فعالیت روزنامه نگاری خود را با همکاری با روزنامه‌های اصلاح‌طلب آغاز کرد و تا پیش از انتخابات نیز در روزنامه‌ اعتماد ملی قلم می زد. این روزنامه نگار اصلاح طلب در خرداد ۸۸ بازداشت و بیش از شصت روز را در زندان بسر برد. وی بار دیگر به همراه فخرالسادات محتشمی‌پور و شهین جهادی در جریان اعتراضات جنبش سبز در دهم اسفند ۸۹ در اعتراض به حبس خانگی میرحسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان بازداشت شد که پیش از عید نوروز ۹۰ آزاد شد. اما پس از آزادی در خرداد ۹۰، به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و گزارش‌ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به یک سال حبس محکوم شد. این حکم در حالی صادر شده است که چندی پیش مجمع تشخیص مصلحت نظام از مهسا امرآبادی بعنوانی روزنامه نگاری برجسته بخاطر مقالات و نوشته هایش قدردانی کرده بود.

شایان ذکر است، مسعود باستانی همسر مهسا امرآبادی که پس از انتخابات سال ۸۸ بازداشت شد، هم اکنون نزدیک به سه سال است که در زندان رجایی شهر با محرومیت از حقوق اولیه خود بسر می برد. این روزنامه نگار نیز در دادگاههای نمایشی به شش سال زندان محکوم گردید.

نسرین ستوده، وکیل مدافع دربند که دارای دو فرزند خردسال است، به دستور مسوولان امنیتی از ملاقات حضوری با فرزندانش محروم شده است مادر و برادر وی حق هیچگونه ملاقاتی با او ندارند.

نسرین ستوده عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان است که به جرم اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به یازده سال حبس تعزیری، ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور و ۲۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شده است.

رضا خندان همسر نسرین ستوده از تصمیم همسرش جهت اعتصاب غذا در صورت ممانعت مسوولان زندان از ملاقات حضوری او و فرزندانش خبر داده و نوشته است: “دیروز چهارشنبه ملاقات کابینی داشتیم. نسرین از اینکه تقاضای خودش و ما برای ملاقات حضوری مدام رد می‌شود به شدت عصبانی بود. گفت اگر هفته‌های آینده ملاقات حضوری بچه‌ها و مادرش را برقرار نکنند دست به اعتصاب خواهد زد. بیش از ده ماه است که مادر بیمار و برادرش اجازه‌ ندارند به سالن ملاقات بیایند. طبق نامه‌ای که دادسرا به سالن ملاقات داده است آنها همچنان ممنوع الملاقات‌اند حتی کابینی.”

چندی پیش همسر نسرین ستوده در خصوص این فشارها و محدودیت ها گفته بود: “ظاهرا از سوی دادسرا نامه ای به سالن ملاقات ها داده اند که غیر از همسر و فرزندان دیگر اعضای خانواده و فامیل ممنوع الملاقات هستند. الان مادر خانم ستوده که هشتاد و پنج سال سن دارند و پرستار از ایشان مراقبت می کند از دیدن دخترش محروم است. از زمانیکه خانم ستوده بازداشت شدند مادرشان فقط دو بار توانسته است او را ملاقات کند و این واقعا “آزار” دهنده است. از سوی دیگر در خصوص ملاقات حضوری ما همچنان مشکل داریم. انتظار ما این است که حداقل بچه ها یکبار در هفته بتوانند ملاقات حضوری داشته باشند. هر بار هم که برای ملاقات حضوری اقدام می کنیم متاسفانه پاسخی دریافت نمی کنیم و می گویند با شما تماس گرفته می شود و هیچگاه هم تماس نمی گیرند. این در حالی است که طبق قاعده خودشان در ماه یکبار ما می توانیم ملاقات حضوری داشته باشیم.”

نسرین ستوده عضو کانون مدافعان حقوق بشر، کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، و انجمن حمایت از کودکان است و وکالت پرونده‌های بسیاری از فعالان حقوق بشر، فعالان حقوق زنان و کودکان در معرض اعدام را در کارنامه فعالیت های حقوق بشری خود دارد.

فاطمه(پروین) رهنما زندانی سیاسی که سه سال در زندان اهواز در تبعید بسر می برد، تاکنون علی رغم بیماری سخت و فوت مادرش نتوانسته است حتی یکروز به مرخصی بیایید.

ناهید رهنما، خواهر این زندانی سیاسی پنجاه و یک ساله با ابراز تاسف از عدم اعطای حقوق اولیه یک زندانی سیاسی، تصریح می کند: “علی رغم شرایط جسمانی نامناسب خواهرم که توده های در سینه اش است که هر شش ماه یکبار باید چک شود و شرایط سخت زندان، تاکنون هیچ تغییری در وضعیت او صورت نگرفته است. فشارها چنان بر روی خواهرم زیاد است که حتی پس از فوت مادرم هم به او اجازه شرکت در مراسم تشیع جنازه را ندادند. دقیقا سه روز دیگر خواهرم وارد چهارمین سال زندان خود می شود اما تاکنون به درخواست های ما ترتیب اثر نداده اند. پیگیری هایمان حتی برای انتقال او به زندان اوین یا یک زندان نزدیکترهم بی نتیجه بوده و می گویند حکم او برای زندان اهواز است و غیرقابل تغییر است.”

فاطمه رهنما در مرداد ماه سال ۸۸ بازداشت و از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام ارتباط با مجاهدین به ده سال زندان در تبعید محکوم شد. این در حالی است که وی پس از بازداشت به مدت دو ماه در انفرادی و تحت شرایط بسیار دشوار قرار داشته و تحت آن شرایط و با فشارهای بازجو مجبور به اعتراف دروغین شد. اما بعد از خارج شدن از سلول انفرادی و در دادگاه تمامی اتهامات خود و ارتباط با مجاهدین خلق را رد کرد.

رهنما با بیان اینکه وضعیت خواهرش بسیار اسف بار است و به او ظلم شده است، عنوان می کند: “خواهرم علاوه براینکه به یک حکم ناعادلانه و سنگینی ( مدرکی دال بر اتهامات در پرونده خواهرم نیست) محکوم شده است، بلکه باید دوران محکومیت خود را نیز در زندان در تبعید با هزار کیلومتر فاصله از محل زندگی اش بسر ببرد. ببینید شرایط خواهرم چقدر سخت است که مسئولین زندان به او گفته اند یک نامه به مسئولین قضایی استان خوزستان بنویسد. درست است که در زندان در تبعید بسر می برد اما زندان در تبعید هم یک استاندارهایی دارد. به قول خود مسئولین او یک زندانی سیاسی است اما در کنار زندانیان غیر سیاسی خطرناک و شرور نگهداری می شود. بارها شده است که خواهرم با تلفن با من صحبت می کند یکدفعه صدای عربده و جیغ و فریاد می آید که تمام تنم به لرزه در می آید. باج گیری می کنند، تلفن ها را می شکنند، خیلی ها معتاد یا آلوده به بیماری های واگیردار هستند و…خواهرم در کنار اینها زندگی می کند و ما بسیار نگران وضعیت او هستیم و به خودمان می گوییم آیا او سالم از این زندان بیرون می آید؟ یا از نظر روحی دیگر چیزی از او باقی می ماند؟ حالا بگذریم که هنوز نمی دانیم به چه علت او باید در زندان باشد؟ اما علی رغم این حکم ناعادلانه باید در این شرایط در زندان باشد؟! واقعا متاسفم برای کشوری که خودش را اسلامی می داند و یک زندانی زن مسن و بیمار را در چنین شرایطی شکنجه می کنند.”

ناهید رهنما می افزاید: مادرم که از غصه خواهرم دغ کرد و مرد. الان پدر پیرم بشدت دلتنگ پروین خواهرم است. هر روز از من می پرسد که پروین چه مدت دیگر باید در زندان باشد؟ برای چه در زندان است او که کاری نکرده است؟ اینها جواب خدا را نمی خواهند بدهند. مگر اینها مسلمان نیستند چرا یک زن بیمار را در زندان نگه داشته اند؟ و من هیچ جوابی ندارم به این پیرمرد و دلتنگ و بیمار بدهیم. ”

شبنم مددزاده، دیگر زندانی سیاسی زن که بیش از چهار سال بدون حتی یک روز مرخصی در زندان بسر می برد. عبدالعلی پدر این فعال دانشجوی دربند خاطرنشان می کند: “آخرین باری که توانستم شبنم را حضوری ملاقات کنم نزدیک سه ماه پیش بود و حتی یک روز هم مرخصی نداشته است. من و مادرش مسن هستیم و شرایط جسمانی خوبی هم نداریم و از آنجاییکه در تبریز هم زندگی می کنیم امکان هر هفته به تهران آمدن برایمان نیست و این مشکلاتی را برای من و مادرش ایجاد کرده است اما هیچک از مقامات قضایی پاسخی به درخواست های ما برای مرخصی نمی دهند. چه کنیم دستمان به جایی بند نیست….”

شبنم مددزاده، نایب رئیس شورای تهران دفتر تحکیم وحدت و دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم تهران بود که هسته اصلی اعتراضات صنفی و رفاهی دانشگاه تربیت معلم توسط وی شکل گرفت؛ همین مسأله باعث محرومیت از تحصیل، بازداشت و صدور حکم پنج سال زندان برای وی شد.

گفتنی است، فرزاد مددزاده زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر نیز در اسفند ۸۷ به همراه خواهرش شبنم مددزاده بازداشت شد و به اتهام محاربه و اقدام علیه امنیت ملی به ۵ سال زندان با تبعید به زندان رجایی‌شهر محکوم شد.

فرح واضحان زندانی سیاسی محبوس در بند نسوان زندان اوین است که از درد در ناحیه شکم رنج می برد و باید هر چه زودتر تحت عمل جراحی قرار گیرد. اما مسئولان از انتقال وی به بیمارستان ممانعت بعمل می آورند.

یکی از نزدیکان واضحان می گوید: “غده هایی در رحم فرح است که مشکوک به سرطان است و به تجویز خود دکترای اوین وی باید به بیمارستان منتقل شود تا تحت درمان و زیر نظر پزشکان متخصص قرار گیرد اما تاکنون پاسخی داده نشده است.”

فرح واضحان که پنجاه سال دارد مدتی پس از روز عاشورای سال ۸۸ در منزل خود بهمراه دیگر اعضای خانواده اش بازداشت و به بند ۲۰۹ منتقل شد. وی ابتدا به اتهام “شرکت در اعتراض‌های خیابانی” و “محاربه از طریق همکاری با گروههای معاند نظام “به اعدام محکوم شد که این حکم در دیوان عالی کشور لغو گردید و پس از مدتی از سوی دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۱۷ سال حبس تعزیری محکوم شد.

گفتنی است، بهاره هدایت، نازنین خسروانی، سیما اشراقی، مریم اکبری‌مفرد، زینب بایزیدی، کبری بنازاده امیری، مطهره بهرامی، طره تقی‌زاده، زینب جلالیان، مریم جلیلی، ریحانه حاج‌ابراهیم دباغ، نوشین خادم، نازیلا دشتی،سیما رجبیان، میترا زحمتی، مهوش شهریاری، فرشته شیرازی، روناک صفارزاده، اشرف علیخانی، ناهید قدیری، نسرین قدیری، ژیلا کرم‌زاده مکوندی، محبوبه کرمی، فریبا کمال‌آبادی، شبنم مددزاده، صدیقه مرادی، لادن مستوفی، کفایت ملک‌محمدی، منیژه نصرالهی، رزیتا واثقی، فرح واضحان، معصومه یاوری و… از جمله زندانیان سیاسی زن دربند هستند که از حقوق ابتدایی خود محروم هستند.


 


رئیس اتحادیه فروشندگان آجیل و خشکبار کشور اعلام کرد: قیمت خرما در ماه رمضان با افزایش ۵۰ درصدی نسبت به سال گذشته روبرو خواهد بود.

به گزارش ایلنا، علیرضا ارزانی ممقانی گفت: افزایش قیمت ارز به رشد قابل ملاحظه صادرات خرما منجر شد که این امر کاهش موجودی و افزایش قیمت را در پی آورد.

ارزانی ممقانی با تاکید بر اینکه در حال حاضر قیمت هر کیلوگرم رطب چهار هزار و ۲۰۰ تومان و خرمای زاهدی دو هزار و ۷۰۰ تومان برای توزیع کننده است، اظهار داشت: امسال قیمت خرما برای مصرف کننده نسبت به سال گذشته حدود ۵۰ درصد افزایش یافته است. به تبع آن در ایام ماه رمضان نیز که بیشترین تقاضا برای خرما در بازار ایجاد می شود، قیمت ها نسبت به ماه رمضان سال گذشته با رشد ۵۰ درصدی همراه است.

وی همچنین گفت که برداشت محصول در ایران همچنان به روش های سنتی انجام می شود و در نتیجه حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد محصول هنگام برداشت از بین می رود.

رئیس اتحادیه فروشندگان خشکبار سیستم بسته بندی و فرآوری خرما در کشور را نیز ضعیف دانست و اظهار داشت: سیستم بسته بندی و فرآوری خرما در کشور بسیار ضعیف است که این امر به نوبه خود منجر به از بین رفتن محصول و کاهش کیفیت آن می شود.


 


با گذشت دو هفته از بازداشت امین زرگرنژاد، فعال سیاسی بازداشت شده در تبریز، هنوز هیچ اطلاعی‌ از موارد اتهامی وارد شده به او و نیز وضعیت نگهداری سلامتی اش در دست نیست.

به گزارش ندای سبز آزادی، ساعت ۸ شب روز شنبه ۲۰ خردادماه، نیروهای لباس شخصی‌ با حضور در محل سکونت امین زرگرنژاد در شهر تبریز، اقدام به بازرسی منزل و ضبط وسایل شخصی‌ او کرده و پس از بازداشت، او را به محل نامعلومی منتقل کردند.

دو روز بعد زرگرنژاد در تماس بسیار کوتاهی با خانواده‌ی خود اظهار داشت که در محل اداره‌ی اطلاعات شهر تبریز تا تکمیل شدن تحقیقات در بازداشت نیروهای امنیتی به سر می‌‌برد.

امین زرگرنژاد، مقطع کارشناسی را در دانشگاه آزاد تبریز گذرانده و در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه فارابی فارغ التحصیل شده بود.


 


درپی اعلام ستاد هدفمندی یارانه‌ها مبنی بر عدم پرداخت یارانه ۲۸ هزار تومانی نان به ۴ میلیون نفر، صبح امروز تجمع اعتراض آمیزی مقابل سازمان هدفمندی یارانه‌ها برگزار شد.

به گزارش ایلنا، افرادی که یارانه ۲۸ هزار تومان یارانه نان به حسابشان واریز نشده از صبح امروز مقابل سازمان هدفمندی یارانه‌ها، تجمع اعتراض آمیز برگزار کرده‌اند.

از زمانی که دولت در پیچ و خم‌های نحوه پرداخت یارانه آن هم ناشی از کمبود نقدینگی مواجه شده، برای چندمین بار متوالی است که مردم در مقابل سازمان هدفمندی یارانه ها تجمع می‌کنند. این بار تجمع کنندگان به عدم دریافت یارانه نان به نشانه اعتراض و اینکه چرا از لیست دریافت کنندگان حذف شده‌اند، مقابل سازمان هدفمندی جمع شدند.

با این حال مسؤولان سازمان هدفمندی، مانند گذشته در جمع تجمع کنندگان حاضر نشده و کار‌شناسان خود را برای پایان دادن به این تجمع با وعده‌هایی به میان معترضان فرستاده‌ اند.


 


سیدمصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی محبوس در قرنطینه سپاه که صبح امروز برای درمان خونریزی چشم به بیمارستان منتقل شده بود، پس از انجام تزریق داخل چشم برخلاف نظر پزشکان معالج و با وجود نیاز ضروری به مراقبت های پس از این تزریق به انفرادی بازگردانده شد.

به گزارش نوروز، مامورین امنیتی که این زندانی سیاسی را همراهی می کردند، با وجود تاکید پزشکان بر ضرورت نگهداری بیمار پس از انجام عمل تزریق داخل چشم در محیطی ایزوله و بهداشتی، با این ادعا که ماندن تاجزاده در بیمارستان نیازمند مجوز مسئولین بالاتر می باشد، وی را مجددا به زندان اوین بازگرداندند.

سیدمصطفی تاجزاده که در قرنطینه زندان اوین و به صورت انفرادی نگهداری می شود و مدتها است دچار مشکلات جسمی عدیده ای می باشد، دو هفته پیش و پس از ماهها پیگیری تحت معاینه پزشکان قرار گرفته بود و نیاز فوری وی به عمل جراحی گردن و همچنین تزریق داخل چشم برای پیشگیری از خونریزی بیشتر ضروری تشخیص داده شده بود.


 


روح الله کلانتری، روزنامه نگار پیشکسوت، جانباز دفاع مقدس و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در استان گلستان، پس از سه سال محاکمه در محاکم مختلف، از تمامی اتهامات خود تبرئه شد.

به گزارش کلمه از استان گلستان، روح الله کلانتری از روزنامه نگاران آزاد استان گلستان، که در سه سال پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در حال محاکمه بود، نهایتا در دادگاه تجدید نظر استان از تمامی اتهامات خود تبرئه شد.

وی از جمله فعالان مدنی- سیاسی استان گلستان بود که پس از اعتراضات گسترده به نتایج انتخابات بحث برانگیز سال ۸۸ و ناآرامی های متعدد پی‌آمد آن، بر اثر فشارهای نهادهای امنیتی چندین بار به دادگاه های مختلف فراخوانده و به اتهامات واهی محاکمه شد. از جمله اتهامات این روزنامه نگار پیشکسوت می توان به نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام و نیز تشویش اذهان عمومی اشاره کرد.

کلانتری همچنین در این مدت دو بار دستگیر و روانه زندان شد. اما او که پیش از این به ۱۲ ماه حبس محکوم شده بود، در حکمی که اخیرا در دادگاه تجدید نظر برایش صادر شده، از تمامی اتهامات خود تبرئه شده است.

این عضو شورای مرکزی شاخه استان گلستان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس است که هنوز هم از مشکلات جسمی ناشی از جانبازی ۶۰ درصدی رنج می‌برد و و تحت مداوا قرار دارد.


 


کلمه – گروه اجتماعی: بهار سال ۱۳۹۱ در حالی به پایان رسید که انبوه خبرهای ناامید کننده از اوضاع نابسامان اقتصادی کشور، همچنان مردم و به خصوص اقشار ضعیف را دوره کرده و هر روز اخباری از گسترش فقر، گران شدن مواد غذایی و دیگر کالاها، کارخانه های که تعطیل شده اند و کارگرانی که کارشان را از دست داده اند، منتشر می شود.

در اسفندماه گذشته، مردم در حالی به استقبال نوروز رفتند که گوشت مرغ را در آخرین روزهای اسفند هر کیلو ۴۱۵۰ تومان می خریدند و اکنون در حالی وارد فصل تابستان شده اند که قیمت هر کیلوگرم گوشت مرغ به مرز ۶۴۰۰ تومان رسیده است. این افزایش قیمت، کم و بیش در مورد همه کالاهای اساسی و مایحتاج روزانه مردم به وقوع پیوسته و زندگی را بر عموم مردم به وِیژه طبقه مستضعف و کارگر جامعه تنگ کرده است.

به خصوص عرصه بر کارگران چنان تنگ شده است که در هفته گذشته، در اقدامی بی سابقه، ده هزار کارگر در نامه ای به وزارت کار، مجلس و دولت نسبت به افزایش قیمت اقلام و کالاهای اساسی مورد نیاز خانوار و دستمزدشان که بسیار پایین تر از خط فقر است، اعتراض کردند.

این کارگران در بخشی از این طومار اعتراضی نوشته اند: نا امنی شغلی، اخراج سازی و تعطیلی کارخانه های در بدترین وضعیت نسبت به سالهای پیش قرار دارد. بدون تردید نه تنها ما کارگران بلکه هیچ انسان شریف و منصفی تحمیل چنین شرایطی را بر میلیون ها کارگر و خانواده های انان برنمی تابد.

این کارگران در ادامه این نامه بi عنوان اقداماتی عاجل و مبرم برای پایان دادن به وضعیفت مشقت بار زندگی شان، خواستار ” افزایش دستمزد ها بر اساس تورم واقعا موجود ” و تامین شرافتمندانه سبد هزینه زندگی کارگران “با دخالت نماینده های منتخب مجامع عمومی کارگران کارخانه ها و مراکز تولیدی و خدماتی” شده اند.

پیشنهاد تحریم خرید نان و شیر به مدت سه روز

در یک اقدام اعتراضی دیگر، از دو روز قبل پیامکی میان تلفن های همراه مردم دست به دست می شود که در آن از مردم خواسته شده است در اعتراض به گرانی ها از امروز – شنبه سوم تیرماه – به مدت سه روز (تا دوشنبه پنجم تیرماه) از خرید نان و شیر خودداری کنند. گستردگی پخش این پیامک به حدی بوده که خبرگزاری های و رسانه های رسمی را هم به واکنش وادار کرده است.

خبرگزاری ایسنا در واکنش به این ایده‌ی اعتراضی که ظاهرا از متن مردم برخاسته، به بهانه مبارزه با اسراف و ترویج درست مصرف کردن، از گران شدن کالاهای اساسی غذایی حمایت کرد و در گزارشی نوشت: این پیامک ها همان قصه هدفمند شدن یارانه هاست که نتیجه آن نه قطع مصرف، بلکه درست مصرف کردن است. شاید اگر در این پیامک از مردم به جای نخریدن نان برای سه روز، خواسته می شد که در ۳۰ روز نان کمتری مصرف کنند، هم زودتر به کیفیت بهتری می رسید و هم افزایش قیمت ها کمتر احساس می شد.

ایسنا با دفاع از شیوه فعلی آزاد سازی یارانه ها و بی توجهی به تنگناهای شدید اقتصادی که مردم در آن به سر می برند، مدعی شده که پذیرش قانون هدفمندی یارانه ها به رفاه منجر می شود و از مردم خواسته که با گرانی کنار بیایند.

این خبرگزاری که از سال ۸۸ به بعد زیر نظر جریان حامی دولت اداره می شود، بدون اشاره به وعده احمدی نژاد برای آوردن پول نفت بر سر سفره مردم، ادعا کرده که “با وجودی که رسما در بیشتر کالاهای اساسی و مصرفی ضروری مردم افزایش تا ۲۰ درصدی قیمت و بلکه بیشتر اتفاق افتاد، اما مردم تلاش کردند با پذیرش “این قانون” که در نهایت به “رفاه” منجر خواهد شد، با پدیده ای به نام “گرانی” کنار آیند.”

اما مشکلات کارگران در هفته گذشته نیز همچنان ادامه داشت و گزارش ها در این باره، همچنان در رسانه ها منتشر می شد؛ هرچند در سمت دولت گوش شنوایی نداشت.

حقوق یک ماه کارگران، ده روزه خرج می‌شود

اولیاء علی بیگی ریس کانون عالی شوراهای اسلامی هماهنگی کار ضمن اعتراض به وضعیت دستمزد کارگران اعلام داشت: حقوق کنونی کارگران تنها جوابگوی هزینه ۱۰ روز اول زندگی آنان در یک ماه است.

به گزارش ایسنا علی بیگی با برشمردن سه اصل نرخ تورم، سبد معیشت خانوار و شرایط اقتصادی کشور متذکر شد: در افزایش دستمزد کارگران فقط به شرایط اقتصادی کشور و به ویژه شرایط اقتصادی بنگاه های تولیدی توجه می شود و نرخ تورم و سبد معیشت خانوار در افزایش حقوق و دستمزد لحاظ نمی کنند.

لازم به ذکر است که شورای عالی کار حداقل دستمزد کارگران را برای امسال ۳۸۷ هزار و ۸۵۰ تومان تعیین و تصویب کرده و این در حالی است که بر اساس اعلام کمیته مزد خانه کارگر خط فقر در کلان شهر ۸۲۰ هزار تومان در ماه است. بر اساس ماده ۴۱ قانون کار، شورای عالی کار موظف است که هر سال حداقل دستمزد کارگران را تعیین کند. بر اساس ماده ۱۶۷ قانون کار دولت، کارفرمایان و کارگران هر یک سه نماینده با یک حق رای در این شورا داشتند. اما دولت بر اساس پیش نویس اصلاحیه جدید قانون کار میزان رای خود را به ۵ رسانده است و میزان رای کارگران و کارفرمایان را در همان حد سه رای سابق نگه داشته است.

یک و نیم میلیون کارگر ساختمانی فاقد بیمه

بیش از یک و نیم میلیون کارگر ساختمانی و خانواده های آنها فاقد تسهیلات بیمه ای هستند. این در حالی است که کارگران ساختمانی در معرض تهدید انواع حادثه ها در محیط کار هستند و سالانه بین بیست تا چهل درصد از حوادث کار در این حوزه اتفاق می افتد.

بر اساس قانون بیمه کارگران ساختمانی مصوب سال ۸۶، قرار بود هر سال دویست هزار نفر از کارگران ساختمانی تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار گیرند. اما ابوالفضل فتح الهی، نایب رئیس کانون عالی انجمن های صنفی کارگران ایران، به خبرگزاری مهر گفت: از ۲۰۰ هزار کارگری که باید سال قبل تحت پوشش بیمه قرار می گرفتند فقط ۸۰ هزار نفر توانستند بیمه شوند. این خبرگزاری از به تعلیق درامدن اجرای این طرح توسط دولت خبر داده بود.

در همین زمینه کریم صادق زاده، دبیر اجرایی خانه کارگر آذربایجان شرقی هم به ایلنا گفت: در سال جاری به علت عدم صدور مجوز ادامه اجرای قانون و مشخص نکردن سهمیه از سوی دولت اجرای قانون بیمه کارگران ساختمانی متوقف شده است. صادق زاده به نقل از علیرضا محجوب رییس فراکسیون کارگری مجلس در مورد مصوبه دولت که باعث توقف بیمه کارگران ساختمانی شده است گفت: از نمایندگان مجلس خواستار تصویب طرح دو فوریتی رفع موانع اجرای طرح بیمه کارگران ساختمانی هستیم در غیر اینصورت شاهد اعتراضات شدید کارگران ذینفع و اصلی ساختمانی خواهیم بود.

چندی پیش طرحی در مجلس تصویب شده بود که بیمه شدن کارگران ساختمانی را با چالش جدی روبه رو ساخته بود. به موجب این طرح سهم حق بیمه ای کارفرمایان از ۲۵ درصد به ۱۰ درصد کاهش یافته است و در عوض به سهم بیمه ای کارگران با سه درصد افزایش به ده درصد رسیده است. این در حالی است که علی فاضلی رئیس مجمع امور صنوف تولیدی و خدمات فنی تهران خواستار این شده است که دولت متعهد به پرداخت سهم بیمه کارفرمایان شود.

فاضلی به خبرگزاری کار ایران گفت: در جهت حفظ اشتغال موجود و ایجاد ظرفیت‌های جدید شغلی و نیز ارتقاء جایگاه صنوف در تولید ناخالص داخلی تا پایان برنامه پنجم توسعه پرداخت حق بیمه سهم کارفرمایان صنفی شاغلین موجود و جدید در واحدهای صنفی در تعهد دولت باشد.

افزایش نابودی مشاغل پایدار

حسین صادقی معاون دبیر کل خانه کارگر هم در این هفته، آمار منتشر شده مبنی بر سهم ۵۰ درصدی بخش خدمات از مجموع مشاغل کشور را صحیح ندانسته و امار مشاغل خدماتی را در حدود ۶۳ تا ۶۷ درصد مشاغل کشور دانست و افزود که از این میزان ۴۵ درصد در اختیار دولت است.

رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری با انتقاد از سیاست‌های اقتصادی دولت به ایلنا گفت: رویکرد دولت به سمت اشتغال ناپایدار و تقویت مشاغل زودبازده بوده است و در زمینه تقویت اقتصاد تولید محور و صنعتی استراتژی واضحی نداشته است.

صادقی رویکرد دولت را “تضعیف اقتصاد تولید محور و تقویت اقتصاد بنکداری” اعلام کرد و با تاکید بر اینکه “اکثر شهرک‌های صنعتی کشور با ظرفیتی در حدود ۲۰ تا ۵۰ درصد توان خود فعالیت می‌کنند” تصریح کرد: روز به روز مشاغلی که می‌تواند به صورت پایدار در جامعه وجود داشته باشد، رو به نابودی می‌رود. با روندی که کشورمان طی می‌کند، طی چند سال آینده ایران تبدیل به کشوری مصرف کننده، مانند امارات می‌شود که این مساله به دلیل اعمال سیاست‌های صندوق جهانی پول توسط دولت است که در بلند مدت می‌تواند زمینه ساز بروز مشکلات عمده‌ای برای اقتصاد کشور باشد.

تعطیلی کارخانه ابر صنعتی قزوین

از جمله اخبار نگران کننده کارگری در هفته ای که گذشت، تعطیلی کارخانه ابر صنعتی قزوین، تولید کننده اسفنج و فوم سبز، بود. کارفرمای خصوصی این کارخانه از تاریخ ۲۰ مهرماه سال گذشته تمامی ماشین آلات و ابزار تولید را از کارگاه‌ها خارج کرده و این واحد صنعتی را به واحدهای تولیدی دیگر جهت ساخت انبار اجاره داده است.

کارگران این واحد صنعتی چند روز قبل با ارسال نامه ای به ایلنا اظهار داشتند: کارخانه ابر صنعتی قزوین از اواخر سال ۸۹ با ادعای کمبود نقدینگی تا هم اکنون از پرداخت بیش از ۱۸ ماه حقوق و سنوات ۲۷ کارگر خود امتناع کرده است.

سوابق بیمه‌ای کارگران این کارخانه از ۱۸ سال تا ۲۸ سال است که به جهت عدم پرداخت حق بیمه، اکثر کارگران برای بازنشسته شدن دچار مشکل شده‌اند. بخشی از کارگران به علت داشتن قرار داد موقت با سوابق کمتر از ۲۰ سال امکان بازنشستگی ندارند.

تعطیلی ۸۰ درصد از واحدهای تولیدی در استان اردبیل

اما تعطیلی کارخانه ها و بلاتکلیفی کارگران در همه استانهای کشور به پدیده ای رایج این ماه ها تبدیل شده است. در همین راستا مصطفی افضلی فرد، نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی، از تعطیلی ۸۰ درصد از واحدهای تولیدی و صنعتی استان اردبیل خبر داد.

افضلی‌فرد روز سه‌شنبه هفته گذشته در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس گفت: برای ما قابل قبول نیست که به‌رغم تولیدات انبوه محصولات کشاورزی و باغی از داشتن صنایع تبدیلی بی‌بهره باشیم یا کارخانه‌های ما به گونه‌ای در حالت رکود و تعطیلی قرار گیرند که نرخ بیکاری در این استان به بیش از ۸/ ۱۴ درصد برسد.

وی با اعلام این نکته که یک سوم ظرفیت کشاورزی کشور و استان اردبیل تعطیل شده یا خالی است، گفت شمار بیکاران در استان اردبیل بیش از ۶۰ هزار نفر است.

تعویق چهار ماهه حقوق کارگران بوژان خرم آباد

در خرم آباد نیز بیش از ۲۰۰ کارگر کارخانه یخچال سازی بوژان چهار ماه است که حقوق دریافت نکرده اند. این بحران در خرم اباد فقط مختص کارخانه بوژان نیست و کارخانه های دیگری نیز گریبان گیر بحران اقتصادی اند.

پیمان نادرنیا، دبیر اجرایی خانه کارگر خرم آباد به ایلنا گفت: اکثر واحد‌های تولیدی با مشکلاتی مشابه آنچه برای بوژان رخ‌داده دست به گریبانند و سرنوشت کارگران‌شان در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

او برای نمونه از کارخانه پرس خرم آباد نام برد که طی دو سال گذشته تعطیل شده و تمامی ۳۰۰ کارگر قراردادی آن با سوابق بیش از ده سال بازخرید شده‌ بودند و ساختمان این کارخانه با همه ماشین آلات و تجهیزاتش بدون اینکه کسی پاسخگوی دلایل تعطیلی این واحد صنعتی بوده باشد‌‌ رها شده است.

نادر نیا در ادامه به موارد دیگری از تعطیلی کارخانه های اشاره کرده است و گفت: کارخانه پوشاک خرم آباد تولید کننده پوشاک زنانه بیش از ۸۰ کارگر زن داشت که به جهت افزایش مشکلات اکنون تعطیل شده است و با تغییر کاربری به کارخانه ژنراتور سازی تبدیل و همه کارگران آن بیکار شدند. صاحبان کارخانه ژنراتور سازی نیز بعد از دریافت وامهای کلان کارخانه را مجددا تعطیل کردند.

نتیجه‌ی خاص سازی به جای خصوصی سازی: مرگ اشتغال

استان گیلان نیز با دارا بودن ۳۰ درصد بیکاری وضعیت مشابه ای با سایر استانها در بحران پیش رو دارد. بعد از اعمال سیاست های خصوصی سازی کارخانه های زیادی در گیلان تعطیل شده اند.

دبیر اجرایی خانه کارگر گیلان در گفت و گو با خبرنگار ایلنا اعلام داشت: خصوصی سازی از همان ابتدا تبدیل به خاص سازی و رابطه بازی شد و نه تنها اشتغالی ایجاد نکرد بلکه اشتغال موجود را نیز از بین برد.

محمد یعقوبی با برشمردن نام تعدادی از کارخانه‌هایی که بواسطه خصوصی سازی اکنون تعطیل شده‌اند گفت: کارخانه‌هایی چون صنایع پوشش، فومنات، ‌فرش گیلان، ریسندگی خاور و ده‌ها کارخانه نساجی دیگر در چندین سال گذشته بهترین تولیدات را از لحاظ کیفیت در سطح کشور و خاورمیانه دارا بوده‌اند که با واگذاری به بخش خصوصی هم اکنون به مرحله تعطیلی رسیده و کارگران این واحد‌ها در انتظار دریافت مطالبات معوقه خود هستند. ‌

یعقوبی در ادامه افزود: افزایش هزینه‌های تولید، فرسودگی ماشین آلات بخش تولید، واردات بی‌رویه کالا‌های خارجی که در داخل نیز تولید می‌شوند نمونه‌ای از دغدغه‌ها و مشکلات صاحبان صنایع است که امکان رقابت محصولات‌شان را سلب می‌کند و باعث می‌شود تولیدات آنها به جای مصرف در انبارها ذخیره شوند.

دبیر اجرایی خانه کارگر گیلان نرخ بیکاری در این استان را ۲۸ تا ۳۰ درصد برآورد کرد و با ابراز نگرانی از افزایش جمعیت بیکار و جویای کار این استان، اظهار داشت: با افزایش تعداد بیکاران، بسیاری از جوانان تحصیل‌کرده جویای کار مجبور شده‌اند جهت تامین معاش زندگی تن به انجام کارهایی بدهند که تمایلی به آن ندارند.


 


میرحسین موسوی: هنوز دیر نشده است. هنوز می‌توان اطمینان آسیب‌دیده‌ی مردم را بازسازی کرد؛ امنیت نظام ما در گرو چنین کاری است. فرزندان انقلاب را از زندان‌ها آزاد کنید. حبس آنان جز تغذیه‌ی غریزه‌ی فرافکنی در وجود شما فایده‌ای ندارد.


 


اولین فیلم سینمایی رضا عطاران، بازیگر و طنزپرداز سینمای ایران، در ۹ روز اول بالغ بر نیم میلیارد تومان فروخته است.

به گزارش کلمه، موسسه «فیلمیران» پخش کننده ی فیلم سینمایی «خوابم می‌آد» اعلام کرده که این فیلم در روز پنجشنبه ۸۱ میلیون تومان و روز جمعه ۹۰ میلیون تومان فروش داشته که مجموع فروش این فیلم را در ۹ روز ابتدایی اکران در ۲۴ سینمای تهران به ۵۳۶ میلیون تومان رسانده است.

این در حالی است که حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی از اکران این فیلم در سینماهای خود جلوگیری کرده و سینما آزادی هم که به زیرمجموعه سینماهای شهرداری منتقل شده، برخلاف تعهداتش تاکنون حاضر به اکران این فیلم نشده است.

مسئولان حوزه هنری معتقدند برخی فیلم ها «مشکل دار» هستند و از این رو با وجود داشتن پروانه اکران از وزارت ارشاد، اجازه اکران این فیلم ها را در سینمای زیرمجموعه خود از جمله آزادی، استقلال، شاهد، بهمن، فردوسی و سپیده نمی‌دهد. سینما آزادی هم جزو این فهرست بود که به تازگی از آن خارج شده است.

با این حال اولین تجربه کارگردانی عطاران تاکنون موفقیت کم نظیری داشته است، هرچند اگر حوزه هنری از اقدام خود که نتیجه ای جز ضربه شدن به این فیلم ندارد صرف نظر نکند، احتمالا پخش این فیلم در شهرستان ها با مشکل مواجه خواهد شد.

در همین حال رضا عطاران از مردم به خاطر استقبال از اولین ساخته سینمایی‌اش «خوابم می‌آد» قدردانی کرد. به گزارش ایسنا، عطاران گفت: «در شرایط سختی که سینما دارد و همچنین همزمانی اکران فیلم با بازی‌های جام ملت‌های اروپا و عدم داشتن سینما «آزادی»، ‌ استقبال فوق‌العاده‌ای از «خوابم می‌آد» شده است و قدردان این حضور گسترده هستم.»

«خوابم می‌آد» اولین فیلم سینمایی رضا عطاران است که اکبر عبدی، مریلا زارعی، ناصر گیتی جاه، ویشکا آسایش، رضا عطاران، سروش صحت، اصغر سمسارزاده، حسین محب اهری، با همراهی خداداد عزیزی در آن ایفای نقش کرده‌اند.

این فیلم، داستان رضا، معلمی ساده و درستکار است که به سن میانسالی رسیده و در برقراری ارتباط با آدم‌ها دچار مشکل است، او با دختری پاستیل فروش آشنا می‌شود. دختر، برای پیوند کلیه خواهرش با مشکل روبه‌روست و رضا را ترغیب به کارهایی می‌کند که باب میلش نیست…


 


کلمه – سید مهرداد طباطبایی:

پانصد روز از حصر خانگی رهبر جنبش سبز گذشته است. این هفته که به پایان برسد، عدد روزهایی که میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و مهدی کروبی در بازداشت خانگی بوده اند، از ۵۰۰ فراتر می رود. پانصد روز است که آنها از ارتباط با مردم محروم شده اند، از بسیاری از خبرهای روز کشور و جهان دور نگه داشته شده اند، تحت فشارهای خانوادگی و روحی و جسمی شدیدی قرار گرفته اند که سالها باید بگذرد تا جزئیات آنها برای افکار عمومی بازگو شود، و دستگاه امنیتی هر تلاشی توانسته و هر ترفندی بلد بوده به کار بسته تا بتواند آنها را از راه خود منحرف کند؛ و البته نتوانسته است.

همچنان که ایده بنیادی و مرام بی تغییر جنبش سبز را شاید بتوان در واژه هایی همچون امید و آگاهی و رهایی خلاصه کرد، اگر بتوان این پانصد روز را هم در دو کلمه خلاصه کرد، احتمالا این کلمات خواهند بود: مقاومت و افتخار. به واقع میرحسین و همه همراهان بزرگ و کوچکش در راه سبز امید، در این ۵۰۰ روز توانستند از سویی مقاومت و ایستادگی و از سوی دیگر افتخار و سربلندی را به نمایش بگذارند. دست و پا زدن مدعیان دروغ پرداز برای اعلام چندباره و بی حاصل اینکه جنبش مرده است، نیز نتیجه ای جز این نداشت که هر بار زنده شدن مرده را ببینند و هر سال و ماه از برپایی و سرافرازی آن بر عصبانیت خودشان بیفزایند. جنبش سبز به این معنا ماند و پیروز هم شد؛ حتی اگر ارباب قدرت چشم دیدنش را نداشته باشند، و این ۵۰۰ اگر ۵۰۰۰ روز هم شود، چیزی از این مقاومت و افتخار کم نخواهد شد.

حتی هیچ نشانه ای اگر برای پیروزی جنبش سبز نبینیم، همین دروغهایی که هر از چندی در رسانه های وابسته منتشر می شود، بهترین نشانه بر حیات موثر و پیشتازی جنبش سبز است. دروغهایی که آخرین موردش را چند روز قبل درباره زهرا رهنورد شاهد بودیم و حتی انتشار این مطلب در دفاع از شخصیت اجتماعی او نیز اسلحه به دستان زورگو را عصبانی کرد. هرچند، صدها چون این عصبانیت ها ارزشی ندارند وقتی در برابر پیام «خسته نباشید» میرحسین قرار می گیریم که ما را همچون خود به ادامه این راه دشوار فرا می خواند. این منظره، حتی زورگویان امنیتی را هم به اعتراف واداشته که جنبش سبز همچنان به فتح گام به گام جبهه های اخلاقی و ایمانی ادامه می دهد و فاسدان و دروغگویان را به عقب می راند، تا روزی که نوبت به دست کشیدن نهایی آنها از قدرت و زانو زدنشان در برابر مردم برسد.

آری؛ اگر حرف این بوده باشد که سبزها به هر شکل بتوانند دولت را سرنگون کنند، این نشد. یا اگر قصد کسی این بود که از این نمد کلاهی برای خود دست و پا کند و سوار بر پشت مردم به کرسی وکالت یا صدارتی برسد، خوشبختانه این هم نشد. نه آنها که قصد داشتند ماجرا را به دعوای سی ساله گسترش دهند تا مرتجعانه به قبل از انقلاب بازگردند، موفق شدند و نه آنها که در دو طرف قصد داشتند منازعات شبه نظامی دهه شصت را احیا کنند.

اما مگر کسی می تواند رسوایی دولت دروغ و حامیان بدکردارش را انکار کند؟ و مگر کسی مانده که نفهمیده باشد میرحسین بعد از بیست سال سکوت، چه فساد عمیقی را رخنه کرده در حاکمیت جمهوری اسلامی دید که کمر همت بست و به صحنه آمد و از راهی که شروع کرده بود هم باز نگشت و تا حالا هم همچنان مانده؟ مگر کسی می تواند انکار کند که آگاهی مردم درباره مشکلات ساختاری و اخلاقی نظام حاکم، نسبت به سه سال پیش به مراتب گسترده تر شده؟ مگر افشای فسادهای حاکمیت و پشیمانی یک به یک حامیان دیروز دولتمردان دروغ و فریب، کم نتیجه ای است؟ و مگر اینها و چندین چون اینها، همگی از نشانه های پیروزی جنبش سبز نیست؟

ما خسته نشده ایم. سه سال گذشته اما همچنان ایستاده ایم. دعوای ما کرسی قدرت نبوده که بخواهیم نرسیدن به آن را شکست بپنداریم و یا زد و بند سیاسی نبوده که به خاطر آن با حقیقت و صداقت هم بازی کنیم. دعوای ما اصولی بوده که تغییر نکرده و تا مادامی این نظام سیاسی با این شرایط باقی است و قصد دارد به همین رفتار ادامه دهد، ما هم پای اصلاح و جراحی آن ایستاده ایم.

این یک پروژه سیاسی موقت نیست، یک راه است. یک سبک زندگی پیگیر سیاسی است. سبکی که صاحبان آن که آحاد مردم اند، تا دروغگویان ریاکار را رسوا نسازند و غاصبان مردم را از پا نیندازند، دست بردار نیستند. مشی ملتی است که به پشتوانه ۱۵۰ سال مبارزه، حرکت می کند. شأن این ملت بالاتر از آن است که کسی آنها را با الگوهای اخیر بهار عربی مقایسه کند. تاریخ معاصر گواهی می دهد آنها که زود رفتند نرسیدند و آنها که ایستادند جا ماندند. سبزها نه این اند و نه آن؛ آهسته و پیوسته در راه اند و آنقدر بر این در می کوبند تا باز شود.


 


بر اساس آخرین گزارش ها از بازار ارز تهران، قیمت فروش دلار در بعدازظهر امروز – شنبه سوم تیرماه – به ۱۸۶۵ تومان رسیده است.

این در حالی است که ناظران معتقدند روند افزایشی قیمت ارز و سکه در روزهای آینده و دست‌کم تا آغاز اجرای تحریم های نفتی در هفته آینده نیز ادامه خواهد داشت.

به گزارش کلمه، منابع مستقلی که قیمت ها را از بازار ارز و طلا گزارش می دهند، قیمت فروش دلار آمریکا را ۱۸۶۵ تومان و قیمت دلار کانادا را ۱۸۵۰ تومان اعلام کرده اند و قیمت سکه تمام بهار طرح قدیم و جدید را نیز به ترتیب ۶۹۶ و ۶۹۰ هزار تومان اعلام کرده اند.

در همین حال محمد کشتی آرای، رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر، این قیمت را برای هر قطعه سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم ۶۹۰ هزار تومان و برای سکه طرح جدید ۶۸۶ هزار توامن اعلام کرد.

وی در گفت و گو با مهر همچنین قیمت هر دلار را نیز در بازار آزاد ۱۸۴۹ تومان اعلام کرد و با اشاره به اینکه قیمت هر اونس طلا در بازارهای جهانی نیز ۱۵۷۳ دلار است، خاطر نشان کرد: دلار در بازار آزاد به ۱۸۴۹ تومان رسید.

رئیس اتحادیه کشوری طلا و جواهر قیمت هر نیم سکه را هم ۳۴۴ هزار تومان و ربع سکه بهار آزادی را نیز ۱۸۳ هزار تومان اعلام کرد و با تاکید بر اینکه قیمت سکه های گرمی در روز جاری به ۱۰۷هزار تومان رسیده است، بیان داشت: هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز ۷۰ هزار و ۲۰۰ تومان فروخته می شود.


 


ملی پوش تیراندازی با کمان ایران با راهیابی به مسابقه نهایی رقابت های گزینشی المپیک ۲۰۱۲ لندن در اوگدن آمریکا، سهمیه حضور در این بازی ها را به دست آورد.

به گزارش ایرنا، زهرا دهقان پس از استراحت در دور نخست این رقابت ها به ترتیب حریفانی از پورتوریکو، ترکیه و فنلاند را از پیش رو برداشت تا به مسابقه نهایی صعود کند و دومین سهمیه تیراندازی با کمان ایران در بازی های المپیک را در بخش ریکرو به دست آورد.

پیش از این و در جریان رقابت های گزینشی المپیک که سال گذشته در تهران برگزار شده بود نیز میلاد وزیری یک سهمیه در بخش انفرادی مردان برای ایران به دست آورده بود.

زنان و مردان ایران دربخش تیمی این رقابت ها نیز به میدان رفته بودند اما در کسب سهمیه ناکام ماندند.

به گزارش ایسنا، سرپرست فدراسیون تیراندازی با کمان گفت: در مسابقات انتخابی المپیک در آمریکا در بخش ریکرو مردان ۶۶ کشور حضور داشتند که تیم ایران در دور اول با یک امتیاز اختلاف آلمان را از پیش رو برداشت. در مرحله یک هشتم نهایی مقابل چین تایپه قرار گرفت و در حالی که تا پایان دور سوم (راند سوم) با دو امتیاز پیش بود، اما نمی‌دانم چه شد که در دور چهارم (پایانی) به یک باره همه بازیکنان ما خراب کردند و همه حریفان آن‌ها عالی کار کردند و در نهایت هم با سه اختلاف امتیاز باختیم و نتوانستیم سهمیه المپیک را بگیریم.


 


مجلس سنای پاراگوئه با استیضاح فرناندو لوگو، رییس‌جمهور چپ‌گرای این کشور، رای به برکناری او از قدرت داد.

به گزارش بی‌بی‌سی، در پی کشته شدن ۱۷ نفر در درگیری میان کشاورزان و پلیس، هم مجلس و هم سنای پاراگوئه رای به استیضاح آقای لوگو دادند. آقای لوگو این حرکت را به کودتای پارلمان راست‌گرای پاراگوئه تشبیه کرده، اما گفته است که این تصمیم را می‌پذیرد. او پیشتر تلاش کرده بود که با طرح شکایت در دیوان عالی رای استیضاح را لغو کند.

فدریکو فرانکو، نایب رییس آقای لوگو، هم اکنون به عنوان جانشین او سوگند یاد کرده است. او تا پایان اوت ۲۰۱۳، که دوره ریاست جمهوری آقای لوگو بود، در قدرت خواهد بود.

رییس‌جمهور برکنارشده پاراگوئه گفته است که “تاریخ پاراگوئه و دموکراسی آن عمیقا جریحه‌دار شده است.” با این حال از هوادارانش خواسته است که آرامش خود را حفظ کنند.

انتخاب آقای لوگو به ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۸ به ۶۱ سال حکومت حزب راست‌گرای کولورادو پایان داده بود. در جریان استیضاح فرناندو لوگو، حزب لیبرال که بخشی از دولت ائتلافی او بود، با کنار گذاشتن اختلافاتش با حزب کولورادو علیه آقای لوگو اقدام کرد.

این استیضاح به تجمع هواداران رییس‌جمهور در مقابل کنگره و بروز درگیری میان پلیس و آنان انجامید. پلیس از دستگاه آب‌پاش برای متفرق کردن تظاهرکنندگان استفاده کرد. یکی از معترضان، که خود را از نزدیکی مرز پاراگوئه با برزیل به پایتخت رسانده بود، به خبرگزاری فرانسه گفت: “ما نمی‌خواهیم دوباره دیکتاتوری در این کشور حاکم شود.”

چندین کشور آمریکای لاتین، از جمله آرژانتین و بولیوی، گفته‌اند که دولت جدید پاراگوئه را به رسمیت نخواهند شناخت. در پاراگوئه، که ۸۰درصد اراضی در اختیار بخش کوچکی از جمعیت است، بروز درگیری بر سر زمین امری نامعمول نیست.

درگیری خونینی که سرانجام به استیضاح رییس‌جمهور منجر شد نیز در پی تلاش ۳۰۰ افسر پلیس برای تخلیه ۱۵۰ کشاورز بی زمین از یک زمین زراعی پیش آمد. این زمین متعلق به فردی بود که از مخالفان آقای لوگو نیز محسوب می‌شود. کشاورزان می‌گویند این اراضی طی دوران حکومت نظامی ژنرال آلفردو استروسنر و به صورت غیرقانونی به تملک درآمده بوده‌اند.

آقای لوگو، قبلا یک اسقف کاتولیک بود که کلیسا را برای ورود به سیاست رها کرده بود. وی حامی اقشار فرودست پاراگوئه بود. او در تبلیغات انتخاباتی خود قول داده بود که ۸۷ هزار کشاورز بی‌زمین را صاحب زمین کند.


 


در ادامه سیر صعودی قیمت مرغ در روزهای گذشته، قیمت مرغ امروز در بازار تهران به کیلویی ۶۹۰۰ هزار تومان رسید.

به گزارش فارس، در حال حاضر مرغ در بازار کم شده و فروشندگان دلیل آن را لغو سفارش‌ها در پی گرانی مرغ عنوان می‌کنند.

خلیلی فروشنده در میدان فردوسی تهران گفت: در کشتارگاه نیز مرغ کم شده است. کارگر ما از صبح رفته اما هنوز که ساعت ۱۰ صبح است موفق به خرید نشده است. وی سپس طی تماس تلفنی با کشتارگاه قیمت مرغ در کشتارگاه را کیلویی ۶ هزار و ۷۰۰ تومان عنوان کرد.

خلیلی همچنین گفت: فروشندگان به دلیل قیمت بالا سفارشات خود را کنسل کرده‌اند.

قیمت مرغ دیروز در بازار تهران کیلویی ۶ هزار و ۲۵۰ تومان بود. طی چندماه اخیر عدم تامین نهاده تولید کنندگان به عنوان عامل اصلی افزایش قیمت مرغ عنوان می‌شود.


 


مجید سعیدی، عکاس ایرانی برنده جایزه عکاسی خبری سال ۲۰۱۲ از بنیاد عدالت و حقوق بشر “رابرت اف کندی”، جایزه خود را به روزنامه نگاران زندانی اهدا کرد.

مجید سعیدی که بیست سال سابقه عکاسی خبری در رسانه‌های داخلی و خارجی را در کارنامه دارد، جایزه رابرت اف کندی در رشته عکاسی خبری را برای مجموعه عکس هایش از مردم افغانستان دریافت کرده است.

به گزارش رادیو زمانه، او اعلام کرد که جایزه‌ خود را به “روزنامه‌نگاران زندانی”، به ویژه به همکاران خود «احمد زیدآبادی» و «بهمن احمدی امویی» که در ایران زندانی هستند اهدا کرده است.

مجید سعیدی در پی اعتراضات عمومی به تقلب انتخابات ریاست جمهوری گذشته، همزمان با موج بازداشت خبرنگاران و تعدادی از عکاسان، بازداشت و در دادگاه انقلاب به سه سال حبس تعزیری محکوم شد و چندی بعد به قید وثیقه آزاد شد.

موسسه «رابرت کندی» را فرزند بزرگ این رییس جمهورِ فقید آمریکا تاسیس کرد که عکس ترور او بازتابی جهانی یافت. این موسسه بیش از چهار دهه پیش از سال ۱۹۶۸ با هدف دفاع از حقوق بشر و عدالت اجتماعی در آمریکا آغاز به کار کرد.


 


حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی، مدرس حوزه و دانشگاه و مؤلف کتاب «ماهیت انسانی قیام امام حسین(ع)»، در گفت‌وگو با ایکنا، به بیان ماهیت انسانی قیام امام حسین(ع) پرداخت و اظهار کرد: در تاریخ حادثه‌های زیادی رخ داده که تأثیرات آن از میان رفته است و ملاحظه نهضت عاشورا ما را به این نتیجه می‌رساند که امام حسین(ع) در سخت‌ترین شرایط به قرآن و سنت پیامبر(ص) و پیشوایان دینی پایبند بوده است.

وی با اشاره به این‌که بسیاری از انسان‌ها تا زمانی راستی و صداقت دارند که تضادی با منافع آنها نداشته باشد یا احترام دیگران را تا زمانی نگاه می‌دارند که دیگران در مقابل آنان کرنش کنند، گفت: اما اگر روزی به آنها انتقادی شود، ورق برمی‌گردد. شخصی که بتواند در همه شرایط و همه مصیبت‌ها و در اوج ستم از مرزهای دینی و انسانی فراتر نرود، اوست که می‌تواند اسوه اخلاق باشد و همین جنبه است که قیام امام حسین(ع) را ماندگار می‌کند.

نویسنده کتاب «ماهیت انسانی قیام امام حسین(ع)» افزود: حفظ حرمت انسان و جایگاه انسان‌ها، در حالی که حتی آن انسانی که حرمت او نگاه داشته می‌شود، ظالم و ستمگر باشد، رفتاری است که امام حسین(ع) طبق آن رفتار می‌کند و حریم‌ها را نگاه می‌دارد، زیرا همان ظالم و ستمگر، پیش از همه چیز، انسان است و در همین حد، دارای حقوقی است و نمونه‌های فراوانی از این قبیل موارد از تاریخ استخراج شده است.

مهریزی همچنین اظهار کرد: آفت‌هایی که می‌تواند بر ماندگاری این نهضت عظیم تأثیر سوء بگذارد، این است که پیروان این دیدگاه با رفتارهای نامناسب، آن را مورد خدشه قرار دهند. به عنوان مثال، عزاداری‌هایی که در این خصوص صورت می‌گیرد، نباید به عنوان هدف در نظر گرفته شود یا موجب تقویت یا تشدید خصلت‌های غیر اخلاقی شود و یا سبب سوء استفاده مخالفان تفکر اسلامی قرار گیرد.

وی ادامه داد: یکی از آسیب‌های موجود در رویکرد ما به واقعه عاشورا، تک‌بعدی نگاه کردن به آن است که به سبب برجسته کردن یکی از وجوه آن رخ می‌دهد. مظلومیت، واقعیتی غیر قابل انکار در واقعه عاشوراست، اما در توجه به حادثه عاشورا باید تمام ابعاد آن را در نظر گرفت. همچنین گاهی دیده می‌شود که مجالس عزاداری بسیار پرشور برگزار می‌شود، اما برگزارکنندگان چنین مجالسی بعضاً پیش و پس از حضور در این مجالس، به اخلاق، حقوق و رعایت حریم‌ها توجه نمی‌کنند.

این مدرس حوزه و دانشگاه، ضمن بیان این‌که مجادله‌ای که در روز عاشورا رخ داد، نشان داد که هر چه خشونت یکی از طرفین بیشتر باشد، در این سوی میدان در جبهه حق، پایبندی به ارزش‌ها همچنان ادامه دارد، افزود: امام حسین(ع) به رغم آگاهی از انحراف طرف دیگر، از اصول اخلاقی و انسانی تعدی نمی‌کنند، زیرا می‌خواهند به گفتار پیامبر اسلام(ص) مبنی بر اتمام مکارم اخلاق عمل کنند و اوج مکارم اخلاقی، پایبندی به اخلاق در سخت‌ترین شرایط و هجمه‌هاست.

وی اظهار کرد: تضاد جبهه نور و ظلمت در این آیه شریفه نمایان‌گر می‌شود که «… وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ…؛ نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید» (مائده/۸)؛ مطابق این آیه بدی دیگران نباید باعث شود که کسی از مکارم اخلاقی خارج شود. در اینجا قرآن عدالت را مرز حقوق برشمرده است و در روایت پیامبر(ص) که فرموده است: «إنّی بُعثتُ لأتمّم مکارم الاخلاق؛ برای کامل کردن مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام»، تتمیم مکارم اخلاق اقتضاء می‌کند که دست از اخلاق برنداریم.

نویسنده کتاب «ماهیت انسانی قیام امام حسین(ع)» خاطرنشان کرد: به همین جهت است که اگر یزیدیان بدی می‌کنند، در جبهه امام حسین(ع) کسی بدی نمی‌کند و اگر در آن جبهه، کسی قساوت به خرج می‌دهد، اینان رحمت و مهربانی به خرج می‌دهند. اگر آنها حرمت‌ها را می‌شکنند، اینان حرمت‌ها را محترم می‌شمرند؛ فلذا پاسخ این تضاد را می‌توان در همین پایبندی به اخلاق جست.

یادآور می‌شود کتاب ماهیت انسانی قیام امام حسین(ع) شامل شش مقاله است و مؤلف آن کوشیده است که نقش امام حسین(ع) را در ماندگار شدن قیام عاشورا تبیین کند. «تحلیل اهداف قیام امام حسین(ع)»، «نقش زنان در حادثه عاشورا»، «تحلیلی درباره اشعار امام حسین(ع)» و «آسیب‌های عزاداری‌ها» عناوین برخی از مقالات این کتاب است که به قلم حجت‌الاسلام و المسلمین مهدی مهریزی و توسط نشر صحیفه خرد به چاپ رسیده است.


 


همزمان با برگزاری بیستمین اجلاس حقوق بشر در سازمان ملل متحد در ژنو سوئیس، روز سه شنبه ۳۰ خرداد (۱۹ ژوئن) گزارشی از «حقوق آکادمیک دانشجویان» در یکی از نشست های جانبی این اجلاس مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

به گزارش دانشجونیوز، این نشست جانبی که از سوی سازمان غیر دولتی SUDWIND تدارک دیده شده بود با سخنرانی ۳ تن از فعالان سابق جنبش دانشجویی با نام پویان محمودیان، صادق شجاعی و امیر رشیدی و همچنین دکتر فرهنگ قاسمی، رییس اتحادیه مدارس عالی فرانسه برگزار شد.

در ابتدای این مراسم، دکتر فرهنگ قاسمی طی سخنرانی خود با عنوان “تحصیل و حقوق بشر”، به بررسی وضعیت آموزشی در ایران و همچنین سرکوب دانشگاهیان در ایران پرداخت.

این عضو هیات اجرایی دانشگاه های فرانسه با اشاره به وضعیت دانشجویان و اساتید در ایران، از دخالت ها و سرکوب نیروهای حکومتی در دانشگاه ها انتقاد کرد و گفت: مقامات حکومتی به جنگ علنی با ارگانهای آموزشی و دانشجویان مستقل و منتقد مشغول اند.

محاکمه ۲۵۴ دانشجو در دادگاه در سه سال اخیر

پویان محمودیان، از فعالان دانشجویی سابق دانشگاه امیرکبیر و دانشجوی ستاره دار در ایران نیز در این نشست به سخنرانی پرداخت و درباره موضوع “جنبش دانشجویی و حقوق آکادمیک” سخن گفت.

وی با اشاره به مفاد مطرح شده در بیانیه اخیر ۱۷ سازمان مدافع حقوق بشری، گزارش داد که در سال ۲۰۱۱ گسترده ترین سطح نقض حقوق دانشجویان در ایران صورت گرفته است.

وی طی سخنرانی خود در این نشست جانبی سازمان ملل با اشاره به این که بسیاری از دانشجویان به دلیل عقاید و تعلقات فکری و مذهبی از دانشگاه های ایران اخراج شده اند، اعلام کرد: در فاصله سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ بیش از ۲۵۴ دانشجو در دادگاه های قضایی حاکمیت ایران محکوم شده و ۳۹۶ تن از آنان نیز از ادامه تحصیل در دانشگاه محروم شده اند.

این فعال دانشجویی و زندانی سیاسی سابق در این نشست با اشاره به زندانی شدن ۳۰ دانشجو در ایران خاطر نشان ساخت که این دانشجویان صرفا به دلیل اعلام نقد و نظر و شرکت در تجمعات اعتراضی دانشگاه ها زندانی شده اند.

پویان محمودیان در بخشی از اظهاراتش به نقل از گزارش دانشجویی دفتر تحکیم وحدت، صدور بیش از ۱۳۰ سال زندان برای دانشجویان منتقد و از جمله صدرو ۱۵ سال برای یکی از دانشجویان را یادآور شد.

وی در میان اظهاراتش با اشاره به لزوم مستقل بودن سازمان ها و نهادهای دانشگاهی بر اساس میثاق نامه های بین المللی تاکید کرد که استقلال نهادهای دانشگاهی در ایران وجود ندارد و سپس به یادآوری حادثه حمله نیروهای لباس شخصی به دانشگاه ها و تجمعات دانشجویان در ایران پرداخت و تاکید کرد: تمام این محدودیت ها و برخوردها مخالف قوانین المللی است که دولت ایران آن را امضا کرده است.

آپارتاید آموزشی برای یکدست کردن فضای دانشگاه ها

در بخش سوم این جلسه صادق شجاعی، از فعالان حق تحصیل و دانشجوی ستاره دار سابق، به موضوع «دانشجویان ستاره دار» در ایران پرداخت و روند محروم کردن دانشجویان از تحصیل را «آپارتاید آموزشی مستمر، نهادمند و برنامه‌ریزی شده» نامید و «فعالیتهای مسالمت جویانه» و «منطبق با قانون سیاسی یا صنفی»، «اعتقادات مذهبی به رسمیت شناخته نشده در قوانین ایران» و «نسبت فامیلی با کسانی که سابقه همکاری با گروههای مخالف حکومت» را از دلایل این محرومیت ها ذکر کرد.

وی به پیگیری دانشجویان ستاره دار در ایران اشاره داشت و گفت: «دانشجویان محروم از تحصیل به کرات برای بازپس گیری حق خود به قوه قضاییه، مجلس و هر جای دیگری که امکان داشته مراجعه کرده اند اما تمام این پیگیری ها بی نتیجه باقی مانده و روند نقض حق تحصیل همچنان ادامه دارد.»

صادق شجاعی در انتهای صحبت های خویش هدف حاکمیت جمهوری اسلامی از محرومیت گسترده منتقدان از تحصیل را « خاموشی صدای مخالف در دانشگاه و ارعاب دانشگاهیان» و «یک دست کردن فضای دانشگاهها» و «تصمینی برای همسویی فارغ التحصیلان آتی با خود» عنوان کرد.

احکام قضایی برای دانشجویان؛ ظالمانه و غیر انسانی

امیر رشیدی، از فعالان سابق دانشجویی و عضو سازمان ادوار تحکیم وحدت نیز دیگر سخنران این نشست بود که موضوع « دانشجویان زندانی» پرداخت و با نام بردن از دانشجویان زندانی، از مجامع حقوقی سازمان ملل درخواست کرد تا سریعا در راستای کمک به برای آزادی این دانشجویان اقدامات لازم از سوی این سازمان ها به عمل آید.

رشیدی با شرح کامل وضعیت ۵ دانشجوی زندانی بنام های مجید توکلی، بهاره هدایت، ضیا نبوی، علی اکبر محمد زاده و مجید دری، به شرح گوشه ای از نقض حقوق دانشجویان زندانی در ایران پرداخت و با اشاره به اینکه از سال ۲۰۰۵ صدها دانشجوی ایرانی برخلاف قوانین داخلی و بین المللی به جرم فعالیت های مسالمت آمیز به زندان افتاده و در حال گذراندن احکام طولانی هستند، این احکام قضایی را «ظالمانه» و «غیر انسانی» توصیف کرد.

در پایان مراسم نیز شرکت کنندگان ایرانی و خارجی سولات خویش در ارتباط و وضعیت جنبش دانشجویی و نقض حقوق آکادمیک در ایران مطرح کردند و سخنرانان به پرسش های آنان پاسخ گفتند.

توصیه یک مقام سازمان ملل به فعالان ایرانی حقوق آکادمیک

در این نشست جانبی سازمان ملل، ریچارد اسپینوزا از مقامات سازمان ملل در حوزه حقوق آکادمیک نیز حضور داشت که در ارتباط با نحوه بررسی و بازتاب وضیعت حقوقی دانشگاهیان به مراجع ذیصلاح بین المللی توضیحاتی را ارائه داد و از گروهای ایرانی فعال در این حوزه درخواست کرد تا از طریق همکاری با نهادهای حقوقی سازمان ملل بتوانند فشارهای لازم را بر دولت های خاطی از جمله دولت ایران آورده و آنان را به رعایت حقوق آکادمیک دانشگاهیان وادار کنند.

گفتنی است جمعی از فعالان سابق جنبش دانشجویی و دانشجویان محروم از تحصیل نیز در این نشست حضور داشتند و به ارائه توضیحاتی در تکمیل اظهارات سخنرانان پراختند.


 


۱- مناظره با توده‌ای‌ها

توده‌ای‌ها جلسه را در طبقه دوم یک مشروب‌فروشی گذاشته بودند. سید علی‌رضا بهشتی می‌گوید وقتی وارد شدیم ما را به طبقه بالا بردند. نگاهی به اطراف کردیم، دیدیم بساط سیگار و آبجو روی میزها پهن است و هر کس با یک یا چند دختر دور یک میز نشسته‌اند و سیگار می‌کشند و مشروب می‌خورند. پدرم وقتی وارد شد چون همیشه در سفرها حصیری به عنوان جانماز همراه داشت. گفت من نمازم را نخوانده‌ام، حصیر را پهن کرد و در آن فضا به نماز ایستاد. پس از نماز بحث شروع شد. مجری برنامه سؤالات زیادی خواند و جلسه را ترک کرد و پدرم را با آن جمعیت و حدود ۷۰ سؤال تنها گذاشت! یکی از افراد سؤالی کرد که بیشتر جنبة دست‌انداختن داشت. او گفت: آقای بهشتی! می‌گویند در بهشت رودهایی از عسل روان است. تکلیف من که به عسل علاقه ندارم چیست؟! همه خندیدند! پدرم چند لحظه مکث کرد و سؤال را این‌گونه پاسخ داد که جَوّ را حسابی کنترل کرد. ایشان گفت: اول باید ببینیم شما را به بهشت راه می‌دهند بعد ببینیم با مشکل شما که از عسل خوشتان نمی‌آید چه باید کرد! البته توضیحات دیگری هم داد. پس از اتمام جلسه که پایین آمدیم ایشان خواست سوار ماشین شود، یکی از اعضای شرکت‌کننده که احتمالاً مست بود قصد داشت از پشت با چاقو به پدرم حمله کند که یکی از بچه‌های انجمن اسلامی او را گرفت و خواست پلیس خبر کند که پدرم فرمود این حواسش سرجایش نیست رهایش کنید. کاری نکرده است که نیاز به دخالت پلیس باشد.

۲- دیدار با دانشجویان مختلف ایرانی و غیرایرانی

بعضی مارکسیست‌ها که قصد اذیت وی را داشتند مراسم را به گونه‌ای ترتیب می‌دادند که سر میزشان آبجو باشد و حرمت او شکسته شود. اما او تحمل می‌کرد و می‌گفت اینها ایرانی هستند و من هم اگر احساس کنم هنوز ۱۰% اینها مسلمان هستند و تعصب ایرانی و مسلمانی خودشان را حفظ کرده‌اند ولی ۹۰% را از دست داده‌اند باید کاری کنم با این ارتباط، ۱۰% آنها به ۱۵% تبدیل شود. و حضور در مجلس شراب آنگاه حرام است که قصد انسان از این کار لهو و لعب باشد اما بعضی از اینها به قصد آزار من مشروب سر میز می‌گذارند پس قصد لهو و لعب ندارند و من به قصد مباحثه در این جلسات شرکت می‌کنم نه قصد دیگر. نگاه متفاوت وی به این قضیه مایة تعجب همگان بود.

۳- مسلمان شدن عده‌ای به دست وی

از جمله این افراد پرفسور فرانک بود که در هانوفر، مسلمان شد و زن ایرانی گرفت. خانمی به شهیدبهشتی نامه نوشت و اظهار داشت من مسیحی هستم. خیلی دلم می‌خواهد مسلمان شوم ولی نمی‌خواهم از کلیسا خارج شوم. وی در پاسخ نوشت اگر شما به اسلام ایمان بیاورید لازم نیست از کلیسا خارج شوید. در همان جا نیز می‌تواند به احکام اسلام عمل کرد.

۴- به تصویب رساندن دروس دینی اسلامی در ترکیب درس‌های دانش‌آموزان آلمانی

او ورود دروس دینی اسلامی در ترکیب درس‌های دانش‌آموزان آلمانی را به تصویب رساند تا اگر در بعضی مناطق، بچه‌های مسلمان یا حتی غیرمسلمان بخواهند درس دینی داشته باشند، ناچار نباشند مسیحیت و سایر ادیان را مطالعه کنند بلکه متون اسلامی هم داشته باشند.

۵- گشاده‌رویی، خوش‌مجلسی

بهشتی با گشاده‌رویی، خوش‌مجلسی و هم‌صحبتی در جهت رفع مشکلات ایرانیان مقیم آلمان و سرکشی به خانواده‌ها می‌کوشید. با همه به خصوص کسانی که خیلی کشش مذهبی نداشتند حتی با خارجی‌هایی که به مسجد رفت و آمد می‌کردند خیلی خوش‌برخورد بود تا رابطه آنها با مسجد قطع نشود.

۶- ترغیب دانشجویان ایرانی به ازدواج با دختران ایرانی

شهیدبهشتی به دانشجویان ایرانی مقیم آلمان می‌گفت: هر چه زودتر ازدواج کنید، تا در دام ازدواج‌های ناموفق اینجا نیفتید. بیشترازدواج‌هایی که با زنان آلمانی می‌شد به شکست می‌انجامید. توصیه می‌کرد هر چه سریعتر بروید و از ایران زن بگیرید. درعین حال در مقابل پرسش برخی دانشجویان که می‌گفتند آیا می‌توانیم با توجه به اینکه شرائط ازدواج دائم را نداریم با دختران آلمانی ازدواج موقت انجام دهیم؟ می‌فرمود: بله به شرط اینکه معتاد نشوید. دخترهای اینجا خیلی راحت در اختیار افراد قرار می‌گیرند. اعتیاد به این معناست که امروز با فلان خانم هفته دیگر با یکی دیگر و … . این اعتیاد خیلی بد است. یکی از بچه‌های دانشجو می‌گفت: این کار خلاف شرع است زیرا تا ما بیائیم به آنها یاد بدهیم که ازدواج موقت چیست! به گناه می‌افتیم. وی پاسخ داد: بله این بستگی به خود شما دارد که نباید به مسائل شرع بی‌توجهی کنید و در مقدمات این کار به گناه بیفتید. اگر بپرسید طبق ضوابط شرع مقدس ما می‌شود اینها را عقد موقت کرد پاسخ مثبت است. اما چگونگی انجام و تحقق آن با خودتان است.

۷- مستقل نگه داشتن اتحادیه به لحاظ مالی

تأکید بر اینکه اتحادیة دانشجویان مسلمان در اروپا (گروه فارسی‌زبانان) باید طوری باشد که هر ایرانی مسلمان که به خارج از کشور می‌آید احساس کند پناهگاهی دارد که می‌توان به آنجا رفت‌ و آمد کرد. عدم پذیرش مسئولیت سرپرستی اتحادیه و اصرار بر اینکه نقش مشاوره‌ای داشته باشد و اداره آن با حوزه دانشجویان باشد. او می‌خواست اعضای اتحادیه رشد کنند و نگاهشان فقط به وی نباشد.

۸- رفع اختلاف خانوادگی

در مسجد هامبورگ همسران آلمانی بعضی ایرانیان مشکلات خانوادگی خود را با وی در میان می‌گذاشتند و راه‌حل می‌خواستند. به عنوان نمونه، خانمی آلمانی که به دلیل ازدواج با یک ایرانی، مسلمان شده بود به وی مراجعه کرد و گفت: شوهرم اجازه نمی‌دهد که من با مرد غریبه در مجلس رقص حاضر شوم ولی خودش می‌رود و با زن دیگری می‌رقصد، اگر این کار در اسلام بد است چرا خودش این کار را می‌کند؟ دکتر بهشتی فرمود: حرف شوهر شما درست است این کار برای شما جایز نیست البته برای شوهرتان هم جایز نیست با زن نامحرم برقصد. وقتی کاری از نظر اسلام بد باشد حکم آن برای همه یکسان است. ایشان آن خانم را قانع کرد بعد شوهر او را نیز خواست و به او تذکر داد.

۹- نظم و تیزبینی

وی دقیقاً ساعت ۸ در دفتر مرکز اسلامی هامبورگ مشغول کار می‌شد. اتفاقاً شخصی برای تبلیغ به آلمان آمده بود. صبح روز اول، ساعت ۳۰/۸ به مسجد آمد. دکتر بهشتی به او گفت: فلانی ما کارمان را ساعت ۸ شروع می‌کنیم، او هم گفت: بله من زودتر آمدم ولی وسیله پیدا نشد. دکتر گفت: من به این حرف‌ها کار ندارم؛ ما کارمان را ساعت ۸ شروع می‌کنیم شما هم باید ساعت ۸ اینجا باشید. این صراحت باعث نگرانی او شد و به یکی از افراد گفت: دکتر بهشتی دارای دقت قلب است نه رقت قلب! دکتر که خیلی تیزبین بود دستور داد کت و شلواری برایش بخرند تا با لباس روحانیت به دفتر نیاید. بعدها که این شخص مسائل مختلفی پیدا کرد معلوم شد چقدر دکتر بهشتی در شناخت افراد، دقیق و نکته‌سنج بوده است.

۱۰- توصیه به رعایت احکام شرعی

آلمانی‌ها عادت دارند اگر کسی می‌خواهد سیگار بکشد فوراً فندکشان را برای او آتش می‌کنند و در پذیرایی جلو میهمان مشروب و لیوان می‌گذارند. دکتر بهشتی به اصحاب و دانشجویان ایرانی توصیه می‌کرد، شما تا می‌‌توانید بر میزهایی که مشروب هست حاضر نشوید. (و این کار مشکلی است چون آنجا معمولاً با مشروب پذیرایی می‌کنند) شما لازم نیست در این رفتار و احترام، مثل آلمانی‌ها باشید. مثلاً اگر می‌خواهند مشروب بخورند شما لیوان جلویشان نگذارید چون این کار از نظر شرع جایز نیست.

یادش گرامی، روحش متعالی و راهش پر رهرو باد.

برگرفته از کتاب: سیرة شهید دکتر بهشتی، اثر غلامعلی رجایی، نشر شاهد، ۱۳۸۱٫


 


کلمه: دو سال قبل، عوامل امنیتی و در راس آنها وزیر اطلاعات که از ۲۰ ماه دستگیری‌های گسترده و بازجویی‌های فنی! و تئوری‌پردازی‌های توهمی و اتهام‌زنی‌های بی‌حاصل طرفی نبسته بودند، به کشف جزوه‌ای اشاره کردند که به آن عنوان «جزوه‌ی براندازی دین»! داده بودند و ادعا می‌کردند که هدف تهیه‌کنندگان این جزوه، مخالفت با جمهوری اسلامی بوده است.

دیروز وزیر اطلاعات بار دیگر در لباس به پیامبر به دروغگویی پرداخته و در حالی که وزارت تحت مسئولیتش در القای ائتلاف بین جنبش سبز و جریان به اصطلاح انحرافی ناکام نشان داده، بار دیگر از این جزوه با هدف اتهام زنی یاد کرده و آن را به عنوان ادبیات حزب توده مطرح ساخته است.  او البته در اسفند ۸۹ نیز در برنامه یکسویه تلویزیونی «دیروز، امروز، فردا» به دروغ‌پردازی درباره‌ی این متن پرداخته و به عنوان عجیب «براندازی دین»، اتهام بی‌پایه‌ی «ادبیات حزب توده» را نیز افزوده بود و البته طرح این اتهام را به عالی‌ترین مسئول نظام هم نسبت داده بود.

البته پیش از مصلحی وزیر اطلاعات، سردار مشفق از کشف! این جزوه در منزل یکی از فعالان سیاسی خبر داده و مقصود آن را براندازی دین! ذکر کرده بود، اما سیدعلیرضا حسینی بهشتی فرزند شهید بهشتی در پاسخ به این وزیر کابینه دهم، ضمن یادآوری این نکته که اساسا دین قابل براندازی نیست، خاطرنشان کرد که این متن، پیش از این و در سال  ۱۳۸۷  برای اطلاع و نظرخواهی به صاحب نظران مختلف، از جمله مقام رهبری، مراجع عظام، مدرسین حوزه‌های علمیه، اساتید دانشگاه و سیاستمداران ارسال شده و در زمستان همان سال نیز در نشستی با عنوان «گفتمان دهه‌ی چهارم: ضرورت تغییر و تحول» در سالن مرکز همایش‌های رایزن در حضور جمع کثیری از صاحبنظران و نیز خبرنگاران، ارائه و تشریح شده است.

تمسک دروغگویان و تهمت زنندگان به چنین دستاویز هایی در واقع نشان از دستان خالی «طعنه زنان عیب جو» در تهمت زنی و اتهام پراکنی دارد و نشان از پاکی و صداقت میرحسین موسوی و حلقه پیرامون اوست.

حال آنکه این متن در واقع طی فرایندی سه ساله توسط اندیشمندان و دلسوزان و فرزندان انقلاب و با نگاهی آسیب شناسانه به سی سال گذشته انقلاب تهیه شده بود تا برای ادامه مسیر نقشه راهی پیشنهادی فراروی مردم و مسوولان باشد.

کلمه از این فرصت استفاده می‌کند تا به مصداق «عدو شود سبب خیر»، بار دیگر جزوه‌ی «الگوی زیست مسلمانی» را در اختیار مخاطبان قرار دهد تا ضمن استفاده‌ی علاقه‌مندان، همگان درباره‌ی ادعاهای بی‌اساسی نظیر براندازی دین و ادبیات توده‌ای و … قضاوت کنند؛ شاید که خداوند خواسته است با بدخواهی‌ها و بدکاری‌های عوامل دولتی، بار دیگر زمینه برای معرفی و انتشار دستاورد تلاش جمعی گروهی از دلسوزان کشور و انقلاب فراهم شود و بدین‌سان تهدید بداندیشان به فرصتی تازه برای ارائه‌ی الگویی از حیات ایمانی و اسلامی با توجه به ویژگی‌های دوران معاصر بدل شود.

ضروری است به خوانندگان گرامی توضیح داده شود که  تدوین این متن  تا زمان انتخابات نیز  ادامه داشته داشته است و به دلیل شرایط خاصی که پس از انتخابات سال ۸۸ برای همه‌ی افراد غیر وابسته به حاکمیت و از جمله تهیه‌کنندگان این جزوه ایجاد شد، کار فکری بر روی آن نیمه‌تمام مانده است. از این روست که عناوین مندرج در فهرست ابتدای آن، بیشتر از عناوین متن جزوه است و متن بخش‌های انتهایی جزوه، هنوز تدوین نشده است.

کلمه ضمن انتشار متن «الگوی زیست مسلمانی» آماده‌ی دریافت نظرات و نقدها درباره‌ی این متن است.

 

 

دریافت فایل پی دی اف الگوی زیست مسلمانی

چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه “Save Link as” در مرورگر های فایرفاکس و کروم و “Save as target” در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.


 


کلمه: حیدر مصلحی که ید طولایی در دروغ بستن به منتقدان دلسوز کشور را دارد، به دنبال ناکامی وزارت تحت مسئولیتش در القای ائتلاف بین جنبش سبز و جریان به اصطلاح انحرافی، برای بار چندم جریان اعتراضی مردم را به حزب توده چسباند و ادعای کهنه دو سال قبل را تکرار کرد!

مصلحی که پیش از این به خاطر دروغگویی های مکررش در رسانه ها به گوبلز و سعید الصحاف تشبیه شده بود، این بار هم در لباس پیامبر به دروغ پردازی و تهمت پراکنی پرداخت و از جزوه ای سخن گفت که به خیال او، با ادبیات توده ای و به قصد براندازی دین نوشته شده؛ بدون اینکه به عنوان یک روحانی بداند اساسا در اندیشه اسلامی، براندازی دین ممکن و متصور نیست و خداوند خود وعده کرده که حافظ دین و قرآن باشد.

به گزارش کلمه، این اولین بار نیست که این وزیر مغضوب احمدی نژاد و محبوب رهبری چنین ادعایی را مطرح می کند. طی سه سال گذشته وی در مناسبت های مختلفی مدعی شده بود که حرکت اعتراضی مردم ایران منبعث از تحرکات خارجی و در حکم یک جنگ نرم است. جنگ نرمی که پیش از این نیز توسط سردار مشفق و بخشی از فرماندهان سپاه ادعا شده بود.

وزیر اطلاعات که چندی پیش توسط رییس هیات دولت به علت بی کفایتی در انجام وظایف از کار برکنار شده بود، در چهارمین نشست تخصصی حقوق بشر با عنوان حقوق بشر و امنیت ملی ادعا کرد که «جزوه کشف شده از یک عنصر مرتبط با فتنه را خدمت یکی از بزرگان فرستادیم. به من پیغام داد: ببینید که تدوین کننده این جزوه چه کسی بوده است چون ادبیات تدوین این جزوه، ادبیات حزب توده است.»

جزوه ای که او از آن نام برده است، «الگوی زیست مسلمانی» است که توسط اندیشمندان و دلسوزان و فرزندان انقلاب و با نگاهی آسیب شناسانه به سی سال گذشته انقلاب تهیه شده بود تا برای ادامه مسیر، نقشه راهی پیشنهادی فراروی مردم و مسوولان باشد.

پس از رویدادهای انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری، فرزند شهید بهشتی هم مانند بسیاری دیگر از دلسوزان انقلاب بازداشت شد و بعدها وزیر اطلاعات ادعا کرد که به هنگام دستگیری وی و در بازرسی مأموران امنیتی، در منزل ایشان «جزوه بسیار تکان‌دهنده‌ای به دست آمد که در آن طرح براندازی دین از ایران، پیش از انتخابات تاکنون ترسیم شده بود»!

وی به همین اکتفا نکرده و گفته بود: «این جزوه از دفتر علیرضا بهشتی به دست آمد و پس از این‌که برای مطالعه و بررسی در اختیار یکی از بزرگان قرار گرفت، مشخص شد که ادبیات آن ادبیات حزب توده است که البته جزوه برای بررسی بیشتر در اختیار برخی نیروهای وزارت اطلاعات که درباره حزب توده فعالیت می‌کنند، قرار گرفت و این موضوع ثابت شد»!

او البته در اسفند ۱۳۸۹ فراموش کرد که پیش تر یک بار ادعای کشف جزوه از منزل علیرضا بهشتی را مطرح کرده، و در یک مصاحبه تلویزیونی ادعا کرد که جزوه از منزل میرحسین موسوی کشف شده است!

اما همان دو سال قبل، در واکنش به ادعای سراسر کذب وزیر اطلاعات که بر اساس نص قانون باید مجتهد باشد، فرزند شهید بهشتی که از زندان آزاد شده بود، در توضیحی (البته به مردم) به تبیین چگونگی تدوین این جزوه پرداخت و متذکر شد که این جزوه چیزی مخفی نبوده در سال ۱۳۸۸ جهت اطلاع و نظرخواهی ابتدا به صاحبنظران مختلف، از جمله مقام رهبری، مراجع عظام، مدرسین حوزه علمیه، اساتید دانشگاه و سیاستمداران ارسال شده و در زمستان همان سال در نشستی با عنوان «گفتمان دهة چهارم: ضرورت تغییر و تحول» در سالن مرکز همایش های رایزن در حضور جمع کثیری از صاحبنظران و نیز خبرنگاران، ارائه و تشریح شده است.

سید علیرضا حسینی بهشتی در ادامه این توضیح گفته بود که متن مذکور «حاصل اندیشه ورزی ها و دغدغه های نظری تهیه کنندگان آن در طی سال های پیش از آن و هدف آن، نقد مشفقانة کارنامة سی سالة انقلاب بود. انگیزة انجام چنین بازنگری گذشته چیزی نبود جز احساس مسئولیتی که به عنوان مسلمان نسبت به راه طی شده و دستاوردها یا کاستی های آن داشتیم و عمل به آن دستور پبشوایان دینی که «حاسبوا قبل ان تحاسبوا» و محصول آن، ارایة نظریة الگوی زیست مسلمانی برپایة عقلانیت جمعی توحیدی بود.»

اما اینک این وزیر به اصطلاح مجتهد کابینه دولت احمدی نژاد که طی سه سال گذشته بارها مدعی شده است فعالان جنبش سبز در صدد «براندازی» بوده اند، به دروغ گفته است که دلسوزان و علاقه مندان به انقلاب و نظام می خواسته اند «دفتر اسلام» را از این کشور جمع کنند! و هدف اول این جزوه براندازی اسلام بوده و براندازی نظام در مرحله بعدی آن قرار دارد!

وی در تلاش برای اثبات ادعای کذب خود می افزاید که «اسناد حزب توده که در اختیارمان بود را جمع‌آوری کردیم و دیدیم که دقیقاً پاراگراف‌ها و متون جزوه مورد نظر منطبق با ادبیات حزب توده است.»

مصلحی در این سخنرانی نمی گوید چه کسانی در تدوین این جزوه نقش داشته اند و کارشناسان و متخصصان این وزارت خانه چه کسانی هستند و چگونه فکر می کنند که دلسوزان و علاقه مندان انقلاب را «برانداز» و جزوه مورد تایید بسیاری از علمای حوزه و اندیشمندان را تراوش اندیشه «حزب توده» می دانند.

شاید در سیستم امنیتی که طی یک سال چهار دانشمند هسته ای به شهادت می رسند، و امنیت به پایین ترین سطح خود می رسد، وزیر اطلاعات و کارشناسان مشغول بررسی آیات و روایات با ادبیات حزب توده هستند تا بتوانند توهمات خود را تا حدی جامه عمل بپوشانند.


 


کلمه: حسین کاشفی، دبیرکل خانه احزاب، ضمن انتقاد از سخنان محمود عباس زاده مشکینی، دبیر کمیسون ماده ۱۰ احزاب، گفت: نمی‌توانیم مجمع بگذاریم، زیرا تمام اسناد و مدارک ما حتی سربرگ‌ها و مهر خانه احزاب، دیگر در دسترس ما نیست و بدون اطلاع اعضا در آن دخل و تصرف شده است.

این اظهارات کاشفی، واکنشی به اظهارات چندی قبل مشکینی در مصاحبه با خبرگزاری هاست که ضمن اشاره مجدد به انحلال احزاب اصلاح طلب، از محدود احزاب مجاز از نظر دولت و خانه احزاب درخواست کرده است که به فعالیت بپردازند.

کاشفی: بدون اطلاع دخل و تصرف شده است

حسین کاشفی، دبیر کل خانه احزاب در گفت و گویی با ایلنا به شرح دلایل تعطیلی و عدم فعالیت خانه احزاب در اثر دخل و تصرف ها و محدودیت های پیش آمده در سالهای اخیر توسط دولت پرداخته و ضمن تشریح اقدامات خانه احزاب برای اصلاح اساسنامه و پیگیری فعالیت ها، به سخنان و انتقادات عباس زاده مشکینی پاسخ داد.

وی می گوید: خانه احزاب بعد از مجمع عمومی پنجم که طبق روال حقوقی خود برگزار شد، جلسات هیات رییسه را نیز برگزار کرد. در آن زمان حرف آقای عباس‌زاده مشکینی این بود که چون پروانه تمدید نشده بود ،جلسات برگزار شده نمی‌توانست قانونی باشد، البته این استدلال هم مطرح شد که چون نمایندگان وزارت‌کشور در جلسه حضور نداشتند، جلسه رسمیت نداشته است.

وی در مورد تعامل و همکاری با وزارت کشور تصریح می کند که ما از نمایندگان وزارت کشور دعوت کردیم تا در جلسات شرکت کنند اما آنها این کار را نمی کنند. کاشفی درباره پروانه فعالیت خانه احزاب توضیح می دهد: رای پروانه فعالیت خانه احزاب دو نظر حقوقی وجود دارد. یکی اینکه چون احزاب هرکدام دارای پروانه فعالیت هستند نیازی به تمدید پروانه فعالیت نیست و نظر دیگر هم این است که چون خانه احزاب یک مجمع صنفی است پروانه آن نیز باید تمدید شود که حتی ما برای تمدید پروانه نیز اقدام کردیم، اما وزارت کشور دراین باره پاسخی نداد.

این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با بیان اینکه در جلسه‌ای با حضور صولت مرتضوی معاون سیاسی وزیر‌کشور و عباس‌زاده مشکینی این موضوع مطرح شد که عدم وجود پروانه باعث عدم برگزاری نشست‌ها نمی‌شود، می افزاید: پیش از این ، حتی نشست‌های خانه احزاب داخل تالار وزارت کشور برگزار شده بود و نمایندگان وزارت کشور در آن حضور پیدا کردند که البته بعداً به ما گفتند ما روی اساسنامه هم حرف داریم، یعنی همین اساسنامه‌ای که سال ۸۶ تنظیم شده بود و نمایندگان وزارت کشور آن را امضا کرده بودند را ایراد گرفتند.

وی در پایان گفت و گویش از دخل و تصرف های غیرقانونی و بدون اطلاع دولت در فعالیت های خانه احزاب نیز سخن می گوید. این فعال سیاسی اصلاح‌طلب با بیان اینکه اقدامات آن‌ها هیچ قرابتی با قانون ندارد و وزارت‌کشور نامه‌های خانه احزاب را بی‌پاسخ گذاشته است، تاکید می کند: نمی‌توانیم مجمع بگذاریم، زیرا تمام اسناد و مدارک ما حتی سربرگ‌ها و مهر خانه احزاب، دیگر در دسترس ما نیست و بدون اطلاع اعضا در آن دخل و تصرف شده است.

قوانین فعلی اجازه انحلال را نمی دهد

گفت و گوی انتقادی عباس زاده مشکینی چند روز پیش از این توضیحات کاشفی منتشر شده بود. عباس زاده مشکینی در گفت و گوی خود با ادعای اینکه “خانه احزاب بدون متولی باقی مانده است”، مجمع محققین و مدرسین را تشکلی توقیف شده معرفی و از حزب اعتماد ملی به عنوان تشکلی که بحث انحلال آن مطرح نیست، یاد کرد و گفت: ما توصیه می کنیم اعضای این مجموعه (حزب اعتماد ملی )کار خود را پیگیری کنند.

دبیرکمیسیون ماده ۱۰ احزاب با بیان اینکه متأسفانه طبق قانون فعلی احزاب، تخلفات تشکیلاتی احزاب، منجر به انحلال حزب نمی‌شود، تصریح کرد: این ضعف قانون ما است؛ یعنی بر اساس قانون فعلی احزاب، حزبی که در طول عمر خود کنگره ندارد را نمی‌توان منحل کرد.

دبیر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب در پایان از هیئت‌رئیسه مجلس درخواست کرد که اهتمام کرده و این قانون را تصویب کنند.

وزارت اطلاعات برخورد می کند

اظهارات دبیرکمیسیون ماده ۱۰ احزاب در شرایطی است که پیش از این نیز در راستای سیاست های محدودکننده ی دولت احمدی نژاد، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات تهدید کرده بود: حزبی که مجوز نداشته باشد، حزب محسوب نمی شوند و با احزابی که مجوز ندارند، برخورد خواهد شد.

وزیر اطلاعات که همزمان با برگزاری انتخابات مجلس نهم به اظهار نظر درباره وضعیت احزاب پرداخته بود با گرده زدن نام احزاب منتقد و اصلاح طلب با اصطلاح فتنه، گفته بود: درباره فعالیت برخی احزاب فاقد مجوز و احزابی که مجوز آنها ابطال شده ولی فعالیت انتخاباتی خود را شروع کرده اند نیز اظهار داشت: حزبی که مجوز نداشته باشد، حزب محسوب نمی شوند و با احزابی که مجوز ندارند، برخورد خواهد شد.

وی همچنین در گفت و گوی خود با پایگاه اطلاع رسانی دولت تاکید کرد: وزارت اطلاعات با این گونه احزاب برخورد کرده و در این زمینه قطعا برنامه‌هایی دارد. بدین صورت وی خبر از پیگیری سیاست های حذفی در برابر احزاب در فاز امنیتی نیز خبر داد.

انتقادات جدید در ادامه سیاست های قدیم

انتقادات سریالی و پی در پی مسوولان دولت نسبت به احزاب در حالی است که پس از انتخابات بحث برانگیز سال ۸۸ و تعطیلی و انحلال غیرقانونی احزابی چون مشارکت و مجاهدین انقلاب، دولت مشی محدودکننده کننده تری را در برخورد با احزاب و نهادهای مدنی پیش گرفته است.

آغاز برخورد های حذف گرایانه و علنی دولت در مقابل احزاب سیاسی به سال ۸۹ برمی گردد که با آغاز جریانی مسوولان رده ها و بخش های مختلف امنیتی و قضایی با موضع گیری های گوناگون سعی کردند شرایط را برای انحلال دو حزب اصلی منتقد در کشور فراهم آورند. در پی همین جریان بود که در مهر ماه سال ۸۹ کمیسیون ماده ۱۰ احزاب با اعلام انحلال اولیه و فرستادن پرونده به قوه قضاییه پروژه حذف عملی این دو حزب را کلید زد.

در رایی که دادگاه درباره همین پرونده صادر کرد آمده بود: با عنایت به اقدامات خلاف قانون اساسی، قوانین موضوعه و خلاف اساسنامه و مرامنامه، توسط حزب مشارکت و تقاضای شماره ۲۷۰۷ مورخه ۲۵/۲/۸۹ کمیسیون ماده ۱۰ احزاب و گزارش شماره ۲۷۳۷۱ مورخه ۱۱/۳/۸۹ و ۱۶/۵/۸۹ وزارت اطلاعات و اقدامات مجرمانه تعداد قابل توجهی از اعضای اصلی و سران حزب مشارکت در جهت فعالیت در تشویش و تحریک مردم و آشوب و بلوا و ایجاد فتنه و اقدام علیه امنیت کشور و محکومیت قطعی اعضای حزب مشارکت مستنداً به بند ب، هـ ، و، ز، ج ماده ۱۶ و ماده ۱۷ قانون فعالیت احزاب و جمعیت‌های سیاسی مصوب شهریور ۱۳۶۰، دادگاه حکم به انحلال حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی صادر می‌نماید. حکم به استناد ماده ۲۳۲ قانون آئین دادرسی کیفری قطعی است و قابل اعتراض نمی‌باشد.

اعتراض به روند غیرقانونی انحلال

اما این پرونده سازی ها بدون واکنش نماند و در حالی که اکثر اعضای اصلی این دو حزب یا در زندان بودند و یا در محدودیت و فشار سیاسی قرار داشتند، واکنش هایی نسبت به این حکم صورت گرفت. در همین رابطه حزب مشارکت با صدور بیانیه ای اساسا روند و پروسه انحلال را غیرقانونی اعلام کرد و با طرح سوالاتی صحت آن را زیر سوال برد.

در قسمتی از این بیانیه آمده بود؛ با توجه به اینکه اصلا تا به حال دادگاهی برای رسیدگی به درخواست انحلال حزب توسط کمیسیون ماده ۱۰ احزاب از سوی قوه قضائیه تشکیل نشده است بدیهی است که پاسخ به این سوالات غیرممکن و در همه حال منفی است و حتما شما که با امر قضا آشنا هستید می‌دانید اعلام شفاهی یک حکم از سوی سخنگوی قوه قضائیه هیچ‌گونه ارزش قضایی ندارد و برای هیچکس منع و تکلیفی ایجاد نمی‌کند

انحلال و توقیف های غیرقانونی، داستانی دنباله دار

در حالی که این روزها دستگاه قضایی عاجز از رسیدگی عادلانه و منصفانه به پرونده های سیاسی نشان می دهد و شکایت های احزاب، گروه ها و فعالین سیاسی جایی در ملاحظات مسوولین دولتی و قضایی ندارد، به نظر می رسد مسوولان بنا دارند مشی حذفی خود را ادامه دهند. انتساب لفظ «غیرقانونی» که به راحتی از سوی مسوولان میانی و رده بالای دولت صورت می گیرد نشان از جریان و پروژه ای دارد که تماما منتقدین و گروه های مدنی را نشانه گرفته تا آنها را از صحنه سیاست و رقابت حذف کند.

به گزارش کلمه، به نظر می رسد پس از حذف مجاهدین انقلاب و مشارکت این بار نوبت به تشکلهایی با صبغه مذهبی، انقلابی، سیاسی رسیده که مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم از آن دسته است، تا جایی که مشکینی گفته است: این مجمع توقیف شده و پرونده آن برای درخواست انحلال به قوه قضائیه فرستاده شده است. به نظر می رسد تلاش های کمیسیون ماده ۱۰ احزاب برای اصلاح قانون نیز در راستای تسهیل اجرای سیاست های حذفی اقتدارگرایان باشد. به عنوان مثال آنجایی که دبیر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب می گوید قانون فعلی اجازه انحلال احزاب به دلیل عدم برگزاری کنگره و جلسات شورای مرکزی را نمی دهد و امیدواریم این قانون سریعتر اصلاح شود.

این ها در حالی است که همگان به خوبی می دانند علی رغم ادعاهای حاکمان مبنی بر وجود آزادی و احترام به قانون، در عمل حتی اجازه تشکیل میهمانی های کوچک نیز به اصلاح طلبان داده نمی شود و در این بین برگزاری کنگره احزاب کاملا محال به نظر می رسد.

اما تجربه نشان داده حذف نام احزاب سیاسی از عرصه سیاسی کشور نه تنها آنچه را که اقتدارگرایان حاکم می خواهند محقق نمی کند، بلکه اعضا و فعالان این احزاب و گروه ها نیز در عمل بی اعتنا به محدودیت ها و با ابتکارات جدید، به تلاش برای اصلاح وضع موجود ادامه می دهند و خود را محروم ار فعالیت های مدنی نمی بینند.


 


یکی از شخصیت‌های بسیار نزدیک به آیت‌الله بهشتی که نزدیک به سه دهه با او از نزدیک زیسته بود و از جمله همراهان او پیش از انقلاب اسلامی و پس از آن به شمار می‌آید، آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی است. کسی که از حوزه قم عصر آیت‌الله بروجردی تا انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت بهشتی به تناوب و تقطیع با بهشتی زیسته بود. بنابراین، از نظر «بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی» یکی از مهم‌ترین راه‌های شناخت دقیق وی به شمار می‌رفت.

آیت‌الله بر همین سیاق، گفت‌وگو در باب زندگی و افکار نخستین رییس قوه قضا و دبیرکل حزب جمهوری اسلامی را پذیرفت و برای پرسش‌های بسیار ما که در آغاز، ناظر به نسبت سیاسی و فکری بهشتی با جبهه ملی و نهضت آزادی، پیش و پس از انقلاب بود از روش و منش بهشتی در قبال آنان گفت. در این حین، وی نقش خود را نیز در مواجهات و مناقشات بین ملی‌ها و نهضتی‌ها و روحانیون سیاسی و هواداران امام خمینی(ره) توضیح داد و به روشنی گفت که برای تفاهم و قرابت این دو جبهه تا تشکیل دولت مرحوم مهندس بازرگان چه وظایفی را انجام داده است.

علیرضا بهشتی: ما قبلا یک‌بار با دوستان دیگری خدمت‌تان رسیدیم و بعد از آن و همزمان با آن، شما جاهای دیگر مصاحبه‌هایی داشتید. بنابراین ما سعی می‌کنیم که سوال تکراری نکنیم. در واقع فکر می‌کنم نکاتی هست که باید بازتر شود یا زاویه سوال ما با آنچه که در آن مصاحبه‌ها بوده متفاوت است؛ چون به هر حال حضرت‌عالی از معدود افرادی هستید که یک دوره طولانی با آقای بهشتی بودید و اطلاعاتی دارید که با افرادی که در مقطع خاصی با ایشان حشر و نشر داشتند فرق می‌کند. بنابراین ما سوالات را شروع می‌کنیم تا هر جایی که فرصت شد و اگر اجازه بدهید ان‌شاءالله در جلسات بعد استمرار پیدا کند.

محبوبه بهشتی: نکته کوچکی را می‌خواستم خدمت‌تان بگویم. در واقع این مصاحبه‌ها برای کمک به تدوین زندگینامه شهید بهشتی است. این پروژه‌ای است که در بنیاد تعریف شده. قصد ما هم این است که این زندگینامه صرفا مستندات تاریخی نباشد بلکه نوع نگاه افرادی که با ایشان بودند، تحلیل‌های خودشان و به اصطلاح حال‌وهوای درونی خودشان هم آنجا نسبت به شهید بهشتی منعکس شود. چون ما به ایشان دسترسی نداریم، می‌خواهیم او را از دریچه چشم افرادی که با وی در تماس بودند ببینیم و بیشتر با ایشان آشنا شویم. به اضافه اینکه بر آثار و معدود صحبت‌های پراکنده ایشان درباره خودشان تکیه می‌کنم. این را خدمت‌تان بگویم که اول از دوره قبل از انقلاب شروع می‌کنیم و فعلا کاری به حوادث پس از انقلاب نداریم. تا به حال نکته‌های کلی راجع به شهید بهشتی فرموده‌اید و دلم می‌خواهد وارد جزییات بیشتری بشوم. شما جایی در مصاحبه‌تان فرموده بودید که گرایش سیاسی شهید بهشتی به سمت ملیون بوده است. برای من جالب بود که جزییات این موضوع را بدانم، چون غیر از شما افراد دیگری هم بودند که گفتند شروع فعالیت سیاسی شهید بهشتی با گرایش به جبهه ملی بوده است. چه رفتارهایی از شهید بهشتی قابل مشاهده است که باعث می‌شود شما و افراد دیگر به این جمع‌بندی برسید که گرایش شهید بهشتی به جبهه ملیون بوده؟ البته ما تنها مستندی که از ایشان داریم سخنرانی ایشان در تلگرافخانه اصفهان است و اعتراضی که به قوام داشته، ولی غیر از آن می‌خواهم ببینم که در واقع چه چیزی باعث می‌شود که شما و افراد دیگر به این جمع‌بندی برسید؟

علیرضا بهشتی: این مربوط به ماجرای ۳۰ تیر است و ایشان به تلگرافخانه آمدند و حوالی دروازه دولت کنونی اصفهان صحبتی کردند، البته آن صحبت‌ها جایی ضبط نشده ولی یکی، دو نفر که حضور داشتند درباره آن در مصاحبه صحبت کرده‌اند.

هاشمی: من این جمله‌ای که شما می‌گویید به خاطر ندارم در کجا گفتم. اولا آن حرف‌هایی که در گذشته گفتم خیلی دقیق‌تر از این چیزی است که الان می‌گویم چون آن موقع تازه بوده و هنوز حوادثی بوده که فراموش نکرده بودیم. اکثر این مصاحبه‌ها همان سال‌های اول انقلاب انجام شده؛ به خصوص با روزنامه‌هایی مثل «اطلاعات» و «جمهوری اسلامی» که خیلی پیگیر بودند. لذا آن حرف‌هایی که آن موقع زدم سندیتش بهتر از حالاست. چون اکنون یک مقدار با ذهنیت خاصی باید حرف زد. مساله ملی‌ها و غیرملی‌ها در مقطعی مطرح بود؛ یعنی زمان نهضت ملی کردن نفت و جمعیت جبهه ملی و خیلی از گروه‌های دیگر که نهضت آزادی هم بعدا مشخص شد، در جبهه‌ای بودند که دکترمصدق رهبری‌اش را داشت. آن موقع در مجلس پیش از اینکه دولت مصدق سقوط کند، چنان اختلافی وجود نداشت. حتی بین مذهبی‌ها هم مخالفی نداشتند، جز طرفداران شاه که افراد درباری بودند. بعدا در زمان حکومت ملی‌گراها یعنی دکتر مصدق و ملیون، اختلافاتی بین آنها و آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام و بالاخره جریانات مذهبی پیدا شد. آن موقع وضع با زمان قبلش فرق می‌کرد. یعنی در زمان قبل همه به این نهضت توجه داشتند و از آن حمایت می‌کردند. بعدا دکتر مصدق به دلیل همین رفتارها و تبلیغاتی که خیلی شدید شد در نظر حوزوی‌ها و مذهبی‌ها دیگر سقوط کرده بود. من خودم یادم است از اوایل طلبگی ما چهار، پنج سالی گذشته بود؛ آن وقتی که دکتر مصدق سقوط کرد در روستای کوچکی نزدیک روستای خودمان برای سخنرانی منبر رفته بودم. سلمانی دِهِ‌مان وقتی از جلسه به استقبال من بیرون آمد، سقوط دکتر مصدق را تبریک گفت. شما می‌توانستید فضای مذهبی را در یک روستا ببینید، حدودا زمانی که دکتر مصدق سقوط کرد، جلسه روضه قاعدتا در ماه رمضان یا ماه محرم بود که آن موقع آنجا منبر می‌رفتم. نمونه خیلی محسوسی برای من است. البته افرادی هم بودند که این حرکات را بیشتر به دربار و وابستگان آنها نسبت می‌دادند و حاضر نبودند که ملیون را محکوم کنند، یک خط درست انتخاب کرده بودند. این مربوط می‌شود به اینکه در چه زمانی من این را گفتم. اگر قبلش باشد یک وضع عمومی همگانی نسبت به هم‌میهنان است، اگر بعدش باشد دارای تفاوتی است.
محبوبه بهشتی: ما مشخصا می‌دانیم که شهید بهشتی بعدها هم در همکاری خودشان با نهضت آزادی، که انشعابی از ملیون است، حداقل تا قبل از انقلاب هیچ مشکل خاصی نداشته به طوری که جمله معروفی هست از مرحوم بازرگان که می‌گوید بهشتی به بهشتی قبل از توفان نوح و بعد از توفان نوح تقسیم می‌شود. در دوره‌های زندگی‌شان همکاری تنگاتنگی می‌بینیم، حالا از خاطرات خیلی کمرنگ من از رفت‌وآمدها و آنچه در ذهنم مانده این‌طور به نظر می‌آید که روابط، دوستانه و بر اساس همفکری‌ها بوده نه صرفا بر اساس دوستی‌های سطحی و ظاهری. شاید در واقع به دلیل این مساله است که من این را می‌پرسم که آیا گرایش شهید بهشتی دلایل یا مسایل دیگر هم دارد؟ برداشت من این است که کسانی که آن‌موقع دنبال کارهای مبارزاتی و تشکیلاتی بودند مشخصا دو تا انتخاب داشتند: یکی احزابی مثل حزب توده و احزاب چپ و… و دیگری نهضت ملی. طبیعتا افرادی که گرایش مذهبی داشتند به حزب توده و احزاب چپ متمایل نمی‌شدند، با وجود اینکه از نظر تشکیلاتی خیلی قوی بودند. آنها به سمت جبهه ملی تمایل پیدا می‌کردند. شاید بهتر باشد این‌طور سوالم را مطرح بکنم که آیا نمونه بارزی در افکار و رفتار شهید بهشتی بود که آدم را به این جمع‌بندی برساند که ایشان به افکار اینها متمایل است؟ یا صرفا به دلیل این موج عمومی که شما فرمودید گرایشی بوده به سمت جبهه ملی و افکار آنها؟
هاشمی‌: خیر، ما در اینجا بحث‌های رسانه‌ای و مواضع علنی و این‌گونه موارد در جامعه را نمی‌گوییم بلکه به مذاکراتی که خودمان داشتیم، جلساتی که می‌نشستیم حرف می‌زدیم، حتی جلسات طلبگی استناد می‌کنیم. نظر من بیشتر آن محافل است. به نظرم حتی بعد از اینکه دکتر مصدق سقوط کرد و کارها دست دربار افتاد و به آن شکل درآمد، با مرحوم دکتر بهشتی، گذشته از انتقادی که نسبت به ملیون داشتیم که آنها در برخورد با آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام افراط کردند، ولی موضع سیاسی و عملی آنها را قبول داشتیم. ایشان همیشه بحث می‌کردند و از این حرکت و جنبش دفاع می‌کردند. البته جبهه ملی هم مبارزه را کم‌کم کنار گذاشت و هم خیلی نمایشی شده بود، تا آن آخرین اجتماعی که آنها علیه انقلاب سفید شاه در «جلالیه» داشتند بعد از آن دیگر کاری نکردند و بین حرف‌ها هم تفکیک کردند. مثلا امام و طیف ما که پیرو ایشان بودیم رفتار شاه را آن موقع محکوم می‌کردیم، جبهه ملی شعارهای دیگری می‌داد مثلا می‌گفت «اصلاحات ارضی آری دیکتاتوری شاه نه» و آن شش اصلی که شاه داشت و جزو مسایل مترقی آن زمان بود جبهه ملی آنها را قبول می‌کرد ولی می‌گفت دیکتاتوری شاه نباید همراهش باشد. یک حالت بینابینی گرفته بودند و بعد هم نتوانستند مبارزه‌شان را ادامه دهند و به خارج منتقل شدند. نهضت آزادی به این شکل نبود. نهضت آزادی در این میان مواضع خودش را کاملا حفظ کرد؛ هم مواضع مذهبی‌اش و هم سیاسی‌اش را. خود آقای دکتر بهشتی همه اینها را قبول و با آنها ارتباط داشتند. اصلا دانشگاه آن موقع ارتباطش با حوزه بیشتر از طریق آیت‌الله بهشتی بود و هنوز دیگران نرفته بودند. بعدا شهید دکتر باهنر و علامه مطهری بعد دیگرش بودند، سخنرانی می‌کردند و با انجمن مهندسین اسلامی نیز ارتباط محکمی داشتند که بعدا هم ادامه داشت. بعد از انقلاب هم همان‌ها بودند که مجموعا در شورای انقلاب و جاهای دیگر با دولت آقای بازرگان همکاری می‌کردند. از آن مقطع به بعد باید تفکیکی قایل شد بین ارتباط ایشان با جبهه ملی، نهضت آزادی و حتی گروه‌های جمعه و آنهایی که مورد قبول بودند و معمولا در جلسات ما و آقای دکتر سامی و آقایان دیگر، رفت و آمد داشتند. مشترکات‌مان بیشتر از جدایی‌هایمان بود.

میثم محمدی: من آن‌موقع که شما اهمیت این تفکیک را گفتید می‌خواستم به داستان ارسال کتاب «سرگذشت فلسطین» برای مرحوم دکتر مصدق اشاره کنم که چقدر برایتان اهمیت داشت که ایشان ببینند و آن مرحوم هم تشویق و تایید کرده بودند. این مربوط به آن دورانی است که نیروهای مذهبی ارتباط و نزدیکی زیادی با نیروهای سیاسی و ملی در رسیدن به هدف مشترک داشتند. دورانی که ما تصور می‌کنیم آقای بهشتی، به عنوان نیروی مبارز علیه رژیم شاه، نیروهای ملی-مذهبی، به خصوص نهضت آزادی را تایید می‌کردند و به آنها نزدیک بودند. به طور کلی مثل اینکه همه شما روحانیون مبارز در آن دوران دارای چنین سلیقه‌ای بودید اما چه می‌شود که با نزدیک شدن به امواج انقلاب و در حقیقت سقوط حکومت شاه و چشم‌انداز حکومت جدید، اختلاف نظرها چنان بالا می‌گیرد که منجر به جدایی و کنار رفتن همراهان سابق در مبارزه می‌شود؟ آیا به تفاوت سلیقه مبنی بر اینکه ملی- مذهبی‌ها و نهضت آزادی معتقد به این بودند که شاه باید سلطنت کند نه حکومت و به «اصلاحات گام به گام» و حفظ حاکمیت گذشته و به اصطلاح سلطنت شاه، نه حکومت او باور داشتند و نیروهای مذهبی و روحانیون سیاسی به سقوط بلاشرط شاه و تغییر رژیم سیاسی، باز می‌گردد؟

هاشمی‌: چه ارتباطی میان این بحث با دکتر مصدق و مساله سرگذشت فلسطین وجود دارد؟

میثم محمدی: به عنوان نمونه عرض کردم. تصور می‌کنم آن‌موقع شما آنقدر به نیروهای ملی نزدیک بودید که حتی علاقه داشتید کتاب‌تان را بفرستید و دکتر مصدق ببینند، بدانند که شما به عنوان روحانی چنین حساسیت‌ها و علقه‌هایی دارید. این اتفاقی که با نزدیک شدن به انقلاب و سقوط رژیم کمرنگ‌تر شده و جای خود را به تعیین صلاحیت برای زمامداری و مدیریت نظام جدید سیاسی می‌دهد. آیا این اتفاق افتاده است؟

هاشمی: از اول تا آخر و تا همین امروز هم دیدمان نسبت به اصل موضع دکتر مصدق و مبارزات جبهه ملی همیشه مثبت بوده است. مبارزه که شروع شد اینها کوتاه آمدند. در انقلاب هم محافظه‌کاری را انتخاب کردند. شاید یک مقدارش هم عقیدتی بود که این نحو مبارزه را قبول نداشتند. آنها هنوز قضیه آقای کاشانی برایشان زنده بود. از همان موقع وقتی که آقای کاشانی با آنها اختلاف پیدا کرد، روحانیت بیشتر طرف آقای کاشانی بودند؛ شخصیت‌هایی مثل آیت‌الله خوانساری، آیت‌الله صدر و بزرگان حوزه. من خیلی جوان بودم ولی وقتی که آقای کاشانی قم می‌آمد، قم متحول می‌شد. همه طلبه‌ها جمع می‌شدیم می‌رفتیم استقبال ایشان. هر جا می‌رفت همراهش می‌رفتیم، در خانه مراجع و… اصلا ایشان برایمان یک قهرمان بود. فداییان هم همینطور نیروهای خیلی حماسه‌سازی بودند. با این اختلاف آن مسایل‌مان جدی شد، ولی مخالفت با دربار و سلطه دربار برایمان همیشه محترم بود. اما اینکه آن کتاب را خودم برای دکتر مصدق فرستاده باشم، یادم نیست. یک آقای شیخ مصطفی رهنما بود که زمانی حزب «وحدت مسلمین» را تاسیس کرده بود، فقط یک عضو داشت آن هم خودش بود. آدم جالبی است و فکر می‌کنم ایشان کتاب را به آقای مصدق داد.

او اصلا مساله‌اش، مساله فلسطین بود و خیلی به این مساله اهمیت می‌داد. کتابی هم نوشته بود. اولین کتابی هم که من از ایشان خواندم همان موقع آمار مسلمان‌های جهان و جهان اسلام را نوشته بودند، مجله‌ای هم مرتب منتشر می‌کرد و هنوز هم گاهی منتشر می‌کند. بعد از انقلاب هم رفت سراغ مبارزه با بهایی‌ها که مرکزشان در اسراییل بود. او با سفارت اردن رفیق بود، به خاطر همین مساله فلسطین با اکرم زعیتر که سفیر اردن بود هم رفیق بود، آقای اکرم زعیتر تعدادی از کتاب‌های فلسطین را با پول اتحادیه عرب خرید. گمان می‌کنم دو هزار نسخه از آن کتاب را خرید. او کتاب را نوشته بود به نام «القضیه الفلسطینیه». آن ترجمه، تحول بزرگی در مساله فلسطین بود. چون در ایران کسی اصلا مساله فلسطین را نمی‌دانست، یک کتاب کوچک ۵۰، ۶۰ صفحه‌ای در ایران به نام «خطر جهود» بود و همه اطلاعات ما همان بود. آیت‌الله کاشانی و طرفداران‌شان شعارهایی داده بودند اما اقدامی برای اطلاع‌رسانی صورت نگرفته بود. آن کتاب مهم‌ترین اطلاع‌رسانی آن زمان بود البته هنوز هم آن کتاب طبق اسنادی که زعیتر جمع و خودش منتشر کرد، مهم‌ترین است. شیخ مصطفی به خاطر علاقه‌ای که داشت و با آنها مرتبط بود به آنجا می‌رفت و آقای اکرم زعیتر تعدادی از کتاب‌هایی را که از ما خریده بود در اختیار ایشان گذاشت که در محافل روحانی و جاهایی که ایشان رفت و آمد دارد، بدهد. ایشان هم آدم شجاعی بود، هر جا می‌رفت پخش می‌کرد. (با اینکه این کتاب را رژیم ممنوع کرده بود) حتی برای دکتر مصدق در احمدآباد هم فرستاده یا خودش برده بود. به هر حال دکتر مصدق هم توسط همین آقای شیخ مصطفی چکی فرستاده بود، گمان می‌کنم ۳۰۰ نسخه خریده بود و داده بود به ایشان و رفقای دیگرش و گفته بود هدیه بدهید. برای دکتر مصدق این مساله خیلی مهم بود. در زمان دربار و شرایطی به آن شکل ‌چنین کتابی منتشر شد؛ به‌خصوص مقدمه‌اش، متن دکتر مصدق است، مراجعه کنید.

علیرضا بهشتی: با دستخط ایشان؟

هاشمی : بله، در مورد مساله فلسطین همه ما متفق‌القول بودیم. هنوز هم من فکر می‌کنم همین گونه است. اگر اختلافی بود بر سر این بودکه با مقاومت و مسلحانه باید کار کنند یا با کارهایی که ابوعباس و بقیه می‌کنند و از این نوع اختلافات وجود دارد. من فکر می‌کنم مربوط به بعد از سال ۴۰ است. این کتاب سال ۴۰ به بعد منتشر شده است.

میثم محمدی: می‌خواستم به پاسخ این پرسش برسم که چرا روابط نزدیک روحانیون سیاسی و نیروهای سیاسی ملی و مذهبی و نهضت آزادی و حتی نیروهای چپ که تا پیش از پیروزی انقلاب بر اصول و اهداف روشنی مثل مساله فلسطین، اسراییل، مبارزه با دیکتاتوری شاه، تلاش برای آزادی و حاکمیت مردم تکیه داشت و به همین واسطه نیروهای مبارز را به هم نزدیک می‌کرد، با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب و پس از تشکیل حکومت و به دست آوردن قدرت، کمرنگ شده و از بین می‌رود و قرابت پیشین به رقابت بدل می‌شود؟ نوعی بدبینی از جانب نیروهای مذهبی و روحانیون اسلام‌گرا به نیروهای سیاسی ملی- مذهبی و نهضت آزادی دیده می‌شود که بیشتر در مدیریت انقلاب و نظام سیاسی پس از آن خود را نشان می‌دهد. این سوال حالا برای نسل ما هست. نه اینکه صرفا یک سوال تاریخی باشد، یک سوال هویتی است که چطور می‌شود این انشقاق و جدایی را توضیح داد و نتایج بعدی آن را در آستانه انقلاب و بعد از آن تفسیر کرد؟

هاشمی‌: من مقداری برعکس شما به مساله نگاه می‌کنم و مطالب دیگری در ذهن شما هست را توضیح می‌دهم. قبلا که ما همکاری داشتیم انتقادمان به نهضت آزادی نبود بلکه به جبهه ملی بود. چون نهضت آزادی که سرانش تا آخر در زندان بودند، جبهه ملی در مبارزه کوتاه آمده بود. ولی در عین حال ارتباط‌مان محفوظ بود، من خودم همان سال‌های داغ مبارزه، سال ۵۳، ۵۴، دو سفر به اروپا رفتم. آقای بنی‌صدر یکی از اعضای مهم جبهه ملی بود. من اصلا یکی از اهدافم این بود که بروم بین ایشان و نهضت آزادی و قطب‌زاده و دکتر حبیبی ائتلاف ایجاد کنم، اینها همه با هم اختلاف داشتند. دکتر حبیبی قهر کرده و رفته بود در جنوب فرانسه که در دعواها نباشد. قطب‌زاده و بنی‌صدر هم که مرتب علیه هم حرف می‌زدند. آقای یزدی که در آمریکا بود آنها هم با بنی‌صدر خیلی مخالف بودند. دانشجویان اسلامی اروپا و آمریکا هم همین‌طور. اختلاف عجیب و غریبی با هم داشتند، یکی از اهداف سفرم این بود که اینها را به گونه‌ای در دایره انقلاب هماهنگ کنم. تا حدودی هم موفق شدم اما مدت زمان طولانی نماندم و کارم تمام شد و آمدم. اموالی از آقای تولیت در اختیار جمعی از نیروهای مبارز بود که برای انقلاب وقف شده بود. من هم جزو هیات مدیره بودم. مهندس بازرگان، دکتر احمد صدرحاج سید جوادی، آقا سیداحمد و خود تولیت و دکتر باهنر هم بودند. ما ارتباط‌مان با همه اینها در طول مبارزه همین‌گونه بود. وقتی هم که مبارزه پیروز شد باز خیلی به هم نزدیک بودیم. نهضت آزادی که تقریبا در متن بود برای اینکه ما شورای انقلاب تشکیل داده بودیم پیش از اینکه امام تعیین کند. ما خودمان آن سال آخر که خیلی احتیاج به هماهنگی بود، جمعی برای هدایت انقلاب درست کرده بودیم. امام با یک وضع مشخصی همان شورا را تایید کردند، منتها بعد قرار شد افراد خاصی اضافه کنیم که کردیم. در همان شورا خیلی از عناصر ملی‌گرا هم قبل از تایید امام بودند و هم بعد از آن. خیلی‌هایشان هم در شورای انقلاب بودند که امام تعیین کرده بودند. در دولت مهندس بازرگان اولین نخست‌وزیر را امام تعیین کردند. اوایل انقلاب این‌قدر با هم نزدیک شده بودیم. آقای طالقانی جزو نهضت بود این طرف هم مبارزان انقلاب و روحانیت بودند. حتی وقتی دکتر سنجابی وزیر خارجه بود به دلیل اینکه با مهندس بازرگان و دوستان‌شان اختلاف داشتند و نهضت آزادی و جبهه ملی خیلی با هم درگیر بودند، قهر کرد و رفت. از بس که آنها غلبه داشتند و اینها در اقلیت بودند. امام من را از جبهه فرستادند، رفتم خانه دکتر سنجابی و پیغام امام را دادم که شما کناره‌گیری نکن و استعفا نده. ما مشکلات‌تان را حل می‌کنیم. همین آقای سلامتیان آن موقع همکار دکتر سنجابی بود. من رفتم منطقه نیاوران، هنوز آنجا را خوب نمی‌شناختم. به منزل‌شان رفتم، او که در راس و همه‌کاره بود به استقبالم آمد و بعد در جلسه نیز کارگردان جلسه بود، روابط این‌طور بود. آیت‌الله پسندیده یا عضو جبهه ملی بود یا هوادار خیلی جدی آنها و مایل هم بودند امام در جناح اینها باشند. قبل از اینکه پیروز شویم یک اختلاف‌نظری بود. امام محکم ایستاده بودند و می‌گفتند شاه باید برود و نظام باید عوض بشود، رژیم عوض بشود، مهندس بازرگان سیاست گام‌به‌گام را مطرح می‌کردند. البته آن روزها این افکار فرعی که در کنار افکار امام مطرح می‌شد، رنگی نداشت و کسی گوش به حرف آنها نمی‌داد. در یک محیط محدود مثلا بر نیروهای دانشگاهی و بعضی سیاسی‌ها تاثیر داشت. جامعه را امام به حرکت درآورده بود و روحانیت پیشتازی می‌کرد و موج به‌قدری بزرگ بود که چیزی در حد اختلافات جزیی، نمی‌توانست مقابلش باشد. پس می‌بینید که ما تا تشکیل دولت بازرگان، تشکیل «شورای انقلاب» و خیلی هم پیشتر با هم کار می‌کردیم، اختلافاتی هم داشتیم. از جمله موارد اختلافی که یادم می‌آید این بود: با اینکه تنها گروه مذهبی نسبتا مقبول حوزه علمیه همین نهضت آزادی بود، امام انتقاداتی به افکار مهندس بازرگان داشتند. همین کتاب «راه‌‌طی‌شده» که ایشان مطرح می‌کرد، سخنرانی ایشان در مورد بعثت که می‌خواست بعثت را یک حالت خود جوشی معرفی کند که انسان خودش به مقام نبوت می‌رسد و بالا می‌رود و به حدی می‌رسد که می‌تواند با خدا ارتباط برقرار کند، با دیدگاه همه متکلمین شیعه و سنی تفاوت داشت. همه می‌گفتند این یک گزینش الهی است. خداوند کسانی را که صلاحیت دارند، انتخاب می‌کند و تحت هدایت و وحی و… برمی‌گزیند.
امام به این نکته مهندس بازرگان خیلی اعتراض داشتند، یک دفعه در یک جلسه‌ای امام گفتند ما باید اول حساب‌مان را با اینها حل کنیم تا اختلاف نباشد و بعد وارد میدان شویم. روی مسایل عقیدتی و فکری امام این‌قدر تکیه داشتند، ولی به‌رغم همین اختلافات عقیدتی، امام احترام زیادی برای اینها قایل بودند، ما هم همین‌طور. اختلافات‌مان هم آن موقع مثل حالا نبود که فوری با یک اختلاف عقیدتی، انگ سیاسی بزنیم و طرد کنیم و روی آن تاکید کنیم، آن موقع این حرف‌ها نبود. اختلاف داخل حوزه هم بود، اوایل یک موجی وارد شد و دیگر بیرون رفتند، آیت‌الله شریعتمداری که حساس شده بود، یک اختلافاتی بود، اما اختلافات تحمل می‌شد، حتی در عقاید. در حوزه، بحث جدی در مورد مسایل فکری و عقیدتی با هم داشتیم. الان بد شده است،

الان آن فضای محققانه‌ای که در گذشته بود و همدیگر را تحمل می‌کردیم، نیست، فوری طرد می‌کنند: ضدولایت، ضدانقلاب. این حرف‌ها آن موقع خیلی کم بود. البته یک دلیلش این بود که انزوا وجود داشت و نیازی نبود که انزوای دومی درست شود. میراثی هم نبود که تقسیم کنند، فقط یک تلاش بود. بنابراین این‌گونه اختلافات، ما را تا پیروزی انقلاب از هم جدا نکرده بود. برای آقای بنی‌صدر شرایطی فراهم شد که آرای جامعه را برد، واقعا آقای دکتر حبیبی و دیگران را حسابی شکست داد. حتی امام حاضر نشدند که نامزدی ریاست‌جمهوری دکتر بهشتی را بپذیرند، می‌دانستند به جای او بنی‌صدر می‌آید. خود ما بنی‌صدر را، وقتی که در «شورای انقلاب» نبود و نهضت آزادی قدرت داشت و او را تحویل نمی‌گرفت، آوردیم برای «شورای انقلاب». خیلی غریب و گوشه‌گیر و منزوی بود، واقعا با همه اعتمادها، ایشان جان گرفت و به میدان آمد. یک وقتی در همان سال ۵۰ به فکر افتادیم که دوباره یک حزب نیرومندی درست کنیم جلسه‌ای هم برای این منظور تشکیل دادیم. نظر غالب این شد که اینها الان دارند مبارزه می‌کنند نباید ما یک حزب درست کنیم و در مقابل اینها قرار بگیریم، بلکه همین‌ها را تقویت کنیم. هر کسی می‌خواهد به همین‌ها کمک کند چون خیلی خوب جهاد می‌کردند. باز با آنها هم این اختلافات نبود، البته آنها خشن بودند. ما تحمل داشتیم، وقتی اختلافات ایدئولوژیک پیش آمد آنها مرتد شدند و تغییر ایدئولوژی دادند. به همین اکتفا نمی‌کردند، ما دیگر این را تحمل نمی‌کردیم چون یک دفعه ایدئولوژی خودشان را مارکسیستی کردند از نظر ما مرتد شدند. اضافه بر کمونیسم بودنشان مرتد هم تلقی شدند. آن مرحله داغی شد، لذا با آنها پیش از انقلاب هم خشن شدیم، بعد از انقلاب هم آنها دست به سلاح بردند و کارهای خیلی بدی کردند، همه شخصیت‌ها را ترور کردند. گروه‌های منشعب از اینها مثل «فرقان» به وجود آمد و حادثه انفجار دفتر حزب «جمهوری اسلامی» که فاجعه کمی نبود. سوءقصد به جان ائمه جمعه، بزرگانی که بسیج‌کننده جامعه بودند. آنها حسابی ایستادند، یعنی براندازی جدی را شروع کردند. نیروها و اطلاعات زیادی هم داشتند. همه جای کشور حضور داشتند، چون اینها قبلا وصله تن ما و در همه زندگی ما بودند. شرایط دیگران با اینها فرق می‌کرد، با دیگران این حالت دوری پیش نیامده بود و هنوز هم پیش نیامده است.

علیرضا بهشتی: شایبه‌ای هم هست که هم مورخان رسمی و هم مورخان خارج کشور می‌خواهند وجود داشته باشد و آن اینکه هر کدام به زبانی می‌خواهند بگویند که اگر روحانیون آمدند و به نیروهای سیاسی نزدیک شدند به صورت ابزاری به آنها نگاه یا فکر می‌کردند که چون خودشان کشورداری بلد نیستند، بنابراین از نیروها استفاده کنند و بعد که یاد گرفتند فکر کردند که دیگر لازم نیست که آنها باشند. من خودم با سوابقی که در ذهنم است، گمان می‌کنم نحوه حضور روحانیان مبارز اصلا با این استفاده ابزاری سازگار نیست، ولی مورخانی هستند که می‌خواهند بگویند به نیروهای ملی به صورت یک پل نگاه می‌شد و نه بیشتر. آنها هم که خارج کشور هستند و دارند تاریخ انقلاب را می‌نویسند، همین را می‌گویند. من به ذهنم نمی‌آید که یک چنین مساله‌ای بوده باشد، ولی به نظر می‌رسد که اختلاف بعد از آن بر سر شیوه اداره کشور و شیوه پیشبرد اهداف انقلاب یا آرمان‌های انقلاب بوده است. هر چند وقتی که ما به سال‌های ۶۰ و ۶۱ می‌رسیم وارد یک فاز جدیدی می‌شویم. شاید بشود این مساله را مطرح کرد که سال‌های ۶۰ و ۶۱ به دلیل جو ملتهب و ترورهای کوری که در خیابان انجام می‌شد و نیز ترور شخصیت‌ها، یک نوع صف‌بندی شد که هر دو طرف طوری مقابل هم ایستادند که این وسط تر و خشک با هم سوزانده شد. شما با این تفسیر موافقید؟

هاشمی: با کلیت آن بله. می‌شود چنین چیزی گفت، اما اینکه هدف این بود یا نبود را نمی‌شود گفت. پس از مشروطه و بعد از شهریور ۲۰ تعداد زیادی گروه خلق شد و مبارزه کردند. تنها گروه جبهه ملی بود که توانست به قدرت برسد، بقیه وقتی جبهه ملی شکست خورد متفرق شدند. گروه‌های کوچکی بودند که جای وسیعی در جامعه نداشتند. یعنی بعد از شکست جبهه ملی، آنچنان خفقان شده بود که اینها پناهی نداشتند. وقتی نهضت روحانیت آغاز شد برای آنها مهم بود که نهضتی به این صورت ایجاد شده، آنها هم در پناهش می‌توانستند کارهای بیشتری کنند. نهضت روحانیت که آغاز شد این‌گونه نبود که قدرتی دست‌مان باشد، فقط مقداری افکار عمومی را داشتیم. ما هم تمایل داشتیم تا با اینها کار کنیم. آنها ابزار و تشکیلات و حتی بعضی‌ها در خارج رادیو داشتند و ما هم به دنبال آن بودیم تا با هر کسی که فضا و ارگانی داشت و نیروهای مخالف شاه و دربار بود، همکاری داشته باشیم. در آن زمان هیچ وقت فکر نمی‌کردیم که به این زودی پیروز می‌شویم. در سال‌های بین ۵۰ تا ۵۶، تقریبا یأس همه را فرا گرفته بود، یک حالت انفعال ایجاد شده بود و گروه‌ها بر سر مسایل داخلی به جان همدیگر افتاده بودند، اما اینکه ابزاری باشد، طبیعی است هر طرفی که آینده‌ای برای خودش می‌دید فکر می‌کرد باید از طرف دیگر هم استفاده کند، چون هیچ‌کس خودش را مطلق نمی‌دید. اما نهضت امام خیلی مطلق شد، یعنی به گونه‌ای بزرگ شد که همه ایران را فراگرفت. اما در تظاهرات میلیونی خیابان‌های تهران بعضی از پلاکاردها بالا می‌رفت که تعدادی دور و بر آن شعارهای دیگری می‌دادند. جامعه مثل یک دریای عظیمی در حال حرکت بود. آن موقع نگاه ما به اینها این‌گونه بود که همکاران دوره مبارزات‌مان هستند و باید با آنها کار کنیم، ولی نگاه آنها این‌طور نبود. ما در زندان بحث‌هایی می‌کردیم که در بیرون پخش نمی‌شد. در زندان بیشتر به مسایل دقیق می‌شدیم و بحث می‌کردیم. گروه‌های مقابل‌مان دو، سه نوع بحث داشتند یا اعتقادی یا مارکسیست بودند، ملی‌گراها بحث زیادی نداشتند. مارکسیست‌ها ما را خرده‌بورژوا می‌دانستند؛ ذات تقسیم‌بندی آنها آن موقع این‌طوری بود که می‌گفتند روحانیت به قشر بازار وابستگی دارد و خودشان به قشر عظیم کارگر، محروم و مستضعف متکی هستند و اینها بدنه جامعه هستند و اعتقاد داشتند، آینده از آن آنهاست. ما به آنها می‌گفتیم که اشتباه می‌کنند، برای ما بازار و غیربازار فرقی ندارد بلکه ما به اسلام متکی هستیم و اسلام هم در تمام این طبقات وجود دارد. کارگرها نیز از لحاظ اسلامی قوی‌تر بوده و بیشتر با ما می‌جوشند. نمونه‌اش اینکه شما هر کجا در قشر کارگر رفتید تا کاری انجام دهید حتی به کارخانه‌ها هم راه‌تان ندادند و بیرون‌تان می‌کنند. ولی ما (مبارزین اسلامی) را روی دست برای سخنرانی می‌برند، از راه‌های دور می‌آیند تا پای صحبت‌های ما بنشینند. ولی پای صحبت‌های شما فقط یک عده عضو حزب می‌نشینند. ما روی آنها به عنوان ابزار حساب نمی‌کردیم، اهمیتی هم نمی‌دادیم. فکر می‌کردیم که اینها جزو نیروهای تلاشگر و مبارز هستند و در افکار عمومی و انقلاب سهمی داشتند و باید باشند و همکاری کنند. آقای طالقانی که بیشتر تلاش می‌کرد. حقیقتا به عنوان ابزار به آنها نگاه نمی‌کردیم. آنها در موقع مبارزه می‌گفتند که روحانیت جاده را صاف می‌کند ولی این ما هستیم که برای حکومت برنامه داریم. بحث‌ها بر سر احکام اسلامی که می‌شد، می‌گفتند شما با حکم‌ها می‌خواهید چه کار کنید. بانکداری را می‌خواهید چه کار کنید. شما نمی‌توانید مساله ربا را حل کنید. سر مساله زمین و… بحث داشتند. می‌گفتند قشر زن‌ها را نمی‌توانید با خودتان همراه کنید. بنابراین اینها می‌گفتند افکار عمومی جامعه در نهایت با ماست و روحانیت هم می‌تواند کمک خوبی بکند. هر دو طرف نگاه ابزاری به هم داشتند ولی برای ما آنها به عنوان ابزار کار نبودند، بلکه در دوران مبارزه کمک بودند.

محبوبه بهشتی: شما در مصاحبه‌های قبلی فرموده بودید که شهید بهشتی تمایلی به پرخاشگری در امور نهضت و مبارزه نداشتند و به جای آن به نیروسازی بیشتر اهمیت می‌دادند. حتی به این اشاره کرده بودید که شاید شهید بهشتی به نیروسازی قبل از مبارزه اعتقاد داشتند ولی جنابعالی و آیت‌الله خامنه‌ای به نیروسازی حین مبارزه اعتقاد داشتید. سوال من به تفاوت این دو دیدگاه تکیه دارد و می‌خواهم از شما بپرسم تفاوت این دو دیدگاه آن‌موقع چطور خودش را نشان داد. در نگاه اول به نظر می‌رسد که حرکت شهید بهشتی یک حرکت کند و آرام ولی شاید تاثیرگذارتر ‌بود. چون نیروهایی که در مقطع خاصی بسیج می‌شوند با نیروهایی که برای مدت‌زمان طولانی تربیت می‌شوند و قرار است بازدهی آنها در سال‌های دورتری صورت گیرد با هم متفاوت‌اند و رفتارهایی هم که از خودشان بروز می‌دهند متفاوت است. با توجه به کارنامه انقلاب بعد از ۳۳ سال و همچنین شرایط قبل از انقلاب و زمان مبارزه، تفاوت این دو دیدگاه چطور مشخص می‌شود؟

هاشمی: بله اوایل که وارد مبارزه شدیم این دو نظر بود. همین‌طور که شما می‌گویید شهید بهشتی عمیق‌تر به مساله نگاه می‌کردند، می‌گفتند ما باید کادرسازی کنیم، الان آمادگی حکومت نداریم و نمی‌توانیم مبارزه را عمیق‌تر کنیم. همین مواردی که شما گفتید ایشان با یک منطق وسیع‌تری می‌گفتند. نظر ما این بود که اگر مبارزه نکنیم کادرسازی هم نمی‌کنیم برای آنکه ما در این فضا متوجه می‌شویم که کادر لازم داریم و این دو با هم منافاتی ندارد و امکان‌پذیر است که عده‌ای در عمل و در جامعه به کادرسازی بپردازند. ما که نمی‌خواهیم فقط تهاجم کنیم. اعتراضات امام به رژیم کاملا شروع شده بود و ما در همان فضا اعتراضات را ادامه می‌دهیم، سخنرانی می‌کنیم، بیانیه می‌دهیم، عموما ابزارمان بیانیه و منبر بود. نوشته‌ها و مقالات را که محدود کرده بودند. بالاخره این حرف از نظر بعضی‌ها به این معنی بود که الان مبارزه را متوقف کنیم و برویم آن کار کادرسازی را انجام بدهیم. نقطه عطفش این مساله است که آقای بهشتی نمی‌گفتند مبارزه را متوقف کنیم. امثال آیت‌الله شریعتمداری و رفقای ایشان که در «مکتب اسلام» بودند این را می‌خواستند و اول قبول نمی‌کردند ولی نهایتا آنها هم به همین مطلب رسیدند. آقای قائمی که در آبادان انسان موفقی بود (رژیم هم به او به دلیل اینکه می‌توانست کارگران نفت را در آنجا آرام نگه دارد احتیاج داشت. چون که نهضت‌های کارگری خطرناک بود، توده‌ای‌ها و کمونیست‌ها آنجا نفوذ زیادی داشتند. بنابراین به او خیلی احترام می‌گذاشتند) یک فضای خوبی آنجا درست کرده بود و امثال ما در ماه رمضان و محرم در آنجا برای سخنرانی منبر می‌رفتیم و «ساواک» کمتر متعرض می‌شد. با دوستانی که آنجا بودند از قبیل آقای مکی و آقای مکارم و آقای حجتی و… یک مجموعه شده بودیم. آنجا یکی از اختلافات‌مان این بود؛ به خاطر اینکه رفتار آیت‌الله شریعتمداری با رژیم آرام بود آنها هم می‌خواستند همین کار را انجام دهند. ما آنجا منتقد بودیم، می‌گفتیم آیت‌الله شریعتمداری دارد به مبارزه آسیب می‌زند و دلایلی می‌آوردیم که آیت‌الله شریعتمداری «دارالتبلیغ» دارد که برای کارهای سازندگی بود. آیات، حجج‌الاسلام والمسلمین مکارم، آقای سبحانی، آقای جزایری، آقای نوری‌همدانی، همین افراد با پول بازاری‌های محافظه‌کار و نسبتا مبارز «مکتب اسلام» را اداره می‌کردند. آنجا بحث داغ شد. ما می‌گفتیم آیت‌الله شریعتمداری نمی‌خواهند مبارزه کنند. پایگاه دارالتبلیغ‌شان پایگاه سکوت است و اینها همه بهانه است اما آنها قبول نداشتند و می‌گفتند اینجور که شما می‌گویید نیست. قرار شد بیایند تهران و ما یک جلسه با آنها در خدمت آیت‌الله شریعتمداری باشیم. در سفری که آمدند خانه مرحوم آقای دوانی جلسه را گذاشتند. من رفتم و تنها بودم و آنها به عنوان مستمع می‌خواستند قضاوت کنند. بحث ما با آیت‌الله شریعتمداری بود. من به ایشان گفتم شما همراه ما آمدید و مبارزه را آغاز کردید و کار را خیلی پیش بردید. در انجمن‌ها ظرف سه ماه موفق شدید چون با هم متحد بودیم و دولت را شکست دادیم ولی اینجا اختلاف کردید و مواردی پیش آمد. من اعتراض داشتم به ایشان، البته آن موقع ذهنم آماده‌تر بود، همه اسناد دست‌مان بود. ایشان می‌گفت نه اینجوری نیست، بالاخره من چون سند بیشتری داشتم آیت‌الله شریعتمداری داغ شد و آخرین جمله را گفت. گفت اگر امروز در این حرم بیایند و علم کفر بلند کنند ما هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. من به آقایان گفتم که ما همین را می‌خواستیم به شما بگوییم. امروز و در این مقطع، آیت‌الله شریعتمداری نمی‌خواهد مبارزه کند و جلسه همین جا ختم شد. آقایان که دیگر چیزی نداشتند بگویند کم‌کم موضع‌شان را عوض کردند. شهید بهشتی این‌طوری نبود، ایشان در متن مبارزه بود. ایشان را از قم به تهران تبعید کردند که در حوزه تاثیر نگذارد. تاثیر ایشان خیلی زیاد بود و در محافل خیلی قوی عمل می‌کردند. دوستان ایشان می‌گفتند که در اینجا اجازه نمی‌دهند از شخصیت ایشان استفاده شود و یک بهانه‌ای درست کردند که ایشان را به خارج از ایران بفرستند. رژیم حاضر نمی‌شد که ایشان به آلمان بروند چون آنجا یک پاتوقی بود. بعد آیت‌الله خوانساری را واسطه کردند و ایشان مساله را حل کرد و آقای بهشتی رفتند. من می‌خواستم بگویم که روش شهید بهشتی از نوعی بود که می‌گفت باید مبارزه کنیم ولی اولویت را به نیروسازی بدهیم و تهاجم دیگر اصالتی ندارد ولی ما داغ‌تر بودیم. اما مشترکات‌مان آنقدر زیاد بود که این‌گونه تفکرات تاثیری در همکاریمان نداشت، تا اینکه ایشان به آلمان رفتند، آنجا هم کارهای مهم و اساسی با دانشجویان داشتند.
وقتی که ایشان از آلمان برگشتند، مبارزه وسعت پیدا کرده و به خاطر حضور نیروهای مسلح، سخت و حسابی داغ شده بود. کمیته مشترک و همین‌طور سختگیری‌های دولت نیز ادامه داشت. از طرف دیگر شهادت‌طلبی‌ها بود و ما هم در حال تاسیس مدرسه «رفاه» بودیم. ایشان هنوز نیامده بود که ما مدرسه «رفاه» را تاسیس کردیم و صندوق رفاه را برای پشتیبانی مالی و فکری مبارزه تشکیل دادیم. آقای بهشتی که آمدند نقطه مشترک همکاری ما و ایشان مدرسه رفاه شد و ایشان این مساله را برای کارهای فرهنگی، ساختن جوانان و آموزش و پرورش که آقایان باهنر و گلزاده غفوری هم بودند، خیلی عمیق دید و قرار شد آقای بهشتی با آنها همکاری کنند برای اینکه ایشان خیلی عمیق‌تر از آنها برای کتب اسلامی و درسی مدارس و دانشگاه‌ها کمک می‌کردند. ایشان بیشتر از ما برای قشر دانشگاهی وقت می‌گذاشت. ما بیشتر در سخنرانی‌ها و جلسات هفتگی کار می‌کردیم. ایشان از ما سابقه فرهنگی و آموزشی بیشتری داشت و کار در مدرسه رفاه را می‌پسندید. ارتباط‌مان حمایتی بود، همه به این نقطه رسیده بودیم که باید هم در بعد فرهنگی و هم کادرسازی مبارزه کنیم و نباید میدان را خالی کنیم. آقای بهشتی به این مقدار راضی بودند و لذا گاهی هم کمیته ایشان را احضار می‌کردند و گویا یک‌بار هم بازداشت کردند. بعد تقسیم کار کردیم گفتیم بخشی از مسایل بر عهده من و آیت‌الله خامنه‌ای و مسایل دیگر برعهده شما و شهید باهنر باشد. ضمن اینکه ما کارهای مشترک هم داشتیم.

علیرضا بهشتی: می‌خواستم بپرسم که شما آقای بهشتی قبل از آلمان و بعد از آلمان را متفاوت دیدید؟

هاشمی: نه، آقای بهشتی خیلی جدی بودند. نگذاشتند ایشان در ایران کار کند و با همان نگاه به آلمان رفت. در اوایل که ایشان نرفته بود و در میدان بود، مبارزه خیلی شدید بود. ایشان که به آلمان رفت مبارزه دچار یک رخوتی شد؛ یعنی بعد از ۱۵ خرداد در حدود پنج، شش سال مبارزه خیلی آرام شد. ایشان وقتی برگشت مبارزه به یک شکل و نوع دیگری داغ شده بود و ایشان هم در متن مبارزه بود، اما با یک تفاوت رفتاری.
محبوبه بهشتی: فقط اینجا یک سوال فرعی راجع به نیروسازی مطرح است. در طول دوران مبارزه، به‌خصوص وقتی مبارزه شدت پیدا می‌کند، تغییر حکومت مدنظر شما و دیگر انقلابیون بوده است و شما نمی‌توانستید با حکومت وقت آن‌موقع کنار بیایید و به‌دنبال تغییر حکومت بودید. طبعا با توجه به پاسخی که شما فرمودید شهید بهشتی هم به دنبال همین بوده است. سوال من این است که آیا این نیروسازی‌ها برای جایگزینی نهادهای حکومت وقت بوده است؟ وقتی که ما بخواهیم حکومتی را از بین ببریم و حکومت جدیدی را به‌جای آن جایگزین کنیم باید ساختارهایی را از پیش تعیین و نیرو برای آن تربیت کرده باشیم. آیا نیروسازی به این صورت جزیی در ذهن شما و شهید بهشتی و دکتر باهنر و آیت‌الله خامنه‌ای وجود داشته که برای ساختارهای فعلی حکومت جایگزین پیدا کنید یا به طور کلی تربیت یکسری نیروهای متعهد و متخصص مدنظرتان بوده است؟

هاشمی: من از ذهن آقای بهشتی خبر نداشتم، شاید ایشان آماده‌سازی نیروها را برای حکومت در نظر داشتند. اما ذهن ابتدایی ما در مبارزه این بود که انحرافات رژیم را اصلاح کنیم و این اصلاح روبنای کار ما بود. البته عقاید جای خودش را داشت. شاه هم ادعای تشیع و اخلاص می‌کرد. اولین مبارزه با این موارد که بتوانیم جلوی مفاسد و خلاف شرع را بگیریم شروع شد. ما به این فکر نمی‌کردیم که به این زودی‌ها حکومت شاه ساقط شود و ما مسوولیت حکومت را برعهده خواهیم گرفت و باید خودمان را آماده کنیم. در دو سال آخر این تفکر جدی شده بود. امام صریحا گفتند که ما قانون اساسی و حکومت مشروطه را قبول داریم و شاه باید به وظایف خودش عمل کند. این مطالب در اظهارات امام مکررا است و الان هم در اسناد وجود دارد. وقتی که در محاکمه و بازجویی از ما سوال می‌کردند، ما هم در محاکمه‌مان همین را می‌گفتیم. مهندس بازرگان هم همین را می‌گفتند و شاید جبهه ملی نیز در مبارزات‌شان همین نظر را داشتند و می‌گفتند باید در مجلس انتخابات باشد. شاید ذهن آقای بهشتی این بوده که برای زمانی که کادر لازم داریم، نیرو تربیت شود. ما برای همین کارهای عادی‌مان نیاز به نیروهای کیفی و متخصص داشتیم و با یک جمعیت عادی و غیرمتخصص نمی‌توانستیم کارهای اصولی انجام دهیم. می‌خواستیم دانشگاه را اداره کنیم و برای هرکاری احتیاج به کادر داشتیم و حتی اصلاح حوزه هم یکی از شعارهایمان بود. آقای بهشتی وقتی که برگشتند تاکید زیادی داشتند در تشکیل‌دادن حزب برای انجام‌دادن همین اهداف. نظر ما نیز همین بود و همه روی اصل حزب تاکید داشتیم. من که بازداشت شدم و رفتم زندان، در آن سه‌سالی که زندان بودم با آقای بهشتی بحث‌های محفلی و رو در رو نداشتیم. خبرها در زندان توسط کسی که به زندان می‌آمد، به ما می‌رسید و کسی که از زندان می‌رفت خبرهای داخل زندان را به بیرون می‌برد. ما در زندان بحث‌های جدی می‌کردیم، جمع خوبی بودیم و مسایل اصولی را در آنجا بحث می‌کردیم. چهره‌های اصلی مبارزه هم آنجا بودند مثل آقایان منتظری، ربانی شیرازی، لاهوتی، طالقانی، مهدوی‌کنی و جمعی دیگر از غیرروحانیون هم بودند. فضای بحث آزادی داشتیم، بحث‌های اساسی هم در داخل زندان بود و مطالب را به همدیگر منتقل می‌کردیم. آن دو، سه سال آخر وقتی با فشار آمریکا بر رژیم، فضای باز سیاسی مطرح شد در بیرون همه دیگر به این نتیجه رسیده بودند که وضع برای حکومت یا به حالت دیکتاتوری برمی‌گردد که آمریکا نمی‌گذارد یا وضع بهتر می‌شود. در زندان هم آخر سال ۵۵ و اوایل سال ۵۶، ما هم به این نتیجه رسیده بودیم. بحث‌ها رفته بود به سمت اینکه ما می‌توانیم با اسلام حکومت را اداره بکنیم یا نمی‌توانیم. خب، این بحث مهمی در زندان بود و در بیرون هم این بحث‌ها با آقای شریعتی و آقای باهنر و آقای خامنه‌ای و… شروع شده بود. سر این موضوع جلساتی داشتیم. ولی به هر حال کادرسازی مورد اتفاق بود که برای مبارزه لازم است اما هیچ‌کس فکر نمی‌کرد به این زودی این حکومت ساقط می‌شود. فکر می‌کردیم برای کادرسازی وقت داریم و کم‌کم درست می‌شود.

منبع: بنیاد نشر آثار شهیدبهشتی


 


شماره جدید روزنامه کلمه را با نامه سید مصطفی تاجزاده از داخل زندان اوین که خطاب به آیت الله موسوی اردبیلی نوشته شده دنبال کنید. او در بخشی از این نامه از این مرجع تقلید خواستار آن شده که مقابل استبداد دینی ایستادگی شود.

این شماره هم چنین با نامه دیگری از زندان اوین همراه است که محمد صدیق کبودوند در آن رییس قوه قضاییه را مورد خطاب قرار داده و خواستار استعفای او شده است.

خبر اعتصاب غذای اعتراضی نسرین ستوده و در خطر بودن جان جان نرگس محمدی از دیگر عناوین روزنامه است

آخرین اخبار زندانیان سیاسی و شهدای سبز از ستون ثابت روزنامه است.

این مطالب را که خوانید آن را دست به دست کنید.

صفحه فیس بوک روزنامه کلمه

روزنامه کلمه - سوم تیر ماه - نسخه پی دی اف - PDF

دریافت نسخه PDF – پی دی اف

دریافت نسخه JPEG – عکس

چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته