ندای سبز آزادی- رضا ماندگار: خرداد پرحادثه فرامی رسد. هر سال که می گذرد، به روزهای ویژه و پرخاطره و واقعه ی آخرین ماه بهار، اتفاقی دیگر الصاق می شود.
از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ روز قیام مردم معترض به تبعید آیت الله خمینی تا ۴ خرداد ۱۳۵۱ روز سرخ فام اعدام محمد حنیف نژاد و یارانش؛ از سوم خرداد ۱۳۶۱ روز تاریخی فتح خرمشهر تا دوم خرداد ۱۳۷۶ روز غریب خیزش اصلاحی مردم ایران؛ و از ۲۲خرداد ۱۳۸۸ روز انتخاباتی که به کودتا مبدل شد تا ۱۱ و ۱۲ و ۲۰ خرداد ۱۳۹۰ روزهای ناگوار درگذشت سحابی ها و صابر.
خرداد پرحادثه ی دیگری برای مردم ایران، به ویژه دموکراسی خواهان و آزادی طلبان فرامی رسد.
دوم خرداد ۱۳۷۶؛ خیزش اصلاحی
هفتمین دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران در خرداد ۱۳۷۶ آغازگر دور جدیدی از تحولات سیاسی در جمهوری اسلامی شد.
در کنار علی اکبر ناطق نوری، رییس وقت مجلس و وزیر اسبق کشور، که نامزد مشهور انتخابات محسوب می شد و برگزیده ی حاکمیت، محمد محمدی ری شهری، وزیر اسبق اطلاعات و سرپرست حجاج، و نیز رضا زواره ای رییس وقت سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و عضو حقوقدان شورای نگهبان، دو نامزد نمایشی دیگر بودند. سیدمحمد خاتمی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی، نامزد متفاوتی بود که صلاحیت اش را شورای نگهبان تایید کرد.
تحولات اجتماعی-فرهنگی-اقتصادی پس از جنگ و در نیمه نخست دهه ۷۰ فضای متفاوتی را در جامعه ایجاد کرد.
برخلاف توقع صاحبان قدرت، موج غریبی علیه ناطق نوری که نامزد مورد حمایت روحانیان حکومتی و رهبری و نهادهای رسمی محسوب می شد، راه افتاد.
بیش از ۲۹ میلیون نفر در انتخابات شرکت کردند؛ مشارکتی کم سابقه در تاریخ انتخابات های جمهوی اسلامی. سیدمحمد خاتمی با کسب بیش از ۲۰ میلیون رای (حدود ۶۹ درصد آرا) انتخابات را از ناطق نوری (که تنها ۷ میلیون رای را از آن خود کرده بود) برد. جوانان و دانشجویان و زنان، مهمترین بازوهای تبلیغاتی و عوامل پیروزی خاتمی بودند.
پیروزی خاتمی آغازگر ورود مجدد نیروهای سیاسی موسوم به چپ به ساختار سیاسی قدرت شد. اینان اما به بازخوانی ادبیات خود پرداخته بودند. مفاهیمی چون جامعه مدنی و حقوق شهروندی و اصلاح طلبی، مهمترین کلیدواژه هایی شدند که دوران جدید (اصلاحات) را تعریف می کرد. تولد مطبوعات اصلاح طلب و منتقد وضع موجود، آزادی نسبی فعالیت احزاب و جریان های سیاسی به حاشیه رفته، گشایش در فضای نشر کتاب و فعالیت سازمان های غیردولتی، و باز شدن فضای دانشگاه ها، تنها بخشی از تحولاتی بود که با خیزش دوم خرداد ۱۳۷۶ به وقوع پیوست.
سوم خرداد؛ خرم شهر خونینی که آزاد شد
در رخدادی مهم، بعد از ظهر روز سوم خرداد ۱۳۶۱ پس از ۲۴ روز مبارزه سخت، خرمشهر از اشغال نظامیان عراق خارج شد. آزادی خرمشهر یکی از خوش ترین خبرهای دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق بود. عملیات بیتالمقدس بود که این آزادسازی را ممکن کرد.
خرمشهر از چهارم آبان ۱۳۵۹ و پس از ۳۵ روز مقاومت به اشغال نظامیان عراقی درآمده بود. ۵۷۸ روز (۱۹ ماه) اشغال خرمشهر برای ایرانیانی که غرورشان را پایمال شده می دیدند، روزهای خوبی نبود.
خرمشهر در تلاقی رودهای کارون و اروند، در موقعیتی استراتژیک قرار داشت. اهمیت فتح خرمشهر در اینجاست: رژیم بعثی صدام به نیروهای خود دستور داده بود که دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهای عراق محسوب کنند. تجهیزات و امکانات دفاعی عراقی ها در خرمشهر نشان میداد که عراق تداوم تصاحب این شهر را به عنوان نماد پیروزی خود در جنگ محسوب می کند.
هزاران نفر از بسیجیان و سربازان و سپاهیان و ارتشیان در جریان آزادسازی خرمشهر مجروح شدند یا به شهادت رسیدند.
فتح خرمشهر، صرف نظر از اهمیت رخداد در بازپس گیری یکی از نقاط مهم اشغال شده، خود به سرفصلی در تاریخ جنگ تبدیل شد. برخی از نیروهای سیاسی (به طور مشخص مهندس بازرگان و همفکرانش در نهضت آزادی) خواستار توقف جنگ در این مرحله و مصالحه با رژیم بعثی شدند. با وساطت برخی کشورهای عربی منطقه، آتش بس ممکن می نمود؛ اما محقق نشد. جنگ برای ۶ سال دیگر ادامه یافت...
۴ خرداد ۱۳۵۱؛ پرواز سه هم پیمان عشق
چهارم خردادماه سالروز اعدام بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان است. جوانان وطن دوست و متدینی که از نهضت آزادی ایران برخاسته بودند و همراهان جبهه ملی و مصدقی بودند، پس از چندین هزار ساعت مطالعه و تحلیل سرانجام به این نتیجه رسیدند که تنها راه مبارزه با رژیم شاهنشاهی مبارزه قهرآمیز با تمرکز بر شهرهاست. شکست جبهه ملی دوم، بازداشت و تبعید سران نهضت آزادی و نیز سرکوب قیام ۱۵ خرداد حنیف نژاد و یارانش را به چنین سویی سوق داد.
حنیف نژاد و همفکران و یارانش در سال ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق ایران را تاسیس کردند. محمد حنیف نژاد در سال ۱۳۱۷ در خانواده ای فقیر در تبریز بدنیا آمد. او با وجود وضع بد اقتصادی خانواده اش راهی دانشگاه و در رشته مهندسی کشاورزی، در سال ۱۳۴۲ فارغ التحصیل شد. بهمن ۱۳۴۱ که توسط ساواک ربوده و بازداشت شد ۷ ماه در زندان قزل قلعه و قصر زندانی بود. در این دوران به توصیه آیت الله طالقانی با قرآن آشنا شد و به مطالعه دقیق قرآن پرداخت. پس از سربازی در سال ۱۳۴۲ با سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان پیوند یافت و پایه های سازمان را بنا نهاد. حنیف نژاد عضو شورای مرکزی انجمن های اسلامی دانشگاه بود؛ برخاسته از پای کلاس های مهندس بازرگان و دکتر سحابی.
حسین روحانی،از کادرهای قدیمی و سابق سازمان مجاهدین درباره حنیفنژاد میگوید: «او روی این نکته بسیار تاکید می کرد که اکثر مجتهدین صفحات بسیار زیادی را اختصاص به طهارات و نجاسات و آداب نماز و روزه داده اند و حال آنکه در باره جهاد و امر به معروف و نهی از منکر اصلا مطلبی نمی نویسند و اگر هم می نویسند بسیار محدود است. و یا مطرح می کرد که بسیاری از روحانیون صرفا روی روایات وقت خود را صرف کرده و میکنند، حال آنکه روی قرآن و نهج البلاغه تکیهای ندارند و با آن آشنا نیستند.»
بر اثر نفوذ ساواک، سازمان لو رفت. از شهریور ماه ۱۳۵۰ حدود ۱۳۰ نفر از اعضای ارشد و همراهان سازمان مجاهدین بازداشت شدند. باز پرسی های همه جانبه ساواک غالباً با شکنجه همراه بود. محاکمات علنی اولین گروه از آنان در اسفند ۱۳۵۰ در دادگاه ارتش برگزار خواهد شد. دادگاه علنی و حضور خانواده ها به پخش دفاعیات متهمان کمک زیادی کرد. بقیه محاکمات در دادگاه های کوچک در بسته انجام شد. محمد حنیف نژاد و رسول مشکین فام دو متهم اصلی شناخته شده، بیش از همه مورد کینه رژیم بودند. در حالی که کادرهای رده بالا در موضع افشاگرانه و قهرآمیز خود پافشاری می کردند، به کادرهای پایین تر توصیه شد که از دفاع ایدئولوژیک و سیاسی در دادگاه تجدید نظر بپرهیزند.
حکم اعدام همه کسانی که در دادگاه تجدید نظر جسورانه رژیم را محکوم و از مبارزه مسلحانه دفاع کردند توسط این دادگاه تأیید شد، ناصر صادق، علی باکری، محمد بازرگانی و علی میهن دوست در ۳۰ فروردین ۱۳۵۰ به جوخه اعدام سپرده شدند. حکم اعدام در مورد حنیف نژاد، سعید محسن، علی اصغر بدیع زادگان، محمود عسگری زاده و رسول مشکین فام در ۴ خرداد ۱۳۵۰ به اجرا در آمد و حکم اعدام مسعود رجوی به حبس ابد تبدیل شد.
۱۰ و ۱۱ خرداد ۱۳۹۰؛ پرواز سحابی ها
مهندس عزت الله سحابی (متولد ۱۳۰۹) در دهم خرداد ۱۳۹۰ و در ۸۱ سالگی درگذشت.
وی فرزند دکتر یدالله سحابی از پایه گذاران نهضت آزادی ایران بود. رییس شورای فعالان ملی مذهبی سابقه عضویت در شورای انقلاب، ریاست سازمان برنامه و بودجه در دولت موقت مهندس بازرگان، نمایندگی مجلس در نخستین مجلس پس از پیروزی انقلاب را در کارنامه داشت. وی از اعضای نهضت آزادی بود که از ابتدای دهه ۴۰ بارها به زندان رفت و دچار تبعید شد. مهندس سحابی پس از انقلاب نیز بارها احضار و بازداشت شد و در سلول های انفرادی هدف فشار و بدرفتاری قرار گرفت. وی حدود ۱۴ سال از عمر خود را در زندان های رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی گذراند.
ایران فردا به مدیرمسئولی وی یکی از شناخته شده ترین نشریات سیاسی در دهه ۷۰ محسوب می شود. نشریه ای که در انتهای این دهه توقیف شد.
حمایت مهندس سحابی از خاتمی و روند اصلاحات و بعدتر، حمایت وی از مصطفی معین در انتخابات سال ۱۳۸۴، قابل اشاره است. سحابی که در دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی دچار حبس شده بود، در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری اسل ۱۳۸۴به حمایت از وی در برابر احمدی نژاد پرداخت.
همراهی وی با موسوی و کروبی در جنبش سبز تضییقات و محدودیت ها و فشارها علیه وی را در آخرین ماه های زندگی اش به اوج رساند. وی بارها احضار و تهدید شد.
حکومت مراسم تشییع جنازه این سیاستمدار ملی را با موانع زیاد محدود کرد. نیروهای امنیتی و انتظامی و شبه نظامی، مانع از تشییع پیکر و تدفین در شرایطی معمولی شدند. در همین روز (۱۱ خرداد) دختر ارشد وی، هاله سحابی عضو شورای مادران صلح، و پژوهشگر قرآنی، که از زندان اوین به مرخصی آمده بود، هدف برخورد روانی و فیزیکی نیروهای امنیتی قرار گرفت و به شکل دردناک و تراژیکی جان باخت.
مقام های مسئول اطلاعاتی و قضایی کسی را مسئول این قتل نشناختند.
دکتر حبیب الله پیمان، فعال ملی مذهبی و نواندیش دینی روایت می کند: «هاله درحالی که عکس پدررا دردست داشت دوش به دوش تعدادی از خانم ها حرکت می کرد که با ممانعت ماموران روبرو شد و پس از قدری گفت وگو ومشاجره چند گامی بیش جلوتر نرفته بود که با یک هجوم عکس هارا ازدست او وهمراهان ربوده بی اعتنا به اعتراض هاله که این عکس پدر من است وتصریح همراهان که ایشان دختر مهندس سحابی است ، پاره کردند . شاهدان می گویند هاله برای پس گرفتن عکس پدر قدم جلو گذاشت وسعی کرد عکس را ازدست مهاجم خارج کند که با ضربه دودست به عقب پرت شد. هاله تعادل خودرا ازدست می دهد و نقش زمین می گردد . دست کم دوشاهد دیگر گفته اند درست پیش ازآنکه هاله بر زمین بیفتد یک لباس شخصی با آرنج بر پهلوی هاله می کوبد و او بر زمین می افتد. براساس گفته های یک پزشک متخصص که این شرح حال را شنیده، می توان احتمال داد که ضربه ها ی وارده برهاله آن هم تحت شرائطی که به شدت زیر فشار عصبی وخستگی و هیجان مفرط قرار داشته است با توجه به سابقه بیماری دیابت وضعف وتنگی عروق به صورت شوک موجب قطع جریان خون به مغز و بی هوشی و ایست قلبی وی شده باشد و یا این فرایندها بعداز سقوط برزمین دراثر ضربه های وارده و برهم خوردن تعادل وی رخ داده باشند. دراین نکته تردید نیست که اگر هاله به خاطر دردست داشتن عکس پدرش مورد هجوم وحمله فیزیکی وروانی وضربه شوک آور قرار نمی گرفت اکنون در میان ما بود.»
۱۵ خرداد ۱۳۴۲؛ قیامی بهسوی تغییر رژیم
قیام ۱۵ خرداد را می توان نقطه ی عطفی در روند مبارزات ضداستبدادی منتهی به تغییر رژیم سیاسی در بهمن ۱۳۵۷ قابل ارزیابی است.
سحرگاه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، ماموران رژیم شاهنشاهی به خانه ی آیت الله خمینی در قم یورش بردند و وی را که سه روز پیش از آن، در مراسم عاشورای حسینی و در مدرسه ی فیضیه، سخنانی تند بیان کرده بود، بازداشت کرده به زندانی در تهران منتقل ساختند.
مقلدان و یاران آیت الله به محض اطلاع، در قم و تهران و برخی نقاط دیگر کشور با بهره گیری از ایام خاص محرم، اعتراض خیابانی محسوسی را متبلور کردند.
پلیس برای پراکنده ساختن مردم ابتدا به تیراندازی هوایی پرداخت. معترضان با پلیس درگیر شدند. در همان دقایق نخست، معاون شهربانی به قتل رسید؛ تیراندازی به طرف مردم شروع شد، و عده ای از مردم کشته شدند. سرانجام با وارد شدن ارتش و مستقر کردن تانک ها و به پرواز درآوردن هواپیماها و شکستن دیوار صوتی، برای ارعاب مردم و فرارسیدن تاریکی هوا به طور موقت قضیه فیصله داده شد.
عزاداران و کفن پوش ورامین، در مسیر تهران هدف گلوله قرار گرفتند. هم زمان در قم، شیراز، مشهد و تبریز نیز سرکوب خونین متوجه معترضان شد.
دو روز پیش از ۱۵ خرداد آیت الله خمینی در قم گفته بود: «من به شما نصیحت می کنم، ای آقای شاه! من به تو نصیحت می کنم، دست از این اعمال و رویه بردار. من میل ندارم که، اگر روزی ارباب ها بخواهند تو بروی، مردم شکرگزاری کنند. من نمی خواهم، تو مثل پدرت بشی... نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را می خواهند. از اسراییل نشنو. اسراییل به درد تو نمی خورد. بدبخت، بیچاره، چهل و پنج سال از عمرت می گذرد، یک کمی تأمّل کن. یک کمی تدبّر کن. یک قدری عواقب امر را ملاحظه کن. کمی عبرت بگیر. از پدرت عبرت بگیر... ملت نمی گذارند که، تو با این وضع ادامه دهی... چرا این قدر می خواهی مردم را اغفال کنی؟ چرا مردم را این قدر تهدید می کنی؟»
آیت الله خمینی در سخنان خود گفته بود: «امروز به من خبر دادند که، عده ای از وعاظ و خطبای تهران را برده اند، سازمان امنیت و تهدید کرده اند که، از سه موضوع حرف نزنند. از شاه بدگویی نکنند. به اسراییل حمله نکنند. نگویند که اسلام در خطر است و دیگر هر چه بگویند آزادند. تمام گرفتاریها و اختلافات ما در همین سه موضوع نهفته است. اگر از این سه موضوع بگذریم، دیگر اختلافی نداریم و باید دید که اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست؟ اگر ما نگوییم اسراییل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسراییل است که سازمان امنیت می گوید: از شاه صحبت نکنید، از اسراییل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، اسراییلی است؟ آیا به نظر سازمان امنیت شاه، یهودی است؟! ... مملکت ما، اسلام ما، در معرض خطر است. آن چیزی که در شرف تکوین است، سخت ما را نگران و متأسف ساخته است. از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت و از وضع این سردمداران حکومت نگران و متأسف هستیم و از خداوند بزرگ اصلاح امور را خواهانیم. »
۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقطه آغاز شکل گیری مبارزات مسلحانه جدی توسط گروه های چریکی و مخالفانی شد که به مبارزه قهرآمیز با رژیم باور داشتند؛ گروه های مذهبی یا مارکسیست متعددی از این پس پی مبارزه مسلحانه را گرفتند.
۲۰ خرداد؛ شهادت بابی ساندز ایران: صابر
هدی صابر، عضو شورای فعالان ملی مذهبی، نویسنده و پژوهشگر اقتصادی و تاریخی که ازجمله زندانیان سیاسی پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ بود، بر اثر اعتصاب غذا در اوین جان باخت. او در نامه اعتصاب غذایش با دیگر فعال ملی-مذهبی، امیرخسرو دلیرثانی تصریح کرده بود که «در اعتراض به فاجعه روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ماه ۹۰ و تهاجم منجر به مرگ فرزند اول سحابی بزرگ که مادرصفت و خواهرگونه در خدمت مردمان و آسیب دیدگان وقایع دو سال اخیر میهن بود، از گاه غروب پنجشنبه ۱۲ خرداد ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین بدون طرح هیچ گونه مطالبه و خواسته شخصی، دست به اعتصاب غذای تر می زند و با آب و چای و قند و نمک، سر می کند.» او تاکید کرده بود که «شاید این اقدام به سهم خود در شرایط وانفسای وطن مصدق – سحابی، مانع از تکرار این بیدادگریها علیه انسانهای بیدفاع شود.»
هشت روز از اعتصاب غذای صابر نگذشته بود که این پژوهشگر اقتصاد و تاریخ سیاسی معاصر ایران و دین پژوه و روزنامه نگار، به شکلی غریب و مظلومانه در زندان اوین به شهادت رسید.
۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین با نگارش و انتشار شهادت نامه ای، گواهی دادند که هدی صابر در بهداری زندان اوین از سوی مامورانی که حدس می زنند ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده اند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. آنها شرایط بد جسمانی وی را از نزدیک شاهد بوده اند.
۶۴ زندانی سیاسی در شهادت نامه خود نوشتند: «هدی صابر ساعت چهار بامداد جمعه ۲۰ خردادماه برای نخستین بار به بهداری مستقر در زندان اوین جنب بند ۳۵۰ منتقل شد اما دو ساعت بعد در حالی که از درد به خود می پیچید به بند بازگردانده شد و از صدای فریاد او هم اتاقی هایش بیدار شده و دور او حلقه زدند در این هنگام صابر گفت :«در بهداری نه تنها هیچ رسیدگی به وضعیتم نشد بلکه مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفته ام و توسط مامورانی در لباس پرسنل بهداری از اتاق درمان بیرون انداخته شده ام.»
این زندانیان اعلام کردند: «ما شهادت می دهیم در این هنگام هدی صابر در حالی که توان ایستادن بر روی پاهای خود را نداشت با برانکارد به خارج از بند منتقل شد در این آخرین ساعت حضور در بند وضع گوارشی او به شدت بحرانی بود و بارها گفت دچار اسهال و حالت تهوع شدید شده است.»
آنان افزودند: «ما قاطعانه اعلام می داریم حاکمیت کنونی مسئول مستقیم مرگ شهید صابر است.»
۲۲خرداد؛ کودتای انتخاباتی، سرفصل سیاسی
۲۲خرداد ۱۳۸۸ سرفصلی در تاریخ تحولات سیاسی-اجتماعی ایران معاصر، به ویژه پس از شکل گیری جمهوری اسلامی است.
میلیونها شهروندی که با هدف تغییر اوضاع نابسامان کشور ، متاثر از دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد در پای صندوق های رای حاضر شدند، نتیجه ای مخالف پیش بینی را شاهد شدند.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی، نامزدهای تغییرخواه، میلیون ها ایرانی را به مشارکت در انتخابات تهییج و بسیج کردند. همان شب انتخابات، با اعلام نخستین دور نتایج، وقتی فاصله ی عجیب آرای احمدی نژاد با موسوی اعلام شد و هیچ رای باطله ای هم مورد اشاره قرار نگرفت، معلوم شد که انتخاباتی در کار نیست. موجی از بازداشت روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و اعضای ستادهای موسوی و کروبی، شایعه ی کودتا را به واقعیت مبدل ساخت.
۲۲ خرداد به حضور میلیونی معترضان در ۲۵ خرداد متصل شد. تظاهراتی که سه دهه بود نمونه و مشابهی در ایران نداشت.
صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی، تعارف را به کنار گذاشتند و شهروندان معترض به نتایج انتخابات را هدف گلوله و باتوم و سرکوب خونین و بازداشت های گسترده قرار دادند.
۲۲ خرداد ۱۳۸۸سرفصلی شد برای تغییر مواجهه ی طیف قابل توجهی از نیروهای سیاسی. بسیاری از اصلاح طلبان تاکید کردند که تنها وقتی دوباره در انتخابات شرکت خواهند کرد که لوزم و شرایط انتخابات آزاد و سالم و منصفانه در آن رعایت شده باشد.
قهر مردم با روندهای انتخاباتی در جمهوری اسلامی، از ۲۲ خرداد بار دیگر آغاز شد. ایرانیانی که وجدان کردند به مشارکت انتخاباتی آنان در ۲۲ خرداد توسط صاحبان قدرت خیانت شده و رای آنها مورد تجاوز تمامیت خواهان قرار گرفته است.
۲۹ و ۳۱ خرداد؛ سرود مانای شریعتی و چمران
۲۹ خرداد خرداد ۱۳۵۶ سالرزو مرگ دکتر علی شریعتی، یکی از بزرگترین و موثرترین روشنفکران ایران است. علی شریعتی (متولد ۱۳۱۲) دانش آموخته جامعه شناسی ادیان از فرانسه، با نوشته ها و سخنرانی های خود در سال های ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵، نقشی منحصر به فرد در تحولات فکری و اجتماعی ایران بجای نهاد. علی شریعتی فرزند استاد محمد تقی شریعتی از پایه گذاران کانون نشر حقیق اسلامی بود. وی همچنین از همراهان محمد نخشب در نهضت خداپرستان سوسیالیست، و همراهان نهضت آزادی در خارج از کشورف مسئول نشریه جبهه ملی و عضو فعال کنفدراسیون دانشجویان در خارج از ایران بود.
صدها ساعت سخنرانی و هزاران صفحه تولیدات وی در حوزه تاریخ و جامعه شناسی دین و نواندیشی دینی، اثری بجای نهاد که کمتر متفکری در ایران بدان جایگاه دست یافته است.
شریعتی پس از جلوگیری ساواک از فعالیت حسینیه ارشاد و پس از بازداشت، در بهار ۱۳۵۶ ایران را ترک گفت؛ ولی به شکلی ناگهانی در انگلستان درگذشت. پیکر وی به سوریه (زینبیه) منتقل و دفن شد.
دکتر مصطفی چمران (متولد ۱۳۱۱) از نخبگان علمی ایران، و از فعالان سیاسی قبل از انقلاب و عضو نهضت آزادی ایران در خارج از کشور، ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در منطقه جنگی ایران و عراق به شهادت رسید.
وی معاون نخست وزیر در امور انقلاب دولت موقت مهندس بازرگان، و نماینده مردم تهران در مجلس اول بود. چمران نماینده رهبر فقید انقلاب در شورای عالی دفاع و وزیر دفاع جمهوری اسلامی نیز بود.
او پیش از انقلاب به لبنان رفت. وی به کمک امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان، حرکت محرومین و سپس جناح نظامی آن، سازمان «امل» را بر اساس اصول و مبانی اسلامی پی ریزی کرد.
پس از پیروزی انقلاب و در پی حمله رژیم بعثی به کشور، مصطفی چمران گروهی از رزمندگان داوطلب را به گرد خود جمع کرد و با تربیت و سازماندهی آنان، ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد.
دکتر چمران در منطقه دهلاویه، در حین سرکشی به مناطق و خطوط مقدم جنگ بر اثر اصابت ترکش خمپاره های دشمن به شهادت رسید .
خردادماه با چنین حوادث و مناسبت های غریبی، بار دیگر از راه رسیده است. ایا خرداد امسال نیز ایران شاهد حادثه ای دیگر خواهد بود؟
بیش از ١٨٠ نفر از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت ایران در نامه ای خطاب به هيئت رئيسهی این دانشگاه، خواستار بازنگری در محدودیت های ایجاد شده برای پذیرش دانشجویان دختر در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در سال جاری شدند.
به گزارش دانشجونیوز، این نامه نزدیک به زمان انتشار دفترچه های کارشناسی ارشد، در حالی منتشر شد که دانشگاه علم و صنعت از سال گذشته در اقدامی غیر منتظره از پذیرش دانشجوی دختر در مقطع روزانه کارشناسی ارشد خودداری کرده و ظرفیت پذیرش دانشجویان دختر در مقطع کارشناسی را به حدود ٢٣ درصد کاهش داده بود.
این اقدام همان زمان با اعتراضات گسترده ی دانشجویان و تعدادی از اساتید روبه رو شد.
در قسمت هایی از این نامه که به شکل گسترده ای در سطح دانشگاه علم و صنعت پخش شده، آمده است: "علي رغم تمام تلاش های انجام شده در بازه ی ميان توزيع دفترچه ها و پايان زمان بندی انتخاب رشته و با وجود هشدار برخي از اساتيد دانشگاه هيچگونه اقدام مناسبي توسط مديران دانشگاه و مسئولين ذی ربط صورت نگرفت و تمام سال گذشته جز بی اعتنایی مسئولين و حجم عظيم سوالات بی پاسخ چيزی حاصل نشد... حتی اگر توجيه اين تصميم در راستای تفکيک جنسیتی دانشگاه باشد، چرا بايد در دفترچهها با پذيرش شبانه دخترها مواجه باشيم حال آنکه به زعم ما خود مسئلهی تفکيک جنسیتی نيز به اين شکل با هيچيک از موارد قانون اساسی و موازين دين اسلام توجيهپذير نيست... بنابراين ضمن تاکيد دوباره بر لزوم رفع اين محدوديت انتظار آن می رود که اين بار تصمیمی دلسوزانه، مدبرانه و با رعايت احترام و شأن دانشگاه و دانشگاهيان اتخاذ شود."
متن کامل این نامهبه شرح زیر است:
اعضاي محترم هيأت رئيسه دانشگاه علم و صنعت ايران
پيرو نامه ی جمعی از دانشجويان به شماره ٦٦٩/٦ در تاريخ ٩٠/١٢/٢٠ خطاب به اعضای محترم هيأت علمی دانشگاه که مورد استقبال بسياری از ايشان واقع شد، پس از همفکری با اساتيدی از طيفهای گوناگون فکری و سياسي بر آن شديم تا خواسته خود را جزئاً مطرح نموده و مجدانه پيگيری کنيم.
سال گذشته در پي توزيع دفترچههاي شماره ٢ کارشناسي ارشد سازمان سنجش، با عدم پذيرش دانشجويان دختر در مقطع کارشناسي ارشد روزانه و در ادامه با کاهش ظرفيت در مقطع کارشناسي در دانشگاهمان مواجه شديم. و متعاقبا دريافتيم که اين مسئله فقط و فقط در دانشگاه علم و صنعت ايران به اجرا در آمده است. در پي زمزمههاي به وجود آمده ميان دانشجويان جمع قابل توجهي از دختران مسئله را به طور جدي از طريق مسئولين پيگيري کردند. که متاسفانه پاسخ هايي پراکنده و متفاوت دريافت کردند و بعضا در برخي از موارد مسئولين اظهار بيیاطلاعی داشتند.
علي رغم تمام تلاش هاي انجام شده در بازه ي ميان توزيع دفترچه ها و پايان زمانبندي انتخاب رشته و با وجود هشدار برخي از اساتيد دانشگاه هيچگونه اقدام مناسبي توسط مديران دانشگاه و مسئولين ذيربط صورت نگرفت و تمام سال گذشته جز بياعتنايي مسئولين و حجم عظيم سوالات بيپاسخ چيزي حاصل نشد.
اين حقيقت که شخصيت زن از ديدگاه اسلام در قلمرو ارزشها، هيچگونه تفاوتي با مرد نداشته در آيات قرآني صريحاً مطرح شده است: "يا ايّها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثي و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عنداللّه اتقيکم".« اي مردم، ما شما را از مردي و زني آفريديم و شما را تيرهها و قبايلي قرار داديم، باکرامتترين و با ارزشترين شما نزد خداوند، پرهيزگارترين شماست.» حتي اگر توجيه اين تصميم در راستاي تفکيک جنسيتي دانشگاه باشد،چرا بايد در دفترچهها با پذيرش شبانه دخترها مواجه باشيم حال آنکه به زعم ما خود مسئله تفکيک جنسيتي نيز به اين شکل با هيچيک از موارد قانون اساسي و موازين دين اسلام توجيهپذير نيست.چرا بايد بانوان ايراني از حق تحصيل در يکي از دانشگاههاي طراز اول کشور محروم شوند در حالي که ٦٠% شرکتکنندگان آزمون سراسري را دختران شامل ميشوند؟ چرا بايد بيش از نيمي از استعدادهاي کشور از اين عرصه علمي طرد شوند؟
در سال جاري اما تلاشي هدفمند در زمينههاي مختلف صنفي از جمله موضوع محدوديت پذيرش دختران از سوي گروههاي مختلف دانشجويي صورت گرفته که بسياري از اساتيد را نيز با خود همدل ديده است. در ادامه اين جريان نيز اخيرا رياست محترم دانشگاه در دو مورد (در تاريخ ٣/ ٢ /٩١ و ١٢/ ٢ / ٩١) در نشست علني با دانشجويان اعلام کردهاند که اين مشکل در سال آينده به کلي رفع خواهد شد. عليرغم اين تعهدات جناب آقاي دکتر جبل عاملي در جمع دانشجويان دانشگاه و با توجه به نزديکي ايام انتشار دفترچه هاي کارشناسي ارشد و پس از آن کارشناسي دانشگاهها هنوز نگرانيهايي در ميان دانشجويان و هيئت علمي دانشگاه باقي است. بنابراين ضمن تاکيد دوباره بر لزوم رفع اين محدوديت انتظار آن ميرود که اين بار تصميمي دلسوزانه، مدبرانه و با رعايت احترام و شأن دانشگاه و دانشگاهيان اتخاذ شود.
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا:
عاطفه ابراهیمیان
زهرا ابراهیمی بهمن
عرفان ابوطالبی
احمد اسدی
مریم اسلامی
عماد افتخاری
آریا افشار
سمیرا افشاریان
سیده فردوس افقه
مهسا اکبری
نوید امین نیا
زکیه انصاری
احمد رضا بابلی
پریناز بازغی
دنیا بازیار
مجید باغبانی
ارسلان باقری
فاطمه بداغی
پدرام بشیری
میثم بهاران
امین بهراد
مریم بهشتی
پدرام بهنود
حمیدرضا بهیزادی
عباس بیات
حمید بیدار
سهیل پایدار فرد
شیوا پایدار نیا
نگار پناهی
فاطمه پورحق گوی
افسانه پورشجاع
حسنا پولادی
بنفشه پیشوا
حسام تاج بخش
پوریا تقوی
یاسرتیموری
رقیه جاور
ملیکا جاهد مطلق
فرناز سادات جباری
مارال جعفری
شهربانو جعفر مشکی
زهرا جلالی
احسان جواهری
پرهام جهان ملکی
الهه چراغی
آرزو حبیبی
سیمین حسامی
علی حسین آبادی
مبین حسینی
فاطمه حقیقی
الهام حمیدی
فریبا حمیدی
مهدیه حیدری پور
زهرا خالقیان
زهرا خدادادی
مصطفی خرم آبادی
یلدا خسروشاهی
عباس خوش خرام
نگار خیاطان
اشکان دادرسی
نیلوفر داودیان فر
علی دهقانی فیروز آبادی
پویا ذهبی
نسترن رادمنش
فرنوش راشد
نواب رحیم پور
فاطمه رحیم دل
فرشید رزاقیان
حبیب رشتاقی چالکی
صفورا رضایی
فائزه رضایی فرد
مهسا رفعت نژاد
علی رمضانی اکتیج
حسین زارع
بهزاد زره داران
حدیثه سادات زنجانی
آرمیتا سالمی
بهمرد سبزی پور
پدرام سفیدکار
نرگس سلطان زاده
مسعود شریعتی
آرزو شریکی مقدم
منصوره شعرای نجاتی
سینا شفایی
پرگل شکری
فاطمه شکری
سمانه شیبانی
محمدرضا شیرکوند
مهسا شیخ موقر
فرزانه صابری
سارا صادقیان
زهرا صافی
الهام صالحی
علی صباغ نیا
روح اله صحرائی
آذردخت صفاپور
صابرصفری
نوید صولتی
مهسا صیادمنش
بنفشه ضرابیان
مریم طالبی
مهدیار طاهری
ریحانه طوفانیان
محمد عابدی
زینب عالم زاده
علی رضا عالی داعی
مریم عبادی
محسن عباسی
امیر عبدالعزیزی
نیلوفر عبدالعلی زاده
کیوان عبداله اشرف
پادینا عجمی
طاهره عرب ملکی
امید عطایی
مریم عظیمی
محمد عواطف رستمی
حامد علی ویردیلو
میلاد غفاری
مهسا فاتحی
سومیترا فخرآذر
امین فلاحی
نرگس فرجاد امین
حمید فلاح
مهدیه فصاحت
فاطمه السادات فردوسی
مرضیه فلاح
سولماز قاسم زاده
سینا قاضی زاده
مائده قلی بیکیان
هانیه قومی
اشکان کرم رودی
سپهرکیا
الناز مفختری کامرانی نژاد
گلشید کلانتری
ارغوان کاظم بخشی
هدیه گلدسته
عرفان گلچین
مریم کرمی
علی لطفی
کیمیا متولی
سحر مزدیسنا
مصطفی محمد پور
مهدیه محبی آشتیانی
مهتاب محسنی
پردیس محمدپور
میلاد محمدی
فاطمه محمدی شکیبا
سیما مسگرپور
شادی مشیری
مینو مصیبی
علی مع الحق
اشکان معشوری
حامد معصومی
گلنازمعقولی
عادل معیر
محمد مقدم
روح اله مکبری
پریا ملکی
مجتبی ملکی
محمد مهدی ملکی زندی
مریم ممتازی
محمد حسین منصوری
عطیه موحدی جم
سید میثم مومنی
پیام مهاجری
سید سپهر مهاجرانی
شهرناز مهرانی
علی میرزایی
زهرا ناطقیان
صبا نایلی
نیلوفر نبی زادگان
محمد امین نصیری
مریم السادات نقیدی
امین نظری
معصومه نظری
مهتا نظیری
حامد نوروزی
ملیحه السادات وصفی نژاد
متین هنرمند
شیما هنرور
مجید هوشنگی
پیمان یزدانی
رعنا یکانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر