-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

Latest News from Emrooz for 09/27/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



متاسفانه چند روزی است که ماشین سرکوب حاکمیت استبدادی جمهوری اسلامی به کار افتاده و شاهد هجوم های خونینی به دراویش گنابادی و فعالان محیط زیست و اجرایی کردن احکام متهمین عقیدتی- سیاسی و دستگیری هنرمندان عزیز ایران هستیم که بسیاری از آنان در سکوت خبری روانه ی زندان های حکومت شده اند. این اتفاقات در شرایطی رخ می دهد که ملت شریف ایران با مقاومت دوسالانه ی خود در قالب جنبش سبز در برابر ظلم و ستمی که به آنها رفت انتظار شروع اصلاحات اساسی از سوی حاکمان را دارند. در این حال صادق لاریجانی که ماشین سرکوب را در به زندان انداختن جوانان هدایت می کند از رسانه ای شدن اختلاس 3000 میلیارد تومانی گلایه می کند و محمود احمدی نژاد قتل عام فرزندان ملت ایران را از اساس انکار و رسانه های خارجی را متهم می کند.

جالب اینجاست که زمانی اینگونه مسائل خونین را به گردن سیا و موساد وسرویس های اطلاعاتی می انداختند اما اکنون حلقه ی امنیتی جمهوری اسلامی آنچنان تنگ شده است که رسانه ها و خبرگزاری ها عامل قتل جوانان غیور مردم ایران معرفی می شوند. آنچه بیشتر از همه گوش ها را خراش میدهد ادعای اینکه در ایران دموکراسی کامل برقرار است و زندانی سیاسی در کشور وجود ندارد. در این راستا جواد لاریجانی با خبرگزاری حکومتی فارس تعریف جدیدی از دموکراسی ارائه داده است که در این مدل تنها سینه چاکان ولایت رهبری حق حیات دارند البته باید دید که به قول خبرنگار فارس از دید این نخبه ی بابصیرت ولایی اگر دموکراسی این است دیکتاتوری دیگر کدام است. در ادامه به مصاحبه ی جواد لاریجانی می پردازم.

اولین نکته ای را که در بخش سوال خبرنگار فارس در باب حوادث بعد از انتخابات 88 می توان یافت این اصرار دوسالانه حکومت برای عادی و آرام شدن فضای داخلی ایران است. وی سوال خود را اینگونه آغاز می کند: « فارس: بعد از فتنه 88 و حوادث آن و تبعاتی که آن فتنه برای کشور داشت امروز فضا آرام شده است. در این فضای آرام شما وضعیت اصولگرایان و اصلاح طلبان را چطور می‌بینید.» در بخشی از جواب لاریجانی وی می گوید: گرایش‌های سیاسی که قدر این دموکراسی (جمهوری اسلامی) را ندانند به نظر بنده لیاقت شرکت در این پروسه دموکراتیک را ندارند.

البته این سبک دموکراسی در نوع خود منحصر به فرد است، سبکی که نه تنها اعتقادی به پلورالیسم و تعدد دیدگاه های مختلف ندارد بلکه در این دموکراسی کسانی که به قانون اساسی التزام دارند هم جایی ندارند، اقلیت های دینی و قومی که هیچگاه به حساب نمی آیند و تا سینه چاک ولایت نباشید حتی زیستنتان گناه آلود است و باید حذف شوید گاهی به سبک قتل های زنجیره ای. جواد لاریجانی اصلاح طلبان را دشمنان قسم‌خورده دموکراسی میداند و می گوید که آنها فرصت طلب هستند و لیاقت شرکت در انتخابات را ندارند و معتقد است که انتخابات ما بدون جریان اصلا‌ح‌طلبی انتخابات پرشوری خواهد بود.

اما از این نخبه ی با بصیرت جریان اصولگرایی ولایی می پرسم که آقای جواد لاریجانی کدام دموکراسی را شما می گویید؟ اینکه در نظامی کوچکترین انتقاد و حرف مخالفی به شدیدترین وضعیت سرکوب می شود.اینکه سال هاست به بهانه ی انقلاب جوانان اعدام می شوند و به زندان می افتند و با یک جواب مصلحت است همه ی تقصیرها را می خواهد پاک کند. اینکه استبداد و حاکمیت بی قانونی و ترس و سرکوب را به معنای واقعی کلمه تعریف کرده و در امپراتوری دروغی که به اسم خدا و پیغمبرش به راه اندخته است جنایت هایش را پنهان می کند و با یک دروغ مصلحتی منکر همه چیز می شودتا جایی که قتل ندا را هم یک رسانه ی خبری انجام داده است.

توهم توطئه ای که وجود دارد یقه ی سفید حاکمان جمهوری اسلامی را گرفته چرا که صدا و سیمای میلی جمهوری اسلامی و دفاترش در کشورهای مختلف کارهای اطلاعاتی و امنیتی انجام می دهند، چرا که حاکمیت موجود تماما بر بحران هایی که بر اساس توطئه ها و جنایت هایی که ایجاد می کند استوار است به قول معروف کافر همه را به کیش خود پندارد. اولین درسی را که یک دانشجوی ترم یک رشته علوم سیاسی باید بگذراند مبانی علم سیاست است که در آن مفاهیم اساسی و کلیدی عالم سیاست را تعریف می کند.به جواد لاریجانی پیشنهاد می کنم که حتما یکی از کتاب هایی که در باب مبانی علم سیاست نوشته شده است را مطالعه کند که دیگر دیکتاتوری و استبداد را دموکراسی نخواند و نگوید.


 


فخرالسادات محتشمی پور، همسر سیدمصطفی تاج زاده، که دهم اسفندماه سال گذشته دستگیر شده و مدت ۴۵ روز را در انفرادی و تحت بازجویی سپری کرده بود، به دادگاه احضار شد.

به گزارش تحول سبز، بر اساس اخطاریه ای که برای این فعال سیاسی فرستاده شده، وی باید در تاریخ ۲۴ مهرماه به عنوان متهم به دادگاه انقلاب مراجعه کند. این اخطاریه از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب صادر شده است.

هرچند اتهام اولیه وی شرکت در تظاهرات روز دهم اسفند ماه اعلام شده بود اما در طول بازجویی ها، وی مجبور به پاسخگویی در خصوص نگارش عریضه های روزانه و اطلاع رسانی در خصوص وضعیت خانواده های زندانیان سیاسی شد. محتشمی پور در زمان بازداشت خود بارها اعلام کرده بود که دستگیری وی برای وارد آوردن فشار بیشتر بر روی همسرش مصطفی تاج زاده صورت گرفته است.


 


کلمه: سخنگوی کمیسیون انرژی مجلس با حضور در کافه خبر،واردات بنزین را با یک معادله ساده به اثبات رساند و خواستار پاسخگویی مسوولان نفتی به این معادله شد.

به نوشته خبر سیدعماد حسینی با تاکید بر اینکه من تعجب می کنم ازدوستان خودمان در دولت، توضیح داد: یک معادله ساده است روزانه ۴۴ میلیون لیتر بنزین در کشور تولید می شود مصرف به طور متوسط ۶۵ میلیون لیتر است پس این ۲۱ میلیون لیتر از کجا تامین می شود.به همین سادگی است یا نیاز ۲۱ میلیون لیتری ما از ذخایر استراتژیک ماست که بعید می دانم ما از ابتدای امسال توانسته باشیم از ذخایر استراتژیک تا چنین حجمی برداشت کنیم و اصلا ذخایر ما توان پوشش این مدت را داشته باشد بنابراین واضح است که وارد می کنیم.اما در تعجب هستم که آقایان اینقدر سعی در پنهان کردن این موضوع دارند در حالیکه یک معادله ساده نشان می دهد تولید ما کم است.

به گفته او ، پالایشگاه آبادان قراربود ۶ میلیون لیتر به تولید بیفزاید که متاسفانه با اتفاقی که در این پالایشگاه افتاد این امر هم محقق نشد بنابراین واقعیت را نباید شکل دیگری نشان داد.اما اگر آقایان خلاف حرف ما باور دارند باید بگویند این ۲۱ میلیون لیتر در روز چگونه تامین می شود؟واقعا این سوالی است که من به طور جد به دنبال جواب آن هستم که با چنین معادله ساده ای چگونه مسوولان این خبررا تکذیب می کنند.

این نماینده مجلس در پاسخ به این سوال که شما برنامه ای برای پیگیری جدی این مساله در کمیسیون انرژی دارید؟ افزود:اقایان می آیند در کمیسیون آمارهای ضدونقیضی ارائه می دهند که واقعا خود ما خسته می شویم از پیگیری این مسایل !واقعا اینقدر مسایل مهمتر در کمیسیون انرژی برای پیگیری وجود دارد که واقعا نمی شود به تمام انها رسید.امیدوارم بشود یک برنامه ریزی دقیق کرد همه اینها روشن می شود و البته روشن شدن آن به نفع جامعه است.

وی در پاسخ به سوالی دیگر مبنی بر اینکه برخی می گویند واردات بنزین از محل درآمد نفت کوره صورت می گیرد برای همین است که دولت می تواند براحتی واردات این فراورده را پنهان کند.چنین چیزی را تایید می کنید؟، تصریح کرد:راستش اطلاع دقیقی از نحوه هزینه کرد درآمدنفت کوره حتی ما نمایندگان مجلس هم نداریم.چون درآمد نفت کوره از جمله درآمدهایی است که در اختیار وزیر نفت است و دوستان اخیرا گزارشاتی که داده اند می گویند این درآمد در میادین نفتی صرف شده اما شفاف نیست.و ما هم نمی دانیم پول نفت کوره به کجا می رود.


 


رهسانیوز- مهدی خزعلی که امروز به دادگاه فراخوانده شده بود، با کاربران اینترنتی خداحافظی کرد. به گزارش سحام نیوز، وی در وبلاگش نوشت: به رسم همیشه الوداع! هر گاه که به دادگاه فراخوانده می شوم، امید بازگشت ندارم، پس با همه دوستان وداع می کنم . این بار کسانی را تعیین کرده ام تا سایت متوقف نباشد و دوستان عزیزم را بی خبر نگذارند. اگر برگشتم که می نویسم، اما اگر بازداشت شدم، نذر می کنم تا به ریشه ها بپردازم! سرافراز و سبز باشید دوستدارتان: مهدی

 


کلمه: علی اکبر محمدزاده، دانشجوی نخبه دانشگاه شریف که حدود ده روز پیش از سوی قاضی صلواتی به شش سال حبس محکوم شد، هفته پیش در پی تشدید یک بیماری خونی از زندان اوین به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شده است.

بر اساس خبرهای رسیده به کلمه، محمدزاده که به بیماری خونی فاویسم مبتلا بوده، به دلیل بی توجهی در ارائه خدمات پزشکی به وی در زندان، بیماری اش حاد شده است. بی خبری از وی پس از انتقالش به بیمارستان، موجب نگرانی شدید هم بندانش شده است.

بی توجهی مسوولان زندان به بیماری محمدزاده، هفته گذشته موجب بروز مشکلات حاد جسمی برای وی شد، به طوری که مسوولان مجبور به انتقال وی به بیمارستان طالقانی شدند.

محمد زاده که دبیر انجمن اسلامی دانشگاه شریف است، ۲۶ بهمن ماه سال گذشته به هنگام خروج از دانشگاه توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و به اوین انتقال داده شد. از وضعیت جسمی این زندانی از هنگام اعزام وی به بیمارستان اطلاعی در دست نیست.


 


رهسانیوز- روح الله بیات و رحمت الله بیات دو دانشجوی دانشگاه زنجان علی رغم کسب قبولی در مقطع کار‌شناسی ارشد به دلیل نقض در پرونده از ادامه تحصیل محروم شدند. به گزارش هرانا، این دو دانشجوی دانشگاه زنجان در پیگیری‌های مستمر و ملاقات با مسئولین مربوطه به نتیجه‌ای دست نیافتند. مسئولین دانشگاه مذکور فعالیت‌های قومی‌این افراد را علت این امر دانسته و آن را مربوط به درخواست اداره اطلاعات می‌دانند. رحمت الله بیات سال گذشته نیز در آزمون ۱۳۸۹ دانشگاههای دولتی به طریق مشابه و علیرغم قبولی در دانشگاه از ادامه تحصیل محروم گشته بود. روح اله بیات از دانشجویان فعال دانشگاه زنجان و عضو کانون فرهنگی «اشراق» این دانشگاه بود که در زمینه‌های مربوط به تاریخ و ادبیات آذربایجان فعالیت می‌نمود و همچنان نیز این کانون به فعالیت خود ادامه می‌دهد. وی همچنین در نشریات «یولداش»، «چاپار» و «سحر» این دانشگاه که در زمینه فرهنگ و تاریخ و حقوق ملت آذربایجان فعالیت داشتند، مشارکت می‌نمود. رحمت اله بیات تبار سردبیر نشریه دانشجویی «یولداش» دانشگاه زنجان و از اعضای تشکل «جمعیت اسلامی» این دانشگاه بود که در مراسم بزرگداشت روز جهانی زبان مادری سال ۸۵ در زنجان بازداشت شده بود.

 


رهسانیوز- زندان بزرگ تهران، تاکنون ۶ هزار نفر از زندانیان رجایی شهر کرج را پذیرش کرده، ولی هنوز روند انتقال محکومان از زندان‌های استان البرز به زندان بزرگ تهران ادامه دارد. به گزارش هرانا، تاکنون اطلاعات چندانی درباره زندان بزرگ تهران، منتشر نشده، ولی گفته شده که این زندان در اراضی جنوب تهران و در جاده فشافویه، واقع شده است. زندانی که از تیرماه امسال، اولین دربندان را به خود دید و قرار است تا پایان سال، ۹ هزار نفر دیگر به سلول‌هایش منتقل شوند. به گزارش خبر آنلاین، مدیر کل زندان‌های استان البرز گفت: "تاکنون بیش از شش هزارنفر بادر نظر گرفتن تمامی‌مسائل امنیتی از زندان‌های استان البرز به زندان تهران بزرگ، جابجا شده‌اند و تا آخر سال انتقال بخش دیگری از زندانیان به آن مرکز، انجام خواهد شد." به گفته ابوالقاسم علوی وجود چهار زندان بزرگ در شهر کرج با توجه به شرایط حاضر آن یکی ار دغدغه‌های نمایندگان و مقامات و مسئولین شهری و استانی و ریاست سازمان زندان‌ها وسایر مسئولین قضایی بوده، از این رو، اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌ها دستورداده است تا بیش از ۱۵ هزار نفر از زندانیان تهرانی به زندان "تهران بزرگ" واقع در جاده فشافویه منتقل شوند. وی مشکلات زندان‌های کرج را ناکافی بودن بودجه و اعتبارات‌، تراکم بیش از حد جمعیت کیفری در سطح زندان‌ها و مشکلات عدیده زندانیان همچون فقر و کم‌سوادی برشمرد و گفت: "بودجه سازمان زندان‌ها پاسخ‌گوی اقدامات سازمان نیست." اکنون، شمار زندان‌های تهران به ۴ باب رسیده است. زندان معروف اوین، در شمال شهر که پذیرای بیش از ۶ هزار زندانی جرایم مالی و امنیتی است، بازداشتگاه خیابان وزراء که در اختیار نیروی انتظامی‌قرار دارد و یک بازداشتگاه کوچک با ظرفیت ۱۵۰ نفر در داخل شهر قرار دارند و اکنون زندان بزرگ تهران با ظرفیت بیش از ۱۵ هزار نفر زندانی، افزوده شده و با احتساب زندان‌های سایر شهرهای استان، از جمله قرچک ورامین که به زندانیان زن، اختصاص دارد، انتظار می‌رود تعداد زندانیان محبوس در ندامتگاه‌های تهران، به نزدیک ۲۲ هزار نفر برسد. البته نباید از یاد برد زندانیان زندان بزرگ تهران و قرچک ورامین، زندانیانی هستند که سابقاً از حوزه قضایی تهران به استان البرز برده شده بودند و با تفکیک این استان، این زندانیان به محل حبس خود باز می‌گردند. سخنگوی قوه قضائیه نیز در نشست خبری مردادماه خود با اشاره به حضور زندانیان در سایر زندان‌های غیر از محل صدور رای محکومیت، گفته بود: "طبق آئین نامه سازمان زندان‌ها، با صلاحدید قاضی و موافقت زندانی، می‌شود زندانی را در محلی به جز محل صدور رای حبس، محبوس کرد." پیش از این، از سوی مدیر کل زندان‌های استان لرستان، تعداد زندانیان کل کشور بیش از ۲۵۰ هزار نفر عنوان شده بود و اسماعیلی، رئیس سازمان زندان‌ها از بدهی میلیاردی این سازمان به بازار، به‌خاطر غذای زندانیان نام برده بود. برخی محاسبات نشان می‌دهد روزانه بیش از ۵ میلیارد تومان، تنها برای غذای زندانیان کشور، هزینه می‌شود و برخی نمایندگان نیز می‌گویند با بازدیدهایی که از زندان‌ها داشته‌اند، متوجه شده‌اند در زندان‌ها جای سوزن انداختن نیست.

 


بی بی سی فارسی: تورج اصلانی، فیلمبردار سینمای ایران ممنوع الخروج شد. به گزارش خبرگزاری سینمای ایران، وابسته به وزارت ارشاد، " آقای اصلانی که برای فیلمبرداری چند پلان باقی مانده از فیلم سینمایی بغض به کارگردانی رضا درمیشیان و مذاکره با یک تهیه‌کننده بین‌المللی عازم ترکیه بود، پس از سوار شدن بر هواپیما و پیش از پرواز هواپیما، توسط ماموران به بیرون از هواپیما انتقال داده و از خروج وی از کشور جلوگیری شد." سایت معاونت سینمایی وزارت ارشاد نیز اعلام کرده است : "تورج اصلانی به دلیل همکاری غیرقانونی با فیلم های خارجی ممنوع الخروج شده است."

 


مردمک: کارگران مجتمع پتروشیمی بندر امام در ماهشهر برای دومین بار طی شش ماه گذشته دست به اعتصاب زدند.

وبسایت اتحادیه آزاد کارگران گزارش داده است که حدود شش هزار نفر از کارگران پتروشیمی در اعتراض به بی‌توجهی مدیران این مجتمع به خواسته‌هایشان از صبح روز یکشنبه، سوم مهرماه دست از کار کشیده و مقابل دفتر مرکزی این پتروشیمی تجمع کرده‌اند.

کارگران معترض خواستار حذف شرکت‌های پیمانکاری در مجتمع پتروشیمی بندر امام و امضای قرارداد مستقیم هستند؛ فرایندی که جزو مصوبات دولت است.

بر اساس این گزارش، تجمع اعتراضی وقتی آغاز شد که مدیران این مجتمع برای چندمین بار جلسه خود با نماینده‌های کارگران را برای بررسی و در واقع تحقق خواسته‌های کارگران به تعویق انداخته و خواستار تعیین وقت مذاکره برای ۱۵ روز آینده شدند.

این در حالی است که بر اساس توافقات قبلی قرار بود در تاریخ ۳۰ شهریور، مدیریت مجموعه در جلسه‌ای با نماینده‌های کارگران با خواسته‌های آنان که در اعتصاب فرودین ماه امسال اعلام شده بود، موافقت کند.

۲۰ فروردین ۱۳۹۰ بیش از دو هزار نفر از کارگران پتروشیمی، در اعتراض به اجرا نشدن مصوبه دولت مبنی بر انعقاد قرارداد مستقیم با کارگران، به‌طور یکپارچه دست از کار کشیدند و در مقابل دفتر مرکزی این کارخانه تجمع کردند.

کارگران اعتصابی مجتمع پتروشیمی امام، در تجمع‌های خود با شعار «پیمانکار نمی‌خوایم، نمی‌خوایم»، خواهان پایان دادن به نقش پیمانکارهای واسطه و انعقاد قراردادهای مستقیم کارگران این مجتمع با کارفرما شده‌ بودند.

در مذاکرات مدیران این مجتمع با نماینده‌های کارگران وعده داده شده بود که تا پایان تابستان به خواسته‌های آنان توجه می‌شود.

پس از گذشت شش ماه، حالا وبسایت اتحادیه آزاد کارگران ایران گزارش داده است که همزمان با تعویق زمان جلسه و «وقت‌کشی» و «تمدید مهلت‌های مکرر» برای تحقق خواست کارگران، آنان از نماینده‌های خود خواستند که در جلسه نماینده‌های مدیریت برای تاریخ جدید مذاکره حضور پیدا نکنند.

بر اساس این گزارش‌ها، کارگران طی اولتیماتومی اعلام کردند که اگر با خواسته‌های اعلام شده موافقت نشود همراه با کارگران سایر پتروشیمی‌های منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر دست از کار خواهند کشید.

در همین راستا اعلام شده که کارگران سایر مجتمع‌های پتروشیمی منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر از جمله اروند، امیرکبیر و تندگویان نیز از ساعات اولیه سوم مهر ماه اعتصاب خود را همزمان با کارگران پتروشیمی بندر امام شروع کرده‌اند.

وبسایت اتحادیه آزاد کارگران ایران همچنین خبر داده است که ماموران حراست کارخانه با معترضانی که مشغول شعار دادن هستند، تاکنون برخورد نکرده‌اند.

با وجود آنکه کارگران برای دست یابی به حقوق صنفی و کارگری مانند دریافت نکردن حقوق و دستمزد و بهره‌مند نشدن از حقوق قانونی خود دست به اعتصاب و تجمع می‌زنند، اما از نگاه قانون کار ایران، این اعتصاب‌ها کاملا غیر قانونی است.

قانون کار جمهوری اسلامی، حق اعتصاب و یا اعتراض عمومی کارگران را به رسمیت نمی‌شناسد. بر همین اساس، کارفرما می‌تواند کارگران معترض و اعتصابی را از کارخانه اخراج ‌کند.

در عین حال، اعتصاب‌ها و اعتراض‌های کارگری معمولا انعکاسی در رسانه‌های رسمی و دولتی ایران ندارد، هرچند در مواردی این اعتصاب‌ها از منابع خبری رسمی گزارش شده است.

مجتمع پتروشیمی بندرامام در استان خوزستان و ۸۴ کیلومتری شرق آبادان در بندر امام خمینی قرار دارد.


 


تحول سبز: سید مصطفی تاج زاده در نامه ای خطاب به علی مطهری به مطالب طرح شده از سوی وی پاسخ داد.

به گزارش تحول سبز، این پاسخ در ادامه نامه نگاریهای تاج زاده و علی مطهری نگاشته شده است و پاسخی است به جوابیه مورخ شانزدهم بهمن ماه ۸۹ دکتر علی مطهری به نامه قبلی وی.

تاج زاده که بدلیل محدودیتهای موجود در قرنطینه اوین تا پیش از مرخصی چند روزه خود در ماه گذشته از دسترسی به متن جوابیه ارسالی علی مطهری محروم بود در دوره کوتاه مرخصی خود از مفاد این نامه مطلع شد و اقدام به پاسخگویی به مطالب مطروحه در جوابیه فوق الذکر نمود.

این زندانی سیاسی در نامه خود از مطهری خواسته است تا با استفاده از موقعیت نمایندگی خود ترتیبی اتخاذ نماید تا پاسخ جدیدش را در اسرع وقت تحویل وی دهند تا سنت حسنه گفت‌وگوی انتقادی تداوم یابد و به روشن شدن مسائل بیشتری بینجامد.

معاون سیاسی و رییس ستاد انتخابات دولت اصلاحات در این نامه که عمدتا به بحث در اهمیت دموکراسی و آزادی پرداخته تلاش کرده است تا به شبهات مطرح شده از سوی علی مطهری به نامه پیشین خود پاسخ دهد.

وی در بخشی از این نامه آورده است:"معتقدم اگر زمانی اکثریت ایرانیان به هر دلیل جمهوری اسلامی را نخواهند، حتی اگر تشخیصشان غلط باشد، ما شرعاً و قانوناً چاره‌ای جز تمکین به تمایل اکثریت نداریم، این یعنی دموکراسی واقعی."

عضو ارشد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین با مقایسه روش و منش اصلاحطلبان با اقتدارگرایان در بخشی از نامه خود نوشته است:" تفاوت بینش و روش اصلاح‌طلبان با نگرش آقای احمدی‌نژاد و همکارانش در «باز» و «بسته» بودن جامعه است. مطلوب آنان جامعه‌ای بسته به نام «جامعه ولایی» است که در آن آزادی اندیشه و بیان محلی از اعراب ندارد و انتخابات آزاد را برای همه ملت‌ها جز ایرانیان خوب و لازم می‌دانند چون معتقدند ملت ایران صغیر است."

متن کامل این نامه که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:

به نام خدا
جناب آقای دکتر علی مطهری
با سلام و احترام

نامه شانزدهم بهمن ماه سال گذشته جنابعالی، در بیست و سوم خرداد ۹۰، همزمان با دریافت خبر درگذشت جانگداز مرحوم هدی صابر در زندان اوین و دو روز قبل از مرخصی شش روزه در اختیارم قرار گرفت. مایل بودم پاسخ شما در همان زمانی که صادر می‌شود به دست من برسد تا باب مکاتبه ما همچنان باز بماند و از این راه علاقه‌مندان، دیدگاه‌های طرفین را بهتر دریابند و گفت‌وگوی محترمانه و برادرانه جای سخنرانی‌های یک طرفه همراه با تهمت و اهانت و هتاکی را بگیرد. امیدوارم جنابعالی با استفاده از موقعیت نمایندگی خود ترتیبی اتخاذ نمایید تا پاسخ جدیدتان را در اسرع وقت تحویل من دهند تا سنت حسنه گفت‌وگوی انتقادی تداوم یابد و به روشن شدن مسائل بیشتری بینجامد.

در مقدمه نامه خود درباره انتخابات فرموده‌اید: «همان طور که امثال جنابعالی به دلیل قطعی گرفتن تقلب از قبل از برگزاری انتخابات مقصر بوده‌اید، کسانی از دولت هم که به گونه‌ای عمل کردند که شبهه تقلب را تقویت نمود مقصر بوده‌اند و روزی طرفین باید در دادگاه صالحه پاسخگو باشند.»
در این مورد تذکر چند نکته را لازم می‌دانم، پس از آن به بحث در اهمیت دموکراسی و آزادی خواهم پرداخت. به علت طولانی شدن پاسخ ترجیح دادم که در نامه دیگر خود به بحث درباره اجباری یا اختیاری بودن حجاب بپردازم.

من تاکنون دو بار در مورد انتخابات محاکمه شده‌ام. ده سال پیش هنگامی ‌که به عنوان رییس ستاد انتخابات کشور انتخابات مجلس ششم، به اقدام‌های غیرقانونی رییس هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات و دبیر شورای نگهبان از جمله در زمینه ابطال غیر قانونی یک چهارم آرای مردم تهران و تغییر نتیجه انتخابات و جایگزینی آقای حداد عادل نفر سی و سوم به جای آقای علیرضا رجایی نفر بیست و هشتم فهرست منتخب اعتراض کردم، آقای جنتی شکایتی علیه من تسلیم مقامات قضایی کرد. اینجانب هم متقابلاً به دلیل تخلف‌های وی و شورای نگهبان شکایت‌نامه‌ای تقدیم دستگاه قضایی کردم. مستحضرید که به شکایت آقای جنتی رسیدگی شد و من ضمن تبرئه شدن از هر گونه تخلفی در انتخابات، به دلیل دیگری به محرومیت سی ماهه از خدمات دولتی محکوم شدم . اما در دوازده سال گذشته هرگز به شکایت رییس ستاد انتخابات کشور از ایشان رسیدگی نشد.

در سال ۸۸ نیز روز بعد از برگزاری انتخابات بازداشت و شش ماه بعد محاکمه شدم و با اینکه حتی یک اقدام خلاف قانون انجام نداده بودم، به شش سال زندان و ده سال محرومیت از فعالیت‌های حزبی و مطبوعاتی محکوم شدم و اکنون در اوین در قرنطینه‌ به سر می‌برم. حتماً می‌دانید اینجانب در اعتراض به رسیدگی نکردن به شکایتم و عدم تشکیل دادگاه آقای جنتی از خود دفاع نکردم. پس از محکومیت نیز خواهان تجدیدنظر نشدم و اعلام کردم مادام که به شکایت من از دبیر شورای نگهبان رسیدگی نشود، در هیچ دادگاهی از خود دفاع نخواهم کرد. برای تحقق عدالت جنابعالی می‌توانید از وزیر دادگستری سؤال کنید که چرا قوه قضاییه از دوازده سال پیش تاکنون به شکایت من از آقای جنتی رسیدگی نکرده است که به باور من اگر رسیدگی می‌کرد، سلامت انتخابات در جمهوری اسلامی تضمین می‌شد و حوادث سال ۸۸ رخ نمی‌داد.

همچنین می‌توانید از مقامات قضایی بپرسید که چرا به شکایت سال گذشته من و دوستان در بندم علیه هسته مرکزی دخالت‌کنندگان غیرقانونی در انتخابات ۸۸ که سردار مشفق سخنگویی آنان را به عهده دارد رسیدگی نمی‌کنند؟ بنابراین اعلام این‌که طرفین یعنی فعالان ستاد انتخاباتی آقایان موسوی و کروبی و نیز مجریان انتخابات ۱۳۸۸ باید در برابر دادگاه صالحه پاسخگو باشند، دست‌کم درباره من وجهی ندارد، زیرا به ناحق محاکمه و محکوم شده‌ام. پیشنهاد جنابعالی درباره طرف مقابل نیز بی‌وجه است، زیرا مصونیت آهنین دارد و در ۸۴ سالگی مجدداً به عضویت در شورای نگهبان منصوب شده و اکنون رییس هیأت نظارت است و در جهت به وحدت رساندن اصولگراها که یکی از جناح‌های حاضر در انتخابات هستند، تلاش می‌کند!

جناب آقای مطهری

مستحضرید که تأکید من بر انتخابات به این دلیل است که آن را تنها راه نجات و تعالی کشور می‌دانم و متأسفم که پس از تفسیر غلط شورای نگهبان، «نظارت ملت بر مقامات» به «نظارت مطلقه و غیرپاسخگوی مقامات بر ملت» تبدیل شده است. به طوری که اکنون نگرانی از سلامت انتخابات اختصاص به اصلاح‌طلبان ندارد و بخش قابل توجهی از اصولگراها نیز نگران شده‌اند و از جمله از تشکیل کمیته صیانت از آرا و اختلاس خواندن هزینه اموال عمومی به سود افراد خاص سخن می‌گویند. به همین دلیل باید به این وضعیت پایان داد و اجازه نداد معاون اول آقای احمدی‌‌نژاد در مجلس اعلام کند اگر پرونده وی مورد رسیدگی قرار گیرد، معلوم می‌شود مخارج تبلیغات انتخاباتی اکثریت قاطع نمایندگان کنونی، از آقایان لاریجانی و باهنر تا پایین از همین محل پرداخت شده است و به این ترتیب بکوشد برای خود مصونیت قضایی ایجاد کند.

جناب آقای علی مطهری

در نامه خویش مرا متهم کرده‌اید که: «از مطالب شما چنین بر می‌آید که برای آزادی و دموکراسی ارزشی بیش از حد لازم قائل هستید به طوری که سایر ارزش‌ها تحت‌الشعاع آن قرار می‌گیرد ... اشکالی که در دوره اصلاحات وجود داشت و گویی ارزشی غیر از آزادی وجود نداشت.» سپس فرموده‌اید که: «آزادی را بالاترین ارزش‌ها دانستن و از بقیه ارزش‌ها غافل شدن یک خطاست.»

خوشبختانه استاد مطهری پیش‌تر پاسخ این شبهه را با توجه به تأکید متعادل و متوازن بین آزادی معنوی و آزادی‌های اجتماعی و دموکراتیک، در تفسیر آیه ۶۴ سوره آل عمران مطرح فرموده‌اند و من نیز در مقاله «کشتی حلف‌الفضول» کوشیده‌ام به استناد مباحث شهید مطهری ذیل آیه فوق، روزآمد بودن آن سخنان را در متن رخدادهای مهم امروز نشان دهم.

بنابراین برخلاف آنچه به اینجانب نسبت داده‌اید معتقدم غیر از آزادی و دموکراسی ارزش‌های دیگری نیز وجود دارد و از آن‌ها غافل نیستم. اما و صد اما که تحقق آرمان‌های دیگر از جمله اجرای احکام اسلامی را مشروط به استقرار دموکراسی و تأمین آزادی‌های مدنی و سیاسی شهروندان می‌دانم، همچنان که پدر بزرگوارتان معتقد بود.

در حقیقت آزادی و دموکراسی شرط لازم زیست انسانی و اخلاقی است. بدون آزادی که مفهومی عمدتاً سلبی است (البته آیزیا برلین از «آزادی مثبت» نیز دفاع کرده است که به آن بحث نمی‌پردازم) و در فقدان دموکراسی که پدیده‌ای کاملاً ایجابی بوده و منظور از آن جلب مشارکت آزاد همه انسان‌ها در تعیین سرنوشت خویش است، سیاست‌ورزی انسانی و اخلاقی ممکن نیست. علت روشن است؛ فعل اخلاقی فقط برای فاعل مختار معنا دارد. موجود مضطر و غیر مختار موضوع داوری اخلاقی قرار نمی‌گیرد.

سیاست‌ورزی نیز از نقطه‌ای شروع می‌شود که رقابت و مشارکت آزاد ممکن باشد و در غیاب دموکراسی و آزادی «قانون تنازع بقا» یا «داروینیزم اجتماعی» یا همان «قانون جنگل» حاکم خواهد شد؛ موجود قوی‌تر و درنده‌تر حکومت می‌کند. این همان نکته‌ای است که مطهری آزادیخواه بر آن تأکید داشت و می‌گفت تحقق آرمان‌های انقلاب‌ اسلامی، «فرع بر این است که اولین خواسته [برقراری نظام دموکراسی] اجرا شود. بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت‌سازی و فریب و اغفال نخواهد بود.» (یادداشت‌ها، جلد ۶، ص ۲۰۲). آل سعود و طالبان هر دو خود را مجری احکام اسلامی می‌خوانند. آیا در نبود دموکراسی و آزادی اجرای احکام شرع ارزش دارد؟ توجه دارید که ماهیت هر دو رژیم استبدادی است که چون به نام اسلام اعمال می‌شود، آن را استبداد دینی می‌خوانیم. البته یکی متحد دولت آمریکاست و دیگری در پی آغاز جنگ صلیبی علیه آن. با وجود این هر دو حکومت از نظر ما ناپسند و محکوم است.

جناب آقای مطهری

تصور می‌کنم جنابعالی نیز قبول دارید که درد تاریخی ملت ما و جهان اسلام «استبداد» است. استعمار نیز از این زاویه توانست بر مقدرات میلیون‌ها مسلمان حاکم شود. خوشبختانه در حال حاضر دیکتاتوری که وجه مشترک رژیم‌های مصر، تونس، لیبی، بحرین، یمن و سوریه است، آماج اعتراضات مردمی قرار دارد و بزرگترین خواست مردم منطقه،‌ رسیدن به حقوق خود و در رأس همه به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت است. خوشبختانه در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات،‌ نیاز به ارائه دلایل زیادی نیست تا ثابت شود «استبداد» چشم اسفندیار و نقطه ضعف هر رژیم سیاسی از منظر امنیت عمومی و ملی است. رژیم‌های دیکتاتور سست‌ترین نظام‌های سیاسی به شمار می‌روند. به این ترتیب در قرن بیست و یکم دموکراسی فقط شرط زیست انسانی و اخلاقی نیست، بلکه دکترین امنیت ملی است. به بیان دیگر شرط لازم ثبات سیاسی پایدار و همه‌جانبه در هر جامعه‌ای «برقراری نظام دموکراسی» و تأمین حقوق و آزادی‌های مدنی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شهروندانش است. بنابراین بی‌توجهی به آزادی و دموکراسی، بی‌آینده کردن پایه‌های امنیت و نظم سیاسی است. بهار عربی، یک بار دیگر ثابت کرد دوگانه «استبداد» یا «فتنه» تنها انتخاب مردم مسلمان نیست. دوگانه واقعی اکنون همزیستی مسالمت‌آمیز صاحبان گرایش‌های گوناگون، حکومت اکثریت و بهره‌مندی اقلیت از حقوق خویش و نیز حاکمیت قانون از یک طرف و بروز خشونت‌های گسترده و احیاناً جنگ داخلی از طرف دیگر است.

تنوع و تکثر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قومی، زبانی،‌ مذهبی، دینی، اجتماعی و... در هر جامعه گسترده‌تر و عمیق‌تر از آن است که بتوان آن را انکار کرد یا نادیده‌اش گرفت. پیروان گرایش‌های مختلف یا باید با هم بجنگند تا سرانجام یک گرایش مسلط شود و بتواند سلیقه خود را به دیگران تحمیل کند یا باید به موازین دموکراسی تن دهند. امروز استبداد ناممکن شده، زیرا پایه‌ها و ابزارهای اعمال آن متزلزل شده است. برای مثال انحصار اطلاع‌رسانی در هم شکسته است و سرکوب شهروندان به علت رسوایی ناشی از افشای آسان و فوری آن روز به روز دشوارتر شده است. همچنین کوس رسوایی نظام تک حزب و تک صدا نیز از هر طرف به گوش می‌رسد و شکاف طبقاتی و فسادهای اقتصادی حاکمان نیز برای مردم و به ویژه جوانان تحصیلکرده شهری قابل تحمل نیست. بنابراین دو گزینه باقی می‌ماند؛ انتخاب اول «فرقه‌گرایی» عمدتاً به نام دین و گزینه دوم پذیرش حقوق همه شهروندان و رعایت موازین دموکراسی که در آن حتی اگر گروهی آرای اکثریت را به دست آورد، نمی‌تواند و نباید حقوق رقبای خود را سلب کند و مانع چرخش مسالمت‌آمیز قدرت شود. به باور من آنچه اکنون منطقه ما را تهدید می‌کند، عمدتاً «فرقه‌گرایی» است که اساس آن نفی حقوق و آزادی‌های «غیرخودی‌ها» یا «دگراندیشان» است. از آن‌جا که خاورمیانه «لبنانیزه» شده است، انتخاب کشورها و جوامع یا دموکراسی است یا جنگ داخلی.

این خطر حتی ترکیه را هنوز تهدید می‌کند، اگرچه احتمال وقوع ستیز و خشونت بسیار کم شده است. همچنان که شبح منازعات خونین بر فراز لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان، لیبی و سوریه در پرواز است. حتی مصر و تونس نیز از این تهدید در امان نیستند. به این ترتیب دموکراسی نه تنها جانشین استبداد شده، بلکه تنها راه جلوگیری از بروز فتنه (هرج و مرج و جنگ داخلی) است. پس تأکید بر آن به معنای نادیده گرفتن ارزش‌های دیگر نیست. تأکید بر تأمین ثبات و نظم سیاسی است. دموکراسی نظامی است که در آن نه تنها تنوع و تکثر تهدید محسوب نمی‌شود، بلکه این اختلاف‌ها را به نقطه قوت کشور و جامعه تبدیل می‌کند.

جناب دکتر مطهری

جنابعالی در نامه خود به رابطه بین دموکراسی و پیشرفت اقتصادی اذعان کرده‌اید. بنابراین در این زمینه مصدع نمی‌شوم. فقط یادآوری می‌کنم که دموکراسی با توسعه نه فقط تلازم دارد، بلکه آن را همه‌جانبه نموده و مانع رشد کاریکاتوری علوم و فنون می‌شود. مگر پیشرفت علمی و فنی و اقتصادی در بلوک شرق سوسیالیستی را فراموش کرده‌ایم که در آن اتم را شکافته و بیش از ۳۵۰۰ سلاح اتمی ساخته و در فتح آسمان بر آمریکا پیشی جستند، اما به علت استبداد و نقض حقوق و آزادی‌های اساسی شهروندانش، پیشرفتشان یک بعدی بود و در حوزه علوم انسانی و اجتماعی حرفی برای گفتن نداشتند؟

به باور من آنان از آنچه استاد مطهری به حق متذکر ‌شد، یعنی از «آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی» است، غفلت کردند. به همین دلیل با وجود فداکاری‌های بزرگ و تلاش مستمر، عقب ماندند و به جای «نظام سرمایه‌داری» که وعده سقوط آن را می‌دادند، خود فرو پاشیدند.

به این ترتیب ثابت شد اگر حاصل نظام سرمایه‌داری خلق «انسان تک‌ساحتی» باشد، هر نظام استبدادی (به نام کمونیسم، فاشیسم، طالبانیسم یا سکولاریزم) ایجاد «جامعه‌ای تک‌ساحتی» و «پادگانی» است که با حقیقت زندگی که «تنوع و حتی تضاد علایق و منافع و پیوند و گسست مستمر است» در ستیز است. رژیم استبدادی فقط به «قدرت گرم» تکیه می‌کند، به همین دلیل آسیب‌پذیر است و همواره در معرض آشوب و قیام مردمی و در نهایت سرنگونی قرار دارد. به نظر جنابعالی بقای دیکتاتوری‌ها جای شگفتی دارد یا سقوطشان؟ در اقتدار دموکراسی همین بس که آثار منفی و غیر انسانی نظام سرمایه‌داری را پوشش داده، ثبات سیاسی آن جوامع را با وجود شکاف‌های طبقاتی عظیم و آشکار در درون و غارت خونین کشورهای در حال توسعه حفظ کرده است.

در نقطه مقابل در آسیب‌پذیری رژیم دیکتاتوری کافی است توجه کنیم که تمام خدمات انقلابیون روسیه را در از بین بردن بی‌سوادی، تأمین شغل، مسکن، بهداشت، غذا و بیمه‌های اجتماعی برای همه شهروندان خود و جلوگیری از شکل‌گیری طبقه سرمایه‌دار به باد داد. حتی این حقیقت که کمونیست‌ها کشور خود را از قدرتی دست چندم به یکی از دو ابرقدرت جهانی تبدیل کردند، مردم استبدادزده و تحقیر شده شوروی را به حفظ آن رژیم سیاسی مجاب نکرد. علت روشن است: تحقیر، تحقیر است؛ این‌که حاکمان به چه نامی و با چه اهداف و روش‌هایی حقوق و آزادی‌های اساسی مردم را نفی ‌کنند، ماهیت تحقیر را تغییر نمی‌دهد. انفجار نیز حاصل فقدان کرامت و انباشت تحقیر است. البته نوع انقلاب‌ها به نوع تحقیری که به مردم تحمیل می‌شود، بستگی دارد.

از طرف دیگر تجربیات بشر بیانگر آن است که نظام دموکراسی، اگر تنها راه حل مشکلات اجتماعی نباشد، با اطمینان می‌توان گفت بستر لازم را برای دستیابی به راه‌حل بهینه حل معضلات مدنی و سیاسی فراهم می‌کند. فکر نمی‌کنم شما نیز شک داشته باشید که مشارکت همگانی در عرصه‌های گوناگون اجتماعی و سیاسی نیرویی می‌آفریند که می‌تواند بر دشوارترین مشکلات فائق آید و هزینه اقدام‌های بنیادین را کاهش دهد.

رییس محترم مرکز نشر آثار استاد مطهری

جنابعالی درباره مسائل فرهنگی دغدغه زیادی دارید که در جای خود مفید و لازم است. اگرچه در تحلیل مسائل و معضلات فرهنگی و ارائه راهکارها اختلاف جدی بین ما وجود دارد، با وجود این قصد دارم توجه شما را به یک نکته استراتژیک جلب ‌کنم که شاید نتواند ما را به یکدیگر نزدیک‌تر کند، ولی قادر است طرفین را به راه‌حل مشترکی برساند. آن نکته که به تجربه ثابت شده، آن است که نظام دموکراتیک در بازتولید هنجارهای فرهنگی رسمی و حکومتی قابل قیاس با نظام استبدادی نیست. در رژیم‌های بسته و دیکتاتوری معمولاً دو فرهنگ در جامعه شکل می‌گیرد؛‌ فرهنگ رسمی و فرهنگ مردمی. این دو فرهنگ، بسته به شکل و میزان اعمال استبداد از یکدیگر فاصله می‌گیرند. برای مثال با وجود آن‌که رژیم شاه در جهت مقابله با اندیشه و هنجارها و شعارهای اسلامی تلاش زیادی ‌کرد، اما نتیجه عکس گرفت و علاقه به اسلام در جامعه گسترش یافت و اندیشه اسلامی ژرفا و تنوع بیشتری پیدا کرد.

پدیده‌ای که در سال‌های اخیر در مصر و سوریه و دیگر حکومت‌های استبدادی مشاهده می‌شود. مگر مردم در افغانستان پس از سقوط طالبان به آرایشگاه‌ها هجوم نبردند و عراقی‌ها به کربلای معلی سرازیر نشدند؟ به هر حال در رژیم‌های استبدادی بین «خواست مردم» و «منویات حاکم» نسبت معکوس برقرار می‌شود. به همین دلیل مستبدان هر چه پیرتر می‌شوند از آزادی بیشتر می‌هراسند و با توجیه‌های گوناگون به جنگ آن می‌روند. زیرا می‌دانند خواست مردم در تقابل با عملکرد و خواست آنان شکل می‌گیرد و با اولین نسیم آزادی، تبلیغات و هنجارهای حاکم به محاق خواهند رفت. نگرانی اقتدارگراها از استفاده ایرانیان از حقوق و آزادی‌های سیاسی ریشه در همین واقعیت دارد.

در نظام دموکراتیک، به علت آن‌که حاکمان از سوی مردم انتخاب و آزادی شهروندان به طور نسبی تأمین می‌شود، بین فرهنگ رسمی و مردمی فاصله عمیقی ایجاد نمی‌شود. دموکراسی معمولاً ضد خود (به معنای براندازی تمام عیار) را ایجاد نمی‌کند یا دست‌کم با رژیم استبدادی قابل قیاس نیست. افزون بر آن همچنان که استاد مطهری تأکید می‌کرد اندیشه، ارزش‌ها، هنجارها و فرهنگ و ادب اسلامی در فضای آزاد سریع‌تر و همه‌جانبه‌تر از محیط‌‌های بسته رشد می‌کند و گسترش می‌یابد. البته با کمال تأسف باید اعتراف کرد که از صدر اسلام تاکنون، جز در موارد بسیار استثنایی، مسلمانان تحت نظام‌های استبدادی زندگی کرده و در مجموع به آن خو گرفته‌اند. به همین دلیل بسیاری از سنت‌گراهای مسلمان از دموکراسی و آزادی می‌ترسند و نمی‌دانند که چگونه باید با فضای باز کنار بیایند. این در حالی است که بسیاری از مسلمانانی که در کشورهای دموکراتیک زندگی می‌کنند، توانسته‌اند ضمن حفظ اعتقادات، ارزش‌ها و هنجارهای اسلامی با آن نظام‌ها کنار بیایند. حتی در رژیم‌های دموکراتیکی مانند فرانسه که برخی قوانین ضد اسلامی مانند ممنوعیت روسری در برخی مراکز آموزشی وضع کرده‌اند، رو به رشد بوده‌اند.

برای این‌که جای شبهه باقی نماند مایلم به این سؤال جواب دهید که امکان گسترش اسلام را در فضای دموکراتیک و باز بیشتر می‌دانید یا در محیط بسته و استبدادی؟ البته پاسخ این پرسش را پدر بزرگوارتان با دو واژه کلیدی «جامعه باز» و «مرزهای باز» داده است. صفاتی که در حکومت یکدست کنونی «جرم» و «سند وابستگی به اجانب» محسوب می‌شود، اما پیش از پیروزی انقلاب از «افتخارات» ما مسلمانان ایرانی به شمار می‌رفت و بیانگر «استقلال» و «اعتماد به نفس ما» بود؛ به باور آن شهید بزرگوار تحقق آرمان‌های اسلامی نه تنها در نظام‌های باز و دموکراتیک بیشتر محتمل است، بلکه معتقد بود اسلامی منادی و مؤسس چنین نظامی است. مگر صراحت ایشان را درباره تبدیل «جامعه بسته موبدی» در ایران به «جامعه باز» پس از ورود اسلام به سرزمین خویش فراموش کرده‌ایم؟ و مگر نظریه درخشان وی را در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» از باور برده‌ایم؟ آن‌جا که درباره «مرزهای باز» و «دروازه‌های باز» از شگفتی و رشک خلیفه اموی درباره ایرانی بودن اکثر پیشوایان دینی حوزه تمدن اسلامی سخن می‌گوید و آن را نتیجه فرصت‌سازی و ظرفیت‌سازی اسلام برای ایرانیان می‌داند.

بر این اساس اعلام می‌کنم «رژیم بسته و تک‌صدا» ربطی به اسلام ندارد، همچنان که با انقلاب اسلامی و قانون اساسی و وعده‌های امام و خواست مردم هم ارتباط ندارد. «بستن فضای جامعه» بازگشت به پیش از اسلام است که به ویژه در اواخر عصر ساسانیان با تحریف کلام جاودان زرتشت بزرگ، یعنی «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» مستقر شده بود. پیامبران توحیدی، از جمله زرتشت، هرگز بشارت دهنده جامعه بسته نبودند. روشن است که رسیدن به «جامعه باز» و «مرزهای باز» جز با دفاع از آزادی و دموکراسی ممکن نیست.

جناب آقای مطهری

تفاوت بینش و روش اصلاح‌طلبان با نگرش و مشی آقای احمدی‌نژاد و همکارانش در همین «باز» و «بسته» بودن جامعه است. مطلوب آنان جامعه‌ای بسته به نام «جامعه ولایی» است که در آن آزادی اندیشه و قلم و بیان محلی از اعراب ندارد. بهترین دلیل آنکه معاون مطبوعاتی دولت دهم تا این اواخر چنان تنگ نظر بود که آقای صفارهرندی در قیاس با او از نظر آزادی «جان لاک» محسوب می‌شود! آنان تجمع اعتراض‌آمیز مردم علیه ارکان حکومت را توطئه بیگانگان می‌خوانند. به همین دلیل وزارت کشور مجوز هیچ اجتماع اعتراضی را برای منتقدان صادر نمی‌کند. دولت‌های نهم و دهم منتقدان و مخالفان را حتی اگر مسلمانانی مؤمن و پاک باشند خس و خاشاک می‌خوانند، اگر فتنه‌گر ننامند. نظام مطلوب آقای احمدی‌نژاد تک‌‌حزبی است و در آن فقط حزب ولایت مشروعیت دارد.

تعجب ندارد که دولت دهم پرچمدار انحلال احزاب است. آنان انتخابات آزاد را خوب و لازم می‌دانند، اما برای همه ملت‌ها جز ایرانیان. چون معتقدند ملت ایران صغیر است و در صورتی که انتخابات ذیل نظارت استصوابی- نظامی برگزار نشود، اکثریت ایرانیان به منحرفان رأی می‌دهند. هیأت‌های اجرایی منصوب وزارت کشور دولت نهم صلاحیت داوطلبان منتقد خود را در سطح وسیعی رد و کار آقای جنتی را راحت کردند. با چنین نگاه و عملکردی آقایان روسری را آزاد می‌خوانند که دلیل آن نه اعتقاد به آزادی‌های اساسی و نه جلوگیری از تحقیر هموطنان که تلاشی ابزاری و تاکتیکی و با تاریخ مصرف برای جلب آرای آنان است. امیدوارم که از یاد نبرده باشید که وزیر فرهنگ دولت نهم در سرمقاله خود در کیهان، کشتار حدود سه هزار دانشجوی چینی را در میدان «صلح آسمانی» (تیان آن من) در سال ۱۹۸۱ میلادی، «مرهم شفابخش مشکلات چین» خواند!؟ با چنین نگاهی آیا «داروی شفابخش مشکلات ایران»، رد شدن ماشین پلیس از روی پیکر معترضان در روز عاشورای حسینی ۱۳۸۸ در تهران نیست؟ چرا آقای احمدی‌‌نژاد هرگز خواستار باز شدن جعبه سیاه این فاجعه نیست؟

جناب دکتر علی مطهری

ظاهراً شما نیز قبول دارید که دموکراتیک بودن هر رژیم، دستیابی به منافع ملی را در عرصه بین‌المللی به بهترین شکل و با کمترین هزینه ممکن می‌‌کند. در حقیقت نظام دموکراتیک نه تنها رافع بسیاری از تهدیدهای جهانی است، بلکه امکان جلب همدردی‌ ملت‌ها و افکار عمومی، جذب سرمایه خارجی، تکنولوژی، کالای مرغوب و حتی مدیریت برتر را به مراتب بیش از نظام استبدادی فراهم می‌کند. علاوه بر این،‌ نظام دموکراسی تسهیل‌‌گر صادرات کالاهای داخلی به خارج است. مشارکت اشخاص و شرکت‌های ایرانی در اقتصاد جهانی را تسهیل می‌کند و از این طریق به شکوفایی اقتصادی کشور یاری می‌‌رساند.
از پیامدهای زیباشناختی نظام دموکراتیک می‌گذرم و چند نکته کوتاه درباره رابطه نظام دموکراسی با منافع ملی و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان عرض می‌کنم.

به طور خلاصه آنکه چنانچه جمهوری اسلامی ایران دموکراتیک اداره شود، الگوی مسلمانان می‌شود. همچنان که وقتی این نظام به سمت انسدادی شدن حرکت می‌کند، عبرت آنان می‌شود. علت این‌که حرکت‌های مردم منطقه متأثر از انقلاب اسلامی است، اما هیچ ملتی حکومت کنونی ما را مدل مختار خود نمی‌خواهد و نمی‌خواند، همین مسأله است. انقلاب اسلامی «باز» بود و جمهوری اسلامی کنونی «بسته». چرا ترکیه با رهبری حزب عدالت و توسعه، مدل مختار بسیاری از مردم منطقه شده است؟ مگر نه این‌که دموکرات- مسلمانان ترکیه خود از اصلاح‌طلبان ایرانی الگو گرفتند و در پی سازگاری «اسلام» و «دموکراسی» برآمدند؟ اگر اصلاحات ادامه یافته بود، امروز ایران الگوی کشورهای منطقه بود نه ترکیه. برای این که مدعای فوق را بی‌پشتوانه نخوانید، از جنابعالی می‌پرسم چند درصد مردم مصر، تونس، لیبی، یمن، بحرین، سوریه، مغرب و اردن، مخالف شرکت غیرمسلمان‌ها (سکولارها یا دیگر گرایش‌ها) در رقابت‌های انتخاباتی هستند؟ چند درصد آنان از ضرورت اجباری کردن حجاب سخن می‌گویند و وظیفه حکومت را اجرای سنگسار و قطع دست سارق می‌‌خوانند و رهبری سیاسی کشور را در انحصار روحانیون خود (فقها) می‌دانند؟

حقیقت آن است که ایران پس از عصر اصلاحات، به جای آنکه «الگوی» دیگران شود، همچنان که برای دموکرات- مسلمانان ترکیه شد، «عبرت» دیگران شده است. به هر حال بسیار مشتاقم به این سؤال جواب دهید که چرا اکثر نخبگان مسلمان پس از قیام‌های مردمی اخیر اعلام می‌کنند قصد تأسیس نظامی مشابه ایران را ندارند؟ تنها استثناء طالبان است که شجاعانه‌تر و صادقانه‌تر از اقتدارگراهای ایرانی اعلام کرده که هدفش تشکیل حکومت اسلامی است تا احکام شرعی را به زور اجرا کند و به زعم خود اسلام را بر همه ادیان و مکاتب در عمل برتری بخشد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده‌ای نمی‌هراسد.

جناب آقای دکتر مطهری

وجه دیگر استقرار نظام دموکراسی در ایران و دیگر کشورهای مسلمان، مقابله انسانی،‌ جهان‌پسند و تأثیرگذار با توسعه طلبی رژیم اسرائیل و دول استعمارگر غربی است. آیا صهیونیست‌ها بیش از شش دهه نان این نظریه را نخورده‌اند که «دولت اسرائیل تنها نظام دموکراتیک در میان اقیانوسی از دیکتاتوری‌های عرب است»، بنابراین خود را شایسته هرگونه کمک و حمایت از سوی کشورهای دموکراتیک می‌دانند تا بتوانند اقدام‌های ضد حقوق بشری خود را توجیه کنند؟ «بهار عربی» این مدعا را به چالش کشیده که اسلام مساوی است با استبداد و تروریسم، همچنان که عصر خاتمی و اصلاحات در مقیاس محدودتری چنین فضایی ایجاد کرد. بر این باورم که پاسخ مؤثر به تبلیغات سوء آن دسته از مستشرقان که «مسلمانان» و «اعراب» را به عنوان «دیگری غرب»، عقب مانده، بی‌تمدن، خشن و ... معرفی می‌کنند، بهار عربی و استقرار دموکراسی در جوامع مسلمان و رعایت حقوق، کرامت و آزادی ساکنان این سرزمین‌هاست نه فرقه‌گرایی و استبداد دینی. رژیم اسرائیل از استقرار دموکراسی در جوامع مسلمان احساس خطر می‌کند نه از نفی «هولوکاست» و یهودستیزی به شیوه هیتلری.

از سوی دیگر جنابعالی بر این باورید که اسلام داعیه جهانی دارد. با شما هم عقیده‌ام، اما باید روشن شود که «جهانگیری اسلامی» و به عبارت دقیق‌تر «جهان‌شمولی اسلام» یعنی چه و از کدام راه ممکن و مفید است؟ آیا پیوند اسلام با دموکراسی و استقرار «نظام دموکراتیک» در جوامع مسلمان‌، قلوب جهانیان را به سوی اسلام جلب می‌کند یا ارائه «استالینیزم فقاهتی»؟

جنابعالی می‌دانید که با وجود تبلیغات سوء و گسترده بدخواهان اسلام (صهیونیسم بین‌الملل نقش بارزی در این زمینه دارد) مبنی بر ایجاد پیوند ذاتی «طالبان» و «القاعده» با «اسلام» و در نتیجه برقراری «این‌همانی» بین «تروریسم» و دین محمدی (ص)، باز هم گرایش به اسلام در اروپا و آمریکا حرف نخست را می‌زند و اسلام در قیاس با سایر ادیان و مکاتب از رشد بیشتری برخوردار است. با این واقعیت در نظر بگیرید اگر ما توانسته بودیم چهره واقعی اسلام و پیامبر رحمتش را که «خلقی عظیم» داشت به جهانیان معرفی کنیم، موج گرایش به اسلام، حتی در خود غرب چقدر گسترده‌تر می‌شد؟

جناب آقای علی مطهری

جنابعالی در بخش دیگری از نامه خود اعلام کرده‌اید: «دموکراسی واقعی یعنی این‌که ملاک میل مردم باشد و آنچه که راه را مشخص می‌کند، تمایلات مردم است نه مکتب و ایدئولوژی. یک روز اکثریت مردم می‌خواهند همجنسگرایی آزاد باشد، آزاد می‌شود. روز دیگر می‌خواهند ممنوع باشد،‌ ممنوع می‌شود.»
با وجود این مدعی شده‌اید: «به تعبیر شهید مطهری علت این‌که امام خمینی و یارانش تعبیر «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را نپذیرفتند این بود که از نظر ما دموکراتیک بودن این جمهوری در دل اسلامی بودن آن نهفته است، نه این‌که این جمهوری بنیادهای دموکراتیک دارد و بنیادهای اسلامی.»

موجب امتنان خواهد بود توضیح دهید اگر «دموکراسی واقعی» پدیده ناپسندی است که به همجنس‌گرایی ختم می‌شود، چگونه دموکراتیک بودن این جمهوری در دل اسلامی بودن آن نهفته است؟ دقت بفرمایید این نگاه و ادبیات، جنابعالی را به دیدگاه‌ها و مدعیات آقای مصباح یزدی نزدیک‌ می‌کند که رهبر فقید انقلاب اساساً به دموکراسی اعتقاد نداشت و صرفاً از باب «اسکات خصم» آن را به کار می‌برد. طبق نظریه وی، جمهوری اسلامی یعنی حاکمیت مطلقه عده معدودی از فقها و روحانیون تحت هر شرایطی. چنانچه پیروانشان اکثریت به دست آورند، بر اساس جمهوریت نظام خواهان اجرای منویات خود می‌شوند. هر زمان که رأی نیاورند، به اعتبار اسلامیت نظام خواهان تحمیل دیدگاه‌شان به جامعه می‌شوند. نزد آنان، «جمهوری اسلامی» یعنی اینکه در هر حال حرف اول و آخر را در کشور آنان باید بزنند.

البته به علت آنکه در دنیایی زندگی می‌کنیم که در آن دموکراسی نظامی معقول و مقبول به شمار می‌رود، خود را ناچار می‌بینند که به قول خودشان جدلی سخن بگویند. بنابراین در ظاهر از دموکراسی دم می‌زنند ولی در باطن با همه مظاهر و موازین دموکراسی مانند مطبوعات آزاد، اجتماعات آزاد، احزاب آزاد، انتخابات آزاد و سبک زندگی آزاد می‌جنگند. اما نظریات متفکری ژرف‌اندیش و متعهد همچون استاد مطهری که لزوم آزادی بیان و ضرورت اعمال فهرستی طویل از حقوق و آزادی‌های دموکراتیک را از «دل اسلام» و حتی از «دل توحید» و اصل لا اله الاّ الله استخراج می‌کند و این قبیل آزادی‌های دموکراتیک را صراحتاً بخشی از «توحید اجتماعی» می‌داند،‌ نمی‌تواند با نظریات امثال آقایان مصباح و سایر تئوریسین‌های استبداد و دیکتاتوری مذهبی و در واقع «استالینیزم فقاهتی» قابل قیاس باشد.

البته درست می‌گویید که دموکراسی واقعی یعنی «حق تعیین سرنوشت» هر ملت توسط خود آن ملت و دقیق‌تر بگویم حق حاکمیت هر نسل بر مقدرات خود، آن گونه که خود تشخیص می‌دهد، حتی اگر تشخیصشان نادرست باشد. مگر باور ندارید که فقط ملت صاحبخانه است؟ اگر امیال اکثریت حاکم نشود، امیال اقلیت حاکم خواهد شد. راه سومی وجود ندارد. توجه داشته باشید که این اصل را از غرب و تمدن جدید نگرفته‌ایم. پیامبر بزرگوار ما منادی آن بود و امام علی (ع) آن را در عمل، چه در پذیرش خلافت خویش آن جا که به «حضور حاضر» اشاره می‌کند و چه در تداوم امامت خود آن‌جا که پس از اعتراض بخشی از لشکریانش حکمیت را ‌پذیرفت،‌ به رسمیت شناخت.

روح پدربزرگوارتان شاد که می‌فرمود شیعه قبول کرده است که حتی معصوم (ع) نیز فقط با پذیرش عمومی می‌تواند زعامت و مسئولیت حکومت را بپذیرد، اما تاکنون نتوانسته است توجیه مناسبی برای اقدام پیشوای خود در پذیرش حکمیت در جنگ صفین ارائه کند. ایشان می‌نویسد دلیل آن‌که امیرمؤمنان (ع) درخواست خوارج را در پذیرش حکمیت قبول کرد، ترس از دست دادن جانش نبود، زیرا همین امام تقاضا و حتی تهدید بعدی آنان را مبنی بر توبه کردن از گناه پذیرش حکمیت به قیمت جنگ با خوارج و سرانجام شهادت به دست آنان نپذیرفت. ایشان می‌پرسید آیا علت آن نبود که آن امام معصوم نه تنها پذیرش خلافت را منوط به قبول عامه می‌دانست، بلکه همچنین مشروعیت تداوم امامت خویش را که امری منصوب و منصوص بود مشروط به اقبال عمومی‌ می‌خواند و بنابراین اصل حکمیت را درباره حکومت خویش خلاف شرع نمی‌دانست؟ به بیان روشن اگر اکثریت راضی نباشند،‌ حتی امام معصوم نیز نمی‌تواند به اعتبار بیعت اولیه مسلمانان آنان را به زور به اطاعت از خویش مجبور کند.

مگر استدلال سرور شهیدان جهان چنین نبود که اگر کوفیان از رأی خویش برگشته‌اند، اجازه دهید برگردم؟ روشن است که تمایل یا عدم تمایل اکثریت درباره حکومت معصومان از شخصیت و بزرگی آنان و درستی راهشان نمی‌کاهد. افزون بر آن در صورتی که با حضور معصوم، چنانچه مردم زعامت را در اختیار دیگری قرار دهند، خود ضرر خواهند کرد. ولی در هر حال حکومت بر مردم، حتی توسط معصوم و تداوم آن حق مردم است و جز به پذیرش اکثریت مجاز و مشروع نیست.

بر همین اساس معتقدم اگر زمانی اکثریت ایرانیان به هر دلیل جمهوری اسلامی را نخواهند، حتی اگر تشخیصشان غلط باشد، ما شرعاً و قانوناً چاره‌ای جز تمکین به تمایل اکثریت نداریم. این یعنی دموکراسی واقعی، حتی اگر امیال مردم حاکم شود. خداوند چنین حقی را در «حکومت مردم» پذیرفته است، اگرچه سعادت دنیوی و اخروی مردم را در گرو پذیرش پیام فرستادگان خویش و حاکمیت موحدان واقعی می‌داند. بالاتر از حکومت، قرآن کریم حق انتخاب دین را به رسمیت شناخته است، اگر چه اسلام را تنها دین حق می‌داند. قرآن کریم صراحت دارد که در پذیرش دین نه تنها اجبار و اکراهی نباید صورت گیرد، بلکه نمی‌تواند صورت گیرد. رهبر فقید انقلاب در تفسیر «لا اکراه فی‌الدین» می‌گفت معنای آیه مذکور این نیست که پذیرش را اجباری نکنید. چون این عبارت انشایی نیست، اخباری است. یعنی نمی‌‌توانید چنین کاری را با اجبار انجام دهید. وقتی درباره اصل دین چنین حکمی جاری باشد، درباره حکومت به نام دین، به طریق اولی مردم حرف اول و آخر را می‌زنند.

هر چند اگر درست انتخاب نکنند، در هر دو جهان زیان خواهند دید. بر این اساس و در هر حال نفی رأی اکثریت با هر توجیهی، حتی دینی، نتیجه‌ای جز توجیه رأی اقلیت نخواهد داشت. اقلیتی که در تحلیل نهایی فقط با زور می‌تواند علائق و سلایق خود را اعمال و از منافع خود پاسداری کند. اسلام با چنین روشی به شدت مخالف است. اجرای احکام اسلامی نیز توجیه مناسبی برای حاکمیت اقلیت نیست و خریداری ندارد. به همین دلیل در بهار عربی، اکثریت معترضان نه حکومت آل سعود و نه حاکمیت طالبان را مدل مختار خود نمی‌خوانند، زیرا با حکومت استبدادی، اجرای احکام اسلامی سرانجام جز «صورت‌سازی و فریب و اغفال» نیست، همچنان که مطهری ژرف‌نگر می‌گفت. با توجه به مطالب فوق، اگر به اصلاح‌طلبان انتقاد می‌کردید که چرا به اندازه کافی به دموکراسی و آزادی توجه نکرده‌اند، قابل قبول بود. زیرا تنها با استقرار موازین دموکراسی و‌آزادی است که می‌توان به آینده میهن امیدوار بود.

با احترام
سیدمصطفی تاجزاده
مرداد ۹۰


 


دی پرس: شايد كمتر كسي تصور مي كرد مردي كه در سال هاي نه چندان دور روزنامه كيهان آنچنان عليه اصلاح طلبان، مواضع و رفتار آنان مي نوشت اينك راهي جز همان راه مجلس ششم نمي بيند. علي مطهري نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي و فرزند شهيد مرتضي مطهري از جمله افرادي بود كه با سفارش محمود احمدي نژاد وارد ليست انتخاباتي جبهه متحد اصولگرايان شد و از آنجا به بهارستان هشتم رفت.

مطهري پيش از انتخابات رياست جمهوري دهم در ماجراهايي نظير استيضاح علي كردان نقش اساسي ايفا كرد و پس از آن همواره منتقد جدي شيوه برخورد با معترضان انتخاباتي بود.

ماجراي وزير اطلاعات و خانه نشيني 11 روزه احمدي نژاد كه پيش آمد، او ديگر مطهري معترض نبود بلكه تصميم به اقدام عملي براي پاسخگويي رييس دولت دهم گرفت و طرح سوال از رييس جمهور را با 103 امضا به هيئت رييسه تقديم كرد. با تعلل هيئت رييسه و لابي دولت رفته رفته از تعداد امضاي نمايندگان به مرور كاسته و به زير 70 امضا رسيد، بنابراين طرح سوال منتفي شد. با اين حال روايت ديگري به نقل از برخي نمايندگان مطرح مي شود كه هيچكس امضاي خود را پس نگرفته و اين بازي هيئت رييسه است.

حالا علي مطهري كه چندي پيش تهديد كرده بود اگر طرح سوال عملي نشود استعفا خواهد كرد، تهديد خود را عملي كرده و استعفايش به هيئت رييسه مجلس هشتم تقديم كرده است. براساس اخبار دي پرس، هيئت رييسه هنوز استعفاي او را اعلام وصول نكرده و مشغول رايزني با مطهري براي پس گرفتن استعفا است.

محمدرضا باهنر نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی هفته گذشته در جمع خبرنگاران پارلمانی، اعلام كرده بود که طرح سؤال به دلیل عدم حد نصاب لازم از دستور کار مجلس شورای اسلامی خارج شده است اما مطهري مدعی است که این نمایندگان تحت فشار هیئت رئیسه امضای خود را پس گرفته‌اند. مطهري هفته گذشته در گفتگو با خبرگزاري فارس هم اعلام كرده بوده اگر هیئت رئیسه به این روش خود در رابطه طرح سؤال ادامه دهد از نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی استعفا خواهم داد.


 


مصطفی تاج زاده، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی، اعلام کرد: اگر زمانی اکثريت ايرانيان به هر دليل، جمهوری اسلامی را نخواهند، حتی اگر تشخيصشان غلط باشد، شرعاً و قانوناً چاره‌ای جز تمکين به تمايل اکثريت نداريم.

آقای تاج زاده با اعلام اين مطلب در نامه ای نوشت: شرط لازم ثبات سياسی پايدار و همه ‌جانبه در هر جامعه‌ای، برقراری نظام دموکراسی و تأمين حقوق و آزادی‌های مدنی، سياسی، اقتصادی و فرهنگی شهروندانش است.

آقای تاج زاده که پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و زندانی شد، همچنين نوشت که نظام مطلوب محمود احمدی‌نژاد، تک‌‌ حزبی است و در آن فقط حزب ولايت مشروعيت دارد.



 


مردمک: موجودی صندوق ذخیره ارزی ایران در سال‌های ۸۷ و ۸۸ بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور «منفی» بوده است.

خبرگزاری مهر، یکشنبه، سوم مهر ماه با انتشار بخشی از گزارش سازمان بازرسی کل کشور نوشت که صندوق ذخیره ارزی در سال‌های ۸۷ و ۸۸ به دلیل عدم نظارت بر بازپرداخت تسهیلات ارائه‌شده از این صندوق پس از کسر تعهدات قطعی، بدهکار شده است.

در این گزارش همچنین آمده است که طولانی‌بودن زمان بازپرداخت، نرخ سود پایین، معوق‌شدن بخشی از تسهیلات و یا عدم واریز اقساط دریافتی توسط بانک‌های عامل، هیئت امنای حساب ذخیره ارزی و بانک مرکزی منجر به افت میزان بازگشت اصل و سود این تسهیلات شده است.

حساب ذخیره ارزی در شرایطی منفی شده است که قیمت نفت در سال‌های برنامه چهارم توسعه افزایش یافته است.

با این حال، مهرماه سال ۸۹، معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست‌جمهوری در گزارشی از وضعیت حساب ذخیره‌ ارزی، اعلام کرده بود که «موجودی نقدی این حساب در پایان سال۸۷، ۱۳ میلیارد و ۱۴۲ میلیون دلار بوده» در حالی که این رقم در پایان سال ۸۶ معادل ۲۳ میلیارد و ۱۷۵ میلیون دلار ثبت شده است.

حساب ذخیره ارزی که در سال ۷۹ توسط محمد خاتمی، رئیس‌جمهوری دولت اصلاحات برای پشت سر گذاردن شوک ناشی از کاهش شدید درآمدهای نفتی در دوره اصلاحات راه‌اندازی شد، در دولت محمود احمدی‌نژاد به صندوق ذخیره ارزی تغییر نام داد.

دولت، هیئت امنای صندوق ذخیره ارزی را در سال ۸۷ منحل و وظایف آن را به کمیسیون اقتصای دولت واگذار کرد.

پس از آن، مجمع تشخیص مصلحت نظام به منظور تقویت سرمایه‌گذاری‌های موثر و جلوگیری از برداشت‌های بی‌رویه از ذخایر ارزی توسط دولت، رای به تشکیل صندوق توسعه ملی داد.

بر اساس گزارش سازمان بازرسی کل کشور، میزان برداشت بودجه‌ای دولت از صندوق ذخیره ارزی از ۶. ۹ میلیارد دلار در سال ۸۴ با افزایشی قابل توجه به میزان ۵. ۲۴ میلیارد دلار در سال ۸۸ رسیده است.

در این گزارش همچنین آمده است که سهم برداشت‌های دولت از منابع حساب ذخیره ارزی با در نظر گرفتن تکالیف بودجه‌ای و پرداخت‌های ارزی در سال‌های ۸۶، ۸۷ و ۸۸ به ترتیب ۷۱، ۹۵ و ۹۲ درصد بوده است.

از طرف دیگر، دولت هم‌زمان با برداشت‌های رسمی و غیررسمی از این حساب، تخلفات قانونی از جمله عدم واریز ۱۱ میلیارد دلار مازاد فروش نفت خام به حساب ذخیره ارزی کشور داشته است که در اسفند سال گذشته توسط مجلس به قوه قضائیه فرستاده شد.

در مرداد ماه، شکور اکبرنژاد، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس نیز اعلام کرد در حالی که بر اساس قانون بودجه، دولت باید مازاد درآمد فروش هر بشکه نفت را به این حساب واریز کند، اما در سال ۸۹ هیچ مبلغی به حساب ذخیره ارزی واریز نشده است.

میزان ذخیره ارزی ایران از سال ۱۳۸۶ تا پاییز سال گذشته محرمانه مانده بود و کار‌شناسان و چهره‌های سیاسی عدم ارائه اطلاعات دقیق در این زمینه را به دلیل برداشت‌های بی‌رویه دولت از این حساب یا خالی بودن آن عنوان می‌کردند.

در مهر سال گذشته محمود بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی، با استناد به آمارهای منتشر شده از سوی بانک جهانی، میزان ذخایر ارزی ایران را ۱۰۰ میلیارد دلار اعلام کرد و یک ماه بعد محمود احمدی‌نژاد نیز گفت ذخیره ارزی ما قطعا بیش از این ۱۰۰ میلیارد دلار است.

پیش‌تر سازمان بازرسی گزارش داده بود که تخلفات مالی دولت به برداشت‌های خلاف قانون و بدون مجوز از حساب ذخیره ارزی از سال‌های ۸۵ و ۸۶ آغاز شده‌، اما تا به امروز گزارشی از سوی دولت درباره چگونگی استفاده از این حساب حتی در مجلس علنی نشده است.

این در حالی است که با توجه به احکام ماده یک قانون برنامه چهارم توسعه، هرگونه برداشت از حساب ذخیره ارزی با کسب مجوز از مجلس، باید در بودجه‌های سالانه درج شود، اما موجودی این حساب از سال ۱۳۸۶حتی به مجلس اعلام نشده است.

همچنین طرح تحقیق و تفحص از حساب ذخیره ارزی که ۲۵ خرداد سال ۸۸، در صحن علنی مجلس به رای گذاشته شد به تصویب نرسید.

از طرف دیگر، از گزارش جامع عملکرد این حساب که قرار بود هفته آخر اردیبهشت سال گذشته توسط کمیسیون اقتصادی مجلس ارئه شود، تا امروز خبری نیست.


 


مردمک:وزیر اطلاعات ایران یکشنبه، سوم مهر هشدار داد که با هر گونه همکاری با بی‌بی‌‌سی فارسی برخورد می‌کند.

حیدر مصلحی همچنین اعلام کرد که اطلاعات مهمی از بازداشت‌شدگان مرتبط با بی‌بی‌سی فارسی به دست آمده و افراد دیگری نیز احضار شده‌اند.

او بار دیگر این شبکه خبری را «صحنه‌گردان» حوادث پس از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم و فراگیر‌ترین کانون تجمع انواع گروه‌های «ضدانقلاب» توصیف کرد.

حیدر مصلحی همچنین گفت که ممنوعیت همکاری با بی‌بی‌سی فارسی پیش از این، «بار‌ها و بار‌ها، مستقیم و غیرمستقیم» اعلام شده بود.

وزیر اطلاعات درعین حال هشدار داد که وزارتخانه‌اش هرگونه ارتباط با بی‌بی‌سی فارسی را زیر نظر دارد و در زمان مناسب با افراد مرتبط با این شبکه برخورد خواهد کرد.

ماموران امنیتی ایران، روز ۲۶ شهریور، محسن شهرنازدار، هادی آفریده، کتایون شهابی، ناصر صفاریان، شهرام بازدار و مجتبی میرطهماسب، شش فیلمساز مستندساز را به اتهام همکاری با این تلویزیون بازداشت کردند.

بازداشت این شش فیلمساز یک روز پس از آن روی داد که بی‌بی‌سی فارسی مستندی با نام «خط و نشان رهبری» پخش کرد و در آن به زندگی سیاسی آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران پرداخت.

حیدر مصلحی در سخنان خود در عین‌حال تاکید کرد که وزارت اطلاعات کلیه واکنش‌ها در خارج و داخل کشور را زیر نظر دارد و فرقی نمی‌کند کدام فرقه، گروه و جریان، در این ماجرا تحریک‌کننده باشد.

به نظر می‌رسد اشاره وزیر اطلاعات، به بیانیه خانه‌ سینما باشد که در آن بازداشت مستندسازان «سو تفاهم» دانسته شده است.

در این بیانیه آمده است که باید برای آن‌ها احکام قانونی و عادلانه صادر شود تا حیثیت جمهوری اسلامی بابت این سوتفاهم‌ها و بی‌تدبیری‌ها متحمل هزینه‌های گزاف تازه نشود.

این بیانیه اما با واکنش تند برخی رسانه‌های اصولگرا روبه‌رو شد. درهمین رابطه، خبرگزاری فارس در گزارشی نوشت که خانه سینما قصد دارد چهره ‌بی‌‌بی‌سی را موجه جلوه دهد و با مطرح‌ساختن ضعف معاونت سینمایی در شبکه نمایش‌خانگی و معیشت مستندسازان، تسویه حساب‌های خود با این معاونت را ادامه دهد.

در این گزارش همچنین آمده است که با توجه به آنچه در یکی، دو سال گذشته رخ داده، هر آدم عاقلی اعم از نویسنده و خبرنگار تا فیلمساز می‌داند که همکاری با این شبکه، در محافل قضایی و سیاسی، حکم و مهر جاسوسی و خیانت به همراه دارد.

از طرف دیگر، خانه سینما در بیانیه خود با اشاره به اظهارات وزیر فرهنگ و ارشاد که این مستندسازان را «معاند» خوانده بود، نوشته است که محمد حسینی نیز به جای حمایت از هنرمندان همان اتهامات اثبات نشده را تکرار می‌کند.

پس از رسانه‌ای شدن بازداشت شش مستند ساز، صادق صبا، مدیر تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی همکاری آن‌ها را با این شبکه رد کرده و گفته بود که «از آنجا که ما هیچ همکاری در ایران نداریم، این افراد قربانی فشار آوردن بر بی‌بی‌سی شدند».

با این حال، وزیر اطلاعات، واکنش دست‌اندکاران این تلویزیون را «ناشیانه و شتابزده» ارزیابی کرده و ادعا کرده است که مدیر این شبکه «سعی کرده از یک طرف پیا‌م‌هایی را به ما منتقل کند و از طرف دیگر به همکاران بی‌بی‌سی در داخل کشور دلداری و خط بدهد».

وزارت اطلاعات پیش از این در ۲۹ شهریورماه با انتشار اطلاعیه‌ای، بازداشت شش نفر از مستندسازان به اتهام همکاری با تلویزیون بی‌بی‌سی را تایید و اعلام کرده بود که تعداد دیگری از همکاران این شبکه تحت تعقیب قرار دارند.

یک روز پس از آن، کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، با انتشار گزارشی، دستگیری شش مستندساز توسط دولت ایران را محکوم کرد.


 


روزنامه ایران: گروه سياسي بهارستاني‌ها در ادامه بررسی طرح نظارت بر نمایندگان به موضوع تعیین مجازات انتظامي برای نمایندگان متخلف رسیدند اما بعد از طرح پيشنهادات مختلف براي تعديل و كاهش اين مجازات‌ها، بدون هيچ مصوبه‌اي رسيدگي به ماده مربوطه را به جلسه آينده موكول كردند.
به گزارش خبرنگار پارلماني ، در ماده 4 طرح نظارت بر نمايندگان كه هنوز مصوب نشده است، مواردي از جمله تذکر شفاهی يا تذکر کتبی، اخذ تعهد کتبی، کسر حقوق از یک ماه تا یکسال به میزان یک دوم، تعویق نطق نماینده به مدت شش ماه تا یک سال، محرومیتهايي از جمله در زمينه سفرهای خارجی، عضویت در مجامع و شوراها یا کمیته‌های تحقیق و تفحص، نامزدی برای عضویت در هیأت رئیسه مجلس و کمیسیون‌ها و يا لغو عضویت در مجامع و شوراها، هیأت رئیسه مجلس و کمیسیون‌ها، اعلام یک یا چند تخلف نماینده در جلسه غیرعلنی يا علني توسط رئیس مجلس، محرومیت از شرکت در جلسات مجلس و کمیسیون‌های تخصصی تا سه ماه با پیشنهاد هیأت نظارت و تصویب مجلس در جلسه غیرعلنی و در نهايت لغو اعتبارنامه نماینده به پیشنهاد هیأت نظارت و تصویب مجلس در جلسه غیرعلنی براي نماينده متخلف پيش‌بيني شده است. در ابتدا حسن كامران و نيره اخوان دو نماينده اصفهان پيشنهاد جايگزين شدن متن ديگري را به جاي متن ماده 4 ارائه كردند ولي پيشنهاد به دليل آن كه در پيشنهادهاي اين دو نماينده، ميزان مجازات نمايندگان بسيار زياد تعيين شده بود رد شد و جهانبخش محبي نيا عضو هيأت رئيسه مجلس خطاب به پيشنهاددهندگان، گفت: تنها مجازات تبعيد مانده بود كه آن را اضافه نكرديد! در اين ميان عده‌اي از نمايندگان فرياد «اعدام، اعدام» را سردادند و به مزاح خواستار اضافه شدن بندي به اين ماده براي اعدام نمايندگان متخلف شدند.
مؤيد حسيني صدر نماينده خوي پيشنهاد حذف بندهاي مربوط به محروميت از عضويت در مجامع و شوراها يا كميته‌هاي تحقيق و تفحص، محروميت از نامزدي براي عضويت در هيأت رئيسه مجلس و هيأت رئيسه كميسيون‌ها، لغو عضويت در مجامع و شوراها و يا كميته‌هاي تحقيق و تفحص و لغو عضويت در هيأت رئيسه مجلس و هيأت رئيسه كميسيون‌ها براي نماينده متخلف را مطرح كرد. در اين جلسه همچنين علي مطهري نماينده مردم تهران محروميت نمايندگان متخلف از شركت در جلسات مجلس و كميسيون‌هاي تخصصي تا 3 ماه را مطرح كرد. به اعتقاد وي با اين مجازات نماينده از نمايندگي ساقط مي‌شود و مانند اين است كه اعتبارنامه او ساقط شده باشد. در همين حال محمود احمدي بي‌غش، نماينده مردم شازند حذف محروميت از نامزدي براي عضويت در هيأت رئيسه مجلس و هيأت رئيسه كميسيون‌ها را پيشنهاد داد.
سيد كاظم دلخوش نيز پيشنهاد حذف اعلام تخلف در جلسه علني يا غير علني توسط رئيس مجلس و مصطفي كواكبيان نماينده مردم سمنان خواهان حذف بند «ر» اين ماده شد. دراين بند لغو اعتبارنامه نماينده به پيشنهاد هيأت و تصويب مجلس در جلسه رسمي غيرعلني قيد شده است. علاوه بر اين پيشنهادات، برخي از نمايندگان نيز در قالب اخطار و تذكر آئين‌نامه‌اي با اين مجازات‌ها اعلام مخالفت كردند. رضا عبداللهي، نماینده مردم ماهنشان در مجلس نيز در تذكري عنوان كرد: «با توجه به برخی اشکالات موجود در طرح نظارت، بهتر است این طرح به مدت یک هفته یا 5 روز به کمیسیون تخصصی بازگشته و اشکالات موجود رفع شود.» در ادامه اين تذكرها لاريجاني بر ضرورت اصلاح مغايرت‌هاي اين ماده با آئين‌نامه داخلي مجلس تأكيد كرد. گفتني است در حالي كه مانند دو جلسه پيشين بررسي طرح نظارت، ميزان مشاركت نمايندگان در رأي‌گيري‌ها كم بود، هيچ يك از پيشنهادات نمايندگان در اين زمينه مورد موافقت مجلس قرار نگرفت. بررسي اين ماده به جلسه بعدي موكول شد.


 



 


درنگ: برگرفته از مقدمه کتاب "اسلام، سکولاریسم، و لیبرال دموکراسی‌: رسیدن به یک تئوری دموکراتیک برای جوامع مسلمان"، نوشته نادر هاشمی‌

Islam, Secularism, and Liberal Democracy: Toward a Democratic Theory for Muslim Societiesislam-secularism-liberal-democracy-toward-democratic-theory-for-nader-hashemi-hardcover-cover-art.jpg

ترجمه: گروه اندیشه سیاسی (فصلنامه درنگ)


***

نادر هاشمی استاد دانشکده روابط بین‌الملل در دانشگاه دنور در آمریکاست. وی دکترای خود را در رشته علوم سیاسی از دانشگاه تورنتو (۲۰۰۵) در کانادا دریافت کرده، و تا کنون آثار متعددی از وی در رابطه با سکولاریسم، اسلام‌گرایی، بنیاد‌گرایی اسلامی، و تحولات اجتماعی و گذار به دموکراسی در جوامع مسلمان منتشر شده. در کتاب "اسلام، سکولاریسم، و لیبرال دموکراسی"، (چاپ ۲۰۰۹، انتشارات دانشگاه آکسفورد) نادر هاشمی به بررسی‌ رابطه نظری و تاریخی‌ میان دین و دموکراسی با هدف تجدید نظر در دیدگاه‌های تئوریک پیرامون این رابطه می‌پردازد. یاد‌آوری این نکته ضروریست که تحولات اخیر منطقه افق نظری جدیدی را پیش روی پژوهشگران و نظریّهٔ‌پردازان مسائل خاورمیانه و جهان اسلام قرار داده است. تصویری که هاشمی از شرایط سیاسی - اجتماعی جوامع اسلامی و چشم انداز دموکراسی و توسعه سیاسی در آنها ارائه میدهد در همین یکی‌ دو سال گذشته و در پی‌ ظهور جنبش سبز در ایران، و اخیرا "بهار عربی‌" در دیگر نقاط خاورمیانه دستخوش تغییر و تحول عمیقی شده. در عین حال، معضل رابطه دین و دموکراسی‌ همچنان یکی‌ از دغدغه‌های اصلی‌ کنشگران سیاسی و اجتماعی باقی‌ مانده است. حکومت ایران که کمر به حذف همه پایه‌های دمکراتیک مشروعیت سیاسی بسته، همچنان مدعی طرح ولایت فقیه به عنوان یک مدل حکومتی‌است. در بسیاری از کشورهای منطقه احزاب اسلام گرا همچنان به عنوان یک نیروی مهم سیاسی و در بسیاری موارد به عنوان آلترناتیو اصلی‌ نیروی حاکم مطرح هستند. در ترکیه، سکولاریسم آمرانه آتاتورکی در مواجهه با چالش‌های هویّتی و نیز توفیق جریان‌های اسلام‌گرا و پسا‌اسلام‌گرا دچار تغییر و در زمان‌هایی‌ مجبور به عقب نشینی شده. و در لبنان، علیرغم آنکه در سال‌های اخیر سکولاریسم به یک خواست اجتماعی تبدیل شده، اما هنوز توافق عمومی بر سر شکل بالقوه آن و راه‌های رسیدن به آن وجود ندارد. مطلب پیش رو، با ارائه صورت مساله معضل دین و دموکراسی، و نیز خلاصه‌ای از بحث‌های جاری و سر خط پیشنهاد‌های هاشمی برای رسیدن به یک "تئوری بومی سکولاریسم" ، طرحی کلی‌ از موانع و چشم‌انداز‌های حل این معضل را به تصویر میکشد.

موضوع بومی‌سازی سکولاریسم در جوامع مسلمان، که هاشمی در فصل چهار کتاب به تفصیل به آن میپردازد، در سالهای اخیر مورد توجه صاحبنظران دیگری نیز قرار گرفته است. به طور کلی‌، بومی‌سازی سکولاریسم به شناسایی جنبه‌های نظری و
عملی‌ جدایی دین از نهاد حاکمیت و مشروعیت مردمی یافتن قدرت سیاسی با اتکا به منابع موجود فرهنگی‌-تاریخی و با توجه به شرایط خاص اجتماعی اشاره دارد. همانطور که آزاده کیان مینویسد، سکولاریسم یا جدایی دین و دولت را باید با "خصوصیات فرهنگی‌ و تاریخی هر مملکت" تطبیق داد. کیان نیز، همچون هاشمی به نیاز به ایجاد یک مدل بومی سکولاریسم (یا "مدل ایرانی سکولاریسم") اشاره می‌کند، مدلی‌ که به گفته وی هنوز وجود ندارد [1] . در شماره‌های آینده درنگ قصد داریم تا از طریق
معرفی دیدگاه‌های مختلف فکری در اندیشه سیاسی معاصر و نیز گفتگو با صاحبنظران بحث رابطه دین و سیاست و پایه‌های نظری بومی سازی سکولاریسم در جوامع مسلمان به طور عام، و در ایران به طور خاص را پیگیری کنیم.

( زیرگروه فلسفه سیاسی)

***

در کتاب "دموکراسی‌ در آمریکا" (۱۸۳۱) الکسی دو توکویل به موضوعی میپردازد که خود او از آن به عنوان "معضل سیاسی بزرگ زمان ما" یاد می‌کند. مخاطب اصلی‌ توکویل در این کتاب، نه آمریکائی‌ها، بلکه طبقات تحصیکرده اروپایی، خصوصأ در فرانسه، بودند که شناخت مشکلات سیاسی‌شان مهمترین دغدغه فکری توکویل را شکل میداد. به گفته توکویل، "ایجاد و استمرار دموکراسی‌ در سرزمنیهای مسیحی‌ مساله اصلی‌ سیاسی در زمان ما به شمار میاید." با آنکه توکویل این نکته را ۱۷۸ سال پیش مطرح می‌کند، اما یادآوری آن از این رو حائز اهمیت است که نشان میدهد که مساله رابطه دین و دموکراسی‌ مختص به جوامع مسلمان نیست، و سنت‌های دینی دیگر - و به طور مشخص مسیحیت - نیز با آن درگیر بوده‌اند. اگر به گفته توکویل "معضل بزرگ سیاسی" در اروپای قرن ۱۹ رابطه دموکراسی‌ و مسیحیت بود، امروز میتوان گفت که مساله اصلی‌ زمان ما در قرن حاضر ایجاد و نظام یافتن دموکراسی‌ در جوامع مسلمان است.

هر ساله ما شاهد انتشار حجم زیادی از مطالب آکادمیک در پیوند با تئوریهای دموکراسی‌ هستیم. اما سهم مطالبی‌ که به رابطه دین و دموکراسی‌ بپردازند، تا همین اواخر، بسیار اندک بوده است. [...] شاید این بی‌ توجهی‌ چندان عجیب نباشد. در غرب، مساله رابطه دین و دموکراسی‌ و نیز مساله جایگاه و نقش دین در روابط سیاسی جاری در سطح جامعه تا حد زیادی حل شده است (در این میان می‌توان گفت که آمریکا یک مورد استثنایی به شمار میاید). در سیستم لیبرال - دموکراسی‌ جوامع غربی یک اجماع فراگیر سکولار در رابطه با این مسئله شکل گرفته، و تنش‌های که گهگاه در جامعه نمود پیدا میکنند غالباً از طریق پروسه دمکراتیک و توسط نهادهایی که مشروعیت عمومی‌ دارند حل و فصل میشوند. این نکته، اما، در جوامع اسلامی صدق نمیکند، و این تفاوت کم اهمیت نیست. بسیاری از تحلیلگران، در بر‌رسی‌ مسائل سیاسی جوامع مسلمان دچار یک خطای تحلیل شده و در دام یک نوع "جهان‌شمولی کاذب" میافتند. این تحلیلگران به اشتباه گمان میکنند که تجربه غرب در پیوند با رابطه دین و حکومت، یک تجربه یکسان و جهانشمول در همه جوامع انسانی‌ بوده است. به عبارت دیگر، این یک اشتباه است که ما فرض را بر این بگذاریم که چون در غرب یک اجماع دمکراتیک عمومی‌ در پیوند با رابطه دین و حکومت حاصل شده، دیگر جوامع بشری نیز به این اجماع رسیده‌اند. بر پایه این تفکر غلط، برخی‌، هر شکل از حضور دین در سیاست که با فرضیات سکولاریسم غربی ناسازگار باشد را به عنوان جلوه‌ای از فاشیسم دینی می‌بینند.

در اکثر جوامع مسلمان، معضل رابطه دین و دولت هنوز راه حل دموکراتیکی نیافته است. برای رسیدن به یک درک صحیح از بحران لیبرال - دموکراسی‌ در کشورهای مسلمان، باید به دلایل متعدد و پیچیده این امر توجه شود. دموکراسی‌، خصوصأ آنچه در غرب به عنوان لیبرال دموکراسی‌ شناخته میشود، در جوامع مسلمان با موانع زیادی مواجه است. باید افزود که دخالت‌های اخیر آمریکا در منطقه خاور میانه - به بهانه اشاعه لیبرال دموکراسی‌ - نیز بر این موانع افزوده است [...].



تنش‌های تئوریک میان دین و دموکراسی‌


تنش میان مذهب و دموکراسی‌ موضوعیست که همواره در تاریخ فلسفه سیاسی حاضر بوده است. در آتن دمکراتیک، سقراط به بهانه ارتکاب دو جرم به محاکمه کشیده شد: فاسد کردن جوانان آتنی، و بی‌-اعتقادی به خدایان. اینکه آیا محاکمه کنندگان سقراط بیشتر انگیزه مذهبی‌ داشتند یا انگیزه سیاسی هنوز موضوع بحث میان مورخین است. در دوران مدرن، در نگاه نخست اینگونه به نظر میاید که مذهب و دموکراسی‌ دو مفهوم کاملا مجزا هستند، و میان آنها اساساً یک تناقض و تضاد ریشه‌ای وجود دارد. مذهب یک سیستم عقیدتی‌ با آداب و رسوم خاص خود است و به امر الهی و قدسی‌ توجه دارد. از این لحاظ، مذهب در غایت و در جهت‌گیری خود یک مفهوم متافیزیکی و آن - دنیاییست. با وجود تفاوتهای فراوان میان آنها، مذاهب از این لحاظ به هم شبیهند. از سوی دیگر، اما، دموکراسی‌ مساله‌ای است این جهانی‌، سکولار، و تساوی‌گرا. صرف‌نظر از عقاید مذهبی‌، نژاد، و کیش فکری، مفهوم دموکراسی‌ (خصوصأ آنچه به آن لیبرال - دموکراسی‌ میگوییم) برابری شهروندان در پیشگاه قانون را تداعی می‌کند. غایت دموکراسی‌ نظم دادن بدون خشونت به امور انسانی‌ با هدف ایجاد شرایط زندگی مطلوب در همین دنیا، و نه‌ در آخرت است. آنچه که اینجا اهمیت ویژه‌ای دارد آن است که بر خلاف اصول و قوانین مذهبی‌، قواعد و قوانین دموکراسی‌ قابل تغییر، تعدیل، و اصلاح هستند. همین کاراکتر فراگیر و شمول گرای دموکراسی‌ است که آن را از مذهب و سیستم‌های سیاسی مبتنی‌ بر الهیات متمایز می‌کند.


برای درک تنش میان مذهب و دموکراسی‌ می‌توان یک محور عمودی و یک محور افقی را تصور کرد. همان‌گونه که نمودار پایین نشان میدهد، مذهب به طور عام یک رابطه عمودی میان فرد و آفریننده است. در ابتدایی‌ترین شکل خود، این رابطه عمودی الزاماً تاًثیری بر دیگر افراد جامعه ندارد. از سوی دیگر، دموکراسی شکلی‌ از نظام سیاسی است که اساساً معطوف بر یک رابطه افقی میان افراد در جامعه است. ساده‌ترین شکل این رابطه افقی تهی از هر گونه اشاره به امر قدسی‌ یا متعال است. بر این اساس، محل مناقشه نقطه برخورد این دو محور افقی و عمودیست.

یکی‌ از بدیهی‌‌ترین اشکال تنش زمانیست که برخی‌ از اعضای جامعه، به منظور نظم دادن به روابطه اجتماعی، سعی‌ در مداخله دادن رابطه عمودی خود با خدا در روابط افقی عرصه عمومی‌ میکنند. به عبارت دیگر، زمانی‌ که قدرت سیاسی مشروعیت اخلاقی‌ خود را نه‌ از محور افقی (حق حاکمیت عمومی‌)، بلکه از محور عمودی (حق حاکمیت الهی) بگیرد، به دموکراسی تعرض میشود. به همین دلیل است که سیاستِ دینی غالباً به عنوان نقطه مقابل سیاستِ دمکراتیک قلمداد میشود، و تئوریسین‌های دموکراسی اصرار دارند که لازمه شکل گیری یک نظام لیبرال دموکراسی جدایی‌ مذهب از سیاست است. به طور کلی‌، ایرادهایی که تئوری لیبرال دموکراسی متوجه سیاست دینی می‌کند اینها هستند: ۱) مذهب مدعی میشود که دارای حقیقتی جهانشمول است. سرسختی ایدئولوژیکی که با این دیدگاه در ارتباط تنگاتنگ است در تعارض با مفاهیمی همچون روادری، تکثر‌گرایی، و تساهل (که از مفاهیم پایه‌ای در دیدگاه لیبرال دموکراسی به شمار میایند) قرار می‌گیرد. ۲) مذهب، از آن رو که قائل به مرز‌های مشخص میان معتقدان و غیر‌معتقدان است، نمی‌تواند شمول‌گرا باشد. در حالی‌ که دموکراسی شمول گرا، تساوی گرا، و بدون تبعیض است. مفهوم شهروندی نه بر اساس اعتقاد به خدا، بلکه بر اساس عضویت در جامعه سیاسی معنی‌ میابد. ۳) مذهب با نظام سکولاری که لازمه لیبرالیسم سیاسی و ضامن صلح دمکراتیک است ناسازگاری دارد. به عبارت دیگر، مذهب به دنبال از میان برداشتن تمایز میان محور عمومی‌ و محور افقی از طریق پایین آوردن خدا از راس محور عمودی و وارد کردن او به مرکز منازعات سیاسی است. خطر بالقوه‌ای که میتواند از سوی اکثریت مذهبی‌ متوجه اقلیت مذهبی باشد، اینجا اهمیت خاصی‌ پیدا می‌کند. بخش عمده‌ای از تئوری‌های لیبرال دمکراتیک این ملاحظات را به عنوان پیش‌فرض‌های تئوریک می‌پذیرند. این ملاحظات با تصور خاصی‌ از نقش دین در جامعه دمکراتیک، مبتنی‌ بر منطق عصر روشنگری در اروپا، منطبق هستند. هدف کتاب حاضر تعمیق درک ما پیرامون این پیش‌فرض‌هاست که اغلب به راحتی‌ پذیرفته میشوند. به طور مشخص، این کتاب در پی‌ به چالش کشیدن دیدگاهی است که قائل به ناسازگاری ساختاری میان سیاست دینی و توسعه سیاسی لیبرال دمکراتیک است. این چالش را بر اساس سه‌ بحث کلیدی پیش خواهم برد:


یک: بحث نخست متوجه رابطه میان لیبرال دموکراسی و سکولاریسم است. درست است که لازمه لیبرال دموکراسی‌ شکلی‌ از سکولاریسم است، اما اینجا باید به دو نکته توجه کرد: نخست اینکه سنن مذهبی‌ در بدو ورودشان به جوامع بشری، خود‌به‌خود دارای ساختار و جهت‌گیری دمکراسی‌خواه یا سکولار نیستند. برای آنکه چنین مفاهیم در جامعه ریشه بگیرند، میبایست که در عرصه عمومی‌ و توسط اعضای جامعه ساخته و پرداخته شوند. چگونگی‌ بومی شدن سکولاریسم در دموکراسی‌های در حال ظهور مبحث مهمی است که هنوز مورد توجه محققین زیادی واقع نشده است. یکی‌ از بحث‌های اصلی‌ کتاب حاضر این است که توافق عمومی‌ بر سر سکولاریسم نیازمند گشایش مباحث و ایجاد تحول در دیدگاه‌های دینی نسبت به سیاست است. همانگونه که اشاره شد، در یک جامعه مذهبی‌، امکان توفیق دراز‌مدت سکولاریسم زمانی‌ بیشتر است که به جای تحمیل شدن از بالا به پائین، از پائین به بالا و در طی‌ یک توافق دمکراتیک بر سر نقش دین در حکومت شکل بگیرد. به عبارت دیگر، برای آنکه گروه‌های دینی بتوانند خود را با درکی از سیاست مبتنی‌ با جدایی دین از نهاد حکومت منطبق کنند، ما نیاز به یک تئوری سکولاریسم سیاسی بر اساس دین داریم.


نکته دیگر اینکه در چارچوب لیبرال دموکراسی‌ می‌توان مدل‌های متفاوتی از سکولاریسم را متصور شد. تئوریسین‌های تفکر لیبرال دمکراتیک هنوز پارامترهای مشخصی‌ برای همزیستی‌ دین و لیبرال دموکراسی‌ ارائه نداده‌اند. از محورهای اساسی‌ این بحث یکی‌ چگونگی‌ تعریف سکولاریسم است. اینجا، بیش از آنچه که غالباً گمان میشود فضا برای انعطاف‌پذیری نظری وجود دارد. به اعتقاد من، ما نیازمند به یک بازنگری در مفهوم سکولاریسم سیاسی هستیم. با توجه به پر‌رنگی‌ دین در عرصه عمومی‌ و نیز نگاه شکاکانه برخی‌ مسلمانان نسبت به مفهوم سکولاریسم، این بازنگری برای پیشبرد دیدگاه لیبرال دمکراتیک در جوامع مسلمان اهمیت ویژه‌ای دارد.


دو: در جوامعی‌ که دین در آنها از مهمترین منابع هویتی به شمار میاید، راه رسیدن به لیبرال دموکراسی‌ اساسا از دروازه سیاستِ دینی می‌گذرد. این مدعا، البته، بر اساس درک فعلی‌ ما در مقطع خاصی‌ از تاریخ و در یک منطقه مشخص (جوامع اسلامی در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم) است، و بدین معنی‌ نیست که گذار به دموکراسی در هر زمان یا مکانی (در جهان اسلام و یا در دیگر مناطق جهان) باید از مسیر سیاستِ دینی انجام شود. تا کنون، در حوزه علوم انسانی‌ یک توافق فراگیر وجود داشت مبنی بر اینکه بسیج کردن مردم بوسیله مذهب نقطه تقابل توسعه لیبرال دمکراتیک است. چنین نگاهی‌، به اعتقاد من، یک نوع بدفهمی تاریخ لیبرال دموکراسیست. شکل‌گیری نظام لیبرال دموکراسی‌ در غرب (خصوصأ در سنت آنگلو - آمریکایی) رابطه تنگاتنگی با تحول عقاید دینی دارد. به همین ترتیب، شکل‌گیری یک نوع خاص از گفتمان دینی بود که شرایط مساعد را برای ظهور عرصه عمومی‌ مدرن فراهم کرد. در بسیاری موارد، در جوامعی که نظام لیبرال دموکراسی‌ سابقه‌ای طولانی دارد، نقش دین در عرصه سیاسی همواره از مباحث اصلی‌ و در عین حال محل تنش و منازعه بوده است.


تعامل و بده بستان‌های دمکراتیک برای تبیین نقش دین در حکومت، نقشی‌ اساسی‌ در گذار به دمکراسی و استمرار نظام لیبرال دموکراسی‌ داشته اند. در تاریخ لیبرال دموکراسی‌، سیاستِ دینی - خصوصأ در عرصه عمومی‌ - نقشی‌ اساسی‌ ایفا کرده است. تئوریسین‌های دموکراسی، اما، غالباً توجه چندانی به این نقش نداشته‌اند (خصوصأ در بحث‌هایی‌ که پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در پیوند با سیاست در جوامع مسلمان مطرح شد، این نقش تاریخی نادیده گرفته شد). [...] بحث پیرامون پروسه گذار به دموکراسی و نظام لیبرال، به هیچ وجه از بحث رابطه دین و حکومت جدا نیست.


سه‌: چه به لحاظ تئوریک و چه به لحاظ تاریخی، ارتباط نزدیکی‌ میان اصلاح دینی و توسعه سیاسی وجود دارد. اولی‌ معمولاً نسبت به دومی‌ تقدم دارد، گرچه رابطه کلی‌ آنها به سختی در هم تنیده و مبتنی‌ بر تاًثیری دو سویه است. خصوصأ در جوامعی که قسمت عمده‌ای از جمعیت تحت نفوذ عقاید سیاسی غیر‌لیبرال و غیر‌دمکراتیک هستند، این گزاره اهمیتی دوچندان میابد. پیش‌شرط توسعه لیبرال دمکراتیک، نه رد کردن مذهب یا محدود کردن آن به عرصه خصوصی، بلکه باز‌تعریف مفاهیم دینی، خصوصأ در پیوند با مبانی مشروعیت سیاسی و حقوق فردیست. از طریق پالایش و بازسازی تفکر دینیست که گروه‌های دینی میتوانند نقشی‌ سازنده در ایجاد و تثبیت پایه‌های لیبرال دموکراسی‌ داشته باشند. [...]



خلاصه‌ای از محورهای اصلی‌ کتاب اسلام، سکولاریسم، و لیبرال دموکراسی‌

بسیاری بر این گمان غلط هستند که تحقق دموکراسی‌، حقوق بشر، تکثر‌گرایی، و سکولاریسم در غرب به آسانی حاصل شده. قسمت عمده‌ای از مطالب آکادمیک و تحلیل‌های ارائه شده در رسانه‌های عمومی‌ تلویحاً به این موضوع اشاره میکنند. از این رو، در قیاس با تجربه غرب، توسعه سیاسی در جوامع مسلمان به نظر ناقص و ناهنجار میاید. چرا در قرن بیست و یکم و پس از گذشت دویست سال از انقلاب فرانسه، در جوامع مسلمان اینقدر گرایش به دین و "حکومت اسلامی" وجود دارد؟ پس گروه‌های اپوزیسیونِ سکولار - دمکراتیک کجا هستند؟ چرا احزاب اسلام‌گرا در انتخابات رای می‌آورند؟ چرا اینهمه نفرت و تلخی‌ نسبت به غرب؟ چرا ظهور محافظه‌کاری و خشونت به اشکال مختلف؟ چرا اینهمه درگیری سیاسی در جهان اسلام؟ به قول یک چهره شناخته شده آکادمیک، "کجای کار خراب است؟" [2]. اینها همه سؤالات مهمی‌ هستند. ولی‌ برای پیدا کردن یک پاسخ جامع به این پرسش‌ها ما ناچار از داشتن یک دید تاریخی (نسبت به جهان اسلام، و نیز نسبت به غرب) هستیم. غالباً در مباحث پیرامون جوامع غیر‌غربی این گونه فرض میشود که انگار غرب همیشه سکولار، لیبرال، و دمکراتیک بوده است. انگار که از دوران دموکراسی‌ یونان باستان و عصرِ پریکلس تا امروز، یعنی‌ عصر دموکراسی‌ دوران مدرن در آمریکا و نوشته‌های جان رالز، یک ارتباط پیوسته و بی‌وقفه در تفکر غرب وجود داشته. چنین فرضیاتی باعث مخدوش شدن درک ما از تلاش برای رسیدن به دموکراسی‌ در جوامع غیر غربی میشوند.

تز‌ معروف فرانسیس فوکویاما مبنی بر "پایان تاریخ" و پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی‌، منعکس کننده چنین نگاهیست. یکی‌ از نمودارهای کتاب فوکویاما نشان میدهد که کشورهایی مثل آمریکا از سال ۱۷۹۰ دارای نظام "لیبرال - دموکراسی‌" بوده‌اند. [...] اما ما میدانیم که در سال ۱۷۹۰ اکثریت جمعیت آمریکا، و خصوصأ زنان و سیاهپوستان به حکم قانون از حق رای محروم بودند. برای درک بهتر چالش‌ها و موانع رسیدن به نظام حکومتی لیبرال دموکراسی‌ در جوامع اسلامی، خوب است که نو ظهوری نسبی‌ این پروژه (تکامل تاریخی لیبرال دموکراسی‌ در اروپا و آمریکای شمالی‌ و قوام اخیر آن در قرن بیستم) را در نظر داشته باشیم. [...] فصل نخست کتاب به بر‌رسی‌ پیش‌زمینه تاریخی مورد نیاز برای ساخت و پرداخت یک تئوری لیبرال دمکراتیک برای جوامع مسلمان میپردازد. [...] به عقیده من در مباحث پیرامون لیبرالیسم سیاسی و تئوری مدرنیزاسیون، بسیاری از منابع آکادمیک کمکی‌ به تعمیق درک تئوریک ما از رابطه میان دین و توسعه دمکراتیک نکرده‌اند. وسیع کردن دید تاریخی به رسیدن به درکی دقیقتر کمک می‌کند. استفاده از آثار فرناند برودل (مورخ فرانسوی)، و مایکل والزر (فیلسوف سیاسی آمریکایی) میتواند در رسیدن به این درک دقیقتر کمک ساز باشد. مباحث فصل نخست همچنین متوجه رابطه میان اسلام، مدرنیزاسیون، و توسعه سیاسیست. در پایان قرن بیستم، اکثر جوامع اسلامی دارای دو مشخصه سیاسی بودند: عدم وجود دموکراسی‌ (یا ادامه یافتن استبداد و سیاست آمرانه)، و شرایط بد حقوق بشری. گزارش سالانه برنامه توسعه سازمان ملل متحد و همینطور گزارش خانه آزادی نیز این مدعا را تائید کرده و تصویری تیره از آینده سیاسی جوامع مسلمان بدست میدهند. رشد اپوزیسیون اسلام‌گرا در اکثر جوامع خاور میانه نیز چشم‌انداز شکل‌گیری لیبرال دموکراسی‌ را با علامت سوال مواجه می‌کند.

رابطه میان بنیادگرایی اسلامی و توسعه سیاسی چیست؟ تفسیر من از ریشه‌ها و تاثیرات سیاسی اسلام‌گرایی، و خوانش من از عواقب جامعه‌شناختی‌ بنیادگرایی اسلامی (مثلا در مقایسه با جنبش پیوریتن‌ها در انگلیس)، دیدگاه‌ها و تفسیر غالب را به چالش میکشد. به عقیده من حرکت‌های اعتراضی رادیکال مذهبی‌ معمولاً در شرایطی ظهور میکنند که جامعه با پدیده مدرنیزاسیون شتابنده، بحران اجتماعی، و فروپاشی نظام سنتی‌ مواجه است. نمونه‌های تاریخی این مساله کم نیستند، و غالباً به پروسه طولانی مدت مدرنیزاسیون سیاسی مربوط میشوند. در نگاهی‌ تاریخی و جامعه شناسانه، بنیادگرایی اسلامی پدیده اجتماعی پیچیده‌ای است که میتواند به شکلی‌ ناخواسته به توسعه کمک کند. یک مقایسه تاریخی میان تحولات سیاسی در اوایل دوران مدرن در اروپا و دوران معاصر در خاور میانه به درک درست این نکته کمک می‌کند، و این فرضیه فراگیر که میان سیاستِ دینی و شکل گیری نظام دمکراتیک ناسازگاری ساختاری وجود دارد را به چالش میکشد.

یکی‌ از بخش‌های کتاب به بر‌رسی‌ رابطه میان اصلاح دینی و لیبرال دموکراسی‌ در الهیات سیاسی جان لاک میپردازد. لاک را معمولاً به عنوان یکی‌ از بنیانگذاران تفکر لیبرال دموکراسی‌ مدرن میشناسیم. اما در طول حیاتش، رابطه میان کلیسا و حکومت همواره یکی‌ از دغدغه‌های اصلی‌ وی بود. بسیاری از مبانی فکری و نظریات لاک از جمله ارکان تفکر فلسفی‌ غرب بحساب میایند. اما تا کنون تلاشی برای به کار بستن سیستماتیک تئوری سیاسی لاک برای بر‌رسی‌ تغییر و تحول اجتماعی در جهان اسلام نشده است. [...] نه تنها نوشته‌های لاک به درک دقیقتر تفکر لیبرال دموکراسی‌ مدرن کمک میکنند، بلکه اساساً میان شرایط اجتماعی - سیاسی زمان لاک و شرایط کنونی جوامع مسلمان شباهت‌های مهمی‌ وجود دارد. اول آنکه در هر دو مورد مذهب مشخصه هویّتی قسمت عمده‌ای از جمعیت است. دوم، نوع تاثیرگذاری مدرنیزاسیون و جابجایی‌های اجتماعی و اقتصادی بر دیدگاه‌های دینی مردم قابل مقایسه است. [...] سوم، آنچه مشروعیت اخلاقی‌ قدرت سیاسی را تعیین می‌کند یک درک سیاسی مبتنی‌ بر الهیات در میان قسمت عمده‌ای از جمعیت است. لاک در زمانی‌ می‌نوشت که پایه مشروعیت و توجیه قدرت سیاسی "حق الهی حاکمیت برای شاهان" بود. دو کتاب مهم لاک، یکی‌ "در باب رواداری" (۱۶۸۹)، و دیگری، "دو رساله در باره حکومت" (۱۶۸۹) میتوانند در بدست آوردن تصویر بهتری از رابطه میان ارزش‌های دینی و شکل گیری ایده لیبرال دموکراسی‌ مفید باشند. [...] آنچه اینجا اهمیت ویژه‌ای دارد متدولوژی خاص لاک در بسط دادن افکار لیبرال دمکراتیک بر پایه ساختار اجتماعی یک جامعه عمیقا دینی است. نوشته‌های سیاسی لاک در پیوند با مساله رواداری دینی و حاکمیت سیاسی را می‌توان برخاسته از تفسیر نقادانه درون دینی دید. بحث نهایی من در این بخش کتاب این است که در جوامعی که تحت نفوذ افکار سیاسی - مذهبی‌ غیر لیبرال و غیر دمکراتیک هستند، پروژه لیبرال دمکراسی میتواند از طریق تفسیر دوباره دیدگاه‌های دینی پیرامون حکومت پیش برده شود. این گزینه، خیلی‌ بیشتر از خصوصی‌سازی دین و یا حذف آن از عرصه عمومی‌ میتواند به پایه‌گیری لیبرال دموکراسی‌ یاری رساند. چنین تحولی‌ هم در انگلیس قرن ۱۷ به چشم میخورد، و هم در دوران فعلی‌ در کشورهای مسلمان. شاید بتوان ارتباط میان استقرار لیبرال دموکراسی‌ و بازخوانی مبانی دینی را به یک حکم جهانشمول (مستقل از زمان و سننت‌های فرهنگی‌) در تئوری دمکراتیک نسبت داد.

[...]

بخش دیگری از کتاب به بحث سکولاریسم و موانع تئوریک و عملی‌ تحقق آن در جوامع مسلمان میپردازد. مانع تئوریک متوجه این تصور فراگیر است که بر خلاف مسیحیت، اسلام، هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ مبانی نظری با سکولاریسم ناسازگاری ساختاری دارد. برنارد لویس از جمله مطرح‌ترین متفکرینی است که قائل به چنین تفاوتی هستند. لویس از دیر‌باز بر این عقیده بوده است که در اسلام هیچ گونه مبنای فکری و تاریخی برای جدایی دین از سیاست وجود ندارد. بحث لویس مبتنی‌ بر مقایسه منطق درونی‌ و شرایط تاریخی ظهور اسلام و مسیحیت است. [...] این مدعا، اما، با شواهد تاریخی هماهنگ نیست. اگر از آن اندرز معروف مسیح که "کار قیصر را به قیصر، و کار خدا را به خدا واگذار" بگذریم، با این واقعیت مواجه می‌شویم که در بیش از هزار سال گذشته تاریخ مسیحیت شاهد یک دوره طولانی وابستگی دوسویه و گهگاه یکی‌ شدن کلیسا و حاکمیت (نه‌ تنها به شکل قیصر - پاپی یا سزار پاپیسم در مسیحیت ارتدکس شرقی‌، بلکه در مسیحیت لاتین غربی نیز) بوده است. لویس، هم با فرض گرفتن یک دوگانگی میان کلیسا و حاکمیت در غرب، و هم در بکار گرفتن این ابزار نظری برای تحلیل جوامع مسلمان، این واقعیت تاریخی را مخدوش جلوه میدهد.


عبدو فیلالی انصاری به درستی‌ به این نکته اشاره می‌کند که "بر خلاف تجربه اروپا که در آن سکولاریسم عمدتاً در پی‌ اصلاح دینی صورت گرفت، در جوامع مسلمان، سکولاریسم از اصلاح دینی پیشی‌ گرفت." توجه به این نکته باعث میشود که بتوانیم درک کاملتری نسبت به ضعف ریشه‌های فکری سکولاریسم در جهان اسلام داشته باشیم. با استفاده از نظرات مارشال هاجسن و مطالعه تطبیقی وی پیرامون مدرنیزاسیون در اروپا و در خاورمیانه، میتوان به بسط یک روایت متفاوت از آنچه برنارد لویس ارائه می‌کند پرداخت. با آنکه بحث هاجسن مستقیماً متوجه موضوع اسلام و سکولاریسم نیست، اما وی معتقد است که یک گسست ناگهانی با گذشته اسلام باعث شد که "تحول قابل دوام اجتماعی و فکری" (پروسه پایین به بالا) نتواند همراه و همزمان با مدرنیزاسیون تکنولوژیک (پروسه از بالا به پایین) صورت پذیرد. در قرن بیستم، این گسست ناگهانی میان سنت و مدرنیته با تاثیرات منفی‌ عمیقی بر توسعه سیاسی در جوامع مسلمان همراه بود.


در حوزه عمل نیز سکولاریسم با چالش‌های ایدئولوژیک عمده‌ای روبروست. نخست آنکه در تصور عمومی‌ بسیاری از مسلمانان، مفهوم سکولاریسم غالباً در پیوند با مفاهیمی همچون استعمار و امپریالیسم دیده میشود. دوم، از آنجا که بسیاری از حکومت‌های پسا - استعماری در جوامع مسلمان حکومتهایی سکولار بودند (مثلا حزاب بعثی، اشکال مختلف سوسیالیسم، و ناسیونالیسم عربی‌ و ایرانی که همه بر اساس ایدئولوژی سکولار بودند)، خیلی‌‌ها عدم توفیق این حکومت‌ها را به حساب عدم توفیق سکولاریسم میگذارند. رشد فزاینده اختلافات اجتماعی و اقتصادی میان شهروندان، سرکوب اعتراضات داخلی‌، و وابستگی‌ خیلی‌ از این حکومت‌ها به غربِ سکولار نیز بر این بدبینی نسبت به سکولاریسم در میان جوامع مسلمان افزوده است.حوادث اخیر در خارج از جهانِ اسلام نیز اعتبار سکولاریسم نزد مسلمانان را بیش از پیش زیر سوال برده‌اند. مثلا تصمیم دولت فرانسه در سال ۲۰۰۴ مبنی بر ممنوع کردن حجاب در مدارس عمومی‌ فرانسه به این تصور که سکولاریسم اساساً با اسلام سر ستیز دارد و نهایتاً به پایمال شدن حقوق مدنی مسلمانان منجر میشود دامن زد.


از نتایج بد فهمی‌ و بی‌ اعتباری مفهوم سکولاریسم در جهان اسلام یکی‌ این بوده که برای بسیاری از گروه‌ها و بخشهای سیاسی در جامعه، مخالفت نظری با جدایی دین و حکومت اینک تبدیل به جزئی از "هویت اسلامی" شده است. [...] با توجه به این شرایط، تنش اصلی‌ در ارتباط میان دین، سکولاریسم، و لیبرال دموکراسی‌ را می‌توان به این گونه بیان کرد: از یک طرف لیبرالیسم سیاسی نیازمند به نوعی سکولاریسم سیاسیست. از سوی دیگر بسیاری از مسلمانان به سکولاریسم به دیده شک و تردید مینگرند. راه عبور از این بن‌بست چیست؟ به عبارت دیگر، چگونه می‌توان با بسط روایتی از سکولاریسم به عنوان سازه‌ای اجتماعی به تحقق دموکراسی‌ و لیبرالیسم در جهان اسلام کمک کرد؟


بحث پایانی کتاب این است که برای پیشبرد لیبرال دموکراسی‌ در جوامع مسلمان ما نیازمند به بسط یک "تئوری بومی برای سکولاریسم اسلامی" هستیم. اکیل بیلگرمی بدرستی مطرح می‌کند که در شرق، سکولاریسم "باید به دست بیاید، نه آنکه از ابتدا به فرض گرفته شود." با آنکه بیلگرمی این نکته را در مورد سکولاریسم هندی طرح می‌کند، این سخن درس‌های زیادی برای جوامع مسلمانی دارد که تا کنون سرسخت‌ترین مدافعین سکولاریسم در آنها نخبگانی بوده‌اند که سعی‌ در تحمیل سکولاریسم خود بر اکثریتی عمیقا مذهبی‌ داشته‌اند. به عبارت دیگر، سکولاریسم فاقد ریشه‌های ارگانیک در جوامع مسلمان بوده است. بر پایه تجربه‌های دوران معاصر، سکولاریسم نه‌ به عنوان پیش نیازی برای یک نظام سیاسی عادلانه، بلکه به عنوان یک ایدئولوژی سرکوبگر (خصوصأ در کشورهای عرب) دیده میشود. تغییر این ذهنیت نسبت به سکولاریسم نیازمند آن است که گروه‌ها و روشنفکران دینی در جوامع مسلمان با گشایش بحث پیرامون سکولاریسم، سعی‌ در انطباق ارزش‌های دینی خود با یک مدل حکومتی سکولار و در عین حال سازگار با مذهب کنند. تجربه کشورهایی مثل اندونزی و ترکیه نشان میدهد که رخ دادن این امر باعث پیشبرد پروژه لیبرال دموکراسی‌ میشود.


نتیجه‌گیری


ویلفرد کنتول، متفکر درگذشته کانادایی و پژوهشگر مطالعات تطبیقی تاریخ و مذهب، در طول عمر خود به آینده توسعه سیاسی در جوامع مسلمان توجه خاصی‌ داشت. در کتابی با عنوان "اسلام در تاریخ مدرن" که نزدیک به نیم قرن پیش از این منتشر شد، کنتول بحث خود را با پیش‌بینی‌ تاثیر گذاری مستقیم اوضاع سیاسی در جوامع مسلمان بر مسائل سیاسی در سطح جهان پایان میدهد. به گفته وی: "مسائل متعدد فکری و اخلاقی‌ امروز جهانی‌ شده‌اند. حضور یک اسلام سالم و بالنده نه فقط برای جوامع مسلمان، بلکه برای همه جهان حائز اهمّیت است." در دوران پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، این نگاه کنتول اهمیت تازه‌ای یافت. مهمترین درسی‌ که از آن حادثه سرنوشت‌ساز می‌توان گرفت این است که جهان امروزه حقیقتاً یک دهکده جهانیست که اهالی آن مشکلات دیرپایی توسعه پایدار و حاکمیت دمکراتیک را فراموش کرده‌اند، و این امر همه را در معرض تهدید قرار داده. در دوران پس از ۱۱ سپتامبر، مساله دین و دموکراسی به یکی‌ از معضلات و مناقشات اصلی‌ زمانه ما بدل شده؛ مخصوصاً که در جوامع اسلامی ما غالباً با عدم وجود دموکراسی و عدم احترام به حقوق بشر مواجهیم. تاثیر تنش‌های موجود در خاورمیانه متوجه همه ماست.


در دوران پس از جنگ سرد سیاست جهانی‌ با دو تحول مهم روبرو شده است: ۱) فراگیر شدن افکار دمکراتیک و عبور این افکار از مرزهای فرهنگی‌، ۲) باز‌پیدایش هویت‌های قومی/دینی در عرصه عمومی‌. با وجود تاکید روز‌افزون بر ایده‌ال دموکراسی‌ در سطح سیاست بین‌الملل، در حوزه تئوری سیاسی، مفهوم دموکراسی‌ علیرغم مقبولیت عام آن اینک به پرسش گرفته شده است. دوید هلد بر این عقیده است که "پذیرش بی‌ چون و چرای لیبرال دموکراسی‌ باعث بی‌ توجهی‌ به معنی‌ کلی‌ آن و نیز به اشکال بالقوه متفاوت آن میشود." بنابر‌این، هر گونه بحث در باره آینده جهانی‌ لیبرال دموکراسی‌ ناچار از پاسخ دادن به مسئله کلیدی تفاوت است. هدف این کتاب توجه دادن به مساله تفاوت از طریق باز‌اندیشی‌ رابطه تئوریک و عملی‌ میان دین، سکولاریسم، و لیبرال دموکراسی‌ در جوامع مسلمان است. تلاش من در کتاب حاضر کمک به پیشبرد یک تئوری سیاسی لیبرال دمکراتیک برای جوامع مسلمان از راه بر‌رسی‌ رابطه کلی‌ میان دین و دموکراسی‌ (به لحاظ تاریخی و تطبیقی)، با اتکا بر تجربیات تئوری سیاسی در غرب بوده است.


با بر‌رسی‌ نقادانه نقش دین و سیاستِ دینی در شکل گیری نظام لیبرال دموکراسی‌ در غرب، کتاب حاضر فرضیه ناسازگاری ساختاری سیاستِ دینی و لیبرال دموکراسی‌ را به چالش می‌کشد. [...] به گمان من، نه در تاریخ تحولات غرب، و نه در شرایط کنونی جوامع اسلامی نمی‌توان تلاش برای ایجاد لیبرال دموکراسی‌ را از مباحث نظری پیرامون جایگاه دین در حکومت جدا ساخت. [...] میان اصلاح تفکر دینی و توسعه سیاسی یک ارتباط نزدیک و غیر قابل انکار وجود دارد. غالباً در روایتِ کلان تایخ غرب این مساله به آسانی پذیرفته میشود. اما تئوریسین‌های تفکر لیبرال دمکراتیک اغلب به این نکته بی‌ توجه بوده‌اند، خصوصأ آنجا که به بحث سیاست در جوامع اسلامی مربوط میشود. رابطه میان دین و لیبرال دموکراسی‌ در جامعه‌ای که دین در آن از شاخص‌های عمده هویت به شمار میاید و در ساخت فرهنگ سیاسی نقش عمده‌ای دارد، اهمیت خاصی‌ پیدا می‌کند. درک این مسئله میتواند به تئوریسین‌های لیبرال در حل معضل رابطه دین، سکولاریسم، و دموکراسی‌ در شرایط کنونی جهان اسلام کمک کند.


مساله آخر، همان مساله سکولاریسم است. در بر‌رسی‌ شرایط ظهور دموکراسی‌ در جوامع مسلمان هیچ تئوری لیبرال دمکراتیکی نمی‌تواند از این مساله چشم پوشی کند. تجربه کشورهایی که در آنها گام‌هایی‌ در جهت تحقق دموکراسی‌ و حقوق بشر برداشته شده نشان میدهد که یک تئوری بومی یا یک درک بومی از سکولاریسم اسلامی میتواند به پیشبرد لیبرال دموکراسی‌ کمک کند. زمانی‌ که گروه‌های مسلمان طرحی از "الهیات سیاسی سکولاریسم" را بدست دهند که در آن پروژه لیبرال دموکراسی‌ نه در تقابل با ارزش‌های اسلامی، که در تعامل و سازگاری با آنها دیده شود، لیبرال دموکراسی‌ در جوامع مسلمان از حمایت یک گروه عمده سیاسی برخوردار خواهد شد. [...]

پي نوشت:

[1] آزاده کیان," سکولاریسم ایران نباید مذهب‌ستیز باشد" - مردمک

 


محمدجواد لاریجانی می‌گوید: «آقای علی لاریجانی ابتدا فتنه را دعوای احمدی‌نژاد-موسوی می‌دید اما بعد از سخنان رهبری و مشخص شدن موضوع، مواضع صریح و شفافی علیه فتنه اتخاذ کرد. لاریجانی از مدیران لایق نظام و فدائی رهبر انقلاب است.»

به گزارش فارس، محمدجواد اردشیر لاریجانی پسر میرزا هاشم آملی، روحانی برجسته شیعه و یکی از ۵ برادر لاریجانی (صادق لاریجانی رئیس قوه قضائیه، علی لاریجانی رئیس مجلس هشتم، باقر لاریجانی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران، فاضل لاریجانی رایزن فرهنگی ‏ایران در کانادا) است.

وی در حال حاضر عهده‌دار سمت دبیری ستاد حقوق بشر قوه قضائیه است و در کارنامه خود نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دوره‌های دوم، چهارم و پنجم، مدیر پژوهشگاه دانش‌های بنیادی، معاون سابق وزارت امور خارجه و موسس مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی را داراست.

محمدجواد لاریجانی علاوه بر اینکه نخبه علمی است، یک نظریه پرداز سیاسی و سیاست‌مدار نیز محسوب می‌شود. نظریه ام‌القری "نظریه‌ای برای تبیین خط مشی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و موقعیت ایران در جهان اسلام" در دهه ۱۳۶۰ از سوی وی مطرح شد.

براین اساس، تحولات منطقه و مباحث داخلی و بین‌المللی بهانه مناسبی بود تا نزد وی رفته و نظراتش را در این باره جویا شویم. لاریجانی در این گفت‌وگو به تشریح دیدگاه‌های خود درباره بیداری اسلامی و برنامه‌های غرب برای مقابله با این بیداری و مسائل جاری کشور ازجمله انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی پرداخت.

گفت‌وگوی فارس با لاریجانی را در زیر می‌خوانید:

شما وضعیت امروز اصلاح طلبان را تشریح کردید. وضعیت اصولگرایان را چطور می‌بینید؟
در جریان اصولگرایی یکی از نکات مثبت این است که این جریان باندی نیست؛ یعنی همه دعواهای اصولگرایان آشکار است و ما به صورت قبیله‌ای عمل نمی‌کنیم که مثلاً با هم ضد و بند داشته و یا به هر دلیل پشت هم بایستیم؛ در وقع ما یک چارچوب داشته و در درون آن رقابت می‌کنیم. البته اصولگرایی باید در این انتخابات تمام ظرفیت‌هایش را وارد میدان کند.

تشکیل جبهه پایداری یک حرکت معقول است
تشکیل جبهه پایداری که یک جبهه جدید به شمار می‌رود یک حرکت معقول است و باعث فعال شدن یک ظرفیت از اصولگرایی می‌شود. این جبهه یک پتانسیل بسیار خوبی محسوب می‌شود اما باید به شکلی پیش برود که به توان اصولگرایی اضافه کند. رسیدن به این مطلوب به شکل‌دهی‌ها و تیزهوشی‌هایی نیاز دارد؛ در واقع اکنون یک چاقوی تیز در دستان ماست که هم می‌تواند دست ما را بریده و هم می‌تواند ما را به مقاصد خودمان برساند در نتیجه نباید اجازه دهیم دست ما را ببرد و باید از آن به عنوان یک ظرفیت مثبت استفاده کنیم.

من به حضور و شور و شعف اصولگرایان امیدوار هستم، اینکه با یکدیگر دعوا دارند نشان سرزندگی آنهاست. فردی از فرد دیگر انتقاد می‌کند و برعکس؛ این اقدامات بد نیست و در نهایت باعث می‌شود که همه گرایش‌ها در کنار هم نشسته و نیروهای لایق را به مجلس بفرستند.

انتخاباتی خوب است که اولا قانونی بوده و هیچکس خلاف قانون عمل نکند و در ثانی رقابت بسیار منطقی پیگیری و انجام شود؛ نه اینکه افراد اقدامات دیگری را دنبال کنند. در مشهد که بودم برای بچه‌های بسیجی صحبت می‌کردم در آنجا شنیدم که افرادی در شهرستان‌ها در ماه مبارک رمضان شبی چند هزار نفر را افطار می‌دادند.

باید اقداماتی انجام دهیم که تبلیغات انتخاباتیمان پرخرج نباشد
باید زمینه تبلیغ مطلوب را فراهم و در گام بعدی نیروهای مناسب را برای آمدن به میدان تشویق کرد. باید اقداماتی انجام دهیم تا تبلیغات انتخاباتی ما پرخرج نباشد؛ مثلا گفته می‌شود در شهرهای کوچک انتخابات بین 400 تا 500 میلیون تومان خرج دارد. هیچ آدم درست و حسابی به این میزان پول ندارد به همین دلیل ما بایستی هزینه‌ها را با تلاش خودمان کم کرده و پول خرج کردن را تبدیل به یک ضدارزش کنیم تا افراد نتوانند با پول خرج کردن در انتخابات شرکت کنند.

باید تلاش کرد تا نیروهای مطلوب از لحاظ فکری و کسانی که در خط اسلام و مکتب اهل بیت قرار دارند و پایبندی آنها به نظام اسلامی ثابت شده است همچنین صاحب فکر هستند بتوانند به سیستم حکومتی اضافه شوند.

باید نگران خودمان باشیم نه رأی مردم
من مخالف این هستم که ما خودمان را به صورتی رنگ کنیم که همه خوششان بیاید. ما باید آنچه هستیم را روشن و صریح بیان کنیم و مردم براساس گرایش‌ها و انگیزه‌های خاص خود انتخاب کنند، اگر ما را انتخاب کردند به مردم خدمت خواهیم کرد و اگر هم انتخاب نکردند به رأی آنها احترام می‌گذاریم. یعنی لازم نیست که ما نگران رأی مردم باشیم و بایستی در همه حال به رأی مردم احترام بگذاریم. در واقع ما باید نگران خودمان باشیم که پوست عوض نکرده و مبانی خود را صریح و روشن بیان کنیم.

دلیل اینکه مقام معظم رهبری در سخنرانی‌هایشان به سایر کشورها فرمودند انحراف از انحراف در شعار و گفتمان و امثال این شروع می‌شود این است که کلام بیانگر فکر است. ما باید گفتمان‌مان یعنی گفتمان اصولگرایی را روشن، صریح و بدون استفاده از کلمات متشابه بیان کنیم تا مردم ما را بشناسند، اگر دوست هم نداشته باشند مشکلی نیست مهم این است که ما را بشناسند.

‌ تشکیل جبهه پایداری را اتفاق خوبی عنوان کردید و گفتید که باید مراقب بود که این اقدام مثبت به ضدخودش تبدیل نشود. چه آسیب‌هایی ممکن است باعث شود که این اقدام مثبت نتیجه منفی در پی داشته باشد؟
بنده بسیار امیدوار هستم و معتقدم با هدایت‌هایی که این جبهه داشته و نیروهای مناسبی که در آن حضور دارند این جبهه نقش بسیار خوبی در انتخابات برای پیشبرد اصولگرایی ایفا خواهد کرد. ما گفتمان جبهه پایداری را نباید شخصی کنیم یعنی جبهه نباید روی افراد خاصی تمرکز کند. تشکیل جبهه پایداری اقدام بزرگی بود و در پی آن این جبهه اقدام بزرگی را انجام دهد و این اقدام بزرگ این است که باید فضا را برای خالص شدن گفتمان اصولگرایی مهیا کند.

باید نیروهای تازه نفس و فعال را کمک کرد تا در واحدهای دیگر اصولگرایی که پشتیبان ندارند به عنوان پشتیبان آنها حضور داشته باشند. اصولگرایی یک چترش که 17 یا 18 تشکل در خود دارد نیز مطلوب به شمار می‌رود؛ اما یک نسل جدیدی وجود دارد که در هیچ کدام از این تقسیم بندی‌ها قرار نمی‌گیرند که به نظر بنده باید از ظرفیت آنها بهره برد.

اینها نسلی هستند که در جریان فتنه حضور خاصی داشتند. به نظر بنده آنها نیروهایی هستند که می‌توان در ظرفیت اصولگرایی به آنها میدان فعالیت داد و بایستی به این نکته توجه کرد که ما هر میزان بتوانیم زمینه‌های فعال شدن نیروهای اصولگرا را با طیف‌هایی که در دست داریم‌، پیش ببریم موفق‌تر خواهیم بود.

اگر در مجموعه وسیع اصولگرایی در نهایت به لیستی برسیم که 70 درصد آن مشترک باشد و 30 درصد هم مشترک نباشد 100 درصد برنده این انتخابات خواهیم بود؛ در واقع لازم نیست صددرصد لیستمان یکی باشد اگر 70 درصد نیروهایمان را با هم ترکیب کنیم به شکلی که گرایش‌های مختلف اصولگرایی که لیست خودشان را می‌دهند در آن حضور داشته باشند ما موفق خواهیم بود.

کمیته‌ای به نام کمیته 8+7 تشکیل شده است که اسم آن جبهه متحد اصولگرایان است که اعضای مختلفی در آن حضور دارند. این کمیته را به چه صورت ارزیابی می‌کنید؟ و افرادی که در آن حاضر هستند را چطور می‌بینید؟
در فاصله کوتاهی که داریم بایستی با همین سر کرده و اشکالات آن را برطرف کنیم. اگر اشکالات خیلی سنگینی هم ندارد درگیر مسائل جزئی نشویم.

البته این بدترین نوع مکانیزم است و ما باید در آینده جبهه اصولگرایی را به یک مکانیزم بسیار معقول‌تر، منظم‌تر و سازمان یافته‌تر برای رسیدن به اجماع و توافق مجهز کنیم.

بنده امروز می‌خواهم بیان کنم که ما از لحاظ تشکیلاتی آن چه را که داریم نباید بر هم بزنیم چون زمانمان خیلی کوتاه است باید همین را سامان داده و در حال حاضر کارآمدی آن را بالا ببریم ولی نهایتا امروز باید دنبال مکانیزمی باشیم که جبهه اصولگرایان را به تشکل بهتری برساند.

در جبهه اصولگرایی باید صدا پایین به بالا منعکس شود و نیروهای جدید و جوان بتوانند در جبهه جذب شوه و روی سیستم تأثیرگذار باشند. دیگر سیستم ریش سفیدی کارآمد نیست.

ما بایستی در آینده حزب درست کنیم که البته حزب ما اصولگرایی است؛ منظورم از حزب به معنای کلمه است نه تشکیلاتی؛ اصولگرا باید منسجم باشد ولو با احزاب مختلف و در نهایت باید بتوانند زیر چتر واحدی کار کنند. باید این اقدامات را در آینده با کار فکر شده اجرایی کرد اما اکنون مصلحت این است که مکانیزم فعلی با برطرف شدن اشکالات مبنا قرار گیرد.

توصیه من به این مجموعه این است که دنبال صفر یا صد نباشد؛ این مجموعه نباید درصدد این باشد که دستوری کار کند بلکه بایستی مدام با نیروها صحبت کرد یعنی هر گروهی که مبحثی دارد بایستی در جلسه‌ای با تواضع نشسته و ساعت‌ها وقت صرف بحث شود. در واقع ما بایستی یک جریان سیاسی را به سامان رسانده و به آن میدان ظهور دهیم و مقدار زیادی گفت‌وگو، حوصله، جلوگیری از عصبانیت به خصوص از سوی کسانی که کارکشته‌تر و سابقه بیشتری دارند بایستی لحاظ شده و نیروهای جدید نیز جذب شوند.

بحث جبهه پایداری و کمیته متحد اصولگرایان (7+8) یکی از دعواهایشان بحث آقای لاریجانی است شما برادر آقای لاریجانی هستید جالب است که شما موضع بسیار مناسبی در بحث فتنه اتخاذ کردید و بعد هم شنیدیم که مقالات عالی‌رتبه نظام شما را تحسین کرده‌اند. شما به خصوص در یک برنامه تلویزنی صحبت‌های متقنی مطرح کردید و هم‌اینک به عنوان یک چهره مقبول در جبهه اصولگرایی و بدنه اصولگرایی شناخته می‌شوید. اما همین بدنه بعضاً نسبت به مواضع اقای علی لاریجانی شائبه‌هایی مطرح می‌کند. نظر شما در مورد مواضعی که رئیس مجلس در دوران فتنه گرفته‌اند چیست؟ یکی از دعواهای 8+7 و جبهه پایداری همین است. جبهه پایداری می‌گوید که آقای علی لاریجانی مواضع خوبی نداشت و نباید در مرکزیت تصمیم‌گیری اصولگرایان نباشد.
در جریان فتنه دکتر علی لاریجانی و حتی افراد دیگری تلقی‌شان از فتنه عمدتا این بود که مسئله یک دعوای انتخاباتی بین مهندس موسوی و آقای احمدی‌نژاد است و براین اساس دلیلی نمی‌دیدند که مثلاً به طرف مقابل اعتراضی کنند.

البته اختلاف نظرهایی هم با آقای احمدی‌نژاد وجود داشت اما زمانی که مقام معظم رهبری پرده‌ها را برداشتند و آشکار شد که بحث انتخابات یک بحث فرعی بوده و تمامی این مسائل یک کودتای تمام عیار علیه نظام اسلامی و دموکراسی است از آنجا به بعد موضع آقای لاریجانی و بسیاری از افراد اصولگرا به سمت رهبر معظم انقلاب سوق پیدا کرد و در نهایت مواضع بسیار صریحی در قبال فتنه و اصحاب آن گرفتند.

علی لاریجانی یکی از مدیران لایق نظام و از مدیران و فدائیان رهبر معظم انقلاب است یعنی ارادتشان به آقای خامنه‌ای، فقط بحث رهبری نیست یک علقه قلبی است که این مسئله را در برهه‌های مختلف حتی زمانی که صداوسیما بودند نشان داده‌اند. ما نباید چنین مدیرانی را به دلیل مختصر اختلاف نظر کنار بگذاریم ولی در کل بایستی خطمان روشن باشد یعنی در اینجا 2 بحث مطرح می‌شود یکی بحث روشن بودن خطوط و دیگری بحث حذف مدیران که بایستی به هر 2 توجه کرد.

خط روشن خطی است که فتنه را خوب تشخیص دهد و محکم جلوی آن بایستد و انحراف را خوب تشخیص داده و در مقابل آن ایستادگی کند و ملاک تشخیص هم معیارهای تشریح شده از سوی رهبر معظم انقلاب است؛ در واقع خدا نعمت بزرگی همچون آیت‌الله خامنه‌ای که یک رهبر تیزهوش و متدین است به ما عطا کرده که این ثروت بسیار بزرگی محسوب می‌شود بنابراین بایستی شکر این نعمت را بجا آوریم و پشت سر ایشان باشیم.

در روایتی از حضرت علی(ع) درباره مفهوم صراط ایشان می‌فرمایند که مفهوم صراط ولایت است و با ولایت صراط مشخص می‌شود و صراط در معنای زندگی سیاسی و اجتماعی معنی‌اش مشخص می‌‌شود.

جبهه پایداری نباید بر شخص متمرکز باشد زیرا که قدرت و عزت ما تکه تکه می‌شود. وقتی ما بر شخص متمرکز شویم فردی با این شخص خوب است و شخص دیگر خوب نیست. در نهایت جبهه پایداری یک حرف بسیار اصولی دارد و آن حرف این است که ما نباید اجازه دهیم که جریان فتنه دوباره تکرار شود. این حرف بسیار اصولی است و به ما گوشزد می‌کند که راجع به فهم فتنه حساس باشیم و تصور نکنیم که فتنه یک مسئله زودگذر است.

به همین دلیل مقام معظم رهبری در سخنرانی‌های خود همواره نکته‌ای را راجع به فتنه بیان می‌کنند و این نشان می‌دهد که فتنه آسیب بزرگی بود. بنده مشاهده کردم در مطالب برخی دوستان ما روی آقای قالیباف و دکتر علی لاریجانی بسیار تمرکز شده است که به نظرم این رویه به مصلحت نیست. ممکن است افراد نظرات خاصی داشته باشند و ما نباید درگیر شخص شویم بلکه باید مکانیزم‌ها را اصولی کنیم. در نتیجه بنده تصور می‌کنم اگر این مسئله پیش برود همه افراد می‌توانند نظراتشان را بیان کنند.

جبهه اصولگرا جبهه بسیار خوبی است از این جهت است که ما می‌توانیم در آن به راحتی نظرات خود را بیان کرده و اگر هم اختلافی داریم یاد می‌گیریم که بایستی در عمل با هم باشیم که اگر به این صورت نباشد نقطه ضعف داریم.

آقای دکتر لاریجانی! تصور می‌کنید روند چالش‌ها بین اعضای مختلف اصولگرایی برای رسیدن به وحدت با توجه به اینکه انتخابات اسفندماه برگزار می‌شود، چه زمانی خواهد بود؟ با تئوری که شما مطرح کردید که 70 درصد لیست هم مشترک باشند اشکالی ندارد.
اکنون وضعیت بد نیست یعنی مسیر ما به این سمت است اما ما باید تحرکمان را بیشتر کنیم و نیروهای اصولگرا بایستی به انتخابات به عنوان وظیفه شرعی بنگرند.

ما در مرحله اول باید نظام و ولایت را حمایت کنیم تا همه در انتخابات وارد شویم نه اینکه کاندیدا شویم و بعد وارد انتخابات شویم و در گام بعدی نیز باید خطوط انحرافی را روشن و نیروهای خوب را یاری رسانیم تا به توافقی برسند تا در نهایت اصولگرایی موفق باشد.

مجلس آینده اگر با فاکتورهای ذکر شده تشکیل شود تابع رهبری بوده و پایبندی‌اش به نظام مستحکم‌تر می‌شود. البته باید تلاش کنیم تا تفکرات منحرف در مجلس حداقلی شود. در واقع وظیفه همه ما این است که در انتخابات شرکت فعال برای پیشبرد اهداف همراه با روشنگری داشته باشیم که رسانه‌ها نقش عمده‌ای در این خصوص دارند؛ به همین دلیل بایستی فعالانه عمل کنند. همچنان باید از پرداختن به اموری که ایجاد شبهه می‌کند دوری کرده و مسائل فرعی را نباید اصلی کنیم چون خط سیاسی اصلاح‌طلبان دوست دارند ما مشغول دعواهای خودمان شویم تا آنها بتوانند در این دعواها فضایی را پیدا کرده و وارد شوند. اما همانطور که قبلا نیز بیان کردم آنها را لایق نمی‌دانم که در پروسه دموکراسی با این فضاحتی که بالا آورده‌اند شرکت کنند.


 


وزیر اطلاعات اعلام کرد: اطلاعات مهمی از همکاران و مرتبطین بی بی سی فارسی در ایران به‌دست آمده و وزارت اطلاعات ضمن احضار تعداد دیگری از عناصر مرتبط با این شبکه ظاهراً رسانه‌ای‌، با جدیت در حال پیگیری موضوع است.

حیدر مصلحی درباره علت ورود وزارت اطلاعات به این موضوع افزود: نکته اساسی آن است که سرویس اطلاعاتی انگلیس در پوشش بی‌بی سی، فاز جدیدی از فعالیت‌های مخرب و ضدایرانی را شروع کرده بود و ورود وزارت اطلاعات علاوه بر ایجاد سد در برابر فعالیت‌های مخرب انگلیس، به منزله پیشگیری از آلوده شدن افراد بیشتری در دام سرویس اطلاعاتی آن کشور بود.

وزیر اطلاعات افزود: بازداشت‌ها را در حداقل زمان انجام دادیم، اما این اقدامات آغاز ‌فعالیت‌های ما در این مسأله است و هرجا لازم باشد با کسی تعارف نداریم و با قاطعیت به وظیفه خود عمل خواهیم کرد.

وی درپاسخ به سوالی در باره واکنش‌ها به بازداشت شماری از مرتبطین و همکاران بی بی سی فارسی گفت: ما کلیه واکنش‌ها را زیر نظر داریم هم در خارج و هم داخل کشور.

مصلحی افزود: برای ما فرقی نمی‌کند کدام فرقه و گروه و جریان در این ماجرا تحریک‌کننده باشد چون ما کلیه واکنش‌ها را در اقدامات آتی مورد توجه قرار می‌دهیم.

وزیر اطلاعات با اشاره به واکنش‌های شتاب‌زده مسئول بی بی سی فارسی گفت: یکی از آنها در یک روز 4 بار مصاحبه انجام داد و با چهره‌ای کاملاً گرفته و عصبی سعی کرد از یک طرف پیام‌هایی را به ما منتقل کند و از طرف دیگر به همکاران بی بی سی در داخل کشور دلداری و خط بدهد.

مصلحی خاطرنشان کرد: آنها در حالیکه خود را رسانه مستقل می‌خوانند تلاش می‌کنند با حمایت دولت انگلیس و امریکا و سازمان‌های بین‌المللی جلوی ادامه اقدامات ایران را بگیرند اما نمی‌توانند.

مصلحی افزود: واکنش بی بی سی فارسی به بازداشت مرتبطان این شبکه در ایران‌؛ خیلی سریع و واضح داعیه‌های دروغین مستقل بودن، بی‌طرف بودن آن و حتی رسانه بودن بی بی سی را افشا و برملا کرد و این نشان می‌دهد که اقدام وزارت اطلاعات چقدر مهم، دقیق و کاری بوده است.

وزیراطلاعات در پاسخ به سوالی در باره اینکه آیا در گذشته ممنوعیت همکاری با بی بی سی اعلام شده بود یا نه تصریح کرد: این ممنوعیت که به علت پاسداری از منافع ملی ایران ایجاد شده است قبلاً بارها و بارها، مستقیم و غیرمستقیم اعلام شده بود چون اساسا بی بی سی یک رسانه نیست بلکه تشکیلاتی است که فقط پوشش آن رسانه‌ای است، اما هویت آن بهایی - صهیونیستی و ماموریت‌های آن سیاسی - اطلاعاتی است.

وزیر اطلاعات گفت: از طرف دیگر بی بی سی فراگیرترین کانون تجمع انواع و اقسام عناصر و گروهک‌های ضدانقلاب است و معاندترین و محارب‌ترین عناصر گروهک‌ها در آنجا جمع شده‌اند. از حزب بهائیت که شاکله اصلی بی بی سی را تشکیل می‌دهد تا سلطنت‌طلبان، منافقین، عناصر توده‌ای، پژاک، کومله، دموکرات و عناصر شاخص فتنه، که اخیرا شیطان‌پرستان نیز به آنها اضافه شده‌اند.

وزیر اطلاعات تاکید کرد: به همه عناصری که در فکر و مسیر تماس یا هرگونه همکاری با این تشکیلات ضدایرانی و ضدانقلاب اسلامی هستند هشدار می‌دهیم که فریب ظاهر و شعارهای آن را نخورند. ما این ارتباطات را زیرنظر داریم و در زمان مناسب برخورد مقتضی را به‌عمل می‌آوریم.


 


علی داداشی در مصاحبه با همشهری سرنخ از ناگفته ها درباره اینكه چرا قاتل را نبخشیدند، می گوید:

آیا در بین اعضای خانواده، كسی بود كه نظرش چیزی جز قصاص باشد.
نه. البته در اینجا باید به یك نكته مهم اشاره كنم. من و اعضای خانواده‌ام تنها مدعیان این پرونده نیستیم. ما تنها بخشی از هزاران نفر بودیم كه خواهان قصاص قاتل بودیم. برای من هیچ اهمیتی نداشت كه او زنده می ماند یا حكمش اجرا می شد، چون حتی با قصاصش هم، برادر من زنده نمی‌شد. من فقط خواسته مردم را اجرا كردم.

*چطور شما از خواسته مردم باخبر شدید؟
من هر وقت از خیابانی عبور می‌كردم و مردم مرا می‌دیدند، می‌گفتند كه نباید قاتل روح‌الله را ببخشیم. همه آنها ماجرای این جنایت هولناك را دنبال كرده‌اند و در جریان جزئیات آن بودند و برای همین همیشه می گفتند كه علیرضا، یك قهرمان و سرمایه یك مملكت را به قتل رساند و باید برای درس عبرت هم كه شده به مجازات عملش برسد.

*دلیل شما و اعضای خانواده‌تان برای قصاص چه بود؟
علیرضا نه فقط برادرم را كه همه خانواده‌ام را كشت. خواهر‌های من بعد از جنایت حال و روز بدی دارند و تنها زمانی كه می‌توانند داغ روح‌الله را فراموش كنند، زمانی است كه قرص‌های مسكن مصرف می‌كنند تا بتواند بخوابند. آنها هنوز مرگ برادرم را باور ندارند. نه روزشان معلوم است و نه شبشان . چون زندگی برایشان بدون برادرم معنا ندارد. قصاص یك جوان دردی را از اندوه بزرگ ما دوا نمی كند.ما با قصاص هیچ كس خوشحال نمی شویم حتی قاتل برادرم اما اگر حكم اجرا نشود و این مراحل قانونی طی نشود، آن وقت ممكن است این مسئله تبعات منفی به دنبال داشته باشد.

شما از من پرسیدید دلایل تان برای قصاص چیست؟ من هم این دلایل را می‌گویم و خود مردم باید قضاوت كنند كه دلایل من منطقی است یا خیر! یكی از همدستان قاتل برادرم، 2 سال قبل دست به سرقت مسلحانه زد. اگر آن سال شكات پرونده او را نمی‌بخشیدند، ‌او شب حادثه همراه قاتل برادرم نمی‌بود و بی‌شك این جنایت رخ نمی‌داد. این نشان می‌دهد كه اینگونه مجرمان هیچ وقت از رضایت شكات درس عبرت نمی‌گیرند وگرنه الان همدست برادرم به اتهام مشاركت در نزاع منجر به قتل، پشت میله‌های زندان نبود. الان اگر قاتل برادرم بخشیده شود، به نظرتان فردا كه آزاد شد ممكن نیست مرتكب جرمی بزرگتر شود؟ اصلاً چه كسی می‌تواند تضمین كند كه این اتفاق نمی‌افتد؟

علیرضا (قاتل)، هیچ وقت از شما درخواست بخشش نكرد؟
در تمام این دو ماهی كه او و همدستشانش بازداشت شدند، حتی یك بار هم ابراز پشیمانی و طلب بخشش نكردند. یك زمانی دعوا رخ می‌دهد و یكی توی گوش شخصی سیلی می‌زند و بعد صد بار از او معذرت‌خواهی می‌كند. اما آنها در دادگاه ابراز پشیمانی نكردند و به راحتی جزئیات ماجرا را تعریف كردند. ماجرایی كه یك ملت را دغدار كرد. برای همین بخشش قاتل برادرم به نظر من و اعضای خانواده‌ام كار درستی نبود.

آیا برای بخشش قاتل با خانواده‌تان جلسه‌ای هم گذاشتید؟
شاید باورتان نشود اما از بعد از محاكمه قاتل برادرم در دادگاه، خانواده‌ام با من ارتباطشان را قطع كردند تا نكند یك زمانی من از آنها درخواست كنم كه قاتل روح‌الله را ببخشند. خیلی‌ها ماجرای اصلی این جنایت را نمی‌دانند، قاتلان در دو مرحله به روح‌الله حمله كردند اینهایی كه می‌گویم طبق اعترافات متهم و حقایقی است كه در صحنه جنایت دیده شد اما هرگز به گوش مردم نرسید.

وقتی رو‌‌ح‌الله بعد از اصابت چاقو به گلویش، روی زمین زانو زد و داشت می‌افتاد. آنها باز هم به او حمله كردند. در برگه پزشكی قانونی نوشته شده كه اثرات مشت و لگد روی سر و صورت رو‌ح‌الله دیده شده. این یعنی به برادرم ناجوانمردانه حمله شده بود. قاتل برادرم بعد از اینكه از ماجرای قتل باخبر شده بود به جای اینكه خودش را معرفی كند، نقش فرار طرح كرده و می‌خواسته به خارج از كشور بگریزد و همه اینها نشان می‌دهد كه او اصلاً قصد دلجویی و عذر‌خواهی از خانواده ما را نداشت.

گفتید كه هر وقت مردم در كوچه خیابان شما را می‌بینند درباره قتل روح‌الله حرف می‌زنند، در بین آنها كسانی هم بودند كه از شما بخواهند قاتل را ببخشید.
خیلی كم. می‌گفتند ببخش تا نام برادرت بزرگ شود. اما من به آنها می‌گفتم اگر آنها پس از درگیری و مجروح كردن برادرم در صحنه می‌ماندند و كمك می‌كردند و او را به بیمارستان می‌رساندند،‌ حتی در صورتی كه او در بیمارستان فوت می‌كرد، 80 درصد امكان داشت كه قاتل را ببخشیم. چراكه رسم مردانگی این است كه اگر كسی به زمین افتاد دیگری، دست از درگیری با او بردارد و بهش كمك كند. اما قاتل برادرم در حق او رسم مردانگی را به جا نیاورد و ما نباید به او رضایت دهیم.

*برای مراسم قصاص، تصمیم و برنامه خاصی داشتید؟
ما اصلاً از قصاص یك نفر خوشحال نمی‌شویم كه بخواهیم برایش برنامه‌ریزی كنیم. ما با مشورت با اعضای خانواده‌ام صلاح دانستیم كه حتی اجرای حكمم هم بهتر است برعهده پلیس یا مقامات قضایی باشد چراكه هدف ما از اجرای حكم، عبرت گرفتن افراد از این پرونده بود.


 


روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام اخبار منتشر شده درباره فعالیت‌های انتخاباتی هاشمی رفسنجانی را تكذیب كرد.

به گزارش فارس، اداره كل روابط عمومی و تبلیغات مجمع تشخیص مصلحت نظام با انتشار اطلاعیه‌ای انتشار اخباری مبنی بر فعالیت‌های انتخاباتی هاشمی رفسنجانی را حركتی تخریبی به منظور انحراف افكار عمومی از مسائل و مشكلات اصلی گریبانگیر كشور و طرح شایعات خودساخته برای سوءاستفاده از فضای سیاسی جامعه دانست.

متن كامل این اطلاعیه به شرح ذیل است:

در پی انتشار شایعات بی‌پایه انتخاباتی توسط رسانه‌ها و محافل وابسته به جریانی خاص در مورد آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و بسط و تحلیل اینگونه شایعات خودساخته از سوی سایر رسانه‌های همسو، جهت تنویر افكار عمومی به اطلاع می‌رساند:

القائات و ادعاهایی از قبیل معرفی نماینده رابط با جریان‌ها، معرفی لیست پیشنهادی انتخاباتی و یا محوریت یك جریان، جعل شعار "نجات ملّی"، انتساب مطالبی به ایشان در دیدارهای دروغین و خودساخته و یا حمایت از گروه یا حزبی خاص و دیگر شایعات و القائات جعلی از این قبیل، زائیده افكار و اعتقادات افراد و یا جریان‌ها و رسانه‌هایی است كه برخلاف ادعایشان، متأسفانه هدف، توجیه‌كننده وسیله‌های حرام و ضداخلاقی آنان است و به هر شكل و روش ممكن درصدد تخریب شخصیت‌های مستقل غیرهم‌خط و انحراف افكار عمومی از مسائل و مشكلات اصلی گریبانگیر كشور از طریق پرداختن به شایعات خودساخته برای سوءاستفاده از فضای سیاسی جامعه هستند.

از مردم شریف، محافل و مجامع رسانه‌ای و اجتماعی انتظار می‌رود تحت تأثیر اینگونه القائات و شبهه‌افكنی‌های كاذب قرار نگیرند؛ انشاءالله.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به emrooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به emrooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته