-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

Latest New from Green Correspondents for 09/10/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 



 
 


ما زندانیان سیاسی امضا کننده‌ی این بیانیه، ضمن محکوم کردن بازداشت غیرقانونی رهبران جنبش سبز که بیش از هرچیز به عملیات آدم‌ربایی و گروگان‌گیری شباهت دارد، اعلام می‌داریم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاینده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحمیل هزینه‌های بیشتر به منافع ملی شود، پایان بخشیدن به حبس ظالمانه‌ی آقایان موسوی و کروبی و اجرای الزامات و شرایط حداقلی است که آقای خاتمی بیان کرده‌اند. بدیهی است در غیر این صورت و با تدوام سیاست‌ها و رویه‌های دو سال اخیر، این بنیان‌های نظام است که هر روز سست و سست‌تر می‌شود و نظام را به نظامی خود ویران‌گر تبدیل می‌کند.
خبرنگاران سبز/سیاست:
 ۳۳ زندانی حامی جنبش سبز در زندان اوين به مناسبت دويستمين روز حصر خانگی رهبران جنبش سبز، ميرحسين موسوی و مهدی کروبی، بيانيه‌ای را از داخل زندان صادر کرده‌اند.

آنها در اين بيانيه، حبس رهبران جنبش سبز را ظالمانه و غيرقانونی توصيف کرده و نوشته‌اند: ما زندانيان سياسی امضاکننده‌ی اين بيانيه ضمن محکوم کردن بازداشت غيرقانونی رهبران جنبش سبز که بيش از هرچيز به عمليات آدم‌ربايی و گروگان‌گيری شباهت دارد، اعلام می‌داريم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاينده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحميل هزينه‌های بيشتر به منافع ملی شود، پايان بخشيدن به حبس ظالمانه‌ی آقايان موسوی و کروبی است.

در ميان امضا کنندگان اين بيانيه، اسامی زندانيانی از طيف‌های مختلف سياسی، اجتماعی و فرهنگی از جمله جبهه‌ی مشارکت، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، ادوار تحکيم، نهضت آزادی، نيروهای ملی-مذهبی، روزنامه‌نگاران، فعالان حقوق بشری و نزديکان مهندس موسوی ديده می‌شود.

ملت بزرگ و شريف ايران

اين ايام مصادف است با دويستمين روز حبس خانگی رهبران عزت‌مند و غيرت‌مند جنبش سبز، مهندس ميرحسين موسوی و حجت‌الاسلام والمسلمين کروبی، که در طول اين جنبش سربلند و مقاوم در کنار مردم باقی ماندند و تسليم قانون‌شکنی‌ها و حق‌کشی‌های جريان حاکم نشدند.

برای ملت ما به خوبی روشن است که موسوی و کروبی که هردو از بلندپايه‌ترين چهره‌های مديران اين نظام بوده‌اند؛ جرمشان تنها و تنها دفاع از رای مردم و اعتراض به کودتای انتخاباتی بوده که رسوايی آن امروز پيش از گذشته آشکار شده است. گناه آنها اين بوده و هست که به شعارهای محوری انقلاب «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و تاکيد بر انتخابات آزاد وفادار ماندند و خواهان عملی شدن آن بودند.

انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ در صورت طی روندی سالم و عدم مداخله‌ی نيروهای نظامی و امنيتی می‌توانست فاصله‌ی ميان حکومت و مردم را کاهش دهد و زمينه‌ی حاکميت ملی، مشارکت سياسی و اصلاح امور را فراهم و پس از يک وقفه‌ی چهار ساله، روند اصلاحات را که برای حفظ، تداوم و کارآمدی نظام ضروری است، احيا کند. ولی متأسفانه آنچه در فرايند انتخابات رخ داد، نه تنها همه‌ی اميدها را نقش بر آب کرد، بلکه نهاد انتخابات در جمهوری اسلامی را در معرض انهدام قرار داد.

پاسخ جريان مسلط در حاکميت به اعتراض قانونی و مسالمت‌آميز مردم به تخلفات و فجايع گسترده انتخاباتی، سرکوب همه‌جانبه‌ی شهروندان معترض در دوران پس از انتخابات و حبس خانگی آقايان موسوی و کروبی بوده است؛ حبسی که همگان می‌گويند که تحمل آن به مراتب سخت‌تر و مشقت‌بارتر از تحمل زندان معمولی است.

به راستی مقامات ارشد نظام، که دائم بر طبل قانون‌گرايی می‌کوبند و قانون را فصل‌الخطاب اعلام می‌کنند و با توسل به اين شعار، برچسب اغتشاش و فتنه را بر تجمع‌های اعتراضی و مشروع ميليون‌ها شهروند معترض می‌زنند و خود زمينه‌ساز سرکوب خشونت‌آميز مردم می‌شوند، چگونه بدون طی روند حقوقی و قانونی و انجام هيچ‌گونه محاکمه و صدور حکمی، حبس خانگی آقايان موسوی و کروبی را توجيه می‌کنند؟

اين حبس توأم با محدوديت‌های مضاعف اگر بازداشت موقت است، براساس کدام ماده و بند از قوانين جزايی کشور اعمال می‌شود؟ چه اتهامی و به وسيله‌ی کدام مقام قضايی به آنها تفهيم شده است؟ مستند به کدام مجوز و اختيار قانونی، بازداشتی چنين طولانی‌مدت توجيه‌پذير است؟ و نهايتا چه زمانی قرار است دستگاه قضايی اقدام به برگزاری دادگاه کند تا در جريان آن حقايق و ناگفته‌های انتخابات برای مردم روشن شود؟

آقايان موسوی و کروبی که بارها آمادگی خود را برای محاکمه علنی اعلام کرده‌اند، پس دليل اين حبس طولانی بدون محاکمه چه می تواند باشد؟ آيا اين رفتار نشانه‌ی اقتدار نظام است؟ اگر آنطور است که مسئولين مرتب تکرار می‌کنند، که جنبش سبز با اقتدار جريان حاکم به پايان رسيده و نگرانی ديگری وجود ندارد، پس حبس غيرقانونی و اين‌چنين طولانی موسوی و کروبی به همراه همسران آزاده و گرانقدرشان خانم‌ها زهرا رهنورد و فاطمه کروبی چه معنايی می‌تواند داشته باشد؟ آيا اين اقدام نشانگر استيصال جريان حاکم و اذعان به عدم موفقيت خود در مقابله با خواسته‌ها و مطالبات مردم نيست؟

واقعيت اين است که که ناديده انگاشتن بديهيات قانونی و قضايی در قبال آقايان موسوی و کروبی، بارزترين دليل و نشانه‌ی سوء استفاده از قدرت و نيز نماد و علامت بارزی از روند تلخ تبديل نظام جمهوری اسلامی ِ متضمن حاکميت ملی به حکومتی خودکامه و خودسر است که برای رسيدن به اهداف و خواسته‌های حود در استفاده از قدرت هيچ محدوديت قانونی و شرعی و عرفی و اخلاقی برای خود نمی‌شناسد.

ملت شريف ايران،

بنيان جنبش سبز مردم ايران که در سال ۸۸ شکل گرفت، بر استيفای حق برخورداری از انتخابات آزاد و سالم بوده و هست که از بديهی‌ترين حقوق انکار‌ناپذير هر ملتی است. تلاش اين جنبش با اتکا بر حقوق مصرح مردم در قانون اساسی، تاکيد بر حق آزادی بيان و آزادی اعتراض است و تاکنون در مبارزه‌ی قانونی خود برای تأمين بخشی از حقوق اساسی ملت، هزينه‌های گزافی را نيز پرداخت کرده است. اما اين نکته، عجيب و طنز آميز است که حاکميت با هر انگيزه‌ای از جنبش‌های جاری ضد استبدادی در کشورهای خاورميانه حمايت می‌کند و به دولت‌های اين کشورها توصيه می‌کند که حقوق مردم خود را در اعمال حق حاکميت آنها به رسميت بشناسد، ولی اين حق را برای شهروندان کشور خود قائل نيست و در قبال آنها رفتاری کاملا مشابه زمامداران آن کشورها دارد.

تأسف‌بارتر اينکه وقتی رييس جمهوری سابق، سيد محمد خاتمی، بر آزادی احزاب، مطبوعات، زندانيان سياسی و برگزاری انتخابات آزاد و سالم به عنوان اقتضائات بديهی و حداقلی مشارکت سياسی تاکيد می‌کنند، جريان تماميت‌خواه حاکم با ادبيات پرخاش‌گر و زننده‌ی هميشگی خود به وی حمله‌ور می‌شود که چرا برای نظام شروط تعيين کرده‌اند؟

البته اين واقعيتی است که هر گروه سلطه‌گر و حاکميت غير دمکراتيکی از ديگران جز فرمانبرداری بی‌چون و چرا نمی‌خواهد و راههای منطقی و کم‌هزينه‌ی دمکراتيک شدن و مهار قدرت خودکامه را برنمی‌تابد.

متأسفانه حاکميت حتی به تبعات عقلانی ادعای خود در خصوص نتايج انتخابات رياست‌جمهوری و حتی به گفته‌ی خودشان رأی چهارده ميليونی (!؟) کانديداهای اصلاح طلب نيز پای‌بند نيست و به جای به رسميت شناختن حق مسالمت‌آميز ميليون‌ها رای‌دهنده، سرکوب همه‌جانبه و اعمال فضای امنيتی- نظامی را در دستور کار خود قرار داد که هيچ نتيجه‌ای برای آنان به بار نياورد و جنبش همچنان تا امروز زنده و پويا باقی مانده است، تا جايی که آقايان نه تنها جرأت صدور مجوز راهپيمايی مسالمت‌آمير معترضان را ندارند، بلکه از برگزاری مراسم تشييع جنازه يا برگزاری مجلس ختم يک ورزشکار ملی يا يک چهره‌ی سياسی- ملی نيز در هراس‌اند.

آنچه در دو سال اخير به وضوح در رفتار حاکميت مشاهده می‌شود، صرف‌نظر از نگرانی فزاينده از کانون‌های مستقل جامعه‌ی مدنی، از مطبوعات گرفته تا احزاب و نهادها و همچنين شخصيت‌های سياسی، تنها با منطق «دولت‌های جدا از مردم» قابل توجيه است.

بازداشت‌های گسترده غيرقانونی و خودسرانه که احکام آنها چند روز قبل از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ صادر شد و پس از انتخابات به اجرا گذاشته شد و دادگاههای فرمايشی و محاکمه‌های نمايشی پس از آن، که متهمان آنها حاميان موسوی و کروبی و بسياری از آنها از مسئولان رده‌بالای قبلی همين نظام بوده‌اند، يادآور کودتاهای دهه‌های گذشته در کشورهای آمريکای لاتين و خاورميانه از جمله ترکيه توسط نظاميان بود؛ موضوعی که با حبس خانگی موسوی و کروبی اين تشابه را هرچه بيشتر نمايان شناخت. اما طنز تلخ اين اتفاقات آنجاست که کشور ما که در گذشته سردمدار مبارزه با نظام استبدادی و خودکامه در منطقه بوده است، همزمان با تحولات اخير که جنبش‌های ضد استبدادی خاورميانه به تدريج در حال ريشه‌کن کردن نسل حکومت‌های يکه‌سالار و سرکوبگر هستند، چنين شيوه‌ای از حکمرانی را تجربه می‌کند.

مسئولان امروز جمهوری اسلامی به طور يقين به خوبی واقف هستند که امواج دمکراسی‌خواهی در منطقه، که يکی از مبادی قطعی آن وقوع جنبش سبز در ايران است، با ماهيت فرامرزی آن در تدوام خود مرزهای کشور ما را نيز در خواهد نورديد.

تجربه‌ی اين کشورها نشان می‌دهد که به‌کارگيری ابزار زور و سرکوب برای مهار جنبش‌های ضداستبدادی عمری ندارد. البته برای جريان حاکم دشوار است که پس از پرداخت هزينه‌های سنگين، بپذيرد که نه تنها دستاورد قابل دفاعی نداشته بلکه به طور جدی درگير بحران مشرعيت نير شده و مشهود است که اندک فرصت‌های باقی‌مانده برای آن نيز رو به اضمحلال دارد.

در پايان، ما زندانيان سياسی امضا کننده‌ی اين بيانيه، ضمن محکوم کردن بازداشت غيرقانونی رهبران جنبش سبز که بيش از هرچيز به عمليات آدم‌ربايی و گروگان‌گيری شباهت دارد، اعلام می‌داريم راهی که می‌تواند به خروج کشور از بحران فزاينده‌ی فعلی کمک کند و مانع از تحميل هزينه‌های بيشتر به منافع ملی شود، پايان بخشيدن به حبس ظالمانه‌ی آقايان موسوی و کروبی و اجرای الزامات و شرايط حداقلی است که آقای خاتمی بيان کرده‌اند. بديهی است در غير اين صورت و با تدوام سياست‌ها و رويه‌های دو سال اخير، اين بنيان‌های نظام است که هر روز سست و سست‌تر می‌شود و نظام را به نظامی خود ويران‌گر تبديل می‌کند. فاعتبروا يا اولی الابصار.

اسامی امضا کنندگان به ترتيب حرف الفبا:
۱ – بهمن احمدی امويی
۲ – حسن اسدی زيدآبادی
۳ – مسعود باستانی
۴ – عماد بهاور
۵ – عليرضا بهشتی شيرازی
۶- مصطفی تاجزاده
۷ – علی جمالی
۸ – محمدحسين خوربک
۹ – بابک داشاب
۱۰ – محمد داوری
۱۱ – مجيد دری
۱۲ – اميرخسرو دليرثانی
۱۳ – عليرضا رجايی
۱۴ – عبدالله رمضان‌زاده
۱۵ – عيسی سحرخيز
۱۶ – داود سليمانی
۱۷ – محمد سيف زاده
۱۸ – قاسم شعله‌سعدی
۱۹ – کيوان صميمی
۲۰ – اسماعيل صحابه
۲۱ – محمد‌فريد طاهری قزوينی
۲۲ – فيض‌الله عرب‌سرخی
۲۳ – مهدی فروزنده‌پور
۲۴ – سيامک قادری
۲۵ – ابوالفضل قذيانی
۲۶ – محسن محققی
۲۷ – محمدرضا معتمدنيا
۲۸ – محمدرضا مقيسه
۲۹ – محسن ميردامادی
۳۰ – عبدالله مومنی
۳۱ – بهزاد نبوی
۳۲ – ضيا نبوی
۳۳ – حسن يونسی

 
 



 
 


میرحسین پس از با خبر شدن از دروغپردازی‌ های برخی سایت‌های حکومتی در مورد سلامتی اش ضمن اظهار تعجب، هرگونه بیماری خود و خانم رهنورد را به صورت جدی تکذیب کرد.
خبرنگاران سبز/رهبران سبز:
 «ميرحسين موسوی» و «زهرا رهنورد» پس از گذشت ۷ ماه حبس برای نخستين بار با حضور در خانه يکی از دختران، همزمان با سه فرزندشان ديدار کردند.

به گزارش «کلمه»، اين دو همراه مردم، در روزهای گذشته با حضور تعدادی از ماموران امنيتی زن و مرد، در خانه يکی از فرزندان حضور يافتند. اين ملاقات ناگهانی و بی سابقه نخستين ملاقات زهرا رهنورد و ميرحسين موسوی در خارج از محدوده حبس، بعد از ۷ ماه و با حضور جمعیٍ هر سه دخترانشان بوده است.

آينده روشن است…

ميرحسين موسوی در اين ديدار با اشاره به تحولات جاری کشور گفت: آينده روشن است. نخست وزير هشت سال دفاع مقدس همچنين با اشاره به انتخابات پيش رو گفته است: با توجه به تداوم وضعيت فعلی نمی توان اميدی به انتخابات و شرکت در آن داشت.

مهندس موسوی همچنين با شرح برخی از محدوديتها اظهار کرد از آنجايی که فشارها و محدوديتها به دليل آرمان و سخن حقيست که هر دو به آن اعتقاد دارند، شکرگزارند و راضی به رضای خدا.

گفته شده است که بخشی از فشارهای نيروهای امنيتی در طول مدت حبس، ايجاد نگرانی برای موسوی و رهنورد، در مورد وضعيت سلامت، زندگی و امنيت دخترانشان در زمانهای طولانی بی خبری از آنها بوده است.

حضور يک مقام قضايی و برخورد قاطع موسوی

حضور يک مسوول بلند پايه قضايی در اين ديدارخانوادگی که تنها ديدار موسوی و رهنورد با دختران در خارج از محدوده ی پاستور بود از نکات قابل تامل بود که البته اين مساله با اعتراض شديد ميرحسين موسوی روبرو شد که اين شخص چرا و با دستور چه کسی در خانه فرزندش حضور يافته است.

قطع دسترسی ها و  خروج بسياری از آثار هنری شخصی از منزل

دراين ديدار ميرحسين موسوی و خانم زهرا رهنورد تاکيد کردند که کليه ارتباطات آنها و نيز دسترسی به روزنامه، راديو و حتی بعضا لوازم نوشتاری قطع شده است. موسوی و رهنورد تاکيد داشتند که اين اقدامات تنها برای پاک کردن ذهن آنهاست در حالی که محال است با اين گونه کارها ذهن ايشان نسبت به حقايق پاک شود. همچنين آقای موسوی و خانم رهنورد گفتند: تعداد زيادی از آثار هنريشان و نقاشی های ايشان و خانم رهنورد در روزهای ابتدايی حصر و در بازرسی ها از خانه توسط ماموران خارج شده و در جای نامعلومی نگهداری می شود.

وضعيت جسمی خوب، روحيه عالی

طبق اطلاعات رسيده، در اين ديدار و در پرس و جوی دختران از شرايط جسمی پدر و مادرشان، حال خانم رهنورد و آقای موسوی کاملا خوب بوده و در شرايط مساعد جسمی و روحيه بسيار عالی قرار داشتند. ميرحسين پس از با خبر شدن از دروغپردازی‌ های برخی سايت‌های حکومتی در مورد سلامتی اش ضمن اظهار تعجب، هرگونه بيماری خود و خانم رهنورد را به صورت جدی تکذيب کرد.

افرايش فشار ها پس از اين ديدار و قطع دوباره ارتباط تلفنی

بر اساس آخرين خبر دريافتی از منابع موثق کلمه، پس از اين ديدار، ميرحسين و رهنورد در خارج از محدوده ی پاستور و سخنان صريح ميرحسين خطاب به مسوول قضايی، فشارها بر مهندس موسوی و دکتر رهنورد افزايش يافته و مجددا کليه ارتباطات محدود تلفنی ايشان با خانواده و دختران نيز به صورت کامل قطع شده است.

سخنان ميرحسين در اين ديدار دومين اظهار نظر موسوی در سال ۹۰ است که به رسانه ها  راه پيدا می کند. وی فروردين امسال زمانيکه با حضور در منزل پدری با پيکر مرحوم مير اسماعيل موسوی وداع می کرد همگان را خطاب قرار داده بود که: «صبر…صبر…صبر…».

 
 


«زمانی که مردم تصميم بگيرند آن زمان سرنوشت‌ساز فرا رسيده است، تغييرات زيادی به وقوع خواهد پيوست.»
خبرنگاران سبز/ایران در جهان:
لئون پانتا، وزير دفاع جديد آمريکا، روز سه‌شنبه، ۶ سپتامبر،بر خلاف گفته های علی خامنه ای که پیشتر گفته بود:" بهار عربی پایانی بر حکومت های تحت حمایت آمریکا است " در خصوص تغيير و تحولات سياسی در منطقه خاور ميانه و شمال آفريقا تصريح کرد: «انقلاب در ايران به نظر می‌رسد دير يا زود به وقوع می‌پيوندد و بهار عربی حتمن به ایران هم خواهد آمد»


وی افزود: «جنبشی که خواهان اصلاح و تغيير در ايران است از قيام در کشورهای تونس، مصر، ليبی و سوريه می‌آموزد.»
به گزارش رويترز، آقای پانتا که در برنامه تلويزيونی «چارلی رز» حضور داشت، گفت: «من فکر می‌کنم جنبشی که در ايران، پس از انتخابات رياست جمهوری، آغاز شد همان دغدغه‌های کشورهای ديگر را دارد.»

وزير دفاع آمريکا در پايان گفت‌وگوی تلويزيونی خود گفت که «زمانی که مردم تصميم بگيرند آن زمان سرنوشت‌ساز فرا رسيده است، تغييرات زيادی به وقوع خواهد پيوست.»
وزير دفاع آمريکا در مورد حمايت از معترضان در ايران گفت: «ما بايد هر قدم لازم برای حمايت از آن‌ها را برداريم، ولی در همان حال کاری نکنيم که به ضرر آن‌ها تمام شود. ما هر موقعيت را مورد بررسی قرار می‌دهيم.»

آقای پانتا افزود: «ما عواملی را که موج تغييرات را در تونس و مصر به وجود آورد، بررسی کرده‌ايم. در بين اين عوامل می‌شود از جوانانی که به آينده اميدی ندارند و شبکه‌های اجتماعی نام برد.»
به نوشته رويترز، هواداران جنبش سبز ايران به بهار عربی با رشک و ستايش نگاه می‌کنند، چرا که جنبش اعتراضی در برخی از کشورهای عربی موفق شد به خواسته‌هايش برسد، ولی در ايران، معترضان سرکوب شدند.


 
 


من هم يکی از ده ها هزار نفری بودم که در مدت ۳۲ سال حکومت جمهوری اسلامی ايران بارها و بارها حقوق انسانی ام از سوی حاکمان قدرت طلب و استبدادی نقض شده و شاهد بسياری جنايت ها در زندانهای ايران بوده ام.
خبرنگاران سبز/ایران در جهان/حقوق بشر:


دکتر محمد ملکی د ر نامه ای به گزارشگر ويژه حقوق بشر با اشاره به ظلمی که به وی شده است طی سی سال گذشته نوشته است: حاضرم حقايقی را که خود شاهد آنها در زندانهای نظام ولائی بوده ام را برايتان ذکر کنم و پای هزينه آن نيز بايستم.

اين استاد بازنشسته دانشگاه افزوده است: من شهادت خواهم داد که در دهه ۶۰ شمسی چگونه زندانيان جوان و دانشجويان اعم از زن و مرد را پس از شکنجه بسيار، ده ده و صد صد هر شب برای اعدام می بردند و آنها به سوی سرنوشت می رفتند و در راه سرود می خواندند.

وی با بيان گوشه ای از شکنجه ها در زندانهای جمهوری اسلامی ادامه داده است: در اين مدت با بيرحمانه ترين رفتار از جمله زدن کابل به کف پا و ساير نقاط بدنم، آويزان کردن از سقف، کوبيدن سر به ديوار، زدن مشت و لگد که منجر به نابينائی چشم چپم و شکستگی استخوان مچ دست راستم شد و انواع شکنجه ها مواجه بودم. آثار بعضی از آن شکنجه ها هنوز روی بدنم باقيست.


بسم الحق

جناب آقای دکتر احمد شهيد

با سلام و ارادت و آرزوی موفقيت بخاطر کارسترگ و انساندوستانه ای که پذيرفته ايد.

من دکتر محمدملکی استاد بازنشسته دانشگاه و نخستين رئيس دانشگاه تهران پس از انقلاب ميخواستم بر اساس تجربيات شخصی ام، شمه ای از آنچه در مسير نقض فاحش حقوق بشر در کشورم ايران می گذرد را جهت اطلاع بيشتر شما به عرضتان برسانم تا شايد گامی باشد جهت نجات ملتم از اين همه ظلم و فساد و بيرحمی حاکمان در حق يک ملت مظلوم .

برادرم؛ آقای شهيد

من هم يکی از ده ها هزار نفری بودم که در مدت ۳۲ سال حکومت جمهوری اسلامی ايران بارها و بارها حقوق انسانی ام از سوی حاکمان قدرت طلب و استبدادی نقض شده و شاهد بسياری جنايت ها در زندانهای ايران بوده ام که به گوشه ای از آنها اشاره می کنم .

در سال ۱۳۵۷ بعد از پيروزی انقلاب و پس از برگزيده شدنم به رياست دانشگاه تهران، برای پياده کردن يکی از اهداف انقلاب، تمام توانم را بکار بردم تا دانشگاه و دانشکده ها به وسيله شورائی مرکب از استادان، دانشجويان و کارمندان که در يک انتخابات کاملا دموکراتيک انتخاب می شدند، اداره گردد. اينکار به مزاق حاکميتی که همه امور کشور را در دست گرفته بود خوش نيامد تا بالاخره با يک کودتا به نام "انقلاب فرهنگی"، با حمله به دانشگاهها و کشتار تعدادی از دانشجويان همراه با مجروح کردن و دستگيری جمعی از آنها، دانشگاهها را بستند و تعداد زيادی از دانشگاهيان معترض را دستگير و پس از شکنجه های فراوان اعدام نمودند. شورای مديريت دانشگاه تهران و شورای عالی دانشگاه که کار اداره دانشگاه را به عهده داشتند با اين امر به مخالفت برخاستند، ولی حاکميت به جای پاسخگوئی به آنها تعدادی از آنها از جمله اينجانب را دستگير و به بهانه مخالفت با امر رهبری (آيت الله خمينی) روانه زندانها نمودند. در يک دادگاه غير قانونی بدون حضور وکيل محاکمه شدم  و ابتدا به اعدام و سپس به ۱۰ سال زندان محکوم گرديدم . در اين مدت با بيرحمانه ترين رفتار از جمله زدن کابل به کف پا و ساير نقاط بدنم، آويزان کردن از سقف، کوبيدن سر به ديوار، زدن مشت و لگد که منجر به نابينائی چشم چپم و شکستگی استخوان مچ دست راستم شد و انواع شکنجه ها مواجه بودم. آثار بعضی از آن شکنجه ها هنوز روی بدنم باقيست. بعد از ۵ سال ظاهرا از زندان آزاد شدم ولی ماهها بايد هر چند روز يکبار خودم را به دادستانی معرفی می کردم تا مورد بازجوئی که خود نوعی شکنجه بود قرار می گرفتم .

در سال ۱۳۷۹ باتفاق دهها فعال ملی ـ مذهبی به بهانه "براندازی" مجددا دستگير و مدت ۶ ماه در يکی از مخوف ترين زندانهای سپاه (عشرت آباد) در سلولهای انفرادی (۱متر در ۲متر) زندانی شدم؛ سلولهائی که بنا به گفته حقوق دانان و روان پزشکان، زندانی بودن در آنها را "شکنجه سفيد" می نامند. پس از حدود ۷ ماه تحمل زندان (شکنجه سفيد) برای محاکمه آزاد شدم و در يک دادگاه غيرعلنی و غيرقانونی محکوم به ۷ سال زندان تعليقی گرديدم.

در ۳۱ مرداد سال ۱۳۸۸ و درحاليکه دچار بيماری سرطان پروستات و بيماری قلبی آريتمی و فشارخون بودم و دوران شيمی درمانی را می گذراندم و از ناراحتی قلبی و سنکپ های مرتب رنج می بردم، در ساعات اوليه روز عده ای از مامورين وزارت اطلاعات به منزلم هجوم آوردند و من را بعد از بازرسی خانه و مصادره تعداد زيادی از کتابهايم، از بستر بيماری مستقيم به زندان اوين، بند مربوط به وزارت اطلاعات (بند۲۰۹)، بردند و در سلول انفرادی به مدت ۳ ماه زندانی شدم. در بازجوئی ها انواع توهين و تحقير را در حقم روا داشتند و تنها بدليل نوشته ها و گفته های انتقادی ام، به من اتهام محاربه و توهين به آقايان خمينی و خامنه ای (رهبران جمهوری اسلامی) وارد ساختند. نهايتا پس از ۱۹۱ روز زندانی شدن، بعلت شدت بيماری که در اثر آن چند بار به بيمارستان منتقل شدم به من مرخصی استعلاجی دادند تا شيمی درمانی ادامه يابد و عمل نصب دستگاه تنظيم کننده ضربان قلب انجام شود . اخيرا برای محاکمه به دادگاه غير علنی که خلاف بر قوانين خود جمهوری اسلامی است احضار شدم تا حکم قاضی صادر گردد و فعلا روزهای بسيار سخت و شکنجه گونه زير حکم بودن را می گذرانم. من پيرمردی ۷۸ ساله و بيمار هستم ولی برای تحمل هر حکمی آماده هستم زيرا هدفم مبارزه با ظلم و بيدادگری حاکمان و قدرت بدستان ايران بوده و هست و خواهد بود. به خدا و خلق تکيه دارم و از هيچ عقوبتی ترس ندارم و آرزويم ملاقات با شما و بيان حقايقی است از آنچه در ۳ دهه اخير در ايران گذشته و ظلمی که بر اين ملت روا رفته است.

جناب آقای دکتر شهيد؛

من شهادت خواهم داد که در دهه ۶۰ شمسی چگونه زندانيان جوان و دانشجويان اعم از زن و مرد را پس از شکنجه بسيار، ده ده و صد صد هر شب برای اعدام می بردند و آنها به سوی سرنوشت می رفتند و در راه سرود می خواندند. حاضرم حقايقی را که خود شاهد آنها در زندانهای نظام ولائی بوده ام را برايتان ذکر کنم و پای هزينه آن نيز بايستم.

در پايان بنام يک ايرانی آرزو ميکنم که در کارتان موفق باشيد. مطمئن باشيد خدا يار شماست .

ارادتمند و به اميد ديدار ـ دکتر محمد ملکی
 زندانی سياسی در تعليق و استاد بازنشسته دانشگاه تهران


                                                        شهريور ۱۳۹۰

 

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته