بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائيل، پیش از دیدار خود از واشنگتن، ناخشنودی خود را از پیشنهادهای اخیر باراک اوباما در مورد روند صلح خاورمیانه بیان کرد. اوباما در سخنرانی دیروز خود خواهان بازگشت اسرائيل به مرزهای ۱۹۶۷ شد.
روز جمعه، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائيل، در کاخ سفید به دیدار باراک اوباما، رئيسجمهوری آمریکا میرود. وی پیش از سفر چندروزهی خود به واشنگتن در اورشلیم گفت که تاسیس یک دولت فلسطینی نباید به قیمت موجودیت اسرائیل تمام شود.
اوباما در سخنرانی روز گذشتهی خود دربارهی چشمانداز تحولات خاورمیانه، از جمله به منازعهی میان اسرائيل و فلسطینیها پرداخته و خواسته بود که مذاکرات صلح میان طرفین، برمبنای مرزهای سال ۱۹۶۷انجام گیرد.
یادآوری تعهدات دولت بوش
نتانیاهو در این زمینه، موافقت دولت آمریکا را به یاد اوباما آورد که در سال ۲۰۰۴ در زمان ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش اعلام کرده بود، کسی از اسرائيل انتظار ندارد به مرزهای سال ۱۹۶۷ بازگردد و این مرزها دیگر قابل دفاع نیستند.
نخستوزیر اسرائيل همچنین ابراز ناخرسندی کرد که اوباما در سخنرانی اخیر خود به مشکل آوارگان فلسطینی نپرداخته است. به گفتهی وی، بدون حل این مساله در بیرون از مرزهای اسرائيل، مصالحههای ارضی نمیتوانند به منازعهی خاورمیانه پایان دهند. نتیانیاهو افزون بر آن خواستار آن شد که فلسطینیها اسرائيل را به عنوان میهن یهودیان به رسمیت بشناسند.
اوباما در سخنرانی روز گذشتهی خود بر راه حل مبتنی بر دو کشور مستقل تاکید کرده و گفته بود که اسرائيل باید در مرزهای امن و فلسطین قادر به موجودیت باشد. وی افزوده بود که صلح پایدار میان اسرائيل و فلسطینیها اکنون مهمتر از هر زمان است.
واکنش سازمان حماس
از سوی دیگر سازمان تندرو فلسطینی حماس که کنترل باریکهی غزه را برعهده دارد، در واکنش به سخنان روز گذشتهی اوباما اعلام کرد که نیازی به درس دمکراسی از سوی رئيسجمهوری آمریکا ندارد. سامی ابوزهری سخنگوی حماس شامگاه پنجشنبه (۱۹ مه/۲۹ اردیبهشت) گفت که این سازمان تحت هیچ شرایطی اسرائيل را به رسمیت نخواهد شناخت.
حماس معتقد است که اظهارات دیروز اوباما دربارهی فلسطین، تکرار شعارهای گذشته است و انتقاد کرد که رئیسجمهور آمریکا حتا حاضر نشده، اشغالگری اسرائيل را محکوم کند. ابوزهری همچنین انتقاد اوباما از آشتی دو سازمان فلسطینی الفتح و حماس را رد کرد.
اوباما در سخنرانی دیروز خود از جمله گفته بود، توافق الفتح و حماس به حق پرسشهایی جدی برای اسرائيل برانگیخته است. وی افزود، چگونه میتوان با حزبی مذاکره کرد که حق موجودیت طرف دیگر را نمیپذیرد.
یک روزنامه اسرائیلی به نقل از برخی از اسناد ویکیلیکس مدعی شد که ولادیمیر پوتینرییسجمهور وقت روسیه در سال ۲۰۰۶ دستور خرابکاری در برنامه اتمی ایران را داده است.
خبرگزاری فرانسه در گزارشی که روز پنجشنبه منتشر کرده است مینویسد که این اسناد را نمیتوان در وبسایت
ویکیلیکس یا سایت روزنامه اسرائیلی یدیوت آهارونوت یافت اما ظاهرا این اطلاعات مربوط به گفتوگوی گیدئون فرانک رییس سازمان انرژی اتمی اسراییل و ریچارد جونز سفیر آمریکا در اسراییل است.
در جریان دیدار سال ۲۰۰۶ این دو، آقای فرانک این موضوع را با سفیر آمریکا در میان گذاشته است. وی به ریچارد جونز گفته است که این اطلاعات را از دیدار با مقامات امنیتی و اطلاعاتی عالیرتبه روسی، کسب کرده است.
به نوشته این روزنامه اسرائیلی در این جلسه سرگئی ایوانف وزیر دفاع، سرگئی لاوروف وزیر امورخارجه و سرگئی کرینکو رییس سازمان انرژی اتمی روسیه حضور داشتهاند.
آقای فرانک مدعی شده است که ولادمیر پوتین شخصا دستور ایجاد اختلال و تاخیر در راهاندازی نیروگاه اتمی بوشهر را داده است.
روسیه بر اساس قراردادی که سال ۱۹۹۵ با ایران منعقد کرده، نسبت به راهاندازی و تکمیل نیروگاه بوشهر به شرط بازگردانده شدن سوخت مصرفی این نیروگاه به روسیه متعهد شده است.
گیدئون فرانک میگوید که آقای کرینکو به وی گفته بود که روسیه برای ایجاد تاخیر در راهاندازی نیروگاه بوشهر از ارسال میلههای سوختی برای مدت زمانی طولانی خودداری خواهد کرد.
بر اساس گزارش روزنامه یدیوت و با استناد به اسناد ویکیلیکس، سرگئی کرینکو به اسرائیلیها گفته بود که روسیه "مشکلات تکنیکی" را علت این تاخیر اعلام خواهد کرد. وی همچنین گفته است که آقای پوتین شخصا دستورتاخیر در تحویل سوخت نیروگاه بوشهر را داده است.
آقای فرانک همچنین گفت که مقامات روسی به وی اطلاع دادهاند که آنها در نظر دارند با ایجاد برخی تغییرات در سخت افزارها ارسالی برای نیروگاه بوشهر، سرعت تکمیل آنرا کاهش دهند.
روسیه که همیشه به عنوان یک شریک اصلی در برنامه اتمی ایران محسوب شده است، ماه ژوئن سال گذشته به قطعنامه تحریمهای سازمان ملل علیه برنامهی هستهای ایران رای مثبت داد.
جامعه جهانی نسبت به اهداف برنامهی اتمی ایران مشکوک است و اسرائیل انرا پوششی برای تولید تسلیحات نظامی اتمی میداند. حکومت ایران همیشه این ادعا را رد کرده است و میگوید که این برنامه ماهیتی صلح آمیز دارد.
منبع:رادیو دویچه وله
احد رضایی: بیش از پنجاه سال از تاسیس نهضت آزادی ایران توسط رادمردانی همچون شادروانان مهندس مهدی بازرگان، دکتر سحابی، آیت الله طالقانی و.... میگذرد. در آن ایام که عشق به حقیقت توام با شور احساس انسانی، تمامی وجود چونان مردانی را فراگرفته بود با کوشش خستگی ناپذیر در جستجوی راهی بودند که جامعه سرگردان و ناآرام را اندکی آرامش بخشند و امیدوار بودند که با تاسیس و بنیانگذاری یک حزب ایرانی و اسلامی میتوانند هم ایمان و هم اندیشه و آزادی و آزادگی را از دست خودکامگی نجات دهند و به اتکاء با هم بودن در سرنوشت همنوعانشان موثر باشند و این آرزویی بود که دست یابی به آن بس مشکل و در توان هر کس نبود.
اما تهور انسانی و سخت کوشی و ایمان و اعتقاد به مکتب مبارزو مولد مانع از آن نشد که سختی راه، و بعد مقصد به هراس بیفتند.
لذا مشتاقانه در این راه پر پیچ و خم قدم نهادند و از طرفی مرامهای سیاسی و نظامهای اجتماعی و احزاب گوناگون در سراسر گیتی منجمله در ایران ظهور نمودهاند ولی متاسفانه هنوز بشر ناآرام با سعادت واقعی بسیار فاصله دارد. و اکثر جوامع انسانی من جمله ایران گرفتار انواع اسارتهای اجتماعی و سیاسی و... است.
در حالیکه فریاد مدعیان دورغین آزادی، برابری، حق، عدالت و.... جهان را پر کرده است، از آرامش واقعی و آزادی حقیقی کمتراثری دیده میشود. بعد از گذشت ۵۰ سال هنوز در جامعه خودمان مردم در زیر پرچمهای به اصطلاح آزادی در بندند و فراوان انسانهایی که زنجیر اسارت متظاهران به انسان دوستی از زندگانی انسانی محرومند.
در ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ که این شجره طیبه تاسیس شد، دیری نپایید که نظام دیکتاتوری سیاه پهلوی پنجههای خوفناک و شوم خویش را در حلقوم انسانهای آزاده و بیپناه این سرزمین فرو برد و آزادگان را یا روانه زندانها ساخت و یا درغل و زنجیرهای فکری به مرگ واقعی محکوم کرد. چون تنفس در هوای مسموم سیاسی که به شدت فضای جامعه را فرا گرفته و هرگونه فعالیت را فلج میساخت و محیط خفقان آور و زهراگینی که در درندگان خون آشام انساننما و غلامان کاسه لیس آنها، ایجاد کرده بودند، قدرت شکوفایی و اندیشیدن را از انسانها سلب میکرد، ناگزیر عدهای از این مجموعه (همچون شریعتی، یزدی، چمران و...) نیز دست از کار کشیده ترک وطن کرده و رهسپار دیار غربت شدند و ادامه مبارزه در دیار غرب را برگزیدند
اما چه ماندگان در وطن و چه رفتگان به دیار غرب دست از تکاپو و کنجکاوی و شوق دستیابی به حقیقت، تمام وجودشان را میسوزاند، و تشنهتر از همیشه در جستجوی آروزها تا آخرین لحظات حیات خود بودند و هستند.
دراین سالها خلاء فکری شدیدی جامعه ایران را فراگرفته بود و در قرون اخیر مردم ایران اصولا در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی و انتخاب تشکیلات، دنباله رو غرب بوده و در غرب نیز فعالیتهای اجتماعی مردم در احزاب سیاسی متمرکز شده که فقط به دکانهای انتخاباتی مبدل شده و درپی کسب قدرت خلاصه میشود نه دغدغهٔ دیگر، در چنین شرایطی است که بزرگ ازادگان ایران در اثر فقدان آزادی و ابتکار و شکوفایی شخصیتها را محدود کرده بود اینان برای کمک به هر طرف ساختن این خلاء فکری در اندیشهٔ ایجاد تشکیلاتی بودند که بر مکتب فکری نوینی استوار گردد. مکتبی که برنهادهای فطری بشر متکی باشد و برخلاف احزاب دیگر، جهان را از دید واقعی بنگرد.
چون آنان که به مفهوم اسلام راستین پی بردهاند و آنرا به معنای واقعی خود، تسلیم به حق و حقیقت تعبیر نمودهاند، واقفاند که حقیقت بیانتهاست و بشر نو پا که در ایتدای این راه بیپایان گام بر میدارد در طول قرون و اعصار به تدریج دیدگاه خود را وسیع میسازد و هر زمان به نسبت شرایط آن دوران و وسعت پهنه نظر خویش، برداشتی دارد که فقط بخشی از حقیقت است. چون مسلمان واقعی ایستا نیست که پویاست، تحجر و سکون کفر است که کافر پوشاننده حقیقت و مومن جوینده آن و پوینده راه کمال است. با چنین تفکری است که در قسمتی از بیانیه تاسیس امده است:
«اقتضای اطلاعت از خدا مبارزه با بندگی غیر او و شرط سپاس ایزدی، تحصیل آزادی برای بکار بستن ان در طریق حق و عدالت و خدمت است، ما باید منزلت و مسولیت خود را در جهان خلقت بشناسیم تا به رستگاری و پیروی نایل شویم.»
با این تفکر و ایدئولوژی تاسیس حزب را بنانهادند که پاسداشت چنان ارزشها شود که اگر روزی هم در اثر فعالیتهای خود به قدرت سیاسی هم رسید بتواند حافظ ارزشهای ملی و اسلامی خود باشد. این مسئله یکی از مهمترین وجه تمایز نهضت آزادی ایران با سایر احزاب به معنای واقعی در غرب و ایران بوده و هست.
اما چنانچه اشاره شد در رژیم گذشته دست اندرکاران این حزب همواره در تنگنا و فشار و شکنجه و تبعید از زندانی به زندان دیگر بود و سالها به سرعت گذشت و چندی نگذشت که اخبار امید بخشی از ایران سراسر جهان را فرا گرفت و از سیاه چالههای سیاسی پهلوی روزنههای کوچکی از نور امید فضای وحشتناک و تیره را روشنایی بخشید و این مجموعه نیز با همراهی مردم ایران از فرصت اتفاق افتاده استفاده کرده، مبارزه با رژیم جنایتکار و ضد انسانی پهلوی استفاده نموده و برای شرکت در جنبش مقدسی که رفته رفته شکل میگرفت پیوستند و در نهایت انقلاب در۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید. اما بعد از پیروزی دیری نپایید مردانی که عمری در راه حق گام برداشته و دمی بنا حق سر فرود نیاوردهاند، پیران راه که خودسریها و خامیها و نابخردیها را پشت سر گذاشتهاند و به غیر، بیش از خود میاندیشیدند، مردان تفکر و تفقه و تجربه که در جوامع دیگر چراغ برداشته و به دنبالشان میگردند، در جامعه ما به تهمتهای ناجوانمردانه، کودکانه، مغرضانه آلوده گردیده و از دور خارج شدهاند که در این باب گفتنی بسیار است (این سخن بگذار تا وقت دگر).
با همه این مصائب تربیت اسلامی و مسولیت انسانی به آنها آموخته است که هرگز از مبارزه و کوشش دست برندارند و از بوته ازمایشات خداوندی که دائما برپاست غفلت نکنند و با درد اشنایان مصائب (تهمت، افترا، زندان، شکنجه، محرومیت و...) خو کنند و از هر فرصت استفاده نمایند و در راه هدف گامی بردارند تا قبل از اینکه جرسها به صدا درآید و آهنگ عزیمت بنوازد باید کاری کرد:
تا رسد دستت به خود شو کارگر چون فتی از کار خواهی زد به سر
هم اکنون نیز چنین است که پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ که فضای سیاسی جامعه ایران کاملا بسته و فشار و اختناق هر روز برای ژرف اندیشان جامعه بیشتر شده و اکثر انسانهای ازاده یا در غل و زنجیر یا در بیرون زیر انواع فشارها و محرومیتها هستند و نهضت آزادی ایران نیز از این شرایط استثناء نیست، باز هم به طریقهٔ گفتمانی خود که راه اصلاح است و بس پای میفشارد و بر خرد ورزی و اندیشهگری و ایمان مبتنی بر آن تاکید میکند و هرگونه سلطه را جز از سوی خدای حکیم و علیم و مدبر و جمیل و رحمن و رحیم را از مصادیق بارز شرک و انحطاط به حساب آورده و تاکید میکند که امروز نیز روحیهٔ حاصل از استبدادزدگی چندین قرن ما خود از مهمترین عاملهای واپسماندگی و انحطاط است که باید کوشید با حکمت و درایت و شکیبایی و واقع نگری آن را درمان کرد تا در فضای سالم جان آزاده شده انسانها درخت کامروایی سر بر آورده و میوه گوارای آن نه تنها کام تلخ تاریخی ما را شیرین کند بلکه به یاری خداوند قادر تلخی و مرارت را از کام ایران خسته از استبداد استحمار، بیداد، دنیا زدگی و انسان ستیزی امروز، بزداید. پس بعد از پنجاه سال باز هم باید شعار (مقابلهٔ ایمان با اندیشه خودکامگی) مبارزه کرد، که امام ازادگان علی (ع) فرمود: چون خبری بشنوید، در آن با خرد ژرفنگری تعقل کنید، نه با خرد گزارشگر، که گزارشگران دانش فراوانند و ژرفنگران در ان اندک.
بااین منطق، سیاستورزی ومبارزه، علم و دانش خود را میطلبد. همواره با آن باید با خرد ورزی برخورد کرد واین مهم اتفاق نمیافتد مگر در درون ما دگرگونی پایدار رخ دهد، نمیتوان به دگرگونیهای پایدار و اساسی بیرونی امید بست درغیراین صورت است که ظلمی فراگیر و همه جانبه در انتظار ملتی که درتشخیص زمامدار برمبنای هوا وهوس حرکت کند. مگرنه این است که خرابی کشور از دو چیز است؛ نخست نداشتن مردان شایسته، دوم نبودن آنها بر سر کارهای بزرگ.
به نظر میرسد شعار و حرکت ۵۰ ساله نهضت آزادی ایران همین بوده و از این پس نیز همان خواهد بود که ما مسلمان و ایرانی و مصدقی هستیم و....
گویا ترم زبلبل اما زرشک عام مهر است بر دهانم و افغانم آرزوست
#عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران
علی افشاری: موقعی که مرحوم مهندس بازرگان به همراه دکتر یدالله سحابی شالوده نهضت آزادی را پی ریختند و با افرادی چون مرحوم آیت الله طالقانی، عباس رادنیا، رحم عطایی، عباس سمیعی، حسن نزیه، احمد صدرحاجسیدجوادی، منصور عطایی و سید محمد مهدی جعفری و دیگران این تشکل سیاسی – مذهبی را در پنجاه سال پیش تاسیس نمودند، فکر نمیکردند که این حزب جز مدت زمانی کوتاه نتواند از قالب اپوزیسیون بیرون بیاید. آنها میخواستند از طریق فعالیت متعارف سیاسی مسیر دموکراسی و آزادی را هموار کنند و با مشق سیاست در قالبی مدرن و سازمان یافته، باورهایشان از ایرانیت، اسلام، قانون مداری و مشی مصدق را بسط دهند.
نهضت در زمان شاه با رویکرد انتقادی شروع کرد تا با گسترش مبارزات قانونی محمد رضا پهلوی قبول کند شاه مشروطه باشد. اما برخورد با نهضت و زندانی کردن رهبران آن خیلی زود شعله این خوش بینی را خاموش ساخت. مهندس بازرگان در دادگاه پایان مشی مسالمت آمیزمبارزه را علام کرد که اراده قدر قدرت نظام پهلوی مسیر تغییرات را ناگزیر به سمت انقلاب و روشهای مسلحانه میبرد.
پیشبینی بازرگان ۱۵ سال دیگر بوقوع پیوست. اگرچه او هیچوقت روی خوش به مبارزات چریکی نشان نداد. اما به جای باران سیل آمد و مقدر شد او ناخدای کشی دولت در امواج سرکش انقلابی باشد که در یک سو سنت گرایان و روحانیونی قرار داشتند که مدرنیزاسیون پهلوی آنها را به حاشیه رانده و دستشان را از نقش آفرینی در عرصه قدرت کوتاه کرده بود. حال آنان آمده بودند با قبضه قدرت در نظام نوپای در شرف تشکیل از تحقیرهای گذشته انتقام بگیرند و همچنین آرزوی دیرینه بخشی از روحانیت در تصدی حکومت و کنار گذاشتن نهاد سلطنت را تحقق بخشند.
در سوی دیگر نیز جریانات رادیکالی بودند که صرف نظر از اشکال گوناگون و بعضا متضادی که داشتند میخواستند پوزه امپریالیسم را به خاک بمالند و دموکراسی خلقی و انقلابی را جایگزین دموکراسی لیبرالی بکنند.
چالش اصلی دولت بازرگان که استخوانبندی اصلی آن را نهضت آزادی تشکیل میداد فعالیت در زیر فشار خرد کننده این دو سنگ آسیا بود.
نهضت آزادی ناخواسته و بدون آمادگی اولین دولت انقلاب شد ولی درگیری با جریاناتی که دل در گرو حاکمیت قانون و دموکراسی نداشتند و انقلابیگری را معادل ضدیت با لیبرالیسم و نشاندن ایدئولوژی و مکتب سیاسی به عنوان پیش شرط برخورداری از آزادیهای اساسی و حقوق شهروندی میپنداشتند و تکثرگرایی برای آنان درخور ارزش نبود، اجازه نداد تا عمر آن افزون بر ۹ ماه شود.
پس از سیطره استبداد مذهبی و انحراف تدریجی انقلاب از آرمانها، نهضت آزادی پس از مجلس اول دوباره قبای اپوزیسیون به تن کرد.
محرومیت نهضت آزادی از مزایای فعالیت رسمی روشنگر دشواری و نابختیاری توسعه سیاسی در کشوری است که ۱۵۰ سال پیش صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفت. اما خواست تشکیل دولت مدرن، تکثرگرا، دموکراتیک و توسعه طلب که اراده ملت تعیین کننده حکمرانی و تعیین سیاستهای کلان باشد، تا کنون تحقق نیافته است.
وقتی تشکیلاتی مانند نهضت آزادی علی رغم قدمت نیم قرن، جبهه ملی با ۶۲ سال سابقه و حزب توده با بیش از هفتاد سال هنوز از سوی ساختار قدرت به رسمیت شناخته نمیشوند، سرسختی و دیرپایی ساخت قدرت مطلقه آشکار میشود که برآیند نیروها، فرهنگ سیاسی و بسترهای اجتماعی و اقتصادی مانع شکوفایی نظام متکثر حزبی است.
اما پارادوکس در آنجا است که نه نظام پهلوی و نه جمهوری اسلامی هیچکدام علی رغم تلاشهای گوناگون نتوانستند نام و وجود این احزاب در متن جامعه را از بین ببرند. دستگاه قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی در ۳۰ سال گذشته چند بار نهضت آزادی را غیر قانونی اعلام کرده است. اما این تشکیلات منحله به زعم حاکمیت، در واقعیت فضای سیاسی ایران وجود دارد و حضورش نیز آنقدر جدی است که نیروهای امنیتی و کارگزاران اصلی دستگاه ولایت باید ماهها یک پیرمرد بیمار را در شرایط سخت زندان قرار دهند و نظام سیاسی هزینه زیادی را متحمل شود تا وی را وادار به استعفا از دبیر کلی نهضت آزادی کنند!
این پارادوکس دیالکتیکی را به وجود آورده است که عرصه غیر رسمی سیاست همپای حوزه رسمی حضور دارد و حکومت ناچار است با تکیه به نیروهای نظامی و امنیتی از فرا دستی فضای غیر رسمی جلوگیری کند.
تداوم این روند توشه نیروهای فعال در حوزه غیر رسمی و لایههای پنهان جامعه را غنیتر میسازد تا پروژه تشکیل جامعه مدنی مقتدر را با توان بیشتری جلو ببرند.
مناسبات آمرانه اگر چه بزرگترین مانع گروههای سیاسی قدیمی اپوزیسیون است اما در عین حال منبعی مشروعیت ساز برای آنان نیز است. اقبال نیروهای اجتماعی خواهان دگرگونی به افراد و گروههای سیاسی بیشتر از برخورد منفی حکومت سرچشمه میگیرد.
به همان میزان که تریبونهای حکومتی یک نیروی سیاسی را آماج حمله قرار میدهند، موقعیت آن نیرو در جامعه و سپهر نیروهای تحول خواه ارتقاء مییابد.
استقرار توسعه سیاسی و فضای باز به این وضعیت خاتمه میدهد و از آن پس گروههای سیاسی باید بر مبنای برنامهها و کارآمدیهایشان و اصول ایجابی منزلت پیدا کنند. این امر برای جریاناتی که عادت کردهاند صرفا از موضع انتقاد و اعتراض به سیاستهای جاری پایگاه اجتماعی کسب نمایند، چالشی جدی خواهد بود.
اما موجودیت نهضت آزادی فقط به مواضع سیاسی آن و ایستادگی بر اصول لیبرالیسم سیاسی نیست. بنیانگزاران نهضت آزادی پیشگامان نهضت اصلاح دینی بر مبنای تلفیق سنت و تجدد هستند. آبشخور اکثر شعبههای نو گرایی دینی اعم از ملی – مذهبیها، مجاهدین خلق، روشنفکری دینی و روحانیت نو اندنیش نهضت آزادی است. در واقع تلاشهای نظری مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیت الله طالقانی راه سومی را گشود تا منادی جمع آوری علم و دین و سنت و تجدد باشد.
آنها فضای دو قطبی بین علم گرایی و تعلق به مذهب را شکستند و عملا نشان دادند که هم میتوان فردی مدرن بود و از جدیدترین یافتههای فنی و علمی دنیا استفاده کرد و هم در عین حال به باورهای مذهبی پس از پیرایش خرافات و مسائل عرضی اعتقاد داشت. از نظر آنان ترکیب این دو قابلیتهای ویژهای فراهم میآورد و هویت انسانی را فربه میسازد. اگر چه دلبستگی و پذیرش دیدگاهها و آراء خاص آنها پس از مدتی فرو کش کرد اما آنان چراغی را روشن کردند و راهی را گشودند که تا کنون پا بر جاست و مسیر رو به رشدی را پیموده است.
اینک ترکیب متنوعی از جریانات متعلق به نوگرایی دینی وجود دارند که در بین سنت گرایان و تجدد خواهان گروه مرجعی در جامعه را تشکیل میدهند. در غیاب فعالیتهای خستگی ناپذیر بنیانگزاران نهضت آزادی سخت بتوان باور کرد که مذهب میتوانست در دانشگاهها ریشه بدواند و به احتمال زیاد دیدگاهی که اصل مذهب را مرادف خرافه، جهل و ارتجاع میدانست، مشابه دوران اولیه حیات دانشگاهها سیطره مییافت. ایستادگی آنها در برابر خودکامگی ولایی پس از انقلاب نیز اجازه نداد تا برونداد مذهب در سیاست به زور گویی، ظلم و اقتدار گرایی تقلیل یابد.
شکل دهی و تقویت گفتمان نوگرایی دینی و ممکن بودن جمع کردن دینداری با آزادی خواهی، علم گرایی و تجدد ماندگارترین میراث نهضت آزادی بوده است که اعضاء آن هم در کوششهای نظری و هم در مبارزات عملی بدان پایبند بودهاند.
صداقت و صراحت کهگاه به ساده اندیشی نیز میانجامد دیگر ویژگی نهضت آزادی بوده است. این وبژگی در فضای پیچیده و چند لایه سیاست ایران که حیات دیرینه استبداد در آن چند رنگی، موج سواری، تملق و فرصت طلبی را سکه غالب کرده است، هم برجستگی خاصی داشته است و هم ناکامیهایی را رقم زده است.
داستان نخست وزیری مهندس بازرگان و بد فرجامی آن وجه تراژدیک این ویژگی را نمایان میسازد. حسن نیت و خوش بینی وی اسباب سوء استفاده آیت الله خمینی و حزب جمهوری اسلامی شد. از سوی دیگر برخی از مخالفان هنوز نهضت آزادی را متهم میکنند که ناخواسته زمینه تثبیت استبداد دینی را هموار کردند. اما هدف مهندس بازرگان که با حمایت نهضت آزادی همراه بود، انجام وظیفه در شرایط طوفانی سقوط رژیم پهلوی و تلاش برای بسامان کردن اوضاع بود تا با حضور در قدرت بتوان فرایند تحقق مطالبات تاریخی ملت را به سرانجام رساند.
خروج از قدرت و ایستادگی بر سر اصول بخصوص در دوران دبیر کلی مهندس بازرگان و تن ندادن به پلشتیهای رایج در بازار سیاست ایران سرمایه اجتماعی برای نهضت آزادی فراهم آورد.
پایبندی به این سادگی و دوری از رفتارهای حرفهای در سیاست تهدیدها و فرصتهایی را برای نهضت آزادی پدید آورده است و چه بسا گرایش بیشتر به پراگماتیسم سیاسی در سالهای اخیر پاسخی به این تعارض بوده است.
فرا رسیدن پنجاه سال فعالیت مستمر فرصتی است تا دست اندر کاران نهضت آزادی ارزیابی درستی از وضعیت کنونی این سازمان سیاسی – مذهبی قدیمی داشته باشند. پیر سالاری، عدم نوزایی نظری، فرسودگی تشکیلاتی، توازن بخشی به ترکیب عمل گرایی سیاسی و حفظ پرنسیبها و اصول حاکم در پیشینه نهضت آزادی و در یک کلام ارائه چهره متناسب با انتظارات کنونی جامعه از نهضت آزادی که توان جذب بخشی از نسل جدید را داشته باشد چالشهایی هستند که فعالیت موثر آینده نهضت آزادی مستلزم عبور موفقیت آمیز از آنها است.
در غیر این صورت این بیم وجود دارد که پیشگویی نهضت آزادی در خصوص سرنوشت ولایت فقیه پس از آیت الله خمینی ممکن است در خصوص نهضت آزادی پس از بنیانگزاران و نسل اول فعالان آن نیز صدق کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر