سیدابراهیم نبوی
به نظرم در اتفاقات عالم شوخ طبعی پس از انقلاب، چند اتفاق اثر مهمی داشته. شوخ طبعی را کلی می گویم که هم شامل طنز نویسی باشد و انواع خنداندن مخاطب از طریق کلمه، یا شعر طنز، یا نمایش طنز یا تصویر طنز، چه تلویزیونی و چه سینمایی و یا مواجهه رودرروی طنز گو با جامعه. و البته غرض ام از این گفتن معرفی کتاب " در حلقه زندان" است، و این معرفی را نمی توان کرد، الا با توصیفات مفصل که فعلا دارم شروع اش می کنم. در حقیقت باید با پدیده ها حرف بزنیم و پدیده را در حوزه هنر و ادبیات بیایید تعریف کنیم " تولید اثر یا جریان یا فکری که تاثیر آن معلوم و مشخص باشد و در آن نوآوری دیده شود."
با این تعریف چند پدیده اصلی یا چند جریان اصلی در شوخ طبعی فارسی پس از انقلاب ایران به نظرم اهمیت ویژه دارد؛ طنزنویسی صابری در ستون دو کلمه حرف حساب و پس از آن در هفته نامه گل آقا، پدیده مهران مدیری و طنزهای تلویزیونی او از 1370 تا قهوه تلخ که شیوه و زبانی متفاوت با طنز تلویزیونی پیش از مدیری دارد، پدیده طنزنویسی سیاسی دوره اصلاحات در روزنامه ها که دامنه آن تا اکنون در اینترنت کشیده شده است، پدیده زروئی( ملانصرالدین) و شعر طنز او که در برانگیختن گروه بزرگی از شاعران طنزسرا ادامه یافت و منجر به نه سال جلسات " در حلقه رندان شد"، و پدیده طنزنویسی عمومی اینترنتی که از ریتم طنزنویسی را تغییر داد و به شیوه های مختلف چند رسانه ای انجامید، پدیده کاریکاتور که توسط گروه بزرگی از کاریکاتوریست ها در دوران اصلاحات جدی شد و منجر به شاخص شدن کسانی چون مانا و توکا نیستانی و بسیاری دیگر شد. در بیرون ایران نیز دو پدیده اصلی اثرگذار اتفاق افتاد، یکی که از داخل شروع شد و به بیرون ادامه یافت و آن ترانه های طنز و ترانه سرایی طنزانتقادی بود که بیش از همه در آرش سبحانی در ترانه های انتقادی اش و محسن نامجو در ترانه سرایی و اجراهایش دیده شد و همچنان دیده می شود. و آخر از همه و یکی از بهترین کارهای تلویزیونی کمدی که بیشتر در تصویر سازی مدرن و اجرای خوب کامبیز حسینی در برنامه پارازیت صدای آمریکا اتفاق افتاد. البته پارازیت متاسفانه به بلایای ارضی و سماوی دچار شد و دو قلوهای " آنتن" و " پارازیت" حاصل تنش در تولید این برنامه شد، اولی به تیرغیب گرفتار شد و سه برنامه آخرش جز در تصویرسازی تلویزیونی فاجعه است و دومی که وعده ادامه اش داده می شود، هنوز معلوم نیست بتواند به جایی برسد یا نه، فعلا در حالت بلاتکلیف رها شده است. من در کاری جدا و در نوشته های بعد تر به موضوع استندآپ کمدی در داخل و خارج ایران خواهم پرداخت و اگرچه این نیز پدیده ویژه ای است، اما شرح آن خود مجالی مبسوط می طلبد.
اما " در حلقه رندان" یکی از مهم ترین وقایع شعر طنز پس از انقلاب است. ابوالفضل زروئی نصرآباد( ملانصرالدین) که به مدیریت دفتر طنز حوزه هنری توسط محمد علی زم، مدیر خلاق و خوش فکر حوزه هنری، منصوب شده بود، در دوره اصلاحات پیشنهاد برگزاری جلسات عمومی شعرخوانی طنز را داد. روزهای یکشنبه هر ماه یک بار طنزنویسان جمع می شدند تا اشعارشان را بخوانند و با میزان تشویق برصندلی نشستگان در سالن دریابند که کارشان تا چه حد مطلوب است. شاید در هیچ جمع طنزی چنین چندصدایی و آزادی بیانی دیده نشده باشد. گرداندن جلسات نیز توسط چند تن از اهل شعر، از شهرام شکیبا گرفته تا داریوش کاردان و امیرحسین مدرس و زروئی نصرآباد و خیلی دیگر، باعث شد که جلسات در مدتی کوتاه به مهم ترین نشست ادبی عمومی کشور تبدیل شود. از این نشست هم سی دی صدا و هم کتاب منتشر شد. با تغییر مدیریت حوزه و فشار بر حلقه در حقیقت رندان کم کم از جمع رفتند و آخر کار نیز این جمع نیز مانند بسیاری از اجتماعات مولد و موثر به یک خاطره تبدیل شد. اولین کتابی که از این اشعار منتشر شد و انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری آن را پخش کرد، در سال 88 به چاپ سوم رسید. در این اولین جلد، اشعاری از محمدرضا عالی پیام( هالو)، علیرضا قزوه، عمران صلاحی، منوچهر احترامی، حسن شعبانی( بانی)، داریوش کاردان، عبدالجبار کاکایی، خلیل جوادی، همایون حسینیان، حسام الدین مقامی کیا، اسماعیل امینی، شادروان حسن حسینی، راشد انصاری، ناصر فیض، نادر ختایی، مجرد زاده کرمانی، امیرحسین مدرس، محمد خرمشاهی، شهرام شکیبا، عباس سجادی، سعید نوری، سادات اخوی، رضا رفیع، رحیم رسولی و ابوالفضل زروئی نصرآباد اشعاری چاپ شده است.
معرفی افراد کوتاه و همراه سیاه قلم هایی از شخصیت های مینیاتوری، بخش ها را از هم جدا کرده و از هر کدام یک یا دو شعر و گاه بیشتر چاپ شده است. اگر فرض کنیم که این افراد در سال 1380 گرد هم آمده باشند، مسن ترین شاعر جمع 80 ساله و جوان ترین آنها 26 ساله است و متوسط سنی 25 شاعر مهمی که در این کتاب شعرشان منتشر شده 38 سال است. می شود گفت که اگرچه بانیان و گردانندگان و مخاطبان در حلقه رندان بین 20 تا 30 سال در سال مذکور سن داشتند، اما متوسط سنی شاعران به شکلی در سن پختگی آنها بود. من سه چهار باری در جلسات رفتم و شعر خواندم و فضای زیبا و پر از نشاط جمع را دیدم و نمی دانم چه اصراری است در این مملکت که نه فقط نخبه کشی، بلکه هر شخص یا فکر زیبا و درست و خلاقی محکوم به نابودی است، حتی خیلی اوقات در بیرون ایران هم در جمع ایرانیان همین است. انگار حسادت و استبداد دو روی سکه نخبه کشی ماست.
جورج اورول، جایزه کتاب سیاسی
به نظرم سیاست در جهان دارد اهمیت ویژه پیدا می
ک
ند. لابد می پرسید چطور. این منحنی لامروت تاریخ که گاهی به بالا می رود و گاه به پائین، حالا در حال تغییر جهت دادن است. نقاط بحرانی دنیا را نگاه کنید: از ایران خودمان بگیرید تا بحرین، امارات، عربستان، یمن، عراق، افغانستان، چین، روسیه، جمهوری آذربایجان، لبنان، سوریه، فلسطین، اسرائیل، اردن، مصر، لیبی، تونس، مراکش، الجزایر، بسیاری از کشورهای آفریقایی، فرانسه، بلژیک، ایتالیا، آمریکا و اگر دقیق بشماریم کشورهایی که یا حکومت شان تازه ساقط شده، یا جریان مخالفان در آن فعال شده اند و قصد تغییر حکومت دارند، یا حکومت ثابت است و دولت جدید و سیاست جدیدی برسر کار آمده، یا ممکن است در داخل کشور آرامش باشد ولی به دلیل قرار گرفتن در نقطه بحرانی در معرض خطر است، همه و همه جمع می شود و سیاست را به موضوع مهم زندگی مردم تبدیل می کند، اتفاقی که در دهه هفتاد و هشتاد کمتر رخ داده بود. همین است که حتی در اثر ادبی، در برنامه های تلویزیونی، در شهر و رمان و نقاشی و تئاتر و سینما هم اثر سیاست پر رنگ می شود. این یک کلام بود از مادر عروس و خبر اینکه جایزه کتاب سیاسی سال از سوی جایزه معتبر ادبی جورج ارول داده شد به " توبی هاردن" سردبیر روزنامه دیلی میل برای کتاب " قیام مردان مرده" که به شرح احوال یک افسر انگلیسی در افغانستان می پردازد. ده سال قبل نشریه نامه بین
الملل( کوریه انترناسیونال) با من مصاحبه ای کرد و پرسید، در قرن بیستم که آن سالها تمام شده بود، مهم ترین اتفاق چه بود. من به دو اتفاق فکر کردم، دومی سقوط کمونیسم و تقسیم شوروی به 29 کشور بود که این را ننوشتم و دومی که به نظرم از همه مهم تر بود، کشف ویندوز و عمومی شدن اینترنت و تسخیر همه رسانه ها توسط رسانه دیجیتال بود. همان اتفاقی که باعث شد توزیع اطلاعات و همگانی شدن آن در حقیقت موجب جهانی شدن بشود و در دسترس قرار گرفتن اطلاعات میل به دموکراسی را بالا ببرد. اصلا دسترسی یعنی دموکراسی، چه حقیقی چه مجازی. حالا سر این خط را بگیرید و بروید تا ببینیم تا یکی دو سال دیگر چه می شود و بقول لات ها آخر دعوا " کت تن کی یه."
شایگان و طلوع او از شرق
اصلا این آقای شایگان از آنهایی است که همیشه داستان شرق را جدا دنبال کرده و شاید در دنیای امروز از آن آدمهای جهاندیده است که می تواند حال و روز ایران کنونی را در صفحه شطرنج امروز جهان تعریف کند. مصاحبه او با شرق که در فرارو بازنشر شده خواندنی است و کارهای او در فرنگ و ایران و همراهی او با خرمشاهی نازنین در راه انداختن انتشارات " فرزان روز" در کنار حضرت کامران فانی.
از او سووال می شود: انقلاب جريان گفتوگوي تمدنها با يك فرهنگ اسلامي پيوند خورد. پروژه فكريتان چه نسبتي با بحث گفتوگوي تمدنهايي داشت كه به ويژه در دوران اصلاحات مطرح شد؟ شایگان می گوید: " نسبت چنداني نداشت. ببينيد من بعد از نوشتن كتاب «آسيا در برابر غرب»، چون در فرانسه اقامت گزيدم، ناگزير تغيير زبان دادم، ديگر به فارسي ننوشتم و فقط به فرانسه نوشتم و اين روند تا امروز هم ادامه دارد. يعني بعد از انقلاب در حدود 12 كتابي كه به فرانسه نوشتم، اين مساله را دنبال كردم كه وارد شدن سنت در تاريخ و تبديلشدن آن به ايدئولوژي، موجب تغيير ماهيت آن ميشود، اين مسالهاي بود كه در شرايط جديد براي من مطرح شد."
بعد خبرنگار می پرسد: آيا مطرح شدن فرهنگ اسلامي، در ايده ايجاد زنجيره ارتباطي بين فرهنگهاي آسيايي تاثير گذاشت؟ شایگان پاسخ می دهد: " فرهنگ اسلامي كه هميشه بود. ما قبل از انقلاب هم در ايران مسلمان بوديم. البته فضاها جدا بود. يعني آن موقع علما در فضاي خاص خود زندگي ميكردند. ولي با انقلاب يك جابهجايي پيش آمد و بعد هم كه اشاره كرديد بحث گفتوگوي تمدنها در دولت اصلاحات مطرح شد. كه البته من هرگز به خطمشي آنها پي نبردم. ما تز خيلي روشني داشتيم. در دانمارك هم وقتي جايزهگفتوگوي تمدنها را به من دادند، در يك سخنراني گفتم كه هدف ما چه بوده: ما ايراني هستيم و هميشه ايران از قديم امپراتوري بوده؛ همچنين هميشه بين تمدنهاي بزرگ بوده است، يعني همواره يك نگاه به آسياي دور داشته و يك نگاه هم به بينالنهرين و غرب. از اينرو ايرانيها هميشه بين دو دنيا قرار داشتند و پل ارتباطي بودهاند. اين عجيب است كه امپراتوريهاي ايران همه پل ارتباطي بودهاند. مثلا امپراتوري هخامنشي، از هند هست تا آسياي ميانه و يونان و اين نقش را امپراتوريهاي ديگر مثل اشكانيان و ساسانيان هم كم و بيش بازي كردهاند. پس رسالت تاريخي ايرانيها اين است كه در ارتباط فرهنگها پيشقدم شوند. براي همين ما آن زمان پروژه گفتوگوي تمدنها را مطرح كرديم، امكاناتش را هم داشتيم."
توصیه می کنم مصاحبه شایگان را از دست ندهید، حرف های شنیدنی بسیار دارد. این هم لینک اش در فرارو
http://fararu.com/fa/news/111660/داریوش-شایگان-هنوز-اسطوره-ای-فکر-می-کنیم
موموموجاهدین خلق و شاهین نجفی
قضیه دارد به جاهای ترسناک یا بقول ملانصرالدین به جاهای ترسکناک می کشد. مجاهدین خلق از شاهین نجفی حمایت کردند و ترانه او را انتقاد سیاسی دانستند. حالا اینکه انتقاد سیاسی بود یا نه، موضوع ما نیست، اما حمایت مجاهدین خلق به نظرم موضوع مهمی است. بخصوص اینکه سازمان مجاهدین خلق تنها سازمان اسلامی در تاریخ ایران است که دفتر یک نشریه را بخاطر انتشار تصاویر برهنه زنان منفجر کرده و به همین خاطر آدم کشته است. یعنی همان کاری که قرار است به دستور مراجع در مورد شاهین نجفی انجام شود که انشاء الله پای شان قطع شود و هرگز موفق به انجام چنین رفتارهای تروریستی نشوند، عملا انجام داده است. بگذریم از اینکه بقول فراریان از دست مجاهدین خلق دست دادن زن و مرد در سازمان مجاهدین عملا موجب زندانی کردن عضو دست دهنده و عضو دست داده شده می شود. حالا اگر همین سازمان گفته بود ما دیگر مخالفان فکری مان را ترور نمی کنیم، باز یک حرفی، ولی این موج سواری مجاهدین بر روی " هیچ" بسیار جالب توجه است. من اگر جای شاهین نجفی بودم، زرتی سر نمی خوردم توی بغل این جماعت. حالا نمی خواهد رسمی حال شان را بگیرد، راههای غیررسمی هم دارد.
بیچاره شهرام امیری، بیچاره تر سردار مدحی
عجب ناجوانمردهایی هستند. شمربن ذی الجوشن با دشمن اش این کار را نمی کند که این آقایان می کنند. کلی طرف را بازی دادند و خانواده اش را تحت فشار گذاشتند که آقای شهرام امیری از وسط آمریکا، با اختیار خودش، با گریه و زاری به ایران برگردد و در فرودگاه از او استقبالی کردند عظیم که قهرمان ملی ما به وطن بازگشت، حالا رسما اعلام کرده که طرف ده سال زندان گرفته و پنج سال تبعید. یادش بخیر آن شاه ظالم که نمی دانم ناصرالدین شاه بود، مظفرالدین شاه بود، یکی از همین سبیلوهای روی قلیان که درختی در کاخ یا یک جای دیگر گذاشته بودند که اگر طرف خودش را به آن درخت می رساند، دیگر احدالناسی نمی توانست تعرضی به آن فضای امن بکند. یعنی چه که به کسی تامین بدهی، بعد ده سال زندانش کنی. آن از حسین درخشان بیچاره، این هم از شهرام امیری، دلم برای سردار مدحی می سوزد. هم چوب زندان رفتن را باید تحمل کند، هم پیاز بازگشت از فضای آزاد را. خوب، دیوانه صبر می کردی فضا آرام می شد، زن و بچه ات هم می آمدند. نمی دانم آدم باید دلش بسوزد، یا..... اصولا می سوزد دیگر.
صدر الدین بی طرف
"ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم" شاید شما هم این جمله را در این چند ساله بارها شنیده یا خوانده باشید. عبارتی که دیگر برای هر روز خرداد ماه مصداق دارد. خانه های تقویم در این ماه، حادثه های تلخ و شیرین و تاریخ ساز را به ما یاد آوری می کنند؛ روزهایی پر از رویای آزادی و چیرگی دشمن آن.
امسال هم درست در نخستین روز خرداد ماه جان یک زندانی دیگر در زندان رجایی شهر کرج از دست رفت، منصور رادپور زندانی سیاسی که در آستانه ی آزادی از زندان جان باخت تا زندان بزرگتر را نبیند و در حسرت آزادی، وداعی تلخ با زندگی در سرزمینی داشته باشد که خسته از شلاق استبدادی است.
اما منصور رادپور نخستین کسی نبود که در چند وقت اخیر در زندان رجایی شهر جان خود را به دلیل شرابط نامطلوب زندان و در پی فشارهای عصبی و جسمی طاقت فرسا از دست داد، برای نمونه تنها در آخرین هفته از اردیبهشت ماه شش زندانی دیگر به جز او در زندان رجایی شهر کرج با زندگی وداعی تلخ کردند.
اما در واکنش به جان باختن این زندانی سیاسی، محمود سالار کیا که معاونت دادستان تهران در امور زندان ها را در دوران حوادث پس از انتخابات عهده دار بوده، درباره مرگ زندانیان در زندان های ایران گفت: "مگر عزراییل در زندان نمی رود؟ عزاییل همه جا می رود مگر درهای زندان را بستند و گفتند اینجا کسی نمی میرد؛ عزراییل وقتی می آید دیگر کوه و دشت و زندان نمی شناسند!؟"
با این اوصاف پرسشی که با شنیدن این خبر تلخ و خبرهای مشابه به ذهن متبادر می شود این است که چرا جناب عزارییل بیشتر به زندان رجایی شهر می رود؟ یا بیشتر جسم و جان زندانیان به ویژه زندانیان امنیتی و سیاسی در این زندان قدیمی، فرسوده و بیمار می شود و مگر در زندان رجایی شهر چه خبر است که زندانیان از شرایط نگهداری خود در این زندان می نالند!
واقعیت آن است که اکنون در آستانه ی سومین سال پس از آنکه ماجرای جنایت در بازداشتگاه یا همان زندان غیر قانونی «کهریزک» برملا شد و چند جوان معترض به نتیجه دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری جان خود را بر اثر برخوردهای غیر انسانی و خشن زندانبانان این زندان از دست دادند، هنوز هم شاهد وضعیت نگران کننده زندان ها و شرایط نامطلوب نگهداری زندانیان هستیم. همین چند روز پیش نیز شش تن از وکلای حقوق بشری زندانی از زندان اوین، خواهان اصلاح قوانین جاری در زندان ها و حذف برخورد های خشن و سلیقه ای در زندان های کشور شدند. سال گذشته هم يونس موسوی، نماينده فيروزآباد فارس در مجلس در کشاکش بررسی لایحه بودجه سال 90 از وضعيت زندانهای کشور انتقاد كرد و گفت: "تعداد زندانيان در زندانها آنقدر زياد شده كه تا روي پلهها هم ميخوابند، با اين شرايط، بودجه سازمان زندانها كفاف تامين لباس و غذاي زندانيان را نميدهد، آنقدر در زندانها مشكل هست كه به عنوان مثال به هر دو نفر يك پتو ميرسد."
این ها همه در شرایطی است که بر اساس ماده ۹۱، ۹۲ و ۹۳ آیین نامه اجرایی زندان ها محکومان باید از حقوق مربوط به بهداشت زندانیان مانند پوشاک مناسب، رفع نیازمندی های بهداشتی (به ویژه برای زنان)، تهیه برنامه غذایی مناسب که دارای کالری و ویتامین های کافی باشد در سه وعده صبحانه، نهار، شام به همراه چای یا آب آشامیدنی سالم، برخوردار باشند. بر اساس ماده ۱۰۰ و ۱۰۸ آیین نامه نیز وضـع اماکن زندان باید بر اساس اصول بهداشتی باشد و گرمابه و دستشوئی زندان باید همیشه تمیز بوده و به اندازه کافی دوش سرد و گرم در دسترس محکومان گذاشته شود. همچنین بر اساس تبصره ۱ ماده ۲۳۴ آیین نامه، محکومان باید به درخواست شخصی در نزدیکترین زندان محل سکونت خانواده خود تحمل کیفر کنند تا خانواده آنان بتوانند به راحتی برای ملاقات آنها بیایند. اما به رغم موارد قانونی یاد شده، شاهد آن هستیم که در بیشتر زندانهای ایران این شرایط رعایت نمی شود. تا جایی که خانواده زندانیان نگران مرگ تدریجی فرزندان خود هستند. از سوی دیگر جرايم شايع در زندانها ایران عبارتند از وارد كردن مواد مخدر به زندان، ضرب و شتم و درگيري بين زندانيان، تجاوز وانحراف اخلاقي که این همه این موارد امنیت زندانیان امنیتی و سیاسی را به شدت تهدید می کند.
در اسناد جهانی حقوق بشر هم موضوع زندانیان یکی از شاخص های مهم حقوق بشری است و چندین سند به آن اختصاص دارد. در این اسناد از حق حیات و احترام و حق بهداشت و درمان و غذا و کتاب و روزنامه و رادیو و مرخصی و ملاقات با خانواده و دوستان به تصریح یاد شده است. هنگامی که اینها به عنوان حق مطرح می شوند نه امتیاز و لطف، آثار حقوقی دارند یعنی حکومت، دستگاه قضائی و نهاد بازداشت کننده(سپاه یا وزارت اطلاعات) مکلف است این حقوق را رعایت کند و اگر در انجام آن اهمال کند یا این حقوق به هر دلیل نقض شود، مرتکب جرم شده و هر خسارتی که در این زمینه به زندانی وارد شود تاوانش بر گردن حکومت است. هنوز فراموش نکردیم چکونگی مرگ هدی صابر ناراضی سیاسی در زندان اوین را که چگونه سال گذشته به دنبال اعتصاب غذا جان باخت!
اصل 9 از مجموعه اصول اساسی مربوط به معالجه زندانیان می گوید: زندانیان باید به خدمات بهداشتی و پزشکی موجود در داخل کشور دسترسی داشته باشند بدون آنکه به خاطر وضعیت قضایی خود دچار تبعیض شوند. هنگامی که این حق بر عهده حکومت است، حق زندگی و امنیت جانی که به مراتب از اینها مهمتر به نظر می رسد. از همه مهمتر اصول حداقل استاندارد سازمان ملل برای رفتار با حبس شدگان است که در نخستین کنگره سازمان ملل متحد برای پیشگیری از جرم و کار اجباری بزهکاران که در سال 1955 میلادی در ژنو برگزار شد به تصویب و تایید رسید. اصل شماره 24 از این اصول می گوید: پزشک باید هر زندانی را در کوتاه ترین زمان ممکن پس از پذیرش او در زندان و به دفعات ممکن و لازم پس از معاینه کند به ویژه به این منظور که بیماری جسمی و روحی احتمالی را در زندانی کشف و تدابیر لازم را به کار گیرد.
به هر رو چندین مرگ دلخراش در زندان های کشور آنهم در 3 سال اخیر و پس از رخدادهای خرداد 88، اهمیت موضوعی به نام حقوق انسان را برای ما صد چندان می کند، آنهم انسانی که اسیر است و هیچ راه چاره ای ندارد. پیش از این 3 سال هم پرونده مرگ چندین تن از زندانیان امنیتی و سیاسی در زندان هیچگاه به سرانجام مشخصی نرسید و همچنان در نزد افکار عمومی باز است. همچون ماجرای مرگ زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی- کانادایی در زندان اوین.
اما موضوع مهمتر از جانباختن زندانیان در زندان یا بیماری و مشکلات بی شمار جسمی و روحی آنان، بی تفاوتی ترسناک و حیرت آور جامعه در برابر این واقعیت تلخ است. چرا وقتی چنین حوادثی رخ می دهند آن دسته از مسئولانی که هنوز گوهر وجدان در وجودشان وجود دارد یا مردمی که درد را می شناسند به سادگی از کنار آن می گذرند. سکوتی که متاسفانه سالهاست دامنگیر بسیاری از ایرانیان است و شرافت و اعتماد عمومی را خدشه دار کرده است.
سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس منتقد و فعال حقوق بشری در نامه ای خطاب به رهبر جمهوری اسلامی به تشریح دلایل خود برای اعتصاب غذا پرداخت.
حسین رونقی ملکی، دانشجوی زندانی، که به دلیل عدم رسیدگی پزشکی یکی از کلیه های خود را از دست داده، از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده است.
با توجه به وضعیت جسمانی بسیار وخیم این زندانی سیاسی، وی با اعتصاب غذای خود به استقبال مرگ رفته است. با این حال مسوولان قضایی و بازجویان اعتنایی به وضعیت خطرناک این زندانی سیاسی نمی کنند.
پدر حسین رونقی ملکی روز گذشته در گفت و گویی، سپاه و بازجویان وابسته به سپاه را مسوول جان فرزند خود دانسته و گفته بود، در حالی که دادستانی با درمان پسرش موافقت کرده، بازجوها و تعدادی از سپاهیان از درمان وی جلوگیری می کنند. آقای رونقی ملکی تاکید کرد که ۵ نفر از اعضای سپاه مانع اجرای حکم دادستانی و مرخصی درمانی فرزندش می شوند. او در این گفت و گو نام تعدادی از این اشخاص را افشا کرد.
سیدحسین رونقی ملکی درنامه خود به رهبر جمهوری اسلامی آورده است: همانگونه که از اتفاقات کوی دانشگاه و کهریزک رنجیده خاطر شدید و دستور رسیدگی به آن را دادید، امیدوارم حداقل به وضعیت بد من، پیگری زندانیان سیاسی، خانواده هایمان، بازداشتگاه های غیر قانونی و نحوه برخوردها در آنها توجه کنید.
حسین رونقی در نامه ی خود اعلام کرده است: این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است.
وی همچنین تاکید کرده است: بر این باورم که سکوت هر انسانی در مقابل ظلم و ستم، خیانت به خون شهدای بی گناه و مظلوم ایران زمین است؛ اعتقاد دارم نه خون من رنگین تر از خون نداها و سهراب هاست و نه رنج پدر و مادرم بیشتر از رنج پدر و مادر آنها! این را هم می دانم که همان نهادها از نجابت و بردباری زندانیان سیاسی سوء استفاده می کنند. این بار با بردباری خواهم ایستاد شاید لایق آن باشم در کنار مرحوم هدی صابر که مظلومانه جان خود را در زندان از دست داد قرار بگیرم.
این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
این زندانی سیاسی از بیماری کلیوی رنج می برد و به گفته ی پزشکان و متخصصان، هر چه سریعتر باید تحت عمل جراحی و درمان قرار گیرد.
وی پیش از این ۵ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته اما به دلیل مخالفت اطلاعات سپاه با مرخصی درمانی وی در دوران نقاهت پس از عمل به زندان برگردانده شده است.
خانواده ی سیدحسین رونقی پیش از این از نهادهای حقوق بشری و بین المللی برای نجات جان فرزندشان درخواست کمک کرده بودند و پدر وی در نامه های مختلف خطاب به مسئولان قضایی عنوان کرده بود که ماموران اطلاعات سپاه گفته بودند پسرت را می کشیم و نمی گذاریم از زندان بیرون بیاید و امروز آقایان به گفته هایشان عمل می کنند.
متن کامل نامه سیدحسین رونقی ملکی به رهبری که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
رهبر جموری اسلامی جناب آیت الله سیدعلی خامنه ای
با سلام و عرض ادب
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ
بشارت ده کسانی که سخنان {نیک و حق} را می شنوند و آنگاه به بهترین آن عمل میکنند، اینانند که خداوند هدایتشان کرده است و اینانند که خردمندانند.
اجازه بدهید با توجه به اشتغالات فراوان حضرت عالی بدون مقدمه سخنان جنابعالی را در اولین روز سال ۱۳۸۸ یادآوری کنم: «من طرفدار اعمال انصافم؛ من می گویم باید منصف باشیم. رفتارها را نگاه کنیم؛ این ربطی به انتخابات ندارد. بحث انصاف و بی انصافی است. حمایت کردن از خدمتگذاران در کشور، وظیفه ای است که هم من دارم، هم همه دارند؛ بنده از هر حرکت خوبی، از هر اقدام خوبی، از هر پیشرفتی، از هر خدمتی به مردم، از هر دلجویی از محرومین، از هر ایستادگی در مقابل ظلم و استکبار استقبال می کنم و از آن کسی که این کار را کرده است، تشکر و سپاسگذاری می کنم؛ هر دولتی باشد، هر شخصی باشد؛ این وظیفه من است». یقینا هیچ انسان منصفی نمی تواند با این سخنان مخالفت کند اما بر خلاف رهنمودها و نقطه نظرات شما، اینجانب سیدحسین رونقی ملکی و دیگر زندانیان سیاسی و حتی رهبران جنبش سبز جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، حجت الاسلام شیخ مهدی کروبی و سرکار خانم زهرا رهنورد به خاطر آزادی خواهی، حق طلبی و ایستادگی در مقابل ظلم و استکبار و نگرانی برای آینده ایران، بازداشت ها و شکنجه ها و حبس ها دیده ایم. دریغ که از ما تشکر و سپاسگذاری نشد که هیچ، ناسپاسی های بزرگی نیز در حق ما صورت گرفت.
رهبر جمهوری اسلامی جناب آیت الله خامنه ای
یقینا به خاطر دارید در گذشته آیت الله خمینی تاکید کرده بودند: «هیچ کس برایش جایز نیست که یک چیزی را بفهمد نگوید، باید وقتی می فهمد اظهار کند، این موافق هرکه باشد، باشد؛ مخالف هرکه هم باشد، باشد». حضرتعالی نیز به همین ترتیب اشاره کرده بودید که: «مردم اگر متوجه و هوشیار باشند، اگر نشانه های کبر و غرور و خودخواهی را در زمامداران فورا ببینند و بشناسند و خیر خواهانه اعتراض کنند و اگر احساس کردند که زمامدار در صدد رفع این بیماری نیست در مقابل او تعرض کنند، یقینا آن بیماری علاج خواهد شد».
واقعیت این است که اغلب ما خارج از چنین موضوعی عمل نکرده ایم، حتی فراتر از آن، بسیاری از ما بر این باور بودند و هستند که آنچه انجام داده اند افزون بر وظیفه ملی، تکلیف دینی و اخلاقی آنها نیز بوده است. اما با کمال تاسف آیا آنچه امروز در ایران شاهدیم چیزی جز استبداد و بی قانونی و ظلم بر افراد ایران دوست، آزادی خواه و حق طلب است؟ افرادی که از موضع خیر خواهی و اصلاح امور بر ناروایی موجود اعتراض کرده اند؟
جناب آیت الله خامنه ای
نهادهای امنیتی و اطلاعاتی همانند سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات تصور می کنند با تهدید، بازداشت و شکستن حریم خانه ها می توانند ما را وادار به تسلیم شدن در برابر خواست های نامشروع خود کنند. این نهادها بر خلاف دین و قانون به جان تظاهر کنندگان بی دفاع افتادند، آنها را به قصد کشت کتک زدند، چند صد نفر را مجروح کردند؛ چند هزار نفر را دستگیر کردند، چند ده نفر را شهید کردند؛ فعالان سیاسی و اجتماعی منتقد و مخالف را بر خلاف قانون دستگیر کرده، به زندان افکندند؛ سانسوری عریان و بی روتوش بر تمام مطبوعات ایران تحمیل کردند؛ با تسلط بر صدا و سیما و دیگر رسانه های وابسته حقایق را وارونه جلوه دادند و به صراحت به دروغ پراکنی پرداختند. آنها نیک می دانند که چگونه یک معترض و منتقد را به گونه هایی از شکنجه به تنگنای روحی و روانی در اندازند تا جایی که اکنون حتی سازمان زندان ها هم از عملکرد خودسرانه این نهادها به ستوه آمده است.
مقام رهبری جمهوری اسلامی
باید بپذیریم که استقلال واقعی قضایی با نفوذ نهادهای اطلاعاتی و امنیتی امکان ندارد؛ باید بپذیریم جامعه در آستانه یک انفجار بزرگ است و آرامش آن عمدتا ناشی از زور و ارعاب، زندان و سرکوب است. باید بدانیم افکار آزادگان را نمی شود به زنجیر کشید! عقاید را نمی توان شکنجه کرد! واقعیت ها را نمی شود سرکوب کرد! باید قبول کنیم برخورد با مردم این سرزمین روز به روز شکلی غیر انسانی تر و لجام گسیخته تر پیدا میکند. نه مرزی می شناسد و نه حریمی! هر سخن و هر عمل انتقاد آمیزی را نیز با سرکوب و بازداشت جواب میدهند. باید به زندان اوین بنگریم و سخن آیت الله سیدحسن طباطبایی قمی را به یاد آوریم: «من می دانم هنوز زندان های کشور پر است از زندانیان سیاسی و با این حال باز هم دستگیری انسان های آزاده همچنان ادامه دارد.» باید ببینیم و بشنویم و همانند آیت الله خمینی بر این واقعیت صحه بگذاریم که: «بعضی از پاسداران در بعضی از نقاط کشور از طریق اعتدال و شرع خارج و از ماموریت قانونی خود، تجاوز، و در اموری که مربوط به دادگاه ها یا نهادهای دیگر می باشد، دخالت ناروا می کنند. بر روسای پاسداران در سطح کشور است تا از این نحو دخالت ها که خلاف قانون و خلاف طریقه اسلام است، جلوگیری و خودداری نمایند».
حضرت آیت الله خامنه ای
همانگونه که از اتفاقات کوی دانشگاه و کهریزک رنجیده خاطر شدید و دستور رسیدگی به آن را دادید، امیدوارم حداقل به وضعیت بد من، پیگیری زندانیان سیاسی، خانواده هایمان، بازداشتگاه های غیر قانونی و نحوه برخوردها در آنها توجه کنید. اینجانب در اعتراض به این رویه های غیر قانونی از تاریخ ششم خرداد ۱۳۹۱ اعلام اعتصاب غذا می کنم و مسوولیت حفظ جان من بر عهده مسوولان جمهوری اسلامی است. این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است. بر این باورم که سکوت هر انسانی در مقابل ظلم و ستم، خیانت به خون شهدای بی گناه و مظلوم ایران زمین است؛ اعتقاد دارم نه خون من رنگین تر از خون نداها و سهراب هاست و نه رنج پدر و مادرم بیشتر از رنج پدر و مادر آنها! این را هم می دانم که همان نهادها از نجابت و بردباری زندانیان سیاسی سوء استفاده می کنند. این بار با بردباری خواهم ایستاد شاید لایق آن باشم در کنار مرحوم هدی صابر که مظلومانه جان خود را در زندان از دست داد قرار بگیرم. سخن پیامبر عظیم الشان را بازگو کنم که:
الْمُلْکُ یَبْقَى مَعَ الْکُفْرِ وَلَا یَبْقَى مَعَ الظُّلْمِ
ملک و حکومت با کفر برقرار می ماند ولی با ظلم دوامی نخواهد داشت.
با سپاس
سیدحسین رونقی ملکی
زندان اوین – بند ۳۵۰
۶ خرداد ۱۳۹۱
ندای سبز آزادی- مریم مدنی: دور دوم مذاکرات ایران و گروه ۵+۱ در بغداد بدون اعلام نتایج با اظهار امیدواری طرفین برای پیشرفت مذاکرات در آینده پایان یافت.
کاترین اشتون پس از پایان یافتن این مذاکرات با سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی تصریح کرد:" طرفین خواستار پیشرفت مذاکرات هستند."
رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا که در کاخ دارالضایفه بغداد در جمع خبرنگاران سخن می گفت افزود:" گروه ۱+۵ به صورتی محکم و روشن متحد است تا پیگیری کند که برنامه هسته ای ایران کاملا صلح آمیز باشد و از معاهده ان پی تی و همچنین قطعنامه های شورای حکام و شورای امنیت سازمان ملل خارج نشود."
وی افزود:" ما از ایران انتظار داریم که اقدامات عملی و قطعی انجام دهد تا نگرانی های جامعه بین المللی را از طریق جلب اعتماد بین المللی برطرف کند."
از سویی سعید جلیلی با اشاره به دور سوم مذاکرات هسته ای ایران و کشورهای گروه ۱+۵ این گفت و گوها را ناتمام خواند و افزود:" دراین گفت و گوها فضای خوبی بود برای اینکه دو طرف دیدگاه های خود را به صورت شفاف بیان کنند."
وی با مثبت خواندن این گفتوگوها اظهار امیدواری کرد که نتیجه مذاکرات ماه آینده در مسکو هم امیدبخش باشد.
هرچند طرف ایرانی چه در بغداد پس از پایان مذاکرات و در جمع خبرنگاران و چه در داخل کشور سعی در مثبت جلوه دادن نتایج این مذاکرات داشته است اما تغییرات بازار ارز و افزایش فوری قیمت دلار حتی پیش از پایان این گفتوگوها خلاف این امر را نشان میدهد.
از سویی برخی کارشناسان هم بر این عقیدهاند که فارغ از بررسی تغییرات ارز و طلا در داخل کشور میتوان از ناموفق بودن این گفتوگوها خبردار شد.
جمشید اسدی، استاد دانشگاه مقیم فرانسه در این مورد میگوید:" در زبان دیپلماتیک وقتی که طرفین گفتوگو برای نشست بعدی اظهار امیدواری میکنند، به این معنیست که نشست جاری موفقیتآمیز نبوده است که اگر نتایج آن مثبت بود حتما با دف و کرنا اعلام میکردند. اما وقتی فقط اظهار امیدواری میشود که در نشست بعدی نتایج بهتری گرفته شود پس این نشست مقرون به موفقیت نبوده است."
بازار منتظر نتیجه مذاکرات نماند
حتی پیش از آنکه طرف ایرانی مذاکرات در جمع خبرنگاران حاضر شود و نسبت به آینده این مذاکرات اظهار امیدواری کند و در واقع پیش از پایان یافتن دور دوم گفتوگو در بغداد، دلار در بازار ایران که روز قبل به ۱۷۰۰ تومان نمیرسید تا ۱۷۵۰ و ۱۷۷۰ تومان هم معامله شد.
در واقع وقتی مذاکرات از روز چهارشنبه به پنجشنبه کشیده شد بی آنکه خبری از نتیجه آن داده شود، قیمت ارز و سکه ناگهان در بازار ایران افزایش یافت.
قیمت سکه تمام طرح جدید و قدیم در روز پنجشنبه به ترتیب به ۶۶۵ و ۶۷۵ هزار تومان افزایش یافت که نسبت به روز قبل یعنی چهارشنبه ۳۰ هزار تومان افزایش نشان میداد.
همچنین نیم سکه با ۱۵ هزار تومان افزایش به ۳۳۵ هزار تومان و ربع سکه با ۷ هزار تومان افزایش به ۱۸۷ هزار تومان رسید.
به گفته دکتر اسدی بازار بسیار نگران ایران ترجیح میدهد سرمایه خود را در جای امنی نگه دارد. طبیعیست که اگر نتیجه مذاکرات مثبت بود امید به ماندن سرمایه در اقتصاد ایران داشتیم اما وقتی بازار ترجیح میدهد سرمایه خود را به بازار ارز منتقل کند، این پیامد بیاعتمادی به نشست ناموفق بغداد است.
وی در گفتوگو با ندای سبز آزادی میافزاید:" این فضای تیره و تار را بازار و مردم هم متوجه میشوند. به همین دلیل میتوان گفت افزایش قیمت ارز بلافاصله پس از مذاکرات لحظهای نیست."
هرچند محمد کشتیآرای، رئیس اتحادیه طلا و جواهر کشور قیمت سکه و دلار در بازار در روز پنجشنبه را هیجانی و غیرواقعی عنوان کرد و وزیر اقتصاد ایران هم یک شب پیش از آغاز مذاکرات در یک برنامه تلویزیونی با حبابی خواندن تغییرات قیمت سکه در بازار مردم را تشویق کرد که در جای امنتری سرمایهگذاری کنند، اما جمشید اسدی در گفتوگو با ندای سبز آزادی نظری بر خلاف این را مطرح کرد. به گفته وی، شاید اگر نتیجه مذاکرات مثبت بود میشد گفت واکنش لحظهای بوده اما چون منفی بود نشان میدهد که کمافیالسابق سرمایهگذار به بازار داخلی بی اعتماد است و سراغ سرمایهگذاری ارز و طلا میرود. پس این رفتار بلندمدت خواهد بود، همچنان که مدتهاست آغاز شده و همچنان ادامه دارد.
وی میگوید:" از پاییز ۱۳۹۰ افزایش قیمت ارز و طلا روند صعودی به خود گرفته و باز هم ادامه خواهد داشت."
در واقع بازار ارز و طلا از دو سال پیش در روزهای بحرانی به سر میبرد و تا مدتها دولت و بانک مرکزی اقدام قابل توجهی برای مهار قیمت ها از خود نشان نمیدادند.
منتقدان دولت احمدی نژاد می گویند که دولت تلاش کرده با دامن زدن به بحران ارز و افزودن به قیمت آن، منابع ریالی لازم برای پرداخت یارانه های نقدی را فراهم کند؛ اما دولت منتقدان خود را به توطئه علیه ثبات اقتصادی از طریق ایجاد آشوب در بازار ارز و طلا متهم می کند.
بعد از مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ ی در استانبول ترکیه، قیمت انواع ارز و طلا در بازار سیر نزولی گرفت و به دلیل خوش بینی نسبت به مذاکرات هسته ای در بغداد این روند ادامه پیدا کرد.
اما به نظر می رسد که مذاکرات ایران و پنج بعلاوه یک در بغداد و افزایش احتمال به نتیجه نرسیدن مذاکرات، تاثیر خود را بر بازار ارز و طلا در ایران گذاشته است.
اسدی معتقد است که بحران در وضعیت طلا و ارز در کشور ادامه خواهد داشت.
وی میگوید: "وقتی دولت بدون حساب اسکناس بدون پشتوانه چاپ مینماید یا پول وارد بازار میکند این باعث افزایش نقدینگی میشود. اما مردم میدانند که اگر ریال دستشان باشد به خاطر نقدینگی بدون پشتوانه ارزش خود را از دست میدهد. به همین دلیل باید در جایی خارج از اقتصاد ملی سرمایهگذاری کند چون اقتصاد ملی هر روز بیارزش میشود."
ریشه بحران: اقتصاد مبتنی بر دولت نفتی ناکارآمد
از سویی به گفته اقتصاد دانان همچنان که در چند سال گذشته هم بر این نکته تاکید کردهاند سیاستهای اقتصادی غلط دولت در دامن زدن به این بحران بسیار تاثیر داشته است.
در واقع تنش با جامعه جهانی و جنگ ایران و غرب و تحریمها تنها دلیل وضعیت نابسامان اقتصادی ایران نیست و این موضوع علاوه بر مشکلات ایران و غرب در عوامل دیگری هم ریشه دارد.
به گفته جمشید اسدی سیاست بنیادین احمدینژاد گسترش واردات بوده است تا به خیال خود قیمتها را پایین نگه دارد اما حالا که آقایان علما خودشان به فکر حمایت از تولید داخل افتادهاند این به این معنی است که خودشان میدانند مصالحهای در کار نخواهد بود و تحریمها ادامه خواهد یافت.
وی میگوید:" تنش با جامعه جهانی موجب وخامت اوضاع اقتصادی کشور شده اما اوضاع اقتصادی پیش از این تنشها بحرانی شده بود. درآمد سرانه ملی ما هنوز به سال ۵۵ نرسیده و درآمد تولید ما در اواخر دوره آقای رفسنجانی اندکی با سال ۵۵ برابری میکرد. اما در این دورهها خبری از قطعنامههای شورای امنیت نبوده است.
اسدی می افزاید: "در زمان آقای خاتمی هم گشایشهایی در وضع اقتصادی ایجاد شد هرچند کافی نبود. مسلما احمدینژاد وضع را به مراتب بدتر کرد. در واقع دو ضربه اساسی به اقتصاد کشور زد.
ضربه اولی این بود که به علت آنچه ایشان مخالفت با آقازادهها مینامیدند، با خودیهای خودشان که آنها را پاک فرض میکردند همان کاری را کردند که قبلا در مورد آقازادهها انجام میشد. یعنی خارج از رقابت و مناقصه به آنها امکانات میدادند. مثل قراردادها و امتیازهای بزرگی که بدون مناقصه به سپاه اعطا شد یا وامهای بسیار کلانی که به افراد نزدیک خود میدادند که نمونه آن ماجرای امیر خسروی بود.
ضربه دوم احمدینژاد تنش افروزی با جامعه جهانی و بیاعتنایی به تبعات آن بود. آنچنان که که در دور اول زمامداری ایشان هر سال یک قطعنامه تنبیهی صادر شد. مسلما قبل از آن هم اقتصاد ما وضع نابسامانی داشته اما در دوره ایشان وضع به مراتب بدتر شد."
اکنون بازار ارز در مقابل مذاکرات هسته ای واکنش نشان داده و قیمت ارز و طلا در بازار افزایش یافته است.
قیمت انواع ارز که در روزهای اخیر سیر نزولی داشت در دومین روز مذاکرات ایران و ۱+۵ افزایش پیدا کرده است.
گزارشها نشان می دهد که هر دلار به قیمت ۱۷۲۵ تا ۱۷۵۵تومان، هر یورو به قیمت ۲۱۶۰ تا ۲۲۰۰ تومان و پوند بریتانیا نیز به قیمت ۲۷۰۵ تا ۲۷۵۰ تومان در بازار معامله شده است.
این در حالی است که در روزهای اخیر قیمت هر دلار کاهش پیدا کرده بود و عصر روز پیش از آغاز مذاکرات هر دلار به قیمت ۱۶۶۸ تومان در بازار معامله شده بود.
قیمت سکه نیز با وجود کاهش قیمت جهانی طلا، در بازار بین ده تا بیست تومان افزایش یافته و هر سکه طرح قدیم ۶۶۸ هزار تومان و هر سکه طرح جدید ۶۵۹ هزار تومان و نیم سکه ۳۳۰ هزار تومان در بازار معامله شده است.
اما به طور قطع بحرانیتر شدن وضعیت اقتصادی ایران تنها نتیجه ناموفق بودن مذاکرات ایران و غرب نیست بلکه آنچنان که اسدی میگوید قرار نیست مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی قصد و توان این را داشته باشند که به مصالحهای در جامعه جهانی برسند.
به گفته این صاحب نظر اقتصاد سیاسی،" آنچه جامعه جهانی میخواهد بسیار روشن است و در حقیقت قصد ندارد عقبنشینی کند. امروز جامعه جهانی متوجه شده که جمهوری اسلامی فقط در این مورد زبان زور میفهمد. حتی آقای اولاند هم وقتی در نشست آمریکا صحبت میکرد در مورد شدت تحریمها علیه ایران موافق بود یا حداقل مخالفتی نکرد.
اما جامعه جهانی متوجه شده که جمهوری اسلامی فقط زبان زور و فشار را میفهمد و نرمشهایی که در نشست بغداد نشان دادند هم به دلیل سختی تحریمهایی بود که به ایران وارد شده است. و در اوایل تابستان این تحریمها شدیدتر خواهد شد."
آینده ی مبهم مذاکرات
هرچند سعید جلیلی بر پیشرفت گام به گام گفتوگوهای ایران و غرب تاکید کرده و اتخاذ نتایج بهتر را به مذاکرات مسکو در ماه ژوئن موکول کرده است اما به نظر جمشید اسدی، بهتر است پیشبینی دور سوم مذاکرات با رجوع به گذشته همراه باشد:" معیار و ملاک برای پیشبینی معمولا نگاه به تجربههای پیشین است. در نشست ترکیه اظهار امیدواری شد که در بغداد به نتایج مثبتی برسند اما میبینیم که در بغداد هم اتفاق مثبتی رخ نداد و حالا هم اظهار امیدواری میکنند که نتایج نشست مسکو بهتر خواهد بود. معلوم نیست این چه دستاوردی بوده که کسی از آن اطلاع ندارد و چرا به همه نتایج آن را نمیگویند تا نشان بدهند که واقعا این مذاکرات مثبت بوده است."
وی تاکید میکند: "در زبان دیپلماتیک وقتی برای جلسات بعدی اظهار امیدواری میشود یعنی تا الان اتفاقی نیفتاده است."
تغییرات قیمت طلا و ارز نشان میدهد که بازار هم به این نتیجه رسیده که دستیابی به توافقی در این زمینه دشوار است.
از سویی با وجود اظهار امیدواری برای بهتر شدن گفتوگوها در مسکو اگر تحریمهای جدید غرب علیه ایران و تحریم نفت ایران به زودی آغاز شود معلوم نیست وضع بازار ارز و سکه و طلا در ایران به چه سمت و سویی خواهد رفت و در واقع چه بر سر اقتصاد بحرانی ایران خواهد آمد؟
ساخت سد و نیروگاه بختیاری در استان لرستان به عنوان "بزرگترین پروژه عمرانی" ایران از یک شرکت چینی گرفته و به قرارگاه خاتمالانبیای سپاه واگذار شد.
خبرگزاری ایسنا گزارش داده است که این تصمیم پس از آن اتخاذ شد که سد و نیروگاه بختیاری با گذشت بیش از ۱۵ ماه از امضای تفاهمنامه با پیمانکار چینی، هنوز در نوبت کلنگخوردن قرار دارد.
قرارگاه خاتم سپاه علاوه بر آن که مسئولیت ساخت این سد و نیروگاه در استان لرستان را بر عهده گرفته، مسئولیت تامین اعتبار آن را هم عهدهدار شده است. پیش از این اعتبار لازم برای اجرای این پروژه نزدیک به دو میلیارد دلار برآورد شده بود.
گفته شده به دلیل اختلاف ایران و پیمانکار چینی درباره قیمت و هزینه ها، قرار شده است که این طرح به قرارگاه خاتم الانبیا، سپرده شود.
رییس سازمان انرژی اتمی ایران از مخالفت جمهوری اسلامی با بازرسی تاسیسات پارچین توسط بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی خبر داد و گفت که این تاسیسات نظامی است و ایران برای بازرسی شدن آن هنوز قانع نشده است.
منابع غربی پیش از این با انتشار تصاویر ماهواره ای از وجود شواهدی درباره فعالیت های مشکوک هسته ای در تاسیسات نظامی پارچین خبر داده اند.
فریدون عباسی، رییس سازمان انرژی اتمی ایران در این باره گفت: بازدید از پارچین بنابر فشار کشورهایی که از آژانس میخواهند در این زمینه تحقیق کند مورد علاقهی آژانس است اما ما هنوز در این زمینه قانع نشدهایم و دلایل و مدارکی به ما ارائه نشده است که راجع به پارچین که یک مجموعهی نظامی است بازدیدی ترتیب دهیم. وی ادامه داد: آنها میخواهند که پارچین را ببیند اما اگر هم قرار باشد بازدیدی صورت گیرد ما باید قانع شویم که آنجا جزء مکانهایی است که باید در معرض بازدید آنها قرار دهیم.
به گزارش ایسنا، فریدون عباسی، رییس سازمان انرژی اتمی ایران بعداز ظهرشنبه در حاشیه یک مراسم در دانشگاه تهران با اشاره به گزارش تازه آژانس افزود: منظور مدیر کل آژانس از "ضرورت اعتمادسازی از سوی ایران" این است که کارشناسان دو طرف، گفتوگوهایشان را ادامه دهند.
وی درعین حال از گزارش مدیرکل آژانس انتقاد کرد و گفت: بهتر است آمانو راجع به توسعه کاربرد پرتوها در زندگی مردم ایران به شورای حکام گزارش دهد و اعلام کند که ایران در این زمینهها فعال است. بهتر است آمانو در گزارشهای خود ذکر کند که ایران در زمینهی کشاورزی در حال انجام چه کارهایی است و چه اقداماتی نیز در گذشته انجام داده است. همچنین در زمینهی کاربرد پرتوها در صنعت که ایران به آن پرداخته است نیز بهتر است وارد شود. بهتر است آمانو فقط تعداد ماشینهای سانتریفیوژ ایران را در گزارشها ذکر نکند.
فراکسیون موسوم به "رهپویان" مجلس، امروز در جلسه خود پیشنهاد ریاست حدادعادل بر مجلس را مطرح کرد و پس از آنکه حاضران در جلسه "صلوات" فرستادند این پیشنهاد مصوب شد.
نیره اخوان، یکی از اعضای این فراکسیون در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا گفته است: در این جلسه رأیگیری به شکل صلواتی بود و حاضرین ریاست حداد عادل بر مجلس نهم را "صلواتی" مورد تایید قرار دادند.
با این حال، این نماینده اصولگرا تخمینی از تعداد اصولگرایان حاضر در این جلسه ارائه نکرد تا مشخص شود چند نفر در این جلسه برای انتخاب حداد صلوات فرستاده اند.
همچنین به گفته اخوان در این جلسه بحثی درباره سایر اعضای هیات رییسه مطرح نشده است.
خبر انتخاب صلواتی حدادعادل پس از آن منتشر شد که پیش از آن، آقای حدادعادل در جلسه فراکسیون حامیان خود رای کامل نیاورده بود.
به نوشته سایت عصرایران، همزمان با نشست فراکسیون اصولگرایان حامی لاریجانی در محل ساختمان مجلس مشروطه، فراکسیون اصولگرایان حامی غلامعلی حدادعادل نیز در محل مجلس مشروطه جلسه داشتند و در این جلسه از میان ۸۳ رای ماخوذه، تنها ۵۲ رای به سود حداد عادل بود.
رئیس اتاق بازرگانی می گوید، گردش پول در بنگاه های اقتصادی به حداقل رسیده است.
یحیی ٱل اسحاق، رئیس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن تهران با اشاره به چالش های پیش روی بخش تولید، اظهار داشت: امروز مشکلات بخش تولید کشور آنقدر گسترده است که تخصیص سهم این حوزه از درآمدهای حاصل از اجرای قانون هدفمندی یارانه ها، نمی تواند گره ای از مشکلات بگشاید.
یحیی ٱل اسحاق با اشاره به محدودیت ها و مشکلات فعالان اقتصادی کشور به "ایلنا" گفت: امروز رابطه میان بخش تولید و نظام بانکی با مشکلات بسیاری روبروست، مشکلاتی که منجر به کاهش نقدینگی واحدهای تولیدی شده است.
وی همچنین به مسئله گردش پول در بخش تولید نیز اشاره کرد و افزود: گردش پول در حوزه های مختلف اقتصادی به تبع نوع فعالیت متفاوت است، اما در حال حاضر به واسطه شرایط اقتصادی، تعداد دفعات گردش پول بنگاه های تولیدی به حداقل کاهش یافته است.
به دنبال اظهارات وزیر دفاع اسرائیل درباره مطرح بودن گزینه نظامی علیه ایران، نماینده جمهوری اسلامی در سازمان ملل در نامهای به شورای امنیت ضمن محکوم کردن این سخنان، هشدار داد که در صورت حمله، ایران نیز اقدامات دفاعی در پیش خواهد گرفت.
به گزارش روز شنبه، ۶ خرداد، خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، محمد خزاعی در نامهای به رئیس دورهای شورای امنیت سازمان ملل تهدید به حمله علیه تأسیسات هستهای ایران را «نقض آشکار اصول اساسی منشور ملل متحد و اصول اساسی قوانین بینالمللی» و اقدامی علیه «صلح و امنیت منطقهای و بینالمللی» دانست.
وی با تأکید بر این که «ایران هیچگاه آغازگر جنگ و حمله علیه هیچ ملتی نبوده و نخواهد بود» هشدار داد: «اما در عین حال ایران، بر اساس حق ذاتی خود و بر اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد، در اقدام برای دفاع از خود و پاسخ به هرگونه حمله علیه ملت ایران و اتخاذ اقدامات دفاعی متناسب برای دفاع از خود لحظهای تردید نخواهد کرد.»
به گزارش رادیو فردا اهود باراک، وزیر دفاع اسرائیل، حدود یک ماه پیش در گفتوگو با رادیوی ارتش اسرائیل گفته بود که توافق اولیه ایران مبنی بر گشودن تأسیسات هستهایاش برای بازرسیهای سازمان ملل، احتمال حمله نظامی اسرائیل علیه ایران را منتفی نمیکند.
وی با تأکید بر این که ایران از طریق مذاکرات برای خود زمان میخرد افزوده بود: «ایران هستهای غیرقابل تحمل است، بنابراین هیچ گزینهای نباید از روی میز برداشته شود.»
اسرائیل فعالیت هستهای ایران را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود میداند و بارها تأکید کرده است که در صورت شکست دیپلماسی در حل این مناقشه به گزینه نظامی به عنوان یک راه حل خواهد اندیشید.
در حال حاضر مذاکرات هستهای با ایران در جریان است و ۵+۱ در تلاش است تا در ازای ارائه تسهیلاتی به ایران، تهران را مجاب کند تا غنیسازی ۲۰ درصدی اورانیوم را متوقف کند.
این در حالی است که اسرائیل که گفته میشود تنها کشور دارای زرادخانه هستهای در خاورمیانه است، خواستار توقف تمامی فعالیتهای غنیسازی جمهوری اسلامی، خروج تقریبا تمامی اورانیوم غنیسازی شده از ایران و موافقت تهران با نظارت بیشتر آژانس بر فعالیتهای هستهایاش است.
این در حالی است که جمهوری اسلامی میگوید فعالیتهای هستهایاش تماما صلحآمیز است و دستیابی به انرژی صلحآمیز هستهای را «حق مسلم» خود میداند.
هم زمان با اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه های دولتی، مشخص شد که شماری از دانشجویان از حق ادامه تحصیل در مقطع بالاتر محروم شده اند.
به گزارش دانشجونیوز، در سال های اخیر شمار زیادی از دانشجویان، علی رغم کسب رتبه های برتر در آزمون های سراسری به دلیل آنچه نقص در پرونده عنوان شده است، ستاره دار شده و از ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بازمانده اند.
"دانشجویان ستاره دار" اصطلاحی است که از سوی فعالان دانشجویی به دانشجویان محروم از ادامه تحصیل به دلیل فعالیت های صنفی- سیاسی دوران دانشجویی و یا عقاید مذهبی اطلاق می شود.
با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال ١٣٨٤ روند ممانعت از ادامه تحصیل دانشجویان منتقد و مخالف حاکمیت شتاب بیشتری گرفت. با این وجود وی در مناظره های انتخاباتی در سال ١٣٨٨، وجود دانشجوهای ستاره دار را تکذیب کرد.
در همان زمان مصطفی معین، وزیر علوم دولت سید محمد خاتمی، در پاسخ به بخشی از اظهارات محمود احمدی نژاد در جوابیه ای گفته بود که "با کمال تاسف روال متعارف مذکور در فوق از همان ابتدای دولت نهم با عنوان جنجالی ستارهدار شدن به یک پدیده گسترده سیاسی برای برخورد با دانشجویان فعال سیاسی تبدیل شد. به نحوی که بیش از هزار نفر از پذیرفته شدگان آزمون کارشناسی ارشد سال ١٣٨۵ مشمول عنوان ستارهدار و عمدتا دچار مشکل در ادامه تحصیل شدند. علیرغم پیگیریهای متعدد و مراجعه به مراجع ذیصلاح و عدم حصول نتیجه، دامنه اعتراضات دانشجویی گسترش و ادامه یافت. بنابراین متذکر میشود که پدیده دانشجویان ستارهدار و خسارات ناشی از آن در حوزه آموزشعالی و جامعه، اختصاص به دولت نهم داشته است."
مقامات مسئول در جمهوری اسلامی در اظهارنظر های رسمی همواره وجود دانشجویان ستاره دار را در کشور تکذیب کرده اند.
در همین زمینه یکی از فعالین دانشجویی ستاره دار پیشتر به دانشجونیوز گفته بود که مسئولان وزارت علوم و سازمان سنجش آموزش کشور از پاسخ به دانشجویان طفره می روند و اخذ تصمیم محرومیت از ادامه تحصیل دانشجویان را به مراجع بالاتری چون وزارت اطلاعات مرتبط می دانند.
در حالی که شمار زیادی از دانشجویان هر ساله سه ستاره شده و از تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری باز می مانند، تعدادی از دانشجویان نیز، که تک ستاره و دو ستاره خطاب می شوند، با اخذ تعهد مبنی بر عدم انجام هیچ گونه فعالیتی در سطح دانشگاه توسط هیات مرکزی گزینش و بازجویان وزارت اطلاعات اجازه ادامه تحصیل پیدا می کنند.
ضیا نبوی و مجید دری از جمله دانشجویان ستاره داری هستند که به دلیل فعالیت های مرتبط با دفاع از حق تحصیل، هر کدام به ترتیب به ده و شش سال حبس در تبعید محکوم شده اند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر