-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه

Latest News from Koocheh for 10/11/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



خبر / رادیو کوچه

دیوان عالی جمهوری اسلامی روز سه‌شنبه، 11 اکتبر، اعلام کرد که حکم اعدام کشیش یوسف ندرخانی، به اتهام ارتداد نقض شده است.

در اطلاعیه دیوان عالی کشور علت این تصمیم «نقص تحقیقات» عنوان شده است.

با این حال این اطلاعیه تاکید می‌کند که پرونده آقای ندرخانی که قبلن مسلمان بوده ولی سپس مسیحی شده و اقدام به ترویج این دین کرده، مختومه نشده است، بلکه جهت تکمیل دادرسی و رفع نواقص به دادگاه صادرکننده رای بازگردانده شده است.

این اطلاعیه هم‌زمان با افزایش فشارهای بین‌المللی به ایران برای لغو حکم اعدام آقای ندرخانی منتشر شده است. پیش‌تر سخن‌گوی قوه قضاییه گفته بود که برای این کشیش مسیحی حکم اعدام صادر نشده است.

در گزارش‌های مربوط به حکم اعدام یوسف ندرخانی، آمده است که او در سن نوزده سالگی از اسلام به مسیحیت گروید و هنگام بازداشت، رهبری یک گروه کوچک از مسیحیان تبشیری به نام «کلیسای ایران» را برعهده داشت.

آقای ندرخانی در اکتبر سال ۲۰۰۹ بازداشت و به جرم ارتداد محاکمه و به اعدام محکوم شد.

این حکم در سپتامبر سال ۲۰۱۰ میلادی به تایید دادگاه تجدید نظر استان گیلان رسید، اما آقای ندرخانی خواستار تجدید نظر دیوان عالی کشور در این حکم شد.

در ماه ژوئیه سال جاری، وکیل مدافع آقای ندرخانی گفت که دیوان عالی کشور حکم اعدام را لغو کرده و پرونده را به دادگاه رشت بازگردانده است اما اخیرن گزارش شد که دادگاه استان گیلان بار دیگر او را به اعدام محکوم کرده است.

گفتنی است گروه‌ها و شخصیت‌های برجسته ایرانی و خارجی از جمله دزموند توتو، اسقف اعظم آفریقای جنوبی و برنده جایزه صلح نوبل، از حکومت ایران خواسته‌اند که آقای ندرخانی را آزاد کند.

بیشتر بخوانید:

«یوسف ندرخانی به اعدام محکوم نشده است»


 


خبر / رادیو کوچه

روز سه‌شنبه، 11 اکتبر، محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهوری اسلامی، از اجرای حکم شلاق پیمان عارف، فعال دانش‌جویی که به اتهام توهین به رییس جمهوری به هفتاد و چهار ضربه شلاق محکوم شده بود ابراز نارضایتی کرده است.

آقای احمدی‌نژاد در سخنانی در همایش فرمانداران ایران گفت: «وقتی دانه درشت‌ها آزادانه به ما افترا می‌زنند، راضی نیستم یک جوان را به خاطر توهین به رییس جمهوری شلاق بزنند.»

این در حالی است که به گزارش رسانه‌های مخالف دولت جمهوری اسلامی، هم‌زمان با اظهارات محمود احمدی‌نژاد، پیمان عارف در گفت‌وگویی در این خصوص ابراز نارضایتی کرده بود و گفت: «فقط می توانم بخندم.» وی هم‌چنین از شکایت خود از مسوولان اجرای حکم شلاقش خبر داد.

پیمان عارف، دانش‌جوی دانشکده حقوق دانش‌گاه تهران است که پس از گذراندن یک سال در زندان، روز گذشته متحمل هفتاد و چهار ضربه شلاق شد که حکم آن به اتهام توهین به آقای احمدی‌نژاد صادر شده بود.

پیمان عارف در بهمن ماه سال گذشته در منزل خود بازداشت و سپس به یک سال حبس تعزیری، هفتاد و چهار ضربه شلاق و محرومیت مادام‌العمر از حرفه روزنامه‌نگاری و عضویت و فعالیت در احزاب سیاسی محکوم شد.

بیشتر بخوانید:

«اجرای حکم شلاق پیمان عارف فعال دانش‌جویی»


 


خبر / رادیو کوچه

به گزارش رسانه‌های داخلی ایران، روز سه‌شنبه، 11 اکتبر، بهمن اخوان از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گفته است که مجلس باید موضوع سوال از محمود احمدی‌نژاد را در دستور کار قرار دهد در غیر‌این‌صورت او از نمایندگی مجلس استعفا خواهد کرد.

به گزارش خانه ملت، آقای اخوان نماینده مردم آشتیان، تفرش و فراهان است و در کمیسیون صنایع و معادن مجلس عضویت دارد.

موضوع سوال از رییس جمهوری اسلامی درباره تخلفات دولت است. اخیرن هم بعد از مطرح شدن پرونده بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران، برخی از نمایندگان خواستار پاسخ‌گویی محمود احمدی‌نژاد در این زمینه شده‌اند.

 بیشتر بخوانید:

«احراز برخی شکایت‌های نمایندگان مجلس از احمدی‌نژاد»


 


خبر / رادیو کوچه

مقام‌های جمهوری اسلامی، روز سه‌شنبه، 11 اکتبر، از تحریم‌های تازه اتحادیه اروپا علیه مقام‌های این کشور انتقاد کرده‌اند.

رامین مهمانپرست، سخن‌گوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی تاکید کرده است که این تحریم‌ها برای فشار بر ملت ایران طراحی شده است.

آقای مهمانپرست برای یک دیدار رسمی در مسکو پایتخت روسیه به سر می‌برد.

اتحادیه اروپا یک روز پیش، ۲۹ مقام دیگر ایرانی، از جمله وزیران اطلاعات، فرهنگ و ارشاد اسلامی و دادگستری را به دلیل آن‌چه که «نقض حقوق بشر در ایران» توسط این افراد خوانده، به فهرست افراد تحریمی این اتحادیه اضافه کرد.

این اتحادیه پیش از این هم شمار دیگری از مقام‌های ایرانی را در فهرست تحریم‌ها قرار داده بود. مقام‌های تحریم شده برای سفر به کشورهای عضو اتحادیه با محدودیت روبه‌رو هستند و امکان معامله تجاری و فعالیت بانکی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا نخواهند داشت.

هم‌زمان وی در خصوص شکایت ایران از روسیه به دلیل لغو تحویل سامانه موشکی اس-300 و درخواست غرامت از روسیه تاکید کرده است این موضوع تاثیری بر روابط سیاسی دو کشور نخواهد داشت.

سخنگوی وزرات امور خارجه گفته است که قرارداد خرید سامانه موشکی اس-300 یک قرارداد «تجاری» بود.

آقای مهمانپرست گفته لغو این قرارداد نباید تاثیر سیاسی منفی بر روابط ایران و روسیه داشته باشد و چنین تاثیری هم ندارد.

بیشتر بخوانید:

«اتحادیه اروپا ۲۹ مقام ایرانی را تحریم کرد»


 


خبر / رادیو کوچه

تیم‌های فوتبال ایران و بحرین عصر روز سه‌شنبه، 11 اکتبر، در چارچوب مسابقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل در ورزش‌گاه آزادی تهران در برابر هم قرار گرفتند و ایران توانست در یک بازی پرگل تیم بحرین را در خانه شکست دهد.

تیم ملی ایران در توانست در نیمه نخست سه‌گل را وارد دروازه حریف خود کند.

یکی از بازیکنان تیم بحرین در نخستین دقیقه بازی به دلیل خطای شدید از زمین اخراج شد.

کارلوس کی روش، سرمربی پرتغالی تیم ملی فوتبال ایران، بحرین را تیمی خطرناک توصیف کرده و گفته بود که تیم ایران بازی سختی در پیش رو دارد.

اما در نیمه دوم بازهم این تیم ایران بود که توانست به 3 گل دیگر دست یابد و بحرین را در مجموع با 6 گل شکست دهد.

گل‌های این بازی را سید‌جلال حسینی، مجتبی جباری، هادی عقیلی در نیمه نخست و آندرانیک تیموریان، کریم انصاری‌فر و غلامرضا رضایی به ثمر رساندند.

با این پیروزی تیم ایران با هفت امتیاز در صدر گروه قرار گرفت و قطر در مکان دوم و بحرین در مکان سوم ایستادند.

بیشتر بخوانید:

«ایران ۱ قطر۱، تداوم صدرنشینی در دوحه»


 


خبر / رادیو کوچه

محمود احمدی‌نژاد، رییس جمهوری اسلامی روز سه‌شنبه، 11 اکتبر، از فرمانداران این کشور خواست که با فروش ساختمان‌ها و املاک دولتی «که مورد استفاده نیست»، هزینه مورد نیاز برای طرح‌های عمرانی را تامین کنند.

به گزارش مهر، آقای احمدی‌نژاد در جمع فرمانداران ایران اظهار داشت که بودجه کشور محدود است و باید با صرفه‌جویی و استفاده درست از امکانات منابع مالی لازم برای آبادانی فراهم شود.

او خطاب به مصطفی محمدنجار، وزیر کشور که در جلسه حاضر بود گفت: «اگر اموال دولتی در محدوده فرمانداری‌ها وجود دارد، فرمانداران می‌توانند آن‌ها را بفروشند و پول آن را در منطقه خود برای فعالیت‌های عمرانی استفاده کنند.»

آقای احمدی‌نژاد هم‌چنین از وزیر کشور خواست که ستادی را در وزارت کشور تشکیل دهد که هدف آن تشویق شهروندان به تشکیل صندوق هایی برای جمع کردن یارانه‌های نقدی به منظور ایجاد کارگاه‌های تولیدی باشد.

او گفت که این کار می‌تواند به افزایش تولید و افزایش درآمد شهروندان کمک کند.

منتقدان دولت می‌گویند که شیوه فعلی اجرای قانون هدف‌مند کردن یارانه‌ها و تاکید دولت بر پرداخت هر چه بیش‌تر یارانه‌های نقدی به مردم، اهداف تبلیغاتی دارد و باعث کسری شدید بودجه، افزایش کم سابقه نقدینگی و توقف فعالیت‌های تولیدی در ایران می‌شود.

هم‌چنین پس از بروز اختلاس بزرگ در ایران برخی از مقام‌های قضایی جمهوری اسلامی مسبب آن را رییس جمهوری و مسوولان دولت اعلام کردند.

آقای احمدی‌نژاد اخیرن در تلاش برای کاهش اثر مخرب افزایش نقدینگی، از دریافت‌کنندگان یارانه‌ها خواست که به مدت سه ماه، جز برای خرید مایحتاج ضروری، به بازار مراجعه نکنند.

بیشتر بخوانید:

«رفتار خائنانه مجری قانون عامل اختلاس بزرگ است»


 


خبر / رادیو کوچه

به گزارش رسانه‌‌های مصر، روز سه‌شنبه، 11 اکتبر، حازم ببلاوی، معاون نخست وزیر و وزیر اقتصاد مصر در اعتراض به نحوه رفتار دولت این کشور در قبال خشونت‌های روز یک‌شنبه، از سمت خود کناره‌گیری کرده است.

ناآرامی یک‌شنبه شب قاهره میان مسیحیان قبطی و نیروهای امنیتی، ظرف مدت کوتاهی به شورشی گسترده تبدیل شد که در جریان آن 34 تن کشته و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند.

این استعفا زمانی صورت گرفته که جامعه مسیحیان قبطی مصر روزه‌ای سه روزه را برای عزاداری کشته‌شدگان این خشونت‌ها آغاز کرده‌اند.

این در حالی است که شورای نظامی حاکم هنوز این استعفا را نپذیرفته است.

شورای نظامی مصر روز گذشته از دولت این کشور خواست تا فورن در باره این ناآرامی‌ها تحقیق کند.

پاپ شنودا سوم، رهبر کلیسای ارتودوکس قبطی‌ها این خشونت‌ها را به نفوذی‌ها ربط داده است.

عصام شرف، نخست وزیر مصر نیز خواهان برقراری آرامش در کشور شده و اختلاف میان مسلمانان و مسیحیان در این کشور را ، «تهدیدی علیه امنیت کشور» خوانده است.

از زمان سرنگونی حکومت حسنی مبارک، درگیری‌های فرقه‌ای در مصر شدت گرفته است.

مسیحیان قبطی، شورای نظامی حاکم بر مصر را متهم می‌کنند که نسبت به افراد و گروه‌هایی که دست به حملات علیه مسیحیان می‌زنند، به ملایمت رفتار می‌کند.

مسیحیان مصر نگران افزایش قدرت اسلام‌گراهای بنیادگرا هستند.

بیشتر بخوانید:

«بیش از ۲۰۰ کشته و زخمی در درگیری مذهبی قاهره»


 


شراره سعیدی/ رادیو کوچه

 آیا افزایش تعداد و گسترش دایره نفود روحانیون خطری جدی برای کشورمان است؟ آیا می‌‌‌توانیم در کشوری مانند ایران به جدایی دین از سیاست بیاندیشیم؟ و به طور کلی روحانیت آری یا نه؟

 مرجع تقلید، فقیه‌‌‌ واجب‌‌‌الشرایط، آیت‌‌‌اله، حجت‌‌‌الاسلام، واعظ، روضه‌‌‌خوان، قاری و آن‌‌‌چه ما در نام کلی «روحانیت» می‌‌‌گنجانیم سال‌‌‌هایی طولانی بر کشور حاکمیتی روانی و مادی داشته و هم‌‌‌چنان در فکر استحکام جای‌‌‌گاه خود است، تفکرات این قشر محدود در اتمسفر ایران آن‌‌‌چنان نهادینه شده که باور غلطی‌ست اگر مهار آن‌‌‌ را به آسانی و در کوتاه‌‌‌ مدت میسر بدانیم، با توجه به آماری که مطمئنن کاملن درست نیز نیست، هم‌‌‌اکنون بیش از 130.000 طلبه زن و مرد در حوزه‌‌‌های علمیه مشغول به تحصیل هستند که با سیاست‌‌‌های حمایتی نظام رو به افزایش است. می‌‌‌دانیم که روحانی کسی است که در حوزه دوره گذرانده باشد، برای شناخت این قشر و آشنایی با مبانی فکری روحانیون باید به حوزه‌‌‌ها و آن‌‌‌چه که در آن‌‌‌جا می‌‌‌گذرد توجه ویژه‌‌‌ای داشت.

از سویی گفتیم که روحانیت نهادی است به قدمت حافظه تاریخی‌‌‌مان، به آن‌‌‌حد طولانی که حتا کتاب‌‌‌های‌‌‌مان نیز قبل از وجود و نفوذ آنان ‌‌‌را به یاد ندارند، آن‌‌‌ها در حوزه‌‌‌ها تربیت شده‌‌‌اند، حوزه‌‌‌هایی که در طول تاریخ ما، فرهنگ، اخلاقیات و راه و روش زندگی‌‌‌ای را تبلیغ و ترویج کرده‌‌‌اند که اساسن در دایره بسته کتاب‌‌‌هایی محدود دوره گشته‌‌‌اند و از فرط این تکرار مجبور به استنباط‌‌‌هایی بوده‌‌‌اند که گاهن خود دارای مفاهیمی جدید شده، مفاهیمی که شاید منظور سازنده‌‌‌اش نیز نبوده و در سده‌‌‌های پس از آن دچار تحریف‌‌‌ها و تغییرات مضاعفی شده و اکنون آن معانی در تعارض با آزادی، عقل و خرد انسانی است.  روحانیون در معنای کلاسیک خود در تمامی عمرشان درگیر کتاب‌‌‌های دینی و عقاید منتج از آن هستند، افکاری که سال‌‌‌های بسیاری‌ست که با اسطوره‌‌‌ها و افسانه‌‌‌ها و لاجرم فریب‌‌‌های بزرگ به گونه‌‌‌ای درهم آمیخته شده‌‌‌اند که قدرت تفکیکی برای پرورش‌‌‌یافتگان حوزه باقی نمی‌‌‌گذارند.

روحانیون در معنای کلاسیک خود در تمامی عمرشان درگیر کتاب‌‌‌های دینی و عقاید منتج از آن هستند

شاید بدترین شرایط در زمانی ایجاد شد که این افراد از حوزه‌‌‌ها به بیرون آمده و عقایدشان قدرت اداره کشوری را یافت که به علت ضعف‌‌‌های بزرگ تاریخی سرنوشت‌‌‌خود را به آموزش‌‌‌دیدگان حوزه‌‌‌ها سپردند، از منظر بسیاری از افراد براندازی نظام ولایت آرزویی است که پس از تحقق آن بسیاری از مشکلات نابود می‌‌‌شود، اما واقعیت این است که ولایت ریشه در روحانیت دارد، قشری که در حوزه‌های علمیه، تولید و باز تولید می‌‌‌شوند و در ادامه روند گذشته می‌‌‌توانند خود را در هر زمانی بر جامعه تحمیل کنند.

در نگاه کلی آنان قشری هستند که مانند دیگر افراد مشغول به انجام اموری هستند که برای آن آموزش‌‌‌ دیده‌‌‌اند و مراحلی را طی کرده‌‌‌اند، اما باید توجه داشت که جمهوری اسلامی ثابت کرد که این شغل با تمامی مشاغل دیگر متفاوت بوده و بعضن خطرناک است، حوزه‌‌‌های علمیه یک حزب سیاسی قدرت‌مندند که توسط منبرهای خطبه و موعظه، مساجد و محراب‌‌‌های عبادت عقایدی را با مستمسک الله بازتولید می‌‌‌کنند که توان ایجاد جامعه‌‌‌ای بیمار را داراست. طلبه‌‌‌ها پرسنل و کادرهای حزبی هستند که در خدمت یک ایدئولوژی سیاسی مشغول عمومیت دادن تفکر اسلام‌گرایی افراطی هستند. احکام شریعت شیعه قواعدی کاملن سیاسی‌‌‌اند که بایدها و نبایدهای‌‌‌شان، حرام‌‌‌ها، حلال‌‌‌ها و مستحبات‌‌‌شان می‌‌‌تواند اقتصاد و پویایی و حتا نجابت یک جامعه را نابود کند، احکامی هم‌‌‌چون احکام تبعیض جنسیتی و هر آن‌‌‌چه که مربوط به زنان است، قصاص، واگذاری قانون به دل‌‌‌خواه خون‌‌‌خواهان و … احکامی هستند که نه تنها کارکرد سیاسی دارند بلکه می‌‌‌توانند موجبات نابودی ساختارهای ارزشی جامعه را فراهم سازند.

این بدان معناست که در پس حاکمیت یافتن روحانیت مشخص شد که هر آن‌‌‌چه مربوط به انسان است از سوی شریعت تشیع دارای قوانینی است که اگر فراگیر شود به راستی مفاهیمی مانند خوب و بد را دچار دگرگونی جدی می‌‌‌کند، نمی‌‌‌توان توقع داشت که سردار حجت‌‌‌الاسلامی که رییس پلیس می‌شود و یا پست وزارت و معاونت کلان می‌‌‌یابد خارج از باورهای سازمانی‌‌‌اش عمل نماید، هر انسانی دارای حداقل‌‌‌ها و حداکثرهایی در باورهای‌‌‌اش است که روحانیون نیز از این قاعده مستثنا نیستند، کنش‌‌‌ها و واکنش‌‌‌های این افراد با موقعیت‌‌‌ها نمی‌‌‌تواند هماهنگ باشد زیرا آنان برای تمامی سوال‌‌‌ها قالبی مشخص دارند که در آن ظرف مجبور به تعریف‌‌‌اش هستند. واقعیت آن است که ولایت بدون یک سازمان حزبی معتمد، مثل حوزه‌‌‌های علمیه هرگز نمی‌‌‌تواند بر نهادهای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و نظامی حکومتی فراگیر داشته باشد. بدون تایید و تبلیغ امام‌‌‌های جمعه و مراجع تقلید مستقر در درون حوزه‌‌‌ها مامورین انتظامی شجاعت و جسارت سخت‌‌‌گیری‌‌‌های بیش‌تر را می‌‌‌یابند زیرا به تبع احکام آنان است که توده مذهبی مجاب به آن می‌‌‌شود که مخالفت با حکومت به نوعی تعارض با الله است. وقتی مرجع تقلید وامصیبتا می‌‌‌کند که چرا معارضان را اعدام نمی‌‌‌کنید و یا وقتی امام جمعه‌‌‌ی مشهد، مرگ یک جوان به دست جوانی دیگر را ناشی از بدحجابی یک زن می‌‌‌داند. به نوعی باور مردسالار جامعه را تحریک نموده و در خانه‌‌‌ها می‌‌‌تواند موجبات دودستگی را ایجاد کند و تمامی این افعال و رفتار به صورت بسیار مشخص در شریعت دوره‌‌‌ دیده ‌‌‌شده آنان موجود است.

از سویی در ذات تمامی ادیان ابراهیمی می‌‌‌توان به نوعی روزنه‌‌‌هایی برای ایجاد و دوام دیکتاتوری یافت، حوزویان تنها از حدود اختیارات‌‌‌شان برای گسترش نفوذشان بهره می‌‌‌برند، با توجه به حدود اختیارات روحانیون در آیین اسلام و به خصوص در مذهب تشیع باید با اطمینان گفت که آنان با توجه به تجربه‌‌‌های تاریخی‌‌‌شان حکومت می‌‌‌کنند و اتفاقن عبرت‌‌‌آموزان خوبی هم هستند. روحانیون از خطاهای پادشاهان درس‌‌‌های بزرگی گرفتند و خلا حاکمان گذشته ایران را به درستی پر کردند، ولایت فقیه در حالی از تمامی مرزهای پادشاهان گذشته عبور نموده که با آسودگی این خودکامگی را در پوشش الله منزه می‌‌‌کند. مخالفان شاه با ساده‌‌‌اندیشی، روحانیت را نیز در جبهه‌‌‌ی ضد دیکتاتوری قرار می‌‌‌دادند و بر آن تصور بودند که سودای قدرت به سر ندارند. غافل از این‌‌‌که حوزه‌‌‌های علمیه افرادی را آماده کرده بود که دین اسلام و تشیع را به خوبی آموخته بودند.

شاید در شرایط کنونی بحث در مورد تفکیک روحانیت و تقسیم آنان به حکومتی و غیرحکومتی تا حدودی بحثی کلیدی باشد، آیا ما می‌‌‌توانیم این شغل را تنها مانع پیش‌‌‌رفت جامعه بدانیم و یا با تقسیم آنان به دو گروه کلی حداقل از میزان آسیب‌‌‌شان بکاهیم و یا مجبوریم با نابودی این نهاد و تغییر نسل منتظر دگرگونی فکری و رفتاری ایرانیان باشیم؟


 


مهشب تاجیک/ رادیو کوچه

 یک عروسک چگونه به وجود می‌آید؟ این کار زمانی اتفاق می‌افتد که شخصی تصویری از فرد یا جهان را بر آیینه‌ی کج و معوج تخیلات خود می‌بیند و به آن شکل ،صدا و حرکت می‌دهد. شخصی اصرار دارد به این طرح خود زندگی ببخشد آن را به صحبت و حرکت وادارد. هم‌چنین او ممکن است نخست صدای عروسک را بشنود و بعد به این صدا شکل و حرکت بدهد. عروسک ممکن است به صورت احساسی از عامل پدیده‌ای غیر قابل رویت‌، مثل نیروی باد باشد که شخص به آن شکل و شخصیت می‌دهد. در ایران مانند سایر نقاط جهان با عروسک احساس بیگانگی ندارند‌. چرا که مردم ایران با این پدیده آشنایی کامل دارند. با نگاهی گذار به نقاط مختلف ایران، رابطه مردم با عروسک و حتا نمایش عروسکی به خوبی دیده می‌شود. در ایران در تمام خانه‌ها و بیش‌تر مراسم و جشن‌ها به نوعی از عروسک استفاده می‌شود. هر چند که ورود فرهنگ‌های مختلف تاثیرات عمده‌ای بر شکل عروسک‌های ایرانیان گذاشته است با این وجود در بسیاری از نقاط این سرزمین هنوز عروسک‌های کلاسیک و دست‌ساز پیرزنان به چشم می‌خورد.

توانایی نمایش شخصیت‌ها و مفاهیم گوناگون در کنار شرایط اجتماعی و تاریخی مفاهیم و کارکردهای متفاوتی برای عروسک‌ها ایجاد کرده است. گاهی حتا این عروسک‌ها در جای‌گاه بت یا شکل نمادینی از توتم جلوه‌ی آیینی پیدا کرده‌اند. در کوی و میدان هم‌بازی کودکان و هم‌دم مردمان و در صنعت امروز در جای‌گاه روبات‌ها و حتا در تاتر بازتاب دهنده‌ی اندیشه‌های عمیق و ناب هنرمندان می‌شوند. در واقع عروسک پدیده‌ای شگفت است که هیچ نقطه‌ای در جهان را نمی‌توان یافت که این موجود در آن‌جا وجود نداشته باشد، مانند آیینی مشترک بین همه‌ی انسان‌ها. عروسک‌ها به احتمال زیاد از هزاران سال پیش در کشورهای مختلف وجود داشته و مورد استفاده قرار گرفته‌اند. اولین نمایشی که به وسیله‌ی عروسک‌ها به معنای واقعی اجرا شد، گویا در قرن هفدهم میلادی در ایتالیا بوده است.

عروسک با ویژگی‌ها و توان‌مندی‌های خود چنان مرزهای مختلف را درنوردیده است که به راستی نمی‌توان حضور او را نادیده گرفت. در بسیاری از بررسی‌های تاریخی و اجتماعی حضور داشته است و بیان کننده‌ی بسیاری از ویژگی‌های زمان خود و خواست و نیازهای بوده است که شاید حتا فراتر از مرزها در بین مردمان یک زمان مشترک بوده و دغدغه‌ی بسیاری از هنرمندان و پژوهش‌گران واکاوی این پدیده‌ی دست ‌ساز یا نیاز به بررسی‌های رفتاری او با اجتماع بوده است. هنرمندانی از قبیل «ژزف هایدن»، «ژزف هایدن»، «ژزف هایدن»، «واسیلی کاندینسکی»، «جیان کارلو منوتی»، «ژرژساند» و بسیاری دیگر اندیشه‌های خود را از طریق عروسک‌ها القا کرده‌اند. انگیزه‌ی کهن بشر برای باز‌آفرینی زندگی حتا به وسیله‌ی این پدیده چند‌جانبه بوده است و از او در حرکات موزون، آواز‌، نقاشی و مجسمه‌سازی و بسیاری هنرهای دیگر استفاده کرده است و هم‌چنین وسیله‌ی ارتباط و عامل بسط احساسات بشری نیز می‌باشد. مانند دو کودکی که زبان یک‌دیگر را نمی‌فهمند اما با به اشتراک گذاشتن عروسک‌ها و احساسات‌شان ساعت‌ها با یک‌دیگر به بازی می‌پردازند.

کودکان در ارتباط دیرینه‌اشان با عروسک‌های اسباب‌بازی چه زمانی که امکان ساخت عروسک پیش‌رفته نبود و مادران با پارچه و سوزن و چوب برای دل‌بندان‌شان وسیله‌ی بازی یا محرم اسرار می‌ساختند و چه حالا که با پیش‌رفت تکنولوژی این پدیده با سرعت نور به هر سمت و سویی که می‌خواهد می‌رود، به دلیل روحیه‌ی جان‌پندار ارتباط عمیق و کاملی با عروسک‌ها برقرار می‌کردند. آن‌ها اولین الگوهای دوستی و بازی‌های نمایشی را از بازی با عروسک‌ها درمی‌یافتند و این فراشد ارتباط بین کودکان و عروسک‌ها محققان را برآن داشت تا در پی آن باشند که دریابند چگونه با این پدیده می‌توان بسیاری از مفاهیم را به کودک آموزش داد و او را بر آن داشت تا آن‌ها را دریابد.

دنیای عروسک‌ها دنیای مهیج و جذابی است به همین دلیل «دیزنی لند» سرزمینی شبیه آرزوهاست که با زنده ساختن شخصیت‌های کارتون‌ها و فیلم‌ها، تجارتی بزرگ به راه انداخته و هر روز تلاش می‌کند، با استفاده از تکنولوژی پدیده‌ای منحصر به فرد در این سرزمین رونمایی کند و کودک و بزرگ‌سال را به خود جذب نماید. اما یک عروسک ویژگی‌هایی خاصی نیز باید داشته باشد. یک عروسک خوب، عروسکی است که بتوان با آن به راحتی بازی کرد و به اصطلاح به سیری دل با آن ور رفت. یکی از ویژگی‌هایی که عروسک‌هایی به نام «باربی» دارد و چنین در دل کودکان رخنه کرده است، همین مسئله است. باربی را می‌توان برهنه و بی‌لباس خرید. تنوع لباس‌های باربی به حدی است که می‌توان از او از یک کارگر ساختمانی یا باغبان گرفته یا ملکه یا هنرپیشه ساخت و این‌ها همه تنها به مدد لباس‌های متعدد ساده و گوناگونی است که متناسب با حالات باربی و اتفاقات زندگی روزمره طراحی و عرضه شده است. کودک می‌تواند نقش‌های رویایی خود را با آن‌ها پپاده کند و هر چه را که در ذهن و تخیل خود دارد با این عروسک و وسایل جانبی‌اش به سرانجام برساند. بسیاری از عروسک‌ها چنین قابلیتی ندارند و کودکان زمانی که می‌بینند نمی‌توانند با آن‌ها چنان که دل‌شان می‌خواهد بازی کنند، از آن‌ها خسته شده و آن‌ها را عروسک‌های ویترینی می‌کنند.

گاهی عروسک‌ها صدا دارند. صدای عروسک به همان اندازه‌ی شکلش اهمیت دارد. بخش مهمی از یک عروسک می‌تواند موسیقی‌ای باشد که با توجه به آن حرکت می‌کند و هم‌چنین صدایی که برایش برمی‌گزینند. صدای عروسک به همان اندازه‌ی حرکاتش می‌تواند و باید خلاقانه باشد. علاوه بر کلامی که مردم به کار می‌برند، عروسک می‌تواند با آه کشیدن، غریدن، سرفه کردن، صدای زنگ و صداهای دیگر ارتباط بیش‌تری برقرار کند، به خصوص با کودکان خردسال که هنوز کلام را درست نمی‌شناسند. در نهایت عروسک موجودی پویا، توان‌مند و ژرف است که کارکردهای آن در دنیای امروز تعریفی ندارد و در هر زمینه‌ای می‌توان استفاده‌ی لازم را از آن نمود و از بازی کودکان در نوزادی گرفته تا دنیای گسترده تجارت و تبلیغات.


 


اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه

همه‌ی ما برای خودمان یک سرزمین موعود و یا یک بهشت زمینی داریم و آرزوی‌مان این است که دیر یا زود بتوانیم چند سالی را آن‌جا زندگی کنیم. بعضی وقت‌ها ممکن است حتا آن‌جا را به چشم خود نداده باشیم اما با توصیفاتی که از آن شنیده‌ایم و یا تصاویری که دیده‌ایم، چنان شیفته و شیدای آن‌جا شویم که با تمام وجود بخواهیم آن‌جا باشیم. این سرزمین رویایی برای من جایی است به نام «بدخشان»، سرزمینی افسانه‌ای میان «تاجیکستان» و «افغانستان.»

نخستین بار ده دوازده سالی بیش‌تر نداشتم که با دوستی افغانی که برای کمک در کار تعمیرات به خانه‌مان آمده بود هم‌کلام شدم. خوب یادم هست هر بار که صبحانه، نهار و یا چای برایش می‌بردم، چند دقیقه‌ای را در کنارش می‌نشستم و او که اهل ولایتی در «افغانستان» بود که من تا آن زمان نامش را هم نشنیده بودم، از زیبایی‌ها و شگفتی‌های طبیعی آن سرزمین چیزهایی برایم می‌گفت که بیش‌تر به خواب و رویا می‌مانست تا واقعیت. سال‌ها پس از آن بود که در کتاب «زیر آسمان‌های ‌جهان» نوشته‌ی «داریوش‌ شایگان» دوباره نام «بدخشان» به چشمم خورد و پس از آن این موضوع آن‌قدر برایم جذاب شد که به جست‌وجوی منابع بیش‌تری برای شناخت این سرزمین پرداختم.

ولایت یا استان «بدخشان» یکی از استان‌های کشورهای «افغانستان» و «تاجیکستان» است. «بدخشان» در شعرهای شاعران به کیفیت «لعل» خویش معروف بوده ‌است. «بدخشان» در شمال شرقی «افغانستان» واقع است. این استان در سال ۱۸۹۶ میان دو امپراتوری بزرگ «روسیه‌ی تزاری» و «بریتانیا»، به دو بخش تقسیم شد. یک بخش این استان تحت نام «بدخشان» با مرکزیت شهر «خاروغ» به روسیه تعلق گرفت و بخش دوم با مرکزیت شهر «فیض‌آباد» به امارت «افغانستان» پیوست. روسیه و انگلیس «آمودریا» یا همان «جیحون» را به عنوان مرز طبیعی پذیرفتند. پس از فروپاشی «اتحاد جماهیر شوروی» ایالت شمالی به عنوان بخشی از کشور تاجیکستان تعیین شد.

اکثریت ساکنان این استان را «تاجیکان» تشکیل داده و به زبان فارسی حرف می‌زنند. در «بدخشان» زبان‌های دیگری به نام زبان‌های «پامیری» از خانواده زبان‌های ایرانی شرقی هنوز زنده هستند، و مردم به آن‌ها تکلم می‌کنند. هم‌چنین گروهی نیز به زبان «قرقیزی» صحبت می‌کنند. گروهی از «پشتون‌ها» و «ازبک‌های» کوچ‌نشین و نیمه کوچ‌نشین نیز که از بعد از طی مسافت‌های طولانی به این‌جا مهاجرت کرده‌اند نیز در این ولایت ساکن هستند. عده کمی از مسلمانان روسی نیز بعد از جنگ شوروی و افغانستان در دهه ۸۰ میلادی نیز در این ولایت ساکن شده‌اند. دین اکثریت مردم، مسلمان سنی است به جز عده‌ای از پامیری زبانان که پیرو شیعه اسماعیلی هستند. رهبر اسماعیلیان، «آقاخان» ساکن و تبعه‌ی کشور «انگلیس» است.

«بدخشان» دارای کوه‌های بلند و رودخانه‌های خروشان است و دره‌های سرسبز و جنگل‌های زیبای آن زبانزد جهانیان است. این ایالت دارای محصولات کشاورزی فراوانی از جمله گندم، جو، ذرت و ارزن است و میوه‌های درختی هم‌چون گردو، توت، زردآلو و سیب آن منحصر به فرد است. متاسفانه در سال‌های اخیر و به سبب فقر فزاینده‌ی مردمان این سرزمین و کمبود انرژی و نبود برق، بسیاری از درختان کهن‌سال هم‌چون درختان گردو و توت برای تولید گرما قطع شده‌اند که اگر این روند به همین رویه ادامه یابد تا چند سال آینده چیزی از آن طبیعت زیبا باقی نخواهند ماند. از نتایج نابودی پوشش گیاهی و درختی، سیلاب‌های شدیدی در این منطقه بوده که به از بین رفتن خاک‌های حاصل‌خیز و تلف شدن دام‌ها منجر شده است.

کوه‌های سر به فلک کشیده‌ی «بدخشان» یکی از زیست‌گاه‌های گونه‌ی نادر و در حال انقراض «پلنگ‌سفید» است. این جانور که تعداد محدودی از آن‌ها در جهان باقی مانده‌اند در قله‌های مرتفع کوه‌های «هیمالیا»، «واخان» بدخشان و «مغولستان» در پناه سنگ‌ها و صخره‌ها و میان برف‌ها،  آرام و بدون سر و صدا، زندگی می‌کنند. نژاد پلنگ‌های سفید در «بدخشان» در اثر فعالیت‌های انسانی هم‌چون شکار، تجارت حیات‌وحش و پوست و هم‌چنان تعرض رمه‌داران به حریم‌زیست آن‌ها، در معرض خطر نابودی قرار دارد که بدون شک فقر مادی و فرهنگی ریشه‌ی تمامی آن‌هاست.

سرزمین «بدخشان» با دارا بودن منابع زیرزمینی هم‌چون سنگ‌های زینتی و گمانه‌زنی‌های مثبت اولیه برای کشف نفت و معادن دست‌نخورده از یک سو و طبیعت بی‌مانند آن که می‌تواند زمینه‌ای برای جذب گردش‌گران بی‌شماری از نقاط مختلف جهان باشد از سویی دیگر، زمینه‌ی تبدیل به منطقه‌ای مرفه و دیدنی را به خوبی در خود داراست. دولت‌های «افغانستان» و «تاجیکستان» با هم‌یاری یک‌دیگر و با برقراری امنیت، گسترش راه‌ها و خدمات اولیه‌ی عمومی می‌توانند کاری کنند تا در سال‌های آینده «بدخشان» از یک نام گم‌نام و محروم به سرزمینی نام‌آشنا در جهان تبدیل شود.



 


فرشید فاریابی / عکس / رادیو کوچه

شیرین عبادی، حقوق‌دان و برنده جایزه صلح نوبل روز یک‌شنبه، 9 اکتبردر سخنانی در گوتنبرگ سوئد با اشاره به اهدای جایزه صلح نوبل به سه زن و جنبش های اعتراضی اخیر در کشورهای عربی، گفت : «این اصطلاح «بهار عربی» که رسانه‌ها برای وقایع منطقه به کار می‌برند چندان صحیح نیست چرا که بهار با استقرار دموکراسی  خواهد آمد. با رفتن دیکتاتور بهار نخواهد آمد. باید دموکراسی مستقر شود تا بتوان گفت بهارآمده. دیکتاتور ایران در 1979 رفت اما دموکراسی به جای او نیامد.»

استقبال در فرودگاه گوتنبرگ توسط داود نواییان

شیرین عبادی در فرودگاه گوتنبرگ

سخنرانی در فولکت هوس اولاف پالمه

نمایی از سالن سخن‌رانی

سخن‌رانی شهردار گوتنبرگ در ابتدای برنامه

اهدا یادبود شهر به شیرین عبادی

تجلیل از بانوی صلح توسط عباس زرین پور عضو ایرانی پارلمان گوتنبرگ

تجلیل از بانوی صلح ایران

استقبال رسمی از عبادی در شهرداری گوتنبرگ

مهمانی شام شهرداری گوتنبرگ به افتخار شیرین عبادی

شیرین عبادی در جمع مقامات شهر گوتنبرگ

 


 


آرین/ دفتر کابل/ رادیو کوچه

najib@koochehmail.com

شماری از نهادهای جامعه مدنی در افغانستان حکومت این کشور را متهم می‌کنند که در مورد اعتصاب غذایی یک نماینده مجلس که سلب صلاحیت شده توجه نکرده است.

«سیمین بارکزی» یک نماینده مجلس افغانستان از ده روز به این سو دست به اعتصاب غذایی زده و با وجود اصرار نهادهای جامعه مدنی و حکومت به اعتصاب‌اش ادامه می‌دهد.

داکتران وضع صحی وی را وخیم می‌خوانند، اما خانم بارکزی می‌گوید اگر به پرونده انتخاباتی وی رسیدگی صورت نگیرد، حاضر است قربانی شود.

نهاد اجتماعی زنان جوانان برای تغییر با نشر اعلامیه‌ی حکومت را به بی‌توجهی متهم کرده می‌گوید اگر به جای بانو بارکزی یک مرد به این عمل دست می‌زد به وضعیت وی رسیدگی می‌شد.

مسوولان این نهاد بانوان گفته‌اند باید به فریاد عدالت‌خواهی این بانو رسیدگی شود زیرا وی نه مانند دیگران دست به راه‌پیمایی زده و کسی را با سلاح نیز تهدید نکرده است.

داکتر «نادره حیات برهانی» معین وزارت صحت افغانستان پس از دیدار و گفت با خانم بارکزی گفت: «وضعیت صحی وی خراب است باید به پرونده حقوقی وی هرچه زودتر رسیدگی شود.»

اما خانم بارکزی با وجود اصرار داکتران و افرادی که برای بازدید وی می‌آیند حاضر نیست غذا بخورد و یا برایش سیرم داده شود.

وی روز گذشته در حالی که وضعیت خوبی نداشت وصیت نامه‌اش را نیز به خوانش گرفت و گفت اگر وی در این راه قربانی شود، مسوول مرگش رییس جمهوری کرزی، معاونان‌اش و رییس کمیسیون انتخابات خواهد بود.

تا کنون به شمول معاون دوم رییس جمهوری افغانستان، شماری از وزرا و شخصیت‌های سیاسی افغان با خانم بارکزی گفت‌و‌گو کرده و خواهان توقف اعتصاب وی شده‌اند، اما خانم بارکزی آن را رد کرده است.

در پی بحران‌های انتخابات مجلس نمایندگان افغانستان، کمیسیون مستقل انتخابات 9 نماینده مجلس را صلب صلاحیت نموده و به عوض آنان 9 نامزد معترض را برنده اعلام کرد.

در میان این نماینده خانم بارکزی یگانه خانمی است که صلب صلاحیت شده است.

بیش از صد نماینده مجلس نیز با این تصمیم کمیسیون مستقل انتخابات مخالفت کرده و حدود یک ماه اشتراک در مجلس را نیز تحریم کرده بودند.

مقامات در حکومت افغانستان می‌گویند برای قناعت دادن خانم بارکزی برای توقف اعتصاب غذایی وی تلاش می‌کنند.


 


سه‌شنبه 19 مهر 90/ 11 اکتبر 2011

اجرا: اعظم

استودیو: دامون

تقویم‌ تاریخ

گزیده اخبار مطبوعات سه‌شنبه ایران

مجله جاماندگان- «روحانیت آری یا نه؟»- شراره سعیدی

بخش اول خبرها

پس نشینی تند- «بدخشان، چتر سیمین زمین»- اکبر ترشیزاد

گزارش روز کابل- «قربانی می‌شوم تا عدالت زنده بماند»- آرین

بخش دوم خبرها

تکنو کوچه- «استیو جابز، مغز متفکر شرکت اپل»- کیومرث سجادی

دایره‌ی شکسته- «نازدانه‌های کودکی»- مه‌شب تاجیک

بخش سوم خبرها


 


تذکار از رادیو کوچه: یکی از سیاست‌های کاری در رادیو کوچه انتشار نظرها و نامه و ایده‌های خوانندگان است. بی‌شک رادیو کوچه تایید و یا تکذیبی بر این مطالب ندارد. اما با توجه به روش این رسانه، اگر منطبق با اصول کاری رادیو باشد -که در بخش‌هایی به این نکات اشاره شده است- آن را منتشر خواهد کرد. مخاطب این مطالب در هر شرایطی حق دارند که نوشته‌ای در پاسخ به این نامه‌ها به رادیو ارسال کنند. بی‌شک این نوشته بی‌کم و کاست در پایگاه اینترنتی رادیو کوچه منتشر خواهد شد. برای هر نوع پاسخ به این نوشته شما می‌توانید با آدرس پست اکترونیکی: contact(at)koochehmail.com در تماس باشید.

عرفان قانعی‌فرد / محقق تاریخ معاصر

سپیده دم شانزدهم سپتامبر 1941‌– 25 شهریور 1320‌– بیرون از ایران جنگ و بمباران بود و ایران هم به ظاهر بی‌طرف! از تیر ماه 1320 تا شهریور، در سه ماه تابستان‌، رادیوها و روزنامه‌ها نوشتند که «احتمالن قشون لندن و شوروی به ایران حمله خواهند کرد»  اما ایران با توپ و تشر می‌گفت‌: «دولت ایران به اتباع خارجی اجازه نخواهد داد که در امور داخلی ایران دخالت کنند! شاه به ناوهای شهباز و سیمرغ دستور داد، اما آن‌ها نه توان و قوای جنگ داشتند و نه امکان آن را. در مرز خرمشهر 4000 سرباز ایرانی سلاحشان را روی زمین نهادند تا تسلیم سربازان هندی قوای لندن شوند. یادداشت‌هایی تهدید آمیز از روس و انگلیس به منصور نخست وزیر رسید. او تا روشن شدن هوا صبوری می‌کند. سپیده دمان روز نخست شهریور با یادداشت‌هایش روانه کاخ سعدآباد می‌شود. نمی‌دانست شاه بیدار است یا خفته؟‌. آن‌روز شاه زیر درخت‌های تنومند قدم می‌زد، درختانی که خود باغبان و هم صحبت پنج روزه‌شان بود. شاه از شتاب و دل‌شوریده و رخساره منصور به حال نهانش پی می‌برد. ناشنیده را می‌شنود و می‌گوید «دو سفیر را بیاور پیش من‌!» حسب‌الامر آن‌ها را به حضور پذیرفتند!. آن‌گاه به بولارد و سمیرنوف می‌گوید» این چه کاری است؟ ما که با هم خصومتی نداشتیم.»

سفیران پی می‌برند که شاه از اوضاع مملکت بی‌خبر است و اطرافیان بله قربان گویش جز گل و بلبل و سنبل، صحنه‌ای دیگر را برایش ترسیم نکرده‌اند!‌. 8 صبح 3 شهریور، برای نخستین بار به شور با وزیرانش می‌نشیند تا مصلحت بجویند. تا در شورا و تامل و تدبیری کنند اما دیر شده بود! فردایش 80 افسر و 1200 سرباز به ترکیه پناهنده شدند و سلاح‌ها کنار جاده بی‌صاحب ماند‌! شاه فروغی را منصوب کرد تا از دام برهد و تعللی در کار گرداب هایل کند و گردشی در ایام به کام او شود. شاه خوش باور از امرای ارتش مقاومت و تحمل می‌طلبد اما باز هم دیر شده بود. ارتش ساز و برگی نداشت. روز 5 شهریور ساعت 6 صبح در کاخ سعد آباد تازه از حمام بیرون آمده است. خطاب به وزیر جنگ می‌گوید «می‌بینی این دزدان و گردنکشان با من چه کرده‌اند؟ ارتشی که با خون جگر ساختم، نابودش کردند. خیانت این بی‌وطنان به ملت در تاریخ خواهد ماند» روز بعد 5 بعدازظهر، نگران از آینده، دستور اعزام خانواده به خارج از تهران را می‌دهد و می‌گوید‌: «نمی دانم چه اتفاقی خواهد افتاد‌؟» بی‌بی‌سی حملاتش را آغازید و شاه روز 10‌ام شهریور از سهیلی می‌پرسد «چه باید کرد؟ چه باید بکنم؟ بگو! نترس! حرف دلت را بگو! .. چرا ساکتی؟» شب تا صبح دیگر در میان کاخ خواب نداشت و گاه تا صبح قدم می‌زد، اما دیگر بیداری، فایده ای نداشت!.. روز قبل از شنیدن پیام انگلیسی‌ها مبنی بر این‌که «باید برود» [‌سربولارد، وزیر مختار انگلیس که بعدها کتابی به اسم «شترها باید بروند!» را نوشت] شاه در سپیده دم و گرگ و میش 10 شهریور به فرماندار نظامی پایتخت تلفن می‌زند: الو! سپهبد! بیداری؟ خبر تازه چه داری؟ قشون به چند فرسخی پایتخت رسیده؟ »

هنگامی که خبر پیش‌روی نیروهای روسی از قزوین به تهران را شنید، محمد‌علی فروغی نخست وزیر را به کاخ احضار کرد و از او خواست تا پیش‌نویس استعفانامه را بنویسد و امضا کند. آن‌گاه فروغی ره‌سپار مجلس شد تا برای نمایندگان قرائت کند اما قبل از رسیدن به مجلس بدون اطلاع شاه، به اتفاق علی سهیلی وزیرامور خارجه، راهی سفارت انگلیس و شوروی شد و استعفا‌نامه را به  سفیر انگلیس نشان داد. وقتی که استعفانامه در جلسه مجلس قرائت می‌شد، رضا شاه در راه اصفهان بود و به خانواده‌اش‌ پیوست ‌و بعد حرکت به  نایین و یزد و کرمان و  بندر عباس. روزی که محمدرضا پهلوی جانشین جوان رضا شاه در مجلس سوگند یاد کرد. می‌گویند که در 8 بامداد 25 شهریور، تانک‌ها و زره‌پوش‌های روسی اطراف فرودگاه مهرآباد بودند و بعد نیروهای انگلیسی‌ از قم‌ به راه‌آهن تهران رسیدند. و خیابان‌ها هم کاملن خلوت و همه مغازه‌‌ها هم بسته. مردم و  اتومبیل‌هایشان از ترس اشغال‌گران‌، پنهان از دیدگان. زندگی مردم شهر، دور از غوغای سیاست  بود و به آرامی می‌گذشت و یک‌سالی هم از تاسیس فرستنده رادیویی در ایران و اخبار جنگ بین‌المللی هم به سمع شنوندگان می‌رسید.

با وجود بی‌طرفی ایران و بر خلاف تمام اصول حقوقی جنگ و صلح از سوی متفقین در‌ شهریور 1320 دیگر، سه هفته از اشغال ایران توسط متفقین، می‌گذشت و  روز پایان حیات سیاسی رضا شاه و آغاز حیات سیاسی فرزندش محمدرضا پهلوی بود. بهانه ‌دولت‌های روسیه و انگلستان‌، مناسبات رو به گسترش رضا شاه با آلمان هیتلری بود و در آن زمان اخبار و گزارش‌های دریافتی از جبهه‌های جنگ دوم جهانی حاکی از پیش‌رفت روز افزون آلمان و شکست‌ها و عقب‌نشینی‌های متفقین بود. رضا شاه نیز که پیش‌بینی پیروزی آلمانی‌ها را در جنگ داشت نه برای حفظ استقلال کشور، بدان سبب برای حفظ موجودیت خود و کشورش «بی‌طرفی در جنگ» را اعلام کرد.

یکی از ان افراد هم‌راه رضا شاه‌، غلامرضا پهلوی بود ششمین فرزند و سومین پسر و تنها فرزند رضا شاه پهلوی از توران امیرسلیمانی که در ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۲ در تهران به دنیا آمده است. و شاید تصور نمی‌کرد که 70 سال بعد و درآستانه 90 سالگی‌، در رستورانی در خیابان هوگوی پاریس؛ لب به گفته بگشاید و آن روایت خود را بازگوید. و اکنون تنها برای فتح باب گفت‌وگو و نقد درباره شهریور 1320 و عمل‌کرد رضا‌خان، می‌توان این گفت‌وگو و روایت را خواند، تا در کنار دیگر روایت‌ها، شاید نقطه‌ای تاریک از تاریخ معاصر ایران زمین را روشن کند‌. شاید این گفت‌وگو صرفن بهانه‌ای است برای بازخوانی آن رخ‌داد مهم در این آب و خاک .

………………………..

درست 70 سال پیش شهریور 20 رخ داد‌، شما در ان روز چه حال و روزی داشتید‌؟

 در شهریور 20‌‌، من هنوز 20 سالم نشده بود. احساس می‌کردم به پدرم بی‌انصافی شده اما وقتی دیدم برادرم شاه شده، خیال ما هم راحت بود که مملکت روی پای خودش می‌ایستد.

خود رضا شاه هم چنین عقیده‌ای داشت‌؟ روحیه‌اش را نباخته بود‌؟

مسلمن، روحیه‌اش باخت کامل نبود. نه‌!‌، نگران آینده محمد‌رضا بود و در اصفهان ماند تا در مجلس سوگند بخورد و دیگر به نسبت خیالش راحت شد و راهی کرمان و بندرعباس شدیم و …………..

تصور نمی‌فرمایید، که رخ‌داد شهریور 1320، به نوعی ضرورت تاریخی ایران بود؟

خودش نمی‌خواست که شهریور 20 رخ بدهد و انگلیسی‌ها باعث شدند که وی بپذیرد و یکی از عامل‌های رفتن هم این بود که نمی‌توانست خارجی را در مملکت تحمل کند و ما نخست وزیری ضعیفی داشتیم‌. شاید اگر پدرم چند سالی بیش‌تر در قدرت می‌ماند، 100 درصد به نفع ایران بود.

 در لحظه ترک ایران، از حالات روحی تعریف کنید.

قبل از سوار کشتی شدن به افسری گفت بیا من رو لخت کن که ببین چیزی از مملکت می‌برم یا نه‌؟ در کشتی غالبن در فکر بود و قدم می‌زد روی عرشه. مشوش بود که اوضاع چطور می‌شود و در فکر خودش نبود و فکر آینده مملکت و ملک را داشت.

در آفریقا چه‌؟

در موریس همه‌اش به فکر ایران و ساخت ایران بود و کم‌کم مطمئن شد اما زیاد از کنار رفتن‌اش ناراحت نبود و می‌دانست که یک روزی بالاخره فرزندش باید به جای وی بنشیند و سرکار بیاید و 4-5 سال بعد هم مرد‌. از رشد روحانیت نگران بود البته در این ایام هم روحانیت انسان بودند. بعدها افسردگی شدید در وی پدید آمد و قد و هیکلش را خمیده کرد مرد. در روزهای اخر عمر در ژوهانسبورگ، آفریقای جنوبی، سلوک و آرامش خاصی داشت و در همان ارامش هم در رخت‌خواب سربازی‌اش که روی زمین پهن بود،‌ و صبح ۴ مرداد ۱۳۲۳ با گریه خواهرم بیدار شدم و دیدم که پدر مرده است. یک روزنامه آفریقای جنوبی هم نوشت‌: «هوادار هیتلر در گذشت!»

اعتقادات مذهبی هم داشت؟ البته شنیده‌ام که به جدایی دین و سیاست باور داشت.

 به خدا ایمان داشت اما اهل تظاهر و ریا و نمایش نبود‌. خودش به مذهب تشیع باور و یقین داشت و به همین دلیل اسم همه فرزندانش به رضا ختم می‌شود.

اما علت اصلی شهریور 1320 را همان نزدیکی شاه به سیاست آلمان می‌دانید‌؟

نه!‌، به هوای آلمان‌ها، آمدند و مملکت را گرفتند و او هم رفت، اما آلمان های کاری نداشتند، جز این‌که پدرم به کار آن‌ها از نظر صنعتی و فنی باور داشت، کار سیاسی نمی‌کردند که.

یعنی دل در گرو آلمان هم نداشت‌؟

نخیر‌! از نظر کاری دوستشان داشت و مثلن پل ورسک که ساخته شد، همه می‌گفتند تقلبی است و … یارو رو با خانواده و کس و کارش از بالای پل عبور داد که خیال همه راحت شود. دروغ بود کدام نفوذ آلمان‌؟  استالین و چرچیل و روزولت و .. می‌خواستند که ایران اعلان جنگ علیه آلمان کند و نشد و این‌ها ناراضی شدند هرچند نیازی نبود که ایران قوایی هم بفرستد اما بهانه بود.

البته بعدها خودش گفت که دعوا سر لحاف ملاست!

بله‌! این خارجی‌ها عامل 1320 بودند. ما هیچ رابطه‌ای با آلمان و وابستگی نداشتیم جز کارهای صنعتی‌. آلمان‌ها چه جاسوسی می‌کردند‌؟ خیال نکنید که هر چه اروپایی‌ها می‌گویند درست می‌گویند‌. در ارتش هم سربازها خوب بودند ولی افسرها ترسو از آب درآمدند جز شاه‌بختی و امیر احمدی. مثلن یک قرمساقی همه سربازها را آزاد کرده بود و این یعنی این که مامو ربوده یارو!

خوب در اکثر کتاب‌های تاریخ معاصر فعلی در ایران، می‌گویند که وی ظالم بوده و خیانت کرده.

برای چه ظالم بود‌؟ چه ظلمی‌؟ آدم محکمی بود اما ظلم به کسی نمی‌کرد‌. همیشه آدم ناجنس ودروغ‌گو و آدم‌کش امتحان بدی پس می‌دهند در تاریخ.

محکم بودن شخصیتش، شکی نیست‌، اما منتقدان جدی معتقدند که روزنامه‌های مستقل را بست، مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و احزاب سیاسی را از بین برد. و تمام امور مملکتی را در دست خود داشت و کشور را مانند یک نظامی اداره می‌کرد آزادی‌های انقلاب مشروطه ‌از بین رفت. بسیاری از رقبا و مخالفان شاه زندانی و در زندان کشته شدند. مانند چند وزیر: تیمورتاش، سردار اسعد بختیاری و  شعرا و ادیبان مانند میرزاده عشقی و فرخی یزدی و تعدادی از نمایندگان مجلس شورای ملی (مانند سید حسن مدرس و ارباب کیخسرو) و حتا علی‌اکبر داور وزیر عدلیه هم از ترس خودکشی کرد.

این‌ها دروغ‌های‌ امثال مدرس است. که از وی سمبل بی‌خودی ساخته‌اند‌. ‌مدرس خیلی مزاحم پدرم بود‌. همیشه ضد پدرم بود. جاسوس بود‌. من نمی‌دانم این دشمن‌های سرسپرده ایران و ایرانی، نمی‌دانم از کجا آب می‌خورند‌، خودشان ناجنس‌اند یا تحریک می‌شوند.

پدرم چه خیانتی کرد‌؟ منتقدهای پدرسوخته و دروغ‌گو، نشسته‌اند و دروغ بافته‌اند، بی‌جهت که کسی را نمی‌گرفت و نمی‌کشت‌، شاید 2-3 نفر بودند و یکی هم تیمور تاش که با روس‌ها ساخته بود و جای پدرم می‌خواست بنشیند و وزیر دربار بود و خوش خدمتی می‌کرد اما می‌خواست سر پدرم را زیر آب کند.

معتقدند که مجلس شورا، نمایشی بود و فاقد کارایی .

نه‌، در آن ایام نمایندگان مجلس ارج و قرب دیگری داشتند و مجلس حاکم بود‌. غیر از اون مرتیکه مدرس که دزد بود بی‌شرف!

یعنی مجلس در راس امور بود‌؟

بله!، قدرت مجلس زیاد بود.

اما برخی از مورخان معتقدند که رویه حکومت در ایران از مشروطه به استبدادی‌، از سال‌های 1307 تا 1310 صورت گرفته، یعنی نیمه دوم حکومت رضا شاه .

ببینید پدرم جز خدمت به ایران کاری نکرد. ایران آن روزگار فقیر و عقب مانده بود و خانه کاهگلی پدرم در الاشت سوادکوه با یک کرسی گرم می‌شد‌. همان دهات جنگ‌های مازندران. ایران دوران سختی را می‌گذرانید و  دودمان قاجار ایران را به فقر و عقب ماندگی سوق داده بود و آینده‌ای تیره در انتظار ایران بود و اگر پدرم نمی‌آمد ایران امروز، وجودی خارجی نداشت‌. یک قدرت نالایق و ناتوان ایران را به وابستگی شرم‌آور بدل کرده بود. در آن دوران حساس باید یکی ایران را به سوی پیش‌رفت سوق می‌داد. کلی مشکلات داخلی داشتیم و منافع مملکت داشت بر باد می‌رفت. ایران ناامن بود و همین تهران نمی‌شد زندگی کرد، ایران را متحول کرد. در ارتش لیاقت خودش را نشان داده بود. پس از استعفای مستوفی‌الممالک پدرم نخست وزیر شد. یک ایرانی میهن‌پرست بود و چه دوست و چه دشمن این را می‌گویند. خیال سلطنت نداشت. دوست داشت که احمد‌شاه به ایران بازگردد و اصرار هم داشت و شاید احمد شاه اگر می آمد به نفع پدرم بود اما در 9 آبان 1304 با رای مجلس از سلطنت خلع شدند و بعد پدرم سوگند خورد‌. باور به مشروطیت داشت.

‌ما در خانواده از وی می‌ترسیدیم‌. فکر نکنید که سعی کرد که ما را ببوسد و نوازش کند همیشه. و از نظر تشابه پدرم و برادرم، برادرم محکمی پدر را نداشت، دل رحیم بود و این هم گاهی خوب و گاهی بد است.

البته خیلی از این موارد را هم فردوست اشاره کرده است.

فردوست کسی نیست که درباره پدرم اظهار نظر کند‌. اما هرچه ارتشبد جم به شما گفته، قبول دارم.

از دیدگاه شما، رضاشاه پهلوی، یا سردار سپه معروف، چه سودی برای ایران و ایرانی داشت ؟ حالا اگر از آن دیدگاه که انگلستان وی را آورد و برد، دوری کنیم.

از زمانی که سردار سپه شد و وزیر جنگ، سیاست‌مداری قدرت‌مند شد. سودش برای ایران را هر کسی که اهل  مطالعه باشد و فهم‌– فهمیده است و تنها می‌توان گفت که ایران را ساختند و در زمان قاجار در حال انحطاط بود کشور و ملوک‌الطوایفی بود و مثلن خوزستان از دست رفته بود و یک خل و چل در آن‌جا حکم‌رانی می‌کرد و با جان و دل کار کرد برای ایران‌. سر نترسی داشت و برای از بین بردن اوباش‌ها هم ترسی نداشت‌. ایران نوین را پایه‌گذاری کرد. در این مملکت دادگستری نداشتیم‌، دست آدم‌های سنتی و خرافی بود‌. سیستم خراج و مالیات را به ایرانی‌ها یاد داد از همان ایام نخست وزیری‌اش خارجی‌ها را مجبور می‌کرد که خراج دولت ایران را پرداخت کنند و اجازه نمی‌داد که کسی از ایران و ایرانی سو‌استفاده بکند و خصوصن روس‌های پدر سوخته. همیشه دوست داشت مثل یک سرباز وطن‌پرست خدمت کند و رفتارش هم تا روز مرگ سربازی بود و هرگز زندگی شاهانه نداشت. و نبوغ سیاسی پدرم همین پیش‌رفت‌های گام‌به‌گام ایران بود.

 ‌قوای ایران را ساخت‌. همه مریض و ناخوش بودند. ارتش را ساخت با همه کمبودش. مثلن سال 1299 دیدی که مملکت دارد تجزیه می‌شود و همین میرزا کوچک می‌داست با هم‌کاری بلشویک‌ها جمهوری کمونیستی گیلان را درست کند‌. حیف که مالاریا گرفت و شکست خورد‌، اما بنا به قد و قواره و قامت و جربزه‌اش، دشمن‌هایش می‌ترسیدند. عاشق تمامیت ارضی ایران بود و تنها راه چاره ارتباط با انگلیسی‌ها بود‌. روحیه قوی و شخصیت نافذش می‌خواست ایران از دست انگلیس و روس رها کنند  و احتیاج به زمان داشت.‌

البته در همه کتاب‌های تاریخ معاصر در ایران هم به این نکات اشاره شده است که عمل‌کردهایی مثبت هم داشت و شاید اصلاحاتی بی‌قاعده – ایجاد تشکیلات نوین دادگستری، تهیه و تصویب اولین قانون مدنی ایران، بنیان ثبت اسناد و ثبت احوال، لغو کاپیتولاسیون، اسکان عشایر، یکی کردن نیروهای نظامی و تشکیل ارتش ایران، تاسیس بانک ملی ایران، ساخت راه‌آهن سراسری ایران، جاده‌سازی در کشور، کشف حجاب، تاسیس رادیو ایران و خبرگزاری پارس، تاسیس دانش‌گاه تهران، گسترش صنایع، تاسیس فرهنگستان ایران، تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی جلالی، تغییر نام رسمی کشور در مجامع بین‌المللی از پارس به ایران در سال ۱۹۳۵ و … – اما برخی معتقدند که شخصی امی و بی‌سواد بود. نظر شما‌؟

هم می‌توانست بخواند و هم بنویسد و کتاب‌های دروغی دراین باره منتشر شده است که صحت ندارد و با اتاتورک به زیان ترکی استانبولی گفت‌وگو کرد و حتا نامه‌هایی هم که به مادرم می‌نوشت خیلی خوب بود‌.

تنها سفر خارجی رضاشاه، همان سفر به ترکیه در سال ۱۳۱۳ بود و بسیار هم تحت‌تاثیر آتاتورک قرار گرفت.

بله‌! لحظه‌ای در بازسازی و آبادانی و نجات ایران غفلت نکرد مثل ناصرالدین شاه که به سفرهای آن‌چنانی نرفت‌. در ایران، نظم نوین ایجاد کرد. خواهان ایرانی بود که از یک‌سو رها از نفوذ سنتی‌های خرافی، دسیسه بیگانگان، شورش عشایر و اختلافات قومی، و از سوی دیگر دارای موسسات آموزشی به سبک اروپا، زنان متجدد و شاغل، ساختار اقتصادی نوین با کارخانه‏های دولتی، بانک‌های سرمایه‌گذار و … باشد. عاشق ارتش نیرومند و دانش‌گاه و قشر تحصیل‌کرده و قوانین مدرن و پیش‌رو داشت.

حالا سر مسئله انگلستان، با رای شما اختلافاتی هم هست‌.  البته معروف است که در وصیت نامه‌اش نوشته‌: به ایرانیان بنویسید که از آمریکایی‌ها بیش‌تر بترسند تا از روس‌ها و انگلیس‌ها. ولی ظاهرن به تحصیل و کسب دانش اهمیت زیادی داده.

‌اهمیت می‌داد خیلی هم اهمیت می‌داد و چه جور هم!… هر سال هم پشت سر هم یک عده‌ای را برای ادامه تحصیل می‌فرستاد به خارجه و حتا همین مهدی بازرگان را هم. دوست داشت ایران را بسازد و عالی‌ترین قوانین اعزام محصل به خارجه هم در ایام وی تصویب شده بود و و بررسی می‌کردند که چند دکتر و مهندس در کجا لازم است، بی‌خود و بی‌جهت کسی را نمی‌فرستادند، افراد ممتاز مملکت می‌رفتند و انتخاب می‌شدند و 400 نفر نمی‌رفت که مثلن فلسفه بخوند و بی‌ربط و بی‌قواره نبود، بعدها چنین شد‌. اکثریت بی‌سواد را با سواد کرد و پایه‌ها‌ی صنعت را در ایران نهادینه کرد.

سپاسگزارم، بحث جالبی بود و شاید خاطره انگیز.

دیگر دراین روزگار از جوان‌های ایرانی، کسی ما را نمی‌شناسد. خودشان باهوش هستند ‌و می‌دانند چه باید بکنند و چه بخوانند و چه نخوانند و درک می‌کنند تاریخ این مملکت و ملک را. من کسی نیستم که حرفی زده باشم اما پیام من برای نسل جوان باهوش ایرانی این است که وقایع مهم تاریخ گذشته کشور را با دقت و بی‌نظری بررسی کنند و از شما هم ممنون و امیدوارم انتشار یافته این گفت‌وگو را زنده باشم و ببینم.


 


 نوشته محمد مصطفایی/ وکیل دادگستری

 دهم اکتبر هر سال برای فعالان حقوق بشر و به خصوص برای افراد و گروه‌هایی که به طور جد مخالف اعدام هستند، روز حساس و پر مشغله‌ای است. این روز را نه می‌توان گرامی داشت و جشن گرفت و نه می‌توان از آن به بدی یاد نمود، چرا که در حال حاضر هستند کشورهایی که از مجازات مرگ برای، به زعم خود،  پیش‌گیری از وقوع جرم و عبرت دیگران استفاده می‌کنند و در ماه ده‌ها نفر را یا از طناب‌دار آویزان می‌کنند و یا سرشان را با شمشیر قطع می‌کنند و از راه‌های دیگر برای گرفتن جان آدمی استفاده می‌نمایند. به همین دلیل این روز را نمی‌توان گرامی داشت. اما خوشبخت‌انه هستند کشورهایی که در قوانین‌شان مجازات مرگ ندارند و تلاش می‌کنند تا دیگر کشورهایی از اعدام استفاده می‌کنند، این مجازات غیر انسانی، وحشیانه و ناقض حقوق بشر را از قوانین‌شان برداشته و بزودایند. به هر حال زمانی می‌توانیم این روز را گرامی بداریم که دیگر هیچ کشوری از کشورهای جهان از مجازات اعدام استفاده نکند و به جای روز مبارزه با اعدام روز صلح و برابری و برادری جای‌گزین کنیم.

در شروع سخن توجه گرامی‌تان را به پنج تراژی مرگ در پنج نقطه جهان و با سرنوشتی متفاوت، جلب می‌کنم:

دوبلین  1848

 در سال 1848 میلادی در شهر دوبلین ایرلند، نه جوان به مرگ محکوم شدند. قرار شد پس از حلق‌آویز کردن این نه جوان، اندام آن‌ها با اسب در شهر و اطراف آن به زمین کشیده شود. احکام این نه جوان پیش از ملکه ویکتوریا صادر شده بود. زمانی که ایشان ملکه بریتانیا شدند، ایرلند نیز مستعمره بریتانیا بود. ملکه ویکتوریا فردی با روحیات انسانی بود، ایشان توان اعدام این نه نفر را نداشتند، به  همین دلیل دستور دادند تا آن‌ها را به استرالیا که این کشور نیز مستعمره بریتانیا بود، اعزام نمایند. چهل سال از این ماجرا گذشت، چالز دافی (Daffy Chars Gavan ) نخست وزیر استرالیا، ملکه ویکتویا را به استرالیا دعوت کرد و از او استقبال گرمی نمود. در اولین ملاقات، چالز به ملکه ویکتوریا گفت: شما من را می‌شناسید؟ من یکی از نه نفری هستم که شما دستور دادید اعدام‌مان نکند و به استرلیا اعزام شدیم. ملکه متعجب شد و از سرنوشت هشت نفر دیگر پرسید و چالز سرنوشت هشت نفر دیگر را نیز تعریف کرد، هر یک از آنها یک شخصیت عالی رتبه در کشور استرالیا و دیگر کشورها از جمله کانادا و آمریکا  شده بودند.

آمریکا اوت 1989

 تروری دیویس مرد سیاه‌پوستی است که از سال 1989 به اتهام قتل یک پلیس آمریکایی در بازداشت بوده و چهار بار برای اعدام آماده شده و هر بار اعدام وی توسط وکیلش و با دستور دادگاه متوقف می‌شد. پس از 22 سال کابوس مرگ، با آن‌که بسیاری از سیاسیون و روشن‌فکران و فعالین حقوق بشر خواستار توقف اعدام وی بودند، دولت آمریکا این فرد، که گویا دلیل محکمه پسندی بر اثبات اتهامش وجود نداشت را در روز 21 سپتامبر 2011 اعدام کرد. تروری پیش از مرگش به خانواده مقتول می‌گوید، من آن کسی نیستم که شما می‌بایست اعدامش کنید، قاتل فرزند شما کس دیگری است. باراک اوباما نیز در پی انتقادها و اعتراض‌هایی که از سوی مخالفین اعدام و به خصوص مخالفیت اعدام تروری صورت گرفت، گفت: من شخصن در این پرونده نمی‌توانستم دخالت کنم؟

ایران 16 جولای 2011

«علی‌رضا ملاحسنی» نوجوان 17 ساله‌ای بود که در روز 16 جولای سال 2011 با یکی از قوی‌ترین مردان ایران در خیابانی در شهر کرج درگیر می‌شود. علی‌رضا لاغر اندام و جسه‌ای بسیار ضعیف داشت و مقتول فردی قوی هیکل و از نیروی بسیار بالایی برخوردار بود.  ترس و وحشت از قدرت بی‌حد و اندازه مقتول، که یکی قوی‌ترین مردان ایران به حساب می‌آمد، و نیز غرور نوجوانی علی‌رضا، عقب‌ماندگی فرهنگی حکومت، عدم تکامل رشد عقلانی، بی‌تدبیری جمهوری اسلامی و صدها عامل دیگر باعث شد تا او دست به چاقو برده و مرتکب قتل شود. او بدون داشتن محاکمه عادلانه، در کوتاه‌ترین مدت محکوم به مرگ در ملا‌عام می‌شود. در روز 21 سپتامبر رییس دادگستری کرج خبر از معرکه اعدام این نوجوان 17 ساله می‌دهد. رسانه‌های دولتی اخبار اعدام قریب‌الوقوع این نوجوان را به صورت گسترده منعکس می‌کنند و در نهایت هزاران نفر در میدانی در کرج دور‌هم گرد آمده و پلیس این نوجوان را به میدان مرگ می‌آورد. او شدیدن گریه می‌کرد و طلب بخشش می‌نمود و خدا و پیامبران و امامان را و حتا مادرش را قسم می‌داد تا او را نجات دهند، اما هیچ کس صدای او را نمی‌شنید، حاضران صوت و کف می‌زدند و منتظر بودند تا لرزش بدن این نوجوان را در بالای چوبه‌دار ببینند. برای خبرنگاران و عکاسان فضایی باز شده تا  بتوانند از لحظه مرگ این نوجوان عکس و فیلم بگیرند. علی‌رضا وقتی به بالای چارپایه‌دار می‌رفت بدنش می‌لرزید، چندین بار در حال افتادن بود و در نهایت به بالای‌دار رفت و ملتی لرزش‌های بدن و جان دادنش را دیدند. او تنها 17 سال داشت، بدون اراده مرتکب قتل شده بود. اما قاتلان او به اصطلاح دارای عقل و شعور بودند او را با اراده و قصد قتل، کشتند.

22 جولای سال 2011 اسلو نروژ

روز 22 جولای سال 2011 جوانی نروژی به دلیل تعصبات ائدولوژکی ضد اسلامی (دلیلی که فاقد پشتوانه عقلانی و منطقی است) بمبی قوی ساخته و در نزدیک محل کار نخست وزیر نروژ کار می‌گذارد، بمب را منفجر می‌کند و 8 نفر کشته می‌شوند. پس از مدت کوتاهی با اسلحه اتوماتیکی که تهیه کرده بود به جزیره کوچکی در اسلو به نام اوتاوا می‌رود. در این جزیره کودکان و نوجوان حزب حاکم برای تبادل نظر در خصوص موضوعات سیاسی نروژ دور هم جمع شده بودند، آندرس برویک به آن‌جا می‌رود و 69 نفر را که همگی دارای سن‌های 14 تا 17 بودند را به قتل می‌رساند.  این حمله تروریستی، شوکی عظیم برای ملت نروژ، دولت و حتا جهانی‌ان بود، کشوری با مردمانی مهربان، آرام و صلح طلب که امروز شاهد چنین جنایت هولناکی بودند. آندرس برویک دست‌گیر می‌شود و در همان ابتدای امر، وکیلش را معرفی می‌کند و حال عادلانه در حال محاکمه است. اما شوک دیگر در این کشور به‌وجود آمد، دولت نروژ ار مردم خواست به احترام جان باختگان در روز 27 جولای در محل حادثه در اسلو جمع شوند، حدود 150 هزار نفر از جمعیت پانصد‌هزار نفری اسلو،  نه با مشت‌های گره کرده و خشونت طلبانه، بلکه با شاخه‌های گل به خیابان‌ها آمدند، بی‌آن‌که خواستار مرگ کسی شوند، از دولت بخواهند که آندرس اعدام شود، یا این‌که سخت‌گیری‌های خاصی برای او در دادرسی به عمل آید، با شاخه‌های گل سرخ و سفید به نشانه صلح به خیابان‌ها آمدند، یاد جان باختگان را گرامی داشتند، شعر خواندند، دعا کردند و گفتند که ما ملتی فهیم و آگاه و انسانیم، ترور و قتل را با ترور و اعدام پاسخ نمی‌دهیم و جالب این‌که آندرس در نهایت به 21 سال حبس محکوم خواهد شد.

 عربستان سعودی 8 اکتبر سال 2011

روز هشتم اکتبر سال 2011 علارغم مخالفت فعالان حقوق بشر به اعدام و حتا نحوه اعدام، عربستان صعودی در ریاض و تبوک، هشت تبعه بنگلادشی و دو تبعه عربستانی را به شمشیر سرشان را به اتهام سرقت و قتل می‌برد. چند ماه پیش نیز اعدام یک خدمت‌کار اندونزیایی به وسیله شمشیر اعتراضات گسترده ای را در برداشت و دولت اندونزی نسبت به این موارد عکس العمل از خود نشان داد.

از این‌گونه تراژدی‌ها بسیار است، برخی غم‌ناک و نیتجه‌ای خشونت طلبانه دارد و برخی نیز غم‌ناک و نتیجه صلح طلبانه.. در ایران وکالت نوجوانی را به عهده داشتم که هفت بار پای چوبه‌دار رفت و هر بار به طریقی او را از مرگ نجات می‌دادم. بهنود شجاعی در حالی اعدام شد که هزاران نفر از مردمان ایران، اشخاص معروف و چهره‌های هنری و سیاسی از مسئولین جمهوری اسلامی خواسته بودند که او را اعدام نکنند، اما او ناباورانه در مقابل چشمان من به دار آویخته شد و جان داد.

 ویکتو هوگو می‌گوید: آیا گمان می‌دارید اعدام درس عبرت است؟ چرا؟ به خاطر آن‌چه می‌آموزد؟ مگر با درس عبرت چه می‌آموزد؟ این را که نباید کشت؟ نباید کشت را چگونه می‌آموزد؟ با کشتن..

مسلمن کشتن یا همان اعدام کردن، تاکنون نتوانسته است ابرازی برای پیش‌گیری از وقوع جرم باشد، چرا که تاریخ و تجربه، نشان داده است که نه تنها با اعدام افراد، آمار جرم و جنایت کاهش نیافته است، بلکه افزایش نیز یافته است. اعدام در پنهان و در منظر عمومی هر دو باعث شده است تا انسان‌ها بر خشونت خود بیافزایند، قبح کشتن از بین برود و انگیزه و قصد کشتن در انسان‌هایی که مستعد ارتکاب جرم هستند، مهیا و آماده شود. برخی از حکومت‌ها در انظار عمومی معرکه اعدام را به پا می‌کنند، از قبل بوق و کرنا می‌کنند که قرار است، جوان قاتلی یا متجاوزی یا به هر دلیل دیگر برای درس عبرت دیگران در میدان شهر اعدام شود. روز اعدام فرار می‌رسد و حکومت با اعدام در ملا‌عام می‌آموزاند که چطور می‌توان جان دیگری را گرفت، می‌آموزد که جان گرفتن انسان‌ها، عملی سهل و آسان است، کافی است طنابی بر گردن دیگری انداخت و او را خفه کرد. حکومت با این عمل می‌آموزاند که اعدام هیچ قباحت و زشتی ندارد.

اما در حقیقت این طور نیست، امروز اعدام نه برای درس عبرت و نه برای پیش‌گیری از وقوع جرم استفاده می‌شود، اعدام در عصر کنونی صرفن یک «توجیه» است، حکومت‌هایی که از مجازات اعدام در قوانین خود استفاده می‌کنند، صرفن دو نوع افکار و کردار را توجیه می‌کنند.

نخست این‌که: در کشورهای اسلامی، حاکمان برای آن‌که خود را پایبند به موازین شرع و اسلام قلم‌داد کنند و بگویند، آن‌چه شرع گفته است، غیر قابل تغییر است و «باید» احکام اسلامی اجرا گردد، به نام اسلام دست به مجازات مرگ می‌زنند، برای جرم قتل به آیات قرآن و به حدیث و روایات استناد می‌کنند و می‌گویند هرکس دیگری را به قتل برساند می‌بایست قصاص گردد، هم‌چنین در هم‌جنس‌بازی مردان یا محاربه یعنی جنگیدن علیه اسلام به وسیله اسلحه و مواردی این‌چنینی که برگرفته از احکامی شرع، بوده است که در 1400 سال پیش انجام می‌پذیرفت.

به عبارت دیگر مجازات‌های وحشیانه‌ای هم‌چون اعدام، سنگ‌سار، قطع دست و پا و کور کردن  چشم و..  بر گرفته از ائدولوژی اسلام‌گرایانه افراطی است که برخی از حاکمان خود را به نمایندگی از خدا پایبند به اجرای آن می‌دانند و به نام اسلام جنایت می‌کنند، در حالی که همه می‌دانند اسلام نیز می‌تواند همانند ادیان دیگر دین رفعت و بخشش و مهربانی و دوستی و برابری و برادری باشد.

دوم این‌که: در کشورهای غیر اسلامی حکومت‌های که شایستگی و لیاقت اداره حکومت را ندارند و نمی‌توانند با راه‌هایی پیش‌رفته و مثمرثمر از وقوع جرم جلوگیری کنند، و یا این‌که قادر نیستند فضای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه‌ای را که اداره  می‌کنند را به نفع مردم و سالم‌سازی اجتماع پیش ببرند، دست به مجازات‌های وحشیانه‌ای چون اعدام می‌زنند. این دسته از کشورها می‌توانند کشورهای اسلامی هم باشند، بهانه اصلی این دسته از کشورها، تنها پیش‌گیری از وقوع جرم و ارعاب جامعه است، در حالی که علم جرم شناسی اثبات می‌کند که اعدام راه مناسب و شایسته‌ای برای پیش گیری از وقوع جرم نیست، همانطور که گفته شد اعدام، نه تنها تاکنون بازدارنده از وقوع جرم نبوده است، بلکه روز به روز بر تعداد و آمار جرم افزوده است، پس اعدام درس عبرت و پیش‌گیرنده از وقوم جرم نیستند. مضافن به این‌که انسان‌ها اگر چه در زمان‌های گذشته انتقام‌جو بوده‌اند، اما امروز این انتقام جویی به دلیل حکومت قانون و تشکیل اجتماع از بین رفته است و دیگر نمی‌توانیم از  «انتقام» در اجتماع و روابط انسان‌ها استفاده کرد.

گفتیم دولت‌هایی که قادر نیستند کشور خود را به خوبی اداره کنند از اعدام استفاده می‌کنند و فرقی در این مورد نمی‌کند که کشوری اسلامی باشد یا غیر اسلامی، فرق کشورهای اسلامی و غیر اسلامی در اعمال اعدام این است که در کشورهای اسلامی یک ائدولوژی اسلام‌گرایانه افراطی حاکم است، هم‌چون ایدولوژی که حکومت طالبان در افغانستان داشت و حال در ایران این ائدولوژی حاکم است، و  مهم‌تر این‌که در برخی از کشورهای اسلامی از اعدام، آن‌هم اعدام‌های فله‌ای استفاده می‌کنند که هیچ ریشه و توجیه شرعی ندارد، از  جمله اعدام برای  مواد مخدر که هیچ توجیه شرعی ندارد. در این گونه حکومت‌ها، چون ابا و ترسی از جان گرفتن انسان‌ها وجود ندارد، گرفتن جان آدمی به راحتی و سهولت بیش‌تری انجام می‌شود، در حالی که با راه‌کارهای علمی و کارشناسانه به راحتی می‌توان از وقوع جرم جلوگری کرد، مجرم را بازپروری نمود و به جامعه بازگرداند. البته جامعه‌ای که فضای آن سالم باشد.

گفتیم دولت‌هایی که قادر نیستند کشور خود را به خوبی اداره کنند از اعدام استفاده می‌کنند و فرقی در این مورد نمی‌کند که کشوری اسلامی باشد یا غیر اسلامی

 مطمئنن افراد در جامعه ناسالم و هنجار شکن، ناسالم و هنجارشکن خواهند بود و هم‌چنین مجرمینی که هنجارشکنی می‌کنند، اگر تربیت نشده و تادیب نگردند، جامعه سالم را فاسد خواهند کرد و این وظیفه دولت‌هاست که بین این دو با اعمال سیاست‌های کارآمد توازن برقرار کند.

فراموش نشود که در حکومت‌های دیکتاتوری مثل کشور جمهوری اسلامی ایران، حکومت‌ها برای بالا بردن قدرت خود از یک سو و از سوی دیگر برای ارعاب شهروندان خود از مجازات‌های خشونت بار و غیر انسانی استفاده می‌کنند، در این نوع حکومت‌ها حتا عقاید مخالف نظام و یا برای ارتکاب جرم‌های سیاسی مجازات اعدام تعیین شده است. در جمهوری اسلامی افراد بسیاری به دلیل عقاید مخالف با عقاید حاکمیت به اعدام محکوم شده و به بهانه‌های مختلف از جمله  محاربه و ارتداد اعدام می‌گردد.

نتیجه این‌که اعمال مجازات اعدام به دلیل، یا دلایل ائدولوژیکی یا به خاطر بی‌لیاقتی حکومت‌ها خود یک نوع جنایت علیه بشریت به حساب می‌آید، یقینن اگر مجازات اعدام برداشته شود و دیگر از این مجازات در قوانین به بهانه‌هایی که گفته شد استفاده نگردد، سیاست‌های حکومت‌ها نیز تغییر خواهد کرد، حکومت‌ها برای پیش‌گیری از وقوع جرم راه‌کارهایی را استفاده می‌کنند که در آن‌ها خشونت معنی و مفهومی پیدا نمی‌کند. راه‌هایی را انتخاب می‌کنند که با علم و تکنولوژی روز و هم‌چنین هدف کشورهای جهان در سازمان ملل که هزاره سوم را هزاره صلح و امنیت نام نهاده‌اند، مطابقت کند.

 یقین دارم روزی اعدام از تمام قوانین کشورهای جهان برداشته خواهد.


 


کیومرث سجادی/ رادیو کوچه

 درگذشت «استیو جابز» (Steve Jobs)، تنها دو ماه پس از استعفای وی از مدیرعاملی شرکت اپل، بهانه‌ای شد تا در برنامه‌ی این هفته تکنوکوچه با نگاهی متفاوت و نه به‌عنوان مدیرعامل یک شرکت پول‌ساز بلکه به ‌دید فردی که در راستای پیش‌رفت تکنولوژی در عرصه‌های مختلف به جامعه‌بشری خدمت کرده، به بررسی زندگی و سوابق او به پردازیم.

 او که شرکت «اپل» (Apple) را در سال 1976 تاسیس کرد در سال 1985 از مدیرعاملی این شرکت استعفا داد و به‌عنوان نایب‌رییس و مدیرعامل شرکت «پیکسار» یکه‌تاز پویانمایی رایانه‌ای در صنعت کامپیوتر،  مشغول به فعالیت شد. وی تا سال 1997 که مجددن به شرکت اپل بازگشت به‌عنوان عضو هیت مدیره «والت دیزنی به تهیه‌کننده کارتون «داستان‌اسباب‌بازی‌ها» نیز مشغول شد. جابز در سال 1997 با ایده ساخت و تولید «آی‌پاد» به اپل بازگشت تا بار دیگر نام این شرکت را بر سر زبان‌ها بیاندازد. او در ماه اگوست سال 2011 از شرکت محبوبش استعفا داد اما نتوانست این دوری را بیش‌تر از دو ماه تحمل کند و به دلیل بیماری سرطان برای همیشه دوست‌داران خود و شرکت اپل را ترک کرد.

استیو جابز در سال 1984 با طراحی سیستم‌عامل «مکینتاش» (Macintosh)، به‌عنوان اولین واسط‌های کاربری گرافیکی، بدون شک کمک شایانی به آن‌چه که تحت عنوان سیستم‌های عامل گرافیکی امروزی می‌بینیم نمود. استفاده از «موس» (Mouse)‌، قابلیت «درگ‌اند‌دراپ» (Drag & Drop) و بسیاری از توان‌مندی‌های گرافیکی سیستم‌عامل‌های امروزی را برای اولین بار در ابداعات و اختراعات استیو جابز که در سیستم‌عامل مک خود استفاده می‌کرد، مشاهده می‌کنیم.

بدون شک «آی‌فون» دنیای گوشی‌های موبایل و «آی‌پاد» دنیای تبلت‌ها را تکان داد. استفاده شایسته از تکنولوژی پردازش ابری و طراحی iCloude  تاثیر بسزایی در زندگی مردم خواهد گذاشت و سرعت و سهولت تبادل، نگه‌داری و بازیابی اطلاعات را  چندین برابر خواهد کرد.

در حالی که محصولات شرکت اپل، که اکثر آن‌ها نیز زایده تفکر و اندیشه‌های جابز هستند، تنها محصولات تجاری نبوده و همیشه اپل با وجود استیو جابز پیش‌گام در تولید تکنولوژی‌های جدید هم‌راه با ایده‌های نو بوده، به‌نظر بی‌انصافی می‌آید که استیو ‌جابز با بیش از 300 اختراع ثبت شده را تنها مدیر‌عامل یک شرکت تجاری بدانیم که در راستای اهداف مالی شرکتش فعالیت می‌کرده ‌است.

به‌خاطر تمام ایده‌هایش و کمک‌های شایانی که به پیش‌رفت تکنولوژی در سال‌های زندگی پرثمرش کرد، امروز تکنوکوچه به احترام استیو جابز کلاه خود را از سر بر می‌دارد.


 


رادیو کوچه

1372 خورشیدی- «حسن گل‌نراقی» خواننده‌ی ایرانی درگذشت. وی به‌خاطر ترانه «مرا ببوس» در یاد‌ها مانده است. موسیقی ترانه مرا ببوس را «مجید وفادار» ساخته و اجرای آن با ویلیون «پرویز یاحقی» هم‌راه بوده‌ است. شاعر ترانه مرا ببوس «حیدر رقابی» از دوست‌داران مصدق بود که بعد از کودتای 1332 این ترانه را سرود. عده‌ای بر این اعتقاد هستند که انگیزه حقیقی سرودن این ترانه «گروه افسران» بود که همگی بعد از کودتای سیاه 32 تیرباران شدند.

او در خیابان ری در تهران به‌دنیا آمد. در بازار تهران به بلور فروشی مشغول بود و کم‌تر در عرصه خوانندگی فعالیت می‌کرد. گل‌نراقی در پایان عمر خود، گرفتار بیماری فراموشی آلزایمر و تومور مغزی شد.

1852 میلادی- دانش‌گاه «سیدنی»، قدیمی‌ترین دانش‌گاه استرالیا راه‌اندازی شد. این دانش‌گاه در شهر سیدنی واقع شده و امروزه با داشتن تنوع در رشته‌های تحصیلی و بهره‌مندی از کادر مجرب و کارآزموده، اساتید و محققان، دانش‌جویان زیادی را از سراسر نقاط دنیا به خود جذب می‌کند.

این دانش‌گاه عضو گروه هشت (دانش‌گاه‌های مطرح استرالیا)، عضو شبکه بین‌المللی تعلیم، تحقیق و سازمان‌های صنعتی در آسیا، ایالات متحده و اروپا)، عضو شبکه بین‌المللی ۱۶ دانش‌گاه تحقیقاتی دنیا محسوب می‌شود و اطلاعات دانش‌جویان خود را با دانش‌گاه‌های ملبورن و کوینزلند از استرالیا و دانش‌گاه آکسفورد از بریتانیا مبادله می‌کند.

1899 میلادی- دور دوم جنگ «بوئر» آغاز شد. جنگی میان امپراتوری بریتانیا و ساکنان هلندی زبان بوئر دو حکومت مستقل جمهوری آفریقای جنوبی و «حکومت مستقل نارنجی» (Orange Free State) بود. جنگ با الحاق منطقه تحت سلطه امپراتوری بریتانیا به پایان رسید و در نهایت به تشکیل اتحادیه آفریقای جنوبی به عنوان بخش مشترک‌المنافع منجر شد.

اولین استفاده از تلگراف بی‌سیم مربوط به این جنگ است. در این جنگ نیروی دریایی انگلیس از دست‌گاه «مارکونی» (Marconi‏) مهندس برق ایتالیایی برای مکالمه میان کشتی‌هایش در خلیج «دلاگوا» (Delagoa   Bay)  استفاده کرد.

جنگ اول از دسامبر 1880 آغاز شد که انگلیسی‌ها شکست خوردند. پس از کشف طلا در «ترانسوال»، هزاران انگلیسی برای کار در معادن وارد این منطقه شدند. بوئرها بر کارگران غیر بومی و شرکت‌های انگلیسی استخراج طلا، مالیات سنگین بستند و تازه واردین را از شرکت در انتخابات و کسب مقام دولتی در آن منطقه محروم کردند. این وضعیت، باعث اعتراض معدن‌داران شد و به وزارت مستعمرات در لندن شکایت بردند. این وزارت به دولت محلی بوئرها اولتیماتوم داد و دور دوم جنگ آغاز شد و هر حمله نظامی انگلیسی‌ها به شکست انجامید. جنگ در 1902 با امضاد پیمان «ورینیگینگ» (Vereeniging) پایان یافت و دولت انگلستان خود مختاری آنان را برسمیت شناخت.

1968 میلادی- «آپولو 7» در چنین روزی از پای‌گاه پرتاب ۳۴ در دماغه کاناورال Canaveral) ایالت فلوریدا در ایالات متحده آمریکا پرتاب شد.

این نخستین ماموریت هم‌راه با فضانوردان برنامه آپولو ناسا و نخستین ماموریت هم‌راه با سه آدم آمریکایی بود.

«آپولو 7» قسمتی از پروژه‌ی آپولوی ناسا برای آماده‌سازی فرود انسان بر سطح کره ماه بود. فضانوردان آن «والتر شیرا» ( Walter M. Schirra)، «دون آیزلی» ( Donn F. Eisele) و «والتر کانینگهم» (t R. Walter Cunningham)  بودند.

      ———————————————–

برخی از روی‌دادهای دیگر

1885 میلادی- امروز زادروز «فرانسوا موریاک» روزنامه‌نگار، نویسنده و شاعر فرانسوی و برنده جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۲ یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم اروپا محسوب شده‌ است. در میان آثار او مقاله «برای روزنامه تا داستان»، «نمایش‌نامه» و «تالیفات غیر‌داستانی» و «شعر» دیده می‌شود.

منبع‌ها‌:

ویکی‌پدیا (انگلیسی و فارسی)

نیویورک تایمز

راسخون

 Iranian history


 


خبر / رادیو کوچه

به گزارش رسانه‌های خارجی، مقام‌های استرالیایی در اعتراض به حکم ۹۰ ضربه شلاق و یک سال زندان مرضیه وفامهر هنرپیشه ایرانی به جرم بازی در یک فیلم استرالیایی، از این کشور خواسته است به حقوق شهروندانش احترام بگذارد.

کوین راد وزیر خارجه استرالیا نسبت به گزارش‌های محکومیت مرضیه وفامهر به خاطر بازی در فیلم «تهران من، حراج» عمیقن ابراز نگرانی کرد.

فیلم «تهران من، حراج» با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ساخته شد.

این در حالی است که خبرگزاری‌های داخلی ایران اعلام کردند که این فیلم برای توزیع در ایران مجوز نداشته است.

بیشتر بخوانید:

«زندان و شلاق محکومیت وفامهر بازیگر زن سینمای ایران»


 


خبر / رادیو کوچه

دولت انتقالی ملی، که پس از سقوط حکومت معمر قذافی، اداره امور لیبی را در دست گرفته اعلام داشته است که شورای ملی سوریه، متشکل از مخالفان حکومت آن کشور را «نماینده مشروع مردم سوریه» می‌داند و آن را به رسمیت می‌شناسد.

لیبی نخستین کشور جهان است که به‌طور رسمی از مخالفان حکومت سوریه حمایت می‌کند و به گفته سخن‌گوی دولت انتقالی لیبی، سفارت سوریه در لیبی نیز که نمایندگی حکومت بشار اسد، رییس جمهوری سوریه را برعهده دارد، تعطیل خواهد شد.

اعتراضات سیاسی در سوریه حدود هفت ماه پیش با درخواست اصلاحات سیاسی و مبارزه با فساد آغاز شد و سرکوب شدید توسط ارتش را به دنبال آورد و مطالبات معترضان به تدریج به کناره‌گیری بشار اسد و پایان حکومت چهل ساله حزب بعث تغییر یافت.

منابع بین‌المللی گفته‌اند که از آغاز اعتراضات ضد‌دولتی در سوریه تا کنون، حدود سه هزار تن از معترضان کشته شده‌اند.

بیشتر بخوانید:

«بیش از سی کشته در حمله هوایی ارتش سوریه»

«زادگاه قذافی، شهر سرت در آستانه سقوط»


 


رادیو کوچه

مهم‌ترین عنوان‌های مطبوعات امروز ایران:

رسالت

1) اقتصاد آمریکا در آستانه فروپاشی قریب‌الوقوع

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=78759

کارشناسان اقتصادی آمارهای حقیقی در خصوص فعالیت‌های مالی واشینگتن ارایه کرده و با اسناد ثابت کرده‌اند که آمریکا در آستانه فروپاشی اقتصادی قرار دارد.

به گزارش باش‌گاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاری فرانسه، در جدیدترین مقاله منتشر شده، جمعی از کارشناسان عالی‌رتبه آمریکا به اشتباهات مقامات دولتی این کشور طی 10 سال اخیر پرداخته شده که نشان می‌دهد چگونه تصمیم‌گیری‌های نادرست آنان موجب از بین رفتن میلیون‌ها فرصت شغلی، افزایش تعداد فقرا، حجم زیاد فساد مالی میان کارکنان عالی‌رتبه اداری و در نهایت ثبت بیش‌ترین میزان بدهی‌های واشینگتن شده است.

2) رییس دادگاه حریری استعفا داد

http://www.resalat-news.com/Fa/?code=78764

دادگاه حریری از استعفای قاضی انطوان کاسیزی رییس این دادگاه و انتصاب دیوید باراگوانث به جای وی خبر داد. به گزارش باش‌گاه خبرنگاران، دادگاه حریری، علت این استعفا را بیماری  کاسیزی  عنوان کرد.

کیهان

1) اژه‌ای‌: اتهام مفسدان بانکی اخلال در نظام اقتصادی کشور است

http://www.kayhannews.ir/900719/14.htm#other1402

سخن‌گوی دست‌گاه قضایی درنشست هفتگی با خبرنگاران ضمن تاکید بر این‌که مقصران پرونده فساد بانکی به اشد مجازات محکوم می‌شوند از تفهیم اتهام عنوان اخلال در نظام اقتصادی کشور توسط قاضی پرونده به بیش‌تر متهمان خبر داد.

2) هم‌کاری فداییان صدام با آل خلیفه برای سرکوب اعتراض‌های مردمی در بحرین

http://www.kayhannews.ir/900719/16.htm#other1609

منابع آگاه سیاسی عراق اعلام کردند که رژیم آل خلیفه از حضور بازمانده‌های فداییان صدام و حزب منحله بعث عراق در کنار نظامیان سعودی برای سرکوب و دستگیری رهبران انقلاب بحرین استفاده می‌کند.

اعتماد

1) دادستان کل کشور: رحیمی از من شکایت کرده است

http://www.etemaad.ir/Released/90-07-19/150.htm

یاران احمدی‌نژاد با طرح شکایت علیه منتقدان‌شان به مصاف اتهام‌های ریز و درشتی چون وابستگی به جریان مشهور به خاص، فساد مالی و جعل مدرک و… می‌روند که اخیرن دامنگیر دولت‌مردان شده است. پس از مداحان، اخراجی‌‌های پاستور و برخی از منتقدان دولت از نمایندگان مجلس گرفته تا چهره‌های شناخته شده جناح راست که به خاطر انحرافی نامیدن نزدیک‌ترین یاران محمود احمدی‌نژاد به دادگاه کشیده شدند، غلام‌حسین محسنی‌اژه‌ای دادستان کل کشور گزینه جدید پاستورنشینان برای اعاده حیثیت در مقابل اتهام‌هایی است که متوجه رحیمی و مشایی کرده است.

2) شایعه برکناری‌ام جوسازی است

http://www.etemaad.ir/Released/90-07-19/204.htm

محمد نجار، وزیر کشور در واکنش به اخباری که این روزها درباره برکناری‌اش از وزارت کشور منتشر شده است، گفت: «طرح این شایعات جوسازی است و نباید به این حاشیه‌ها پاسخ گفت.» چند روزی است که سایت‌های وابسته به چهره‌های اصول‌گرا چون احمد توکلی رییس مرکز پژوهش‌های مجلس، خبر از تلاش برخی نزدیکان احمدی‌نژاد برای برکناری نجار می‌دهند و اعلام می‌کنند که برکناری وزیر کشور در آستانه انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی نگرانی‌ها را دوچندان کرده است.

جام جم

1) خاوری نیاید حکم جلبش صادر می‌شود

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100856395250

اهمیت موضوع لزوم بازگشت خاوری، مدیرکل مستعفی بانک ملی به کشور وقتی افزایش یافت که مشخص شد وی برخلاف قوانین کشورمان تابعیتی دوگانه داشته و هم‌زمان شهروند کانادایی نیز به شمار می‌آید. این مسئله به قدری برای اصحاب رسانه اهمیت داشت که در نشست دیروز نیز تعداد زیادی از سوالات خبرنگاران را شامل شد.

سخن‌گوی قوه قضاییه در واکنش به این موضوع تاکید کرد کسی از تابعیت دوگانه خاوری آگاه نبوده اما این به آن معنی نیست که هیچ تقصیری متوجه مقامات مسوول مرتبط نباشد. اژه‌ای در همین راستا تصریح کرد چنان‌چه خاوری حاضر نشود به ایران برگردد، حکم جلب وی صادر خواهد شد.

2) سران قوا در نشست مشترک، 160 دقیقه گفت‌وگو کردند

http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100856396318

محمود احمدی‌نژاد رییس‌ جمهوری، علی لاریجانی رییس مجلس شورای اسلامی و آیت‌اله صادق آملی‌لاریجانی رییس قوه قضاییه ظهر دیروز با حضور در دفتر ریاست قوه مقننه، نشست مشترک داشتند.

نشست مشترک سران قوای سه‌گانه پس از 160 دقیقه، با تاکید بر تداوم این جلسات پایان یافت.

ابرار

1) یاتا هم‌کارى خود با ایران ایر را متوقف کرد

http://www.abrarnews.com/politic/1390/900719/html/eghtesad.htm#s166845

سازمان بین‌المللى حمل و نقل هوایى یاتا با تاثیرپذیرى از سیاست‌هاى آمریکا اعلام کرد هم‌کارى خود را با هواپیمایى جمهورى اسلامى ایران متوقف کرده است.

2) قذافى خطاب به اوباما: ما تظاهرات وال استریت را سازمان‌دهى کردیم

http://www.abrarnews.com/politic/1390/900719/html/melal.htm#s166782

معمر قذافى در جدیدترین پیام خود مدعى شده است که تظاهرات مردم آمریکا در خیابان وال استریت را هوادارانش سازمان‌دهى کرده‌اند و وى مى‌تواند در کشورهاى غربى به ویژه آمریکا آشوب ایجاد کند.

آفرینش

1) واکنش تند «لاوروف» به طرح شکایت ایران از روسیه

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=15801#89925

در حالی که وزیر امور خارجه کشورمان اعلام کرده است که روز 18 مهرماه پرونده شکایت ایران از روسیه درباره لغو یک‌جانبه قرارداد فروش موشک‌های ضد‌هوایی «اس.300» در دادگاهی در پاریس مطرح خواهد شد، وزیر خارجه روسیه این‌گونه موضع گرفت: «ایران مستند قانونی برای طرح چنین شکایتی ندارد.»

علی‌اکبر صالحی وزیر خارجه کشورمان اما از رسیدگی به شکایت جمهوری اسلامی ایران علیه روسیه در روز 18 مهرماه در دادگاهی در پاریس خبر داد که خیلی زود واکنش تهدید‌آمیز روسیه را در پی داشت. در این باره وب سایت وزارت خارجه روسیه در خبری مدعی شد، «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه این کشور، گفته است: «پیش پرداخت قرارداد به آنان بازگردانده شده و به نظر ما، این پرونده‌ای است که باید بسته شود و درباره آن حرف دیگری مطرح نشود.»

2) عقب‌نشینی انقلابیون از بنی‌ولید

http://www.afarinesh-daily.com/afarinesh/Article.aspx?AID=15801#89923

به گزارش الجزیره، انقلابیون لیبی تنها چند ساعت بعد از تصرف فرودگاه شهر بنی‌ولید مجبور به عقب‌نشینی از این منطقه شدند، این عقب‌نشینی بعد از درگیری‌های شدیدی انجام شد که میان انقلابیون و نظامیان قذافی روی داد و تعدادی از انقلابیون در این حملات کشته و زخمی شدند.


 


روز چهارشنبه، 5 اکتبر، به وقت آمریکا، شرکت اپل اعلام کرده که استیو جابز، مدیر عامل پیشین این شرکت و یکی از بنیان‌گذاران آن که اخیرن به علت بیماری از سمت خود کناره‌گیری کرده بود، درگذشته است.

بیشتر بخوانید:

«استیو جابز مدیرعامل پیشین اپل درگذشت»

Click here to view the embedded video.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته