-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۲۱, یکشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 06/10/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



آیا در کشوری که کتاب برای انتشار به اجازه احتیاج دارد آفرینش ادبی اصولاٌ ممکن است؟ نویسندۀ اتریشی آندرِئا گریل از ایران به مناسبت نمایشگاه کتاب تهران دیدن کرده است؛ صحبت هایش با نویسنده ها نشان از فکر باز روشن فکران جوان دارد.

چی اجازه دارم بنویسم؟ نویسنده ها همه جا در گزینش واژه مته به خشخاش می گذارند، اما اینجا سایۀ کلمه ها را هم وزن می کنند. یوسف در دانشگاه زبان و ادبیات آلمانی می خواند و می خواهد نویسنده شود، از چند روز پیش مثل پروانه دورمن می چرخد و همه جا همراهم است. می گوید: «ما دو نهاد داریم که بر نوشتنمان تأثیر می گذارند. یکی خودمان هستیم، چیزی درونمان می گوید خط قرمز کجاست، چه چیزی ممکن است و چه چیزی نه. دومی وزارت ارشاد است.»

سفر به ایران برای نویسنده ای چون من – خوکرده به اینکه تصمیم برای انتشار فقط به من و ناشری مربوط است که می خواهد کتاب را چاپ کند، خو کرده به با مخالفت با سیاستمداران در هر چیز و با این وجود می توانم آخر سال خواستار حمایت دولت باشم – نگاهم را به خیلی چیزها عوض می کند.

فرمول یک و تاکسی

در حالیکه می توان در ایران به راحتی همراهان بَلَد پیدا کرد اما یک هفته طول کشید تا کسی حاضر شد همراه من به نمایشگاه کتاب بیاید. با شش میلیون بازدید کننده (برای نمونه بیست برابر نمایشگاه کتاب فرانکفورت) نمایشگاه بین المللی کتاب تهران یک از بزرگترین ها در دنیاست. یوسف به مذمت می پرسد: «تو آنجا چه می خواهی؟ اضافه می کند که غرفۀ تنها ناشر به درد بخور اجازه شرکت ندارد، فقط شلوغ است. می گوید که نویسندگان جوان جای دیگر دور هم جمع می شوند. حتی هفتگی. برای نمونه در کافۀ ام اند ام.»

چهار نفری که در این کافه روبرویشان نشسته ام می گویند: «بین مغزهای ما و دولت جنگ است.» اینان رضا ۳۷ و علی ۳۵ و امیر ۲۸ و یوسف ۲۷ ساله هستند. همه اشان جین و پیراهن چهارخانه یا گرم کن به تن دارند، یکی بند شلوار دارد و دیگران این را برای او دست گرفته اند. از «خدایانشان» که می پرسی از همینگوی و سلین و سالینجر نام می برند. چه خوانده اند؟ بیشتر از من. فیلیپ روت، باخمان، اشنیتسلر، موراکامی، رومان گری، جویس، موزیل، بروخ – نام چندتایی را آوردم که مثالی باشد از یک فهرست بلندبالا. لائورا اسکیبل. کتابهایش برای مدت کوتاهی در بازار بود، در این فاصله جمع شده اند زیرا محتوای شهوانیِ «شکلات تلخ و شیرینِ» او نظر ارشاد را جلب کرد.

رضا می گوید ادبیات فارسی، کودکی را ماند در آغاز رسیدن به جوانی، پر از تکه های سفید است که آنها را نمی توان خواند اما می توان فهمید. وی از دیگران تجربۀ بیشتری در نوشتن و چاپ دارد: چندین جلد داستان کوتاه، یک رمان، چندین طرح فیلم. یکی از کتاب هایش در چاپ دوم ممنوع شد، دوتای آنها از جمله رمان هنوز اجازۀ چاپ نگرفته اند. با این وجود به مدد فیلم ها می تواند از راه نوشتن زندگی کند. می گوید قصه که می نویسد رانددۀ فرمول یک است، برای سینما که می نویسد رانندۀ تاکسی است. ادامه می دهد که تاکسی فقط یک مسافردارد، باید مقررات راهنمایی و رانندگی را رعایت کند و حواسش باشد راننده های دیگر در خیابان چه می کنند. می گوید اما در داستان کوتاه این محدودیت ها را ندارد. در پاسخ به این پرسش که چرا رمانش اجازۀ انتشار نمی گیرد می گوید هیچوقت آدم علت واقعی را متوجه نمی شود اما موضوع آن ماجرای زنی در زندان است.

رضا انتقاد می کند که نویسندگان جوان بیش از حد دور این انتشاراتیِ مخالف جمع شده اند، می گوید آنها باید در چندین انتشاراتی پخش شوند تا بخت خود را برای انتشار کارهایشان بیشتر کنند. رؤیایش؟ نوشتن در مجلۀ هفتگی آمریکایی «نیویورکر». از او می پرسم اگر مؤفق شود برایش مشکل ایجاد نمی کنند؟ می گوید هم اکنون هم مشکل دارد. اضافه می کند که تلفنش را شنود می کنند، پلیس «با او زندگی می کند.»

همکار جوانترش علی که این هفته برای اولین کتاب خود، مجموعه داستان، اجازه گرفته است باید داستانی را حذف کند و چندین جمله را در داستان های دیگر «اصلاح کند». یکی از جمله های حذفی از قزن سوتین تعریف می کند که به تشک بادی فشار می آورد و ممکن است سوراخ ایجاد کند. جملۀ دیگر که باید کنار گذاشته شود از کسی صحبت می کند که بین پاهایش را می خاراند، جملۀ دیگر روایتی است از لباس های پخش روی کف اتاق که گویی کسی قبل از عشقبازی با عجله از تن درآورده و به زمین ریخته است. امید دارد که تا انتشار دوماه طول بکشد. از وقتی انتشاراتی کتاب را به وزارت ارشاد داده بود تا جواب بدهند یکسال طول کشیده بود. رضا می گوید برخی چندین سال منتظر می مانند. دوستش به تمسخر و به آلمانی می گوید: «خدا به من صبر بده.» با خنده اعتراف می کند تنها جمله ای است که بلد است: «کتاب من فعلاٌ آخرین کتابی است که در انتشاراتی ما اجازۀ چاپ دارد. این ناشر کسی است که به نمایشگاه راهش نداده اند؛ برای سه ماه اجازۀ کار ندارد، در این سه ماه نمی تواند کتاب تازه ای برای کسب اجازه ارائه کند.»

رضا انتقاد می کند که نویسندگان جوان بیش از حد دور این انتشاراتیِ مخالف جمع شده اند، می گوید آنها باید در چندین انتشاراتی پخش شوند تا بخت خود را برای انتشار کارهایشان بیشتر کنند. رؤیایش؟ نوشتن در مجلۀ هفتگی آمریکایی «نیویورکر». از او می پرسم اگر مؤفق شود برایش مشکل ایجاد نمی کنند؟ می گوید هم اکنون هم مشکل دارد. اضافه می کند که تلفنش را شنود می کنند، پلیس «با او زندگی می کند.»

جوان ترین این چهار نفر نیز مجموعۀ داستانی منتشر کرده و اکنون روی یک رمان کار می کند. روزها مهندس نرم افزاراست. شبها، از ده ونیم به بعد، می نویسد و می خواند. در شبانه روز تنها پنج ساعت می خوابد. می گوید البته که دوست دارد بیشتر بخوابد، اما در حال حاضر ممکن نیست. وی که سوای انگلیسی ترکی را هم به روانی صحبت می کند تأکید می کند وقتی که آدم به چیزی علاقه داشته باشد برایش مهم تر هم می شود.

به این ترتیب می تواند کتاب هایی را بخواند که به فارسی در دسترس نیستند. می گوید با نوشتن زندگی می کند. چندین بار این جمله را تکرار می کند. از کودکی می خواسته نویسنده شود. سه نفر دیگر میان حرفش می دوند. آنها هم همینطور! یوسف تا چند سال پیش حسابدار بود، در این فاصله، سوای تحصیل زبان و ادبیات آلمانی، کاسبی هم می کند. شعرهایش را اغلب به آلمانی می گوید بدون اینکه به مخاطب فکر کند، می گوید «شعر همینطور خودش می آید.» علی گرافیست است. او هم شبها می نویسد.

یک محل دیگر دور هم جمع شدن نویسنده ها کتابفروشی ناشر مخالف است که در پاسخ به ممنوعیت در نمایشگاه، کتاب هایش را بیست درصد ارزان تر عرضه می کند. فروشگاه موج می زند از مردم در رده های سنی مختلف. دانشجویان از مجموعه داستان تازه به فارسی منتشر شدۀ «موبایل» از اینگو شولتسه می پرسند، کافکا و هسه و بل و هاینه و نیز یودیت هرمان نیز محبوب هستند. کارکنان با صمیمیتی فوق العاده حتی در فکر کسانی هم هستند که فارسی حرف نمی زنند. خانم صندوق دار پوزش می خواهد که – چون قاشق دیگری ندارد – نمی تواند به خانم خارجی از شله زرد برای چشیدن بدهد که در حال خوردن آن است. می گوید در عزا از این ها می خورند.

مهمترین ویژگی های نویسنده؟ رضا از قوۀ ابتکار صحبت می کند، «الهام»، این استعداد که خواننده را تا آخر متن بکشد و به شناخت او بیفزاید. علی از قدرت مشاهده و توجه و دقت صحبت می کند.

برای چه کسی می نویسند، چه تصوری از مخاطب خود دارند؟ می گویند از طریق اینترنت و تلویزیون می توان همه چیز را دریافت کرد، تماس با دیگران از همه چیز مهمتر است. می گویند در عین حال باید محلی فکر کرد. هیچکدامشان تصور زندگی در خارج ایران را ندارند و آرزویش را هم نمی کنند. متعلق به اینجایند، به فارسی می نویسند؛ بر این باورند که در اروپا محو می شوند و خودشان را از دست می دهند. اینان به فارسی خواب دیده اند و عاشق و نامزد شده اند. هرچهار نفر می گویند برای نگارش به زبان دیگر باید دوباره زاده شوند.

یک محل دیگر دور هم جمع شدن نویسنده ها کتابفروشی ناشر مخالف است که در پاسخ به ممنوعیت در نمایشگاه، کتاب هایش را بیست درصد ارزان تر عرضه می کند. فروشگاه موج می زند از مردم در رده های سنی مختلف. دانشجویان از مجموعه داستان تازه به فارسی منتشر شدۀ «موبایل» از اینگو شولتسه می پرسند، کافکا و هسه و بل و هاینه و نیز یودیت هرمان نیز محبوب هستند. کارکنان با صمیمیتی فوق العاده حتی در فکر کسانی هم هستند که فارسی حرف نمی زنند. خانم صندوق دار پوزش می خواهد که – چون قاشق دیگری ندارد – نمی تواند به خانم خارجی از شله زرد برای چشیدن بدهد که در حال خوردن آن است. می گوید در عزا از این ها می خورند.

تمرین برای فکر کردن

دختر مترجمی که مرا در نمایشگاه همراهی می کند در پاسخ به دشواری ترجمه از آلمانی به فارسی می گوید دشواری الزاماٌ بد نیست: «خواندن به آلمانی تمرینی برای فکر کردن است.»

برای کتاب فروش ها حدود دو هفته نمایشگاه در سال ناهار بازارشان است. مردم با اتوبوس از سراسر کشور هجوم می آورند تا کتاب بخرند. روحانیون در کنار زنانی که با آرامش کالسکه های بچه را هل می دهند به شتاب از بین غرفه ها می گذرند، دانشجویان کتاب های خارجی سفارش می دهند، انتشارات اشپرینگر مجموعه ای از کتاب های تخصصی را عرضه می کند، نمایشگاه کتاب فرانکفورت غرفۀ کوچکی دارد و غیر از این، مشارکت کشورهای آلمانی زبان محدود به گردهمایی «یک زبان – سه کشور» است که در خارج از محوطۀ نمایشگاه برگزار می شود و اینگو شولتسه از آلمان و گابریله آلیوت از سوئیس و من از اتریش به آن دعوت شده بودیم و کارگاه های آموزشی در گروه های زبان آلمانی دانشگاه ها و داستان خوانی در انجمن فرهنگی اتریش در تهران می شد. شور و شوق زیاد جمعیت احتمالاٌ به این دلیل هم بود که اینها تنها مشارکت کشورهای اروپایی به مناسبت نمایشگاه بود.

در سال ۱۹۳۵ نویسندۀ سوئیسی آنه ماری شوارتسن باخ نوشت: «فلات ایران ... از آن به بعد تغییری نکرده است و احتمالاٌ هیچگاه تغییر نخواهد کرد. همواره در حاشیه هایش کوه ها، همچوکشتی های به گل نشسته، آرام گرفته اند که آدم فکر می کند به آنها نزدیک می شود – اما وقتی به آنها واقعاٌ می رسد پشتشان زمین دیگری شروع می شود که در واقع همان است و آدم هیچگاه به حاشیه نخواهد رسید.» از زمانی که وی اینها را نوشت خیلی چیزها تغییر کرده است. حتی اگر کوه ها همانی باشند که بوده اند ابتکار نویسندگان ایران مرزهای واقعیت را در می نوردند.

* از: آندرئا گریل / در: نویه تسورشر تسایتونگ

آندرئا گریل نویسنده و زیست شناس است؛ در کنار اینها از زبان آلبانیایی ترجمه می کند.


 


مصاحبه بیلد تسایتونگ با نخست وزیراسرائیل بنیامین ناتانیاهو

بیلد: آقای نخست وزیر، طبق یک نظرسنجی جدید هفتاد درصد مردم آلمان می گویند اسرائیل منافع خود را بدون توجه به منافع ملت های دیگر پی می گیرد. فقط بیست ویک درصد برآنند که اسرائیل به حقوق بشر احترام می گذارد. وقتی این اعداد و ارقام را می شنوید چه فکر می کنید؟

نخست وزیر بنیامین ناتانیاهو: معلوم است که در آلمان و اروپا برداشت خیلی غلطی از اسرائیل وجود دارد. ما یک دمکراسی سرزنده هستیم که مقابل ایران و عوامل بی رحمش ایستاده ایم. ما از خود در برابر هزاران موشک و گروه های اسلام گرایی دفاع می کنیم که همه جا دور ما را گرفته اند. ما یگانه پرچمدار آزادی و حقوق بشر در منطقه ایم. لطفاٌ بفرمایید چه تعداد از آلمانی ها می دانند که یک میلیون عرب اسرائیلی در کشور ما زندگی می کنند و از حقوق شهروندی برخوردارند؟ اینان از بین صدها میلیون عرب در خاورمیانه تنها کسانی هستند که می توانند چنین حقوقی داشته باشند. هر روز به اسرائیل تهمت می زنند، و این تهمت ها آهسته آهسته باور مردم می شود. طبیعی است که این موضوع در آلمان – با تاریخ خاصش و رابطۀ ویژه اش با اسرائیل – خیلی ناگوار است.

بیلد: رئیس جمهور آلمان یوآخیم گاوک هفتۀ گذشته در کشور شما بود. پیام شما با توجه به پس زمینۀ چنین نظرسنجی چه بود؟

ناتانیاهو: اینکه نتیجۀ چنین نظرسنجی هایی در تاریخ ملت یهود خیلی بدتر هم بوده است. مردم مدتها این آمادگی را داشتند که واقعاٌ هر چیزی را دربارۀ یهودیان باور کنند. اینکه ما چاهها را مسموم می کنیم. اینکه ما خون کودکان مسیحی را می آشامیم. تأسف بار است که اینگونه اتهام ها که روزگاری علیه یهودیان بود اینک علیه کشور اسرائیل است.

بیلد: چقدر تأکید صدراعظم مرکل را در مورد پایبندی به امنیت اسرائیل جدی می گیرید؟ تصورش را می کنید که سربازان آلمانی برای اسرائیل بجنگند؟

ناتانیاهو: من این تأکید را خیلی جدی می گیرم. آلمان همین تازگی پایبندیش را به حفظ امنیت اسرائیل با فروش یک زیردریایی دیگر نشان داده است. این اقدام نقش خیلی مهمی برای امنیت ملی ما دارد. اما در موضوع دفاع از اسرائیل، ما از کسی نخواسته ایم به ما کمک کند. برعکس، دستاورد بزرگ کشور یهود این است که ما می توانیم از خود در برابر هر تهدیدی دفاع کنیم. این نکته یکی از پایه های سیاست امنیتی ماست. من از نگرانی آلمان در مورد امنیت اسرائیل قدردانی می کنم اما مانند چرچیل برآنم: «به ما ابزار بدهید ما خواهیم توانست از خود دفاع کنیم.»

بیلد: زیردریایی ها آلمان در این راستا چقدر مهم هستند؟

ناتانیاهو: خیلی مهم.

بیلد: از زمان مصاحبۀ قبلی شما با بیلد در سه سال پیش وضعیت خاورمیانه خیلی بدتر شده است.

ناتانیاهو: بله بله، درست است.

بیلد: آن موقع حسنی مبارک را یکی از «سیاستمداران پیشرویی که صلح را حفظ کرده است» خواندید. چند روز پیش مبارک را به حبس ابد محکوم کردند و نامزد اخوان المسلمین به دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری مصر راه یافته است. شما از ابتدا به «بهار عربی» تردید داشتید. احتمال های منفی که می دادید به واقعیت پیوسته اند؟

ناتانیاهو: امیدوارم که اینگونه نباشد. با این وجود از آلمان و دیگر دولت ها انتظار دارم که یک نکته را روشن سازند: صرفنظر از اینکه چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری مصر برنده شود و چه دولتی سرکارآید، باید به قرارداد صلح اسرائیل و مصر احترام بگذارد. این نکته کاملاٌ به نفع مردم هر دو کشور است. پیمان صلح اسرائیل و مصر از سی سال پیش یکی از لنگرهای صلح است. در خصوص تحولات ناشی از به اصطلاح بهارعربی، فقط می توانیم امیدوار باشیم که به دنبال اولین انتخابات های آزاد انتخابات های آزاد دیگری بیاید. آزمون مهمی است. اما انتخابات آزاد تنها یک جنبۀ دمکراسی است. حق برگزاری تظاهرات، بدون سرکوبی آنگونه که با تأسف در سوریه رخ می دهد جنبۀ دیگر دمکراسی است. هنوز معلوم نیست آیا بهار عربی واقعاٌ به دمکراسی های باز و بالنده منجر خواهد شد. ما فقط می توانیم امیدوار باشیم. اما من امیدم را با واقعیت اشتباه نمی گیرم.

بیلد: فکر می کنید آیا جهان عرب با آزادی تازه به دست آمده کنار بیاید یا ما شاهد پاگرفتن افراطی ها خواهیم بود؟

ناتانیاهو: تاکنون شاهد حرکتِ آشکار از دیکتاتوری به سلطۀ اسلام گرایان هستیم. کاملاٌ ممکن است که جهان عرب باید تازه روند یادگیری را طی کند. تازه باید بفهمد آیا حکومت های اسلامی واقعاٌ می توانند زندگی بهتر و رفاه روزافزون و امنیت بیشتر و آزادی گسترده تر به مردم بدهند. اینان خود باید ببینند که سلطۀ اسلام گرایان به تاریکی مطلق می رسد.

چیزهایی که در سوریه می گذرد به نظرم وحشتناک است. این کارها را تنها جنایت می توان نامید. و شما باید متوجه باشید چه کسی از این سبوعیت و این قتل عام ها حمایت می کند – ایران و حزب الله. قاتل از قاتل پشتیبانی می کند. ایران به سوریه اسلحه می دهد و حتی نیرو در اختیار می گذارند تا این جنایت ها را انجام دهند. اینان کسانی هستند که ما هم در برابر آنها ایستاده ایم: ایران که مردم را در خیایان ها کشتند. سوریه جایی که فن آوری را به جایی رساندند که بتوان مردم خودی را با توپ زیرآتش گرفت. ما در مقابل اینها مبارزه می کنیم.

بیلد: ده روز پیش نیروهای سوری بیش از صد نفر را در شهر حولا کشتند، در میان آنها بسیاری زن و کودک بودند. زمانش رسیده که غرب علیه اسد اقدام نظامی کند و به جنایت پایان دهد؟

ناتانیاهو: چیزهایی که در سوریه می گذرد به نظرم وحشتناک است. این کارها را تنها جنایت می توان نامید. و شما باید متوجه باشید چه کسی از این سبوعیت و این قتل عام ها حمایت می کند – ایران و حزب الله. قاتل از قاتل پشتیبانی می کند. ایران به سوریه اسلحه می دهد و حتی نیرو در اختیار می گذارند تا این جنایت ها را انجام دهند. اینان کسانی هستند که ما هم در برابر آنها ایستاده ایم: ایران که مردم را در خیایان ها کشتند. سوریه جایی که فن آوری را به جایی رساندند که بتوان مردم خودی را با توپ زیرآتش گرفت. ما در مقابل اینها مبارزه می کنیم. ما در مقابل خود حکومت های غیرقانونی می بینیم که اهداف غیرقانونی را با وسایل غیرقانونی پی می گیرند. هر طرف که نگاه می کنیم اینان جنایت جنگی مرتکب می شوند. باید جلوی این کار گرفته شود. فقط نباید محکوم کرد، باید جلوی آن را گرفت.

بیلد: بنابراین دخالت نظامی غرب را رد نمی کنید؟

ناتانیاهو: این تصمیم را باید قدرت هایی بگیرند که اکنون در باره اش گفتگو می کنند. هرچه من به عنوان نخست وزیر اسرائیل کمتر در این باره بگویم بهتر است. هرچه بیشتر در باره اش حرف بزنم بیشتر برای مردمی بد می شود که در واقع می خواهیم به آنها کمک کنیم.

بیلد: دوباره گفتگوهای تازه ای با ایران در جریان است. اما حکومت تازگی اعلام کرده یک رآکتور دیگر می سازد ...

ناتانیاهو: برنامۀ اتمی ایران ذره ای آهسته تر نشده است. با وجود همۀ فشاری که آورده می شود. هیچ اتفاقی نیفتاده است.

بیلد: از اینرو جهانیان از خود می پرسند – بین اسرائیل و ایران جنگ خواهد شد؟

ناتانیاهو: ما البته ترجیح می دهیم که تحریم های اقتصادی به راه حلی منجر شوند. اما باید توجه کنید که سلاح اتمی چگونه تولید می شود. مهمترین بخش این است که بمب را با مادۀ منفجره پرکنند، در این مورد با مادۀ شکاف پذیر. بسیار دشوار است و خیلی طول می کشد که بخواهند این مادۀ شکاف پذیر را تولید کنند. مهم این است که برای این مادۀ منفجرۀ اتمی اورانیوم را در غلظت پایین غنی سازی کنند. ایران این توفیق را داشته است. بعد خیلی سریع تر می توان اورانیوم را برای رسیدن به غلطت های بالاتر غنی کرد. خوب - حالا از ایران مثلاٌ خواسته نمی شود محفظه ها را دوباره پرنکند. خواسته نمی شود غنی سازی را کاملاٌ متوقف کند یا اورانیوم غنی سازی شده را به خارج بفرستد. حتی نمی خواهند تأسیسات اتمی زیرزمینی فردو را تعطیل کند. از ایران فقط می خواهند از غنی سازی ۲۰ درصدی دست بردارد. اما با تأسف این خواسته جلوی برنامۀ اتمی آنها را نمی گیرد، به هیچ رو. بلکه برعکس، به آنها امکان می دهد برنامۀ را پیش ببرند.

بیلد: آقای نخست وزیر، وزیرخارجۀ آلمان گیدو وستروله می خواهد برنامۀ اتمی ایران را با تحریم متوقف کند. شما اما می گویید تحریم جلوی برنامۀ اتمی را نمی گیرد.

ناتانیاهو: نه، تاکنون نتیجه نداشته است. زیرا خواسته هایی که همراه تحریم ها مطرح می شوند کاملاٌ ناکارا هستند. این فشار بسیار زیاد برای چیست؟ عملاٌ هیچ! ایران می تواند هر زمان غنی سازی با غلظت کم را متوقف کند و با این وجود برنامۀ اتمی این کشوربه هیچ رو به عقب برنمی گردد. پنج به اضافۀ یک می خواهد هرجورشده به نتیجه ای برسد و از این رو خواسته ها را حداقل کرده است. این در حالی است که باید سه خواست مشخص وجود داشته باشد: یکم، باید به هرگونه غنی سازی پایان داده شود. دوم، همۀ اورانیوم غنی سازی شده باید از ایران خارج شود. سوم، تأسیسات زیرزمینی نزدیک قم باید بسته شود. اگر می خواهند واقعاٌ از انرژی هسته ای استفادۀ صلح آمیز کنند می توانند بی دردسر به این خواسته ها تن دهند. اما آنها سلاح اتمی می خواهند. و وقتی موضوع بر سرافتادن سلاح هسته ای به دست آیت الله هاست ما نباید خود را فریب دهیم.

او نیست. طرف مقابل من رئیسش آیت الله خامنه ای است. باید بفهمیم که او بر ایران حکم می راند. البته احمدی نژاد به گونه ای مفید است اما تصمیم ها را خامنه ای می گیرد و عزم او برای نابودی اسرائیل دست کم مانند احمدی نژاد است که طبق عقیدۀ خود رسالتی بر دوش دارد. حتی می توانم تصور کنم که خامنه ای از احمدی نژاد مصمم تر است.

بیلد: طرفِ مقابل شما، منکِر هولوکاست احمدی نژاد ...

ناتانیاهو: او نیست. طرف مقابل من رئیسش آیت الله خامنه ای است. باید بفهمیم که او بر ایران حکم می راند. البته احمدی نژاد به گونه ای مفید است اما تصمیم ها را خامنه ای می گیرد و عزم او برای نابودی اسرائیل دست کم مانند احمدی نژاد است که طبق عقیدۀ خود رسالتی بر دوش دارد. حتی می توانم تصور کنم که خامنه ای از احمدی نژاد مصمم تر است.

بیلد: وقتی به این دو نفر فکر می کنید چه احساسی دارید؟

ناتانیاهو: ملاک برای من احساساتم نیست. به واقعیت ها اعتقاد دارم. و واقعیت اینگونه است: هرچه ایران بدون سلاح اتمی انجام می دهد به اندازۀ کافی بد است. آنها آدم کشان خود را سراغ ما می فرستند. سربازان ناتو را در شمال افغانستان می کشند. تروریست های حماس و حزب الله را با موشک تجهیز می کنند. تهدید می کنند تنگۀ هرمز را ببندند و جلوی نفت دنیا را بگیرند. و علناٌ می گویند می خواهند از سلاح اتمی استفاده کنند. واقعاٌ اگر سلاح اتمی داشته باشند چه می کنند؟ واقعیات اینهاست.

بیلد: وزیر دفاع آلمان به شما برای حمله به ایران هشدار داده است. وی بر این باور است که «دست به خطری با پیامدهای نامعلوم می زنید». از دولت آلمان انتظار بیشتری دارید؟

ناتانیاهو: می فهمم که مردم از اقدام نظامی نگرانند. این را واقعاٌ کسی نمی خواهد. اما این را هم می دانم که چقدر مهم است جلوی حکومت آیت الله ها را گرفت که به سلاح اتمی دست نیابند. بزرگ ترین خطر برای بشریت است – حکومتی اسلامی افراطی با سلاح اتمی. اگر واقعاٌ ایران به سلاح اتمی دست یابد قیمت برای ما بسیار بالاتر از هزینۀ هرگونه برنامه ای برای متوقف کردن ایران خواهد بود.

بیلد: شما گفته اید فلسطینی ها هیچگاه طرف مذاکره ای بهتر از شما پیدا نمی کنند. چرا با این وجود گفتگویی انجام نمی شود؟

ناتانیاهو: زیرا فلسطینی ها تاکنون از گفتگو خود داری کرده اند. محک ساده ای برای بررسی میزان صلح طلبی فلسطینی ها وجود دارد: من حاضرم فوری سوار ماشین شوم. ده دقیقه ای به رام الله برسم و مذاکرات را بدون پیش شرط شروع کنم. شما می توانید این پیشنهاد را به آنان بدهید و ببینید آیا فلسطینی ها مؤافقت می کنند یا نه. من در هرحال کاملاٌ جدی هستم، فلسطینی ها با تأسف نه. فلسطینی ها از انجام مذاکرات خودداری کرده اند زیرا فقط اسرائیل نباید کوتاه بیاید و امتیاز بدهد، آنها هم باید همین کار را بکنند. برای نمونه آنها باید کشور یهود را به رسمیت بشناسند. و باید بپذیرند که صلح باید دائمی باشد. اینکه کشور فلسطینی نمی تواند پایگاهی باشد تا در آینده کشور اسرائیل را نابود کنند. امیدوارم فلسطینی ها موضعشان را تغییر بدهند. اینان اکنون موقعیتی منحصر به فرد دارند تا با من دربارۀ صلح گفتگو کنند. ملت اسرائیل به من اعتماد خواهد کرد که راه حلی بر اساس امنیت با ثبات ارائه کنم.

بیلد: همواره دربارۀ به اصطلاح گسترش شهرک سازی ها اختلاف وجود دارد، به ویژه اطراف بیت المقدس. می توانید تصور کنید روزی بیت المقدس را تقسیم کنید و شرق را به عنوان پایتخت فلسطینی ها بپذیرید.

ناتانیاهو: نه، نه، و من فکر نمی کنم ضروری باشد. دربارۀ بیت المقدس باید در آخرین مرحله گفتگو کرد. این شهر ریشۀ ملت ما از ۳۰۰۰ سال پیش است. ما مدتهاست که اینجاییم، غریبه نیستیم. و با این وجود می پذیریم که ملتی هم اینجاست، یعنی فلسطینی ها، که پهلو به پهلوی ما زندگی می کنند.اما آنها هم باید بپذیرند مایی که همیشه اینجا زندگی کرده ایم از اینجا نخواهیم رفت. اینان باید این فکر را از سر خود بیرون کنند که می توان اسرائیل را از بین برد.

بیلد: در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما در بحران خاورمیانه تقریباٌ پیشرفتی حاصل نشده است. آیا میت رامنی رئیس جمهور بهتری برای اسرائیل خواهد است؟

ناتانیاهو: من به اندازۀ کافی در اسرائیل مشغولیت دارم، و قطعاٌ در امور آمریکایی ها دخالت نخواهم کرد. واقعیت این است که پیوند محکمی بین آمریکا و اسرائیل وجود دارد. در ضمن بیشترین حمایت را از آمریکایی های غیریهودی داریم که در اسرائیل دژ دمکراسی می بینند، در جایی از دنیا که پر از تیرگی و خشونت است. ولی ما با چالش های خود مانند جامعه ای آزاد برخورد می کنیم. از خیلی جهات اروپا در اسرائیل آغاز می شود. اسلام گرایان که عیله ما خشونت می کنند به همان شدت هم علیه اروپا هستند. اینان می خواهند تمام خاورمیانه را مطابق تصورات قرون وسطایی خود کنند. حقوق بشر و آزادی اقلیت ها و همجنس گرایان در چنین خاورمیانه ای محلی از اعراب ندارد. اینان می خواهند اسرائیل را از بین ببرند و بعد به سوی اروپا راه بیفتند. از این جهت اسرائیل خاکریز اروپا و تمدن غرب است.

بیلد: «تایم» شما را «کینگ بی بی» می نامد. دربارۀ شما قرار است در کتاب های تاریخ چه بنویسند؟

ناتانیاهو: اسرائیل دمکراسی است و نه کشوری سلطنتی، و اینگونه هم خواهد ماند. وظیفۀ من این است که آیندۀ کشور یهود را تضمین کنم. وظیفۀ ما نگهداری آن چیزی است که به دست آمده، وظیفۀ ما حفظ بقا و امنیت و رفاهمان است. این رسالت تاریخی من است. در این باره فکر می کنم. پروای آنچه را دربارۀ من می نویسند ندارم.

* مصاحبه را کای دیکمان و یولیان رایشِلت و دانیل بیسکوپ انجام داده اند.

عکس متن: Daniel Biskup


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته