-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ آبان ۹, دوشنبه

Latest News from 30Mail for 10/31/2011

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1390/8/8

یک عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس می‌گوید که قاضی پرونده اختلاس بزرگ ایران، در روزهای گذشته علاء‌الدین بروجردی، رئیس این کمیسیون، را فراخوانده و از او درباره کارهایی که انجام داده بود، بازجویی کرده است.

جواد کریمی قدوسی، که با پایگاه خبری قانون گفت‌وگو می‌کرد، از مدت زمان این بازجویی اظهار بی‌اطلاعی کرد.

رسانه‌های خبری ایران در روزهای گذشته از بازداشت دو روزه آقای بروجردی در رابطه با پرونده اختلاس بزرگ خبر داده بودند.

آقای کریمی قدوسی همچنین افزوده که او خواستار استعفای آقای بروجردی از سمت ریاست کمیسیون امنیت ملی مجلس شده است.

آقای کریمی قدوسی دلیل این درخواست را استفاده شخصی آقای بروجردی از سربرگ این کمیسیون در جهت حمایت و تسریع کار گروه اختلاس کننده عنوان کرد.

به گفته این عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس، اگر آقای بروجردی از سمتش استعفا ندهد، اعضای این کمیسیون با رای گیری مجدد او را از این سمت برکنار خواهند کرد.

در همین رابطه، دیشب آقای بروجردی با تکذیب اخبار دستگیری او و دو پسرش در رابطه با اختلاس بزرگ ایران، خواستار اعدام «مقصر اصلی» این اختلاس شد. 

علاء‌الدین بروجردی، که شب گذشته در جلسه ماهانه جامعه اسلامی مهندسین صحبت می‌کرد، افزود: «پسران من هر دو دانشجو هستند و هیچ کدام کار اقتصادی انجام نمی‌دهند چرا که در زمانی که در وزارت خارجه حضور داشتم دکتر ولایتی وزیر وقت امورخارجه هر گونه فعالیت اقتصادی برای اعضای این وزارتخانه را تحریم کرده بود و من بعد از گذشته ۱۸ سال هنوز هم بر عهده خود پایبند هستم.» 

در پرونده اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی که بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران به شمار می‌رود، فردی با استفاده از رابطه خود با رییس شعبه بانک صادرات خوزستان، بدون پرداخت هیچ وجهی، اسنادی اعتیاری به ارزش ده‌ها میلیارد تومانی تهیه می‌کرد و سپس این اسناد بانکی را به بانک‌های دیگر با قیمتی پایین‌تر از قیمت رسمی می‌فروخت.

بر اساس گفته‌های مسئول پیگیری پرونده اختلاس بزرگ بانکی ایران، از ابتدای این پرونده تا حدود یک هفته پیش، ۶۷ متهم در رابطه با این پرونده مورد بازجویی قرار گرفته‌ بودند. 

منابع: قانون و مهر

مرتبط:

رهبر ایران: ادامه جنجال بر سر پرونده اختلاس به صلاح ‌‌نیست


 
 

1390/8/8

گزارش کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی درباره «پرونده اختلاس سه هزار میلیارد تومانی» در بانک های ایران روز یکشنبه در صحن علنی خوانده شد و بارای اکثریت نمایندگان مجلس برای رسیدگی به قوه قضاییه فرستاده شد.

این گزارش که بر اساس شکایت ۱۱ نماینده مجلس در خصوص «پرونده اختلاس» تهیه شده بود، روز یکشنبه با ۱۶۷ رای موافق، ۱۳ رای مخالف و ۱۳ رای ممتنع برای رسیدگی به قوه قضاییه فرستاده شد.

بر اساس گزارش کمیسیون اصل ۹۰، در این سوء‌ استفاده مالی، بانک‌ ملی و بانک صادرات به چند مورد تخلف و بانک مرکزی نیز به اهمال در نظارت بر اقدامات این دو بانک متهم شده‌اند.

کمیسیون اصل ۹۰، بانک ملی را به ۱۳ مورد تخلف، از جمله  چندین مورد تخلف در خرید دین از شرکت‌های «گروه امیر منصور آریا» و همچنین «ارسال دستی اسناد به جای استفاده از خدمات شرکت پست» اشاره کرده است.

در عین حال، بانک صادرات نیز به چهار مورد تخلف، از جمله «اعطای اعتبارات بیش از حد مجاز» و «تبانی در گشایش اعتبارات اسنادی» متهم شده است.

کمیسیون اصل ۹۰ در گزارش خود همچنین انگشت اتهام را به سمت شمس‌الدین حسینی، وزیر امور اقتصاد و دیگر مسئولان این وزارتخانه نشانه رفته و گفته است: «مقامات وزارتخانه (امور اقتصادی و دارایی)، اعم از وزیر، معاون ایشان و سایر مدیران ذیربط در وزاتخانه و بانک‌های درگیر در بحث تسهیلات و یا اعتبارات اسنادی گروه آریا، کاملا در جریان ریسک اعطای اعتبار و تسهیلات به گروه آریا و تخلفات این گروه بوده‌اند که باید نسبت به عدم پیگیری موضوع پاسخگو باشند.»

این گزارش تأکید کرده است که معاونت امور بانکی وزارت امور اقتصاد و دارایی، به عنوان عضو هیات مدیره بانک صادرات، «نسبت به تخلفات انجام گرفته در این بانک، مسئولیت مضاعف دارد».

در گزارش کمیسیون اصل ۹۰، به «آثار سوء ارتباطات ناسالم و توصیه‌نامه‌های مسئولین» اشاره شده و آمده است: «سند (فساد مالی) به دست آمده حاکی است که این گروه (امیر منصور آریا)، علیرغم پر بودن سقف تسهیلات شان در سیستم بانکی، مورد تأیید و حمایت برخی از بانک‌ها و وزارتخانه‌ها از جمله وزیر وقت بازرگانی بوده، به گونه‌ای که در حد مباشر امین آن وزارتخانه قلمداد گردیده است.»

اشاره این گزارش به مهدی غضنفری، وزیر پیشین بازرگانی و وزیر وقت صنعت، معدن و تجارت دولت محمود احمدی‌نژاد است.

کمیسیون اصل ۹۰ در گزارش خود، ضمن درخواست از قوه قضاییه برای «رسیدگی به اتهامات و احراز جرم سوءاستفاده‌کنندگان از منابع نظام بانکی»، خواستار انتصاب مدیران ذیصلاح، نظارت بر عملکرد بانک‌ها و همچنین «پذیرش استعفا» یا «تغییر» پست معاون امور بانکی وزارت امور اقتصادی شده است.

منبع: خانه ملت و رادیو فردا


 
 

دو دهه پس از پایان جنگ و رفتن و آمدن شش دولت، بسیاری از ساکنان ثروتمندترین استان کشور هنوز از آب آشامیدنی سالم بی بهره اند. این وضع به خصوص در روستاهای استان خوزستان نگران کننده تر است و وعده های مکرر دولت برای آبرسانی به این مناطق نیز همچنان روی کاغذ باقی مانده است. این گزارش ظاهرا از سوی خبرنگاران صداوسیما تهیه شده، اما از پخش آن جلوگیری شده و اکنون برای وب سایت کلمه ارسال شده است. کاش مسئولان کشور هم این فیلم تلخ را ببینند و بعد پاسخ بدهند که با چه رویی همچنان خود را موفق می نامند، دولت فعلی را بهترین دولت تاریخ می خوانند و بدتر از همه، بدون توجه به ناتوانی حکومت از اداره ی همین مقدار جمعیت، خواستار افزایش جمعیت کشور هم می شوند.

 
 

1390/8/8

چند نفر از دانشجویان شریف، حدود ۱۰۰میلیون تومان از دانشجویان تازه وارد این دانشگاه جمع آوری کرده‌اند. 

یکی از دانشجویان به بی‌بی‌سی گفته افراد متخلف از دانشجویانی بوده‌اند که از طرف دانشگاه به عنوان «پشتیبان» دانشجویان ورودی جدید انتخاب شده بودند.

بر اساس طرح پشتیبان که از ابتدای سال تحصیلی ۱۳۸۶ در دانشگاه صنعتی شریف رسما آغاز شده، مسئولان دانشگاه برای هر چند نفر از دانشجویان ورودی جدید، یکی از دانشجویان سال بالا‌تر را به عنوان پشتیبان تعیین می‌کنند که این فرد، در مسائل درسی و دانشگاهی به دانشجویان تازه وارد کمک کند.

به گفته دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بیشتر این پشتیبانان، از جمله افراد متخلف، از دانشجویان نزدیک به بسیج دانشجویی و دیگر گروه‌های مذهبی دانشگاه هستند.

یکی از مال باختگان به روزنامه شرق گفته پشتیبان‌ها دانشجویان را تشویق می‌کرده‌اند در «فعالیت‌های فرهنگی» مشارکت کنند و از این راه سالانه در حدود ۱۰میلیون تومان سود دریافت کنند.

این افراد از هر کدام از دانشجویان بین ۲ تا ۳ میلیون تومان دریافت کرده‌اند که با توجه به مشارکت حدود ۴۰ دانشجو، مجموعا حدود ۱۰۰میلیون تومان پول جمع آوری شده است.

به گفته یک دانشجو، سه نفر از پشتیبانان که یکی از آنان مسئول طرح پشتیبانان خوابگاه زنجان شریف و از افراد نزدیک به بسیج دانشگاه شریف است، به دانشجویان گفته بودند که این پول‌ها در خرید هتلی در کانادا سرمایه گذاری شده و سود زیادی از این راه نصیب دانشجویان می‌شود.

اما بعد از مدتی مشخص شده است که این پروژه، در واقع پروژه‌ای شبیه شرکت‌های هرمی است و سودی به افراد پرداخت نشده است.

با شکایت چند نفر از مال باختگان، ماجرا به کمیته انضباطی دانشگاه کشیده شده اما با وجود آنکه جلسه کمیته برای بررسی این موضوع تشکیل شده، ‌ هنوز رأیی اعلام نشده است. 

منبع: بی‌بی‌سی، شرق


 
 

1390/8/8

بر اساس گزارش‌ها، امروز یکشنبه، هشتم آبان‌ماه، طرح سئوال از محمود احمدی نژاد، رئیس دولت دهم با ۷۳ امضا بار دیگر تقدیم هیئت رئیسه مجلس شد.

طراحان سئوال از رئیس دولت که در جلسه علنی روز یکشنبه به دنبال تکمیل تعداد امضاهای مورد نیاز برای این طرح بودند پس از آنکه تعداد امضاها را به ۷۳ امضا (حد نصاب قانونی) رساندند، طرح مذکور را به محمدرضا باهنر، نائب رئیس مجلس که ریاست جلسه امروز یکشنبه مجلس را پس از لاریجانی عهده دار شد تقدیم کردند.

پیش از این هیئت رئیسه مجلس از رسیدن امضاهای طرح سئوال از رئیس جمهور به ۶۹ امضا خبر داده و اعلام کرده بود که این طرح از نصاب لازم افتاده است.

این چندمین بار است که طرح سوال از محمود احمدی‌نژاد در مجلس مطرح می‌شود. بر اساس گزارش‌های غیر رسمی، تاکنون این طرح به دلیل مخالفت علی خامنه‌ای از دستور کار خارج شده بود.

برخی از نمایندگان بارها نسبت به عدم بررسی این طرح اعتراض کردند و علی مطهری، نماینده تهران نیز چندی پیش به نشانه اعتراض نسبت به این موضوع، استعفا داد.

منبع: مهر

 


 
 

1390/8/8

در آخرین معاملات روز گذشته و امروز، بهای دلار به ۱۳۰۳ تومان رسید. به این ترتیب بار دیگر ریال ایران در برابر دلار آمریکا تضعیف شد و رکوردی جدید در قیمت دلار در بازارهای داخلی به جا ماند. 

به گزارش پایگاه خبری قانون، بانک مرکزی قیمت هر دلار آمریکا را ۱۰۷۱ تومان و ۵ ریال اعلام کرده است. به این ترتیب فاصله قیمتی فروش دلار در شبکه دولتی و بازار غیر رسمی به ۲۳۱ تومان و ۵ ریال رسیده است که رقم بالایی است.

علیرغم تعطیلی بازارهای جهانی بهای طلا و سکه نیز تحت تاثیر افزایش قیمت دلار افزایش یافت و هر سکه تمام بهار آزادی طرح قدیم در بازار غیررسمی ۶۰۰ هزار تومان معامله شد.

بهای هر سکه بهار آزادی طرح جدید نیز در بازار غیر رسمی ۵۹۰ هزار تومان بود.

برخی از مردم دلار را به عنوان ارز پس اندازی خود برگزیده‌اند و این امر قیمت دلار در بازار داخلی را افزایش می‌دهد.

پایین بودن نرخ سود بانکی سبب شده است که برخی مردم پس انداز بانکی را راه مناسبی برای حفظ سرمایه‌های خرد خود تلقی نکنند.

رییس کل بانک مرکزی پیش از این برنامه‌های متعددی را به منظور مقابله با افزایش قیمت دلار اعلام کرده بود اما با رشد مجدد بهای دلار گفت: «نمی‌توانیم ارز مورد نیاز قاچاقچیان را فراهم کنیم.»

به گفته بهمنی سال گذشته بیش از حجم واردات به کشور ارز در بازار آزاد فروخته شده است و این به معنای آن است که ورود مواد مخدر و کالای قاچاق به کشور نیز نیازمند ارز است.

نهاوندیان، رییس اتاق بازرگانی و صنایع و معادن، اخیرا نسبت به وجود فاصله قیمتی دلار دولتی و آزاد هشدار داد و از آن به عنوان چشمه رانتی بزرگی در اقتصاد ایران یاد کرد. 

منبع: قانون


 
 

1390/8/8
معاون رئیس دولت دهم در امور زنان می گوید سیاست تنظیم خانواده مروج فرهنگ غرب است و درس‌های مربوط به آن باید از واحدهای دانشگاهی حذف شود. این اولین بار نیست که حکومت ایران از برنامه های کنترل جمعیت انتقاد می کند. ایران از کشورهایی است که سیاستهایش در کنترل جمعیت در دهه ۷۰ و ۸۰ شمسی موفق بوده است. گزارش بی‌بی‌سی را در این‌باره ببینید.

 
 

1390/8/8

آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با آیت‌الله موسوی اردبیلی درباره بازداشت‌های سیاسی پس از انتخابات ۸۸ گفته که قبلا «به دستور رهبر فقید انقلاب مخالفان نظام اعدام می‌شدند، اکنون من دستور نداده‌ام مخالفان نظام را اعدام کنند، آنها را فقط زندانی کرده‌اند، شما به این هم اعتراض می‌کنید؟»

آیت‌الله موسوی اردبیلی، یکی از مراجع تقلید قم زمستان ۱۳۸۸ برای وساطتت در زمینه آزادی زندانیان سیاسی با رهبر جمهوری اسلامی ملاقاتی داشت.

اکنون وب‌سایت جرس در گزارشی به نقل از منابع خود در تهران جزئیات تازه‌ای را از این دیدار منتشر کرده است.

علی خامنه‌ای در پاسخ این مرجع تقلید که با ویلچر به دیدار وی رفته بود سخنانی به این مضمون می‌گوید: «شما در زمان امام راحل عظیم الشان رئیس شورای عالی قضائی بودید و من رئیس جمهور. در آن زمان که متولی قوه قضائیه شما بودید به دستور رهبر فقید انقلاب مخالفان نظام اعدام می شدند. اکنون من دستور نداده ام مخالفان نظام را اعدام کنند، آنها را فقط زندانی کرده اند، حالا شما به این هم اعتراض می کنید؟»

به نوشته وب‌سایت جرس تلقی محافل سیاسی تهران و قم از پخش اینگونه مطالب از سوی منتسبان رهبری این است که از یک سو وی می خواهد سعه صدر خود را در مقایسه با بنیانگذار جمهوری اسلامی نشان دهد و به منتقدانش بفهماند که اگرچه می توانسته ایشان را اعدام کند اما بزرگواری کرده فقط سرکوب و زندانی کرده است، بعلاوه جریان وفادار به رهبر پیشین که از جنبش سبز حمایت می کنند را تحت فشار قرار دهد.

منبع: جرس


 
 

مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی که هم اینک در آمریکا به سر می‌برد در پیامی ویدیویی به اظهارات اخیر کلینتون که گفته بود «اگر رهبران جنبش سبز از آمریکا درخواست کمک می‌کردند، ما به آنها کمک می‌کردیم» پاسخ گفته است. واحدی با انتقاد از کلینتون، دولت آمریکا را به جنبش سبز و جریان اعتراضی ایران «بدهکار» می‌داند.

 
 

آرش غفوری
مردمک

حزب اصول گرایان محصول محمود احمدی‌نژاد نیست، اما مدیون او هست. کامدار احمدی‌نژاد نیست، اما وامدار او هست و بالاخره اگرچه احمدی‌نژاد هرچه دارد از اصول گرایی نیست، اما هرچه اصول گرایی دارد از احمد ی‌نژاد است.

اصول گرایی پیش از احمدی نژادی یعنی هیچ، یعنی شکست پشت شکست، یعنی فتح سنگر به سنگر قدرت توسط اصلاح طلبان و ضعف و عقب نشینی توسط اصول گرایان یا‌‌ همان عنوان تاریخیشان، محافظه کاران ایرانی.

اصول گرایان حتی وقتی قرار شد با دوپینگ شورای نگهبان در انتخابات مجلس هفتم، صندلی‌های پارلمان را اشغال کنند، بیشتر از آنکه خود را اصول گرا بنامند، بر عنوان «آبادگران» تاکید داشتند و شعارشان هم برگرفته از یک برنامه تلویزیونی با عنوان «سیترای هندوستان» بود.

در همین انتخابات پیران منتسب به مهم‌ترین تشکل اصول گرایان، افرادی چون حبیب الله عسگراولادی و اسداله بادامچیان در حزب موتلفه اجازه کاندیداشدن پیدا نکردند، تنها با این توجیه که آن‌ها را به صفت قدیمی محافظه کاری، همه می‌شناسند و نامشان در هر لیستی رای شکن است. محمدرضا باهنر رئیس سیاسی و اصلی مجلس هفتم هم، نه از تهران که از کرمان کاندیدا شد. هم او هم به صفت اصول گرایی و محافظه کاری بالفطره، بسیار شناخته شده بود.

حاجی انا شریک

انتخابات ریاست جمهوری نهم چله اصول گرایی بود، نه از آن رو که یک اصول گرا – محمود احمدی‌نژاد – رئیس جمهور شد که احمدی‌نژاد نه در برنامه و نه در ذات و نه در شکل اصول گرا نبود؛ بلکه از آن رو که اصول گرایی تمام گذشته تحقیر شده‌اش را در تاریخ جمهوری اسلامی به نام محمود احمدی‌نژاد سند زد. گذشته‌ای که در آن هیچ فتح ظفرمندانه‌ای وجود ندارد. نه در مجلس و نه در دولت.

پیروزی‌های اصول گرایانه در انتخابات مجلس هم قبل از مجلس هفتم محدود به مجلس چهارم و با نسبت ضعیفی مجلس پنجم می‌شود که در هر دو مورد دوپینگ شورای نگهبان به کمک آنان آمد. اصول گرایان یا‌‌ همان که به صفت محافظه کاری سال‌ها در صحنه سیاست ایران فعال بودند، در فردای پیروزی احمدی‌نژاد و ریاست جمهوری اول وی، با سر پریدند وسط میدان که «حاجی انا شریک». درحالیکه کاندیدای آنان علی لاریجانی بود و دو میلیون رای هم نیاورد.

احمدی‌نژاد اما زرنگ‌تر از آن بود که از روز اول آن‌ها را پس بزند. با آن‌ها بازی می‌کرد. اصول گرایی، عروسک خیمه شب بازی احمدی نژادی شده بود. بیشتر از چهار سال آن‌ها را نادیده می‌گرفت.

به بزرگ‌ترین آن‌ها در حزب موتلفه به سختی حتی وقت ملاقات می‌داد و تا پشت اتاق کار رئیس جمهور می‌کشاند، به درون اما راه نمی‌داد. کاندیدای ریاست جمهوری پیشین و رئیس معنوی و سیاسی آن‌ها، یعنی ناطق نوری را در مناظره‌های انتخاباتی به صورت تلویحی «دزد» می‌نامید و در پیوندی به ظاهر ناگسستنی که با سر منشا قدرت و البته در ابتدا به صورت آگاهانه ایجاد کرده بود، دیگران را از دم انکار می‌کرد و البته حق داشت. احمدی‌نژاد به اصول گرایان مدیون نبود و به آن‌ها احتیاجی نداشت. به رای آن‌ها که نیازی نمی‌دید، چون به درستی می‌دانست که در میان مردم اقبالی ندارند، اقتدار سیاسی آن‌ها را نیز به نام خود استفاده می‌کرد. یک امتیاز می‌داد و صد‌ها امتیاز می‌گرفت.

به باهنر و توکلی، دو عنصر با نفوذ در مجلس در ابتدا سهمیه وزارت داد، اما این سهمیه را پس از اندکی پس گرفت که هیچ، در جلسات خصوصی آن‌ها را متهم به باج گیری از رئیس جمهور کرد. پورمحمدی و محسنی اژه‌ای، دو عنصر مهم روحانی را با تجربه‌های امنیتی و قضایی وارد هیئت دولت کرد، اما به طرز تحقیرآمیزی هر دو را کنار گذاشت. صفار هرندی، یار غار حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان را به وزارت ارشاد گماشت، اما بعداً از جلسه هیئت دولت بیرون کرد.

در کل جریان اصول گرا، تا قبل از جدال با رهبری تنها این حواریون دور و بر او، تیم مشائی، ثمره هاشمی و بقایی، سردار ثروتمند سپاه محصولی، وکیل الدوله مجلس رسایی و محمد تقی مصباح یزدی مانده بودند که با احمدی‌نژاد پیمان اخوت داشتند و البته همه این‌ها را هم تنفر از اصول گرایی سنتی بود که به یکدیگر پیوند می‌داد.

از عشق تا نفرت

اصول گرایان تنها پس از علنی شدن جدال احمدی‌نژاد و رهبری بود که زبان به انتقاد گشودند. آن هم نه بدان علت که ذاتاً جراتی داشتند یا مستظهر به پشتیبانی ملت بودند، بلکه به این دلیل که گمان می‌بردند فرصت انتقام فرا رسیده است و آیت الله خامنه‌ای اجازه انتقاد به آن‌ها می‌دهد و کم و بیش هم می‌داد.

بهانه هم فراهم بود، سرکشی از دستور رهبری و در این میان برخی چنان در احمدی‌نژاد زدایی از هم پیشی می‌گرفتند که فراموش می‌کردند به یاد آورند زمانی زیاد نمی‌گذرد از آن روزی که نمایندگان مجلس در خانه ملت از لیوان آب احمدی‌نژاد به تبرک نوش جان می‌کردند. همین‌ها اما چند ماهی بعد که احمدی‌نژاد دوباره به مجلس آمد برای او «هو» کشیدند و نه به استقبالش رفتند و نه مشایعتش کردند.

پاسخ مجلس اصول گرا را رهبری نظام اما سفت و سخت داد. رئیس مجلس و بزرگان اصول گرا را از هر دو طیف موافق و مخالف احمدی‌نژاد فرا خواند و به سبب بی‌ملاحظگی در برابر رئیس جمهور بر آن‌ها تشر زد. جلسه‌ای که همه ساکت بودند. دم نزدند. پا را از دم خودشان دراز‌تر کرده بودند.

موافقانی که مخالف شدند

در این میان اما، اصول گرایی در درون خود یکی، دو استثنا هم داشت. در مجلس هفتم، عماد افروغ و در مجلس هشتم، مرتضی مطهری. هر دو حامی احمدی‌نژاد و سپس منتقد وی.

این دو هرچند در دسته بندی اصول گرایانه واد مجلس شدند اما به سنت اصول گرایی ایرانی که عاری از هرچه اصول است و افرادی چون باهنر و حداد عادل آن را نمایندگی می‌کنند، پایبند نبودند. به همین دلیل هم بود که اعتراض کردند. در عین حال علقه‌های سیاسی - تشکیلاتی افرادی چون توکلی و حتی نادران را هم نداشتند. به همین دلیل بر اعتراض خود پای بند ماندند و البته تحمل نشدند.

اولی که رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هم بود، پس از یک بار حضور در پارلمان به کنار گذاشته شد و دومی که پیگیر طرح سئوال از رئیس جمهور بود، سئوال از رئیس جمهور توسط هیئت رئیسه مجلس اعلام وصول نشد، تا درخواست استعفای مطهری وصول شود.

اسب‌های زین کرده

اصول گرایی ایرانی، امروز، چند شقه است. جناح سنتی با رهبری موتلفه و جامعه روحانیت مبارز و نقش برجسته افرادی چون مهدوی کنی، محمد یزدی، حبیب الله عسگراولادی، علی لاریجانی و محمدرضا باهنر، امیدوار به انتخابات آینده مجلس اما ناکام در گرد هم آوردن همه اصول گرایان. درست شبیه‌‌ همان نقشی که در سال ۸۴، ناطق نوری بازی کرد و بعد از انتخابات گلایه داشت که بازی خورده و فروخته شده است. برای این جناح، چنین تجربه تاریخی کمیکی چندان دور از تصور نیست. تجربه قبلی که یک تراژدی بالفطره بود.

گروه دوم اما شامل طرفداران احمدی‌نژاد، تیم مشائی – بقایی و با نقش پشت پرده ثمره هاشمی است. این‌ها که از اساس اصول گرا نیستند، اما نان اصول گرایی را می‌خورند و نمکدان پیران محافظه کار را می‌شکنند.

این گروه اسب خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آینده زین کرده است. انتخابات مجلس بهانه است. خودشان می‌گویند ۱۵۰ رای می‌خواهند. هرچند سخت است، اما برای آن‌ها هیچ چیز غیرممکن نیست.

این گروه با حمایت محمود احمدی‌نژاد و پول دولت نفتی و تجربه انتخابات ریاست جمهوری، و تسلط بر نهادهای برگزار کننده انتخابات، بدون توجه به تبعات یک عمل می‌تواند دست به هر کاری بزند. تاکید می‌کنم دست به هر کاری، حتی با کم خواندن رای لاریجانی و زیاد کردن آرای آقاتهرانی. برای این کار فقط یک وزیر کشور کاملاً همسو می‌خواهند یا کسی که دست کم انتخابات را او مدیریت کند.

این تجربه را دولت احمدی‌نژاد در تمام سه انتخابات گذشته شورا‌ها، مجلس و ریاست جمهوری با افرادی چون هاشمی ثمره و مصلحی – از معتمد‌ترین افراد به احمدی‌نژاد - داشته است.

فردای انتخابات که معاونت سیاسی وزارت کشور آرا را می‌خواند، هر اعتراضی از سوی هر اصول گرایی تف سر بالاست و یادآور اعتراضات سبز‌ها، فردای پس از ۲۲ خرداد خواهد بود. دولتی‌ها، انتخابات را اینگونه به گروکشی نظام کشانده‌اند و اگر موفق شود، نظام چاره‌ای جز تمکین نخواهد داشت.
سومین گروه هم، جبهه موسوم به پایداری است، تجمیعی از وفاداران و حواریون گذشته احمدی‌نژاد که امروز هم البته با او سر و سری دارند، با مدیریت کلان مصباح یزدی.

اینان در ظاهر یک تشکل انتخاباتی هستند که برای سهم رای مجلس و شاید رئیس دولت آینده جنگ و جدل می‌کنند، در باطن اما این گروه سوداهای دیگر دارد. به همین دلیل است که مصباح یزدی را برجسته می‌کنند.

دو قطبی مهدوی کنی – مصباح یزدی را می‌سازد و به او لقب «علامه» می‌دهند. ظاهر آنان انتخاباتی اما باطنشان همانگونه که خودشان هم می‌گویند گفتمانی است. اما گفتمانی که جمهوریت نظام را نشانه رفته است و نقشه راه، مجلس خبرگان. کاندیدای متصور، مصباح یزدی. همتراز فعلی مهدوی کنی، روحانی سالخورده و رئیس مجلس خبرگان پس از هاشمی رفسنجانی که با ویلچر به صحن این مجلس مختص روحانیت می‌رود.

گروه‌های دیگر هم به صورت اقمار جریان اصول گرایی وجود دارند. از جمله منتسبان به فرمانده پیشین سپاه و نامزد ناکام انتخابات ریاست جمهوری، محسن رضایی که به سبب تذبذب ذاتی‌اش، چندان محلی از اعراب در میان اصول گرایان ندارد. همچنین چهره روز اصول گرایی، باقر قالیباف، شهردار محبوب تهران که اگرچه در این طبقه بندی به دلیل همراهی با گروه اول، در میان طیف لاریجانی و باهنر قرار دارد، اما چندان هم با آن‌ها همراه نیست.

مسئله قالیباف اما انتخابات مجلس نیست، او خودش را برای ریاست جمهوری آینده آماده می‌کند و امروز اگرچه گوشه چشمی به مجلس دارد اما فعلاً به رصد کردن اوضاغ مشغول است. او وارد بازی پرتنش مجلس نمی‌شود که معلوم هم نیست برایش چندان سودآور باشد.

سرهای بی کلاه

اصول گرایی در عین حال، با دو چالش فراگیر مواجه است. در غیاب حضور اصلاح طلبانه برای انتخابات مجلس، اصول گرایان با خودشان وارد رقابت شده‌اند. درحالیکه نقل قولی از رهبری انقلاب وجود دارد که باید یک فهرست داشته باشند. این نقل قول را امروز نه خود اصول گرایان جدی می‌گیرند و نه به نظر می‌رسد که رهبری تمایلی واقعی برای آن داشته باشد.

بنابراین نظام، چندپاره اصول گرایی همانند اسب‌های گاری در سربالایی، همدیگر را گاز می‌گیرند. هرچند معلوم هم نیست به بالای قله برسند و چون هر سه گروه اصلی دیدگاه‌های کاملاً متفاوتی دارند هرگز با یکدیگر به اجماع نمی‌رسند. لولوی حضور اصلاح طلبان هم پیش روی آنان نیست که از ترس مرگ اصول گرایی یکپارچه شوند و خودشان هم این را می‌دانند.

به همین دلیل است که باهوش ترهای آنان مدام از حضور اصلاح طلبان دم می‌زنند. غافل از اینکه دیر نیست زمانی که اصلاح طلبان با اعلام رسمی عدم شرکت در انتخابات، این بازی آخرین آن‌ها را نیز بهم بزنند.
چالش دوم اصول گرایانه، زمزمه‌های تبدیل نظام انتخاباتی و تعیین رئیس دولت از ریاستی به پارلمانی است.

بدون استثنا، جز گروه اول و برخی اقمار کوچک اصول گرایی، هیچ کدام از وزنه‌های فعلی این جریان با دولت پارلمانی موافقت نخواهد کرد. اولی‌ها هم به این دلیل موافقند که سالهاست آرزوی ریاست دولت دارند و هر بار کم می‌آورند. یا در مقابل رقیب اصلاح طلب و یا در برابر اصول گرایی که اصول گرای واقعی نیست.

بقیه گروه‌ها اما برای ریاست جمهوری آینده فعالیت می‌کنند و حتی در شکل جبهه پایداری سودای رهبری دارند و در قامت اطرافیان احمدی‌نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری بعدی برنامه ریزی می‌کنند. در میان گروه اولی‌ها حتی، قالیباف هم چندان موافقتی با رئیس دولت منصوب پارلمان ندارد.

تشنگی قدرت، تمام جناح‌های اصول گرا را به سودای رئیس جمهوری مقتدر کشانده است و در این میان فقط سر اصول گرایان سنتی بی‌کلاه می‌ماند که در مدت شش، هفت سال گذشته همه‌اش خرج شده است. بدون آنکه درآمدی داشته باشد.

دکتر حسین بشیریه در سلسله کتابهایی که در مورد تاریخ اندیشه‌های سیاسی قرن بیستم و در ذیل عنوان محافظه کاری و لیبرالیسم منتشر کرده بود جملات جالبی را در مورد محافظه کاران یادآوری می‌کند. نقل قولی از جان استورات میل، که حزب محافظه کاران را حزب آدم‌های احمق نام نهاده بود و همچنین در تحقیر ادموند برک، پدر محافظه کاری که گفته می‌شود او مغز محافظه کاری است، اما اساساً به این دلیل که محافظه کاران مغز ندارند.

فارغ از معانی ارزشی این گفته‌ها در میان گروه‌های اصول گرای امروز تنها جناح سنتی آن است که تنه به محافظه کاری می‌زند و شاید مصداق این گفته‌ها باشد و این‌‌ همان گروه اصیل راسنت سنتی و اصول گرایی متحجر است.


 
 

1390/8/6
 
«ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یك اختلاف خانوادگی است كه اگر خامی كنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد». (میرحسین موسوی، بیانیه شماره9)


خانم کلینتون می‌گوید چون سران جنبش سبز از آمریکا درخواست کمک نکردند، آمریکا ترجیح داده است از معترضان ایرانی حمایت نکند. (اینجا بخوانید+) قطعا منظور ایشان از «حمایت» در این مورد، دخالت نظامی کشورهای غربی در مسایل داخلی ایران است. شیوه‌ای مشابه آنچه که در لیبی شاهد آن بودیم. در این صورت، حق با ایشان است و جنبش سبز، دست کم با تعبیری که میرحسین موسوی از آن دارد و من نیز بدان پایبند هستم هیچ گاه خواستار مداخله نظامی خارجی نبوده و نخواهد بود. با این حال من نمی‌پذیرم که هرگونه «کمک خارجی» به «مداخله نظامی» تعبیر شود.


اردشیر امیرارجمند در واکنش به سخنان خانم کلینتون و در گفت و گو با شبکه فارسی‌زبان بی.بی.سی گفته است «کمک برای چه؟ برای مداخله در امور داخلی ایران؟ قطعا چنین کمکی از هیچ قدرتی درخواست نمی‌شود. ملت ما ملت سرافرازی بوده که همیشه سعی کرده خودش مشکلاتش را حل کند». (+) من دقیقا منظور آقای امیرارجمند، در انکار هرگونه «کمک خارجی» را متوجه نمی‌شوم. اگر اشاره ایشان هم به رد دخالت نظامی غرب در مسایل داخلی ایران است، تایید دوباره‌ای است بر مواضع سران جنبش که من گمان می‌کنم اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران نیز با آن موافق هستند، اما صرف نظر از گزینه نظامی، آیا در دیگر موارد هم ما می‌توانیم ادعا کنیم که «کشورهای جهان حق دخالت در مسایل داخلی ما را ندارند»؟


من مسئله را از چند جنبه نگاه می‌کنم. نخست اینکه در یکی از مناطق جهان، حاکمیتی شروع به سرکوب مردم خود می‌کند. با چه استدلالی می‌توان حق دیگر مردم جهان، برای کمک رساندن به مردم این منطق را به کلی رد کرد؟ صرف مرزبندی‌های سیاسی، حق انسانی مردم جهان را برای کمک به یکدیگر از بین می‌برد؟ در کجای جهان چنین منطقی پذیرفته شده است؟ آیا حتی حاکمیت کنونی کشور نیز خودش این منطق را قبول دارد؟ پس چطور به خودش حق می‌دهد از شهروندان بحرین، یا معترضان انگلیس حمایت کند؟


دوم اینکه آیا ما قرار است حتی تاریخ انقلابی که به روی کار آمدن جمهوری اسلامی منجر شد را هم فراموش کنیم؟ آیت‌الله خمینی خودش از چه کجا مشغول رهبری این انقلاب بود؟ آیا غیر از این بود که کشور فرانسه، علی‌رغم مخالفت دولت پادشاهی ایران به رهبر مخالفین حکومت پناه داد و شرایط سازمان‌دهی مخالفین در اطراف ایشان را پدید آورد و رسانه‌های خارجی نیز برقراری ارتباط با مردم داخل را میسر کردند؟ آیا بدون این کمک‌ها امروز خبری از جمهوری اسلامی بود؟


همه این‌ها به کنار، آقای امیرارجمند و دیگر فعالین جنبش در خارج از کشور از کمک‌های داخلی استفاده می‌کنند؟ ایشان برای حرف زدن خودشان هم ناچار هستند با تلویزیون بی.بی.سی گفت و گو کنند. بیشترین بار خبررسانی بر دوش شبکه‌های ماهواره‌ای انگلیس و آمریکاست که هیچ کدام به داخل کشور مربوط نمی‌شوند. حتی ده‌ها و ای بسا صدها فعال و روزنامه‌نگاری که روانه اروپا و آمریکا شده‌اند امروز تحت فضای مساعدی که در جهان غرب وجود دارد موفق شده‌اند که رسانه‌های خودشان را تاسیس کرده و به فعالیت ادامه دهند. پس چطور آقایان اساس نیاز جنبش به کمک‌های خارجی را منکر می‌شوند؟ آیا حتی بزرگترین آلترناتیو دموکراسی‌خواه جمهوری اسلام هم نمی‌خواهد ادبیات دیپلماسی جهانی را یاد بگیرد و هنوز هم به شیوه‌های سنتی و بی‌قاعده جمهوری اسلامی برای جهان پیام می‌فرستد؟


با تمام احترامی که برای آقای امیرارجمند قایل هستم، در این مورد باور دارم که ایشان با ادبیات نسنجیده خود مشغول یک فرصت‌سوزی تاریخی هستند که ضربات سهمگین آن را در درجه اول جنبش سبز و در درجه دوم کل مردم ایران متحمل خواهند شد. من اگر جای ایشان بودم، به جای رد و نفی هرگونه ارتباط با کشورهای جهان، به صورت صریح و شفاف اعلام می‌کردم که جنبش سبز برای تثبت دموکراسی در ایران خواستار یاری و حمایت‌های جهانی است و در این راه چهار درخواست مشخص وجود دارد:


در درجه نخست ما می‌خواهیم که جهان، فکر هرگونه دخالت نظامی در ایران را از سر به در کند، چرا که حمله نظامی نه تنها کمکی به نهادینه شدن دموکراسی در کشور ما نخواهد کرد، که اساسا امکان تحقق آن را تا آینده‌ای نامعلوم به تعویق خواهد انداخت.


در درجه دوم از کشورهای جهان می‌خواهم که جنبش سبز را، به عنوان صدای دموکراسی خواهی مردم ایران به رسمیت بشناسند و از هرگونه مذاکره احتمالی با گروه‌های تروریست و منفوری همچون «سازمان مجاهدین خلق» خودداری کنند. این گروه‌ها نه تنها نماینده مردم ایران نیستند، بلکه اساسا به عنوان دشمنانی خائن در داخل کشور محسوب می‌شوند و در آینده نیز، حتی اگر قدرت را به دست بگیرند دستاوردی جز یک حکومت فاشیستی نخواهند داشت.


در درجه سوم از کشورهای پیشرفته جهان می‌خواهیم تا هرچه بیشتر امکانات رسانه‌ای برقراری ارتباط را برای فعالان ایرانی فراهم کنند. جنبش ما جنبشی متکی بر آگاهی بخشی است و اساسا ما اعتقاد داریم که دموکراسی جز در پایه آگاهی شهروندان تحقق نخواهد یافت. پس کشورهای پیشرفته می‌توانند همانگونه که 30 سال پیش امکان برقراری ارتباط میان رهبران انقلاب با مردم را فراهم آوردند، این بار و با بهره‌گیری از فن‌آوری‌های پیشرفته‌، سدهای فیلترینگ و سانسور جمهوری اسلامی را از میان بردارند و امکان ایجاد رسانه‌های مستقل را فراهم سازند.


در نهایت سازمان‌های جهانی باید به صورت مستمر بر رفتارهای حاکمیت ایران نظارت کنند و سران حکومتی را به خاطر نقض حقوق انسانی شهروندانشان تحت فشار قرار دهند. نقض مکرر حقوق بشر، نقض حقوق اسرای جنبش و بی‌خبری و حصر رهبران آن، به هیچ وجه نباید از جانب مجامع بین‌المللی نادیده گرفته شوند. مسوولان حکومت ایران باید به صورت عملی متوجه شوند که نمی‌توانند در داخل کشور خودشان انسانیت شهروندانشان را زیر پا بگذارند و در خارج از این مرز، به مانند دیپلمات‌های یک کشور متمدن مورد استقبال قرار گیرند.

 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته