-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

Latest News from Koocheh for 05/03/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



در روزهای اخیر کمپینی با نام کمپین آزادی حسین رونقی‌ملکی وبلاگ‌نویس ایرانی و زندانیان سیاسی بیمار تشکیل شده است. این کمپین در بخشی از بیانیه‌ای که در خصوص آقای رونقی‌ملکی منتشر کرده‌ به برخی موارد نقض حقوق وی در زندان‌ اوین پرداخته‌ است.

متن این بیانیه در پی می‌آید:

حسین رونقی‌ملکی وب‌لاگ‌نویس ۲۵ ساله‌ای است که با نام مستعار بابک خرمدین در ایران به  وبلاگ‌نویسی می‌پرداخت، وی هم‌چنین در زمینه برنامه‌نویسی و ساخت وبلاگ و عبور از فیلترینگ تخصص داشته و در زمینه مبارزه با سانسور در فضای سایبری ایران تلاش‌های گسترده‌ای انجام داده است. این فعال حقوق بشر آذری زبان، زاده شهر تبریز در ایران است.

رونقی هم‌چنین عضو گروهی به نام ایران پراکسی بود که در زمینه عبور مبارزه با سانسور در فضای مجازی به کاربران ایرانی کمک می‌کرد.

حسین رونقی در تاریخ 22 آذر ماه سال 1388 در منزل پدری‌اش در شهر ملکان تبریز هم‌راه برادرش بازداشت و یک روز بعد از آن به بند 2 الف سپاه در زندان اوین منتقل شد. موارد نقض حقوق حسین رونقی در پروسه‌ی بازداشت و دادرسی از حد شمارش خارج از است:

نگه‌داری طولانی مدت در سلول‌های انفرادی بند 2 الف،‌ بازجویی‌های طاقت‌فرسا هم‌راه با فشارهای روحی و جسمی، بازداشت یک ماهه‌ی برادر برای فشار بر این وبلاگ‌نویس، عدم امکان ملاقات با خانواده و وکیل برای مدت‌های طولانی، تاخیر در درمان وی که منجر به خطر افتادن سلامت جانی وی شد، صدور حکم 15 سال زندان به خواست نهادهای امنیتی و تایید آن در دادگاه تجدیدنظر، فشار و تهدید و ارعاب مادر و پدر این زندانی، نوشتن اتهام و تهمت به وی در روزنامه‌ی کیهان قبل از هرگونه محاکمه و… از جمله موارد نقض پی‌در‌پی حقوق فردی است که تمام توانش را برای مبارزه با سانسور در فضای سایبری به کار گرفته بود.

در این روزها حسین رونقی ملکی بعد از تاخیر چند ماهه و در حالی که نیاز مبرم به درمان فوری داشت، در بیمارستان به سر می‌برد. رونقی مانند بسیاری از دیگر زندانیان سیاسی در ایران از حقوق ابتدایی خویش حتا برای رسیدگی پزشکی محروم بوده است.‌ مسئله‌ای که دیگر زندانیان سیاسی از جمله منصور اسانلو، هاشم خواستار، محسن صفایی فراهانی، مهدی محمودیان، زهرا جباری، فرح واضحان، فاطمه رهنما، ابوالفضل عابدینی نصر، حامد روحی‌نژاد، هادی عابدباخدا، محمد سیف‌زاده و… با آن در حال حاضر درگیر بوده و سلامتی‌شان در معرض خطر قرار گرفته است.

حسین رونقی ملکی اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت 15 ساله‌ای است که سزاوارش نیست، که زندان سزاوار هیچ‌کس نیست. او به اتهام‌های «عضویت در شکبه ایران پراکسی، توهین به رهبری و رییس جمهوری از طریق وبلاگ‌نویسی» این حکم را دریافت کرده است.

ما جمعی از فعالان دانش‌جویی، زنان و حقوق بشر و وبلاگ‌نویسان گردهم جمع شده‌ایم  با توجه به وضعیت حسین رونقی ملکی و دیگر زندانیان بیمار، با تشکیل کمپینی در حمایت از آن‌ها، توجه دولت‌مردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه آن‌ها، جلب کنیم. ما بر این باوریم که جای حسین رونقی ملکی در زندان نیست و حکم صادر شده علیه او نهایت بی‌قانونی است، بر این باور عدم رعایت حقوق انسانی حسین رونقی و دیگر زندانیانی که با بیماری در زندان سپری می‌کنند را ظلمی مضاعف می‌دانیم و خواستار آزادی یکایک آن‌ها هستیم.

این کمپین با حمایت همه جانبه از حسین رونقی آغاز به کار کرده و تلاش می‌کند در ادامه از حقوق زندانیانی که سلامت آن‌ها در زندان در خطر قرار دارد دفاع کند.

بیشتر بخوانید:

«انتقال حسین رونقی، وبلاگ‌نویس زندانی به بیمارستان»

 


 


خبر / رادیو کوچه

روز دوشنبه، مجید توکلی، بهاره هدایت‌ و مهدیه گلرو، سه فعال دانش‌جویی طی احکامی جدید از سوی دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه و به «اتهام تبلیغ علیه نظام»  هر کدام به شش ماه حبس محکوم شده‌اند.

به گزارش دانشجو‌نیوز، در پی برگزاری دادگاه مجید توکلی و بهاره هدایت روز شنبه دهم اردیبشهت ماه، این دو دانش‌جوی زندانی به هم‌راه مهدیه گلرو دیگر فعال دانش‌جویی محبوس که پیش از این سه‌شنبه ششم اردیبهشت ماه به دادگاه فراخوانده شده بود، هر کدام به شش ماه زندان محکوم شدند.

لازم به ذکر است مجید توکلی و بهاره هدایت، دو فعال دانشجویی به علت انتشار نامه به مناسبت روز دانش‌جو در دادگاه اخیر که در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برگزار شده بود با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی» محاکمه شدند که به علت نقص ادله از اتهام «تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی» تبرئه شدند.

وکلای این دو دانش‌جو به علت صدور زودهنگام احکام دادگاه (در مدت دو روز)، از ارایه لایحه دفاعی برای پرونده موکلانشان بازماندند.

با صدور این احکام، بهاره هدایت در مجموع به ده سال زندان، مجید توکلی هشت سال و مهدیه گلرو دو سال و نیم زندان محکوم شدند.

بیشتر بخوانید:

«برگزاری دادگاه بهاره هدایت و مجید توکلی با حضور وکلای مدافع»

 


 


خبر / رادیو کوچه

حزب محافظه‌کار کانادا به رهبری استیون هارپر برنده اکثریت کرسی‌های پارلمانی در انتخاباتی تاریخی این کشور شده است، که در آن حزب دموکراتیک نو به‌طور رسمی نقش حزب مخالف را از حزب لیبرال گرفته است.

به گزارش سازمان انتخابات کانادا، محافظه‌کاران با کسب 40 درصد آرا در 167 حوزه از 308 حوزه رای‌گیری برنده شدند.

حزب دموکراتیک نو (ان‌دی‌پی)، که متمایل به چپ است، مدعی کسب 102 کرسی شد و لیبرال‌ها 34 کرسی کسب کردند.

آقای هارپر که در سال 2006 به قدرت رسید در گذشته دو‌بار برنده انتخابات شده است اما هرگز سرپرست یک دولت اکثریت نبوده است.

کانادایی‌ها روز دوشنبه برای چهارمین بار در یک انتخابات عمومی طی هفت سال رای دادند.

آقای هارپر درحالی وارد این انتخابات شد که از سال 2006 سرپرستی دو دولت اقلیت محافظه‌کار را به عهده داشته است. حزب او پیش از انحلال آخرین دولت، 143 کرسی در اختیار داشت.

تحلیل‌گران می‌گویند که نخست وزیر در جریان حاکمیت پنج ساله خود به تدریج کشور را به راست هدایت کرده است.

او مالیات فروش و مالیات شرکت‌ها را کاهش داده است، از امضای مصوبه درباره تغییرات اقلیمی خودداری کرده و به یکی از مدافعان سرسخت حاکمیت ملی کانادا بر منطقه قطب شمال بدل شده است.

او هم‌چنین هزینه‌های نظامی را افزایش داده و ماموریت نظامی کانادا در افغانستان را تمدید کرده است.

آقای هارپر روز دوشنبه به هوادارانش در شهر کالگاری در استان البرتا گفت: «ما سپاس‌گزاریم، عمیقن مایه افتخار ماست، در واقع از مهر تایید قاطعانه‌ای که خیلی‌ها از کانادایی‌ها به حزب ما زده‌اند احساس شرمندگی می‌کنیم.»

این در حالی است که روز ششم فروردین‌ماه، در پی رای عدم اعتماد احزاب مخالف در کانادا، دولت استیون هارپر، نخست وزیر کانادا، سقوط کرده بود. حزب لیبرال با حمایت دیگر احزاب مخالف دولت «اقلیت» آقای هارپر را به اتهام عدم شفافیت در برخی هزینه‌های دولت استیضاح کرده بودند.

بیشتر بخوانید:

«دولت کانادا سقوط کرد»

 


 


شراره سعیدی/ رادیو کوچه

انسان‌ها می‌توانند در تمامی زمینه‌ها متفاوت باشند، این اصلی کلی‌ست.

ما می‌توانیم آدمی باشیم به دور از تمامی معیارهای تعریف شده انسانیت و مبنای جدید و خودتعریفی از اصول‌مان ارایه دهیم، این مسئله تا وقتی که موجب آزار دیگران نباشد، معنای دقیق آزادی‌ست.

از زمان پیدایش انسان متمدن، تاریخ و سرگذشت آن تاکنون ما با چهره‌هایی مواجه شده‌ایم که موجب بهت‌مان و درماندگی‌مان از معرفی‌ خلقیات‌شان هستیم، وقتی شخصی با اسلوبی زندگی کند که رفتار و افکارش با قواعد جامعه و هنجارهای تعریفی مبنا، قابل درک نباشد، آن شخص خاص است، خاص بودن می‌تواند نه مزیت و نه عیب باشد، البته تا موقعی که افکار و رفتار خواص موجب آزار دیگران نباشد.

یکی از این خواص «حسین شریعت‌مداری» است.

او یکی از پدیده‌های نادر است، لحن و ادبیات معروف‌اش عاری از هرگونه تعارفات معمول ایرانی، گزنده و حاوی نوعی خودآزادی و دگرآزاری مستتر است و وظیفه اساسی‌اش در روزنامه «کیهان» به عنوان نماینده مادام‌العمر رهبری، تفسیر سخنان آقاست.

آقای خامنه‌ای هرجا که سخن بگوید، جز در مورد کلیاتی مانند دشمن، دوپهلو و پرکنایه می‌گوید و وظیفه خطیر تفسیر کلام او را آقای شریعت‌مداری برعهده دارد، او مفسر کلماتی است که شاید رهبری نمی‌خواهد‌ به صراحت بگوید، که اگر بی‌پرده بگوید آن‌گاه توان را از جناح‌های متفاوت برای تفسیر به رای گرفته و در فضای شفاف نمی‌توان سلیقه‌ای عمل کرد. اما گویی تفسیر آقای شریعت‌مداری از تمامی تعابیر گوناگون به نیت واقعی رهبر نزدیک‌تر است، گفتم که آقای شریعت‌مداری انسانی خاص است و حال دلایل آن:

کم‌تر انسانی می‌تواند تا به این حد گستاخانه و غیرمودبانه از یکی از باسابقه‌ترین نشریات کشور با تمامی رده‌های اجتماعی سخن بگوید، او هیچ حد کلامی را رعایت نمی‌کند، در تمامی قالب‌های نوشتاری می‌نویسد و از نگاه بالا و شهروند درجه یک سخن می‌گوید.

او یکی از پدیده‌های نادر است، لحن و ادبیات معروف‌اش عاری از هرگونه تعارفات معمول ایرانی، گزنده و حاوی نوعی خودآزادی و دگرآزاری مستتر است و وظیفه اساسی‌اش در روزنامه «کیهان» به عنوان نماینده مادام‌العمر رهبری، تفسیر سخنان آقاست.

توجه کنید به یکی از مطالب ستون «گفت‌وشنود» روزنامه «کیهان»:

گفت:‌ چه خبر؟

گفتم: دی‌روز یک گاو نر که طنابش را پاره کرده بود،‌ بعد از کشتن یک نفر و زخمی کردن یک نفر دیگر وارد پارلمان یمن شد.

گفت: خیلی عجیبه!

گفتم: کجاش عجیبه؟ … خب اگر در کشوری نظارت استصوابی نباشه، هر گاوی به خودش اجازه می‌ده که وارد پارلمان بشه.

متعاقب چاپ این مطلب، دادستان تهران از روزنامه «کیهان» به خاطر توهین به نمایندگان مجلس شکایت کرد و مدیر‌مسوول روزنامه را به دادگاه فرا خواند.

در کشوری مانند ایران که آزادی مطبوعات معنایی طنزگونه دارد، او می‌تواند در روزنامه‌ای که با هزینه بیت‌المال تامین می‌شود با هر لحنی و با هرکسی سخن بگوید و تبرئه شده و روزنامه‌اش رنگ تعطیلی نبیند، او در آسایش روانی کامل می‌تواند هر شخصی را که نمی‌پسندد در ستون‌های گوناگون روزنامه شخصی‌اش «کیهان» ترور کرده، جاسوس، حرام‌زاده و هرزه… کند .

در میان کسانی که مورد لطف آقای شریعت‌مداری قرار گرفته‌اند، بوده‌اند کسانی که پاسخ‌های زیبایی به ایشان داده‌اند، دو نمونه بسیار جالب را برای‌تان نقل می‌کنم:

مدتی پیش، حسین شریعت‌مداری در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس طی اظهاراتی بی‌سابقه اعلام کرد که به زودی زود، ترتیب رفسنجانی را خواهد داد. اندک زمانی پس از این اظهارات بی‌سابقه، سایت رفسنجانی با درج خاطره‌ای از دیدار خمینی با سرداران سپاه، به این هتاکی چنین پاسخ داد: «از مادر زاییده نشده کسی که بخواد ترتیب اکبر را بده.»

و اما آقای کروبی و شریعت‌مداری و پاسخ‌ زیبای «اعتمادملی» به «کیهان» هم پس از بارها سکوت، بسیار خواندنی است «مختصر شده»:

عجبا که به راستی وقتی آب سر بالا‌ می‌رود قورباغه ابوعطا سر می‌دهد!

از آن‌جا که کیهان که خود را داروغه مطبوعات می‌پندارد مدتی است مکررن به صدور کیفرخواست علیه اعتمادملی مشغول است، با پوزش از محضر خوانندگان ارجمند، علی‌رغم میل‌مان ناچاریم به برخی گزافه‌گویی‌ها پاسخ دهیم.

قبل از هر نکته‌ای لا‌زم است یادآوری کنیم که قلم‌پراکنی‌های اخیر کیهان علیه اعتماد‌ملی را امری دور از ذهن و غیرمنتظره نمی‌دانیم چرا که این رفتار ناشی از خصلت ذاتی و یک ناراحتی نهفته در بطن و متن این جریده است که هر از گاهی و به ویژه در موسم انتخابات و افزایش تحرکات سیاسی در کشور، عود می‌کند و اکنون نیز با نزدیک شدن به انتخابات مجلس هشتم علا‌یم آن بروز یافته است و بی‌گمان با نزدیک شدن به روز انتخابات تظاهر این ناراحتی ادواری افزایش هم خواهد یافت.

این مدعی‌العموم مطبوعات، اعتماد‌ملی را متهم به مرثیه‌سرایی برای متجاوزان انگلیسی کرده و نوشته چرا اعتماد‌ملی به نقل از یک مقام مسوول خبر داده که تمام تورهای مسافرتی به ایران به‌دنبال بازداشت ملوانان و مسایل سیاسی لغو شده است؟ یا مثلن چرا «معماری ادبی» و «چیدمان روایت» اعتمادملی چنین و چنان بوده است، از بابت این‌که معماری ادبی و چیدمان روایت اعتماد‌ملی به مزاج نویسنده کیهان خوش نیامده، متاسفیم و از این پس پاسخ نوشته‌های کیهان را به گونه‌ای چیدمان می‌کنیم که متناسب با معماری ادبی آقایان و مقبول طبع‌شان باشد! صرف‌نظر از اصل خبر، جهت آگاهی کیهان عرض می‌کنیم که آری، ما نگران کسب درآمد و منافع اقتصادی کشور هستیم و معتقدیم یکی از منابع سرشار درآمد هر کشوری از محل جذب جهان‌گردان است. حال اگر آقایان باوری جز این دارند که دارند «ماجرای حمله به جهان‌گردان خارجی در دوره دولت خاتمی در اصفهان از سوی هم‌کیشان کیهان فراموش نشده است» مشکل ما نیست، ما هرگز بنا نداشتیم به حواشی ماجرای دستگیری ‌و رهایی ملوان‌ها بپردازیم اما هل من مبارز طلبیدن جناب شریعت‌مداری و جریده تحت امرشان در متهم کردن اعتماد‌ملی، ما را وادار می‌سازد به این آقایان یادآور شویم آن هنگام که در محل نهاد ریاست‌جمهوری از صدر تا ذیل مقام‌های اجرایی کشور برای گرفتن عکس یادگاری با سرجوخه‌های چشم آبی انگلیسی شانه‌به‌شانه هم می‌زدند و با لب‌خند ملیح Thank you گویان به آن‌ها هدیه می‌دادند باید جیغ بنفش می‌کشیدید و می‌پرسیدید که اگر این‌ها متجاوزند پس چرا قبل از هر محاکمه‌ای عفو می‌شوند؟ اگر متجاوزند چرا رییس ‌جمهوری به بدرقه متجاوزان می‌رود؟

اما ظاهرن در قاموس شما هرگز نمی‌توان از لغزش یک نوجوان 17ساله مسلمان و ایرانی چشم‌پوشی کرد اما می‌توان از گناه متجاوزان نظامی خارجی گذشت، در زندان برای‌شان میز پینگ‌پنگ علم کرد، برای‌شان کت شلوار دوخت، هدیه خرید و خیلی سریع آزادشان کرد و البته عکس یادگاری هم با آن‌ها گرفت.

نکته پایانی این‌که از لحن و «معماری ادبی» جناب شریعت‌مداری این‌گونه برمی‌آید که ایشان واقعن باورشان شده پهلوان اول شهرند، غافل از این‌که بزرگی اسباب و لوازمی دارد و آن نقشی که ایشان ایفا می‌کنند از عهده هر گنده‌گویی برمی‌آید.

ظاهرن ایشان چنان در نقش «تک‌تیراندازی» خود فرو رفته‌اند که می‌پندارند هر فرد و جای‌گاهی را می‌توانند نشانه روند و تهدید کنند که: «چنین و چنان کنید وگرنه…» جناب شریعت‌مداری! واقعن وگرنه چی؟ به راستی در کدامین جای‌گاه نشسته‌اید که این‌چنین سخن می‌گویید؟!

وقتی گزارشی از نوشته‌های شما را محضر جناب آقای کروبی ارایه دادیم، ضمن آن‌که ربط بین صدر و ذیل مطلب شما هم‌چنان مبهم بود «و شاید انگیزه‌تان از بیان آن‌ها صرفن این بوده که بله، آن زمان من هم بودم!» تاکید کردند که بخش آخر نوشته شما را خطاب به ایشان عینن چاپ کنیم. ما هم چنین می‌کنیم: البته ایشان تاکید کردند پس از چاپ مرقومه جناب‌عالی دعا کنیم خداوند همه مریضان اسلا‌م را شفا دهد و ان‌شااله کسالت شما هم رفع شود. آمین یا رب‌العالمین.

 

 

 


 


اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه

ورزش‌های رزمی و تاریخ‌چه‌اش چنان با حقیقت و افسانه درآمیخته است که جدا کردن آن‌ها از یک‌دیگر به آسانی ممکن نیست. در این میان کم نبودند افرادی که به سبب اراده‌ی بالای‌شان و کسب نیروهایی باورناکردنی به اسطوره‌هایی همیشگی تبدیل شده‌اند. «ماتسواویاما» بی‌گمان یکی از نام‌آشناترین اساتید و پیشرویان کاراته است.

«یونگ‌آی‌چوی» که بعدها «ماسوتاتسو اویاما» نام گرفت، در 27 جولای 1923 در کره‌جنوبی چشم به جهان گشود. او در نه سالگی ورزش رزمی را زیر نظر استاد «یی» که در مزرعه پدرش کار می‌کرد، آغاز کرد. اویاما بسیار اهل مطالعه بود وکتاب‌های فراوانی درباره زندگی «بیسمارک» صدراعظم‌سابق‌آلمان و سامورایی افسانه‌ای «‌میاموتوموساشی» خوانده بود. «بیسمارک» کسی بود که کشور آلمان را پس از جنگ‌جهانی‌اول رهبری کرد و در عرض مدت کوتاهی دوباره آلمان را احیا کرد. «موساشی» نیز از مشهورترین شمشیربازان ژاپن بود که در استفاده از نیروهای روحی و اراده، سرآمد همگان بود. این دو نفر در زندگی اویاما تاثیر بسیاری گذاشته و زندگی آن‌ها، الگویی برای او به‌شمار می‌‌رفت. «اویاما» در پانزده‌سالگی برای تحصیل هوانوردی به ژاپن رفت و در آن‌جا نام خود را به ژاپنی عوض کرده و نام خانوادگی «اویاما» را از خانواده‌ای که او را پذیرفته و سرپرستی می‌کردند، پذیرفت. در آن‌جا به فراگیری «شوتوکان» کاراته‌، زیر نظر استاد «گی‌چین‌فوناکوشی» که از پیش‌گامان کاراته بود پرداخت و در هجده‌سالگی، دان دو کاراته را اخذ کرد. سپس به یادگیری سبک «گوجوریو» زیر نظر یک استاد کره‌ای به نام «نی‌چو» پرداخت. او نه‌تنها هم‌وطن، بلکه هم ‌شهری او نیز محسوب شده و از اساتید به‌نام و شاگرد استاد «گوگن‌یاماگوچی» بود.

استاد «نی‌چو» هم‌راه با آموختن فنون رزمی در رشد شخصیت و تعالی معنوی «اویاما» نیز نقش فراوانی داشت. در همان زمان «اویاما» به یادگیری فنون «جودو» نیز پرداخته و در عرض چهار سال موفق به اخذ دان‌چهار جودو شد. پس از جنگ‌جهانی‌دوم و اشغال ژاپن، بوسیله نیروهای آمریکایی دستگیر و زندانی می‌‌شود. در زندان به مطالعه تاریخ گذشتگان و به‌ ویژه «موساشی» سرگرم بود و دوران حبس خود را با تمرینات سخت و تفکر بسیار درباره زندگی بزرگان گذرانده و تصمیم گرفت همانند آنان در فنون‌رزمی و قوای ذهنی سرآمد دنیا شود. استاد «نی‌چو» او را راهنمایی کرد که خلوت گزیده و به تربیت جسم و روح خود بپردازد. بنابراین در سال 1948 برای مدت 18 ماه به کوهستان «مینوبو» که محل تمرین استاد «موساشی» در قرون گذشته بود، می‌‌رود. وی فقط کتاب‌ها و مقداری لوازم شخصی با خود برداشته و در کلبه‌ای در دل کوه اقامت گزیده و در خلوت به تنهایی به تمرینات جسمی و ذهنی «ذن» و «مدیتیشن» می‌‌پردازد. «اویاما» پس از کسب مهارت‌های لازم، از کوهستان بازگشته و در اولین مسابقات قهرمانی ژاپن که پس از جنگ جهانی دوم برگذار می‌‌شد، شرکت کرده و قهرمان می‌شود.

اما او هنوز جوان بود و به این موفقیت‌ها قانع نشد. «اویاما» فکر می‌کرد که هنوز توانایی‌‌های بسیاری در او وجود دارند که شکوفا نشده‌‌اند. بنابراین برای یک سال دیگر به کوهستان بازگشته و تمرینات طاقت‌فرسای خود را به مدت پانزده ساعت در روز، آغاز کرد. سپس تصمیم به مبارزه با دست‌خالی با گاوهای خشم‌گین می‌‌گیرد. در این مدت با 52  گاو مبارزه می‌‌کند که 3 گاو را تنها با واردکردن یک ضربه به پیشانی، درجا کشته و شاخ 49 گاو دیگر را می‌‌شکند‌. این مبارزات برای وی خیلی هم آسان بود‌ چرا که در سال 1957 در مکزیک به مصاف گاوی وحشی رفته و نزدیک بود کشته شود. گاو از پشت به او شاخ زده و او را بلند می‌‌کند اما «اویاما» بالاخره در این مبارزه پیروز شده و شاخ گاو را می‌‌شکند، اما در اثر این ضربه درمان او 9ماه طول می‌‌کشد. گرچه که امروزه انجمن‌های حمایت از حیوانات به مخالفت با این‌گونه نمایش‌ها پرداخته و مانع از برگزاری آن‌ها می‌شوند. «اویاما» به آمریکا، اروپا و آمریکای‌جنوبی سفرهای فراوانی کرد و با برگزاری نمایش‌ها و مبارزه با حریفان قدرت‌مند، در شناساندن هنرهای رزمی‌شرقی به غرب نقش چشم‌گیری داشت. او با 270 مدعی صاحب‌نام مبارزه کرده و همه را مغلوب نمود که اغلب آن‌ها تنها با یک‌ضربه‌ی‌مشت او از پای درآمدند. هیچ مبارزه‌ای بیش از 3 دقیقه طول نکشیده و اغلب در چند‌ثانیه حریفان را ناک‌‌دان می‌‌کرد. شگرد مبارزاتی او بسیار ساده بود. اگر به شما نزدیک می‌‌شد، کار تمام بود. وقتی ضربه‌ای به کسی می‌‌زد، اگر حریف دفاع می‌کرد، دستش می‌شکست و اگر دفاع نمی‌‌کرد، دنده‌اش. او به «دست‌خدا» ملقب بود که برگرفته از یک افسانه‌ی‌ژاپنی است.

«اویاما» در خاطرات خود می‌‌گوید: «روزی یک سرباز تفنگ‌داردریایی با چاقویی به من حمله کرد و من نیز برای دفاع از خود، ضربه‌ای به بالای‌لب او زدم و او درجا مرد. از این واقعه به‌ شدت اندوه‌گین شدم، چون او دارای زن و یک فرزند بود. من هم به‌ دلیل دفاع از خود بی‌‌گناه شناخته شدم. تحت‌تاثیر این حادثه مدت یک ‌سال به‌طور کامل کاراته را کنار گذاشته و در مزرعه‌ای در ناحیه «کانتو» مشغول به‌ کارگری شدم تا مخارج خانواده آن سرباز را تامین کنم. در این مدت با اشتیاق تمام و به اندازه پنج کارگر عادی کار می‌‌کردم و حتا یک ‌بار هم به تمرین کاراته نپرداختم. تا زمانی‌که زن و فرزند او مرا بخشیده و از من خواستند تا راه خود را ادامه دهم.»

«اویاما» سبک کاراته جهانی «کیوکوشین» را بنیان‌گذاری کرد. «کیوکوشین» به سبک‌های کره‌ای بسیار نزدیک بوده و غیرکنترلی می‌‌باشد که در آن، ضربات دست یا پا کنترل نمی‌شوند، بلکه به هدف اصابت می ‌کنند. تکنیک‌های پا گسترش یافته و به تنفس صحیح توجه زیادی شده است. «اویاما» در طول زندگی خود کتاب‌های فراوانی نوشت از جمله «کاراته چیست»، « طریقت‌کیوکوشین» و «این است کاراته». او هم‌چنین با تربیت شاگردان بسیاری یاد خود را برای همیشه در تاریخ ورزش‌های‌رزمی زنده نگه داشته است. «ماتسواویاما» سرانجام در سال ۱۹۹۴ و پس از ده سال مبارزه با سرطان ریه در سن ۷۱ سالگی در گذشت.


 


مه‌شب ‌تاجیک/ رادیو کوچه

سینما یکی از اختراعات سودمند عصر کنونی است. این هنر از ابتدا و در سطحی گسترده از هنرهای دیگر الهام گرفت. سینما در زمان ورودش به ایران، یعنی در اوخر دوره‌ی قاجار بیش‌تر دردست افرادی بود که با وجود بهره‌ی اقتصادی از آن انگیزه‌های‌ فرهنگی و اجتماعی هم داشتند ولی پس از آن و به تدریج به دست افرادی افتاد که به منافع مادی آن بیش‌تر فکر می‌کردند و به همین دلیل فیلم‌ها برای مدت مدیدی در ایران بدون رعایت اصول تعریف شده‌ی سینما و فقط به منظور بازگشت سرمایه و بدون فیلم‌نامه‌های قوی ساخته می‌شد. سینما اما در ایران جدای از مسایل عرفی و شرعی که گریبان‌گیرش بود، نتوانست مانند سینمای جهان پیش رفت کند.

گفته می‌شود سینمایی که ریشه در ادبیات نداشته باشد آسیب‌پذیرتر می‌شود و سینمای موفق بخش زیادی از آثارش را با اقتباس از ادبیات به وجود می‌آورد. بنابراین در میدان اقتباس در سینما، ادبیات عرصه‌ی وسیعی را اشغال کرد، بنا به اندیشه‌‌ها، اسطوره‌ها و حماسه‌هایی که در تاریخ ادبیات جهان و ایران هست عرصه‌ی وسیعی شد برای این‌که سینما بتواند با استناد به آن‌ها لحظات زیادی را خلق کند.

در کل رابطه‌ی سینما و ادبیات چگونه می‌تواند باشد؟ هر زمان که در سال‌های اخیر از ضعف‌های سینمای ایران نام برده می‌شد و علل و عوامل آن مورد بررسی قرار می‌گرفت، به ضعف فیلم‌نامه هم اشاره می‌شد، گاهی در تحلیل‌ها به این مسئله اشاره می‌شد که سینماگران ایران در سال‌های اخیر روی خوشی به ادبیات نشان نداده‌اند و اگر به اقتباس ادبی روی بیاورند، این آسیب به آسانی قابل برطرف شدن هست. و در این زمینه گام  بزرگی به جلو برداشته می‌شود، با این‌که به درستی این مطلب و صحت آن نمی‌توان شک کرد اما مسئله به خصوص در زمینه‌ی اقتباس کار آسانی هم نیست. سینمای ایران در زمینه اقتباس از آثار ادبی دچار نوعی دوگانگی است با این‌که به‌ترین فیلم‌های سینمای ایران اقتباسی از آثار ادبی بوده‌اند، اما در سال‌های اخیر مناقشه‌برانگیزترین و گاهی ضعیف‌ترین فیلم‌های سینما از آثار ادبی اقتباس شده بودند.

سینمای ایران در ابتدا برای مدتی به اقتباس از ادبیات روی آورد و به‌طور مثال «عبدالحسین سپنتا» از آثار کهن فارسی اقتباس کرد، ابتدا شاه‌نامه‌ی فردوسی را برگزید و سپس خمسه نظامی و این سرآغاز اقتباس سینما از ادبیات در ایران بود. پس از آن سپنتا «شیرین و فرهاد» را بر اساس منظومه‌ی معروف نظامی ساخت و نیز با استفاده از داستان لیلی و مجنون فیلمی به همین نام جلوی دوربین برد. و بدین‌گونه باب اقتباس در سینمای ایران هم باز شد.

البته بیش‌تر این فیلم‌ها در گیشه دچار شکست شدند، شاید یکی از دلایل این شکست‌ها این باشد که سینما به‌طور کلی پدیده‌ای مدرن است و اقتباسات از داستان‌های ادبیات کلاسیک و نوع روایت آن‌ها به درد سینمای ایران نمی‌خورد و شاید بیش‌تر مناسب نقالی باشد تا به تصویر کشیدن و همین‌طور شاید این یکی از دلایلی باشد، که سینما در ایران با اقتباس چندان میانه‌ی خوبی ندارد. سینمای ایران پس از این دوره به اقتباس از پاورقی‌ها روی آورد، و داستان‌های پاورقی با روایت‌های ساده، بدون پیچ و خم با اخلاقی‌گرایی‌های سطحی وارد سینما شدند و حداقل جواب‌گوی گیشه‌ها شدند، و مردم را به سینماها کشاندند. البته در این دوره اقتباس‌های با‌ارزشی چون «شب قوزی»، با روی‌کرد به «هزار و یک‌شب» و یا «سیاوش در تخت جمشید» «فریدون رهنما»، که تلاش داشت اسطوره‌ی سیاوش را در دنیای مدرن بیان کند، که به دلیل فضای تلخ و غیر متعارف حاکم بر فیلم‌ها به‌طور کلی مهجور ماندند.

این‌که شاید اقتباس در ایران مانند سینمای جهان چندان موفق نبوده است، یکی از دلایلش این باشد که سینما و ادبیات ما دو زبان جدا از یک‌دیگرند، ادبیات ایران ادبیاتی تقریبن ذهنی است و قابلیت تبدیل شدن آن به تصویر پایین است و هم‌چنین این مسئله وقتی بیش‌تر آشفته می‌شود که موضوع به ادبیات درونی ایران کشیده می‌شود که به دلیل برخی از کج‌فهمی‌ها از آن به عنوان ادبیات عارفانه نام برده می‌شود. و ادبیات داستانی ما هم که عمری کوتاه‌تر دارد کم‌تر قابلیت تبدیل شدن به تصویر را دارد.

در ایران در دهه‌ی چهل و پنجاه شاهد گسترش روی‌کرد عظیم سینماگران ایرانی به ادبیات هستیم، در واقع تحت تاثیر فضای خاص آن دهه‌ها و هژمونی گفت‌وگوهای روشن‌فکری و نیز ورود افراد جوان با تفکرهای نو فضای سینمای ایران عوض شد و تحت تاثیر این فضا روی‌کرد به ادبیات هم به گونه‌ای دیگر مطرح شد. در راستای تلاش افراد نوآوری مثل «مهرجویی»، «کیمیایی»، «حاتمی» و «بیضایی» اقتباس ادبی هم به ثمر نشست. فیلم «گاو» مهرجویی این موج نو را به راه می‌اندازد و سرآغاز راهی می‌شود که با تلاش‌های مستمر دیگران به ثمر می‌نشیند. و خود مهرجویی سینماگری می‌شود که در بیش‌تر آثار خود توجهی هم به ادبیات دارد. در این میان سینمای ایران با توجه به ادبیات غرب هم آثار قابل توجهی خلق کرده است، از آن جمله می‌توان از «ناخدا خورشید» تقوایی نام برد که بر اساس «داشتن و نداشتن» «همینگوی» ساخته شده است یا «پری» مهرجویی که بر اساس «فرانی و زویی» سالینجر ساخته شده است. و بدون شک این ها فیلم‌های برجسته‌ای در سینمای ایران هستند.

با تمام این تفاسیر موقعیت کنونی سینمای ایران به خصوص، سینما لازم است که از ادبیات وام بگیرد، یک اثر داستانی خوب می‌تواند پشتوانه‌ای باشد برای ساخت یک فیلم خوب. ادبیات ما دارای تعداد زیادی داستان خوب است که آن‌ها به دلیل زندانی بودن در حصار  سانسور به خصوص که زبانی خاص ممکن است برای هرکس قابل درک نباشد ولی تصویر برای بسیاری قابل شناخت است و آن را درک می‌کنند استفاده نمی‌شود. از سویی دیگر گاهی نویسندگان بهای لازم را به سینما نمی‌دهد و در اصل سینما را هنر عقب‌افتاده‌تری از ادبیات می‌دانند و در پاره‌ای موارد هم البته با اقتباسات بسیار ضعیف و به دور از اصل داستان نویسندگان حق دارند که به سینماگران اعتماد نکنند.

البته روابط اقتصادی هم در این زمینه بی‌تاثیر نیست در جایی که تهیه‌کنندگان حاضرند دست‌مزدهای نجومی به یک سوپر استار بپردازند ولی حاضر نیستند دست‌مزدی بسیار پایین‌تر برای اقتباس از یک کتاب داستانی بپردازند و یا در کشوری که تیراژ کتاب‌هایش به پنج هزار نسخه هم نمی‌رسد، چگونه می‌توان با اقتباس و به تصویر در آوردن آن مخاطب را به سینما کشاند؟ به هرحال با توجه به شرایط سینمای ایران و فیلم‌هایی که این روزها تولید می‌شود، باید هرچه سریع‌تر فکری به حال ساختار فیلم‌نامه‌ها کرد تا سینمای ایران از این قهقرا نجات داد.


 


نجات بهرامی

بر خلاف کشورهایی چون تونس و مصر‌،‌ قیام مردم لیبی بر ضد دیکتاتور آن کشور وارد مرحله‌ای متفاوت و البته دشوار شده است‌. بیش‌تر صاحب‌نظران مقاومت حکومت قذافی در برابر مخالفت‌های مدنی و وارد شدن قیام مردم به فاز نظامی را نتیجه ساختار متفاوت اقتصادی این کشور در مقایسه با مواردی چون مصر و تونس می‌دانند‌. وجود نفت در لیبی و تاثیری که‌ بر ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور دارد از یک سو و قرار گرفتن این کشور در انزوای سیاسی برای سالیان متوالی‌، بر نوع مواجهه این حکومت با مردم تاثیر فراوانی داشته است‌. در دیگر دیکتاتوری‌های منطقه ما شاهد ارتباط وسیع حکومت‌ها با جامعه جهانی و تلاش برای ارایه چهره دموکراتیک از سوی آن‌ها بوده‌ایم‌. وجود یک جامعه مدنی نیم بند در مصر و تونس و وابستگی آن‌ها به بدنه اقتصادی جامعه و رابطه گرمی که با غرب داشتند‌، دست آن‌ها را در سرکوب همه جانبه اعتراضات مردمی بسته و عامل پیروزی انقلاب شد‌.

در لیبی  هیچ‌کدام از این عوامل وجود نداشتند و ساختار قبیله‌ای جامعه و حکومت مسلح این کشور‌، اعتراضات را تبدیل به یک جنگ داخلی تمام عیار کردند‌. در این جنگ همان‌گونه که انتظار می‌رفت‌، حکومت مسلح به سلاح‌های نفتی با بی‌رحمی زاید‌الوصفی دست به کشتار مردم خود زده است و اعتراض افکار عمومی را برانگیخته است‌. سوال این‌جاست که چگونه می‌توان مانع کشتار بیش‌تر مردم لیبی به دست قذافی شد‌؟ آیا جامعه جهانی و قدرت‌های بزرگ در این زمینه وظیفه‌ای ندارند‌؟ دکتر آرش نراقی (‌کسی که بیش‌ترین تلاش را برای تشریح حق دخالت بشردوستانه انجام داده است) در توضیح این مفهوم با آوردن مثال از کودکی  که در‌ دریاچه یک پارک در حال غرق شدن است‌، جامعه بشری را به شخصی تشبیه می‌کند که شناگر ماهری است و باید برای نجات کودک از مرگ اقدام کند‌. وی این مثال را اصل امداد می‌نامد و آن را قابل تعمیم به جامعه بین‌الملل می‌داند.

کمک آن‌ها از مقوله احسان نیست، بلکه اقتضای اصل عدالت است.

«آیا در جهان امروز مردمانی که حقوق اساسی شان توسط دولت‌ها نقض می‌شود حق بهره‌مند شدن از یاری‌های جامعه بین‌المللی را دارند؟ به گمان من اگر اصل امداد را بپذیریم، پاسخ این پرسش بدون تردید مثبت است. اما نکته مهم این است که قربانیان نقض حقوق بشر نسبت به یاری جامعه بین‌المللی صاحب «حق تکلیف‌آور» هستند.

یعنی آن‌ها حق دارند که برای دفاع از خود و حفاظت از حقوق اساسی شان از جامعه جهانی تقاضای کمک کنند، و در مقابل، جامعه جهانی وظیفه دارد که به یاری آن‌ها بشتابد، و اگر درخواست یا نیاز آن‌ها را نادیده بگیرد، وظیفه اخلاقی واجب خود را زیر پا نهاده و کاری اخلاقن ناروا انجام داده است. کمک جامعه جهانی به قربانیان نقض حقوق بشر از نوع کمک‌های مستحبی که اغنیا به فقرا می‌کنند نیست، بلکه ادای یک وظیفه واجب است که بر ایشان به عنوان فاعلان اخلاقی فرض است.

به بیان دیگر، کمک آن‌ها از مقوله احسان نیست، بلکه اقتضای اصل عدالت است.

برای مثال، قربانیان فاجعه دارفور نسبت به کمک جامعه جهانی صاحب حق تکلیف آورند، و بی‌توجهی جامعه جهانی نسبت به وضعیت آن قربانیان همانند رفتار آقای الف است وقتی که به کودک در حال غرق شدن پشت می‌کند مبادا آب بویناک استخر لباس نو و زیبایش را خراب کند. جامعه جهانی از عمق فاجعه دارفور آگاه است، و برای پیش‌گیری از نقض گسترده و سیستماتیک حقوق ایشان لازم نیست زیانی جدی و مهم را متحمل شود. بنابراین، بی‌توجهی جامعه جهانی نسبت به وضعیت قربانیان دارفور زیر پا نهادن وظیفه اخلاقی واجبی است که در قبال آن قربانیان دارد.»

وی دولت آمریکا را بیش از سایر دولت‌ها موظف به اقدامات بشردوستانه می‌داند .

«اما در مقام دفاع و حمایت از قربانیان نقض حقوق بشر در جامعه جهانی، دولت آمریکا خصوصن از مسؤولیت اخلاقی مضاعفی برخوردار است. زیرا، اولن- این دولت بسی بیش از سایر کشورهای جهان به منابع و امکانات اقتصادی، اطلاعاتی، نظامی و غیره دست‌رسی دارد؛ و ثانین- در بسیاری موارد به نحوی (مستقیم یا غیر‌مستقیم) در پدید آمدن وضعیت ناگوار قربانیان نقض حقوق بشر مسوول بوده است.»

شاید بتوان طلیعه حقی به نام حق دخالت بشردوستانه را در موادی از اساس‌نامه دادگاه نورنبرگ جستجو کرد‌. جنایت علیه بشریت که اولین بار در ان جا مطرح شد‌، اکنون جزیی از نظام حقوقی جامعه جهانی و روابط بین‌الملل است.

دخالت یک نیروی خارجی برای پایان دادن به کشتار مردم پیش از این نیز سابقه داشته است‌. حمله ناتو و آمریکا به یوگسلاوی  را می‌توان نمونه‌ای دانست که با این‌که از لحاظ معادلات منطقه‌ای و جهانی تفاوت زیادی با پرونده لیبی داشت‌، اما با انتظار افکار عمومی از جامعه جهانی برای پایان دادن به یک بحران انسانی در اروپای مطابقت داشت‌. معمولن این‌گونه دخالت‌ها که در دوران پس از جنگ سرد و بیش‌تر از سوی غرب دنبال می‌شود‌، با واکنش قدرت‌هایی چون روسیه و چین مواجه می‌شود که آن را گامی در راه استیلای بیش‌تر و تکمیل هژمونی ناتو و قدرت‌های غربی در گوشه و کنار جهان می‌دانند . کشورهای نیز هستند که ابتدا به سکوت غرب در برابر کشتار مردم در مناطقی چون بوسنی و لیبی  اعتراض می‌کنند‌، اما بعد از اقدام ‌غرب ‌بر علیه دولت‌های خاطی‌، آن را محکوم کرده و نشانه‌ای از نقض حاکمیت دولت‌ها می‌دانند.


‌در نگاه به شرایطی که دخالت بشردوستانه را در نقطه ای از جهان ضروری می‌سازد‌، اجماع جهانی حول این مسئله اهمیت فراوانی دارد‌. بسیاری از صاحب‌نظران امور بین‌الملل برای جلوگیری از فراگیر شدن این مسئله و تحدید حاکمین ملی کشورها‌، اجماع جهانی و اجازه سازمان ملل را برای این کار ضروری می‌دانند‌. این نگرش ناشی از هراسی است که دولت‌ها از کم‌رنگ شدن نقش سازمان ملل در فرایند تصمیم‌گیری‌ها و ایجاد فضایی رعب‌آور در جامعه جهانی است و معمولن در برهه‌های زمانی مختلفی چون موافقت با حمله آمریکا به افغانستان و مخالفت با جنگ عراق خود را نشان داده است‌. این که تفسیر دخالت بشردوستانه با کیست و مصداق‌های آن شامل چه دولت‌ها و ملت‌هایی می‌شود و مجری این‌گونه دخالت‌ها کدام قدرت جهانی می‌تواند باشد‌، همواره منشا‌ اختلاف بوده و فاقد اجماع کافی در میان نخبگان و صاحب‌نظران و حتا حکومت‌هاست‌.

به دنبال آغاز سرکوب مردم لیبی توسط حکومت آن کشور‌، قطع‌نامه شماره 1937 توسط شورای امنیت صادر شد که شامل ایجاد منطقه پرواز ممنوع و … بود . پس از آن بود که بمباران مواضع نیروهای دولتی و حمایت از شورشیان لیبی با استقبال بیش‌تر دولت‌های‌ منطقه روبه‌رو شد و مخالفت چندانی را به دنبال نداشت‌. این اتفاق نشان داد که اجماع بین‌المللی‌ بر سر یک مسئله هم‌چنان فراتر از تئوری‌های فکری و  سیاسی  می‌تواند راهنمای عمل قرار گیرد‌. مخالفت بر مبنای این نظریه که غرب اگر برای اقدام بشردوستانه آمده است‌، چرا پیش از این اقدام نکرده و حتا با دولت لیبی ارتباط بر قرار کرده است‌، چندان منطقی و پذیرفتنی نیست‌، چرا که اقدام بر مبنای شناختی که از ماهیت دولت‌های سرکوب‌گر وجود دارد‌، قصاصی پیش از جنایت است که به آشوب در عرصه بین‌الملل دامن زده و موجب ایجاد جهانی نا‌امن و آشفته می‌شود.‌

منتشر شده در ماه‌نامه صبح آزادی

 

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

روز دوشنبه، پس از آن که برخی مقام‌های آمریکایی، سازمان اطلاعات پاکستان را متهم به پناه دادن به اسامه بن لادن کردند و از اسلام آباد به دلیل مخفی کردن رهبر القاعده به شدت انتقاد کردند، آصف علی زرداری، رییس جمهوری پاکستان تمامی این ادعاها را رد کرده است.

به گزارش روزنامه واشینگتن‌پست، آصف علی زرداری‌ در گفت‌و‌گویی عنوان کرد: «برخی از مطبوعات ایالات متحده می‌گویند که پاکستان رغبت خود را در مقابله با تروریسم از دست داده، یا حتا بدتر از آن، می‌گویند که ما ریاکارانه عمل‌ کرده‌ایم و در واقع از تروریست‌هایی که ادعا می‌کردیم به دنبالشان هستیم محافظت می‌کنیم. این گمانه‌زنی‌های بی‌پایه شاید اخبار تلویزیونی هیجان‌انگیزی به حساب بیایند، اما منعکس‌کننده واقعیت نیست.»

این در حالی است که رهبر القاعده روز یک‌شنبه توسط نیروهای ویژه ایالات متحده آمریکا، در شهر ایبت‌آباد، در فاصله ۵۰ کیلومتری مرکز اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان، کشته شد.

به گزارش آسوشیتد‌پرس، رهبر القاعده به مدت شش سال در این شهر و در مجموعه‌ای که توسط دیوارهایی به ارتفاع بیش از ۵ متر حفاظت می‌شده و در یک کیلومتری یک دانش‌گاه نظامی قرار داشته، زندگی کرده است؛ خانه‌ای که گفته می‌شود بیش از یک میلیون دلار قیمت دارد.

با این‌حال آصف علی زرداری روز دوشنبه ضمن رد تمامی اتهامات وارده به پاکستان در این زمینه، خاطر‌نشان کرد اگرچه در عملیات نظامی یک‌شنبه که به کشته شدن اسامه بن‌لادن، رهبر القاعده منجر شد، نیروهای پاکستانی حضور نداشتند، «یک دهه هم‌کاری و مشارکت میان ایالات متحده و پاکستان» منجر به حذف اسامه بن‌لادن شد.

رییس جمهوری پاکستان روز دوشنبه در این مورد گفت: «بن‌لادن در هیچ‌ یک از مکان‌هایی که ما پیش‌بینی می‌کردیم نبود، اما اکنون او رفته است.»

همزمان با این گمانه‌زنی‌ها، بسیاری از قانون‌گذاران ایالات متحده خواستار آن شده‌اند تا میلیاردها دلار کمک مالی واشینگتن به پاکستان مورد بازنگری قرار گیرد.

از زمان واقعه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون، کنگره آمریکا با ۲۰ میلیارد دلار کمک مالی و نظامی به پاکستان موافقت کرده که بخشی از این بودجه به منظور مبارزه با شبه‌نظامیان القاعده بوده است.

بیشتر بخوانید:

«کشته‌شدن بن‌لادن، جهادگر مقدس، محکوم است»


 


مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر‌های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته‌های این بخش دارید می‌توانید برای ما ارسال کنید.

کیومرث سجادی

دیروز (یک‌شنبه) روز کارگر بود. باز هم حس سرخوردگی ناشی از بازی‌های سیاسی پشت پرده بود که بعد از مدت‌ها به سراغ آدم می‌آمد. این یک هفته‌ی اخیر درس‌های جالبی رو می‌توانست به اصلاح‌طلبان بدهد. درس‌هایی که بارها فرصتش بود که بگیرند و گویا نگرفتند. درس‌هایی که باورمان شد در انتخابات گذشته گرفتند و گویا هنوز راه زیادی در پیش دارند.

ماجرای روز کارگر از یک هفته‌ی قبل از آن و هم‌زمان با قهر احمدی‌نژاد‌ بودار‌ شد. رسانه‌های اینترنتی‌، نزدیکان به اصلاح‌طلبان و شورای هماهنگی جنبش سبز که در غیاب آقایان موسوی و کروبی به نوعی به نیابت رهبری جنبش را در داخل برعهده گرفته بودند برخلاف  تبلیغاتی که از هفته‌ها قبل برای برگزاری تجمعات روز کارگر به‌راه انداخته بودند، پس از قهر احمدی‌نژاد این طور به‌نظر می‌رسید که دست به معاملات پشت پرده سیاسی زده و با امید منزوی‌شدن احمدی‌نژاد و خیال خام عزل او توسط رهبری فیتیله را پایین کشیده و در هفته‌ی اخیر از هرگونه تشویق و ترغیبی جهت شرکت در تجمعات روز کارگر به‌صورت جمعی خودداری نمودند.

افرادی که پیگیر اخبار مربوط به تجمعات روز کارگر شاهد بودند که در حالی که کار تا جایی پیش‌رفته بود که قرار بود‌ مسیرهای راه‌پیمایی در شهر‌های مختلف مشخص شود‌، به‌طور ناگهانی هر‌گونه خبری مبنی بر برگزاری تجمعات اعتراضی در رسانه‌های سبز و نزدیک به اصلاح‌طلبان بایکوت شد و این امر تا آن‌جا پیش رفت که به گفته برخی از اعضای بالاترین در روز کارگر حتا لینک‌های مربوط به برگزاری تجمعات آن‌ها در این سایت به سرعت حذف می‌شد. این اجماع که حتا مدیریت سایت‌هایی مثل بالاترین را نیز تحت تاثیر قرارداده بود، شک به یک توافق پشت پرده نانوشته را در ذهن دو چندان می‌نمود.

در این روز حتا چون مناسبت‌های گذشته که چه سبزها در صحنه بودند و چه نبودند شاهد حضور گسترده نیروهای امنیتی می‌بودیم، خبر چندانی از نیروهای امنیتی و بسیج نیز نبود.

روز کارگر امسال بدون هیچ‌گونه تجمع و اعتراضی به پایان رسید و در بعد از ظهر این روز آقای احمدی‌نژاد با لبانی خندان به هیت دولت بازگشت تا یک هفته بایکوت خبری تجمعات اعتراضی و جنجال‌های ناشی از احتمال برکناری احمدی‌نژاد برای اصطلاح‌طلبان سودی نداشته باشد جز حسرت هفته‌ای که گذشت.

اگر تئوری توافق‌های پشت پرده (هرچند با ایما و اشاره) اصلاح‌طلبان با حاکمیت درست باشد، بار دیگر ثابت شد که بازنده‌ی این توافق پشت پرده مثل همیشه اصلاح‌طلبان بودند و حاکمیت بار دیگر از این بازی پیروز بیرون آمد و تاکید دوباره به آنان که راهی جز رو بازی کردن و صداقت‌ با مردم برای آن‌ها در این صفحه باقی نمانده است. و  اگر این تئوری درست نباشد درسی است برای سبز‌ها که دوری رهبرانی چون موسوی و کروبی روز به روز کار را بر آن‌ها تنگ‌تر و تنگ‌تر خواهد کرد و حمایت همه جانبه تا آزادی این دو نفر تنها راه باقی مانده برای ادامه این جنبش با همان معیارهای اولیه می‌باشد. مگر بخواهند راهی دیگر در پیش گیرند و نه آن جنبشی که با حمایت از موسوی و کروبی به راه انداختند…


 


بهروز وثوقی بازیگر سینمای پیش از انقلاب اسلامی در ایران، در فیلم جدید بهمن قبادی که در حال فیلم‌برداری است، بازی می‌کند. «آخرین شعر کرگدن» آخرین فیلم بهمن قبادی کارگردان مطرح سینمای ایران در ترکیه در حال فیلم‌برداری است. در این فیلم به غیر از بهروز وثوقی بازیگر سرشناس سینمای پیش از انقلاب، آرش لباف و داریوش اقبالی دو خواننده ایرانی، مونیکا بلوچی بازیگر سرشناس ایتالیایی و برن سات بازیگر برجسته و جنجالی ترکیه حضور دارند.

این فیلم که به زبان فارسی ساخته می‌شود و معلمی برای بهتر صحبت کردن «مونیکا بلوچی» به زبان فارسی، به استخدام گروه سازنده‌ی این فیلم درآمده است. وثوقی و بلوچی در این فیلم زن و شوهر هستند و آرش فرزند آن‌هاست. فیلم درباره ماجراهای زندگی یک شاعر است و به صورت بداهه‌سازی ساخته می‌شود. تورج اصلانی پس از «کسی از گربه‌های ایرانی خبر نداره» در دومین هم‌کاری با قبادی فیلم‌برداری این کار را بر عهده دارد.

 


 


خبر / رادیو کوچه

عسل اسماعیل‌زاده، فعال مدنی، شام‌گاه ۱۱ اردیبهشت‌ماه در حین بازگشت به منزل توسط نیروهای موسوم به لباس شخصی بازداشت شده است.

به گزارش کمیته گزارش‌گران حقوق بشر، این افراد پس از بازداشت وی با مراجعه به منزل، اقدام به ضبط وسایل شخصی او کرده و اتهام وی را «حضور در تجمعات غیرقانونی» اعلام کرده‌اند.

عسل اسماعیل زاده، در زمان انتخابات ریاست جمهوری ۸۸، از اعضای ستاد میرحسین موسوی بوده است. تاکنون از محل انتقال وی اطلاعی در دست نیست.


 


این خبر در بخش شایعه رادیو کوچه قرار دارد و رادیو کوچه صحت و سقم آن را تایید نمی‌کند.

هم‌زمان با شدت گرفتن سرکوب معترضین و مخالفین حکومت بشار اسد در سوریه و افزایش تلفات انسانی ناشی از بحران سیاسی این کشور، منابع از دیدار مخفیانه سردار رادان جانشین فرماندهی نیروی انتظامی ایران خبر می‌دهند.

یک منبع موثق در این باره گفت: «ملاقات سرتیپاحمدرضا رادان، جانشین فرماندهی نیروی انتظامی ایران با مقامات امنیتی سوریه طی دو هفته گذشته و هم‌زمان با شدت گرفتن سرکوب مخالفان و معترضان به زمام‌داری بشار اسد در این کشور رخ داده است.»

به گفته این منبع موثق هم‌زمانی وقایع اخیر در کشور سوریه گمانه‌زنی‌ها درباره نقش مستقیم سردار رادان در سرکوب معترضین در سوریه را تقویت می‌کند.

این همه در حالی اتفاق می‌افتد که ارتش سوریه روز دوشنبه، ۵ اردیبهشت، با سه تا پنج هزار نفر نیروی نظامی و به هم‌راه چندین تانک به شهر درعا یورش برده و این شهر را به محاصره خود درآورده است. در حال حاضر آب و برق در این شهر قطع شده است.

هم‌زمان دولت باراک اوباما، سه نفر از مقام‌های بلندپایه سوری و هم‌چنین نیروی قدس سپاه پاسداران را به دلیل «نقش داشتن» درسرکوب اعتراض‌های اخیر سوریه هدف تحریم خود قرار داده است.

سوریه از اواسط ماه مارس شاهد اعتراضات ضدحکومتی است و به نوشته خبرگزاری فرانسه، از زمان آغاز ناآرامی‌های تا کنون، حدود ۶۰۰ نفر در شهرهای مختلف سوریه کشته شده‌اند.

در اعتراض به این سرکوب‌ها، ایالات متحده تحریم‌هایی را علیه حکومت سوریه به اجرا گذاشته و ضمن مسدود کردن اموال برادر بشار اسد و چند تن از مقامات ارشد و افراد وابسته به سرویس‌های اطلاعاتی سوریه، تمامی شهروندان ایالات متحده را از انجام معاملات تجاری با مقامات ارشد دولت سوریه بر حذر داشته است.

اتحادیه اروپا نیز روز جمعه بر سر منع فروش اسلحه و تجهیزاتی که امکان دارد برای سرکوب داخلی مورد استفاده نیروهای سوری قرار بگیرد و هم‌چنین قطع تجارت با دولت سوریه به توافق اولیه رسید. قرار بر این است این موارد طی روزهای آینده به طور رسمی به تصویب برسند.

 


 


سه‌شنبه  13 اردیبهشت  90/ 3 می  2011

note3اجرا: اعظم

note3استودیو: دامون

note3تقویم‌ تاریخ

note3گزیده اخبار مطبوعات سه‌شنبه ایران

note3مجله جاماندگان- «حسین شریعتمداری، پدیده‌ای نادر»- شراره سعیدی

note3بخش اول خبرها

note3دایره شکسته- «برخورد عشق و نفرت از نوع هفتم»- مه‌شب تاجیک

note3روز نگاشت- «جهان بدون او امن‌تر و به‌تر »- محبوبه شعاع

note3گفت‌وگوی روز کابل-  «با مرگ بن‌لادن تغییری در تشکیلات القاعده به وجود نخواهد آمد»- آرین

note3بخش دوم خبرها

note3پس‌نشینی تند- «مبارزی در باد»- اکبر ترشیزاد

note3اتوبان- مصاحبه با «هومن اژدری» نوازنده و خواننده گروه «مستر راک اند رول»- دامون

note3بخش سوم خبرها

 

 


 


آرین/ دفتر کابل/ رادیو کوچه

najib@koochehmail.com

«انجنیر احمدشاه احمدزی» یکی از رهبران پیشین جهادی افغانستان است که در زمان جهاد این کشور، به صفت معاون حزب اتحاد اسلامی به رهبری «عبدالرب رسول سیاف» کار می‌کرد.

در آن زمان اسامه بن‌لادن با شماری از احزاب جهادی افغانستان رابطه نزدیک داشت و یکی از این احزاب اتحاد اسلامی بود.

بن‌لادن این احزاب را بیش‌تر کمک مالی می‌کرد.

احمدشاه احمدزی حالا در کابل یک دانش‌گاه خصوصی را تاسیس کرده است. وی را در ساختمان همین دانش‌گاه ملاقات کردم.

احمدشاه احمدزی که در زمان جهاد با اسامه بن‌لادن نشست و برخاست داشته می‌گوید: «بن لادن یک فرد متواضع و مسلمان عادی بود و بیش‌تر تلاش می‌کرد به مسلمانان خدمت کند.»

به باوری آقای احمدزی در زمان جهاد هم بن‌لادن و هم آمریکا مجاهدین را کمک می‌کردند، اما بعد از آن آمریکا از بن‌لادن یک قهرمان ساخت در حالی که وی یک فرد عادی بود.

وی افزود: «بن‌لادن هزاران نفر را مانند خود آموزش داده است و در نبود وی هزاران نفر در این سازمان وجود دارد تا القاعده را رهبری کند.»

هم‌چنان انجنیر احمدزی گفت: «مرگ بن‌لادن بر روحیه و فعالیت طالبان افغانستان نیز تاثیری ندارد، در حالی که برخی از تحلیل‌گران می‌گویند بن‌لادن و القاعده منبع بزرگ تمویل طالبان افغانستان بود و مرگ وی بر طالبان تاثیر‌گذار است.»


 


خبر / رادیو کوچه

بر اساس گزارش‌های منتشر شده در رسانه‌های منسوب به اصلاح‌طلبان، حسن یونسی، فرزند علی یونسی وزیر اطلاعات دولت سید‌محمد خاتمی، با صدور حکمی از سوی دادگاه انقلاب به حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شده است.

به گزارش جرس، این حقوق‌دان اصلاح‌طلب، در جریان تجمعات روز یکم اسفند دستگیر و پس از مدت‌ها بازداشت در بند امنیتی ۲۰۹ به تازگی به بند ۳۵۰ منتقل شده است.

وی به یک‌سال حبس، جریمه نقدی و پنج‌سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده است‌.

بیشتر بخوانید:

«بازداشت فرزند وزیر اطلاعات دولت خاتمی»


 


مهیار فرآورده

زندانیان سیاسی که به جرم‌هایی در ردیف «اقدام علیه امنیت ملی» در ایران مظنون واقع و یا محکوم شده و در زندان‌ها نگه‌داری می‌شوند، از تمام گروه‌های اجتماعی می‌آیند: سندیکاها و تشکل‌های کارگری، دانش‌جویان و فعالان دانش‌گاهی، معلم و فعال فرهنگی، حامیان حقوق بشر و مدافعان حقوق اجتماعی، وکیل، نویسنده، هنرمند، شاعر، کارگر، کارمند، بازاری و حتا افرادی که پیش‌تر طرف‌دار ولایت خامنه‌ای بودند و هم‌چنین رهبران احزاب و تشکل‌هایی که از درون همین نظام برآمدند.

زندانیان سیاسی نخبه‌های جامعه ما محسوب می‌شوند که در گیرودار زندگی اجتماعی و عدم تمکین به ظلم، و اعتراض به تعدی، به چنگ ماموران ولایت فقیه افتادند و در روند بازداشت، بازجویی‌هایی که حکم کوره داغ و جانکاه دارد، و هم‌چنین در بازتاب محیط حاکم در زندان بر روان‌شان، آبدیده شده و به نخبه‌گی سیاسی رسیدند. می‌دانیم هر‌کدام از این زندانیان اراده کنند می‌توانند با یک «اعتراف تلویزیونی» از بند اهریمن رهایی یابند، چنان‌چه پیش‌ترها در مورد افرادی دیدیم.

نباید تردید داشت تمام فشارهایی که بر زندانیان سیاسی وارد می‌شود، در جهت دست کشیدن ایشان از مواضع خود و احیانن پذیرش «اعتراف تلویزیونی» است، زیرا حداقل کمکی که این اقدام می‌تواند به دولت بکند، بالا بردن روحیه افراد خودی و انعکاس در رسانه‌های کشور است که همگی را قبضه کرده و امکان آن را دارد تا ترفند خود را به دورترین نقاط کشور بفرستد. اما ایستادگی زندانیان سیاسی بر مواضع خویش، خیال خامنه‌ای و اطرافیان او، و همین‌طور دست‌گاه امنیتی او را از بن، از این بابت راحت کرده است.

به زعم دست‌گاه حاکمه، زندانیان سیاسی که در زندان‌های ولایت فقیه گرفتارند، نخبگان سیاسی و خطرناک‌ترین دشمنان نظام به حساب می‌آیند، زیرا با وجود این‌که در بند گرفتارند و می‌دانند حیاتشان در دست زندانبانان است، اما باز هم نامه انتقادی می‌نویسند و بیانیه صادر می‌کنند. پس باید از صفحه روزگار محو شوند. حال با جلوگیری از خدمات پزشکی به آن‌ها و یا زیر فشارهای عصبی.

«منصور اسانلو»، فعال کارگری و رییس سندیکای کارگران شرکت واحد تهران که یکی از همین زندانیان سیاسی است، در دل‌نوشته اخیر خود به مناسبت «روز کارگر»، محیط اطراف خویش را در زندان به «دور‌ترین جاهای جهنم که به قدر یک تاریخ پر ستم سیاه است» تشبیه می‌کند. محیطی که «دردی عمیق و جان‌کاه» در جانش می‌افکند که «چون آتش او را هر لحظه می‌سوزاند و خاکستر می‌کند و دوباره می‌سوزاند و خاکستر می‌کند».

او از همان روزنامه‌هایی که در زندان به وی اجازه خواندن می‌دهند، شرایط بد اقتصادی را می‌بیند. بازتاب افزایش ناگهانی قیمت سوخت را و متوقف شدن کار بسیاری از واحد‌های تولیدی را، و در دل‌نوشته‌اش به آن‌ها اشاره می‌کند:

«افزایش بی‌رویه قیمت ارز خارجی و طلا، برگشت میلیون‌ها چک بانکی، واردات بی‌رویه کالاهای چینی، ورشکستگی صنایع داخلی و حتا کشاورزی و باغ‌داری، عدم اجرای تعهدات دولتی در مورد رفع بی‌کاری و بیمه کردن همه بی‌کاران». او «رشد فزاینده فساد» را می‌‌بیند، «حوادث تلخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی» را هم. او از طریق مطالب نوشته شده در روزنامه‌ها شاهد «گسترش انواع جرم و جنایت‌ها، بیماری‌های روانی، افسردگی و از دست رفتن آرمان‌های والای انسانی» است و می‌داند که «فحشا و اعتیاد» در جامعه بیداد می‌کنند.

اسانلو از همان داخل زندان هشدار می‌دهد که «چیزی از دعوای آقایان در داخل حکومت گیرمان نمی‌آید!» و «بدون باور به خود و بدون شجاعت، بدون کوشش برای کسب آگاهی و بدون هم‌راهی عملی به جایی نمی‌رسیم و در همین وضع نابسامان فعلی و بد‌تر از آن دست و پا خواهیم زد». او نگران «آینده فرزندان‌مان» و «داشتن یک جامعه متعادل اجتماعی و بهره‌مندی مردم از حداقل‌های انسانی و طبیعی» است.

منصور اسانلو در پایان دل‌نوشته خود می‌گوید: «برای تامین زندگی خود و خانواده‌های‌مان برای بهره‌برداری از شادی‌های زندگی‌مان باید که بجنبیم» و «کار نیمه‌کاره را تمام کنیم.»

باید از قاضی‌هایی که این قبیل حکم‌ها را صادر می‌کنند پرسید، آیا چنین دل‌نگرانی‌ها و دغدغه‌هایی نشان از «اقدام علیه امنیت ملی» است؟

بر بسیاری پوشیده نیست که این قاضی‌ها رنج تحصیل قضاوت را بر خود هموار نکرده‌اند، بلکه «آدم»های ولایت فقیه هستند که دست‌گاه حاکمه آن‌ها را آن‌جا گمارده تا خارج از حوزه قضاوت حکم‌هایی را به صلاح «نظام» صادر کنند. یک گروه چپاول‌گر که دستش تا آرنج در خون مردم فرو رفته، خود را به‌جای «ملت» می‌گذارند و امنیت خویش را به عنوان «امنیت ملی» جار می‌زنند و در بوق‌ها می‌دمند.

حال این گروه بر سر تقسیم غنایمی که از طریق سرکوب مردم به دست آورده‌اند اختلاف نظر پیدا کرده‌اند و کوس رسوایی‌ای اختلاف خامنه‌ای و رییس جمهوری محبوبش محمود احمدی‌نژاد که عقدشان با تشریفات در بیت رهبری خوانده شد بالا گرفته.

چهار ماه و نیم پیش که عروس وزیر امور خارجه را به طرز توهین‌آمیزی بیرون انداخت، داماد آن را زیر سبیلی در کرد. اما اکنون عروس یکی از گماشتگان داماد را بیرون کرده، که با مخالفت شدید داماد و اطرافیان او روبه‌رو شده تا جایی که عروس شش روز اعتصاب کرد و دست به سیاه و سفید نزد، تا 11 اردی‌بهشت، روز کارگر که لابد داماد گماشته را برای انجام ماموریتی فرستاده بود.

منصور اسانلو در پایان دل‌نوشته خود می‌گوید: «برای تامین زندگی خود و خانواده‌های‌مان برای بهره‌برداری از شادی‌های زندگی‌مان باید که بجنبیم» و «کار نیمه‌کاره را تمام کنیم.»

 

 


 


بهداد بردبار

سوریه در آستانه انقلاب است. به رغم وعده‌های اخیر بشار اسد برای آغاز تغییرات دمکراتیک و موافقت دولت با لغو قانون وضعیت فوق‌العاده‌، انقلابیون بر خواسته‌های خود پافشاری می‌کنند و خواستار کناره‌گیری بشار اسد و حزب حاکم بعث از قدرت هستند.

‌در تظاهرات خونین روز «جمعه سیاه» دست‌کم هفتاد و پنج نفر از شهروندان به ضرب گلوله‌های جنگی کشته شدند. روز شنبه نیروهای امنیتی به شهروندانی که در مراسم تشییع جناره کشته‌شدگان شرکت کرده بودند‌ آتش گشودند و دوازده تن را هلاک کردند. خشونت نیروهای امنیتی در سرکوب معترضان و آتش گشودن بر زنان و مردان و کودکانی که به صورت مسالمت‌جویانه در تظاهرات شرکت کرده‌اند نشان دهنده «اصلاح‌ناپذیر» بودن دولت سوریه است. هرچند که بشار اسد با قبول بخشی از خواسته‌های انقلابیون به سمت سقوط حرکت می‌کند اما معترضان از عقب‌نشینی دیکتاتور نیرو می‌گیرند و دامنه اعتراضات را گسترش می‌دهند.

در این رابطه پیروزی دو انقلاب دمکراتیک در تونس و مصر جامعه ایران را با یک سوال روبه‌رو کرده است: آیا برای تغییر وضع موجود، باید در جهت اصلاح رژیم تلاش کرد و یا به انقلاب دست زد؟

در رژیم‌های قابل اصلاح، انقلاب صورت نمی‌گیرد و بالعکس در رژیم‌های غیر‌قابل اصلاح انقلاب صورت می‌گیرد. با این تحلیل «انقلاب» و یا «اصلاح» یک نظام سیاسی به ماهیت حاکمیت ربط دارد. آیا دولت لیبی توان ایجاد اصلاحات واقعی را دارد؟ آیا دولت سوریه قادر به انجام اصلاحات است؟ جمهوری اسلامی چطور؟ آیا ساختار حقیقی و حقوقی ایران امکان اصلاحات واقعی را می‌دهد؟

تصمیم درباره انقلاب ماحصل خرد جمعی است. در شرایطی که رییس جمهوری سوریه دستور لغو وضعیت فوق‌العاده را صادر کرده و وعده داده تا دادگاه‌های امنیتی منحل شوند و هزاران شهروند کرد تابعیت این کشور را به دست آورند معترضان در حالی که با خطر مرگ روبه‌رو هستند خیابان‌های شهرهای مختلف را به اشغال خود در می‌آورند تا بگویند «الشعب یرید اسقاط النظام» ملت خواستار سقوط نظام سیاسی حاکم است. مردم سوریه از ماهیت حاکمیت این کشور شناخت کافی دارند و می‌دانند که وعده تغییرات دمکراتیک با حضور بشار اسد و حزب بعث بر سر قدرت غیر ممکن است.

در رژیم‌های قابل اصلاح، انقلاب صورت نمی‌گیرد و بالعکس در رژیم‌های غیر‌قابل اصلاح انقلاب صورت می‌گیرد. با این تحلیل «انقلاب» و یا «اصلاح» یک نظام سیاسی به ماهیت حاکمیت ربط دارد و در شرایطی که اصلاح نظام سیاسی ممکن نیست انقلاب اجتناب‌ناپذیر است.

هر جنبشی منطق خود را دارد. نمی‌توان دو انقلاب را کاملن با هم قیاس کرد. ماهیت انقلاب مشروطه با انقلاب اسلامی فرق داشت. در انقلاب مشروطه روحانی طرفدار مشروعه (شیخ فضل‌اله نوری) را انقلابیون دار زدند و در انقلاب پنجاه و هفت یک متشرع رهبری انقلاب را به دست گرفت.

شعارهای جنبش‌ها را نمی‌شود از بالا تزریق کرد. کسی نمی‌تواند یک جنبش اصلاحی را به جنبشی انقلابی مبدل کند یا بالعکس. جنبش «دوم خرداد» اصلاح‌طلب بود و از راه تغییر قانون و چانه‌زنی از بالا و فشار از پایین به دنبال پیش‌برد برنامه خود بود و جنبش سبز در خیابان با شعارهای ساختار‌شکن متولد شد.

جنبش سبز ایران و «روشن‌فکران»

در شرایطی که تظاهرات گسترده مخالفان حاکمیت مدتی است فروکش کرده صحبت از ماهیت جنبش دشوار است.  اما این روزها تحلیل‌گران سعی دارند علت عدم پیروزی جنبش را توضیح دهند.

از آغاز جنبش سبز عباس عبدی و اکبر گنجی در مصاحبه‌ها و مقالات خود مدعی شدند که شعارهای جنبش «رادیکال» شده و این دلیل شکست جنبش است. اکبر گنجی روزنامه‌نگار ناراضی در مصاحبه اخیر خود با رادیو فردا به آسیب‌شناسی جنبش سبز پرداخته و در پاسخ  به سوال خبرنگار مهم‌ترین عاملی را که باعث شده جنبش سبز از تظاهرات میلیونی ۸۸ به تجمعات پراکنده ۸۹ برسد این گونه توضیح می‌دهد:

«زمانی که رژیم سرکوب‌گر به مطالبات مردم پاسخ نداد و کوچک‌ترین احقاق حقی صورت نگرفت، فضای سرکوب گسترده‌تر شده و شمار زیادی از فعالان مدنی و سیاسی و مدافعان حقوق بشر بازداشت شدند، این حرکت رادیکال‌تر و رادیکال‌تر شد».

او می‌افزاید: «وقتی شما در خیابان‌ها شاهد یک حرکت اعتراضی رادیکالیزه شده هستید که خودش را در شعار «مرگ بر دیکتاتور» به نمایش می‌گذارد، که خطابش به شخص اول مملکت است، به هر حال این حرکت اعتراضی نمی‌تواند آن جمعیت کثیر را با خودش به دنبال بکشاند».

ادعای رادیکال شدن شعارهای جنبش را می‌توان از جهات مختلف مورد نقد قرار داد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد شعارهای یک حرکت ماحصل خرد جمعی است. همین شعارهای رادیکال در تونس، مصر، سوریه و لیبی شهروندان را با خود هم‌راه کرده. در یمن معترضان که خواستار برکناری علی عبداله صالح ، دیکتاتوراین کشور بودند، با طرح شعار رادیکال «ملت خواستار سقوط نظام است» در آستانه پیروزی قرار گرفته‌اند. علی عبداله صالح متعهد شده تا در مدت یک ماه از قدرت کناره‌گیری کند.

شعار اولیه معترضان به انتخابات ریاست جمهوری «رای من کجاست؟» یک شعار چند وجهی است. «رای من کجاست؟» یعنی ما خواستار انتخابات آزاد هستیم. انتخابات آزاد نیازمند آزادی بیان و آزادی بعد از بیان است. آزادی بیان نیازمند مطبوعات آزاد است. انتخابات سالم نیازمند حذف شورای نگهبانی است که جانب‌دارانه از یک طرف حمایت می‌کند و نیازمند حذف نیروهای نظامی و شبه نظامی است تا منتقدان بتوانند در انتخابات آزاد شرکت کنند.

آیا نظام سیاسی ایران در برابر چنین خواسته‌هایی نرمش نشان می‌دهد؟ آقایان گنجی و عبدی که یکی از علل شکست را شعارهای رادیکال مردم می‌دانند، در اصل با فرافکنی می‌خواهند خود معترضان را عامل شکست معرفی کنند.

اما از آقایان گنجی و عبدی باید پرسید آیا خواست آزادی زندانیان سیاسی، برکناری دولتی که با تقلب در انتخابات پیروز شده و محاکمه عوامل سرکوب شهروندانی که خواسته‌های مدنی داشته‌اند یک خواست رادیکال است؟

در بخشی دیگر از این مصاحبه گنجی می‌گوید: «شما وقتی در جامعه‌ای زندگی می‌کنید که یک دولت «قدرقدرت» بر سر کار است، و این دولت تمام عرصه‌ها را گرفته و جایی برای تنفس جامعه مدنی باقی نگذاشته است، و جامعه مدنی را سرکوب کرده است، دموکراسی نخواهید داشت.»

حتا اگر این دولت سرکوب شود یک دولت سرکوب‌گر دیگر جای آن را خواهد گرفت که همین بلا را سر جامعه می‌آورد. کما این‌که در انقلاب سال ۵۷، انقلابیون رژیم شاه را سرنگون کردند، به این امید که فضای بهتری ایجاد شود. اما شما دیدید که رژیمی جانشین رژیم قبلی شد که به مراتب سرکوب‌گرانه‌تر از رژیم پیشین بود. به این دلیل که جامعه مدنی وجود نداشت.

الان نیز نکته اصلی این است که چنین جامعه مدنی اساسن وجود ندارد. تا زمانی که مردم قدرت‌مند نشوند و جامعه مدنی قوی و گسترده به وجود نیاید، دموکراسی نخواهیم داشت. باید از راه قدرت‌مند کردن مردم آغاز کنیم و مردم از طریق سازمان‌یابی قدرت‌مند می‌شوند. سازمان‌های متنوع و متکثر باید ایجاد شوند».

اما پارادوکس سخن گنجی در این‌جاست که می‌خواهد درون دولتی که تمام عرصه‌ها را گرفته جامعه مدنی شکل بدهد. در شرایطی که فعالان کارگری، مدافعان حقوق بشر، وکلا، رهبران سیاسی، فعالان جنبش دانش‌جویی، روزنامه‌‌نگاران، نمایندگان اقلیت‌های دینی و قومی با اتهامات واهی راهی زندان می‌شوند و دولت از انتشار افکار آن‌ها جلوگیری می‌کند، نهادهای مستقل مدنی را زمین‌گیر و روزنامه‌های منتقد را تعطیل می‌کند، اینترنت را فیلتر می‌کند و بر روی شبکه‌های ماهواره‌ای پارازیت می‌اندازد چطور می‌توان جامعه مدنی قوی تشکیل داد؟

گنجی و عبدی تلاش دارند با نادیده گرفتن ماهیت جنبش سبز تصویری غلط  از جنبش را نشان دهند. جنبش سبز شعارهای رادیکال داشته پس‌‌ریزش کرده. در صورتی که می‌توان به گونه دیگری جنبش را تحلیل کرد. رهبران نمادین جنبش خواستار اجرای بدون تنازل قانون اساسی بودند و این شعار برای شهروندان جذابیت نداشت. کسی حاضر نیست جانش را در خطر بیاندازد تا قانون اساسی غیر‌دمکراتیک اجرا شود. قانون اساسی استبدادی کف مطالبات معترضان را هم برآورده نمی‌کند.

اکبر گنجی در مصاحبه با برنامه گفت‌وگو با تاریخ در دانش‌گاه برکلی می‌گوید: «ما انقلاب کردیم تا رژیم بهتری مستقر شود، یک رژیم سلطانی جانشین یک رژیم سلطانی دیگر شد، چون انقلاب‌ها نمی‌توانند دمکراسی درست کنند».

این اعتراف کلید واژه تحلیل دگم و متعصبانه گنجی در مخالفت با انقلاب است. او تصور می‌کند تمام انقلاب‌ها راهی چون انقلاب پنجاه و هفت در پیش خواهند گرفت‌. او نمی‌تواند تصور کند که حداقل بعضی از انقلاب‌ها منجر به روی کار آمدن حکومت‌های دمکراتیک خواهند شد.

در رژیم‌های قابل اصلاح، انقلاب صورت نمی‌گیرد و بالعکس در رژیم‌های غیر‌قابل اصلاح انقلاب صورت می‌گیرد. با این تحلیل «انقلاب» و یا «اصلاح» یک نظام سیاسی به ماهیت حاکمیت ربط دارد و در شرایطی که اصلاح نظام سیاسی ممکن نیست انقلاب اجتناب‌ناپذیر است.

گفت‌وگوها را در لینک‌های زیر بیابید:

مصاحبه گنجی در گفت‌وگو با تاریخ

متن مصاحبه گنجی با رادیوفردا

برای مطالعه بیش‌تر درباره رادیکال بودن جنبش رجوع کنید به مصاحبه من با محمود دلخواسته

«عباس عبدی به تفریط روی آورده، نه اعتدال»

نبود ادبیات امیدبخش، جنبش را زمین‌گیر می‌کند

 

 

 


 


روز یک‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ۱۳۹۰خورشیدی مصادف با ۱ می ۲۰۱۱ میلادی به‌مناسبت روز جهانی کارگر تجمعی اعتراضی با حضور حامیان و هواداران «انجمن جهانی پاس‌داشت حقوق بشر در ایران» و «کمیته بین‌المللی حمایت از حقوق درویشان و دانش‌جویان در ایران» در کنار جمعی از فعالان جنبش سبز لندن برگزار شد.

Click here to view the embedded video.

در این تجمع اعتراضی‌، مقابل سفارت جمهوری اسلامی در لندن، آزادی‌خواهان به سر دادن شعار پرداختند‌؛ معترضان در این تجمع اعتراضی مراتب اعتراض خود را به پای‌مال کردن حقوق کارگران و مردم ایران توسط دولت جمهوری اسلامی ابراز داشتند.

Click here to view the embedded video.

حامیان و هواداران «انجمن جهانی پاسداشت حقوق بشر در ایران» و «کمیته بین‌المللی حمایت از حقوق درویشان و دانش‌جویان در ایران» روشن‌گری در خصوص جنایات حکومت آخوندی در ایران و افشاگری و توضیح در خصوص بسط و توسعه خرافات حکومتی توسط نظام آخوندها را در محور فعالیت‌های خود دارند.


 


محبوبه شعاع / رادیو کوچه

mahboobeh@koochehmail.com

یکم می 2011 برابر با یازدهم اردیبهشت 1390  مصادف شد با کشته شدن «اسامه بن لادن» بنیان‌گذار و رهبر گروه «القاعده». او در ارتباط با حملات تروریستی بسیاری در سرتاسر جهان و هم‌چنین حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون تحت تعقیب پلیس فدرال آمریکا قرار داشت. اسامه سرانجام در یکم می ۲۰۱۱ توسط ارتش ایالات متحده آمریکا در پاکستان کشته شد.


«اسامه بن لادن» در دهم مارس سال ۱۹۵۷ در شهر ریاض در عربستان سعودی متولد شد. او هفدهمین فرزند از پنجاه و هفت فرزند «محمد بن لادن» بود. پدر او که یمنی بود، از بزرگ‌ترین مقاطعه کاران عربستان سعودی محسوب می‌شد و یکی از پروژه‌هایی که وی را صاحب میلیون‌ها پول کرده بود، پروژه گسترش مجموع مساجد مکه بود.

اسامه در یکی از ثروت‌مندترین خانواده‌های عربستان بزرگ شد. اما مدارج ترقی خاصی را پیش نگرفت. تعداد زیادی از برادرانش برای ادامه تحصیلات دانش‌گاهی یا تجارت، راهی آمریکا شدند، اما اسامه تمایل برای تحصیلات دانش‌گاهی نداشته است. طبق عرف و سنت معمول اعراب، اسامه خیلی زود و در پانزده سالگی ازدواج کرد و بزرگ‌ترین فرزندش «محمد» نام دارد و به این سبب در حلقه دوستانش اسامه، «ابومحمد» نامیده  شد. اسامه بعدها همسر دیگری هم اختیار کرد.

گفته شده: «یکی از برادرانش در آمریکا مدیریت سازمان خیریه‌ای را برای اسلام‌گرایان به عهده داشته است. اسامه در جوانی کششی نسبت به انجمن‌ها و اتحادیه‌هایی چون «اخوان المسلمین» از خود نشان نمی‌داد، اما در پایان دهه هفتاد میلادی شروع کرد به خواندن و تفحص در نوشته‌های اسلام‌گرایان، و خیلی زود مجذوب آن شد.»

هم‌زمان با دگرگونی او، به سال ۱۹۷۹، جنبش مقاومت علیه شوروی در افغانستان شکل یافت بسیاری از مجاهدان عرب ره‌سپار پاکستان شدند تا به مجاهدین افغان بپیوندند.

اسامه بن لادن در سال ۱۹۸۰، حدودن از همان ابتدای این جریان، در پاکستان مستقر شد. البته به جبهه نرفت، بلکه به شهر «لاهور» در شمال پاکستان کوچ کرد.

اسامه در اقامت‌هایش در «لاهور»، با «عبداله اعظم» پیوند آشنایی بست. اعظم از اسلام‌گرایان فلسطینی است که در این برهه در دانش‌گاه بین‌المللی اسلام‌آباد تدریس می‌کرد. آشنایی آن‌ها به دوستی صمیمی بدل شد و اسامه به واسطه اعظم به مجاهدین افغان راه یافت و در سال 1988 شبکه تروریستی «القاعده» را تشکیل داد.

او دستور اولین عملیات انتحاری را برای ترور رهبر کل جبهه متحد افغانستان بر ضد «طالبان» یعنی «احمدشاه مسعود» را صادر کرد. گروه او هم‌چنین مسوولیت اقداماتی نظیر بمب‌گذاری‌های در سفارت‌های آمریکا در کشورهای شرق آفریقا، حمله به کشتی جنگی یک‌میلیارد دلاری آمریکا و حمله یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را بر عهده گرفته است.

اما با وجود تعیین جایزه ۲۵ میلیون دلاری برای شکار بن‌لادن، او توانست حدود ده سال از دست نیروهای آمریکایی و متحدانش بگریزد و اما سرانجام «اسامه بن لادن » رهبر شبکه القاعده، که تحت تعقیب نیروهای اطلاعاتی تعدادی از کشورهای جهان بود، روز یک‌شنبه یکم می در جریان عملیات کماندوهای آمریکایی در مجتمعی خارج از اسلام‌آباد، پایتخت پاکستان کشته شد و جسدش در اختیار نیروهای آمریکایی قرار گرفته است. به گزارش سی‌‌ان‌ان به نقل از منابع خبری آمریکا، جسد بن لادن پس از انجام تمامی تشریفات اسلامی به دریا انداخته شد.

باراک اوباما در سخن‌رانی خود به این مناسبت گفت: «من می توانم به مردم آمریکا و جهان بگویم که اسامه بن لادن، رهبر شبکه القاعده، و تروریستی که مسوول کشته شدن هزاران زن، مرد و کودک بی‌گناه بود، در طی عملیات نیروهای آمریکایی کشته شده است. کشته شدن اسامه بن لادن، بزرگ‌ترین موفقیت ما تا این لحظه در مبارزه با تروریسم است. وی مرگ اسامه بن لادن رهبر القاعده را روز خوبی برای آمریکا دانست و گفت جهان بدون او امن تر و بهتر است.»

رهبر شبکه القاعده، نوزده فرزند از چند همسر خود دارد که نیمی از آن‌ها هم اکنون در عربستان و سوریه زندگی می‌کنند. درباره اسامه این را هم می‌گویند که او در سوار‌کاری و ریاضیات نیز تبحر داشته است. برخی از نام‌های مستعار بن لادن عبارت‌اند از: اسامه بن محمد بن لادن، شیخ اسامه بن لادن، شاه‌زاده، شیخ و ابومحمد.

در دوم ژانویه ۲۰۱۰ روزنامه «الشرق الاوسط» چاپ لندن، انتشار داد که دختر بن لادن، به هم‌راه برادرانش در طول هشت سال گذشته در ایران تحت بازداشت خانگی بودند و ماه پیش از انتشار این مطلب دختر اسامه هنگام خرید در تهران توانست از دست ماموران ایرانی بگریزد و به سفارت سعودی پناهنده شود. اگر چه رسانه‌های دولتی و رسمی هیچ‌گاه این خبرها را تاکید نکردند و فقط وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی حضور دختر بن لادن در سفارت عربستان را تایید کرد.

منبع‌ها:

کتاب اسامه بن لادن و تروریسم جهانی

ویکی‌پدیا

بی بی سی

بخش خبر کوچه


 


خبر / رادیو کوچه

وزیر خارجه جمهوری اسلامی روز سه‌شنبه، در یک نشست خبری در قطر، ضمن حمایت از وعده‌های دولت سوریه برای انجام اصلاحات، ادامه اعتراضات در آن کشور را به مداخله خارجی نسبت داده است.

به گزارش رسانه‌های داخلی ایران، علی‌اکبر صالحی، وزیر امور خارجه، در مورد تظاهرات اعتراضی در شماری از شهرهای سوریه گفته است: «یک سری مطالبات مردمی در سوریه وجود دارد که دولت این کشور و در راس آن، بشار اسد، رییس جمهوری، اعلام کرده که آماده تحقق بخشیدن به مطالبات مشروع مردم است.»

آقای صالحی نسبت به انگیزه ادامه تظاهرات در سوریه ابراز بدبینی کرده و گفته است: «براساس اطلاعات، عده‌ای باحمایت خارجی در صدد ایجاد نا آرامی در سوریه هستند و ما تا آن‌جا که حرکت مردمی باشد، هم‌چون سایر کشورهای دیگر، با تحقق مطالبات مردمی هم‌راهی می‌کنیم.»

این مقام جمهوری اسلامی اعتراضات کنونی را ناشی از اقدامات گروهی اندک از مخالفان دانست و گفت: «باید حرکت‌های حداکثری مردمی را با حرکت عده‌ای قلیل از یک‌دیگر جدا کرد.»

وی حمایت از حکومت سوریه را برای «مقاومت در منطقه» ضروری دانست و گفت: «فراموش نکنیم که سوریه در راس هرم مقاومت در منطقه قرار دارد و مقاومت امری مقدس است که همه مردم منطقه مسوولیت حفظ چنین جبهه‌ای را دارند.»

جمهوری اسلامی از مخالفت با روند صلح خاورمیانه با عنوان «مقاومت» نام می‌برد و در کنار سوریه، از حامیان عمده گروه‌های مخالف صلح بین فلسطینیان و اسراییل بوده است.

بیشتر بخوانید:

«ده کشته و پانصد نفر بازداشتی در شهر درعا»


 


مطلب‌هایی که در این بخش تارنمای رادیو کوچه منتشر می‌شود یا انتخاب دبیر روز سایت و یا پیشنهاد دوستان رادیو است که می‌تواند از هر گروه یا دسته و یا مرامی باشد. نظر‌های مطرح شده در این بخش الزامن نظر رادیو کوچه نیست. اگر نقد و نظری بر نوشته‌های این بخش دارید می‌توانید برای ما ارسال کنید.

همایون مهمنش

این روزها شاهد تهدید و ارعاب هواداران علی خامنه‌ای و احمدی‌نژاد علیه یک‌دیگر با هدف تضعیف تا حذف طرف مقابل هستیم. حذف مخالف در جمهوری اسلامی امر تازه‌ای نیست. از آغاز این حکومت تا به امروز هر چند سال یک‌بار شاهد آن بوده‌ایم. بعد از بازرگان، بنی‌صدر و پس از وی آیت‌اله منتظری … تا رفتاری که اخیرن برای حذف موسوی و کروبی، خاتمی و حتا رفسنجانی در پیش گرفته شد از نظر شیوه و برخورد شباهت‌های غیر‌قابل انکاری دارند. ابتدا کتمان اختلاف، سپس تهدید و ارعاب برای این‌که مخالف را به تمکین وادارند، بعد از آن توهین های علنی تا تهمت به خیانت و جاسوسی و فغان «اعدام باید گردد»، روش‌هایی هستند که اکنون در مورد احمدی‌نژاد و هوادارانش پیش گرفته شده‌اند. در باره این نوع «رفع اختلافات» یکی از تحلیل‌گران به‌درستی می‌نویسد: «در فقدان قواعد مورد توافق، این نزاع ممکن است شکل خونین نیز پیدا کند»(مجید محمدی، سایت رادیو فردا.)

به‌کار گرفتن روش حذف مخالفین در دیکتاتوری‌ها شدت و ضعف دارد. در جمهوری اسلامی از همان آغاز شدیدترین روش های حذف مانند شکنجه برای وادار ساختن مخالفین به اعتراف، تمکین، تواب سازی و اعدام مخالفین سیاسی به اتهام «محاربه با خدا» و قتل عام هزاران زندانی سیاسی در سال 67 به‌دستور آیت‌اله خمینی، معمول شد.

بررسی مکانیسم‌ها، علل و اثرات این روش مرگ‌بار برای تحلیل تفکر سیاسی در حکومت اسلامی ضروری است. چرا که شناخت آن بما کمک می‌کند نزاع های جناحی حکومتیان را با باز شدن دریچه‌ای برای تحولات اساسی در سیاست‌های جمهوری اسلامی اشتباه نگیریم و بدانیم که تحول تنها در پس نیرومندی جنبش خواهان آزادی و دموکراسی در ایران میسر و ممکن می‌شود.

اثرات مخرب روش حذف در جامعه

در سیستمی که مانند جمهوری اسلامی روش حذف و تصفیه در آن معمول شده، بدبینی، بی‌امنیتی و بی‌اعتمادی به تمام آحاد جامعه از راس تا ذیل رسوخ می‌کند. روش زورگویی، تهدید، ارعاب و قتل به روشی طبیعی برای حل اختلافات تبدیل می‌شود. حتا در میان «خودی‌ها» نیز هر مخالفتی به عنوان اقدامی خصمانه و کوششی برای مقابله تا حذف تلقی می‌گردد. بدین ترتیب تصمیم‌گیری‌ها سخت‌تر می‌شود و توان سیستم کاهش می‌یابد و این خود چه بسا باعث تشدید اختلافات می‌شود. در این شرایط متوقف نمودن تنش‌ها بین‌ دو گروه متخاصم ساده نیست، زیرا هر حرکتی به‌منظور کنار آمدن به معنی گردن گذاشتن و تسلیم کامل در برابر حریف تلقی می‌شود.

حل اختلاف در چنین سیستمی لاجرم باید به حذف یکی از طرفین مخالفت کننده تمام شود. با این نتیجه که هر حذف، سیستم را شکننده‌تر و ضعیف‌تر می‌کند و توان مانور در بیرون یا رفرم در درون آن را پله به پله کاهش می‌دهد. چنین سیستمی به مرور زمان به یک مجموعه بسته و کوچک و غیر‌قابل انعطاف تبدیل می‌گردد. بارها تجربه کرده‌ایم که آرامش در جمهوری اسلامی پس از حذف یک جناح دوامی نداشته و حکومت ولی فقیه پس از چندی بار دیگر گروه جدیدی را هدف گرفته و وارد دور جدیدی از تقابل و حذف شده است.

کثرت‌گرایی و دموکراسی

مبارزه برای منافع فردی و جمعی و نتیجتن وجود نقظه نظرات و عقاید متفاوت و مخالف یک‌دیگر در جوامع بشری امری طبیعی است. در دموکراسی مخالفت امری عادی است و عمومن نه تنها دشمنی محسوب نمی‌شود بلکه به عنوان یک پدیده مثبت در پیش‌رفت و تعالی جامعه نقش اساسی دارد. چه بر اساس تبادل افکار و برخوردهای انتقادی با روش های درست و منطقی جامعه را از انحرافات و مواجهه با خطرات باز می‌دارد.

مقایسه اوضاع اسفبار ایران امروز با وجود منابع سرشار زیر زمینی با کشورهایی که در گذشته‌ای نه چندان دور وضعیتی به مراتب بدتر از ایران داشته‌اند و امروزه در سایه دموکراسی، به‌ویژه در زمینه اقتصاد و وضع معیشتی مردم از وضع به‌مراتب بهتری برخوردارند، نشان می‌دهد که فقدان حکومت قانون و دمکراسی چه بر سر یک جامعه می‌آورد.

در دموکراسی هر پیشنهادی طی یک روند معین و پیچیده به بحث، تبادل افکار و رای عمومی گذاشته می‌شود، پس از موافقت یا مخالفت نیروهای صاحب نظر و منافع در جامعه مانند احزاب، سندیکاها و سایر گروه‌های مدنی اکثریت یا اقلیت در مورد پیشنهاد شکل می‌گیرد و تصمیمات با رای اکثریت ضمن رعایت حقوق اقلیت اتخاذ و به صورت قانون توسط دولت به اجرا گذاشته می‌شود. اجرای پیشنهادی که بدین ترتیب تصویب شده است، از حداکثر پشتیبانی جامعه و حداقل مخالفت برخوردار است. این نحوه برخورد به حل مسایل جامعه مهم‌ترین دست‌آورد و نشان‌دهنده قدرت دموکراسی است.

آن‌چه دموکراسی را از سیستم‌های دیکتاتوری و خود کامه متمایز می‌کند، روش صلح‌آمیز آن برای تغییر حکومت است که با رای اکثریت مردم صورت می‌گیرد و از این طریق خطر کودتا، شکاف بین ملت و حکومت، جنگ داخلی و از دست رفتن جان، زندگی و نیروهای خلاق جامعه را به حداقل می‌رساند.

یک موضوع مهم دموکراسی چگونگی جلوگیری از به قدرت رسیدن نیروهای تمامیت خواه و هوادار دیکتاتوری است که اگر به‌قدرت برسند، مانند آیت‌اله خمینی در انقلاب 1357، حقوق و آزادی‌های مردم را از ایشان سلب می‌نمایند.

با وجود این نباید تصور کرد که دمکراسی سیستمی کامل است. «هلموت اشمیت» صدر اعظم سابق آلمان این‌که رسانه‌ها گاهی به طرز بیان و ظاهر افراد بیش از تفکرات و برنامه سیاسی اشان توجه می‌کنند، مشکلی برای دموکراسی ارزیابی می‌کند. علی‌رغم این ایراد و انتقادات دیگری که به دمکراسی وارد است، بشر هنوز سیستمی بهتر از دموکراسی برای همزیستی و رفع و حل مشکلات جامعه در دوران معاصر نمی‌شناسد.

برخی گروه‌های چپ افراطی رعایت حقوق و آزادی‌ها را در دموکراسی‌ها امری «فرمال» و ظاهری می‌دانند چون برای معاش زحمت‌کشان جامعه تفاوت چندانی را ایجاد نمی‌کند. البته هم مسلکان آنان در هر کشوری که به قدرت رسیده‌اند (مانند اتحاد جماهیر شوروی در انقلاب 1917) ، اولین اقدامشان سلب حقوق و آزادی‌های مردم و اختصاص دادن کلیه حقوق و امتیازات به گروه و حزب خود بوده است. سوال: «اگر این حقوق و آزادی‌ها «فرمال» است و اهمیتی ندارد چرا باید با چنین شدتی آن‌را از مردم سلب نمایند؟

مخالفین دموکراسی

همان‌طور که اشاره شد یک بحث مهم در جامعه یافتن راه‌های مناسب در برخورد با گروه‌هایی است که اگر به قدرت برسند، دیکتاتوری خود را برقرار و حقوق و آزادی‌های مردم را از ایشان سلب می‌کنند. این گروه‌ها اغلب ترفندهای مشترکی دارند. شناختن ترفندهای آنان برای جلوگیری از این روش‌ها و حفظ و پای‌دار نمودن دموکراسی اهمیت زیادی دارد. در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

منادیان بهشت روی زمین

جوامع بشری پدیده‌های پیچیده‌ای هستند که حل مشکلات آن‌ها نیازمند تفکر و ارایه پیشنهاداتی است که همه جوانب و سطوح امر را در نظر بگیرد. گروه‌های نامبرده که به این پیچیدگی‌ها توجهی ندارند در ظاهر راه‌های بسیار ساده‌ای برای نجات بشریت و ساختن بهشت بر روی زمین ارایه می‌دهند که می‌تواند برای برخی انسان‌ها گم‌راه کننده باشد. آن‌ها عمومن نقش نجات دهنده بشریت برای یک قشر یا طبقه خاص قائلند که البته این حقوق و امتیازات باید اول در اختیار اعضا آن گروه به‌عنوان نماینده یا حزب قشر یا طبقه مزبور قرار گیرد، در حکومت دینی، که از طریق دخالت دین در حکومت میسر می‌شود، روحانیون نقش هدایت‌کننده مردم که ولی فقیه رهبر و نماینده آنانست و در «حکومت حزب طبقه کارگر»، حزب آن طبقه است که باید دیکتاتوری آن طبقه را اعمال کند.

حکومت‌های فرد محور

لازمه رسیدن به دموکراسی عبور از نظام‌های فرد محور است. یکی از مکانیسم‌ها برای کنترل قوا در دموکراسی جدا و مستقل بودن سه قوه اجرایی، قانون‌گذاری و قضایی کشور است. این قوا باید هر کدام از قدرت کافی برخوردار و قادر باشند یک‌دیگر را به نحو موثری کنترل و به رعایت حاکمیت مردم و اجرای قانون مقید کنند. فرد محوری یک روش گروه‌های تمامیت‌خواه و هوادار خودکامگی است. آن‌ها برای این‌که مردم را شیفته یا محسور رهبری ببینند اغلب به دروغ‌های بزرگ متوسل می‌شوند (دیدن عکس خمینی در ماه، هاله نور احمدی‌نژاد، «یا علی» گفتن علی خامنه‌ای هنگام تولد) تا آن فرد را به اریکه قدرت برسانند و خود نیز از امتیازات ویژه ای برخوردار شوند.

نیروهای مسلح کشور و سازمان اطلاعات

در غالب نظام‌های فرد محور یا نظام‌های تمامیت‌خواه نیروهای مسلح و سازمان اطلاعات کشور خود را موظف به حفظ دیکتاتوری فرد یا نظام می‌دانند. هواداران دیکتاتوری گاه به این هم راضی نیستند و در کنار این قوا به ایجاد نیروهای ضربت مانند بسیج در جمهوری اسلامی یا شعبان بی‌مخ‌ها در دوران آغازین پس از کودتای 28 مرداد، دست می‌زنند. این نکته حائز کمال اهمیت است که در حکومت آینده ایران نیروهای مسلح و سازمان اطلاعات وظیفه دار دفاع از مرزها و امنیت کشور و نیروهای پلیس وظیفه‌دار حفظ امنیت شهروندان و لاغیر باشند.

مدت حکومت

پایه‌گذاران دموکراسی روم باستان نیز آگاه بودند که با طولانی شدن مدت زمام‌داری بالاترین مقامات کشور خطر دیکتاتوری افزایش می‌یابد. آن‌ها به این سبب جمهوری روم را بنا گذاشتند که در آن همه ساله دو قنسول با مسوولیت مشترک برای یک‌سال انتخاب می‌شدند که قنسول‌ها فقط یک‌بار حق انتخاب شدن به این سمت را داشتند. این مدت امروز منطقی به‌نظر نمی‌رسد اما محدود نمودن دوران زمام‌داری مقامات بالای کشور از راه‌های مهم مبارزه با خطر دیکتاتوری است.

پیش‌شرط‌های دموکراسی

دیکتاتوری ضربات هولناکی بر پیکر آزادی و نهادهای جامعه وارد می‌آورد اما اثرات آن بر فرهنگ نیز اسف‌انگیز است: دیکتاتوری دروغ را عادی جلوه می‌دهد، ادعا می‌کند که روز، شب و شب، روز است، به نفرت و تنش و جاسوسی مردم علیه یک‌دیگر دامن می‌زند، دشمنی را به‌جای دوستی، خشونت را به‌جای مدارا، زورگویی را به‌جای استدلال و افراط را به‌جای اعتدال می‌نشاند. این ضد فرهنگ می‌تواند پس از پایان دیکتاتوری نیز هم‌چنان تاثیر‌گذار باشد. به این علت، دست‌یابی به دموکراسی به‌ویژه در کشورهایی که سال‌های طولانی اسیر دیکتاتوری بوده‌اند، ساده نیست و تنها با استفاده از روش‌های موثر و هوش‌یاری کامل شهروندان ممکن می‌شود. برای این‌که منظور روشن باشد به برخی از این پیش‌شرط‌ها در زیر اشاره می‌شود.

احزاب مدرن و برنامه محور

یکی از مشکلات مردم منطقه خاور‌میانه و شمال آفریقا در دست‌یابی به آزادی و دموکراسی فقدان احزاب و تشکل‌های سیاسی با هدف و برنامه، شناس‌نامه‌دار و مورد اعتماد مردم است. احزاب و تشکل‌های سیاسی، سندیکاها و تشکل‌های صنفی و غیر‌دولتی نیروهای تحقق دموکراسی و ستون های حامل و حافظ تداوم آنند. یک جنبش مردمی نمی‌تواند روی ضعف نیروهای مقابل خود حساب باز کند و باید خود نیرومند باشد تا به اهدافش برسد. اگر این جنبش نیرومند نباشد، احتمال بازگشت دیکتاتوری در لباس پوپولیسم یا به اشکال گوناگون دیگر زیاد است. به این جهت تشکل‌های آزادی‌خواه از اولین هدف‌های پی‌گرد و سرکوب هر دیکتاتوری‌اند و حفظ آن‌ها نیازمند تلاش‌های خستگی‌ناپذیر مبارزین راه آزادی و دموکراسی است.

تجربه احزاب در دموکراسی‌ها، پیش‌رفت دانش مدیریت، رشد سریع وسایل ارتباطی و تبادل اطلاعات، احزاب و تشکل‌های سیاسی جدیدی را ضروری می‌سازد. احزابی که با سیاست‌های خردمندانه و شفاف، بهره‌گیری از دانش پیش‌رفته مدیریت و یاری کارشناسان، حل معضلات جامعه و مقابله با هرگونه دیکتاتوری را هدف قرار دهند. محور فعالیت تشکل‌های مدرن امروزی لازم است هدف و برنامه سیاسی و نه یک شخص باشد.

هدف‌گذاری روشن

مبارزه برای رسیدن به هر هدفی با تدقیق هدف مزبور و راه و شیوه تحقق آن شفاف و موثر می‌شود. خواست معمول جنبش‌های آزادی‌خواهی استقرار یک حکومت ملی متکی به آرا‌ مردم است. حکومتی که وظیفه‌اش برگزاری انتخابات مجلس موسسان برای تنظیم یک قانون اساسی جدید و دموکراتیک است که در آن حقوق و آزادی‌های مردم رعایت و تضمین شود. حکومت ملی سلطه یک گروه یا قشر خاص نیست و بر خلاف حکومت‌های دینی یا ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه حق‌ویژه‌ای برای یک گروه اجتماعی قائل نمی‌شود. در حکومت ملی حاکمیت از آن مردم است و مردم در برابر قانون از حقوق مساوی برخوردارند.

اتحاد ملی

تحقق دموکراسی به هم‌دلی و هم‌بستگی اکثریت قاطع شهروندان نیاز دارد. برای تحقق حکومت ملی با خصوصیات بالا نیازمند اتحادی از آحاد ملت با عقاید گوناگون است. این اتحاد لازم است افراد و فعالین سیاسی و سندیکایی و … را صرف‌نظر از تعلقات سیاسی یا صنفی آنان در بر گیرد و به معنی نفی ضرورت ائتلاف احزاب و تشکل‌های سیاسی در جای خود نیست.

هوشیاری جمعی

در راه نیل به دموکراسی خطرات فراوانی کمین کرده‌اند. هر غفلتی در این مورد کار را مشکل‌تر می‌سازد. شهروندان لازم است اهمیت رای خود را در دموکراسی بدانند، تمام هوش و حواس خود را به‌کار گیرند تا در زمان‌های تعیین کننده قضاوت‌هایشان درست باشد و از دادن اختیارات به قیم‌های جدید خود‌داری کنند. تشکل‌های سیاسی و نیروهای اجتماعی و آگاهان سیاسی نیز لازم است در مواقع ضروری هشدارهای لازم را بدهند و زنگ های خطر را به صدا در آورند. توجه به نکات زیر می‌تواند مفید واقع شود:

همه ادعا دارند

در کشوری که به‌علت برخورداری از منابع سرشار زیر زمینی و مالی حکومت به‌جای آن‌که خدمت‌گزار مردم باشد، می‌تواند در مدت کوتاهی به صاحب اختیار مردم تبدیل شود، مهم نیست که یک فرد یا گروه پیش از رسیدن به قدرت چه ادعاهایی دارد یا چه قول‌هایی می‌دهد. قبل از رسیدن به قدرت همه آزادی‌خواهند! مهم اینست که آیا آن فرد یا گروه در یک قضاوت همه‌جانبه اصولن توان آن را دارد که حقوق و آزادی‌های مردم را تحمل و رعایت کند؟

زنده یاد دکتر شاپور بختیار مکرر می‌گفت به‌جای ادعاهای افراد به «کتاب زندگی» آنان توجه کنید. واقعیت اینست که سابقه یک فرد یا گروه معیار مهمی برای قضاوت در مورد آنان و رفتار آتی‌اشان به‌دست می‌دهد. برای قضاوت در مورد یک فرد یا گروه درست آنست که علاوه بر سابقه و شخصیت، وابستگی‌های فکری و محیطی‌اشان نیز در نظر گرفته شود.

توجه به گفته‌ها و رفتار

مدعیان قدرت مانند هر انسان دیگر، اگر هم نخواهند با گفتار و رفتار خود بخشی از محتواهای نظری خود را بروز می‌دهند. دقت در رفتار و گفتار آن‌ها می‌تواند به قضاوت در مورد توانایی‌ها و پیش‌بینی رفتارشان در آینده کمک کند. آیت‌اله خمینی در پرواز بازگشت‌اش به ایران گفت که هیچ احساسی نسبت به ایران ندارد. دفاع اصلاح‌طلبان از قانون اساسی جمهوری اسلامی معرف آنست که آن‌ها در صدد حفظ نظام ولی فقیه‌اند و تمایلی به رها کردن آن ندارند. آن‌هایی هم که هنوز کودتای 28 مرداد که آمریکا و انگلیس خود به دخالت در آن اذعان دارند را یک قیام ملی قلمداد می‌کنند و یا شکنجه و اعدام و زیر پا گذاشتن حقوق مردم در دیکتاتوری گذشته را محکوم نمی‌دانند، علی‌رغم ادعاهایشان، با آزادی و حقوق بشر مسئله دارند.

فایل پی‌دی‌اف را از این‌جا دانلود کنید.

 

 


 


رادیو کوچه

روز جهانی آزادی مطبوعات- سازمان فرهنگی یونسکو، وابسته به سازمان ملل متحد به هم‌راه سازمان گزارش‌گران بدون مرز 13 اردی‌بهشت ماه برابر با سوم می‌ را «روز جهانی آزادی مطبوعات»  نام‌گذاری کرد.  این روز به پاس‌داشت تمامی کسانی است که برای آزادی بیان، قلم می‌زنند.

1803 میلادی- ناپلئون بناپارت که در آن زمان مقام کنسول اول فرانسه را داشت، متصرفات وسیع فرانسه در آمریکا که «لوئیزیانا» نامیده می‌شد را به ایالات متحده فروخت.

این سرزمین وسیع در دوران سلطنت لویی پانزدهم در اواخر قرن هفدهم به استعمار فرانسه درآمده بود. در سال 1718 میلادی شهر نیواورلئان به عنوان مرکز این سرزمین تاسیس شد.

ناپلئون بناپارت که تصمیم گرفته بود جنگ تازه‌ای را علیه انگلستان و اسپانیا آغاز کند به پول نیاز داشت. به این ترتیب‌، در چنین روزی برای تامین هزینه جنگ با انگلستان و اسپانیا سرزمین وسیع لوئیزیانا را به آمریکا فروخت.

با تصاحب لوئیزیانا وسعت ایالات متحده بیش از دو برابر شد و سرزمین فلوریدا که مستعمره اسپانیا بود در محاصره قرار گرفت.

1892 میلادی- «جرج پاجت تامسون» (George Paget Thomson) فیزیک‌دان انگلیسی متولد شد. او پسر «جوزف جان تامسون» فیزیک‌دان انگلیسی است. وی برنده جایزه نوبل سال ۱۹۳۷ به خاطر کشف پدیده‌ی تفرق الکترون در کریستال‌ها شد.

1947 میلادی- همه ساله چنین روزی به عنوان «روز قانون اساسی» در ژاپن گرامی داشته می‌شود‌. این قانون پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم و اشغال کشور توسط نیروهای متفقین، در روز سوم نوامبر ۱۹۴۶ به تصویب رسیده بود.

اساس‌نامه میجی (Meiji) یا قانون امپراتوری (مصوب ۱۸۸۹) قانون اساسی پیشین ژاپن بود که اختیارات گسترده‌ای را به پادشاه داده و قدرت اجرایی را به هیت وزیران بخشیده بود که رییس آن توسط شورای سلطنتی تعیین می‌شد.

اساس‌نامه میجی بارها تغییرات گسترده‌ای را به خود دید. تا این‌که با تصویب اساس‌نامه صلح‌جویی در سوم نوامبر ۱۹۴۶ و اجرای آن از سوم مه ۱۹۴۷ به‌طور کلی تغییر یافت و یک حکومت لیبرال دمکرات با محوریت پارلمان جای‌گزین حکومت مشروطه سلطنتی پیشین شد.

1945 میلادی- کشتی آلمانی «کاپ آرکونا» (Cap Arcona) در دریای شرق فرو رفت و بر اثر آن بیش از پنج هزار و هشت نفر از سرنشینان این کشتی غرق شدند.

در چنین روزی نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا،  این کشتی و سه کشتی دیگر را در خلیج «لوبک»، در دریای بالتیک مورد هدف خود قرار داده و آن‌ها را غرق کرد‌. این بزرگ‌ترین فاجعه دریایی تاریخ، با تحریک نازی‌ها بود. بیش از پنج هزار تبعیدی‌، در فاصله چند دقیقه کشته شدند .

کاپ آرکونا‌، موصوف به «سلطان آتلانتیک جنوبی» کشتی بخار سریع‌السیری و متعلق به ناوگان اقیانوس‌پیمای هامبورگ بود.

صبح روز 3 می یک هواپیمای انگلیسی پرواز شناسایی بر فراز خلیج لوبک انجام داد و متوجه کشتی کاپ آرکونا شد. اسرا که احساس کرده بودند به زودی آزاد خواهند شد با دیدن هواپیما دست تکان دادند. سربازان نازی حاضر در کشتی آتن به سمت هواپیما آتش گشودند‌. کشتی کاپ آرکونا و سایر کشتی‌ها مورد هدف تیر بار‌ها قرار گرفته و بمباران شدند .

——————————————-

برخی از روی‌دادهای دیگر

1494 میلادی- جزیره «جاماییکا» در سومین سفر اکتشافی «کریستف کلمب» کشف و ضمیمه اسپانیا شد.

1469 میلادی- زادروز «نیکلو ماکیاولی» متفکر، سیاست‌مدار و نویسنده دوران رنسانس ایتالیاست که در فلورانس به دنیا آمد.

منبع‌ها:

ویکی‌پدیا (فارسی و انگلیسی)

جام جم

ریسمون

راسخون

 

 


 


وقایع چند ماه‌ اخیر برای اولین بار فرصتی به ما بهاییان مصر داده تا بتوانیم مستقیمن با شما برادران و خواهران گرامی خود گفت‌وگو نماییم. هرچند از نظر تعداد جامعه کوچکی هستیم ولی به این سرزمین باستانی متعلقیم، سرزمینی که در آن متجاوز از صد سال سعی کرده‌ایم بر طبق اصول مندمج در آیین‌مان زندگی کنیم و کوشیده‌ایم در مقام شهروندانی صادق به وطن عزیز خود خدمت نماییم. ‌این فرصتی است که مدت‌ها در آرزویش بوده‌ایم به خصوص که این اشتیاق را داشته‌ایم که مراتب سپاس و امتنان عمیق خود را از نفوس منصف و مهربان بی‌شماری ابراز نماییم که طی چند سال گذشته از تلاش‌های ما برای کسب تساوی نسبی در برابر قانون حمایت کرده‌اند. اما بیش از هر چیز از این لحاظ خرسندیم که در چنین مقطع حساسی از تاریخ ملت خود، قادریم سهم کوچکی در پیش‌برد گفت‌وگویی که اکنون در باره آینده این سرزمین آغاز گردیده ادا کنیم و بینش‌هایی را که از تجارب خود و دیگر بهاییان سراسر عالم در باره عوامل ضروری برای پیمودن مسیری به سوی رفاه پایدار مادی و معنوی کسب کرده‌ایم با شما عزیزان در میان گذاریم.

قطع نظر از ماهیت انگیزه‌هایی که مستقیمن موجب وقوع این تحولات سریع شد، نتیجه حاصله نمایان‌گر آرزوی جمعی همه ما مردم مصر است، آرزوی این‌که بتوانیم بیش از پیش رشته سرنوشت خود را در دست گیریم.‌ ولی از آن‌جایی که در گذشته از این میزان آزادی بی‌بهره بوده‌ایم با انجام چنین کاری آشنایی نداریم.  تاریخ جمعی ما در مقام مردمانی مصری، عرب و آفریقایی به ما آموخته است که در جهان بسیارند گروهای فرصت‌طلبی که مایلند به جهت حفظ منافع خود ما را از تعیین سرنوشت آینده خویش باز دارند و یا از ما بخواهند که داوطلبانه این مسوولیت را رها سازیم. ‌استعمار، بنیادگرایی مذهبی، حکومت استبدادی و ظلم و ستم آشکار، همه نقش خود را در گذشته ایفا نموده‌اند.‌ امروز نیروی «ملایم‌تر» مصرف‌گرایی و فرسایش اخلاقی حاصل از آن قادر است به همان اندازه به اسم آزادی بیش‌تر ما را از پیش‌رفت باز دارد.

این واقعیت که اراده کرده‌ایم تا به عنوان یک ملت فعالانه در تعیین سرنوشت کشور خود کمک نماییم نمایان‌گر آن است که مملکت ما به مرحله جدیدی از تکامل خود رسیده است.

این واقعیت که اراده کرده‌ایم تا به عنوان یک ملت فعالانه در تعیین سرنوشت کشور خود کمک نماییم نمایان‌گر آن است که مملکت ما به مرحله جدیدی از تکامل خود رسیده است. ‌بذری که کاشته می‌شود به تدریج و به طور ارگانیک رشد می‌کند و ضمن گذراندن مراحلی که بر قوتش افزوده می‌گردد تکامل می‌یابد و نهایتن به مرحله بلوغ می‌رسد.  جوامع بشری نیز همین روند را دنبال می‌کنند.  در یک مقطع زمانی خاص، نارضایی در درون مردمی که از مشارکت کامل در فرایندهای سرنوشت‌ساز کشور خود منع می‌شوند رشد می‌کند و آرزوی واگذاری مسوولیت بیش‌تر به شهروندان فراگیر می‌گردد.  در این چارچوب، وقایع اخیر مصر را می‌توان پاسخی طبیعی به نیروهایی دانست که در واقع تمامی نوع بشر را به سوی بلوغ و هم‌بستگی سوق می‌دهد.‌ یکی از نشانه‌هایی که نوع انسان در این جهت به پیش می‌رود آن است که جنبه‌هایی از رفتار بشری که در گذشته غیرعادی به نظر نمی‌رسید- رفتارهایی که به درگیری، فساد و نابرابری منتهی می‌شد- به نحو روزافزونی با ارزش‌هایی که زیربنای اجتماعی مبتنی بر عدالت را تشکیل می‌دهد در تضاد دیده می‌شود.‌ مردمان در همه سرزمین‌ها به تدریج شهامت بیش‌تری پیدا کرده‌اند تا در برابر گرایش‌ها و نظام‌هایی که آنان را از پیش‌رفت به سوی بلوغ باز می‌دارد مقاومت ‌نمایند.

به این ترتیب حرکت به سوی بلوغ یک پدیده جهانی است.  ولی این بدان معنی نیست که همه ملل و مردم جهان با سرعتی مشابه در این مسیر حرکت می‌نمایند.  در مقطع خاصی از تاریخ، همه شرایط و اوضاع ممکن است به چنان لحظه مهم تاریخی منتهی گردد که یک اجتماع مشخص بتواند به نحوی بنیادین مسیر خود را تغییر دهد.‌ در چنین زمان‌هایی، جلوه و بروز اراده جمعی می‌تواند اثری قاطع و پای‌دار بر آینده کشور داشته باشد.  مصر اکنون دقیقن به چنین نقطه عطفی رسیده است ولی این لحظه گذران است و نباید آن را از دست داد.

بنا‌بر‌این، در این مقطع زمانی با پرسش بزرگی رو‌به‌رو هستیم که چگونه می‌خواهیم از این فرصت موجود استفاده نماییم و چه گزینه‌هایی در برابر ما قرار دارد؟  الگوهای بسیاری از حیات جمعی ارایه می‌گردد و از طرف گروه‌های ذی‌نفع ترویج می‌شود.‌ آیا می‌خواهیم به سوی اجتماعی فردگرا و پرتفرقه حرکت کنیم که در آن همه آزادند تا منافع خود را حتا به قیمت مصالح عمومی دنبال نمایند؟ ‌آیا در مقابل فریبندگی‌های مکتب مادی‌گرایی وعامل دست‌پرورده آن یعنی فرهنگ مصرف‌گرایی اغوا خواهیم شد؟ ‌آیا نظامی را بر خواهیم گزید که از تعصبات مذهبی بهره‌گیری می‌کند؟‌ آیا حاضریم اجازه دهیم نخبگانی ظاهر شوند که به آرمان‌های جمعی ما بی‌اعتنا باشند و احتمالن حتا سعی ‌نمایند آرزویمان را برای ایجاد تغییر و تحول دست‌آویزی برای وصول به اهداف شخصی خود  قرار دهند؟‌ یا این‌که اجازه خواهیم داد که فرایند تغییر از تحرک بازایستد، دست‌خوش جر و بحث‌های تفرقه‌افکن حزبی گردد و سرانجام در زیر بار سکون و بی‌تفاوتی موسسات فرو ریزد؟‌ با نگاهی به جهان عرب و در حقیقت به فراتر از آن، به درستی می‌توان گفت که دنیا مشتاق داشتن الگویی از یک اجتماع واقعاً موفق است که همه بتوانند از آن تقلید نمایند.  پس اگر هیچ یک از الگوهای موجود رضایت‌بخش نیست بهتر آن است که الگوی متفاوتی طرح کنیم تا شاید به مردم دنیا نشان دهیم که رویکردی نو و واقعن پیش‌رفته برای سازمان‌دهی اجتماع امکان‌پذیر است. ‌جای‌گاه مصر در نظام بین‌المللی، به خاطر سنت روشن‌فکری، سابقه تاریخی و موقعیت جغرافیایی‌اش به گونه‌ای است که یک گزینه روشن‌گرا از سوی ملت ما می‌تواند بر سیر تحولات بشری در تمامی منطقه اثرگذار بوده حتی جهان را تحت تأثیر قرار دهد.

تغییراتی که در نتیجه اعتراضات عمومی حاصل می‌شود اکثرن به نومیدی و یاس می‌انجامد، نه به خاطر آن که جنبشی که عوامل تغییر را فراهم آورده فاقد اتحاد می‌باشد، زیرا در واقع توانایی جنبش برای ایجاد اتحاد بین گروه‌های مختلف و منافع غیر متجانس ویژگی اصلی و ضامن موفقیت آن است.  بلکه علت نومیدی آن است که به زودی روشن می‌شود که توافق بر سر یک موضوع برای اعتراض به وضع موجود به مراتب آسان‌تر از حصول اتفاق‌نظر بر سر نظامی است که باید جای‌گزین آن گردد.  به این دلیل، بسیار مهم است که بکوشیم تا در باره اصولی اجرایی که الگوی جدید اجتماع مورد نظرمان را شکل خواهد داد به توافقی وسیع برسیم.  هنگامی که به چنین توافقی نائل شویم، سیاست‌‌ها و خط مشی‌های حاصله به احتمال قوی از حمایت قاطبه مردم برخوردار خواهد بود.

در بررسی مسیر پیش‌رفت ملت خود یک وسوسه طبیعی این است که فورن برای نارضایتی‌های مشخص و مشکلات اجتماعی شناخته شده راه حل‌هایی عملی پیدا کنیم. ‌اما حتا اگر در حین این بررسی عقاید ارزنده‌ای مطرح گردد، آن عقاید به خودی خود بینش قاطعی از این‌که چگونه می‌خواهیم کشورمان توسعه یابد نخواهد بود.  امتیاز عمده توافق بر سر اصول این است که اگر حمایت عمومی را جلب نماید، موجد طرز فکر، پویایی، اراده و اشتیاقی خواهد شد که یافتن و اجرای تدابیر عملی را تسهیل می‌نماید.  در عین حال بحث در باره اصول باید از سطح مفاهیم کلی و مجرد فراتر رود. ‌موافقت بر سر مجموعه‌ای از اصول هدایت‌کننده در سطح مفاهیم ذهنی ممکن است نسبتن آسان باشد ولی بدون سنجیدن پی‌آمدهای آن، احتمالن حاصلی به جز شعارهای پوچ نخواهد داشت.  کوشش در جهت نیل به توافق عمومی باید امکان تحقیق دقیق و وسیع در نتایج و مقتضیاتی را فراهم سازد که پذیرش یک اصل خاص برای ملت ما به همراه خواهد داشت.  بر اساس این‌چنین تفکراتی است که اصول ذیل را مطرح می‌کنیم.

…………………………………………..

ویژگی خاصی که یک اجتماع بالغ بیش ازهر چیز از خود نشان می‌دهد قبول یگانگی نوع انسان است.  پس چقدر موجب خوش‌وقتی است که پایدارترین خاطره ماه‌های اخیر اختلافات مذهبی و کشمکش‌های قومی نیست بلکه کنار گذاشتن اختلافات به نفع یک امر همگانی است.  توانایی غریزی ما در مقام یک ملت برای تشخیص این حقیقت که همگی ما متعلق به یک خانواده بشری هستیم به خوبی به ما کمک کرد.  با وجود این، ایجاد موسسات و نهادها و ساختارهای اجتماعی که یگانگی نوع انسان را ترویج نماید کلن چالشی عظیم‌تر است. ‌اصل یگانگی نوع انسان ابراز یک امید مبهم و زاهدانه نیست بلکه بیان‌گر ماهیت روابطی اساسی است که می‌بایست همه دول و ملل را به منزله اعضای یک خانواده بشری به هم پیوند دهد.  قبول آن از تشخیص این واقعیت سرچشمه می‌گیرد که همه ما توسط یک خالق و از یک جوهر واحد خلق شده‌ایم و بنا بر این قابل قبول نیست که یک شخص، یک قوم و یا یک ملت مدعی برتری بر دیگری باشد.  قبول این اصل مستلزم تغییری ارگانیک در ساختار جامعه امروزی بشری است، تغییری که نتایج و عواقبی گسترده برای هر یک از جنبه‌های حیات جمعی ما خواهد داشت.  قبول یگانگی نوع انسان، ورای مقتضیات اجتماعی، مستلزم بررسی و بازنگری عمیقی در هر یک از گرایش‌ها و ارزش‌ها و کیفیت روابط ما با دیگران و نهایتن تقلیب قلوب انسانی می‌باشد.  هیچ یک از ما از الزامات سنگین چنین تحولی معاف نیستیم.

نتایج و عواقب این حقیقت بنیادین یعنی یگانگی نوع انسان آن‌چنان عمیق است که اصول مهم بی‌شمار دیگری می‌تواند از آن مشتق شود که برای تکامل آینده مصر ضروری است.  یکی از نمونه‌های بارز آن تساوی حقوق زن و مرد است.  آیا هیچ عامل دیگری برای ممانعت از پیش‌رفت کشورمان موثرتر از عدم مشارکت زنان در امور ملت خواهد بود؟ ‌تامین این تساوی به خودی خود اصلاحاتی را در تمام جنبه‌های زندگی مردم مصر، اعم از مذهبی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به دنبال خواهد آورد.  هم‌چون پرنده‌ای که اگر یکی از بال‌هایش ضعیف‌تر از دیگری باشد قادر به پرواز نخواهد بود، به همان ترتیب تا زمانی که زنان از اکثر امکانات موجود برای مردان محروم باشند توانایی نوع انسان برای نیل به موفقیت‌های شایان به شدت محدود خواهد ماند.  اگر به زن و مرد امکانات و امتیازات مساوی داده شود هر دو پیش‌رفت کرده شکوفا خواهند شد و نفع آن متوجه همگان خواهد بود.  اما فراتر از حقوق مدنی، اصل تساوی زن و مرد موجب ایجاد نگرشی می‌گردد که باید به محیط خانواده، محل کار، هر فضای اجتماعی، عرصه سیاسی و حتی روابط بین‌المللی تعمیم یابد.

اثرات و ثمرات تساوی زن و مرد در هیچ عرصه دیگری به اندازه عرصه آموزش و پرورش مهم نخواهد بود، آموزشی که هدفش توان‌دهی به زنان و مردان از هر پیشینه‌ای است تا استعدادهای ذاتی خود را در جهت کمک به پیش‌رفت اجتماع پرورش دهند.‌ این آموزش البته وقتی موفقیت‌آمیز خواهد بود که نه تنها تعلیم کافی برای مشارکت در حیات اقتصادی ملت را شامل گردد، بلکه دارای یک بعد اخلاقی قوی نیز باشد.  مدارس باید هم مسوولیت‌هایی را که بر عهده هر شهروند مصری است به محصلین تعلیم دهند و هم موازین و ارزش‌هایی را که موجب بهبود وضع اجتماعی و توجه به هم‌دردی نسبت به هم‌نوع می‌گردد در آنان القا نمایند.‌ نباید اجازه داد که آموزش و پرورش ابزاری برای ایجاد اختلاف و نفرت از دیگران در اذهان پاک کودکان بی‌گناه گردد. آموزش با روی‌کردی صحیح می‌تواند وسیله‌ای موثر برای حفظ نسل‌های آینده از آفت شوم فساد باشد که امروزه این‌چنین آشکارا کشور مصر را مبتلا نموده است. ‌به علاوه، عموم مردم، فارغ از تمایزات جنسی، قومی و طبقاتی، باید دست‌رسی به آموزش داشته باشند. اگر از مهم‌ترین منابع یعنی استعدادهای خداداده روحانی و عقلانی خود غفلت ورزیم همه تدابیری که برای بهره‌برداری از منابع ملی کشورمان- میراث تاریخی، کشاورزی و صنعت آن- اتخاذ می‌کنیم بی‌ثمر و بی‌نتیجه خواهد ماند.  اولویت دادن به بهبود طرق و شیوه‌های آموزش، ثمرات فراوانی در سال‌های آینده به بار خواهد آورد.

یک موضوع مرتبط با آموزش و پرورش تعامل بین علم و دین است، یعنی دو منبع بینش که بشریت در تلاش خود برای نیل به پیش‌رفت می‌تواند از آن‌ها بهره گیرد.‌ موهبت بزرگی که از آن برخورداریم این است که جامعه مصر در مجموع بر این باور نیست که این دو باید با هم در تضاد باشند، تصوری که متاسفانه در برخی نقاط عالم رواج دارد.  ما ملت مصر در عین حال که یک سنت قوی مذهبی را حفظ می‌کنیم و به ارزش‌هایی که آیین‌های بزرگ جهان ترویج می‌نمایند احترام می‌گذاریم، براستی صاحب تاریخی افتخارآمیز از پرورش روح پژوهش عقلی و علمی با نتایجی قابل تحسین در زمینه‌هایی نظیر زراعت و پزشکی هستیم. ‌در بین این ارزش‌ها عنصری وجود ندارد که ما را به سوی افکاری غیر عقلانی یا تعصب‌گرایی سوق دهد. همه ما، به خصوص نسل جوان، می‌توانیم آگاه باشیم که برای افراد انسانی میسر است که در نهایت روحانیت و خلوص باشند و در عین حال برای پیشرفت مادی کشورشان فعالانه تلاش نمایند.

ملت ما از نعمت وفور نیروی جوان برخوردار است. ‌برخی از ما در حال تحصیل هستیم، بعضی شغل و حرفه‌ای را آغاز کرده و یا در حال تشکیل خانواده می‌باشیم و بعضی دیگر گر چه مسن‌تریم ولی به خاطر داریم که گذراندن مراحل جوانی زندگی چگونه بوده است.‌ اصلاح نظام آموزشی یک اقدام بسیار موثر برای پرورش استعداد نهفته نسل جوان برای کمک به حیات اجتماع خواهد بود.  اما این به تنهایی کافی نیست.  شرایطی باید ایجاد گردد تا امکان یافتن مشاغل مفید چندین برابر گردد، از استعدادها بهره‌برداری شود و امکانات پیش‌رفت بر حسب لیاقت نه مزیت، در دست‌رس همگان باشد. اگر مساعی جوانان در جهت اصلاح وضع خانواده‌ها، جوامع و محله‌ها به دلیل فساد مزمن، نابرابری و بی‌توجهی، مرتبن با مانع رو به رو گردد، یاس و سرخوردگی به دنبال خواهد داشت.‌ امیدها و آرمان‌های والای جوانان پشتوانه گران‌بهایی است که اجتماع به‌طور کلی و در واقع حکومت نمی‌تواند آن را چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ اخلاقی نادیده بگیرد.

این بدان معنا نیست که جوانان به امتیازات خاصی نیازمندند. در واقع قسمت اعظم نارضایتی‌هایی که نسل جوان‌تر در طی ماه‌های اخیر ابراز نموده‌اند ناشی از آگاهی شدید آنان از نداشتن امکانات مساوی است نه عدم برخورداری از حق تقدم.  با توجه به اوضاعی که جوانان و افراد بی‌شمار دیگری در اجتماع ما با آن رو به رو هستند به خوبی روشن است که مهم‌ترین اصل از اصولی که می‌بایستی محرک اصلاحات مورد نظر باشد عدالت است.  مفاهیم و مقتضیات گسترده عدالت در کنه اکثر مسایلی است که ما به عنوان یک  ملت باید در مورد آن‌ها به توافق برسیم. ‌و از ترکیب دو اصل اساسی و ضروری عدالت و یگانگی نوع انسان است که یک حقیقت مهم ظاهر می‌گردد: هر فرد انسان که پا به عرصه وجود می‌گذارد امانتی است برای تمامی بشریت. بنا بر این منابع جمعی نوع انسان باید برای منافع عموم صرف گردد و نه فقط بخشی از آن. ‌غفلت از این نکته اثر خاصی در بی‌ثباتی اجتماع دارد، چه که ثروت مفرط و فقر فاحش بحران اجتماعی موجود را تشدید نموده و محرک ناآرامی می‌گردد.  اقداماتی که در جهت ریشه‌کنی فقر به عمل می آید نمی‌تواند وجود ثروت فاحش را نادیده بگیرد زیرا در هر جا که عده معدودی ثروت مفرطی می‌اندوزند ناگزیز بسیاری به سوی فقر سوق داده می‌شوند.

…………………………………………..

شاید کم‌تر کسی در یک بررسی نظری منکر ارزش اساسی اصولی باشد که در این صفحات مورد بحث قرار گرفته است.  ولی اجرای این اصول پی‌آمدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فردی عمیقی در بر خواهد داشت که آنها را چالش‌انگیزتر از آن می‌سازد که ممکن است در وهله اول به نظر ‌رسد.  اما فارغ از اصولی که باید اتخاذ گردد، قابلیت آن‌ها در تاثیرگذاری بر اجتماع ما که در حال شکل‌گیری است تا حد زیادی بستگی به آن خواهد داشت که مردم مصر تا چه اندازه این اصول را قلبن بپذیرند. زیرا هر چه بیش‌تر بتوانیم در فرایندهای مشورتی که در سرنوشت‌مان موثر است شرکت نماییم و عاملی فعال در تحولات مادی و معنوی خود باشیم، به همان اندازه خواهیم توانست از خطر افتادن اجتماع‌مان در دام الگوهای موجود که از توان‌دهی به مردم سودی نمی‌بینند اجتناب کنیم.

بنابراین چالشی که اکنون با آن رو به رو هستیم آغاز یک فرایند مشورتی در‌باره اصولی می‌باشد که اجتماع ما را باید شکل دهد که خود امری بس دشوار است. از میان مفاهیم متباین، تهیه مجموعه‌ای منسجم از اصولی که با قدرت خلاقیتش مردم ما را متحد نماید دست‌آورد کوچکی نخواهد بود.  اما باید مطمئن باشیم که ثمره هر تلاش صادقانه برای نیل به این مقصد، بروز قوای جدید سازنده‌ای از درون ما خواهد بود که سرنوشت آینده ملت‌مان به آن بستگی دارد. در یک چنین گفت‌وگوی ملی و وسیع مردم در تمام سطوح- در روستاها و شهرها، در محله‌ها و در منازل، و در سطح توده‌ها- و با شرکت هر شهروند علاقه‌مند، مهم آن خواهد بود که عجولانه به سوی عمل‌گرایی و مصالحه پیش نرویم و امور به زد و بندها و تصمیم‌گیری‌های مربوط به توزیع قدرت در بین نخبگان جدیدی که خود را داوران آینده ما می‌شمارند تقلیل نیابد.

مشارکت وسیع و مستمر مردم در چنین فرایند مشورتی تا حد زیادی تمامی شهروندان را متقاعد خواهد ساخت که سیاست‌گذاران با خلوص نیت، ایجاد اجتماعی مبتنی بر اساس عدالت را مد نظر دارند. با فرصت شرکت در چنین فرایندی و با حس نهفته‌ای که اخیرن در ما بیدار شده‌ اطمینان خواهیم یافت که سرنوشت آینده خود را در دست داریم و هم‌اکنون  قدرت جمعی لازم برای تقلیب خویش را دارا هستیم.

 


 


خبر / رادیو کوچه

یک سخن‌گوی ارتش سوریه اعلام کرد که نیروهای امنیتی این کشور روز یک‌شنبه در عملیات جست‌وجوی خانه به خانه در شهر درعا، ۱۰ نفر را کشته و ۴۹۹ نفر را دستگیر کرده‌اند. به گفته ساکنان شهر، دستگیرشدگان با اتوبوس به بازداشت‌گاه منتقل شدند.

هفته گذشته ارتش سوریه برای به دست گرفتن کنترل شهر درعا، مرکز ناآرامی‌های اخیر در این کشور، از تانک و نیروهای نظامی استفاده کرد.

این در حالی است که گروه‌های فعال حقوق بشر می‌گویند در جریان اعتراضات اخیر ۵۶۰ نفر در سرتاسر سوریه کشته شد‌ه‌اند.

به گزارش رویترز به نقل از ساکنان شهر درعا، تعداد زیادی اتوبوس، مردان جوانی را که سرپوش به سرشان کشیده شده بود و دست‌‌بند به دست داشتند، به طرف بازداشت‌گاه بزرگی که توسط سرویس‌های امنیتی اداره می‌شود، بردند.

یک وکیل باسابقه در شهر درعا که خواست نامش فاش نشود، گفت: «آن‌ها تمام مردان بالای ۱۵ سال را دستگیر می‌کردند. آن‌ها از شیوه‌های کهنه امنیتی استفاده می‌کنند و هدفشان انتقام گرفتن است.»

جست‌وجوی خانه به خانه در درعا بعد از به دست گرفتن کنترل مسجد عمری، مرکز اعتراضات ضد دولتی در این شهر، توسط ارتش سوریه آغاز شد.

خبرگزای دولتی سوریه روز دوشنبه گزارش داد که واحدهای ارتش این کشور با شناسایی «گروه‌های تروریستی» ۱۰ نفر را کشته و ۴۹۹ نفر را دستگیر کرده‌اند. بر اساس این گزارش دو نفر از نیروهای امنیتی سوریه نیز در این عملیات کشته شده‌اند.

بیشتر بخوانید:

«حرکت مخالفان دولت سوریه به درعا»


 


رادیو کوچه

مهم‌ترین عنوان‌های مطبوعات امروز ایران:

آفرینش

1) اسامه بن‌لادن در عملیات نیروهای آمریکایی کشته شده است

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=81747

به گزارش فارس، سفارت پاکستان در تهران طی بیانیه‌ای که از سوی وزارت خارجه این کشور و پس از کشته شدن بن‌لادن منتشر شد ، آورده است: «بن لادن کشته شده و این عملیات توسط نیروهای آمریکایی صورت گرفته که در راستای سیاست‌های این کشور می‌باشد که قصد داشت بن لادن را از بین ببرد آن‏هم در هرزمانی که یافت شد.»

2) دست‌های پنهان آل‌سعود در ناآرامی‌های سوریه

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/News.aspx?NID=81736

در حالی‌که عربستان از طریق اعزام نیروهای نظامی خود به بحرین و تلاش برای استخدام نیروهای بازنشسته ارتش پاکستان برای اعزام به این کشور کوچک خلیج فارس، تلاش غیرمشروع و غیر قابل توجیهی را برای کنترل خیزش اسلامی این ملت مسلمان انجام داده است، با این حال در یک اقدام پنهانی، تلاش‌هایی را برای ناآرام کردن سوریه و دستیابی هم‌زمان به چندین هدف از طریق فشار بر دولت سوریه برنامه‌ریزی کرده است.

رسالت

1) رییس‌ جمهوری از گروه انحرافی تبری جوید

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=61327

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام از رییس‌ جمهوری به عنوان شخصیتی ولایت‌مدار نام برد و گفت: «امیدوارم آقای احمدی‌نژاد از گروه انحرافی که در دولت نفوذ کرده است تبری جوید.»

مهندس سید مرتضی نبوی که دیروز در گردهمایی هفتگی جامعه انجمن‌های اسلامی اصناف و بازار در مسجد حضرت امام خمینی سخن می‌گفت اظهار داشت: «امیدواریم ماجرای ابقای آقای مصلحی در وزارت اطلاعات توسط مقام معظم رهبری هشداری باشد برای رییس‌ جمهوری محترم که از گروه انحرافی دوری کند.»

2) دبیر ستاد هدف‌مندسازی یارانه‌ها: پرداخت منظم یارانه‌ها با مبلغ کنونی در پایان هرماه انجام می‌شود

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=61354

دبیر ستاد هدف‌مندسازی یارانه‌ها تاکید کرد: «پرداخت یارانه نقدی به صورت منظم در پایان هر ماه انجام می‌شود و نگرانی در این خصوص وجود ندارد.»

خراسان

واکنش سخن‌گوی وزارت خارجه به اعلام خبر کشته شدن بن لادن

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=13&id=696214

ایرنا گزارش داد، سخن‌گوی وزارت خارجه ایران در واکنش به خبر کشته شدن اسامه بن لادن اعلام کرد: «جمهوری اسلامی ایران اعتقاد دارد که امروز دستاویز کشورهای بیگانه برای لشکرکشی به این منطقه به بهانه مبارزه با تروریزم از بین رفته است. » رامین مهمانپرست افزود: «امیدواریم این اتفاق به جنگ و درگیری و کشته شدن انسان‌های بی‌گناه پایان دهد و موجب استقرار صلح و آرامش در منطقه شود.» وی تصریح کرد: «البته این اتفاق به خوبی نشان می‌دهد که برای مقابله با یک فرد، ضرورتی به لشکرکشی عظیم وجود نداشته است.»

2) روح‌الامینی: متهمان اصلی کهریزک را رها نخواهیم کرد

http://www.khorasannews.com/News.aspx?type=1&year=1390&month=2&day=13&id=696215

عبدالحسین روح‌الامینی دبیرکل حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی روز گذشته در یک نشست خبری درباره متهمان کهریزک و نحوه حضور این حزب در انتخابات و برخی مسایل دیگر سخنانی را بیان کرد. به گزارش مهر دبیر کل حزب توسعه و عدالت ایرانی اسلامی با بیان این‌که قوه قضاییه در پیگیری پرونده کهریزک نقش موثری را از خود به جا گذاشت، تصریح کرد: «بنده به نمایندگی از خانواده‌هایی که در این پرونده حضور دارند اعلام می‌کنم که متهمان اصلی کهریزک را رها نکرده ایم، نمی‌کنیم و نخواهیم کرد و حق خود را دنبال می‌کنیم.»

جام جم

1) افزایش نرخ کرایه‌ها از ابتدای تابستان

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100842488166

به گزارش فارس، مهدی چمران افزود: «اخیرن در دیدار با رییس ‌جمهوری در مورد افزایش نرخ کرایه تاکسی و اتوبوس‌ها توافقاتی صورت گرفت و هماهنگی‌های لازم برای تحقق این موضوع با وزارت کشور در دست اجراست.»

چمران تصریح کرد: «امیدواریم مناسب‌سازی نرخ کرایه‌ها نسبت به افزایش هزینه سوخت مصرفی وسایل نقلیه عمومی از ابتدای تابستان محقق شود.»

2) موافقت دیوان عدالت اداری با ساعت کار کارمندان تا 14:30

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100842488016

معاون حقوقی امور مجلس و استان‌های معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس ‌جمهوری گفت: «هیت عمومی دیوان عدالت اداری مصوبه این معاونت را مبنی بر تغییر ساعت کار کارمندان از 8 تا 14:30 تایید کرد.»

کیهان

1) حمله طرف‌داران قذافی به دفتر سازمان ملل و سفارت‌خانه‌های غربی در طرابلس

http://www.kayhannews.ir/900213/16.htm#other1607

نیروهای وفادار به «معمر قذافی» به تلافی حملات اخیر ناتو علیه خانواده دیکتاتور لیبی، سفارت‌خانه‌های آمریکا، انگلیس و ایتالیا را در طرابلس به آتش کشیدند.

2) تجمع مقابل سفارت آمریکا در دمشق، کاخ سفید در امور سوریه دخالت نکند

http://www.kayhannews.ir/900213/16.htm#other1612

صدها تن از مردم سوریه با تجمع مقابل سفارت آمریکا در دمشق خواستار توقف مداخله آمریکا در امور داخلی سوریه شدند.

به گزارش واحد مرکزی خبر، تظاهرکنندگان با حمل پارچه نوشته‌هایی از آمریکا خواستند به جای دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر به مسایل داخلی خود توجه کند.

دنیای اقتصاد

1) آزادسازی قیمت‌ نان تا 9 ماه دیگر

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=252122

روز گذشته، نخستین نشست خبری مدیرعامل شرکت بازرگانی دولتی ایران در سال‌جاری، صحنه مناقشه میان خبرنگاران و معاون وزیر بود. خبرنگاران به بی‌کیفیتی نان پس از هدف‌مندی یارانه‌ها اعتراض کردند و حمید علیخانی آن‌ها را به کم‌کاری و بی‌اطلاعی متهم کرد. معاون وزیر بازرگانی در همین حال خبر داد که فرآیند قیمت‌گذاری دولتی نان تا 9 ماه دیگر حذف خواهد شد.

2) در پی کشته‌شدن اسامه بن‌لادن، طلا و نفت افت کرد

http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=252086

بازارهای کالایی جهان تحت‌تاثیر خبر کشته شدن اسامه بن‌لادن به یک‌باره با افت قیمت مواجه شد، این در حالی است که براساس گفته معامله‌گران این شوک قیمتی ناپایدار و موقتی است. البته در این میان طلا و نفت شاهد بیش‌ترین تاثیرپذیری از این اتفاق بود.

 


 


بیش از 280 تن از فعالان حقوق زنان، حقوق بشر و نیز فعالان جامعه مدنی با ارسال پیامی خطاب به مهرانگیز کار و فرزندان سیامک پورزند، درگذشت این روزنامه‌نگار قدیمی را تسلیت گفته‌اند.

در این پیام کوتاه، دوستان، هم‌کاران و فعالان اجتماعی به این حقوق‌دان سر‌شناس ایرانی یادآور شده‌اند که «مرگ تلخ سیامک پورزند، اگر چه به رنج تحمیل شده به او پایان داد، اما نام او در کنار نام نیک مهرانگیز کار، همسرش، برای همیشه ماندگار خواهد ماند.»

متن کامل این پیام در ادامه آمده است:

مهرانگیز عزیز، مهرانگیز مهربان، مهرانگیز مادر، هم‌دردی ما را برای از دست دادن همسرت که رنج این همه دوری و فاصله را به پایان برد بپذیر. بدون شک نام سیامک پورزند در کنار نام نیک تو همیشه ماندگار است.

مهرانگیز نازنینی که عمرت یا در دفاع از حق پای‌مال شده موکلانت گذشته است، یا در تحقیق و نوشتن از آن‌چه به آن باور داشته‌ای؛ یعنی حق.

دریغ بر تو نیست که عزیز‌ترین لحظه‌های عمرت در فراغ و فاصله و محنت گذشته است.

دریغ بر میهنی است که جای زنی چون تو بر پیشانی‌اش بوده است و… چنین نا‌سپاس.

دریغ بر ما و مردمی است که مفاخرمان را از زندان به گورستان حمل می‌کنیم.

دریغ بر ماست.

تسلیت ما را بپذیر و اندوهت را با ما قسمت کن.

بنفشه، لی‌لی و آزاده عزیز، گرچه از دست دادن پدر، سخت و دردآلود است، اما آن‌چه این پدر از خود برجای گذاشت، طومار بلندی است از جنس کلمه، که از تحریریه‌ای به تحریریه دیگر، بخشی از تاریخ و فرهنگ سرزمینمان را نقش زده است.

سیامک پورزند که نزدیک به نیم قرن از عمرش را در تحریریه‌های مطبوعاتی سپری کرد، بعد از گذراندن یازده سال محکومیت در زندان، به اتهام اندیشیدن، به اتهام نوشتن و به اتهام دانستن، درست در سالی که محکومیت او پایان می‌یافت بر اثر رنج‌ها و سختی‌هایی که به طور مدام جسم و جانش را در این سالهای فراق پشت بند، فرسوده بود، و در اعتراض به آن‌چه در کمال بی عدالتی بر او رفته بود، به زندگی خویش پایان داد.

یادش و نامش گرامی باد!

امضا کنندگان:

آذر تشکر، آذرخش صادق زاده، آرزو آزادی، آرش بهمنی، آرش نصیری اقبالی، آزاده ثبوت، آزاده حسروشاهی، آزاده دواچی، آزاده فرامرزیها، آزیتا سیدی، آزیتا مرادی، آسیه امینی، آنجلا نوبهار، آینده آزاد، آیدا ابروفراخ، آیدا سعادت، آیدا قجر، احمد باطبی، احمد پورمندی، احمد محمدی، ارد سمسارزاده، اردوان روزبه، اسفندیار عطاران، اسماعیل ختائی، اعظم خاتم، افروز مغزی، اکرم خاتم، الهام قیطانچی، الهه امانی، امید کوهی، امیر رشیدی، امیر معماریان، امیر مومبینی، امیرحسین اعتمادی، امیرحسین میرابیان، اندیشه جعفری، انور میرستاری، بابک سهرابی، بانو صابری، بسامان شیران، بلال مرادویسی، بنفشه جمالی، بنفشه حجازی، بیژن افتخاری، بیژن حکمت، پردیس درخشنده، پرستو فروهر، پروانه وحیدمنش، پرویز مختاری، پروین اردلان، پروین ذبییحی واز طرف بهاره علوی، پرتو نوری علا، پروین پرتوی، پروین شهبازی، پروین مالک، پریسا الوندی، پریسا کاکائی، پویا جهاندار، پویا عزیزی، پیام یزدیان، پیمان ملاذ، تارا سپهری فر، تورج پاشایی، جلوه جواهری، جمشید اسدی، جمیله پلوشه، جهانشاه جاوید، جواد منتظری، حسن جعفری، حسن نایب هاشم، حسین علوی، حسین قاضیان، حسین موبی دیک، حمید آزادی، حمید حمیدی، حمیدرضا ظریفی نیا، حمیده نظامی، خدیجه مقدم، دادگستر، داریوش سلطانی، راحله حسینی، رامین احمدی، رامین امن گستر، رامین معلم، رحمان جوانمردی، رزا افتخاری، رضا جعفریان، رضا فانی یزدی، رضا کریمی، رضا هیوا، رضوان مقدم، رها عسکری زاده، روجا بندری، روجا فضائلی، روحی شفیعی، رویا برومند، رویا کاشفی، زارا امجدیان، زری رادفر، زرین لنگری، زینب پیغمبرزاده، زهره امین، زویا امین، ژیلا بنی یعقوب، ژینا مدرس گرجی، سارا سهرابی، ساقی قهرمان، سامان رحمانی، سپیده یوسف زاده، ستاره الیاسی، ستاره حسن پور، ستاره هاشمی، سجاد ویس مرادی، سحر جاویدتاش، سعید حاتمی، سحر مفخم، سعید رحیمی، سعید قاسمی نژاد، سعید کلانکی، سلمان سیما، سمیه رشیدی، سیما حسین زاده، سهراب رزاقی، سهیلا وحدتی، سودابه فرخ نیا، سوده راد، سوده موسوی، سوسن طهماسبی، سوفیا صدیق پور، سیامک سلطانی، سید علی اکبر موسوی، شادی صدر، شاهین شبانی، شراره اتابکی، شعله ایرانی، شعله شاهرخی، شقایق کمالی، شهاب‌ مبشری، شهاب‌الدین شیخی، شهرزاد آل داود، شهره اسفندیاری، شهزاد حسینی، شهلا بهاردوست، شهلا شرکت، شهلا شفیق، شهلا عبقری، شهلا لاهیجی، شیدا بامداد، شیرین عبادی، شیرین ملکی، شیما کلباسی، شیوا نوجو، صادق اسکندری، صادق شجاعی، صبرا رضایی، صبری نجفی، صفورا الیاسی، ضعیفه نصیری، طلعت تقی نیا، عالیه مطلب زاده، عباس مظاهری، عبدالکریم لاهیجی، عشا مومنی، عفت ماهباز، علی قلی زاده، علی کلائی، علی افشاری، علی عبدی، علی ماهباز، علی.فروزنده، فاطمه رضایی، فرزاد عنایتی، فرزانه ایل بیگی، فرزانه ثابتی، فرزانه طاهری، فرشاد دوستی پور، فرشته شیرازی، فرشته فراهانی، فرشته قاضی، فرشید آذرنیوش، فرناز کمالی، فروز یزدانی، فروزنده منصور، فریبا روستایی، فریبا شقاقی، فریده غایب، فریده کرم لویی، فرخ فروزان کرمانی، فضل اله روحانی، فولادی، فیروزه محمودی، فیروزه مهاجر، کاوه رضائی شیراز، کاوه کرمانشاهی، کاوه مظفری، کاویان صادق زاده میلانی، کبری جعفری هرندی، کتایون عظیمی فرد، کوروش صحتی، کیان امانی، کیانا کریمی، گلاله بهرامی، گلناز به گو، لادن برومند، لیلى بهبهانى، لیلا اسدی، لیلا کرمی، لیلا موری، لیلی ایمن (آهی)، مانی صورتگر، ماهمنیر رحیمی، محبوبه حسین زاده، محبوبه محبی، محسن سازگارا، محمد برزنجه، محمد برقعی، محمد صادقی، محمد مصطفایی، مرتضی اصلاحچی، مرضیه بخشی زاده، مرضیه شکیبا، مریم سطوت، مریم رحمانی، مریم اهری، مریم بهرمن، مریم حسین خواه، مریم حکمت شعار، مریم کیان ارثی، مریم میرزا، مریم یاسمین، مژگان ثروتی، مژگان جعفریان، مسعود شب افروز، مسعود شبابروز، مسیح علی نژاد، مصطفی خسروی، معصومه زمانی، منصوره شجاعی، منیره برادران، مهرنوش اعتمادی، مهدی وزیری، مهدی امینی، مهدی مهرنوش، مهران براتی، مهران محمودی، مهران میرفخرائی، مهرداد مشایخی، مهشید راستی، مهناز پراکند، مهناز کی نژاد، میترا شجاعی، میلاد ملک، مینا جعفری، مینا زند سیگل، مینا نیک، نازی عظیما، نازنین افشین جم، نازنین طاقی، ناصح فریدی، ناهید توسلی، ناهید جعفری، ناهید خیرابی، ناهید میرحاج، ندا فرخ، نریمان رحیمی، نریمان مصطفوی، نسرین افضلی، نسرین حمیدی، نسرین ناصری، نسیم داریاب، نسیم خسروی، نسیم سرابندی، نفیسه آزاد، نگار سماک نژاد، نوشین احمدی خراسانی، نوشین کشاورزنیا، نوید محبی، نیره توحیدی، نیکا نصیری، نیکزاد زنگنه، هادی قائمی، هایده تابش، هدا امینیان، هلن نوشی، همایون مهرانی، یاور خسروشاهی


 


باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا شام‌گاه یک‌شنبه، اعلام کرد کماندوهای آمریکایی طی عملیاتی اسامه بن‌لادن رهبر گروه القاعده و عامل حملات یازده سپتامبر را کشته‌اند.

بیشتر بخوانید:

«کشته‌شدن بن‌لادن، جهادگر مقدس، محکوم است»

Click here to view the embedded video.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به koocheh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به koocheh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته