-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

Best of Balatarin for 05/28/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.




محمد نوری زاد نویسنده و کارگردان که در جریان حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ و در پی نامه هایی به رهبری بازداشت شد و ماه ها در انفرادی ها و قرنطینه زندان اوین نگهداری شده در نامه ای خطاب به مهندس موسوی می گوید: سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار طرف، بر تو و بر اطرافیان تو سنگ باریدند؟ و حضور تو را در کانون قدرت برنتافتند؟ تو می گفتی:با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد. این روزنامه نگار که به تازگی از زندان آزاد شده است در ادامه می گوید: زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت . او می توانست سه سال پیش از دنیا برود . او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود ، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود . متن کامل این نامه به نقل از وب سایت رسمی دکتر محمد نوریزاد به شرح زیر است: به نام خالق صبح سید سلام ، چه خوب که می شود بدون هیچ دخل و تصرف در اوزان آسمانی آدمیان ، تو را با همین مختصر خطاب کرد : " سید ، سلام" ! به ما بگو حال و احوال هم بندی ات چگونه است ؟ امید که به همین زودی ، بند از دست و پای تو و هم بندی ات بگسلد ، و ما شما را مثل سابق ، در کنار مردم دربندخود ببینیم. و باز به امید روزی که بند از دست و پای مردم ما نیز بگسلد، و راه برای رشد مردمی که سالها از رشد ، باز داشته شده اند ، هموار گردد. تو، سید عزیز، باید، آری باید، طعم بند را می چشیدی. و با رگ و پی ات ، با درد و داغ مردم دربند، می آمیختی . از این پس ، هم تو ، و هم همسرت ، هرکجا اگر سخن از آزادی بگویید، و یا هرکجا از حقوق فردی و جمعی مردم سخن به میان آورید ، حتما به سمت و سویی اشاره می کنید که همانجا کانون آسیب ها و کاستی های مکرر ماست . جایی که مردم ما ، دراین سالهای پس از انقلاب ، مرتب بدان انگشت می نهاده اند و برآن تاکید می ورزیده اند و نگاه ما و شما و جهانیان را بدان سو می خوانده اند و ما و شما ، درک درستی از آن نداشته ایم . و یا بنا به مصالحی که تمامی نداشت ، از تماشای فاجعه ها رو می گردانیده ایم . تو اما ، سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار طرف، بر تو و بر اطرافیان تو سنگ باریدند؟ و حضور تو را در کانون قدرت برنتافتند؟ تو می گفتی: با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد. روزی که در "بند دو الف " زندان اوین ، سرکرده ی رمالان دولت را به بند مجاور من منتقل کردند، من از غربت سیادت تو به گریه افتادم . تو ، افق هایی را نشان ما می دادی که از چشم ما پنهان بود . تو می گفتی : یک بار و برای همیشه باید از رویه ی جاری و متداول پرونده سازی ، و ورود به حوزه های خصوصی مردم دست شست . من خود شخصا در زندان اوین ، دریافتم که خندیدن به حریم خصوصی مردم ، و ورود هماره و بی دلیل و غیرقانونی به این حریم ، زنگ تفریحی است که جماعتی از ما بدان معتاد شده ایم و در آن هوا حتی تنفس می کنیم . تو می گفتی : دست دزدان را باید از کیسه ی مردم بیرون کشید . تو می گفتی : نمی شود دست یک دزد بی نشان را به ساطور قانون سپرد و دست دزدان صاحب نامی چون رییس جمهور و معاون اول او را واگشود. درزندان بودم که نامه ی آقای توکلی به رییس قوه ی قضاییه مبنی بر دزدی های کلان معاون اول رییس جمهور را در یکی از روزنامه های رسمی کشور خواندم . مگر خود من چیزی غیر از این به رییس قوه ی قضاییه نوشته بودم که من اکنون در زندان باشم و آقای توکلی درمجلس؟ این دوگانه نگری به قانون در امتداد همان یک بام و دو هوایی است که خود ما ردش را در آژانس انرژی هسته ای نشان مردم دنیا می دهیم و ناله سرمی دهیم . که : ای مردم جهان ، می بینید آمریکای جهانخوار به انرژی هسته ای ما و انرژی هسته ای اسراییل چگونه با دو رویکرد مغایر می نگرد ؟ تو می گفتی : ورود سپاهیان ونظامیان ، طبق قانون به عرصه های سیاسی و اقتصادی ممنوع است . درست همان عرصه ای که امروزه در تعلق محوری دوستان ما بوده و هست . عقل جمعی ، درست تشخیص می داده است که اسلحه بدستان اگر به هر عرصه ای ورود کنند ، بدیهی ست که دیگران از آن عرصه ها گریز خواهند کرد . که در این ورود مسلحانه و گریز هراسناکانه ، نه سلامتی برای رفتار سیاسی ما باقی خواهد ماند و نه سلامتی در حوزه های اقتصادی ، و نه هیچ سلامتی در هیچ حوزه ای . در دوسال گذشته ، درست پیش چشم مردمان دنیا ، همین خود ما نشان همه دادیم که چگونه می شود پوست از تن قانون درید و همان پوست دریده شده را برتن هر کودن دلخواه کرد . تو می گفتی : وقتی با اشاره به تاریخ ، و حکومت امام علی ، رقیبان خود را بی هیچ تخفیفی در صف خوارج نهروان جا می دهیم و با همین تطبیق هردمبیل، دنیا را برسر رقیب خود آوار می کنیم ، ابتدا باید علی بودن خود را ثابت کنیم . وگرنه هرکسی می تواند بدین ریسمان آویخته از تاریخ دست ببرد و با اشاره به خوارج نهروان ، سرضرب ، جایگاه علی را برای خود بلوکه کند . تو می گفتی : همه در برابر قانون یکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکید می کردی . که یعنی بدون استثنا ! ویعنی : قانون ، به رهبر و رییس جمهور و همه ی رییس ها از یک طرف ، ویک روستایی از طرف دیگر ، به یک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی . و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بیرونش کشیده ایم و به قهقرایی دور و نا پیدا پرتابش کرده ایم تا کسی سراغش را نگیرد . ما با غرور بر منبرها از امام علی و آن یهودی گمشده در تاریخ یاد می کنیم که به قاضی القضات خود امام علی مراجعه می کنند و امام علی – شکست خورده – از آن محکمه خارج می شود . و در این زمان ، آنچنان هیبتی از عدالت افراخته ایم که : حتی تجسم طرح شکایت یک روستایی بی نشان و آسیب دیده ، از رهبرمان یا از رییس جمهور، یا از هر رییس صاحب نام ، خنده دار یا : کفرآمیز تلقی می شود . تو می گفتی : باید غبار غلیظ نشسته بر چهره ی قانون را زدود و قانون را از زیر پای مجریان قانون بدر کشید و سرجای بایسته اش نشاند . تو می گفتی : چهره ی مخوفی که ما و بزرگان و حکومتیان از دین پرداخته ایم ، هیچ ربطی به ذات دین ندارد . که دین ، هرچه دارد ، جز زیبایی نیست و زشتی های نشسته به چهره ی آن ، فضولاتی است که خود ما به آن افزوده ایم . تو می گفتی : درپیشگاه قانون ، اقلیت سنی و مسیحی و زردشتی و یهودی و حتی کافران کمونیست، همان حقوقی را دارند که اکثریت شیعه . این وعده ها را ما ، در روزهای آغازین این نظام ، به مردم خود دادیم و رای آری آنان را ربودیم و بلافاصله بعد از کسب رای ، بنای ناسازگاری با مردم خود را پی نهادیم. تو می گفتی : باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و بخاطر سالها بد اخلاقی ، از آنان دلجویی کرد و به میهن بازشان آورد . تو می گفتی : نخبگان فراوانی که به هر دلیل به ما پشت کرده اند و راهی هر کجا غیر از وطن خود شده اند ، حراج ظالمانه ی استعداد ها و سرمایه های این سرزمین بحران زده اند . تو می گفتی : ادبیات هتاکانه و بی شرمانه و وقیحانه و دهشتناک رسانه های ملی و حکومتی را باید روفت ، و به جای آن : ادب انسانی را برکشید . تو می گفتی : اگر ریسمان دزدانی چون معاون اول رییس جمهور را بگیریم و بکشیم، بزرگان و صاحب منصبانی به صحنه آورده می شوند که هم اکنون برمسندهای بظاهر زوال ناپذیر خویش آرمیده اند و سردر اموال مردم فرو برده اند . و می گفتی : به محض افشای دزدی های آنان ، بزرگان مخفی شده ، مفتضحانه از اریکه های دروغین شان به زیر می غلتند . تو می گفتی : عنوان و درشتی عنوان آدمها، نباید برای آنان مصونیت ایجاد کند . و می گفتی : آدمها هرچه از پله های یک مسندبالاتر می روند ، پاسخگویی و شفافیت عملکردشان باید بیشتر باشد . خلاصه سید عزیز، تو ازهمین ها می گفتی که طرف مقابل ، تو را برنتافت . چرا که طرف مقابل ، اتفاقا بنا برهمین ویژه خواری ها و ویژه سالاری ها داشته و دارد .از همان ابتدا هم معلوم بود که مواضع مته گون تو، و حضور نامحرم تو در خلوت غارتگری آنان، تحمل شدنی نیست. تو می گفتی : اگر یک شهروند بی نشان ، تقاضای حسابرسی از خلوتگاه مالی شهرداری و ادارات و وزارتخانه ها و ریاست جمهوری و آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان را داشت ، نباید آن شهروند بی نشان را ، و زن و بچه و خویشاوندان او را " پودر" کرد. تو می گفتی : طبق آیه های قرآن ، کشتن یک نفر بی گناه ، بمثابه کشتن همه ی مردم روی زمین است . و می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست . سید عزیز ، می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست . سیدعزیز ، گذران شب ها و روزهای حصاری را که در آن گرفتاری شماره کن و انگشت بر روزی بگذار که سرفراز ، از میان بندهای گسسته ، پای بیرون می گذاری . سنگینی دیو سیرتی رسانه های وقیح حکومتی را برشانه های خودشان وابگذار، که آنان در ابراز فهمی که لابد از دین خدا برداشته اند ، عکس سربرهنه ی همسر تو را برصفحه ی اصلی پرده ی نقالی خود گذاردند . ما اما ، از آبشار آسمان فهم، آموخته ایم که سربرهنگی را بر: برهنگی فهم ، و بر: بی فهمی و جهلی که چهره ی کریه خود را بزک کرده ، شرف و برتری بدهیم . ما ، با خزیدن به سایه ی سلامت و درستی ایمان همسرتو ، خود را در پناه پاکی ها و شایستگی ها می بینیم . درست همان سلامتی که بسیاری از مدعیان امروزین دین از او بی نصیب و بی بهره اند . سید عزیز، زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت . او می توانست سه سال پیش از دنیا برود . او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود ، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود . سرت سلامت سید، به خودت ، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو اند ، نیک بنگر! جماعتی ، به زعم خود، آبروی تو را زیر پا نهادند و برآن پای کوفتند. آنان ، نابینا تر از آنند که برکشیده شدن تو را و آبروی تو را ببینند و باور کنند . سید عزیز، چشم به راه توایم . همپای روزگار. که او نیز با بازی های پنهان و آشکارخود ، چشم به راه توست. تا ده سال دیگر ، بیست سال دیگر ، بسیاری از کسانی که با فهم تو گلاویز شدند ، همچون خود تو به دیار باقی خواهند شتافت . و دنیارا ، با همه ی اطوارش ، برای آیندگان باقی خواهند گذارد . آیندگانی که بنا ندارند سربه انبان فریب فرو برند و از آن سیر بخورند . آیندگانی که برباورهای درست خانه خواهند ساخت. و بسیاری از فضولات فکری و اعتقادی امروز ما را دور خواهند ریخت . و به ناب فهم و عقل و عشق ، دست خواهند برد . بدا به حال من ، که از همین امروز، در رکاب فهم و عقل و عشق نباشم. من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند، تو را، همسرت را، و جناب کروبی را، از حصار بدرآورند. فرمان آزادی شما توسط ایشان ، قطعا برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیشتر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم، سیزده ملیون، کمتر یا بیشتر، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم. چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می دهیم نیست. انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می آورد. بحرانی که اگر صبوری اش سرآید، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام. و قطعا همه ی ما را خواهد روفت و به دره ای بی انتها در خواهد انداخت. بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه، با رویگردانی از عبرت پذیری، خود را از مسیر آن بدر می بریم . سید عزیز ، پنجشنبه ی هفته ی گذشته ، با هزار مکافات ، و البته با همراهی و همکاری و تصویربرداری لحظه به لحظه ی حراست بیمارستان مدرس ، به دیدن مردی رفتم که سالها ، در آن رژیم و در این رژیم ، زندانی بوده است . مردی که اکنون ، نفس های پایانی عمر پرفراز وفرود خود را فرو می برد و برمی آورد . مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است . این روزها ، چه خوب که اخبار بیماری و درگذشت یک فوتبالیست در رسانه های ما تاب خورده و همه ی حساسیت ها و حیثیت رسانه ای و مملکتی ما را متاثرساخته است. و چه بد ، که عزت الله سحابی ، بی سرو صدا، رخت از این دنیا بر می بندد، تا دنیا را ، با همه ی وسعتش ، برای ما باقی گذارد. او اگر بجای سیاست در آن دوران تاریک ، می رفت و به کار دیگری روی می برد ، با استعدادی که داشت ، امروز رسانه ها ، اخبار ضربان قلب ثانیه به ثانیه ی او را رصد می کردند . ما اما با اطلاق جاسوسی و وطن فروشی ، او را و دیگرانی چون او را فرو کوفتیم تا خود بر فراز آییم . بربالین او ، به چهره ی رنجور و فرسوده و بیمار و چشمان بی فروغ او که نگریستم، این چند جمله را از او دریافتم : ای همه ی دنیا خواهان، دنیا به کامتان! من راه خویش برگزیده ام ، و در کشاکش این راه، بندها را ، با مرگ خود، بریده و رفتم . دنیا برای شما. سیراز آن بخورید. سخت که سیر شدید، حالا کمی بیاندیشید. کار سختی ست ، نه؟ به این بیاندیشید که : مرگ شما نیز در راه است . سید عزیز ، زمان با شتاب ، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می شود . تو قطعا ، سرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده است . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . سید ، سرت سلامت و آسیب از تو دور . ما و همه ی مردم ، چشم به بیت رهبرمان می دوزیم تا به یک اشاره ی حضرت ایشان ، راه آزادی بر شمایان گشوده شود . گرچه چشم ما ، پیشتر به آسمان خداوند است . تا مگر ما را از بارش برکاتش متنعم سازد . که سرزمین فلک زده ی ما ، امروز، بیش از هر زمان دیگر، به این برکات محتاج است . آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟ آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟ خدایا خامنه ای ما را محافظت کن . ما به مهربانی او بیش تر نیازمندیم. با احترام و ادب : محمد نوری زاد ۵/۳/۹۰
با ۲۲۴ امتیاز و ۱۲۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


در مصاحبه جنجالی و توائم با دعوا . عنوان شد که چرا مسعود رجوی در حال به کشتن دادن ساکنین اردوگاه مبیاشد و دروغ های شاخدار جدید نماینده گروهک مجاهدین در مصاحبه دیروز با بی بی سی . مقایسه مجاهدین با آرش و رستم در شاهنامه !!!! در مورد آزادی مطلق در ادوگاه اشرف و محبوبیت این اردوگاه و اردوگاه نیست که این شهر اینترنتی وبزرگترین شهر کامپیوتری و اینترنتی ایرانیان در اردوگاه اشرف است! . عصبانیت مصاحبه شونده از سوالات
با ۲۱۴ امتیاز و ۱۱۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


سایت «جوان آنلاین» با انتشار یادداشتی اعلام کرد که «تنفس و زندگی بدون رضایت ولایت فقیه کاری بیهوده است و برای تحقق رضای خدا باید از طریق کسب رضای و ولایت حرکت کرد.»
با ۱۷۱ امتیاز و ۵۳ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


سه کشته ودهها زخمی در نهمین هفته اعتراضات مردم سوریه اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف سوریه روز جمعه 27-5-2011 با وجود محاصره آنها بوسیله تانک ها و خودروهای نظامی و قطعی اینترنت با حضور گسترده مخالفان دولت ادامه یافت . مخالفان رژیم سوریه تظاهرات امروز را " جمعه پاسداران مرز" که کنایه ای از ارتش سوریه است نام گذاری کردند. تلویزیون العربیه به نقل از شاهدان عینی گزارش داد، مردم شهرهای دمشق ، حمص ، داعل ، القامشلی ، اللاذقیه ، دیر الزور ، تل کلخ ، حما ، عمودا ، برزا، بانیاس، البوکمال و الرستن پس از برگزاری نماز جمعه به خیابانها آمده وبر ضد دولت دمشق شعار دادند. شاهدان عینی از طریق موبایل های بین المللی در تماس با خبرگزاریها اعلام کردند 3 نفر از معترضان شهرک داعل در نزدیکی درعا بر اثر تیر اندازی مستقیم مأموران امنیتی سوریه جان خود را از دست دادند. برخی گزارش های خبری اعلام کردند شهرهای حمص بانیاس و تل کلخ با وجود حضور گسترده مأموران امنیتی و محاصره چند روزه از سوی تانک های ارتش ، مردم معترض به خیابانها آمدند و شعار " ملت سقوط اسد را می خواهند" سر دادند. از سوی دیگر سران گروه کشورهای هشت امروز جمعه در پیش نویس بیانیه ای پایانی خود به رهبران سوریه هشدار دادند درصورتی که دست از کشتار مردم بر ندارند با اقدامات تنبیهی مواجه خواهند شد. در پيش نويس بيانيه سران کشورهای گروه هشت آمده است "اين کشورها از کشته شدن تعدادی از تظاهرکنندگان سوری توسط نيروهای امنیتی اين کشور و نقص أشکار حقوق بشر در سوریيه به شدت نگران است."
با ۱۵۴ امتیاز و ۱۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


بدینوسیله ما جمعی از نفس کش‌ها که رضایت ولی فقیه چپمان هم نیست ولی تا الآن خبر نداشتیم که داریم کاری بیهوده می‌کنیم با انتشار این نامه ضمن تاکید بر مراتب بیهودگی خود و سایر همنوعانمان از آن سایت غلیظ خواهشمندیم دیگر کارهای بیهوده‌ی ما را نیز بیان نموده خانواده‌ای را از نگرانی نجات بدهد . بدیهیست که اینجانبان اگر زودتر خبر داشتیم که بیهوده نفس کشیدنمان هم باعث یکجور نارضایتی ولی فقیه می‌شود حتماً تندتر نفس می‌کشیدیم و چه بسا که دائم در حال هن هن بودیم و توی دریا و استخر هم هیچ زیر آبی نمی‌رفتیم که نکند یکوقتی کارمان بجای بیهوده خدای نکرده باهوده بشود و ولی فقیه را خوشحال بکند . طبیعیست که ما نفس کشان بیهوده بطور مادرزاد دارای یک جفت ریه می‌باشیم که سالهاست از طریق آنها در حال ناراضی کردن ولایت فقیه بوده لحظه‌ای از این امر غافل نشده‌ایم چونکه اگر نفس نمی‌کشیدیم می‌مردیم و ممکن بود ولایت فقیه خوشحال بشود ..........
با ۱۳۹ امتیاز و ۶ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


مراسم ترحیم و یادبود دروازه‌بان پیشین تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه استقلال در شرایطی صبح امروز جمعه آغاز شده است که ازدحام هزاران نفر از دوستداران و هواداران او کار برگزاری مراسم را با مشکل مواجه کرده است. به گزارش خبرنگار مهر، مراسم ترحیم مرحوم ناصر حجازی از ساعت 10 صبح امروز جمعه در شرایطی آغاز شد که بیش از 5 هزار نفر از علاقمندان و دوستداران وی در خیابان های اطراف مسجد جامع شهرک قدس تجمع کرده اند. براساس مشاهدات خبرنگار مهر، در حالی که ساعاتی به آغاز مراسم ترحیم ناصر حجازی باقی مانده بود، جمعیت زیادی در خیابان های منتهی به میدان شهرک قدس حضور داشتند و با وجود تلاشی که ماموران نیروی انتظامی کردند بازهم شاهد بی نظمی های ترافیکی در این خیابان ها بودیم. بسیاری از پیشکسوتان و اهالی فوتبال نیز در میان اقشار مختلف مردم راهی مسجد جامع شهرک قدس شده اند و با ورود به مسجد به خانواده مرحوم ناصر حجازی تسلیت می گویند. برخی از باشگاه ها، مسئولان ورزشی و بازیکنان فوتبال نیز با ارسال تاج گل هایی به خانواده حجازی تسلیت گفته اند. جواد نکونام بازیکن تیم فوتبال اوساسونا که در اسپانیا حضور دارد از جمله افرادی است که با ارسال تاج گل همدردی خود با خانواده حجازی را اعلام کرده است. باشگاه فولاد خوزستان، گسترش فولاد تبریز ، علی فتح الله زاده سرپرست باشگاه استقلال و ... از جمله ارسال کنندگان تاج گل هستند. ازدحام جمعیت مقابل در ورود مسجد به گونه ایست که رفت و آمد برای حاضرین سخت و دشوار است و برگزاری این مراسم را با مشکل مواجه کرده است. با این حال هنوز بر تعداد شرکت کنندگان در مراسم ترحیم مرحوم ناصر حجازی افزوده می شود.
با ۱۳۲ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش ورزش
نظرات

 


در نامه ی جدیدی که آقای نوری زاد به میرحسین موسوی نوشته مطالبی ذکر شده که به نوعی تسلیم خود و جنبش سبز محسوب می گردد و برداشتی که از این نامه می شود چیزی جز عذرخواهی از نظام و رهبر جمهوری اسلامی نیست. متاسفانه موضوعی که باز هم مظلومان و خانواده های کشته شدگان را اذیت میکند استفاده از واژه ی «ما» می باشد که همچون صحبت های محمد خاتمی از طرف مردم حرف هایی را تحویل مسئولان می دهند که به هیچ وجه مورد تایید مردم نیست. فقط خواستم بگویم درسته بیش از صد روز از حصر رهبر عزیزمان میرحسین موسوی گذشته و ما هیچ کاری نکردیم ، ولی هنوز آنقدر بی غیرت و بی جربزه نشدیم که برای آزادی عزیزانمان دست به دامن قاتلان ملت شویم و طلب عفو کنیم. ما به امید روزهای آینده و بر مبنای صبری که میرحسین موسوی ندا داد زندگی را پیش خواهیم برد و به امید پیروزی مبارزه خواهیم کرد. گفتنی است در قسمتی از این نامه می خوانیم: از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند.فرمان آزادی شما توسط ایشان ، قطعا برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیشتر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم ، سیزده ملیون ، کمتر یا بیشتر ، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم . چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان ، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می دهیم نیست . انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می آورد . بحرانی که اگر صبوری اش سرآید ، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام . و قطعا همه ی ما را خواهد روفت و به دره ای بی انتها در خواهد انداخت . بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه ، با رویگردانی از عبرت پذیری ، خود را از مسیر آن بدر می بریم .
با ۱۲۸ امتیاز و ۹۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


سایت «تماشا‌نیوز» وابسته به تیم احمدی‌نژاد در گزارشی سایت تابناک وابسته به محسن رضایی را سایت «مافیای قاچاق سیگار» معرفی کرد. این سایت نوشته که در صورت فاش شدن هویت گردانندگان تابناک «افکار عمومی خود قضاوت خواهند کرد افرادی که در تاریکی نشسته و در ظاهر به دفاع از بیت المال مشغولند! فی الواقع دارای محکومیت‌های متعدد قضایی، مرتبط با مافیای قاچاق سیگار و مبلغ استخرهای مختلط زنان و مردان در کشور هستند یا نه؟»
با ۱۲۵ امتیاز و ۱۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


سید سلام ، چه خوب که می شود بدون هیچ دخل و تصرف در اوزان آسمانی آدمیان ، تو را با همین مختصر خطاب کرد : " سید ، سلام" ! به ما بگو حال و احوال هم بندی ات چگونه است ؟ امید که به همین زودی ، بند از دست و پای تو و هم بندی ات بگسلد ، وما شما را مثل سابق ، در کنار مردم دربندخود ببینیم. و باز به امید روزی که بند از دست و پای مردم ما نیز بگسلد، و راه برای رشد مردمی که سالها از رشد ، باز داشته شده اند ، هموار گردد. تو، سید عزیز، باید، آری باید، طعم بند را می چشیدی. و با رگ و پی ات ، با درد و داغ مردم دربند، می آمیختی . از این پس ، هم تو ، و هم همسرت ، هرکجا اگر سخن از آزادی بگویید، و یا هرکجا از حقوق فردی و جمعی مردم سخن به میان آورید ، حتما به سمت و سویی اشاره می کنید که همانجا کانون آسیب ها و کاستی های مکرر ماست . جایی که مردم ما ، دراین سالهای پس از انقلاب ، مرتب بدان انگشت می نهاده اند و برآن تاکید می ورزیده اند و نگاه ما و شما و جهانیان را بدان سو می خوانده اند و ما و شما ، درک درستی از آن نداشته ایم . و یا بنا به مصالحی که تمامی نداشت ، از تماشای فاجعه ها رو می گردانیده ایم . تو اما ، سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار اطراف ، برتو و براطرافیان تو سنگ باریدند ؟ وحضور تو را درکانون قدرت برنتافتند؟ تو می گفتی: با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد. روزی که در "بند دو الف " زندان اوین ، سرکرده ی رمالان دولت را به بند مجاور من منتقل کردند، من از غربت سیادت تو به گریه افتادم . تو ، افق هایی را نشان ما می دادی که از چشم ما پنهان بود . تو می گفتی : یک بار و برای همیشه باید از رویه ی جاری و متداول پرونده سازی ، و ورود به حوزه های خصوصی مردم دست شست . من خود شخصا در زندان اوین ، دریافتم که خندیدن به حریم خصوصی مردم ، و ورود هماره و بی دلیل و غیرقانونی به این حریم ، زنگ تفریحی است که جماعتی از ما بدان معتاد شده ایم و در آن هوا حتی تنفس می کنیم . تو می گفتی : دست دزدان را باید از کیسه ی مردم بیرون کشید . تو می گفتی : نمی شود دست یک دزد بی نشان را به ساطور قانون سپرد و دست دزدان صاحب نامی چون رییس جمهور و معاون اول او را واگشود. درزندان بودم که نامه ی آقای توکلی به رییس قوه ی قضاییه مبنی بر دزدی های کلان معاون اول رییس جمهور را دریکی از روزنامه های رسمی کشور خواندم . مگر خود من چیزی غیر از این به رییس قوه ی قضاییه نوشته بودم که من اکنون در زندان باشم و آقای توکلی درمجلس؟ این دوگانه نگری به قانون درامتداد همان یک بام و دوهوایی است که خود ما ردش را در آژانس انرژی هسته ای نشان مردم دنیا می دهیم و ناله سرمی دهیم . که : ای مردم جهان ، می بینید آمریکای جهانخوار به انرژی هسته ای ما و انرژی هسته ای اسراییل چگونه با دو رویکرد مغایر می نگرد ؟ تو می گفتی : ورود سپاهیان ونظامیان ، طبق قانون به عرصه های سیاسی و اقتصادی ممنوع است . درست همان عرصه ای که امروزه در تعلق محوری دوستان ما بوده و هست . عقل جمعی ، درست تشخیص می داده است که اسلحه بدستان اگر به هر عرصه ای ورود کنند ، بدیهی ست که دیگران از آن عرصه ها گریز خواهند کرد . که در این ورود مسلحانه و گریز هراسناکانه ، نه سلامتی برای رفتار سیاسی ما باقی خواهد ماند و نه سلامتی در حوزه های اقتصادی ، و نه هیچ سلامتی در هیچ حوزه ای . در دوسال گذشته ، درست پیش چشم مردمان دنیا ، همین خود ما نشان همه دادیم که چگونه می شود پوست از تن قانون درید و همان پوست دریده شده را برتن هر کودن دلخواه کرد . تو می گفتی : وقتی با اشاره به تاریخ ، و حکومت امام علی ، رقیبان خود را بی هیچ تخفیفی در صف خوارج نهروان جا می دهیم و با همین تطبیق هردمبیل، دنیا را برسر رقیب خود آوار می کنیم ، ابتدا باید علی بودن خود را ثابت کنیم . وگرنه هرکسی می تواند بدین ریسمان آویخته از تاریخ دست ببرد و با اشاره به خوارج نهروان ، سرضرب ، جایگاه علی را برای خود بلوکه کند . تو می گفتی : همه در برابر قانون یکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکید می کردی . که یعنی بدون استثنا ! ویعنی : قانون ، به رهبر و رییس جمهور و همه ی رییس ها از یک طرف ، ویک روستایی از طرف دیگر ، به یک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی . و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بیرونش کشیده ایم و به قهقرایی دور و نا پیدا پرتابش کرده ایم تا کسی سراغش را نگیرد . ما با غرور بر منبرها از امام علی و آن یهودی گمشده در تاریخ یاد می کنیم که به قاضی القضات خود امام علی مراجعه می کنند و امام علی – شکست خورده – از آن محکمه خارج می شود . و در این زمان ، آنچنان هیبتی از عدالت افراخته ایم که : حتی تجسم طرح شکایت یک روستایی بی نشان و آسیب دیده ، از رهبرمان یا از رییس جمهور، یا از هر رییس صاحب نام ، خنده دار یا : کفرآمیز تلقی می شود . تو می گفتی : باید غبار غلیظ نشسته بر چهره ی قانون را زدود و قانون را از زیر پای مجریان قانون بدر کشید و سرجای بایسته اش نشاند . تو می گفتی : چهره ی مخوفی که ما و بزرگان و حکومتیان از دین پرداخته ایم ، هیچ ربطی به ذات دین ندارد . که دین ، هرچه دارد ، جز زیبایی نیست و زشتی های نشسته به چهره ی آن ، فضولاتی است که خود ما به آن افزوده ایم . تو می گفتی : درپیشگاه قانون ، اقلیت سنی و مسیحی و زردشتی و یهودی و حتی کافران کمونیست، همان حقوقی را دارند که اکثریت شیعه . این وعده ها را ما ، در روزهای آغازین این نظام ، به مردم خود دادیم و رای آری آنان را ربودیم و بلافاصله بعد از کسب رای ، بنای ناسازگاری با مردم خود را پی نهادیم. تو می گفتی : باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و بخاطر سالها بد اخلاقی ، از آنان دلجویی کرد و به میهن بازشان آورد . تو می گفتی : نخبگان فراوانی که به هر دلیل به ما پشت کرده اند و راهی هر کجا غیر از وطن خود شده اند ، حراج ظالمانه ی استعداد ها و سرمایه های این سرزمین بحران زده اند . تو می گفتی : ادبیات هتاکانه و بی شرمانه و وقیحانه و دهشتناک رسانه های ملی و حکومتی را باید روفت ، و به جای آن : ادب انسانی را برکشید . تو می گفتی : اگر ریسمان دزدانی چون معاون اول رییس جمهور را بگیریم و بکشیم، بزرگان و صاحب منصبانی به صحنه آورده می شوند که هم اکنون برمسندهای بظاهر زوال ناپذیر خویش آرمیده اند و سردر اموال مردم فرو برده اند . و می گفتی : به محض افشای دزدی های آنان ، بزرگان مخفی شده ، مفتضحانه از اریکه های دروغین شان به زیر می غلتند . تو می گفتی : عنوان و درشتی عنوان آدمها، نباید برای آنان مصونیت ایجاد کند . و می گفتی : آدمها هرچه از پله های یک مسندبالاتر می روند ، پاسخگویی و شفافیت عملکردشان باید بیشتر باشد . خلاصه سید عزیز، تو ازهمین ها می گفتی که طرف مقابل ، تو را برنتافت . چرا که طرف مقابل ، اتفاقا بنا برهمین ویژه خواری ها و ویژه سالاری ها داشته و دارد .از همان ابتدا هم معلوم بود که مواضع مته گون تو، و حضور نامحرم تو در خلوت غارتگری آنان، تحمل شدنی نیست. تو می گفتی : اگر یک شهروند بی نشان ، تقاضای حسابرسی از خلوتگاه مالی شهرداری و ادارات و وزارتخانه ها و ریاست جمهوری و آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان را داشت ، نباید آن شهروند بی نشان را ، و زن و بچه و خویشاوندان او را " پودر" کرد. تو می گفتی : طبق آیه های قرآن ، کشتن یک نفر بی گناه ، بمثابه کشتن همه ی مردم روی زمین است . و می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست . سید عزیز ، می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست . سیدعزیز ، گذران شب ها و روزهای حصاری را که در آن گرفتاری شماره کن و انگشت بر روزی بگذار که سرفراز ، از میان بندهای گسسته ، پای بیرون می گذاری . سنگینی دیو سیرتی رسانه های وقیح حکومتی را برشانه های خودشان وابگذار، که آنان در ابراز فهمی که لابد از دین خدا برداشته اند ، عکس سربرهنه ی همسر تو را برصفحه ی اصلی پرده ی نقالی خود گذاردند . ما اما ، از آبشار آسمان فهم، آموخته ایم که سربرهنگی را بر: برهنگی فهم ، و بر: بی فهمی و جهلی که چهره ی کریه خود را بزک کرده ، شرف و برتری بدهیم . ما ، با خزیدن به سایه ی سلامت و درستی ایمان همسرتو ، خود را در پناه پاکی ها و شایستگی ها می بینیم . درست همان سلامتی که بسیاری از مدعیان امروزین دین از او بی نصیب و بی بهره اند . سید عزیز، زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت . او می توانست سه سال پیش از دنیا برود . او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود ، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود . سرت سلامت سید، به خودت ، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو اند ، نیک بنگر! جماعتی ، به زعم خود، آبروی تو را زیر پا نهادند و برآن پای کوفتند. آنان ، نابینا تر از آنند که برکشیده شدن تو را و آبروی تو را ببینند و باور کنند . سید عزیز، چشم به راه توایم . همپای روزگار. که او نیز با بازی های پنهان و آشکارخود ، چشم به راه توست. تا ده سال دیگر ، بیست سال دیگر ، بسیاری از کسانی که با فهم تو گلاویز شدند ، همچون خود تو به دیار باقی خواهند شتافت . و دنیارا ، با همه ی اطوارش ، برای آیندگان باقی خواهند گذارد . آیندگانی که بنا ندارند سربه انبان فریب فرو برند و از آن سیر بخورند . آیندگانی که برباورهای درست خانه خواهند ساخت. و بسیاری از فضولات فکری و اعتقادی امروز ما را دور خواهند ریخت . و به ناب فهم و عقل و عشق ، دست خواهند برد . بدا به حال من ، که از همین امروز، در رکاب فهم و عقل و عشق نباشم. من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند. من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند. فرمان آزادی شما توسط ایشان ، قطعا برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیشتر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم ، سیزده ملیون ، کمتر یا بیشتر ، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم . چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان ، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می دهیم نیست . انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می آورد . بحرانی که اگر صبوری اش سرآید ، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام . و قطعا همه ی ما را خواهد روفت و به دره ای بی انتها در خواهد انداخت . بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه ، با رویگردانی از عبرت پذیری ، خود را از مسیر آن بدر می بریم . سید عزیز ، پنجشنبه ی هفته ی گذشته ، با هزار مکافات ، و البته با همراهی و همکاری و تصویربرداری لحظه به لحظه ی حراست بیمارستان مدرس ، به دیدن مردی رفتم که سالها ، در آن رژیم و در این رژیم ، زندانی بوده است . مردی که اکنون ، نفس های پایانی عمر پرفراز وفرود خود را فرو می برد و برمی آورد . مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است . مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است . این روزها ، چه خوب که اخبار بیماری و درگذشت یک فوتبالیست در رسانه های ما تاب خورده و همه ی حساسیت ها و حیثیت رسانه ای و مملکتی ما را متاثرساخته است. و چه بد ، که عزت الله سحابی ، بی سرو صدا، رخت از این دنیا بر می بندد، تا دنیا را ، با همه ی وسعتش ، برای ما باقی گذارد. او اگر بجای سیاست در آن دوران تاریک ، می رفت و به کار دیگری روی می برد ، با استعدادی که داشت ، امروز رسانه ها ، اخبار ضربان قلب ثانیه به ثانیه ی او را رصد می کردند . ما اما با اطلاق جاسوسی و وطن فروشی ، او را و دیگرانی چون او را فرو کوفتیم تا خود بر فراز آییم . بربالین او ، به چهره ی رنجور و فرسوده و بیمار و چشمان بی فروغ او که نگریستم، این چند جمله را از او دریافتم : ای همه ی دنیا خواهان، دنیا به کامتان! من راه خویش برگزیده ام ، و در کشاکش این راه، بندها را ، با مرگ خود، بریده و رفتم . دنیا برای شما. سیراز آن بخورید. سخت که سیر شدید، حالا کمی بیاندیشید. کار سختی ست ، نه؟ به این بیاندیشید که : مرگ شما نیز در راه است . سید عزیز ، زمان با شتاب ، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می شود . تو قطعا ، سرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده است . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . سید ، سرت سلامت و آسیب از تو دور . ما و همه ی مردم ، چشم به بیت رهبرمان می دوزیم تا به یک اشاره ی حضرت ایشان ، راه آزادی بر شمایان گشوده شود . گرچه چشم ما ، پیشتر به آسمان خداوند است . تا مگر ما را از بارش برکاتش متنعم سازد . که سرزمین فلک زده ی ما ، امروز، بیش از هر زمان دیگر، به این برکات محتاج است . آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟
با ۱۰۸ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


حضور پرشور مردم در مراسم ترحیم ناصر حجازی با شعار این همه لشگر آمده به عشق ناصر آمده ... بقیه ویدیو ها چند دقیقه بعد اضافه میشود
با ۱۰۵ امتیاز و ۸ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


هیات جوانان ولایت مدار گوزو
با ۱۰۲ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


جمعه نگهبانان میهن
با ۹۷ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


پاسخ خمینی به درخواست قانونی رفراندم، از سوی بنی صدر//بنی صدر در روز چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۰ براساس اصل 59 قانون اساسی درخواست رفراندم می کند و می گوید:برای خروج کشور از بن بست کنونی/ رییس جمهور: سالمترین راه بدون بحران این است که همه موافقت بکنند به مردم مراجعه کنیم و با رای عمومی آنچه باید بشود، بشود.//جواب خمینی را در سخنرانی در 6 خرداد 1360 بشنوید!
با ۹۰ امتیاز و ۲۸ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


ظام ولایت فقیه نظامی است که مردم و مسئولان ولایت مدار در آن حکومت عمیقاً احساس می کنند که هم به فطرت خداجوی آن ها توجه می شود و خود را به اسلام و پیامبر و خداوند نزدیک تر می بینند و هم قادرند که با تبعیت و التزام عملی به ولایت، از بحران ها عبور کنند ، مشکلات را حل کنند و در عرصه بین المللی شاهد جایگاه کشور خود باشند و متناسب با شان ملت خود شاهد ارتقای شاخص های زندگی اجتماعی باشند و از این طریق رضایت خداوند متعال و پیامبر و امامان را کسب کنند و ملتی شاد و سعادتمند و مترقی باشند و راه تکامل به سوی خداوند متعال را با رهنمودهای ولایت فقیه بهتر طی کنند این راه ارزشمند است و با عنایت به اینکه ولی فقیه در زمان غیبت جانشین خداوند و به همین دلیل حاکم بر کل کائنات است در ملت شیعه حتی این نکته را تداعی می کند که تنفس و زندگی بدون رضایت ولایت فقیه کاری بیهوده است و برای تحقق رضای خدا باید از طریق کسب رضای و ولایت حرکت کرد و کشور و ملت خود را به سعادت رساند و هرگز نباید مغرور شد و تصور کرد که یک ملت می تواند بدون رهبر خود معنا داشته باشد . ملت و ولایت هرگز از هم جدا نیستند و تفکیک ناپذیر هستند .
با ۸۸ امتیاز و ۴۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


سید سلام ، چه خوب که می شود بدون هیچ دخل و تصرف در اوزان آسمانی آدمیان ، تو را با همین مختصر خطاب کرد : " سید ، سلام" ! به ما بگو حال و احوال هم بندی ات چگونه است ؟ امید که به همین زودی ، بند از دست و پای تو و هم بندی ات بگسلد ، وما شما را مثل سابق ، در کنار مردم دربندخود ببینیم. و باز به امید روزی که بند از دست و پای مردم ما نیز بگسلد، و راه برای رشد مردمی که سالها از رشد ، باز داشته شده اند ، هموار گردد. تو، سید عزیز، باید، آری باید، طعم بند را می چشیدی. و با رگ و پی ات ، با درد و داغ مردم دربند، می آمیختی . از این پس ، هم تو ، و هم همسرت ، هرکجا اگر سخن از آزادی بگویید، و یا هرکجا از حقوق فردی و جمعی مردم سخن به میان آورید ، حتما به سمت و سویی اشاره می کنید که همانجا کانون آسیب ها و کاستی های مکرر ماست . جایی که مردم ما ، دراین سالهای پس از انقلاب ، مرتب بدان انگشت می نهاده اند و برآن تاکید می ورزیده اند و نگاه ما و شما و جهانیان را بدان سو می خوانده اند و ما و شما ، درک درستی از آن نداشته ایم . و یا بنا به مصالحی که تمامی نداشت ، از تماشای فاجعه ها رو می گردانیده ایم . تو اما ، سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار اطراف ، برتو و براطرافیان تو سنگ باریدند ؟ وحضور تو را درکانون قدرت برنتافتند؟ تو می گفتی: با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد. روزی که در "بند دو الف " زندان اوین ، سرکرده ی رمالان دولت را به بند مجاور من منتقل کردند، من از غربت سیادت تو به گریه افتادم . تو ، افق هایی را نشان ما می دادی که از چشم ما پنهان بود . تو می گفتی : یک بار و برای همیشه باید از رویه ی جاری و متداول پرونده سازی ، و ورود به حوزه های خصوصی مردم دست شست . من خود شخصا در زندان اوین ، دریافتم که خندیدن به حریم خصوصی مردم ، و ورود هماره و بی دلیل و غیرقانونی به این حریم ، زنگ تفریحی است که جماعتی از ما بدان معتاد شده ایم و در آن هوا حتی تنفس می کنیم . تو می گفتی : دست دزدان را باید از کیسه ی مردم بیرون کشید . تو می گفتی : نمی شود دست یک دزد بی نشان را به ساطور قانون سپرد و دست دزدان صاحب نامی چون رییس جمهور و معاون اول او را واگشود. درزندان بودم که نامه ی آقای توکلی به رییس قوه ی قضاییه مبنی بر دزدی های کلان معاون اول رییس جمهور را دریکی از روزنامه های رسمی کشور خواندم . مگر خود من چیزی غیر از این به رییس قوه ی قضاییه نوشته بودم که من اکنون در زندان باشم و آقای توکلی درمجلس؟ این دوگانه نگری به قانون درامتداد همان یک بام و دوهوایی است که خود ما ردش را در آژانس انرژی هسته ای نشان مردم دنیا می دهیم و ناله سرمی دهیم . که : ای مردم جهان ، می بینید آمریکای جهانخوار به انرژی هسته ای ما و انرژی هسته ای اسراییل چگونه با دو رویکرد مغایر می نگرد ؟ تو می گفتی : ورود سپاهیان ونظامیان ، طبق قانون به عرصه های سیاسی و اقتصادی ممنوع است . درست همان عرصه ای که امروزه در تعلق محوری دوستان ما بوده و هست . عقل جمعی ، درست تشخیص می داده است که اسلحه بدستان اگر به هر عرصه ای ورود کنند ، بدیهی ست که دیگران از آن عرصه ها گریز خواهند کرد . که در این ورود مسلحانه و گریز هراسناکانه ، نه سلامتی برای رفتار سیاسی ما باقی خواهد ماند و نه سلامتی در حوزه های اقتصادی ، و نه هیچ سلامتی در هیچ حوزه ای . در دوسال گذشته ، درست پیش چشم مردمان دنیا ، همین خود ما نشان همه دادیم که چگونه می شود پوست از تن قانون درید و همان پوست دریده شده را برتن هر کودن دلخواه کرد . تو می گفتی : وقتی با اشاره به تاریخ ، و حکومت امام علی ، رقیبان خود را بی هیچ تخفیفی در صف خوارج نهروان جا می دهیم و با همین تطبیق هردمبیل، دنیا را برسر رقیب خود آوار می کنیم ، ابتدا باید علی بودن خود را ثابت کنیم . وگرنه هرکسی می تواند بدین ریسمان آویخته از تاریخ دست ببرد و با اشاره به خوارج نهروان ، سرضرب ، جایگاه علی را برای خود بلوکه کند . تو می گفتی : همه در برابر قانون یکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکید می کردی . که یعنی بدون استثنا ! ویعنی : قانون ، به رهبر و رییس جمهور و همه ی رییس ها از یک طرف ، ویک روستایی از طرف دیگر ، به یک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی . و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بیرونش کشیده ایم و به قهقرایی دور و نا پیدا پرتابش کرده ایم تا کسی سراغش را نگیرد . ما با غرور بر منبرها از امام علی و آن یهودی گمشده در تاریخ یاد می کنیم که به قاضی القضات خود امام علی مراجعه می کنند و امام علی – شکست خورده – از آن محکمه خارج می شود . و در این زمان ، آنچنان هیبتی از عدالت افراخته ایم که : حتی تجسم طرح شکایت یک روستایی بی نشان و آسیب دیده ، از رهبرمان یا از رییس جمهور، یا از هر رییس صاحب نام ، خنده دار یا : کفرآمیز تلقی می شود . تو می گفتی : باید غبار غلیظ نشسته بر چهره ی قانون را زدود و قانون را از زیر پای مجریان قانون بدر کشید و سرجای بایسته اش نشاند . تو می گفتی : چهره ی مخوفی که ما و بزرگان و حکومتیان از دین پرداخته ایم ، هیچ ربطی به ذات دین ندارد . که دین ، هرچه دارد ، جز زیبایی نیست و زشتی های نشسته به چهره ی آن ، فضولاتی است که خود ما به آن افزوده ایم . تو می گفتی : درپیشگاه قانون ، اقلیت سنی و مسیحی و زردشتی و یهودی و حتی کافران کمونیست، همان حقوقی را دارند که اکثریت شیعه . این وعده ها را ما ، در روزهای آغازین این نظام ، به مردم خود دادیم و رای آری آنان را ربودیم و بلافاصله بعد از کسب رای ، بنای ناسازگاری با مردم خود را پی نهادیم. تو می گفتی : باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و بخاطر سالها بد اخلاقی ، از آنان دلجویی کرد و به میهن بازشان آورد . تو می گفتی : نخبگان فراوانی که به هر دلیل به ما پشت کرده اند و راهی هر کجا غیر از وطن خود شده اند ، حراج ظالمانه ی استعداد ها و سرمایه های این سرزمین بحران زده اند . تو می گفتی : ادبیات هتاکانه و بی شرمانه و وقیحانه و دهشتناک رسانه های ملی و حکومتی را باید روفت ، و به جای آن : ادب انسانی را برکشید . تو می گفتی : اگر ریسمان دزدانی چون معاون اول رییس جمهور را بگیریم و بکشیم، بزرگان و صاحب منصبانی به صحنه آورده می شوند که هم اکنون برمسندهای بظاهر زوال ناپذیر خویش آرمیده اند و سردر اموال مردم فرو برده اند . و می گفتی : به محض افشای دزدی های آنان ، بزرگان مخفی شده ، مفتضحانه از اریکه های دروغین شان به زیر می غلتند . تو می گفتی : عنوان و درشتی عنوان آدمها، نباید برای آنان مصونیت ایجاد کند . و می گفتی : آدمها هرچه از پله های یک مسندبالاتر می روند ، پاسخگویی و شفافیت عملکردشان باید بیشتر باشد . خلاصه سید عزیز، تو ازهمین ها می گفتی که طرف مقابل ، تو را برنتافت . چرا که طرف مقابل ، اتفاقا بنا برهمین ویژه خواری ها و ویژه سالاری ها داشته و دارد .از همان ابتدا هم معلوم بود که مواضع مته گون تو، و حضور نامحرم تو در خلوت غارتگری آنان، تحمل شدنی نیست. تو می گفتی : اگر یک شهروند بی نشان ، تقاضای حسابرسی از خلوتگاه مالی شهرداری و ادارات و وزارتخانه ها و ریاست جمهوری و آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان را داشت ، نباید آن شهروند بی نشان را ، و زن و بچه و خویشاوندان او را " پودر" کرد. تو می گفتی : طبق آیه های قرآن ، کشتن یک نفر بی گناه ، بمثابه کشتن همه ی مردم روی زمین است . و می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست . سید عزیز ، می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست . سیدعزیز ، گذران شب ها و روزهای حصاری را که در آن گرفتاری شماره کن و انگشت بر روزی بگذار که سرفراز ، از میان بندهای گسسته ، پای بیرون می گذاری . سنگینی دیو سیرتی رسانه های وقیح حکومتی را برشانه های خودشان وابگذار، که آنان در ابراز فهمی که لابد از دین خدا برداشته اند ، عکس سربرهنه ی همسر تو را برصفحه ی اصلی پرده ی نقالی خود گذاردند . ما اما ، از آبشار آسمان فهم، آموخته ایم که سربرهنگی را بر: برهنگی فهم ، و بر: بی فهمی و جهلی که چهره ی کریه خود را بزک کرده ، شرف و برتری بدهیم . ما ، با خزیدن به سایه ی سلامت و درستی ایمان همسرتو ، خود را در پناه پاکی ها و شایستگی ها می بینیم . درست همان سلامتی که بسیاری از مدعیان امروزین دین از او بی نصیب و بی بهره اند . سید عزیز، زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت . او می توانست سه سال پیش از دنیا برود . او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود ، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود . سرت سلامت سید، به خودت ، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو اند ، نیک بنگر! جماعتی ، به زعم خود، آبروی تو را زیر پا نهادند و برآن پای کوفتند. آنان ، نابینا تر از آنند که برکشیده شدن تو را و آبروی تو را ببینند و باور کنند . سید عزیز، چشم به راه توایم . همپای روزگار. که او نیز با بازی های پنهان و آشکارخود ، چشم به راه توست. تا ده سال دیگر ، بیست سال دیگر ، بسیاری از کسانی که با فهم تو گلاویز شدند ، همچون خود تو به دیار باقی خواهند شتافت . و دنیارا ، با همه ی اطوارش ، برای آیندگان باقی خواهند گذارد . آیندگانی که بنا ندارند سربه انبان فریب فرو برند و از آن سیر بخورند . آیندگانی که برباورهای درست خانه خواهند ساخت. و بسیاری از فضولات فکری و اعتقادی امروز ما را دور خواهند ریخت . و به ناب فهم و عقل و عشق ، دست خواهند برد . بدا به حال من ، که از همین امروز، در رکاب فهم و عقل و عشق نباشم. من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند. من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند. فرمان آزادی شما توسط ایشان ، قطعا برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیشتر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم ، سیزده ملیون ، کمتر یا بیشتر ، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم . چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان ، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می دهیم نیست . انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می آورد . بحرانی که اگر صبوری اش سرآید ، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام . و قطعا همه ی ما را خواهد روفت و به دره ای بی انتها در خواهد انداخت . بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه ، با رویگردانی از عبرت پذیری ، خود را از مسیر آن بدر می بریم . سید عزیز ، پنجشنبه ی هفته ی گذشته ، با هزار مکافات ، و البته با همراهی و همکاری و تصویربرداری لحظه به لحظه ی حراست بیمارستان مدرس ، به دیدن مردی رفتم که سالها ، در آن رژیم و در این رژیم ، زندانی بوده است . مردی که اکنون ، نفس های پایانی عمر پرفراز وفرود خود را فرو می برد و برمی آورد . مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است . مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است . این روزها ، چه خوب که اخبار بیماری و درگذشت یک فوتبالیست در رسانه های ما تاب خورده و همه ی حساسیت ها و حیثیت رسانه ای و مملکتی ما را متاثرساخته است. و چه بد ، که عزت الله سحابی ، بی سرو صدا، رخت از این دنیا بر می بندد، تا دنیا را ، با همه ی وسعتش ، برای ما باقی گذارد. او اگر بجای سیاست در آن دوران تاریک ، می رفت و به کار دیگری روی می برد ، با استعدادی که داشت ، امروز رسانه ها ، اخبار ضربان قلب ثانیه به ثانیه ی او را رصد می کردند . ما اما با اطلاق جاسوسی و وطن فروشی ، او را و دیگرانی چون او را فرو کوفتیم تا خود بر فراز آییم . بربالین او ، به چهره ی رنجور و فرسوده و بیمار و چشمان بی فروغ او که نگریستم، این چند جمله را از او دریافتم : ای همه ی دنیا خواهان، دنیا به کامتان! من راه خویش برگزیده ام ، و در کشاکش این راه، بندها را ، با مرگ خود، بریده و رفتم . دنیا برای شما. سیراز آن بخورید. سخت که سیر شدید، حالا کمی بیاندیشید. کار سختی ست ، نه؟ به این بیاندیشید که : مرگ شما نیز در راه است . سید عزیز ، زمان با شتاب ، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می شود . تو قطعا ، سرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده است . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . سید ، سرت سلامت و آسیب از تو دور . ما و همه ی مردم ، چشم به بیت رهبرمان می دوزیم تا به یک اشاره ی حضرت ایشان ، راه آزادی بر شمایان گشوده شود . گرچه چشم ما ، پیشتر به آسمان خداوند است . تا مگر ما را از بارش برکاتش متنعم سازد . که سرزمین فلک زده ی ما ، امروز، بیش از هر زمان دیگر، به این برکات محتاج است . آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟ آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟ خدایا خامنه ای ما را محافظت کن . ما به مهربانی او بیش تر نیازمندیم .
با ۸۵ امتیاز و ۳۴ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


27 ، می ، سال 2011 میلادی / ۱۰ هفته ایستادگی / تظاهرات امروز مردم در "حمص" سوریه
با ۸۰ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


فریبرز عرب نیا در برنامه هفت: من سرباز سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی نیستم. من خادم ملتم هستم و در راه میهنم گام برمی دارم. وی با اشاره به اینکه "من جهت گیری های سیاسی تا به امروز نداشتم"، گفت: من به عنوان کسی که تاحالا از هیچ جریان فرد سیاسی حمایت نکردم اول بگویم به احمدی نژاد رای ندادم اما نباید عدالت را به یک فرد منتسب کرد و این نعل وارونه زدن است. به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری تحلیلی "انتخاب" عرب نیا گفت: من شان هنرمند را اجل بر سیاست می دانم ، سیاستمداران کسی است که از پول و منفعت برای منافع شخصی و گروهی استفاده می کند و از آن به منافع جامعه می رسد، اما هنرمندان صرفا در راه ملت و خادمی آن است. من شان واقعی یک بازیگر را میراث فرهنگی یک کشور می دانم. عرب نیا در بخش دیگری در سخنانش با انتقاد از لات نامیدن بهروز وثوقی و فردین و اشاره پی در پی به کارمند فلان وزارت خانه بودن این افراد گفت: چه کسی می تواند انکار کند که حضور مرحوم فردین باعث پایان سلطه ی فیلم فارسی شد. وی اضافه کرد: بهروز وثوقی فارغ از رفتارهای سیاسی و اجتماعی، بازیگر بزرگی است که میراث بازیگری مدیون اوست.
با ۷۹ امتیاز و ۱۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


طلب بخشش کسانی را می کنید که آبرو و عزت و شرف خود را به این متجاوز و هتاک تاریخ نفروختند و حاضر نشدند. که بازگشت به قدرت را با خون شهدا و رنج شکنجه اسرا و خروج از حبس خود معاوضه کنند. ایا خیال کرده اید که امثال آقای خامنه ای انقدر معصومند که باید از آنها درخواست بخشش داشت. بخش و کرامت امثال ایشان نصیب کسانی باشد که به امثال ترانه موسوی تجاوز کردند و در دستگاه. قدرت ولی امرشان صاحب قدرت و منزلت شدند. التماس به کسی که بدترین جنایت ها فقط و فقط بدستور او انجام شده است جای بسی تعجب و سوال دارد. خامنه ای و نوکران کی باشند که از انها التماس کنیم. آیا کنک زدن نوامیس مردم و هتاکی و گستاخی و بی سرمی نوسط نوکرانش را فراموش کرده اید. ایا جنایات ایشان و نوکران و عوامل تحت امرش در بی شرمانه ترین نوع اعتراف گیری از زندان را فراموش کرده اید. شما را چه شده که از یک خائن به ارای ملت که دستش و قدرتش در راه بدترین جنایات ۲۲ سال اخیر بوده است . تقاضای بخشش محبوب ترین چهره های مورد وثوق و اعتماد ملت می کنید. شرم با بر کسانی که از پشت بر مردم خنجر می زنند.
با ۷۸ امتیاز و ۷۵ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


... 6 خرداد 1390 - 27 می 2011 - درعا زنده است / درعای محاصره شده ، امروز هم سرافرازانه علیه دیکتاتور به پا خواست و شعار آزادی خواهی سر داد ... "جمعه همبستگی ملت و ارتش"
با ۷۶ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


داشتم فکر می کردم که حکم باد معده بدون رضایت ولی فقیه چیه؟ جایز است؟ حرامه؟ مستحبه
با ۷۵ امتیاز و ۱۶ نظر فرستاده شده در بخش سرگرمی
نظرات

 


اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف سوریه روز جمعه 27-5-2011 با وجود محاصره آنها بوسیله تانک ها و خودروهای نظامی و قطعی اینترنت با حضور گسترده مخالفان دولت ادامه یافت . مخالفان رژیم سوریه تظاهرات امروز را " جمعه پاسداران مرز" که کنایه ای از ارتش سوریه است نام گذاری کردند. تلویزیون العربیه به نقل از شاهدان عینی گزارش داد، مردم شهرهای دمشق ، حمص ، داعل ، القامشلی ، اللاذقیه ، دیر الزور ، تل کلخ ، حما ، عمودا ، برزا، بانیاس، البوکمال و الرستن پس از برگزاری نماز جمعه به خیابانها آمده وبر ضد دولت دمشق شعار دادند. شاهدان عینی از طریق موبایل های بین المللی در تماس با خبرگزاریها اعلام کردند 3 نفر از معترضان شهرک داعل در نزدیکی درعا بر اثر تیر اندازی مستقیم مأموران امنیتی سوریه جان خود را از دست دادند.
با ۷۲ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


ویدیویی از تظاهرات امروز ملت به پا خواسته سوریه /// درعا زنده است / سوریه در روز جمعه برای چندین هفته متوالی علیه دیکتاتوری به پا خواسته است
با ۶۹ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


مصطفی تاج زاده از زندانیان سیاسی وقایع پس از انتخابات از زندان اوین به بیمارستان منتقل شد. به گزارش تحول سبز، پس از پیگیری های خانواده مصطفی تاجزاده، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ماموران زندان اوین او را روز دوشنبه برای انجام مراحل درمانی به بیمارستان منتقل کرده اند. مصطفی تاجزاده از بیماری دیسک کمر و آرتروز شدید رنج می برد و چند ماه پیش از این از ناحیه کمر مورد عمل جراحی قرار گرفته است. این زندانی سیاسی در ماههای اخیر به دلیل متوقف شدن مراحل درمانی خود و نداشتن امکانات خاصی که پزشکان برای او تجویز کرده بودند، ...
با ۶۷ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


فیلم حضور جنبش سبز در مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی، اسطوره فوتبال ایران، در استادیوم آزادی و سر دادن شعارهای آزادی خواهانه. در این مراسم شعارهای مختلفی سر داده شد که از آن جمله "یا حسین، میرحسین" ، "موسوی، کروبی، آزاد باید گردد" ، حجازی باغیرت، زدی تو حرف ملت" ، " سرود یار دبستانی" و "سرود ای ایران" را میتوان نام برد همچنین در پایان نیز با حمله لباس شخصی ها و بدنبال آن گارد ویژه، حداقل سه نفر مرد و یک دختر جوان در خروجی پارکینگ ۳ دستگیر شدند
با ۶۷ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


27 می 2011 ، روز جمعه ای که مردم معترض آنرا روز همبستگی ارتش با ملت آزادیخواه نام نهاده اند / ویدیوی تظاهرات در شهر کردنشین قامشلی سوریه در جمعه "حماه الدیار"
با ۶۶ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


استاد محمدرضا شجریان اسطوره ی هنری مردمیست از جنس مرحوم ناصرحجازی قدرش را بدانیم...استاد شجریان هم همچون ناصرحجازی از مردم ایران در مقابل زورگوئی های رژیم حمایت کرده است قدر این بزرگان و قدیمی های محبوب ایران زمین را بدانیم زیرا حکومت مستبد از حضور این عزیزان و اسطوره ها ی محبوب در قلب مردم به شدت واهمه دارد...بیائیم میان ناهنرمندانی همچون شریفی نیا و هنرمندان واقعی همچون استاد شجریان فرق قائل شویم و تنها پس از رفتن این عزیزان یاد و خاطره شان را گرامی نداریم بلکه هم در موقعی که در قید حیات هستند و هم در زمانی که در قید حیات نیستند از آنان حمایت کنیم و به حکومت نشان دهیم هنرمندان و اسطوره هائی در دل مردم ایران جای دارند که مخالف حکومتی استبدادی شماها باشند...درود می فرستم بر همه ی اسطوره های مردمی ایران در زمینه های مختلف چه هنری و چه ورزشی و غیره....که حضور این عزیزان برای رسیدن به پیروزی نهائی جنبش آزادی خواهی ایران لازم و ضروریست..
با ۶۵ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات
نظرات

 


پس از پی گیری های مکرر خانواده سید مصطفی تاجزاده، ماموران زندان اوین او را برای انجام مراحل «ام ار آی» و «سی تی اسکن» در ناحیه گردن که با وجود توصیه پزشکان تا بحال با آن موافقت نشده بود، به بیمارستان انتقال دادند. به گفته پزشک آقای تاج‌زاده، وی اکنون «آرتروز شدید» دارد که بر روی نخاع او فشار وارد می آورد. دستورات پزشک مبنی بر استفاده شبانه روزی از گردن بند طبی، استفاده از تشک و بالش طبی، رفتن به استخر و استفاده کافی از نور آفتاب و نیز انجام حداقل ده جلسه فیزیو تراپی نشانگر آن است که تاجزاده باید بتواند از مرخصی برای معالجات خود استفاده کند که در این زمینه هنوز اقدامی نشده است. تاجزاده به محض ورود به بیمارستان از دندان درد شدید که مدتی‌ است او را آزار می دهد هم شکایت داشت که چون بخش دندان پزشکی در بیمارستان نبود، ماموران به دلیل نداشتن حکم قضایی حاضر به بردن او به دندان پزشکی نشدند. لازم به ذکر است این خروج از زندان و انتقال به بیمارستان و استفاده از امکانات پزشکی، با تلاش و هماهنگی خانواده و همچنین هزینه شخصی خود وی صورت گرفته و برای تحقق این امر نیز ماه ها پی گیری انجام شد.
با ۶۰ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


پس از پی گیری های مکرر خانواده سید مصطفی تاجزاده، ماموران زندان اوین او را روز دوشنبه برای انجام مراحل «ام ار آی» و «سی تی اسکن» در ناحیه گردن که با وجود توصیه پزشکان تا بحال با آن موافقت نشده بود، به بیمارستان انتقال دادند. به گزارش تحول سبز، در بخش رادیولوژی بیمارستان نیز، پس از معاینه پزشک متخصص مغز و اعصاب اقدام به انجام ام آر آی و سی تی اسکن شد که تشخیص پزشک، مبنی بر آرتروز شدید بود که بر روی نخاع فشار وارد می آورد. دستورات پزشک مبنی بر استفاده شبانه روزی از گردن بند طبی، استفاده از تشک و بالش طبی، رفتن به استخر و استفاده کافی از نور آفتاب و نیز انجام حداقل ده جلسه فیزیو تراپی نشانگر آن است که تاجزاده باید بتواند از مرخصی برای معالجات خود استفاده کند که در این زمینه هنوز اقدامی نشده است. همچنین تاجزاده به محض ورود به بیمارستان از دندان درد شدید که مدتی‌ است او را آزار می دهد هم شکایت داشت که چون بخش دندان پزشکی در بیمارستان نبود، ماموران به دلیل نداشتن حکم قضایی حاضر به بردن او به دندان پزشکی نشدند. لازم به ذکر است این خروج از زندان و انتقال به بیمارستان و استفاده از امکانات پزشکی، با تلاش و هماهنگی خانواده و همچنین هزینه شخصی خود وی صورت گرفته و برای تحقق این امر نیز ماه ها پی گیری انجام شد. بر اساس گزارش مذکور، خانواده تاجزاده به نیت سلامت وی و دیگر زندانیان سیاسی، قصد برگزاری مراسم ختم قرآن و دعا در روز ولادت دختر پیامبر در منزل پسرعموی شهید مصطفی را داشتند، که متاسفانه با ایجاد مزاحمت از سوی ماموران امنیتی مواجه شد و ماموران که در ابتدا مانع حضور تعدادی از میهمانان از اقوام و بستگان و آشنایان در منزل آن شهید شده و مهمانان را بازگردانده بودند، ساعاتی بعد با هماهنگی های به عمل آمده با نهادهای دیگر امنیتی اعلام کردند که مشکلی برای برگزاری نیست و این مراسم معنوی در نهایت با در آرامش کامل برگزار شد. حضور نیروهای امنیتی و انتظامی در مقابل منزل شهید و تمام منطقه حاشیه ای آن موجب بهت و حیرت همسایگان، کسبه و عابران شده بود. این در حالی‌ بود که در تمام این مدت یکی‌ از مأمورین مشغول فیلم برداری از چهره شرکت کنندگان در مراسم بود.
با ۵۵ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی
نظرات

 


مصاحبه ابوالحسن بنی صدر در ۱۵ بهمن ۸۹ با رادیو عصر جدید که امروز بکار مردم سوریه می آید . گفتم که تکلیف جنبش مردم مصر و رژیم مصر همین امروز در میدان التحریر معین خواهد شد اگر قشون کشی آقای مبارک موفق شد و آن میدان را تصرف کرد، آقای مبارک می تواند تا سپتامبر رییس جمهور بماند، اگر شکست خورد باید زودتر فکر رفتن بکند و تکلیف قطعی در میدان آزادی معین می شود و همینطور هم شد. مردم استقامت کردند و به همه آنهاییکه به خیابان در می آیند گفتند: اولا، خیابان متعلق به مردم است. دوما، وقتی بیرون آمدی نباید بگذاری تو را به زور به خانه برگردانند، اگر به خانه برگشتی دیگر از فردایش داغ، درفش، زندان، شکنجه و اعدام در انتظارت خواهد بود. به یاد هموطنان می آورم که بارها این امر را هشدار دادم که اگر شما خیابان‌ها را ترک کردید جنبش را رها کردید بساط اعدام، داغ، درفش و شکنجه گسترده خواهد شد. مصری‌ها در همان روز به خبرنگار لیبراسیون روزنامه صبح فرانسه همین امر را گفته بودند که می‌دانیم که اگر جنبش را رها کنیم فردایش زندان، محاکمه و اعدام است، پس رها نکردند، چون رها نکردند پیروز شدند. ۲- شما کارزار مطبوعاتی گسترده‌ای که اسرائیل در دنیا راه انداخته را می‌بینید که می گوید سازمان یافته‌ترین نیروی مصر اخوان المسلمین است و اگر مبارک برود آنها دولت را تصرف می‌کنند و یک رژیمی مثل ایران حاکم می‌کنند(در تحقیقی که دیروز انتشار پیدا کرده است می‌گوید که الگوی فعالین زیر ۵۵ سال اخوان المسلمین ترکیه است، نه گذشتگان اخوان المسلمین. پس چنین تغییری در اخوان المسلمین بوجود آمده است. اما این را یادآور شوم که وقتی سازمانی در قدرت نیست یک مطلب می‌گوید و زمانی که در قدرت است چیز دیگری خواهد گفت. پس سازماندهی دولت و خصوصا مراقبت عموم جمهور مردم است که می‌تواند مراقب حاصل کار انقلاب ان مردم باشد.)، فرمایشات آقای خامنه ای دقیقا در خط و ربط آقای نتانیاهو است و آب به آسیاب او می‌ریزد. خامنه‌ای با اظهاراتش می‌گوید چنین خطری وجود دارد بجنبید. اینها در طول ۳۰ سال همواره نان به هم غرض می‌دادند و هر وقت لازم داشتند طرف مقابل موضع لازم را اتخاذ می کرده است!
با ۵۳ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 


پس از پی گیری های مکرر خانواده سید مصطفی تاجزاده، ماموران زندان اوین او را روز دوشنبه برای انجام مراحل «ام ار آی» و «سی تی اسکن» در ناحیه گردن که با وجود توصیه پزشکان تا بحال با آن موافقت نشده بود، به بیمارستان انتقال دادند. به گزارش تحول سبز، در بخش رادیولوژی بیمارستان نیز، پس از معاینه پزشک متخصص مغز و اعصاب اقدام به انجام ام آر آی و سی تی اسکن شد که تشخیص پزشک، مبنی بر آرتروز شدید بود که بر روی نخاع فشار وارد می آورد. دستورات پزشک مبنی بر استفاده شبانه روزی از گردن بند طبی، استفاده از تشک و بالش طبی، رفتن به استخر و استفاده کافی از نور آفتاب و نیز انجام حداقل ده جلسه فیزیو تراپی نشانگر آن است که تاجزاده باید بتواند از مرخصی برای معالجات خود استفاده کند که در این زمینه هنوز اقدامی نشده است. همچنین تاجزاده به محض ورود به بیمارستان از دندان درد شدید که مدتی‌ است او را آزار می دهد هم شکایت داشت که چون بخش دندان پزشکی در بیمارستان نبود، ماموران به دلیل نداشتن حکم قضایی حاضر به بردن او به دندان پزشکی نشدند.
با ۵۰ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست
نظرات

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به unsubscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به subscribe@balatarin.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته