-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 05/18/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



تاکتیک درست خاتمی

حکومت‌ها همواره نوع نگرش خود را بر جامعه تحمیل می‌کنند، به گونه‌ای که حتی مخالفان حکومت هم دچار همان نوع نگرشی می‌شوند که با آن مبارزه می‌کنند. این مساله باعث می‌شود که تغییرات در واقع در شکل صورت گیرد و نه در محتوا.

آنچه که محمد خاتمی رئیس جمهور پیشین ایران مطرح کرد از زوایای مختلفی قابل بررسی است، و در مجموع می‌توان آنرا یک برخورد تاکتیکی در زمان بسیار مناسب دانست.

خاتمی مسئله آشتی ملی را در حالی مطرح می‌کند که در درون جناح انحصارطلب شکاف عمیقی بوجود آمده و حکومت در حال تجزیه دیگری بسر می‌برد.

علت اصلی این تجزیه ‌ائی که در چند سال اخیر اتفاق افتاده است را می‌توان در سخن رهبر انقلاب در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی دید؛ ایشان گفتند که «به خیالشان می‌خواهند یک شیر بی یال و دم و اشکم درست کنند.»

در واقع این سخن نشان می‌دهد که رهبر ایران به هیچ وجه حاضر نیست که از قدرت مطلقه فقیه چیزی کاسته شود، و کار تا به‌جائی پیش رفته است که حتی حاضر به قبول اختیارات رئیس جمهوری هم نیست، و او را مطیع و منقاد خود می‌خواهد.

بحران حال حاضر در حکومت نیز نشان می‌دهد که در درون جناح اقتدارگرایان نیز عده‌ای صلاحیت رهبری را زیر سئوال برده‌اند و نوع مدیریت او را نا کار آمد می‌دانند و برای اینکه شیرازه امور از هم نپاشد در فکر کنار زدن ایشان هستند.

آنچه که تا کنون اتفاق افتاده است، دو انشعاب بزرگ در درون حکومت است و این روند اگر ادامه یابد به فروپاشی حکومت منجر خواهد شد.

از سوی دیگر تمامی آنچه که جناح اصلاح‌طلب در باره احمدی نژاد گفته بودند، امروز کاملا آشکار ثابت شده و درست بودن مخالفت اصلاح‌طلبان را روشن ساخته است و نیز درست بودن تظاهرات مردم بر علیه تقلب انتخاباتی که منجر به ریاست جمهوری دوباره احمدی‌نژاد گردید.

حال در چنین شرایطی محمد خاتمی مسئله آشتی ملی را مطرح می‌کند.

این یک تاکتیک بسیار حساب شده و بسیار موثر است، رهبر ایران حال باید تصمیم بگیرد که آیا بازهم می‌خواهد به همین روند ادامه دهد یا اینکه باز گردد و بسوی مردم بیاید و در واقع امتیاز بدهد، اینجا دیگر مسئله انتخاب بین هیچ یا همه چیز نیست بلکه مساله امتیاز دادن و امتیاز گرفتن است که جای چانه زنی بسیار هم دارد.

با توجه به تمامی مسائل، اگر رهبر ایران این پیشنهاد را نپذیرد، خود را در شرایط بسیار بدی قرار خواهد داد و هیچ توجیهی برای آن نخواهد داشت، حتی روحانیون طرفدار رهبری نیز نخواهند توانست با او همراهی کنند.

اگر بپذیرد که باید از مردم عذر خواهی کند و این برای ولی فقیه مطلقه کار بسیار بسیار دشواری خواهد بود، پذیرش پیشنهاد خاتمی یعنی آزاد کردن زندانیان سیاسی و دل‌جوئی از مردم و کنار زدن احمدی‌نژاد و گروه وابسته به او و نیز اعلام صریح نادرست بودن برخورد خشونت بار حکومت با مردم.

در واقع پذیرش پیشنهاد خاتمی به این معنی خواهد بود که همه درست می‌گفتند به‌جز رهبر ایران، و در اینجاست که خاتمی برای کاهش فشار بر رهبر ایران مساله عذرخواهی هر دو طرف از هم را مطرح کرد که بار انتقادات بر رهبر را کاهش داده و شرایط را از غیر ممکن به ممکن تغییر دهد.

پر واضح است که اگر قرار بود فقط رهبر از مردم عذرخواهی کند، هر گز امکان پذیر نبود و امری محال می‌نمود، ولی عذرخواهی هر دوطرف زمینه را برای پذیرش فراهم‌تر می‌کند و از بار فشار یک جانبه بر رهبر می‌کاهد.

با این پیشنهاد کاملا حساب شده، رهبر ایران بر سر دوراهی قرار گرفته است و باید بین حکومت مطلقه و یا تقسیم قدرت یکی را بر گزیند و جو عمومی جامعه و جو عمومی جهانی نیز بسود تقصیم قدرت است.

مسئل بسیاری در پیشنهاد خاتمی وجود دارد که توجه به آن می‌تواند درسهای زیادی داشته باشد و حتی از نظر زمان سنجی و موقعیت سنجی و تاکتیک‌های مناسب در زمان‌های مناسب و غیره نیز قابل بررسی و اموختن است.

باید منتظر بود ودید که رهبر ایران چه واکنش خواهد داشت.

در پایان مبارزان راه دمکراسی باید بدانند که گرفتار شدن در نوع نگرش حکومتی به مسائل و واکنش‌های احساسی و شاید از روی نادانی و بدون توجه به همه جوانب مساله و فقط چسبیدن به یک جمله و محکوم کردن فوری افراد، نمی‌تواند راه درستی باشد و شاید باید با تلاش بسیار خودرا از اینگونه برخوردهای نادرست برهانند .


 


نایب خودخوانده و لشگر اجنه

به عنوان یک ناظر مسایل اجتماعی شاید این روزها بزنگاهی بوده که سالها منتظر دیدنش بودم. این روزها  با لذت تمام اخبار رو می‌خوانم و دنبال می کنم. به قول کسروی ملت ما یک حکومت به آخوندها بدهکار بود که حالا کم کم ناقوس رفتن این فتنه و بلای خانمان‌سوز به گوشم می‌رسد.

 

آخوندها سالهاست، به واسطه امام زمان و اتصال به  عالم غیب و آسمان  خود را قیم مردم ایران و محق به حکومت می دانند و سالهای سال در کانون قدرت بوده اند و تقریبا عاملی برای انحراف تمام جنبش های آزدای‌خواهی معاصر ایران بودهاند و در سی سال اخیر نیز یکی از خونبار ترین و بدوی ترین  حکومت های تایخ ایران را تشکیل داده‌اند و مشغول ایجاد مدینه فاضله اسلامی هستند.

 

سالهاست روشن‌فکران و وطن‌دوستان ایرانی با بهره‌گیری از اصول و روش‌های حرکت‌های اجتماعی مترصد فرصتی هستند تا قدرت مطلقه و فایقه روحانیت که گشاده دستانه در تمام فصول زندگی مردمان ایران از مسایل زناشویی تا مرگ دخالت دارند را، مهار کنند اما همیشه آنها با توسل به نیروهای آسمانی و ادعای اعطای این قدرت از آسمان‌ها به آنها تمام این حرکت‌ها را به شدت سرکوب کردند. زمانی به نام اسلام هزاران نفر را به حکم خمینی در زندان‌ها کشتند و اکنون به فرمان خونریز دیگری به اسم خامنه‌ای مشغول کشتار فرزندان ایران هستند.

 

اما نکته موجب مسرت من در این روزها: این هست که برای نایب خودخوانده امام زمان و نشانه‌های خودخوانده خدا در زمین رقیبی تراشیده شده که دیگر ابزارش برای مبارزه با تحجر آخوندها ،عقل و دانش بشری نیست بلکه مسلح به سلاحی هست که سال‌ها آخوندها در تبلیغ و تبینش کوشیده‌اند.

 

اکنون رقیب و دشمن آخوندها خود را مسلح به خرافاتی کرده که زمانی ابزار آخوندها برای تحمیق توده ها بوده است. اکنون دیگر لشگر اجنه مشایی را نه می توان حبس کرد و نه می‌توان به آنها تجاوز و کرد و نه می‌توان با تهدید همسر و فرزندان‌شان، آنها را مجبور به اعترافات تلویزیونی کرد. اکنون نه اجنه را می‌توان چون سهراب و ندا سینه‌های لبالب از مهرشان را به گلوله شکافت و نه می‌توان مثل شرف آل قلم احمد زیدآبادی به زنجیر کشید و نه می‌توان مثل عماد بهارور و مجید توکلی و بهراه هدایت در زندان جوانی‌شان را تباه کرد و نه می‌توان کودکان اجنه را مثل کودکان نسرین ستوده و تقی رحمانی همیشه چشم به راه پدر یا مادر نگه دارند.

 

امروز لشگر اجنه مشایی درحال شکستن شیشه عمر مافیای  آخوندها هست و مافیای آخوندی از خاتمی و هاشمی و...تا حسینیان و رسایی و....چون بال‌های راست و چپ حکومت جور، سعی دارند با کمک به خامنه‌ای، این سفره گشوده و دکان جمع کردن خمس و زکات را حفظ کنند .

 

آری، امروز لشگر اجنه در حال خوردن خون جنایتکارانی هست که دست‌شان تا مفرغ در خون جوانان آزاده این سرزمین هست و هرچند لشگر اجنه ماهیتی بهتر از مافیای آخوندی ندارند ولی باز هم دیدن خوار و خفیف شدن مدعیان اتصال به آسمان برای من مطلوب هست و البته باید یادمان باشد همانگونه که دستیابی به آزادی و دموکراسی در سایه حکومت و میدان‌داری مافیای آخوندی چیزی فراتر از رویا نیست ولی ارمغان لشگر اجنه هم چیزی فراتر از حکومت پوتین نخواهد بود و ما باید خود ایران را آزاد کنیم و دل به جنگ قدرت موجود نبندیم...


 


آقای خاتمی، امید دارم ایران مثل «بالاترین» نباشد که ماله‌کشان بتوانند مردم را به عذرخواهی از جانیان قانع کنند

 

حرف‌های اخیر خاتمی در مورد عفو و بخشش بهانه خوبی شد برای ذکر مسئله‌ای که مدت‌هاست در ذهنم بوده در مورد روش‌های مشابهی که جمهوری اسلامی و مدیریت سایت بالاترین برای کنترل و مدیریت بحران استفاده کرده‌اند، و درس‌های سیاسی/اجتماعی که ممکن است بتوان از این مسئله گرفت. این روش‌های مشابهی که عرض کردم عبارت است از یک‌سو استفاده از تاکتیکهای «اختلاف بیانداز و حکومت کن» و «هر کسی را به ذائقه خودش  تطمیع کن»در پشت پرده و با به اصطلاح «دانه درشت‌ها»، و از سوی دیگر سیاست مشت آهنین و سرکوب بدون رد و برگرد در جلوی صحنه نسبت به هر کس در هر سطح که کلمه‌ای به مخالفت با سیاستهای رژیم/سایت بگوید، و نهایتا استفاده از برخی از همان «دانه درشت‌ها» برای منحرف کردن جریان مطالبات مردم.

 

برای من و بسیاری دل‌سوزان دیگر این حقیقتا دردناک بود که با چشم خود دیدیم چگونه در مورد جامعه بالاترین این مخلوط عجیب از سیاست دوگانه پشت پرده و روی صحنه موفق شد زمانی که از حد گذشتن روش مدیریتی و رفتارهای خشونت آمیز، غیر قانونی، غیر عادلانه و ضد دموکراتیک مهدی یحیی‌نژاد موجب خیزش بزرگی در جامعه کاربران بالاترین شده بود، او را از پذیرش مطالبات کاربران برای تغییرات اساسی در نحوه مدیریت سایت و بالطبع از دست نهادن سودهای سرشار نجات بدهد.*

 

اتفاقی که در بالاترین افتاد نه تنها دردناک بود از آن جهت که دیدیم موفق شدند آن جامعه نمونه را که به نوعی محل امید ایران و ایرانیان بودند به سر فرود آوردن و قبول یک سیستم عمیقا ضد آزادی، دیکتاتوری و غیر شفاف قانع کنند، بلکه بیشتر از آن دردناک بود چون این پیغام آشکار را داشت که اگر این جامعه نخبه را میتوان به همین سادگی کنترل کرد تا به سکوت و قبول این نوع سیستم مدیریتی تن در دهد، پس واضح است که همین سیاست‌ها به راحتی قادر به سرکوب و کنترل تمایلات آزادی خواهانه در جامعه حقیقی ایران نیز خواهد شد که به مراتب از لحاظ سواد و آگاهی متوسط پائین تری دارد  تا جامعه مجازی.

 

اما برای من که به دلایل مختلف  از نزدیک و در بطن اکثر گفتگوهائی که بین گروه‌های کاربری و نیز بین گروههای کاربری و مدیریت سایت حضور داشتم، در طی این جریان واضح شد که چند بُعد  بخصوص در میان جامعه کاربران به عنوان «ستون» موفقیت تاکتیک‌های مهدی یحیی‌نژاد عمل کردند، و به صراحت می‌گویم که مهم‌ترین و بزرگترین این «ستون» ها وجود کاربرانی بود که نقش «واسطه» و «دلال»، یا «ریش گرو بگذار» در مقابله بین مردم و صاحب قدرت را بر عهده گرفتند.  یعنی درست همین کاری که الان جناب سید محمد خاتمی دارد انجام می‌دهد.

 

بعد از اینکه  مهدی یحیی‌نژاد در بالاترین دست به تصفیه و [...] گسترده‌ای زد به طوری که طی حدود بیست و چهار ساعت از یکطرف صدها کاربر مخالف جمهوری اسلامی را بدون سر و صدا و بدون ارائه دلیلی و تنها با بهانه کردن کارهای چند کاربر پر سر و صدا حذف کرد و در همان حال صدها و صدها مطلب را نیز بدون ارائه هیچ دلیلی از سایت پاک کرد، و بعد از اینکه خبررسانی شد و کاربرها عکس العمل نشان دادند و وضع بالاترین به شکل حادی رسید که به نظر میرسید هیچ راهی به جز تسلیم مدیریت سایت  به اجرای یک سیستم شفاف تر و  تن در دادن او به قبول ماهیت ضد جمهوری اسلامی جامعه بالاترین باقی نمانده بود، درست در همان زمانی که «حکومت» بالاترین و ولی فقیه و گرداننده آن یعنی مهدی یحیی‌نژاد در ضعیف‌ترین نقطه برای چانه زدن بودند، یحیی نژاد موفق شد تا با تمرکز و به کار گرفتن(تهدید و/یا تطمیع) نقاط ضعف و «ذائقه»‌های خاص برخی از دوستان کاربر شناخته شده  (که از شرح جزئیات آن به دلیل شخصی شدن این نوع اطلاعات معذورم) آنها را به نرم کردن مواضع خود قانع کند، و به شغل شریف «ریش گرو گذاری» وادارد، و با استفاده از تاثیر گسترده این افراد بر جامعه به دلیل شناخته شده، معتمد، خیر خواه  و «خوش‌قلب» بودن آنان جریان خروشان سیلاب مردمی  را آرام آرام  به نفع خود تغییر جهت دهد یا «استحاله» کند.

 

برای من و دیگرانی که مثل من فکر می‌کردند، مائی که با دیدن خیزش مردمی کاربران شک نداشتیم که بالاترین دارد برای ورود به یک مرحله جدید از تفکر و نظم سیاسی-اجتماعی آماده می‌شود، این حکایت شکست و سرخوردگی بسیار بزرگی بود، که با چشم خودمان دیدیم چگونه مدیران موفق شدند کاربران را علیرغم تمام انرژی و تلفاتی که در این جریان از سوی آنها سرمایه گذاری شده بود، به بسیار کمتر از آنچه که خواسته بودند (تقریبا به «هیچ»!) قانع کنند. من شخصا هرگز به بالاترین برنگشتم، و روابط بین من و مدیریت بالاترین هم هیچوقت بهبود نیافت، اما هنوز هم از دور تحولات بالاترین را تعقیب می‌کنم، و حسرت می‌خورم که چطور فرصتی بسیار گران‌بها برای پیشرفت عمومی سرکوب شد و سایت بالاترین در نتیجه آن به این فضای خنثائی که امروز می‌بینیم تبدیل شد.

 

نمیدانم این وسط مقصر اصلی وجود دارد یا خیر، و واقعیت هم این است که این سئوال در دراز مدت نه ربطی دارد و نه فایده‌ای. اتفاقی که در بالاترین افتاد اتفاقی بود که همه با هم انجام دادند. از یک طرف هیچ کدام از سه  طرف عمده (کاربران، واسطه ها، و مدیریت)  بدون وجود آن دیگران نمی‌توانستند به این نتیجه خاص برسند، و از طرف دیگر اگر هر کدام از این سه مولفه از حکایت حذف شده بود هم باز احتمالا نتیجه بسیار متفاوتی به دست می‌آمد. درست مثل تحولات  سیاسی جامعه حقیقی، این کاری است که همه باهم انجام می‌دهیم، و هرگاه به عمق مطلب نگاه کنیم خواهیم دید که بسیار مشکل بتوان گروه یا فرد خاصی را سرزنش کرد.

 

اما سئوالی که امروز شاید بیش از هرچیز «مربوط» و مفید باشد این است که آیا ممکن است ما از این حکایتی که در بالاترین اتفاق افتاد درس عبرتی بگیریم و سعی کنیم و اجازه ندهیم که جنبش مردمی‌مان در همان دامی که خیزش کاربران بالاترین افتاد بیافتد؟  امثال «خاتمی» انسان‌های بدی نیستند، که هیچ، بسیار هم انسان‌های خوبی هستند، همانطور که بالاتر فهرست کردم، انسان‌هائی هستند «شریف»، «معتمد»، «خیر خواه»، «خوشقلب» و غیره...  اما عجب این که همین انسان‌های خوب می‌توانند بزرگترین لطمه‌ها را به پیشرفت جوامع بشری وارد بیاورند، و در طول تاریخ هم چه بسیار چنین کرده‌اند.

 

-----------

خودنویس: این مطلب تنها منعکس کننده نظر نویسنده است. از مسوولان بالاترین دعوت می‌شود به این نظر پاسخ دهند.

*سود سرشار برای خودنویس قابل اندازه‌گیری نیست.


 


امروز اصلاحات یک راه برای بهبود اوضاع نیست؛ تنها راه است

 

سید محمد خاتمی در سخنانی گفته است: «هم مردم از حاکمیت عذرخواهی کنند و هم حاکمیت از مردم». و این را هم اضافه کرده است که: «از رویارویی های ایجاد شده در کشور نگران است» .این سخنان از جانب عزیزانی در خارج و گروهی در داخل با انتقاد مواجه شده. البته اگر بتوان نامش را انتقاد گذاشت.

اگر جبهه‌گیری تند هم انجام دهد وی را حصر خانگی می‌کنند و این ملت آگاه و روشنفکر ما در بلاد فرنگ و برخی در داخل بروند لینک داغ کنند در بالاترین که ای سید محمد! به یادت هستیم؛ به مبانی سکولاریسم قسم به یادت هستیم! و اگر هم سکوت کند به تفکر اصلاحات و مبانی آن و کسانی که برای آن زندان ها و رنج کشیده‌اند خیانت کرده. پس همین موضع‌گیری، موضع‌گیری است که اصلاح‌طلب جماعت از خاتمی انتظار دارد.

مخالفان اعتقاد دارند همه چیز باید از ریشه دربیاید تا آنان دوباره وطن را از نو بسازند. حالا تصور کنید کسانی که این حرف را می‌زنند انگار نمی‌فهمند مملکت ما همین ۳۰ سال پیش یک انقلاب انجام داده و یک جنگ ۸ ساله را هم پشت سرگذاشته است.انگار نمی‌فهمند یک انقلاب چه هزینه‌های جانی و مالی برای یک کشور دارد. حالا دوباره قصد حرکت‌های انقلابی دارند.البته فعلا" بیشتر فعالیت مجازی دارند و انگار آنها هم منتظر یک اتفاق خارق‌العاده یا یک آدم شگفت‌انگیز هستند!

اصلا" من نمی‌دانم ما تا کی باید انقلاب کنیم؟ خب اگر انقلاب جواب می‌داد که باید تا الآن ما شاهد یک اتفاقاتی در مملکت می‌بودیم. اصلا" به مملکتی که مردمانش هر۳۰ سال یکبار هوس انقلاب کنند نمی‌شود اعتماد کرد. آنهم مملکتی که در خارج این همه دشمن دارد و آماده اند تا انقلابش را بیگانیزه کنند! خواه بخواهیم یا نخواهیم...

حالا عده ای این وسط قیام کرده‌اند و ندای سکولاریسم سکولاریسم سرداده‌اند و می‌خواهند ایران را آزاد کنند؛ ولی آدم احساس می‌کند از پل پارک وی پایین‌تر را ندیده‌اند یا از کنار سواحل مدیترانه و اقیانوس آرام متصل به اینترنت پرسرعت هستند. من نمی‌دانم اینان چقدر شادند؟ از چه و برای چه کسی سخنرانی می‌کنند؟ تفکرات‌شان چقدر طرفدار دارد؟ دقیقا" جامعه آماری‌شان کجاست؟ هر کدام‌شان هم ادعای جامعه‌شناسی ایران را دارند. اگر حرف جامعه‌شناسی و سیاست است آن کارهایی که شما می‌کنید اصلا" شباهتی به سیاست ندارد. حالا شاید به چیزهای دیگر شبیه باشد.

دائم سخن آزادی بیان می‌زنند و وقتی یک نفر عقیده‌اش را بیان میکند سریع مسخره می‌کنند؛ جبهه می‌گیرند؛ مطلب بر علیه‌اش می‌زنند؛ کاریکاتور می‌کشند. از پتانسیل اصلاح‌طلبان استفاده می‌کنند و وقتی سوء استفاده‌شان به پایان رسید می‌آیند مسخره بازی راه می‌اندازند. اینها یک روز میرحسین میرحسین می‌کنند چون می‌دانند هنوز پایگاه مردمی دارد و از طرف دیگر وقتی قسمتی از تفکراتش با هدف‌های عزیزان در تضاد است، سریع پروژه ضایع‌سازی را کلید می‌زنند. پس چه تفاوتی است میان شما با این جریان حاکم؟ پرونده سی سال قبل طرف را بیرون می‌آورند و اصل مطلبش را به لجن می‌کشند. اگر بخواهیم پرونده شما را هم بیرون بیاوریم همچنان سفیدتر از آقایان نیست. شما حرفت را بزن؛ یا اگر حرفی نداری سکوت را یاد بگیر. به پرونده هرکسی به موقع رسیدگی خواهد شد. سخن حق داری بسم الله. وگرنه اسم چند تن از شهدای سبز که برای همه ما مقدس هستند را ردیف کردن رنگ شعور ندارد. بیشتر شوری گذاراست. منجر به نتیجه‌ای نمی‌شود. نتیجه‌اش شاید آن باشد که دفعه ی بعد این لیست بدون هیچ منطقی طولانی‌تر شود.

مملکت ما با این همه پراکندگی قومی و عقیدتی اصلا" شرایط یک انقلاب را ندارد. بلکه انقلابی دیگر در این مملکت تبدیل به فاجعه‌ای خواهد شد که نتیجه‌اش به نفع هرکسی باشد، به نفع مردمان این سرزمین نیست. آدمی باید با توجه به شرایط زمانش پیش برود.

باور کنید تا روزی که ما مردمان این سرزمین به آن درجه فرهنگ نرسیم که از انقلاب چه می‌خواهیم و فردای پیروزی انقلابمان چه می‌خواهیم بکنیم، حرکت‌های اصلاح‌طلبان را به عنوان بهترین متد شناخته شده بپذیریم؛ چون متدهای عزیزان خیلی پیشرفته است و ما تا به درجه فکری ایشان برسیم سال‌ها باید درس ببریم نزد استادان فن. باور کن امروز ایران برای انقلابی دیگر خیلی ناتوان است.


 


بخشش یا عدم بخشش
 


باربد سه ساله با ۷۰ درصد سوختگي؛ سومين قرباني كودك‌آزاري

به گزارش ايسنا، شيرين صدر نوري ـ مددكار «صداي يارا» ـ با اشاره به اعتياد پدر باربد به شيشه و نقش محرك اين ماده مخدر در وقوع اين حادثه دردناك در توضيح چگونگي وقوع اين حادثه گفته است، پس از انكه مادر باربد در اثر بدگماني‌هاي همسرش تصميم به جدايي مي‌گيرد و خانه مشترك‌شان را بدون آنكه بتواند باربد را با خودش ببرد ترك مي‌كند، پدر باربد چندين بار با وي تماس گرفته و با تهديد آسيب زدن به باربد، از او درخواست بازگشت مي كند. محمد، پدر باربد، چند روز پيش از حادثه به منظور تهيه مواد مخدر به يكي از همسايه‌ها اعلام كرده بود كه در قبال دريافت ۵ هزار تومان پول حاضر است، باربد را براي بازگرداندن به مادرش به همسايه تحويل دهد كه مادر باربد نيز از طريق اين همسايه با محمد وارد معامله شده و باربد را نزد خود آورده بود.

به گفته صدرنوري پدر باربد تحت شرايط نامساعد رواني ناشي از مصرف مواد در زماني كه مادر باربد در منزل پدري‌اش حضور نداشته و پدربزرگش نيز از منزل خارج شده بود، با تهديد مادربزرگ به منزل آنها وارد مي‌شود و باربد را با خود به درون اتاقي برده و بنزيني كه داخل يك شيشه نوشابه با خود آورده بود را بر پيكر باربد ريخته و وي را به آتش مي‌كشد، مادربزرگ نيز زماني در ماجرا مداخله مي‌كند كه شيون باربد سه ساله را شنيده و با صحنه دلخراش سوختن او در شعله‌هاي آتش مواجه مي‌شود.

مددكار صداي يارا با بيان اينكه پدر باربد نيز با ۵۰ درصد سوختگي هم‌اكنون و ضمن مراقبت يك مامور انتظامي در بيمارستان شهيد مدني بستري است، خاطرنشان كرد: «بنابر اظهارات مادربزرگ باربد، محمد وقتي با جيغ و شيون كودك مواجه مي‌شود، به قصد آرام كردن كودك او را در آغوش مي‌گيرد و همين موضوع موجب آتش گرفتن بخش‌هايي از بدن خودش هم مي‌شود.»

صدرنوري يادآور شد: «مادر باربد قصد دارد كه انجمن حمايت از كودكان را به عنوان وكيل حقوقي اين پرونده برگزيند.»

به گفته صدر نوري، در حال حاضر وضعيت جسمي باربد بسيار بد است، به گونه‌اي كه بدليل سوختگي تمام بخش‌هاي پوست كودك، امكان اتصال سرم به بدنش وجود ندارد و با توجه به سوختگي لب‌هاي كودك، مايعات و دارو از طريق مجاري بيني به بدن او تزريق مي‌شود.


 


آقای خاتمی، احمدی‌نژاد مهره سوخته است

 

 «اگر ظلمی شده است که شده است، همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم. اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود، و ملت هم بر ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می‌گذرد.»

 

نقل قول بالا البته نه از محسن رضایی است نه از علی مطهری. حتی از هاشمی رفسنجانی هم نیست. جملات بالا را کسی گفته است که ۸ سال رئیس جمهور اصلاحات بوده و در ادبیات اصولگرایان در کنار موسوی و کروبی سه ضلع سران فتنه را تشکیل می‌دهد. اما حالا چه شده که یکباره یکی از سران فتنه به یاد ظلم به رهبری افتاده و با چنین جملاتی می‌خواهد رهبر را با خود همراه کند؟

 

البته نمی‌خواهم در این یادداشت به این بپردازم که اگر خاتمی رهبر را ببخشد آیا مادران عزادار هم می‌توانند ببخشند یا نه؟ و یا به خاک و خون کشیدن راهپیمایی مسالمت آمیز مردم ظلم به آقای خامنه‌ای است یا ظلم به ملت. می‌توانید اینجا را در اینباره بخوانید.

 

اما به راستی دلیل این گفته‌ها در این مقطع زمانی چیست؟ و خاتمی چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

 

شکی نیست که حیات سیاسی خاتمی و امثال او وابسته به نظام جمهوری اسلامی است. خاتمی در جریان هشت سال ریاست جمهوری‌اش به وضوح نشان داد که حفظ نظام و همراهی با سرکوبگران برایش به مراتب از اجرای قانون و آزادی‌های مدنی بیشتر ارزش دارد. تنها دو مورد آن یکی برگزاری انتخابات مجلس ششم پس از رد صلاحیت گسترده اصلاح‌طلبان و دیگری انکار تقلب در انتخابات ریاست جمهوری نهم نشان دهنده جهت رفتار اوست. در این دو گردنه حساس خاتمی ترجیح داد با حاکمیت و جریان سرکوب باشد تا با مردم. البته خاتمی پس از به کرسی نشستن احمدی‌نژاد فهمید که چه اشتباهی کرده است. دقیقا وقتی کشور در سراشیبی سقوط افتاده بود و تمام آنچه اصلاح‌طلبان کاشته بودند به دست دولت رمالی و کف بینی (به قول موسوی) بر باد می‌رفت. هر چند که دیگر خیلی دیر بود.

 

اما حالا شاید خاتمی به خیال خام دارد هوشمندی می‌کند. شکی نیست که دایره اصلاح‌طلبانی که همچنان داعیه بازگشت به قدرت را دارند از درگیری اصولگرایان و از دعوای جناح خامنه‌ای با جناح احمدی‌نژاد به طمع بازگشت به حکومت افتاده‌اند. آن‌ها اندیشیده‌اند حالا که رهبر با احمدی‌نژاد چپ افتاده بهترین وقت است برای استفاده از این فضای خالی و بازگشت به مجلس. و احتمالا بعد از آن هم ریاست جمهوری و دوباره روز از نو روزی از نو. خاتمی احتمالا می‌اندیشد که با همراهی با رهبر و از طرف دیگر انتقاد از احمدی‌نژاد، خواهد توانست در پروژه حذف جریان احمدی‌نژادی سهیم باشد و از این راه در دوره بعدی سهمی سیاسی برای خود و همفکرانش طلب کند. پس از یک طرف از خامنه‌ای دلجویی می‌کند و از طرف دیگر به سختی از سیاست‌های اقتصادی دولت انتقاد می‌کند. «رشد اقتصادی به شدت پایین آمده و حتی‌گاه منفی است. اشتغال وضع خوبی ندارد. تولید در همه عرصه‌ها لطمه فراوان دیده است. مگر می‌شود مدعی ایجاد دو و نیم میلیون شغل شد، ولی رشد اقتصادی پایین باشد. ایجاد دو و نیم میلیون فرصت شغلی مستلزم حداقل ۲۰ درصد رشد اقتصادی است.»

 

اما گویا خاتمی یک نکته را فراموش کرده است. اشتباه تاکتیکی او و اصلاح‌طلبان این است که فکر می‌کنند احمدی‌نژاد آنقدر مهره مهمی است که خامنه‌ای حاضر است برای حذف کردنش دست به دامن آنان شود. احمدی‌نژاد اگر در ابتدا یک انتخاب هوشمندانه از جانب مجتبی خامنه‌ای و تیم اطلاعاتی‌اش برای زمین زدن هاشمی و حذف کروبی بود، در مرحله دوم یک ابزار بود برای یکدست کردن کامل قدرت و حذف همه ناخالصی‌ها. از جمله موسوی که همیشه کاندیدای آماده و خطرناک بود. هر چند حالا احمدی‌نژاد با کمک مشایی و همراهانش گردنکشی می‌کند، اما اینکه در طول یک ماه تمام نیروهای مهم جمهوری اسلامی یک به یک به او تاخته‌اند، نشان می‌دهد خامنه‌ای در بسیج نیرو‌هایش برای زمین زدن احمدی‌نژاد نیازی به امثال خاتمی ندارد. از روسای قوه‌ها تا نمایندگان مجلس و فرماندهان سپاه و بسیج همه یک صدا احمدی‌نژاد را تهدید کرده‌اند و حتی آنطور که بادامچیان گفت، پشت پرده احمدی‌نژاد تهدید به برکناری شده بوده. در چنین شرایطی احمدی‌نژاد بیشتر از آنکه یک خطر برای خامنه‌ای باشد یک مهره سوخته است که ماموریت اصلی‌اش یعنی یکدست کردن حاکمیت را انجام داده. حالا هم که سهم بیشتری می‌خواهد دیگر قابل تحمل نیست و باید به سرعت حذف شود. در این پروژه هم نیازی به امثال خاتمی و هاشمی نیست. چه این پروژه قرار نیست ایران را به گذشته برگرداند. در ادبیات سیاسی رهبر ایران اصلاح‌طلبان تمام شده‌اند و بعد از حذف احمدی‌نژاد نیز تنها مریدان آقا باقی خواهند ماند.

 

بهتر است در این میان خاتمی با برگه‌های مردم بازی کند کاری که هنوز پس از گذشت ۱۸ سال از ریاست جمهوری‌اش انجام نداده است، نه با مهره سوخته‌ای مانند احمدی‌نژاد و چشم به دل مردم داشته باشه نه چشم به مرحمت آقا.


 


تلاش سوریه برای تکذیب خبر پیدا شدن گور دست‌جمعی

 

اين در حالي است كه شبكه‌هاي خبري العربيه و الجزيره، تصاويري از يك گور دسته جمعي پخش كرده و به نقل از شاهدان عيني ادعا كردند كه اين تصاوير متعلق به استان درعا است.

همچنين به گزارش رويترز و به نقل از ساكنان شهر درعا در جنوب سوريه  ساکنان روستایی در نزدیکی این شهر، «در یک گور دسته جمعی، سیزده نفر از جمله چند زن و کودک دفن شده بودند.»

از سوي ديگر خبرگزاري سوريه ( سانا) به نقل از اين يك مقام مسئول اين خبر را بي‌پايه و اساس اعلام كرد: «شهروندان سوريه ديگر نسبت به تبليغات منفي اين رسانه‌ها آگاهي پيدا كرده‌اند به ويژه آنكه استان درعا به صورت تدريجي زندگي عادي خود را باز مي‌يابد.»

خبر پيدا شدن گوري دسته جمعي در استان درعا در حالي منتشر شده است كه با وجود سرکوب خشونت بار تظاهر کنندگان در سوریه اعتراضات مردمي با خواسته اصلی مبني بر کنار رفتن حکومت بشار اسد  در اين كشورهم چنان ادامه دارد. به گزارش بي بي سي،  سایت های اینترنتی مخالفان دولت از ناآرامی در شهرهای دمشق، حمص،حما و تظاهرات در دانشگاه حلب گزارش می دهند.در شهر تلکلخ در مجاورت مرز لبنان هم که مدت چند روز هدف حمله بوده صدای شلیک شنیده شده است.کسانی که از این شهر به لبنان گریخته اند می گویند که بر اثر حملات ارتش سوریه خانه های مردم برسرشان خراب شده است.

اين سركوب‌هاي خشونت بار در حالي ادامه دارد كه دولت سوریه پیشتر پیشنهاد طرح گفتگوهای ملی را مطرح کرده بود و وزیر اطلاعات سوریه نيز از آغاز گفتگوهای فراگیر میان دولت و مخالفان در آینده‌ای نزدیک خبر داده بود. اما همچنان به بازداشت فعالان سیاسی ادامه داد.

 


 


فردا که جهان به نفت ايران‌ بي‌نياز گشت، دير است



- بيش از ۸۰ درصد انرژي مورد نياز کشورهاي پيشرفته از سوختهاي سنگواره اي (زغال سنگ، گاز طبيعي و نفت) فراهم مي‌گردد. منبع‌هاي محدود اينگونه سوخت‌ها، مصرف روزافزون، قابل بازيافت نبودن، توليد گازهاي آلاينده و در نهايت مشکلات سياسي خاورميانه، کشورهاي پيشرفته جهان را بر آن داشته که پژوهش‌هاي گسترده‌اي را براي يافتن منبع‌هاي ديگر انرژي از دهه گذشته آغاز کنند. انرژي هسته‌اي به دليل توليد زباله‌هاي هسته‌اي خطرناک، جايگزين مناسبي براي سوخت‌هاي سنگواره‌اي نمي‌باشد. گونه‌هاي ديگر انرژي همچون انرژي خورشيدي، باد، هيدروالکتريک و انرژي زمين گرمايي نيز محدوديت‌هاي ويژه خود را دارند و تنها کمتر از ۲۰ درصد انرژي مورد نياز را فراهم مي‌کنند. در اين ميان تکنولوژي پيل سوختي که در آن هيدروژن براي توليد الکتريسيته به کار مي‌رود از پيشرفت چشمگيري برخوردار بوده است. شرکت مرسدس بنز هم اکنون حدود ۲۰۰ خودرو هيدروژني را با موفقيت آزمايش کرده و تا سال ۲۰۱۳ به توليد انبوه مي‌رساند. در آينده بسيار نزديک، پيل‌هاي سوختي به عنوان منبع جديد، ارزان و پاک انرژي، جايگزين سوختهاي سنگواره‌اي خواهند شد.

- در اين ميان، ايران با رژيمي ناکارآمد، اقتصاد خود را بيش از پيش وابسته به نفت و گازهاي طبيعي کرده است. با توجه به پيشرفت غرب در يافتن منبع‌هاي انرژي جايگزين براي سوخت هاي سنگواره‌اي و وابستگي روزافزون اقتصاد ايران به اين‌گونه سوخت‌ها، چشم انداز اقتصادي ايران بسيار تيره مي‌نمايد. بر همگان آشکار است که رژيم کنوني ايران نه مي‌خواهد و نه توانايي برون رفت از اين گرفتاري بزرگ را دارد، و تنها راه درامان ماندن از اين فاجعه هراس انگيز به روي کار آمدن هر چه زودتر يک رژيم کارآمد و پاسخگوست.

- به باور نگارنده، در اين شرايط، جنبش مسالمت آميز و مبتني بر پرهيز از خشونت در خوشبينانه‌ترين حالت، تنها شايد پس از سال‌هاي دراز به بار نشيند. کساني که مبلغ و مروج براندازي رژيم با روش‌هاي مسالمت آميز مي‌باشند آيا تا کنون به مدت زمان مورد نياز براي پيروزي با اين روش انديشيده‌اند؟ آيا تا کنون انديشيده‌اند که اين روش، برخلاف باورشان، کندترين و در نتيجه پرهزينه‌ترين گزينه است؟ فردا که جهان به نفت ايران بي‌نياز گشت، آيا حتي به بارنشستن خواسته‌هايمان و تغيير رژيم کنوني ايران چاره‌گر خواهد بود؟


 


واکنش‌ها به «طلب عفو» خاتمی از رهبری و نظام

از ساعات آغازین بامداد امروز در ایران، بسیاری از سایت‌ها نظرهایی در انتقاد از بخشی از گفته‌های سید محمد خاتمی منتشر کرده‌اند. خاتمی در دیدار با جمعی از «ایثارگران» گفته بود: «اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او وفرزندانش رفته است می‌گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد».

امروز این مساله تبدیل به یکی از موضوع‌های داغ در سایت بالاترین شده و لینک‌های اعتراضی به سید محمد خاتمی، آرای زیادی کسب کرده‌اند. این در حالی است که بخش بزرگی از کاربران فعال بالاترین حامیان جنبش سبز و اصلاح‌طلبان حکومتی محسوب می‌شوند، اما نظرهای‌شان نسبت به نظرهای انتقادی از خاتمی بسیار کم‌رنگ‌تر دیده می‌شود.

نویسنده وبلاگ «صدای آزاد» در مطلبی با عنوان «آقای خاتمی خودت رو نشون دادی» می‌نویسد: «آقای عزیز مگه اصلاً به نظام و رهبر ظلمی شده؟! همین که شما کسی رو که در ۲۹ خرداد در نماز جمعه، دستور به قتل مردم داد رو هنوز به عنوان رهبر خودت قبول داری همه چیز رو به ما نشون میده. تازه الانِ که می فهمم چرا موسوی و کروبی در حصر هستند و شما راحت دارید زندگیتان را می کنید، به ما ثابت کرد که شما فقط برای بدست آوردن قدرت به میدان آمده بودید و از جان ندا ها و سهراب ها به عنوان اهرم فشار استفاده کردید! واقعاً من از شما با این حرف هایی که زدید کاملاً نا امید شدم. بی بی سی: "محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران، از هر دو طرف درگیر در مناقشه سیاسی دو سال اخیر در ایران خواسته است از ظلم هایی که بر آنان شده بگذرند و یکدیگر را عفو کنند." آقای عزیز شما برو از رهبرِتو نظامت معذرت خواهی کن و اون یه مقدار ظلمی هم که بهت وارد نشده است رو ببخش و خیال ملت رو راحت کن. شما رو دیگر با ما کاری نیست.»

در وبلاگ دیگر به نام «وبلاگ پیام‌های کوتاه»، نویسنده به ساختار بسته انتخاباتی و اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی اشاره کرده و می‌نویسد: «آقای خاتمی عزیز! جمهوری اسلامی با وجود اصل ۱۱۰ قانون اساسی ، ظرفیت همه پرسی و انتخابات آزاد ندارد.طرحی دیگر دراندازید ...این سخن بسیار زیبا ولی متأسفانه فقط تزئینی و برای ثبت در تاریخ است و هیچگونه زمینه عملی ندارد. دلیل آن هم واضح است: جمهوری اسلامی، خود بهتر از همه می داند که با اولین انتخابات آزاد ( بمعنای واقعی کلمه ) برانداخته خواهد شد...راهکار برون رفت از وضعیت اسفبار فعلی ایران ، انجام رفراندوم ماندگاری یا عدم ماندگاری جمهوری اسلامی تحت نظر نهادهای بین المللی است . نه یک کلام بیش و نه یک کلام کم».

نویسنده وبلاگ «جمهوری ایرانی»، خاتمی را با موسوی مقایسه کرده است. او همچنین از خاتمی می‌خواهد که به راه عطا‌الله مهاجرانی نرود. او همچنین شعار گروهی از دانشجویان در روزهای ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به یاد خواننده می‌اندازد که می‌گفتند: «خاتمی بی غیرت زیر عبای رهبر».

اما طرفداران خاتمی نیز با بزرگ‌نمایی بخش‌های دیگر سخنان او سعی در نشان دادن بخش‌های کم‌تر دیده شده از سوی منتقدان داشته‌اند. «فرشاد» نویسنده وبلاگ «شوره‌زار» می‌نویسد: «این سخنان خاتمی متفاوت است، سخنانی که در آنها نه سکولاریسم دشمن عقاید ایشان است و نه تعریفی‌ متفاوت از دموکراسی را شاهدیم. سخنانی که در آن علناً حاکمیت فعلی کشور رو در دستان دشمنان مردم میداند حرف از ناممکن بودن ندادن حق مردم میزند». این وبلاگ‌نویس گزیده‌ای از سخنان اخیر خاتمی در دفاع از آزادی اندیشه و انتخاب را در پس خود منتشر کرده است، از جمله این بخش از گفته‌های رئیس سابق جمهوری ایران را: «آزادی یعنی: آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی انتخاب، آزادی پرسش از قدرت و هزینه نداشتن پرسش. و می دانیم که ایمان حقیقی هم در متن آزادی بوجود می آید. زیرا ایمان ارزشمند ایمانی است که با انتخاب و خردورزی به دست آید و انتخاب و خردورزی منوط به وجود آزادی است. یعنی انقلاب ما خواستار آزادی های اساسی مورد نظر جهان سکولار منهای بداخلاقی و ولنگاری است که دشمن عقل و امنیت و کرامت انسانی است.»

نویسنده وبلاگ «ایران سرای جاودان» اما تندتر انتقاد کرده است؛ او می‌نویسد: آقای خاتمی شرم داشته باش آقای خاتمی چه راحت همه ی آن جوانان را برای بازی قدرتت فروختی ! آقای خاتمی چگونه نگاههای مظلومانه ی  ندا آقا سلطان را فراموش کردي؟ آقای خاتمی آن خون‌هایی که از سیمایی زیبای نداهای ایران می‌آمد تو اگر فراموش کرده ای ما فراموش نمی‌کنیم. آقای خاتمی شرم داشته باش از چشمان مادران داغدار این سرزمین  آقای خاتمی نمی‌توانم از حرف‌هایت بغض نکنم آقای خاتمی برایت متاسفم!»

احمد سعیدی در سایت «خبرنگاران سبز»، ضمن قابل تامل دانستن بخشی از سخنان آقای خاتمی می‌نویسد: «از جناب آقای خاتمی بايد پرسيد که به نظام و رهبری چه ظلمی شده است؟ چه کسی اين ظلم را کرده است؟ مردم؟ آقای خامنه ای بايد چه کسانی را ببخشند؟ مردم را؟ روزنامه نگاران را؟ فرزندان ملت را که در زندانها اسيرند؟ کيست که نداند در حوادث گذشته اگر ظلمی هم بوده باشد، ظلم آشکاری بوده که نظام و رهبری به مردم نموده اند: در کهريزک، در کوی دانشگاه، در خيابانهای شهر، و در سی سال زجر مداوم. به جای طلب بخشش از رهبری، حق بود که آقای خاتمی رهبری را نصيحت می کرد که از مردم طلب بخشش کند شايد که مردم ببخشند.»

اما کامنت‌ها در فضاهای مجازی تفاوت زیادی با محتوای پست‌های انتقادی ندارند. یکی از کامنت‌گذاران در بالاترین می‌نویسد: «آقای خاتمی شما وهمفکرانتان ۸ سال تمام فرصت داشتید ولی نتوانستید بدون اجازه رهبر تان حتی پاسبان سرکوچه تان را عوض کنید ، اصلاحات تان سالهاست که مرده است و لاشه متعفن آنهم در زیر دست و پای مردم مانده است . شما بهتر است بجای زنده کردن مرده ، آن را بخاک بسپارید و قبل از اینکه جاروب شوید از سر راه مردم کنار روید . درد بی درمان گرفته اید و از ناقوس دلنواز و زندگی بخش انقلاب بهراس افتاده اید ……».

یکی دیگر در پای لینک مطلبی در نقد خاتمی، او را گرگی در لباس میش می‌خواند: «متن عالیی بود این خاتمی گرگی در لباس میش».

برخی از کامنت‌ها در دفاع از خاتمی به سرعت امتیاز منفی گرفته‌اند و عملا نمایش آنها مختل شده است، از جمله این کامنت: «باز هم خاتمى با محبوبيتش باعث سوزش بعضى ها شد.»

کامنت‌گذار دیگری نیز نگاهی مثبت به حضور خاتمی دارد و می‌نویسد: «عالی بود باید از فرصت استفاده کرد ، تا زمانی که بخش گسترده ای از مردم ما پیرو دولت گداپرور هستند تنها را امید حضور دوباره اصلاح طلبان است. قبول دارم که در این نظام رهبر فشار تمام قدرت را دارد اما حضور فرهنگی اصلاح طلبان سبب تغییرات در آن قشر عافیت طلب جامعه می شود».

باید دید در روزهای آینده، موضع‌گیری نهادهای منتقد نظام جمهوری اسلامی از جمله «شورای هماهنگی راه سبز امید» نسبت به این بخش «تنش‌زا» سخنان خاتمی چیست؟ با توجه به این نکته که افرادی نظیر رجبعلی مزروعی که گفته می‌شود ارتباطی قوی با شورا دارند، نگاهی مثبت به انتخابات در ایران و حضور مجدد اصلاح‌طلبان در قدرت دارند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته