-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

Posts from Khodnevis for 05/15/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



دکتر کاوه موسوی: هاشمی رفسنجانی هم پیگیر پذیرش پسرش در آکسفورد بوده است

برای پیگیری خبر، امروز با مهدی هاشمی، کاوه موسوی و محمد جواد اردلان تماس گرفته شد. تنها تلفن دکتر کاوه موسوی جواب‌گو بود. خودنویس مایل بود نظرهای هر سه نفر را در یک‌جا کنار هم داشته باشد تا امکان قضاوت مناسب‌تری برای خوانندگان فراهم شود.

دکتر کاوه موسوی، عضو هیات علمی گروه حقوق دانشگاه آکسفورد می‌گوید که شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی پیگیر پذیرش فرزند خود در دانشگاه آکسفورد بوده است. بر پایه گفته موسوی، در محدوده‌ای هفته‌ای چند بار به دانشگاه آزاد در شهر آکسفورد تماس گرفته و در باره پذیرش فرزندش سوال می‌کرده و این مساله برای هاشمی رفسنجانی «حیاتی» بوده است. موسوی گفت که این مساله را در استشهاد بعدی خود خواهد آورد.

موسوی در باره سوگند دکتر شیخ‌الاسلامی در باره نحوه پذیرش مهدی هاشمی گفت که در آیین دادرسی مدنی بریتانیا، استشهاد نزد وکیل سندی است که درجه مقبولیت در دادگاه را بالا می‌برد. قسم محضری آقای دکتر شیخ‌الاسلامی از این نظر اهمیت پیدا می‌کند که اگر کار به دادگاه کشیده شود، امکان جستجو برای دادگاه فراهم خواهد شد.

موسوی گفت: «در دادگاه‌های مدنی و جزایی، قسم دروغ زندان دارد. من به عنوان حقوق‌دان به دکتر شیخ‌الاسلامی پیشنهاد دادم که قسم بخورد تا درجه اهمیت مساله را بالا ببرد. در حال حاضر، آقایان ادموند هرزیگ، محمد جواد اردلان و مهدی هاشمی با یک مشکل قانونی روبرو هستند. یا فرض بر این است که گفته پروفسور شیخ‌الاسلامی درست است چون رویش قسم خورده، و اگر سکوت کنند، علامت «رضا» است. اگر یکی از این سه نفر حاضر نباشند که بیایند و قسم بخورند، حرف دکتر شیخ‌الاسلامی اینجا سندیت خواهد داشت. اما اگر آقای مهدی هاشمی، یا آقای هرزیک، یا آقای اردلان بیایند و قسم بخورند [وحرف آقای شیخ‌الاسلامی را نقض کنند] اینجا در دادگاه به روی این سوگندنامه باز می‌شود و بنده خودم به دادگاه خواهم رفت و اسناد ملاقات آقایان هاشمی و اردلان در هتل «رندالف» شهر آکسفورد را ارائه خواهم کرد.»

دکتر کاوه موسوی همچنین گفت که مطمئن است ادعای مهدی هاشمی مبنی به «۹ ماه طول کشیدن روند پذیرش» نمی‌تواند درست باشد. موسوی گفت که ملاقات در هتل رندالف در محدوده ماه‌های آوریل و می انجام شده است اما زمان ثبت تقاضای پذیرش تاریخی دیگر است و ممکن است در آن دست برده باشند. موسوی گفت که به خاطر مدارک جدید موجود، خواستار انجام تحقیق مجدد از سوی دانشگاه شده است.

مساله دیگری که از دکر موسوی پرسیده شد، ادعای خانواده هاشمی علیه ایشان بود؛ بنا به نظر نزدیکان و اعضای خانواده هاشمی، «کاوه موسوی» متهم به دروغ‌گویی است و به زندان رفته است و به همین دلیل نباید سخنان ایشان علیه مهدی هاشمی مورد توجه قرار گیرد. از موسوی نظرش را جویا شدم:

دو چیز هست. در قانون محتوای حرف مطرح است، نه اینکه چه کسی چه حرفی زده است. من به رادیو فردا گفتم که شما فرض کنید که بنده «آل‌کاپون» یا «اصغر قاتل» باشم، اما آیا این مساله، [سطح] زبان انگلیسی آقای مهدی هاشمی در «آیلتس» را به هفت و نیم می‌رساند؟ به گفتن من نیست. این بازارگرمی‌ها (ادعای نزدیکان هاشمی) برای کسانی که حقوق‌دان نیستند اهمیت پیدا می‌کند. بنده برای عدم تمکین در دادگاه در یک مساله مدنی، مساله‌ای که روزنامه‌نگاران و مبارزان سیاسی مثل ماندلا برایش به زندان می‌روند زندان رفتم. من زندانی «وجدان» بودم؛ وقتی به دادگاه گفتم این دستور دادگاه قابل قبول نیست، علتش هم روشن است، دعوا بر سر مساله‌ای بود که همه«آدم‌»های مرا در ایران گرفته بودند. آقای فلاحیان به من پیغام می‌داد که یا تسلیم می‌شوی یا برای آدم‌هایت مشکل درست می‌کنیم. گاردین در باره این موضوع به طور کامل نوشته است. یکی به خاطر آدم‌کشی به زندان می‌رود، یکی به خاطر کلاه‌برداری زندان می‌رود، یکی هم به خاطر مبارزات مدنی به زندان می‌رود. دلیلی هم که دانشگاه آکسفورد مرا به دانشکده حقوق آورد و پست مرا تایید و دائمی کرد، همین بود. گفتند کسی که تا این حد پایبند به اصول است را نیاز داریم. اینکه نزدیکان آقای هاشمی می‌گویند

دکتر موسوی هرگونه انگیزه مالی در طرح شکایت را رد کرد و گفت هیچگاه هیچ رابطه‌ای با مهدی هاشمی نداشته است.

خودنویس همچنین به آقای محمد جواد اردلان «ایمیل» زده است و خواستار گرفتن پاسخ‌ از سوی ایشان در باره ادعاهای مطرح شده و قسم‌نامه دکتر شیخ‌الاسلامی است.


 


مجتبی واحدی، درود بر شرفت!

پس از مصاحبه تفصیلی، جناب آقای اردشیر امیر ارجمند با تلوزیون رسا، در ۱۷ اردیبهشت در اعلامیه سبز، پیام تشکری را منتشر نمودیم، متن پیام به صورت زیر بود :

 جناب آقای اردشیر امیر ارجمند، مصاحبه تفصیلی شما با تلوزیون رسا را به دقت دنبال نمودیم. اگرچه همچنان بر تحلیل خود مبنی بر اصلاح ناپذیر بودن جمهوری اسلامی پای می‌فشاریم و استراتژی حرکت در چهارچوب قانون اساسی برای ادامه مبارزات در مطالبه حقوق حقه این ملت را ناکافی و نا متناسب با شرایط دو قطبی داخل کشور می‌دانیم ولی رویکرد دموکرات‌گونه شما در برخورد با نقدهای سازنده و غیر سازنده از شورای هماهنگی راه سبز امید و تلویزیون رسا و بویژه سایت کلمه را به فال نیک گرفته و ضمن تشکر از رویکرد سازنده‌ی شما، مطمئن هستیم با ادامه مبارزات و پیمودن مسافتی بیشتر از این راه دشوار و در صورت اتخاذ صداقت و پرهیز از خط کشی‌های بی مورد سیاسی در آینده‌ای نزدیک اتحاد بین همه نیروها حاضر در صحنه به قوع خواهد پیوست و آن روز، روز آزادی ایران است. فراموش نکنیم هدف همه ما ایرانی آزاد برای همه ایرانیان است و گذشت زمان و استمرار مبارزه و اتخاذ روی‌کرد صادقانه در برخورد با واقعیات، کلید اتحاد و پیروزی ماست.


تحلیل ما از شرایط حال حاضر سیاسی کشور، چیزی جدا از این پیام تشکر نیست. همانگونه که پیش بینی می‌نمودیم یکی از جریانات اصلاح‌طلب که توسط جناب آقای کروبی در داخل کشور هدایت می‌شد به علت صراحت لهجه و شفافیت در مواضع و بویژه به علت برخورد صادقانه با واقعیات سیاسی کشور، از طیف جریان اصلاح‌طلب حکومتی جدا شده و به صف اپوزیسون برانداز جمهوری اسلامی پیوست.

تحلیل ما درمورد عملکرد آتی شورای هماهنگی راه سبز امید نیز چیزی جز این نمی‌باشد، وجود شورای غیر شفاف دارای مزیت هایی ویژه برای طیف اصلاح طلب حکومتی است. وقتی شفافیتی نباشد، در نتیجه مسولیتی نیز وجود ندارد و لذا شورای غیر شفاف، به راحتی قادر است در پشت پرده به معاملات خود ادامه دهد. آنچه راه را بر خنجر زدن عده‌ای از پشت بر جنبش آزادی‌خواهی ایران می‌بندد، وجود صداقت و شفافیت است، آنچه ما در شخصیتی چون دکتر امیر اردشیر ارجمند به وضوح رویت نمودیم. او بی‌نظیر بود و لذا طی مقاله‌ای ایشان را به راستی در قامت یک رهبر، برای جامعه معرفی نمودیم که با استقبال طیف های وسیعی از جنبش آزادیخواهی ایران مواجه شد.

اکنون شورای هماهنگی راه سبز امید، دارای دو انتخاب است:

۱-  ادامه بر روند غیر شفاف کنونی و در نتیجه سقوط هر چه بیشتر اعتبار خود

۲- معرفی سخنگوی رسمی، به منظور اعلام مواضع و تعاملات این شورا با دیگر گروه‌ها

در این بین، افشا گری صریح جناب آقای مجتبی واحدی در مورد فقدان نماینده‌ای از طرف شیخ شجاع در شورای هماهنگی راه سبز امید، نقطه عطفی بود که بر خود لازم دیدم صمیمانه از ایشان تشکر نماییم.


 


تخریب بافت تاريخي شيراز برای چسباندن دو حرم به یکدیگر

 

طی ۱۶ سال گذشته ۷ هکتار از بافت تاريخي شيراز به طور کامل نابود و پاساژهاي تجاري نيمه‌کاره جايگزين خانه‌ها، مساجد و بناهاي تاريخي شده است.

این فاجعه، بخش مهمي از تاريخ شيراز را نابود کرده است. علاوه بر این، قرار است به نام «پروژه بين‌الحرمين»، ۵۷۰ هزار مترمربع دیگر نیز از بافت تاريخي شيراز تخریب شود.

پروژه بين‌الحرمين، طرحی است برای به هم پیوستن حرم شاهچراغ به حرم سيدعلاالدين.

 

بيانيه تشکل‌ها در حمايت از بافت تاريخي شيراز

تخريب بافت تاریخی شیراز درحالي صورت مي‌گيرد که نه تنها نگراني دوستداران ميراث فرهنگي شيراز را برانگيخته است بلکه منجر به صدور بيانيه‌اي از سوي فعالان ميراث فرهنگي سراسر کشور شده است.

خبرگزاری میراث فرهنگی بيانيه‌اي را منتشر کرده که درنشست تشکل‌هاي ميراث فرهنگي شيراز به امضاي فعالان و دوستداران ميراث فرهنگي سراسر کشور رسيده است.

در این بیانیه آمده است: تخريب بافت قديم پاسخي براي حل معضلات اجتماعي و فرهنگي نيست و اين امر تنها حذف صورت مسئله محسوب شده به طوري که اين شيوه تنها  انفصالي تاريخي را در پي دارد. بافت قديم و  بناهاي موجود  داراي پيکره و هويتي واحد به شمار مي‌رود که با تخريب هر بخش از اين بافت درراستاي حذف هويت ملي، اسلامي قرار مي‌گيرد.

در نشست تشکل‌هاي ميراث فرهنگي شيراز بياينه حمايت از بافت تاريخي شيراز به امضاي انجمن دوستداران ميراث فرهنگي مسجدسليمان، انجمن يادآوران و دوستداران ميراث فرهنگي شهربابک، بنياد فردوسي مشهد، انجمن دوستداران ميراث فرهنگي تاريانا خوزستان، انجمن دوستداران ميراث فرهنگي افراز تهران، انجمن ايران شناسي کهن دژ همدان، انجمن دوستداران و حافظان خشت خام يزد، انجمن حافظان طبيعت استان يزد، موزه خصوصي تاريخ و باستان شناسي، انجمن حاميان ميراث اهواز، انجمن دوستداران ميراث فرهنگي شوش، شبکه گردشگري و دوستداران ميراث فرهنگي کرمان-ماهان، انجمن دوستداران حافظ در تهران، انجمن علمي و فرهنگي ماهان-کرمان، موسسه کاوه آهنگر همدان، انجمن يادمان يادگارهاي فرهنگي ميبد، انجمن دوستداران ميراث فرهنگي يزد، انجمن جوانان سپيد پارس مازندران، کانون گسترش فرهنگ ايران بزرگ اصفهان، انجمن دوستداران حافظ درشيراز، باشگاه گردشگري استان خوزستان، انجمن ايلام شناسي و انجمن دوستداران حافظ درمشهد رسيد.

 


 


آموزش عکاسی خبری برای شهروند خبرنگاران - بخش دوم


بخش دوم

 

یک سوال: اصلا چه نیازی به خبر و خبررسانی است؟ هدف از اطلاع رسانی چیست؟

شاید این یک سوال پیش پا افتاده ای باشد، اما پاسخ به آن، به روشن شدن راه پیش رویتان کمک می‌کند! همانطور که در مقاله قبل اشاره کردم، خبر به معنی آگاهی و دانش است، و اطلاع رسانی به معنی آگاه کردن مردم و جامعه. این آگاه نمودن شامل هر خبری می‌تواند باشد، یک خبر ورزشی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و یا حتی اخبار هواشناسی یا حوادث. خبرنگارهای متعهد و رسانه های آزاد و مردمی می‌توانند«مهمترین عامل» رشد یک جامعه باشند. به چالش کشیدن نظرات و عقاید متفاوت باعث رشد فکری و گسترش مطالعه کردن می‌شود. همچنین نظارت بر عملکرد تک‌تک افراد یک جامعه تا آنجایی می‌تواند پیش برود که حتی مانع از شکل گیری دیکتاتوری در یک حکومت شود. و همین امر مهمترین دلیل برخورد حکومت های خودکامه با خبرنگاران، رسانه های آزاد و اینترنت است. پس هدف یک رسانه میتواند بسیار فراتر از صرفا انتقال خبر به خوانندگان (شنودندگان و بینندگان) باشد.

سعی خواهم کرد بیشتر بر روی موضوع خبر سیاسی تمرکز کنم. به این دلیل که در جوامع کنونی«سیاست» بخش لاینفک زندگی اجتماعی و حتی خصوصی هر شهروند است. در اصل، حکومت مردم سالارانه یعنی حکومت مردم بر مردم که لازمه آن بالارفتن شعور سیاسی مردم یک جامعه است. علم، هنر، ورزش، و حتی بهداشت و سلامت شما نیز با سیاست گره خورده است. یک مثال ساده، چند روز پیش خبری منتشر شد درباره «رها کردن دو بیمار در کنار کشتزارهای اطراف شهر تهران»، نشر این خبر یعنی آگاه نمودن مردم درباره بی لیاقتی رئیس بیمارستان امام خمینی، بی لیاقتی وزیر بهداشت و درمان و در نهایت بی لیاقتی دولت و حکومت. درصورتی که وجود رسانه‌های متعهد و گردش آزاد اطلاعات و اخبار به‌شدت می‌تواند از بروز چنین مشکلاتی جلوگیری کند. البته این خبر آنقدر مفهوم و معنی در خودش جای داده است که شرح همه آنها در اینجا میسر نیست. مفاهیمی چون فقر فرهنگی فردی، فقر مسئولیت پذیری، فقر نظارت بر عملکرد ارگان ها و سازمانها و و و .... متاسفانه جامعه کنونی ما در شرایطی است که به‌راحتی می‌توان برای انواع و اقسام مثال‌ها نمود عینی پیدا کرد.

همه این اضافه‌گویی‌ها برای این است که قدرت و اهمیت نقش خبرگار، رسانه و از همه مه‌متر اهمیت نقش شهروند خبرنگاران برای شما خواننده محترم مشخص گردد. نقشی که صرفا یک شغل نیست، بلکه مسئولیت آرمانی و انسانی تمامی افراد یک جامعه میتواند باشد. به مدد تکنولوژی، هر فرد میتواند یک آگاه دهنده باشد. «مسئول» یعنی «پاسخگو»، و این سئوال کردن وظیفه و حق تک تک شهروندان یک جامعه است. برای سئوال پرسیدن و زیرسوال بردن یک مسئول برای هرنوع تغییر و بهبودی اوضاع جامعه، شما به همراه کردن یک جمعیتی نیاز دارید، و این مهم فقط توسط اطلاع رسانی در یک رسانه آزاد، متعهد، بیطرف و بی غرض ممکن است.

پیشتر به اطلاع رساندم که خبر باید حتما درست و موثق باشد تا شایعه پنداشته نشود. ثبت عکس و انتشار آن در کنار خبر باعث تقویت خبر می‌شود. این‌که اصولا چرا انسان برای باورکردن یک خبر به عکس و تصویر نیاز دارد بحث مفصلی است که در آینده در مقاله جداگانه ای به آن خواهم پرداخت. اما اجازه بدهید باز به مثال قبلی رجوع کنیم:  «رها کردن دو بیمار در کنار کشتزارهای اطراف تهران توسط مسئولین بیمارستان امام خمینی». شخصا با خواندن این خبر در یک وبسایت خبری، چنان شوکه شده بودم که اگر عکسی در کنار خبر نبود به سختی آنرا باور می‌کردم.

 

 

 

این عکس توسط یک شهروند عادی گرفته شده است. ظاهر این دو شخص با لباس های بیمارستانی سندی است بر بستری بودن آنها در یک بیمارستان، و نشان دادن کشت‌زار در کادر عکس بهترین کار ممکن توسط عکاس بوده است. در صورتی که اگر عکاس، این عکس را بصورت بسته گرفته بود و مزرعه را در کادر خود قرار نمیداد امکان حاشا کردن مسوولین! بیمارستان مبنی بر رها کردن دو بیمار در کنار کشتزارهای اطراف شهر را میسر کرده بود. اما این عکس می‌توانست از این هم بهتر گرفته شود، و آن انتخاب زاویه‌ای بود که شهر تهران را در دورنما نشان می‌داد. در هرصورت، همراه بودن این عکس در کنار خبر باعث باورپذیری بیشتر خبر شد. در خبر آمده بود که فیلم رادیوگرافی‌ای درکنار یکی از بیماران پیدا شده بود که مربوط به بخش رادیولوژی بیمارستان امام خمینی است. اگر من جای این عکاس بودم، فیلم رادیولوژی را به دست بیمار مربوطه می‌دادم ( و یا درکنارش قرار می‌دادم) و از آن عکس می‌گرفتم، البته با در کادر گرفتن چهره بیمار و نمایی از محل. همچنین عکس دیگری از فیلم رادیولوژی می‌گرفتم، جایی که اسم بیمار، تاریخ و اسم بیمارستان نوشته شده است، و طوری این عکس نمای نزدیک را ثبت می‌کردم که در قسمتی از کادرم باز هم نمایی از محل یا بیمار را داشته باشم. داشتن چنین عکس‌هایی امکان حاشا کردن را کاملا منتفی می‌کرد.

کج بودن کادر عکس، شدت نور خورشید، نصفه و نیمه افتادن شخصی که در سمت راست تصویر است (که ظاهرا او هم مشغول عکاسی یا فیلمبرداری است) و کیفیت پائین  دوربین هیچ تاثیری در ضعیف بودن این عکس نداشته‌ند، چون در عکاسی خبری، رعایت اصول هنری مقدم نیست. آنچه مهم است نشان دادن موضوع، زمان و مکان است. خوشبختانه عکاس، به عکس خود دست نزده و آنرا ادیت نکرده است. مثلا حذف کردن شخصی که نیمی از بدنش در سمت راست تصویر است، تنظیم کردن نور و یا اصلاح کجی تصویر. اگر عکس خبری‌ای گرفتید که به هر دلیلی دارای نقاط ضعف تکنیکی‌ای بود، بهیچ عنوان آنرا دستکاری و ترمیم نکنید. اگر میخواهید عکستان را برای خبرگزاری یا روزنامه ارسال کنید ادیت عکس را به عهده آنها بگذارید. چرا؟ چون دستکاری کردن عکس ممکن است حتی سالم بودن خود خبر را نیز زیر سئوال ببرد.

 

 

مثال زیر بخوبی نشان می‌دهد که همانقدر که یک عکس خبری می‌تواند صحت خبر را تایید کند، به همان مقدار هم می‌تواند اصل خبر را هم زیر سوال ببرد.

 

 

 

تصویر فتوشاپ شده از آزمایش موشکی ایران – ۱۹ تیرماه ۱۳۸۷ که در روزنامه های کشور منتشر شد

 


دستکاری این عکس نه تنها صحت و سقم موفقیت آمیز بودن این آزمایش را زیر سئوال برد، بلکه بطور وسیعی در رسانه‌های جهان باعث تمسخر خبر و خبرگزاری های که این خبر و عکس را منتشر کردند گردید. پس آنچه که مهم است، صداقت در انتشار خبر است. دستکاری کردن خبر یعنی احمق پنداشتن مخاطب، و چون ماه همیشه پشت ابر نمی‌ماند، درنهایت بی اعتبار شدن خبرگزاری و روزنامه را منجر می‌شود.

 

- چند نکته: سعی کنید با حداکثر مگاپیکسل ممکن دوربین خود عکس برداری کنید. عکس اصلی را برای خود نگاه داشته (برای روز مبادا) و عکسی را که فقط ابعاد آنرا کوچکتر کرده اید منتشر کنید. در صورت امکان، موضوع را از زوایای مختلفی عکسبرداری کنید، گرفتن یک یا دو عکس کافی نیست. غیر از موضوع اصلی خبر، مکان و زمان وقوع خبر نیز اهمیت دارد. اگر حادثه ای در یک کوچه و یا خیابان رخ داده است، طوری عکس بگیرید که اسم خیابان یا کوچه و یا نشانه ای که مشخص کننده مکان حادثه باشد را نیز ثبت کرده باشید. از دست کاری کردن و ترمیم عکس جدا پرهیز کنید. همچنین فراموش نکنید که عکاسی خبری با عکاسی هنری متفاوت است. همیشه بفکر امنیت جانی خودتان باشید. خبری که در بالا مثال زده شد (رها کردن بیماران در خارج از شهر)، خبری است که بی لیاقتی و بی مسوولیتی خیلی از بظاهر مسئولان را زیر سئوال می‌برد. امنیت جانی خودتان باید مهمتر از اسم درکردن برایتان باشد! توجه کنید که در یک خبر به ظاهر پیش پا افتاده، میتوانید جان خود را به خطر بیاندازید. پس از نوشتن اسم خود و یا گذاشتن لوگو و غیره بر روی چنین عکس‌هایی خودداری نمائید. در گرفتن عکس‌هایی که موضوع آنها خطرناک بنظر می‌رسند، سعی کنید چهره دیگر اشخاص عادی ای را که در محل حضور دارند مشخص و واضح ثبت نکنید و یا قبل از انتشار چهره آنها را مخدوش و غیر واضح (مات) کنید، چون ممکن است ناخواسته برای آنها درسر ساز شوید. در این‌باره باز هم صحبت خواهم کرد.


 


مجتبی واحدی: خواسته جنبش سبز فراتر از اجرای «بدون تنازل» قانون اساسی است

واحدی در گفت‌وگو با خودنویس در باره نحوه تشکیل شورای هماهنگی گفت: «آقایان موسوی و کروبی با هم صحبت‌هایی در این‌باره داشته‌اند. البته پیشنهاد دهنده هم جناب آقای مهندس موسوی بوده است. اما به دنبال قطع ارتباطات، اعضای این شورا از سوی آقای موسوی انتخاب شدند. البته آقای موسوی و کروبی همیشه به دنبال این بودند که هماهنگی در کارها وجود داشته باشد. مثلا شما می‌بینید که بیانیه‌هایی که برای روزهای تظاهرات صادر می‌شد، از سوی هر دو نفر این عزیزان بود. اما درباره شورای هماهنگی با توجه به قطع ارتباطات، آقای کروبی نقشی در انتخاب اعضای این شورا نداشتند و در حال حاضر هم نمی‌دانند چه افرادی عضو این شورا هستند.»

سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد ادامه داد: «البته من یقین دارم که به صورت کلی افراد منتخب آقای موسوی، مواضع‌شان مورد تایید آقای کروبی است. اما نه در همه جزییات. و باز هم تاکید می‌کنم که در نصب اعضای آن آقای کروبی نقشی نداشته‌اند.»

واحدی درباره ارزیابی شواری هماهنگی راه سبز امید چنین گفت: «شواری هماهنگی در حال حاضر یکی از منسجم‌ترین گروه‌های اپوزیسیون است. ضمن این که منتسب به یکی از افراد سرشناس جنبش سبز، یعنی جناب مهندس موسوی، هستند. تلاش هم کرده‌اند که درباره عموم مسایل مربوط به ایران موضع‌گیری کنند که مجموعا مواضع خوبی هم اتخاذ کرده‌اند. گرچه من معتقدم که می‌توانستند صریح‌تر موضع‌گیری کنند. یکی از نقدهای من به این دوستان همین مساله است که درباره برخی از مسایل می‌توانستند صریح‌تر موضع بگیرند. از طرف دیگر تلاش برای این که هدف جنبش سبز را به اجرای بدون تنازل قانون اساسی فرو بکاهند. جنبش اعتراضی مردم ایران فراتر از جنبش سبز است و خواسته جنبش سبز هم فراتر از اجرای قانون اساسی است. هیچ اشکالی ندارد که برخی از افراد در جنبش اعتراضی مردم ایران معتقد به اجرای بدون تنازل قانون اساسی باشند - که بنده این حرف را قبول ندارم - اما نباید اعلام کرد که این خواسته اصلی جنبش سبز است.»

مصاحبه کامل خودنویس با مجتبی واحدی را می‌توانید در این‌جا گوش دهید. 

 


 


فرهنگ، کتاب، رسانه




در کتاب «زندگی، عشق و دیگر هیچ» آقای کریم فیضی، که مجموعه‌ی گفت‌وشنودی‌ست با دکتر محمد علی اسلامی ندوشن، از قول این استاد فرهیخته که تمام عمر به موضوع ایران و ایرانی اندیشیده‌اند و تعداد زیادی از آثار قلمی‌شان به این دو موضوع مربوط می‌شود آمده است: «...در این سالها، افت اخلاقی مردم مرا غمناک کرده است. اگر ملّتی از حداقل سطوح اخلاقی خودش تنزّل کند، برگرداندن آن به طرف اصول اخلاقی، مشکل است. مسائل طوری بوده‌اند که مردم را وادار به اُفت اخلاقی کرده‌اند...»(صفحه‌ی ۵۳۵). «موضوع این است که حکومت‌ها اگر شایستگی نداشته باشند و درست عمل نکنند، موضوع قابل حلّ است، زیرا حکومت‌ها عوض می‌شوند. امری بدیهی است که حکومت‌ها در معرض تغییرند، هر چند ممکن است این تغییر، دیر یا زود داشته باشد، امّا اگر چنانچه رشته‌های اخلاقی مردم سست شود، به این صورت که تزلزل اخلاقی پیدا کنند و تحت شرایطی قرار بگیرند که معتقدات مدنی و اجتماعی، برای آنها معنای زیادی نداشته باشد، کار به مراتب مشکل‌تر خواهد بود... مردم را به آسانی نمی‌توان تغییر داد. عوض کردن مردم کار مشکلی است همچنانکه ساختن آنها دشوار است...» (صفحات ۴۸۵ و ۴۸۶). این نظری‌ست بسیار درست، که باید روی آن و ارتباط‌‌ش با فرهنگ عمومی جامعه فکر کرد. متاسفانه وضعیت امروز کشورمان، ما را به جای تفکر و تعمق، به دادن شعارهای داغ و هیجانی وادار می‌کند که البته در فایده‌ی شعار دادن برای تخلیه‌ی روانی هیچ‌گونه شک و شبهه‌ای نیست، ولی چیزی که متاسفانه فقدان آزاردهنده‌اش احساس می‌شود، همین تفکر و تعمق و یافتن وسیله‌ای برای حل مسائل کنونی کشورمان است.

تردیدی نیست که بنیان فرهنگ، تنها به کمک حکومت می‌تواند تغییر کند. این تغییر می‌تواند در جهت مثبت –مثل آن‌چه که به شکل ناقص و ناقضِ غرض در زمان شاه می‌دیدیم- یا در جهت منفی –مثل آن‌چه که در سرتاسر دوران حکومت اسلامی دیده‌ایم- باشد. این سخن که اگر هر کس فرهنگ خود را تصحیح کند، فرهنگ «کل»ِ جامعه تصحیح خواهد شد حرف یاوه‌ای است. اما تردیدی نیست که «بخشی» از فرهنگ عمومی، با فرهنگ فردی ساخته می‌شود، که این در اختیارِ خودِ ماست. این همان فرهنگی‌ست که در اثر شرایط موجود در حال سقوط است و مشاهده‌ی این سقوط رنج‌آور است. برای ترمیم این فرهنگ، از دو وسیله باید استفاده کرد: کتاب و رسانه.

اگر بخواهیم موضوع را به شکل ساده بیان کنیم، می‌توان گفت که اصحاب کتاب و رسانه، می‌توانند کاری را که حکومت باید در سطح گسترده انجام دهد، در ابعاد بسیار کوچک‌تر انجام دهند. اگر این کار در گذشته به راحتی مقدور نبود، امروز به کمک فن‌آوری رایانه‌ای و ارتباطات اینترنتی مقدور شده است. مثلاً نویسنده یا مترجم کتاب، اگر اثرش در لابیرنت دستگاه سانسور حکومت گیر کند، می‌تواند آن را از طریق اینترنت منتشر کند، و یا اهل رسانه اگر امکان ایجاد رسانه‌ی معمول و فراگیر را نیابند می‌توانند از رسانه‌های اینترنتی با دامنه‌ی محدود استفاده کنند. سی چهل سال پیش، رسانه‌ی غیر حکومتی و غیر وابسته به دولت‌های بیگانه تنها می‌توانست یکی دو صفحه‌ی تایپیِ پلی‌کپی شده در تیراژ چند صد نسخه با امکان پخش در سطح یک یا چند محله از یک شهر باشد. امروز همین رسانه می‌تواند صوت و تصویر و نوشته و عکس را در تیراژ میلیونی به خواهندگان‌اش در سراسر جهان برساند.

با تمام این اوصاف، قهقرای فرهنگی باعث شده، از کتاب و رسانه آن‌طور که باید، استفاده نشود. تیراژ دو سه هزار نسخه‌ایِ کتاب، بی‌اهمیت شمردنِ آن‌را حتی در نزد افراد با فرهنگ و روشنفکر نشان می‌دهد (مگر آن‌که باور کنیم در ایران هفتاد میلیونی تعداد افراد با فرهنگ و روشنفکر همین دو سه هزار نفر است!) رسانه نیز اغلب تبدیل به محلی برای انعکاس شعار و نوشته‌های روز می‌شود.

اگر قبول کنیم که راه با فرهنگ شدن ما از کتاب و رسانه می‌گذرد، ارزش این دو وسیله را بیش‌تر خواهیم شناخت و از آن‌ها به درستی بهره خواهیم بُرد. ما، به عنوان آحادِ ملت، خود را با فرهنگ عمومی جامعه منطبق می‌کنیم. این ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای ادامه‌ی حیات در متن جامعه است. اگر صورت دختری سوزانده شود، انطباق فرهنگی آن است که قبول کنیم صورت فرد مهاجم در مقابل این عمل جنایت‌کارانه سوزانده شود (در غیر این صورت، گناهکار در سیستم فعلی از مجازات خواهد رست و با وضع فرهنگی موجود، اسیدپاشی تبدیل به عملی فراگیر خواهد شد). اگر دولت ایران دولت جن و پری‌ست، باید قبول کنیم که این جن و پری از دورانِ «مدرن»ِ محمدرضا شاه که او را عوامل ماوراء الطبیعه مثلاً در سانحه‌ی هوایی نجات دادند، تا به امروز که دولت «فناتیک»ِ احمدی‌نژاد به کمک آن‌ها رای می‌آورد و ایران و بل‌که جهان را اداره می‌کند در میان دولت و ملت وجود داشته و ما با آن زندگی کرده و می‌کنیم و به عنوان یک امر عادی (و -به لحاظ حالت نیمچه فرهنگی و نیمچه روشنفکرانه‌ای که داریم- کمی عجیب) با آن کنار می‌آئیم. بگذریم از این که بسیاری از با فرهنگ‌ها و آلامُدهای فرهنگیِ ما به جن و پری‌های چینی و هندی و سرخ‌پوستی اعتقاد تام دارند و ده‌ها جلد کتاب در باره‌ی این جن و پری‌ها خوانده‌اند و می‌خوانند!

کارِ ما درگیر شدن و در هم شکستن این انطباق است. عدم انطباق البته می‌تواند عواقب ناگواری در پی داشته باشد. خودکشی، نمونه‌ای از آن است. فردی که خود را با فرهنگ معیوب سرزمین‌اش منطبق نمی‌تواند بکند، شاید ادامه‌ی زندگی برایش مقدور نباشد (چنان‌که ادامه‌ی زندگی برای صادق هدایت به خاطر همین عدم انطباق فرهنگی مقدور نبود).

اما برای گذر از این مرحله و ارتقاء به سطح بالای فرهنگی، اولین کار همین نامنطبق‌شدن با فرهنگ عمومی جامعه و ایستادگی درونی و –در صورت امکان- بیرونی در مقابل آن است که تنها با دو وسیله امکان‌پذیر است: کتاب و رسانه.

خودنویس رسانه‌ای‌ست که باید از آن برای جدا شدن از گنداب فرهنگ کنونی کمک بگیریم. در این رسانه باید کتاب‌های خوبی که می‌تواند ما را از نظر فرهنگی قدمی به جلو ببرد معرفی کنیم. از این رسانه باید برای تشویق به کتاب‌خوانی استفاده کنیم. خودنویس باید تصورِ غلطِ ژنتیک بودنِ فرهنگِ غنی و همه‌چیزدانیِ ذاتی و بی‌نیازیِ ما از به دست آوردنِ معلوماتِ جدید را در هم بشکند و با ایجاد کنج‌کاوی مثبت، ما را به کسب معلومات از طریق رسانه و کتاب ترغیب کند.


 


شعر (خوش ايام جوانى)

خوش ایام جوانی

 

گیسـوانم را چـه زیبـــا من پریشـــان می‌کنم

 

دام پهن و کار صیـــــادی چه آســـان می‌کنم

 

آزمــــون زندگـــی و ، راه و رســـــم سخت آن

 

با دلــی لبــریز حسرت، دیـده بـــاران می‌کنم

 

هـر چــه دیـدم از رفیق و همره و یـــار شفیق

 

دل نهـــادم، خدمتـــم را وقف یـــاران می‌کنم

 

در گُــــذار عقــل و اندیشــه عجب دادم بهــــا

 

این خوش ایــام جوانی، صرف تــاوان می‌کنم

 

جـام باده مونس و شبهـــای سرد بی کسی

 

خلـوت دل را نثـــــار مِـی گُســـاران می‌کنـم

 

دل کــه روزی، شکــوه هــــایش می‌فروخت

 

لب ز خنده می گشاید،خانه سامان می‌کنم

 

چون بجوشد چشمــۀ شوقــم برای همدلان

 

این مُصفــا دیده را،من چشمه ساران می‌کنم

 

روز یأس و نا امیدی رو به اتمـام است و بس

 

تکیــه بر حق چون زدم،غصـه نالان می‌کنم

 

فصل پُر رنگ خــزان،دیـدی کــه از ره می‌رسد

 

با چنین عشقی من ایـامی بهـاران می‌کنم

 

شوق دیدار وصالت، مست و مدهوشـم کند

 

با چـه شوقی گیسوانم را نمايــــان می‌کنم

 

م.ش.شانی


 


اهداف مبهم جنبش سبز و امید واهی به اصلاحات

 

کسانی‌ به این شورا اعتراض می‌‌کنند که خود به سران جنبش سبز (مهندس موسوی و شیخ کروبی) ایمان دارند و آنان را رهبر خود می‌دانند ولی‌ آیا آن بزرگواران خود هرگز صحبتی‌ از همه پرسی‌ و تغییر رژیم و یا تغییر قانون اساسی‌ کرده‌ا‌ند؟ و مگر در دو منشور جنبش سبز به شکل صریح از «اصلاحات درون رژیم» صحبت نشد؟ محمد خاتمی در جایی تمام خواست های اصلاح طلبان در گذشته و حال را اینچنین بیان می‌ کند (و و بیشتر هم از آنان انتظاری نیست!):

 

 -۱ آزادی زندانيان و ايجاد فضای آزاد برای همه احزاب و گروهها و رفع محدوديت های نا بجا.
 
-۲ پایبندی همگان بخصوص مسوولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه و كامل آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی‌.
  -۳ فراهم آوردن سازوكاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد.

 

 

هرچند باید محدودیت‌های آنان در درون رژیم و هزینه سنگینی‌ که پرداخته‌ا‌ند را هم در نظر گرفت ولی‌ تاکید بسیارشان بر اجرای بی‌ تنازل قانون اساسی‌، شبهه ایی باقی‌ نمی‌‌گذارد که خود قلبا به آن معتقدند. مهندس موسوی خود را فرزند آیت الله خمینی می‌‌داند و آرزوی بازگشت به دوران طلایی امام را دارد و شیخ کروبی هم آنقدر به خمینی نزدیک بود و دلبستگی داشت که خود شخصا ایشان را کفن پوشاند و محمد خاتمی هم نگرانی دارد که «كسانی را كه در كنار امام خدمات شايسته‌ای به نظام داشته‌اند را به اتهام دروغ ضديت با نظام حبس يا حذف نکنند» و می‌‌خواهد که در «حفظ نظام ودستاوردهای انقلاب و مردم سالاری كه مورد تاكيد امام بود» کوشش شود.  

 

اگر هم مجتبی واحدی (مشاور مهدی کروبی) صحبتی‌ از نظام سکولار کند و به شورای راه سبز امید ایراد بگیرد نظر شخصی‌ خودش است و البته به شکلی‌ از شیخ نقل قول می‌ کند «نظام نه جمهوری است و نه اسلامی» که اینطور به خواننده القا شود که ایشان نظامی جز آن را می‌‌جویند. شیخ در مصاحبه‌ای با مسیح علی‌ نژاد تصریح می‌ کند که «این که گفته شود دین وارد سیاست نشود غلط است چون آمیز‌های دین آمیخته با سیاست است»، گرچه همین گفته ایشان هم تحریف می‌‌شود و چنین تیتر میزنند: «کروبی مخالف ورود دین به عرصه سیاست است»!

 

اگر شبههای از گذشتهٔ سران جنبش سبز (که البته تعارف می زنند که رهبریت ندارند) بود، به یک شبه فراموش شد و ملتی‌ چشم امید به آنان بست. اگر صحبتی‌ از دوران طلایی و اسلام رحمانی و مردم سالاری دینی و قانون اساسی‌- مبتنی‌ بر ولایت فقیه- جمهوری اسلامی هم میشد این خیال بود که چاره جز گفتن‌اش نیست و پس از پیروزی جنبش، فرمان همه پرسی‌ برای انتخاب شکل رژیم صادر خواهد شد. گرچه انگار باید فراموش شود که آقای موسوی مردم را از شعارهای ساختار شکنانه دادن پرهیز داد و افراط و تفریط ایرانیان خارج نشین را نکوهش کرد و حساب جنبش را از اپوزیسیون سی‌ و دو ساله رژیم جدا نمود. و البته دلیل هم می‌آورند که اپوزیسیون خارج نشین در این سال‌ها چه کرد و اگر دعوت به رهپیمایی بدهد چند نفر شرکت خواهند کرد ولی‌ به این نکته آگاه نیستند که بسیاری از کسانی‌ که مچ بند سبز به دست می‌ بندند و جنبش را حمایت می‌ کنند و هزینه های سنگینی هم داده اند، با اندیشه های سران سبز در تضاد کاملاند!

 


«هیچ ایرادی به عقاید شخصی این بزرگان نیست و آنان راه خود را انتخاب کرده ا‌ند و به صراحت هم آن را بیان می‌ کنند، مشکل آنجاست که نمی‌ خواهیم سخنانشان را باور نماییم و به سلیقهٔ خود و آن طور که “مایلیم بشنویم” تفسیرشان می‌ کنیم!»


 


چند دیدگاه از حواشی دعوای بین احمدی‌نژاد و خامنه‌ای

بسیجی ذوب در ا.ن.: «احمدی احمدی رایمو پس بگیر. ا.ن. جان  تا آخرش با تو هستیم. ما تدارک‌چی نمی‌خوایم نمی‌خوایم .»

 

بسیجی ذوب در خ.ر.: « هرکس از این غم بمیره براستی جایش در بهشته. ا.ن. باید بره. هرکی جلوی خدا خامنه‌ای بایستد خونش مباحه و باید خون ا.ن را ریخت »

 

 بسیجی نون به نرخ روزخور: « اولن که دشمنان قصد بهره بردای نداشته باشند. احمدی یاور رهبره و روابطشون رابطه پدر و پسریه تو هر خونه‌ای بین پدر و پسر دعوا می‌شه دیگه »

 

بسیجی ذوب در فاطمه رجبی: «هزاره سوم جاسوسه صهیونیست‌ها ست»

 

بسیجی ذوب در شریعتمداری: «اسناد روابط احمدی‌نژاد با صهوینست‌ها در خبر ویژه منتشر شد»

بسیجی ذوب مشایی: «فقط دکتر مشایی و مکتب ایرانی»

 

 بسیجی ذوب در هاشمی رفسنجانی: «از دست ا.ن. پناه می‌برم به دامن الله. مهدی نیا، این جمعه هم از لندن نیا!»

 

 .بسیجی ذوب در امامان جمعه: «مرگ بر ضد ولایت فقیه، مرگ بر مشایی، مرگ بر بی بصیرت، مرگ بر الف.نون»

 

 بسیجی سبز‌الله: «درود بر خاتمی که ۸ سال تدارکچی بود و یه بار به مقام عطمی ولایت نه نگفت»

 

 بسیجی سبزالله  حزب باد: «دکتر احمدی نژاد عجب جنمی داره! درود بردکتر  احمدی  نژاد که خ.ر. را قهوه‌ای کرد»

 

 بسیجی سبز الله ذوب در میرحسین: « غم هجران یار کشت ما را،  اندکی سحر، صبر نزدیکه!»

 

کارشناس سبز الهی رسانه‌های بیگانه دولتی انور آب: «به احتمال زیاد خامنه‌ای در پیچ دوم حال احمدی‌نژاد را جا میاره و راه برای اصلاح‌طلبان واقعی در انتخابات  مجلس هموار می‌کنه آیت الله خامنه‌ای اشتباه کرد همه تخماشو در سبد ا.ن. گذاشت!»

 

  طرفدار جنبش سبز: « گور بابای ا.ن. و خ.ر. اصلا سگ زرد برادر شغاله  بابا یه کاری بکنید  اینا جنگ زرگریه، چرا برنامه تجمع نمی‌ذارید  این شورا خوابه»

 

 «تمومه دیگه  سقوط  نزدیکه  رژیم رفتنیه»: اینو یکی از حضار گفت و سریع هم در رفت؟

 

پایان و نتیجه‌گیری: ندارد !


 


حمایت جمعی از فعالان دانشجویی خارج از کشور از اعتراضات دانشجویی

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

 

دهه‌های متمادی است که دانشگاه و دانشجویان به مثابه کانون و چراغ روشن اندیشه‌ورزی و آزادی‌خواهی، قلب تپنده‌ی جنبش‌های مدنی مردم ایران بوده است. اما از بدو تاسیس نهاد دانشگاه در ایران تا امروز، همواره اصحاب قدرت با دانشجویان آگاه و آزادی‌خواه برخورد خصمانه داشته‌اند و فراز و نشیب‌ها و تحولات پی در پی در تاریخ معاصر ایران نیز هرگز سبب نشده است تا سرکوب جنبش دانشجویی توسط حاکمان لحظه‌ای متوقف گردد. اما جنبش دانشجویی ایران نشان داده است که علی‌رغم فشارها، ترس آفرینی‌ها و سرکوب مداوم از سوی صاحبان قدرت هیچ‌گاه در برابر ظلم، بیداد و استبداد سکوت نخواهد کرد و با سلاح اندیشه و آگاهی، پایه‌های استبداد را فرو خواهد ریخت و زندان، محرومیت و ممنوعیت نتوانسته مانع تپش و حرکت رو به جلوی آن شود.


دانشگاه و جنبش دانشجویی در سی سال گذشته همواره زیر ضرب حملات عمله استبداد بوده و به خصوص در شش سال گذشته و به صورت مشخص پس از کودتای انتخاباتی ۸۸، نیروهای سرکوبگر با حمله وحشیانه به محیط دانشگاه و یا خانه و کاشانه دانشجویان و بازداشت و ضرب و شتم آنها و همچنین محروم کردن دانشجویان اندیشه‌ورز، نخبه و آزادی‌خواه از ادامه‌ی تحصیل، تعطیلی تشکل‌های منتقد، صدور احکام قضایی بی‌سابقه علیه فعالان دانشجویی و بازنشستگی اجباری اساتید صاحب صلاحیت، با تهدید و ارعاب هر روزه‌ی دانشجویان، و با انکار حضور درخشان آنها خواسته است وقفه‌ای در جنبش پرافتخار دانشجویی ایجاد کند تا بتواند به خواستهای نامشروع  خود در خاموش کردن صدای مخالفان و یک صدا کردن جامعه دست یابد.


اما زنهار که دانشگاه تا همیشه زنده است و پویا و خار چشم مستبدین؛ آنچه اقتدارگرایان بر آن حمله میکنند، تصویر ماه درخشان جنبش دانشجویی است بر آب و هر چند که لحظه‌ای معوج شود، باز هم ماه خواهد تابید و در آب منعکس خواهد شد.


اکنون نیز علی‌رغم گذشت نزدیک به دو سال از جنایات پس از وقایع انتخابات که با کشتار مردم بی دفاع، حمله به کوی دانشگاه و فجایع کهریزک همراه بود و عاملان و آمران این جنایات آزادانه به اعمال ننگین خود می‌پردازند برخی از مسوولان نظامی کماکان دانشجویان را تهدید به برخوردهای خشونت آمیز می‌کنند.


 ما جمعی از فعالان سابق جنبش دانشجویی به مجموعه‌ی حاکمیت هشدار می‌دهیم تا رویه‌ی نامیمون برخورد با فعالیته‌ای مسالمت‌آمیز دانشجویی را پایان دهد؛ سرمایه‌های علمی و نخبگان این کشور را هر چه سریع‌تر از زندان آزاد کنند.


ما خواهان پایان حکومت نظامی غیررسمی حاکم بر دانشگاه‌ها و بازگشت فضای آکادمیک به جای جو پادگانی امروز دانشگاه‌ها هستیم. ما خواهان آن هستیم که با خروج نیروهای امنیتی و غیر دانشگاهی از محیط دانشگاه‌ها آزادی‌های آکادمیک احیا و برقرار شود. ما به عنوان کسانی که تجربه و افتخار چندین سال همراهی با جنبش دانشجویی را داشته‌ایم، از همه‌ی حرکت‌های مستقل، آزادی‌خواهانه و غیرخشونت‌آمیز در اعتراض به فضای پادگانی – امنیتی دانشگاه‌ها دفاع و از دانشجویانی که در این زمینه تلاش می‌کنند حمایت می‌کنیم. 


ما عمیقا معتقدیم با توجه به خشونت عریان نیروهای امنیتی و سرکوب‌گر نسبت به دانشجویان و دانشگاه، هشیاری دانشجویان در اعتراضاتشان امری لازم و ضرروی است. چیزی که تا به امروز نیز همواره چراغ راه فعالان جنبش دانشجویی بوده است و پس از این نیز خواهد بود؛ هشیاری، استقلال، شجاعت.


دقت و بررسی همهی جوانب پیش از ورود به عرصه‌ی عمل و پرهیز از دام‌های نهان و آشکار حاکمیت می‌تواند بر نیرومندی بیشتر جنبش دانشجویی بیافزاید تا با هزینه‌های کمتر، دستاوردهای بزرگتری کسب کند.


در پایان ما جمعی از فعالان سابق جنبش دانشجویی ایران، ضمن اعلام حمایت از فعالیت‌های مستقل و روشن‌بینانه‌ی جنبش دانشجویی، به حاکمیت در مورد  ادامه‌ی روند برخورد با دانشگاه به شدت هشدار می‌دهیم.


آذرنیوش، فرشید


اسکندری، صادق


اصلاحچی، مرتضی


اعتمادی، امیرحسین


بهمنی، آرش


جعفریان، رضا


جهاندار، پویا


خسروی، مصطفی


دوستیپور، فرشاد


رشیدی، امیر


روزبهانی، مریم


روحانی، مهدی


سپهریفر، تارا


سرابندی، نسیم


سیما، سلمان


شجاعی، صادق


شکوهیفرد، محمدرضا


صادقی، محمد


ظریفینیا، حمیدرضا


طالبی، حسن


عبدی، علی


علیپور، فرهمند


فریدی، ناصح


فناییان، فاطمه


محمدی، فرشاد


مصطفوی، نریمان


میردامادی، سراجالدین


همتی، رحیم


هنری، علی


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته