-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ شهریور ۱۶, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 09/07/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



وقتی حامیان نظام به «درویش‌کشی» روی می‌آورند

به گزارش بی‌بی‌سی فارسی، مصطفی آزمایش، سخنگوی دراویش نعمت‌اللهی در اروپا به این شبکه گفت: «آقای بنایی که ۲۲ سال سن داشت و اهل شهرستان کوار بود، در ایست بازرسی مورد اصابت گلوله قرار گرفت.»

همچنین سایت مجذوبان نور نیز گزارش داده بود که عده‌ای از دراویش سلسله نعمت‌اللهی که برای عیادت زخمی‌های بخرود اخیر به شهرستان کوار رفته بودند، مورد اصابت گلوله قرار گرفته‌اند. وحید بنانی یکی از همین چهار نفر بود جان خود را از دست داد.

این در حالی است که رسانه‌های وابسته به جمهوری اسلامی مدعی بودند که دراویش به مردم حمله‌ور شد‌ه‌اند.

برخوردهای اخیر حامیان نظام که از حمایت نیروهای ویژه نیز برخوردار بوده‌اند در هالی انجام می‌گیرد که گروهی از دراویش نعمت اللهی چند ماه پیش در نامه‌ای به رهبر انقلاب خواستار توجه او به «ظلم» و «ستم» وارد شده بر دراویش شده بود: «مقام محترم رهبری، از وضعیت دراویش و برخوردهای غیر قانونی مراکز قدرت با آنها مطلع باشید یا نباشید، از حجم مسئولیتها و تعهداتی که بر اساس قانون اساسی در قبال ملت و مملکت دارید، نمی کاهد. البته ما دراویش برای پیشگیری از تشدید بحران خود را به تجاهل زده ایم و همه اینها را به حساب عدم اگاهی جنابعالی از شرایط می گذاریم، اما تا کی ؟ تا کی می توانیم سکوت کرده وشاهد ستم ستمگران باشیم؟ آیا وقت آن نرسیده که جنابعالی در مقام رهبری نظام نوعی استدلال و روش را ارائه نمایید تا از اتهام دخالت در این امور مبرا شوید؟ آیا وقت آن نرسیده است که در مقام یک مرجع دینی و عالیترین مقام تصمیم گیرنده در کشور دستور و فتوا به آزادی دراویش و همه اقلیتهای دینی و دگر اندیشان مذهبی، بلکه آزادی همه ملت دهید و مفهوم امنیت را به ماموران امنیت، عدالت را به ماموران قضاوت و عمل به قانون را به مجریان قانون بیاموزید؟ آیا وقت آن نرسیده است که مدیران و مسئولین نظام در یک بازبینی منصفانه ونقدی شجاعانه از خویش وبدون اتکا به آمارهای توهم زا وشعارهای بی محتوا، راهکاری مناسب برای حاکمیت قانون و احیای حق از دست رفته ملت ایران ارائه نمایند؟»


 


رسانه‌های آزادی‌خواه و گروه‌های خشونت‌طلب


به گمان این‌جانب، اِشکالْ در تعریفِ مسئله و آوردنِ مثال‌ها و مصادیقِ نادرست است. مثلاً مخلوط کردن موضوع تهاجم و دفاع، مجازات قانونی و اَعمال خودسرانه، کنش و واکنش، موقعیت اضطراری و موقعیت عادی، می‌تواند بحث خشونت را به بی‌راهه ببرد و فرضاً واکنش منجر به جرح پلیس یک کشور دمکراتیک در مقابله با تظاهرکنندگانی که در حال پرتاب سنگ و بطری‌های آتش‌زا و تخریب اموال عمومی هستند، با سرکوب عمدی و وحشیانه و ابتدا به ساکن نیروهای مسلح یک کشور استبدادی که منجر به جرح و قتل و تائید و تمجید آتی آن می‌شود مقایسه کند. یا این‌که دفاع مردم یک کشور از خاک سرزمین‌شان را که منجر به کشتن سربازان ارتش مهاجم می‌شود، با کشتن سربازان ارتش مدافع، یکی بگیرد و نتیجه‌گیری کند که عدم خشونت امکان‌پذیر نیست و همه‌ی ما در جای خود متوسل به خشونت می‌شویم و این توجیهی شود برای اِعمال خشونت، توسط طرفداران خشونت.

بازگردیم به بحث درج اخبار و نوشته‌های گروه‌های خشونت‌طلب در سایتی مانند خودنویس. رسانه باید تعریف دقیقی از موضوع خشونت و گروه‌های خشونت‌طلب داشته باشد. مهم‌ترین اصل در این زمینه مسئله سیستماتیک بودن و ذاتی بودن خشونت و اصرار بر تحمیل و اِعمال آن در زمینه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و غیره است. هرگاه از من پرسیده شود که اگر فرد مسلحی به منزل تو حمله کرد و خواست تو را بکشد چه می‌کنی پاسخ من طبیعتاً دفاع تا حد مرگ خواهد بود. در صورتی که این موضوع توجیهی باشد برای یک گروه سیاسی که اگر حکومت به او حمله کند واکنش او نیز طبیعتاً همین خواهد بود، این صورت مسئله درست طرح نشده است. آیا این گروه بعد از دفع حمله به حملات خشونت‌بار خود خاتمه می‌دهد؟ آیا این گروه برای تحکیم مواضع خود -که فردا حکومت او را مورد تهاجم قرار ندهد- خشونت پیوسته و دائم را سرلوحه‌ی اَعمال‌اش قرار می‌دهد؟ آیا این گروه، با افراد مخالف درون خود با خشونت رفتار می‌کند و اِعمال خشونت، امری سیستماتیک در داخل این گروه به شمار می‌رود؟ و سوالاتی دیگر از این قبیل ما را به خشونت‌طلب بودن یا نبودن یک گروه، و پیوسته و دائم و فراگیر بودن این خشونت می‌رساند.

و نکته اساسی این است که اگر این گروه قدرت را در دست بگیرد، با ما که امروز صدای او هستیم، چه خواهد کرد؟ آیا صدای ما را به خاطر مخالفت با خودش خاموش خواهد کرد؟ پاسخ این سوال نزد بسیاری از گروه‌ها کاملاً مشخص است و خوش‌بختانه اعضای این گروه‌ها اصراری بر پنهان کردن آن‌چه در آینده با مخالفان فکری خود خواهند کرد ندارند.

پس، در این صورت، رسانه‌ی آزاد دلیلی نمی‌بیند که بخواهد تبدیل به صدای گروهی شود که فردا صدای دیگران و خود او را خفه خواهد کرد و به اِعمال خشونت علیه دیگران و خود او اقدام خواهد کرد.

بدیهی‌ست از حق انسانی اعضای این گروه‌ها باید به صراحت دفاع شود، باید خبرِ اِعمالِ رفتارهای غیرانسانی با اعضای این گروه‌ها منعکس شود، باید مواضع خشونت‌طلبانه‌ی این گروه‌ها به بحث و بررسی گذاشته شود و از اعضای این گروه‌ها برای بیان نظرات خود دعوت شود و واقعیت خواسته‌های ایشان در این بحث‌ها آشکار گردد، باید اخبار مربوط به اعضای اسیر این گروه‌ها در زندان‌هایی که با آن‌ها به صورت غیرانسانی رفتار می‌کنند بازتاب پیدا کند و خواسته شود که با آن‌ها بر اساس حقوق بشر رفتار شود و امثال این‌ها. این وظیفه‌ی رسانه است و مغایرتی با مخالفت‌اش با خشونت ندارد. البته زمینه‌های سوءاستفاده از فضای آزاد، باید از گروه‌هایی که زیرکانه درصدد بهره بردن از هر فرصت و موقعیتی هستند گرفته شود و به آن‌ها اجازه‌ی تبلیغ و پروپاگاند داده نشود.

تا آن‌جا که من به عنوان یک ناظر بی‌طرف دیده‌ام خودنویس تلاش کرده است موضع میانه‌ای در قبال این گروه‌ها داشته باشد. از یک طرف نه راه بر اخبار و نوشته‌های آن‌ها به‌طور کامل بسته، و نه رسانه را کلاً برای تبلیغ خشونت و اَعمالِ خشونت‌آمیزِ سیستماتیک در اختیارشان قرار داده است. کاری که مسئولان خودنویس می‌کنند، بسیار حساس و دقیق است و این گامی‌ست در راه دمکراسی واقعی.


 


اعدام سه نفر از «دگرباشان» جنسی در خوزستان

  روز ۱۳ شهریور ماه خبری در خبرگزاری دانشجویان ایران ( ایسنا ) منتشر شد. عنوان خبر «شش مجرم به داور آویخته شدند» بود. در این خبر اتهام یک نفر از اعدام شدگان قاچاق مواد مخدر، دو نفر از آنها تجاوز به عنف و اتهام سه نفر دیگر اعمال منکر و خلاف شرع بیان گردید. این در حال است که بسیاری از اعمال در قانون مجازات اسلامی خلاف شرع بوده و برخی از آنها نیز اعمال منکر محسوب می گردند از جمله حجاب یا روزه خواری، ولی مجازات این اعمال اعدام نیست.

آقای عبدالحمید امانت در نشست خبری که با خبرگزاری‌ها داشتند با یک اشتیاق خاص و ویژه خبر اعدام شش شهروند ایرانی را مطبوعاتی کرده و در خصوص سه نفر از آنها که مورد نظر  این یادداشت است، چنین گفت: حكم اعدام سه مجرم به نام‌هاي «م،ط»، «ط، ت» و «م،چ» صبح امروز در اهواز اجرايي شد. اين سه مجرم به استناد مواد ۱۰۸ و ۱۱۰ قانون مجازات اسلامي، به دليل ارتكاب به اعمال منكر و خلاف شرع از سوي شعبه ۱۷ دادگاه انقلاب اسلامي اهواز به اعدام محكوم شدند.

در اینجا می‌خواهم نظر شما را به این جنایت عظیم که به هیچ عنوان قابل توجیه نیست و به نوعی قتل عمد محسوب می‌شود جلب کنم:

اولا – اعمال منکر و خلاف شرع در هر موردی حتی زنا یا لواط در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی نیست. قانونگذار صلاحیت دادگاه انقلاب را مشخص کرده و رسیدگی به چنین جرایمی در صلاحیت دادگاه عمومی و همچنین بر حسب عنوان و مصداق در صلاحیت دادگاه کیفری استان است. بنابراین از این حیث اعدام این سه شهروند ایرانی به صورت کاملا خودسرانه و سلیقه ای توسط دستگاه امنیتی و دادگاه انقلاب بوده است.

 

 

ثانیا – مشخص نیست آیا این سه وکیل داشته‌اند یا بدون وکیل محاکمه شده‌اند؟  وکلای آنها چه کسانی بوده‌اند؟ آیا وکلای بوده‌اند که پروانه وکالتشان را دولت صادر کرده است که اعتراضی به اعدام موکلین خود نکرده‌اند؟ و ده‌ها و صدها آیای دیگر که جای بیان تمام آنها در این جا نیست و خوانندگان گرامی کاملا آگاهند که وکلای دادگستری در ایران اجازه وکالت در چنین پرونده‌هایی و دفاع از حقوق شهروندان را نداشته و اگر دفاع کنند و لب به اعتراض بگشایند صدایشان خاموش خواهد شد. به هر حال نداشتن دادرسی عادلانه نیز از دیگر ایرادات این پرونده و یا بهتر بگوییم جنایت است.

ثالثا – مواد ۱۰۸ و ۱۱۰ قانون مجازات اسلامی مربوط به همجنس گرایی است، چنانچه دو فرد مذکر با یکدیگر عمل جنسی انجام دهند، این عمل را لواط گفته و در صورت دستگیری به استناد ماده ۱۱۰ قانونی مجازات اسلامی به قتل محکوم می‌گردند. بنابراین این سه شهروند خوزستانی به بهانه لواط به مرگ محکوم شده و اعدام شده‌اند. افرادی که امکان دارد تحت شکنجه اقرار به ارتکاب لواط کرده باشند تا همچون ماکان مولود‌زاده به دلیل خصومت با یکی از مسوولین دستگاه قضایی به مجازات اعدام محکوم شوند.

هر چند یقین دارم و تاکید می‌کنم هر سه نفر اعدام شدگان بی‌گناه بوده و قربانی خواسته‌های پلید رئیس دادگستری خوزستان و مسوولین دستگاه قضایی برای پیش گیری از وقوع جرم شده‌اند، اما نباید سخنان آقای احمدی‌نژاد در نشست سازمان ملل در نیویورک را فراموش کرد که گفت در ایران کسی همجنس‌گرا نیست و به مجازات اعدام محکوم نمی‌گردد که البته انسان‌های بی‌گناه بسیاری به همین اتهامات واهی در شهرهای مختلف ایران محکوم به مرگ شده و مخفیانه اعدام می‌شوند.

در آخر خطاب به این رئیس دادگستری که در مصاحبه خود گفته است: «تبه‌كاران، اراذل و اوباش و متجاوزان به حقوق مردم از راهي كه انتخاب كرده و در آن قرار دارند بازگردند و توبه كنند، در غير اين‌صورت قوه قضاييه و دادگستري خوزستان در مبارزه با اين افراد كوتاه نمي‌آيد.» می‌گویم: آقای رئیس که معلوم نیست دارای مدرک تحصیلی هستید یا خیر؟ حقوق خوانده‌ای یا خیر؟ می‌دانید جرم‌شناسی به چه معناست، یا اینکه فقط و فقط راه مبارزه با خشونت و جرم را در اعدام می‌دانید! در جامعه زندگی کرده اید یا خیر؟ ..... تبه کاران و ارذل و اوباش پای اینترنت و تلوزیون ننشسته‌اند که به دستور شما گوش فرا دهند. آنها روزنامه‌خوان هم نیستند که به صحبت‌های سرتاسر ابهام‌آمیز شما گوش دهند. با اعدام و جنایت و ریخت خون افراد بی‌گناه نمی‌توانید جلوی ارتکاب جرم را بگیرید. به جای ریخت خون شهروندان ایرانی به دنبال ریشکن کردن اصولی و کارشناسانه جرم باشید و اگر نمی‌توانید گره پیچیده خشونت و جرم در ایران را باز کنید، به کنار روید تا افردی لایق این گره به هم تنیده شده را باز کنند.

 

            به هر حال سه جوان برخلاف موازین صریح قانونی در شهر خوزستان و به صورت بی‌گناه اعدام شدند و حکومت جمهوری اسلامی می‌بایست پاسخگوی ریختن خون این سه جوان و دیگرانی که وضعیت مشابه این سه جوان دارند باشند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 


اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟ -  سیروس ملکوتی



سرنوشت سیاسی کشورمان بی‌شک تصویرگر ابهام و هراس است، زیرا مدعیان بیشمار ازادی و دمکراسی طی بیش از سه دهه نتوانستند فراتر از اعتراض بر بود نکبت نظام چالشی جدی را پدید اورند. انچه به نام اپوزیسیون چه وجوه حقیقی و چه مجازی ان تظاهر دارد ، مجموعه ای از نیروهای مدعی دمکراسی و گذار از نظام را شکل می‌دهند که نه پذیرای دمکراسی هستند و نه فراتر از بیان اعتراض بر هستی نظام به سازماندهی سیاسی خود اندیشیدند. سی و چهار سال است که اپوزیسیون خود را در بستر پیشا بلوغ سیاسی اسیر نموده و با تمکین به خودبینی و خودخواهی های درونی شده خود وعده های سرانجام ناپذیرش را تکرار می‌نماید.


جدا از نمونه سازمان مجاهدین هیچ نیرویی فراتر از اعتراض نتوانست گامی جدی در عرصه مبارزه بردارد. اپوزیسیون ایرانی در تمامی این سال‌ها راوی و مفسر حوادثی بود که نظام و یا نیروی خودجوش معترض انسانی درون کشور افرید، و خود هرگز قادر نگردید افریننده حادثه ای چالشگرانه در تقابل با نظام باشد.


اپوزیسیون ایرانی درونی از هم گسیخته و پراکنده دارد زیرا نمی تواند جوهر اعتراض و سازماندهی مبارزه را در یک مقصد سیاسی تعریف نماید. حضور او مبین ماندگاریش در دو عرصه پایان ناپذیر است. عرصه اعتراض او را به مثابه مفسر سیاست و حوادث معرفی می‌نماید، و عرصه سازمادهی مبارزه او را در تقابل با نیروی متضاد درونیش می‌آراید. هر جبهه‌ای را که اراست یا از ابتدا برای مرعوب نمودن نیروی معترض دیگر بود و یا در فرایند بودنش بدین بیماری مزمن درونی دچار گردید. به همین علت قادر به نقش افرینی نمی‌شود و قادر نمیگردد چالشی را در برابر نظام حاکم بپروراند.


همه مفاهیم دمکراتیک و ازادی‌خواهانه را تاراج آرایش درونی خود در انکار دگر اندیشان می‌کند. اینگونه حتی مفاهیمی که دستاورد مبارزات بشری هستند به بیهودگی سوق داده می‌شوند. از فردای دمکراتیک و تحمل پذیریش در برابر دگر اندیشان وعده می‌آورد اما در بستر بود کنونی‌اش نه تنها همایشی را باور نمی‌دارد بلکه انتقاد درونی خود را نیز تاراج انشعاب و گسست می‌نماید. جمهوری‌خواه می‌شود تا در برابر مشروطه خواه خود را بیاراید. جمهوری‌خواه لائیک می‌شود تا دوگانگی خود را با تظاهر نخست بیاراید. مشروطه خواه می‌شود بی‌آنکه حتی درون خود را بیاراید زیرا بر وجود خود در ابهام است، می‌ماند تا سر حادثه به تبیین چکونگی وجودش پی ببرد. سکولار می‌شود و انگاه بر مرقد امامزادگان دخیل آزادی می‌بندد. نشئه گفتار این و ان ملا می‌شود که از آزادی و مدنیت سخن می‌راند. گویی که این زاده جهل مرکب زایش بیداریش بسوی مدنیت ارمغان خود آزادی‌ست. گویی که ازادی پیشا این زایش مفهوم نمی‌بود. این نیرو انچنان بی‌اعتماد به خویشتن خویش است که با یک تلنگر حادثه به یکباره می‌تواند به عصر طلایی امام کشتار و جنایات ایمان بیاورد و اسطوره‌های مقاومت را با پیکره‌های جانیان نچندان نادم بر سر مناره حزب و منشور اندیشه اش استوار سازد.


این اپوزیسیون نه ملی‌است و نه در اندیشه همایش همدلی هاست، تنها می‌خواهد بماند تا سر حادثه او را در بستر سیاست دوباره زنده نماید. اگر بر قوای درون و ملی‌گرایی و یا هر زبان اندیشه همسوی دیگر در گفتار پا می‌فشارد یا در اوهام است و یا دروغ می‌گوید چشم و دستش به سوی بارگاه جهانی‌است که این روزها فصل یخبندان ناموس سیاسی را در قاموس بهار عرب رنگ نموده و قلندرانه به تاراج نفت نام رهایی اهدا می‌کند.این اپوزیسیون هرگز به سازماندهی همایش وار درون گسیخته خود نمی‌اندیشد و پای مصممی در چنین میدانی نمی‌نهد. از مدیریت سیاسی خود را می‌رهاند و اما در تقابل هر اندیشه‌ای که بخواهد بدین ارایش دست یازد می‌ایستد. درون گوناگونش همچون شبکه‌هایی را مانند است که نه از هم می‌گلسند و نه در یک فرایند امیدی به پیوندشان می‌رود. برزخی‌است که سی و اندی سال گریبان رهایی را گرفته و خود مانعی جدی در گذار از نظام کشتار اسلامی گردیده است. ایا قرار است سرنوشت سیاسی ما با این برزخ و ماندگاری بختک وارش رقم زده شود؟ بی شک نمی‌توان بدین فرایند باور اورد، همچنین نمی‌توان نیرویی خارج از وجود و هستی خود بیافرینیم. هر انچه باید پدید اوریم از همین درون از هم گسیخته است، تنها می‌ماند یک خانه تکانی جدی در زبان اندیشه و برون شد از منیت و خود بینی هایی که حاکم بر سرنوشت سیاسی نیروهای اجتماعی-سیاسی گردیده است. به کنار نهادن همه ان وعده هایی که در تمیز از یکدیگر بنا گردیدند و نه در تقابل با نظام حاکم. امروز بیش از هر دوران دیگر ضرورت همایش نیروهای عدیده و متفاوت به لحاظ نظری از یک دیگر پیش روی‌مان قرار دارد. انهم به دلایل گوناگون. نخست باید بپذیریم اندیشه‌های رهایی‌بخش هر منشور سیاسی قادر نمی‌باشند تنها بر نیروی شبکه و نهاد سیاسی خود چالشی جدی را پدید آورند. باید بپذیریم که می‌توانیم با حفظ اندیشه های دورنگر خود بر سکوی میان پرده گذار از نظام یعنی انحلال ان و فراهم اوردن بستر گزینه های حقیقی و ازادی انتخاب شدن و انتخاب نمودن به همایشی دست یازیم بی انکه اندیشه های دورنگر خود را تاراج این همایش نماییم. باید بپذیریم که نمیتوان با تداوم سیاست اعتراض و نقد و تفسیر حوادث ادامه طریق داد و امر مدیریت سیاسی و مدیریت مبارزه را به سر حادثه رها نمود. باید بپذیریم که بنیاد همایش سیاسی ما نه وحدت جهانبینی هاست و نه پرهیز کارنامه های سیاسی بد و خوب از یکدیگر خواهد بود. همایش پیش روی تنها بر اساس برنامه انهم برای یک واحه کوتاه انتقال قدرت شکل و سازماندهی می‌پذیرد. تداوم ماندگاری اپوزیسیون در پیله کهنه خود تنها تداوم سرکوب و یا ناجی سرکوبگر دیگر را به همراه خواهد اورد.

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 


نتیجه‌ی توقیف «شهروند امروز»

 

مجله‌ی «شهروند امروز» توقیف شد. این یعنی محدودیت برای آزادی بیان-نوشتن و آزادی شنیدن-خواندن. نتیجه‌ی این توقیف چیست؟

اولاً شماره‌ای که این توقیف با آن همزمان شد مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت. از درون آن تا به حال سه کار گرافیکی و چند متن خبر-تحلیل به طور وسیع مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفته و به عنوان بهانه‌ی توقیف مطرح شده‌اند. این در حالی است که اگر این مجله توقیف نشده بود در سرتاسر ایران شاید ده هزار نفر هم از این مطالب آگاه نمی‌شدند، اما با پخش آنها در فضای مجازی این رقم چند مرتبه‌ی بزرگی افزایش پیدا می‌کند. خود من (که مثلاً اهل نوشتن و خواندن هستم) این مجله را نمی‌خرم و نمی‌خوانم، اما با توقیف آن به تمام مطالبی که در بالا اشاره شد رسیدم. به توقیف‌کنندگان توصیه می‌کنم از این پس دقیقاً ذکر کنند که دلیل توقیف چه بوده تا حداقل فقط همان مطلب مورد توجه دیگر رسانه‌ها قرار گیرد و پخش شود، نه مثل حالا که چند خبر و کار گرافیکی مورد توجه قرار گرفته‌اند.

یک ضرر دیگر این توقیف این است که تمامی افراد یا نهادهائی که موضوع خبر-تحلیل‌ها یا کارهای گرافیکی بوده‌اند الان متهم هستند. یکی می‌گوید «چون به رئیس‌جمهور انداخت توقیف شد»؛ دیگری می‌گوید «سراغ منابع مالی سپاه رفته‌اند»؛ آن یکی دلیل می‌آورد که «نباید فاصله‌گرفتن سپاه از احمدی‌نژاد را لو می‌داد»؛ ...

آیا نویسندگان و گرافیست‌های «شهروند امروز» با توقیف آن دیگر تولید نمی‌کنند؟ اگرچه تاثیر انگیزه‌های مربوط به تولید یک نشریه و درآمد ناشی از آن را نمی‌توان انکار کرد، ولی به اعتقاد من تهیه‌کنندگان مطالب یک مجله اگر مطلب تاثیرگذار و حساسی برای ارائه داشته باشند بدون انگیزه‌های گفته‌شده باز هم به تهیه و نشر آن از راههای دیگر اقدام می‌کنند. اتفاقاً این دسته از مطالب حساس هستند که می‌توانند یک مجله را توقیف کنند. پس تا جائی که نگرانی از نشر مطالب خاص باعث توقیف این مجله شده، باید گفت که توقیف‌کنندگان به هدف خود نرسیده‌اند. تازه، وقتی یک مطلب حساس قرار باشد در یک نشریه چاپ شود معمولاً تا حد زیادی توسط خود تهیه‌کننده و سپس ویراستار تعدیل می‌شود تا حساسیت کمتری از توقیف‌کنندگان را برانگیزد. اما وقتی این مطلب قرار است در یک وبلاگ یا سایت خبری برون‌مرزی بیاید با کمترین حذف و تعدیل و رودربایستی ارائه می‌شود.

فهرست کارهای نه تنها بی‌نتیجه بلکه باید گفت بدنتیجه و به اصطلاح «اسم‌بدنامی» نظام فعلی ایران فهرست بلندبالائی است:
زندان کردن، اعتراف گرفتن، اعدام، فیلترینگ سایت‌ها، توقیف نشریات، ...

از قدیم به درستی گفته‌اند «عقل که نباشد جان در عذاب است».

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 


نوسان دلربای پاندول آقا به دور محور محمود

دو سال پیش و در اوج جریانات پس از انتخابات، محمد جواد لاریجانی در یک مصاحبه ی تلویزیونی گفت: «اصلاح طلبان در پی یک قمار سیاسی، دچار مرگ سیاسی شدند.» جمله با شور و شعفی نشاط آور بیان می شد؛ ظاهرا محمد جواد به اصولگرایان نوید می داد: «دوستان، مشکل اینا هم بالاخره حل شد!»


در آن روزها ایده ی اصولگرایان این بود: «حضرت آقا تنها برای حذف اصلاح‌‌‌طلبان بود که از احمدی نژاد حمایت کردند؛ با حذف اونا روشن است که این ما هستیم که باید بریم و میریم اون بالا!»

و به این ترتیب پس از آن مرگ شیرین، تلاش اصول‌گرایان برای حذف این رقیب آخری- و حالا دیگر با آن تحلیل، بی یال و کوپال- احمدی‌نژاد، با علامت تلاش مجلس اصولگرا برای خلق «هر روز یک رسوایی و هر شب یک افشاگری» کلید خورد، که با کمال تعجب به سنگ سخت «حمایت آقا» از احمدی‌نژاد برخورد کرد! حمایتی که با تلاش اصول‌گرایان برای یکپارچه کردن همه ی سرمایه ی اصول‌گرایی و متحد شدن با نهاد روحانیت هم حتا، شکسته نشد و منجر به سفر چند روزه‌ی آقا به قم و کوبیدن میخ حمایت سفت و سخت ایشان از احمدی‌نژاد در همه ی عرصه‌ها شد. اینجا بود که جریان اصول‌گرایی متعجب و مبهوت از فروختن دوستان و همراهان قدیمی و این حجم عظیم از حمایت بی دریغ و بی دلیل!، از موجودی به نام احمدی‌نژاد، تنها راه چاره را در رو کردن انحرافی عظیم به نام «جریان انحرافی» دید.

صرف‌نظر از اسامی انحرافی جریان انحرافی- مانند: دولت رمالی و جن گیری، دولت ظهور، مشایی و فساد اخلاقی و اقتصادی و...- آن انحرافی که دل رهبر فرزانه را لرزاند و سایه ی حمایت ایشان را از سر دولت خدمتگزار برای مدتی دور کرد، تقویت احتمال فروختن نظام بود به «دشمن»- مستند به زیگزاگ‌های احمدی‌نژاد در روز های اول از سفر آخر نیویورک، حرکت آچمزی در عزل متکی و تلاش برای قبضه‌ی وزارت اطلاعات به علامت عزل حیدر مصلحی و...-. احتمالی که با قهر و خانه نشینی چند روزه و سکوت، و اخباری مبنی بر ریختن اشک، محمود احمدی‌نژاد سعی در تضعیف و پاک کردن آن را شروع کرد (و با بازگشت به اتحاد استراتژیک با یاوران قدیمی خود، برادران قاچاقچی، با سپردن کلید چاه های نفت به دستان با کفایت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، آن را ادامه داد).

از طرف دیگر اما جریان اصول‌گرایی، مست از پیروزی ناشی از رسوایی ای به بزرگی جریان انحرافی، دو دو کنان برای ریس جمهور گریان در صحن علنی مجلس (در جریان معرفی حمید سجادی به عنوان وزیر پیشنهادی برای وزارت جوانان)، در کمال ناباوری با خطاب  «آن حرکات رذیلانه و موذیانه»ی رهبر انقلاب مواجه شد!

احتمالا تا اینجای کار دیگر کمتر اصول‌گرایی، با درصدی از هوش، بود و است که متوجه این حقیقت تلخ نشده باشد که مشایی همان گونه از احمدی‌نژاد جدا نشدنی است که خامنه ای از احمدی‌نژاد، حقیقتی که اخیرا با درخواست رهبری از «منبر داران سیاسی» برای مواظبت در حرف زدن شان و حمایت اخیر آقا از مکتب ایران مشایی اما با یک تبصره‌ی کوچک «بعد از اسلام»، روز به روز آشکارتر می‌شود. و احتمالا به همین دلیل است که دیگر اصول‌گرایان ما، به استثنای هنوز حضرت آیت الله مهدوی کنی و در تلاش ساده دلانه‌شان به دنبال سهمی کوچک از قدرت در کنار جبهه‌ی پر قدرت و پر هیبت پایداری با اسم رمز «وحدت»، به باور این تکمله بر جمله ی ۲ سال پیشتر محمد جواد لاریجانی نرسیده باشند که: «و با آن مرگ سیاسی، ما را هم در این هچل افکندند، اساسی! خدایشان نیامرزاد!»

این گونه است که می بینیم نام علی مطهری دوست می‌دارد سر از لیست اصلاح‌طلبان در آورد و یا محمد رضا باهنر اصولا با مجازات موسوی و کروبی موافق نبوده و نیست و این فکر تنها متعلق به ۴، ۵ نفر اقلیت در فراکسیون اصول‌گرایان بوده است! ظاهرا هیچ راه حلی باقی نمانده و جریان «مالیده»، مگر این که فرجی از زنده شدن دوباره ی «مرده»ی دو سال پیش حاصل شود! (اگر بشود و بگذارند!)

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطالب بلاگستان و کلیه مطالب رسیده از اعضا، معرف دیدگاه شخصی نویسندگان است نه سایت خودنویس.


 


توقیف روزگار و شهروند امروز

خبرگزاری مهر از توقیف و معرفی به دادگاه نشریه "شهروند امروز" به دلیل انتشار مطالبی "خارج از حدود مقرر در ماده ششم قانون مطبوعات" با رای هیئت نظارت بر مطبوعات در چهارده شهریور خبر داد.
به نوشته سایت های خبری ظاهرا چاپ عکسی روی جلد هفته نامه دلیل توقیف آن ذکر شده است. آخرین شماره هفته نامه "شهروند امروز" با عکسی از محمود احمدی نژاد، مشایی، بقایی، سعیدلو، رحیمی، علی آبادی، جوانفکر و با تیتر "چگونه می توان مملکت را با خواب اداره کرد"، منتشر شده بود.

در ماده شش قانون مطبوعات  "افترا به مقامات، نهادها و ارگانها و هریک از افراد کشور و توهین‌ به‌ اشخاص‌ حقیقی‌ و حقوقی‌ که‌ حرمت‌ شرعی‌ دارند، اگرچه‌ از طریق‌ انتشار عکس‌ یا کاریکاتور باشد، از جمله موارد تخلف نشریات به حساب می آید.

هفته نامه "شهروند امروز" پنج سال پیش کار خود را آغاز کرد و پس از دو سال انتشار در آبان ۱۳۸۷ به دلیل غیرواقعی جلوه دادن اقدامات دولت توسط هیات نظارت تا تیرماه امسال توقیف شد. از عمر انتشار مجدد این هفته نامه سه ماه بیشتر نگذشته که بار دیگر توقیف شد.

روزنامه "روزگار" دومین نشریه توقیفی در این روز بود. خبرگزاری مهر دلیل توقیف را "دستور صادره از شعبه نهم بازپرسی دادسرای فرهنگ و رسانه" ذکر کرده و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دادسرای تهران خبر داده که "این روزنامه بر اساس اعلام جرم دادستان عمومی و انقلاب تهران به اتهام تبلیغ علیه نظام و انتشار مسایل محرمانه کشور باستناد تبصره دو ماده پنج قانون مطبوعات روزنامه روزگار از روز دوشنبه چهاردهم شهریور ماه به مدت دو ماه توقیف است. روزنامه روزگار نیز پس از سه سال توقیف توسط هیأت نظارت بر مطبوعات از بهمن ماه سال گذشته انتشار مجدد خود را آغاز کرده بود.

روزنامه "روزگار" در آخرین شماره خود با عکسی از رحیم مشایی، "ناگفته های مشاور سابق احمدی نژاد از نقش رحیم مشایی در دولت را منتشر کرده بود.

تبصره‌ دو از ماده پنج قانون مطبوعات می گوید که "مصوبات‌ شورای‌ عالی‌ امنیت‌ ملی‌ برای‌ مطبوعات‌ لازم‌الاتباع‌ است‌ و در صورت‌ تخلف‌، دادگاه‌ می‌تواند نشریه‌ متخلف‌ را موقتاً تا دوماه‌ توقیف‌ و پرونده‌ را خارج‌ از نوبت‌ رسیدگی‌ نماید."


 


رییس مجلس خبرگان: امام ما را آورد و ما دیگر ول‌کن معامله نیستیم

دهمین اجلاس خبرگان رهبری با ریاست آیت‌الله مهدوی کنی صبح امروز سه شنبه آغاز شد.

به گزارش خبرگزاری مهر در این جلسه مهدوی کنی با اشاره به رهبری آیت‌الله خمینی و اینکه خمینی در زمان حیات خود مدیریت خوبی را داشت و مملکت را به خوبی اداره کرد گفت که «امام خمینی همواره احترام ویژه ای برای مردم قائل بودند و مشکلات مردم را درک می کردند.»

رئیس مجلس خبرگان با بیان اینکه روحانیون در این انقلاب بسیار نقش داشتند گفت: «روحانیت در به ثمر رساندن انقلاب اسلامی نقش مهمی را ایفا کردند البته اوایل انقلاب مهندس بازرگان موضوعی را به عنوان تفکیک روحانیت مطرح کرد اما بنده در پاسخ به وی گفتم ما روحانیون به این راحتی میدان را خالی نمی کنیم و همچنان در صحنه هستیم.»

وی گفت: «امام ما را به صحنه عمل آورد و برای مثال من که پیش نماز مسجدی بودم به این حوزه وارد شدم، اما باید بگویم که دیگر از صحنه خارج نمی‌شویم و ول کن معامله نیستیم.»

مهدوی کنی در ادامه به اعتراضات مردم در کشورهای منطقه اشاره کرد و با بیان اینکه این خیزش‌ها نشات گرفته از «انقلاب اسلامی» است گفت «مدیریت حکیمانه» خامنه‌ای در این اعتراضات نقش تاثیر گذاری را ایفا کرده است.

مصلحی: هدف تیم احمدی‌نژاد و «فتنه»؛ مقابله با ولایت فقیه است

در بخش دیگری از دهمین اجلاس خبرگان رهبری، حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات دولت دهم سخنرانی کرد و در سخنان خود «پیچیده‌ترین» معضل و مشکل جمهوری اسلامی را «ائتلاف جریان انحرافی و فتنه» دانست.

مصلحی «جریان انحرافى و فتنه» را با ویژگی‌هاى مشترکی دانست که درصدد ائتلاف با یکدیگر به منظور فتح مجلس و نیز مقابله با جمهوری اسلامی و ولایت فقیه هستند.

در ادبیات جمهوری اسلامی «جریان انحرافی» به تیم احمدی‌نژاد و شخص اسفندیار رحیم مشایی اطلاق می‌شود و از معترضان به نتایج انتخابات ریاست جمهوری با نام «فتنه» گران یاد می‌شود.

مصلحی در ادامه سخنان خود برنامه‌های کنونی و آتی تیم احمدی‌نژاد را «تقابل با نظام و ولایت فقیه»٬ «بزرگ نمایى مشکلات مردم» و «ایجاد هراس در بین توده‏‌هاى مردم» اعلام کرد و گفت «سیاست تساهل و تسامح» و «علاقه‏ مندى جدى در خصوص رابطه با آمریکا» را از دیگر برنامه‌های این گروه‌هاست که این گروه خواست‌های خود را با کمک «اصحاب فتنه» پیش می‌برد.

وزیر اطلاعات اضافه کرد که «جریان انحرافی» این تحرکات را با تلاش براى «القاء فصل الخطاب نبودن ولایت فقیه و تقسیم بندى فرامین رهبرى به حکومتى و غیر حکومتى» دنبال می‌کند.

مصلحی شاخص‌های «تأکید بر ملى‌گرایى افراطى»، «تاکید بر ناکارآمد بودن اسلام» و «تاکید بر ناکارآمدى روحانیت» را از دیگر برنامه‌های «جریان انحرافی» عنوان کرد.

وزیر اطلاعات در پایان هم با اشاره به اینکه «وزارت اطلاعات از سطح بالاى هوشیارى برخوردار است» گفت ما به شدت مراقب انتخابات آتی مجلس هستیم و اجازه نمی‌دهیم این انتخابات به انحراف کشیده شود.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته