-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

Posts from Khodnevis for 10/06/2011

Posts from Khodnevis for 10/06/2011
Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



پدر «اپل» درگذشت

 

تا این لحظه، بسیاری از چهره‌های بزرگ سیاسی و فن‌آوری دنیا نسبت به مرگ جابز از خود واکنش نشان داده‌اند. بیل گیتس گفته است که آشنایی با جابز برای‌اش افتخار بزرگی بوده است. براکا وبما، جابز را مبتکری بزرگ خوانده که خواست متفاوت از دیگران بیاندیشد و آنقدر شجاع بود که بخواهد دنیا را تغییر دهد. بلومبرگ، شهردار نیویورک نیز استیو جابز را در رده مبتکرین و دانشمندان چون ادیسون و اینشتین قرار داد که افکارشان دنیا را برای نسل‌های بعدی شکل داده است.

جابز که از سرطان رنج می‌برد در ماه‌های اخیر بخش عمده شرکتی که خود بنیان نهاده بود را به  دیگران سپرد. این مبتکر سوری‌الاصل  توانست  سلیقه استفاده کنندگان از رایانه‌های شخصی را به نحوی تغییر دهد که شرکت اپل تمامی موسسات تولید کننده رایانه را در سال ۲۰۱۰ جا گذاشت.  او همچنین با جا انداختن روش جدید خرید موسیقی از «آیتیونز» بازار موزیک جهان را هم تغییر داد.

 

مهم‌ترین تغییر سال‌های  اخیر جابز در تلفن‌های همراه بود. تلفن‌های هوشمند «آی‌فون» رایانه‌های کوچکی بودند که عکس می‌گرفتند، فیلم‌برداری می‌کردند و بسیاری از نیازهای شهروندان و کارمندان و دانشجویان را برآورده می‌کردند.

 

تغییر گرایش بسیاری از کاربران کامپیوتر از لپ‌تاپ و دسک‌تاپ به «تبلت» هم ثمره تلاش‌های جابز بود. او بعد از خلق «آی‌پد» به دنبال یافتن راه‌هایی برای بهتر شدن و سبک‌تر شدن این لوح‌های فشرده رایانه‌ای بود.

 

با آنکه قیمت کالاهای شرکت اپل بیشتر از دیگر شرکت‌ها است، اما ابتکار و همچنین سادگی کار لپ‌تاپ یا لوح‌های «مک» باعث شد عملا از بزرگ‌ترین رقبا با اختلافی زیاد پیشی بگیرد.

 

 

 


 


از رومئو ژولیت تا سانسور ناف؛ همه ماجراهای «نهال سحابی»

 

«نهال سحابی» زن سی و هفت ساله‌ای بود که هفته گذشته خودکشی کرد. وی از دوستان «بهنام گنجی» بود. کوهیار گودرزی و بهنام گنجی مرداد ماه به اتفاق هم دستگیر شده بودند. بهنام یک هفته پس از آزادی خودکشی کرد. همان کاری که پس از مدتی نهال نیز انجام داد.

خودکشی این زن جوان سروصدای بسیاری در فضای مجازی به پا کرد. بر اساس تمام شواهد و اطلاعات منتشره در ساعت های اول، نهال و بهنام با هم دوست بوده‌اند. هرچند که در روزهای بعد اطلاعات متضادی در این‌باره منتشر شد.

 

مسیح علی‌نژاد خبرنگار مقیم انگلستان در نخستین ساعت‌ها با انتشار مطلبی در صفحه فیس بوک و وبلاگش نوشت «دختری به نام نهال سحابی عاشق پسری به نامِ بهنام گنجی بود.  بهنام گنجی دوست کوهیار گودرزی یک از معترضان و فعالان حقوق بشر بود که با او دستگیر و سپس آزاد می شود.   خبر دستگیری بهنام را هیچ کسی رسانه ای نکرد  همه سکوت کردند و بهنام هم  پس از آزادی خودکشی کرد. حالا نهال نیمه ی عاشقش خودکشی کرد. نهال تا وقتی بود و در فشار هم بود، دغدغه هایش سهمی در رسانه ها و خبرهای روزنامه های رسمیِ کشورم نمی یافت. چون نامزد نبود، رسمی نبود. نهال دختری بود مثل بسیاری از دختران دیگرِ ایران اما این «لبخند» ها سهمی در رسانه ها نمی یابند تا به ماتم ننشینند…حالا آرام بخواب که خبر خودکشی‌ات رسمیت یافت و در رسانه ها شاید سهمی چشمگیر تر بیابی …..»

 

این نوشته علی‌نژاد به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و دست به دست چرخید. اما تنها یک روز بعد علی‌نژاد گفتگویی را منتشر کرد که با پدر «نهال» انجام داده بود. در این گفتگو پدر نهال هر گونه ارتباط عاشقانه میان نهال و بهنام را تکذیب کرده بود. پدر نهال نامه‌ای نیز برای این تکذیبیه منتشر کرد و حتی در گفتگو با روزنامه «شرق» بر این موضع خود اصرار کرد. هر چند که در هیاهوی این ماجرا کمترین توجه به اظهارات وی انجام شد.

 

روزنامه‌های غیر ایرانی مانند گاردین و تایمز نیز با انتشار مطالب مختلفی به این خودکشی پرداختند. نهال و بهنام برای این رسانه‌ها «رومئو و ژولیت» دنیای مدرن لقب گرفتند. اتفاقی که چندان به مذاق برخی روزنامه‌نگاران ایرانی خوش نیامد.

 

در هیاهوی این داستان‌ها «فرشته قاضی» در «روز آنلاین» گزارش نسبتا مفصلی منتشر کرد تا به جوانب مختلف این خودکشی بپردازد. در مقدمه این گزارش آمده بود «با گذشت ۶ روز از خودکشی نهال سحابی، خانواده و همکاران او در مصاحبه با روز اعلام کردند که او به دلیل تالمات روحی شدید ناشی از وقایع سیاسی و اجتماعی دو سال گذشته دست به خودکشی زده است. آنها در عین حال گفتند که نهال از خودکشی بهنام گنجی نیز به شدت متاثر بوده و این مساله ضربه نهایی را بر روحیه او وارد کرده است. دوستان، خانواده و همکاران نهال سحابی بر عدم بازداشت این زن جوان ایرانی تاکید داشته و وضعیت روحی نامساعد او را که منجر به خودکشی شده ناشی از وضعیت جامعه و به خصوص وقایع دو سال گذشته دانسته اند. آنها همچنین با رد عشق نهال به بهنام معتقد هستند که خودکشی بهنام که یکی از دوستان نهال و نه دوست پسر او بوده، باعث تاثر شدید نهال شده و ضربه نهایی را به روحیه آسیب دیده نهال وارد کرده است.» در این گزارش دو گفتگو با پدر و رئیس شرکتی که نهال در آن کار می کرد منتشر شده است.

 

اما این پایان کار نبود. انتشار عکسی در گزارش روز آنلاین جنجال جدیدی را به پا کرد. در این عکس که عنوان شده از آلبوم خصوصی نهال گرفته شده، به نظر می‌رسد شکم برهنه نهال سانسور شده است. تصویر اصلی نهال همراه با تصویر سانسور شده دست به دست در فضای مجازی می‌چرخد. خبرنگاران «روز آنلاین» البته هر گونه سانسور را تکذیب می‌کنند و می گویند که تصویر همانگونه به دستشان رسیده است. اما مدعیانی وجود دارند که روز را متهم به سانسور می‌کنند.

 

آرش بهمنی از خبرنگاران روز در وبلاگ شخصی‌اش در این‌باره نوشته است «برای یک فرد عادی حتی٬ چگونه باورپذیر است که فردی٬ پاسخ‌های سه نفر از اعضای روزآن‌لاین به طور عمومی و نفر دیگری به طور خصوصی را ببیند و بخواند و بشنود٬ اما باز هم خواستار پاسخ‌گویی باشد؟ چگونه است که توضیح اعضای دست‌اندرکار روزآن‌لاین٬ درباره این‌که این عکس به همین شکل به دست شورای سردبیری رسیده٬ برای هیچ‌کدام از این دوستان باورپذیر نیست؟ احتمالن مسوولان روز باید از این دوستان عذرخواهی کنند که آن‌قدر «هیز» نیستند که به محض دیدن عکس یک دختر٬ به یک وجب بالای ناف و یک وجب پایین ناف او دقت نمی‌کنند. جالب است که عزیزان٬ همه هم از مبارزان حقوق زنان هستند!»

 

به نظر می رسد داستان نهال همچنان ادامه دارد. داستانی که از رومئو ژولیت شروع شد و به «ناف» رسیده است. اما آنچه در این میان همچنان نخوانده مانده است، حقیقت خودکشی «بهنام» و «نهال» و سرنوشت «کوهیار گودرزی» است. فعال حقوق بشری که از مردادماه ربوده شده و هیچ خبری از او در دست نیست.


 


توجه ویژه به «ادب» در تکذیبیه عضو جمعیت دفاع از ارزش‌ها

روز گذشته سایت اینترنتی «بولتن‌نیوز»، که منتشر کننده بیشترین اخبار دروغ مبتنی بر شایعه و جعلیات است، در خبری جعلی گزارش داد که:
"«محمد شریعتمداری» وزیر بازرگانی دولت هفتم و هشتم سید «محمدخاتمی» با گرفتن اقامت دائم برای همیشه به آمریکا سفر کرد... این گزارش می‌افزاید: «شریعتمداری» از ماه گذشته مقدمات انتقال خانواده خود از ایران به کشور آمریکا را فراهم کرده و پس از انتقال کامل منزل و اعضای خانواده‌اش خودش نیز روز گذشته از طریق پرواز «لندن» برای همیشه عازم آمریکا شد. هنوز معلوم نیست انگیزه وی از مهاجرات دائم به خاک آمریکا چیست اما ارتباط‌های ایجاد شده با دولت‌های غربی در زمان وزارت وی یکی از عوامل دریافت ویزا و اقامت دائم آمریکا برای وی بوده‌است."(+)

این خبر بلافاصله در اکثر رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی انتشار وسیعی یافت. کمتر از یک روز بعد از انتشار و بازنشر وسیع این خبر٫ دفتر آقای «شریعتمداری» با ارسال تکذیبیه‌ای به سایت جعل کننده خبر٫ اعلام کرد که نه از کشور خارج شده و نه قصد خروج از کشور را دارد.


اما نکته جالب در این تکذیبه٫ ادبیات آلوده به عصبانیت و خارج از ادب٫ دفتر این عضو برجسته و معاون اقتصادی یک شورای عالی مرتبه در دستگاه رهبری کشور(+)٫ و کسی که هشت سال در دو دولت به عنوان وزیر در صدر یک وزارتخانه بوده و از  آنها مهم‌تر٫ به نمایندگی از نشکلی به دنیای سیاسی خود پاگذاشته، که مهم‌ترین شعار و نام آن «جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب‌ اسلامی» بوده‌است.


دفتر «شریعتمداری» در تکذیبیه خود تصریح نموده‌است:

«خروج ایشان در روز گذشته از طریق لندن یا هر گورستان دیگری به آمریکا و یا هر قبرستان دیگری تکذیب می شود


 این ادبیات زشت و غیرمودبانه به بهترین شکل حکایت از درماندگی آقای «شریعتمداری» از تعقیب قضایی جاعلین خبر و سایت اینترنتی «بولتن‌نیوز» دارد.


چه اینکه اگر چنین درماندگی‌ها بعلت بی‌کفایتی دستگاه قضا٫ وجود نداشت، تا کنون باید دستکم ۹۰ درصد چنین پایگاه‌های اینترنتی که منبع اصلی اغلب اخبارشان شایعه و دروغ است، تحت تعقیب و پیگرد قضایی قرار گرفته و لغو مجوز، و یا دست‌کم به دستور کارگروه تعیین محتوای مجرمانه فیلتر یا مسدود شده باشند، که نشده‌اند. و آقای «شریعتمداری» چون می‌داند شکایت او رهی به دستگاه قضا نمی‌برد٫ شکایت خود را در قالب چنین تکذیبیه‌ای بیان نموده‌است.


چنین اتفاقاتی البته اگر درصد بسیار ناچیزی هشدار برای آقای «شریعتمداری» و شریعتمدارانی که در حمایت و همراهی از شرایط امروز، و دامن زدن به آن شرایط سهم قابل توجهی داشته‌اند، به همراه داشته باشد، جای گله باقی نخواهد ماند.


------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 


 


پارتی‌بازی دیگری برای بستگان احمدی‌نژاد؛ این‌بار برادر داماد رییس جمهور

«دایی جان برای همه نامه می‌نویسد». این جمله‌ای است که داماد خواهر احمدی‌نژاد در واکنش به انتقادها از پارتی بازی صورت گرفته در زمینه تحصیل وی در دانشگاه امیرکبیر گفت.

چندی قبل محمود احمدی‌نژاد طی دستوری به وزیر علوم نوشته بود که آقای وزیر شخصا پیگیری کند تا یکی از اعضای گروه مشاوران ریاست جمهوری که از اقوام نزدیک رییس جمهور هم هست در مقطع دکترا در دانشگاه امیر کبیر مشغول تحصیل شود.

در این نامه‌ی دستوری، داماد خواهر احمدی‌نژاد از رییس جمهور برای اعطای بورس تحصیل داخل کشوری و همچنین جایابی و تعهد خدمت در دانشگاه صنعتی امیر کبیر درخواست کرده و پس از آن احمدی‌نژاد خطاب به وزیر نوشته بود شخصا مشکل را حل کند.

با بالاگرفتن حملات علیه «جریان انحرافی» این نامه هم فاش شد که حمیدرضا ـالف، داماد پروین احمدی‌نژاد و از نزدیکان مشایی در واکنش به انتقادها گفت که «دایی جان برای همه نامه می‌نویسد؛ من هم مثل همه!»

امروز نیز «اعتدال»، نامه‌ی وزیر راه و شهرسازی برای استخدام یکی از بستگان احمدی‌نژاد را منتشر کرده است که این سند نشان دهنده‌ی این است که دستور پارتی بازی برای نزدیکان رییس جمهوری که دولت خود را «پاک‌ترین دولت می‌داند» همان یک مورد نبوده است.

«اعتدال» نوشته است:‌«در حالی که بسیاری از کارمندان وزارت راه و شهرسازی با مدارک کارشناسی و بالاتر سال‌هاست که با وضعیت پیمانی و قراردادی با این وزارتخانه همکاری می‌کنند و بلاتکلیف‌اند، نیکزاد، وزیر راه و شهرسازی در نامه‌ای به فروزنده، معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهور خواستار استخدام رسمی مسعود خورشیدی آزاد (برادر داماد رییس جمهور) شده است؛ در حالی که وی در حال حاضر با مدرک دیپلم و بصورت قرادادی با این وزارتخانه همکاری می‌کند.»

گفتنی است در حال حاضر ادارات فقط نیروهای خدماتی را با مدرک دیپلم به‌صورت قراردادی جذب می‌نمایند و چنینی استخدامی بر مبنای قوانین جمهوری اسلامی غیر قانونی است.


 


جامعۀ جهانی بهائی خواهان آزادی کشیش مسیحی محکوم به اعدام شد


متن 

بیانیۀ جامعۀ جهانی بهائی به شرح زیر است:

ما به موج جهانی اعتراض به محکومیت کشیش یوسف ندرخانی می‌پیوندیم و خواهان آزادی او هستيم.

این که يک دادگاه قانونی کسی را که اجدادش مسلمان بوده‌اند و آزادانه تصميم گرفته که مسیحی باشد محکوم کند، نمونۀ دیگری از قساوت مقامات ایرانی عليه مردم اين کشور است.

اعلان عمومی اخیر مبنی بر تغییر اتهامات مطرح شده علیه آقای ندرخانی که در نتیجۀ اعتراض جهانی به محکومیت او انجام شد، بيش از پيش بی‌ضابطه بودن تصمیمات نظام قضائی ایران و فقدان علنی عدالت در اين شرايط را آشکار می‌کند.

کدام حکومت امروزی در جهان میتواند منطقاً تصمیم بگیرد که حق سرکوب آزادی عقیده را دارد؟ عقیده چیزی نیست که بتوان از کسی بازگرفت یا بر سرش معامله کرد؛ به باور قلبی، فکری و روحی مربوط است که فراتر از حوزۀ نظارت هر حکومتی است.

جامعۀ بهائی شرایط چالش برانگیزی را که اقلیتها در ایران امروز با آن مواجهاند، به خوبی درک میکند. و حال روشن است که اقلیتهائی که به ظاهر توسط دولت به رسمیت شناخته شدهاند نيز مانند آنها که هیچ حقوقی ندارند، در مرتبۀ پائينتری نسبت به اکثريت قرار دارند.

در اینجا نیازی نیست فهرست بیپایان اعدامها، شکنجهها، محکومیتهای زندان، محرومیتها و مصیبتهای دیگری که بر مردم سختآزمودۀ ایران وارد میآید، تکرار شود.

آنچه نمایندگان آن کشور در صحنۀ جهانی اظهار می‌دارند، با رفتاری که در کشور با مردم خود نشان میدهند، تناقض دارد. امّا مقامات ايرانی آزادانه به کشورهای دیگر سفر می‌کنند و به آنها برای انتشار اکاذیب خود و انکار رفتار بی‌رحمانه با شهروندان‌شان و تظاهر به خیرخواهی برای مردم جهان فرصت داده می‌شود.

بايد برای آگاه کردن جهانيان از تزویر حکومتی که در سطح وسيع و مداوم بر مردم خود ظلم میکند، اقدامات گسترده‌تری انجام داد.

بايد برای آگاه کردن بشریت از آنچه در ایران می‌گذرد و يادآوری امکان تکرار خاطرۀ هولآورِ اقدام نکردن علیه اشاعۀ نفرت توسط حکومت‌ها، به تلاش گسترده‌تری دست زد.


 


رضا معینی: با گروگان‌گیری خانواده کارکنان، می‌خواهند بی‌بی‌سی را ساکت کنند

بسیاری به یاد دارند که آیت‌الله خامنه‌ای یک هفته پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ۸۸، در خطبه‌های نماز جمعه ۲۹ خرداد همان سال با حمله‌های کلیشه‌ای به کشورهای غربی، حساب انگلستان را از بقیه جدا کرد و با «خبیث خواندن انگلیس» با غیظی مضاعف از این کشور یاد کرد.

دلیل این حمله رهبر جمهوری اسلامی چیزی نبود مگر رسانه بی‌بی‌سی فارسی که در اطلاع‌رسانی و بدست آوردن اعتماد مخاطبان، در آن فضای بهت زده بعد از انتخابات نقش قابل قبولی را ایفا کرده بود و توانسته بود از سایر رقبا، سبقت قابل ملاحظه‌ای بگیرد و اخبار و رویدادهای ایران را به اطلاع مخاطبان برساند.

به تدریج اما رویدادهای خیابانی با سرکوبی عریان به محاق رفت، بی‌بی‌سی فارسی نیز اصطلاحا فتیله خود را پایین کشید و دیگر مقامات جمهوری اسلامی تلاشی برای «خبیث» معرفی کردن انگلیس و این رسانه نکردند.

اما مستند زندگی و نحوه به قدرت رسیدن آیت‌الله خامنه‌ای که اخیرا از بی‌بی‌سی فارسی پخش شد، آن چنان خشم هواداران آیت‌الله خامنه‌ای را برانگیخته است که آنها از آن تاریخ از هیچ حمله‌ای علیه این رسانه فروگذار نکرده‌اند.

پس از آنکه سایت‌های محافظه کار هجمه‌های گسترده و تهمت‌های «غیراخلاقی» فراوانی را متوجه مدیر و کارکنان این رسانه کردند، به تازگی نیز دست به اقدام دیگری زده و برخی از خانواده‌های کارکنان این شبکه را به گروگان گرفته‌اند و به آزار و اذیت آنان پرداخته‌اند.

بر اساس این خبر که امروز منتشر شد و بنابر گزارش بی‌بی‌سی، خانواده‌های تعدادی از همکاران این سازمان در ایران تحت بازجویی قرار گرفته‌اند.

رئیس بخش جهانی بی‌بی‌سی در این رابطه گفته است: «ماموران دولت ایران (در ماه های اخیر) به بازداشت، بازجویی و ارعاب خویشاوندان کارکنان ایرانی بی بی سی دست زده اند و مطلع شده ایم که با خویشاوندان و دوستان ده تن از کارکنان ما در ایران چنین برخوردی صورت گرفته است.»

رضا معینی مسئول میز ایران سازمان گزارشگران بدون مرز در گفتگو با خودنویس با محکوم کردن این عمل گفت که چنین رویه‌ای در تاریخ بی‌سابقه است و بجز حکومت‌های نژادپرست و فاشیست در جهان تاکنون کسی دست به چنین اقدامی نزده است.

وی با بیان اینکه این مساله اولین بار نیست که در تاریخ جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد و مسبوق به سابقه است اضافه کرد که ایران برای وادار کردن رسانه بی‌بی‌سی فارسی به سکوت چنین برنامه‌ای را تدارک دیده است.

آقای معینی با اشاره به اینکه رسانه‌های مستقل همواره از سوی ایران مورد تعرض قرار گرفته‌اند افزود اگر رسانه‌ای همراه با حکومت قرار نگیرد، جمهوری اسلامی از هیچ کار غیراخلاقی علیه آنان فروگذار نمی‌کند.

وی گفت ایجاد گفتمانی هماهنگ شده با حکومت، بخشی از تلاش حاکمیت ایران برای در اختیار قرار گرفتن رسانه‌هاست و اگر رسانه‌ای در این مسیر گام برندارد جمهوری اسلامی با دستگیری، اتهام زدن غیراخلاقی، گروگان‌گیری، انتشار اخبار دروغ علیه رسانه و ... سعی می‌کند آن رسانه را به سکوت وادارد.


 


اگر خاندان پهلوی با مردم ایران صادق می‌بود!

به‌راستی اگرخاندان پهلوی با مردم ایران صادق می‌بود، الان روزگار دیگری داشتیم و مطمئنا گرفتار آخوند نمی‌شدیم. با تمام قوا می‌توان گفت که مگر مردم ایران مریض بودند که علیه شاه انقلاب کنند! حتما به آنها ظلم شده بود که بطور میلیونی به خیابان‌ها آمدند. شاه آنقدر از مردم خود بیگانه و بیمناک بود که بیماری سرطان خود را به مردم نگفت. این در حالی‌است که اگر شاه بیماری خود  را با مردم در میان می‌گذاشت، مردم ایران هرگز مرگ برشاهی که بیمار بود و هر آئینه در انتظار مرگ نشسته بود به خیابان‌ها نمی‌آمدند و چه بسا بنابر سنت و فرهنگ ایرانی برای سلامتی‌اش دعا می‌کردند ودسته های گل برای‌اش می‌بردند.


چرا آخرین شاهان ایران از محمد علی شاه، احمد شاه، رضا شاه و پهلوی در غربت از دنیا رفتند؟ رضا شاه در سایه ظلم‌هایی که به مردم و رجال سیاسی به‌عمل آورد، وقتی ایران را به دستور متفقین ترک می‌کرد مردم جشن گرفتند و ارتش بسرعت پاشیده شد. چراتا کنون در ۳۳ ساله گذشته، همه رجال سیاسی، وزیران و نمایندگان مجلس و استانداران دوره پهلوی گرد نیامدند تا حکومت را به خاندان پهلوی برگردانند؟ دربارخاندان قاجارعلیرغم  عقب ماندگی‌هایش، اما مهد رشد رجال سیاسی و فرهنگ دوستان بود. اما خاندان پهلوی هیچ خدمتی برای رشد رجال سیاسی آزموده بعمل نیاورد و به شدت رجال سیاسی را سرکوب کرد که در نهایت ساختار روحانیت برای کسب قدرت سیاسی سالم باقی مانده بود که به‌راحتی حکومت را از آن خود نمودند!


اختلافات اقوام ساکن ایران سابقه تاریخی ندارد اما این نیز ارثیه خاندان پهلوی هست که تا به امروزآثار زخم‌های آن  نمایان گر هست.


مگردکترمصدق چه خواسته‌ای داشت؟ آن بزرگوار جزء ملی شدن نفت برای ملت ایران که از در آمد آن  برای رفاه مردم می‌اندیشید و دومین خواسته ایشان اجرای صحیح قانون اساسی مصوبه انقلاب مشروطیت  که رسما بر سلطنت شاه  صراحت داشت ونه حکومت وی، هیچ تقاضای دیگر نداشت اما خواسته‌های قانونی دکتر مصدق به مذاق شاه خوش نیامد و با کمک انگلیس و امریکا  وارتجاعیون اسلامی، دولت ملی دکتر مصدق سرنگون گردید. ساواک شکل گرفت و جامعه سیاسی به نسداد انجامید که پیامد آن رشد روحانیت گردیدد. یکی از بیماری‌های وحشتناک شاهان ایران در طول تاریخ  همواره مال اندوزی آنها بود! علیرغم اینکه همه ایران به شاهان تعلق داشت اما آنها از زر اندوزی دست بردار نبودند. مردم ایران در فقر و تنگدستی زندگی می‌کردند اما شاهان ایران در فکر اندوختن سرمایه، طلا و جواهرات بودند که بیشتر در آنها اینک در موزه های جهان است.


تا به امروز برای شاهان ایران فقط یک چیز باقی مانده است، اگر به مردم ظلم کرده‌اند که مردم تا حالا به آنها لعنت و تکفیر می‌فرستند، اما اگر عادل و دادگستر بودند که از آنها همچنان ستایش می‌گردد. حکومت جمهوری اسلامی آنچنان مردم و نیروهای سیاسی را سرکوب و به بدبختی کشانده است که بعضی روشن‌فکران آرزوی  روزهای حکومت پهلوی را در حافظه خود می‌پرورانند! شاید بعضی از این روشن‌فکران سن‌شان قد نمی‌دهد که از شکنجه و زندان‌های شاه خاطره‌ای داشته باشند اما آنهائی که آن روزها را پشت سر گذاشته‌اند به‌خوبی روزهای سخت زندان‌ها را بخاطر می‌آورند. شکنجه‌ها وجنایات رژیم اسلامی آنچنان مردم را به‌ستوه آورده است که ظلم شاه به زندانیان سیاسی در مقایسه به اعمال ضد انسانی حکومت اسلامی، حالا مانند دست نوازش‌گر یک مادر را تداعی می‌کند.

دکتر داریوش همایون یکی از وزیران دوران شاه بود و در امانت‌داری بیت المال مردم از جانب ایشان، کسی به خود شک وتردید راه نمی‌دهد. ایشان در مصاحبه‌ای مبسوط به اختلاس خاندان پهلوی پرداخته است که جای پرسش‌های فراوان در مورد خاندان پهلوی به وجود می‌آورد.

داریوش همایون در بخشی از مصاحبه خویش از دوره سانسور بیش از اندازه که در حکومت پهلوی بر روزنامه ها و انتشارات حاکم بود اینچنین  پرده بر می‌دارد و می‌گوید:

 

«مورد دیگری که در این رابطه یادم می‏آید این بود که در ایران خانواده‌‏ی سلطنتی و نزدیکان شاه دست گشاده‏ای بر امور اقتصادی مملکت داشتند و مزاحم جریان آزاد کار و کسب مردم می‏‌شدند. مثلاً در معاملات دست می‌‏بردند، آن را گران تمام می‏‌کردند و می‏‌خواستند درصدی برای خود بردارند. در این‏‌باره در خاطرات علم هم فراوان آمده است. از جمله این‏ که مثلا شاه اعتراض می‏‌کند که فلانی کارش فقط به پنج ‏درصد رسیده است.


من در این ارتباط مقاله‌‏ای نوشتم و یک جمله در آن گنجاندم که خیلی روی آن فکر کرده بودم و از آن‏چه پیدا کرده بودم، خیلی هم خوش‏م آمده بود. به همین دلیل یادم مانده است. نوشته بودم: «کسانی که دعاوی خاص بر منابع ملی دارند، باید در سال سهم معینی از درآمد نفت به آن‏ها داده شود و از ورود در هر معامله‌‏ای ممنوع بشوند. » از این جمله می‏‌توان برداشت‏های زیادی کرد».

امیدوارم حافظه تاریخی خود را فعال نگاه داریم واز گذشته پند بگیریم وبه قهقرا برنگردیم وبه آینده روشن بنگریم!

------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 


 


دیان علایی، سخنگوی جامعه بين‌المللی بهايی در ژنو


 


فعالیت جدید دستگاه‌ قضایی: دستگیری چند خبرنگار؛ گروگان‌گیری از بی‌بی‌سی

بنا به اخبار رسیده از تهران، محمد حیدری، مهدی افشارنیک و علی اکرمی بامداد امروز بازداشت شده‌اند. هنوز اتهام‌های این روزنامه‌نگاران از سوی دستگاه قضایی اعلام نشده است.

بنا به گفته یکی از دوستان علی اکرمی، «جی‌میل» او امروز روشن بوده است که می‌تواند نشان دهنده بررسی نامه‌های او از سوی دستگاه‌های امنیتی باشد.

همچنین به گزارش بی‌بی‌سی، خانواده‌های تعدادی از همکاران این سازمان در ایران تحت بازجویی قرار گرفته‌اند. به نظر می‌رسد تشدید فشار روی این افراد به دنبال نمایش فیلم مستندی از آیت‌الله خامنه‌ای در بی‌بی‌سی فارسی بوده باشد. رئیس بخش جهانی بی‌بی‌سی گفته است: «ماموران دولت ایران (در ماه های اخیر) به بازداشت، بازجویی و ارعاب خویشاوندان کارکنان ایرانی بی بی سی دست زده اند و مطلع شده ایم که با خویشاوندان و دوستان ده تن از کارکنان ما در ایران چنین برخوردی صورت گرفته است.»


 


خودکامگی و تمامیت‌خواهی؛ خط مشی بارز حکومت‌‌های پدرسالار

جهت بررسی و کاوش در ریشه‌های تمامیت‌خواهی و انحصارطلبی، نیازمند ژرف‌نگری و پژوهشگری پردامنه در بنیان و ساختار جامعه، با رویکردی مردم‌شناسانه هستیم. زیرا آنچه که سردمدار یک حکومت را در برابر شهوت قدرت بی‌دفاع و ناتوان می‌سازد همان ویژگی‌های روانی و درونی است که ساختار عرفی جامعه بر وی بارگذاری و تحمیل کرده است. یکی از عناصری که ساختار دولت را به سمت و سوی خودمحوری و زیاده‌خواهی سوق می‌دهد، به لحاظ جامعه‌شناسی، فاکتورهای مردمحورِ موجود در جامعه‌ی مبتنی بر معیارهای پدرسالاری است. ما در مقاله‌ای دیگر به تفصیل، پیشینه‌ی تاریخی نظام طبقاتی و پدرسالاری افراطی را در ایران مورد تبیین و ارزیابی قرار دادیم که به فضل خداوند در آینده منتشر خواهد شد اما در این نوشتار موجز، تنها به عناوین پاره‌ای از نتایجِ آن پیشینه‌ی ساختاری و اجتماعی در جامعه‌ی امروز ایران پرداخته و خطرِ باززایی افراطی آن سیستم را نمایان خواهیم ساخت.

آن‌گونه که در نوشتار مذکور به تفصیل نموده‌ایم سرشت و محتوای روانشناختی پدر در خانواده، یا همان نقش کهن‌الگوی ساحت پدری، در ایران باستان به صورت دو طبقه‌ی اجتماعی یعنی روحانیت و سلطنت فرافکنی شده و در اجتماع تبلور یافته بود. این نقش‌مایه پس از چیرگی تازیان (اعراب) قوت تازه‌ای یافت (چرا که این دو طبقه‌ی اجتماعی در مقام مطلق خلیفه به یگانگی رسیدند) و با ظهور و قدرت‌گیری خاندان صفوی در ارکان سه‌گانه‌ی قدرت موروثی شاه به اوج خود رسید. با توجه به اینکه در جوامع مدرن، دولت به جای شهسالاران در رأس قدرت قرار می‌گیرد لذا قواعد نظام پدرسالار اشکال تازه‌تری می‌یابد و سازوکارهای اجتماعی و سیاسی دیگری بر پیکره‌ی جامعه بارگذاری می‌شود.

هر گاه دولتی در رأس حکومت قرار گیرد که بنیان حکمرانی خود را بر اساس شالوده‌های نظام پدرسالار تعریف و تقدیر کند و به ارکان آن نظام پایبند و معتقد باشد نشانه‌هایی در جامعه پدیدار می‌گردد که شناسایی آنها، ما را به درک خط‌مشی حقیقی دولت دلالت خواهد کرد: مهم‌ترین و روشن‌ترین نشانه از آن سلسله، که همچون چراغ قرمزی، وجود خطر را به ما هشدار می‌دهد آن است که در جامعه، حاکمیتِ سیستمی تبلور می‌یابد که خود را کفیل و قیم ملت می‌شمارد و اراده‌ی مردم را تحت‌الشعاع و در تبع اراده‌ی قدرت خود می‌داند.

در این سیستم، دولت خود را نقطه‌ی اول و آخر در سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری‌ها دانسته و عقاید مخالف را برنمی‌تابد، نقادی را به مثابه‌ی دشمنی با نظام انگاشته و به طور کلی حقیقت را در جهت مصالح خود مصادره می‌کند. از طرفی این دولت، همچون پدری که سعی در اصلاح فرزند ناخلف خویش دارد، می‌کوشد افکار و عقاید اندیشمندان و نخبه‌گان جامعه را بر اساس اصول مورد پذیرش خود، مورد تطهیر و پالایش قرار دهد و این کار را به واسطه‌ی نفی و طرد و سرکوب رقبا و تخریب جایگاه و منزلت دگراندیشان، و از دیگر سو حمایت و پشتیبانی کامل از افکار و عقاید مورد پذیرش خود انجام می‌دهد.

بدیهی است که هر گاه دولتی، اساس قدرت خود را بر این معیارها استوار کند، خطر عظیمی جامعه‌ی تحت امر او را تهدید می‌کند. از آنجا که وی، خود را در تمام امور محق دانسته و در واقع خود را معیار درستی و صلاح می‌داند، بالتبع، در گردونه‌ی اطلاعات، وارونگی و قلب حقایق پدیدار شده و لذا فضای اخباری جامعه مخدوش می‌گردد و واقعیات در خلاءِ ایجاد شده گم می‌شوند. وهم و فریب و پندار جای حقایق را گرفته و بدین ترتیب کارهای ترمیمی و اصلاح‌گرانه غیرممکن می‌شوند زیرا تخصص در صورتی در رفع نواقص کارساز خواهد بود که ابتدا امکانِ عریان‌سازی معایب و اشکالات در فضای اطلاع‌رسانی کشور موجود باشد.

همچنین از آنجا که دولت، ستون اقتصادی جامعه و رکن اساسی تأمین معاش است و همه‌ی منابع و مجراهای اقتصادی در اختیار اوست، هرگاه سیاست مصادره به مطلوب، یعنی خودرایی در تعاملات و روابط انسانی در دولت راه یابد، منافع ملت فدای مصالح دولت در جهت حفظ قدرت می‌گردد. زیرا از طرفی، به خاطر خلل و نقصان در داده‌ها و اطلاعات و همچنین خصومت‌ورزی با منتقدان و خیرخواهان، غلبه بر چالش‌ها و اصلاح کاستی‌ها  غیرممکن می‌گردد، لذا اقتصاد که بیش از هر چیز نیازمند تعاون و تعادل است دچار تزلزل و عدم ثبات گشته و فلاکت و تنگدستی در میان اقشار اجتماع پدیدار می‌گردد.

بزرگترین و مهلک‌ترین ضربه، در دامنِ سردمداری این دولت، بر پیکره‌ی فرهنگ پیشرو و همچنین به حیطه‌ی فرهنگ اجتماعی وارد می‌گردد. زیرا بدیهی است در سیاست‌های اعمال شده از جانب این دولت، هنر سفارشی و وابسته مقبولیت می‌یابد و هنرمندان و روشنفکران مستقل و آزاد به حاشیه رانده شده و مورد طرد و تحریم قرار می‌گیرند. به واسطه‌ی سانسور و تحدید آزادی بیان، محدوده‌ی خطوط قرمز تنگ‌تر شده و امنیتِ اندیشه‌ی آزاد به خطر می‌افتد و به طور کلی مقام و منزلت عالمان و فرهیختگان خدشه‌دار شده و از ترویج آزادانه‌ی عقیده، فکر، فرهنگ و هر آنچه که موجبات هشیاری و بیداری عوام گردد جلوگیری می‌شود. از ویژگی‌های بارز نظام پدر سالار این است که می‌کوشد تا مقام و جایگاه زنان را تا حد عروسکی فاقد اراده و تحت فرمان تنزل بخشد. خلاصه آن که به واسطه‌ی چیره‌گی این نگرش بر کشور، اشتیاق، انگیزه و امید از اهالی فرهنگ رخت بسته و به جای آن اقتصاد ناپایدار، هراس از آینده، گوشه‌گیری و انزوا، دامنگیر آزاداندیشان شده و بسیاری از آنان را به مهاجرت و جلای وطن وادار می‌سازد.

تدبیر دیگری که این دولت در برابر مخالفان، رقبا و منتقدان به کار می‌گیرد آن است که می‌کوشد با تبدیل خود به قهرمان و اسطوره از طریق ایجاد هیجان کاذب و بهره‌گیری از احساسات عامه، حمایت اقشار فرودست جامعه را به خود جلب کرده و آن را بر علیه رقیب به کار گیرد. اما غالب‌ترین پیامد این امر، رواج دروغ‌پردازی در سطح جامعه و ایجاد بی‌اعتمادی میان اقشار جامعه و طیف‌های قدرت و نابودی شفافیت و صداقت در سطح فضای ارتباطی دولت و ملت خواهد بود. و این به نوبه‌ی خود به رخت بستن شور و امید و نشاط از بدنه‌ی اجتماع خواهد انجامید. در پایان ذکر نقل قولی از امیرالمؤمنین (ع) در یکی از نامه‌های ایشان به یکی از کارگزاران خویش، خالی از فایده نخواهد بود: « بدا به حال کسی که تهیدستان، زمینگیر شده‌گان، گدایان، آواره‌گان، بدهکاران و به راه ماندگان جامعه در برابر خدا خصم او باشند. و کسی که امانت را دست کم گیرد و خیانت را چراگاه خویش قرار دهد و دل و دین از خیانت نپالاید، در دنیا خود را در پرتگاه رسوایی و خواری جای دهد و در آخرت خوارتر و رسواتر باشد. و بزرگترین خیانتها، خیانت به امت و چندش‌آورترین ناراستی‌ها، ناراستی با پیشوایان است.»

*این مقاله در اردیبهشت 88 نگارش یافته اما هنوز همچون زخمِ تاولی، تازه و گداخته است


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته