-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

Latest New from Green Correspondents for 05/29/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

اعتصاب غذای زندانيان گوهردشت، ابتدا توسط يازده تن از زندانيان سياسی آغاز و با پيوستن گروهی ديگر از زندانيان سياسی ادامه يافت، که از جمله می توان به منصور اسانلو، رسول بداقی، عيسی سحر خيز، حشمت طبرزدی، مهدی محموديان (به انفرادی منتقل شد)، کيوان صميمی، رضا رفيعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، مجيد توکلی، بهروز جاويد تهرانی، رضا شريفی بوکانی و خالد حردانی اشاره کرد.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
در آستانه اولين هفته از اعتصاب غذای گروهی از زندانيان سياسی زندان گوهردشت، که از اول خرداد ماه آغاز شده و قرار است تا رسيدن به اهداف خود آنرا ادامه يابد، منابع خبری از وضعيت نامساعد جسمانی تعدادی از آنان خبر می دهند و خاطرنشان می کنند که نگرانی ها نسبت به وضعيت آنان بالا گرفته است.

به گزارش جرس جمعی از زندانيان سياسی زندان رجايی شهر (گوهردشت)، بعد از اعتصاب غذاهای متناوب هفته های گذشته، طبق قراری که از قبل مشخص کرده بودند، از روز يکشنبه اول خرداد، در اعتراض به وضعيت نامناسب زندان ها و بد رفتاری ماموران زندان، اعتصاب خود را تا رسيدن به اهداف خود آغاز کردند.

زندانيان سياسیِ فوق الذکر، در بيانيه ای که در همين زمينه صادر کرده بودند، خاطرنشان ساختند "پس از تجربه‌های اعتصاب غذای يکشنبه ۲۱ فروردين، ما جمعی از زندانيان سياسی و فعالان سياسی و مدنی در هفته نخست از روز يکشنبه ۲۸ فروردين اعتراض سياسی خود را با اعتصاب غذا به مدت يک روز آغاز می‌نمائيم، در هفته دوم روز يک شنبه ۴ ارديبهشت و دوشنبه ۵ ارديبهشت به مدت دو روز به اعتصاب غذا خواهيم کرد. در هفته سوم نيز همزمان با روزجهانی کارگر و روز معلم و روز جهانی مطبوعات در روزهای يک شنبه ۱۱ ارديبهشت و دوشنبه ۱۲ ارديبهشت و سه شنبه ۱۳ ارديبهشت همبستگی خود را با کارگران، معلمان و روزنامه نگاران در اعتراض به فشار‌ها و ستم‌های فراوان برايشان با سه روز اعتصاب غذا اعلام می‌داريم. اعتراضات در هفته‌های چهارم و پنجم نيز از يکشنبه‌های اين هفته به مدت ۴ و ۵ روز ادامه خواهد يافت و روزهای ۱۸ الی ۲۱ ارديبهشت و ۲۵ تا ۳۰ ارديبهشت روزهای اعتصاب غذای ما خواهد بود."

اين زندانيان تصريح کرده بودند "در صورتی که حاکميت حاضر نشوند دست از خودکامگی برداشته و تمامی مفاد حق قانونی ملت را بر مبنای اعلاميه جهانی حقوق بشر اجرا کند اين حرکت اعتراضی از روز يک شنبه اول خرداد ماه به صورت اعتصاب غذای نامحدود تا رسيدن به خواسته‌هايمان ادامه خواهيم داد."

لازم به يادآوری است اعتصاب غذای زندانيان گوهردشت، ابتدا توسط يازده تن از زندانيان سياسی آغاز و با پيوستن گروهی ديگر از زندانيان سياسی ادامه يافت، که از جمله می توان به منصور اسانلو، رسول بداقی، عيسی سحر خيز، حشمت طبرزدی، مهدی محموديان (به انفرادی منتقل شد)، کيوان صميمی، رضا رفيعی، جعفر اقدمی، علی عجمی، مجيد توکلی، بهروز جاويد تهرانی، رضا شريفی بوکانی و خالد حردانی اشاره کرد.

آنها همچنين مسايلی چون فشار روزافزون بر خانواده های زندانيان سياسی و قطع ارتباطات زندان با جهان خارج را نيز، از دلايل اعتصاب خود عنوان کرده و هدف آن را همبستگی مردم با اين اعتصاب ها دانسته اند.

گزارش های رسيده حاکی از آن است که بدنبال اعتصاب غذاهای متناوب ماه های اخير، عيسی سحرخيز بيش از شش کيلو وزن کم کرده و شرايط جسمی مناسبی ندارد.

همچنين معلم زندانی، رسول بداقی، در پنجمين روز اعتصاب غذای خود به سلولهای انفرادی بند يک زندان گوهردشت کرج منتقل شده و از اين آموزگار زندانی، خبری در دست نيست.

مهدی محموديان نيز که در آخرين ديدار خود با خانواده اش، ضمن تاکيد بر خواسته های خود از اعتصاب نامحدود خرداد ماه خبر داده بود، طبق گزارش ها، بعد از اعتصاب غذای خشکی که داشته، به شدت ضعيف شده و کليه اش نيز از قبل با مشکل جدی مواجه بوده است. (گفتنی است او به دليل اعتصاب غذا نزديک به دوازده کيلو وزن کم کرده است.)

اين گزارش ها خاطر نشان می کند بسياری از خانواده های زندانيان سياسی و حزب مشارکت خواهان پايان يافتن اعتصاب غذای زندانيان شده اند.

در همين رابطه تعدادی از زندانيان سياسی بند ۳۵۰ اوين تهران با انتشار بيانيه ای ضمن هشدار و اعتراض نسبت به محدوديت های اعمال شده و نقض حقوق انسانی زندانيان در زندان های جمهوری اسلامی، حمايت خود را از زندانيان سياسی بند ويژه امنيتی زندان رجايی شهر کرج اعلام داشتند.

اين پنج زندانی سياسی بند ۳۵۰ اوين به نامهای حسين رونقی، مهدی خدايی، احمد شاهرضايی، آرش صادقی و رامين پرچمی، طی بيانيه ای مشترک گفته اند "…به اين وسيله تعدادی از زندانيان بند ۳۵۰ اوين لازم دانستيم اعتراض خود را به محدوديت های اعمال شده و نقض حقوق انسانی زندانيان و همچنين حمايت کامل خود را از زندانيان رجائی شهر اعلام می داريم. اميد است اين حرکت گامی در جهت آگاهی بخشی نسبت به وضعيت نقض حقوق زندانيان باشد."

در همين حال جوانان اصلاح طلب از اين زندانيان خواسته اند بخاطر ايران، به خاطر فرزندان و همسران و خانواده هايتان به اعتصاب غذايتان پايان دهيد . اين جوانان تاکيد کرده اند: ما وظيفه خود ميدانيم تا واداشتن حاکميت به برآوردن حداقلی از حقوق انسانی شما پژواک صدای دردمند و زخمی تان باشيم و برای رسيدن به مطالبات برحقتان از راهی ديگر که آسيب های جبران ناپذير بر جان پرارزش شما وارد نکند ادامه دهيم.
 

 
 

هنوز چند روزی از امضای طومار تفکيک جنسيتی دانشگاهها در گردهمايی دانشجويان در مصلی دانشگاه تهران نگذشته که پيگيريهای خبرنگار ما نشان می دهد سازمان سنجش با همکاری وزارت علوم اقدام به حذف پذيرش دختران در برخی از رشته ها از واحد های پذيرش دانشگاه های کشور از جمله دانشگاه علم و صنعت کرده است. در همين راستا دانشگاه علم و صنعت دختران را به جز در ۲ رشته از ساير رشته های روزانه‌ی کارشناسی ارشد حذف کرده است. اين مساله در برخی رشته های شبانه هم ديده می شود.
خبرنگاران سبز/جامعه:
دور جديد انقلاب فرهنگی با فشار روحانيون افراطی چند صباحی است که با قدرت دوچندان توسط شورای انقلاب فرهنگی و وزارت علوم به عنوان مجری در حال انجام است که با حذف دروس علوم انسانی آغاز و با بازنشست کردن اجباری و زودهنگام اساتيد منتقد نظام همراه و تا پادگانی کردن فضای دانشگاه ها و تحميل نوع حجاب از نوع «  لب شتری » و تفکیک جنسیتی در دستور کار قرار گرفته است که با تجمع و اعتصاب سراسری دانشجويان و استيد دانشگاه های سراسر کشور همراه شد.

در ادامه اجرای انقلاب فرهنگی که با نظر رهبری نيز همراه شده است، سازمان سنجش با همکاری وزارت علوم اقدام به حذف پذيرش دختران در برخی از رشته ها از واحد های پذيرش دانشگاه های کشور کرده است که اين اقدام کوته فکرانه و متحجرانه که دختران عزيز کشور را از تحصيل محروم می کند، در تاريخ نظام آموزشی کشور بی سابقه بوده است.

به گزارش آخرين، طرح تفکيک جنسيتی از زمان دولت نهم و دهم مطرح است و وزير علوم از اجرای آن هم خبر داده بود.

به دنبال حذف پذيرش دختران در برخی رشته های تحصيلی دانشگاهها موضوع اجرای طرح تفکيک جنسيتی دانشگاهها جدی شد.

هنوز چند روزی از امضای طومار تفکيک جنسيتی دانشگاهها در گردهمايی دانشجويان در مصلی دانشگاه تهران نگذشته که پيگيريهای خبرنگار ما نشان می دهد سازمان سنجش با همکاری وزارت علوم اقدام به حذف پذيرش دختران در برخی از رشته ها از واحد های پذيرش دانشگاه های کشور از جمله دانشگاه علم و صنعت کرده است. در همين راستا دانشگاه علم و صنعت دختران را به جز در ۲ رشته از ساير رشته های روزانه‌ی کارشناسی ارشد حذف کرده است. اين مساله در برخی رشته های شبانه هم ديده می شود.

طرح تفکيک جنسيتی از زمان دولت نهم و دهم مطرح است و وزير علوم از اجرای آن هم خبر داده بود. چندی پيش يکی از مراجع هم خواستار اجرای اين طرح شده بود.آيت‌الله سبحانی در مراسم اولين سالگرد آيت‌الله قاضی خرم‌آبادی(ره)، مؤسس دانشگاه قم که در محل تالار مفيد اين دانشگاه برگزار شد، اظهار کرد: افرادی فکر می کنند موضوعاتی مانند تفکيک جنسيتی در دانشگاه‌ها محال است، اما مرحوم قاضی خرم‌آبادی(ره) اين محال را ممکن و مشکل تفکيک جنسيتی در دانشگاه را حل کرد.

گفتنی است دانشجويان حاضر در تجمع ۲۰ هزار نفری سه‌شنبه سوم خرداد ماه در دانشگاه تهران که برای حمايت از مردم بحرين برگزار شده بود با امضای طوماری خواستار اجرای تفکيک جنسيتی در دانشگاهها شدند. ومار درخواست اجرای طرح تفکيک جنسيتی در دانشگاه‌ها متذکر شده است: "ما دانشجويان دانشگاه‌های کشور ضمن ابراز تأسف از فضای غيراسلامی دانشگاه‌ها که نه تنها محيط نامناسب فرهنگی را به همراه داشته که از جنبه علمی هم هجمه‌های جبران‌ناپذيری به پيکره دانشگاه وارد نموده است، بدينوسيله حمايت قاطع خود از اجرای طرح تفکيک جنسيتی دانشگاه‌ها را اعلام می‌داريم."

 
 

نمايندگان حامی حکومت همچنين خبر از رصد فعاليت احزاب و گروه های سياسی به وسيله دستگاه قضايی و شورای نگهبان داد و گفت: دادگاه ويژه روحانيت بايد با خلع لباس روحانی نماهايی که در قالب گروه های سياسی به فعاليت های ضد نظام می پردازند، فرصت ادامه فعاليت را از آنان سلب نمايد. وی با بيان اينکه مجمع روحانيون مبارز در فتنه ۸۸ مقابل نظام ايستادند،ادامه داد: دادگاه ويژه روحانيت نبايد اجازه فعاليت های سياسی را به روحانی نماها بدهد.
خبرنگاران سبز/سياست:
پس از برنامه ريزی اقتدارگرايان برای حذف ميرحسين موسوی و شيخ مهدی کروبی که با مخالفت و محکوميت جامعه جهانی نيز همراه شده است و حذف هاشمی رفسنجانی از رياست مجلس خبرگان افراطيون که اين روزها تاب تحمل محمود احمدی نژاد رئيس دولت کودتا را نيز ندارند، در برنامه ريزی و فتنه جديدی سخن از خلع لباس اعضای روحانيون مبارز با رياست محمد خاتمی کرده اند که اين گفته بازخورد صحبت های اخير محمد خاتمی و مجيد روحانی از اعضای روحانيون مبارز بوده است.

عضو فراکسيون روحانيت مجلس شورای اسلامی در واکنش به گفتار و سياست های اعضای مجمع روحانيون مبارز پس از انتخابان مخدوش سال ۸۸، گفت: دادگاه ويژه روحانيت می بايست با خلع لباس اعضای اين مجمع فرصت جولان سياسی را از روحانی نماهای دخيل در فتنه ۸۸ سلب نمايد چرا که اعضای مجمع روحانيون مبارز در هر قالب يا نامی که بخواهند در عرصه سياسی فعاليت نمايند قطعا به دنبال ايجاد تنش و اغتشاش در جامعه می باشند.

اين نماينده افراطی و حامی رهبری در ادامه خواستار عدم ورود ديگر احزاب منتقد نظام در انتخابات پيش روی مجلس صحبت ميکند که جمهوری اسلامی تنها : با توجه به اينکه در سال جاری همه احزاب و گروه ها در تلاش هستند تا بتوانند کرسی های مجلس نهم را در اختيار بگيرند کميسيون ماده ۱۰ احزاب بايد از فعاليت گروه های قانون گريز که می کوشند با نام های القايی و واهی ديگر به عرصه انتخابات وارد شوند جلوگيری کند.

رهبر همچنين خبر از رصد فعاليت احزاب و گروه های سياسی به وسيله دستگاه قضايی و شورای نگهبان داد و گفت: دادگاه ويژه روحانيت بايد با خلع لباس روحانی نماهايی که در قالب گروه های سياسی به فعاليت های ضد نظام می پردازند، فرصت ادامه فعاليت را از آنان سلب نمايد. وی با بيان اينکه مجمع روحانيون مبارز در فتنه ۸۸ مقابل نظام ايستادند،ادامه داد: دادگاه ويژه روحانيت نبايد اجازه فعاليت های سياسی را به روحانی نماها بدهد.

در ادامه عضو فراکسيون روحانيون مجلس با غير قانونی خواندن ادامه فعاليت های سياسی اعضای مجمع روحانيون مبارز گفت: اعضای مجمع روحانيون مبارز نمی توانند از طريق تابلوهای جديد به فعاليت سياسی بپردازند و از آنجا که با فعاليت های غير قانونی خود حرمت لباس روحانيت را شکسته اند بايد خلع لباس شوند.

همچنين مجيد ناصری نژاد نماينده مردم شادگان در مجلس شورای اسلامی ريشه روحانيون مبارز را انحرافی خواند و گفت: اين جريان مشکلات زيادی را قبل و بعد از انقلاب به بار آورده که نمونه عينی آن در فتنه سال ۸۸ تجلی يافت.
اين روحانی حامی حکومت نيز گفته : بايد مجوز ادامه فعاليت اين جريان پس از فتنه ۸۸ سلب می شد که بنا به دلائلی اين اتفاق روی نداد؛ لذا کميسيون ماده ۱۰ می بايست اجازه ادامه فعاليت با تابلوهای جديد را از اعضای اين مجمع سلب نمايد.

اين نماينده گفت: بايد با کسانيکه از لباس مقدس روحانيت سوء استفاده می کنند به صورت جدی برخورد شود که خلع لباس اين افراد يکی از راهکارهای جلوگيری از سوء استفاده و جولان آنها در عرصه سياسی کشور است.

وی در ادامه با بيان اينکه اين مجمع در صورت غير فعال نشان دادن خود است تا در صورت نياز به اشکال مختلف اقدام به ساختار شکنی نمايد،ادامه داد: دادگاه ويژه روحانيت می بايست با خلع لباس اعضای اين مجمع فرصت سوء استفاده از فضای آزاد سياسی را از آنها گرفته و اجازه ندهد آنها بتوانند جولان سياسی دهد.

*محاکمه اعضای مجمع روحانيون مبارز فرصت جولان سياسی را از آنها سلب می کند

همچنين عضو ديگر فراکسيون روحانيون مجلس شورای اسلامی نيز گفت: دادگاه ويژه روحانيت بايد اعضای مجمع روحانيون مبارز را محاکمه نمايد و با خلع لباس آنها اجازه جولان سياسی را به روحانی نماها ندهد.

عليرضا سليمی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران با بيان اينکه کميسيون ماده ۱۰ احزاب به دليل مواضع غير اصولی و ضد نظام مجمع روحانيون مبارز مجوز اين مجمع را باطل اعلام کرد،افزود: اعضای اين مجمع نمی توانند با تابلوی جديد وارد عرصه انتخابات شوند و با ترک لوای مجمع روحانيون مبارز به فعاليت های غير قانونی خود ادامه د هند.

وی تصريح کرد: دادگاه ويژه روحانيت می بايست با محاکمه و خلع لباس اعضای مجمع روحانيون فرصت انجام فعاليت های سياسی از طريق مختلف را از روحانی نماهای اين مجمع سلب نمايد.



 
 

مطلب زیر توسط چند نفر از بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات نوشته شده است. خواندن این مطلب ممکن است به شما کمک کند تا بتوانید تصور درستی از ساعت‌ها و روزهای پس از بازداشت داشته باشید. با شرایط زندان و انفرادی آشنا شوید و در صورت دستگیری به دلایل سیاسی، روش مناسبی را در بازجویی‌ها به کار بگیرید تا بتوانید با حکم تبرئه از دادگاه‌های مخوف انقلاب خارج شوید.

خبرنگاران سبز/صدای وبلاگ‌ها:
 در مطلب قبلی توصیه‌هایی داشتیم به فعالان سیاسی که با اجرای این توصیه‌ها احتمال دستگیری خود را به حداقل برسانند. مطلب زیر به بعد از دستگیری و بایدها و نبایدهای آن می‌پردازد.

انواع دستگيری
در دوحالت مختلف ممکن است شما بازداشت شويد. يا در تجمعات، هنگام شعار نويسی، هنگام توزيع روزنامه و شبنامه و يا هر حرکتی که به تفسير بازداشت کننده «جرم مشهود» تلقی شود. حالت دوم اين است که ماموران با «حکم دستگيری» به منزل يا محل کار شما مراجعه کنند.

الف:دستگيری با جرم مشهود
در اين حالت خبری از حکم دستگيری نيست. شما در خيابان يا حتی بر بام منزل خود در حال الله اکبر گفتن بازداشت و به بازداشتگاه منتقل می‌شويد و بلافاصله تحقيقات در مورد شما آغاز می‌شود.
کسانی که با اين روش بازداشت می‌شوند يک خوشبختی بزرگ دارند. اين افراد خوشبخت هستند زيرا دستگير کنندگان و بازجويان در مراحل ابتدايی تقريبا هيچ اطلاعاتی درباره فرد دستگير شده ندارند. نه نام وی را می‌دانند و نه از فعاليت‌های وی (به غير از همان جرم مشهود که دليل دستگيری بوده) آگاهی دارند. بنابراين اگر دوستان و خانواده فرد دستگير شده زمان کافی در اختيار داشته باشند و از دستگيری وی هم مطلع باشند، فرصت کافی خواهند داشت تا ساير آثار جرم را از بين ببرند.

فرد دستگير شده بايد سعی کند تا در ساعات اوليه خود را به گيجی يا به خواب بزند و حتی تمارض کند. نام و نشانی خود را چند ساعت با همين حيله از بازجو مخفی کند و به خانواده و دوستانش فرصت کافی بدهد تا هم از دستگيری وی مطلع شوند و هم بتوانند ساير آثار جرم را محو کنند.

پيشنهاد می‌شود قبل از شرکت در تجمعات با يکی از دوستان يا اعضای خانواده قراری بگذاريد (مثلا تلفن در ساعتی مشخص) تا اگر دستگير شديد، آنان بتوانند سريع‌تر مطلع شده و اقدامات لازم را انجام دهند. اين اقدامات شامل انتقال تمامی سی‌دی‌ها، فلش مموری‌ها، کاغذها و بيانيه‌ها و کتاب‌های مشکوک به مکانی غير از منزل فرد دستگير شده است. خانواده بايد سعی کنند در کمترين زمان ممکن هارد ديسک کامپيوتر شما را مجددا پارتيشن بندی و سپس فورمت کنند و سيستم عامل جديدی روی آن نصب کنند تا ظاهرا وضعيتی عادی داشته باشد.

بد نيست برای اين منظور هميشه يک هارد ديسک امن حاضر و آماده داشته باشيد که با سيستم شما سازگار بوده و هيچ اثری از فعاليت‌های شما در آن نباشد.شما بايد از قبل به خانواده آموزش دهيد که در صورت دستگيری شما، چگونه در کمترين زمان، هارد ديسک اصلی را با هارد ديسک امن جابجا کرده و هارد ديسک اصلی شما را به جای مطمئنی منتقل کنند. شما می‌توانيد از يک هارد ديسک کم ظرفيت دست دوم و قديمی با قيمتی بسيار مناسب (شايد کمتر از ۱۰ هزار تومان) برای اين منظور استفاده کنيد.

اما در کنار اين خوشبختی! دستگير شدگان جرم مشهود يک بدبختی بزرگ نيز دارند. بدبختی بزرگ دستگير شدگان جرم مشهود اين است که معمولا توسط بسيج، سپاه، دادستانی يا پليس امنيت دستگير شده‌اند و نه توسط وزارت اطلاعات. در نهايت نيز پس از چند ساعت (يا حداکثر يکی دو روز) به «اطلاعات سپاه» تحويل داده می‌شوند. در اين ارگان‌ها بر خلاف وزارت اطلاعات، شکنجه جسمی و بدنی رواج زيادی دارد و فرد دستگير شده بايد از همان آغاز منتظر وارد شدن ضربات مشت و لگد به هر نقطه از بدنش و در هر زمانی باشد. اگرچه خيلی کم اتفاق می‌افتد که اين شکنجه بدنی در روزهای اول بازداشت از چند مشت و چک و لگد فراتر برود. ولی در تضعيف روحيه فرد دستگير شده تاثير منفی زيادی دارد.

ممکن است فرد دستگير شده ابتدا به پايگاه بسيج، سپاه و يا نيروی انتظامی محلی برده شود، ولی به زودی به بازداشتگاه اطلاعات سپاه منتقل خواهد شد. در تهران اين بازداشتگاه به نام دو الف در زندان اوين قرار دارد. سعی کنيد محل اين بازداشتگاه را در شهر خود شناسايی کنيد. برای انتقال دستگير شدگان جرم مشهود از اتوبوس يا خودروهای نظامی متعلق به سپاه استفاده می‌شود.

ب:دستگيری با حکم دستگيری
نوع ديگر دستگيری اين است که فرد در محل کار يا منزل خود و با «حکم دستگيری» بازداشت می‌شود. معمولا کسانی که با اين روش دستگير می‌شوند زير نظر وزارت اطلاعات بوده و در ابتدا به هيچ وجه مورد شکنجه جسمی قرار نمی‌گيرند، مگر آنکه از خود مقاومت نشان بدهند. (استثنا هميشه وجود دارد)

حکم دستگيری معمولا توسط يکی از بازپرسان شعب خاص دادگاه انقلاب صادر شده است. اين حکم ممکن است عمومی و برای دستگيری عده زيادی از متهمان بی نام و نشان و يا موردی و برای دستگيری متهم خاصی صادر شده باشد. شما در هنگام دستگيری حق داريد حکم بازداشت را برای چند ثانيه ببينيد. ولی به شما اجازه کپی کردن حکم داده نمی شود. اگر در هنگام دستگيری فرد ديگری (مثلا خانواده يا همکاران شما) در محل حضور دارند از وی بخواهيد تا شماره حکم را در جای امنی يادداشت کند. از روی اين شماره می توانيد شعبه صادر کننده و حتی قاضی خود را شناسايی کنيد. شعبی از دادگاه انقلاب که در تهران به جرايم سياسی رسيدگی می‌کنند اين‌ها هستند.

شعبه ۱۵ قاضی صلواتی
شعبه ۲۸ قاضی مقيسه (معروف به ناصريان)
شعبه ۲۶ قاضی پيرعباسی

اگر شما ساکن ساير شهرها هستيد پيشنهاد می‌شود قاضی سياسی دادگاه انقلاب محل سکونت خود را شناسايی کنيد. اطلاعات زيادی از اين افراد در اينترنت موجود است و با داشتن اين اطلاعات شما می‌توانيد بخشی از نحوه رفتار آنان با خودتان در طول دوره بازداشت و محاکمه را نيز پيش‌بينی کنيد.

در دستگيری با حکم بازداشت، شما فرصتی برای مخفی کاری نداريد. معمولا مامورينی که برای بازداشت می‌روند، حکم بازرسی محل هم دارند. بنابراين شما فرصت خواهيد داشت لباس مناسب زير برای مدت بازداشت بپوشيد و از دستشويی (که برای ساعات آتی به آن دسترسی نخواهيد داشت) با اجازه مامورين استفاده کنيد. حداقل دو لباس زير را روی هم بپوشيد.

از هرگونه درگيری با ماموران بپرهيزيد. چيزی برای مخفی کردن باقی نمانده است. اگر رفتار شما توام با احترام باشد، ماموران نيز با احترام منزل يا محل کار شما را جستجو خواهند کرد. در پايان کليه اوراق و وسايل کشف و ضبط شده صورتجلسه می‌شود. شما ناچار هستيد اين صورتجلسه را امضا کنيد(امضا نکردن آن فايده‌ای ندارد) بنابراين وسايل و اوراق ضبط شده را با آنچه در صورتجلسه هست تطبيق دهيد تا چيزی از قلم نيافتد.

اگر وسيله‌ای داريد که می‌خواهيد آن را انکار کنيد، (مثلا يک فلش مموری که اطلاعات خطرناک و گرفتار کننده‌ای روی آن هست) همين الان وقت انکار است. در کنار امضای خود صريحا بنويسيد که اين وسيله متعلق به شما نيست و توسط ماموران به وسايل شما اضافه شده است. دقت کنيد که انجام چنين کاری موجب حساسيت آن وسيله و موضع گيری ماموران و بازجويان و قاضی نسبت به پرونده شما خواهد شد. بنابراين فقط وقتی چيزی را انکار کنيد، که مطمئن باشيد آن چيز دردسر بسيار بزرگی برای شما فراهم خواهد کرد.

بازداشت شدگان وزارت اطلاعات، معمولا مستقيما به بازداشتگاه وزارت اطلاعات منتقل می‌شوند. اين بازداشت‌گاه در تهران با نام بند ۲۰۹ و بند ۲۴۰ در اوين واقع است. سعی کنيد بازداشتگاه وزارت اطلاعات در شهر خود را شناسايی کنيد. برای انتقال دستگير شدگان وزارت اطلاعات از خودروی سواری معمولی استفاده می‌شود. درب اين خودروها از داخل باز نمی‌شود.

روز اول بازداشت
اگر به بازداشتگاه منتقل شويد، معمولا بلافاصله يا با فاصله چند ساعت، بازجويی اوليه آغاز می‌شود. اندکی قبل يا بعد از آن از شما عکسبرداری می‌شود، لباس و وسايل شخصی شما مثل موبايل و ساعت ضبط می‌شود و به شما لباس زندان داده می‌شود. شما حق داريد لباس زير و يک دست لباس گرمکن پوشيده باشيد و لباس زندان را روی آن بپوشيد. در فصل سرد حتما پيش‌بينی لباس گرمکن را بکنيد.
ممکن است به فرد بازداشت شده حوله، خميردندان و مسواک داده شود. فرد بازداشت شده مورد معاينه پزشک زندان قرار خواهد گرفت. اگر نياز به گرفتن دارو يا وسيله پزشکی خاصی داريد همين الان بايد موضوع را مطرح کنيد. چرا که بعدها دسترسی به پزشک بسيار سخت خواهد شد.

تفهيم اتهام
بر اساس ماده ۱۲۷ قانون آئين دادرسی کيفری، فرد بازداشت شده بايد ظرف مدت حداکثر ۲۴ ساعت «تفهيم اتهام» شود. تفهيم اتهام به اين معنی است که قاضی، بازپرس يا بازجو رسما به متهم اعلام کند(معمولا به شکل کتبی) که به چه جرمی متهم شده است. البته واضح است که در موارد بسيار زيادی اين کار در اين مدت کوتاه انجام نمی‌شود. با توجه به اينکه انعکاس تفهيم اتهام در پرونده از اختيارات تعقيب کننده(قاضی يا بازپرس) است و با توجه به اينکه در سيستم قضايی ايران مرحله تحقيق محرمانه است، اثبات اينکه تفهيم اتهام صورت نگرفته يا دير انجام شده عملا ممکن نيست. بنابراين اعتراض به انجام نشدن آن هم بی‌فايده به نظر می‌رسد.

تفهيم اتهام معمولا شامل سه سوال است. سوال اول به معرفی متهم می پردازد. سوال دوم اين است که «به شما اتهام .... (مثلا اجتماع و تبانی به قصد ضربه زدن به امنيت ملی کشور) تفهيم می‌شود. آيا قبول داريد؟» معمول ترين جمله‌ای که فرد بازداشت شده بسته به نوع اتهام بايد به کار ببرد اين است که «اتهام انتسابی را قويا رد می‌کنم و آن را قبول ندارم. به اين دليل که..... (مثلا در حال رفتن از منزل به محل کارم بودم که ديدم در خيابان .... عده‌ای تجمع کرده‌اند و من بدون اهميت به آنان در حال دور شدن از محل بودم که توسط .... دستگير شدم)» آخرين سوال نيز مربوط به آخرين دفاع است که بازداشت شده می‌تواند به دفاع بيشتری از خود بپردازد.

در بازداشتگاه اوين دادسرای انقلاب وجود دارد و معمولا بازداشت شدگان در همان دادسرا تفهيم اتهام می‌شوند(استثنا همواره وجود دارد) ولی در اغلب شهرها بازداشت‌شدگان برای تفهيم اتهام از بازداشتگاه به دادسرای انقلاب آن شهر منتقل می‌شوند. از لحظه تفهيم اتهام، بازداشت شده يک «متهم» محسوب می‌شود.

قرار تامين
بلافاصله پس از تفهيم اتهام، قرار تامين فرد صادر می‌شود. قرار تامين ابزاری است که به واسطه آن متهم نتواند فرار کند. قرار می‌تواند شامل التزام با قول، وجه التزام، کفالت، وثيقه و يا بازداشت موقت باشد. از آنجا که برای سابقه قضايی هيچ بازپرسی خوب نيست که همه قرارهای صادره قرار بازداشت باشد، بازپرس معمولا در اين مرحله اقدام به يک حيله می‌کند. به اين شکل که برای متهم قرار وثيقه يا کفالت (مثلا به مبلغ ۱۰ ميليون تومان) صادر می‌کند. و در زير آن از قول متهم می‌نويسد:«فعلا ندارم و تا تامين آن در بازداشت می‌مانم» سپس از متهم می‌خواهد که بدون خواندن، اين متن را امضا کند.

بنابراين متهم بايد درخواست ديدن و خواندن قرار خود را بکند. ممکن است در صورت اصرار متهم بر خواندن قرار، بازپرس قرار را به قرار بازداشت تغيير بدهد که البته در بازداشت بودن متهم تغييری رخ نخواهد داد(چرا که متهم در هر حال در بازداشت خواهد ماند) ولی احتمال کوچکی وجود دارد که بازپرس (به دليل بالارفتن آمار قرار بازداشت خود) مجبور شود متهم را با وثيقه آزاد کند. حتی اگر اين اتفاق هم نيافتد و بازپرس از روش‌های غير قانونی (مثل اجازه ندادن به متهم برای تماس با وثيقه گذار) جلوی آزادی متهمی را که با قرار وثيقه در بازداشت است بگيرد، اصرار متهم به ديدن قرار حداقل اين فايده را خواهد داشت که با مقايسه مبلغ مورد درخواست برای وثيقه يا کفالت خود با ساير متهمين، به ديدگاه بازپرس نسبت به جرم خود واقف می‌شود.

انفرادی
انفرادی سخت است. با فکر کردن به چيزهايی که در اختيار نداريد(مانند خانواده) تحمل آن را سخت تر نکنيد. حتما در انفرادی برای خود برنامه ورزش روزانه داشته باشيد. خواندن قرآن و مفاتيح به طور روزانه بخشی از وقت شما را پر خواهد کرد. با شکستن قاشق پلاستيکی غذا به قطعات کوچک می‌توانيد بازی‌های ساده‌ای مانند معمای چوب کبريت برای خود ترتيب دهيد. با قطعات ظروف غذا برای خود مهره شطرنج بسازيد. بخشی از وقتتان را به نظافت سلول اختصاص دهيد. سعی کنيد آنقدر خود را سرگرم کنيد که با بيرون سلول قطع رابطه کنيد. يکی از شکنجه‌های دوره انفرادی، چشم بند است. سعی کنيد چشم بند خود را هر روز بشوئيد.

زمان زيادی را به فکر کردن اختصاص ندهيد. فکر شما در موقع بازجويی بايد خوب کار بکند. پس آن را در خلوت انفرادی خسته نکنيد. از هر موقعيتی برای خوابيدن استفاده کنيد تا بتوانيد در برابر بی‌خوابی‌های طولانی بازجويی‌ها مقاومت کنيد. در هفته يکی دوبار حق حمام و يکی دوبار هواخوری محدود خواهيد داشت. روزهای خود را به خاطر بسپاريد و اين حقوق را از زندانبان مطالبه کنيد. با زندانبان رفتار خصمانه برقرار نکنيد.

در مدتی که در انفرادی هستيد معمولا هفته‌ای يک بار، رئيس بند، ريئس زندان و يا نماينده‌ای از ارگان بازداشت کننده به سلول شما سرکشی خواهد کرد. بابت محروميت از حمام، هواخوری، داشتن قرآن يا تماس تلفنی می توانيد به او گزارش دهيد. او می‌تواند شما را به بهداری اعزام کند، ترتيب يک تماس تلفنی فوری را بدهد، سلول شما را عوض کند و يا ترتيب نوشتن نامه شکايت از بازجو به قاضی شما را بدهد(اين آخری معمولا بی‌فايده است) در اين چارچوب هر درخواستی داريد با او مطرح کنيد. او همچنين می‌تواند به شکايت شما از زندانبان‌ها رسيدگی کند.

بازجويی
بلافاصله پس از بازداشت و حتی قبل از تفهيم اتهام، بازجويی آغاز می‌شود. بسته به نوع اتهام، بين يک تا چهار نفر از متهم بازجويی خواهند کرد. بازجويی‌های طولانی معمولا در ساختمانی به غير از بازداشتگاه(مثلا مدرسه يا حسينيه زندان اوين) انجام می‌شود. تا زمانی که بازجويی‌های شما تمام نشده، احتمال خيلی کمی وجود دارد که شما آزاد شويد يا حتی قاضی و بازپرس خود را ببينيد. بازجو ادعا خواهد کرد که در اين مدت اختيار زندگی و مرگ شما را در اختيار دارد. متاسفانه در اين زمينه حق با بازجو است. اگر بازجو احساس کند که شما در طول بازجويی با او همکاری می‌کنيد، ممکن است به شما اجازه تماس تلفنی با خانواده (تحت شنود و کنترل او و فقط در حد احوالپرسی) بدهد. البته شما اين اجازه را در حالت عادی داريد. ولی بازجو می‌تواند اين اجازه را به راحتی از شما بگيرد.

چه قصد درگيری و مقاومت در برابر بازجو را داشته باشيد و چه مايل باشيد با او همکاری کنيد، بهترين کار اين است که با محيط خارج از زندان از لحاظ عاطفی قطع رابطه کنيد. خانواده و دوستان را کلا فراموش کنيد تا بتوانيد در بازجويی‌ها موفق باشيد. حتی سعی کنيد به تلفن زدن به خانه هم دل نبنديد.

از ديد يک متهم سياسی، بازجويی‌ای موفقيت آميز است که در آن بازجو به اين جمعبندی برسد که متهم بيگناه است و يا حداقل از بخش عمده‌ای از اتهامات مبراست. شما برای گذراندن يک بازجويی موفقيت آميز، بايد دو چيز داشته باشيد. اول اطلاعات کاملی از اينکه بازجو چه چيزی درباره فعاليت‌های شما می‌داند و دوم استراتژی درست دفاعی در برابر اين اطلاعات.


ترفندهای بازجويی در انفرادی 
يک تابلوی نقاشی را مجسم کنيد که با يک پرده پارچه‌ای پوشيده شده است. آن تابلوی نقاشی اعمال و رفتارهای سياسی و فعاليت‌های شما است. اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات سعی می‌کنند تا آن تابلوی نقاشی را از ورای پرده پارچه‌ای ببينند. بديهی است که موفق نيستند. دليل اينکه شما دستگير شده‌ايد اين است که در اين پرده پارچه‌ای چند سوراخ به وجود آمده است. بنابراين بازجوی شما از خلال اين سوراخ‌ها، بخش‌هايی از اين تابلوی نقاشی را می‌بيند. اگر شما بدانيد که بازجو کدام بخش‌ها از تابلوی نقاشی شما را می‌بيند، يعنی بدانيد که بازجو دقيقا از کدام فعاليت‌های شما خبر دارد، می‌توانيد به ميل خود بقيه تابلوی نقاشی را برای او ترسيم کنيد به گونه‌ای که جرمی مرتکب نشده باشيد. اين يعنی يک استراتژی درست دفاعی.

يک مثال ديگر يک جدول کلمات متقاطع است. در اين جدول جرايم شما نوشته شده است. ولی بازجو فقط جای صحيح بعضی از حروف جدول را می‌داند. اگر شما بدانيد بازجو جای کدام حروف را می‌داند، می‌توانيد بقيه خانه‌های جدول را به گونه‌ای با حروف پر کنيد که کلمات ساخته شده جرم شما را اثبات نکنند. اين کار نياز به هوش فراوان شما و پخمه بودن بازجويان شما دارد. در مورد دوم مطمئن باشيد. بازجوی شما پخمه است. اما آيا شما به قدر کافی باهوش هستيد؟

اگر از آن دسته بازداشت شدگانی هستيد که در يک جرم مشهود دستگير شده‌ايد، به طور خلاصه می‌دانيد که بازجو چه چيزهايی درباره شما می‌داند و چه چيزهايی را نمی‌داند. بنابراين کار شما بسيار ساده است. شما بايد هر جرمی که مرتکب شده‌ايد و بازجو نمی‌داند را مخفی کنيد و جرم‌هايی که مرتک شده‌ايد و بازجو به طور قطع از آن اطلاع دارد را به گونه‌ای جلوه دهيد که جرم محسوب نشود.

اما اگر از جمله افرادی هستيد که برايتان حکم بازداشت صادر شده است، شما با اين مشکل مواجه هستيد که نمی‌دانيد بازجو چه اطلاعاتی درباره شما دارد. روش زير به شما کمک خواهد کرد که بتوانيد بفهميد بازجو راجع به شما چه اطلاعاتی دارد. اولا بدانيد به طور قطع گزارشی برای شما نوشته شده و اين گزارش دليل بازداشت شما است. يعنی يکی از کسانی که تا امروز فکر می‌کرديد به او اعتماد داريد گزارشی درمورد شما رد کرده است. دوستانی را که کاملا به آنان اعتماد داريد کنار بگذاريد. افراد باقيمانده که در جريان برخی از تخلفات شما بوده‌اند را در ذهن خود فهرست کنيد. هريک از اين افراد، فقط در جريان برخی از فعاليت‌های شما بوده‌اند. اگر کمی باهوش باشيد و فعاليت‌های مختلف و پراکنده نداشته باشيد، از روی سوالات بازجوها می‌توانيد حدس بزنيد که چه کسی اين اطلاعات را در اختيار دستگيرکنندگان قرار داده است.

انتظار نداشته باشيد که بازجو در اولين سوالات، جاسوس خودش را لو بدهد. شايد لازم باشد يکی دو جلسه اول با او کمی همراهی کنيد تا به شما اعتماد کند و زودتر وارد سوالاتی شود که از روی آن‌ها بتوانيد حدس بزنيد چه کسی شما را فروخته است. وقتی فهميديد که آن فرد (يا افراد) کيست، سعی کنيد به خاطر بياوريد که او چه اطلاعاتی از شما داشته و از کدام فعاليت‌های شما خبر داشته است. به راحتی می‌توانيد مطمئن باشيد که همه اين اطلاعات در پرونده شما موجود است. ولی در عين حال می‌توانيد با تقريب خوبی مطمئن باشيد که اطلاعات ديگری به جز آنچه که دوست آدم‌فروشتان می‌دانسته در پرونده موجود نيست. به عبارت ديگر اطلاعات بازجو محدود به همان چيزی است که آن فرد آدم‌فروش می‌دانسته است.

از آنجا که آن فرد آدم‌فروش معمولا از دوستان خيلی نزديک و صميمی شما نيست(استثنا هميشه وجود دارد) پس به احتمال زياد اطلاعات بازجو درباره شما خيلی کم است. از اينجا به بعد وظيفه شما اين است که با بازجو همکاری کامل داشته باشيد و جدول کلمات متقاطع خود را برايش پر کنيد. ولی به ميل خودتان.

برخی به اشتباه گمان می‌کنند که استراتژی درست دفاعی يعنی انکار همه چيز. در صورتی که اين روش غلط است. بازجو را نسبت به شما بی‌اعتماد می‌کند و باعث می‌شود در نهايت شما محکوم شويد. چرا که در قوانين جزايی ايران، «علم قاضی» به اينکه شما جرمی را مرتکب شده‌ايد برای محکوم شدن کفايت می‌کند. شما برای تبرئه شدن مجبور هستيد که اعتماد بازجو را به دست آوريد و او را متقاعد کنيد که جرمی مرتکب نشده‌ايد. بازجو بخش‌هايی از تابلوی نقاشی را ديده است. انکار اين بخش‌ها فقط کار را سخت‌تر می‌کند. وقتی فهميديد که بازجو کدام بخش‌ها را ديده است، با تاکيد بر اين بخش‌ها، برايش تابلوی نقاشی جديدی بکشيد. تابلويی که او را قانع کند و شما را هم مبرا از هر جرمی نشان دهد.

تک نويسی
در جلسات آخر بازجويی، برگه‌های سفيدی در اختيار متهم قرار می‌دهند که به برگه «تک نويسی» معروف است. بر بالای هر برگه نام يکی از دوستان يا افراد مرتبط با متهم نوشته شده است. متهم موظف است در باره آن شخص هرچه می‌داند در آن برگه بنويسد. اين موقعيت خوبی برای شماست که برگه‌های خود را با مطالب عمومی کاملا پر کنيد و همکاری! کامل خود را با بازجو نشان دهيد. برگه را خالی نگذاريد. هر اطلاعات عمومی‌ای که به درد کسی نمی‌خورد و در همه سازمان‌های دولتی از جمله وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه موجود است را در اين برگه‌ها بنويسيد. اطلاعاتی از قبيل «کدام مدرسه می‌رفته، چند ساله است، چند خواهر و برادر دارد» و مانند اين‌ها اطلاعاتی است که همه ارگان‌ها دارند و ندادن اين اطلاعات بی‌فايده است.

 
 

اين روزنامه آمريکايی افزود: مقامات سعودی با اطمينان می‌گويند که تمام کشورهای اسلامی به درخواست رياض حاضر هستند در اين مسئله مشارکت کنند. آنها می‌گويند در حال حاضر ۴ هزار نيروی نظامی عربستان برای کتنرل اوضاع بحرين کافی است. ولی در صورت لزوم نيروهای پاکستانی نيز می‌توانند به اين کشور اعزام شوند هر چند در اين مورد هنوز عربستان سعودی يا دولت بحرين به صورت رسمی درخواستی مطرح نکرده است.
خبرنگاران سبز/ایران در جهان:
کشورهای عضو شورای همکاری خليج فارس چندی قبل دخالتهای ايران در اوضاع داخلی کشورهايشان را محکوم و عليه ايران به سازمان ملل شکايت رسمی کردند و مخالفت خود را با نامه ای خطاب به بان کی مون در خصوص دخالت ايران در اوضاع بحرين اعلام نمودند. صالحی وزير فعلی امور خارجه که به تازگی از سفر به برخی کشورهای منطقه باز گشته است در اظهار نظری هدف از ماموريت و سفر کاری اش را برطرف کردن سوء تفاهم تصنعی ايجاد شده بين جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه عنوان کرده است اين در شرايطی است که طبق اخبار شنيده شدهو موثق عربستان از پذيرفتن وزير امور خارجه کشورمان امتناع نموده و حتی خواستار عذرخواهی مقامات جمهوری اسلامی ايران در خصوص برخی رخدادهای اعتراضی در برابر سفارت اين کشور در تهران و حتی کنسولگری عربستان در مشهد نيز گرديده است.

در اين رابطه روزنامه آمريکايی وال استريت ژورنال در تحليلی به بررسی رفتار و عملکرد عربستان در خاورميانه و در تعامل با ايران پرداخت.

وال استريت ژورنال در افشاگری از اخبار شنيده شده از کاخ سفيد نوشته است: حکومت عربستان سعودی در تلاش است تا کشورهای اسلامی خاورميانه و آسيا را به يک نوع ائتلاف غير رسمی عليه ايران دعوت کند. ولی اين اقدامات باعث نگرانی مقامات آمريکا شده که معتقدند چنين صف بندی‌هايی باعث تشديد تنش‌های مذهبی خواهد شد که هم اکنون گريبان کشورهای خاورميانه را گرفته است.

اين روزنامه آمريکايی افزود: عربستان سعودی برای جلب حمايت ديپلماتيک و احتمالا حمايت فنی و نظامی از سياست مقابله با ايران، با دولت‌های پاکستان، مالزی، اندونزی و کشورهای آسيای ميانه مذاکره کرده و از آنها خواسته است تا در سرکوب شورش شيعيان بحرين عليه حکومت سنی اين کشور که به نمادی از مقابله اعراب عليه نفوذ ايران بدل شده است، مشارکت کنند.

وال استريت ژورنال افزود: با وجوديکه تلاش‌های عربستان سعودی ظاهرا در مسير مقابله با يک دشمن مشترک صورت می‌گيرد ولی می‌تواند برای سياست‌های آمريکا در منطقه دشواری‌هايی ايجاد کند. به خصوص دعوت عربستان از دولت پاکستان سياست‌های امنيتی آمريکا در آسيا جنوبی را دشوار خواهد کرد. در عين حال می‌تواند تلاش آمريکا برای سوق دادن جنبش‌های اعتراضی منطقه به يک مسير صلح آميز و دمکراتيک را با موانع جدی روبرو سازد.

وال استريت ژورنال در ادامه از قول مقامات نظامی و امنيتی آمريکا، پاکستان و عربستان می‌نويسد که رييس شورای امنيت ملی عربستان در ماه مارس از فرماندهان ارتش پاکستان خواست که به عمليات نظامی اين کشور در بحرين کمک کنند. مقامات سعودی در اين مذاکرات به طرف‌های پاکستانی خود گفته‌اند که برای حفظ ثبات و امنيت در منطقه و دفاع از منافع پاکستان نمی‌توان روی نقش آمريکا حساب کرد.
وال استريت ژورنال افزود: مقامات آمريکايی که با دولت عربستان در ارتباط هستند اذعان دارند که رياض به شدت از سياست‌های واشنگتن در منطقه ناراضی است ولی تاکيد می‌کنند که دولت عربستان بعيد است تا اين حد تندروی کند.

اين روزنامه آمريکايی افزود: مقامات سعودی با اطمينان می‌گويند که تمام کشورهای اسلامی به درخواست رياض حاضر هستند در اين مسئله مشارکت کنند. آنها می‌گويند در حال حاضر ۴ هزار نيروی نظامی عربستان برای کتنرل اوضاع بحرين کافی است. ولی در صورت لزوم نيروهای پاکستانی نيز می‌توانند به اين کشور اعزام شوند هر چند در اين مورد هنوز عربستان سعودی يا دولت بحرين به صورت رسمی درخواستی مطرح نکرده است.

وال استريت ژورنال افزود که اعزام نيروهای عربستان به درخواست خاندان سلطنتی بحرين صورت گرفت و بعد‌ها ساير کشورهای عضو شورای همکاری خليج فارس به عنوان نمادی از مقابله با ايران از اين دخالت نظامی حمايت کردند. عربستان سعودی اخيرا در تلاش است تا دولت‌های اردن و مراکش نيز به شورای همکاری خليج فارس بپيوندند. دولت مالزی چندی پيش اعلام کرد که حاضر است به بحرين نيروی نظامی اعزام کند. نخست وزير اين کشور در جريان ديدار از رياض گفت: دولت مالزی از تصميمات عربستان و شورای همکاری خليج فارس برای حفظ امنيت و ثبات در اين منطقه حمايت خواهد کرد.

مقامات دولت بحرين روز پنجشنبه اعلام کردند که از حمايت ديپلماتيک کشورهای ديگر استقبال کرده ولی در حال حاضر به کمک نظامی نيازی ندارند و تاکنون هيچ درخواست رسمی برای اعزام نيروی نظامی از پاکستان يا مالزی مطرح نشده است.

مقامات سياسی و نظامی پاکستان نيز می‌گويند ارتش اين کشور در حال بررسی امکانات خود برای حمايت از اقدام عربستان سعودی است ولی هيچ تصميمی برای اعزام نيروهای عملياتی به بحرين ندارد. به گفته اين مقامات يک گردان ارتش پاکستان از مدت‌ها قبل برای آموزش نيروهای بحرينی در اين کشور مستقر بوده ولی در سرکوب اعتراضات اخير شرکت نداشته است. در عين حال بخش چشمگيری از ماموران نيروی پليس بحرين پاکستانی هستند.

وال استريت ژورنال در ادامه به سوابق طولانی همکاری‌های نظامی عربستان و پاکستان در دهه‌های اخير اشاره کرده و می‌نويسد که هر ساله دولت پاکستان ميليون‌ها دلار کمک از عربستان دريافت می‌کند.

گفته شده اين تصميم و تشکيل جبهه در دولت پادشاهی عربستان پس از همکاری جمهوری اسلامی در سرکوب معترضين سوری  و دخالت جمهوری اسلامی در اتفاقات اخير بحرين، بطور مصرانه در حال پيگيری است تا به اجماع کامل در برابر بلندپروازی های خانه مان سوز جمهوری اسلامی برسد.

 
 

گرچه صفار هرندی نمی‌گوید مسئله‌ای که به آن اشاره می‌کند جز به دلیل یک کینه و آزردگی احتمالی شخصی چه اهمیتی ملی‌ می‌تواند داشته باشد، ولی ناخواسته می‌گوید که حتی بعد از گذشت حدود بیست و پنج سال، علی خامنه‌ای و وابستگان هنوز کینه سال‌های فرودستی علی خامنه‌ای را به دل دارند و به دنبال انتقام جویی هستند.
خبرنگاران سبز/ سیاست:
صفار هرندی وزیر ارشاد سابق دولت نهم که از دولت کنار گذاشته شد در گفت‌وگویی با پنچره ناخواسته به موضوعی اشاره می‌کند که بیش از پیش کینه‌ای بودن علی خامنه‌ای را نشان می‌دهد و اینکه میرحسین موسوی قربانی کینه‌توزی و انتقام‌طلبی او شده است. ولی در این گفت‌وگو می‌گوید: «وقتی آيت الله خامنه ای رييس جمهوری بودند و سفر پر افتخار ايشان به پاکستان با آن استقبال خيره کننده مردم و بازتاب جهانی از ايشان صورت گرفت، به دستور نخست وزير وقت، دولت صورت حساب هزينه سفر را پرداخت نمی کرده است! اما شما می بينيد که به خاطر حفظ آرامش کشور جايی اين مطلب انعکاس پيدا نمی کند.»

اختلاف بین علی خامنه‌ای و میرحسین موسوی به عنوان نخست‌وزیری که از حمایت آیت‌الله خمینی‌ و مردم برخوردار بود تا آنجا پیش رفته بود که نقل است که علی‌ خامنه‌‌ای به آیت‌الله خمینی شکایت کرده بود که این چه رییس جمهوری است که حقوقش را باید از نخست وزیر بگیرد؟

گرچه صفار هرندی نمی‌گوید مسئله‌ای که به آن اشاره می‌کند جز به دلیل یک کینه و آزردگی احتمالی شخصی چه اهمیتی ملی‌ می‌تواند داشته باشد، ولی ناخواسته می‌گوید که حتی بعد از گذشت حدود بیست و پنج سال، علی خامنه‌ای و وابستگان هنوز کینه سال‌های فرودستی علی خامنه‌ای را به دل دارند و به دنبال انتقام جویی هستند.

صفار هرندی در این گفت‌وگو همچنین در باره احتمال عبور از احمدی‌نژاد می‌گوید: «ما بنا نداريم که آقای احمدی نژاد را حذف کنيم. اين تفکر حذفی همان قدر اشتباه است که تفکر حذف اصولگرايانی که بعضا در جريان پس از انتخابات از روی کم بصيرتی و ضعف تحليل، ضعف در موضع گيری داشتند، غلط و مردود است. برخورد با اين افراد نبايد حذفی می بود، کما اينکه برخورد امروز هم حذفی نبايد باشد. اما لزومی هم ندارد که اگر روزی از آقای احمدی نژاد عبور کرديم، برويم و از آقايانی که روزی مقابل احمدی نژاد بودند، حمايت کنيم.»

صفار هرندی،‌ که مشاور فرهنگی فرمانده سپاه پاسداران نیز هست، روزنامه «هفت صبح» را یک روزنامه زرد می‌داند و در باره جریان احمدی‌نژاد می‌گوید: «آن هايی که از موضع دينی، دم از جدايی دين و سياست می زنند، به دين فردی معتقدند. يعنی انسان می تواند در دلش با خدا و اوليای خدا رابطه قلبی برقرار کند و به صورت اشراقی و شهودی به حقيقت برسد. جريان انحرافی وقتی می خواهد در محافل و خلوت خودش کمی راحت تر صحبت کند از اين زاويه سخن می گويد که دين رابطه ای شخصی ميان مومنان و خدای خودشان است، يا رابطه بين امام با ماموم خودش است. هر کس می تواند با امام زمان(عج) رابطه مستقيم برقرار کند و ايشان هم آن شخص را راهنمايی می کند و طبيعتا نيازی به واسطه ای مانند فقها، مراجع و حتی ولی فقيه هم نيست.


موسوی هزينه سفر آيت الله خامنه ای به پاکستان را نداد
به گزارش خبر‌آنلاین صفار هرندی در بخش ديگری از اين گفت و گو درباره طرح مسائل دولت گفت: وقتی آيت الله خامنه ای رييس جمهوری بودند و سفر پر افتخار ايشان به پاکستان با آن استقبال خيره کننده مردم و بازتاب جهانی از ايشان صورت گرفت، به دستور نخست وزير وقت، دولت صورت حساب هزينه سفر را پرداخت نمی کرده است! اما شما می بينيد که به خاطر حفظ آرامش کشور جايی اين مطلب انعکاس پيدا نمی کند.

 
 

یکی از اتهامات اصلانی فرستادن ای میل درباره طرحی برای اعتراض به تقلب در انتخابات از طریق افزایش مصرف برق عنوان شده بود.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر: 
امیر اصلانی کارشناس ارشد برق، از زندانیان حوادث پس از انتخابات، همچنان در بند ۳۵۰ زندان اوین نگه داری می شود. به گزارش خبرنگار کلمه، یکی از اتهامات اصلانی فرستادن ای میل درباره طرحی برای اعتراض به تقلب در انتخابات از طریق افزایش مصرف برق عنوان شده بود.

در کیفرخواست این مهندس برق که ازسوی دادگاه انقلاب تهران تدوین شده ، آمده بود:

«متهم در چهار تجمع غیرقانونی شرکت می کند.با شدت گرفتن اغتشاشات و رویت یک آگهی در سایت «بالاترین» در زمینه اعتراض به انتخابات از طریق افزایش مصرف برق آن را تکمیل کرده و تبدیل به طرح قطع شبکه برق رأس ساعت ۹ شب مورخ ۳۰ تیر کرده است و جزئیات آن را از طریق ایمیل به سایت ها و افراد مختلف ارسال می کند.پیشنهاد متهم در ۳۰ تیر ماه اجرا می شود لیکن تاثیری در شبکه برق بوجود نمی آورد…لذا با رفع نواقص طرح مجرمانه خود طرح شبکه خاموشی سبز را طراحی نموده… براساس این طرح متهم به عنوان طراح و مسئول هسته فنی خاموشی سبز پیشنهاد داده بود که در روزهای ۲۶-۲۷ و ۲۸ مرداد با قطع جریان کلی برق از طریق فیوز در منازل رأس ساعت ۹ شب و وصل مجدد آن در ساعت نه و ربع اولاً اعتراض خود را به نتیجه انتخابات اعلام کنند و ثانیاً موجب افزایش ناگهانی برق در ساعت ۹ و ربع شوند. »

این مهندس ۳۳ ساله و مدیر یک شرکت نرم افزاری، روز شنبه ١٧ مرداد ماه سال ۸۸ مقابل محل کارش بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

اصلانی ۱۸۵ روز را در یکی از سلول های انفرادی بند دو -الف سپاه پاسداران گذراند و حدود ۷۰ روز را نیز در یکی از انفرادی های بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات سپری کرد و سپس به بند عمومی ۳۵۰ منتقل شد و همچنان در این بند به سر می برد.وی به چهارسال حبس قطعی محکوم شده است.

 
 

ماجراهای مربوط به انتصاب استاندار جدید فارس به خیابان‌های شیراز کشیده شد. در حالی که با رفتن استاندار قبلی به سازمان میراث فرهنگی، دولت معاون وی را به سمت سرپرستی استانداری منصوب کرده است، هواداران خشمگین خامنه‌ای مقابل استانداری تجمع کردند و بر در ساختمان قفل زدند
 خبرنگاران سبز/سیاست:
درگیری‌ها و ماجراهای مربوط به استانداری فارس پایان نیافته است. در حالی که احمدزاده  استاندار فارس به معاونت احمدی‌نژاد و ریاست میراث فرهنگی رسیده است، امروز گروهی از حامیان خامنه‌ای، با حمله به استانداری بر در آن قفل زدند. نکته جالب اینکه رهبر این گروه سازمان یافته، مسئول سابق کمیته  اطلاع رسانی ستاد انتخاباتی احمدی‌نژاد در استان فارس بود. (+)

حمله کنندگان به استانداری با اعلام این‌که سرپرست انتصابی استانداری و استاندار قبلی هنوز الفبای مدیریت را هم نمی‌دانند نسبت به انتصاب کسانی که استان فارس را نمی‌شناسند اعتراض کرده‌اند. (+)

یادآوری می‌شود که پس از ارتقای احمدزاده از استانداری فارس به میراث فرهنگی، ابتدا قرار بود یکی از حامیان باند  خامنه‌ای به نام  عبدالله حسینی سربرستی استانداری فارس را برعهده گیرد. ولی دیروز ناگهان خبر از صدور حکم سرپرستی استانداری برای یکی از طرفداران مشایی و معاون احمدزاده بر روی خروجی سایت استانداری قرار گرفت. ظاهرا همین امر موجب واکنش فیزیکی حامیان خامنه‌ای شده است. (+)

 
 

اين حکم به آن خاطر برای ريسن صادر شده که وی در بخشی از کتابش آماده باش جنگی: تاريخی بر اسرار سيا و کابينه بوش (که در سال ۲۰۰۶ ميلادی چاپ شده بود) به موردی اشاره می‏کند که در آن، سازمان سيا در سال ۲۰۰۰ ميلادی از طريق يک دانشمند مامور روس تبار، سعی کرده يک قطعه ناکارآمد که در بخشی از سيستم اتمی ايران کارآيی داشته را، به ايران بفروشد و از آن طريق در سامانه‏های اتمی آن کشور ايجاد اختلال و خرابکاری کند.
خبرنگاران سبز/میز ترجمه/ایران در جهان:
دادگاهی در ايالت متحده، طبق يک حکم قضايی از خبرنگار تايمز خواسته است تا نام منبع خبری خود در رابطه تلاش آمريکا در جهت خرابکاری در سامانه‏های اتمی ايران را فاش سازد.

خبرنگار پیش‏گفته جيمز ريسن (James Risen) است که به تايمز گفته قطعاً با اين حکم مقابله خواهد کرد. او گفت:"من با اين حکم قضايی خواهم جنگيد" و نيز اضافه کرده که:"من هميشه برای مخفی نگه داشتن نام منابع‏ام کوشيده‏ام و فکر می‏کنم اين اقدام من (مقابله با اين حکم) جنگی است بين آزادی مطبوعات و يک بدعت گذاری جديد".

تايمز خبر می‏دهد که ريسن بر اساس اين حکم، موظف شده تا بر عليه مامور اسبق سازمان سيا، جفری استرلينگ (Jeffrey Sterling) که متهم به درز اطلاعات آن سازمان به مطبوعات است، شهادت بدهد. اين حکم به آن خاطر برای ريسن صادر شده که وی در بخشی از کتابش "آماده باش جنگی: تاريخی بر اسرار سيا و کابينه بوش" (که در سال ۲۰۰۶ ميلادی چاپ شده بود) به موردی اشاره می‏کند که در آن، سازمان سيا در سال ۲۰۰۰ ميلادی از طريق يک دانشمند مامور روس تبار، سعی کرده يک قطعه ناکارآمد که در بخشی از سيستم اتمی ايران کارآيی داشته را، به ايران بفروشد و از آن طريق در سامانه‏های اتمی آن کشور ايجاد اختلال و خرابکاری کند.

ريسن در کتابش کل اين ماجرا را به عملياتی کودکانه تشبيه می‏کند.
موسسه خبری تايمز حکم قضايی ريسن را دنباله احکامی تشخيص می‏دهد که دولت اوباما در تقابل با درز اسرار دولتی توسط مامورين آن صادر کرده يا در حال پيگيری‏اند. از جمله اين افراد می‏توان از تام دارک"Tom Drake" مامور سابق اطلاعات داخلی آمريکا؛ شامای ليبوويتز" Shamai Leibowitz " مترجم اف بی آی ( پليس بين ايالتی آمريکا) و نيز مامور اطلاعات ارتش اين کشور، برادلی منينگ "Bradley Manning" نام برد.

(گفتنی است که بردلی منینگ سربازی است که از سال گذشته به جرم ارسال اخبار محرمانه به ویکی‏لیکس همچنان در زندان بسر می‏برد)
_________________
منبع:  آتلانتیس وایر (Atlantic Wire) به قلم جان هادسون (John Hudson)

 
 

جرات نداريد حرف دلتان را بزنيد لذا به من می‌تازيد؟ پشت سر هم جلسه گذاشتيد و گفتيد که با رييس جمهور نمی‌شود در افتاد چون از محبوبيت بالايی برخوردار است و از جنس مردم است و مردم رييس جمهور را ناديده نمی‌گيرند تا ما را انتخاب کنند. آنها گفته‌اند چون نمی‌شود با رييس جمهور در افتاد ، اگر مشايی را بزنيم، خود به خود به رييس جمهور هم ضربه زده ايم
خبرنگاران سبز/جامعه:
به گزارش خبرنگاران سبز به نقل از ايرنا، اسفنديار رحيم مشايی که روز چهار شنبه در جمع مسوولان و سردبيران ايرنا سخن می‌گفت، علی‌رغم آنکه برخی مسايل مطرح شده پيرامون سخنرانی‌اش در خصوص مکتب ايرانی و اسلامیرا تکذیب کرد، ولی اظهار داشت: «مکتب ايران، يعنی اسلام ناب، توحيد واقعی و مکتب اهل بيت (ع).» وی افزود:«ايران مرکز تمدن عالم و پايه گذار اصلی فرهنگ و تمدن اسلام است و اگر می‌خواهند اسلام را جست و جو کنند، به ايران بيايند.»

وی در بخش دیگری از سخنانش خطاب به اصولگرایان منتقد گفت: «جرات نداريد حرف دلتان را بزنيد لذا به من می‌تازيد؟ پشت سر هم جلسه گذاشتيد و گفتيد که با رييس جمهور نمی‌شود در افتاد چون از محبوبيت بالايی برخوردار است و از جنس مردم است و مردم رييس جمهور را ناديده نمی‌گيرند تا ما را انتخاب کنند. آنها گفته‌اند چون نمی‌شود با رييس جمهور در افتاد ، اگر مشايی را بزنيم، خود به خود به رييس جمهور هم ضربه زده ايم.»

 وی بدون تکذیب اصل ادعا اضافه کرد: «اين گروه مرتب در حال تبليغ است که همه کارها دست مشايی است و با اين کار به نتيجه دلخواه خود که همان ضربه زدن به مشايی برای ضربه زدن به رييس جمهور است، می‌رسند. آنها تا جايی پيش رفتند که بگويند مشايی رييس جمهور را سحر کرده است؟ برخی از اين آقايان که مسووليت هم دارند، نزد من آمدند و گفتند که پيش از ملاقات با شما به ما توصيه شده که مراقب باشيم زيرا مشايی سحر و جادو می‌کند.»

مشايی در ادامه اظهار داشت: «نمی‌توان سواد داشتن يا نداشتن کسی را جز با سخنان وی سنجيد.» وی اضافه کرد: «بايد آدم‌ها حرف بزنند و بعد از آن معلوم شود سواد دارند يا نه.» وی خطاب به منتقدانش گفت: «موقعيت خود را که امام و انقلاب به شما داده، قدر بشناسيد.»
اسفندیار رحیم مشایی در پاسخ به سوال خبرنگاری در باره موضوعات سحر و جادو و ارتباط وی با مرتاض هندی چهارصد ساله بدون آنکه اصل موضوع را تکذیب کند گفت: «اين عده سعی دارند من را ساحر معرفی کنند. می‌گويند فلانی نزد يک مرتاض ‪ چهار صد ساله در هند می‌رود؟ حتی يکی از سايت‌ها که در نوشتن مطلب عليه من تخصص دارد، در اين زمينه نوشته بود که آن فرد هندی جز مشايی، هيچ مقامی از دولت ايران را نمی پذيرد! البته من نمی‌دانم که اين سايت مزاج اين مرتاض وسن دقيق آن را از کجا فهميده است؟»

وی بازهم بدون تکذیب اصل ادعا ادامه داد: «نوشته‌اند فلانی در يک مسير به راننده و محافظان گفت که بايستيد، پياده شد، لابه لای درخت‌ها رفت بعد از مدتی لا به لای درخت‌ها گشت و سپس با حالتی آنچنانی داخل ماشين نشست و گفت که خدمت امام زمان رسيدم و با ايشان گفت و گو کردم.»

رييس دفتراحمدی‌نژاد با توضيح اينکه چرا برخی از مخالفانش به وی نسبت سحر و جادو می‌دهند، اظهار داشت: «اينها می‌گويند چون هرچه عليه مشايی به رييس جمهور می‌گوييم، احمدی نژاد گوش نمی‌کند پس مشايی او را جادو کرده و مراد او شده است.»

 وی افزود: «نمی‌توانند عليه او (احمدی‌نژاد) کاری کنند و هرچه دارند عليه مشايی می‌گويند اما احمدی نژاد به آنها گفته است که در اشتباه هستند و مشايی مورد اعتماد اوست.»

 مشايی تاکيد کرد: «اگر اينها عليه احمدی نژاد سخن بگويند، همه چيز را از دست می‌دهند زيرا خودشان هم بواسطه احمدی نژاد سر کار هستند وگرنه چه کسی اينها را انتخاب می‌کرد. اينها مرهون دوره مديريت احمدی نژاد در شهرداری و دولت نهم هستند.»

 مشاور احمدی‌نژاد با تاکيد بر اينکه اگر احمدی نژاد از جريان اصولگرايی حذف شود چيزی در صحنه نمی‌ماند، اظهار داشت:  «احمدی نژاد در برابر خواسته‌های ناصحيح و ناصواب آنها تسليم نمی‌شود و چون نمی‌توانند عليه احمدی نژاد حرف بزنند ، می‌گويند مشايی او را سحر کرده است.»

 مشايی، سپس ضمن مقایسه خود با پیامبر اسلام، نسبت سحر و جادو دادن به ديگران را روش مخالفان اسلام دانست و گفت: «پيامبر اسلام (ص) هيچگاه نگفت که نگذاريد طرف مقابل حرف بزند، گردش جمع نشويد، سراغش نرويد چون سحر می‌کند در حالی که کفار به همه اعضای خانواده و مردم می‌گفتند گرد خانه محمد(ص) جمع نشويد چون او سحر می‌کند.»

 مشايی در پایان خطاب به منتقدان مدعی دین گفت: «شما چرا اينقدر دستتان در دين خالی است که اگر مشايی سحر می‌کند، آن را باطل نمی‌کنيد و چرا می‌ترسيد؟ يعنی بين شما يک نفر هم پيدا نمی‌شود بتواند سحر مشايی را باطل کند و احمدی نژاد را از سحر نجات دهد» /ش

 
 

ما دروغ می‌گفتیم، ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه ۱۵۰ هزار زندانی سیاسی دارد و این دروغ بود، و امروز باید بابت این دروغ، یعنی خودمان و همه کسانی که این دروغ را گفته‌اند باید خودشان را نقد بکنند. ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه صمد بهرنگی را کشت، ما به دروغ گفتیم حکومت شاه صادق هدایت را کشت،‌ ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه دکتر شریعتی را کشت. همه‌ی این دروغها را گفته‌ایم، آگاهانه هم گفته‌ایم. اینها باید نقد بشود. کسی که با روش دروغ بخواهد پیروز بشود، بعد هم که به قدرت برسد دروغ می‌گوید،‌ برای نگهداشتن قدرت دروغهای وسیع‌تر و بزرگتر می‌گوید. این روشها باید نقد بشود. روش مهم است، روشها باید کاملا اخلاقی و کاملا انسانی باشد و ما روشهایمان اخلاقی نبوده. چیزی را که نشده، آگاهانه بیاییم دروغ بگوییم، بگوییم ما فعلا با این رژیم در حال مبارزه هستیم و می‌خواهیم خرابش کنیم،‌ با این بعدا دمکراسی نمی‌شود درست کرد، آزادی و حقوق بشر نمی‌شود درست کرد. این مبنای دیکتاتوری و پایه‌نهادن دیکتاتوری‌ست. (اکبر گنجی، ۹ بهمن ۱۳۸۵)

متن کامل این گفت‌وگو که در سال ۱۳۸۵ در رادیو زمانه منتشر شد را در زیر بخوانید. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 آمدن اکبر گنجی به تورنتو برای گرفتن جايزه‌ی بين‌المللی آزادی مطبوعات فرصتی شد تا گفت‌وگويی با او داشته باشيم. البته اين جايزه در سال ۲۰۰۱ به ايشان تعلق گرفته و اهداءاش ۶ سالی طول کشيد. 

بعضی از دوستان اکبر گنجی می‌گويند که او سالهاست که در راه باورهايش مبارزه می‌کند و سابقه‌ی نافرمانی يا همانطور که دوستانش می‌گويند، کله‌شقی‌اش به سالها قبل از شرکت او در کنفرانس برلين برمی‌گردد. مثال می‌آورند که با وجود عزل آيت‌الله منتظری از مقام جانشينی ولايت فقيه در اواخر دهه‌ی ۶۰ گنجی هيچوقت حاضر نشد عکس او را از ديوار محل کارش در سفارت جمهوری اسلامی ايران در ترکيه بردارد. از او در اين باره سوال کردم.

گنجی:اولا آن کار برای من هزينه داشت. ثانيا مسئله اين بود که آقای منتظری به نظر من در آن سالها‌ از يک جريان حقی دفاع می‌کرد. ايشان دعواهايش چه بود؟ يک، سر اعدامهای بی‌شمار زندانيان در سال ۶۷ در زندانها و ديگری بحث زندانی‌ها در دهه‌ی ۶۰. بسياری از رفتارهای خلافی که می‌شد در آن دهه،‌ آقای منتظری در مقابل آنها ايستاد و به‌خاطر اينها بود که آقای منتظری را برکنار کردند. و من آن نوع برکناری آقای منتظری را برکناری درستی نمی‌دانستم. غير قانونی بود، چون آقای خمينی آقای منتظری را انتخاب نکرده بود که حالا برکنارش بکند، مجلس خبرگان رهبری انتخاب کرده بود و اگر قرار بود آقای منتظری برکنار بشود، بايد مجلس خبرگان رهبری او را برکنار می‌کرد. اين يک نکته‌ی مهم بود، ضمن اينکه، اين نکته را هم بگويم، من به تئوری ولايت فقيه هيچگاه اعتقاد نداشتم و ولايت فقيه را قبول ندارم.

آقای گنجی خيلی‌ها معتقدند که نقد شما به روند اصلاحات در ايران منصفانه نيست و اهميت لازم را به دستاوردهای اين حرکت شما نمی‌دهيد. 

اولا من خودم يکی از آدمهای فعال در اين دوره بودم، دوره‌ای که بنام «دوره‌ی اصلاحات» هست. هر نوع مبارزه‌ای، هر نوع فعاليت اصلاح‌طلبانه‌‌ای کمک می‌کند به پيشبرد دمکراسی در ايران و من به اين اعتقاد دارم به اين. من می‌‌گويم، گذار به دمکراسی در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران ناممکن است،‌ اما نمی‌گويم گذار دمکراسی در ايران ناممکن است. من می‌گويم اين گذار در ايران شدنی‌ست و برای همين دارم مبارزه می‌کنم. ما بايد مبارزه کنيم برای گذار به دمکراسی. اما اگر کسی بگويد من اين گذار دمکراسی در ايران را می‌خواهم در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران و قوانين آن انجام بدهم، من می‌گويم اين ناممکن است. ادعای من اين است و نقدی که دارم به اين امر است و نه به چيز ديگر.

خب کسی هم مثل آقای حجاريان بحث رژيم حقيقی و حقوقی را مطرح می‌کند و می‌گويد، قوانين نيستند که واقعيت جامعه را تعيين می‌کنند.

اگر کسی می‌گويد رژيم حقيقی مهم است نه رژيم حقوقی، اين حرف را من هم قبول دارم. ولی دوستانی که الان آمده‌اند و جبهه‌ی دمکراسی و حقوق بشر يا حزب در ايران تشکيل داده‌اند، اينها از اول می‌گويند، يک در چارچوب اسلام، دو در چارچوب قوانين می‌خواهيم اين کار را بکنيم. اين به نظر من ناشدنی‌ست. اگر شما گفتيد من مبارزه‌ام مبارزه‌ای قانونی‌ست، من می‌گويم اين ناشدنی‌ست. ما نبايد مغالطه بکنيم. ما نفی خشونت می‌کنيم، می‌گوييم مبارزه‌ی‌مان مبارزه‌ی مسالمت‌آميز است، اما مبارزه‌ی مسالمت‌آميز به معنای مبارزه‌ی قانونی نيست. شما می‌توانيد مبارزه‌ی مسالمت‌آميز داشته باشيد، ضمن نقض قوانين ناعادلانه. اگر شما نخواهيد اين کار را بکنيد، پس اعتراض‌تان به چيست! ما به همين قوانين ناعادلانه اعتراض داريم. براساس همان قوانين ناعادلانه يک ساختار ناعادلانه درست شده است. من هم اين را قبول دارم که اگر يک تحولاتی اين پايين بشود،‌ اگر بخواهيم مارکسيستی صحبت کنيم، روبنای حقوقی را از هم می‌درد. ولی خب بايد کسی اين را قبول داشته باشد. يعنی اگر کسی می‌گويد آن ساختار حقوقی مهم نيست،‌ قبول. اما مهم نبودن را بايد در مبارزه هم شرط بکند. بگويد، آقا اين ساختار حقوقی مهم نيست، پس من هيچ التزامی به اين ساختار حقوقی ندارم. نه اينکه شما در گام اول بگوييد ساختار حقوقی مهم نيست، اما در گام دومی وقتی می‌گوييد من التزام به اين ساختار حقوقی دارم و در اين چارچوب‌ام، پس معلوم است که اين ساختار برايت مهم است. پس اينجا تو داری حرف پارادوکسال می‌زنی، نه من! من می‌گويم اين ساختار حقوقی مهم نيست، پس درعمل و در مبارزه‌ هم برايم اين ساختار حقوقی مهم نيست.

شما يک نقد بزرگتری هم به اخلاق کاری سياست‌مداران جمهوری اسلامی، مخصوصا اصلاح‌طلبها داريد. در اين‌باره برايمان توضيح بدهيد.

شما بياييد بگوييد که آقا برای سياستمدار اخلاق مهم نيست، می‌تواند فريب بدهد، می‌تواند ارعاب بکند و می‌تواند دروغ بگويد. نه! اينها بسيار هم مهم است. ما دروغ می‌گفتيم، ما به دروغ می‌گفتيم حکومت شاه ۱۵۰ هزار زندانی سياسی دارد و اين دروغ بود، و امروز بايد بابت اين دروغ، يعنی خودمان و همه کسانی که اين دروغ را گفته‌اند بايد خودشان را نقد بکنند. ما به دروغ می‌گفتيم حکومت شاه صمد بهرنگی را کشت، ما به دروغ گفتيم حکومت شاه صادق هدايت را کشت،‌ ما به دروغ می‌گفتيم حکومت شاه دکتر شريعتی را کشت. همه‌ی اين دروغها را گفته‌ايم، آگاهانه هم گفته‌ايم. اينها بايد نقد بشود. کسی که با روش دروغ بخواهد پيروز بشود، بعد هم که به قدرت برسد دروغ می‌گويد،‌ برای نگهداشتن قدرت دروغهای وسيع‌تر و بزرگتر می‌گويد. اين روشها بايد نقد بشود. روش مهم است، روشها بايد کاملا اخلاقی و کاملا انسانی باشد و ما روشهايمان اخلاقی نبوده. چيزی را که نشده، آگاهانه بياييم دروغ بگوييم، بگوييم ما فعلا با اين رژيم در حال مبارزه هستيم و می‌خواهيم خرابش کنيم،‌ با اين بعدا دمکراسی نمی‌شود درست کرد، آزادی و حقوق بشر نمی‌شود درست کرد. اين مبنای ديکتاتوری و پايه‌نهادن ديکتاتوری‌ست.


درگذار دمکراسی شما نافرمانی مدنی را توصيه می‌کنيد. آيا به نظر شما اين کم‌هزينه‌ است؟

ببينيد، من ادعايم خيلی خيلی ساده است و هيچ ادعايی پيچيده و فلسفی‌ نيست. من می‌گويم هيچ کاری در اين عالم مجانی نيست، دمکراسی هم مجانی نيست و شما برای اين کارها بايد هزينه بدهيد و بايد برايش مبارزه بکنيد. اولا من با يک دولت سرکوبگر خودکامه روبه‌رو هستم که او اين هزينه‌های سنگين را بر من بار می‌کند. ثانيا با مردمی روبه‌رو هستم که راحت می‌شود عليه من تحريک‌شان کرد. يعنی وقتی من می‌گويم آزادی بيان می‌خواهم، من آزادی سياسی می‌خواهم، اين حکومت می‌گويد مردم اين نوکر آمريکاست، اين جاسوس موساد است، اين مال کا.گ.ب هست، اين پول گرفته از خارج، اين وابسته به فلان جاست،‌ اين بی‌دين است، اين اصلا می‌خواهد مردم دين شما را بگيرد، اين دروغ می‌گويد که آزادی می‌خواهد،‌ اين می‌خواهد اعمال منافی عفت را در جامعه رايج بکند، اين می‌خواهد بگويد که هر زنی با هر مردی می‌تواند رابطه داشته باشد يا برعکس. اينها واقعيت است، اينها در جوامعی مثل جامعه‌ی ما اتفاق می‌افتد. لذا هزينه‌ای که من اينجا دارم می‌پردازم، بسيار بيشتر از هزينه‌ای‌ست که در عرصه‌ی سياسی پرداخت می‌شود. لذا مگر می‌شود کسی اينها را نداند و وارد عرصه‌ی سياسی بشود؟ کسی که بخواهد وارد عرصه‌ی سياسی بشود، اينها دوـ دوتا،‌ چهارتا است. من می‌بينم که يک، حکومت می‌تواند من را ميان مردم بدنام بکند. يعنی مثلا من اينجا می‌آيم و با شما روبه‌رو می‌شوم. شما می‌پرسيد مثلا نظرتان راجع به همجنس‌گرايان و حقوق‌شان چيست. مثلا من می‌گويم‌ بله، نظرم فلان است. بعد حکومت به مردم می‌گويد اين اکبر گنجی مثلا همجنس‌گراست. اين هزينه‌ای‌ست که شما بابت اين مسايل بايد بپردازيد. يا مثلا می‌گويند نظرت راجع به بهايی‌ها چه هست. من می‌گويم، بهايی‌ها در جامعه‌ی ايران از کمترين حقوق‌شان هم برخوردار نيستند و تمام حقوق‌شان را اين رژيم نقض کرده. بعد حکومت می‌رود به برخی اقشار مذهبی که ممکن است نظرشان هم اين باشد که دمکراسی خوب است، ولی به بهايی‌ها حساس باشند، می‌گويد ببينيد به شما گفتيم، می‌خواهد جامعه را بهايی بکند. اين هزينه‌ای‌ست که من بايد در ايران بدهم. شما اين را بالاتر ببريد. مثلا اگر من رفتم و توی يک تلويزيونی مصاحبه کردم، تمام ابزارهايم را از من گرفته،‌ من راهی ندارم برای حرف‌زدن با مردم. فرض کنيد من بروم توی تلويزيون آمريکا و با من مصاحبه بکنند، حکومت به مردم می‌گويد ديديد، گفتيم اين نوکر آمريکا و مزدور آمريکاست، اينهم علامت‌اش. خب حالا ببينيد، اين هزينه‌هايی‌ست که بايد پرداخت. دمکراسی هزينه‌ای دارد، حقوق بشر و آزادی يک هزينه‌ای دارد. اين هزينه‌اش مقتضای آن کار است، هزينه‌ای‌ست که من معين می‌کنم. اين هزينه‌‌اش يکی زندان است،‌ يکی بدنام‌شدن است، يکی از سرکار اخراج شدن است. هيچکس که دلش نمی‌خواهد برود زندان. کسی که نمی‌گويد... من که نرفتم دم زندان در بزنم که آقا در را باز کنيد من آمدم بروم اين تو. من نمی‌خواهم زندان بروم، من را زندان می‌برند، به‌خاطر حرفهايی که می‌زنم، کارهايی که می‌کنم. پس نمی‌شود معکوس‌اش بکنم و بگويم، چون اگر من حرف بزنم من را زندان می‌برند، پس حرف نزنم. خب اگر اين باشد که ديگر هيچکسی نبايد هيچکاری بکند و تحول دمکراتيک هم ديگر آن موقع معنا نخواهد داشت. شما بايد مبارزه بکنيد و اين مبارزه هزينه دارد. يکی‌اش زندان است، ولی همه‌اش زندان نيست. انواع هزينه اينجا وجود دارد.

بعضی‌ها از حضور شما در آمريکا انتقاد می‌کنند و می‌گويند به‌عنوان يک مخالف جمهوری اسلامی ممکن است به سياستهای امپرياليستی آمريکا در منطقه،‌ خصوصا در ايران، کمک کنيد. پاسخ شما به اين انتقاد چه هست؟

ببينيد، چند چيز را به نظر من بايد اينجا از هم تفکيک کرد. اولا اين بحث،‌ اين تئوری امپرياليسم مثل يک بختکی هست که روی ما می‌افتد و هيچ جوری هم نمی‌توانيم از روی خودمان بلندش بکنيم. هرجا می‌رويم اين بختک روی ما هست. پس بايد بياييم تعريف کنيم که آقا سياستهای امپرياليستی اين است، سياستهای غير امپرياليستی هم اين است. بعد اگر من يک حرفی بزنم که مطابق آن سياستهای امپرياليستی باشد، معلوم است که فريب آن سياستهای امپرياليستی را خورده‌ام و در جهت آن دارم گام برمی‌دارم. ولی اگر من هر حرفی بزنم که در مخالفت با آن است و باز هم شما بگوييد تو امپرياليستی هستی، من ديگر راهی برای گريزی ندارم. خب من ديگر چکار می‌توانم بکنم تا ضد اين را نشان بدهم. من از روز اولی که وارد اين سفر شدم، گفتم آقا من با روشهای ميليتاريستی در سراسر عالم مخالفم و معتقدم که با اين روشهای ميليتاريستی نه به حقوق بشر می‌شود رسيد،‌ نه به آزادی و نه به دمکراسی. هيچ اعتقادی به اين مسئله ندارم. من به شدت نفی کردم که به کشورم حمله‌ی نظامی بشود. اين را نفی می‌کنم. من تصميم بودجه‌ی ۷۵ ميليون دلاری را با مقاله‌ای که نوشتم در «نيويورک تايمز» محکوم کردم و گفتم اين را قبول ندارم و همچنان هم می‌گويم که قبول ندارم. من با اين امر که دولت ايالات متحده آمريکا بگويد می‌خواهم رژيم ايران را برانداز کنم،‌ مخالفم. گذار به دمکراسی وظيفه‌ی ما ايرانی‌هاست و به ايالات متحده آمريکا ربطی ندارد. و بسياری چيزهای ديگر که من نقد دارم، از جمله به سياستهای دولت آمريکا. خب من حرفهای خودم را بيان کرده‌ام و زده‌ام. حالا اگر کسی با همه اين حرفهايی که من می‌زنم بازهم بگويد تو امپرياليستی هستی، من هيچ دفاعی نمی‌توانم از خودم بکنم. يک نکته‌ی ديگری هم که می‌خواستم به شما بگويم، اين است که من نه حزب‌ام، نه سازمان سياسی هستم و نه دنبال طرفدار جمع‌کردن. من يک دگرانديش‌ام و يک نظراتی دارم که بيان می‌کنم. دنبال طرفدار جمع‌کردن نيستم، حرفهايی دارم که بيان می‌کنم. بلند فکر می‌کنم. من يک موقعی می‌توانم در ذهن خودم تنهايی فکر کنم، يک موقع هم هست بلند فکر می‌کنم که ديگران هم در اين فکرکردن تنهايی من مشارکت و به من کمک بکنند. تمام حرفهايی که من در تمام زندگی‌ام زدم بلند فکرکردن بوده و هيچ قطع و يقينی من هيچ جا ندارم. حالا اگر اين افکار باعث بشود که ديگران از من دور بشوند، برای من مسئله‌ای نيست، ضمن اينکه شما می‌دانيد دوستان من هميشه من را به تکرويی متهم می‌کردند. من اگر می‌خواستم پايبند اينجور چيزها بشوم، خب بايد خيلی قيود را می‌پذيرفتم که اين حرف را نزنم تا او ناراحت نشود، اين کار را نکنم که ديگری ناراحت نشود. من اگر برسم به اينکه کاری درست هست،‌ می‌کنم. موقعی که می‌خواستم بروم آمريکا بسياری از دوستان از آمريکا، اروپا به من به‌طور قطع گفتند شما نرو. من هيچ چيزی نمی‌ديدم که نروم آمريکا، فکر نمی‌کردم که يک چيزی... يک لجنزاری هست که اگر من بروم، توی آن مدفون می‌شوم. رفتم. يک ماه و خرده‌ای آمريکا ماندم و بعد هم توی اين درياچه هم غرق نشدم. کما اينکه ، بعضی از دوستان که اين حرف را به من می‌زدند، خودشان کسانی هستند که ۵۰ـ۴۰ـ۳۰ـ۲۰ سال هست که در آمريکا دارند زندگی می‌کنند. خب اگر آمريکا يک چنين لجنزار متعفنی هست، اين دوستان هم خب نبايد اينجا زندگی بکنند، تشريف بياورند ايران و بروند آنجا زندگی بکنند.

همه دوست دارند بدانند که آيا اکبر گنجی برمی‌گردد ايران يا نه؟

ببينيد، من که همسرم، دخترهايم، خانواده‌ام همه ايران هستند و من اگر برنامه‌ای داشتم که خارج بمانم،‌ يا بايد آنها را زودتر از خودم می‌فرستادم خارج يا بايد همراه خودم می‌آوردم. طبيعتا کسانی که آمدند و ماندند،‌ چون چنين احساسی داشتند که ممکن است ممنوع‌الخروج بشوند، يک چنين کاری کرده‌اند. من اصلا چنين برنامه‌ای نداشتم. خانم و دخترم دارند توی دانشگاه درس می‌خوانند و دختر کوچکم هم پيش‌دانشگاهی هست. همسرم هم هيچ علاقه‌ای به خارج آمدن ندارد. خود من هم فکر می‌کنم که به هرحال آنجا جای اصلی کارکردن و مبارزه است و جايی که برای خودم تعريف کرده‌ام آنجاست. حالا موقتا من آمده‌ام خارج و برای من خيلی مفيد بوده. چند وقت ديگر ۸ ماهی می‌شود که من آمده‌‌ام خارج. در اين ۸ ماهی که آمدم من خودم خيلی درس آموخته‌ام و با طيف وسيعی از ايرانی‌ها در کشورهای مختلف جهان آشنا شدم، گفت‌وگو کردم، ديدگاههای آنها را شنيدم، آنها حرفهای من را شنيدند. خود اين ارتباطات خيلی مهم است. اينجا و آنجا مهم نيست. مهم اين است که آدم ببيند کجا می‌تواند کاری بکند. مهم اين است. يعنی اگر بشود... مسئله‌ی من دمکراسی برای ايران است، مسئله‌ی من آزادی و حقوق بشر برای ايران است. من مسئله‌ام آمريکا يا کانادا نيست،‌ به من ربطی ندارد تو کانادا حکومت‌اش چه جوری‌ست. البته به يک معنای عام انسانی مهم است، ولی من اگر کاری می‌توانم بکنم، بايد برای جامعه ی ايرانی بکنم. اين کار را بايد ديد کجا می‌توانم بکنم. اگر در کانادا هم بتوانم بکنم،‌ خب باشد می‌کنم. اگر ببينم با ماندنم در کانادا من می‌توانم برای دمکراسی و برای آزادی و برای حقوق بشر ايران کاری بکنم و بهتر از ايران هم می‌توانم کاری بکنم، خب می‌مانم و می‌کنم. ولی من چنين تصوری ندارم. حالا ... ۱۵ بهمن که بيايد، تازه می‌شود ۸ ماه که من از ايران خارج شدم. من ۱۵خرداد از ايران آمدم بيرون، ۱۵ بهمن هم می‌شود ۸ ماه. خب اگر يک نفری ۸ ماه از کشورش بيايد بيرون، چی می‌شود، چه تحولی می‌شود. خب اين هم بخشی از مبارزه‌ی من است. چه اشکالی دارد؟ حالا فرض کنيد من دوماه ديگر برگردم ايران. اين چه چيز خارق‌العاده‌ای‌ست؟ همسر من، فرزندانم توی ايران هستند و قرار است که در ايران باشند و من هم بايد به ايران برگردم. اين چيزی‌ست که خودم برای خودم چيز کرده‌ام و نظر همسرم هم بسيار برايم مهم است. همسر من نمی‌خواهد بيايد خارج و دوست دارد ايران زندگی بکند و به من هم می‌گويد شما بايد تشريف بياوريد ايران کنار هم باشيم. من به همسرم بسيار علاقه دارم و ايشان هم برای من بسيار کارها کرده و اصلا جدايی از ايشان برايم غيرقابل تصور است،‌ از همسرم و از فرزندانم. وقتی آنها برنامه‌شان اين است که توی ايران زندگی بکنند... همسر من حتی حاضر نبود دو هفته بيايد خارج، وقتی من به او گفتم بيا با هم برويم. خب پس من هم بايد برگردم ايران کنار ايشان باشم.

در هر مقاله‌ای که درباره‌ی شما هست، خانم معصومه شفيعی کنار شماهست، اعتراض می‌کند، مصاحبه می‌کند و نگران حال شماست. خانم معصومه شفيعی چه کسی‌ست و برای شما چه معنايی دارد؟

والا چی بگويم. سوالهای دشوار می‌کنيد. اينکه چه کسی‌ست، خب ايشان همسر من است،‌ ولی جدا از اين برای خودش هويتی دارد و يک شخصيت قاطع و به دوستان هم گفته‌ام، خانم شفيعی کمتر زير بار زور می‌رود و به هرحال هرجا احساس بکند چيزی به زور دارد تحميل می‌شود، می‌ايستد و به هرحال برای من هم خيلی زحمت کشيده و در تمام دورانی که در زندان بودم، ايشان شجاعانه مبارزه کرد و ايستاد. من خودم به‌شدت ناقد قوانين ايران هستم. قوانين ما به‌شدت تبعيض‌آميز است نسبت به زنان و اين قوانين حتما بايد اصلاح بشود و هميشه هم گفته‌ام، حتا خانم شفيعی هم می‌تواند نمونه‌ای از زنان جامعه‌ی ما باشد که شما ديديد، در آن وقايع سفت ايستاد،‌ مقاومت کرد، شجاعانه مبارزه کرد و خيلی از مردهای جامعه‌ی ما شايد اين کار را نکنند. و الان زنان در جامعه‌ی ما در همه عرصه‌ها به چنين مبارزه‌ای مشغول‌اند و خانم شفيعی هم از اين مستثنا نيست. ايشان در دورانی که من در اوج اعتصاب غذا بودم و آن سال آخر که ايشان خيلی درگير بود و تمام کارها به دوش ‌ايشان بود، ايشان برای فوق‌ليسانس شرکت کرد و در سراسر ايران نفر هيجدهم شد و الان هم در رشته‌ی مسايل زنان، قابل توجه خانم‌های فمينيست ايرانی، دارند در دانشگاه تهران درس می‌خوانند. تمام کارهای خانه‌ی ما برعهده‌ی ايشان بوده، مديريت خانه‌ی ما بر عهده‌ی ايشان بوده و الان هم هست. به هرحال ما هم حساب می‌بريم و خيلی ارادت هم داريم.

آيا شما اهل موسيقی هستيد؟ به چه موسيقی‌ای گوش می‌دهيد؟

شجريان را دوست دارم، شهرام ناظری را دوست دارم و افتخاری را. به موسيقی سنتی علاقه دارم. فرهاد را خيلی دوست دارم. هيچکس برای من، چون برای من و برای نسل ما نوستالژيک است، هيچ‌کس مثل فرهاد نيست. مثلا از گوگوش اين «کيو کيو، بنگ بنگ» را خيلی دوست دارم.

 
 

نظام ولايت فقيه نظامی است که مردم و مسئولان قادرند با تبعيت و التزام عملی به ولايت، راه تکامل به سوی خداوند متعال را با رهنمودهای ولايت فقيه بهتر طی کنند و با عنايت به اينکه ولی فقيه در زمان غيبت جانشين خداوند و به همين دليل حاکم بر کل کائنات است در ملت شيعه حتی اين نکته را تداعی می کند که تنفس و زندگی بدون رضايت ولايت فقيه کاری بيهوده است و برای تحقق رضای خدا بايد از طريق کسب رضای و ولايت حرکت کرد و کشور و ملت خود را به سعادت رساند و هرگز نبايد مغرور شد و تصور کرد که يک ملت می تواند بدون رهبر خود معنا داشته باشد.
خبرنگاران سبز/وحید زادقی:
چندی قبل مطلبی تحت عنوان : "وقتی رهبری خود را درجایگاه امیرالمومنین می بیند، احمدی نژاد نیز خود را نظرکرده امام زمان می نامند " به قلم یکی از نویسندگان سایت نگاشته شد و هشداری مقیاسی در آن داده شد که با بازخورد آن در بین حامیان رهبری می توان گفت نوشته ای نزدیک به حقیقت بود . سايت جوان آنلاين در کمال تعجيب و بی‌پروایی، ديکتاتوری اسلامی حاکم بر ايران را مباه و به ديگر نظام های حکومتی امروز جهان ، لقب ديکتاتوری ، خودکامگی ، سلطه گری که با بی توجهی به رای مردم حکومت می کنند، داده است.

جوان آنلاين نوشته است: " حتی امروزه در نظام های جديد ليبرال سرمايه داری که در کشورهای غربی حاکم است و مدعی دموکرات‌ترين حکومت های تاريخ جهان هستند ، سلطه گری و استبداد به شکل پيچيده و جديد خود حاکم شده است . غول های رسانه ای ، سينمايی و لابی های صهيونيستی در کنگره امريکا و تشکل های جديد نژاد پرستان و افراطيون در اکثر کشورهای غربی ، شرايطی را بوجود آورده که علاوه بر ظلم بر اقليت ها و فرودستان و دگرانديشان ، اتحادی سلطه جويانه را برای تسلط بر منابع کشورهای جهان سوم ، خاورميانه و افريقا ايجاد کرده اند و به بهانه مقابله با تروريست ، به اشغال عراق ، افغانستان و دخالت در امور ليبی ، سوريه و ساير کشورها پرداخته اند .

جوان آنلاين در حالی اينگونه می‌گوید که سپاه پاسداران به عنوان بزرگترين بنگاه اقتصادی کشور و سرداران آن هم به عنوان بدلی از غيور مردان جنگ و نبرد، در ميدان قدرت در حال رقص شمشير هستند و با حمايت از فردی به عنوان رهبری، قرآن بر سر نيزه می کنند. جوان آنلاين در حالی صحبت از استبداد و سلطه گری در کشورهای ديگر می کند که به لطف کودتای نظامی کشور گرفتار استبداد دينی و رسانه های بصری، شنيداری و مکتوب نظير جرايد نيز در قبضه سرداران و روحانيون افراطی در آمده است به علاوه جمهوری اسلامی با دخالت مستقيم سپاه قدس با نيت نفوذ در سرنوشت کشورهای ديگر در حال کمک به تروريسست های خشک مذهب نظير حزب الله لبنان و طالبان در حال فتح سنگر و به قول سردار همدانی « الی بيت المقدس » هستند.

در بخش ديگری از اين نوشته جوان آنلاين با تناقض گويی از نظر عملکرد نظام جمهوری اسلامی با محوريت ولی فقيه را همسو با فرامين و سنت و احاديث و تعاليم دينی مرتبط دانسته که خنده دارتر از همه اينکه اين نظام را مبتنی بر نظر و مشارکت عمومی مردم از هر زبان و ديدگاه دانسته است. به عبارت ديگر انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، خبرگان رهبری که از فقها و نخبگان مذهبی تشکيل می شود و رهبر جامع الشرايط نظام را انتخاب می کند، انتخابات مجلس که هر چهار سال يکبار چکيده فضايل يک ملت را در خانه مردم جمع می کند، انتخابات رياست جمهوری که قوه مجريه را با رای مستقيم مردم انتخاب می کند، انتخابات شوراها و. . . .  به اين معناست که اداره کشور مستقيماً با رای مردم انجام می شود.

حال سخن اينجاست: نظامی که اسلامی است، به کودتا و دزدی و تقلب در انتخابات چه نياز، نظامی که به گفته مصباح يزدی و مهدوی کنی خبرگانش برای نظارت بر رهبری ايجاد نشده است و تنها وظيفه اش تاييد فرمايشات و عملکرد رهبری نظام است، نظامی که نيازی به آرای مردم ندارد چرا که مشروعيت اش را از ولی فقيه می گيرد، چه نيازی به انتخابات تصنعی دارد.

جوان آنلاين در چالشی ترين بخش از نوشته اش آورده است:  از آن جا که در قانون اساسی ولايت فقيه به عنوان محور اصلی حکومت تايين شده است اقشار مختلف مردم و حتی اقليت ها و زبان های مختلف که خود را متعهد و ملزم به اجرای قانون می دانند در واقع التزام به ولی فقيه زمان خود را التزام به قانون ارزيابی می کنند. بر اين اساس، تمام ملت ايران چه اکثريت چه اقليت، چه فارسی زبان و مسلمان، چه ارمنی، کليمی، مسيحی و زرتشتی، در چارچوب قانون اساسی کشور و ساير قوانين مدنی و قوانين عادی کشور، خود را موظف و متعهد و ملتزم به اجرای قانون می دانند و در اين راستا التزام به قانون اساسی و ولايت فقيه دارند  در نتيجه التزام به ولايت فقيه در زمان غيبت، التزام به امام و خداوند متعال است.

جوان آنلاين با اين گفته ماهیت وجودی آزادی اقليت های دينی در کشور که در قانون اساسی نیز عنوان شده است را نيز زير علامت سوال برده است. دليلی ندارد اقليت های مذهبی که دين و باورشان چيز ديگری است با ديکتاتوری نظام اسلامی به ولايت فقيه که ساخته و پرداخته خرافه پرستان افراطی همچون اداره کنندگان سايت جوان آنلاين و امثالهم که با ترويج کفر گويی تمام باورهای دينی مردم را نيز بر باد داده اند، ايمان و التزام داشته باشند. لا اکراه فی الدین.

در بخش آخر نيز جوان آنلاين در کفر گويی بی سابقه گوی بیهوده‌گویی را از تمامی رقبای خود ربوده و نوشته است: «نظام ولايت فقيه نظامی است که مردم و مسئولان قادرند با تبعيت و التزام عملی به ولايت، راه تکامل به سوی خداوند متعال را با رهنمودهای ولايت فقيه بهتر طی کنند و با عنايت به اينکه ولی فقيه در زمان غيبت جانشين خداوند و به همين دليل حاکم بر کل کائنات است در ملت شيعه حتی اين نکته را تداعی می کند که تنفس و زندگی بدون رضايت ولايت فقيه کاری بيهوده است و برای تحقق رضای خدا بايد از طريق کسب رضای و ولايت حرکت کرد و کشور و ملت خود را به سعادت رساند و هرگز نبايد مغرور شد و تصور کرد که يک ملت می تواند بدون رهبر خود معنا داشته باشد.»

تقدس نمايی و بزرگ نمايی حاميان رهبری اکنون او را از درجه فرعونی به درجه کفر مطلق يعنی هم تراز با تنها خالق کائنات، جانداران ارتقاء داده است که نه تنها آيه :( قل هو الله أحد .. الله الصمد .. لم يلد ولم يولد .. ولم يکن له کفوا ً أحد )را نفی کرده است بلکه هر نفسی که فرو می رود ممد حيات است. و چون بر می آيد مفرح ذات را در قدرت یداللهی علی خامنه ای دانسته است.

با توجه به خرافه پرستی دولت دهم حاميان رهبری نيز دست به کفر گويی مطلق زده اند. با اين تفاسير جديد از ولايت فقيه ياد گفته ميرحسين موسوی می افتيم که با دورانديشی فرمودند : : خرافات امروزه در خدمت فساد سازمان يافته سياسی و اقتصادی ايران قرار گرفته است ".

 
 

رحيم مشايی همچنين گفته است که" با آغاز قيام صغری حضرت صاحب الزمان اين جريان به قدرت مطلق می رسد و ديگرهيچ ارتباط و کاری با روحانيت،مرجعيت و ولايت فقيه نخواهد داشت و مستقيما از ولی عصر تبعيت خواهند کرد"!
خبرنگاران سبز/سياست:
امسال روز اول رجب مصادف شده است با سالروز درگذشت آيت الله خمينی تصادف زمانی که به گفته ليدر جريان انحرافی روز شکست سکوت در برابر تمام اتهامات رو روز در دست گرفتن قدرت و نفی کردن ولی امر بودن علی خامنه ای خواهد بود.

به گزارش«ندای انقلاب»، رحيم مشايی که سايت های اقتدارگرا از آن به عنوان « ليدر جريان انحرافی » ياد می کنند، در جلسه ای که در اوايل هفته جاری تشکيل داده به حلقه معتمدين خود بر سکوت مطلق تا اول رجب تاکيد کرده و گفته :" اجازه دهيد هر چقدر می خواهند تخريب کنند و دروغ بگويند ما بايد تا ۱۴ خرداد سکوت مطلق کنيم و روز اول رجب روز پايان سکوت ما خواهد بود."

وی همچنين با اشاره به انتقادات رسانه ها،چهره های سياسی و علما از جريان انحرافی گفته است:"روز اول رجب،آغاز قيام صغری امام زمان است و ما با آغاز اين قيام به قدرت مطلق می رسيم."

رحيم مشايی همچنين گفته است که" با آغاز قيام صغری حضرت صاحب الزمان اين جريان به قدرت مطلق می رسد و ديگرهيچ ارتباط و کاری با روحانيت،مرجعيت و ولايت فقيه نخواهد داشت و مستقيما از ولی عصر تبعيت خواهند کرد"!
وی همچنين ياران حلقه اول خود را به صبری کوتاه مدت تا اول رجب فراخوانده و در اظهار نظر قابل تاملی تصريح کرده است:"بزودی اتفاق ناگواری رخ خواهد داد که به سبب آن داغ دلی به دل خيلی از مدعيان خواهيم گذاشت".

گفتنی است اين اظهارات ليدر جريان انحرافی در حالی صورت می پذيرد که اين جريان منحرف معتقد است همانگونه که غيبت امام زمان به دو بخش صغری و کبری تقسيم شده و به موجب آن ظهور نيز شامل ظهور صغری و کبری می باشد و هم اکنون و در ماه رجب ظهور صغری امام زمان شروع خواهد شد.

رحيم مشايی بنا بر سفارش فردی که از او خط می گيرد، برخلاف روايات معتقد است که ظهور صغری اول خرداد کليد خورده و آنان به عنوان افراد خاص مستقيما با امام زمان بعنوان "ولی" در ارتباط خواهند بود.

 
 

سید تو می گفتی: همه در برابر قانون يکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکيد می کردی . که يعنی بدون استثنا ! ويعنی : قانون ، به رهبر و رييس جمهور و همه ی رييس ها از يک طرف ، ويک روستايی از طرف ديگر ، به يک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی . و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بيرونش کشيده ايم و به قهقرايی دور و نا پيدا پرتابش کرده ايم تا کسی سراغش را نگيرد .
خبرنگاران سبز/جامعه:
محمد نوری‌زاد کارگردان و نويسنده آزاده سبز، پس از رهايی از زندان، بعد از ملاقات با عزت الله سحابی که در فضای امنيتی برگزار شده است، تلخ نوشته‌ای به ميرحسين موسوی تقديم کرده است که حاوی گفتاری مقايسه‌ای از پيشبينی‌ها و بيانيات ميرحسين در مورد دولت کودتايی طرفدار رمالی  و کف بينی با آنچه در دنيای سياست‌ مردان بی‌خبر از خدای کشورمان در حال بازی با نام اسلام، خزانه بيت المال و نام عدالت اسلامی هستند.

محمد نوری‌زاد در بخش‌هايی از نامه اش به ميرحسين موسوی آرزوی آزادی رهبران جنبش سبز و تمامی زندانيان سياسی را کرده و از رهبری درخواست کرده است تا با موافقت با آزادی آنان، راه را برای بيرون رفت از اين چالش ايجاد شده در کشور هموار سازد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خالق صبح
سید سلام ،

چه خوب که می شود بدون هیچ دخل و تصرف در اوزان آسمانی آدمیان ، تو را با همین مختصر خطاب کرد :
" سید ، سلام" !
به ما بگو حال و احوال هم بندی ات چگونه است ؟ امید که به همین زودی ، بند از دست و پای تو و هم بندی ات بگسلد ، وما شما را مثل سابق ، در کنار مردم دربندخود ببینیم. و باز به امید روزی که بند از دست و پای مردم ما نیز بگسلد، و راه برای رشد مردمی که سالها از رشد ، باز داشته شده اند ، هموار گردد.
تو، سید عزیز، باید، آری باید، طعم بند را می چشیدی. و با رگ و پی ات ، با درد و داغ مردم دربند، می آمیختی .
از این پس ، هم تو ، و هم همسرت ، هرکجا اگر سخن از آزادی بگویید، و یا هرکجا از حقوق فردی و جمعی مردم سخن به میان آورید ، حتما به سمت و سویی اشاره می کنید که همانجا کانون آسیب ها و کاستی های مکرر ماست . جایی که مردم ما ، دراین سالهای پس از انقلاب ، مرتب بدان انگشت می نهاده اند و برآن تاکید می ورزیده اند و نگاه ما و شما و جهانیان را بدان سو می خوانده اند و ما و شما ، درک درستی از آن نداشته ایم . و یا بنا به مصالحی که تمامی نداشت ، از تماشای فاجعه ها رو می گردانیده ایم .
تو اما ، سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار اطراف ، برتو و براطرافیان تو سنگ باریدند ؟ وحضور تو را درکانون قدرت برنتافتند؟
تو می گفتی:
با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد. روزی که در "بند دو الف " زندان اوین ، سرکرده ی رمالان دولت را به بند مجاور من منتقل کردند، من از غربت سیادت تو به گریه افتادم . تو ، افق هایی را نشان ما می دادی که از چشم ما پنهان بود .
تو می گفتی :
یک بار و برای همیشه باید از رویه ی جاری و متداول پرونده سازی ، و ورود به حوزه های خصوصی مردم دست شست . من خود شخصا در زندان اوین ، دریافتم که خندیدن به حریم خصوصی مردم ، و ورود هماره و بی دلیل و غیرقانونی به این حریم ، زنگ تفریحی است که جماعتی از ما بدان معتاد شده ایم و در آن هوا حتی تنفس می کنیم .
تو می گفتی :
دست دزدان را باید از کیسه ی مردم بیرون کشید .
تو می گفتی :
نمی شود  دست یک دزد بی نشان را به ساطور قانون سپرد و دست دزدان صاحب نامی چون رییس جمهور و معاون اول او را واگشود. درزندان بودم که نامه ی آقای توکلی به رییس قوه ی قضاییه مبنی بر دزدی های کلان معاون اول رییس جمهور را دریکی از روزنامه های رسمی کشور خواندم . مگر خود من چیزی غیر از این به رییس قوه ی قضاییه نوشته بودم که من اکنون در زندان باشم و آقای توکلی درمجلس؟ این دوگانه نگری به قانون درامتداد همان یک بام و دوهوایی است که خود ما ردش را در آژانس انرژی هسته ای نشان مردم دنیا می دهیم و ناله سرمی دهیم . که : ای مردم جهان ، می بینید آمریکای جهانخوار به انرژی هسته ای ما و انرژی هسته ای اسراییل چگونه با دو رویکرد مغایر می نگرد ؟
تو می گفتی :
ورود سپاهیان ونظامیان ، طبق قانون به عرصه های سیاسی و اقتصادی ممنوع است . درست همان عرصه ای که امروزه در تعلق محوری دوستان  ما بوده و هست . عقل جمعی ، درست تشخیص می داده است که اسلحه بدستان اگر به هر عرصه ای ورود کنند ، بدیهی ست که دیگران از آن عرصه ها گریز خواهند کرد . که در این ورود مسلحانه و گریز هراسناکانه ، نه سلامتی برای رفتار سیاسی ما باقی خواهد ماند و نه سلامتی در حوزه های اقتصادی ، و نه هیچ سلامتی در هیچ حوزه ای . در دوسال گذشته ، درست پیش چشم مردمان دنیا  ، همین خود ما نشان همه دادیم که چگونه می شود پوست از تن قانون درید و همان پوست دریده شده را برتن هر کودن دلخواه کرد .
تو می گفتی :
وقتی با اشاره به تاریخ ، و حکومت امام علی ، رقیبان خود را بی هیچ تخفیفی در صف خوارج نهروان جا می دهیم و با همین تطبیق هردمبیل، دنیا را برسر رقیب خود آوار می کنیم ، ابتدا باید علی بودن خود را ثابت کنیم . وگرنه هرکسی می تواند بدین ریسمان آویخته از تاریخ دست ببرد و با اشاره به خوارج نهروان ، سرضرب ، جایگاه علی را برای خود بلوکه کند .
تو می گفتی :
همه در برابر قانون یکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکید می کردی . که یعنی بدون استثنا ! ویعنی : قانون ، به رهبر و رییس جمهور و همه ی رییس ها از یک طرف ، ویک روستایی از طرف دیگر ، به یک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی .و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بیرونش کشیده ایم و به قهقرایی دور و نا پیدا پرتابش کرده ایم تا کسی سراغش را نگیرد . ما با غرور بر منبرها از امام علی و آن یهودی گمشده در تاریخ یاد می کنیم که به قاضی القضات خود امام علی مراجعه می کنند و امام علی – شکست خورده – از آن محکمه خارج می شود . و در این زمان ، آنچنان هیبتی از عدالت افراخته ایم که : حتی تجسم طرح شکایت یک روستایی بی نشان و آسیب دیده ، از رهبرمان یا از  رییس جمهور، یا از هر رییس صاحب نام ، خنده دار یا : کفرآمیز تلقی می شود .
تو می گفتی :
باید غبار غلیظ نشسته بر چهره ی قانون را زدود و قانون را از زیر پای مجریان قانون بدر کشید و سرجای بایسته اش نشاند .
تو می گفتی :
چهره ی مخوفی که ما و بزرگان و حکومتیان از دین پرداخته ایم ، هیچ ربطی به ذات دین ندارد . که دین ، هرچه دارد ، جز زیبایی نیست و زشتی های نشسته به چهره ی  آن ، فضولاتی است که خود ما  به آن افزوده ایم .
تو می گفتی :
درپیشگاه قانون ، اقلیت سنی و مسیحی و زردشتی و یهودی و حتی کافران کمونیست، همان حقوقی را دارند که اکثریت شیعه . این وعده ها را ما ، در روزهای آغازین این نظام ، به مردم خود دادیم و رای آری آنان را ربودیم و بلافاصله بعد از کسب رای ، بنای ناسازگاری با مردم خود را پی نهادیم.
تو می گفتی :
باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و بخاطر سالها بد اخلاقی ، از آنان دلجویی کرد و به میهن بازشان آورد . تو می گفتی : نخبگان فراوانی که به هر دلیل به ما پشت کرده اند و راهی هر کجا غیر از وطن خود شده اند ، حراج ظالمانه ی استعداد ها و سرمایه های این سرزمین بحران زده اند .
تو می گفتی :
ادبیات هتاکانه و بی شرمانه و وقیحانه و دهشتناک رسانه های ملی و حکومتی را باید روفت ، و به جای آن : ادب انسانی را برکشید .
تو می گفتی :
اگر ریسمان دزدانی چون معاون اول رییس جمهور را بگیریم و بکشیم، بزرگان و صاحب منصبانی به صحنه آورده می شوند که هم اکنون برمسندهای بظاهر زوال ناپذیر خویش آرمیده اند و سردر اموال مردم فرو برده اند . و می گفتی : به محض افشای دزدی های آنان ، بزرگان مخفی شده ، مفتضحانه از اریکه های دروغین شان به زیر می غلتند .
تو می گفتی :
عنوان و درشتی عنوان آدمها، نباید برای آنان مصونیت ایجاد کند . و می گفتی : آدمها هرچه از پله های یک مسندبالاتر می روند ، پاسخگویی و شفافیت عملکردشان باید بیشتر باشد .
خلاصه سید عزیز،
تو ازهمین ها می گفتی که طرف مقابل ، تو را برنتافت . چرا که طرف مقابل ، اتفاقا بنا برهمین ویژه خواری ها و ویژه سالاری ها داشته و دارد .از همان ابتدا هم معلوم بود که مواضع مته گون تو، و حضور نامحرم تو در خلوت غارتگری آنان، تحمل شدنی نیست.
تو می گفتی :
اگر یک شهروند بی نشان ، تقاضای حسابرسی از خلوتگاه مالی شهرداری و ادارات و وزارتخانه ها و ریاست جمهوری و آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان را داشت ، نباید آن شهروند بی نشان را ، و زن و بچه و خویشاوندان او را " پودر" کرد.
تو می گفتی :
طبق آیه های قرآن ، کشتن یک نفر بی گناه ، بمثابه کشتن همه ی مردم روی زمین است . و می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست .
سید عزیز ، می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست .
سیدعزیز ، گذران شب ها و روزهای حصاری را که در آن گرفتاری  شماره کن و انگشت بر روزی بگذار که سرفراز ، از میان بندهای گسسته ، پای بیرون می گذاری .
سنگینی دیو سیرتی رسانه های وقیح حکومتی را برشانه های خودشان وابگذار، که آنان در ابراز فهمی که لابد از دین خدا برداشته اند ،عکس سربرهنه ی همسر تو را برصفحه ی اصلی پرده ی نقالی خود گذاردند . ما اما ، از آبشار آسمان فهم، آموخته ایم که سربرهنگی را بر: برهنگی فهم ، و بر: بی فهمی و جهلی که چهره ی کریه خود را بزک کرده ، شرف و برتری بدهیم . ما ، با خزیدن به سایه ی سلامت و درستی ایمان همسرتو ، خود را در پناه پاکی ها و شایستگی ها می بینیم . درست همان سلامتی  که بسیاری از مدعیان امروزین دین از او بی نصیب و بی بهره اند .
سید عزیز،
زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت . او می توانست سه سال پیش از دنیا برود . او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود ، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود .
سرت سلامت سید،
به خودت ، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو اند ، نیک بنگر! جماعتی ، به زعم خود، آبروی تو را زیر پا نهادند و برآن پای کوفتند. آنان ، نابینا تر از آنند که برکشیده شدن تو را و آبروی تو را ببینند و باور کنند .
سید عزیز،
چشم به راه توایم . همپای روزگار. که او نیز با بازی های پنهان و آشکارخود ، چشم به راه توست.
تا ده سال دیگر ، بیست سال دیگر ، بسیاری از کسانی که با فهم تو گلاویز شدند ، همچون خود تو به دیار باقی خواهند شتافت . و دنیارا ، با همه ی اطوارش ، برای آیندگان باقی خواهند گذارد . آیندگانی که بنا ندارند سربه انبان فریب فرو برند و از آن سیر بخورند . آیندگانی که برباورهای درست خانه خواهند ساخت. و بسیاری از فضولات فکری و اعتقادی امروز ما را دور خواهند ریخت . و به ناب فهم و عقل و عشق ، دست خواهند برد .
بدا به حال من ، که از همین امروز، در رکاب فهم و عقل و عشق نباشم.
من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند.
من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند.
فرمان آزادی شما توسط ایشان ، قطعا برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیشتر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم ، سیزده ملیون ، کمتر یا بیشتر ، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم . چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان ، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می دهیم نیست . انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می آورد . بحرانی که اگر صبوری اش سرآید ، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام . و قطعا همه ی ما را خواهد روفت و به دره ای بی انتها در خواهد انداخت . بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه ، با رویگردانی از عبرت پذیری  ، خود را از مسیر آن بدر می بریم .
سید عزیز ،
پنجشنبه ی هفته ی گذشته ، با هزار مکافات ، و البته با همراهی و همکاری و تصویربرداری لحظه به لحظه ی حراست بیمارستان مدرس ، به دیدن مردی رفتم که سالها ، در آن رژیم و در این  رژیم ، زندانی بوده است . مردی که اکنون ، نفس های پایانی عمر پرفراز وفرود خود را فرو می برد و برمی آورد .
مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است .
مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است .
این روزها ، چه خوب که اخبار بیماری و درگذشت یک فوتبالیست در رسانه های ما تاب خورده و همه ی حساسیت ها و حیثیت رسانه ای و مملکتی ما را متاثرساخته است. و چه بد ، که عزت الله سحابی ، بی سرو صدا، رخت از این دنیا بر می بندد، تا دنیا را ، با همه ی وسعتش ، برای ما باقی گذارد. او اگر بجای سیاست در آن دوران تاریک ، می رفت و به کار دیگری روی می برد ، با استعدادی که داشت ، امروز رسانه ها ، اخبار ضربان قلب ثانیه به ثانیه ی او را رصد می کردند . ما اما با اطلاق جاسوسی و وطن فروشی ، او را و دیگرانی چون او را فرو کوفتیم تا خود بر فراز آییم . بربالین او ، به چهره ی رنجور و فرسوده و بیمار و چشمان بی فروغ او که نگریستم، این چند جمله را از او دریافتم :
ای همه ی دنیا خواهان،
دنیا به کامتان!
من راه خویش برگزیده ام ،
و در کشاکش این راه،
بندها را ،
با مرگ خود، بریده و رفتم .
دنیا برای شما.
سیراز آن بخورید.
سخت که سیر شدید،
حالا کمی بیاندیشید.
کار سختی ست ، نه؟
به این بیاندیشید که :
مرگ شما نیز در راه است .
سید عزیز ،
زمان با شتاب ، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می شود . تو قطعا ، سرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده است . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور .
من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم .
سید ، سرت سلامت و آسیب از تو دور . ما و همه ی مردم ، چشم به بیت رهبرمان می دوزیم تا به یک اشاره ی حضرت ایشان ، راه آزادی بر شمایان گشوده شود . گرچه چشم ما ، پیشتر به آسمان خداوند است . تا مگر ما را از بارش برکاتش متنعم سازد . که سرزمین فلک زده ی ما ، امروز، بیش از هر زمان دیگر، به این برکات محتاج است . آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟
آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟
خدایا خامنه ای ما را محافظت کن . ما به مهربانی او بیش تر نیازمندیم .
با احترام و ادب : محمد نوری زاد ۵/۳/۹۰
.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته