-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۲, سه‌شنبه

Latest News from Iran Green Voice for 05/22/2012

Latest News from Iran Green Voice for 05/22/2012
Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



حنیف مزروعی

این چند روز در حال مطالعه جنجال‌ها و ماجراهایی بودم که به مناسبت دیدار سیدمحمد خاتمی با برخی فعالان سیاسی و کنشگران مدنی در گرامیداشت دوم خرداد به وقوع پیوست. برایم جالب بود مدعاها و نظرات هر دو طرف؛ البته منظور از هر دو طرف در این نوشته هر دو طرف داستانی است که در یک جلسه حاضر بوده‌اند و هر کدام روایت مخصوص به خود را ارائه می‌دهند. اینان هر دو با دلایل خاص خود سعی در اثبات درست بودن نظراتشان دارند، و البته هر دو طرف در مقام مباحثه، خدا را هم بنده نیستند و مرغ‌شان یک پا دارد.
 
در میانه این مباحثه یک کلیشه ثابت در گفتار سیاسی ما ایرانیان چشمم را متوجه خود کرد، و آن اینکه یک مدعی ادعا کرده بود که فلان شخص خودش بسیار انسان خوب و برجسته و چه و چه و چه است منتهی این اطرافیان و نزدیکان وی هستند که وی را از راه راستی که من تنها بیان کننده آن هستم منحرف می‌کنند. اگر کمی با تامل در این گزاره نگاه کنید موارد مشابه‌ مختلف و دیگری از آن را می‌توان پیدا کرد؛ مثلا در مورد رهبری نیز برخی چنین اظهارنظرهایی می‌کنند که وی خود انسان والا و نخبه‌ای است منتهی اطرافیان، ایشان را به ورطه‌ دیکتاتوری کشانده‌اند. همچنین این گزاره در مورد افرادی چون هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و حتی محمود احمدی نژاد و محمدرضا شاه هم جاری و ساری است. گویندگان برای تبرئه شخص مورد علاقه‌شان متمسک به گفتارهایی تخیلی می‌شوند که نه قابل اثبات است و نه قابل رد، و به معنای دیگر گزاره‌ای است کاملا مجهول که مدعی می‌تواند تا انتهای عالم بر این توهم خود پافشاری کند.
 
البته ناگفته نماند که ذهن آماده ایرانی ما نیز با گشاده رویی پذیرای چنین توهم توطئه‌های رنگارنگ است. کافی است فقط یک ذهن خلاق تلنگری به این دیگ تراوشات بزند، آنگاه خواهید دید که چه بسیار داستان‌های خواندنی و شنیدنی که از آن نمی‌جوشد! نکته جالب و طنز ماجرا در چنین فضایی هم از این قرار است که در این داستان‌ها همه رفتارهای خوب و مثبت را تفسیر به عملکرد شخصی و ابتکارات شخصی قهرمان  مورد نظرشان می‌کنند و عملکردهای منفی را به نزدیکان و بستگان نسبت می‌دهند.
 
غرض از اطاله کلام اینست که متاسفانه جامعه و ما نیز (بعنوان بخشی از جامعه) برای فرار از واقعیت اقدام به ساختن تخیل می‌کنیم، تخیلی که نه با واقعیت تناسب دارد و نه جنبه حقیقی دارد و تنها تصوری است برای توجیه خودمان و دیگرانی که آمادگی ذهنی پذیرش چنین مسائلی را دارند؛ افرادی که به این توهم دامن می‌زنند.
 
یکی از لوازم سیاست ورزی اینست که بپذیریم هر فرد در قبال عملی که انجام می‌دهد مسئول و متعهد است. البته ممکن است در اقدام نهایی، عمل افراد دیگری نیز موثر بوده باشد اما این از مسئولیت فرد مورد نظر کم نمی‌کند. خلق توجیهات مختلف و منحرف کردن مسئولیت از فرد اصلی به افراد زیرمجموعه نه تنها منطقی نیست بلکه دلیلی محسوب می شود برای شانه خالی کردن فرد اصلی از پذیرش مسئولیت در قبال خطاهای رفتاری اش.


وقتی فردی به این نتیجه رسد که مسئولیت تصمیم ها و عملکردش از سوی جامعه یا برخی افراد بر گردن خود وی انداخته نمی‌شود، آنگاه خود را مجاز می بیند که دست به هر اقدامی زند هرچند خیر و مصلحت عمومی را نادیده بگیرد و به خطر اندازد. متضرر اصلی در چنین وضعی، جامعه‌ای خواهد بود که خود بار مسئولیت عملکرد را از دوش فرد برداشته است.
 


 


محمد رهبر

جناب مطهری، لابد خشنودید که در این برهوتِ مجلس توانسته اید به معترض و منتقد و منصف و اوصافی دیگر که در شان دیگر نمایندگان نیست ، نامبردار شوید. هر چند میان گروه لنگان و کوران، پیش افتادن و سبقت گرفتن، هنری نیست. الحمد الله، امانِ رهبری که به تدبیر معظم  در نزاع پنهان با محمود باز می گردد، شما را فرصتی داده تا بتوانید به درکِ آزادی در نظام ولایی نائل شوید، نوش باد.

اما بد نیست همان طور که پشت تریبون می روید و با آن کتِ راه راه و آراسته به فضلِ پدر، افاضه می فرمایید، زحریفان به سر تازیانه یاد آرید. قدری اندیشه کنید که آخر، آنها که در حصر اند و اینان که در حبس، مگر حرفی غیر از این گفته ی شما زده بودند که نظام انتخابات در ایران به هزار پلشتی آلوده است و یَدی از عبا و دستی از سپاه ، مهره ها را می چیند و صندوقها را پر و خالی می کند.

کار امروز و دیروز نیست، دیر سالی است. از وقتی هنوز به عالم سیاست قدم رنجه نکرده بودید ، در برهمین پاشنه می چرخید. اصلا محمود احمدی نژاد که حالا مُفتخر به مخالفتش هستید از همین توبره  در آمده و سال 84 با عملیاتِ واللَیل سپاه، رییس جمهور شد.

شاید شما ندانید اما مهدی کروبی همان وقت، نامی از مجتبی خامنه ای برد و سپاه را به دست بردن در آرا متهم کرد و این قصه ی سیاه گذشت تا به خرداد 88 رسید و اینبار صندوق وارونه شد و نامش دیگر تقلب نبود، حتی آرای مردم را نخواندند تا تقلب کنند و در یک قلم، بیست و چهار میلیون رای به حساب محمود گذاشتند، دروغ که حُناق نیست.

شتر سواری دو دو لا، به ترکستان هم نمی رسد چه رسد به کعبه . نمی توان وجدان را برای دقایقی روشن کرد و برای عمری خاموش. به هر حال همین که از سپاه کاری های سیاست گفته اید، البته جای شکر دارد و شکوه هم . شکرش به اینکه می بینید و شکوه اش به اینکه بارها دیده اید و دم نزدید، تا ناظران به این صرافت نیفتند که اگر صرفه ای نباشد و پای خود در میان، زبان در دهان نمی چرخد.

آقازاده، این تخت های روان درمانی را دیده اید، یک حالتِ آرامش به بیمار می دهد و بعد روانشناس سوالاتی از کودکی و برنایی می پرسد و دنبال آن گره روحی عاملِ افسردگی یا پرخاشگری می گردد. هر وقتی همه ما باید بر این تخت ها بخوابیم. تصورش را بکیند شما رفته اید پیش یک طبیبِ حاذق و کار به هیپوتیزم رسیده و در آن خلسه ی مغناطیسی، یکباره فریاد بر می آورید:"حجاب"، "حجاب".

گره تفکراتِ نابسامان شما همین حجاب است و مصیبت اینجا که  "تو خود حجاب خودی". در آن بزنگاه گفتن از دستهایِ خبیث سپاه، عنان کج کرده اید و به دولت محمودی تاخته اید که اعتقادی به حجاب ندارد. یقین داشته باشید که احمدی نژاد و یارانش اصولا  اعتقادی به اعتقاد ندارند. اگر دولتشان تضمین کنید و رییس جمهور بعدی از نژادِ محمود باشد، حاضرند کل ایران را به زیر چادر ببرند و اصلا وزارت حجاب تاسیس کنند و شما هم بشوید وزیر و ایدئولوگش. محمود را رها کنید و قدری دور و برتان ببینید.

باور بفرمایید آنها که قبل از انقلاب زندگی می کردند هم میل جنسی داشتند و اتفاقا از سر در سینماها و پیاده روی خیابان پهلوی و لاله زار و صفحه مجلات، تحریک سرازیر بود، منتهی اتفاقی نمی افتاد. این همه جرم و جنایتِ جنسی نبود و رمز و رازش اینکه اختیار و انتخاب، کار خود می کرد. مقالات پدر شما درباره ی حجاب هم در آن فضا خوانده می شد و آنقدری آزادی بود که پدر شما در مواهب حجاب بنویسد و بی حجابها هم بخوانند، مطمئن باشید امروز با حجاب ها هم به ضرب زور مگر آن مقاله بخوانند.

پسرِ فیلسوف، چگونه است که شما سپاه را انذار می دهید که در سیاست و حق انتخاب مردم، دخالت نکند و خودتان تمام قد بر سر مردم نازل می شوید که چه بپوشند و چه نپوشد. سپاه می تواند بگوید همان طور که شما به حجابِ نسوان حساس هستید، سرداران پاسدار انقلاب اسلامی، عینا به انتخابِ رجالِ نظام حساسیت دارند.

آزادی در هستی شناسانه ترین مفهمومش، معتبر دانستن حق انتخاب است برای فردِ فردِ آدمها. نمی توان یکجا گفت مختارید و یک جا گفت مجبورید. وانگهی، حجاب اعتقاد است. همان طور که مسلمانانه زیستن و اصلا دیندار بودن، انتخابی است وگرنه چه ارزشی دارد، یک صبح از خواب بلند شوید و ببینید همه ی ملت ایران، نمازصبح را به جماعت می خوانند و دلیلش سر نیزه ای باشد که سر در خانه ها آویخته اند.

می گویند عیسی مسیح در آن گم گشتگی  صحرای اردن، با شیطان ملاقات کرد. شیطان برای روح خدا پیشنهادات مومنانه ای داشت،  می گفت مگر تو عیسی نیستی، بیا و همه ی قلوه سنگهای بیابان را قرص نان کن. بیا و همه ی آدمها را از قحطی و گرسنگی و رنج آسوده کن. شیطان، چه هواخواه انسان شده بود، در حضور مسیح.می خواست با معجزه ای هر روزه، آزادی انسان در انتخابِ ایمان را نابود کند، با اعجازی ممتد دیگر چه جای نپذیرفتن و پذیرفتن می ماند. می خواست خدا را با معجزه ی خودش شکست دهد و عیسی هیچ نمی گفت و راه می رفت.     


 


سید ابراهیم نبوی

raport-9103012.jpg

مصاحبه خشایار دیهیمی با شرق را که در فرارو بازنشر شده خواندم .کلی گفته دارد برای شنیدن و خواندنش، با دقتی بیش از حد معمول، به همان شکل که خودش سخن می گوید، به نظرم لازم است. گاهی فکر می کنم خشایار دیهیمی با آن سبیل پهناور، مثل نیچه است که حسابی توی خامه و شکر خوابانده شده و تلخی اش گرفته شده باشد. از آنهاست که تقریبا بخش وسیعی از جامعه روشنفکر ما مدیون چراغ به دستی او برای نشان دادن راه تفکر است، گیریم به جای راه رفتن دویده باشند، یا وسط راه از خستگی و رخوت خوابیده باشند. خشايار ديهيمي كامو را نويسنده‌اي اميدوار مي‌داند و مي‌گويد: «من اخلاق را از كامو آموخته‌ام، همان طور كه كامو مي‌گويد، نااميدي بزرگ‌ترين گناه و بزرگ‌ترين بي‌اخلاقي است.» او معتقد است گرچه جهانِ ‌امروز، اخلاقي‌تر نشده، اما ما در جهان اخلاقي‌تر فكر مي‌كنيم. ديهيمي علاوه بر ترجمه، در دوره‌هايي درباره سياست هم نوشته و موضع‌گيري كرده ‌است. او آن روزها معتقد بود، جامعه ما سارتر و كامو را خوب نخوانده‌اند، از اين‌رو نمي‌توانند به درستي موضع‌گيري سياسي كنند، اما امروز معتقد است جامعه نياز به آگاهي اخلاقی دارد و به همین دلیل در حال گردآوري مجموعه‌ تازه‌اي است به نام " فلسفه و هنر زندگي". مجموعه‌كتاب‌هايي درباره فلسفه كه به گفته او همه مردم مي‌توانند آنها را راحت بخوانند و بفهمند.

دیهیمی می گوید: « مساله امروز ما، اخلاق و مشكل روشنفكري ما، نااميدي و آفت جامعه ما، توهم دانش است.» و مي‌گويد كه آدم روشن و صريح و مستقلي است: «من آدم روزنامه‌ام، نه شب‌نامه.» اين مترجم پركار به تازگي نمايشنامه «صلحا»ي كامو را ترجمه كرده است كه توسط نشر ماهي منتشر شده و در نمايشگاه كتاب عرضه خواهد شد. «صلحا»، نمايشنامه تلخ و صريحي است كه در دوره سركوب استاليني، به رابطه سياست و عدالت مي‌پردازد و روايتي است از سرگذشت يك گروه تروريستي، كه در اعتراض به بي‌عدالتي حاكم تصميم مي‌گيرند وزير وقت دادگستري را ترور كنند. به نظرم خشایار دیهیمی راست می گوید، یعنی وقتی به توریست های ایرانی یا ایرانیان مقیم فرنگ نگاه می کنم، به نظرم حرفش درست می رسد. «من با شخصيت‌هاي ادبيات، راسكولنيكوف، مورسو و... زندگي كرده‌ام. با اينكه پايم را از اين مملكت بيرون نگذاشته‌ام، فكر كنم همه دنيا را ديده‌ام، به طور عميق‌ و نه به‌شكل يك توريست. توريست مي‌رود موزه مي‌بيند، آدم‌هاي يك كشور را نمي‌بيند ولي در ادبيات واقعا با يك فرانسوي (انواع فرانسوي‌ها از هر طبقه‌اي) آشنا مي‌شويد. با يك روس، آمريكايي، آلماني و... براي همين است كه ادبيات مهم و اساسي است.»
بعد از درک اهمیت ادبیات ، آقای خشایار دیهیمی با همان سبیل و خامه و شکر با مشکل مهمی مواجه شد. « وقتي كه همزمان سه ترجمه از «هستي و زمان» هايدگر – كه كتاب حجيم و دشواري است- منتشر شد و همه هم فروش رفت. فكر كردم، آخر چه كساني اينها را مي‌خوانند؟ مگر چند نفر در مملكت هايدگر مي‌خواند؟ اين يعني، فلسفه حالا ديگر براي طاقچه و پز دادن است.» متاسفانه من هم همین را فکر می کنم، سال 1379 همزمان کتاب « لویاتان» هابز و جلد دوم « تراژدی دموکراسی در ایران» باقی منتشر شد، کتاب هابز یک کتاب فلسفی سنگین و حجیم بود، با این همه در یک ماه اولی به فروش رفت و دومی شش ماه طول کشید تا به چاپ دوم برسد. اما دیهیمی راهی را پیدا کرده است. « الان حدود 60 كتاب آماده كرده‌ايم: فلسفه ترس، فلسفه درد، فلسفه كار، فلسفه تنبلي، فلسفه ترديد... اينها همه آن چيزهايي است كه همه انسان‌ها همه جا هميشه درگيرش بوده‌اند و هستند و خواهند بود. مهم‌ترين كتابي كه اين پروژه را با آن شروع كرديم، فلسفه بخشودن است.» او کتاب هایی که رابطه زندگی و فلسفه را نشان می دهند برای ترجمه انتخاب کرده است.
گفته های دیهیمی درباره سیاست مهم است. او که در دوره اصلاحات مقاله سیاسی می نوشت و خوب هم می نوشت می گوید: « نه، من مطلقا وابستگي سياسي نداشتم. يك‌بار هم نوشتم كه روشنفكر نمي‌تواند عضو حزب باشد. نمي‌تواند حتي وابسته به حزب باشد. البته مي‌تواند در يك انتخابات از يك حزب يا يك كانديدا حمايت كند ولي نمي‌تواند خودش را مقيد كند. چون آن موقع مي‌شود: سانتراليسم دموكراتيك. كار روشنفكر نقد كردن است. من بي‌نهايت آدم شفافي هستم، در زندگي من حتي يك نقطه تاريك هم وجود ندارد.» بعد برای اینکه کوچکترین چیز تاریکی هم نباشد، می گوید: « علت اين هم كه از سال 84 به اين طرف اصلا مطلب سياسي ننوشتم اين است كه من راجع به سياست مبتذل نمي‌نويسم. از نظر من سياست امر شريفي است، اگر به ابتذال كشيده شود قلم آدم هم به ابتذال كشيده مي‌شود. بنابراين نوشته‌هاي من الان هم سياسي است، اما در مقام شرافت سياسي است و از روزمرگي و ابتذال و اتهام زدن و افشاگري در آن خبري نيست. اصلا به ‌نظر من «افشاگري» يكي از آلوده‌ترين و كثيف‌ترين كارهاي ممكن است. يعني چه افشاگري؟ مردم خودشان چشم و گوش دارند.»
توضیح او برای وضع مبتذل سیاسی چنین است: « ريشه همه مشكلات ما اخلاقي است، مشكلات سياسي ‌و فرهنگي‌مان هم ريشه اخلاقي دارد، حالا اگر اخلاق را تقويت و ترويج كنيم، گام اول محكمي براي حل مشكلات‌مان برداشته‌ايم. ما هم مثل همه ملت‌هاي ديگر ضعف‌ها و قدرت‌هايي داريم، تافته جدا بافته‌ كه نيستيم. گاهي خودمان را به عرش اعلا مي‌بريم: بزرگ‌ترين مخ‌ها از ما هستند يا اصلا تمدن بر پايه تمدن ايراني ساخته شده، يا همه چيز را سياه و كثيف مي‌بينيم. اين افراط و تفريط است. داوري ما روشنفكران هم همين‌طور است. يك ‌دفعه خودمان را از مردم جدا مي‌كنيم و ملت را به خاك مذلت مي‌كشانيم. خب حالا بايد ضعف‌هايمان را برطرف كنيم.» آقای دیهیمی آدم پوپولیستی نیست، او می گوید: « من مردمم را دوست دارم، ولي ستايش‌شان نمي‌كنم، تحقيرشان هم نمي‌كنم، چون خودم يكي از آنها هستم.» تعریف او از سیاست و رابطه انسان امروز با سیاست هم برای من جالب است، می گوید: « من تعريف هانا آرنتي سياست را مدنظر دارم. سياست عرصه تعامل است. من بارها نوشتم كه نمي‌توانيد سياست را ترك بكنيد، اگر شما به سياست پشت كنيد، سياست از پشت شما را مي‌گيرد.» پس یعنی بالاخره ما باید چه کنیم؟ دنبال اخلاق برویم یا سیاست؟ اصلا علت مشکل امروز ما چیست؟ دیهیمی پنجره را باز می کند و نشان می دهد: « حالا چرا امكان‌هاي ما كمتر شد؟ مراجعه كنيد به مناظره من با محمدرضا خاتمي در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران: آقاي خاتمي گفت اصلاحات بازگشت‌ناپذير است. گفتم آقاي خاتمي بدترين حرف ممكن را داريد مي‌زنيد. اين يعني، بفرماييد برويد خانه‌تان بازي تمام شد و شما ديگر وظيفه‌اي برعهده نداريد. در حالي كه اصلاحات دستاوردهاي كوچكي است كه با تمام وجود بايد از آن صيانت شود، در دنيا همه چيز بازگشت‌پذير است. يادتان هست يك عده با سياست قهر كردند و بعد از آقاي خاتمي كه آقاي معين كانديدا شد، انتخابات را تحريم كردند و به جاي عقل با احساس استدلال‌هاي نادرست كردند.» به عبارت دیگر خشایار دیهیمی فیلسوف ایرانی امروزی مطلع که در وسط بحران زندگی می کند، به ما می گوید: « راديكال شدن شر، دروغ محض است، اين دروغگويي است. ما اتفاقا الان در جهان ، اخلاقي‌تر فكر مي‌كنيم، البته نه اينكه جهان‌مان اخلاقي‌تر شده، قدرت تفكر اخلاقي ما بيشتر شده. حالا چه چيزي جلوي اين را مي‌گيرد؟ همين نااميد كردن‌ها، خب بايد جلوي اين بذر نااميدي پاشيدن ايستاد. اينكه بگوييد كه يك جايي ديگر كار كردن بي‌اخلاقي مي‌شود يعني چه! كجا ممكن است كار كردن بي‌اخلاقي بشود؟ مسلما اگر كاري به من تحميل شود و با اصول اخلاقي‌ام نخواند، نمي‌كنم. پس امتناع وجود ندارد، عالم آرزو را هم بايد به دست آرزو سپرد، ما از يوتوپين‌ها خيلي آسيب ديديم، البته يوتوپيا خوب است منتها به عنوان نقطه ‌يا چراغ راهنمايي كه شما در مسير درست حركت كنيد و راه‌تان را گم نكنيد والا يوتوپيا به دست آمدني نيست.»
دیهیمی یکی از رهبران فکری یا روشنفکران واقعی جامعه امروز ایران است که تقریبا در همه تلاشهای سیاسی این جامعه شرکت کرده است. البته، او هم مثل من و شما، در جریان روی کار آمدن احمدی نژاد و جنبش سبز، با دخالت های دولت، جزو گروه بازندگان اعلام شده است. اما خودش می گوید: « من جزو تيم بازنده‌ها هستم، ولي بازنده نيستم، من برنده نهايي هستم. شما ادبيات را خوب نخوانده‌ايد، همين است كه اين تلخ‌انديشي را در وجودتان سرايت دادند، در رگ‌هايتان جاري كردند. اگر شيرين‌گوشت مي‌بوديد اين شعر فروغ را مي‌خوانديد: پرنده مردني‌ست، پرواز را به خاطر بسپار. انديشه مثل پرواز است و انديشمند مثل پرنده، كجاي اين نااميدي است كه مي‌گوييد اين توجيه بازنده‌ها است؟ گاليله ماند، جوردانو برونو ماند، در آتش سوزاندندش، ولي آيا جوردانو برونو ماند يا آن اسقف‌ها؟ آيا تفتيش عقايد ماند يا جوردانو برونو؟" یک زنده باد می گوئیم به خشایار دیهیمی و منتظر کتابهای فاسفه زندگی اش می مانیم. شاید لازم باشد اول از همه کتابهای " فلسفه ترس" و " فلسفه دروغ" و بخصوص " فلسفه تردید" را ترجمه کند.
دیکتاتوری و وحدت
همین جوری حرف می زنند. نه فعل و فاعل را رعایت می کنند و نه قید و صفت را. زمان ها را قاطی می کنند و هیچی به هیچی. یعنی چی که آقای کاظم جلالی گفته: « نمی توان در قالب دیکتاتوری وحدت ایجاد کرد.» اتفاقا در تنها قالبی که می توان وحدت ایجاد کرد دیکتاتوری است، وگرنه در قالب دموکراسی فقط می توان ائتلاف ایجاد کرد. اصولا همین وحدت زیبایی که در کشور ما وجود دارد، در همان قالب است. روش ایجاد وحدت با دیکتاتوری هم چنین است: معمولا شصت درصد مردم مخالف دولت هستند، این میزان ممکن است تا نود درصد هم برسد، به آنها می گوئید خفه شوید. آنها هم خفه می شوند. همین می شود وحدت. استالین و هیتلر و موسولینی هم همین طوری وحدت می کردند، به جان تو!
سینمای مستند ایران و جایزه فرهادی

raport-9103011.jpg

جالب است که خبرهای سینمایی ایران در داخل و خارج، به اندازه کل اخبار سیاسی کشور اهمیت دارد. اصولا سینما در ایران به نظرم از همان دوره داریوش و کورش و خشایار شاه و کلا هخامنشیان باید وجود داشته باشد، بعدا جهانیان آن را از ما دزدیدند و سندش را به اسم خودشان زدند. اصلا هم در تخت جمشید یک تالار بزرگ نمایش فیلم است، هم در طبقه سوم عالی قاپو یک دیوار سفید است که دقیقا جای پروژکتورش هم معلوم است. البته هنوز مدرک اینها موجود نیست، وگرنه الآن یقه عرب ها و فرانسوی ها و آمریکایی های مدعی کشف سینما را جر داده بودیم. حتما می خواهید بپرسید فرانسه و آمریکا ادعای کشف سینما را دارند، ولی چرا « عرب ها»؟ جواب این است که وقتی ما رسوایی یقه جردادن را داریم تحمل می کنیم چرا عرب ها را بی نصیب بگذاریم، گیریم اصلا هیچ تقصیری هم در اینجا نداشته باشند. ولی در جاهای دیگر که داشتند. گفتم جاهای دیگر و یاد فرانسه و فستیوال بی تربیت کان فرانسه افتادم که امروز اتحادیه اروپا همان جایزه را که دیروز حرفش را زدیم داد به فرهادی. در داخل ایران طرفداران " خانه سینما" و مخالفان آن که همان دولت آقای احمدی نژاد و وزارت ضخیمه ارشادش باشد، با همدیگر مناظره کردند. وکیل خانه سینما یک نامه از طرف معاون وزیر وقت درآورد که مجوز تشکیل خانه سینما را داده بود. نماینده وزارت ارشاد هم استدلال کرد که این یک نامه اداری معمولی است. انگار نامه ای که معاون سینمایی امروز برای تعطیل خانه سینما صادر کرده یک نامه از طرف خداوند متعال است. حالا این یکی هیچ، ولی مثلا در تمام کشور ایران رعایت حجاب الزامی است. محض رضای خداوند متعال، یک نفر یک ورق کاغذ نشان بدهد که در یک جایی قانونی تصویب شده باشد که رعایت حجاب الزامی است؟ یا صد تا اتفاق دیگر که همین طوری رخ داده و رخ می دهد. قانون شوراهای اسلامی بیست سال در قانون اساسی بود، کسی تا قبل از خاتمی آن را اجرا نمی کرد.... باز من به دامن سیاست افتادم، می گویند همه راهها به قم یا رم یا هر دو ختم می شود. سر راه رم، تقریبا نمی دانم با سی کیلومتر یاپانصد کیلومتر آن طرف تر رم، یعنی در یکی از همان راههایی که به رم می رسد  ،به گفته فرارو، در جشنواره تولفا که تا حالا اسمش را هم نشنیده بودم ، جایزه ای به کیوان کریمی به خاطر فیلم مستند " دریاچه من" تعلق گرفت. البته وقتی خبرها را دنبال کردیم، دیدیم این فیلم قبلا اسمش بود " چه شور بود دریاچه من" و نام سازنده اش هم تا همین دیروز " حسن قهرمانی" بود. ولی چه فرقی می کند، کیوان یا حسن یا هر دو تا، یا هیچ کدام، در این فیلم تلاش کردند به موضوع دریاچه ارومیه و شور شدن و خشک شدن آب آن اشاره کنند که کردند. البته سینمای مستند ایران از این " چه" ها زیاد دارد و به نظرم از یخبندان دوم زمین شناسی که فیلم " چه هراسی دارد ظلمت روح" و " چه پرستاره بود شبم" در سینمای آزاد قبل از انقلاب توسط مرحومان بصیر نصیبی و بهنام ناطقی ساخته شد، سینمای مستند ایران معمولا اول عنوان هر فیلم مستند یک " چه" می گذارد. این قاعده البته استثناء زیاد دارد، از جمله نود درصد آثار تولید شده در سینمای مستند ایران که همین هفته قبل یا ماه قبل سه فیلم از یک مجموعه مستند رسید از دست محبوبی به دستم، بسیار خوشنود شدم که بچه های سینمای مستند دارند این فیلمهای مهم را به شکلی زیبا در فرمت دی وی دی منتشر می کنند. فیلم های " زینت، یک روز بخصوص"( ابراهیم مختاری)، " رودخانه هنوز ماهی دارد"( مجتبی میر تهماسب) و " گفت و گو در مه" از این فیلمهاست. آقا اگر کسی همایون امامی که همیشه پیگیر سینمای مستند ایران بود، دید، سلام ما را برساند.
سگ گردانی در تهران
جدا آدم سعدی را که می خواند حکایت همچنان باقی است، منتهی برعکس شده، سگها را بسته اند و سنگ ها را به سروکله ملت رها کرده اند. کلکسیون مفصل عکس های بانوان زیباروی خوش لباس که توسط  زنان کوتوله بی ریخت مشکی پوش، در حال گریه هستند، در اینترنت همه جا قابل رویت است. حال آدم خراب می شود. در دوره احمدی نژاد و توسط کسانی که او در پلیس منصوب کرد و با دستور خود او، سه موج بزرگ سرکوب به خاطر تناسب قیافه و لباس، صورت گرفته که این سومی اش ظاهرا سروصدایش زیاد است، ولی دامنه اش خیلی گسترده نیست. همزمان با دستگیری و تحت فشار قرار دادن خانمها و آقایان خوش تیپ، پلیس تهران اعلام کرد سگ گردانیجرم محسوب می شود.. من واقعا نمی توانم بفهمم، حالا آدم ها باز ممکن است به هر دلیل مقصر باشند، این سگ های بدبخت چه تقصیری دارند؟ البته ویار است دیگر، یک هفته گیر می دهند به سگ، یک هفته قلیان، یک هفته شلوار لی، یک هفته چکمه، شما کار و زندگی ندارید؟
لاک پشتی به اندازه اتومبیل
من که فکر می کنم یک دفعه یخبندان شده و همین ماشین های تهران خودمان که نصف روز مثل لاکپشت در ترافیک راه می روند و نصف روز مثل خرگوش تصادف می کنند، یخ زدند و در جا مانده اند و بعد غاری تشکیل شده و قس علیهذا. یک لاکپشت به اندازه یک اتومبیل کوچک( البته منظور ماشین های اسباب بازی نیست، مثلا اندازه رنو یا پراید) در کلمبیا کشف شده که اول فکر کردند لاشه یک اتومبیل است، بعدا که گشتند دیدند هیچ اثری از مواد مخدر در آن نیست، مطمئن شدند که اتومبیل نیست، وگرنه قایم کردن موارد مخدر حتی اگر قاچاقچی هایش از دارودسته مرحوم اسکوبار باشند، باز هم از لاکپشت استفاده نمی کنند. به هر حال این لاک پشت از 69 میلیون سال قبل باقی مانده است. دولت کلمبیا از آیت الله جنتی دعوت کرد که برای شناسایی این لاک پشت به کلمبیا برود. 


 


ندای سبز آزادی- مریم مدنی: هیات دولت احمدی‌نژاد در آخرین نشست کارگروه تنظیم بازار خود در شرایطی به تخصیص ۲۴ میلیارد دلار برای واردات ۲۰ قلم کالای اساسی رای مثبت داد که بنا به جدید‌ترین گزارش فائو، نیاز ایران به واردات مواد غذایی و کالاهای اساسی سالانه 6/2 میلیارد دلار برآورد شده است.

مسئولان وزارت صنعت، معدن و تجارت در این مورد گفتند که پس از اجرای این مصوبه نه تنها مواد اولیه برای کارخانه‌ها تامین می‌شود، بلکه تا پایان سال، دغدغه‌ای برای تامین ۲۰ قلم کالای اساسی تصویب شده وجود نخواهد داشت.

این کالاهای اساسای وارداتی شامل محصولاتی چون گندم، گوشت قرمز و مرغ، برنج، روغن، شکر، نهاده‌های دامی و کشاورزی شامل کنجاله سویا، دانه‌های روغنی، جو و ذرت، کود، سم و بذر و همچنین دارو و واکسن است.
هرچند به گفته مسئولان دولتی اين گرانی‌ها به دلیل کمبود برخی اقلام در بازار رخ داده است اما ريیس کمیسیون طرح تحول اقتصادی مجلس به صراحت آن را رد کرد و گفت: «ما در کشور کمبودی به لحاظ اقلام اساسی نداریم که دولت بخواهد از طریق واردات، قیمت‌ها را کنترل کند.»

مصوبه واردات ۲۴ میلیارد دلاری در حالی قرار است اجرا شود که نه تنها فائو نیاز ایران را به واردات مواد غذایی سالانه 6/2 میلیارد دلار برآورد کرده بلکه پیش از آن نیز سازمان تجارت جهانی، واردات موادغذایی توسط ایران را در سال ۲۰۱۰ حدود 15/8 میلیارد دلار اعلام کرده بود. رقمی که چند برابر نیاز ایران به مواد غذایی از نگاه فائوست.
هرچند دولت علت افزایش یک و نیم برابری هزینه واردات را اقدامی در جهت رفع گرانی‌های اخیر عنوان کرده اما نگاهی به آمار و ارقام واردات در چند سال گذشته نشان می‌دهد که گرانی در این مدت بی‌توجه به میزان واردات سیر صعودی داشته است.

سیل واردات به اتکای پول نفت

براساس آمار اعلام شده از سوی گمرک، میزان واردات میوه که جزو همان بیست کالای اساسی هم دسته‌بندی شده در سال ۸۹ به رقمی فراتر از ۶۲۱ میلیون دلار رسیده است. این رقم در سال ۸۷ حدود ۵۴۴ میلیون دلار و سال پیش از آن ۳۰۳ میلیون دلار بوده است. در واقع واردات میوه طی دو سال دو برابر شده است.

همچنین در سال ۹۰ با وجود ادعای وزیر جهاد کشاورزی مبنی بر کاهش سی درصدی واردات در بخش کشاورزی، کارشناسان از افزایش واردات در این بخش خبر می‌دهند.

طبق آمار وزارت جهاد  سال گذشته تا پایان شهریور ماه ۶ میلیون و ۳۰۱ هزار تن گندم از کشاورزان خریداری شده اما وزارت صنعت، معدن و تجارت به عنوان تنها متولی خرید گندم همان زمان اعلام کرد که خرید گندم از سوی بخش دولتی تا پایان شهریور گذشته ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار تن و در بخش خصوصی یک میلیون و ۸۹۰ هزار تن بوده است.
این در حالی‌ است که صادق خلیلیان، وزیر جهاد کشاورزی همان زمان از برنامه‌ریزی برای صادرات ۲ میلیون تنی گندم خبر داده بود.

میزان واردات در حالی در چند سال گذشته افزایش یافته که به همان نسبت هم درآمد نفت به بالاترین میزان خود در سی سال گذشته رسیده است.

افزایش درآمد نفتی دولت اقتدارگرا

از سال ۵۷ تاکنون درآمد نفت ایران از محل فروش نفت خام بیش از هزار میلیارد دلار بوده که بیش از ۷۷۰ میلیارد دلار آن صرف واردات کالاهای مصرفی و اساسی و گاه واسطه‌ای شده است.

در واقع در طی ۳۳ سال گذشته ۸۰ درصد از درآمد نفت صرف واردات شده و جالب اینجاست که در طی ۷ سال گذشته نه تنها دولت نهم و دهم بیشترین میزان از این درآمد هزار میلیارد دلاری را داشته بلکه واردات کالاهای مصرفی هم در طی این مدت به بالاترین رقم خود رسیده است.

درآمد نفت از نیمه دوم سال ۸۴ تا سال ۹۰  سالانه حدود ۸۷  میلیارد دلار بوده، این در حالی‌ست که این رقم در دوره اصلاحات 25/71 میلیارد دلار، در ۸ سال سازندگی 15/44 میلیارد دلار و در ۸ سال جنگ 13/27 میلیارد دلار بوده است.

درآمد دولت نهم و دهم در طی زمان یاد شده ۵۲۵ میلیارد دلار یعنی بیش از ۵۰ درصد کل درآمد هزار میلیاردی ۳۳ سال گذشته بوده است.

آتش به سرمایه ملی با واردات بی رویه

پول نفت، به مثابه سرمایه ملی، از طریق کانال ها و دلالان شبه دولتی و نمیه خصوصی، متعلف به مافیای قدرت و ثروت، صرف واردات بی رویه و کالاهای واسطه ای می شود. رقم واردات در سال ۸۹ نشان می‌دهد که در آن سال واردات 70/97 درصد از ارزش کل مبادلات خارجی کشور را به خود اختصاص داده است. در همان سال میزان صادرات غیر نفتی ۲۶ میلیارد و ۳۲۷ میلیون دلار و واردات ۶۴ میلیار و ۳۶۴ میلیون دلار بود.

کشورهای امارات، آلمان، سوئیس، کره و ترکیه به ترتیب در صدر صادرکنندگان کالا به ایران بوده‌اند.

همچنین در حالی دولت نهم و دهم بیش از نصف درآمد نفتی کل دولت‌های بعد از انقلاب را به خود اختصاص داده بود که طبق گزارش دفتر آمار و فناوری اطلاعات و ارتباطات گمرک ، در سال ۸۹ ارزش یک تن کالای صادراتی کشورمان ۴۴۰ دلار و متوسط قیمت یک تن کالای وارداتی یک هزار و ۴۲۱ دلار بوده است. اما متوسط قیمت یک تن کالای صادراتی نسبت به سال قبل 4/56 درصد کاهش و متوسط قیکت یک تن کالای وارداتی با 33/4 درصد افزایش در ارزش دلاری مواجه بود.

بررسی گزارش‌ها در سال ۹۰ نشان از افزایش واردات در اکثر کالاها داشته، تا جایی که این موضوع بیش از کنترل گرانی‌ها سبب شکست تولید کنندگان داخلی شده است.

واردات میوه به سرزمین چهارفصل

یکی از ویژگی های ایران، چهارفصل بودن و مزیت نسبی آن در کشاورزی و امکانات بالقوه و پتانسیل آن در تولید میوه و فرآورده های کشاورزی است. اما این سرمایه نیز با بی کفایتی و ناکارآمدی و سوء مدیریت اقتدارگرایان، هدف بی توجهی و سیل واردات قرار گرفته است. در سال گذشته با کاهش تعرفه واردات میوه و مرکبات در روزهای پایانی سال تولیدکنندگان ناگهان با افزایش میوه‌های وارداتی در بازار روبرو شدند. کاهش سود بازرگانی و حقوق ورودی سیب و پرتقال از سویی و سکوت مسوولان از سوی دیگر سبب شد که میزان واردات این محصولات چنان افزایش یابد که اندکی بعد انبارهای میوه انباشته از میوه‌های گندیده شده و این محصولات روانه دامداری شوند.

احمد میرجلیلی، عضو اتحادیه محصولات در همان زمان که مردم از پرتقال‌های یخ‌زده و تلخ وارداتی گلایه داشتند از تخلیه ۶ تن میوه وارداتی در دامداری‌ها خبر داد و اعلام کرد که هر سه روز یک‌بار یک کامیون ۲۰ تنی پرتقال‌های فاسد شده از سردخانه‌های کرج به دامداری‌های شرکت اتکای پیشوای ورامین روانه می‌شود.

همچنین واردات گوشت قرمز، مرغ و تخم‌مرغ، برنج، حبوبات و غلات در یک سال گذشته با افزایش روبرو بوده و گرانی اکنون بیش از هرچیز شامل همین محصولات می‌شود.

در مورد برنج، بی توجهی صاحبان قدرت به تولید داخلی و تداوم سیل واردات برنج محسوس است. با تاخیر دولت در اعلام قیمت خرید تضمینی برنج و کاهش کشت ارقام پرمحصول برنج در سال ۹۰ کشور شاهد افزایش واردات به میزان 1/3 میلیون تنی بوده است.

واردات بی رویه و فله ای تنها دامن محصولات کشاورزی را نمی گیرد. رئیس اتحادیه تایر ایران چندی پیش اعلام کرد که تداوم واردات بی‌رویه تایرهای بی کیفیت چینی سبب به زمین خوردن صنعت تایر کشور در سال پیش رو خواهد شد.

این درحالی‌ست که مهدی غضنفری، وزیر صنعت، معدن و تجارت اعلام کرده که رقمی به واردات سال‌های قبل اضافه نشده و در مورد خبر مصوبه واردات ۲۴ میلیارد دلاری هم با اعلام اینکه از این قضیه سوبرداشت شده، عنوان کرد که بخش عمده واردات سالیانه ۶۰-۷۰ میلیارد دلاری شامل مواد اولیه، کالاهای اساسی، واسطه‌ای، تجهیزات و ماشین آلات تولید می‌شود.

اظهارنظرهای متناقض در زمینه آمار واردات و انکار افزایش آن از سوی مسوولان تنها به این مورد محدود نمی‌شود.

وزیر جهاد کشاورزی هم سال گذشته با وجود شیوع بی‌سابقه آفات و بیماری‌ها در استان‌های گندم‌خیز، ضمن ابراز رضایت از بارش مناسب و اعلام آمادگی برای صادرات ۲ میلیون تنی و تولید 5/13 میلیون تنی وعده خرید تضمینی 5/9 میلیون تن گندم کشاورزان را داده بود. هرچند این آمار در سال گذشته با احتساب خرید گندم از سوی بخش دولتی و نیز خصوصی به 5/5 میلیون تن رسید.

این موضوع در مورد افزایش واردات دیگر محصولات از جمله برنج هم با انکار مسئولان روبرو شده است.

همچنین در ماه‌های پایانی سال ۹۰ وزیر کشاورزی از تولید بیش از ۱۰ میلیون تن شیر خام خبر داد، این درحالی بود که تولیدکنندگان این رقم را حداکثر ۶ تا ۷ میلیون تن اعلام کردند.

کاهش صادرات و افزایش واردات؛ تراز منفی

روند افزایش واردات در چند سال گذشته شدت یافته است. به عنوان مثال گمرک ایران  با انتشار گزارشی در سال ۸۸ و اعلام آمار رسمی از وضعیت تراز تجاری کشور از پیشی گرفتن رشد واردات نسبت به صادرات در ۹ ماهه ابتدایی  همان سال خبر داد و اعلام کرد تا پایان آذرماه بیش از ۴۷‌میلیارد دلار کالا وارد کشور شده است.

همچنین مهدی غضنفری، معاون وزیر بازرگانی در سال ۸۸ اعلام کرد که صادرات ایران به آمریکا در این سال به افت ۲۸ درصدی روبرو بوده، این درحالی‌ست که میزان واردات ایران از این کشور با ۲۲۲ درصد افزایش به ۵۴۸ میلیون و ۹۱۹ هزار دلار رسید.

محمد نهاوندیان، رئیس اتاق بازرگانی در سال ۸۸  از رشد ۴۷ درصدی واردات ایران از چین خبرداد.

طبق آمار گمرک، ارزش کل واردات ایران در سال ۱۳۸۵، بالغ بر ۴۱ میلیارد و ۷۲۳ میلیون دلار، در سال ۱۳۸۶، ۴۸ میلیارد و ۴۳۹ میلیون دلار، در سال ۱۳۸۷ حدود ۵۶ میلیارد دلار و در سال گذشته هم ۵۵ میلیارد و ۱۹۰ میلیون دلار برآورد شده است.

این آمار در حالی‌ست که اکونومیست به تازگی پیش‌بینی کرده که واردات ایران در سال آینده با یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار افزایش روبرو شده و به ۶۹ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار بالغ خواهد شد.

همچنین طبق همین گزارش و پیش‌بینی واردات ایران در سال ۹۳ به ۷۱ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار و در سال ۹۵ به ۷۸ میلیارد دلار خواهد رسید.

اقتدارگرایان مسلط بر ایران با سوء استفاده از امکانات قدرت، آتش به سرمایه ملی (نفت) می‌زنند. درآمد نفتی از طریق واسطه‌ها و دلالان شبه‌دولتی و شبه‌نظامی، صرف واردات کالاهای چینی یا محصولاتی می‌شود که در کشور تولید می‌شوند.


 


سید کاظم قمی - کلمه

در دوره پس از انتخابات مجلس نهم و با نزدیک شدن به خردادماه و سالروز تولد جنبش مدنی سبز مردم ایران، در رسانه های مجازی و خارج از ایران، شاهد مفالات و مصاحبه های بحث برانگیزی هستیم که در آن، جنبش سبز، کارنامه و خط مشی آن مورد ارزیابی و نقد قرار گرفته است. بدون اغراق باید گفت که برای یک جنبش دموکراتیک، مدنی، اصلاحگر و تحول خواه، هیچ موهبتی بالاتر از برخورداری از نقد و ارزیابی مستمر صاحبنظران و اندیشمندان نیست. هویت جنبش سبز با پذیرش تنوع و تعدد عجین شده و از همین روست که خواستار به رسمیت شناخته شدن آن از سوی حاکمیت انحصارگراست. انتظار همراهان جنیش سبز از شورای هماهنگی راه سبز امید، که در غیاب رهبران جنبش وظیفه همراهی با یکایک شهروندانی که آرمان های جنبش را آئینه مطالبات ملی و همیشگی خود می دانند را بر عهده دارد، این است که خود در این زمینه پیشگام شود و با برشمردن محاسن و معایب و فراز و فرودهای جنبش در عمر سه ساله خود، راه را برای ارزیابی راه طی شده و ترسیم راه آینده هموار سازد.

در مناقشات و مباحثات مطرح شده در باره جنبش سبز اما، ضعف بزرگی دیده می شود که در این سطور تنها به وجود آن اشاره خواهد شد و نه علل و اسباب آن، و آن این که برخی از تحلیل گران و منتقدان، بدون توجه به واقعیت های آشکار تاریخچه جنبش سبز، به ارایه انتقادات، و به دنبال آن، پیشنهادهایی می پردازند که نشان از بی توجهی یا فراموشکاری نسبت به حوادث و وقایع سه سال اخیر دارد. برای نمونه، دیدگاهی که این روزها سعی در جلب نظر سیاست ورزان طیف منتقدان وضعیت موجود کشور دارد، از تندروی ها، عدم پذیرش واقعیت ها و انعطاف ناپذیری رهبران جنبش، به ویژه در ماه های نخستین، به عنوان نقطه ضعف مهم خط مشی آن سخن می راند. نگاهی به بیانیه های میرحسین موسوی و آرشیو خبری رسانه ها اما، حاکی از این واقعیت تلخ است که حاکمیت، بدون توجه به خواست میلیون ها نفر که بطور مسالمت آمیز و تنها با شعار «رأی من کجاست؟» خواستار رسیدگی به مسئله ای که به آسانی قابل حل می نمود شده بودند، به سرکوب و تهدید و ارعاب و وابسته خواندن و فتنه نامیدن این حرکت مدنی مردمی تمسک جست. رهبران جنبش، که در همان لحظه های اول اعلام کردند که از حق شخصی خود گذشته اند و تنها برای احقاق حقوق شهروندان معترض، که به لحاظ موازین شرعی امانت مورد تعدی قرار گرفته شان «حق الناس» محسوب و گذشت از آن حتی در حیطه حقوق خداوند نیز نیست ایستاده اند، خواستار تعیین مرجعی بی طرف در مقام رسیدگی و داوری (حکمیت) و پایبندی خود به تمکین در برابر حکم آن شدند. اما حاکمیت در حرکتی شگفت انگیز، حکمیت را که هم در زمان پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) و هم در زمان رهبری امام خمینی به عنوان راه حلی پذیرفته شده در سیره عقلا به کار گرفته شده بود، «بدعت» نامید و از پذیرش آن طفره رفت.

نمونه دیگر از اینگونه فراموشکاری های تاریخی، می توان به تلاشی که برای جدایی اصلاح طلبان از جنبش سبز صورت می گیرد اشاره کرد. بن مایه این تلاش، دست کم از سوی تحلیل گران با صداقت این نظریه، اشتباه خواندن همراهی اصلاح طلبان با جنبش سبز است. به زعم این نظریه پردازان، اصلاح طلبان می توانستند (و می توانند) به شرایط ماقبل انتخابات ریاست جمهوری بازگردند و با سازمان دهی به نیروها و ساماندهی به رسانه های خود، تلاش کنند بار دیگر به صحنه مناسبات سیاست رسمی کشور وارد شوند. این روزها حتی شنیده می شود که برای رهبری حرکت اصلاحی چهره هایی مطرح شده اند و چگونگی ورود به عرصه کارزار انتخاباتی دوره آتی ریاست جمهوری در دستور کار برخی محافل سیاسی حامی این دیدگاه قرار گرفته است. شادمانی مراکز تصمیم گیرنده سیاسی در حاکمیت، که عمدتا تحت تأثیر نحلیل های صادر شده از سوی مراکز امنیتی است، از تفرقه ای که در حال شکل گیری است به حدی است که، در حالی که از کوچک ترین تجمع و گردهمایی همراهان جنبش سیز جلوگیری می کنند، تشکیل جلسات رسمی و غیر رسمی این محافل سیاسی را مورد مسامحه فرار می دهند. آنچه در این میان به فراموشی سپرده شده این است که همراهی اصلاح طلبان با میرحسین موسوی پیش و پس از انتخابات، مهم ترین ایرادی بود که از سوی حاکمیت ابراز می شد. حاکمیت خواهان مرزبندی میرحسین با اصلاح طلبان و اخراج آنان از کمپین انتخاباتی اش بود؛ خواسته ای که میرحسین با توجه به اصل پذیرش تنوع و تعدد، آن را نپذیرفت. در ماجراهای پس از انتخابات نیز، بر اساس آنچه در محاکمه های نمایشی و تبلیغات سنگین حکومتی مطرح شد، سعی می شد اصلاح طلبان به عنوان طراح و تحریک کننده تمامی اعتراضات، و صد البته با اتهام موهوم ارتباط با قدرت های خارجی و سازمان های اطلاعاتی آنها، معرفی شوند.

واقعیت این است که برای ارزیابی گذشته، بیش از هر چیز باید به بافتار تاریخی حوادث آن توجه داشت و از تاریخ سازی و وارونه سازی حفایق تاریخی در جهت اثبات درستی تحلیل ها و نظریه ها، سخت پرهیز کرد. امروزه، در عین استقبال از نقد و ارزیابی علمانه و منصفانه از عملکرد جنبش، هوشیاری همراهان جنبش سبز در جلوگیری از پیشبرد اهداف تفرقه افکنانه حاکمیت بس ضروری است. آنها که از طولانی شدن راه خسته شده اند و در آستانه دروازه تنگ عرصه سیاست ورزی رسمی در انتظار فرصتی برای ورود و حضور به هر قیمتی هستند، فراموش کرده اند که اتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، آغاز اجرای طرح اقتدارگرایان برای بیرون راندن اصلاح طلبان و منتقدان از عرصه سیاسی کشور، یکدست سازی قدرت و ایجاد تنوع سیاسی مصنوعی و نمایشی در میان طرفداران خود بود؛ طرحی که با هوشیاری مردم، مشارکت فعال کسانی که پیش از آن از تأثیرگذاری بر روند سیاسی کشور نومید شده بودند، پایداری ستودنی همراهان جنبش سبز و صبر و استقامت شان، نقش بر آب شد. راه مبارزه مدنی، راهی است پر پیچ و خم و دشوار، اما دستاوردهای آن بس ماندنی و آینده ساز، و هر ملتی که خواهان تحول بنیادین در وضعیت امروز خود و ساختن فردایی بهتر است، چاره ای جز صبر و استقامت و تلاش بی وقفه در این راه ندارد.


 


محمدجعفر منتظری٬ رئیس دیوان عدالت اداری خواستار قتل شاهین نجفی شد.

شاهین نجفی یک خواننده رپ ایرانی است که ترانه جدید او با نام "نقی" خشم اسلامگرایان تندرو در ایران را برانگیخته و تعدادی از روحانیون محافظه کار فتوای قتل او به اتهام ارتداد را صادر کرده اند. اما آقای منتظری نخستین مقام رسمی در ایران است که خواستار قتل این جوان خواننده می شود.

به گزارش ایسنا، منتظری، در جلسه اول خرداد هیات عمومی گفت: متاسفانه برخی حلقوم‌های شیطانی، افکار منحوس و دست‌پروردگان استعمار به حریم امام بزرگوار شیعه جسارت‌های بسیار زننده‌ای داشتند که در برخی سایت‌ها و توسط عوامل سرسپرده صهیونیست گسترش یافت به نحوی که فریاد مراجع عظام و بزرگان دین را نیز دربرداشت.

رییس دیوان عدالت اداری اهانت و توهین به ساحت ائمه مقدس شیعه را محکوم و اظهار امیدواری کرد كه "این عناصر خبیث هرچه زودتر به دست شیرمردانی که همیشه در دفاع از حریم امامت و ولایت سینه‌های خود را سپر می‌کنند، به سزای عمل خود برسند."

 


 


محمد علی انصاری، دبیر ستاد مرکزی بزرگداشت امام و از نزدیکان سید حسن خمینی، خبر کاندیداتوری آقای خمینی درانتخابات یازدهم ریاست جمهوری را تکذیب کرد و گفت: بنده از طرف سید حسن خمینی کاندیداتوری وی در انتخابات را تکذیب می کنم و این مسئله ناشی از شایعاتی است که در برخی از سایت ها و رسانه ها مطرح شده است.

شایعه کاندیداتوری حسن خمینی در انتخابات ریاست جمهوری اولین بار در رسانه های نزدیک به احمدی نژاد مطرح شد. این رسانه ها ادعا کردند که محمود احمدی نژاد به دیدار حسن خمینی رفته و به او گفته است که در صورت کاندیداتوری نوه بنیانگذار جمهوری اسلامی از وی حمایت خواهد کرد.

این در حالی است که در سه سال گذشته، حمایت های غیر مستقیم حسن خمینی از جنبش سبز و به ویژه نزدیکی او به میرحسین موسوی خشم محافظه کاران را برانگیخته است.

آقای انصاری که امروز در یک نشست خبری سخن می گفت، ضمن تکذیب کاندیداتوری خمینی، در عین حال دیدار احمدی نژاد با نوه رهبر انقلاب را تایید کرد و گفت: در دیداری که سید حسن خمینی با احمدی نژاد داشت به هیچ وجه موضوع کاندیداتوری یادگارامام در انتخابات مطرح نشد . 

انصاری گفت: از اینکه اعضای بیت امام مدافع و سخنگوی مردم هستند بسیار ارزش دارد تا اینکه در موضع حاکمیت و مسئولیت اجرایی قرار گیرند.

وی گفت: جایگاه قوا محترم است اما خانواده امام هیچ گاه به این مناصب فکر نمی کنند. مگر انتصاب به بیت امام از جایگاه کمتری برخوردار است که بخواهند به مناصب دیگر بیندیشند.

انصاری همچنین در پاسخ به این سئوال که چرا اعضای ستاد مرکزی بزرگداشت امام با رهبر جمهوری اسلامی دیدار نمی کنند، این موضوع را تلویحا ناشی از عدم تمایل خامنه ای دانست و گفت: "بنده هر ساله خواستار دیدار اعضای ستاد با مقام معظم رهبری هستم اما دو سالی است که این دیدارها انجام نشده است."

انصاری افزود: امیدواریم این دیدار انجام شود ولی اگر صورت نگیرد طلبکارانه موضع نمی گیریم.

 


 


وزارت امور خارجه اعلام کرد که دیپلمات ایرانی که در یک استخر عمومی باعث آزار جنسی چند دختر بزریلی شده بود را اخراج کرده است.

به گزارش ایسنا، مدیرکل ارزیابی و نظارت وزارت امورخارجه اعلام کرد: به دنبال رسیدگی به پرونده تخلفاتی کارمند شاغل در سفارت جمهوری اسلامی ایران در برزیل، با توجه به احراز مغایرت رفتار وی با مقررات اداری و همچنین شئونات شغلی و اسلامی و تطبیق آن با بندهای ۱و ۲۱ ماده ۸ قانون رسیدگی به تخلفات اداری ، مشارالیه به اخراج از وزارت امورخارجه محکوم شد.

پیش از این مسئولین وزارت امور خارجه سعی در کتمان این ماجرا داشتند اما با گسترده شدن خبر این رسوایی مجبور به پذیرش اصل ماجرا شدند.

 سفارت جمهوری اسلامی در برزیل اطلاعیه ای را منتشر کرده و گفته بود  که اتهام تعدی جنسی علیه این فرد نادرست بوده و "حاصل سوء تفاهم ناشی از تفاوت در رفتارهای فرهنگی بوده است."

 سفارت ایران در این اطلاعیه، پوشش رسانه ای خبر تعدی جنسی آقای قربانی را محکوم کرده و گفته بود  که نشریات "عموما نسبت به موضوعات مربوط به کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران موضعی تبعیض آمیز اتخاذ می کنند."

حکمت الله قربانی، پنجاه ساله که از او با عنوان یکی از کارمندان ارشد سفارت ایران در برزیل نام برده شد، به دلیل تعدی جنسی به چند دختر نوجوان بازداشت و سپس آزاد شده بود. به گفته شاهدان عینی، آقای قربانی با تظاهر به شنای زیر آبی، "اندام خصوصی" چهار دختر نوجوان نه تا پانزده سال " را "لمس کرد."

براساس قوانین کیفری برزیل، سوء استفاده جنسی از نوجونان زیر سن قانونی جرم محسوب می شود و برای آن مجازات هشت تا پانزده سال زندان پیش بینی شده است.


 


در حالي كه سرو صداي ناشي از صدور حكم شلاق براي محمود شكرايه به دليل ترسيم كاريكاتور نماينده اراك هنوز پايان نيافته است شعبه دوم دادگاه كيفري استان مركزي به رياست قاضي عدالتخواه حكم به 50 ميليون ريال جريمه نقدي بدل از 70 ضربه شلاق تعزيري براي مقاله و كاريكاتور ترسيمي در صفحه اول شماره392 هفته نامه "نامه امير" را صادر كرد.

به گزارش خبرنگار ايلنا،اين حكم به استناد بند 8 ماده 6 و تبصره 2 آن و بند الف تبصره ماده 35 و تبصره 7 ماده 9 از قانون مطبوعات ناظر به ماده 698 قانون مجازات اسلامي صادر شده است و ظرف بيست روز پس از ابلاغ، قابل تجديد نظر در ديوان عالي كشور مي‌باشد.

ابوالفضل نيك عهد مدير مسئول نامه امير در گفتگو با ايلنا گفت: صدور راي براي ترسيم كاريكاتور آنچنان كه در حكم صادره آمده است و مطابق نظر تمامي كارشناسان و صاحبنظران و مدير كل محترم مطبوعات داخلي وزارت ارشاد غير منطقي است و آقاي لطفي به هيچ وجه داراي حرمت شرعي نيست كه ترسيم كاريكاتور از ايشان ممنوع باشد.

وي گفت: قطعا به راي صادره اعتراض كرده و با توجه به اينكه هيات منصفه محترم مطبوعات بنده را مستحق تخفيف دانسته بود صدور اين راي دور از انتظار بود.


 


همزمان با نزدیک شدن به تابستان و فصل قراردادهای جدید بین موجر و مستاجر همچنان سایه سنگین افزایش اجاره‌بها بر سر مستاجران سنگینی ‌می‌کند.

به گزارش ایلنا، در حالی که فروردین هر سال به عنوان دوره خواب مسکن نامیده ‌می‌شود، امسال برای اولین بار در فروردین ماه شاهد افزایش ۱۵ درصدی نرخ اجاره نسبت به اسفندماه ۹۰ بودیم. افزایشی که در ماه اردیبهشت شتاب بیشتری به خود گرفت و حالا در اوایل خرداد بحران را برای اجاره‌نشین‌ها به اوج خود رسانده است.

بازار اجاره بها در حالی آشفته است که همزمان با ورود به خردادماه و آغاز رونق در بازار اجاره افزایش چشمگیر نرخ‌ها خودنمایی می‌کند.

این در حالی است که حقوق کارگر برای سال جاری تنها ۳۹۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است و با قیمت های فعلی، یک کارگر توانایی اجاره یک واحد مسکونی با حداقل امکانات در تهران را ندارد.

علاوه بر آن اقشار متوسط رو به بالای جامعه نیز هر ساله بارسیدن به فصل نقل و انتقال مسکن بابحران افرایش اجاره مواجه می‌شوند.

ابولفضل صومعلو معاون مسکن و ساختمان وزیر راه و شهرسازی در اواخر اسفندماه سال گذشته با بیان اینکه مردم نگران اجاره‌بها نباشند، گفته بود: کسانی که در گذشته به تبع کاهش نرخ سود سپرده بانکی بیشتر به سمت دریافت پول نقد بودند و این امر موجب فشار اقتصادی به مستاجران ‌می‌شد امیدواریم با سیاست افزایش نرخ سود سپرده بانکی بازار اجاره بها کنترل و تنظیم شود.

اما سیاست افزایش نرخ سود سپرده‌های بانکی هم به کمک کنترل اجاره بها نیامد و افزایشی ۳۰ درصدی در بهای اجاره‌ها احساس می‌شود. 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته