-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۲۸, یکشنبه

Latest News from 30Mail for 06/17/2012

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1391/3/27

خبرگزاری مهر گزارش داد بر اثر شدت گرمای امروز در استان مازندران، مراتع و جنگل‌های کجور در نزدیکی نوشهر و بخشی از مراتع و جنگل‌های مرزن آباد چالوس دچار آتش سوزی شده است.

بر اساس این گزارش، آتش سوزی در کجور سبب از بین رفتن بیش از ۳۰ هکتار از مراتع و جنگل‌های این منطقه شده است.

این گزارش می‌افزاید هم اکنون نیروهای منابع طبیعی و آتش نشان‌های منطقه نوشهر به همراه نیروهای محلی برای خاموش کردن آتش سوزی تلاش می‌کنند.

سازمان‌های هوا‌شناسی دمای هوای امروز در نوشهر و چالوس حدود ۳۱ درجه سانتیگراد گزارش کرده‌اند.

منبع: مهر


 
 

1391/3/27
  •  

    سیدرضا شکراللهی
    خوابگرد

    هاله سحابی را که در آیین وداع با پدرش کشته شد، شبانه دفن کردند. فشار و اجبار حکومت بود که سه سال است بیمناکِ هر گونه گردهمایی ست، چه راهپیمایی سکوت باشد، چه آیین تشییع کسی که برای مردن و در خاک شدن از ایشان اجازه‌ی قبلی نگرفته است! دفن شبانه در فرهنگ اجتماعی ما زشت است و شرم‌آور. در آیین اسلام و فقه شیعه نیز اصطلاحاً «مکروه» است و خلافِ نگه‌داشتِ حرمتِ میت. هیچ یک اما ناممکن و حرام نیست. در فرهنگ سیاسی اما نشانه‌ای ست بس خطرناک از شکاف میان ملت و حکومت و حتا رویارویی آن‌ها.

    شکاف را اگر ترمیم نکنی، دنباله می‌گیرد و عمق برمی‌دارد و دهان باز می‌کند. در این شکاف بزرگ دیگر لزومی ندارد که مایه‌ی بیم و هراس در خاک‌سپاری یک جنازه، سیاسی بودن زمین ماجرا باشد؛ چنان که هاله هم خود منتقد سیاسی بود، هم فرزند یکی از بزرگ‌ترین منتقدان صالح روزگار، هم مرگش طبیعی نبود و به ستمکارانه‌ترین شکل ممکن رخ داد. در این شکاف بزرگ، حتا اگر استاد حسن کسایی هم باشی که هیچ بدیلی در روزگار خود در عالم موسیقی نداشته باشی و در سی و اندی سال اخیر خانه‌نشین بوده باشی و پس از چند ماه بیماری و بی‌اعتنایی بفرموده و مطلق دولت و حکومت، در ۸۴ سالگی در هفته‌ی آخر خرداد پرحادثه مرده باشی، «با توجه به شرایط ویژه‌ای که وجود دارد» شبانه و غافلگیرانه و بی‌خبر به خاکت می‌سپارند.

    حسن کسایی بزرگ اکنون در جوار استادش تاج اصفهانی در تخت فولاد اصفهان آرمیده است و حافظان امنیت نیز نفسی آرام کشیده‌اند. اکنون شهر در امن و امان است و ساعت، ساعتِ سربلندیِ ملی و فتوح اسلامی در کوچه و خیابان و همه‌ی دنیا ست. صدای ناخوشایند ترک‌خوردن اما، دست از سر این سکوت و آرامش برنمی‌دارد!


     
     

    1391/3/27
  •  

    مصطفا عزیزی
    غوزک پلاتینی

    سومین ۲۵ خرداد از راه رسید. ۲۵ خرداد همان روزی است که به گفته‌ی منابع رسمی جمهوری اسلامی سه و نیم میلیون نفر در تهران به خیابان آمدند و نسبت به تقلب در انتخابات اعتراض کردند و رای خود را طلب کردند. سیر حوادث از روزی که مردم با سکوت یا شعارهایی غیرساختارشکنان رای خود را طلب می‌کردند بعد از ۳۰ خرداد و سرکوب وحشیانه‌ی معترضان شکل رادیکالی به خود گرفت و رفته رفته شعارهایی مانند:«مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» با فراوانی زیاد و طنین بلند به شعار اصلی مردم معترض تبدیل شد تا این که در ۶ دی‌ماه ۱۳۸۸ (روز عاشورا) عملا بخشی از تهران صحنه‌ی جنگ و گریز خیابانی شد و حالت مناطق آزاد شده را پیدا کرد. از این تاریخ به‌طور مشخص و عینی آنچه عملا در سکوت ۲۵ خرداد هم قابل مشاهد بود نمود و بروز پیدا کرد مردم ایران کلیت نظام موجود را نمی‌خواهند و اگر از این حق نهایی خود کوتاه آمده به انتخاب «بد» از «بدتر» دست زده بودند می‌خواستند بدون این که هزینه‌ی گزافی بدهند به حداقل‌هایی دست یابند تا شاید فرجی و گشایشی حاصل شود که از این ستون به آن ستون فرج است. اما وقتی شروع به دادن هزینه کردند و رشیدترین جوانان‌شان با سری پر شور از خانه به خیابان رفتند و هرگز باز نگشتند دیگر «خوب» و «مطلوب» را می‌خواستند که وقتی کسی هزینه‌ی گزاف می‌پردازد جنس بنجل نمی‌خرد.

    چند روز پیش با شکست فراخوان «شورای سبز امید» و عدم استقبال مردم از این شورا کسانی که از آغاز میانه‌ی خوبی با «جنبش سبز» نداشتند دلیل این عدم استقبال را رادیکال نبودن این شورا دانستند و مقاله‌ها و مطالب گوناگونی در این زمینه منتشر شد. اما نکته‌ی اصلی و فراموش شده این است که مگر این «شورا» یا کسانی مانند «میرحسین موسوی» و «مهدی کروبی» اساسا رادیکال بودند و خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی؟ مگر مردم در سه سال پیش که به خیابان‌ها آمدند میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سایر کسانی که جزو سازمان‌دهنده‌گان و یا حداقل حامیان جنبش مردم بودند را نمی‌شناختند؟

    فرار از مسئولیت و ندیدن کاستی‌های خود و فرافکنی و کینه‌توزی (روسانتیمان) نسبت به دیگری شاخصه‌ی خردفرهنگی‌مان شده است. همیشه کسی و چیزی را پیدا می‌کنیم تا مقصر قلمداد کنیم و او و آن را عامل شکست بدانیم. چرایی این که پس از عاشورا کم‌کم جنبش به سردی گراید و امروز به نقطه‌ی نزدیک صفر رسیده است برمی‌گردد به چرایی شرکت مردم در انتخابات و رای دادن به کسی که از «بازگشت به دوران طلایی امام» یاد می‌کرد. پاسخ درست به این سوآل درواقع پاسخ به سوآل عدم استقبال از از راهپیمایی سکوت «شورای سبز امید» در روزهای گذشته و به سردی گرایدن جنبش پس از عاشورا هم هست.

    این که چرا مردم ایران پس از تجاربی که از دوران موسوم به «اصلاحات» به دست آورده بودند و «اصلاح‌ناپذیر» بودن ساختار قدرت، حتا اگر بپذیریم مدعیان اصلاحات واقعا در پی آن بودند، عیان شده بود، و دیدیم روند اصلاحات نه گامی به پیش که در نهایت، با روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، پرشی به پس بود، باز به پای صندوق‌های رای رفتند سوآلی است که اپوزیسیون موسوم بر برانداز پاسخ روشنی به آن نمی‌دهد. پاسخ ناروشن‌شان این است که مردم ناآگاه هستند و نمی‌فهمند و لایق همین حکومت هستن. پاسخ واضح‌ترشان نسبت به کسانی که در خارج از کشور رفتند و در انتخابات شرکت کردند این بود که این‌ها مزدور جمهوری اسلامی هستند و لایق ناسزا و تکفیر. هیچ‌ پاسخی به خود اپوزیسیون برنمی‌گردد و یا مردم مقصر و ناآگاه دانسته می‌شوند یا دیگران خائن و سوپاپ اطمینان.

    مردم اصولا دنبال حرف‌های زیبا و کسانی که تحقق بهترین مطالبات را اعلام می‌کنند یا انسان‌های شریف و خوبی هستند نمی‌روند. شما وقتی اتومبیلتان خراب می‌شود آن را پیش انسان شریف و دوست‌داشتنی که حتا ممکن است برادر یا خواهرتان هم باشد نمی‌برید پیش تعمیرکار ماهری می‌برید که اطمینان دارید یا حدس می‌زنید که ماشین‌تان را درست و با هزینه‌ی کم تعمیر می‌کند حتا اگر از قیافه‌ی او هم خوشتان نیاید. نکته‌ی مهم این است که مردم ایران تغییر در زنده‌گی خود را می‌خواهند و هرکس این نیرو و اراده را داشته باشد که کوچک‌ترین تغییر را بدهد و هزینه‌ی کمی هم برای این تغییر مطالبه کند در پی او می‌افتند و اگر چند گامی برداشتند و دلشان قرص شد شروع به هزینه دادن هم می‌کنند و آن‌وقت از همه چیزشان می‌گذرند. در دوم خرداد ۱۳۷۶ مردم در خاتمی این اراده و توانایی برای تغییر را دیدند و به او رای دادند طی چهار سال تمام نهادهای انتخابی را به او و هوادارانش سپردند، از مجلس تا شواری شهر، پس از چهار سال و وقایع تلخ و شیرین که اتفاق افتاد دوباره گیرم با ناباوری و دودلی و در آخرین ساعات رای‌گیری به حوزه‌های انتخاباتی هجوم بردند و این بار حتا بیشتر از قبل به او را دادند. اما روند جریانات نشان داد که خاتمی و اصلاح‌طلب‌هایش حتا در حد حداقل‌های مورد نظر مردم هم توان تغییر ندارند و عملا قدرت رهبری و سپاه روز به روز بیشتر می‌شود و اندک فضای باز سیاسی فرهنگی هم که به دلیل حضور خود مردم در صحنه ایجاد شده بود به یغما می‌رود و اصلاح‌طلبان هم هیچ استراتژی و تاکتیک مشخصی ندارند و در انتخابات پراکنده و آشفته حضور دارند. اینجا بود که مایوس شدند و خانه‌نشین و حتا گروهی به احمدی‌نژاد دلبستن که چهره‌ی شناخته نشده‌یی بود و توانسته بود بخشی از مردم فرودست جامعه را هم با خود همراه کند و چنین شد که دولت خاتمی انتخاباتی را برگزار کرد که برنده‌اش احمدی‌نژاد بود.

    در دولت چهار ساله‌ی احمدی‌نژاد آنچنان ننگ و ادباری بر سر مردم آمد که حاضر شدند حتا دوباره به خاتمی رای بدهند و وقتی او انصراف داد پشت موسوی و کروبی قرار گرفتن و وقتی موسوی در مناظره‌های تلویزیونی با قدرت جلوی احمدی‌نژاد ظاهر شد فرشته‌ی نجات را در سیمای او دیدند و با حضوری میلیونی بیت آقا و کمپ احمدی‌نژاد را پریشان کردند و پس از کودتای انتخاباتی و تقلب بزرگی که صورت گرفت در مقابل چشمان حیرت‌زده‌ی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و مخالفان‌شان به طور میلیونی به خیابان آمدند و حتا وقتی فرمان سرکوب در نماز جمعه توسط علی خامنه‌ای صادر شد باز آمده‌ی پرداخت هزینه بودند و به خیابان آمدند و کشته شدند و شکنجه شدند و مورد تجاوز قرار گرفتند و هم‌چنان ادامه دادند تا روز عاشورا که بخشی از تهران را آزاد کردند و اینجا بود که دیگر با موسوی و کروبی فاصله‌ی زیادی گرفته بودند و می‌دیدند که این‌ها نیز برنامه‌ی برای حرکت رو به جلو ندارند و افق تیر و تار است.

    اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم میرحسین موسوی و مهدی کروبی هرگز نگفتند خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. آن‌ها حتا خود را رهبران جنبش مردم هم خطاب نکردند آنان گفتند در کنار مردم باقی می‌مانند و تا این لحظه باقی مانده‌اند. حتا وقتی مردم به خیابان‌ها آمدند و شعار دادند «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی»، و این به‌روشنی یعنی عبور از «جمهوری اسلامی»، آن‌ها میثاق خود را با مردمی که به خاطر بازپس‌گرفتن رای که به آنان داده بودند از جان مایه گذاشته بودند بازپس‌نگرفتند. گیرم اگر جنبش تغییر رهبری می‌دادند و عملا به سمت سرنگونی حرکت می‌کرد ممکن بود میرحسین و کروبی جلوی مردم بایستند که نمی‌توان قصاص قبل از جنایت کرد. در مقابل اپوزیسیون سرنگونی‌طلب چه کرد؟ چرا مردم وقتی از جمهوری اسلامی عبور کردند به سمت پذیرش اپوزیسیون سرنگونی‌طلب نیامدند؟

    اپوزیسیون سرنگونی‌طلب در تمام این مدت به جای این که نشان دهد چه کاری می‌شود کرد گفتند چه کاری نباید کرد. آنان میرحسین موسوی و کروبی را به عنوان جنایت‌کار و خائن معرفی می‌کردند بدون این که نشان دهند چه کسی یا کسانی می‌توانند افق روشنی جلوی پای مردم بگذارند تا مبارزه‌ی‌شان را ادامه بدهند و به سرنگونی جمهوری اسلامی برسند. اکنون این اپوزیسیون طلب‌کار پرمدعا و پرخاشگر بدون این که هیچ افقی برای مبارزات مردم ایران ترسیم کنند هلهله‌ی شادی سر می‌کشند و مرگ «جنبش سبز» را جشن می‌گیرند.
    پرسش اصلی این است. آیا اگر در سال ۱۳۷۶ اپوزیسیون نیرومندی وجود می‌داشت که مردم می‌دیدند روزبه‌روز دارند جمهوری اسلامی را پس می‌زنند اساسا در انتخابات شرکت می‌کردند؟ و این پرسش امروز با قوت بیشتری برقرار است. وقتی مردم «جمهوری ایرانی» می‌خواستند چرا اپوزیسیون نتوانست این امید و افق را جلوی چشم مردم بگذارد که می‌تواند حرکت مردم را سازماندهی کند و آنان را تا رسیدن به «جمهوری ایرانی» هدایت و رهبری کند؟ مردم ماجراجو نیستند به‌خصوص مردم مارگیزیده‌یی که یک‌بار حکومتی را ویران کردند بدون این‌که بدانند چه چیزی را می‌خواهند جایگزین آن کنند.

    اپوزیسیون سرنگونی‌طلب سال‌به‌سال پیرتر و متفرق‌تر و متفرعن‌تر می‌شود و امروز بسیاری‌شان تنها امیدشان شده است آمریکا و ناتو که بیایند با اشغال نظامی جمهوری اسلامی را منحل کنند و آنان را بر سرکار بیاورند! یا با تحریم‌های کمرشکن مردم ایران را به فقر و بدبختی بیش از این بکشانند.
    بدترین شرایط برای مردم کشوری این است که نه وضع موجود برای‌شان قابل تحمل باشد نه افقی و امیدی و راهی برای برون رفت از این وضع موجود را داشته باشند. هر گروه و دسته‌یی در اپوزیسیون در رویای خود می‌بیند که روزی بتوانند چون میرحسین موسوی و مهدی کروبی مردم را به خیابان بیاورند و علیه جمهوری اسلامی و تمامیت آن به مبارزه بخوانند و هنوز که هنوز است پس از این همه کارشان فقط تخریب است. تخریب یک‌دیگر و تخریب هر کسی که بتواند جنبشی در ایران به پا کند. آنان می‌گویند دیگی که برای من نجوشد کله‌ی سگ در آن باشد چه بهتر! وضعیت پراکنده و متشنج و بی‌منطق و هوچی‌گر در اپوزیسیون ایران موجب شده است نتنها مردم ایران و نیروهای آزاد شده در دوران اصلاحات و جنبش سبز به آنان نپیوندند که دولت‌ها و مردم سایر کشورها هم نتوانند به آنان اعتماد کنند و فشارهای خود را بر جمهوری اسلامی افزون‌تر کنند.

    اپوزیسیون ایران باید نگاه خود را به تحولات ایران و به مردم ایران تغییر دهد. دست از کینه‌ها و اختلافات تاریخی بردارند و از خودخواهی‌ها خود کم کنند و درست مانند مردم ایران که با عقاید مختلف توانستند در «جنبش سبز» کنار یک‌دیگر در خیابان و زندان و بازداشت‌گاه به هم یاری برسانند جریان متشکل و فراگیری را در خارج از کشور ایجاد کنند تا به جای هرز رفتن نیروهایی که گروه گروه مهاجرت در پیش گرفته‌اند و به خارج آمده‌اند آنان را بتوانند سازمان‌دهی کنند. تنها راه چاره‌ی مردم ایران در این شرایط به وجود آمدن وحدت نسبی در بین اپوزیسیون و تشکیلاتی که بتواند اعتماد بخش وسیعی از مردم را به خود جلب کند و گرنه دیگر نه امیدی به اصلاح است و نه امیدی به انقلابی فراگیر و رادیکال تنها می‌ماند نشستن و چشم امید به ناتو بستن که ممکن است ماجراهایی را در پی داشته باشد که به حقارت جمعی و تجزیه‌ی ایران و ناامنی گسترده بیانجامد. آیا خودخواهی‌های خود را کنار می‌گذاریم و وضعیت بغرنج کنونی را درک می‌کنیم؟
     


     
     

    1391/3/27

    تنهایی‌های کرگدن و آن‌شرلی

    خواندن ترانه ای از سوی یکی از خوانندگان ساکن آلمان که در آن به مقدسات دینی توهین شده بود واکنش های مختلفی را در پی داشت. مقامات سیاسی و حقوقی و حقیقی بنا به مسئولیت خود مواضع گوناگونی را اتخاذ کردند. نا گفته پیداست که میان نوآوری و جسارت با توهین به باورهای دینی و اعتقادی فاصله ای بس دراز است و بهتر است حکیمان و عقلا به بررسی و کنکاش علل اینگونه رفتارها بپردازند، چون شرح و بسطش در این مقال نمی گنجد و از حیطه توانایی و صلاحیت من خارج است. من در مقام یک ستون نویس هفتگی فقط می توانم مخالف باشم یا موافق که قطعا مخالفم.

    اما هدف از طرح این موضوع اشاره ای است به رفتارهای منفعلانه هنرمندان و نویسندگانی که احساس تعهد می کنند. بعد از این جریان چه بسیار شاعران و خوانندگانی که در واکنش به این هتک حرمت شعرها گفتند و ترانه ها ساختند. بحث همین جاست. با جرات می گویم جرگه ادیبان و هنرمندانی که خود را متعهد و انقلابی می دانند همیشه و در همه حال چند قدم از دشمنانشان عقب بوده اند و همواره در این وادی دنبال رقیب سرسختشان دویده اند و دویده اند.

    حتما باید یک اتفاق اینچنینی بیفتد تا متعهدین نسبت به تولید آثار هنری و ادبی به دفاع برآیند. یعنی این طیف از نویسندگان و شعرا و هنرمندان واکنشی هستند، نه کنشی. کنشگر بودن از صفات هر هنرمندی است که این قبیله فراموش کرده اند. نشسته اند به رصد جریانات و اعمال رقیب تا ببینند چه می کند بعد در مقام دفاع و دفع تهدید برآیند.

    خارج از این مسئله کنشگری روشنفکران و هنرمندان در این مملکت سالهاست که چیز غریبی است. هر گرایش فکری و ادبی را در ایران اگر رصد کنیم همه به رفتارهای واکنشی خو گرفته اند. سالها پیش برای تصویب طرحی پیرامون نقالی جنگ با یکی از مدیران فرهنگی، ارزشی! ملاقاتی داشتم. مقاومت می کرد که طرح هزینه بر است و چینین و چنان. همان موقع به او گفتم مرگ بر آمریکایِ خشک و خالی شما هیچ دردی را دوا نمی کند. باید پول خرج کنید. مگر همین آمریکایی که دشمن می نامیدش برای تولیدات فرهنگی در راستای اهدافش کرور کرور دلار خرج نمی کند؟ آنوقت شما نفسِ هنرمند وطنی را برای اجرای طرحهای اینچنینی گرفته اید و دل خوش کرده اید به شعار ...و الشعار لا یشعر!
    آری، این است حکایت مدیران غیر فرهنگی و هنرمندانِ واکنشی.


     
     

    1391/3/27
  •  

    نیاز
    Nei C

    پارسال همین روزها یک واحدی می‌گذراندم که یک موضوع میان‌رشته‌ای بین مطالعات رسانه و مطالعات هنر و مطالعات فرهنگ بود که البته بدترین نمره‌ام را توی همین درس گرفتم از بس که تئوری هنر رسانه خواندن برایم سخت بود. تکلیفی که من و دوستم به عهده داشتیم بررسی هنر رسانه‌ای تاکتیکی (؟) بود. در خلال آماده‌شدنمان تعداد زیادی پروژه را بررسی کردیم تا بفهمیم تکتیکال مدیا چیست؛ یعنی برای خودمان روشن بشود. امشب داشتم هفت-هشت‌ تاشان را نگاه می‌کردم.

    یکی از پروژه‌هایی که در این حوزه کار شده یک بازی کامپیوتریست. در این بازی انتقادی، شما نقش یک تک‌تیرانداز را ایفا می‌کنید. توی خیابان‌ها به‌طور همزمان تروریست‌ها و مردم عادی در حرکتند. شما باید جوری شلیک کنید که فقط تروریست‌ها و خراب‌کاران کشته شوند. برنامه‌‌ی بازی به گونه‌ای نوشته شده که شما هرگز نخواهید توانست یک تروریست را بدون کشتن مردم عادی بکشید؛ در هرحالت غیرنظامی‌ها کشته می‌شوند. این بازی علاوه بر نقد جنگ، نقد تبلیغ فوق احمقانه‌ی رسانه‌های غربی در وانمودن جنگ به عنوان تلاشی برای مبارزه با تروریسم و کمک به ایجاد دموکراسی‌ست.

    ممکن است ساده‌لوحانه به نظر برسد ولی اینجا، در هلند، هر روز بیشتر از دیروز فکر کرده‌ام که جمهوری اسلامی درمورد دولت‌های غربی و دروغین بودن ادعاشان برای دموکراسی جهانی راست می‌گوید. یعنی هرچه درباره‌ی دموکراسی، مبارزه با راسیسم یا شعارهای دیگر می‌شنوم برایم نمایشی و حقه‌بازانه است. گاهی اوقات درخلال بحث‌هایم با استادم یا دوستان هم‌فکر و غیرهم‌فکر احساس می‌کنم که روح امام و دولت در من حلول کرده از بس که جملات مشابه به کار می‌برم. بعد فکر می‌کنم پس چرا اینقدر از گفتمان ضدغرب و ضد آمریکای مملکت گل‌افشان حرص می‌خوردم.

    امروز به خودم می‌گفتم که مثل این است که یک دزد بخواهد در خلال لو دادن یک دزد دیگر، برای ما از معایب دزدی بگوید. خب هرچه‌قدر بپذیریم که دزدی بد است، ناخودآگاه برای شنونده دافعه تولید می‌شود که توصیه‌های ضد دزدی یک دزد بالفطره را باور کند.

    مردم در داخل و خارج تاوان تحریم‌ها را می‌دهند و از آن‌جایی که هردم از این باغ بری می‌رسد در همین چند روز اخیر اداره مهاجرت هلند با استناد به تحریمهای جدید اتحادیه‌ی اروپا، تا اطلاع ثانوی تمدید ویزای کار و اقامت دانشجویی را به حالت تعلیق درآورده است. سفارت گرامی هم به برخی ایمیل داده که از هلند خارج نشوید تا تکلیفتان روشن شود. از آن طرف پیشنهاد داده که دانشجویان اعتراض کنند! چند جلسه‌ی دانشجویی هم در این خصوص برنامه‌ریزی شده و خیلی از دانشجوها در موردش حرف می‌زنند. به یکی از آشنایان که با شرکتی مصاحبه‌ی کاری داشته ایمیل آمده که شما بسیار مقبولید ولی اداره‌ی مهاجرت به ما اجازه‌ی درخواست ویزا برای اتباع ایرانی را نمی‌دهد در نتیجه ما نمی‌توانیم شما را استخدام کنیم. در این خلال خیلی‌ها از عبارات «تبعیض نژادی» و آپارتاید برای توضیح وضعیت استفاده می‌کنند.

    اغلب دور و بری‌ها نسبت به ماجرا واکنشی نشان داده‌اند. از آن‌جایی که تازگی‌ها مبارزه در میان ما از فیس‌بوک شروع و به فیس‌بوک ختم می‌شود، خیلی‌ها متن ایمیلی را که بالاتر نوشتم استتوس فیس‌بوکهاشان کرده‌اند. امروز خواندم که یک نفر نوشته بود بهتر است آپارتاید را از حرف زدنمان حذف کنیم و بیایید هلندی‌ها را از دولتشان جدا کنیم و این‌ها خاطره‌ی خوشی از عبارت «تبعیض نژادی» ندارند. یکی از بچه‌های ایرانی که پاسپورتش هلندی‌ست یک متن به زبان هلندی نوشته که این مساله بی سر و صدا برگزار نشود. امروز شنیدم که سفیر ایران هم به وضعیت اعتراض رسمی کرده‌است.

    شاید دولت‌های غربی تمایل دارند از مردم به قول مرضیه یک انقلابی بسازند. یعنی ما از بس عصبانی بشویم که برویم بمیریم تا دولتمان کاری را بکند که غرب پسند می‌کند. می‌فهمم که موضوع پیچیده‌تر از این حرف‌هاست ولی یاد یک حرفی از مخملباف افتادم در گنگ خواب‌دیده که می‌گفت: «یک جوری به نظر من، هرچه آدم سیاسی توی دنیاست، قبل از اینکه ایدئولوژی‏اش مذهبی یا ماتریالیستی باشد ماکیاولیستی‏ است. یعنی سیاست-اصولا حس من این است که-آدمها را می‏کِشد به‏[پذیرش تئوری‏] «هدف وسیله را توجیه می‏کند». اول‏ مبنایش شاید عدالت و آزادی و اینها باشد، ولی چون مشکل‏ است بعد به این نتیجه می‏رسد که اینها آن قدر عمده می‏شود که‏ می‏توان هرچیزی را-حتی خود عدالت و آزادی را-زیر پا گذاشت، برای اینکه عدالت و آزادی اجرا شود!»

    * تیتر از سی‌میل


     
     

    1391/3/27

    بیش از ۱۰هزار کارگر واحدهای صنعتی پنج استان ایران با امضای نامه‌ای خطاب به وزیر کار نسبت به حداقل دستمزد دریافتی و شرایط کاری خود اعتراض کردند.

    کارگران امضا کننده نامه گفته‌اند که وضعیت کنونی کارگران «مشقت بار» است و «بدون تردید نه تنها کارگران بلکه هیچ انسان شریف و منطقی، تحمل چنین شرایطی را بر میلیون‌ها کارگر و خانواده‌های آنان بر نمی‌تابد.»

    این کارگران وضعیت کنونی را نتیجه آغاز فاز اول طرح هدفمندی یارانه‌ها عنوان کرده و این طرح را «طرح قطع یارانه‌ها» نامیده‌اند.

    آن‌ها در توصیف وضعیت «مشقت بار» کارگران به موضوعاتی چون عدم پرداخت به موقع دستمزد کارگران، «وضعیت اسفبار و غیر قابل تحمل» دستمزد‌ها و اصلاحیه «ضدکارگری» قانون کار اشاره کرده‌اند.

    کارگران یادشده گفته‌اند اصلاحیه جدید قانون کار، امنیت شغلی و معیشت کارگران را نشانه رفته است.

    پیش از این نیز کارگران به اصلاحیه جدید قانون کار اعتراض کرده و حتی در برابر مجلس نیز تجمعی را برگزار کرده بودند.

    در قسمتی از این نامه درباره دیگر شرایط کارگران آمده است: «بیمه میلیون‌ها کارگر ساختمانی علیرغم ثبت نام و تحمل هزینه، هنوز به سر انجامی نرسیده است؛ شرکتهای پیمانکاری همچنان مشغول چپاول دسترنج کارگران هستند و نا‌امنی شغلی، ‌اخراج سازی و تعطیلی کارخانه‌ها در بد‌ترین وضعیت نسبت به سالهای پیش قرار دارد.»

    کارگران امضا کننده نامه در پایان خواستار افزایش حداقل دستمزد‌ها بر اساس تورم «واقعآ موجود»، اجرای فوری بیمه کارگران ساختمانی، حذف شرکت‌های پیمانکاری و عقد قراردادهای مستقیم و دائمی با کارگران بر اساس قانون شدند.

    آن‌ها همچنین خواستار ایجاد ساز و کار قانونی قاطع برای پرداخت بموقع دستمزد‌ها و تعقیب قضایی کارفرمایانی شدند که کارگران را بدون قرارداد و یا با قراردادهای سفید امضا و دستمزدهای معوقه وادار به کار می‌کنند.

    خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفته که این نامه صبح روز شنبه (۲۷ خردادماه) به دفتر وزیر کار تحویل داده شده و رونوشتی از آن نیز به نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نهاد ریاست جمهوری ارسال شده است.

    منبع: ایلنا

    مرتبط:

    "واحدهای تولیدی کشور در تنگنای بی‌سابقه‌ای قرار دارند"

    پرتاب کفش به سوی محمود احمدی‌نژاد در ساری

    تجمع اعتراضی کارگران در ماهشهر و آبادان با دخالت نیروی انتظامی به خشونت کشیده شد


     
     

    1391/3/27

    در پی اعدام چند تبعه ایرانی در عربستان، یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس خواستار اخراج سفیر عربستان از ایران و قطع روابط دیپلماتیک با این کشور شد.

    عوض حیدرپور، که با ایسنا گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود: «دولت عربستان سعودی فکر می‌کنند شرایط بین‌المللی به سمتی رفته است که علی‌آباد هم دهات شده است اما نمی‌داند که جمهوری اسلامی با اقتدار پای مواضعش ایستاده و با دولت عربستان برخورد می‌کند.»

    وی اقدام عربستان در اعدام اتباع ایرانی را "رد کردن خط قرمز" و «در حد اعلان جنگ به جمهوری اسلامی» توصیف کرد.

    منابع خبری پیشتر گزارش داده بودند که عربستان طی سه ماه گذشته، ۱۸ نفر از اتباع ایرانی زندانی در این کشور را به جرم حمل مواد مخدر اعدام کرده است.

    وزارت خارجه ایران چهار روز پیش در همین ارتباط، کاردار عربستان در تهران را احضار کرده و خواستار «توضیح فوری» دولت عربستان پیرامون موضوع اعدام اتباع ایرانی در این کشور شده بود.

    به گفته مقامات ایرانی، دولت عربستان بازداشت شدگان ایرانی را از حق دسترسی کنسولی به مقامات سفارت ایران محروم کرده بود.

    آقای حیدرپور ادامه داده که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در اولین جلسه هفته آینده پیرامون این ادام دولت عربستان «تصمیمی قطعی» اتخاذ خواهد کرد.

    منبع: ایسنا


     
     

    1391/3/27

    معاون شهردار تهران می‌گوید بر اساس قانون راهنمایی و رانندگی، حمل بار و مسافر با موتورسیکلت مجاز نیست اما در بحث ساماندهی حمل بار نمی‌توان وضعیت معیشتی شهروندان را نادیده گرفت.

    سیدجعفر تشکری هاشمی، که با خبرگزاری مهر گفت‌و‌گو می‌کرد، افزود: «اگر معضلات شغل در جامعه کمتر بود و از نظر هزینه‌های زندگی مردم کمتر در فشار قرار داشتند طبیعتا روی آوردن به روش‌های پرخطر جابه جایی بار و مسافر برای راکبین موتورسیکلت و شهروندان نمی‌توانست الگوی خوبی باشد.»

    وی ادامه داد: «برخی از بارها در فضای استاندارد موتورسیکلت‌ها جا می‌شوند و جابه جایی چنین بارهایی مشکل آفرین نیست ولی ما در سطح شهر شاهد آن هستیم که‌گاه موتورسیکلت‌ها نسبت به جابه جایی ده‌ها طاق پارچه یا ده‌ها حلقه لاستیک اقدام می‌کنند که می‌تواند خطرات زیادی را ایجاد کند.»

    به گفته اقای تشکری هاشمی موتور سیکلت‌ها به لحاظ ساختاری برای حمل بار نیستند اما به دلیل مقرون به صرفه بودن حمل بار با موتورسیکلت‌ها و نداشتن محدودیت برای ورود به طرح ترافیک، از این وسیله برای حمل بار استفاده می‌شود.

    سال گذشته مجلس ایران در قانون توسعه حمل و نقل عمومی و مدیریت مصرف سوخت، شهرداری‌ها را موظف کرد که ساماندهی حمل بار درون شهری را اجرایی کنند.

    آقای تشکری هاشمی البته گفته که برای این طرح، آیین نامه اجرایی تدیون نشده بود و به همین دلیل تاکنون این طرح اجرایی نشده است.

    وی زمان دقیقی را برای اجرایی شدن این طرح اعلام نکرد.

    منبع: مهر


     


    شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

    هیچ نظری موجود نیست:

    ارسال یک نظر

    خبرهاي گذشته