-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 09/27/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



اعتصاب غذای پناهجویان کرد ایرانی در سوئد

فاتح ابراهیم زادیان، سخنگوی این دسته از پناهجویان به خودنویس گفت: «اکثر اعتصاب کنندگان اعضای احزاب کرد ایرانی هستند و در صورت بازگشت بە کشور خود تحت تعقیب قرار خواهند گرفت و با مجازات سنگینی از طرف کشور ایران روبرو خواهند شد.»

 

گفته می‌شود، کشور سوئد بە درخواست این گروه از پناهجویان جواب رد دادە و از آنها خواستە کە هر چە زودتر این کشور را ترک کنند، در غیر اینصورت پلیس برای دستگیری و بازگرداندن آنان به ایران اقدام خواهد کرد.

 

فاتح ابراهیم زادیان همچنین گفت تعداد این پناهجویان که تعدادشان ۲۰ نفر است، مدت یک ماه است در میدان Sergelstog شهر استکهلم چادر زده و قصد دراند در آنجا بمانند.

 

بە گفتە این پناهجوی ایرانی، ادارە مهاجرت سوئد با استناد بە گزارشی از ادارە مهاجرت کشور انگلیس کە سال ٢٠٠٨ میلادی آن را تهیە کردە است بە این پناهجویان جواب رد دادە است.

 

آقای ابراهیم زادیان می گوید: «در گزارش سال ٢٠٠٨ ادارە مهاجرت کشور انگلیس نوشتە شدە کە اعضای سادە احزاب کرد اپوزسیون ایران، در صورت بازگشتن بە کشور خود با هیچ مشکلی از طرف دستگاههای امنیتی و قضایی ایران روربرو نخواهند شد.»

 

پناهجویان کرد ایرانی میگویند، اعتصاب آنان ضمن اعتراض به اداره مهاجرت کشور سوئد، کمپینی برای نارضایتی به نقض حقوق بشر در ایران است.


به دنبال انتخابات بحث برانگیز سال ۱۳۸۸ ریاست جمهوری در ایران، شمار متقاضیان پناهندگی در کشورهای اروپایی افزایش چشمگیری داشته است.

 

 


 


تقدس‌گرایی و یا حذف گزینه‌های سیاسی تقابلی‌است معیوب با خرد سیاسی


گذار از نظام‌های خودکامه به سوی دموکراسی بیشک هم فرایندی را در حوصله زمان و هم تلاش و دخالت مستقیم شهروندانش می‌طلبد. نخستین مهم در این فرایند حق برابر شهروندان در برابر قانون می‌باشد. زن و مرد، کودک، خارج از تعلقات ایدئولوژیک، باور مذهبی و قومی و فرهنگی. این اولین و مهمتریت سنگ بنای دمکراسی یا گذار به دمکراسی می‌باشد.


مهم دیگر در تبیین صورت نظام کشوری قرار دارد که چگونه و از چه ساختاری می‌توان عدم تمرکز قدرت را در بیان نقش افرینی شهروندان چه در گرایش و مطالبات فردی و چه قومی-فرهنگی متحقق نمود. در این مهم باید پذیرفت که راه کارهای متفاوتی نیز وجود دارند. فدرالیزم در گونه های متفاوت خود یکی از راهکارها بوده و نه تنها طریق ممکن. نه تقدسی در این گزینه بایستی جایگزین خرد گردد و نه نکوهشی حذف گرایانه و بر گرفته از توهم‌سازی.


تقسیم قدرت امری نیست که بتوان انرا یک‌شبه حادث ساخت می‌توان قانون و ساختار را به امداد گرفت اما برقراری آن دهه‌ها و حتی در مورد فرانسه می‌توان بیش از قرن را درنوردید. یک فرایند ساختاری در بنیادهای اجتماع‌است و نیازمند هضم و دریافت ان به مثابه وجوهی از فرهنگ رفتاری و انسانی و حتی ساختاری تلقی می‌شود. آنان که این حادثه را در اثر خانه تکانی‌های واژگون واره اجتماعی مانند انقلاب دریافت می‌دارند شکنندگی این ساختار را در حادثه دیگر نیز وعده می‌آورند. عدم تمرکز قدرت سیاسی-اقتصادی و فرهنگی در جغرافیای سیاسی ایران شاید تنها اندیشه ممکن برای برقراری دمکراسی و حل تضادهای بنیادی باشد.


برای سامان بخشیدن بدان و پذیرش این و یا ان نوع از صورت و ماهیت نظام کشوری می‌بایست دریافت های خود را بر بنیاد داده‌ها و مطالبات حقیقی تنظیم نماییم. بنابراین نیازمند بستری آزاد برای حوصله پزوهش، و گفتمان حقوقی می‌باشیم. امری که اپوزیسیون ایرانی طی سی سال و اندی با اندیشه خودمحور خوانی فراتر از دانش پروپاگاند یافته‌های بی بنیاد خویش گام بر نداشت. خودمختاری‌های منطقه‌ای. استان داری همراه با مجالس محلی مانند پیشنهاد دوست فرهیخته‌ام مهندس زعیم مجلس مهستان، ایالتی ولایتی، فدرالیزم با گونه های متفاوتش، همه و همه نمودارها و راهکارهایی هستند که گذار از تمرکز به عدم تمرکز را نشانه خود گرفتند. برای تبیین درستی، انطباق و این‌همانی این و آن وعده سیاسی با فرهنگ عرفی این سرزمین، با تضادهای برآمده از تاثیرپذیری از جهان پیرامونی معاصر، با دریافت دادخواهی های متعارف، و نمودارهای ملزوم دیگر، اپوزیسیون فرهیخته و مسئولیت‌پذیر ایرانی باید خانه تکانی جدی در رفتار سیاسی خود بنماید.


اولین گام ،جدایی از زبان اندیشه پروپاگاند و پلمیک‌های ارزان سیاسی‌است. نیروهای سیاسی باید بدین درک برسند که نمی‌توانند حل این موضوع را در اختیار اندیشه و زبان اندیشه ای قرار بدهند که با تهمت و افترا می‌خواهد به حذف این و ان بدیل بپردازد. در تقابلی این‌همان به لحاظ مضمونی با چنین نحله اندیشه‌ای می‌توان بدیلی را در میان گروهی از شهروندان وعده تقدس بخشید و آن‌را تبدیل به تنها طریق رهایی و امال نمود. به‌ویژه در سرزمین ما که ذهنیت تقدس سازی ان بسیار پرتوان می‌باشد. بنابراین آنچه به مثابه بدیل رفتاری پیش روی ما قرار می‌گیرد چرخش زبان اندیشه از پلمیک سیاسی به خرد و دانش سیاسی‌است. راسیونالیزه نمودن قدرت سیاسی را نمی‌توان با این و ان عاطفه معیوب و گاه نوستالژیک به انجام رساند. دوستانی که خود را در مقام آموزگار و پرسش‌گر قرار می‌دهند تا تبیین راستی و ناراستی این و ان وعده و باور را ارزش گذاری نمایند خود هنوز قادر نگردیدند به پرسش اغازین دلیل وجودی خود در این فرایند زندگی سیاسی پاسخی دهند. وجودی که خود را معلق و آویز در گزینه‌ها می‌بیند و جایگاه ناداشته زمینی خود را در وعده برامد یک حادثه متصور می‌سازد.


تصور من از ساختاری ممکن برای فردای دمکراسی ایران و حل ناهنجاری‌ها به هنجارها و همگنی‌های ملی برقراری نظامی فدراتیو می‌باشد در گزینه نوع ان نیازمند نیروی پژوهنده‌ای هستم که بر بنیاد دانش اقتصاد سیاسی، حقوق سیاسی، دریافت تدقیق شده از جامعه شناختی تطبیقی، دانش روانشناختی اجتماعی، در داده‌های اجتماعی -فرهنگی سرزمین‌مان، گزینه‌های ما را بنیادی جقیقی از معرفت دهند. بنابراین من بر این باورم که گزینه نهایی ما در پی تحقیق و گفتگوی متخصصین می‌تواند صورت عملی به خود بگیرد، و نه وعده چند اهل سیاست و مبارز آزادی. ما داریم در رابطه با ساختار کشوری سخن می‌رانیم و نه مفاهیم کلی همچون آزادی که هر کس با درک شخصی خود می‌تواند وارد میدان سیاست گردد. بنابراین گزینه من در جستجوی گفتمان و شناخت خود را می‌تواند مستدل سازد و یا متحول در صورتی دیگر. من گزینه خود را صورتی تقدس گرایانه نمی‌بخشم و دگر خوانی‌ها را نفی و حذف نمی‌نمایم. گزینه زبان افترا و حذف دگر اندیشان در این وادی تنها بیان‌گر عدم دانش ضروری برای درگیر شدن مسئولانه در یک دیسکورس سیاسی را گواه می‌دهد، باید از ان پرهیز نمود و صمیمانه نیروی خرد خود را برای یافتن راستی ها به‌کار گرفت. احزاب و کنشگران سیاسی که با ترسیم مرزهای ایدئولوژیک در نکوهش و تقدس مفاهیم سیاسی و ساختاری می‌خواهند عرصه سیاست را محاصره نمایند بی‌شک امداد گر برآمد بستری تقدس‌گرا از سیاست و قدرت سیاسی خواهند شد.


حادث‌سازی دمکراسی در همه راهکارهایی همچون مشروطه پارلمانی، جمهوریت، با و بدون فدرالیزم امکان پذیر می‌باشد. مهم دریافت مضمونی و ماهیت درون ساختاری نظام کشوری‌است که این و آن صور سیاسی را م‌یتواند برای این‌همان ساختن درون خود با هنجارهای بیرونی ان برگزید. اگر بتوانیم در اغاز درک مضمونی مشترکی را میان این بدیل‌ها پدید بیاوریم انگاه قادر می‌شویم بر بنیاد خرد و عاطفه مشترک در یک فرایند تفاهم امیز صورت انرا برگزینیم.

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 


گزارشی از یک میزگرد در پاریس: «انتخابات فرصت یا فریب؟»

 


رضا علیجانی فعال ملی مذهبی در ابتدای صحبت خود با اشاره به موج جدید خروج روزنامه نگاران از ایران در پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری ۸۸ از منظری آسیب‌شناسانه این مهم را تحلیل نمود. او می‌گوید که این موج در نظر ایشان باعث ورود افکار و فضای جدید به خارج از کشور شده و از دگر سو باعث رواج گسترده اخبار روزمره به جای تحلیل های کاربردی بوده است که در نتیجه، دید عمیق و استراتژیک مغفول مانده، به همین دلیل برای تحلیل رویکرد مناسب با انتخابات پیش رو، شایسته است به تمام ابعاد آن توجه نمود، چرا که انتخابات امری دارای تحلیل دو مرکزی -عقل عملی وعقل نظری- است و شناخت آن حاصل تر کیب این دو است و رسالت روشنفکر نیز اینگونه است که همزمان با کشف حقیقت، به تغییر هم بیاندیشد-به تغییر در وضعیت مردم-
برای این مهم لازم است چهار مولفه :۱-تحلیل جهان ۲-تحلیل نظام وقدرت سیاسی ۳- مردم و اقشار مختلف آنها ۴-تحلیل نیروهای سیاسی و جامعه مدنی و جنبش اجتماعی فعال در جامعه- در حال حاضر جنبش سبز- ، در حوزه سیاست مورد بررسی همه جانبه قرار گیرد.

از این منظر بسیار مهم است که قبل از پرداختن به انتخابات تحلیل نماییم که چرا فعلا در حالت آچمز سیاسی قرار داریم و جنبش، تقریبا آرام شده است.

وی از شرکت کنندگان در این برنامه خواست به راحتی با در نظر گرفتن تجربه این دو سال برخوردی استرتژیک و بسیار پیچیده‌تر با انتخابات آینده داشته باشند و انتخابات را فرصتی بدانند برای آسیب‌شناسی جنبشی که آغاز کرده بودند و با تاکید بر کادرسازی و جذب نیرو، درصدد خلق پتانسیل های جدید باشند.


سعید رضوی فقیه روزنامه نگار و فعال سیاسی نیز دلیل برخورد روزمره با انتخابات را نگاه ساده انگارانه به این مقوله دانست؛ وی معتقد است که  انتخابات دارای مراحل متعددی از جمله ارائه لیست تا حمایت از لیست های دیگران و از شرکت تا عدم شرکت و در نهایت تحریم است.

پس اساسا بهتر است در فاصله شش ماه مانده به انتخایات با نگاهی دارز مدت آن را تحلیل کنیم و نیز سوژه بحث و جامعه خود را به خوبی بشناسیم تا به مانند رباطی وارد بازی که حکومت ساخته است نشویم و منفعل و دارای عمل واکنشی نباشیم.

رضوی فقیه در ادامه افزود: در وضعیت فعلی متاسفانه برعکس عمل می‌شود وحاشیه انتخابات از متن آن بسیار پررنگ تر است که این جای تامل بسیار دارد.

رضوی فقیه می‌گوید: اپوزیسون ایرانی عادت نموده معمولا بدون توجه به توان خود برنامه عملی تنظیم کند این مهم در دو تجربه اصلاحات و جنبش سبز به راحتی قابل مشاهده است و این امر تا به امروز بسیار هزینه بر بوده است.

این فعال سیاسی افزود: درمواجه با انتخابات پیش رو نیز این سیکل و رویکرد در حال تکرار است، به جاست که به خود آییم و یکبار برای همیشه به درستی به عملکرد خود بیاندیشیم و ابتدا خود را نقد کنیم تا به نقاط ضعف و کم کاری‌هایمان پی ببریم در این صورت است که می‌توانیم به جای امید بستن به دعواهای درون حاکمیت، خود خالق موقعیت و خیزش باشیم.

وی در نهایت نتیجه گرفت که وظیفه اصلی اپوزیسیون در شرایط فعلی شناختن خویشتن خویش است و نه پرداختن به شرکت یا عدم شرکت در انتخابات.


محمد صادقی عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم) سخنران پایانی این مراسم بود و با طرح این پرسش که -چه اتفاقی افتاد که مردم ایران و فعالین سیاسی پس از سالها مبارزات پارلمانتاریستی این بار برای تحمیل اراده خود به حاکمیت به خیابان ها ریختند و تجربه جدیدی را خلق نمودند ؟!- سخنرانی خود را آغاز نمود.

وی تاکید کرد که با گذشت سالها از دوران موسوم به اصلاحات و منازعه قدیمی «شرکت یا عدم شرکت در انتخابات» و با توجه به شکل گیری جنبش عظیم اجتماعی و حرکت در مسیری دیگر، بازگشت به روش های پیش آزموده همچون بحث بر سر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را در واقع یک عقب نشینی و شکست سراسری می داند، زیرا جنبش دمکراسی خواهی ایران پس از بارها تمرین این سیکل بیهوده در سالیان گذشته و با آزمودن تمامی روش های ممکن نظیر شرکت تمام عیار در انتخابات و یا عدم شرکت در انتخابات به قصد مقبولیت و مشروعیت زدایی از حاکمیت سرانجام در سال ۸۸ بعد از کودتا، مسیری متفاوت در پیش گرفته است و نباید ما قطار آن را به ریل گذشته بازگردانیم.

عضو شورای مرکزی ادوار تحکیم در ادامه رکود جنبش در شرایط فعلی را به دلیل طرح دو قطبی‌های غلط از جانب برخی سیاسیون دانست که حتی می توان گفت از سرکوب حکومت نیز متاسفانه موثرتر بوده است، دوقطبی‌هایی نظیر بازگشت به دوران طلایی امام از یک سو یا طرح شعارهایی نظیر جمهوری ایرانی از سوی دیگر ....

وی با تاکید بر لزوم پافشاری برای مجاب کردن حاکمیت به برگزاری انتخابات آزاد، در خصوص انتخابات آینده مجلس نیز گفت:  در لحظاتی که هزاران زندانی سیاسی و رهبران نمادین جنبش در بند و حصر هستند و مادران هنوز داغدار بهترین فرزندان این مرز و بوم هستند بهتر است به جای پرداختن به موضوع انتخابات، به سازمان دهی مجدد جنبش اعتراضی مردم ایران بپردازیم و از طریق یک تحریم فعال، انتخابات را به چالشی بزرگ برای نظام و نقطه آغازی دوباره برای توانمندی ارکان جنبش سبز بدل کنیم.

 

گزارش و عکس از رضا جعفریان


 


سکولاریسم نو! نواختن شیپور از سر گشاد آن


اصرار بر نواختن شیپور سکولاریسم از سر گشاد آن رسالت «نامیمونی» است که عده‌ای آن را تا فراسوی مرز پرخاش‌گری، تقدیس افراطی همانند صلیبی مقدس در رهگذر جدال اندیشه‌ها بر دوش کشیده و فریاد بر می‌آورند: «یــافتم! یافتم! نسخه نـــو ِ آن را یافتم!» در حالی‌که سکولاریسم یا دمکراسی نسخه «نو» و «کهنه» ندارد.  در این مقاله  بسیار کوتاه معرفت شناسی انتقادی آن «یافته» جدا بافته و عملکرد سیاسی شارحان «سکولاریسم جزم اندیش و پرخاش‌گر» را در ترازوی نقد عریان مورد ارزیابی و کالبدشکافی قرار می‌دهم؛ زیرا «سخن هر چه کوته بود خوشتر است / بگویم گرت هوش اندر سر است». یا به‌عبارتی «چون سخن نیک بود مختصر آید».  بر طبق پژوهش‌ها و نظر سنجی‌های متفاوت، بریتانیا یکی از «لامذهب ترین» یا به‌عبارتی در عمل سکولارترین کشورهای دنیا است در حالیکه از منظر قانون (۱) ملکه یا پادشاه  بریتانیا، هم رییس حکومت (State) و هم رئیس مذهب یا کلیسای پروتستان (Church) می‌باشد؛ و تفکیک قانونی بین نهاد مذهب و نهاد حکومت وجود ندارد. اما عملا ً بریتانیا دارای یک سیستم سیاسی آزاد، دمکراتیک و پویای مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر می‌باشد. در برخی از کشورهای اروپایی نظیر ایرلند پاره‌ای از قوانین نظیر آموزش عمومی در مدارس مذهبی ِ وابسته به کلیسا، قانون سقط جنین، و حتی روش‌های جلوگیری از بارداری بر اساس احکام الهی دین مسیحیت و نه علم نوین و یا عرف رایج وضع شده‌اند. در این کشورها برخی از ضوابط و مناسبات قانونی حکومتی بر پایه احکام دین مسیحیت بنیاد شده‌اند، و تفکیک مشخص قانونی بین دین و حکومت، مثلا ً بر خلاف آنچه که در فرانسه‌ء «لائیک» است، وجود ندارد. وانگهی بسیاری از احزاب دمکراتیک در کشورهای مترقی و آزاد نظیر احزاب دمکرات ـ مسیحی، سوسیال ـ مسیحیی ، ملی ـ مذهبی و محافظه‌کاران مذهبی و سیاست‌های آنها ریشه‌ای عمیق و تاریخی در مذهب مسیحیت دارند.  اما در عین حال همگی این کشورها متمدن، دمکراتیک و آزاد هستند. ولی  کشورهایی نظیر کره شمالی، کوبا و سوریه سکولار هستند. معمر قذافی و صدام حسین هم سکولار بودند. بنابراین آیا می‌توان نتیجه گرفت که سکولاریسم مترادف است با استبداد مطلق و یا بر عکس؟ نه خیر ! اینگونه نتیجه‌گیری‌های سطحی، سفسطه در استدلال و بمثابه نعل وارونه زدن در میدان سیاست است. معاهده‌ها، منشورها، عهدنامه‌ها و قوانین بین‌المللی فراوانی در مورد آزادی افراد، مساوات، دمکراسی، حقوق بشر و غیره وجود دارد. اما هیچ کشوری از نظر قوانین بین المللی ملزم به رعایت سکولاریسم نیست. زیرا سکولاریسم، قبل از آنکه یک قانون باشد، یک فرهنگ است که در طی یک پروسه روشنگری و فرایند عرفی سازی حاصل می‌شود. فرهنگی که مذهب ستیز نیست اما انسان‌گرا است و به  اصالت عقل و علم و جایگاه آزاد انسان (اصالت فرد) باور عملی دارد.

بر اساس تعریف مشخص و انعطاف ناپذیر ارائه شده توسط  مروجانی که پیامبروار صلیب سکولاریسم را با جزم‌اندیشی خاصی به دوش می‌کشند، و گاها ً نیز از آن بعنوان چوب تکفیر بر علیه مخالفان نظری خود استفاده می‌کنند، باید در ساختار سیاسی و حقوقی بسیاری از این کشورهای دمکراتیک و آزاد نقض‌ها و تناقض‌های اساسی نهفته باشد. آنها معتقد هستند که سکولاریسم پیش فرض دمکراسی است. متاسفانه تعریف دقیق، واحد و جامعی از واژه «سکولاریسم» که مورد قبول همگان باشد، وجود ندارد. جدایی دین از سیاست، جدایی دین از دولت(قوه اجرایی)، جدایی دین از حکومت (هر سه قوه مقننه، مجریه و قضائی)، جدایی نهاد مذهب (مسجد یا کلیسا) از نهاد دولت و یا حکومت و غیره، از جمله مجموعه تعاریف نسبتا ً بی‌شمار و رایجی هستند که هر کسی از «ظن» خویش به آنها رجوع می‌کند. عدم وجود تعریف جهان‌شمول از واژه و مفهوم ذاتی سکولاریسم باعث تشتت در گفتار و پراکندگی در پندار  شده است؛ زیرا جنگ از الفاظ خیزد، و ز معانی آشــتــی! مشوش نمودن رابطه بین دمکراسی، کثرتگرائی و التزام به منشور جهانی حقوق بشر از یک سو، و سکولاریسم از سوی دیگر، یکی دیگر از شگردهای ماهرانه واصفان سکولاریسم نو، که در مورد آن «تعصب مذهبی یا مسلکی» خاصی نشان می‌دهند، می‌باشد. در این راستا باید گفت متاسفانه «تیری که نه بر هدف گراید / آن به کـه ز جعبه بر نـیـاید!»

مدافعان سکولاریسم نو ادعا می‌کنند که هیچگونه ضدیتی با دین مردم ندارند. آنها مدعی هستند که فقط یک سر «چوب» یعنی سکولاریم را از روی زمین برداشته‌اند؛ و با سر دیگر چوب یعنی دین مردم کاری ندارند ـ غافل از اینکه اگر یک سر چوب را بردارید، سر دیگر آن را نیز ناخواسته برداشته اید. خردگرایی حکم می‌کند که نمی توان در این مورد با استدلال‌های انفصالی، خود را از مسوولیت مبرا و منزه دانست. متاسفانه در فرهنگ عامه واژه‌ها معنای خاص خود را پیدا می‌کنند. و این‌گونه است که مروجان سکولاریسم بجای اینکه آن را در چهارچوب حاکمیت مردم (دمکراسی)، برابری، حقوق بشر، کثرت‌گرایی، و اصالت علم و عقل و اراده‌ء انسان آزاده، معرفی و ترویج کنند؛ سکولاریسم را بصورت یک مقوله انتزاعی در جدال با بظاهر طرفداران دین، و از منظر توده ها در جدال با خود دین، مطرح می‌کنند. متاسفانه سکولاریسم مذهب ستیز همان خدمتی را به  مقوله «جدایی دین از حکومت» خواهد کرد، که آخوندهای طرفدارن دین در طی ۳۲ سال اخیر به مذهب شیعه کرده‌اند. بقول حافظ «نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست / کلاه داری و آئین سروری داند۱!»

 در تنقیح مطلب باید تاکید کنم که بنده نیز همانند بخش وسیعی از ایرانیان با جدایی کامل نهاد دین از نهاد حکومت و اجرای «سیاست زمینی» اعتقاد سیاسی دارم. اما از خطر روش‌های انتزاعی، تعصب، تامگرایی و منش غیر دمکراتیک در طرح مقوله «جدایی نهاد دین از حکومت» تحت عنوان سکولاریسم نو آگاه هستم، زیرا  طرح دگماتیستی و «مذهب ستیزی» سکولاریسم احتمالا ً نتیجه‌ای معکوس به‌بار خواهد آورد. بسیاری از عوام و حتی خواص نواندیشان دینی که با «بحث قبض و بسط تئوریک شریعت» سروش آشنایی دارند، سکولاریسم پرخاش‌گر را مترادف با دین‌ستیزی و در رابطه با کشورمان، «اسلام ستیزی» می‌بینند، زیرا هر چه از حد بگذرد ناچار گردد ضد آن! یا به‌قول مولانا «ضد را از ضد شناسند ای جوان / چون شدی در ضد، به بینی ضد آن».


یکی از واصفان و شارحان محترم و شناخته شده شیوه انتزاعی معرفی سکولاریسم نو، جناب دکتر اسماعیل نوری علاء می‌باشند که بنده برای تلاش و جایگاه ادبی ایشان احترام ویژه ای قائل هستم. اما عملکرد سیاسی ایشان نمی تواند از دایره نقد فعال و سازنده بیرون باشد. ایشان در جمعه گردی اخیر خود تحت عنوان «سخنی ديگر دربارهء کنگره ملی و آلترناتيوسازی» می‌نویسند: «سال هاست من، در نوشته ها و برنامه های رسانه ای خود، در مورد ضرورت ايجاد يک کنگرهء ملی و يک آلترناتيو سکولار ـ دموکرات در خارج کشور سخن گفته‌ام». باید با شفافیت عریان تصریح کرد که نگارنده مخالفت های شدید جناب آقای دکتر نوری علاء گرامی را بر علیه نشست برلین، نشست لـنـدن، کنفرانس پاریس، کنگره بروکسل، همایش همبستگی واشنگتن، طرح رفراندم و غیره خوب بیاد دارد.  علاوه بر سابقه دیرینه در نقد مذهب، آقای دکتر نوری علاء قبل از تاسیس شبکه سکولارهای سبز، با هر نوع اقدامی در جهت تشکل، سازماندهی و همبستگی نیروهای سیاسی اپوزیسیون برونمرزی که تقریبا ً همگی بدون ادعای مالکیت، سکولار هستند، مخالف بودند، و از ابراز مخالفت صریح و ناسازگار خود با سمینارها و نشست ها و کنگره ها و همایش ها جهت همسویی و اتحاد ابدا ً ابائی نداشتند. نقطه نظرات، نقل قول ها و مقالات متعدد ایشان در اینترنت موجود است. بقول شیخ اجل سعدی  «نگفته ندارد کسی با تو کار / ولیکن چو گفتی دلـیلـش بیار».  برای نمونه فقط چند فقره از مواضع روشن ایشان را در ذیل ذکر می‌کنم:

«من اين مطلب را به خواست دوستانم در سايت "فرهنگ گفتگو" و به‌عنوان پيش‌گزاره ای برای شرکت در يک بحث پالتاکی پيرامون «اتحاد برای دموکراسی» می‌نويسم. جوهر حرفم هم آن است که، از نظر من، «اتحاد» برای «دموکراسی» نه ممکن است و نه اثربخش». «بدين ترتيب من نه در ندای آقای رضا پهلوی مبنی بر «امروز فقط اتحاد» حاصلی مفيد می بينم، نه در دعوت آقای امير انتظام برای تشکيل «کنگره ملی» و نه در پيشنهاد آقای نويدی در مورد تشکيل "پارلمان در تبعيد".»
دکتر اسماعیل نوری علاء (ممکنات و اثرات اتحاد برای دموکراسی - دوشنبه ۸ فروردين ۱۳۸۵ - برابر با ۲۸ مارس ۲۰۰۶  ـ دنور، کلرادو، آمريکا)  (لـیـنـک ۲)

«در واقع، من اين اصرار شبانه روزي بر اينکه با هم همبسته و هماهنگ و همگام شويم را ـ بخصوص وقتي که از جانب تشکلي سياسي مطرح مي شود ـ چيزي جز گريختن از انجام وظايف و مسئوليت هاي خود و پنهان شدن در پشت يک ايدهء جمعي گسترده ارزيابي نمي کنم. و تازه، بنظر من، امکان رخ دادن معجزه اي به نام همبستگي وجود ندارد»
متن سخنراني (ویدئویی) در سمينار شاخهء آمريکاي جبههء ملي ايران ـ کدام طيف، کدام نيرو، کدام همبستگي؟ ـ یکشنبه ۳۱ ماه می ۲۰۰۸ (لـیـنـک ویدئو ۳)

باید پرسید چرا شخصیت ادبی و اندیشمندی نظیر دکتر نوری علاء که در طی سالیان متمادی مصرانه  با تلاش‌های دیگران برای هم‌سویی و اتحاد مخالفت کرده، به ناگاه برای مصادره به مطلوب جنبش سبز و تشکیل دولت در تبعید و یا بعبارتی «دولت سایه» و بی‌کفایت خواندن موسوی و کروبی، چنان عجله‌ای از خود نشان دادند و با منتقدان یا بقول خودشان کسانی که گروه خونی آنان با گروه خونی دکتر نوری علاء همخوانی ندارد، آنگونه برخورد نامناسب کردند، و بر خلاف اصل کثرت‌گرایی و دمکراسی، آنها را دفع کردند ـ به‌خصوص اینکه آنها نیز سکولار بودند، اما جربُزه سیاسی و پایبندی به اصول خویش را داشتند. سخنرانی اسلام ستیزی و ضد موسوی و ضد کروبی برخی از سخنرانان در کنفرانس سکولارهای سبز در تورنتو در آرشیو سایت تلویزیون مـیـهـن موجود است.

متاسفانه در اثبات به اصطلاح دشمنی سازش ناپذیر خود با رژیم جمهوری اسلامی، پاره‌ای از مسئولین گروه سکولارهای سبز کج نشستند و راست گفتند و حتی به دفاع و حمایت از عقب مانده‌ترین، خشن ترین و ارتجاعی ترین نیروهای مذهبی مخالف رژیم برخاستند که خود نمایان‌گر پایبندی عقیدتی آنها به اصل سکولاریسم و نه استفاده ابزاری از آن می‌باشد. در نتیجه «هر آن آتش که باشد سر بسر دود، همان بهتر که خاکستر شود زود!». اینگونه از سکولاریسم دفاع کردن در حقیقت نواختن شیپور از سر گشاد آن می‌باشد یا به‌عبارتی به نقل از خود ایشان اسب دمکراسی و حقوق بشر را پشت درشکه سکولاریسم بستن است. دمکراسی و کثرتگرایی واقعی عملا ً  در بطن خود «جدایی دین از حکومت» را جای خواهد داد. اما بر عکس آن امکان پذیر نیست ـ یعنی سکولاریسم واقعی (همانگونه که در کره شمالی، سوریه و کوبا است) در بطن خود دمکراسی واقعی را جای نخواهد داد. نتیجتا ً نه شیپور را از سر گشاد آن بنوازیم، و نه اسب را پشت درشکه ببندیم.


مراجع:

۱ ـ  http://en.wikipedia.org/wiki/Acts_of_Supremacy
۲ ـ  http://www.puyeshgaraan.com/ES.Articles/ES.Articles.momkenaat%20e%20etehaad.htm
۳ ـ http://www.youtube.com/watch?v=B1nX9ew3poA&feature=player_embedded#

-------------

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.

 


 


کوتاه بنویسیم؛ می‌شود لطفا؟

بررسی محتوای منتشر شده در خودنویس (جمعا ۹۵۷۰ نوشته، کارتون پادکست و فیلم) و تمرکز روی نوشته‌ها مرا به این فکر انداخت تا مساله‌ای را با اعضا در میان بگذارم؛ مطالب بلند خواننده‌های کمتری دارند! شاید بسیاری از دوستان عادت دارند هر آنچه در طول هفته جمع می‌شود را کنار هم بچینند و نوشته‌ای کامل ارائه دهند، اما باید بگویم که به جز نوشته‌های بلند آقای «هفته‌زاده» الباقی عملا کمتر خواننده‌ها را جذب می‌کند.

اما مساله فقط کوتاه‌نویسی نیست! اینکه بتوانید پیام‌تان را در حداقل زمان ممکن به مخاطب ارائه کنید و قدر لحظه‌ها و کلمات‌تان را هم بدانید! آخر برای انتقال یک مفهوم که می‌توانید با مستندهای‌اش در چند پاراگراف خلاصه کنید، چرا باید هزاران کلمه سر هم کنید! اگر گزارشی تحقیقی تهیه کرده‌اید که بابت هر کلمه به شما پول می‌دهند، من حرفم را پس می‌گیرم، اما وقتی نوشته‌ای دارید که در یک رسانه شهروندی به اشتراک گذاشته‌اید، به امید تاثیرگذاری و ایجاد گفتگو، آیا طولانی نویسی بی‌دلیل به کمک‌تان می‌آید؟ حرف من را بد تعبیر نکنید! این به معنی کاستن از زیبایی‌هایی زبان فارسی و نادیده‌گرفتن مفاهیم نیست! به معنای ناکامل گفتن چیزی نیست. اما برای کامل بیان کردن یک مفهوم و خبر که نیاز به کتاب نویسی نیست!

گاهی بعد از خواندن مطالب بلند به این فکر می‌کنم که نویسنده‌های محترم وسط کار مفهوم را گم کرده‌اند. وقتی نویسنده مفهوم را گم کند، چرا خواننده اسیر این گم‌گشتگی نشود؟ مطلب بلندی که خواننده نتواند به خوبی دنبال کند، تنها تعداد مخاطبان نویسنده را کاهش خواهد داد.

حرف من تنها یک پیشنهاد است برای ارتباط بهتر خواننده و نویسنده...


 


پزشکان ایرانی به «بشار اسد»:‌ پزشکی که برای نجات انسان‌ها قسم خورده نباید آمر جنایت باشد

در اين نامه كه به امضای مصطفی معين، ايرج فاضل، قربان بهزاديان‌نژاد، محمدرضا خاتمی، علی تاجرنيا، علی شكوری‌راد، فاطمه رمضان‌زاده و ۲۰۰ نفر ديگر از پزشكان رسيده، امضاكنندگان به تحصيل بشار اسد در رشته پزشكی و سوگند او «برای نجات جان انسان‌ها» اشاره کرده و از اينكه كسی با چنين سوگندی «آمر اين وقايع» است، ابراز تاسف کردند.

متن این نامه به این شرح است:

«جناب آقای دکتر بشار اسد
رئیس جمهوری سوریه
با سلام
اخبار رسیده از کشور سوریه نشان‌دهنده فاجعه‌ای است که ریشه در اعتراض و ناخشنودی مردم سوریه به حکومت موروثی شما دارد. استفاده از تسلیحاتی نظیر توپ و تانک در مقابله با مردم بی‌دفاع و در پاسخ به خواست‌های مشروع و مدنی آنها تنها بدنامی و رسوایی همیشگی برای چنین حکومت‌ها و اداره‌کنندگان آن به ارمغان می‌آورد. آنچه مایه حیرت و تاسف فراوان است این واقعیت مشئوم است که فردی چون شما که تحصیلات خود را در رشته پزشکی به اتمام رسانده ‌است و برای نجات جان انسان‌ها قسم خورده است آمر این وقایع جنایت بار باشد.

ما اعضای جامعه پزشکی ایران ضمن محکوم کردن کشتار مردم بی دفاع سوریه، از اقدامات خشونت‌بار و غیرانسانی که به دستور شما در آن کشور انجام می‌شود اعلام انزجار می‌نمائیم.»

اما انتشار این نامه با واکنش نیروهای نزدیک به حکومت روبه‌رو شده است.

رئیس کمیسیون بهداشت مجلس گفته است: «این مدعیان حرفه پزشکی چرا زمانی که حکومت آل خلیفه پزشکان و پرستاران را در بیمارستان‌ها قلع و قمع کرد، موضع‌گیری نکردند؟»

حسینعلی‌ شهریاری نماینده مردم زاهدان و رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با فارس، اظهار داشته است که این نامه «تأیید اتهامات آمریکا و اسرائیل علیه رئیس جمهور سوریه» است.

وی با بیان اینکه «جریان فتنه همراه و همصدا با آمریکا اهداف نظام استکبار را دنبال می‌کند و نگارش نامه اعتراضی آنها به بشار اسد نشانگر استمرار همراهی آنها با آمریکاست»، ادامه داده است: «اینکه رضاخاتمی، شکوری راد، بهزادیان نژاد، مصطفی معین‌،تاجرنیا و فاطمه رمضان‌زاده به اسم جامعه پزشکی علیه بشار اسد اقدام می‌کنند طبیعی است چرا که این افراد همان فتنه‌گرانی هستند که ملت ایران آنها را در پازل آمریکا می‌بیند.»

همچنین رئیس بسیج جامعه پزشکی کشور گفته است: «پزشکان ایرانی که به بشار اسد نامه نوشتند با این کار خود قطعاً در زمین آمریکا و سیاستمدارانشان بازی می‌کنند و به جرئت اعلام می‌کنیم جامعه پزشکی از این حرکات دوگانه کاملا مبری است.»

 


 


کوهنوردان آزاد شده آمریکایی: جمهوری اسلامی بایستی زندانیان سیاسی ایرانی را هم آزاد کند

 

شین باوئر و جاش فتال دو دانشجوی امریکائی که بیش از دو سال در زندان جمهوری اسلامی به سر بردند امروز پس از ورود به خاک امریکا در کنار دوست دیگرشان سارا شورد که سال گذشته آزاد شد، در یک کنفرانس مطبوعاتی در نیویورک از آنچه بر آنها گذشته است گفتند.

 

جاش فتال به خبرنگاران گفت: «بعد از ۷۸۱ روز در زندان، شین و من امروز آزاد شده‌ایم و سپس به شرح چگونگی گرفتن خبر آزادی خود در زندان پرداخت.  جاش در بخشی دیگر از سخنان خود که توسط رسانه های آمریکایی پوشش پر رنگی گرفته است گفت: «از همان آغاز، تنها دلیلی که ما را به گروگان گرفتند این بود که آمریکایی بودیمایران در تمام این مدت وضعیت ما را به درگیری های سیاسی خود با آمریکا گره زده بود».

 

از طرف دیگر شین باوئر نیز در سخنان خود به خبرنگاران چنین گفت: «این مردم ایران هستند که رنج اصلی را از خشونت و بیرحمی این دولت و عدم اعتنای آن به حقوق بشر بر دوش میکشند. اگر دولت ایران خواهان آن است که تصویر خودش  در جهان را عوض کند و فشارهای بین المللی را سبک کند، باید تمام زندانیان سیاسی و زندانیان عقیدتی را هرچه زودتر آزاد کند.‌ آنها نیز همانقدر سزاوار آزادی هستند که ما.» 

 

شین سپس اضافه کرد: «در زندان، هر بار که ما از وضعیت خود شکایت می کردیم، نگهبان ها به سرعت به وضعیت مشابه زندانیان در خلیج گوانتانامو را به ما یادآوری می‌کردند، زندانیان سازمان سیا در نقاط مختلف دنیا را به خاطرمان می‌آوردند، و وضعیت ایرانیان و دیگرانی که در زندانهای آمریکا محبوس هستند را به ما گوشزد میکردند. »

 

وی گفت: «ما هرگز حتی یک لحظه بر این باور نیستیم که این تجاوزات دولت امریکا به حقوق بشری توجیه کننده آنچه که بر ما رفته است می‌باشد، اما ما معتقدیم که این رفتارهای دولت آمریکا بهانه‌ای به دست دولت‌های دیگر از جمله دولت ایران می‌دهد تا آنها هم رفتارهای  مشابهی از خود نشان بدهند.» 

 

شین باوئر در پایان سخنان خود گفت: «روزی که سارا داشت از زندان اوین آزاد می‌شد، ما بین خودمان عهد کردیم که هیچکداممان آزاد نخواهد بود تا روزی که هرسه نفرمان آزاد شوند.  خوشبختانه آن لحظه اکنون رسیده است.  سارا، جاش و من اکنون می‌توانیم بالاخره زندان را پشت سر بگذاریم، و آن چه که بیش از هرچیز می‌خواهیم این است که زندگی‌مان را از نو شروع کنیم، و با درکی تازه از طعم شیرین آزادی.»

 

ویدئوی کوتاهی از سخنان جاش فتال و شین باوئر را میتوانید اینجا ببینید.

 

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته