-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

Posts from Khodnevis for 05/14/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



پاسخ آرش بهمنی به ادعاهای ایرج مصداقی


نگاهی به ادعانامه ایرج مصداقی علیه کتاب نامه‌هایی به شکنجه‌گرم نوشته هوشنگ اسدی - بخش اول

هفته گذشته خبر دریافت جایزه معتبر و بین‌المللی کتاب حقوق‌بشر به هوشنگ اسدی، نویسنده و روزنامه‌نگار قدیمی ایرانی، به دلیل انتشار کتاب «نامه‌هایی به شکنجه‌گرم» ایرانیان میهن‌پرست را شاد کرد. تعلق جایزه جهانی به کتابی که شرح یکی از سیاه‌ترین ادوار تاریخ معاصر ایران، یعنی دهه شصت، به معنای گسترده کردن مرز اطلاع‌رسانی و افشاگرانه آن است. اخبار منتشره از ترجمه کتاب به زبان‌های مختلف نشان می‌دهد که برای اولین بار با اثری درباره شکنجه و شکنجه‌گران جمهوری اسلامی روبه‌رو هستیم که جهانیان را از جنایات جمهوری با زبانی موثر، مطلع می‌کند.

در این میان اما، ناگهان ادعانامه‌ای، به قلم ایرج مصداقی انتشار یافت. در واقع فشرده این مطلب  اسفند ماه گذشته در نشریه آرش چاپ شده و بعد از اعلام خبر تعلق جایزه، به طور کامل در فضای مجازی قرار داده شده است.

من که پیشتر کتاب چهار جلدی آقای مصداقی راخوانده بودم، و پرسش‌های اساسی درباره این کتاب برایم مطرح بود وهست، به کنکاش درباره ادعانامه اخیرشان علاقه‌مند شدم؛ مخصوصن که خواندن کتاب «نامه‌هایی به شکنجه‌گرم» را هم به تازگی به پایان برده‌ام.  به همین دلیل نیز مشغول مطالعه چند مطلب از ایشان شدم. 

مشغول بررسی اسناد ارائه شده توسط آقای مصداقی، تطبیق آن با منابع و ماخذ ارائه شده - که در دسترس بود - و  همچنین بررسی اسناد اشاره شده در کتاب "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم" شدم و البته پرس‌وجو از منابع زنده که در دهه ۶۰ خود در زندان بوده‌اند. برای‌ام مهم بود که ببینم واقعا آن‌طور که آقای مصداقی مدعی است، هوشنگ اسدی دروغ می‌گوید و کتاب برنده جایزه جهانی حقوق بشر، "سراسر جعل و دروغ" است یا نه.
به عنوان یک دانشجوی جامعه‌شناسی سعی بسیار کردم در هنگام بررسی "اسناد" از روش قانون‌مند تحقیق فاصله نگیرم. طبق این روش همه اسناد – به شرط داشتن منبع مشخص - ارزش مساوی دارند. شهود هر واقعه‌ای در هر موقعیت و با هر اندیشه‌ای، قابل مراجعه هستند و نمی‌توان اظهارات یا تقریرات هیچ شاهدی رابه دلیل مواضع، موقعیت و دیدگاه سیاسی او رد کرد یا پذیرفت. نمی‌توان هیچ سندی رابا افزودن بار ارزشی و یا کاستن از آن – مخصوصن با برچسب‌های امنیتی -  معتبرتر یا بی‌اعتبارتر از سندهای دیگر دانست و تصمیم به حذف آن گرفت.
وظیفه "بررسی" در کنار هم قرار دادن اسناد است تا خواننده بتواند به واقعیت برسد یا نزدیک شود. صدورحکم، تنها و تنها وظیفه دادگاه‌های صالح است.
بنابراین من  اساسن قصد ندارم وارد فضای تند هتاکانه "ادعا نامه" آقای مصداقی شوم. از دشنام‌هایی مانند "شارلاتان"، "تبهکار" و... که ایشان بی‌پروا و مکرر به هوشنگ اسدی نسبت داده‌اند، می گذرم. به نظر من "نقد" مستدل نیاز به دشنام‌های مکرر در مکرر ندارد. و مهم‌تر از همه بررسی زندگی یک فردی یا نقد مواضع سیاسی‌اش اساسن به بستگان دور ونزدیک او مربوط نمی‌شود.
همان‌طور که در متن کامل توضیح داده‌ام، برای من از نظر سیاسی، اخلاقی و.... قابل درک نیست که کتاب، زندگی و اندیشه سیاسی آقای هوشنگ اسدی چه ربطی به پدربزرگ، پدر، مادر، مادر زن و همسر ایشان دارد که آقای مصداقی به آن‌ها پرداخته‌اند.
مجموعه کار فشرده من  مقاله‌ای نسبتا طولانی است. وقتی آن را ادیت نهایی می کردم تا تقدیم کسانی کنم که پیگیرانه این قبیل مطالب را دنبال می‌کنند و به راستی درپی کشف حقیقت هستند؛ آقای مصداقی در مورد یکی از "اسناد" کتاب خود، "سند" تازه‌ای را با توضیح زیر منتشر کردند: "از آن‌جایی که خود را در قبال هر آن‌چه که می‌نویسم و یا می‌گویم مسوول و پاسخ‌گو می‌دانم توضیحات زیر را لازم می‌بینم برای تنویر افکار عمومی ارائه دهم".
این "سند خاص" مربوط می‌شود به وجود و یا عدم وجود شخصی به نام "محمدرضا علی‌حسینی" که از قضا برای روزنامه‌نگارانی مانند من که در ایران بوده‌ایم و به تازگی ناچار به ترک کشور شده‌ایم، آشناست.
وقتی یک "سند" تاریخی مهر روز خورد و دو باره هم مورد تاکید آقای مصداقی قرار گرفت، فکرکردم بهتر است  ابتدا "بررسی مشخص" این "سند" زنده را منتشر کنم و انتشار نتیجه بقیه بررسی‌های‌ام را درباره "ادعانامه" آقای مصداقی اندکی به تاخیر بیاندازم.


هم سلولی دروغین که وجودخارجی ندارد
یکی از " اسناد" آقای ایرج مصداقی برای  اثبات "سراسر دروغ و جعل" بودن کتاب "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم" نوشته هوشنگ اسدی عینن به شرح زیر است. من فقط حروف برخی جاها را برای توجه بیشتر برجسته کرده‌ام و تاکیدها از من است: 
"اسدی در صفحه‌ی ۵۱ کتاب از جوان بلند قد هجده‌ساله‌ای یاد می‌کند که در حال حمل یک کیسه مواد منفجره در یکی از شهرهای اطراف تهران دستگیر می‌شود. او قصد داشته مجسمه‌ی شاه در میدان اصلی شهر را منفجر کند. یادی از نام شهر نمی‌‌کند تا بررسی درستی یا نادرستی آن ناممکن شود. او در ادامه می‌‌نویسد: وی‌ بازجویی‌هایش تمام شده بود و برای بازجویی بیشتر به تهران منتقل شده بود. او باور کرده بود که به دار آویخته خواهد شد. وقتی خامنه‌ای را شناخت به او خیلی احترام گذاشت.
در زمان شاه، متهمین سیاسی را دار نمی‌زدند که او در اثر تلقینات‌ بازجو‌ها متقاعد شود می‌خواهند دارش بزنند! از زندانیان سیاسی سابق بایستی پرسید آیا جوانی هیجده ساله به این اتهام  دستگیر شده بود یا نه؟ ...
اسم او علی حسینی بود و سال‌ها بعد در تبعید عکسی از او را با اصلاح‌طلب‌ها در جریان انتخابات پارلمانی مجلس ششم دیدم. دادگاه انقلاب اسلامی او را به خاطر مخالفت با حکومت احضار کرده بود. پسر هیجده‌ ساله‌ی بلند قدی که من در سال ۱۹۷۵ ملاقات کرده بودم در سال ۲۰۰۲ تبدیل به یک مرد طاس شده بود که دردمندانه در مورد خاطرات زندان و آزادی‌اش در جریان انقلاب صحبت می‌کرد. او بلافاصله به جنگ ایران و عراق رفت و چند سالی در زندان عراق محبوس بود. حالا او در مورد «اصلاحات» و  «انقلاب نرم» صحبت می‌کرد. اما سال‌ها پیش در آن شب زمستانی او برای هر سؤالی که من مطرح می‌کردم فقط یک پاسخ داشت. انقلاب یعنی بنگ بنگ! او یک تپانچه‌ی خیالی در دست داشت. ما می‌خندیدیم و خامنه‌ای از همه‌ی ما بلندتر می‌خندید»  (صفحه‌های ۵۱-۵۲)

علی حسینی جوان هیجده‌ساله‌ای که در زمان شاه با یک ساک مواد منفجره دستگیر شده باشد، اسیر جنگی عراق بوده باشد، به جای اردوگاه اسرا چند سال در زندان عراق بوده باشد، خاطراتش انتشار یافته باشد، در انتخابات مجلس ششم فعال بوده باشد، در سال ۲۰۰۲ به دادگاه انقلاب برده شده باشد و به سازماندهی «انقلاب نرم» متهم شده باشد که ترمی است جدید، ساخته‌ی دستگاه‌های اطلاعاتی، قضایی و تبلیغی نظام، وجود خارجی ندارد. اسدی همه‌ی این جعلیات را در کنار هم می‌آورد تا نتیجه‌ بگیرد «اصلاحات» آن هم از نوع رژیمی آن چاره کار است. در ضمن اصلاح‌طلب‌های نظام را کسانی معرفی می‌کند که جوانی‌شان به مبارزه مسلحانه و «بنگ بنگ» گذشته، سپس در دفاع از میهن سنگ‌ تمام‌ گذاشته و زندان عراق را تجربه‌ کرده‌اند، به مبارزه پارلمانی روی آورده‌اند و حالا هم اصلاحات و انقلاب نرم را وجه همت خود قرار داده‌اند. این سابقه‌ی جعلی ‌است که اسدی برای اصلاح‌طلب‌های نظام که یک دهه‌ جنایت را سازماندهی‌ کردند، می‌تراشد. موضوع «انقلاب یعنی بنگ بنگ» را نیز اسدی از آهنگ «کیو کیو بنگ بنگ» گوگوش که در سال ۱۳۸۲ انتشار یافت به شکل‌ ناشیانه‌ای کپی‌برداری کرده است. علی حسینی در واقع نام خود خامنه‌ای است که کامل آن سیدعلی حسینی‌خامنه‌ای است. از همه مهم‌تر در این روایت، «بصیرت» خامنه‌ای است که به «نادانی» جوان «بنگ بنگ» کن بلند تر از همه می‌خندید."

من به نتیجه‌گیری سیاسی آقای مصداقی کاری ندارم، چون درحوزه بررسی سند نیست. ایشان با "اصلاح‌طلبان نظام" شدیدن مخالف‌اند. مخالفت یا موافقت با یک جریان سیاسی حق قانونی هر کسی است. اما هیچ کس حق ندارد کسی دیگری را به عنوان موافقت یا مخالفت با اطلاح‌طلبان و یا هر عقیده سیاسی دیگر متهم کند و به باد فحش بگیرد، کاری که متاسفانه آقای مصداقی انجام می‌دهند. درکشورهای صاحب قانون به این اتهامات در دادگاه‌ها رسیدگی می‌شود.
آقای مصداقی نوشته‌اند :"علی حسینی جوان هیجده‌ ساله‌ای که در زمان شاه با یک ساک مواد منفجره دستگیر شده باشد وجود خارجی ندارد".
و بعد هم نتیجه گرفته‌اند: "علی حسینی در واقع نام خود خامنه‌ای است که کامل آن سیدعلی حسینی‌خامنه‌ای است". که واقعا نمی‌دانم این اظهار نظر قاطع برپایه کدام "سند" بنا شده است. آقای مصداقی یک بار دیگر هم تاکید کرده‌اند: "اسدی همه این‌ها را جعل کرده است".
وظیفه بررسی کننده این است که ببیند آیا "علی حسینی" نامی وجود دارد یا نه، جعلی است یا نه و اگر جعلی نیست با خامنه‌ای و اسدی هم سلول بوده است یا نه. به هرحال سیدعلی خامنه‌ای دیکتاتور امروز ایران است و باید دید جوانی که معتقد به مبارزه مسلحانه بوده و  سه دهه بعد "اصلاح‌طلب" شده، وجود خارجی داشته یا نه و با او هم سلول بوده است یا نه.
ظاهرن کسان دیگری هم مانند من به این اندیشه افتاده‌اند. و یکی از آن‌ها نشانی سایت محمدرضا علی‌حسینی را برای آقای مصداقی فرستاده است. به تصویر صفحه اول سایت در لینک زیر نگاه کنید:
همه چیز گواهی می‌دهد آقای "محمدرضا علی‌حسینی" که به ادعای قاطع آقای مصداقی "وجودخارجی" نداشت، دارد و چه جور هم وجود دارد. صفحه اول سایت، توضیحات و طراحی و همه و همه چیز حاکی است که  صاحب سایت به هر علت آرم گروه ابوذر را که  در جوانی عضو آن بوده، همراه با عکسی  از خودش در صفحه اول سایت قرار داده است.
حالا به ستون سمت چپ توجه کنید. روی عکس یا لینک ستون سمت چپ پایین بیایید. بالای یک تصویر مربوط به شکنجه این عنوان دیده می شود: باهوشنگ در زندان
حالا نوشته زیررا به قلم آقای "محمدرضا علی‌حسینی"  در باره دستگیری‌اش در بهمن ماه ۱۳۵۳ بخوانید و دقت کنید و مقایسه کنید با روایت هوشنگ اسدی در کتاب "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم" که به نقل ازآقای مصداقی در بالا آورده شده است: 

"حالا یک خورده‌­ای ممکنه مطالب را ناخواسته در ذهن یک شکلی پیدا کند، اما من ذهن‌ام این است که نگهبان آمد دم سلول من گفت بیا بیرون. من نمی‌­توانستم راه بروم، روی زمین کشیده کشیده می‌­رفتم و قادر نبودم که سرپا بلند شوم. یعنی وضعیت جسم‌ام این بود، که آش و لاش بود بدنم، خودم، بلیز روی سرم انداختم ، باید بلیز را روی سرت می‌­انداختی. کشان کشان من را بردند آن طرف راهرو در یک سلولی را باز کرد، من را توی آن سلول تاریک کردند. بعد چشمم عادت کرد، توی راهرو روشن بود، دیدم یک آقایی نشسته که ریش دارد. آن‌موقع در زندان آن‌ها به زور ریش‌ها را می‌­زدند. آن موقع، آن‌جا فردی با ریش و من تعجب کردم. گفت خوب جوان اسمت چیست؟ گفتم اسم من علی حسینی است. گفت خوب اسم من هم علی حسینی است. من تعجب کردم آن گفت اسم من هم علی حسینی است. وقتی متوجه شد تعجب کرده‌­ام، بعد گفت خوب اسم کوچکت چیست؟ گفتم محمدرضا. گفت من سیدعلی حسینی خامنه‌­ای هستم و بعد من یادم آمد [که] آره ۲ ماه یا ۳ ماه پیش در مسجد جاوید این برنامه بود، آمده بودند. جوان‌ها بودیم، قرار بود ایشان سخنرانی نماید که ساواک نگذاشت و جوان‌ها شعار الله‌اکبر دادند. بعد ساواک قول داد که فردا شب ایشان را بگذارند سخنرانی نماید. در آن سلول یک آقای دیگر را آوردند که من اسمش را نمی­‌دانستم و یک ماه پیش در اینترنت دیدم که اسمش هوشنگ اسدی بود. او را به سلول ما آوردند. یک آقای دیگر هم که بچه همدان بود، آوردند. اسمش ساسان بود. چهار نفری در یک سلول خیلی کوچک بودیم و البته این‌ها برای یک مدتی بود. من هفته پیش در سایتی در اینترنت دیدم این هوشنگ اسدی نوشته بود که من را به آن سلول بردند. من این را نمی‌­دانم، من توی ذهن‌ام این بوده که من بودم او را آوردند و این‌ها مهم نیست. در سلول هم با سلول‌های بغل اطلاعات‌مان را با مورس رد و بدل می­‌کردیم. یعنی الفبا را ۸ قسمت کرده بودیم. ۸ قسمت اول را هر دو ضربه یعنی یک قسمت و این یک قسمت ۸تای اول این یعنی ۸ تای دوم، این یعنی ۸تای سوم این یعنی ۸تای ۷. یعنی شما وقتی این را می‌­زدی، برای هر حرف الفبا یک دانه می‌­زدی مثلا می­‌خواستی بنویسی، قطع‌اش می­‌کردی. سلول بغلی می­‌خواند. شما می‌­خواستی بنویسی،قطع‌اش می­‌کردی آن سلول بغلی می‌­خواند".

خواننده محترم توجه دارد علی حسینی که وجود خارجی نداشت و اصلن خود خامنه‌ای بود و حالا ناگهان پیدایش شده است، روایت آقای هوشنگ اسدی را به زبان خودش و حتی جزییات بیشتر می‌گوید و خواننده را متوجه می‌کند که دو علی حسینی در سلول آقای هوشنگ اسدی بوده‌اند.
من قضاوت را به خواننده می‌سپارم. آیا آقای هوشنگ اسدی در کتاب "سراسر جعل ودروغ" خود دروغ گفته است که با علی حسینی و علی خامنه‌ای هم سلول بوده است؟ ظاهرن  باید انتظار داشت که آقای مصداقی بعد از دریافت این "سند" خیلی ساده "برای تنویر افکار عمومی" توضیح بدهند که لاقل در این مورد اشتباه کرده‌اند.
اما آقای ایرج مصداقی در توضیح دوم خود، نقل قول‌های متعددی از سایت  آقای علی حسینی را در مورد سوابق ایشان و همراه  با عکس علی حسینی  ایشان منتشرکرده‌اند. در متن توضیحی آقای مصداقی، عکس، هویت و اظهارات مختلف آقای محمدرضا علی‌حسینی مورد تایید ایشان است تا به جایی می رسند که علی حسینی به خاطرات خود در زندان شاه می‌رسد و من متن کامل آن را در بالا نقل کردم.
آقای مصداقی اولن بریده بسیارکوتاهی از متن آقای محمدرضا علی‌حسینی در مورد هم‌سلولی‌های‌شان را نقل می‌کنند، و پیش از آوردن همین بریده هم  آن را زیر علامت سوال می‌برند.
آقای مصداقی  ابتدا می‌نویسند: "در ضمن محمدرضا علی‌حسینی مساله دیگری را نیز مطرح می‌کند که چنان‌چه درست باشد، مدت کوتاه هم‌سلولی بودن اسدی با خامنه‌ای را که در کتاب به ان اشاره‌ کرده‌ام، هرچه کوتاه‌تر می‌کند. چرا که علی‌حسینی روز ۲۶ بهمن ۵۳ دستگیر می‌شود.
وی می‌نویسد:‌ "در آن سلول یک آقای دیگر را آوردند که من اسمش را نمی­‌دانستم و یک ماه پیش در اینترنت دیدم که اسمش هوشنگ اسدی بود. او را به سلول ما آوردند. یک آقای دیگر هم که بچه همدان بود آوردند، اسمش ساسان بود. چهار نفری در یک سلول خیلی کوچک بودیم و البته این‌ها برای یک مدتی بود. من هفته پیش در سایتی در اینترنت دیدم این هوشنگ اسدی نوشته بود که من را به آن سلول بردند. من این را نمی‌­دانم، من توی ذهن‌ام این بوده که من بودم او را آوردند".
احتمالا خوانندگان مانند من ازخود خواهند پرسید چه دلیلی دارد که سایت، عکس و شرح سوابق زندگی آقای محمدرضا علی‌حسینی و عکس‌اش درست باشد، ایشان درمورد همه چیز راست بگوید و تنها وقتی نوبت به هوشنگ اسدی می‌رسد، مورد شک قرار بگیرد.
متاسفانه در توضیح دوم، موضع آقای مصداقی مشخص نیست. آیا ایشان پذیرفته‌اند که علی حسینی وجود خارجی دارد  یا نه؟ آیا این علی‌حسینی که ایشان به سایت‌شان لینک داده‌اند، همان علی‌حسینی است که آقای هوشنگ اسدی درباره‌اش نوشته‌اند یا کس دیگری است؟ واگر خودش است، چرا درباره سوابق‌اش راست گفته، طوری که آقای مصداقی به آن استناد بی چون و چرا کرده است؛ و تنها مطلبی که حداقل زمان انتشارش به قبل از انتشار کتاب "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم" می‌رسد، و به آقای هوشنگ اسدی بر می‌گردد، با عبارت "چنان‌چه درست باشد" مورد شک قرار گرفته است؟
من، از ادامه مطلب در توضیح دوم آقای مصداقی، این برداشت را کردم که این علی حسینی آن علی حسینی نیست که خواننده‌ای وجود او را به اقای مصداقی اطلاع داده است. آقای ایرج مصداقی می‌نویسند: "از طریق یکی از خوانندگان مطلع شدم که فردی به نام محمدرضا علی‌حسینی عباسی با هوشنگ اسدی و خامنه‌‌ای هم سلول بوده است". من در هیچ یک ازمنابع "عباسی" را به دنبال نام و فامیل آقای محمدرضا علی‌حسینی ندیدم.
 آقای مصداقی، در ادامه نوشته بالا، عکسی را که از همان سایت آقای محمدرضا علی‌حسینی گرفته شده، منتشر کرده‌اند و با این توضیح: "اسدی مدعی است عکس او را در سال ۲۰۰۲ که لابد وی جوان‌تر بوده دیده. حتمن در این مدت وی مو در آورده است".
سیاق نوشته آقای مصداقی چنان است که خواننده فکر کند آقای هوشنگ اسدی درکتاب‌اش ازهمین عکس بالا حرف زده است و مو داشتن صاحب عکس نشان دهنده "دروغ‌گویی" بیشتر او است.
آیا اسناد موجود این ادعای آقای مصداقی را تایید می‌کنند؟ آیا مشخصات آقای محمدرضا علی‌حسینی با آن‌چه در کتاب "نامه‌هایی به شکنجه‌گرم" آمده است مطابقت دارد یا نه؟
 اولین سند متن کتاب است. اگر به متن کتاب (دوسطر اول صفحه ۵۲) مرا جعه کنید، این جملات را می‌خوانید:

The tall eighteen-year- old that I had met in 1975 had, turnrd into a blad man, who spoke with sorrow

زمان‌بندی جمله به روشنی توضیحی که نویسنده باره علی‌حسینی حرف می‌زند که در حال سخنرانی یا سخن گفتن است، بنابراین از هر عکسی حرف می‌زند، عکسی نیست که در سایت علی حسینی دیده می‌شود و آقای مصداقی به آن استناد کرده‌اند. اما این پرسش باقی می‌ماند که بالاخره این هم‌سلولی خامنه‌ای که آقای هوشنگ اسدی او را "جعل" کرده، آقای مصداقی این "جعل" را کشف و بدون برو برگرد اعلام کرده "وجودخارجی ندارد"، آیا وجود خارجی دارد و اگر وجود دارد، چه شکل و شمایلی دارد؟

من معتقدم آقای محمد رضا علی حسینی وجود دارد. این هم اسنادم:

۱- آقای علی‌اکبر موسوی خویینی، نماینده مجلس ششم که اکنون در آمریکا به سر می‌برد، تلفنی به این پرسش جواب داده‌اند: "در مجلس ششم از آقای محمدرضا علی حسینی به عنوان نماینده محترم مردم نهاوند در مجلس همکار ما واتفاقن همراه هم عضو کمیسیون صنایع و رییس کمیته مخابرات شناخت دارم و البته با همین مشخصات فیزیکی یعنی قد بلند و موی کم وبیش ریخته. شخصن او را به یاد دارم و می‌دانم که عضو تشکلی در رابطه با زندانیان سیاسی زمان قبل از انقلاب نیز بوده وفعالیت دارند".
۲- سند دیگری هست که سخنان آقای علی‌اکبر موسوی‌خویینی را تایید می‌کند. در این لینک  کنار شماره ۱۰۷ نام آقای محمدرضا علی‌حسینی جزو نمایندگان مستعفی مجلس ششم قابل ملاحظه است.

نفر اول سمت راست
۳- و سرانجام می‌رسیم به تصویرآقای محمد رضا علی حسینی  در سال ۲۰۰۲ و در جریان تحصن نمایندگان  مجلس ششم. 

برمن روشن نیست که عکس روی سایت آقای محمدرضا علی‌حسینی در چه تاریخی گرفته شده است، اما تاریخ عکسی که در جریان تحصن نمایندگان مجلس ششم گرفته شده است، کاملن مشخص است: سال ۲۰۰۲. یعنی همان تاریخی که آقای هوشنگ اسدی ذکر کرده‌اند. خوانندگان می‌توانند مشخصات ظاهری علی حسینی را با نوشته آقای هوشنگ اسدی تطبیق بدهند.

و اگر همه این‌ها  اسناد برای آقای ایرج مصداقی کافی نیست، می‌توان در حضور یک جمع منتخب، موبایل آقای محمدرضا علی‌حسینی که دوستان روزنامه‌نگارم از تهران فرستاده اند، با ایشان تماس گرفت و صحت و سقم همه چیز را جویا شد.


آقای مصداقی در مورد آقای علی‌رضا محمدحسینی، مطلب دیگری را هم به آقای هوشنگ اسدی نسبت داده‌اند، که ذکرش به عنوان  حسن ختام خالی از لطف نیست. ایشان از کتاب آقای هوشنگ اسدی نقل می‌کنند: "اما سال‌ها پیش در آن شب زمستانی او برای هر سوالی که من مطرح می‌کردم فقط یک پاسخ داشت. انقلاب یعنی بنگ بنگ! او یک تپانچه‌ی خیالی در دست داشت. ما می‌خندیدیم و خامنه‌ای از همه‌ی ما بلندتر می‌خندید  (صفحه‌های ۵۱-۵۲)
و سپس توضیح می‌دهند: "موضوع «انقلاب یعنی بنگ بنگ» را نیز اسدی از آهنگ «کیو کیو بنگ بنگ» گوگوش که در سال ۱۳۸۲ انتشار یافت به شکل‌ ناشیانه‌ای کپی‌برداری کرده است".
ورود تفاسیر خارج از متن و مخصوصن اگر بدون توجه به ویژگی متن باشد، معمولا سبب گمراهی می‌شود و محمد‌رضا علی حسینی را به گوگوش پیوند می‌زند.
متاسفانه آقای مصداقی توجه نکرده‌اند که در حال خواندن یک متن انگلیسی ترجمه شده از فارسی هستند و نه اصل متن  فارسی و طبیعتا در ترجمه، لغت فارسی که می توان حدس زد "تق، تق" بوده،  در هنگام  برگردان به انگلیسی "بنگ، بنگ"  شده است.
البته برای من این عدم توجه آقای مصداقی  و استفاده از متن ترجمه انگار که دارند متن فارسی را می خوانند، این فایده را داشت که متوجه شدم ایشان درگوگوش شناسی هم فوق تخصص  دارند.
فکر می کنم "رهبر معظم انقلاب" هم بسیار شادمان شده‌اند که ایشان سرگرم کشتار و غارت‌ا‌ند و ما در پی کشف یک هم سلولی ایشان که خوش‌بختانه از عدم به وجود برگشتند.


 


شهادت استاد آکسفورد علیه مهدی هاشمی

این استاد دانشگاه آکسفورد به روزنامه مستقل دانشجویی این دانشگاه «چرول» گفته است که یک دانشجوی شرق‌شناسی به نام محمد جواد اردلان که در سال ۲۰۰۷ پذیرفته شده، موظف به نوشتن «پروپوزال» برای مهدی هاشمی بوده است.

این استاد با سابقه، پذیرش مهدی هاشمی را تبعیض‌آمیز وخوانده و می‌گوید سابقه درسی آقای هاشمی هیچ ربطی به رشته تحصیلی‌اش دربخش شرق‌شناسی آکسفورد ندارد.

بنا بر همین گزارش، دکتر شیخ‌الاسلامی علاوه بر اطلاعاتی که به کمیته بررسی زیر نظر «سر پیتر نورت» داده، در استشهادنامه‌ای قسم یاد کرده که پروفسور هرزیگ، استاد بخش ایران شناسی به آقای اردلان دستور داده که برای ثبت نام و نیز تهیه «پروپوزال» دکترای مهدی هاشمی، فرزند رئیس جمهوری اسبق ایران را یاری کند.

شیخ‌الاسلام همچنین می‌گوید که در ساعت سه بعد از ظهر روز ۲۶ مارس سال جاری[یک روز پیش از انتشار نتایج تحقیقات روزنامه گاردین]، آقای محمد جواد اردلان به دیدارش رفته و به او گفته است که با مهدی هاشمی در «هتل راندالف» دیدار کرده تا در باره کاری که باید برایش انجام دهد و پولی که بگیرد صحبت کند.

این درحالی است که کمیته بررسی کننده اعلام کرده بود که هیچ کار خطایی در روند پذیرش «دانشجو» مشاهده نکرده است. با وجد اینکه کمیته بررسی پرونده را در ماه آوریل بسته بود، اطلاعات اخیر باعث شده برخی از اساتید خواستار گشوده شدن پرونده شوند.

پروفسور شیخ‌الاسلامی به روزنامه چرول می‌گوید که دانش مهدی هاشمی از زبان انگلیسی در حدی نیست که بتواند در آکسفورد پذیرفته شود.

همچنین دکتر کاوه موسوی که اتهام‌هایی را متوجه مهدی هاشمی کرده بود معتقد است که کمیته بررسی زیر نظر سر پیتر نورت امکان بازرسی مدارک و اسناد بانکی محمد جواد اردلان و مهدی هاشمی را نداشته است، به همین دلیل متوجه هیچ ارتباط خطایی نشده. کاوه موسوی از اینکه پروفسور هرزیگ از محمد جواد اردلان خواسته که به یاری مهدی هاشمی بشتابد بی‌خبر بوده است.

دکتر شیخ‌الاسلامی در باره نحوه بررسی پرونده تخلف از سوی دانشگاه آکسفورد می‌گوید: «اگر دانشگاه بخواهد همه چیز را در خفا نگاه دارد، چاره‌ای جز انجام تحقیقاتی علنی نخواهیم داشت.»

به گزارش روزنامه چرول، مهدی هاشمی  به این روزنامه گفته است که اتهامات بی‌پایه پیش از کریسمس را به او وارد کرده‌اند و توسط کمیته‌ای زیر نظر سر پیرر نورت بررسی شده و نتیجه‌اش این بوده که هیچ پایه و اساسی برای این اتهامات نیافته‌اند. مهدی هاشمی همچنین گفته است که پذیرش پروپوزال او بعد از ۷-۹ بررسی توسط بیش از یک استاد انجام گرفته است.

پروفسور هرزیگ نیز به چرول گفته است که ادعاهای طرح شده علیه او در کمیته‌های بررسی شده و او هیچ نظری فراتر از آنچه دفتر مطبوعاتی دانشگاه اعلام کرده ندارد.

پیش از این هم دکتر هما (همایون) کاتوزیان که مسوول بررسی پروپوزال مهدی هاشمی بوده است گفته بود که به هیچ وجه متوجه نشده بود که مهدی هاشمی، فرزند هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری اسبق ایران بوده است.


 


سرنوشت مبهم دوروتی پرواز؛ خبرنگار ایرانی آمریکایی

دوروتی پرواز، خبرنگاری که تابعیت کشورهای ایران، آمریکا و کانادا را دارد، در تاریخ ۲۹ آوریل از قطر به سوریه رفت تا درباره‌ی اعتراض‌های مخالفان بشاراسد گزارش تهیه کند، اما پس از ورود به فرودگاه بين‌المللی دمشق توسط نيروهای امنيتی سوريه بازداشت شد.

خانم پرواز که از سال ۲۰۱۰ برای بخش انگلیسی‌‌زبان الجزیره کار می‌کند برای پوشش ناآرامی‌های سوریه و تهیه گزارش و به گفته مقامات سوری با پاسبورت ایرانی به این کشور سفر کرده بود.

پس از مفقود شدن این خبرنگار، الجزیره با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد که دوروتی پرواز در ایران نگهداری می‌شود و از مقامات ایرانی خواست تا او را آزاد کنند؛ اما مقامات ایرانی نسبت به این موضوع واکنشی نشان ندادند و تنها علی اکبر صالحی، وزیر امور خارجه ایران در دوم ماه مه به شبکه الجزیره گفت که هیچ اطلاعی درمورد این خبرنگار ندارد و از مقام‌های سوریه می‌خواهد که این موضوع را پیگیری کنند.

اما سرانجام مقامات سوریه بازداشت دوروتی پرواز را تأیید کردند. چهارشنبه ۱۱ ماه مه، سفارت سوریه در آمریکا با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد که این خبرنگار  شبکه الجزیره را به ایران تحویل داده است.

این سفارت در بیانیه خود نوشته است که ماموران سفارت ایران در دمشق، روز اول ماه مه، خانم پرواز را به ایران برده‌اند.

سفارت سوریه در آمریکا در این بیانیه  اضافه کرده است که خانم دوروتی پرواز قصد داشته بصورتی غیرقانونی و با پاسبورتی ایرانی که تاریخ آن منقضی شده بود، وارد خاک سوریه شود و نیز در بدو ورود هم به دروغ ادعا کرده بود که یک جهانگرد است.

پس از آن که خبر تحویل دوروتی پرواز به ایران در رسانه‌ها علنی فاش شد، بسیاری از کشورهای جهان در این باره واکنش نشان دادند. فرانسه از مقامات سوریه و ایران خواست تا وضعیت دوروتی پرواز را مشخص کنند.

برنارد والرو، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه در این زمینه گفت: «فرانسه نگرانی‌اش را نسبت به وضعیت دوروتی پرواز، خبرنگار شبکه تلویزیونی الجزیره ابراز می‌کند.»

مقام‌های دولت کانادا نیز درمورد وضعیت خانم پرواز اظهار نگرانی کرده و از ایران و سوریه خواست تا اطلاعاتی در مورد محل نگهداری او ارائه دهند.

مقام‌های دولت آمریکا هم ضمن ابراز نگرانی از وضعیت این خبرنگار گفتند که تلاش می‌کنند تا جزئیات بیشتری درمورد شرایط فعلی این خبرنگار به‌دست آورند.

 

گزارش شبکه سی‌بی‌سی کانادا در باره این شهروند ایرانی-کانادایی


 


بدهی بانکی سه هزار میلیارد تومانی  تیم مشایی

 

 

 

دولت با ادعاي ايجاد ۱۶۰۰۰۰۰ شغل در سال گذشته؛ ايجاد ۲۵۰۰۰۰۰ شغل در سال ۱۳۹۰را در دستور كار قرار داده است. در اين راستا به گزارش خبرگزاري كار ايران(ايلنا) وابسته به حزب اسلامي كار؛ احمدی نژاد در جمع مردم استان بوشهر گفت:«سی هزار میلیارد تومان به منظور سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال برای جوانان سراسر کشور اختصاص یافته است». منظور احمدي نژاد از اين سي هزار ميليارد تومان؛ ۱۴ميليارد دلار موجودي صندوق توسعه ملي تاپايان ۱۳۸۹و ۱۴ميليارد دلار نيز مقاديري است كه در طول سال ۱۳۹۰بايد به اين صندوق واريز شود كه جمعا ۲۸ميليارد دلار معادل ۳۰هزار ميليارد تومان خواهد شد.

وزير كار نيز در همايش تعاون، كارآفريني و اشتغال با اشاره به تزريق ۷۰هزار ميليارد توماني در سال ۱۳۹۰به ايجاد اشتغال(۴۰هزار ميليارد تومان منابع جديد بانكي و ۳۰هزار ميليارد تومان از صندوق توسعه ملي) اعلام كرد: «از منابع طرح هاي زودبازده كه در دولت قبلي احمدي نژاد تعيين شده ؛  بانكها ۲۸هزار ميليارد تومان پرداخت نكرده اند كه بايد امسال مانده طرح هاي زودبازده را  پرداخت نمايند». طرح هاي زودبازده براي ايجاد اشتغالزايي در دولت نهم اجرا شد و حدود ۲۲هزار ميليارد تومان منابع بانكي به اين طرح ها پرداخت شد اما پس از گزارش مهندس طهماسب مظاهري؛ رئيس كل سابق بانك مركزي مبني بر انحراف ۴۰درصدي منابع اين طرح ها و عدم وجود خارجي بسياري از طرح هاي زودبازده كه وام دريافت كرده بودند؛ اجراي آن متوقف شد.

 

درجهتي ديگركميسيون اقتصادي مجلس طرح افزاش سرمايه ۲۰هزار ميليارد توماني بانكها(۱۰هزار ميليارد تومان از اضافه فروش نفت يا صندوق ذخيره ارزي و ۱۰هزار ميليارد تومان از تهاتر بدهي هاي دولت به اين بانكها) را براي پرداخت وامهاي اشتغازلايي و تزريق به طرح هاي صنعتي و بخش خصوصي در دست تصويب دارد  كه در اين راستا كميسيون تلفيق لايحه بودجه  ۹۰با اختصاص ۱۰هزار ميليارد تومان از حساب ذخيره ارزي به بانك‌ها براي ارائه وام به  بخش خصوصي موافقت كرد.

 

اين ادعاها و تحركات در حالي صورت مي گيرد كه در 5 سال مربوط به دولت نهم و دهم احمدي نژاد افزايش نقدينگي و چاپ پول رشد ۴۰۰درصدي داشته؛ هزينه هاي ۵ساله دولت بيش از ۳۰۰هزار ميليارد تومان بوده؛ حجم بدهي هاي دولت به بيش از ۲۱۲هزار ميليارد تومان رسيده ؛ اما روند اشتغالزايي و ايجاد شغل منفي بوده و طي ۴سال گذشته تعداد شاغلين كشور بيش از ۱۳۵هزار نفر نيز كاهش يافته است.

 

به گزارش روزنامه مردم سالاري (متعلق به مصطفي كواكبيان نماينده اصلاح طلب مجلس شوراي اسلامي)احمدي نژاد در سال ۱۳۸۵ابراز اميدواري کرده بود که ريشه بيکاري ظرف سه سال آينده قطع شود. اما اين ابراز اميدواري، در قطع ريشه بيکاري تاثيري نداشت و پايان اين سه سال که همزمان با پايان دوره رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد بود،  نه تنها بيکاري ريشه کن نشد بلکه طبق آمار رسمي و حتي علي رغم ايجاد تغيير در تعريف افراد شاغل که کساني را که هفته اي دو ساعت کار مي کردند هم شاغل مي دانست، بيكاري از یازده و سه دهم درصد به یازده و نه دهم درصد افزايش يافت.

اما از اواخر سال گذشته آقاي احمدي نژاد وعده ريشه کني بيکاري ظرف دو سال- يعني تا انتخابات رياست جمهوري بعدي- را داده است. آقاي احمدي نژاد پس از آنکه سال گذشته براي نخستين بار وعده داد بيکاري را ظرف دو سال ريشه کن مي کند، اوايل امسال هم چندين بار از اين عزم و اراده دردولت براي ريشه کني بيکاري خبر داده است. برخي از جملا ت آقاي احمدي نژاد که ظرف يک هفته گذشته در اين مورد مطرح شده بدين شرح است:

-دولت تصميم گرفت تمام عزم خود را به کارگيرد که به طور پي درپي سالي دو ميليون و ۵۰۰هزار شغل ايجاد کند تا به کمک جوانان  ظرف دو سال بيکاري در کشور ريشه کن شود.
-با قاطعيت اعلا م مي کنم همه شرايط از نظر امکانات سرزميني، نيروي انساني و منابع مالي براي ايجاد ۲ ونيم ميليون شغل در سال ۱۳۹۰مهياست.
آقاي احمدي نژاد وعده هاي ديگري هم در يک هفته گذشته مطرح کرده که قابل توجه است:
-دولت تصميم دارد طرح مسکن مهر به گونه اي ادامه پيدا کند که تا سال ۹۲مشکلي به نام مسکن براي هيچ ايراني وجود نداشته باشد.
-دولت پايه اي خواهد گذاشت که بيت المال به طور مساوي در بين آحاد ملت تقسيم شود.

اين اظهارات از دو زاويه قابل بررسي است. نخست، نفس طرح اين وعده هاست که تحقق آن موجبات رضايت مردم را فراهم مي سازد و به همين دليل کسي نمي تواند خوشحالي خود را از تحقق اين وعده ها پنهان کند.اما زاويه ديگر اين موضوع، چگونگي تحقق اين وعده هاست. وعده حل مشکل بيکاري و ريشه کني آن، وعده اي بسيار بزرگ است که تحقق آن در کشورهايي که رشد جمعيت بالا يي هم ندارند به راحتي امکانپذير نيست، چه برسد به کشور ما که به دليل ترغيب مردم به افزايش جمعيت از سوي رئيس جمهور، با افزايش جمعيت و به تبع آن افزايش آمار متقاضيان کار هم مواجه است. هم اکنون کشورهاي توسعه يافته جهان هم نتوانسته اند بيکاري را ريشه کن کنند و ريشه کن کردن بيکاري، طرح بسيار بزرگي است; همانگونه که حل مشکل مسکن ايرانيان ظرف ۲سال و تقسيم مساوي بيت المال بين آحاد ملت، وعده هاي بزرگي است. در اين موضوع ترديدي نيست که تحقق اين وعده ها، آرزوي همه مردم ايران است و همه، رئيس جمهور را در تحقق اين وعده ها ياري مي دهند. اما آيا به راستي تحقق اين وعده ها در اين مدت زمان کوتاه امکانپذير است؟ تجربيات جهاني و مرور عملکرد دولت در سال هاي اخير، ابهاماتي در اين موضوع ايجاد مي کند.

بر اساس آمار مركز آمار ايران اعلام شد:

 

كاهش ۱۳۵هزار نفري شاغلين كشوردر ۴سال گذشته

 

به گزارش خبرگزاري كار ايران(ايلنا)در لينك   http://www.ilna.ir/newstext.aspx?ID=143081   درحالي كه در 5 سال مربوط به دولت نهم و دهم احمدي نژاد افزايش نقدينگي و چاپ پول رشد ۴۰۰درصدي داشته؛ هزينه هاي 5 ساله دولت بيش از ۳۰۰هزار ميليارد تومان بوده؛ حجم بدهي هاي دولت به بيش از ۲۱۲هزار ميليارد تومان رسيده ؛ اما روند اشتغالزايي و ايجاد شغل منفي بوده و طي ۴سال گذشته تعداد شاغلين كشور بيش از ۱۳۵هزار نفر نيز كاهش يافته است و طبق جدول زيراز ۲۰۸۱۴۰۰۰ نفر در سال ۱۳۸۵به  ۲۰۶۷۹۰۰۰نفر در سال ۱۳۸۹رسيده است.

اما نكته مهمتر اين است كه كاهش ۱۳۵هزار نفري شاغلان كشور با وجود تمام عدد سازي هاي آشكار و بچگانه مركزآمار و بانك مركزي و تغيير تعريف افراد شاغل از دو روز كار درهفته به ۲ساعت كار در هفته؛ صورت گرفته است. نمونه آشكار و كودكانه اين عدد سازي را در جدول زير مي توان ديد كه توسط مركز آمار به عنوان يكي از سازمانهاي مربوط به دولت احمدي نژاد اعلام شده است. بر اين اساس به طور متوسط  سالانه ۶۰۰هزارنفر به صورت پيوسته و خطي به جمعيت فعال اقتصادي ۱۵تا ۶۴ساله كشور اضافه شده و كاملا مشخص است كه تمام اين ۶۰۰هزارنفر از افراد جوان و جوياي كارمي باشند اما در عدد سازي مركزآماربطور ميانگين سالانه فقط ۱۴۸هزار نفر به جمعيت فعال جوياي كاراضافه شده اند. عددسازي آشكار ديگر در اين جدول؛ مربوط به جمعيت فعال سال ۱۳۸۷است كه معلوم نيست به چه دليلي؛ ۶۸۷هزار نفر نسبت به سال ۸۶كاهش يافته است درحالي كه بر اساس تمام مستندات و جريان حركت جمعيتي كشور؛ بايد به همين مقدار افزايش مي يافت اما براي پايين نشان دادن امار بيكاران؛ جمعيت فعال كشور را سانسور كرده اند.

 

سال

جمعيت 15 تا 64 ساله

جمعيت فعال

جمعيت شاغل

تعداد بيكاران

درصد بيكاري

۱۳۸۵

۴۹۹۵۷۰۰۰

۲۳۴۶۶۰۰۰

۲۰۸۱۴۰۰۰

۲۶۵۲۰۰۰

۳.۱۱

۱۳۸۶

۴۹۷۲۷۰۰۰

۲۳۵۷۹۰۰۰

۲۱۱۰۳۰۰۰

۲۴۷۶۰۰۰

۶.۱۰

۱۳۸۷

۵۰۵۱۱۰۰۰

۲۲۸۹۲۰۰۰

۲۰۵۱۱۰۰۰

۲۳۸۱۰۰۰

۵.۱۲

۱۳۸۸

۵۱۳۱۰۰۰۰

۲۳۸۴۰۰۰۰

۲۱۷۰۳۰۰۰

۲۸۴۰۰۰۰

۹.۱۱

۱۳۸۹

۵۲۱۶۰۰۰۰

۲۴۲۰۴۰۰۰

۲۰۶۷۹۰۰۰

۳۵۲۵۰۰۰

۶.۱۴

 

افزايش ميانگين ۶۰۰هزار نفر در سال

افزايش ميانگين ۱۴۸هزار نفر در سال

كاهش ۱۳۵هزار شغل در ۵سال و سالانه ۲۷هزارشغل كاهش

 

 

 

مسوولان دولت نهم در توضیح چرایی فوریت اجرای طرح بنگاه‌های زودبازده به این موضوع اشاره می‌کردند که در سال‌های بعد (منظور همان سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۹)، کشور با ورود وسیع نیروی کار به بازار مواجه خواهد شد که ضروری است طرح‌هایی برای اشتغال این نیروها تنظیم شود. جهرمی، وزیر وقت کار از ورود سالانه یک میلیون و ۲۰۰هزار نیروی کار جدید به بازار کار خبر می‌داد و مدعی بود که با ایجاد سالانه حداقل یک میلیون و ۲۰۰هزار شغل می‌توان به کاهش نرخ بیکاری در کشور دست یافت. 
امروز دیگر جهرمی در مسند کار ننشسته است، اما آمار نشان می‌دهد که طی ۴سال گذشته که قرار بود ۴میلیون و ۸۰۰هزار شغل جدید در کشور ایجاد شود، بلكه تعدادی شغل از مشاغل موجود کشور كاسته شده است. 
بنا به آمار رسمی کشور، جمعیت فعال ایران در سال ۱۳۸۵برابر با ۲۳میلیون و ۴۶۶هزار نفر اعلام و نرخ بیکاری، ۳.۱۱ درصد اعلام شد. مطابق این آمار در سال ۱۳۸۵حدود ۲۰میلیون و ۸۱۴هزار شاغل در کشور وجود داشت.

طبق آمار اعلامی از سوی مرکز آمار ایران، نرخ بيكاري سال ۱۳۸۶با ۷.۰درصد كاهش نسبت به سال ۸۵به ۶.۱۰ درصد رسيد. اين نرخ در بهار سال ۸۶برابر ۷.۱۰درصد، تابستان ۹.۹درصد، پائيز ۸.۹ درصد و زمستان ۹.۱۱ درصد بود. با توجه به جداول بانک مرکزی که جمعیت فعال سال ۱۳۸۶را ۲۳میلیون و ۵۷۹هزار نفر اعلام می‌کرد، مشخص است که ۲۱میلیون و ۱۰۳هزار نفر در این سال شاغل بوده‌اند. 
سال ۸۷؛ اشتغال عقب‌نشینی می‌کند 
اوایل سال ۱۳۸۸، مركز آمار ايران نرخ بيكاري سال ۸۷كل كشور را ۴.۱۰درصد اعلام كرد كه نسبت به سال ۸۶كاهش نشان مي‌داد. در این گزارش با اعلام نتايج طرح آمارگيري از نيروي كار در زمستان ۱۳۸۷تصريح شده بود که بررسي نرخ بيكاري افراد ۱۰ساله و بيشتر نشان مي‌دهد ۵.۱۲درصد از جمعيت فعال (شاغل و بيكار)، بيكار بوده‌اند. بررسي روند تغييرات اين نرخ حاكي از آن است كه اين شاخص، نسبت به زمستان ۱۳۸۶معادل ۶.۰ درصد و نسبت به پاييز ۱۳۸۷حدود ۳ درصد افزايش داشت. با احتساب جمعیت فعال در این سال؛ یعنی ۲۲میلیون و ۸۹۲هزار نفر معلوم می‌شود که ۲۰میلیون و ۵۱۱هزار شغل در روزهای پایانی سال ۱۳۸۷وجود داشته است. 


سال ۱۳۸۸؛ عقب‌نشینی دولت در برابر نرخ بیکاری 
گزارش مرکز آمار ایران درباره طرح آمارگیری نیروی کار در سال ۱۳۸۸نشان می‌داد که از جمعیت فعال ۲۳میلیون و ۸۴۰هزار و ۶۷۶نفری کشور، ۹.۱۱ درصد برابر ۲میلیون و ۸۳۹هزار و ۹۷۳نفر بیکار بودند که نشان می‌داد ۲۱میلیون و ۷۰۳شغل در کشور وجود داشته است. به عبارتی در این سال تنها حدود ۴۹۰هزار شغل به مشاغل کشور افزوده شده و لذا نرخ بیکاری در کشور ۵.۱ درصد افزایش داشته است.


در تازه‌ترین گزارش مرکز آمار درباره نرخ بیکاری در فصل بهار سال ۱۳۸۹عنوان شده است که از جمعیت فعال ۲۴میلیون و ۲۰۴ هزار و ۲۰۱نفری در ایران، ۳میلیون و ۵۲۵هزار و ۶۴۰نفر بیکار و ۲۰میلیون و ۶۷۸هزار و ۵۵۱نفر دارای حداقل یک ساعت کار در هفته بوده‌اند. این به این معناست که در ۳ماه نخست سال ۱۳۸۹که قرار است طبق دستور شورای عالی اشتغال در این سال یک میلیون و ۱۰۰هزار فرصت شغلی ایجاد شود، نه فقط شغلی ایجاد نشده است بلکه ۳۲۲هزار و ۱۵۲شغل نیز از بین رفته است؛ یعنی برای دستیابی به اهداف دولت، باید در ۹ماه باقیمانده، یک میلیون و ۴۲۲هزار شغل در کشور ایجاد شود که امری بسیار دشوار به نظر می‌رسد. 


مقایسه آمار فوق در محدوده سال‌های ۱۳۸۵تا پایان بهار سال ۱۳۸۹نشان می‌دهد که در سال ۱۳۸۶، تعداد ۲۸۹هزار شغل و در سال ۱۳۸۸، حدود ۴۹۰ هزار شغل به مشاغل قبلی کشور افزوده شده و در سال ۱۳۸۷، ۵۹۲ هزار شغل از مشاغل موجود از بین رفته و در ۳ ماه نخست سال ۱۳۸۹نیز ۳۲۲هزار شغل دیگر از دست رفته است. به عبارت دیگر از ابتدای سال ۱۳۸۶تا ابتدای تابستان ۱۳۸۹

، نه فقط شغلی افزوده نشده است، بلکه بیش از ۱۴۵هزار شغل نیز از دست رفته است. البته شکی نیست که تعدادی شغل طی این سال‌ها ایجاد شده است، ولی از بین رفتن برخی مشاغل و تفاضل مشاغل ایجاد شده به مشاغل از بین رفته عدد ۱۳۵هزار شغل را نشان می‌دهد که فاجعه‌ای برای کشور محسوب می‌شود. 


كاهش ۱۵۹ هزار شغل در بخش صنعت.

مطابق آمار مرکز آمار ایران در پایان سال ۱۳۸۵، صنعت کشور با در اختیار داشتن ۶میلیون و ۶۰۴هزار و ۹۰۹فرصت شغلی سهم ۷.۳۱درصدی در اشتغال کشور داشت. در پایان بهار سال ۱۳۸۹، بخش صنعت با در اختیار داشتن ۶میلیون و ۱۴۶هزار و ۲۱۷فرصت شغلی برابر با ۲.۳۱ درصد اشتغال کشور، نشان می‌دهد که نه فقط در این مدت شغلی در صنعت مازاد بر مشاغل از بین رفته ایجاد نشده است، بلکه تفاضل مرگ و میر مشاغل و مشاغل ایجاد شده تراز منفی ۱۵۸هزار و ۶۹۲را نشان می‌دهد که بیانگر بیماری مزمن کشور در بخش صنعت است. این آمار در حالی است که طی این سال‌ها همواره بر رشدهای بالا در صنعت کشور تاکید شده است

 

 

بيكارشدن ۱۳۰هزار كشاورز طي ۵سال ۸۴تا ۸۹

قفل شدن منابع بانكي به روي كشاورزان، عدم افزايش خريد تضميني محصولات كشاورزي متناسب با افزايش نرخ تورم؛ ارزان خري توليدات كشاورزي همچون برنج و گندم و ساير محصولات از كشاورزان به دلايل واهي؛ واردات بي رويه و افسار گسيخته محصولات كشاورزي خصوصا ميوه؛ برنج و شكر و ساير عوامل از جمله مكانيزاسيون مزارع باعث گريز كشاورزان كشورمان از كشت وكار و كاهش ۷۳۰هزار نفري اشتغال طي ۵سال دولت هاي احمدي  نژاد از ۸۴تا ۸۹شده است.

به گزارش ايلنا؛ آخرين گزارشها و آمارهای مرکز آمار نشان می‌دهد بخش کشاورزی در حوزه اشتغالزایی به تدریج پا پس می‌گذارد و روز به روز این بخش استراتژیک کشور نحیف و لاغرتر می‌شود. به طوري كه شاغلين بخش كشاورزي از حدود 5 ميليون و ۱۰۰هزار نفر در سال ۸۴به ۴ميليون و ۳۷۰هزار نفر در تابستان ۱۳۸۹رسيده است و در ۵سال گذشته ۷۳۰هزار كشاورز ايراني بيكار شده اند.

 

كاهش سهم كشاورزي از تسهيلات بانكي

در حالي كه بايد بر اساس سياستهاي پولي هر ساله حداقل يك سوم تسهيلات و وامهاي بانكي بايد به بخش كشاورزي اختصاص يابد؛ بانكها كمتر از يك پنجم معادل ۲۰درصد تسهيلات بانكي را به كشاورزان مي دهند و بخش واردات و بازرگاني و مسكن حدود ۷۰درصد وامهاي بانكي را تصاحب مي كنند كه همين امر باعث كاهش قدرت اشتغالزايي بخش كشاورزي شده است.

 

 

كاهش ۷۳۰هزار شغل كشاورزي در پنج سال گذشته 


به استناد آمارهاي مركز آمار ايران ؛  در سال ۱۳۸۴حدود ۵میلیون و ۹۹هزار و ۹۶۶نفر در بخش کشاورزی کشور مشغول به کار بودند که این جمعیت معادل ۷.۲۴ درصد از کل نیروی شغلی، ۴۴.۲۱درصد از کل جمعیت فعال و حدود ۹ درصد از جمعیت ۵۶میلیون و ۸۱۳هزار نفری بالاتر از ۱۰سال کشور را به خود اختصاص داده بود.

 

در سال ۱۳۸۵روند عقب‌نشینی بخش کشاورزی آغاز شد. در این سال شاغلان بخش کشاورزی با ریزش ۲۷۲هزار و ۷۸۱نفری به ۴میلیون و ۸۲۷هزار و ۱۸۵نفر برسد که ۲.۲۳درصد از کل شاغلان کشور، ۵۶.۲۰ درصد از جمعیت فعال و حدود ۳.۸درصد از جمعیت بالاتر از ۱۰سال ایران رسید. 

در سال ۱۳۸۶و همزمان با دومین سال از اجرای طرح بنگاه‌های زودبازده به عنوان بزرگترین طرح اشتغالزایی دولت نهم، بهبودی نسبی در شرایط شاغلان بخش کشاورزی ایجاد شد به این معنا که روند ریزش نیروهای این بخش کمی کندتر شد. در این سال شاغلان بخش کشاورزی با ریزش ۱۷هزار و ۶۳۳نفری به ۴میلیون و ۸۰۹ هزار و ۵۵۲نفر رسید که ۸;۲۲درصد از کل نیروی شغلی، ۴.۲۰درصد از جمعیت فعال و حدود ۱۲.۸درصد از جمعیت ۵۹میلیون و ۲۴۳هزار نفری بالای ۱۰سال ایران را تشکیل می‌دادند. 

 

بيشترين كاهش اشتغال كشاورزي در سال ۸۷
شاید بتوان سال ۱۳۸۷را فاجعه‌ای برای نیروی کار کشاورزی خواند چرا که در این سال آمار فعالان این رشته حکایت از کاهش ۴۶۵هزار و ۱۷۲نفری داشت که معادل ۷.۹درصد از نیروی کار این بخش در سال ۱۳۸۶داشت. در این سال ۴۶۵ هزار و ۱۷۲نفر دیگر از فعالان این بخش از جرگه کشاورزی خارج شدند تا سهم شاغلان بخش کشاورزی از کل نیروی شغلی کشور به ۲.۲۱درصد، از جمعیت فعال به ۹۸.۱۸درصد و از کل جمعیت بالاتر از ۱۰سال کشور به ۲۱.۷ درصد برسد. 


تغییر در منحنی اشتغال بخش کشاورزی 
سال ۱۳۸۸را شاید بتوان نقطه عطفی در روند اشتغال بخش کشاورزی در ۵سال گذشته دید؛ چرا که در این سال نه فقط نیروهای شاغل در بخش کشاورزی تعدیل نشدند بلکه تا حدودی در این بخش اشتغالزایی صورت گرفت. در این سال جمعیت کشاورزان و فعالان این بخش به ۴میلیون و ۳۸۰هزار و ۱۱۲نفر رسید که نشانگر افزوده شدن ۳۵هزار و ۳۷۲نفر به جرگه شاغلان این بخش داشت. با این حال به دلیل افزایش نرخ جمعیت فعال کشور در محاسبات مرکز آمار، سهم بخش کشاورزی از تعداد شاغلان به ۹.۲۰ درصد، از کل جمعیت فعال به ۳۷.۱۸و از جمعیت بالای ۱۰سال ایران به ۱۵.۷درصد رسید.

 

 این روند با تغییراتی در فصل بهار ۱۳۸۹روبرو شد و روند ریزش نیروی کار بخش کشاورزی با سرعت کمتر پیگیری شد به گونه‌ای که تعداد نیروی کار بخش کشاورزی در پایان ۳ماه نخست سال ۱۳۸۹با ۱۰هزار و ۵۴۴نفر به ۴میلیون و ۳۶۹هزار و ۵۶۸نفر رسید که ۱.۲۱درصد از شاغلان کشور، ۰۵.۱۸درصد از جمعیت فعال و ۰۴.۷ درصد از جمعیت آماده به کار ایران رسید. 

 

كاهش ۱۰۰هزارنفری کارگران بیمه شده از ۸۵تا ۸۷

 

برخلاف آمارهای تبلیغاتی ایجاد ۹۰۰هزار شغل و رسیدن بیکاری به کمتر از ۱۰درصد ، تعداد بیمه پردازان و کارگران بیمه شده کشور در سال ۸۷نسبت به سال ۸۵حداقل ۱۰۰هزار نفر کاهش یافته است .  بر اساس گزارش  دفتر آمار و محاسبات اقتصادي و اجتماعي  سازمان تأمين اجتماعي و بانک مرکزی تعداد بیمه شدگان اجباری در پايان سال ۸۷حدود  ۶میلیون و ۶۰۰هزار نفر بوده و كه نسبته به رقم مدت مشابه سال ۱۳۸۵حدود ۱۰۰هزار نفر  کاهش یافته است که البته شواهدی همچون واردات بی رویه کالا و محصولات کشاورزی ، کاهش تولید کالاهای استراتژیک و اساسی ، قفل شدن منابع بانکی داخلی و خارجی به روی کارخانجات و صنعتگران و افزایش تورم داخلی و خارجی این ادعا را تایید میکند. ازانجا كه از سال ۱۳۸۷ديگر مسئولان سازمان تامين اجتماعي آماري از بيمه شده ها و بيمه پردازان منتشر نمي كنند؛ بررسي دوسال گذشته مقدور نيست اما درسالهاي ۱۳۸۸و ۱۳۸۹نيز تمام شواهد از كاهش درامدهاي سازمان تامين اجتماعي و كاهش بيمه شده ها و بيمه پردازان حكايت مي كند.

 

 

 


 


جنتی: جریان انحرافی برای انتخابات پول‌های کلانی توزیع می‌کند

به گزارش خبرگزاری مهر، آیت‌الله جنتی، امام جمعه تهران در نماز جمعه امروز با بیان اینکه به‌غير از «امام خميني و امام خامنه‌اي» با هيچ كس عقد اخوت نبسته‌ایم، حملات تندی را متوجه «جریان انحرافی» کرد.

جریان انحرافی، اصطلاحی است که اصول‌گرایان، یاران و نزدیکان احمدی‌نژاد و به خصوص اسفندیار رحیم مشایی را با آن مورد خطاب قرار می‌دهند.

دبیر شورای نگهبان در خطبه‌های نماز جمعه امروز گفت این «جریان انحرافی» پول‌های کلانی را با هدف انتخابات جذب و توزیع می‌کنند و این مساله «از دید مردم مخفی نیست و یک روز همین نظام و مردم به حساب اینها می‌رسند.»

آقای جنتی در شرایطی دولت دهم و تیم وی را به فساد اقتصادی و توزیع پول برای انتخابات متهم می کند که خود وی به‌عنوان یکی از مسئولین عالی نظارت بر انتخابات پیشتر و در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری در مقابل این اتهام، به شدت از احمدی‌نژاد حمایت می‌کرد.

امام جمعه تهران با بیان اینکه امروز شرایط به‌گونه‌ای است که مصلحت نیست با آنها برخورد شود، افزود: «همان‌طور که به حساب گذشتگان رسیدگی شده، به حساب آنها هم رسیده می‌شود و حرفی در آن نیست.»

وی همچنین با اشاره به اینکه این افراد «کارهای ناجور و ناپسند انجام می‌دهند» افزود که جریان انحرافی «از یک طرف با پول و روابط کار می‌کنند و از طرف دیگر روی خوش به بیگانگان و چراغ سبز به آمریکایی‌ها نشان می‌دهند.»

آیت‌الله جنتی با اشاره به ادعای «تشرف جریان انحرافی خدمت امام زمان» گفت «مسئولی را عزل می‌کنند، پس از آن می‌گویند آقا فرمودند، طرف مقابل فکر می‌کند مقصود ولی امر است؛ اما می‌گویند نه آقا امام زمان دستور دادند.»

دبیر شورای نگهبان در ادامه سخنانش به ماجراهای جن‌گیری و رمالی و خرافات در دولت دهم اشاره کرد و در این زمینه هم گفت: «اینها به طلسم و کارهای رمالی متوسل می شوند و دشمنان هم این را دست گرفته‌اند و فکر می‌کنند در نظام، این کارها انجام می‌شود.»

آقای جنتی در بخش دیگری از خطبه‌های امروز نماز جمعه تهران با تمجید از آیت‌الله خامنه‌ای، وی را بری از هرگونه گناه و خطایی دانست و گفت «ولی‌فقیه حلال مشکلات است، ولی فقیه کسی است که هوای نفس بر او حاکم نیست و تنها خدا بر وجود او حاکم است.»

وی سپس به ماجراهای عزل و ابقای وزیر اطلاعات اشاره کرد و گفت این مساله غیرمنتظره بود و مورد توقع ما نبود.

گفتنی است بسیاری از سخنان آیت‌الله جنتی در خصوص حمله به دولت، در خبرگزاری ایرنا که وابسته به دولت است تعدیل یا سانسور شد.


 


وقتی کروبی در شورای هماهنگی نماینده ندارد

 در قسمتی دیگر از گفته‌های‌شان با صراحت از اختلاف نظر خود با اعضای شورای هماهنگی در مورد اجرای بی‌تنازل قانون اساسی و مشروعیت نداشتن نظام میپردارد .در ذیل گفتگوی ایشان با سایت خبرنگاران سبز آورده شده است. 


 

خبرنگاران سبز: آقای واحدی آيا شما می‌توانيد بگوييد شرح وظايف «شورای هماهنگی راه سبز» چيست و اعضای آن چه کسانی هستند؟

ــ من ترجيح می‌دهم در اين مورد خيلی صحبت نکنم. بهتر است اين سئوال را از جناب آقای دکتر اميرارجمند بپرسيد.


خبرنگاران سبز: آيا شما عضو اين شورا هستيد؟

ــ خير، ولی تاکنون در باره برنامه‌هايی که داشته‌اند با بنده نيز مشورت کرده‌اند. نه بنده و نه هيچ کدام از نزديکان آقای کروبی عضويتی در «شورای هماهنگی راه سبز امید» ندارند. 


خبرنگاران سبز: آيا شما به اين روند انتقاد نداريد؟

ــ نظر شخصی بنده، جدا از مشاورت آقای کروبی، اين است که روش‌ها بايد کمی شفاف‌تر و واضح‌تر باشد. بعضی از صحبت‌هايی که آقايان در باره تاکيد بسيار زياد بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی می‌کنند را بنده نمی‌پذيرم و معتقدم که همين قانون اساسی راه را برای برخی سوء استفاده‌ها باز کرده است. اينکه تاکيد بشود تمام خواسته‌ی‌ ما اجرای بدون تنازل قانون اساسی است را بنده نمی‌پذيرم و معتقدم که جنبش اعتراضی مردم فراتر از جنبش سبز است و جنبش سبز فراتر از اين خواست است. حتی بنده گفته‌ام که علاقمندان و کسانی که برای آقايان کروبی و موسوی نگرانی دارند اعم از کسانی هستند که در شورای هماهنگی و جنبش سبز حضور دارند. بنده شخصا معتقدم که بايد شفاف‌تر بود، رودبايستی‌ها را کنار گذاشت و حرف‌ها را واضح‌تر گفت. همان کاری که اين روزها خود نيز انجام می‌دهم.


خبرنگاران سبز: آيا استنباط ما درست است که شما به اينکه يکی از رهبران سبز نماينده رسمی در اين شورا ندارد انتقاد داريد؟

ــ در شورای هماهنگی، شخص مستقيمی از طرف آقای کروبی معرفی نشده است اما دوستانی که آنجا هستند همان‌گونه که آقای کروبی و آقای موسوی با يکديگر همکاری نزديکی داشتند به لحاظ ديدگاه و تفکر به آقای کروبی نزديک هستند. ولی انتقاد بنده بيشتر از اينکه متوجه ترکيب شورا باشد متوجه روش شوراست. منظورم اين است که بنده موافق نيستم که هدف جنبش را به اجرای بی‌تنازل قانون اساسی خلاصه کنيم و معتقدم اتفاقا آقای خامنه‌ای خيلی بيشتر از ما بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکيد دارد به اين دليل که اختياراتی که اين قانون اساسی برای رهبری در نظر می‌گيرد همراه با تفسيرهايی که شورای نگهبان ارائه می‌دهد خيلی بيشتر از آزادی‌هايی است که ما بتوانيم از اين قانون اساسی بدست بياوريم.


خبرنگاران سبز: آيا نظر شما در اين باره نظر آقای کروبی هم هست؟

ــ بله. آقای کروبی در آخرين گفته‌هايشان گفتند که اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و تاکيد کردند که آنچه مردم می‌خواهند مهم است. حال اگر ما برای آنچه که مردم می‌خواهند قيد تعيين کنيم مورد موافقت آقای کروبی نيست. اما عرض می‌کنم که برادرانی که در آن شورا هستند از لحاظ مواضعی که در مخالفت با استبداد، درخواست انتخابات آزاد، و تاکيد بر حق مردم دارند تفکر و مواضعشان بسيار با تفکر و مواضع آقای کروبی نزديک است.


 


مشایی: دفاع از نظامی که کارآمدی نداشته باشد غیرمنطقی است

اسفندیار رحیم مشایی، امروز طی گفتگویی با ایرنا درباره‌ی علت حملات پرحجم بسیاری از مقامات و روحانیون پرنفوذ جمهوری اسلامی به تیم دولت دهم اظهار داشت که «خواص» برداشت غلطی از سکوت چند روزه احمدی‌نژاد داشتند و از این‌رو با واکنش‌هایی شتابزده «منویات درونی خویش» را بروز دادند.

نزدیک‌ترین یار احمدی‌نژاد با اشاره به اینکه این خواص انتظارات و درک نادرستی از مسایل دارند افزود که دست این افراد پیش مردم رو شده و در آینده واقعیات زیادی را از علت این هجمه‌ها خواهیم گفت.

آقای مشایی در این گفتگو خود را سرباز ولایت دانسته و گفته است بهترین روش برای دفاع از ولایت، پیشرفت کشور است؛ چراکه دفاع از نظامی که کارآمدی نداشته باشد، سخت و غیرمنطقی است.

مشاور احمدی‌نژاد ضمن تمجیدی کم‌سابقه از «ارزش‌های انقلاب و آرمان‌ها و ولایت»، تبعيت از ولي‌فقيه را از لوازم اعتقاد به امام زمان دانسته و افزوده است «ما همواره بر عهد و پیمان خود با ولایت باقی خواهیم بود.»

یکی از علت‌های هجمه روحانیون به رحیم مشایی این بود که می‌گفتند وی معتقد است ولی‌فقیه نقشی در اداره جامعه ندارد و امام زمان خود مستقیما جامعه را اداره می‌کند. مصباح یزدی روز گذشته این تفکر را زمینه ظهور «بابی‌گری» دانسته و گفته بود «در گذشته سایه این انحرافات را هم با تیر می‌زدیم.» اما به نظر می‌رسد با افزایش فشارها، آقای مشایی با این گفتگو خواسته است به نوعی تبعیت خود از ولایت فقیه را نشان دهد تا به نوعی حملات تند روزهای اخیر را کاهش دهد.

با این حال رحیم مشایی در همین گفتگو هم اذعان کرده که مهمترین مساله، نه رهبری و ولایت فقیه، که پیشرفت کشور است و «مفهوم بازگشت به آرمان‌های امام و ارزش‌های انقلاب هم، ساخت و پیشرفت همه جانبه کشور است.»

وی گفته است پیشرفت روز افزون کشور و افزایش امید در مردم، نشانه‌ی بارز کارآمدی نظام است و کسی تردید ندارد که این مساله،«هوشمندانه‌ترین شیوه دفاع از کیان رهبری و حریم ولایت» است.

آقای مشایی در پایان هم خاطر نشان کرده که وی و احمدی‌نژاد در راه پیشرفت کشور قدم برمی‌دارند و هرگز از این راه، که بهترین راه دفاع از ولایت است، بازنمی‌گردند و در این راه، «ترسی از حمله دشمنان و ملالی از شماتت و تهمت و افترای ناجوانمردان ندارند.»

خودنویس:‌ اسفندیار رحیم مشایی در حالی به حملات بی‌سابقه مقامات جمهوری اسلامی علیه دولت دهم واکنش نشان می‌دهد که براساس ساختار جمهوری اسلامی تاکنون تقریبا تمام ارکان قدرت علیه تیم دولت موضع گرفته‌اند.

روسای دو قوه قضاییه و مقننه که از قضا برادر هم هستند در جبهه مخالف دولت ایستاده‌اند، سپاه به عنوان عالی‌ترین بازوی نظامی نیز چندی پیش حمله شدیدی به دولت کرد، مصباح یزدی، به عنوان تندروترین روحانی حامی احمدی‌نژاد و بسیاری از روحانیون ذی‌نفوذ دیگر نیز طی روزهای گذشته به تیم احمدی‌نژاد حمله کرده‌اند، و رهبری جمهوری اسلامی هم که به نظر می‌رسد از رییس جمهور منتخبش روی برتافته است؛ بنابراین  پرسش مهمی که به ذهن متبادر می‌شود این است که حامیان طیف مشایی – احمدی‌نژاد چه کسانی هستند؟

اگر از برگ‌های برنده‌ای که ممکن است احمدی‌نژاد داشته باشد و دیگران از آن بی‌خبر باشند بگذریم، شاید بزرگترین حامی این طیف را بتوان در توهمات آنها یافت؛ یعنی همراهی مردم.

احمدی‌نژاد هنگام خانه‌نشینی چند روزه خود و در ملاقات با یکی از نمایندگان مجلس در این زمینه گفته بود که «اگر همین الان هم انتخابات برگزار کنند، من ۳۵ میلیون رای دارم»، بنابراین شاید تصور این افراد این است که مردم با آنها هستند!

و نیز شاید غرق این پندارند که با توجه به ماجراهای خونین پس از انتخابات، حذف رییس دولت برای حاکمیت هزینه گزافی دارد.

اگر آقای احمدی‌نژاد چنین تصوری داشته باشد باید به خاطرات جمهوری اسلامی رجوع کند و یک بار دیگر ببیند که این حاکمیت برای حذف مخالف، ابایی از هیچ‌چیز ندارد!


 


اولین انتقام طالبان؛ حمله انتحاری القاعده در پاکستان

به گزارش خبرگزاری فرانسه این دو انفجار انتحاری در یک مرکز آموزش شبه نظامیان وابسته به پلیس مرزی پاکستان رخ داد.

احسان‌الله احسان، یکی از اعضای طالبان بلافاصله پس از این انفجار در تماس با خبرگزاری‌ها مسئولیت این انفجار را برعهده گرفت و گفت این عملیات اولین واکنش به «شهادت» بن‌لادن است.

احسان‌الله احسان پیشتر و در واکنش به کشته شدن بن‌لادن هم گفته بود که رئیس‌جمهور، ارتش و مقامات پاکستان اولویت اول ما برای حمله هستند و پس از آن آمریکا در اولویت دوم قرار دارد.

براساس گزارش‌ها در حملات روز جمعه، یکی از مهاجمان، که به گفته پلیس پاکستان ۲۰ سال داشت، مواد منفجره همراه خود را در نزدیک در ورودی مرکز آموزش شبه نظامیان، و هنگامی که قربانیان که اکثرا سربازان در حال آموزش و در حال خروج از مرکز بودند منفجر کرد و بلافاصله پس از آن انفجار دیگری روی داد.

یک شاهد عینی هم گفته است که در لحظه وقوع انفجار برخی از سربازان در خودرو نشسته بودند و تعدادی نیز مشغول بار زدن وسایل خود بودند که ناگهان با این انفجار «تکه‌های بدن همه‌جا را گرفت.»

اگرچه پلیس پاکستان می‌گوید یکی از انفجارها باعث تلفات بیشتری شده است، اما هنوز جزییاتی از انفجار دوم منتشر نشده است. این در حالی است که به گفته مقامات محلی پاکستان، حال بسیاری از مجروحان این حوادث هم وخیم است و بیم آن می‌رود که بر آمار کشته شدگان افزوده شود.

پس از آنکه اسامه بن لادن چند روز پیش پس از یک درگیری  در منطقه «ابت آباد» در بیرون شهر اسلام آباد پایتخت پاکستان و بر اثر شلیک گلوله نظامیان آمریکایی به سرش کشته شد؛ طالبان و القاعده  با انتشار بیانیه‌ای تهدید کرده بودند که کشته شدن اسامه بن‌لادن را بی‌پاسخ نخواهند گذاشت.

آنها با تهدید آمریکا و پاکستان نوشتند که «شادی آنها تبدیل به یاس می‌شود و اشک آنها به خون‌شان آغشته می‌شود.»


 


بیانیه جمعی جامعه‌ی وبلاگ‌نویسان سبز: سخنگوی شورای هماهنگی را معرفی کنید

متن کامل بیانیه این گروه به شرح زیر است:

 

من اگر ما نشوم خویشتنم      

تو اگر ما نشوی تنهایی

با درودی چند هزارباره به مردم شریف کشورمان که پس از نزدیک به دو سال تهدید، ارعاب، زندان، شکنجه، تجاوز و کشتار، همچنان پرقدرت در صحنه سیاسی ایران ایستاده اند و جانانه ترین مبارزه مدنی در تاریخ این سرزمین کهن را پر قدرت به پیش می برند و ذره ای عقب نشینی نکرده و به اقتدارگرایان نشان داده اند که هزینه های هنگفت سرکوب، حاصلی جز زدودن مشروعیت از آنان و ریزش بیشتر در بین نیروهایشان، دستاورد دیگری در پی نداشته است.

پس از دستگیری رهبران نمادین جنبش سبز، آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی، خلاء رهبری این عزیزان در جنبش آزادیخواهی ایران به وضوح احساس می‌گردد. و از این رو «شورای هماهنگی راه سبز» امید به عنوان مهمترین نهاد نزدیک به رهبران در بند جنبش سبز به عنوان نهادی تاثیر گذار و مهم در تعاملات آتی کشورمان نقشی بی بدیل را داراست.

همه می دانیم که از ابتدای فعالیت این شورا، انتقاداتی از طرف بسیاری از اندیشمندان، همراهان و دلسوزان جنبش سبز در مورد عملکرد و چگونگی انتخاب اعضای این شورا مطرح گردید، که به دلیل نبود یک مرجع پاسخگوی رسمی به منظور پاسخ به این انتقادات، رفته رفته فاصله این شورا از بدنه جنبش زیاد شده و طرح مسایل انحرافی و عدم پاسخگویی صریح و شفاف، این حس را در عموم مردم بوجود آورد که «شورای هماهنگی راه سبز امید» با رویکردی انفعالی، دارای قدرت رهبری لازم برای سامان دادن به حرکات اعتراضی با توجه به خواست اکثریت مردم،  نمی باشد.

«جامعه وبلاگ نویسان سبز» ، متشکل از دهها وبلاگ نویس فعال در عرصه سیاسی کشورمان، در پی مطرح شدن پیشنهادی در فضای مجازی، پیرامون معرفی سخنگوی رسمی برای نهاد «شورای هماهنگی راه سبز امید» و ارسال درخواستهای مکرر اعضا به شورای مدیریت این جامعه بمنظور واکنش به این پیشنهاد و اعلام موضع صریح در این باب، پس از مشورت و نظرخواهی و جمع بندی نظرات کلیه اعضا، برای صدور بیانیه ای در اینباره به اتفاق نظر رسید.

از این رو، «جامعه وبلاگنویسان سبز» که از ابتدای شکل گیری خود، با هدف انتشار خواست های مشترک اعضایش در قالب بیانیه ای واحد با توجه به تکثر اعضای عضو در آن و درنتیجه گوناگونی افکار و عقاید، فعالیت های خود را آغاز کرده، بر این باور است که تعیین سخنگوی رسمی از طرف این شورا برای پاسخگویی به انتقادات و همچنین ایجاد ارتباط هرچه بیشتر مردم با این شورا، یکی از الزامات اساسی، جهت بهبود روند فعالیت «شورای هماهنگی راه سبز امید»، می باشد.

ما اعضای «جامعه وبلاگنویسان سبز» از آنجا که بر این باوریم که «شورای هماهنگی راه سبز امید» نیازمند یک سخنگوی قابل، بمنظور برقراری تعامل با تمامی گروهای سیاسی-اجتماعی است، پس از بررسی افراد با صلاحیت برای بردوش گرفتن این وظیفه کلیدی، سنگین و حساس و همچنین مقایسه ی آنها با توجه به بررسی تمام مواضع اتخاذ شده توسط افرادی که عضویتشان در «شورای هماهنگی راه سبز امید» محتمل بود، به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدیم که جناب آقای اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی و صاحب کرسی حقوق بشر و دموکراسی در یونسکو، باتوجه به آنکه مشاور آقای میرحسین موسوی بوده و هستند و همچنین نزدیکی افکاری بیشتری که نسبت به دیگران با ایشان دارند، و همینطور صداقت دیده شده از ایشان در برخورد با نقدهای سازنده و غیرسازنده و اللخصوص، اعلام مواضعی که جناب آقای اردشیر امیرارجمند در مصاحبه اخیر خود با تلویزیون رسا در مورد وجود تکثر در جنبش آزادی خواهی ایران و مشارکت تمامی گروه های سیاسی در بیان نظر در تعیین سرنوشت کشور، ابراز داشته اند؛ بهترین گزینه ی موجود در بین افراد سرشناس و شناخته شده ی این شورا برای برداشتن گامی در جهت یکپارچه نمودن نیروهای معترض به دیکتاتوری موجود در ایران، در سمت سخنگوی رسمی «شورای هماهنگی راه سبز امید»، می باشند.

ما معتقدیم که تعیین سخنگویی رسمی برای «شورای هماهنگی راه سبز امید»، می تواند به اعتبار این شورا بیفزاید و امید داریم تا جناب آقای دکتر اردشیر امیرارجمند با قبول این مسولیت سنگین و همچنین همکاری صمیمانه ی دیگر گروه های سیاسی-اجتماعی در این زمینه با ایشان، بتوانند به ایجاد اتحاد فراگیر نیروهای سیاسی- اجتماعی داخل و خارج کشور کمک نمایند.

از همین رو بدینوسیله صمیمانه درخواست خود را به «شورای هماهنگی راه سبز امید» برای برگزیدن ایشان به سمت “سخنگوی رسمی” این شورا اعلام می داریم و از دیگر عزیزان صاحب نظر، اساتید، دانشجویان، احزاب، گروه ها، تشکلات، شخصیتها و همچنین دیگر اقشار مردم آزادی خواه ایران می خواهیم که با همصدایی با ما ، به طرق گوناگون حمایت خود را از این حرکت با حمایت از این بیانیه و یا صدور بیانیه های مجزا، اعلام دارند. باشد که اتحاد ما مشابه اتحاد بی نظیر دانشجویان میهنمان در بهار اعتراضات دانشجویی ، خار دیگری در چشم انحصار طلبان و دیکتاتورهایی باشد که اکنون کشور ما را به تاراج برده اند.

در پایان لازم می دانیم عنوان نماییم که به صورت همزمان با انتشار این بیانیه از سوی «جامعه ی وبلاگنویسان سبز» و پایگاههای اطلاع رسانی اعضا ، نسخه هایی نیز ، به سایت های سبز و دیگر خبرگزاری ها و تلویزیون های ماهواره ای، ارسال شده است؛ و امید داریم که آنها نیز در انتشار و پخش این درخواست، به ما کمک نموده و گامی در راستای یکپارچه سازی نیروهای معترض به جمهوری اسلامی -که ما آن را در شرایط کنونی، نه جمهوری می دانیم و نه اسلامی- و پاک نمودن دیکتاتوری از صحنه ی سیاسی کشورمان بردارند.

به یاد داشته باشیم که درخواست از «شورای هماهنگی راه سبز امید» برای معرفی سخنگویی لایق و شناخته شده، بسیار مهم بوده و قطعا از این راه است که در آینده، می توانیم تعاملات سازنده ای را با این شورا برقرار کرده و از آنان درخواست پاسخگویی داشته باشیم.

همراه شو عزیز، کین درد مشترک ، هرگز جدا جدا ، درمان نمی شود

ما برای بازپس گیری ایران ایستاده ایم


 


ما شورای بدون سخنگو نمی‌خواهیم!

 

همان گونه که مستحضر هستید، پیرو مصاحبه تفضیلی جناب آقای دکتر اردشیر امیرارجمند مقاله‌ای تحت عنوان «اردشیر امیر ارجمند، مشاوری در قامت رهبر» چندی پیش به صورت همزمان بوسیله سایت‌های اعلامیه سبز و خودنویس منتشر شد، که با استقبال کم نظیر مخاطبان مواجه شد و منجر به واکنش کیهان و کودتاگران به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت گردید. ما خالصانه، مصاحبه آقای ارجمند را به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات این دو ساله ارزیابی می کنیم و همچنان بر این امر پای می‌فشاریم که اتخاذ رویکرد شفاف از سوی «شورای هماهنگی راه سبز امید» به اتحاد هر چه بیشتر  نیروهای موجود در صحنه سیاسی ایران کمک خواهد نمود. ما استدلات مطرح شده از سوی جناب دکتر ارجمند در مورد علت آشکار نبودن اعضای این شورا را به علت شرایط خاص حاکم بر کشور، کاملاً منطقی ارزیابی می‌کنیم و با آن موافقیم.

در ادامه روند تعاملات سازنده با «شورای هماهنگی راه سبز امید»، اعلامیه سبز به عنوان جزیی ناچیز و کم ارزش از جنبش آزادیخواهی ایران که دارای هویت مستقل است، مصرانه از شورای هماهنگی راه سبز امید می خواهد طی بیانیه‌ای موضع خود را در مورد معرفی سخنگو و یا رد این درخواست اعلام نماید.

لازم به ذکر است، عدم معرفی سخنگو از سوی این نهاد، پیشاپیش به هیچ عنوان توجیه‌پذیر نیست و ما از آنجا که خود را جزء مردم می‌دانیم به زبان عامیانه و بدون رو دربایستی با شورای هماهنگی راه سبز امید فریاد می‌زنیم ما «شورای بدون سخنگو نمی‌خواهیم»، ممکن است انتقاد شود که چرا قبل از ۲۵ اردیبهشت این مطلب را منتشر می‌کنید؟ جواب را پیشاپیش می‌گوییم چون اگر حالا نگوییم بعد از ۲۵ اردیبهشت باید تا ۲۲ خرداد و بعدش تا ۲۵ خرداد و بعدش تا ۳۰ خرداد و بعدش تا .... صبر کنیم. جامعه ما سراسر اعتراض است و ما انتقاد سازنده را در هر زمان به رسمیت می‌شناسیم و هنوز خود را آنقدر جزء مردم می‌دانیم، که مصلحت اندیش نباشیم. 

سخن کوتاه بود و شفاف و خارج از تعارفات سیاسی، این زبان را آگاهانه برگزیدیم تا بدانید چشم ما به دقت حرکات شما را دنبال می‌کند.

مخاطب این مطلب همه اعضای «شورای هماهنگی راه سبز امید» می‌باشند.

بی صبرانه منتظر بیانیه شما هستیم.

در ضمن این مطلب تنها دیدگاه اعلامیه سبز است که در خودنویس منتشر شده است، آقای نیک آهنگ کوثر را دوباره بی‌رحمانه به باد انتقاد نگیرید. خودنویس تنها روزنه‌ای‌است که در این عصر ارتباطات و در فضای رسانه ای ما، هنوز می‌توان از آنجا فریاد مردم را شنید.

 

با تشکر


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته