-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه

Latest News from Kaleme for 05/10/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



میرحسین موسوی: بر ماست که در این دوران بحران‌زده، کاری زینبی کنیم و پیام راستین دین را با چهره‌ی فطرت‌پسندانه‌ی آن به تشنگان حقیقت برسانیم. بر ماست که یاد بگیریم و به دیگران نیز یاد بدهیم که عمل نادرست مدعیان دینداری به حساب دین گذاشته نشود.


 


حمزه غالبی

بی‌تردید جنبشی -که با تلاش برای تحول از طریق یک انتخابات آغاز و با اعتراض به اعلام نتایج مخدوشش اوج گرفت- نمی‌تواند نسبت به پدیده انتخابات بی‌توجه باشد. علاوه بر این ایام انتخابات از فرصت‌های ذی قیمتی است که همواره فضای گشاده تری برای سیاست فراهم می‌کند. شاید برای همین باشد که خیلی سریع این سوال طرح می‌شود: آیا باید در انتخابات پیش رو شرکت کرد یا نه؟ بیایید برای رسیدن به پاسخ، نخست خودِ سوال را بیشتر وارسی کنیم. به نظر من این سوال پیش فرض‌هایی از این دست دارد: راه تغییر در وضعیت مردم اگر تنها ماشین حکومت نباشد، دست کم موثر‌ترین راه است؛ روش در اختیار گرفتن این ماشین، انتخابات است؛ انتخابات هم توسط قدرتی که دست بالا را دارد برگزار می‌شود. این مسیر ما را به اینجا می‌رساند که ببینم آیا قدرت بر‌تر اجازه شرکت در انتخابات را به ما می‌دهد یا خیر. البته می‌توانیم اینگونه هم صورت بندی کنیم که «دیگرانی» انتخابات را برگزار می‌کنند و ما نظاره یا ارزیابی می‌کنیم که آیا این انتخابات واجد حداقل‌هایی از شرایط یا امکانهای وصول به اهداف مطلوب ما هست یا خیر. اگر این حداقل‌ها تامین شود، فعال شده و در انتخابات مشارکت می‌کنیم اگر این چنین نبود از فعالیت سرباز می‌زنیم. هرچند ممکن است مشخص کردن این حداقل‌ها چندان آسان نباشد. با این نوع نگاه ما در دوره‌های مختلف بسته به شرایط و تجربه‌های پیشین با مسئله انتخابات مواجه شده و به تصمیم‌های متفاوتی رسیده‌ایم. اکنون نیز نتایج آن پیش روی ماست. به طور مثال در دور هفتم انتخابات مجلس شورای اسلامی به خاطر کتمان صلاحیت بسیاری نامزدها، حتی نمایندگان‌‌ همان دوره، اصلاح طلبان اعلام کردند که در انتخابات شرکت نخواهند کرد. البته ظاهرا این عدم شرکت نتایج قابل توجهی نداشت؛ برای همین هم در انتخابات مجلس هشتم که دایره حذف‌های غیرقانونی گسترده‌تر شده بود، گروهای مختلف محذوف علی رغم بد‌تر شدن شرایط، در انتخابات شرکت کردند. باز هم گویا این تجربه چندان مطلوب نبود چنانکه آقای خاتمی ترجیح داد در مرحله دوم انتخابات‌‌ همان دوره مشارکت فعال نداشته باشد.

چه گره‌ای در کار است که شرکت یا عدم شرکت در انتخابات دوره‌های هفتم و هشتم مجلس چندان به نتایج متفاوتی نیانجامیده است؟ و شرایط را اتفاقا به مرور بد‌تر کرده است. به نظر می‌رسد مشکل در پاسخ ما به این پرسش که «آیا باید در انتخابات شرکت کرد یا نه؟» نیست. بلکه اساسا ریشه در پیش فرض‌هایی دارد که این پرسش را می‌سازد. به نظر من اندیشدن در‌‌ همان چارچوب قبلی خیلی به نتایج متفاوتی نخواهد انجامید. شاید یکی از دستاورد‌های جدی جنش سبز، سُست کردن همین چارچوب‌های ذهنی متصلب بود. خوب بیاید ببینم آیا می‌شود انتخابات را جور دیگری هم فهمید یا خیر.

انتخابات نه یک آیین که در آن صندوق‌های سفید رنگ در بعضی از نقاط شهر گذاشته می‌شود و برخی از مردم تکه‌هایی از کاغد -که اسم یک سری از افراد روی آن نوشته شده است- را درون آن صندوق‌ها می‌اندازند و احتمالا تلوزیون مدام تکلیف شرکت در آن را پخش می‌کند؛ خلاصه نه آن «نمایشی» است که قدرت به صورت موسمی ترتیب می‌دهد بلکه مکانیزمی است که گروه‌های مختلف که خودشان را «متفاوت» تعریف می‌کنند و طرح‌های گوناگونی برای اداره جامعه دارند، برای به کرسی نشاندن حرفشان رقابت کرده و در ‌‌نهایت به نسبت توانشان برای جذب اقبال مردم، قدرت را تقسیم می‌کنند. در این مسیر، تصور بر این نیست که حاکم داوطلبانه حاضر می‌شود قدرتش را به راحتی تقسیم کند بلکه باید موازنه قوا به گونه‌ای تغییر کند که «مجبور شود» تن به مکانیزمی بدهد که قدرتش را با گروهایی -که خودشان را متفاوت تعریف می‌کنند- تقسیم کند. در این شرایط که قدرت مستقر به انواع مختلف ابزار‌های کنترل دسترسی انحصاری دارد، توان اجتماعی اگر تنها تکیه‌گاه نباشد دست کم موثر‌ترین منبع است. در این مسیر با این سوال مواجه هستیم که در «ادامه فعالیت»‌هایمان در فرصت پیش رو که «دیگری» می‌خواهد «نمایش انتخابات» را بازی کند، چگونه می‌توانیم «نهاد انتخابات» را تقویت کنیم؟ ما نه منتظر، که «کنشگریم» و نه منفعل و ناظر که «فعال» برای تحقق «انتخابات واقعی» هستیم. در این مسیر برای هر جریان اولین گام این است که با افزایش توان اجتماعی، موازنه قدرت را چنان تغییر بدهد که قدرت مستقر نتواند موجودیت او را نفی کند یا چنین تلاشی را به صرفه نبیند. به عبارتی اولین گام این است که بتواند وجود خودش را به عنوان جریانی مستقل -که خود را متفاوت از خواست قدرت مستقر تعریف می‌کند- تثبیت کند. بازداشت خانگی دو نامزد پیشین انتخابات و زندانی بودن نمایندگان ادوار گذشته مجلس نشان از این دارد که نهاد انتخابات تقریبا از بین رفته است. در این نوع نگاه شرکت یا عدم شرکت در فرایند تحکیم نهاد انتخابات معنی ندارد بلکه همواره باید در این فرایند «تحمیل انتخابات واقعی» مشارکت مستمر داشت. از این منظر گام پیش روی سبز‌ها در مسیرشان برای «تحکیم نهاد انتخابات»، شکست حصر رهبرانشان، آزادی اعضای ستاد انتخاباتی و معترضان به نتایج انتخابات مخدوش شده خواهد بود.

به بیان خلاصه‌تر سوال این نیست که آیا باید در انتخابات شرکت کرد یا نه؟ بلکه سوال این است که برای تحکیم «نهاد انتخابات» چگونه می‌توان از فرصت «نمایش انتخابات» استفاده کرد؟

منبع: وبلاگ شخصی حمزه غالبی


 


حمزه کرمی ، زندانی سیاسی به یکی از سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شد. انتقال یک زندانی که مشغول گذراندن دوران حبس خود است به بند امنیتی ۲۰۹ خلاف قانون تلقی می شود.

به گزارش خبرنگار کلمه،  روز گذشته  هنگامی که خانواده کرمی برای ملاقات هفتگی با او به زندان اوین مراجعه کردند تا در روز ملاقات زندانیان بند ۳۵۰ او را ببینند مطلع شدند که وی به دلایلی نامعلوم به یکی از سلول های انفرادی بند ۲۰۹ منتقل شده است.

آنها وقتی دلیل این موضوع را از مسوولان زندان جویا شدند به پاسخ مشخصی از سوی آنها دست نیافتند و تنها فهمیدند که وی توسط بازجویان وزارت اطلاعات به بند ۲۰۹ برده شده است.

حمزه کرمی چندی پیش هم در نامه ای به دادستان کل کشور شرح شکنجه هائی را که در طول روزهای زندانی بودن در سلول انفرادی و بند ۲۰۹ بر او وارد شده بود، منتشر کرده بود. از آن جا که او سالها مدیرکل سیاسی دفتر هاشمی در زمان ریاست جمهوری وی بوده است، هاشمی توانسته بود این نامه را به شخص رهبری نیز برساند.

او در این نامه متذکر شده بود که بازجویان برای گرفتن اعترافات دروغین از وی سر او را بارها در کاسه توالت فرو کرده اند. خانواه کرمی به شدت نگران او هستند و دلیل انتقال ناگهانی وی به بند ۲۰۹وزارت اطلاعات را نمی دانند.

شعبه ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران با رد تجدید نظر خواهی، رای صادره از شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران در مورد “حمزه کرمی” را تایید کرد.

کرمی از متهمان حوادث پس از انتخابات به یازده سال حبس قطعی محکوم شده است.

وی  از سال ۶۸ تا ۷۴ فرماندار ورامین و از سال ۷۴ تا ۸۰ مدیرکل سیاسی دفتر رییس جمهور بوده است. وی همچنین در سالهای دفاع مقدس از فرماندهان دفاع مقدس بوده است.


 


مهدی محمودیان ، روزنامه نگار و زندانی سیاسی که در زندان رجایی شهر کرج به سر می برد از وقوع تجاوز جنسی به زندانیان در این زندان خبر داد.

به گزارش کلمه، این نامه در حالی منتشر می شود که در روزهای گذشته زندانیان دیگری هم از وضعیت بسیار نامناسب زندانهای کشور خبر داده بودند . ضیا نبوی در نامه ای که  منتشر شد از شرایط بسیار نامناسب زندان کارون اهواز سخن گفت و زنان زندانی سیاسی زندان رجایی شهر نیز که به تازگی به زندانی در قرچک ورامین منتقل شده اند از شرایط نامناسب آن سخن گفتند و توصیف کردند که این زندان به طویله ای شبیه است.

در این شرایط مهدی محمودیان در نامه ای به  رهبری  از وقوع تجاوز جنسی در زندان رجایی شهر خبر داده است. وی  دراین نامه نوشت :«در زندان رجایی شهر هر کسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو نداشته باشد و یا پول خوبی در حسابش نداشته باشد که باج بدهد به دیگران ، به زور در سالن های مختلف و هر شب در یک اتاق گردانده می شود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی به دست می‌آورد و بعد از چند وقت هم او را به دیگری می فروشد.»

وی در ادامه این نامه نوشته است :«در بندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط بصورت امری معمولی و قابل پذیرش در آمده است که ظاهرا مسئولین زندان برای کمتر شدن آلودگیهای آن وسائل بهداشتی مورد لزوم افراد را آزادانه در اختیار زندانیان قرار می دهند:»

او خطاب به آیت الله خامنه ای  نوشته است: اینجا در زندان رجایی شهر تحت امر شما فرزندان و شهروندان کشور تحت امرتان با قیمت دویست و پنجاه هزار تومان اجاره داده می‌شوند ودر این سیستمی که شما مسئولیت آن را دارید هیچ دادرسی نمی‌یابند.

وی در ادامه نامه اش اشاره کرده است که از صد ها مورد از این روابط که با رضایت طرفین و به صورت آزادانه و شاید صرفا بخاطر چند نخ سیگار و یا یکبار مصرف مواد صورت میگیرد می گذرد و از زندانی جوانی می گوید که طبق مشاهده یک زندانی سیاسی، در طول یک شب ۷ مرتبه به او تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت می کند به انفرادی ( یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل می‌شود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سوال واقع شوند.

او همچنین در بخش دیگری از نامه اش به وجود مواد مخدر در زندانهای کشور و خرید و فروش آزادانه آن اشاره کرده و نوشته است :در سه زندان رجایی شهر ، کچویی و اوین بندهایی که در آن حضور داشتم، مواد مخدر به راحتی و بدون هیچ مشکلی و به هر میزان که اراده می شد وجود داشته و دارد، در حالیکه برای ورود یک دست لباس به زندان اوین می‌بایست ۶ ماه صبر کرد و در زندان رجایی شهر هم باید چند هفته نامه‌نگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رییس را گرفت، اما مواد مخدر در حد مصرف نزدیک به هزار نفر در یک زندان وارد می‌شود . این در حالی است که بعد از حدود ۱۱ ماه زندان بودن هنوز نتوانسته‌ام اجازه ورود ۲ جلد کتاب آموزشی را بدست آورم.

وی تاکید کرده است که این شرایط مختص زندان رجایی شهرنبوده و در زندان کچویی نیز در مقیاسی کوچکتر به همین صورت بوده است و در زندان اوین و بند ۳۵۰ شرایط دیگری حاکم بوده تا جایی که مواد مخدر دقیقا توسط زندانبانی که هر روز در اتاق رئیس اندرزگاه بودند و اکثرا با هم غذا می‌خوردند، به قیمتی ارزان توزیع می‌شد .

او همچنین در بخش های دیگری از این نامه به وجود ضرب و شتم در زندان اشاره کرده است اینکه زندانیان عادی به راحتی در زندان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. وی به شرایط بازجوییهای غیرقانونی در زندانها نیز اشاره ای کرده است و از آنچه بر سر متهمان حوادث پس از انتخابات رفته نیز سخن گفته است.

وی خطاب به رهبری نوشته است : نمی دانم بعد از انتشار این نامه چه سرنوشتی در انتظارم است اما به خدای بزرگ و ائمه اطهار و همین طور به خون تمام شهدای راه آزادی و به خصوص شهدای یک سال اخیر سوگند یاد می کنم این مطالب عین واقع است و در زندان های تحت امر شما رخ داده است.

مهدی محمودیان از ۲۵ شهریور ماه سال ۸۸ زندانی است و اکنون در زندان رجایی شهربه همراه دیگر زندانیان سیاسی محبوس است.

متن کامل این نامه که در سایتهای جرس و ندای سبز منتشر شده است به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اوالئک

هم المفلحون (آل عمران ایه ۱۰۴)

حضرت آیت الله خامنه ای

اولین و آخرین نامه ای که به شما نوشتم به تابستان سال ۱۳۸۶ بر میگردد که به عنوان یک شهروند و یک روزنامه نگار ، گزارشی از برخوردهای غیر انسانی و جنایت بار نیروهای انتظامی با افرادی که اوباش و اراذل نامیده شده بودند و در خیابان ها بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بودند را خدمتتان عرض کردم. در آن نامه از ضرب و شتم ها ، فحاشی ها ، هتک حرمتها ، شکنجه های روحی و جسمی و جنسی برخی از نیروهای انتظامی نسبت به جوانانی که غالبا ۲۰ تا ۳۰ ساله بودند و از فرزندان جوان این مرز و بوم به شمار میرفتند گزارش داده بودم،از دهها نفری که در زمان نگهداری این افراد در کهریزک کشته شده بودند ، از رفتارهای زشت و نامناسب و غیر انسانی دادستان وقت با خانواده هایشان ، نوشته بودم ،از مجبور کردن زندانیان به برهنه شدن و کابل زدن بر بدن یکدیگر ، از جادادن بیش از ۴۰ نفر در یک کانتینر ۳۰ متر مربعی به مدت چندین هفته ، از شکستن دست و پاهای زندانیان و از کابل زدن بر بدنهای خیس زندانیان در حضور مرد هلی کوپتر نشین در سحرگاهان و ……

اما دریغ از هرگونه پاسخ و عکس العملی ، نتیجه آن شد که در سال ۸۸ فرزند یکی از یاران نزدیکتان (فرزند آقای دکتر روح الامینی) به همراه چندین جوان عزیز دیگر که در آن شکنجه گاه به شهادت رسیدند ، تازه یادتان افتاد که باید دستور تعطیلی آن بازداشتگاه را صادر فرمایید.

والبته در روزهایی که در سال ۸۸ در انفرادی بسر می بردم ، بازجوها و نگهبانان به خوبی از خجالت آن گزارشها درآمدند و جناب قاضی نیز چندین سال زندان را بخاطر افشاء مسایل مربوط به کهریزک به من تحمیل نمود.

با این حال براساس آموزه های دینی ،اخلاقی و انسانی خود آموخته ام که در یک جامعه انسانی همه آحاد مردم نسبت به یکدیگر وظایفی دارند و در صدر آن وظایف، اشاعه امر به معروف و نهی از منکر است و از آنجایی که هنوز کمی امیدواری برای اصلاح امور در من وجود دارد و خوش بینانه فکر میکنم و یا لااقل امیدوارم که گزارش قبلی من را حضرتعالی ندیده باشید و یا نگذاشتند به دست شما برسد بر آن شدم گزارشی از وضعیت شکنجه و رفتارهای وحشیانه نیروهای امنیتی با زندانیان سیاسی و همینطور وضعیت اسفبار زندانیانی که در ۱۱ ماه اخیر حداقل در سه زندان و یک بازداشتگاه ) با پوست و گوشت خود احساس کرده ام را برای شما بگویم ، تا شاید اینبار قبل از آنکه فردی از نزدیکانتان را از دست بدهید ، دستور رسیدگی به این اوضاع را صادر کنید ، با آنکه میدانم بعد از گفتن و انتشار این گزارش احتمالا چندین سال دیگر نیز به محکومیتم اضافه خواهد شد و احتمالا دوباره به انفرادی منتقل و مورد ضرب و جرح بازجویان و برخی نگهبانان قرار خواهم گرفت ، حضرتعالی را بدلیل خیرخواهی که معنای …….(ص ۵)…….. در (( النصیحه الائمه المسلمین )) تجلی یافته است مخاطب قرار می دهم و این نامه را با امید به پیگیری

و اجرای قسط و داد و نه فقط در برخورد با زندانیانی چون ما که با جرائم و بزه های گوناگون و متنوع در زندان به سر برده و امید به جاری شدن عدالت دارند نگاشته ام. زندانیانی که در مسیر بازجویی ها و دادرسی ها و حتی پس از صدور احکام در زندانها مورد انواع آزارها و شکنجه های جسمی و روحی و جنسی و انواع و اقسام فشارهای غیر انسانی ، چه از طرف زندانبانان و چه از طرف دیگر زندانیان قرار می گیرند و متاسفانه با توجه به سیستم و نوع مناسبات دستگاه قضا در زندان ، هیچ فریادرسی نمی یابند و شرم آور اینکه تمام این مظالم نه در زندانهای شرق و

غرب که در جمهوری اسلامی که مدعی نیابت امام زمان را برای حکومت دارد ، در جریان است، در حکومتی که مسئولینش هر روز دم از مدیریت جهان می زنند و از حقوق بشر و حقوق انسانی در دیگر کشورها انتقاد می کنند. لذا همگی وظیفه داریم نا حداقل دامن اسلام را از این همه فجایع و جنایات پاک کنیم و این وظیفه قاعدتا با توجه به مسئولیتی که به هر دلیل سیاسی و شرعی بر دوش حضرتعالی به عنوان حاکم نظام مدعی اسلامی و به عنوان کسی که خود را نایب امام زمان می خواند گذاشته شده است بیشتر سنگینی میکند ، به امید اینکه قبل از آنکه خیلی دیر شود و با از دست دادن نزدیکانتان متوجه شوید که جوانان این مرز و بوم در زندانها چه می کشند.

این گزارش را تقدیم حضور تان می کنم:

۱- وضعیت زندانهای کچوئی ، رجایی شهر و اوین:

الف : مواد مخدر و اعتیاد: در این سه زندان و بندهایی که در آن حضور داشتم،مواد مخدر به راحتی و بدون هیچ مشکلی و به هر میزان که اراده می شد وجود داشته و دارد ، در حالیکه برای ورود یک دست لباس در زندان اوین می بایست ۶ ماه صبر کرد و در زندان رجایی شهر می بایست چند هفته نامه نگاری کرد و موافقت چندین مدیر و رییس را گرفت، اما مواد مخدر در حد مصرف نزدیک به هزار نفر در یک زندان وارد می شود و بدون اینکه مزاحمتی برای وارد کنندگان مجاز !!! ایجاد شود و این در حالی است که بعد از حدود ۱۱ ماه زندان بودن هنوز نتوانسته ام اجازه ورود ۲ جلد کتاب آموزشی را بدست آورم. قابل ذکر است که ورود روزانه چند صد گرم مواد مخدر مختص زندان رجایی شهر نیست که در زندان کچویی نیز در مقیاسی کوچکتر به همین صورت بود و در زندان اوین و بند ۳۵۰ که شرایط بسیار جالب تر بود ، به این صورت که مواد مخدر دقیقا توسط زندانبانی که هر روز در اتاق رئیس اندرزگاه بودند و اکثرا با هم غذا میخوردند ، به قیمتی ارزان توزیع می شد و این افراد خدوم !!! نه فقط مشکلی نداشتند که از طرف عوامل نامرئی !!! کاملا حمایت می شدند.

ب: لواط. حضرت آیت الله با شرمندگی از اینکه مجبورم این مطالب را بنویسم صرفا از باب تکلیفی است که بر دوش خود احساس می کنم برای اطلاع شما بازگو میکنم.

در بندهای مختلف زندان رجایی شهر عمل لواط بصورت امری معمولی و قابل پذیرش در آمده است که ظاهرا مسئولین زندان برای کمتر شدن آلودگیهای آن وسائل بهداشتی مورد لزوم افراد را آزادانه در اختیار زندانیان قرار می دهند ، من از صد ها مورد از این روابط که با رضایت طرفین و بصورت آزادانه و شاید صرفا بخاطر چند نخ سیگار و یا یکبار مصرف مواد صورت میگیرد می گذرم، من از وضعیتی می گویم که در این زندان هر کسی که کمی زیبایی در چهره داشته باشد و احیانا زوری در بازو نداشته باشد و یا پول خوبی در حسابش نداشته باشد که باج بدهد به دیگران ، به زور در سالنهای مختلف و هر شب در یک اتاق گردانده می شود و هر مفعولی صاحبی دارد و از این بابت پولی بدست می آورد و بعد از چند وقت هم او را به دیگری می فروشد، طبق مشاهده یک زندانی سیاسی به یک جوان در طول یک شب ۷ مرتبه تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت می کند به انفرادی ( یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل می شود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سوال واقع شوند.

ولی امر مسلمین … اینجا در زندان رجایی شهر تحت امر شما فرزندان و شهروندان کشور تحت امرتان با قیمت دویست و پنجاه هزار تومان اجاره داده می شوند ودر این سیستمی که شما مسئولیت آن را دارید هیچ دادرسی نمی یابند.

در زندان کچوئی شخصی که ده ها نمونه از آن قابل مشاهده است به اتهام عدم پرداخت نفقه و مهر به زندان آمده است به صورت مفعول حرفه ای حکم آزادی گرفته است.

ج: ضرب ، شتم و جرح زندانیان: برای زندانیان غیر سفارشی در بسیاری از موارد هیچگونه شان انسانی قائل نیستند. هر کسی اعم از مسئول ، نگهبان و…… به خود اجازه می دهد هر نوع کلمات رکیک و هتاکانه ای را نسبت به زندانیان روا بدارد و هر زمان که لازم بداند زندانی را با دست ، باتوم ، زنجیر و یا هر وسیله دیگری مورد ضرب و شتم و حتی جرح قرار دهد و هیچ دادرسی برای مظلوم بجز ناله ها و زجه درد آور وجود ندارد ، و یا در مورد دیگر ، حداقل ۳ مرتبه در طول یکماه فقط در یک بند که ۱۰ % زندانیان رجایی شهر را تشکیل می دهند زندانبانان چندین زندانی را به دلایل مختلف با باتوم چنان مورد ضرب و شتم قرار دادند که تمام بدنشان را سیاهی و کبودی در بر گرفته بود و تا چندین روز حرکت را از آنها سلب کرده بود، در یک مورد که فقط صدای آنرا می شنیدم زندانی را که ظاهرا از یک زندانبان به دلیل ضرب و شتم شکایت کرده بود با الفاظ رکیک و با زنجیر و باتوم می زدند تا به گفته آنها بگوید غلط کردم و شکایتش را پس بگیرد که البته او نیز بعد از نیم ساعت با بدنی کبود و سیاه رضایت داد و از شکایتش منصرف شد و سپس بخاطر بر هم زدن نظم زندان به انفرادی و یا سوئیت (بند ۱۱) منتقل شد و صد البته خوب است

بدانید از سگهای مواد یاب نیز بجای کشف مواد برای ارعاب و زخمی کردن زندانیان استفاده می شود.

جنا ب آقای خامنه ای ، به جرات می توان گفت هیچکدام از قوانین رفاهی که توسط همین نظام و کشور برای رفاه زندانیان تصویب شده است به اجرا گذاشته نمی شود ، نه غذای سالم و کافی و نه محیط بهداشتی (مطابق آئین نامه ) و نه هیچکدام دیگر از امکانات پیش بینی شده در قانون در اختیار زندانی قرار نمی گیرد و از آنجا که امکان استفاده از مرخصی برای زندانیان در اختیار زندانبانان و مسئولین زندان (و نه قانون) قرار دارد هیچ کس اعتراض نمی کند.

در حکومت شما زندانیان به بیگاری های بدون حقوق و یا حقوق اندک ، کارگری در سالنهای سرویس بهداشتی و محوطه زندان گمارده می شوند و زندانها به شهر مردگان می ماند که باید به هر طریقی فقط از آن خارج شد. البته کسانی که در زندان در آمدهای میلیونی دارند، هیچ نیازی به بیرون رفتن ندارند و هر زمان که بخواهند با هماهنگی مسئولین زندان و به راحتی چند روزی از مرخصی استفاده می کنند.

ایدز و سایر بیماریهای واگیردار:

جمعیت قابل توجهی از زندانیان مواد مخدر و معتادین به بیماریهایی همچون ایدز و هپاتیت مبتلا هستند و هیچ تفکیکی بین بیماران و افراد سالم وجود ندارد و با توجه به مصرف مواد مخدر و شیوع لواط بین این افراد هر روز بر تعداد افراد مبتلا به بیماری های واگیردار افزوده می شود.

جناب آیت الله، اگر به وضعیت اسفیار این زندان ها توجه نشود با توجه به افزایش روزافزون زندانیان و برگشت بدون کنترل آن ها به جامعه و خانواده هر روز به تعداد کسانی که به آلودگی های روحی روانی و جسمی مبتلا می شوند افزوده خواهد شد و …….

۲- برخورد با زندانیان سیاسی حوادث یکسال گذشته:

جناب آیت الله از فجایع بازداشتگاه کهریزک و شهادت برادرانم در آنجا فعلا چیزی نمی گویم چون می دانم به طور کامل می دانید در آنجا و توسط چه کسانی چه گذشته است، از فجایعی که در خیابان ها و کوچه ها بر سر مردم آمد می گذارم چرا که شما نیک می دانید که کسانی که عکس های شما بر سینه و دستشان بود، بر سرخواهران و برادرانم در خیابان ها چه آوردند، از پدران منتظر فرزند و مادران گریان و قبرهای بی صاحب می گذرم، از بیان به خاک و خون کشیده شدن دهها عزیز هم وطنم در خیابان ها می گذرم و صرفا به بیان جنایاتی که توسط نهادهای امنیتی و انتظامی دولت و حکومت شما بر سر زندانیان آورده اند بسنده می کنم.

در مدت ۴ ماهی که در زندان اوین و در بند ۳۵۰ و همین طور در زندان رجایی شهر بودم، با بیش از ۲۰۰ نفر از زندانیان سیاسی و کسانی که پس از انتخابات به دلایل مختلف بازداشت شده اند هم سلول و هم بند بوده ام که مطالب ذیل گوشه ای از شنیده هایی است که هر مورد آن از دهها نفر شنیده شده است و بسیاری را نیز در بند ۲۰۹ دیده ام و یا شنیده ام:

الف: نحوه بازجویی ها: تقریبا تمام بازجویی ها بر خلاف نص صریح قانون، با چشم بند و رو به دیوار صورت می گیرد، لذا در بیشتر مواقع اسکان شناسایی و معرفی بازجویان امکان پذیر نیست و در طول بازجویی ها سربازان گمان شما از هیچ رفتار و روش خشونت بار و غیر انسانی در برخورد با زندانیان کوتاهی نکرده و نمی کنند که در این صورت می توان گفت اگر در این راه عمدی وجود نداشته باشد این موارد به راحتی قابل تشخیص و رسیدگی است.

ب: به کار بردن الفاظ رکیک، فحاشی، تحقیرهای لفظی و …

تقریبا تمام کسانی که مورد بازجویی قرار گرفته اند از جمله خود من بارها و بارها با رکیک ترین الفاظ، از فحش های جنسی و خانوادگی و اتهامات اخلاقی روبرو شده اند، بخصوص در بند ۲ الف که تحت نظر سپاه اداره می شود، الفاظ رنگین تر و پر و پیمان تری نثار زندانیان و خانواده ی آن ها و به قول خودشان برای خرد و تحقیرکردن زندانی از این الفاظ توسط بازجویان استفاده می شود.

ج: تحقیرهای روحی و جنسی: حداقل ده نفر از زندانیان شهادت می دهد که در زمان بازجویی ها آن ها را مجبور کرده اند که برهنه شوند و یا با لباس زیر ساعت ها در بازجویی بایستند و حداقل سه نفر از این افراد شهادت می دهند که با باتوم و یا وسیله ای شبیه آن مورد تحقیر جنسی قرار گرفته اند وحداقل ۲ نفر زا اینها کسانی بوده اند که تا قبل از بازداشت حاضر بوده اند برای جنابعالی جانشان را نثار کنند و حتی انتقادی هم به شما نداشته اند.

د: دروغ، تهدید و تطمیع زندانیان برای پروژه اعتراف گیری:

جناب آقای آیت الله، سربازان گمنام شما از هیچ دروغ و نیرنگی برای فریب متهم بی دفاع جهت به اجرا گذاشتن پروژه ی اعتراف گیری دریغ نکرده اند، از بازداشت اعضای خانواده تا صدور احکام دروغین اعدام و نمایش دروغین کودتا.

حداقل در ۲ مورد که شاهد آن بودم همسران زندانیان بازداشته شده اند و به آنان گفته شده اگر اعتراف نامه ها را نخوانند برای همسرانشان احکام سنگین صادر خواهد شد و آن ها مجبور به اعتراف به کارهای نکرده نموده اند، در دو مورد فرزندان نوجوان و جوان را احضار نموده و از پشت شیشه به زندانی نشان داده اند تا با اینکار او مجبور شود برای نجات فرزندانش آنچه را که آن ها می گویند انجام دهد.

حضرت آیت الله، همه ی اینها که در زندان های امنیتی شما در جریان است توسط سربازان گمنام شما در وزارت اطلاعات و بخصوص سپاه پاسداران به انجام می رسد.

ه: دخالت در حریم خصوص متهمین و ایجاد درگیری های خانوادگی: در بسیاری موارد به خاطر شنودها و سرک کشیدن های قانونی و غیر قانونی نهادهای امنیتی در خصوصی ترین و شخصی ترین حوزه های زندگی افراد و دسترسی بازجوها به این اطلاعات، حربه ای بود برای تحت فشار قرار دادن زندانی، با استفاده از همین اطلاعات حداقل در ۳ مورد (منجمله خودم) با همسران متهمین تماس گرفته شده است که تقاضای طلاق کنند و یا با به اجرا گذاشتن مطالبات (مهریه) خود متهم تحت فشار بیشتر قرار بگیرد.

جناب آیت الله، بازجویان وقاحت را به جایی رسانده اند که حتی به خود اجازه میدهند به همسران جوان زندانیان به دفعات تماس بگیرند تاجایی که انها مجبور شده اند گوشی های موبایل خود را خاموش یا تعویض کنند تا از شر این بی حرمتی ها نجات یابند.

جناب آقای آیت الله خامنه ای، با جشمان خودم دیدم که در بند ۲۰۹ جوان بیست و چند ساله به خاطر تماس های مکرر بازجویان با مادر تنهایش چند بار اقدام به خودکشی کرد.

جناب آقای آیت الله، مامورین اطلاعاتی شما به جایی رسیده اند که از همسر جوان یکی از زندانیان خواسته اند اگر دوست دارد شوهر و برادر زندانی اش از اعدام احتمالی نجات یابد وخود نیز به حبس طولانی محکوم نشود از شوهرش طلاق بگیرد!!!

و خدا را شکر می کنم که حداقل از این حوادث را در بند ۳۵۰، دو یا سه مورد بیشتر ندیدم.

ت: ضرب و شتم و جرح: تقریبا تمام زندانیانی که به بند ۳۵۰ منتقل شده اند و با آن ها صحبت کرده ام، کم یا زیاد و هر کدام به میزان لازم!! مورد نوازش قرار گرفته اند که از شرح بسیاری از آن ها می گذرم و فقط به برخی از انواع ضرب و شتم ها اشاره می کنم:

-در بند ۲ الف متهمین را با شکر (shoker) برقی مورد آزار و اذیت قرار می دهند (با شوکر به آلت تناسلی و سایر نقاط حساس بدنشان می زنند)

-در بند ۲ الف، حداقل ۲ نفر از متهمین به محلی در زیر زمین برده شده و دستانشان را در دستگاهی که برای کشیدن ناخن بوده است قرار داده شده است.

-ده ها زندانی که در بند ۲ الف اوین بوده اند گفته اند که با کابل و باتوم به دفعات متوالی مورد ضرب و شتم و جرح قرار گرفته اند.

-حداقل سه نفر از متهمین بند ۲ الف می گویند به آن ها قرص های رنگی داده شده که آن ها را از حالت عادی خارج کرده است واثرات آن در بعضی افراد تا مدت ها در بند ۳۵۰ قابل مشاهد بوده است.

-در بند ۲۰۹ متهمین را برای تنبیه در سرمای شبهای زمستان صرفا با لباس زیر، ساعتها در فضای باز رها می کنند از جمله خود من که بیش از ۶ ساعت فقط با لباس زیر در نیمه شب اواسط دی ماه در فضای باز رها شدم و بعد از گذشت چند ماه هنوز آثار آن باقی است و به مداوای طولانی مدت نیاز دارد.

-ده ها نفر که در بند ۲۰۹ بوده اند از ضربات ناگهانی با اجسامی مثل پرونده بر سر و صورت، ضربات مشت به گلو، سیلی زدن ها، مشت ها و لگدها، بشین و پاشوهای طولانی و زیاد، به سینه و صورت خواباندن متهم در اتاق بازجویی و ده ها مورد شکنجه و آزار و اذیت های روحی و جسمی دچار صدماتی شده اند که اثرات آن در برخی افراد هنوز بعد از ماه ها قابل مشاهده است.

-جناب آقای آیت الله، مطالب گفته شده فقط گوشه ای از شرایطی است که سربازان گمنام شما بر سر متهمین بی دفاع آورده اند.

-نحوه برگزاری دادگاه های علنی و غیر علنی:

الف: دادگاه های غیر علنی: اساسا دادگاه های غیر علنی به جز برخی موارد اندک نه از لحاظ ساختاری و نه از لحاظ محتوایی با هیچ یک از قوانین داخلی منطبق نبوده است و معمولا بدون حضور وکیل و یا حتی نماینده ی دادستان تشکیل و با چند سوال و جواب ساده، قاضی در نهایت با صدور همان حکمی که قبلا بازجویان گفته بودند دادگاه به پایان می رسد. البته قابل ذکر است که در بسیاری از موارد، منجمله قاضی شعبه ۲۸ ، متهمین را با ترساندن از از حکم سنگین و به تعویق افتادن طولانی دادگاه، از گرفتن وکیل منع می کنند وقضات شعبه ۱۵ از پذیرش بسیاری از وکلای مستقل خوداری و متهم را مجبور کرده اند تا از وکلای مورد تایید و سفارشی های قاضی و دادگاه استفاده نماید.

-جناب آقای آیت الله، از تعداد و درصد احکامی که با تمام فشارها در دادگاه های تجدید نظر، توسط این دادگاه ها نقض شده است، می توان به عمق فضاحت و بی قانونی دادگاه های بدوی و مراحل تحقیق پی برد. احکام اعدامی که به سه سال زندان تبدیل شده اند، احکامی که شش سال بوده به یکسال تبدیل شده اند خود به خوبی نمایانگر افتضاحات دادگاه های انقلاب هستند.

دادگاههای علنی :

جناب آقای آیت الله

در سال ۱۳۸۸ چندین دادگاه تحت عنوان دادگاههای علنی با حضور فله ای متهمین مرتبط و غیر مرتبط برگزار شد و امید دارم و یا احتمالا شما نیز به مانند ما صرفا از تلویزیون به تماشای آنها نشسته باشی و سربازان گمنامت در سپاه و وزارت اطلاعات در مورد چگونگی برگزاری آن ها و چگونگی آماده سازی نمایش ها با شما سخن نگفته باشند و از آنجا که برای فردی چون شما توجیه نداشتند و حتما قابل پذیرش نخواهد بود، من به عنوان یک روزنامه نگار که در طول یکسال اخیر در زندان بودم و تقریبا با تمام کسانی که در دادگاه های صحبت کرده اند از نزدیک مذاکره

کرده ام، در ادامه گزارشی از مقدمه تشکیل این به اصطلاح دادگاه ها را نیز به شما ارائه می دهم.

۱- نحوه و اداره کردن زندانیان به تن دادن به اعترافات:

الف: تهدید به بازداشت برخی از اعضای خانواده:

حداقل در ۲ مورد از افرادی که در دادگاه ها علیه خود ودیگران صحبت کردند، همسرانشان توسط این نهادها بازداشت شده بودند و به آنها گفته شده بود اگر قبول نکنند برای همسرانشان احکام سنگین صادر می شود که بعد از پذیرش حضور در دادگاه، همسرانشان شب قبل یا روز قبل آزاد شده بودند.

-در یک مورد نهادهای امنیتی شما وقتی با مقاومت زندانی روبرو می شوند، فرزند نوجوان وی را بازداشت و از پشت شیشه وی را در مقابل پدرش بازجویی می کنند و او را تهدید می کنند که اگر وی همکاری نکند فرزندش را به اتهام فروش چند کیلو!!! مواد مخدر بازداشت می کنند و به خاطر آبروی دختر جوانش مجبور می شود از آبرو و حیثیت خود بگذرد و در دادگاه صحبت کند.

-در حداقل سه مورد از کسانی که در دادگاه ها صحبت کردند نهادهای امنیتی شما با تحت فشار گذاشتن زندانیان از طریق افشای مسائل خصوصی زندگیشان، از جمله تصاویر فیلم ها و یا اطلاعات بدست آمده از شنودها و ردگیری های غیر قانونی موفق به گرفتن اعترافات بعضا دروغین شدند.

۲-افرادی که در دادگاه ها حضور پیدا کرده اند:

الف: شخصیت های سیاسی: جناب آقای آیت الله، سربازان گمنام شما در بازجویی ها با افتخار از خرد و تحقیر کردن این افراد سخن می گفتند و آن چیزی که از شادی ها و هلهله هاشان به نظر می رسید بوی تعفن انتقام جویی بود، انتقام از محبوبیت برخی از این افراد که به گفته ی آن ها باید شاخشان شکسته می شد که به حمدالله سربازان گمنام شما با استفاده از غیر انسانی ترین و وحشیانه ترین اعمال این کار را انجام دادند که من در مورد این افراد سخن نمی گویم چون امیددارم شخصیت های سیاسی که در دادگاه ها صحبت کردن، خود از لاک منفعت طلبی و ترس خارج شده و به حرمت خوی صدها جوان رشید این مملکت که در حمایت از آن ها در خیابان ها به خاک و خون کشیده شدند بگویید در زندان ها بر سرشان چه آمده است و با این کار دوباره به آغوش مردم باز گردند.

۳- زندانیان غیر سرشناس: زندانیان غیر سیاسی که در دادگاه ها علیه خودشان و جنبش سبز صحبت کردند غالبا افرادی بودند که مجبور شده بودند در مورد وابستگی شان به سازمان ها و گروه های مخالف نظام صحبت کنند تا سربازان گمنام شما بتوانند به مردم بقبولانند که معترضین و مردم بی دفاع که در خیابان ها به خاک و خون کشیده شده بودند وابسته به خارج و سازمان های ضد انقلابی و تروریستی بوده اند تا بلکه بدین طریق جنایت های خود در خیابان ها و بازداشتگاه ها و زندان ها توجیه کنند. برای همین هم تقریبا از هر گروه و سازمان تروریستی و به اصطلاح ضد انقلابی، چند نفر در این نمایش حضور داشتند، که من در ادامه به برخی از این افراد اشاره می کنم:

- حداقل ۶ نفر از جمله ۲ نفری که در روزهای پس از حوادث روز عاشورا اعدام شدند اساسا قبل از انتخابات بازداشت شده بودند و هیچ فعالیتی در انتخابات نداشتد که سه نفر از آن ها هم اینک زندانی هستند و یکی از این ها نیز زیر اعدام قرار دارد تا روزی که آن نوشته ها را در مقابلشان گذاشته بودند به دلیل در انفرادی بودن از حوادث پس از انتخابات آگاهی نداشتند و صرفا به دلیل اینکه بازجوها به آن ها گفته بودند که اگر این حرف ها را در دادگاه و یا تلویزیون بگویید نجات پیدا می کنید دست به چنین کاری زده بودند.

- حد اقل سه نفر از کسانی که در دادگاه به انجام اقداماتی از جمله آتش زدن کیوسک و همینطور مسجد و یا بانک در تاریخ۲۵/۳/۸۸ اعتراف کردند اساسا شب ۲۳ خرداد توسط نیروهای امنیتی شما بازداشت شده بودند تا برای انجام چنین نمایش هایی مورد استفاده قرار گیرند.

جناب آقای آیت الله، ماموین امنیتی شما در سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات برای اثبات ادعای وابستگی اعتراضات به حق مردم در خیابان ها به هر اقدامی دست زدند، کافی است شمازمان بازداشت اعتراف کنندگان با اظهاراتشان در دادگاه های نمایشی را بررسی کنید.

۳- مراحل آماده سازی افراد برای حضور در دادگاه های نمایشی: بعد از اینکه زندانیان تحت فشار های ویران کننده جسمی و روحی از ضرب و جرح قرار گرفته تا هتاکی و فحاشی و تا تهدید و تطمیع نیروهای امنیتی شما مجبور می شدند حضور در دادگاه ها را بپذیرند و اوراق تایپ شده ای که در اختیارشان قرار می گرفت تا با خواندن و تمرین کردن آن متون در دادگاه نقش خود را بهتر و جذاب تر بازی کنند. و براین این امر متون تایپ شده توسط زندانی مجددا نوشته می شد تا در دادگاه ها خواند ن از روی آن ها طبیعی تر جلوه کند و در صورت لزوم دست نویس ها توسط سایت های خبری نهادهای امنیتی منتشر شود تا دادگاه ها و اعترافات طبیعی تر جلوه کند.

آقای آیت الله ، از روزهای قبل بسیاری از این افراد توسط برخی از بازجویان خاص مورد آزمایش قرار گرفتند و برای اجرای بهتر نقش مجبور بودند چندین و چند بار مطالب را در حضور بازجوها تکرار کنند و حتی به آن ها در مورد چگونگی حرکت دست و صورت و نحوه بیان مطالب آموزشی و تذکرات لازم داده شده بود.

- برگزاری تمرین های نهایی در محل دادگاه ها: روز قبل از تشکیل دادگاه ها، زندانیان به محل دادگاه برده می شدند و در حضور قاضی صلواتی و یا دادستان وقت و یا آقایان دادیار و بازپرس متون را در مقابل دوربین های صدا و سیما و برخی خبرنگاران وابسته اجرا می کردند و در حین اجراء تذکراتی برای بهتر شدن نقش از کارگردانان گمنام شما دریافت می کرده اند. جالب اینجاست که در یکی از موارد که زندانی بخت برگشته در دادگاه اصلی بخاطر حضور تماشاگران دست و پای خود را گم می کند و نمی تواند نقش خود را خوب بازی کند و برنامه ۲۰:۳۰ تصاویر و گفته های وی در تمرین روز قبل را پخش می کند و آقای شمشادی مجری این برنامه خبری احتمالا به اشتباه در حالی سخنان اعتراف کننده در دادگاه را پخش کرد که پشت سر وی خالی از تماشاگران و دیگر زندانیان بود.

جناب آقای آیت الله : توجه داشته باشید که این تمرینات نه توسط تعدادی سرباز گمنام که توسط عمال قوه قضاییه، قاضی ارشد آن و دادستان وقت تهران که مورد حمایت همیشگی شما بوده است صورت می گرفته است.

- شب قبل از دادگاه زندانیان متناسب با گفته هایی که قرار است در دادگاه بگویند اصلاح (سر و صورت) می شدند تا چهره ای متناسب با نقششان داشته باشند. یکی از مضحک ترین بخش های این دادگاه ها وقتی بود که به دلیل عدم هماهنگی سربازان گمنامتان در سپاه و وزارت یک نفر در دو زمان مختلف با دو آرایش مختلف در برنامه سازی نمایش، دو اعتراف تقریبا متضاد انجام داد و جالب تر آنکه قاضی محترم شما به جرم هر دو اتهام متضاد که در دو روز و دو منطقه ی مختلف رخ داده بود و حکم اعدام و ۱۰ سال زندان صادر کرده است در حالی که وی اساسا در آن روز در بازداشت به سر می برده است.

۱۲ نفر از افرادی که قرار بود در دادگاه صحبت کنند برای امتحان نهایی!! به حسینیه و یا مسجدی در طبقه سوم دادگاه برده می شوند که در حضور سعید مر ضوی متن های خود را بخوانند و بعد از تایید ایشان ۹ نفر از آن ها فردای آن روز در دادگاه صحبت می کنند والبته دادستان به آن قول شرف!!! می دهد که آن ها را فردای

دادگاه آزاد کند که نکرد.

جناب آقای آیت الله، حتما مضحک خواهد بود در مورد دادگاهی که با این شرایط تشکیل می شود حرف از آیین دادرسی، حقوق شهروندی، حقوق انسانی و ….. زده شود، اما به جهت اطلاع می گویم که هیچ یک از حاضرین در آن دادگاه ها نتوانستند و یا بهتر بگویم نگذاشتند از وکلای خود استفاده کنندو به اجبار وکلای خود را عزل کردند و از وکلای خود فروخته که توسط قضات و یا آقای دادستان و یا نهادهای امنیتی شما تعیین می کردند تن بدهند، و صد البته همان وکلای تسخیری از هیچ وقت با این زندانیان ملاقات و گفتگویی نداشتندو حتی هرگز اجازه ی دسترسی به پرونده های متهمین را نداشتند و فقط برای سیاهی لشگر در دادگاه ها حضور پیدا کردند و بسیاری از آن ها حتی وکالت نامه امضا شده ای هم در اختیار نداشتند.

جناب آقای آیت الله نمی دانم بعد از انتشار این نامه چه سرنوشتی پیدا خواهم کرد، نمی دانم شاید در دادگاه های عادلانه سربازان گمنامت با زیر پا گذاشتن شرافت و انسانیت حرف ها و نوشته هایم را تکذیب کنم و اعتراف کنم  در این مدت که در زندان بودم توسط رژیم صهیونیستی و عوامل استکبار تحریک شده ام تا نسبت به نظام مقدس شما توطئه کنم و یا نمی دانم شاید اعتراف کنم سفیر انگلستان و فرانسه و رابط سازمان های جاسوسی غربی این حرف ها را به من آموزش داده اند ، اما امروز در سلامت و آزادی کامل به خدای بزرگ و ائمه ی اطهار و همین طور به خون تمام شهدای راه آزادی بخصوص شهدای یکسال اخیر سوگند یاد می کنم، اعلام می کنم ضمن اینکه این مطالب عین واقعیت رخ داده در زندان های تحت امر شماست، هیچ هدفی جز تلاشی در راه اصلاح امور همین طور انجام فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر و نصیحت الملوک نداشته و ندارم.

جناب آقای آیت الله، کاش حاکمان صدای ملت خود را قبل از آنکه دیر شود می شنیدند تا لازم نبود ملت ها برای رساندن صدیشان به حاکمان شیشه ها را بشکنند.

مهدی محمودیان

روزنامه نگار در بند

شهریور ۸۹- رجایی شهر


 


البرز الماسی ، دانشجو و یکی از دستگیر شدگان حوادث عاشورای سال ۸۸ تهران از زندان آزادشد.

به گزارش خبرنگار کلمه، البرز الماسی که سال ۸۸ و در حوادث روز عاشورا در تهران بازداشت شده بود، سرانجام و با برگزاری دادگاهش با حکم ۹ ماه زندان و ۷۴ ضربه شلاق به دلیل اخلال در نظم عمومی بازداشت و این مدت را در بند ۳۵۰ زندان اوین گذراند. این حکم چندی قبل به وی که با تودیع وثیقه مدتی آزاد بود ابلاغ شد و وی برای گذراندن دوران حبسش به زندان رفت.

وی روز گذشته با سپری شدن مدت زمان حبس اش از زندان اوین آزاد شد.


 


برای مشاهده نسخه با کیفیت بر روی تصویر کلیک کنید.


 


نمایندگان مجلس شورای اسلامی با ۱۴۴ رای موافق ۲۹ رای مخالف و ۱۲ رای ممتنع از مجموع ۲۰۳ نماینده حاضر در مجلس ماده واحده بودجه سال ۱۳۹۰ را به تصویب رساندند. ۱۸ نماینده حاضر در مجلس نیز در این رای‌گیری شرکت نکردند.

بودجه سال ۱۳۹۰ کل کشور از حیث منابع بالغ بر ۵ میلیون و ۸۳ هزار و ۹۳۸ میلیارد و ۸۲۹ میلیون ریال و از حیث مصارف بالغ بر همین مبلغ شامل

الف: بودجه عمومی دولت از لحاظ درآمدها و واگذاری دارایی‌های سرمایه‌ای و مالی و مصارف بودجه عمومی دولت از حیث هزینه‌ها و تملک دارایی‌های سرمایه‌ای و مالی بالغ بر یک میلیون و ۶۹۷ هزار و ۲۲۵ میلیارد و ۱۱ میلیون ریال شامل:

۱- منابع عمومی بالغ بر یک میلیون و ۵۴۵ هزار و ۸۷۰ میلیارد و ۹۱ میلیون ریال، ۲-درآمدهای اختصاصی وزارتخانه‌ها و موسسات دولتی بالغ بر یکصد و ۵۱ هزار و ۳۵۵ میلیارد ریال

ب: بودجه شرکت‌های دولتی، بانک‌ها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت از لحاظ درآمدها و سایر منابع تامین اعتبار بالغ بر ۳ میلیون و ۵۵۰ هزار و ۶۵۶ میلیارد و ۳۶۵ میلیون ریال و از حیث هزینه‌ها و سایر پرداخت‌ها بالغ بر ۳ میلیون و ۵۵۰ هزار و ۶۵۶ میلیارد و ۳۰۵ میلیون ریال است.


 


غلامحسین محسنی اژه‌ای در سومین نشست خبری خود در سال ۹۰ عصر دوشنبه در جمع خبرنگاران در پاسخ به پرسشی مبنی بر اخبار منتشر شده در برخی از سایت‌ها مبنی بر این که حکم معاون اول رئیس‌جمهوری در پرونده بیمه صادر شده، گفت:‌ حکمی هنوز صادر نشده است.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا افزایش بودجه ۳۰۰ میلیاردی قوه قضائیه به هزار میلیارد صحت دارد، گفت: این مبلغ درست نیست ولی اگر قوه قضائیه بخواهد براساس اصل ۱۵۶ قانون اساسی برای پیشگیری از وقوع جرم و همچنین دیگر ماموریت‌های دستگاه به درستی عمل کند این بودجه کافی نیست. از همین بودجه هم که دولت و مجلس تصویب کرده‌اند هم متشکر هستیم ولی باز هم کم است.

سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ به اظهارات رئیس کمیسیون مبارزه با مفاسد اقتصادی مبنی بر ارایه اسامی ۲۰ نفر از مفسدان اقتصادی به دستگاه قضا گفت: ما منتظریم تا اسامی را اعلام کنند البته وی اول اعلام کرده ۶۵ نفر، بعد گفته است که با آنها به تفاهم رسیدیم و تعدادشان به ۲۰ نفر کاهش یافت ولی هیچ نامه‌ای مبنی بر اسامی مفسدان اقتصادی از سوی این کمیته به دستگاه قضا ارایه نشده است. از خبرنگارها هم متشکر هستیم که این مورد را پیگیری می‌کنند. رسانه‌ها باید همچنان بازخواست کنند و این موارد را پیگیری کنند.

محسنی اژه‌ای تاکید کرد: به عنوان مثال فردی در استان مازندران با تعدادی سفته بدون امضا و برخی با سفته با امضای جعلی تسهیلات بانکی گرفته‌اند در حالی که این فرد قبلاً‌ هم پرونده داشته است و هم اکنون بدهکار است. در این پرونده بیش از مشتری خود بانک مقصر است چون سفته بدون امضا را قبول کرده است.

دادستان کل کشور در پاسخ به این پرسش که اعلام شده افرادی با عنوان رمال، پیشگو و جن‌گیر دستگیر شدند گفت:‌ این موضوع صحت دارد و دادستان با عنوان مدعی‌العموم وارد شده و پرونده در حال مراحل مقدماتی است ولی بحث طیف و گروه مطرح نیست. تنها جرمی ورد شده و وقتی جرم وارد می‌شود ما وارد می‌شویم.

وی با اشاره به ورود مافیای مواد مخدر صنعتی در کشور، گفت: جریانات سیاسی و همچنین فرصت‌طلب‌های مادی‌گرا در این مافیا مشاهده می‌شوند که مبارزه با مواد مخدر صنعتی همچنان ادامه دارد و سیستم اطلاعاتی دستگاه قضائی مصرانه به دنبال این مطلب است.


 


کلمه: او آمد. آمد و ایستاد. ایستاد تا تلخ ترین لحظه های مقاومت در کشورش را مزه مزه کند. ایستاد تا از سیاه ترین روزهای زندگی در کشورش را عبور کند.

و روزی دیگر خواهد آمد که می گوید: من آمدم تا انسانیت انسان ها را پاس بدارم. من ایستادم تا حق ملتم پایمال نشود.

روزی دیگر خواهد آمد که می گوید: من از روزهای زندان و حصر و ایستادگی آمده ام. من از روزهای سیاه و مردم سبزی آمده ام که آرمان زندگی همه، سربلندی کشورم بود و من سر افراز از حقی که به پایش ایستاده بودم همچنان آمده ام تا اعتلای میهن اسلامیمان و دوباره زنجیره های سبز جوانان است که یاد آور روزهای سخت مقاومت خواهد بود و دوباره مشت های گره کرده از اتحاد است که در دست هایمان جوانه خواهد زد.

روزی دیگر خواهد آمد.

بازخوانی پیام موسوی در سالروز ثبت نام در  انتخابات ریاست جمهوری امروز معنایی تازه  دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام به محضر ملت شریف ایران و یکایک حضار گرامی؛ ایام سوگواری حضرت فاطمه اطهر (س) را به شما و همه پیروان و دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) تسلیت می‌گویم.

به جاست از فرصتی که توجه رسانه‌های جمعی و در ورای آن دقت ملت عزیز فراهم آورده است استفاده کنم و کلماتی چند درباره آنچه اینجانب را به حضور در صحنه انتخابات ریاست جمهوری واداشته است، بیان کنم و پیمانی را که به امید ادای آن در این راه قدم گذاشته‌ام، تشریح نمایم.

مردم سربلند ایران، پروردگار شما نعمت را بر این زاد و بوم تمام کرد. آن را به ثروت‌های بسیار تجهیز کرد و به فرهنگ و معنویت آراست. آن را چهار سوی تمدن‌ها قرار داد، آن را سرزمین میانه و سرپل اتصال ملت‌ها، آن را پناهگاه آیین‌های آسمانی و زادگاه مفاخر بشری پسندید تا جایی که امام (ره) ما فرمود، ایران موجودی آسمانی است که هیچکس نمی‌تواند به آن لطمه بزند.

آنچه اینک مردم ما را از دیگر ملل ممتاز می‌کند نه خودپسندی و مباهات به گذشته‌ای سپری شده بلکه میل به بهترین‌ها و ظرفیت نیل به آنهاست. این خصوصیتی است که در سرشت ما نهادینه شده است و در تمامی رفتارهای شخصی و اجتماعی ما آثار آن را می‌توان جست‌وجو کرد.

آیا ممکن است ملتی وجود داشته باشد که به چیزی کمتر از بهترین قناعت کند یا در محقق کردن چشم‌اندازی از بهروزی که در پیش‌رویش قرار می‌گیرد، سستی به خرج دهد؟ شرایطی که امروزه در آن به سر می‌بریم بی‌تردید بهترین نیست.

در وضعیتی هستیم که شایسته و شان ملت و مردم ما نیست. سرمایه‌هایی که حاصل تاریخ پر فراز و نشیب ماست به ویژه انقلاب عظیم اسلامی و بذل خون‌های گرامی بوده‌اند، در خطرند. آنچه امروز می‌بینیم آن چیزی نیست که می‌خواستیم، آن چیزی نیست که می‌تواند باشد.

من میرحسین موسوی، فرزند کوچک انقلاب اسلامی به صحنه آمده‌ام چون روندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگران‌کننده یافتم.

آمده ام تا کرامت انسان‌ها را پاس بدارم.

آمده‌ام تا از حق ملت برای اطلاع از امور کشور دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، این ولی‌نعمتان دولت‌ها باشم.

آمده‌ام
تا از آزادی اندیشه و بیان پاسداری کنم و مدافع آزادی‌های مصرح در قانون اساسی باشم.

آمده‌ام تا با دستور کار قرار دادن فرمان هشت ماده‌ای امام خویش، آن را از نو چراغی تابنده در مسیر تحقق حقوق شهروندی و حفظ حریم خصوصی قرار دهم.

آمده‌ام تا وسیله‌ای باشم برای بازگرداندن اقتدار، عزت و هویت ایرانی.

آمده‌ام
تا با تنش‌زدایی و تعامل سازنده روابط بهتری میان کشورمان ایران و جهان برقرار کنم تا فضا را برای توسعه کشور بگشایم و احترام به ایرانیان را در جهان تامین کنم.

آمده‌ام تا راهی و همراهی باشم برای رفتن به سوی ایرانی مستقل، آباد، آزاد، پیشرفته و سربلند.

آمده‌ام در حالی که راهی ساده و یک‌شبه برای مشکلات اقتصادی کشور و مردم نمی‌شناسم و معضلات امروز را ناشی از چاره‌جویی‌های شتاب‌زده، یک‌شبه و یک‌نفره می‌بینم.

آمده‌ام تا ساختار آسیب‌خورده اداره کشور را از طریق احیای دستگاه برنامه‌ریزی و مدیریت، استقرار شوراهای مهمی که نماد خرد جمعی مردم ما بوده‌اند و تعطیل شدند، ترمیم کنم.

آمده‌ام تا به صورت صریح و روشن از تولید ملی در کشاورزی و صنعت و همه فعالیت‌های مفید اقتصادی پشتیبانی کنم.

آمده‌ام تا حامی مستضعفین باشم. آنانی که فشار تورم قامت‌شان را خم کرده و سیاست‌های نادرست اقتصادی عزت‌شان را نشانه رفته است.

آمده‌ام تا اشتغال را دغدغه هر روزه دولت قرار دهم. آمده‌ام تا با گسترش بیمه‌های همگانی قدمی در جهت آزادی اقشار مردم از فقر و رهایی آنها از نیاز بردارم. اقشاری که استقلال کشور و عظمت جمهوری اسلامی مرهون فداکاری و فضیلت‌های آنهاست و هیچکس نیست که بتواند نقش آنان را در استقرار نظام فراموش کند یا حماسه‌هایی را که فرزندان مرزدارشان در دفاع مقدس آفریده‌اند از یاد ببرند.

آمده‌ام تا با تشکیل دولتی فرهنگی مدافع فرهنگ غیردولتی و غیر دستوری باشم و میان دولت و گروه‌های مرجع هنرمندان و روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیان و تمامی نخبگان رابطه‌ای دوستانه و خلاق در جهت اهداف و آرمان‌های کشور برقرار کنم و آمده‌ام تا با الهام از شهیدان در خدمت اعتلای میهن اسلامی باشم.

اینجانب آمده‌ام
تا با کمک و همراهی همگان در جهت تحقق جامعه‌ای پر از امید و نشاط تلاش کنم. این آرمانی است که همه در برابر آن مسوولند. شرایط و حوادث، خواستی عمومی و مستقل از تمایلات گروهی و صنفی برای بهبود فراهم آورده است که بزرگ‌ترین سرمایه ما در مسیر پیش‌روست. ما نمی‌توانیم این سرمایه بزرگ را نادیده بگیریم و نباید با سرایت دادن تفاوت‌های خود به متن جامعه آن را از دست بدهیم؛ لذاست که اینجانب با اعلام گفتمانی که از همان روز نخست آن را در معرض نگاه ملت شریف قرار داده‌ام و همواره پذیرای اصلاح اصولگرایانه در آن هستم، در عین دوستی با طیف‌های متنوع سیاسی و سپاسگزاری از تمام احزاب و تشکل‌هایی که به حمایت از پشتیبانی از این خدمتگزار مردم پرداختند، مستقل پا به صحنه می‌گذارم تا مرزبندی‌های جناحی، این راه روشن را مسدود نکند.

استقلال اینجانب نه از سر تک‌روی یا استغنا که از روی استمداد از تمامی توان‌هایی است که سعادت کشور منوط به همکاری آنان است. امیدوارم نتیجه فعالیت‌های عادی‌ای که به مدد همه شایستگان کشور از زنان و مردان و از تمامی گرایش‌ها، اقشار، اقوام و مذاهب و ادیان حاصل خواهد شد، پاسخی مناسب به اعتماد تمامی کسانی باشد که اینجانب را در خور حمایت یافتند. می‌دانم که طی این طریق جز با توکل بر الطاف الهی و همدلی، همفکری و همگامی مردم عزیز و یاری رهبر فرزانه انقلاب میسر نمی‌شود. اطمینان دارم که ملت شریف ایران هوشمندانه تحولات کشور را دنبال می‌کنند و با شرکت مسوولانه در انتخاباتی که آینده این سرزمین را رقم خواهد زد به وظیفه انسانی، ملی و دینی خود عمل خواهم کرد و راهی را برخواهند گزید که خیر عمومی در آن است. همچنین ایمان دارم که خداوند همه تلاشگران در مسیر حق را که ملت مجاهد ما بی‌تردید از جمله آنانند با حمایت‌های خود یاری خواهند فرمود.

والذین جاهدوا فینا لنهدینم سبلنا و ان الله لمع المحسنین

و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب”




برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید.



برای دریافت فایل اینجا کلیک کنید.


 


سیدعلی صالحی امسال در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران حضور ندارد اما آخرین مجموعه‌های شعر این شاعر در نمایشگاه عرضه می‌شود. وی گفت: امسال در نمایشگاه کتاب نیستم، در غرفه هیچ ناشری دیده نخواهم شد، بیمارم و تحمل هر فضایی برایم ممکن نیست. سال پیش اواسط اردیبهشت‌ماه بعد از آن‌که از نمایشگاه کتاب به خانه بازگشتم، دچار اولین سکته سنگین شدم و تا امروز از مکافات آن رها نشده‌ام.

وی عنوان کرد: اما آخرین دفترهای شعرم را مؤسسه انتشاراتی نگاه در نمایشگاه عرضه خواهد کرد: چاپ‌ مجدد «مجموعه اشعار دوجلدی»، «سمفونی سپیده‌دم»، «انیس آخر همین هفته می‌آید» و «ما نباید بمیریم، رؤیاها بی‌مادر می‌شوند». دفتر آخر در ۳ ‌هزار نسخه حدود ۴۰ روز مانده به نوروز ۹۰ در بازار کتاب عرضه شد و به گفته‌ ناشر، با وجود فصل و بازار راکد کتاب، فروش این مجموعه خارق‌العاده بوده است و به زودی و مجددا در ۳ ‌هزار نسخه تجدید چاپ خواهد شد.

همچنین «گزینه‌ شعر صالحی» توسط انتشارات مروارید به چاپ پنجم می‌رسد. مجموعه بازسرایی «منم کوروش، شهریار روشنایی‌ها» هم از سوی نشر ابتکار نو چاپ چهارم شده و آخرین مراحل صحافی را طی می‌کند.

سیدعلی صالحی همچنین درباره‌ کارهای در دست انجامش گفت: مسئولین دایره‌ کتاب و نظارت در وزارت ارشاد به من جواب ندهند؛ فقط به مردم پاسخ بدهند که چرا دفتر شعر «رد پای برف، تا بلوغ کامل گل سرخ» را در سکوتی عجیب فراموش کرده‌اند؟ چهارمین سال است که این دفتر در وزارتخانه چشم به راه مجوز است. دو سال پیش گفتند این مجموعه‌ شعر گم شده است، انتشارات نگاه نسخه‌ دیگری ارائه کرد؛ اما انگار نه انگار.

وی افزود: تازه‌ترین شعرهایم با عنوان «زیارت‌نامه مرغ سحر و همخوانی دختران خردادماه» حدود هفت ماه پیش از سوی مؤسسه‌ انتشاراتی چشمه به دایره‌ مربوطه در وزارت ارشاد سپرده شده است. تا بعد …! البته من برای خلاقیت خود منتظر هیچ رخصت و مجوزی نمی‌مانم. اگر مجوز دادند که دادند، ندادند … راه همان است که بود: امید، کار، آفرینش، زندگی …! این روزها نیز در حال پاک‌نویس تازه‌ترین شعرهایم هستم.


 


«محمد علی سبحانی» یکی از دیپلمات های سابق و باسابقه کشور در یادداشتی کوتاه اما جذاب و آموزنده، خاطره ای از شرافت و بزرگواری میر اسماعیل موسوی پدر میرحسین نخست وزیر دفاع مقدس را نقل کرده است.

او به محله سکونت میراسماعیل موسوی اشاره می کند و خاطره ای از زمان جنگ را به یاد می آورد و در انتها این آرزو را می کند : به امید آن روزی که جامعه ما به آن درجه از رشد و بردباری برسد که مسائل انسانی و حقوق انسانی بر همه مسائل سیاسی مقدم باشد.

متن این  یادداشت که  به مناسبت چهلمین روز در گذشت میراسماعیل موسوی در اختیار کلمه قرار داده شده به شرح زیر است:

همه می دانیم در تمام دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق و دفاع مقدس که ملت ایران در مقابله تهاجم ظالمانه رژیم ستمگر بعثی عراق مقاومت نمود فرزند میراسماعیل نخست وزیر بود و با مدیریت مثال زدنی خود در اداره امور کشور، پشتیبانی جنگ را بر عهده داشت.

حمایت امام راحل از میرحسین به گونه ای بود که او آن روزها در آسمان سیاست ایران ستاره ای درخشان بود.

پدر نخست وزیر اما قبل و بعد از مسئولیت پسرش هیچ تغییری نکرد همان خانه ، همان مغازه و همان زندگی ساده را در محله قدیمی درخوانگاه تهران ادامه داد و در همه مصائب و مشکلات مردم شریک بود.

میراسماعیل در همان مغازه و خانه نشست و زندگی ساده خود را بدون تاثیرپذیری از رفت و آمد قدرت در خانواده و اطرافیان ادامه داد تا آنکه در روز ۱۰ فروردین در غربت و دوری، در اوج شرافت و پاکی و با افتخار به خاطر تربیت فرزندان پاک و با صداقت چشم بر جهان بست.

خاطره ای که قصد بازگوئی آن را دارم ،مربوط به زمانی است که در محله «گذرقلی» نزدیک ترین محله به «درخوانگاه»در خانه ای استیجاری زندگی می کردم.

خدای رحمت کند صاحب خانه مرحوم حاج ابوالقاسم جهرودی که مرحوم میراسماعیل را به من معرفی کرد و از پاکی و شرافت و بزرگواری او سخن به میان آورد.

با اینکه با میرمحمود در وزارت خارجه همکار و دوست صمیمی بودم اما پدر او را نمی شناختم ولی با دیدن رفتار و ادب میراسماعیل در محل، ارادتم به او هم بیشتر شد و این مساله را بارها به او گفته بودم.

ایام جنگ بود روزی در صف نانوایی بربری که بین گذر قلی و بازارچه شاپور واقع شده است برای گرفتن نان ایستاده بودم .میراسماعیل نیز در همین صف ایستاده بود و در انتظار نوبت بودیم.

شاید به خاطر برخی افراد باشد که به خاطر محدودیت های دوران جنگ مشکلات معیشتی مردم زیاد بود، به دلیل قطع برق نانوائی ها با مشکل مواجه می شدند و گاهی ساعت ها طول می کشید تا انسان مایحتاج زندگی یعنی نان را تهیه کند.

در آن روز صف نانوایی خیلی شلوغ بود. آقایی درون صف بود که از خستگی و معطلی زیاد در رنج بود . در آن هنگام شروع کرد به بیراه گفتن به نخست وزیر. نه یکبار که چندین بار. در آخر هم گفت: این ها خودشان نانوائی مخصوص دارند و از درد مردم بی خبرند.

برخی از افرادی که در صف بودند میراسماعیل را نمی شناختند. ابتدا کسی چیزی نگفت. سید نیز سر به زیر ساکت ایستاده بود. با استمرار اعتراضات مردم، خودم و چند نفر دیگر به او نزدیک شدیم و پدر میر حسین را که در صف طولانی نانوائی ایستاده بود به او معرفی کردیم. مرد ساکت شد. سکوت و آرامشی که این لحظه و لحظاتی از این دست آسمان و زمین ایران را در دوران دفاع مقدس نورانی و معطر می نمود حاکم شد.

به راستی آن همه مشکلات و گرفتاری ها دوران جنگ را مردم با روح همدلی و صداقت تحمل می کردند.

در حرم سیده معصومه حضرت زینب سلام الله علیها بودم که پیامک خبر درگذشت میراسماعیل به دستم رسید در همانجا به یاد این خاطره افتادم و به منزل که رسیدم شروع به نوشتن آن کردم تا ادای احترامی باشد به او و تسلیتی گفته باشم به خانواده محترم موسوی و دوستان عزیزم میر محمود موسوی و حسین شریف زادگان و پدر شهیدان و خواهران موسوی و به ویژه به سرور ارجمند مهندس میر حسین موسوی.

به امید آن روزی که جامعه ما به آن درجه از رشد و بردباری برسد که مسائل انسانی و حقوق انسانی بر همه مسائل سیاسی مقدم باشد. و با آرزوی دورانی که جامعه ایرانی به آن درجه از آگاهی و مدارا برسد که هیچ کس درد هجران نکشد و حقوق انسانی و شهروندی حاکم و محکوم یکسان رعایت شود.


 


جمعی از دراویش و پیروان سلسله نعمت اللهی گنابادی با ارسال نامه ای به رهبری، با انتقاد شدید از وضعیت غیرقانونی، تبعیض و بی عدالتی نوشته اند: آیا وقت آن نرسیده است که مدیران و مسئولین نظام در یک بازبینی منصفانه ونقدی شجاعانه از خویش وبدون اتکا به آمارهای توهم زا وشعارهای بی محتوا، راهکاری مناسب برای حاکمیت قانون و احیای حق از دست رفته ملت ایران ارائه نمایند؟

به گزارش سایت مجذوبان نور، در این نامه آمده است: از وضعیت دراویش و برخوردهای غیر قانونی مراکز قدرت با آنها مطلع باشید یا نباشید، از حجم مسئولیتها و تعهداتی که بر اساس قانون اساسی در قبال ملت و مملکت دارید، نمی کاهد. البته ما دراویش برای پیشگیری از تشدید بحران خود را به تجاهل زده ایم و همه اینها را به حساب عدم اگاهی جنابعالی از شرایط می گذاریم، اما تا کی ؟ تا کی می توانیم سکوت کرده وشاهد ستم ستمگران باشیم؟ آیا وقت آن نرسیده که جنابعالی در مقام رهبری نظام نوعی استدلال و روش را ارائه نمایید تا از اتهام دخالت در این امور مبرا شوید؟ آیا وقت آن نرسیده است که در مقام یک مرجع دینی و عالیترین مقام تصمیم گیرنده در کشور دستور و فتوا به آزادی دراویش و همه اقلیتهای دینی و دگر اندیشان مذهبی، بلکه آزادی همه ملت دهید و مفهوم امنیت را به ماموران امنیت، عدالت را به ماموران قضاوت و عمل به قانون را به مجریان قانون بیاموزید؟

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

حضرت آیت الله خامنه ای

رهبر محترم نظام جمهوری اسلامی ایران

با سلام

ما دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی کمتر از یکسال پیش، با ارسال نامه ای، جنابعالی را درجریان ستمهای رفته بر خویش قرارداده و اقدامات غیر قانونی مسئولین را بازگو کردیم. از نوشتن آن نامه توقع استمالت و جبران خسارات مادی و معنوی نداشتیم و انتظار هم نمی رفت متخلفان تنبیه و مجازات شوند، اما بر این گمان هم نبودیم که ظلم و تعدی تشدید و هر روز به بهانه ای، مصیبت و اندوهی تازه را بر ما تحمیل کنند. مراکز مختلف قضایی، امنیتی و اجرایی کشور به طرق مختلف و بصورت هماهنگ و با توسل به زور و قدرت وحتی استفاده ابزاری از قانون، بیشتر از قبل، امنیت روانی و اجتماعی دراویش را مورد تهدید و تعرض قرار داده تا بدانجا که اخیراً مرشد و مقتدای ما حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) را به اتهامات واهی احضار و عده ای از برادرانمان را به صورت دسته جمعی دستگیر، محاکمه و مجازات کرده اند.

حضرت آیت الله

در حکومتهای مردمی، تضییع حقوق یک شخص، یا تخلف یک مقام دولتی و حتی وقوع یک حادثه می تواند موجب تغییر یک مقام عالیرتبه یا سقوط دولت و یا حتی یک حرکت عظیم اعتراضی از سوی ملت شود. اینکه در مملکت ما با وقوع هر اتفاق سهمگینی آب از آب تکان نمی خورد، نباید و نمی توان به حساب ثبات حاکمیت بواسطه حمایت مردم دانست بلکه نشان دهنده وجود لایه هایی از استبداد در حکومت است. آنچه مردم از حکومت ها انتظار دارند، اساسا عدالت و اجرای قانون است و اینکه عدل بر اساس کدام مکتب فکری و اعتقادی جاری و بر قرار شود امری فرعی است و بر طبق فرموده بزرگان دین الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم و بر این مبنا مضرات عادل کفر پیشه به مراتب کمتر از ظالم دین پیشه خواهد بود.

حضرت آیت الله

با اینکه مکتب درویشی دخالت در سیاست متداول را در شأن خود نمی داند، اما هر یک از دراویش به صورت منفرد و بر اساس سلیقه شخصی، می توانند به دلخواه، یک روش سیاسی را انتخاب کنند و به همین دلیل سابقه نداشته است که دراویش در امور سیاسی وحدت نظر داشته و بصورت واحد عمل نمایند و تنوع در نوع نگرشها، تفاوت در شکل عملکردها را بدنبال داشته است. اما برخوردهای مغرضانه و مستمر برخی مسئولین با دراویش گنابادی در سالهای اخیر، عملاً پیروان این سلسله را به دفاع از خود و واکنش جمعی ترغیب کرده و منجر به وحدت سیاسی آنها شده و جمعیتی آزاد اندیش و صلح طلب را به مخالف مبدل کرده است. چون در این تهاجم و تعرض، معاندین عرفان و تصوف، احساسات عاطفی و اساس اعتقاد و هویت دراویش را نشانه رفته و مورد تهدید قرار میدهند، واکنش دراویش همدلی در دفاع از هویت و حریم ایمانی و اجتماعی خویش و پافشاری بر مواضع تا سرحد مرگ می باشد. پر واضح است که علیرغم تبلیغات سوء معاندین، در این چالش هیچ تقصیری متوجه دراویش نیست و در واقع این متصدیان امور و خصوصا مراکز اطلاعاتی و قضایی هستند که در اجرای یک پروژه امنیتی –سیاسی، چنین شرایطی را بر دراویش تحمیل کرده اند.

مقام محترم رهبری

از وضعیت دراویش و برخوردهای غیر قانونی مراکز قدرت با آنها مطلع باشید یا نباشید، از حجم مسئولیتها و تعهداتی که بر اساس قانون اساسی در قبال ملت و مملکت دارید، نمی کاهد. البته ما دراویش برای پیشگیری از تشدید بحران خود را به تجاهل زده ایم و همه اینها را به حساب عدم اگاهی جنابعالی از شرایط می گذاریم، اما تا کی ؟ تا کی می توانیم سکوت کرده وشاهد ستم ستمگران باشیم؟ آیا وقت آن نرسیده که جنابعالی در مقام رهبری نظام نوعی استدلال و روش را ارائه نمایید تا از اتهام دخالت در این امور مبرا شوید؟ آیا وقت آن نرسیده است که در مقام یک مرجع دینی و عالیترین مقام تصمیم گیرنده در کشور دستور و فتوا به آزادی دراویش و همه اقلیتهای دینی و دگر اندیشان مذهبی، بلکه آزادی همه ملت دهید و مفهوم امنیت را به ماموران امنیت، عدالت را به ماموران قضاوت و عمل به قانون را به مجریان قانون بیاموزید؟ آیا وقت آن نرسیده است که مدیران و مسئولین نظام در یک بازبینی منصفانه ونقدی شجاعانه از خویش وبدون اتکا به آمارهای توهم زا وشعارهای بی محتوا، راهکاری مناسب برای حاکمیت قانون و احیای حق از دست رفته ملت ایران ارائه نمایند؟

والسلام علی من اتبع الهدی

جمعی از دراویش و پیروان سلسله نعمت اللهی گنابادی – اردیبهشت ماه ۱۳۹۰ شمسی

برگی از تاریخ / نامه سلطان حسین تابنده گنابادی به شهید بهشتی و روابط نزدیک ایشان با شهید بهشتی


 


اواخر پاییز گذشته، مصطفی قلی‌خسروی ،رییس اتحادیه املاک کشور در گفت و گو با خبرآنلاین پیش بینی کرد:”از اردیبهشت ماه امسال قیمت خانه کاهش می یابد.”

به گزارش معماری نیوز، اما همین امروز یعنی در نوزدهم اردیبهشت ماه موعود، قلی‌خسروی در گفت و گو با ایسنا گفته است:”قیمت‌ها تا حدودی بالا رفته است.”

این اولین اعتراف رسمی نسبت به گران تر شدن مسکن و غلط بودن پیش بینی های صورت گرفته در مورد بازار مسکن در سال ۹۰ است. چرا که تا پیش از وزیر مسکن با اظهاراتی این گونه از پذیرش افزایش قیمت ها اجتناب کرده بود: “قیمت مسکن تثبیت است. از اول فروردین میگویند قیمت ها افزایش می یابد که این بحثی روانی است. اگر در خصوص قیمت ها اتفاقی بیفتد رصد می شود و تاکنون بنگاه های املاک چنین چیزی به ما نگفته اند.”

پیشتر معاون وزیر مسکن یعنی ابوالفضل صومعه لو نیز به خبرآنلاین گفته بود: “سال گذشته من برای اولین بار اعلام کردم که یک تورم منفی ایجاد شده است که در شرایط فعلی نیز این روند ادامه دارد اگر از رئیس اتحادیه مشاوران املاک کشور نیز بپرسید همین پاسخی را می شنوید که بنده عرض کردم.”

حال که رییس اتحادیه املاک کشور افزایش قیمت مسکن را تایید می کند، آیا از این پس باز هم مسوولان وزارت مسکن هرگونه گرانی در بازار مسکن را تکذیب خواهند کرد؟ آیا نباید به مردم حق داد که نسبت به تمام پیش بینی های مسوولان بخش مسکن بی اعتماد شده و خلاف جهت آن حرکت کنند؟ آِیا این تصور عمومی که هر وقت دولت بگوید چیزی ارزان می شود، حتما گران می شود، بی جهت شکل گرفته است؟ یعنی نباید پذیرفت که مسوولان بازار مسکن توان تحلیل درست از اوضاع و احوال از آن را ندارند؟

شاید هم رشد قیمت ها را باید به معنای شکست طرح مسکن مهر ارزیابی کرد.


 


احمد توکلی در نامه‌ای سرگشاده که برای رسانه‌ها ارسال کرده است با ذکر اشتباهات فاحش دولت در اجرای هدفمندکردن یارانه‌ها و همراهی اکثریت نمایندگان مجلس با این موضوع، راه حل برون رفت از بحران کسری بودجه در پیش رو را برخورد صادقانه با مردم و اعتراف به اشتباه در اجرای این قانون ارزیابی کرد.

به گزارش آفتاب متن کامل نامه توکلی به این شرح است:

همه به یاد داریم که در اواخر سال ۱۳۸۸ بعد از مدتها رفت و برگشت بین دولت و مجلس، سرانجام قانون هدفمند کردن یارانه‌ها با جلب رضایت حداکثری دولت به تصویب رسید و به دولت ابلاغ شد. در سال ۱۳۸۹ دولت از اول دی ماه، با پرداخت یارانه نقدی به خانوارها و افزایش قیمت حامل‌های انرژی و نان اجرای قانون را آغاز کرد. البته دولت چندین ماده از قانونی را که خود خواسته بود، نقض کرد:

۱٫ دولت مکلف بود تدریج را در افزایش قیمت بنزین، گازوئیل، گاز، برق… و نان رعایت کند، نکرد.

۲٫ دولت مکلف بود ۳۰ درصد درآمد حاصل از افزایش قیمت‌ها را برای جلوگیری از تعطیلی واحدهای تولیدی و بیکاری کارگران، به آن‌ها اختصاص دهد ، ولی فقط یک هشتم آن را داد.

۳٫دولت مجاز بود ۲۰ درصد از درآمدهای به دست آمده را به بودجه عمومی دولت تخصیص دهد، نداد.

۴٫دولت مجاز بود «حداکثر تا ۵۰ درصد» از درآمد حاصل شده را به خانوارها اختصاص دهد، تقریباً همه درآمد را به این کار اختصاص داد.

۵٫ قرار بود پرداخت نقدی با لحاظ میزان درآمد خانوار باشد. همه را مساوی پرداخت.

۶٫قرار بود سهمی را که به خانوارها تخصیص می‌دهد علاوه بر پرداخت نقدی، برای تامین اجتماعی (مانند گسترش بیمه) نیز صرف کند، ولی همه را صرف یارانه نقدی کرد.

۷٫ قرار بود، از هیچ محل دیگری از بودجه کل کشور برای این پرداخت‌ها استفاده نکند، ولی با بالا گرفتن مبلغ نقدی پرداختی (ماهانه ۴۴۵۰۰ تومان برای هر نفر که ۴ هزار تومان آن یارانه نان بود)، پول کم آورد و از منابع دیگر بودجه استفاده کرد.

بدین ترتیب دولت در ۹ مورد حکم قانون را زیر پا گذاشت و در ۲ مورد نیز روح آن را نادیده گرفت.

در لایحه بودجه ۱۳۹۰ که پس از ۸۰ روز تاخیر تقدیم مجلس شد، دولت درآمد حاصل از هدفمند کردن در سال ۱۳۹۰ را مبلغ ۶۲ هزار میلیارد تومان در نظر گرفت. کمیسیون تلفیق نیز همین مبلغ را پذیرفت. تلاش برای تجدید رای نیز، از طریقی که آیین نامه اجازه می‌داد، میسر نگشت. این روند در حالی اتفاق می‌افتاد که طرفداران پیشنهاد دولت می‌دانستند که زمینه تصویب آن در صحن بسیار محدود است. وقتی نوبت بررسی این موضوع در صحن فرا رسید، تنها پیشنهاد آقای دکتر دهقان نماینده محترم طرقبه و چناران و عضو هیئت رئیسه، امکان مطرح شدن داشت، چون تنها پیشنهاد چاپ شده بود. در واقع عدم تصویب آن پیشنهاد در کمیسیون آنقدر واضح به نظر می‌رسید که مخالفان، پیشنهاد کتبی در موقع خودش نداده بودند. آقای دهقان نیز احتیاطاً پیشنهاد کرده بود که در سال ۱۳۹۰ انواع حامل‌های انرژی حداکثر ۲۰ درصد افزایش قیمت داشته باشند.

خلاصه دلایل آقای دهقان و بنده که به عنوان موافق آن صحبت کردم چنین بود:

۱٫ قانون الزام می‌کرد که دولت تدریج را در گران کردن رعایت کند که نکرد، در نتیجه چون گران کردن در سال اول با شیب تندی آغاز شد، برای رعایت قانون، مهار سرعت افزایش قیمت ضروری است.

۲٫ با سبد قیمتی سه ماهه آخر ۱۳۸۹ که هنوز ادامه دارد، مبلغ درآمد ناخالص برای سال ۱۳۹۰، حدود ۳۰ هزار میلیارد تومان می‌شود. پس برای کسب درآمد ۶۲ هزار میلیاردی، قیمت‌های فعلی حامل‌های انرژی، باید بیش از دو برابر شود. این افزایش شدید خطرات جدی تورمی و رکودی در پی دارد.

۳٫ تورم ناشی از همان افزایش قیمت‌‌های اولیه خطیر است. ارقام نرخ تورم ماهانه از دی تا اسفند بین ۵ / ۲ تا ۴ / ۳ درصد است. در حالیکه از اول سال ۸۸ تا آذر ۸۹، نرخ‌های تورم ماهانه بین صفر و ۸ / ۱ در نوسان بود. این علامت خطرناکی است که اگر در ماه‌های بعدی (ماه‌های سال ۱۳۹۰) نرخ تورم ماهانه در همین حدود باشد، نرخ سالانه (از اول دیماه ۸۹ تا آخر آذر ۹۰)، حدود ۴۰ درصد خواهد شد. در نتیجه اگر دوباره قیمت‌های موجود را دو برابر کنیم، چه خواهد شد؟

۴٫قیمت انرژی، فشار هزینه تولید را به دنبال داشت و واحدهای تولیدی اعم از کشاورزی و صنعتی ناچار به کاهش تولید و اخراج بخشی از نیروی کار خویش شدند.

به ویژه که دولت در آغاز کار سهم حمایتی تولید را تقریباً نداد. حالا اگر قیمت‌ها دو برابر شود این فشار به میزان زیادی افزایش می‌یابد و تبعات سنگین رکودی دارد و بیکاری شاغلان موجود را تشدید می‌کند. این پرسش جدی در برابر نمایندگان قرار گرفت که آیا خانوارها که پول نقد می‌گیرند، نمی‌خواهند کار سرپرست آنها ادامه یابد و یا جوانشان کاری به دست آورد؟

۵٫ آقای رئیس جمهور در دیدار عید جمعی از نمایندگان از آنان خواسته بود بگذارید گران کنیم تا درآمد بیشتری کسب شود و یارانه نقدی را اضافه کنم. در واقع دولت بیش از آنکه به اصلاح ساختار تولید و اصلاح رفتار مصرفی مردم برای صرفه جویی در انرژی چشم داشته باشد، به دادن پول نقد بیشتر به مردم توجه دارد. به همین دلیل باید این تمایل دولت مهار شود تا آن خطرات دامن مردم را نگیرد.

۶٫گفته شد که اگر پیشنهاد دولت که کمیسیون تلفیق آن را پذیرفته است، عملی شود، باید قیمت هر لیتر بنزین حدود ۱۵۰۰ تومان و گازوئیل حدود ۳۵۰ تومان و قیمت گاز نیز باید دو برابر شود. عقب نشینی دولت در گازوئیل ۳۵۰ تومانی اول و فروش برای همه مقاصد به لیتری ۱۵۰ تومان، فیش‌های عجیب و غریب گاز که ناراحتی کثیری از مشترکان را در پی داشت یادآوری شد و از مجلس درخواست شد که با تصویب پیشنهاد آقای دکتر دهقان، از اینکه همه از کارمان پشیمان می‌شویم و از اجرای این قانون خوب به ناچار دست بکشیم، جلوگیری کنند.

مجلس با حمایت چشمگیری، با ۱۶۳ رای موافق تصویب کرد که در سال ۱۳۹۰حداکثر افزایش قیمت در این عرصه ۲۰ درصد باشد. در پی این تصویب در تذکری به ریاست محترم مجلس عرض شد که کمیسیون تلفیق حال باید، درآمد قابل اکتساب را برآورد کند و طبق ماده ۱۲ قانون هدفمند سازی یک ردیف درآمدی و چهار ردیف هزینه ای براساس سهم‌های تعیین شده در قانون مزبور و قانون برنامه پنجم، در جدول‌های بودجه بگنجاند تا دولت از سقف سهم هر قسمت تجاوز نکند و اصل ۵۳ و ۵۵ قانون اساسی نیز رعایت شود. رئیس مجلس پذیرفت و برای این مقصود، موضوع را به تلفیق ارجاع داد.

متاسفانه در تاریخ چهارشنبه ۱۴/۲/۹۰ گزارش کمیسیون که به صحن آمد، کمیسیون به جای انجام وظیفه تکمیلی و تبعی خویش، احکام تازه‌ای را برای اضافه شدن به قانون بودجه ارائه کرد که تقسیم درآمد اکتسابی از افزایش قیمت‌ها را به نفع پرداخت نقدی و به زیان تولید، دولت و بخش بهداشت و درمان عوض می‌کرد.

برخلاف ماده ۸ قانون هدفمندسازی سهم بخش تولید را از ۳۰درصد به ۲۰درصد تقلیل می‌داد، سهم دولت را به صفر می‌رساند و تمام ۲۰درصد سهم بودجه عمومی دولت و کاهش ۱۰ واحد درصدی تولید را به پرداخت نقدی اختصاص می‌داد. بدین ترتیب سهم پرداخت نقدی ۸۰% و سهم تولید ۲۰% به بخش بهداشت و درمان نیز که بعد از تصویب برنامه پنجساله باید ۱۰% از درآمد، قبل از تسهیم بین خانوارها- بنگاه‌های تولیدی و دولت، به آن می‌رسید، از این درآمد تخصیص داده نشده بود.

در عوض کمیسیون حکم جدیدی در پیشنهاد جدیدش داشت که معادل یک میلیارد دلار سهم بهداشت و درمان اضافه شود. ابتدا به رئیس مجلس تذکر داده شد که کار کمیسیون کاملاً غیر قانونی است. چرا که در این مرحله کمیسیون تنها می‌تواند مسائلی را که رئیس جلسه ارجاع می‌دهد و ماهیت تلفیقی برای تصمیمات اتخاذی مجلس دارد، رسیدگی کند و پیشنهاد بیاورد و حق پیشنهاد هیچ حکم جدیدی را ندارد. علاوه بر این که احکام پیشنهادی مربوط به هدفمندی غیر قانونی است، حکم اختصاص یک میلیارد دلار به بخش بهداشت و درمان نیز غیرقانونی است، چرا که سقف درآمدها در روزهای گذشته بسته شده بود و حق افزایش آن دیگر وجود نداشت.

رئیس مجلس در پاسخ ضمن وارد دانستن تذکر اضافه کرد چون با تصمیم مهار شدید افزایش قیمت‌ها درآمد زیادی به دست نمی‌آید تا تعهد دولت برای دادن هر نفر ۴۴۵۰۰ تومان اجرایی شود، کمیسیون آن سهم‌بندی قانون را عوض کرد. در نتیجه در اقدامی غیرقانونی، کنار گذاشتن پیشنهاد غیرقانونی کمیسیون را نپذیرفت.

بنده حذف پیشنهاد کمیسیون تلفیق را درخواست کردم. خلاصه دلایل بنده این بود.

۱) این تصمیم تلفیق که با هماهنگی دولت صورت گرفته است غیرقانونی است (دلایلش را در سطور پیش گفته‌ام) و قابل طرح نیست ولی من از سرناچاری پیشنهاد حذف داده‌ام.

۲) علاوه بر آن، حکمتی که آقای رئیس برای جعل آن بیان کردند نیز با این احکام به دست نخواهد آمد، زیرا طبق برآورد مرکز پژوهش‌ها که با داده‌های خام دولت انجام شده است، درآمد قابل اکتساب (پس از تصویب حداکثر ۲۰% افزایش امسال)، حدود۳۱۷۰۰ میلیارد تومان است. از این درآمد که ناخالص است عوارض و مالیات‌های ۱۰ تا ۲۰ درصدی قانونی حاصل از فروش حامل‌های انرژی (به طور متفاوت) و مالیات ۴ درصدی ارزش افزوده و هزینه‌های دیگر کسر می‌گردد و به طور خالص ۲۸۷۰۰ میلیارد تومان درآمد می‌ماند حالا ۲۰ درصد تولید را که حدوداً ۵۷۵۰ میلیارد تومان می‌شود از آن کسر کنیم، ۸۰ درصد بقیه تقریباً ۲۳۰۰۰ میلیارد تومان می شود که طبق تصمیم غلط پیشنهادی سهم خانواده‌هاست. اگر بخواهیم کار غیرقانونی دولت در پرداخت ۴۰۵۰۰ تومان هر ماه به هر نفر (بدون یارانه نان) را بپردازیم، با توجه به آمار ثبت نام کنندگان جدید که ۷۲ میلیون نفرند(به گفته آقای دکتر فرزین در کمیسیون)، مبلغ مورد نیاز برای سال ۱۳۹۰ تقریباً ۳۵۰۰۰میلیارد تومان) ۰۰۰,۰۰۰,۷۲ نفر × ۱۲ ماه×۵۰۰,۴۰ هر نفر) خواهد شد. یعنی ما برای ادامه اشتباه و قانون‌شکنی دولت، حتی اگر یک ریال به تولید ندهیم به دولت وبخش بهداشت و درمان هم ریالی داده نشود، و تمام صد درصد درآمد را صرف پرداخت نقدی کنیم حدود ۱۲۰۰۰ میلیارد تومان (۲۳۰۰۰- ۳۵۰۰۰) کسری خواهیم داشت.

۳) بنابر این وقتی پیشنهاد غیرقانونی هیچ مشکلی را حل نمی‌کند و تنها قانون مصوب خودِ ما را لگد‌مال می‌کند، چرا رای بدهیم. به همکارانم گفتم با مردم صادق باشیم. به آنان بگوییم که دولت اشتباه کرده است. دولت قانو‌ن‌شکنی خود را بپذیرد، صادقانه به مردم بگوید که اگر بخواهم مصالح میان مدت و بلند مدت کشور را در نظر بگیرم باید از اشتباه و تخلف خود دست بکشم و طبق تصویب مجلس که واقع بینانه هم هست مبلغ پرداخت نقدی را کم کنم. مگر آنکه مجلس را تحت فشار بگذارم و گرانی شدید ایجاد کنم تا بتوانم پرداخت بیشتری به شما را ممکن سازم و به دنبال آن تورم و بیکاری بیشتر شود. بر برخورد صادقانه با ملت اصرار کردم، ولی متاسفانه مجلس به حذف پیشنهاد غیرقانونی کمیسیون تلفیق رای نداد و پیشنهاد به همان شکل شرح داده شد، تصویب گردید.

حالا اول دعوای دکتر احمدی‌نژاد با مجلس است که یا تلاش می‌کند از طرق غیرقانونی تامین اعتبار کند، که بعید است دیگر مجلس اجازه بدهد و با او برخورد خواهد کرد، یا با انداختن تقصیرها به گردن مجلس فرا افکنی می‌کند، در حالیکه پیشنهاد غیرقانونی تصویب شده حاصل توافق دولت و کمیسیون بود و در صحن نیز معاون امور مجلس رئیس‌جمهور آقای میرتاج‌الدینی از آن دفاع کرد. به هر حال پیشنهاد دولت و تصمیم مجلس، هر دو از نظر علمی و قانونی قانون دفاع نیست و عواقب آن به آسانی چاره‌پذیر نخواهد بود.

آنچه از برخورد صادقانه گفتم، بخشی از راه حل برون رفت از این مشکل است.


 


برنامه رادیویی که هفته گذشته مصاحبه ای با علیرضاداوودن‍ژاد انجام داده بود ودر آن این کار گردان مطرح سینما،اظهارات دلسوزانه ای درباره بهرام بیضایی ،جعفر پناهی و…عنوان کرده بود تعطیل شد.

به گزارش پارس توریسم، این موضوع را کارگردان این برنامه رادیویی به آقای داوودن‍ژاد نیز اعلام کرده است. گفته می شود تعطیلی این برنامه به درخواست معاونت صدا بوده است.


 


اشکان ذهابیان دانشجوی محروم از تحصیل همچنان در بازداشتگاه اطلاعات شهر ساری نگهداری میشود.

به گزارش دانشجو نیوز با گذشت یک هفته از انتقال اشکان ذهابیان عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت به بازداشتگاه اطلاعات ساری، وی همچنان در سلول انفرادی این بازداشتگاه به سر می برد.

این فعال دانشجویی در روز گذشته طی یک تماس تلفنی بسیار کوتاه با خانواده اش از ادامه نگهداری غیرقانونی اش در بازداشتگاه اطلاعات ساری خبر داده است.

در حالی آقای ذهابیان در بازداشتگاه اطلاعات ساری نگهداری میشود که وی در پی فشارهای فزاینده دستگاه های امنیتی به خانواده اش ، به زندان مراجعه کرده بود.

پیش از این نیز یکی از دوستان اشکان ذهابیان دانشجوی محروم از تحصیل که پس از مراجعه به اداره اطلاعات شهر ساری دستگیر شد، به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته بود:” ماموران امنیتی با اعمال مداوم آزار و اذیت خانواده، تهدید به ضبط وثیقه و درنهایت اعلام اینکه برای دستگیری وی حکم تیر خواهند گرفت شرایطی را به وجود آوردند که مادر وی تحت فشارهای به عمل آمده به بیمارستان منتقل شد و بیماری قلبی پدرش تشدید یافت.”‏

به گفته این منبع مطلع درموردی حتی چندین ساعت پدر و مادراشکان ذهابیان در خانه تحت بازداشت خانگی درآمده اند.


 


صبح امروز ماموران امنیتی با هجوم به منزل سعید نعیمی عضو شورای سیاستگذاری سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) وی را بازداشت کردند‬ ‫و به مکان نامعلومی منتقل نمودند‬.

گزارش ادوار نیوز حاکی است که نیروهای امنیتی در زمان بازداشت سعید نعیمی وی را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند‬.

گفتنی است هم اکنون احمد زید آبادی، عبدالله مومنی، حسن اسدی و علی جمالی از اعضای سازمان ادوار تحکیم وحدت در زندان به سر میبرند‬.


 


داود رشیدی رئیس انجمن بازیگران سینمای ایران درخصوص سفر تعدادی از بازیگران و هنرمندان به سفر حج گفت: رفتن بازیگران سینمای ایران به مراسم حج بدون هرگونه هماهنگی با انجمن بازیگران سینمای ایران است. با من امسال تماس گرفتند و درخواست داشتند که به این سفر بروم که من عنوان کردم پیش از این به مراسم حج رفته‌ام.

رشیدی افزود: اگر با ما هماهنگی صورت بگیرد، قطعا می‌دانیم چه بازیگرانی می‌توانند به حج بروند و در حال حاضر مشغول بازی در فیلمی نیستند و حتی چه کسانی در اولویت قرار دارند.

رشیدی عنوان کرد: مرحوم محمد ورشوچی از جمله بازیگرانی بود که خیلی علاقه داشت به مراسم حج برود و همیشه این موضوع را عنوان می‌کرد. اما متاسفانه این امر برای وی محقق نشد. اگر انتخاب‌ها با ما و هماهنگی ما صورت بگیرد، نام کسانی را که پیشکسوت هستند اعلام می‌کنیم. حتی افرادی هستند که لیاقت رفتن دارند، اما نام‌شان در فهرست نیست.

رئیس انجمن بازیگران درباره پیگیری این انجمن برای رفتن بازیگران به مراسم حج گفت: ما قرار نیست و نباید این موضوع را گدایی کنیم. باید حتما خودشان عنوان کنند. البته ممکن است به هیأت مدیره خانه سینما اعلام کنند ولی قطعا اگر به آنها بگویند به انجمن منتقل خواهد شد. این موضوع را هم بعید می‌دانم که هیئت مدیره خانه سینما از این موضوع مطلع بوده باشد.


 


در حالی که بیش از ۴ ماه از آغاز طرح هدفمندی یارانه ها سپری شده است، بانک مرکزی گزارش تفصیلی تورم سه ماه نخست اجرای طرح یعنی تا اسفند ماه ۱۳۸۹ را منتشر کرده است که بخشی از نتایج واقعی این طرح در گزارش بانک مرکزی مشخص شده است.

به گزارش سرویس اقتصادی «آینده»؛ اگرچه بانک مرکزی نرخ تورم اسفند ماه سال ۱۳۸۹ را که با توجه به اجرای طرح هدفمندی یارانه ها از ۲۷ آذر سال گذشته سه ماه نخست اجرای این طرح محسوب می شود، کمتر از ۲۰ درصد اعلام کرده است، اما کارشناسان بانک مرکزی که به شدت برای پایین اعلام کردن نرخ تورم تحت فشار قرار دارند، در لابلای گزارش رسمی خود بخشی از نتایج واقعی تورم ناشی از اجرای طرح مذکور را اعلام کرده اند.

به طور نمونه در بخشی از این گزارش میزان افزایش قیمت سوخت خانگی ۲۹۷ درصد اعلام، اما در محاسبه میزان افزایش قیمت گروه مسکن و سوخت تنها ۱۶ درصد در نظر گرفته شده است.

همچنین در بخش دیگری از گزارش میزان افزایش قیمت نان لواش ۱۷۱ درصد اعلام شده اما در محاسبات، این افزایش ۳۹ درصد یعنی کمتر از یک چهارم قیمت واقعی در نظر گرفته شده است.

همچنین قیمت بنزین که با حذف سهمیه ۱۰۰ تومانی در سال ۱۳۸۸ به قیمت ۴۰۰ و ۷۰۰ تومان به فروش می رسد و متوسط قیمت ۵۵۰ تومانی یعنی ۵ برابر قیمت سال گذشته را دارد، در محاسبات تنها ۷۴ درصد افزایش یافته است.

از سوی دیگر در برخی کالاها نظیر آب نیز با وجود آنکه قیمت آب بطور رسمی بیش از سه برابر شده است، افزایش قیمت آب پس از هدفمندی ۴۴ درصد در محاسبات درج شده است.

در این حال یک کارشناس اقتصادی در گفتگو با آینده در توضیح روش محاسبه بانک مرکزی گفت: بانک مرکزی برای پایین نشان دادن اثرات تورمی حذف یارانه ها از روش میانگین ۱۲ ماه گذشته استفاده می کند. به نحوی که اگر قیمت بنزین مثلا ۴۰۰درصد در اسفندماه افزایش دارد، این قیمت را با قیمت ۹ ماه دیگر که افزایش آن صفر بود جمع کرده و سپس تقسیم بر ۱۲ می کند و تورم ۴۰۰ درصدی در سه ماه اخیر نسبت به قبل وقتی تقسیم بر ۱۲ می شود به تورم ۱۰۰درصدی تبدیل می شود.

این کارشناس افزود: روش بانک مرکزی اگرچه برای ارزیابی عملکرد درازمدت اقتصاد کشور می تواند درست باشد، اما برای بررسی اثر یک واقعه مشخص نتایج کاملا گمراه کننده می دهد. این اقدام نظیر بررسی وضعیت بیماری است که ناگهان دمای بدن او افزایش یافته و سه درجه تب یعنی وضعیتی خطرناک دارد، اما پزشک به جای اینکه بگوید تب بیمار در یک ساعت گذشته سه درجه افزایش یافته با گرفتن متوسط دمای بدن بیمار بعد از تب و ده ساعت قبل از آن عنوان کند متوسط تب بیمار در ده ساعت گذشته تنها ۳ دهم درجه بوده که اصلا نگران کننده نیست.

البته کارشناسان بانک مرکزی تنها به این موضوع نیز بسنده نکرده اند و افزایش قیمت هایی که اتفاق افتاده اما هنوز قبض های آن صادر نشده، محاسبه نکرده اند.

وی ضمن موفق ارزیابی کردن اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها ادامه داد : با این حال روند تورم در طول سه ماه گذشته به اندازه کافی گویا هست و آمار بانک مرکزی نشان می دهد نرخ تورم از ۱۲ در صد در آذر ماه به مرز ۲۰ درصد در اسفند رسیده است؛ یعنی در فاصله سه ماه بیش از ۷ درصد افزایش داشته است و سیر آن نیز کاملا صعودی و پرشتاب است. .در این شرایط حتی با وجود تمام تلاشها برای پایین نشان دادن نرخ تورم، این شاخص تا پایان شش ماه نخست سال ۱۳۹۰ از مرز ۲۵ درصد که خط هشدار تورم محسوب می شود عبور خواهد کرد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به kaleme-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به kaleme@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته