-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

Latest News from Norooz for 05/25/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی بمناسبت در گذشت ناصر حجازی اطلاعیه ای بشرح زیر صادر کرد :
انا لله و انا الیه راجعون
ناصر حجازی بزرگ دروازبان افسانه ای تیم ملی فوتبال ایران، برای همیشه از میان ما رفت و نه تنها جامعه ورزشی را داغدار کرد بلکه تمام آن ها که قلبشان به عشق وطن می تپد را به عزای خود نشاند. بزرگی او نه تنها از آن روست که در دوره حضور خود در تیم های فوتبال به ویژه تیم ملی، افتخارات بزرگی را نصیب ورزشکاران و کشور کرد، بلکه از آن جهت است که نه در عرصه ورزش و نه در جامعه، نه اهل کرنش بود و نه همراهی با قدرت. او همواره در برابر ناراستی ها و بی عدالتی ها منتقد بود و با زبان صریح خود معترض و این بزرگترین یادگاری است که ناصر حجازی در میان ما گذاشت و همینها بود که محبوبیت او را در میان اقشار مختلف جامعه و طرفداران رنگ های مختلف رقم زد.
هیچ گاه فراموش نمی کنیم آن هنگامی که ناصر حجازی درد مردم جان بر لبش رساند و در اعتراض به سیاست های ناکام اقتصادی فریاد بر آورد. همین بود که باعث شد متولیان به جای گوش کردن به سخنان او که سخن مردم و از سر دلسوزی بود و تلاش برای بهبود وضعیت، تلاش به خاموش کردن صدایش کردند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی، ضمن عرض تسلیت از دست رفتن ناصر حجازی به خانواده و دوستداران او، از تمام مردم شریف ایران دعوت می کند تا با حضور در مراسم تشییع جنازه این بزرگ مرد تاریخ ایران که چهارشنبه ساعت 8 بامداد از ورزشگاه آزادی تهران آغاز می شود، حضور به هم رسانند.
امید است که حضور پرشمار مردم برگ تاییدی باشد بر تمام ارزش هایی که ناصر حجازی به خاطر آن ها از بسیاری از آن چه می توانست به آن دست یابد گذشت و تسلایی باشد برای بازماندگان او.
شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی
03/03/1390
 


 


اصل 39- هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.


 


جبهه مشارکت ایران اسلامی پس انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری بیشترین تعداد زندانی و دستگیری را در میان احزاب اصلاح طلب متحمل شد و در حال حاضر دبیرکل این حزب در زندان به سر می برند و اکثر اعضای بلندپایه حزب با قرار وثیقه در مرخصی به سر می برند.

اسامی یاران دربند جبهه مشارکت ایران اسلامی به شرح زیر است:
1- دکتر محسن میردامادی
دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی، نماینده مردم تهران و رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم

2- دکتر عبدالله رمضان زاده
قائم مقام دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی، سخنگوی دولت دوم سیدمحمد خاتمی

3- دکتر سیدمصطفی تاج زاده
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، معاون سیاسی وزیر کشور در دولت خاتمی

4- مهندس محسن صفایی فراهانی
عضو شورای مرکزی و رئیس هیات اجرایی جبهه مشارکت ایران اسلامی، نماینده مردم تهران در مجلس ششم و رییس اسبق فدراسیون فوتبال

5- دکتر محسن امین زاده
عضو موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی، معاون وزیر امور خارجه در دولت سیدمحمد خاتمی

6- دکتر داوود سلیمانی
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی، نماینده مردم در مجلس ششم

7- مهدی محمودیان
عضو کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی

8-  محمد اسماعیل صحابه
عضو شاخه جوانان جبهه مشارکت ایران اسلامی

9- مهندس ابراهيم شريف‌پور
عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی

10- محمد صابر عباسیان
عضو جبهه مشارکت منطقه فارس

11- مهدی اقبال

عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی

12- محمد حسین خوربک

عضو کمیته دانشجویی و دبیرکمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت


 


جنبش اصلاحي در دوره موسوم به دوم خرداد (1384-1376) براي دموكراسي چه كرد؟ عده‌اي از منتقدان پاسخشان به اين سؤال منفي است. آنها مي‌گويند دوم خردادي‌ها نه فقط در تغيير و اصلاحِ دموكراتيكِ قانون اساسي ناتوان بودند، حتي نتوانستند قانونِ انتخابات استصوابي را به نفع يك انتخابات تا حدودي منصفانه‌تر به تصويب برسانند. در مقابل اقتدارگرايان مسلمان با تمسك به همين قانون استصوابي توانستند با انجام يك انتخابات مهندسی شده اغلب اصلاح‌طلبانِ دوم خردادي را از عرصة رقابت انتخاباتيِ مجلس هفتم، مجلس هشتم و رياست جمهوري دوره نهم و بعد دهم حذف كنند. لذا گفته مي‌شود كه دوم خردادي‌ها، و در رأس آنها محمد خاتمي، به رغم حمايت‌هاي ميليوني مردم بيشتر فرصت‌سوزي كرده و توفيقي در دموكراتيك كردنِ حكومت نداشتند. اين سخن منتقدان را مي‌توان به بيان ديگري ذكر كرد: اگر دوم خردادي‌ها در دوره اصلاحات حاملان يك “رخداد تعيين كننده” مي‌شدند، آنگاه مي‌شد از موفقيت دموكراتيك آنها در عرصه سياسي دفاع كرد. در يك انتظار حداقلي اين رخداد تعيين كننده مي‌توانست اصلاح قانون استصوابي انتخابات باشد و در يك انتظار حداكثري آن رخداد تعيين كننده مي‌توانست اصلاح يا تغيير قانون اساسي به نفع سازوكارهاي دموكراسي باشد. صحنه سياسي ايران، در دوره مذکور شاهد رخدادهاي زيادي بود، اما هيچكدام از آنها حتي به نفع تحقق يك دموكراسي حداقلي (به معناي امكان انجام يك انتخابات آزاد و با حضور احزاب واقعاً رقيب) تعيين كننده نبود.
اين نوشته كوشش مي‌كند با منتقدان فوق كه كارنامة دموكراسي‌خواهي جنبش دوم خرداد را تقريباً منفي مي‌دانند، مخالفت كند. به نظر نگارنده ارزيابي منفي از دستاورد دموكراتيك دوم خرداد مبتني بر “الگوي ارزيابي متعارف” از روند دموكراتيزاسيون (دموكراتيك شدنِ) كشورها است. در اين الگو معيار اصلي در ارزيابيِ توفيق يك روند دموكراتيك، انجام رخدادهاي تعيين كننده‌اي مثل تغيير حكومت است. اما در “الگوي ارزيابي متأخر” چند معيار مورد توجه قرار مي‌گيرد. طبق اين الگو اگرچه دستاورد دموكراتيك دوم رخداد خيره كننده نيست اما قابل دفاع است و در نزديك كردن جامعه ايران به دموكراسي مؤثر بوده است.
الگوي ارزيابي
در الگوي متعارف، يكي از شاخص‌هاي اصلي برقراري دموكراسي، حادثة تعيين كنندة سقوط حكومت‌هاي اقتدارگرا و سپس تغيير قانون اساسي است، تا پس از آن راه براي مؤثر شدن سازوكار دموكراسي در جامعه باز شود. بر خلاف اين الگو، در الگوي متأخر از مطالعاتي كه دربارة روند دموكراتيزاسيون كشورهاي آمريكاي لاتين در دهه هشتاد انجام شده، الهام گرفته است. در پايان دهة هشتاد، غير از كشور كوبا، در اغلب كشورهاي اين قاره اقتدارگرايانِ نظامي صحنة حكومت را ترك كردند و تن به انتخابات آزاد دادند. در اين مطالعات روند دموكراتيزاسيون، بر خلاف روندهاي انقلابي، روندي گسسته از گذشته، دراماتيك و شورانگيز تصوير نشده است، بلكه روندي همراه با فراز و نشيب، كاستيها و ترميم‌ها، با شكست‌ها و پيروزي‌هاي نه چندان بزرگ، بوده است. در اين روند حوادث تلخ و شيرين زيادي رخ داده است ولي فاقد حوادثِ شكوهمند (مثل روزي كه تغيير بندهايي از قانون اساسي اتحاد جماهير شوروي در زمان گورباچف اتفاق افتاد و يا مقاومت نمايندگان پارلمان روسيه در برابر حمله نظامي كودتاچيانِ حزب كمونيست در دوران يلتسين در آغاز دهة 90، يا دستگيري ميلوسويچ در يوگوسلاوي) و تعيين كننده بوده است. با اين همه، دموكراسي‌خواهي در اين كشورها پيش رفته و بتدريج نظاميان حكومت‌ها را به طرف پادگانها‌ ترك كردند. اما با اينكه در اين كشورها نظاميان حكومت را ترك كرده‌اند، اين كشورها همچنان با چالش‌هايي كه براي ريشه‌دار شدن دموكراسي‌ لازم است، روبرو هستند.
در مطالعات روند دموكراتيك شدن كشورهاي آمريكاي لاتين سه وضعيت انتزاع شده است. البته در جوامع واقعاً موجود آمريكاي لاتين ممكن است اين سه وضعيت از جهاتي همپوشاني داشته باشند و از جهاتي منحصر بفرد باشند. همچنين در شكل‌گيري هر كدام از اين وضعيت‌ها در هر كشور عوامل اختصاصي نيز در تكوين آن مؤثر بوده است. وضعيت اول وضعيتي است كه در آن دگرگوني‌هاي لازم براي دموكراسي اتفاق مي‌افتد كه به نام مرحلة “دگرگونيهاي دموكراتيك”1 معروف است. در اينجا منظور از دگرگوني‌هاي لازم، آن دگرگوني‌ها و متغييرهايي كه در جامعه‌شناسيِ سياسيِ متعارف بعنوان عوامل تكوين دموكراسي (مثل گسترش شهرنشيني، رشد طبقه متوسط شهري، نفوذ و گسترش گفتمان دموكراسي در برابر گفتمان‌هاي اقتدارگرايي و…) تأكيد مي‌شود، نيست. در واقع در اغلب جوامع واقعاً موجود (مثل ايران) بخاطر اجراي چندين دهه سياست‌هاي نوسازي و برنامه‌هاي پنج‌سالة توسعه، تاحدودي اين عوامل (بطور نسبي) شكل گرفته است. لذا در اين وضعيت منظور از دگرگوني‌هاي سياسي دگرگوني‌هايِ ساختاري نيست بلكه دگرگوني‌هايِ “عامليتي” و “فعاليتي” است. يعني تا چه اندازه شهروندان منفعل ديروز، براي پيگيري “حقوق” تحقق نيافته خود، آماده فعاليت شده‌اند (البته نوع اين حقوق در اقشار گوناگون جامعه- جوانان، زنان، كارمندان، صنعتكاران، بازرگانان و حاشيه‌نشينان- مختلف است). در آمريكاي لاتين “فعاليتِ” شهروندان جهت تحقق مطالبات و حقوق وصول نشده از حكومت‌هاي اقتدارگرا، خود را در دو شكلِ رشد فزايندة نهادهاي مدني و صنفي و يا در صورت ضغف اين نهاد‌ها به شكلِ جنبش‌هاي اجتماعي نشان داده است. به بيان ديگر تا زماني‌كه شهروندان منفعل در زمين‌هاي بازي و مدرسه‌هاي دموكراسي (منظور شركت در جلسات بحث و گفتگو و رأي‌گيري نهادهاي مدني، احزاب سياسي، يا در اجراي برنامه‌هاي گروههايِ خودياري در ياري رساني به اقشار قرباني جامعه يا شركت در اجتماعات و طومار نويسي‌هايِ تظم‌خواهي) تمرين نكنند، در روند دموكراسي‌خواهي جامعه، هنوز وضعيتِ دگرگوني‌هايِ دموكراتيك شكل نگرفته است.
روند دموكراتيك شدن، روندي دقيقاً فرموله شده نيست. به بيان ديگر اينطور نيست كه اگر جامعه، مرحلة دگرگوني‌هاي دموكراتيك را پشت سر گذاشت، ناگهان دموكراسي را در آغوش بكشد و اقتدارگرايان را به زباله‌دان تاريخ بياندازد! به همين دليل در روند دموكراسي خواهي از دومين وضعيت يا مرحلة “گذارِ دموكراتيك”2 سخن به ميان مي‌آيد. در وضعيت گذار بر خلاف وضعيت اول كه توجه محققين بر چگونگي فعال شدن شهروندان در جامعه مدني متمركز است، بر عملكرد و چالشهاي نخبگان سياسي (اعم از نخبگان سياسي كه احزاب سياسي دموكرات، نهادهاي مدني وجنبش‌هاي اجتماعي را نمايندگي مي‌كنند و آن نخبگاني كه فرمان حكومت‌هاي اقتدارگراي آمريكاي لاتين را در دست داشته‌اند) در جامعه سياسي تمركز دارد. در اينجا اينكه چگونه نخبگان دموكرات مي‌توانند اقتدارگران را راضي كنند يا آن‌ها را مجبور به عقب نشيني كنند تا تن به انتخابات آزاد بدهند، يك قاعدة كلي ندارد و گفته مي‌شود در هركدام از كشورهاي آمريكاي لاتين به گونه‌اي خاص اتفاق افتاده است. ولي نكته جالب اين است كه بر خلاف تحولات دموكراتيك اروپاي شرقي در دهه 90، اين گذار دموكراتيك با حوادث شاخصِ تعيين كننده (مثل تغيير حكومت) همراه نبوده است. بيشتر محققين در تبيين اين گذار (يعني چرا و به چه عللي نظاميان، كرسي‌هاي سياسي حكومت را ترك كردند) بر سه علت بيشتر تكيه مي‌كنند.
اولين و مهترين علت به تغيير ديدگاه و انگيزة نظاميان مربوط مي‌شود. بدين معنا كه نظاميان به تدريج متوجه شدند كه تداوم حضورشان در حكومت بيشتر باعث رشد مقاومت اجتماعي در اقشار مؤثر جامعه (خصوصاً طبقه متوسط جديد) آنهم با هزينة بي‌آبرو شدن خود آنها تمام مي‌شود. در حاليكه نظاميان در حكومتي كه با انتخابات آزاد اداره مي‌شود، از آبرو، منزلت و موقعيت معيشتي بهتري برخوردارند. عامل دوم عدم پيشرفت و كنديِ توسعه اقتصادي كشورهاي آمريكاي لاتين بود. اقتدارگرايان نظامي متوجه شدند به رغم شعارهاي دهن پركنِ اقتصادي، بدون رضايت همه جانبة طبقه متوسط جديد، و تعامل سازنده اين طبقه متوسط با طبقه محروم از يك طرف و با طبقه بالا از طرف ديگر، وضعيت اقتصادي كشور به طور پايدار توسعه نمي‌يابد. عامل سوم، تغيير سياست خارجي آمريكا در عدم حمابت از حكومت‌هاي نظامي آمريكاي لاتين در دهة هشتاد است. از اينرو بخاطر اين علل، نظاميان كشورهاي آمريكاي لاتين هركدام به شكل خاصي حكومت را ترك كردند و سازوكارهاي دموكراسي را قبول كردند.
با اينكه در دهة نود اغلب كشورهاي آمريكا لاتين گذار دموكراتيك را طي كرده‌ بودند (بدين معنا كه بطور نسبي در آن كشورها انتخابات آزاد و رقابتي برگزار مي‌شود) وليكن هيچكدام از محققان ادعا نمي‌كنند كه روند دموكراسي در آمريكاي لاتين كامل شده است. به همين دليل آنها از وضعيت سوم يا مرحلة “تحكيم دموكراسي”3 بحث مي‌كنند. آنها مي‌گويند گذار دموكراسي بدون فرايندهاي “تحكيم” دموكراسي مي‌تواند با يك كودتا يا با تبليغات يك گروهِ شارلاتان، دوباره به اقتدارگرايي يا پاپوليسم سياسي بازگردد. وقتي مي‌توانيم از تحكيم روند دموكراسي سخن بگوييم كه حداقل دموكراسي‌خواهي در پنج سپهر اجتماعي ريشه دوانده باشد. سپهر اول، بايد روند دموكراتيك شدن در نهادهاي مدني متوقف نشود. به عبارت ديگر اگر قرار باشد دوباره شهروندان منفعل شوند، زمين‌ها و مدرسه‌هاي تمرين دموكراسي را ترك كنند، ممكن است اقتدارگرايي كه از درب حكومت خارج شده از پنجره آن وارد شود. دوم، عضوگيري فراگير حزبي و رقابت ميان احزاب در جامعه سياسي است. در صورت ضعف تحزب‌يابي و فقدان رقابت جدي احزاب ، حتي گروههاي سياسي كه پس از “گذار به دموكراسي” به نام دموكراسي روي كار آمده‌اند مي‌توانند به حاملانِ ديكتاتوري اكثريت تبديل شوند. مگر آنكه در برابر آنها احزاب رقيب امكان فعاليت آزاد و رقابتي داشته باشند.
سپهر سوم عرصه اقتصادي است. اگر اصل رقابت آزاد و قانون‌گرايي (و تداوم مالكيت) در عرصه اقتصادي رعايت نشود، گروههاي قدرتمند رانت‌خوار مي‌توانند بازيگران اصلي سياسي را در هنگام انتخابات بخرند و دموكراسيِ انتخاباتي و پاسخگو را به يك دموكراسي پوك و نمايشي تبديل كنند و در عين حال صداي شعارهاي عدالت‌خواهي آنها گوش همه را كر كند. چهارم، تعمير اساسي ماشين بروكراتيك دولت است. بروكراسي قانونمند، غير ايدئولوژيك و شايسته سالارِ حكومت يكي ديگر از اركان تحكيم دموكراسي است. اگر هر گروه سياسي پس از پيروزي در انتخابات بتواند از صدر تا ذيل افراد (و مقررات) سازمانهاي اداري حكومت را زير و رو كنند، اين بدان معنا است كه ماشين اداري حكومت، ابزارِ كارا و بي‌طرف براي خدمت‌رساني به شهروندان نيست بلكه وسيله‌اي در دست باندهاي قدرت است. سپهر پنجم، حاكميت قانون است. اگر در “وضعيت اول” شهروندان فعال و اگر در “وضعيت دوم” ديدگاههاي نخبگان و نحوة چالش آنها عوامل اصلي تعيين كننده در روند دموكراسي را تشكيل مي‌دهند، در وضعيت تحكيم دموكراسي حكومت قانون عامل محوري است. بدين معنا كه حكومت قوانيني را پياده كند كه مخالف حقوق بشر نباشد و مبتني بر امتيازات ويژه به نفع يك گروه يا يك شخص نبوده و توسط قضات بي‌طرف و مستقل از حاكمان (و ساير قدرتهاي اقتصادي و مذهبي) اعمال شود. لذا اگر دموكراسي در اين پنج زمينه در جامعه نفوذ كند آنگاه مي‌توان ادعا كرد كه روند دموكراتيك شدن تحكيم يافته و دموكراسي قاعده اصلي در بازي شهر شده است. چنين جامعه‌اي اين توان را پيدا مي‌كند كه امور نامعين را، كه هر روز در جامعه بحراني جديد توليد مي‌شود، بهتر سامان دهد.4
كارنامه دوره اصلاحات
همانطور كه مشاهده كرديم، مطالعة روند دموكراسي خواهي به ما اين بصيرت را مي‌دهد كه اين روند را صرفاً از دريچة حوادث بزرگي چون تغيير حكومت مورد توجه قرار ندهيم. روشن است كه اگر با اين معيار ارزيابي كنيم، قضاوت ما از دوره اصلاحات منفي خواهد بود. زيرا در اين مدت دوم خردادي‌ها حاملان رخدادهايي چون تغيير حكومت نبودند؛ اما از دريچه الگوي سه وضعيتي اين نوشته كارنامة دموكراسي خواهي دوره اصلاحات را دقيق‌تر مي‌توان ارزيابي كرد. در هشت سال دوره اصلاحات گامهايي را در هر سه وضعيت، خصوصاً در وضعيت اول و سوم، برداشته‌اند. اول اينكه كارنامة دوم خردادي‌ها در ايجاد “دگرگوني‌هاي دموكراتيك“ قابل دفاع است. شكل‌گيري جنبش اصلاحي (اگرچه هنوز به نتيجه نرسيده است)، رشد فزايندة نهادهاي مدني، فعال شدن گرايشات سياسي، رشد روزنامه‌نگاري غير حكومتي، رشد آگاهي و فعاليت زنان و ساير پويش‌هاي خرد اجتماعي از دانشجويان تا كارگران، همه از نشانه‌هاي دگرگوني دموكراتيك در كشور است. اما يك دليل روشن ديگر معنادار شدن و اهميت يافتن راي‌گيري براي بخش زيادي از شهروندان ايران است. دو انتخابات شوراها و مجلس هفتم نشان داد بخش قابل توجهي از طبقه متوسط جديد در شهرها (كه در واقع مديريت بخش‌هاي پيچيدة جامعه را در دست دارند) وقتي ديدند نظام سياسي به آراي آنها (به خاطر حضور فعالشان در انتخابات 1376 و 1380 و انتخابات مجلس ششم) احترام نمي‌گذارد در انتخابات شركت نكردند و تجربه انتخابات سال 84 به قشر متوسط نشان داد كه تحريمشان نشانه عكس داشته است ( لذا در انتخابات دهمين دوره رياست‌جمهوري اين جمعيت به تحريم روي خوش نشان نداد و به كانديداي اصلاح‌طلبان راي داد). دوم، اگر از چشم “وضعيت گذار” به دموكراسي‌خواهي دوم خردادي‌هاي نگاه كنيم دوم خرداد كارنامة درخشاني ندارد. زيرا آنان حتي نتوانستند حداقلي از يك دموكراسيِ حداقلي را (يعني تصويب اصلاح‌ قانون انتخابات) را به اقتدارگريان مسلمان بقبولانند. در رخداد‌هاي مهمي چون حمله به كوي دانشگاه، تعطيلي فله‌اي روزنامه‌ها، حمله به وزراي اصلاح طلب كابينه، ترور حجاريان، بلوكه كردن قوانين مجلس، خصوصاً عدم تصويب اصلاح قانون انتخابات، دوم خردادي‌ها و در رأس آنها خاتمي در مقام سخن از حقوق مردم دفاع كردند ولي در مقام عمل در برابر اقتدارگرايان وادادند. (البته در اين مدت، ايستادگي اصلاح‌طلبان، دانشجويان و روزنامه‌نگارانِ بيگناه زنداني و ايستادگي روحانياني چون آيت الله العظمي منتظري، عبدلله نوري، يوسفي اشكوري و موسوي خوئيني‌ها و خصوصاً ايستادگي نمايندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم و جبهه مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و نيروهاي ملي- مذهبي در برابر اقتدارگرايان، ذخيره و خاطرة ارزشمندي را به جاي گذاشت كه بدون چنین سرمایة اخلاقی و اجتماعی جنبش‌ مردم‌سالاری‌خواهی ایران در سال‌های بعد از دوم خرداد ادامه پیدا نمی‌کردو جنبش سبز شکل نمی گرفت.
با اين همه به رغم اينكه دوم خردادي‌ها حاملانِ گذار دموكراتيك نبودند اما به نظر مي‌رسد شرايط را براي اين گذار آماده‌تر كرده‌اند. زيرا همانطور كه در تجربه آمريكاي لاتين ديديم، مهمترين عاملي كه در گذار دموكراتيك مؤثر است تغيير در ديدگاه نخبگاه سياسي است. هم اكنون به رغم شش سال حكمراني يكپارچه اصولگرایان تندرو در دوره دولت نهم و دهم 1384-1390 تلاش اصلاح‌طلبان در دوره اصلاحات و تداوم آن باعث شده كه به تدريج نخبگان اقتدارگرا هزينه‌هاي عدم پذيرش مردم‌سالاري را براي خود، كشور و اسلام محاسبه كنند. زيرا آنها الگویی برای جنبش‌های مردم‌سالاری‌خواهی اخیر کشورهای عربی نیستند و از چشم مردم آگاه كشور نه حاملانِ اسلام هستند نه حاملانِ توسعة كشور هستند و نه حاملان آزادي و دموكراسي، بلكه حكومتي به ظاهر يكپارچه تشكيل داده‌اند كه تزريق پانصد ميليارد دلار درآمد ارزي هم به داد اين دولت نرسيده است و قادر نيست كارآيي و مشروعيتش را در ميان انبوه اقشار متوسط شهري تامين كند. به همين دليل آنها براي تشفي خاطر مجبور شدند بجاي تكيه بر انتخابات آزاد با صرف هزينه‌هاي ميليوني از بودجه عمومي جامعه را به سوي يك جامعه عريضه‌نويس و صدقه‌اي ببرند و به طور مرتب براي نمايش مشروعيت‌‌شان مردم را به دنبال ماشين‌هاي خود بكشانند و خود را یاران ویژه امام زمان معرفی کنند. با اين همه در شرايطي كه اقتدارگرايان از لحاط داخلي از چشم اقشار مؤثر جامعه و از لحاظ خارجي از چشم ناظران بين‌المللي فاقد اعتبار و كارآيي هستند چگونه مي‌توانند قدم در راه تسريع توسعة پايدار كشور بگذارند و جامعه را به سوي ژاپن اسلامي به پيش ببرند! لذا مي‌توان حدس زد به تدريج در میان حامیان این تندروها اين ديدگاه بيشتر ريشه بگيرد (همانطور كه در ميان نظاميان آمريكاي لاتين به نحو ديگري اين تغيير ديدگاهها رخ داد) كه راه اقتدارگرايي آنها پرهزينه است. بدين معنا كه اقتدارگرايي آنها نه به بالا بردن منزلت روحانيت در كشور كمك مي‌كند، نه جوانان را نيز به دين ترغيب مي‌كند و اگر صدبار ديگر هم مردم را باز به خيابان‌ها بياورند، تحركي به روند كند توسعه كشور در مقايسه با كشورهاي مشابه مي‌دهد.
سوم، كارنامة دموكراسي‌خواهي دوم خرداد از چشم “وضعيت تحكيم دموكراسي” به مراتب موفق‌تر از وضعيت گذار بوده است. با اينكه معمولاً مراحل تحكيم دموكراسي پس از گذار دموكراسي شدت مي‌گيرد. اما از آنجا كه دوم خرادي‌ها اسير معيار ”تغيير حكومت” براي رسيدن به دموكراسي نبودند، توانستند در هر پنج سپهر جامعه گام‌هايي را براي تعميق دموكراسي، حتي قبل از گذار به دموكراسي، بردارند. در سپهر اول رشد نهادهاي مدني، خصوصاً در ميان زنان ده‌ها برابر شده است. در سپهر جامعه سياسي تمام گرايشات سياسي كوشش مي‌كردند خود را در هيئت حزبي به نمايش بگذارند (مانند كوشش‌هاي مجمع روحانيون و مؤتلفه‌ اسلامي در تغيير نام خود و تشكيل كنگره‌هاي حزبي). در سپهر اقتصادي و حركت به سوي اقتصاد شفاف و آزاد رقابتي، كارنامة دولت خاتمي و مجلس ششم به رغم حضور باندهاي ريشه‌دارِ رانت‌خوار و قاچاقچيان كالا كه در پناه دولت پنهان قرار دارند، موفق بوده است و چگونگي اداره ثروت نفت ايران به مهم‌ترين موضوع عرصه عمومي تبديل شده بود. در سپهر دستگاه بروكراتيك مي‌توان گفت اوضاع بدتر نشد ولي دستگاه‌هاي موازي غير پاسخگو و شفاف و گزينش‌هاي ايدئولوژيكي مهمترين عارضه در سازمان‌هاي اداري حكومت بود و در سپهر پنج يا حاكميت قانون، اگرچه دوم خردادي‌ها، اقدامات مؤثري نتوانستند انجام دهند اما ادبيات سياسي حاكميت قانون را گسترش و عمق بخشيدند و حركت در چارچوب قانون را (حتي اگر آن قانون ناعادلانه باشد) در عرصه عمومی رواج دادند.

نتيجه:
‌ مي‌توان گفت طبق الگوي متعارف، يا همان نگاه انقلابي به دموكراسي، دموكراسي‌خواهي دوره اصلاحات ناكام بوده است. در اين نگاه روندهاي دموكراتيزاسيون با روندهاي انقلابي كه شاخصة آن سرنگوني حكومت است، يكي تلقي مي‌شود. اما با الگويِ برخاسته از تجربه “دموكراتيزاسيونِ” آمريكاي لاتين، دموكراسي‌خواهي دوم خردادي‌هاي جامعه ايران را به سوي دموكراسي به پيش برده است. زيرا اين جامعه مرحلة دگرگوني‌هاي سياسي را تجربه كرده، اقتدارگرايان مخالف دموكراسي را دارد تربيت مي‌كند و كوشش‌هايي را براي تحكيم دموكراسي انجام داده است. مشكل اصلي گذار دموكراتيك جامعه ايران علل ساختاري نيست (چون عوامل ساختاري در جامعه ايران به طور نسبي وجود دارد). آنچه كه در آينده اين گذار را تمهيد يا با مشكل روبرو مي‌كند، چگونگي ديدگاهها و عملكرد نخبگان سياسي جامعه است. اگر نخبگان سياسي جامعه مدني به پشتيباني شهروندانِ آگاه مستظهر باشند و اگر نخبگان اقتدارگرا بر سر هزينه‌هايي كه روي دست جامعه ايران و دين مردم مي‌گذارند التفات پيدا كنند (كه تاكنون توهم قدرت و امكان بسيج توده‌ها در خيابان، چنين التفاتي را نصيب آنها نكرده است)، اين گذار دموكراتيك هم ممكن و هم ارزان تمام خواهد شد. به همين دليل نگارنده معتقد است كه اجرای پیشنهاداتی که در دو سال گذشته (یا دوره خیزش جنبش سبزمردم‌سالاری) از سوی شخصیت هایی چون هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و محمد خاتمی مطرح شده است اولا سياست‌هاي تخريبي و پرهزينه دولت مستقر را متوقف مي‌كند و ثانيا جامعه ايران را در جهت گذار به مردم‌سالاري كمك خواهد كرد. تازه پس از اين گذار بايد حساس بود تا تمام انرژي جامعه بسوي تحكيم دموكراسي مصروف شود. در شرايط تحكيم دموكراسي است كه توسعه ايران با همكاري سه جانبة مثلثِ پيشبرندة توسعه، يعني دولت، جامعه مدني و شهروندان مسؤل به پيش خواهد رفت. ولي بايد به ياد داشت كه تا تحكيم دموكراسي در ايران راهي كه پيش پاي فعالان و علاقمندان به سامان سياسي جامعه ايران قرار دارد راه انقلابي به سوي دموكراسي نيست بلكه اين راه، راه اصلاحي به سوي دموكراسي است. با اين همه نمي‌توان پيش‌بيني كرد كه اگر گذار دموكراسي در جامعه ايران رخ ندهد چه خواهد شد. در جهان جهاني شده همه جوامع در معرض رخدادهاي غير منتظره قرار دارند اما جوامعي كه رونددموكراسي‌خواهي را تا مرحله تحكيم آن تثبيت نكرده‌اند اين رخدادهاي غير منتظره هزينه‌هاي سنگيني را به دولت‌، جامعه مدني و شهروندان آنها وارد مي‌كند و حتی جوامع پیشادموکراتیک به سوی جوامع پیشا انقلابی سوق دهد.

11)) . از آنجا که فرآیندهای دموکراتیک جنبش‌های کشورهای شمال آفریقا و عربی (مانند مصر و تونس) هنوز قرار نگرفته است، در این مطالعه امکان الهام‌گیری از این تجربه‌های مهم فراهم نبوده است.

1. Democratic transformation

2. Democratic transition

3. Democratic consolidation

4. در كشور ما صاحبنظراني كه نظرية “حكومتِ خوب” را ترويج مي‌كنند، معمولاً به اين نكته توجه نمي‌كنند كه تئوري “حكومت خوب” مربوط به مرحلة “تحكيم دموكراسي” است.
 


 


جبهۀ مشارکت ایران اسلامی در حمایت از مهدی محمودیان، گزارشگر فجایع اخلاقی زندان رجائی شهر کرج بیانیه ای به شرح زیر صادر کرد :
بنام خدا
آینه چون روی تو بنمود راست- خود شکن آئینه شکستن خطاست
مهدی محمودیان، آزادۀ دربند در زندان رجائی شهر کرج به حکم شرف حرفۀ خبرنگاری، فجایعی را که خود در آن زندان شاهد بوده است بر قلم رانده و ملت ومسئولین را از آن آگاه کرده است. مسئولان وی را بخاطر این ذنب لا یغفر به سلول انفرادی منتقل کرده و ملاقات هفتگی اش با خانواده را برای مدت سه ماه ممنوع کرده اند. آنها با این کار صورت مسأله را پاک و خیال خام خود را آسوده کرده اند. گویا این است نتیجه مدیریت مجتهدی به زعم آقایان جوان و پر انرژی، بر دستگاه قضا ، که قرار بوده است ویرانه ای را که از اسلاف ویرانگر خود تحویل گرفته است آباد کند. متأسفانه چندیست این سنت در دستگاه قضائی کشور ثابت است که هر که تازه می آید بر ویرانگی گذشته، لابد بقدر فضیلت(!) خود، می افزاید.
اگر درد دین و مردم در مسئولین قضائی وجود می داشت جا داشت حداقل یک نفر یافت شود که از خواندن گزارش محمودیان احتمال صحت بدهد و لحظه ای به خود آمده و بر خود بلرزد. آنگاه چه بسا سر و ریش می تراشید و با لباس مبدل شبی را در آن زندان به صبح می رساند و اگر حقیقت را آنگونه که محمودیان بازگو کرده نمی یافت آنگاه دستور می داد او را شمع آجین کنند.
قرار نبود که حاصل انقلاب اسلامی و مردمی سال 57 در زندانها این باشد که امروز هست. قرار بود زندانها دانشگاه باشند و قرار نبود آینه های حقیقت نما شکسته شوند و مجیز گویان وارونه نما قدر ببینند و در صدر نشینند. قرار بود شهروند یک لا قبا جرأت کند به حاکم خود بگوید که اگر کج بروی با همین شمشیر کج تو را راست می کنم.
مهدی محمودیان که به جرم افشای زندان مخوف کهریزک و شناسائی مدفن پنهان شهدای جنبش سبز در بهشت زهرا و به جرم انتشار اخبار جنبش که به اقتضای حرفۀ شریف خبرنگاری خود انجام داده است در حال گذراندن دوران محکومیت خویش است نتوانست چشم بر فجایع تلخی که در زندان رجائی شهر، که نمونه ای از زندانهای کشور آن هم در نزدیکی پایتخت است، می گذرد ببندد و با آگاهی از اینکه او را بخاطر این فاش گویی عذاب و از حقوق متعارف یک زندانی محروم خواهند کرد از بیان حقیقت صرف نظر نکرد تا گواهی باشد بر راستی و درستی خبرنگاران و روزنامه نگاران دربند و اسطوره های حق گو و حق طلبی که بخاطر پاسداری از شرف قلم اکنون در زندانهای کشور روزگار می گذرانند.
ما به وجود این عزیزان و بخصوص محمودیان عزیز که عضو سرفراز جبهۀ مشارکت ایران اسلامی است افتخار می کنیم و همین ایستادگی ها و پایمردی هاست که ما را به آینده جنبش و پیروزی آن امیدوار می سازد.
ما نگران سلامتی عزیزان دربند از جمله محمودیان عزیز که در اعتراض به رفتار مسئولان زندان در اعتصاب غذای خشک بسر می برد هستیم و از او که اکنون پیام خویش را رسانده است مصرانه می خواهیم که سلامتی خویش را بیش از این به خطر نیاندازد. چرا که ملت و کشور به آزادگانی چون او سخت نیازمندند.
خانوادۀ شریف و مقاوم محمودیان، که پیام رسانان شایسته ای برای آزادۀ دربندشان بوده اند، بدانند که ملت، قدرشناس همۀ سختی هایی ست که مهدی و آنان و بخصوص فرزند خردسالش متحمل می شوند. دور نباشد روزی که این سختی ها میوۀ شیرین پیروزی را برای ملت و کشور به ارمغان بیاورد. به امید آن روز!

جبهۀ مشارکت ایران اسلامی
25/2/90
 


 


جبهه مشارکت ایران اسلامی در حمایت از جنبش مردمی منطقه به ویژه سوریه و بحرین بیانیه ای به شرح زیر صادر کرد :
الله سوريه ازادي
جنبش إصلاح طلبانه مردم سوريه كه با اين شعار به غايت مسالمت جويانه و عاقلانه نضج گرفته است در أندك مدتي توسط حكومت به خاك و خون كشيده شد تا مشخص شود وراي همه شعارهاي انقلابي ضد صهيونيستي؛ سلاحي كه إز پول اين ملت تهيه شده است نه براي مبارزه با دشمن و حمايت إز اين مردم در برابر اسرائیل غاصب، بلكه براي حمايت إز تاج و تخت حاكمان موروثي اين كشور است.
شعارهوشمندانه مردم سوريه نشأن دهنده آن است كه انها با دور أنديشي راه را بر هرگونه بهانه جويي ديكتاتوري داخلي و سلطه گران خارجي براي سركوب و يا انحراف جنبش اصيل أزادي خواهانه خود بسته اند.
آنها إز يكسو با شعار الله پايبندي خود را به مباني اعتقاد عمومي و إيمان إسلامي مشخص مي كنند تا تزوير گران نتوانند انها را به ضديت با خدا و پيغمبر متهم كنند و أذهان عامه را بفريبند و إز سوي ديگر با شعار سوريه، استقلال و تماميت ارضي كشور خود را فرياد مي كنند تادشمنان سوريه و بخصوص رژيم صهيونيستي نتواند إز اين حركت سوء استفاده كند و بالاخره با شعار أزادي به درستي اعلام مي كنند كه مبناي دين داري واقعي و استقلال حقيقي و اباداني پايدار چيزي
جز آزادى نيست.و این از بی هنری رهبران سوریه است که با به کار گیری خشن ترین روشهای سرکوب حرکت ارام و شعارهای مسالمت امیز مردم را که تنها خواستار ازادی هستند به سرعت به شعارهای سقوط نظام تبدیل می کنند.
جنبش مردم سوريه هر چند ديرتر إز ساير كشورهاي عربي أغاز شد ولي با هوشمندي و عمق بيشتري به پيش مي رود وبه نظر مي رسد نقطه عطفي در سير نهضتهاي دموكراسي خواهي خاور ميانه خواهد بود. اولا با گسترش جنبش دموكراسي خواهي به سوريه جغرافياي سياسي خاور ميانه تغيير خواهد كرد و به نظر مي رسد با پيروزي اين جنبش اسرائيل با بزرگترين مخمصه تاريخ حيات
خود روبرو خواهد شد و إز سوى ديگر امريكارا در چالشي بزرگ بين حمايت إز كشورهاي دموكراتيك منطقه و يا حمايت إز دولت توسعه طلب و متجاوز اسرائيل در گير خواهد كرد.ثانيا با استقرار حكومتهاي اسلام گراي دموكراتيك و حاكميت اسلام رحماني و متسامح راه بروز قرائت خشن و طالباني إز اسلام گرفته خواهد شد و تروريستهايي كه به نام اسلام جنايت ميكردند منزوي و محو خواهند شد وبا خارج شدن بهانه مبارزه با تروريسم إز دست دولتهاي سلطه گر اميد مي رود
تعقل و آرامش بيشتري بر جهان حاكم شود.ثالثا در اين معركه عجيب عيار صدق مدعيان مردمسالاري و أزادي خواهي بيشتر به محك زده خواهد شد وأنها كه دم إز حمايت إز جنبشهاي مردمي منطقه مي زنند بار ديگر مردود خواهند شد ،هرچند پيش إز اين آنها در رفتار سركوبگرانه با ملت خود امتحان بدي پس داده بودند.
در عین حال یاد آور می شویم امروز بحرین عرصه رسوایی کشورهای غربی و بخصوص امریکا در شعار حمایت از دموکراسی در جهان شده است همانگونه که سوریه رسواگر مدعیان حامی جنبش مردمی بحرین شده است.و این نشان می دهد که ملتهای به پا خاسته بیش از انکه چشم یاری به دولتها داشته باشند باید به همبستگی ملتها مستظهر شوند. با اين تفاصيل خيزش مردم سوريه نقطه عطفی در تحولات منطقه خاورميانه محسوب مي شود كه آلبته بسياري إز أبعاد اين حادثه بزرگ با گذر زمان روشن خواهد شد. وظيفه همه إصلاح طلبان در اين زمان همراهي با اين مردم و رساندن صداي انها به گوش همه جهان است.سرنوشت اين جنبش مبارك جز پيروزي نيست هرچند زمان بيشتري لازم داشته بأشد.
جبهه مشارکت ایران اسلامی ضمن اعلام حمایت و همبستگی با همه ملتهای به پا خاسته منطقه بخصوص مردم سوریه و بحرین از دولتمردان ایران می خواهد صریحا و سریعا مواضع جمهوری اسلامی را در قبال رفتار دولت سوریه در سرکوب ملت خود روشن کنند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
24/02/1390
 


 


جبهۀ مشارکت ایران اسلامی در بارۀ مرگ بن لادن اطلاعیه ای بشرح زیر صادر کرد :
مرگ هیچ انسانی ولو جنایتکار را نمی توان اسباب خوشحالی قرار داد چرا که او نیز قربانی جنایت خویش است. اما گریزی از سنت الهی نیست که همین دنیا دار مکافات کسانی است که حیاتشان را به نابودی انسانهای دیگر گره زده اند و جز تخم نفرت و کینه نمی پراکنند .
اما مرگ بن لادن برای مسلمانان آزاد اندیش از این رو می تواند مایه مزید خرسندی گردد که چه بسا پایان حیات اندیشه ای باشد که به نام اسلام مرتکب هر جنایتی شده و تروریسم را پیشۀ خود کرده و چهره اسلام رحمانی را در جهان مشوه ساخته بود.
جبهه مشارکت ایران اسلامی با امید به آینده ای بهتر و عادلانه تر و بدور از وحشت و تروربرای جهانیان از همه حقیقت جویان می خواهد تا بیش از بیش توجه خود را معطوف به علل پیدایش پدیده شوم تروریسم کنند و نقش قدرتهای بزرگ را که با ایجاد نظامی برتری جویانه و ناعادلانه سبب سرخوردگی ملت ها و بخصوص مسلمانانی که از ستم حاکمان مورد حمایت غرب به ستوه آمده اند، شده اند نادیده نگیرند.
جبهه مشارکت ایران اسلامی
14/02/1390


 


شورای هماهنگی راه سبز امید به مناسبت درگذشت ناصر حجازی پیام تسلیتی صادر کرد. به گزارش کلمه متن پیام به شرح زیر است:

انا لله و اناالیه راجعون

قهرمانان ملی و مردمی بخشی از هویت هر ملتی را تشکیل مید هند و بزرگداشت انها وظیفه ای همگانی است.

شورای هماهنگی راه سبز امید در گذشت قهرمان ملی و مردمی ناصر حجازی را به مردم ایران، جامعه ورزشی و بویژه خانواده و بازماندگان آن مرحوم تسلیت عرض می کند و از مردم شریف ایران دعوت می نماید با شرکت در آیین های بزرگداشت این عزیز، مراتب قدرانی ملت از قهرمانان خود را ابراز دارند.

۳ خرداد ۱۳۹۰


 


مهندس عزت الله سحابی، رییس شورای فعالان ملی مذهبی از اوایل اردیبهشت ماه در بیمارستان بستری شده است.او دیرپایی بود که از بیماری کمبود هموگلوبین و پلاکت در خون رنج می برد تا اینکه به دلیل شکستگی پا از ناحیه لگن خاصره تحت جراحی قرار گرفت و پس از آن دچار خونریزی مغزی شد. او در یازدهم اردیبهشت مورد عمل جراحی از این ناحیه قرار گرفت و از این زمان تاکنون در ای سی یو بیمارستان پارسیان به سر می برد. دخترش هاله سحابی که در حوادث پس از انتخابات بازداشت شده بود، هم اکنون در مرخصی از زندان به سر می برد و بر بالین پدر به امید هوشیاریش شب و روز می گذراند.

جرس با حامد سحابی، پسر بزرگمرد سیاست ایران درباره آخرین وضعیت عزت الله سحابی صحبت کرده، که در پی می خوانید:

لطفا در مورد آخرین اطلاعاتی که در مورد وضعیت جسمی پدرتان دارید، توضیح دهید.

تغییر عمده ای در وضعیت ایشان حاصل نشده است. هنوز هوشیاری که انتظار می رفته بدست نیامده است.


یعنی حالشان کماکان مثل گذشته است؟

نه مانند گذشته نیست. با توجه به سن شان و اینکه ماندن در ای سی یو عوارض دارد، در وضعیت ایشان تغییری ایجاد نشده و حتی بیماری های جانبی هم ایجاد شده است و به نظر می رسد که وضعیت ایشان بدتر هم شده .

حرفهای شما بدین معنی است که حال اقای مهندس روز به روز رو به وخامت است؟

از نظر پزشکان برای این این سن و سال این عوارض طبیعی است. این عوارض خطرناک نیستند.

عوارضی که می گویید چیست؟

به هر حال ایشان علاوه بر بیماری های گذشته دچار زخم بستر و عفونت هم شده اند که هم اکنون با تجویز دارویی امیدواریم بر طرف شود.

ببخشید صریح می گویم برخی از شایعات حاکی از این است که دکترها از پدرتان قطع امید کرده اند و گفته اند که تنها چهل و هشت ساعت دیگر زنده می مانند؟ چقدر این بحث جدی است؟

نه مسلم بدانید که کذب محض است. ممکن است که مرگ برای او هر موقعی اتفاق بیفتد زودتر یا دیرتر… ممکن است که در همین وضعیت چندین سال بمانند . این یک احتمال است و هیچ نظر قطعی در عالم احتمالات نمی توان داد. به هر حال احتمال اینکه خوب شوند یا فوت کنند ، هست.

فکر می کنید چرا یک بار خبر فوت را سایت های خبری می زنند یک بار دیگر خبر ضرب الاعجل تعیین کردن برای مرگ را شایعه می کنند؟

ممکن است یک کلاغ چهل کلاغ باشد…ممکن است هم شیطنتی در کار باشد.

گفته بودید که هاله به مرخصی آمده، وضعیت روحی او چطور است؟

هاله روحیه اش خوب است و همواره در کنار بستر پدر است.

اگر نکته ای باقی مانده بفرمایید.

دعا برای شفای بیماران یادتان نرود.

امیدوارم که از مهندس و از تمام بیماران رفع کسالت شود..ممنون از وقتی که در اختیار جرس قرار دادید


 


جمعی از زنان اصلاح طلب در بیانیه ای ضمن شادباش ولادت با سعادت دخت گرامی رسول رحمت، از مسئولین خواسته اند به بهانۀ این مناسبت فرخنده، عیدی و هدیۀ روز زن را به جامعۀ اسلامی و شهروندان ایرانی، آزادی همۀ زندانیان سیاسی اعم از زن و مرد و به ویژه برداشتن حصر غیر قانونی از رهبران جنبش سبز و همسران بزرگوارشان که نام فاطمه و زهرا زیبندۀ شخصیت و منش و سلوک انسانی و اسلامی آنان است، قرار دهند.

به گزارش رسا در بخشی از این بیانیه آمده است: آیا حصر ناجوانمردانۀ زهرا رهنورد و فاطمه کروبی که از پیروان راستین مکتب فاطمی هستند، دل پاک بانوی اسلام را نرنجانده است؟

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم رب المظلومین

هر کس که زهرا(س) را خشنود کند خدا را خشنود کرده و آن کس که باعث رنجش او شود، خدا را از خود رنجانده است

به ایام ولادت یگانه بانوی عالم، صدیقه طاهره(س) نزدیک می شویم در حالی که دلمان تنگ عزیزان مظلوم در بند و حصرمان است. مردان و زنانی که تنها به جرم حق طلبی و آزادی خواهی و امر به معروف و نهی از منکر گرفتار آمده اند و خانواده هایشان در حسرت و اندوه دوری از آنان، روزگار می گذرانند.

مادرانی صلح طلب و دخترانی سبزاندیش در چنبرۀ سخت اقتدارگرایی و خشونت طلبی اسیر شده اند. کودکان آنان، اشک چشمانشان خشک نمی شود و مادران و همسران و خواهران، روزها و شب های انتظار را به سختی سپری می کنند.

زندان زنان در نظام اسلامی ما نه تنها کرامت انسان ، بلکه حرمت زن مسلمان را مورد هجوم قرار داده و ناله ها و فریادهای بسیاری همچنان به آسمان است. آیا در این شرایط دل زهرا(س) از شیعیانش که مدعی پیروی از اسلام ناب محمدی (ص) و تمسک به ولایت علی بن ابیطالب(ع) هستند، راضی است؟

آیا حصر ناجوانمردانۀ زهرا رهنورد و فاطمه کروبی که از پیروان راستین مکتب فاطمی هستند، دل پاک بانوی اسلام را نرنجانده است؟

ما زنان اصلاح طلب ضمن شادباش ولادت با سعادت دخت گرامی رسول رحمت، از مسئولین که نظام اسلامی مستقر در کشورمان را الگویی قابل قبول و اقتدا برای مسلمین جهان می دانند می خواهیم به بهانۀ این مناسبت فرخنده، عیدی و هدیۀ روز زن را به جامعۀ اسلامی و شهروندان ایرانی، آزادی همۀ زندانیان سیاسی اعم از زن و مرد و به ویژه برداشتن حصر غیر قانونی از رهبران جنبش سبز و همسران بزرگوارشان که نام فاطمه و زهرا زیبندۀ شخصیت و منش و سلوک انسانی و اسلامی آنان است، قرار دهند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته