-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

Latest News from Iran Green Voice for 05/23/2012

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



محمود درکشان از اعضای نزدیک به بیت آیت الله منتظری برای اجرای حکم به زندان استان قم فراخوانده شد.

به گزارش سایت ملی-مذهبی محمود دردکشان از فعالان سیاسی پیش و پس از انقلاب که در سال‌های گذشته چندین بار بازداشت و زندانی شده بود در آخرین روز اردیبهشت ماه برای اجرای حکم به زندان ساحلی قم احضار و بازداشت شد.

دادگاه ویژه روحانیت قم این فعال سیاسی را به اتهام تبلیغ علیه نظام- فعالیت تبلیغی علیه نظام، نشر اکاذیب علیه مسئولان به قصد تشویش اذهان عمومی- به یک سال زندان و هفت سال محرومیت از سخنرانی و برگزاری هر نوع جلسه و اجرای برنامه محکوم کرده است. در متن کیفر خواست صادر شده از سوی دادگاه ویژه روحانیت قم برای محمود دردکشان آمده است: “با عنایت به گزارشات واصله از اداره کل اطلاعات استان قم، شرح مطالب و استدلالات فوق)حکم یک سال حبس) به شرح زیر است: سابقه محکومیت و اقاریر متهم نسبت به بیان مطالب و انجام اقدامات منتسب به وی و دفاعیات بلاوجه او و دیگر امارات و قرائن موجود در پرونده دادگاه، بزه کاری وی را در حد فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران محرز و مسلم تشخیص داده، نامبرده را به تحمل یکسال حبس محکوم می نماید و از آنجا که متهم دارای سابقه بوده مع الوصف به اقدامات خلاف قانون و مجرمانه خود ادامه می دهد، با استناد به مادتین ۱۹ و ۲۰ نامبرده را به محرومیت از برگزاری هرگونه جلسات، میتینگ های سیاسی، اجرای برنامه و سخنرانی در هر نوع مجالس و جلسات برای مدت ۷ سال به عنوان مجازات تتمیمی محکوم می نماید”.

محمود دردکشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به حال نه بار به صورت متناوب بازداشت و زندانی شده است. او که از اعضای بنیانگذار مسجد الحجت اصفهان به شمار می آید، نخستین بار در اوایل دهه ۶۰ به مدت دو هفته بازداشت شد. دردکشان دومین بار در سال ۱۳۷۱ به همراه سردار حاج داوود کریمی و ده نفر دیگر از فرمانده هان جنگ به اتهام ترویج سیاسی آیت الله منتظری بازداشت و به چهار سال زندان محکوم شد که ۱۰ ماه ابتدایی این دوره از زندان را در انفرادی در زندان توحید بسر برده است. درست یک سال پس از آزادی از زندان در سال ۷۵، در حمله نیروهای امنیتی به بیت آیت الله منتظری که منجر به حصر خانگی بیش از ۵ سال آیت الله منتظری شد در ۲۹ دی ماه سال ۱۳۷۶ مجددا دستگیر و زندانی شد.

دردکشان که تاسیس سپاه پاسداران استان های سیستان و بلوچستان و اصفهان را نیز در کارنامه فعالیت های خود دارد، در سال ۷۸ برای چهارمین بار در فرودگاه اصفهان بازداشت شد. در مهر ماه ۸۰ و برای پنجمین بار همزمان با سفر آقای خامنه ای به استان اصفهان بازداشت شد، به تهران منتقل شده و بدون هیچ اتهامی تا پایان سال ۸۰ (به مدت پنج ماه) در زندان باقی ماند. او در سال ۸۷ نیز به اتهام ایراد سخنرانی در شرایطی که حکم منع سخنرانی اش صادر شده بود بازداشت شد و ۱۳ روز در بازداشتگاه ماند.

در دی ماه ۱۳۸۸ و همزمان با درگذشت آیت الله منتظری، محمود دردکشان برای هفتمین بار در خیابان توسط نیروهای امنیتی مورد ضرب شتم قرار گرفت و بازداشت شد که پس از تحمل ۵۵ روز زندان آزاد شد. دادگاه ویژه روحانیت قم پس از آزادی او در سال ۸۸، به محرومیت پنج ساله او از اقامت و تردد در استان اصفهان و دو سال زندان تعلیقی حکم داد. پس از گذشت دو دهه از زندان سال ۷۱ مامورین امنیتی در سال ۹۰ طی تماس تلفنی برای عودت وسایلش با وی تماس گرفتند که پس از مراجعه، او را به بازداشتگاه بردند که با پیگیری اعضای خانواده اش سریعاً آزاد شد. صبح روز۱۸/۱۰/۹۰ با ورود نیروهای اطلاعات قم به منزل او و تفتیش منزلش برای هشتمین بار باز داشت شد.

دردکشان از همراهان سردار داوود کریمی از فرماندهان سپاه محمد رسول الله و جنگ به شمار می رود که همچنین نقش فعالی در بازسازی مناطق جنگ زده خرمشهر عهده دار بوده است. او علیرغم راه اندازی سپاه استان های اصفهان و سیستان و بلوچستان، پس از شش ماه از این نهاد جدا شد و به همراه جمعی از همفکران خود از مسجد الحجت اصفهان به فعالیت های خود در استان سیستان وبلوچستان ، بهشر، بوشهر ، خرمشهر و در جبهه های جنگ ادامه دادند که بیش از یکصد شهید در جنگ هشت ساله ایران و عراق در راه دفاع ازدین و میهن تقدیم کرده اند .

وی این بار در تاریخ ۳۱/۲/۹۱ برای دهمین بار، درآستانه خرداد ماه برای اجرای حکم یک ساله به زندان فراخوانده شد.


 


۵ قایقران در پی برکناری رئیس فدراسیون قایقرانی توسط دولت،  از حضور در المپیک انصراف دادند.

محمد عباسی وزير ورزش دولت احمدی نژاد، مديران پنج فدراسيون را تغيير داده است. او به جای مديران پيشين، خسرو قمری را به عنوان سرپرست فدراسيون دوچرخه سواری، برانوش نيک بين (فدراسيون شنا، شيرجه و واترپلو)، فريبا محمديان به عنوان سرپرست فدراسيون اسکيت، شروين اسبقيان (فدراسيون قايقرانی) و غلامرضا جعفری را هم در مقام سرپرستی فدراسيون ورزش های بومی و محلی منصوب کرده است.

اما آنگونه که خبرآنلاین گزارش داده، هنوز برای قایقرانان ماجرای برکناری احمد دنیا مالی تمام نشده است. آن‌ها که نمی خواهند بدون رئیس برکنار شده ادامه دهند یکی، یکی انصراف می دهند. محسن شادی پاروزن المپیکی روئینگ که قهرمانی جهان و بازیهای آسیایی را یدک می کشد اولین شوک را وارد کرد؛ آن هم با انصراف از المپیک. او ترجیح می دهد بدون دنیا مالی پا به المپیک لندن نگذارد. خودش می گوید: «با تغییر و تحولاتی که پیش آمده دیگر روحیه‌ای برای المپیک ندارم. با بقیه قایقرانان هم به این نتیجه رسیدیم و به فدراسیون اعلام کردیم که به المپیک نرویم.»

به نظر او وزارت ورزش نمی خواهد ورزشکاران در المپیک حاضر شوند:« در آستانه المپیک وزارت ورزش باید روحیه بدهد اما روحیه را از ما گرفته است. خودشان می‌خواهند ما در المپیک شرکت نکنیم که این مشکلات را پیش آوردند. پنج سال است که در قایقرانی هستیم و این فدراسیون هر امکاناتی را به ما داده و در مشکلات ما را یاری کرده است.» پاروزن نقده ای از انصراف بقیه قایقرانان هم صحبت می‌کند: «قایقرانان آبهای آرام که برای کاپ جهانی اعزام شده اند هم گفته اند با این شرایط حتی حاضرند در مسابقات جهانی شرکت نکنند. ما قایقرانی را با دنیا مالی شروع کردیم و همه قایقرانی را با دنیامالی می‌شناسند.»

دو تیم قایقران آبهای آرام که در اروپا بسر می برد هم اعلام کرده اند ترجیح می دهند به جای حضور در کاپ های جهانی به تهران برگردند. البته اعتراض به برکناری دنیا مالی به انصرف پاروزنان روئینگ و آبهای آرام ختم نمی شود.

تیم های ملی کاناپولوی دختران و مردان هم قید مسابقه های جهانی لهستان را زده‌اند. این دو تیم که باید امروز راهی می شدند در اعتراض به برکناری رئیس فدراسیون در تهران ماندند. علیرضا سهرابیان نائب رئیس فدراسیون قایقرانی که تا ظهر دیروز سعی می کرد کمی جو را آرام کند هم دیگر طاقت نیاورد و او هم دیروز خبر استعفایش را داد: «بنویسید علیرضا سهرابیان هم استعفا می دهد.در حالی که کاری از دستم برنمی آید . من به خواسته دنیا مالی در فدراسیون مانده بودم تا کاری زمین نماند اما وقی محسن شادی از المپیک انصراف می دهد، تیم های ملی کاناپولوی دختران و مردان قید رفتن به لهستان و ایتالیا برای مسابقه های جهانی را می زنند، مربیان یکی، یکی کنار می کشند، من هم نمی مانم.من برای اعتلای قایقرانی و دل خودم می روم. امیدوارم چرخ بزرگ قایقرانی برای آنهایی که برایش دست و پا می زنند بچرخد.»

نایب رئیس مستعفی معتقد است وزیر می توانست تا بعد از المپیک صبر کند: «وزیر می توانست حداقل تا بعد از المپیک صبر کند. فدراسیون قایقرانی،فدراسیون کوچکی نیست. پنج سهمیه المپیکی دارد.»

شروین اسبقیان مدیرکل تربیت بدنی آذربایجان شرقی که قرار است سرپرست فدراسیون قایقرانی باشد، هنوز به این فدراسیون نرفته است. البته او اگر به فدراسیون هم برود، معلوم نیست باید چه کاری انجام بدهد چراکه هر چهار قایقران ایرانی که سهمیه المپیک گرفته‌اند، و قایقرانی که قرار است با سهمیه وایلد کارت در المپیک شرکت کند، از حضور در این تورنمنت مهم انصراف داده‌اند و این می‌تواند تلخ‌ترین اتفاق ورزش ایران در فاصله دو ماه مانده به المپیک باشد. علاوه بر این، تمرین تمام تیم های ملی قایقرانی تعطیل شده است. 

این در حالی است که پیش از این شایعاتی درباره لغو سهمیه المپیک ایران در این رشته توسط فدراسیون جهانی به دلیل دخالت های غیرقانونی دولت مطرح شده است.

با این حال تغییرات ناگهانی و تصمیم یک شبه وزارت ورزش، محدود به فدراسیون قایقرانی نیست و تغييرات جديد وزارت ورزش و امور جوانان در راس فدراسيون‌های ورزشی با موجی از انتقادات رسانه‌ها، پيش‌کسوتان و کارشناسان ورزشی در ايران روبه‌رو شده است.

اما وزارت ورزش بر تصمیم خود پافشاری دارد. معاون وزير ورزش و امور جوانان در توضيح برکناری روسای فدراسيون های ورزشی می گويد: «مگر نشنيده ‌ايد که وسط جام جهانی سرمربی يک تيم فوتبال را تغيير می‌دهند؟ آيا اين پديده‌ای مرسوم نيست؟»

حميد سجادی که در نشست سالانه مجمع فدراسيون ژيمناستيک حاضر شده بود، پس از اعلام اين مطلب گفت: فعلاً آمادگی پاسخگويی در اين رابطه را ندارم اما اين تغييرات بر اساس نظر شخصی هيچ کس انجام نشده و "مجموع وزارت ورزش" به اين نتيجه رسيده که بايد جابه‌جايی صورت بگيرد.


 


سیدابراهیم نبوی

" خیانت به امید" نام کتابی است از ابوالحسن بنی صدر و چه اسم خوبی است برخلاف رسمش. دوست ندارم که با گفتن موضوعاتی اختلاف برانگیز و تنش زا، من هم یکی بشوم از آنها که کبریت به انبار باروت جامعه ایران می اندازند، به همین دلیل استفاده می کنم از این عبارت " خیانت به امید" و بقول جلال آل احمد الخ! گاهی اوقات وقتی به پشت سرمان، منظورم دیواری که پشت سر هست، نیست، بلکه تاریخ است، نگاه می کنیم، نمی دانم چرا نگاه مان لوچ می شود؟ یعنی واقعیت را نادرست می بینیم. البته که خوشبینی خوب است، ولی منظورم خوش بینی الکی نیست، بیش از آنکه بر خوش بینی تاکید کنم، می خواهم بدی های بدبینی یا سیاه بینی را ببینیم. لابد می پرسید چرا امروز و می گویم بخاطر اینکه امروز دوم خرداد است و بعید می دانم روزی زیباتر از دوم خرداد در تاریخ سی و چند ساله پس از انقلاب وجود داشته باشد. بیا کمی واقعی به گذشته نگاه کنیم.

اصولا من با انقلاب و انقلابیدن مشکل دارم، دلایلی هم دارم که بعد از 34 سال همه تان آنها را روی چین های صورت و سفیدی های مو و شیوه گفتار و خیلی چیزهای خودتان کشف کردید. توضیح دادنش تکرار مکررات است که حکومتی که حاصل انقلاب بود، زندگی را از ما دزدید. مثلا فرض کنید آنهایی که در کشور زندگی می کنند و کارکنان اداری دولت هستند ولی کاری را که می کنند قبول ندارند، یا دختران و پسران و مردان و زنانی که چنان رفتار می کنند که نیستند، یکی به حجاب معتقد نیست، ولی چادر سرش کرده چون کارمند فلان وزارتخانه است. فلان زن می خواهد آواز بخواند ولی ممنوع است. فلان نویسنده می خواهد رمان بنویسد ولی چاپ نمی شود. فلان سیاستمدار زندانی است. فلان هنرمند از کشور فرار کرده و قلبش را در ایران جا گذاشته. فلان مهندس معمار می تواند یک شرکت عظیم داشته باشد ولی ندارد، فلان فیلمساز نمی تواند فیلمش را بسازد. کمی معمولی تر بشویم، فلان دختر 18 ساله دوست دارد سریال فرندز ببیند اما چون جمهوری اسلامی با آمریکا دشمن است باید سریال عزالدین قسام ببیند. فلان راننده دوست دارد نماز بخواند و برود زیارت ولی چون دختر و پسرش بخاطر ناراحتی از وضعیت با ریش و تسبیح و زیارت هم مشکل دارند، نمی تواند. در حقیقت حکومت آدمها را مجبور می کند چهره دیگری داشته باشند. و این یعنی دزدیدن زندگی ای که آدمها دوست دارند بکنند.

mr.-president-cover.jpg

این موضوع حتی اختصاص به مخالفان حکومت و دگر باشان و دگر اندیشان و دگرنوشان و دگر پوشان هم ندارد. حتی فلان عضو سپاه، یا فلان بازجوی اوین یا فلان دیپلمات حامی رهبری یا فلان وزیر و وکیل سابق، وقتی به فرنگ می رود، 180 درجه، یا نود درجه، یا اصلا گیریم 45 درجه همه حرف ها و رفتار و کردارش فرق می کند، یعنی این شیوه حکومت 25 درصد یا 50 درصد زندگی او را دزدیده است.

این را بگذاریم یک طرف، به این هم فکر کنیم که چقدر از این پنج شش میلیون ایرانی، یا کمتر و بیشتر، که دور از ایران هستند و نمی توانند به ایران برگردند و آرزو دارند که کاش در کشورشان مثل آدم، مثل همه کشورها، زندگی می کردند، زندگی و آرزوی آدمها را دزدیدند و به این اضافه کنیم تحمیل حادثه را بر زندگی مردم ایران توسط حکومتی که روز به روز بحران می آفریند. محاسبه اش ساده است. مثلا راه دور نرویم، مردم ترکیه، یا امارات، یا عربستان، یا هر جایی که شبیه ماست، نه زیاد دور برویم نه زیاد نزدیک، کدام مردمی در 40 سال، 17 رئیس جمهور و نخست وزیر و رهبر و سلطان عوض کردند و از این هفده نفر چهار نفر ترور یا اعدام، چهار نفر تبعید، چهار نفر بدنام و خانه نشین، یک نفر معلول شده و فقط سه نفرشان سالم به خانه خودشان رفته اند و معلوم نیست همین سه تا در آینده چه بشوند. حوادثی که در این 40 سال به سر ملت ما آمده بطور عادی در 150 سال هم سر مردم کشورهای همسایه ما هم نیامده. چه رسد به دنیای صنعتی و غرب که اصلا چنین چیزهایی در آن رخ نمی دهد.

همین است که می بینی آدمها در چهل سالگی به اندازه هشتاد سال فرسوده می شوند و شاید فقط مقایسه دو برادری که یکی در لس آنجلس زندگی می کند در این سی سال با آن که در تهران زندگی می کند، می تواند فرسودگی مردمان را نشان بدهد. البته مگر کم هستند همان لس آنجلسی هایی که با بدبختی و با تحمل اتهامات بیهوده ملتی عصبانی و عمرکوتاه شده، خودشان را به ایران می رسانند تا هوای دودآلود ایران را مثل آرزو به جان شان بنشانند و دو روز بعد به عنوان جاسوس دستگیر می شوند. انگار زندانیان زندان آزکابان هری پاتر هستیم و مرگ خواران و در حقیقت زندگی خواران معتقد به یک ایدئولوژی که خودشان هم به آنچه می گویند بی اعتقادند، در حال بلعیدن شادی و زندگی و زیبایی و خوبی و نشاط یک ملت اند.

این قسمت خالی لیوان زندگی امروز ما. اما می خواهم دو نکته دیگر را هم برایت بگویم. اول اینکه توجه نمی کنی که اگر اسلام در کشور ما با انقلاب غالب شده، حاصل برخورد نزدیک از نوع سوم مریخی ها نیست. بلکه بخشی از آن حاصل تمایل مردم و سیاستمداران به گریز از یک استبداد به استبدادی دیگر است. پیش از این برایت گفته بودم که کمتر روشنفکری را می توانم برایت نام ببرم، از سلطنت طلب و مدافع حکومت پهلوی تا کمونیست های دو آتشه تا روشنفکران لائیک آکبند، که در فاجعه انقلاب سهیم نباشند و قبل از انقلاب به دین رهایی بخش با امیدواری نگاه نکرده باشند. از شاملو و نوری علا بگیر تا فردید و بازرگان و بنی صدر و یزدی، تا حزب توده و مجاهد و فدائی، تا مذهبی های از آمریکا آمده و همه و همه. من که نمی توانم به عنوان جمهوریخواه سابقا فدائی مخالف حجاب اجباری باشم و عکسی که زنان نماینده فدائیان خلق با چادر در سال 57 در روزنامه اطلاعات برای قدردانی از نویسندگان انقلابی قبل از انقلاب حاضر شدند، توجیه کنم. آن زمان که فوتوشاپی در کار نبود. بیا و از اینکه بگوئی در سال 57 بچه بودی دست بردار، مگر فقط بچه ها انقلاب کردند؟

اما من می خواهم یک سوی دیگر موضوع را هم ببینیم. فرض کن انقلاب نشده بود و یک الیت روشنفکر و هنردوست در شهرهای بزرگ در کنار اکثریتی از مردم مذهبی در همه جای کشور و بخصوص شهرهای کوچک، همچنان زندگی می کردند. چیزی شبیه ترکیه. ترک ها در سال 1358 جنبش اسلامی را سرکوب کردند، و سالها با حکومت نظامی لائیسیسم را نگه داشتند، آخرش هم رسیدند به حجاب اختیاری. ولی الآن در ترکیه مذهبی های میانه رو حاکم اند. آن هم بعد از صد سال جنگ نخبگان سکولار با دین.

شاید انقلاب ایران اگر هزار ضرر داشت، حداقل یک فایده داشت که جامعه سنتی کشور را به سوی مدرن شدن پیش برد. پدرانی که بخاطر مشکل حجاب نمی گذاشتند دختران شان و حتی پسران شان به دانشگاه بروند، پذیرفتند که نه دانشگاه مرکز فساد است، نه سینما الزاما فاحشه خانه است، نه تلویزیون فقط برای رقص و آواز ساخته شده، نه موسیقی را به یکباره باید کنار انداخت و قس علیهذا. انقلاب نشده بود چطور می شد تمام آن خانواده های عمیقا مذهبی را که در پستوی خانه شان پنهان شده بودند به جامعه کشاند؟ برای من حتی فاطمه رجبی هم مدرن تر از زنان اماراتی و عربستان سعودی یا حتی ترکیه و جمهوری آذربایجان است. یادت نرود که دفتر اولین نشریه سکسی ایرانی را سالها قبل از انقلاب به نام " این هفته" مجاهدین خلق منفجر کردند. یادت باشد که شعر معراجنامه و کتاب 23 سال که بیست سال قبل از انقلاب تولید شد، هنوز هم رسما گفته نمی شود توسط چه کسانی آنرا نوشته شده اند؟ موضوع شاهین نجفی اصلا حرف تازه ای نیست.

من معتقدم دو اتفاق مثبت باعث آشتی بخش سنتی جامعه ما با زندگی امروزی و ابعاد فلسفی و اجتماعی آن از جمله دموکراسی و آزادی و لیبرالیسم و حتی سکولاریسم شد. اول از همه " انقلاب اسلامی ایران" که زندگی مدرن و مظاهر آن از جمله رسانه ها، مراکز آموزشی، سیستم اداری، هنر و خیابانها را از انحصار الیت مدرن درآورد، و به بخش سنتی جامعه این امکان را داد که سالها با آن ها مثل آن مرد بوشمن فیلم " خدایان باید دیوانه باشند" که با بطری خالی کوکاکولا بازی می کرد، بازی کنند. و آخرش هم به شکل همان سیستم درآمد. قرائتی بعد از 30 سال زور زدن نتوانست تلویزیون را به منبر تبدیل کند، بلکه خودش از روحانی به شومن تبدیل شد. فاطمه رجبی که قرار بود هرگز از خانه بیرون نیاید، تبدیل شد به زن نویسنده ای که به مقام سوم کشور اعتراض می کند. و هاشمی رفسنجانی که مخالف تمدن بزرگ پهلوی بود، خودش حرف از تمدن بزرگ اسلامی زد و دانشگاه آزادی را بنیاد کرد که تحصیل کردگان آن که غالبا فرزندان بخش سنتی جامعه بودند، حالا مهم ترین معترضان به جامعه بسته اند. دومین اتفاقی که جامعه ایران را دگرگون کرد، واقعه دوم خرداد بود.

هم آنان که خاتمی را همین جوری پیشنهاد کردند، هم خود خاتمی و هم آنها که بیست میلیون رای به او دادند تا روز دوم خرداد آغاز جنبش اصلاح طلبی شود، همه کسانی بودند که در جریان مواجهه بخش سنتی جامعه با نهادهای مدرن و رسانه های مدرن، از تفکر ایدئولوژیک به جامعه مدنی طرفدار لیبرالیسم، دموکراسی و حقوق بشر پاگذاشته بودند. در حقیقت همزیستی اسلام و جامعه باز، حاصل سیاست های خاتمی بود. نمی توانی سرت را برگردانی و بگوئی خاتمی هیچ کاری نکرد. اصلا او نباید کاری می کرد. تمام آنچه او نکرد، جامعه ایران را از یک توده همگون ایدئولوژیک و اکثریت خاموش تبدیل به جامعه ای فعال و پرتلاش کرد. خاتمی به نتیجه رسید، چون مانع تولید کتاب و فکر و خبر و زندگی و امید و احترام نشد. طبیعی است که هر چه تولید شد مردم تولید کردند، اما یادمان نرود که همیشه رسالت حکومت در ایران این بود که مانع پیشرفت مردم شود. در نیمه دوم قرن بیستم اصطلاحی در جهان باب شد در مقابل جامعه عقب مانده به نام جامعه عقب نگاه داشته شده. به بخش اعظم جهان نگاه کنید و ببینید بسیاری از حکومت ها را که عامل عقب نگه داشتن جوامع هستند. خاتمی موانع را از پیش روی مردم تا آنجا که قدرت داشت برداشت.

جنبش عظیم فرهنگی و هنری و اجتماعی دوره خاتمی را در کاهش حجم فشار حکومت تمامیت خواه بر زندگی و پوش و نوش مردم نباید خلاصه کرد. اگر خاتمی نبود، هشت سال تولید فکر برای دموکراسی و حقوق مدنی صورت نمی گرفت. رابطه دیالکتیکی میان جامعه و جنبش البته که موجود بود. جامعه ما اصلاحات را به خاتمی تحمیل کرد و خاتمی اصلاحات را تا آنجا که می توانست پیش برد. فرزندان آن جنبش بزرگ، کسانی بودند که امروز قصد تغییر عمیق تر و مسالمت آمیز کشور را دارند. به عبارت دیگر انقلاب و خاتمی میان بخش سنتی جامعه که غالبا مذهبی و شیعه بودند و آزادی و حقوق مدنی رابطه ایجاد کردند. و حکومت احمدی نژاد با حمایت خاتمی اتفاقا تلاش کرد تا بخش مدرن و سنتی ایران را نسبت به هر نوع تفکر دینی بدبین کند.

ممکن است کسانی باشند که فکر کنند بدبینی مردم به تفکر دینی کار خوبی است. من چنین فکر نمی کنم. از نظر من این بدبینی منجر به دو تفکر رادیکال می شود و شد. اول رشد گرایش سطحی ضد دین، و دوم رشد گرایش سطحی بنیادگرا. این دو گرایش دو روی یک سکه اند و اتفاقا به یک جا می رسند. بالاترین به عنوان یک وب سایت اینترنتی لجام گسیخته، بازتاب و منعکس کننده این همراهی دو گروه رادیکال است. از یک طرف مجاهدین خلق تروریست و از آن طرف ارتش سایبری سپاه تروریست. از یک طرف بنیادگرایان طرفدار شورش مسلمانان در همه جای جهان علیه تمدن غرب و از سوی دیگر رادیکال های طرفدار حمله نظامی به ایران. گروهی که می خواهند مرتدین و ملحدین را آتش بزنند و اعدام کنند و گروهی که می خواهند همه آخوندها را از درخت آویزان کنند. حاصل آزادی غیرمسوولانه چیزی جز این نیست. وقتی افراد بی نام نظر می دهند و مسوولیت نظرشان را به عهده نمی گیرند، تمام آن پلیدی نهان شده در پس ذهن و روح جامعه عقب مانده متجلی می شود. جامعه عمومی نه فقط در داخل ایران، بلکه در فرنگ نیز چنین چیزی را تحمل نمی کند. البته به نظرم همه اینها حاصل زایش تفکر و رویکردی تازه در تفکر ایرانی است، رویکردی واقع گرا که مطابق واقعیت کمی و کیفی جامعه ایران باشد.

رادیکال ها هرگز تداوم تاریخی نداشته اند و محافظه کاران و اصلاح طلبان همیشه می توانند باقی بمانند. زمانی سعید حجاریان در پاسخ اینکه چرا جنبش اصلاحات به اهدافش نرسیده است، گفته بود: هنوز بیست سال باید تلاش کنیم، از آن زمان تا امروز هنوز پانزده سال هم نگذشته است.


 


نیروهای امنیتی، چهار دانشجوی دانشگاه مازندران را در یک تجمع صنفی دستگیر کردند.

به گزارش دانشجونیوز، در پی تجمع صنفی دانشجویان دانشگاه مازندران در اعتراض به اهمال مسئولان دانشگاه و درگذشت منصور فیروزی، دانشجوی کار‌شناسی ارشد، چهار تن از دانشجویان این دانشگاه به نامهای ابولفضل گرمابی، راستین اعلمی، پوریا خالقی و مبین رستمیان بازداشت شدند.

اواخر هفتهٔ گذشته، منصور فیروزی دانشجوی کار‌شناسی ارشد دانشگاه مازندران، که ساکن خوابگاه نیز بوده دچار تشنج می‌شود. اما با وجود اطلاع رسانی سریع دوستان وی به بیمارستان دانشگاه، از اقدام سریع برای بهبود حال وی خودداری می‌شود و مقامات مسئول حال وی را رضایت بخش توصیف می‌کنند.

این دانشجوی کار‌شناسی ارشد دانشگاه مازندران شنبه بعدازظهر در میان بهت و حیرت دوستان وخانواده‌اش درگذشت و بسیاری از دانشجویان ساکن خوابگاه مسئولان دانشگاه را در این اتفاق مقصر می‌دانند.

به همین منظور امروز دوم خرداد، تجمعی در مقابل دانشکدهٔ انسانی در اعتراض به کوتاهی مسئولان دانشگاه برگزار شد و تا این لحظه چهار تن از دانشجویان به نام‌های ابولفضل گرمابی، راستین اعلمی، پوریا خالقی و مبین رستمیان بازداشت شده‌اند.

بر اساس این گزارش، بیش از پنج نفر از دانشجویان دانشگاه مازندران نیز روز گذشته به دانشگاه ممنوع الورود شده و چندین نفر نیز به حراست و نهادهای امنیتی احضار شده‌اند.


 


رضا توكلی، بازیگر نقش «آنتونيوس چوپان» در سریال اصحاب كهف در گفت و گویی با "خبرگزاری دانشجو" وابسته به بسیج دانشجویی از واکنش منفی مردم به او پس از شرکتش در دیداری با رهبر جمهوری اسلامی خبر داد.

آقای توکلی که دارای دیدگاه سیاسی محافظه کارانه و از حامیان رهبر جمهوری اسلامی است در این گفت و گو میزان محبوبیت آقای خامنه ای را به تصویر کشیده و گفته است: من در آژانس وقتی می نشینم، به من با متلك می گويند چفيه حضرت آقا خوب بود؟ به من مي‌گويند شما هم؟ روي ماشين من با برگه‌اي نوشتند خجالت دارد با ده نمكي بازی مي‌كني.

وی با انتقاد از این وضعیت گفت: "اين جريان دارد هنرمندان مذهبی را از درون متلاشی مي‌كند چه كسي بايد جواب گو باشد. من نزد حضرت آقا رفتم و چون عكسم در ديدار با ايشان منتشر شد؛ آنتن منزل من را شكستند و در خيابان به من متلك مي‌گفتند."

توکلی اضافه کرد: چه فحش‌هايي كه در جامعه به من ندادند! آيا ما نبايد در جامعه مصونيت داشته باشيم چرا اين كارها را با ما مي‌كنند.

khbrgzry_dnshjw.jpg


 


شهروند سبز

 

88-tahmili.jpg


 


به گزارش رسانه های دولتی ایران، دیروز و امروز ۱۸ نفر در چهار شهر مختلف ایران اعدام شدند. این در حالی است که رسانه های دولتی ایران هفته گذشته از اعدام ۳۰ زندانی خبر داده بودند.

بعلاوه بنا به گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران"، در چند روز گذشته ۲۳ نفر در شهرهای یزد و رشت به دار آویخته شدند.

در این زمینه سازمان حقوق بشر ایران به شدت موج اعدام در ایران را محکوم کرده است.

محمود امیری مقدم، سخنگوی این سازمان گفت: "ما از سکوت جامعه بین المللی به رغم این واقعیت که احکام اعدام حدود ۵۰ نفر در ایران تنها در یک هفته اجرا شده است تعجب میکنیم ".

به گزارش ایسنا، ۱۴ زندانی روز گذشته در یکی از زندانهای تهران اعدام شدند. تمام کسانی که دیروز صبح اعدام شدند به اتهام مواد مخدرمحکوم شده بودند.

۲ زندانی نیز دو روز پیش ۳۱ در سنندج اعدام شدند اتهام این افراد، سرقت و تجاوز اعلام شده است.

همزمان بنا به گزارش رسانه های دولتی یک زندانی نیز در ساری اعدام شده است. نام این زندانی مشخص نیست و جرم وی خرید فروش تریاک گزارش شده است

بنا به گزراش خبر رسانی کردپا، یک زندانی بنام هیوا هواس نیز در زندان دیزل آباد کرمانشاه اعدام شد.

این گزارش مشخص نکرد این زندانی به چه جرمی به اعدام محکوم شده بود ولی برخی منابع دستگیری وی را دراعتراضات پس از انتخابات ۸۸ تائید کرده اند. این گزارش توسط منابع رسمی حکومت ایران اعلام نشده است.

 


 


همه ساله بزرگداشت دوم خرداد در روزهای واپسین اردیبهشت برگزار می شود تا خبر آن روز اول خرداد منتشر شود. امسال هم این نشست در ۳۰ اردیبهشت برگزار شد که البته با برخی حواشی همراه بود.

حاشیه هایی همچون انتشار نقل قولی مبنی بر اظهار پشیمانی خاتمی از رای دادنش در ۱۲ اسفند که بعد از آن منابع نزدیک به خاتمی آن نقل قول را حاصل "برداشت اشتباه یکی از حاضران" خواندند و انتشار آن سبب شد که خبر رسمی دیدار زودتر از همیشه منتشر شود.

این دیدار را برگزارکنندگان بنا داشتند تا در فضای باز و حیاط مصفای دفتر خاتمی برگزار کنند. ولی تعداد بالای شرکت کنندگان و کمبود صندلی آنها را به نمازخانه و سالن اجتماعات همیشگی این دفتر رهنمون کرد.

در ابتدای جلسه تعدادی از هنرمندان بازیگر که در همان حوالی فیلمبرداری داشتند آمدند و خاتمی را در حد سلام و علیک و خوش و بش کوتاهی دیدند و رفتند ولی بقیه افراد که حدود ۱۰۰ نفر می شدند تا پایان جلسه باقی ماندند.

این دیدار با صحبت های تعدادی از جوانان آغاز شد. جوانانی که از قبل برای سخن گفتن وقت گرفته بودند و تلاش شده بود از طیف های مختلفی انتخاب شوند.

همان طور که انتظار می رفت بحث ها اغلب به رای دادن خاتمی در ۱۲ اسفند معطوف بود. برخی مانند طیفی از زندانیان دستگیر شده در راهپیمایی ها که اکنون آزاد شده اند، غیر رسمی و غیر سیاسی تر از بقیه، خیلی صریح خاتمی را مورد انتقاد قرار دادند. برخی مانند نماینده شاخه جوانان حزب اعتماد ملی با ملاحظه بیشتر این انتقادات را کردند، عده ای دیگر هم در موافقت با مشارکت خاتمی در انتخابات سخن گفتند.

شاید فراز برجسته این گفت و گو، جایی بود که همسر یکی از زندانیان سیاسی در انتهای سخنان خاتمی باز به موضوع مشارکت او در انتخابات پرداخت ولی از موضعی متفاوت. او به خاتمی گفت منتی نه او و نه همسرش به خاطر هزینه هایی که می پردازند بر سر هیچ کس ندارند و این راهی است که خود انتخاب کرده اند.

این سخنان خاتمی را آنچنان منقلب کرد تا سه بار پیاپی بگوید شما و همسرتان خیلی بزرگید.

این عضو خانواده زندانیان سیاسی در ادامه گفت که البته ما با رای دادن شما مخالفیم ولی خود را اصلاح طلب می دانیم. اصلاح طلبی می تواند روش های مختلفی داشته باشد و ما در این انتخابات این شیوه را ترجیح دادیم. نکته ای که خاتمی هم با اشتیاق تایید کرد و گفت حتی تحریم هم به معنای براندازی نیست چه رسد به استفاده از حق رای دادن یا استفاده نکردن از آن. گویی آنجا آبی بر آتش بحث ها ریخته شد.

از دیگر مباحثی که جوانان مطرح کردند بحث فرهنگی و مشکلات ناشران بود.

همچنین تعدادی از حاضران درباره ضرورت فعال تر بودن خاتمی بعد از مشارکتش در انتخابات و بهره گیری او از ظرفیت های ایجاد شده بود. یکی از جوانانی که از اصفهان آمده بود با لحجه شیرین اصفهانی اش و با شوخ طبعی گفت: ما که توجیه نبودیم شما برای چه رای دادید اما چون خودتان را دوست داشتیم حمایت کردیم و البته بعدا که بحث های پیرامون آن را دیدیم، موافق آن شدیم.

خاتمی علاوه بر مطالبی که رسما از سوی دفترش اعلام شد، نکات دیگری هم درجریان گفتگو با جوانان حاضر در جلسه مطرح کرد. از جمله اینکه گفت، درباره مشارکتش در انتخابات معامله ای نکرده بود ولی انتظار داشت بعد از انتخابات گشایش هایی شود درحالی که وضع بدتر شده و سخت گیری ها بیشتر شد.

او در این باره به تشدید شرایط حصر مهندس موسوی و اجرای حکم زنان از جمله نرگس محمدی با شرایط ناگوار جسمانی اش اشاره کرد. خاتمی همچنین درباره شیوه تبیین موضعش در روزهای قبل از انتخابات، خود به نقد پرداخت و گفت متاسفانه از دو سمت ما را به موقعیت تحریم که برنامه ما نبود هل می دادند. یکی نیروهای اپوزیسیون نظام در خارج و دیگری تندروهای داخلی جریان حاکم و یکی از دلایل رای دادنش بر هم زدن همین تحمیل بود.

خاتمی از ضرورت باز نگه داشتن روزنه های اصلاح طلبی گفت ولی افزود که عدم تبیین مناسب موضع در پیش از انتخابات، باعث جریحه دار شدن احساسات و وارد شدن شوک به اصلاح طلبان در جامعه شد و از این بابت انتقادها را تایید کرد.

 

خاتمی همچنین در انتهای سخنانش و در پی بحث ارائه شده از سوی همسر جوان یکی از زندانیان سیاسی که به آن اشاره شد، تاکید کرد که باید مراقب بود پس از انتخابات اخیر مجلس، نیروها با بحث هایی که تحت عنوان کاذب دوگانه جنبش سبز و اصلاح طلب می شود، دچار تفرقه نشده و انسجام نیروها حفظ شود.

از دیگر حواشی این جلسه می توان به نکات زیر اشاره کرد:

- رئیس شاخه جوانان حزب اعتمادملی در ابتدای صحبت هایش خطاب به خاتمی گفت: اقای خاتمی ما با کوله باری از گلایه خدمت رسیدم. اما کیکی که دوستان تدارک دیدند، لبخند شما و انتقادهای دوستان ما را از گفتن برخی از آن گلایه ها منصرف کرد.

-کیکی به مناسبت پانزدهمین سالگرد دوم خرداد تهیه شده بود که توسط همسر یکی از جوانان زندانی و سوده سلیمانی، دختر دکتر داوود سلیمانی بریده شد.

-  با پایان برنامه، نماز جماعت به امامت آقای خاتمی اقامه شد.

-  خاتمی با لغو برنامه بعدی خود برای صرف ناهار در بین میهمانانش ماند. فرصتی که مغتنم بود برای عکس های یادگاری و بیان دغدغه ها و بحث های خودمانی تر با خاتمی.

-  در حاشیه دیدار لوحی که خطاب به فرزندان شهید جهان آرا در پاسداشت حماسه سوم خرداد تهیه شده بود توسط ۳۰ تن از جوانان حاضر از طیف های مختلف به مناسبت سی امین سالگرد آزادی خرمشهر امضا شد که به دلیل عدم حضور فرزندان شهید در تهران، این لوح به نمایندگی از جوانان به همراه یک جلد دیوان حافظ، توسط خاتمی به خواهر شهید اهدا شد.

متن این لوح به این شرح بود:

جهان آرا نامی ست که از خاطره نسل ما محو نمی شود. آنها که با جنگ هیچ نسبتی ندارند هم، نام محمد جهان آرا سرشارشان می کند از ارادت و فروتنی و هنگام شنیدن آن سرود که مزین به نام او و ماندگارترین ترانه نسل های جنگ است تمام قد می ایستند.

خرداد برای نسل ما معنای شکوهمندی دارد و شکوه نخستین و جاودانه اش، اگرچه ثبت شده به نام روزی که خرمشهر آزاد شد، اما گره خورده با نام جهان آرا.

هم نسلان ما محمد جهان آرا را شنیده اند اما خونش در رگ های شما در جریان است و به همین بهانه است که ما که دستمان از آستان او کوتاه مانده همه ارادت و فروتنی و عشقمان را به او و همرزمان شهیدش به نمایندگی از آنها به شما تقدیم می کنیم.

پیام ما را به او برسانید. پیام بچه های نسل جنگ را که حالا جوان شده اند و جوانی شان را نذر سرزمینشان و آرمانهای شهیدانی همچون او کرده اند. پیام عشق و هم پیمانی ما را به او برسانید. اما نگویید که دست های ما خالی ست و بسته؛ و نگویید که خرمشهر هنوز نیمه ویران است. با او از عشق های ما بگویید که بلند است و بر گستره ایران سایه افکنده و در هیچ بندی نمی میرد.

و از او بخواهید برای ما دعا کند؛ برای ما، برای آزادگان دربندمان، برای ایران و برای خرمشهر؛ برای ایمان مان، برای عشق مان و برای آرزویی که میراث اوست برای ما. آروزی سربلندی، پرآوازگی، آبادی و جاودانگی سرزمین مان ایران.

جمعی از جوانان اصلاح طلب

 

متن ذیل یادداشت کوتاهی از پرستو سرمدی، روزنامه نگار و از جوانان اصلاح طلب است که در این جلسه حاضر بود. 

خانم سرمدی این یادداشت را برای خاتمی به رشته تحریر درآورده است

روزهای خوبم را به یادم نیار..../ برای خاتمی

پرستو سرمدی

سکوت کرده‌ام تا فقط بشنومش، تا سیراب شم از دیدنش، تا تکلیفم را با خودم روشن کنم، آیا واقعا آن طور که برخی می‌گویند تاییدش می‌کنم تا دلم آرام گیرد، که ۱۵ سال است به دوست داشتنش عادت کرده؟

سکوت کرده‌ام تا بشنومش تا بفهمم چرا انقدر دلم گرفته، سخن که می‌گوید دلم بیشتر می‌گیرد، آیا لازم است که از تاثیرات عملکردش بگوید؟ مگر من فراموش کرده‌ام که باید بگوید؟ ۱۵ ساله بودم که آمد و همه برنامه‌های زندگیم بعد از آن تغییر کرد. رشته تحصیلی‌ام، شغلم، دوستانم، حال و هوای زندگیم همگی با آمدنش تغییر کرد.

روزهای دانشگاه و تحصیل در رشته‌ای که قرار نبود بخوانمش و مادرم راضی نبود، روزهای تلاش برای سهم داشتن در تغییری که می‌دیدم سرزمینم را فرا گرفته، روزهای بزرگ شدن، روزهای دیدن بهترین فیلم‌هایی که مجال ساخته شدن یافتند، خواندن بهترین کتابهایی که پیش از این نمی‌توانستند منتشر شوند، روزهای شکوفایی روزنامه‌ها و عطش من برای خواندشان و فهمیدن آنچه که او می‌گفت، روزهایی که اگر نبودند الان هیچ کدام‌مان روزنامه‌نگار نبودیم، روزهایی که می‌شنیدم به سربازی می‌روند تا در دوره او خدمت کنند، می‌دیدم که همو‌طنانم در غربت بعد از سال‌ها سرشان را بالا می‌گیرند....

چه می‌گوید؟ بهترین روزهای زندگیم را لازم نیست یادآوری کند...

نگاهش می‌کنم و دلم می‌گیرد از پیر شدن او، یا به انتها رسیدن جوانی‌ام یا به باد رفتن رویاهای سبزمان...، نمی‌دانم؟

می‌دانم که درست می‌گوید و دلم می‌گیرد، می‌شنومش: ۱۵۰ سال برای آزادی تلاش کرده‌ایم و همیشه شکست خورده‌ایم. ذهنمان استبداد زده است و تغییر آن زمان می‌برد... می‌شنومش: گفتند مصدق می‌خواهد کمونیست‌ها را حاکم کند، روحانی‌ها ترسیدند با شاه همراه شدن و نگذاشتند کار کند... می‌شنومش: در زمان من هم گفنند آزادی که می‌گوید یعنی فساد و مذهبی‌ها را ترساندند.... می‌شنومش: نمی‌شود این قشر سنتی را نادیده گرفت.... می‌شنومش: می‌خواهند بین جنبش سبز و اصلاحات افتراق ایجاد کنند... می‌شنومش: مهسا آمد اینجا، گفت مسعود می‌گوید از رای دادنت ناراحت نباشم و گریه ‌کرد...

دلم می‌خواهد مثل مهسا گریه کنم یا برای مهسا نمی‌دانم؟ و می‌خواهد این لحظه را ثبت کند در ذهنم.. روبه رویم نشسته با‌‌ همان عبای شکلاتی، با محاسنی که سفید شدند، با لبخندی که حالا به تلخی می‌زند.. روبه رویم نشسته بعد از ۱۵ سال که در زندگیم حضور مداوم داشته، چه کسی بیش از او بر آنچه که شده‌ام تاثیر داشته؟ نمی‌دانم....آیا به اندازه ای که او لازم می‌داند و فکر می‌کنم درست می گوید صبر دارم؟......نمی‌دانم


 


خبرگزاری اصولگرای مهر در یادداشتی نسبت به حذف نام رحیمی از فهرست متهمان پرونده اختلاس از بیمه ایران اعتراض کرد.

این خبرگزاری با اشاره به سخنان پیشین مقامات قضایی به عنوان متهم بودن رحیمی دراین پرونده این پرسش را مطرح کرده است که  بر اساس چه استدلال و رایی فردی که به عنوان متهم مطرح و گفته شده اسناد زیادی برای ارتباط وی با یک پرونده و حتی اثبات دخالت وی در تخلفی صورت گرفته وجود دارد، بدون بررسی آن در دادگاه صالحه، از فهرست متهمان پرونده حذف شده است؟

این خبرگزاری یادآور شده است که محسنی اژه ای، نادران، توکلی، زاکانی و نکونام تنها چهره های قضایی و تقنینی و نظارتی نبودند که رحیمی را به عنوان عضوی از دولتی که با شعار عدالت و مبارزه با فساد و رانتخواری بر سر کار آمد، متهم به ارتباط با شبکه فساد اقتصادی کردند بلکه  مصطفی پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی به عنوان یکی از اصلی ترین نهادهای نظارتی کشور در سخنانی اعلام کرد: پرونده محمدرضا رحیمی توسط دادگاه در حال پیگیری است و البته به کنایه و نقد این نکته تلخ را هم متذکر شد که "تاکنون هیچ اقدام خاصی در این زمینه صورت نگرفته است".

 

این خبرگزاری با اشاره به سخنان دیروز اژه ای  سخنان دی ماه ۱۳۸۷ وی را یاداور شده که  گفته بود که رحیمی باید به این اتهامات پاسخ دهد، اما این اتهام باید مثل هر پرونده دیگری رسیدگی شده و نتیجه آن مشخص شود. محسنی اژه ای در این خصوص توضیح داده بود: در حال حاضر با توجه به اظهارات سایر متهمان، اتهام متوجه ایشان هست ولی اینکه این اتهام ثابت بشود یا نه باید در جریان دفاعیات ایشان قرار بگیریم.

 اگر چه دادستان کل کشور در خلال سخنانش صریحا اسمی از رحیمی نبرده بود اما اشاره وی به معاون اول احمدی نژاد، شکایت وی از محسنی اژه ای به دلیل رسانه ای شدن نامش پیش از اثبات اتهاماتی که به او وارد کرده اند و قطعی شدن پرونده اش را به دنبال داشت که از سوی مدعی العموم و البته سخنگوی دستگاه قضایی نیز تائید شد.

 در مهر ماه ۱۳۸۸، احمد توکلی، الیاس نادران و علیرضا زاکانی نمایندگان تهران در مجلس از محمدرضا رحیمی به خاطر جعل مدرک دکترا، دروغگویی و تملق و پرداخت پول به نمایندگان از منبعی نامشخص به کمیسیون اصل ۹۰ شکایت و رونوشتی از شکایتشان را که در ۷ بند تنظیم شده بود، جهت اطلاع برای احمدی نژاد ارسال کردند اما در نهایت شکایت مذکور در کمیسیون مربوطه مسکوت ماند.اگر چه رئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس برای رسیدگی به شکایت نمایندگان مذکور، دو ساعت با رحیمی گفتگو کرد اما به نظر می رسید به دلیل مفتوح بودن پرونده رحیمی در دستگاه قضا، حجت‌الاسلام محمدابراهیم نکونام ترجیح می دهد این موضوع روال عادل خود را طی کند.

پس از این نادران در سخنانی رحیمی را رئیس حلقه خیابان فاطمی معرفی کرد که در مورد منابع فاسد و توزیع آنها تصمیم ‌گیری می‌کرد.وی با بیان اینکه تقریبا تمام اعضای این حلقه به جز وی دستگیر شدند و اینکه کسی را به دلیل مسئولیت اجرایی مستثنا کنند، نه عادلانه است و نه اقدام درستی است، خواستار دستگیری معاون اول احمدی نژاد شد و تاکید کرد "رحیمی باید نسبت به فعالیت های خود در خانه فاطمی به مردم و دستگاه قضایی پاسخ دهد" تا "مبارزه با مفاسد اقتصادی جنبه جدی و واقعی بگیرد والا ضعیف‌ کشی می‌شود". این اظهارات نادران شکایت معاول رئیس جمهور از وی را به دلیل طرح اتهام و افترا به دنبال داشت که متعاقب آن نادران دو مرتبه به اتهام نشر اکاذیب و افترا به دادسرا احضار شد اما در نهایت شعبه ۷۶ دادگاه کیفری تهران وی را از نشر اکاذیب مبرا دانست و رأی صادره برای او در خصوص افترا نیز از سوی دیوان عالی کشور تأیید نشد.

از سوی دیگر احمد توکی دیگر چهره اقتصادی مجلس نیز با انتشار مطالبی انتقادی و مستند در سایت "الف"، محمدرضا رحیمی را متهم به ارتباط با شبکه فساد موسوم به خانه فاطمی کرد و البته این اقدام وی نیز اعتراض و شکایت معاون اول رئیس جمهور را در پی داشت.

دفتر رحیمی  اما در واکنش به اظهارات توکلی اطلاعیه‌ای صادر و با طرح مسائلی در خصوص مدرک تحصیلی رئیس مرکز پژوهش های مجلس، وی را متهم به رانتخواری و زمین خواری کرد و متعاقب آن در روزهای اخیر، مطالب مذکور در روزنامه "ایران" که ارگان رسمی دولت است، منتشر شد.

 اگر چه صدور بیانیه دفتر رحیمی شکایت توکلی از وی را در پی داشت و نماینده تهران اعلام کرد "بر اساس مواد ۱۱۲، ۱۱۶، ۱۲۰، ۱۲۸ بخش اول از فصل چهارم قانون آئین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری، معاون اول رئیس جمهوری باید شخصاً و البته در صورت تمایل با وکیل خود در بازپرسی حاضر شده و به سؤالات بازپرس پاسخ دهد" اما ماجرا اما به اینجا ختم نشد و اواخر سال گذشته، رحیمی شکایت جدیدی در شعبه ۹ دادسرای ویژه کارکنان دولت (هنر و رسانه) علیه توکلی مطرح و او را متهم به نشر اکاذیب و افترا در نشست انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل در مشهد کرد.

 

 


 


محمد صادقی

کمتر از یک هفته دیگر عمر مجلس هشتم به سر آمده و نهمین دوره مجلس شورای اسلامی در حالی آغاز به کار خواهد کرد که دعوای دولت و مجلس در ایران که در سه سال اخیر به بالاترین سطح خود رسیده، هر روز و به اشکال مختلف ادامه دارد و باید منتظر ماند و دید که ترکیب مجلس جدید کفه ترازوی قدرت را به سمت کدام یک از طرفین دعوا سنگین‌ تر خواهد نمود.

شاید در نگاه اول چنین به نظر آید که مجلس نهم نیز همچون دو دوره گذشته در اختیار اصولگرایان قرار گرفته و در بدبینانه ترین حالت ممکن چیزی شبیه به "مجلس هفتم" یعنی مجلسی با کمترین تنش های ممکن در درون خود و بیشترین تعامل با دولت محمود احمدی نژاد خواهیم داشت و در خوش بینانه ترین حالت نیز مجلسی نظیر "مجلس هشتم" را شاهد خواهیم بود که در تقابلی مداوم و نه چندان ثمربخش با دولت دهم داشت.

اما با نگاهی موشکافانه به آن چه که در پیش از برگزاری انتخابات نهمین دوره مجلس در اردوگاه اصولگرایان رخ داد و همچین ترکیب نمایندگان راه یافته به بهارستان در می یابیم که بی شک مجلس نهم آبستن حوادث بسیاری خواهد بود که نه از جنس تعامل مجلس هفتم با دولت نهم است و نه از جنس تقابل نافرجام مجلس هشتم با دولت دهم است.

اگر اقتدارگرایانی که البته بعدها نام "اصولگرا" بر خود نهادند در هنگامه انتخابات مجالس هفتم و هشتم تنها دغدغه‌شان حذف رقیب قدرتمند سیاسی خود یعنی "جریان اصلاحات" بود و با تمسک به ابزارهای فراقانونی نظیر "نظارت استصوابی" رقیب را از زمین بازی اخراج کرده و با کمترین دغدغه و تنش میان نیروهای خودی با انسجام نسبی به بهارستان عزیمت کردند و بر کرسی های مجلس تکیه زدند اما نزدیک به دو سال است که «وحدت» به کیمیایی نادر در میان اصولگرایان بدل شده است.

چنان که دیدیم در ایام پیش از انتخابات مجلس نهم، تمامی تلاش ها و کوشش های سران جریان اصولگرا نظیر مهدوی کنی و محمد یزدی برای ایجاد "وحدت" میان طیف های مختلف این جریان سیاسی و ورود آنان با یک فهرست در انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی با شکست مطلق همراه بود و حتی رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز که گاهی از باب «نصیحت» و گاهی از باب «توصیه» از اصولگرایان دولت و مجلس می خواست که به اختلافات خود پایان بخشند و گاهی نیز با اقدامی عملی در این خصوص یعنی تشکیل «شورای عالی حل اختلاف» به ریاست هاشمی شاهرودی سعی در کاستن از آتش اختلافات اصولگرایان شده بود نیز در این مهم عاجز ماند.

اگر در مجلس هشتم اصولگرایان با دو فهرست اصلی خود یعنی حامیان دولت و جبهه متحد اصولگرایان در رقابت با رقیب کم رمق خود (اصلاح طلبان) که با تیغ نظارت استصوابی از گردون رقابت خارج شده بودند، وارد مجلس شدند اما همان گونه که در انتخابات مجلس نهم شاهد بودیم اختلافات در اردوگاه اصولگرایان به اوج خود رسید و با ظهور "جبهه" ها و "فهرست" های ریز و درشت، این جریان سیاسی با 13 فهرست مختلف قدم به آوردگاه انتخابات مجلس گذاشت.

بدیهی است که اختلافات و رقابت ناسالمی که میان این فهرست ها و جبهه ها در پیش از انتخابات مجلس نهم وجود داشت به ویژه تنش ها میان دو طیف اصلی یعنی «جبهه متحد اصولگرایان» با محوریت مهدوی کنی و «جبهه پایداری انقلاب اسلامی» با محوریت مصباح یزدی به درون مجلس نهم نیز تسری خواهد یافت و این مهم سبب خواهد شد که بر خلاف مجلس هشتم که ترکیب نسبتاً همگنی از نیروهای منتقد دولت در آن گرد هم آمده بودند و اندک نمایندگان حامی دولت احمدی نژاد نیز پس از ظهور پدیده ای به نام «جریان انحرافی» به صف منتقدان دولت احمدی نژاد پیوسته بودند، اما در مجلس آینده شاهد اختلافات اساسی میان نمایندگان هر کدام از طیف های مختلف اصولگرایان باشیم.

در کمتر دوره ای از ادوار مجلس شاهد اختلاف نظر و گمانه زنی میان نمایندگان بر سر تعیین ریاست مجلس بودیم و انتخاب رئیس مجلس همچون بسیاری از مسوولیت های انتخابی اما حساس و استراتژیک در نظام جمهوری اسلامی جز با نظر مقام رهبری و توافق پشت پرده میان سران جریان های سیاسی شکل نمی گرفت اما در این این روزها مناقشه ای که بر سر تعیین ریاست مجلس نهم در میان اصولگرایان با شدت بیشتری دنبال می شود و نام هایی نظیر احمد توکلی، ابوترابی فرد، مرتضی آقا تهرانی که در کنار دو رقیب اصلی کسب کرسی ریاست مجلس یعنی حدادعادل و علی لاریجانی مطرح شده است به خوبی بیانگر وضعیت آشفته جریان اصولگرا در مجلس آینده است و این ضرب المثل را به ذهن متبادر می کند که «سالی که نکوست از بهارش پیداست».

از سوی دیگر موضوع حائز اهمیتی که کمتر به آن پرداخته شده است ناکامی 196 نماینده مجلس هشتم برای ورود مجدد به مجلس نهم است که خود می تواند تا حدودی معادلات را در مجلس آینده برهم زند.

همچنین حضور 126 نماینده جدید که در میان آن ها چهره های ناشناس و کمتر شناخته شده ای وجود دارد که از آن ها به عنوان «طیف مستقل» یاد می شود نیز نکته ای است که نباید آن را از نظر دور نگه داشت.

بسیاری از جمله نگارنده بر این باورند که نمایندگان مستقل مجلس نهم یا دارای ارتباطات خاصی با جریان نزدیک به دولت محمود احمدی نژاد موسوم به «جریان انحرافی» هستند که به صورت «چراغ خاموش» وارد مجلس شده اند و یا در روزهای گذشته از سوی نزدیکان دولت با آن ها ارتباط برقرار شده است تا به طیف حامیان دولت در مجلس بپیوندند.

در روزهای گذشته که تنش میان طیف های مختلف اصول گرایان بر سر تعیین ریاست مجلس آینده به مناقشه اصلی این جریان بدل شده است اما محمود احمدی نژاد و نزدیکان دولت در سکوت و به دور از این جنجال ها، تلاش مشکوکی دارند تا با راه یافته گان جدید به مجلس و افرادی که با نام مستقل وارد مجلس نهم خواهند شد ارتباط برقرار کنند.

دیدار دو روز پیش احمدی نژاد و همراهانش با منتخبان جدید و برخی مستقلان ناشناس که با اعتراض برخی از چهره های اصولگرای منتقد دولت نظیر محمدرضا باهنر همراه شد نشان می دهد که چهره های جدید مجلس آینده چندان هم مستقل نبوده و از قضا سرنوشت مجلس نهم و سرانجام جدال های میان دولت و مجلس در یک سال باقی مانده به چرخش این نیروهای به سمت این یا آن طرف دعوا بستگی دارد.

اگر مجلس هشتم در بزنگاه هایی نظیر استیضاح وزرا و یا چالش هایی نظیر انتصاب محمد شریف ملک زاده به سمت معاون وزارت امور خارجه، مقتدارانه وزیر دولت را تهدید به استیضاح می کردند و در بسیاری از موارد نیز با استفاده از این ابزار سخن خود را به کرسی نشانده بودند اما در مجلس آینده با توجه به غیبت 196 نماینده مجلس هشتم و حضور 126 نماینده جدید و بعضاً ناشناس، این امر به سادگی امکان پذیر نخواهد بود.

بر این اساس به نظر می رسد که بر خلاف مجلس هشتم که تنش های اصلی در آن مربوط به کشمکش های میان نمایندگان مجلس و دولت محمود احمدی نژاد بود اما در مجلس آینده چه بسا عمده اختلافات اصولگرایان که پیش از این میان دولت و مجلس بروز کرده بود این بار به درون مجلس کشیده شده و صحن علنی بهارستان آبستن حوادث پیش بینی نشده ای باشد.

سخنان برخی نمایندگان منتقد دولت نظیر محمد دهقان عضو هیئت رئیسه مجلس هشتم که گفته است: «در انتخابات اخیر سلایق سیاسی نزدیک به هم و هم وزنی به خانه ملت راه یافته اند و اگر برای وحدت و همگرایی این سلایق تدبیر نشود، تا آخر کار مجلس نهم دچار چالش های زیادی خواهیم بود» به خوبی نشان دهنده نگرانی شدید سران جریان اصولگرا از سرنوشت مجلس نهم و حوادث پیش روی است.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته