-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

Latest New from Green Correspondents for 05/15/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

در صورت ذکر نشدن زمان در بيانيه‌ها زمان اصلی شروع تجمع ۱۱ الی ۱۱.۳۰ صبح بوده و مکان آن صحن علنی دانشگاه‌ها و مراکزی خواهد بود که در تجمعات عموما در آنجا شکل می‌گيرد.
خبرنگاران سبز/جامعه:
جمعی از فعالين جنبش سبز به نقل از فيسبوک ۲۵ ارديبهشت، ليست زمان و مکان تجمعات اعتراضی بيست وپنجم ارديبهشت در برخی از دانشگاه های کشور را بدين گونه اعلام کرده اند.

با نام پروردگار يکتا

و چه نيروی شگفت انگيزی است، دست‌هايی که به هم پيوسته است...

ضمن تشکر از تمامی رسانه‌های سبزی که در اين دو هفته ما را در اطلاع رسانی برای فراخوان اعتصاب عمومی ۲۵ ارديبهشت ماه ياری نمودند و همچنين تشکر از حمايت رسمی شورای هماهنگی راه سبز اميد از اين حرکت مستقل دانشجويی، مجددا از تمامی اساتيد و دانشجويان دانشگاه‌های سراسر کشور می‌خواهيم تا ضمن تعطيلی کلاس‌های درسی خود در روز ۲۵ ارديبهشت، به اين اعتصاب سراسری پيوسته و اعتراض و نارضايتی خود را نسبت به فضای امنيتی ايجاد شده در دانشگاه‌ها توسط دولت کودتا به نمايش گذارند.

نکاتی را که در بيانيه اول گروه بيست و پنج ارديبهشت ماه ذکر شده بود را همراه با ليست نهايی زمان و مکان و دانشگاه‌هايی که تا‌کنون اعلام آمادگی نموده‌اند را در اين متن به استحضار دانشجويان عزيز و اساتيد محترم می‌رسانيم‌:

۱ - زمان رسمی اعلام شده برای شروع تجمع در دانشگاه‌ها ساعت ۱۱ تا ۱۱٫۳۰ اعلام گشته و مکان آن صحن علنی دانشگاه ذکر شده است. لکن برخی از دانشگاه‌ها در بيانيه‌های خود زمان و مکان خاصی را اعلام نموده‌اند که در ليست انتهايی بيانيه به اختصار و موردا ذکر شده است.

۲- باز هم تاکيد می‌کنيم برنامه اصلی تعطيلی کلاس‌های درسی در اين روز می‌باشد و تجمع تنها در دانشگاه‌هايی که پتانسيل اين اعتراض را دارند بايد انجام گردد.

۳- برخی از دانشگاه‌ها اعتصاب غذا در اين روز را نيز در برنامه خود در اعتراض به وضعيت نامناسب غذا اعلام نموده‌اند که اين مورد نيز کاملا اختياری می‌باشد.

۴- به علت فضای امنيتی دانشگاه‌ها دانشجويان ضمن تاکيد بر صنفی بودن اين اعتراض و غير قانونی نبودن آن، از پتانسيل دانشجويان جديدالورود دانشگاه خود بهره جسته و با حرکات ابتکاری و منسجم اعتراض خود را بيان دارند.

۵- از دانشجويان درخواست می شود اخبار و گزارش های خود را از اعتراضات روز ۲۵ ارديبهشت ماه به آدرس الکترونيکی

ordibehesht۲۵@gmail.com

و همزمان به سايت های خبری ارسال نمايند.

در پايان ليست نهايی دانشگاه‌هايی که تا ظهر ۲۴ ارديبهشت ماه فعالان دانشجويی آنها با ارسال بيانيه و تماس با ما اعلام آمادگی خود را برای اعتراض در اين روز اعلام نموده‌اند را با ذکر زمان و مکان تجمع‌ها بيان می‌داريم ، بديهی است همانطور که در قبل ذکر گرديد در صورت ذکر نشدن زمان در بيانيه‌ها زمان اصلی شروع تجمع ۱۱ الی ۱۱.۳۰ صبح بوده و مکان آن صحن علنی دانشگاه‌ها و مراکزی خواهد بود که در تجمعات عموما در آنجا شکل می‌گيرد.

ليست نهايی : زمان و مکان تجمعات

.....................................................................

دانشگاه تهران: ساعت ۱۱:۳۰، جلوی درب دانشکده فنی

دانشگاه امير کبير: ساعت ۱۱:۳۰، روبروی درب سلف مرکزی برادران

دانشگاه گيلان: ساعت ۱۱ الی ۱۱:۳۰، مسير سرسبز بازارچه به سمت دانشکده کشاورزی

دانشگاه مازندران: ساعت ۱۱.۳۰، آلاچيق دانشکده علوم انسانی

دانشگاه صنعتی اصفهان: ۱۰ صبح ، مقابل تالارها

دانشگاه‌های قزوين: ساعت ۱۱، ميدان قلم

دانشگاه بوعلی همدان: ساعت ۱۲، دانشکده علوم پايه

دانشگاه آزاد خرم آباد: ساعت ۱۰.۳۰ الی ۱۳ ،روبروی دانشکده فنی مهندسی

دانشگاه آزاد اراک: ساعت ۱۱ الی ۱۱.۳۰ ،صحن علنی دانشگاه

دانشگاه آزاد مشهد: ساعت ۱۱.۳۰ ،صحن علنی دانشگاه

دانشگاه آزاد علوم و تحقيقات تهران: ساعت ۱۲ ظهر، مقابل درب دانشکده علوم انسانی

دانشگاه شيراز: ساعت ۱۱ ،ميدان پرديس ارم

دانشگاه آزاد اسلامی رباط کريم: ساعت ۱۳، محوطه بيرونی دانشگاه (جنب آب‌نما)

دانشگاه آزاد لاهيجان: ساعت ۱۱، مقابل ساختمان فنی و مهندسی (ميدان اصلی دانشگاه)

دانشگاه آزاد واحد خمينی شهر اصفهان: ساعت ۱۲، مقابل دانشکده فنی مهندسی

دانشگاه آزاد تهران شرق (واحد قيامدشت): ساعت ۱۱ الی ۱۱.۳۰، فضای سبز بين فاز يک و دو

دانشگاه آزاد واحد بيضاء فارس: ساعت ۱۱، حياط دانشگاه

دانشگاه غيرانتفاعی شمال: ساعت ۱۱ الی ۱۱.۳۰، پياده روی از مسير ورودی دانشگاه تا دانشکده علوم انسانی

دانشگاه پيام نور ورامين: ساعت ۱۰ ، صحن دانشگاه

دانشگاه آزاد قائمشهر: ساعت ۱۱.۳۰، دانشکده علوم انسانی (صحن دانشگاه) ،دانشکده فنی مهندسی (ورودی درب سلف سرويس برادران) ،دانشکده کشاورزی (مسيرمنتهی به کارگاه نساجی)

دانشگاه سوره

دانشگاه علم و صنعت

دانشگاه آزاد اسلامی ساری

دانشگاه هنر

دانشگاه بهشتی

دانشگاه علامه

دانشگاه تربيت مدرس

دانشگاه تبريز

دانشگاه علوم پزشکی تبريز

دانشگاه آزاد تبريز

دانشگاه صنعتی سهند

دانشگاه آزاد کرج

دانشگاه آزاد تهران جنوب (دانشکده مديريت)

دانشگاه تربيت معلم کرج

دانشگاه پيام نور مازنداران

دانشگاه سمنان

دانشگاه صنعت نفت

دانشگاه بابل

دانشگاه آزاد اسلامی پيشوا-ورامين

دانشگاه بين المللی امام رضا مشهد

دانشگاه های شهيد چمران

دانشگاه جندی شاپور اهواز

دانشگاه اهواز

دانشگاه ملاير
 

 
 

هاشمی همانند مابقی انقلابيون، ارزش و بهای زيادی برای مفاهيمی همچون آزادی، دموکراسی، انتخابات آزاد، حقوق شهروندی، حاکميت قانون، آزادی مطبوعات، آزادی انديشه و اين دسته مفاهيم قائل نبود. برعکس او نيز مانند ساير انقلابيون، اصالت را به مبارزه با استکبار جهانی و صهيونيزم بين‌الملل، ضد انقلاب، ارتجاع منطقه، ليبرال‌ها و سرمايه‌داران، مفسدين اقتصادی، مستکبرين و اين دست نيرو‌ها و جريانات می‌داد.
خبرنگاران سبز/سياست:
صادق زيباکلام درجديدترين شماره ماهنامه " نسيم بيداری" عنوان کرده است: از من خواسته‌شده يادداشتی در خصوص زندگی سياسی هاشمی رفسنجانی ( مشاراليه ) در دهه ۱۳۸۰ بنويسم، اما اکنون ۱۰روزی می‌شود که دارم با خودم کلنجار می‌روم که از کجا و چگونه شروع کنم؟

در يک تقسيم‌بندی کلی، درخصوص روحانيونی که در رده نخست رهبری انقلاب ايران در ۲۲ بهمن ۵۷ بودند، می‌توان آن‌ها را به دو دسته تقسيم کرد؛ گروه نخست آنان در طی اين ۳۲ سال، در مقاطع مختلف مورد غضب قرار گرفته و از قدرت کنار گذاشته شده‌اند. از مرحوم آيت‌الله طالقانی و لاهوتی گرفته که در‌‌ همان اول انقلاب با حکومت مشکل پيدا کردند تا مرحوم آيت‌الله منتظری، که چند سال پيش کنار زده شد، تا موسوی‌خوئينی، علی‌اکبر محتشمی‌پور، حسن يوسفی‌اشکوری، هادی غفاری و قدرت‌الله عليخانی و تا شيخ مهدی کروبی.

گروه دوم، در نقطه مقابل گروه نخست، در طول اين سه دهه همچنان در قدرت مانده‌اند. آيت‌الله احمد جنتی و شيخ محمد‌ يزدی و شماری ديگر، نمونه‌هايی از اين دسته روحانيون هستند. آيا هاشمی رفسنجانی را می‌بايست در گروه اول و «مغضوبين» قرار داد يا جزء گروه دوم؟ اين تنها وجه هاشمی رفسنجانی نيست؛ يک وجه منحصر به‌فرد ديگر هاشمی، تکامل و تحول او به‌عنوان يک کنش‌گر سياسی است.

هاشمی کم‌و‌بيش مثل ساير انقلابيون درگير اقتصاد دولتی‌، سوسياليستی و تعاونی و اشتراکی بود که در قالب اقتصاد توحيدی از جانب مسلمانان انقلابی دنبال می‌شد. او هم مانند ساير انقلابيون راديکال اسلام‌گرا، تحت تأثير تفکرات مارکسيستی، جهان را تقسيم‌شده به دو اردوگاه می‌‌پنداشت.

هاشمی همانند مابقی انقلابيون، ارزش و بهای زيادی برای مفاهيمی همچون آزادی، دموکراسی، انتخابات آزاد، حقوق شهروندی، حاکميت قانون، آزادی مطبوعات، آزادی انديشه و اين دسته مفاهيم قائل نبود. برعکس او نيز مانند ساير انقلابيون، اصالت را به مبارزه با استکبار جهانی و صهيونيزم بين‌الملل، ضد انقلاب، ارتجاع منطقه، ليبرال‌ها و سرمايه‌داران، مفسدين اقتصادی، مستکبرين و اين دست نيرو‌ها و جريانات می‌داد.

در سياست خارجی او معتقد به داشتن روابط نزديک با کره‌ شمالی، سوريه قهرمان، ليبی انقلابی، کوبا و اين دسته از کشور‌ها بود و در مقابل به غرب و آمريکا به ديده دشمن می‌نگريست و به کشورهای عربی، ترکيه، پاکستان و کره به عنوان عوامل آمريکا و غرب نگاه می‌کرد.

اما هاشمی رفسنجانی يک تفاوت بسيار مهم با بسياری از انقلابيون ديگر داشت، او خيلی پيش‌تر از بسياری ديگر، متوجه واقعيت‌های اجتماعی شد. او متوجه شد تفکرات اقتصادی و سوسياليستی با پوشش اقتصاد توليدی و يا اقتصاد اسلامی در اصل‌‌ همان اقتصاد دولتی کشورهای کمونيستی است با همه مصيبت‌ها، ضعف‌ها و ناکارآمدی‌هايش. او متوجه شد که تضاد و دشمنی کور با غرب و آمريکا، نه به صلاح ايران است، نه به صلاح اقتصاد کشور، نه به صلاح اسلام و نه به صلاح انقلاب اسلامی.

هاشمی متوجه شد که بزرگ‌ترين مانع بر سر توسعه و ترقی و پيشرفت و صنعتی‌شدن کشور، اقتصاد فاسد، ناکارآمد و مصيبت‌بار دولتی ايران است. هاشمی متوجه شد که همه حرف‌ها و تئوری‌های ناپخته و درمانده‌ای که تحت عنوان راه رشد و توسعه ملی، ايرانی اسلامی، بومی و بومی‌سازی و... مطرح می‌شود، حرف‌های ظاهرفريب و بی‌پايه و اساسی بيش نيست. راه رشد و توسعه‌‌ همان است که ۲۰۰ سال پيش، آدام اسميت، پيش روی دنيای غرب گذارد: اقتصاد بازار آزاد،‌‌ همان راهی که بعد از غربی‌ها، همه کشورهايی که از مدار عقب‌ماندگی و توسعه‌نيافتگی خارج شدند به آن مسير رفتند و‌‌ همان راهی که کره‌ جنوبی، مالزی، ترکيه، امارات، هند، برزيل و آرژانتين را از کشورهايی عقب‌مانده به کشورهای موفق صنعتی تبديل کرد.

همان راهی که کشوری به‌نام امارات را که تا ۲۰ ۳۰ سال پيش يخ، آب و بطری نوشابه پپسی‌کولا را وارد می‌کرد، امروز تبديل به قطب و غول اقتصادی خليج‌فارس کرده يا کشور ترکيه را با اقتصاد کشاورزی که غايت صادراتش گندم و برخی از اقلام کشاورزی بود، ظرف ۳۰ سال تبديل به کشوری صنعتی کرده که سال گذشته صادرات آن از مرز ۱۰۰ ميليارد دلار گذشت.

هاشمی رفسنجانی، همزمان به بيهوده بودن اصرار بر دشمنی با غرب و آمريکا پی برده بود؛ ايضا متوجه شده بود که برخلاف ظاهر، جنگ با عراق آن‌گونه که تبليغ می‌شد، پيش نمی‌رفت. عراق توانسته بود به سلاح‌های پيشرفته تهاجمی و نيروی هوايی مجهز دست يابد، درحالی‌که تمامی تلاش ايران به‌منظور دستيابی به تسليحات دفاعی، زرهی، دفاع ضدهوايی، هواپيما و تمامی سلاح‌های پيش‌رفته نتوانسته بود ثمری به بار آورد.

هاشمی تلاش کرد تا بتواند با تهيه برخی از قطعات و ملزومات هوايی و موشکی، که نيروی هوايی ايران به‌شدت نيازمند آن‌ها بود تا بتواند عمليات تهاجمی خود عليه نيروی زمينی ارتش عراق را بهبود بخشيده و گسترده‌تر کند و هم برای مراکز صنعتی و تأسيسات حياتی کشور که عملا در برابر حملات هواپيما و موشک‌های دوربرد عراق بی‌دفاع شده بودند، پوشش دفاعی ايجاد کند. تلاش‌هايی که به‌نام ماجرای مک‌فارلين يا به روايت آمريکايی‌ها به ايران‌گيت معروف شد.

اما بخت هيچ‌گاه يار هاشمی رفسنجانی نشد؛ او گرچه توانست به سطحی بودن و غيرواقع‌بينانه و ايدئولوژيک بودن بسياری از آرا و انديشه‌هايش پی ببرد، همزمان بسياری از همراهان و همرزمان او همچنان بر سر آن مواضع و اعتقادات باقی ماندند. در گام نخست، آنان تلاش‌های او را خنثی کردند و در گام بعد هم خودش را کنار گذاشتند. نخستين محموله تسليحات پيشرفته‌ای که از جانب آمريکايی‌ها دريافت شد، توانست دمار از روزگار نيروی هوايی و زرهی سنگين عراق به درآورد، اما محموله‌های بعدی ديگر نيامد. يک گروه راديکال انقلابی به سرکردگی سيد مهدی هاشمی، برادر داماد مرحوم آيت‌الله منتظری، موضوع را لو داد و همه تلاش‌های هاشمی رفسنجانی برای نيروی نظامی ايران عليه عراق و خاتمه دادن به جنگ را نقش بر آب کرد، بنابراين او مجبور شد که از راه ديگری جنگ را فيصله بدهد.

هاشمی بعد از جنگ در نخستين دور رياست‌جمهوری خود تلاش کرد تا با کلنگ، اقتصاد فاسد، ناکارآمد و دولتی ايران را ويران کرده، تجربه موفق مالزی، ترکيه و کره‌ جنوبی را در ايران تکرار کند، اما محافظه‌کاران با سياست‌های تعديل اقتصادی‌اش مخالفت کردند. هاشمی سعی کرد تا به‌صورت پلکانی، يارانه‌ها را جمع کند و در يک برنامه زمان‌بندی شده، ده ساله قيمت‌ها را به سطح واقعی برساند؛ باز هم به‌دليل مخالفت جناح راست به جايی نرسيد. او سعی کرد با به راه انداختن يک برنامه گسترده سازندگی، بسياری از زيربناهای اقتصادی کشور را که در دوران جنگ از بين رفته بود، بازسازی کند. او می‌خواست با توجه به مخالفت با برنامه‌های استراتژيک اقتصادی‌اش در جهت آزادسازی اقتصادی، از بين بردن اقتصاد دولتی و حذف يارانه‌ها، همه تمرکز خود را بر روی سازندگی بگذارد، اما سازندگی بدون اصلاحات عميق اقتصادی، خيلی نمی‌توانست تغييری در وضعيت اقتصادی ايران به وجود آورد. دقيقا همين اتفاق هم افتاد؛ با اين تفاوت که هاشمی رفسنجانی خسرالدنيا والاخره شد. در عرصه بين‌الملل و سياست خارجی تلاش کرد تنش با غرب و اروپا و آمريکا را کاهش دهد و روابط با اعراب بهبود ببخشد، اما نتوانست و فقط موفق شد تا حدودی دشمنی موجود بين تهران و رياض را زدوده و اعتماد سعودی‌ها را جلب کند.

هاشمی تمام تخم‌مرغ‌هايش را در سبد اقتصاد گذارده بود و خيلی توجهی به توسعه سياسی و اقتصادی و اجتماعی نکرد؛ اما اين پايان تراژدی هاشمی نبود. پايان هشت سال رياست‌جمهوری هاشمی مصادف شد با دوم خرداد و دوران اصلاحات. شماری از دوم خردادی‌ها که دل خوشی از هاشمی نداشتند، به‌علاوه از پاره‌ای از رفتارهای وی شخصا بغض و کينه در دل داشتند، به تلاش در جهت جبران مافات و انتقام‌گيری شخصی برآمدند.

دوم‌خردادی‌ها از فضای اصلاحات بهره‌برداری کرده و با استفاده از موقعيت ممتازی که دوم‌خرداد برای آن‌ها فراهم کرده بود به نقد هاشمی پرداختند و هاشمی را سر منشأ و علت‌العلل همه نابسامانی‌ها، مشکلات و فساد معرفی کردند. برخی از آنان تلاش کردند تا اساسا هر پديده زشت و ناهنجاری را به هاشمی نسبت دهند و او را مسئول تمام کاستی‌های نظام از ابتدای شکل‌گيری آن تا به امروز معرفی کنند. اگر در کشور فساد بود، هاشمی مقصر بود؛ اگر گرانی، تورم و بيکاری و شکاف طبقاتی بود، هاشمی مقصر بود؛ اگر چپ بعد از رحلت مرحوم امام کنار گذارده شده بود، هاشمی مقصر بود؛ اگر نظارت استصوابی جلوی انتخابات آزاد را گرفته بود، هاشمی مقصر بود؛ اگر مطبوعات آزاد نبود، هاشمی مقصر بود؛ اگر جنگ بعد از فتح خرمشهر ادامه يافته بود، هاشمی مقصر بود؛ اگر قتل‌های زنجيره‌ای رخ داده بود، هاشمی مقصر بود؛ و در يک کلام، هاشمی مسبب همه کاستی‌‌ها بود.

اصلاح‌طلبان همچون قطاری بودند که وقتی آخرين واگنشان از پل هاشمی گذشت، با پرتاب يک نارنجک، پل را منفجر کردند. حمله به هاشمی، تخطئه او و در آوردن هاشمی در هيبت «عاليجناب سرخپوش» و غيره، سبب می‌شد تا اصلاح‌طلبان از يک چهره «دگرانديش»، «روشنفکری» و «وجاهت» برخوردار شوند. بنابراين راديکال‌های آنان هرچه خواستند نثار هاشمی کردند تا از محبوبيت و جايگاه اجتماعی بالاتری برخوردار شوند و ميانه‌روهای آن‌ها هم با سکوت، آن رفتار غيراخلاقی را نظاره‌گر شدند، بدون آن‌که واکنشی نشان دهند.

آنچه تندروهای جوان، راديکال، فرصت‌طلب و بی‌تجربه و درعين‌حال، ناپخته نمی‌دانستند، آن بود که با زدن هاشمی آن‌ها دارند به‌روی کارآمدن يک جريان اجتماعی کمک می‌کنند که دمار از روزگارشان به در خواهد آورد. آنچه آنان نمی‌دانستند آن بود که حذف هاشمی، منجر به ظهور نلسون ماندلا يا مهاتما گاندی نمی‌شد. آنچه آنان نمی‌دانستند آن بود که به لحاظ اجتماعی، خيلی ناتوان‌تر از آن بودند که تصور می‌کردند؛ آن‌ها نه‌ تنها نتوانستند از آن ۲۰ ميليون رأی و جنبش عظيم مردمی که در دوم خرداد ۷۶ شکل گرفته بود، در جهت گسترش دموکراسی و توسعه سياسی در جامعه بهره‌برداری کنند، بلکه با زدن هاشمی و مجموعه‌ای از بی‌تدبيری‌های ديگر، آن سرمايه عظيم اجتماعی را هم از کف دادند. بالاخره آنچه آنان نمی‌دانستند آن بود که جانشينانشان روند استراتژی «هاشمی‌زدايی» را که آنان آغاز کرده بودند، در ابعاد بسيار گسترده‌تر، مخرب‌تر و غير اخلاقی‌تر ادامه خواهند داد. اگر آنان تلويحا و غيرمستقيم هاشمی را متهم به فساد کرده بودند، جانشين آنان مستقيم و علنی او و فرزندانش را متهم به فساد و غارت بيت‌المال خواهند کرد؛ اگر آنان هاشمی و مسئولينش را متهم به انحصارطلبی کرده بودند، جريان جديد به حذف کامل هاشمی و کنار گذاردن کاملش از عرصه اجرايی خواهد پرداخت؛ اگر آنان از هاشمی انتقاد کرده بودند، جريان جديد با سر دادن شعار «مرگ بر هاشمی» تلاش خواهد کرد تا کار وی را يکسره و تمام کند.

آنچه اصلاح‌طلبان نمی‌دانستند آن بود که جريان جديد درست است که با همه وجود سعی در انهدام هاشمی رفسنجانی و ريشه‌کن ساختن نفوذ و اعتبار وی خواهد کرد، اما بزرگان و سران اصلاحات را با دم‌پايی پلاستيکی و لباس زندان به جرم «خيانت» و «فتنه» به پای ميز محاکمه کشانده و تصاوير آنان را با آن هيبت در تلويزيون به نمايش درمی‌آورد. آنچه که اصلاح‌طلبان در دهه ۱۳۷۰ آغاز کرده بودند، اصول‌گرايان راديکال در اواخر دهه ۱۳۸۰ کامل کردند.

شکل رفتار هر دو گروه با هاشمی رفسنجانی، يکسان است و به‌رغم اختلاف‌نظر و تفاوت‌های گسترده در افکار و آرايشان، چپ افراطی ديروز با راست افراطی امروز يک وجه اشتراک دارند، آن هم تنفرشان از اعتدال و ميانه‌روی است. مشکل بزرگ هاشمی هم اعتدال و ميانه‌روی‌اش است، لذا با هر دو جريان افراطی، مشکل پيدا می‌کند. البته اعتدال و ميانه‌روی هاشمی رفسنجانی، قطعا حسن او به‌شمار می‌رود، به‌همين‌خاطر است که طيف گسترده‌ای از اقشار و لايه‌های مدرن شهری و تحصيل‌کرده مديران اجرايی اعم از شاغل در بخش دولتی يا خصوصی، تکنوکرات‌ها، کارآفرينان، تجار و صادرکنندگان و واردکنندگان، کارخانه‌دار‌ها و اين دست اقشار از هاشمی رفسنجانی حمايت می‌کنند.

علی‌رغم آن همه تبليغات منفی در دوران اصلاحات عليه هاشمی و مطالبی که پيرامون فساد و مفاسد هاشمی رفسنجانی در دوران انتخابات رياست‌جمهوری در سال ۸۴ از جانب اصول‌گرايان تندرو عليه ايشان آغاز شد، مع‌ذالک از‌‌ همان لايه‌های اجتماعی ۱۰ ميليون نفر به هاشمی رفسنجانی رأی دادند. اما هاشمی رفسنجانی قطعا نه از اشتباه و خطا بری است و نه می‌شود گفت که رفتار و سياست‌‌ها و تصميمات مشاراليه ظرف سه دهه گذشته خالی از عيب و ايراد بوده است. اگر زندگی هاشمی رفسنجانی را به دو مقطع قبل از اوايل دهه ۷۰ و بعد از اوايل دهه ۷۰ تقسيم کنيم، می‌‌توان گفت که از اوايل دهه ۱۳۷۰ هر قدر که جلو‌تر می‌آييم و به زمان حال نزديک می‌شويم، قدرت و نفوذ ايشان مرتب در حال کاهش است. به‌عبارت ديگر، نفوذ و قدرت ايشان در دور دوم رياست‌جمهوريشان (۷۶-۱۳۷۲) به مراتب کمتر از (۷۲-۱۳۶۸) بود، ايضا اين روند بعد از سال ۱۳۷۶ تاکنون ادامه داشته است. برعکس هر قدر از اوايل دهه ۱۳۷۰ به عقب می‌رويم و به دهه ۱۳۶۰ و دوران مرحوم امام باز می‌گرديم، بر قدرت و نفوذ هاشمی رفسنجانی افزوده می‌شود. بنابراين هر ارزيابی و نقد عملکرد واقع‌بينانه از عملکرد هاشمی رفسنجانی، بايد متوجه دهه ۱۳۶۰ شود که او صاحب شوکت و قدرت بود. خبط و خطاهای زيادی و انتقادات زيادی می‌توان به هاشمی رفسنجانی در دهه ۱۳۶۰ و اوايل دهه ۱۳۷۰ وارد کرد، اما بزرگ‌ترين و جدی‌ترين و اصلی‌ترين انتقادی که می‌توان به وی وارد کرد، غفلت از آزادی و اهميت ندادن به حقوق شهروندی است.

علت اصلی انقلاب اسلامی، نارضايتی مردم از رژيم پيشين به‌واسطه پايمال کردن حقوق شهروندی، به‌واسطه روش استبدادی و ديکتاتوری رژيم شاه بود. بالا‌ترين و بزرگ‌ترين دستاورد جمهوری اسلامی، آزادی و دموکراسی است، اما با اين وجود پاسداری از دستاوردهای دموکراتيک انقلاب اسلامی خيلی از جانب هاشمی جدی گرفته نشد. البته در مقايسه با بسياری، او يک سر و گردن بالا‌تر می‌ايستاد، اما صرفا بهتر بودن از ديگران دليلی برای تبرئه نمی‌شود.

در سال ۵۸ که وی در اوج قدرت و محبوبيت بود و در نماز جمعه تهران، شعار مرگ بر بازرگان داده شد، واکنش هاشمی اين بود که از جمعيت خواست آن شعار را ندهند و گفت که بازرگان، مستحق آن شعار نيست. سی سال بعد در‌‌ همان نماز جمعه شعار «مرگ بر هاشمی» داده شد. شايد اگر آن روز هاشمی در برابر شعار «مرگ بر بازرگان» ايستادگی بيشتری می‌کرد و با فرهنگ عدم تحمل منتقد و مخالف به مبارزه برخاسته بود، سی سال بعد اين فرهنگ جا افتاده بود که در ايران اسلامی هم همچون جوامع توسعه‌يافته، مخالفِ منتقدِ ناراضی تحمل شود و هيچ‌کس عليه فرد منتقد حکومت، شعار مرگ و نابودی ندهد، اما ايشان فقط گفت که «بازرگان مستحق اين شعار نيست» و خودِ آن شعار و روش را نکوهش نکرد.

البته انصاف، اعتدال، عدالت و تحمل‌پذيری و ظرفيت هاشمی رفسنجانی، به‌عنوان امام جمعه تهران، خيلی بيشتر از ائمه جمعه ۳۰ سال بعد بود که شعار مرگ بر هاشمی را شنيدند، اما آن را تقبيح نکردند و با سکوت خود، آن را تأييد کردند و دست‌کم به اندازه هاشمی ۳۰ سال پيش، آن‌را تقبيح نکردند.

فاصله ميان واکنش به شعار «مرگ بر بازرگان» از ناحيه هاشمی رفسنجانی در سال ۵۸ با واکنش به شعار «مرگ بر هاشمی» در سی سال بعد، نشان‌دهنده نزول سطح اخلاقی جامعه در ظرف اين سی سال است. بنابراين، مراد ما به هيچ‌وجه اين نيست که مبارزه جهت حفظ و حراست از دستاوردهای دموکراتيک انقلاب اسلامی فقط بر عهده هاشمی رفسنجانی بوده است يا اين‌که با گذشت سه دهه، هنوز ظرفيت و تحمل مخالف را در ايران نداريم و خواهان مرگ و نيستی و نابودی وی می‌شويم و هاشمی را مقصر بدانيم؛ حاشا و کلا.

نکته فقط آن است که او تلاش جدی را برای حفظ و حراست از آن دستاورد‌ها به خرج نداد. می‌ماند اين پرسش آخر؛ آيا هاشمی رفسنجانی در سپهر سياسی ايران به پايان رسيده است؟ مخالفين تندرو و راديکال ايشان ظرف ۶ سال گذشته از هيچ تلاش و تقلايی برای تضعيف جايگاه‌شان فروگذاری نکردند. از ۲۲ خرداد ۸۸ به اين‌سو، «هاشمی زدايی» و تلاش در جهت حذف هاشمی دوچندان گرديد. مخالفان هاشمی از به‌کارگيری هيچ حربه، تاکتيک و ترفندی فروگذار نکردند و هرچه از دستشان برمی‌آمد، برای زدن هاشمی از انجامش مضايقه نکردند.

شايد آينده نشان دهد که آنان موفق شده‌اند و توانسته‌اند هاشمی را کنار بگذارند شايد هم حوادث و رويدادهای آينده نشان دهد که علی‌رغم تصور و انتظارشان نتوانسته‌اند هاشمی رفسنجانی را کنار بگذارند. يقينا اگر تحولات آينده کشور به سمت اعتدال و ميانه‌روی پيش برود، هاشمی مجددا در رأس قرار خواهدگرفت، اما اگر برعکس تندروی، راديکاليزم و حذف تعقل و ميانه‌روی و اعتدال حاکم شود، در آن‌صورت جايی برای هاشمی رفسنجانی نخواهد بود.   

 
 

امکان دارد مشايی نيز فردا به زندان بيفتد چون از ملک‌زاده‌ای که قبلاً به دليل مشکلات اقتصادی اخراج شده، استفاده می‌کند و از فلان آدم ناسالم نيز استفاده‌هايی می‌برد و کسانی که می‌خواهند خيز بردارند تا از امکانات نظام اسلامی سوء‌استفاده کنند بايد اينگونه با آنان رفتار کرد.
خبرنگاران سبز/جامعه:
بعد از بحث و جدل رئيس دولت با رهبری بر سرعزل حيدر مصلحی و دستگيری قريب به ۲۵ تن از اطرافيان دولت که دربين آنها سازندگان مستند ظهور نزديک است و جنگيرمعروف دولت، قرار دارند، از وبلاگ های اصولگرايان و حاميان رهبری اين خبر به گوش می رسيد که برای آرام کردن فضا و خارج کردن رئيس دولت از سلطه اجنه و به بيان بهتر سلطه رحيم مشايی شايد موثرترين اقدام بازداشت رئيس نهاد رياست جمهوری باشد.

عباس سليمی‌نمين در ششمين دوره همايش فکری «جوان ايرانی، پرسش‌های امروزی» که با موضوع کرسی‌های آزادانديشی ويژه الگوی اسلامی و ايرانی پيشرفت، در تالار دهشور دانشکده علوم دانشگاه تهران برگزار شد، در جواب يکی از دانشجويان که از او پرسيده بود: " چرا جريان‌هايی که به قول شما در دولت‌های گذشته حضور داشتند اکنون در زندان بسر می‌برند و آيا ممکن است اسفنديار رحيم مشايی با اين اقدامات خود به زندان بيفتد"  گفت: امکان دارد مشايی نيز فردا به زندان بيفتد چون از ملک‌زاده‌ای که قبلاً به دليل مشکلات اقتصادی اخراج شده، استفاده می‌کند و از فلان آدم ناسالم نيز استفاده‌هايی می‌برد و کسانی که می‌خواهند خيز بردارند تا از امکانات نظام اسلامی سوء‌استفاده کنند بايد اينگونه با آنان رفتار کرد.

 گفتنی است عده ای از حاميان رهبری که از روی ناچاری تمامی مشکلات، حاشيه ها و ناتوانايی های موجود دولت را از چشم رحيم مشايی می بينند، به تازگی در پايگاه های بسيج و هيت های مذهبی زمزه های بازداشت رحيم مشايی را آغاز کرده اند و تلويحن از انجام اين کار برای خاموش کردن فتنه جديد که باعث روشن شدن اختلافات درونی نظام شده است، استقبال کرده اند.به باور آنها پس از دستگیری اطرافیان دولت تنها مهره منحرف باقی مانده رحیم مشایی است که برای فشار به رئیس دولت برای تمکین ب فرامین حکومتی رهبریف می تواند چاره ساز باشد.

 
 

به راستی به بازيچه گرفتن اعتقادات دينی مردم به بهانه تقدس نمايی و معصوميت سازی بهانه ای برای هر دو طرف قدرت شده است تا با استفاده از آن خرافات را جايگزين واقعيات کنند.

خبرنگاران سبز/جامعه:
ظهور نزديک است يا سقوط نزديک است. ظهور رهبری که خود را در جايگاه اميرالمومنين می بيند و رئیس دولتی که خود را از نظرکرده امام زمان می داند، قطعن به سقوط نزديک تر است .

وقتی عده ای همانند نویسندگان سایت عماریون « نگاه کردن به سيد علی خامنه ای را عبادت می دانند» ، وقتی عده ای با دون کردن نفس خويش، چای پای علی خامنه ای را مقدس می دانند، وقتی رهبری در نماز جمعه خود را با جايگاه معصومين يکسان می داند و علنا خود را اميرالمومنين می داند، وقتی عده ای داستان متولد شدن حضرت مسيح را با داستان سازی به علی خامنه ای ربط می دهد، وقتی تهيه کنندگان فيلم ظهور نزديک است علی خامنه ای را سيد خراسانی می نامند و با خرافه پراکنی از او تصويری مقدس می سازنند، وقتی وی دستور به اسم دستور حکومتی می دهد گويی وحی منزل شده است و حکم الهی از جانب زماندار و صاحب جانداران و جنبندگان صادر کرده است و بايد بدون چون و چرا اجرا شود چرا که وی در جايگاه ولی فقيه هم تراز با آيه شريفه: « لا تقدمو بين يدی الله و رسوله..» می باشد. پس بايد هم احمدی نژاد که هاله نور را در سيمای خود می بيند و رحيم مشايی که با اجنه و فال گيرها در فکر سحر و جادو روز را شب می کند برای امام غايب يک ليوان آب کنار بگذارد و از امام زمان ساخته و پرداخته ذهن منحرف خود حرف شنوی داشته باشد و رقيبی برای رهبری که به لطف تملق گويی های اطرافيانش خود را در جايگاه اميرالمومنين می داند بشود.


به راستی به بازيچه گرفتن اعتقادات دينی مردم به بهانه تقدس نمايی و معصوميت سازی بهانه ای برای هر دو طرف قدرت شده است تا با استفاده از آن خرافات را جايگزين واقعيات کنند.

 
 

اگر تنها ۶ سال به عقب باز گرديم و تيم همراه کننده رئيس جمهور را در سال‌های ابتدايی دولت نهم بنگريم خواهيم ديد که از آن افراد فقط تعداد انگشت شماری باقی مانده اند که به نظر می رسد در ماه‌ها و حتی روزهای آينده شاهد حذف آنها از اطراف رئيس جمهور خواهيم بود.
خبرنگاران سبز/سياست:
احمدی نژاد قصد داشت با عزل رحيم مصلحی به خواسته خود برسد که وقتی با مخالفت رهبری قرارگرفت به هر نحوی بود عزل سه وزير را خواست و سرانجام ادغام وزارت خانه ها را انجام داد. اما پروژه يک دست کردن دولت به احتمال زياد قربانيان شناخته شده ديگری نيز خواهد داشت افرادی با مديريت جديد در دولت که زير نظر رحيم مشايی تسويه حساب می شوند، بزودی خبرساز خواهد شد.

اگر تنها ۶ سال به عقب باز گرديم و تيم همراه کننده رئيس دولت را در سال‌های ابتدايی دولت نهم بنگريم خواهيم ديد که از آن افراد فقط تعداد انگشت شماری باقی مانده اند که به نظر می رسد در ماه‌ها و حتی روزهای آينده شاهد حذف آنها از اطراف رئيس جمهور خواهيم بود.

نگاهی به اخبار و تحليل های سال‌های ابتدايی رياست جمهوری محمود احمدی نژاد نشان می‌دهد که يکسری از افراد بيش از بقيه در طيف ياران نزديک به وی نقش آفرينی می‌کنند که از آن جمله می توان به غلام حسين الهام، مهرداد بذرپاش، پرويز فتاح، صادق محصولی، محمد علی آبادی، محمد جواد حاج علی اکبری، عليرضا علی احمدی، محمد حسين صفار هرندی، کامران باقری لنکرانی و داوود احمدی نژاد و البته مسعود زريبافان، عبدالرضا شيخ الاسلام، علی سعيد لو و سيد مجتبی ثمره هاشمی اشاره کرد که همگی به نحوی از جمع اين حلقه اطراف رئيس جمهور کنار گذاشته شده اند و البته غير ازچهار نفر آخر، بقيه در دولت هيچ مسئوليتی ندارند.

رئيس دولت کودتا از آن طيفِ گسترده در اطراف خود که افراد ولايت مدار بودند تنها ثمره هاشمی را نگه داشت که بر طبق شواهد موجود نقش وی نيز در اين حلقه تنها به يک همراه رئيس جمهور و مشاور تقليل يافته است.

حلقه ياران اصلی احمدی نژاد را چه افرادی تشکيل می دهند ؟

هم اکنون حلقه اول ياران محمود احمدی نژاد به افرادی هم چون اسفنديار رحيم مشايی، محمد رضا رحيمی، محمد ملک زاده و حميد بقايی محدود شده است که به تنهايی يک باند مافيايی برای رقابت با سپاه پاسداران برای تصرف بيت المال تشکيل داده اند.در اين بين برخی افراد هم چون علی اکبر جوانفکر، ابراهيم عزيزی و محمد جعفر بهداد نيز خود را جزو اين حلقه می دانند و يا اينکه علاقمند به حضور در بين ياران اصلی اطراف رئيس جمهور هستند که شواهد نشان می دهد آنان با وجود تلاش ها و خش خدمتی ها، جايی در اين حلقه پيدا نخواهند کرد.

رئيس دولت کودتا پس از تلاش برای حذف مصلحی با ادغام وزارتخانه ها يکی از سخت ترين اقدامات در تسويه همه ياران سنتی و قديمی را کليد زد.

اخراجی های بعدی دولت چه کسانی هستند؟

بر طبق پازل طراحی شده که جهان و عماریون خبر آن را داده اند، گزينه های بعدی حذف، صادق محصولی ، مسعود زريبافان، علی سعيدلو، عبدالرضا شيخ الاسلام و حتی مجتبی ثمره هاشمی خواهند بود که به زودی در ماهها و حتی روزهای آينده شاهد آن خواهيم بود.


 
 

آن وقت اين سئوال مطرح شد که اين رفتارها اصولاً چگونه با منش اين شخص سازگارند؟ بهره هوشی اين شخص به تصديق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شيفته يک شخص عادی می‌شود؟ آن هم شيفتگی‌ای که چنين حرکات نامعقولی از او سر بزند! يک وقتی به برخی از دوستان نزديکم گفتم که بيش از ۹۰ درصد معتقدم که او سحر شده است! اين وضعيت ابداً طبيعی نيست. هيچ آدم عاقلی چنين کارهائی نمی‌کند، مگر آنکه اختيار از او سلب شده باشد. اين کارها هيچ توجيهی ندارند. يک وقت کسی اشتباهی می‌کند، آن وقت هرچه او اشتباه می‌کند، اين فرد می‌آيد و توجيه می‌کند! کسی که ده تا دوست دارد، ۹ تا دوستش را می‌گذارد کنار و کارهای دهمی را توجيه می‌کند!
خبرنگاران سبز/ سیاست:
با وجودی که خبر می‌رسد گروه احمدی‌نژاد همچنان به روش‌ خود  و مواضع خود وفادار مانده  است، گروه‌های و افراد مختلفی از گروه‌های مقابل نیز همچنان به حملات خود به اردوگاه احمدی‌نژاد ادامه می‌دهند. وبگاه فرارو به نقل از هفته نامه "شما" ارگان حزب موتلفه اسلامی که صحبت‌های آيت الله مصباح يزدی را نوشته حملات شدیدی را متوجه احمدی‌نژاد و مشایی کرده است. متن کامل این نوشته در زیر می‌آید.

رئيس موسسه آموزشی امام خمينی خطاب به اعضای حزب موتلفه اسلامی با بيان اينکه «در انتخابات نهم رياست ‌جمهوری همه شما بر حسب وظيفه و اخلاص مسائل را دنبال می‌کرديد» افزود: بسياری از محاسبات و معادلات هم اقتضائات خاصی داشتند که عملی نشدند، ولی به هر حال تقدير الهی و برخی اقتضائات ظاهری به‌گونه‌ای شد که کسی روی کار آمد که کمتر کسی پيش‌بينی می‌کرد بيايد. يادم هست يکی از سياستمداران کهنه‌کاری که سابقه بسيار طولانی در انقلاب دارد، در همين مؤسسه به من گفت: «اين شخص اگر رأی بياورد، بيش از ۵۰۰ هزار تا نخواهد بود. فکر بيشتر از ۵۰۰ هزار تا را نکن.» اين حرف متعلق به کسی است که اگر بخواهيم در اين کشور از۵ نفر متخصص مسائل سياسی نام ببريم، حتماً يکی ايشان است، ولی قضيه جور ديگری شد.
وی گفت: خود اين مسئله يک بررسی جامعه‌شناختی دقيق و مفصل می‌خواهد که چرا اين‌طور شد؟ بدون شک يکی از عوامل مؤثر شعارهايی بود که ايشان بعد از گذشت ۳۰ سال از پيروزی انقلاب زنده کرد. حالا به‌حق يا ناحق، اعتقاد اصيل داشت يا نداشت، نمی‌خواهم در اين باره قضاوت کنم، ولی عامل ظاهری اين بود که اين شعارها مطرح شدند و مردم دل به اين شعارها بستند، چون از فراموش شدن اين شعارها خيلی ضربه خورده بودند.

آيت الله مصباح يزدی با بيان اينکه «افرادی هم کسان ديگری را پيش‌بينی می‌کردند و دلشان می‌خواست به اسلام خدمت شود، آنها هم مأجورند» ادامه داد: اين جريان غيرمنتظره‌ای بود و چون فردی اين‌گونه همه رقبا را عقب زد و اين‌گونه رأی آورد، عده‌ای گمان کردند که قطعاً تافته جدا بافته‌ای است و ديگر خطائی و اشتباهی در او راه ندارد. اين شيوه تفکر هم اشتباه است. برتری ايشان نسبت به بقيه رقبا نسبی بود؛ آن هم در بعضی از مسائل که البته مسائل حساسی بودند. بعد هم در عمل ثابت شد که اين برتری خيلی چشمگير است.

تأييدات مقام معظم رهبری و تعبيراتی که ايشان در باره اين دولت به کار بردند، در تاريخ می‌ماند. ايشان فرمودند از اول مشروطيت تا به حال چنين دولتی سر کار نيامده است و تعبير بسيار بلندی است. بالاخره کارهای عظيمی انجام شدند که دوست و دشمن به آنها اعتراف دارند، ولی فراموش نکنيم که اينها هيچ‌کدام دليل مطلق بودن يک فرد نمی‌شوند و ممکن است او هم اشتباه کند.

وی گفت: بعد که نقطه ضعف‌هايی در بعد فکری و ارزشی ظاهر شدند، قضاوت‌های مختلفی اظهار گرديدند. بعضی‌ها گفتند اين فرد اصلاً از اول منحرف بود و اينها همه کلک و اين شعارها را برای فريب مردم بود. کسان ديگری در نقطه مقابل گفتند همين الان هم دارد راست می‌گويد و اشتباه نمی‌کند. قضاوت‌های ديگری هم بينابين بود، ولی کم‌کم چيزهايی ظاهر شدند که اصلاً قابل توجيه نيستند و هيچ منطقی آنها را تأييد نمی‌کند. نه برهان عقلی تأييد می‌کند، نه دليل شرعی و نه اقتصادی و نه کار سياسی است.

آيت الله مصباح يزدی تصريح کرد: اينکه آدم جوری رفتار کند که نزديک‌ترين دوستان و صميمی‌ترين همکارانش هم آزرده و با او مخالف شوند و توی روی او بايستند، اين رفتار برای يک سياستمدار در هيچ منطقی پذيرفته نيست. سياستمداران، دشمنان صريحشان را هم يک‌جوری نگه می‌دارند که روزگاری از آنها استفاده کنند. آن وقت انسان با صميمی‌ترين دوستانش طوری برخورد کند که انگار دارد با دشمنانش برخورد می‌کند، آن هم با رفتارهای سبکی که در عزل بعضی از وزرا شد.

آن وقت اين سئوال مطرح شد که اين رفتارها اصولاً چگونه با منش اين شخص سازگارند؟ بهره هوشی اين شخص به تصديق دوست و دشمن از حد متعارف بالاتر است، پس چگونه شيفته يک شخص عادی می‌شود؟ آن هم شيفتگی‌ای که چنين حرکات نامعقولی از او سر بزند! يک وقتی به برخی از دوستان نزديکم گفتم که بيش از ۹۰ درصد معتقدم که او سحر شده است! اين وضعيت ابداً طبيعی نيست. هيچ آدم عاقلی چنين کارهائی نمی‌کند، مگر آنکه اختيار از او سلب شده باشد. اين کارها هيچ توجيهی ندارند. يک وقت کسی اشتباهی می‌کند، آن وقت هرچه او اشتباه می‌کند، اين فرد می‌آيد و توجيه می‌کند! کسی که ده تا دوست دارد، ۹ تا دوستش را می‌گذارد کنار و کارهای دهمی را توجيه می‌کند!

آيا اين يک کار عاقلانه است که انسان دائماً به آن ۹ نفر اعتراض کند و حتی يک بار هم به آن دهمی اعتراض نکند؟ چطور همه اشتباه می‌کنند و کنار زده می‌شوند، اما اين يکی می‌شود مطلق و هرچه می‌گويد درست است؟ اين قضيه اصلاً توجيه ندارد، اما گفتن اين حرف‌ها عوامانه است و کاری است که پيرزن‌ها می‌کنند. زن و شوهرها سر هر قضيه‌ای که دعوا می‌کنند، می‌گويند جادو شده[خنده حضار]. حرف عاميانه‌ای بود که بگوييم لابد او را جادو کرده‌اند. حرفی نبود که بشود همه جا زد، مضافاً بر اينکه ما خودمان هم اهل اين کارها نبوديم. نه پدرمان جادوگر بود، نه خودمان اين کاره بوديم.

عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: بعد روی کارها و حرف‌های شخص جنجال‌آفرين حساس شديم، ديديم خيلی حرف‌های بوداری است و اصلاً حرف‌های ساده‌ای نيست. بنده روز به‌ روز احساس کردم که خطر بسيار عظيمی در اين جريان، نهفته است و تلاش زيادی در اين راه شده. عقلم نمی‌رسيد که آيا هيپنوتيزم است، سحر است، ارتباط با مرتاضين است؟ بنده اين جور چيزها را بلد نيستم، ولی می‌دانستم که در اين قضيه، چيزی غيرطبيعی وجود دارد.

ديديم که اين شخص مسئله‌دار، اين آقا را مسخّر کرده و او توی مشتش هست. البته قرائن فراوانند و خود شما بيشتر از ما اطلاع داريد که حتی تأثير نگاه و برخورد و آثار طلسمات و چيزهايی از اين قبيل در کار است. البته اينها همه مسموعات هستند و بنده به چشم خودم نديده‌ام.

 
 

من مطمئنم سيد حسن خمينی يا هر کس ديگر را فقط آقای خامنه‌ای می‌خواهد تا حرفش را به کرسی بنشاند که مردم را دوباره در صف انتخابات قرار دهد. ولی فردای انتخابات، آش همين آش هست و کاسه همين کاسه. ضمن اينکه آقای خامنه‌ای تازه به دهنش مزه کرده است که در کار همه‌ی نهادها دخالت کند؛ عادت کرده است که رييس قوه قضاييه بگويد برای ما رضايت رهبری مهم است و نه اجرای عدالت؛ رييس دولت نتواند وزيرش را برکنار کند؛ و مجلس نتواند رای اعتماد بدهد. پس ما نبايد وارد بازی انتخابات بشويم. چيزی به نام انتخابات در ايران برای من متصور نيست و آن را فقط بازی می‌دانم.
اختصاصی خبرنگاران سبز/ گفت‌وگو:
خبرنگاران سبز در گفت‌گویی با سید مجتبی واحدی، از مشاروان شیخ مهدی کروبی که هم اکنون در خارج کشور به سر می‌برد، در باره سابقه سياسی و رسانه‌ای ايشان و نظرات ايشان در باره وضعيت رهبران سبز، اختلافات داخلی حکومت‌گران، ولايت فقيه، برنامه‌های خرداد ۹۰، آسيب‌شناسی جنبش سبز، شرکت يا عدم شرکت در انتخابات آتی احتمالی با ایشان به گفت‌وگو نشستیم. بخش اول و بخش دوم این گفت‌وگو را پیش از این تقدیم کردیم. بخش آخر و پایانی این گفت‌وگو را در زیر بخوانید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خبرنگاران سبز: با نگاه آسيب‌شناسانه، شما مهمترين ناکارامدی‌ها يا کمبوهای جنبش سبز اعتراضی مردم را در چه چيزی می‌بينيد؟

-- يک اشکال بيرونی داريم و آن اين است که برخی افراد و يا نحله‌های فکری که قبل از جنبش سبز جز معترضين بودند به اين تشکل و جنبش اعتماد نداشتند. که البته اين در حال رفع شدن است. البته منظور من جنبش سبز فراگير است نه جنبش سبزی که در قالبی محدود شود. اشکال درونی اين است که برخی از دوستان به دليل روابطی که داشته‌اند سخت‌ بوده‌ است که از برخی مفاهيم دل بکنند. اجازه بدهيد من بيشتر از اين، اين مسئله را باز نکنم ولی حتما مخاطبان می‌توانند جزييات را از اين حرف استخراج کنند. اين دل نکندن از برخی از مفاهيم و افراد کار را سخت کرده است. از طرف ديگر، اينکه افراد به مبانی خود پايبند باشند ولی مواضع خود را به تدريج و بر اساس شرايط زمان اصلاح کنند يک ارزش محسوب می‌شود. اينکه کسی ناگهان مواضعش ۱۸۰ درجه تغيير کند ارزش نيست. به نظر من کسانی که اينگونه تغيير می‌کنند خيلی قابل اعتماد نيستند.

به نظرم با زندانی شدن آقايان موسوی و کروبی، اشکال بيرونی تا حدودی برطرف شده است. و اين اعتماد جلب شد که اين آقايان به دنبال منفعت شخصی نيستند. اگر به دنبال منافع شخصی بودند، با حکومت کنار می‌آمدند و کارشان به اينجا نمی‌رسيد که يک مرد ۷۴ ساله را به مدت ۸۴ روز از يک ورق روزنامه و کاغذ و کتاب محروم کنند. يا اينکه آقای موسوی را در ختم پدرش اذيت کنند و از برگزاری مراسم ختم جلوگيری کنند.

در مورد مشکل درونی، با مراجعه به اظهار نظر دوستانی که وابسته به جنبش سبز هستند احساس می‌کنم که واقع‌گرايی بيشتری به چشم می‌خورد، از جمله خود من که شايد مواضعم نسبت به سابق از تعصب تهی‌تر شده باشد.


خبرنگاران سبز: آيا شما گفتمان تحليل وقايع و آسيب‌شناسی را در جنبش سبز غايب نمی‌بينيد؟

-- شايد بروزش غايب است. ولی اين يک نقص است. مردم بايد اعتماد کنند که اين گفتمان، تلاش، و انگيزه وجود دارد. بايد راه را باز گذاشت. همين گفت‌وگوها وقتی شفاف‌تر و انتقادی‌تر می‌شود به معنی باز گذاشتن راه آسيب شناسی است. آسيب‌شناسی بايد هم از درون صورت بگيرد و هم از بيرون. از درون البته به خاطر خودشيفتگی‌يی که همه ما داريم سخت باشد. ولی گفت‌وگوهايی صريح مثل اين کمک می‌کند که هم راه خودانتقادی گشوده شود و هم آسيب‌شناسی از بيرون.

خبرنگاران سبز: با توجه به شايعه‌هايی که مبنی بر نامزدی آقای حسن خمينی برای انتخابات بعدی مطرح شده است بفرماييد موضع شخص شما و احتمالا آقای کروبی برای انتخابات بعدی چيست؟

-- من از موضع خودم که احتمالا آقای کروبی هم با آن موافق هستند (چون قبلا در اين باره با ايشان صحبت کرده‌ام) خواهم گفت. من صحبت در باره انتخابات را يک مسئله‌ بيهوده می‌دانم. فرض کنيم که حکومت عاقل شد، رد صلاحيت‌های غير منطقی را کنار گذاشت و اجازه داد انتخابات آزاد برگزار بشود. نهايتا اين مجلس، شبيه مجلس ششم خواهد شد يا يک رييس جمهور شبيه آقای خاتمی انتخاب خواهد شد. ولی اين اتفاق نخواهد افتاد؛ آقای خامنه‌ای مواضعی که تصرف کرده است را پس نخواهد داد. حداقل به راحتی و جز با زور پس نخواهد داد. امروز که مجلس با آقای خامنه‌ای هماهنگ است، باز هم آقای خامنه‌ای مجلس را دور می‌زند.
در قضيه آقای مصلحی، تمام توجه‌ها متوجه اين شد که رهبری اختيارات رييس جمهور را ناديده گرفته است. اما کار بالاتری اتفاق افتاد. به محض اينکه مصلحی استعفا داد يا برکنار شد (که ما هر دو را در قانون اساسی داريم). رييس دولت (اگر مشروعيتی برايش قايل باشيم) حق دارد وزيرش را عزل کند. به محضی که وزير عزل شد، او ديگر وزير نيست. حتی اگر قرار باشد خود او دوباره در مسند باشد مجلس دوباره بايد رای اعتماد بدهد. وقتی که آقای خامنه‌ای به راحتی مجلس و رييس جمهوری را دور می‌زند و می‌گويند کسی حق ندارد مبانی تصميم گيری رهبری را بپرسد ما انتخابات را برای چه می‌خواهيم؟ همه اين‌ها با فرض اين است که انتخاباتی آزاد برگزار شود. من فرض برگزاری يک انتخابات آزاد در ج.ا. را تا زمانی که يک اهرم نظارتی قوی (که امروز متاسفانه به نظر می‌رسد که بايد نظارت خارجی باشد) وجود نداشته باشد را منتفی می‌دانم.

يعنی اين حکومت قبلا از طريق رد صلاحيت می‌توانست کارش را انجام دهد اما اکنون ياد گرفته‌ است که صندوق‌ها را پر رای بکند. کسی در باره نمايش مسخره بودن انتخابات سال ۸۸ ترديدی ندارد. چرا بايد به استقبال انتخاباتی برويم که ما قرار است تنها گرم کننده تنورش باشيم. چرا بايد حرف آقای خامنه‌ای که حدود يک سال و نيم پيش گفته بود «دنيا خواهد ديد که در انتخابات بعدی نيز مردم پر شکوه شرکت خواهند کرد» را به کرسی بنشانيم؟ وانگهی به فرض که انتخاباتی آزاد برگزار شود و مجلسی مردمی هم تشکيل شود، مجلسی که به راحتی دور زده می‌شود چه اهميتی دارد. در قضيه مصلحی، بعد از برکناری يا استعفای او، آقای خامنه‌ای اگر می‌خواست حرمت قانون اساسی را محترم بشمارد بايد از رييس دولت می‌خواست يا خواهش می‌کرد که اين فرد دوباره به مجلس معرفی شود و رای اعتماد بگيرد. ما به درستی يا نادرستی کار احمدی‌نژاد کاری نداريم، ولی به محضی که وزيری برکنار شد، انتخاب وزير جديد به صراحت قانون اساسی به رای اعتماد مجلس نياز دارد. که در گفت‌وگوهای اخير به اين نکته توجه نشده است.

من مطمئنم سيد حسن خمينی يا هر کس ديگر را فقط آقای خامنه‌ای می‌خواهد تا حرفش را به کرسی بنشاند که مردم را دوباره در صف انتخابات قرار دهد. ولی فردای انتخابات، آش همين آش هست و کاسه همين کاسه. ضمن اينکه آقای خامنه‌ای تازه به دهنش مزه کرده  است که در کار همه‌ی نهادها دخالت کند؛ عادت کرده است که رييس قوه قضاييه بگويد برای ما  رضايت رهبری مهم است و نه اجرای عدالت؛ رييس دولت نتواند وزيرش را برکنار کند؛ و مجلس نتواند رای اعتماد بدهد. پس ما نبايد وارد بازی انتخابات بشويم. چيزی به نام انتخابات در ايران برای من متصور نيست و آن را فقط بازی می‌دانم.


خبرنگاران سبز: بنابراين موضع شما و استنباط شما از موضع آقای کروبی شرکت نکردن در انتخابات است؟

-- من آخرين صحبتی که در باره انتخابات با آقای کروبی کردم همين مسايل گفته شد. ايشان (تقريبا شش ماه پيش) گفت امروز هم صحبت در باره شرکت در انتخابات کار و هم صحبت در باره عدم شرکت در انتخابات کار غلطی است. من مطمئنم با شرايطی که امروز پيش آمده است حتما آقای کروبی هم قائل به انتخابات نيستند (مگر ايشان وقتی که طرح نظارت بر نمايندگان مطرح شد ايشان نگفتند که مجلس دارد تشريفاتی می‌شود. متاسفانه اين طرح در حال تصويب است که اجازه می‌دهد شورای نگهبان نماينده را در طول نمايندگی برکنار کند.


خبرنگاران سبز: آيا شما هم قبول داريد که عصبيت و عصبانيت از مردم به حکومت منتقل شده است و حکومت هم اکنون در دورانی از سرگردانی و عصبيت به سر می‌برد؟

-- ببينيد مشکل اساسی اين حکومت اين است که هميشه بر مبنای دشمن‌محوری و رقيب محوری کار انجام می‌داده‌ است. بعد از اينکه به خيال خود رقبا و دشمنان را خانه نشين و بازداشت کرده است، طبيعتا مبانی ائتلاف درون حکومتی‌اشان از هم پاشيده است و  اينجاست که عصبيت‌های آن بروز می‌کند. از طرفی ناکارآمدی‌ها نيز به اوج رسيده است. يعنی تلفيقی از ناکارامدی و توهم نبود رقيب و دشمن باعث شده که از يک سو مبانی کنار هم نشستن‌شان از بين برود و از سوی ديگر انگيزه انداختن گناه و تقصير ناکارمدی‌ها را به گردن طيف مقابل (رهبری يا احمدی‌نژاد)‌ بياندازند. اين‌ها باعث می‌شود که عصبيت‌هايی که در دل داشته‌اند بروز و ظهور بيشتری داشته باشد.

بنده اولين بار ۱۴ ماه پيش در محفلی که ۲۰۰ خبرنگار آمريکايی بودند گفتم از اواخر سال ۸۹ اختلاف بين آقای احمدی‌نژاد و آقای خامنه‌ای علنی خواهد شد. مبانی آن را هم توضيح دادم. امسال بخصوص به دليل انتخابات مجلس اين مسئله شدت بيشتری دارد. از آنجاييکه نمی‌توانند به رهبری انتقاد کنند يا به او ناسزا بگويند، بايد انتقاد‌ها را متوجه دولت کنند. انگيزه انتقاد هم وجود دارد. در نتيجه از فساد اخلاقی آقای بقايی می‌گويند تا فساد سياسی آقای مشايی تا فساد مالی آقای رحيمی. و آن‌ها هم متقابلا ناچارند جواد لاريجانی يا ديگران را تهديد کنند و يا آقای احمدی‌نژاد بگويد که اگر اين اتفاق بيافتد من نيز خواهم گفت که تقلب از کجا نشات گرفت. پس يکی به دليل از بين رفتن دليل ائتلاف و ديگری نزديک شدن زمان سهم‌گيری از حکومت اين عصبيت‌ها ظهور پيدا کرده است.



خبرنگاران سبز: پس درست است که بگوييم که به هر حال متضرر بزرگ اين دعوا مردم خواهند بود که بايد هزينه‌ی آن را بپردازند؟

-- نگاه من از زاويه‌ای ديگر است. به نظر من هر يک روزی که يک حکومت بی‌کفايت راس کار باشد، بدليل هدر رفتن منابع داخلی و خارجی و از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی در عرصه رقابت‌های داغ جهانی مردم دچار خسران می‌شوند. از طرف ديگر، همين حکومت بی‌کفايت به جای اينکه حداقل کفايتش را صرف حل مشکلات مردم بکند ناچار است صرف رو کردن مفاسد رقيب و حذف رقيب خانگی بکند. از طرف ديگر، چون هر کدام نگران رفتن است، در خوردن و بردن و چپاول عجله بيبشتر دارند. که البته همه اين‌ها به مردم ضرر می‌زند. ولی بيشترين ضرر ناشی از راس کار بودن حکومتی بی‌کفايت و فاسد است. حکومتی که يک روزش هم باعث خسران است.


خبرنگاران سبز: شما اين اختلافات درون حکومتی را به سود يا به ضرر جريان آزادی‌خواهی مردم می‌دانيد؟

-- اين فرسايش درونی حکومت در مجموع به نفع مردم است. عرض کردم اين حکومت حتی يک روزش به ضرر مردم است. فرسايش باعث افزايش سرعت سقوط می‌شود گرچه ممکن است در يک مقطعی زيان‌ها بيشتر بشود. اما چون دوره تداوم و ثبات حکومت را کمتر می‌کند حتما به نفع مردم است.


خبرنگاران سبز: تاثير وقايع و تحولات منطقه‌ای بر جنبش سبز را چگونه می‌بينيد؟
-- دو جنبه دارد. يکی اينکه روحيه سران کشور تضعيف می‌شود. کسانی که فکر می‌کردند توپ هم نمی‌تواند آن‌ها را از جايشان تکان دهد ديدند که کسانی که از آن‌ها مدعی‌تر بودند سرنگون شدند. مثلا شايد به ياد داشته باشيد که چند ماه پيش که حسنی مبارک به آمريکا سفر کرده بود و عکس او را روزنامه‌های مصری با فتوشاپ دستکاری کرده بودند تا او را که پشت سر باراک اوباما حرکت می‌کرد پيشاپيش او قرار دهند. يعنی حکومتی که فکر حق دارد تا اين حد مردم را فريب دهد اکنون ببينيد در چه وضعيتی است که طبق خبری که امروز خواندم از حسنی مبارک در داخل بيمارستان بازجويی می‌کنند. اين باعث متوحش شدن سران کشور می‌شود. آقای مهدی محمدی (معاون سردبير کيهان) که از نظريه پردازان آقايان است حدود يک ماه پيش در مقاله‌ای ترس حکومت از جريان‌های ليبی را نشان داده بود و گفته بود که آمريکا با حمله به ليبی و يکسره کردن کار آن می‌خواست ضربه شستی به ايران نشان دهد. همه معنی اين حرف و وحشت‌زده بودن آقايان را از اين حرف می‌فهمند. البته الان مثلا عدم سرنگونی ليبی به آن‌ها اعتماد به نفس داده است.

پس چون اين وقايع باعث کاهش اعتماد به نفس و باعث سرخوردگی و نگرانی سران حکومت می‌شود به نفع مردم است. از طرف ديگر به مردم اميدواری می‌دهد که در کشورهايی که ديکتاتوری مطلق وجود داشته است می‌شود يک حکومت تا دندان مسلح را سرنگون کرد. از اين دو جهت من تاثير آن را بسيار مثبت می‌دانم و معتقدم که تاثير و تاثر متقابل وجود دارد. هم تحرکات مردم ايران بر منطقه اثر داشته است، چه تحرک انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و چه تحرکات بعدی و چه جنبش سبز و هم تحرکات آن‌ها بر روحيه مردم و البته سران کشور تاثير دارد.

خبرنگاران سبز: در پيام‌هايی که جناب کروبی هم منتشر کردند عکس آيت‌الله خمينی در صحنه بود و از طرفی هر دو بزرگوار موسوی و کروبی اشارات و اظهار علاقه‌هايی به آيت‌الله خمينی دارند – آنچه که به طعنه از قول آقای موسوی به نام «دوران طلايی» نام برده می‌شود. شما به اين کنايه‌ها و طعنه‌ها و انتقاد‌ها چه پاسخی داريد؟

-- من اين را به دو قسمت تقسيم می‌کنم. ترديدی نيست که آقای کروبی بيشتر و اقای موسوی کمتر، يک علقه شخصی به آيت‌الله خمينی داشتند. و اين بر می‌گردد به دوران مبارزه از سال ۴۰ و ۴۱ تا سال ۵۷. آقای کروبی تعريف می‌کرد که چگونه به صورت قاچاق و با سختی فراوان به نجف می‌رفته است تا آيت‌الله خمينی را ببيند. برای ايشان يک علقه شخصی پيش آمده است و بيرون کردن اين علقه کار ساده‌ای نيست. دوم اينکه، اقای کروبی به عنوان يک پير سياست، شرايط را نسبی می‌بيند. البته من با آن عبارت آقای موسوی موافق نبودم، ولی حتی اگر از دوران طلايی آيت‌الله خمينی هم هم صحبت می‌کنند، مقايسه می‌کنند با آن زمان که حداقل در حرف و سخن به آزادی‌های مردم اعتراف می‌شد. امروز که در حرف و سخن هم می‌گويند که کسی حق ندارد به رهبری انتقاد کند. همين اواخر در قضيه انتخابات مجلس سوم، شورای نگهبان می‌خواست انتخابات را باطل کند ولی ايشان مقاومت کرد. بعد ايشان وقتی ديد شورای نگهبان بيش از حد در بعضی مسايل دخالت می‌کند، برای باز کردن فضا شورای تشخيص مصلحت را معرفی کرد که بعدا شد مجمع تشخيص مصلحت.

البته در يک مقطعی روزنامه‌ها بسته شدند. ولی در حرف و سخن قائل به آزادی بودند. در نامه‌ای که به آقای خامنه‌ای نوشتند گفتند که ما نبايد هيچ‌گاه فکر کنيم که حق ما حق مطلق است. انتقاد و بالاتر از آن تخطئه موجب پيش‌رفت است. امروز در سخن هم اين حرف‌ها را نمی‌گويند. البته شايد کسانی بگويند که از ابتدا مبانی انتخابات در ايران صد در صد آزاد نبوده که  بنده هم موافقم. اما يقينا به نسبت دوره‌های بعد، انتخابات آزادتر بوده است. يعنی اينگونه نبود که هر کسی که آقای خامنه‌ای يا آقای جنتی نپسندد رد صلاحيت بشود. البته نسبت به بعضی گروه‌های ملی مذهبی اجحاف و ظلم شده است و من به سهم خود از اين بابت پوزش می‌خواهم. اما اگر به نسبی‌گرايی اعتقاد داشته باشيم، به نسبت آزادی انتخابات و تاکيد بر حق آزادی مردم در آن زمان خيلی بيشتر بود.

اما خيلی مفيد است که فضا را باز کنيم ولی بايد به صورت غير تحريک‌اميز و غير توهين آميز صورت بگيرد. دوران آيت‌الله خمينی هم نقد بشود ولی اگر فضای مناسبی فراهم بشود که در آن اهانت و توهين نباشد. کسی که در تشييع جنازه‌اش هم مورد احترام مردم بوده است تکذيب شدنی نيست. اشتباه هم داشته است چون انسان بوده است. اما اگر بگوييم همه از او متنفر بودند، حتما اين‌گونه نبوده چون تصاوير تشييع جنازه ايشان را مردم ديدند که تعداد مردم اگر از استقبال بيشتر نبود، کمتر هم نبود. به هر حال ايشان محبوبيتی داشته‌اند. به حرمت کسانی که ايشان را محترم می‌شمردند که بعضی شايد ديگر محترم هم ندارند در شرايطی عادلانه، منصفانه و مودبانه بنده حاضرم نکات مثبت و منفی دوران ايشان را با توجه به اطلاعاتی که دارم باز کنم. اما شرطش اين است که توقع اين نباشد که هر کسی شروع می‌کند از ابتدا ناسزاگويی کند و الا مزدور خمينی و خامنه‌ای شمرده شود. اگر اينطور نباشد اتفاقا به نفع آيت‌الله خمينی هم خواهد بود که تا وقتی که هنوز طرفدارانش حضور دارند عملکردش مورد نقد قرار بگيرد که اگر لازم است دفاع هم بکنند و نه در زمانی که هيچ کدام از طرفدارانش حضور نداشته باشند.


خبرنگاران سبز: موضع شخص شما نسبت به ولايت فقيه چيست؟ شما با "ولايت فقيه"، يا با ولايت "مطلقه" فقيه، و يا با "فردی" که الان ولی فقيه هست مشکل داريد؟ يعنی اگر آيت‌الله صانعی ولی فقيه‌ باشند مشکلی نداريد؟ شما در نوشته‌ای گفته‌ايد: « آيت اله خمينی، شيخ خزعلی را به خاطر اظهار نظر اتهام‌آميز  عليه يک سياستمدارجوان، به  شدت مورد اعتراض قرار داد در حالی که اتهام افکنی شيخ خزعلی در تريبون عمومی صورت نگرفته بود. اما امروز  ميراث‌دارِحکومتیِ آيت اله خمينی، ساعت‌ها پای روضه‌خوانی مداحانی می‌نشيند که کار هر روزه آنها  اتهام‌افکنی و فحاشی نسبت به خيل عظيمی از سياست‌مداران ومديران سی سال گذشته کشور است!»

-- من در آن نوشته (که گمانم در سالگرد ۲۲ بهمن سال گذشته نوشته بودم) مقايسه‌ای کرده‌ بودم که آيت‌الله خمينی چه وعده‌ی داده بودند و چه شد. چون ج.ا. و قانون اساسی آن با وعده‌های آيت‌الله خمينی شکل گرفت. من هفت ماه يا هشت ماه پيش در برنامه تفسير صدای آمريکا به صراحت در برنامه گفتم که آقايان کروبی و موسوی پاسخ بدهند که بدون توجه به مبانی نظری و استدلالی ولايت فقيه آيا می‌شود اختيار کشور را با توجه به تجربياتی که در دو-سه سال گذشته پيش آمده دست يک نفر داد، فرقی هم نمی‌کند که اين يک نفر آقای خاتمی باشد يا آقای خامنه‌ای، آقای موسوی اردبيلی باشد يا آقای صانعی، آقای رفسنجانی باشد يا آقای کروبی. من همين عبارات را بکار بردم.

من برای خود اهليت قائل نيستم که بخواهم در باره تئوری ولايت فقيه صحبت کنم چون مطالعه‌ام کافی نيست. مطالعاتی دارم ولی کسی بايد در باره تئوری اظهار نظر کند که مطالعات کاملی داشته باشد. حتی اگر اطلاعات کامل هم داشته باشد راه درست اين است که يک طرفدار ولايت فقيه تا در باره مبانی به گفت‌وگو بپردازيم. اما در باره عملکردها داستان فرق می‌کند. من به ولايت فقيهی که حدود دو سال پيش گفت که از تريبون عمومی فرياد بکشد که برخی خجالت نکشيدند که رييس جمهور محترم را به رمالی متهم کردند و امروز در برابر افشای وابستگی همين رييس جمهور به رمالی سکوت خفقان‌آور کرده است اعتقادی ندارم و با آن مشکل دارم. اين فقط به افراد مربوط نيست. حکومتی که، تکرار می‌کنم، رييس قوه قضاييه‌اش می‌گويد ما چيزی به نام نظارت بر رهبری نداريم، در اين حکومت اگر آقای کروبی هم بشود ولی فقيه، نهايتا با ده درصد تفاوت به همين عملکردها خواهيم رسيد.

وقتی فرد را دچار توهم بکنند که سخن او از صدر اسلام تاکنون سابقه نداشته است. وقتی مصباح يزدی هشتاد ساله بدون شرم می‌گويد که نعمت وجود آيت‌الله خامنه‌ای از مجموع وجود نعمات مادی دنيا بالاتر است. انسان‌ها هر چقدر هم که قوی باشند در اين زمينه ضعف دارند و بتدريج چنين چيزهايی را باور می‌کنند. بنابراين جايگاهی کسی حق انتقاد به آن نداشته باشد، اين جايگاه آبروی همان تئوری را هم خواهد برد.


خبرنگاران سبز: بنابراين شما ساختار را مفسده آور می‌دانيد؟

-- بنده می‌گويم هر کس در راس اين قدرت بنشيند دچار لغزش و خطا خواهد شد. که البته بستگی به روحيه و شخصيت افراد هم دارد. اگر کسی باشد که همچون آقای خامنه‌ای کينه‌جويی‌اش بيشتر باشد خطرناک‌تر خواهد بود. و اگر کسی باشد که مهربان‌تر باشد خطرش کمتر خواهد بود. اما نهايتا، اين يک نفر نيست که کشور را اداره می‌کند. اطرافيان او می‌توانند از طريق همان يک نفر بدترين مفاسد را انجام دهند. بنابراين بايد جايگاهی که اختيارات مطلق دارد را نپذيريم. تکرار می‌کنم من از نظر تئوری برای خودم اهليت اظهار نظر در اين زمينه قائل نيستم، اگر هم باشم انفرادی صحبت نخواهم کرد. بايد يک طرفدار ولايت فقيه هم باشد تا بحث کلامی و استدلالی کنيم. اما در باره عملکرد‌ها به راحتی صحبت می‌کنم.


خبرنگاران سبز: آقای واحدی شما برای اينکه تحرک و پويايی بيشتری (آنچه که مورد توقع مردم است) به جنبش اعتراضی مردم باز گردد و ديده هم بشود چه توصيه‌ای می‌کنيد. چه چيزی بايد افزوده شود تا احساس نشاط در بدنه جنبش بيشتر شود؟

-- کم هزينه‌ترين و سهل‌الوصول‌ترين را همين کار شما می‌دانم که مردم بتوانند به راحتی مواضعشان را بيان کنند. برخی از مردم نگرانی دارند که خوب بعد از اين چه اتفاقی خواهد افتاد؟ گيريم که اين آقايان را از قدرت پايين کشيديم، آيا حاکمان بعدی شبيه اين‌ها خواهند شد؟ اين نگرانی بحقی است. به نظرم به جای تعجيل (که مثلا مثل مصر چهل روزه حکومت را سرنگون کنيم) بهتر است که مردم راحت بتوانند افراد را شناسی کنند و مرامشان را بشناسند. فراموش نکنيم که يکی از ضربه‌هايی که به ما وارد آمد به علت سرعت پيروزی انقلاب سال ۵۷ بود. مردم بدون اين‌که فرصتی داشته باشند، در انتخاب و انتصاب افراد تا حدود زيادی از  کاريزمای آيت‌الله خمينی تاثير گرفتند و دچار مسايل احساسی شدند. نگذاريم که اين دوباره تکرار شود. راهش نيز همين کاری است که شما می‌کنيد: افراد را وادار کنيد مجامله و رودربايستی را کنار بگذارند؛ حرف‌هايشان را بگويند و اگر خطايی کرده‌اند پوزش بخواهند و اگر استدلالی برای توجيه خطايشان دارند ارائه بدهند. اين مردم را تا حدودی اميدوار می‌کند که فردای بهتری در انتظارشان است، و نه يک فردای مبهم و غير قابل پيش‌بينی.


خبرنگاران سبز: اگر خود شما سخنی در نظر داريد که با خوانندگان ما در ميان بگذاريد بفرماييد.
-- مخاطبم اينجا هم طرفداران نظام هست و هم مخالفين نظام، هم کسانی که در ميانه هستند و هم کسانی که قائل به اصلاح هستند: تجربه چند ماه گذشته نشان داده است که همه ما اشتباه می‌کنيم. ببينيد آقای خامنه‌ای که در روز انتخابات دوم خرداد گفت که هيچ کس برای من هاشمی رفسنجانی نمی‌شود و در سال ۸۸ گفت مواضع من به احمدی‌نژاد نزديک‌تر است، امروز می‌بينم که با اين‌ها چگونه برخورد می‌کند. اين را برای طرفداران آيت‌الله خامنه‌ای می‌گويم. و به طيف گسترده مخالفين می‌‌گويم که در نوع شناخت از همديگر و قضاوت نسبت به همديگر دچار اشتباه می‌شويم. که البته جزيياتش بايد مطرح شود. اين‌که يک‌ديگر را سبزاللهی يا شاه‌اللهی بناميم نشان داد که ما در شناخت هم اشتباهاتی داريم و می‌شود در عين داشتن اختلاف به راه‌های بهتری رسيد. برداشت من از شرايط يک‌سال اخير اين است که همه بايد بپذيريم که تا رسيدن به انسان کامل يا سياستمدار کامل فاصله زيادی داريم. پس بهتر است در هر موضع‌گيری‌ و قضاوتی که نسبت به افراد می‌کنيم، فرض اشتباه بودن را بپذيريم و از مطلق‌گرايی که بليه‌ی اصلی امروز کشور و بليه سال‌های گذشته کشور است درس بگيريم و سعی کنيم همديگر را تحمل کنيم. هر کس هم ضمن پذيرش خطای خود چنان رفتار نکند که اگر روزی کسی خطايی کرد ناچار باشد بر همان خطا پايدار بماند مبادا اينکه طرف مقابل هم او را نپذيرد.

خبرنگاران سبز: بسيار سپاسگذاريم که در اين گفت‌وگو شرکت کرديد و پاسخ‌هايتان را صريح و بی‌پرده مطرح کرديد.

-- موفق باشيد.

 
 



مهدی محمودیان که بابت انتشار نامه به رهبری به 10 روز حبس انفرادی و 3 ماه ممنوعیت از ملاقات به عنوان حکم تنبیهی مواجه شده، در انفرادی دست به اعتصاب غذای خشک زده است
خبرنگاران سبز/حقوق بشر:
 مهدی محموديان که بابت انتشار نامه به رهبری به ۱۰ روز حبس انفرادی و ۳ ماه ممنوعيت از ملاقات به عنوان حکم تنبيهی مواجه شده، در انفرادی دست به اعتصاب غذای خشک زده است.

به گزارش کلمه وی که دچار بيماری های متعدد ناشی از دوران زندان و فشارهای متعدد و عدم رسيدگی مناسب مسوولان زندان است، در مدت چند هفته اخير نيز همراه با تعدادی ديگر از زندانيان سياسی زندان رجايی شهر اعتصاب غذای تر کرده بود و به همين جهت دچار ضعف مفرط و تشديدی بيماری شده و هم اکنون اقدام به اعتصاب غذای خشک، نگرانی درباره سلامت اين زندانی سياسی را بسيار جدی کرده است.

مهدی محموديان، عضو جبهه مشارکت، روزنامه نگار و فعال حقوق بشری است که از ۲۵ شهريور ۱۳۸۸ بدون استفاده از حق مرخصی در حبس به سر می برد. وی بيش از ۷۰ روز در انفرادی بوده و از حدود يک سال پيش از بند ۳۵۰ اوين به زندان رجايی شهر منتقل شده، در حالی که در حکم ۵ سال حبس تعزيری وی، موضوع تبعيد يا نفی بلد نيامده است.

 
 

ما خواهان پایان حکومت‌ نظامی غیررسمی حاکم بر دانشگاه‌ها و بازگشت فضای آکادمیک به جای جو پادگانی امروز دانشگاه‌ها هستیم. ما خواهان آن هستیم که با خروج نیروهای امنیتی و غیر دانشگاهی از محیط دانشگاه‌ها آزادی‌های آکادمیک احیا و برقرار شود. ما به عنوان کسانی که تجربه و افتخار چندین سال همراهی با جنبش دانشجویی را داشته‌ایم، از همه‌ی حرکت‌های مستقل، آزادی‌خواهانه و غیرخشونت‌آمیز در اعتراض به فضای پادگانی – امنیتی دانشگاه‌ها دفاع و از دانشجویانی که در این زمینه تلاش می‌کنند حمایت می‌کنیم.
خبرنگاران سبز/جامعه:
جمعی از فعالان سابق دانشجويی خارج از کشور، با انتشار بيانيه‌ای از اعتراضات «مستقل» و «آزادی‌خواهانه»ی دانشجويان حمايت کرده و به حاکميت نسبت به برخوردهای خشونت‌آميز با اين دانشجويان هشدار داده‌اند.

در بخشی از اين بيانيه‌ آمده است: ما خواهان پايان حکومت‌ نظامی غيررسمی حاکم بر دانشگاه‌ها و بازگشت فضای آکادميک به جای جو پادگانی امروز دانشگاه‌ها هستيم. ما خواهان آن هستيم که با خروج نيروهای امنيتی و غير دانشگاهی از محيط دانشگاه‌ها آزادی‌های آکادميک احيا و برقرار شود.

متن کامل اين بيانيه به شرح زير است:

-----------

دهه‌های متمادی است که دانشگاه و دانشجويان به مثابه کانون و چراغ روشن انديشه‌ورزی و آزادی‌خواهی، قلب تپنده‌ی جنبش‌های مدنی مردم ايران بوده است. اما از بدو تاسيس نهاد دانشگاه در ايران تا امروز، همواره اصحاب قدرت با دانشجويان آگاه و آزادی‌خواه برخورد خصمانه داشته‌اند و فراز و نشيب‌ها و تحولات پی در پی در تاريخ معاصر ايران نيز هرگز سبب نشده است تا سرکوب جنبش دانشجويی توسط حاکمان لحظه‌ای متوقف گردد. اما جنبش دانشجويی ايران نشان داده است که علی‌رغم فشارها، ترس آفرينی‌ها و سرکوب مداوم از سوی صاحبان قدرت هيچ‌گاه در برابر ظلم، بيداد و استبداد سکوت نخواهد کرد و با سلاح انديشه و آگاهی، پايه‌های استبداد را فرو خواهد ريخت و زندان، محروميت و ممنوعيت نتوانسته مانع تپش و حرکت رو به جلوی آن شود.

دانشگاه و جنبش دانشجويی در سی سال گذشته همواره زير ضرب حملات عمله استبداد بوده و به خصوص در شش سال گذشته و به صورت مشخص پس از کودتای انتخاباتی ۸۸، نيروهای سرکوب‌گر با حمله وحشيانه به محيط دانشگاه و يا خانه و کاشانه دانشجويان و بازداشت و ضرب و شتم آن‌ها و همچنين محروم کردن دانشجويان انديشه‌ورز، نخبه و آزادی‌خواه از ادامه‌ی تحصيل، تعطيلی تشکل‌های منتقد، صدور احکام قضايی بی‌سابقه عليه فعالان دانشجويی و بازنشستگی اجباری اساتيد صاحب صلاحيت، با تهديد و ارعاب هر روزه‌ی دانشجويان، و با انکار حضور درخشان آن‌ها خواسته است وقفه‌ای در جنبش پرافتخار دانشجويی ايجاد کند تا بتواند به خواست‌های نامشروع خود در خاموش کردن صدای مخالفان و يک صدا کردن جامعه دست يابد.

اما زنهار که دانشگاه تا هميشه زنده است و پويا و خار چشم مستبدين؛ آن‌چه اقتدارگرايان بر آن حمله می‌کنند، تصوير ماه درخشان جنبش دانشجويی است بر آب و هر چند که لحظه‌ای معوج شود، باز هم ماه خواهد تابيد و در آب منعکس خواهد شد.

اکنون نيز علی‌رغم گذشت نزديک به دو سال از جنايات پس از وقايع انتخابات که با کشتار مردم بی دفاع، حمله به کوی دانشگاه و فجايع کهريزک همراه بود و عاملان و آمران اين جنايات آزادانه به اعمال ننگين خود می‌پردازند برخی از مسوولان نظامی کماکان دانشجويان را تهديد به برخوردهای خشونت آميز می کنند.
ما جمعی از فعالان سابق جنبش دانشجويی به مجموعه‌ی حاکميت هشدار می‌دهيم تا رويه‌ی ناميمون برخورد با فعاليت‌های مسالمت‌آميز دانشجويی را پايان دهد؛ سرمايه‌های علمی و نخبگان اين کشور را هر چه سريع‌تر از زندان آزاد کنند.

ما خواهان پايان حکومت‌ نظامی غيررسمی حاکم بر دانشگاه‌ها و بازگشت فضای آکادميک به جای جو پادگانی امروز دانشگاه‌ها هستيم. ما خواهان آن هستيم که با خروج نيروهای امنيتی و غير دانشگاهی از محيط دانشگاه‌ها آزادی‌های آکادميک احيا و برقرار شود. ما به عنوان کسانی که تجربه و افتخار چندين سال همراهی با جنبش دانشجويی را داشته‌ايم، از همه‌ی حرکت‌های مستقل، آزادی‌خواهانه و غيرخشونت‌آميز در اعتراض به فضای پادگانی – امنيتی دانشگاه‌ها دفاع و از دانشجويانی که در اين زمينه تلاش می‌کنند حمايت می‌کنيم.

ما عميقا معتقديم با توجه به خشونت عريان نيروهای امنيتی و سرکوب‌گر نسبت به دانشجويان و دانشگاه، هشياری دانشجويان در اعتراضات‌شان امری لازم و ضرروی است. چيزی که تا به امروز نيز همواره چراغ راه فعالان جنبش دانشجويی بوده است و پس از اين نيز خواهد بود؛ هشياری، استقلال، شجاعت.

دقت و بررسی همه‌ی جوانب پيش از ورود به عرصه‌ی عمل و پرهيز از دام‌های نهان و آشکار حاکميت می‌تواند بر نيرومندی بيشتر جنبش دانشجويی بيافزايد تا با هزينه‌های کمتر،‌ دستاوردهای بزرگ‌تری کسب کند.

در پايان ما جمعی از فعالان سابق جنبش دانشجويی ايران، ضمن اعلام حمايت از فعاليت‌های مستقل و روشن‌بينانه‌ی جنبش دانشجويی، به حاکميت در مورد ادامه‌ی روند برخورد با دانشگاه به شدت هشدار می‌دهيم.


آذرنيوش، فرشيد

اسکندری، صادق

اصلاح‌چی، مرتضی

اعتمادی، اميرحسين

بهمنی، آرش

جعفريان، رضا

جهان‌دار، پويا

خسروی، مصطفی

دوستی‌پور، فرشاد

رشيدی، امير

روزبهانی، مريم

روحانی، مهدی

سپهری‌فر، تارا

سرابندی، نسيم

سيما، سلمان

شجاعی، صادق

شکوهی‌فرد، محمدرضا

صادقی، محمد

ظريفی‌نيا، حميدرضا

طالبی، حسن

عبدی، علی

علی‌پور، فرهمند

فريدی، ناصح

فناييان، فاطمه

محمدی، فرشاد

مصطفوی، نريمان

ميردامادی، سراج‌الدين

همتی، رحيم

هنری، علی

 
 


با وجود آنکه پیش‌تر اعلام شده بود دولت نظر مجلس و شورای نگهبان را پذیرفته است، ولی احمدی‌نژاد در اقدامی غیر منتظره از پایان مسئولیت‌های سه وزیر مورد بحث خبر داده است.

خبرنگاران سبز/سیاست:
    دعوای مجلس و دولت برسر نحوه اجرای ماده پنجاه و سه قانون برنامه پنجم توسعه و ادغام چند وزارت‌خانه  روز به روز ابعاد گسترده‌تری می‌پذیرد.  علی‌رغم اینکه احمد توکلی، نماینده مجلس ایران اعلام کرده بود که احمدی‌نژاد نظر مجلس و شورای نگهبان را در خصوص ادغام شش وزارتخانه پذیرفته است، محمود احمدی‌نژاد طی نامه‌های جداگانه به وزرای رفاه، صنایع و معادن و نفت، از پایان دوران مسئولیت آنان خبر داد.

در این نامه‌ها که به سه وزیر مزبور ابلاغ شده است، مجددا بر مصوبه هجدهم اردیبهشت هیات دولت تاکید شده است. مصوبه‌ای که با تذکرات جدی نمایندگان مجلس مواجه شد و شورای نگهبان نیز در برابر آن موضع گیری نمود.

هنوز از واکنش سه وزیر برکنار شده و همچنین مجلس خبری منتشر نشده است. 

 
 

جنبش سبز مردم ايران با تمام وجود، خود را در شادی پيروزی هايتان شريک و در مصائب و دشواری هايتان همدل می دانند. مردم ما از پيروزی جنبش های مردمی تونس و مصر شادمانند، از سرکوب بی رحمانه و غير انسانی مردم بحرين، ليبی و سوريه در رنجند و اخبار تلاش های تحسين برانگيز مردم يمن را به دقت دنبال می کنند.
خبرنگاران سبز/بیانیه ها و مواضع/شورای هماهنگی راه سبز امید:
شورای هماهنگی راه سبز اميد که اعضای آن همچنان به حاميان جنبش سبز معرفی نشده است، در بيانيه جديد خود ضمن حمايت مجدد از جنبشهای آزادی خواه در منطقه اعلام کرد: " ما از تلاش ها و جنبش های يکديگر درس های فراوانی يادگرفته و می گيريم که شايد مهم ترين آنها ناکامی خودکامگان در مقابل همبستگی مردم آزاديخواه و عدالتجو، ضرورت صبر و استقامت و از خودگذشتگی و تکيه بر عقلانيت جمعی برای رسيدن به پيروزی، حفظ استقلال و اتکای به نيروی مردم و پای بندی به منافع ملی به منظور پاسداشت از دستاوردهای حرکت های مردمی، و بسط آگاهی در ميان اقشار مختلف مردم باشد."

به گزارش کلمه، متن کامل بيانيه شماره ده شورای هماهنگی راه سبز اميد به شرح زير است:

بسم الله الرحمن الرحيم

با درود و سلام به ملت های بپاخاسته منطقه

مردم ما با وجود دشواری هايی که به علت سانسور شديد اخبار مربوط به جنبش های حق طلبانه شما برای دستيابی به ابعاد گسترده آن دارند، با همه شما آزاديخواهان و حق طلبان که برای رسيدن به جامعه ای آزاد و عادلانه تلاش می کنيد همراهند، چرا که خود نيز نزديک به يک قرن است که در اين راه مبارزه می کنند و نزديک دوسال است که در جنبشی که با انتخاب مشی مسالمت جويانه و غيرخشونت طلبانه به دنبال دستيابی به حقوق اساسی خويش است، شرکت دارند. دهها شهيد، صدها زندانی، هزاران مجروح، تاوان جنبش حق طلب و اعتراضی است که مطالبات انسانی و خواست های مشروع ايرانيان را تعقيب می کند. سبزهای ايران از حاکمان بر اين کشور می خواهند که به حق تعيين سرنوشت ملت وبه ارده و خواست شهروندان احترام بگذارند، سرکوب و خشونت و ارعاب و تماميت خواهی را کنار نهند، و به جای بر باد دادن ثروتهای ملی و ظرفيتهای انسانی آن، زمام امور کشور را اختيار شايستگان منتخب مردم قرار دهند.

جنبش سبز مردم ايران با تمام وجود، خود را در شادی پيروزی هايتان شريک و در مصائب و دشواری هايتان همدل می دانند. مردم ما از پيروزی جنبش های مردمی تونس و مصر شادمانند، از سرکوب بی رحمانه و غير انسانی مردم بحرين، ليبی و سوريه در رنجند و اخبار تلاش های تحسين برانگيز مردم يمن را به دقت دنبال می کنند. اين جنبش با تاکيد بر ضرورت حمايت از حق تعيين سرنوشت همه انسانها و ملتها فارغ از مليت، مذهب، ايدولوژی و گرايش سياسی، سياستهای دو گانه اقتدار گرايان حاکم بر ايران در قبال جنبشهای دموکراسی خواهی در منطقه و به ويژه حمايت انها از سرکوب مردم سوريه رامحکوم می کند.

همه ما از حکومت هايی رنج می بريم که شباهت های قابل توجهی به يکديگر دارند: به نام مردم و خواسته ها و آرمان های (دينی، ملی، عربی، ضد صهيونيستی و …) مردم به قدرت رسيده اند و در طول زمان به حاکمانی خودکامه تبديل شده اند، بر مناصب مادام العمر و غيرپاسخگو تکيه زده اند، هرگونه انتقاد و مخالفت را به"بيگانه" و " دشمن خارجی" دشمنان منتسب می کنند، و به جای تلاش برای درک تغييرات و تحولاتی که در جوامعشان رخ داده، به سرکوب و ارعاب شهروندان خويش می پردازند.

اما ما از تلاش ها و جنبش های يکديگر درس های فراوانی يادگرفته و می گيريم که شايد مهم ترين آنها ناکامی خودکامگان در مقابل همبستگی مردم آزاديخواه و عدالتجو، ضرورت صبر و استقامت و از خودگذشتگی و تکيه بر عقلانيت جمعی برای رسيدن به پيروزی، حفظ استقلال و اتکای به نيروی مردم و پای بندی به منافع ملی به منظور پاسداشت از دستاوردهای حرکت های مردمی، و بسط آگاهی در ميان اقشار مختلف مردم باشد.

همراهان جنبش سبز مردم ايران دست همه شما را از دور می فشارند و برايتان آرزوی موفقيت و کاميابی می کنند.

۲۳ارديبهشت ۱۳۹۰
 

 
 

(توجه: به دلیل اینکه برخی از پست‌های خبرنگاران سبز به دلیل مشکلات فنی از هاست حذف شده‌اند بخش دوم گفت‌وگوی خبرنگاران سبز با سید مجتبی واحدی را جهت اطلاع خوانندگان باز نشر می‌دهیم. پوزش ما را برای از دسترس خارج بودن نسخه قبلی بپذیرید. امیدواریم هر چه زودتر پست‌های حذف شده در دسترس خوانندگان قرار گیرند.)
خبرنگاران سبز/  گفت‌وگو:
خبرنگاران سبز در گفت‌وگویی با سید مجتبی واحدی، مشاور شیخ مهدی کروبی، به بررسی برخی از مسایل روز پرداخت. بخش اول این گفت‌وگو را در اینجا بخوانید. ادامه این گفت‌وگو در زیر تقدیم خوانندگان می‌شود.
ــــــــــــــــــــــ
گفت‌وگو با سید مجتبی واحدی (بخش دوم)
خبرنگاران سبز: شخص شما و در مشورت‌های احتمالی که با شورای هماهنگی داريد برای خرداد پر حادثه (که فرهنگ سياسی ايران با آن عادت کرده و توقع‌های سياسی‌اش را انباشته در اين ماه می‌بيند) چه برنامه‌هايی داريد و چه زمانی قرار است اين‌ها را اعلام کنيد؟
ــ اولويت اول اين است که ما فرصت هماهنگی با دوستان را داشته باشيم. اگر لازم باشد تا دهه اول خرداد ماه بنده از طرف آقای کروبی، خانواده و مشاوران ايشان اعلام برنامه‌هايی خواهم کرد. اجازه بدهيد انفرادی عمل نکنم و با تامل و هماهنگی بيشتر برنامه‌هايی ارائه بدهيم که تاثير بيشتری در جامعه داشته باشد. صحبت‌های مقدماتی صورت گرفته و جلسات متعددی هم با دوستان داشته‌ايم اما هنوز به جمع‌بندی نرسيده‌ايم. اين البته به معنی مخفی کاری از مردم نيست؛ برای اين است که دست حکومت را برای برخورد با مردم باز نگذاريم. اما به هر حال اگر در شورای هماهنگی هم دوستان تحفضاتی داشته باشند ما راسا در دهه اول خرداد برنامه‌هايی را اعلام خواهيم کرد.
خبرنگاران سبز: آيا به نظر شما جنبش سبز "نقشه راه" دارد؟ 
ــ می‌توان گفت که دو هدف عمده دارد و برای اين اهداف راه‌کارهايی را هم پيش‌بينی کرده است که عمدتا جلب حمايت مردم و آگاهی رسانی بوده است. اولين هدف اين است که ما بپذيريم که يک انتخابات کاملا آزاد در کشور برگزار شود و هيچ کسی با هيچ عذر شرعی و قانونی و يا هر بهانه‌ی ديگری در آن دخالت نکند. اين انتخابات بايد در همه‌ زمينه‌ها صورت بگيرد. در باره نوع حکومت هم بايد انجام بشود. هدف دوم بايد اين باشد که هيچ کس خود را در هيچ جايگاهی نبايد خود را مصون از انتقاد و تذکر بداند. اين‌که جانشين نماينده ولی‌فقيه در سپاه می‌گويد ما حق نداريم مبانی تصميم ولی‌فقيه را از او بپرسيم؛ اينکه رييس قوه قضاييه بگوييد که در قانون اساسی چيزی تحت عنوان نظارت بر رهبری وجود ندارد؛ اينکه آدم بی‌سوادی به عنوان امام جمعه قم در حد شرک آقای خامنه‌ای را همدرجه حضرت مسيح بداند و بگويد که زمان تولد ايشان حرف زده است؛ بايد تمام اين‌ها شکسته بشود. اگر اينطور نشود، روح آيت‌الله خمينی که مورد علاقه آقايان است در عذاب خواهد بود.
ايشان به صراحت قبل از همه‌پرسی جمهوری اسلامی گفت: «در جمهوری اسلامی هر فرد از آحاد ملت حق دارد مستقيما و در برابر سايرين زمامدار مسلمين را استيضاح کند و او موظف است که جواب قانع کننده بدهد.» بايد به اين نقطه رسيد و اين يکی از اهداف جنبش اعتراضی باشد و اين نکته‌ای نيست که تنها بعد از انتخابات اخير گفته شده باشد. آقای کروبی در زمان پنج سالی که خانه نشين بودند (سال‌های ۷۱ تا ۷۶) به مزاح گفته‌اند بنده در ولايت امام خمينی هم ذوب نبودم چه برسد به ولايت آقای خامنه‌ای.ايشان گفته‌اند که اگر زمان امام صادق هم بود من جرات نداشتم در تنور بروم که کنايه‌ايست به ادعای کسانی که می‌گويند ما بايد شيعه تنوری ولايت فقيه باشيم. اين به اين معنی است که ما شانی آسمانی برای ولی فقيه قائل نشويم.
در مقطعی که آقای کروبی صحبت می‌کرد ولی فقيه شخصيت محترمی بوده‌ است که وظايف مشخصی طبق قانون اساسی داشته است. وظايف او نه از آسمان آمده و نه در قران نوشته شده است و منتخب مردم است. در آخرين مکتوب خود به آيت‌الله مشکينی، آيت‌الله خمينی چنين نوشت: «چون مردم از طريق خبرگان، رهبر را تعيين می‌کنند اين رهبر منتخب مردم تلقی می‌شود و قهرا تبعيت از او لازم است.» يعنی چون منتخب مردم هست تبعيت از او لازم است. يعنی الان با توجه به نشانه‌های فراوانی که حکايت از اين دارد که نه خبرگان منتخب اکثر مردم است و نه رهبر منتخب خبرگان الزام تبعيت از ولی فقيه از بين رفته است و او لازم‌ التباع نيست. حتی اگر کسانی هم در ميان طرفداران جنبش سبز طرفدار ولی فقيه بودند به همان حد محدود شده در قانون اساسی به آن اعتقاد داشتند. که البته با توجه به تفاسير شورای نگهبان و اظهارات رييس قوه قضاييه مبنی بر عدم نظارت بر رهبر بهتر است کلا از اين موضوع بگذريم و به سراغ يک حکومت کاملا زمينی برويم که با اتکا به مبانی دروغين آسمانی نخواهد حقوق مردم را زيرپا بگذارد.
خبرنگاران سبز: در باره اهدافی که گفتيد (انتخابات آزاد و مصون نبودن افراد از انتقاد) مشکلی نيست ولی بفرماييد با چه نقشه‌راهی می‌توان به اين اهداف رسيد. 
ــ سئوال خوبی است. ما موظف هستيم نخبگان گروه‌های مختلف از معارضين و مخالفين و معترضين را جمع کنيم. پيش‌نهاد‌های گوناگون را گردآوری کنيم. هيچ کس هم لازم نيست حتما محوريت ويژه‌ای داشته باشد. البته شورای هماهنگی به دليل اينکه به نحوی وابسته به آقای موسوی و نزديک به تفکرات آقای کروبی است می‌تواند در مرحله گردهم آوردن گروه‌های ديگر نقشی محوری بازی کند. يکی ديگر از انتقادات من به شورای هماهنگی اين است در اين زمينه نتوانسته کاری صورت دهد. راه‌کار پيش‌نهادی بنده راه‌اندازی يک کنگره ملی است. بزودی هم اعلام می‌کنيم که راه‌کارهايی که به نظر افراد، گروه‌ها، نخبگان، گروه‌‌های دانشگاهی، روحانيون، کنشگران سياسی و حتی دانش‌آموزان اعلام بشود تا بسوی راهی برويم که بعدا بشود ادعا کرد مورد قبول اکثريت قابل قبولی بوده است.
نام اين جمع می‌تواند کنگره ملی يا شورای هماهنگی يا هر چيز ديگری باشد. اعضای اين کنگره بايد از همه نحله‌های فکری باشد. حتی معتقدم که حکومت ج.ا. نيز می‌تواند نماينده داشته باشد. البته لازم است از هم‌اکنون تفاهم داشته باشيم که اگر اکثريت مردم گفتند نه ج.ا. که حکومت اسلامی می‌خواهند که در آن ولی‌فقيه می‌تواند حتی همسران مردم را در خانه‌هايشان طلاق دهد مورد پذيرش ما هم باشد. اما اگر مردم گفتند که ما نمی‌خواهيم اختيار کشور دست يک نفر باشد، فرقی نمی‌کند که آن يک‌نفر خاتمی باشد يا خامنه‌ای، کروبی باشد يا ناطق نوری، رفسنجانی باشد يا صانعی آن‌ها هم بايد اين تصميم را بپذيرند. اين کنگره بايد چنان باشد که موافقان ج.ا. (اگر اعتقاد به استحکام جايگاه خود دارند) بتوانند حضور داشته باشند.
در سال ۵۸ که ولايت فقيه در قانون اساسی گنجانيده و تصويب شد، دليل اين تصويب و پذيرش نه آگاهی مردم از مبانی ولايت فقيه و نه تجربه آن‌ها از موفقيت ولايت فقيه بود. فقط کاريزما و محبوبيت آيت‌الله خمينی بود. امروز بعد از ۳۲ سال آقايان مدعی‌اند که عملکرد ولی فقيه ايران را از خطرات بزرگی نجات داده و ايران را در قله‌های علم و ثروت قرار داده است. سخن بنده اين است اگر آقايان به ادعايشان پايبندند در باره همين موضوع يک رفراندوم برگزار کنند. اگر آن زمان مثلا مردم ۷۷ درصد به قانون اساسی رای دادند امروز بايد ۹۹ درصد رای بدهند. بايد اين زمينه را ساخت تا اگر حريف از اين مسئله شانی خالی کرد مردم بفهمند که حکومتيان به جايگاه خود اعتماد ندارند. مثلا آقای سيد‌احمد خاتمی می‌گويد ولايت فقيه کشور را از چند جنگ نجات داده است ولی آقايان نمی‌گويند که اين عملکرد ولايت فقيه بوده که بهانه به دست دنيا داده که می‌خواسته‌اند به ايران حمله کنند.
بايد در نظر داشت که نجات کشوری مثل ايران کار يک شب و دو شب نيست و ما در پی اينيم که تشکلی فراگير (حتی با شرکت قائلات به "حکومت اسلامی") شکل بگيرد (اينکه البته آن‌ها خود نخواهند در اين تشکل باشند مسئله‌ی ديگری است).
خبرنگاران سبز: با توجه به کوشش‌های نه چندان موفق گذشته برای تشکيل چنين کنگره‌ای، شما فکر می‌کنيد چه چيزی اکنون تغيير کرده است تا موفقيت چنين تلاشی را باعث شود؟
ــ من ضمن احترام به مواضع افراد و گروه‌ها مجبورم اين را بگويم که کسانی هستند که افتخار می‌کنند که از ۳۲ سال پيش در مقابل ج.ا. ايستاده‌اند. حرف بنده اين است که اين اشتباه است. ج.ا. (چه با فريبکاری و چه با اعتقاد)‌ يک روزی محبوب مردم بوده است. کاری به مبنايش ندارم. اتفاقا کسانی که آن زمان چه از نظر سياسی و چه با عمليات نظامی جلوی ج.ا. ايستادند بهانه سرکوب خشن را برای ج.ا. فراهم کردند. نوع مخالفت‌ها به گونه‌ای بود که به نظامی که در آن مقطع محبوبيت داشت بهانه داد. البته اين مقبوليت به تدريج کم شد. بايد واقع بين بود و همه بايد اشتباهاتمان را بپذيريم. کنگره ملی را هم برای همين گفتم. مرزبندی اتحاديه‌ها و تشکل‌ها پيش از شرکت در آن‌ها را محدود می‌کرد؛ شايد هم رسانه کافی نداشتند و نتوانستند پيامشان را منتقل کنند.
بايد کوشيد همه نحله‌های فکری در اين کنگره وجود داشته باشند و هيچ کسی مدعی نظارت استصوابی (برای ورود يا عدم ورود ديگران) نباشد. البته می‌دانم که با توجه به ترکيب نخبگان سياسی ما اين کاری بسيار مشکل است ولی غير ممکن نيست. بايد با استفاده از نظر سنجی کاری کرد که اين ايده فراگير شود و خبرنگاران بايد بکوشند از قدرت خود استفاده کنند تا کسی نتواند در اين ميان رای ممتاز داشته باشد يا ديگران را محدود کند. البته هنوز چيزی مشخص نيست و حتی جزييات هم بايد به نظر سنجی و افکار سنجی گذاشته شود.
خبرنگاران سبز: البته واقفيد که اجرای چنين طرحی بسيار سخت است. 
ــ بله سخت است بخصوص که مردم داخل کشور دسترسی راحتی به رسانه‌های مجازی ندارند ولی راه‌های علمی‌يی هست که می‌توان به آن‌ها انديشيد. من معترفم که فراگيری صد در صد ممکن نيست ولی بايد به حداکثر فراگيری برسيم.
…..
بخش پايانی اين گفت‌وگو در فرصت بعدی تقديم خوانندگان خواهد شد

 
 

نخست وزیر ژاپن به دلیل کندی در کمک رسانی به مردم و پایدار نشدن وضعیت عادی در کشورش از دریافت حقوق ماهیانه امتناع می کند آن وقت در نظام اسلامی : روزی نیست که تخلفات مالی و همکاری رئیس دولت با رات خوران دولت دهم افشا نشود. بطور مثال، امروز حسين قاسمي فرماندار سابق شیراز كه به دلیل برخي افشاگري‌ها و ايراد سخناني عليه تفکرات مشایی از سمت خود برکنار شده بود، در ادامه فاشاگری های اصولگرایان درباره فساد اقتصادی اطرافیان احمدی نژاد که در دولت نیز صاحب پست و مقام هستند، گفته است: " اگر اقدامات اقتصادي باند تبهكار داخل دولت ادامه يابد به زودي شاهد تخريب سراسري در همه شاخه‌هاي اقتصاد ايران خواهيم بود.
خبرنگاران سبز/سیاست:
امروز خبری بر روی سایت های خبری در سرتاسرجهان منتشر شد که جای تعمل داشت. نخست وزیر ژاپن امروز در كنفرانسی خبری گفت تا زمانیكه بحران در این كشور پایان نیابد، وی از دریافت حقوق ماهیانه‌اش به عنوان نخست وزیر امتناع می كند. حقوق ماهانه نخست وزیر ژاپن حدود 20هزار دلار در ماه است که وی به دلیل بحران جاری در کشورش از دریافت آن خودداری کرده است پیشتر چند تن از مقامات این كشور به دلیل عدم انجام اقدامات كافی برای شهروندان زلزله زده با شیوه خاص ژاپنی‌ها از ساكنان این منطقه عذرخواهی كردند.

بیاییم این اقدام را با عملکرد مدعیان اسلام در نظام اسلامی مقایسه کنیم. یادمان نمی رود نمایندگان مجلس پس از کشتار مردمی پس از انتخابات با خیال آسوده به تعطیلات تابستانی خود رفتند، سپاه پاسداران که یکی از عوامل اصلی سرکوب و کشتار معترضین به تقلب بی سابقه در تاریخ انتخابات برگزار شده در جمهوری اسلامی بود، با رانت دولتی و حذف تمامی رقبای اقتصادی، خود به بزرگترین بنگاه اقتصاد در نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است و با انعقاد قرار دادهای خفت بار گازی و نفتی، منابع کشورمان را برای به دست آوردن سود تصرفی، به نابودی کشانده است، رئیس جمهوری که به بخش عظیمی از مردم کشور خس و خاشاک می گوید و مخالفین خود را با بی احترامی خطاب می کند و با شعار عدالت محوری و مبارزه با مفاسد اقتصادی و با استفاده از منابع دولتی و بیت المال با دادن سیب زمینی به مردم عوام و وام های بلاعوض به اطرافیان خود میل در قدرت ماندن می کند .

نخست وزیر ژاپن به دلیل کندی در کمک رسانی به مردم و پایدار نشدن وضعیت عادی در کشورش از دریافت حقوق ماهیانه امتناع می کند آن وقت در نظام اسلامی : روزی نیست که تخلفات مالی و همکاری رئیس دولت با رات خوران دولت دهم افشا نشود. بطور مثال، امروز حسين قاسمي فرماندار سابق شیراز كه به دلیل برخي افشاگري‌ها و ايراد سخناني عليه تفکرات مشایی از سمت خود برکنار شده بود، در ادامه فاشاگری های اصولگرایان درباره فساد اقتصادی اطرافیان احمدی نژاد که در دولت نیز صاحب پست و مقام هستند، گفته است: " اگر اقدامات اقتصادي باند تبهكار داخل دولت ادامه يابد به زودي شاهد تخريب سراسري در همه شاخه‌هاي اقتصاد ايران خواهيم بود.

براي‌ فردي‌ كه‌ در رأس‌ هرم‌ قدرت‌ نظام‌ اسلامي‌ به عنوان رهبری ویا به عنوان دومین مقام اصلی حکومت ریئس جمهور است، شايد هيچ‌ كاري‌ از نشاندن‌ لبخند رضايت‌ بر لبان‌ توده جامعه، لذت‌بخش‌تر نباشد. جامعه‌اي‌ كه‌ به دلیل مخفی کاری و سرپوش گذاشتن بر روی تمام تخلفات مقامات حکومت از اوضاع‌ نابسامان‌ اقتصادي‌ در رنج‌ است‌ و تبعيض‌ و بي‌عدالتي‌ در بخشش‌هاي‌ بي‌شمار حکومت‌ از سويي‌ و چپاول‌ بيت‌المال‌ به‌ وسيلة‌ نزديكان‌ دولت و نظام از سوي‌ ديگر، موجب‌ رنجش‌ خاطر مردم‌ را فراهم‌ آورده‌ است، چنین حکومتی هرگز به‌ افق‌هاي‌ روشن‌ عدالت‌ و جامعه اسلامی نخواهد رسید.

 
 

بر اساس اطلاعات تازه، هيچ کتاب يا روزنامه‌ای در اختيار آقای کروبی قرار نمی‌دهند. حتی اجازه نداده‌اند يک جلد از کتاب‌های فقهی که ايشان تقاضا کرده بود به دست ايشان برسد. با وجودی که رفتار شخصی ماموران بهتر شده است ولی باز خبر می‌رسد که گاهی که چهار يا پنج روز هيچ کسی خبری از آقای کروبی و همسرش نمی‌گيرد و اين عزيزان با کمبود مواد غذايی در خانه مواجه می‌شوند. .... نه بنده و نه هيچ کدام از نزديکان آقای کروبی عضويتی در «شورای هماهنگی راه سبز امید» ندارند.
اختصاصی خبرنگاران سبز/ گفت‌وگو:
خبرنگاران سبز در گفت‌وگويی رک و صميمانه پرسش‌های خود و گروهی از خوانندگانش را با سيد مجتبی واحدی مشاور آقای کروبی و سخنگوی ایشان در خارج کشور در ميان گذاشت. در اين گفت‌وگو از ايشان در باره سابقه سياسی و رسانه‌ای ايشان و نظرات ايشان در باره وضعيت رهبران سبز، اختلافات داخلی حکومت‌گران، ولايت فقيه، برنامه‌های خرداد ۹۰،  آسيب‌شناسی جنبش سبز، شرکت يا عدم شرکت در انتخابات آتی احتمالی در ج.ا. پرسيديم که توجه شما را بخش اول این گفت‌وگو جلب می‌کنیم.

گفتنی است که اين گفت‌وگو به صورت صوتی برگذار شد و هيچ کدام از پرسش‌ها از قبل در اختيار ايشان قرار نگرفته بود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خبرنگاران سبز: آقای واحدی اگر ممکن است به پيشينه سياسی-رسانه‌ای خود اشاره کنيد و بفرماييد که آيا تابحال پست‌های اجرايی نيز در طول ۳۲ سال گذشته داشته‌ايد يا خير.

ــ بسم‌الله الرحمن الرحيم. من از سال ۶۱  کار با آقای کروبی را شروع کردم و تا سال ۶۶ مسئول دفتر ايشان بودم. از سال ۶۷  در وزارت دارايی معاون وزير دارايی بودم و از نيمه سال ۷۸ که آقای کروبی برای  شرکت در انتخابات مجلس ششم تصميم گرفتند من به عنوان مشاور رسانه‌ای ايشون مشغول به کار شدم. سپس در مجلس رسما معاون رسانه‌ای و مطبوعاتی آقای کروبی بودم. بعد از آن بنده در کمپين انتخاباتی سال ۸۴ نيز همراه ايشان بودم. ضمنا از سال ۷۹ تا دی ماه سال ۸۸ سردبير روزنامه آفتاب يزد بودم.


خبرنگاران سبز: آقای واحدی، شخصيت آشکار و تندگويی که جامعه ايرانی از شما در چند ماه گذشته شناخته با راه و روش محتاطانه‌ای که آفتاب يزد به سردبيری شما دنبال می‌کرد تفاوت‌های مشخصی دارد. اين تفاوت را چگونه توضيح می‌دهيد؟

ــ من موافق نيستم. درست است که نوشتن در فضای ايران تحفضات و الزاماتی دارد ولی اگر به سرمقالاتی که بنده در اين ده سال در روزنامه آفتاب يزد نوشتم مراجعه کنيد همين سخنان با ادبياتی که در داخل کشور گفتنی باشد مطرح شده است: انتقاد از شورای نگهبان، از قوه قضاييه، از نظارت استصوابی، از اينکه آقای خامنه‌ای را در حد ائمه بالا بردند. مثلا وقتی آقای نوری‌زاد ايشان را به امام حسين تشبيه کرده بود سرمقاله‌ای در اين باره در آفتاب يزد نوشتم ولی با رعايت الزماتی که ادامه کار را ميسر کند. حتی امروز هم اگر امکان اين بود که در همان حد در داخل کشور به کار ادامه بدهم، در داخل می‌ماندم و می‌نوشتم چون اثرگذاری آن را کمتر از گفتنی‌های بيرون از ايران نمی‌دانم. ولی اکنون که بيرون هستم، دست بازتر است و صريح‌تر می‌توان سخن گفت.


خبرنگاران سبز: به نظر می‌رسد که شما در چندماه اخير به عنوان سخن‌گوی برون‌مرزی آقای کروبی عمل می‌کنيد؛ آيا آقای کروبی شخصا اين مسئوليت و ماموريت را به شما واگذار کردند؟

ــ من در آخرين تماس تلفنی که (قبل از حصر) با آقای کروبی داشتم ايشان از من خواستند که يک سری نکات را مطرح کنم که بنده از قول ايشون نقل کردم که حکومت اگر شجاعت و غيرت دارد ايشان را محاکمه کند. همچنين مقايسه اين حکومت با زمان شاه و اينکه اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی را از قول آقای کروبی نقل کردم. اين نکاتی بود که ايشان مشخصا از من خواستند به عنوان سخنگوی ايشان مطرح کنم. بعد از آن نيز کوشيدم  بين جايگاه شخصی خود و جايگاه سخن‌گويی آقای کروبی تفکيک قايل بشوم. هرآنچه که بنده به عنوان سخن‌گوی ايشان مطرح می‌کنم ايشان قطعا قبول دارند. بنده اين کار را به درخواست ايشان انجام دادم؛ سمت مشاورت از قبل وجود داشت.


خبرنگاران سبز: اکنون از آقای کروبی چه خبری داريد؟ وقتی که خانم فاطمه کروبی مدتی برای مداوا از حصر خارج شدند آيا شما توانستيد با ايشان تماس بگيريد؟

ــ با ايشان خير ولی با فرزندان ايشان در تماس بوده‌ام که گفته‌اند رفتار با ايشان پيش از عيد خشونت‌بار بوده است ولی بعد از عيد بهتر شده است. ولی  بر اساس اطلاعات تازه، هيچ کتاب يا روزنامه‌ای در اختيار آقای کروبی قرار نمی‌دهند. حتی اجازه نداده‌اند يک جلد از کتاب‌های فقهی که ايشان تقاضا کرده بود به دست ايشان برسد. با وجودی که رفتار شخصی ماموران بهتر شده است ولی باز خبر می‌رسد که گاهی که چهار يا پنج روز هيچ کسی خبری از آقای کروبی و همسرش نمی‌گيرد و اين عزيزان با کمبود مواد غذايی در خانه مواجه می‌شوند.


خبرنگاران سبز: شايعه عارضه قلبی که امروز در برخی رسانه‌ها منتشر شد را تاييد می‌کنيد؟

ــ اگر بخاطر داشته باشيد همين رسانه‌ها چندی قبل نوشتند که آقای کروبی برای نوشتن توبه‌نامه آماده می‌شود. اين حرف‌ها بی‌ربط است. من پيشتر هم گفتم اگر آقای کروبی بخواهند توبه کنند از همکاری‌يی که با آقای خامنه‌ای داشته‌اند و سکوتی که در برابر مظالم حکومت کرده‌اند توبه خواهند کرد. بنده شايعه عارضه قلبی ايشان را تکذيب می‌کنم.


خبرنگاران سبز: آقای واحدی آيا شما می‌توانيد بگوييد شرح وظايف «شورای هماهنگی راه سبز» چيست و اعضای آن چه کسانی هستند؟

ــ من ترجيح می‌دهم در اين مورد خيلی صحبت نکنم. بهتر است اين سئوال را از جناب آقای دکتر اميرارجمند بپرسيد.


خبرنگاران سبز: آيا شما عضو اين شورا هستيد؟

ــ خير، ولی تاکنون در باره برنامه‌هايی که داشته‌اند با بنده نيز مشورت کرده‌اند. نه بنده و نه هيچ کدام از نزديکان آقای کروبی عضويتی در «شورای هماهنگی راه سبز امید» ندارند.


خبرنگاران سبز: آيا شما به اين روند انتقاد نداريد؟

ــ نظر شخصی بنده، جدا از مشاورت آقای کروبی، اين است که روش‌ها بايد کمی شفاف‌تر و واضح‌تر باشد. بعضی از صحبت‌هايی که آقايان در باره تاکيد بسيار زياد بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی می‌کنند را بنده نمی‌پذيرم و معتقدم که همين قانون اساسی راه را برای برخی سوء استفاده‌ها باز کرده است. اينکه تاکيد بشود تمام خواسته‌ی‌ ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی است را بنده نمی‌پذيرم و معتقدم که جنبش اعتراضی مردم فراتر از جنبش سبز است و جنبش سبز فراتر از اين خواست است. حتی بنده گفته‌ام که علاقمندان و کسانی که برای آقايان کروبی و موسوی نگرانی دارند اعم از کسانی هستند که در شورای هماهنگی و جنبش سبز حضور دارند. بنده شخصا معتقدم که بايد شفاف‌تر بود، رودبايستی‌ها را کنار گذاشت و حرف‌ها را واضح‌تر گفت. همان کاری که اين روزها خود نيز انجام می‌دهم.


خبرنگاران سبز: آيا استنباط ما درست است که شما به اينکه يکی از رهبران سبز نماينده رسمی در اين شورا ندارد انتقاد داريد؟

ــ در شورای هماهنگی، شخص مستقيمی از طرف آقای کروبی معرفی نشده است اما دوستانی که آنجا هستند همان‌گونه که آقای کروبی و آقای موسوی با يکديگر همکاری نزديکی داشتند به لحاظ ديدگاه و تفکر به آقای کروبی نزديک هستند. ولی انتقاد بنده بيشتر از اينکه متوجه ترکيب شورا باشد متوجه روش شوراست. منظورم اين است که بنده موافق نيستم که هدف جنبش را به اجرای بی‌تنازل قانون اساسی خلاصه کنيم و معتقدم اتفاقا آقای خامنه‌ای خيلی بيشتر از ما بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکيد دارد به اين دليل که اختياراتی که اين قانون اساسی برای رهبری در نظر می‌گيرد همراه با تفسيرهايی که شورای نگهبان ارائه می‌دهد خيلی بيشتر از آزادی‌هايی است که ما بتوانيم از اين قانون اساسی بدست بياوريم.


خبرنگاران سبز: آيا نظر شما در اين باره نظر آقای کروبی هم هست؟

ــ بله. آقای کروبی در آخرين گفته‌هايشان گفتند که اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و تاکيد کردند که آنچه مردم می‌خواهند مهم است. حال اگر ما برای آنچه که مردم می‌خواهند قيد تعيين کنيم مورد موافقت آقای کروبی نيست. اما عرض می‌کنم که برادرانی که در آن شورا هستند از لحاظ مواضعی که در مخالفت با استبداد، درخواست انتخابات آزاد، و تاکيد بر حق مردم دارند تفکر و مواضعشان بسيار با تفکر و مواضع آقای کروبی نزديک است.  


خبرنگاران سبز: امروز ۸۴ روز از حصر خانگی آقايان موسوی و کروبی می‌گذارد. شخص شما و نزديکان آقای کروبی برای پايان گرفتن اين حصر چه کرده‌ايد و چه برنامه‌هايی داريد؟

ــ طبيعی است که بنده و فرزندان آقای کروبی نگرانی شخصی داشته باشيم ولی مخالف اين هستيم که اعتراض مردم را به زندانی بودن اين دو بزرگوار و همسرانشان محدود کنيم. تاکيد ما (بنده و فرزند آقای کروبی) بيشتر بر خواسته‌های آقای کروبی و موسوی است که منجر به زندانی شدن آن‌ها شد. البته کارهايی هم شده است، مثلا سه شنبه‌های اعتراض. گاهی نيز کسانی با اين نظر زياد موافق نبودند و همراه نشدند و چون ما معتقد به تکروی نيستيم می‌کوشيم برای آينده برنامه‌های جدی‌تری را پيش‌بينی کنيم. البته اگر دوستان ديگر همراه نشدند ما به هرحال حرف‌های خود را با مردم در ميان خواهيم گذاشت. همان‌طور که گفتم تاکيد ما بيشتر از اينکه بر آزادی آقايان کروبی و موسوی و همسرانشان باشد بر مواردی هست که منجر به زندانی‌شدنشان شد. البته زندانی شدن اين عزيزان همه به جهت شخصی و عاطفی و هم به جهت کارکرد اين چهار عزيز در پيش‌برد جنبش اعتراضی برای ما اهميت زيادی دارد. و البته با نزديک شدن به خرداد، فکرهايی برای آينده داريم که اعلام خواهيم کرد.


خبرنگاران سبز: اما واقعیت این است که نبود اين رهبران احساس می‌شود و آزادی آن‌ها اکنون بخشی از مطالبات جنبش اعتراضی مردم شده است.

ــ قطعا همين گونه است اما خوب است برکت اين موضوع را هم در نظر بگيريم. بعضی دوستان پيش از اين با تندروی‌های خود آقايان موسوی و کروبی را متهم به کندروی، مسامحه، يا مجامله می‌کردند ولی امروز حقيقت برايشان روشن شده است و اين مسئله کوچکی نيست. البته هزينه بسيار زيادی (۸۴ روز زندانی بودن اين دو عزيز و همسرانشان) نيز برای آن پرداخته شده است. اما  آگاهی بخشيدن به مردم مبنی بر اين‌که اين حکومت از حرف و سخن اين دو بزرگوار که سال‌ها مسئوليت داشته‌اند می‌ترسد دست‌آورد بزرگی است. يعنی حکومت تنها از تظاهرات خيابانی در هراس نيست بلکه حتی از سخن همراهان برجسته جنبش سبز نيز هراس دارد. اين نکته برای آگاهی بخشی به مردم مهم است و نبايد دست‌کم گرفته شود. علاوه بر آن، مقاومت آقای کروبی و پيام‌ ايشان که بنده بعد از اولين ملاقات فرزندانشان آن را نقل کردم و هم گفته اخير همسر ايشان که گفته‌اند ايشان حتی محکم‌تر از سابق ايستاده‌اند مهم است.

من يقين دارم که حکومت نمی‌تواند اين وضعيت را ادامه دهد. حکومت هم‌اکنون هم از داخل و خارج زير فشار قرار دارد. اما در اين بين روحيات شخصی و کينه‌جويی آقای خامنه‌ای نيز نقش بازی می‌کند. واقعيت اين است که مشکل آقای خامنه‌ای با آقايان موسوی و کروبی مربوط به امروز و ديروز و يا دو سال پيش نيست. آقای خامنه‌ای هنوز کينه ۲۶ سال پيش را دارد  وقتی که  در سال ۶۴ ايشان مجبور شد آقای موسوی را به عنوان نخست وزير معرفی کند که در اين معرفی و جلب حمايت آيت‌الله خمينی از آقای موسوی آقای کروبی نقش بسيار گسترده‌ای داشت. به سبب اين کينه، ايشان هزينه‌های زيادی پرداخت کرده‌ است و حاضر است پرداخت کند تا تحقيری که از سال ۶۴ تا ۶۸ در دوره دوم رياست جمهوری‌اش تحمل کرد را جبران کند. اما دست‌آورد اين اتفاقات هم بسيار زياد بوده است. اينکه حاکميت اکنون به اختلافات شديد درونی رسيده است بی‌تاثير از تحرکات جنبش سبز نيست. وضعيت در مقطع کنونی چنان شده است که هر گروه از حاکميت می‌کوشد گناه کمبودها و مشکلات را به گردن ديگری بياندازد.

در اين بين، احمدی‌نژاد با تصور اينکه بعد از زندانی کردن رهبران جنبش سبز، موضع آقای خامنه‌ای در ميان  نيروهای سنتی، مذهبی‌ها، و نيروهای داخل و خارج کشور تضعيف شده است، کوشید که بيش از گذشته خودسری، خودنمايی و قدرت‌نمايی کند و سهم بيشتری از حکومت از آقای خامنه‌ای طلب کند که نتيجه‌اش به اين درگيری انجاميد. اين وقايع گاهی مستقيم و گاهی غير مستقيم در اثر تحولات اخير از جمله زندانی شدن آقايان کروبی و موسوی اتفاق افتاده است.
....
ــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه گفت‌وگو در روزهای آينده منتشر خواهد شد.

 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به greencorrespondents-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به greencorrespondents@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته