محمد مطهری
کمتر کسی است که نداند که جامعۀ ما به دردی به نام «تعجیل» مبتلاست. در بیماریهای اجتماعی برای بیمار شدن جامعه لازم نیست تک تک افراد بیمار باشند، همین که درصد قابل توجهی مثلا بیست درصد به آن درد مبتلا باشند کافی است.
کمتر کسی است که نداند که جامعۀ ما به دردی به نام «تعجیل» مبتلاست. در بیماریهای اجتماعی برای بیمار شدن جامعه لازم نیست تک تک افراد بیمار باشند، همین که درصد قابل توجهی مثلا بیست درصد به آن درد مبتلا باشند کافی است. همچنانکه انتظار میرفت، درحادثه دلخراش خرمدره باز برای پیدا کردن مقصر به سراغ کوتاهترین دیوار رفتیم. روال معمول ما این است که به جای دیدن همه ابعاد یک حادثه و فراهم کردن تمهیدات لازم برای عدم تکرار این نوع حوادث، فردی را مقصر معرفی کرده و خودمان را از شر اعتراضات و انتقادات راحت میکنیم.
این نوشتار، ناظر به کوتاهیهای احتمالی صورت گرفته از طرف برگزارکنندگان یا مسئولان محلی نیست؛ حاضر نبودن حتی یک آمبولانس در محل تجمع حدود دو هزار کودک، متأسفانه امری عادی در کشور ماست. بی شک این کوتاهیها ـ که قبل از بررسی کامل و اثبات حقایق باید در این مرحله بدون «تعجیل در داوری» آن را محتمل خواند و نه قطعی ـ باید پیگیری شود. دهها کار برای «ایمنی» و «امنیت» مردم میتوان انجام داد و نمیکنند که نمیکنند. موارد زیادی را چهار سال پیش در سلسله مقالاتی توضیح دادهام.
دغدغه این نوشته امر دیگری است. اصلا فرض کنیم در حادثه خرمدره دست اندرکاران برنامه و مسئولان محلی مقصر بودهاند و از جمله در پایان مراسم در اصلی را بستهاند و تنها دو در خروجی فرعی باز بوده است. آیا میتوان انکار کرد که اگر در همین سالن سه هزار نفری، حتی ده هزار نفر هم جمع شده بودند ولی در عوض بعضی از حضار هنگام خروج تعجیل نمیکردند هیچ کس آسیب نمیدید؟ آیا کشته شدن ۷ نفر هنگام خروج از استادیوم آزادی در پنجم فروردین ۸۴ نیز به خاطر تعداد بیش از حد تماشاگر بود یا به سبب رعایت نکردن فرهنگ خروج توسط برخی تماشاگران؟
هر روز در جامعۀ ایرانی «عجله کردن» در همه جا از صف نان و پمپ بنزین و عابر بانک گرفته تا رانندگی و مکانهای مقدس و سفرههای عروسی، هزاران و شاید دهها هزار مصداق پیدا میکند که حاصل آن در قالب اذیت دیگران یا بگو مگو و کشمکش، ضرب و جرح و گاهی حتی قتل جلوه گر میشود. چه باید گفت که حتی برنامههای تفریحی ما هم از این آسیب مصون نیست. به یاد داریم که وقتی در مهرماه ۸۷ نمایندگان گینس مشغول اندازه گیری ساندویچ ۱۵۰۰ متری شترمرغ در پارک ملت برای ثبت رکوردی جهانی بودند، رکورد جهانی قبل از اتمام اندازه گیری بر اثر هجوم مردم خورده شد و «شبکه العربیه» آن را با عنوان «گرسنگی یا هرج و مرج» پوشش داد. «عجله برای هیچ»، شمال شهری و جنوب شهری، مذهبی و غیر مذهبی، ثروتمند و فقیر، و انقلابی و غیر انقلابی نمیشناسد. افراد عجول مانند افراد صبور در همۀ اقشار پراکندهاند گر چه این پراکندکی ممکن است به یک نسبت نباشد. هر گاه دیدیم دو کلمه «ازدحام» و «تنش» در یک فرهنگ به وفور در کنار هم به کار میرود و اولی تداعی کننده دومی است بدانیم که تعجیل در رگ و خون آن جامعه نفوذ کرده است.
این که چرا در جامعۀ ما این تعداد افراد عجول ـ که شاید خود ما هم در برخی رفتارها از همین گروه باشیم ـ وجود دارند و اینکه چرا ما عجول بار میآییم دلایل متعددی دارد که محل بحث ما نیست. کوتاه اینکه کودک سه چهار ساله ما اولین تصوری که از خیابان پیدا میکند ترس از ماشینها و موتورهایی است که او را به هیچ میگیرند و به سرعت به طرف او میتازند حتی اگر روی خط عابر پیاده حرکت کند. آیا توقع داریم چنین کودکی عجول بار نیاید و در بزرگسالی حق دیگران را هم رعایت کند؟! این تنها یکی از عللی است که چرا جامعه ما «عجول پرور» است.
پرسش اصلی در اینجا این است که برای جامعهای که حاضر است تاوان تعجیل را با آبروریزی برای نام ایرانی و حتی شیعه بپردازد و با مجروح و کشته دادن هم از عجله کردن دست بردار نیست «قدم اول» و راه حل فوری کدام است؟ (البته برخورد ریشهای با عوامل گوناگون چنین پدیدهای در جای خود باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد).
گر چه برای اصلاح این نوع رفتارها در یک جامعه، معمولا باید از آموزش شروع کرد اما جامعه ما مقدم بر آموزش نیازمند امر دیگری است. برخلاف آنچه بسیاری میگویند «قدم اول» برای جامعه ما آموزش و فرهنگ سازی نیست زیرا جامعۀ ما فرهنگ احترام و صبر و فواید آن را در رفتار اجتماعی تجربه نکرده است و بسیاری افراد، این آموزشها را که تقریبا وجود هم ندارد فانتزی تلقی کرده عکس العمل مناسبی از خود نشان نخواهند داد. ما مقدم بر آموزش نیازمند «تلنگر» و بلکه شوک هستیم تا ابتدا بفهمیم چگونه خود را بی جهت از آثار و فواید فرهنگ صبر و حوصله و احترام که اتفاقا در مکتب شیعه مورد تأکید فراوان قرار گرفته و بالاتر از آن، یعنی فرهنگ ایثار از ما خواسته شده محروم کردهایم.
این تلنگر جز با مقایسه صریح میان وضع موجود خودمان و نمونههای فراوانی از نظم و انضباط در برخی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی امکان پذیر نیست. این وظیفه رسانه ملی است که با برنامههای مناسب مقایسهای، غیرت ملی و دینی جامعه را در این عرصه تحریک کند، البته اگر عدم صداقت رسانهای بگذارد. متأسفانه فکر میکنیم اگر مردم را نسبت به نظمی که در برخی کشورهای غربی و شرقی عالم وجود دارد بی خبر بگذاریم و صرفا عیبهای دیگران را نشان داده و از خودمان تعریف کنیم مردم دلگرم میشوند. ما هنوز به خاطر مصلحت سنجیهای خود ساخته – مانند اینکه مردم ناامید میشوند – حاضر نیستیم یک گزارش ۵ دقیقهای از نحوه رانندگی یا احترامی که به عابر حتی در یک کشور اسلامی گذاشته میشود پخش کنیم. با همین استدلال، جامعه ما از آمار نابسامانیهای خود معمولا بی اطلاع است و باید اشارهای به آمار مصرف الکل از لابلای جملات یک مسئول صید شود.
ما در مجموع ملت خوبی هستیم و از برخی جهات هم ممکن است بهترین باشیم ولی نباید تصور کنیم از «همه جهات» در عالم سرآمد هستیم و این متأسفانه چیزی است که به جامعه القا میشود. حتی این سخن امام در ایام جنگ که «من به جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ میباشند» منافاتی با وجود برخی عیبهای رفتاری ما ندارد.
جامعه ما به شوک رفتاری نیاز دارد تا ظرفیت عظیمی که برای اصلاح رفتار در آن وجود دارد تبلور یابد. تعریف از ملت ایران نباید مانع طرح مشکلات رفتاری ما در مقایسه با دیگر کشورها شود. چه ایرادی دارد رفتار اجتماعی مردم دیگر کشورهای مسلمان و غیر مسلمان که دستورات اسلامی را بهتر از ما به کار میبندند به نمایش گذاشته و ایرانی را در مقابل وجدانش قرار دهیم؟ آیا از این همه تعریف از خود و عیبجویی از دیگران خسته نشدیم؟
نونهالان مظلوم بهاره شادمهر، مهدی مولایی و نگار صالحی پیش از آنکه بفهمند در جامعهای بی نظم زندگی میکنند و پیش از آنکه بتوانند عجله را با دستان کوچک خود بخش کنند قربانی تعجیل در رفتار ایرانی شدند. شاید قبرهای کوچکشان مسئولان رسانه در کشور ما را وادارد بدون ملاحظه شادی یا غم دشمن با نشان دادن بی پرده معضلات رفتاری جامعه، زمینه به فعلیت رساندن استعداد ایرانی در منظم ساختن جامعهای که نامش به نام اهل بیت پیوند خورده است فراهم آورند.
ما افتخار داریم که پیرو مکتبی هستیم که امام معصومش در بیش از دوازده قرن پیش که نه ماشینی بوده و نه خیابان و جاده به معنای امروز، و رفت و آمد با اسب و شتر صورت میگرفته از حق تقدم داشتن پیاده بر سواره سخن گفته است. (امام صادق (ع): من الجور ان یقول الراکب للماشی الطریق) و یا در آن زمان به راکبان توصیه شده که هنگام عبور، به عابران توجه داشته و آنان را از حضور خود مطلع کنند (من الحق ان یقول الراکب للماشی الطریق (فروع کافی، ج ۶، ص ۵۴۰)).
آیا برای ما به عنوان شیعه با داشتن چنین میراثی ننگ نیست که به سبب اموری مانند تعجیل و بی نظمی روزی ۱۳ نفر عابر در کشورمان کشته شوند؟ با توجه به آمار سال گذشته، در فاصله ده روزهای که مشغول غمگساری برای سه کودک مظلوم خرمدرهای بوده ایم حدود ۲۰ کودک عابر زیر ده سال در زیر چرخهای وسایل نقلیه جان باختهاند. (بنابر اعلام پزشکی قانونی در شش ماهه اول سال ۹۰ تعداد ۳۶۳ عابر زیر ده سال کشته شدند(جام جم، ۱۰ آبان ۹۰)). اگر دست از سر عیبهای بیگانگان برداشته به خود بپردازیم آینده درخشانی در پیش خواهیم داشت.
و در آخر سخنی با تصمیم گیران عزیزی که هر حرفی را با منافع و مضارش برای نظام میسنجند. جای نگرانی نیست؛ مشکل رفتار ایرانی مربوط به دوران پس از انقلاب نیست تا نشان دادن صریح برخی عقب ماندگیهای رفتاری غباری بر دامن نظام بنشاند. برخی از آنها چند دهه و گاهی چند سده سابقه دارند. سخنی از شهید مطهری که دال بر همین مطلب بوده و مربوط به پیش از انقلاب است حسن ختام این نوشتار قرار میدهم:
«مردم به حسب عواطف اجتماعی خود، دارای یکی از سه حالت میتوانند باشند: یا به آن حد رسیده باشند که اهل احسان و ایثار باشند و رنج خود و راحت یاران بطلبند. حالت دوم این است که حقوق و حدود خود را حفظ کنند و به حقوق دیگران هم تجاوز نکنند که حالت عدل است و اولی حالت فضل و احسان و ایثار بود. حالت سوم این است که اهل بغی و تجاوز به مرزها و حدود اجتماعی باشند و به مال و جان و حیثیت دیگران تجاوز کنند. جامعه ما در حالت سوم میباشد (یادداشتهای استاد مطهری، ج ۶، ص۱۵۱ و ۱۵۲)».
منبع: همشهری آنلاین
کلمه: دادستان کل کشور به عنوان سخنگوی قوه قضاییه تاکنون ۲۹ جلسه پرسش و پاسخ با خبرنگاران برگزار کرده است. اما اکثر سؤالات این جلسات، در چارچوبی مشخص و نسبتا از پیش تعیین شده مطرح میشوند و به خصوص از کاستیهایی که دستگاه قضایی در التزام به حقوق شهروندان داشته و دارد، کمتر سخنی به میان میآید.
آنچه در ادامه می آید، تعدادی از سؤالاتی است که در شرایط فعلی، ضروری است قوه قضاییه درباره آنها پاسخگو باشد. از آنجا که به علت محدودیت های اعمال شده، خبرنگاران کلمه امکان حضور در جلسه دادستانی کل کشور با خبرنگاران رسانه ها را ندارد، از سایر همکاران درخواست می شود سؤالات این رسانه را مطرح کنند.
کلمه از دادستان محترم درخواست دارد برای روشن شدن افکار عمومی در نشست خبری هفتگی پاسخگوی سؤالات زیر باشند:
شواهد و مستندات زیادی درباره دخالت عوامل امنیتی در تعیین احکام قضایی دادگاههای سیاسی وجود دارد. علت دخالت بازجویان در احکام صادره برای زندانیان سیاسی چیست؟
با توجه به دستور اکید رهبری مبنی بر احتساب یک روز انفرادی معادل ده روز زندان عادی، چرا این مساله تاکنون اجرایی نشده است؟
چهارده ماه از حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی میگذرد. با توجه به اینکه بر اساس قانون، هیچ شهروندی را نمیتوان بیش از ۲۴ ساعت بدون حکم قاضی در بازداشت نگه داشت، چرا تاکنون درابره مرجع صدور حکم، علت بازداشت و نحوه رسیدگی به این موضوع از سوی هیچ یک از مراجع رسمی توضیحی ارائه نشده است؟ چرا آنان که بدون حکم قانونی در زندان خانگی هستند، از حداقل حقوق و امکانات قانونی لازم برای یک زندانی نیز محروماند؟
بر اساس آییننامهها، زندانیانی که نیمی از محکومیت خود را سپری کردهاند، میتوانند از مرخصی استفاده کنند. چرا بسیاری از زندانیان سیاسی از این حق محروم شدهاند؟
علت محرومیت اکثر زندانیان سیاسی از ملاقات حضوری، تماس تلفنی و مرخصی چیست؟ و قوه قضاییه در برابر اظهاراتی که عملکرد جمهوری اسلامی را در این زمینهها با رژیم شاه مقایسه میکند و به وهن انقلاب و امام میانجامد، چه پاسخی دارد؟
تاکنون چندین نامه به رییس قوه قضاییه در خصوص شکنجه و رفتارهای غیرقانونی بازجویان با زندانیان سیاسی منتشر شده است، نتیجه تحقیقات قوه قضاییه در این رابطه چه بوده است؟ آیا تاکنون با خاطیان برخوردی صورت گرفته است؟ به طور مشخص، ضیا نبوی از دانشجویان زندانی اخیرا در نامه ای به افشای ابعاد شکنجه های اعمال شده بر خود پرداخته و به ضرب و شتم، تهدید به اعدام و انواع آزارهای جسمی و روانی اشاره کرده است. چرا دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به پیگیری اینگونه اظهارنامههای آشکار و صریح نمیپردازد و متخلفان را معرفی و مجازات نمیکند؟
به عنوان نمونهای دیگر، مهدی خزعلی، پزشک و فرزند آیت الله خزعلی، با ضرب و شتم بازداشت شده است و در حین بازداشت دست ایشان شکسته است. آیا با مامورانی که فرد بازداشت شده را کتک زده اند، برخورد مناسب قضایی صورت گرفته است؟
تاکنون بسیاری از زندانیان سیاسی در نامه های سرگشاده به مقامهای رده اول نظام، خواستار احقاق حقوق خود شده و از محتوای خلاف قانون پروندهها و بیپایه بودن احکام صادر شده، شکایت کردهاند؟ آیا قوه قضاییه به این شکایتها رسیدگی کرده و پروندههای موضوع شکایت را مورد بازنگری قرار داده است؟
دادستان تهران از مدتی قبل، تعیین تکلیف درخواستهای خانواده زندانیان سیاسی را به نظر شخص خود موکول کرده و از دیگران سلب اختیار کرده بود. اما در حال حاضر، حتی خود ایشان هم از رسیدگی به بسیاری از این درخواستها سر باز میزند و زندانیان و خانوادههای ایشان را در بلاتکلیفی نگه داشته است. آیا این رفتار، قانونی است؟ و قوه قضاییه درباره تخلفات ایشان چه پاسخی دارد؟
مقام های امنیتی و قضایی چندی پیش خبر از محاکمه برخی از ماموران نیروهای انتظامی داده بودند که در جریان رویدادهای سال ۱۳۸۸ با مردم به خشونت رفتار کردند. اگر ممکن است در این باره توضیح دهید.
پانزده ماه از شهادت صانع ژاله و محمد مختاری میگذرد. این دو نفر در جریان تظاهرات آرام ۲۵ بهمن در سال گذشته به شهادت رسیدند و شخص شما سال گذشته اعلام کردید که عاملان این جنایت را شناسایی کردهاید. برای آگاهی افکار عمومی، آخرین روند پیگیری این پرونده را اعلام فرمایید.
کلمه: مصطفی تاجزاده، زندانی سیاسی و عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در ادامه معرفی کتاب برای مطالعه این بار پیشنهاد کرده است که کتاب تاریخ بی خردی نوشته باربارا تاکمن مطالعه شود.
این کتاب که ترجمه حسن کامشاد است توسط انتشارات کارنامه منتشر شده است.
کتاب تاریخ بیخردی اوایل دهه هفتاد با عنوان«سیر نابخردی از تروا تا ویتنام» از سوی انتشارات فرزان روز به بازار کتاب عرضه شده بود اما در چاپ تازه ناشر و مترجم ضمن بازنگری کامل در برگردان فارسی برخی ویژگیهای مثبت را به کتاب اضافه کردهاند.
نویسنده در این کتاب با دستمایه قرار دادن برخی رخدادهای معروف تاریخ جهان از عهد باستان تا امروز سعی کرده است،به نقد رفتار حاکمان در مواجهه با این رخدادها بپردازد.
وی در مقدمه خود نوشته است آدمی، اگر در همه زمینه ها پیشرفت کرده در سیاست به مانند سابق مانده است. سیاستمداران افرادی عقب مانده هستند که مدام اشتباه میکنند و سیاستهایی را که مخالف منافع ملی آن است در پیش میگیرند به رغم آن که در گذشته بارها و بارها آن موارد تجربه شده است.
تاکمن سوء تدبیر در حکومت را در نتیجه چهار عامل ، استبداد یا ظلم و فشار، جاهطلبی بیش از حد، بیکفایتی یا انحطاط، بیخردی یا اصرار در کژاندیشی میداند و در کتاب خود به برخی مواجهات اهل سیاست از منظر چهارم که همان بیخردی است پر داخته است.
تاکمن ابتدا مبانی بیخردی را برشمرده و اقدامی را که میتوان عنوان بیخردی به آن داد را تعریف کرده است و نشان میدهد که این نوع بیخردی زمان و مکان نمیشناسد و در هر زمان و مکانی و توسط هر حاکمی میتواند رخ دهد و اسباب رخدادهای فاجعه باری شود.
نکته قابل اعتنا در نگاه نویسنده ذاتی بودن بیخردی در اهل سیاست است که کمتر کسی به آن توجه کرده است. به این معنا که این گونه بیخردیها نتیجه نوعی اخلاق است که تنها در قدرت شکل میگیرد و وی بی خردی را بخشی از فطرت بشری میداند و بسیاری از کارهای بیخردانه سیاسی را ناشی از نوعی بیتوجهی ذاتی می داند. برخی حدسها زده نمیشود در حالی که اتفاق میافتد و همه چیز را خراب میکند.
در بخشی از این کتاب آمده است: پیروی حکومت ها از سیاست های مغایر با منافع خویش یکی از پدیده های مشهود در سراسر تاریخ، صرف نظر از زمان و مکان است. انسان ظاهراً در حکومت بیش از هر رشته دیگر فعالیت های بشری بی کفایتی نشان می دهد. خرد که می توان گفت داوری بر پایه تجربه و عقل سلیم و اطلاعات موجود است، در این رهگذر کمتر به کار می افتد و اغلب سرخورده و ناکام می ماند. چرا زمامداران این همه برخلاف عقل و منافع خردمندانه خویش عمل می کنند؟ چرا شعور چنین به ندرت وارد کار می شود؟
رحمان بوذری، روزنامه نگار و دبیر سرویس اندیشه شرق، روز گذشته، شنبه، برای اجرای دو سال حبس تعزیری به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
به گزارش خبرنگار کلمه، رحمان بوذری، مترجم و روزنامه نگار که خرداد ماه سال گذشته بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شده بود، روز شنبه برای اجرای دوسال حبس تعزیری به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.
بر اساس این گزارش حکم این روزنامه نگار دربند، دو سال حبس و هفتاد ضربه شلاق است.
رحمان بوذری که پیش از این در روزنامه های هم میهن، کارگزاران و تعدادی دیگر از روزنامه های اصلاح طلب کار کرده بود این اواخردبیری سرویس اندیشه در روزنامه شرق را برعهده داشت و به کار ترجمه کتاب در حوزه فلسفه مشغول بود.
او یکی از ۱۶۰ نفر از نویسنده ای بود که دو هفته ی پیش با ارسال نامه ای اعتراض آمیز به وزیر ارشاد، خواستار حضور نشر چشمه و ثالث در نمایشگاه کتاب شدند.
سیامک قادری روزنامه نگار محبوس در بند ۳۵۰ اوین در نامه ای خطاب به همسرش نوشته است: خواسته بودی تمام تلاش خود را معطوف به رهایی از این بند کنم، در تمنای وصال و در پس سایه های خیال انگیزتان از پس باران اشک، دستانم لرزید که آیا ما مجاز به بازگشت از مسیر به انتها نرسیده هستیم؟! گمان مبر که عشق و اشتیاقم را به زیستن از دست داده ام، هرگز! مقاومت ما و ایستادگی بر عهدمان از اشتیاق به زندگی است در زمانه ای که همگان اصرار بر مردگی و سکوت دارند و از همین روست که وسوسه های کوتاه آمدن و در میانه راه بریدن و جازدن دستمان را می لرزاند.
به گزارش کلمه، در بخشی از این نامه آمده است: من هم دلتنگم و دلم هر لحظه هوای وصلت را دارد اما پایم اصرار بر ایستادن در بزنگاهی دارد که میعادگاه و سنگرگاه هزاران عاشقی است که رویایشان را در ایستادگی جستجو می کنند و تا آن زمان همچنان بر سر دوراهی انتخاب قرار داریم اگر چه خسته، ملول، سرگشته و گاه نومید اما استوار چرا که اگر در این صحنه جدال حق و باطل به هر کاری سرگرم باشیم خطاست و آیندگان هرگز نخواهندمان بخشید.
این روزنامه نگار مرداد ماه سال ۸۹ بازداشت و به اتهام تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
یکی از اتهامات اصلی این روزنامه نگار اداره کردن وبلاگ" ایرنای ما "بوده است . وبلاگی که او در آن به برخی عملکردها و اقدامات مسوولان خبرگزاری دولتی ایرنا انتقاد کرده و همچنین درباره جنبش سبز و رهبرانش مطالبی را در این وبلاگ نوشته بود.
خبرگزاری ایرنا شاکی اصلی پرونده آقای قادری بود، او همچنین بعد از ۱۸ سال کار دراین خبرگزاری از آن اخراج و راهی زندان اوین شد.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
دلتنگم اما…
محبوبم، دلتنگم و لاجرم پریشان حال و پریشان حالی سرنوشت ماست در زمانه ای ناساط. همین سرنوشت امروز من و تو و هر مثل مایی، اثباتی بر این مدعاست که انسان امروز چون همواره در مسیر انتخاب قرار دارد، دچار سرگشتگی است. سرگشتگی، خستگی و ملال می آورد و ملال گاه نومیدی و بی پناهی و در مواردی شاید، استواری و ثابت قدمی؛ که فردا را همین استواری ها و پایداری ها می سازد.
بازهم خسته بودی، خشمگین از تبعیض و در هم شکسته از کنایه های نامردمانی که هدف و فلسفه بودنش شکاندن هر مقاومتی است، تا با این شکست حقارت خود را لحظه ای در ازدحام و تراکم شکستگان به فراموشی سپارند.
خسته بودی و دلتنگ و شاید به همین دلیل فراموش کردی رنچ مادران و همسران فرزند از کف داده و همراه گم کرده را. و اینکه مجاز به شکستن عهدمان نیستیم، مجاز نیستیم چشم بر دلتنگی هزاران آسیب دیده از جور ظلم ببندیم، مجاز نیستیم علت لبخند دژخیمان باشیم.
من هم و ما هم دلتنگیم! دلتنگ در آغوش کشیدن عزیزترین هایمان، دلتنگ بازدم و دم همراهمان، دلتنگ عادت های زیبا و مقدس که هر پگاه با چشمانی منتظر نگاهمان می کردند و اکنون سال ها بلکه قرن هاست از آنها جدا افتاده ایم و دلمان بر دوشنبه از پشت دیوار های این دژ ستمکاری به سوی آنها پر می کشد.
ما نیز گاهی خسته می شویم، چشم و گوش به خبر داریم. نه خبری که تنها ما را شادمان کند، خبری که لبخند بر لبان همگان آورد، مادر ندا و سهراب، همسر آن یکی و فرزند دیگری که اکنون نیست.
خواسته بودی تمام تلاش خود را معطوف به رهایی از این بند کنم، خواسته ات را به دیده منت پذیرفتم. چرا که هیچ گاه به تمام، خواسته هایت را برنیاوردم. به آن فکر کردم و بارها از شوق آزادی و وصل اشک از چشمانم سرازیر شد. در تمنای وصال و در پس سایه های خیال انگیزتان از پس باران اشک، دستانم لرزید که آیا ما مجاز به بازگشت از مسیر به انتها نرسیده هستیم؟! گمان مبر که عشق و اشتیاقم را به زیستن از دست داده ام، هرگز! مقاومت ما و ایستادگی بر عهدمان از اشتیاق به زندگی است در زمانه ای که همگان اصرار بر مردگی و سکوت دارند و از همین روست که وسوسه های کوتاه آمدن و در میانه راه بریدن و جازدن دستمان را می لرزاند.
آری جان من! من هم دلتنگم و دلم هر لحظه هوای وصلت را دارد اما پایم اصرار بر ایستادن در بزنگاهی دارد که میعادگاه و سنگرگاه هزاران عاشقی است که رویایشان را در ایستادگی جستجو می کنند و تا آن زمان همچنان بر سر دوراهی انتخاب قرار داریم اگر چه خسته، ملول، سرگشته و گاه نومید اما استوار چرا که اگر در این صحنه جدال حق و باطل به هر کاری سرگرم باشیم خطاست و آیندگان هرگز نخواهندمان بخشید.
زندان اوین – بند ۳۵۰ – ۱۳۹۱/۲/۱۶
در حالی که همه ساله تعدادی از دانش آموزان در اثر عدم ایمنی سیستم گرمایشی دچار حریق می شوند، امسال نیز اعلام شد که حداکثر در۳۰ درصداز مناطق کشور ساختارهای لازم برای نصب تجهیزات سرمایشی و گرمایشی در مدارس وجود ندارد.
معاون توسعه، مدیریت و مشارکتهای مردمی سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور در گفتوگو با ایلنا در مورد آخرین وضعیت خوابگاه دانش آموزی چابهار که دچارحریق شده بود گفت: من در جریان وضعیت خوابگاه دانش آموزی چابهار نیستم.
وی خاطرنشان کرد: اصولا سازمان نوسازی مدارس کشور تا ساخت مدرسه در جریان روند امورآن قرار میگیرد و بعد از اینکه مدرسه را ساخت و به آموزش و پرورش تحویل داد دیگر خبر زیادی از آن ندارد.
معاون توسعه مدیریت و مشارکتهای مردمی سازمان نوسازی با بیان اینکه اگر مدرسهای را که ساختیم دچار مشکل فنی شود به آن ورود پیدا میکنیم افزود: اگر اشکال فنی در مدرسهای پیش بیاید که موجب حادثهای شود، باید پاسخگو باشیم لذا در جریان حادثه قرار میگیریم و آن را پیگیری میکنیم.
مسلمی ادامه داد: آنچه وظیفه سازمان نوسازی است تجهیزمدارس به وسایل گرمایشی و سرمایشی است اما متاسفانه در برخی مناطق با این مشکل مواجه هستیم که وقتی میخواهیم بخاری را حذف و تبدیل به موتورخانه یا پکیج کنیم با مشل عدم وجود سیستم گاز رسانی در آن منطقه مواجهیم.
وی با بیان اینکه در چنین شرایطی نگهداری مدرسه به عهده مدیر آن است افزود: در جاهایی که امکان ساخت موتورخانه، نصب شوفاژ و پکیج است، این کارها را انجام میدهیم.
مسلمی به اعتباری حدود ۲۴ میلیارد تومان که سال گذشته برای تجهیز وسائل گرمایشی و سرمایشی مدارس درنظرگرفته شد اشاره کرد وافزود: البته همه این اعتبار به سازمان نوسازی مدارس کشور داده نشد و تاکنون حدود ۱۴ میلیارد از آن پرداخت شده است.
معاون توسعه مدیریت و مشارکتهای مردمی سازمان نوسازی خاطر نشان کرد: با این اعتبار درمناطقی که امکان داشته باشد بخاری را در مدارس حذف میکنیم و سیستم موتورخانه یا پکیج ایجاد میکنیم.
مسلمی در پاسخ به این سوال که برای مناطقی درسطح کشور که ساختارهای آن اجازه نصب پکیج و موتورخانه را نمیدهند چه اقدامی انجام میشود افزود: درآن مناطق، آموزش وپرورش و مدیرمدرسه باید درنگهداری واستفاده ازبخاری دقت داشته باشند زیرا سازمان نوسازی درآنجا حضور ندارد.
وی تاکید کرد: سازمان نوسازی وقتی مدرسهای را میسازد وتحویل آموزش و پرورش میدهد دیگر حضورش در آنجا به صفر میرسد.
معاون توسعه مدیریت و مشارکتهای مردمی سازمان نوسازی با بیان اینکه از آنجایی که وجود بخاریهای چکهای در مدارس خطر آفرین است در طول سه سال گذشته بیش از ۳۰۰ هزار بخاری کاربراتوری خریداری کردهایم افزود: این تعداد بخاریها را در اختیار مدارس گذاشتهایم که آنها را جایگزین بخاریهای چکهای کنند تاخطرکاهش یابد.
مسلمی درپاسخ به این سوال که درچند درصد ازمناطق کشور ساختارهایی برای نصب تجهیزات گرمایشی و سرمایشی درمدارس آماده نیست افزود: آماردقیقی ندارم اما به نظرمیرسد حداکثر در۳۰ درصد از مناطق کشورساختارهای لازم برای نصب تجهیزات سرمایشی و گرمایشی در مدارس آماده نیست.
داستان نیترات داشتن آب تهران و ممنوعیت مصرفش برای کودکان و زنان باردار که تابستان سال ۸۹ از سوی وزیر بهداشت مطرح شد،همه را به فکر آبهای بستهبندی انداخت. کار به جایی رسید که وزیر بهداشت دوباره اعلام کرد آبهای بستهبندی هم اگر تحت شرایط مناسبی نگهداری نشود،نه تنها چاره کار نیست بلکه ضرر هم دارد.
البته شاید وزیر بهداشت صلاح ندانست که بگوید اغلب آبهای به اصطلاح معدنی موجود در بازار از همین شیر آب پر میشود و خبری از آب گوارا و معدنی نیست.
معاون محیط مرکز سلامت محیط کار وزارت بهداشت نیز در گفتوگو با جامجم تایید میکند که کیفیت آبهای بستهبندی شده موجود در بازار با آب شرب تهران (که استاندارد است)فرقی ندارد، اما شبهه معدنی نبودن این آبها، مرداد۸۹ برسرزبانها افتاد.
آن روزها ایمیلی در فضای اینترنت دست بهدست میشد که شامل صورتجلسه یک شرکت وابسته به شرکت نفت بود و با عنوان ارزیابی کیفی ۲۱ آب معدنی به امضا رسیده بود و بیش از نیمی از آبهای معدنی مذکور مهر «مورد تایید نیست» خورده بود.
رسانهای شدن این موضوع بحث را به اینجا رساند که آبهای بستهبندی موجود در بازار، سالم، بهداشتی و قابل شرب است، اما شاخصهای معدنی بودن را ندارد. با افزایش حساسیتها نسبت به آبهای بستهبندی، حتی قرار شد وزارت بهداشت وارد عمل شده و استاندارد این نوع آب را تعیین کند.
مسوول مرکز سلامت آب آزمایشگاههای مرجع سازمان غذا و دارو، از رتبهبندی آبهای معدنی بستهبندی در کشور خبر میدهد و به مهر میگوید: ممکن است دستهای از آبهای بستهبندی موجود در بازار داخلی مشکل داشته باشد که از نوع تقلبی برندهای معتبر است.
مریم شکرچی با اعلام اینکه سلامت آبها در دو حیطه بررسی میشود، ادامه میدهد: دسته اول، شامل آب شرب لوله کشی و دسته دوم، آبهای بستهبندی است که هر دو مورد، مدنظرما قراردارد.
به گفته او، آبهای بستهبندی از مراکز آبهای معدنی تهیه میشود که اغلب از برندهای معتبر برخوردار است. اما ممکن است نوع تقلبی این برندها در بازار وجود داشته باشد که مشکل ساز است.
شکرچی میگوید: رتبهبندی برندهای آبهای معدنی در کشور، علاوه بر اینکه به نفع تولیدکننده است برای مصرفکننده هم مطلوب خواهد بود که بداند چه نوع آبی را با چه املاحی مصرف کند.
او در ارتباط با بطریهای آب بستهبندی که از منابع آب شرب شهری و لوله کشی تهیه میشود، ادامه میدهد: این قبیل آبهای بستهبندی نیز مشکلی ندارد و از منابع سالم تهیه شده و به آنها نگهدارنده و ضدعفونیکننده اضافه میشود.
با وجود این معاون محیط مرکز سلامت محیط کار وزارت بهداشت در گفتوگو با جامجم معتقد است: امکان رتبهبندی محصولات غذایی از سوی وزارت بهداشت وجود ندارد، چرا که هر محصولی که از این وزارتخانه اجازه تولید میگیرد، قابل مصرف است و در صورت رتبهبندی به نوعی برای محصول خاصی تبلیغ میشود، در حالی که این مصرفکننده است که تعیین میکند کدام محصول استاندارد و مورد تایید وزارت بهداشت را مصرف کند.
به گفته سیدرضا غلامی، در گزارش سال گذشته مرکز سلامت محیط کار وزارت بهداشت حدود ۱۰درصد از مراکز تولید آبهای بستهبندی دچار مشکلاتی بود. این ۱۰درصد مراکز تولید آبهای بستهبندی، یا در سطح تولید و عرضه دچار مشکل بهداشتی بود و یا اینکه بهخاطر وجود آبهای بستهبندی تقلبی مشابه با نام برند مذکور، مشکل دار محسوب میشد.غلامی با اشاره به اینکه در حال حاضر آب شرب تهران، مشکلی از لحاظ نیترات ندارد،تاکید میکند: آبهای بستهبندی قبل از ورود به بازار در آزمایشگاههای وزارت بهداشت مورد آزمایش قرار میگیرد، تا استاندارد لازم برای نوشیدن را داشته باشد.
به گفته معاون محیط مرکز سلامت محیط کار وزارت بهداشت، آبهای بستهبندی شدهای که مجوز تولید داشته و استاندارد است، از لحاظ سالم بودن قابل تایید وزارت بهداشت است، اما آب معدنی محسوب نمیشود.
نیترات آب تهران کاهش یافت
بعد از اعلام هشدار نسبت به غیرمجاز بودن میزان نیترات موجود در آب شرب تهران مشخص شد که در ماههای گرم سال و به دلیل بالا بودن مصرف آب، بخشی از آب تهران از منبع زیرزمینی جنوب شهر تهران تامین میشود که این منابع دارای نیترات بوده و خطراتی را برای کودکان و زنان باردار بهدنبال دارد.رسانهای کردن این موضوع سبب شد چاههای آبی که نیترات بالایی داشت از رده خارج و مخازنی که مشکل داشت، پلمب شود. تابستان سال گذشته نیز رئیس اداره بهداشت آب و فاضلاب مرکز سلامت محیط و کار وزارت بهداشت، آخرین وضعیت نیترات موجود در چاههای آب برخی از مناطق تهران را تشریح کرد.
غلامرضا شقاقی اعلام کرد: وضعیت چاههای آب در آن مناطقی که سال گذشته دچار مشکل بود هماکنون بهتر شده و میتوان گفت که مشکلات تقریبا مرتفع شده است.
او با بیان اینکه درصد نیترات موجود در آب مناطقی از جنوب تهران به مرز استاندارد رسیده است، افزود: برخی از مناطق تهران همچنان تحت پوشش شرکت آب و فاضلاب نیست و توسط بخش خصوصی آبرسانی میشود که ما تلاش میکنیم این مناطق هم تحت پوشش شبکه آبفا قرارگیرد.
یک فعال کارگری در همدان از بلاتکلیفی ۱۰ ساله کارگران کارخانه سامیکو صنعت همدان خبر داد.
چنگیز اصلانی به ایلنا گفت: کارخانه سامیکو صنعت همدان بمدت ۱۰ سال است که به جهت مشکلات مالی و مدیریتی تعطیل و کارگران آن بلاتکلیف شدهاند.
دبیر اجرایی خانه کارگر همدان با بیان اینکه چکهای بیمحل مدیر عامل، کارخانه را به تعطیلی کشاند اظهار داشت: ۱۸۰ کارگر رسمی و ۲۴۰ کارگر قراردادی این واحد تولید کننده لوازم خانگی از نیمه دوم سال ۸۱ تا هم اکنون حقوق و سایر مزایای قانونی خود را طلب دارند.
او با اشاره به اینکه هیئت تسویه این کارخانه برای پرداخت حقوق و سایر مطالبات کارگران بمدت ۱۰ سال است که در پی فروش کارخانه جهت پرداخت مطالبات کارگران هستند افزود: تعداد کمی از این کارگران با قانون جدید بازنشستگی با مشاغل سخت وزیان آور امکان بازنشستگی دارند که با مشکلات به وجود آمده این امکان از آنان سلب شده است.
به گفته اصلانی کارگران کارخانه سامیکو صنعت همدان خواستار پرداخت سنوات بر مبنای هر سال سه ماه از کارفرما هستند چرا که مقصر اصلی تعطیلی کارخانه را اشتباهات مدیریتی او میدانند .
این فعال کارگری مدعی شد: مدیر عامل این واحد تولیدی با وجود استفاده از همه تسهیلات بانکی و سایر امکانات، توانایی اداره این کارخانه را نداشت و باعث شد کارخانه تعطیل شود.
او با بیان اینکه کارگران در هنگام تعطیلی کارخانه دارای سوابق ۱۰ تا ۲۵ سال بودند گفت: ۸۰ درصد کارگران فنی و با مهارت بودند که در این ۱۰ سال بلاتکلیف رها شدهاند.
نماینده کارگران کارخانه سامیکو صنعت اظهار داشت: به رغم پیگیری و مراجعه کارگران به مسوولان کشوری و استانی، هنوز هیچ اقدامی در جهت رفع مشکلات کارگران این شرکت انجام نگرفته و پاسخ قانعکنندهای در این زمینه دریافت نشده است.
کارخانه سامیکو صنعت از ۸۱/۱۱/۲۴ به رغم تولید بالا اعلام ورشکستگی کرد، و هم اکنون با داشتن ماشین آلات و نیروهای آماده بکاری که ده سال است در بلاتکلیفی بسر میبرند کارگران منتظر حمایتهای دولت در جهت بازگشایی این واحد تولیدی هستند.
در امن ترین سال فرمانده ناجا، سارق مسلحی با ورود به شعبه بانک سینا در مشهد مبلغ ۱۲ میلیون تومان وجه نقد را به سرقت برد.
سال گذشته تاکنون سرقت با سلاح گرم در تهران و سایر شهرهای کشور افزایش یافته است. سال گذشته چندین سرقت مسلحانه از طلا فروشی گزارش شده بود.
خرید و فروش سلاح های گرم در سطح برخی از شهرها در جریان است. چندی پیش در گزارشی که در یکی از سایت های خبر منتشر شد، نوشته بود: «شاه کش»، «کلت کمری» روسی، «صدا خفه کن»، «اشک آور» ، «شوکر»… در محدوده «گمرک» مهیاست. فروشندهای همه این اقلام را عرضه میکند اما مشتری به حضور نمیپذیرد. نمایندگانش در حاشیه «گمرک» این مِنو را در اختیار ما قرار میدهند؛ «شاه کش» کارکرده ۷۵۰ هزار تومان، «کلت کمری» روسی کارکرده ۳۰۰ هزار تومان و دست اول یک میلیون تومان، «صدا خفه کن» ۸۰۰ هزار تومان، «اشک آور» ۲۰ هزار تومان و «شوکر» مدل موبایلی ۳۰ هزار تومان.
به گزارش خراسان، سارق مسلح جوانی، در حالی که صورت خود را پوشانده بود و اسلحه کلتی به همراه داشت، با تهدید کارکنان بانک شعبه سینا واقع در خیابان دانشگاه مشهد پس از سرقت مبلغ ۱۲ میلیون تومان پا به فرار گذاشت.
بلافاصله پس از این سرقت، موضوع از طریق پرسنل بانک مذکور به پلیس ۱۱۰ اطلاع داده شد و چندی بعد ماموران انتظامی و کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد به همراه گروه بررسی صحنه جرم به محل حادثه اعزام شدند و بررسی های خود را درباره چگونگی وقوع سرقت و شناسایی و دستگیری سارق مسلح آغاز کردند. فرمانده انتظامی مشهد نیز در رابطه با این سرقت، به پایگاه اطلاع رسانی پلیس گفت: در ساعت ۷:۴۳ صبح روز گذشته جوانی پس از شروع به کار بانک با کشیدن کلاه کشی روی سرش وارد بانک شده و با تهدید به وسیله یک قبضه اسلحه کلت اقدام به سرقت وجوه نقد بانک به مبلغ ۱۲ میلیون تومان کرده و بلافاصله از محل متواری شده است.
وی افزود: پس از حضور پلیس بررسی های اولیه درباره این سرقت آغاز شد و تصاویر ضبط شده دوربین های مداربسته بانک به منظور تحقیقات بیشتر و شناسایی سارقان در اختیار پلیس قرار گرفت.وی گفت: تحقیقات در خصوص چگونگی سرقت و شناسایی سارق مسلح در دستور کار پلیس قرار گرفت.
سرهنگ کریمی همچنین اضافه کرد: گروه های پلیس آگاهی و کلانتری محل نیز پس از وقوع سرقت اقدامات اولیه را انجام دادند و با توجه به سرنخ های به دست آمده، عملیات شناسایی و دستگیری سارق در حال انجام است که نتایج آن به اطلاع شهروندان خواهد رسید.
وی از شهروندان خواست در صورت داشتن هرگونه اطلاعی از این موضوع، مراتب را از طریق شماره تلفن های ۱۱۰ و ۲۱۸۳۷۰۰ ستاد خبری پلیس آگاهی خراسان رضوی اطلاع دهند. خبرنگار خراسان نیز روز گذشته ساعتی پس از سرقت به منظور کسب اطلاع از حادثه مذکور، به شعبه بانک موردنظر مراجعه کرد اما مسئولان بانک هیچ گونه توضیحی در این رابطه ندادند و آن را منوط به دستور حراست بانک دانستند. همچنین روز گذشته با سرپرستی بانک سینا در خراسان رضوی تماس گرفته شد تا درباره این سرقت و این که آیا بانک مذکور نگهبان داشته است یا خیر، اطلاع رسانی شود اما پس از دقایقی از پشت خط اطلاع دادند که حاضر به پاسخگویی در این زمینه نیستند و حتی خواهان آن شدند خبر سرقت مذکور نیز در روزنامه درج نشود.
در حالی که نمایندگان مجلس هنوز در صدد عزل مرتضوی از ریاست سازمان تامین اجتماعی هستند، متهم جنایت کهریزک اعلام کرد: در آیندهای نزدیک بیش از ۵ هزار نفر نیرو در بخشهای بیمهای و درمانی جذب و استخدام می شوند.
قول شرفی که عمل نشد و رایزنی ناکام احمد توکلی و حداد عادل نه تنها متهم کهریزک را از سمت خود بر کنار نکرد، بلکه او با حمایت های آشکار احمدی نژاد و پرداخت بدهی های معوقه دولت به سازمان تامین اجتماعی در صدد برنامه ریزی برای این ثروتمندترین نهاد کشور است.
سعید مرتضوی، متهم جنایت کهریزک از حداد عادل خواسته بود تا هر چه زودتر به جریان پرونده وی در قوه قضاییه رسیدگی کند تا او بتواند بار دیگر به عنوان قاضی کار خود را ادامه دهد.
در حال حاضر پرونده وی در دیوان عدالت اداری و منتظر بررسی است. این در حالی است که پرونده اتهام وی در جنایت کهریزک همچنان مفتوح است.
به گزارش ایسنا، سعید مرتضوی در ملاقاتهای مستقیم مردمی با بیمهشدگان، مستمریبگیران و کارفرمایان بر اهتمام هرچه بیشتر مسئولان برای رفع مشکلات مردم و کمک به آنان تأکید کرد و گفت: همکاران صندوق تأمیناجتماعی همیشه در تلاش هستند تا ضمن اجرای قوانین و مقررات جاری، نهایت تلاش خود را برای خدمت به بیمهشدگان و مستمریبگیران داشته باشند.
وی ارج نهادن و تکریم اربابرجوع را از جمله خواستههای مدیریت تأمیناجتماعی دانست و گفت: خدمت به بیش از ۳۵ میلیون نفر از افراد تحتپوشش از افتخارات این صندوق است که با دارا بودن حدود ۶۰ هزار نیروی انسانی در سراسر کشور خدمات مختلف بیمهای و درمانی را در اختیار افراد تحتپوشش قرار میدهند.
مرتضوی با بیان اینکه سرعت و افزایش کیفیت در امر خدمترسانی به جامعه تحتپوشش صندوق تأمیناجتماعی از اولویتهای مورد توجه صندوق تامین اجتماعی است، گفت: برای بهینهسازی خدمات و تسریع در امور مربوط به مخاطبان نیازمند داشتن نیروی انسانی مجرب و تحصیلکرده هستیم و در سالهای اخیر تعداد قابلتوجهی از همکاران از واحدهای مختلف بازنشسته شدهاند که برای جبران این کاستیها، در آیندهای نزدیک بیش از پنج هزار نفر نیرو در بخشهای بیمهای و درمانی جذب و استخدام می شوند.
شورای نگهبان هم به سرعت مجلس قانون بودجه سال ۹۱ را تایید کرد.
قانون بودجه که با فراز و نشیب های فراوان و با تاخیر چند ماهه به صحن مجلس رسیده بود، به رغم اشکالات اساسی که نمایندگان ادعا کرده بودند، در آخرین روزهای کاری مجلس به تصویب رسید و به شورای نگهبان رفت. شورای نگهبان نیز که ۵ ایراد بر قانون بودجه ۹۱ مصوب مجلس شورای اسلامی داشت، روز گذشته پس از جلسه فوق العاده نمایندگان آن را تایید کرد.
به گزارش مهر، محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس شورای اسلامی که ریاست جلسه علنی روز شنبه را پس از لاریجانی عهده دار شد از تایید قانون بودجه ۹۱ از سوی شورای نگهبان خبر داد.
بر اساس این گزارش نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز ۵ ایراد شورای نگهبان به مصوبات خود در لایحه بودجه ۹۱ را مورد بررسی قرار دادند و ایرادات آن را رفع کردند.
لایحه بودجه ۹۱ با ایرادات رفع شده مجددا به شورای نگهبان بازگشت داده شد و نمایندگان منتظر اعلام نظر این شورا نسبت به ایرادات رفع شده ماندند و نهایتا محمدرضا باهنر از تایید قانون بودجه ۹۱ از سوی شورای نگهبان خبر داد.
بررسی بودجه ۹۱ از روز چهارشنبه ۲۰ اردیبهشت ماه تا روز پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت در دستور کار نمایندگان قرار داشت و در جلسه امروز مجلس نیز ایرادات شورای نگهبان به این لایحه مورد بررسی قرار گرفت.
با گذشتن آلودگی هوای شهرهای بزرگ کشور همچون تهران از مرز هشدار بازار فروش اکسیژن داغ شد.
طی چند روز گذشته، تهران همچنان در شرایط هشدار آلودگی هوا قرار دارد و چتر گرد و غبار ناشی از ریزگردهای عربی همچنان بر این شهر سایه افکنده است.
به گزارش خبر آنلاین، در حال حاضر اکسیژن به صورت کپسول هایی شبیه اسپری در داروخانه به فروش می رسد.
براین اساس می توانید ۲ دقیقه اکسیژن برای تنفس را به قیمت ۵ هزار تومان از داروخانه های کشور خریداری کنید.
این محصول در حجم ۲و ۵و ۸ لیتری به فروش می رسد.
مادر مصطفی کریم بیگی، یکی از جان باختگان حوادث پس از انتخابات می گوید: به تازگی سنگ قبر فرزندم را شکسته اند اما این اقدام ها نه تنها مرا ساکت نمی کند بلکه با صدای بلندتری فریاد خواهم زد تا این ظلم را علیه خانواده های کشته شدگان تمام کنند.
شهناز اکملی در گفتگوی تلفنی خود با خبرنگار سرخسبز می گوید وقتی امروز آمدم مزار مصطفی می بینم جایی که نوشته بودیم شهید عاشورا از همان جا سنگ قبر را شکسته اند ، صورت مصفطی را روی سنگ قبر شکسته اند.
وی می گوید: من نمی دانم با این رفتارشان چه چیزی را می خواهند ثابت کنند؟ فکر کردند با شکستن سنگ قبر می توانند مصطفی را از یاد مردم ببرند. اینها با مرده که درگیر نمی شوند پس این نشان می دهد که یاد مصطفی زنده است که اینها انقدر می ترسند.
خانم اکملی در پاسخ به این پرسش که آیا چنین اتفاقی سابقه داشته می گوید: سال قبل هم به خاطر اینکه روی مزار مصطفی نوشته بودیم شهید مظلوم عاشورا به ما اعتراض کردند و گفتند باید این سنگ قبر را عوض کنید حتی می گفتند ما هزینه اش را می دهیم و شما سنگ قبر را عوض کنید .
وی از مراجعه ی عده ای به مزار مصطفی خبر می دهد و در عین حال می گوید همچنین به همسرم زنگ زده بودند و گفته بودند که این سنگ قبر را باید عوض کنید.
مادر این جان باخته حوادث پس از انتخابات می گوید: در مورد این فشارهایی که به ما خانواده ها می آید از آقای احمد شهید (گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت ایران) می خواهم که به ما کمک کند.
وی می گوید اگر هدف از این کارها ساکت کردن من هست، همانطور که بارها گفته ام من زبان مصطفی هستم و با شکستن سنگ قبر او صدای اعتراضم بلندتر خواهد شد.
همزمان برای پدر رامین رمضانی یکی دیگر از کشته شدگان حوادث پس از انتخابات حکم سه سال حبس تعزیری صادر شد است، از خانم اکملی می پرسم که اینگونه فشارها بعد از گذشت این همه مدت برای چیست؟
وی پاسخ می دهد: اینها از ما می ترسند و دلهره دارند. شاید فکر می کردند گذشت زمان می تواند یک سرپوشی باشد روی کارهای شان اما مردم روز به روز آگاه تر می شوند. اینها فکر می کنند با تهدیدات می توانند صدای ما را قطع کنند و جلوی آگاهی مردم را بگیرند ولی مردم آگاه هستند حالا ممکن است صدای اعتراض برخی ها چون بلند تر است زندانی شوند. الان زندان های ما پر شده است از مخالفین، چه موسوی و کروبی چه دانشجویان بی گناه ما که برای شان سالها حبس بریده اند.
وی که از کنار مزار فرزندش گفتگوی می کرد در پایان یاد آور شد که تا همیشه صدای مصطفی باقی خواهم ماند و با زبان مصطفی می گویم که کیفر هیچ گناهی چون ظلم زودرس نخواهد بود و یک روزی می رسد که آه مادران داغدار دامن شما را خواهد گرفت
در حالی که دو ماه مانده به مسابقات المپیک لندن، ۳۰۰ نفر از ورزشکاران و مربیان ایرانی به دلیل بدهی مالیاتی ممنوع الخروج هستند.
به گزارش ایسنا، ۳۰۰ نفر از ورزشکاران و مربیان ایرانی که در بین آنها برخی از ورزشکاران و مربیان المپیکی نیز حضور دارند، به دلیل بدهی مالیاتی امکان خارج شدن از کشور را ندارند.
کمیته ملی المپیک که مسوولیت آماده سازی کاروان ایران را برای شرکت در بازیهای المپیک برعهده دارد، از مدتها قبل تلاش خود را برای رفع مشکل ورزشکاران و مربیان المپیکی آغاز کرده است و اقدامات بسیاری را در این زمینه انجام داده است.
همچنین به ورزشکاران، مربیان و کسانی که برای شرکت در بازیهای المپیک قصد سفر به لندن را دارند و بدهی مالیاتی و مشکل خروج از کشور دارند، اطلاع داده شده تا نسبت به رفع مشکل خود اقدام کنند.
، بدهی مالیاتی احسان حدادی، قهرمان پرتاب دیسک آسیا هفته گذشته مانع از خروج او از کشور شده بود که با پیگیری مسوولان فدراسیون دوومیدانی، روز قبل از اعزام این مشکل برطرف شد و حدادی توانست در لیگ الماس قطر شرکت کند.
کلمه: برای اطلاع از آخرین وضعیت معیشتی و شغلی کارگران کشور، نیازی نیست که آماری از همه کارگران و همه واحدهای تولیدی و صنعتی و … وجود داشته باشد. تنها مروری بر اخبار یک روز کارگران، کافی است تا نشان دهد زحمتکش ترین اقشار کشور در چه شرایطی به سر می برند و ثمره هفت سال وعده آوردن پول نفت بر سر سفره آنها که با هدفمندی یارانه ها، مشکلات اقشار آسیب پذیر را به اوج رساند، چه بوده است.
یکی از خبرهایی که امروز درباره کارگران منتشر شد، مربوط به کارگران متروی اهواز بود که به گزارش ایلنا، پنج ماه است حقوق نگرفته اند. تعداد این کارگران به ۸۰۰ نفر می رسد. آنها در حالی پنج ماه حقوق طلبکارند که در گرمای اهواز که گاهی به ۵۰ درجه می رسد، شرایط کاری بسیار دشواری دارند. اما یکی از این کارگران که نخواسته نامش فاش شود، گفته که کسی از این کارگران اعتراض نمی کند، و دلیلش را «از ترس اخراج» ذکر کرده است. چرا که ۲۰۰ تن از کارگران همکار آنها پیش از این بیکار شده اند.
خبر دیگر مربوط به ۲۰۰ کارگر کارخانه پلی اوتان است که به کار تولید صندلی خودرو و تشک می پردازد و کارگران آن دو ماه است که حقوق نگرفته اند. این کارخانه هم در گذشته ۵۰۰ کارگر داشته که ۳۰۰ نفر از آنها تاکنون اخراج شده اند و کارگران بیکار شده به دلیل پرداخت نشدن حق بیمه در موعد مقرر، حتی امکان استفاده از مقرری بیمه بیکاری را نیز ندارند.
خبر بعدی، اخراج ۲۰۰ کارگر از یکی از شرکتهای شیر مستقر در شهرستان ورامین بود که البته نه یک خبر، بلکه تنها یک مثال از سوی دامداران بود که در جلسه همفکری با معاون برنامه ریزی استاندار و مدیرکل جهاد کشاورزی استان تهران مطرح شد. این تولیدکنندگان از تعطیلی ۴۲ گاوداری در ورامین نیز خبر دادند که احتمالا به معنای بیکاری تعداد به مراتب بیشتری از کارگران خواهد بود؛ و البته این عدد تنها متعلق به شهرستان ورامین است، نه کل استان تهران، و چه رسد به کل کشور.
اخراج ۹۰ کارگر از ۱۲۰ کارگر کارخانه ذوب فلزات نورد خلیج فارس که در شهرک صنعتی ابهر است نیز خبر دیگری بود که امروز درباره کارگران منتشر شد و علت آن هم مشکلات مالی و نبود نقدینگی اعلام شد.
همه این خبرها تنها امروز – شنبه سی ام اردیبهشت ماه – درباره وضعیت کارگران منتشر شده و این مشت نمونه خروار مشکلاتی است که در نتیجه سیاستهای دولت بر سر زحمتکشان آسیب پذیر آوار می شود. اما آیا کسی از مسئولان کشور به فکر حل این مشکلات هست؟!
در همین باره بخوانید:
دور جدید اخراج کارگران، همزمان با ادعای اشتغالزایی دولت
معین غمین دانشجوی سال سوم رشته ی صنایع دانشگاه علوم و فنون بابل، فعال دانشجویی چپ گرا و از فعالین لغو کار کودک که عصر روز دوشنبه چهارم اردیبهشت ماه ۹۱ بازداشت شده بود، سر انجام دیروز ۲۷ اردیبهشت، پساز ۲۳ روز بازداشت آزاد شد.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر معین غمین ۲۲ روز را در انفرادی وزارت اطلاعات و ۱ روز را در زندان متی کلای بابل گذرانده است.
این فعال دانشجویی به تاریخ چهارم اردیبهشت هنگامی که از دانشگاه به منزل بازمیگشت مورد هجوم نیروهای امنیتی قرار گرفته و بازداشت شده بود. پس از آن ۵ نفر از نیروهای امنیتی به همراه وی بدون حکم تفتیش وارد منزل او شدند و به تفتیش و ضبط وسایل شخصی وی از جمله کتاب، لپ تاپ، و سی دی های او پرداختند و همچنین لپ تاپ های دو هم خانه ی وی را به همراه تمامی فلش ها و هارد دیسک های آنان ضبط کردند.
کلمه – گروه اجتماعی: در حالی که دولت همچنان بر آمارهای ادعایی اشتغال زایی خود اصرار دارد، فعالان صنفی و کارگری این ادعا را رد می کنند و هشدار می دهند که موج جدید اخراج کارگران در راه است؛ و این موج تازه بیکاری را «به صورت گسترده» و «رو به رشد» توصیف می کنند.
در همین باره بخوانید:
اخبار امروز و هر روز کارگران: اخراج، بیکاری و ماهها حقوق معوق
اسماعیل حق پرستی، دبیر اجرایی خانه کارگر تهران، در گفت و گو با ایلنا این هشدار را مطرح کرد و گفت: به دنبال تشدید بحران و رکود اقتصادی در کشور و اینکه عرضه نیروی کار فراوان با ایجاد فرصتهای جدید شغلی همخوانی ندارد باعث شده است جمع کثیری از کارگران به راحتی اخراج شوند. موج جدیدی از اخراج کارگران به راه افتاده است و اکثر واحدهای تولیدی و صنعتی با افزایش مشکلاتشان ناچارند با بخش اعظمی از نیروی کار خود تمدید قرارداد نکنند یا نسبت به اخراج آنان اقدام میکنند.
اما هنوز چیزی از انتشار این خبر نگذشته بود که شاهد از غیب رسید و کاظم خلجی دبیر اجرایی خانه کارگر خرم دره در مصاحبه ای از اخراج ۹۰ کارگر از ۱۲۰ کارگر کارخانه ذوب فلزات نورد خلیج فارس واقع در شهرک صنعتی ابهر به علت مشکلات مالی و نبود نقدینگی خبر داد و گفت: هم اکنون ۳۰کارگر از مجموع ۱۲۰ کارگری که در این واحد تولیدی فعال بودند باقی ماندهاند و بقیه با دریافت بیمه بیکاری امرار معاش میکنند.
دبیر اجرایی خانه کارگر تهران نیز برای نمونه اظهاراتش درباره موج جدید اخراج کارگران، به مشکلات واحدها و مراکز خدماتی اشاره کرده و گفته بود: اکثر هتلداران بخاطر کاهش مسافران خارجی مشکل پیدا کرده و کارگران خود را اخراج میکنند. هتلداران برای کاهش هزینهها نیروی کار جوان خود را اخراج و از نیروهای بازنشسته استفاده میکنند که نیاز به پرداخت بیمه و مالیات ندارند.
رد آمارهای اشتغال زایی دولت
همزمان با این اظهارات، فتحالله بیات رییس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی ایران نیز در گفت و گو ایسنا آمارهای دولت درباره ایجاد اشتغال و کاهش نرخ بیکاری را رد کرد و گفت: به عنوان خدمتگزار جامعه کارگری اظهارات رییس مرکز آمار ایران مبنی بر کاهش ۱۲ درصدی نرخ بیکاری در سال گذشته را نمی توانم تایید کنم چرا که با حجم بالایی از مراجعات روزمره کارگران و بیکاران مواجه هستیم که نه تنها کاهش نداشته بلکه از ابتدای سال جاری هم رو به افزایش بوده است.
وی با بیان این مطلب که مشخص نیست مبنای آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار چه بوده است؟ اظهار کرد: کاهش نرخ بیکاری با بسته شدن کارخانهها جور در نمی آید زیرا وقتی هر روز از گوشه و کنار خبر اخراج کارگران و بسته شدن کارخانهای را می شنویم جای سوال است که چگونه آمار ایجاد اشتغال در کشور مثبت ارزیابی می شود و نرخ بیکاری کاهش می یابد؟
رییس اتحادیه کارگران قراردادی و پیمانی کشور تصریح کرد که اگر شغل جدیدی در کشور ایجاد نمی شود دستکم کارخانهها و کارگاههایی که هم اکنون در حال فعالیت هستند حفظ شوند و نیروهای کار آن را اخراج و بیکار نکنند تا به جمعیت جویای کار کشور افزوده نشود.
وی با بیان اینکه عمده نگرانیها این است که شغلهای موجود را هم از دست بدهیم، افزود: مسئولان اعلام می کنند که یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر شغل در کشور ایجاد شده ولی اگر به راستی ۵۰۰ هزار نفر شغل به وجود آمده باشد، شاهکار است.
بیات در عین حال به تعطیلی و ورشکستگی کارخانهها اشاره کرد و گفت: در صورتی که کارخانههای بحرانی به ویژه کارخانههایی که صرفا به خاطر مسایل و مشکلات مالی ورشکسته و تعطیل می شوند حمایت و رسیدگی شوند و دست تولیدکنندهای که بدهکار است و برای حفظ کارخانه به اخراج نیروی کار روی می آورد، گرفته شود در آن صورت بخش اعظمی از معظل بیکاری در کشور برطرف می شود و سرمایههای انسانی از دست نمی روند.
حجت الاسلام و المسلمین سید علی خمینی با بیان اینکه کسی مدعی نیست، نظام جمهوری اسلامی با تمام قدرت و خدماتش به تمام آرمانهای خود رسیده، بر ضرورت تلاش برای رسیدن به آرمانها تاکید کرد.
به گزارش ایلنا، نوه رهبر فقید انقلاب در جمع مدیران و کارکنان سازمان بهشت زهرا در حرم مطهر حضرت امام خمینی (س) گفت: بهشت زهرا از چند جهت دارای اهمیت بوده و نفس کشیدن در فضای آن دارای ارزش است. نکته اول که باعث ارزشمند شدن این مکان میشود این است که این مجموعه پایگاه مردمی دارد یعنی قلوب مردم با توجه به آرام گرفتن از دست دادگانشان در بهشت زهرا میتپد. اگر بخواهیم جایی مهمانی بگیریم تا مردم با شور و علاقه و عاطفه در آن جمع شوند، مجموعه بهشت زهرا این پتانسیل را دارد، چون مردم بخاطر جگر گوشههای خودشان در سال، بارها با مهر و عطوفت سر قبر عزیزانشان به این مکان میآیند. لذا اینجا یک مهمانی در جریان است. کار در بهشت زهرا در واقع مهمانداری برای مردمی است که به عشق عزیران از دست رفته خود به اینجا میآیند.
وی ادامه داد: جهت دوم نگاهی است که اسلام به قبرستان و مزار دارد. از نگاه اسلامی مزار و آرامگاه و زیارت اهل قبور فایدهای که دارد عبرت گرفتن و توجه به این معناست که ما به شما ملحق خواهیم شد. شما رفتید، شما دستتان از این دنیا کوتاه است اما ما که به ظاهر در این دنیا زیست میکنیم و زندگی میکنیم به شما ملحق خواهیم شد. این نگاه بهشت زهرا را تبدیل به یک موزه عبرت میکند. اگر ما این نگاه را به بهشت زهرا داشته باشیم، در تمام این سیاستها تغییر حاصل میشود. اینجا یک آرامگاه و یا قبرستان نیست، اینجا موزه عبرت است باید تمام معماری اینجا و تمام نمادهایی که به کار میرود همه و همه متناسب با موزه عبرت باشد این کاملاً فضا را تغییر میدهد.
سید علی خمینی ادامه داد: اسلام هم در مورد مرگ نظر دارد و هم در مورد حیات. اگر میگوید زندگی کنید به گونهای زندگی کنید که شاید امروز روز آخر عمرتان باشد. و به گونهای زندگی کنید که شاید تا آخر تاریخ زنده باشید. این نگاه اسلام به زندگی است. یعنی آدم نباید همیشه تعلق به دنیا داشته باشد. اگر تمام عالم بر علیه او شدند و تمام اموالش از دست رفت، باکی نیست چون فلسفه این دنیا همین است، اصلا کلش باقی نیست. انسان از دید اسلام نباید تعلق به دنیا داشته باشد.
وی خاطرنشان کرد: نگاه اسلام به مرگ هم متفاوت است. مرگ پایان زندگی انسان نیست آغازی مجدد است. لذا وقتی انسان به زیارت اهل قبور میرود شایسته است تمام وجودش از یاد مرگ و پایان پذیری دنیا پر شود آن هم نه با احساس ناراحتی بلکه با حسی حیات بخش. وقتی از این مکان باز میگردد، یک روح جدیدی باید در کالبد انسان دمیده شده باشد خیلی اهمیت دارد نگاه ما به این مکان، نگاه موزهای باشد. کسی که اینجا میآید وقتی خارج میشود باید درسهای زیادی یاد گیرد چون بالاخره مردم به این مکان آمد و شد دارند وقتی میروند باید یک چیزی بیاموزند. یعنی هویت این مجموعه باید این باشد. لذا تمام کسانی که در این مجموعه فعالیت میکنند هرقدر از دستشان برمی آید باید در این مسیر گام بردارند. اینجا یک آرامگاه صرف نیست اینجا محل آموزش و تکاپو و عبرت است هم برای کسانی که در زیر خاک هستند و هم برای کسانی است که برای سرخاک به زیارت اهل قبور آمدند و میخواهند به زندگی برگردند.
علی خمینی ادامه داد: امام در یک حرکت نمادین اولین سخنرانی خودشان بعد از ورود به ایران را در بهشت زهرا انجام دادند و آرمانهای ملت ایران را بازگو کردند. ما هنوز به آرمانها نرسیدم و فاصله زیادی داریم در خیلی از نقاط هنوز فاصله داریم. این را کسی نمیتواند منکر شود اما مسیری که نظام باید جلو برود و دنبال هدف برود این است که ما باید به سوی آرمانها حرکت کنیم. کسی مدعی نیست که نظام جمهوری اسلامی با تمام قدرتش و با تمام خدماتش به تمام آرمانها رسیدهاست. اساساً ادعای این مطلب را کسی ندارد ما هنوز به تمام آرمانهایی که میخواهیم نرسیدهایم و باید در این مسیر حرکت کنیم.
وی با اشاره به مزار شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تصریح کرد: شهید پاره تن ملت در انقلاب است. شهدایی که ضامن سربلندی ایران بودند و هستند و خواهند بود. شهدایی که تمامی نظام ما، انقلاب ما و امنیت ما به واسطه از جان گذشتگی آنهاست. آنها رفتند و راحت شدند و در نزد پروردگار خود به زندگیشان میپردازند، اما ماییم که ماندهایم و در مقابل خون شهداء مسئولیم. شهدا این باید سرلوحه زندگی هر ایرانی بخصوص مسؤلان باشند. آنها هر قدمی که برمی دارند در مقابل خون شهدا مسؤلاند. اگر امروز موفقیتی هست بخاطر این است که آنها آن زمان از جان خود گذشتند لذا ما هم در نقدها و هم در تاییدها در مقابل خون شهدا مسئولیم اگر نقد میکنیم و ایراد میگیریم باید از سر دلسوزی باشد. در آن دنیا اگر شهدا از ما سوال کردند که چرا این اشکال را گرفتی باید در مقابل آنها پاسخگو باشیم که من نقدم از سر دلسوزی بود نه عیبجوی. و اگر جایی تایید میکنیم در مقابل خون شهدا مسئولیم که اگر از ما سوال کردند باید بگویم از سر رضایتمندی و به خاطر خوشحالی از این اتفاق و تحسین کسانی بود که در این مسیر قدم برداشتند نه از سر قدرت طلبی. بعضی وقتها، نقدها از سر عیبجویی است. بعضی وقتها، تاییدها از سر قدرت طلبی است. اما آنچه شهدا از ما میخواهند این است که اگر تایید میکنیم به خاطر حسنی باشد که این عمل دارد نه به خاطر قدرت طلبی و اگر کاری را نقد میکنیم از سر عیبجویی نباشد بلکه از سر دلسوزی باشد.
نوه امام خمینی ادامه داد: اینکه امروز ما میتوانیم راحت سخن بگوییم و امنیت داشته باشیم، به خاطر حضور شهدایی است که از تمام هستی ظاهریشان گذشتند، کشورهای منطقه بهتر میفهمند این امنیتی که ما داریم یعنی چه؟ امنیتی که ما داریم مدیون خون شهدا هستیم و لذا این بهشت زهرا به عنوان جایی که محل دفن شهدای نظام و انقلاب است، ارزشمند است
وی با بیان اینکه وظیفه کارکنان بهشت زهرا در مقابل خانواده شهدا اهمیت بالایی دارد، خاطرنشان کرد: هر قدر در کمالات شهدا صحبت کنیم به کسی بر نمیخورد و کسی از ما توقعی ندارد اما آنچه که ما واقعا باید گام عملی برداریم این است که باید بپرسیم، ما برای خانواده شهدا چه کردهایم.
سید علی خمینی همچنین در تجلیل جایگاه خانواده شهدا گفت: شهیدی که رفت خودش خواست ولی اگر مادر و پدرش به او اجازه نمیدادند، آیا ما اینقدر شهید میداشتیم؟ به هر شهیدی که نگاه میکنیم میبینیم که در خانوادهاش فرهنگ شهادت بوده و وقتی برمی گردد مادر خانواده میگوید امام و نظام تنهاست و تو چرا به جبهه برنمی گردی؟ این خانوادهها هستند که ماندهاند. آنها رفتند و راحت شدند و از زندگی مادی گسستند. ما در مقابل خانواده شهدا و مادران شهید مسئولیم. مگر خانواده شهدا چه میخواهند، آیا غیر از این است که ما باید به اینها احترام بگذاریم؟ فضای جامعه ما باید فضای احترام آمیز به این خانوادهها باشد. اما آیا ما در زندگیمان و در رفتارمان و در روابطمان توانستهایم یک دهم زحماتی که این خانوادهها کشیدند، با احترام و با دست ارادت خودمان به اینها بازگردانیم؟ اگر انجام دادهایم حسن است و وظیفه بوده است اگر انجام ندادهایم نقص است.
وی در پایان گفت: همه کسانی که وابسته به بهشت زهرا هستند باید مراقبت کنند خدای ناکرده به این خانوادهها بیاحترامی نشود اینها باید بتوانند در زیباترین صورت بر سر مزار فرزندانشان بیایند و پیام فرزندانشان را به گوش جهان و جهانیان برسانند که اگر همه ما مثل آنها بودیم امروز کمتر از این، دچار مشکلات بودیم.
یک ماه پس از حمله سایبری به شبکه های اینترنتی وزارت نفت، خبرها حاکی از محدودیت شدید در دسترسی برخی از کارکنان این وزارتخانه به اینترنت است.
به گزارش کلمه به نقل از منابعی در وزارت نفت، کارمندان شرکت های تابعه وزارت نفت در شهرستان های مختلف با محدودیت های جدی در دسترسی به اینترنت رو به رو شده اند. این شرایط جدید پس از حمله سایبری اخیر به شبکه های رایانه ای وزارت نفت، بر این وزارتخانه حاکم شده است.
خبر این حمله سایبری، اوایل اردیبهشت ماه منتشر شد و به اختلال در شبکه اینترنت وزارت نفت و شرکتهای تابعه، قطع دسترسی به پرتال وزارت نفت و چهار شرکت اصلی این وزارتخانه و گزارشهایی از خاموشی یکباره برق در این مجموعه انجامید که بعدا گفته شد ویروسی شدن سیستم مرکزی اینترنت وزارتخانه بر اثر حمله سایبری عامل این اختلالات بوده است.
بر اساس این گزارش، اخیرا مسوولان وزارت نفت اقدام به ایجاد محدودیت های سخت و جدی برای کارمندان در دسترسی آنها به اینترنت به خصوص در شهرستانهای جنوبی کرده اند.
در بعضی از شهرها مثل اهواز، کارمندان شرکت نفت به کلی از دسترسی به کامپبوترهای متصل به اینترنت محروم شده اند و تنها می توانند با مراجعه به اتاقک هایی که تحت نظارت حراست سازمان قرار دارد، به صورت محدود از اینترنت استفاده کنند.
همچنین، از ورود مودم و هرگونه وسایل ارتباطی که بتوان از طریق آنها در مجتمع های اداری این وزارتخانه به اینترنت متصل شد، جلوگیری می شود و کارمندان تنها می توانند در یک زمان محدود و تحت نظارت مسئولان حراست به اینترنت دسترسی داشته باشند و از شبکه ها و وب سایتها استفاده کنند.
گفته می شود که قرار است در سایر ادارات وابسته به این وزارتخانه نیز وضعیت مشابهی ایجاد شود. مسئولان وزارت نفت هدف از این محدودیت ها را جلوگیری از حملات احتمالی آینده اعلام کرده اند.
سید ابوالفضل موسویان *
چکیده
در این مقاله ابتدا به اهمیت آزادى بیان و جایگاه آن در اسلام، سپس به این سؤال پرداخته شده است که آیا این آزادی بی حد و حصر است؟ یا این که آزادی بیان حد و مرزی دارد؟ و بیان شده است که محدود کردن آزادی یک استثناء است که نیازمند دلیل و توجیه عقلانی و وحیانی میباشد. اکثر قریب به اتفاق محققان و اندیشمندان براى آزادى حد و مرزى قایلاند، تا اعمال و انتفاع آزادى یک فرد، موجب تجاوز به آزادى دیگران یا مانع انتفاع آنان از آزادى نگردد.
در ادامه به برخی از محدودیتها و ضوابط حاکم بر آزادی بیان از دیدگاه اسلام، به صورت اجمال اشاره شده است مانند: افترا و اتهام اخلاقی، افشای اسرار شخصی دیگران، توهین و تمسخر … و بطور مفصل به بررسی ادله محدودیت آزادی اندیشه های گمراه کننده که در فقه با عنوان «حفظ کتب ضلال» مطرح شده است، می پردازیم. و در پایان موارد استثنای حکم حرمت از دیدگاههای مختلف مورد توجه قرار گرفته است.
در این بین دیدگاههای بسیار ارزنده و جالب توجهِ فقیه و عالم به زمان یعنی شهید بهشتی که در درسها، سخنرانی ها و مذاکرات قانون اساسی مطرح شده است، حایز اهمیت و راهگشاست و مورد توجه قرار گرفته است.
اهمیت آزادی بیان
انسان آزاد آفریده شده است و هیچ کس نمیتواند این ویژگی را از او بگیرد. آزادی، کرامت و ارزش انسانی است. به همین جهت در انسان، آزادی اصالت دارد.
یکی از انواع آزادیهای، آزادی بیان است. یعنی انسان بتواند آزادانه اندیشهها، اعتقادات، احساسات و عواطف خود را بیان کند.
آزادى بیان را معمولاً ابزارى براى پى بردن به حقیقت دانسته و از آن دفاع کرده اند، گفته اند که اگر بنابر پیشرفت فهم و معرفت باشد، مردم باید در بیان و بحث و انتقاد از افکار و اطلاعات آزاد باشند و حقیقت فقط درعرصه آزاد و آشکار دادوستد آرا داراى حداکثر امکان بروز خواهد کرد.
ممکن است بگوییم پس از آشکارشدن حقیقت، آزادى بیان دیگر کارى نخواهد داشت و باید رها شود. ولى خطاپذیرى ما در اعتقاداتمان همیشه یکى از ارکان دفاع از آزادى بیان بوده است. ممکن است معتقد باشیم که از بروز فکرى نادرست و کاذب جلوگیرى مىکنیم، اما تاریخ نشان مىدهد که چه بسا حقیقت اشتباهاً خطاپنداشته شده و خطا جاى حقیقت را گرفته است. حتى اگر عقیدهاى حقیقت داشته باشد، فقط تا هنگامى مىتوانیم به حقیقت آن اعتماد بورزیم که بتواند از چالشها سربلند بیرون آید و حتى عقیده درست اگر از چالش دورنگاه داشته شود، به یکى از جزمیات مرده تبدیل مىشود.
و از سویی جلوگیری از آزادی بیان، خسارات جبران ناپذیری بوجود می آورد مانند: ربودن فرصت جایگزینی حق به جای باطل، جلوگیری از رشد استعدادها و خلاقیت و ابتکارو…
جان استوارت میل در باره خسارات جلوگیری از آزادی بیان مىگوید: بدىِ خاص جلوگیرى از بیان عقیده این است که چیزى را از نوع بشر مىرباید یعنى هم از آیندگان، هم از نسل فعلى و هم از مخالفان بیش از موافقان. زیرا اگر آن عقیده صواب باشد از فرصت اینکه باطل را با حق عوض کند، محروم مىشوند. و اگر خطا باشد، ادراک روشن تر و تأثیر زنده تر حقیقت که آن هم تقریباً همانقدر سودمند است و از برخورد حق و باطل حاصل مىشود، از دستشان خواهد رفت… هرگز نمىتوانیم به بطلان عقیدهاى که در سرکوب آن مىکوشیم یقین داشته باشیم و حتى اگر یقین هم مىداشتیم، باز خفه کردن آن بد بود. آنچه «میل» اینجا به این نحو مؤثر بیان مىکند در اساس چیزى جز این مدعى نیست که حقیقت فقط ممکن است در نتیجه رقابت صاحبان عقاید مختلف آشکار شود. یگانه راه کشف حقیقت، برخورد عقاید و آراء است. (فرانتس نویمان، آزادى و قدرت و قانون، ص۳۸۵؛ جان استوارت میل، رساله درباره آزادى، ص۵۹-۶۰٫)
وی معتقد است: جلوگیرى از افکار و اندیشهها، زیانهاى جبران ناپذیرى را بر جامعه تحمیل مى-کند.کسانى هستند که فکر مىکنند اگر مخالفان ناچار به کتمان عقاید خود گردند زیان خاصى از این حیث متوجه جامعه نمىگردد. این گونه اشخاص بهتر است در درجه اول این موضوع را در نظر بگیرند که کتمان همان معتقدات باعث مىشود که هرگز بحثى جامع و منصفانه درباره عقاید مخالفان صورت نگیرد، به همین دلیل بخشى از آن عقاید که هرگز نمىتوانست در میدان مباحثه آزاد عرض اندام کند و مغلوب نشود اکنون که گفتگوى علمى درباره اش موقوف شده است گرچه جلو انتشارش بطور رسمى گرفته مىشود ولى به هر حال از بین نمىرود و در فرصتهایى بروز خواهد کرد. افزون بر این که مغزهاى مخالفان نیست که در نتیجه ممنوع شدن هر نوع بحث و بررسى که به معتقدات رسمى عصر منجر نمىشود، دستخوش زیان مىگردد. زیان عمده این عمل متوجه کسانى مىشود که حقیقتاً مخالف نیستند ولى از ترس اینکه مبادا اتهام مخالف به آنها چسبانده شود، چنان از تفکر و تعمق پرهیز مىکنند که نمو فکرى شان خواه و ناخواه متوقف و نیروى استدلالشان افسرده مىگردد. در تنگناى این وضع، جهان بطور کلى مىبازد ولى بدبختانه هیچ ممکن نیست میزان هنگفت این باخت را موقعى که اندیشه هاى موشکاف و امید بخش با طبایع محتاط و ترسو بهم آمیخته مىشوند به دقت برآورد کرد و خسارت کلى جهان را تشخیص داد. هیچ واقعیتى سوزناکتر و اسفناکتر از این قابل تصور نیست که یک عده مردان فهیم و ژرف اندیش از ترس اصابت فکرشان به چیزى که بشود آن را غیر مذهبى یا منافى اخلاق نامید، هرگز جرأت نکنند که دنبال اندیشه هاى بىباک، مستقل و پر از جنب و جوش بروند و به کشف حقایقى که غنى کننده بشریت است، نایل گردند، میان این عده گاهى ممکن است به شخصى برخورد کرد که فوق العاده آگاه و نکته سنج است و فهمى دقیق و موشکاف دارد و با اینهمه عمرى در حال خفقان، در زیر فشار اندیشهاى فیاض و فروزان (که وى قدرت خاموش کردنش را ندارد) بسر مىبرد و نیروى ابتکار خود را در این راه بیهوده تباه مىسازد که چگونه وجدان و منطق خود را با عقیده رایج عصر آشتى دهد و با تمام این اوصاف هرگز هم موفق نمىگردد. هر آن کسى که از تشخیص این نکته عاجز است که نخستین وظیفه انسان، به عنوان یک فرد متفکر، این است که دنبال سیر معقول اندیشه خود را بگیرد و به نتایج ناشى از آن اندیشه تسلیم شود، چنین کسى به حق نمىتواند انسان ذى شعور نامیده شود.
مراد این نیست که بگوییم فکر آزاد فقط براى ساختن متفکران بزرگ لازم است به عکس، براى اینکه موجودات متوسط بشرى بتوانند به آن درجه از وسعت فکرى که استعدادش را دارند، برسند امکان تفکر آزاد براى آنها شاید بهمان اندازه بلکه بیشتر ضرورى باشد که براى متفکران بزرگ.
هرگاه که قومى موقتاً به این نعمت استثنایى نایل شده است از آن رو بوده که افراد آن قوم براى مدتى از داشتن افکار مخالف وحشت زده نبودهاند. هر آنجا که این رسم نهانى هست که اصول باید از تعرض مصون بماند و در پیرامونشان چون و چرا نبایست باشد. هیچ امیدى به کشف یا تربیت مغزهاى برازنده از آن نوع که برخى از دورههاى تاریخ را چنین بزرگ و برجسته کرده است، نیست. (جان استوارت میل، رساله درباره آزادى، ص۹۷-۹۹)
شهید بهشتی به نکات ارزندهای در بحث آزادی بیان توجه نموده و به اشکالات عدم توجه به نظرات دیگران از منظر جامعه شناسی این گونه پرداختهاند:
«اصلاً ما در مباحثههاى خودمان اجازه نمىدهیم تا حرف طرف مقابل تمام شود. آیا این کار کاوش مشترک است! همان وقت که طرف حرف مىزند، به جاى این که ما حرفش را گوش کنیم و ببینیم چه مىگوید، شاید یک حرف حسابى داشته باشد و ما ندانیم، همان وقت پیش خودمان مىگوییم، حرفش از بیخ خراب است. گوشمان به حرف اوست، امّا مغزمان دنبال این است که چه در برابر این بگویم که حرف خودم را تأیید کند! در واقع به حرف او گوش نمىدهیم که ببینیم چه مىگوید! چون کاوش مشترک نیست بلکه اثبات رأى مشترک است.
مباحثه در نزد ما به معناى صف آرایىِ کلامى و مُشت گره کردن و داد کشیدن و فریاد کشیدن و چهره پر خون کردن و رگهاى گردن برآمده کردن است. همهى اینها مشترک و در برابر هم به خاطر این که هر کس نظر خودش را اثبات کند. چیزى که در مباحثههاى ما نیست، کاوش مشترک است.
دوستان فکر مىکنید از ناحیهى همین کار منحرف کوچک ما چقدر لطمه مىخوریم؟! به نظر من ضررهاى این کار بىنهایت است، چون اوّلین گام همکارى، همفکرى است و براى همفکر شدن، باید به حرف همدیگر خوب گوش بدهیم، اگر حرف حساب است، قبول کنیم تا همفکر بشویم. والّا اگر من بگویم فکر صحیح همانى است که بنده دارم، تو اگر مىخواهى به راه حق بیایى، بیا به راه من، آن یکى هم عیناً همین را مىگوید، مىگوید فکر صحیح این است که من دارم، اگر مىخواهى یک صف واحد تشکیل بدهیم، بیا به راه من تا یک صف بشویم. در این صورت آیا صف درست مىشود؟!» (شهید بهشتی، جلسه تفسیر ۱-۶۰۸ و ۶۰۸؛ سوره آل عمران: ۱۸ – ۲۵)
آزادی بیان در اسلام
آزادی بیان در اسلام، از جایگاه ویژهای برخوردار است. در عظمت گفتار و نوشتار همین بس که خدای سبحان بر انسان منت نهاده است که او را به سوی کلام، قلم و نوشته هدایت کرده و طریق استفاده از آنها را به او تعلیم داده است، چنانکه خداوند در باره «بیان» که شامل سخن گفتن، نوشتن و انواع هنرها میشود، میفرماید: «خَلَق الاِنسان، علَمه البیان» (رحمن،۳-۴) یعنی خدا انسان را آفرید و به او بیان را تعلیم کرد. در باره «قلم» فرموده است: «الََذی علَم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم» (علق، ۴-۵). یعنی خدایی که با قلم تعلیم داد به انسان چیزی را که از آن آگاهی نداشت.
خداوند سوره قلم را با قسم به «قلم» و «نوشته» آغاز کرده است: «ن والقلم و مایسطرون» (قلم،۱) سوگند به قلم و آنچه می نویسد.
علامه طباطبایی میگوید: «خدای سبحان در این آیه بدان جهت به قلم و آنچه با قلم مینویسند، سوگند یاد کرده است، که نوشته از بزرگترین نعمتهای الهی است که خدای تعالی بشر را با آن هدایت کرده است».(طباطبایی، المیزان، ج۱۹،ص۳۶۸ )
و از سوی دیگر قرآن، شنیدن نظرات دیگران را این گونه ستوده است: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ» پس بشارت ده به آن بندگان من که به سخن گوش فرامىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.(زمر، ۱۷-۱۸)
گرچه برخی از مفسران «القول» را در آیه مذکور، بدون دلیل، قول خاصی دانستهاند مانند گوش فرا دادن به قرآن (طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۴۹۳) یا اوامر الهی(آلوسی، روح المعانى، ج۲۳، ص۲۵۳). اما همانطور که محققان با برهان توضیح دادهاند وجهی برای تخصیص عموم آیه وجود ندارد(طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ۲۵۰) و الف و لام در «القول» الف و لام استغراق است و افاده عموم می کند. نخست مىگوید: بندگان مرا بشارت ده و بعد این بندگان ویژه را به این صورت معرفى مىکند که آنها به سخنان این و آن ـ بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر ـ گوش فرا مىدهند و با نیروى عقل و خرد بهترین آنها را بر مىگزینند هیچگونه تعصب و لجاجتى در کار آنها نیست، و هیچگونه محدودیتى در فکر و اندیشه آنها وجود ندارد، آنها جویاى حقند و تشنه حقیقت، هر جا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال مىکنند، و از چشمه زلال آن بىدریغ مىنوشند. به هر سخنى که گوش دهند بدین امید گوش مىدهند که در آن حقى بیابند و مىترسند که در اثر گوش ندادن به آن، حق از ایشان فوت شود.
از هشام بن حکم روایت شده است که گفت امام موسى بن جعفر (ع) به من فرمود: اى هشام خداى تبارک و تعالى اهل عقل و فهم را در کتاب خود بشارت داده و فرموده:«فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ». (کلینی، کافی، ج۱، ص۱۳؛ کتاب عقل و جهل) یعنی این بشارت مخصوص مؤمنان و مسلمانان نیست بلکه مربوط به اهل عقل و فهم است.
این که قرآن در آیات بسیاری مردم را به پژوهش و کاوش در جهان اطرافشان و گرفتن نتایج عقلی دعوت میکند، نه به شیوه مقلدان کوری که آنچه را دیگران گفتهاند پیروی میکنند و می-پذیرند، بلکه از طریق تحلیل و داوری هوشمندانه. گواه دیگری است بر این که افراد در بیان مطالبشان باید آزاد باشند تا راه تحقیق میسر گردد. لذا ابوزهره میگوید: این کار بدون آزادی آدمی برای بیان عقیده و اندیشهاش ممکن نخواهد بود.(ابوزهره، تنظیم الاسلام للمجتمع، ص۱۹۴)
و در قرآن به وضوح، جدال جایز شمرده شده است. البته خداوند به پیامبر دستور میدهد که با جدال احسن مردم را به دین دعوت کند.(عنکبوت/۴۶؛ نحل/۱۲۵) در عین حال از مواردی که در قرآن از جدال سخن بمیان آورده است جدال زنی است با پیامبر(ص): قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ(مجادله/۱) خدا گفتار [زنى] را که در باره شوهرش با تو گفتگو و به خدا شکایت مىکرد شنید و خدا گفتگوى شما را مىشنود زیرا خدا شنواى بیناست. در این آیه کلماتی وجود دارد مانند«تجادلک»(با تو مجادله میکند) و «تشتکی» (شکایت میکند) و «تحاورکما» (مکالمه میکند) که حاکی از آن بوده است که شکایت این زن در این موقع شدید بوده است. و مجادله کردن با پیامبر در مقام رئیس دولت به رسمیت شناخته شده است.
آزادی بیان در سیره امام علی(ع) تا آنجا بود که آنحضرت را تهدید به قتل می کردند یا نسبت کفر می دادند اما امام با آنان برخورد نمی کرد. یکبار وقتی علی (ع) خطبه جمعه را ایراد میکرد یکی از خوارج سخن او را قطع کرد و از او انتقاد کرد. خلیفه به انتقاد او پاسخ داد و آنگاه گفت: تو را از قدم گذاشتن به مسجدمان برای ذکر نام خدا باز نخواهیم داشت و سهم تو را از غنایم جنگ نفی نخواهیم کرد، مادام که دستانت با ماست و در طرف ما می جنگی و با تو نخواهیم جنگید تا هنگامی که تو با ما بجنگی. سپس خطبه را به پایان برد. (کمالی، آزادی بیان در اسلام، ص۱۳، به نقل از khadduri)
باز، کثیر بن تمار حضرمی گفت: به مسجد کوفه وارد شدم… در آنجا پنج مرد را دیدم که خلیفه علی را لعن میکردند. یکی از آنان «بُرنوس» پوشیده بود، گفت: با خدا عهد کرده ام که او را بکشم. آن مرد را گرفتم و به نزد علی بردم و آنچه را شنیده بودم برای او گزارش کردم. علی گفت: او را نزدیکتر بیاور. آنگاه افزود: وای برتو. کیستی؟ آن مرد پاسخ داد: سوّار منقوری هستم. خلیفه گفت: بگذار برود، که حضرمی در پاسخ گفت: خواهی گذاشت برود در حالی که با خدا عهد بسته است تو را بکشد؟ علی پاسخ داد: آیا باید او را بکشم در حالی که مرا نکشته است؟ گفتم: او تو را لعن کرده است. علی گفت: پس تو هم باید او را لعن می کردی یا رهایش می کردی. (کمالی، آزادی بیان در اسلام، ص۱۳، به نقل از سرخسی، المبسوط، ج۱۰) فقیه حنفی سرخسی، با استناد به رفتار علی با خوارج، به معاینه در مییابد که امام آن کسانی را با اکثریت متفاوتاند و رهبری آن را به معارضه میطلبند نه میتواند بکُشد و نه میتواند زندانی کند. تنها وقتی مخالفان نیرویشان را جمع کردند و علیه اهل عدل دست به خشونت زدند، زور جایز است.(کمالی، آزادی بیان در اسلام، ص۲۲)
شهید مطهری از آزادی بیان در صدر اسلام چنین یاد می کند: شما کی در تاریخ عالم دیدهاید که در مملکتی که همه مردمش احساسات مذهبی دارند به غیرمذهبیها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبر یا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان میخواهد بزنند ، خدا را انکار کنند ، منکر پیامبری شوند ، نماز و حج و… را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم ، اما معتقدان مذهب با نهایت احترام با آنها برخورد کنند در تاریخ اسلام از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم و بدلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند اگر در صدر اسلام در جواب کسیکه میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم ، میگفتند بزنید و بکشید ، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت اسلام به این دلیل باقیمانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است داستان مفضل را همه شما شنیدهاید مفضل یکی از اصحاب امام صادق (ع) بود روزی در مسجد پیامبر نماز میگذاشت ، در این وقت دو نفر مادی مسلک هم وارد شدند و در کنار او شروع کردند به صحبت کردن بطوری که او صدای آنها را میشنید آنها در ضمن صحبت هایشان مسئله پیغمبر را مطرح کردند و گفتند مرد نابغهای بوده که میخواسته تحولی در جامعهاش ایجاد بکند ، فکر کرده که بهترین راه تحول اینست که از راه مذهب وارد شود البته خود او به خدا و روز قیامت اعتقاد نداشته است ولی از مذهب بعنوان یک ابزار استفاده کرده مفضل شروع کرد به پرخاش کردن به آنها گفتند اول بگو از کدام گروه و از اتباع چه کسی هستی؟ اگر از پیروان امام جعفر صادق هستی باید بدانی که ما ، در حضور او این حرفها و بالاتر از اینها را مطرح میکنیم و او نه تنها عصبانی نمیشود ، بلکه همه حرفهایمان را با متانت گوش میدهد و در انتها پاسخ همه آنها را با استدلال بیان میکند و خطاهای آنها را نشان می-دهد. این چنین بوده که اسلام توانسته است باقی بماند.
شما فکر میکنید در طول تاریخ اسلام، حرفها و ایرادات مادیین را چه کسی منعکس کرده و نگاهداشته است؟ خود مادیین؟ نه، بروید مطالعه کنید ببینید که حرفهای مادیین را فقط علمای مذهبی نگاهداشتهاند یعنی آنها زمانی این حرفها را به مذهبیها عرضه کردهاند و علمای مذهبی نیز با آنها به مباحثه برخاستهاند و بعد آن افکار را در کتابهای خودشان ضبط کردهاند تمام این حرفها به خاطر ورود در کتاب علمای مذهبی تا به زمان ما باقی مانده است و الا آثار خود آنها اغلب از بین رفته و یا در دسترس نیست شما بعنوان نمونه، احتجاجات طبرسی و یا احتجاجات بحار را ببینید که تا چه اندازه ایرادات و ادعاهای این گروه را در خود منعکس کردهاند. در آینده هم اسلام، فقط و فقط با مواجهه صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که میتواند به حیات خود ادامه دهد من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی ، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه صریح و روشن با آنها (مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۱۸-۱۹)
در اوائل قرن دوم هجری نهضت ترجمه در جهان اسلام شکل گرفته است و افکار و اندیشه های غیرمسلمانان وارد جهان اسلام شده است و حتی همین اندیشهها موجب پدید آمدن مذاهب و نحلههای کلامی متفاوت و متضادی گردیده؛ اشاعره و معتزله محصول همین دیدگاهها بودهاند و کم و بیش این افکار در میان اصحاب امامان نیز رسوخ پیدا نموده و منشأ سؤالاتی از محضر امامان معصوم شده است؛ جبر و اختیار و امر بین امرین، نتیجه همین مباحث بوده است اما هیچگاه از سوی امامان برخورد منفی با مطالعه آثار غیر اسلامی نشده است و کسی چنین برخوردی را نقل نکرده است. البته در مواردی امامان، افرادی را از ورود به برخی از مباحث عقلی منع میکردهاند اما این به معنی مخالفت با این مباحث نبوده است بلکه صرفا به دلیل عدم توانایی فرد مورد نظر بوده است. زیرا قدرت درک این قبیل مسایل را نداشته است در حالی که در موارد دیگر به همین سؤالات پاسخ گفته شده است.
حدود آزادی بیان
با روشن شدن جایگاه ارزشمند آزادی بیان در مکتب اسلام، آیا از نظر اسلام انسان آزاد است هرچه خواست بگوید و بنویسد، حق باشد یا باطل؟ یا این که آزادی بیان حد و مرزی دارد؟
آزادى که در عرف حقوق و سیاست از آن صحبت مىشود، زمانى تحقق مىیابد که انسان مانعى در اجراى خواستهاى خود نداشته باشد. از سوى دیگر، انسان اندیشمند، بى بند و بارى را نمى پسندد و آزادى مطلق را به معناى هرج و مرج و پایمال شدن حقوق ضعفا مىداند و مایل است به نوعى میان آزادى و رعایت اخلاق و حقوق دیگران را جمع کند.
محدود کردن آزادی یک استثناء است که نیازمند دلیل و توجیه عقلانی و وحیانی میباشد. اکثر قریب به اتفاق محققان و اندیشمندان براى آزادى حد و مرزى قایلاند، تا اعمال و انتفاع آزادى یک فرد، موجب تجاوز به آزادى دیگران یا مانع انتفاع آنان از آزادى نگردد. لذا جان استوارت میل مى-گوید: آن آزادى شایسته نام آزادى است که آزاد باشیم خیر خود را از راهى که صلاح مىدانیم بجوییم بدون آنکه دیگران را از آزادیشان محروم کنیم یا سد راه آنها بشویم. بنابراین آزادى که به قیمت نفى آزادى دیگران به دست آید نمىتواند ارزش تلقى شود. مهاتما گاندى در محکومیت غرب چنین مىگوید: آزادى فردى نباید موجب اسارت دیگرى گردد آنگونه که غرب آزادیش را به بهاى اسارت دیگران به دست آورد.
از این رو ارسطو در زمره نخستین حکیمانى است که بیزارى خود را از زندگى بىقید ابراز داشت و اعلام کرد، آنچه شعور متعارف از آزادى در مىیابد «تعبیرى سخیف و بىارج از آزادى است» (کاتوزیان، مبانى حقوق عمومى، ص۲۹۰ به نقل از: ارسطو، سیاست) و روسو نیز بىپرده نوشت که «اطاعت از شهوات بزرگترین بندگىها و تابعیت از قانون که انسان براى خود وضع کرده بهترین آزادیهاست.» (روسو، قرارداد اجتماعى، کتاب اول، فصل ۹، ص۴۲)
برخى پا را از اینهم فراتر نهاده، آزادى بىقید را معادل با در خواست نقیضش دانستهاند آلفرد نورث وایتهد مىگوید: «عقیده اختلاط آزادى جبر در اجتماع، یک عقیده ضرورى است. زیرا درخواست آزادى بدون قید، یک درخواست خالص است که دلیل مجوز ندارد. و چنین عقیدهاى نتیجه فلسفه سطحى و بىپایه است و ضرر چنین درخواست، معادل است با در خواست نقیض خود که عبارت است از هماهنگى جبرى خالص.»( محمد تقى جعفرى، جبر و اختیار، ص۲۰۳ به نقل از: آلفرد نورث وایتهد، تحقیق و ماجراى ایده ها، بخش پنجم)
شهید بهشتی آزادی را اصل اولیه دانسته و محدوده آزادی را مغایرت آن با آزادی واقعی انسان و یا در صورتی که مانع آزادی دیگران گردد، دانسته و میگوید: اصل در زندگی این انسان این است که آزاد بماند و این آزادی او محدود نگردد مگر محدودیتهایی که اگر رعایت نشود به آزادی واقعی خود او یا به آزادی دیگران لطمه می زند. (بهشتی، آزادی، هرج و مرج، ص۱۸)
ایشان در جای دیگر لطمه به آزادی دیگران را این گونه توضیح می دهد: محدودیتهای قانونی که در نظام اسلامی به وجود می آیند دو ریشه دارند ۱) این که آزادی یک فرد تا آنجا اعمال شود که به آزادی دیگران ضربه نزند این قید در آنارشیسم وجود ندارد ولی در آزادی اسلامی وجود دارد. این قید حتی در آزادی لیبرالیستی هم وجود دارد. لیبرالها هم همین را می گویند…. ۲) آزادیهایی که محیط را فاسد می کند و زمینه ها را برای رشد فساد در جامعه آماده می کند. این آزادیها هم در نظام اسلامی گرفته می شود. یعنی به انسان اجازه داده نمی شود که مطابق میل و هوا و هوس خودشان و هر جور دلشان می خواهد زندگی کنند مثلا بیایند در خیابان یک ترانه بسیار چندش آور فاسد کننده ای را که انسانها را به سوی ابتذال تحریک می کند بخوانند (بهشتی، آزادی، هرج و مرج، ص۷۷-۷۸)
در اصل بیست و چهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، نیز حق آزادی بیان و حدود آن چنین آمده است: «نشریات ومطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام یا حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین میکند.»
دین از آنجا که به همه مسایل بشرى توجه دارد از ابعاد مختلف به این مطلب پرداخته است. از بعد کلامى و تکوینى، خداوند انسان را آزاد آفریده است و در کارها مجبور نیست و ارزشهایى را که کسب مىکند به دلیل همین آزادى، ارزشمند و قابل پاداش است. و از بعد اخلاقى چون انسان را هدفمند مىداند آنچه موجب رشد و تعالى او و همچنین موجب انحطاط اوست برایش بیان نموده تا راه راست را اشتباه نکند و از بعد شرعى براى معتقدین به مکتب الهى، به حداقل نکاتى که توجه به آنان ضرورى است، امر و نهى کرده است (واجب و حرام) و انجام و ترک بسیارى از کارها را به خود انسان واگذار کرده است؛ یا مطلوبیت و عدم مطلوبیت غیر الزامى براى آنها بیان کرده (مستحب و مکروه) و یا خیر (مباح).
همانطور که بیان شد اصل اولیه بر آزادی بیان است اما اسلام ایده «آزادی برای آزادی» را ترویج و تشویق نمیکند، بلکه اعتقاد دارد اولا آزادی باید در خدمت پیشرفت و تعالی باشد. با توجه به این دیدگاه انسانی، آزادی بیان یک ارزش اساسی در مجموعه ارزشهای انسانی است ولی شامل همه ارزشهای بشری نمیشود. کرامت انسانی و حرمت بشری نیز وجود دارد. خطایی غیرقابل توجیه است اگر تحت عنوان آزادی بیان، کرامت و حرمت انسانهای دیگر را زیر پا بگذاریم.
ثانیا آزادی بیان بعضی ضوابط و شرایط و محدودههایی داشته باشد که مصالح نوعی و عمومی آن را ایجاب مینماید. مهمترین این ضوابط این است که آزادی بیان هیچگاه نباید به حریم خصوصی افراد وارد شود. تحت عنوان آزادی رسانهای، ورود به این منطقه برای هیچ کس جایز نیست. نباید اسرار مردم را افشا کرد. آزادی بیان به این معنی نیست که دروغ و هر نسبتی را می توان به دیگری داد. جایز نیست که آزادی بیان مرزهای اخلاقی جامعه را زیر پا بگذارد و جوانان و کودکان و زنان جامعه را دچار فساد و تباهی نماید. آزادی باید در چارچوب مصالح ملّی و میهنی حرکت کند. هیچ نویسنده یا روزنامهنگاری حق ندارد اسرار نظامی کشور خود را فاش کند. این کار خیانت بزرگی است. همه کشورها در مجازات کردن کسی که این کار را انجام دهد، متفق القولند. نباید با طرح آزادی بیان توهین به مقدسات را مجاز شمرد، ملتی را مورد اهانت قرار داد و…
پیامبراکرم(ص) نخستین فردی بود که دامنه آزادی بیانش محدود گردید؛ خداوند متعال به رسول اکرم(ص) اجازه نداده است که در ابراز نظراتش بی حد و مرز باشد، بلکه شیوه دعوت را برای او معین نموده و نحوه گفتار و اسلوب احتجاج را مقرر داشت و او را ملزم نمود که در دعوت خویش به حکمت و موعظه حسنه توسل جسته؛ به بهترین صورت احتجاج نموده،(نحل/۱۲۵) از جاهلان دوری گزیده (فرقان/۶۳) و سخن ناپسندی را ابراز ندارد و مبلغان شرک را ناسزا و دشنام نگوید.(انعام/۱۰۸)
مطابق نص قرآن کریم، این امر اختصاص به امت پیامبر اسلام ندارد، بلکه شامل امتهای پیشین نیز میشود، چنان که در سوره بقره آیه ۸۳ میفرماید: «ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و با آنها گفتیم جز خداوند یگانه را پرستش نکنید … و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید.»
برخی از محدودیتها و ضوابط حاکم بر آزادی بیان از دیدگاه اسلام که در متون دینی به آن پرداخته شده، به صورت اجمال عبارتند از:
۱٫ افترا و اتهام اخلاقی.
تهمت و افترا عملی ناپسند در میان همه عقلا و مذاهب شمرده شده است؛ نمی توان مکتبی را نام برد که از این رفتار زشت منع نکرده باشد. قرآن کریم به شدت هر گونه تهمتی را منع کرده است و بویژه نسبت ناروای اخلاقی را از گناهان بزرگ برشمرده است و عذاب دنیوی و اخروی برای آن در نظر گرفته است. فرموده: «إنَّ الَّذِینَ یَرمُونَ المُحصَناتِ الغافِلاتِ المُؤمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنیَا و الآخِرَه وَ لَهُم عَذَابٌ عَظیمٌ». (نور، ۲۳) بىگمان کسانى که به زنان پاکدامن بىخبر [از همه جا] و با ایمان نسبت زنا مىدهند در دنیا و آخرت لعنتشدهاند و براى آنها عذابى سختخواهد بود. خداوند علاوه بر عذاب اخروی برای آنان مجازات دنیوی (حد قذف) نیز قرار داده است: «وَالَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِینَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» کسانى که نسبت زنا به زنان شوهردار مىدهند سپس چهار گواه نمىآورند هشتاد تازیانه به آنان بزنید و هیچگاه شهادتى از آنها نپذیرید و اینانند که خود فاسقند (نور، ۴)
شهید بهشتی در این باره میگوید: … همچنین نشر دروغ و تهمت و افتراء و شایعه نیز گناه و ممنوع است و در خور کیفر و باید طبق ضوابط قانونی از آن جلوگیری شود.(بهشتی، آزادی، هرج و مرج، ص۱۳۱)
۲٫ توهین و تمسخر
عیب گیری و به زشتی یاد کردن و اهانت و تمسخر دیگران را قرآن ممنوع دانسته است. چه بسا همانها که شما آنان را کوچک و حقیر می شمارید بهتر از شما باشند: «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لَا یَسخَر قَومٌ مِّن قَومِ عَسَی أَن یَکُونُوا خَیراً مِّنهُم وَ لَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسًی أَن یَکُنَّ خَیراً مِّنهُنَّ وَ لَا تَلمِزُوا أَنفُسَکُم وَ لَا تَنَابَزُوا بِالأَلقابِ…» (حجرات، ۱۱) اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند ] شاید آنها از اینها بهتر باشند و از یکدیگر عیب مگیرید و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید.
۳٫ افشای اسرار شخصی دیگران.
در آیه ۱۲ سوره حجرات تجسس در مسائل شخصی افراد ممنوع شده است و افشای آن نیز حرام میباشد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ» و هرگز از حال درونی هم تجسس نکنید و غیبت یکدیگر را روا مدارید. آیا دوست میدارد یکی از شما گوشت برادر مرده خود رابخورد؟ البته از آن کراهت و نفرت دارید…
۴٫ افشای مسائل امنیتی.
قرآن کریم کسانی را که به برملا کردن امور امنیتی می پردازند، از پیروان شیطان می داند. و می فرماید: «وَ إِذَ ا جَائَهُم أَمرٌ مِّنَ الأَمنِ أو الخَوفِ أذَاعُوا بِه…»؛ (نساء، ۸۳) و چون خبرى [حاکى] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد انتشارش دهند.
۵٫ به زشتی سخن گفتن و اهانت به مقدسات.
خداوند دوست ندارد کسی با کلمات زشت با دیگران سخن بگوید مگر کسی که بر او ستم رفته باشد: لاَّ یُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوَءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُلِمَ (نساء/۱۴۸) خداوند بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد مگر [از] کسى که بر او ستم رفته باشد.
همچنین اسلام به پیروان خود اجازه اهانت به مقدسات دیگران را نمی دهد هر چند این مقدسات از دیدگاه اسلام، ارزش نداشته و پوچ، بلکه نامقدس باشند. قرآن می فرماید: «وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدوَا بِغَیرِ عِلمٍ…» (انعام، ۱۰۸) و آنهایى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد
شهید بهشتی در برداشت از این آیه شریفه و عدم اهانت به مقدسات دیگران علاوه بر توجه به مقابله به مثل، بر روی رابطه عشق و ایمان با احساس و حساسیت تکیه نموده و چنین میگوید: علاوه بر این از نشر مطالب توهین آمیز به مقدسات اسلام نیز جلوگیری میشود؛ زیرا هرجا ایمان هست، عشق و علاقه و حساسیت نیز هست و جریحهدار کردن این عشقها و علاقهها مقدس آزاد نیست…. افراد را تحریک میکنند. آن وقت به اینها میگویند شما بیرگ باشید؛ تحریک نشوید! ما توهین میکنیم، شما بیرگ باشید! آزادی است. قرآن آنقدر روی مسأله رابطه عشق و ایمان با احساس و حساسیت تکیه دارد که به مسلمانها میگوید به خدایان و بتهای کفار فحش و دشنام ندهید، این اخلاق اسلام است. «وَ لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ عَدوَا بِغَیرِ عِلمٍ…» ما در عین حال که الآن از مارکسیسم قویا انتقاد می کنیم، ولی می بینید در برخورد با این آقایان ادب اسلامی را رعایت می-کنیم.(بهشتی، آزادی، هرج و مرج، ص۱۳۰-۱۳۱؛ همو، مواضع تفصیلی، ص۴۰۶))
۶٫ ترویج فساد و فحشا.
توجه به سلامت جامعه و افرادی که درآن زندگی میکنند، موجب شده است تا یکی از محدودیتهای آزادی بیان، ترویج فساد و فحشا از طریق اظهار مطالب جنسی مستهجن و تحریک کننده باشد. آیه ۱۹سوره نور میفرماید:«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ» همانا کسانی که دوست دارند فحشا در میان مؤمنان شیوع پیدا کند، برای آنها در دنیا وآخرت عذاب دردناک است.
۷٫ انتشار مطالب گمراهکننده
ترویج افکار باطل، خرافی و گمراه کننده منافات با آزادی دارد زیرا آزادی همانطور که در ابتدای بحث مطرح شد برای ارتقای انسان قرار داده شده است نه تحمیق مردم و منحرف کردن آنان از راه صحیح و رشد.
لذا دکتر بهشتی پس از بحث در باره آزادی عقیده که آن را می پذیرد، در مورد آزادی بیان اولاً بر روی بحث دو طرفه تکیه میکند به گونه ای که اگر مطلبی علیه اسلام مطرح شد، امکان پاسخگویی افرادی به صورت منطقی به آن وجود داشته باشد. ثانیاً بر روی برخورد منطقی و استدلالی تأکید مینماید. همان کاری که در ابتدای انقلاب به حق توسط خود ایشان در مقابل اندیشه های الحادی در مناظرههای تلویزیون صورت گرفت. ایشان در توضیح مبانی اسلام چنین میگوید: مبانی اسلامی ما این طور می گوید که «نشر یک طرفه عقاید و افکار ضد اسلامی در جامعه اسلامی ممنوع است و از انتشار کتب ضلال و نشریات گمراه کننده جلوگیری می شود مگر آن که با نشریاتی دیگر همراه باشد که به خواننده در تجزیه و تحلیل رسای این گونه عقاید و افکار ضد اسلامی کمک کند.» این راجع به متون کتبی. بحثها و سخنرانیها نیز چنین است. الآن اینجا چون بحث دوطرفه است، آقایان بحثهای الحادی و مارکسیستی ضد اسلام دارند، ما بحثهای اسلامی داریم. طرفین در اینجا بحث می کنیم. این کیفیت را ما آزاد و مجاز می دانیم. (بهشتی، آزادی، هرج و مرج، ص۱۲۹)
ایشان در جای دیگر، ضمن تقسیم گروههای مخالف، تنها گروهی را غیر قانونی می داند که شمشیر کشیدهاند اما دیگر مخالفان در بیان مطالب آزادند و پاسخ آنان باید مستدل داده شود:
[...اما با گروههای دیگر که آنها را به دو دسته اصلی تقسیم کرده ایم: یک دسته، آنهایی که ضداسلام نیستند، هرچند طبق اسلام هم نیستند، که گفتهایم: آنها آزادند اما با آنها مبارزه فکری خواهیم داشت. ما نقد خواهیم کرد مواضع آنها را وانتقاد و رد خواهیم نمود اما بااستدلال.
و یک دسته، آنهایی که ضد اسلامند، ولی بر روی جمهوری اسلامی شمشیر نمی کشند که آنها آزادیهایی دارند و سخن آنها را با انتقاد پاسخ خواهیم داد.
و یک عده آنهایی که ضد اسلامند (ولو به نام اسلام ) و بر ضد جمهوری اسلامی توطئه می کنند و حتی شمشیر می کشند، که اینها را دولت اسلامی باید غیر قانونی اعلام کنند[ روزنامه جمهوری اسلامی، اسفند ۵۹].
پس از بیان اجمالی محدودیتهایی که اسلام برای پیروان خود بیان کرده است. در اینجا به صورت مفصل به بررسی محدودیت آزادی اندیشه های گمراه کننده و ادله آن می پردازیم
بررسی حکم کتب ضلال
از آنجا که انتشار کتابهایی که دارای مطالب باطل و گمراه کننده باشد، عقلا و شرعا ممنوع و حرام است. فقیهان این بحث را با عنوان «حفظ کتب ضلال» مطرح کردهاند. اما پیش از بحث ذکر دو نکته ضروری است:
۱- در بحث کتب ضلال، دفاع از عقاید مردم در مرتبه اول به عهده علما است که با پاسخ به شبهات از انحراف آنان جلوگیری کنند.
۲- خود مردم باید احتیاط لازم را در دریافت مطالب به کار گیرند. همانطور که در خوردن غذا باید دقت کافی بنمایند و از هر غذای آلودهای استفاده نکنند. و قرآن میفرماید: فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ (عبس/۲۴)، همچنین نسبت به واردات قلبی و ذهنی خود نیز حساس باشند. (کاشانی، تفسیر صافی، ج۵، ص۲۸۷) پس هر مطلبی را نباید گوش کرد؛ چه بسا منحرف کننده باشد و توان دفع آن را نداشته باشد. آری اگر آمادگی لازم را پیدا نمود می تواند وارد مباحث و اندیشه های دیگر گردد. همانطور که اگر کسی شنا بلد نیست نباید خود را به آب بزند بلکه اول باید آموزش لازم را ببیند آنگاه وارد استخر عمیق گردد.
ما در اینجا ابتدا به واژگان حفظ کتب ضلال، سپس به ادلهای که برای حرمت اقامه شده است، میپردازیم.
منظور از حفظ کتب ضلال
الف) مراد از حفظ چیست؟ اهل لغت حفظ را به معنای حراست و نگهداری (الصحاح۳/۱۱۷۲؛ تاج العروس۱/۴۶۶) مراعات چیزی را نمودن (معجم مقاییس اللغه۲/۸۷) و نقیض فراموشی(العین۳/۱۹۸) معنا کرده اند. شیخ انصاری در معنای حفظ برای این حکم شرعی می فرماید: «مراد از این حفظ – که حرام می باشد معنای اعمی است که شامل به حافظه سپردن، نسخه برداری، بحث و گفتگو و هر کاری که به نوعی در باقی ماندن مطالب گمراه کننده نقش دارد، می شود. (انصاری، المکاسب، ۱/۲۳۸)
مرحوم ایروانی در توضیح کلام شیخ، سه احتمال را برای معنای حفظ مطرح کرده، می فرماید: مراد از حفظ، «در معرض تلف قرار ندادن» می باشد. (یعنی تلف نکردن و نابود ننمودن این کتابها متعلق حکم حرمت است) که این از عبارت مرحوم شیخ بعید است. و یا منظور «نگهداری برای خود» می باشد. احتمال سوم اینکه آن را از نابودی حفظ کند – که این با معنای اول تفاوت دارد که در این صورت مختص به جایی است که کتاب در معرض تلف شدن باشد؛ مثلا در آب یا آتش در حال از بین رفتن باشد و کسی آن را از مهلکه نجات دهد. کما این که در تعبیر «حفظ نفس محترمه» هم همین معنای سوم مراد است. یعنی حفظ نفس محترمه در جایی اطلاق می شود که شخصی در معرض هلاکت و نابودی باشد و انسان او را نجات دهد. و الا اگر زمینه هلاکتی نباشد مثلا انسان کسی را دعوت کند و به خانهاش بیاورد، حفظ نفس محترمه نیست. اگر به ادله بحث نگاه کنیم در صورتی که تام باشند و اشکالی متوجه آنها نشود ، اقتضایشان همان معنای اول است. پس حرمت حفظ، مساوی با وجوب نابودی و اتلاف کتب ضلال است. یعنی اگر این ادله، دلالتش تمام باشد، بر انسان واجب است کتب گمراه کننده را در هر کتابخانه ای که باشد، محو و نابود سازد. (ایروانی، حاشیة المکاسب، ص ۲۵)
البته چون در چند جا مرحوم شیخ تعبیر «وجوب اتلاف » به کار بردهاند، میتوان استنباط کرد که به نظر ایشان حرمت حفظ، مساوی با وجوب اتلاف است.
ب) مراد از واژه «کتاب» در این مسأله فقهی. گرچه کتاب معنای مصدری آن نوشتن و معنای اسم مصدریش نوشتار است و در اصطلاح عبارت است از اوراق نوشته شده مجلد. ولی در اینجا هر مکتوب و نوشته مختصر یا مفصلی را شامل میشود و تنها معنای اصطلاحی امروزی آن مراد نیست؛ بنابر این حتما ضرورتی ندارد کتابی باشد تا حفظ آن حرمت پیدا کند ، بلکه حتی یک صفحه اطلاعیه، مجله، روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه، و … را هم شامل میشود. همچنین در وضع فعلی جوامع، میتوان با تنقیح مناط، مواردی مانند فیلم، اسلاید، نوارهای کاست و ویدیویی، برنامه های کامپیوتری و … را نیز مشمول این عنوان کلی دانست .
مرحوم سید طباطبایی دراین خصوص می گوید: «آنچه ادله ارائه شده اقتضا دارد وجوب از بین بردن (حرمت حفظ) تمام چیزهایی است که باعث گمراهی می شود و «کتب» هیچ ویژگی خاصی ندارد؛ بنابراین غیر از کتاب، هرچیزی هم که شأنیت گمراه کردن دارد، حفظش حرام است؛ مانند مزار، مقبره، مدرسه و امثال اینها؛ بنابراین بهتر بود که عنوانی عام و فراگیر انتخاب می شد که شامل همه مصادیق بشود. و چه بسا غرض فقها از انتخاب این عنوان (کتب ضلال) بیان مثال باشد نه محدود کردن موضوع؛ چون آنچه در این باب بیشتر مطرح و مبتلی به است، «کتاب » است. (طباطبایی یزدی، حاشیة المکاسب، ص ۲۳)
ج) درباره کلمه «ضلال» باید گفت این کلمه مصدر است به معنای گمراه شدن، هدایت نیافتن، راه نیافتن به مقصود؛ و مفهومی در مقابل هدایت دارد؛
مرحوم شیخ انصاری در مورد معنای کتب ضلال سه احتمال داده است:
۱- کتبی که دربردارنده مطالب باطل و ناحق هستند (گرچه موجب گمراهی نشوند)
۲- کتبی که به قصد اضلال و گمراه کردن تألیف شده است.
۳- کتبی که حاوی مطالب گمراه کننده هستند گرچه آن مطالب حق باشد. مانند برخی از کتب عرفا که از الفاظ منکر استفاده شده است اما مدعی هستند که مرادشان ظاهر آن الفاظ نیست.(المکاسب، انصاری، ۱/۲۳۵)
آنگاه مختار خود را در قسمت دیگری از بحث چنین بیان می فرماید: «آنچه که «نفی خلاف» بر آن منعقد شده، تنها مواردی است که موجب گمراهی می شود و همین موارد حفظش – بدون اختلاف – حرام است، مقتضای ادله باب هم، همین است » (همانجا)؛ بنابراین کتبی که مشتمل بر مطالب باطل باشد بدون اینکه کسی را گمراه نماید، مشمول این عنوان نیست.
آیة الله خویی همان دیدگاه شیخ انصاری را این گونه بیان می کند: «مقصود از کتب ضلال، هر چیزی است که با هدف گمراه کردن و فریفتن مردم تهیه و تدوین شده باشد و باعث گمراهی در مباحث اعتقادی یا فروع دین شود. بنابراین کتابهای مشتمل بر ناسزا، بدگویی، مسخره و نیز کتابهای حاوی داستانها و حکایتها و روزنامه های مشتمل بر مطالب گمراه کننده، مشمول این عنوان است. همچنین بعضی از کتب حکمت و عرفان، جادوگری، غیبگویی و مانند اینها که باعث گمراهی می شود نیز از مصادیق کتب ضلال می باشد» . (خویی، مصباح الفقاهه، ۱، ص۲۵۴ همچنین ر.ک: طباطبایی یزدی، حاشیة المکاسب، ص ۲۳ و ایروانی، حاشیة المکاسب، ص ۲۵)
بنابر این، هر عملی که سبب بقای مطالب باطل و گمراهکننده و انتشار و شیوع آنها در بین مردم بشود حرام است و شامل تألیف، تصنیف، تفسیر، ترجمه، چاپ، تکثیر و توزیع کتابها، مجلات، روزنامهها و سایر مطبوعات گمراهکننده، و ضبط، تکثیر و توزیع فیلمها و نوارهای گمراه کننده میشود.(حسینی شیرازی، الفقه، ج۹۳، ص۱۰۶و۳۶۶)
بررسی ادله حرمت حفظ کتب ضلال
عمده ادلهای که در کتب فقه آمده است برای حرمت حفظ کتب ضاله بوده است و برخی از ادله عمومیت دارد و شامل مسأله گمراه کردن بطور مطلق می شود. لذا مناقشاتی هم که در مورد ادله صورت گرفته است، در رابطه با حفظ بوده است. این ادله به این شرح است:
دلیل اول: اجماع یا عدم خلاف
علامه حلی در کتاب تذکره و منتهی ادعای «عدم خلاف» در مسأله نموده است و محقق اردبیلی در مجمع الفائده و شیخ انصاری در مکاسب از آن به «اجماع فقیهان» یاد کردهاند(ر.ک: منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج۳، ص۹۱)
نقد دلیل:
اولا، چنین اجماعی اثبات نشده است (منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج۳، ص۹۱) ثانیا، ادعای نفی خلاف نیز صحیح نیست زیرا صاحب حدائق در این زمینه، فتوای خلاف داده و لذا مخالف در مساله وجود دارد. (نجفی، جواهرالکلام ، ج۲۲، ص۵۷؛ خویی، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۲۵۷؛ طباطبایی یزدی، حاشیة المکاسب، ص۲۳)
ثالثا: بر فرض که اجماعی محقق شده باشد، اجماع تعبدی نیست که دلیل مستقلی برحکم باشد، چون احتمال داده میشود اجماع کنندگان بر اساس ادلهای که ارائه میشود، بر حکم اتفاق پیدا کرده باشند و چنین اجماعی حجت نیست. باید ادله آنان مورد بررسی قرار گیرد. افزون بر این که قدر متیقنِ اجماع در صورتی است که نگهداری کتب ضاله برای گمراه کردن مردم باشد نه در هر صورت.
دلیل دوم: حکم عقل
عقل حکم می کند به وجوب قطع ماده و ریشه فساد (انصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۳۳) و چون کتب ضلال باعث گمراهی و مفسده برای مردم است، اتلاف آنها واجب و حفظ آنها حرام است.
نقد دلیل :
مرحوم ایروانی بر این دلیل چنین اشکال کردهاند: «اگر عقل چنین حکمی داشته باشد، باید دقیقا به همین ملاک، بر وجوب قتل کافر بلکه هرکس که انسانها را از راه خدا گمراه میکند، حکم نماید و همچنین باید حکم کند که حفظ مال غیر از تلف شدن واجب است. در حالی که عقل، هرگز چنین حکم هایی صادر نمی کند. آنچه متیقن از حکم عقل است این است که ایجاد فساد، قبیح است و در بحث ما نحن فیه، مصداق ایجاد فساد، تالیف کتب ضلال است نه حفظ و نگهداری کتابی که نوشته شده است. پس می توان گفت طبق حکم عقل، تهیه و تألیف کتب گمراه کننده حرام است و بیش از این، عقل حکمی ندارد» . (ایروانی، حاشیة المکاسب ، ص ۲۵)
و آیه الله خویی دلیل عقل را با این توضیح نارسا دانستهاند: اگر مدرک حکمِ عقل، حُسن عدل و قُبح ظلم است. به این صورت که کندن ماده فساد، حسَن است و نگهداری آن ظلم و هتک شارع است، اولا دلیلی بر وجوب دفع هر ظلمی وجود ندارد و گرنه بر خداوند و پیامبران و اوصیاء آنان نیز واجب بود، تکوینا جلوی ظلم را بگیرند. با این که خداوند متعال به انسان قدرت بر انجام کار خوب و بد را داده است. همچنین راه را به او نشان داده است، خواه شاکر باشد و خواه کفران نماید.
و اگرمدرک آن، حکم عقل به وجوب اطاعت و حرمت معصیت خداوند است. و چون خداوند فرمان داده است که ریشه فساد را قطع کنید، پس باید اقدام کرد. دلیلی بر اثبات چنین حکمی وجود ندارد مگر در موارد خاصی مانند: شکستن بت و صلیب و مجسمه هایی که مورد پرستش واقع می شود. (خویی، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۲۵۵) و هیچ دستور کلی مبنی بر قطع ماده فساد در شرع وجود ندارد.
دلیل سوم : آیات
به دو آیه ذیل برای حرمت حفظ کتب ضلال استدلال شده است:
۱) آیه شریفه: « وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبِیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَیَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ » (لقمان،۶) و برخى از مردم کسانىاند که سخن بیهوده را خریدارند تا [مردم را] بى[هیچ] دانشى از راه خدا گمراه کنند و [راه خدا] را به ریشخند گیرند براى آنان عذابى خوارکننده خواهد بود.
این آیه از دو جهت بر حرمت لهو الحدیث دلالت دارد، یکی از جهت سیاق که آهنگ مذمت و سرزنش دارد و غیر حرام مذمت ندارد و دیگر این که در پایان آیه وعده عذاب داده شده است.
آیه شریفه در مورد نضربن حارث نازل شده است که به بلاد عجم سفر می کرد و کتب مشتمل بر حکایات و افسانه های فارس را خریداری و در بازگشت به جزیرة العرب، آنها را برای قریش بازگو می کرد تا ایشان را از شنیدن و گوش فرا دادن به قرآن باز دارد. البته در بعضی روایات هم «لهو الحدیث » به «غنا» معنا و تفسیر شده است.(طباطبایی، المیزان ، ج۱۶، ص۲۰۹)
استدلال به این آیه شریفه در مطلب مذکور، به این صورت است که مراد از «اشتراء» در آیه، مطلق اخذ و تسلط است و لو به غیر خریدن باشد. روایاتی که این آیه را به حرمت غنا یا استهزا و مسخره حق، تفسیر کرده اند، مؤید همین معناست. اشتراء غنا، به معنی فراگیری آن است. بنابراین لفظ «یشتری» در آیه شریفه به صورت تشبیه و مجاز در مورد تسلط و اخذ به کار رفته است. که در این صورت حفظ را هم شامل می شود.
نقد دلیل:
مرحوم آیة الله خویی در ایراد به این دلیل می فرماید: «اولا آنچه در ظاهر آیه مورد مذمت قرار گرفته اشتراء حدیث لهو است به قصد اضلال. و این ربطی به ما نحن فیه ندارد. چون در حفظ کتب ضلال، علم به این وجود ندارد که حتما غایت حرامی بر آن مترتب می شود، نهایت امر این است که احتمال ترتب گمراهی بر حفظ، وجود دارد. ثانیا بر فرض، ما از این اشکال چشم بپوشیم، آنچه از آیه استفاده می شود، حرمت خرید و فروش کتابهای گمراه کننده است و هیچ دلالتی بر حرمت حفظ و نگهداری آنها بعد از خرید ندارد؛ کما اینکه مجسمه سازی حرام است ولی نگهداری آن حرام نیست و…» (و کما اینکه نضربن حارث هم کتابهایی را از بلاد عجم خریداری می کرده است که مشتمل بر مطالب دروغ و لهو بوده است). (خویی، مصباح الفقاهة، ج۱، ص ۲۵۵)
مرحوم ایروانی می گوید: «ظاهر این است که مراد از «اشتراء» در آیه شریفه، «تعاطی » باشد (تعاطی داد و ستد، دادن از یک طرف و گرفتن از طرف مقابل) و در اینجا کنایه از سخن گفتن و گفتگو کردن به حدیث و کلام لهو است و این به زبان آوردن کلام لهو جزء مصادیق اضلال و گمراه کردن از راه خدا می باشد و هیچ اشکالی در حرمت گمراه کردن نیست. اما این غیر از ما نحن فیه است که مساله از بین بردن و نابود کردن چیزی است که موجب گمراهی می شود. (ایروانی، حاشیة المکاسب، ص ۲۵)
در این بحث، مرحوم شیخ در پی اثبات حرمت حفظ و وجوب اتلاف کتابهایی است که موجب گمراهی می شود؛ ولی این آیه شریفه فقط ثابت می کند که «گمراه کردن » حرام است؛ لذا نمی تواند دلیلی بر مدعای شیخ باشد.
مرحوم آیه الله منتظری در مورد اشکال ایروانی می گوید: لفظ اشتراء را بر گفت و گو حمل کردن، خلاف ظاهر است. پس بهتر است آیه را بر ظاهرش حمل کنیم و همانطور که در شأن نزول وارد شده است موردش خریدن کتب باطل و نشر آن به قصد جلوگیری از شنیدن و پیروی از قرآن، می باشد.(منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج۳، ص۹۳)
نکته:
در این آیه شریفه، قید «لیضل عن سبیل الله» وجود دارد. اگر «لام» در این جا برای غایت باشد که آیه الله خویی استفاده کردند. در این صورت معنی آیه چنین میشود که اگر بر نگهداری، اضلال مترتب باشد، ـ چه چنین قصدی وجود داشته باشد و چه نباشد ـ اشکال دارد و گرنه منعی ندارد و اگر «لام» علت باشد، مساله قصد و هدف را مورد توجه قرار میدهد، یعنی مذمت را متوجه کسانی میداند که با هدف و انگیزه اضلال عن سبیل الله، کاری را انجام میدهند (با اختلاف تفاسیری که وجود دارد).
بنابراین اگر هم این آیه شامل حفظ و نگهداری کتب شود، تنها در صورتی است که این عمل با انگیزه گمراه کردن مردم از حق و راه خدا صورت گیرد یا این چنین نتیجه بر آن مترتب شود. و الا صرف حفظ کتب یا مثلا مذاکره و گفتگو پیرامون مطالب آن و… فی نفسه حرمتی ندارد.
۲) آیه شریفه: «… و اجتنبوا قول الزور».(حج،۳۰) و از گفتار باطل اجتناب ورزید
قول زور یعنی سخن و کلام باطل و دروغ که البته بعضی روایات به مصادیقی از آن اشاره کرده اند؛ مانند غنا یا شهادت زور یا تلبیه مشرکان.(طبرسی، مجمع البیان، ج ۷ و ۸، ص۸۲)
تقریب استدلال به این آیه چنین است که گرچه ظاهرش تکلم به باطل یا کذب میباشد ولی مراد، اجتناب و دوری از هر چیزی است که بر باطل دلالت دارد چه گفته باشد یا نوشته (منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج۳، ص۹۴ به نقل از محقق شیرازی، حاشیه المکاسب)
نقد دلیل:
مرحوم مامقانی می فرماید: «مخفی نیست که استدلال به این آیه با این وجهی که اشاره شد، در صورتی تمام است که منظور از اجتناب از قول زور، اجتناب و دوری از تمام افعالی باشد که ممکن است به قول زور تعلق گیرد که «حفظ » از جمله آنها است. ما این معنا را در صورتی می توانیم برای آیه بپذیریم و اجتناب را حمل بر این معنا کنیم که فعلی وجود نداشته باشد که تعلق گرفتن «اجتناب » به آن، آشکار و روشن باشد؛ در حالی که اینجا ما چنین فعلی داریم، چون امر به اجتناب و دوری از کذب و باطل ظهور دارد در امر به اجتناب از ارتکاب آنها». (مامقانی، غایه الآمال، ص۸۰)
حضرت آیة الله خویی با بیان دیگری همین اشکال را مطرح کرده است:
«قول زور به «کذب » و در بعضی روایات به «غناء» تفسیر شده است ؛ این دو تفسیر با هم منافاتی ندارند… و این معنا ربطی به ما نحن فیه ندارد. اگر کسی بگوید آیه دلالت بر نابود کردن کتب ضلال می کند، زیرا از بارزترین مصادیق کذب، این کتب و محتوای آنهاست، بلکه کذب بر خدا و رسول می باشد، پاسخ می دهیم: نهایت آنچه از آیه استفاده می شود، وجوب اجتناب از سخن دروغ گفتن است، اما نابود کردن سخن دروغ، از آیه به دست نمی آید. و الا از بین بردن تمام چیزهایی که دروغی در آنهاست، واجب می شد؛ مانند اکثر تواریخ و…، که هیچ محصلی ملتزم به چنین وجوبی نشده، تا چه رسد به فقها» . (خویی، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۲۵۶)
دلیل چهارم: روایات
به چند روایت نیز در اینجا استناد شده است:
۱) بخشی از روایت تحف العقول که از امام صادق (ع) نقل شده است: «انما حرم الله تعالی الصناعة التی حرام کلها التی یجی ء منها الفساد محضا… » خداوند صنعتی را که از آن فساد محض بوجود میآید، حرام کرده است.
تقریب استدلال چنین است: طبق این بخش از روایت، صناعت حرام، آن است که جز فساد بر آن مترتب نباشد؛ هر نوع عملکردی در خصوص آن و هر نوع تصرفی در آن حرام است. (جمیع التقلب فیه). و کتب ضلال که طبعا جز فساد و اضلال بر آن مترتب نیست، انواع تقلب و تصرف در آنها حرام است که یکی از مصادیق تقلب و تصرف، «حفظ» می باشد.
نقد دلیل:
مرحوم آیة الله خویی می گوید: «قسمت اول روایت که صناعتی را که فساد محض بر آن مترتب است، حرام کرده است، هیچ مستلزم حرمت نگهداری و حفظ مصنوع ندارد… نهایت چیزی که روایت می رساند، این است که تالیف کتب ضلال یا استنساخ آن حرام است، چون بر اینها صناعت صدق می کند (ولی بر حفظ صناعت صدق نمی کند) … و قسمت آخر روایت که می فرماید جمیع تقلب در این کار حرام است، نیز دلالت بر ما نحن فیه ندارد؛ زیرا نمی توان پذیرفت که «تقلب» بر حفظ صدق کند. خصوصا اگر غرض کسی که حفظ کرده، این باشد که کتب ضلال به دست مردم نیفتد تا باعث اضلال آنها شود» . (خویی، مصباح الفقاهة، ج۱ ص۲۵۶)
اشکال دیگری که به این دلیل و دلیل بعد – بخش دیگری از همین روایت وارد است، «ضعف سند» روایت است که سبب می گردد قابلیت استناد برای احکام شرعیه را از دست بدهد. (همان منبع، ص۲۵۷)
۲) در فراز دیگر از روایت تحف العقول چنین آمده است: «او ما یقوی به الکفر و الشرک فی جمیع وجوه المعاصی او باب یرهن به الحق فهو حرام محرم بیعه و شرائه و امساکه». هر چیزی که به سبب آن شرک و کفر از هرگونه راه معاصی تقویت شود یا هر بابی که مایه وهن و سستی حق گردد، حرام است و فروشش، خریدش، نگهداریش، داشتنش، بخشیدنش، عاریه دادنش و هرگونه تصرفش حرام است.
تقریب استدلال: طبق این عبارات، «امساک» نگهداری چیزی که باعث تقویت کفر و شرک یا اهانت به حق باشد، حرام است و چون کتب ضلال، باعث تقویت کفر و اضلال مردم از حق می شود، لذا حفظش حرام است. استدلال در صورتی تام و فراگیر است که معنای امساک را ابقا و حفظ بگیریم که در برابر نابود کردن و محو ساختن است. و الا اگر امساک به معنای نگهداری خارجی باشد، انواعی از حفظ را (مانند به حافظه سپردن، استنساخ، مذاکره و…) شامل نمی شود. (شهیدی، هدایة الطالب، ص ۴۹)
نقد دلیل :
مرحوم آیة الله خویی در مورد استدلال به این فقره از روایت تحف العقول می نویسد: «گرچه کبری از مسلمات است (حرمت خرید و فروش و امساک چیزی که باعث تقویت کفر می شود) لکن در صغری میدان وسیعی برای مناقشه وجود دارد؛ زیرا ما قبول نداریم که حفظ کتب ضلال تقویت کفر و اهانت به حق باشد. چنانکه این مطلب روشن است. مگر اینکه کسی با این انگیزه حفظ نماید، که آن حکمش مشخص است و از جهت حرمت انگیزه (تقویت کفر) کارش حرام می شود» .(خویی، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۲۵۶)
همچنین اشکال ضعف سند هم چنانچه اشاره شد، مطرح است.
البته این روایت، دلالت بر حرمت نگهداری چیزهایی دارد که باعث تقویت کفر یا اهانت به حق هستند. و بدون شک کتب ضلال باعث تقویت کفر می باشند. و می توان از این عبارات روایت، حرمت امساک آنها را به دست آورد. چون در استدلال نفرمودند حفظ نوعی تقویت کفر است (صغری) و کاری که تقویت کفر باشد حرام است (کبری)، پس حفظ هم حرام است (نتیجه) تا در صغری مناقشه شود. بلکه روایت می فرماید چیزی که تقویت کفر باشد، بیعش و شرائش و امساکش حرام است.
ضمنا روایت بر فرض اینکه اشکال دیگری نداشته باشد، تنها حفظ کتبی را شامل می شود که تقویت کفر یا اهانت به حق در آن باشد و غیر از این را گرچه گمراه کننده هم باشد، شامل نمی شود؛ مگر اینکه جمله «فی جمیع وجوه المعاصی » را توضیح و تعمیم دایره «ما یقوی به الکفر و الشرک » بدانیم که در این صورت هر نوع کتب ضلالی را در بر می گیرد.
۳) بخشی از حسنه عبدالملک بن اعین: حیث شکی الی الصادق علیه السلام انی ابتلیت بالنظر الی النجوم. فقال علیه السلام: اتقضی؟ قلت: نعم. قال: احرق کتبک.
تقریب استدلال: در صورتی که امر «احرق » مولوی باشد و وجوب نفسی را برساند، نه این که ارشاد به حکم عقل باشد به این معنی است که از بین بردن کتابهای گمراه کننده و حاوی مطالب گمراه کننده، واجب است و کتب ضلال اگر فسادش بیشتر از کتب نجوم نباشد، کمتر نیست
نقد دلیل:
همانطور که اشاره شد مبنای استدلال به این روایت آن است که امر «احرق » را واجب مولوی نفسی بدانیم؛ لذا اشکالی که وارد می شود این است که این امر ظهور در ارشادی بودن دارد. علتش هم تفصیلی است که امام علیه السلام در سؤال خویش دادهاند و فرمودهاند: آیا از روی این کتابهای نجوم قضاوت میکنی؟ وقتی راوی پاسخ مثبت میدهد، میفرماید: آنها را بسوزان! پس معلوم میشود که اگر قضاوت نمیکرد، امری به سوزاندن نمیشد و این امر الان برای رهایی از قضاوت به وسیله کتب نجوم است، و این امر ارشادی میشود. (انصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۳۴) در این صورت دلیلی بر مدعای ما نیست؛ چون مدعا «وجوب نفسی اتلاف کتب ضلال» است؛ یعنی با صرف نظر از هر چیزی، نابود کردن کتب ضلال یک واجب شرعی، و حفظ آن حرام است.
آیة الله خویی هم می گوید: «همین که حضرت تفصیل دادند، معنایش این است که دو صورت در حکم مشترک نیستند؛ دلالت دارد بر اینکه اگر از روی این کتب، حکم نمی کند، حفظش جایز است » . (خویی، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۲۵۷)
دلیل پنجم- وجوب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر
ادله ای که گذشت گرچه دلالتی بر حرمت حفظ کتب ضلال نداشت اما دلالت بر حرمت اضلال و گمراهی و مقابله با آن را داشت. در عین حال برای مقابله با ابزار و وسایل گمراه کننده، ادله دیگری ذکر شده است: مانند وجوب جهاد و امر به معروف و نهی از منکر
مرحوم صاحب جواهر در این باره می فرماید: «از ادله ای که دلالت می کند بر وجوب نبرد و پیکار با اهل گمراهی و تضعیف آنها به هر صورت ممکن، می توان حرمت حفظ کتب ضلال را استفاده نمود؛ زیرا واضح و بدیهی است که مراد از امر به جهاد، نابود کردن مذهب آنها، به وسیله نابود کردن و کشتن اهل ضلال است. پس به طریق اولی نابود کردن چیزی را هم که باعث تقویت آنها می شود، شامل میگردد» (نجفی، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۵۷)
نقد دلیل
صرف نظر از این که آیا جهاد ابتدایی در اسلام وجود دارد یا خیر و بویژه این که به هر حال در دوره غیبت واجب نیست و مقابله با افکار غلط و انحرافی، کار فرهنگی می طلبد، این دلیل برای مقابله با افرادی که مردم را گمراه می کنند، خوب است البته با شرایطی که در امر به معروف و نهی از منکر بیان شده است از جمله این که اقدامات عملی بدون اجازه حاکم نباید باشد. اما اشکالی که بر آن وارد است، این است که «نهی از منکر، ظهور در این دارد که منکری که با آن مقابله می شود، فعلی است که از شخص صادر می شود نه مطالب باطل یا دروغی که در کتاب نوشته شده است و دلیلی برای از بین بردن آن وجود ندارد. بلی اگر حرام بر آن مترتب شود باید از بین برود و این هم در صورتی است که برای گمراه کردن باشد یا فرض شود که گمراهی به واسطه آن در خارج محقق خواهد شد. که در این دو صورت نیز درست نمی باشد. زیرا مقدمه حرام، حرام نمی باشد به ویژه در صورتی که قطع به تحقق حرام (یعنی گمراهی) نداشته باشیم.»(منتظری، دراسات فی المکاسب، ج۳، ص۹۸)
به هر حال با توجه به وظیفه نهی از منکر، بر عالمان است که به تبیین حقایق و ابطال اندیشه های غلط با بیان و استدلالی روشن، اقدام کنند تا انحرافی صورت نگیرد. این همان راه انبیاء و روش صالحان است «ان الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصالحین»(شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۸۰)
موارد استثنا از حرمت حفظ کتب ضلال
همانطور که بیان گردید ادله یاد شده از دلالت بر حرمت حفظ کتب ضلال قاصر بود و تنها حرمت گمراه کردن از آنها فهمیده می شد. حال این بحث مورد توجه قرار گرفته است که اگر حفظ کتب ضلال به این منظور نباشد و گمراه کردن بر آن مترتب نشود بلکه مصالحی نیز داشته باشد، یا در اجرای این حکم مفاسدی وجود داشته باشد، نگهداری آن ایراد دارد؟ و اساسا آیا وجه معقولی برای حفظ کتب ضلال و توجیهی برای نگهداری آن و یا از بین نبردن آن وجود دارد؟ فقیهان هر یک به فراخور حال به برخی از این مصالح اشاره کردهاند:
شیخ انصاری اولا بین کتب ضلال و کتبی که مطالب باطل در آن وجود دارد تفاوت قایل شده و میگوید: آنچه از روایات استفاده میشود این است که: حرمت حفظ کتب ضلال، شامل کتابهایی میگردد که سبب ضلال و گمراهی باشند و کتابهایی که مشتمل بر مطالب باطل باشد، بدون این که عنوان ضلال براو مترتب شود، دراین عنوان داخل نمیباشد. حرمت کتب ضلال، از جهت مفسدهای است که گمراهی آن در پی دارد واگر مفسدهای در آن نبود و یا با مصلحتی بالاتر معارضه کند دلیلی بر حرمت نداریم. (انصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۳۶)
ثانیا در موارد استثنا که دارای مصلحت است، چنین میگوید: «موارد مستثنی عبارت است از این که کتب ضلال را برای نقض کردن مطالبش و احتجاج و استدلال بر اهلش و محکوم ساختن آن حفظ کند یا برای اینکه از مطالبش مطلع شود تا بتواند با علم بر عقاید مخالفان، در موارد ضرورت، تقیه نماید یا انگیزه هایی از این قبیل. صاحب جامع المقاصد چه نیکو فرموده است که فواید حفظ این کتب، زیاد است» . (انصاری، المکاسب، ج۱، ص۲۳۷)
بنابراین هر نوع کتب ضاله ای را اگر انسان به منظور نقض مطالبش و محکوم کردن گمراهان، حفظ کند، این حفظ جایز است. بلکه این اصلا تحت حکم حرمت نمی رود؛ زیرا گفته شد که ادله حرمت، ملاک تحریم را روی ترتب مفسده برده اند و در چنین مواردی نه تنها مفسده مترتب نیست، بلکه مصلحت مترتب است.
صاحب جواهر در برخی از موارد، حتی حفظ کتب ضلال را اولی می شمارد: «… و از همین جا علت استثنا در جایی که به انگیزه نقض مطالب، حفظ شود، روشن می گردد؛ زیرا این حفظ در واقع اتلاف و نابود کردن کل ضلال و مکتب باطل است که مسلما اولویتش بیش از اتلاف آحاد این کتابهاست که وقتی یک یا دو کتاب را انسان از بین ببرد، فساد مترتب بر مطالب آنها بکلی مرتفع نمی گردد، ولی اگر به طرق استدلالی، مطالب آن نقض و رد شود، فساد آن بکلی منتفی می شود و هدف هم همین است. اما اینکه بخواهد بر اهلش بوسیله اطلاع از مطالب آنها احتجاج کند، در صورتی که به همین مساله نقض برگردد، استثنائش صحیح است؛ ولی اگر نقض مطالب باطل در کار نباشد، استثنائش خالی از اشکال نیست.» (نجفی، جواهر الکلام، ج ۲۲، ص ۵۷)
آیة الله خویی که در تمام ادله حرمت حفظ، مناقشه کردند در پایان بحثشان می فرماید: «حتی اگر ما حرمت حفظ کتب ضلال را بپذیریم و از اشکالها چشم بپوشیم، مسلما حفظ آنها برای رد مطالبش یا اظهار و آشکار ساختن عقاید خرافی، افسانه های مضحک و احکام سستی که در آنهاست، بر مردم، اشکالی ندارد» .(خویی، مصباح الفقاهه، ج۱، ص۲۵۷) یعنی این موارد، استثناست.
حضرت امام خمینی(ره) میفرماید: اگر هدف و منظور صحیح و درستی بر نگهداری، خواندن و تعلیم و تعلم کتابهای گمراه کننده مترتب نباشد، حکم تمامی این عناوین حرمت است. اگر کسی مثلا به منظور ابطال ادله نویسندهِ کتابی و رد و نقض مطالب آن، کتاب مفسد و گمراه کننده ای را مطالعه کند، یا نگه دارد، یا بخرد و خود او هم کاملا از خطر انحراف و گمراهی به وسیله مطالب این کتاب در امان باشد، در این صورت اشکالی بر عمل او مترتب نیست. در غیر این صورت کسی حق نگهداری و مطالعه اینگونه کتابها را ندارد.
همچنین می فرماید: بر اکثر مردم عادی که خطر لغزش و گمراهی در آنها زیاد است، لازم است از کتابهایی که مشتمل بر مطالب خلاف عقاید اسلامی و شبهات و مغالطه هاست، دوری و پرهیز کنند. خریدن، نگهداری و حفظ اینگونه کتب برای آنها جایز نیست؛ بلکه واجب است، این کتابها را از بین ببرند. (موسوی خمینی، تحریر الوسیله، ج ۱، ص۴۹۸)
حضرت آیه الله منتظری به نکته دیگری که در دوران معاصر بوجود آمده و آن وسایل ارتباط جمعی است و اشکالاتی که از ممنوع کردن یک کتاب ممکن است پدید آید، اشاره کرده و می-فرماید: حفظ کتب ضلال در همه موارد فی نفسه تقویت اهل ضلال و مذهب آنها نیست مگر اینکه انگیزه حفظ این باشد. که در آن صورت قضیه متفاوت است. و چه بسا در مواردی در دنیای کنونی که وسایل تکثیر و انتشار فراوان شده است مسأله معکوس شده است و با از بین بردن یک نسخه یا چند نسخه از کتاب ضلال، نمی توان آن را محو نمود بلکه در برخی موارد موجب توجه بیشتر مردم به آن می شود و کتابی را که اگر بطور طبیعی انتشار می یافت عده معدودی آن را می خواندند اما با جلوگیری از آن، مردم بیشتری به آن توجه می کنند. زیرا مردم به آنچه منع می شوند، حریص می گردند(الناس حریص علی ما منع) در حالی که در گذشته با محو آن اثر، امکان دستیابی به آن از بین می رفت. همچنین گاهی با انتشار آن، مردم به بطلان و نادرستی آن بهتر واقف میشوند. پس بهترین راه برای خراب کردن آن نشر آن است. و حفظ آن در این صورت حرام نخواهد بود. (منتظری، دراسات فی المکاسب المحرمه، ج۳، ص۱۰۴).
شهید بهشتی در مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در مورد اصل بیست و پنجم قانون اساسی که حدود آزادی بیان و مطبوعات را مطرح کرده است، با طرح دو سؤال به این موضوع پرداخته است ۱) این که آیا حکومت به عنوان جلوگیری از منکر اعمال قهر می-تواند بکند یا نه؟ بحث در حدود اختیارات حکومت است. ۲) آیا اعمال قهر در هردورهای؛ در هر موردی میتواند طریق جلوگیری از همه منکرات باشد؟ و در پاسخ به سؤال نخست میگوید: باید از نفوذی که رسالههای عملیه در بین مردم دارند استفاده کرد نه از قدرت حکومت. در پاسخ به سؤال دوم میگوید: اولا سودمند نیست و ثانیا مضر به اسلام است.
مشروح سخنان شهید بزرگوار در مجلس بررسی قانون اساسی چنین است:
نظامی که بخواهد بر ایمان قلبی مردم تکیه داشته باشد بی شک باید برای حفظ و حراست این ایمان خیلی اهمیت قائل باشد. تحریم خرید و فروش و نشر کتب ضلال زیربنایش همین است که اولا مکتب برای ایمان مردم در ساختن زندگی سعادتمند برای فرد فردشان نقش بنیادی می بیند و ثانیا وقتی نظام سیاسی و اجتماعی هم بر این ایمان متکی است خود به خود اگر او متزلزل بشود، نظام متزلزل می شود، منتها آنچه مهم است این است که ما ببینیم که در چه شرایط زمانی زندگی می کنیم؛ در یک شرایطی باید خود مکلف را به عنوان همان تکلیف ایمانی وادار کرد که از خرید و فروش و نشر و استفاده از کتب ضلال اگر اهلش نیست، خودداری کند. این همان حکمی است که از قدیم تا حالا بوده و حالا هم هست. اما آیا حکومت به عنوان جلوگیری از منکر اعمال قهر می تواند بکند یا نه؟ یعنی این طور بیان می کنم که خرید و فروش کتب ضلال برای کسانی که نمی توانند در برابرش ایستادگی فکری داشته باشند یک کار حرام است اما آیا حکومت در جلوگیری از این منکر اعمال قهر هم می تواند بکند یا نه؟ این مسأله مورد بحث است آیا اعمال قهر در هردوره ای در هر موردی می تواند طریق جلوگیری از همه منکرات باشد؟ حرف من این است که در شرایطی که ما هستیم اعمال قهر برای جلوگیری از نشریاتی که مبارزه فکری با اسلام میکند، سودمند نیست. بر حسب تجربه عینی و بررسی شدهای که ما داریم نه تنها سودمند نیست بلکه جلوگیری با اعمال قهر از نشر و تهیه این نشریات، مضر به اسلام هم واقع شده است. پس عرض بنده این است که این یک حرام، یک منکر ولی راه مبارزه با این منکر و برای جلوگیری از این منکر آیا باید با استفاده از قهر باشد؛ که اینجا ما میگوییم قهر قانونی و قدرت قانونی یا نه؟ همان قدرت تکلیفی را بگوییم و اعمال قهر قانونی نکنیم و بگذاریم با آن نفوذی که همان رساله عملیه در مردم دارد و بسیاری از مردم متدین این کتابها را چاپ و پخش و توزیع میکنند، چون به احکام الهی متعهدند، باید آن راه را دنبال کنیم. زیرا آن راه مؤثرتر خواهد بود.
بنابر این بنده معتقد هستم که آنجا که اهانت باشد، که عبارتست از یک کار زشتی که نسبت به فرد هم میگوییم باید جلویش را گرفت نسبت به اسلام و شعائر اسلامی به طریق اولی. آنجا که تحریک و توطئه علیه استقلال کشور باشد باید جلوی آن را گرفت. نمیشود جلو توطئه سیاسی را باز گذاشت و بعد با قدرت سرکوب نظامی با آن مقابله کرد. اینها درست است ولی آن که آقایان نگرانش هستید که میفرمایید اگر بعضی از نشریات طوری است که از نظر مذهبی افکار را مسموم میکند در اینجا بیایید با آن حکم تکلیفی که توی رساله میگویید و با تربیتی که میکنید جلو نشر اینها را بدون اعمال قهر بگیرید آن مؤثرتر است. اگر خواستید از اعمال قهر استفاده بکنید نتیجه به عکس میدهد.(صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج۳، ص۱۷۲۹)
منابع
- ابوزهره، محمد، تنظیم الاسلام للمجتمع، قاهره، مطبعه مخیمر، بیتا
- انصارى، شیخ مرتضی، المکاسب، قم، کنگره جهانى بزرگداشت شیخ اعظم انصارى، چاپ اول، ۱۴۱۵ه ق
- ایروانى، على بن عبد الحسین نجفى، حاشیه المکاسب، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، ۱۴۰۶ه ق،
- تبریزى، میرزا فتاح شهیدى، هدایة الطالب إلی أسرار المکاسب، تبریز، چاپخانه اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۵ه ق
- جان استوارت میل، رساله درباره آزادى، ترجمه جواد شیخ الاسلامی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۷۵ش
- جعفرى، محمد تقى، جبر و اختیار، تهران، انتشار، ۱۳۴۷ش
- جوهری، اسماعیل، الصحاح، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ اول، ۱۴۱۰ه ق
- حسینی بهشتی، سید محمد، آزادی، هرج و مرج، زورمداری، تهران، بقعه، چاپ دوم ۱۳۸۶ش
- حسینی بهشتی، سید محمد، جلسه تفسیر ۱-۶۰۸ و ۶۰۸؛ سوره آل عمران: ۱۸ – ۲۵
- حسینی بهشتی، سید محمد، حزب جمهوری اسلامی مواضع تفصیلی، تهران، بقعه، چاپ اول، ۱۳۸۸ش
- خویى، سید ابو القاسم موسوى، مصباح الفقاهة، مقرر محمد على توحیدى، نجف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۷۴ق
- دبیرخانه مجلس بررسی نهایی قانون اساسی، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۵۸
- شیخ طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الاحکام، بیروت، دارالاضواء، الطبعه الثانیه، ۱۴۱۳ق
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الثانیه، ۱۳۹۱ه ق
- فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، بیتا
- کاتوزیان، ناصر، مبانى حقوق عمومى، تهران، نشر دادگستر، ۱۳۷۷
- کمالی، محمد هاشم، آزادی بیان در اسلام(مجموعه مقالات)، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران، قصیدهسرا، چاپ اول، ۱۳۸۱
- مامقانى، محمد حسن بن الملا عبدالله، غایة الآمال فی شرح کتاب المکاسب، رحلى، قم، مجمع الذخائر الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۱۶ه ق
- مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱
- منتظری، حسینعلی، دراسات فی المکاسب المحرمه، قم، ارغوان دانش، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش
- موسوی خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، بیتا
- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م
- نویمان، فرانتس، آزادى و قدرت و قانون، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۳ش
- یزدى، سید محمد کاظم طباطبایى، حاشیة المکاسب، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ اول،۱۴۱۰ه ق
نقل از: وبسایت بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله دکتر بهشتی
مهدیه گلرو، نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل پس از گذراندن سی ماه حبس پیش از ظهر امروز از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش کلمه، این فعال زنان و دانشجویی که سی ماه پیش در زمستان سال ۸۸ بازداشت شده بود ماه های آخر دوران حبس خود را در حالی گذراند که همسرش وحید لعلی پور نیز در زندان به سر می برد.
بر اساس این گزارش وحید لعلی پور که پیش از این هیچ سابقه ی فعالیت سیاسی نداشته است و تنها برای ایجاد فشار بر همسرش بازداشت و محکوم شده بود نیز، هفته ی آینده با پایان دوره ی حبس خود آزاد خواهد شد.
مهدیه گلرو در رشته اقتصادِ صنعتی دانشگاه علامه طباطبایی تحصیل می کرد و نایب دبیر انجمن اسلامی دانشجویان این دانشگاه بود. در سال ۱۳۸۵ و در حالی که تنها یک ترم تا فارغ التحصیلی اش مانده بود، به خاطر فعالیت های دانشجویی و نقدهایش به دولت احمدی نژاد از تحصیل محروم شد.
این محرومیت برای هشت ترم و تا سال ۸۸ ادامه پیدا کرد. او در آذر ۸۷ به همراه چند دانشجوی محروم از تحصیلِ دیگر در دانشگاه علامه دست به تحصن نامحدود زد که موجب شد چند روز را بازداشت شود.
در آذر ۸۸ مهدیه گلرو به همراه همسرش وحید لعلی پور بازداشت و پس از چند ماه بازداشت، به تحمل دو سال حبس محکوم شد. در شانزدهم آذر ۸۹، روز دانشجو، مهدیه به همراه بهاره هدایت و مجید توکلی پیامی از زندان به مناسبت این روز فرستادند. دادگاه به خاطر این پیام گلرو و دوستانش را به شش ماه حبس اضافی محکوم کرد و به مدت ۳ ماه از هرگونه تماس و ملاقات محروم شد.
فردا همزمان با برگزاری پنجمین روز از شصت و پنجمین جشنواره فیلم کن، کمیسیون فرهنگی اتحادیه اروپا با اعطای تندیسی افتخاری به «اصغر فرهادی» از او تقدیر خواهد کرد.
اصغر فرهادی؛ کارگردان فیلم های سینمایی «جدایی نادر از سیمین» «درباره الی» و «چهارشنبه سوری»، به دلیل ساخت جدیدترین فیلم سینمایی خود در کشور فرانسه، در تاریخ ۲۰ می (۳۱ اردیبهشت) جایزه «ای یو مدیا» (EU MEDIA) را دریافت میکند.
به گزارش سایت رسمی جشنواره فیلم کن، «اندرولا واسیلیو» رییس کمیسیون فرهنگی اتحادیه اروپا، بار دیگر تقدیر از «اصغر فرهادی» در جشنواره فیلم کن را تایید کرد.
این کمیسیون فردا با اعطای جایزه «پیرکس مدیا ۲۰۱۲ اتحادیه اروپا» به فرهادی، از این فیلمساز ایرانی، به خاطر ساخت آخرین فیلمش در فرانسه تقدیر خواهد کرد.
بنا براین گزارش، هماکنون ۱۸ فیلم با حمایت اتحادیه اروپا در بخشهای مختلف سینمایی در حال ساخت است.
فارس نوشت که واسیلیو در مصاحبه با مطبوعات خارجی گفته است: من از چنین اتفاقی بسیار خرسندم، فیلمهای اروپایی در خارج از جشنواره کن، با مشکلات فراوانی روبرو هستند، این بهترین جایزه برای تلاشهای ماست و نشان میدهد که اروپا میتواند با استفاده از سرمایهگذاری هدفمند، به طرز قابل توجهی ارزشهای خود را به عرصههای سمعی بصری و فرهنگی بیافزاید.
وی افزود: امسال ۱۸ فیلم مورد حمایت برنامه رسانهای اتحادیه اروپا قرار گرفتهاند که همه آنها در شصت و پنجمین جشنواره کن نیز به نمایش درخواهد آمد، از میان این ۱۸ فیلم، ۷ فیلم نیز در بخش مسایقه جشنواره کن برای ربودن نخل طلای این دوره از جشنواره با یکدیگر رقابت میکنند.
بنا براین گزارش، طی ۲۰ سال گذشته ، ۱۲ فیلم از مجموع فیلمهای تحت حمایت برنامه رسانهای اتحادیه اروپا، برنده جایزه نخل طلا، ۱۳ فیلم برنده جایزه گراند پیرکس و ۹ فیلم نیز برنده جایزه بهترین کارگردانی شدهاند.
در ادامه این گزارش آمده است: طی سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۲۰، برنامه «اروپای خلاق»، تنها برنامهای خواهد بود که همه بخشهای فرهنگی و خلاقانه عرصه فیلمسازی را پوشش میدهد.
بیش از ۹۰۰ میلیون یورو به بخش فیلمسازی و ۵۰۰ میلیون یورو به بخش فرهنگ تخصیص خواهد یافت.
آمار واردات سال گذشته نشان میدهد که ایران از چین، واردات عمده ای داشته و حجم این واردات به بیش از ۷ میلیارد دلار رسیده است. بر این اساس چین بعد از امارات متحده عربی در سال گذشته بیشترین میزان صادرات را به ایران داشته است.
در این میان اما واردات برخی کالاها از چین تعجب برانگیز است. در واقع با ارز دولتی و در حالی که کشور با نوسانهای ارزی شدید روبرو بود، واردکنندگان از کشور چین کالاهایی وارد کردند که قطعا امکان تولید آنها در داخل وجود دارد. بخش قابل توجهی از این کالاهای وارداتی، محصولات کشاورزی است.
به گزارش ایسنا، رب گوجه فرنگی، سیر، شلنگ پلاستیکی، دکمه لباس و مسواک، تنها بخشی از این کالاهاست. از آنجا که فهرست واردات کالا از چین بسیار طولانی است، امکان مطالعه دقیق آن در زمان کم وجود نداشت و آنچه در پی میآید تنها بخشی از کالاهای وارداتی با نمونه مشابه داخلی است که در این فهرست مشاهده میشود.
۱- رب گوجه فرنگی به ارزش ۱۴٫۵ میلیارد ریال
۲- تیغه برف پاککن به ارزش ۱۵٫۳ میلیارد ریال
۳- مجسمههای کوچک وسایر اشیای تزئینی ازچوب غیرازصنایع دستی به ارزش ۱۵ میلیارد ریال
۴- بطری، تنگ و همانند از مواد پلاستیکی به ارزش ۱۴٫۳ میلیارد ریال
۵- مسواک به ارزش ۱۳٫۳ میلیارد ریال
۶- دفاترثبت، دفاترحسابداری، دستههای یادداشت و دستههای کاغذ یادآوری به ارزش ۱۰٫۶ میلیارد ریال
۷- شلوار راحتی به ارزش ۱۰٫۳ میلیارد ریال
۸- شبرنگ به ارزش ۱۰٫۲ میلیارد ریال
۹- میخ و پونز به ارزش ۹٫۵ میلیارد ریال
۱۰- دگمه به ارزش ۸٫۱ میلیارد ریال
۱۱- سیر به ارزش به ارزش ۷٫۹ میلیارد ریال
۱۲- دستکش معاینه به ارزش ۷٫۳ میلیارد ریال
۱۳- پرتقال به ارزش ۷٫۲ میلیارد ریال
۱۴- شال و دستمال گردن، چادر و روسری به ارزش ۶٫۳ میلیارد ریال
۱۵- مداد پاک کن به ارزش ۶ میلیارد ریال
۱۶- سیر خشک شده به ارزش ۴٫۷ میلیارد ریال
۱۷- پولک و دگمه به ارزش ۴٫۶ میلیارد ریال
۱۸- بادام زمینی به ارزش ۳ میلیارد ریال
۱۹- چنگک کشاورزی به ارزش ۲٫۸ میلیارد ریال
۲۰- بند شلوار به ارزش ۱٫۷ میلیارد ریال
۲۱- لوبیا به ارزش ۳۰۰ میلیون ریال
۲۲- نخود فرنگی به ارزش ۳۳۰ میلیون ریال
۲۳- فلفل خرد نشده به ارزش ۲۱۲ میلیون ریال
۲۴- تیغ سلمانی به ارزش ۴۸ میلیون ریال
دیمیتری مدودوف، نخستوزیر روسیه اعلام کرد، هر گونه حمله نظامی به هر کدام از کشورهای مستقل منطقه میتواند یک جنگ تمام عیار هستهای را رقم بزند.
وی که در حال حاضر در کمپ دیوید برای شرکت در اجلاس جی ۸ به سر میبرد، قبل از آمدن به ایالات متحده با شرکت در یک کنفرانس مطبوعاتی در سنپترزبورگ گفت: «مسکو با مطرح شدن موضوع ایران و سوریه در اجلاس جی ۸ مخالف است و آن را دخالت در امور داخلی آن کشورها میداند.»
بحران مالی حوزه یورو محور اصلی گفتوگوهای گروه هشت باشد، ولی اعلام شده که برنامههای هستهای ایران و کره شمالی و ناآرامی در سوریه نیز مورد توجه رهبران حاضر در این نشست بوده است.
سران کشورهای آمریکا، آلمان، فرانسه، بریتانیا، ژاپن، روسیه، ایتالیا و کانادا در نشست کمپ دیوید حضور دارند.
وی همچنین گفت: «عملیات نظامی عجولانه علیه هر کشوری در منطقه باعث خواهد شد تا افراطیون و تندروها به قدرت برسند و این مساله برای آینده امنیت جهانی خطرناک است.» «نمیخواهم کسی را بترسانم ولی انجام هر گونه حمله نظامی علیه هر کشوری در منطقه باعث بروز یک جنگ تمام عیار خواهد شد که حتی ممکن است به استفاده از سلاحهای هستهای منجر شود. این مسالهای است که باید همه به آن توجه داشته باشند.»
به گزارش دیپلماسی ایرانی از پایگاه خبری تحلیلی میدلایست آنلاین، مدودوف از توضیح بیشتر درباره اظهاراتش خودداری کرد ولی روسیه به روشنی اعلام کرده است که به هیچ وجه از جنگ نظامی علیه سوریه حمایت نمیکند و به هیچ عنوان موافق استفاده از گزینه نظامی علیه برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران نیست ولی خود را مقید به حمایت از سوریه در صورت تعرض خارجی به آن نیز نمیداند. برخی دیپلماتها نیز ابراز عقیده کردهاند که روسیه در جنگ احتمالی علیه ایران نیز وارد عمل نخواهد شد. با این حال مسکو به شدت با انجام هر گونه عملیات نظامی علیه سوریه یا ایران مخالف است و تا به حال نیز اجازه نداده است که پرونده این دو کشور به این مرحله برسد.
مدودوف به جای ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری جدید روسیه در نشست جی ۸ در ایالات متحده امریکا شرکت کرده است. روسیه تنها کشوری است که رئیس جمهوری خود را به امریکا نفرستاده است. از این رو عدم حضور پوتین در این اجلاس را به معنای بیان مخالفت صریح وی علیه سیاستهای خصمانه و جنگطلبانه امریکا قلمداد کردهاند.
پوتین پیش از این گفته بود که هر گونه تهدید بیشتر به خصوص تهدید نظامی علیه ایران باعث خواهد شد تا این کشور به سمت ساخت سلاح هستهای متمایل شود.
در همین حال برخی تحلیلگران نیز بر این باورند که اظهار نظر اخیر مدودوف مبنی بر این که حمله نظامی به هر کدام از کشورهای منطقه باعث در گرفتن یک جنگ هستهای در منطقه میشود، به این معنا است که وی میخواسته به نوعی به ورود کشورهایی که داری سلاح هستهای در منطقه هستند مثل پاکستان و هند و رژیمهایی که مشروعیت ندارند ولی از سلاح هستهای به عنوان یک ابزار تدافعی دیپلماتیک استفاده میکنند مثل اسرائیل در چنین جنگی اشاره کند.
پیش از این نیز روسیه با هر گونه حمله نظامی به لیبی مخالفت کرده بود و ولادیمیر پوتین آن را به مثابه وقوع جنگ صلیبی در منطقه توصیف کرده بود.
روسیه تا کنون نیز دو بار از حق وتو بر سر سوریه استفاده کرده و اجازه نداده است که بیانیههای شدیداللحنی علیه این کشور در شورای امنیت صادر شود.
در همین رابطه ارکادی، دفورکوویچ، مسئول ارتباطات روسیه با جی ۸ گفت که روسیه تلاش میکند بر بیانیه نهایی مجموعه جی ۸ در کمپ دیوید تاثیر بگذارد و اجازه ندهد که یک بیانیه یک جانبه علیه سوریه صادر شود.
روسیه در می ۲۰۱۱ نیز مانع صدور بیانیهای علیه سوریه در نشست سران جی ۸ در پاریس شده بود. دفورکویچ در این باره گفت: «ما معتقدیم که سازمان ملل مکان اصلی طرح چنین مسائلی است و نباید در اجلاسهایی نظیر جی ۸ چنین موضوعاتی مورد بحث قرار بگیرند.»
کلمه: در میانه هیاهوی دعواهایی که به نام مسائل اعتقادی اما غالبا به قصد انگیزه های سیاسی صورت می گیرد و بسیاری از آنها هم نه از سر درک است و نه از سر درد، می توان تهدید فریادهای خشن از بند انصاف رهیده و رگ های گردن بیرون زده را به فرصتی برای بازشناسی شخصیت و بازخوانی سیره بزرگان دین و مذهبی تبدیل کرد.
می توان و بلکه باید در شأن و جایگاهی به واقع اخلاقی و انسانی و ایمانی، در سطحی فراتر از توهین ها و تعصب ها و تهدیدها و تمسخرها، بایستیم و از خود بپرسیم ما بزرگان خود را تا چد حد می شناسیم؟ به مقدسات خود، جدا از ادب و احترام قلبی، چقدر اعتنا و توجه عقلی کرده ایم؟ و مهمتر از همه، از مرام و مسلک آنها چه درسی برای کاهش رنج های امروز خود می توانیم بگیریم؟
ما امام علی النقی را تا چد حد می شناسیم؟ شیعیانی که خود را پیرو او می دانند، یا غالب اهل سنت که به او به عنوان فرزندی از سلاله پاک پیامبر احترام می گذارند، و یا حتی دیگرانی که از او به قدر یک نام و حداکثر چند داستان و روایت شنیده اند، راه و روش اجتماعی و سیاسی او را تا چه حد مطالعه کرده اند؟ از رنج ها و مرارت هایی که او در زندگی اش کشیده، چه می دانند؟ از ایستادگی اش در برابر خلیفه متکبر زمان، از سالها حصر خانگی اش به دستور او، از پول خرج کردن های متوکل برای تخریب شخصیتش و از درشت گویی اش به این خلیفه خودکامه ی مدعی جانشینی پیامبر چه می دانند و چه می دانیم؟
اگر خردورزی مبنای دینداری ما باشد، می توان تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد و در میانه تمسخرستایی ها و مقدس مآبی ها، فرصتی برای شناخت بهتر بزرگان دینی و درس گرفتن از فکر و عمل آنها برای امروز یافت. این شاید شایسته ترین شکل مواجهه ی اخلاقی با رویارویی ناگواری باشد که بین دو جریان خردگریز و آزادی ستیز – یکی به نام دین و یکی علیه دین – درگرفته است.
هفته جاری، منتهی به جمعه ای است که مقارن با روز شهادت امام هادی (ع) دهمین پیشوای شیعیان است. جا دارد در این هفته، اهل قلم و دردمندان آزادی و آزادگی در سایت ها و وبلاگ ها و گستره فضای مجازی به پاسداشت توأمان عقیده و آزادی، اندیشه و احترام و تفکر و تسامح قلم به دست بگیرند و نگذارند صدای عقلانیت دینی در هیاهوی لشکریان توهین و تعصب، محو شود و منازعه ای که در نهایت قربانی ای جز خرد و آزادی نخواهد داشت، ادامه یابد.
در آغاز این هفته یادداشتی تازه از حجت الاسلام سلیمانی اردستانی را به همراهان خوب کلمه تقدیم می کنیم که در آن به اختصار به زندگی و شخصیت امام هادی (ع) و چالش های ایشان با متوکل عباسی پرداخته شده است.
* * *
امام علی ابن محمد(ع) که ملقب به «نقی» و «هادی» بود در سال ۲۱۲ هجری در مدینه متولد شد و در سال ۲۵۴ هجری در سامرا عمر شریفش پایان یافت. پدرش امام محمد تقی و مادرش کنیزی با فضیلت به نام «سمانه» بود (مفید، الارشاد، ص۳۲۷). آن امام همام در زمان شش خلیفه عباسی زندگی کرد که طولانی ترین دوران حکومت و سخت ترین آن، از آنِ متوکل عباسی بود.
هرچند همه خلفای عباسی وجود امام(ع) را بر نمی تافتند و به صورت های مختلف به آن حضرت فشار می آوردند و او را در تنگنا قرار می دادند، اما مهم ترین این فشارها و سخت گیری ها کوچ اجباری آن حضرت به سامرا و حصر او بود، که به گفته ابن شهر آشوب بیش از بیست سال و به گفته دیگران کمتر از این مقدار به طول انجامید. به هر حال آن امام بزرگوار به مدت یازده یا بیست و یک سال در حصر خانگی بوده است (منتهی الآمال، ص۱۱۵۹-۱۱۶۱؛ سیره پیشوایان، ص۵۷۸).
متوکل عباسی، که خود را خلیفه رسول خدا می شمرد و از نام دین برای حکومت جابرانه خود بهره می برد، همیشه از این نگران بود که وجود شخصیتی بزرگوار که حداقل جرمش این بود که استقلال داشت و اعمال ناشایست خلفا را تایید نمی کرد، بزرگ ترین خطر برای حکومت است. حکومت های دیکتاتوری هرگز وجود چنین انسان هایی را بر نمی تابند. در این حکومت ها انسان ها به دو دسته تقسیم می شوند، یا مداح حکومتند که از پست و مقام و صله و عطا برخوردارند، و یا مستقل اند و ظلم و ستم و فسق و فجور و فساد و تباهی را تایید نمی کنند. اینان همه مخالف و برانداز و فتنه گر و … شمرده می شوند و باید منزوی و زندانی و محصور گردند.
فرماندار مدینه فردی به نام عبدالله ابن محمد هاشمی بود که با امام بسیار بدرفتاری می کرد. او به خلیفه، متوکل عباسی، نامه ای می نویسد و از آن حضرت سعایت می کند و امور خلاف واقعی را به او نسبت می دهد. امام(ع) نامه ای به متوکل می نویسد و ادعاهای عبد الله را رد کرده از او نزد متوکل شکایت می کند. عکس العمل متوکل بسیار جالب است. او مزورانه و ریاکارانه فرماندار مدینه را عزل، و فرد دیگری را به جای او نصب می کند. او نامه ای به امام می نویسد و از امام تمجید می کند و می گوید که والی مدینه را به این جهت که به شما اهانت کرده است عزل کردم و فرد دیگری را به جای او گماشتم. او در پایان نامه خود می گوید که من بسیار مشتاقم که شما را زیارت کنم. شما به اتفاق خانواده به سوی سامراء حرکت کنید و خدمتگزار خلیفه، یحیی ابن هرثمه، ملازم رکاب شما خواهد بود و به خدمتگزاری شما مفتخر خواهد گردید (بحار الانوار، ج۵۰، ص۲۰۰).
این به صورت ظاهر دعوتی از امام بود، اما در واقع کوچی اجباری که آن حضرت نمی توانست از آن سرباز زند. خود آن حضرت بعدها فرمود که: «مرا با اکراه به سامراء آوردند» (همان، ص۱۲۹). بدین سان امام(ع) را با اجبار در سامراء اسکان دادند تا او را محصور کرده رابطه او را با مردم به طور کلی قطع کنند. اما اگر کسی بخواهد علت حصر امام(ع) را جست و جو کند هرگز این کافی نیست که زندگی و فعالیت ها و شخصیت آن حضرت را مورد مطالعه قرار دهد، بلکه حتما بیش از آن باید شخصیت و حکومت متوکل را بررسی کند. حکومت متوکل چه ویژگی هایی دارد که باعث می شود تماس مردم با شخصیتی مثل امام(ع) را برنتابد؟ شاید نگاهی جامع تر به حرکات و اعمال متوکل پاسخ این پرسش را روشن سازد.
یکی از مهم ترین اعمال ننگین متوکل تخریب حرم مطهر سرور شهیدان حضرت ابا عبد الله الحسین(ع) بود. او به سال ۲۳۶ هجری قمری دستور داد تا آن حرم مطهر را تخریب نموده، زمین پیرامون آن را کشت کنند. او برای جلوگیری از زیارت قبر حسین(ع) پاسگاههایی برقرار ساخت و برای زیارت کنندگان مجازات های سنگین معین کرد و این وضعیت تا پایان حیات ننگین او ادامه داشت (مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵؛ مروج الذهب، ج۴، ص۵۱).
سخن این است که چرا متوکل عباسی از قبر امام وحشت دارد و آن را تخریب می کند؟ پاسخ این است که حکومت های خودکامه و دیکتاتوری بیشترین وحشت را از اجتماع مردم و بیداری آنان دارند. فرقی ندارد که صرف حضور یک شخص در جامعه باعث چنین چیزی شود یا یک قبر یا حتی یک جنازه. به همین جهت است که آنان حتی از اموری مانند تشییع جنازه و مراسم عزاداری و هرگونه حرکتی که احتمال تاثیر اجتماعی آن را می دهند به شدت جلوگیری می کنند.
یزید از حضور امام حسین وحشت داشت، چرا که آن حضرت با او بیعت نمی کرد و ظلم و فساد و تباهی حکومت او را تایید نمی کرد. خطری که امام حسین برای حکومت یزید داشت این بود که باعث بیداری مردم می گشت و در جامعه ای که بیدار است، جایی برای حکومت های خودکامه نیست. درست همین خطر را قبر حسین(ع) برای حکومت متوکل عباسی داشت. کافی است مردم به زیارت امام حسین بیایند و تجمع کنند و با هم گفت و گو کنند و از علت شهادت حسین(ع) بپرسند و معنا و مفهوم مظلومیت او را بفهمند تا بیدار و آگاه و هشیار گردند. پس متوکل باید تلاش کند تا این اثر را از بین ببرد تا جلوی تجمع و آگاهی مردم را بگیرد.
درست به همین دلیل است که امام علی النقی(ع) باید محصور گردد. لازم نیست که آن حضرت فعالیت سیاسی داشته باشد و به فکر سپاه و اسلحه و قیام علیه حکومت باشد. حضور شخصیتی مانند او و نگاه مردم به او وشخصیتش و زندگی اش مهم ترین عامل بیداری است. کافی است که مردم او را ببینند و به ذهنشان خطور کند که حکومت شکل بهتری می تواند داشته باشد و شخصیت بهتری هم برای حکومت وجود دارد. همین امر برای حصر امام کافی است، تا چه برسد به اینکه به هر حال آن حضرت هرگز امثال متوکل را تایید نمی کرد و چه بسا به نقد این اعمال می پرداخت و …
متوکل عباسی سال ها امام هادی(ع) را در حصر خانگی نگه داشت، اما این عمل او در راستای اعمال دیگرش برای حفظ حکومت دیکتاتوری بود. او زبان نقادان را از پشت سر در می آورد و به مداحان چاپلوس دنیاپرست هرچه می توانست صله و انعام می داد. شاعران و هنرمندان اگر مداح او بودند مقرب می شدند و اگر نقد می کردند به شهادت می رسیدند. شاعر آزاده، ابن سکّیت، حاضر به مدح ظلم و فساد نبود و باید هزینه سنگین این آزادگی را می پرداخت. روزی متوکل از این یار با وفا و با معرفت امام هادی(ع) پرسید: آیا دو فرزند من نزد تو محبوب ترند یا دو فرزند علی، حسن و حسین(ع) ؟ ابن سکیت برآشفت و خونش به جوش آمد و بی درنگ گفت: به خدا سوگند «قنبر» غلام علی(ع) در نظر من از تو و فرزندانت بسیار برتر و بالاتر است. و اینگونه بود که متوکل دستور داد تا زبان او را از پشت سر در آورند (سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص۳۴۸؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۳، ص۵۷۰). اما از سوی دیگر شعرای خودفروخته ای مانند مروان بن ابی الجنوب بودند که برای دریافت صله ای به قیمت تمام بی شخصیتی اشان حاضر بودند کسی مانند متوکل را مدح کنند و آل علی و امام هادی(ع) را هجو نمایند (شریف القرشی، حیاة الامام الهادی، ص۲۹۲).
به هر حال این نقاوت و طهارت شخصیت بزرگواری چون امام هادی(ع) بود که صولت ظاهری پوشالی حکومت جابرانه متوکل را در هم می شکست. جرم آن امام همام این بود که برای متوکل دلسوزی می کرد. به او می فرمود که به این کاخ ها و ارتش و نگهبان ها دلخوش نباش که اینها چندان مستحکم نیستند و قطعا فرو می ریزند. آری! متوکل نصایح امام را نمی پذیرفت و کینه او را به دل می گرفت و چنان سرمست قدرت بود که از هیچ ظلم و ستمی کوتاهی نمی کرد و هر صدایی را در گلو خفه می کرد و هر انسان آزاده ای را زندانی و حصر و شکنجه می کرد و هرگز به مخیله اش خطور نمی کرد که روز مرگ ننگین از درون کاخ و از میان حلقه نگهبانان فراخواهد رسید و مرگ او به دست پسرش رقم خواهد خورد و حصر و زندان و شکنجه کردن ها حکومت پوشالی اش حفظ نتواند کرد.
امسال ۱۰۰ هزار تن مازاد تولید تخم مرغ در کشور وجود دارد و ترکیه به تازگی برای حذف ایران از بازارهای منطقه به صادرات هر کارتن تخم مرغ ۱۳ دلار یارانه میدهد اما هنوز برنامه صادراتی در کشور نیست و پیشنهاد جایزه صادراتی هم مسکوت مانده است.
بعد از شیوع آنفلوآنزای پرندگان که در اواخر سال ۸۸ مرغداریهای ۴ استان کشور را درگیر کرد تقریبا یک میلیون و ۲۰۰ هزار قطعه از مرغها که اکثر آنها تخمگذار بودند از بین رفته یا معدوم شدند، نتیجه آن شد که با کاهش عرضه در نیمهدوم سال ۸۹ قیمت هر شانه تخم مرغ به ۱۰ هزار تومان رسید، پس از آن مرغداریها، جوجه ریزیها را افزایش دادند اما چون تحت مدیریتی خاص انجام نشد باعث شد این بار به دلیل فراوانی عرضه در سال جاری قیمت به شدت کاهش یابد طوری که تولید کنندگان نصف قیمت تمام شده فروختند که به گفته آنها صنعت مرغداری کشور روزانه ۱.۵ میلیارد تومان ضرر میببند.
در حال حاضر کشور امسال ۱۰۰ هزار تن مازاد تولید تخم مرغ دارد که نیازمند اتخاذ برنامه صادراتی است، تخم مرغها در انبارها انباشته شده و به ناچار و برای جلوگیری از فساد توسط دورهگردها روی وانتبارها به فروش میرسد. اگرچه دولت اقدام به حذف تعرفه ۷۰ درصد صادرات کرد اما از نظر تولید کنندگان این اقدام دیر هنگام بوده است.
همچنین محدود بودن بازار های منطقه رقابت برای حضور در این بازارها را بیشتر کرده است اخیرا با حذف تعرفه صادرات تخم مرغ از سوی ایران ترکیه نیز به صادرات هر کارتن تخم مرغ ۱۳ دلار یارانه میدهد، در این میان تولید کنندگان کشور نیز پیشنهاد پرداخت جایزه صادراتی کردهاند تا در رهگذر رقابت منطقهای پیروز میدان باشند که هنوز از سوی مسئولان پاسخی دریافت نکردهاند.
سیدفرزاد طلاکش رئیس کانون سراسری انجمنهای صنفی پرورشدهندگان مرغ تخمگذار ایران در گفتوگویی با خبرگزاری فارس در این باره گفت: خواب سنگین دولت و سحرخیزی واسطهها جان مرغداران را خواهد گرفت بیتدبیری و انفعال مقامات دولتی به زودی ریشه صنعت تولید تخممرغ را میسوزاند.
وی ادامه داد: در سالی که “تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی” نام گرفته، صنعت مرغداری که بزرگترین صنعت کشور بعد از نفت است در هالهای از ابهام و تهدید قرار گرفته است.
طلاکش گفت: مدعیان تنظیم بازار و حمایت از تولیدکنندگان از همین ابتدای سال تولید و حمایت از کار و سرمایه ایرانی به پستوها پناه بردهاند برای حداقل ۱۰۰ هزار تن مازاد تولید تخممرغ که امکان انبار و مصرف آن نیست کسی پاسخگو نیست چه کسی مسئولیت زیان تخممرغ در ازای هر کیلوگرم حداقل هزار و ۳۰۰ تومان است به دوش خواهد کشید.
طلاکش گفت: به واسطه فروش ۵۰ درصدی زیر قیمت، گلههای مرغ تخممرغ حذف میشوند آیا دولتی که در خصوص صنعت مرغ تخمگذار خود را به خواب زده است را میتوان بیدار کرد.
وی گفت: مرغداران تولیدکننده تخممرغ از روی ناچاری و عدم حمایت از تولید در حال حذف گلههای جوان خود هستند این در حالی است که دولت به آینده این صنعت و امکان گرانی مجدد آن در بازار نمیاندیشد.
رئیس کانون سراسری انجمنهای صنفی پرورشدهندگان مرغ تخمگذار اضافه کرد: با اینکه اخذ هر گونه عوارض صادراتی از کالاهای غیرنفتی در برنامه پنجم توسعه ممنوع شده اما دولت همچنان به وضع تعرفه در صادرات این نوع کالاها اصرار دارد.
طلاکش گفت: تولید بدون پشتوانه صادرات یا مصرف یعنی فاسد کردن نعمت الهی و ریختن آن در چاه است. در حالی که امروزه ماهانه بیش از ۱۵ هزار تن تخممرغ در کشور تولید میشود که ۲ هزار تن آن مازاد است.
وی افزود: قیمت نهادهها حداقل ۴۰ درصد افزایش یافته و خرید آن نقدی است در حالی که بدون حمایتهای بانک و اخذ تسهیلات باید نهاده خود را تأمین کند.
به گقته او، تعداد مرغتخمگذار فعال صنعتی در کشور حدود ۴۳ میلیون قطعه است و تعداد پولت در حال پرورش که وارد تولید تخممرغ خواهد شد حدود ۱۲ میلیون قطعه است. پیشبینی شده در سال ۹۱ مرغداریهای صنعتی حدود ۸۰۰ هزار تن و مرغ بومی ۹۰ هزار تن تولید داشته باشند.
طلاکش همچنین افزود: به دلیل شرایط ویژه کشور در اواخر سال ۹۰ و ۹۱ قیمت نهادههای مصرفی خوراک طیور حداقل ۲ برابر و شرایط خرید آن کاملا نقدی و در عین حال با کمبود شدید مواجه شد که وضعیت تولید را در ابهام جدی وارد کرده و مسئولیتپذیری خاصی هم از سوی دستگاه های دولتی دیده نمیشود.
وی افزود: هزینه انبارداری در گمرکات کشور برای نهادهها بر مبنای روز به صورت تصاعدی افزایش یافته و در نتیجه در چنین شرایط بحرانی هزینه کالا به شدت افزایش مییابد.
به گفته طلاکش از سوی دیگر پشتیبانی امور دام نیز در تأمین نهادهها و یا خرید تضمینی تخممرغ اقدام خاصی نکرده و یا اقدام آن مؤثر نبوده است.
طلاکش گفت: تولیدکنندگان تخممرغ تماما با انباشتگی محصول خود در انبارها مواجه بوده و کمبود فضای انباری و همچنین شرایط آب و هوایی فعلی که رو به سوی گرم شدن است طول مدت انبارداری را بسیار کوتاه کرده است.
طلاکش گفت: در صورت عدم اقدام فوری به حل مشکلات و حداقل جبران خسارت وارده در سال ۸۹ تعدادی از فعالان این صنعت از چرخه تولید حذف خواهند شد.
کلمه – گروه اقتصادی:
در دو سال گذشته، سپاه هفت برابر بهایی که برای خرید همراه اول پرداخته، سود برده است! این خبری بود که هفته گذشته مدیرعامل شرکت ارتباطات سیار اعلام کرد.
او البته اشاره ای به نام یک بنیاد متعلق سپاه و دیگر سهامداران خرید این شرکت نکرد و از سرنوشت پیگیری های قانونی واگذاری این شرکت نیز چیزی نگفت، و صرفا از درآمد ۴۳ هزار میلیارد ریالی این شرکت در سال ۸۹ و درآمد ۵۵ هزار میلیارد ریالی این شرکت در سال ۹۰ خبر داد. حال آنکه این شرکت در سال ۸۸ به بهای ۱۵ هزار میلیارد ریال واگذار شده و در دو سال اخیر به اندازه هفت برابر رقم خرید، درآمد کسب کرده است!
واگذاری شرکت ارتباطات سیار مخابرات در سال ۸۸ به کنسرسیومی که بیشترین سهم آن متعلق به بنیاد تعاون سپاه بود، هرچند حرف و حدیث های زیادی را برانگیخت و حتی کار را به پیگیری در مجلس و دیگر نهادهای نظارتی کشاند، اما در نهایت هیچ یک از این پیگیری ها به جایی نرسید.
بدین ترتیب در این معامله که بزرگترین واگذاری تاریخ ایران توصیف شده، سودی نجومی عاید سپاه شد که ارقام رسمی اعلام شده از سوی مدیرعامل همراه اول، ابعاد تکان دهنده آن را نشان می دهد. این موضوع باعث شد که بسیاری از ناظران، واگذاری هایی از این نوع و توقف پیگیری ها درباره غیر قانونی بودن آنها را نوعی معامله در ازای خدمات سپاه به سایر ارکان حاکمیت در جریان سرکوب های سال ۸۸ تلقی کنند.
این معامله در حالی انجام شد که در آستانه برگزاری مزایده، سایر رقبا، از جمله شرکت پیشگامان کویر یزد به عنوان آخرین رقیب، ناگهان رد صلاحیت و از دور رقابت خارج شدند و بعدها گفته شد که حتی اقساط پرداختی برای خرید شرکت نیز از محل سود آن تامین شده و در واقع جز پیش پرداخت ابتدایی که آن هم به سرعت بازگشته،، هیچ پولی از جیب خریداران خارج نشده است.
سایت بازتاب با اننشار تصویر چکی که برای این معامله صادر شده، ضمن اشاره به اینکه “مجموع مبلغی که بابت خرید شرکت عظیم همراه اول از سوی خریدار پرداخت شد، حدود ۱۵۰۰میلیارد تومان بود” اضافه کرد: “کارشناسان پیش بینی می کردند اگر مزایده آزادی برگزار می شد، پیشنهاد هایی دست کم سه هزار میلیارد تومان بیشتر از رقم کنونی ارائه می گردید و با این فرض عملا در این مزایده مبلغی حدود ۳ هزار میلیارد تومان از کیسه بیت المال خارج شد.”
کلمه – فرهاد میثمی:
تقدیم به پروین فهیمی (مادر سهراب)، نماد مادران عزیز صلح *
چند روزی بیش از اردیبهشت ۹۱ نگذشته بود که مخابرهی این خبر در رسانهها توجه مرا به خود جلب کرد:
“آنگ سان سوچی (رهبر جنبش دموکراسی برمه) گفت او و دیگر نمایندگان عضو جنبش به تحریم پارلمان پایان میدهند و در مراسم ادای سوگند در پارلمان، عبارت “پاسداری” از قانون اساسی را ذکر خواهند کرد. با این تصمیم، به اختلاف جنبش دموکراسی با دولت در این زمینه پایان داده میشود. این حزب پیشتر به عبارت “پاسداری از قانون اساسی" در زمان ادای سوگند در پارلمان اعتراض داشت و میخواست این عبارت به”احترام به قانون اساسی"، تغییر یابد.
آنگ سان سوچی گفت: ما برای نشاندادن احترام، از سیاست مصالحه با گروههای مختلف پیروی خواهیم کرد. از این رو میخواهم اعلام کنم ما بلافاصله با ادای سوگند به عضویت پارلمان در خواهیم آمد. او تأکید کرد که اعضای حزب اتحاد ملی برای دموکراسی به خواستهای مردم احترام میگذارند. برنده جایزه صلح نوبل گفت: مردم اعضای این حزب را انتخاب کردند و اکنون از این که آنها در کرسیهای خود در پارلمان قرار ندارند، ناراضی هستند.
خانم سوچی افزود: ما تصمیم به مصالحه در این شرایط گرفتیم، زیرا ما نمیخواهیم به یک مشکل سیاسی در برمه بدل شویم. بعضیها ممکن است بگویند ما تسلیم شدهایم، اما بگذارید هر چه میخواهند فکر کنند.”
***
اتّفاقی که در این میان افتاده، قابل تأمّل است. بانوی صلح برمه- برندهی بهحقّ جایزهی جهانی صلح نوبل- که منش اخلاقی، ایستادگی و سلامت نفسش مقبولیّتی عالمگیر دارد، کسی که مجموعاً پانزده سال در حصر خانگی بهسر برده، امّا همواره، کلامش دعوت به “عشق” و “بخشش” و “صداقت” بوده، همراه با جمع همرهانش، هنگام عضویّت در پارلمان صراحتاً “سوگند”ی میخورند که هم خودشان، هم رقبای سیاسیشان و هم همهی دیگر ناظران آشنا به امور میدانند که صحّت ندارد! چگونه کسی میتواند به “پاسداری” از قانون اساسیای سوگند یاد کند که تلاشش بر تغییر بنیادین آن است؟ چنین حرکتی را چگونه معنی کنیم؟ آیا این مصداق “دروغ” یا “فریب” نیست؟ یا شاید هم “تسلیم” شدن؟ آیا این مصداق همان است که: “سیاست پدر و مادر ندارد”؟
حقیقت این است که اغلب ما، اعمال اجتماعی- سیاسی را عمدتاً بهصورت مستقیم در لایهی کنشهای روزمرّهی اخلاقی و در سطح روابط بینفردی تحلیل میکنیم. این البته امری طبیعی است، چرا که تجربهی زندگی عادی و روزمرّه در همین لایه جاری است؛ و قاعدتاً اگر تلاش جداگانهای جهت کسب شناخت و آشنایی با قواعد اساسی تحلیل سیاسی کلان نکرده باشیم، ابزار دیگری جز همین قواعد روابط اخلاقی روزمرّهی بینفردی برای تحلیل در دست نخواهیم داشت. اَعمال در این وضعیّت، صورتبندیای به صورت ۰ و۱ پیدا میکنند. در این نوع نگرش، عملی نظیر “سوگند خوردن”، یک معنا دارد در یک لایه. اگر معنای منطبق با همان تکلایه تولید شد، مقبول است؛ وگرنه خروج از آن تکلایه به معنای درآمدن در سلک خوارج(!) است و حاصل آن خروج، ضدّاخلاقی است.
امّا به نظر میرسد واقعیّت جاری اعمال اجتماعی جامعتر و فراتر از اینها باشد. این متن کوتهنوشت- و مهمتر از آن، نگارندهاش!- توان توضیح جامع ماهیّت امر اجتماعی- سیاسی را ندارد. امّا سپردن گوش جان به ترنّم نغمههای صلحجویانه و انساندوستانهی بانو آنگ سان سوچی، بهخوبیبه دریافت آن لایههای موازی و مغفول مفاهیم اجتماعی کمک میکند؛ آنجا که در بیان علّت سوگند خوردنشان میگوید: “برای نشان دادن احترام …”. بدین ترتیب، نشان میدهد که اعمال اجتماعی-سیاسی دارای مفاهیم تکلایه نیستند و بنابراین نباید هم که منحصراً در آن معنای تکلایه تحلیل شوند. میتوان “سوگند” خورد، و صراحتاً هم تأکید کرد که معنای این سوگند، نشان دادن “احترام” است، و نیز این که: “زیرا ما نمیخواهیم به یک مشکل سیاسی در برمه بدل شویم.”
منظور من بههیچوجه اینها نیست که عرصهی سیاست فاقد معیارهای اخلاقی است؛ ملاحظات اخلاقی بسیار مهم در آن عرصه جایگاهی ندارند، یا آن همه فریب و دغل که در عرصهی سیاست روزمرّهی جهان شاهد هستیم، وجود ندارد! قطعاً تفاوت از آسمان تا زمین است بین دو سیاستورز که یکی مهاتما گاندی باشد و دیگری سیلویو برلوسکونی! امّا سخن آن است که با وجود همپوشانیهای قابل توجّه، تفاوتهای مهمّی نیز بین “معیار”های قضاوت اخلاقی در این دو ساحت وجود دارد؛ به نحوی که در “برخی” موارد، تعمیم دادن سرراست معیارها از یکی از این دو ساحت به دیگری، تعمیمی نادرست است. از همین بابت است که رادمردی همچون قائم مقام فراهانی در گفت و شنود با فرستادگان انگلیسی- که جهت مذاکره دربارهی تجارت آزاد و تأسیس “قنسولگری” به ایران آمده بودند- صراحتاً میگوید: “تا بهحال اجرای موادّ عهدنامهی ترکمانچای را در تأسیس قنسولخانهی روس رد کردهام و تا آخر نیز به هر طریقی باشد، با “مردی” یا “نامردی” رد خواهم کرد. چنین حقّی را به هیچ دولت دیگری هم نمیدهم، چه برای ایران “زیانبخش” است.”
این چه امری است که فردی با فضائل اخلاقی و دیانت قائم مقام فراهانی را اگر لازم باشد به “نامردی” هم واخواهد داشت و او تأکید میکند که به مردی یا حتّی به “نامردی” جلوی آن را خواهد گرفت؟ مگر “نامردی” ممکن است در عرصهای و در زمانی مجاز باشد یا معنای مثبت داشته باشد؟! راستش من هنگام خواندن “نامردی” قائم مقام فراهانی هم همچون هنگام خواندن “سوگند” آنگ سان سوچی احساس می کردم که نه تنها با یک عمل غیراخلاقی مواجه نیستم، بلکه دقیقاً با یک عمل بیش از حدّ معمول اخلاقی مواجهم!
اینجاست که سؤالات مهمّی پیش میآید … کدام توضیح از منظر اخلاق و فلسفهی اخلاق، یا سایر عرصههای علوم اجتماعی مرتبط، برای توضیح این پدیده وجود دارد؟ چه تفاوتی وجود دارد بین این پدیده، و تعبیر رایجتر و منفی “هدف وسیله را توجیه میکند”؟ آیا به رسمیّت شناختن این پدیده موجب نمیشود ناصالحان در این میان، هر عمل ضدّاخلاقی خود را با دستاویز قراردادن مفهوم چندلایهگی توجیه و تطهیر کنند؟ آیا اینها واقعاً دو پدیدهی مختلفاند؟ اگر بلی، چگونه میتوان این دو را تشخیص داد و تفکیک کرد؟ اگر خیر هم که هیچ!
اینها سؤالات مهمّی هستند که باید در نوشتارهای دبگر بهدقّت به آنها پرداخت. هدف فعلی این نوشتار، طرح بحث است و نه ارائهی تعاریف جامع و پاسخ به همهی پرسشها- که اگر میخواست باشد هم بضاعت نگارنده کفایت آن را نمیکرد. علیالحساب اجمالاً فقط در مقام طرح بحث (و نه شرح بحث) میتوان این منظر طرحشده را هم در نظر داشت. اعمالی که ذکر آنها رفت، نه از آن قماش هزاران دروغ و ریا و فریب روزمرّهی سیاستورزان عادّی بهمنظور کسب قدرت و منافع شخصی، بلکه اعمالی با اهداف و نتایج خیراندیشانهی مشخص از سوی کسانی هستند که مُصلحیّت آنها در طول زمان به مردمانشان ثابت شده است. اگرچه منظور بههیچوجه این نیست که اساساً ارزش اَعمال را، قائم به اعتبار اشخاص انجامدهندهی عمل و مُصلحیّت آنها کنیم؛ باید در مقالات مبسوط تر، تعریف مستقلّی ارائه داد که مرز مشخّص قابل تبیینی بین این دو گروه افعال با توجّه به ویژگیهای خود فعل – و نه فاعل آنها- ترسیم کند.
امّا جدا از نیاز به این تبیین مهم، بدون آن که قصد مقایسهی مستقیم و سادهانگارانهی شرایط ایران و برمه را داشته باشم، این سؤال در ذهنم پیش میآید که آیا فرهنگ سیاسی ما آمادگی تولید مفاهیم و اعمال اجتماعی از این دست را – که در تصمیم بانوی برمه میبینیم – به حدّ کافی و با غلظت کافی دارد؟ مسلّم است که شرایط امروز ایران نسبتی با آنچه امروز در برمه اتفاق افتاده ندارد. نظامیان حاکم بر برمه در پی صبوری و پایداری اپوزیسیون و استمرار محدودیتهای شدید بینالمللی، در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که حقیقتاً مقدّمات بازشدن فضای سیاسی برمه را فراهم کنند و در این راستا، با عمل خود دارند مرحله به مرحله تضمینهای لازم را، هم برای اپوزیسیون و هم برای جامعهی بینالمللی فراهم میکنند، به نحوی که اَعمال آنها نشانگر احتمال بالایی از راستگفتاری/ راستکرداریشان باشد و اعتماد لازم را در هر دو سطح داخلی و بینالمللی پدید آورد. طبعاً فعّالان اپوزیسیون برمه آنقدر سادهلوح نیستند که پس از یک بار تخلّف به آن بزرگی در انتخابات برمه و عدم تحویل قدرت توسط نظامیان و بعد از تحمّل ۱۵سال حصر خانگی رهبر اپوزیسیون، بهسادگی در یک بازیخوردن ابتدایی گرفتار شوند. امّا در هر حال، بعد از بررسیها و تضمینهای مهم و جدّی در عرصهی سیاسی از هر دو منظر داخلی و بینالمللی، و پس از اعتمادسازی گام به گام توسط حاکمان، اپوزیسیون برمه نهایتاً همان مسیر اساسی جنبشهای مدنی بیخشونت، یعنی “مصالحه” برای پیشبرد پروژهی اصلاح و تغییر را پی گرفته است. و حتّی از باب احترام و پدیدآوردن شرایط مصالحه، به “پاسداری” از قانون اساسی فعلی برمه هم “سوگند” خورده است. در این مسیرها، تمام ارکان جامعه- حتّی قدرتمداران سابق- در راه ساخت جامعهی بعدی مشارکت دارند.
از نظر من، حسّاسیّت شرایط بینالمللی در مناقشات با ایران بیش از آن است که رسیدن به چنین بزنگاه سیاسی- تاریخیای برای ایران بخواهد خیلی دور باشد. نگرانی من از آن است که بهگاه پیشآمدن آن شرایط در زمانی نهچندان دور، فرهنگ سیاسی جامعه هنوز به اندازهی کافی توانمندی تئوریک و پراگماتیک لازم برای طی این مرحله را نیافته باشد. “مصالحه” یا “سازش” (قطعاً با کاربرد دقیق ملزومات راهبردی) هنوز به اندازهی کافی بار مثبت مورد نیاز در فرهنگ سیاسی ما نیافته است و سایهی کشآمده در تاریخ “سازشکار” به عنوان بیراه و ناسزا در گفتار سیاسی، هنوز بر گردهی مفهوم ارزشمند “مصالحه” سنگینی میکند.
صریح بگویم. آیا آمادگی پذیرش آن را داریم که رهبری از حصر درآید و در شرایط قطعاً حسابشده و مناسب، “مصالحه” را به عنوان تاکتیک غیرقابل تفکیک از راهبرد به کار گیرد؟ زمانی بهخاطر یک “تککلمه”- کاربرد دوفاکتوی عبارت “رییس جمهور” از طرف مهدی کرّوبی- بر سرش آوار شدیم؛ زمانی دیگر یک “تکرأی” شخصی خاتمی در روستایی به دور از چشمها را گاه تا حدّ خیانت نامیدیم (نقد این عمل از بابتهایی دیگر جای خود)؛ آیا با راهبری که در شرایط مقتضی، “مصالحه” را پیشهی خود سازد همراهی خواهیم کرد؟ چه تعداد از ما چنین عملی را دوگانگی، تضاد، عمل غیراخلاقی یا حتی خیانت یا بدتر از آن(!) توصیف خواهیم کرد؟ آیا آن زمان میخواهیم آن عمل را پشت کردن به هزینههایی که کنشگران جنبش دادهاند یا پایمال کردن خون جانباختگان و آسیبدیدگان جنبش بنامیم؟ از این بابتهاست که معتقدم تأمّل بر عملکرد اخیر آنگ سان سوچی و نقد و بحث دربارهی آن در ادبیات جنبش سبز ایران بسیار مهم است؛ اگرچه در این زمان کوتاه، هنوز ندیدهام که این اتّفاق اخیر برمه، چندان جلب توجه اندیشهوران و نویسندگان سبز را کرده باشد.
در کمرنگی و کمجانی فضای بحثهای تئوریک در این باره، عملکرد، منش و روحیهی مادران بزرگوار صلح که چند تن از آنان مکرّراً اعلام کردهاند از خون فرزندانشان حتّی فقط در ازای آزادی زندانیان سیاسی فعلی میگذرند – تا چه رسد به دستاوردهای اجتماعی بزرگتر که هدف آن رفتگان عزیز بود- مرا به تعظیمی تمام قد در برابر این همه بزرگواری و خیراندیشی وامیدارد. پروین عزیز (مادر سهراب) به عنوان نمادی و نمایندهای از آن عزیزان، چه بزرگوارانه و بامتانت، و در عین حال مستحکم، مفهوم “گذشت” فعّال را در بستر حرکت جنبش معنا کرده است. اینها و خیلی چیزهای دیگر سبب میشود از سویدای قلبم آرزو کنم که سایهی وجود مبارک این مادران عزیز بر سر این جنبش همواره مستدام بماند و رایحهی “عشق” جاری با هر نفس آنها همچنان و هماره معنابخش جانهایمان و جامعهمان باشد.
چارچوب مفهومی “گذشت” – در معنای فعّال آن و نه در معنای منفعلانهاش- از عناصر بسیار برجستهی جنبشهای مدنی بیخشونت است. آنگ سان سوچی بارها تأکید کرده که آنان در “گذشته” نمیمانند و با “گذشت” و “بخشش” در معنای کاملاً فعّالانهی آن، در مسیر تحقّق اهداف آن “گذشته”، در جادّهی “آینده” گام برمیدارند. این نه تنها پشت کردن به هزینههایی که جنبش سابقاً داده نیست بلکه بازتولید روح جنبش به نحوی ریشهدارتر در بطن حرکت مستدام اجتماع است. فرهنگ سیاسی یکشبه به این آمادگیها نمیرسد. با وجود این که جنبش سبز نشان داده بهنیکویی آمادگی پروراندن چنین مفاهیمی را دارد، نگرانیام این است که فراگیری آن برای زمانی که نیازمندش خواهیم شد به حدّ کفایت نرسد. اگر در این باره کمکاری شود، در آن گردنهی حسّاس تاریخ ایران، جرقههای کمتحمّلی، ضعف تئوریک/پراگماتیک و تندروی، آتشی خواهد افروخت که دود آن به چشم همگان خواهد رفت. امّا با بحث، ظرفیتسازی، بسط و تبیین مفاهیمی که ذکرشان رفت و بر اهل سبزاندیشی هم پوشیده نبود، در طی زمان، شاید آن تعداد که بخواهند در آن زمان تنورهی تندروی برکشند، چنان در اقلّیّت قرار گیرند که بشود همچون این روزهای آنگ سان سوچی در ضرورت عمل خویش بگوییم:
“ما تصمیم به مصالحه در این شرایط گرفتیم،… بعضی ها ممکن است بگویند ماتسلیم شده ایم، اما بگذارید هرچه میخواهند فکر کنند!”
* مقاله در دیدار حضوری با پروین فهیمی به آن عزیز تقدیم شده است.
در این شماره می خوانید:
موسوی خواستار پایان اعتصاب غذای معتمدنیا شد،
هشدار پزشکان درباره از بین رفتن کلیه های حسین رونقی،
تاکید دوباره آیتالله دستغیب بر آزادی موسوی و کروبی،
اسراییل به خواسته زندانیان فلسطینی تن داد
و سرمقاله ای با عنوان: جنبش سبز و آلزایمر سیاست ورزان
روزنامه کلمه را بعد از خواندن کنار نگذارید و دست به دست کنید
صفحه فیس بوک روزنامه کلمه
چنانچه در دریافت فایل مشکل دارید ابتدا بر روی لینک دانلود کلیک راست نمایید و از منوی باز شده گزینه "Save Link as" در مرورگر های فایرفاکس و کروم و "Save as target" در اینترنت اکسپلورر را انتخاب کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر