-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۸, یکشنبه

Posts from Khodnevis for 05/29/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بارسلونا....بارسلونا...

شاگردان پپه گواردیولا ۹۳ دقیقه بر تیم مچستر یونایتد فشار آوردند و خط دفاع‌شان را در یک‌سوم داخل نیمه زمین تیم قهرمان انگلستان قرار دادند.

از پیش از بازی، مفسران منتظر درخشش ستاره آرژانتینی بارسلون بودند. لیونل مسی، مرد سال فوتبال جهان در ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ بارها خط دفاع منچستر را به هم ریخت. یک بار گل زد و یک بار هم بعد از نفوذ، فضا را برای داوید ویا باز کرد تا مهاجم اسپانیایی بارسلونا، میخ سوم را درتابوت منچستر بکوبد.

گل نخست بازی را پدرو وارد دروازه فن‌درسار کرد تا بارسلونا در نیم اول پیش بیافتد، اما وین رونی هفت دقیقه بعد بازی را به تساوی کشاند.

این دومین جام قهرمانی باشگاه‌های اروپا است که بارسلونا تحت مربی‌گری گواردیولا برده است. نخستین بار، این بازیکن سابق بارسلونا در سال ۲۰۰۹ تیمش را به قهرمانی اروپا رساند.


 


آیا سرکوب عامل فروکش جنبش است؟

مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی فرصتی بود تا ببینیم کسانی که برای بدرقه این قهرمان ملی در ورزشگاه آزادی حضور پیدا کرده  بودند با سردادن شعارهای سیاسی یاد و راه او را گرامی داشتند. شاید این تجمع با شکوه و سر دادن شعارهای ضد حکومتی تلنگری باشد به تحلیلگرانی که مهم ترین عامل فروکش کردن اعتراضات (جنبش سبز) را سرکوب دولتی می‌دانند.


اولا می‌توان از تجمع اخیر به این نتیجه رسید که معترضان اگر بخواهند می‌توانند و اگر حکومت‌های استبدادی با سرکوب می‌توانستند جلوی اعتراضات سیاسی را بگیرند که هیچ انقلابی پیروز نمی‌شد. به بیان دیگر سرکوب و حذف و تشکیل حکومت پلیسی ماهیت نظام‌های استبدادی در مصر تونس لیبی سوریه یمن رومانی و ایران است و اصلا جنبش سیاسی در برابر نظام‌های سرکوبگر ایجاد می‌شود. اتکا به عامل سرکوب یک راه فرار برای مخفی کردن ضعف تئوریک در تحلیل جنبش است - و در عین حال به این معنی نیست که سرکوب یکی از عوامل فروکش اعتراضات نبوده.


جنبش تا امروز از جانب روشنفکران به شکل شعارهای سلبی مطرح شده. ما گفتیم «مرگ بر دیکتاتور» جنبش باید قادر باشد تا اهداف خود را مشخصا تعریف کند. اهدافی مانند کرامت انسانی، حقوق مساوی، بهبود وضعیت حقوق بشر و شعار هر شهروند یک رای، می‌تواند نمونه‌ایی از اهداف یک جنبش باشد.


دو مشکل دامن‌گیر جنبش شده. اولا سلطه گفتمان اپوزیسیون وفادار به رژیم که در نامه‌های سرگشاده آقایان محمد خاتمی و محمد نوری زاد تجلی یافته.


دوم برابر دانستن انقلاب و خشونت. تصور غلطی وجود دارد که از دل هر انقلابی یک خمینی بیرون خواهد امد.


 


امروز اگر «اصلاح‌طلبان» خود را هم سو با مطالبات جنبش مردمی تعریف کنند، خیانت است

 

شاید تیتر این موضوع کمی «رادیکال» یا حتی برخاسته از احساسات به نظر برسد، اما اجازه بدهید سریع ادعا کنم که چنین نیست، بلکه حرفی که در تیتر مطلب عنوان شده در حقیقت  یک واقعیت ساده و پیش پا افتاده است، و شرح آن هم راستش حتی چندان نیازی به نوشتن ندارد چرا که در واقع همه مان آن را می‌دانیم.
 
اجازه بدهید بحث را با این نکته ساده آغاز کنیم که  اصولا کلمه «اصلاح‌طلب» یک بخشی محذوفی دارد که اگرچه گفته یا نوشته نمی‌شود، اما به هر حال معنی‌اش در بطن  عبارت موجود است، و آن بخش محذوف عبارت است از «جمهوری اسلامی» و «ولایت فقیه.»  به عبارت دیگر، هروقت میگوئیم  «فلانی اصلاح طلب» است، در واقع آنچه داریم میگوییم این است: «فلانی معتقد به تلاش سیاسی برای اصلاح سیستم جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه است.»

اما اگر این را قبول دارید که اعتقاد به جمهوری اسلامی و اعتقاد به ولایت فقیه در بطن مفهوم «اصلاح‌طلبی» واقع شده است، آنوقت طبعا با این نکته نیز توافق  خواهید داشت که:  اگر جنبش مردمی آزادی‌خواهی در ایران به دنبال عوض کردن جمهوری اسلامی به یک سیستم سیاسی دموکراتیک و مبتنی بر اصول  غیر دینی است، و اگر جنبش مردمی آزادی‌خواهی در ایران به دنبال حذف کردن سیستم ولایتی است (سیستمی که در آن به یک فرد این قدرت داده میشود که فرای قانون و فرای آراء مردم اراده  خود را بر تمام جامعه تحمیل کند)، آنگاه تفکر و عقیده «اصلاح‌طلبی» امروز دقیقا در  جهت متضاد با خواسته مردم قرار می‌گیرد، چرا که اندیشه «اصلاح‌طلبی» محدوده های سیاسی خودش را در تضاد با دو تمایل  سیاسی تعریف میکند: ۱) تفکری که خواستار ثابت ماندن و عدم تغییر  وضعیت کنونی است، و ۲) تفکری که خواستار تغییر اصولی وضعیت کنونی است.  اگرچه اصلاح‌طلبان بنا به این  تعریف خود را در تقابل با اصول گرایان می‌یابند، اما این واقعیت آنها را هم سو با حرکت مردمی برای رهائی از جمهوری اسلامی قرار نمی‌دهد، بلکه بر عکس، به دلیل نیاز وجودی آنها به برقرار ماندن چارچوب نظام حاضر (اگر جمهوری اسلامی در میان نباشد، اصلاح طلبی مفهوم و موجودیتی نخواهد داشت)، آنان عملا در تضاد با خواسته های جنبش مردمی قرار می‌گیرند.

بنا بر این، و بخصوص با توجه به این واقعیت آخر است که در تیتر عنوان گردید که  امروز اگر اصلاح‌طلبان بخواهند هویت و مطالبات سیاسی خویش  را با شفافیت و صداقت بیان کنند، بایستی آن مطالبات  را در تضاد با خواست‌های جنبش مردمی عنوان کنند، چرا که جنبش مردمی اکنون طالب پایان سیستم حکومتی جمهوری اسلامی، و حذف مدل ولایتی می‌باشد، و کوشش  اصلاح‌طلبان برای استفاده از «رانت» پشتیبانی مردمی از طریق عدم شفافیت و صداقت در مورد آن  تضاد، تعریفی نخواهد داشت به جز «خیانت».

 


 


نیمه خرداد؛ زمان برخورد با مشایی؟

یک منبع نزدیک به «تیم مشایی» امروز به خودنویس گفت که برخی از اعضای «تیم» نگران برخوردهای حذفی شدیدتر در روزهای آینده هستند. به یکی از افراد «تیم» گفته شده که مشایی در روزهای ۱۲ تا ۱۵ خرداد بازداشت خواهد شد.

یک تحلیل‌گر مقیم تهران [نام محفوظ] در این باره با شک و تردید برخورد کرد، اما گفت به‌واسطه سخنانی که این روزها از رحیم مشایی در باره «ظهور صغری» نقل شده و او نیز این گفته‌ها را تکذیب نکرده، طرفداران مشایی امیدوارند تا ۱۴ خرداد اتفاقی بیافتد و گروه مقابل هم می‌خواهند بخت هر کار غیر منتظره‌ای را از او بگیرند.

اما شایعه دیگر، تابعیت دوگانه رحیم مشایی است. گرچه این مساله با توجه به محدودیت‌های اعمال شده بر دارندگان‌ سمت‌های حساس دولتی به راحتی قابل پذیرش نیست، اما می‌تواند ایجاد مانع برای خروج او به کشوری دیگر مناسب باشد.

گفته می‌شود با اعترافات پرویش سطوتی علی مشایی که آزادی از زندان و امکان خروج از کشور را برای‌اش فراهم کرد، و همچنین پرونده‌سازی‌های مالی بزرگ علیه مشایی، احتمال برخورد قوی قضایی با او در طی روزهای آینده بعید به نظر نمی‌رسد.

منبع نزدیک به تیم مشایی گفت که افراد این گروه می‌گویند که «تیم» شناسایی شده و فهرستی از تمام این افراد در اختیار دستگاه‌های اطلاعاتی است.

 


 


در شیراز اتفاق افتاد: «مرگ بر مشایی منحرف!»

به گزارش صراط نیوز، سرپرست قبلی استانداری هماهنگی کامل را با «جریان انحرافی» نداشته است با فشار از سوی این جریان مجبور به استعفا شده است و «مردم» شیراز نیز پس از شنیدن این اتفاق با پیامک یکدیگر را با خبر کرده و در مقابل استانداری فارس تجمع کردند. احتمالا اشاره این سایت به مردم، گروهی از طرفداران «رهبری» است. تقابل گروه‌های مخالف و موافق به تجمعی مقابل استانداری و قفل کردن دروازه استانداری فارس انجامید.

سایت دست راستی مشرق نیوز هم نوشت که بعد از انتصاب حسینی به سرپرستی، فشارهای فراوانی به وی وارد شد تا استعفا دهد، که با مقاومت حسینی روبرو شد. مشرق نیوز علت را «مقاومت حسینی در برابر جریان انحرافی» دانسته است.

به نوشته مشرق نیوز، تغییر و تحولات در استانداری فارس با اعتراض امام جمعه شیراز هم روبرو شده است.


 


بنی‌صدر: هاشمی رفسنجانی بانی تقلب برای یک‌دست کردن حاکمیت بود

ابوالحسن بنی‌صدر، اولین رییس جمهوری ایران معتقد است که بحث تقلب در انتخابات از مجلس اول شروع شده و بانی‌اش هم هاشمی رفسنجانی است. بنی‌صدر در گفتگو با خودنویس می‌گوید:«هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه گفت که رفتیم پیش "امام" وقتی بنی‌صدر رییس جمهور شد، گفتیم این که نشد، امام گفت مجلس را به دست بگیرید، یعنی جواز تقلب را آن آقا [آیت‌الله خمینی] به اینها داد.»

بنی‌صدر معتقد است که تمام تلاش آن زمان کسانی مثل هاشمی رفسنجانی برای یک‌دست کردن قوا بود.

بنی‌صدر می‌افزاید که همان زمان هیات‌های بازرسی به ریاست ۱۰ قاضی دیوان عالی کشور که از طرف بر انتخابات نظارت کرده بودند، گزارش تقلب را داده بودند و قرار بود به مساله پیش از آغاز به کار مجلس رسیدگی شود که آیت‌الله خمینی مانع شده است. بنی‌صدر می‌گوید که آیت‌الله خمینی اعتقادی به رای مردم نداشته است.

بنی‌صدر همچنین درمورد نقش هاشمی رفسنجانی برای برکناری‌اش می‌گوید: «نقش مهم را آیت الله خمینی داشت و هاشمی تنها دستیار او بود...به کتاب «عبور از بحران» هاشمی رفسنجانی هم رجوع کنید، می‌بینید که نوشته "به‌دستور امام"...آقای هاشمی هرگز توانایی انجام کاری از روی استقلال را نداشته، دوره آقا خمینی این طور بود، دوره آقای خامنه‌ای هم که شد رهبر، درست است که به حرفش گوش نمی‌کرد، اما در سایه "مقام معظم رهبری" عمل می‌کرد».

بنی‌صدر همچنین در باره مقایسه محمود احمدی‌نژاد با «بنی‌صدر» از سوی هاشمی رفسنجانی گفت: «آنها می‌گویند که من با آقای خمینی رودر رو شدم، بنابرین هر وقت رودر رویی پیش می‌آید، می‌گویند که این آغازگرش بنی‌صدر بوده است، منتهی موضوع دعوا آن زمان غیر از موضوع دعوای احمدی‌نژاد و خامنه‌ای است موضوع دعوا حقوق بشر، دموکراسی، حقوق ملی بود، آزادی بود....الان موضوع دعوا بین گرایش‌های اصول‌گرا بر سر قدرت است. آن زمان اختلاف ناشی از این می‌شد که مقام رهبری و ولایت فقیه، ناسازگار است با اداره امور کشور [ از طرف فردی دیگر] اگر حتی مثل آقای احمدی‌نژاد انتخابش قلابی هم بوده باشد، مزاحمت بوجود می‌آید بین آن تصدی و رهبری.»

بنی‌صدر افزود که موقفقیت رییس جمهوری در کارش خود به خود به معنای «بی‌معنی» بودن رهبری است. عدم موفقیت هم بر می‌گردد به دخالت رهبری، حتی اگر در مورد احمدی‌نژاد باشد که «دست‌پخت» خود رهبری است. از نظر بنی‌صدر، «صاحب اختیار» شدن رییس جمهوری به معنای محدود کردن ولایت مطلقه است و وقتی به عمل در می‌آید، نافی ولایت مطلقه می‌شود، در نتیجه در دوران ۳۲ سال، هیچگاه رهبر اجازه عمل آزادانه رییس جمهوری داده نشد و نگذاشت او[بنی‌صدر] کار خودذ را بکند، فقط بعد از مرگ آیت‌الله خمینی به‌واسطه به قدرت رساندن خامنه‌ای از سوی هاشمی رفسنجانی [با تقلب]، نزاع از نوع دیگر این بود که هاشمی رفسنجانی خودکامه بود. در دوران خاتمی هم دعوا بود که رهبری مانع کار او می‌شد و رییس جمهوری عملا تدارکاتچی بود.

گفتگوی کامل خودنویس با ابوالحسن بنی‌صدر را می‌توانید اینجا بشنوید.

 


 


کودک سیزده ساله سوری زیر شکنجه جان داد

 

 

حمزه الخطیب، پسر بچه سیزده ساله‌ای که در تظاهرات  مردم درعا دستگیر شده‌بود،زیر شکنجه‌های نیروهای پلیس سوریه کشته‌شد.مردم درعا و دیگر مخالفان و معترضین سوری، امروز شنبه را به نام وی نامگذاری کرده‌اند و صفحه فیس بوک« الثوره السوریه » که بیش از ۱۸۸۰۰۰  عضو دارد از مردم خواسته‌است نام این شهید جوان سوری را گرامی بدارند. 

 در حالی که روز گذشته دکتر شهرزاد بو از مقر یونیسف  در دمشق بر لزوم مراقب و حفظ وضعیت زندگی کودکان سوری و حفظ سلامت آنها تاکید کرده‌است معترضین سوری در صفحات فیس بوک خود می‌نویسند:« کودکان ما به دست دولت جنایتکار سوریه کشته می‌شوند و یونیسف به دنبال حفظ سلامت کودکان سوری است و این بیشتر به طنزی غریب شبیه است.» 

صفحات فیس بوک امروز از مردم خواسته‌اند تصاویر بشار اسد را به آتش بکشند و درخیابان‌ها برای گرامی‌داشت نام و یاد جوان‌ترین جان باخته تظاهرات ضد دولتی جمع شوند.

فارس ابوالغریب به خبرنگار خودنویس می‌گوید:« برایم باور کردنی نیست. وقتی به صورت اسما الاسد نگاه می‌کنم که خودش سه فرزند دارد و همیشه در راه اندازی مراکز و سازمان‌های حمایت از کودکان و زنان فعال بوده، چطور می‌تواند همسر مردی باشد و اجازه دهد پسر بچه معصوم سیزده ساله‌ای زیر شکنجه جان بدهد؟ یعنی حتی حس مادرانه نیز در این انسان‌ها مرده است؟باور نمی‌کنم.»

 

ویام منتدی، ساکن مصر که مدتی را در یکی از سازمان‌های  دولتی سوریه کار کرده‌است و  به بشار اسد تمایل داشته در پاسخ سوال خبرنگار خودنویس درخصوص این جنایت می‌گوید:« نمی‌توانم باور کنم دولت سوریه اینطور علیه مردمش عمل کند. حس می‌کنم چیزی  اشتباه در حال رخ دادن است . امکان ندارد دولت سوریه کودکانش را بکشد. »‌او در پاسخ به این سوال که آيا می‌تواند منکر اینهمه فیلم و عکس شود سکوت می‌کند و تنها می‌گوید:«‌باور نمی‌کنم»

پیکر حمزه  روز چهارشنبه در حالی به خانواده او تسلیم شد که آثار شکنجه وحشیانه بر تمامی پیکر او مشهود بودو بر پایه اخبار از وضعیت ۲۵ نفر دیگر از  معترضین که همراه حمزه دستگیر شد بودند خبری در دست نیست.

یکی از صفحات فیس بوک ضد دولت سوریه در یکی از پست‌‌های خود نوشته:«‌خاینین به ملت سوریه به زیبایی و مهارت راه رهبران ایرانی خودرا در قتل عام جوانان و مردم سوری پیش گرفته‌اند.»

 

 

 

 

 


 


اعتراف به افزایش نارضایتی مردم از زبان رییس بازرسی کل کشور

بنا به گفته مسوولان نظارتی، بی‌توجهي دستگاه‌هاي اجرايي به حقوق «شهروندان» و «بيت‌المال» همچنان رو به افرایش است.  نارضايتي مردم از دستگاه‌هاي اجرايي در به حدی رسیده که مسوولین نظام جمهوری اسلامی ناگزیر به پذیرش آن شده‌انند و خود «قانون‌گریزی» مدیران منسوب دولت را دلیل این  نارضایتی می‌دانند، آنچنانکه در سال گذشته سيدفاضل موسوي، عضو كميسيون اصل ۹۰ مجلس شوراي اسلامي، يعني كميسيوني كه به عنوان آخرين راه تظلم‌خواهي شناخته مي‌شود، در گفت‌وگويي اعلام كرد علت افزايش حجم شكايات از دستگاه‌هاي دولتي اين است كه سازمان بازرسي كل كشور از انجام وظيفه اصلي خود كه نظارت بر نحوه عملكرد مسوولان اجرايي است، غفلت می‌کند. این عضو کمسیون اصل نود  اعلام کرده بود که بر این باور است سازمان بازرسي كل كشور به خاطر تمركز بر فعاليت‌هاي تخصصي، از اصل و ماهيت خود فاصله گرفته و از اصلي‌ترين وظيفه خود تا حدي غافل شده است.


به گزارش  خبرگزاری فارس روز پنجشنه پنجم خرداد مصطفي پور محمدي ریيس سازمان بازرسي كل كشوربا حضور دریک  برنامه تلویزیونی بنام «نگاه دوم» ضمن گزارش ازپرونده‌های در حال رسیدگی  به شکایات مردم  توسط  سازمان تحت سرپرستی خود گفت که دستگاه‌هاي ارائه خدمات به مردم  بيشترين ميزان شكايت را دارند. وی همچنین گفت: «در بررسي‌ها متوجه شديم امسال ميزان رضايتمندي مردم چند درصد كاهش يافته است. اين مساله در برخي از ابعاد به ۱۰ يا ۱۵ درصد نارضايتي رسيده و در تعدادي از ابعاد هم تغييري نكرده. البته در چند بعد هم شاهد رشد رضايتمندي‌ها بوده‌ايم اما نمي‌توان در اين زمينه جمع‌بندي كاملي را ارائه داد هرچند در كل، رضايتمندي ۳ تا ۵ درصد كاهش يافته است.»  رییس سازمان بازرسی کل کشور همچنین  در باره بيشترين درصد شكايت مردم از دستگاه‌هاي دولتي اضافه کرد که دستگاه‌هاي ارائه خدمات بالاترين آمار شكايت را داشته‌اند و بانك‌ها، قوه قضائيه، بيمه، بهداشت و درمان صاحب بيشترين آمار شكايت هستند.


  بنا بر گفته‌ی  رییس سازمان بازرسی کل کشور، عملکرد قضات و  دیر آمدن آنها و تاخیر در رسیدگی به شکایات مردم از موارد نارضایتی مردم است. پورمحمدی می‌گوید که در خصوص رسیدگی به شکایات از قوه قضائیه گزارشي براي رياست قوه قضائيه ارسال و قرار شده تصميماتي براي بهبود حضور قوه  قضات و رسيدگي بهتر به مشكلات مردم گرفته شود. همچنین این مقام مسوول در ارتباط با مبارزه با فساد اظهار گفت: «در بسياري از مواقع در اين زمينه موانعي وجود دارد. براي مثال در سال ۸۸ پرونده‌هاي تخلف بزرگ ما ۳۰۰ پرونده بود كه آن را به بيش از ۵۰۰ مورد رسانديم و امسال هم رقم آن به ۷۵۰ مورد رسيده است، البته هزاران هزار شكايت در زمينه‌هاي مختلف وجود دارد.»

گفتنی است  که این شکایت‌ها و نارضایتی مردم از دستگاه‌های اجرایی در حالی‌است که پیش از این شورای عالی اداری در نودمین جلسه مورخ ۲۵/۱/۱۳۸۱ بنا به پیشنهاد سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور، به منظور تکریم و جلب رضایت مردم و ارباب رجوع نسبت به عملکرد واحدهای اجرایی کشورطرحی را  تصویب نمود و به  کلیه وزارت‌خانه‌ها،‌ سازمان‌ها، مؤسسات و شرکت‌های دولتی، شرکت‌ها و مؤسساتی که شمول قانون بر آن‌ها مستلزم ذکر یا تصریح نام هستند، از جمله نیروی انتظامی، شهرداری تهران و سایر شهرداری‌ها، بانک‌ها و شرکت‌های بیمه، هم‌چنین مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی و نهادهای انقلاب اسلامی که از بودجه عمومی دولت استفاده می‌کنند ابلاغ کرد و همه دستگاه‌های  اجرایی کشور را ملزم  به رعایت  ده مورد از طرح تصویب شده  نمود. اما با این حال بنا بر گفته رییس  سازمان بازرسی  کل کشور نارضایتی  مردم  از دستگاه‌های اجرایی  کشور همچنان رو به افزایش است. 




 


از کوزه همان برون تراود که در اوست!!

 

نوبت محمد نوری‌زاد که  چند روزی به جلد مخالف حکومت در آید ،به زندان برود، چند نامه سرگشاده نیز بنویسد، به سر رسید و روی اصلی‌ خود را نشان داد و از جانب خود و سیزده میلیون رای دهنده تقاضای بخشش موسوی و کروبی را کرده و افزوده  «آزادی این دو بر مقبولیت رهبری خواهد افزود» و « ما و همه مردم! چشم به بیت رهبرمان می‌دوزیم»، حال به نظر می‌رسد که چند صباحی دیگر به عنوان مخالف سر از اروپا و آمریکا در بیاورد و مانند دیگران پیراهن یقه بسته را با کراوات عوض کرده و چادر و چاقچور عیال مربوطه به روسری گًل منگلی یا کلاه مخملی و کت رنگی‌ عوض گردد. اینها همان مصداق ضرب‌المثل «از کوزه همان برون تراود که در اوست!» هستند.

چند روز قبل هم خاتمی ( تدارکاتچی سابق)  از مادران، پدران و اقوام آنهائی که به دستور ولی‌ فقیه و عواملش کشته، شکنجه، زندانی و مورد تجاوز قرار گرفتند خواست که ازولی‌ فقیه عذر خواهی‌ کنند. سردار سازندگی و امیرکبیر رژیم هم برای عقب نماندن از قافله به میدان آمد و اعلام کرد:«بعد از  برکناری بنی صدر مردم به وحدت رسیدند و ایران ۲۰۰ هزار کشته از بعد از سال ۴۰ داده است که اکثرا در قبل از انقلاب! و بمباران‌ها کشته شدند!»

اول کمی‌ به دروغ بزرگ این سردار نظام ندیده به پردازم وبه آمار اعلام شده توسط خود حکومت اسلامی بعد از جنگ به نقل از ویکی پدیا اشاره می‌کنم:
«بر اساس آمارهای بین‌المللی، جنگ عراق و ایران ۶۲۷ میلیارد دلار هزینه برای دولت ایران و ۵۶۱ میلیارد دلار هزینه برای دولت عراق به همراه داشت. همچنین هزینه بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ برای ایران ۶۴۴ و برای عراق ۴۵۲ میلیارد دلار برآورد می‌شود. بر همین اساس در طول این جنگ ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ انسان کشته و زخمی شدند که از این میان ۲۶۲٬۰۰۰ ایرانی و ۱۰۵٬۰۰۰ عراقی کشته شده‌اند.»

«تلفات این جنگ براساس آمار رسمی حکومت ایران، جنگ تحمیلی ۲۱۳٬۰۰۰ ایرانی کشته و ۳۳۵٬۰۰۰ ایرانی معلول و ۴۲٫۶۱۸ اسیر و ۷۰۰۰ مفقود الاثر و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت بر جامعه ایران وارد کرده‌است. در حال حاضر، ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار اراضی ایران همچنان آلوده به مین است.[نیازمند منبع] جنگ عراق و ایران، بعد از جنگ ویتنام که ۱۵ سال به طول انجامید، دومین جنگ طولانی قرن بیستم بود(جنگ جهانی اول ۴ سال و جنگ جهانی دوم ۶ سال به طول انجامید) مدافعان ایرانی برای دفاع از خرمشهر ۳۵ روز جنگیدند. در حالی که در باز پسگیری خرمشهر، ایران ۲ روزه موفق شد.»(ویکی پدیا)

ملاحظه بفرمایید سردار کم حافظه در سال ۶۸ آمار تلفات ایران در طی‌ ۸ سال جنگ را ۲۱۳،۰۰۰ نفر اعلام می‌کند که خود ۱۳ هزار نفر بیشتر از آمار کنونی او از سال ۴۰ تاکنون است!

حال آمار کشتار۵۷ به بعد در پشت بام مدرسه، خیابان‌ها، دههٔ ۶۰، کردستان، گنبد کاووس، تبریز و.....کلّ ۳۲ سال اخیر در داخل و خارج و تعداد معلولان که سال‌ها بعد بر اثر شدت جراحت از بین رفتند را به آن اضافه کنید به چه رقمی‌ خواهید رسید خود با یک ماشین حساب کوچک محاسبه کنید  تا این دروغگویان رسواتر از این گردند.

اکنون به مقایسه آمار تجهیزات ایران و و عراق در اواخر حکومت شاه ایران و آغاز حکومت اسلامی و خاتمه جنگ دقت کنید.(ویکی پدیا)

نابرابری توازن قدرت (۱۹۸۰-۱۹۸۷) عراق ایران
تانک در سال ۱۹۸۰ ۲۷۰۰ ۱۷۴۰
تانک در سال ۱۹۸۷ ۴۵۰۰ ۱۰۰۰
هواپیمای جنگنده در سال ۱۹۸۰ ۳۳۲ ۴۴۵
هواپیمای جنگنده در سال ۱۹۸۷ ۵۰۰+ ۶۵
بالگرد جنگنده در سال ۱۹۸۰ ۴۰ ۵۰۰
بالگرد جنگنده در سال ۱۹۸۷ ۱۵۰ ۶۰
توپخانه در سال ۱۹۸۰ ۱۰۰۰ ۱۰۰۰+
توپخانه در سال ۱۹۸۷ ۴۰۰۰+ ۱۰۰۰+

 

همانطور که ملاحظه می‌کنید تجهیزات ایران در بعضی‌ موارد تا ۸ برابر کاهش و ارتش عراق تا ۴ برابر افزایش دارد و این همان زمانی‌ است که همین رفسنجانی‌ و رضائی سراسیمه به نزد خمینی می‌روند و جام زهر را به او می‌دهند که بنوشد و عطش خونخواری خود را با کشتار هزاران انسان در بند تسکین دهد.

نکته دیگر تعداد آماری که بعضا مثل نقل و نبات از دهان این برادران مکتبی‌ در میاید و جالب آنکه به نمایندگی از طرف همه آنها نیز حکم و فتوا صادر میکنند.کمی‌ به ماهیت این آمار‌ها و سلامت آن که آیا واقعاً رای یکنفر در حکومت‌های بسته و استبدادی است ؟ اشاره می‌کنم:

۱۰۰% مردم عراق چند ماه قبل از سرنگونی صدام ریاست جمهوری او رای دادند ( یعنی‌ حتا در سراسر عراق یک مخالف هم نداشت) همین مردم چند ماه بعد پس از حمله آمریکا سر مجسمه صدام را در خیابان‌ها میگرداندند ، مخفیگاه پسران او را به ارتش آمریکا اطلاع دادند و خود او را از سوراخی بیرون کشیده و چند ماه بعد به دار آویختند و در خیابان‌ها به رقص و پایکوبی پرداختند.

در حکومت اسلامی خمینی( مردی با احساس هیچ به ایران) در فروردین ۵۸ گفت: «جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیش و نه یک  کلمه کم»، و بعد در کمتر از ۲۴ ساعت اعلام شد که ۹۸.۲% از بیست و اندی میلیون رای دهنده که از ۱۶ ساله‌ها هم استفاده شده بود به جمهوری اسلامی آری گفتند، یعنی‌  بیشتر زرتشتیان، ارمنی‌ها، آسوری‌ها، یهودی‌ها و سنّی‌ها و مخالفان که خود نیز یکی‌ از آنان بودم به جمهوری اسلامی آری گفتیم و اکنون رای گیری‌های بعدی:

۱-در بهمن ۵۸ در  اولین انتخابات رژیم اسلامی که بنی صدر، مدنی، قطب زاده ، خلخالی جلاد، صادق طباطبایی‌ و حبیبی شرکت داشتند که بنی صدر با ۱۰،۷۵۳،۰۰۰ رای ( ۷۵%) منتصب شد.

۲- ۱۷ ماه بعد در آمرداد ۶۰ پس از عزل بنی صدر، این بار رجائی با ۱۲،۷۷۰،۰۰۰  رای (۹۰%)  منتصب میگردد ،دیگر افراد ،پرورش، شیبانی و عسگر اولادی مسلمان هستند.

۳- یک ماه و نیم ماه بعد خامنه‌ای با ۱۵،۹۰۵،۰۰۰ رای (۹۵%) منتصب شد دیگران پرورش، زواره‌ای و غفوری فرد بودند که برای مدت ۸ سال موسوی نخست وزیر همین خامنه‌ای بود.

 

همانطور که می‌بینید در کمتر ۱/۵ سال بالای ۵،۰۰۰،۰۰۰ به آرای نفر اول اضافه می‌شود، بعد از آن دو دوره رفسنجانی‌ رئیس جمهور اسلامی می‌باشد که بعد از کشتار میکونوس و فراخوان سفرای اروپایی از ایران، بحران مشروعیت رژیم  و اعلام جرم علیه رفسنجانی‌ و سه نفر دیگر از وزیران او، خاتمی از صندوق کتابخانه مرکزی بیرون میاید و با ۲۰ و ۲۱ میلیون رای رئیس جمهور اسلامی دو دوره بعدی  است که بعد‌ها خود اقرار کرد که یک تدارکچی بیش نیست.

می‌بینید که در رژیم استبدادی و بسته آخوندی تعداد کاندیدا‌ها از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند که بایستی مطیع و پیرو ولی‌ فقیه باشند و عملا بی‌‌اختیار هستند. و از بین آنها یکی‌ بر حسب موقعیت رژیم در داخل و خارج توسط ولی‌ فقیه انتخاب و از صندوق بیرون آورده میشود و یک رای با یک میلیون یا ۲۰ میلیون عملا فرقی‌ ندارد و تاًثیری نیز در نتیجه ندارد چون قدرت در دست ولی‌ فقیه است و مردم نیز تنور انتخابات را برای نشان دادن چهره مردمی رژیم در خارج گرم میکنند.

حال این سیزده میلیون به نمایندگی نوری زاد یا  بیست و اندی میلیون به ادعای  مخالفان احمدی نژاد آعدادی هستند که بر حسب نیاز توسط عوامل رژیم در زمان‌های مناسب برای پیشبرد مقاصد حکومت بکار گرفته می‌شود.

روش دیگر رژیم مستبد و بسته که سال‌ها است تاریخ جعلی به خورد جوانان و نوجوانان ما میدهد در تاریکی‌ نگاه داشتن مهره‌های ۳۰ سال پیش خود به مدت  ۲۰-۳۰ می‌باشد که در آن‌زمان در قدرت بودند و مستقیم یا غیر مستقیم در کشتار مردم، طولانی‌ شدن جنگ و استحکام پایه های  رژیم دست داشتند،  که در موقع لزوم آن هارا دوباره به میدان بیاورد و لباس آزادیخواهی و دمکراسی   بر آن‌ها به پوشاند  طبیعی است نسل جدید رای دهندگان که آن سال‌ها وجود نداشتند و اطلاعی از سوابق افراد  ندارند در صف لشکریان طرفدار آن شخص در امده و در موقع لزوم خاتمی دیگری ظهور کند و به بقای رژیم چند صباحی افزوده گردد. ولی‌ این حربه نیز بر ملا گردیده و رژیم راهی‌ جز سر نهادن به خواست مردم نخواهد داشت.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته