-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۲۱, یکشنبه

Latest News from Norooz for 06/10/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سومین سالگرد جنبش سبز با انتشار بیانیه‌ای از "کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88" به مثابه نقطه عطفی تاریخی در مسیر تبدیل نظام جمهوری اسلامی به حاکمیت مطلقه فردی یاد کرده است که "منشا تغییرات چشمگیری در جامعه بوده است."

در بخشی از این بیانیه آمده است: امروز با گذشت سه سال از کودتای انتخاباتی، شاهد تحقق هشدارهای رهبران جنبش سبز هستیم. در این مدت یکی از آلوده‌ترین حاکمیت‌ها را تجربه کرده‌ایم. حاکمیتی که ارمغانش برای ملت برسرکار آوردن ‌قانون شکن‌ترین و فاسدترین دولت در تاریخ معاصر ایران بوده است. دولتی که مدتی است جریان انحرافی لقب گرفته و به تعبیر سینه چاکان سابقش خطرناک‌تر از «فتنه» شده است.

در بخش پایانی این بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی یاد همه شهیدان انقلاب و جنگ و شهیدان و زندانیان جنبش را گرامی داشته و از خانواده‌های شهدا و زندانیان و جانبازان به خاطر صبر و پایداری شان تقدیر کرده است.

متن کامل این بیانیه که نسخه‌ای از آن در اختیار نوروز قرار گرفته در ادامه می‌آید:


کودتای انتخاباتی 22 خرداد 88 به مثابه نقطه عطفی تاریخی در مسیر تبدیل نظام جمهوری اسلامی به حاکمیت مطلقه فردی، منشاء تحولات چشمگیری در جامعه ایران بوده است. مهمترین این تحولات شکل‌گیری جنبش ملی و مدنی سبز در مقابله با این روند استحاله است. تقابل استبدادطلبان حاکم با نیروهای مدافع آزادی، جمهوریت و حق حاکمیت ملت بر سرنوشت خویش در قالب جنبش سبز، طی این مدت حوادث و رخدادهای فراوانی را رقم زده است. اکنون در آستانه سومین سالگرد کودتا می‌توان به تحلیل و ارزیابی آن‌چه طی این مدت بر ایران عزیز رفته، نشست و گذشته را چراغ راه آینده ساخت.
حاکمیت کودتا با شعار دفاع از ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب، بازگرداندن قدرت به جریان اصیل انقلاب و حذف جریان‌های وابسته و تجدیدنظر طلب بر سر کار آمد. ادعایش این بود که قصد تحقق شعارهای اصیل انقلاب به ویژه عدالت را دارد. ادعایش این بود که اصلاحات واقعی مبارزه با فقر و فساد و تبعیض است. ادعایش این بود مدیران و کارگزارانی که در سالهای پس از انقلاب کشور را اداره کردند، فاسد بوده و با دستمال کثیف نمی‌توان شیشه را تمیز کرد. ادعایش این بود که نفت را برسر سفره مردم خواهد آورد. ادعایش این بود که بی‌نظیرترین دولت در تاریخ ایران معاصر را برسرکار آورده است. ادعایش این بود که با برخورد تهاجمی با قدرت‌های بیگانه آنان را سرجای خود نشانده منافع ملی را تضمین خواهد کرد، ...
امروز با گذشت سه سال از کودتای انتخاباتی، شاهد تحقق هشدارهای رهبران جنبش سبز هستیم. در این مدت یکی از آلوده‌ترین حاکمیت‌ها را تجربه کرده‌ایم. حاکمیتی که ارمغانش برای ملت برسرکار آوردن ‌قانون شکن‌ترین و فاسدترین دولت در تاریخ معاصر ایران بوده است. دولتی که مدتی است جریان انحرافی لقب گرفته و به تعبیر سینه چاکان سابقش خطرناک‌تر از «فتنه» شده است.
در ناکارآمدی و بی کفایتی حاکمیت یکدست اقتدارگرایان همین بس که با درآمد نفتی بالغ بر560 میلیارد دلار از سال 1384 تا 1390 ( معادل نیمی از درآمد نفت در بیش از یکصد سال اکتشاف و فروش نفت ) در مقایسه با تمامی دولت‌های پس از انقلاب بدترین عملکرد اقتصادی و اجتماعی را داشته است. مستند این ادعا نه گزارش‌های مراکز بین المللی که بتوان با انتساب آن‌ها به قدرت‌های بیگانه عوامفریبی کرد، بلکه گزارش‌های رسمی منتشره بانک مرکزی و مرکز آمار ایران در مورد شاخص‌هایی همچون نرخ رشد اقتصادی، نرخ رشد سرمایه گذاری، نرخ بیکاری، نرخ تورم، میزان واردات و مقایسه آن با عملکرد دولت‌های قبلی و یا کشورهای مشابه منطقه است. این ناکارآمدی و بی کفایتی به اختلافات عمیق و جنگ قدرتی تمام‌عیار میان باندهای قدرت حاکم انجامیده است که همه قوا را درگیر کرده و تمامی امور کشور را تحت الشعاع قرار داده است. در نتیجه این جنگ قدرت، طی دو سال اخیر کشور ماه‌های آغازین سال را بدون قانون بودجه گذرانده، ومهم‌ترین تصمیمات اقتصادی کشور در دام بلاتکلیفی رها شده است. و پس از کش و قوس ها قانون بودجه‌ای مبنای اداره کشور قرار گرفته که نه تنها متخصصان و صاحبنظران عرصه اقتصاد و توسعه، بلکه دولتی که لایحه آن را تدوین و مجلسی که آن را تصویب کرده است،‌ اجرای آن را موجب تشدید بحران اقتصادی کشور ارزیابی می‌کنند. ادامه اجرای تصمیمات و برنامه‌های کلیدی اقتدارگرایان حاکم، نظیر قانون هدفمند کردن یارانه‌ها یا اجرای سیاست های ابلاغی اصل 44 در هاله‌ای از ایهام و ابهام مانده، بخش‌های مهمی از دولت نظیر وزارت اطلاعات، شورایعالی امنیت ملی، وزارت نفت، و وزارت کشور خارج از اقتدار و اداره رئیس دولت قرار گرفته است.
دولتی که روزی دولتی بی‌نظیر در تاریخ معاصر و معجزه هزاره سوم ‌خوانده می شد، امروز تحمل آن به مهم‌ترین مشکل و معضل کشور تبدیل شده است. فساد گسترده و شایع در میان باندهای قدرت حاکم، عجز و زبونی حاکمیت مطلقه را در برخورد با مفسدان در منظر همگان به نمایش گذاشته است. اعترافات تکان‌دهنده متهمان اختلاس سه هزار میلیاردی در باره فساد و آلودگی مقامات کشور یکی از این صحنه‌های نمایش تأسف‌بار است. افزایش نگران کننده تورم، گرانی، بیکاری، چک‌های برگشتی، اعتیاد، ناهنجاری‌های اجتماعی، اعتیاد، طلاق، بیماری‌های روانی از یک سو و گسترش قانون شکنی و قانون‌گریزی در عرصه‌های مختلف، نقض حقوق شهروندی، سرکوب خشونت‌بار منتقدان وسانسور و توقیف مطبوعات و تعطیل نهادهای مدنی، صنفی و احزاب سیاسی و به بندکشیدن بهترین فرزندان ملت، کاهش شدید ضریب وحدت و انسجام ملی و گسترش خشم و نارضایتی در میان اقوام ایرانی، تنها بخشی از ارمغان قدرت مطلقه نظارت‌ناپذیر برای این ملت بوده است.
تبلیغات کذب و مکر لیل و نهار رسانه‌ها و تریبون‌های وابسته برای پنهان داشتن این وضعیت نگران کننده، حاکمیت مستبد کنونی را به امپراطوری دروغ و تزویر تبدیل کرده است، حاکمیتی که هیچ‌کس نه ناظران و تحلیل‌گران بی‌طرف، نه مردم و نه حتی کارگزاران آن به صحت تبلیغات و ادعاهایش باور ندارند. در حالی که روندهای جاری و نیز رخدادهای عرصه سیاسی نظیر انتخابات فرمایشی مجلس نهم همگی از حرکتی شتابناک به سوی قدرت مطلقه فردی و نابودی تمامی زیرساخت‌های دموکراتیک حکایت می‌کند، شکاف میان جامعه و حاکمیت هر روز عمیق‌تر و تعداد ناراضیان معترض هر روز بیشتر می‌گردد. در اثبات این مدعا چه آماری گویاتر از کاهش مشارکت در انتخابات مجلس نهم به میزان ۳۸ درصد ؟ و کدام ناظر آگاه بی‌طرفی می‌تواند ادعا کند که امروز از تعداد جمعیت چند میلیونی که در روز ۲۵ خرداد با شعار «رأی من کو» به خیابان‌ها آمدند، کاسته و بر تعداد علاقمندان به حاکمیت افزوده شده است؟
براساس همین حقیقت انکارناپذیر است که با قاطعیت می‌توان گفت به رغم فضا و جو ارعاب و سرکوب، انحلال احزاب و نهادهای مدنی و صنفی و توقیف مطبوعات و حبس و بازداشت و تهدید شهروندان معترض و محروم ساختن ایشان از بدیهی ترین حقوق شهروندی نظیر محرومیت از ادامه تحصیل در سطوح عالی، اخراج از کار و... جنبش سبز در سطح وسیع‌تری از لایه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی نفوذ و گسترش یافته است.
جنبش سبز به عنوان جنبشی مدنی و خشونت‌پرهیز، متکی به تجربیات ارزشمند مبارزات تاریخ معاصر ملت ایران، ملتزم به استقلال و تمامیت ارضی، مخالف هرگونه دخالت خارجی، اجرای بی‌تنازل قانون اساسی و به طور مشخص اجرای اصول معطل مانده ناظر به حقوق ملت را به عنوان هدفی حداقلی در دستور کارخود قرار داده است. استراتژی مرحله‌ای جنبش سبز برای دستیابی به این هدف به تصریح رهبران آن آگاهی بخشی، مقاومت مدنی برپایه نفی خشونت، مقابله با گفتمان زور و سلطه و غلبه و مبارزه با جهل و فریبی است که حاکمیت استبداد قصد بقا و دوام آن را در جامعه دارد. این جنبش به علت پیوند با اصیل‌ترین مطالبات ملت ایران و اتکا به تجارب ارزشمند تاریخ معاصر ایران به رغم سرکوب‌های خشونت‌آمیز و همه جانبه استبدادطلبان حاکم به سان رودی عظیم گاه پرخروش و توفنده و گاه آرام اما روان، تا تحقق اهداف خود به حرکت ادامه خواهد داد. این حقیقتی است که بیش از همه حاکمیت اقتدارگرا آن را لمس کرده است. فعالان جنبش در داخل و خارج کشور می‌توانند به خود ببالند که با پایمردی و تلاش صادقانه و آگاهانه خویش گسترده‌ترین تلاش‌های متکی به زر و زور و تزویر را برای خاموش کردن جنبش با شکست مواجه ساخته‌اند. امروز در صف‌بندی نیروها، اصیل‌ترین یاران و چهره‌های انقلاب و در رأس آن‌ها موسوی و کروبی و رهنورد حبس و انزوا را به قیمت انتقاد و مخالفت با وضع موجود به جان خریده‌اند و در سوی دیگر ساکتین و قاعدین قبل از انقلاب و فرصت طلبان و تازه‌به دوران رسیده‌های سیاسی و بدنام‌ترین و فاسدترین چهره‌ها در حمایت از استبداد صف کشیده‌اند. این صحنه نمادین و پرمعنا خود به روشنی بیانگر ناکامی استبداد طلبان در جلب مشروعیت و و کسب حمایت گروه‌های مرجع اجتماعی است. عدم شرکت مشهورترین مراجع تقلید در انتخابات نهمین دوره مجلس که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران شاهد آن هستیم، گویای ناکامی اقتدارگرایان مدعی شریعت و فقاهت در جلب حمایت کانون‌های مشروعیت بخشی است که شدیداً خودرا بدان‌ها وابسته و نیازمند می‌بینند.
طراحان جنگ روانی در جبهه استبداد اکنون پس از این ناکامی فضاحت‌بار و ناامید از جلب نظر جامعه،‌ راه چاره را در ایجاد اختلاف و تفرقه در صفوف مخالفان و منتقدان دیده‌اند. ایجاد جریان‌های اصلاح طلب بدلی که اصلی‌ترین کارویژه آن‌ تأیید استبداد و اختناق و سانسور حاکم و مخالف‌خوانی و بدگویی علیه اصلاح‌طلبان راستین و دربند است، در کانون این عملیات روانی قرار دارد.از این رو وظیفه و مسؤلیت تاریخی فعالان جنبش ایجاب می‌کند در افشای این ترفند جدید و آگاه ساختن بدنه جنبش از آن بکوشند و همگان را به هشیاری و خویشتنداری از مواضع و اظهارات احساسی و تخریب چهره‌های موجه و محترم بخوانند، از مرزبندی‌های کاذب از گونه اصلاح طلب و سبز، داخل و خارج، اصلاح طلب تندرو و اصلاح طلب معتدل، خودداری کنند و به این حقیقت توجه داشته باشند که از نگاه استبدادیان، اصلاح طلب خوب، اصلاح طلب مرده است. اصلاح طلبی و جنبش سبز در اصول و مبانی هیچ اختلاف و تمایزی از یکدیگر ندارند. اگر تفاوتی هست تفاوتی است که میان بخش‌های هر جنبش اجتماعی دموکراتیک می‌تواند وجود داشته باشد. نمی‌توان از روح اصلاحات دفاع کرد ولی تنوع و تکثر را به رسمیت نشناخت و انتظار داشت که همگان حتی در تاکتیک‌ها تابع فهم و تشخیص ما باشند. جنبش سبز و جریان‌های اصلاح طلب حامی جنبش در همان ابتدای راه، تکثر در جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران را پذیرفته‌اند و این ویژگی را نقطه قوت خود می دانند زیرا تکثر جنبش نشان می دهد برآمده از جامعه متکثر ایرانی است.
هر فرد و گروه در هر مکان و موقعیت که درهمسویی با این مطالبات جنبش سبز آن گونه که رهبران آن ترسیم کرده‌اند، حرکت کند، با هر میزان از ظرفیت و امکانات عضو این جنبش است. توجه داشته باشیم جنبش سبز جنبشی اخلاقی است و در اعتراض به دروغ و فریب و ریا در برابر ملت و بی‌اخلاقی‌های جریان حاکم در تهمت و افترا و فحاشی علیه منتقدان و مخالفان خود شکل گرفت بنابراین اجتناب از روش‌های آلوده به این رذائل بخشی از هویت جنبش به شمار می‌رود.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ضمن هشدار به ادامه روند سقوط و فروپاشی کنونی، حاکمان را به تجدید نظر و بازگشت از این مسیر خطرناک فرا‌می‌خواند و یادآور می شود سرنوشت محتوم متجاوزین به حقوق ملت و کسانی که اعتراض را با سرکوب پاسخ می دهند جز سقوط و اضمحلال نخواهد بود. گوشه گوشه تاریخ استبداد یادآور حکومتهایی است که بدون مشروعیت و پشتوانه مردمی به پای میز مذاکرات بین المللی رفته اند، چوب حراج به منافع و منابع ملی زده اند و با خفت و خاری قراردادهایی همچون ترکمانچای امضا کرده اند. امروز نیز سیاستهای غلط حاکمیت استبداد و یاوه گویی های نهادهای امنیتی، وضعیتی سخت و بی‌سابقه را بر کشور تحمیل کرده است. مردم ایران با تحمل اسفبارترین شرایط اقتصادی و معیشتی، هزینه سیاست‌ ماجراجویانه خارجی حاکمیت و تشدید تحریم های اقتصادی و سیاسی را می‌پردازد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در سومین سالگرد جنبش سبز یاد همه شهیدان انقلاب و جنگ و شهیدان و زندانیان جنبش را گرامی داشته و از خانواده‌های شهدا و زندانیان و جانبازان به خاطر صبر و پایداری شان تقدیر می نماید و ایمان دارد مادام که جنبش سبز به اصول و مبانی خود، که برآمده از مطالبات واقعی و تجارب ارزشمند تاریخ معاصر ملت بزرگ ایران است، پایبندی دارد، افق آینده روشن و امید بخش و پیروزی اش حتمی است.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران (شاخه خارج کشور)
21/3/1391


 


درآستانه سه سالگی شکل گیری جنبش سبز فرصتی است که به بازنگری این جنبش از جهات مختلف بپردازیم، و نقاط قوت و ضعف و کامی‌ها و ناکامی‌های آنرا برشماریم، و با تکیه بر تحلیل‌های واقع بینانه، امیدوارانه و استوار راه را ادامه دهیم. تحلیل ذیل کوششی است در این مسیر، و اینکه نیروی بالقوه تحولخواه جامعه ما چه میزان است؟ و چگونه می توان این نیروی بالقوه را بالفعل کرد؟


جامعه کنونی ایران را از منظرهای متفاوت می توان به لحاظ نیروهای اجتماعی و صف بندی آنها تجزیه و تحلیل کرد اما از آنجا که جنبش سبز برآمده از یک کودتای انتخاباتی است از اینرو ثقل این تحلیل برتوصیف آرایش نیروهای اجتماعی از منظر مشارکت درانتخابات‌های گذشته است، و اینکه اگر در آینده یک انتخابات آزاد و رقابتی و منصفانه برگزار شود، جنبش سبز در چه وضعیتی می تواند قرار گیرد؟ و نگاهش برای پیروزی باید معطوف به چه نیروهایی باشد؟ و در عین حال جنبش سبز چه افقی را باید در پیش رو داشته باشد؟


در این تحلیل و بررسی آمار مشارکت در انتخاباتهای ریاست جمهوری پس از سال ۶۷ و پایان جنگ مورد توجه قرار گرفته است بدلیل اینکه در سطح ملی و سیاسی تر از انتخاباتهای مجلس و شوراها و خبرگان است، و انگیزه بیشتری برای به صحنه آوردن شهروندان ایجاد می کند. برپایه آماررسمی منتشره میزان مشارکت در انتخاباتهای ریاست جمهوری این دوران بشرح زیر بوده است:
 

۱- انتخابات ریاست جمهوری پنجم در سال ۶۸ میزان مشارکت ۵۴.۶

۲- انتخابات ریاست جمهوری ششم در سال ۷۲ میزان مشارکت ۵۰.۷

۳- انتخابات ریاست جمهوری هفتم در سال ۷۶ میزان مشارکت ۷۹.۹

۴- انتخابات ریاست جمهوری هشتم در سال ۸۰ میزان مشارکت ۶۶.۸

۵- انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال ۸۴ میزان مشارکت ۶۲.۸

۶- انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۸۸ میزان مشارکت ۸۴.۸


این نتایج نشان می دهد که میزان مشارکت رای دهندگان در انتخاباتهای ریاست جمهوری از حداقل ۵۱ تا حداکثر۸۵ درصد نوسان داشته است، و از این آمارها می توان این برداشت را داشت :
 

۱- در همه انتخاباتها ۱۵ درصد رای دهندگان شرکت نداشته اند که دلایل مختلفی را می توان برای عدم شرکت آنها مطرح کرد که از عدم قبول نظام مستقر تا بی‌تفاوتی سیاسی را در برمی گیرد، و طبعا روی این بخش از جمعیت رای دهنده نمی توان محاسبه‌ای به لحاظ سیاسی و فعال شدن آنها را در عرصه صف بندی‌های سیاسی داشت هرچند بطور بالقوه می توان انتظار پیوستن بخشی ازآنها را به جریان معترض جنبش سبز داشت.
 

۲- فاصله۵۱ درصدی رای دهندگان درانتخابات ریاست جمهوری ششم در سال ۷۲ تا ۸۵ درصدی انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۸۸، که بنحو معناداری تکرار رخداد مشارکت ۸۰ درصدی انتخابات ریاست جمهوری هفتم در سال ۷۶ را تداعی می کند، حاکی از فعال شدن جمعیت ۳۰ تا ۳۵ درصدی رای دهنده می کند که قطعا تعلق به اصلاح طلبان و جنبش سبز دارد، و در هر فعالیت انتخاباتی آتی هم اینها می توانند بنفع جنبش سبز فعال شوند، و این نشاندهنده پایگاه محکمی برای جنبش است.
 

۳- نتایج مقایسه‌ای انتخابات‌های مختلف نشان می دهد که پایگاه رای اقتدارگرایان در بهترین شرایط ۱۵ تا ۲۵ درصد بوده است، براین پایه فاصله این رقم تا ۵۱ درصد نیز متعلق به رای دهندگانی است که بدلائلی در انتخاباتها حضور یافته اما به اقتدارگرایان رای نداده اند، و اینها افرادی هستند که در صورت حضور یک نامزد اجماعی از سوی جنبش سبز به وی رای خواهند داد همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری هفتم و هشتم شاهد رای آوری ۶۹ و ۷۸ درصدی خاتمی بودیم، و برپایه این برآورد آماری در انتخابات ریاست جمهوری دهم هم حداقل باید شاهد رای آوری حدود ۵۵ تا ۶۰ درصدی موسوی می شدیم که با تقلب در انتخابات و انجام کودتا نتیجه را برهم زدند.
 

۴- برپایه آنچه آمد جنبش سبز تاکنون پایگاه انتخاباتی بالقوه ۳۵ تا۶۰ درصدی جمعیت رای دهنده را داشته است که می تواند با تکیه بدان برای آینده برنامه ریزی کند، و البته همین پایگاه همدل و همراه با جنبش سبز در شرایط غیرانتخاباتی مثل حضور خیابانی است که تجلی‌اش را با حضور میلیونی مردم در راهپیمایی روز ۲۵ خرداد ۸۸ و پس از آن دیدیم اما میزان حضور این افراد در کنش‌های سیاسی بستگی به هزینه‌ای دارد که هریک باید بابت حضورشان بپردازند و طبعا با بالا رفتن هزینه از دامنه حضور افراد کاسته می شود همچنانکه شاهد بوده ایم، اما اینراهم باید در نظر و تاکید داشت که در گذر زمان از دامنه این پایگاه کاسته نشده و بدلیل ناکارآمدی حاکمیت یکدست اقتداگرایان بر دامنه آن افزوده شده و همچون آتش زیر خاکستر می تواند در فرصت مساعد شعله ور شود.
 

۵- انتخابات ریاست جمهوری دهم فرصت مساعدی برای پیوند جنبش‌های خرد اجتماعی با جنبش سبز بود و این پیوند در گذر زمان باید عمق یافته و افراد فعال در این جنبش‌ها بتوانند نقشی برانگیزانده در تحرک و تثبیت پایگاه اجتماعی جنبش سبز در جامعه مدنی داشته باشند بشرطی که راهبران جنبش سبز نیز بتوانند به مطالبات این جنبش‌های خرد توجه داشته و آنها را برجسته و در قالب مطالبات کلی جنبش مطرح نمایند.
 

جمع بندی اینکه به رغم مدعای تبلیغاتی و تصورحاکمیت اقتدارگرا که توانسته جنبش سبز را مهار و کنترل و سرکوب نماید این جنبش در جامعه ریشه دوانده و زنده و پاینده است و پایگاهی مستحکم و نیروی بالقوه اجتماعی بالایی را بهمراه دارد که در فرصت مساعد می تواند بالفعل شده و ظهور اجتماعی یابد. براین پایه راهبران و فعالان جنبش باید نگاه و توجهشان معطوف به افراد این نیرو، که عمدتا در اقشار متوسط و محروم قرار دارند و بخشی از آنها در قالب جنبش‌های خرد اجتماعی سازمانیافته و در پی دستیابی به مطالبات خویش اند، باشد و خواسته‌ها و مطالبات همگی آنها را پوشش دهند. ازمنظر « جنبش سبز و افق پیش رو » نیزبا توجه به این پایگاه و جمعیت تحولخواه به ضرس قاطع می توان گفت و پیش بینی کرد که انجام تغییر و تحولات در جامعه ما در افق پیش رو اجتناب ناپذیراست، و هنر رهبری جنبش سبز در مدیریت انجام این تغییرات بگونه‌ای است که بتواند به استقرار حاکمیت قانون، عدالت، آزادی، و مردمسالاری در کشور منجر شود.
 

اما سئوال مهمی که در انتهای این تحلیل رخ می نماید این است که جنبش :" چگونه می تواند این نیروی بالقوه را بالفعل کند؟ " البته پاسخ به این سئوال بحثی مبسوط و جمعی را از سوی همه افراد صاحب نظر و فعال در جنبش سبز می طلبد اما بنظر من در حوزه عملیاتی ما باید راهبردهای چهارگانه آگاهی بخشی، خیابان، مذاکره و مصالحه، و انتخابات را بصورت مکمل و متناسب با شرایط حادث در دستور کار داشته باشیم، و همزمان سازماندهی افراد را در قالب هسته‌های سبز پیگیری کنیم، و آمادگی اینرا داشته باشیم که در شرایط مساعد بتوانیم با بالفعل کردن نیروی اجتماعی جنبش تناسب و توازن قوا را بنفع جنبش سبز برهم زنیم و راه را بسوی اصلاحات گشاده داریم. نیروی تحولخواه جامعه ما هرگاه فرصت ظهور یافته اراده خود را برای انجام تحول از مجاری ممکن و قانونی به منصه ظهور رسانده است، و اگر اکنون آرام گرفته و خفته بنظر می رسد ناشی از شرایط است، و قطعا با تغییر شرایط و ایجاد فرصت مساعد همچون آتش زیر خاکستر شعله ور خواهدشد، و البته بهترین گزینه برای کشور و نظام مستقر این است که حاکمیت کنونی راه قانونی و کم هزینه را بروی تحولات باز کند، و بنظرم در چارچوب چنین وضعیت و نگاهی هیچ جایی برای ناامیدی و یاس و کوتاه آمدن از خواسته‌ها و مطالبات جنبش سبز باقی نمی ماند.


 


سلام علی عبادالله الصالحین

و سلام بر تو که هدی بودی و صابر بودی و صالح

آقای صابر!

وقتی که می خواهم شما را مخاطب قرار بدهم میان این دو اسم با مسمّا به تردید می افتم: هدی و صابر!

می دانستم که هدایت یافته هستید و فهمیدم که چقدر با صبر آشنایید یا نه، بهتر است بگویم صبرچقدر با شما آشناست!

توفیقی بود شناخت شما برای من، همسر یک زندانی سیاسی، که درس آموز بود همه آن لحظات کوتاهی که مانند نسیم می آمدید و منتظر می نشستید پشت آن میز تا من برسم و یا حتی نرسم فقط برای این که احوالی بپرسید از یار دربند من و دیگر عزیزان زندانی ستم که فکر می کردید من از احوالات خودشان و خانواده هایشان باخبر هستم. درس آموز بود برای من آن همه نظم و تعهد و احساس مسئولیت میان انبوه کارهای بزرگی که عهده دارشان بودید. می پرسیدید که خانواده ها نیاز به چیزی ندارند و کاری نباید برایشان از جانب شما انجام شود و من پاسخ می دادم نه نه ممنون من مراتب لطف شما را می رسانم به همه. اما شما به این بسنده نکردید و راه افتادید با دست پر به سراغ خانواده ها رفتید. هنوز اولین عید بی فروغ خانه های زندانیان سیاسی را با هدیه شما، آن تنگ بلورین که دو ماهی قرمز کوچک در آن با جدیت شنا می کردند، یادمان هست. من بی نصیب ماندم از آن هدیه ارجمند چون همسرجان به مرخصی آمده بود. مرخصی ای که به بستری شدن در بیمارستان و نقاهت بعد از آن منجر شد و بازگشت به زندان برای گذران محکومیتی ظالمانه در قرنطینه و انفرادی!

و شما هم راهی زندان شدید تا به دیگران بفهمانند که حواسشان باشد پرونده ها در این نظام مقدس همیشه مفتوح می مانند! و گذشت آن چه گذشت…

هدی عزیز!

یک سال پر مرارت بر خانواده ات گذشت. خود نیک می دانی. خیلی بهتر از ماها که از دور دستی برآتش داریم و از دل فریده ات و حنیف و شریفت نمی دانیم آن چه باید بدانیم و از دل فیروزه خانم که راست قامت، کارهای نیمه تمام شما را دنبال می کند و دیگر خواهرها و برادرت. فریده تاب نمی آورد لحظه لحظه دوری شما را که همه زندگی اش را سرشار از مهر و امید کردید. تاب نمی آورد این وداع زودهنگام را و ما تاب دیدن نگاه پرسشگر او را نداریم که به کدامین گناه؟؟؟! و تاب نگاه فرزندانت را که ریشه های انحراف را کاوش می کنند از راهی که آغازش نیکو بود.

استاد اخلاق ما!

یک سال پر مرارت بر همه ما گذشت و یاد تو و داغ تو هر روز پررنگ تر و تازه تر در یادهامان جلوه گر شد و می شود. و امروز آمدیم کنار آرام گاه ابدی ات تا فاتحه ای نثار روح بلند و آرامت کنیم باشد که دل بی قرارمان اندکی قرار گیرد. آمدیم تا شاخه گلی بر روی مزار سبزت بیفتکنیم برای تازه شدن روح خودمان و سنگی را که مفتخر به حک شدن نام تو بر آن است با گلاب شستشو دهیم به نیت تطهیر قلب هایمان اما حیف که زودتر از ما «آن» ها آمده بودند. «آن» ها که خود می دانند چه کردند و از هراس آن که هرکه هنوز در نادانی است پی به حقیقت ببرد برخود می لرزند! دلمان می سوزد برایشان که بدعاقب اند! بد کردند و نمی خواهند توبه و استغفار کنند. اگر توبه کرده بودند که خواهرت را ساعت ها برای بازجویی نمی بردند آن هم شب سالگرد عروج عارفانه برادری چون تو. توبه نکرده اند وگرنه این زن، همسرت را که باوقار بر سر مزار تو نشسته و به ندای مخالفان برای تمام کردن مراسم پیش از وقت با صلابت «نه» می گوید، این قدر آزار نمی دادند. توبه نکرده اند وگرنه حال فرزند و برادر و خواهرانت را که می دیدند و حال همه خویشان و رفقای راه را که از خود بی خود شده بودند در آن صبح گاه خردادی با شنیدن کلام وحی، راهشان را می گرفتند و می رفتند نه آن که بلندگو را قطع کنند تا صدایتان به ما نرسد و حلقه محاصره را تنگ و تنگ تر کنند تا نفسمان بگیرد از استشمام تعفن نفس های ناتنی های برادری و مودت ناشناخته!

مرد ایمان و عمل!

حیف بود که به مرگ طبیعی بمیری و این صابرانه ها مکتوم بماند برای ما و برای این نسل کاونده حقایق مستور. حیف بود پیکر پاکت مانند بقیه اموات در این گورستان غول پیکر تشییع و تدفین می شد. آخر شما از نسل مردانی هستید که مرگ ایستاده را انتخاب کرده اند. از تبار سروهای سبز سایه گستر ماندگار که کاشتنی اند نه دفن کردنی!

و حیف بود که امروز ما بیاییم و مانند دیگر مراسم سالگرد، فاتحه ای نثار روح تو که نه روح آلوده سرگردان خودمان بکنیم و قطره اشکی برای تو که نه برای واماندگی و حیرانی خودمان بریزیم و باشتاب برگردیم به خانه هایمان که زندان پیکرهای خسته روزمرگی هایمان است!

امروز رمز ماندگاری تو را به اصطلاح امنیت بانان قداره بند حکومتی با زبان بی زبانی برای ما بازتفسیر کردند. تو زنده تر شدی. پررنگ تر، جاودانه تر وما جانی دوباره گرفتیم از این همه سبزی که بستر اقامت چند دقیقه ای مان شد در بارگاه تو. ما تازه تر شدیم با شناخت بیشتر از عظمتی که این قسم هراساننده است صابر عزیز!

لشکرکشی بر سر مزار شهدا را بیشتر شنیده بودیم و امروز نظاره اش کردیم تا تک تک ما سوگواران در سالگرد رفتن انتخابگرانه ات، شاهدی باشیم بر همه مظالمی که بر خانواده شهدای سبزمان می رود. خدا را سپاس که ما را در جرگه شاهدان قرار داد و خدا را سپاس که ما را قدردان خانواده معظم و مکرم تو قرار داد و خدا را سپاس که عمر ما را تا دیدن این لحظه های ناب عاشقی به درازا کشید.

با دعا برای علو مقام و مرتبت تو در رضوان الهی و برای عاقبت به خیری خودمان که سخت آرزومند و محتاجش هستیم تا پایان عمر

شاگردی کوچک از مکتب ایمان و اخلاق و عمل صابری ات

۱۹ خرداد ۱۳۹۱


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته