-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۲, دوشنبه

Latest Posts from Iran Dar Jahan for 05/02/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



روزگاری رئیس جمهور محمود احمدی نژاد عزیر کردۀ روحانیت ایران و نیز رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای بود. حتی اتهام تقلب در انتخابات که پیروزی مجدد او را در سال ۲۰۰۹ در پی داشت نتوانست احمدی نژاد را در نزد رهبر کشور بی اعتبار کند. اما روزگاران خوش گذشته تبدیل به جنگ قدرت در ایران شده است.

روحانی بانفوذ احمد خاتمی در نماز جمعۀ گذشتۀ تهران گفت: «رئیس جمهور باید بداند رأی مردم به او نه مطلق که نسبی است.» امام جمعۀ تهران بدین ترتیت پایۀ نظام قدرت را در ایران مورد تأکید قرار داد: رهبر انقلاب خامنه ای طبق قانون اساسی فصل الخطاب در تمام امورکشور است. رئیس جمهورهم باید تمکین کند.

علت جنگ قدرت تازه بین رئیس جمهور و روحانیت، در خولست استعفای وزیر اطلاعات حیدر مصلحی بود. آشکار است که رئیس جمهور خواستار این استعفاء شده بود و در نتیجه درخواست را فوری هم پذیرفت. اما بعد نظر منفی رهبر آمد: وزیر باید در سمتش بماند. وی گفت: «من اصولاٌ در کارهای دولت دخالت نمی کنم اما اگر ضروری باشد و مصلحت ایجاب کند همانند این مورد، باید این کار را بکنم.»

حدس زده می شود که مسئله بالاتر از یک شخص است. ناظران سیاسی می گویند احمدی نژاد از قرار دیگر با چهارچوب سنتی نظام اسلامی مؤافق نیست و می خواهد آن را اصلاح کند.

برای نمونه رئیس جمهور خشم روحانیت را برانگیخت، آن گاه که مقررات سخت حجاب را زیرسؤال برد. وی گفت که مأموران مبارزه با منکرات نباید مزاحم زنان در خیابان شوند. از این گذشته باید به زعم او زنان اجازه داشته باشند به ورزشگاه ها برای تماشای مسابقه فوتبال بروند. روحانیون بلندپایه این خواست را به عنوان دخالت غیرمجاز در امور مذهبی رد کردند.

یک دلیل دیگر و شاید مهمتر برای اختلاف بین دولت و روحانیت، رئیس دفتر ریاست جمهور اسفندیار رحیم مشایی است. مشاور نزدیک احمدی نژاد و پدر همسر پسرش بارها تنش ایجاد کرده است. این گفته اش که ایران دوست همۀ مردم جهان است، نیز مردم اسرائیل، حتی مورد محکومیت مخالفان در ایران قرار گرفت. سال گذشته مشایی گفت کشورش بهتر است مکتب ایران را به جای مکتب اسلام به دنیا معرفی کند.

این حرف خشم روحانیت را برانگیخت بویژه چون احمدی نژاد نه فقط باز هم از رئیس دفترش به دفاع برخاست بلکه حتی از نظرهایش حمایت کرد. حالا قرار است کار بالا هم بگیرد. ظاهراٌ مشایی می خواهد نامزد جناح احمدی نژاد برای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۳ بشود.

البته مشایی گرچه نخواست دربارۀ این موضوع نظری بدهد اما تکذیب هم نکرد. یک صاحب نظر سیاسی در تهران می گوید: «آنچه را مشایی می گوید حتی هستۀ اصلی مخالفان هم به زبان نمی آورد. این یک ملی گرایی خالص است که حتی رئیس جمهور سابق خاتمی در دوران اصلاحات ( ۲۰۰۵-۱۹۹۷) هم نگفته بود.»

ناظران از خود می پرسند آیا حمایت نامحدود رئیس جمهور از مشایی می تواند به معنای سست کردن پایۀ نظام اسلامی باشد یا نه. برخی از روحانیون اینگونه می بینند. اینان بر این باورند که رئیس جمهور به هیچ رو نباید خود را بیش از حد دست بالا بگیرد و باید به قانون اساسی احترام بگذارد و دستورات رهبر را اجرا کند.

احمدی نژاد تاکنون در مورد ماجرای مصلحی اظهارنظر نکرده است. از قرار از هفتۀ پیش در جلسات هیأت دولت شرکت نکرده است. شایعه شده که وی در خانه اش در شرق تهران به سر می برد و به استعفاء فکر می کند. رسانه ها در روزهای آینده انتظار دارند که وی نطق مهمی در تلویزیون دولتی ایران بکند.

* در: تیرُولِر تاگس تسایتونگ

عکس از: AP


 


بیداری بزرگ عربی در این بهار غرب را آشفته و مبهوت کرده، اما بویژه به اشتباه انداخته است. کشورهای غربی هنوز نتوانسته اند با این مسئله کنار بیایند. در تونس و مصر تغییرات سریع و به نسبت بدون خونریزی انجام شد. مبارکِ مصر معتمدترین متحد آمریکا بود که تواقق های مبتنی برقرارداد با اسرائیل را نیز رعایت کرده بود. و با این وجود گذاشتند که سقوط کند.

دیکتاتور یمن، متحد آمریکا در مقابله با القاعده، هنوز برای ماندن برسر قدرت مبارزه می کند. فقط دیکتاتور لیبی قذافی با تنبیهات محدودی شخصاٌ مواجه بوده و در مورد سرنوشتش تهدید شده است. اما اقدام های نظامی برای محافظت از مردم است و گسترش نخواهد یافت تا او را از قدرت برکنار کند.

اینجاست که دیگر تعجبی ندارد رئیس جمهور سوریه اسد که می دهد تک تیراندازها از روی پشت بام تظاهرکنندگان بی سلاح مسالمت جو را هدف بگیرند هنوز از سوی هیلاری کلینتون و همتای انگلیسی او هیگ «اصلاح گری از صمیم قلب» خوانده می شود.

تا دیروز هنوز سفیر سوریه در لندن در فهرست مهمانان عروسی سلطنتی در کلیسای وست مینستر بود. برای نخست وزیران سابق بلر و براون جا نداشتند. در شورای امنیت سازمان ملل چین و روسیه مانع تصویب قطعنامۀ انتقادی اروپایی ها شدند، و ممکن است سوریه به زودی در کمیسیون حقوق بشر پذیرفته شود که در آن لیبی و زیمبابوه هم جَوَلان می داده اند.

اما چه تفاوتی بین این کشورهاست، فرق سوریه با لیبی در کجاست، چرا فشار کمتری وارد می شود؟ بدتر از قذافی، نسل دوم اسدهای دیکتاتور هیچ ریشۀ ژرفی در میان مردم ندارد. در جایی که این لیبیایی دست کم هنوز می توانست به وفاداری برخی از قبیله ها استناد کند اسد فقط و فقط مورد حمایت اقلیت علوی است که به زحمت دوازده درصد جمعیت کشور را تشکیل می دهند و بیشتر آنها سنی و شیعه هستند.

پدر بشار اسد دست کم ۱۵ هزار نفر را در شهر حما که اکنون نیز از روی استیصال در غلیان است به قتل رساند. بیش از ۳۰ هزار قربانی به حساب او گذاشته می شوند. اینجا فقط و فقط تغییر حکومت می تواند برای اصلاحات دمکراتیک مفید باشد. هر انتخاب آزادی اسد و دار و دستۀ فاسد او را جارو خواهد کرد:

یکم: امکان ایجاد نظم و اصول اخلاقی در خارج از سوریه نیز منحصر به فرد است. اسد که برود محور تهران-دمشق هم خواهد شکست. این محور مسئول تأمین هزینۀ مالی و هدایت حزب الله و حماس درجنگ علیه اسرائیل است. مقر نظامی و اطلاعاتی آنها تا امروز در دمشق است.

خیلی زود خطر موشک ها با کلاهک های بسیار خطرناکشان کاستی خواهد گرفت. آخرین اطلاعات دستگاه های جاسوسی می گویند ایران نه تنها اسرار اتمی را با سوریه تقسیم می کند بلکه به اسد هم با سلاح های شیمیایی و میکروبی کمک می کند. سخن کوتاه: اگر جهت باد عوض شود، انتفاضه های شعله گرفته از دمشق در امتداد مرزهای اسرائیل دوباره متوقف خواهد شد.

دوم: سوریۀ آزاد به لبنان نیز بخت شروع جدیدی در آزادی را می دهد زیرا عوامل اسد آنجا همچنان با طرفداران استقلال مبارزه می کنند. در این صورت تضمین هم می شود که سرانجام گزارش کمیسیون بین المللی منتشر شود که قرار است قتل نخست وزیر سابق و چندین نفر از حامیان او را بررسی کند. گزارش احتمالاٌ شواهدی قطعی را ارائه خواهد کرد که سوریه و حزب الله در سوءقصد دست داشته اند. لبنان سرانجام به کشوری آزاد و دمکراتیک و مدنی و مستقل تبدیل خواهد شد.

سوم: ضربه ای قاطع علیه اسد و شکل گیری یک سوریۀ آزاد مناسبات قدرت را در خاورمیانه تغییر خواهد داد. جلوی ایران با سیاست توسعه طلبانه اش گرفته خواهد شد. اگر تحریم ها آشکارا اضافه شوند شاید تهران حتی از همۀ جاه طلبی های اتمی دست بردارد بدون اینکه کار به برخورد نظامی بکشد.

با توجه به فشارهای پیوستۀ ایران، عربستان سعودی و امارات احتمالاٌ آسوده خواهند شد. بدون ترس از ایران برای این حاکمان هم ساده تر خواهد بود که با معترضان در کشورهای خود به راه حلی دست یابند. حتی روسیه و چین و برزیل نمی توانند چون گذشته به راحتی از حکومت خودکامۀ سوریه حمایت کنند گرچه تاکنون کوشیده اند جلوی آمریکا و همۀ ابتکارهای غرب را بگیرند.

چهارم: البته یکی از مثبت ترین پیامدهای تغییر حکومت در سوریه می تواند از سرگیری فوری گفتگوهای صلح بین اسرائیل و سوریه از یک سو و کشور یهود و فلسطینی ها از سوی دیگر باشد. دولت اسرائیل بی شک آماده است، حتی تلاش می کند، گفتگوها را آغاز کند. این مذاکرات ممکن است منجربه خروج تدریجی از ارتفاعات جولان و گفتگوهای همه جانبۀ اقتصادی و نیز استفادۀ مشترک از آب منجر شود، در راستای توافق به عمل آمده در گفتگو با سوریه که به هدایت رئیس جمهور آمریکا کلینتون در سال ۲۰۰۰ در ژنو انجام شد.

پنجم: گفتگوها بین اسرائیل و فلسطینی ها باید فوری شروع شود که در طرف اسرائیل ترجیحاً بهتر است از سوی دولت ملی برآمده از همۀ حزب های مهم، همانند ژوئیۀ ۱۹۶۷، یا دست کم از سوی یک مجمع مشورتی از بهترین و با هوش ترین شخصیت های اسرائیل انجام گیرد. این امر می تواند اقدام های خطرناکی را مانند شناسایی یک کشور مستقل فلسطینی به دست مجمع عممومی سازمان ملل خنثی کند.

این امکان های تغییراساسی مثبت در تمام منطقه باید برای اوباما و رهبران اروپا و تمامی دولتمردان مسئولیت شناس سراسر دنیا کافی باشد تا بی ملاحظه با خودکامۀ دمشق رفتار کنند. برای آزادی و صلح.

* از: لرد وایدِنفِلد / در: دی ولت


 


چنین به نظر می رسد که خیزش های نفس گیر مردمی، در سراسر خاورمیانه هنوز با پایان فاصله دارد. پس از چندین دهه یخ زده و زمین گیر، اکنون تمامی چشم انداز خاورمیانه پیش چشمان ما تغییر می کند.

با سرعت گرفتن جریان ها که در منطقه نمود گرفته، تمرکز توجه از روی ایران برداشته شده است. ولی ایران تمام مولفه هایی که جهان عرب را به خیزش واداشته در خود دارد، و بیش از آن ها نیز دارد. رشد و خیزش نسل جوان ایران به بزرگی دیگر کشورهای منطقه است و در واقع حتا ایران جوانانی دارد بسیار تحصیلکرده تر، بیشتر درگیرِ روند جهانی شدن، جامعه جهانی و جریان های سیاسی. چون دیگر جوانان بی قرارِ دیگر کشورهای منطقه، جمعیت جوان ایران نیز از مسائلی چون نرخ وخیم بیکاری، نبود فرصت رشد و سرکوب خفه کننده رنج می برد.

تغییر رژیم باید در ایران باید تقدم نخست در خاورمیانه امروز باشد؛ این مسئله ای است که تمام همپیمانان ایالات متحده در منطقه و دیگر کشورها به صورت بالقوه می توانند بر آن اتفاق نظر داشته باشند. همه می خواهند حکومت ایران برود. تغییر در ایران وضعیت سیاسی، اجتماعی-اقتصادی و راهبردی ارتشی تمامی منطقه را دگرگون خواهد کرد. در واقع خبر از خاورمیانه ای نوین خواهد داد.

به جای امیدهای بیهوده برای گفتگو و قرار گذاشتن با حکومت تهران که دولت اوباما خود تصدیق می کند که بعید است راه به جایی ببرد، تلاشی به رهبری ایالات متحده مورد نیاز است تا حکومت از هم گسیخته شود، تلاشی دو جانبه: هم به صورت اجتماعی و هم نامحسوس. تغییر رژیم در ایران تنها از درون این کشور بی می خیزد، از میان مردمش. نمی توان از بیرون آن را تحریک کرد ولی می توان آن را تغذیه کرد، به آن پرو بال داد و مشوق هایی که برای پشتیبانی آنان امکان پذیر است را برایشان فراهم ساخت.

گام های کلیدی براندازی

با این که به تازگی این بحث را به تفصیل در ستون مرکز هاروارد بلتِر به انتشار رسانده ام، ولی به بازگویی چند نکته قابل توجه در این جا می پردازم:

- آقای اوباما باید فراخوانی روشن به مردم ایران بدهد که در برابر حکومت برخیزند. اعلام حمایت نیمه و نصفه و نامستقیم از تغییر رژیم که تاکنون از سوی امریکا اعلام شده کافی نیست. این اعلام پشتیبانی باید با ترسیم آینده ای تازه و بهتر برای ایران، پس از تغییر حکومت همراه شود. اعلام از سر گیری روابط با ایالات متحده از جمله این پشتیبانی هاست. برای چنین فراخوانی شکی نیست که شیوه کنونی آقای بسیار ساکت و کم گوست؛ هر گونه شورش شاید با شدت تمام سرکوب شود. ولی آزادی با ترس به دست نمی آید و شاید دیگر هرگز فرصت بهتری پیش نیاید. رهبری معنوی امریکا بر خلاف حکومت ایران برای نسل جوان این کشور مهم است. جوانان ایران همچون حکومتشان امریکا ستیز نیستند و با دید مثبتی به امریکا می نگرند. آنان عمیقا امید دارند که جریان تغییر به سوی آن ها نیز وزیدن بگیرد و ایران را نیز در نوردد.

- باید برای تحریم هایی که به خاطر برنامه اتمی ایران بر این کشور وضع می شود، باید ضریب افزاینده ای به صورت عمده وجود داشته باشد تا اکنون رفتار سرکوب گرانه رژیم و اقدامات خشنی که برای سرکوب مخالفان از خود بروز می دهد را مشمول مجازات تحریم قرار دهد. تحریم های جدی، به غیر از رژیم مردم ایران را نیز زیر فشار قرار خواهد داد. ولی چنین گام هایی برای دستیبابی به تغییر ضروری است. تغییر رژیم شاید دردناک باشد ولی در نهایت به سود مردم ایران خواهد بود.

- باید برای گروه های مخالف حکومت، مستقیم و در زمان مناسب هر کجا که پنهان هستند پشتیبانی مالی و مادی فراهم کرد.

- باید از دانش جوانان ایرانی به اینترنت و علاقه شان به رسانه های جمعی که (با انتشار دانش و خبر) موجب گسستن مردم از متن حاکمیت می شوند بهره جست. برای نمونه می توان مستقیما ایران را از «آی پد» های رایگان و دیگر ابزار اینترنتی پر کرد. به جای شعار نخ نمای «برنامه صلح آمیز اتمی» یا «اتم برای صلح» می توان شعار «اَپل برای آزادی» را جایگزین کرد.

- ایران لیبی نیست. بزرگی اندازه ایران و توانایی های تلافی جویانه اش، استفاده از گزینه های معتدل نظامی چون «منطقه ممنوعه پروازی» را ناممکن می سازد. ولی هنگامی که ناآرامی ها فراگیر شود، بسیاری از سنجه های محدود، امکان اجرا پیدا می کنند. قطع شبکه های ارتباطی حکومت از جمله آن هاست.

نیاز به رهبری امریکا در ایران

اگر زمانی را بتوان خاطر نشان ساخت که به رهبری امریکا برای طرح خاورمیانه ای نو نیاز باشد، آن زمان امروز است. امریکا به خاطر کارهایی که می کند متهم نخواهد شد. برخی خواهند گفت که امریکا به اندازه کافی مداخله نکرده و برخی دیگر نیز خواهند گفت که در مداخله زیاده روی کرده است. ایران صحنه ای است که رهبری ایالات متحده در آن می تواند تغییری به وجود آورد.

شاید این اقدامات برای به ارمغان آوردن تغییر مطلوب به ایران کافی نباشند ولی سوی دلسرد کننده ماجرا همیشه پشت سکه است: چگونه می توان با توضیح درباره شکست (آن هم شکستی که هنوز به وقوع نپیوسته) از فرصتی بهره برد؟

چاک فرلیش جانشین رایزن امنیت ملی در اسراییل بوده است. وی اکنون یک مقام ارشد در «مرکز دانش و امور بین الملل بلفر» در «برنامه امنیت دانشگاه هاروارد کندی» است.

از: چاک فرلیش / در: کریستشن ساینس مانیتور


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irandarjahan-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irandarjahan@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته