-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

Latest News from Koocheh for 05/27/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



خبر / رادیو کوچه

مصطفی تاج‌زاده، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از زندانیان سیاسی وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ از زندان اوین به بیمارستان منتقل شده است.

به گزارش تحول سبز، پس از پیگیری‌های خانواده مصطفی تاجزاده‌، ماموران زندان اوین او را روز دوشنبه برای انجام مراحل درمانی به بیمارستان منتقل کرده‌اند.

مصطفی تاجزاده در وضعیت نامناسب جسمانی به‌سر می‌برد و چند ماه پیش از این مورد عمل جراحی قرار گرفته است.

مصطفی تاجزاده، به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام به  ۶ سال حبس تعزیری و به ۱۰ سال محرومیت از فعالیت در احزاب و مطبوعات محکوم شده است.

بیشتر بخوانید:

«ورود به منزل تاجزاده و ضبط وسایل شخصی»

 


 


پویا ‌/ رادیو کوچه

هفته‌‌ی گذشته سینماهای کوالالامپور شاهد برگزاری جشن‌واره‌‌ی هنری فیلم‌‌های فرانسوی بودند. در میان فیلم‌‌های نمایش داده شده، دو فیلم (Heart Breaker) و (Mic Macs) مطرح‌تر از سایرین بودند. در برنامه‌‌ی این هفته به بررسی فیلم( Mic Macs)  می‌‌پردازیم.

میک مکز فیلمی است سرشار از خلاقیت‌‌های تصویری و ذهنی. قهرمان داستان شخصی است به‌نام «بازیل» با بازی (Dany Boon) او کارگر یک ویدئو‌کلوپ است. بازیل وقتی کودک است پدرش در اثر انفجار مین کشته می‌‌شود. پس از این‌که مادرش دچار اختلال روانی می‌‌شود، او را به مدرسه‌‌ی شبانه‌روزی می‌‌برند. بازیل کودکی سختی را پشت سر گذاشته، و اکنون کارگر یک ویدیو کلوپ است. او انسان غم‌گین و تنهایی است. یک شب در طی یک حادثه‌‌ی تیر‌اندازی در نزدیکی مغازه‌‌ی محل کار وی، تیری به سرش اثابت می‌‌کند.

تیر وارد سرش می‌‌شود اما منفجر نمی‌‌شود. پزشکان از بیرون آوردن تیر عاجزند، و بازیل مجبور است با تیری در سرش به زندگی ادامه دهد. او حالا پس از چند ماه با تیری در سر به محل زندگی خود بازگشته، اما هم خانه‌‌اش را از دست داده و هم کارش را. حالا او کارتن خواب است و از طریق اجرای پانتومیم در خیابان، مختصری در می‌‌آورد.

Click here to view the embedded video.

یک روز در خیابان پیرمردی را ملاقات می‌‌کند که او را با خانواده‌‌ی جدیدش آشنا می‌‌کند. خانواده‌‌ی جدید بازیل انسان‌‌های عجیبی هستند که همگی در کنار هم در یک آشغال‌‌دانی زندگی می‌‌کنند. هر کدام از این‌‌ آدم‌‌ها دارای توانایی منحصر به فردی هستند، اما هرکدام به دلیلی جامعه پذیرایش نبوده، و به آنجا پناه آورده است. بازیل زندگی خوبی را در کنار آن‌ها دارد تا این‌که روزی اتفاقی گذرش به خیابانی می‌‌افتد که دو کارخانه‌‌ی اسلحه‌سازی در آن‌جا قرار گرفته‌‌اند. این دو کارخانه‌‌ همان‌‌هایی هستند که زندگی بازیل را دگرگون کردند.

یکی از آن‌ها سازنده‌‌ی مینی بوده است که پدرش را کشت و دیگری سازنده‌‌ی گلوله‌‌ی داخل سرش. او تصمیم می‌‌گیرد که روسای این کارخانه‌‌ها را رسوا کند. باقی ماجرا رویت کمیکی است از تلاش‌‌های بازیل و دوستان‌اش در جهت رسوایی این دو کارخانه‌‌دار.

میک‌مکز را «ژان پیر ژونت» (Jean-Pierre Jeunet) کارگردانی کرده است. علاقه‌‌مندان به سینما فیلم «آملی» (Amelie) دیگر ساخته‌‌ی او را بایستی خوب به یاد داشته باشند. میک‌‌ مکز نیز مانند آملی روایتی طنز‌گونه و فانتزی است از تلاش‌‌های انسان‌‌هایی نا‌متعارف برای تغییر دنیای مدرن امروزی. بدیهی است که آن‌ها از روش‌‌های نا‌متعارف و خاص خود برای رسیدن به هدف استفاده می‌‌کنند. ژان پیر ژونت در این فیلم نیز توانسته صحنه‌‌های بدیع و خلاقانه‌‌ای را خلق کند.

در دنیای قهرمانان او همه‌‌‌چیز عجیب است. از ماشینی که سوارش می‌‌شوند تا جایی که در آن زندگی می‌‌کنند، همگی فانتزی است. نورپردازی و موسیقی  نیز در فیلم‌اش‌‌ به خوبی نقش خود را ایفا کرده‌‌اند.  بازی بسیار خوب دنی بون نیز از دیگر نقاط قوت فیلم است. با توجه به فانتزی بودن اثر، راجع به فیلم‌‌نامه و ایراد‌‌های آن در خصوص باور پذیر بودن، صحبت زیادی نمی‌‌توان کرد.

اگر تحمل تماشای فیلم‌‌های غیر‌انگلیسی زبان را دارید و علاقه‌‌مند به کمدی و فانتزی هستید، مطمئنن از دیدن این فیلم لذت خواهید برد. اگر طی هفته‌‌ی گذشته آن را در سینما ندیدید، بایستی برای دیدنش‌‌ دی وی دی آن را تهیه کنید.

منابع

http://www.imdb.com/title/tt1149361/


 


فرشید شریفی / رادیو کوچه

………………………………………..

«تکرار روی‌دادهای جنبش مشروطه»

در ده روزی که گذشت حوادث و اتفاقاتی افتاد که بیش و کم همه را می‌دانید اما فکر می‌کنم با بازخوانی روزهای گذشته و دوباره‌خوانی از دریچه تاخیر، شاید نگاهی دیگر به روی‌د‌ادها را نیز با خود داشته باشید.

………………………………………..

 


 


خبر / رادیو کوچه

اعتراضات مردمی در شهرهای مختلف سوریه روز جمعه با وجود محاصره آن‌ها به‌وسیله تانک‌ها و خودروهای نظامی این کشور و قطعی اینترنت با حضور گسترده مخالفان دولت ادامه یافته است.

مخالفان رژیم سوریه تظاهرات امروز را «جمعه پاسداران مرز» که کنایه‌ای از ارتش سوریه است نام‌گذاری کردند.

به گزارش تلویزیون العربیه، به نقل از شاهدان عینی،  مردم شهرهای دمشق‌، حمص‌، داعل‌، القامشلی‌، اللاذقیه‌، دیر الزور‌، تل‌کلخ‌، حما‌، عمودا‌، برزا، بانیاس، البوکمال و الرستن پس از برگزاری نماز جمعه به خیابان‌ها آمده و بر ضد دولت دمشق شعار دادند.

شاهدان عینی از طریق موبایل‌های بین‌المللی در تماس با خبرگزاری‌ها اعلام کردند ۳ نفر از معترضان شهرک داعل در نزدیکی درعا بر اثر تیر‌اندازی مستقیم ماموران امنیتی سوریه کشته شدند.

برخی گزارش‌های خبری اعلام کردند شهرهای حمص، بانیاس و تل‌کلخ با وجود حضور گسترده ماموران امنیتی و محاصره چند روزه از سوی تانک‌های ارتش‌، مردم معترض به خیابان‌ها آمدند و خواستار سقوط اسد شدند.

لازم به اشاره است سران گروه کشورهای هشت امروز جمعه در پیش‌نویس بیانیه‌ای پایانی خود به رهبران سوریه هشدار دادند در صورتی که دست از کشتار مردم بر ندارند با اقدامات تنبیهی مواجه خواهند شد.

 

بیشتر بخوانید:

«الجزیره و العربیه هم‌سو با اسراییل هستند»

 


 


شراره سعیدی/ رادیو کوچه

در برنامه قبلی در مورد روشن‌فکران دینی و افکار و سخنان آقای سروش به‌عنوان نماد کنونی این گروه سخن گفتیم ولی در ابتدا و قبل از بررسی صحت، مقبولیت و واقعیت این اعتقادات به شناخت شخصی از ایشان با زاویه‌ای متفاوت خواهیم پرداخت، البته با توجه به چند نکته کلیدی:

نکته اول‌: «آقای «دولت‌آبادی» را که می‌شناسید، مطمئنن اگر تنها به دبیرستان وارد شده باشید با نام و احتمالن چند رمان یا داستان کوتاه از ایشان آشنا هستید، به نگرش و سمت و سوی ادبی این نویسنده نخواهیم پرداخت، غرض تنها یادآوری نام‌شان بود.»

نکته دوم: «آقای سروش متولد ۱۳۲۴ است و در سال ۱۳۵۹ و آغاز انقلاب فرهنگی ایشان حداقل ۳۵ سال تمام داشتند و حدود سنی افراد موثر قرار گرفته در بالاترین سمت‌های اجرایی و تصمیم‌گیری انقلاب ۳۵ تا ۴۵ سال بود.»

نکته سوم: «آقای سروش با توجه به داشتن مدرک دکتری در ۳۵ سالگی به نوشته ویکی‌پدیا به بلوغ سیاسی و مقبولیت اجتماعی رسیده بودند که «طی چند دور مباحثات ایدئولوژیک به‌ هم‌راه مصباح یزدی در صدا و سیما به مباحثه با نمایندگان گروه‌های سیاسی چپ ایران مانند احسان طبری و فرخ نگه‌دار پرداخت، عبدالکریم سروش در جدل کردن با مخالفان فقیه و روحانی خود چیره دست بود بخش مهمی از آثار وی نیز بازنوشت سخن‌رانی‌های اوست.‌»

ماجرا از آن‌جا آغاز شد که در روز ۲۲ اردی‌بهشت ۱۳۸۸، محمود دولت‌آبادی نویسنده مشهور ایرانی در جمع حامیان «میرحسین موسوی» از نامزدهای مطرح اصلاح‌طلبان در سخنانی به نقش عبدالکریم سروش در انقلاب فرهنگی پرداخت و گفت: «ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند.»

خطابه و جدل، از ابزارهای بیانی و استدلالی مهم متکلمان و متال‌هان مذاهب بوده است و عبدالکریم سروش که خود را بنیان‌گذار «کلام» یا الهیات جدید می‌دانست، نتوانست از شیوه خطابه و جدل چشم بپوشد، وی پس از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانش‌گاه‌ها با معرفی بهشتی و تایید روح‌اله خمینی به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگی درآمد و تا سال ۱۳۶۲ که این ستاد منحل شد عضو آن ماند. هم‌چنین در دهه ۶۰ نوشته‌های او و غلام‌علی حدادعادل به عنوان کتاب درسی (بینش اسلامی) در دبیرستان تدریس می‌شد و صدا و سیما سخن‌رانی‌های او را پخش می‌کرد.»

حال برای شناخت بیش‌تر و دقیق‌تر و تحریک حافظه به منطق سخن، نوع کلام و … آقای سروش به آقای دولت‌آبادی در پاسخ به انتقادی در مورد عضویت ایشان در شورای انقلاب فرهنگی توجه کنید :

ماجرا از آن‌جا آغاز شد که در روز ۲۲ اردی‌بهشت ۱۳۸۸، محمود دولت‌آبادی نویسنده مشهور ایرانی در جمع حامیان «میرحسین موسوی» از نامزدهای مطرح اصلاح‌طلبان در سخنانی به نقش عبدالکریم سروش در انقلاب فرهنگی پرداخت و گفت: «ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند.»

این سخنان در نشست شاعران و ادیبان حامی میرحسین موسوی بیان شد که عصر آن روز در تالار مسجد امیرالمومنین بلوار مرزداران توسط اعضای ستاد ۸۸ برگزار شده بود.

دولت آبادی در ابتدای سخنان خود با ذکر این موضوع که «من نیامده‌ام برای کسی تبلیغ کنم چرا که این‌کاره نیستم» گفته بود: «فقط می‌خواهم مروری داشته باشم بر دورانی که در آن به‌طرز مضاعفی پیر شدیم، یعنی ما را پیر کردند و خواستند که بمیرانند. و این بیش از آن‌که از نظر من امری تراژیک باشد، یک سوال است.»

وی در بخشی از سخنان خود یادآور شده بود: «من نویسنده مملکت ایران هستم. از نظر من انقلاب فرهنگی اقدامی غیرقانونی بوده است و به هیچ‌وجه مشروعیت ندارد. من به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران رای دادم و تنها آن قانون را می‌پذیرم و آثار ادبی و فرهنگی ما باید بر اساس همین قانون مورد قضاوت قرار بگیرد. پای این قضاوت هم می‌ایستیم. انقلاب فرهنگی که شیخ آن دکتر سروش بود تقلیدی مضحک از امری سخیف بود که در چین انجام شده بود. آن انقلاب فرهنگی دامن یکی از چهره‌های معاصر جهان را برای همیشه لکه‌دار کرد، بنابراین تقلید از آن انقلاب تقلید از یک شناعت بود.»

محمود دولت آبادی، عبدالکریم سروش را خطاب قرار داده و گفته بود: «آقای سروش، شما علم‌دار رفتار شنیعی شدید که باعث شد بهترین فرزندان این مملکت بگذارند بروند تا شما شعر مولانا را حفظ کنید و به ما تحویل بدهید و تحویل بدهید و بازهم تحویل بدهید.»

سخنان دولت‌آبادی در جمع حامیان موسوی در حالی بیان می‌شد که سه روز پیش از آن، عبدالکریم سروش در موضع‌گیری رسمی از نامزدی مهدی کروبی دیگر نامزد اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش رو حمایت کرده بود.

به فاصله چند روز روزنامه اعتماد ملی پاسخ عبدالکریم سروش به محمود دولت آبادی در مورد ماجرای «انقلاب فرهنگی» را تیتر اصلی خود قرار داد، متن این پاسخ به این قرار است :

«به جست‌وجو برآمدم که قصه چیست و محمود دولت‌آباد کیست. خبر آوردند خفته‌ای است در غاری نزدیک دولت‌آباد که پس از ۳۰ سال ناگهان بی‌خواب شده و دست و رو نشسته به پشت میز خطابه پرتاب شده و به حیا و ادب پشت کرده و صدا درشت کرده و با «سخافت و شناعت» از معلمی به‌نام عبدالکریم سروش سخن رانده و او را «شیخ انقلاب فرهنگی» خوانده و دروغ در دغل کرده و متکبرانه با حق جدل کرده است. و این همه عقده‌گشایی و ناخجستگی در مجلسی به‌نام و حمایت از مهندس موسوی که در پی پوشیدن قبای خجسته صدارت است.»

گزافه و یاوه بسیار شنیده بودم اما این گاف‌های گزاف واقعن نوبر بود. از جنسی دیگر بود. از هیچ‌کس چندان نرنجیدم که از میرحسین. آخر او می‌توانست به این خفته پریشان‌گو بیاموزد که انقلاب فرهنگی را «برای بستن دانش‌گاه‌ها» دانش‌جویان به راه انداختند نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگی را «برای گشودن دانش‌گاه‌ها» امام خمینی بنیان نهاد، نه سروش. و لذا آن «شناعت و سخافت و تقلید مضحک» «به زعم او» کار دیگری بود نه سروش. و ستاد انقلاب فرهنگی هفت عضو داشت «و اینک ۳۰عضو» نه فقط یک عضو و آن هم سروش. و آقای میرحسین موسوی، از ۳۰ سال پیش عضو ستاد انقلاب فرهنگی بود و امروز عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، نه سروش که ۲۶ سال پیش استعفا داد «و تنها عضو مستعفی ستاد بود».

ستاد انقلاب فرهنگی همه‌گونه شیخی داشت جز سروش، که نه روحانی بود و نه کهن‌سال و نه کهنه‌کار سیاسی. از دکتر شریعت‌مداری گرفته «متولد ۱۳۰۲»که شیخوخیت سنی داشت تا احمدی، باهنر، مهدوی‌کنی، جلال‌الدین فارسی و حسن حبیبی «متولدان ۱۳۱۲» که مشایخ درجه دوم بودند.

نه سروش که متولد ۱۳۲۴ بود و جوان‌ترین عضو ستاد. و آوازه اجتماعی و شیخوخیت سیاسی هم با آن مشایخ بود نه سروش، که تازه از گرد راه رسیده بود و به حکم امام برای خدمت به فرهنگ، در آن ستاد بدون ستاندن قرانی مزد، شبانه‌روزعرق شرافت می‌ریخت. و شیخ روحانی ستاد هم حجت‌الاسلام باهنر و مهدوی و املشی و احمدی و خوش‌وقت بودند نه سروش. و باری اگر ستاد انقلاب فرهنگی شیخی داشت این شیخ کسی جز شخص شخیص مهندس میرحسین موسوی نبود که پاره‌ای از جلسات ستاد در دفتر نخست‌وزیری و زیر اشراف و صدارت او برپا می‌شد.

و علاوه بر میرحسین، خاتمی و احمدی و شریعت‌مداری و صادق واعظ‌زاده و… در آن حضور داشتند و گواهان این امرند. و باری شیخ ستاد بودن نه حسن است، نه عیب. آن‌که عیب است دروغ‌زنی و دریوزگی و چاپلوسی کردن و سابقه استالینی داشتن و فرصت‌طلبانه ژست آزادی‌خواهی گرفتن است. تعجب من این است که چرا مهندس موسوی پرده از این راز ساده بر نمی‌دارد و نقش خود در ستاد انقلاب فرهنگی و نظر خود را درباره آن نمی‌گوید تا پریشان گویان، بیش از این سم‌پاشی و فحاشی نکنند.

نیز خوب بود مهندس موسوی به آن خفته پریشان‌گو آموزش و هشیاری می‌داد که وقتی امروز در تلویزیون می‌گویند وزارت ارشاد به آیین‌نامه انقلاب فرهنگی عمل می‌کند (که به گمان وی غیرقانونی است) و سانسور کتاب می‌کند، این آیین‌نامه دست‌پخت همین شورای انقلاب فرهنگی است که اینک برپاست و میرحسین و حداد و داوری و کچوئیان و رحیم‌پور ازغدی و… اعضای آنند.

نه دست‌پخت ستاد انقلاب فرهنگی که ۲۶ سال است دار فانی را وداع کرده و استخوانش را خاک خورده است. و اگر آن پریشان‌گوی بی‌خبر، شکوه‌ای از ارشادیان دارد به مهندس موسوی شکایت کند که آیین‌نامه برای‌شان تنظیم کرده است نه سروش که خود قربانی آن آیین‌نامه‌هاست و کتاب‌هایش در ارشاد غمباد کرده است.

حالا بنگرید خفته در غاری که فرق انقلاب فرهنگی و ستاد انقلاب فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی را نمی‌داند و اعضای‌شان را نمی‌شناسد و از کارهاشان خبر ندارد و دیروز و امروز را به هم می‌بافد و زمان را در می‌نوردد و دروغ بر دروغ می‌انبارد و جهل بر جهل می‌تند، چون ماموری نامعذور به امید پاداشی موعود حمله بر معلمی یک قبا می‌آورد که از دیدگاه استالینی، جز استقلال رای و مسلمانی و دموکراسی‌خواهی (و لابد عدم حمایت از میرحسین موسوی) جرمی و خطیئه‌ای ندارد.

و حتا نزاکت و ادب مقام را نگاه نمی‌دارد و به میزبان خود که همان شیخ انقلاب فرهنگی است توهین می‌کند و این‌قدر نمی‌داند که این میزبان که دولت‌آبادی به حمایت و ترویج‌اش برخاسته، ۳۰ سال است که عضو آن ستاد و شورا بوده است و امضا‌کننده همان آیین‌نامه‌های «غیرقانونی» است که وی از آن‌ها می‌خروشد و می‌گریزد و پیرو و مرید و مقلد و فدایی همان امامی است که بنیان‌گذار انقلاب فرهنگی است و «مقلد مضحک همان شناعت و سخافتی» است که دولت‌آبادی زبان خود را به لوث کلماتش می‌آلاید.

باری از بانیان آن جلسه جناحی و ستادی و انتخاباتی، و در صدر همه از آقای میرحسین موسوی نیز باید سپاس‌گزاری کرد که حق خادمان فرهنگ را چنین می‌گزارند و به تاوان داشتن رایی مستقل و مشروع، آنان را پیش گلادیاتورها می‌افکنند و پوست و پوستین‌شان را می‌کنند و هلهله‌کنان قصه‌اش را بر سر بازار و برزن می‌گویند و در رسانه‌های خبری خود می‌آورند. اما مباد از یاد ببرند که ناقدان را خوراک درندگان کردن، تصویر موحشی است که هیچگاه از یاد جوانان این دیار نخواهد رفت، شاید آبی به آسیاب آرا بریزد اما آبرویی تحصیل نخواهد کرد.

مرا هر آینه خاموش بودن اولی‌تر

که جهل پیش خردمند، عذر نادان است

و ما ابری نفسی و ما ازکی‌ها

که هرچه نقل کنند از بشر در امکان است

مریلند – اردی‌بهشت ۱۳۸۸

اوج خشم، تحقیر، اهانت و از همه بارزتر منیت در این کلماتی که در پاسخ به نویسنده شهیری که تنها از یک روی‌داد تاریخی با میلیون‌ها شاهد زنده روایت کرده، از کجا نشات می‌گیرد؟ آیا هراس رسوایی در منظر جوانانی که شیفته کلمات زرورق پیچیده و پر از مفاهیمی گنگ است موجب این‌همه آشفتگی است؟ گاهی گذشته ما آن‌چنان تاریک است که مجبوریم حال‌مان را هم در وحشت آن رسوایی تاریک نگه‌داریم.


 


آن‌چه در این بخش می‌آید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانه‌ها است.

منبع: دویچه وله فارسی

مراسم ختم ناصر حجازی در فضایی امنیتی و با حضور بیش از ۵ هزار نفر در مسجد شهرک غرب برگزار شد. برخی شرکت کنندگان به حضور پررنگ پلیس در مراسم اشاره کرده‌اند. پیش‌تر و در مراسم خاک‌سپاری حجازی شعارهای سیاسی سر داده شده بود.

مراسم سوگواری ناصر حجازی فوتبالیست پیشکسوت و مربی مشهور ایران روز جمعه ۶ خرداد ۱۳۹۰ در مسجدی در میدان شهرک غرب برگزار شد. این مراسم از ساعت ۱۱ صبح در شرایطی آغاز شد که از یک ساعت قبل، در خیابان‌های اطراف مسجد شهرک غرب ترافیک ایجاد شده بود.

یکی از شرکت‌کنندگان در مراسم امروز در گفت‌و‌گو با دویچه وله به فضای امنیتی برگزاری مراسم سوگواری  اشاره کرد و گفت:«جمعیت خیلی زیادی اعم از ورزش‌کار و مردم عادی آمده بودند. پلیس اجازه ایستادن به مردم در خیابان را نمی‌داد و مردم هم در خیابان‌های اطراف می‌چرخیدند.  پلیس از فیلم‌برداری و عکس‌‌برداری مردم جلوگیری می‌کرد.»

پویان، شرکت‌کننده دیگر این مراسم، مجبور شده به علت ترافیک و فشردگی جمعیت، اتومبیل خود را دوکیلومتر دورتر پارک کند. او از حضور چهره‌های مشهوری چون عادل فردوسی پور، بهتاش فریبا و بازیکنان و مربیان تیم‌های استقلال و پرسپولیس می‌‌گوید که با اسکورت به داخل مسجد راهنمایی می‌شدند.

 


 


بارها شنیده‌ایم که یک تصویر بهتر از هزار کلام است. یک انیمیشن تایوانی حوادث اخیر سیاسی در ایران را نه از نقطه نظر تحلیل‌گران بلکه با طنز و تصویر بیان می‌کند.

«نکست مدیا انیمشن» که مقرش در تایوان است و از تهیه‌کنندگان مطرح انیمیشن در آسیا محسوب می‌شود، اخیرن سعی کرده است اختلافات رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدی‌نژاد، دستگیری رمال‌ها و سرپرستی وزارت نفت توسط محمود احمدی‌نژاد را در یک انیمشن به تصویر بکشاند.

Click here to view the embedded video.


 


علی انجیدنی/ رادیو کوچه

گفتم بسم‌الله، بسم الله، بسم الله الرحمن الرحیم، اه چرا شما‌ها غیب نمی‌شین؟ به ما گفته بودند وقتی جلوی جن‌ها بسم‌الله بگیم فوری غیب می‌شن. نازنین و حوری از خنده روده‌بر شده بودند. نازنین گفت‌: «خدا نکشدت تو گوله نمک هستی، می‌گم حالا ما باید بیایم از تو اجازه بگیریم برای دیدار با باری‌تعالی‌؟ انشا‌الله هوای ما رو داشته باشی عزیز.»  حوری گفت: «باری‌تعالی هنوز من رو به حضور نپذیرفته  نمی‌دونم چه حکمتی در کار توست که کارهایت همین‌جوری خودبه‌خود درست می‌شه.»

گفتم‌: «خدای ناکرده در اون دنیا به ما حکیم می‌گفتند یعنی کسی‌که صاحب علم حکمت است‌.» دوباره هردو خندیدند. فرشته زیبا که یک گوشه ایستاده بود و به حرف‌های ما گوش می‌کرد گفت: «شما امروز به جرگه اجنه در می‌آیید و واجد ویژگی‌ها و قدرت خاصی می‌شوید که تاکنون نداشته‌اید. در زمینه بازگشت مردانگی‌تان باید به اطلاع‌تان برسانم که جن‌ها هیچ‌گونه احساسات زنانه و مردانه مشابه انسان‌ها ندارند. ظاهر شما می‌تواند مردانه باشد ولی شما هیچ حس خاص مردانه‌ای نخواهید داشت.»

گفتم‌: «پس چه فایده‌؟ ظاهر رو می‌خوایم چه‌کار؟ پس این حوری چه نوع جنی است که حس زنانگی داره؟» به جای فرشته حوری جواب داد: «من کجام به جن می‌خوره؟ من جزو گروه حوریان هستم که یک طبقه جداگانه در بین موجودات عالم کاینات است‌. حوری‌ها فقط زن هستند و واجد شرایط و ویژگی‌های خاص خودشان.» گفتم‌: «ای بابا، این باری‌تعالی هم بی‌کاره‌ها، ده تا دیار درست کرده. بیست تا طبقه موجودات خلق کرده، فکر می‌کنم من به‌عنوان رییس دفتر ایشان باید پیشنهاد ادغام و کوچک‌سازی ساختار عالم کاینات رو بدهم. راستی یه کم دیگه در مورد خصوصیات اجنه بگین من بیش‌تر توجیه بشم. فهمیدم که پاهاشون گرد نیست‌، پشمالو هم نیستند، با بسم‌الله گفتن غیب نمی‌شن، معلوم می‌شه که هیچی از اونا نمی‌دونستم‌. تو اون دنیا از جن و انس فقط دنبال انس‌هاش بودم‌. اون هم انسیه‌های مونث.»

فرشته با همون لبخند ملیح گفت‌: «کم‌کم خودتون بیش‌تر در مورد هم رده‌های خود اطلاعات به‌دست می‌آورید.» پرسیدم‌: «یعنی الان من جزو اجنه هستم؟» فرشته جواب داد‌: «بله شما الان یک جن به حساب می‌آیید‌.» دوباره پرسیدم‌: «پس چرا با این‌که جن هستم و هنوز ظاهر بعضی جاهایم زنانه است در مورد شما به این زیبایی یه حس خاص دارم، این غیر طبیعی نیست؟» فرشته برای اولین‌بار با صدای بلند شروع به خندیدن کرد. ناگهان با وارد شدن پیرمردی عبوس و ناراحت فوری ساکت شد و مثل حوری و نازنین به حالت خبردار ایستاد.

فرشته گفت: «عرض ادب حضرت الیاس پیامبر.» پیرمرد در حالی‌که به‌نظر می‌رسید از چیزی عصبانی است گفت: «پس کجاست این‌که می‌گن شده مسوول دفتر؟ این بساط جدید چیه؟ تا دیروز می‌خواستیم پیش باری‌تعالی برویم این دنگ و فنگ‌ها رو نداشت‌. سرمون رو پایین می‌انداختیم می‌رفتیم داخل اتاق.

حالا باید از یه بنده اجازه بگیریم‌؟» نازنین رو به حضرت الیاس و با اشاره به من گفت: «ایشان هستند قربان.» حضرت الیاس سرتاپای من رو برانداز کرد و گفت: «این‌؟ این چی هست؟ مرد یا زنه‌؟ قیافه‌اش چرا این‌جوریه‌؟ از کجا پیداش کردین؟ چند هزار سال پیش یه روز ما از کوه اومدیم پایین تا بریم خونه مادر یونس، یه بنده خدایی از طرف شاه بعل (Ba`al) اومده بود تا ما رو ببره پیش اون نامرد و زن بدکاره‌اش، خلاصه سرتون رو درد نیارم خیلی شبیه این بابا بود…..» نازنین صحبت حضرت الیاس رو قطع کرد و گفت: «قربان ایشان پزشک هستند و الان هم به‌خاطر تغییر جنسیت کمی ظاهرشون بهم ریخته شده. امروز هم به جرگه اجنه‌ها در اومدن و به نظر من جن محترمی هستند.»

حضرت الیاس با همون عصبانیت اول گفت: «به من چه که پزشک هست یا نیست. من گفتم قیافه‌اش زاغارته،حالا بگذریم. عموجان،  مثل این‌که شما باید هماهنگ کنی ما برویم پیش حضرت حق‌؟ زود باش که کار فوری دارم.» من گفتم‌: «حالتون چطوره قربان؟ خوش آمدید، از دیدارتون بسیار خوش‌وقت شدم. اجازه بفرمایید من…»

حضرت الیاس عصبانی‌تر شد و گفت: «این لفظ قلم صحبت کردن چیه؟ گفتم هماهنگ کن می‌خوام برم پیش خدا همین، زود باش.» گفتم‌: «عذرخواهی می‌کنم قربان، جسارت نباشد، حضرت حق رفته‌اند استراحت کنند، الان نمی‌تونید ایشان را ببینید. تشریف ببرید من خودم خبرتان می‌کنم.» دیگه حضرت الیاس رو کارد می‌زدی خونش در نمی‌اومد و گفت: «بچه جقل، هماهنگ می‌کنی یا هماهنگت کنم؟» با صدای بلند‌تری گفتم‌: «شما بفرما هماهنگم کن‌.» جلو آمد و یقه‌ام را گرفت.

یک آن فضا تاریک و روشن شد و بقیه غیب‌شان زد. من مانده بودم و حضرت الیاس در حالی‌که یقه من رو محکم چسبیده بود ناگهان خدا از در پشتی وارد اتاق شد وگفت: «چیه الیاس، چرا دعوا راه انداختی‌؟ مگه نگفت دارم استراحت می‌کنم؟ می‌خوای دوباره برت گردونم به کوه‌های بعلبک چند هزار سال اون‌جا بمونی‌؟» حضرت الیاس سریعن یقه رو ول کرد و تعظیمی کرد و گفت: «جانم فدای حضرت حق، این بنده شما کمی تند‌زبانی کرد و من از کوره در رفتم.»

خدا گفت: «برو به دوستانت هم بگو از امروز فقط با هماهنگی این بنده تند زبان می‌آیید به دیدن من. مفهموم بود‌؟ حالا کارت چیه این‌قدر عجله داشتی؟» الیاس با صدایی آهسته گفت: «چشم قربان، می‌خواستم ببینم می‌توانم زن و تنها بچه‌ام رو از بهشت به این‌جا منتقل کنم؟ در بهشت جای‌شان مناسب نیست.» خدا با عصبانیت گفت: «کار فوریت همین بود‌؟ فعلن نمی‌شود، برو خودم بعدن خبرت می‌کنم.» حضرت الیاس تعظیمی دوباره کرد و در حالی‌که عقب‌عقب می‌رفت چشم غره‌ای به من کرد و از در خارج شد.

خدا رو به من کرد و گفت: «ظاهر مردانه‌ات را به تو برمی‌گردانم ولی همان‌طور که فرشته گفت تو در حال حاضر جز‌ اجنه هستی و احساسات مردانه نخواهی داشت، متوجه شدی؟ دیگه هم نبینم با پیامبران من دست‌به یقه شوی.» برای اولین‌بار تعظیمی در برابر خدا کردم و گفتم: «چشم قربان، سپاس‌گزارم، ولی…»

خدا حرفم رو قطع کرد و گفت: «ولی بی ولی، از این کلمه هم خوشم نمی‌آید. برو بیرون و در جای خودت مستقر باش‌. الان نزدیک ساعت عبادت بنده‌هاست و یک عالمه درخواست و پیغام خواهیم داشت.» از در خارج شدم و پشت میز جلوی در نشستم. هنوز جابه‌جا نشده بودم که دیدم مردی جوان و لاغر ولی زیبا‌رو در حالی‌که جبرییل و اسرافیل در دو طرفش حرکت می‌کردند به سمت من می‌آمد. از جا بلند شدم. حدس زدم باید مقام مهمی داشته باشدچون این دو فرشته بزرگ هم‌راهی‌اش می‌کردند. جلوی میز که رسید گفت: «من عیسی مسیح هستم فرزند تقاضای وقت ملاقات با باری‌تعالی را دارم….» ( ادامه دارد)


 


کیومرث/ دفتر تاجیکستان/ رادیو کوچه

چاپ‌خانه «نادر» در «دوشنبه»، پایتخت تاجیکستان کتابی را در‌باره روزگار و آثار «طاهر عبد‌الجبار»، معمار استقلال تاجیکستان، به طبع رساند. این کتاب در حالی‌ روی چاپ آمده که از درگذشت آقای «عبدالجبار» بیش‌تر از دو سال سپری می‌شود و در طول این مدت حکومت تاجیکستان باری هم از نخستین تهیه‌کننده اعلامیه استقلال این کشور یادآوری نکرده است. «طاهر عبدالجبار» با وجود آن که در میان مردم تاجیک هم‌چون فرد استقلال خواه باقی‌ مانده است، اما مقامات دولتی او را هنوز هم به‌عنوان مخالف خود می‌شناسند. حتا پس از مرگش.

نام «طاهر عبدالجبار» در اواخر سال‌های هشتاد قرن گذشته، زمانی‌ که موج آزادی خواهی تاجیکستان سازمان مردمی «رستاخیز» نخستین سازمان غیرحکومتی را به میان آورد، روی زبان‌ها آمد. این سازمان که از استادان دانش‌گاه‌ها و فرهنگیان تاجیک عبارت بود، یک هدف داشت، که آن هم استقلالیت تاجیکستان بود. اما در سال ۱۹۸۹ و ابتدای سال ۱۹۹۰ به محض بیش‌تر مردمی‌شدن و محبوبیت کسب‌کردن این جنبش، دست‌گاه امنیت «شوروی» پیشین در پی بدنام کردن این سازمان و رهبران دانش‌مند آن شد.

با وجود این‌همه تلاش‌های اداره امنیت شوروی، در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۹۰ «طاهر عبدالجبار» توانست با شکست‌دادن رقیب خود و آن هم منشی «حزب کمونیست» به پارلمان راه یابد. وی تابستان سال ۱۹۹۰ به پارلمان طرح اعلامیه استقلالیت تاجیکستان را پیشنهاد کرد. پارلمان آن وقت به این طرح اعلامیه صد درصد رعی مخالف داد. اما پس از یک سال، وقتی دیگر جماهیر شوروی استقلال خود را اعلان کردند، همین پارلمان نیز راهی‌ دیگر جز قبول پیشنهاد استقلال را نداشت.

به این ترتیب طرح پیشنهادی «طاهر عبدالجبار» در ماه سپتامبر سال ۱۹۹۱ بدون تحریر و اصلاح چون اعلامیه استقلالیت تاجیکستان پذیرفته شد. «طاهر عبدالجبار» پس از اجلاسیه ۱۶ شورای عالی تاجیکستان در «خجند» که مرحله دیگری از جنگ داخلی به‌دنبال آن آتش گرفت تاجیکستان را  ترک گفت و مدتی‌ در «موسکو»، «تهران» و سپس «بشکیک» به سر می‌‌برد. و در این مدت به «اتحاد مخالفین مسلح» دولت نپیوست و به تدریس در دانش‌گاه مشغول بود.

«شهاب الدین فرخ یار» دانش‌مند و خبرنگار از تهران می‌گوید، هرچند آقای «عبدالجبار» عاشق ایران بود، ولی‌ در زمانی‌ به آن‌جا رفت که شرایط به آن‌گونه نبود که به افکار‌شان سازگاری داشته باشد. وی افزود‌، «ایشان مجبور شده بود در بخش برون مرزی صدا و سیما ایران کار بکند. کسی‌ که با عشق زبان فارسی رفته بود آن‌جا، هر روز مقدار زیاد متن را از فارسی به روسی برگردان کند. فکر می‌کردم‌ ایشان دچار بازی سرنوشت شده است. آن رفته به جای که قرار بود قدر بیند در صدر نشیند. ولی‌‌ ایشان یک بار اعتراض نکرده، حرف ناشایسته نزد، نامه ننوشت.»

سال ۲۰۰۸ مریضی «طاهر عبدالجبار» خروج کرد و با اصرار دوستانش به تهران برای تداوی فرستاده شد. اما به انجام عمل جراحی راضی نشد. با همین به وطن بازگشت و در بهار سال ۲۰۰۹ در شمال تاجیکستان که زادگاهش نز آن جاست، دنیا را بدرود گفت.


 


دکتر آویده مطمئن‌فر‌/ رادیو کوچه

avideh@koochehmail.com

همان‌طور که در برنامه قبلی کوچه سلامتی گفته شد، حمله قلبی یک اورژانس پزشکی است. افراد معمولن به‌طور متوسط بعد از احساس نشانه‌های حمله قلبی سه ساعت صبر می‌کنند تا تقاضای کمک کنند. بسیاری از قربانیان حمله قلبی قبل از رسیدن به بیمارستان جان می‌سپارند در صورتی که هر‌چه زودتر قربانی حمله قلبی به بخش اورژانس بیمارستان برسد، شانس زنده ماندن بیش‌تری دارد. درمان فوری پزشکی نیز میزان آسیب به قلب در پی حمله قلبی را کاهش می‌دهد.

من می‌خواستم در این برنامه در مورد کمک‌های اولیه‌ای که واقعن می‌تواند جان یک فرد را نجات دهد صحبتی کرده باشم. البته در نظر داشته باشید که این برنامه و روش شرح داده‌شده در این‌جا به‌ هیچ‌عنوان جای‌گزین  آموزش احیا نیست. و فقط به‌منظور آگاهی‌رسانی و افزایش آگاهی نسبت به این‌که هر کسی می‌تواند با انجام این کمک‌های اولیه جان یک فرد را نجات دهد است. از آن‌جایی که اغلب حملات قلبی در مکان‌های عمومی اتفاق می‌افتند شما شاید بتوانید یک کار مهم انجام دهید.

اگر شخصی به‌طور ناگهانی نشانه‌های یک حمله قلبی را دارد و از هوش نرفته است، به او کمک کنید که بنشیند و آرامش خود را حفظ کند. هر تنگی را در لباس او شل کنید و اجازه دهید که استراحت کند. از او بپرسید که آیا برای درد در قفسه سینه از دارویی برای بیماری قلبی شناخته شده استفاده می‌کند و اگر پاسخ مثبت است، این دارو معمولن نیتروگلیسرین است که کافی است زیر زبان او قرارداده شود. اگر درد بعد از سه دقیقه بعد از استفاده از نیتروگلیسرین و استراحت نگذشت، فرد به کمک‌های اضطراری پزشکی نیاز دارد.

اگر شخص بی‌هوش است، و یا جواب نمی‌دهد، فورن اول به شماره کمک‌های اضطراری تلفن کنید و CPR (سی‌پی‌آر)، یا احیا قلبی را شروع کنید. اگر شما تنها هستید در صورتی که فرد بی‌هوش کودک باشد، اول برای دو دقیقه CPR سی پی آر را انجام دهید و بعد به شماره کمک‌های اضطراری تلفن کنید

اگر شخص بی‌هوش است، و یا جواب نمی‌دهد، فورن اول به شماره کمک‌های اضطراری تلفن کنید و CPR سی‌پی‌آر، یا احیا قلبی را شروع کنید. اگر شما تنها هستید در صورتی که فرد بی‌هوش کودک باشد، اول برای دو دقیقه CPR سی‌پی‌آر را انجام دهید و بعد به شماره کمک‌های اضطراری تلفن کنید. به هیچ‌عنوان مگر برای تقاضای کمک فرد را ترک نکنید و اجازه ندهید که شخص بیمار نشانه‌ها را انکار و شما را متقاعد کند که از تقاضای کمک‌های اضطراری چشم‌پوشی کنید. صبر نکنید تا ببینید علایم از بین می‌روند یا نه و چیز دیگری جز داروی نیتروگلیسرینی که برای آن شخص تجویز شده باشد به او ندهید.

CPR سی پی آر، مخفف احیای قلبی ریوی است. این عملیات اورژانس زمانی که تنفس خود شخص و یا ضربان قلب او در مواردی مانند حمله قلبی، شوک الکتریکی، یا غرق شدن ایستاده است نجات بخش است. احیا بخش مهمی از ABC اولین پاسخ است.‌ A برای ‌air، یعنی راه هوایی، B برای ‌breathing، یعنی تنفس، و C برای circulation  یعنی گردش خون.

احیای قلبی ریوی ترکیبی از نجات تنفسی و فشردن قفسه‌سینه است. نجات تنفس، رسیدن اکسیژن به ریه‌ها را فراهم می‌کند و فشردن قفسه‌سینه باعث گردش‌خون غنی از اکسیژن تا بازسازی ضربان قلب و تنفس موثر می‌شود. در هنگام برخورد با یک فرد که بی‌هوش است و دیگر نفس نمی‌کشد، زمان بسیار مهم است. اگر جریان خون متوقف شود، آسیب دایمی مغز در مدت چهار دقیقه یا مرگ می‌تواند در چهار تا شش دقیقه رخ دهد.

بنابراین بسیار مهم است که جریان خون و تنفس تا زمانی که کمک‌های پزشکی برسد ادامه داشته باشد. وقتی که کمک اطرافیان قبل از این که احیای پشتیبانی اضطراری برسد شروع می‌شود، احتمال نجات شخص به مراتب بالاتر است. با این وجود، زمانی که اکثر کمک های اضطراری ایست قلبی به محل وقوع حمله قلبی می‌رسند، معمولن متوجه می‌شوند که هیچ کس در حال انجام سی پی آر نیست.

در بزرگ‌سالان، دلایل عمده توقف ضربان قلب و تنفس عبارت‌اند از مصرف بیش از حد مواد مخدر، خون‌ر‌یزی بیش از حد، بیماری‌های قلبی‌، حمله قلبی یا اریتمی قلبی، عفونت در جریان خون یا سپتیسمی، صدمات و حوادث مختلف و نشانه‌های آن توقف تنفس به‌طور کامل و یا تنفس مشکل، از بین رفتن ضربان قلب و بی‌هوشی است.  در برخورد با شخصی که این نشانه‌ها را دارد، اول جواب گویی او را چک کنید. او را به آرامی تکان دهید و ببینید حرکت می‌کند یا با صدای بلند از او سوال کنید.

در صورت عدم پاسخ فورن تقاضای کمک کنید و یا از کسی بخواهید که با شماره کمک‌های اضطراری منطقه تماس بگیرد. اگر شما تنها هستید، خودتان با شماره کمک‌های اضطراری منطقه تماس بگیرد و اگر دست‌گاه AED در آن مکان وجود دارد حتا اگر مجبور به ترک فرد شوید با دنبال‌کردن دستورالعمل از آن استفاده کنید. اگر شانس این‌که فرد آسیب نخاعی داشته باشد، فرد را روی پشت خود بخوابانید و از چرخاندن سر و گردن او جلوگیری کنید.

با دو انگشت چانه او را بلند کرده و هم‌زمان با دست دیگر روی پیشانی او فشرده و راه هوایی تنفسی را باز نگه دارید. سعی کنید ببینید آیا فرد نفس می‌کشد، گوش خود را به دهان و بینی فرد نزدیک کنید و تکان خوردن قفسه سینه را نگاه کنید و یا تنفس او را روی صورت خود احساس کنید. اگر فرد نفس نمی‌کشد و یا به سختی نفس می‌کشد، دهان خود را محکم روی دهان او گذاشته، بینی او را با دو انگشت فشار دهید، سر او را به عقب خم کرده و دو نفس نجات به او بدهید.

هر نفس باید یک ثانیه طول بکشد و قفسه سینه را بالا بیاورد. بعد از آن، فشردن قفسه سینه را شروع کنید. پاشنه دست خود را روی قفسه‌سینه بین نوک سینه‌ها قرار دهید و دست دیگر خود را در روی دست اول قرار داده، بدن خود را به‌طور مستقیم روی بازوهای خود قرار دهید و قفسه‌سینه را ۳۰ بار بفشارید. این فشردن باید سریع و محکم باشد و قفسه‌سینه را پایین ببرد.

هر‌بار اجازه دهید که قفسه سینه به حالت اولیه برگردد. هر حرکت را بشمارید. به این سرعت: یک، دو، سه، چهار، پنج، شش، هفت، هشت، نه، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۳، ۱۴، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۴، ۲۵، ۲۶ ،۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰. و دوباره دو نفس نجات به او بدهید. قفسه‌سینه باید بالا برود. این کار را تا موقعی که کمک برسد ادامه دهید. اگر دست‌گاه AED وجود دارد هر‌چه زودتر از آن استفاده کنید. و اگر فرد دوباره شروع به نفس کشیدن کرد، او را در حالت مراقبت نگاه دارید و دوباره تنفس او را بررسی کنید تا کمک برسد.

اگر فرد به صورت طبیعی نفس می کشد یا سرفه می‌کند قفسه‌سینه او را نفشارید، زیرا انجام این‌کار ممکن است باعث ایست قلبی شود. به‌خاطر بسپارید، اگر شما تنها نیستید، یک نفر باید به‌دنبال کمک برود و نفر دیگر بدون صبر سی‌پی‌آر را شروع کند. ولی اگر تنها هستید، به محض این‌که دریافتید که شخص جواب نمی‌دهد، اول تقاضای کمک کنید و بعد به‌سرعت  سی پی آر را شروع کنید.

در موردی که قربانی کودک باشد، مخصوصن اگر تنها هستید، اول برای دو دقیقه سی‌پی‌آر را انجام دهید. به‌هیچ عنوان کودک را ترک نکنید، حتا برای تقاضای کمک مگر این که اول برای دو دقیقه سی‌پی‌آر را انجام داده باشید.

و اطمینان حاصل کنید که پاشنه دست شما در پایان سینه کودک نیست و هنگام فشردن قفسه‌سینه در حال فرو کردن اپاندیس اگزیفویید در شکم کودک نیستید.

برای انجام  سی‌پی‌آر بر روی کودکان فشار یک دست کافی است. تنفس نجات و فشردن قفسه‌سینه تا زمانی که کودک بهبود یابد یا کمک برسد باید ادامه داشته باشد. مگر در مواردی که شما یک متخصص سلامتی باشید، دنبال نبض نگردید. این کار فقط شما را از انجام کارهای مهم‌تر باز می‌دارد مخصوصن که در این شرایط پیدا‌کردن نبض بسیار مشکل‌تر است.

 

 

 

 

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

آیت‌اله هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام روز جمعه در مراسم بزرگ‌داشت «حماسه‌سازان جامعه پزشکی در دوران جنگ ایران وعراق» که در سالن همایش‌های روزنامه اطلاعات برگزار شد گفت: «همه باید تلاش کنیم اعتماد برخی از مردم را که به تردید افتاده‌اند برگردانیم.»

به گزارش خبرآنلاین، آیت‌اله هاشمی رفسنجانی اظهار داشت: «فداکاری‌های مردم در دوران جنگ ناشی از اعتماد آن‌ها به نظام بود که با عشق و اعتماد به قتل‌گاه رفتند. ما از این سرمایه و اعتماد در همه مبارزات استفاده کردیم و تا این اواخر از آن استفاده می‌نمودیم.»

وی شرایط جامعه را بر وضعیت اعتماد مردم موثر دانست و بر ضرورت حضور مردم در صحنه بیش از گذشته تاکید کرد. وی افزود: «فریب‌کاری‌ها موقت است، آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بی‌خودی مصرف کردن که مردم می‌فهمند یک بازی است و بیت‌المال را به غارت بردن برای خرید چند رای و امثال این چیزها دیگر در مردم جواب نمی‌دهد. حتا اگر مردم نیاز داشته باشند این پول را می‌گیرند، ولی لعنت‌شان هم می‌کنند.»

رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرد: «اگر بخواهیم امروز یک حرف درستی بزنیم و نصیحتی انجام بدهیم آن است که نظام و به طور کلی همه باید تلاش کنیم که اگر اعتماد بخشی از مردم از بین رفته و به تردید افتاده‌اند اعتماد آن‌ها را برگردانیم و صفای بین دولت و مردم، نظام و مردم و حکومت و مردم را ایجاد کنیم. این کار آسان‌تری است چون مردم آگاه آسان‌تر برمی‌گردند و لجبازی نمی‌کنند به‌شرط آن‌که واقعیت را ببینند.»

این عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان این‌که نکته اساسی و مهم آن دوران اعتماد مردم به انقلاب بود، گفت: «بعد از عزل بنی‌صدر وحدتی در جامعه به‌وجود آمد، به‌طوری‌که مردم با اعتماد و عشق به نظام و با دست خالی و امکانات کم در صحنه حضور داشتند. حضور مردم در صحنه ضعف ارتش و کمبود سپاه را حل کرد و مردم بسیج عمومی را تشکیل دادند و نیروهای مردمی در جبهه‌ها حاضر شدند. در واقع نقطه قوت ما در جنگ داوطلبان دفاع بود.»

 


 


خبر / رادیو کوچه

سر‌لشکر عمر سلیمان معاون سابق رییس جمهوری برکنار شده مصر در جریان بازجویی از وی، حسنی مبارک را متهم کرد به‌طور مستقیم در کشتار معترضان مصری دست داشته است. عمر سلیمان تاکید کرد، هر آن‌چه طی روزهای اعتراضات در میدان تحریر به وقوع پیوست با آگاهی قبلی حسنی مبارک و به دستور او انجام گرفته است‌.

به گزارش روزنامه مصری الاخبار، روز پنج‌شنبه سرلشکر عمر سلیمان تاکید کرد که حسنی مبارک از شلیک به‌سوی تظاهر‌کنندگان و کشتن آنان آگاهی کامل داشته است‌. سلیمان افزود حسنی مبارک شخصن از نیروهای امنیتی و مسلح خواسته بود، تظاهرات را به هرشکلی متفرق ساخته و به کنترل خود درآورند‌.

معاون سابق رییس جمهوری مصر تاکید کرد که مسوولان امنیتی تمام اخبار مربوط به حوادث اعتراضات را لحظه به لحظه به حسنی مبارک گزارش می‌دادند. وی تصریح کرد: «من همه گزارش‌ها را به العادلی وزیر کشور ابلاغ می‌کردم و او نیز به نوبه خود آن‌ها را به حسنی مبارک انتقال می‌داد‌.»

وی در ادامه افزود: «حسنی مبارک گزارش تیراندازی به تظاهر‌کنندگان و کشته شدن برخی از آن‌ها را دریافت کرد ولی هیچ‌گونه عکس‌العملی از خود نشان نداد‌.»

عمر سلیمان که یکی از شخصیت‌های برجسته نظام سابق بود، برای مدت زمانی طولانی مسوولیت دست‌گاه اطلاعات و امنیت مصر را بر عهده داشت‌. وی در یکی از لحظات تاریخی در مصر پیام برکناری حسنی مبارک را اعلام کرد‌.

 

بیشتر بخوانید:

«مصر گذرگاه رفح به غزه را بازگشایی می‌کند»

 


 


محمد نوری‌زاد نویسنده و کارگردان ایرانی که در جریان حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ و در پی نامه‌هایی به رهبر جمهوری اسلامی بازداشت و ماه‌ها در انفرادی و قرنطینه زندان اوین نگه‌داری شده نامه‌ای را خطاب به میرحسین موسوی منتشر کرده است.

متن این نامه در پی می‌آید:

سید سلام‌،

چه خوب که می‌شود بدون هیچ دخل و تصرف در اوزان آسمانی آدمیان‌، تو را با همین مختصر خطاب کرد‌:

«سید‌، سلام»

به ما بگو حال و احوال هم‌بندی‌ات چگونه است‌؟ امید که به همین زودی‌، بند از دست و پای تو و هم بندی‌ات بگسلد‌، و ما شما را مثل سابق‌، در کنار مردم دربندخود ببینیم. و باز به امید روزی که بند از دست و پای مردم ما نیز بگسلد، و راه برای رشد مردمی که سال‌ها از رشد‌، باز داشته شده‌اند‌، هموار گردد.

تو، سید عزیز، باید، آری باید، طعم بند را می‌چشیدی. و با رگ و پی‌ات‌، با درد و داغ مردم دربند، می‌آمیختی‌.

از این پس‌، هم تو‌، و هم همسرت‌، هرکجا اگر سخن از آزادی بگویید، و یا هرکجا از حقوق فردی و جمعی مردم سخن به میان آورید‌، حتمن به سمت و سویی اشاره می‌کنید که همان‌جا کانون آسیب‌ها و کاستی‌های مکرر ماست‌. جایی که مردم ما‌، دراین سال‌های پس از انقلاب‌، مرتب بدان انگشت می‌نهاده‌اند و برآن تاکید می‌ورزیده‌اند و نگاه ما و شما و جهانیان را بدان سو می‌خوانده‌اند و ما و شما‌، درک درستی از آن نداشته‌ایم‌. و یا بنا به مصالحی که تمامی نداشت‌، از تماشای فاجعه‌ها رو می‌گردانیده‌ایم .

تو اما‌، سید عزیز، مگر چه می‌گفتی و یا چه می‌خواستی که از چهار اطراف‌، برتو و براطرافیان تو سنگ باریدند‌؟ وحضور تو را درکانون قدرت برنتافتند؟

تو می‌گفتی:

با رمالی و کف‌بینی و هاله‌ی نور و اوهامی چون مدیریت برجهان نمی‌شود کشور را اداره کرد. روزی که در «بند دو الف» زندان اوین‌، سرکرده‌ی رمالان دولت را به بند مجاور من منتقل کردند، من از غربت سیادت تو به گریه افتادم‌. تو‌، افق‌هایی را نشان ما می‌دادی که از چشم ما پنهان بود‌.

تو می‌گفتی‌:

یک بار و برای همیشه باید از رویه‌ی جاری و متداول پرونده‌سازی‌، و ورود به حوزه‌های خصوصی مردم دست شست‌. من خود شخصن در زندان اوین‌، دریافتم که خندیدن به حریم خصوصی مردم‌، و ورود هماره و بی‌دلیل و غیرقانونی به این حریم‌، زنگ تفریحی است که جماعتی از ما بدان معتاد شده‌ایم و در آن هوا حتا تنفس می‌کنیم‌.

تو می‌گفتی‌:

دست دزدان را باید از کیسه‌ی مردم بیرون کشید‌.

تو می‌گفتی‌:

نمی‌شود‌ دست یک دزد بی‌نشان را به ساطور قانون سپرد و دست دزدان صاحب‌نامی چون رییس جمهوری و معاون اول او را واگشود. درزندان بودم که نامه‌ی آقای توکلی به رییس قوه‌ی قضاییه مبنی بر دزدی‌های کلان معاون اول رییس جمهوری را دریکی از روزنامه‌های رسمی کشور خواندم‌. مگر خود من چیزی غیر از این به رییس قوه‌ی قضاییه نوشته بودم که من اکنون در زندان باشم و آقای توکلی درمجلس؟ این دوگانه‌نگری به قانون درامتداد همان یک بام و دو هوایی است که خود ما ردش را در آژانس انرژی هسته‌ای نشان مردم دنیا می‌دهیم و ناله سر می‌دهیم‌. که‌: ای مردم جهان‌، می‌بینید آمریکای جهان‌خوار به انرژی هسته‌ای ما و انرژی هسته‌ای اسراییل چگونه با دو روی‌کرد مغایر می‌نگرد‌؟

تو می‌گفتی‌:

ورود سپاهیان و نظامیان‌، طبق قانون به عرصه‌های سیاسی و اقتصادی ممنوع است‌. درست همان عرصه‌ای که امروزه در تعلق محوری دوستان ‌ما بوده و هست‌. عقل جمعی‌، درست تشخیص می‌داده است که اسلحه به‌دستان اگر به هر عرصه‌ای ورود کنند‌، بدیهی‌ست که دیگران از آن عرصه‌ها گریز خواهند کرد‌. که در این ورود مسلحانه و گریز هراسناکانه‌، نه سلامتی برای رفتار سیاسی ما باقی خواهد ماند و نه سلامتی در حوزه‌های اقتصادی‌، و نه هیچ سلامتی در هیچ حوزه‌ای‌. در دوسال گذشته‌، درست پیش چشم مردمان دنیا‌، همین خود ما نشان همه دادیم که چگونه می‌شود پوست از تن قانون درید و همان پوست دریده شده را برتن هر کودن دل‌خواه کرد‌.

تو می‌گفتی‌:

وقتی با اشاره به تاریخ‌، و حکومت امام علی‌، رقیبان خود را بی‌هیچ تخفیفی در صف خوارج نهروان جا می‌دهیم و با همین تطبیق هردمبیل، دنیا را برسر رقیب خود آوار می‌کنیم‌، ابتدا باید علی بودن خود را ثابت کنیم‌. وگرنه هرکسی می‌تواند بدین ریسمان آویخته از تاریخ دست ببرد و با اشاره به خوارج نهروان‌، سرضرب‌، جای‌گاه علی را برای خود بلوکه کند‌.

تو می‌گفتی‌:

همه در برابر قانون یک‌سان‌اند . و روی کلمه‌ی «همه»، تاکید می‌کردی . که یعنی بدون استثنا‌! و یعنی‌: قانون‌، به رهبر و رییس جمهوری و همه‌ی رییس‌ها از یک طرف‌، و یک روستایی از طرف دیگر‌، به یک چشم می‌نگرد‌. درست همان نگرش امام علی‌. و درست همان نگرشی که در قانون اساسی ما هست و ما از اساس بیرونش کشیده‌ایم و به قهقرایی دور و نا‌پیدا پرتابش کرده‌ایم تا کسی سراغش را نگیرد‌. ما با غرور بر منبرها از امام علی و آن یهودی گمشده در تاریخ یاد می‌کنیم که به قاضی‌القضات خود امام علی مراجعه می‌کنند و امام علی‌– شکست خورده‌– از آن محکمه خارج می‌شود‌. و در این زمان‌، آن‌چنان هیبتی از عدالت افراخته‌ایم که‌: حتا تجسم طرح شکایت یک روستایی بی‌نشان و آسیب‌دیده‌، از رهبرمان یا از  رییس جمهوری، یا از هر رییس صاحب‌نام ، خنده‌دار یا‌: کفرآمیز تلقی می‌شود‌.

تو می‌گفتی‌:

باید غبار غلیظ نشسته بر چهره‌ی قانون را زدود و قانون را از زیر پای مجریان قانون بدر کشید و سرجای بایسته‌اش نشاند‌.

تو می‌گفتی‌:

چهره‌ی مخوفی که ما و بزرگان و حکومتیان از دین پرداخته‌ایم ، هیچ ربطی به ذات دین ندارد‌. که دین‌، هرچه دارد‌، جز زیبایی نیست و زشتی‌های نشسته به چهره‌ی ‌آن‌، فضولاتی است که خود ما  به آن افزوده‌ایم‌.

تو می‌گفتی‌:

در پیش‌گاه قانون‌، اقلیت سنی و مسیحی و زردشتی و یهودی و حتا کافران کمونیست، همان حقوقی را دارند که اکثریت شیعه‌. این وعده‌ها را ما‌، در روزهای آغازین این نظام ، به مردم خود دادیم و رای آری آنان را ربودیم و بلافاصله بعد از کسب رای‌، بنای ناسازگاری با مردم خود را پی‌نهادیم.

تو می‌گفتی‌:

باید به روی ایرانیان آواره و قهر کرده و عبوس و عصبانی آغوش گشود و نازشان را کشید و به‌خاطر سال‌ها بد اخلاقی‌، از آنان دل‌جویی کرد و به میهن بازشان آورد‌. تو می‌گفتی‌: نخبگان فراوانی که به هر دلیل به ما پشت کرده‌اند و راهی هر کجا غیر از وطن خود شده‌اند‌، حراج ظالمانه‌ی استعداد‌ها و سرمایه‌های این سرزمین بحران زده‌اند‌.

تو می‌گفتی‌:

ادبیات هتاکانه و بی‌شرمانه و وقیحانه و دهشتناک رسانه‌های ملی و حکومتی را باید روفت‌، و به جای آن ادب انسانی را برکشید‌.

تو می‌گفتی‌:

اگر ریسمان دزدانی چون معاون اول رییس جمهوری را بگیریم و بکشیم، بزرگان و صاحب منصبانی به صحنه آورده می‌شوند که هم اکنون برمسندهای به‌ظاهر زوال ناپذیر خویش آرمیده‌اند و سردر اموال مردم فرو برده‌اند‌. و می‌گفتی‌: به محض افشای دزدی‌های آنان‌، بزرگان مخفی شده‌، مفتضحانه از اریکه‌های دروغین‌شان به زیر می‌غلتند‌.

تو می‌گفتی‌:

عنوان و درشتی عنوان آدم‌ها، نباید برای آنان مصونیت ایجاد کند‌. و می‌گفتی‌: آد‌م‌ها هرچه از پله‌های یک مسندبالاتر می‌روند ، پاسخ‌گویی و شفافیت عمل‌کردشان باید بیش‌تر باشد‌.

خلاصه سید عزیز،

تو ازهمین‌ها می‌گفتی که طرف مقابل‌، تو را برنتافت‌. چرا که طرف مقابل‌، اتفاقن بنا برهمین ویژه خواری‌ها و ویژه سالاری‌ها داشته و دارد‌. از همان ابتدا هم معلوم بود که مواضع مته‌گون تو، و حضور نامحرم تو در خلوت غارت‌گری آنان، تحمل‌شدنی نیست.

تو می‌گفتی‌:

اگر یک شهروند بی‌نشان‌، تقاضای حساب‌رسی از خلوت‌گاه مالی شهرداری و ادارات و وزارت‌خانه‌ها و ریاست جمهوری و آستان قدس رضوی و بنیاد مستضعفان را داشت‌، نباید آن شهروند بی‌نشان را‌، و زن و بچه و خویشاوندان او را «پودر» کرد.

تو می‌گفتی‌:

طبق آیه‌های قرآن‌، کشتن یک نفر بی‌گناه ، به‌مثابه کشتن همه‌ی مردم روی زمین است‌. و می‌گفتی‌: ما با قتل‌های زنجیره‌ای‌، و قتل‌های بی‌سرو صدای دیگر، هزاران بار‌، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده‌ایم‌. و می‌گفتی‌: یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید‌، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده‌ایم‌، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست‌.

سید عزیز‌، می‌گفتی‌: ما با قتل‌های زنجیره‌ای‌، و قتل‌های بی‌سرو صدای دیگر، هزاران بار‌، بشریت را به اسم اسلام ازپا درآورده‌ایم‌. و می‌گفتی‌: یک چنین خوی و خصلتی اگر از هر کشور و تمدنی برآید‌، از ما که به شوق شهد دین خدا کام گشوده‌ایم‌، پذیرفتنی که نیست، بخشودنی نیز نیست‌.

سیدعزیز ، گذران شب‌ها و روزهای حصاری را که در آن گرفتاری‌ شماره کن و انگشت بر روزی بگذار که سرفراز‌، از میان بندهای گسسته‌، پای بیرون می‌گذاری‌.

سنگینی دیو سیرتی رسانه‌های وقیح حکومتی را برشانه‌های خودشان وابگذار، که آنان در ابراز فهمی که لابد از دین خدا برداشته‌اند‌، عکس سربرهنه‌ی همسر تو را برصفحه ی اصلی پرده‌ی نقالی خود گذاردند‌. ما اما‌، از آبشار آسمان فهم، آموخته‌ایم که سربرهنگی را بر: برهنگی فهم ، و بر: بی‌فهمی و جهلی که چهره‌ی کریه خود را بزک کرده‌، شرف و برتری بدهیم‌. ما‌، با خزیدن به سایه‌ی سلامت و درستی ایمان همسر تو‌، خود را در پناه پاکی‌ها و شایستگی‌ها می‌بینیم‌. درست همان سلامتی‌ که بسیاری از مدعیان امروزین دین از او بی‌نصیب و بی‌بهره‌اند‌.

سید عزیز،

زمان ، مرگ پدر شریف تو را به تعویق انداخت‌. او می‌توانست سه سال پیش از دنیا برود‌. او زنده ماند تا تو را درحصار کسانی ببیند که خود‌، آنان را درسال‌های تلخ و تاریک پهلوی پناه داده بود‌.

سرت سلامت سید،

به خودت‌، به همسرت، و به مردمی که چشم به راه تو‌اند‌، نیک بنگر! جماعتی‌، به زعم خود، آبروی تو را زیر پا نهادند و برآن پای کوفتند. آنان‌، نابینا‌تر از آنند که برکشیده شدن تو را و آبروی تو را ببینند و باور کنند‌.

سید عزیز،

چشم به راه توایم‌. هم‌پای روزگار. که او نیز با بازی‌های پنهان و آشکارخود‌، چشم به راه توست.

تا ده سال دیگر‌، بیست سال دیگر‌، بسیاری از کسانی که با فهم تو گلاویز شدند‌، هم‌چون خود تو به دیار باقی خواهند شتافت‌. و دنیارا‌، با همه‌ی اطوارش‌، برای آیندگان باقی خواهند گذارد‌. آیندگانی که بنا ندارند سربه انبان فریب فرو برند و از آن سیر بخورند‌. آیندگانی که برباورهای درست خانه خواهند ساخت. و بسیاری از فضولات فکری و اعتقادی امروز ما را دور خواهند ریخت‌. و به ناب فهم و عقل و عشق‌، دست خواهند برد‌.

بدا به حال من‌، که از همین امروز، در رکاب فهم و عقل و عشق نباشم.

من، همین‌جا، از موضع یک کوچک‌تر ناپیدا‌، از رهبر محترم جمهوری اسلامی ایران، تقاضا می‌کنم به یمن خاطره‌های خوب و صادقانه‌ای که از تو و پدرشریف تو دارند‌، تو را‌، همسرت را‌، و جناب کروبی را‌، از حصار بدرآورند.

مردی که غریبانه‌، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر‌، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت‌اله سحابی‌، اکنون، با نفس‌های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را‌، میزان شعور ما را، ومیزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است

فرمان آزادی شما توسط ایشان‌، قطعن برمقبولیت ایشان خواهد افزود و فضا را برای گشایش هرچه بیش‌تر خواهد گشود. ما با هر تعدادی که داریم‌، سیزده ملیون‌، کم‌تر یا بیش‌تر‌، مصرانه این تقاضا را به آستان رهبرمان تقدیم می‌داریم و ابراز بزرگواری ایشان را انتظار داریم‌. چرا که اصرار برتداوم حبس و حصار شمایان‌، هرگز به نفع نظامی که ضرورت بقایش را شعار می‌دهیم نیست‌. انتظار ما از رهبر عزیزمان مدیریت بر بحرانی است که چون سیل به سمت ما هجوم می‌آورد‌. بحرانی که اگر صبوری‌اش سرآید‌، نه اسلحه خواهد شناخت و نه چیزی به اسم اسلام‌. و قطعن همه‌ی ما را خواهد روفت و به دره‌ای بی‌انتها در خواهد انداخت‌. بحرانی که زنگ هشدارش در کشورهای منطقه به صدا در آمده است و ما متعمدانه اما نابخردانه‌، با روی‌گردانی از عبرت‌پذیری‌، خود را از مسیر آن بدر می‌بریم‌.

سید عزیز ،

پنج‌شنبه‌ی هفته‌ی گذشته‌، با هزار مکافات‌، و البته با هم‌راهی و هم‌کاری و تصویربرداری لحظه به لحظه‌ی حراست بیمارستان مدرس‌، به دیدن مردی رفتم که سال‌ها‌، در آن رژیم و در این  رژیم‌، زندانی بوده است‌. مردی که اکنون‌، نفس‌های پایانی عمر پرفراز و فرود خود را فرو می‌برد و برمی‌آورد‌.

مردی که غریبانه‌، چشم بردنیای پرفریب، و فریب کاری امثال من، بسته است تا همان چشم را چند روز دیگر‌، به محشری از آسمان خدا بگشاید. عزت‌اله سحابی‌، اکنون، با نفس‌های پایانی عمرخود، میزان فهم ما را‌، میزان شعور ما را، و میزان درستی دین و انسانیت و آزادگی ما را به احتجاج آورده است‌.

این روزها ، چه خوب که اخبار بیماری و درگذشت یک فوتبالیست در رسانه‌های ما تاب خورده و همه‌ی حساسیت‌ها و حیثیت رسانه‌ای و مملکتی ما را متاثرساخته است. و چه بد‌، که عزت‌اله سحابی‌، بی‌سرو صدا، رخت از این دنیا بر می‌بندد، تا دنیا را‌، با همه‌ی وسعتش‌، برای ما باقی گذارد. او اگر به‌جای سیاست در آن دوران تاریک‌، می‌رفت و به کار دیگری روی می‌برد‌، با استعدادی که داشت‌، امروز رسانه‌ها‌، اخبار ضربان قلب ثانیه به ثانیه‌ی او را رصد می‌کردند‌. ما اما با اطلاق جاسوسی و وطن‌فروشی‌، او را و دیگرانی چون او را فرو کوفتیم تا خود بر فراز آییم‌. بربالین او‌، به چهره‌ی رنجور و فرسوده و بیمار و چشمان بی‌فروغ او که نگریستم، این چند جمله را از او دریافتم‌:

ای همه‌ی دنیا خواهان،

دنیا به کامتان!

من راه خویش برگزیده‌ام‌،

و در کشاکش این راه،

بندها را‌،

با مرگ خود، بریده و رفتم‌.

دنیا برای شما.

سیراز آن بخورید.

سخت که سیر شدید،

حالا کمی بیاندیشید.

کار سختی‌ست‌، نه؟

به این بیاندیشید که‌:

مرگ شما نیز در راه است‌.

سید عزیز‌،

زمان با شتاب‌، به نفع تو و سلامت تو و سلامت راه تو سپری می‌شود‌. تو قطعن، سرفراز فردایی هستی که‌: جهان هستی‌، برای تو تدارک دیده است‌. من از این در شگفتم که‌: تو‌، و همسرت‌، در بند باشی‌، و آنانی که شیر نفت بی‌زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده‌اند و قربته‌الی‌الله مشغول بالا کشیدن سرمایه‌های بی‌بازگشت این مردم‌اند‌، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت‌زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند‌. عجبا که ما تو را به جرم‌های احمقانه‌ای متهم کردیم و در دادگاه‌های تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده‌ی خود‌مان نیز اقدام کردیم‌. باورم براین است که سید عزیز‌، بسیاری از بزرگان صاحب نام و انقلابی ما و نمایندگان ما و دست‌گاه قضایی ما‌، در نسبت با تو و همسرت و آقایان خاتمی و کروبی و حرکت معترضانه‌ی مردم‌، و خون‌هایی که به ناحق در این دوسال ریخته شد‌، به آن‌چنان آزمونی از آزمون‌های الهی در افتادند که جز روسیاهی برای آنان نمانده است‌. در فردایی که همین نزدیکی‌هاست‌، ما و تاریخ و جهانیان‌، تماشاگر این روسیاهی دسته‌جمعی خواهیم بود‌. و البته تماشاگر رو سپیدی شمایان‌. صبور باش دوست ما‌. صبور‌.

من از این در شگفتم که‌: تو‌، و همسرت‌، در بند باشی‌، و آنانی که شیر نفت بی‌زبان ملت ما را به جیب مبارکشان متصل کرده‌اند و قربته‌الی‌الله مشغول بالا کشیدن سرمایه‌های بی‌بازگشت این مردم‌اند‌، آزادانه برسر مسندهای این کشور حسرت‌زده جولان بدهند و در خلوت خود به ریش ما بخندند‌. عجبا که ما تو را به جرم‌های احمقانه‌ای متهم کردیم و در دادگاه‌های تشکیل نشده محکومت کردیم و به اجرای حکم خود فرموده‌ی خود‌مان نیز اقدام کردیم‌.

سید‌، سرت سلامت و آسیب از تو دور‌. ما و همه‌ی مردم‌، چشم به بیت رهبرمان می‌دوزیم تا به یک اشاره‌ی حضرت ایشان‌، راه آزادی بر شمایان گشوده شود‌. گرچه چشم ما‌، پیش‌تر به آسمان خداوند است‌. تا مگر ما را از بارش برکاتش متنعم سازد‌. که سرزمین فلک‌زده‌ی ما‌، امروز، بیش از هر زمان دیگر، به این برکات محتاج است . آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می‌شنوند؟ این ما ییم و فریاد تقاضامندی ما‌. ما مگر چند نفریم‌؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ‌. و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می‌کوبند‌. آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟

آیا رهبر گرامی ما صدای ما را می‌شنوند؟ این ما‌ییم و فریاد تقاضامندی ما‌. ما مگر چند نفریم‌؟ حداقل سیزده ملیون نفر. و جمعیتی به کثرت تاریخ‌. و آرزوهایی که برای برآورده شدن پای می‌کوبند‌. آیا ما همین امروزها خبر خوبی از بیت ایشان خواهیم شنید؟

خدایا خامنه‌ای ما را محافظت کن‌. ما به مهربانی او بیش‌تر نیازمندیم‌.

با احترام و ادب‌: محمد نوری‌زاد ۵/۳/۹۰


 


خبر / رادیو کوچه

در پی حوادث اخیر سوریه مسوولان این کشور برخی از کانال‌های تلویزیونی کشورهای عربی از جمله العربیه و الجزیره را به هم‌سویی با دشمنان دمشق به‌ویژه اسراییل متهم کرده‌ا‌ند.

مسوولان امنیتی سوریه در ورودی «دانش‌گاه بعث» در شهر حمص پلاکاردی با تصویر پرچم اسراییل و آرم برخی شبکه‌های عربی که اخبار اعتراضات سوریه را پوشش می‌دادند زیر پای عابران قرار دادند.

براساس این گزارش نیروهای امنیتی سوریه بر این باورند که دانش‌جویان با پا گذاشتن روی این پلاکارد که آرم شبکه‌های تلویزیونی العربیه و الجزیره را در بر دارد، وفاداری خود را به رژیم سوریه ایفا نمایند.

به گفته ناظران سیاسی این نوع شیوه‌ی برخورد با رسا‌نه‌های گروهی جهان «بیان‌گر باوری است که رژیم سوریه برای توجیه سرکوب اعتراضات و سرپوشی جهت تحریف خواست‌های معترضان است.»

گفتنی است که سوریه تنها به خبر‌گزاری جمهوری اسلامی، روسیه و چین اجازه فعالیت در این کشور داده است.

 

بیشتر بخوانید:

«از مواضع حمایتی ایران در قبال سوریه قدردانی می‌کنیم»


 


جمعه  ۶خرداد ۹۰ /  ۲۷می  ۲۰۱۱

note3اجرا: دامون

note3استودیو: دامون

note3تقویم تاریخ

note3روزنگاشت-  «گزارش یک زندگی» – محبوبه شعاع

note3گفت‌و‌گوی رادیو بین‌المللی فرانسه –  «آمار دقیقی از وکلای بازداشتی در دست نیست» – فواد روستایی

note3بخش اول خبرها

note3طنز در پزشکی – «‌سه‌شنبه‌ها با حوری» – (قسمت چهل‌و‌هفتم)

note3تماشاخانه کوچه – «میک‌مکز» – پویا

note3مجله جاماندگان – «شعر مولانا را به ما تحویل بدهید، تحویل بدهید،…» – شراره سعیدی

note3گزارشی از تاجیکستان – «طاهر عبدالجبار، معمار استقلال تاجیکستان» – کیو‌مرث

note3کوچه سلامتی – «‌کمک‌های نجات دهنده‌« – آویده مطمئن‌فر

note3بخش دوم خبر‌ها


 


خبر / رادیو کوچه

روز جمعه، بر اساس گزارش‌های منتشر شده در رسانه‌های داخلی ایران، معاون اجرایی رییس جمهوری اسلامی و سرپرست نهاد ریاست جمهوری اتهاماتی را که در خصوص مسایل مالی در زمان ریاست سازمان میراث فرهنگی علیه او عنوان شده رد کرده است.

به گزارش ایرنا، آقای بقایی آن‌چه را که «شایعه‌پراکنی و انتشار مطالب بی‌اساس» خوانده مورد انتقاد قرار داده و اتهام سو‌استفاده مالی در سازمان‌های تحت سرپرستی خود را نادرست دانسته است. حمید بقایی، رییس سابق سازمان میراث فرهنگی، اواخر فروردین سال جاری با دریافت دو حکم جداگانه از محمود احمدی‌نژاد، به سمت‌های معاون اجرایی رییس جمهوری و سرپرست نهاد ریاست جمهوری منصوب شد و در حال حاضر، دبیر شورای هماهنگی امور مناطق آزاد و ویژه اقتصادی کشور هم هست.

آقای بقایی که در سمت سرپرست نهاد ریاست جمهوری، جانشین اسفندیار رحیم‌مشایی، رییس دفتر آقای احمدی‌نژاد شده بود، هفته گذشته، با معرفی رییس جدید سازمان میراث فرهنگی، از این سازمان کناره گرفت. معاون اجرایی رییس جمهوری، که از او به عنوان یکی از نزدیکان آقای مشایی و از اطرافیان مورد اعتماد محمود احمدی‌نژاد نام برده شده، اتهام سو‌استفاده مالی در طرح ساخت تالارهای بین‌المللی منطقه آزاد کیش را تکذیب کرد.

به گزارش برخی رسانه‌ها و سایت‌های اینترنتی، یک شرکت نزدیک به آقایان مشایی و بقایی، در سمت‌های رییس و دبیر شورای هماهنگی امور مناطق آزاد و ویژه اقتصادی کشور، با ترک تشریفات مناقصه، یک طرح چهارصد و پنجاه میلیارد تومانی را به یک شرکت ایرانی واگذار کرده‌اند.

حمید بقایی با تکذیب «شایعات و اکاذیب مختلف» در مورد این طرح، گفته است که این خبر در «برخی رسانه‌ها و شبه رسانه‌های داخلی منتشر شد که متاسفانه به عنوان یک خوراک مناسب تبلیغاتی، مورد سو‌‌استفاده رسانه‌های بیگانه و ضد انقلاب قرار گرفت.»

محمود احمدی‌نژاد در مراسم معارفه رییس جدید سازمان میراث فرهنگی و گردش‌گری گفته بود که «عده‌ای می‌گویند سازمان میراث فرهنگی و گردش‌گری مجوز ساخت هتل می‌دهد و این را جرم تلقی می‌کند که اگر این اقدام جرم است ما به آن افتخار می‌کنیم.» اما معاون اجرایی رییس جمهوری گفته است که خبر انعقاد قرارداد سازمان منطقه آزاد کیش به مبلغ چهارصد و پنجاه میلیارد تومان «اساسن دروغ است و چنین قراردادی وجود خارجی ندارد.»

آقای بقایی افزود: «تقاضای من این است که رسانه‌ها نسبت به این موضوع هوشیار و دقیق باشند و هر حرف، شایعه و یا مطلب بدون سند و مدرکی را منتشر نکنند» و هشدار داد که چنین اقدامی به منافع ملی ایران صدمه می‌زند.

وی هم‌چنین به خبر منتشر شده در یک سایت خبری اشاره کرد که گفته بود اسفندیار رحیم مشایی، در زمان تصدی ریاست سازمان میراث فرهنگی در سال ۱۳۸۶، یک میلیارد و سی‌صد میلیون تومان از اعتبارات مصرف نشده این سازمان را به جای بازگرداندن به خزانه، به مصارف دیگر رسانده که اقدامی غیرقانونی بوده است.

آقای بقایی گفت که در مورد اعتبارات دست‌گاه‌های دولتی، دو قانون وجود دارد که یکی شامل موسسات آموزشی و تحقیقاتی و دیگری شامل سایر دست‌گاه‌ها است و براساس قانون اول، الزامی به واریز مانده اعتبارات سال قبل به خزانه نیست و افزود که تا سال ۱۳۸۶، سازمان میراث فرهنگی مشمول این قانون بوده است.

معاون اجرایی رییس جمهوری در مورد مصرف این اعتبار نیز گفت: «آیا آقای مشایی این اعتبارات را به خانه برده و یا خلاف مقررات توزیع کرده است؟ اتفاقن یکی از محل‌های پرداخت نیز همین خبرگزاری فارس بوده که خبر هزینه محل مانده مصرف نشده را منتشر کرده است.»

مصاحبه آقای بقایی در حالی انتشار یافته که در پی گزارش‌های مربوط به اختلاف بین محمود احمدی‌نژاد و آیت‌اله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی در مورد برخی انتصابات دولتی، برخی از رسانه‌ها و شخصیت‌های حکومتی و مذهبی، که پیش‌تر از حامیان آقای احمدی‌نژاد محسوب می‌شدند، دولت را به شدت هدف انتقاد قرار داده‌اند.

بسیاری از این منتقدان نحوه برخورد آقای احمدی‌نژاد را ناشی از تاثیرپذیری از آقای مشایی و نزدیکان او، از جمله آقای بقایی، دانسته‌اند و از آنان با عنوان رهبران جریان انحرافی نام برده‌اند.

 

بیشتر بخوانید:

‫«بنا نیست مجلس در دست رییس جمهوری باشد»‬


 


«با تمام وجود خواستار تغییر وضعیت موجود در ایران و مشارکت در روند این تغییر هستیم اما هیچ افق مشخص و نوید بخشی در برابر خود نمی یابیم. چه باید کرد؟».  متنی که در پیش رو دارید با عنوان «منشور توافقات» در پاسخ به این خواست عام توسط جمعی از جوانان و دانشجویان ایرانی خارج کشور که  تحت عنوان «شبکه ی ارتباطی دیالوگ» فعالیت می کنند نوشته شده است. اما «منشور توافقات شبکه ی ارتباطی دیالوگ» چگونه می‌تواند پاسخی برای پرسش «چه باید کرد» باشد؟

پرسشی که امروز بیش از هر زمان دیگری به شکل فراگیر در بین ایرانیان چه در داخل و چه در خارج کشور مطرح شده است. مسلمن هر فرد و یا مجموعه‌ای از افراد پاسخ و کنش ویژه‌ی خود را در برابر این پرسش داشته و خواهد داشت. پاسخی که اعضای دیالوگ برگزیده‌اند از طرفی به طور مشخص با بی‌عملی و سکون و سر‌سپردن به تقدیر، متفاوت و متمایز است و از طرف دیگر به دلیل شرایط عینی که اعضای فعلی شبکه در آن قرار دارند (به عنوان مثال اقامت در خارج کشور، فعالیت غیرحرفه ای و پاره وقت سیاسی)  نمی‌تواند  تا حد کنش مستقیم سیاسی در ایران (حضور در خیابان، سازمان دهی مبارزات و غیره) پیش برود. در این میانه اما می توان با افراد و گروه‌هایی که دغدغه‌های سیاسی- اجتماعی مشترکی دارند، همراه شد و به فعالیت متمرکز و هدفمند سیاسی- اجتماعی در سطحی گسترده پرداخت. شیوه‌ای از مبارزه و مقاومت جمعی که به ویژه در ۲ سال گذشته در بین گروه‌ها و شبکه‌های مختلف در داخل و خارج ایران در پیش گرفته شده است.

اما ویژگی تا حدی متمایز کننده‌ی دیالوگ نگاه ویژه‌ای است که به چگونگی این همراهی و اشتراک دارد: باور به اینکه بستر و ظرف مناسب برای کنش جمعی، ساختاری است که خود به بازتولید مناسبات سلطه و تحکیم قدرت سرکوب‌گر غالب نپردازد. چنین ساختاری در فرآیند «سازمان‌یابی از پایین» شکل می‌گیرد. فرآیندی که در آن افراد بر ساختارها تقدم دارند و ساخت و تشکل سیاسی بر‌اساس جهت‌گیری‌ها و ویژگی‌های افراد بنا می‌شوند و نه بالعکس. از این‌ رو دیالوگ نه یک حزب و سازمان سیاسی است و نه تشکلی که برای فعالیت‌های از پیش تعیین شده‌ی خود عضو‌گیری می‌کند. دیالوگ شبکه‌ای ارتباطی است که امکان مرتبط شدن و فعالیت جمعیِ داوطلبانه افراد و گروه‌ها را ممکن می‌سازد و افق کلان خود را « کمک به روند مبارزه و مقاومت جمعی دراز مدت و دموکراتیک» قرار داده است. اما کنش سیاسی معطوف است به «امر سیاسی» و امر سیاسی با تعریفی مشخص از «حقیقت سیاسی» تعیین می‌یابد و تلقی افراد از حقیقت سیاسی متفاوت است. آیا کنش سیاسی مشترک بدون اشتراک در تلقی افراد از حقیقت سیاسی ممکن است؟ چگونه می توان افرادی را که تنها اشتراک آنها باور به لزوم تغییر وضعیت موجود است جهت فعالیت‌های مشخص و عینی سیاسی سازمان دهی کرد؟ یافتن پاسخی برای این پرسش چالشی است که جمع دیالوگ از ابتدای فعالیت خود با آن مواجه بوده است.

دشواری این پرسش از آن رو است که گرچه می‌توان ساختارهای قدرتمدار سنتی که اعضای خود را ملتزم به پذیرش بی‌چون و چرای تلقی یگانه‌ای از سیاست مطلوب می نمایند را به راحتی نقد کرد، اما به همان راحتی نمی‌توان الگو و نمونه‌ای ارایه کرد که توانسته باشد در عین حفظ حدی از چند صدایی و پلورالیسم، به کنش جمعی سیاسی موثر و مداوم بپردازد. بسیاری از گروه‌هایی که ترکیب پلورالی از گرایش‌های مختلف سیاسی را در خود جای داد‌ه‌اند یا تنها در حوزه‌های غیر سیاسی فعالیت می‌کنند و یا امر سیاسی را به گونه‌ای تعریف کرده‌اند که ساختارهای قدرت را به چالش نمی‌کشند، بنابراین هیچ گونه سوگیری مشخص سیاسی را نیز طلب نمی‌کنند. در طی حدود یک سال و نیمی که جمع حاضر دیالوگ خود را با این پرسش دشوار مواجه دیده است پاسخ های زیادی آزموده شده‌اند. برگزاری همایش سراسری جوانان و دانشجویان در برلین تلاشی بوده برای هم‌اندیشی در مورد روش‌های سازمان‌یابی از پایین و متشکل شدن گروه‌هایی با اندیشه‌ها و راهکارهای متفاوت‌(جهت آشنایی با این همایش رجوع کنید به ۲؛۱).

به دنبال همایش برلین تلاشی که دشواری‌های چالش مورد بحث را به روشنی نمایان کرد سعی شد که در عمل و به هنگام اجرای پروژه‌های معین روش‌هایی اتخاذ و آزموده شوند که به رغم اختلاف نظرها، کنش سیاسی هدفمند ممکن گردد. به دنبال این تجربه‌های عملی، جمع دیالوگ به این نتیجه رسید که تجربه اندوزی و به کار گرفتن روش آزمون و خطا کافی و پاسخگو نیست و بهتر است مجموعه‌ای حداقلی از اصول و پرنسیپ‌ها، روش‌های تصمیم گیری و ارزش‌ها و اهداف سیاسی تدوین شود که مشخص کننده‌ی چارچوبی است که شبکه‌ی ارتباطی دیالوگ در قالب آن فعالیت می‌کند. این منشور مسلمن پاسخ مشخص و روشنی نیست برای پرسش «چه باید کرد؟»، اما روند تدوین آن و محتوای مفهومی آن، شاید ابزار و وسیله‌ای باشد برای سازمان یابی فعالیت‌های هدفمند جمعی؛ فعالیت‌هایی که هر یک پاسخ و نقشه راه  ویژه‌ی خود را برای مسیر دشواری که در پیش داریم ارایه خواهند کرد. در این راستا شاید اولین قدم آن است که اصول و الگوی مندرج در این منشور به بوته‌ی آزمایش گذاشته شوند تا کاستی‌ها و احیانن نقاط قوت آن‌ها در پروسه‌ی عمل مشخص شود. تجربه‌ی عملی، بازنگری نقادانه و مکتوب کردن؛ چرخه‌ای است که موجب پیرایش و آبدیده شدن این منشور خواهد شد. از این رو اعضای فعلی دیالوگ در این مرحله از فعالیت خود و پس از تدوین منشور در نظر دارند که فاز جدیدی از پروژه‌های عملی را آغاز کنند و در این راستا دست همه کسانی که به مفاد کلی این منشور باور دارند و مایل به همکاری هستند را به گرمی می‌فشارند.

۱٫ وبلاگ دیالوگ

۲٫ وبسایت همایش برلین

۳٫ جهت کسب اطلاعات بیشتر لطفا از طریق ایمیل با ما تماس بگیرید

منشور توافقات شبکه ارتباطی دیالوگ

مقدمه

ضرورت فراهم کردن بستری برای رشد و گسترش گفتمان‌های انتقادی و رویکردهای بدیل در فضای سیاسی حاضر، بنا نهادن شبکه‌ای ارتباطی و هماهنگ‌کننده را پیش‌ روی ما نهاد؛ شبکه‌ای که با روند «سازمان‌یابی از پایین» حاصل شده و همکاری‌های داوطلبانه حول دغدغه‌های مشترک سیاسی را میان افراد و واحدهای مستقل سازنده خود امکان پذیر سازد. در تنظیم منشور توافقاتی که معرف پلاتفرم مشترک و حداقلی این شبکه باشد، سعی بر آن بوده که از یک سو اصل سازگاری درونی برقرار بماند (هم‌خوانی میان پرنسیپ‌های کار جمعی با اهداف کلی و دغدغه‌های سیاسی مشترک) و از سوی دیگر مضمون این منشور خود بیان‌گر محدودیت‌ها و دشواری‌هایی باشد که در مسیر دست‌یابی به اصول و ارزش‌ها و دغدغه‌های مشترک برای بنیان نهادن یک فعالیت شبکه‌ای (به رغم تفاوت‌های واحدهای سازنده و با حفظ استقلال آنها) اجتناب ناپذیر است؛ محدودیت‌هایی که ضرورت‌های کار مشترک، نسل امروز را برای غلبه بر آن‌ها به چالش می‌کشد. با این وجود باور ما بر آن نیست که چنین شبکه‌ای می‌تواند در مرز نامحدودی از تکثر سیاسی شکل بگیرد؛ بلکه تکثر دیدگاه‌های افراد و واحدهای سازنده‌ی شبکه به ناچار تا‌حدی است که اختلاف دیدگاه‌ها و جهت گیری‌های کلی در مرز تنافر نباشد، طوری که در عمل، بنا نهادن یک شبکه برای همکاری‌های مشترک و پیشبرد کار مشترک در چنین ظرفی امکان پذیر گردد. در عوض بر این باوریم که پویایی یک جامعه سیاسی که جهت‌‌گیری‌های مختلف و نا‌هم‌سویی را در خود حمل می‌کند، منوط است به وجود مجموعه‌ای از شبکه‌های فعال، نه یک شبکه جامع و فراگیر.

تاکید بر این نکته هم ضروری است که متن حاضر بیان‌گر پلاتفرم یک حزب یا سازمان سیاسی معین نیست و تنها برآیند مشترک ارزش‌ها و دغدغه‌هایی است که افراد و جمع‌های تشکیل دهنده این شبکه ارتباطی بر سر آن‌ها توافق کرده‌اند؛ به این اعتبار دیدگاه‌های مشترک طرح شده در این منشور، در سطحی کاملا حداقلی بوده و فارغ از مصداق‌ها و رویکردهای معینی است که هر فرد یا واحد همکاری‌ کننده بدان‌ها باور دارد. ناگفته پیداست که هم‌چنان که این منشور خود محصول توافقات جمعی بوده است، تغییر آن نیز در مسیر تجربیات آینده، از بستر توافقات جمعی امکان پذیر و قابل تصور است.

در نهایت از نظر ما همه افراد و گروه‌هایی که با پرنسیپ ها و دغدغه‌های طرح شده در این منشور همدلی و هم‌راهی دارند، مخاط‌‌بان این منشور برای پیوستن و همکاری در این شبکه ارتباطی محسوب می‌شوند؛ چرا که رشد و گسترش این شبکه و دستیابی به اهداف آن، بی‌تردید نیازمند مشارکت وسیع‌تر و هماهنگ شدن بیشتر کنش‌های فردی و جمعی است.

پرنسیپ‌ها و ارزش‌های کار جمعی

الف) جای‌گاه ویژه «فرد» و ارتباط آن با فعالیت‌های جمعی (*):

۱) اهمیت جای‌گاه فرد و حضور و مشارکت خودانگیخته فردی در روند تصمیم گیری‌ها، به طوری که ساختارهای پیشبرد کار مشترک در تقابل با آزادی های فردی و آزادی عقیده و بیان و اراده افراد قرار نگیرد.

۲) استقلال و خودمختاری افراد و جمع‌های تشکیل دهنده ظرف/شبکه مورد نظر نسبت به هم، در عین پاسخگو بودن نسبت به مسئولیت‌های پذیرفته شده.

۳) داوطلبانه بودن شرکت در پروژه‌های جمعی و توزیع مسئولیت‌ها بر مبنای مشارکت داوطلبانه.

۴) عدم ارزش گذاری میان واحدها/افراد به دلیل تقدم و تاخر حضور و فعالیت آن‌ها در شبکه و به رسمیت شناختن حق خروج آزادانه افراد و گروه‌ها از شبکه .

۵) چرخشی بودن مسئولیت‌ها و پرهیز از ایجاد موقعیت‌ها و جایگاه‌های ثابت در حوزه‌های کاری و توزیع مسئولیت‌ها (به منظور رشد قابلیت‌های فردی و پرهیز از منجمد شدن ساختارهای اجرایی)

(*) منظور از «فرد» یک شخص و یا یک واحد مستقل می‌باشد.

ب) مشخصه‌های بنیادین کار جمعی در شبکه ارتباطی دیالوگ (برای همکاری‌های فرامحلی جوانان و دانش‌جویان):

۶) پای‌بندی کل شبکه و هم‌چنین همه واحدهای سازنده آن به اصول دیالوگ جمعی و روابط غیر عمودی و حذف سلسله مراتب و پرهیز از زمینه سازی برای شکل گیری حلقه‌های درونی قدرت و روابط  سلطه در درون شبکه.

۷) اهمیت دادن به مسیر و پروسه به اندازه مقصد و هدف. به عبارتی قربانی نکردن پرنسیپ‌های انسانی و توافقات دموکراتیک جمعی در پای سرعت عمل برای رسیدن به اهداف مقطعی یا دراز مدت (محور بودن انسان).

8) فراهم کردن بستری انعطاف‌پذیر برای تمرین و پیشبرد کار جمعی در قالبی نوین و بر مبنای دیالوگ درونی و همکاری‌های داوطلبانه، که در عین حال قابلیت حرکت بر مبنای آزمون و خطا و به کارگیری بازخورد‌ها را دارا باشد. چنین بستری باید به پرورش و رشد خصلت‌ها و قابلیت‌هایی در افراد بی‌انجامد که پشتوانه کار گروهی بر مبنای امکانات و ملزومات گفت‌وگوی جمعی باشد؛ [تدارک عرصه‌ای از کار جمعی که امکان بروز نوآوری‌ها و خلاقیت‌های فردی را فراهم کند و با پروسه یادگیری و آموزش تجربی برای افراد و واحدها همراه باشد. رشد قابلیت‌های فردی برای تفکر مستقل و انتقادی، بخشی از افق‌های این آموزش است که بی گمان به ارتقای کیفی کارکردهای این شبکه نیز می‌انجامد.]

۹) شفافیت در کارکردهای درونی و مواضع بیرونی. پرهیز از مصلحت کاری و خودسانسوری و همه‌ی مکانیزم‌های تضعیف‌کننده شفافیت کار جمعی.

۱۰) سیالیت ساختارهای مورد توافق و امکان بازنگری نقادانه در ساختارها و توافقات پیشین.

۱۱) مستقل بودن از نهادهای قدرت و عدم سمت گیری به سمت کسب قدرت و یا حمایت از طیف‌های جویای قدرت. در عوض منتقد قدرت بودن و سمت‌‌گیری به سوی گفتمان‌سازی و نقد و ارتقای گفتمان‌های انتقادی در حوزه سیاسی، با ترویج ملزومات تحقق «سیاست مردم» و اقدام در جهت عینیت بخشیدن به آن در حوزه های فعالیت.

۱۲)  عدم وابستگی مالی به نهادهای قدرت و پایبندی به ملزومات «خود بنیادی»:

- استقلال مالی و تاکید بر اصل خودبنیادی مستلزم جهت‌یابی برای درآمدزایی از امکانات و استعدادها و ظرفیت‌های موجود در شبکه است. همچنان که مستلزم برآورد دقیق از هزینه‌ها، برنامه‌ریزی صحیح برای مراحل اجرایی و بهره‌گیری خلاقانه از امکانات و منابع مالی موجود است.

- به طور کلی اجرای پروژه‌هایی که تامین منابع مالی مورد نیاز آن برای واحدهای مشارکت کننده و کارگروه اجرایی مربوطه امکان پذیر باشد اولویت دارد. به بیان دیگر، گزینش و تعریف پروژه‌ها در حدودی که نیازمند وابستگی مالی به منابع بیرونی نباشد.

-  تاکید بر اصل شفافیت در منابع مالی و پروسه تهیه و مصرف آن در پروژه های اجرایی شبکه.

- در صورتی که پذیرش کمک از یک فرد یا موسسه یا نهاد مستقل (مانند NGOها و نهادهای مشابه) در دستور کار قرار گیرد، رعایت پیش شرط‌های زیر ضروری است:

  • کسب اطمینان از درج پیش شرط عدم دخالت در امور داخلی شبکه، از طرف سازمان ها و نهادهای احتمالی تامین کننده منابع مالی (مانند NGOها و نهادهای مشابه)
  • کسب اطمینان از در تضاد نبودن مواضع و اهداف و سیاست های منبع مالی مورد نظر با منشور شبکه و توافقات و اصول و دغدغه های سیاسی مندرج در آن.

(**) منظور آن دسته ویژگی‌های اساسی و متمایز کننده‌ای است که این شبکه ارتباطی بر اساس آنها و برای تحقق آنها ایجاد شده است. به این دلیل این ویژگی‌ها خصلت‌هایی بنیادی برای این شبکه محسوب شده و از این لحاظ تا حدی ثابت می‌باشند.

اهداف کلی

این حرکت در وهله اول برای ایجاد تغییر در فضای سترون ایرانیان خارج کشور، به ویژه در میان انبوه جوانان و دانشجویانی است، که در حوزه امور سیاسی- اجتماعی در وضعیت بی عملی یا دنباله روی انفعالی از ساختارهایی هستند که یا بر آنها تحمیل شده اند و یا در نبود انتخابی بهتر، به اجبار برگزیده شده‌اند. هدف ما تدارک بستری است که به پرورش و گسترش نگرش‌های انتقادی و گفتمان‌های بدیل بی‌انجامد. روند رسیدن به این هدف از دید ما پروسه سازمان‌یابی از پایین است که الگو و ساختار آن به لحاظ خصلت‌های مترقی و نوین خود، پتانسیل و زمینه‌های فراگیر شدن داشته باشد و به تغییر وضعیت مشارکت سیاسی بی‌انجامد. افق کلان این کار، کمک به روند مبارزه و مقاومت جمعی دراز مدت و دموکراتیک در سطحی گسترده است؛ شکل نوینی از کنش جمعی سیاسی که نه تنها به تغییر وضع موجود می‌اندیشد، بلکه به افراد درگیر در این مبارزه و به ماهیت دموکراتیک این پروسه نیز به عنوان هدف می‌نگرد و ارتقای آنان را پا به پای پیشبرد مبارزه و مقاومت در نظر می‌گیرد. این البته به معنای باور به گنجاندن همه این نیروها در یک تشکل واحد نیست، بلکه به معنای تکیه بر الگوهایی از کار جمعی است که ترویج عملی آنها به ایجاد و رشد این گونه تشکل‌ها و امکان همکاری میان آن‌ها یاری برساند. به طبع سازمان دادن به یک مبارزه عمومی و مقاومت فعال و مترقی در سطح گسترده، مستلزم نوآوری‌های نظری و عملی، در عین پایبندی به ارزش‌های دموکراتیک است. این هدف تنها از طریق همراهی نیروهایی میسر می‌شود که آزادی و برابری را ارزش‌هایی وابسته به هم و تفکیک ناشدنی می‌انگارند.

دغدغه‌های مشترک سیاسی

در نگاه کلان این شبکه بخش اصلی تلاش‌های خود را در جهت کمک به ایجاد تغییرات بنیادی در وضعیت مردم و جامعه ایران از طریق بستر سازی برای رشد و تقویت گفتمان‌های بدیل سامان خواهد داد. این تغییرات بنیادی شامل تحقق همه آرمان هایی است که فقدان آنها نه فقط جامعه ایران، بلکه تمامی جوامع انسانی را در سطوح و مراتب مختلف تهدید می کند. آرمان هایی مثل: آزادی های فردی و اجتماعی و سیاسی، برابری و عدالت اجتماعی و دسترسی برابر شهروندان به امکانات رشد فردی و حمایت های اجتماعی، رفع مناسبات مبتنی بر تبعیض در تمامی سطوح آن (شامل تبعیض جنسیتی و تبعیض های برآمده از نوع علایق جنسی، رفع تبعیض های مبتنی بر نوع باورهای دینی، رفع تبعیض های نژادی و قومی و ….. ). بر این اساس این شبکه ارتباطی به طور کلی در تقابل با گفتمان های فراگیری است که پشتیبان ساختارها و مناسبات سلطه هستند و سلطه و ستم را در سطوح خرد و کلان تولید و توجیه و بازتولید می کنند. در چنین بستری است که افراد و واحدهای سازنده این شبکه، شکل گیری و تقویت گفتمان هایی بدیل را ضروری می دانند و تلاش های خود را معطوف به کمک برای رشد و تقویت چنین گفتمان هایی خواهند ساخت.

ساختار درونی شبکه و ساز و کار تصمیم گیری

الف) ساختار درونی و الگوی همکاری ها

۱) این شبکه از افراد و واحدهایی تشکیل می‌شود که به مفاد کلی این منشور باور دارند، خواه در تدوین این منشور سهیم بوده و خواه در مراحل بعدی به آن پیوسته باشند. واحدها یا بلوک‌های تشکیل دهنده شبکه می‌توانند افراد، جمع‌ها و گروه‌هایی باشند که در یک محدوده محلی یا در حوزه های فکری مشترک فعالیت دارند.

۲) افراد و واحدهای سازنده این شبکه ارتباطی در استقلال از هم بوده و تنها به طور داوطلبانه حول پروژه‌های مورد قبول خود هم‌کاری می‌نمایند. بدیهی است که داوطلبانه بودن همراهی با پروژه‌های پیشنهادی، منافاتی با مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی در پروژه‌های درگیر  ندارد.

۳) پروژه‌ها از سوی افراد یا واحدها به شبکه پیشنهاد شده و در صورت لزوم در مورد ضرورت آنها گفتگوی جمعی در می‌گیرد. نهایتن افراد و بلوک‌های علاقمند، با پایبندی به توافقات منشور به اجرای مشترک آن پروژه اقدام می‌کنند. در این صورت این پروژه با نام مشخص افراد یا واحدهای درگیر در آن عرضه خواهد شد، با این توضیح که این افراد و واحدها به عنوان بخشی از شبکه ارتباطی دیالوگ معرفی خواهند شد.

۴) در مواردی که مساله‌ای به تغییر ساختار شبکه ارتباطی و یا ماهیت و جهت‌گیری‌های کلی آن مربوط شود، با بحث‌ها و تصمیم‌هایی مواجه خواهیم بود که مستلزم حضور و مشارکت همگانی است. در چنین مواردی اصل مشارکت داوطلبانه منافاتی با مشارکت مسوولانه در تصمیم گیری‌ها ندارد.

۵) بخش‌هایی از الگو یا ساختار این شبکه ارتباطی تا زمانی که این شبکه فعالیت‌های بیرونی معینی را در پیش نگیرد و یا واحدهای اولیه تشکیل دهنده آن مشخص نگردد، به طور پیشینی قابل ترسیم نیست. نظیر روش‌ها و مجراهای طرح انتقادات و راه‌های طرح و دریافت بازخوردها / فیدبک‌ها؛ راه‌های نظارت جمعی بر نحوه پیشرفت پروژه‌ها و مسئولیت‌ها و میزان تحقق یافتنِ پایبندی‌های دموکراتیک و یا روش‌ها و مجراهای بازنگری توافقات و تصمیمات گذشته (گر‌چه وجود همه این موارد در ساختار درونی شبکه قطعی است).

ب) ساز و کار تصمیم گیری

۱) پیش از هر چیز لازم است مشخص گردد حوزه مورد بحث و تصمیم‌گیری به کدام دسته تعلق دارد. موارد تصمیم‌گیری به دو حوزه کلی قابل دسته بندی هستند:

- موضوعاتی که به توافق عمومی‌(اجماع) نیاز دارند. در این موارد بحث‌های اقناعی ملاک کار است نه رای گیری . برای مثال تدوین اصول و راهکارهای کلی نظیر منشور یا تصمیم‌گیری واحدهای مشارکت کننده در یک پروژه در مورد جهت گیری‌های کلی طرح.

- موضوعاتی که اختلاف نظرها بیشتر جنبه سلیقه‌ای دارند نه مبنایی و اصولی. نظیر تصمیم گیری در مورد کارهای اجرایی یا پیشبرد مراحل اجرایی پروژه‌ها. حتی در این موارد هم رای‌گیری باید پس از حدی از بحث‌های جمعی انجام شود، نه در ابتدا. (برای مرحله رای‌گیری، داشتن یک معیار عددی معین، به عنوان حداقل درصد آرا برای تصویب یک طرح/راهکار، ضروری است)

۲) تلاش جهت به حداقل رساندن تصمیم‌گیری‌های جمعی برای کل شبکه ارتباطی و ارجاع  تصمیم‌گیری‌ها تا حد امکان به درون واحدهای سازنده شبکه (هر چند حوزه هایی از تصمیم گیری قابل پیش بینی است که کل اجزای شبکه باید در تصمیم گیری شرکت نمایند).

۳) از آن‌جایی که در بحث‌های اقناعی رسیدن به هم نظری عمومی بسیار دشوار است، این امکان قابل پیش‌بینی است که مخالفان برای تسهیل پیشرفت کارها با حفظ موضع مخالف از نظر خود انصراف دهند. در این صورت، باید در آینده این امکان را برای آنها در نظر گرفت که برای دفاع از ایده/نظر خود فرصت کافی در اختیار داشته باشند تا نظر خود را بهتر و مستدل‌تر بیان کنند. طوری که بر اساس بازخورد این مباحثات، تصمیم گیری در موارد مشابه مورد بازنگری قرار گیرد.

۴) در برخی موارد اجرایی که تصمیم‌گیری نهایی نیازمند دسترسی به اطلاعات محلی یا دانش فنی/تخصصی است باید نخست در مورد معیارها نظرسنجی شود و معیارهای مورد پذیرش/توافق تعیین گردد و سپس یک جمع داوطلب (یک کارگروه مشخص) بر اساس معیارهای مورد توافق درباره جزئیات فنی/اجرایی کار تصمیم گیری کنند.

۵) در مورد بروندادهایی نظیر بیانیه‌ها و گزارش‌ها و اسناد مکتوب که در آن‌ها تصمیم‌گیری با توافق عمومی انجام نمی‌شود، می‌بایست عدم توافق عمومی بر آن موضوع ذکر شده و رهیافت‌های بدیل مربوط به آن‌ها (که در اقلیت واقع شده‌اند) نیز قید شود.

۶) باور به کار مشترک با در نظر گرفتن چندگانگی بینش‌ها و هویت‌های سیاسی به معنای آن است که برون دادهای این شبکه باید از سوی گروه‌ها یا واحدهایی معرفی شود که با اجرای آن پروژه/خروجی معین موافقند. ضمن اینکه در برون دادها ذکر خواهد شد که این پروژه در بسته شبکه ارتباطی دیالوگ مطرح شده که نهایتن این واحدها (یا این درصد از کل واحدها) این پروژه را اجرایی کردند.

 


 


فواد روستایی

«سازمان عفو بین‌الملل» و «کمیسیون بین‌المللی حقوق‌دانان» به ادامه بازداشت و سرکوب وکلای مدافع و حقوق‌دانان در جمهوری اسلامی اعتراض کردند و از دولت ایران خواستند «نسرین ستوده» و «قاسم شعله‌سعدی» و «محمد سیف‌زاده» را به‌سرعت و بدون قید و شرط آزاد کنند.

این دو سازمان در عین حال خواستار لغو محکومیت «خلیل بهرامیان»، یکی دیگر از وکلای دادگستری شدند که به‌خاطر ابراز عقیده در ارتباط با موکلان خود و کم‌بودهای شیوه دادرسی و محاکمه‌ها دستگیر و به زندان محکوم شده است. فواد روستایی از رادیو بین‌المللی فرانسه گفت‌وگویی با عبدالکریم لاهیجی، رییس جامعه دفاع ازحقوق بشر درایران و نایب‌رییس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر، در خصوص وضعیت وکلای دستگیر‌شده و وضعیت کلی حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، داشته که برای بازپخش در اختیار رادیو کوچه قرار گرفته است.

آن‌چه می‌شنوید گفت‌و‌گوی فواد روستایی با عبدالکریم لاهیجی، رییس جامعه دفاع ازحقوق بشر در ایران و نایب‌رییس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر از رادیو بین‌المللی فرانسه است.

 


 


خبر / رادیو کوچه

در نشست سران گروه هشت، نیکلا سارکوزی رییس جمهوری فرانسه، معمر قذافی رهبر لیبی را ترغیب کرده است کناره‌گیری کند زیرا در آن صورت «همه گزینه‌ها باز» خواهد بود. وی اظهار داشت: «ما نمی‌گوییم که قذافی باید به تبعید برود. او باید قدرت را ترک کند.» آقای سارکوزی میزبان اجلاس گروه هشت کشور ثروت‌مند جهان در شهر سیاحتی دوویل در شمال فرانسه است.

قیام‌های عمومی در کشورهای عربی، تنظیم مقررات اینترنت و آینده نیروی اتمی جملگی در این اجلاس دو روزه به بحث گذاشته می‌شود. رهبران آمریکا، روسیه، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا، ژاپن و کانادا در این نشست هم‌چنین درباره اقتصاد جهانی و تغییرات اقلیمی بحث می‌کنند. آقای سارکوزی بعد از ظهر پنج‌شنبه در گفت‌وگو با خبرنگاران از دخالت ناتو در لیبی دفاع کرد و گفت: «اگر ما قدم به میان نگذاشته بودیم، بنغازی از نقشه حذف می‌شد.» بنغازی از شهرهای تحت کنترل مخالفان مسلح سرهنگ قذافی است.

او از روسیه به خاطر مسدود نکردن قطع‌نامه سازمان ملل متحد که استفاده از قوه قهریه برای حفاظت از غیرنظامیان را مجاز می‌شمارد تشکر کرد و گفت که دیمیتری مدودف رییس جمهوری روسیه درک می‌کند که «سرهنگ قذافی مقصر است» و این موضوع را «بی‌پرده و بدون ابهام» گفته است. او گفت سرهنگ قذافی هرچه دیرتر کناره‌گیری کند «فهرست مقاصد ممکن برای او کوتاه‌تر خواهد بود.»

خبرنگاران می‌گویند که روی‌دادهای اخیر مانند جنبش‌های خاورمیانه و شمال آفریقا و بحران اتمی ژاپن، حسی از هدف‌مندی به گروه ۸ بخشیده است.

بیشتر بخوانید:

«بیش‌از ۱۵۰ کشته و زخمی در حمله ناتو به لیبی»

 


 


وحید نیک‌گو


 


محبوبه شعاع / رادیو کوچه

mahboobeh@koochemail.com

ششم خرداد برابر است با سال‌روز درگذشت «علی‌اکبر سیاسی» روان‌شناس، مولف، استاد دانش‌گاه و رییس دانش‌گاه تهران از ۱۳۲۱ تا ۱۳۳۳. وی زاده سال ۱۲۷۳ بود و از جمله خدمات موثر او می‌توان، تهیه لایحه قانون تربیت معلم، تعلیمات اجباری و مجانی، جدا کردن دانش‌گاه از وزارت فرهنگ، تاسیس مجدد دانش‌کده معقول و منقول، ایجاد چاپ‌خانه دانش‌گاه و تاسیس کوی دانش‌گاه نام‌برد. علی‌اکبر سیاسی در نهایت در سال ۱۳۶۹ در چنین روزی درگذشت.

«علی‌اکبر سیاسی» در سال ۱۲۷۳ در تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی وارد مدرسه «سیاسی» شد و با گذراندن دوره‌ و آزمون در گروه بیست‌وسه نفره دانش‌جویانی انتخاب شد که به خرج دولت ایران برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام می‌شوند و به پاریس رفت و در دانش‌گاه «روآن» به تحصیل پرداخت.

در همان زمان بود که نام خانوادگی «سیاسی» را، با اشاره به دوره تحصیلش در مدرسه سیاسی تهران، برگزید. اما به خاطر درگیری جنگ جهانی اول ناچار به بازگشت به ایران شد و در دارالفنون و مدرسه علوم سیاسی به تدریس پرداخت و هم‌زمان «انجمن ایران جوان» را تاسیس کرد.

سیاسی در سال ۱۳۰۶ به فرانسه رفت و در دانش‌گاه سوربن به ادامه تحصیل در رشته روان‌شناسی پرداخت و موفق به دریافت درجه دکترا شد. وی به‌خاطر رساله‌ای که به نام «ایران در تماس با مغرب‌زمین» نوشته بود جایزه‌ای از آکادمی فرانسه نیز دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۱۰ به ایران بازگشت و به ریاست اداره تعلیمات عالیه در وزارت فرهنگ منصوب شد.

او در تدوین قانون تاسیس دانش‌گاه تهران شرکت کرد و به ابتکار وی دانش‌سرای مقدماتی و دانش‌سرای عالی برای تربیت معلم در ایران تاسیس شد. پس از تاسیس دانش‌گاه تهران از اداره تعلیمات عالیه استعفا داد و به تدریس در دانش‌کده ادبیات پرداخت.

علی اکبر سیاسی در سال ۱۳۲۱ در کابینه «احمد قوام» وزیر فرهنگ شد. تا این زمان دانش‌گاه تهران زیر نظر وزارت فرهنگ اداره می‌شد و مانند یکی از اداره‌های این وزارت بود. دکتر سیاسی با پی‌گیری سعی در مستقل کردن دانش‌گاه تهران از این وزارت‌خانه کرد و بالاخره در پانزدهم بهمن ۱۳۲۱ در مراسمی که با حضور «محمدرضا شاه پهلوی» برای سال‌گرد تاسیس دانش‌گاه برپا شده بود، استقلال دانش‌گاه را اعلام کرد و خودش با اکثریت آرا به ریاست دانش‌گاه تهران انتخاب شد.

گفته شده: پیش از ریاست او بر دانش‌گاه تهران این دانش‌گاه جزو وزارت فرهنگ بود و استقلال نداشته است و از این نظر او نخستین رییس دانش‌گاه تهران به شمار می‌رود. سیاسی هم‌چنین در کابینه «علی سهیلی» دوباره وزیر فرهنگ شد در کابینه «ابراهیم حکیمی» وزیر امور خارجه بود و در کابینه «مرتضی‌قلی بیات» سمت وزیر مشاور داشت و با هیت نمایندگان ایران به «سان فرانسیسکو» رفت و در تدوین و تصویب منشور سازمان ملل متحد و نیز در پایه‌گذاری «یونسکو» شرکت داشت.

با پایان جنگ جهانی دوم و خروج نیروهای آمریکایی از تاسیساتی که در «امیرآباد» تهران داشتند، وی آن تاسیسات را از دولت برای دانش‌گاه تهران گرفت و کوی دانش‌گاه تهران پایه‌گذاری شد. او هم چنین با تصویب لایحه قرارداد کنسرسیوم دوازده نفره از استادان دانش‌گاه تهران به هم‌راه عده‌ای دیگر از فعالان سیاسی ایران اعلامیه‌ای را بر ضد این قرارداد و کودتای ۲۸ مرداد امضا و منتشر کردند.

پس از آن مجلس شورای ملی قانونی را تصویب کرد که طبق آن برای انتخاب رییس دانش‌گاه تهران به‌جای این‌که شورای دانش‌گاه رییس را انتخاب کند سه نفر را پیش‌نهاد می‌کند و وزارت فرهنگ یکی را انتخاب می‌کند. در جلسه شورای دانش‌گاه سه نفر معرفی شدند و «منوچهر اقبال» به‌جای سیاسی به ریاست دانش‌گاه تهران برگزیده شد.

و اما سرانجام دکتر علی‌اکبر سیاسی در ششم خرداد سال ۱۳۶۹ و در ۹۶ سالگی در تهران درگذشت. از آثار وی می‌توان به: «علم‌النفس یا روان‌شناسی از نظر تربیت»، «گزارش یک زندگی»، «اصول روانشناسی»، «دو ماه در پاریس یا از یونسکو تا برلن»، «روان‌شناسی پرورشی»، «روانشناسی علم و اخلاق»، «علم النفس ابن سینا و تطبیق آن با روانشناسی جدید»، «مبانی روانکاوی: مبانی فلسفه»، «منطق و روانشناسی»، «منطق و فلسفه»، «هوش و خرد»، اشاره کرد.

منبع‌ها:

ویکی‌پدیا

 

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

در روزهای اخیر مهدی حمیدی‌شفیق دانش‌جوی رشته جامعه‌شناسی دانش‌گاه تبریز از سوی سازمان سنجش ستاره‌دار اعلام شده است.

به گزارش آراز نیوز، پیش از اعلام نتایج کنکور کار‌شناسی ارشد، ماموران اداره اطلاعات تبریز با وی تماس گرفته و ضمن تبریک گفتن قبولی وی از او خواسته بودند که برای ادای پاره‌ای توضیحات به ستاد خبری اداره اطلاعات مراجعه نماید که با مخالفت حمیدی‌شفیق مواجه شدند.

لازم به ذکر است که مهدی حمیدی به علت درخواست پرسش و پاسخ و ایفای نظرات خود در جلسه تریبون آزاد دانش‌گاه تبریز، از طرف کمیته انضباطی به یک ترم محرومیت از تحصیل محکوم شده بود.

 


 


رادیو کوچه


1894 میلادی - زادروز «لویی فردینان دتوش» (Louis Ferdinand Celine) با نام مستعار «سلین»، نویسنده فرانسوی است. در ۱۹۳۲ اولین رمانش «سفر به انتهای شب» را منتشر کرد و بسیار مورد تحسین جامعه ادبی قرار گرفت. اما قرار نبود سلین همچنان مورد ستایش باقی بماند. همه اینها پیش از این بود که کسی نوشته‌های او را بخواند. نوشته‌هایی که ضدیهود بودن او را نشان می‌داد. او فرانسه را ترک کرده به آلمان، بعد هم به دانمارک رفت و نوشته و کتاب‌هایش از فرانسه جمع شد. سلین یک سال را در زندان «کپنهاگ» گذراند. بعد از آن در پاریس به اتهام قیام علیه حکومت به‌صورت غیابی و بدون اجازه این‌که حق دفاع داشته باشد و حتا بدون حضور وکیل محاکمه دوباره راهی زندان شد. بعد از اتمام دوره محکومیت‌اش در سال ۱۹۵۱ به فرانسه بازگشت. و از تمام مردم فرانسه عذر خواست. و ارزش بقیه آثار او، «مرگ قسطی»، «جنگ»، «شمال»، «افسانه‌های پریان برای زمانی دیگر» و بسیاری شاه‌کارهای دیگر در زمان خود او نادیده گرفته شد. اگرچه در حقیقت او قربانی مناسبات سیاسی شده بود. وی سرانجام در سال ۱۹۶۱ در گذشت.

سال ۱۸۹۹ - جنگ سه‌ساله مهاجران هلندی آفریقای جنوبی معروف به «بوئرها» با سپاهیان انگلیسی که قصد تصرف سرزمین بوئرها یعنی ترانسوال را داشتند آغاز شد‌. علت جنگ پیدا‌شدن طلا در اراضی ترانسوال در روز ۴ اوت ۱۸۸۵ میلادی بود‌. انگلیسی‌ها بعد از سه‌سال جنگ و ۷۵ هزار کشته و زخمی که دادند و تحمل ۵ میلیارد فرانک خسارت به سرداری «کیچنر» روز ۱۲ دسامبر ۱۹۰۲ میلادی موفق به سرکوبی کامل بوئرها شدند.

۱۸۴۰  میلادی - سال‌روز درگذشت «نیکولو پاگانینی»(Niccolo Paganini) نوازنده ویولون، ویولا، گیتار و آهنگ‌ساز ایتالیایی است. پاگانینی یکی از بزرگ‌ترین نوازندگان ویولون در تاریخ موسیقی است. او با ابداع تکنیکی بدیع در نواختن ویولون، انقلابی در نوازندگی این ساز برپا کرد. آثار او در عین برخورداری از لطافت و ملودی‌های زیبا، قطعات فوق‌العاده مشکلی از نظر تکنیک نوازندگی هستند. با وجود نوازندگان سرشناس در سده هجدهم و نوزدهم، پاگانینی گوی سبقت از همه آن‌ها ربود و خود را به عنوان برجسته‌ترین نوازنده ویلن معرفی کرد.

سال ۱۹۶۲ - قیام بزرگ «امیر عبدالکریم ریفی» میهن‌پرست معروف مراکشی که از روز ۲۹ آوریل ۱۹۲۱ میلادی علیه اسپانیایی‌ها و از روز ۱۸ فوریه ۱۹۲۵ میلادی علیه فرانسوی‌ها برای نجات کامل وطن‌اش آغاز شده بود شکست خورد و دولت فرانسه او را به جزیره «ئرئونیون» واقع در جنوب آفریقا تبعید کرد‌. در این قیام ۱۴۰ هزار فرانسوی با ۵ هزار مراکشی به فرمان عبدالکریم روبه‌رو بودند.‌

۱۹۱۰ میلادی - سال‌روز درگذشت «رابرت کوخ» پزشک آلمانی است. وی کاشف باکتری عامل بیماری‌های وبا و سل و نیز یکی از بنیان‌گذاران رشته باکتری‌شناسی است. کوخ روز ۱۱ دسامبر ۱۸۴۳ میلادی در یکی از شهرهای هانوور متولد شده و تحصیلات خود را در رشته پزشکی به پایان رساند. وی روز ۲۴ مارس ۱۸۸۲ به کشف میکروب سل نایل و همین اکتشافات سبب شهرت جاودانی او در دنیای طب و بهداشت شد.

—————————————-

برخی از روی‌دادهای دیگر

۱۷۰۳ میلادی – شهر «سن‌پترزبورگ» که بعدها از جای‌گاه ویژه‌ای در تاریخ روسیه و اتحاد شوروی برخوردار شد، توسط «پتر کبیر» بنیاد نهاده شد.

۱۹۶۴ میلادی - سال‌روز درگذشت «جواهر لعل‌ نهرو» نخست‌وزیر سابق هند، هم‌رزم گاندی و یکی از رهبران جنبش استقلال این کشور در دهلی‌نو است.

۱۳۵۹ خورشیدی - نخستین دوره مجلس شورای اسلامی در تهران و در ساختمان سنای سابق آغاز به‌کار کرد.

 

 

 

 

 

 

 

 


 


خبر / رادیو کوچه

روز پنج‌شنبه، ولید المعلم وزیر خارجه سوریه از موضع جمهوری اسلامی نسبت به حوادث اخیر این کشور از جمله در مقابله با تحریم‌های آمریکا و اتحادیه اروپا علیه دمشق قدردانی کرده است.

به گزارش روزنامه الوطن سوریه، ولید المعلم در دیدار با سفیران کشورهای عربی در دمشق از مواضع کشورهای عربی نسبت به حوادث اخیر سوریه انتقاد کرده است.  قدردانی ولید المعلم از جمهوری اسلامی در حالی بیان می‌شود که مخالفان دولت سوریه تهران را به «ارسال تجهیزات و تک تیرانداز» برای سرکوب مخالفان متهم می‌کنند.

المعلم در انتقاد از مواضع کشورهای عربی گفت‌: «با صراحت تمام می‌گویم از برادران عرب خود گلایه‌مند هستیم ‏که چرا در این زمان با سوریه اعلام هم‌بستگی نمی‌کنند.‏»

از سوی دیگر حسن نصراله دبیر کل حزب‌اله لبنان خطاب به مردم سوریه از آن‌ها خواست که دست از مخالفت با بشار اسد بردارند و از کشور و ودولت سوریه پاس‌داری کنند.  سخنان نصراله در حمایت از بشار اسد درحالی بیان می‌شود که روز پنج‌شنبه ۲۲۰ سازمان غیر دولتی از ۱۸ کشور عربی با ارسال نامه‌ای به شورای امنیت سازمان ملل خواستار محکوم کردن برخورد خشونت‌آمیز بر ضد معترضان سوری شدند.

 

بیشتر بخوانید:

«بیست‌وهفت کشته در درگیری‌های سوریه»


 


خبر / رادیو کوچه

روز جمعه، نوزده بازیکن برای حضور در دومین اردوی تیم ملی فوتبال ایران از سوی کارلوس کروش معرفی شده‌اند.

کارلوس کروش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران ۱۹ بازیکن را برای دومین اردوی تیم ملی که از دهم تا دوازدهم خردادماه برگزار خواهد شد را دعوت کرد که اسامی آن‌ها به شرح زیر است:

۱- شهاب گردان (ذوب‌آهن) ۲- محمدباقر صادقی (ذوب‌آهن) ۳- سیدمحمد حسینی (ذوب‌آهن) ۴- محمد نصرتی (تراکتورسازی) ۵- فرشید طالبی (ذوب‌آهن) ۶- قاسم دهنوی (مس) ۷- مهرداد پولادی (مس) ۸- حسین ماهینی (ذوب‌آهن) ۹- آندرانیک تیموریان (تراکتورسازی) ۱۰- قاسم حدادی‌فر (ذوب‌آهن) ۱۱- میثم بائو (تراکتورسازی) ۱۲- مصطفی سیفی (مس) ۱۳- محمد ابراهیمی (تراکتورسازی) ۱۴- محمدرضا خلعتبری (ذوب‌آهن) ۱۵- علی کریمی ۱۶- میلاد زنیدپور (استیل‌آذین) ۱۷- محمد غلامی (استیل‌آذین) ۱۸- سعید دقیقی (شهرداری) ۱۹- محمد قاضی (ذوب‌آهن).

بنابر اعلام کروش بازیکنان دعوت شده باید در ساعت ۱۲ روز دهم خردادماه خود را در هتل المپیک به کادرفنی تیم ملی معرفی کنند.

سرمربی تیم ملی پیش از اعلام لیست در توضیحاتی عنوان کرده است که  بازیکنان باش‌گاه‌های فولاد خوزستان، ملوان و استقلال که مشغول انجام مسابقات جام حذفی هستند به این اردو دعوت نشده‌اند. هم‌چنین بازیکنان تیم‌های پرسپولیس و سپاهان نیز بعد از مسابقه دو تیم در جام حذفی در اردوی بعدی که در تاریخ هشتم تیر برگزار خواهد شد به تیم ملی فراخوانده می‌شوند.

 


 


خبر / رادیو کوچه

راتکو ملادیچ، فرمانده سابق ارتش صرب‌های بوسنی، که روز پنج‌شنبه پس از ۱۶ سال فراری بودن دستگیر شد، در دادگاهی در صربستان حاضر شده است. مقام‌ها می‌خواهند که آقای ملادیچ، را به دادگاه جنایات جنگی در لاهه مسترد کنند.

او در ارتباط با کشتار حدود ۷۵۰۰ مرد و پسر مسلمان بوسنیایی در سال ۱۹۹۵ در سربرنیتسا متهم به نسل‌کشی است.

وکلای آقای ملادیچ گفته‌اند که جلسه دادگاه تا زمان انجام معاینات پزشکی متوقف شده است. مقام‌های دادگاه بر این باورند که او درخواست تجدید‌نظر خواهد کرد.

در پی دستگیری رادووان کاراجیچ در سال ۲۰۰۸، ژنرال ملادیچ به بزرگ‌ترین فراری در ارتباط با جنایات جنگ بوسنی بدل شد.

صربستان برای بازداشت او تحت فشار زیادی بوده است.

میلوس سالجیچ وکیل آقای ملادیچ به خبرنگاران گفت که قاضی تلاش کرد از موکل او سوال کند اما مظنون در یک «وضعیت دشوار روانی و جسمی» قرار داشت و نتوانست ارتباط برقرار کند.

گزارش‌ها حاکیست که جلسه دادگاه جمعه از سر گرفته خواهد شد.

به گفته آقای سالجیچ، ژنرال ملادیچ مشروعیت دادگاه جنایات جنگی سازمان ملل در لاهه را به رسمیت نمی‌شناسد.

به گزارش بی‌بی‌سی، دولت صربستان مشتاق است ژنرال ملادیچ فورا مسترد شود، به این امید که این کار مانع تظاهرات بیشتر ملی گرایان صرب که هنوز او را مدافع مردم صرب می دانند شود.

بوریس تادیچ رییس جمهوری صربستان روز پنج‌شنبه گفت که بازداشت روز پنج‌شنبه، صربستان و منطقه را به آشتی نزدیک‌تر کرده است، و در را به روی عضویت در اتحادیه اروپا گشوده است.

آقای تادیچ این انتقادها که صربستان رغبتی برای دستگیری ژنرال ملادیچ نداشته را رد کرد.

رسانه‌های صربستان می‌گویند که راتکو ملادیچ با مدارک جعلی در استان ووی ودینا، در شمال کشور، دستگیر شده است. دادگاه بین‌المللی رسیدگی به جرایم جنگی برای رسیدگی به اتهامات آقای ملادیچ، در سال ۱۹۹۵ علیه او کیفر خواست صادر کرد.

ماه گذشته، بوسیلیکا، همسر او، به اتهام مالکیت غیرقانونی اسلحه، در دادگاهی در بلگراد، پایتخت، محاکمه شد. او در جریان محاکمه گفت که تصور می‌کند شوهرش فوت کرده باشد.

او به دادگاه گفت که تفنگ خودکار و چند تپانچه‌ای که در جریان تفتیش پلیس در سال ۲۰۰۸ در منزل آن‌ها در بلگراد کشف شد، متعلق به شوهر او بوده است.

حکم کیفرخواست آقای ملادیچ در سال ۱۹۹۵ صادر شده بود، اما تا زمانی که سلوبودان میلاسویچ، از ریاست جمهوری یوگسلاوی برکنار نشده بود، یعنی تا سال ۲۰۰۰ میلادی، آقای ملادیچ آشکارا در صربستان زندگی می‌کرد.


 


خبر / رادیو کوچه

پلیس اسپانیا روز پنج‌شنبه اعلام کرد که از صدور غیرقانونی ۹ فروند هلیکوپتر بل-۱۱۲ به ایران جلوگیری کرده و هشت نفر از جمله سه ایرانی را در این رابطه بازداشت کرده است. هلیکوپترهای بل-۱۱۲ در حمل و نقل نیروها و تجهیزات نظامی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، مقامات اسپانیایی گفته‌اند که در عملیات پلیس این کشور پنج تاجر اسپانیایی که مظنون به تلاش برای فروش این هلیکوپترهای نظامی آمریکایی به ایران هستند، و سه ایرانی که متهم به مذاکره برای خرید غیرقانونی وسایل نظامی هستند، دستگیر شدند.

پلیس اسپانیا در بیانیه‌ای افزود که این عملیات در شهرهای مادرید و بارسلون صورت گرفته است و پنج نفر در مادرید و سه نفر دیگر در بارسلون دستگیر شده‌اند.

پلیس اسپانیا هم‌چنین یادآور شد که در این عملیات قطعات یدکی هواپیما نیز که به نظر می‌رسد قرار بود به ونزوئلا صادر شود، توقیف شده است.

ارزش کل هلیکوپترها، قطعات یدکی و دیگر وسایل نظامی که در این عملیات توسط پلیس اسپانیا ضبط شده، حدود یک صد و چهل میلیون دلار تخمین زده می‌شود.

مقامات اسپانیایی می‌گویند که شرکت‌های اسپانیایی موفق به اخذ اجازه برای صدور وسایل نظامی و یا کالاهایی که می‌توانند کاربرد دوگانه داشته و در عملیات نظامی از آن‌ها استفاده شود، نشدند.

این شرکت‌های اسپانیایی هلیکوپترها را در انبار نگه‌داشته و قصد داشتند پس از پیاده‌سازی آن‌ها، قطعات را به ایران بفرستند.

پلیس اسپانیا می‌گوید عملیات پس از آن صورت گرفت، که سه خریدار ایرانی وارد این کشور شدند.

بیشتر بخوانید:

«اطلاعات تازه مدعی جنبه‌های تسلیحاتی برنامه اتمی ایران»

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به koocheh-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به koocheh@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته