کاش دوربینی بود که حس ها را ثبت می کرد. سکوت ها را نشان می داد و بغض هایی که گاه گره می خورد و گاه روی گونه های فرزندان هاله سحابی جاری می شد. این گفت و گو بیشتر از آنکه از جنس حرف باشد؛ از جنس احساس است. از همان لحظه که وارد خانه می شوی،حضور هاله سحابی را حس می کنی .عکس هایش با تو حرف می زنند و نقاشی های به جامانده از او زندگی بخشند. تقی شامخی، همسر هاله به همراه یحیی و آسیه دو فرزند از سه فرزند آنها با رویی گشاده و آرامش همیشگی پذیرا می شوند. ترجیح می دهند خاطره بگویند.
از هاله ای حرف بزنند که به عنوان یک زن،یک مادر ، یک فعال اجتماعی، یک روزنامه نگار، یک قرآن پژوه و حتی یک زندانی سیاسی برای آنها خاطره هایی برجا گذاشته و رفته. رفتنی که به قول همسر و فرزندانش رفتن نیست چرا که هاله همیشه در آن خانه هست و حضور دارد.
اوایل یکی از روزهای خرداد خبر آوردند که مهندس عزت الله سحابی، رهبر شورای فعالان ملی مذهبی درگذشت. قرار بود پیکر او را در لواسان به خاک بسپارند. هاله که برای تشییع پیکر پدر از زندان به مرخصی آمده بود ؛ شب قبل از مراسم تدفین تا صبح با پدر خلوت می کند و برایش قرآن می خواند . صبح عکس پدر را در دست می گیرد و به همراه سایر تشییع کنندگان به راه می افتد. زمانی نمی گذرد که نیروهای امنیتی به سراغ هاله می روند؛ با خشونت عکس پدر را از دستانش خارج می کنند و با کوفتن بر تخت سینه هاله، او را پخش زمین می کنند. در میان جمعیت همهمه ای برپا می شود.بر سر و صورت هاله آب می پاشند؛ تنفس مصنوعی می دهند؛ اما هاله دیگر نفس نمی کشد. آسیه دختر کوچک هاله، سراسیمه خود را به محل حادثه می رساند:”هاله را دیدم که روی زمین افتاده ، روسری اش باز شده و فقط سفیدی چشمانش معلوم است .همان لحظه تصویر ندا آقا سلطان جلوی چشمانم آمد.” و تقی شامخی، همسر هاله نیز فوری به سوی هاله می دود. با کمک دیگران به اورژانس منتقل اش می کنند اما دیگر دیر شده بود.
هاله سحابی یازدهم خردادماه سال ۹۰ در روز مراسم تدفین مهندس سحابی جان می دهد و زمانی که روشنایی روز رنگ باخته درتاریکی شب، تن بی جان هاله را در جوار پدر به خاک می سپارند…
-چه تصویری به عنوان آخرین تصویر از هاله در ذهن همسر و فرزندان حک شده است؟
تقی شامخی که از اوایل دهه ۶۰ با هاله زیر یک سقف زندگی کرده، آخرین روز را به تصویر می کشد:” وقتی این اتفاق افتاد نزدیک هاله بودم. او را به اورژانس بردم.”
کمی مکث می کند و ادامه می دهد:” ولی تصویری که از او یادم است … ساعت از دو صبح گذشته بود که میخواستم بخوابم . به هاله گفتم خسته ای و بهتره که بخوابی. گفت باشه اما تازه رفت سراغ قرآن. من اون شب دو ساعت خوابیدم .صبح هم که بیدار شدم دیدم بیداره. صبح زود رفته بود نان گرفته بود. بهش گفتم خوابیدی و گفت آره خوابیدم. از همان صبح سرش شلوغ بود و مشغول سر و سامان دادن به کارها . جمعیت در کوچه به راه نیفتاده صدایی بلند شد که کسی حالش به هم خورده . فاصله من و هاله خیلی نزدیک بود منتهی من به او توجهی نداشتم و در دنیای خودم بودم. من کنار خیابان بودم و به فاصله چند قدمی ام، هاله با چند خانم دیگر وسط خیابان راه می رفتند.وقتی صدا بلند شد دیدم هاله است که وسط خیابان افتاده.”
آسیه ی ۲۴ ساله،دختر کوچک هاله سحابی در گوشه ی اتاق رو به پنجره نشسته است. با صدایی آرام و گرفته ،آخرین تصویر از مادر را به زبان می آورد:” در فامیلمان یک هاله داریم و یک لاله. آن موقع که گفتند هاله حالش بد شده است من فکر می کردم می گویند لاله حالش بد شده. اما به محض اینکه دیدم لاله گوشه ای ایستاده ؛ فوری خودم را به هاله رساندم. روی زمین افتاده بود و روسری اش باز شده بود.سفیدی چشمانش را که دیدم همان لحظه تصویر ندا آقا سلطان جلوی چشمم آمد….” و بقیه ی حرف هایش را فرو می خورد.
یحیی، فرزند ارشد هاله سحابی که فارغ اتحصیل رشته ام بی ای است ترجیح می دهد در این باره چیزی نگوید. سکوت می کند.
-می گویند یحیی شبیه مادر است. خودت چه فکر می کنی؟
آسیه فوری از ان طرف اتاق می گوید:” دقیقا عین هاله است.”
یحیی با خنده می گوید: ” والا نمی دونم چی بگم. آدم خودش متوجه نمی شه.”
تقی شامخی سخنان فرزندان را این گونه ادامه می دهد:” مرحوم مهندس سحابی با هاله شباهت هایی داشت. از نظر منش ها ، رفتارها و علائق . هاله هم با یحیی شباهت هایی داشت. یعنی تیپ رفتارهایشان با هم قرابت دارد . البته آدم ها متفاوت هستند و هر کدام هویتی جداگانه دارند. ”
-یحیی ! چقدر از این شباهت و ظرفیت استفاده می کنی؟ از هاله چه آموختی؟
یحیی با تن صدایی آرام که به سختی شنیده می شود می گوید:” گاهی که فکر می کنم از هاله تاثیراتی گرفتم.آن چیز هایی که الان برایم ارزش شده چیزهایی هستند که زمانی هاله روی آنها تاکیدهایی داشت.چیزهای خیلی ساده مثل چگونگی رفتار کردن با دیگران.”
-چرا هاله را با نام کوچک صدا می زنید و چرا مامان نمی گویید؟
آسیه جواب می دهد:” ما از همان اول عادت داشتیم هاله را با نام کوچک صدا بزنیم. یه جورایی ارثی است. هاله را خودمانی تر و نزدیک تر به خودمان می دانیم.”
و یحیی با تکان دادن سرش به علامت تایید ادامه می دهد:” از همان اول به ما یاد داده بودند که هاله بگوییم.”
تقی شامخی نیز در تایید حرف های فرزندانش می گوید: “بچه ها این را از خانواده مادری یاد گرفته اند. با خانواده مادری نزدیک تر بودند. در خانواده ی سحابی، هاله نیز مادرش را زری خطاب می کرد. بچه های ما هم همین فرهنگ را آموزش دیده اند. هاله ظرفیتی داشت که خود را همسطح بچه هایش قرار می داد. این جنبه های مثبتی داشت و تبادلش با بچه ها راحت تر می شد. البته ممکن بود اثر بدی هم داشته باشد که او را به عنوان مادر و بزرگ تر نبینند .از وقتی که یحیی و دخترها به دنیا آمدند خود را همسطح آنها قرار می داد.”
یحیی ضمن حرف های پدر انگار زمزمه می کند:” کلا هاله خود را همسطح و حتی پایین تر از دیگران می دانست . انگار در ذهنش جایگاه والدانه برای خودش تعریف نشده بود و خود را بالاتر نمی دید.”
و پدر دنباله حرف هایش را می گیرد: “بله در برخورد اجتماعی اش هم همین طور بود.اصلا از رفتارهای هاله نمی توانستی تشخیص دهی که چه جایگاه ، هویت و چارچوب های ذهنی ای دارد. شاید این کمک می کرد که منش و روش اصلی خودش را بهتر حفظ کند و مورد تعرض کمتری قرار بگیرد.”
یکی از دوستان قدیمی که مدتی بود هاله را ندیده بود ساعت پنج صبح همان روز- روز تدفین پدر و قبل از مرگ هاله- برای احوال پرسی سراغ هاله می رود. در همان لحظه خانمی می گوید:” خدا انتقام ما رو از اینها بگیره که اجازه نمی دن یک تشییع جنازه را درست انجام بدیم.” هاله با شنیدن این جمله رو به زن می گوید لازم نیست ما برای خدا تعیین تکلیف کنیم که حتما انتقام بگیرد. خدا خودش می داند چگونه رفتار کند.
شامخی با تعریف کردن این داستان نکته ای را یادآوری می کند:” هاله با انتقام گیری، از بین بردن، کشتن، مرگ گفتن، سخت برخورد می کرد. منش و رفتارش جوری بود که این وضعیت ها را تحمل نمی کرد. حتی در جریان اتفاقات بعد از سال ۸۸از برخوردهای خشن با نیروهای امنیتی نیز ناراحت می شد.انتقام را نمی پذیرفت . با نیروها حرف می زد. در همه ی تظاهرات بعد از انتخابات، وقتی به نیروها می رسید به آنها گل می داد. این جزو متن رفتارش بود و ظاهرسازی هم نمی کرد.”
در جریان اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸،هاله را ۱۴ مرداد در روز تحلیف احمدی نژاد در میدان بهارستان دستگیر کردند. او را به دو سال حبس محکوم کردند و به خاطر بیماری پدر به مرخصی آمده بود. زمانی که هاله به زندان برده شد؛ همه نگران سلامتی اش بودند به ویژه آنکه بیماری دیابت داشت. اما همسر و فرزندان هاله هر سه تایید می کنند که هاله در روزهای دربندش، آرامش بیشتری داشت.حالش خوب شده بود و خنده از لب هایش محو نمی شد.
تقی شامخی با لبخند می گوید:”هاله با زندان راحت کنار آمد. از هوا،غذای زندان و برخوردها گلایه ای نداشت.هاله می گفت غذای زندان خوب است ونگرانی اش این بود که چون بعضی از زندانی ها غذای زندان را نمی خورند، غذا حرام می شود. واقعا بیشتر درصحبت هایش بارها می گفت که این غذا ازبین می رود. ”
می گوید:” با سختی های زندان راحت کنار می آمد.اینکه در زندان حضور موثری داشت به او آرامش می داد. باوجود محدودیتها چندین نوع کلاس برگزارکرد. انگلیسی و عربی و فرانسه می دانست و فیزیک دانشگاه تهران خوانده بود. کلاس تاریخ تشکیل داد و درسه سطح مبتدی، متوسط و پیشرفته فرانسه درس می داد. در روزهایی که ملاقات کابینی داشتیم میگفت تا دیروقت بیدار مانده تا مطلب تهیه کند. نگران تمام شدن مداد و پاک کن بود و برای همین تقاضای مداد و پاک کن از مسئولان زندان کرده بود.
او زندگی جاری و روزمره را خوب تحمل نمی کرد.به همین دلیل حال وهوای زندان به او آرامش می داد. اینکه حس می کرد به خاطر انجام همین کارها ازعمرش استفاده مفیدی می کند. حس می کرد اشتغالات روزمره زندگی در زندان کمتراست. بعداز اینکه از زندان به مرخصی آمد ؛ نشان می داد که دلش می خواهد از زندگی جاری فاصله بگیرد.”
به گفته شامخی در زندان طرحهایی با خودکار ازهم بندانش کشیده است.
آسیه نیز روزهای دربند بودن مادر را این چنین بیان می کند: “روزهای ملاقات، هاله تمام کابین ها را می گشت و مشخص بود که شاد است. درآنجا به خودش خیلی می رسید. ورزش می کرد و کارهایی را که در بیرون زندان اصلا انجام نمی داد؛ دنبال می کرد ..درزندان می گفتندهاله چند دستگی های درون زندان را کمترکرده و حالت مادرانگی اش فضای بند را عوض کرده بود.”
شامخی به طنزهاله اشاره ای می کند:”وقتی درجمع بود طنز در او دیده می شد. در زندان هم این هنر را داشت که جمع را بخنداند. درخانه این طنز خیلی کمتربود و در جمع بیشتربود.”
او در ادامه می گوید:”یادم می آید زمان بستری شدن آقای مهندس دربیمارستان پارسیان، هاله اجازه داشت بالای سر پدرش که درکما بود برود. برایش شعر بخواند و با او صحبت کند. چون می گفتند این کارها امکان بازگشت از کما را بیشترمی کند. اما در بیمارستان مدرس محدودیت بیشتر بود و زمان کمتری به هاله اجازه می دادند بالای سر پدرش برود. روزی بیمارستان رفتم و از نگهبان پرسیدم که دختر آقای مهندس کجاست؟ نگهبان گفت برو بیرون حتما زیر یکی ازهمین درختان دارد کتاب می خواند. ماه خرداد بود.
زمانهای کوتاهی بالای سرمهندس می رفت و بقیه روز را که اجازه نداشت در محوطه بیمارستان می نشست و اصراری هم برای ملاقات نمی کرد. در گوشه ای مطالعه می کرد تا خود نگهبانان صدایش می زدند. روحیه خاصی داشت و تعلقاتش به اطراف کم بود. هاله به آقای خاتمی بسیارعلاقمند بود. روزی که آقای خاتمی قراربود به دیدار مهندس سحابی برود، خانوادگی آماده شدیم برای رفتن به بیمارستان. اما هاله آن روز به ملاقات نیامد. روحیه ی خاصی داشت. دوست نداشت درهمین حدهم تظاهر کند. آن روز دنبالش می گشتم ولی از هاله اثری نبود.”
یحیی هم می گوید:” جاهایی که همه حضور داشتند هاله نمی آمد ومی گفت وقتی همه هستند چه نیازی به حضور من است و جاهایی که هزینه داشت دوست داشت حضور داشته باشد.”
-یکی از جاهایی که حضور، هزینه دارد دیدار با خانواده زندانیان سیاسی و دیدارهای نوروزی است. هاله از این نوع دیدارها بسیار داشت.درست می گویم؟
همسر هاله سحابی می گوید:”هاله برای مراسم سال تحویل و گذاشتن سفره دم زندان ها فعال بود . یکی از پاهای ثابتی که به این مراسم می رفت هاله بود. و اگر ما هم با او می رفتیم مقداری به خاطر این بود که هوای هاله را داشته باشیم تا شلوغش نکند.”
-مگر عادت داشت شلوغ کند؟
شامخی:” هاله شلوغ نمی کرد اما در اقداماتش ملاحظه نمی کرد و بی پروا بود. اگر به نظرش می رسید که کاری خوب است آن کار را می کرد و به فکر هزینه و پیامدهایش نبود.”
-دیدارهای نوروزی چطور؟
شامخی:” دیدارها را به طور پیوسته داشت. هاله بیش از آنچه که فرد سیاسی باشد یک فرد اجتماعی بود. فعالیت ها و کارهایش بسیار متنوع بود. درست است که درگیر کار سیاسی بود اما هدفش اجتماعی بود. هاله بیشتر یک عنصر اجتماعی بود و این دیدارها را درطول سال داشت. آدمی که آسیبی دیده بود چه در اتفاقات ۸۸ و یا اتفاق های دیگر که فکر می کرد بازدید کمکی بکند دریغ نمی کرد . سعی می کرد با بعضی افراد هماهنگ باشد و این کارها را انجام دهد. در شب عید و به مناسبت سال نو این دید و بازدیدها بیشتر می شد.”
یحیی که این بار کمی تن صدایش بالاتر رفته است،خاطره ای به ذهنش می آید:”:پارسال هاله با چند تا از دوستاش پول جمع کردن برای خریدن هدیه برای خانواده های زندانیان سیاسی. تصمیم گرفتند سکه بخرند. چند ماه زودتر از عید سکه خریدند تا مبادا شب عید گران شود. در این مدت هاله مدام قیمت سکه را دنبال می کرد. گاهی با ناراحتی می گفت وای سکه پنج هزار تومان گران تر شده و یا از ارزان شدنش خوشحال می شد. اما نزدیک عید سکه ناگهان آنقدر گران شد که او خوشحال بود از اینکه سکه ها را زودتر خریده.”
-بعد از این بازدید ها وقتی به خانه می رسید چقدر در حال و هوای دیدارها بود و چقدر خانه را درگیر این مسائل می کرد؟
تقی شامخی می گوید: “کلا شخصیت هاله اینگونه بود که تظاهر کارهایش از آنچه که می کرد خیلی کمتر بود. با اینکه با هم زندگی می کردیم. البته من متوجه بودم و بعد از مرگش هم مطالبی که نوشته شد به این مسئله هم اشاره شد که سعی می کرد دیده نشود. اما خب مختصری صحبت می کرد که امروز کجا بوده. البته بعضی موارد به من هم می گفت با هم برویم . ولی تحمل و ظرفیت خوبی داشت برای چنین مواردی. روزی که چنین ملاقات هایی داشت و چنینی فعالیت هخایی می کرد روزی بود که آرامش بیشتری داشت . اینجاست که شخصیت اجتماعی اش با این جور فعالیت ها آرامش خوبی پیدا می کرد.
- یک سال از مرگ هاله گذشته است. روزگار بدون هاله چگونه می گذرد؟
سکوت می شود. چشم ها به زمین خیره مانده. یحیی شروع می کند:” من خیلی در خانه نبودم.نمی دانم چه بگویم؟”
اما تقی شامخی تعبیر دیگری از نبودن هاله دارد: “ما نبودن و تلخی را حس نمی کنیم.هاله حضور دارد. به ما می گویند عکس های هاله در خانه نباشد تا خاطراتش تکرار نشود اما هاله هست. در همه جای این خانه هست.ما قطع رابطه ای نمی بینیم. مرگ را انتها ترسیم نمی کنیم. هاله در کنار ماست منتهی به شکل دیگری حضور دارد. اثرهای وجودی اش انکارناپذیر است.”
بغضی در گلوی آسیه گره شده، اشک ها هم بی اختیار سرایزند:” حتی اگر عکس ها هم نباشد هاله در این خانه هست.”
و با انگشت اشاره یک نقاشی را نشان می دهد:” این نقاشی که هاله خیلی دوست داشت. دختر کوچکی که آب در دست دارد.من هم عاشق این نقاشی ام.”
یحیی می گوید: “بعضی ها وقتی هستند؛هستند. بعضی ها وقتی نیستند بیشتر هستند و هاله اینگونه است. الان حضورش قوی است. آثارش همه جا هست. خیلی از دوستی ها معاشرت های معمولی است اما هاله با هر کسی که دوست بود اثر ماندگاری از خود به جا گذاشت. تابلو زیاد دارد و هیچ وقت خوب هایش را برای خودش نگه نمی داشت. حتی بعضی وقت ها آدم لج اش می گرفت که چرا تابلویی را کمتر از یک هفته است کشیده؛ به دیگران می دهد.”
برای لحظاتی همسر هاله به اتاقی دیگر می رود. زمان برگشت دفتری در دست دارد :” ما نمی دانستیم که هاله اینقدر شعر گفته است. به تازگی اشعارش را جمع آوری کرده ایم. خیلی علائق خدایی اش جدی بود.” و یکی از شعرهای منتشر نشده هاله را آرام می خواند :” کاش می شد صبح زود به ندای آسمانی می پریدم از جا/کاش در ترافیک لابه لای این همه آهن و دود/ لا به لای این همه دنده و ترمز و گاز/ سجده و رکوع شکر نمایان می شد/ کاش در سر و کله زدن با دیگران/گوشی و ایمیل و چت/ دعوت و اجابت و ایمان بود/کاش می شد همه هستی را / به اسم رب می خواندم/ لیک اینگونه نشد/ چشم اینگونه خواندن را یاد نگرفت/ گوش هایم از میان چرخ دنده های زندگی /جز صدای خشک و بی روح آهنین نشد.”
گزارش از سایت کانون زنانی
کلمه – زهرا امیری *
با کشتار هولناک مخالفان در شهر حوله رژیم بشار اسد یک بار دیگر به تمام دنیا شوک وارد کرد. رژیم سوریه از ماه مارس سال گذشته روزهایی پر از ترس و وحشت را برای مخالفان خود به وجود آورده است. بر اساس برآورد های سازمان ملل متحد در طول یک سال و نیم گذشته ۹ هزار نفر در سوریه کشته شده اند، اما بعضی حوادث در این مدت، به خاطر میزان خشونت و وحشیگری اعمال شده، دنیا را تکان داده است.
کشتار روز جمعه گذشته در حوله یکی از شهر های استان حمص یکی از این فجایع است، شورای امنیت این قتل ها را محکوم کرده و بسیاری از کشورها دیپلمات های سوری را اخراج کردند. نشریه اشپیگل این کشتار را با کشتار مردم ویتنام در روستای مای لای مقایسه کرده و خبرگزاری رویترز آن را قساوتی نامید که افکار عمومی جهان را تکان داد.
اما پیش از این و در مدت ۱۴ ماه گذشته هم فجایعی در سوریه اتفاق افتاده است که عمق قساوت نهفته در آنها با هیچ جمله و کلمه ای قابل توصیف نیست.
قتل حمزه الخطیب
در ماه مه گذشته انتشار تصاویری وحشتناک از بدن تکه تکه شده حمزه خطیب، نوجوان ۱۳ سوری در روزنامه نیویورک تایمز، جامعه بین الملل را حیرت زده کرد. فیلمی نیز منتشر شد که چگونگی شکنجه شدن او را نشان می داد صورت او کبود بود و بریدگی ها و سوختگی های عمیق در همه جای بدن او به چشم می خورد استخوان فک و زانو های او شکسته بود و آلت تناسلی او بریده بودند اما او همچنان زنده بود. صدایی روی فیلم بود که مدام فریاد می زد: حقوق بشر کجاست؟ دادگاه جنایی بین المللی کجاست؟
فعالان حقوق بشر ادعا کردند که این پسر در تجمعی در جنوب سوریه دستگیر شده و جسد او پس از شکنجه به خانواده اش تحویل داده شده است، رسانه های دولتی سوریه نیز به نوبه خود ادعا کردند که حمزه با گلوله مخالفان مسلح کشته شده است و بشار اسد برای ابراز همدردی با خانواده او دیدار کرده است. خبر و نحوه مرگ حمزه در فیس بوک به طور گسترده منتشر شد.
قتل عام ماه رمضان
در ژوئیه گذشته، با نزدیک شدن ماه مبارک رمضان، مردم مسلمان سوریه هر روز پس از نماز مغرب در مساجد، تظاهرات ضد حکومت سازمان دهی می کردند. اما در اوایل ماه رمضان، ارتش سوریه به این تجمعات اعتراضی در شهر حما حمله کرد و در طول شش روز ۳۰۰ نفر از فعالان مخالف بشار اسد در حما را کشت. پس از این اتفاق باراک اوباما، رئیس جمهور ایالات متحده و وزارت امور خارجه روسیه شدیدترین انتقادات را از رژیم اسد کردند. کشور های منطقه ای مانند ترکیه و عربستان سعودی نیز ساکت نماندند، عبدالله گل رئیس جمهور ترکیه این خونریزی را غیر قابل قبول نامید و ملک عبدالله پادشاه عربستان از دمشق خواست تا ماشین کشتار را متوقف کند. سازمان ملل متحد در محکومیت این کشتار آن را یکی از فجایع تاریخ نامید.
حمله به جبل الزاویه
در دسامبر ۲۰۱۱ هنگامی که مقامات اتحادیه عرب خود را برای سفر به سوریه و نظارت بر طرح صلح آماده می کردند، فعالان سوری گزارش دادند که نیروهای نظامی روستایی در شمال سوریه و در استان ادلیب به نام جبل الزاویه را محاصره کرده و ۱۰۰ نفر را کشته اند. نیرو های ارتش سوریه در این حمله با راکت و گلوله های تانک تلاش می کردند افرادی را که از ارتش فرار کرده و به این روستا پناهنده شده بودند، بکشند. رامی عبدالرحمن گزارشگر حقوق بشر سوریه این حمله را قتل عامی سازمان یافته و یکی از خونین ترین روز های انقلاب سوریه نامید.
پس از این حمله شورای ملی مخالفان سوریه با شورای امنیت سازمان ملل و اتحادیه عرب نشست اضطراری برگزار کرد و برنامه هایی برای حمایت از مخالفان و غیر نظامیان سوریه در دستور کار قرار داده شد. اما تمامی این تلاش ها در نهایت شکست خورد.
حمله به باباعمرو
در اوایل فوریه نیرو های ارتش سوریه منطقه باباعمرو را در استان حمص محاصره کردند به این بهانه که تعدادی از شورشیان و کسانی را از ارتش گریخته اند، وادار کنند که از مخفیگاه های خود خارج شوند. عکس ها و فیلم های منتشر شده نشان می دهد بمباران بی امان باعث شد این محله به کلی ویران شود. تخمین درستی از میزان کشته های باباعمرو وجود ندارد. خبرگزاری رویترز گزارش کرد بسیاری از ساکنان این محله که در نزدیکی مرز لبنان است به این کشور پناهنده شده اند و مردم روستاهای همجوار باباعمرو در لبنان گزارش دادند که تا چندین روز بوی جنازه های مردم سوریه به مشام می رسید. خبرنگار آمریکایی ماری کالوین و عکاس فرانسوی رمی اکلیک در این حمله کشته شدند.
با این حال چین و روسیه از صدور قطعنامه در سازمان ملل بر علیه سوریه جلوگیری کردند و دولت سوریه از ورود والری آموس رئیس بخش بشر دوستانه سازمان ملل متحد به باباعمرو جلوگیری کرد، اما پس از آنکه آموس در نهایت موفق شد از این منطقه دیدار کند در گزارش خود اعلام کرد که بخشی از استان حمص به طور کامل نابود شده است.
قتل عام حوله
در تاریخ ۲۵ مه ۲۰۱۲ یعنی همین چند روز پیش ۱۰۸ نفر از جمله ۴۹ کودک و ۳۴ زن در شهر حوله در یک روز کشته شدند. ابتدا ارتش سوریه این منطقه را بمباران کرد و سپس شبه نظامیان طرفدار اسد از روستایی در نزدیکی حوله به آنجا حمله کردند و دست به قتل عام زدند.
مطمئنا عاملان کشتار در سوریه تنها نظامیان وابسته به دولت نیستند، باند های مسلح نیز تاکنون تعداد زیادی از نیروهای امنیتی را کشته اند و همانگونه که چندی پیش دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد بمب گذاری های دمشق در نزدیکی ساختمان های اطلاعاتی دولت، کار گروه القاعده بود که منجر به کشته شدن ۵۵ نفر شد. اما چیزی که در این میان مهم است این است که باید هر چه زودتر راه حلی برای این بحران یافت. بسیاری از ناظران با توجه به تجربه تلاش های ناکام کوفی عنان معتقدند راه حل های دیپلماتیک دیگر تاثیر گذار نیست.
* برگرفته از فارین پالیسی
محمدرضا معتمدنیا، مشاور اجرایی فرماندهی ستادکل قوا، از مسئولان پشتیبانی جنگ در دوران جنگ ایران و عراق، نماینده ویژه محمدعلی رجایی، باهنر و میرحسین موسوی در بخش صنعت و معدن و عضو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی پس از آنکه به درخواست میرحسین موسوی به اعتصاب غذای ۴۲ روزه خود پایان داد، از وضعیت جسمی مناسبی برخوردار نیست.
معتمدنیا در هفته ی گذشته دچار ناراحتی قلبی و ورم پا شده به طوریکه توانایی حرکت کردن خود را از دست داده است و سه شنبه ۸ خرداد ماه از زندان به بیمارستان طالقانی منتقل و بنا به صلاحدید پزشکان بستری شد.
از سوی دیگر معتمدنیا که با حسین رونقی ملکی هم بند است خبر از وضعیت خطرناک جسمی وی می دهد.
آنچه می خوانید گفتگوی ندای سبز آزادی با میثم معتمدنیا، فرزند وی پیرامون آخرین اخبار از وضعیت جسمی معتمدنیاست:
طبق اخبار منتشر شده شنبه گذشته پدرتان بیمارستان بودند و مرخص شدند، آیا خبر امروز مبنی بر بستری شدن ایشان صحت دارد؟
شنبه خبردار شدیم که پدر به بیمارستان مدرس منتقل شدند، ابتدا اجازه ملاقات نداشتیم و بعد از اصرارهای ما، توانستیم برای مدت چند دقیقه ایشان را ملاقات کنیم آنطور که متوجه شدیم مدت ۵ روز وضعیت جسمی ایشان مشکل داشت به طوریکه ورم عجیب در پایشان باعث شده بود که توانایی حرکت و راه رفتن از ایشان گرفته شود اما بدون تکمیل معاینات پدر را به زندان باز گرداندند.
پدر در دوشنبه که روز ملاقات بود به سختی راه می رفت و از شب بیداری هایی که با آن مواجه شده بود گلایه داشت. بهداری اوین هم جز مسکن دادن به بیماران اقدامی انجام نمی دهد. در ملاقات متوجه شدیم که سه شنبه وقت معاینه پزشکی در بیمارستان طالقانی دارد.من از صبح بیمارستان بودم و بعد از معاینات تصمیم بر این شد که بستری شود.
نظر دکترها چه بود که منجر به بستری شدن ایشان شد؟
از او نوار قلب گرفتند و متوجه شدند مشکل این نیست، احتمال لختگی خون در پاها هم بعد از آزمایشات مردود شد اما الان معتقدند مشکل یا از کبد یا از کلیه است و آن را عوارض ناشی از اعتصاب غذا می دانستند.
دکترها از اعتصاب غذای ۴۲ روزه ایشان مطلع بودند؟
اطلاعی نداشتند بلکه خود پدرم به آنها توضیح می داد و پزشکان هم معتقد بودند ورم پا و مشکلات دیگر که باید طی آزمایشات انجام شود ناشی از ۴۲ روز اعتصاب غذاست. اما برخوردها میان بیمارستان مدرس و طالقانی بسیار فرق داشت به طوریکه در بیمارستان مدرس بدون دریافت جواب آزمایشات پدر را مرخص کردند اما در بیمارستان طالقانی پیگیری درمانی متفاوت و دقیق تر بود.
شما توانستید امروز پدر را در بیمارستان ملاقات کنید؟ آیا این اجازه را به شما دادند؟
بله امروز توانستم از صبح با پدر باشم. البته سخت اجازه ملاقات می دهند اما با همه تفاصیل امروز با ایشان بودم. روز شنبه با پدر خیلی بد برخورد کردند و درگیری لفظی شدیدی پیش آمد.
وضعیت روحی ایشان چطور است؟
وضعیت روحی ایشان بسیار خوب است بیشتر مشکل ضعف جسمی آزاردهنده است، امروز البته بعد از آنکه رسیدگی ها و پیگیری های پزشکان را مشاهده کرد در روحیه اش تاثیر مناسبی گذاشت. خستگی و بیماری هم کمرنگ تر شد.
دکترها تا آزمایشات فعلی، آیا وضعیت جسمی ایشان را خطرناک توصیف کرده اند یا نتیجه را به بعد از مشخص شدن نتیجه آزمایشات واگذار نموده اند؟
اعلام کردند که ممکن است مشکل بسیار حاد باشد و باید حتما به مدت چند روز تحت نظر باشند. وضعیت جسمی پدر را خطرناک و نگران کننده دانستند.
لازم است بگویم که امروز پدر به من گفت که نامه ای در حمایت از حسین رونقی خطاب به مسولان نوشته که قرار است امشب در رسانه ها منتشر شود.
پدرتان وضعیت جسمی حسین رونقی را چطور توصیف کرد، اطلاعی داشت؟
طبق صحبت های پدر وضعیت جسمی حسین بسیار خطرناک است و بچه ها همه در بند نگران او هستند. وضعیتش حاد است و بچه ها احتمال رخ دادن هر اتفاقی را می دهند تا جایی که خون ادرار می کند.
طبق حکم صادر شده برای پدرتان ایشان ۲۹ خرداد ماه آزاد می شوند. آیا خبر جدیدی در این زمینه دریافت کرده اید؟
با توجه به دو ماه انفرادی طبق قانون ایشان باید ۲۹ خرداد باید آزاد شوند و ما امیدواریم مشکلی برای آزادی ایشان پیش نیاید. یعنی کمتر از ۲۰ روز دیگر مدت حکم ایشان تمام میشود اما تا الان مسولان به ما هیچ کلمه ای بیان نکرده اند.
کلمه- زهرا صدر:
مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی با ابراز نگرانی از وضعیت جسمی همسرش می گوید که مدتی طولانی است که با مشکلاتی در ناحیه زانوها و کتف چپشان مواجه شده اند و ناراحتی دندان هم شدیدأ آزار دهنده شده بگونه ای که قدرت ورزش و تحرک از ایشان گرفته شده که همین امر باعث بالا رفتن قند خون وی شده بود.
همسر عضو دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گفتگو با کلمه خطاب به مسئولان قضایی تاکید می کند: اگر واقعأ به فکر مملکت هستند این افراد بی گناه و خدوم و صادق را که به بهانه های واهی زندانی کرده اند آزاد کرده و بروند سراغ خائنین واقعی که در کسوت خدمت به اسلام و مردم، تیشه برداشته و افتاده اند به جان همه سرمایه های مادی و معنوی و انسانی این کشور، و بدانند که اگر خدای ناکرده کشور با موقعیت بحرانی و خطرناکی روبرو شود دقیقأ افرادی که واقعأ فداکار و دلسوزند و کاری برای نجات برمی آید همانهایی هستند که الان در زندانند.
زمستان سال گذشته کلمه گزارش داده بود که هم بندی های فیض الله عرب سرخی می گویند که وی علاوه بر درد شدید ناشی از مفاصل و استخوانها از شدت دندان درد، شبها نمی تواند بخوابد.
بر اساس این گزارش بازجوهای سپاه و مسئولان زندان گفته بودند که به دلیل امضای بیانیه های منتشره از بند ۳۵۰ اوین نمی توانند برای مرخصی استعلاجی و یا حتی پیگیری درمان وی در زندان اقدام کنند.
معاون وزیر بازرگانی دولت سید محمد خاتمی که یکی از هفت چهره اصلاح طلب شاکی پرونده ی کودتا است، نخستین بار در جریان بازداشتهای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در تیرماه ۱۳۸۸ بازداشت و به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهامات وی اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.
وی بیش از ۱۰ ماه در انفرادی ها و سلول های چند نفره ی دوالف تحت بازجویی های سپاه قرار داشت.
شهریور ماه جاری در یک اقدام غیرمنتظره عرب سرخی از زندان اوین آزاد شد که بعد از چند روز دوباره به زندان فرا خوانده شده و اعلام شد که برگه ی آزادی به اشتباه به وی ابلاغ شده است.
متن کامل گفتگوی کلمه با مریم شربتدار قدس، همسر فیض الله عرب سرخی را با هم میخوانیم:
شنیده شده که آقای عرب سرخی وضعیت جسمی نگران کننده ای دارند و دادستانی اجازه مرخصی نمیدهد، لطفا توضیح دهید که مشکل چیست؟
متأسفانه مدتی طولانی است که با مشکلاتی در ناحیه زانوها و کتف چپشان مواجه شده اند و ناراحتی دندان هم شدیدأ اذیتشان می کرد که بار قبل، حدود ۵ ماه پیش، با پیگیری ها و دردسرهای زیادی یک مرخصی دو روزه دادن برای درمان که دقیقأ با تعطیلی اربعین امام حسین(ع) مصادف بود، بهرحال با هر سختی بود توانستیم با دکترهای آشنا و واسطه تماس گرفته و خواهش کنیم روز تعطیلشان را در اختیار بگذارند و خیلی عجولانه کارهای دندانپزشکی که حداقل احتیاج به ۳ یا ۴ جلسه مفصل رسیدگی داشت در یک بعد از ظهر تعطیل انجام شود که متأسفانه به همین دلیل پس از مدتی همون دندان شکست و الان چند ماه است که داریم پیگیری می کنیم و حتی چند بار وقت دندانپزشک گرفتیم و قرار شد ایشان را بیاورند و ما ساعت ها در مطب منتظر ماندیم که نیاوردند و گفتند هماهنگ نشده و برای زانو و کتف هم در آن فرصت کوتاه و تعطیلی فقط توانستند ام آر آی بگیرن و متأسفانه چون مرخصی تمدید نمی شد پزشک معالج فقط توانست متوسل به فیزیوتراپی شود که داخل زندان بشود انجام داد اما با انجام ۳۰ جلسه فیزیوتراپی هم متأسفانه دردشان به همان شدت باقی است بگونه ای که قدرت ورزش و تحرک از ایشان گرفته شده که همین امر باعث بالا رفتن قند خون ایشون شده بود.
جواب مقامات قضایی برای این رفتار چیست؟
مدتها با افراد سپاه که پرونده همسرم دستشان بود تماس گرفتیم و آنها هم می گفتند داریم پیگیری می کنیم و نامه درخواست مرخصی رفته دفتر دادستان اما چند روزه که حتی آنها هم جواب تماسمان را نمی دهند گویا خودشان هم ناامید شده اند… بهر حال ما خیلی نگران سلامتی همسرم هستیم. همسر من قبل از دستگیری فردی سالم و اهل ورزش بود و متأسفانه روز به روز شاهد افت سلامت ایشان هستم و مثل خیلی از افراد دیگر در زندان دچار مشکلات و دردهایی شدند که اگر واقعآ مسئولین ادعای مسلمونی دارند بهتر است رسیدگی و پیگیری کنند که در زندان و ایام بازجویی و انفرادی های آنچنانی، چه اتفاقاتی برای آنها افتاده که امروز با انواع و اقسام بیماری ها مواجهند؟
فکر می کنید این فشارها با توجه به اینکه آقای عرب سرخی دوره ی محکومیتشان را میگذرانند چقدر به بیانیه ها و نامه هایی که از درون زندان بیرون می آید مربوط باشد؟
قطعأ بی ارتباط نیست، چون هم ایشان و هم تعدادی دیگر را چند بار برده اند و مجددأ مورد بازجویی و بازخواست و حتی تهدید قرار داده اند که آن نامه ها را تکذیب کنند
شما مستقل از پیگیری بازجوهای سپاه خودتان هم پیگیری قضایی داشته اید؟
راستش چون همسر من توسط سپاه دستگیر شده بود و مدتها در بند دو- الف نگهداری می شد هر بار که برای موردی به دادستانی مراجعه می کردیم با برخوردهایی مواجه می شدیم که مجبور بودیم همیشه درخواست هایمان را از طریق رابطین قضائی سپاه پیگیری کنیم مثلأ هرگز فراموش نمی کنم و نمی توانم ببخشم زمانی که پدرم سال گذشته به فاصله ۵ ماه از فوت مادرم به رحمت خدا رفت و یکی از بستگان نزدیک، نامه درخواستی برای شرکت همسرم در مراسم تشییع به دادستانی برد و آنجا با برخورد بسیار زشت یکی از مسئولین دفتر ایشان مواجه شده بود.
اگر بخواهید خطاب به مسئولان قضایی یا هر شخصی نکته ای بگویید، چه می فرمایید؟
بارها گفته ام اگر واقعأ به فکر مملکت هستند این افراد بی گناه و خدوم و صادق را که به بهانه های واهی زندانی کرده اند آزاد کرده و بروند سراغ خائنین واقعی که در کسوت خدمت به اسلام و مردم، تیشه برداشته و افتاده اند به جان همه سرمایه های مادی و معنوی و انسانی این کشور، و بدانند که اگر خدای ناکرده کشور با موقعیت بحرانی و خطرناکی روبرو شود دقیقأ افرادی که واقعأ فداکار و دلسوزند و کاری برای نجات برمی آید همانهایی هستند که الان در زندانند.
آخرین ملاقاتتان با آقای عرب سرخی چه زمانی بوده است؟
دوشنبه هشتم خرداد
به لحاظ روحی ایشان و همبندیانشان در چه شرایطی هستند؟
همسرم که مثل همیشه از روحیه بالا و خوبی برخوردارند و آن چیزی که ما در زمان بسیار کوتاه ملاقات و با امکانات محدود ملاقات های کابینی می بینیم نشان از روحیه خوب هم بندی های ایشان هم دارد اگرچه می دانیم که شرایط آنجا متأسفانه اصلا مناسب نیست یعنی چه از نظر بهداشتی و پزشکی و چه از لحاظ امکانات دیگر از قبیل تلفن، ملاقات حضوری مرخصی و حتی پیگیری های قانونی و قضایی، هم زندانیان سیاسی و هم خانواده های آنان در فشارها و تنگناهای زیادی قرار دارند.
با توجه به اینکه دختر شما هم در این دو سال با بازداشت و دادگاه روبرو بوده و خانواده تان هم قطعا مشکلات زیادی مانند خیلی از خانواده ها داشته است، شما خسته نشدید؟
از چه چیزی باید خسته بشم؟ از حق گفتن و حق خواستن؟ به هر حال شرایط سختی را برای همه فراهم کردن و ما هم چون کار خلاف و ناحقی مرتکب نشدیم بنابراین طبق آموزه های اسلامی و اخلاقی طبیعی است که روی خواسته های به حقمان تا جایی که می توانیم اصرار و پافشاری می کنیم.
همسران زندانیان سیاسی دیگر که در جلسات قرآن و سالن ملاقات می بینید چطور؟
ما همه مثل یک خانواده بزرگ هستیم که برای هر یک از اعضاء این خانواده این فشارها است و سعی می کنیم با توسل به قرآن و اتکاء به خدا و در کنار هم بودن، این شرایط سخت رو پشت سر بگذاریم.
فکر می کنید این بی قانونی ها از کجا صورت می گیرد؟
از سوی کسانی که نه حرمتی برای رأی مردم قائل شدند و نه خودشون پایبندی و التزامی به رعایت قانون و حقوق مدنی افراد دارند.
نکته ای از ملاقات یا بند ۳۵۰ وجود دارد که خوانندگان کلمه در جریان آن قرار بگیرند؟
در مورد زندانیان سیاسی خیلی اجحاف می شود و آنها از ابتدایی ترین حقوق اولیه محرومند که بارها و بارها هم گفته شده که مهم ترینشان همین عدم رسیدگی به وضعیت درمانی آنها، ندادن مرخصی، نداشتن ملاقات حضوری و تماس تلفنی و بعضأ برخوردهای بسیار نامناسب برخی افراد و مأمورین مستقر در سالن ملاقات است.
و سخنی خطاب به مردم و یا مسئولین؟
فکر می کنم نکات مهم بارها و بارها گفته شده و اگر کسی مسئول باشد و این ها را بداند و کاری نکند باید در پیشگاه خدا و مردم پاسخگو باشد و اگر هم خبر نداشته باشد که عذر بدتر از گناه بوده و باز هم تاوان سنگینی خواهد داد… و آخرین نکته ام اینکه آقایان مسئول! دنیا فقط گذرگاه است، بهرحال مدتی قدرت به شما رسیده به عنوان یک خواهر کوچکتر توصیه می کنم پل های پشت سر را خراب نکنید و آخرت ماندنی را به این گذرگاه موقت نفروشید که فردا شرمنده خدا و مردم و این همه خانواده های شهدا باشید.
مصطفی تاج زاده، عضو دربند و ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت در ادامه نامه نگاری های خود به علی مطهری، به پیامدهای”حاکمیت نگاه و راهبرد نظامی” در آسیبپذیر کردن “امنیت عمومی و ملی” پرداخته است.
به گزارش نوروز، سرپرست وزارت کشور دولت اصلاحات در بخشی از این نامه آورده است:”آروزی من آن است که در جمهوری اسلامی هر چیز در جای خود قرار گیرد. من نمیخواهم ایران مثل شیلی “ژنرال پینوشه”، ترکیه “ژنرال اورن” یا پاراگوئه “ژنرال گوستاو واستر وستر” شود.”
این سومین نامه ی سیدمصطفی تاج زاده به علی مطهری است. متن نامه ی اول و نامه ی دوم این فعال سیاسی دربند را می توانید در اینجا (+) (+) مطالعه کنید.
متن این نامه به شرح زیر است:
به نام خدا
جناب آقای دکتر علی مطهری
با سلام
موضوع پیشنهادی من برای مناظره مکتوب جدید پیامدهای “حاکمیت نگاه و راهبرد نظامی” در آسیبپذیر کردن “امنیت عمومی و ملی” کشور است. مهمترین دلیل من برای طرح این مسأله، آن است که حضور سنگین نظامیان در قلمروهای انتخاباتی، اقتصادی، فرهنگی، هنری، علمی و آموزشی و صدور بیانیهها و اعلام مواضع سیاسی توسط مقامات نظامی در سالهای اخیر به پدیده جاری و “طبیعی” کشور تبدیل شده است و توصیهها و تأکیدهای رهبر فقید انقلاب درباره “سم مهلک” بودن دخالت نظامیان در فعالیتهای انتخاباتی و حزبی و سیاسی، هیچ حساسیتی در محافل رسمی و تصمیمگیر میهن برنمیانگیزد. به عنوان مثال فرماندهان نظامی دخالتگر در انتخابات چنان در مجاری کنترل و مهندسی انتخابات جا خوش کردهاند که آن مراکز را “جای طبیعی” خود میپندارند و هر نوع کوشش آشکار و مصلحانه احزاب قانونی منتقد سیاستهای جاری کشور را “غیر طبیعی”، “فتنهانگیز” و حتی “توطئه” میخوانند. حال آنکه در عصر حاکمیت قانون و مردم سالاری “فتنه” از زمانی آغاز میشود که نظامیان از جایگاه طبیعی خود، یعنی از پادگانها و پستهای نگهبانی و حفاظتی در مرزها خارج میشوند و عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را یکی پس از دیگری به اشغال خود در میآورند. به سخن دیگر شروع “فتنه” هنگامی است که به جای ملت، فرماندهای نیروهای مسلح تصمیم میگیرند چه کسی باید در انتخابات پیروز شود و سپس بر اساس ذهنیتی نظامی و میلیتاریستی، احزاب قانونی و ستادها و کمپینهای انتخاباتی آنان را قرارگاهها و پایگاههای “دشمن” میخوانند و تلاش آشکار آنان را برای پیروزی در انتخابات “توطئه” مینامند. پایگاههایی که به زعم آنان باید منهدم شوند و کوششهایشان ناکام بماند. یاد استاد مطهری به خیر که علت جا به جا شدن مفهوم و مصداق “فتنه” را قدمت و مزمن شدن بیعدالتیها و رسوب آن در اذهان میدانست. عکس آنچه فرقه مصباحیه و کیهانیان درباره “فتنه” تبلیغ میکنند.
آروزی من آن است که در جمهوری اسلامی هر چیز در جای خود قرار گیرد. من نمیخواهم ایران مثل شیلی “ژنرال پینوشه”، ترکیه “ژنرال اورن” یا پاراگوئه “ژنرال گوستاو واستر وستر” شود که “ایزابل هیلتون” در داستان “ژنرال” درباره آن میگوید: “پاراگوئه قانون اساسی و ساختار حکومتی داشت. قانون و انتخابات داشت. اما هیچ یک واقعی نبود. آنچه واقعی بود قدرت، خویشاوند بازی، فساد، آدمهای شریف و موجه در حبس و جنایتکارانی بودند که در دولت بودند.” (چالشهای حقوق بشر، ترجمه فروغ پوریاوری، نشر آگه، ص ۵۰)
جناب آقای دکتر مطهری!
قصد ندارم به جنابعالی یادآوری کنم که رهبر فقید انقلاب، ورود فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی را به پادگانها به “ورود هروئین” تشبیه میکرد تا عمق فاجعه را برای نیروهای مسلح و نیز برای میهن و مردم نشان دهد. ایشان در دورهای که کشور در حال جنگ بود و نظامیان بهترین بهانه و نیز طلاییترین فرصت را برای چنین دخالتی در دست داشتند، چنین تشبیهاتی به کار میبرد تا سیاستورزی ناممکن نشود و راه مشارکت آزاد مردم و اصلاح امور مسدود نگردد. به ممنوعیت قانونی چنین رفتاری و نیز به سکوت رهبری کنونی نظام درباره منع دخالت نظامیان در انتخابات نمیپردازم. تنها متذکر میشود بنیانگذار جمهوری اسلامی در این زمینه مسئولیت سنگینی به دوش رهبران بعدی خود نهاده است. در این نامه میخواهم به ابعاد خطرناک حاکمیت “گفتمان نظامی- دشمن محور” از جمله مقابله با جامعه مدنی و نهادهای آن و تضعیف قدرت نرم ملی در دفاع از کیان کشور اشاره کنم و از جنابعالی بخواهم نظریات خود را در این باره صریح بیان کنید تا ادامه گفتوگو ممکن شود و نتایج مفیدی حاصل گردد.
طبق دیدگاه جناح حاکم، همچنان که در سخنرانی سردار مشفق و نیز دیگر مقامات نظامی مداخلهگر در انتخابات بیان میشود، ظهور قشرهای نوین و جنبشهای جدید اجتماعی و مشارکتطلبی سیاسی آنان نتیجه طبیعی “پروسه” و روند توسعه شهرنشینی، افزایش سوادآموزی و تحصیلات در همه سطوح، گسترش وسایل ارتباط جمعی، صنعتی شدن اقتصاد کشور، رشد آگاهیهای عمومی و… نیست، بلکه محصول “پروژه”ای غیر طبیعی، توطئهآمیز و فتنهانگیز است که دشمنان نقش اصلی را در شکلگیری، سازماندهی و بیان مطالباتشان دارند. حتماً توجه دارید که چنین نگاهی اختصاص به جناح حاکم در کشور ما ندارد. همین ذهنیت نظامی، توطئه بین و فتنه پرور در کشور همسایه ما، ترکیه، برچسبهای مشابهی را بر پیکر جنبشهای نوظهور جامعه میکوبد. به عنوان مثال «طه آگ یول» روزنامهنگار و نویسنده ترک بر پایه چهل و اندی سال مشاهده جامعهشناختی کشورش، درباره “توطئه بینی کهنهگرایان” آن سرزمین میگوید: «در دهههای قبلی کدهای موجود فکری در ذهن ما کما بیش با زیست اجتماعی ما انطباق داشت. «عقبمانده» میگفتید، «مترقی» میگفتید، «چپ» یا «راست» میگفتید، یا «آتاتورک چی» و «ضد آتاتورک» میگفتید. اینها با واقعیت انطباق داشت. اما ترکیه از دوران “اوزال” به این سو به چنان سرعتی از تغییر و چنان درجهای از گشودگی به روی دنیای خارج رسید و در نتیجه آن تکثر و گونهگونیهای جدیدی به میان آمده است که ما دیگر نمیتوانیم به کمک قالبها و شابلونهای پیشاپیش شکل گرفته در ذهنمان اینها را ببینیم. به جای این که این پدیدههای جدید را به کمک عوامل و فاکتورهای جامعهشناختی از قبیل شهری شدن، صنعتی شدن و توسعه آموزش بررسی کنیم، میگوییم «امپریالیستها» چنان کردند و یا «عربها» چنین کردند.»
جناب دکتر مطهری!
احتمالاً مستحضرید که “مخملی- سوروسی” جلوه دادن و “آمریکایی” خواندن جنبشهای جدید اجتماعی حربهای است که ژنرالهای لائیک- دیکتاتور در ترکیه علیه مخالفان دخالت نظامیان در آن کشور به کار میبرند؟ نظامیانی که دخالت در سیاست و انتخابات را نه تنها “حق”، بلکه “وظیفه” خود میخوانند و بر این اساس هر از چندی دست به کودتا میزنند. با وجود این، از جناب عالی می پرسم که چرا جناح حاکم شکل عقبماندهتری از آن را در ایران تعقیب میکند؟ چه پیوند مشترکی میان طرفین است؟ به احتمال زیاد بر جنابعالی پوشیده نیست که نظام کنونی در ترکیه، پس از جنگهای رهایی و استقلال بخش آن کشور در سالهای ۱۹۱۸تا ۱۹۲۳ میلادی (۱۲۹۶ تا ۱۳۰۲ خورشیدی) به رهبری “مصطفی کمال پاشا” و نظامیان ترکیه تأسیس شد. بنابراین ذهنیت و نگاه فرماندهان ارتش ترکیه درباره جایگاه خود در عرصه مدیریت کشور قابل درک است، اگر چه نمیتوان متأسف نبود و سؤال نکرد از اینکه چرا در دهههای آغازین قرن بیستم میلادی قفل شدهاند و ضرورتهای عصر جدید را فهم نکردهاند؟ ولی آیا دلایل و نحوه پیروزی انقلاب اسلامی و چگونگی تأسیس جمهوری اسلامی (با همهپرسی و از طریق انتخابات آزاد) شبیه ترکیه است که اخیراً بعضی فرماندهان نظامیاش چنین حقی برای خود قائل شدهاند؟ آیا رهبر فقید انقلاب “میزان را رأی ملت” خواند یا “اراده نظامیان”؟ و مگر وی در هنگامه دفاع مقدس و در نقطه اوج حماسهآفرینی نظامیان در پهنه جنگ با وسواس بینظیری مانع دخالت آنان در امر انتخابات و سیاست نشد؟ و نگفت هر فرد نظامی چنانچه مایل به فعالیتهای سیاسی است، لباس نظامی را در آورد و به احزاب بپیوندد؟ یعنی در زمان جنگ که کشورهای در حال رشد و توسعه مستعد میوهچینی نظامیان در همه عرصهها هستند، او به صراحت اعلام کرد یا احزاب یا سپاه وارتش. راه سومی در میان نیست.
حساسیت و مخالفت رهبر فقید انقلاب علیه مداخله انتخاباتی- سیاسی نظامیان به اندازهای مدلل و قاطع بود که به نوه بزرگوارش این اجازه و امکان را داد که دو دهه پس از رحلت خود، علیه چنین دخالتی هشدار دهد و البته از سوی “ستاد مهندسی انتخابات” مورد هتاکی و تبلیغات سوء قرار گیرد. در ادامه چنین خروش به حق و اهانتهای ناحق بعدی بود که آیتالله توسلی، رییس دفتر امام هنگام دفاع از اندیشه، وصیتنامه و میراث امام و نیز در حمایت از بیت و نوه امام و در اعتراض به خرافهپروری و نظامیگری در جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام جان خود را به جانآفرین تسلیم کرد. دیدگاه مؤسس نظام در این باره چنان برای ملت روشن است که نه آقای مصباح و نه هیچ کدام از همفکران وی جرأت نکردند مرحوم توسلی را به دلیل این نوع مرگ سرزنش کنند. تنها حرکت اعتراضی، عدم شرکت آقای احمدینژاد در مراسم متعدد بزرگداشت وی در تهران و قم بود تا به این ترتیب نارضایتی خود را از بیت امام نشان دهد و زمینه را برای توهین آشکار به نوه امام، در مرقد امام و در سالگرد فوت امام در ۲۵ خرداد ۸۹ آماده سازد، که البته این طراحی و فتنهگری رسوا با محکومیت عمومی مواجه شد و سال بعد خود در مرقد امام پاسخ آن را دریافت کرد.
چنین مرگی در ترکیه، سوریه و مصر قابل تصور نیست. چرا که بنیانگذاران نظامهای کمالیستی، بعثی و حتی ناصریستی چنان اندیشه و وصیتنامهای نداشتند. تجربه تلخ انحراف مشروطه با ورود نظامیان به عرصه سیاست و در نهایت کنترل انحصاری آن و مقاومت مرحوم مدرس علیه چنین روندی الگوی همیشگی رهبر فقید انقلاب بود.
جناب آقای علی مطهری!
به توصیف سردار مشفق از زنجیره باشکوه سبز انسانی میدان راهآهن تا میدان تجریش بنگرید. او نمیتواند این پدیده درخشان را به نام واقعی خودش بخواند و بر اساس ذهن نظامی- دشمن محور خود، آن کمپین قانونی و کاملاً مسالمتآمیز را «غبار فتنه» و «توطئه مخملی آمریکاییها» مینامد. محدودیت ذهنیت مداخلهگران نظامی در انتخابات، در آنجا رخ مینماید که نمیتوانند بین دیروز انقلابی در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی و امروز اصلاحطلبانه و سبز جامعه در دهه ۱۳۸۰ اتصال طبیعی برقرار کنند. بنابراین در پی برقراری پیوندهای دیگر از نوع «امپریالیستی»، «صهیونیستی»، «مخملی» و «فتنهای» برمیآیند.
در مقاله «زیبایی شناسی جنبش سبز» گفته شد که چگونه ذهن سیّال و جوّال یک هنرمند بین روبانهای «یا حسین» دوران جنگ و روبانهای “سبز” امروز نوعی اتصال خلاق برقرار میکند و بیانی تصویری از «اینهمانی» پدران و فرزندان به دست میدهد. درایت مهندس موسوی در آن بود که به محض مواجهه با منظره رنگارنگ جنبشهای نوین اجتماعی، خود را در گذشته حبس نکرد و با بهرهوری از همه ظرفیت هنری و معماری و زیبایی شناختی خود، اتصالی خلاق و هنرمندانه بین دیروز و امروز برقرار کرد و گفت: «مگر اینها فرزاندان همان پدرانی نیستند که انقلاب به آنها اعتماد کرد؟» اعتماد به عنوان رکن اصلی سرمایه اجتماعی، آن همه معجزه در سختترین ایام محاصره اقتصادی و نظامی کشور آفرید. پیش از او، فرزند فاضل، متقی و معنوی امام خمینی خواهان گردش و باز تولید همان سرمایه پیشین در شبکه اجتماعی نوین در عصر اصلاحات شد. اما با کمال تأسف ذهنیت بسته “توطئهگر و فتنهجو” نمیتواند بین جامعه شبکهای امروز و جامعه انقلابی دیروز پل بزند و ناگزیر نوآوریهای اجتماعی را «فتنهای- مخملی» میبیند. این ذهنیت خواستار تعمیم مناسبات و ساختار نظامی متمرکز و تمامتخواه به جامعه است و ساختار شبکهای جامه نوین را یک تهدید امنیتی ارزیابی میکند و اخیراً آن را “جنگ نرم” میخواند ولی با وسایل و شیوه های “جنگ گرم” به مصاف آن میرود. به راستی اگر “جنگ نرم” را واقعی میدانند، آیا نباید نظامیان را به دانش و پژوهش دعوت و پادگانها را به دانشگاه تبدیل کنند؟ حال آنکه جناح حاکم، مانند جنگ گرم، در حال نظامی کردن دانشجویان و پادگانی کردن دانشگاهها هستند. از جنگ نرم سخن میگویند، هم زمان تیشه به ریشه اقتدار نرم میزنند!؟
جناب آقای علی مطهری!
اجازه دهید برای اینکه معلوم شود در جامعه ما چه رخ داده است، توجه شما را به چگونگی و مکانیزم استقبال مردمی از سریال “قهوه تلخ” جلب کنم تا سرشت شبکهای ایران امروز و در نتیجه معنای واقعی “اقتدار نرم” یا “قدرت نرم” ملی بهتر درک شود.
به باور من عدم توافق میان تهیه کنندگان این سریال طنز با مسئولان صدا و سیما و توزیع خانگی آن در ظرف شبکه اجتماعی، اگر به دیده بصیرت واقعی نگریسته شود، میتواند یک فرصت مناسبی برای شناخت جامعه و پرهیز از تئوریهای توطئه بین و فتنه بنیاد در اختیار ما قرار دهد. به تحلیلهای زیر توجه فرمایید:
«در بررسی نمونه موردی «قهوه تلخ»، اکنون این خود سریال و محتوای آن نیست که با اقبال مخاطبان روبرو شده است (که البته محتوای آن هم جذاب و مخاطب پسند است) بلکه بیشتر سبک عرضه آن است که در فروش فوقالعادهاش مؤثر بوده، زیرا مخاطبان یا همان کاربران به درست یا غلط تصور میکنند مدیری، قربانی سیاستهای رسانه ملی شده و بر آن است حال که وی چنین ضرری را از باب عدم پخش سریالش از صدا و سیما متحمل شده، از او حمایت کنند و به توصیههایش مبنی بر عدم کپیبرداری از سیدیهای قسمتهای مختلف «قهوه تلخ» عمل نمایند.» (پژمان موسوی، ماهنامه آیین، ش ۳۲، ص ۱۰۱)
به این ترتیب در جامعهای که کپی برداری از سی دی فیلمها امری رایج محسوب میشود، حدود دو میلیون نسخه اول این سریال در یک بسته سه قسمتی به قیمت ۲۵۰۰ تومان یعنی ۵ میلیارد تومان فروش میکند. این مبلغ را باید به عنوان سرمایه اجتماعی، یعنی اصل اعتماد و گردش آن در جامعه شبکهای در نظر گرفت. در حقیقت «سریال «قهوه تلخ» به محض آن که از حوزه تأثیرپذیری جریان رسانهای مسلط خارج میشود، افکار عمومی بیش از گذشته از آن استقبال میکند و به همراه آن یک نمونه عینی و گسترده علیه نظریههای کلاسیک برخی از کارشناسان ارتباطات عرضه میکند که بر اساس آن مردم صرفاً مصرف کننده منفعل تولیدات رسانه هستند.» (آصف نخعی، آیین، شماره ۳۲، ص ۱۰۰)
در اینجا باید روابط متقابل میان آن چه «مانوئل کاستلز»، «منطق سازمانی نوین» و «پاردایم تکنولوژیک جدید» مینامد، مورد مطالعه و مداقه جدی قرار گیرد و به این سؤال پاسخ داده شود که واقعاً منطق سازمانی موجود در جامعه ما چگونه عمل میکند؟ و چگونه توانسته است همه کارکردهای حزبی و سازمانی کلاسیک را در مقیاسی وسیعتر بر عهده گیرد، بیآنکه دچار آسیب پذیریهای خاص احزاب و سازمانهای کلاسیک گردد و رشته ارتباطات آن بر اثر سرکوب گسسته شود؟ به نظر میرسد نحوه توزیع سریال «قهوه تلخ» در جامعه شبکهای کشورمان ماکت کوچکی از معماری عظیم اجتماعی در جریان انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ را به نمایش میگذارد و حکایتگر زایش شیوههای نوین تولید اطلاعات و کسب مهارت و آفرینش ارزشهای نوین فرهنگی جامعه است. «خودمختاری «قهوه تلخ» از صدا و سیما و ورودش به شبکه اطلاعاتی و شبکه اجتماعی، خود مفهوم تمرکززدایی از مدیریت متمرکز در حوزه تصمیمگیری و سازماندهی اجتماعی و اقتصادی [و بنابراین سیاسی] را به همراه دارد. این همان آموزه قدرت اجتماعی آرنتی است.» (آصف نخعی، آیین، همان، ص ۱۰۰) و این همان آموزهای است که در مقیاسی به مراتب بزرگتر و عظیمتر در جریان انتخابات سال ۸۸ و جنبش سبز به صحنه آمد. عجز ذهنیت “دشمن محور- نظامی” از درک چنین پدیدهای که در پیش چشمان همگان رخ میدهد، به فرافکنی آن به دور دستهای جغرافیای سیاسی قارهها منجر میشود و توطئه بینان و فتنه جویان را به آن جا میکشاند که واقعهای عمیقاً “مردمی و ایرانی” را «آمریکایی» و «گرجستانی» و «صربستانی» ببینند و ما را با قصاب مسلمانان در بوسنی در یک صف و ردیف بنشانند.
نماینده جناب دکتر مطهری!
آیا تردید دارید که سالها قبل از ظهور انقلابهای مخملی، انقلاب اسلامی نمونه پیشرفتهتری از منطق سازمانی غیر متمرکز، غیر حزبی و غیر سازمانی کلاسیک را به نمایش گذاشت؟ آیا با من هم عقیده اید که آنچه میشل فوکو را در مقطعی شیفته انقلاب اسلامی کرد، فقط مضمون و محتوای آرمانهای آن نبود، بلکه فراتر از آن منطق سازمانی این انقلاب بود که به تعبیر او “بدون ستاد و بدون سازمان و بدون «پیشتاز کلاسیک»، در جایی فراتر از اشکال سازماندهی کلاسیک، یک رژیم نیرومند را به زانو در آورد” و منبع شگفتی عظیم ناظران خارجی شد؟ آیا نسل انقلاب بدین لحاظ مبدع مبارزه شبکهای و ناسخ ساختار متمرکز حزبی و سازمانی کلاسیک نبود؟ به نظر می رسد همین خصلت شبکهای و جامعه محور انقلاب اسلامی است که آقای حجاریان آن را در «مفصل بین انقلابهای کلاسیک و انقلابهای مخملی» قرار میدهد. در حقیقت پیروزی انقلاب اسلامی به این اعتبار پیروزی جامعه شبکهای ایران ضد فرایندهای سازمانزدایی جامعه توسط رژیم شاه بود. همین جا باید بلادرنگ افزود که روند کودتایی کردن فضای انتخاباتی قبل از هر چیز ضربه اصلی را بر جامعه شبکهای سنتی (عمدتاً شبکههای شکل گرفته حول مساجد و بسیج) وارد آورد و روابط افقی- غیر متمرکز آن را تابع روابط عمودی و سلسله مراتبی نظامی کرد. این کودتا سرمایههای اجتماعی بسیج را به شدت کاهش داد.
در هرحال و به تعبیر امروز، خلاقیت و همکاری خود- سازمان، خودمختار و خود مدیر جزو ارزشهای محوری انقلاب اسلامی بود و “توطئه” و “فتنه” محسوب نمیشد. همین منطق سازمانی بود که در دوران دفاع مقدس، کارکردی جنبشی و نهضتی به “بسیج” میداد و آن را فراتر از یک سازمان متمرکز و سنتی نظامی به بخشی از جامعه مدنی کشور تبدیل میکرد. یعنی اعتماد انقلاب و رهبری فقید آن به مردم، نسل جدید را در گستره وسیع کشورمان به سازمان دهندگان خودسازمان و خودمدیر دفاع مقدس و عرصه سازندگی کشور تبدیل کرد. باتوم به دست کردن جوانان کم سن و سال و صفآرایی در برابر فرزندان همتها و باکریها، در واقع تقلیدی ناموفق و کاریکاتورگونه از تجربه جنگ بود که متأسفانه به نام «بسیج» عرضه شد و صدامی و آمریکایی نمایاندن بهترین فرزندان این مرز و بوم را در دستور کار سرکوبگران قرار داد.
جناب آقای مطهری!
منطق سازمانی جامعه شبکهای اگر چه از دهه ۹۰ به این سو همگرایی شگفتآوری با اینترنت یافته، اما مستقل ازآن است و همین زیرساخت اجتماعی است که تحت شرایط دموکراتیک میتواند جهش اقتصادی عظیمی را بر مبنای اقتصاد اطلاعاتی سازمان دهد:
«نشانه پدیدار شدن اقتصاد اطلاعاتی، توسعه منطق سازمانی نوینی است که به روند کنونی تحول ایدئولوژیک مربوط میشود، اما به آن وابسته نیست. بنیان تاریخی اقتصاد اطلاعاتی از همگرایی و تعامل میان یک پارادایم [منظومه] تکنولوژیک جدید و یک منطق سازمانی جدید تشکیل میشود. با وجود این، این منطق سازمانی در شکلهای متفاوت و در بافتهای فرهنگی و نهادی گوناگون جلوهگر میشود.» (مانوئل کاستلز، ظهور جامعه شبکهای، ج ۱، ص ۱۹۶)
عدم فهم و جذب این پدیده نوین اجتماعی باعث شده است نوعی «فتنه شناسی» سطحی جایگزین “جامعهشناسی” شود و به بنیان علوم انسانی کشور لطماتی جبران ناپذیر وارد کند. در حقیقت نگاه توطئه محور سردار مشفق و همفکران او به جامعه شبکهای ایران، به مداخله نظامی در روند انتخابات منحصر نخواهد شد و تا مرز مداخله نظامی در علوم انسانی تعمیم خواهد یافت. عکس این قضیه نیز درست است. یعنی به میزانی که علوم انسانی و بویژه جامعه شناسی رشد میکند، تبیین «توطئهای –مخملی» جنبشهای اجتماعی و جامعه شبکهای عقبنشینی میکند.
من در فرصت میان دو زندان به جوانان “جبهه مشارکت” و “مجاهدین انقلاب اسلامی” گفتم به علت آنکه جامعه خود را نمیشناسیم، هر چند سال یک بار وقتی خیزش اجتماعی آن را مشاهده میکنیم، دچار حیرت میشویم. ولی این «حیرت» در جلوههای گوناگونی ظاهر میشود. یعنی در همان حال که ناظران روشن ضمیر از مشاهده تحرک اجتماعی در سطح ملی دچار حیرتی وجدآلود میشوند، در جانب مقابل در گوشهای از تاریک خانه نظامی- امنیتی نیز همین پدیده از منظر دیگری نگریسته میشود و ذهنیت “توطئهبین” را دچار حیرت و سرگردانی دیگری میکند. در چنین حالتی ذهنیت دشمن محور نظامی برای مهار دامنه حیرت و بُهت خود به ابداع انواع گوناگون تئوریهای توطئه (فتنه، مخملی، آمریکایی و…) میپردازد. چرا که نمیتواند خصلت چندین مرکزی و روابط افقی شبکههای اجتماعی را دریابد. به همین دلیل برای رهایی از تشویش روانی و آشفتگی فکری خود، یک «کانون اصلی» و یک «مرکز نهایی» برای همه پدیدههای متکثر و متنوع اجتماعی ابداع میکند و همه چیز را به «توطئه بیگانگان» نسبت میدهد. به سخنان سردار مشفق توجه کنید. وی در مقام صریحترین سخنگوی حزب پادگانی، در همان حال که ناشیانه و ناخودآگاه رئوس اصلی طرحهای پشت پرده مداخله غیر قانونی ستاد مهندسی انتخابات را لو میدهد، ذهنیت پادگانی- تک بعد نگر حزب غیر قانونی خود را نیز افشا میکند. او ضمن شرح عملیات دو ساله پلیسی- امنیتی و روانی علیه فعالیت قانونی احزاب رقیب برای پیروزی در انتخابات ۸۸، افسانه مخملی خود را از لحظه اشراف اطلاعاتی بر «محفل صبحانه» آغاز میکند. اما هنگامی که در پایان این روایت تک خطی به فراز زنجیره سبز انسانی میدان راهآهن تا میدان تجریش در ۱۹ خرداد ۸۸ میرسد، نمیتواند بهت خود را از مشاهده این صحنه باشکوه پنهان کند و خیابانهای تهران را نقطه تلاقی و اتصال «چند جنبش» اجتماعی مینامد. اما بلافاصله سرشت «جنبشی» و «اجتماعی» این پدیده باشکوه را نادیده میانگارد و بار دیگر به «محفل صبحانه» باز میگردد و از آنجا به «توطئههای آمریکایی» جهش میکند! در این جا سوءظن متراکم پلیسی- امنیتی ضد جامعه جایگزین کنجکاوی جامعه شناختی میشود و برچسب «فتنه» نقش بلاگردانی آن حیرت و بهت نخستین را بر عهده میگیرد.
تجربه انتخابات ۸۸ بیانگر آن است که همه ارتباطات و تحولات در همین شبکههای اجتماعی جامعه رخ میدهد که در عین آشکارگی، خصلتی ناپیدا و نامرئی دارد. به همین لحاظ در معرض رویت برخی مدعیان «بصیرت» قرار نمیگیرد. از این فرصت استفاده نموده و به ستاد نظامی- امنیتی مهندسی انتخابات که برخی مراکز تصمیم سازی و تصمیمگیری نظام را به جولانگاه نفوذ و رخنه اراده خود تبدیل کرده است، توصیه میکنم در کنار تلاش برای کشف سر پنجههای دشمنان خارجی در تحولات داخلی، بکوشند ذهنیت خود را در معرض نسیم رهاییبخش و عزتآفرین تحولات نیز قرار دهند و به پدیده شبکههای اجتماعی به عنوان یک فرصت و نقطه قوت دفاع نرم افزاری جامعه بنگرند. زیرا اگر چه توان تولید معنا و اطلاعات در جامعه شبکهای در سطح داخلی همواره به آلترناتیوسازی ضد الگوها و روشهای اقتدارگرایانه و قیم مآبانه منجر میشود، اما در جنبه ملی و دفاعی آن، یعنی در ابعاد کلان امنیت ملی، مصونیتی آهنین علیه مداخلات بیگانگان ایجاد میکند.
جناب دکتر مطهری!
کتاب جدیدالانتشار “جرج بوش” و اشاره او به طرح حمله نظامی علیه کشورمان، از منظر پدیده جامعه شبکهای قابل بررسی است: رییس جمهور وقت ایالات متحده با وجود صدور دستور اولیه برای بررسی امکانات فنی و نظامی تهاجم به ایران نهایتاً پس از مشاوره با کارشناسان پنتاگون از موضع خود عقبنشینی میکند؛ اما نه به علت اینکه توان نظامی و فنی اعمال تهدید خود را ندارد، بلکه به دلیل ترس یا ملاحظه عواقب و توابع حمله در تشدید احساسات ضد آمریکایی حتی در میان مخالفان نظام، از حمله به ایران منصرف میشود. اگر به سالهای حکومت “جرج بوش” و مشخصاً به دورانی که وی نیت حمله به ایران را با مشاورانش در میان میگذارد برگردیم، خواهیم دید که این سالها، یعنی سالهای اصلاحات، دورانی است که اقتدارگراها به قوت تمام از رخنه و نفوذ آمریکا در صفوف اصلاحطلبان و در مطبوعات سخن میگفتند و هر روز از «کشف» پایگاههای نفوذی دشمن خبر میدادند. تصویری که رسانه رسمی و مطبوعات جناح مزبور از فضای سیاسی اصلاحطلبانه به دست میدادند، چنان بود که گویی مزدوران و نفوذیهای آمریکا از در و دیوار جامعه و از مجاری صندوق آرا بالا میروند و همه جا و از آن جمله مواضع کلیدی مجلس و دولت به تسخیر و اشغال آمریکا درآمده است. چنین چشماندازی ظاهراً منظرهای وسوسه برانگیز برای یک مداخلهگر متجاوز خارجی است و چنین مینمایاند که گویی، آمریکا در صورت حمله از یک «جاپا» و «پایگاه داخلی» و «ستون پنجم» بهرهمند است. جالب آنکه بعضی کارشناسان پنتاگون با تابلوی ارائه شده کیهانیان از سیمای «آمریکایی» بخش مهمی از جامعه توافق داشتند. به همین دلیل طرح حمله به ایران را تأیید و تشویق میکردند. اما نهایتاً عقل سلیم در کاخ سفید غلبه یافت و این نظریه مسلط شد که «برعکس، چنین حملهای تنها افزایش احساسات ضد آمریکایی را به دنبال خواهد داشت.»
به این ترتیب آنچه تاکنون باعث خنثی شدن طرح حمله نظامی به ایران شده است، نه ترس از توان نظامی ایران و یا عدم اعتماد آمریکا به قدرت نظامی خود، بلکه یک قدرت کاملاً نرمافزاری به نام “افکار عمومی” است که نقش سپر دفاعی نامرئی، اما نیرومند و اثرگذار را بر عهده گرفته است. به عبارت روشن ترس آمریکاییها از حمله به ایران که دستان “جرج بوش” را در صدور فرمان حمله نظامی بست، افکار عمومی ایرانیان بود. همان پدیده قدرتمندی که نه در خلاء، بلکه در ظرف جامعه شبکهای تولید میشود، با تمام ویژگیهایی که میتوان برای یک شبکه اجتماعی برشمرد:
«شبکه اجتماعی، شبکهای با ساختار اجتماعی است که گرههای آن را افراد تشکیل میدهند. هر کدام از این گرهها را ارتباطات مختلفی مانند دوستی، تنفر و مهمتر از همه تبادل اطلاعات به یکدیگر پیوند میدهد، ارتباطات در یک شبکه اجتماعی در سطوح مختلف ردهبندی میشود. شبکه اجتماعی شبکهای است که تکتک کاربران در آن دخیلاند و همان طور که از آن استفاده میکنند، به دیگران نیز در استفاده از آن کمک میکنند. به طور کلی شبکه اجتماعی همان به اشتراک گذاشتن تواناییها، مهارتها و علایق است.» (پژمان موسوی، ماهنامه آیین، شماره ۳۲، ص ۱۰۱).
جناب آقای دکتر علی مطهری!
جامعهای که شبکه اجتماعی آن در ایام مورد بحث به اصلاحطلبان رأی داد، با وجود محرومیت از امکانات قانونی، سرانجام توانست رسانههای شبکهای خود را تولید کند و دولت و مجلس اصلاحات را بر سرکار آورد. اکنون با استناد به خاطرات رییس جمهور سابق آمریکا میتوان گفت همان افکار عمومی بر کشنده اصلاحات، مستعد جهتگیری ضد تجاوزگرانه تا مرحله بازدارندگی تهاجم بود. نهایتاً همین استعداد اجتماعی طرح یک حمله مقدور و ظاهراً «محتوم» را خنثی کرد. این همان وضعیت و قدرتی است که “مسعود رجوی” بارها از آن به تلخی یاد کرد و میگفت: “تا خاتمی سرکار است، هر گونه حمله نظامی به ایران منتفی است”. چه از سوی ارتش به اصطلاح آزادیبخش آنان و چه از طرف دولت آمریکا. به همین دلیل همچون آقای مصباح و کیهانیان دوم خرداد را “فتنه” میخواند، زیرا به باور او، انقلاب را یک نسل به تعویق انداخت. به هر حال افکار عمومی همان پدیده و قدرتی است که گریبان اقتدارگراها را درباره کشتارگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه و مجتمع سبحان و جنایت عاشورای ۸۸ رها نمیکند و انتظار پاسخگویی شفاف جناح حاکم را دارد، حتی اگر یک نماینده در درون قوه قضاییه نداشته باشد.
پس همان سرمایه اجتماعی و سرمایه ارتباطی و اطلاعاتی که در شرایط عادی کشور جایگزین آلترناتیو قدرت را میسازد و ضد اقتدارطلبی قد علم میکند و میتواند زیرساختهای ارتباطی و اطلاعاتی یک جهش عظیم اقتصادی و صنعتی را تشکیل دهد، در وضعیت غیر عادی، یعنی در زمان تجاوز احتمالی بیگانگان، کارکردی کاملاً دفاعی بر عهده میگیرد و قدرت معناسازی آن علیه تجاوز تا حدی است که کارآمدتر از هر سلاح پیشرفتهای عمل میکند. افکار عمومی در دل همین سنگرهای نامرئی جامعه مدنی و شبکههای اجتماعی آن تولید میشود و نگرانی آمریکا از تبعات پیشبینی نشده و عواقب ناسنجیده یک تهاجم نظامی در برانگیختن واکنشهای مدنی، منجر به خنثی شدن یا تعویق طرح پنتاگون شد. جالب آنکه در همان ایام مورد بحث، منطقه خاورمیانه و به طور کلی جهان اسلام غرق در احساسات شدید ضد آمریکایی بود، اما کاخ سفید از برانگیختن واکنش افکار عمومی ایران حساب ویژهای میبرد. گواه این ادعا آنکه افکار عمومی جهان عرب مانع تجاوز آمریکا و اشغال نظامی عراق نشد، اما افکار عمومی ملت ایران در بستر جامعه مدنی و فضای نسبتاً دموکراتیک و باز کشور در عصر اصلاحات به چنان حدی از غنا و کارآمدی رسیده بود که دولت آمریکا نمیتوانست روی آن حساب نکند و از توابع احتمالی آن نهراسد. آنچه از چشم اقتدارگراها مغفول بود، پیوند “افکار عمومی” در ایران با “افکار عمومی” در کشورهای دموکراتیک بود که مانع تجاوز آمریکا به ایران میشد. دولت ایالات متحده نمیتوانست و نمیتواند با نام “دموکراسی” و “حقوق بشر” به یک کشور دموکراتیک تجاوز کند یا آن را به اشغال خود درآورد. کاخ سفید در زمانی میتواند تهاجم نظامی به یک کشور را در دستور کار خود قرار دهد که افکار عمومی خود را توجیه کرده باشد. لازمه این کار ترسیم چهرهای استبدادی از نظام سیاسی کشور هدف است. در حقیقت هر نوع شلیک و تهاجم به ایران عصر اصلاحات نزد افکار عمومی جهان، شلیک به دموکراسی و اصلاحات تلقی میشد و هیچ دولتی در آمریکا نمیتوانست مانند عراق و افغانستان، ایران را در آن ایام “صدامی” و “طالبانی” بنمایاند. به این ترتیب افکار عمومی غنی شده در دل نهادها و انتخابات دموکراتیک کشور خنثیگر تهاجم آمریکا میشود.
جناب آقای مطهری!
از همین نکته پایانی میتوان به دشمنشناسی وارونه مداخلهگران نظامی در جریان انتخابات پی برد. آنان مهمترین نرمافزار دفاعی کشور، یعنی ستادها و کمپینهای انتخاباتی رقیب را به مثابه «پایگاه دشمن» نشانهگیری کردند و حتی در مسیر عملیاتی خود، انهدام و مختلسازی شبکه ارتباطی و نظارتی smsرقیب را «لطف امام زمان» خواندند! ذهنیت نظامی و دشمنشناسی کاذب و خطرناک آن در مناسبات داخلی، از درک این نکته عاجز است: درست است که ساکنان سنگرهای جامعه مدنی و شبکههای اجتماعی جامعه به لحاظ سیاسی واجد رجحانها و هنجارهای انتخاباتی متفاوت هستند و به کاندیدای مورد نظر حزب پادگانی رأی نمیدهند، در عین حال کارآمدترین قوه دفاعی این کشور را تشکیل میدهند؛ در صورتی که همراه با برگزاری انتخابات آزاد باشد. بنابراین در شرایطی که مسئولان آمریکایی هیچگاه «گزینه نظامی» را از روی میز خود حذف نکردهاند، مداخله نظامیان در امر انتخابات و فرمایشی کردن آن معنایی جز کوشش برای محروم ساختن کشور از نیرومندترین ابزار دفاعی خود، یعنی سلاح افکار عمومی در یک جامعه نسبتاً باز ندارد. به بیان روشن به میزانی که جامعه ما تکصداییتر شود، به همان اندازه در عرصه بینالمللی آسیبپذیرتر میشود.
جناب آقای دکتر مطهری!
تجربه توزیع سریال «قهوه تلخ» در یک مقیاس کوچک (در مقایسه با دوران انتخابات) نشان میدهد سلسله عملیات پلیسی- امنیتی در جهت تخریب شبکههای ارتباطی جامعه چندان کارآمد نبوده است و این قبیل فضاهای مجازی- خانگی به طور ضمنی فضاهای تمرین برای نقشآفرینیهای به مراتب بزرگتر جامعه در فضاها و آزمونهای دموکراتیک آتی را تشکیل میدهند. به تجربه شیلی نگاه کنید:
«اولین کار حکومت نظامیان [شیلی] در ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ بمباران کردن فرستندههای رادیویی جناح چپ بود. در پشت این کار وقوف بر این امر بود که برای حکومت کردن بر کشور، هر شهروندی باید منزوی باشد. ارتش [شیلی] کانالهایی را که مردم همیشه با آنها ارتباط داشتند به گونهای سیستماتیک از بین برد و تجدید سازمانشان کرد. مجری تلویزیون که روز دهم سپتامبر [آخرین روز قبل از کودتا] در خانهها ظاهر شد، احتمالاً روز دوازدهم سپتامبر متوجه شد که گچی رنگی در دست گرفته و به دنبال دیوار میگردد.» (یادداشتهایی از شیلی، چالشهای حقوق بشر، ص ۳۳).
چنین امری در عصر اینترنت و جامعه شبکهای غیر قابل تکرار است و بویژه سرمایههای معنوی و اطلاعاتی- شبکهای جامعه ما از چنان غنایی برخوردار است که دیوارنویسی تنها عرصه ارتباطی آن نیست. زیرساختهای ارتباطی و اطلاعاتی در ایران، در شبکههای بیشمار اجتماعی به چنان حدی از استحکام رسیده است که نه تهاجم آمریکا و نه ضربه هیچ کودتایی نمیتواند آن را منهدم کند. بازی برد- برد یعنی به رسمیت شناختن این شبکهها و تعامل برقرار کردن با آن. در غیر این صورت در یک بازی برد- باخت این شبکهها مهر خود را بر تحولات آتی ایران خواهند زد، همچنان که از مشروطه تاکنون زدهاند. آیا بازی برد-برد فقط با آمریکا و انگلستان باید توصیه و توجیه شود؟
با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
اوین
رونوشت: سردار حسین علایی
رونوشت: دکتر عمادالدین افروغ
زهرا ربانی املشی، عروس ارشد مرحوم آیت الله اعظمی منتظری در نامه ای به رهبری با بیان اینکه بسیار طبیعی است که دل امثال من و خانواده ام، همانند پدرم، از جفاهایی که بر این ملت و انقلابش وارد میآید به درد آید و گاهی نالهای و حتی فریادی از سر دلسوزی بر آوریم، که متأسفانه به جای رسیدگی به آنها با رفتارهای خشن مواجه میشویم؛ و حتَی به ضد انقلاب بودن متهم میگردیم، به طرح شش سوال درباره نسبت سیره علوی و عملکرد حاکمیت فعلی پرداخته است.
به گزارش جرس، این قرآن پژوه و فعال مدنی در نامه ی خود به قسمتی از مطالب مرحوم پدر خود به امام خمینی که در سالهای اول دهه شصت نوشته شده، اشاره کرده و نوشته است: “کشور بر مبنای نظام تعیین شده در قانون اساسی اداره نمیشود. تمام قوا متمرکز در یک قسمت شده و چون دسترسی به آن قسمت برای کسی میسور نیست، همه قدرت در عمل در اختیار یکی دو نفر قرار گرفته و به هر صورت که دلخواه آنها است عمل مینمایند. و اگر وضع به این صورت باشد انتظار خوبی نباید داشت؛ چون اگر یکی دو نفر صالح هم باشند آنقدر اشتباه و خطا ممکن است از آنها سرزند که قصوراً نه تقصیراً کشور به انحطاط کشیده شود، چه رسد به اینکه مظنّه انحراف در بعضی از آنها که قدرت را به دست گرفته اند وجود دارد بلکه برای بعضی قطعی است”.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
باسمه تعالی
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران
پس از سلام و تحیت
چند روز قبل به نامه ای از مرحوم پدرم برخورد کردم که در آن خطاب به امام خمینی نوشته بودند: “به دلایل…. بنا نداشتم که نامهای بنویسم و از مشکلات بگویم اما در نهایت، در جوار قبر پیغمبر(ص) و با تفأل به قرآن تصمیم به نوشتن کردم تا انجام وظیفه ای باشد از باب “النصیحة لائمة المسلمین” که بر همگان واجب است.” امروز من نیز پس از حدود سی سال، به تأسّی از ایشان و تفأل به قرآن و برای آرامش نسبی وجدان خود این مختصر را خدمت شما ارسال می کنم.
واضح و مبرهن است که افرادی که برای انقلاب زحمتی هر چند ناچیز را تحمل کرده باشند هرگز در صدد نابودی انقلاب نیستند بلکه از هر صدمهای بر پیکر آن ناراحت شده و به فکر اصلاح آن هستند. بالعکس آنان که طعم تلخ زندان و شکنجه و تبعید را نچشیدهاند، بسیار طبیعی است که به اندازه انقلابیون زجر کشیده قدر این انقلاب را ندانند و مصالح خود را بر مصالح انقلاب ترجیح دهند.
حضرت آیت الله خامنه ای
جنابعالی از معدود افرادی هستید که به دلیل هم خانهبودن چند ماهه با پدرم در جیرفت، از گوشهای از سختیها و مشکلاتی که خانواده ما در مسیر به ثمر رسیدن انقلاب متحمل شدند آگاهید. و ناگوارتر اینکه از خون دلها و ظلمهایی که در سالهای اول پیروزی انقلاب، یعنی اوایل دهه ۶۰ بر ایشان رفت مطلعید.
مادرم در گرمای طاقت فرسای تابستان جیرفت در خانهای کوچک و با امکانات بسیار کم، با روحیهای خستگی ناپذیر، به تنهایی مسئولیت پذیرایی از ۱۲ – ۱۰ نفر تبعیدی و از جمله جنابعالی و میهمانانی که از راه دور و نزدیک برای دیدار آنها میآمدند را بر عهده داشت.
حتماً به خاطر دارید آنقدر روزه گرفتن برای روزه داران بخصوص خواهر کوچکم که تازه مکلف شده بود، طاقتفرسا بود که شما گاهی از سر دلسوزی او را به ۴ فرسخی شهر می بردید تا روزهاش را افطار کند.
که البته این فقط چند ماهی از سالهای زندان و تبعید پدرم و سختیها و آوارگی خانوادهام بود که شما شاهد آن بودید.
و امَا اکنون، بسیار طبیعی است که دل امثال من و خانواده ام، همانند پدرم، از جفاهایی که بر این ملت و انقلابش وارد میآید به درد آید و گاهی نالهای و حتی فریادی از سر دلسوزی بر آوریم، که متأسفانه به جای رسیدگی به آنها با رفتارهای خشن مواجه میشویم؛ و حتَی به ضد انقلاب بودن متهم میگردیم.
حضرت آیت الله خامنه ای
علت تصدیع، طرح چند پرسش است، البته با الهام از نامه ۵۳ نهج البلاغه، که حضرت علی(ع) خطاب به بنده ای از بندگان خاص خدا مینویسد و طبیعتاً در همه مکانها و زمانها قابل اجراست:
حضرت خطاب به مالک اشتر میفرماید:
۱ – “اى مالک قسمتى از وقتت را بدون حضور لشکریان و یاران و محافظانت براى صاحبان حاجات قرار بده تا کسانى که کاری دارند به تو مراجعه کنند. و در چنین وقتى بهخاطر خدائى که تو را خلق نمود تواضع کن و کارى نکن که زبان آنان به لکنت بیفتد و نیز خشونت و بدزبانى و لکنت زبانشان را تحمل کن.”
- آیا افراد نهادهای تحت نفوذ شما و حتی دفتر حضرتعالی چنین می کنند؟ و یا اینکه غالب مردم از دسترسی و درد دل مستقیم با مسئولین محرومند و حتی اگر نامهای هم به دفتر آنان ارسال شود به دلایل مختلف به دست آنان نمی رسد؟
۲ – ” خدا تو را به واسطه این رعیت در معرض امتحان قرار داده است. تو خودت را در معرض جنگ با خدا قرار مده، چرا که اگر شما به یک رعیت ظلم کنى، این جنگ با خداست. ظلم به بندگان خدا جنگ با خداست.” در حدیث قدسى آمده است: “منأهان لى ولیّا فقد بارزنى بالمحاربة” اگر کسى بهیکى از دوستان من اذیت کند علناً با من اعلام جنگ کرده است. اگر زمانى گذشت کردى و بخشیدى نباید پشیمان شوى و از عقوبتکردن رعیت خوشحال مشو”.
- آیا افراد مسئول تحت نفوذ شما مطابق دستور حضرت امیر(ع) عمل میکنند و از ظلم مبرّا هستند؟
- و آیا زندانی کردن معترضین ظلم نیست؟
- جدا کردن مادر از فرزندان خردسال به جرم دگراندیشی و فعالیت حقوق بشری ظلم نیست؟
- قطع حقوق زن و بچه زندانی ظلم نیست؟
- مبتلا شدن زندانیان به بیماری های قلبی- عروقی- فلج عضلانی و یا بیماریهای عصبی و فشار خون و… در زندان ظلم نیست؟
- تبعیضهای اقتصادی، عقیدتی و طبقاتی ظلم نیست؟
محروم بودن خانوادههای زندانیان سیاسی از حتی یک ملاقات حضوری آن هم در ایام نوروز ظلم نیست؟ و این در حالی است که به زندانیان غیر سیاسی حتی عفو هم تعلق میگیرد.
۳ – “مگو من فرماندهى هستم که فرمان مىدهم و باید فرمان مرا ببرند؛ اگر چنین فکر کردى که من فرماندهام، تو مشغول فاسدکردن قلب خود شدهاى و دین خود را هم ضعیف مىکنى؛ اگر سلطنت و حکومت در نفس تو ابهت ایجاد کند، پس به سلطنت خدا که بزرگتر و فوق توست توجه کن”.
- آیا این فرموده حضرت دلالت بر لزوم آزادی اندیشه و عمل افراد ندارد؟
- آیا این سفارشات به این معنی نیست که در امر حکومت نباید زور حاکم باشد؟ بلکه همگان باید در نهایت آزادی راه خود را انتخاب کنند. آیا چنین شیوه ای در کشور ما حاکم است؟
۴- ” به افرادى که اهل ورع و صدق و راستى هستند و از خدا مىترسند نزدیک باش، و آنها را عادت بده که خیلى از تو تعریف نکنند، و تو را به چیزى که واقعیت ندارد و تو انجام ندادهاى خوشحال نکنند، زیرا تعریف زیاد ایجاد عجب مىکند، و تو را به کبر و تکبر نزدیک مىکند. بزرگى شخص سبب نشود که کار کوچکش را خیلى بزرگ جلوه بدهى، و کوچکى شخصهم سبب نشود کار بزرگش را کوچک جلوه بدهى؛ و خیرخواهى رعیت براى رئیس کشور محقق و صحیح نمىشود مگر به اینکه مردم برحاکمشان احاطه کنند”.
- در کشور ما کدام دسته آزادند؟ متملقین و چاپلوسان تا کار کوچک را بزرگ جلوه دهند، یا آنهاییکه اهل صدق و راستی هستند و از سرخیرخواهی مشکلات را بازگو میکنند؟
۵- “ازامور کسانى را که به تو دسترسى ندارند تفقّد و جستجو کن. و باید براى اینگونه اشخاص یک عدهاى را که مورد وثوق تو هستند، از اهل خشیت و ترس از خدا، و اهل تواضع و فروتنى هستند مخصوص گردانى”.
- یعنی نه تنها باید دسترسی مردم به مسئولین آسان باشد بلکه اگر چنانچه بعضی افراد به هر دلیلی از رفتن نزد مسئولین امتناع دارند ، وظیفه حاکمیت است که از آنها دلجویی و رسیدگی کند.
- آیا یکی از جرایم سیاسی که بعضی به خاطر آن زندانی شده اند رسیدگی به امور معیشتی زندانیان سیاسی نیست؟
۶ – “کارى کن که از اول مردم نسبت به تو کینه پیدا نکنند، تو باید ریشه و سبب هر کینهاى را از آنان قطع کنى”.
- آیا روش و سیره کارگزاران بخصوص کارگزاران قضایی ما در جهت زدودن کینه هاست یا ایجاد کینه؟
- و آیا زندانهای طویل المدت، شکنجهها، برخورد نامناسب با خانوادهها، و عدم مرخصی، ایجاد کینه در نسلهای متمادی نمیکند؟
امیدوارم در سالروز تولد حضرت علی(ع)، فقط به جشن و سرور و دیدار و صرف ادعای پیروی بسنده نکنیم و با الهام و الگو برداری از سخنان گهربار و زندگیساز ایشان، قبل از اینکه بیگانگان بخواهند برای ما تصمیم بگیرند، با درایت و مشارکت دادن همه آحاد ملت مشکلات به دست خودمان حل شود.
در پایان، به قسمتی از مطالب مرحوم پدرم به امام خمینی در نامه مذکور، که در سالهای اول دهه شصت نوشته شده، اشاره میکنم:
“کشور بر مبنای نظام تعیین شده در قانون اساسی اداره نمیشود. تمام قوا متمرکز در یک قسمت شده و چون دسترسی به آن قسمت برای کسی میسور نیست، همه قدرت در عمل در اختیار یکی دو نفر قرار گرفته و به هر صورت که دلخواه آنها است عمل مینمایند. و اگر وضع به این صورت باشد انتظار خوبی نباید داشت؛ چون اگر یکی دو نفر صالح هم باشند آنقدر اشتباه و خطا ممکن است از آنها سرزند که قصوراً نه تقصیراً کشور به انحطاط کشیده شود، چه رسد به اینکه مظنّه انحراف در بعضی از آنها که قدرت را به دست گرفته اند وجود دارد بلکه برای بعضی قطعی است”.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
۱۳۹۱/۰۳/۱۰
زهرا ربانی املشی
کلمه: در سومین سالگرد ۱۳ خرداد ۸۸، روز دروغ ممنوع، روزی که میرحسین موسوی همه ی دروغگویان حاکمیت را به سکوت فراخواند، محمدحسن رحیمیان از نمایندگان ولی فقیه ادعا کرده که رهبری در سال ۸۸ دستور آزادی کسانی را که اتهامشان توهین به رهبری بوده، صادر کرده است. این دروغ بزرگ در حالی مطرح شده که بسیاری از زندانیان سیاسی پس از انتخابات به اتهام توهین به رهبری محاکمه و زندانی شده اند و هنوز تعدادی از آنها در زندان اند.
عبدالله مومنی یکی دیگر از نمونه هایی است که شرح وضعیت او، دروغ نمایندهی رهبری را برملا می کند. این معلم درد آشنا، از خانواده شهیدان است. تاکنون ۵ شهید به این انقلاب و نظام هدیه داده اند. جرمش مثل همه همرزمانش است، او که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در حبس و شکنجه است و محکومیتش ۴ سال و یازده ماه حبس. صد روز هم در انفرادی بوده و تحت فشار و شکنجه و توهین و فحاشی.
در همین باره:
به استقبال «روز دروغ ممنوع» در سیزدهم خردادماه
دروغ ممنوع/ هنوز بسیاری به جرم انتقاد از رهبری زندانیاند
دروغ ممنوع/ ابوالفضل قدیانی، یکی از ده ها زندانی که جرمشان انتقاد از رهبری است
دروغ ممنوع/ قاسم شعله سعدی، یکی دیگر از ده ها زندانی که جرمشان انتقاد از رهبری است
دروغ ممنوع/ احمد زیدآبادی؛ محبوس برای پرسشگری از رهبری
عبدالله مومنی شرح شکنجه های اوین را هم داده است و نوشته “تحمل انفرادی و بازجویی های طولانی امری بود که باید به آن عادت می کردم. اما درکنار انفرادی، بی خوابی های مکرر در نتیجه جلسات بازجویی چند ساعته و ایستادن بر روی یک پا و ضرب و شتم و سیلی های پیاپی نیز ترجیع بند این روزها بود. فشارها و آزار ناشی از عدم اطاعت از خواست بازجویان آنقدر بود که گاهی باعث می شد در حین بازجویی از هوش بروم. گاهی نیز که گویی باید مشت آهنین از آستین بازجو بیرون می آمد، چنین می شد و چندین بار آنچنان بازجوی پرونده، گلویم را تا حد خفگی می فشرد که بی هوش برزمین می افتادم و تا روزها از شدت درد در ناحیه گلو، خوردن آب و غذا برای ام زجرآور می شد."
در خصوص اعترافات اجباری هم گفته است" از همان ابتدای بازجویی من را وادار به تک نویسی علیه دوستان و نزدیکان کرده و وقتی مقاومت کردم علاوه بر ضرب و شتم و سیلی های پیاپی با این پاسخ بازجو مواجه شدم که "باید تک نویسی کنی تا شخصیت کذایی ات خورد شود". شاید از همین رو و برای خورد شدن و تحقیر شخصیتی من بود که مرتبا می خواستند به روابط و مسائل اخلاقی ناکرده خود نیز اعتراف کنم و وقتی می گفتم این سخنان درست نیست و من نمی توانم علیه خود به دروغ اعتراف کنم با فحش های رکیک و ضرب و شتم و این پاسخ آنها روبرو می شدم که " فاحشه ای را در دادگاه می آوریم تا علیه تو اعتراف کند و بگوید که رابطه نامشروع با تو داشته است".
او حتی پاسخی هم برای این همه ظلم نخواسته است چرا که می داند "صلاح مملکت خویش خسروان دانند". اما فقط یادآوری کرده است که چنین رفتارهایی نه با عدالت و انصاف سازگار و نه با هیچ قانون وشرعی قابل توجیه است.
و عبدالله نامه اش را اینگونه به پایان برده است با کلامی از پروردگارش ” وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ.
و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مىشود آتش شما را فرا گیرد و در آن حال، هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت؛ و یارى نمىی شوید!”
خدا با عبدالله است و همه آنان که به جرم حق گویی در حبسی ناعادلانه به سر می برند.
پدر یکی از قربانیان جنایت های بازداشتگاه کهریزک از وعده دستگاه قضایی برای صدور کیفرخواست برای سعید مرتضوی تا اوایل ماه آینده خبر داد.
علی کامرانی پدر محمد کامرانی از کشته شدگان کهریزک، در گفت و گو با مهر با اشاره به بازداشت حیدری فرد معاون مرتضوی و یکی از متهمان پرونده کهریزک، خبر داد: دادسرا قول داده است که تا پایان این ماه و یا اوایل ماه آینده کیفرخواست سعید مرتضوی صادر می شود.
وی افزود: این پرونده ابتدا در دادسرای قضات تشکیل و برای تکمیل به دادسرای کارمندان ارجاع داده شد و نهایتا در دادگاه عمومی نیز رسیدگی شد. به زودی نیز با صدور کیفرخواست، پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده خواهد شد.
سعید مرتضوی دادستان سابق تهران که در پرونده حادثه کهریزک متهم است، بیش از این در زمینههای “معاونت در قتل”، “نقض حقوق شهروندی” و “هتک حیثیت ناجا” تفهیم اتهام شده و پرونده جنایات کهریزک هنوز مفتوح است.
با این حال احمدی نژاد مسئولیت سازمان تامین اجتماعی را به او سپرده و برای این منظور به زمینه چینی برای فریب نمایندگان مجلس نیز پرداخته است.
برادر امیر جوادی فر، قربانی دیگر جنایت کهریزک، نیز چندی پیش به انتصاب مرتضوی به ریاست سازمان تامین اجتماعی واکنش نشان داد و گفت: متاسفم برای مسوولین اجرایی که چرا شخصی که اتهاماتی متوجه اش است و هنوز پرونده جرمش در دادگاه رسمی کشور در حال بررسی است پست جدید دولتی می دهد. حداقل دولت تا اعلام نتیجه دادگاه صبر می کرد و بعد به مرتضوی پست و مدال می داد.
پدر محسن روح الامینی، دیگر قربانی جنایات بازداشتگاه کهریزک که سعید مرتضوی دادستان سابق تهران متهم اصلی آن است نیز چنید پیش در گفت و گو با الف، در خصوص روند رسیدگی به پرونده کهریزک توضیح داده بود: سعید مرتضوی در چند شعبه پرونده دارد که یک مورد مربوط به شکایت آقای کامرانی است که قرار منع تعقیب از سوی بازپرس صادر شد و آقای کامرانی هم به آن اعتراض کرد اما پرونده دیگر مربوط به کهریزک است که در دادسرای انتظامی قضات مفتوح است و تاکنون در خصوص صدور لغو منع تعقیب هیچ خبری به اینجانب و آقای جوادی فر و یا وکلای ما اعلام نشده است.
روح الامینی افزود: دادستان سابق تهران با ادعای ابتلای فوت شدگان به مننژیت به پرونده سازی در خصوص سه جوان فوت شده در کهریزک نیزمتهم است و اما به دلیل اینکه آقای مرتضوی شغل نظامی ندارد این پرونده در داسرای نظامی رسیدگی نشد و به دادسرای ویژه قضات فرستاده شد که هم اکنون مفتوح است.
محمدمهدی فروزنده پور، رییس دفتر میرحسین موسوی پس از یک سال حبس در زندان اوین، روز گذشته آزاد شد.
به گزارش کلمه، فروزنده پور که از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس است در دادگاه بدوی به پنج سال حبس تعزیری محکوم شده بود و این محکومیت در مرحله تجدیدنظر به یک سال کاهش یافته بود، اینک پس از گذراندن دوره کامل محکومیت خود آزاد شده است.
رییس دفتر میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر، که دارای فوق لیسانس مدیریت است، از ۲۲ سال پیش کارمند نهاد ریاست جمهوری بوده است.
فروزنده پور در تاریخ هفتم دی ماه ۱۳۸۸ در منزل شخصیاش توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود. وی بعد از گذشت بیش از دوماه بازداشت انفرادی و گذراندن بازجویی های فراوان در اسفند ۸۸ با تودیع وثیقه آزاد شد و سال گذشته بار دیگر به اوین بازگشت.
بهمن احمدی امویی در نامه ای به همسرش درباره مهدی فروزنده پور می نویسد: محمد مهدی فروزنده پور، رییس دفتر مهندس میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر را که یادت هست. این روزها زیاد با هم حرف می زنیم، دیروز او از گذر زمان گلایه می کرد و می گفت: «در تمام این سال ها چیزهایی توی ذهن ما کرده بودند که شده بود دیوارهای بین ما و بقیه مردم. نمی گذاشتند مردم، جامعه و اطرافم را آن طور که هستند، ببینیم. آدم ها را با مسلک ها و مرام هایی که معلوم نبود چقدر درست است، انگ می زدند و این انگ ها توی ذهن ما تبدیل به تابوهایی شده بودند، تابوهایی که نباید به آنها نزدیک شد." فروزنده پور با افسوس می گفت: «در چند ماهی که بین زندانیان هستم، تازه فهمیدم چقدر دور خودمان دیوار کشیده بودیم و خیلی ها را نمی دیدیم» و بعد به بچه های ملی-مذهبی توی اتاق هفت که با آنها هم اتاق است، اشاره کرد: «خیلی آدم های با صفا و پاکی هستند، یا آن دانشجوی جوان که گرایش چپ دارد. چرا نمی گذاشتند که این آدم ها را به صفت انسان بودن شان ببینیم و بشناسیم." حرفهای فروزنده پور برایم جالب بود، او هم داشت به چیزهایی فکر می کرد که من چند روزی به آن می اندیشیدم: دیوار، دیوار و باز هم دیوار و دیوار."
سلیمانی نماینده مردم تهران در مجلس ششم شورای اسلامی و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات دقایقی پیش با پایان دوره ی حبس خود از زندان رجایی شهر کرج آزاد شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، داوود سلیمانی، قائم مقام ستاد انتخاباتی استان تهران میرحسین موسوی، ۴ روز پس از انتخابات در صبح روز ۲۶ خرداد ۱۳۸۸ بازداشت و در دادگاه غیرعلنی به اتهامهای «نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی، تبانی و اجتماع و تبلیغ علیه نظام» محاکمه شد.
او در نامهای که در خرداد ۱۳۸۹ به رهبر ا نوشته مدعی شده که «در بازجوییها تحت شرایط شدید روحی و روانی، ضرب، شتم، فحاشی، اهانت و … قرار گرفته .. و توسط یک گروه از بازجویان تحت شرایط غیر معمول و در فشار برای نوشتن اقاریر کذب قرار گرفتهام که نام برخی از آنها را میدانم و به دلیل اینکه عملاً در آنجا جز خدا شاهدی نداشتهام هیچگونه ادعایی ندارم.» او بعد انتشار این نامه، همراه با عیسی سحرخیز و رسول بداغی، از زندان فردیس به زندان رجاییشهر منتقل گردید.
این عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و استاد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۸ و در زمان حملهٔ لباسشخصیها به کوی دانشگاه تهران نقش مؤثری در افشای جنایتهای لباسشخصیها و عوامل سرکوبگر نیروی انتظامی در حمله به کوی دانشگاه داشت. سلیمانی برای شرکت درانتخابات مجلس هفتم توسط شورای نگهبان رد چون دیگر نمایندگان اصلاح طلب مجلس رد صلاحیت شدند.
این فعال سیاسی نوروز ۹۱ در پیام تبریکی خطاب به مردم گفته بود:
در این سالها با الهام از بهار، ما به پیوند و همدلی، بیش از هر زمانی نیاز داریم، البته از نوع پاک و خوبش. سیاوش دو سال پیش از تولد من در "مرغ آتش" خودش گفت: «بر من هراس نیست ز سردی و تیرگی، من از سپیدههای دروغین مشوشم». و در پیوندش که با مطلع «هر خانه را دریست» میشعرد که «غمخانهام، پر از آوازهای عشق، اما دریغ هر در این خانه بستهاند، اما دریغ هر رگ این کو بریدهاند، پیوندها همه یکجا شکستهاند، در زیر سقف خویش و ز همسایهگان جدا، هر تنگدل ز روزنهای مویه میکند: من از کدام در، من در کدام کوه؟ من با کدام راه؟»
شاید بتوانم در پاسخ وی بگویم: «باید بهار را دوباره دید، باید به زیر دل خاک این دیار فریاد رویش دانههای امید را، با گوش جان شنید، پیوندها هنوز هم همان در است، راهی به سوی شهر، راهی به زندگی، چون آن شکوفهها، در پیوند با بهار، باز هم در پی فصل گذشتهمان، باز هم در تولد دوبارهمان، پر بار میشود.»
فدراسیون جهانی قایقرانی اعلام کرد که فدراسیون قایقرانی ایران را به دلیل برکناری رئیس این فدراسیون «بدون هیچ دلیل رسمی» به صورت موقت تعلیق کرده است.
همانطور که کلمه در پیشتر در گزارشی آورده بود، در نتیجه دخالت بیجای دولت احمدی نژاد در ورزش و برکناری ناگهانی رؤسای پنج فدراسیون ورزشی در آستانه المپیک، احتمال از دست رفتن سهیمه های المیپک کشورمان وجود داشت.
اکنون این نگرانی به تحقق پیوسته و فدراسیون جهانی قایقرانی، تعلیق فدراسیون ایران و به تبع آن از دست رفتن ۴ سهمیه المپیک را با ارسال نامهای به وزارت ورزش و جوانان اعلام کرده است.
در این نامه، فدراسیون جهانی از برکناری آقای دنیامالی، رئیس فدراسیون پیشین قایقرانی، ابراز نگرانی کرده و گفته که از این اقدام «حیرت زده» شده است. آقای دنیامالی که عضو هیئت رئیسه فدراسیون جهانی قایقرانی و کنفدراسیون آسیا نیز هست، حدود ۱۰ روز پیش به طور ناگهانی و بدون اعلام هیچ دلیلی از سوی محمد عباسی، وزیر ورزش، از سمت خود برکنار شده بود.
فدراسیون جهانی قایقرانی همچنین گفته که برکناری آقای دنیامالی به این صورت سبب شده که فدراسیون جهانی در آینده برای حمایت از کاندیداهای ایرانی «رغبتی نشان ندهد.» این فدراسیون از دولت ایران خواسته است که «توضیحات قانع کنندهای درباره قوانین حقوقی و دلایل برکناری آقای دنیا مالی» به این فدراسیون جهانی ارائه کند.
فدراسیون جهانی همچنین افزوده که در پی این تصمیم، «هیچ راه حلی جز تعلیق موقت فدراسیون قایقرانی ایران ندارد که (این موضوع) منجر به از دست رفتن سهمیههای المپیک ایران میشود.»
پیش از این قایقرانان تیم ملی ایران نیز که خود را برای المپیک آماده میساختند، در حمایت از آقای دنیامالی اعلام کرده بودند که در المپیک شرکت نخواهند کرد و تنها بازگشت آقای دنیامالی به فدراسیون نظر آنها را تغییر خواهد داد.
برنامه گرامی داشت دوم خرداد که هفته گذشته با حضور جمعی از جوانان، فعالان سیاسی، هنرمندان و روزنامه نگاران، در دفتر رئیس جمهوری سابق ایران برگزار شد، علاوه بر سخنان سید محمد خاتمی که پیش تر منتشر شد، با ارائه دیدگاه ها، پیشنهادها و انتقادهای حضار همراه بود.
به گزارش وب سایت رسمی سیدمحمد خاتمی، موافقت، مخالفت و توصیه های تکمیلی درباره شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس شورای اسلامی، چگونگی امکان تداوم اصلاح طلبی در شرایط موجود، شرایط فرهنگی کشور، ضرورت انسجام نیروهای اصلاح طلب و نگرانی از تداوم شرایط سخت حصر و حبس و صدور و اجرای احکام زندانیان سیاسی از مهم ترین مطالبی بود که در این جلسه مورد بحث و گفت و گو قرار گرفت.
محور مباحث اولین جوانی که در این دیدار سخن گفت استفاده از خرد جمعی اصلاح طلبان در همه کنشهای سیاسی و اجماع حداکثری اطلاح طلبان بخصوص در مقاطع سیاسی مهمی مانند انتخابات بود. وی شرایط پیش از انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی و همراهی قاطبه نیروهای اصلاح طلب با موضع عدم شرکت در انتخابات را به عنوان نمونه ای از این روبکرد ذکر کرد. وی با بیان اینکه شوک ایجاد شده بعد از رأی سید محمد خاتمی به آن هماهنگی لطماتی وارد کرده، پیشنهاد داد تا با آکسیونهای سیاسی مناسب و ظرفیت آفرین، بار دیگر فضای تعامل و همراهی بین نیروهای دموکراسی خواه اصلاح طلب ایجاد شود.
جوان دیگری که از استان خوزستان در این جمع حضور یافته بود با اشاره به سختی های پیش روی راه و رسم اصلاح طلبی در جامعه و فضای سیاسی گفت: "در چنین شرایطی باید مراقب بود تا مخالفان اصلاحات نتوانند نیروهای نزدیک به خود را به نام اصلاح طلب معرفی و تحت حمایت ما در آورند". توصیه این جوان ضرورت استفاده از همه ظرفیت های گفت و گو با حاکمیت و گروه های مختلف سیاسی و نیز مراقبت از ایجاد انشقاق تحت عنوان دوگانه جنبش سبز – اصلاحات بود. این دختر جوان خوزستانی با اشاره به پرهیز از طرح شعارهای بلندپروازانه، خواستار نامزدی فردی شاخص از میان اصلاح طلبان در انتخابات آینده ریاست جمهوری (با استفاده از ظرفیت های اجتماعی موجود) شد.
در ادامه یکی از زندانیان سیاسی آزاد شده که در تجمعات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بازداشت شده بود، به گلایه از سیدمحمد خاتمی درخصوص شرکت در انتخابات اخیر مجلس پرداخت پرسش هایی را در باب چگونگی تداوم اصلاح طلبی مطرح نمود. وی با بیان اینکه "ما همان نسلی هستیم که در سال ۷۶ حماسه دوّم خرداد را آفریدیم" به گلایه از رأی دادن رئیس دولت اصلاحات پرداخت و گفت: "عدم مشارکت در انتخابات وسیله ای است برای بیان اعتراض و رسیدن به هدفی مشخّص. ایده تحریم انتخابات در مورد انتخابات مجلس، ایده چندان موفّقی نیست و به خاطر مسائل قومی و منطقه ای، همواره درصد کم و بیش مشخّصی از حضور مردم در انتخابات مجلس پیش بینی می شود که همین موجب می شود ایده ی تحریم به عنوان یک اعتراض سیاسی، نمود چندانی نداشته باشد. اما بار دیگر مردم کاری غیر قابل پیش بینی انجام دادند و با وجود تمامی مسائلی که پیشتر اشاره کردم، عدم مشارکت بخش قابل توجهی از مردم در انتخابات مجلس نهم، خود را نشان داد؛ به ویژه در شهرهای بزرگ. امّا متأسّفانه ناگهان خبری مبنی بر حضور جناب عالی در پای صندوق رأی، آن هم در روستایی خارج از تهران منتشر شد و غیر از این که این عمل شما، نشان از عدم همراهیتان با خواسته اکثریت مردم و نادیده گرفتن شروطی بود که خود مطرح کرده بودید، این رأی شما، موج خبری بزرگی ایجاد کرد که اثر و خبر عدم شرکت بخش بزرگی از مردم در پای صندوق های رأی را به محاق برد و ناخودآگاه همه چشم ها و گوش ها را به رأی شما معطوف کرد و به نوعی این همبستگی و اعتراض مردم، بی اثر و خنثی شد."
این جوان تبعات ناشی از رأی سید محمد خاتمی را نیز مورد توجه قرار داد و افزود: "خواسته یا ناخواسته، انشقاقی غیر قابل تصوّر در میان دوستان و اصلاح طلبان و فعّالین جنبش سبز به وجود آمده که توضیحات شما هم اکثر دوستان را قانع نکرده است."
این زندانی سیاسی آزاد شده نظرات سید محمد خاتمی درباره بازگشت به آرمان های اصیل انقلاب را همواره مبهم و قابل تفسیر به شکل های گوناگون خوانده و پرسید: "با مشی فعلی شما و قدرت نمایی های جناح حاکم، آیا همچنان می توان به رسیدن به این آرمان ها امیدوار بود؟ و به فرض موفقیت، آیا این آرمان ها، پس از ۳۳ سال، نیاز به بازبینی و تجدید نظر ندارند؟"
وی با رد امکان ایجاد روزنه ای از طریق مشی سیاسی توأم با مدارای سید محمد خاتمی پرسید: "با چه روشی و استراتژی مشخّصی می توان اصلاحات را پیش برد؟ آیا راه دیگری به جز اصلاح طلبی و انقلابی گری وجود ندارد؟"
وی سخنان خود را با این جملات به پایان برد که "ما هم دلسوزان این سرزمینیم؛ نه می خواهیم سرانجامی چون سوریه و عراق داشته باشیم که شاهد جنگ داخلی یا دخالت خارجی باشیم و نه دوست داریم به عاقبت مردم کره ی شمالی دچار شویم".
رئیس شاخه جوانان حزب اعتماد ملی هم در ادامه به گلایه هایی اشاره کرد که پس از شنیدن بیان صریح انتقادها از سوی دیگر دوستان حاضر در جلسه از یک سو و کیک و لبخندهای سید محمد خاتمی از سوی دیگر از بیان آن منصرف شده است.
نویسنده جوانی هم به جنبه فرهنگی شخصیت سید محمد خاتمی اشاره کرد و خواستار استفاده از این ظرفیت گران بها برای ایجاد تحول و پیشرفت در حوزه نشر کشور شد.
سپس یکی از هموطنان خراسانی به بررسی تبعات عدم حضور نمایندگان اصلاح طلبان در میان رسانه های عمومی کشور پرداخت و آن را موجب یکه تازی افرادی که کمتر قرابتی با آرمان های انقلاب دارند دانسته، محرومیت جامعه از توان نظری و کارشناسی اصلاح طلبانی که می توانند برای درمان مشکلات فراوان مردم چاره اندیشی کنند را از دیگر تبعات این موضوع دانست. این جوان خراسانی از راهکارهای کاهش این صدمه را فعال تر کردن نهادهایی مانند بنیاد باران خوانده، خواستار فعالیت بیشتر این بنیاد شد.
دو جوان اصفهانی که یکی از فعالان سیاسی و دیگری روزنامه نگار بود، در ادامه نوبت سخن را در دست گرفتند و به دفاع از رأی سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس پرداختند. یکی از آنها با انتقاد از روش رأی دادن سید محمد خاتمی اصل این اقدام را ستود و آن را یکی دیگر از اقدامات خاتمی برای نگه داشتن روزنه های اصلاح طلبی با هزینه کردن از آبروی خود دانست. دیگر جوان اصفهانی نیز ضمن دفاع از رأی دادن آقای خاتمی، به هزینه های فراوان ایجاد شده برای چهره های شاخص اصلاحات و زندانیان سیاسی و خانواده آنها پرداخته و در عین حال تاکید کرد "این جمع نشان می دهد با همه این مشکلات اصلاحات همچنان زنده است و ما تا آخر از آن دفاع می کنیم". وی با اشاره به اینکه اصلاح طلبان با مقاومت خودشان در برابر فشارها نشان دادند که اصول¬گرا تر از بسیاری از داعیه داران اصول¬گرایی هستند، افزود: "بسیاری از زندانیان سیاسی ما هنوز پای¬بند به آرمان های نظام و انقلاب هستند و فشارهای متعدد باعث نشده از آرمان خود دست بکشند". این روزنامه نگار افزود: "ما گرچه خواستار اصلاح روش ها و سیاست ها هستیم، اما همچنان به انقلاب، آرمان های امام (ره) و جمهوری اسلامی وفاداریم و در عین حال نقد اوضاع جاری را حق مسلم خود می دانیم". وی خطاب به سید محمد خاتمی گفت: "بعد از هزینه ای که در پی رأی شجاعانه تان پرداختید، انتظار می رفت فعال تر در صحنه سیاست نقش آفرینی کنید و گشایش هایی برای جریان اصلاحات فراهم کنید. البته مسؤولان هم باید لطف شما را قدر می دانستند و حداقل شاهد آزادی زندانیان سیاسی می بودیم".
آخرین فردی که پیش از سخنان سید محمد خاتمی صحبت کرد، یکی دیگر از روزنامه نگاران بود که در ابتدا از شرکت سید محمد خاتمی در انتخابات اخیر مجلس تشکر کرد و با عاقلانه و مدبرانه دانستن آن افزود: "از شما یاد گرفتیم که نمی شود با شیوه های تند و رادیکال به هدف رسید. راهی که می روید اگرچه آهسته، اما پیوسته است و می تواند جمع وسیع تری را با شما همراه کند".
سید محمد خاتمی پیش از شروع سخنان خود که متن آن پیش تر انتشار یافته، به انتقادها و مسائل مطرح شده از سوی حاضران پاسخ گفت:
رئیس جمهوری سابق ایران با تأکید بر اینکه مسأله ما بازگشت به قدرت نیست، گفت: "بروز و ظهور قدرت ظاهری، پیروزی نیست. پیروزی حقیقی تحقق اراده مردم است. ما با کسی دعوا نداریم، تنها خواستار بازتر شدن فضا هستیم. برای این که راه و رسم موجود، مبتنی بر اراده مردم جریان یابد یا باید به راهی که مردم می خواهند بازگشت و یا شاهد تلاطم هایی در عرصه جامعه و سیاست بود".
رئیس بنیاد باران با اشاره به حضور بسیاری از دوستان و همراهان اصلاح طلبش در زندان و در پاسخ به نقد یکی از حاضران که رأی سید محمد خاتمی را محافظه کارانه خوانده بود، تأکید کرد: "والله اگر میان دوستانم در زندان بودم برایم گواراتر بود".
وی درباره رأی خود تصریح کرد: "بارها گفته ام که ما خود را داخل نظام می دانیم و اگر نقدی هم داریم، نقد سیاست ها و روش هایی است که معتقدیم باید اصلاح شود. درباره آرمان های انقلاب هم بارها صحبت کرده ایم و نیازی نمی بینیم که دوباره در اینجا به آن بپردازم. به هر حال ما راهمان با کسانی که خواستار براندازی اند جدا است و معتقدیم بسیاری از مردم شهید داده اند و بخش های گوناگون جامعه همچنان به اصل نظام و آرمان های آن پای بندند. لذا خوب است وقتی از افکار عمومی و نظر اکثریت بحث می شود دقت بیشتری به کار برده شود. من از اصل رأیی که دادم دفاع می کنم. در عین حال بسیار متأسفم که بعد از انتخابات حتی از تنگناها نسبت به زندانیان سیاسی و جناب آقای مهندس موسوی و جناب آقای کروبی کاسته نشده و بلکه بالعکس نسبت به زندانیان سیاسی سخت گیری بیشتری شده و بسیاری را برای اجرای حکم فراخوانده اند؛ بخصوص در این مورد نسبت به خانم ها نگرانی بیشتری وجود دارد."
وی با بیان اینکه نباید ناامید شد و نباید انتظار داشت همه چیز یک شبه درست شود، افزود: "صبوری، توکل و امید به لطف خدا در کنار به روز کردن تقاضاهایمان با توجه به اصول و چارچوب های اعتقادی و نیز پرهیز از انشعاب و تفرقه تحت عناوینی چون سبز و اصلاح طلب از ضروریات امروز ماست. ما باید روی اصولی که به آنها پای بندیم و معتقدیم عملی است، توافق کنیم. باید دلهایمان را به هم نزدیک تر کنیم و تمام تلاش هایمان برای گذر از این فضای امنیتی به شرایط سالم سیاسی و غیرامنیتی باشد، نه برای بازگشت به قدرت. بلکه ایجاد فضای سالمی که در شأن این مردم باشد باید هدف ما باشد و این که بتوانیم حداقل فضای گفت و گو و تبادل نظر را دوباره احیا کنیم".
در خاتمه این جلسه نیزهمسر جوان یکی از زندانیان سیاسی ضمن اشاره به این نکته که ما همچنان بر سر رأی دادن شما با شما اختلاف نظر داریم، ولی آن را یک اختلاف روشی دانسته و خود را کماکان اصلاح طلب می دانیم، گفت: " راهی که ما رفته ایم به انتخاب خودمان بوده و بابت آن منّتی بر سر هیچ کس نداریم. زندانیان سیاسی و خانواده های آنان همانند بقیه افراد جامعه نظراتی دارند که آنرا بیان می کنند، ولی هیچ تعیین تکلیفی برای کسی نداشته و ندارند".
سید محمد خاتمی نیز در پاسخ به این بانوی جوان تصریح کرد: "ما حتماً باید حرف زندانیانمان را بشنویم و نظر آنها را بدانیم". وی با دفاع مجدد از رأیی که داده، افزود: "رأی دادن من گرچه موجب دلخوری و جریحه دار شدن احساسات بسیاری از دوستان شد، اما در این مورد همچنان از اصل کاری که انجام داده ام دفاع می کنم، گرچه نقدهای دوستان به شیوه آن را وارد دانسته و می پذیرم. آنچه در ۴۸ ساعت آخر به آن رسیدم را می شد زودتر هم با تحلیل دریافت. ما میدان را به دو دسته تحریمی داده بودیم، یک تحریمی های خارج از کشور که می گفتند انتخابات باید تحریم شود و اصرار داشتند که تحریم را به اصلاح طلبان هم نسبت دهند و دیگری جریانی در داخل که با نسبت دادن تحریم به ما در صدد ضربه زدن به بخش های باقی مانده از اصلاحات بودند. ما می بایست توضیح بیشتری می دادیم که اولاً ما تحریمی نبودیم، دوم اینکه تحریم همیشه به معنای براندازی نیست و سوم این که اگر کسی خواست رأی بدهد اشکالی ندارد و باید ذهن جامعه را درباره این سه نکته آماده می کردیم که نکردیم".
وی با اشاره به نقد یکی از افراد که رأی خاتمی سایر مسائل مربوط به انتخابات را تحت تأثیر قرار داد، اظهار کرد: "اگر ظرفیتی در من هست که یک رأی من هم برای کسانی که در حکومت اند و هم برای مخالفان از کل انتخابات مهم تر تلقی می شود، آن را از همین مردم و جامعه گرفته ام، ولی این مسؤولیت مرا هم بیشتر می کند. آنچه شد بر اساس تشخیصی در چارچوب همین مسؤولیت بود، ولی این نباید باعث تفرقه نیروها شود. هم ما و هم این مفاهیم چارچوب هایی دارد که باید مراقب بود در داخل این چارچوب ها حرکت کنیم و دچار تفرقه نشویم".
علی شکوری راد:
گفتۀ اخیر آقای حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت آقای احمدی نژاد در حاشیه همایش سراسری “امنیت پایدار” که یکی از اهداف برگزاری آن همایش را جلوگیری از موازی کاری دستگاههای اطلاعاتی عنوان کرد و بار دیگر وجود دستگاههای اطلاعاتی موازی را به عنوان یک معضل مطرح کرد مرا با این صرافت انداخت تا مطلب زیر را که در باب مداخلات نهاد اطلاعات سپاه در پرونده ام نوشته و ضمیمۀ لایحۀ دفاعیه خود تقدیم دادگاه کرده ام، بر روی وبلاگم قرار دهم. در این نوشته مبانی قانونی ضابطین قضائی و کار اطلاعاتی در ایران را مورد بررسی قرار داده ام.
البته گروهی بر این عقیده اند که اگر مبنا قانون باشد جناب آقای مصلحی نیز در حال حاضر بطور قانونی وزیر نیست چراکه بعد از برکناری رسمی وی از وزارت اطلاعات توسط آقای احمدی نژاد ایشان دیگر وزیر نبوده و ادامه کار او در این وزارتخانه منوط به معرفی مجدد او توسط رئیس دولت به مجلس و اخذ رأی اعتماد دوباره از مجلس بوده است و معلوم نیست از نظر اداری ایشان چگونه ادامۀ کار داده است و آیا اقای احمدی نژاد برای ایشان حکم دوباره زده است یا نه. در سوی دیگر گروهی نیز بر این نظر هستند که رهبری فوق قانون است و هر اقدام او قانون است و ابقای وزیر اطلاعات نیز که با نظر رهبری بوده نیاز به اقدام قانونی دیگری ندارد. خب، این هم یک نظر است.
بنام خدا
اغلب اعضای شورای مرکزی جبهۀ مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی توسط اطلاعات سپاه بازداشت و بازجوئی شده و دوران پیش از محکومیت خود را در بند دوی الف که مربوط به آن واحد است گذرانده اند و برخی از آنها حتی در حال حاضر که در حال گذراندن دوران محکومیت قضائی خود هستند در بند دوی الف و یا عملاً در اختیار بازجویان اطلاعات سپاه هستند و آنها هستند که تعیین تکلیف می کنند این افراد چگونه و برای چه مدت از مرخصی استفاده کنند. من به سهم خودم سوال می کنم آیا واحد یا سازمان اطلاعات سپاه قانونی است و صلاحیت داشته است به عنوان ضابط قضائی علیه من اعلام جرم کند، مرا در بند اختصاصی خود در بازداشت نگه دارد و تحقیقات مربوط به اتهامات من را به انجام برساند؟ این سوالی است که می خواهم با استفاده از متن قوانین به جواب آن برسم.
در فصل اول باب اول قانون آئین دادرسی کیفری که اتهامات من همگی موضوع آن هستند، در تعریف ضابطین قضائی و احصاء آنها آمده است :
ماده ۱۵ – ضابطین دادگستری مامورانی هستند که تحت نظارت و تعلیمات مقام قضایی در کشف جرم و بازجویی مقدماتی و حفظ آثار و دلایل جرم و جلوگیری از فرار و مخفی شدن متهم وابلاغ اوراق و اجرای تصمیمات قضایی به موجب قانون اقدام می نمایند و عبارتنداز:
۱ – نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران .
۲ – روسا و معاونین زندان نسبت به امور مربوط به زندانیان .
۳ – مامورین نیروی مقاومت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که به موجب قوانین خاص و در محدوده وظایف محوله ضابط دادگستری محسوب می شوند.
۴ – سایرنیروهای مسلح درمواردی که شورای عالی امنیت ملی تمام یا برخی از وظایف ضابط بودن نیروی انتظامی را به آنان محول کند
۵- مقامات و مامورینی که به موجب قوانین خاص در حدود وظایف محوله ضابط دادگستری محسوب می شوند.
همانطور که ملاحظه می شود نیرو های مسلح که سپاه پاسداران نیز در زمرۀ آنهاست در مواردی که شورای عالی امنیت ملی تمام یا برخی از وظایف ضابط بودن نیروی انتظامی را به آنها محول کند می تواند ضابط قضائی باشد. علاوه بر این در فصل دوم اساسنامۀ سپاه پاسداران مصوب سال ۶۱ مجلس شورای اسلامی در شرح مأموریت سپاه آمده است:
فصل دوم – ماموریت
ماده ۲- مبارزه قانونی با عوامل و جریانهائی که درصددخرابکاری برانداری نظام جمهوری اسالمی ، و یا اقدام علهی انقلاب اسلامی ایران می باشند
ماده ۳- مبارزه قانونی با عواملی که با توسل به قوه قهریه در صدد نفی حاکمیت قوانین جمهوری اسلامی باشند
ماده ۴- اقدام همانند دیگر نیروهای انتظامی در جهت خلع سلاح کسانی که بددون مجوزقانونی اسلحه ومهمات حمل ونگهداری می نمایند
ماده ۵- همکاری با نیروهای انتظامی در مواقع لزوم ، در جهت برقراری نظم وامنیت و حاکمیت قانون در کشور
تبصره – سپاه پاسدراان انقلاب اسلامی در زمینه ماموریتهای مذکور و مواد فوق بعنوان ضابط قوه قضائیه عمل میکند
ماده ۶- همکاری با دیگر نیروهای انتظامی درجهت حفاظت ازاماکن و شخصیتهای سیاسی ومذهبی به تشخیص شورای تامین محل ،(حدود وظایف و اختیارات این شورا طبق قانونی است که بتصویب مجلس شورای اسلامی خواهد رسید )
ماده ۷- همکاری با ارتش جمهوری اسلامی ایران در مواقع لزوم در جهت پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی ونظام جمهوری اسلامی ایران
تبصره – موارد لزوم و کیفیت همکاری سپاه باارتش را شورایعالی دفاع تعیین میکند۰
ماده ۸- همکاری باارگان اطلاعاتی کل کشورطبق قانونی که بتصویب مجلس شورای اسلامی خواهدرسید
ماده ۹- برنامه ریزی ، سازماندهی ، اداره و فرماندهی و اجرای آموزشهای عقیدتی ، سیاسی و نظامی اعضاء بسیج مستضعفین بر طبق موازین اسلامی
ماده ۱۰- مشارکت در عملیات امدادی به هنگام بروز بلایاو حوادث و انجام خدمات امدادی ، آموزشی ،تولیدی و جهادسازندگی به درخواست دولت و با رعایت کامل موازین عدل اسلامی در زمان صلح در حدی که به تشخیص شورای عالی سپاه ، آمادگی رزمی لازم را برای انجام ماموریتهای خود از دست ندهد
ماده ۱۱- پرورش و آموزش اعضاء سپاه طبق تعالیم وموازین اسلامی مبتنی بر رهنمودهای ولایت فقیه در زمینه های عقیدتی ،سیاسی ونظامی در جهت کسب توان لازم بمنظور انجام ماموریتهای محوله
همانطور که ملاحظه می شود همکاری سپاه با نیروی انتظامی به عنوان ضابط قوۀ قضائیه است اما همکاری آن با ارگان اطلاعاتی کشور (وزارت اطلاعات) به عنوان ضابط قضائی تعریف نشده است.
در زمان تصویب قانون اساسنامۀ سپاه پاسداران(۱۳۶۱) هنوز قانون تشکیل وزارت اطلاعات(۱۳۶۲) تصویب نشده بود.
در مادۀ ۴ قانون تشکیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران که در سال ۱۳۷۰ به تصویب رسیده است مأموریت و وظایف این نیرو در ۲۶ بند احصاء شده است که چهار بند اول و بند۸ از آن به بحث ما مربوط شده و به شرح زیر هستند:
۱- استقرار نظم و امنیت و تامین آسایش عمومی و فردی.
۲- مقابله و مبارزه قاطع و مستمر با هر گونه خرابکاری، تروریسم، شورش و عوامل و حرکت هایی که مخل امنیت کشور باشد، با همکاری وزارت اطلاعات.
تبصره : کیفیت و نحوه همکاری را شورای امنیت کشور تعیین می کند.
۳- تامین امنیت برای برگزاری اجتماعات ، تشکل ها، راهپیمایی ها، و فعالیت های قانونی و مجاز و ممانعت و جلوگیری از هر گونه تشکل و راهپیمایی و اجتماع غیر مجاز و مقابله با اغتشاش، بی نظمی و فعالیت های غیر مجاز.
۴- اقدام لازم در زمینه کسب اخبار و اطلاعات در محدوده وظایف محوله و همکاری با سایر سازمان ها و یگان های اطلاعاتی کشور در حدود وظایف آنها.
تبصره ۱ : جمع آوری اخبار و اطلاعات مربوط به مسائل سیاسی، امنیتی و پیگیری اطلاعاتی آن به عهده وزارت اطلاعات است. چنانچه نیروی انتظامی در حین انجام وظایف محوله به این قبیل اخبار و اطلاعات دسترسی پیدا کند، مکلف است ضمن کسب و جمع آوری، آنها را سریعا در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهد. وزارت مذکور موظف است اخبار و اطلاعات مورد نیاز و مرتبط با وظایف نیروی انتظامی را به موقع در اختیار آن نیرو بگذارد.
تبصره ۲ : پیگیری اطلاعاتی مواردی از جرائم اجتماعی که با امنیت ملی مرتبط بوده یا قسمتی از یک توطئه یا فعالیت های پنهانی با هدف براندازی را تشکیل دهد، با هدایت متمرکز وزارت اطلاعات و همکاری نیروی انتظامی انجام خواهد شد.
تبصره ۳ : نیروی انتظامی مکلف است، پرسنل انتظامی مورد نیاز برای تامین اهداف اطلاعاتی (کسب و جمع آوری) وزارت اطلاعات را در صورت درخواست در کنترل عملیاتی آن وزارت قرار دهد. کیفیت همکاری و نحوه تامین پرسنل مورد نظر را شورای امنیت کشور معین خواهد کرد.
۸- انجام وظایفی که بر طبق قانون به عنوان ضابط قوه قضائیه به عهده نیروی انتظامی محول است از قبیل:
الف ـ مبارزه با مواد مخدر.
ب ـ مبارزه با قاچاق.
ج ـ مبارزه با منکرات و فساد.
د ـ پیشگیری از وقوع جرم.
ه ـ کشف جرایم.
و ـ بازرسی و تحقیق.
ز ـ حفظ آثار و دلایل جرم.
ح ـ دستگیری متهمین و مجرمین و جلوگیری از فرار و اختفا آنها.
ط ـ اجرا و ابلاغ احکام قضایی.
همانطور که ملاحظه می شود در تبصرۀ بند چهار تصریح دارد که جمع آوری اخبار و اطلاعات مربوط به مسائل سیاسی، امنیتی و پیگیری اطلاعاتی آن به عهدۀ وزارت اطلاعات است و چنانچه نیروی انتظامی در حین انجام وظایف محوله به این قبیل اخبار و اطلاعات دسترسی پیدا کند، مکلف است ضمن کسب و جمع آوری، آنها را سریعا در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهد. بنابراین سپاه پاسداران که طبق ماده ۵ اساسنامۀ خود در جهت برقراری نظم وامنیت و حاکمیت قانون در کشور موظف به همکاری با نیروهای انتظامی در مواقع لزوم و به عنوان ضابط قضائی شده است نمی تواند به عنوان همکاری با نیروی انتظامی و یا قبول مأموریت آن بر اساس مصوبۀ شورای امنیت ملی( بند ۴ قانون آ.د.ک) مبادرت به انجام کاری بکند که خود نیروی انتظامی حق ورود به آن را ندارد. بنابراین اگر در بندهای دیگر مانند بند ۸ ، کشف جرم، بازرسی و تحقیق و…در زمرۀ وضایف نیروی انتظامی ذکر شده است قید صریح تبصرۀ یک بند چهار همچنان به قوت خود باقیست. یعنی نیروی انتظامی و به تبع آن سپاه هرگز حق ندارند ابتدائاً به جمع آوری اخبار و اطلاعات مربوط به مسائل سیاسی، امنیتی و پیگیری اطلاعاتی مبادرت کنند و حتی چنانچه نیروی انتظامی و تبعاً سپاه پاسداران در حین انجام وظایف محوله به این قبیل اخبار و اطلاعات دسترسی پیدا کنند، مکلف هستند ضمن کسب و جمع آوری، آنها را سریعا در اختیار وزارت اطلاعات قرار دهند.
علاوه بر اینها در بند “و” مادۀ ۱۵ قانون اساسنامۀ سپاه آمده است که واحد اطلاعات سپاه مسئول انجام وظایفی است که قانون آن بتصویب مجلس شورای اسلامی خواهد رسید. در این مورد قانون خاصی در مجلس تصویب نشده است ولی در متن قانون تأسیس وزارت اطلاعات به این وعدۀ قانونی توجه شده و در مادۀ ۶ آن تصریح شده است که:
ماده ۶ – واحد اطلاعات سپاه پاسداران وظایف زیر را بر عهده دارد:
۱ – اطلاعات نظامی.
۲ – گرفتن اطلاعات لازم از وزارت اطلاعات قبل از عملیات به عنوان ضابط قوه قضاییه.
۳ – تحویل اخبار واصله امنیتی به وزارت اطلاعات.
بند ۲ این ماده از آن جهت است که در مادۀ ۴ همین قانون آمده است:
ماده ۴ – کلیه امور اجرایی امنیت داخلی بر عهده ضابطین قوه قضاییه میباشد.
تبصره ۱ – وزارت اطلاعات قبل از عملیات، اطلاعات لازم را در اختیار ضابطین قرار خواهد داد.
تبصره ۲ – ضابطین کلیه اسناد و مدارک اطلاعاتی را که در حین عملیات به دست میآورند بلافاصله به وزارت اطلاعات تحویل خواهند داد.
باید دقت کرد که درمادۀ ۵ این قانون صراحتا بیان شده که سپاه پاسداران صرفاً تا زمانی که وزارت اطلاعات آمادگی لازم را کسب کند واحد اطلاعات خواهد داشت. بنابراین در حال حاضر که ۲۸ سال از تأسیس وزارت اطلاعات می گذرد و قهراً این وزارتخانه آمادگی لازم را کسب کرده است وجود واحد اطلاعات در سپاه بلاموضوع و خلاف قانون است. متن ماده ۵ به شرح زیر است:
ماده ۵ – سپاه پاسداران ضمن تبعیت از خط مشی وزارت اطلاعات در مورد مبارزه با ضد انقلاب داخلی و مأموریتهای محوله در اساسنامه سپاه تا اعلام آمادگی وزارت اطلاعات، اطلاعات داشته و حق کسب و جمعآوری اخبار و تولید اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن و شناسایی ضد انقلاب را داشته و این وزارتخانه را کمک میکند.
نکتۀ در خور توجه این است که در هیچ کجای این قانون از وزارت اطلاعات به عنوان ضابط قضائی یاد نشده است و به گونه ای کارها تقسیم شده است که نیروی انتظامی و به تبع آن سپاه، در صورتی که ورود کند، باید تحت اشراف و هدایت متمرکز وزارت اطلاعات به انجام وظیفه به عنوان ضابط قضائی در جرائم مربوط به امور سیاسی و امنیت داخلی بپردازند و در این زمینه نباید مستقلاً وارد عمل شوند.
در بند دال مادۀ یک “قانون تعیین وظایف و تشکیلات شورای امنیت کشور” که زیر مجموعۀ شورای امنیت ملی است ” تبیین حدود وظایف و اختیارات هر یک از ارگانها و نهادها در رابطه با امنیت داخلی کشور در چهارچوب وظایف قانونی آنها” به این شورا محول شده است. بنابراین اگر شورای امنیت کشور در شرایط خاص وظیفه ای را برای هر یک از نیروهای مسلح عضو خود مشخص کند این وظیفه نمی تواند خارج از چارچوب وظایف قانونی آنها باشد. به عبارت دیگر نمی توان قانون را توسط مصوبات شورای امنیت کشور دور زد و یا نادیده گرفت. همان طور که در صدر این مرقومه نیز اشاره رفت در بند ۴ قانون آئین دادرسی کیفری سایرنیروهای مسلح که سپاه نیز در زمرۀ آنها قرار دارد، درمواردی که شورای عالی امنیت ملی تمام یا برخی از وظایف ضابط بودن نیروی انتظامی را به آنان محول کند به عنوان ضابط قضائی شناخته می شوند. در اینجا نیز مصوبۀ شورای امنیت کشور قید “وظایف ضابط بودن نیروی انتظامی” را دارد و صرفاً این وظیفه را که خود مقید است به عدم گرد آوری ابتدائی اخبار و اطلاعات ونیز اجرای آنچه که هدایت آن بر عهدۀ وزارت اطلاعات است می تواند بر عهده بگیرد. با این اوصاف، اولاً وجود واحد اطلاعات سپاه قانونی نیست. ثانیاً، سپاه به عنوان ضابط قضائی حق ندارد به جمع آوری اخبار و اطلاعات مربوط به مسائل سیاسی و امنیتی مبادرت کرده و در مورد آنها پیگیری اطلاعاتی بنماید. ثالثاً شورای امنیت ملی و یا کشور اگرچه می توانند تمام و یا بخشی از وظایف ضابط قضائی بودن نیروی انتظامی را به سپاه واگذار نمایند ولی کاری را که وظیفۀ نیروی انتظامی نبوده باشد نمی توانند به سپاه واگذار نمایند.
بر اساس استدلالات فوق:
اولاً: عنوان معاون اطلاعات سپاه قانونی نیست و مکاتبات با این عنوان فاقد اعتبار رسمی هستند و نباید به آنها اعتبار داده شود.
ثانیاً: گزارش سپاه به دادستان در مورد موضوع اتهامی اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی خارج از حوزۀ صلاحیت سپاه به عنوان ضابط قضائی است.
ثالثاً: تشخیص اینکه مصاحبه با رسانه های خارجی تبلیغ علیه نظام می باشد که یک عنوان امنیتی است خارج از صلاحیت سپاه است.
رابعآ: بازجوئی در مورد این اتهامات در حوزۀ صلاحیتی سپاه نیست و اگر هم می بود باید تحت هدایت وزارت اطلاعات می بود.
خامسآ: درخواست واحد اطلاعات سپاه از بازپرس برای نگاهداری بیشتر بنده در سلول انفرادی به منظور”تخلیه اطلاعاتی” غیر قانونی و خارج از حوزۀ صلاحیت سپاه بوده است.
علاوه بر این موارد داشتن بند اختصاصی زندان برای سپاه، چه برسد واحد اطلاعات آن، بجز مورد استفادۀ آن برای اعضاء زندانی سپاه که قهراً باید زیر نظر حفاظت اطلاعات سپاه باشد، غیر قانونی است. و اگر چه رئیس قوۀ قضائیه در آئین نامه اجرای نحوۀ ادارۀ بازداشتگاه های امنیتی مصوب مورخ۳۰/۸/۱۳۸۵ مسامحتاً و بون وجه قانونی از اطلاعات سپاه در زمرۀ مراکزامنیتی نام برده است لیکن آئین نامه نمی تواند ناقض متن قانون باشد و نمی توان به آن در مقابل قانون استناد کرد و آئین نامۀ مذکور قهراً نیاز به اصلاح دارد.
منبع: وب سایت نویسنده
فریده ماشینی، بانوی قرآن پژوه و فعال حقوق زنان، که در سه سال اخیر یار و همراه بسیاری از خانواده های زندانیان سیاسی بود، دار فانی را وداع گفت.
به گزارش کلمه، این عضو دفتر سیاسی و شورای مرکزی جبهه مشارکت از مدتی قبل به بیماری سرطان مبتلا شده بود، اما نگذاشته بود حتی بسیاری از دوستان و همفکران نزدیک از بیماری اش باخبر شوند.
وی شنبه گذشته به علت وخامت شدید حالش به بیمارستان آتیه تهران منتقل و در بخش آی سی یو این بمارستان بستری شد. او که بلافاصله پس از انتقال به بیمارستان، به کما فرو رفته بود، در چند روز اخیر نتوانست از حضور بسیاری از خانواده های سیاسی که با نگرانی پیگیر حال او بودند و در این بیمارستان به ملاقاتش رفته بودند، مطلع شود؛ تا آنکه نهایتا ساعتی پیش در همین بیمارستان درگذشت.
این فعال مدنی و قرآن پژوه که از شاخص ترین زنان جلسات هم اندیشی زنان و مرتبط با اکثر گروه ها و طیف های مختلف فعالان حقوق زنان در ایران بود، در بین زنان مسلمان مبارز برای احیای حقوق زنان به لحاظ دانش نظری، فعالیت های اجرایی و فن بیان به نحو بارزی شاخص و محور بود.
او یکی از دستگیر شدگان مراسم دعای کمیل سبز بود که در مهرماه در منزل شهاب الدین طباطبایی از زندانیان سیاسی اصلاح طلب جمع شده بودند، و یک روز بعد آزاد شد. اما همراهی اش با خانواده های زندانیان سیاسی تا آخرین روزهایی که بیماری توان جسمی اش را به اضمحلال برده بود، ادامه داشت.
وی که مقالات علمی و پژوهشی اش به خصوص در حوزه زنان در نشریات مختلف سیاسی، اندیشه ای کشور منتشر شده، از جمله فعالانی است که در ایجاد ارتباط مثبت بین فعالان سیاسی و اجتماعی اصلاح طلب نقش پررنگی داشت و بدین جهت از محبوبیت و ارتباطات وسیعی بین دیگر فعالان برخوردار بود.
فریده ماشینی که جلسات تفسیر قرآنش نیز مشهور بوده و دوره هایی را به خصوص در جبهه مشارکت در این زمینه برگزار می کرد که با استقبال وسیعی همراه بود، بعد از وقایع انتخابات ریاست جمهوری در ۲۲ خرداد ۸۸ و سیل وسیع بازداشت فعالان سبز، از اصلی ترین بانیان شکل گیری جلسات خانواده زندانیان سیاسی بود و حضور پررنگ و روحیه بخش او در این جلسات نقش بسزایی در همدلی و افزایش روحیه خانواده زندانیان سبز در بند داشت.
وی با جلسات تفسیر قرآن خود و حمایت های معنوی جدی و ایجاد روحیه و انگیزه در تقویت تشکیل خانواده بزرگ زندانیان سیاسی نقش بی بدیلی داشت.
ماشینی متولد ۱۳۳۹ و همسر رحیم عبادی رییس اسبق سازمان ملی جوانان در دوره دولت اصلاحات بود.
کلمه: شادی و امید سینماگران که با حکم دیوان عدالت اداری از هفته قبل آغاز شده بود، تنها یک هفته عمر داشت و عاقبت پوشش رسانه ای اقتدارطلبان و حضور پلیس و تهدیدهای آشکار مسئولان دولتی به همراه حضور گروه فشار، باعث شد که سینماگران به خاطر منافع ملی و آبروی کشور از تصمیم خود برای ازسرگیری فعالیت خانه سینما صرف نظر کنند.
به گزارش کلمه، پس از یک هفته فشار و تهدید رسانه ها و مسئولان دولتی که با لشکرکشی لباس شخصی ها، تخریب تابلوهای خانه سینما و حضور پلیس برای تهدید خانه سینما به پلمب همراه بود، رئیس هیات مدیره این تشکل مدنی اعلام کرد که با توجه به شرایط ویژه کشور، مشکلات بین المللی و بحران های اقتصادی که مردم با آن دست به گریبان هستند، فعالیت های خانه سینما به طور خودخواسته به حال تعلیق در می آید.
قرهاد توحیدی با تاکید بر اینکه «کشور در شرایط بسیار ویژهای است و مباحث بینالمللی، منطقهای، تحریمهای اقتصادی، به هم ریختگی و بحران در حوزههای تولید، کشاورزی و اقتصاد که مردم با آن دست به گریبان هستند به ما این پیام را میدهد که ما منافع ملی را بر هر چیز دیگری ارجح بدانیم»، تعلیق فعالیت های خانه سینما را تصمیم مشترک مدیرعامل و هیات مدیره دانست و به فارس گفت: «منافع ملی ما ایجاب میکند که از دامن زدن به بحرانهایی که ایجاد میشود اجتناب کرده و از آن خودداری کنیم.»
وی همچنین بر حق قانونی خانه سینما برای ادامه فعالیت تاکید کرد و گفت: «براساس همان قانونی که وزارت ارشاد حکم مجدد برای خانه سینما صادر کرده است، ذیل ماده ۱۷ یک تبصره در نظر گرفته شده است. در آن تبصره این عنوان میشود که اگر حکم تعطیل موقت یا دائم به موسسهای ابلاغ شد، موسسه میتواند ظرف ۲۰ روز اعتراض خود را به وزارت ارشاد تسلیم کند. تعجب ما از این است که ساعت ۹ صبح یک حکم ابلاغ میشود و ساعت ۱۱ ماموران همان دستگاه برای پلمپ مراجعه کنند. پس مهلت ۲۰ روزه مقرر در قانون کجا رفته است؟»
رئیس هیات مدیره خانه سینما تصریح کرد که «اگر شرایط منطقی و دور از تنش دوباره حاکم شود، خانه سینما عزم این را دارد که اساسنامه خود را با مقررات جاری ناظر بر اساسنامه مؤسسات فرهنگی هنری انطباق دهد و فعالیتهایش را تحت نظارت وزارت ارشاد ادامه بدهد.» اما در عین حال او تاکید داشت که «متاسفانه محافل خاصی با ماموریت ویژه در پی این هستند که این فرصت هرگز پیش نیاید.»
وی ادعای دبیر شورای فرهنگ عمومی مبنی بر تذکر چندباره به خانه سینما را هم تکذیب کرد و گفت: «اگر سوابقی از این تذکرات به طور مکتوب وجود دارد میتوانند در اختیار رسانهها قرار دهند. حرف ایشان محترم است، طبیعتا چون ایشان مقام محترمی دارند ما هم بر اساس ماموریت و مقام شان احترام فائقه برای ایشان قائلیم اما سابقهای از این تذکرات در خانه سینما موجود نیست و هرگز تذکری به ما از سوی شورای فرهنگ عمومی ارایه نشده است، اگر این تذکرات مکتوب وجود دارد نسخهای از آن ارایه دهند تا ما هم مطلع شوند.»
تصمیم خانه سینما برای تعلیق فعالیت خود، یک روز پس از آن اتفاق می افتد که وزارت ارشاد ماموران کلانتری فلسطین را به جلوی دفتر خانه سینما کشاند تا برای پلمب ساختمان آن اقدام کنند.
هرچند ظهر دیروز پلیس با توضیحات مدیران خانه سینما قانع شد که محل را ترک کند، اما تهدیدات علنی مسئولان دولتی ادامه یافت و حتی آنطور که از اخبار رسانه ای بر می آید، دعوا به داخل شورای فرهنگ عمومی کشیده شده و سردار کارگر معاون اجتماعی نیروی انتظامی به مخالفت با اصرار وزارت ارشاد بر انحلال خانه سینما پرداخته است.
با این حال دیروز عسگرپور مدیرعامل خانه سینما در حضور سینماگرانی همچون رضا میرکریمی، کمال تبریزی، همایون اسعدیان، منوچهر محمدی، مجتبی راعی، نازنین مفخم، محمدرضا هنرمند، احمدرضا درویش و کامران ملکی که در محل خانه سینما حضور یافته بودند، با اشاره به عضویت ۴۰۰۰ نفر در خانه سینما، بر وظیفه حفظ خانه سینما تاکید و خاطرنشان کرد که «در شیوه برخورد با خانه سینما یک نوع لجبازی وجود دارد.»
این لجبازی ها و قانون گریزی ها که به آشکارا ناشی از کینه دولتی ها از سینماگران است، در نهایت باعث شد که فعالیت خانه سینما بار دیگر متوقف شود و اگرچه مدیران این تشکل صنفی بر پیگیری قانونی خواسته های خود تاکید کرده اند، اما مشخص نیست آیا باز هم امیدی به احیای جایی که خانهی همهی سینماگران بود، وجود دارد یا خیر.
گزارشهای کلمه درباره روند طی شده از لغو انحلال خانه سینما تا تعلیق مجدد فعالیتهای آن را در این صفحات بخوانید:
مقاومت دولت در برابر حکم دادگاه/ سینماگران: خانه سینما آزاد شد
ادامه مقاومت وابستگان دولت در برابر قانون/ تجمع گروه فشار در مقابل خانه سینما
حیف که نمیشود همه چیز را گفت/ گزارش تصویری از بازدید اهالی خانه سینما با جانبازان
ازسرگیری فعالیت خانه سینما از فردا؛ زمزمههای تبانی برای انحلال دوباره
کارشکنی دولتیها و تعویق چندروزه ازسرگیری فعالیت خانه سینما
ازسرگیری فعالیت خانه سینما؛ اصرار وزارت ارشاد بر تعطیلی
ایستادگی هنرمندان نتیجه داد؛ خانه سینما بازگشایی شد
تلاش ناکام دولت برای پلمب خانه سینما/ تهدید خانه موسیقی و خانه تئاتر
تابلوی خانه سینما در تقاطع خیابان سمنان که توسط لباس شخصی ها مخدوش شده
یکی از اعضای گروه فشار در حالت پاشیدن اسپری بر روی تابلوی سردر ساختمان خانه سینما
تجمع لباس شخصی ها مقابل خانه سینما، با چاشنی توهین و تهدید
روز هفتم خرداد ماه سال جاری محمد رضایی، فعال ملی-مذهبی برای اجرای حکم سال ۸۲ به زندان اوین منتقل شد. این فعال ملی مذهبی در سال ۸۲ بازداشت و به مدت سه ماه درانفرادی های بند دو– الف سپاه در زندان اوین بسر برده است. این حکم در حالی به اجرا درآمده است که نزدیک به نه سال از زمان صدور حکم می گذرد و طبق قوانین این حکم باید مشمول زمان شود.
همسر محمد رضایی در این زمینه به سایت ملی مذهبی می گوید: "روز یکشنبه هفتم خرداد ماه همسرم را برای اجرا حکم دو ساله به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کردند. آقای رضایی یکبار در سال ۸۲ بازداشت شدند و در همان سال هم برایشان دادگاه تشکیل داده شد و به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" به دو سال حبس تعزیری محکوم شدند. حقیقتش من اتهامی را که به ایشان زده اند نه قبول ندارم و نه چیزی می گویم، اما واقعا می بینم که همسرم کاری نکرده است. از آن زمان نزدیک به نه سال می گذرد و نمی دانم این حکم مشمول زمان می شود یا نه؟ معمولا طبق قوانین اگر از حکمی پنج سال بگذرد و اجرا نشود مشمول زمان می شود اما نمی دانیم آیا قوانین تغییر کرده است؟ حالا از طریق وکیل پیگیری می کنیم تا روند قانونی را پی بگیریم. البته همانطور که خودتان می دانید وکلا در این جور پرونده ها نقشی ندارند اما از لحاظ قانونی به وکیل همسرم مراجعه می کنم تا به طور قانونی مسائل را پیگیری کنیم تا ببینیم حکم همسرم مشمول زمان می شود؟"
این دانش آموخته دانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی به همراه چند تن از دانشجویان در سال ۸۲ به اتهام همکاری با تقی رحمانی، رضا علیجانی و شهید هدی صابر در طرح راه اندازی یک ان جی او که به مطالعه تاریخ اختصاص داشت بازداشت شده بود. او مدت سه ماه در زندان و تحت بازجویی قرار داشت.
همسر رضایی با اشاره به ناراحتی دخترش خاطرنشان می کند: " در حقیقت ما نمی خواستیم دخترم چیزی بفهمد اما بخاطر فضای خانه و رفت و آمد دوستان، دخترم فهمید و خب، بچه در این سن و سال که می بیند پدرش بی گناه به زندان رفته اذیت می شود. خوشبختانه روز دوشنبه برای ملاقات رفتم اما خودم صلاح ندانستم دخترم را به ملاقات ببرم. حالا سعی می کنم هفته های بعد او را هم همراه خود به ملاقات ببرم. اما انشالله هر چه زودتر آقای رضایی آزاد شود تا این ناراحتی ها هم بر طرف شود."
دختر ۹ ساله ی محمد رضایی یک روز بعد از اسارتش در نامه ای به پدرش شعری را تقدیم او کرده و به او اطمینان خاطر داده بود که هرگز او را فراموش نخواهد کرد.
متن نامه دختر وی به شرح زیر است:
نامه ای به پدر عزیزم
پدرعزیزم ،سلام ،امیدوارم هر جا هستی حالت خوب باشد . شعری برایت آماده کرده ام . لطفا آن را گوش کن
آن چه می شنوم حرف های تو
چشمی که می بینم چشم تو
اشکی که می بینم اشک تو
پدرم کجایی چرا تو را نمی بینم
صدایت می کنم جوابی نمی شنوم
پدرم بازگرد پدرم بازگرد
تو را هیچ گاه هیچ لحظه فراموش نخواهم کرد
دختر عزیزت زهرا رضایی
۸/۳/۹۱
خانواده های ۴۶ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای خطاب به دادستان با یادآوری عرف جاری و آیین نامه اداره زندان های کشور برای زندانیان، اعم از آنانکه مرتکب جرائم بزرگ قتل و تجاوز و سرقت و یا جرایم کوچک شده اند، تاکید کرده اند که در تبعیضی آشکار توسط شخص شما حقوق قانونی و انسانی از فرزندان، همسران، پدران، مادران، و بستگان بیگناه ما که به صرف حق گویی و مبارزه با تقلب و دروغ در بند به سر می برند سلب شده است.
به گزارش کلمه، این خانواده ها که از سه سال پیش در دادستانی ها و دادگاه ها و راهروهای دادسراها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده اند در این نامه خاطر نشان کرده اند: ما برای عزیزان خود خواسته هایی فراتر از همه حقوقی که سایر زندانیان از آن برخوردارند و تا پیش از تصدی شما در مورد زندانیان سیاسی بعد از انتخابات به بند ۳۵۰ حتی در این زندان به رسمیت شناخته می شد، نداریم. آیا در کشوری که مدعی اجرای عدل اسلامی است اینها انتظاری گزافه است؟
متن این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای جعفری دولت آباد،ی دادستان عمومی و انقلاب تهران
با سلام
عرف جاری و آیین نامه اداره زندان های کشور برای زندانیان، اعم از آنانکه مرتکب جرائم بزرگ قتل و تجاوز و سرقت و یا جرایم کوچک شده اند، به حکم شئون انسانی آنان و خانواده هایشان حقوقی را به رسمیت می شناسد که در تبعیضی آشکار توسط شخص شما از فرزندان، همسران، پدران، مادران، و بستگان بیگناه ما که به صرف حق گویی و مبارزه با تقلب و دروغ در بند به سر می برند سلب شده است.
تا حدی که شما برقراری یک ارتباط ساده تلفنی را توسط زندانی مظلومی که عزیز خود را از دست داده است، منوط به اجازه مستقیم شخص خود کرده اید، گویی دادستان استانی که یک پنجم جمعیت کشور را در بر می گیرد وظیفه ای مهمتر از تعدی به حقوق انسانی زندانیان سیاسی ندارد.
چگونه خواهد بود اگر خانواده شما در شهرستان زندگی کنند و وسیله ای جز چنین ارتباط تلفنی ناممکن برای اطلاع از حال شما نداشته باشند؟ چگونه خواهد بود اگر فرزندان دانش آموز شما به دلیل تلاقی وقت ملاقات با ساعات تحصیل در بخش اعظم سال از شنیدن صدای پدر خود محروم شوند؟ چگونه خواهد بود اگر عزیزی را از دست داده باشید و فرصت آخرین وداع با او یا خاک او را برای تنها دو روز و علیرغم سپردن سنگین ترین سپرده ها از شما دریغ کنند؟ یا خانواده شما را مجبور کنند که برای به دست آوردن اجازه یک ملاقات حضوری هر بار به حضورش! بروند و اهانت و تحقیر و اذیت دفترداران او را تحمل کنند؟ یا هفته ها کلیه درد، دندان درد، و بیماری های کشنده دیگر را تحمل نمایید تا او میل کند یا فرصت بیاید تا به شما اجازه درمان بیرون از زندان را بدهد؟ یا به شما اجازه دیدار با وکیلتان را ندهند تا از دفاع از خود در دادگاه عاجز باشید؟ اینها و امثال آن سرنوشتی است که ما برای امثال شما آرزو نمی کنیم زیرا بخش اعظم آن بیش از مجازات شما مستلزم مجازات خانواده بیگناهتان است.
آقای دادستان، ما برای عزیزان خود خواسته هایی فراتر از همه حقوقی که سایر زندانیان از آن برخوردارند و تا پیش از تصدی شما در مورد زندانیان سیاسی بعد از انتخابات به بند ۳۵۰ حتی در این زندان به رسمیت شناخته می شد، نداریم. آیا در کشوری که مدعی اجرای عدل اسلامی است اینها انتظاری گزافه است؟
آقای دادستان
إِیّاکَ وَ الظُّلْمَ مَنْ لا یَجِدُ عَلَیْکَ ناصِرًا إِلاَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ
بترس از ستم بر کسانی که در برابرت یاوری جز خدا ندارند.
ما خانواده های زندانیان سیاسی شما را به عمل به تکالیف انسانی و اسلامی و قانونی تان دعوت می کنیم و به دادخواهی خویش از پیشگاه الهی تهدید می کنیم.
تِلْک الْقُرَی أَهْلَکْنَهُمْ لَمَّا ظلَمُوا وَ جَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِداً
خانواده زندانیان سیاسی:
۱٫ خانواده بهمن احمدی امویی
۲٫ خانواده حسن اسدی زیدآبادی
۳٫ خانواده سیدعلیرضا بهشتی
۴٫ خانواده محمد رضا مقیسه
۵٫ خانواده فیض الله عرب سرخی
۶٫ خانواده ابوالفضل قدیانی
۷٫ خانواده علیرضا رجایی
۸٫ خانواده عماد بهاور
۹٫ خانواده محمد قلاهری
۱۰٫ خانواده بابک داشاب
۱۱٫ خانواده قاسم شعله سعدی
۱۲٫ خانواده علی ملیحی
۱۳٫ خانواده فرشاد قربانپور
۱۴٫ خانواده عبدالله مومنی
۱۵٫ خانواده عبدالفتاح سلطانی
۱۶٫ خانواده علی جمالی
۱۷٫ خانواده مهران فرجی
۱۸٫ خانواده محمد علی ولایتی
۱۹٫ خانواده رضا انصاری راد
۲۰٫ خانواده سیدحسین رونقی ملکی
۲۱٫ خانواده فریدون صیدی راد
۲۲٫ خانواده مهدی کوهکن
۲۳٫ خانواده عارف درویش
۲۴٫ خانواده رضا مولوی
۲۵٫ خانواده امیراحسان تهرانی
۲۶٫ خانواده جعفر گنجی
۲۷٫ خانواده محمدحسین نعیمی پور
۲۸٫ خانواده محمد صادق رهبری
۲۹٫ خانواده اسماعیل صحابه تبریزی
۳۰٫ خانواده فرزاد طاهری
۳۱٫ خانواده سیدمحمد ابراهیمی
۳۲٫ خانواده حمیدرضا مقدسی
۳۳٫ خانواده علی گودرزی
۳۴٫ خانواده محمد داودی
۳۵٫ خانواده مهدی خدایی
۳۶٫ خانواده جواد علیخانی
۳۷٫ خانواده حمید ایزدیاری
۳۸٫ خانواده امیرخسرو دلیرثانی
۳۹٫ خانواده معصوم فردیس
۴۰٫ خانواده محمدرضا معتمد نیا
۴۱٫ خانواده محمد سیف زاده
۴۲٫ خانواده مزدک علی نظری
۴۳٫ خانواده مصطفی نیلی
۴۴٫ خانواده سیامک قادری
۴۵٫ خانواده حسین زرینی
۴۶٫ خانواده سعید متین پور
کلمه: دو سال پیش، در ۲۱ فروردین ۱۳۸۹، مهندس عزت الله سحابی در نامه ای از رنج های خود نوشت و از شرایط سیاسی کشور و ظلم هایی که حاکمیت روا می دارد، به خدا پناه برد.
اما تلخ ترین فراز این رنجنامه که در نهمین ماه پس از انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نوشته شد، دعای پایانی آن بود که سحابی از خدا خواسته بود: «ای تغییر دهنده قلبها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.» و پس از آن هم آیه ۷۵ سوره نساء آمده بود که «ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها …»
یک سال بعد از این نامه بود که بیماری این پیر سیاست ایران شدت گرفت و به درگذشت وی در چنین روزی در سال گذشته منتهی شد؛ مرگی که داغ مضاعف شهادت دخترش در روز تشییع، یکی از تلخ ترین روزها را برای رهروان راه سبز امید رقم زد و ظلم هایی که پس از آن صورت گرفت، از جمله دفن شبانه هاله سحابی و کمی بعد شهادت هدی صابر در زندان، هنوز تلخی این سه حادثه پیاپی را از یاد دلسوزان کشور و پایبندان دین و میهن بیرون نکرده است.
این نامه را هنوز باید خواند و باید با مهندس سحابی در رنجی که می برد و هنوز همه دلسوزان همچون او می برند، همصدا شد:
درد دختران و پسرانم را به کجا برم؟
تحمل حوادث و دردهایی که در این نه ماهه بر این سرزمین و فرزندانش رفته است برای من در این سنین آخر عمر بسی سخت و ناگوار بوده است. از توان ملی این کشور که به سان قالبی یخ در دست دولتی بی کفایت به سرعت در حال ذوب شدن است تا آنچه در خیابانها و زندانها بر فرزندان حقگو و حقطلب این آب و خاک گذشته است. اما در روزهای اخیر شنیدههایم غم جانکاه دیگری بر این تن رنجور ریخته است که نمیدانم شکایت این درد را به کجا ببرم و چه کاری از دستم ساخته است.
در این روزها مرتب میشنوم که برخی دختران زندانیام همچون خانم بدرالسادات مفیدی، هنگامه شهیدی، شیوا نظرآهاری و… را باز زیر فشارهای بازجویی مضاعف و مکرر و برخوردهای مملو از توهین و افترا گرفتهاند تا روحیهشان را بشکنند و پشت سرشان جهنمی بسازند که دیگر هیچ وقت هوس بازگشت به آن را نکنند. این برخوردها تا آن حد بوده است که برخی از این بانوان از خدا طلب مرگ کردهاند.
در گذشته هم حتی برخی هیئتهای رسمی که از زندانها دیدن میکردند مکرر اظهار میداشتند برخی زندانیان از توهینها و فحاشیهای تند و رکیک بیشتر از ضرب و شتم شدید در خیابان یا زندان، شکوه و شکایت میکردند.
هم چنین باز در هفتههای اخیر مکرر میشنوم که فرزندان دیگرم همچون احمد زیدآبادی، منصور اصانلو، مسعود باستانی و … که مسلم است زندانیان عقیدتی، سیاسی و صنفی هستند، برخلاف همه عرفهای اخلاقی و قانونی مبتنی بر طبقهبندی زندانیان به زندانهای دیگری مملو از مجرمانی با جرایم سنگین جنایی (که البته خود قربانیان همین جامعه و همین حاکمیت هستند) تبعید شدهاند، دچار چه فشارها وشداید هدایت شدهای هستند و بعضا جان و سلامت جسمی و روحیشان در خطر افتاده است.
برای بنده که فضای بازجویی و زندان در حاکمیت قبل و بعد از انقلاب را تجربه کردهام، انقلابی که به سهم خود نقش ناچیزی در آن داشتهام؛ بسیار غمبار است که اذعان کنم برخوردهای غیراخلاقی با زندانیان و تهدید جان و سلامت آنان با تبعیدکردنشان میان برخی متهمان به قتل و آدمکشی و زیر اعدام و یا اعمال فشار و فحاشی به زنان و آوردن فشار بر برخی از آنان برای اعترافات شرمآور و نظایر آن در رژیم قبل نیز کمسابقه یا بیسابقه بوده است.
من نمیدانم بر حاکمان ما چه رفته است که برای حفظ قدرت دو روزه دنیایی این طور قید هرگونه اخلاق و مذهب را زدهاند و از هر روش وابزاری برای ادامه قدرت خود استفاده میکنند. ما یادمان نرفته است که قبل از انقلاب چه طور دیگران را نقد میکردیم که هدف، وسیله را توجیه نمیکند.
من به عنوان یک فرد مذهبی که اخلاق را ستون فقرات و هدف اصلی مذهب میدانم و پیامبرمان هم برای تعالی اخلاق مبعوث شده است (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) شرمام میآید در زمانهای زندگی میکنم که به نام خدا و دین، دختران و پسران و زنان و مردان این جامعه را به جرم حقگویی و حقخواهی زیر شدیدترین فشارهای جسمی و روحی میگیرند، وقیحانهترین کلمات را برای بانوان به کار میبرند و اعترافات دروغ از آنها میخواهند.
وااسفا «دروغ» که در فرهنگ ملی و مذهبی ما بزرگترین گناه است، امروزه به سنت غالب زمانه تبدیل شده، دولتمردان با لاف و گزاف به راحتی به مردم دروغ میگویند و خیالات واهی داخلی و بینالمللیشان را صبح و شب با تکرار و تکرار میخواهند به خورد مردم فهیم این مملکت بدهند. مردمی که دیگر گول این دروغها را نمیخورند (و در قم مراجع مذهبی مردم نیز از چهرههای دروغپرداز روی برمیگردانند). اما متأسفانه همچنان در زندانها میخواهند زندانیان زن و مرد را به دروغگویی وادارند والا یا تبعید میشوند و یا زیر فشارهای مضاعف میروند. خدایا این دردها را باید به چه کسی گفت و پیش چه کسی برد؟
امیدوارم اگر گوش شنوا و ترس از خدا و آخرت در بین هر یک از مسئولان سیاسی و قضایی هنوز وجود داشته باشد، ناله بنده را بشنوند و تغییری در وضعیت زندانیانی که اسم بردهام یا دیگرانی که در همین وضعیت هستند و بنده نمیشناسم، به وجود بیاورند و خانوادههای زجرکشیدهشان را از این اضطراب جانکاه نجات دهند.
خدایا تو شاهدی وعدهای که انقلاب به ملت ما میداد حکومت عدل علیوار بود، حکومتی که سختگیری عدالتش نزدیکترین افراد به علی را هم در برمیگرفت و رحم و مروتاش دورترین و دشمنترین افراد نسبت به او را.
در حالی که آنچه حاکمیت ما به نام دین علی انجام میدهد آسانگیری و گذشت از هر فساد و تباهی سیاسی و اقتصادی و قتل و غارتی است که بعضی از خودیها در بانک و شرکت و بازار و یا کوی دانشگاه و زندان اوین و کهریزک انجام میدهند و سختگیری و فشار، آن هم با به کارگیری انواع فشارها علیه زنان و مردان دستبسته و چشمبسته و بیگناهی است که اهداف و آمال و وعدههای همان انقلاب را مطالبه میکنند. ای خدای بزرگ، ای تغییر دهنده قلبها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.
ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها واجعل لنا من لدنک ولیا واجعل لنا من لدنک نصیرا (نساء، ۷۵)
عزت الله سحابی
۲۱ فروردین
در این شماره می خوانید:
دروغ ممنوع! منتقدان رهبر در زندان اند
باز هم دست درازی سپاه به منابع ملی
دروغگویی های بی پروای رئیس دولت
آخرین اخبار زندانیان سیاسی
روزنامه کلمه را پس از خواندن کنار نگذارید و دست به دست کنید
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
یک استاد حقوق و جرمشناسی درباره میزان پروندههای کیفری در ایران می گوید در شرایط فعلی، ۸ میلیون پرونده کیفری در دادگاهها در حال رسیدگی است و حداقل هر پرونده، دو طرف شاکی و متشاکی را دارد، یعنی ۱۶ میلیون نفر به صورت مستقیم در پروندههای کیفری درگیرند.
به گزارش روزنامه اعتماد و به گفته دکتر علی نجفی توانا، این افراد، حداقل ۳ نفر خانواده دارند که آنها نیز در مسائل جنبی پروندههای کیفری درگیر هستند و میتوان با احتساب این افراد گفت نزدیک به ۷۰ میلیون ایرانی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در پروندههای کیفری درگیرند.
نجفی توانا که در همایش «بررسی قانون جدید مجازات اسلامی» در دانشگاه آزاد اسلامی سخن میگفت، در ادامه افزود: «خوشبختانه در قانون جدید، اختیارات قاضی نسبت به گذشته در تعلیق مجازات، وسیعتر شده. برای همین، زمینه برای ورود به بحثی با عنوان «فردی کردن واکنشهای کیفری» فراهم شده است.
در این دیدگاه، برای مجازات کسی که مجرم حرفهیی است و معاش خود را از طریق جرم تامین میکند با کسی که «مجرم اتفاقی» است، تفاوت قائل میشوند.
در قانون جدید، میتوان ظرفیتهای تشکیل پرونده شخصیت مجرم را از لحاظ ایجاد قیود و حصارهای اجتماع برای فرد مجرم فعال کرد. این پروندهها میتواند مشخصات مجرم را در ترسیم وضعیت مجازات او لحاظ کند و فرصتی را فراهم میکند تا قاضی به جای استفاده از مجازات، بازپروری مجرم و بازگشت سالم او به جامعه را تجویز کند.»
این استاد حقوق در ادامه گفت: «متاسفانه مشاهده میکنیم زندانهای فعلی جامعه ما جنبه بازپروری مجرمان را ندارد، بلکه رفتن به زندان باعث مزمن شدن رفتار مجرمانه میشود. بنابراین اگر این امکان را به قاضی بدهیم که تعلیق مجازات را اعمال کند، از آسیب زدن بیشتر به جامعه جلوگیری کردهایم.»
سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی که از روز شنبه ۶ خرداد در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان … دست به اعتصاب غذا زده؛ در نامه ای خطاب به آرش صادقی فعال دانشجویی محبوس دربند ۲۰۹ زندان اوین نوشته است: ما در دورانی واقع شده ایم که ارزش های انسانی به کلی از بین رفته و به جای آن ارزش های غیر انسانی نشسته است. دورانی که ستمگران به آزادگان و ارزش هایشان هجوم آورده اند. ما باید با صبوری، استواری و ایستادگی ظلمات و سیاهی ها را کنار بزنیم و به جای آن نور بنشانیم، ظلم را بر چینیم و جایش عدالت بر پا کنیم. هر دو می دانیم بیش از این برادری، استواری و آزاده بودنت بر من عیان شده است.
به گزارش کلمه، آرش صادقی، فعال دانشجویی دربند، چند روز پیش در حمایت از حسین رونقی، زندانی سیاسی اعتصابی، دست به اعتصاب غذا زده است. این زندانی سیاسی که پس از نزدیک به چهارماه اجازه یافته بود در حضور ماموران با پدربزرگ خود ملاقات داشته باشد، گفته بود در طی این مدت در انفرادی بوده است و هر سه هفته یک بار او را برای بازجویی می برند.
آرش صادقی، از اعضای انجمن اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی در جریان سرکوب های پس ازانتخابات ۸۸ اولین بار در تاریخ ١٨ تیر ٨٨ بازداشت و بعد از ۵٠ روز انفرادی، آزاد شد. او مجددا در پی حوادث عاشورای ٨٨ بازداشت و در ١۵ اسفند همان سال آزاد شد.
بر اساس این گزارش، آرش صادقی در شعبه های ٢٨ و ٢۶ دادگاه انقلاب تهران به ترتیب به ٣ و ۶ سال محکوم و در دادگاه تجدید نظر حکم ٣ سال به برائت و ۶ سال حبس تعزیری اش به ۴ سال تعلیقی و ١سال تعزیری کاهش یافت. این فعال دانشجویی در حالی بعد از تحمل ١٨ماه حبس از زندان آزاد شد که بر اساس حکم دادگاه تنها به یکسال حبس تعزیزی محکوم شده بود.
زمستان سال گذشته نیز وی در حالی که به همراه پدر بزرگ و مادر بزرگش بر مزار مادرش رفته بود، توسط ماموران بازداشت شد. مادر این فعال دانشجویی در اثر شوک ناشی از هجوم نیروهای امنیتی به منزلشان فوت کرد.
متن نامه ی حسین رونقی که در اختیار کلمه قرار گرفته، به شرح زیر است:
من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندارم
تو می روی به سلامت سلام ما برسان
آرش عزیز!
لحظه ای که پدر و مادرم گفتند که در حمایت از دوست و همراهت اعتصاب غذا کرده ای هم احساس شادمانی کردم، هم احساس ناراحتی! شاد بودم از اینکه همچنان محکم و استوار تو را در کنار خود می بینم و ناراحت از اینکه با وضعیت بد جسمی خود دست به اعتصاب غذا زده ای. خوب می دانی استواری، صبوری، استعداد، صداقت و لطافت روحت چیزی نیست که من فراموش کنم.
برادر عزیزم
می دانم بعد از آنکه ۱۸ تیر ۸۸ توسط اطلاعات سپاه بازداشت و روانه عشرت آباد شدی، چه بر سرت آوردند و چه شکنجه هایی را تحمل کردی؛ می دانم بعد از عاشورای ۸۸ بازداشت شدی، چه یزیدانی تو را زجر دادند که تن رنجور و آسیب دیده ات و چشمان کبود تو گواه این واقعه کربلایی بوده است و می دانم امروز در سلول های انفرادی ظالمان با سربلندی ایستاده ای و همه شکنجه ها و سختی ها را تحمل می کنی اما تن به ذلت نمی دهی و در برابر استبداد سر خم نمی کنی تا همگان آزادگی و ایستادگی را از تو بیاموزند. نمی دانم رنج از دست دادن مادر به خاطر یورش دست نشانده های استبداد چیست، اما تو خوب می دانی و رنجش را می فهمی.
همرزم استوارم!
ما در دورانی واقع شده ایم که ارزش های انسانی به کلی از بین رفته و به جای آن ارزش های غیر انسانی نشسته است. دورانی که ستمگران به آزادگان و ارزش هایشان هجوم آورده اند. ما باید با صبوری، استواری و ایستادگی ظلمات و سیاهی ها را کنار بزنیم و به جای آن نور بنشانیم، ظلم را بر چینیم و جایش عدالت بر پا کنیم. هر دو می دانیم بیش از این برادری، استواری و آزاده بودنت بر من عیان شده است.
به همین دلیل از تو می خواهم که به اعتصاب غذایت پایان دهی. این خواسته همراه و همرزم توست. نهایتا امیدوارم به چنین نتیجه ای برسی برادر من. دعا می کنم این روشنی ستیزان بدانند که: «خانمان سوز بوده آتش آهی گاهی ناله ای می شکند پشت سپاهی گاهی»
حسین علایی
با فرارسیدن ایام سالگرد رحلت بنیانگذار انقلاب اسلامی، فرصتی فراهم می شود تا به ابعاد مختلف شخصیت،اقدامات و دیدگاه های امام خمینی پرداخته شده و تأثیر ایشان بر حیات سیاسی ملت ایران و تحولات دنیای اسلام از زوایای گوناگون مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.
در تاریخ ایران و جهان تا کنون شخصت های مهم و تأثیر گذاری ظهور کرده اندکه شعاع فکری و اثر تفکر و رفتار آنها تا سالیان دراز در اذهان برخی از مردم و در اندیشه افراد خاصی باقی مانده است. اما ظهور امام خمینی در تاریخ ایران، هم چهره بسیاری از شخصیت های سیاسی دوران های مختلف ایران را کم فروغ کرد و هم قدرت اسلام در پرورش انسان های چند بعدی و دارای ویژگی ها و خصلت های والا را به رخ بشریت کشید. برای بسیاری از کسانی که حرکت و نهضت امام خمینی را مورد مطالعه قرار داده اند، این سؤال مطرح است که چگونه انسانی چون او، توانسته است موجب و موجد چنین تحولات عظیمی در تاریخ ایران و جهان اسلام شود؟
امام خمینی توانست با اندیشه و رفتار خود مکتب اسلام را در عصر محجوریت دین به اوج محبوبیت برساند. مردم را با انگیزه اسلامی به صحنه های مختلف مبارزه طولانی با طاغوت و حکومت استبدادی شاهنشاهی بکشاند. اقشار مختلف مردم حتی کارکنان دولت را در سال ۱۳۵۷ بسیج کند و یک رژیم سازمان یافته قوی که مورد پشتیبانی قدرت های بزرگ جهانی بود را تنها با کمک مردم کشورش ساقط نماید. امام خمینی با این شیوه از دل مردم و ظرفیت های ملی کشور، قدرت جدیدی آفرید و توانست فضای خفقان دوران ستم شاهی را که با کمک سازمان های امنیتی و چماقداران حکومتی ایجاد شده بود بشکند و فضای نشاط و امنیت را برای مردم به ارمغان بیاورد. امام خمینی نظریة جدیدی برای ایجاد حکومتی به نام خدا ارائه کرد و “جمهوری اسلامی” را به عنوان “تئوری حکومت اسلامی” به مردم ایران عرضه کرد.
در جمهوری اسلامی مطرح شده توسط امام، مبنای مشروعیت و قانونی شدن تمام ارکان حکومتی حتی اسم حکومت از طریق آراء مردم به نتیجه می رسد. اگر مردم حکومتی یا شخصی را در ساختار حکومتی نخواهند او حق حکومت کردن بر مردم را ندارد. مردم ایران نظریه حکومتی امام خمینی را در همه پرسی ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ پذیرفتند و با آراء خود، حکومت جمهوری اسلامی را پس از سرنگونی نظام شاهنشاهی برپا کردند. امام خمینی به منظور توسعة استقلال سیاسی ایران شعار “نه شرقی، نه غربی” را مطرح کردند و به قدرت های بزرگ و مسلط حاکم بر جهان آن روز “نه” گفتند. ایشان ایران را در مقابل تهاجم یک جنگ عظیم و طولانی، محافظت کردند، و ارتش متجاوز عراق را با همت مردم و نیروهای مسلح از سرزمین های اشغالی کشور بیرون کردند.
در نهایت پس از ده سال که با محبوبیت در رأس نظام اسلامی قرار داشتند با دلی آرام و قلبی مطمئن از این که مردم بر سرنوشت خود حاکم هستند به دیار معبود شتافتند.حال این سوال مطرح می شود که چگونه شد که امام خمینی به چنین موفقیت های بزرگی دست یافتند و توانستند پس از رحلتشان هم به عنوان معیار و شاخص برای بسیاری از مردم ایران باقی بمانند. خود حضرت امام به این سؤال پاسخ داده است. ایشان در شروع فعالیت های خود برای مبارزه با طاغوت، این آیه از قرآن مجید را زیاد تکرار می فرمودند: “قُل اِنَّما اَعِظُّکُم بِواحِدَه اَن تَقوُموُا للهِ مَثنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّروُا (سوره سبا آیه ۴۶) یعنی من شما را به یک سخن، موعظه می کنم و آن، این که برای خدا، دوتا دوتا یا تک تک قیام کنید و سپس تفکر و اندیشه نمایید.
بنابر این امام خمینی رمز موفقیت در همه امور را “قیام برای خدا” می دانستند و هرکاری را فقط برای عمل به تکلیف الهی انجام می دادند. به همین خاطر ترس و نگرانی از وجود ایشان رخت بربسته بود. خصائل و رفتار امام خمینی، او را محبوب ملت و مردم خود کرده بود. او با درس های اخلاق خویش، که در سال های اولیة دهة ۴۰ هر پنجشنبه ها در مدرسه فیضیه ایراد می گردید، مُهَذِّب نفوس انسان های بسیاری شد. خود او اولین عامل به درس های اخلاق خویش و مراقب تهذیب نفس خود بود. آرام آرام، زیبایی ها و درخشندگی های ایشان برای مردم ایران آشکار شد. همه دیدند و فهمیدند و تصدیق کردندکه این مرد بزرگ ، از مطرح شدن اسم خود، از مقام، از ریاست حتی اگر مرجعیت که یک مقام روحانی و معنوی است باشد ، رویگردان است و برای مقام و منصب و رتبه و شخصیت، هیچ گونه تلاشی نمی کند. بنابراین تعداد زیادی از مردم به او روی آوردند و او را برای مرجعیت رفتار عبادی و سیاسی خود برگزیدند.
امام خمینی، هم برای مبارزه با طاغوت و هم برای تثبیت انقلاب اسلامی برآمده از افکارش، ” راهبرد تلاش مستمر و مقاومت ” را سرلوحه برنامه خویش قرار داده بودند. ایشان معتقد بودند که “خون بر شمشیر پیروز است” و با این دیدگاه توانستند با ایستادگی خود، ملتی مقاوم پدید آورند. او همیشه در سختی های ناشی از دیکتاتوری صدام خطاب به مردم می گفتند: “فَاستَقِم کَما اُمِرت وَ مَن تابَ مَعَک” (سوره هود آیه۱۱۲) یعنی ای مردم استقامت کنید که صبح پیروزی نزدیک است. امام خمینی برای ایجاد نهضت اسلامی از ” قدرت کلام ” و ” هنر نوشتن ” و ” رساندن پیام اسلام به آحاد مردم”، بهره برد و به انسان ها نشان داد که برای ایجاد هرگونه تغییر و تحول، ابتدا باید نگرش مردم نسبت به وضعیت موجود عوض شود. ابزار مهم مبارزة او نوشتن و سخن گفتن، آن هم خطاب به عموم و اقشار مختلف مردم بود. او تنها به خواص و نخبگان جامعه توجه نداشت، بلکه آحاد و تودۀ مردم، طرف سخن و بیان او بودند. مردم هم او را قبله آمال و آرزوهای خود می دیدند. روی آوردن به او را برای براندازی استبداد ضروری می دانستند.
در وجود او وحدت می یافتند و عمل به افکار و اندیشه های او را سعادت و خوشبختی خود می دانستند. مردم به او اعتماد و اطمینان داشتند و او هم “میزان را رأی مردم” می دانست. آن قدر اعتماد مردم را جلب کرده بود که هرچه او می خواست، مردم به آن رأی می دادند و همان را مطالبه می کردند، زیرا معتقد بودند که او “خود و هوای نفس خویش ” را کنار گذاشته است. امام هم معتقد بود که قیام وی برای اصلاح امور مسلمین است و انسان ها را به یاد آیه کریمه: ” اِن ُاریدُ اِلا اِلاصلاح ما اِستَطَعت وَ ما تَوفیقی اِلا بِاالله، عَلَیهِ تَوَکَلتُ و ِالَیه ُانیبَ ” می انداخت. برای رسیدن به اهداف خود به خداوند بزرگ توکل می کرد و عالم را محضر خدا می دانست. با نصب آیۀ “کَلِمَةُ الله هِیَ العُلیا” بر بالای سرش،راه و مسیر خود را برای همگان مشخص کرده و ماهیت نهضت و قیام خود را روشن کرده بود.
آنچنان محبوب اقشار مختلف مردم بود که مرحوم کیومرث صابری(گل آقا) که چند ماه قبل از رحلت امام به دیدار ایشان شتافته بود و با طنزهای خود تبسم را بر لب های امام نشانده بود، پس از این دیدار، خطاب به حاج احمد آقا خمینی می گوید: “من فدای امام بشوم، من حاضرم قلبم را پاره پاره کنم بریزم زیر پایشان تا ایشان یک لبخند بزنند”.چهاردهم خرداد ماه سالگرد عروج و فراق جانکاه قائد و رهبر عظیم الشأن امت اسلامی، بر همه آنانی که سعادت را در ادامه راه آن عارف کاملِ واصل می دانند، تسلیت باد.
زهرا خدابخش شب گذشته در پی حضور نیروهای امنیتی در منزلش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
به گزارش کلمه، مامورانی که برای بازداشت او مراجعه کرده بودند، حکمی از شعبه ۳ دادسرای اوین نشان داده اند و رفتارشان با خانواده خدابخش بسیار توهین آمیز بوده است.
زهرا خدابخش که دختر بزرگ علی خدابخش مدیر عامل روزنامه روزگار است، ۲۸ ساله و معمار است و هیچگونه فعالیت سیاسی ندارد.
علی خدابخش، که سرمایهگذار جند روزنامه اصلاح طلب بوده است، روز ۱۶ آذر سال ۸۹ درپی یورش نیروهای امنیتی به دفتر تحریریه این روزنامه بازداشت شده بود. او به یک سال حبس تعزیری و ۳۰۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم شده است.
روزنامه روزگار با وجود سابقه چند توقیف، در آخرین جلسه هیات منصفه مطبوعات استان تهران در خصوص اتهام افشای مسایل محرمانه، تبلیغ علیه نظام و نشر اکاذیب با اکثریت آرا مجرم شناخته نشد.
علت دستگیری فرزند علی خدابخش هنوز مشخص نیست.
انتشار یک ویدئو کلیپ از برخورد شجاعانه یک زن مسلمان سعودی در برابر گشت ارشاد و اخلاق حاکمان سعودی، بازتاب گسترده ای در رسانه ها، فضای مجازی و شبکه های اجتماعی داشت.
در این کلیپ، گشت ارشاد و اخلاق از زن سعودی که در بازار ریاض مشغول خرید است می خواهند که بعلت استفاده از لاک ناخن! بازار را ترک کند. اما این زن با ایستادگی و مقاومت بدون اینکه به اوامر آنان تن دهد به بحث با آنان پرداخته و به آنان می گوید که کسی حق ندارد، آزادی او را محدود کند و او آزاد است هر جا که می خواهد باشد.
رفتار ماموران با این زن مسلمان توسط وی فیلمبرداری شده و در حال حاضر شکایت وی در کمیسیون رسیدگی به مسایل اخلاقی در حال بررسی است.
این زن سعودی بر این باور است که ماموران گشت اخلاق و ارشاد حق نداشته اند به او دستور دهند و صرفا می توانستند او را نصیحت کنند.
هر چند نحوه برخورد این ماموران سعودی مورد نقد و بررسی است، اما نکته قابل ملاحظه برخورد محترمانه ماموران گشت اخلاق و ارشاد سعودی با این بانوی مسلمان سعودی است. این در حالی است که متاسفانه همه روزه شاهد پخش صحنه هایی پر از خشونت از برخورد ماموران انتظامی طرح امنیت اخلاقی با زنان و دختران کشورمان هستیم.
طرحی که سالهاست در کشور اجرا می شود، اما تنها نتیجه عکس داده و منجر به بدبین کردن بیشتر مردم و جوانان می شود.
برای دیدن این کلیپ می توانید به این آدرس مراجعه کنید.
بیژن بیرنگ کارگردان مجموعه شبکه نمایش خانگی “شام ایرانی” از عدم صدور مجوز از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد برای توزیع چهار قسمت دوم این مجموعه که به رقابت و میزبانی خانمهای بازیگر اختصاص داشت، خبر داد.
شام ایرانی که به دنبال استقبال مردم از برنامه ماهواره ای ساخته شد، تاکنون مورد استقبال گسترده بیندگان قرار گرفته است.
بیژن بیرنگ برنامهساز و کارگردان مجموعه “شام ایرانی” با اعلام این خبر در توضیح چرایی عدم کسب مجوز ارشاد برای این چهار قسمت که ویژه مهمانی بهاره رهنما، سحر زکریا، شقایق دهقان و لادن طباطبایی بود، به خبرنگار مهر، گفت: مسئولان وزارت ارشاد در بخش شبکه نمایش خانگی علیرغم وعده خود مبنیبر صدور مجوز برای نمایش این مجموعه، از صدور مجوز امتناع کردند و سرنوشت این مجموعه را در هالهای از ابهام قرار دادند.
وی در ادامه افزود: حدود یک ماه گذشته قرار بود مجوز پخش این مجموعه آماده توزیع را به ما بدهند ولی متاسفانه چنین نشد و از سوی دیگر ادامه تولید این مجموعه در حالت تعلیق قرار گرفته است. زمانی که دلیل این توقف را جویا شدیم در پاسخ اینگونه شنیدیم که فعلا برای ادامه تولید این مجموعه دست نگه دارید.
بیرنگ در ادامه صحبتهای خود با اشاره به اهداف این مجموعه وتوزیع آن در شبکه نمایش خانگی گفت: سلامت در نشان دادن روابط اجتماعی بین ایرانیان از ابتدای ساخت این مجموعه برای من بسیار اهمیت داشت و خوشبختانه این اتفاق در مجموعه شام ایرانی افتاد. نکته قابل توجه در میان این بازخوردها این بود که برخی از تماشاگران عنوان کردند که اعتبار و آبروی اصلی در این مجموعه برای سفره ایرانی ایجاد شدهاست. اما حال نمیدانم چرا از ادامه توزیع این مجموعه جلوگیری شدهاست.
این برنامهساز در ادامه افزود: این برنامه میکوشد که نشان دهد با وجود تفاوت در باور افراد به لحاظ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی همه ما ایرانی هستیم و دور یک سفره زندگی میکنیم بنابراین باید قدر این جمع را دانست؛ در واقع مسئولان باید قدر این جمع را میدانستند.
وی در ادامه افزود: خوشبختانه بازخوردهای بسیار خوبی از چهار قسمت ویژه آقایان داشتیم و مخاطب انتظار داشت که مجموع این آثار در شبکه نمایش خانگی ادامه پیدا کند. ولی متاسفانه چنین نشد و روند ادامه ساخت این پروژه هنوز مشخص نیست.
با افزایش ۲۹درصدی نرخ هر کیلوگرم گندم تحویلی به کارخانههای آرد از ۱۵خرداد ماه، تولیدکنندگان نان از قوت گرفتن احتمال افزایش قیمت این فراورده خبر میدهند.
روز گذشته عباس قبادی، مدیرعامل شرکت بازرگانی دولتی ایران با اشاره به قیمت فروش گندم به کارخانههای آرد اعلام کرد: قیمت فروش گندم، اعم از تولید داخل یا وارداتی، توسط شرکت بازرگانی دولتی ایران به کارخانههای آردسازی و سایر متقاضیان به ازای هر کیلوگرم گندم معمولی ۴۶۵ و گندم دوروم ۴۸۵ریال تعیین شده و این مصوبه از ۱۵خرداد ماه امسال قابل اجراست.
با تصویب افزایش قیمت گندم دبیر اتحادیه سراسری تولیدکنندگان و صادرکنندگان نان نیز از احتمال افزایش قیمت نان بعد از افزایش قیمت گندم در سالجاری خبر داد و گفت: البته افزایش قیمت نان منوط به اتمام ذخیره گندم فعلی است.
کاوه زرگران با بیان این مطلب به ایسنا گفت: فعلا طبق توافق با سازمان حمایت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان و با توجه به ۵هزار تن گندمی که شرکت بازرگانی دولتی ایران با قیمت سال قبل در اختیار ما قرار داده، تولیدکنندگان نان افزایش قیمتی نخواهند داشت. وی افزود: اگر این ذخیره گندم تمامشده و گندم دیگری به تولیدکنندگان داده نشود، بهطور طبیعی طبق توافق با سازمان حمایت، تولیدکنندگان نان قیمتهای خود را افزایش میدهند.
کوفی عنان نماینده ویژه سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب برای حل بحران سوریه می گوید یک سال بعد از آغاز درگیری های سوریه “این کشور به نقطه ای بی بازگشت رسیده است.”
اظهارات آقای عنان پس از گفتگو با بشار اسد رهبر سوریه صورت گرفته است.
آقای عنان به خبرنگاران گفت طرح صلح شش ماده ای او “آنطور که باید” اجرا نشده است.
به گزارش بی بی سی، در همین حال چندین کشور غربی اعلام کرده اند در پی کشتار حوله دیپلمات های سوریه را از کشور خود اخراج می کنند.
در کشتار حوله که روز جمعه گذشته رخ داد ۱۰۸ نفر کشته شدند.
کوفی عنان گفت: ” از او (بشار اسد) خواستم که همین حالا، نه فردا، همین حالا گام مهمی بردارد تا فرصت و امکان اجرای طرح صلح فراهم شود.”
آقای عنان از دولت سوریه و تمام گروه های شبه نظامی حامی دولت خواست که نهایت خویشتن داری را به خرج دهند و در عین حال از نیروهای مسلح مخالف دولت خواست که خشونت ها را متوقف کنند.
بشار اسد موفقیت طرح صلح کوفی عنان را بسته به توقف اقداماتی دانسته که از نظر او “اقدامات تروریستی” و قاچاق اسلحه” هستند.
کشتار بیش از یکصد شهروند غیرنظامی سوریه با واکنش شدید جامعه جهانی رو به رو شده و گروهی از کشورها دیپلماتهای سوریه را اخراج کردهاند.
آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، اسپانیا، کانادا، ایتالیا، هلند، سوییس و استرالیا در زمره کشورهایی قرار دارند که دیپلماتهای سوریه را اخراج کردهاند.
ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا گفته است زمان برای اجرای طرح صلح کوفی عنان در حال پایان یافتن است.
پیشتر روپرت کالویل، سخنگوی حقوق بشر سازمان ملل متحد گفت تحقیقات ابتدایی نشان می دهد اغلب کشته شدگان در حوله به شیوه صحرایی اعدام شده اند.
به گفته او ۴۹ کودک و ۳۴ زن در میان قربانیان بوده اند. ناظران سازمان ملل متحد که از حوله بازدید کرده اند می گویند بسیاری از قربانیان با شلیک از فاصله نزدیک و یا ضربات چاقو کشته شده اند.
شاهدان عینی به بی بی سی گفته اند که گروه شبه نظامی شبیحه عامل این کشتار بوده است. جان به دربرده گان از این حمله می گویند هنگامی که کشتار صورت می گرفت یا مخفی شده اند و یا خود را به مردن زده اند.
رهبران سوریه مصرانه می گویند که این کشتار کار “تروریست ها”یی بوده که قصد اخلال در روند صلح داشته اند و می خواهند کشورهای غربی را برای مداخله در وضع سوریه تحریک کنند.
روز سه شنبه درگیری ها در سوریه ادامه داشته و آنگونه که فعالان مخالف دولت می گویند نزدیک ۵۰ نفر در سراسر کشور کشته شده اند.
کوفی عنان به خبرنگاران گفته است طرح صلح شش ماده ای او “آن طور که باید” اجرا نشده است.
ویکتوریا نولاند سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اعلام کرده ۷۲ ساعت به کاردار سفارت سوریه فرصت داده اند تا خاک آمریکا را ترک کند.
جی کارنی سخنگوی کاخ سفید نیز گفته دولت باراک اوباما کماکان با اقدام نظامی برای مداخله در وضعیت سوریه مخالف است چرا که معتقد است چنین کاری به ویرانی بیشتر منتهی خواهد شد.
با این همه فرانسوا اولاند رییس جمهوری فرانسه در پاریس گفته که “مداخله نظامی” به شرطی که در سازمان ملل متحد بررسی شود از دستور خارج نخواهد بود.
آقای اولاند گفت در ملاقات روز جمعه خود با ولادیمیر پوتین رییس جمهوری روسیه که در پاریس صورت خواهد گرفت درباره سوریه گفتگو خواهد کرد.
دفتر ریاست جمهوری فرانسه اعلام کرده که کنفرانس گروه “دوستان سوریه” ماه ژوئیه در فرانسه برگزار خواهد شد.
رنیا کیسر نماینده مخالفان دولت سوریه که در قطر مستقر است در گفتگو با بی بی سی از خبر اخراج دیپلمات های سوریه استقبال کرد و گفت این کار “فشار زیادی را روی دولت سوریه خواهد گذاشت.”
با این حال بریجیت کندل خبرنگار دیپلماتیک بی بی سی معتقد است علیرغم واکنش های بین المللی در اعتراض به کشتار حوله مشخص نیست که اخراج گسترده دیپلمات های سوریه در شرایط این کشور تغییر چندانی ایجاد کند
روسیه که به دولت بشار اسد تسلیحات می فروشد و جلوی قطعنامه های شورای امنیت علیه دولت او را گرفته دو طرف درگیری ها در سوریه را در کشتار حوله مقصر دانسته است.
سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه از این که “برخی کشورها” از کشتار حوله برای درخواست جهت مداخله نظامی در سوریه استفاده کنند ابراز نگرانی کرده است.
آقای لاوروف روز سه شنبه در گفتگوی تلفنی با کوفی عنان یک بار دیگر از تمام طرف های درگیر در سوریه خواست به خشونت پایان دهند و خواستار تحقیقات مستقل زیر نظر ناظران سازمان ملل درباره کشتار حوله شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر