-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

Latest New from Green Correspondents for 05/28/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

بايد بگويم من سرباز سياست های فرهنگی جمهوری اسلامی نيستم. من خادم ملتم هستم و در راه ميهنم گام برمی دارم.من به عنوان کسی که تاحالا از هيچ جريان فرد سياسی حمايت نکردم اول بگويم به احمدی نژاد رای ندادم اما نبايد عدالت را به يک فرد منتسب کرد و اين نعل وارونه زدن است.
خبرنگاران سبز/فرهنگ و ادب و هنر:
فريبرز عرب نيا بازيگر سينما و تلوزيون که اکنون فيلم مختارنامه را در حال پخش در رسانه به ظاهر ملی دارد، برای دومين هفته به برنامه « هفت » شبکه سه دعوت شد تا فريدون جيرانی دو هفته متوالی سياسی ترين برنامه سينمايی خود را بر روی آنتن ببرد.

عرب نيا با انتقاد از کليپ پخش شده در برنامه هفت هفته گذشته که در خصوص تاريخ سينمای ايران بود و بهروز وثوقی و فردين را به عنوان چهره هايی که با کاراکتر کلاه مخملی و لات در سينمای ايران ستاره شدند و بازيگری شان را در ساير ژانرها ادامه دادند، به دفاع از اين بازيگران پرداخت و اين بازيگران را جزو بازيگران ماندگار و ارزشمند سينما تلقی کرد.

عرب نيا در ابتدا، توضيحاتی در مورد سخنان هفته ی گذشته ی خود و واکنش ها نسبت به آن ، ارائه داد. وی در ابتدا گفت: ابتدا برخی به ظاهر دوستان، به من خرده گرفتند که چرا از رهبری برای سخنان خودم، هزينه کردم و برخی آمدند و به واسطه ی اينکه از عدالت گفتند، مرا منتسب به آقای احمدی نژاد کردند! بايد بگويم من سرباز سياست های فرهنگی جمهوری اسلامی نيستم. من خادم ملتم هستم و در راه ميهنم گام برمی دارم.

عرب نيا در اين لحظه گويی که با حمايت مديران رسانه حکومتی با خيال راحت تری صحبت می کرد با اشاره به اينکه "من جهت گيری های سياسی تا به امروز نداشتم"، گفت: من به عنوان کسی که تاحالا از هيچ جريان فرد سياسی حمايت نکردم اول بگويم به احمدی نژاد رای ندادم اما نبايد عدالت را به يک فرد منتسب کرد و اين نعل وارونه زدن است.

عرب نيا در ادامه در کوچه سياسيون نيز گذری کرد و با انتقاد از منفعت طلبی سياسيون از بيت المال گفت : من شان هنرمند را اجل بر سياست می دانم ، سياستمداران کسی است که از پول و منفعت برای منافع شخصی و گروهی استفاده می کند و از آن به منافع جامعه می رسد، اما هنرمندان صرفا در راه ملت و خادمی آن است. من شان واقعی يک بازيگر را ميراث فرهنگی يک کشور می دانم.

عرب نيا در ادامه با اشاره به سخنان فراستی که وی را متوهم خوانده بود گفت: من وقتی به تلويزيون دعوت شدم، دو رکعت نماز خواندم و غسل کرده به اينجا آمدم و آماده ی همه چيز شدم. آقای فراستی با کمال "جوانمردی"، در سخنانی مغشوش و با تاکتيکی قديمی، درحالی که من هم آنجا حضور نداشتم من را متوهم خواند.اما آيا چون من دستمزدم بيشتر از کارگردان است، فروتن  نيستم؟ اگر اينگونه باشد که بيشتر ملت مثلاً نمايندگان مجلس هم فروتن نيستند!

وی گفت: اين سخنان فراستی ، نخ نما شده و متعلق به دوران کمونيست است. چون آن زمان هم تفاوتی بين اهداف، نيازها و خروجی ها قائل نبودند. حاضرم با حضور يک روانشناس در حضور من و آقای فراستی، بيايد و بگويد چه کسی  مشکل دارد.

وی با اشاره به بيماری نارسيسسيم و اظهارات فراستی در مورد کيميايی که باعث التهاب در جامعه شد، گفت: من دارم راجب بحث ادب صحبت می کنم و ايشان طبعاً واژه ای در حد ادب خود می گويد. خوب است اگر از چيزی خوشمان نمی آيد و دوستش نداريم، حداقل به آن توهين نکنيم.

عرب نيا در بخش ديگری در سخنانش با انتقاد از "لات" ناميدن بهروز وثوقی و فردين و اشاره پی در پی به کارمند فلان وزارت خانه بودن اين افراد گفت: چه کسی می تواند انکار کند که حضور مرحوم فردين باعث پايان سلطه ی فيلم های هندی شد.بهروز وثوقی فارغ از رفتارهای سياسی و اجتماعی، بازيگر بزرگی است که ميراث بازيگری مديون اوست.

در اين لحظه جيرانی مجری برنامه گفت: منظور ما از گفتن کلمه "لات"،  شخصيت بازيگری آنان بود نه شخصيت خودشان.عرب نيا پاسخ داد: حتی اگر چنين هم باشد نبايد گفت چون اين مسئله مصداق توهين به جامعه آن دوران است. جيرانی در اين لحظه گفت: البته همينطور است و اگر جز اين بود، اصلا از آن شخصيت ها استقبال نمی شد. ضمناً ما پس از ۳۰ سال برای اولين بار اسم اين دو بازيگر را در تلويزيون با عنوان "قهرمان" برديم.

اين بازيگر سينما، با انتقاد از افرادی که حضور وی در تلويزيون را به خاطر آنچه "نظرکردگی" خوانده بودند گفت: اين افراد شرم نمی کنند؟ آيا تا به حال من به تلويزيون آمده بودم؟ کجا تا به امروز مرا در تلويزيون ، راديو و .... ديده ايد؟

------------------------------------------

این خبر در همین پست، تکمیل خواهد شد.

 

 
 

جرات نداريد حرف دلتان را بزنيد لذا به من می‌تازيد؟ پشت سر هم جلسه گذاشتيد و گفتيد که با رييس جمهور نمی‌شود در افتاد چون از محبوبيت بالايی برخوردار است و از جنس مردم است و مردم رييس جمهور را ناديده نمی‌گيرند تا ما را انتخاب کنند. آنها گفته‌اند چون نمی‌شود با رييس جمهور در افتاد ، اگر مشايی را بزنيم، خود به خود به رييس جمهور هم ضربه زده ايم
خبرنگاران سبز/جامعه:
به گزارش خبرنگاران سبز به نقل از ايرنا، اسفنديار رحيم مشايی که روز چهار شنبه در جمع مسوولان و سردبيران ايرنا سخن می‌گفت، علی‌رغم آنکه برخی مسايل مطرح شده پيرامون سخنرانی‌اش در خصوص مکتب ايرانی و اسلامیرا تکذیب کرد، ولی اظهار داشت: «مکتب ايران، يعنی اسلام ناب، توحيد واقعی و مکتب اهل بيت (ع).» وی افزود:«ايران مرکز تمدن عالم و پايه گذار اصلی فرهنگ و تمدن اسلام است و اگر می‌خواهند اسلام را جست و جو کنند، به ايران بيايند.»

وی در بخش دیگری از سخنانش خطاب به اصولگرایان منتقد گفت: «جرات نداريد حرف دلتان را بزنيد لذا به من می‌تازيد؟ پشت سر هم جلسه گذاشتيد و گفتيد که با رييس جمهور نمی‌شود در افتاد چون از محبوبيت بالايی برخوردار است و از جنس مردم است و مردم رييس جمهور را ناديده نمی‌گيرند تا ما را انتخاب کنند. آنها گفته‌اند چون نمی‌شود با رييس جمهور در افتاد ، اگر مشايی را بزنيم، خود به خود به رييس جمهور هم ضربه زده ايم.»

 وی بدون تکذیب اصل ادعا اضافه کرد: «اين گروه مرتب در حال تبليغ است که همه کارها دست مشايی است و با اين کار به نتيجه دلخواه خود که همان ضربه زدن به مشايی برای ضربه زدن به رييس جمهور است، می‌رسند. آنها تا جايی پيش رفتند که بگويند مشايی رييس جمهور را سحر کرده است؟ برخی از اين آقايان که مسووليت هم دارند، نزد من آمدند و گفتند که پيش از ملاقات با شما به ما توصيه شده که مراقب باشيم زيرا مشايی سحر و جادو می‌کند.»

مشايی در ادامه اظهار داشت: «نمی‌توان سواد داشتن يا نداشتن کسی را جز با سخنان وی سنجيد.» وی اضافه کرد: «بايد آدم‌ها حرف بزنند و بعد از آن معلوم شود سواد دارند يا نه.» وی خطاب به منتقدانش گفت: «موقعيت خود را که امام و انقلاب به شما داده، قدر بشناسيد.»
اسفندیار رحیم مشایی در پاسخ به سوال خبرنگاری در باره موضوعات سحر و جادو و ارتباط وی با مرتاض هندی چهارصد ساله بدون آنکه اصل موضوع را تکذیب کند گفت: «اين عده سعی دارند من را ساحر معرفی کنند. می‌گويند فلانی نزد يک مرتاض ‪ چهار صد ساله در هند می‌رود؟ حتی يکی از سايت‌ها که در نوشتن مطلب عليه من تخصص دارد، در اين زمينه نوشته بود که آن فرد هندی جز مشايی، هيچ مقامی از دولت ايران را نمی پذيرد! البته من نمی‌دانم که اين سايت مزاج اين مرتاض وسن دقيق آن را از کجا فهميده است؟»

وی بازهم بدون تکذیب اصل ادعا ادامه داد: «نوشته‌اند فلانی در يک مسير به راننده و محافظان گفت که بايستيد، پياده شد، لابه لای درخت‌ها رفت بعد از مدتی لا به لای درخت‌ها گشت و سپس با حالتی آنچنانی داخل ماشين نشست و گفت که خدمت امام زمان رسيدم و با ايشان گفت و گو کردم.»

رييس دفتراحمدی‌نژاد با توضيح اينکه چرا برخی از مخالفانش به وی نسبت سحر و جادو می‌دهند، اظهار داشت: «اينها می‌گويند چون هرچه عليه مشايی به رييس جمهور می‌گوييم، احمدی نژاد گوش نمی‌کند پس مشايی او را جادو کرده و مراد او شده است.»

 وی افزود: «نمی‌توانند عليه او (احمدی‌نژاد) کاری کنند و هرچه دارند عليه مشايی می‌گويند اما احمدی نژاد به آنها گفته است که در اشتباه هستند و مشايی مورد اعتماد اوست.»

 مشايی تاکيد کرد: «اگر اينها عليه احمدی نژاد سخن بگويند، همه چيز را از دست می‌دهند زيرا خودشان هم بواسطه احمدی نژاد سر کار هستند وگرنه چه کسی اينها را انتخاب می‌کرد. اينها مرهون دوره مديريت احمدی نژاد در شهرداری و دولت نهم هستند.»

 مشاور احمدی‌نژاد با تاکيد بر اينکه اگر احمدی نژاد از جريان اصولگرايی حذف شود چيزی در صحنه نمی‌ماند، اظهار داشت:  «احمدی نژاد در برابر خواسته‌های ناصحيح و ناصواب آنها تسليم نمی‌شود و چون نمی‌توانند عليه احمدی نژاد حرف بزنند ، می‌گويند مشايی او را سحر کرده است.»

 مشايی، سپس ضمن مقایسه خود با پیامبر اسلام، نسبت سحر و جادو دادن به ديگران را روش مخالفان اسلام دانست و گفت: «پيامبر اسلام (ص) هيچگاه نگفت که نگذاريد طرف مقابل حرف بزند، گردش جمع نشويد، سراغش نرويد چون سحر می‌کند در حالی که کفار به همه اعضای خانواده و مردم می‌گفتند گرد خانه محمد(ص) جمع نشويد چون او سحر می‌کند.»

 مشايی در پایان خطاب به منتقدان مدعی دین گفت: «شما چرا اينقدر دستتان در دين خالی است که اگر مشايی سحر می‌کند، آن را باطل نمی‌کنيد و چرا می‌ترسيد؟ يعنی بين شما يک نفر هم پيدا نمی‌شود بتواند سحر مشايی را باطل کند و احمدی نژاد را از سحر نجات دهد» /ش

 
 

ما دروغ می‌گفتیم، ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه ۱۵۰ هزار زندانی سیاسی دارد و این دروغ بود، و امروز باید بابت این دروغ، یعنی خودمان و همه کسانی که این دروغ را گفته‌اند باید خودشان را نقد بکنند. ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه صمد بهرنگی را کشت، ما به دروغ گفتیم حکومت شاه صادق هدایت را کشت،‌ ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه دکتر شریعتی را کشت. همه‌ی این دروغها را گفته‌ایم، آگاهانه هم گفته‌ایم. اینها باید نقد بشود. کسی که با روش دروغ بخواهد پیروز بشود، بعد هم که به قدرت برسد دروغ می‌گوید،‌ برای نگهداشتن قدرت دروغهای وسیع‌تر و بزرگتر می‌گوید. این روشها باید نقد بشود. روش مهم است، روشها باید کاملا اخلاقی و کاملا انسانی باشد و ما روشهایمان اخلاقی نبوده. چیزی را که نشده، آگاهانه بیاییم دروغ بگوییم، بگوییم ما فعلا با این رژیم در حال مبارزه هستیم و می‌خواهیم خرابش کنیم،‌ با این بعدا دمکراسی نمی‌شود درست کرد، آزادی و حقوق بشر نمی‌شود درست کرد. این مبنای دیکتاتوری و پایه‌نهادن دیکتاتوری‌ست. (اکبر گنجی، ۹ بهمن ۱۳۸۵)

متن کامل این گفت‌وگو که در سال در رادیو زمانه منتشر شد را در زیر بخوانید. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 آمدن اکبر گنجی به تورنتو برای گرفتن جايزه‌ی بين‌المللی آزادی مطبوعات فرصتی شد تا گفت‌وگويی با او داشته باشيم. البته اين جايزه در سال ۲۰۰۱ به ايشان تعلق گرفته و اهداءاش ۶ سالی طول کشيد. 

بعضی از دوستان اکبر گنجی می‌گويند که او سالهاست که در راه باورهايش مبارزه می‌کند و سابقه‌ی نافرمانی يا همانطور که دوستانش می‌گويند، کله‌شقی‌اش به سالها قبل از شرکت او در کنفرانس برلين برمی‌گردد. مثال می‌آورند که با وجود عزل آيت‌الله منتظری از مقام جانشينی ولايت فقيه در اواخر دهه‌ی ۶۰ گنجی هيچوقت حاضر نشد عکس او را از ديوار محل کارش در سفارت جمهوری اسلامی ايران در ترکيه بردارد. از او در اين باره سوال کردم.

گنجی:اولا آن کار برای من هزينه داشت. ثانيا مسئله اين بود که آقای منتظری به نظر من در آن سالها‌ از يک جريان حقی دفاع می‌کرد. ايشان دعواهايش چه بود؟ يک، سر اعدامهای بی‌شمار زندانيان در سال ۶۷ در زندانها و ديگری بحث زندانی‌ها در دهه‌ی ۶۰. بسياری از رفتارهای خلافی که می‌شد در آن دهه،‌ آقای منتظری در مقابل آنها ايستاد و به‌خاطر اينها بود که آقای منتظری را برکنار کردند. و من آن نوع برکناری آقای منتظری را برکناری درستی نمی‌دانستم. غير قانونی بود، چون آقای خمينی آقای منتظری را انتخاب نکرده بود که حالا برکنارش بکند، مجلس خبرگان رهبری انتخاب کرده بود و اگر قرار بود آقای منتظری برکنار بشود، بايد مجلس خبرگان رهبری او را برکنار می‌کرد. اين يک نکته‌ی مهم بود، ضمن اينکه، اين نکته را هم بگويم، من به تئوری ولايت فقيه هيچگاه اعتقاد نداشتم و ولايت فقيه را قبول ندارم.

آقای گنجی خيلی‌ها معتقدند که نقد شما به روند اصلاحات در ايران منصفانه نيست و اهميت لازم را به دستاوردهای اين حرکت شما نمی‌دهيد. 

اولا من خودم يکی از آدمهای فعال در اين دوره بودم، دوره‌ای که بنام «دوره‌ی اصلاحات» هست. هر نوع مبارزه‌ای، هر نوع فعاليت اصلاح‌طلبانه‌‌ای کمک می‌کند به پيشبرد دمکراسی در ايران و من به اين اعتقاد دارم به اين. من می‌‌گويم، گذار به دمکراسی در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران ناممکن است،‌ اما نمی‌گويم گذار دمکراسی در ايران ناممکن است. من می‌گويم اين گذار در ايران شدنی‌ست و برای همين دارم مبارزه می‌کنم. ما بايد مبارزه کنيم برای گذار به دمکراسی. اما اگر کسی بگويد من اين گذار دمکراسی در ايران را می‌خواهم در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران و قوانين آن انجام بدهم، من می‌گويم اين ناممکن است. ادعای من اين است و نقدی که دارم به اين امر است و نه به چيز ديگر.

خب کسی هم مثل آقای حجاريان بحث رژيم حقيقی و حقوقی را مطرح می‌کند و می‌گويد، قوانين نيستند که واقعيت جامعه را تعيين می‌کنند.

اگر کسی می‌گويد رژيم حقيقی مهم است نه رژيم حقوقی، اين حرف را من هم قبول دارم. ولی دوستانی که الان آمده‌اند و جبهه‌ی دمکراسی و حقوق بشر يا حزب در ايران تشکيل داده‌اند، اينها از اول می‌گويند، يک در چارچوب اسلام، دو در چارچوب قوانين می‌خواهيم اين کار را بکنيم. اين به نظر من ناشدنی‌ست. اگر شما گفتيد من مبارزه‌ام مبارزه‌ای قانونی‌ست، من می‌گويم اين ناشدنی‌ست. ما نبايد مغالطه بکنيم. ما نفی خشونت می‌کنيم، می‌گوييم مبارزه‌ی‌مان مبارزه‌ی مسالمت‌آميز است، اما مبارزه‌ی مسالمت‌آميز به معنای مبارزه‌ی قانونی نيست. شما می‌توانيد مبارزه‌ی مسالمت‌آميز داشته باشيد، ضمن نقض قوانين ناعادلانه. اگر شما نخواهيد اين کار را بکنيد، پس اعتراض‌تان به چيست! ما به همين قوانين ناعادلانه اعتراض داريم. براساس همان قوانين ناعادلانه يک ساختار ناعادلانه درست شده است. من هم اين را قبول دارم که اگر يک تحولاتی اين پايين بشود،‌ اگر بخواهيم مارکسيستی صحبت کنيم، روبنای حقوقی را از هم می‌درد. ولی خب بايد کسی اين را قبول داشته باشد. يعنی اگر کسی می‌گويد آن ساختار حقوقی مهم نيست،‌ قبول. اما مهم نبودن را بايد در مبارزه هم شرط بکند. بگويد، آقا اين ساختار حقوقی مهم نيست، پس من هيچ التزامی به اين ساختار حقوقی ندارم. نه اينکه شما در گام اول بگوييد ساختار حقوقی مهم نيست، اما در گام دومی وقتی می‌گوييد من التزام به اين ساختار حقوقی دارم و در اين چارچوب‌ام، پس معلوم است که اين ساختار برايت مهم است. پس اينجا تو داری حرف پارادوکسال می‌زنی، نه من! من می‌گويم اين ساختار حقوقی مهم نيست، پس درعمل و در مبارزه‌ هم برايم اين ساختار حقوقی مهم نيست.

شما يک نقد بزرگتری هم به اخلاق کاری سياست‌مداران جمهوری اسلامی، مخصوصا اصلاح‌طلبها داريد. در اين‌باره برايمان توضيح بدهيد.

شما بياييد بگوييد که آقا برای سياستمدار اخلاق مهم نيست، می‌تواند فريب بدهد، می‌تواند ارعاب بکند و می‌تواند دروغ بگويد. نه! اينها بسيار هم مهم است. ما دروغ می‌گفتيم، ما به دروغ می‌گفتيم حکومت شاه ۱۵۰ هزار زندانی سياسی دارد و اين دروغ بود، و امروز بايد بابت اين دروغ، يعنی خودمان و همه کسانی که اين دروغ را گفته‌اند بايد خودشان را نقد بکنند. ما به دروغ می‌گفتيم حکومت شاه صمد بهرنگی را کشت، ما به دروغ گفتيم حکومت شاه صادق هدايت را کشت،‌ ما به دروغ می‌گفتيم حکومت شاه دکتر شريعتی را کشت. همه‌ی اين دروغها را گفته‌ايم، آگاهانه هم گفته‌ايم. اينها بايد نقد بشود. کسی که با روش دروغ بخواهد پيروز بشود، بعد هم که به قدرت برسد دروغ می‌گويد،‌ برای نگهداشتن قدرت دروغهای وسيع‌تر و بزرگتر می‌گويد. اين روشها بايد نقد بشود. روش مهم است، روشها بايد کاملا اخلاقی و کاملا انسانی باشد و ما روشهايمان اخلاقی نبوده. چيزی را که نشده، آگاهانه بياييم دروغ بگوييم، بگوييم ما فعلا با اين رژيم در حال مبارزه هستيم و می‌خواهيم خرابش کنيم،‌ با اين بعدا دمکراسی نمی‌شود درست کرد، آزادی و حقوق بشر نمی‌شود درست کرد. اين مبنای ديکتاتوری و پايه‌نهادن ديکتاتوری‌ست.


درگذار دمکراسی شما نافرمانی مدنی را توصيه می‌کنيد. آيا به نظر شما اين کم‌هزينه‌ است؟

ببينيد، من ادعايم خيلی خيلی ساده است و هيچ ادعايی پيچيده و فلسفی‌ نيست. من می‌گويم هيچ کاری در اين عالم مجانی نيست، دمکراسی هم مجانی نيست و شما برای اين کارها بايد هزينه بدهيد و بايد برايش مبارزه بکنيد. اولا من با يک دولت سرکوبگر خودکامه روبه‌رو هستم که او اين هزينه‌های سنگين را بر من بار می‌کند. ثانيا با مردمی روبه‌رو هستم که راحت می‌شود عليه من تحريک‌شان کرد. يعنی وقتی من می‌گويم آزادی بيان می‌خواهم، من آزادی سياسی می‌خواهم، اين حکومت می‌گويد مردم اين نوکر آمريکاست، اين جاسوس موساد است، اين مال کا.گ.ب هست، اين پول گرفته از خارج، اين وابسته به فلان جاست،‌ اين بی‌دين است، اين اصلا می‌خواهد مردم دين شما را بگيرد، اين دروغ می‌گويد که آزادی می‌خواهد،‌ اين می‌خواهد اعمال منافی عفت را در جامعه رايج بکند، اين می‌خواهد بگويد که هر زنی با هر مردی می‌تواند رابطه داشته باشد يا برعکس. اينها واقعيت است، اينها در جوامعی مثل جامعه‌ی ما اتفاق می‌افتد. لذا هزينه‌ای که من اينجا دارم می‌پردازم، بسيار بيشتر از هزينه‌ای‌ست که در عرصه‌ی سياسی پرداخت می‌شود. لذا مگر می‌شود کسی اينها را نداند و وارد عرصه‌ی سياسی بشود؟ کسی که بخواهد وارد عرصه‌ی سياسی بشود، اينها دوـ دوتا،‌ چهارتا است. من می‌بينم که يک، حکومت می‌تواند من را ميان مردم بدنام بکند. يعنی مثلا من اينجا می‌آيم و با شما روبه‌رو می‌شوم. شما می‌پرسيد مثلا نظرتان راجع به همجنس‌گرايان و حقوق‌شان چيست. مثلا من می‌گويم‌ بله، نظرم فلان است. بعد حکومت به مردم می‌گويد اين اکبر گنجی مثلا همجنس‌گراست. اين هزينه‌ای‌ست که شما بابت اين مسايل بايد بپردازيد. يا مثلا می‌گويند نظرت راجع به بهايی‌ها چه هست. من می‌گويم، بهايی‌ها در جامعه‌ی ايران از کمترين حقوق‌شان هم برخوردار نيستند و تمام حقوق‌شان را اين رژيم نقض کرده. بعد حکومت می‌رود به برخی اقشار مذهبی که ممکن است نظرشان هم اين باشد که دمکراسی خوب است، ولی به بهايی‌ها حساس باشند، می‌گويد ببينيد به شما گفتيم، می‌خواهد جامعه را بهايی بکند. اين هزينه‌ای‌ست که من بايد در ايران بدهم. شما اين را بالاتر ببريد. مثلا اگر من رفتم و توی يک تلويزيونی مصاحبه کردم، تمام ابزارهايم را از من گرفته،‌ من راهی ندارم برای حرف‌زدن با مردم. فرض کنيد من بروم توی تلويزيون آمريکا و با من مصاحبه بکنند، حکومت به مردم می‌گويد ديديد، گفتيم اين نوکر آمريکا و مزدور آمريکاست، اينهم علامت‌اش. خب حالا ببينيد، اين هزينه‌هايی‌ست که بايد پرداخت. دمکراسی هزينه‌ای دارد، حقوق بشر و آزادی يک هزينه‌ای دارد. اين هزينه‌اش مقتضای آن کار است، هزينه‌ای‌ست که من معين می‌کنم. اين هزينه‌‌اش يکی زندان است،‌ يکی بدنام‌شدن است، يکی از سرکار اخراج شدن است. هيچکس که دلش نمی‌خواهد برود زندان. کسی که نمی‌گويد... من که نرفتم دم زندان در بزنم که آقا در را باز کنيد من آمدم بروم اين تو. من نمی‌خواهم زندان بروم، من را زندان می‌برند، به‌خاطر حرفهايی که می‌زنم، کارهايی که می‌کنم. پس نمی‌شود معکوس‌اش بکنم و بگويم، چون اگر من حرف بزنم من را زندان می‌برند، پس حرف نزنم. خب اگر اين باشد که ديگر هيچکسی نبايد هيچکاری بکند و تحول دمکراتيک هم ديگر آن موقع معنا نخواهد داشت. شما بايد مبارزه بکنيد و اين مبارزه هزينه دارد. يکی‌اش زندان است، ولی همه‌اش زندان نيست. انواع هزينه اينجا وجود دارد.

بعضی‌ها از حضور شما در آمريکا انتقاد می‌کنند و می‌گويند به‌عنوان يک مخالف جمهوری اسلامی ممکن است به سياستهای امپرياليستی آمريکا در منطقه،‌ خصوصا در ايران، کمک کنيد. پاسخ شما به اين انتقاد چه هست؟

ببينيد، چند چيز را به نظر من بايد اينجا از هم تفکيک کرد. اولا اين بحث،‌ اين تئوری امپرياليسم مثل يک بختکی هست که روی ما می‌افتد و هيچ جوری هم نمی‌توانيم از روی خودمان بلندش بکنيم. هرجا می‌رويم اين بختک روی ما هست. پس بايد بياييم تعريف کنيم که آقا سياستهای امپرياليستی اين است، سياستهای غير امپرياليستی هم اين است. بعد اگر من يک حرفی بزنم که مطابق آن سياستهای امپرياليستی باشد، معلوم است که فريب آن سياستهای امپرياليستی را خورده‌ام و در جهت آن دارم گام برمی‌دارم. ولی اگر من هر حرفی بزنم که در مخالفت با آن است و باز هم شما بگوييد تو امپرياليستی هستی، من ديگر راهی برای گريزی ندارم. خب من ديگر چکار می‌توانم بکنم تا ضد اين را نشان بدهم. من از روز اولی که وارد اين سفر شدم، گفتم آقا من با روشهای ميليتاريستی در سراسر عالم مخالفم و معتقدم که با اين روشهای ميليتاريستی نه به حقوق بشر می‌شود رسيد،‌ نه به آزادی و نه به دمکراسی. هيچ اعتقادی به اين مسئله ندارم. من به شدت نفی کردم که به کشورم حمله‌ی نظامی بشود. اين را نفی می‌کنم. من تصميم بودجه‌ی ۷۵ ميليون دلاری را با مقاله‌ای که نوشتم در «نيويورک تايمز» محکوم کردم و گفتم اين را قبول ندارم و همچنان هم می‌گويم که قبول ندارم. من با اين امر که دولت ايالات متحده آمريکا بگويد می‌خواهم رژيم ايران را برانداز کنم،‌ مخالفم. گذار به دمکراسی وظيفه‌ی ما ايرانی‌هاست و به ايالات متحده آمريکا ربطی ندارد. و بسياری چيزهای ديگر که من نقد دارم، از جمله به سياستهای دولت آمريکا. خب من حرفهای خودم را بيان کرده‌ام و زده‌ام. حالا اگر کسی با همه اين حرفهايی که من می‌زنم بازهم بگويد تو امپرياليستی هستی، من هيچ دفاعی نمی‌توانم از خودم بکنم. يک نکته‌ی ديگری هم که می‌خواستم به شما بگويم، اين است که من نه حزب‌ام، نه سازمان سياسی هستم و نه دنبال طرفدار جمع‌کردن. من يک دگرانديش‌ام و يک نظراتی دارم که بيان می‌کنم. دنبال طرفدار جمع‌کردن نيستم، حرفهايی دارم که بيان می‌کنم. بلند فکر می‌کنم. من يک موقعی می‌توانم در ذهن خودم تنهايی فکر کنم، يک موقع هم هست بلند فکر می‌کنم که ديگران هم در اين فکرکردن تنهايی من مشارکت و به من کمک بکنند. تمام حرفهايی که من در تمام زندگی‌ام زدم بلند فکرکردن بوده و هيچ قطع و يقينی من هيچ جا ندارم. حالا اگر اين افکار باعث بشود که ديگران از من دور بشوند، برای من مسئله‌ای نيست، ضمن اينکه شما می‌دانيد دوستان من هميشه من را به تکرويی متهم می‌کردند. من اگر می‌خواستم پايبند اينجور چيزها بشوم، خب بايد خيلی قيود را می‌پذيرفتم که اين حرف را نزنم تا او ناراحت نشود، اين کار را نکنم که ديگری ناراحت نشود. من اگر برسم به اينکه کاری درست هست،‌ می‌کنم. موقعی که می‌خواستم بروم آمريکا بسياری از دوستان از آمريکا، اروپا به من به‌طور قطع گفتند شما نرو. من هيچ چيزی نمی‌ديدم که نروم آمريکا، فکر نمی‌کردم که يک چيزی... يک لجنزاری هست که اگر من بروم، توی آن مدفون می‌شوم. رفتم. يک ماه و خرده‌ای آمريکا ماندم و بعد هم توی اين درياچه هم غرق نشدم. کما اينکه ، بعضی از دوستان که اين حرف را به من می‌زدند، خودشان کسانی هستند که ۵۰ـ۴۰ـ۳۰ـ۲۰ سال هست که در آمريکا دارند زندگی می‌کنند. خب اگر آمريکا يک چنين لجنزار متعفنی هست، اين دوستان هم خب نبايد اينجا زندگی بکنند، تشريف بياورند ايران و بروند آنجا زندگی بکنند.

همه دوست دارند بدانند که آيا اکبر گنجی برمی‌گردد ايران يا نه؟

ببينيد، من که همسرم، دخترهايم، خانواده‌ام همه ايران هستند و من اگر برنامه‌ای داشتم که خارج بمانم،‌ يا بايد آنها را زودتر از خودم می‌فرستادم خارج يا بايد همراه خودم می‌آوردم. طبيعتا کسانی که آمدند و ماندند،‌ چون چنين احساسی داشتند که ممکن است ممنوع‌الخروج بشوند، يک چنين کاری کرده‌اند. من اصلا چنين برنامه‌ای نداشتم. خانم و دخترم دارند توی دانشگاه درس می‌خوانند و دختر کوچکم هم پيش‌دانشگاهی هست. همسرم هم هيچ علاقه‌ای به خارج آمدن ندارد. خود من هم فکر می‌کنم که به هرحال آنجا جای اصلی کارکردن و مبارزه است و جايی که برای خودم تعريف کرده‌ام آنجاست. حالا موقتا من آمده‌ام خارج و برای من خيلی مفيد بوده. چند وقت ديگر ۸ ماهی می‌شود که من آمده‌‌ام خارج. در اين ۸ ماهی که آمدم من خودم خيلی درس آموخته‌ام و با طيف وسيعی از ايرانی‌ها در کشورهای مختلف جهان آشنا شدم، گفت‌وگو کردم، ديدگاههای آنها را شنيدم، آنها حرفهای من را شنيدند. خود اين ارتباطات خيلی مهم است. اينجا و آنجا مهم نيست. مهم اين است که آدم ببيند کجا می‌تواند کاری بکند. مهم اين است. يعنی اگر بشود... مسئله‌ی من دمکراسی برای ايران است، مسئله‌ی من آزادی و حقوق بشر برای ايران است. من مسئله‌ام آمريکا يا کانادا نيست،‌ به من ربطی ندارد تو کانادا حکومت‌اش چه جوری‌ست. البته به يک معنای عام انسانی مهم است، ولی من اگر کاری می‌توانم بکنم، بايد برای جامعه ی ايرانی بکنم. اين کار را بايد ديد کجا می‌توانم بکنم. اگر در کانادا هم بتوانم بکنم،‌ خب باشد می‌کنم. اگر ببينم با ماندنم در کانادا من می‌توانم برای دمکراسی و برای آزادی و برای حقوق بشر ايران کاری بکنم و بهتر از ايران هم می‌توانم کاری بکنم، خب می‌مانم و می‌کنم. ولی من چنين تصوری ندارم. حالا ... ۱۵ بهمن که بيايد، تازه می‌شود ۸ ماه که من از ايران خارج شدم. من ۱۵خرداد از ايران آمدم بيرون، ۱۵ بهمن هم می‌شود ۸ ماه. خب اگر يک نفری ۸ ماه از کشورش بيايد بيرون، چی می‌شود، چه تحولی می‌شود. خب اين هم بخشی از مبارزه‌ی من است. چه اشکالی دارد؟ حالا فرض کنيد من دوماه ديگر برگردم ايران. اين چه چيز خارق‌العاده‌ای‌ست؟ همسر من، فرزندانم توی ايران هستند و قرار است که در ايران باشند و من هم بايد به ايران برگردم. اين چيزی‌ست که خودم برای خودم چيز کرده‌ام و نظر همسرم هم بسيار برايم مهم است. همسر من نمی‌خواهد بيايد خارج و دوست دارد ايران زندگی بکند و به من هم می‌گويد شما بايد تشريف بياوريد ايران کنار هم باشيم. من به همسرم بسيار علاقه دارم و ايشان هم برای من بسيار کارها کرده و اصلا جدايی از ايشان برايم غيرقابل تصور است،‌ از همسرم و از فرزندانم. وقتی آنها برنامه‌شان اين است که توی ايران زندگی بکنند... همسر من حتی حاضر نبود دو هفته بيايد خارج، وقتی من به او گفتم بيا با هم برويم. خب پس من هم بايد برگردم ايران کنار ايشان باشم.

در هر مقاله‌ای که درباره‌ی شما هست، خانم معصومه شفيعی کنار شماهست، اعتراض می‌کند، مصاحبه می‌کند و نگران حال شماست. خانم معصومه شفيعی چه کسی‌ست و برای شما چه معنايی دارد؟

والا چی بگويم. سوالهای دشوار می‌کنيد. اينکه چه کسی‌ست، خب ايشان همسر من است،‌ ولی جدا از اين برای خودش هويتی دارد و يک شخصيت قاطع و به دوستان هم گفته‌ام، خانم شفيعی کمتر زير بار زور می‌رود و به هرحال هرجا احساس بکند چيزی به زور دارد تحميل می‌شود، می‌ايستد و به هرحال برای من هم خيلی زحمت کشيده و در تمام دورانی که در زندان بودم، ايشان شجاعانه مبارزه کرد و ايستاد. من خودم به‌شدت ناقد قوانين ايران هستم. قوانين ما به‌شدت تبعيض‌آميز است نسبت به زنان و اين قوانين حتما بايد اصلاح بشود و هميشه هم گفته‌ام، حتا خانم شفيعی هم می‌تواند نمونه‌ای از زنان جامعه‌ی ما باشد که شما ديديد، در آن وقايع سفت ايستاد،‌ مقاومت کرد، شجاعانه مبارزه کرد و خيلی از مردهای جامعه‌ی ما شايد اين کار را نکنند. و الان زنان در جامعه‌ی ما در همه عرصه‌ها به چنين مبارزه‌ای مشغول‌اند و خانم شفيعی هم از اين مستثنا نيست. ايشان در دورانی که من در اوج اعتصاب غذا بودم و آن سال آخر که ايشان خيلی درگير بود و تمام کارها به دوش ‌ايشان بود، ايشان برای فوق‌ليسانس شرکت کرد و در سراسر ايران نفر هيجدهم شد و الان هم در رشته‌ی مسايل زنان، قابل توجه خانم‌های فمينيست ايرانی، دارند در دانشگاه تهران درس می‌خوانند. تمام کارهای خانه‌ی ما برعهده‌ی ايشان بوده، مديريت خانه‌ی ما بر عهده‌ی ايشان بوده و الان هم هست. به هرحال ما هم حساب می‌بريم و خيلی ارادت هم داريم.

آيا شما اهل موسيقی هستيد؟ به چه موسيقی‌ای گوش می‌دهيد؟

شجريان را دوست دارم، شهرام ناظری را دوست دارم و افتخاری را. به موسيقی سنتی علاقه دارم. فرهاد را خيلی دوست دارم. هيچکس برای من، چون برای من و برای نسل ما نوستالژيک است، هيچ‌کس مثل فرهاد نيست. مثلا از گوگوش اين «کيو کيو، بنگ بنگ» را خيلی دوست دارم.

 
 

بر اساس گزارش های به دست آمده، در پی افزايش برد موشکهای توليد شده در صنايع نظامی وزارت دفاع که شعاع پرتاب آنها تا فاصله ۳۲۰۰ کيلومتری افزايش يافته، همزمان پروژه مشترکی بين صنايع نظامی ايران، پاکستان، چين و اکراين برای ساخت کلاهک های اتمی آغاز شد که اين اقدامها اکنون به نتيجه رسيده و نخستين کلاهک های ساخته شده تحويل سپاه پاسداران شده است.
اختصاصی خبرنگاران سبز/ کارشناسان ايران سبز:
دوکلاهک موشکی با قابليت حمل سلاح اتمی تحويل سپاه پاسداران شد به گزارش کارشناسان ايران سبز هشدارهای اخير آژانس بين المللی انرژی اتمی در مورد فرايند نظامی شدن فعاليت های هسته ای حکومت ايران ناظر بر همين تلاش های تسليحاتی است.

بر اساس گزارش های به دست آمده، در پی افزايش برد موشکهای توليد شده در صنايع نظامی وزارت دفاع که شعاع پرتاب آنها تا فاصله ۳۲۰۰ کيلومتری افزايش يافته، همزمان پروژه مشترکی بين صنايع نظامی ايران، پاکستان، چين و اکراين برای ساخت کلاهک های اتمی آغاز شد که اين اقدامها اکنون به نتيجه رسيده و نخستين کلاهک های ساخته شده تحويل سپاه پاسداران شده است.

دولت اوکراين در طراحی اين کلاهک ها و چين و پاکستان در تامين تکنولوژی و ماشين آلات با وزارت دفاع ايران همکاری کرده اند. آمريکا اخيرا به دولت پاکستان هشدار داده بود در صورت تداوم همکاری با صنايع اتمی ايران برخی مقامهای سياسی و نظامی اين کشور را در ليست تحريمهای بين المللی قرار خواهد داد.

گزارش های کارشناسان ايران سبز نشان می دهد که بخش های فنی و آزمايشگاهی دانشگاههای امير کبير و شهيد بهشتی نيز ملزم به همکاری برای تحقق بخشيدن به اين پروژه بوده اند.

طبق توافقی که بين سپاه پاسداران و وزارت دفاع صورت پذيرفته ، طی ۱۰ ماه آينده ۸ کلاهک اتمی ديگر نيز توليد و به سپاه پاسداران تحويل داده می شود. تعدادی از اين موشک ها با هماهنگی صنايع دفاعی و با همکاری دانشگاه صنعتی اصفهان ساخته می شوند.

گزارش دريافتی نشان می دهد همزمان با اين اقدامها برنامه ريزی برای هدايت موشکها به سوی چندين هدف احتمالی و از پيش تعيين شده در دست اجراست که از جمله آنها يک پايگاه نظامی آمريکا در مجارستان ، يک شهر در جنوب فرانسه و يکی از شهرهای محل استقرار نظاميان آمريکايی در ايتاليا است.

گزارش های کارشناسان همچنين حاکی است صنايع نظامی و اتمی ايران حداکثر تا پايان سال جاری خورشيدی موفق به مجهز ساختن اين دو فروند کلاهک به جنگ افزارهای اتمی خواهد شد.

در حال حاضر پروژه های اتمی و موشکی ايران از نظر آژانس بين المللی انرژی اتمی رسما به يکديگر گره خورده و موقعييت دولت ايران را در جريان اجلاس آتی اين سازمان با مخاطره بسيار جدی تری مواجه می سازد.

 
 

نظام ولايت فقيه نظامی است که مردم و مسئولان قادرند با تبعيت و التزام عملی به ولايت، راه تکامل به سوی خداوند متعال را با رهنمودهای ولايت فقيه بهتر طی کنند و با عنايت به اينکه ولی فقيه در زمان غيبت جانشين خداوند و به همين دليل حاکم بر کل کائنات است در ملت شيعه حتی اين نکته را تداعی می کند که تنفس و زندگی بدون رضايت ولايت فقيه کاری بيهوده است و برای تحقق رضای خدا بايد از طريق کسب رضای و ولايت حرکت کرد و کشور و ملت خود را به سعادت رساند و هرگز نبايد مغرور شد و تصور کرد که يک ملت می تواند بدون رهبر خود معنا داشته باشد.
خبرنگاران سبز/وحید زادقی:
چندی قبل مطلبی تحت عنوان : "وقتی رهبری خود را درجایگاه امیرالمومنین می بیند، احمدی نژاد نیز خود را نظرکرده امام زمان می نامند " به قلم یکی از نویسندگان سایت نگاشته شد و هشداری مقیاسی در آن داده شد که با بازخورد آن در بین حامیان رهبری می توان گفت نوشته ای نزدیک به حقیقت بود . سايت جوان آنلاين در کمال تعجيب و بی‌پروایی، ديکتاتوری اسلامی حاکم بر ايران را مباه و به ديگر نظام های حکومتی امروز جهان ، لقب ديکتاتوری ، خودکامگی ، سلطه گری که با بی توجهی به رای مردم حکومت می کنند، داده است.

جوان آنلاين نوشته است: " حتی امروزه در نظام های جديد ليبرال سرمايه داری که در کشورهای غربی حاکم است و مدعی دموکرات‌ترين حکومت های تاريخ جهان هستند ، سلطه گری و استبداد به شکل پيچيده و جديد خود حاکم شده است . غول های رسانه ای ، سينمايی و لابی های صهيونيستی در کنگره امريکا و تشکل های جديد نژاد پرستان و افراطيون در اکثر کشورهای غربی ، شرايطی را بوجود آورده که علاوه بر ظلم بر اقليت ها و فرودستان و دگرانديشان ، اتحادی سلطه جويانه را برای تسلط بر منابع کشورهای جهان سوم ، خاورميانه و افريقا ايجاد کرده اند و به بهانه مقابله با تروريست ، به اشغال عراق ، افغانستان و دخالت در امور ليبی ، سوريه و ساير کشورها پرداخته اند .

جوان آنلاين در حالی اينگونه می‌گوید که سپاه پاسداران به عنوان بزرگترين بنگاه اقتصادی کشور و سرداران آن هم به عنوان بدلی از غيور مردان جنگ و نبرد، در ميدان قدرت در حال رقص شمشير هستند و با حمايت از فردی به عنوان رهبری، قرآن بر سر نيزه می کنند. جوان آنلاين در حالی صحبت از استبداد و سلطه گری در کشورهای ديگر می کند که به لطف کودتای نظامی کشور گرفتار استبداد دينی و رسانه های بصری، شنيداری و مکتوب نظير جرايد نيز در قبضه سرداران و روحانيون افراطی در آمده است به علاوه جمهوری اسلامی با دخالت مستقيم سپاه قدس با نيت نفوذ در سرنوشت کشورهای ديگر در حال کمک به تروريسست های خشک مذهب نظير حزب الله لبنان و طالبان در حال فتح سنگر و به قول سردار همدانی « الی بيت المقدس » هستند.

در بخش ديگری از اين نوشته جوان آنلاين با تناقض گويی از نظر عملکرد نظام جمهوری اسلامی با محوريت ولی فقيه را همسو با فرامين و سنت و احاديث و تعاليم دينی مرتبط دانسته که خنده دارتر از همه اينکه اين نظام را مبتنی بر نظر و مشارکت عمومی مردم از هر زبان و ديدگاه دانسته است. به عبارت ديگر انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، خبرگان رهبری که از فقها و نخبگان مذهبی تشکيل می شود و رهبر جامع الشرايط نظام را انتخاب می کند، انتخابات مجلس که هر چهار سال يکبار چکيده فضايل يک ملت را در خانه مردم جمع می کند، انتخابات رياست جمهوری که قوه مجريه را با رای مستقيم مردم انتخاب می کند، انتخابات شوراها و. . . .  به اين معناست که اداره کشور مستقيماً با رای مردم انجام می شود.

حال سخن اينجاست: نظامی که اسلامی است، به کودتا و دزدی و تقلب در انتخابات چه نياز، نظامی که به گفته مصباح يزدی و مهدوی کنی خبرگانش برای نظارت بر رهبری ايجاد نشده است و تنها وظيفه اش تاييد فرمايشات و عملکرد رهبری نظام است، نظامی که نيازی به آرای مردم ندارد چرا که مشروعيت اش را از ولی فقيه می گيرد، چه نيازی به انتخابات تصنعی دارد.

جوان آنلاين در چالشی ترين بخش از نوشته اش آورده است:  از آن جا که در قانون اساسی ولايت فقيه به عنوان محور اصلی حکومت تايين شده است اقشار مختلف مردم و حتی اقليت ها و زبان های مختلف که خود را متعهد و ملزم به اجرای قانون می دانند در واقع التزام به ولی فقيه زمان خود را التزام به قانون ارزيابی می کنند. بر اين اساس، تمام ملت ايران چه اکثريت چه اقليت، چه فارسی زبان و مسلمان، چه ارمنی، کليمی، مسيحی و زرتشتی، در چارچوب قانون اساسی کشور و ساير قوانين مدنی و قوانين عادی کشور، خود را موظف و متعهد و ملتزم به اجرای قانون می دانند و در اين راستا التزام به قانون اساسی و ولايت فقيه دارند  در نتيجه التزام به ولايت فقيه در زمان غيبت، التزام به امام و خداوند متعال است.

جوان آنلاين با اين گفته ماهیت وجودی آزادی اقليت های دينی در کشور که در قانون اساسی نیز عنوان شده است را نيز زير علامت سوال برده است. دليلی ندارد اقليت های مذهبی که دين و باورشان چيز ديگری است با ديکتاتوری نظام اسلامی به ولايت فقيه که ساخته و پرداخته خرافه پرستان افراطی همچون اداره کنندگان سايت جوان آنلاين و امثالهم که با ترويج کفر گويی تمام باورهای دينی مردم را نيز بر باد داده اند، ايمان و التزام داشته باشند. لا اکراه فی الدین.

در بخش آخر نيز جوان آنلاين در کفر گويی بی سابقه گوی بیهوده‌گویی را از تمامی رقبای خود ربوده و نوشته است: «نظام ولايت فقيه نظامی است که مردم و مسئولان قادرند با تبعيت و التزام عملی به ولايت، راه تکامل به سوی خداوند متعال را با رهنمودهای ولايت فقيه بهتر طی کنند و با عنايت به اينکه ولی فقيه در زمان غيبت جانشين خداوند و به همين دليل حاکم بر کل کائنات است در ملت شيعه حتی اين نکته را تداعی می کند که تنفس و زندگی بدون رضايت ولايت فقيه کاری بيهوده است و برای تحقق رضای خدا بايد از طريق کسب رضای و ولايت حرکت کرد و کشور و ملت خود را به سعادت رساند و هرگز نبايد مغرور شد و تصور کرد که يک ملت می تواند بدون رهبر خود معنا داشته باشد.»

تقدس نمايی و بزرگ نمايی حاميان رهبری اکنون او را از درجه فرعونی به درجه کفر مطلق يعنی هم تراز با تنها خالق کائنات، جانداران ارتقاء داده است که نه تنها آيه :( قل هو الله أحد .. الله الصمد .. لم يلد ولم يولد .. ولم يکن له کفوا ً أحد )را نفی کرده است بلکه هر نفسی که فرو می رود ممد حيات است. و چون بر می آيد مفرح ذات را در قدرت یداللهی علی خامنه ای دانسته است.

با توجه به خرافه پرستی دولت دهم حاميان رهبری نيز دست به کفر گويی مطلق زده اند. با اين تفاسير جديد از ولايت فقيه ياد گفته ميرحسين موسوی می افتيم که با دورانديشی فرمودند : : خرافات امروزه در خدمت فساد سازمان يافته سياسی و اقتصادی ايران قرار گرفته است ".

 
 

ادامه ظلم و ناديده گرفتن حقوق مردم در دنيای معاصر بسيار مشکل شده و نمی‌تواند دوام بياورد و نظر مردم در اداره امور خود هر روز راهش بازتر می‌شود و اينها نشان می‌دهد عصر امروز، عصر مردم و افکار عمومی است
خبرنگاران سبز/سیاست:
علی‌اکبر هاشمی‌رفسنجانی  در ديدار جمعی از خانواده‌های شهدا، جانبازان و ايثارگران دوران دفاع مقدس از شهرستان جويبار ؛ نصرت الهی را مهمترين دليل توفيق نظام جمهوری اسلامی ايران بر شمرد و تصريح کرد : «خداوند در کمين ظالمان است و نمی‌گذارد آنها در اهداف خود مبنی بر حذف نيروهای مدافع انقلاب از جامعه موفق باشند.»

او در بخش دیگری از سخنانش با یادآوری اینکه «مردم ايران با جهاد خود و رهبری امام(ره) توانستند با دست‌های خالی نظام اسلامی را به پيروزی برسانند.» اضافه کرد: «ادامه ظلم و ناديده گرفتن حقوق مردم در دنيای معاصر بسيار مشکل شده و نمی‌تواند دوام بياورد و نظر مردم در اداره امور خود هر روز راهش بازتر می‌شود و اينها نشان می‌دهد عصر امروز، عصر مردم و افکار عمومی است.»

یادآوری می‌شود که هاشمی رفسنجانی صبح امروز نیز در سخنانی انتقاداتی را به دولت وارد کرده بود. 

 
 

سید مصطفی تاجزاده طی یادداشت خود پیرامون اظهارات رئیس جمهور سابق، که از زندان اوین آن را ارسال کرده، خاطرنشان می سازد «خاتمی در سخنان خود به روشنی نشان می دهد که معترضان و مخالفان جریان حاکم نه داعیه قدرت دارند و نه سودای مقام، (بلکه) آنان دغدغه آینده کشور و جامعه را دارند... این سخن خاتمی در این موقعیت سئوال دیگری را در ذهن های منصف در می اندازد و آن این که حال که خطای سیاست ها و اقدامات گذشته آشکار شده است و منتقدان و معترضان نیز حاضرند این چنین نجیبانه و بزرگوارانه از حق خود بگذرند و همچنان آماده گفت و گو هستند، چه عاملی جز کینه توزی و خودمحوری و قدرت طلبی می تواند مانع پاسخ مثبت به این درخواست انسانی و در نتیجه بی اعتنایی به مصالح آشکار ملی باشد؟»
خبرنگاران سبز/سیاست:
 سيد مصطفی تاج زاده، عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب و جبهه مشارکت، پيرامون سخنان اخير رييس محمد خاتمی و واکنش های له و عليه وی توسط فعالان سياسی و بدنه جنبش سبز، طی يادداشتی تحليل خود را ارائه کرده است.
 متن کامل اين يادداشت تحليلی به شرح زير است:
--------
بسم الله الرحمن الرحيم
سخنان آقای خاتمی در ديدار با جمعی از رزمندگان و ايثارگران در رسانه های جنبش سبز و نيز رسانه های وابسته به حاکميت اقتدارگرا بازتاب گسترده ای داشت.
بخش های راديکال و بخصوص بخش های جوان تر جنبش سبز اين سخنان را نپسنديدند و آقای خاتمی را مورد بی مهری قرار دادند و برخی نيز در اين مسير از جاده انصاف و ادب خارج شدند به طوری که با حملات خود عليه خاتمی حتی آقای حسين شريعتمدار را نيز به وجد آورد و سخاوتمندانه کيهان را در خدمت انعکاس سخنانشان قرار داد. جريان افراطی حاکم نيز خشمگين از اين سخنان و البته از موضعی ديگر خاتمی را آماج حملات شديد قرار داد.
من در اين نوشتار می خواهم سخنان خاتمی را از سه منظر مورد بررسی قرار دهم. ۱- درستی و يا نادرستی نگرانی ها و دغدغه ها و هشدارهايی که خاتمی مطرح کرده است. ۲- سازگاری و ناسازگاری ديدگاه ها و پيشنهادهای خاتمی با اصول و مبانی رسمی و شناخته شده جنبش سبز. ۳- درستی و يا نادرستی اظهارات خاتمی به عنوان يک کنش و موضع سياسی .


۱- درستی و يا نادرستی نگرانی ها و دغدغه های خاتمی
سخنان خاتمی سه محور داشت:
الف: نقد صريح و شجاعانه استبداد و ديکتاتوری و دفاع عالمانه از دموکراسی به عنوان مناسب ترين شيوه برای اداره کشور و تضمين کننده حقوق و کرامت انسان ها.
ب: ابراز نگرانی از قطبی شدن فضای سياسی و اجتماعی و گسترش فضای خشم و کينه و نفرت متقابل و نيز هشدار نسبت به نشانه ها و علائم آشکار روند سقوط و فروپاشی در تمامی عرصه ها. او به صراحت گفت که در صورت ادامه اين وضعيت، امکان هرگونه گفت و گو و تفاهم برای نجات کشور از بين رفته و جامعه در معرض بحران ها و تکان های ويرانگر قرار می گيرد.
ج: دعوت به گذشت و بخشش و گفت و گو بر اساس احترام به خواست ملت و پذيرش حقوق اساسی مردم، به عنوان تنها راه و بهترين و کم هزينه ترين راه برای نجات کشور از وضعيت اسفناکی که تداوم آن به نفع هيچ کس نيست.
طبيعی است که اقتدارگرايان حاکم هيچ يک از بخش های اين سخنان را برنتابند اما آن ها به محور سوم حساسيت بيشتری نشان دادند و بيشترين حملات هتاکانه خود را متوجه همين قسمت کردند. بخش های راديکال و بعضاً بخش های جوانتر جنبش سبز نيز از همين قسمت از سخنان خاتمی که دعوت به گذشت و بخشش و مذاکره می کرد برآشفتند. به گمان من واکنش های تند و عصبيت آلود مذکور نسبت به دعوت به بخشش و گذشت و مذاکره و تفاهم، خود گواه روشنی بر درستی نگاه آسيب شناسانه خاتمی و صحت ارزيابی او از وضعيت نگران کننده کنونی جامعه ماست. وقتی جامعه چنان قطبی می شود و آتش خشم و کينه و نفرت چنان شعله ور می شود که طرف های درگير جز به انتقام نمی انديشند و هيچ گونه تفاهم و گفت و گويی را بر نمی تابند، بايد نسبت به آينده جامعه عميقاً نگران بود. بنابراين واکنش های تند و عصبيت آلود نسبت به سخنان خاتمی دقيقاً نشانه و علامت بالينی همان آسيب پذيری و وضعيت نگران کننده ای است که او در بخشی از اظهارات خود بدان هشدار داده و از ادامه آن ابراز نگرانی کرده است.


۲-سازگاری و ناسازگاری سخنان خاتمی با اصول و مبانی جنبش سبز
در تبيين سازگاری و ناسازگاری سخنان خاتمی با اصول و مباين جنبش سبز گمان نمی کنم نيازی به بحث و بررسی مفصل داشته باشيم. من از اين واقعيت آگاهم که تمامی بخش های يک جنبش اجتماعی همسان نمی انديشند و ترکيبی از طيف های راديکال و معتدل و محافظه کار ساختار هر جنبش را تشکيل می دهند. اما به هر حال هويت و تشخص هر جنبش را همواره مواضع رهبران و نمايندگان و سخنگويان شناخته شده آن تعيين می کند که برآيند گرايش ها و ديدگاه های فعال در جنبش به شمار می آيد. جنبش سبز نيز از اين قاعده مستثنی نيست. بی شک بخش هايی در اين جنبش حضور دارند که به تحليل آن ها نظام جمهوری اسلامی فاقد ظرفيت های لازم برای تأمين حقوق و آزادی های اساسی ملت و در نتيجه تحقق و تضمين دموکراسی است . طيف هايی نيز مشکل را تنها در عملکرد اين يا آن شخص می بينند و در قبال مشکلات و معضلاتی که کشور با آن درگير است و راه برون رفت از آن نگاهی محافظه کارانه دارند. در کنار اين دو، طيف وسيعی نيز به هر علت و يا دليل تحول بنيادين و تغيير نظام را ممکن و يا مفيد نمی داند و ضمن اعتقاد به ضرورت اصلاح ساختار های حقوقی در زمان و شرايط مناسب، معتقدند اين ساختارها از ظرفيت لازم برای برداشتن گام های اساسی و مهم و نه لزوماً نهايی برای تأمين حقوق ملت و تحقق دموکراسی برخوردار است. شعار اجرای بی تنازل قانون اساسی که از سوی آقای موسوی مطرح شد و آقايان کروبی و خاتمی همواره بر آن تأکيد کرده اند، بر چنين ديدگاه و تحليلی استوار است.


از اين رو معتقدم جنبش سبز به مثابه يک جنبش مدنی، مسالمت جو، از همان آغاز اهدافی متواضعانه، منطقی و غير قابل انکار را برای خود تعريف کرده است. و اين خود يکی از علل گستردگی جنبش و همراهی و همدلی کانون های غير وابسته به قدرت از اين جنبش است. عصبانيت و نيز نگرانی اقتدارگرايان حاکم نيز دقيقاً از همين جا ناشی می شود. آنان از راديکاليزه شدن شعارها و مطالبان جنبش سبز نه تنها استقبال می کنند بلکه خود بدان کمک می کنند. واکنش هيستريک و عصبيت آلود اقتدار گرايان از شروطی که چندی پيش خاتمی برای شرکت اصلاح طلبان در انتخابات مطرح کرد در همين چارچوب قابل تحليل است. خاتمی با طرح شروطی نظير پايان دادن به فضای پليسی امنيتی حاکم بر جامعه، آزادی زندانيان سياسی، آزادی احزاب و مطبوعات و …. به عنوان پيش شرط های اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات مجلس عملاً اقتدارگرايان حاکم را در موضعی دشوار قرار داد. آنان از يک سو تأمين اين شرايط را پايان يافتن قدرت بلامنازع خود می ديدند و از سوی ديگر اين شرايط منطقی، قانونی و منطبق با قانون اساسی بود و مخالفت علنی با آن معنايی جز رسوايی نداشت. بنابراين راه چاره را در فحاشی و عربده کشی ديدند.
تلاش بی وقفه تبليغاتی اقتدار گران برای دادن نقش به گروه رجوی در جنبش سبز و نيز تلاش برای اخذ اعتراف از دستگيرشدگان در جريان اعتراضات خيابانی مبنی بر ارتباط با اين گروه دليل ديگری بر تمايل اقتدارگرايان به ارائه چهره ای خشونت طلب، تروريست و برانداز از جنبش سبز است. اين همان نکته ای است که مقابله با آن هم از نظر سياسی و هم از نظر تبليغاتی بايد کانون اهتمام جنبش سبز باشد.


جنبش ملی سبز ايران به مثابه يک جنبش مدنی و مسالمت آميز با اهدافی متواضعانه حداقلی که وجه مشترک مطالبان اقشار مختلف جامعه ماست، برای تحقق خواسته های خود از هيج امکان و راه حل مسالمت جويانه ای احتراز نمی کند. اين جنبش آن چنان که رهبران و نمايندگان شناخته شده آن بارها گفته اند برای تحقق اهداف خود از مذاکره و گفت و گو استقبال می کند. خواسته مردم از رهبرانشان عدم سازش بر اهداف جنبش است. ترديد ندارم اگر مطالبات شريف و انسانی جنبش در ازای گذشت از خون های به ناحق ريخته شده قابل تأمين باشد، مادران داغدار اولين کسانی خواهند بود که از خون عزيزانشان خواهند گذشت.


اين بخش را با بيان يک تجربه زنده و تأمل برانگيز به پايان می برم. امروز تجربه قيام مردمی مصر پيش روی ماست. رژيم حاکم بر مصر از اواسط قرن گذشته تا کنون، يعنی از زمان کودتای افسران جوان در مصر به رهبری مرحوم جمال عبدالناصر تا کنون به مدت شصت سال نظامی متمرکز و اقتدار گرا را بر جامعه مصر تحميل کرده است. سازمان امنيت مصر که زير نظر کا. گ . ب آموزش ديده و سازمان يافته بود، طی اين مدت سخت ترين کنترل ها را بر بخش های مختلف جامعه و نهادهای اجتماعی تحميل کرد. طی بيش از نيم قرن بسياری از منتقدان و آزاديخواهان پاسخی جز اعدام و حبس و شکنجه و سياه چال دريافت نکردند. به رغم اين همه در قيام ملت بزرگ مصر چيزی که اصلاً شنيده نشد، شعار انتقام جنايات شصت سال گذشته و محاکمه عوامل آن و حال کردن مطالبات و جبران مظالم نيم قرن گذشته بود. جنبش مردمی مصر يک هدف حداقلی را شعار خود قرار داد و آن تغيير قانون رياست جمهوری مادام العمر به رياست جمهوری محدود و دوره ای و برگزاری انتخابات آزاد بود. آن ها نه يک جنبش مدنی را با انقلاب عوضی گرفتند و نه شعارهای انقلابی دادند و نه پس از پيروزی، خواسته های جديدتری مطرح کردند و نه بر مطالبات خود افزودند. پس از کناره گيری مبارک هيچ يک از بخش های ساختار نظام سياسی مصر برهم نريخت. من وقتی اين تجربه را مرور می کنم در می يابم که چرا جامعه مصر سرآمد جهان عرب است و چرا مصر همواره در سطح رهبری جهان عرب ايفای نقش کرده است.


۳- ارزيابی اظهارات خاتمی از منظر سياسی
ملاک صحت و عدم صحت يک اظهار نظر يا عمل سياسی لزوماً و همه جا درستی و يا نادرستی آن اظهارنظر و يا عمل نيست، بلکه موقعيت و شرايط اتخاذ يک موضع نقش تعيين کننده ای در درستی و نادرستی آن دارد. از اين رو بيان يک سخن هر چند حق در شرايطی نامناسب می تواند يک اشتباه سياسی تلقی شود. بنابراين می توان اين پرسش را مطرح کرد که صرفنظر از درستی و نادرستی دعوت به بخشش و مذاکره، آيا بيان اين سخن در شرايط کنونی اقدامی سنجيده بود؟


برای پاسخ به اين سئوال لازم است به يک نکته مهم توجه شود و آن اين که آن گونه که گفته اند، خبر اين سخنرانی حدود دو هفته پس از انجام آن توسط خود خاتمی و همزمان با اوجگيری بحران جنگ قدرت در حاکميت و حانه نشينی احمدی نژاد در وبلاگ شخصی وی منتشر شده است. بنابراين می توان مطمئن بود که انتشار خبر سخنرانی مذکور حساب شده بوده است و نه امری اتفاقی.


طی شش سال گذشته تمامی محافل قدرت ملزم به حمايت غير مشروط از احمدی نژاد بوده اند. تمام کانون های رسمی قدرت پشتيبان و همراه او بوده اند. هر گونه انتقاد و اعتراض به عملکرد او و همکارانش، با شديد ترين لحن و واکنش پاسخ داده شد. دولتش دولت کريمه ناميده شد دولتی که در صد سال اخير نظير نداشته است. دولتی پاک، خدمت گزار و عدالت خواه. طی دو سال گذشته به قيمت حمايت از او و دولتش سنگين ترين هزينه ها بر کشور تحميل شد. اعتراض به تقلب در انتخاباتی که وزير کشور او برگزار کرده بود به قيمت حبس و بازداشت صدها تن و آسيب ديدن هزاران تن انجاميد. تا همين دو ماه پيش او شعيب بن صالح ناميده می شد و حاميانش در قدرت در برابر اين گونه تبليغات عوامفريبانه سکوت تأييد آميزی اختيار می کردند. تا آن که يک شبه تشت رسوايی از بام برزمين افتاد. همان ها که تا ديروز او را معجزه قرن بيستم و رجايی زمان و مظهر منطق و پيام انقلاب می خواندند، اکنون او را دروغ گو، عوامفريب، ناصادق خواندند، گفتند که او و اطرافيانش مدعی ارتباط با امام زمان هستند، فساد گسترده مالی اطرافيانش افشا شد و … اکنون جای اين سئوال خالی بود آيا احمدی نژاد و گروهش اين قدر ارزش داشتند که برای حمايت از آن ها اين همه هزينه بر کشور تحميل شود؟ مگر مخالفان و معترضان طی شش سال گذشته همين هشدارها را نمی دادند و مگر به گسترش فساد در دولت و نابودی درآمد افسانه ای نفت به قيمت رکود اقتصادی و تورم و بيکاری و … طی اين مدت هشدار نمی دادند؟


اين سئوال های بی پاسخ به همان اندازه که برای سبزها عادی و تکراری است برای بدنه اصول گرايان و بخش هايی که به انگيزه های ايدئولوژيک از دولت حمايت می کردند و نيز برای بخش هايی وسيعی از روحانيت و جامعه سنتی ما که آلوده قدرت نشده اند، بسيار مهم، حياتی و تکان دهنده است. آنان می پرسند آيا روا بود به خاطر دفاع از چنين افراد و پرده پوشی اعمالشان، خادمان و دلسوزان و چهره های فرهيخته ای را که هر ملتی آرزوی داشتن آن ها را می کند، اينجنين طرد و حبس و خانه نشين و هتک حيثيت کنند؟ و کشور و ملت اين همه آسيب ببينند؟ سخنان خاتمی از اين سئوال و پاسخ به آن خالی است، زيرا سخن او رو به آينده دارد. انتشار سخنان خاتمی در اين موقعيت به اين بخش از حاميان و ناظران بی طرف، حقيقت ديگری را متذکر می شود. او در سخنان خود به روشنی نشان می دهد که معترضان و مخالفان جريان حاکم نه ديروز و نه هيچ وقت ديگر در انديشه انتقام نبوده اند. آنان نه داعيه قدرت دارند و نه سودای مقام، آنان دغدغه آينده کشور و جامعه را دارند. آنان امروز نيز به رغم تمام محنت ها و رنج ها و نامرادی هايی که متحمل شده اند، برای نجات کشور آماده اند ظلم هايی را که برايشان رفته بزرگورانه ببخشند. اگر برخی هم تصور می کنند بر رهبری هم ظلمی رفته است، برای حفظ مصالح کشور بايد اغماض کرد و نگاه به آينده داشت. اين سخن خاتمی در اين موقعيت سئوال ديگری را در ذهن های منصف در می اندازد و آن اين که حال که خطای سياست ها و اقدامات گذشته آشکار شده است و منتقدان و معترضان نيز حاضرند اين چنين نجيبانه و بزرگوارانه از حق خود بگذرند و همچنان آماده گفت و گو هستند، چه عاملی جز کينه توزی و خودمحوری و قدرت طلبی می تواند مانع پاسخ مثبت به اين درخواست انسانی و در نتيجه بی اعتنايی به مصالح آشکار ملی باشد؟ اگر به سخنان خاتمی از اين منظر بنگريم آنگاه احتمالاً آن را سياستمدارانه ، هوشمندانه و به موقع ارزيابی کنيم.


نکته آخر اين که ما حتی در دوران رياست جمهوری خاتمی را بيشتر در هيئت يک متفکر و شخصيت فرهنگی ديده ايم تا يک سياستمدار. او نيز خود همواره به ايفای نقش يک متفکر و شخصيت فرهنگی بيشتر علاقه نشان داده است. به رغم اين من خاتمی را يکی از تأثيرگذارترين شخصيت های تاريخ معاصر بر عرصه سياست اين کشور می دانم.
خاتمی در طول نزديک به دو دهه حضور در عالی ترين سطوح سياسی کشور، همواره بر امری تأکيد کرده است که نکته مغفول عرصه سياسی کشور در دوران معاصر است و آن توصيه به تحمل يکديگر و مدارا و تمايز قائل شدن ميان رقابت سالم سياسی با ستيزه جويی و خصومت است و ما امروز بيش از هر زمان ديگری به اين توصيه و يا بهتر بگويم به اين فهم و نگاه به عرصه فعاليت های اجتماعی و سياسی نيازمنديم. انتظار اين که خاتمی از اين ديدگاه اصولی و راهبردی دست بشويد انتظار درستی نيست. به گمان من خاتمی به خاطر پافشاری بر اين ديدگاه قابل احترام است و اين خاتمی نياز امروز و فردای انديشه و عرصه سياسی جامعه ماست. اگر او به خاطر مخالفت ها و حملاتی که عليه وی صورت می گيرد، از اين ديدگاه دست بشويد و يا در پيگيری آن سستی بورزد، هرچه باشد و هرچه شود خاتمی مورد احترام و دوست داشتنی نخواهد بود.

 
 

دستورات پزشک مبنی بر استفاده شبانه روزی از گردن بند طبی، استفاده از تشک و بالش طبی، رفتن به استخر و استفاده کافی از نور آفتاب و نيز انجام حداقل ده جلسه فيزيو تراپی نشانگر آن است که تاجزاده بايد بتواند از مرخصی برای معالجات خود استفاده کند که در اين زمينه هنوز اقدامی نشده است.
عکس از آرشیو
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
 سيد مصطفی تاج زاده، عضو ارشد سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، که ۱۰ ماه پيش در پی شکايت ۷ نفر از سردار مشفق دوباره به زندان اوين برگردانده شد، به دليل درد گردن در شرايط جسمی نا مساعد به سر می برد که پس از پی گيری های مکرر خانواده تاجزاده، ماموران زندان اوين او را روز دوشنبه برای انجام مراحل «ام ار آی» و «سی تی اسکن» در ناحيه گردن که با وجود توصيه پزشکان تا بحال با آن موافقت نشده بود، به بيمارستان انتقال دادند.

به گزارش تحول سبز، در بخش راديولوژی بيمارستان نيز، پس از معاينه پزشک متخصص مغز و اعصاب اقدام به انجام ام آر آی و سی تی اسکن شد که تشخيص پزشک، مبنی بر آرتروز شديد بود که بر روی نخاع فشار وارد می آورد.

دستورات پزشک مبنی بر استفاده شبانه روزی از گردن بند طبی، استفاده از تشک و بالش طبی، رفتن به استخر و استفاده کافی از نور آفتاب و نيز انجام حداقل ده جلسه فيزيو تراپی نشانگر آن است که تاجزاده بايد بتواند از مرخصی برای معالجات خود استفاده کند که در اين زمينه هنوز اقدامی نشده است.

همچنين تاجزاده به محض ورود به بيمارستان از دندان درد شديد که مدتی‌ است او را آزار می دهد هم شکايت داشت که چون بخش دندان پزشکی در بيمارستان نبود، ماموران به دليل نداشتن حکم قضايی حاضر به بردن او به دندان پزشکی نشدند.

لازم به ذکر است اين خروج از زندان و انتقال به بيمارستان و استفاده از امکانات پزشکی، با تلاش و هماهنگی خانواده و همچنين هزينه شخصی خود وی صورت گرفته و برای تحقق اين امر نيز ماه ها پی گيری انجام شد.

بر اساس گزارش مذکور، خانواده تاجزاده به نيت سلامت وی و ديگر زندانيان سياسی، قصد برگزاری مراسم ختم قرآن و دعا در روز ولادت دختر پيامبر در منزل پسرعموی شهيد مصطفی را داشتند، که متاسفانه با ايجاد مزاحمت از سوی ماموران امنيتی مواجه شد و ماموران که در ابتدا مانع حضور تعدادی از ميهمانان از اقوام و بستگان و آشنايان در منزل آن شهيد شده و مهمانان را بازگردانده بودند، ساعاتی بعد با هماهنگی های به عمل آمده با نهادهای ديگر امنيتی اعلام کردند که مشکلی برای برگزاری نيست و اين مراسم معنوی در نهايت با در آرامش کامل برگزار شد.

حضور نيروهای امنيتی و انتظامی در مقابل منزل شهيد و تمام منطقه حاشيه ای آن موجب بهت و حيرت همسايگان، کسبه و عابران شده بود. اين در حالی‌ بود که در تمام اين مدت يکی‌ از مأمورين مشغول فيلم برداری از چهره شرکت کنندگان در مراسم بود.

 
 

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، پروژه ۴۰۰ ميليارد تومانی مجتمع تالارهای بين‌الملی ايران - کيش طبق توافقی سه‌ ‏نفره با حضور اسفنديار رحيم‎مشائی، حميد بقايی و ابراهيم عزيزی در تاريخ سوم تير ماه سال ۸۹ به صورت ترک تشريفات به شرکت فياک کيش با مديريت يحيی فيوضی واگذار شد که بر اساس قانون ترک تشريفات اين اقدام روال قانونی را طی نکرده است.
خبرنگاران سبز/اقتصاد:
بعد از افشای رانت دولتی رحيم مشايی و بقايی و واگذاری غيرقانونی درباره قرارداد ۴۰۰ ميليارد تومانی ساخت مجتمع تالارهای بين‌الملی ايران-کيش به يک شرکت خانوادگی و پرداخت يک ميليارد و ۲۰۰ ميليون تومانی از محل يک مصوبه باطل شده به ۳۰ شرکت، حميد بقايی اين افشاگری را تکذيب و امضاء اين قرارداد را کذب محث دانست.

رسانه های اقتدارگرا در حالی از امضاء و واگذاری يک طرفه اين قرارد داد به صورت ترک تشريفات مناقضه به شرکت خانوادگی يحيی فيوضی، صحبت به ميان آورده اند که گويی خود فراموش کرده اند، سپاه پاسداران چگونه بدون هيچ واهمه ای با قلدری عنکبوت وار به جان تمامی قراردهای نفتی و گازی همچنين ساخت انواع پروژه های عمرانی تار افکنده است در حالی که طبق بند «و» ماده ۲۸ قانون برگزاری مناقصات، ترک تشريفات مناقصه منوط به تأييد شورای اقتصاد، معاون برنامه‌ريزی و وزير اقتصاد است که سپاه پاسداران و دولت خدمت کذار، هر دو اين مرحله قانونی را ناديده گرفته اند.

همچنين در حالی بقايی اصل اين قرارداد را تکذيب می کند که پورمحمدی رئيس سازمان بازرسی کل کشور امروز در باره اين قرارداد گفت: در پرونده ديگری قرار بود در کيش در زمينهای بزرگی تالارهای بين المللی ساخته شود، فرآيند اين تالار طولانی بوده و قرار بر اين شد چنين پروژه ای ادامه پيدا نکند ولی بعد از مدتی قراردادی يک طرفه به پيمانکار داده شد تا شروع به ساخت و ساز در اين زمينها بکند. آن قرارداد هم بدون برگزاری مناقصه به شرکتی که ميزان توانايی آن هم برای ما نامعلوم است با رقم بيش از ۴۵۰ ميليون يورو داده شد.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، پروژه ۴۰۰ ميليارد تومانی مجتمع تالارهای بين‌الملی ايران - کيش طبق توافقی سه‌ ‏نفره با حضور اسفنديار رحيم‎مشائی، حميد بقايی و ابراهيم عزيزی در تاريخ سوم تير ماه سال ۸۹ به صورت ترک تشريفات به شرکت فياک کيش با مديريت يحيی فيوضی واگذار شد که بر اساس قانون ترک تشريفات اين اقدام روال قانونی را طی نکرده است.

در متن موافقت‎نامه اصولی واگذاری اين پروژه که فارس به نسخه‌ای از آن دست يافت، آمده است: با توجه به تصميم نمايندگان ويژه رئيس جمهور آقايان اسفنديار رحيم مشايی، ابراهيم عزيزی و حميد بقايی در خصوص اجرای پروژه‌های مجتمع تالارهای بين‌الملی ايران - کيش و جزيره کيش و با عنايت به صورت‎جلسه‌ها و توافقات انجام شده در تاريخ‌های ۱۳۸۹/۲/۱۸ تا ۱۳۸۹/۳/۹ با حضور افراد يادشده به صورت ترک تشريفات مطابق قانون برگزاری مناقصات و واگذاری مسئوليت اجرای پروژه مذکور به سازمان منطقه آزاد کيش، موافقت‎نامه حاضر در محل مرکز امور مناطق آزاد تجاری - صنعتی و ويژه اقتصادی ميان سازمان منطقه آزاد کيش و نمايندگی آقايان محمدعلی محبی، فريدون انتظاری و حسين فاضلی به نشانی کيش سازمان منطقه آزاد به عنوان کارفرما و شرکت FIAC کيش به شماره ثبت ۸۳۸۵ به نمايندگی آقای يحيی فيوضی يوسفی رئيس هيئت مديره و به نشانی: کيش - برج صدف، طبقه سوم، واحد ۳۰۱ صندوق پستی شماره ۳، به عنوان پيمانکار EPC منعقد گرديده است. به گزارش فارس بندهای این موافقت‎نامه اصولی به شرح زیر است ( + )


به گزارش فارس، جزئيات پرداخت مبلغ ۱۲ ميليارد و ۵۰۰ ميليون تومانی به دستور اسفنديار رحيم مشايی به شرح زير است:
ارقام به ريال است
۱- قرارداد سازمان نقشه برداری - ۱۵.۲۹۰.۳۸۵ ريال
۲- قرارداد سازمان نقشه برداری - ۵۲.۲۶۰.۶۲۲
۳- قرارداد سازمان نقشه برداری - ۵۱.۴۹۲.۰۰۸
۴- قرارداد موسسه موج‎خيز نصر - ۱۹۵.۰۰۰.۰۰۰
۵- قرارداد ميراث آريا - ۱۶.۹۸۲.۶۰۰
۶- قرار‌داد ميراث آريا - ۱۹۴.۰۴۰.۰۰۰
۷- قرارداد آقای محمدعلی روستايی - ۲۷.۵۴۰.۰۰۰
۸- قرارداد خانم مهری شريعتی مقدم - ۱۷.۰۰۰.۰۰۰
۹- قرارداد مهندسين مشاور ماد مهر - ۹۹.۰۰۰.۰۰۰
۱۰- قرارداد مهندسين مشاور نقشه برداری - ۹۹.۲۷۲.۷۹۴
۱۱- قرارداد مهندسين مشاور نقشه‌برداری - ۶۱.۲۲۹.۴۰۲
۱۲- قرارداد محمدحسين ارسطوزاده - ۵۲.۷۱۱.۸۰۶
۱۳- قرارداد اميرپيروز وقوثی - ۹.۶۰۰.۰۰۰
۱۴- قراردادهای معاونت فرهنگی و ارتباطات - ۳.۵۶۲.۶۴۰.۰۰۰
جمع قراردادها- ۴.۵۴۰.۰۷۰.۶۷۰

۱۵- (تاکسی سرويس تک) هتل لاله - ۵۸.۶۰۰.۰۰۰
۱۶- آژانس تذرو - ۱۴.۹۶۸.۰۰۰
۱۷- آژانس تذرو - ۴۸.۳۵۶.۰۰۰
۱۸- شرکت هوايی آپادانا - ۳.۴۶۳.۰۰۰
۱۹- هتل بزرگ تهران - ۲۸.۸۴۶.۲۲۶
۲۰- برداشت ارزی پرونده‌های حقوقی بين‌المللی - ۴.۱۱۵.۱۰۰.۰۰۰
۲۱- کمک‎هزينه ازدواج فرزند آقای تاتار - ۱.۸۴۰.۰۰۰
۲۲- حق لباس کارکنان در ۶ماهه دوم- ۲۱۴.۷۰۷.۸۰۰
۲۳- حق شير عده‌ای از کارکنان در ۶ماهه دوم - ۹۶.۲۲۶.۰۰۰
۲۴- قراردادهای آموزش سازمان پيشاهنگی ايران - ۷۲.۰۰۰.۰۰۰
۲۵- نگهداری و تعمير ساختمان حج و زيارت - ۴۶۴.۸۹۰.۴۶۲
۲۶- پاداش خانم صدر ثقة الاسلامی - ۶۷.۰۰۰.۰۰۰
۲۷- حقوق و مزايای کارکنان - ۷۱۱.۲۹۸.۵۹۲
۲۸- کارکنان پروژه نجات‎بخش ارک بم - ۴۵۰.۰۰۰.۰۰۰
۲۹- مرکز آموزش عالی - ۵۰۰.۰۰۰.۰۰۰
۳۰- قرارداد پژواک ميراث آريا - ۱.۲۵۰.۰۰۰.۰۰۰
جمع متفرقه ۸.۰۴۷.۱۰۵.۹۹۲
جمع کل اسناد سنواتی رسيدگی شده ۱۲.۵۸۷.۱۷۶.۶۶۲

همچنین امروز برخی مسئولان، با اسناد و مدارک فراوانی نزد احمدی‌نژاد رفته و به طور مستند از برخی اقدامات غیرقانونی این افراد پرده برداشته و از احمدی‌نژاد خواسته‌اند از این جریان اعلام برائت کند. با این حال احمدی‌نژاد با تصریح بسیار پررنگ خود بر حمایت از این افراد‌، نه تنها حمایت خود را تحکیم کرده‌، بلکه پاسخ منفی بزرگ و معنی‌داری هم به منتقدان خودش داده است.

 
 



مقامات قضایی با فشار بر خانواده این زندانیان، از آنها خواسته اند تا نامه تکذیبیه از عزیزان زندانی شان گرفته و منتشر کنند، وگرنه با عواقب سختی مواجه خواهند شد.
خبرنگاران سبز/جامعه:
مقامات امنيتی و قضايی با احضار برخی از زندانيان سياسی و خانواده های آنها که نامه اخير ۲۶ امضايی را منتشر کردند، آنها را به تبعيد و عدم ارايه ملاقات حضوری و مرخصی تا پايان دوره محکوميت تهديد کردند.

به گزارش کلمه، مقامات قضايی با فشار بر خانواده ها از آنها خواسته اند تا نامه تکذيبيه از عزيزان زندانی شان گرفته و منتشر کنند وگرنه با عواقب سختی مواجه خواهند شد.

زندانی سياسی در نامه خود نوشته بودند که غالب بازداشتها با اعمال خشونت، توهين و تحقير همراه بوده به طوری که برخی از متهمان هنگام دستگيری به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.

اين زندانيان همچنين اظهار داشته بودند: «ما امضا کنندگان اين شکواييه تحت شکنجه قرار گرفته ايم. يکی از متداول ترين شکنجه ها نگهداری ما در سلول های انفرادی بسيار کوچک بوده است . روشی که به اذعان همه مسوولان عالی کشور شکنجه تلقی می شود و بازجويان و زندان بانها نيز تاييد می کنند که متهم پس از چند هفته نگهداری در سلول انفرادی دچار اختلالات جسمی و روحی شديد می شد .
شکنجه های شديدتر از جمله فرو کردن سر متهم در توالت، خوراندن کاغذ بازجويی به متهم و مواردی امثال نيز عليه برخی از ما اعمال شده ، که برخی از شاکيان و زندانيان در گزارشهای جداگانه جزييات آن را منتشر کرده اند.»

امضا کنندگان اين شکواييه همچنين نوشته بودند که ما بدون استثنا با رفتار غير اخلاقی و غير اسلامی بازجويان مواجه بوده ايم . شکنجه های روحی و فيزيکی فحاشی های شرم آور نسبت به متهم و خانواده و عزيزان او و طرح اکاذيبی چون روابط غير اخلاقی در غالب بازجويی ها به کرات انجام شده است. رفتاری که باعث فشار روحی زياد به متهمان نيز بوده است.

نويسندگان اين نامه گفته اند که که آنچه در اين نامه آمده عمق عملکرد فاجعه آميز نسبت به متهمان و محکومان حوادث پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ را مشخص نمی کند.

امضا کنندگان اين بيانيه محسن امين زاده، محسن مير دامادی، بهمن احمدی امويی، عبدااله مومنی، ميلاد اسدی، عبدالله رمضان زده، عماد بهاور، مصطفی تاج زاده، مجتبی تهرانی، علی جمالی، محمد حسين خوربک، محمد داوری، امير خسرو دلير ثانی، کيوان صميمی، اسماعيل صحابه، محمد فريد طاهری قزوينی، فيض الله عرب سرخی، بهزاد نبوی، ابولفضل قديانی، مجيد دری، ضيا نبوی، مهدی کريميان اقبال، محمد رضا مقيسه، علی مليحی، محمد جواد مظفر و حسن اسدی زيد آبادی هستند.

 
 

رحيم مشايی همچنين گفته است که" با آغاز قيام صغری حضرت صاحب الزمان اين جريان به قدرت مطلق می رسد و ديگرهيچ ارتباط و کاری با روحانيت،مرجعيت و ولايت فقيه نخواهد داشت و مستقيما از ولی عصر تبعيت خواهند کرد"!
خبرنگاران سبز/سياست:
امسال روز اول رجب مصادف شده است با سالروز درگذشت آيت الله خمينی تصادف زمانی که به گفته ليدر جريان انحرافی روز شکست سکوت در برابر تمام اتهامات رو روز در دست گرفتن قدرت و نفی کردن ولی امر بودن علی خامنه ای خواهد بود.

به گزارش«ندای انقلاب»، رحيم مشايی که سايت های اقتدارگرا از آن به عنوان « ليدر جريان انحرافی » ياد می کنند، در جلسه ای که در اوايل هفته جاری تشکيل داده به حلقه معتمدين خود بر سکوت مطلق تا اول رجب تاکيد کرده و گفته :" اجازه دهيد هر چقدر می خواهند تخريب کنند و دروغ بگويند ما بايد تا ۱۴ خرداد سکوت مطلق کنيم و روز اول رجب روز پايان سکوت ما خواهد بود."

وی همچنين با اشاره به انتقادات رسانه ها،چهره های سياسی و علما از جريان انحرافی گفته است:"روز اول رجب،آغاز قيام صغری امام زمان است و ما با آغاز اين قيام به قدرت مطلق می رسيم."

رحيم مشايی همچنين گفته است که" با آغاز قيام صغری حضرت صاحب الزمان اين جريان به قدرت مطلق می رسد و ديگرهيچ ارتباط و کاری با روحانيت،مرجعيت و ولايت فقيه نخواهد داشت و مستقيما از ولی عصر تبعيت خواهند کرد"!
وی همچنين ياران حلقه اول خود را به صبری کوتاه مدت تا اول رجب فراخوانده و در اظهار نظر قابل تاملی تصريح کرده است:"بزودی اتفاق ناگواری رخ خواهد داد که به سبب آن داغ دلی به دل خيلی از مدعيان خواهيم گذاشت".

گفتنی است اين اظهارات ليدر جريان انحرافی در حالی صورت می پذيرد که اين جريان منحرف معتقد است همانگونه که غيبت امام زمان به دو بخش صغری و کبری تقسيم شده و به موجب آن ظهور نيز شامل ظهور صغری و کبری می باشد و هم اکنون و در ماه رجب ظهور صغری امام زمان شروع خواهد شد.

رحيم مشايی بنا بر سفارش فردی که از او خط می گيرد، برخلاف روايات معتقد است که ظهور صغری اول خرداد کليد خورده و آنان به عنوان افراد خاص مستقيما با امام زمان بعنوان "ولی" در ارتباط خواهند بود.

 
 

برای چند دهه ج.ا. از اختلاف و کينه‏ای که اقوام منطقه با اسرائيل داشتند، استفاده کرد تا با دامن زدن به آن، در جنگ پيدا و پنهان خود با غرب از آن سود ببرد. با ا ز بين رفتن آرام اين پايگاه‏ها، اين حاکميت هرچه بيشتر به انزوا کشانده ميشود. انزوايی که در آن حتی اندک اندک، وسيله‏ای برای دفاع از خود نخواهد داشت. اين بار سياست‏های ج.ا. چنان بازيچهء قدرت طلبی‏های شخصی شد که نه تنها در گرماگرم تغييرات منطقه‏ای برای خود يارگيری کنند، بلکه پايگاه ميهنی و مردمی خود را نيز فدای آن نمودند.
خبرنگاران سبز/نقد و نظر/امین ف:
همانگونه که در حساس‏ترین سالهای تغییرات جهانی بی‏تدبیرترین سلسهء پادشاهی ایران، قاجاریه، مملکت را هرچه مصمم‏تر از میدان پیشرفت باز داشت و بیش از نیمی از خاک کشور را به باد داد و همانگونه که پیشترها کاخ پر جلال و جبروت امپراطوری ساسانی با دخالت‏های بی‏حد و حصر روحانیان و قدرت طلبی آنان به یکباره تلی از خاک و آوار شد، خطر تکرار تاریخ را می‏توان در هوای این روزهای ایران دوباره به وضوح استشمام کرد. جنگ قدرت داخلی و غفلت از وقایع جهانی زنگ خطر را برای کشور هرچه بلندتر به صدا در می‏آورد. اما آیا گوش شنوایی هست؟


از انقلاب ايران در سال ۵۷ اکنون نزديک به سه و نيم دهه می‏گذرد در بيشتر طول اين زمان، بنابر قالب‏بندی‏های سياسی ديرين، تکليف روابط ايران و کشورهای غرب (و اسرائيل) از يک سو وکشورهای منطقه از سويی ديگر تعريف شده بودند. هم ايران می‏دانست چگونه در قالب شعارهای متعارفش شمايل رفتاری خود را به نمايش بگذارد و هم ساير ملل، هر کدام به نوعی، واکنش‏های نسبتاً ثابتی نسبت به آن کنش‏ها درقبال ايران داشتند.

در اين ميانه از حدود يک دههء پيش در تعاقب تغيير نحوهء بانکداری کلان از در اختيار گذاشتن سرمايه به سرمايه گذاری مستقيم، سخن از نظم نوين جهانی هم پيش آمد. در ساده‏ترين تعريف قدرت‏های صاحب سرمايه ترجيح دادند به جای حمايت از ديکتاتورهای پر شر و شور، در کشورهايی سرمايه گذاری کنند که از امنيت و ثبات بالايی برای اين امر برخوردار باشند زيرا که اين بار سرمايه گذار و مجری هر دو يکی بودند. اين به خودی خود، به معنای انتخاب فرمانروايی دموکراسی با خلق و خوی معقولش در مقابل ديکتاتوری خود رای غير قابل پيش‏بينی بود.

اگر عوامل پنهان را هم در نظر نگيريم -منظور فعاليت‏های ناآشکار از هرنوع، اخلاقی يا جز آن، برای پيشبرد يک هدف است- جهانی شدن منابع اطلاعات و در دنباله تسريع غيرقابل تصور روشنگری جوامع، خصوصاً در جهان سوم، بستر فکری را برای پذيرش الفبای دموکراسی، روز به روز آماده‏تر کرد. از جانبی خود ابزار اطلاعات، تبديل به يکی از پر درآمدترين کالاهای تجاری شد. به‏عنوان مثال مقايسه کنيد هزينهء ساخت يک مسلسل و يک تلفن همراه و سود حاصل از فروش هر يک را. گرچه تلفن همراه، پس از فروش، بدون الزام توليدات، سود طولانی مدت خدمات را هم بدنبال دارد.

در اين دگرديسی سياسی/اقتصادی، هدف اوليه، ملل بيشتر سودآور بودند و اين اتفاقاً يعنی خاور ميانه که می‏تواند با تامين مواد اوليه توليد کننده کالا، منابع مالی مُکفی برای صرف هزينه خريد همان توليدات را داشته باشد. مانند آنکه تمامی محصول گندم دهقانی را بخريد و سپس او را قانع کنيد که از شما نان باگت فرانسوی ابتياع کند.

بر همين اساس است که جنگ پرسود اول در عراق و در پی آن استيلای نظامی غرب (به عنوان نگهبان منابع سرمايه) در کشورهای حاشيهء خليج فارس رخ می‏دهد و باز برای هرچه سريعتر راندن منطقه به سوی منظور اخير جنگ دوم و اشغال آن کشور پيش می‏آيد. افغانستان به تبعهء آن اشغال شد که می‏توانست از لحاظ پايگاهی، نقش حساسی را بازی کند و البته در زمان خود بی‏صاحب مانده بود.

اين کشور از جانبی به غرب اجازه می‎داد نه تنها با کشورهای آسيای ميانهء صاحب منابع عظيم گاز همسايه/ناظر باشد، که هر چه بيشتر در قلمرو جغرافيايی رقيبان بازرگانی خود، چين و هندوستان، نفوذ کرده باشد. همسايه‏گی در مرزهای شرقی ايران نيز خود به خود تامين می‏شد و اين بار برای نخستين بار، ايران با غرب، از سه سوی شرق، غرب و جنوب زیر ذره‏بین قرار گرفته بود.

اصولاً اگر مسير طبيعی تحولات سياسی در ايران دنبال می‏شد، بايد شخص مُدبری بر سر کار می‏آمد تا بتواند پس از اين تغييرات منطقه‏ای گليم سياسی ايران را با واکنش‏های معقولش از آب بيرون بکشد. چنانچه در زمان خود، رياست آقای خاتمی را شايد بتوان به نحوی واکنشی طبيعی به رياست آقای کلينتن نسبت داد. اما در واقعيت چنين نشد. گرچه دور ابتدايی حضور احمدی‏نژاد در صحنهء سياسی ايران را شايد بشود تقابلی نابخردانه در قبال نابخردی‏های بوش پسر ترجمه کرد، اما با آمدن اوباما، نه تنها بازار احمدی‏نژاد بی‏سکه شد که نبودنش را الزامی ساخت.

انتخاب اوباما، خود گويای نياز تغيير در کنش سياسی آمريکا به عنوان نماينده غرب بود و اگر داد و ستد احمدی/بوش همچون بازی معروف شطرنج دو گوريل بود، اين بار آنان تصميم گرفته بودند حرفه‏ای بازی کنند و انتصاب احمدی‏نژاد بازی را کاملاً به سود ايشان پيش برد.

چيزی که شايد حاميان احمدی‏نژاد در هنگامهء انتصابش، در معادلاتشان پيش‏بينی نکرده بودند، تغيير نقشهء سياسی خاور‏ميانه در يک سالهء اخير باشد. فصلی که به بهار اعراب معروف شده، چندين عضو کليدی منطقه را به سمت و سوی خودگردانی و خودانديشی سوق می‏دهد و اين يعنی سخت شدن کار برای دست افشانی‏های سنتی ايران در اين مناطق. کار به جايی رسيده است که اصلی‏ترين پايگاه‏های اعمال نفوذ ايران همچون سوريه و حتی خود فلسطين، به تبعه از اين موج نوين، در حال تحول اند. گرچه سوريه با توسل به توحشی کم سابقه، هنوز تن به تغيير نداده، اما اين غير طبيعی بودن اوضاع کشور کافی است که برنامه‏های ايران، از آن طريق، يا معلق بماند يا دست کم به کندی دنبال شود.

در فلسطين اما، با پيش آمدن موقعيتی استثنايی که بدنبال تحولات مصر رخ داده و از اين دست رويکرد اين کشور را در مقابل اسرائيل هم متاثر شده، حماس و فتح، دست ياری به سوی هم دراز کرده‏اند. اين به معنای روز به روز سياسی‏تر شدن حماس و پافشاری آنان بر آتش بس با اسرائيل، به اميد اشتراک در سياست گذاری‏های آتی مصر از طريق اخوان المسلمين است. به عبارتی، کوتاه‏تر شدن بازوی نظامی ايران در منطقه. به هر حال نمی‏توان ناديده گرفت که اگر حماس با پشتيبانی خود بتواند اخوان المسلمين را با حضوری پر رنگ‏تر در ساختار دولت آتی مصر جای دهد، می‏تواند با روشی منطقی و همه پسند، بخشی از خواسته‏های خود را از طريق آن دولت بر اسرائيل تحميل کند و اين شايد دست‏آوردی بزرگتر از سال‏ها مبارزهء نظامی بی‏ثمر برای فلسطين باشد.

اوضاع برای ايران در نزديک‏تر به مرزهايش هم از اين بهتر نيست. با از دست رفتن تقريبی اهرم فشار در نزديکی مرزهای اسرائيل، ايران عملاً برای تنها امیـد منطقه‏ای خود، يعنی شيعيان بحــرين هم نتوانست کاری بکند. ندانم کاری‏های مديريتی، موقعيت داشتن يک هم‏پيمان در حاشيهء جنوبی خليج فارس را به سادگی از چنگ ايران بدر آورد.

برای چند دهه ج.ا. از اختلاف و کينه‏ای که اقوام منطقه با اسرائيل داشتند، استفاده کرد تا با دامن زدن به آن، در جنگ پيدا و پنهان خود با غرب از آن سود ببرد. با ا ز بين رفتن آرام اين پايگاه‏ها، اين حاکميت هرچه بيشتر به انزوا کشانده ميشود. انزوايی که در آن حتی اندک اندک، وسيله‏ای برای دفاع از خود نخواهد داشت. اين بار سياست‏های ج.ا. چنان بازيچهء قدرت طلبی‏های شخصی شد که نه تنها در گرماگرم تغييرات منطقه‏ای برای خود يارگيری کنند، بلکه پايگاه ميهنی و مردمی خود را نيز فدای آن نمودند.

اينجاست که انسان به ياد برگی از تاريخ و اواخر سلسلهء ساسانی می‏افتد و دلايل سقوط يک کشور به ظاهر قدرتمند، اما از درون پوسيده را، توسط اقوام بيگانه، می‏توان به عينه مشاهده کند.

 
 

فريبکاری‌ها موقت است، آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بيخودی مصرف کردن که مردم می‌فهمند يک بازی است و بيت‌المال را به غارت بردن برای خريد چند رای و امثال اين چيزها ديگر در مردم جواب نمی‌دهد. حتی اگر مردم نياز داشته باشند اين پول را می‌گيرند، ولی لعنت‌شان هم می‌کنند
خبرنگاران سبز/سیاست:
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی  در مراسم بزرگداشت حماسه‌سازان جامعه پزشکی در دوران جنگ تحميلی که در سالن همايش‌های روزنامه اطلاعات برگزار شد، گفت: «فريبکاری‌ها موقت است، آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بيخودی مصرف کردن که مردم می‌فهمند يک بازی است و بيت‌المال را به غارت بردن برای خريد چند رای و امثال اين چيزها ديگر در مردم جواب نمی‌دهد. حتی اگر مردم نياز داشته باشند اين پول را می‌گيرند، ولی لعنت‌شان هم می‌کنند.»

 رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام تاکيد کرد: «اگر بخواهيم امروز يک حرف درستی بزنيم و نصيحتی انجام بدهيم آن است که نظام و به طور کلی همه بايد تلاش کنيم که اگر اعتماد بخشی از مردم از بين رفته و به ترديد افتاده‌اند اعتماد آن‌ها را برگردانيم و صفای بين دولت و مردم، نظام و مردم و حکومت و مردم را ايجاد کنيم. اين کار آسان‌تری است چون مردم آگاه آسان‌تر برمی‌گردند و لجبازی نمی‌کنند بشرط آن‌که واقعيت را ببينند.»

وی در بخش دیگری از سخنانش با یادآوری اینکه پس از عزل بنی‌صدر، در جامعه وحدت به وجودآمد افزود:« ان‌شاءالله آن‌قدر احساس وظيفه در بين مسوولان باشد تا سرمايه مهمی که ما ۵۰ سال به آن تکيه می‌کنيم و در ميدان مانده‌ايم را حفظ و تقويت کنند. بدانيد که امروز دشمنان ما چهار چشمی ما را نگاه می‌کنند و دنبال رخنه می‌گردند تا حضور بيشتری پيدا کنند. اين چيز روشنی است و همه می‌توانند آن را بفهمند. خدا کند که ما هم اين چشم باز را داشته باشيم.»

وی بدون آنکه به سیدعلی خامنه‌ای اشاره کند گفت:«  بايد به اعتماد، عشق مردم به نظام و مديريت بی‌نظير امام(ره) که حقيقتا الگوی بسيار موفق رهبری و فرماندهی در تاريخ اسلام بودند، باليد. خداوند اين هديه را با رهبری امام(ره) به ما داد که ما توانستيم مقاومت کنيم و مردم نيز فداکاری کنند.» (+) /ش

 
 

اگر هر نوع فعاليتی که به نوعی قوانين کشور را نقض می‌کند انجام می‌دهيد بايد توجه داشته باشيد که ممکن است روزی به خاطر آن دستگير شويد. پس هر نوع فعاليتی انجام می‌دهيد بايد تلاش کنيد آن را با احتياط و به گونه‌ای انجام دهيد که اولا دستگير نشويد و ثانيا در صورتی که دستگير شديد به راحتی بتوانيد آن فعاليت را انکار کنيد.
 خبرنگاران سبز/از وبلاگ‌ها:
آنچه در ادامه خواهيد خواند روش‌های عملی برای جلوگيری از دستگير شدن و ايجاد امکان انکار فعاليت‌ها در صورت دستگيری است. این توصیه‌ها با تمرکز بر فعالیت‌های اینترنتی ارائه شده است.

انتخاب نوع فعاليت

هرگز همزمان چندين فعاليت مختلف را انجام ندهيد. شما نمی‌توانيد که هم در اينترنت مقاله بنويسيد. هم بر ديوار شعار نويسی کنيد. هم در تجمعات شرکت کنيد. هم فيلم و عکس آپلود کنيد. هم با سران مخالفان جلسه بگذاريد. هم به ملاقات موسوی و کروبی برويد.....

يک يا چند فعاليت را انتخاب کنيد و در آن‌ها فعال شويد. در غير اين‌صورت خودتان و ديگر دوستانتان را به خطر خواهيد انداخت.


دوستان قابل اعتماد چه کسانی هستند؟

از هرگونه اعتماد به دوستان جديد خودداری کنيد. دوستان جديدی که خيلی به شما يا به جنبش ابراز ارادت می کنند واقعا خطرناک هستند. حتی اگر به وسيله صميمی‌ترين دوستان و اقوام شما به شما معرفی شده باشند. اين افراد حتی ممکن است خود را خيلی مبارزتر و فعال‌تر از شما نشان دهند.

دقت کنيد که فقط دوستانی قابل اعتماد هستند که سابقه آشنايی شما با آن‌ها به پيش از خرداد هشتاد و هشت باز می‌گردد. دوستانی که در گذشته امتحان خود را پس داده‌اند و از اين امتحان سربلند بيرون آمده‌اند. حتی اگر اين افراد در جناح مقابل شما قرار داشته و به اصطلاح «احمدی‌نژادی» باشند، باز هم شما را نخواهند فروخت.

دوستان قابل اعتماد تلاش نمی‌کنند که خود را به شما نزديک کنند. دوستان قابل اعتماد مايل نيستند بيش از حد معمول با شما وقت بگذرانند.

دوستان اينترنتی به کلی غيرقابل اعتماد هستند. مگر آن‌که آن‌ها را از قديم در خارج از محيط مجازی اينترنت ملاقات کرده باشيد و با آن‌ها ارتباط نزديک داشته باشيد.

موبايل و SMS

دشمن شماره يک شما موبايل شما است. وزارت اطلاعات و سپاه می‌توانند فهرستی از آنتن‌هايی که موبايل شما از طريق آن‌ها به اپراتور متصل شده است را پرينت بگيرد. اگر موبايل شما هميشه همراه شما باشد، بازجو می‌تواند پی ببرد که شما از سال‌ها قبل در هر ساعتی از هر روزی در کدام شهر و کدام خيابان بوده‌ايد. دقت اين پرينت در حد محدوده آنتن‌های موبايل است. يعنی می‌توانيد اطمينان داشته باشيد که سابقه حضور شما در تمام نقاط شهر با دقتی حدود ۳۰۰ متر در حافظه اپراتور شما وجود دارد. البته تا زمانی که به دليل ديگری دستگير نشده‌ايد، دليلی وجود ندارد که اين اطلاعات بيرون کشيده شود. بنابراين اگر قبلا بی‌احتياطی کرده‌ايد، بهتر است زودتر خط خود را عوض کنيد و شماره جديدی برای خود بخريد.

در هنگام تجمعات هرگز گوشی خود را همراه خود نبريد. حتی به صورت خاموش يا بدون سيم‌کارت. بلکه گوشی و خط خود را به صورت روشن در منزل يا محل کارتان باقی بگذاريد تا سندی باشد برای اينکه شما در محل تجمع نبوده‌ايد. گوشی شما بدون سيم‌کارت هم قابليت رديابی دارد. برای فيلم‌برداری و عکس برداری از دوربين‌های ديجيتال استفاده کنيد. حتی MP۴ های ارزان قيمت(از حدود ۵۰ هزار تومان) هم امروزه مجهز به دوربين هستند و قابل رديابی هم نيستند.

تا زمانی که دستگير نشده‌ايد يا به دليل ديگری شناسايی و تحت پيگرد قرار نگرفته‌ايد، SMS و مکالمات شما شنود نمی‌شود. مگر آن‌که با خارج از کشور ارتباط برقرار کنيد و يا در مکالمات و SMS های خود از کلمات خاصی که نرم‌افزار مخابرات به آن‌ها حساس است استفاده کنيد. بهترين کار اين است که تا جای ممکن از موبايل برای ارتباطات خود استفاده نکنيد و يا از رمزهای ساده که قبلا با دوستان خود هماهنگ کرده‌ايد استفاده کنيد. مثلا ۱ برای «نه»، ۲ برای «بله»، ۳ برای «آماده هستم» و ........

فرستادن جوک‌های خاص به وسيله SMS می‌تواند مصداق توهين به مسئولين نظام باشد. البته چنانچه به دليل ديگری دستگير نشويد، SMS های شما کنترل نخواهد شد. بنابراين اگر قبلا چنين بی‌احتياطی‌ای کرده‌ايد، بهتر است خط خود را عوض کنيد. چون پس از دستگيری به دليل ديگر، SMS های شما را هم کنترل خواهند کرد. ممکن است شما از اتهام اصلی خود تبرئه شويد، ولی برای تشبيه احمدی‌نژاد به ميمون در يک SMS قديمی محکوم به زندان شويد.

تا جايی که مقدور است، از موبايل خود فقط برای ارتباطات شخصی بهره بگيريد. موبايل وسيله قابل اطمينانی نيست. برای موبايل خود رمز عبور بگذاريد. نرم‌افزارهايی وجود دارند که در صورت وارد کردن رمز غلط، رم موبايل شما را فورمت می‌کنند. از اين نرم‌افزارها بر روی گوشی خود داشته باشيد. تصاوير و فيلم‌های سياسی را با تصاوير و فيلم‌های شخصی قاطی نکنيد. يک SD-RAM جداگانه برای جابجايی و بلوتوث کردن تصاوير و فيلم‌های سياسی داشته باشيد. به طور معمول اين SD-RAM بايد در جيب شلوارتان باشد و SD-RAM تصاوير شخصی در گوشی باشد. به غير از وقت‌هايی که در مترو يا جاهای ديگر به مبادله تصاوير می‌پردازيد از SD-RAM سياسی خود استفاده نکنيد. در صورت دستگيری با توجه به حجم کم آن می‌توانيد آن را نابود کنيد و يا حتی ارتباط آن را با خودتان انکار کنيد.

شرکت در تجمعات

از تلفن و موبايل برای هماهنگی با دوستان خويش قبل از تجمعات استفاده نکنيد. در روزهای نزديک به تجمعات ممکن است تلفن‌های ثابت هم به طور تصادفی کنترل شوند و يا به کلمات و عبارات خاصی حساس شده و در صورت شنيدن آن کلمه يا عبارت توسط نرم‌افزار، صبط شده و يا به وسيله ماموران شنود شوند.

بهترين راه، هماهنگی حضوری است. با اين‌حال اگر مجبور به استفاده از تلفن برای هماهنگی هستيد حتما از رمزهای ساده مانند «قرار کوه» يا «جلسه اداری» به جای کلمات و عبارات واقعی استفاده کنيد. اين عبارات نرم‌افزارها را حساس نمی کند و حتی در صورت ضبط شدن، ارتباط آن با تجمعات آن روز قابل انکار بوده و قابليت استناد زيادی ندارند.

اگر شما ماسک به صورت داشته باشيد، تصاوير ضبط شده توسط دوربين‌های مداربسته ترافيکی و دوربين بسيجيان و حتی دوربين ساير تظاهرکنندگان نيز منجر به شناسايی شما نخواهد شد. بنابراين ماسک را فراموش نکنيد.

برای شرکت در تجمعات، اتومبيل خود را در فاصله‌ای مناسب پارک کنيد و پياده به محل تجمع برويد.

شرکت در جلسات

اگر با دوستان خود و يا افراد مهم جلسات سياسی داريد، موبايل خود را در منزل، محل کار و يا اتومبيل خود جا بگذاريد. اگر مجبور هستيد موبايل خود را به جلسه ببريد، در فاصله‌ای دور از محل برقراری جلسه آن را خاموش کنيد، سيم کارت و باطری آن را نيز از خود گوشی جدا نمائيد.

وقتی در جلسه شرکت کرديد، مطمئن شويد که ديگران نيز همين کار را کرده‌اند. در انتخاب محل جلسه دقت کنيد. اگر افرادی در جلسه هستند که از هويت يا نقش آنان در آن جلسه آگاهی نداريد، همان ابتدا از افراد مورداعتماد خود درباره آنان سوال کنيد. اگر قانع نشديد، جلسه را با تظاهر به حامی نظام بودن ترک کنيد. شرکت در هيچ جلسه‌ای ارزش دستگير شدن شما را ندارد.

کامپيوتر شخصی

کامپيوتر شخصی خود را در فواصل کوتاه فرمت کنيد. اگر برای دستگيری شما به محل کار يا منزل شما بيايند، اولين چيزی که با خود خواهند برد، کامپيوتر شخصی شما است. مقاله‌هايی که می‌نويسيد را بر روی هارد کامپيوتر ذخيره نکنيد. می توانيد يک ايميل دروغين بسازيد و مقاله‌ها و نوشته‌های خود را به آن ايميل ارسال کنيد و آن‌ها را در آن‌جا نگهداری کنيد.

از يک هارد اکسترنال استفاده کنيد و آن را در فاصله‌ای دور از کامپيوتر مثلا در اتاقی ديگر يا در انباری منزل مخفی کنيد. با کمی ابتکار می‌توانيد از بلوتوث برای ارسال و گرفتن اطلاعات از آن استفاده کنيد. اطلاعات خطرناک هاردهای خود را بر روی DVD ذخيره کنيد و آن‌ها را در محل امنی بگذاريد.

شخصيت‌های مجازی اينترنتی

اگر در اينترنت فعال هستيد، هرگز با نام واقعی خود فعاليت نکنيد. اگر دستگير شويد، بازجو باور نخواهد کرد که شما ايميل يا صفحه فيس بوک نداريد. بنابراين يک ايميل و صفحه فيس بوک با نام واقعی خودتان و بدون هرگونه فعاليت سياسی و فقط برای امور شخصی بسازيد.

بهترين کار، ساختن يک يا چند شخصيت مجازی است. شخصيتی که ايميلی به نام خودش دارد. سن و شغل و هويت جعلی مشخصی دارد. صفحه فيس بوک و توئيتر و فرند فيد و غيره دارد. حتی عکس! دارد. پيدا کردن عکس يک فرد خارجی که ظاهرش شبيه ايرانی‌ها باشد در اينترنت کار سختی نيست. اين شخصيت مجازی را در ذهن بپرورانيد. سپس از او برای فعاليت‌های خود استفاده کنيد.

با اين شخصيت جديد هر کاری خواستيد بکنيد. ولی پس از مدتی محدود آن را به کلی رها کنيد و آن را رها کنيد. هيچ شخصيت مجازی را بيش از ۶ ماه همراه خود نداشته باشيد. سعی کنيد بين نام واقعی شما با اين شخصيت مجازی هيچ ارتباطی نباشد. حتی معتمدترين دوستان شما هم نبايد بدانند که نام شخصيت مجازی شما چيست. با شخصيت مجازی خود، دوستان واقعی و شخصيت واقعی خود را «دنبال»، «توئيت»، «سابسکريپت» يا «اد» نکنيد.

استفاده از VPN

از فروشندگان مجازی و اينترنتی و ناشناس VPN نخريد. فقط با فروشندگانی معامله کنيد که به هويت آنان اعتماد داريد.

 
 

سید تو می گفتی: همه در برابر قانون يکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکيد می کردی . که يعنی بدون استثنا ! ويعنی : قانون ، به رهبر و رييس جمهور و همه ی رييس ها از يک طرف ، ويک روستايی از طرف ديگر ، به يک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی . و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بيرونش کشيده ايم و به قهقرايی دور و نا پيدا پرتابش کرده ايم تا کسی سراغش را نگيرد .
خبرنگاران سبز/جامعه:
محمد نوری‌زاد کارگردان و نويسنده آزاده سبز، پس از رهايی از زندان، بعد از ملاقات با عزت الله سحابی که در فضای امنيتی برگزار شده است، تلخ نوشته‌ای به ميرحسين موسوی تقديم کرده است که حاوی گفتاری مقايسه‌ای از پيشبينی‌ها و بيانيات ميرحسين در مورد دولت کودتايی طرفدار رمالی  و کف بينی با آنچه در دنيای سياست‌ مردان بی‌خبر از خدای کشورمان در حال بازی با نام اسلام، خزانه بيت المال و نام عدالت اسلامی هستند.

محمد نوری‌زاد در بخش‌هايی از نامه اش به ميرحسين موسوی آرزوی آزادی رهبران جنبش سبز و تمامی زندانيان سياسی را کرده و از رهبری درخواست کرده است تا با موافقت با آزادی آنان، راه را برای بيرون رفت از اين چالش ايجاد شده در کشور هموار سازد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به نام خالق صبح
سید سلام ،

چه خوب که می شود بدون هیچ دخل و تصرف در اوزان آسمانی آدمیان ، تو را با همین مختصر خطاب کرد :
" سید ، سلام" !
به ما بگو حال و احوال هم بندی ات چگونه است ؟ امید که به همین زودی ، بند از دست و پای تو و هم بندی ات بگسلد ، وما شما را مثل سابق ، در کنار مردم دربندخود ببینیم. و باز به امید روزی که بند از دست و پای مردم ما نیز بگسلد، و راه برای رشد مردمی که سالها از رشد ، باز داشته شده اند ، هموار گردد.
تو، سید عزیز، باید، آری باید، طعم بند را می چشیدی. و با رگ و پی ات ، با درد و داغ مردم دربند، می آمیختی .
از این پس ، هم تو ، و هم همسرت ، هرکجا اگر سخن از آزادی بگویید، و یا هرکجا از حقوق فردی و جمعی مردم سخن به میان آورید ، حتما به سمت و سویی اشاره می کنید که همانجا کانون آسیب ها و کاستی های مکرر ماست . جایی که مردم ما ، دراین سالهای پس از انقلاب ، مرتب بدان انگشت می نهاده اند و برآن تاکید می ورزیده اند و نگاه ما و شما و جهانیان را بدان سو می خوانده اند و ما و شما ، درک درستی از آن نداشته ایم . و یا بنا به مصالحی که تمامی نداشت ، از تماشای فاجعه ها رو می گردانیده ایم .
تو اما ، سیدعزیز، مگر چه می گفتی و یا چه می خواستی که از چهار اطراف ، برتو و براطرافیان تو سنگ باریدند ؟ وحضور تو را درکانون قدرت برنتافتند؟
تو می گفتی:
با رمالی و کف بینی و هاله ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی شود کشور را اداره کرد. روزی که در "بند دو الف " زندان اوین ، سرکرده ی رمالان دولت را به بند مجاور من منتقل کردند، من از غربت سیادت تو به گریه افتادم . تو ، افق هایی را نشان ما می دادی که از چشم ما پنهان بود .
تو می گفتی :
یک بار و برای همیشه باید از رویه ی جاری و متداول پرونده سازی ، و ورود به حوزه های خصوصی مردم دست شست . من خود شخصا در زندان اوین ، دریافتم که خندیدن به حریم خصوصی مردم ، و ورود هماره و بی دلیل و غیرقانونی به این حریم ، زنگ تفریحی است که جماعتی از ما بدان معتاد شده ایم و در آن هوا حتی تنفس می کنیم .
تو می گفتی :
دست دزدان را باید از کیسه ی مردم بیرون کشید .
تو می گفتی :
نمی شود  دست یک دزد بی نشان را به ساطور قانون سپرد و دست دزدان صاحب نامی چون رییس جمهور و معاون اول او را واگشود. درزندان بودم که نامه ی آقای توکلی به رییس قوه ی قضاییه مبنی بر دزدی های کلان معاون اول رییس جمهور را دریکی از روزنامه های رسمی کشور خواندم . مگر خود من چیزی غیر از این به رییس قوه ی قضاییه نوشته بودم که من اکنون در زندان باشم و آقای توکلی درمجلس؟ این دوگانه نگری به قانون درامتداد همان یک بام و دوهوایی است که خود ما ردش را در آژانس انرژی هسته ای نشان مردم دنیا می دهیم و ناله سرمی دهیم . که : ای مردم جهان ، می بینید آمریکای جهانخوار به انرژی هسته ای ما و انرژی هسته ای اسراییل چگونه با دو رویکرد مغایر می نگرد ؟
تو می گفتی :
ورود سپاهیان ونظامیان ، طبق قانون به عرصه های سیاسی و اقتصادی ممنوع است . درست همان عرصه ای که امروزه در تعلق محوری دوستان  ما بوده و هست . عقل جمعی ، درست تشخیص می داده است که اسلحه بدستان اگر به هر عرصه ای ورود کنند ، بدیهی ست که دیگران از آن عرصه ها گریز خواهند کرد . که در این ورود مسلحانه و گریز هراسناکانه ، نه سلامتی برای رفتار سیاسی ما باقی خواهد ماند و نه سلامتی در حوزه های اقتصادی ، و نه هیچ سلامتی در هیچ حوزه ای . در دوسال گذشته ، درست پیش چشم مردمان دنیا  ، همین خود ما نشان همه دادیم که چگونه می شود پوست از تن قانون درید و همان پوست دریده شده را برتن هر کودن دلخواه کرد .
تو می گفتی :
وقتی با اشاره به تاریخ ، و حکومت امام علی ، رقیبان خود را بی هیچ تخفیفی در صف خوارج نهروان جا می دهیم و با همین تطبیق هردمبیل، دنیا را برسر رقیب خود آوار می کنیم ، ابتدا باید علی بودن خود را ثابت کنیم . وگرنه هرکسی می تواند بدین ریسمان آویخته از تاریخ دست ببرد و با اشاره به خوارج نهروان ، سرضرب ، جایگاه علی را برای خود بلوکه کند .
تو می گفتی :
همه در برابر قانون یکسان اند . و روی کلمه ی "همه" ، تاکید می کردی . که یعنی بدون استثنا ! ویعنی : قانون ، به رهبر و رییس جمهور و همه ی رییس ها از یک طرف ، ویک روستایی از طرف دیگر ، به یک چشم می نگرد . درست همان نگرش امام علی .و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بیرونش کشیده ایم و به قهقرایی دور و نا پیدا پرتابش کرده ایم تا کسی سراغش را نگیرد . ما با غرور بر منبرها از امام علی و آن یهودی گمشده در تاریخ یاد می کنیم که به قاضی القضات خود امام علی مراجعه می کنند و امام علی – شکست خورده – از آن محکمه خارج می شود . و در این زمان ، آنچنان هیبتی از عدالت افراخته ایم که : حتی تجسم طرح شکایت یک روستایی بی نشان و آسیب دیده ، از رهبرمان یا از  رییس جمهور، یا از هر رییس صاحب نام ، خنده دار یا : کفرآمیز تلقی می شود .
تو می گفتی :
باید غبار غلیظ نشسته بر چهره ی قانون را زدود و قانون را از زیر پای مجریان قانون بدر کشید و سرجای بایسته اش نشاند .
تو می گفتی :
چهره ی مخوفی که ما و بزرگان و حکومتیان از دین پرداخته ایم ، هیچ ربطی به ذات دین ندارد . که دین ، هرچه دارد ، جز زیبایی نیست و زشتی های نشسته به چهره ی  آن ، فضولاتی است که خود ما  به آن افزوده ایم .
تو می گفتی :
درپیشگاه قانون ، اقلیت سنی و مسیحی و زردشتی و یهودی و حتی کافران کمونیست، همان حقوقی را دارند که اکثریت شیعه . این وعده ها را ما ، در روزهای آغازین این نظام ، به مردم خود دادیم و رای آری آنان را ربودیم و بلافاصله بعد از کسب رای ، بنای ناسازگاری با مردم خود را پی نهادیم.
تو می گفتی :
باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و بخاطر سالها بد اخلاقی ، از آنان دلجویی کرد و به میهن بازشان آورد . تو می گفتی : نخبگان فراوانی که به هر دلیل به ما پشت کرده اند و راهی هر کجا غیر از وطن خود شده اند ، حراج ظالمانه ی استعداد ها و سرمایه های این سرزمین بحران زده اند .
تو می گفتی :
ادبیات هتاکانه و بی شرمانه و وقیحانه و دهشتناک رسانه های ملی و حکومتی را باید روفت ، و به جای آن : ادب انسانی را برکشید .
تو می گفتی :
اگر ریسمان دزدانی چون معاون اول رییس جمهور را بگیریم و بکشیم، بزرگان و صاحب منصبانی به صحنه آورده می شوند که هم اکنون برمسندهای بظاهر زوال ناپذیر خویش آرمیده اند و سردر اموال مردم فرو برده اند . و می گفتی : به محض افشای دزدی های آنان ، بزرگان مخفی شده ، مفتضحانه از اریکه های دروغین شان به زیر می غلتند .
تو می گفتی :
عنوان و درشتی عنوان آدمها، نباید برای آنان مصونیت ایجاد کند . و می گفتی : آدمها هرچه از پله های یک مسندبالاتر می روند ، پاسخگویی و شفافیت عملکردشان باید بیشتر باشد .
خلاصه سید عزیز،
تو ازهمین ها می گفتی که طرف مقابل ، تو را برنتافت . چرا که طرف مقابل ، اتفاقا بنا برهمین ویژه خواری ها و ویژه سالاری ها داشته و دارد .از همان ابتدا هم معلوم بود که مواضع مته گون تو، و حضور نامحرم تو در خلوت غارتگری آنان، تحمل شدنی نیست.
تو می گفتی :
اگر یک شهروند بی نشان ، تقاضای حسابرسی از خلوتگاه مالی شهرداری و ادارات و وزارتخانه ها و ریاست جمهوری و آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان را داشت ، نباید آن شهروند بی نشان را ، و زن و بچه و خویشاوندان او را " پودر" کرد.
تو می گفتی :
طبق آیه های قرآن ، کشتن یک نفر بی گناه ، بمثابه کشتن همه ی مردم روی زمین است . و می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست .
سید عزیز ، می گفتی : ما با قتلهای زنجیره ای ، و قتلهای بی سرو صدای دیگر، هزاران بار ، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده ایم . و می گفتی : یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید ، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده ایم ، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست .
سیدعزیز ، گذران شب ها و روزهای حصاری را که در آن گرفتاری  شماره کن و انگشت بر روزی بگذار که سرفراز ، از میان بندهای گسسته ، پای بیرون می گذاری .
سنگینی دیو سیرتی رسانه های وقیح حکومتی را برشانه های خودشان وابگذار، که آنان در ابراز فهمی که لابد از دین خدا برداشته اند ،عکس سربرهنه ی همسر تو را برصفحه ی اصلی پرده ی نقالی خود گذاردند . ما اما ، از آبشار آسمان فهم، آموخته ایم که سربرهنگی را بر: برهنگی فهم ، و بر: بی فهمی و جهلی که چهره ی کریه خود را بزک کرده ، شرف و برتری بدهیم . ما ، با خزیدن به سایه ی سلامت و درستی ایمان همسرتو ، خود را در پناه پاکی ها و شایستگی ها می بینیم . درست همان سلامتی  که بسیاری از مدعیان امروزین دین از او بی نصیب و بی بهره اند .
سید عزیز،
زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت . او می توانست سه سال پیش از دنیا برود . او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود ، آنان را درسالهای تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود .
سرت سلامت سید،
به خودت ، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو اند ، نیک بنگر! جماعتی ، به زعم خود، آبروی تو را زیر پا نهادند و برآن پای کوفتند. آنان ، نابینا تر از آنند که برکشیده شدن تو را و آبروی تو را ببینند و باور کنند .
سید عزیز،
چشم به راه توایم . همپای روزگار. که او نیز با بازی های پنهان و آشکارخود ، چشم به راه توست.
تا ده سال دیگر ، بیست سال دیگر ، بسیاری از کسانی که با فهم تو گلاویز شدند ، همچون خود تو به دیار باقی خواهند شتافت . و دنیارا ، با همه ی اطوارش ، برای آیندگان باقی خواهند گذارد . آیندگانی که بنا ندارند سربه انبان فریب فرو برند و از آن سیر بخورند . آیندگانی که برباورهای درست خانه خواهند ساخت. و بسیاری از فضولات فکری و اعتقادی امروز ما را دور خواهند ریخت . و به ناب فهم و عقل و عشق ، دست خواهند برد .
بدا به حال من ، که از همین امروز، در رکاب فهم و عقل و عشق نباشم.
من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند.
من، همینجا، از موضع یک کوچک تر ناپیدا ، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می کنم به یمن خاطره های خوب و صادقانه ای که از تو و پدرشریف تو دارند ، تو را ، همسرت را ، و جناب کروبی را ، از حصار بدرآورند.
فرمان آزادی شما توسط ایشان ، قطعا برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیشتر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم ، سیزده ملیون ، کمتر یا بیشتر ، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم . چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان ، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می دهیم نیست . انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می آورد . بحرانی که اگر صبوری اش سرآید ، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام . و قطعا همه ی ما را خواهد روفت و به دره ای بی انتها در خواهد انداخت . بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه ، با رویگردانی از عبرت پذیری  ، خود را از مسیر آن بدر می بریم .
سید عزیز ،
پنجشنبه ی هفته ی گذشته ، با هزار مکافات ، و البته با همراهی و همکاری و تصویربرداری لحظه به لحظه ی حراست بیمارستان مدرس ، به دیدن مردی رفتم که سالها ، در آن رژیم و در این  رژیم ، زندانی بوده است . مردی که اکنون ، نفس های پایانی عمر پرفراز وفرود خود را فرو می برد و برمی آورد .
مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است .
مردی که غریبانه ، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر ، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت الله سحابی ، اکنون، با نفس های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را ، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است .
این روزها ، چه خوب که اخبار بیماری و درگذشت یک فوتبالیست در رسانه های ما تاب خورده و همه ی حساسیت ها و حیثیت رسانه ای و مملکتی ما را متاثرساخته است. و چه بد ، که عزت الله سحابی ، بی سرو صدا، رخت از این دنیا بر می بندد، تا دنیا را ، با همه ی وسعتش ، برای ما باقی گذارد. او اگر بجای سیاست در آن دوران تاریک ، می رفت و به کار دیگری روی می برد ، با استعدادی که داشت ، امروز رسانه ها ، اخبار ضربان قلب ثانیه به ثانیه ی او را رصد می کردند . ما اما با اطلاق جاسوسی و وطن فروشی ، او را و دیگرانی چون او را فرو کوفتیم تا خود بر فراز آییم . بربالین او ، به چهره ی رنجور و فرسوده و بیمار و چشمان بی فروغ او که نگریستم، این چند جمله را از او دریافتم :
ای همه ی دنیا خواهان،
دنیا به کامتان!
من راه خویش برگزیده ام ،
و در کشاکش این راه،
بندها را ،
با مرگ خود، بریده و رفتم .
دنیا برای شما.
سیراز آن بخورید.
سخت که سیر شدید،
حالا کمی بیاندیشید.
کار سختی ست ، نه؟
به این بیاندیشید که :
مرگ شما نیز در راه است .
سید عزیز ،
زمان با شتاب ، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می شود . تو قطعا ، سرفراز فردایی هستی که : جهان هستی ، برای تو تدارک دیده است . من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم . باورم براین است که سید عزیز ، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دستگاه قضایی ما ، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه ی مردم ، و خون هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد ، به آنچنان آزمونی از آزمونهای الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است . در فردایی که همین نزدیکی هاست ، ما و تاریخ و جهانیان ، تماشاگر این روسیاهی دسته جمعی خواهیم بود . و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان . صبور باش دوست ما . صبور .
من از این در شگفتم که : تو ، و همسرت ، در بند باشی ، و آنانی که شیر نفت بی زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده اند و قربته الی الله مشغول بالا کشیدن سرمایه های بی بازگشت این مردم اند ، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند . عجبا که ما تو را به جرم های احمقانه ای متهم کردیم و در دادگاههای تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده ی خود مان نیز اقدام کردیم .
سید ، سرت سلامت و آسیب از تو دور . ما و همه ی مردم ، چشم به بیت رهبرمان می دوزیم تا به یک اشاره ی حضرت ایشان ، راه آزادی بر شمایان گشوده شود . گرچه چشم ما ، پیشتر به آسمان خداوند است . تا مگر ما را از بارش برکاتش متنعم سازد . که سرزمین فلک زده ی ما ، امروز، بیش از هر زمان دیگر، به این برکات محتاج است . آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟
آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما . ما مگر چند نفریم ؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ . و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می کوبند . آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟
خدایا خامنه ای ما را محافظت کن . ما به مهربانی او بیش تر نیازمندیم .
با احترام و ادب : محمد نوری زاد ۵/۳/۹۰
.


 
 

«من با کمال فروتنی و تواضع با اين ۷۰ سال سنم از قوه قضائيه می خواهم تجديد نظری در حکم جعفر پناهی کند.» که همين حمايت مسعود کيميايی با برخورد زشت سلحشور کارگردان دزد فيلمنامه حامی حکومت، مواجه شد بطوريکه سلحشور جعفر پناهی را متهم به « دفاع از يک خائن » کرد.
خبرنگاران سبز/فرهنگ و هنر و ادب:
چرا و به چه دليل سخن از باب حمايت از سينماگران می کنيم؟ سينما تنها وسيله نشان دادن وضعيت فعلی اجتماع  و فرهنگ غالب بر کشور است که هنرمند به زبان سينما، نهيبی زيرکانه به مشکلات و دلمشغولی های جامعه می زند. نمونه بسيارند. هنرمندی مشکلات را با زبان طنز به تصوير می کشد، ديگری با زبان سينمای معناگرا، ديگری با زبان خود سينما و ديگری سياست را به بدترين و کثيف ترين وجه ممکن در سينما درمی آميزد. بايد از سينما حمايت کرد تا فيلم خوب ساخته شود فيلمی که واقعيات را نشان دهد هرچند در اين مسير نامهربانی هايی مثل جن سد راه هنر سبز می شود اما می شود با يک بسم الله استوار بر قاليچه جادويی سينما سوار شد و تنها به سینما نگریست.

بعد از حمايت از فيلم برجسته و موفق « جدايی نادر از سيمين » که با هوشمندی مردم سبز کشور، با موفقيت به فروش بی نظير خود ادامه می دهد، اين بار قصد داريم فيلم ديگری با کارگردانی سبز را معرفی کنيم که چند روزی است در سينماهای تهران و سينماهای سراسر کشور اکران عمومی شده است.

چرا از مسعود کيميايی حمايت می کنيم ؟

مسعود کيميايی جز کارگردانانی بود که در دوران انتخابات رياست جمهوری  از ميرحسين موسوی عزيز، حمايت قاطع کرد، مسعود کيميايی جز امضاء کنندگان نامه اعتراضی در سال ۸۸ بود که به وضعيت بازداشت و کشتار حکومت اعتراض کرد، مسعود کيميايی جز کارگردانانی بود که در مراسم اختتاميه سال گذشته وقتی که در مراسم بزرگداشت از سينماگران از او تقدير شد، از رئيس قوه قضاييه اينگونه درخواست کرد: «من با کمال فروتنی و تواضع با اين ۷۰ سال سنم از قوه قضائيه می خواهم تجديد نظری در حکم جعفر پناهی کند.» که همين حمايت مسعود کيميايی با برخورد زشت سلحشور کارگردان دزد فيلمنامه حامی حکومت، مواجه شد بطوريکه سلحشور جعفر پناهی را متهم به «  دفاع از يک خائن » کرد.

همين گفته ها از ديدگاه ما می تواند باعث حمايت از آخرين ساخته مسعود کيميايی شود.

در مورد آخرين ساخته مسعود کيميايی « جرم » :

به گزارش سينمانگار، اکران عمومی فيلم سينمايی «جرم» به کارگردانی مسعود کيميايی از امروز در تهران در گروه سينما‌های آفريقا و همزمان در شهرستانها آغاز شد.

«جرم» بيست ‌و هشتمين فيلم مسعود‌ کيميايی کارگردان مطرح و قديمی سينمای ايران است. اين فيلم در بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر موفق به دريافت سيمرغ بلورين بهترين فيلم شد. سيمرغ بلورين بهترين بازيگر نقش دوم مرد برای حامد بهداد و همچنين دريافت سيمرغ های بهترين موسيقی متن، بهترين طراح صحنه و لباس، بهترين صداگذاری و ترکيب صدا از ديگر افتخارات اين فيلم است.

داستان فيلم «جرم» درباره مردی است که نمی ‌خواهد از عقيده‌ای که دارد تخطی کند. داستان اين فيلم در سال‌های پيش از انقلاب می‌گذرد که البته در جشنواره فيلم فجر، منتقد زيادی نيز فيلم کيميايی داشته است تا تا حدودی قابل قبول است.

بازيگران اين فيلم عبارتنداز: 

پولاد کيميايی، حامد بهداد، شبنم درويش
بزرگان: جمشيد مشايخی، داريوش ارجمند، مسعود رايگان، اکبر معززی

با حضور نيکی کريمی، بهاره رهنما، سيامک انصاری، کيانوش گرامی، جلال پيشوائيان، محمد مويد، محراب رضائی، علی اصغر طبسی، مجيد عليزاده، نويد لاجوردی، مهزاد اقطايی، سامان حسينی، شاپور کلهر، مهرداد فلاحتگر، شهرزاد مطلق، سوگل خالقی و جمعی از هنرجويان و فارغ‌ التحصيلان کارگاه آزاد فيلم.

به جز مسعود کیمیایی کارگردان سبز، حامد بهداد که در شب تولد حضرت محمده با کنایه رو به اعضای هیت دولت گفت : " همه ما یه چیزهایی از حضرت محمد می‌دونیم ... می‌دونیم؟ آره، آره حتماً می‌دونیم. توی کتابهای دبستان، اول، دوم، سوم، راهنمایی، دبیرستان يه چيزهايی خوندیم. مادربزرگ‌ها‌مون بهمون گفتن. زیر کرسی شنیدیم. همه‌مون می‌دونیم که محمد، پیغمبر رحمت بوده. مهربون بود و خیلی رحم داشته. تا اینجا حامد فقط و فقط جمعیت رو نگاه می‌کرد. بعدش بدون نگاه كردن به ردیفِ اول VIP که رحیم مشایی، صالحی (وزیر امور خارجه) علی‌آبادی (رئیس کمیته المپیک) زریبافان و .... نشسته بودند با دستش به سمتِ همون آقایونی که ردیف اول نشسته بودند اشاره کرد و گفت: امیدوارم که این آقایون هم یه کمی از حضرت محمد یاد بگیرند و بارحم‌تر بشن " ، بازی می کند، بهاره رهنما که همواره سبز بودن خود را نشان داده است و استاد جمشید مشایخی که با انتقاد از وضعیت اقتصادی کشور، از مشکلات مردم جامعه گفت نیز بازی می کنند. پس می شود از این عزیزان با دیدن این فیلم و تشویق دیگران، تنها حمایت کرد.

به گزارش سينمانگار، «جرم» به صورت ‌سياه و سفيد و با دو نسخه صدا‌برداری سر‌صحنه و دوبله اکران خواهد شد.

سينماهای نمايش دهنده اين فيلم در تهران به اين شرح است: 
پرديس‌ ملت، پرديس‌ زندگی، پرديس‌ شکوفه، پرديس‌ تماشا، پرديس‌ راگا، اريکه ايرانيان، سينما آفريقا، فرهنگ، پايتخت، فلسطين، ماندانا، جی، مرکزی، گلريز، بهمن، کارون، حافظ، شاهد، ايران، آستارا و فرهنگسرای اشراق.

نسخه دوبله «جرم» با مديريت دوبلاژ خسرو خسروشاهی تهيه شده و صداپيشه گانی چون منوچهر اسماعيلی، چنگيز جليوند، زهره شکوفنده، ناصر مدقالچی، خسرو شمشيرگران، حسين عرفانی، منوچهر والی ‌زاده و مينو غزنوی در آن ايفای نقش کرده اند.

نسخه دوبله «جرم» در سانس‌های ويژه سينماهای آزادی، آفريقا و فرهنگ به نمايش درمی ‌آيد.




 

 
 

دريافت جايزه بهترين کارگردانی از بخش نوعی نگاه شصت و چهارمين جشنواره کن را که افتخار تازه‌ای برای سينمای ايران محسوب می‌شود، تبريک می‌گوئيم.
خبرنگاران سبز/فرهنگ و هنر و ادب:
خانه سينما با ارسال پيام تبريکی به محمد رسول‌اف دريافت جايزه‌‌ی بهترين کارگردانی از بخش نوعی نگاه جشنواره فيلم کن را شادباش گفت.

روابط عمومی خانه سينما متن اين تبريک را به اين شرح اعلام کرد

هنرمند گرامی جناب آقای محمد رسول‌اف

دريافت جايزه بهترين کارگردانی از بخش نوعی نگاه شصت و چهارمين جشنواره کن را که افتخار تازه‌ای برای سينمای ايران محسوب می‌شود، تبريک می‌گوئيم.
 

 
 

از شما می خواهيم که بخاطر ايران، به خاطر فرزندان و همسران و خانواده هايتان به اعتصاب غذايتان پايان دهيد . ما وظيفه خود ميدانيم تا واداشتن حاکميت به برآوردن حداقلی از حقوق انسانی شما پژواک صدای دردمند و زخمی تان باشيم و برای رسيدن به مطالبات برحقتان از راهی ديگر که آسيب های جبران ناپذير بر جان پرارزش شما وارد نکند ادامه دهيم.
خبرنگاران سبز/جامعه/بیانیه ها و مواضع:
جوانان احزاب اصلاح طلب که روز دوم خرداد در نامه ای به ميرحسين موسوی با آرمان های وی به عنوان رهبر جنبش سبز بيعت و همراهی مجدد خود با حاميان جنبش سبز را اعلام کرده بودند، با صدور پيامی خواستار پايان اعتصاب غذای زندانيان سياسی زندان رجايی شهر کرج شدند.

به گزارش کلمه، اين درخواست در حالی منتشر می شود که زندانيان سياسی رجايی شهر از ابتدای ارديبهشت ماه اعتصاب غذای متناوب خود را آغاز کرده بودند و از روز دوم خرداد دست به اعتصاب غذای سراسری زدند.

بنابراين گزارش مهدی محموديان،عيسی سحر خيز، رسول بداقی و کيوان صميمی از جمله زندانيان شرکت کننده در اين اعتصاب هستند.آنها مسايلی چون فشار روزافزون بر خانواده های زندانيان سياسی و قطع تلفن ها را از دلايل اعتصاب خود عنوان کرده و هدف آن را همبستگی مردم با اين اعتصاب ها دانسته اند.

جوانان احزاب اصلاح طلب در بخشی از پيام خود برای پايان دادن به اين اعتصاب غذا آورده اند:ما و شما نيک می دانيم مدتهاست انسانيت، اخلاق و دين در بين اين جماعت مرده است و از آسيب جسمی و روحی شما عزيزان باکی ندارند و چه بسا خوشايند آنان باشد.

متن کامل اين پيام به شرح زير است:

براداران عزيز در بندمان در زندان رجايی شهر

ما پيام شما عزيزان دربندمان را شنيده ايم، روی آوردن به اعتصاب غذا به عنوان راهی برای رساندن يک پيغام بدون ترديد نشان از ددمنشانه ترين شرايطی دارد که يک انسان می تواند در آن گرفتار شود. اکنون پيغام شما شنيده است. ما از شما می خواهيم که به اعتصاب غذايتان پايان دهيد و بيش از اين به وجود پاکتان و خانواده های دلنگرانتان آسيب نرسانيد، ما و شما نيک می دانيم مدتهاست انسانيت، اخلاق و دين در بين اين جماعت مرده است و از آسيب جسمی و روحی شما عزيزان باکی ندارند و چه بسا خوشايند آنان باشد. که اين خوی آنهاست و نيمه جان شدن شما را خوشتر می دارند از توانتان برای ايستادگی و استقامت.

ما از شما می خواهيم که بخاطر ايران، به خاطر فرزندان و همسران و خانواده هايتان به اعتصاب غذايتان پايان دهيد . ما وظيفه خود ميدانيم تا واداشتن حاکميت به برآوردن حداقلی از حقوق انسانی شما پژواک صدای دردمند و زخمی تان باشيم و برای رسيدن به مطالبات برحقتان از راهی ديگر که آسيب های جبران ناپذير بر جان پرارزش شما وارد نکند ادامه دهيم.

جوانان احزاب اصلاح طلب

۵ خرداد ۱۳۹۰
 

 
 

ادعاهای آبرسانی به خرمشهر و آبادان در حالی بيان می شود که مردم همچنان آب شرب مورد نياز خود را می خرند و فروش دستگاه های تصفيه آب همچمنان بازار پر رونقی دارد و اين موضوع در حالی روی می دهد که رئيس دولت در سال های اخير برای پروژه آبرسانی طرح غدير بر موج تبليغات گسترده سوار بوده و مدعی حل مشکل آب شرب مردم در خرمشهر و آبادان بوده اند. دو شهری که در کنار سه رودخانه آب شيرين با معضل آب همچنان دست و پنجه نرم می کنند.
خبرنگاران سبز/ جامعه:
امسال هم سهم خرمشهر از آزادی تنها ظاهرسازی و صحنه‌آرایی بی‌‌ارزش بود. در حالی که بانک مرکزی ج.ا. امسال برای اولین بار برای یادبود سالروز آزادی خرمشهر سکه طلا ضرب زده است، خبرهای حاکی از این است که خرمشهر و آبادان همچنان از مشکل کمبود آب سالم رنج می‌برند و این درحالی است که سال گذشته محمود احمدی‌نژاد طرح آبرسانی غدیر به این شهرها را مثلا افتتاح کرده بود. اکنون اما خبر می‌رسد که امام جمعه خرمشهر در گفت‌وگو با رسانه‌ها از دروغ بودن این طرح پرده برداشته و گفته: « بايد بفهميد همه قضيه آبرسانی به خرمشهر و آبادان که به شما گفتند دروغ بود، دروغ! عيب است برای رئيس جمهوری که اين همه به او دروغ بگويند و متوجه نشود.»

به گزارش خبرآنلاين، سيد ابوالحسن نوری، سال گذشته نيز از نارسائی‌های موجود در خرمشهر و هدر رفتن اعتبارات دولتی استان شکايت داشت و به همين دليل به سخنرانی سال گذشته احمدی‌نژاد در روز سوم خرداد در اين شهر نرفت.

وی در جديدترين گفت و گوی خود از خرمشهر و آبادان اين گونه می گويد: حالا ما مانده ايم و تکاليفمان و آيا اين که به اين تکاليف عمل کرده ايم!

به گزارش جهان نيوز، نوری با اشاره به مصيبت آب در اين شهر و شهر همسايه آبادان می گويد: چند بار بايد اين پروژه آب را افتتاح کنيد. چند ميليارد برايش خرج نماييد. چقدر بايد برای پروژه ای که مردم از آن نصيب نبردند پول پرداخت شود.

وی با ياد آوری اين نکته که مسئولان ارشد بايد به فکر امروز خرمشهر باشند در ادامه گفت: البته ما استاندار و پيمانکارانش را مقصر اصلی اين وضعيت می دانيم.

وی با حمله شديد به استاندار خوزستان افزود: با اين وضعيتی که استانداری و پيمانکارانش برای مردم به وجود آورده اند ديگر کسی رغبت به آمدن به خرمشهر را نمی کند.

وی برای بار دوم دراين گفت و گو خطاب به رئيس دولت گفت: اين خوش باوری ها را کنار بگذاريد. اين همه مرم دارند از اوضاع بد و استاندار و پيمانکارانش می نالند، به فکر مردم باشيد.

سخنان جديد ابوالحسن نوری در حالی بيان می شود که طی روزهای پنج شنبه و جمعه گذشته و در آستانه سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر قهرمان، در برخی از مناطق شهر بيش از ۱۲ ساعت آب در اوج گرمای منطقه قطع بوده است.

ادعاهای آبرسانی به خرمشهر و آبادان در حالی بيان می شود که مردم همچنان آب شرب مورد نياز خود را می خرند و فروش دستگاه های تصفيه آب همچمنان بازار پر رونقی دارد و اين موضوع در حالی روی می دهد که رئيس دولت در سال های اخير برای پروژه آبرسانی طرح غدير بر موج تبليغات گسترده سوار بوده و مدعی حل مشکل آب شرب مردم در خرمشهر و آبادان بوده اند.

دو شهری که در کنار سه رودخانه آب شيرين با معضل آب همچنان دست و پنجه نرم می کنند، اين مشکلات در کنار مصيبت فاضلاب، بيکاری، پديده گرمای فزاينده، گرد وغبار، سيستم توزيع برق ناپايدار، سرقت و ناامنی و موج فزاينده رابطه و پارتی بازی خرمشهر را فرا گرفته است.

 
 

 رئيس دولت در حاليکه اصولگرايان و مجلسيان نيز با توجه به بالاگرفتن انتقادات مردمی به منتقدين اجرای طرح هدفمندسازی يارانه ها پيوسته اند، پيرامون هدفمندی يارانه ها و چشم انداز آن گفت "هدفمند کردن يارانه‌ها قدم بلندی در جهت اجرای عدالت است که اگر ده سال همين طور ادامه پيدا کند بسياری از مشکلات و فاصله طبقاتی رفع می‌شود."
خبرنگاران سبز/جامعه:
بعد از عدم استقبال از محسن رضايی که با وقاهت تمام ناتوانی خود از پاسداری از آرای مردم را بر گردن ميرحسين موسوی و کروبی انداخته است، محمود احمدی نژاد در آخرين سفر از دور سوم سفرهای استانی خود به قم،در نبود هيت دولت اش، با عدم استقبال مردم قم مواجه شد که با توجه به اختلافات پيش آمده بين رئيس دولت و علی خامنه ای و انتقادات شديد مصباح يزدی قابل پيشبينی بود. 

رئيس دولت کودتا در جمع گروهی از مديران استانی در پنجاه کيلومتری قم ، با وعده های مجدد در مورد بهبود قريب الوقوع مردم قم، مدعی شد "اين شيوه زندگی در خانه‌های ۴۰، ۵۰ و ٨۰ متری با فروش يک عمر زندگی، مطلوب انقلاب و اسلام نيست و طرح‌های جديد شهرسازی دولت به سرعت در حال آماده شدن است. اميدواريم قبل از دولت دهم در کل کشور کليد بخورد."

رئيس دولت در حاليکه اصولگرايان و مجلسيان نيز با توجه به بالاگرفتن انتقادات مردمی به منتقدين اجرای طرح هدفمندسازی يارانه ها پيوسته اند، پيرامون هدفمندی يارانه ها و چشم انداز آن گفت "هدفمند کردن يارانه‌ها قدم بلندی در جهت اجرای عدالت است که اگر ده سال همين طور ادامه پيدا کند بسياری از مشکلات و فاصله طبقاتی رفع می‌شود."

به گزارش خبرآنلاين آخرين سفر استانی محمود احمدی نژاد، روز پنجشنبه پنجم خرداد، بدون استقبال مردمی و سخنرانی عمومی برگزار شد و پس از افتتاح جاده گرمسار- قم و فاز اول کارخانه فولاد قم، طی سخنانی در مراسم افتتاح طرح‌ عظيم انتقال آب قم در تصفيه خانه آب قم که در پنجاه کيلومتری قم قرار دارد سخنرانی کرد.

احمدی نژاد همچنين بدون اشاره به نتايج اولیۀ اجرای طرح حذف سوبسيدها و افزايش قيمت کالاها و خدمات اساسی مردم، مدعی شد "هدفمند کردن يارانه‌ها قدم بلندی در جهت اجرای عدالت است که اگر ده سال همين طور ادامه پيدا کند بسياری از مشکلات و فاصله طبقاتی رفع می‌شود. "

رئيس دولت اجرای عدالت را دارای پيچيدگی‌های فراوانی دانست و گفت: با اجرای عدالت سر و صداها بلند می‌شود و در همين بحث اجرای هدفمندی يارانه‌ها ديديم چه کردند و چه می‌کند فردی که مسئول است و بايد همراهی کند پشت تريبون با هزار توجيه از مستمعين خود دعوت می‌کند همکاری نکنند. چرا اين گونه است؟‌
احمدی‌نژاد افزود: وقتی در گوشه‌ای از اجرای هدفمندی خللی ايجاد می‌شود به اين طرح عظيم حمله می‌کنند، که همه اينها به خاطر اجرای عدالت است.

 
 

 اکنون محمود احمدی نژاد نيز بر خليفه پاستور خروج کرده است و بيعت شکن جديد شده است. به عقيده حاميان افراطی رهبری بيعت شکن خواه آخرين نخست وزير کشور با بيشترين ميزان دارنده رای در تاريخ انتخابات مخدوش جمهوری اسلامی باشد و خواه محمود احمدی نژاد که رابطه اش با رهبری را رابطه فرزند با پدر عنوان کرده باشد به قولی خواه بيعت شکن نوه پيامبر باشد خواه پسر نوح نبی و مغضوب الله.
خبرنگاران سبز/نقد و نظر/ وحید زادقی:
به سومين سال از کودتای انتخابات و تقلب بی سابقه که منجر به کشته شدن صدها نفر و بازداشت هزاران نفر از معترضين به نظر شورای نگهبان که با نظر مستقيم بيت رهبری صورت گرفت چند روزی بيشتر نمانده است. بيش از يک صد روز است که رهبران جنبش سبز تنها به دليل محبوبيت و داشتن پايگاه ميليونی در بازداشت هستند و به زعم ما تنها دليلی که می توان برآن دانست، رد نظر علی خامنه ای مبنی بر فصل الخطاب بودن بوده است به بيان ديگر به دليل اينکه ميرحسين موسوی و مهدی کروبی بر خليفه پاستور، خروج کرده و بيعت خلیفه را شکسته اند، به زعم آقايان به گناهی نابخشودنی گرفتار شده اند.

 اکنون محمود احمدی نژاد نيز بر خليفه پاستور خروج کرده است و بيعت شکن جديد شده است. به عقيده حاميان افراطی رهبری بيعت شکن خواه آخرين نخست وزير کشور با بيشترين ميزان دارنده رای در تاريخ انتخابات مخدوش جمهوری اسلامی باشد و خواه محمود احمدی نژاد که رابطه اش با رهبری را رابطه فرزند با پدر عنوان کرده باشد به قولی خواه بيعت شکن نوه پيامبر باشد خواه پسر نوح نبی و مغضوب الله.

امير المومنين در نهج البلاغه فرموده اند : " روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی، و از اسلام جز نامی، باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان، امّا از هدايت ويران است. مسجد نشينان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد، بدترين مردم زمين می باشند، که کانون هر فتنه، جايگاه هر گونه خطاکاری اند، هر کس از فتنه بر کنار است او را به فتنه باز گردانند، و هر کس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند " ...

خود مقايسه کنيم با دوران خلافت علی خامنه ای. به هيچ يک از سفارشات قرآن کريم توجه نمی شود، " آبروی مومن در اين بلاد معنايی ندارد و تهمت و افترا در گسترده ترين رسانه بصری سفارش و تبليغ می شود، آه مستضعف به جای دست گيری و کمک، با دستگيری و بازداشت جواب داده می شود، دست اندازی به بيت المال فعلی حلال و مباه توجيه شده است، مسجد که بنا بر احاديث و گفته بزرگان دين، خانه خدا و برای نزديکی قلوب مومنين بنا شده است، به اتاق فکر مدعيان اسلام و کانون هر فتنه برای سرکوب خليفة الله اين جانشين خداوند بر روزی زمين تبديل شده است که به گفته اميرالمومنين به بدترين مردم تبديل شده اند. ( عاشورای ۸۸ بود که در مراسم صبح عاشورا در مهديه امام حسن حضور داشتيم. سعيد حداديان پس از نوحه خوانی بسيجيان را به حضور پررنگ در خيابان ها و سرکوب مردم به بهانه حمايت از اسلام و رهبری تشويق می کرد).

با توجه به آن‌که ماهيت اصلی جمهوری اسلامی، با زيرکی دينی و مذهبی انتخاب شده است، حاکمان آن نيز بهترين وسيله برای حکومت کردن را افزايش خرافه و قياس مع الفارق کردن با دوران زمانداری اميرالمومنين و استفاده از شعارهای دينی دانسته اند. از ديگر سو مقام رهبری خود را خليفة المسلمين همانند معاويه و يزيد می داند و گمان می کند گفته اش مهرو موم شده از جانب پروردگار الهام و به وی وحی می شود.

و برای یک نظام دینی که حیات آن بر ستون خرافات، سرکوب عقاید و اطلاعات و آگاهی استوار است، راهی جز این باقی نمی‌ماند که همه‌ی افراد را با همه‌ی سوابق و خدماتی که داشته اند، به بهانه بیعت شکنی مفسد فی الارض بخواند و از دایره محدود نظام دور نگه دارد.


ادامه دارد......

 
 

محسن رضايی يکی از چهار نامزد انتخابات پيشين بود که همراه با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به نتايج شمارش آرا اعتراض کرد و رای‌های مردم را همچون ناموس خود عزيز و باارزش شمرد ولی بعد از آنکه شورای نگهبان انتخابات را تاييد کرد وی نيز از شکايتش و پاسداری از رای مردم که وی آن را ناموس خوانده بود صرف‌نظر کرد. از آن پس تشبيهی که او در باره رای بکار برد ("ناموس") دست‌مايه طنز و کنايه‌های فراوان کنشگران سياسی شده است.
خبرنگاران سبز/سیاست:
 محسن رضايی که با نزديک شدن فصل انتخابات و رو در رو شدن وفاداران به علی خامنه‌ای و وابستگان به احمدی‌نژاد در حال انجام مسافرت‌های سياسی است در آخرين اظهار نظر خود در خرم‌آباد به نحو بی‌سابقه‌ای رهبران سبز را به «نوکری و حمالی» برای آمريکا متهم کرده است. وی با ذکر اينکه او تنها کسی بود که در برابر راه‌پيمايی شکوه‌انگيز هواداران جنبش سبز در ۲۵ بهمن سال گذشته (که به فراخوان رهبران سبز در حمايت از مردم تونس و مصر صورت گرفت) موضع گيری شفاف کرد، می‌گويد: «در جريان غائله ۲۵ بهمن ماه من تنها کسی بودم که شفاف اعلام کردم اقدامات گروه های مخالف دولت و دو کانديدای ديگر انتخابات به واقع نوکری و حمالی آمريکاييها بود.» (+)

به گزارش خبرگزاری ج.ا. وی اين سخنان را در سفر خود به لرستان گفته است.

محسن رضايی يکی از چهار نامزد انتخابات پيشين بود که همراه با ميرحسين موسوی و مهدی کروبی به نتايج شمارش آرا اعتراض کرد و رای‌های مردم را همچون ناموس خود عزيز و باارزش شمرد ولی بعد از آنکه شورای نگهبان انتخابات را تاييد کرد وی نيز از شکايتش و پاسداری از رای مردم که وی آن را ناموس خوانده بود صرف‌نظر کرد. از آن پس تشبيهی که او در باره رای بکار برد ("ناموس") دست‌مايه طنز و کنايه‌های فراوان کنشگران سياسی شده است.

اخيرا، عکسی از سخنرانی وی در جمعی ده نفر در مسجد صادق مشهد منتشر شد که شايد به راستی گويای محبوبيت وی هم بين مردم و هم بين نخبگان سياسی باشد چرا که محسن رضايی حتی ميان جناح راست نيز چهره‌ای برجسته و موثر شناخته نمی‌شود و با وجودی که بارها در انتخابات مجلس (۱۳۷۸) و رياست جمهوری (۱۳۸۴ و ۱۳۸۸) شرکت کرده است هيچگاه با اقبال عمومی مواجه نشده است-- در انتخابات سال  ۸۴ وی دو روز  پيش از آغاز رای گيری از نامزدی کناره‌گيری کرد.

گرچه رهبران سبز اکنون در حصر هستند اما انتظار می‌رود که اين اظهار نظر گستاخانه محسن رضايی با واکنش تند بدنه جنبش سبز و جريان‌ها و شخصيت‌های سياسی مخالف نظام روبرو شود.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته