-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

Latest News from Norooz for 05/13/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



بمناسبت چهلمین روز درگذشت میر اسماعیل موسوی، جمعی از اعضای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی، ضمن تسلیت مجدد به خانواده محترم موسوی، در جلسه قرآن این هفته خود به قرائت قرآن برای شادی روح آن مرحوم پرداخته و بار دیگر با تجدید میثاق خود با خدا و کلامش خواستار رهایی همه آزادگان دربند و رهبران جنبش سبز شدند.
به گزارش تلویزیون رسا، متن کامل این پیام به شرح زیر است:
هوالباقی
انا لله و انا الیه راجعون
چهل روز از رحلت سید عارف و محب اهل بیت ، میر اسماعیل موسوی گذشت در حالی که فرزند خلف و مظلومش بیش از هشتاد روز است در زندانی به نام خانه و در قطع کامل هر گونه ارتباط با بستگان ، خویشان و حتی فرزندان خود به همراه همسر گرانقدرش به سر می برد
افسوس که ستم پیشگان نه تنها مانع از حضور فرزندی داغدار در مراسم تشییع ، تدفین ، سوم و هفتم شدند که حتی امکان شرکت در مراسم چهلم را نیز از مهندس موسوی عزیز و دکتر رهنورد محبوب ، دریغ ورزیدند
ما جمعی از اعضای خانواده بزرگ زندانیان سیاسی ، ضمن تسلیت مجدد به خانواده محترم موسوی ، در جلسه قرآن این هفته خود به قرائت قرآن برای شادی روح آن مرحوم پرداخته و بار دیگر با تجدید میثاق خود با خدا و کلامش خواستار رهایی همه آزادگان دربند و رهبران جنبش سبز می باشیم
 


 


شورای هماهنگی راه سبز امید در نهمین بیانیه خود که در حمایت از حرکتهای دانشجویی صادر کرده با اشاره به ناتوانی صاحبان قدرت در درک اهمیت جایگاه، معنا و تأثیر اندیشه تاکید کرد: به فرض که بتوان با توسل به زور دهان ها را از گفتن حقیقت، گوش ها را از شنیدن عقیده و چشم ها را از دیدن واقعیت بازداشت، خودکامگان را به دنیای بزرگ اندیشه ها راهی نیست، و دانشگاه، مهد اندیشه هاست.

شورای هماهنگی راه سبز امید، در این بیانیه ضمن محکوم کردن سرکوب دانشگاهیان، طرحها و اقداماتی که موجب افول سطح علمی دانشگاهها و مراکز علمی کشور می شوند، از حرکتهای اعتراضی مسالمت امیز و خودانگیختة دانشجویان حمایت کرد.

متن بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

پس از شش سال اجرای مدیریت پادگانی بر دانشگاه ها و اعمال سیاست های نسنجیده و تکرار برنامه های شکست خورده حاکمیت ، شرایط امنیتی روزافزون، مهندسی نیروی انسانی در سطح هیئت علمی، کارکنان و دانشجویان، اینک نتایج زیانبار این شیوه نادرست چنان بر همگان آشکار شده که دانشجویان، این پیشتازان حرکت های مصلحانه در همه جوامع و از جمله جامعه ما، تصمیم به ابراز مجدد اعتراض و مقاومت در برابر وخامت روزافزون وضعیت دانشگاه ها گرفته اند.

دانشجویان عزیز هر روز شاهد اخراج، بازنشستگی اجباری و محدودیت طرح مسائل و مشکلات موجود بوسیله استادانشان ، که بخشی از نخبگان فکری و سرمایه های علمی کشور هستند ، می باشند. احضار پیاپی دانشجویان، محرومیت موقت یا دائم از تحصیل، گرفتن تعهدهای شفاهی و کتبی مبنی بر عدم هرگونه فعالیت سیاسی، در کنار وضعیت اسفبار امکانات رفاهی، خوابگاه های غیراستاندارد، تغذیه نامطلوب، جلوگیری از هرگونه فعالیت اجتماعی که تحت نظر نهادهای وابسته به حکومت نباشند، تنزل کیفیت آموزشی ناشی از افزایش بی رویة سهمیه های خاص در مبدأ ورودی مقاطع مختلف تحصیلی، تنها نمونه هایی از چهرة تأسف بار دانشگاه های ما هستند.

جالب اینجاست که مدیریت پادگانی، تمامی مشکلات را ناشی از «اسلامی نبودن» دانشگاه ها می داند و راه حل را در تغییر مواد آموزشی، تک جنسیتی کردن دانشگاه ها و تزریق اساتید همفکر و همسو با دولتمردان در هیئت علمی دانشگاه ها می جوید. آیا از نهادی مانند دانشگاه که اصلی ترین مرکز دانش و پژوهش در کشور است انتظار نمی رود که اتخاذ اینگونه تصمیم ها پس از طی فرایندهای علمی و کارشناسی توسط صاحبنظران موجود در مراکز دانشگاهی صورت پذیرد؟ آیا تک جنسیتی کردن اقتدارگزایانه دانشگاه هابدون مشورت با دانشجویان و اساتید به مثابه اهانت به شعور دانشجویان و صغیر فرض کردن آنها در تنظیم روابط اجتماعی شان نیست؟ آیا با صرف تغییر نام فرار مغزها به مهاجرت نخبگان، مسئلة جدی از دست رفتن سرمایه های عظیم انسانی و اجتماعی که معادل میلیاردها تومان در سال است می توان سرپوش نهاد؟ آیا با تشکیل کرسی های آزاداندیشی فرمایشی، می توان خسارت های جبران ناپذیر ناشی از جلوگیری از شکل گیری فضای نقادانه باز و آزادی اندیشه را جبران نمود؟

مشکل بزرگ صاحبان قدرت این است که در درک اهمیت جایگاه، معنا و تأثیر اندیشه ناتوانند. به فرض که بتوان با توسل به زور دهان ها را از گفتن حقیقت، گوش ها را از شنیدن عقیده و چشم ها را از دیدن واقعیت بازداشت، خودکامگان را به دنیای بزرگ اندیشه ها راهی نیست، و دانشگاه، مهد اندیشه هاست.

شورای هماهنگی راه سبز امید، ضمن محکوم کردن سرکوب دانشگاهیان,طرحها و اقداماتی که موجب افول سطح علمی دانشگاهها و مراکز علمی کشور می شوند، از حرکتهای اعتراضی مسالمت امیز و خودانگیختة دانشجویان حمایت و از همه دانشگاهیان عزیز دعوت می کند در این حرکتهای مدنی مسالمت آمیز، شرکت نمایند.


 


فخرالسادات محتشمی پور نامه ای خطاب به همسر دربندش سیدمصطفی تاج زاده نوشت.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

سلام عزیزدل

می دانی چند روز است برایت ننوشته ام؟

بگذار شماره نکنم. من دیگر از این شماره کردن روزها خسته شده ام. یک، دو، سه، ده، ... تا ملاقات تا گرفتن یک خبر از سلامتی ات تا جواب گرفتن سوالات مکرر و خواسته های پی در پی. من از ریاضی بدم می آید. از آمار، از عدد، از شمارش، از تقسیم، از تفریق، از باقی مانده هایی که هی کسر می شوند. گل ها را دوست دارم. گل هایی که در شوره زار دوام می آورند نه این گل های گلخانه ای را که دوستان نازنین هدیه می آورند برای من و در واقع برای تحسین پایداری تو وجلوی چشم من پژمرده می شوند و می میرند و دلتگی مرا گلبرگ های خشک شده شان اقرون می کند. و دردانه ات تند تند آن ها را از جلوی چشم من دور می کند و گل های تازه را جایگزین می کند تا شاد شوم به حساب خودش!

می روم جلسه قرآن تا آرامش بگیرم یکی می پرسد نامه محمودیان را خواندی آن دیگری می گوید نامه زنانی که برده اندشان ورامین؟ نامه اخیر زندانیان سیاسی؟؟؟ می گویم نه نه نه نخواندم نمی خوانم تا روز بیست و پنجم هیچ چیزی را که این آتش درون را تند کند، نمی خوانم. می خواهم به میثاقم عمل کنم تا یک ماه صبوری فقط سکوت و انتظار. با تعجب نگاهم می کنند. خودم هم در آینه خودم را با تعجب نگاه می کنم: این منم ؟ خودِ خودم؟؟؟

امشب رفتم به دست بوسی زن عموجانت مادر محسن شهید که مانند برادر بود برایت و فاطمه را که خدا به تو داد او را گرفت و تو نمی دانستی شاد باشی روز پانزدهم تیر سال شصت و شش یا غمگین. من به چشم های تو نگاه نمی کردم آن روزها که مبادا نم اشک را در آن ببینم و افسردگی پیدا کنم. مادر شهید نگذاشت دستش را ببوسم گفت ما باید دست و رویتان را ببوسیم که دارید خون بچه هامون رو پاسداری می کنید.مادر شهید با حرص و غیظ می پرسید: تا کی می خواهند ادامه بدهند این وضع را؟ من رفته بودم آرام بگیرم در خانه ای که هنوز بوی محسن را می دهد خصوصا آن حسینیه که او دارد در یک قاب عکس بزرگ به ما لبخند می زند ولی یادم آمد که هنوز باید تسلا بدهیم این دل های مجروح مادران شهید را. به مادر شهید گفتم من مجلس قرآنی را در حسینیه ای که صاحبش محسن شهید است، نذر کرده ام و نذرم را ادا خواهم کرد به زودی و او سری تکان داد به علامت رضا.

مهربانم!

تو خوبی؟؟؟ من خیلی دلم می خواهد خوب باشد حالم ولی نیست دروغ چرا. تو خوبی؟ من دائم نگرانی ام از وضع و حال تو را به این برادرا گزارش می کنم و آن ها با من هم دلی می کنند. همین! حال بقیه چطور است؟؟؟ امشب یکی از فرزندان مجازی من به صدا آمد و به زبانی محترمانه پرسید کی می خواهی به این خفگی و زبان بستگی پایان بدهی مادر! این اردیبهشت زیبا زادماه عزیزان دربندی است که نام های زیبایشان، دل آدم را باز می کند و وضع و حالشان، دل آدم را تنگ می کند: مسعود و بهمن و علی و ... می گوید: برای مسعود نمی نویسی مادرجان؟ مسعود؟ برای مسعود چه بنویسم؟ بنویسم سلام پسرم. نگران همسرت نباشی ها این جا ما مواظبش هستیم خاطرت جمع! برایش مادری می کنیم و خواهری و دوستی و رفیقی و ... چه بنویسم برای مسعود؟ بنوسم خوب مواظبت کردم از نوعروست پسرم! همراهیش کردم تا خود زندان و هر روز حالش را از مراقب ها پرسیدم و برایش دعا خواندم و اشک ریختم و ناله زدم به درگاه خدایمان برای رهاییش؟؟؟ چه بنوسم برای مسعود؟ بنویسم دست مریزاد پسرم که خودت را از رجایی شهر رساندی به اوین برای دیدن عشقت، عزیزت، دلبند اسیرت. بنویسم که من به مهسا حسودی کردم برای ملاقات تو و در حسرت یک دیدار ماندم تا لحظه های پایانی حضور در اوین خوشبخت؟ خدای من چه بنویسم برای مسعود و برای بهمن که حسرت ملاقات حضوری و در آغوش گرفتن همسرش دارد حکایتی دیرینه می شود در قصه عشق دلداران دربند؟ چه بنویسم برای این فرزندان سبز؟ برای علی و دیگران. همان بهتر که مانند همان بیست و پنج روز اول زندان، کاغذ و قلم دریغ شود از من وقتی نمی دانم چه بنویسم و نمی توانم بنویسم و حق مطلب را ادا کنم.

مصطفی جان!

تو هم دلت تنگ شده برای نوشته های درهم و برهم و مغشوش و بی سر و ته من؟ همه آن دلنوشته هایی که شد یک جزوه قطور و سندی برای مجرمیت من؟ آری آری ما مجرمیم. من و تو، مهسا و مسعود، ژیلا و بهمن و همه قهرمانان قصه عشق این روزگار عجیب!

امشب یکی از دوستان مجازی بالاخره پرسشی را که خیلی ها خویشتنداری می کنند و به ملاحظه نمی پرسند، مطرح کرد: تهدید شده ای یا تعهدی داده ای؟ مهر سکوت برلب چرا؟

تهدید! تعهد! من هیچ تعهدی را اگر نتوانم آن را برای مردم که دانستن حق آنان است، بیان کنم به رسمیت نمی شناسم. آری من تعهد داده ام. یعنی در واقع معامله کرده ام سکوتم را در برابر تضمین سلامتی تو و احقاق حقوقت. اخم هایت را باز کن همسرعزیزتر از جانم. تو که همیشه به تصمیمات من احترام می گذاشتی و اراده ات را بر انتخاب من تحمیل نمی کردی. خطا کرده ام؟ تحلیلم اشتباه است؟ خام شده ام؟ وهم و خیال برم داشته؟؟؟ عیبی ندارد بگذار خودم تجربه کنم این راه را. من می خواهم راستی آزمایی کنم کسانی را که مرا دعوت به راست گویی کرده و می کنند. من تا بیست و پنجم به خودم قول سکوت داده ام در قبال انتقال تو به 350، تماس تلفنی و ملاقات های منظم هفتگی، تضمین سلامتت همه این ها یعنی حقوق اولیه که بدون قید و شرط باید رعایت شود ولی من برایش هزینه داده و می دهم.

عزیز روزه دارم رویت را برنگردان بگذار باز هم من مسیری را که به تشخیص خودانتخاب کرده ام بروم و شماتتم نکن لطفا اگر خطا کردم. تو که همیشه به قدرت انتخاب آدم ها احترام گذاشته ای و نظارت استصوابی را نکوهش کرده ای. بگذار من خود خطایم را متوجه شوم. من میوه ممنوعه را با همه هزینه های سنگینش چیدم، باشد که تو از این وضعیت اسفناک بیرون بیایی و دست برداری از این روزه های اعتراضی که دارد آرام آرام تن عزیزت را به تحلیل می برد.

نازنینم!

من دوباره روزی قلم را بر روی کاغذ سپید خواهم لغزاند. و برای مسعودها و بهمن ها و علی ها و همسران و مادرانشان و همه آن ها که دوستشان دارم، خواهم نوشت. تا آن روز به من رخصت بده یار خوش پندار من


 


نسترن دختر دوازده ساله داوود سلیمانی در سالروز تولدش در نوشته کوتاهی برای پدر از نبود وی دلتنگی کرده و آرزوی آزادی همه زندانیان سیاسی را دارد.


این دست نوشته کوتاه به شرح زیر است:

به نام خدا
با سلام خدمت پدر عزیز و مهربانم
امیدوارم حالتان خوب باشد.
پدر جان امروز بیستم اردیبهشت ماه سال هزارو سیصدو نود ، تولد دختر آخرتان می باشد . و دومین سالگرد تولدم است که شما در کنار ما نیستید و در غیاب آغوش گرمتان ، سرمایی از درد و رنج را به همراه داریم.
امروز هیچ کس یادش نبود که تولد من است (12 سال تمام) کاش ...
پدر جان خیلی خیلی دوستتان دارم . ان شا ا.. آزادی همه ی زندانیان سیاسی ، که این نه تنها حرف من است بلکه حرف دل تمام خانواده های زندانیان بی گناه می باشد.
 

دکتر داوود سلیمانی عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، استاد دانشگاه، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس ششم و معاون دانشجویی دانشگاه تهران در دوره اصلاحات است که در جریان حوادث بعد از انتخابات بازداشت و در دادگاه به سه سال حبس محکوم گردید. وی که تاکنون فقط یک بار به مرخصی دو روزه آمده است، سال نو را مانند سایر زندانیان پس از انتخابات در زندان بسر برد.
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به norooz-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به norooz@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته