-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

Latest news from Jaras for 12/29/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



طراح : عصیان

 


ف.د.

 

آه! باز هم خبري ست ! اعدام! پيرمردي 62 ساله! حكم: محاربه و ...!

 

حوادث دهه 60 هنوز قرباني ميگيرد! مگر در آن سالها و بويژه در سال 67 چه افتاده كه هر كس از آن سخن ميگويد به حرب خدا مي رود؟ در خاوران چه خبر است كه سخنراني در آنجا محاربه با خداست؟ به ناگاه اعدام!  مگر او زنداني سياسي نبود؟ پس كجاست دادگاه علني و هيئت منصفه؟ چرا اينان از قضاوت مردم هراس دارند؟ چرا از علني شدن اين دادگاهها ميترسند؟ پاسخ روشن است ، حق وتويي براي حكومت هست كه‌"حفظ نظام اوجب واجبات است". با همين يك جمله كل قانون اساسي و اصول اوليه انساني تعطيل شده است! هميشه حفظ نظام اوجب بوده است بر انتقاد از حكومت ولايي! حفظ نظام اوجب بوده بر حقوق زنداني سياسي! حفظ نظام اوجب بوده بر آزادي هاي سياسي و مطبوعاتي! حفظ نظام اوجب بوده بر پيگيري خون هاي به نا حق ريخته! حفظ نظام ارجح بوده به راي مردم! در سايه همين اصل است كه اطلاع رساني آزاد مي شود تشويش اذهان عمومي! نوشتن اين متن مي شود محاربه با خدا! اعتراض مردم مي شود كودتاي مخملي و فتنه!

 

 با بصيرت كسيست كه بيش از همه اين اصل را رعايت كند. يعني بيش از همه خود را به خواب بزند و به اصطلاح نديده بگيرد! آري گفتمان حاكم جز اين نيست و براي رمز گشايي رفتار حاكميت كليدي جز اين، مشكل گشا نيست. اگر اين جمله را خوب دريافتيد آنوقت ارزش كودتاي انتخاباتي برايتان روشن تر مي شود! دادگاههاي نمايشي بعد انتخابات برايتان قابل هضم تر خواهد شد!  به هر طرف كه نگاه مي كنم  و هر به اصطلاح خبري كه در رايو و تلويزيون و يا روزنامه مي خوانم ، نا خوداگاه احساس مي كنم كه در گوشم ميگويند "باور كن، چون حفظ نظام اوجب واجبات است "  و چنانچه باور نكني ….

 

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


بخش سوم سند دوم جنایت کهریزک
جرس: در سومین بخش از سند دوم جنایت کهریزک نتایج تحقیقات و بررسی های انجام شده و اعمال غیر اخلاقی و غیر قانونی عاملان  این جنایت به تفصیل بیان شده است. در این بخش نحوه شهادت امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی به استناد شهادت سایر بازداشتی ها و سربازان وظیفه حاضر در مکان با جزییات نقل شده است.

 

به گزارش جرس، این بخش از قرار نهایی سازمان قضایی نیروهای مسلح که بیشترین حجم گزارش( از صفحه چهل تا نود و سه )، را به خود اختصاص داده است به تفصیل به کلیه اقدامات و رفتارهای غیر اخلاقی افسران و ماموران بازداشتگاه کهریزک در شکنجه و آزار بازداشت شدگان و وضعیت سه قربانی کهریزک پرداخته است. این سند هر چند به گوشه هایی از جنایات بازداشتگاه کهریزک اشاره دارد ولی گویای همه ظلمی که بر بازداشت شدگان اعمال شد، نمی باشد. همچنان که در بخش قبل نیز ذکر شد در حالیکه تعداد قربانیان جنایات کهریزک به استناد همین قرارصادره توسط بازپرس چهار نفر است، به وضعیت نفر چهارم یعنی مرحوم رامین آقازاده قهرمانی  و نحوه شهادت وی و شکنجه های اعمال شده به وی، در این بخش نیز  کوچکترین اشاره ای نشده است.

 

این گزارش تصریح دارد که به دليل ايراد ضرب و جرح شديد متهمان بازداشتي توسط مسئولين بازداشتگاه و سر وكيل بند ، دست و پا و بدن بازداشت شدگان مجروح شده و نبود هواي پاك و فقدان شرايط بهداشتي و فضاي مناسب در قرنطينه باعث شده كه بدن بيشتر آنان عفونت پيدا نمايد. این گزارش می افزاید:  به رغم  وجود پزشك و پزشكيار در كهريزك ، فضاي بازداشتگاه كهريزك بسيار غير بهداشتي بوده و بوي تعفن تمامي قرنطينه را فرا گرفته و در صورت درخواست بازداشت شدگان براي اعزام به بهداري به درخواست آنان توجهي نشده و كسانيكه به بهداري اعزام شده اند (از جمله مرحوم امير جوادي فر كه در تاريخ ٢٢/۴/٨٨ به بهداري اعزام شده و پس از مداواي سر پايي ترخيص و در تاريخ ٢٣/۴/٨٨ فوت نموده) مداواي صحيح و اصولي در مورد آنان انجام نگرفته است و حتي دارو هاي تجويز شده توسط پزشك به آنان تحويل نشده است. بر اساس این گزارش علاوه بر ضرب و جرح و بی حرمتی به کلیه بازداشت شدگان، مامورين بدرقه بازداشت شدگان از كهريزك به زندان اوين (از جمله ستوان گنج بخش و استوار رهسپار) علي رغم اينكه ساير بازداشتي ها وخيم بودن حال مرحوم جوادي فر را به مامورين مراقب تذكر مي دهند ليكن آنها نسبت به وضعيت جسماني و حال عمومي بازداشتي ها بي توجه بوده اند و به آنان اهانت مي كردند و الفاظ زشت به كار مي برده اند كه حتي با فوت مرحوم امير جوادي فر در بين راه در داخل اتوبوس اين موضوع را جدي نمي گيرند و فقط اتوبوس را متوقف و جسد را با يك خودروي ون به بازداشتگاه كهريزك بر مي گردانند.

 

این در حالی است که جوادي فر تمام دنده هايش شكسته بود و قرنيه چشم و دماغ و فك او نيز شكسته و پاره شده بود و او را با کتک سوار اتوبوس کرده اند و کمیجانی به او شلاق زده بود. کمیجانی با لگد به پهلوی جوادی‌فر که از حال رفته بود می‌زده و می‌گفته بلند شو فیلم بازی نکن! به رغم وخامت حال شهید جوادی و معرفی وی به بهداری بازداشتگاه، به جاي مداوا به او گفته بودند بزرگ مي شود يادش مي رود! یکی از شاهدان تصریح کرده به رغم تلاش بازداشت شدگان برای جلب نظر مسئولان به وخامت حال شهید جوادی فر، به آنها گفته شده است که می‌خواهند او را اعدام کنند پس بزارین همین‌ جا بمیره!

 

بر اساس اظهارات شهود شهید روح الاميني نیز بر اثر چركي كه پشتش وارد شده بود بي حال و كسل بود و در كهريزك ايستاده مي خوابيد و پشتش جوش داشت و كل بدنش چرك كرده بود. به رغم عفونت شدید شهید روح الامینی خمیس آبادی به زخمهای عفونی او با کمربند ضربه زده است.   یکی از شاهدان گفته است: ما زمانی که به زندان اوین رفتیم و تمامی متهمین از اتوبوس پیاده شدند و یکی از متهمین به نام روح‌الامینی بر روی زمین افتاد و مسئولین زندان اوین گفتند که ما متهم را پذیرش نمی‌کنیم و زنگ زدند به اورژانس و آمد و به دستور ستوان گنج‌بخش من و سرباز خلیلی او را به بیمارستان شهدای تجریش بردیم و بعد از ۲۴ ساعت، ساعت ۶ صبح فوت کردند. سرباز وظیفه نیز در شرح ماوقع گفته است: روز واقعه به داخل زندان اوین رفتیم متهم روح‌الامینی بر روی زمین به حالت درازکش افتاده بود. دیدم بعد از تحویل نگرفتن متهم که به حالت تشنج که از داخل دهان وی کف بیرون زده و چشم‌هایش بسته بود به اورژانس زنگ زدند که بعد از کمک‌های اولیه وی را داخل آمبولانس گذاشتند و به دستور فرمانده قرارگاه وی را به بیمارستان شهدای تجریش انتقال دادند. 

 

شهود اظهار کرده اند که  ستوان گنج‌بخش در زندان اوین در حضور معاونت زندان اوین در حالی که محسن روح‌الامینی بیهوش روی زمین افتاده بود با پوتین چند بار محکم به او لگد زد و گفت بلند شو فیلم بازی نکن!

 

 

شهود در مورد محمد کامرانی نیز با دکر شکنجه های مشابه سایرین، می گویند : او در روز دوم دچار عفونت بود و نمی توانست تکان بخورد و در آمارگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود...کامرانی تا لحظه ورود به اوین مثل بقیه بچه ها بود و همراه همه کتک خورد...نحوه برخورد با مرحومین خیلی وحشیانه بود و محمد کامرانی نیز به همین صورت و با شکنجه مأمورین و ضرب و شتم بازداشت کننده های اولی فوت کرد. داخل اتاق حتی قادر به ایستادن نبود و به زمین می افتاد تا اینکه او را به بیرون بازداشتگاه بردند...محمد کامرانی که داخل اوین حالت غش و تشنج به او دست داد و رنگش پریده بود و می گفت پاهایم شل شده که فکر کردم قند خونش پایین آمده که بعد از چند روز فوت کرد....بچه ها را شکنجه کردند و طاقت نداشتند زنده بمانند ...علت فوت آنها کثیفی زندان و آب و محل بود و دود و گازوئیل می دادند! 

 

یکی از شهود در اظهاراتش یادآوری کرده بود که به آنان گفته شده اینجا آخر دنیاست و صدایتان به هیچ کجا نمیرسد .

 

 بخش سوم سند دوم جنایت کهریزک به بررسی تفصیلی گفته های شاهدان و شاکیان و برخی از متهمان این جنایت هولناک پرداخته است و جزییات شکنجه ها و اعمال خلاف اخلاق و قانون ماموران مستقر در کهریزک به تصویر کشیده شده است.

 

متن کامل  بخش سوم قرار نهایی که برای اولین بار در جرس منتشر می شود به شرح زیر است:

  

قسمت سوم سند دوم جنایت کهریزک

 ج) شرح اظهارات شكات،مطلعين و متهمين درباره متوفيان:

ج-۱. مرحوم امير جوادي فر فرزند علي،دانشجو،زايچه ۱٣۶٣(۱٢۶٨) رشت،نوع اتهام: تباني و اجتماع با هدف اقدام عليه امنيت داخلي ،تخريب اموال عمومي و دولتي،اخلال در نظم عمومي،فعاليت تبليغي عليه نظام،بازداشت موقت،شماره كلاسه پرونده:۵٧٠/٨۵/٨٨ ،تاريخ بازداشت:۱٩/۴/٨٨ ،نام بازداشتگاه:كهريزك ،شعبه اول دادياري دادسراي امنيت تهران.

تاريخ فوت:ساعت ۱٣ مورخ ٢٣/۴/٨٨ حين انتقال به زندان اوين،تاريخ تحويل به پزشكي قانوني:ساعت ۱۵/۱۶ مورخ ٢٣/۴/٨٨.

 

اظهارات سرباز حميدرضا خردي به شرح صفحه ۴۱ ج يك:

موقعي كه متهمين را به زندان اوين انتقال مي داديم من اسكورت مي كردم كه شخصي به نام جوادي فر فوت كرد در داخل اتوبوس و او را به داخل ماشيني فولكس آوردند و جناب سروان گنج بخش به من و سرباز ستار كريمي دستور داد به سمت زندان كهريزك برگرديم و دكتر آمد بالا سر فوت شده و او را داخل كاور گذاشت.

 

اظهارات سرباز مجيد قيامتي به شرح صفحه ۴۴ ج يك:

من اول از همه وارد اتوبوس شدم و در آخر اتوبوس نشستم و بعد متهمين وارد اتوبوس شدند و بعد اتوبوس حركت كرد و حدودا چند دقيقه گذشته بود كه همهمه اي در جلوي اتوبوس شكل گرفت كه اتوبوس توقف كرد مثل اينكه يكي از متهمين حالش بد شده بود كه بعد از چند دقيقه شنيدم كه متهم جوادي فر فوت كرده است.

 

اظهارات سرباز مجيد چاداشي به شرح صفحه ۴٧ ج يك:

موقعي كه متهمان را به اوين انتقال مي دادند داخل اتوبوس يك نفر به نام جوادي فر فوت كرد و يك نفر ديگر به نام روح الاميني در داخل زندان اوين حالش بد شده و به بيمارستان انتقال دادند كه در بيمارستان فوت نمود و استوار رهسپار به عنوان سر اكيپ بودند و زماني كه جوادي فر فوت كرد سربازان ستار كريمي و حمير رضا خردي او را به داخل زندان كهريزك برگرداندند.

 

اظهارات سرباز مهدي محسني صفحه ۴٩ ج يك:

متهمين را از درب زندان بيرون آوردند و دو تا دو تا دستبند زدند و وارد اتوبوس كردند در يكي از اتوبوس ها آقاي رهسپار و سه نفر مامور بدرقه و من بودم حدود ۱٠ الي ۱۵ دقيقه بود كه حركت كرديم آقاي رهسپار متوجه شد يكي از متهمين خوابيده به بغل دستي او گفت كه ببين كه خوابيده كه ايشان گفت بله و آقاي رهسپار تاكيد كرد رويش آب بريزيد و آب ريختند اما حركتي نكرد و دستور دادند متهم را پايين بياورند و به يكي از متهم ها گفت نفس مصنوعي بدهد كه مشخص شده مرده است و او آقاي جوادي فر بوده.

 

اظهارات مرتضي سهرابي پناه به شرح صفحه ٩٢ ج يكم:

شب مهمان خاله ام بودم در خيابان امير آباد رفتم شيريني بخرم كه اشتباها توسط يگان ويژه دستگير شدم . هيچ نقشي در اغتشاشات نداشتم. شب اول ما را به پليس امنيت خ مطهري بردند و فرداي آن روز ساعت ۱٠ به سمت كهريزك به همراه ٢۱ نفر ديگر حركت كرديم.ابتدا ما را لخت و عريان كردند و وكيل بند و كمك هايش شورت و جوراب هاي ما را در آوردند و بعد لباس هايمان را پشت و رو پوشاندند و بعد ما را با لوله كتك زدند. روز دوم روي آسفالت داغ مي غلتاندند و با پاي برهنه كلاغ پر و پا مرغي مي بردند و هر كس تعلل مي كرد افسر نگهبان با لوله مي زد.كف دست ها و پاها و زانوها زخم شده و تاول زده بود.وضعيت بهداشت بد بود هوا خيلي گرم بود و آب كم بود و غذا نصف نان و ۴/۱ سيب زميني دو وعده در روز بود. روز دوم افسر نگهبان و وكيل بند ۵ نفر را آويزان كردند و كتك زدند و روز انتقال به اوين مرحوم جوادي فر در اتوبوس پشت سر من نشسته بود يكي از چشم هايش و بخشي از شقيقه وي كبود بود تشنج داشت و مدام مي لرزيد به سرباز وظيفه مامور گفتم وضع ايشان وخيم است او را با آمبولانس بفرستيد يك حرف ركيكي زد(به...كه حالش بد است) راننده خودرو يك ليوان آب از داخل ظرف خود به جوادي فر داد و ايشان حتي نمي توانست ليوان را بگيرد وقتي كه آب را به او دادند پس زد مامور كادر داخل اتوبوس هواي بچه ها را داشت در مسير

راه اوين بغل دستي جوادي فر گفت فكر كنم نفس نمي كشد. اتوبوس ايستاد بغل دستي من اهل قزوين بود .گفت من بهياري بلد هستم.تنفس مصنوعي مي توانم بدهم.دست بند جوادي فر را بريدند و او را داخل ون اسكورت خواباندند چون دست من با دست بغل دستي ام دستبند شده بود ما را پايين بردند مجددا او را تنفس مصنوعي داد كه بعد از ۴ الي ۵ مرتبه به يكباره آب و خون و مايع زرد رنگي از دهان مرحوم جوادي فر خارج شد و بعد او را به زندان كهريزك برگرداندند.

 

اظهارات شهرام صادقي به شرح صفحه ٩٣ ج يكم:

حين انتقال به اوين امير جوادي فر حالش به هم خورد كه مامورين توجهي نكردند و حتي از دادن آب و باز كردن پنجره اتوبوس جهت تهويه هوا جلوگيري كردند تا اينكه روي زمين افتاد و خون بالا آورد.

 

اظهارات حامد نادري به شرح صفحه ٩۶ ج يكم:

پس از تفهيم اتهام به بازداشتگاه كهريزك منتقل كه توسط افسر نگهبان وقت مورد ضرب و جرح قرار گرفتيم در يك اتاق ۶٠ متري ۱٧٠ نفر را سكونت دادند وضعيت اسف باري داشت و روز دوم در داخل حياط ما را كلاغ پر و چهار دست و پا بردند و بعد داخل اتاق را سمپاشي كردند كه اين امر باعث بدتر شدن وضعيت شد و تعدادي از زندانيان تشنج كردند در شب سوم مسعود عليزاده را آويزان كردند و توسط محمد طيفيل به شدت به وسيله قفل از سر و صورت مورد ضرب و جرح قرار گرفت يكي از بچه ها به نام محمد جوادي فر حالش خيلي بد بود و دستبندش در داخل اتوبوس به دست من بود و اصلا توان ايستادن روي پايش را نداشت.

به يكي از مامورين گفتم كه شروع به فحاشي و اهانت كرد و توجهي به اين موضوع ننمود و نهايتا در داخل اتوبوس و در بين راه زندان اوين فوت كرد.

 

اظهارات حامد پولادي به شرح صفحه ٩٧ ج يكم:

در اغتشاشات نقشي نداشتم ،بالاتر از ميدان ولي عصر توسط عوامل لباس شخصي دستگير شدم و پس از تحويل به پليس امنيت در خ مطهري شب آنجا بودم و روز بعد به كهريزك به همراه ٢٠ نفر منتقل شدم. هنگام پذيرش ما را لخت كردند و لباس هايم را پشت و رو پوشاندند. با شيلنگ به كف دست ما ميزدند و ما را چهار دست و پا بردند و همديگر را سوار هم مي كردند. كف پاهايمان به علت دويدن روي آسفالت داغ تاول زده بود و سر زانوهايمان زخم شده بود. يكي از وكيل بندها به نام محمد اهل اتابك خيلي ضرب و شتم مي كرد. يك شب مامورين به همراه دو نفر وكيل بند تعداد ٣ يا ۴ نفر از بچه ها را پس از زدن آويزان كردند. روزي دو وعده آن هم نصف نان لواش و نصف سيب زميني به ما مي دادند.

حين انتقال به زندان اوين يك نفر به نام امير جوادي فر داخل اتوبوس روي صندلي كنار من نشسته بود كه يكباره حالش بد شد او را پايين بردند و تنفس مصنوعي دادند كه بي فايده بود و فوت كرد و به همين دليل جناب سروان همراه ما ترسيد و اجازه داد بچه ها كمي پنجره اتوبوس را باز كنند تا هوا عوض شود،چون هوا خيلي گرم بود و همه داشتند از گرما تلف مي شدند.

 

اظهارات سامان محامي به شرح صفحات ٩٧ ج يكم پرونده:

در خيابان كارگر شمالي قصد رفتن به منزل دوستم را داشتم كه توسط عوامل لباس شخصي دستگير و به پليس پيشگيري منتقل شدم. صبح روز ۱٩/۴/٨٨ با حضور قاضي حيدري فرد تفهيم اتهام شديم. پس از حضور در زندان كهريزك در يك قرنطينه ۶٠ متري حدود ۱۶٠ نفر زنداني شدند و بازداشتگاه وضعيت بسيار بدي داشت و احدي از افسر نگهبانان با لوله بچه ها را كتك مي زد. روز دوم هم بچه ها را كلاغ پر بردند و چهار دست و پا بردند و پاي آنها به شدت آسيب ديد. بنده به همراه دو نفر ديگر به نام مسعود عليزاده و احمد بلوچي كه قصد رفتن به دستشويي داشتيم يك نفر شرور به نام محمد طيفيل ما را بيرون برد و با زنجير پاهاي ما را بست و آويزان كرد و افسر نگهبان نيز حاضر بود و ۵ الي ۶ دقيقه ادامه داشت. مي گفت اگر دستتان را روي زمين بگذاريد كتك مي خوريد. حين انتقال به اوين در اتوبوسي كه من حضور داشتم مرحوم امير جوادي فر نيز بود كه حالش بسيار خراب بود و پس از حركت و در بين مسير بچه ها گفتند كه ديگر قلبش نمي زند وضعيت ايشان را به يكي از سربازن گفتم ولي اهميت ندادند.

 

اظهارات محمد حسن رشيد نيا به شرح صفحه ٢٠٩ ج ٢:

مرحوم محسن روح الاميني،جوادي فر،كامراني كليه اين بچه ها جزء گروهي بودند كه مورد شكنجه قرار گرفتند. اگر امكانات رفاهي و پزشكي در زندان بود (يعني حداقل امكانات) هيچ كدام از اين بچه ها فوت نمي كردند.

 

اظهارات نيما وزيري به شرح صفحات ٢۱۱ و ٢۱٢ ج ٢:

۴ بعد از ظهر روز جمعه بود كه وارد كهريزك كردند و سربازان وظيفه تونل كردند ولي نزدند و وقتي كه وارد حياط شديم آقاي محمديان كه افسر نگهبان بود با بي احترامي كامل با ما برخورد كرد و هر چه مي خواستيم با لوله جواب مي داد و موقع بازرسي جلوي همه ما را لخت مي كرد بدون لباس زير كه مجبور بوديم. و بعد در يك اتاق ۶٠ الي ٧٠ متري كه حدود ٢٠٠ نفر بوديم حتي جاي نشستن نبود چه برسد به هواي تميز كه ما اعتراض كرديم جوابي نداشتيم و بعد يك نفر از زنداني از خودشان مراقب ما گذاشته بودند كه اسمش عادل تركه بود و با اعتراض عادل درب زندان را باز مي گذاشتند تا ما هوا بخوريم و روز دوم خميس آبادي ما را چهار دست و پا كلاغ پر برد و در آفتاب كف پاهايمان تاول زد و چون نمي توتنستم به بدن بروم با لوله به دستم زد و شب هم سه نفر را آويزان كردند و آقاي روح الاميني بر اثر چركي كه پشتش وارد شده بود بي حال و كسل بود و حتي قادر نبود بایستد و مي خوابيد. به جوادي فر هم اهميت ندادند كه داشت از درد مي مرد و حتي در كهريزك نه دكتر خبر مي كردند و نه به حال اين دو نفر مي رسيدند و محسن روح الاميني در كهريزك ايستاده مي خوابيد و پشتش جوش داشت و كل بدنش چرك كرده بود و جوادي فر تمام دنده هايش شكسته بود و قرنيه چشم و دماغ و فك او نيز شكسته و پاره شده بود.

 

اظهارات فريد ابراهيم زاده به شرح صفحات ٢۱٧ الي ٢۱٨ ج ٢:

مرحومين روح الاميني و جوادي فر و كامراني در شرايط بدي كه ما قرار داشتيم قرار داشتند و مرحوم روح الاميني به علت چركي كه در بدنش وجود داشت و نبود امكانات بهداشتي و همچنين چند ضربه كمربند كه از آقاي  خميس آبادي دريافت كرده بود در روز آخر بدنش كمي خونريزي كرد و جوادي فر هم به همين ترتيب بود كه در اتوبوس هنگام خروج از بازداشتگاه براي او تقاضاي آب كرديم كه به او ندادند و در اتوبوس فوت كرد.

 

اظهارات روح الله شكري به شرح صفحه ٢٢۱ ج ٢:

در كهريزك به دليل وجود كثيفي و فشارهاي عصبي حال ايشان بدتر شده و تمام بدنش عفونت كرد و جوش زد و آقاي جوادي فر به علت كتك هايي كه در روز دستگيري خورده بود –شكستن فك و صورت در روز دستگيري در كهريزك با وجود فشارها- حالش روز به روز بدتر شده و بيهوش مي گرديد با وجود چنين مشكلاتي او را به پزشك اعزام نكردند و روز اعزام به اوين حالش در ماشين بد شد و با اعلام بچه ها به ماموران و بي توجهي آنها مواجه شد كه به دليل ايست قلبي فوت كرد.

 

اظهارات قاسم اكبري به شرح صفحه ٢٢٧ ج ٢:

در روز آخر در هنگام آزاد شدن از اردوگاه حال جوادي فر بسيار وخيم شد كه از طرف مسئولين جدي گرفته نشد و با كتك او را سوار ماشين كردند و در راه هم هيچ توجهي به حال وي نشد و حتي از دادن آب به وي دريغ كردند و همين امر موجب فوت وي در راه اوين شد.

 

اظهارات رضا ابراهيم زاده به شرح صفحه ٢٣٩ و ٢۴٠ ج ٢:

امير جوادي فر هم در اتوبوس در حالي جان باخت كه مامورين حاضر در اتوبوس چه سرباز و چه سروان حاضر به انجام كوچكترين عملي براي بهتر شدن حال او نكردند.

 

اظهارات فرهاد پايداري به شرح صفحه ٢۴٢ ج ٢:

برخورد مسئولين با روح الاميني و جوادي فر و كامراني مثل بقيه افراد بود كه در حال رفتن به اوين وضعيت او بحراني شد و نياز به كمك داشت كه كمكي به او صورت نگرفت و در اتوبوس فوت كرد ولي دو نفر ديگر در همان روز وارد شدن به اوين فوت كردند.

 

اظهارات مهدي ملكي به شرح صفحه ٢۴٩ و ٢۵٠ ج ٢:

رفتار مامورين بازداشتگاه با اين دو نفر مانند بقيه زندانيان فوق العاده بد بود. به طوري كه ما التماس مي كرديم كه اين دو نفر و چند تن ديگر حالشان بد است حداقل آنها را در راهروي بند قرنطينه در هواي آزاد نگهداري كنند كه بتوانند نفس بكشند ولي با بي تفاوتي آنها نسبت به حال افراد زنداني مواجه مي شديم. امير جوادي فر در طي دوران زندان كهريزك در مواقعي دچار حمله هاي تنفسي و قلبي مي شد كه با كمك بچه ها و پاشيدن آب به صورت وي و يك سري كارهاي اوليه او را به حالت قبلي بر ميگردانديم و روزي كه ما را از كهريزك آزاد كردند به اوين منتقل مي كردند در اتوبوس جوادي فر دچار حمله تنفسي و قلبي شد كه هر چه به نگهبان گفتيم كه او حالش بد است توجهي نكرد تا اينكه او در مسير در گذشت.

 

اظهارات عماد يگانه به شرح صفحات ٢۵٨ الي ٢۵٩ ج ٢:

در مورد مرگ اين اشخاص (جوادي فر ، كامراني و روح الاميني ) مي توانم بگويم كه هر سه جوان و كاملا سالم بودند و فقط به علت شكنجه هايي كه در آنجا دادند فوت كردند. در مورد جوادي فر شب قبل از فوتش در آن اتاق حالش بسيار بد شده بود و نفسش كاملا گرفته بود همان زمان بود كه دود گازوئيل داخل اتاق كردند و من او را داخل دستشويي برده و آب روي سرش ريخته و سريعا او را باد زده  و در همانجا كه خنك ترين جاي اتاق بود نگه داشتم و در اين مدت به شدت او را باد مي زدند تا حالش كمي بهتر شود ولي فرداي آن روز كه مي خواستند ما را به اوين ببرند حدود يك ساعت درون اتوبوس نگه داشتند كه پنجره هاي آن را نمي گذاشتند باز كنيم و همچنين پرده ها را هم كشيده بودند ، آن اتوبوس زير تابش شديد نور خورشيد قرار داشت و مثل دستگاه فر غذا سازي  شده بود كه آن جوان ديگر طاقت نياورد و كمي خرخر كرد كه مامورين داخل اتوبوس هيچ توجهي نكردند با اينكه ما بسيار فرياد زديم كه كمكش كنيد فقط نگاه مي كردند و او در اتوبوس جان سپرد.

 

اظهارات محمد كميل واعظي پور به شرح صفحه ٢۶۶ ج ٢:

مرحوم جوادي فر در تمام مدت در بازداشتگاه از ناحيه چشم قطعا گويا از ناحيه فك و بيني هم به شدت مصدوم بود به طوري كه روز آخر كه وي را در حياط بازداشتگاه ديدم چشم چپ او كاملا چرك كرده بود و بسته بود اما نكته تاسف بار آن بود كه گويا او را به دكتر بازداشتگاه معرفي كرده بودند ولي به جاي مداوا به او گفته بود بزرگ مي شود يادش مي رود.

 

اظهارات حامد صدرالديني به شرح صفحات ٢٧۴ الي ٢٧۵ ج ٢:

امير جوادي فر نشستن و برخاستن برايش بسيار مشكل بود و به كمك بچه ها جا به جا مي شد. غذا نمي خورد چون فكش شكسته بود البته اگر بشود اسمش را غذا گذاشت و در تمام طول تنبيه ها همراه ما بود در صورتي كه توان راه رفتن نداشت و در روز آخر (٢٣/۴/٨٨) امير رو به آسمان روي زمين افتاده بود و توان حركت نداشت ولي باز هم مامورين اجازه كمك به او نمي دادند در طول راه امير در اتوبوس ديگري حالش بد شد و خون بالا آورد و از اتوبوس توسط مامورين خارج شد كه طبق گفته همراهان در همان لحظه جان سپرده بود.

 

اظهارات داود منصوري به شرح صفحه ٢٧٧ و ٢٧٨ ج ٢:

امير جوادي فر كه ايشان در بين راه فوت كرده بود بر اثر ضرب و جرح زياد و قبل از ورود به كهريزك و بي توجهي كاملا عمدي از سوي پزشك معالج ايشان كه در كهريزك به ايشان مي گفتند بزرگ مي شوي يادت مي رود و تشديد بيشتر در اثر برخورد هاي فيزيكي كه در كهريزك بود ايشان در بين راه به اوين و ناديده گرفتن اعتراضات بچه ها به مسئولين كه حالشان خوب نيست فوت كرد و زماني كه ايشان فوت كرد تازه آقايان به فكر آمدند و كمي پنجره هاي اتوبوس را باز كردند.

 

اظهارات حميد حجارها به شرح صفحات ٢٨٨-٢٨٩ ج ٢:

در خصوص آقاي روح الاميني در كهريزك به علت آلودگي در ناحيه كمر جوشهاي بزرگي زده بود و در روزهاي آخر از آنها چرك بيرون مي زد و حال كلي ايشان خوب نبود. در بازداشتگاه كهريزك هم روح الاميني و هم جوادي فر هر دو بيمار بودند و با وجود اطلاع مسئولين بازداشتگاه هيچ اقدامي براي مداواي اين بچه ها صورت نگرفت و در مسير بدرقه به زندان اوين يك سرباز بود كه در ميني بوس بود و تا خود اوين با لوله به من حمله كرد و مرا كتك زد به خاطر اينكه من به سرباز گفته بودم به امير جوادي فر آب بدهيد اما امير مرده بود.

 

اظهارات شاهين فتحي به شرح صفحه ٢٩٢ ج ٢:

در كهريزك به صورت داوطلبانه و حس انسان دوستي تا آنجا كه مي توانستم به جوادي فر ،روح الاميني و كامراني كمك مي كردم چون در آنجا يك عدد شير آب بود كه مسئول آن اينجانب شده بودم كه بچه ها به صورت نوبتي مي آمدند و با آفتابه به روي آنها آب مي ريختم كه مرحوم جوادي فر براي نفس كشيدن به داخل دستشويي مي آمد. علت فوت آنها كثيفي و عفونت و عدم نفس كشيدن و شكنجه بود.

 

اظهارات رضا توكلي به شرح صفحات ٣۱۱ و ٣۱٣ ج ٢:

جوادي فر وقتي كه آمد حال خوبي نداشت ولي بعد از چند روز شكنجه حال او خيلي بدتر شد و او را شكنجه مي دادند و يكي از خاطره هاي تلخي كه يادم نمي رود كه در راه كهريزك به اوين بود كه يكي از بچه ها حال بدي داشت به نام جوادي فر او رفته رفته ضعيف تر مي شد، به راننده گفتيم كه حال يكي از بچه ها خراب است گفت نمي توانيم توقف كنيم بعد از چند دقيقه تقاضاي آب كرديم كه به او بدهيم آنها آب را براي خودشان نگه داشتند به ما ندادند وقتي كه حال او وخيم شد باز گفتيم كه توقف كنيد حالش بد است وقتي كه راننده فهميد حال او بد است و نفس نمي كشد ايستاد و او را پايين آورد يكي از بچه ها به او تنفس مصنوعي داد يك دفعه امير خون بالا آورد و در همانجا فوت كرد.

 

اظهارات رضا ذوقي به شرح صفحه ٣٧٨ ج ٢:

روز دوم يكي از افسر نگهبان ها به همه با پاي برهنه و در زير آفتاب كلاغ پر داد كه پاهاي همه ما تاول زد و زانوي اكثر بچه ها زخم شد پس از چهار روز به زندان اوين منتقل كردند كه در بين راه امير جوادي فر فوت كرد.

 

اظهارات محمد مهدي روح شناسان به شرح صفحه ٣٨٨ ج ٢:

در كهريزك امير جوادي فر كنار من بود و هميشه در حالت درد كشيدن بود به طوري كه هيچ نمي توانست بنشيند و هميشه در حالت دراز كش بود با اينكه بدن آن چند زخم داشت.

 

اظهارات مجتبي رفيعي كيان به شرح صفحات ٣٩۱ و ٣٩٣ ج ٢:

آقاي جوادي فر در همان روز اول ورود به كهريزك حال خوبي نداشت و با توجه به نبودن هواي كافي دچار تشنج مي شد كه هر چه به مسئولين بازداشتگاه مي گفتيم با فحش و ناسزا جواب ما را مي دادند و ايشان در روز سه شنبه در حين اعزام به اوين دچار تشنج شديد در داخل اتوبوس شد و در همان اتوبوس تمام كرد و در داخل كهريزك حتي يك پزشك نبود.

 

اظهارات حسين امامي طالقاني به شرح صفحات ۴۱۴ و ۴۱۵ و ۴۱۱ ج ٢:

علت فوت اين عزيزان همانطور كه توضيح دادم بر اثر ضرب و شتم و زخم هاي به وجود آمده و عفونت كردن زخم ها بود. در تاريخ ۱٨/۴/٨٨ روز پنج شنبه در ساعت ٣٠/۴ دقيقه در خ انقلاب روبروي انتشارات امير كبير دستگير شدم در تاريخ ۱٩/۴/٨٨ ساعت سه بعد از ظهر ما را به كهريزك بردند و در ورودي زندان حدود يك ساعت ما را نگه داشتند كه احتمالا پذيرش نمي كردند بعد از يك ساعت ما را داخل زندان بردند ساعت حدود ٩ شب ما را داخل محوطه نگه داشتند كه يك آقاي استوار و يك ستوان ٢ پذيرش كردند رفتار استوار بسيار زننده بود و بچه ها را بسيار بد ميزد و مثلا اگر كسي يك مكثي براي معرفي خود و نام پدرش داشت كتك مي زد مثلا زمان پذيرش اگر كسي شماره تلفن نمي داد مي گفتند اين شماره را براي اين مي خواهيم كه وقتي مردي تماس بگيريم  كه جنازه شما را ببرند و بعد ما را مي فرستادند گوشه محوطه دو نفر زنداني سابقه دار مسئول بودند كه ما را لخت كنند و ما بايد جلوي همه لخت مادرزاد مي شديم و لباس زير و جورابمان را داخل سطل آشغال انداختند و پيراهن و شلوارمان را برعكس كرديم و بعد ما را به سمت زير زميني كه گوشه محوطه قرار داشت و دو سالن كنار هم بود كه سمت راست پر بود ما را داخل سالن سمت چپ كه بعد فهميديم قرنطينه شماره ۱ است فرستادند وقتي داخل شديم از شدت گرما و رطوبت و بوي بد همگي ايستاديم و شوكه شديم كه فضاي بسيار كوچكي براي حدود ۱٢٠ نفر بود كه نه هوا كشي و نه كولر وجود نداشت و از نظر بهداشتي هم پر از شپش بود كه توالت بسيار كثيف و يك شير آب و محيط كثيف و ما حتي نمي توانستيم كنار هم بنشينيم و اكثرا تا صبح نخوابيدند نزديك ظهر بچه ها را بيرون آوردند براي آمار كه بعد از آمار يك آقايي كه از زندانيان همانجا بود به همراه استوار ، بنده و سه نفر ديگر كه سن بيشتر داشتيم به بيرون صف منتقل كردند و بعد شروع كردند به تنبيه بچه ها اول با دويدن پاي برهنه در آن گرما و بعد از يك شب بي خوابي و عدم اكسيژن و بدون خوردن تكه ناني تا آن لحظه كه در اين حين بچه ها را به شدت با باتوم و لگد و مشت مي زدند و بعد از حدود ده دقيقه دويدن به بچه ها گفتند حالا بايد كلاغ پر برويد كه هر كسي امتناع مي كرد البته در اثر ناتواني نه نافرماني به شدت تنبيه مي شد كه بنده در اثر ديدن چنين صحنه هايي حالم بد شد و به شدت مي گريستم و بچه ها را حدود ۱۵ دقيقه كلاغ پر بردند كه بچه ها نمي توانستند و به زمين مي افتادند و آنها هم با مشت ، لگد و باتوم شديدا به سر و رويشان مي زدند كه بعضي از بچه ها از جمله مرحوم امير جوادي فر كه از قبل هم توسط افرادي كه دستگيرش كرده بودند مضروب شده بود و صدمه ديده بود حالشان بد شد كه آنها هيچ توجهي نمي كردند و اين بچه ها را مي زدند و بعد از آن به آنها گفتند چهار دست و پا روي زمين مانند حيوانات راه برويد كه در آن گرما و بر روي آسفالت زانو ها و دست هاي بچه ها و كف پاهاي آنها همه مجروح شده بود و تاول زده بود و همه از درد به خود مي پيچيدند و ناله مي كردند بعد از حدود ۴۵ دقيقه تنبيه ما را دوباره به قرنطینه برگرداندند که بعد از ۵ دقیقه بچه‌ها می‌گفتند خدا کند دوباره ما را به بیرون از اینجا ببرند و تنبیه کنند تا بتوانند نفسی بکشند. یعنی انقدر کمبود اکسیژن بود و بوی گازوئیل هم که به داخل می‌آمد بچه‌ها ترجیح می‌دادند برای تنبیه بیرون بروند تا در آن فضای نمور و کثیف نمانند. 

 

حدود دو ساعت بعد برای بچه‌ها نهار آوردند که نصف لواش بود که بعد از خوردن فهمیدیم به اندازه یک بند انگشت سیب‌زمینی هم روی آن بود و بعد از آن از قرنطینه بغلی حدود ۴۰ نفر هم به ما اضافه کردند که همه آدم‌های سابقه‌دار و معتاد و قاچاقچی بودند که فضا را غیر قابل تحمل هم از نظر اکسیژن هم از نظر روانی و بهداشتی هم از نظر رفتاری جوری که اغلب لخت مادرزاد بودند و رفتارشان با بچه‌ها مناسب نبود. بعد از حدود دو ساعت بچه‌ها کم کم حالشان بد شد و گوشه چشم بچه‌ها شروع کرد به چرک کردن و بعضی‌ها به حالت و غش و سکته افتادند که ما آن‌ها را به نزدیک درب خروجی بردیم و در اثر فریاد ما یک آقایی که از زندانیان بود و ته ریشی داشت و به او حاجی می‌گفتند آمد که من به ایشان گفتم بچه‌ها دارند می‌میرند که ایشان گفت شما را آوردند که اینجا بمیرید که در اثر اعتراض ما که حال بچه‌ها بسیار بد بود، بچه‌ها را به بالا منتقل کردند و داخل حیاط بردند که ما شروع کردیم به کمپرس و تنفس دادن به بچه‌ها که در همین حین زندانی‌های قرنطیه ۲ را هم بالا آوردند که ما تعجب کردیم چون آن‌ها خیلی نحیف و لاغر بودند و بدنشان پر از زخم و عفونت و اغلب لخت مادرزاد که من تصمیم گرفتم با مسئول آنجا صحبت کنم با دو نفر مسن به طرف ایشان رفتم و گفتم شرایط اینجا خوب نیست اکسیژن ندارد بچه‌ها از بین می‌روند. ایشان گفتند ما هیچ امکاناتی نداریم و جا هم نداریم و ایشان گفتند من هیچ‌کاره‌ام و بعد مرا که سن زیادی داشتم به سلول‌های بالا منتقل نموده و از بچه‌ها جدا شدم و همان شب وقتی که برای آمار ما را بیرون آوردند شاهد صحنه وحشتناکی بودم که سه نفر از بچه‌ها را از پا آویزان کرده بودند و به طرز وحشتناکی کتک می‌زدند و می‌گفتند باید بگویید غلط کردیم و بعد از ۱۵ دقیقه آن‌ها را پایین آوردند و به قرنطینه بردند. من حدود سه شبانه روز نخوابیدم و از نظر روحی و روانی در شرایط بسیار بدی بودم که در تاریخ ٢٣/۴/٨٨ به ما گفتند به اوین منتقل می‌شوید که ما را به محوطه آوردند و بچه‌ها را دیدم تعجب کردم چون اغلب مریض بودند. مثلا پشت روح‌الامینی پر از زخم‌های چرکی بود و امیر جوادی‌فر گوشه‌ای افتاده بود و می‌گفت چشم‌های مرا پس بدهید چون چشم‌اش نمی‌دید یا وهاب غفاری که از نظر روانی مشکل پیدا کرده بود و گریه می‌کرد و می‌گفت مرا اعدام نکنید و بچه‌ها خوشحال بودند که از آنجا می‌رفتند ما را دو تا دو دستنبد زدند و ۶۰ نفر را داخل اتوبوس کردند و در بدو ورود به دلیل حال بد جوادی‌فر ما گفتیم به ایشان آب قند بدهید وگرنه می‌میرد که ایشان حرف بدی زدند و گفتند به درک و تمام کسانی که داخل اتوبوس بودند ماسک زدند و بوی بد ما اذیتشان می‌کرد که بعد از حرکت اتوبوس به مدت نیم ساعت بچه‌ها دوباره گفتند حال جوادی‌فر بد است که دوباره استوار گفت به درک که مرد و نگذاشتند به او حتی آب بدهیم که بعد از ۵ دقیقه بچه‌ها گفتند امیر جوادی‌فر نفس نمی‌کشد که اتوبوس ایستاد و امیر را به بیرون بردند و معلوم شد فوت کرده است که بعد از یک ربع دوباره حرکت کردیم تازه برای ما آب آوردند و رفتارشان عوض شد و پنجره‌ها را باز کردند و زمانی که به اوین رسیدیم همه از بوی بد ما فرار می‌کردند در آنجا محسن روح‌الامینی هم توسط آمبولانس که حالشان خیلی بد بود منتقل شدند که بعد فهمیدیم فوت شده‌اند و همچنین در جلوی درب ورودی اندرزگاه یک اوین محمد کامرانی‌فر حالشان بد شد که من بعد از کمک به ایشان به مسئولان اطلاع دادم که ایشان را به بهداری بردند و ایشان هم فوت کرد.

 

اظهارات مسعود بیات به شرح صفحه ۴۵۴ ج ۳:

امیرجوادی‌فر را به نزد پزشک با ما بردند پزشک معالج با وجود مشاهده شکستگی بر روی بینی و گونه و پارگی پرده چشم هیچگونه رسیدگی نکردند و پزشک به او گفت که فعلا زنده می‌ماند و هیچگونه رسیدگی نشد.

 

اظهارات محمدرضا کرمی معروف به محمد طیفیل به شرح صفحه ۴۸۹ ج ۳:

یکی از مرحومین به نام امیر جوادی‌فر را می‌شناسم که علت آشنایی با آن مرحوم عفونت شدید چشم‌هایش بود که برای معالجه زیاد به پیش دکترمی‌آمد و آن دو تای دیگر را نمی‌شناسم و مشکلی دیگری که به وجود آمده بود. مریضی عفونی بود که تمام متهمین به آن دچار شدند که دور چشم‌های آن‌ها چرک زیادی جمع می‌گردید که این موضوع به پزشک اعلام شد و گفت دارو می‌دهم که ندادند. فردای آن روز هم تمامی متهمین به اوین منتقل شدند که پس از یک ساعت از انتقال، جوادی‌فر را با هایس برگرداندند که مرده بود.

 

اظهارات پوریا رمضانیان به شرح صفحه ۵۳۱ ج ۳:

در روز آخر افسر نگهبان خمیس‌آبادی، جوادی‌فر را مورد ضرب با باطوم در حیاط قرار دادند و داشت فوت می‌کرد ولی می‌رفت با دو پا روی شکم او می‌گفت هفته‌ای ۳ الی چهار نفر در کهریزک بمیرند معمولی است و چشم سمت راست او کور و فک و بینی او شکست و در اتوبوس نفس‌نفس می‌زد و گفتیم به او آب بدهید گفتند به درک بمیره و بعد از چند دقیقه در اتوبان فوت کرد.

 

اظهارات نادر خبره به شرح صفحه ۵۴۱ پرونده ج ۳:

این نفرات (مرحومین) علی‌الخصوص جوادی‌فر به دلیل عدم رسیدگی مسئولین و پزشکان به آن‌ها جان باختند و جوادی‌فر از ناحیه چشم نابینا شده بود.

 

اظهارات اکبر طاهری به شرح صفحه ۵۴۸ ج ۳:

در کهریزک بعد از آنکه مورد ضرب و شتم قرا گرفتم حال روح‌الامینی خراب بود که حتی روزی که ما را به اوین انتقال دادند. مرحوم جوادی‌فر داخل اتوبوس فوت کرد و کامرانی هم که همان روز به اوین آمدیم در داخل اوین حالشان بد شد که بعد فهمیدم فوت کرده است که همان‌طور که قبلا توضیح دادم این سه نفر به صورت فجیع مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و شکنجه شدند اگر مدت بازداشت ما بیشتر می‌شد تعداد نفراتی که فوت می‌کردند بیشتر هم می‌شد.

 

اظهارات اسحاق رضایی به شرح صفحه ۵۵۵ ج ۳:

جوادی‌فر در اتوبوس فوت کرد و بچه‌ها را شکنجه کردند و آب و محل بازداشتگاه کثیف بود و کرم داشت و دود گازوئیل نیز بود.

 

اظهارات امیر آقچه‌لو به شرح صفحه ۵۵۸ ج ۳:

مرحوم جوادی‌فر در اتوبوس ما فوت کرد قبل از فوت من به افسر داخل اتوبوس و سرباز همراه تذکر دادم که حال مرحوم خراب است که آمدند مرا کتک زدند و فحاشی کردند و علت مرگ آن مرحوم کثیف بودن و آلوده بودن و نبودن دکتر بود.

 

اظهارات میلاد حق‌پور به شرح صفحه ۵۶۳ ج ۳:

نحوه برخورد خیلی بد بود و هیچ دوا و دکتری نبود که بخواهد آن‌ها را معالجه کند و جوادی فر به علت شدت جراحات وارده فوت نمود.

 

اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحات ۵۷۲ الی ۵۷۵ ج ۳:

از روز اول من بی‌گناه دستگیر شدم پس از ۲۴ ساعت در تاریخ ۱٩/۴/٨٨ به کهریزک فرستادند. در انجا در ساعت اول آقای محمدیان اقدام به ضرب و شتم شدید و رفتارهای غیر انسانی نمود و از ظهر آن روز همه بچه‌ها را لخت مادرزاد کردند و تا شب با زور کتک نگه داشتند و تا شب گرسنه نگه داشتند و شب هم بچه‌ها را داخل یک اتاق ۶۰ متری کردند که بدون هواکش و کولر بود و اتاق به قدری کوچک بود که در این مدت نتوانستیم بخوابیم فردای آن روز بنده از هوش رفتم و چند ساعتی نفهمیدم چه اتفاقی افتاد ولی بعد که به هوش آمدم، تقاضای پزشک کردم ولی با کتک پذیرایی شدم. روز دوم خمیس‌آبادی ما را به حیاط برد و چهار دست و پا روی آسفالت داغ سر ظهر زانوهایمان تاول زد. گریه‌کنان التماس می‌کردیم ولی با کتک مواجه شدیم و روز سوم هم به حیاط بردند و به بهانه ورزش کردن تنبیه کردند و علت فوت این سه نفر عدم رسیدگی به بیماری و جراحت عفونی و چشم بود که به هیچ عنوان رسیدگی نمی‌شد.

 

اظهارات سید میلاد حسینی به شرح صفحات ۶۱۳ و ۶۱۶ ج ۴:

روز آخر ۹ صبح ما را به حیاط آوردند و در حضور رئیس زندان ما را کمی آزار دادند و تا وسایل‌مان را تحویل دادند حدود ۴ ساعت طول کشید و دوباره همان دستبندهای پلاستیکی را به دست‌هایمان زدند و سوار اتوبوس کردند و ساعتی هم در آن گرما در اتوبوس با پنجره‌های بسته نگه داشتند که حاضر به دادن کمی آب هم نبودند طوری که امیر جوادی‌فر از شدت گرما و ضرباتی که خورده بود تشنج کرد و دقایقی بعد جان باخت و مسئولان هیچ توجهی به وضعیت بد آنها نداشتند. جوادی‌فر به علت ضربه‌ای که به سرش خورده بود یک چشم‌اش نابینا شده بود و حالت تعادل خود را از دست داده بود و مشکل تنفسی داشت. هر چه به آنها می‌گفتیم توجه نمی‌کردند و امیر جوادی‌فر بعد از تشنج و بی‌رحمی افراد و سربازان که حاضر به دادن آب به او نبودند فوت کرد و با توجه به اینکه جوادی‌فر جراحت‌های فراوانی داشت باز هم او را با بقیه افراد پامرغی و کلاغ‌پر می‌بردند و شکنجه می‌دادند.

  

 اظهارات فاضلی مستخدم به شرح صفحه ۶۲۴ ج ۴:

برخورد مسئولین زندان با مرحومین خیلی بد بود. چون که زمانی که حال و وضعیت این آقایان را به مسئولین اعلام می‌کردیم رسیدگی نکردند و جوادی‌فر به علت شکنجه چشم خود را از دست داده بود قبل از مرگش.

 

اظهارات سید اشکان خراسانی به شرح صفحه ۶٣٧ ج ۴:

این دو نفر از نظر جسمانی بسیار در شرایط بدی بودند. آقای جوادی‌فر از شکستگی دنده و فک مشکل قرنیه چشم رنج می‌برد و علت مرگ‌اش ضرب و شتم شدید بوده و با تشنج فوت کرد.

 

اظهارات میثم کارگر به شرح صفحه ۶۴۳ ج ۴:

مرحوم جوادی‌فر و روح‌الامینی و کامرانی را هم مثل ما می‌زدند و کتک می‌خوردند. آنها در آنجا که بودند نیاز به پزشک داشتند که ما به مسئولین می‌گفتیم آنها اعتنایی نکردند.

 

اظهارت علی نجاری به شرح صفحه ۶۸۱ ج ۴:

مسئولین زندان با همه یک جور برخورد می‌کردند، مریض و غیر مریض برای آنها معنی خاصی نداشت و جالب این که ما آنها را فقط در زمان هواخوری می‌دیدیم و این مرحومین که فوت کردند واقعا در آن فضا زجر می‌کشیدند ولی آنها به آنان نه تنها نگاه نمی‌کردند بلکه آن‌ها را در تنبیهات هم شرکت می‌داد. امیر جوادی‌فر هم که متاسفانه در اتوبوس فوت کرد. 

 

 اظهارات محمد صادقلو به شرح صفحه ۷۱۶ ج ۴:

 مرحومین کامرانی و روح‌الامینی تحت فشارهای عصبی شدید و شکنجه‌هایی که به صورت عمومی به همه داده می‌شد و این که توان زیادی بر اثر برخورد شدید و وحشیانه آن‌ها نداشتند آسیب دیدند و منجر به مرگ آن‌ها شد.

 

اظهارات علیرضا حسینیان به شرح صفحات ۷۲۰ الی ۷۲۲ ج ۴:

روز آخر که می‌خواستند ما را به اوین انتقال بدهند وقتی سوار اتوبوس شدیم امیر جوادی‌فر در ماشین ما بود تشنج کرد و ما به اطلاع مامورین کهریزک رساندیم و به بدترین شکل برخورد کرد و یک کلمه بد گفت. بعد فوت کرد.

وقتی مرحومین را به بهیاری بردند از ۴ متری بهیار گفت که برو، خوبی چیزیت نیست و همان برخوردی که با ما می‌کردند با آن‌ها هم می‌کردند. حتی یک روز یکی از این‌ها زمین افتاده بود که نمی‌توانست بلند شود با لوله او را می‌زدند. جوادی‌فر نفر جلویی من در اتوبوس بود که ما به استوار رهسپار گفتیم این حالش خوب نیست داره می‌میره، گفت به .... که مرد.

 

اظهارات هومن رجبی به شرح صفحه ۷۲۶ ج ۴:

 نحوه برخورد مسئولین خیلی بد و وحشیانه بود. فرقی بین ما و بچه‌هایی که در حال مرگ بودند نبود. به نظر من علت فوت این سه نفر بی‌توجهی و شکنجه‌های فراوان بود به طوری که زمانی که جوادی‌فر مرحوم در راه کهریزک نیاز به آب داشت و داشت جان می‌داد درکمال بی‌رحمی با او برخورد شد. ما هر چه گفتیم این دوستمان در حال مرگ است گفتند به شما مربوط نمی‌شود و به ما ناسزا گفتند.

 

اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحه ۷۳۰ ج ۴:

روح‌الامینی در روز دوم در حین پامرغی و در حین کوتاه کردن مو دچار ضربه با لوله به سر و گردن و کمر شده بود و در شبی دیگر به همراه سه تن دیگر به بیرون خوانده شده بود.

 

اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ۷۳۵ ج ۴:

برخورد مسئولین با این سه نفر با این که حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود یعنی تنبیهات، کتک‌ها و ضرب و شتم‌ها در مورد این دوستان هم وجود داشت و در مورد روح‌الامینی و کامرانی شدید بودند. جراحات و وضعیت بد آن‌ها باعث عفونت شدید شد که منجر به فوت آن‌ها شد. همچنین ستوان گنج‌بخش در زندان اوین در حضور معاونت زندان اوین در حالی که محسن روح‌الامینی بیهوش روی زمین افتاده بود با پوتین چند بار محکم به او لگد زد و گفت بلند شو فیلم بازی نکن.

 

اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ۷۵۱ ج ۴:

با این سه نفر مثل همه برخورد می‌کردند و همه را کلاغ پر می‌بردند و به آن‌ها نیز با این که حال خوبی نداشتند همانقدر غذا و هواخوری می‌دادند.

 

اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ۷۵۴ ج ۴:

به هیچ عنوان به حرف آن‌ها گوش ندادند و هیچ دکتری به آنجا نیامد که به درد آنها برسند مرحوم امیر جوادی‌فر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بی‌توجهی مسئولین کهریزک بود کامرانی و روح الامینی به علت بهداشت نا مناسب آنجا و عفونتی که کرده بودند فوت کردند.

 

اظهارات متهم ستوان سوم سید کاظم گنج‌بخش به شرح صفحه ۸۲۱ ج ۵:

در آن لحظه چون متهمین با جرم سنگین داخل خودرو بودند و در آن محل نگه داشتند چندین مرتبه با گوشی ایرانسل خودم قصد تماس با اورژانس داشتم ولی موفق نشدم و چون بقیه متهمین به علت گرما و عطش بسیار سر و صدا می‌کردند جهت جلوگیری از هر گونه اتفاق احتمالی سریعا با رئیس زندان تماس تلفنی و مرحوم جوادی‌فر را به بهداری زندان که در آن لحظه به نظر من هنوز زنده بود و توسط یکی دو نفر تنفس مصنوعی داده شده با خودرو به بهداری زندان برگشت داده شد چون در آن لحظه با توجه به آشنایی منطقه بهداری نزدیک سراغ نداشتیم و متهمین باید تا قبل از وقت اداری به زندان اوین تحویل می‌شدند.

 

اظهارات متهم اکبر رهسپار به شرح صفحه ۸۲۵ ج ۵:

در خصوص نحوه اعزام متهم جوادی‌فر چون در داخل اتوبوس بدرقه ما بود من و سه نفر پرسنل وظیفه هیچگونه اطلاعی از سالم بودن متهمین را نداشتیم و موقعی که اینجانب سوار اتوبوس شدم که سه نفر وظیفه در داخل اتوبوس بودند و همراه با راننده که بعد اینجانب سوار اتوبوس شدم و کلا ده دقیقه از زندان خارج نشده بودیم که یک دفعه بر سر جاده کهریزک یکی از متهمین بی‌حرکت بودند که به نفر بغل دستی وی گفتم که چرا این‌طور ایستاده است بر روی صندلی که سریعا اتوبوس را به بغل جاده متوقف نمودیم و سریعا طی هماهنگی مراتب را به سراکیپ سروان گنج‌بخش خبر دادیم که هر چه تنفس مصنوعی به متهم دادیم و سریعا ستوان گنج‌بخش مراتب به ریاست زندان گفتند و وی اعلام نمود متهم را به زندان بیاورید.

 

اظهارات مرتضی بنایی به شرح صفحه ۸۲۶ ج ۵:

من فقط شاهد این بودم که گروهبان رهسپار با بی‌اعتنایی فراوان به اخطارهای بچه‌ها که آقای امیر جوادی‌فر که حالت نابسامانی داشت که بنده به ایشان تذکر دادم که حالش بد می‌باشد و شما باید به حال جوادی‌فر رسیدگی کنید و سربازی با ایشان بود گفت به .... که بمیره، من علت مرگ جوادی‌فر را بی‌اعتنایی این شخص یعنی رهسپار می‌دانم و از ایشان شاکی هستم.

  

اظهارات مهدی گنجی به شرح صفحه ۸۲۷ ج ۵:

من در همان اتوبوس جوادی‌فر بودم اما در انتهای اتوبوس. وقتی امیر بی‌حال شد تمامی کسانی که در اتوبوس بودند به رهسپار گفتند که حداقل پنجره‌ها را باز کنیم یا آب به امیر بدهید اما ایشان به هیچ‌وجه قبول نکردند و یک حرف بد هم زدند. با کمال بی‌رحمی با او برخورد شد. ما هر چه گفتیم این دوستمان در حال مرگ است گفتند به شما مربوط نمی‌شود و به ما ناسزا گفتند.

 

اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحات ۷۲۳ و ۷۳۰ :

در روز پایانی زمانی که امیر جوادی‌فر در حال رفتن به داخل اتوبوس بود توسط سرهنگ کمیجانی دچار ضرب و شتم و دشنام‌گویی شد و جوادی‌فر بر اثر نابینایی چشم راست و شکستگی بینی و قفسه سینه در حال درد کشیدن بود اما ایشان به داخل زندان منتقل شد و پذیرش شد و روز دوم مجبور بود با دیگران پامرغی برود و توسط خمیس‌آبادی کتک خورد و در روز پایانی به دست کمیجانی و آقای استوار مورد ضرب قرار گرفت.

 

اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ۷۳۵ ج ۴:

برخورد مسئولین با این سه نفر با این که حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود. یعنی تنبیهات و کتک‌ها و ضرب و شتم‌ها در مورد این دوستان هم وجود داشت و به نظر من علت فوت جوادی‌فر ضرب و شتم شدید بود که دنده‌هایش شکسته بود و سبب شد ریه‌اش سوراخ شود و عفونت کند.

 

اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ۷۵۱ ج ۴:

با این سه نفر مثل همه برخورد می‌کردند و همه را کلاغ پر می‌بردند و به آنها نیز با این که حال خوبی نداشتند همان‌قدر غذا و هواخوردی می‌دادند.

 

اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ۷۵۴ ج ۴:

به هیچ عنوان به حرف آن‌ها گوش ندادند و هییچ دکتری به‌ آنجا نیامد که به درد آنها برسند، مرحوم جوادی‌فر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بی‌توجهی مسئولین کهریزک بود.

 

اظهارات متهم ستوان سوم سید کاظم گنج‌بخش به شرح صفحه ۸۲۱ ج ۵:

در آن لحظه چون متهمین با جرم سنگین داخل خودرو بودند و در آن محل نگه داشتند چندین مرتبه با گوشی ایرانسل خودم قصد تماس با اورژانس داشتم ولی موفق نشدم و چون بقیه متهمین به علت گرما و عطش بسیار سر و صدا می‌کردند جهت جلوگیری از هر گونه اتفاق احتمالی سریعا با رئیس زندان تماس تلفنی و مرحوم جوادی‌فر را به بهداری زندان که در آن لحظه به نظر من هنوز زنده بود و توسط یکی دو نفر تنفس مصنوعی داده شده با خودرو به بهداری زندان برگشت داده شد چون در آن لحظه با توجه به آشنایی منطقه بهداری نزدیک سراغ نداشتیم و متهمین باید تا قبل از وقت اداری به زندان اوین تحویل می‌شدند.

 

اظهارات متهم گ اکبر رهسپار به شرح صفحه ۸۲۵ ج ۵:

در خصوص نحوه اعزام متهم جوادی‌فر چون در داخل اتوبوس بدرقه ما بود من و سه نفر پرسنل وظیفه هیچگونه اطلاعی از سالم بودن متهمین را نداشتیم و موقعی که اینجانب سوار اتوبوس شدم که سه نفر وظیفه در داخل اتوبوس بودند و همراه با راننده که بعد اینجانب سوار اتوبوس شدم و كلا ده دقیقه از زندان خارج نشده بودیم كه یك دفعه بر سر جاده كهریزك یكی از متهمین بی حركت بودند كه به نفر بغل دستی وی گفتم چرا اینطور ایستاده است بر روی صندلی كه سریعا اتوبوس را به بغل جاده متوقف نمودیم و سریعا طی هماهنگی مراتب را به سر اكیپ سروان گنج بخش خبر دادیم كه هر چه تنفس مصنوعی به متهم دادیم و سریعا ستوان گنج بخش مراتب به ریاست زندان گفتند و وی اعلام نمود متهم را به زندان بیاورید.

 

اظهارات مرتضی بنایی به شرح صفحه ۸۲۶ ج ۵:

من فقط شاهد این بودم كه گروهبان رهسپار با بی اعتنایی فراوان به اخطارهای بچه ها كه آقای امیر جوادی فر كه حالت نابسامانی داشت كه بنده به ایشان تذكر دادم كه حالش بد می باشد و شما باید به حال جوادی فر رسیدگی كنید و سربازی با ایشان بود گفت به ... كه بمیره، من علت مرگ جوادی فر را بی اعتنایی این شخص یعنی رهسپار می دانم و از ایشان شاكی هستم.

 

اظهارات مهدی گنجی به شرح صفحه ۸۲۷ج ۵

من در همان اتوبوس جوادی فر بودم اما در انتهای اتوبوس وقتی امیر بی حال شد تمامی كسانی كه در اتوبوس بودند به رهسپار گفتند كه حداقل پنجره ها را باز كنیم یا آب به امیر بدهید اما ایشان به هیچ وجه قبول نكردند و یك حرف بد هم زدند.

 

اظهارات مهدی بهمن‌زاده به شرح صفحات ۸۴۹ و ۸۲۵ ج:

نحوه برخورد مامورین با همه ما به یک صورت و بسیار بد بود و وقتی که به اطلاع مسئولین کهریزک رساندیم که حال مرحومین از نظر جسمی بد می‌باشد با بی‌تفاوتی آنها روبه‌رو شدیم. امیر جوادی‌فر آن‌طور که خودش گفت حین دستگیری بر اثر ضرب و شتم دچار شکستگی دنده و آسیب‌دیدگی فک و پارگی قرنیه چشم شده بود که البته واضح بود که بر اثر سهل‌انگاری مسئولین حالش وخیم و سرانجام فوت کرد و آقای رهسپار هم که در اتوبوس حین برگشت مسئول ما بود و یکی از عوامل اصلی مرگ جوادی‌فر به طوری که وقتی حال وی خراب شد بچه‌ها التماس کردند و از او خواستند یک مقدار پنجره را باز کند تا هوای داغ اتوبوس عوض شود اما با مخالفت شدید رهسپار مواجه شدند. بعد از مدتی دوباره از او خواستیم که پنجره را باز کن، اتوبوس رانگه دار یک ذره آب بده حال جوادی‌فر خوب نیست اما باز هم مخالفت کرد تا سرانجام که اتوبوس را نگه داشت و امیر را به آمبولانس منتقل کردند دیر شده بود. حین ورود به اتوبوس هم این آقا دست بچه‌ها را با دستبند پلاستیکی محکم بست که در همان دقایق اولیه دست بچه‌ها باد کرد. برخورد رهسپار و سرباز همراهش مهدی محسنی بسیار بد و بی‌رحمانه بود. حتی در جواب درخواست بچه‌ها در مورد وضع جوادی‌فر گفت که می‌خواهند او را اعدام کنند پس بزارین همین‌ جا بمیره!

 

 اظهارات سامان گنجی به شرح صفحات ۸۵۴ الی ۸۵۵ ج ۵:

نحوه برخورد با مرحومین خیلی وحشیانه بود به صورتی که جوادی‌فر در موقع بازداشت از ناحیه فک و صورت آسیب دیده بود و در کهریزک نیز پس از شکنجه و ضرب و شتم مامورین از ناحیه چشم آسیب دید و فوت کرد.

 

اظهارات علیرضا اصفهانی به شرح صفحه ۸۶۸ ج ۵:

در روز آخر آقای جوادی فر در سایه افتاده بود که آقای کمیجانی با لگد به ایشان می‌زدند گفتند برو توی صف بایست و علت فوت جوادی‌فر کتک زیاد و کمی هوا بود و خود من هم ۴ الی ۵ بار در کهریزک غش کردم.

 

اظهارات نادر نجفی به شرح صفحه ۱۱۳۹ الی ۱۱۴۱ ج ۶:

در مجموع همه بازداشتی‌ها را مورد شکنجه قرار می‌دادند بنده روز آخر آقای جوادی‌فر که در کنار من درخواست آب داشتند سرهنگ کمیجانی اعتنایی نکرد و ایشان در اتوبوس فوت کرد و مثل بنده و ایشان و بقیه مرحومین را در زندان توسط محمدیان و خمیس‌آبادی مورد ضرب و شتم و کلاغ پر قرار گرفتیم و به علت این که تعدادی توان کتک نداشتند بی‌هوش شدند و کامرانی و جوادی‌فر را نیز در آنجا شکنجه دادند و افسران باعث این حوادث و کشته شدن افراد شدند.

 

اظهارات پیمان شهنایی به شرح صفحات ۱۱۵۴ الی ۱۱۵۵ ج ۶:

رفتارشان بسیار شنیع و غیرانسانی بود به نحوی که من نظیر آن را از هیچ جلادی ندیده‌ام و مرحوم جوادی‌فر در اثر لوله آب که می‌زدند دنده‌هایش شکسته بود مجبور به کلاغ‌پر رفتن می‌کردند و او را در اتوبوس که به اوین می‌آمد حالش رو به وخامت رفت و بچه‌ها به راننده گفته بودند که ترتیب اثر نداده بود و وی فوت کرد.

 

اظهارات داود منصوری به شرح صفحه ۱۱۸۷:

مرحوم جوادی‌فر در انتقال ما به اوین در میان راه با توجه به خواسته پی‌درپی بچه‌ها مبنی بر رسیدگی به وضعیت ایشان و با بی‌توجهی مامورین ایشان به رحمت خدا رفت و لازم به ذکر است که در حیاط بازداشتگاه زمانی که بچه‌ها در حیاط برای رفتن به اوین آماده می‌شدند سرهنگ کمیجانی چند ضربه به مرحوم جوادی‌فر با اینکه می‌دانست ایشان زخمی است وارد کرد.

 

اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحه ۱۲۲۰ ج۶:

از روز اول تمام بچه‌ها را مورد ضرب و شتم قرار دادند که مرحوم روح‌الامینی را کلاغ‌پر و پامرغی و جوادی‌فر به همراه او با کتک روبه‌رو می‌شدند و آقایان محمدیان و محمد طیفیل و خمیس‌آبادی بچه‌ها را از قبیل جوادی‌فر و روح‌الامینی را تنبیه بدنی با لوله می‌کردند و به تمام بدن آنها می زدند و بیشتر آنها در حیاط زندان بود و حتی روز آخر خمیس‌آبادی به کمر روح‌الامینی ضربه زد به شدت عفونت کرد و در روز آخر کمیجانی با لگد به پهلوی جوادی‌فر که از حال رفته بود می‌زد می‌گفت بلند شو فیلم بازی نکن.

 

اظهارات وحید وکیلی به شرح صفحه ۱۳۲۷ ج ۷:

با آن‌ها برخورد بسیار بدی داشتند حتی وقتی امیر جوادی‌فر روی زمین بی‌حال افتاده بود سرهنگ کمیجانی لگد به او زد و او را پرت کرد و گفت مردی که مردی و کامرانی و روح‌الامینی نیز در شرایط بسیار بدی قرار داشتند و اصلا آن‌ها را به پزشک نمی‌بردند.

 

اظهارات حسین نصر اصفهانی به شرح صفحه ۱۰۳۹، ۱۰۴۰ ج ۱۰:

در مورد این سه نفر می‌توانم به صراحت بگویم همان‌قدر که ما تنبیه شدیم آن‌ها هم تنبیه شدند. در کهریزک به دلیل وضعیت کاملا بد کهریزک و نرسیدن دارو و پزشک در راه انتقال به اوین فوت کرد.

آقایان نادر خبره، طاها زینالی، حامد زندی‌فر، سید اشکان خراسانی، حسین باغبان به شرح صفحات ۸۸۹ الی ۸۹۲ پرونده در مواجهه حضوری با متهم استوار محمدیان گواهی نموده‌اند که مرحوم جوادی‌فر توسط استوار محمدیان با لوله آب کتک خورده است.

همچنین آقایان طاها زینالی، حامد زندی‌فر، فربد ابراهیم‌زاده، رضا ابراهیم‌زاده،‌احمد زمان‌پور، حسین باغبان به شرح صفحات ۸۹۳ الی ۸۹۷ پرونده گواهی نموده‌اند که استوار خمیس آبادی در روز دوم همه بازداشتی‌ها را شکنجه و مرحوم جوادی‌فر را نیز کتک زده است.

آقایان طاها زینالی، نادر خبره، سید اشکان خراسانی، حسین باغبان، مسعود علیزاده، حامد زندی‌فر، فربد ابراهیم‌زاده و محمد محمدپور به شرح صفحات ۸۹۷ الی ۹۰۰ پرونده در مواجهه حضوری با سرهنگ کمیجانی اظهار نموده‌اند که در روز آخر یعنی مورخ ٢٣/۴/٨٨ در کهریزک جوادی‌فر به دلیل بد حال بودن در سایه نشسته بود که سرهنگ کمیجانی یک لگد به او زده است.

 

ج-٢ مرحوم محسن روح‌الامینی فرزند عبدالحسین، زایچه ۱۳۶۳/ ۳۵۱۰ تهران، مدرک تحصیلی: دیپلم.

 

نوع اتهام: تبانی و اجتماعی با هدف اقدام علیه امنیت داخلی، تخریب اموال عمومی و دولتی، اخلال در نظم عمومی، فعالیت تبلیغی علیه نظام.

تاریخ بازداشت: ۱٩/۴/٨٨ زندان کهریزک، شماره پرونده: ۵٧٠/٨۵/٨٨، تاریخ فوت: ٢۴/۴/٨٨ و تاریخ تحویل به پزشکی قانونی: ساعت ٣۵/۱۱ مورخ ٢۴/۴/٨٨ تحویل دهنده: سربازه ساسان نجفی و  تحویل گیرنده: محمدپور.

 

صورتجلسه مامورین زندان در مورخ ٢٣/۴/٨٨ هنگام انتقال متهم به زندان اوین:

در رابطه با اعزام ۱۴۵ نفر متهم به زندان اوین و به علت دوری راه چند نفر از متهمین دچار گرمازدگی شده و بیهوش شدند که سریعا با هماهنگی اورژانس تهران، اکیپی از عوامل آن‌ها بر بالین متهم حاضر و اقدامات اولیه انجام و خوشبختانه جز یک نفر از آن‌ها به نام روح‌الامینی بقیه به حالت عادی برگشتند و متهم مذکور به همراه دو نفر از مامورین و ساسان نجفی و سیدجابر خلیلی به بیمارستان شهدای تجریش اعزام شد.

 

امضا کننده صورت‌جلسه: ستوان تقی‌زاده، س ۱ گنج بخش، گ ۱ روح‌الله هاشمی، علی پوش‌نگاه در تاریخ ٢٣/ ۴/٨٨.

 

اظهارات سرباز سیدجابر خلیلی به شرح صفحه ۵۱ ج یک:

من از جوادی‌فر چیزی نمی‌دانم ولی یک نفر دیگر که به زندان اوین برده بودم به نام روح‌الامینی در بیمارستان شهدای تجریش فوت کرد و من و سرباز ساسان نجفی به دستور ستوان گنج بخش او را به بیمارستان بردیم و چون بیماری او ناشناخته اعلام شده بود مسئولین زندان اوین او را پذیرش نمی‌کردند و از طریق اورژانس ۱۱۵ وی را به بیمارستان بردیم و در ساعت ۶ بامداد فوت نمودند و در زمانیکه به اوین رسیدیم روح‌الامینی به زمین افتاده بود و او را پذیرش نمی‌کردند.

 

اظهارات سرباز ساسان نجفی به شرح صفحه ۵۶ جلد یک:

ما زمانی که به زندان اوین رفتیم و تمامی متهمین از اتوبوس پیاده شدند و یکی از متهمین به نام روح‌الامینی بر روی زمین افتاد و مسئولین زندان اوین گفتند که ما متهم را پذیرش نمی‌کنیم و زنگ زدند به اورژانس و آمد و به دستور ستوان گنج‌بخش من و سرباز خلیلی او را به بیمارستان شهدای تجریش بردیم و بعد از ۲۴ ساعت، ساعت ۶ صبح فوت کردند.

 

اظهارات فرامرزی مفاخری ۵۵ ساله بازنشسته نهاجا، به شرح صفحه ۹۰ ج یک:

در ساعت ٣٠/۱٩ مورخ ۱٨/۴/٨٨ در فاصله ٣٠ متری از محل کارم در نزدیکی پمپ بنزین امیرآباد شمالی توسط دو نفر لباس شخصی دستگیر شدم و شب را در مقر پلیس امنیت گذراندم و فردای آن روز به کهریزک بردند. در داخل کهریزک ما را لخت عریان کردند و لباس‌ها را وارونه به تن کردیم و در بدو مامورین ما را با لوله آب کتک زدند و یک بار هم ماموری بور بود با محمد طیفیل که یکی از وکیل بندها بود. دست و پای دو نفر را بستند و از میله آویزان کردند. در حین انتقال به زندان اوین روح‌الامینی دارای محاسن و موهای بلند و بلوز مشکی بود و در صندلی بغل دستی من نشسته بود حال مناسبی نداشت. بدنش به طرز وحشتناکی جوش‌های چرکی زده بود. حالت غش داشت. مرتب از دهانش کف بیرون می‌آمد و دهانش قفل می‌شد. تنفس مصنوعی و کمک‌های بچه‌ها به او حیات می‌داد. یک کیف چرمی کوچک داشت که مقدار جزئی پول و مدارک شناسایی‌اش داخل آن بود. بعد از این که در مقابل اوین توسط آمبولانس به بیمارستان منتقل شد مدارک وی را به مسئول اندرزگاه شماره ۲ اوین روبه‌روی درب ورودی دادیم. در کهریزک واقعا وضع بهداشت اسفناک بود. شب‌ها آب قطع بود و در فضای کم و جمعیت زیاد جای خوابیدن نداشت. غذا هم روزی دو وعده یک تکه نان و نصف سیب‌زمینی بود. انواع و اقسام متهمین با جرائم سنگین در میان ما بودند.

 

اظهارات روح‌الله شکری به شرح صفحه ۹۴ ج یکم:

مرحوم روح‌الامینی از همان ابتدا پشت‌اش جوش‌های زیادی داشت که به مرور حالش بدتر شد. و وضعیت بهداشت بسیار بد بود و امکان نماز خواندن و خوابیدن مهیا نبود.

 

اظهارات محسن دهقانی به شرح صفحه ٩۵ ج یکم:

نفر دوم (روح‌الامینی) که در اوین فوت کرد بدنش کاملا جوش زده و عفونت کرده بود به نحوی که شدیدا بی‌حال می‌شد و بچه‌ها به او آب می‌دادند حتی قادر به بلند شدن نبود.

 

اظهارات سرباز سید جابر خلیلی به شرح صفحه ۱۱۳ ج یکم:

روز واقعه به داخل زندان اوین رفتیم متهم روح‌الامینی بر روی زمین به حالت درازکش افتاده بود. دیدم بعد از تحویل نگرفتن متهم که به حالت تشنج که از داخل دهان وی کف بیرون زده و چشم‌هایش بسته بود به اورژانس زنگ زدند که بعد از کمک‌های اولیه وی را داخل آمبولانس گذاشتند و به دستور فرمانده قرارگاه وی را به بیمارستان شهدای تجریش انتقال دادند.

پس از گذراندن چند آزمایش اولیه ناگهان از بازرسی فاتب تعدادی مامور به همراه دو نفر کادر که یکی از آن‌ها لباس فرم و دیگری با لباس شخصی و به همراه دو نفر سرباز پلیس امنیت به ما سر زده و بعد از چند ساعت، ساعت ۶ صبح وی درگذشت و پس از تحویل گرفتن از بیمارستان او را به پزشکی قانونی کهریزک تحویل دادیم.

 

اظهارات حسین باغبان به شرح صفحه ۱۵۵ ج یکم:

من شاهد مرگ روح‌الامینی نبودم در مورد روح‌الامینی می دیدم هنگامی‌ که برای برخاستن دست کسی را می‌گیرد چرک پشت‌اش به زمین چسبیده و کش می‌آمد به همین خاطر او کمتر دراز می کشید و یک بار دیدم محسن را به خاطر و به عنوان مخل بودن مورد شکنجه قرار دادند.

 

اظهارات نیما وزیری به شرح صفحه ۲۱۲ ج ۲:

مرحوم روح‌الامینی در کهریزک ایستاده می‌خوابید و پشت‌اش جوش داشت و کل بدن اش چرک کرده بود.

 

اظهارات فرید ابراهیم‌زاده به شرح صفحات ۲۱۷  تا ۲۱۸ ج ۲:

روح‌الامینی به علت چرکی که در بدنش وجود داشت و نبود امکانات بهداشتی و همچنین چند ضربه کمربند که از آقای خمیس‌آبادی در روز آخر خورد بدنش کمی خونریزی کرد.

 

اظهارات سامان محامی به شرح صفحات ۲۲۲ و ۲۲۴ ج ۲:

وقتی ما را به کهریزک بردند در یک سالن ۶۰ متری انتقال دادند که نزدیک به ۱۶۰ نفر بودیم و جای نشستن نبود و خیلی گرم بود و مرا به همراه دو نفر آویزان کردند و شکنجه کردند و یک روز در آفتاب ما را کلاغ پر و چهار دست و پا بردند و با لوله پلاستیکی کتک زدند و این کار را خمیس‌آبادی کرد، روزی یک وعده نان با کمی سیب‌زمینی می دادند، جوادی فر در اتوبوس که به اوین می رفتیم ایست قلبی کرد و ما وقتی گفتیم بی تفاوت بودند و دیر عمل کردند، و مرحوم جوادی‌فر در اتوبوس ما بود که ایست قلبی کرد و به علت ضعف و شکنجه‌ها فوت کرد و روح‌الامینی پشت بدن‌اش جوش زد و چرک کرد که بعدا گفتند فوت کرده است.

 

اظهارات رضا ابراهیم‌زاده به شرح صفحات ۲۳۹ تا ۲۴۰ ج ۲:

مرحوم روح‌الامینی بر اثر ضرب و شتم بیش از حد و بسیار زیاد و عفونت بدن جان باخت که به طور کلی علت مرگ ایشان بی‌توجهی و رسیدگی نکردن مسئولین و مامورین بوده است.

 

اظهارات مهدی ملکی به شرح صفحات ۲۴۹ و ۲۵۰ ج ۲:

آثار ضرب و شتم در بدن روح‌الامینی بود ولی اندازه جوادی فر نبود و رفتارهای مامورین با این دو نفر مانند باقی زندانیان فوق العاده بد بود. به طوریکه التماس می‌کردیم که این دو نفر و چند تن دیگر که حالشان بد است حداقل آن‌ها را در راهروی بند قرنطینه در هوای آزاد نگهداری کنند تا بتوانند نفس بکشند با بی‌تفاوتی آن‌ها نسبت به حال افراد زندانی مواجه می‌شدیم.

 

اظهارات داود منصوری به شرح صفحات ۲۷۷ الی ۲۷۸ ج ۲:

بنده خود شاهد مرگ روح‌الامینی بودم چنان مرگ غم‌انگیزی بود ایشان از آلودگی که در محیط کهریزک بود چنان عفونتی کرده بود بنده ایشان که دچار تشنج شده بود که تا زندان اوین به کمک بچه‌ها چند بار فک قفل شده ایشان را باز کردند و تنفس ایشان را برگردانند و کم لطفی مسئولین که در جلوی درب اوین  و بی مسئولیتی کادری که ما را به اوین منتقل می‌کردند که با بی‌رحمی تمام حتی به محسن می‌گفتند که فیلم بازی نکن پاشو کثافت و فحش رکیک می‌دادند به ایشان، آرام از دنیا رفت.

 

اظهارات عبدالرضا کرمی نوری به شرح صفحه ۳۲۳ ج ۲:

مرحوم روح‌الامینی به علت فضای آلوده زندان پوست‌اش چرک کرده بود همه جوش‌هایش بیرون ریخته شده بود و خون می‌آمد. برای ایشان هم توجه و رسیدگی برای بردن به دکتر انجام نشد آب آلوده آنجا هم وضع ایشان را بدتر کرده بود تا آنجایی که یادم است بسیار دلسوز بود جای خواب خود را به بچه‌ها می‌داد و با اینکه خودش حال مناسبی نداشت به باد زدن بچه‌ها پرداخت.

 

اظهارات محمد فرخی یگانه به شرح صفحه ۴۹۹ ج ۳:

در مورد آقایان روح‌الامینی و جوادی‌فر می‌دانم که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.

 

اظهارات حامد زندیفر به شرح صفحات ۵۰۵ الی ۵۰۸ ج ۳:

پوست پشت بدن روح‌الامینی چرک کرده بود و چند بار هم در قرنطینه حالت تشنج به او دست داد که روزی می‌خواستند ما را به اوین ببرند توی ون ما بود که حالت تشنج به او دست داد و ما آمدیم که فکش قفل شده بود باز کنیم ناخن علی داورزنی گیر کرد و شکست پس از کلی التماس به راننده و سربازان گفتند که پرسیدن دم درب اوین آنجا دکتر هست. محسن واقعا حالش خراب بود ما ۱۵ دقیقه جلوی درب اوین توی ماشین بودیم که از دکتر خبری نبود. مامورین همانگونه که بقیه را مورد ضرب و شتم قرار می‌دادند با مرحومین نیز همین‌گونه رفتار می‌کردند.

 

اظهارات اکبر طاهری به شرح ۵۴۸ ج ۳:

زمانی‌که در کهریزک بودیم حال روح‌الامینی خراب بود و همان‌طور که قبلا گفته‌ام این سه نفر به صورت فجیع مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند شاید اگر مدت بازداشت ما بیشتر می‌شد تعداد نفراتی که فوت می‌کرد بیشتر هم می‌شد.

 

اظهارات حامد ملک‌زاده به شرح صفحه ۵۶۰ ج ۳:

من با روح‌الامینی در یک قرنطینه بودم اگر از همان روزهای اول پزشک بررسی می‌کرد هیچ‌گونه مسئله‌ای پیش نمی‌آمد و روز به روز عفونت بیشتر نمی‌شد به علت عدم اعزام نامبرده به پزشک فوت کرد.

 

اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحات ۵۷۱ الی ۵۷۵ ج ۳:

در آنجا شخصی به نام روح‌الامینی زیر شکنجه جان خود را از دست داد و علت فوت آن‌ها عدم رسیدگی به بیماری و جراحت عفونی و چشم آن‌ها بود که رسیدگی نشد.

 

اظهارات مسعود علیزاده به شرح صفحات ۵۷۸ و ۵۸۰ ج ۳:

روح‌الامینی پشت‌اش جوش زده بود که بر اثر زیاد ماندن در کهریزک جوش های بدن او چرک کرد و از جوش‌هایش چرک بیرون می‌زد و هیچ کس او را پیش دکتر نبرد و در جلوی اوین فوت کرد و علت فوت آن‌ها عدم رسیدگی به عفونت و زخم‌های چشم بود که رسیدگی نشد.

 

اظهارات مسلم عیدی به شرح صفحه ۵۸۴ ج ۳:

زمانیکه از کهریزک بیرون آمدیم روح‌الامینی تشنج گرفته بود که وقتی به زندان اوین منتقل شد بچه‌ها گفتند فوت کرد.

 

اظهارات سید اشکان خراسانی به شرح صفحه ۶۷۳ ج ۴:

روح‌الامینی مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفته بود مثل همه ما عفونت کرد و عفونت داخلی پیدا کرده بود و از چگونگی مرگ کامرانی خبر ندارم.

 

اظهارات میثم کارگر به شرح صفحه ۶۴۳ ج ۴:

آن‌ها هم مثل ما کتک می‌خوردند و آنها در آنجا که بودند نیاز به پزشک داشتند. ما به مسئولین زندان می‌گفتیم اعتنایی نکردند.

 

اظهارات محمد صادقلو به شرح صفحه ۷۱۶ ج ۴:

مرحومین کامرانی و روح‌الامینی تحت فشارهای عصبی شدید و شکنجه‌هایی که به صورت عمومی به همه داده می‌شد و این که توان زیادی بر اثر برخورد شدید و وحشیانه آن‌ها نداشتند آسیب دیدند و منجر به مرگ آن‌ها شد.

 

اظهارات هومن رجبی به شرح صفحه ۷۲۶ ج ۴:

نحوه برخورد مسئولین خیلی بد و وحشیانه بود فرقی بین ما و بچه‌هایی که در حال مرگ بودند نبود به نظر من علت فوت این سه نفر بی‌توجهی و شکنجه‌های فراوان بود.

 

اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحه ۷۳۰ ج ۴:

روح‌الامینی در روز دوم در حین پامرغی و در حین کوتاه کردن مو دچار ضربه با لوله به سر و گردن و کمر شده بود و در شبی دیگر به همراه سه تن دیگر به بیرون خوانده شده بود.

 

اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ۷۳۵ ج ۴:

برخورد مسئولین با این سه نفر با این که حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود یعنی تنبیهات، کتک‌ها و ضرب و شتم‌ها در مورد این دوستان هم وجود داشت و در مورد روح‌الامینی و کامرانی شدید بودند. جراحات و وضعیت بد آن‌ها باعث عفونت شدید شد که منجر به فوت آن‌ها شد. همچنین ستوان گنج‌بخش در زندان اوین در حضور معاونت زندان اوین در حالی که محسن روح‌الامینی بیهوش روی زمین افتاده بود با پوتین چند بار محکم به او لگد زد و گفت بلند شو فیلم بازی نکن.

 

اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ۷۵۱ ج ۴:

با این سه نفر مثل همه برخورد می‌کردند و همه را کلاغ پر می‌بردند و به آن‌ها نیز با این که حال خوبی نداشتند همانقدر غذا و هواخوری می‌دادند.

 

اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ۷۵۴ ج ۴:

به هیچ عنوان به حرف آن‌ها گوش ندادند و هیچ دکتری به آنجا نیامد که به درد آنها برسند مرحوم امیر جوادی‌فر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بی‌توجهی مسئولین کهریزک بود کامرانی و روح الامینی به علت بهداشت نا مناسب  آنجا و عفونتی که کرده بودند فوت کردند.

 

اظهارات امیر میر امینی به شرح صفحه ٧٧۶ ج ۴:

روح الامینی حال وخیمی داشت و مسئولین کهریزک  بی اعتنایی کردند و رسیدگی نمی کردند که روح الامینی وقتی که ما را به اوین انتقال دادند داخل اوین فوت کرد.

 

اظهارات حمید حجازها  به شرح صفحه ٧٨۱ ج ۴:

آقای روح الامینی مثل همه ی بچه ها بودند ولی نسبت به دو نفر (کامرانی و جوادی فر ) بیشتر در کهریزک کتک خوردند.

 

اظهارات محمد محمدی به شرح صفحه ٨۱۵ ج ۵:

من با روح الامینی در تهران دستگیر شدیم ولی درحال دستگیری هیچ ضرب و شتمی انجام نشد و فقط بعلت غیربهداشتی بودن و نبودن پزشک بود که تمام بدن او عفونت کرد و ضرب و شتم در کهریزک برای همه افراد بود و هیچ عذری موجود نبود حتی افرادی بودند که پلاتین در اعضای بدن خود داشتند ولی برای آنها هیچ فرقی نمی کرد.

 

اظهارات حامد زندی فر به شرح صفحات ٨۱۶ الی ٨۱٧ ج ۵:

در زندان کهریزک چون شرایط برای همه سخت بود و همه فقط تلاش می کردند که زنده بمانند و آنها هم مثل بقیه ما کتک خوردند ولی من دقیق یادم نیست چه کسی آنها را می زد، ولی افرادی که معمولا می زدند خمیس آبادی و محمدیان و گنج بخش به همراه محمد طیفیل بودند و این سه نفر هم در سطح ما کتک خوردند حالا کمی بیشتر یا کمتر.

 

اظهارات فربد ابراهیم زاده به شرح صفحه ی ٨۱٨ ج ۵ :

در خصوص کهریزک هم چون تعداد نفرات زیاد بودند بنده متوجه ضرب و شتم شخص ایشان نشدم  ولی در روز آخر خودم ایشان را دیدم که از دست خمیس آبادی چند ضربه کمربند دریافت کرد که منجر به خونریزی سطحی در پشت ایشان شد زیرا در آن چند روز پشت ایشان عفونت کرده بود و بسیار حساس شده بود.

 

اظهارات متهم گنج بخش به شرح صفحه ی ٨٢۱ ج ۵ :

 فوت مرحوم روح الامینی نیز بعد از رسیدن به اوین به علت مسافت زیاد و شدت گرما چند نفر جدا از بقیه نشستند که علی رغم تاکید این جانب به مسئول پذیرش بهداری اوین  به بالین آنها نیامد در نتیجه با اورژانس ۱۱۵ تماس گرفتند و به بالین ایشان آمد بعد از بررسی اولیه سرنگ به وی تزریق کردند و اظهار داشتند که باید به بیمارستان منتقل شود .

دو نفر سرباز وظیفه مامور مراقب با اورژانس به بیمارستان منتقل شد زمانی که روح الامینی زمین افتاده بود من با لگد نزدم با مسول پذیرش اوین صحبت کردم که سریعا عوامل بهداری به بالین وی بیاید ولی اظهار داشتند به گفته ی عوامل بهداری افرادی که روی زمین هستند را پذیرش نکنند و بعد از آمدن عوامل اورژانس به زندان نیز به وی سرنگ تزریق و اظهار داشتند که ایشان مواد مخدر مصرف کرده ولی بنده اظهار کردم مواد در اختیار آنها نبوده و لحظه ای که روی زمین بود به گمانم بر اثر تشنگی افتاده بود که توسط یکی از سربازها به دهان وی آب ریختیم ولی متاسفانه افاقه نکرد و از دهان وی کف بیرون آمده بود و با اورژانس به بیمارستان منتفل شد.

 

اظهارات مهدی بهمن زاده به شرح صفحه ی ٨۴٩ ج ۵ :

محسن روح الامینی از بدو ورود بدنش جوش زده بود و اوضاع خوبی نداشت تا اینکه طی حضور در کهریزک دچار عفونت شدید به طوری که جوش های بدنش بزرگ شده و شروع به ترکیدن کرد.

 

اظهارات سامان گنجی به شرح صفحات ٨غ۵۴ ج ۵:

نحوه ی برخورد با مرحومین وحشیانه بود به صورتیکه روح الامینی دچار گیجی و منگی شده بود به علت برخورد زیاد باتوم با سرش و بدنش نیز از شکنجه عفونت کرده بود و گ ۱ رهسپار دستبند ها را محکم بستند و با فریاد و داد و بی داد فضایی از دعب و وحشت ایجاد می کردند و وقتی در اتوبوس خواستیم آب به روح الامینی بدهیم به ما ندادند و آب را خودشان می خوردند و به ما نمی دادند.

 

اظهارات احمد زمان پور به شرح صفحه ی ٨۴۴ ج ۵:

بر خورد با آنها (مرحومین) مثل همه ی ما بود لیکن حال آنها وخیم تر بود و وقتی که می گفتیم حالشان بد است می گفتند به درک بگذارید همه شان بمیرند و به خاطر شکنجه خصوصا محمد کرمی که بیشتر از همه آنها را کتک میزد و ملاحظه نمی کرد فوت شدند و دو نفر از آنها که در اتوبوس به سمت اوین میرفت حالشان بد بود که به مسئولین اتوبوس گفتیم که اینها دارند میمیرند  ولیکن اهمیتی ندادند و فوت شدند و فکر کنم روح الامینی در زندان فوت شد.

 

اظهارات علیرضا اصفهانی به شرح صفحه ی ٨۶۵ ج ۵:

محسن روح الامینی به شدت پشتش چرک کرده بود و دکتر ایشان را دید ولی هیچ تجویزی برای او نکرد و با آقای روح الامینی هم مثل همه بر خورد کردند.

 

اظهارات صادق صولتی به شرح صفحات ۱٢٨ و ۱٢٩ ج ۶:

روح الامینی نیز در بازداشت گاه ما بود .او به یکی از بیماری های عفونی پوستی نادر مبتلا بود و در آن چهار روز که در کهریزک بودیم اصلا نخوابید و همش سر پا بود و احتمال این وجود دارد که به علت شرایط بد و عفونت پشتش باعث ورود عفونت به خونش و سکته کرده باشد. مثلا به بازداشتی و اصلا شرایط خاص جسمانی آنها توجه نداشتند و همان طور که در بالا نوشتم آنها را مورد شکنجه قرار می دادند و باعث فوت شد.

 

اظهارات نادر نجفی به شرح صفحه ی ۱۱٣٩ الی ۱۱۴۱ ج ۶:

در مجموع همه ی بازداشتی ها را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و بنده روز آخر آقای جوادی فر که در کنار من درخواست آب داشتند را دیدم که سرهنگ کمیجانی اعتنایی نکرد و ایشان در اتوبوس فوت کرد و مثل بنده ایشان و بقیه ی مرحومین در زندان توسط محمدیان و خمیس آبادی مورد ضرب و شتم و کلاغ پر قرار گرفتیم و به علت اینکه تعدادی توان کتک نداشتند بیهوش شدند.

در مجموع با تمام افراد بازداشتی در کهریزک هم برخورد بدی داشتند و کسانی که جرات صحبت کردن داشتند مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند.ولی میگفتند اینجا آخر دنیاست و صدایتان به هیچ کجا نمیرسد و آقای روح الامینی تقاضای عینک کردند و گفتند جایی را نمیبینم و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.بنده چون خودم عینکی هستم به طور واضح نمیدیدم که به کدام قسمت ایشان ضربه میزدند و صدای جیغ زدنها از سلول بیرون میامد.

 

اظهارات پیمان شهنایی به شرح صفحات۱۱۵۴ الی  ۱۱۵۵ ج ۶:

رفتارشان بسیار شنیع و غیر انسانی بود و به نحوی بودکه کسی تظیر آنرا از هیچ جلادی ندیده است.

مرحوم روح الامینی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده و با لوله ی آب به پشت سرش زدند که بر اثر این ضربه ها منجر به فوت آن مرحوم شد.

 

اظهارات داود منصوری به شرح صفحات ۱۱٨۶ الی ۱۱٨٨ ج ۶:

من در قفس بودم با آین اقایان (مرحومین) برخورد نداشتم تا زمانیکه به زندان اوین منتقل شدیم که در آن زمان محسن روح الامینی در ماشین ما بود که در آن لحظه حال محسن عزیز بد بود که ما هر چقدر درخواست کمک کردیم از مامورین بدرقه ولی اصلا توجه نمی کردند و با ضربات لوله ما را ساکت می کردند.بنده وضعییت محسن را چنین توصیف  کردم که بر سر و بدن ایشان ضربه هایی وارد شده بود که باعث ترکیدگی جوشهای بدن ایشان شده بود که چون محیط آنجا چنان آلوده بود که وی عفونت شدید کرده بود و در بین راه فک ایشان قفل شد و توسط شهرام کردستان چی که یکی از بچه های ما بود و دیگر بچه ها فک ایشان باز شد و کمی آرام شد ولی در نزدیکی زندان اوین دوباره دچار تشنج شد و کف از دهان محسن بیرون می آمد ما از کاروان جدا شده بودیم و بیست دقیقه زودتر به اوین رسیده بودیم هرچقدر التماس مأمورین و سربازها را کردیم محسن را انتقال ندادند و حتی در محیط زندان اوین یکی از استوارها به اسم رهسپار با لگدهایی پی در پی  او را دچار ضرب و شتم قرارداد و به او می گفت بلند شو فیلم بازی نکن و محسن روحش آرام آرام از زمین بلند شد.

 

اظهارات محمد محمدپور به شرح صفحه ۱٢٢٠ ج ۶

از روز اول تمام بچه ها مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند که مرحوم روح الامینی را کلاغ پر و پامرغی و جوادی فر به همراه او کتک می خوردند تمام آقایان از قبیل محمدیان خمیس آبادی محمد طیفیل کمیجانی تمام بچه ها را از قبیل جوادی فر و روح الامینی را تنبیه بدنی با لوله به تمام بدن می کردند و بیشتر تنبیهات در حیاط بازداشتگاه بود و در روز آخر آقای خمیس آبادی با لوله به کمر روح الامینی ضربه زده حتی کمر ایشان به شدت عفونت کرده بود.

 

اظهارات وحید وکیلی به شرح صفحه ۱٣۴٧ ج ٧ :

با آنها برخورد بدی داشتند و روح الامینی نیز در شرایط بسیار بدی قرارداشتند و اصلا آنها را به پزشک نمی بردند.

 

اظهارات علی داورزنی به شرح صفحه ۱٣٣۵ ج ٧:

مرحوم روح الامینی پشتش پر از جوش بود که چرک کرده بود و چند بار توی کهریزک به حالت بی هوش افتاد که ما آب به صورتش می زدیم و او را به هوش می آوردیم. در روز آخر من و چند نفر دیگر آخرین نفراتی بودیم که داخل ون سوار کردند و بما گفتند که سرهایتان را بر روی صندلی بگذارید و بیرون را نگاه نکنید. مرحوم روح الامینی روی صندلی ردیف جلو نشسته بود و من از میان صندلی دیدم که دستانش قفل شده و من انگشت را در دهانش کردم که لای دندانهایش گیر کرد و بعد یکی از بچه ها یک بطری آب معدنی را لای دندانهایش کرد تا دهانش را باز نگه دارد بعد وی کف بالا آورد و ما او را خواباندیم کف ماشین ، بدنش داغ بود. نبضش تند و قلبش آرام می زد وقتی رسیدیم جلوی اوین تقریباً نیمه جان بود و بعد او را توی حیاط زیر درخت گذاشتند و دیگر او را ندیدم.

 

اظهارات حسین نصر اصفهانی به شرح صفحات ۱٠٣٨، ۱٠۴٠ و٢۵٣٩ ج ۱٠:

در مورد این سه نفر (مرحومین) می توانم با صراحت بگویم که همانقدر که ما تنبیه شدیم آنها هم تنبیه شدند و محسن روح الامینی و کامرانی در اوین وقتی حالت تشنج پیدا کردند آنها را به بیمارستان بردند و وقتی که حال روح الامینی بد شد در سایه او را خواباندیم که حتی یک ستوانی هم بود که به او لگد میزد تا اینکه با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردند. امیر جوادی فر با اینکه وضعیتش بد بود او را مانند ما تنبیه می کردند و محسن روح الامینی هم همینطور و محمد کامرانی و تمامی بچه ها فرقی نمی کرد به همان شرایط اذیت می کردند و جوشهایی پشت محسن زده شده بود و ان جوشها ترکیده بود و یکی از علل مرگ او می تواند باشد.

ضمناً آقایان طاها زینالی ، حامد زندی فر ، مهدی بهمن زاده، فرید ابراهیم زاده، رضا ابراهیم زاده، حسین باغبان، مسعود علیزاده، محمد محمد پور به شرح صفحات ٨٩٣ الی ٨٩۶ پرونده اظهار نموده اندکه در روز دوم استوار خمیس آبادی مرحوم روح الامینی را با لوله آب کتک زده است.  

 

 ج-٣. مرحوم محمد کامرانی فرزند علی، تحصیلات: دیپلم، زایچه ۱٣٧٠/۱٢٧٠٨۶٨٧۶۴ اصفهان تاریخ بازداشت ۱٩/۴/٨٨ کهریزک.

نوع اتهام: تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی و تخریب اموال عمومی ، فعالیت تبلیغی علیه نظام، شماره پرونده:۵٧٠/٨۵/٨٨ ، تاریخ فوت: ٢۵/۴/٨٨  

  

اظهارات محسن دهقانی به شرح صفحه ٩۵ ج یکم:

نفر سوم (کامرانی) که در اوین دیدم چندین بار بلند شد و به زمین خورد حالش خیلی وخیم بود او را به بیمارستان منتقل کردند و فوت کرد.

 

اظهارات حسین باغبان به شرح صفحه ۱۵۵ ج یکم:

در مورد محمد کامرانی فقط میدانم به علت عفونت داخلی فوت کرده و در اوین بند ۱ اتاق ٣ نمی توانسته روی دو پای خود بایستد.

 

اظهارات محمد حسین رشیدنیا به شرح صفحه ٢٠٩ ج ٢:

مرحومین جوادی فر ، کامرانی و روح الامینی کلیه این بچه ها جزء گروهی بودند که مورد شکنجه قرار گرفتند اگر امکانات رفاهی و پزشکی در زندان (حداقل امکانات) بود هیچ کدام از این بچه ها فوت نمی کردند.

 

اظهارات رضا ذوقی به شرح صفحه ٣٧٨ ج ٢:

یکی از بچه ها به نام محمد کامرانی چندین باردر اوین به زمین افتاد که با کمک بچه های دیگر به آمبولانس انتقال داده شد و پس از چند روز متوجه شدیم فوت کرده است.

 

اظهارات علی اکبر خوش اخلاق به شرح صفحات ٣٨٠- ٣٨٣ ج ٢:

روزی ما را بردند حیاط و از ما خواستند پا مرغی برویم اگر یک لحظه توقف می کردیم با لوله پلاستیکی ما را می زدند. روزی که می خواستند ما را به اوین منتقل کنند یک نفر از دوستانمان داخل اتوبوس جان خود را از دست داده بودند که همان جلوی در اوین او را از ماشین پیاده کردند و کامرانی در داخل اتاق حتی قادر به ایستادن نبود و به زمین می افتاد تا اینکه او را به بیرون بازداشتگاه بردند.

 

اظهارات محمد فرخی یگانه به شرح صفحه ۴٩٩ ج ٣:

کامرانی از لحاظ آزار جسمی کاملاٌ مانند بقیه افراد بازداشتی بود.  

 

اظهارات حامد زندیفر به شرح صفحات ۵٠۵ الی ۵٠٨ ج ٣:

مأموران با مرحوم روح الامینی و جوادی فر و کامرانی همانگونه که بقیه را مورد ضرب و شتم و شکنجه  قرار می دادند با آنها هم همانطور برخورد می کردند. مثلاً مرحوم جوادی فر در کهریزک به دکتر فرستاده شد آن هم به خاطر التماسهای ما که پس از بازگشت گفت دکتر به من فحش داد و گفت برو تو از من سالم تری . در صورتیکه چشم امیر پاره شده بود و چرک کرده بود و واقعاً حالش بد بود و یا محسن روح روح الامینی توی راه حالش بد شد و تشنج کرد یا محمد کامرانی که داخل اوین حالت غش و تشنج به او دست داد و رنگش پریده بود و می گفت پاهایم شل شده که فکر کردم قند خونش پایین آمده که بعد از چند روز فوت کرد. 

 

اظهارات اکبر طاهری به شرح صفحات ۵۴٨ ج ٣:

آقای کامرانی که همان روز به اوین آمدیم در داخل اوین حالشان بد شد و بعد فهمیدیم که فوت کرده است. همانطور که قبل هم توضیح دادم این سه نفر به صورت فجیع مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفتند که اگر مدت بازداشت بیشتر می شد تعداد نفراتی که فوت می کردند بیشتر هم میشد.

 

اظهارات اسحاق رضائی به شرح صفحه ۵۵۵ ج ٣:

کامرانی فر در اوین تشنج کرد و حالش خراب شد و همانجا فوت کرد و بچه ها را شکنجه کردند و طاقت نداشتند زنده بمانند و علت فوت آنها کثیفی زندان و آب و محل بود و دود و گازوئیل می دادند و حالشان خراب شد.

 

اظهارات محمد محمد پور به شرح صفحات ۵٧۱ الی ۵٧۵ ج٣:

شخص دیگری بنام محمد کامرانی به همان ترتیب جان خود را از دست داد بنده فریاد میزدم که این بنده خدا مرده ولی محمد رضا کرمی بنده را بیرون آورد و با پابند مرا آویزان کرد و با باتوم میزد و می گفت بگو غلط کردم و علت فوت آنها عدم رسیدگی به بیماری و جراحت عفونی و چشم آنها بود که به هیچ عنوان رسیدگی نمی شد.

 

اظهارات محمد صادقلو به شرح صفحه ٧۱۶ ج ۴:

مرحومین کامرانی و روح الامینی تحت فشار های عصبی شدید و شکنجه هایی که بصورت عمومی به همه داده می شد و اینکه توان زیادی در برابر برخورد شدید و وحشیانه آنها نداشتند آسیب دیده و منجر به مرگ آنها شد.

 

اظهارات هومن رجبی به شرح صفحه ٧٢۶ ج ۴:

نحوه برخورد مسئولین خیلی بد و وحشیانه بود. فرقی بین ما و بچه های در حال مرگ نبود به نظر من علت فوت این سه نفر بی توجهی و شکنجه فراوان بود.

 

اظهارات هاتف سلطانی به شرح صفحه ٧٢٩ ج ۴:

در مورد محمد کامرانی آنچه که می دانم این بود که او در روز دوم دچار عفونت بود و نمی توانست تکان بخورد و در آمارگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود.

 

اظهارات طه زینالی به شرح صفحه ٧٣۵ ج ۴:

برخورد مسئولین با این سه نفر با اینکه حال و روز خوبی نداشتند مثل دیگران بود یعنی تنبیهات، کتکها و ضرب و شتم ها در مورد این دوستان هم وجود داشت و در مورد روح الامینی و کامرانی شدید بودن جراحات و وضعیت بد آنها باعث عفونت بدنی شدید شد که منجر به فوت آنها گردید.

 

اظهارات رضا احمدی به شرح صفحه ٧۵۱ ج ۴:

با این سه نفر مثل همه برخورد می کردند و همه را کلاغ پر می بردند و به آنها نیز با اینکه حال خوبی نداشتند همانقدر غذا و هواخوری می دادند.

 

اظهارات مهرداد گنجی به شرح صفحه ٧۵۴ ج ۴:

به هیچ عنوان به حرف آنها (سه مرحوم) گوش ندادند و هیچ دکتری به آنجا نیامد که به درد آنها برسد مرحوم امیر در اتوبوس در راه اوین فوت کرد که علت مرگ آن بی توجهی مسئولین کهریزک بود و کامرانی و روح الامینی به علت بهداشت آنجا و عفونتی که کرده بودند از بین رفتند.

 

اظهارات حمید حجارها به شرح صفحه ٧٨۱ ج ۴:

کامرانی تا لحظه ورود به اوین مثل بقیه بچه ها بود و همراه همه کتک خورد.

 

اظهارات محمد فرخی یگانه به شرح صفحه ٨۱٣ ج۵:

محمد کامرانی از این امر مستثنی نبود نحوه برخورد با وی در کهریزک نیز مانند ما بود و در همان حدی که من کتک خوردم محمد نیز کتک خورد تا زمان ورود به اوین وضعیتش مثل ما بود ولی در اوین وضعیتش بد شد و به بیمارستان منتقل شد.

 

اظهارات مهدی بهمن زاده به شرح صفحه ٨۴٩ ج ۵:

وضعیت محمد کامرانی را در کهریزک ندیدم ولی در اوین به نظر دچارمشکل عصبی و جسمی شد بطوریکه مغز به بدن فرمان نمی داد و خودم شاهد بودم که در اوین وقتی وارد شدیم بدنش حالت فلج داشت.

 

اظهارات سامان گنجی به شرح صفحه ٨۵۴ و ٨۵۵ ج ۵:

نحوه برخورد با مرحومین خیلی وحشیانه بود و محمد کامرانی نیز به همین صورت و با شکنجه مأمورین و ضرب و شتم بازداشت کننده های اولی فوت کرد.

 

اظهارات علیرضا اصفهانی به شرح صفحه ٨۶٨ ج ۵:

آقای کامرانی هم در اوین حالشان بد شد وکیل بند آنجا گفت ما همه اینجوری شدیم و با کامرانی و روح الامینی هم مثل همه بچه ها برخورد کردند.

 

ادامه دارد

 


 


عبدالعلی بازرگان
" امر به معروف و نهي از منكر" قالب و ظرفي" است براي بيان نقشي كه آحاد جامعه در حفاظت از "منافع ملي" دارند.

 

جايگاه افكار عمومي و عُرف درشريعت

 

در قسمت گذشته جايگاه عُرف و افكار عمومي را در شريعت اسلام مورد بررسي قرار داديم و امر به معروفِ دين ِ دولتي را با امر به معروفي كه انگيزه امام حسين(ع) درمبارزه با استبداد يزيدي بود مورد مقايسه قرار داديم و در تامل اين كه چرا قرآن به جاي: "امر به مشروع نهي از ممنوع" ، يا "امر به حلال نهي از حرام"! روي عُرف جامعه تاكيد كرده  ونام اين فريضه را:"امر به معروف و نهي از منكر" گذاشته،  گفتيم ارجاع دادن امور به عُرف جامعه (به جاي شرع) واقع گرائي يك مكتب فكري را نشان مي دهد كه انتظار ايده آليستي ندارد وبا تكيه برعقل سليم و فطرت انسان ها، به افكارعمومي و داوري مردم بهاء مي دهد. اينك دنباله آن:

 

 ممكن است گفته شود بت پرستي هم در روزگاري عُرف جوامع اوليه بوده است و امروز نيز عُرف بسياري از جوامع الزاما عدالت نيست؛ گذشته از آن كه عُرف بايد عقلاني و مطابق فطرت باشد،  به نظر مي رسد بايد حساب عُرف را از عادات و رسومات و مُد و پسند زمانه جدا كرد و زمينه آن را در "حقوق" و مناسبات مردم با يكديگر ديد.

 

عنوان " امر به معروف و نهي از منكر" قالب و ظرفي" است در فرهنگ قرآني، براي بيان مسئوليت اجتماعي هر شهروند و نقشي كه آحاد جامعه براي مراقبت و حفاظت از "منافع ملي" و سرنوشت مشتركشان دارند.

 

 پيامبر اسلام(ص) براي تشريح اين فريضه،  و به اصطلاح شيرفهم كردن! امت خود در چهارده قرن پيش، از تمثيل "قايق" استفاده كرده است كه سرنشينانش سرنوشت مشتركي در درياي حوادث دارند. مي پرسد: آيا اگر يكي از مسافران اقدام به سوراخ كردن محل نشستن خود كند، بقيه مسافران او را به حال خود مي گذارند!؟... پس بدانيد همه شما در قبال آنچه به سرنوشت جمعي تان مربوط است مسئوليد.

 

در مثالي امروزي تر، مي توان از نقش گلبول هاي سفيد در دفاع از بدن دربرابر ميكرب هاي مهاجم، براي فهم روشن ترِنقش فريضه مذكور استفاده كرد. بديهي است اگربه دليل بيماري، مغز استخوان كسي گلبول سفيد نسازد، ميكرب هاي لانه كرده در محيط گرم و مساعد بدن به زودي او را از پاي در مي آورند. بدنه جامعه نيز نيازمند مدافعيني براي مقابله با مفاسد مي باشد تا از همان آغاز، قبل از آن كه فساد دامنگير شود، با آن مقابله نمايد، هرچند بدن ما مجهز به سيستم هاي دفاعي متنوعي مي باشد، اما مهم ترين نقش را همين گلبول هاي سفيد، كه همچون يك ارتش، تخصص، تنوع و تفكيك وظايف دارند، عهده دار مي باشند.

 

"تكافل"(وكالت متقابل) اجتماعي و "ولايت"( سرپرستي مشترك) همگاني

 

سخن حكيمانه سعدي درجمله: "بني آدم اعضاي يكديگرند...." بُعد فرديِ مسئوليت در قبال نابساماني هاي عمدتا اقتصادي جامعه و محنت هاي محرومان را نشان مي دهد. بُعد اجتماعي آن،  مبارزه با ريشه ها و سرچشمه اين نابساماني هاست كه اغلب ازقدرت هاي متمركز غير مردمي ناشي مي شود. با اين تعريف همه مردم از يكديگر وكالت دارند از حقوقشان دفاع كنند و همچون دوستي صميمي، سرپرست(ولي) يكديگرند.

 

اين مسئوليت را قرآن با تاكيد بر كلمه "ولايتِ" مردم بريكديگر( نه فقيهان برآنها) توصيه كرده و نشانه ايمان را همين احساس مسئوليت مشترك نسبت به معضلات مردمي شمرده است. بر خلاف دورويان(منافقان) كه "مثل يكديگر" (سر و ته يك كرباس) مانند يك تپه ريگ، هرچند دركنارهم، اما جداي از هم هستند:

 

توبه ۶۷- الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ...

مردان و زنان دورو، همه بركيش يكديگرند، به ناپسند فرامي خوانند و از رفتار شايسته باز مي دارند...

 

توبه ۷۱- وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ...

مردان و زنان مومن دوستان حامي يكديگرند؛ به رفتار شايسته فرا مي خوانند و از ناپسند باز مي دارند...

 

تركِ چنين فريضه اي توسط مردم، يعني عافيت طلبي و محافظه كاري آنان، "ولايت مردم بريكديگر" را كه امروز حاكميت ملي و دموكراسي ناميده مي شود، تبديل به "ولايت خواص"(صاحبان زر و زور و تزوير) مي كند و بدترين ها را به حكومت خواهد رساند. اين سخن حكيمانه امام علي(ع) است كه در وصاياي هنگام شهادت به عنوان يكي از مبرم ترين ضرورت هاي زمانه! به معاصرينش هشدار داده است:

 

نامه ۴۷ نهج البلاغه- مبادا امر به معروف و نهي از منكر را ترك كنيد كه دراينصورت اشرارتان بر شما حكومت خواهند كرد، آنگاه( براي دفع شر آنها) دعا مي كنيد و هرگز هم اجابت نخواهد شد!!

 

لاَ تَتْرُكُوا الاََْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ أَشْرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَكُمْ

 

فرمان تشكيل گروهي براي ايفاي فريضه مراقبت از قوانين عُرفي

 

در قرآن نيز آمده است كه در ميان جامعه اسلامي حتما بايد گروهي باشند كه مردم را به خير( بهترين راه حل هاي سياسي، اقتصادي، اخلاقي و...) دعوت كرده، به آنچه توسط مردم شناخته و پذيرفته شده (معروف = عُرف و قانون مصوب) آگاهي دهند و از آنچه منكر است، يعني خلاف خواسته هاي مورد توافق مردم باز دارند:

آل عمران۱۰۴- وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

 

كلمه "امت" در زبان عربي و فرهنگ قرآن، مفهوم اشتراك در هدف و مقصد دارد كه در جوامع امروزي اين مقصود را دراحزاب، نهادهاي فرهنگي مستقل مردمي و مطبوعات تعقيب مي كنند. اين سازمان ها بايد پاسدار ارزش هاي مورد قبول جامعه و مانع استبداد باشند. دستور به تشكيل يك امت (ولتكن منكم امه...) از ميان افراد جامعه، در آيه فوق، صريحا قشر آگاه را موظف مي سازد به سازماندهي چنين نهادهائي اقدام جدي نمايند.

 

اما تشكيل نهادهاي مستقل در جوامع استبداد زده ممكن نمي گردد، مگر آن كه "امنيت" براي اعضاي آن موجود باشد، و امنيت نيز تحقق نمي يابد، مگر آنكه "آزادي" وجود داشته باشد. پس وجود آزادي براي احياء اصل "امر به معروف و نهي از منكر"، همچون وجود آب براي ماهيان است!

 

مشكل همان داستان تقدّم مرغ يا تخم مرغ است!! بدون آزادي نمي توان امر به معروف ونهي از منكر كرد! آزادي هم در اسارت استبداد است! پس چه مي شود كرد؟... مي گويند آزادي نه دادني است و نه گرفتني!.. ياد گرفتني است. ملتي كه بتواند آزادي را در ميان خود تمرين و تكرار كند، حتما آن را به دولتمرداني كه به هرحال از مردم برخاسته اند، سرايت خواهد داد. شاهدش همين ملت هائي كه به آزادي، هرچند نسبي، رسيده اند.

 

مسلما در جوامع استبداد زده اي كه مردم حق انتقاد و اعتراض به حاكمان، براي پايمال شدن حقوقشان را ندارند، بيش از همه اخلاق و دين آسيب مي بينند ، هرچند مستبدين خود مبلغ دين باشند، نمونه اش حكومتِ معاويه و يزيد، كه بيش از زمان پيامبر و اهل بيتش ظواهر مذهبي را پاس مي داشتند و براي توده هاي ساده دل مردم، سنگ دين را بيشتر به سينه مي زدند! آري متظاهرترين حكومت هاي ديني مي توانند ستمگرترين آنان نيز باشند و درغيبت آزادي و تعطيلِ انتقاد واعتراض، هيچ فضيلتي باقي نمي ماند.

 

 اين سخن حكيمانه امام علي(ع) است كه :

" همه اعمال نيكوو(حتي) جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهي ازمنكر، همانند دميدني است بر درياي مواج! انجام اين فريضه نه مرگ كسي را نزديك مي كند و نه از روزي كسي مي كاهد (از گفتن حق نترسيد). از همه اينها برتر، سخن عدلي است كه رو در روي يك رهبر ستمگر گفته شود( حكمت۳۷۴ يا ۳۶۶):

وَمَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَالْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللهِ، عِنْدَ الْأَمْرِ بالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْيِ عَنِ الْمُنكَرِ، إِلاَّ كَنَفْثَةٍ  فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ  وَإِنَّ الْأَمْرَ بالْمَعْروُفِ وَالنَّهْيَ عَنِ الْمُنكَرِ لاَ يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ، وَلاَ يَنْقصَانِ مِنْ رِزْقٍ، وَأَفضَلُ مِنْ ذلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ.

 

از امام پنجم شيعيان (ع) نيز نقل كرده اند كه فرمود:

 " امر به معروف و نهي از منكرشيوه پيامبران و راه روشن اصلاح گران است، فريضه اي است كه (تنها با اجراي) آن فرائض ديگر برپا ، راه ها امن، كسب و كار حلال، حقوق ستم ديدگان بازستانده، مملكت آباد، دشمنان رانده و امور برپا ميگردد":

إنَّ الأمرِ باِلمَعرُوفَ والنَّهْيِ عَنِ المُنكَرِ سَبيلَ الأنبياءِ و مِنهاج الصُّلَحاءِ ، فَريضَةً عَظيمَهً بِها تُقامُ الفَرائِض و تَأمَنُ المذاهب و تَحِلُّ المكاسِب و تُرَدُّ المَظالِم و تُعْمَرُ الأرض و يُنتَصِفُ مِنَ الأعْداءِ ، وَ يَسْتقيمُ الأمْر.

 

چنين بياني از اين فريضه، نشان مي دهد كه عملكرد همه وزارت خانه ها: راه و ترابري، اقتصاد، دادگستري، آباداني و مسكن، ارتش و اداره ساير امور جامعه، موقعي به سامان مي آيد كه مردم از امنيت و آزادي برخوردار باشند و بتوانند وزيران را در انحرافات مورد انتقاد قرار دهند. وگرنه با تعطيل آزادي ها، هيچ دولتي در بلند مدت گره از كارش گشوده نمي گردد و دير يا زود سقوط خواهد كرد. نگاهي به اخبار مراقبت مردم از عملكرد مسئولان حكومتي در كشورهائي مثل سوئد و فنلاند... و عزلشان با كوچكترين تخلف اداري، تحقق اراده يك ملت را در نظارت بر حاكمان نشان مي دهد.

 

توصيف جامعه نمونه ايماني به ايفاي وظيفه اجتماعي مراقبت از ارزش هاي عُرفي

 

شگفت آنكه قرآن تنها شرط برتري و امتياز يك جامعه بر ساير جوامع را، نه قدرت نظامي، اقتصادي، علمي، هنري و حتي اخلاقي، بلكه همين حضور قشر آگاه جامعه در صحنه مراقبت ازاجراي قوانين و ارزش هائي مي داند كه مورد توافق عُرف، يعني همان عقل سليم جمعي و توافق مشترك آنان واقع شده است.

 

آل عمران ۱۱۰- كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ ۗ ....

شما بهترين گروهي هستيد كه به خاطرانسان ها خارج شده ايد (اگر) امر به معروف و نهي از منكر كنيد...

 

اين فريضه كه مهاركننده "فردگرائي" افراطي و فرورفتن در لاك منافع شخصي و از معضلاتِ حتي جوامع پيشرفته غربي( با عدم شركت بسياري از مردم درانتخابات) محسوب مي شود، نبايد با فضولي كردن در اعتقادات و امور خصوصي اشخاص اشتباه گرفته شود. متاسفانه به دليل بدآموزي و بدفهمي هاي رايج، اين فريضه "اجتماعي" كه ناظر به "حقوق مردم" و مناسبات شهروندان درهرمجتمع انساني با يكديگر است، تبديل به دخالت در "روابط بنده با خالق" در مسائلي عبادي مثل نمازو روزه وامثالهم شده است كه به تصريح مكرر قرآن ، حتي پيامبر(ص) هم چنين ماموريت و حقي جز ابلاغ و انذارنداشته است. بدتر از آن وقتي است كه دولت ها خود را موظف به پاسداري و مراقبت بر دينداري مردم بدانند و بخواهند با قوه قهريه و با اكراه و اجبار مردم را به اموري كه با قلب سر وكار دارد وادار سازند.

 

سوء استفاده تاريخي حاكمان برقدرت تكيه كرده از اين فريضه كه حربهِ هميشگي آنان براي تحكيم دين دولتي بوده است، از دوران بني عباس و صفوي و قاجار گرفته تا جمهوري اسلامي، اين ذهنيت را براي توده هاي مردم پديد آورده كه گويا اين حربه فقط چماق دين دولتي است!  و از اين رو نام بردن از امر به معروف و نهي از منكرتعصب وتجاوزبه حقوق مردم را تداعي مي كند.

 

در قانون اساسي جمهوري اسلامي، امر به معروف و نهي ازمنكربه عنوان وظيفه سه جانبه مردم به دولت، دولت به مردم و مردم به مردم شناخته شده است، اما سهم "مردم به دولت" اغلب با سركوب و سُرب پاسخ داده شده است! درحالي كه انحراف دولتمردان و سوء استفاده آنان از قدرت، آثارزيان بارش براي جامعه هزاران بار بيش ازبي حجابي و مشروب خواري و قماربازي برخي از شهروندان است.

 

 همانطور كه درقسمت هاي قبلي گفته شد، نه اقدام امام حسين(ع) براي ايفاي اين فريضه جز مقابله با انحراف يزيد بوده است و نه سخنان امام علي(ع) در دوران حكومتش(گردآوري شده در نهج البلاغه) ربطي به نقش دولت در مراقبت از ايمان مردم دارد.

 

تمكين به  افكار و خواسته هاي عمومي به هنگام قدرت

 

كساني كه به قدرت مي رسند، هميشه متجاوز خارجي، وابسته به بيگانه، كودتا كرده و ناشناخته نيستند، گاهي همان رهبراني كه با يك انقلاب مردمي و يا با انتخاباتي آزاد به قدرت مي رسند، حتي اگر سوابق و خدماتي هم ازمبارزه و زندان در كارنامه خود داشته باشند، به دليل ماهيت فسادپذيري قدرت وفقدان سيستم نظارتي، جاه طلبي و جهل، همان نقش مستبدين قبلي را بازي مي كنند و يادشان مي رود قرار بوده آزاده باشند! نادرند "ماندلا"ها كه آزادي را نه از رقباي سياسي خود دريغ كرد و نه حتي از زندان بانانش!

 

نگاه كنيد به تجليل قرآني از كساني كه به قدرت و امكاناتي مي رسند، نه رويكرد به خدا را فراموش مي كنند، نه تزكيه نفس را و نه وظيفه شان را براي پاسداري از ارزش هاي مورد توافق جامعه (عُرف). گوئي وقتي جايگاهشان از جلوي ميز به پشت ميزتغيير مي كند، انصاف ، عدالت، امنيت و آزادي هم تغيير معنا مي دهد!

 

حج ۴۱- الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ ...

 

در معناي امر و نهي

 

نكته قابل ذكر ديگر، بازشناسي معناي "امر" ( در امر به معروف) است كه القاي نوعي "آمريت" و اجبار مي كند، مسلما هيچ انساني دوست ندارد مورد امر و نهي قرار گيرد و كساني مصلحت او را بهتر از خودش تشخيص دهند. به راستي چرا كلمه "امر" در اين فريضه به كار رفته است؟

 

با نگاهي اجمالي به موارد كاربرد اين كلمه در قرآن در مي يابيم كه معناي "امر"، الزاما فرمان دادن نيست، بلكه در بسياري از موارد، راهنمائي كردن، ايده دادن و تبادل نظر است. در قرآن دو بار(در سوره هاي اعراف۱۱۰وشعراء۳۵) سخن فرعون به درباريانش را نقل كرده است كه براي مقابله با موسي(ع) گفت : "...شما چه امر مي كنيد"( فماذاتامرون) !؟ مسلما منظور فرعون كه ادعاي خدائي مي كرد، چيزي جزنظرخواهي از آنان و مشورت در شيوه برخورد با موسي نبود.

 

 در قرآن تاكيد شده كه نماز شما را از بدي ها "نهي" مي كند(عنكبوت۴۵)، يا: " هركس نفس خود را از زشتي ها نهي كند..."(نازعات۴۰)، اين نهي ها كه فاعلش وجدان است، مسلما با فرمان دادن هاي حاكمان تفاوت دارد.  حتي درآنجائي كه خداوند به پيامبرش فرمان مي دهد: "اهل خود را به نماز امر كن و براين كارشكيبا باش"(طه۱۳۲) و چنين مراقبتي نسبت به خانواده را از اسماعيل(ع) نيزستوده است(مريم۵۵)، مسلما نه فرمان خدائي، تعبد چشم و گوش بسته مي طلبد و نه اصولا نماز،كه پيوندي قلبي با پروردگار است، با فرمان! فرا مي آيد. با چنين مقدماتي معلوم مي شود "امر به معروف و نهي از منكر" نمي تواند بيرون از دايره آگاهي بخشي، ارشاد ، مشورت و رايزني باشد.

 

تجربياتي تاريخي از اقوام پيشين.

 

گرچه بيرون آمدن از پيله شخصي و پرداختن به پيرامون، رابطه اي مستقيم به خودآگاهي هاي جمعي و احساس تعلق ملي دارد و اين امر عمدتا در دوران رشد آگاهي هاي جوامع حاصل شده است، با اين حال مي توان سراغ آن را در گزارشاتي كه قرآن از عملكرد مثبت يا منفي پيروان شريعت هاي پيشين ارائه داده گرفت. در اين كتاب سكوت علماي يهودي را در برابرانحرافات زمان خود به باد انتقاد گرفته و محافظه كاري آنها را محكوم كرده است:

 

مائده ۶۳- چرا مربيان وعلماي ديني آنها را از گفتارگناه آلود و رشوه خوردنشان باز نمي دارند؟ چه كارزشتي مي كردند!

لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ

 

مائده ۷۹- حق پوشان از دودمان يعقوب، به دليل نافرماني وتجاوز مورد نفرين داود و عيسي فرزند مريم قرار گرفتند.

 آنها يكديگر را از كارهاي زشتي كه مي كردند نهي نمي كردند. چه زشت بود آنچه مي كردند!

 

 لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُودَ وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ ۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ {78}

كَانُوا لَا يَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْكَرٍ فَعَلُوهُ ۚ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ

 

البته همه چنين نبودند، اين انصاف را قرآن به مسلمانان آموزش داده كه آنها را به يك چوب نرانيد؛ از ميان دودمان يعقوب(اهل كتاب) كساني هستند كه.... و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و در كارهاي خير پيشتازند...

 

آل عمران ۱۱۳و۱۱۴- لَيْسُوا سَوَاءً ۗ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ .... َيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ ...

 

در دو آيه فوق (كه قسمتي از آن نقل گرديد)، جمعا ده صفت ممتاز براي شايستگان اهل كتاب ذكر كرده است كه نگارنده چنين تجليلي را در كمتر آيه اي از قرآن براي كسي ديده است!؛ (هدفمند بودن، بپاخواسته در راه حق، تلاوت آيات در نيمه هاي شب، خاكساري(سجده)، ايمان به خدا و آخرت، امر به معروف و نهي ازمنكر، شتاب در كار خير، اصلاحگري، پرهيزكاري).

 

توصيه حكيمانه لقمان به فرزندش

 

از جمله اندرزهاي حكيمانه لقمان به پسرش، كه در سوره اي به همين نام در قرآن آمده است، فريضه امر به معروف است كه آن فرزانه حكيم مصلحت دانسته از كودكي به فرزندش آموزش دهد. نكته قابل توجه، آگاهي بخشيدن به اين نكته است كه انجام اين فريضه عواقب سختي در دنيا دارد و بايد در مقابل مصيبت هائي كه از ناحيه ستمگران به او خواهد رسيد شكيبائي و تحمل داشته باشد!  آيا همين يك آيه كافي نيست تا بدانيم اين فريضه نقش و حق ملت در انتقاد به قدرتمندان است، نه برعكس كه نان و آب و حقوق و مزايا هم دارد!؟

 

لقمان۱۷- يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا أَصَابَكَ ۖ إِنَّ ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ

 

(لقمان گفت) اي پسرم به نماز بايست و ديگران را به شايسته فراخوان و از ناپسند بازدارو در اين راه برآنچه( از سختي و مصيبت) به تو مي رسد شكيبا باش، كه اين نشانه قدرت اراده است.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- بقره۲۲۸،۲۲۹،۲۳۱،۲۳۲،۲۳۳،۲۳۴،۲۳۵،۲۳۶،۲۴۰،۲۴۱، نساء۱۹،۲۵، ممتحنه۱۲، طلاق۲،۶

۲- بقره۱۸۰، لقمان۱۵

۳- نساء ۵،۶،۸

۴- محمد۲۱، احزاب۳۲، بقره ۲۶۳.

۵- بقره ۱۷۸.

۶- احزاب ۶۱.

 

*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.


 


واکنش تند حامیان دولت به شروط انتخاباتی محمد خاتمی

 

جرس: در واکنش به اظهارات اخیر محمد خاتمی در دیدار با فراکسیون اصلاح طلبان مجلس، که "پایبندی به قانون اساسی"، "آزادی تمامی زندانیان سیاسی" و "فراهم شدن زمینه برگزاری انتخابات سالم و آزاد" را، شروط اصلاح طلبان برای شرکت در انتخابات آتی مجلس ذکر کرده بود، نمایندگان و فعالان طیف اصولگرا، ضمن حمله به وی، اظهارات اخیر را "سناریوی جدید علیه نظام"، "باج‌گیری" و همچنین "نقش‌آفرینی برای پازل دشمن" خواندند.

 

رییس جمهور سابق ایران، در دیدار سه ساعته با اعضای فراكسیون خط امام مجلس، كه یکشنبه شب هفته اخیر صورت گرفت، كف خواست اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات آتی را چنین اعلام كرد:١- آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدودیت های نا به جا ٢- پای بندی همگان بخصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و کامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی و ٣- فراهم آوردن سازوكاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.

 

در اولین واکنش ها نسبت به این دیدار و اظهارات، نمایندگان حامی دولت در مجلس، محمد خاتمی را مجددا "یکی از اضلاع و سران فتنه" خوانده و اظهار عقیده کردند که وی "جایی در نظام ندارد."

 

خاتمی اول مواضعش را اعلام کند

در همین رابطه، علیرضا زاکانی، نماینده اصولگرای مجلس و عضو فراكسیون انقلاب اسلامی، با تاکید بر "لزوم اعلام موضع صریح خاتمی درباره حوادث سال گذشته و اعلام برائت از سران فتنه"، گفت: بازگشت خاتمی به عرصه سیاسی منوط به مرزبندی او با دشمنان انقلاب است. خاتمی ابتدا باید مواضع خود را در خصوص اغتشاشات سال گذشته و همچنین سران فتنه به‌طور شفاف اعلام کند، در آن صورت می تواند انتظار داشته باشد مردم صدای او را بشنوند."

 

خاتمی باید پاسخگو باشد

حمید رسایی، دیگر نماینده حامی دولت نیز، ضمن انتقاد تند از نمایندگانِ دیدار کننده با خاتمی و "تحت تاثیر خواندن" آنها، مدعی شد " جهت‌گیری خاتمی همانند سال گذشته بوده و هیچ تغییری نكرده است. اگر وی بخواهد صداقت خود را در خصوص حمایت یا عدم حمایت از نظام نشان دهد، باید نسبت به کارهایی که در دوره ریاست جمهوری وی انجام شده و مقدمه کودتای سال گذشته بوده، پاسخگو باشد."

 

خاتمی جزو سران فتنه است

در ادامه واکنش ها نسبت به دیدار نمایندگان اصلاح طلب با محمد خاتمی و اظهارات رئیس جمهور پیشین در اعلام شروط انتخابات، سردار پاسدار اسماعیل کوثری، نایب‌ رئیس كمیسیون امنیت ملی مجلس و از حامیان جدی دولت نیز، محمد خاتمی را مجددا یکی از "سران فتنه ٨٨" خواند و مدعی شد "تا خاتمی موضع خود نسبت به دشمنان، فتنه، نظام، ولایت و قانون اساسی را صریحا اعلام نكند، نمی‌تواند جایی در بین ملت و نظام داشته باشد."

 

ادعای وی در دعوت خاتمی برای اعلام موضع در برابر قانون در حالیست که محمد خاتمی در اظهارات اخیر خود، تاکید جدی بر اجرای قانون اساسی را از شروط خود اعلام کرده است.

 

محوریت سناریوی علیه نظام

روزنامه رسالت، از رسانه های افراطی اصولگرایان نیز، دیدگاهِ رئیس جمهور دوران اصلاحات را "پروژه جدید خاتمی؛ باجگیری از نظام" و "محوریت سناریوی جدید علیه نظام" خواند و مخالفان دولت را "فرقه" ای ذکر کرد که "از اختلاف‌ بین قوا بهره‌برداری سیاسی می‌کنند تا بتوانند روی موج‌های آینده سوار شوند و برای این کار خاتمی را گزینه مناسب برای فعال ساختن اصلاح‌طلبان متفرق‌شده دانسته‌اند."

 

خاتمی بگوید که تقلب نشده است

محمدنبی حبیبی، دبیر كل حزب موتلفه اسلامی نیز، دیدار فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس با محمد خاتمی را "نقطه ضعف عمده" آنان ذکر کرد و هشدار داد "خاتمی باید به صراحت به زبان آورد و صریح بگوید كه آیا ادعای تقلب در انتخابات كه بوسیله موسوی و كروبی مطرح شد را قبول دارد یا نه؟ لذا اگر واقعا مدعی تقلب است، به صراحت بگوید."

 

مردم با بصیرت ایران اجازه بازگشت خاتمی را نمی دهند

محمدعلی رضایی، عضو مجمع نمایندگان خراسان رضوی نیز ادعا کرد "مردم ایران هم اكنون با بصیرتی كه پیدا كرده‌اند به‌هیچ عنوان اجازه برگشت خاتمی به عرصه سیاست را نمی‌دهند."

وی تاكید كرد: اگر به‌طور مسلم شخص خاتمی خواسته باشد دوباره به عرصه سیاست ورود پیدا كند باید بررسی اساسی صورت بگیرد.

 

خاتمی اشتباهات گذشته اش را جبران کند، بعد برگردد

مسئول سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق نیز ادعا کرد "خاتمی برای بازگشت به نظام باید فتنه‌انگیزی‌هایش به صورت عملی جبران كند.

مصطفی حضوری، مسئول سیاسی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق، محمد خاتمی را از همکاران "سران فتنه" نام برد و مدعی شد "خاتمی نیز همچون سایر بازی خوردگان خارج از این دایره نیست اگر این افراد بخواهند به دامن نظام برگردند و مقبولیت پیدا كنند، باید اشتباهات گذشته خود در دوره اصلاحات و پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری ٨٨ را به صورت عملی جبران كند.

 

خاتمی نقش‌آفرین پازل دشمن است

همزمان محمدرضا كاشفی، مسئول بسیج دانشگاه شهید بهشتی و عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی دانشگاه‌های تهران، ضمن حمله به رئیس جمهور سابق، وی را "نقش‌آفرین پازل دشمن" نامید و خاطرنشان کرد "به خاتمی هشدار می‌دهیم كه دست از اعمال منافقانه بردارد و به میان ملت مسلمان، انقلابی و آگاه ایران بازگردد."

وی در ادامه مدعی شد "متاسفانه آنچه كه امروز مشخص است سوءاستفاده فتنه‌گران و از جمله خاتمی از رأفت نظام اسلامی است كه در هر زمان با قالبی جدید سعی در اجرای پروژه‌های دشمن در داخل كشور را دارند."

 

گفتنی است دیدار قبلی محمد خاتمی با فراکسیون اقلیت مجلس نیز، باعث خشم و حملات اصولگرایان به خاتمی و اصلاح طلبان مجلس شده بود. 

 


 


جرس: محمدباقر ولدان رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه فارس که رهبری حملات به مسجد «قبا» شیراز (محل اقامه نماز آیت الله دستغیب) را بر عهده داشت، پس از اینکه به اتهام اخلال در نظم عمومی و آتش سوزی مسجد، با حکم دادگاه ویژه روحانیت دستگیر شده و با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیونی از زندان آزاد شده بود، روز سه شنبه هفتم دی ماه٨٩، به پرداخت جریم نقدی و سه سال نفی بلد - تبعید از شیراز و فارس- محکوم شد.    

به گزارش تارنمای صبح امید، این روحانیِ حامی دولت، نقش مهمی در ساماندهی نیروهای لباس شخصی و حمله به مسجد قبا در سال گذشته داشت، که اواخر شهریورماه امسال، به همراه ۶ نفر از اعضای گروه موسوم به "طلاب روح‌الله" دستگیر شده و بلافاصله با وثیقه آزاد شده بود.

 

ولدان که پس از دستگیریش در شهریورماه کمتر در  اماکن عمومی حاضر شده بود، طی هفته های اخیر به شدت با امام جمعه شیراز اختلاف پیدا کرده و بسیاری از اختیاراتش از جمله عزل و نصب ائمه جمعه فارس محدود شده است. منابع موثق از معرفی گزینه‌های جدیدی از سوی آیت‌الله ایمانی به جای وی خبر می‌دهند.

   

 گفتنی است از زمان آغاز انتقادات آیت الله سیدعلی محمد دستغیب، به دولت، حکومت و رهبر جمهوری اسلامی (بویژه بعد از انتقادات وی به نتایج انتخابات و سرکوب مردم معترض)، مسجد محل اقامه نماز و محل تدریس و بیت وی، مورد حملات و آتش سوزی توسط شبه نظامیان بسیج (با حمایت نیروهای انتظامی) قرار گرفت و در جریان این حملات متعدد، گروه زیادی از نمازگزاران و شاگردان آن مرجع مردمی، مورد ضرب و شتم و آسیب های جسمانی قرار گرفتند.

   

پس از جریانات عاشورای ۸۸ نیز، ولدان و دوستانش چندین بار در برابر مسجد قبا تجمع کردند تا به اظهارات آیت‌الله دستغیب در مورد وقایع پس از انتخابات اعتراض کند. تجمعاتی که باعث تعطیلی مسجد قبا و مدرسه ابوصالح در شیراز شد. ولدان و دوستانش با حمایت ابراهیم عزیزی فرماندار وقت شیراز و ابوالقاسم علیزاده مسئول نمایندگی ولی فقیه در سپاه فجر فارس، بارها در مقابل مسجد قبا تجمع کرده و شعارهای مختلفی را علیه آیت‌الله دستغیب سرمی‌دادند و همزمان با اربعین حسینی سال ۸۸ به مسجد قبا حمله کردند.

   

 با گذشت یک سال از حملات نیروهای شبه نظامی و لباس شخصی های حامی حکومت به آن مسجد، کماکان مسئولان مربوطه هیچ اقدامی در جهت دفاع از افرادی که مورد ضرب و شتم و آسیب های جدی واقع شده، صورت نمی دهند.

   

 


پنج عضو منتقد دولت معلق شدند

جرس: پس از چهار ماه توقف در جلسات شورای شهر اهواز بدلیل سلب عضویت پنج تن از اعضای آن، سرانجام مراسم تحلیف سه عضو علی البدل آن شورا بصورت غیر علنی برگزار شد و شروع به کار کرد.


گفتنی است حسن زاده، رمضان منجزی، داریوش ممبینی، آرزو بابادی و قاسم حمادی، اعضای منتقد دولت در شورای شهر اهواز، شهریور ماه امسال از سوی وزارت کشور سلب عضویت شدند.


به گزارش منابع خبری جرس، در پی تعلیق اعضای شورا، که به زندانی شدن یکی از آنان (ممبینی) انجامید، فعالیت این شورا عملا متوقف شده بود، تا اینکه روز سه شنبه هفتم دی ماه، خانم احتشام، قاسم حریزاوی و علیمراد حافظی سه عضو علی البدل، در حالی که جلسه علنی شورا، بدستور فرماندار اهواز (فدعمی) لغو شده بود، در جلسه ای غیر علنی قسم یاد کردند .

لازم به ذکر است رمضان منجزی دیگر عضو شورا اسلامی شهر اهواز نیز روز گذشته دوشنبه با نامه فرماندار و استناد وی به نامه دادسرای انقلاب از شغل خود تعلیق گردید و این در حالی است که شورا طبق مصوبه قانون شوراها به عنوان شغل محسوب نمی گردد.


سید رضا فلاحی مقدم با اشاره به اینکه بعد از ١٢٠ روز توقف در فعالیت شورای شهر اهواز، چراغ خانه مردم روشن گشت بیان کرد: امیدوارم در فرصت باقی مانده، شورای اسلامی شهر اهواز اقدامات قابل قبولی را انجام دهد تا با دستاوردهای خود در تامین نیازهای مردم کوشا عمل نماید.


رئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر اهواز در ادامه با اشاره به اینکه نخستین رویکرد پیش روی شورا تعیین شهردار جدید برای شهر اهواز است به برنامه های پیش روی این نهاد نظارتی پرداخت و اظهار داشت: در جلسه فردا (چهارشنبه) انتخابات هیت رئیسه و ریاست کمیسیون ها برگزار خواهد شد و پس از آن با نظر کلیه اعضای شورای شهر گزینه های احتمالی برای تصدی شهرداری را مورد بررسی قرار خواهیم داد.


علی مراد حافظی، عضو جدید سومین دوره شورای اسلامی شهر اهواز در نخستین اظهار نظر خود پیرامون آینده این نهاد مردمی گفت: من با همدلی که در بین اعضای شورای شهر اهواز سراغ دارم، آینده روشنی را پیش بینی می کنم.
غلامرضا سبزعلی، دیگر عضو شورای شهر اهواز در پاسخ به این پرسش که چه تحلیلی از وقفه پیش آمده برای امور مربوط به مردم در حوزه شهرداری و شورا دارد گفت: با توجه به اینکه شورای شهر اهواز با التهابات فراوانی مواجه و از رسمیت خارج گشته بود و نمی توانستیم جلسه ای برگزار نمائیم، بسیاری از کارهای مربوط به مسائل شهری زمین مانده بود.
 


 


هیچکس، حتی قوه قضاییه نیز، حق ورود به حریم خصوصی افراد را ندارد

 

 

جرس: آیت الله صانعی معتقد است با تکیه بر بند ششم از فرمان هشت ماده ای رهبر فقید جمهوری اسلامی، "هیچکس، حتی قوه قضاییه نیز، حق ورود به حریم خصوصی افراد را ندارد و طبق آن، احدی حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آنها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود، یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند."

 

 

 

به گزارش سایت جماران، این مرجع تقلید شیعه، که در زمان صدور حکم مذکور، دادستان کل کشور بود، طی گفتگویی با این سایت خاطرنشان کرد "صدور فرمان هشت ماده ای را می توان رستاخیز قضایی نظام نوپایی دانست که داعیه عدالت داشت... اگر فرمان هشت ماده ای رهبر فقید جمهوری اسلامی اجرا شود، "مملکت مدینه فاضله می شود، چرا که رعایت حقوق بشر در این فرمان نهفته است."

  متن کامل این پرسش و پاسخ به شرح زیر است:

 


امام در این فرمان بیش از هر چیز دیگری به حریم خصوصی تاکید دارد من می خواهم به این مساله بپردازیم حریم خصوصی در اندیشه امام که از اسلام ناب محمدی اتخاذ شده، چه جایگاهی دارد؟ در حقوق مدرن به حریم خصوصی خیلی اهمیت می دهند امام چه نگاهی به این مقوله دارد؟

 

 

ببینید شما راجع به مساله حریم خصوصی فرمودید که امام عنایت دارد و به آن تکیه دارد. لکن قبل از اینکه من به این مساله بپردازم باید بگویم بیشترین ارزش را برای حریم خصوصی، کسانی قائل هستند که در حریم خصوصی خودشان دخالت شده باشد و اساسا کل امور اینگونه است. پیامبر اسلام یتیم بوده تا بداند این کسانی که دستشان از همه جا کوتاه است چه رنجی می کشند و چه باید برایشان کرد. پیامبر هم پدر را از دست می دهد و هم مادرش را و هم جدش را و هم عمویش را  و می شود یک آدم بی پناه ،اصلا یتیم در لغت یعنی کسی که دستش از همه جا کوتاه است. او بهتر می تواند رنج را بفهمد فلذا خدا پیامبر را یتیم قرار داده است. تاکید شده مسلمانان روزه بگیرند تا آدمهایی که همیشه سیرند درد گرسنگی گرسنگان را بفهمند.

 

امام در حریم خصوصی خود بیشترین رنج را دیده است در ١۵ خرداد ۴٢ شب به خانه اش حمله کردند و او را از خانه اش بردند و یا در جریان بعدی در ١٣ آبان ایشان را در منزلش دستگیر کرده و بردند. امام همیشه در درسهایشان هم به حریم خصوصی عنایت داشتند و می فرمودند که اگر کسی چشمانش را به عنوان خیانت به دیگران خیره کند، ظلم کرده است. پس یکی از اسرار عنایت امام به حریم خصوصی این بود که خودش درباره حریم خصوصی خود صدمه دیده بود. دیگر اینکه در بینش فقهی و اسلامی امام که همان بینش به عنوان جمهوری متبلور شد، حریم خصوصی مردم اهمیت فراوان دارد. جمهوری یعنی اینکه توده مردم نظر بدهند امام به مردم عنایت داشته و به حقوق آنها توجه داشته است. حقوق خصوصی یکی از حقوق اولیه انسان است و حیات و حق مسکن و حق آزادی بیان، حقوق خاصی دارد. امام فرمود جمهوری یعنی اینکه مردم رای بدهند و واقعا آزادانه رای بدهند و بعد در چارچوبه این جمهوری، قوانین اسلام پیاده شود. عقیده امام این بود قوانین اسلام می تواند مصوبات جمهوری را تایید کند و به نتیجه برساند. البته این سوال مطرح است که چرا امام مساله مجمع تشخیص را مطرح نمود، برای اینکه کشور درگیر جنگ بود و جامعه آن روز جامعه ای نبود که امام بتواند آن حرفها را بزند. مثلا امام زمانی دو تا مساله مطرح کرد یکی راجع به شطرنج و دیگری راجع به مساله منابع زیرزمینی که بخاطر همین دو مساله، با امام (سلام الله علیه) چه ها نکردند.

 

شرایط آن دوران غیر از امروز است که بنده می نشینم و مسائلی را بیان می کنم که دانشجوی دکتری حقوق می گوید "حداقل٢٠٠ مورد فتوای متفاوت با دیگر فتاوای مراجع فعلی صادر کرده اید. دارم می گویم و منتشر می شود و طرفدار هم دارد و لذا با آن دشمنی هم می شود. اما درسالهای اول انقلاب شرایط مثل امروز نبود همانگونه که امام در مسأله ای در مورد طلاق پس از بیان نظر خود می فرماید"و اگر جرأت بود مطلب دیگری بود که آسانتر است، اما امروز بنده به عنوان شاگرد امام دارم این حرفها را می زنم و جرات آن را هم دارم و طرفدار هم دارد."

 

عنایت امام به حریم خصوصی بر اساس برداشت او از اسلام بود برای اینکه می دید که فقه اسلامی درباره لص چه می گوید در اسلام حکم کسی که به خانه کسی حمله کند و چشمش به خانه کسی باشد و امنیت مسکن فردی را تضییع کند معلوم است. بنده نظر امام را بالاتر می یابم در حریم خصوصی مخصوصا نسبت به مسکن مسائل جدی مطرح است. از عبارات امام اینچنین برداشت می شود که هیچکس حتی قاضی هم حق ندارد دستور ورود به خانه کسی را صادر کند. از عبارات امام استفاده میشود حتی قوه قضاییه هم حق ندارد دستور ورود به خانه افراد را بدهد. در بند شش می نویسند "هیچ کس حق ندارد به خانه یا مغازه و یا محل کار شخصی کسی بدون اذن صاحب آن ها وارد شود یا کسی را جلب کند یا به نام کشف جرم یا ارتکاب گناه تعقیب و مراقبت نماید و یا نسبت به فردی اهانت نموده و اعمال غیر انسانی ـ اسلامی مرتکب شود, یا به تلفن یا نوار ضبط صوت دیگری به نام کشف جرم یا کشف مرکز گناه گوش کند."

 

استثنا ندارد نمی گوید مگر با حکم قاضی. تاکید می کند؛ هیچکس.  امام ادامه می دهد: "یا برای کشف گناه و جرم هر چند گناه بزرگ باشد, شنود بگذارد و یا دنبال اسرار مردم باشد و تجسس از گناهان غیر نماید یا اسراری که از غیر به او رسیده ولو برای یک نفر فاش کند."  اگر امام مدعی بود که اسلام می تواند جامعه را اداره کند مقصود او این اسلام است که می گوید امروز خیلی از این مسائل در دنیا بصورت قانون است. اگر کسی بخواهد کنترل کند و نوار گوش کند و شنود کند، در دنیا اعتراض شدیدی است که امام هم درباره آن سخن می گوید، اینها همه اسلام است "تمام این ها جرم و گناه است و بعضی از آن ها چون اشاعه فحشا و گناهان از کبائر بسیار بزرگ است و مرتکبین هر یک از امور فوق مجرم و مستحق تعزیر شرعی هستند و بعضی از آن ها موجب حد شرعی می باشد. "

 

این بطور کلی حقوق همه افراد است و هیچ قیدی به آن نخورده است، قید نخوردن در کلمات امام بر اساس متن روایات و متن موازین اسلام است و امام چیزی از خودش نگفته است . همه اینها را می شود در متون فقهی کشف کرد و برای آن دلیل فقهی آورد. این فرمان، قید نخورده هیچکس یک اصطلاح عام است یعنی هیچکس حق ندارد نه عالم نه مجتهد نه قاضی نه ولی فقیه و نه کارگر جزء و هیچکس دیگر. این هیچکس هیچ قیدی نخورده است امام نگفتند مگر با حکم قاضی.

 

 

اما در جای دیگر استثنائاتی آورده است. امروزه بیشتر به آن استثنائات اشاره می شود.

 

جالب این است که قید در بند هفت بیان شده است. باز تاکید می کند "آن چه ذکر شد و ممنوع اعلام شد, در غیر مواردی است که در رابطه با توطئه ها و گروهک های مخالف اسلام و نظام جمهوری اسلامی است که در خانه های امن و تیمی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی و ترور شخصیت های مجاهد و مردم بی گناه کوچه و بازار و برای نقشه های خراب کاری و افساد فی الارض اجتماع می کنند و محارب خدا و رسول می باشند."

 

فقط یک استثنا دارد و آن خانه های تیمی است که بطور مسلحانه برای براندازی تلاش می کنند. این خانه ها، نه خانه بنده، نه خانه جنابعالی نه خانه فلان مهندس و نه خانه فلان وزیر و نه خانه فلان عالم. بطورکلی هیچکس نباید وارد هیچ خانه ای شود مگر این خانه ها.

 

حتی درباره این افراد مسلح هم دستوراتی دارند: "با آنان در هر نقطه که باشند و هم چنین در جمیع ارگان های دولتی و دستگاه های قضائی و دانشگاه ها و دانشکده ها و دیگر مراکز با قاطعیت و شدت عمل ولی با احتیاط کامل باید عمل شود, لکن تحت ضوابط شرعیه و موافق دستور دادستان ها و دادگاه ها, چرا که تعدی از حدود شرعیه حتی نسبت به آنان نیز جایز نیست، چنان چه مسامحه و سهل انگاری نیز نباید شود. "

 

باز قید احتیاطِ کامل حتی درباره توطئه گران مسلح آمده است. تعدی از حقوق شرعیه جایز نیست نمی شود افراد را داخل زندان کرد، بگونه ای که هوا به او نرسد. نمی شود فرد را چنان حبس کرد که حقوق اولیه او نقض شود. در احکام زندان، زندانی فقط زندان است نه کسی که از حقوق اولیه هم برخوردار نباشد. بهداشت او باید رعایت شود سلامتی او باید رعایت شود. در روایتهایی آمده که اگر بناست یک فردی اعدام شود، شب قبلش به او غذا داده شود و در روایت دیگر هست که باید از هوا و غذا استفاده کند و با او باید مدارا کرد ولو فردا محکوم به مرگ است. معنی ندارد کسی را در سلول قرار بدهیم و در آن سلول هوا نباشد. به نظر بنده سلول هایی که امروز در برخی جاها رایج است ، هیچکدام جواز شرعی ندارد. اگر سلول به این معنا باشد که زندانی چند روزی با کسی ارتباط نداشته باشد یک حرفی است ولی انفرادی طولانی مدت به علت آنکه روانشناسان آن را نوعی شکنجه می دانند به نظر اینجانب باز جواز شرعی ندارد اما اینکه در سلول قرآن به او ندهیم و روزنامه به او ندهیم و اگر مریض شد به دکتر نبریم، این سلول نیست. در دوره های پیشین آقایان در زندان کتاب می نوشتند از زمان شهید اول گرفته که لمعه را در زندان نوشت درحالی که فقط کتاب مختصر النافع داشت تا امام که در ترکیه تحریر الوسیله را نوشت در حالی که نزد او نبود جز مکاسب و کتاب وسیله. دیگر بزرگان هم همینطور مثلا جناب آیت الله هاشمی رفسنجانی تفسیر راهنما را در زندان نوشت. امام در قسمتی دیگر در ارتباط با محدوده برخورد می فرماید: "و در عین حال مأمورین باید خارج از حدود مأموریت که آن هم منحصر است به محدوده سرکوبی آنان حسب ضوابط مقرره و جهات شرعیه, عملی انجام ندهند." می گوید شکستشان بدهید، نه کار دیگر. غیر از شکست نباید شکنجه کرد و کار دیگری کرد.

 

"مؤکداً تذکر داده می شود که اگر برای کشف خانه های تیمی و مراکز جاسوسی و افساد علیه نظام جمهوری اسلامی از روی خطا و اشتباه به منزل شخصی یا محل کار کسی وارد شدند و در آن جا با آلت لهو یا آلات قمار و فحشا و سایر جهات انحرافی مثل مواد مخدره برخورد کردند حق ندارند آن را پیش دیگران افشا کنند, چرا که اشاعه فحشا از بزرگ ترین گناهان کبیره است" ما باید اینها را نقل کنیم، اینها را باید برای دنیا نقل کرد تا هم به اسلام خدمت شود هم به مردم خدمت شود و هم جلوی مفاسد گرفته شود.

 

"هیچ کس حق ندارد هتک حرمت مسلمان و تعدی از ضوابط شرعیه نماید." مسلمان در کلمات امام از باب متعارف است وگرنه معیار انسان است و کرامت او بنابراین حق هتاکی به هیچکس را ندارند حرمت همه آنهایی که در حقوق با انسان ها قرار داد، دارند و با هم زندگی می کنند، را نمی توان هتک نمود. حالا حتی اگر تنها به مسلمان اکتفا کنند و بگویند امام فرمودند مسلمان. ولی باز می بینیم به دانشمندان،وزرا، علما، یاران امام و حتی نوه امام بی احترامی می کنند گویا اینها را مسلمان نمی دانند.

 

" فقط باید به وظیفه نهی از منکر به نحوی که در اسلام مقرر است عمل نمایند و حق جلب یا بازداشت یا ضرب و شتم صاحبان خانه و ساکنان آن را ندارند و تعدی از حدود الهی ظلم است و موجب تعزیر و گاهی تقاص می باشد. و اما کسانی که معلوم شود شغل آنان جمع مواد مخدره و پخش بین مردم است, در حکم مفسد فی الارض و مصداق ساعی در ارض برای فساد و هلاک حرث و نسل است و باید علاوه بر ضبط آنچه از این قبیل موجود است آنان را به مقامات قضائی معرفی کنند. و هم چنین هیچ یک از قضات حق ندارند ابتدائاً حکمی صادر نمایند که به وسیله آن مأموران اجرا اجازه داشته باشند به منازل یا محل های کار افراد وارد شوند که نه خانه امن و تیمی است و نه محل توطئه های دیگر علیه نظام جمهوری اسلامی, که صادر کننده و اجرا کننده چنین حکمی مورد تعقیب قانونی و شرعی است."

 

اگر این فرمان هشت ماده ای اجرا شود مملکت مدینه فاضله می شود، چرا که رعایت حقوق بشر در این فرمان نهفته است .

 

امام در بند آخر می نویسد: "باید ملت از این پس که حال استقرار و سازندگی است احساس آرامش و امنیت نمایند و آسوده خاطر و مطمئن از همه جهات به کارهای خویش ادامه دهند و اسلام بزرگ و دولت اسلامی را پشتیبان خود بدانند و قوه قضائیه را در دادخواهی ها و اجرای عدل و حدود اسلامی در خدمت خود ببینند و قوای نظامی و انتظامی و سپاه پاسداران و کمیته ها را موجب آسایش و امنیت خود و کشور خود بدانند. " اینچنین می شود که ده میلیون نفر امام را تشییع کردند چون از رفتار او رضایت داشتند. اینکه آیا الان هم مردم اینقدر راضی هستند باید آزادی باشد تا ببینیم که اینچنین هست یا نه.

 

همانطور که گفتید همه این فرمان به توطئه قید می شود. توطئه چیست؟ امروزه خیلی ها به این واژه تکیه می کنند.

توطئه یعنی براندازی یعنی اینکه عده ای بنشینند و تصمیم بگیرند با توسل به اسلحه براندازی کنند، از دیدگاه امام، نشستن و تصمیم گرفتن برای عوض کردن وزیر ،این توطئه نیست. اینکه عده ای دور هم جمع می شوند و درباره برگزاری انتخابات حرف بزنند، توطئه برای براندازی نیست. توطئه یعنی اینکه عده ای بخواهند کل این نظام را با اسلحه از بین ببرند و نظام دیگری بیاورند، تا زمانی که مردم نظام را قبول دارند این توطئه جرم است. تعبیر امام زیباست. توطئه را امام در بند هفت معلوم کرده است. از دید امام براندازی زمانی توطئه تلقی می شود که با سلاح همراه باشد بدون سلاح نباید به آنها توطئه گر اطلاق کرد. خوارج قصد داشتند براندازی کنند می خواستند علی حاکم نباشد اما تا دست به اسلحه نبردند علی کارشان نداشت و از همه حقوق برخوردار بودند.

 

 

گزینش در اندیشه امام چه جایگاهی دارد؟ یک عده هنوز هم از گزینش دفاع می کنند در حالی که امام در فرامین متعدد این مساله را رد کرده است.

 

گزینش برای این بود که افرادی که به ضرر اسلام و کشور حرکت می کنند و تصمیم دارند به ضرر اسلام و کشور حرکت کنند اینها داخل نظام نیایند. اما حالا کسی فکر و اندیشه خاصی دارد، این نباید رد شود. در زمان خود امام افکار و اندیشه های مختلف وجود داشتند و صاحبان اندیشه های متفاوت در کار بودند. مخالفان امام در کار بودند اینجور نبود که کنارشان بزنند گزینش به معنای این نیست که هر که با ما است، باشد و هر که با ما نیست، نباشد. گزینش برای نفع اسلام و ملت بود همه باید باشند ولو یکی هم یک فکر خاصی دارد. آنکه می خواهد ضرر به کل بزند رد شود نه آنکه مخالف نظر من است. اصلا مملکتی که قانون دارد این حرفها را ندارد قانون باید عمل شود. گزینش اولیه برای این بود که یک سری از افراد و گروهک ها و وابستگان به آنها به دلیل ضررشان به جامعه رد شوند. فلذا کسی که به مردم ظلم نکرده نباید حذف شود.

 

 

حاج آقا شما بعد از صدور این فرمان به دادستانی می روید. در آن زمان، این فرمان امام چقدر در نظام قضا، هم در عمل و هم در حوزه نظری و قانونی عملیاتی شد.

 

 به این پیام در دوره امام عمل می شد. فقط یک جا تخلف بود که آن هم حضرت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی مقابلش می ایستاد و ظاهرا نمی توانست کاری بکند آن مکان خاص، دادگاه انقلاب بود که آنجا تخلّفهایی بود و آیت الله اردبیلی هم که ایستاد نتوانست کاری بکند. در جلساتی که اعتراض می کرد و می گفت اینگونه عمل نکنید ولی عمل نمی شد، چرایش را نمی دانم.

 

 

در کل بفرمایید که این پیام در حال حاضر که سی سال از نظام گذشته چه جایگاهی دارد و چگونه با آن برخورد می شود و چه باید کرد؟

 

اما چه باید کرد؟ باید کسانی که دلشان برای این مملکت می سوزد این پیام را زیاد منتشر کنند و برنامه داشته باشند. در رسانه ها تعمیق و تشریح بشود. این قدم اول است. قدرتمندان هم باید به این فرمان عمل کنند یعنی اینجور نباشد که هست. اینهمه تخلفاتی که در این سالها انجام گرفته همه اینها را کنار بزنند و متخلفان را اگرنه مجازات، حداقل کنارشان بگذارند و برگردند به همان حالتی که بعد از این پیام امام در زمان امام بوده است. باید بدانیم در زمان امام مساله چگونه بوده است.

 

باید برگردیم به همان حالت قبل و ببینیم آن روز چگونه عمل می شد همان گونه که آن روز عمل می شد همانطوری عمل کنیم. البته این کار شدنی نیست برخی از آنها شهید شده اند برخی دیگر زندانی یا خانه نشین شده اند.

 

کاری که ما باید عمل کنیم و موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) و سایت جماران انجام دهد این است که باید این فرمان منتشر بشود و بحثهای فراوانی شود، سمینارها گذاشته شود. متاسفانه در مورد این فرمان هیچ کاری نشده است ما توقع داشتیم قانون شود و عملی بشود و اجرا شود و حالا بسیاری از بندهایش نه تنها عمل نشده بلکه ضدش عمل شده و قانون هم نشده است. شب و نصف شب توی خونه مردم ریختن، درِ خانه مردم را شکستن و هرگونه محدود کردن افراد، مخالف این فرمان است. خلاصه اش این است که  اگر امام سفارش به عمل به خلاف این فرامین کرده بود اینقدر خلاف عمل نمی شد.

 

 


 جرس: آیت الله وحید خراسانی، در جریان مباحث درس خارج فقه خود اعلام كرد: اقرار و اعتراف كسی كه در زندان است، اعتبار ندارد و اگر قاضی صرفا به استناد آن قضاوت كند و حكمی دهد، آن قاضی از اهلیت و صلاحیت قضاوت ساقط می شود. همچنین اگر شخصی تهدید شود، اقرار او اثر ندارد.

به گزارش آینده نیوز، این مرجع تقلید بلندپایۀ شیعه، در حالیکه طی ماه های اخیر درباره "قاعده ید" بحث می كند، در جلسه روز دوشنبه ششم دی ماه خود، به نقل روایت كه از سوی بزرگترین مفسران و محدثان اهل سنت نقل شده و در كتابهایی مانند مناقب خوارزمی، ذخائرالعقبی ثبت شده، پرداخت و گفت:

 

زنی باردار در نزد خلیفه دوم اقرار به زنا كرد و خلیفه دستور داد تا او را رجم كنند. حضرت علی با اطلاع از این ماجرا، به خلیفه فرمود: تو بر خود این زن قدرت و سلطنت داری و بر او حكم می كنی، ولی تقصیر طفلى كه در شكم دارد چیست و چرا او را به قتل می رسانی؟ "هذا سلطانك علیها فما علی ما فی بطنها؟!" خلیفه پاسخ داد: او زناكار است! على علیه السلام فرمود: مگر نشنیدى كه رسول خدا فرمود: كسى كه پس از بلا و گرفتاری اعتراف می كند، مورد حد قرار نمی گیرد: "اما سمعت رسول الله )لا حد علی معترف بعد بلاء"؟! بالاخره خلیفه آن زن معترف را آزاد كرد و گفت: عجزت النساء ان تلد مثل على بن ابیطالب لولا على لهلك عمر. (زنان عاجزند كه فرزندى مانند على بن ابیطالب بزایند. اگر على نبود عمر هلاك می گشت.)

 

این مرجع تقلید سپس افزود: كسی كه در حبس است، اقرارش اعتبار ندارد. قاضی ای كه به چنین اقراری قضاوت كند، از اهلیت قضا ساقط است. اگر تهدیدی هم وجود داشته باشد، آن اقرار اثر ندارد.

 

گفتنی است قبلا مرحوم آیت الله منتظری چنین اقرارهائی را مکررا خلاف شرع اعلام کرده بود، از جمله در فتوای تاریخی 19 تیر 1388 صریحا نوشته بود: " تحميل اعتراف به امور خلاف واقع به‏ويژه در زندان نزد شرع و عقل و عقلاء جهان‏محكوم و بى‏ارزش است، و بر حسب اخبار معتبره وارده از اهل بيت عصمت و طهارت ( ع ) اقرار و اعتراف در زندان يك ذرّه اعتبارشرعى و قانونى ندارد و نمى‏تواند ملاك حكم باشد. (وسائل، كتاب الاقرار، باب 4 و ابواب حدالسرقة، باب 7). مردم رشيد ايران نيز از حقيقت اين اعترافات كه نمونه‏هاى آنها در تاريخ حكومت‏هاى فاشيستى و كمونيستى ثبت است كاملاً آگاه‏مى‏باشند و مى‏دانند اين اعترافات و مصاحبه‏هاى ساختگى تلويزيونى با زور و شكنجه و تهديد در جهت پنهان نمودن ظلمها وبى‏عدالتى‏ها و تحريف چهره اعتراضات مسالمت‏آميز و قانونى مردم، از فرزندان به بند كشيده آنان گرفته مى‏شود. و مسئولين مربوطه‏بدانند كه آمر و متصدى و مباشر گرفتن اين‏گونه اعترافات و مصاحبه‏هاى دروغ گناه‏كار و مجرمند و شرعاً و قانوناً مستحق تعزيرخواهند بود." 

 

 

آیت الله صانعی و آیت الله بیات زنجانی نیز در سال گذشته بر بی اعتباری و خلاف شرع بودن اقرارهای تحت فشار و در زندان تصریح کرده بودند. فتاوای مُعظَم مراجع تقلید از جمله آیت الله منتظری و آیت الله وحید خراسانی در تعارض با اظهار نظر آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در خطبه های نماز  عیدفطر سال گذشته است. آقای خامنه ای اگر چه اقرار افراد علیه دیگران را مسموع ندانسته بود، اما به صراحت اقرار افراد علیه خود را در دادگاه معتبر دانسته بود. عین سخن مقام رهبری چنین است: "متهم هرچه درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خود در دادگاه بگوید، این حجت است. اینكه بگویند در دادگاه درباره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خودش اگر اعترافى كرد، حجت نیست، این حرف مهملى است، حرف بى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ارزشى است؛ نه، هر اقرارى، هر اعترافى، شرعاً، عرفاً و در نزد عقلا در یك دادگاه در مقابل دوربین، در مقابل بینندگان میلیونى كه متهم علیه خود بكند، این اعتراف مسموع است، مقبول است، نافذ است".

   

محل نزاع بین رهبر جمهوری اسلامی و مراجع تقلید بویژه حضرات آیات منتظری و وحید خراسانی در اعتراف در زندان و دادگاه یعنی اقرار تحت فشار است. این صریح ترین اظهار نظر آیت الله وحید خراسانی ناظر به مسائل روز جامعه است. بر اساس فتوای این مرجع تقلید کلیه احکام قضائی که بر اساس اقرار متهمان تحت فشار در زندان و دادگاه و مقابل دوربین تلویزیون صورت گرفته است از اعتبار ساقط است و قضاتی که  چنین احکامی صادر کرده اند صلاحیت قضاوت را از دست می دهند.  این اظهار نظر آیت الله وحید خراسانی با توجه به  اینکه داماد معظم له شیخ صادق لاریجانی ریاست قوه قضائیه را به عهده دارد اهمیت بیشتری پیدا می کند. لازم به ذکر است که آیت الله وحید خراسانی اخیرا با حوصله به درد دل و شکایات خانواده های زندانیان سیاسی گوش فرا داده و نسبت به فجایعی که در زندانهای جمهوری اسلامی اتفاق افتاده اشراف کامل پیدا کرده است .


 


جرس: مقام‌های قضایی وثیقه‌ای 10 میلیونی برای آزادی احمد غلامی سردبیر روزنامه شرق تعیین کردند.


به گزارش "جرس"، طبق وعده مقام‌های مسئول، سردبیر شرق قرار است فردا( چهارشنبه) از زندان اوین آزاد شود.


غلامی شانزدهم آذر ماه گذشته در یورش ماموران امنیتی به ساختمان شرق همراه دو عضو دیگر تحریریه، کیوان مهرگان و فرزانه روستایی، و "علی خدا بخش" سرمایه گذار این روزنامه بازداشت شد.


ماموران امنیتی علاوه بر این افراد "ریحانه طباطبایی" عضو سرویس سیاسی روزنامه شرق و "هادی انواری" همکار این روزنامه را دو روز پس از یورش به روزنامه شرق بازداشت کردند.


عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران اتهام غلامی و سایر بازداشتی های این روزنامه را اقدام علیه امنیت اعلام کرده است. او به تازگی نیز در اظهار نظری مدعی شده که بازداشتی های روزنامه شرق در تدارک نوشتن اطلاعیه ای علیه نظام بوده اند. از میان بازداشتی های روزنامه شرق تاکنون هادی انواری از زندان آزاد شده است.
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به jaras-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به jaras@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته