-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۶, جمعه

Latest New from Green Correspondents for 05/06/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

یک سایت خبری نزدیک به دولت، خبر از طرح عدم کفایت احمدی‌نژاد بدون سوال و اجازه پاسخ به وی از سوی نمایندگان مجلس می‌دهد. گفته می‌شود محمدرضا باهنر نماینده اصولگرای مجلس پی‌گیر جمع‌آوری امضا برای این طرح می‌باشد.
خبرنگاران سبز/سیاست:
سایت خبری تازه تاسیس و نزدیک به احمدی‌نژاد تماشانیوز از طرحی خبر داد که توسط محمدرضا باهنر در مجلس پی‌گیری می‌شود. بر اساس این طرح و البته در صورت تصویب، قرار است بدون سوال از احمدی‌نژاد، مستقیما برای عدم کفایت وی رای گیری شود.

منابع نزدیک به اسفندیار رحیم‌مشایی در واکنش به این طرح، درخواست نموده‌اند تا مجلس «مردانه» عمل نموده و طبق قانون اساسی به احمدی‌نژاد فرصت پاسخگویی داده شود.

این منابع همچنین باهنر را از بازی با آتش برحذر داشته و وی را تهدید کرده‌اند که در صورت ادامه پیگیری این طرح «خطرناک»، ضمن پیگیری قضایی جزئیات تحرکات وی را بصورت عمومی افشا خواهند کرد.

 
 

خبرنگاران سبز/حقوق بشر:

در پی به وخامت گراییدن وضعیت جسمی منصور اسالو رئیس هیئت مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه به یکی از بیمارستانهای خارج از زندان منتقل شد.
وضعیت جسمی فعال کارگری منصور اسالو به حدی به وخامت گرایید که  مسئولین زندان ناچار به انتقال او به یکی از بیمارستانها شدند. دلیل انتقال این فعال کارگری ناراحتی حاد قلبی وی می باشد. او در حال حاضر در بیمارستان بستری می باشد. تا به حال چندین بار این فعال کارگری به دلیل فشارهای طاقت فرسا و غیر انسانی و تشدید  ناراحتی قلبی اش به بیمارستان منتقل شده است.
منصور اسالو آخرین بار به مناسبت روز جهانی کارگر اقدام به انتشار رنج نامه ای نمود و در آن رنجنامه به شرایط و وضعیت حاد جسمی اش و همچنین فشارهای غیر انسانی و قرون وسطایی که علیه او و هم بندیانش روا داشته می شود اشاره کرده بود.
  
بازجویان وزارت اطلاعات با نگه داشتن زندانیان سیاسی که در شرایط حاد جسمی در زندان بسر می برند و عدم درمان جدی آنها سعی در حذف فیزیکی و زجر کش کردن آنها را دارند. آخرین موردی که بازجویان وزارت اطلاعات با روا داشتن  درد جانکاه و عدم درمان  که نهایتا منجر به زجرکش کردن او بر آمدند زنده یاد محسن دگمه چی بود.
در حال حاضر تعدادی از زندانیان سیاسی مانند ،ماشالله حائری،شیرمحمد رضایی،محمد صدیق کبودوند،کبری بنازاده امیرخیزی،فرح واضحان،عیسی سحر خیز،محمد رونقی ملکی و ده ها زندانی دیگر در چنین شرایطی بسر می برند.
 +

 
 

برادر همسر سيجانی کارگردان مستند « ظهور نزديک است » که از مداحان اهل بيت‌(ع) می‌باشد در تماسی که با ۱۹ دی داشت گفت: مقصران اصلی تهيه اين سی دی آزادند و کسانی که از نظر علما و مراجع خبر نداشته و تحت تأثير آنها اقدامی کرده‌اند، قربانی شده‌اند.
خبرنگاران سبز/جامعه:
پس از دستگيری کارگردان مستند ظهور نزديک است، حجت الاسلام محسن آشتيانی نيز دستگير شد.

به گزارش ۱۹ دی، محسن آشتيانی فرزند حجت الاسلام و المسلمين آشتيانی نماينده قم در مجلس شورای اسلامی و عضو جامعه مدرسين حوزه علميه، توسط دادگاه ويژه روحانيت اوايل هفته در قم دستگير و به تهران منتقل شد.

وی که رييس دانشگاه پيام نور کهک است، نقش اساسی در تهيه و توزيع مستند ظهور داشته و مشخصا در برخی ادارات و نهادها اقدام به توزيع سی دی می‌نموده است. وی که انتشار آثار بروجردی رمال و فال‌گير که در سال‌های گذشته دستگير شد را در کارنامه دارد، مدير مسئول هفته‌نامه وثوق قم نيز می‌باشد که پس از چند شماره انتشار، ديگر منتشر نشد.

گفتنی است بروجردی در متنی که در يکی از کتاب‌های خود منتشر کرده است اجازه انتشار آثار خود را به آقای آشتيانی واگذار کرده بود.

محسن آشتيانی علاوه بر نقشی که در تهيه و توزيع اين سی دی داشته بدنبال اعتراض علما و مراجع نسبت به مطالب آن، در مقالاتی که در وبلاگ خود و سايت مستند ظهور نوشت از مطالب آن دفاع کرد. از سوی ديگر برادر همسر سيجانی کارگردان مستند « ظهور نزديک است » که از مداحان اهل بيت‌(ع) می‌باشد در تماسی که با ۱۹ دی داشت گفت: مقصران اصلی تهيه اين سی دی آزادند و کسانی که از نظر علما و مراجع خبر نداشته و تحت تأثير آنها اقدامی کرده‌اند، قربانی شده‌اند.

فيض الله‌زاده تصريح کرد: سيجانی سال‌ها پای صحبت آقای پناهيان می‌نشست و تحت تاثير افکار ايشان بود.

وی تصريح کرد: افرادی همچون پناهيان که بر همين باورند و در اين سی‌دی خط داده‌اند چرا کنار کشيده و خود را به بی‌اطلاعی می‌زنند، مگر در شروع کار، کارشناس اين مستند نبودند. چرا همه کاسه کوزه‌ها را بر سر سيجانی می‌شکنند؟

 
 

من صريحا به حضرت آقا گفتم، آقا اگر ببينم که نظر شما هست که باشد، ولی من نمی تونام باهاش کار کنم، آيا من حق انتقاد و گفتن دارم؟ گفتند: بله. حتی نسبت به من هم داری.
گفتم: (احمدی نژاد): آقا، حق دارم اگر نتوانستم، حتی استعفا بدهم؟
گفتند: نه، اگر خواستی بده.
خبرنگاران سبز/ سیاست:
در ادامه اخبار منتشر شده در باره اختلاف میان احمدی‌نژاد و علی خامنه‌ای اکنون خبر می‌رسد که احمدی‌نژاد در گفت‌وگویی با علی خامنه‌ای ضمن دفاع از حق خود برای تعیین وزیر و پذیرش با اکراه نقش علی خامنه‌ای در تایید یا رد انتخاب‌ احمدی‌نژاد، در خواست امکان استعفای خود را مطرح می‌کند که با جواب مثبت علی خامنه‌ای روبرو می‌شود. بدین ترتیب که به او برای تصمیم گیری در این زمینه که یا حیدر مصلحی را به عنوان وزیر تحمیلی بپذیرد و با او کار کند و یا اینکه استعفا بدهد مهلت داده شده است.

جریان این گفت‌وگو امروز در وبگاه آینده نیوز از زبان مرتضی آقاتهرانی انتشار یافت. ظاهرا وی اخيرا در يک سخنرانی عمومی و رسمی، به نقل مذاکرات انجام شده ميان دکتر احمدی نژاد با با علی خامنه‌ای انقلاب پرداخته است. گزارش کامل آینده نیوز و فیلمی که آقا تهرانی را در حال نقل این مذاکرات نشان می‌دهد در زیر ببینید و بخوانید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به گزارش خبرنگار «آينده»، اين استاد موسسه آيت الله مصباح که چند سالی در آمريکا اقامت و تحصيل داشته و پس از بازگشت به ايران به يکی از چهره های حامی احمدی نژاد در قم تبديل شد، پس از ماجراهای اخير مربوط به دورکاری و خانه نشينی احمدی نژاد علاوه بر دارا بودن سمت استاد اخلاقی هيات وزيران به سخنگوی غير رسمی دولت نيز تبديل گرديده است.

 آقاتهرانی که به گفته خودش در هفته جاری جلسه دو ساعت و نيمه ای با محمود احمدی نژاد داشته است، در يک سخنرانی رسمی که تصاوير آن بر روی اينترنت منتشر شده، از مذاکرات محمود احمدی نژاد و رهبر انقلاب در اين باره خبر داده است.

آقاتهرانی با اظهار اينکه شخصا اين مسايل را از محمود احمدی نژاد شنيده است، از قول وی اعلام می کند رهبرانقلاب مهلتی تعيين کردند تا احمدی نژاد يا وزير اطلاعات را بپذيرد، يا استعفا کند و يا نپذيرد.

وی اظهار می کند که احمدی نژاد هنوز تصميم خود را نگرفته است.

متن اظهارات آقا تهرانی به نقل از دکتر احمدی نژاد بدين شرح است:

«...پريشب ايشون می‏گفت: من صحبتی کردم که بالاخره وزير از اختيارات من هست (که بردارم يا برندارم) يا نيست؟، حالا خوب، به نظر شما ممکنه خوبه. من به هر دليل می گذارم، به هر دليل برمی دارم، نمايندگان مجلس حق دخالت ندارند. انتخاب منه. حالا يا درست يا غلط انتخاب رئيس جمهور است. بر می دارم يا می گذارم و اين کار را کردم.

بله، حضرت آقا بايد نظر مبارک خودشان را بدهند، بايد به نظرشان عنايت شود.  يا مخالفت می کنند و يا موافقت؛ از اين دوحالت که بيرون نيست. اگر موافقت کردند که هيچ، طرف می‏رود. آمديم مخالفت کردند، من چه وظيفه ای دارم؟

من صريحا به حضرت آقا گفتم، آقا اگر ببينم که نظر شما هست که باشد، ولی من نمی تونام باهاش کار کنم، آيا من حق انتقاد و گفتن دارم؟ گفتند: بله. حتی نسبت به من هم داری.

گفتم: (احمدی نژاد): آقا، حق دارم اگر نتوانستم، حتی استعفا بدهم؟
گفتند: نه، اگر خواستی بده.

خب، (آقا) يک زمانی به من دادند، من تا آن زمان فکر کنم. يا من تا آن زمان يا استعفا می‏دهم يا می پذيرم يا نمی پذيرم. آقا هرچه تدبير کرد. اين ضد ولايت فقيه است؟

اين حرفی است که خود ايشان به من زد.
من(آقا تهرانی) گفتم: نه...

گفت: اين شلوغی ها پس چی چيه؟!
گفتم نمی دونم...
حزب اللهی ها دارند می گن ها... نمی دونم!
من چی کار بايد بکنم؟!...»

آقاتهرانی در بخش ديگری از سخنرانی می گويد: «...احمدی نژاد چندی پيش به من می گفت دوشنبه ها که به ديدار رهبر انقلاب می رود، تا نيمه شب به وزرا زنگ می زند تا اگر فردا زنده نماندم، دستور آقا بر زمين نماند...» بخش کوتاهی از اين فيلم را می توانيد در اين خبر مشاهده نماييد.

 
 

دفاع پدر مهدی خورشيدی، تنها داما احمدی نژاد از رئيس دولت در حالی مطرح می شود که وی با توجه به اختلاف با ديگر مشاورين احمدی نژاد و حتی با داوود احمدی نژاد، در مورد رمالی و ارتباط با اجنه رحيم مشايی و مفسده های اقتصادی فراوان اطرافيان احمدی نژاد که با آگاهی رئيس دولت کودتا صورت گرفته است سکوت کرده است.
خبرنگاران سبز/سياست:
احمد خورشيدی دبير شورای مشاورين احمدی نژاد با دفاع از افکار و رفتارهای رئيس دولت کودتا اظهار داشت: آدم متاثر می‌شود از شنيدن چنين صحبت‌هايی، آقای دکتر احمدی نژاد دست آقا را بوسيده است و ادبيات امام را زنده کرده است و ۹۰ سفر استانی رفته‌اند که هيچ‌کس نرفته است. من به عنوان عضو خانواده ايشان می‌گويم که زندگی ايشان پاک و ولايی است. من در زندگی ايشان هستم و می‌بينم ايشان همواره در خدمت آقا بوده است. چرا برخی افراد مدعی می‌شوند و می‌گويند ايشان ضد ولايت فقيه است، اين بی‌انصافی است، آخرتی وجود دارد، دنيا زودگذر است، آيا بايد تمام خدمات ايشان را ناديده گرفت، کدام رييس‌جمهور به ميزان ايشان اينقدر تابع ولايت بوده است. آدم وقتی اين حرفها را می‌شنود متاثر می‌شود.

دفاع پدر مهدی خورشيدی، تنها داما احمدی نژاد از رئيس دولت در حالی مطرح می شود که وی با توجه به اختلاف با ديگر مشاورين احمدی نژاد و حتی با داوود احمدی نژاد، در مورد رمالی و ارتباط با اجنه رحيم مشايی و مفسده های اقتصادی فراوان اطرافيان احمدی نژاد که با آگاهی رئيس دولت کودتا صورت گرفته است سکوت کرده است.


 

 
 


روح الله حسينيان در تمام آن دوران چندين ملاقات با رهبری صورت داد و به شدت کوشيد تا سلطان علی خامنه ای را از آمريت قتل ها مبرا جلوه داده و پروژه ی قتل های زنجيره ای و قتل سعيد اسلامی را پروژه ی اصلاح طلبان عليه رهبری قلمداد کند.
خبرنگاران سبز/ از دیگر رسانه‌ها/ اکبر گنجی:
اکبر گنجی، روزنامه‌نگار و کنشگر سیاسی مقیم خارج کشور که مدت‌ زیادی را در زندان‌های انفرادی ج.ا. به سر برد، در نوشته‌ای که در وبگاه روز‌آنلاین منتشر شده است به بررسی اختلاف کنونی بین علی خامنه‌ای، که او وی را به نام سلطان علی خامنه‌ای می‌شناسد و ولایتش را ولایت سلطانی می‌داند، و احمدی‌نژاد می‌پردازد و ریشه‌های پشتیبانی کردن یا نکردن از افرادی چون احمدی‌نژاد را در ساختار ترور محور تفکر و منش علی خامنه‌ای جستجو می‌کند. وی سعید امامی را اولین قربانی دانه درشت بازی‌های تروری رهبر ج.ا. و حسینیان را از چهره‌های اصلی حلقه‌ی قاتلان معرفی می‌کند و داستان حمایت یا عدم حمایت از احمدی‌نژاد را هم در همین چهارچوب می‌بیند. متن کامل این نوشته که با عنوان «قاتلان خامنه‌ای یا قاتلان احمدی‌نژاد» انتشار یافته در زیر می‌آید.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکم- طرح مسأله: طی چند سال گذشته عده ای اين مدعا را مطرح ساختند که نظام جمهوری اسلامی در حال تبديل شدن به ديکتاتوری نظامی(دولت پادگانی، وضعيت بناپارتی، حکومت سپاهيان و بسيجيان) است. آنان دورانی را که با انتخاب احمدی نژاد در سال ۱۳۸۴ آغاز شد، دوران برآمدن نيروهای نظامی/امنيتی/لباس شخصی ها/شکجه گران و قاتلان قلمداد می کردند. گويی اين گروه آمده بودند تا روحانيت/مراجع تقليد را عقب برانند و خود تمام قدرت را به چنگ آورند. احمدی نژاد نماد و پرچمدار اين نيروها قلمداد می شد.

مقاله ی "ماهيت دولت ايران"(زمستان ۱۳۸۸) نشان می داد که بالا آمدن نظاميان/امنيتی ها در ساختار سياسی و سپردن پروژه های کلان اقتصادی به آنان را همچنان می توان در پرتو نظريه ی سلطانيسم تبيين کرد. به تعبير ديگر، رژيم همچنان "نظام سلطانی فقيه سالار" است[۱].

در نزاع اخير بر سر عزل وزير اطلاعات، با اشاره ی سلطان علی خامنه ای، سپاهيان و بسيجيان به انتقاد از احمدی نژاد پرداخته و خواستار تبعيت محض او از رهبری شده اند. آنان در سال ۸۴ و پس از آن، به فرمان سلطان به حمايت از احمدی نژاد برخاستند و به طور سازمان يافته در انتخابات ۸۴ و ۸۸ کوشيدند تا وی رئيس جمهور ايران شود. اما اينک، همانها به اشارتی، پشت وی را خالی کرده/می کنند. واقعيت ديگر اين است که سپاهيانی چون محسن رضايی، محمد باقر قاليباف، عزت الله ضرغامی، علی لاريجانی و... از ابتدأ به احمدی نژاد به چشم رقيب می نگريستند. رقيبی که واجد صلاحيت ها و سوايق خودشان نبود. نه سابقه ی فرماندهی سپاه را در کارنامه داشت و نه سوابق حضور درست و حسابی در جبهه های جنگ.

احمدی نژاد در زندگينامه ی رسمی اش فقط ادعا کرده که "در دوران جنگ تحميلی به عنوان داوطلب بسيجی در قسمت های متعدد جبهه به ويژه مهندسی رزمی به خدمت پرداخته" است[۲]. اما همين مدعا نيز از طرف رقبای سپاهی اش تکذيب شده است. محمد باقر قاليباف در سخنانی که پس از انتخابات رياست جمهوری ۸۸ عليه او بيان کرده، گفته است که احمدی نژاد حتی يک ساعت در جبهه ها حضور نداشته و يک سيلی در راه انقلاب نخورده است[۳]. محسن رضايی(فرمانده ی کل سپاه پاسداران ۱۳۷۶- ۱۳۶۰) نيز مکرراً از نقش تعيين کننده ی رهبری در مقابله ی با جريان انحرافی جديد سخن گفته و پشنهاد تبديل وزارت اطلاعات به سازمان اطلاعات تحت نظر ولی فقيه را مطرح کرده است.

اما قشر ديگری را هم نبايد ناديده گرفت. آنان که طی سه دهه ی گذشته نهادهای امنيتی را در کنترل داشته و شکنجه و ترور برنامه ريزی شده ی مخالفان را پی گرفته اند. اينان کجا هستند و در اين نزاع، در جبهه ی چه کسی قرار خواهند گرفت؟ زمانی که احمدی نژادی مطرح نبود و مسئوليت های کوچک حاشيه ای داشت، اينان- در زمان آيت الله خمينی و سپس در دوران آيت الله خامنه ای- به سرکوب سازمان يافته اشتغال داشتند. شايد بتوان روح الله حسينيان( و حسين شريعتمداری) را نماد اين اقشار به شمار آورد. او بخوبی صدای اين قشر را به گوش همه می رساند. روح الله حسينيان يک بار صادقانه گفت:

"من هم قاضی بودم در اين کشور ۱۸ سال ‏قضاوت کردم. سخت‏ترين جاها و امنيتی‏ترين پرونده‏ها هم بنده رسيدگی کردم. هيچ کس هم نمی‏تواند ادعا بکند به ‏اندازه ی من امنيتی‏ترين پرونده‏ها را رسيدگی کرده... آخه ‏باباجون، آخه ما خودمان يک زمان قاتل بوديم، يک زمانی زندان‏بان بوديم"[۴].

پرسش اين است: شکنجه گران/قاتلان، نيروهای چه کسی و پشت چه کسی هستند؟

دوم- سعيد امامی و قتل های زنجيره ای: سعيد امامی طی سال هايی به عنوان معاون امنيتی وزارت اطلاعات خدايی می کرد. او به طور مستقيم با سلطان علی خامنه ای در ارتباط بود و از حمايت کامل وی برخوردار بود. اعتماد به وی به ميزانی بود که وقتی همسر آيت الله خامنه ای جهت معالجه به خارج از کشور سفر کرد، سعيد امامی در تمام مدت مسئول سفر و همراه او بود. در هشت سال ابتدای زعامت سلطان علی خامنه ای- که مصادف با هشت سال رياست جمهوری هاشمی بود- صدها تن از مخالفان در داخل و خارج از کشور ترور شدند. اين پروژه توسط روزنامه نگارانی افشا شد. سعيد امامی به همراه چند تن ديگر بازداشت گرديدند. اگر سعيد امامی دادگاهی می شد، در دادگاه پای علی فلاحيان و آيت الله خامنه ای را به ميان می کشيد. او را در سلول انفرادی به قتل رساندند تا ارتباط پائين(سازمان ترور) و بالا(سلطان) قطع شود.
در ايام افشای قتل های زنجيره ای جهت مذاکره و ابلاغ نظر نظام به وزارت اطلاعات احضار شدم. در آن جلسه يکی از معاونين وقت و چند تن از مديران کل حضور داشتند. معاون وزير گفت: "شما می توانيد درباره ی قتل های زنجيره ای بنويسيد. اما فقط بگوئيد چهار قتل کنونی بوده و آمران و مجريانش هم همين چند تن بوده اند". گفتم: "بيش از يکصد تن را به قتل رسانده اند". گفتند: "بيش از سيصد و پنجاه تن را به قتل رسانده اند. اما بايد اين مسأله را تمام کرد و نبش قبر کمکی به پايان مسأله نمی کند". گفتم: "من از علی فلاحيان پائين تر نمی آيم. حداقل بايد او را بازداشت و محاکمه کرد". گفتند: "امکان ندارد. در دادگاه حداقل خواهد گفت همه چيز با آقا/رهبری هماهنگ شده بود و ايشان در جريان همه ی امور قرار داشت". گفتم: "در هر صورت من از علی فلاحيان پائين تر نمی آيم". گفتند: "اگر چنين کنی، بازداشت شده و به ۱۰ تا ۱۵ سال زندان محکوم خواهی شد. اين نظر رسمی نظام است". از رئيس قوه ی قضائيه، محسنی اژه ای و وزير اطلاعات به عنوان موافقان آن حکم نام برد. شب همان روز در جلسه ی با دوستانی که اينک بسياری شان در زندانند، داستان مذاکرات و عدم توافق را شرح دادم.

مسأله روشن بود. سعيد امامی به فرمان بالا کشته شد و بدين ترتيب ارتباط پائين و بالا قطع گرديد. دو متهم/مجرم ديگر در دادگاه موافقت دری نجف آبادی با قتل ها را مطرح کردند، اما دادگاه به دليل عدم وجود هرگونه فرمان مکتوب و تکذيب دری نجف آبادی، مدعای آنان را رد کرد.

قتل سعيد امامی، روح الله حسينيان را شوکه کرد. او در زمان سعيد امامی دادستان دادگاه انقلاب در وزارت اطلاعات بود. با همديگر کار می کردند. مسأله اين بود: نظام چگونه حاضر می شود فرد مومنی چون سعيد امامی را مأمور ترور مخالفان کند، اما وقتی مسأله افشا می شود نه تنها پشت او را خالی می کند، بلکه وی را در سلول انفرادی به قتل می رساند و همسرش را تحت بدترين شکنجه ها و اتهامات قرار می دهد؟ آيا نجات خود و اين نوع برخورد با بهترين ياران درست است؟ روح الله حسينيان گفت:

"سعيد اسلامی مسؤول امنيت کشور بوده مسؤول امنيت وزارت ‏اطلاعات بوده، شايد صدها عمليات برون مرزی در رابطه با منافقين، من جمله بمباران پايگاه منافقين در بغداد سال ۷۴، در ‏حين سخنرانی که شايعه شد مسعود رجوی هم کشته شده، فرمانده عمليات همين آقای سعيد اسلامی بود. خيلی ‏عمليات داشت و اعتقادش هم همين بود... تاکنون صدها نفر واجبی خوردند و نمردند. آخه ‏چه طور با يک استکان آن هم که شما می‏گوييد که بلافاصله برديد به بيمارستان و شستشو داديد، اين خورد و مرد... آنجا[در بيمارستان] داد و بيداد می‏کرد و می‏گفت آقا به داد من برسيد، پدرم را ‏درآوردند، کشتنم، شکنجه‏ام می‏کنند... آخه سعيد اسلامی آدمی نبود که ‏خودکشی کند. ما می‏شناختيم سعيد اسلامی را... يکی از عواملی هم که باعث شد بنده به ختم سعيد اسلامی بروم همين ‏هست که همان وقتی که اين جريان اتفاق افتاد به دوستان گفتم که اينها می‏گويند سعيد اسلامی از جناح راست بود، ‏متهم شماره يک هم بود و همه ی قتل‏ها هم زير سر ايشان بود و خودشان کشتنش که قضيه را تمام کنند و سرنخ را قطع ‏بکنند. همين جور هم شد"[۵].

روح الله حسينيان در تمام آن دوران چندين ملاقات با رهبری صورت داد و به شدت کوشيد تا سلطان علی خامنه ای را از آمريت قتل ها مبرا جلوه داده و پروژه ی قتل های زنجيره ای و قتل سعيد اسلامی را پروژه ی اصلاح طلبان عليه رهبری قلمداد کند.

سوم- سعيد مرتضوی و کهريزک: سعيد مرتضوی(متولد ۱۳۴۶) را همه می شناسند. او يکی ديگر از عوامل سرکوب در سال های گذشته بوده است. رئيس مستقيم اش محسنی اژه ای بود، ولی بعدها مستقيماً به بيت رهبری متصل شد. به همين دليل از قاضی شعبه ۱۴۱۰ به دادستان تهران ارتقا يافت. صدها تن با حکم او زندانی و به شدت شکنجه شده اند. پس از ماجرای کهريزک، به شهادت رسيدن چند تن زير شکنجه، انگشت اتهام به سوی مرتضوی/قاضی حداد دراز شد. او(و حداد) از دادستانی برکنار شد، قاضی بودنش به تعليق درآمد و به قوه ی مجريه منتقل شد.

روح الله حسينيان بار ديگر شاهد آن بود که چند تن ديگر از عوامل/مجريان سرکوب که تحت فرمان مستقيم بالا عمل می کردند، ممکن است "قربانی" شوند. به همين دليل در ۱۷دی ۸۸ از نمايندگی مجلس استعفا داد تا صدای اعتراض اين قشر را به گوش همگان برساند. در استعفای اش به مبارزه ی بی امان خود با اصلاح طلبان و جنبش سبز اشاره کرد. ميزان سرکوب آنان را ناکافی دانست و تأکيد کرد که هنوز بقايای اين جريانات در ساختار سياسی حضور دارند. به همين دليل خود را شکست خورده قلمداد کرد و گفت:

"امروز خود را ناتوان‌تر از هميشه می ‌يابم. هر اقدامی آغاز کرديم با رقابت پيچيده ی پارلمان تاريست‌های حرفه‌ای نقش بر آب شد... من خود را موجودی شکسته خورده و سرخورده می‌بينم"[۶].

حسينيان به حضور اصلاح طلبان در مجلس، وجود نشرياتی که "ارزش های اخلاقی و سياسی امت حزب الله را زير ضربات خود گرفته اند"، پرداخت وام های ميليونی به هنرپيشه ها، و... اشاره کرد و گفت: "چرا مأيوس و سرخورده نباشم". اما نکته ی کليدی او چيز ديگری بود. اعتراض او اين بود که چرا برای سرکوبگران تشکيل پرونده داده اند و آنان را به دادگاه احضار کرده اند؟ چرا سعيد مرتضوی بايد برای سرکوب مخالفان متهم شود؟ می گويد:

"امروز بسيج و نيروهای انتظامی که در جريان فتنه‌های اخير در خط مقدم عليه مزدوران آمريکايی می ‌جنگيدند تا از امنيت مردم دفاع کنند به بهانه‌ ی تخلف چند نفر (که بايد هم برخورد شود) اينان با تمام وجود مورد تحقير و ظلم دادگاه‌های نظامی قرار می ‌گيرند، تمام بدنه تحت تعقيب قرار می ‌گيرند. فرماندهان مورد اذيت و توهين قرار می ‌گيرند؛ ولی هيچ کس دفاعی نمی‌کند و هيچ‌کس نمی ‌پرسد نيرويی که می ‌خواهد از امنيت مردم و ارکان نظام دفاع کند با اين روحيه ی زخم خورده چگونه و چرا"[۷].

حسينيان دوباره ضروری می بيند تا "دامن کبرايی ولايت" را از گناهان پاک سازد و همه ی مسائل و مشکلات را به گردن کسانی بيندازد که "تا ثريا با رهبری نظام فاصله دارند". می گويد:

"من خود را سرخورده و شکست خورده می‌بينم که کسانی در دفاتر مسئولان نظام جمهوری اسلامی حاکم شده‌اند که ۱۸۰ درجه با رهبری نظام زاويه دارند. چرا احساس یأس و شکست نکنم که با همه ی فداکاری اين مردم معتقد و ولايتی در اين نظام کسانی نصب می ‌شوند که تا ثريا فاصله با رهبری نظام دارند کسانی که در اين فتنه تا جايی که احساس ترس نکردند از حريف حمايت کردند. من نمی ‌دانم اگر به کارگيری اين افراد چند چهره به مصلحت می ‌باشد آيا سرخورده شدن صدها مانند من هم مصلحت اين نظام است... بسياری از شخصيت‌کشی‌ها را قتل بی‌گناهان می ‌دانم"[۸].

یأس و سرخورده گی حسينيان از فاصله ی ديگران با سلطان علی خامنه ای است. اما اطمينان می دهد که بر دامن کبريايی ولی فقيه هيچ گردی نخواهد نشست:

"مطمئن هستم که با مرگ سياسی يا جسمانی حقيری مانند من نه بر دامن کبريايی ولايت گردی خواهد نشست نه از روند انقلاب خواهد کاست و مطمئن هستم یأس و سرخوردگی اين بنده ی حقير در روحيه ی حتی يک نفر هم تأثير نخواهد پذيرفت... با آروزی طول عمر رهبر عزيز"[۹].

حسينيان پرسش مهمی مطرح می سازد. می پرسد: "آيا سرخورده شدن صدها مانند من[شکنجه گران و قاتلان] هم به مصلحت اين نظام است؟". اين اساسی ترين مسأله يی بود که نياز به حل داشت. سرکوب گران نظام/ولی فقيه نبايد سربزنگاه رها يا قربانی شوند. چرا که نه تنها به فرمان بالا عمل کرده اند، بلکه دوام و بقای نظام منوط به سرکوبی است که اينها صورت می دهند. اگر نظام/ولی فقيه خواهان دوام/بقايند، اين قشر را بايد بر همه ی قوا حاکم سازند.

يک هفته بعد از استعفا او را به بيت رهبری فراخواندند و پس از ملاقات با سلطان علی خامنه ای استعفای خود را پس گرفت. او در سخنرانی در مسجد اهل بيت قم گفت که "رهبری اين کار را نپسنديدند و من تابع رهبری ام و با نظر ايشان انصرافم را پس گرفتم و با تمام قدرت و تازه نفس تر از هميشه به جنگ دشمنان ادامه خواهم داد". حسينيان در بخشی از نامه ی استعفا به اقدامات مشايی اعتراض کرده بود. در اين سخنرانی هم مجدداً می گويد:

"من به عنوان يک فرد مطلع عرض می‌کنم با وجود انتقاداتی که به احمدی‌نژاد وارد است مثل وجود افرادی چون مشايی، اما بايد پذيرفت در اين دوره دست‌های زيادی از بيت‌المال قطع شد"[۱۰].

در اين سخنرانی همچنان به کمبود سرکوب ها معترض است. می گويد:

"بعد از سخنان مقام معظم رهبری در نمازجمعه تهران[۲۹/۳/۸۸]، عده‌ای به کارهای خود ادامه دادند و مجمع روحانيون مبارز نيز برای حضور مردم در تجمعات بيانيه داده بود. به يکی از اعضای مجمع روحانيون گفته بودم اگر من قاضی بودم اين اعلاميه را محاربه ی با خداوند می‌دانستم و کسانی را که اين بيانيه را تکذيب نکرده باشند، نيز مسوول می‌دانستم"[۱۱].

به تعبير ديگر، آيت الله موسوی خوئينی ها، آيت الله بجنوردی، سيد محمد خاتمی، و ديگر اعضای مجمع روحانيون مبارز "محارب" اند و بايد دست و پايشان به طور معکوس قطع شود.

چهارم- سعيد تاجيک و مخالفان ولايت : سعيد تاجيک يکی از لباس شخصی هاست که با اهانت به فائزه ی هاشمی مشهور شد. او هم يکی از کسانی است که به دفاع از سلطان علی خامنه ای برخاسته است. به هرکس که احساس کند با ولی فقيه فاصله دارد می تازد. می گويد:

"اين آتشفشان در درون من غليان کرد، يکدفعه منفجر شد. حالامنتظر بدتر از ايناشم باشن. منتها حضرت آقا [خامنه ای] گفتن فحاشی به طور کلی نفی ميشه که ما هم روی چشم مون می ذاريم و فرمايش مقام معظم رهبری رو نصب العين خودمون قرار می ديم... همون روزی که حضرت امام فرمودن اگر مسئولين به داد شما نرسيدن راسا اقدام بکنيد، تکليف رو روشن کردن. خب ما هم می خوايم راسا اقدام بکنيم. توجه کردين... اينها از تمام خط ها عبور کردن. به خدا و پيغمبر و امام و حضرت امام و حضرت آقا توهين کردن. شما هيچکدومتون رگ تون بيرون نزد. اکثر مسئولين نظام، بخصوص خيلی از حوزوی های ما خفه خون گرفته بودن"[۱۲].

پيش از آغاز نزاع بر سر عزل وزير اطلاعات در ۲۴/۱/۹۰ درباره ی مشايی/احمدی نژاد می گويد:

"مشايی رو که سرتاپاشو کثافت و نجاست گرفته. شما فکر نکن من جای ديگه انتقاد ندارم. مشايی از اينا کثافت تر. اينا از مشايی کثافت تر. مشايی يک آدم مرتاضه. رمال داره در زنجان، از اون خط می گيره... احمدی نژادم[با تأييد مشايی] اشتباه می کنه. بيخود می کنه تاييدش می کنه. ببين خواهر من هرکی در خط ولايت بود نوکرشم، هرکی از خط ولايت عبور کرد ما دشمن خونی اش هستيم. مقابلش می ايستيم... آقای احمدی نژادم که وحی منزل نيست که. آقای احمدی نژاد تا زمانی برای ما آقای احمدی نژاده که در خط ولايت باشه. خارج بشه از اين خط ايشونم منفور بچه بسيجی هاست. منفور ملت ايرانه. اگر تو خط ولايت بود نوکرشم هستيم. اينکه احمدی نژاد بره پيش اينا يا لاريجانی بلند ميشه ميره مبارک رو ماچ می کنه، نعوذبالله اينا فرستاده خدا نيستن که ما بگيم اينا هر کاری بکنن ما قبول داريم. نه؛ ما پيرو ولايت مون هستيم، نه يک کلمه کم، نه يک کلمه بيش"[۱۳].

نشريه ی انصار حزب الله- يالثارات الحسين- نيز در دفاع از سلطان در برابر احمدی نژاد/مشايی ايستاد. به عنوان نمونه، در طی مصاحبه ای با پرويز سروری- از فرماندهان پيشين سپاه و عضو کميسيون امنيت ملی مجلس- اين مدعا طرح می شود که"جريان انحرافی و شوم" مشايی از سه سال پيش فعاليت انتخابی خود را برای فتح مجلس آغاز کرده است. اين جريان "انگل وار" بدنه ی دولت را گرفته و از امکانات و سرمايه ی بيت المال برای انتخابات استفاده می کند. هدف آنان زدن رهبری است، نه اصول گرايان. احمدی نژاد حامی اصلی اين گروه است و اگر به اين عمل ادامه دهد، همه چيز را از دست خواهد داد و کل سوابق اش بر باد خواهد رفت[۱۴].

پنجم- عزل وزير اطلاعات و واکنش های بعدی احمدی نژاد: در ماجرای عزل وزير اطلاعات و پيامدهای پس از آن اينان در کدام جبهه قرار گرفتند؟ روشن است که روح الله حسينيان در جبهه ی سلطان علی خامنه ای ايستاده است. وی در وبسايت موسسه ای که رياست آن را بر عهده دارد، مقالات و گزارش هايی منتشر می کرد/می کند که پيروزی احمدی نژاد را مرهون تبعيت محض از ولی فقيه و اعلام دائمی وفاداری او با رهبری قلمداد می کند[۱۵].

عدالت خواهی/عدالت گستری يکی از شعارهای محوری احمدی نژاد بود/هست. سايت حسينيان گفت و گويی تحت عنوان "فکر کردن به عدالت بدون ولايت شدنی نيست"[۱۶]، منتشر می سازد. معتزله/شيعيان عدالت را از مستقلات عقليه به شمار آورده اند. به تعبير ديگر، عدالت اتکای وجودی/معرفت شناختی/روانشناختی به دين/شريعت ندارد. عدالت معيار انتخاب دين و فهم آن است. مرتضی مطهری در اين زمينه پيش از انقلاب سخنان فراوانی بيان کرده است. اما اينک مدافعان روحانی سلطان علی خامنه ای اين ايده را می پراکنند که آدميان مستقل از ولايت فقيه/مقام معظم رهبری حتی قادر به فکر کردن پيرامون عدالت نيستند.

سايت حسينيان مطلب ديگری را بازنشر می دهد که احمد خمينی گفته است: "خامنه ای خمينی ديگر است"[۱۷]. جهت گيری حسينيان روشن است. اگر او قاتل است، قاتلی است که به فرمان سلطان جنايت می کند، نه محمود احمدی نژاد.

ششم- نتيجه : احمدی نژاد در دهه ی اول انقلاب در ساختار سياسی فردی درجه سه/چهار به شمار می رفته است. بالاترين مسئوليت هايش فرماندار ماکو، فرماندار خوی و مشاور استاندار کردستان است. سپس هاشمی رفسنجانی وی را بالا کشيده و به يکی از استانداران دولت خود(استاندار اردبيل ۷۶- ۷۲) منصوب کرد. گام اول ارتقای احمدی نژاد و معاون اولش(رحيمی استاندار کردستان هاشمی) مرهون هاشمی رفسنجانی است.

سرشناس ترين عوامل سرکوب، از ابتدای انقلاب کار خود را آغاز کرده اند. محسنی اژه ای(متولد ۱۳۳۵)، مصطفی پورمحمدی(متولد ۱۳۳۸ قم)، روح الله حسينيان(متولد ۱۳۳۴ شيراز)، حسين طائب (متولد ۱۳۴۲ تهران)، علی رازينی، غلامحسين عصا بدست/الهام بعدی(متولد ۱۳۳۸ دزفول)، ابراهيم رئيسی( متولد ۱۳۳۹مشهد)، حسن زارع دهنوی(قاضی حداد)، و غيره.

به عنوان نمونه، به مسئوليت های غلامحسين عصا بدست که بعدها نام خود را به غلامحسين الهام تغيير داد، بنگريد: داديار و قائم مقام دادستان انقلاب اسلامی سپاه پاسداران ۱۳۶۳- ۱۳۵۹، دفتر نظارت و دفتر سياسی دادستانی کل کشور ۱۳۶۵-۱۳۶۳، دبيرکميته حقوقی دادستانی کل کشور ۱۳۶۵-۱۳۶۳، عضو هيات بازرسی شورای عالی قضايی در دادگاههای کيفری ۱۳۶۸، مشاور سياسی دادستان عمومی تهران ۱۳۷۰-۱۳۶۸، عضو کميته منصوب شورايعالی قضايی در تاسيس سازمان‌های قضايی نيروهای مسلح، عضو کميته تدوين لوايح قضايی نيروهای مسلح، مشاور وزارت دادگستری در تدوين لوايح حقوقی ۱۳۷۰-۱۳۶۸. عصا بدست- و همسرش- که از جمله مهمترين حاميان احمدی نژاد بوده اند، پس از نزاع های اخير وی را به تبعيت کامل از سلطان علی خامنه ای فراخوانده اند. وبسايت همسرش به نقل از آيت الله جوادی آملی به احمدی نژاد يادآور می شود که: "نقض حکم ولی‌فقيه حتی بر فقيهان و مجتهدان هم حرام است"[۱۸].

محسنی اژه ای/مصطفی پور محمدی/علی رازينی از سابقون اند. دو نفر اول را احمدی نژاد از وزارت کشور و اطلاعات با خفت و خواری عزل کرده و اژه ای توضيح می دهد که حتی برای خداحافظی وی را به جلسه ی دولت راه نداد. اينها نيروهای سلطان علی خامنه ای هستند. سردار نقدی در پرونده ی شهرداران شهرداری تهران با همکاری علی رازينی و محسنی اژه ای به دستورات ولی فقيه عمل می کرد. در يکی از جلسات دادگاه کرباسچی، نامه ی رئيس دادگستری تهران(علی رازينی) قرائت شد که در آن به صراحت اعلام کرد که اين پرونده به فرمان مستقيم "مقام معظم رهبری" به جريان افتاده است.

حسين شريعتمداری و حسن شايانفر در زندان ها چه می کردند و نيروی چه کسی بودند/هستند؟ شريعتمداری به صراحت خطاب به احمدی نژاد نوشته است که غيبت از حضور در سر کار "غيرقابل انتظار"، "تعجب آور"، "تأسف آور" و موجب "دلخوری" از شما شد. ارزش تو فقط و فقط به اين است که "زبان ولی فقيه در کام" تو باشد، مردم به تو "با اعتقاد به پيروی بی چون و چرای از رهبر و مقتدای خويش" رأی دادند و قهر و ايستادن در مقابل حکم رهبری "توطئه ی دشمن" بود که از طريق چند واسطه تو را به اينجا رساندند[۱۹]. صفارهرندی، مشاور فرمانده ی کل سپاه پاسدران، احمدی نژاد را "نامردی" خوانده که رهبری را "دل آزرده" کرده است[۲۰]. يکی ديگر از نيروهای اطلاعاتی/امنيتی نيز نوشته است که احمدی نژاد: "می خواهد اولا در انتخابات مجلس نهم، اکثريت پارلمان را در اختيار بگيرد و ثانيا پس از دوران رياست جمهوری اش، فردی از حلقه ی ياران خود را در راس دولت يازدهم قرار دهد". اما روشی که او برای اين مقصود برگزيد، کل پروژه را نابود کرد و "بر باد داد". پايه های سازمانی که او برای اين منظور تدارک ديد، سست بود و قهراش "ضربه ی مهلکی بر جان تيم عملياتی- سياسی" اش وارد آورد[۲۱].

احمدی نژاد اينک بخوبی فهميده است که روحانيت/سپاهيان و بسيجيان/اطلاعاتی و امنيتی ها(شکنجه گران و قاتلان) به فرمان سلطان علی خامنه ای از او حمايت کردند و با اشاره ی وی در مقابل اش می ايستند. اصلاح طلبان و سبزها، هاشمی رفسنجانی و مريدانش، بسياری از اصول گرايان سنتی؛ از پيش دشمن او بودند و هستند. حاميانش در ساختار سياسی، نيروهای سلطان بودند. وقايع اخير نشان داد که آنان با کوچکترين اشاره ای پشت وی را خالی خواهند کرد.

پرسش اين است: احمدی نژاد چه کسانی را حاميان خود می داند؟

۱-۶- اقشار محروم: احمدی نژاد(و مخالفانش) اقشار محروم را مهمترين حاميان خود قلمداد می کند.

۲-۶- طبقه ی متوسط: فعاليت چند سال اخير او و يارانش معطوف به جذب طبقه ی متوسط شهرنشين بوده است. اما به دليل فقدان نظرسنجی، ابراز نظر در اين خصوص دشوار است.

۳-۶- امام زمان: در ابتدای کار فقيهانی چون آيت الله مصباح يزدی ادعا کردند که امام زمان احمدی نژاد را رئيس جمهور کرده است. احمدی نژاد و ياران اصلی اش دائماً اين مدعا را ترويج کرده/می کنند که امام زمان هدايت آنان را در دست دارد. آيا امام زمان همچنان با اوست و خبرهايی که مشايی از عالم غيب می آورد حاکی از آن است که بايد در برابر ولی فقيه بايستد؟

۴-۶- لشکر اجنه: مخالفان اصول گرای احمدی نژاد اين ايده را می پراکنند که وی از طريق جن گيران، لشکری از جنيان را به خدمت درآورده است. در مقاله ی "لشکر اجنه، ياران اصلی احمدی نژاد" اين مدعا را تحليل و بررسی کرده ايم[۲۲].

۵-۶- صندوق های رأی: احمدی نژاد مدعی است که در انتخابات ۸۴ نزديک هجده ميليون و در انتخابات ۸۸ نزديک بيست و پنج ميليون رأی به دست آورده است. هيچ کس چنين پشتوانه ای در ميان مردم ندارد. اما روحانيت حکومتی/فرماندهان سپاه و بسيج/اطلاعاتی و امنيتی ها به وی گوشزد می کنند که رأی مردم به تو، رأی به "مقام معظم رهبری" بوده است. مخالفانش در ساختار سياسی آرای وی را انکار نمی کنند- يعنی آن را حاصل تقلب به شمار نمی آورند(نظر سبزها و تحريميون)- بلکه محصول ولايت مداری و حمايت سلطان قلمداد می کنند.

روحانيت درباری، سپاهيان/بسيجيان، اطلاعاتی/امنيتی ها؛تبعيت محض از سلطان را از وی طلب می کنند [۲۳]. اما احمدی نژاد کوتاه نيامده و در اولين حضورش در کابينه گفته است که "رئيس جمهوری قوی و مقتدر" موجب عزت رهبری/کشور/ مردم است و ولی فقيه بدون "بازوان پرتوان" رئيس جمهوری کاری از پيش نخواهد برد[۲۴]. سيد محمد خاتمی گفته بود که به "تدارکاتچی" تبديل شده است. اما، احمدی نژاد نمی خواهد که صرفاً در نقش "تدارکاتچی" سلطان ظاهر شود. در عکس هايی که پايگاه اطلاع رسانی رياست جمهوری از دومين حضور احمدی نژاد در کابينه منتشر کرده اند، وزير اطلاعات- مصلحی- حضور ندارد. برخی از سايت ها نوشته اند که احمدی نژاد وزير اطلاعات را از جلسه اخراج کرده است، اما حتی اگر اين مدعا کاذب باشد، حذف مصلحی از تصاوير جلسه که دروغ نيست.

پاورقی ها:

 ۱- اکبر گنجی، تک افتادگی و تنهايی، تاکتيک ها و استراتژی های گذار ايران به دموکراسی، نشر گردون، مقاله ی "ماهيت دولت ايران"، صص ۴۰۲- ۳۴۷.

۲- رجوع شود به لینک
۳- رجوع شود به لینک
۴ و۵- رجوع شود به  لینک
۶ و ۷ و ۸ و ۹ – رجوع شود به لینک
۱۰ و ۱۱- رجوع شود به لینک
۱۲ و ۱۳- رجوع شود به لینک
۱۴- سروری می گويد:
"اين ابهام برای شخص من وجود دارد که چرا با وجود شواهد زياد و انکارناپذير، آقای احمدی‌نژاد همچنان به حمايت خود از اين جريان انحرافی ادامه می ‌دهد. در واقع ادامه روند اين حمايت به ايجاد شکاف ميان نيروهای دلسوز و دردکشيده انقلاب خواهد انجاميد... حمايت‌های آشکار رئيس‌جمهور باعث شده اين گروه نفوذی با استفاده از يک چتر حمايتی ايجاد شده فرصت‌های بی ‌بديلی را پيدا کند تا از آن برای ضربه زدن به گفتمان انقلاب اسلامی و اصل ولايت فقيه استفاده کند... اين جريان قبل از آنکه قصد شکست دادن جريان اصولگرايی را داشته باشد، در حال برنامه‌ريزی برای مقابله با ولايت فقيه و شکست آن بوده است... اگر ظرفيت‌های آقای احمدی‌نژاد توسط گروه نفوذی برای مقابله با ارزشهای انقلاب اسلامی مورد سوءاستفاده قرار گيرد بايد گفت زحمات چندين ساله ايشان از بين خواهد رفت و اهداف مبتنی بر اين زحمات نيز هبط عمل خواهد شد".

رجوع شود به لینک  
۱۵- رجوع شود به لینک

۱۶- رجوع شود به لینک
۱۷- رجوع شود به لینک 
۱۸- رجوع شود به لینک

۱۹- حسين شريعتمداری نوشته است:
"در فاصله ۱۱ روز گذشته آنچه در ميان مردم ديده می شد، نگرانی توام با دلخوری از رئيس جمهوری بود که با اعتقاد به پيروی بی چون و چرای ايشان از رهبر و مقتدای خويش انتخاب کرده بودند... و اکنون در پی ماجرای اخير، دلشوره داشتند که مبادا در گزينش خود به خطا رفته باشند... ان شاءالله[رئيس جمهور] در ادامه ی مسير رگه های باريک احتمالی از تکرار رخداد پلشت ياد شده را نيز محو خواهد کرد... دشمن احساس کرد که آقای احمدی نژاد، حکم و توصيه رهبر معظم انقلاب را ناديده گرفته و از تن دادن به آن خودداری کرده است... دشمن می داند... ديگران، از جمله رئيس جمهور و يا هر مقام برجسته و بلندپايه ی ديگر، فقط در حد و اندازه و در نقش "بازوی ولی فقيه" در ميدان حضور دارند که توان و قدرت خود را از آن وجود مبارک و ملکوتی می گيرند... هراس[دشمن] از اقتدار ولی فقيه است نه رئيس جمهور محترم و يا هر مقام بلندپايه و محترم ديگر... رئيس جمهور، رئيس قوه قضائيه، رئيس قوه مقننه و... تنها هنگامی برای دشمن خطرساز و برای مردم آرامش آفرين هستند که پيرو بی چون و چرای ولی فقيه، يعنی نايب حضرت بقيه الله الاعظم باشند و به هر اندازه که پای از اين حلقه بيرون گذارند، هرچه باشند و هرکه باشند يک شهروند ساده و معمولی مانند ساير شهروندان خواهند بود. بنابراين، اگر سخنان توفنده ی برادر عزيزمان جناب آقای دکتر احمدی نژاد در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، لرزه بر اندام نظام سلطه می اندازد و خروش ايشان عليه رژيم صهيونيستی، سردمداران اين رژيم جعلی و کودک کش را به وحشت فرو می برد و... تنها به اين علت است که آنها، زبان ولی فقيه را در کام ايشان می بينند... آيا آقای احمدی نژاد احتمال نمی دهند ماجرای اخير، توطئه ای - اگرچه با چند واسطه- تحميل شده به ايشان باشد؟!... ماجرای پلشت چند روز گذشته را چه کسانی رقم زده اند"(حسين شريعتمداری، "اين تير و آن کماندار"، کيهان، ۲۳ ارديبهشت ۹۰).

۲۰- صفارهرندی گفته است:
"حضرت آقا با وجود تمام ناملايماتی که دل اهل ولا را به درد می‌آورد، جامعه را به سکوت فرا می‌خوانند و اجازه نمی‌دهند پيش روی چشم‌های نامحرم حاکميت دوگانه به نمايش گذارده شود. رهبری انقلاب از برخی نامردی‌‌ها آزرده دل است اما شأن رهبری ايجاب می‌کند که وحدت اسلامی را بالاتر از دل آزرده خود بدانند".

رجوع شود به لینک

۲۱- رجوع شود به لینک
۲۲- رجوع شود به لینک
۲۳- محمد تقی رهبر رئيس فراکسيون روحانيت مجلس گفته است:
 "بعضی جريان ها متاسفانه از درون دستگاهها حرکتی می کنند که بايد نگران اين حرکت ها و توطئه ها هم باشيم. فرض کنيد در درون تشکيلات حاکميت که نمی‌گويم کدام فلانی در کدام دستگاه چون کاملا مشخص است؛ کسانی هستند که در درون حاکميت توطئه ها و نقشه هايی دارند... مثل اينکه به جای "مکتب اسلامی" می گويند، به "مکتب ايرانی" بچسبيم به شعار های ملی گرايانه اين حرکات را ما تحمل نمی‌کنيم و وظيفه خود می‌دانيم با اين جريان انحرافی مقابله کنيم و خوشبختانه اين جريان روز به روز بر ملا می‌شود. از رييس جمهور و دولت انتظار داريم اين خناسان منحرف را از دولت دور کنند... حق مطلب اين بود که به مجرد اينکه مقام معظم رهبری وزير[اطلاعات] را موظف می کردند به انجام کارها به رقم آن برکناری بلافاصله ايشان[احمدی نژاد] می گفت سمعا و طاعه اين رسم اصولگرايی و ولايت مداری است".

رجوع شود به لینک

۲۴- احمدی نژاد در اولين حضور مجدد خود در کابينه گفت:
"اعتقاد و باور من اين است که يک رييس‌جمهور قوی و مقتدر موجب عزت رهبری، کشور و به‌خصوص ملت می ‌باشد. يک رييس‌جمهور قوی می‌تواند بايستد، سپر باشد، دفاع کند، امور کشور را پيش برده و موجب عزت کشور شود. هر رهبر و مدير جامعه‌ای نيز نيازمند بازوان پرتوان است، تجربه ی تاريخی حاکی از آن است که حتی زمانی که بالاترين شخصيت‌های اعتقادی ما فاقد بازوان پرتوان بودند، اراده و منويات آنها روی زمين باقی ماند و جاری نشد... کسانی که نمی‌توانند به قدرت اداره ی دولت، سياست‌های اقتصادی و مديريت آن ايراد بگيرند بازی جديدی طراحی کرده‌اند ولی در اشتباه هستند. دولت تا آخر پای پرچم ولايت فقيه ايستاده است و وظايف خود را به‌طور کامل انجام خواهد داد... البته دورکاری و خانه‌نشينی چند روزه دلايلی دارد که اين دلايل را در دل خود نگه می ‌دارم چون بسياری از حرف‌ها بايد در دل انسان باقی بماند".
 رجوع شود به لینک

 
 

با موافقت مراجع قضایی محمد نوری زاد به مرخصی آمد.
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
 

 
 

کنگره آمریکا در گزارشی جدید سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران را به ارتباط با شبکه القاعده متهم کرده است.
خبرنگاران سبز/ایران در جهان:
به گزارش رادیو فردا، کنگره آمريکا در گزارشی جديد سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ايران را به ارتباط با شبکه القاعده متهم کرده است.

در اين گزارش که روز چهارشنبه توسط کميسيون ضد تروريسم سنای آمريکا منتشر شده، آمده است: ايران برای مقابله با نفوذ آمريکا در خاورميانه و جنوب آسيا «روابط کاری قوی ای» را با شبکه القاعده ايجاد کرده است.

مقام های ايرانی در گذشته اتهام ارتباط با گروه القاعده را رد کرده اند.

 
 

من کسی را ندیده‌ام که فعالیت انتقادی داشته و برایش مشکل پیش نیامده باشد. من همکارانم را می‌بینم که به خاطر زندگی کردن در محیط بسته ایران سکوت کرده‌اند و یا دیگر تریبونی برایشان نمانده که در آن انتقاد‌هایشان را مطرح کنند. برخی که سایت داشته‌اند سایت‌هایشان را بسته‌اند و حتی پرشین‌کارتون که در چهار چوب قوانین ایران فعالیت می‌کرد و به انتشار کاریکاتور می‌پرداخت به هر دلیلی بسته شده و دیگر در دسترس نیست.
 خبرنگاران سبز/جامعه:

وحيد نيک‌گو (متولد ۱۳۵۷) کارتونيست و وبلاگ‌نويس ايرانی ساکن امارات است. وبلاگ او با عنوان «هفت» به تازگی در مسابقه وبلاگ دويچه‌وله، گوی سبقت را از بسياری از وبلاگ‌های ايرانی و خارجی شرکت کننده ربوده و به مقام نخست رسيده است. همين، بهانه‌ای شد تا با او به گفتگو بنشينيم. 
از ميان کارتونيست‌های معاصر بيش از همه از جواد عليزاده تاثير گرفته است. عليزاده را به خاطر ميانه‌روی در کارهايش دوست دارد. او چند سالی است که مقيم امارات است. هفت سال است که ازدواج کرده و با همسرش زندگی می‌کند. گفتگوی اختصاصی خبرنگاران سبز با وحيد نيک‌گو در حالی انجام شد که او از بازگشت به ايران واهمه دارد.

به اعتقاد او با ظهور پديده اينترنت، اين اعتقاد قديمی که «هنرمند با خروج دائمی از کشورش، از ريشه‌های خود جدا شده و ديگر امکان رشد ندارد» به فراموشی سپرده شده است. هنرمند امروز، با کمک اينترنت، هميشه در خانه پدری خويش است. او تنوع و پراکندگی در نوع آثارش را قبول دارد و آن را ناشی از وجود زبان‌های گوناگون برای انتقال يک مفهوم می‌داند.

وی استبداد و محدوديت را موجب رشد و تعالی و البته پيچيدگی هنر می‌داند. نيک‌گو در اين مصاحبه نظرات خود را درباره هنر و سياست در ايران به راحتی بازگو کرده است. متن اين گفت‌گوی اختصاصی را در زير بخوانيد.

 
خبرنگاران سبز: فعاليت هنری خود را از چه زمانی آغاز کرديد و در چه زمينه‌هايی فعال بوده‌ايد؟
از سال ۱۳۷۴ با نشريه طنز و کاريکاتور فعاليت حرفه‌ايم را آغاز کردم. مدتی بعد وارد کار توليد انيميشن تلويزيونی شدم و در سمت انيماتور، فيلنامه نويس و کارگردان مجموعه‌های انيميشنی را برای تلويزيون توليد کردم. نزديک به چهار سال است که در دبی زندگی می‌کنم و با تلويزيون ام بی سی همکاری می‌کنم. حدود هفت سال هم هست که در وبلاگم هفت می‌نويسم و چند سال اخير کارتون‌ها و کميک استريپ‌هايم را منتشر می‌کنم.

خبرنگاران سبز: خودتان را يک هنرمند اجتماعی می‌دانيد يا يک هنرمند سياسی؟
من با تعريف هنرمند سياسی مشکل دارم. ممکن است يک هنرمند، فقط منتقد باشد، سياسی نباشد، ولی در يک جامعه استبداد زده، معمولا از هنر يک هنرمند منتقد، برداشت سياسی می‌شود. به همين دليل من در وحله اول خودم را يک هنرمند اجتماعی منتقد می‌دانم. ولی گاها مسائل اجتماعی آنقدر با سياست تداخل پيدا می‌کند که مرزها از بين می‌رود و از يک کار اجتماعی، برداشت سياسی می‌شود. 

خبرنگاران سبز: ولی واقعيت اين است که در پشت تعدادی از کارهای شما، بخصوص برخی از کارهای اخير شما، تفکر سياسی هست. يعنی ديگر نمی‌توان آن‌ها را يک کارتون اجتماعی-انتقادی دانست. اين کارها، کارهای جدی سياسی هستند. بگذاريد اين‌گونه بپرسم. جنبش سبز روی کارها و تفکرات شما تاثيری داشته است؟
بدون شک جنبش سبز در زندگی همه ما تاثير داشته است. می‌توانم بگويم اين جنبش حساسيت کاری را که انجام می‌دهم بيشتر کرده است. جامعه ما تصميم گرفته است حاکمانش را اصلاح کند و بايد بگويم به هر حال حاکمين يک کشور، ازمردم همان کشور هستند. آدم‌های جدا از آن جامعه نيستند. معمولا اخلاقشان هم چکيده‌ای از اخلاق و رفتار جامعه است. برای مثال جنبش سبز وقتی با دروغ مشکل دارد، ريشه اين دروغ در جامعه است بايد آن را هم ديد و اصلاحش کرد. به همين خاطر فکر می‌کنم اگر به دنبال اصلاح حاکميت هستيم، نبايد اصلاح جامعه را نديده بگيريم. اين کاری است که جنبش سبز می‌تواند انجام دهد. کسی که خودش را سبز می‌داند بايد از تمام رفتارهای زشتی که به آن عادت کرده است، دوری کند.

خبرنگاران سبز: اجازه بدهيد برگرديم به اين پاسخ که گفتيد هنوز قبول نداريد که يک هنرمند سياسی هستيد. شما کارتونی داريد در رابطه با تشييع جنازه «صانع ژاله». برهه زمانی‌يی که آن کار منتشر شد و نمادهايی که در آن کارتون بکار رفته بود، مشخصا در ارتباط با وقايع رخ داده در اين تشييع جنازه بود. آيا شما اين موضوع را تاييد می‌کنيد؟



با آنکه به دليل شرايطم خيلی تلاش کردم که به طور مستقيم به اين موضوع اشاره نکنم تا حساسيتی ايجاد نشود، ولی بالاخره بايد گفت که بله. اين کار را همان روز و با همين نيت کشيدم. در آن روز من از صبح اخبار را دنبال می‌کردم و تصاويری که فارس يا ساير خبرگزاری‌های وابسته به حکومت منتشر می‌کردند را می‌ديدم. احساس ناراحتی‌يی که همه ما داشتيم اين بود که دوست داشتيم حرفی بزنيم که نشان دهيم ما می‌فهميم که اين نمايش، دروغ است و واقعيت ندارد. اين کاريکاتور در واقع بازتاب آن ناراحتی‌ای بود که از اين اخبار و اين نمايش ممکن بود به همه ما دست بدهد. حالا در آن مقطع من می‌توانستم اين کار را بکشم و کشيدم. 

خبرنگاران سبز: کارتون تشييع جنازه صانع ژاله يکی از کارهای خوب شماست. در ويکی‌پديای انگليسی هرکس مقاله «صانع ژاله» را می‌خواند، کار شما را در کنار آن می‌بيند و اين کار خيلی خوب در اين مقاله نشسته است. شما کارهای ديگری هم داشته‌ايد که باز هم اجتماعی-سياسی بوده‌اند. برای مثال «جنبش فردوسی‌پور» که انتقاد مستقيمی است به روش‌های جنبش سبز. با وجود اين، منتقدهای سبز شما می‌گويند شما تلاش کرده‌ايد با خطوط قرمز نظام زاويه زيادی پيدا نکنيد و بيشتر در حوزه اجتماعی باقی بمانيد. اگر هم گاهی بوی سياست از کار شما به مشام رسيده، دوپهلو و مبهم بوده است. نسبت شما به طور دقيق، با جنبش سبز چيست؟
من قبل از انتخابات کاری کشيدم که کاملا مشخص بود من طرفدار انتخاب شدن آقای مهندس موسوی هستم. شايد من از خيلی از دوستان سبزتر باشم. ولی محافظه‌کاريم باعث شده بود کمتر کار کنم. به هرحال تا جايی که توانسته‌ام کار در اين خصوص کشيده‌ام و خواهم کشيد. در خصوص کار فردوسی‌پور يا يکی دو کار ديگر، معتقدم که گاهی برای برخی اتفاقات حاشيه‌ای، اصل موضوع را فراموش می‌کنيم و دل خودمان را به آن حاشيه‌ها خوش می‌کنيم. من معتقدم که هيچ وقت نمی‌توانيم با پرداختن به فردوسی‌پور و شرکت کردن در مسابقه پيام کوتاه، جنبشی داشته باشيم و کاری جدی بکنيم. اگرچه اين کارهای کوچک ممکن است باعث دلگرمی يا اتحاد بين مردم بشود، ولی بايد درنظر داشت که وقتی کسی در صدا و سيما مجری است، بدون شک از تمام فيلترها عبور کرده است و برنامه اش کنترل می‌شود و مواظب هستند که نکند چيزی بگويد که به خودشان برگردد. چون چاقو هيچ‌وقت دسته خودش را نمی‌برد. اين واضح ترين چيزی است که در مورد فردوسی‌پور و طرفداران سبز او به ذهن من می‌رسد.
خبرنگاران سبز: به عنوان هنرمندی که خود را سبز می‌داند، نقش هنر در پيشبرد جنبش سبز را چه می‌دانيد؟ اصلا هنر می‌تواند نقشی در پيشبرد جنبش سبز داشته باشد؟
يکی از اتفاق‌های جالبی که در اين جنبش وجود داشت، اين بود که اين همه پوسترها و کارهای هنری زيبا توليد شد. از قبل از انتخابات ويدئوهايی توليد شد که از نظر هنری و اصولا از همه نظر بی‌نظير بودند. کارهايی که ايده داشتند و پخته بودند. بعد از انتخابات و اتفاقاتی که افتاد، به عبارت ديگر بعد از کودتا، کارها خيلی پررنگ‌تر شد. در خصوص کمپينی که همه مردها چادر بر سر کردند، تصاويری منتشر شد که کاملا يک کار هنری بود. اگر اين تصاوير را جدا از مسئله سياسی و اتفاقات روز ببينيد، کاملا يک کار هنری مدرن بود که صورت گرفت. برخی از اين عکس‌ها بی‌نهايت عکس‌های خوب و ارزشمندی بودند. جدا از بعضی از کارهای شخصی، يک سری از کارها بسيار حرفه‌ای انجام شده بود. البته نبايد فراموش کرد که در جبهه مقابل هم همين کارها صورت می‌گرفت. بالاخره آن‌ها هم سعی می‌کنند کارهايی که توليد می‌کنند از لحاظ کيفی با کارهای جنبش سبز برابر باشد، هرچند که يک سری از کارهای جبهه مقابل از نظر من مشمئز کننده است. 

خبرنگاران سبز: در ميان کارهايتان يک نوع پراکندگی سبکی ديده می شود؛ گاهی کارهای بدون شرح وتلخ بيرون می‌دهيد و گاهی کميک استريپهای طنز و پر از ديالوگ. علت اين موضوع چيست؟
بعضی وقتها با يک کار بدون شرح می توان پيام را رساند و اثر بيشتری خواهد داشت ولی يک زمانی هم لازم است برای انتقال پيام و يا مطرح کردن انتقاد کميک استريپ کشيد يا از ديالوگهای بيشتری استفاده کرد. کارهايی که برای وبلاگم می کشم سفارشی نيستند و خوشبختانه دستم باز است که از روش‌های مختلفی برای بيان نظراتم استفاده ‌کنم و تنوع بيشتری در کارهايم داشته باشم. معمولا می‌ببينم چه کارهايی را مخاطبم بيشتر می‌پسندد و با آنها ارتباط بر قرار می‌کند و سعی می‌کنم در همان سبک و روش مطالبم را بيان کنم.
 
خبرنگاران سبز: نسبت آزادی و هنر از ديدگاه شما چيست؟
آزادی بستر مناسبی برای هنرمند ايجاد می کند تا بدون نگرانی به خلق اثرش بپردازد. اما در شرايطی که آزادی در کمترين اندازه خودش است آثار خلق شده پيچيده‌تر و دارای مفهوم عميق‌تری می‌شود. در واقع هنر شکوفا می‌شود و اثار خلق شده ماندگاری بيشتری خواهد داشت. می‌توانم ميخاييل زلاتوفسکی کارتونيست روس را مثال بزنم که در شوروی سابق و شرايط کمونيستی آثاری که خلق کرده بود که بار مفهومی بيشتر و عميق‌تری داشت تا زمانی که به آمريکا رفت و آزادی بيشتری برای کار کردن داشت. 

خبرنگاران سبز: آيا حقيقت دارد که شما امکان بازگشت به ايران را از دست داده‌ايد؟ چرا؟
به خاطر فعاليت وبلاگيم الان دقيقآ سه سال است که به ايران برنگشته‌ام. بر اساس تجربه ديگران گمان نمی‌کنم برگشتنم خالی از مشکل باشد. به نظر می رسد حساسيت حکومت روی فعاليت وبلاگ‌ها زياد است. چون کنترلی روی افرادی که به توليد محتوی می‌پردازد ندارد. وبلاگ من در مدت سه سال سه بار فيلتر شد و يک بار کاملا تمام محتوايش را پاک کردند و با تمام اين اتفاقات همچنان فعاليتم را ادامه داده‌ام.
 
خبرنگاران سبز: برخی از هنرمندان منتقد اجتماعی و يا حتی سياسی هم اکنون در کشور مشغول به فعاليت هستند. چرا با آنان برخوردی صورت نگرفته است؟
من کسی را نديده‌ام که فعاليت انتقادی داشته و برايش مشکل پيش نيامده باشد. من همکارانم را می‌بينم که به خاطر زندگی کردن در محيط بسته ايران سکوت کرده‌اند و يا ديگر تريبونی برايشان نمانده که در آن انتقاد‌هايشان را مطرح کنند. برخی که سايت داشته‌اند سايت‌هايشان را بسته‌اند و حتی پرشين‌کارتون که در چهار چوب قوانين ايران فعاليت می‌کرد و به انتشار کاريکاتور می‌پرداخت به هر دليلی بسته شده و ديگر در دسترس نيست. دوستی که کاريکاتورهای بدون شرح می کشيد و در کارهايش کار تندی وجود نداشت وبلاگش فيلتر شد. هيچ دليلی هم برای اين رفتارها نمی شود پيدا کرد. برای اينکه خطوط قرمز تعريف مشخصی ندارند و به شکل سليقه‌ای اعمال می‌شود.

خبرنگاران سبز: به تازگی در مسابقه بهترين وبلاگ دويچه وله برنده بهترين وبلاگ شديد اگر ممکن است در اين باره توضيح بيشتری بدهيد؟
اين مسابقه هر ساله از طرف دويچه وله آلمان برگذار می‌شود و امسال هم وبلاگ من در اين مسابقه در بخش ايران و بين‌الملل حضور داشت که در بخش بين‌الملل با رای خوانندگان، وبلاگ من بهترين وبلاگ در کنار وبلاگ‌هايی از کشورهای ديگر شناخته شد. هدف اين مسابقه حمايت از وبلاگ نويسانی بود که به خاطر وبلاگ نوشتن دچار مشکل شده‌اند و اميدوارم همينطور باشد. قبل از انتخابات نيز که وبلاگ من در ايران فيلتر نبود و هنوز خط قرمز از وبلاگ من نگذشته بود! برای اولين بار برنده بهترين وبلاگ طنز شدم که از طرف پرشين بلاگ و موسسه گل‌آقا و چند ارگان ديگر برگذار شده بود.

خبرنگاران سبز: گروهی معتقد هستند که هنرمند وقتی برای هميشه از کشور خارج می‌شود، مانند گياهی که از ريشه جدا شده امکان رشد را از دست می‌دهد. آيا شما از اين اتفاق در مورد خودتان واهمه نداريد؟
نه زياد .شايد اين حرف ده سال پيش که اينترنت همه گير نبود درست بود ولی در اين زمان وقتی می شود به راحتی در فضای اينترنت و شبکه‌های اجتماعی از حال و هوای داخل ايران با خبر بود شايد ديگر کمتر چنين اتفاقی بيفتد. هر چند که معتقدم فضای اينترنت کمی با واقعيت جامعه فاصله دارد چون کاربرها می‌توانند بدون ترس و با اسم‌های غير واقعی مطالبی را منتشر کنند که شايد حقيقتا در جامعه اتفاق نيفتد. اين مورد را می‌توانيم در فراخوان‌ها برای حضور خيابانی در جنبش سبز ببينيم. بعضی وقتها آنقدر خبر و مطلب هيجانی منتشر می‌شود که شايد تصور کنيم يک اتفاق بزرگ در پيش است و بعد ببينيم همه آنها فقط در فضای اينترنت اتفاق افتاده است. 

خبرنگاران سبز: در ميان هنرمندان معاصر هنرهای تجسمی، کدام‌ها بيشترين تاثير را بر کار شما داشته‌اند؟ آيا الگويی داريد؟ از کار کدام يک بيشتر لذت می‌بريد؟

استاد جواد عليزاده بيشترين تاثير را در کارم داشتند. شايد سبک کارم شباهتی با آثار ايشان نداشته باشد ولی بايد بگويم در مجله طنز و کاريکاتور بود که از ايشان نکات بسيار زيادی را ياد گرفتم. در آن زمان مجله‌ای نبود که کميک استريپ توليد کند و يا نوع متفاوتی از طنز و کارتون را ارائه کند. بيشتر آثاری که توليد می شد به مسائل اقتصادی مربوط بود ولی همه اين کارها را در مجله طنز و کاريکاتور تجربه کرديم. يکی از مهم‌ترين آموخته‌های من از ايشان، ميانه روی در کار بود.


خبرنگاران سبز: آيا سريال قهوه تلخ و اصولا طنز مهران مديری را سياسی ارزيابی می‌کنيد؟

همه چيز امروز ما ظاهرا سياسی شده است. ولی بهتر است تصور کنيم اگر دريک شرايط ديگر قهوه تلخ را می ديديم فقط لذت می برديم و از آن به عنوان يک کار سرگرم کننده و انتقادی ياد می کرديم. بازهم تکرار می‌کنم که شرايط سياسی کشور باعث شده از هر انتقادی برداشت کار سياسی شود.


خبرنگاران سبز: آخرين کتابی که خوانده ايد چه کتابی بوده است؟
«تنهايی پر هياهو» اثر بهوميل هرابال
خبرنگاران سبز: و آخرين فيلم ايرانی که ديده‌ايد؟

اينجا کمتر امکان ديدن فيلم‌های ايرانی فراهم می‌شود. با اين وجود آخرين فيلمی که ديدم «سن پطرزبورگ» بود.


خبرنگاران سبز: در پايان از شما می‌خواهيم يکی از کارهای خود را به شکل اختصاصی در اختيار خبرنگاران سبز بگذاريد تا به نام خودتان منتشر شود.
حتما. خوشحال خواهم شد که کار «موسوی در حبس خانگی» را به خوانندگان شما تقديم کنم.

خبرنگاران سبز: از شرکت شما در اين گفتگو سپاسگذاريم

مصاحبه‌گر: کورش هدايت

 
 


 خبرنگاران سبز/جامعه:
به دنبال انقتاد روابط عمومی سازمان بسيج مستضعفين، در خصوص اخراج تماشاگرنماهای بسيجی نما در بازی بين پرسپوليس ايران و الاتـحاد عربستان سعودی، حجت‌الاسلام کدخدايی مسئول نمايندگی ولی فقيه در سازمان بسيج گفت در اين باره گفته است : افراطی‌گری برخی از عوامل پليس که به ضرب و شتم تعدادی از جوانان حزب‌اللهی در حمايت از مردم مظلوم بحرين در هنگام ديدار تيم‌های پيروزی تهران و الاتحاد عربستان صورت گرفت، می‌توانست با مديريت بهتر عوامل نيروی انتظامی مانع برخی از برداشت‌ و تلقی‌های سوء شود.

به علاوه صبح امروز در بهارستان نمایندگان مجلس که گویی تنها طرفدار بسیجیان هستند، اقدام به محکوم کردن رفتارصورت گرفته با بسیجیان کردند. محمد تقی رهبر، حمیدرضا رسایی ضمن تمجید از حرکت خودجوش دانشجویان خواستار بررسی این حداثه تلخ شدند تا دانشجویان معترض به رفتارهای مداخله جویانه و غیر انسانی آل سعود در تهران متوجه شوند حامیان مردم بحرین در ایران آنها را تنها نخواهند گذاشت.
 
دامنه اعتراض‌ها فراتر از نمایندگان ملت در بهارستان رفت، پورمحمدی از قابل پیگیری بودن این اتفاق تلخ خبر داد و اعلام کرد این مساله را بررسی خواهیم کرد. رئيس سازمان بازرسي كل كشور ضمن انتقاد شديد از برخورد با دانشجوياني كه شب گذشته در ورزشگاه آزادي عليه آل‌سعود شعار مي‌دادند،گفت:« ضرب‌وشتم‌كنندگان دانشجويان در ورزشگاه آزادي قابل پيگرد هستند.»

همچنين سايت « عماريون » و رجانیوز، از سايت های فراخوان دهنده برای حضور بسيجيان در استاديوم آزادی، وقايع اتفاق افتاده در استاديوم آزادی را اينگونه تشریح کرده اند :

بر خلاف ديگر بازی ها ناجا تماشاچيان را بيشتر کنترل ميکند. جوانانی که عمدتا دانشجو هستند و اکثرشان به دليل ايام فاطميه لباس مشکی به تن دارند وارد ورزشگاه می شوند مامورين نسبت به بچه هايی که لباس مشکی و قيافه ای مذهبی دارند بيشتر گير می دهند، کفشها را نيز بايد در بياورند و نشان ماموران بدهند. به يک نفر که يک تی شرت سفيد بر تن دارد و روی آن نوشته شده است يا زهرا گير داده اند بهش می گويند بايد تی شرت را عوض کنی دوستانش يک پيراهن به جوانک می دهند که روی تی شرت يا زهرا بپوشد! داخل استاديوم در بين جمعيت عده ای با پرچم ايران نشسته اند لباس مشکی ها هم زياد در بينشان است شعارشان يا زهرا است. پاسبان ها می آيند رو به رويشان به صف می ايستند . گه گاهی چند پاسبان با حالت حمله به ميان جمعيت می روند و يه پرچم کاغذی بحرين پيدا می کنند و آن را پاره ميکنند.


 شعارها شروع می شود پرسپوليس زلزله آل سعود قاتله . کم کم ديگر تماشاچيان هم از اين شعار خوششان می آيد و با آنها هم صدا می شوند؛ در ميان زمين بازيکنان تيم سعودی دستپاچه هستند و دو گل می خورند. در ميان جمعيت دانشجويی صدای بحرين بحيرين بلند می شود سرهنگ نيرو انتظامی با عجله به همراه تعداد زيادی نيروی ورزيده به ميان بچه های دانشجو می پرد ظاهرا يکی از جوانها روی صورت خود پرچم بحرين را کشيده است، می خواهند دستگير کنند! قصد دارند او را ببرند ديگران مانع می شوند جمعيت فوتبالی از جايگاه ديگر فرياد می زنند ولش کن ولش کن همراهان سرهنگ باتوم ها را با لا و پايين می برند، همه تعجب می کنند مگر چه شده ب اتوم ها به سر و صورت بچه ها می خورد همه با هم دم گرفته اند يا زهرا يا زهرا...


با دستور سرهنگ لیدرهای گردن کلفت از جایگاههای دیگر به میان بچه ها می آیند می گویند کسی حق شعار سیاسی ندارد . بچه ها م یگویند ما شعار سیاسی نمی دهیم یازهرا گفتن کجایش سیاسی است یکی از لیدرها می گوید این ها (الاتحاد) سنی مذهب هستند . روی این کلمه حساسند!!! وای خدا چه می شنویم خانم حضرت زهرا چقدر مظلوم است که در پایتخت ایران هم نمی شود یا زهرا گفت!


سر دسته لیدرها می گوید ما با آقای کاشانی جلسه داشتیم ، قرار شده فقط ما شعار بدهیم و مردم هم تکرار کنند اون هم فقط شعار فوتبالی مذهبی و سیاسی ممنوع است. منظورش کاشانی مدیر عامل باشگاه پرسپولیس است. همان کسی که در سال 82 همراه با لیست آبادگران به شورای شهر راه یافت عکسش را همین بچه هیئتی ها تبلیغ می کردند می گفتند مداح است و اصولگرا عکسی با محاسن که روی پیشانیش جا مهر پینه بسته بود همه جا به چشم می خورد کاشانی رای آورد و رفت شورای شهر و بعد هم مدیرعامل پرسپولیس شد. و حالا لیدرهای گردن کلفتش برای حضرت زهرا گفتن خط و نشان می کشند.!!یا للعجب

بچه ها شعار هایشان را می گویند لیدرها که می بینند نمی توانند ماموریت خود را انجام دهند به میان دارو دسته خودشان می روند و تماشاچیانی که در بینشان اراذل و اوباش زیادند را تشویق به شعار دادن می کنند، شعار ها شروع می شود بسیجی بی غیرت برو گم شو.......هر وقت بچه ها شعار پرسپولیس زلزله آل سعود قاتله را می گویند، لیدرها جمعیت را تشویق به هو کردن می کنند.


سردسته لیدرها دائم با سرهنگ در ارتباط است سرهنگ چیزی بهش می گوید و لیدر به میان تماشا چیان اراذل و اوباش می رود، ناگهان عده ای شعار می دهند بی غیرت حیا کن استادیوم رو رها کن ..... از میان آنها آت و آشغال های زیادی به طرف بچه ها می افتد.

پاسبانها مجددا با بچه ها بر سر پارچه نوشته که روی یک پارچه مشکی نوشته شده است السلام علیک یا فاطمه الزهرا درگیر می شوند قصدشان اینست که این نوشته جلوی دوربین ها قرار نگیرد!!!

لیدرهای کاشانی هم جمعیت را به شعار نیروی انتظامی تشکر تشکر تشویق می کنند.

بچه مذهبی ها همه با هم بلند می شوند و به ضلع جنوبی استادیوم پشت دروازها می روند، جمعیتشان زیاد است و با خالی شدن جایشان لیدرها ارذل و اوباش را می آورند جا های خالی را پر می کنند.

نیرو انتظامی دور تا دور دانشجویان مذهبی را محاصره می کنند نیروهای ضد شورش را هم با تجهیزات کامل

می آورند، همان هایی را که در مقابل اغتشاش گران روز عاشورا خلع سلاح شدند!! حالا دیگر تمام استادیوم ضلع جنوبی را نگاه م یکنند، صحنه جالبی است، نیرو انتظامی شجاعانه به بچهها حمله می کند با باتوم و شوکر، بچه ها فقط یا زهرا می گویند و دست روی سرشان گذاشته اند. پاسبانها به کسی رحم نمی کنند با تمام قدرت می زنند. فرماندهانشان هم بعضی از بچه ها را گلچین می کنند و بیرون می کشندبه قصد کشت می زنند. لیدرها مردم را تشویق به گفتن نیروی انتظامی تشکر تشکر می کنند. عده ای از ارذل و اوباش دست می زنند.


ناگهان رمز عملیات از فرماندهی به پاسبانها که حالا قصد دارند زهر چشم بگیرند می رسد. برای بیرون کردن دانشجویان حمله می کنند، با باتوم و اسپری اشک آور تعداد زیادی از جوانان نحیف با لباس مشکی غرق خون می شوند. پاسبانها در حالی که زخمی ها را دست هایشان را از پشت گرفته اند را با خود می برند و آنها را از جلوی جمعیت تشویق کننده شان رد می کنند. دستگیر شدگان که به صف پاسبانها می رسند به هر نفرشان چند با توم به پشتشان می زنند.

چند نفر از دانشجویان که ضرباتی به سرشان خورده است حالشان بد شده و روی صندلی ها دراز کشیده ان، یکی از فرماندهان پاسبانها با ضربات پا به آنها می زند و بلندشان می کنند. همه را از استادیوم بیرون می کنند. حالا لیدرها و ارذل و اوباش خیالشان از صلوات فرستادن و یا زهرای داشجویان راحت شده است
 

 
 

دفتر رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در تماسی ، ضمن تکذيب اين موضوع اعلام کرد آيت الله هاشمی رفسنجانی هيچ مذاکره ای در اين مورد با رهبر معظم انقلاب نداشته است.
خبرنگاران سبز/جامعه:
دفتر آيت الله هاشمی رفسنجانی اظهارات منسوب به مرتضی نبوی درباره کناره گيری وی از مجمع تشخيص مصلحت نظام را تکذيب کرد.

پيرو انتشار اظهارات مهندس مرتضی نبوی درباره تصميم آيت الله هاشمی به کناره گيری از مجمع تشخيص مصلحت نظام واعلام اين موضوع به رهبرانقلاب، که برخی سايت ها ، آن را از نشريه لثارات نقل کرد، دفتر رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در تماسی ، ضمن تکذيب اين موضوع اعلام کرد آيت الله هاشمی رفسنجانی هيچ مذاکره ای در اين مورد با رهبر معظم انقلاب نداشته است. 

 
 

فکر کرد دوران ۲۸ مرداد است که با چهار ريال و دلار توانستند کودتا کنند . او فکر می کند که با همين کلا شها و اراذل و اوباشی که به آنها پول می دهد و تقويتشان می کند مشکل حل می شود نتوانست بفهمد که در دورانی زندگی می کند که ملت ايران هوشيار است و هرکسی قدم کج بردارد ملت قدمش را قطع می کند.
خبرنگاران سبز/جامعه:
حجت الاسلام سيد حميد روحانی مورخ اسلامی و نويسنده کتاب ۳ جلدی نهضت روح الله خمينی که در رابطه با کودتای انتخاباتی در حمايت از تقلب در انتخابات گفته بود: در فتنه اخير بايد برخوردهای سال ۶۷ تکرار شود وگرنه اين مشکل ادامه پيدا می کند در مورد رحيم مشايی و دولت احمدی نژاد گفته است: اينها از همان روزی که بعد از انتخابات رياست جمهوری در راس کار قرار گرفتند کودتای خزنده شروع شد . نخستين حرکت بی اعتنايی به نامه ای بود که مقام معظم رهبری به رئيس جمهور راجع به جريان آقای مشايی نوشتند و گفتند صلاح نيست ايشان معاون شما باشد.

وی در ادامه افزوده است : کودتای خزنده از آنجايی شروع شد که مشايی با بودجه کلانی که از مال يتيمان و بيوه زنان در اختيار گرفت ، يک مشت اراذل و اوباش را پروراند و تقويت کرد که چه کار کند . فکر کرد دوران ۲۸ مرداد است که با چهار ريال و دلار توانستند کودتا کنند . او فکر می کند که با همين کلا شها و اراذل و اوباشی که به آنها پول می دهد و تقويتشان می کند مشکل حل می شود نتوانست بفهمد که در دورانی زندگی می کند که ملت ايران هوشيار است و هرکسی قدم کج بردارد ملت قدمش را قطع می کند. 

 
 

عزيز جعفری در اين جمع در حالی صحبت از انقلابی بودن کرده است که شخص ايشان و ديگر سرداران سپاه با دخالت مستقيم در سياست و اقتصاد علاوه بر اينکه خود را به يک تاجر تبديل کرده اند بلکه با حمايت از کودتای انتخاباتی و لشگر کشی خيابانی اين ارگان، يک نوع نفاق و چند دستگی بين مردم و نظام به راه انداخته است که يقينن برای امنيت ملی کشور مضر است.
خبرنگاران سبز/جامعه/نفد و نظر:
فرمانده کل سپاه پاسداران یکی از ارکان اصلی انحراف آرمان های انقلاب و از مشاورين اصلی کودتای انتخاباتی پس از اينکه بطور آشکارا يگان تحت امر خود را روانه خيابان های کشور برای سرکوب مخالفين به تقلب به انتخابات کرده بود، چهارشنبه‌شب در مراسم اجلاسيه سرداران و ۱۴ هزار و ۶۰۰ شهيد استان فارس با بيان گفتاری غيرواقعی سعی کرد تا اقدامات خود را در راستای حفظ انقلاب جلوه دهد .

عزيز جعفری در اين جمع در حالی صحبت از انقلابی بودن کرده است که شخص ايشان و ديگر سرداران سپاه با دخالت مستقيم در سياست و اقتصاد علاوه بر اينکه خود را به يک تاجر تبديل کرده اند بلکه با حمايت از کودتای انتخاباتی و لشگر کشی خيابانی اين ارگان، يک نوع نفاق و چند دستگی بين مردم و نظام به راه انداخته است که يقينن برای امنيت ملی کشور مضر است.
وی با تاکيد بر اينکه دعوای ما در فتنه ۸۸ با کسانی بود که نمی‌خواستند موضع و حرف ولايت فقيه را فصل‌الخطاب قرار دهند، گفت: بايد بر اين باور بود که انقلابی بودن و همراه انقلاب ماندن اثرش بسيار سخت‌تر از انقلابی شدن است.

فرمانده کل سپاه پاسداران تصريح کرد: در مسير انقلاب ماندن يعنی اطاعت محض از ولايت فقيه است و هر کس در هر طبقه و مقام و مسئوليتی که باشد بايد در مقابل امر ولايت سر تعظيم فرو آورد، در غيراين صورت معنا و مفهوم انقلاب اسلامی و ولايت فقيه را درک نکرده است.
جعفری اظهار داشت: نظام جمهوری اسلامی که با آبياری خون شهيدان پربار شده است، حاصل تلاش‌های چند نفر نبوده و خانواده‌های شاهد و ايثارگر به دنبال استمرار حکومت اسلامی هستند.مردم هيچ‌گونه انحرافی را تحمل نمی‌کنند و به دنبال شيطان داخلی و جن و انس نيستند.

ما نيز با گفته فرمانده کل سپاه موافق هستيم که انقلابی بودن و همراه انقلاب ماندن بسيار سخت است اما اکنون که سردار جعفری و ديگر سرداران نظامی پرمدعای امروز کشور انقلاب را با بی شرمی به مصادره خود درآورده اند، بايد بدانند اینان با خون هزاران نونهال، نوجوان و جوان کشور، بر مسند قدرت با تکبر و غرور تکيه زده اند.

با ادامه روند تحميلی در مسائل امنيتی، اقتصادی و سياسی کشور ديری نخواهد کشيد همين مردمی که برای حفظ خاک کشور فرزندان خود را عمودی بدرقه جبهه ها و افقی همراه با يک پلاک و يا مفقوداثر در بهشت شهدا، تشييع کردند، لقای پاداش جميل صبر الهی را به جان بخرند چرا که به گفته خودت مردم هيچ‌گونه انحرافی را تحمل نمی‌کنند و شيطان داخلی خود را خوب شناخته اند. 

 
 

موج گسترده دستگیری اعضای باند اسفندیار رحیم‌مشایی شامل فالگیرها، رمال‌ها و دست‌اندرکاران مستند«ظهور نزدیک است» بی‌وقفه ادامه دارد. در همین ارتباط، فرزند یک نماینده مجلس در قم دستگیر شده و به تهران اعزام شده است.

خبرنگاران سبز/سیاست:
در ادامه دستگیری اعضای باند مشایی، محسن آشتیانی فرزند نماینده قم در مجلس نیزتوسط دادگاه ویژه روحانیت در قم دستگیر و به تهران منتقل شد. نامبرده که رئیس دانشگاه پیام نور واحد کهک است، به دلیل نقش پررنگ خود در توزیع مستند انحرافی «ظهور نزدیک است» دستگیر شده است. وی همچنین مسئول انتشار آثار یک رمال و فالگیر دیگر به نام بروجردی است و مدیرمسئولی هفته نامه «وثوق قم» را نیز برعهده داشته است.

گفتنی است برادر همسر سیجانی، کارگردان مستند «ظهور نزدیک است» پس از موج دستگیری‌های اخیر، در سخنانی اعتراضی گفته است که مقصران اصلی همچنان آزاد هستند. وی به طور مشخص از پناهیان نام برده و گفته است:«افرادی همچون پناهيان که بر همين باورند و در اين سی دی خط داده اند چرا کنار کشيده و خود را به بی اطلاعی می‌زنند، مگر در شروع کار، کارشناس اين مستند نبودند. چرا همه کاسه کوزه‌ها را بر سر سيجانی می‌شکنند»(+)

 
 



طرح سوال از احمدی‌نژاد که به پیشنهاد علی مطهری در مجلس آغاز شده و برای چند روزی فراموش شده بود، صبح سه‌شنبه با استقبال مجلسی‌ها به روز شد و جمع‌آوری امضا برای آن آغاز شده است.  
خبرنگاران سبز/سیاست:
جمع‌بندی نمایندگان مجلس در جلسه صبح پنجشنبه بر این قرار گرفت که طرح سوال از احمدی‌نژاد مجددا در دستور کار قرار گیرد. در همین راستا متنی که قبلا توسط علی مطهری تنطیم شده بود، با توجه یه اتفاقات اخیر به روز شد و جمع آوری امضا برای زیر سوال بردن احمدی‌نژاد آغاز گردید.

در این متن بخشی از اقدامات غیرقانونی دولت محمود احمدی‌نژاد از جمله مسائل رخ داده در خصوص حیدر مصلحی، عدم تامین بودجه مترو، تاخیر دولت در معرفی وزیر راه و پاره‌ای دیگر از قانون شکنی‌های احمدی‌نژاد مطرح شده است. خبرگزاری مهر در خصوص آخرین تحولات این طرح گزارش کرد که تاکنون بیش از نیمی از امضاهای مورد نیاز برای طرح در صحن علنی مجلس جمع آوری شده است. 

 
 

محمود احمدی‌نژاد حاضر نشد در نخستين شب عزاداری فرزند پيامبر اسلام که همه ساله از سوی علی خامنه‌ای برگزار می‌شود شرکت کند٬ در اين مراسم کاظم صديقی و منصور ارضی حملاتی متوجه احمدی‌نژاد کرده‌اند.  
خبرنگاران سبز/سیاست:
در حالی که تنش در روابط میان سیدعلی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد روز به روز شدیدتر می‌شود، سخنرانان مجلس عزاداری منعقد شده توسط سیدعلی خامنه‌ای که به میزبانی و در حضور او برگزار شده بود، در غیاب احمدی‌نژاد از وی انتقاد کردند.

کاظم صدیقی امام جمعه منصوب رهبر ایران، در اشاره‌ای مستقیم به احمدی‌نژاد گفت: «ما از فردی که در زمان انتخابات گفته می‌شد هيئات و حسينيه‌ها دفا‌تر تبليغاتی او بوده‌اند و همچنين داعيه ولايی بودن داشته انتظار چنين رفتاری را نداشتيم.»

وی ادامه داد:« بنده اطلاع دارم، حتی اطرافيان نزديک آقای احمدی‌نژاد هم از رفتار اخير او به شدت ناراضی و ناراحت هستند.»

در ادامه این مراسم، منصور ارضی مداح معروف نيز در سخنانی تيم محمود احمدی‌نژاد را منافقانی خواند که در زمان انتخابات با «پرچم ولايت» جلو آمده بودند.

 
 

-- پوستر اعتراضی دانشجوایان دانشگاه تهران در اعتراض به امنیتی شدن جو دانشگاه تهران
این دانشجویان در نظر دارند روز ۲۵ اردیبهشت به امنیتی-نظامی شدن جو دانشگاه‌ها اعتراض کنند --


 
 

زندانيانی که به هنگام بارندگی هيچ سرپناهی ندارند و گاه در چراغ خانه (آشپزخانه) و گاه حمام و گاه توالت می خوابند. باور کنيد حتی مشاهده اين وضعيت هم وحشتناک است و به جز زنده بودن که بزرگترين دلخوشی من در اينجاست شادی ديگرم اين است که هيچگاه حياط خواب و …نبوده ام!
بعضی شبهای زمستان وقتی به زندانيان حياط خواب نگاه می کردم که در اين سوز سرما در هواخوری می خوابند و دو يا سه نفره زير پتوهای نمناک و آلوده می لولند، از اينکه هيچ حس ترحم و دلسوزی ديگر در من وجود نداشت دچار حيرت می شدم، گويی کاملا پذيرفته بودم که کار جهان و آدمی همين بوده و همين خواهد بود. چگونه می توان اخلاقی بود، در جائی که انسان حتی برای لحظه ای هم جسارت ندارد که خود را جای ديگران بگذارد؟
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:

  ضيا نبوی، دانشجوی محروم از تحصيل يکی از زندانيان حوادث پس از انتخابات است.او نزديک به دو سال است که در زندان به سر می برد و نيمی از اين مدت را نيزدر زندان کارون اهواز در تبعيد گذرانده است.ضيا که تنها به دليل اينکه يک دانشجوی ستاره دار است با بدترين اتهامات مواجه و به شيوه ای ناعادلانه به زندان کارون اهواز تبعيد شده است، حتی يک ساعت از مدت حبس را هم بيرون از زندان نگذرانده و از هرگونه مرخصی محروم بوده است . ضيا نبوی هم اکنون شرايطی را در زندان کارون اهواز تجربه می کند که برای خيلی ها حتی تصورش ممکن نيست. او در نامه ای خطاب به محمدجواد اردشير لاريجانی، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه بخشی از شرايط اين زندان را توصيف کرده است.

به گزارش وبسايت کلمه، متن کامل نامه سيد ضيا نبوی، به شرح زير است:


جناب آقای محمدجواد اردشير لاريجانی

دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه

نامه ای که پيش روی شماست و خوانده می شود سرگذشتی طولانی و مفصل دارد وقتی که به گذشته می نگرم می بينم که از مهر ماه ۸۹ که به زندان کارون تبعيد شده ام تا اکنون کمتر روزی بوده که در آن دقايقی رابه طرح نگارش چنين نامه ای فکر نکنم و درباب آن نيانديشم. البته ميان انديشيدن به کاری و به فعليت در آوردن شکافی هست که مشخصه افعال انسانی است و اين فاصله است که گاه چنان سرشار از ترديد و تشکيک و تعليق است که گذشتن از آن ناممکن می نمايد.

شخصا مدت زمان زيادی است که وقتی می خواهم قلم به دست بگيرم و متنی با سويه های انتقادی بنويسم ،با پرسش ها و چالش های زيادی در خويشتن روبرو می شوم که کار نوشتن را برايم خيلی سخت می کند. پرسش هايی ازاين دست که منظور و مرادت از آنچه می نويسی چيست آيا وضعيتی بهتر از اين ممکن است؟ جايگاه خودت در اين ميان چيست ؟ و آيا انتقادی متوجه خودت نيست ؟ آيا توانايی انتقال آنچه را می خواهی بگويی داری ؟ و آيا آنچه می گويی ثمری دارد؟

باورکنيد در طول اين چند ماهی که از تبعيدم به زندان کارون می گذرد بارها و بارها با خودم کلنجار رفته ام که در مواجهه با وضعيت فاجعه بار اين زندان بايد چه کنم و چه واکنشی داشته باشم؟ البته من در اين مدت وضعيت اينجا را با مديريت زندان و مسوولان قضايی در ميان گذاشته ام و گفته هايم نتايج مثبت اندکی نيز در پی داشته است اما وضع اينجا چنان از بيخ و بن نادرست است که با عزم و اراده تام و تمام مسوولان زندان نيز احتمالا چيز زيادی حل نخواهد شد و اراده ای فراتر وکارگشاتر لازم است تا قدمی جدی برای تغيير اين شرايط برداشته شود.

من به خوبی می دانم که انگيزه ای که شما از نگاشتن اين نامه به نويسنده اش نسبت می دهيد در چگونگی مواجه تان با اين متن بسيار موثر است و اگر اميدی به اثر گذاری اين نامه باشد، از اين دريچه است که اين نوشته را از موضعی همدلانه بخوانيد اما خب فکر نمی کنم در اين باره کاری از دست من ساخته باشد و يا اينکه تلاش من برای دفاع از انگيزه هايم (که برای خودم نيز کاملا روشن نيست!)چندان کاری خير و اخلاقی باشد.

فکر کنم بهترين وضعيت در اين ميان اين باشد که نيت مرا از نوشتن اين نامه ناديده بگيريد و به قول معروف "من قال را وابگذاريد و به "ما قال " بپردازيد. حداقل در اين باره می توانم تضمين بدهم از شرحی که از وضعيت اين زندان ارايه می کنم هيچ نوع اغراق و بزرگنمايی وجود ندارد و در مورد کاستی ها و کژی های اينجا اگر کم نگفته باشم چيزی بدان نيافزوده ام و دقيقا به همين دليل است که توصيف خود را به بند ۶ زندان کارون اهواز که از آن تجربه مستقيم دارم محدود می کنم البته علاوه بر وضعيت ناگواری که اينجا وجود دارد شخصا مشکلات منحصر به فردی هم دارم که به ايرادات قضايی وارد به پرونده ام باز می گردد. ولی از آنجا که توضيح آن در اين مقال نمی گنجد به آن نمی پردازم.

-بزرگترين و اساسی ترين مشکل در زندان کارون اهواز، ازدحام و تراکم وحشتناک جمعيت در آن است برای مثال در بند ۶ زندان که شخصا ساکن آن هستم حداکثر ظرفيت بند که از روی تعداد تختهای اتاق حساب می شود حدود ۱۱۰ نفر است ولی در اين بند به طور متوسط بيش از ۳۰۰ نفر زندانی هستند، يعنی حدودا سه برابر حداکثر ظرفيت. بديهی است که چنين جمعيتی حتی به صورت ايستاده هم به سختی در اتاق ها جای می گيرند لذا علاوه بر جمعيت زيادی که کف خوابند ( من شش ماه بدون تخت بودم يعنی روی زمين می خوابيدم ) نزديک به يک سوم جمعيت بند حياط خوابند. حياط خواب به اين معنی است که تمامی هواخوری زندان توسط پتوهای زندانيان مفروش شده و تعدادی از زندانی ها روز و شب را در گرما و سرما در حياط به سر می برند.

زندانيانی که به هنگام بارندگی هيچ سرپناهی ندارند و گاه در چراغ خانه (آشپزخانه) و گاه حمام و گاه توالت می خوابند. باور کنيد حتی مشاهده اين وضعيت هم وحشتناک است و به جز زنده بودن که بزرگترين دلخوشی من در اينجاست شادی ديگرم اين است که هيچگاه حياط خواب و …نبوده ام!

-تراکم جمعيت بسيار زياد در زندان سبب شده که اصل تفکيک جرايم هم رعايت نشود و با اينکه بند ۶ زندان با عنوان "امنيتی " ناميده می شود ولی فقط يک ششم ساکنين اين بند اتهام سياسی يا امنيتی دارند و بقيه اتهامتشان سرقت و يا مواد مخدر است. البته در ميان سه اتاق موجود در بند، يک اتاق به زندانيان سياسی و امنيتی تعلق دارد اما به جز در مورد محل خواب در بقيه موارد مثل حياط، چراغ خانه، توالت، حمام و …همه چيز مشترک است.

زندانيان با اتهام سرقت و مواد مخدر مشکلات خاصی مانند اعتياد ، بيماری های خطرناک ، مشکلات بهداشتی و …دارند که در مورد زندانيان سياسی و امنيتی مصداق ندارد، بنابراين همنشينی و مجاورت با آنها در يک بند برای زندانيان سياسی بسيار مشکل آفرين است. اين در حالی است که اهواز يک زندان ديگر هم دارد که متعلق به جرايم مالی است و به لحاظ بهداشتی و رفاهی در وضع بهتری قرار دارد و بدون ترديد اسکان زندانيان سياسی و امنيتی در آن مکان منطقی تر بود.

-هواخوری بند ۶ بسيار کوچک و با ابعاد هشت در پانزده است که با در نظر گرفتن جمعيت بند و يک حساب ساده می توان فهميد به هرسه زندانی يک متر مربع مساحت برای هواخوردن می رسد. تازه همين فضا همان طوری که پيشتر گفتم به علت کمبود جا و تراکم جمعيت، توسط زندانيان مفروش شده ومحل زندگی آنان است. شايد فقط کسی که زندان را تجربه کرده باشد بداند که نبود هواخوری و چند متر فضا برای قدم زدن چه شکنجه ی بزرگی است در ضمن سقف هواخوری نيز توسط ميله گرد و تير آهن هايی که به صورت مشبک به هم جوش داده شده پوشانده شده است. اگرچه هدف آن جلوگيری از فرار زندانيان است اما نتيجه مستقيم آن محدود شدن تبادل هوا با محيط اطراف و گرم شدن مضاعف هوا در گرمای جهنمی تابستان اهواز است، به گونه ای که حياط زندان به مانند کوره پزخانه داغ می شود و نکته مهم اينجاست بسياری از زندانيان روز و شب را در همين حياط به سر می برند و حتی سايه بانی هم ندارند. از سويی اين سقف مشبک لذت نگريستن به آسمان را که از معدود لذت های يک زندانی است سلب می کند و احساس حيوانی وحشی که در يک قفس نگهداری می شود را به زندانی می دهد.

-در مورد وضع بهداشتی اينجا بايد بگويم که اصلا واژه بهداشت در اين زندان کاملا نامانوس است. در زندانی با اين تراکم از جمعيت و با چنين زندانيانی و با چنين ساختمان کهنه ای، انصافا بيش از اين هم انتظاری نمی شود داشت. تعدادی از زندانيان در بيرون اززندان به اصطلاح "کارتن خواب" بوده اند و سبک زندگی خود را به اين مکان هم انتقال داده اند افرادی که هرگز حمام نمی روند، لباسشهايشان را عوض نمی کنند، از هيچ ماده شوينده ای استفاده نمی کنند و حتی چيزی هم به پا نمی کنند و مسير توالت و حمام و بقيه جاها را با پای برهنه طی می کنند با وجود چنين افرادی بايد وضع بهداشتی بند برای شما کاملا قابل تصور باشد. از طرفی سرويس توالت و حمام زندان بسيار آلوده و مستعمل است و برای استفاده از آن نيز معمولا بايد در صف ايستاد و حتی گاهی برای استفاده از حمام مجبوريم ساعتها در صف بمانيم. آب حمام اکثر اوقات سرد است. سرويس روشويی بند از شش عدد شير آب سرد و کهنه تشکيل شده که در يک رديف قرار دارد و فاضلاب آن توسط يک آبراه بسيار آلوده جمع آوری و تخليه می شود جالب اينجاست از اين سرويس برای همه مصارف ممکن استفاده می شود. فقط کافی است لحظه ای را تصور کنيد که در يک محيط دو متری يک نفر دست می شويد، يک نفر آب می خورد، يک نفر مسواک می زند، يک نفر ظرف می شويد، يکی وضو می گيرد، يکی صورتش را اصلاح می کند، يکی برنجش را آبکش می کند، يکی بينی اش را تخليه می کند و ….انصافا لحظه تهوع آوری است اگر چه از آن گريزی نيست.

-يکی از بزرگترين مشکلات بند مشکل فاضلاب آن است از طرفی به علت نبود مهار مناسب در سيستم فاضلاب موش و سوسک به سادگی از آن بيرون می آيد و ديدن آنها ديگر جز معمول زندگی زندانيان شده است .مشکل ديگر که بسيار جدی تر است گرفتن هراز گاه مسير فاضلاب و بيرون زدن آن از کف هواخوری است که در ابتدا حياط خوابها را آواره می کند اين فاضلاب که گاه کل فضای هواخوری را پر می کند معمولا تا مدتها در اين وضع باقی می ماند و انصافا آلودگی و بوی تعفن ناشی از آن ديوانه کننده است تا جايی که گاه استنشاق هوای پاک تبديل به آرزو می شود. اگر چه هوای ناشی از دم و بازدم اين همه زندانی و دود سيگار آنها در چنين محيط بسته و محدودی به خودی خود شکنجه است اما همراه شدن آن با بوی فاضلاب واقعا غير قابل تحمل است، البته قسمت اصلی فاجعه آن است که باران تندی هم ببارد و آنگاه است که هواخوری تبديل به استخر می شود و تردد در آن و رفت و آمد به حمام و توالت جز با چرخ دستی ممکن نيست. قسمت ناگوارتر اينکه پس از فرو نشستن اين فاضلاب روی همين زمين بار ديگر زندانيان بساط خود را پهن می کنند، می خوابند و می خورند و روزگار می گذرانند.

-درمورد غذای زندان هيچ نمی گويم که احتمالا مقوله ای سليقه ای تلقی می شود ولی همين قدر بس که آشپز محترم حتی زحمت پوست کندن سيب زمينی های استفاده شده در غذا را به خود نمی دهد. فروشگاه زندان به طور متوسط هر شش هفته يک بار مقداراندکی ميوه می آورد که در بهترين حالت با کشمکش بسيار سهم هر زندانی يک کيلو ميوه در شش هفته است و اين سبب شده بيماری های ناشی از کمبود ويتامين در زندان شايع باشد. از طرفی آشپزی در زندان هم با مشکلات خاص خودش روبرو است اول اينکه هيچ يخچالی برای نگهداری مواد اوليه وجود ندارد و اين مساله ای است که در فصول گرم سال بسيار آزاردهنده است. البته گويا پيشتر اين مشکل وجود نداشته و به علت پيدا شدن مواد مخدر در يک يخچال به هنگام بازرسی، کليه ی يخچال های زندان جمع آوری شده است. اما خب اين دليل دقيقا شبيه اين است که کليه ی اتومبيل های يک کشور به علت پيدا شدن مواد مخدر در يکی از آنها خوابانده شود! در ضمن چراغ خانه ی کوچکی که برای طبخ غذا در نظر گرفته شده است، سوای آلوده بودن آن، بسيار کوچک است و مساحتی حدود ۳ متر مربع دارد و اينکه چطور اين همه زندانی می توانند آنجا آشپزی کنند، واقعا جای سوال است.

-در مورد امکانات ارتباطی نيز مشکلات زيادی وجود دارد. ابتدا اينکه هيچ روزنامه و مجله ای در زندان وجود ندارد و امکان وارد کردن آن نيز ميسر نيست . در مورد کتاب نيز سختگيريهای زيادی وجود دارد و حداقل شخص خودم تاکنون نتوانستم کتابهای مورد نظر خودم را که هيچ موردی نيز ندارد و عموما در مورد فلسفه و يا فيزيک و ادبيات است را وارد زندان کنم. در مورد تلفن نيز بايد بگويم که مدت تماس تلفنی برای هر زندانی در بند ۶، هر هفته تنها ۳ دقيقه است که پر واضح است که چنين زمانی برای شخصی که با خانواده ی خود بيش از هزار کيلومتر فاصله دارد، بسيار ناچيز است. تازه همين زمان کم نيز گاه به لطايف الحيل از کليه ی زندانيان و يا اشخاص گرفته می شود و آنها را ممنوع تلفن می کنند. من مدت زمان زيادی را در اين زندان ممنوع تلفن بوده ام و حق خروج از خوابگاه و استفاده از کتابخانه زندان را نيز نداشته ام.

آنچه در اين جا می گذرد حقيقتا "ورای حد تقرير" است و قابل بازنمائی نيست! من چنين وضعيتی را نه پيش از اين تجربه کرده بودم و نه جائی خوانده يا شنيده بودم. هيچ فيلمی يا داستانی تاکنون زندان را اين گونه تصوير نکرده بود و هرگز در مخيله ام هم نمی گنجيد که چنين جايی ممکن است وجود داشته باشد! شايد بتوان گفت که همه ی مصيبت های اينجا از اين نکته بر می خيزد که انسان در يک محيط بسيار کوچک و بسته و به غايت آلوده با شمار زيادی از انسان های متفاوت و نامتناجس مواجه است و مجبور است تمامی لحظات خود را در چنين وضعيتی بگذراند. واقعا برای خودم هم جای سوال است که چگونه می توان توصيف کرد جايی را که حتی هوای سالمی برای تنفس و يا چند متر فضای خالی برای قدم زدن وجود ندارد! در اين چند ماهی که در اين زندان به سر می برم گاهی وقتی افکار و رفتارم را در طول شبانه روز مرور می کنم به نتايج عجيبی می رسم، احساس من اين است که کم کم زندگی ام از محتوای انسانی تهی می شود و به خلق و خوی حيوانی رجعت می کنم! منظورم اين است که غريزه ی صيانت نفس و ميل به زنده ماندن، کم کم به اصلی ترين محرک و دغدغه ام بدل شده است و گوئی جز زنده ماندن هيچ مساله ی مهمی برايم وجود ندارد! برای مثال وقتی از اتاق خارج می شوم، تمام تلاشم را می کنم تا به کسی نگاه نکنم و يا ارتباطی برقرار نکنم، اگر کسی از حياط خوابها طبق معمول چيزی از من خواست خودم را به نشنيدن بزنم و در کمال بی اخلاقی خواسته اش را رد کنم! بر سر صف توالت و حمام مثل انسان های اوليه جدل کنم و در ضمن مواظب باشم که کمترين تماس ممکن را با ديگران داشته باشم! باور کنيد من اصلا آدم وسواسی نيستم اما اينجا احساس می کنم بايد از نفس کشيدن هم ترسيد! بعضی شبهای زمستان وقتی به زندانيان حياط خواب نگاه می کردم که در اين سوز سرما در هواخوری می خوابند و دو يا سه نفره زير پتوهای نمناک و آلوده می لولند، از اينکه هيچ حس ترحم و دلسوزی ديگر در من وجود نداشت دچار حيرت می شدم، گويی کاملا پذيرفته بودم که کار جهان و آدمی همين بوده و همين خواهد بود. چگونه می توان اخلاقی بود، در جائی که انسان حتی برای لحظه ای هم جسارت ندارد که خود را جای ديگران بگذارد؟

نمی دانم، فکر می کنم ديگر گفتن بس است … حرفهای زيادی هست که احساس می کنم نوشتن از آنها احتمال موثر بودن و به نتيجه رسيدن اين نامه را کمرنگ تر می کند و از اين رو از آنها صرفنظر می کنم. به هر روی اميد من اين است که با نگاشتن اين نامه، نظر مسئولان امر تا حدی به اين شرايط فاجعه بار جلب شود و از اين رهگذر بهبودی در وضعيت اين زندان حاصل آيد. وضعيتی ناگوار که اگر بخواهم با موجزترين جمله بيانش کنم "وضعيتی مرزی بين زندگی انسانی و زندگی حيوانی است."

زيرکی را گفتم اين احوال بين خنديد و گفت: صعب روزی، بوالعجب کاری، پريشان عالمی


 
 

ماجرای اختلاف محمود احمدی‌نژاد و سیدعلی خامنه‌ای که بر سر استعفا یا ابقای وزیر اطلاعات آغاز شده بود، همچنان ادامه دارد. در آخرین تحول از مجموعه تحولات صورت گرفته، امروز محمود احمدی‌نژاد، حیدر مصلحی را از جلسه هیات دولت اخراج نمود
خبرنگاران سبز/سیاست:
محمود احمدی‌نژاد حیدر مصلحی را از جلسه هیات دولت بیرون کرد.  به گزارش فرارو پس از حضور حيدر مصلحی در جلسه صيح امروز هيئت دولت، احمدی‌نژاد از وی درخواست کرده است که جلسه را ترک کند. اين در حالی است که خبرگزاری ها از تشکيل جلسه هيئت دولت به رياست احمدی نژاد و با حضور وزير اطلاعات خبر داده بودند. همزمان خبرگزاری دولت نسبت به انتشار تصویری از خروج مصلحی از جلسه هیات دولت اقدام کرد. گفته می‌شود صادق محصولی قصد دلجویی از حیدر مصلحی را داشته است.

احمدی‌نژاد چندی پيش با استعفای حيدر مصلحی موافقت کرد که اين اقدام با مخالفت رهبر ایران روبه رو شد و با حکم وی، مصلحی در سمت خود باقی ماند. پس از اين اتفاق احمدی‌نژاد برای مدتی در محل کار خود حاضر نشد که با انتقاد فراوان چهرهای اصولگرا روبه رو گرديد.  احمدی نژاد اوايل هفته جاری در محل کار خود حاضر گرديد و در جلسه قبلی هيئت دولت بر تبعيت از ولايت فقيه تاکيد کرد. با این‌حال برخی از حامیان سیدعلی خامنه‌ای سخنان وی را انحرافی ارزیابی کردند. 

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته