-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه

Latest News from Mizan Khabar for 05/11/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



 

Dr.mosadegh02

گفت‌وگو با دكتر محمدعلي همايون‌كاتوزيان زماني ميسر شد كه تصميم گرفتيم كاري خلاف عادت انجام دهيم. سخن گفتن درباره دكتر محمد مصدق اما نه به مناسبت 29اسفند و ملي شدن صنعت نفت، بلكه به مناسبت 6 اردیبهشت سالروز نخست‌وزير شدن او. البته اينكه همايون‌كاتوزيان ساكن ايران نيست و از آن‌رو كه در دانشگاه آكسفورد تدريس مي‌كند، در بريتانيا سكونت دارد،كار گفت‌وگو با وي را قدري سخت مي‌كند اما ايشان همواره با روي گشاده و به رغم كمي وقت پرسش‌هاي ما را پاسخ گفته است. پرسش‌هايي معطوف به چرايي و چگونگي تشكيل جبهه ملي و نيز نخست‌وزير شدن دكتر محمد مصدق و حالا البته پرسشي كه بيش از همه چيز در ذهن مي‌چرخد. چرا در روزگار اكنون، كساني كه خود را نظريه‌پردازان ليبرال مي‌نامند، مي‌كوشند تا چهره‌اي مخدوش از مصدق ارايه كنند و ناباورانه او را يك ناسيونال سوسياليست بخوانند. شايد اگر يك روزنامه‌نگار حوزه انديشه و تاريخ تمام وقت خود را با انجام دادن گفت‌وگو‌ها و... صرف اين كار كند كه اثبات كند چرا مصدق با اين عنوان مورد حمله قرار گرفته - كه رويكرد سياسي – اجتماعي حزب نازي بوده است – باز هم كاري نكرده است، زيرا مصدق را از هر دريچه‌اي تحليل كنيم باز هم به ناسيونال سوسياليسم نخواهيم رسيد كه اين روزها عده‌اي، او را به اين تازيانه مي‌نوازند. قرار نيست از مصدق يا ديگر مردان بلندآوازه تاريخ ايران مجسمه‌اي تراشيده شود، زيرا كه اين كار خود ختم به خطا رفتن تحليل‌هاي تاريخي مي‌شود اما در عين حال نبايد اجازه داد كه كساني تاريخ را به سياسي‌ترين شكل ممكن به تحليل بنشينند. آنچه در پي مي‌آيد بخش‌هايي از گفت‌وگو با دكتر محمدعلي همايون‌كاتوزيان استاد برجسته دانشگاه آكسفورد است كه به نظر خوانندگان مي‌رسد...

 

براي شروع مايلم بدانم از نظر شما چرا دكتر محمد مصدق در دوران حكومت پهلوي اول همچنان، حضور در سپهر عمومي- وكالت مجلس و بعدتر نخست‌وزيري - را ترجيح مي‌دهد در حالي كه در مجلس شوراي ملي در كسوت وكالت مردم تهران با مطرح شدن طرح انقراض سلسله قاجاريه در مجلس- با اين استدلال كه سردارسپه پس از اين يا به موقعيتي كه قانون اساسي براي پادشاه در نظر گرفته اكتفا مي‌كند و كشور از خدمات او محروم مي‌شود، يا تبديل به يك حاكم مستبد خواهد شد و مشروطيت زير سوال خواهد رفت – مخالفت كرده بود. به عنوان مثال ديگر مي‌توان به خانه‌نشين شدن دكتر مصدق پس از پايان يافتن عمر مجلس ششم شوراي ملي و آغاز ديكتاتوري رضاشاه اشاره كرد كه تا سال ۱۳۱۹ ادامه داشت و حتي ايشان از تدريس در دانشكده نيز منع شده بود. آيا حضور در سپهر سياسي به رسميت شناختن رژيم كودتايي رضاخان محسوب نمي‌شد؟

 

چنانكه گفتيد مصدق در مجلس پنجم در جلسه 9 آبان با پادشاهي رضاخان مخالفت كرد. در آن زمان دوره مجلس پنجم به پايان رسيد و مصدق – مانند سيدحسن مدرس كه او هم با پادشاهي رضاخان مخالفت كرده بود – از تهران نماينده مجلس ششم شد. مصدق برخلاف رسم آن دوران كه نمايندگان موظف بودند كه به وفاداري به شاه و قانون اساسي سوگند ياد كنند، حاضر نشد سوگند بخورد. در آن دوران، دوره مجلس دو ساله بود و مصدق در تمام آن دوره با لوايح دولت مخالفت كرد، با اين استدلال كه اين لوايح همه ناشي از دربارند و در نتيجه وجهه قانوني ندارند. در جريان انتخابات مجلس هفتم عبدالحسين تيمورتاش وزير دربار كه گرداننده واقعي آن انتخابات بود به مصدق گفته بود بگذاريد توافق كنيم كه از دوازده تن نمايندگان تهران، شش تن از شخصيت‌هاي ملي باشند و شش تن ديگر از دولت. او از مليون، مصدق، مدرس، مستوفي‌الممالك، مشيرالدوله، موتمن‌الملك و تقي‌زاده را نام برده بود. مصدق اما به او پاسخ داده بود كه ما فقط حاضريم با انتخابات آزاد نماينده شويم. از آن پس مصدق در احمدآباد خانه‌نشين شد تا اينكه– معلوم نيست به چه دليلي و به چه عنوان – او را دستگير و در قلعه بيرجند زنداني كردند. اما پس از يكسال اجازه دادند به احمدآباد بازگردد و در آنجا تحت نظر باشد. رضاشاه در شهريور 1320 از پادشاهي استعفا كرد و از ايران رفت و محمدرضاشاه با تاييد مجلس به پادشاهي رسيد. مصدق با اصرار و تقاضاي دوستدارانش درسال 1322 در انتخابات مجلس چهاردهم شركت كرد و نماينده اول تهران شد؛ تا اينكه پس از ملي شدن نفت در اسفند 1329، نخست‌وزير شد.

يعني فكر مي‌كنيد مصدق در دوران حبس اول در احمدآباد و زندان كه تا سال 1320 ادامه يافت، كماكان انديشه‌هاي مشروطيت را با خود حمل مي‌كرد؟ كه با بازگشت به تهران در 1320 و آغاز دوران سلطنت محمدرضا پهلوي ترجيح داد به سپهر عمومي بازگردد... .

مصدق تا پايان عمرش مشروطه‌خواه بود و به دموكراسي (كه در آن زمان، آن را به حكومت ملي ترجمه مي‌كردند) اعتقاد داشت.

آيا انتخاب او در دوره ۱۴ مجلس - كه مصدق در آن براي مقابله با فشار شوروي براي گرفتن امتياز نفت شمال ايران طرح خروج نيروهاي خارجي از شمال را پشتيباني كرد - مقدمه چيني براي جريان‌هاي بعدي شكل‌گيري جبهه ملي و نخست‌وزيري نبوده است؟

شوروي در 1323 درخواست امتياز نفت شمال را كرد كه مصدق در مجلس با آن مخالفت كرد و توانست طرحي را بگذراند كه طبق آن هيچ دولتي ديگر نمي‌توانست بدون تاييد مجلس هيچ‌گونه امتياز تجاري و اقتصادي به هيچ دولت خارجي بدهد. جبهه ملي در سال 1329 تشكيل شد و حتي سه ماه پيش از تشكيل آن گمان نمي‌رفت كه به وجود آيد. مصدق نمي‌خواست كه نخست‌وزير شود. او در همان دوره چهاردهم مجلس پيشنهاد شاه را براي نخست‌وزيري نپذيرفت و نيز در 1329 سه بار پيشنهاد او را رد كرده بود.

پس شما پايه‌هاي شكل‌گيري جبهه ملي اول به رهبري دكتر مصدق را در كجا مي‌دانيد؟ جبهه ملي وقتي شكل گرفت مصدق از حضور در مجلس پانزدهم با تقلب دستگاه حاكمه محروم شده بود و كساني چون حسين مكي بودند كه در اين مجلس جنجال‌ها به پا مي‌كردند...

جبهه ملي پس از به پايان رسيدن مجلس پانزدهم و در جريان انتخابات مجلس شانزدهم تشكيل شد. اقليت مجلس پانزدهم مركب از دكتر بقايي، حسين مكي، سيدابوالحسن حائري‌نژاد و غلامحسين رحيميان بود كه از پشتيباني برخي از نمايندگان ديگر، خاصه دكتر عبدالله معظمي و مهندس احمد رضوي برخوردار بود. آنها با قرارداد الحاقي گس – گلشاييان به شدت مخالفت كردند و جلو تصويب آن را گرفتند. پس از آن و در آستانه انتخابات مجلس شانزدهم بود كه – به ويژه مكي و بقايي– به ديدار مصدق رفتند و او را به بازگشت به عرصه سياست قانع كردند.

يعني اصرار‌ها براي بازگشت مصدق بود كه توانست او را متقاعد سازد كه به عرصه عمومي بازگردد؟

بله. همين طور است.

آقاي دكتر تغيير و تحولات آن دوره تاريخي ايران با نام جبهه ملي و مصدق گره خرده است. از ديدگاه شما جبهه ملي وامدار فضاي سياسي – اجتماعي ايام 1328 و 1329 است يا بالعكس اين فضاي سياسي وقت كشور بود كه با تشكيل جبهه‌هاي سياسي – اجتماعي قابليت شكل‌گيري مبارزات پرقدرت عليه استبداد و استعمار را مي‌يافت؟

البته كه اينها درست مثل موارد مشابه با يكديگر لازم و ملزوم بودند. اگر اقدامي نمي‌شد جبهه ملي پديد نمي‌آمد و اگر پشتيباني افكار عمومي نبود كارش به جايي نمي‌رسيد. مجموع جبهه ملي و افكار عمومي پشتيبان آن، نهضت ملي را پديد آوردند.

ترور عبدالحسين هژير وزير دربار شاه توسط فداييان اسلام تا چه ميزان زمينه ورود دكتر مصدق به مجلس شانزدهم را فراهم كرد كه پس از آن بسترهاي نخست‌وزيري مصدق فراهم مي‌شد؟ به تعبير ديگر مي‌خواهم بفرماييد از نظر شما، اين سياست حذف فيزيكي نبود كه مي‌توانست فضاي پرتنشي را ايجاد كند كه در خلال آن جريانات سياسي نظير جريان دكتر مصدق بتوانند اقدامات خود را سامان ببخشند؟ خاصه آنكه پس از اين قضايا مساله ترور سپهبد رزم‌آرا هم بود كه مصدق توانست پس از آن به نخست‌وزيري دست يابد؟

يك اصل علمي در تاريخ هست كه اتفاقاتي كه در گذشته نيافتاده بعدا قابل پيش‌بيني نيستند، يعني مثلا ما نمي‌توانيم بدانيم كه اگر شاه عباس به دنيا نيامده بود يا در كودكي مي‌مرد، سرنوشت ايران چه مي‌شد. دليلي ندارد كه اگر هژير كشته نمي‌شد كانديداهاي جبهه ملي در انتخابات تهران براي مجلس شانزدهم انتخاب نمي‌شدند. چندين عامل (شاه و بخشي از هيات حاكمه از جمله سرلشگر زاهدي، رييس شهرباني) را به اين نتيجه رساند كه جلوي انتخاب شدن آنها را نگيرند و يكي از آن عوامل نگراني آنها از قدرت روزافزون سپهبد رزم‌آرا بود. وقتي كه يكسال و نيم پس از آن سپهبد رزم‌آرا كشته شد دولت لايحه گس – گلشاييان را از مجلس پس گرفته بود، كميسيون نفت در مجلس كه رييس آن مصدق بود پيشنهاد او داير بر ملي شدن نفت را پذيرفته و آن را به صورت طرحي به مجلس پيشنهاد كرده بود. كشته شدن رزم‌آرا بي‌شك تصويب آن طرح را تسريع كرد ولي هيچ دليلي نداريم كه اگر او كشته نشده بود، طرحي كه آن اندازه در مملكت پشتيبان داشت تصويب نمي‌شد.

مايلم با توجه به مثال‌هاي بالا نقش جريانات مذهبي را در نخست‌وزيري و سپس ملي شدن صنعت نفت توضيح بدهيد؟

چنانكه از توضيحاتي كه پيش‌تر دادم بر مي‌آيد مصدق طرح ملي شدن نفت را وقتي از مجلس گذراند كه هنوز رهبر اقليت بود. نه همان، كه حتي پذيرش نخست‌وزيري را مشروط به تصويب قانون خلع‌يد كرد. يعني وقتي نخست‌وزير شد، هم نفت ملي شده بود و هم قانون خلع‌يد از مجلس گذشته بود. ملي شدن نفت از پشتيباني آيت‌الله كاشاني برخوردار بود و نقش او در خارج از مجلس در تهييج افكار عمومي – خاصه مذهبي‌ها – مهم و موثر بود. حالا اگر منظورتان از جريانات راديكال مذهبي، فداييان اسلام است، كه بايد بگويم آنها يك گروه چند صد نفري بودند كه از شعار ملي شدن نفت پشتيباني كردند ولي تقريبا بلافاصله پس از نخست‌وزير شدن مصدق هم او و هم كاشاني را تا كودتاي 28 مرداد كوبيدند؛ به اين دليل كه آنها حكومت اسلامي تشكيل نداده بودند.

دو موضوع محوري شعارهاي دكتر مصدق پس از استقرار در جايگاه نخست‌وزيري، يكي اصلاح قانون انتخابات و ديگري اجراي قانون ملي شدن صنعت نفت بودند. درباره موضوع دوم يعني مساله نفت تا حال بحث‌ها و بررسي‌هاي فراواني شده است، مايلم اگر مقدور است درباره اقداماتي كه درخصوص اصلاح قانون انتخابات از سوي دكتر مصدق انجام شد، توضيح بدهيد...

چنانچه در جاهاي ديگر نشان داده‌ام بايد در اينجا نيز تاكيد كنم كه بزرگ‌ترين هدف ملي كردن نفت از نظر سران جبهه ملي، كوتاه كردن دست شركت نفت ايران و انگليس از سياست و امور داخلي ايران بود تا اينكه هم استقلال كامل كشور تامين شود هم امكان ايجاد و تداوم دموكراسي پديد‌ آيد.

وقتي مصدق خواست قانون انتخابات را اصلاح كند-به ويژه بر اثر كوشش و اصرار روشنفكران ملي، مانند خليل ملكي و نيروي سوم – مي‌خواست به زنان حق راي بدهد ولي برخی علما

البته منهای آيت‌الله كاشاني صريحا به او گفتند كه چنين چيزي مجاز نیست. مصدق نه مي‌توانست انتظار زنان و روشنفكران را ناديده بگيرد و نه در آن شرايط سخت داخلي و خارجي با اعلام جنگ علما روبه‌رو شود. اين بود كه به كلي لايحه اصلاح انتخابات را مسكوت گذشت.

اينكه هنوز هم پس از سال‌هاي طولاني كه از دوران دكتر مصدق گذشته، درباره دوران صدارت وي و عملكردش دو ديدگاه نظري متفاوت وجود دارد از چه رو است؟ عده‌اي دوران نخست‌وزيري و وكالت دكتر مصدق را يكي از طلايي‌ترين دوران‌هاي تاريخ معاصر ايران مي‌دانند كه در آن كشور ايران توانست در برابر استعمار‌گران خارجي و استبدادپيشگان داخلي ايستادگي كند و عده‌اي ديگر نيز بر اين باورند كه خطاهاي استراتژيك مصدق بود كه جامعه ايران را براي مدت‌هاي طولاني در وضعيت استبدادي فرو برد و نيز نتوانست در طولاني‌مدت دست استعمار را از ايران دور نگه دارد. براي نمونه اخيرا عده‌اي از منتقدان داخلي، مصدق را به عناوين خاصي متهم مي‌كنند از جمله اينكه مصدق يك ناسيونال سوسياليست بوده است. شما در اين‌باره چگونه فكر مي‌كنيد؟

نهضت ملي فكر دموكراسي و كوشش براي به دست آوردن ايران را پيش برد و مي‌توانست به انجام برساند. ملي شدن نفت گام بلندي براي كوتاه كردن دست شركت سابق از سياست ايران و نيز افزايش درآمد نفت ايران بود. اين هر دو حتي پس از 28 مرداد نيز تا اندازه‌اي – اگر چه نه تا آن اندازه كه مليون مي‌خواستند- ادامه يافت، هم قدرت انگليس به شدت در ايران كاهش يافت، هم در آمد پنجاه – پنجاه نفت بسيار بيشتر از امتياز 1933 بود- به ويژه آنكه سررسيد كنسرسيوم 1979 بود - حال آنكه سررسيد امتياز 1933، 1990 بود.

اگر ايران در دوره نهضت ملي به شيوه‌اي كه در آن زمان ممكن و واقع‌بينانه بود با شركت سابق كنار مي‌آمد، و اگر دولت مصدق با اجراي قانون جلوي هرج و مرج و قانون‌شكني را مي‌گرفت، كودتاي 28 مرداد قابل اجتناب بود. اما گفتن اين حرف امروز آسان است. چند تن از سران و هواخواهان نهضت ملي حاضر بودند از چنين اقداماتي دفاع كنند؟

من كه باورم نمي‌شود كه كساني مي‌گويند مصدق ناسيوناليست سوسياليست (كه معنايش همان «نازي» است) بود. اما چنين حرفي نشان مي‌دهد كه گويندگان آن نه از ماهيت سياسي مصدق و نهضت ملي خبري دارد نه از مفهوم ناسيونال سوسياليسم.

آيا مواردي در دوران نخست‌وزيري دكتر محمد مصدق وجود دارد كه در منابع تاريخي ناديده گرفته شده باشد يا كمتر دستمايه تحقيق و پژوهش قرار گرفته باشد؟

تقريبا هر آنچه به ملي شدن نفت و نخست‌وزيري مصدق مربوط مي‌شود در منابع و تحقيقات تاريخي داخلي و خارجي ايران مطرح شده، ولي كمبود – به ويژه در داخل ايران- به دليل عدم برخورد علمي با موضوع است.

پرستش‌نامه‌نويسي و دانشنامه‌نويسي دو روي يك سكه و هر دو ناشي از سياسي كردن تاريخ‌اند. سياسي كردن تاريخ نيز چه در اين مورد و چه در موارد ديگر ناشي از عدم توسعه سياسي از سويي و عدم رواج تاريخ علمي – از سويي ديگر – است.

آقاي دكتر شما واضع نظريه جامعه كوتاه مدت هستيد، ‌به نظر شما آنچه در مدت اندك نخست‌وزيري دكتر محمد مصدق در ايران رخ داد تا چه ميزان با دستمايه قرار دادن نظريه شما قابل تحليل است؟

دوره نهضت ملي نيز يك كوتاه مدت ديگر در تاريخ ايران بود، زيرا كه، گذشته از آرمان‌گرايي و آرزوهاي بلند و تا اندازه‌اي به همان دلايل، در درازمدت دوام نيافت. چنان‌كه انقلاب مشروطه و نتايج آن تاكنون نيز چنين بود.

شما به عنوان يك روشنفكر و تاريخ‌پژوه، اهميت نمادين مصدق براي استقرار دموكراسي در ايران را در چه مي‌دانيد؟

مصدق سياست‌مدار درستكار و شرافتمندي بود كه يك عمر خواهان استقلال و دموكراسي بود و در تمام عمر نيز بهاي سنگين آن را پرداخت. اما البته از زمره اولياء و انبيا و امام‌زادگان نبود. و از جمله اينكه – چنانكه بنده 30 سال پيش در كتاب اقتصاد سياسي ايران و بيش از 20 سال پيش در كتاب مصدق و مبارزه براي قدرت در ايران نشان دادم جنم و مهارت او در رهبري اقليت خيلي بيشتر از رياست دولت بود.

قرارداد گس-گلشاييان يا «قرارداد الحاقي»، قراردادي است كه در تاريخ ۲۶ تير ۱۳۲۸ بين دولت ايران و نمايندگان شركت نفت انگليس و ايران به عنوان ضميمه قرارداد ۱۹۳۳ امضا شد. بر اساس اين قرارداد شركت نفت تعديلاتي در مبالغ پرداختي به ايران را مي‌پذيرفت. نام قرارداد از نام دو تن از مذاكره‌كنندگان يعني سر نويل گس (از مقامات شركت) و عباسقلي گلشاييان (وزير دارايي ايران) گرفته شده است.

 

 

منبع:روزنامه شرق/مسعود رفیعی طالقانی

حمله به احمدی نژاد ادامه دارد

درگیری به نفع خامنه ای تمام شد؟


 


Ahmadinejad_mehr

وزارت های نفت، رفاه وصنایع منحل شدند.  با تصویب کاهش ترکیب کابينه، از بیست و یک وزارتخانه به هفده، وزارت نفت در نیرو، وزارت صنایع و معادن در بازرگانی و وزارت رفاه و تامین اجتماعی در وزارت کار ادغام شدند و در نتیجه میرکاظمی وزیر نفت، محرابیان وزیر صنایع و معادن و نیز محصولی وزیر رفاه و تامین اجتماعی طی روزهای آینده، دولت را ترک می کنند؛ اما برخی از نمایندگان مجلس به شیوه ادغام و انتخاب وزیران معترض اند و پیش بینی می شود این اختلاف نیز در روزهای آینده افزایش یابد.

 

براساس تصویب هیات وزیران، برای تهیه تشکیلات جدید در وزارت نیرو، کارگروهی متشکل از نامجو وزیر این وزارتخانه، معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور و نیز معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی، منصوب و موظف شدند نسبت به تهیه تشکیلات جدید و تعیین تکلیف اموال، امکانات، تجهیزات، نیروی انسانی و اختیارات و وظایف جدید اقدام و نتیجه را برای طی مراحل قانونی به هیئت وزیران ارائه کنند. براین اساس از این پس میرکاظمی مسوولیت اداره وزارت نفت را نخواهد داشت و به نوعی مدیریت این وزارتخانه ازامروز در اختیار نامجو قرارگرفته است. بنا بر این گزارش، این احتمال همچنان قوت دارد که میرکاظمی به عنوان معاون نفتی نامجو برمسند وزارت نفت تا تشکیل کامل بدنه جدید وزارتخانه نیرو تکیه زند.
پيش از اين و بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه، دولت موظف شده بود که تعداد وزارتخانه های کابينه را از ۲۱ وزارتخانه به ۱۷ وزارتخانه کاهش دهد. خبرگزاری مهر گزارش داده که به دنبال مصوبه هیئت وزیران، علی اکبر محرابیان سفر خود را به چین لغو کرده است. سايت خبرآنلاين نیز نوشته است که "ادغام وزارت رفاه در وزارت کار و مامور شدن شيخ الاسلام برای ادغام وزارت کار و رفاه يک پيغام بزرگ دارد؛ محصولی از دولت رفتنی شده است".
آفتاب نیوز اما از اعتراض مجلس خبر داد. بنا بر این گزارش، یک عضو هیأت رئیسه مجلس با اشاره به "نامه معاونت نظارت مجلس به دولت برای معرفی وزرای جدید" گفت: "در جلسه هیأت رئیسه مقرر شد، مجلس طی تذکری به وزرای وزارتخانه‌های ادغامی اعلام کند استمرار فعالیت آنها در وزارت‌خانه‌های جدید قانونی نیست".

 

حسین سبحانی‌نیا در واکنش به مصوبه هیأت دولت مبنی بر ادغام ۸ وزارتخانه و ایجاد ۴ وزارتخانه جدید، گفت: "دولت طبق برنامه پنجم توسعه مکلف به کاهش تعداد وزارتخانه‌ها به ۱۷ وزارتخانه است لذا دولت باید هر چه سریع‌تر لایحه وظایف و اختیارات وزارتخانه‌های ادغامی را به مجلس ارائه داده و وزرای جدید را به مجلس معرفی کند".

نماینده نیشابور با اشاره به اصرار دولت بر عدم معرفی وزیر جدید به مجلس، تاکید کرد: "حذف یکی از وزرا و ادامه فعالیت وزیر دیگر در وزارتخانه ادغامی بدون کسب رای اعتماد از مجلس خلاف برنامه پنجم توسعه و غیرقانونی است".

به گفته وی طبق برداشت از ذیل ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم توسعه، دولت موظف است برای وزارت‌خانه‌های ادغامی، وزیر جدید معرفی کند تا مجلس رای اعتماد به این وزرا را در صحن علنی بررسی کند.

سبحانی‌نیا خبر داد که طرح استفساریه از ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم توسعه با قید یک فوریت و با امضای تعدادی از نمایندگان ظرف چند روز آینده در صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

وی تاکید کرد: "طبق نظر قاطبه نمایندگان و مشورت‌های صورت گرفته از استفساریه ماده ۵۳ برنامه پنجم توسعه، دولت باید برای وزرای وزارتخانه‌های ادغامی از مجلس رای اعتماد بگیرد".

حسین نجابت نماینده تهران با بیان اینکه بر اساس حکم برنامه پنجم قرار است تعداد وزارتخانه‌ها کاهش پیدا کند اظهار داشت: "برای این کار ناگزیر به حذف تعدادی از وزارتخانه‌ها هستیم که چنین کاری در قالب امحا یا در قالب ادغام باید انجام شود".

وی تاکید کرد: "زمانی که این کار صورت بگیرد، طبق قانون اساسی باید شرح وظایف و اختیارات و مسئولیت‌های وزارتخانه‌ جدید طبق لایحه‌ای به مجلس ارائه شود و مجلس آن را تصویب کند که در این صورت یک وزارتخانه جدید تشکیل می‌شود".

عضو کمیسیون انرژی افزود: "این که بگوییم وزارتخانه شماره 1 در وزارتخانه شماره2 ادغام شده یا وزارتخانه شماره 2 در وزارتخانه شماره 1 ادغام شده است بازی با الفاظ است".

نجابت تصریح کرد: "فرآیند قانونی باید طی شود و این که بگوییم یک وزارتخانه در وزارتخانه دیگری ادغام شود، حذف و اضافه یا تلفیق شود در ادامه فعالیت این وزارتخانه‌ها چندان تعیین کننده نیست".

عبدالله کعبی نماینده آبادان هم  با اشاره به اینکه در اصل 133 قانون اساسی آمده است که تعداد وزرا و حیطه اختیارات آنها را مجلس تعیین می​کند، نحوه ادغام وزارتخانه‌ها از سوی دولت را غیرقانونی خواند و گفت: "دولت با ادغام وزارتخانه‌ها به شیوه فعلی دستگاه اجرایی کشور را به آشوب کشیده است".

 

گزارش ها حکایت از آن دارد که  طبق مصوبه روز يکشنبه دولت، وزيرانی که مامور تشکيل وزارتخانه های جديد شده اند در سمت خود باقی خواهند ماند. به اين ترتيب، مجید نامجو (وزیر نیرو)، حسين شيخ الاسلامی (وزیر کار)، مهدی غضنفری (وزیر بازرگانی) و علی نيکزاد (وزیر مسکن) مسئوليت وزارتخانه های جديد را برعهده خواهند داشت.
با توجه به ساختار اقتصاد ایران، مهم ترین بخش این ادغام، انحلال وزارت نفت در وزارت نیرو و تشکیل وزارت  انرژی است. این در حالی است که قبلا پیش بینی میشد که نیرو در نفت ادغام شود.
به نوشته خبرآنلاین: "این اتفاق در حالی است که بسیاری از کارشناسان معتقدند برخی از وظایف وزارت نیرو باید در دیگر وزارتخانه هایی چون کشاورزی ادغام شود و بخش هایی چون بخش برق این وزارتخانه در وزارت نفت. اما شاید بتوان این ادغام یکباره را در تلاش احمدی نژاد در برکناری میرکاظمی جستجوکرد. چرا که از چندی پیش شایعه اختلاف های احمدی نژاد با میرکاظمی بالاگرفته بود و از پیش نیز پیش بینی می شد که این وزیر از دولت دهم خداحافظی کند و جای خود را به وزیری دیگر بدهد. نباید فراموش شود که در شرایط فعلی صادرات نفت عراق به نسبت ایران تنها 50 هزاربشکه تفاوت دارد و در صورت افزایش تولید وصادرات این کشور ایران جایگاه فعلی خود در اوپک را از دست خواهد داد و این امر به معنای کاهش قدرت ایران در جهان است. چرا که در شرایط فعلی نفت کالایی سیاسی محسوب می شود که هر کشوری با برخورداری از این نعمت جایگاه خود در جهان را تعیین می کند".

 

بسیاری از کارشناسان با تأکید بر اهمیت نفت به عنوان پایه اصلی اقتصاد کشور معتقدند حضور مدیری بدون شناخت برنفت می تواند این وزارتخانه را با مشکلات زیادی همراه کند. سال گذشته نامجو به دلایلی از جمله عدم تسلط لازم برروی مدیران خود، با تفاوت یک رای از استیضاح مجلس سربلند بیرون آمد اما بسیاری از کارشناسان با تاکید بر مشکلات مدیریتی این وزیر از احتمال اختلال در امور وزارت نفت خبر می دهند.

این در حالی است که در شرایط فعلی بیش از 80 درصد درآمد کشوراز فروش نفت خام حاصل می شود که در صورت کوچکترین اختلالی دراین امر، اقتصاد کشور با بحرانی جدی مواجه خواهدشد. به باور کارشناسان در شرایط فعلی اقتصاد کشور با رکود جدی دست و پنجه نرم می کند و در صورت کوچکترین تغییر غیرکارشناسی، اقتصاد کشور به خوابی چند ساله فرو خواهد رفت که مطمئنا عواقب خوشایندی در پیش نخواهد داشت. همچنین در حال حاضر نمایندگان مجلس ازکاهش بیش از 700 هزار بشکه ای تولید در سال گذشته خبر می دهند در حالی که دولتی ها تنها 250 هزار بشکه این میزان را مورد تایید قرار می دهند. در صورت صحت این رقم امسال باید با افزایش سرمایه گذاری بر روی میادین نفتی و تزریق گاز این مشکل را برطرف کرد تا مبادا در صورت کوچکترین غفلت، ایران جایگاه خود را در اوپک از دست بدهد.

منبع:روزآنلاین/اردلان صیامی


 


 

 

majzoban
جمعي از دراويش و پيروان سلسله نعمت اللهي گنابادي با ارسال نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی، با انتقاد شدید از وضعیت غیرقانونی، تبعیض و بی عدالتی نوشته اند: آیا وقت آن نرسیده است که مدیران و مسئولین نظام در یک بازبینی منصفانه ونقدی شجاعانه از خویش وبدون اتکا به آمارهای توهم زا وشعارهای بی محتوا، راهکاری مناسب برای حاکمیت قانون و احیای حق از دست رفته ملت ایران ارائه نمایند؟
به گزارش سایت مجذوبان نور، در این نامه آمده است: از وضعیت دراویش و برخوردهای غیر قانونی مراکز قدرت با آنها مطلع باشید یا نباشید، از حجم مسئولیتها و تعهداتی که بر اساس قانون اساسی در قبال ملت و مملکت دارید، نمی کاهد. البته ما دراویش برای پیشگیری از تشدید بحران خود را به تجاهل زده ایم و همه اینها را به حساب عدم اگاهی جنابعالی از شرایط می گذاریم، اما تا کی ؟ تا کی می توانیم سکوت کرده وشاهد ستم ستمگران باشیم؟ آیا وقت آن نرسیده که جنابعالی در مقام رهبری نظام نوعی استدلال و روش را ارائه نمایید تا از اتهام دخالت در این امور مبرا شوید؟ آیا وقت آن نرسیده است که در مقام یک مرجع دینی و عالیترین مقام تصمیم گیرنده در کشور دستور و فتوا به آزادی دراویش و همه اقلیتهای دینی و دگر اندیشان مذهبی، بلکه آزادی همه ملت دهید و مفهوم امنیت را به ماموران امنیت، عدالت را به ماموران قضاوت و عمل به قانون را به مجریان قانون بیاموزید؟
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
حضرت آیت الله خامنه ای
رهبر محترم نظام جمهوری اسلامی ایران
با سلام
ما دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی کمتر از یکسال پیش، با ارسال نامه ای، جنابعالی را درجریان ستمهای رفته بر خویش قرارداده و اقدامات غیر قانونی مسئولین را بازگو کردیم. از نوشتن آن نامه توقع استمالت و جبران خسارات مادی و معنوی نداشتیم و انتظار هم نمی رفت متخلفان تنبیه و مجازات شوند، اما بر این گمان هم نبودیم که ظلم و تعدی تشدید و هر روز به بهانه ای، مصیبت و اندوهی تازه را بر ما تحمیل کنند. مراکز مختلف قضایی، امنیتی و اجرایی کشور به طرق مختلف و بصورت هماهنگ و با توسل به زور و قدرت وحتی استفاده ابزاری از قانون، بیشتر از قبل، امنیت روانی و اجتماعی دراویش را مورد تهدید و تعرض قرار داده تا بدانجا که اخیراً مرشد و مقتدای ما حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) را به اتهامات واهی احضار و عده ای از برادرانمان را به صورت دسته جمعی دستگیر، محاکمه و مجازات کرده اند.
حضرت آیت الله
در حکومتهای مردمی، تضییع حقوق یک شخص، یا تخلف یک مقام دولتی و حتی وقوع یک حادثه می تواند موجب تغییر یک مقام عالیرتبه یا سقوط دولت و یا حتی یک حرکت عظیم اعتراضی از سوی ملت شود. اینکه در مملکت ما با وقوع هر اتفاق سهمگینی آب از آب تکان نمی خورد، نباید و نمی توان به حساب ثبات حاکمیت بواسطه حمایت مردم دانست بلکه نشان دهنده وجود لایه هایی از استبداد در حکومت است. آنچه مردم از حکومت ها انتظار دارند، اساسا عدالت و اجرای قانون است و اینکه عدل بر اساس کدام مکتب فکری و اعتقادی جاری و بر قرار شود امری فرعی است و بر طبق فرموده بزرگان دین الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم و بر این مبنا مضرات عادل کفر پیشه به مراتب کمتر از ظالم دین پیشه خواهد بود.
حضرت آیت الله
با اینکه مکتب درویشی دخالت در سیاست متداول را در شأن خود نمی داند، اما هر یک از دراویش به صورت منفرد و بر اساس سلیقه شخصی، می توانند به دلخواه، یک روش سیاسی را انتخاب کنند و به همین دلیل سابقه نداشته است که دراویش در امور سیاسی وحدت نظر داشته و بصورت واحد عمل نمایند و تنوع در نوع نگرشها، تفاوت در شکل عملکردها را بدنبال داشته است. اما برخوردهای مغرضانه و مستمر برخی مسئولین با دراویش گنابادی در سالهای اخیر، عملاً پیروان این سلسله را به دفاع از خود و واکنش جمعی ترغیب کرده و منجر به وحدت سیاسی آنها شده و جمعیتی آزاد اندیش و صلح طلب را به مخالف مبدل کرده است. چون در این تهاجم و تعرض، معاندین عرفان و تصوف، احساسات عاطفی و اساس اعتقاد و هویت دراویش را نشانه رفته و مورد تهدید قرار میدهند، واکنش دراویش همدلی در دفاع از هویت و حریم ایمانی و اجتماعی خویش و پافشاری بر مواضع تا سرحد مرگ می باشد. پر واضح است که علیرغم تبلیغات سوء معاندین، در این چالش هیچ تقصیری متوجه دراویش نیست و در واقع این متصدیان امور و خصوصا مراکز اطلاعاتی و قضایی هستند که در اجرای یک پروژه امنیتی –سیاسی، چنین شرایطی را بر دراویش تحمیل کرده اند.
مقام محترم رهبری
از وضعیت دراویش و برخوردهای غیر قانونی مراکز قدرت با آنها مطلع باشید یا نباشید، از حجم مسئولیتها و تعهداتی که بر اساس قانون اساسی در قبال ملت و مملکت دارید، نمی کاهد. البته ما دراویش برای پیشگیری از تشدید بحران خود را به تجاهل زده ایم و همه اینها را به حساب عدم اگاهی جنابعالی از شرایط می گذاریم، اما تا کی ؟ تا کی می توانیم سکوت کرده وشاهد ستم ستمگران باشیم؟ آیا وقت آن نرسیده که جنابعالی در مقام رهبری نظام نوعی استدلال و روش را ارائه نمایید تا از اتهام دخالت در این امور مبرا شوید؟ آیا وقت آن نرسیده است که در مقام یک مرجع دینی و عالیترین مقام تصمیم گیرنده در کشور دستور و فتوا به آزادی دراویش و همه اقلیتهای دینی و دگر اندیشان مذهبی، بلکه آزادی همه ملت دهید و مفهوم امنیت را به ماموران امنیت، عدالت را به ماموران قضاوت و عمل به قانون را به مجریان قانون بیاموزید؟ آیا وقت آن نرسیده است که مدیران و مسئولین نظام در یک بازبینی منصفانه ونقدی  شجاعانه از خویش وبدون اتکا به آمارهای توهم زا وشعارهای بی محتوا، راهکاری مناسب برای حاکمیت قانون و احیای حق از دست رفته ملت ایران ارائه نمایند؟
والسلام علي من اتبع الهدي

 


 


 

 

Zendan-01
یک معلم بازنشسته و زندانی عقیدتی زندان وکیل آباد مشهد که بیش از ۲۱ ماه است بدون یک روز مرخصی در زندان است در نامه ای سرگشاده به رییس قوه قضاییه و وزیر اطلاعات ایران با شرح جزییات آنچه در طول مدت زندان بررفته از عدم استقلال قضات، بدرفتاری با زندانیان، دادرسی های غیرعادلانه تا اعمال غیرقانونی مسوولان دستگاه قضایی و انتظامی، تصویری از برخورد دستگاه های یاد شده با زندانیان عقیدتی ارائه کرده است.
به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر،هاشم خواستار با شرح جزییاتی از بازجویی های خود گفته است که ماموران امنیتی از زندگی شخصی او پرسیده اند، او را در میان سارقین ومعتادین به موادمخدر نگهداری کرده اند،  زمان دادگاهش تنها شش دقیقه طول کشیده و طی آن به شش سال زندان محکوم شده است.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
به نام خداوند جان و خرد
ریاست محترم قوه قضاییه و وزیر محترم اطلاعات
از آنجاییکه در جریان دستگیری و محاکمه و زندانی کردن من و ادامه آن قوه قضاییه و وزارت اطلاعات توأما دست داشته و دارند تصمیم گرفتم موارد غیر قانونی را از ابتدای دستگیری ام که از پارک ملت مشهد هنگام اعتراض به نتایج انتخابات شروع و تا الان که در بند ۱/۶ زندان وکیل آباد مشهد محبوس هستم ادامه دارد به اطلاع آن دو نهاد و همکاران فرهنگی برسانم .
اینک ۳۲ سال از انقلاب می گذرد غیر قانونی عمل کردن تا چه اندازه ؟؟ بله چه می خواستیم و چه شد به تاریخ ۲۵/۰۳/۸۸ هنگام اذان مغرب در پارک ملت منهم مثل بقیه مردم روی نیمکت نشسته بودم و صدای شعار دادن دانشجویان دانشگاه فردوسی از آن طرف خیابان می آمد .
یک نفر روحانی که عمامه و عبایش را در آورده بود از پشت سر دست به شانه ام زد و گفت آقای خواستار شما هستید گفتم بله ایشان گفت با من بیایید . مرا بردند و ۲۴ ساعت در نیروی انتظامی بازداشت بودم سپس مرا تحویل اداره اطلاعات دادند از اینکه مرا بازداشت کردند متعجب بودم چرا که در آن زمان در پارک تظاهراتی نبود .
در اطلاعات بازجویم دو نصیحت به من کرد که من در جواب نصایح او سؤالی مطرح کردم اگرچه سؤال و جواب تخلف نیست اما بهتر دیدم که از فرصت استفاده کرده و جواب آن دو سؤال را بدهم تا بازجویان مجددا این سؤال را مطرح نکنند ایشان گفتند آدم پارا از گلیمش درازتر نمی کند تا گرفتار نشود که گفتم اندازه گلیمم را چه کسی مشخص می کند ؟ دوم ایشان فرمودندآدم حدش را نگه می دارد تا گرفتار نشود گفتم چه کسی حدم را مشخص می کند بله گلیم هر انسانی به وسعت کرده زمین و یا به اندازه جامعه بشری است و حد انسان ها به اندازه هستی است ؟
در بازداشتگاه اطلاعات بازجو با چشمان بسته و رو به دیوار مرا بازجویی می کرد و از زندگی خصوصی و خانوادگی من نیز سؤال می کرد و شش روز در اطلاعات در سلول انفرادی بودم از تاریخ ۰۱/۰۵/۸۸ دو نوبت مرا با دستبند و پابند به دادگاه انقلاب بردند و آقای حیدری بازپرس از من بازجویی کردند سپس پرونده مرا تحویل شعبه یک دادگاه انقلاب به ریاست قاضی سلمانی دادند که تاریخ ۰۴/۰۵/۸۸ جلسه دادگاه شروع شد ما چهار نفر متهم بودیم که آن سه نفر چون با وثیقه قبلا آزاد شده بودند با لباس عادی بودندولی من با دستبند و پابند و لباس زندانی بودم آقای قاضی حداقل دو ساعت بحث سیاسی کردند منجمله ایشان از کشور کره جنوبی گفتند که مردمش با نظم و انضباط به کجا رسیده اند ؟ من در جواب ایشان گفتم کارگران کره جنوبی تا دوسال بعد از انقلاب ایران کارگری می کردند که به تدریج با خراب شدن وضع اقتصادی کشورمان به کشورشان بازگشتند و در سایه دموکراسی علی رغم اینکه نفت و گاز از کشور ما می خریدند جزء ده کشور ثروتمند و صنعتی دنیا شدند . آقای قاضی از مردم ایران گله کردند از جمله گفتند خانم شیک پوشی را با بچه ۶-۵ ساله اش دیدم که بعد از خوردن پفک به مادرش گفت پلاستیک را چه کنم مادرش گفت بینداز که به مادر بچه اعتراض کردم که سطل آشغال نزدیک است چرا داخل سطل نمی اندازید به آقای قاضی گفتم فکر نمی کنید بین حاکمان ( دولت ) و ملت فاصله افتاده است ( فکر کنم ایشان متوجه کلامم که در آن یک دنیا معنی است نشدند ) ایشان گفتند شاید …
سؤالم اینست که بحث سیاسی در دفتر کار قاضی چه معنی دارد غیر از اینست که قاضی عدم استقلال خود را نشان می دهد ثابت می کند در خط فکری حاکمان است بعد از آنکه آن سه نفر به سؤالات قاضی جواب دادند نوبت به من رسید که فقط در اینجا سؤالاتی را که قاضی از من پرسید می آورم چون جواب ها را در نامه قبلی داده ام ۱- چرا خانه ات را در اختیار دفتر تحکیم وحدت قرار داده ای ۲- چرا طاهر احمد زاده در خانه ات سخنرانی کرده است ۳- می خواستی برای مجید و مسعود احمدزاده بزرگداشت بگیری ۴- چرا از خانواده های زندانی سیاسی دیدار می کرده ای ۵- چرا انجمن اسلامی دانشجویان در خانه ات تشکیل جلسه داده اند آیا توهم در جلساتشان شرکت کرده ای ۶- جلساتی در کانون صنفی معلمان خراسان داشته ای که معلمان اعتصاب کنند ۷- در جاهای مختلف می گفته ای چرا دیه زن نصف دیه مرد است ۸- شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز مردم مشهد به نتایج انتخابات .
در تاریخ ۰۵/۰۵/۸۸ مجددا با دستبند و پابند و لباس زندانی به دادگاه انقلاب اعزام شدم و علیرغم نداشتن وکیل چون از حق قانونی ام دفاع کردم به شش سال حبس محکومم کردند ( یکی از هم بندیانم که از روحانیون اهل سنت است و به ده سال حبس محکوم شده است در حالیکه هفت نفر دیگر از یکسال تا ۶ سال حبس محکوم شده اند خانواده اش به قاضی می گویند چرا به او ده سال حبس داده اید ؟ قاضی می گوید چون زبان درازی کرده است . زبان درازی یعنی دفاع از خود در حضور قاضی جرم است.)
باورم نمی شد زمان دادگاه ( جدا از بحث سیاسی و زمان مربوط به آن سه نفر دیگر ) بیش از ده دقیقه طول نکشید و شش سال حبس به من دادند چقدر راحت با سرنوشت انسان ها بازی می کنند مگر من حق انتخاب وکیل نداشتم بله تظاهرات مسالمت آمیز مردم بحرین که مخالف شخص اول کشورند از نظر حاکمان ما جایز است ولی تظاهرات مسالمت آمیز خیابانی مابرای اعتراض به نتایج انتخابات زندان دارد .
صفات حکومت های استبدادی و دیکتاتوری چیست ؟ فساد اداری و قضایی ، عدم اجرای قانون ، تورم بالا ، بیکاری ، اعتیاد مواد مخدر فراوان ، طلاق گسترده بروکراسی ، نبود آزادی بیان و احزاب و NGO ها سیستم اداری متمرکز در پایتخت ، اقتصاد بسته و تک محصولی و دولتی تمام این موارد در کشور ما در سطح بسیار بالایی هست نامه امام علی به مالک اشتر که به عنوان سند حقوق بشر از طرف سازمان ملل منتشر شد چرا عمل نمی شود به قول مرحوم دکتر علی شریعتی خیلی مواقع یک حقیقت را نمی شود انکار کرد . اما بی سر و صدا از کنار آن می شود گذشت تا مردم نفهمند که امام علی این گونه نامه ای داشته است گوشه های از این نامه : مالک مبادا با مردم بسان گرگی که گوسفند رام را غنیمت شمارد درنده خویی کنی و چشم طمع به خوراکشان دوزی زیرا آنان دو دسته اند یا با تو بردار دینییند یا در آفرینش مانند تو می باشند ( درود بر علی ( ع ) که مردم را به خودی و غیر خودی تقسیم نکرد ) هرگز مگوی من مأمور و قدرت دارم و فرمان می دهم و باید فرمان مرا اطاعت کنید چون این روش باعث فساد و خرابی دل و ضعف و سستی دین و تغییر و زوال نعمت ها می شود سخت بپرهیز از اینکه خویش را با خدا برابر کنی هیچ چیزی مانند ستم موجب نابودی نعمت خدا و برانگیختن خشم او نیست خشم چند تن در برابر خشنودی همگان اهمیت ندارد مردم را عیوب و ایرادها و زشتی هایی است که سزاوارترین فرد برای پوشاندن آن ها فرماندار است پس تا می توانی دشمنی های مردم را پرده پوشی کن سخن چین ( جاسوس ) هرچند خود رابه صورت پند گویان جلوه دهد باز خیانت کار و فریب دهنده است و باید برگزیده ترین افراد نزد تو وزیری باشد که سخن تلخ و ستایش نکردنش سبب دلتنگی و نا خرسندی تو شود بسیار با دانشمندان مذاکره و با راستگویان و درستکاران گفتگو کن ( در جمهوری اسلامی به زندان می اندازند ) نداری و نیازمندی مردم همانا زاییده ناپاکی و حرص و از فرمانداری است که چون به دوام قدرت و دولتشان امیدی ندارند و اموال و سرنوشت گذشتگان را نیز به خاطر می سپارند ، به اندوختن مال می پردازند . قسمتی از وقت خود را به نیازمندان و دادخواهان اختصاص بده سپس در آن هنگام درشتی و ناهمواری و آداب سخن ندانستن و گفتار نسنجیده را از آنان تحمل کن و اگر رعیت به تو گمان ستمگری بردند ز نگار بد گمانی را هرچه زودتر از سراچه ذهنشان بزدای جمهوری اسلامی راه را کوتاه کرده و به زندان و … می فرستند ) خداوند در روز رستاخیز چیزی را که میان بندگان حکم می فرماید درباره خون هایی است که ریخته اند از این رو پایه های قدرت و نفوذ خود را با ریختن خون حرام استوار مکن زیرا خون ریزی پایه های قدرت را سست می نماید . دوران قتل های زنجیره ای تمام شد دوران زندان هم که ما معلمین زنگش را به صدا درآورده ایم تمام شد بعد از این چه خواهند کرد ؟ به وعده عمل نکردن نزد خدا و مردم سبب خشم و دشمنی است خداوند پاک فرموده : خداوند از اینکه چیزی بگویید که انجام ندهید سخت خشمگین می گردد .
آیه ۲ و ۳ صف در زندگی سیاسی ام تلاش کرده ام آن اندازه حرف بزنم که بتوانم عمل کنم ) بیش از ۳۲ سال انقلاب گذشته و حرم سیاسی تعریف نشده است وبرای به اصطلاح مجرمین سیاسی هیئت منصفه در دادگاه تشکیل نمی شود و در زندان با قاتلین و مواد مخدر فروش ها و سارقین و متجاوزین به عنف و … نگهداری می شوند نمی دانم من چگونه مجرم هستم که مکرر همکاران فرهنگی و دانشجویان و دوستان هم فکری که هیچ وقت آنها را ندیده ام با خانواده ام ملاقات و از آنها دلجویی می کنند . ما زندان را راحت تحمل می کنیم تا این ابزار را از آنها بگیریم آلبرکامو نویسنده فرانسوی می گوید آنکس که آزادی تو را دزدید نانت را نیز خواهد دزدیدچه گوارا انقلابی کوبایی – آرژانتینی حاکمان دنیا طلب را چقدر راحت به سخره می گیرد : مرد زندانی می خندید شاید به زندانی بودن خویش شاید به آزادی ما راستی زندان کدام سوی میله هاست مرد زندانی اگر آزاد نیست آزاده است .
به تاریخ ۰۶/۰۵/۸۸با وثیقه آزاد شدم بیست روز مهلت داشتم که به حکم دادگاه اعتراض کنم حکمی که هیچ وقت کتبی به من ندادند بلکه فقط شفاهی برایم خواندند ) به دو نفر وکیل که قبلا همکاران تهرانی معرفی کرده بودند مراجعه کردیم اگرچه با استقبال گرم آنها رو به رو شدیم و گفتند تا ۵ روز دیگر به شما اطلاع می دهیم اما پس از ده روز بی خبری فهمیدیم که ترسیده اند که وکالت مرا به عهده بگیرند سپس به یک وکیل که با هم در نیروی انتظامی بازداشت بودیم مراجعه کردم ( که ظاهرا ایشان از دفتر کارش تظاهرات خیابانی را تماشا کرده و تعدادی از مردم هنگام فرار به داخل دفترش رفته بودند که هنگام مراجعه مأمورین همه را دستگیر و همراه وکیل برده بودند ) ایشان قبول کرد و وکالت مرا به عهده گرفت ایشان هنگام مراجعه به دادگاه و بررسی پرونده ام توسط قاضی تهدید شده بود که تو خودت پرونده داری چطور وکالت خواستار را قبول می کنی بدینصورت او هم انصراف داد یک کارشناس حقوق که از طرف دفتر آقای مهندس موسوی می خواست برایم وکیل بگیرد توسط اطلاعات تهدید شده بود که به توچه که می خواهی برای خواستار وکیل بگیری ایجاد رعب و وحشت توسط نیروی امنیتی ) بالاخره همکاران فرهنگی وکیلی را پیدا کردند که اگرچه در ابتدا خوب برخورد می کرد اما زمانی که به دادگاه مراجعه کرد یکی به نعل می زد یکی به میخ خیلی مرا نصیحت می کرد که خودت را کنار بکش و حتی همکارم را خواسته بود که چطور است برای تبرئه آقای خواستار او را دیوانه معرفی کنیم که شدیدا اعتراض کردم و گفتم آخر شما که وکیلی من چه خلافی مرتکب شده ام که قانون آن را منع کرده است به هر صورت ایشان لایحه اش را ارائه داد که هنوز نمی دانم چه نوشته است پس از ۴۹ روز که آزاد بودم از اداره اطلاعات به خانه ام آمدند که برای اجرای حکم آمده ایم تعجب کردم ( آنها باید کتبا حکم را به من یا وکیلم ابلاغ می کردند و می گفتند طی چه مدت خود را معرفی کنم در صورتی که بعد از این خود را معرفی نمی کردم آنها حق داشتند مرا دستگیر کنند ) ولی آنها مرا با خود بردندنمی دانم به کجا تلفن زدند گفتند اکنون دیر است پس مرا تحویل بازداشتگاه نیروی انتظامی دادند روز دیگر مرا با دستبند به دادگاه انقلاب بردند و حکم را که دست نویس بود برایم خواندند که به دو سال زندان محکوم شده ام و بدونه اینکه دستبند را باز کنند با دست بسته از من امضا گرفند و همسرم خودش را به دادگاه رسانده بود قرار شد بعد از تایپ کردن حکم را به ایشان تحویل دهند و مرا که به زندان بردند اما همسرم هر زمان برای گرفتن حکم رفته بود گفته بودند شما می خواهید حکم را چه کار کنید می خواهید به در و دیوار بزنید یا می خواهید حکم را به رادیو و تلویزیون های خارجی بدهید که از آن سوء استفاده کنند ( قاضی خوب است حکمی بدهد که نشود هیچ کس از آن سوء استفاده کند نه رادیو و تلویزیون های خارج نه داخل ) پس حکم ظالمانه است که می ترسید افکار عمومی داخل و خارج با خبر شوند … به هر صورت مرا تحویل زندان دادند روزهاییکه در نیروی انتظامی بازداشت بودم را جزو مدت زمان زندانم به حساب نیاورده اند بودند.
پس از ورود به زندان مرا به بند قرنطینه سپس به بند ۵ سال ۱۰۲ که قاتلین و مواد مخدر فروش ها و سارقین در آن هستند منتقل کردند که آنجا داخل راه رو می خوابیدیم بعد از تقریبادو هفته جهت بند مشاوره ۲ که نسبتا خوب است و معمولا از هرجا جهت بازدید می آیند این بند را نشان می دهند ثبت نام کردم مسئولی که ثبت نام میکرد گفت اگر سیگاری نیستید صد درصد شامل حال شما می شود که گفتم من اهل سیگار نیستم ایشان اسمم را نوشت بعد از چند روز اسم همه را به جز من خواندند بعد از مدتی مرا به بند ۴ طبقه دوم منتقل کردند که بیشتر معتادان و سارقین هستند وفراموش نمی کنم که از ارتفاع یک متر تا زیر سقف همیشه ابر غلیظی از دود سیگار بود به خاطر دود سیگار مرتب سرفه می کردم به یکی از مسئولین گفتممن سیگاری نیستم و این دود سیگار اینجا خیلی اذیتم می کند مرا به طبقه ۳ که مجرمین مالی در آن هستند و داخل اتاق سیگار نمی کشند ببرید ایشان قبول نکردند در بند ۱/۶تمام زندانیان ( نیروی انتظامی کادر بهداری . رفتار خوبی داشتند که همینجا از همه آنها تشکر می کنم اما سرپرست سابق بند آقای غ کینه ای عجیب نسبت به زندانیان سیاسی داشت هر زمان به هر دلیلی به بیرون زندان اعزام می شدم مثل بیمارستان یا پزشکی قانونی در حالیکه یکبار ما را لخت کرده و بازدید می کرد مجددا دستور بازرسی مرا می داد یا چنانچه مرا به بهداری زندان که مقابل بند ۱/۶ است می بردند مرا با یک مأمور همراه می کرد در غیر اینصورت در برگشتن دستور می داد که مرا بازدید کنند . البته یک نوبت حفاظت اطلاعات نیز رفتار زننده ای با من داشت روز دوم ورود به زندان در بند قرنطینه معمولا کلاس توجیهی می گذارند در آن کلاس آقای احمدی گفت که به ازای هر سال زندان باید یک ماه زندان باشید و آن وقت تقاضای مرخصی کنید یعنی کسی که به دو سال زندان محکوم شده بعد از دو ماه می تواند مرخصی برود به من نامه کتبی دادند که بعد از سه ماه یعنی ۲۶/۰۹/۸۸ می توانم مرخصی بروم اما زمانش که رسید گفتند چون آقای خواستار از داخل زندان به تمام دوستان فرهنگیش در سراسر ایران تلفن زده استو همچنین زمانی که در منزلش سخنرانی آقای احمد قابل بوده وی از زندان به خانه تلفن زده و با همکاران فرهنگیش تلفنی صحبت کرده و در ضمن تلفن را هم رو ی آیفون گذاشه اند مرخصی نمی دهیم بعد از یک سال حفاظت اطلاعات زندان مرا خواست گفت شما از نظر ما می توانید مرخصی بروید به شرط اینکه از بالا مانع نشوند خلاصه تا این لحظه که بیش از ۲۱ ماه از زندانیم گذشته خوشبختانه به من مرخصی نداده اند نمی دانم اگر مرخصی می رفتم چه کار می توانستم انجام دهم که در زندان نتوانستم .
آقای قاضی القضات آقای وزیر محترم اطلاعات من بلد نیستم التماس و چاپلوسی کنم بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ که من تقریبا سه ماهه بودم پدرم به خاطر حمایت از مصدق فراری بود در گهواره مسیح وار یادگرفتم که باید آزاده زندگی کرد و آزاده مرد سن که بالا می رود با توجه به شرایط بد زندان های ایران که قرون وسطایی است انواع بیماریها به سراغ انسان می آید و من مستثنی نیستم .
در ابتدای سال ۱۳۸۹ بر اثر پارگی شبکیه هر دو چشم متوجه شدم که به بیماری فشار خون مبتلا شده ام که با خوردن قرص فشار خون را کنترل کردم . بر اثر نداشتن فیبر در غذای زندان ( میوه و سبزی ) احتیاج به جراحی دستگاه گوارش پیدا کردم در عرض شش ماه زندان یک نوبت میوه به زندانیان نداده ) جهت عمل جراحی با پابند و دستبند و لباس زندان به بیمارستان امام رضا اعزام شدم و در بیمارستان با همان پابندو دستبند مرا به اینطرف و آنطرف جهت آزمایش … می بردند و قرار شد ۰۳/۱۰/۸۹ مرا جراحی کنند که در آن روز وقتی مرا به اتاق عمل بردند کلید پا بند پیدا نشد عمل جراحی یک روز به تعویق افتاد بعد از عمل به هوش که می آمدم صدای مأمورین را می شنیدم که می گفتند پاهایش را ببندید و به تخت قفل کنید تاریخ ۰۵/۱۱/۸۹ در حالیکه ساعت ۸ دکتر مرا ویزیت کرد گفتندفردا هم باید در بیمارستان باشید اما ساعت ۱۱ نگهبان مأمورین گفتند شما را مرخص کرده اند مرا با آمبولانس به زندان منتقل کردند سخت ترین دوران زندگیم زمانی بود که مرا از اتاق بیمارستان به طرف آمبولانس می بردند همسرم به من با تأثر نگاه می کرد و من به او نگاه می کردم او به من لبخند می زد و من به او لبخند می زدم او به من روحیه می داد و من به او روحیه می دادم فکر می کرد آیا اشتباه کرده که با من ازدواج کرده و یا حاکمان خیلی بی رحم هستند که جواب ۶۰سال معلمی هر دویمانرا این گونه می دهند .
آنقدر مرا با عجله بردند که لااقل دستورالعمل دکتر را نگرفتند و بدون هیچ گونه مدرکی از بیمارستان مرا به زندان بردند و با یک برگه عادی که درب ورودی زندان نوشتند مرا به بهدای زندان فرستادند در بهداری پزشک کشیک گفت چون امروز تعطیل است داروخانه هم تعطیل است و نمی شود به شما دارو داد از آن زمان سه ماه گذشت و من هنوز بهبودی ام را به دست نیاورده ام . بعدا متوجه شدم چون همکاران و دانشجویان می خواستند در بیمارستان به عیادت من بیایند اطلاعات دستور داده که فورا مرا به زندان منتقل کنند در حالیکه مشابه عمل جراحی من به یک خانم بهایی ۲۰ روز مرخصی داده بودند . وزیر اطلاعات می گوید ما تهاجمی عمل می کنیم .
من تجزیه و تحلیل خواهم کرد که ایجاد رعب و وحشت است و به آن قلدری می گویند و این گونه تهاجمی عمل کردن یک نوع خودکشی است .
چهار نوبت مرا به پزشکی قانونی اعزام کردند که پزشکی قانونی متعجب بود که چرا مرا به پزکشی قانونی می آورند از آن جمله نوبت اول برای اینکه شاید بتوانند مرا دیوانه جلوه دهند هنگامیکه با دکتر رو به رو شدم ضمن معرفی خودم نامه ای را که به رئیس قوه قضاییه در رابطه با مسائل و مشکلات زندان نوشته بودم به ایشان دادم نامه را مطالعه کرد و به من گفت همسر شما هست با ایشان صحبت کنم ؟ گفتم بله بعد همسرم گفت که دکتر سؤال کرد شما با هم مشکل ندارید گفتم نه . دکتر گفت این نامه راگرچه همه آن حقیقت است ولی آدم عاقل جرئت نمی کند بنویسد به همسرم گفتم دکتر درست گفته بالاتر از عشق دیوانگی است و من دیوانه دموکراسی هستم چون نجات ملت ها در دموکراسی است .
خرداد ۸۹ بود که از طرف حفاظت اطلاعات و بازرسی زندان به اتاق ما آمدند و هر نوشته ای که داشتم با خودشان بردند و برنگرداندند . شیخ الهند در زندان انگلیسی ها در هند صدها کتاب نوشت کسی مزاحمش نشد و جمله معروفی داردکه می گوید خدا را شکر که به مصیبت دچارم نه معصیت …
مردم ترکیه اگر ظلمی به آنها شود و قوه قضائیه پاسخگو نباشد به کمیسیون حقوق بشر اروپا شکایت می کنند ما به کجا شکایت کنیم آیا مسئولین نمی دانند دموکراسی چیست ؟ نمونه هایی از اجرای قانون در کشورهای دارای دموکراسی می آورم تا بدانید اگر نخوردیم نان گندم اما دیدیم دست مردم . پادشاه سوئد هنگام رفتن به فرودگاه چون سرعت ماشینش از حد معمول بیشتر بوده هنگام برگشتن از طریق رادیو از ملتش عذر خواهی می کند . برادر صدر اعظم آلمان اسکیت چون در سن ۴۷ سالگی بیکار شده بود در کشور آلمان نتوانست کاری پیدا کند در کشور اسپانیا در یک شرکت گردشگری کار پیدا کرد . این آلمان یعنی بزرگترین قدرت اقتصادی اروپا همان آلمانی است که با دموکراسی و اجرای قانون از میان خرابه های آلمان هیتلری سر برآورد دیکتاتورها با حکومتشان می میرند یا خودکشی می کنند یا به تبعید می روند یا … گرچه در زمان حکومتشان قهرمان قهرمانانند .
پیامبر ( ص ) : الناس علی دین ملوکهم ( مردم بر دین حاکمانشان هستند در کشور انگلیس فردی از چراغ قرمز عبور کرده بود توسط پیرزنی تحویل پلیس می شود اگر حاکمان مجری قانون باشند مردم نیز قانون را اجرا می کنند می فهمیم که انگلیس که خاک ایران مساحت و کمتر از ما جمعیت دارد تا قبل از جنگ جهانی بر نصف دنیا حکومت می کرد و اکنون نیز جزو ۵ قدرت برتر دنیاست ؟
در ۲۴ بهمن در خیابان عجبشیر ( آذربایجان شرقی ) قدم می زدم که سنجاقی بر زمین افتاده بود برداشتم و مجددا انداختم چرا که در جمهوری اسلامی حتی یک سنجاق هم باید به صاحبش برسد . در مهر ماه ۱۳۵۸ در روستای امیر آباد بیرجند که از آقای علم نخست وزیر دربار شاه مصادره شده بود دست دراز کردم که از زرشک باغ بخورم ولی دستم را برگرداندم و گفتم متعلق به ۳۵ میلیون نفر است و نخورم البته اکثرا همین رویه را داشتند ولی اکنون چه شده اگر به دستشان برسد شتر را با بارش می خورند اداره اطلاعات به صورت ضمنی این پیام را به من داده است به همسرم گفته آقای خواستار دوست دارد اخبارش روی سایت برود من می گویم اگر این کارهایی که می کنید درست است که باید خوشحال باشید و دیگران شما را تحسین خواهند کردو اگر درست نیست پس این ظلم ها را نکنید …
همکاران و دوستانم رفته اند دفتر دادستان آقای دادستان گفته اند اگر خواستار آزاد شود و تنبیه نشده باشد مجدا او را می گیریم . در مثنوی مولوی آمده پادشاه تصمیم گرفت دخترش را به صوفی دهد که همیشه در مسجد نماز می خواند دزدی فهمید و خود را به مسجد رساند و تمام وقت نماز خواند بعد از مدتی به سراغش رفتند پادشاه می خواهد دخترش را به تو بدهد دزد گفت نمی خواهم . تعجب کردند هرچقدر را اصرار کردند نپذیرفت پادشاه دستور داد او را به زور نزدش ببرند پادشاه پرسیدچرا دختر مرا نمی خواهی !!گفت آن زمان که دزد بودم دختر پادشاه را می خواستم اکنون خدا را پیدا کرده ام و دختر پادشاه را نمی خواهم منهم در زندان فهمیده ام برای رسیدن به خدا باید حق گفت و کسی که حق می گویدباید از زندان عبور کند .
قرار بود که مسئولین زندان به من مرخصی دهند که با هزینه خود جراحی کنم و همسرم از بیمارستان نوبت گرفت و برای مرخصی هم اقدام کرده بود در آخرین لحظه مخالفت شد باز قرار بود بعد از جراحی مرخصی بدهند تا در خانه استراحت کنم همانطور که گفتم به خاطر اینکه دانشجویان و همکاران می خواستند به عیادت من بیایند فورا مرا به زندان برگرداندند . آقای وزیر شما به این می گوییداداره اطلاعات تهاجمی عمل می کند ؟ شما چه بدست آوردید عکسم با پابند و زنجیربه تخت بیمارستان در تمام دنیا پخش شده است . دانشجویان و همکاران در هر مناسبت از خانواده ام دیدن می کنند تلفن می زنند پیامک می زنند … و بدینوسیله از خانواده ام دلجویی می کنند من به این همکاران و دانشجویان که گل سر سبد جامعه هستند افتخار می کنم شما هم از اینکه مرا در زندان دارید افتخار می کنید . ؟؟! آقای وزیر به تهاجمی عمل کردن شما می گویند ایجاد رعب و وحشت کردن با قلدری قانون را اجرا نکردن . نتیجه آن فاصله افتادن بین ملت و دولت می شود ملت احساس می کند کشورش توسط بیگانگان اشغال شده است چون اصولا اشغالگران هستند که قانون سرشان نمی شود و هر کاری دوست داشته باشند انجام می دهند .
پیامبر ( ص ) : حکومت با کفر باقی می ماند با ظلم باقی نمی ماند . آقای قاضی القضات آقای وزیر اطلاعات باغ زندان جمهوری اسلامی از باغ زندان شاه رنگین تر است در باغ زندان شاه دانشجو ، معلم ، کارگر ، کاسب و روحانی و کشاورز بودند اکنون بر اینها مولوهای اهل سنت بهائیان و مداحان نیز اضافه شده به نظر شما عزت بهتر است یا قدرت چرا زندان عزت می آورد چون عزت پایه های قدرت های فاسد را از درون زندان به راحتی می لرزاند اگر زبانم را ببرند با دست خواهم نوشت زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی و اگر دستانم را ببرند با مژه های چشمم خواهم نوشت زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی و اگر چشمانم را کور کنند با پاهایم خواهم نوشت زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی و اگر پاهایم را قطع کنند با آخرین ضربان قلبم که ندای معلمان است فریاد خواهم زد زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی
سعدی علیه الرحمه می گوید :
دوران بقا چو باد صحرا بگذشت تلخی و خوشی و زشت وز یبا بگذشت
پنداشت ستمگر که ستم بر ما کرد برگردن او بماند و بر ما بگذشت
در مفاهیم دینی ما مقام آزادگی مقامی والاتر و بالاتر از آزادی است در بند و یا حبس باشد روح در اهتزاز است و آفاق و انفس را در می نوردد آزادگان طول تاریخ کسانی بوده اند که از آزادی جسم خود گذشته اند تا روحشان اسیر نباشد و یا مردمانشان رهایی و رستگاری یابند .
بند ۱/۶ زندان مرکزی مشهد – نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان
زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی
بهار ۱۳۹۰ سید هاشم خواستار

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به mizankhabar-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به mizankhabar@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته