پویان فخرایی: شاید کسی خبر نداشت زمانی که مهندس مهدی بازرگان در سال ۱۳۴۲ با صدایی بلند و رسا در دادگاه نظامی شاهنشاهی اتهام خود و یارانش را «مطالبه حقوق مردم ایران و مبارزه با استبداد و استعمار» دانست و این اتهامات را برای نهضت آزادی همیشگی دانست، خبر از آیندهٔ پر فراز و نشیب برای این حزب میداد. آیندهای که پنجاه سال دست به گریبان حکومتهای مستبد در دادگاهها و زندانهای گوناگون بوده است و در روزهای پنجاهمین سالگرد تاسیس دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل ۸۰ سالهٔ نهضت آزادی، بعد از حدود هشت ماه زندان خود را آمادهٔ دفاع در برابر دادگاهی غیرقانونی میکند.
نهضت آزادی ایران تنها دوسال پیش از این سخنان دبیرکل خود در چهارشنبه روزی که مصادف با ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰ بود، در خانهای در خیابان هدایت، تاسیس خود را اعلام کرد. تاسیس نهضت آزادی نتیجهٔ فضای آزادی بود که در اثر فشار دولت مستعجل جان اف کندی در آمریکا بر حکومت شاه ایجاد شده بود. اما این فضای باز دیری نپایید. نهضت آزادی از همان روزهای آغاز به کار دفترش توسط ماموران امینتی پلمپ شد و محمدرضا شاه در سال ۱۳۴۱ برای پیش بردن انقلاب سفید تمام منتقدانش را به زندان انداخت. محاکمه بازرگان و یارانش به شیوهٔ دادگاهی بود که ده سال پیش از آن برای رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت، محمد مصدق، برپا شده بود؛ محاکمه در دادگاه نظامی.
نتیجهٔ دادگاه نظامی ده سال حبس برای بازرگان وطالقانی و حبسهای کوتاهتر برای الباقی یاران نهضت بود. نهضت آزادی در داخل ایران پس از این برای سالها به محاق رفت و محور فعالیتها به جوانان نهضت در خارج از کشور منتقل شد. ابراهیم یزدی، مصطفی چمران، محمد توسلی و... . اما فعالان نهضت در خارج از کشور نیز مصون از فشارها نبودند ساواک با چندین کشور همجوار ایران به توافق رسیده بود در صورت ورود ابراهیم یزدی به آن کشورها او را بازداشت و به ایران تحویل بدهند، اتفاقی که هیچگاه نیفتاد تا زمانی که او به همراه آیتالله خمینی به ایران آمد.
با پیروزی انقلاب در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، دبیرکل نهضت آزادی به نخست وزیری دولت موقت انتخاب شد و به کسوت رئیس دولت درآمد و اکثر اعضای بلند پایه نهضت آزادی هم به او در دولت کمک میکردند. با خروج مهندس بازرگان و یارانش از دولت و بازگشت به نهضت، با انتشار روزنامهٔ میزان و سرپا کردن دفتر شماره ۲۴۰ خیابان تخت طاووس (مطهری)، تشکیل دوباره ارکان حزبی نهضت دوباره رونقی یافت. اولین حضور نهضت و جریانهای همنام در انتخابات اولین مجلس شورای ملی در سال ۱۳۵۸ بود.
فضای ملتهب رقابت بین گروههای هوادار و مخالف آیتالله خمینی چشم انداز حرکت اصلاح طلبانه و متعدل برای سالها کم سو کرد. با وقوع درگیری مسلحانهٔ سازمان مجاهدین با هواداران حکومت، جمهوری اسلامی هرگونه صدای مخالفی را مزاحم میدید و با فشار آوردن سعی در خاموش کردن آن داشت. گروههای سیاسی راههای مختلفی را در مقابله با این فشارها برگزیدند؛ گروهی کاملا از سیاست کنار کشیدند، گروهی به خارج رفتند و نهضت آزادی سعی کرد تلاش برای تغییر را در داخل کشور ادامه دهد، تلاشی که بیهزینه نبود.
صحن مجلس اول شروع اولین فشارها بر نهضت آزادی بود. بد و بیراههای رکیک به پیرترین اعضای مجلس و کتک کاری با اعضای نهضت آزادی سرآغاز فشارهای طاقت فرسای دههٔ ۱۳۶۰ بود. روزهای نخستین دههٔ ۱۳۶۰ روزنامهٔ میزان، ارگان نهضت آزادی به همراه ۱۶ روزنامهٔ دیگر توقیف شد و مدیر مسئولش، دکتر رضا صدر، به زندان افتاد. با پایان مجلس اول، نهضت آزادی انتخابات مجلس دوم را تحریم کردم. توقیف و حمله به دفتر نهضت، ضرب و شتم اعضا در خیابان، برهم زدن جلسات نهضت و رد صلاحیت مهندس بازرگان، دکتر یزدی و دکتر صدرحاجسید جوادی برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۶۴ از هزینههای عادیای بود که نهضت آزادی بخاطر پرده پوشی نکردن در انتقادات خود پرداخت میکرد. اما گاهی این هزینهها سنگینتر میشد.
یکی از نمونههای اینگونه فشارها به نهضت آزادی در سال ۱۳۶۴ اتفاق افتاد. زمانی که رهبران نهضت آزادی به همراه جمعی از اعضا برای بزرگداشت سالگرد تاسیس نهضت به بهشت زهرا رفتند تا برمزار آیت الله طالقانی و دکتر چمران فاتحهای بخوانند، اما گروههای شبه نظامی مسلح دست به ربودن ایشان زدند و ایشان را به مخروبهای نزدیک قم انتقال دادند و مهندس بازرگان و دکتر سحابی را به صورت نمایشی اعدام کردند.
از موارد کمتر نقل شده از این دهه ماجرای بازداشت دکتراحمد صدرحاجسید جوادی و شکنجه بیرحمانه اوست. برای شکنجه دکتر صدرحاجسیدجوادی ۶۷ ساله سیمی به پای او وارد کردند که در نزدیکی عصب پا جای گرفت و هیچگاه هم خارج نشد.
در سال ۱۳۶۷ با بازداشت و شکنجهٔ سه تن از اعضای فعال نهضت آزادی، مهندس محمد توسلی، مهندس هاشم صباغیان و خسرو منصوریان به انتقادات نهضت آزادی پاسخی بدهد.
و در سال ۶۹ هم که تعدادی از اعضای نهضت و گروههای ملی نامهٔ معروف به ۹۹ امضایی را خطاب به رییس جمهور وقت و در انتقاد به سیاستهای اقتصادی دولت را منتشر کردند، سبب به زندان رفتن گروهی از نویسندگان نامه وشکنجه ایشان و همچنین فشار بر گروههای ملی شد.
این فشارها تا فوت مهندس بازرگان در دی ماه ۱۳۷۳ ادامه داشت. با فوت مهندس بازرگان و حضور جمعیت عظیم مردم در مراسم خاکسپاریاش فضا برای نهضت آزادی تغییر کرد. نهضت آزادی دکتر ابراهیم یزدی را به دبیرکلی خود برگزید و او حکم پلمپ دفتر نهضت را شکست و نهضت بعد از سالها دوباره دفتر خود را در اختیار گرفت. با پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ فضای سیاسی نسبتا باز شد. نهضت آزادی جلسات آموزشی دایر کرد و مرتبا جلسات هفتگی برگزار میکرد.
اما الگوی فشار به نهضت پس از یک دوره آزادی فعالیت دوباره تکرار شد. فعالان ملی مذهبی و اعضای نهضت آزادی در روزهای آخر سال ۱۳۷۹ و روزهای آغازین سال ۱۳۸۰ توسط اطلاعات سپاه و به حکم دادگاه انقلاب به جرم براندازی بازداشت شدند، ماهها در انفرادی به سربردند و در دادگاههای غیرعلنی محاکمه شدند. اعضای نهضت آزادی مجموعا به ۱۱۰ سال زندان محکوم شدند. دکتر احمدصدرحاجسیدجوادی به عنوان پیرترین زندانی سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی با ۸۴ سال سن در این دوره در یک سلول در زندان ۵۹ سپاه زندانی شد و سپس علیرغم اعلام عدم صلاحیت دادگاه به شلاق و جزای نقدی محکوم شد.
اما اینبار مرگ دکتر یدالله سحابی و حضور پرشمار مردم در خاکسپاری وی باعث شد حاکمیت را از مواضع خود عقب براند. با بازگشت دکتر ابراهیم یزدی از آمریکا در اردیبهشت ۱۳۸۲، اگرچه او به صورت هفتگی به مدت یک سال بازجویی میشد، اما این سرآغاز فعالیت دوباره نهضت آزادی شد. اینبار جذب جوانان و جوان سازی نهضت از الویتهای کاری این حزب کهنه کار بود.
با وقوع کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ یورش گسترده به نهضت آزادی شروع شد. در چندین نوبت اعضای نهضت آزادی به خصوص جوانان عضو این حزب بازداشت شدند و چند تن از ایشان به زندانهای طولانی مدت محکوم شدند، که شرح آن از این قرار است: عماد بهاور به ده سال حبس و ده سال محرومیت از فعالیت در احزاب، رسانهها و فضای مجاری، مهندس امیر خرم به هفت سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق، رضا تاجیک به شش سال حبس، مهدی معتمدی مهر به پنج سال حبس، مهندس فرید طاهری سه سال حبس قطعی، امیر حسین کاظمی به سه سال حبس قطعی و حکم دو سال حبس قطعی برای لیلا توسلی.
از وقایع این دوره، هشت ماه زندانی شدن دبیرکل فعلی نهضت آزادی در سن ۸۰ سالگی است. دکترابراهیم یزدی یک بار در همان روزهای نخست پس از انتخابات و سپس بعد از حوادث روز عاشورا و برای بار آخر مهر ماه ۱۳۸۹ بازداشت شد. او مجموعا بیش از هشت ماه را در سلول انفرادی و خانهٔ امن زندانی بوده است و قرار است در خرداد ماه ۱۳۹۰ در یک دادگاه غیرقانونی و در حکومتی متفاوت اما با تهاماتی مشابه دبیر کل فقید نهضت آزادی محاکمه شود. اتهاماتی که مهندس بازرگان آنها را شامل مروز زمان ندانسته بود.
محمود عباس، رييس تشکيلات خود گردان فلسطينی درمقاله ای که سه شنبه در روزنامه آمريکايی نيويورک تايمز منتشر شده، خواستار شناسايی کشور مستقل فلسطين شده است.
وی می گوید فلسطينی ها شايسته ی برخورداری از اين چنين کشوری هستند.»
ابو مازن در اين مقاله، خواهان شناسايی کشور مستقل فلسطين از سوی سازمان ملل شده، و نوشته است که درخواست فلسطينی ها در اين راستا از مجمع عمومی سازمان ملل را در ماه سپتامبر، شهريور، نبايد يک «اقدام يکجانبه» تلقی کرد.
محمود عباس تاکيد کرده است که فلسطينی ها از سازمان ملل می خواهند که حق زندگی آنها را «در ۲۲ درصد از اراضی باقی مانده از سرزمين های تاريخی» تضمين کند.
رييس تشکيلات فلسطينی افزوده است که «عليرغم همه کارشکنی های اسرائيل با هدف جلوگيری از عضويت فلسطين در سازمان ملل، فلسطينی ها همه ی شرايط لازم را برای رسيدن به استقلال کشور، بر اساس کنوانسيون سال ۱۹۳۳ همآيش مونته ويدئو، در زمينه ی حقوق و وظايف کشورها، اجابت کرده اند، و ملت فلسطين، بارها ازتاييد مجامع جهانی برای رسيدن به استقلال برخوردار شده است.
ابو مازن در اين بخش، از جمله به حکم دادگاه بين المللی اشاره کرده است که در سال ۲۰۰۴، سرزمين های سال ۱۹۶۷ را، عليرغم بودن زير اشغال اسرائيل، کشور فلسطين توصيف کرده بود.
آقای عباس نوشته است که «آخرين مانع در راه استقلال فلسطين، اشغالگری اسرائيل است - در حالی که فلسطينی ها همه ی الزامات برای داشتن يک کشور، مانند توان برقراری ارتباط با کشورهای جهان، هيئت های نمايندگی سياسی و سفارتخانه، و عضويت در بانک جهانی، صندوق بين المللی پول و اتحاديه اروپا را بدست آورده اند.»
به نوشته ابو مازن، «تنها اشغالگری اسرائيل نمی گذارد که ظرفيت ملی فلسطينی ها به صورت تبديل شدن به يک کشور، مورد استفاده ی کامل قرار گيرد؛ امری که نبايد سازمان ملل از برسميت شناختن کشور مستقل ما بازدارد.»
محمود عباس در اين مقاله افزوده است، «بسياری نسبت به ارزش برسميت شناختن کشور مستقل فلسطين درحالی که اشغالگری هنوز ادامه دارد، ابراز ترديد می کنند؛ برخی نيز ما را متهم می کنند که روند صلح را با مخاطره روبرو کرده ايم؛ اما برخلاف اظهارات نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، گزينه فلسطينی ها انتخاب آشتی داخلی فلسطينی يا صلح با اسرائيل نيست؛ بلکه مسئله اصلی رسيدن به راه حلی است که وجود دو کشور را درميانه ی يهودی نشين ها امکان پذير کند.»
رييس تشکيلات خود گردان فلسطينی نوشته است که «برسميت شناختن کشور مستقل فلسطين از سوی جامعه جهانی، نزاع اسرائيلی- فلسطينی را به نزاعی قانونی تبديل می کند و آن را از حالت تنها يک معضل سياسی خارج می کند»، و در آن صورت، راه برای تامين حقوق ما در نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد، مانند شورای حقوق بشر سازمان ملل و ديوان بين المللی لاهه هموار می شود.«
محمود عباس که رهبر جنبش فتح نيز هست، در اين مقاله در نيويورک تايمز، اسرائيل را مسئول ناکامی روند صلح خاورميانه معرفی کرده و نوشته است «فلسطينی ها نمی توانند تا ابد منتظر اسرائيل باقی بمانند- آن هم در حالی که اسرائيل يهودی نشين های تازه ای به کرانه باختری می فرستد و حق فلسطينی ها را از سرزمين و اماکن مقدس خود، بويژه بيت المقدس، سلب می کند.«
ابو مازن با نوميدی نوشته است «حتی فشارهای سياسی آمريکا يا تضمين های مختلف، پروژه ی يهودی نشين ها را متوقف نکرده است.»
در همين حال، رييس تشکيلات خود گردان فلسطينی افزوده است که همچنان به مسير مذاکره با اسرائيل متعهد است اما «نظر به ناکامی های اسرائيلی، فلسطينی ها اکنون ما به جامعه بين المللی رو کرده و انتظار داريم که فرصت خاتمه عادلانه نزاع را از راه مسالمت جويانه به ما اعطاء کند.»
آقای عباس نوشته است که در اين راستا است که «استقلال کشور فلسطين، گامی بسيار حايز اهميت محسوب خواهد شد.»
ابو مازن نوشته است که آخرين بار که قضيه ی فلسطينی در کانون تريبون سازمان ملل قرار گرفت، سال ۱۹۴۷ ميلادی؛ زمان رای گيری بر سر قطعنامه تقسيم اين سرزمين ميان يهوديان و فلسطينی ها بود.
آقای عباس در ادامه مقاله خود در نيويورک تايمزادعا کرده است که در پی تصويب آن قطعنامه (در بيست و نهم نوامبر ۱۹۴۷)، يهوديان شروع به اخراج فلسطينی ها کردند تا اکثريت يهودی در کشور آتی خود را تضمين کنند.
محمود عباس در اشاره ای نيز به رخدادهای بی سابقه روز يکشنبه اين هفته، همزمان با «يوم النکبه»، مبنی بر هجوم همزمان هزاران فلسطينی از سوريه، لبنان، مصر، غزه و کرانه باختری به سوی مرزهای اسرائيل، در مقاله خود درنيويورک تايمز نوشت که اين افراد، «نوادگان نسل های فلسطينی های رانده شده هستند که رويای بازگشت به سرزمين اجدادی خود را دارند.»
انتشارمقاله ی آقای عباس درنيويورک تايمز ضمن فراخوان از جامعه بين المللی برای برسميت شناختن کشور مستقل فلسطين تا سه ماه ديگر، درحالی است که بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل، شامگاه دوشنبه در نطقی در کنست، پارلمان اسرائيل، گفت که «فلسطينی ها بايد ابتداء کشور اسرائيل را به عنوان يک سرزمين برای يهوديان برسميت بشناسند.»
آقای نتانياهو گفت «حاضر به صلح با دشمنی است که بخواهد نزاع ديرينه را برای هميشه پايان دهد و کشور مستقل را تنها برای تداوم اين نزاع نخواهد.»
نخست وزيراسرائيل پنجشنبه، نوزدهم مه، برای ايراد سخنرانی درباره صلح در برابر کنگره آمريکا به واشينتگتن می رود، و ارزيابی شده است که باراک اوباما، رييس جمهوری آمريکا نيز در روزهای آينده، نطق مهمی در باره امور خاورميانه و خطاب به مردم و رهبران کشورهای عربی و اسلامی، از جمله در باره نزاع اسرائيلی- فلسطينی ايراد کند.
مرتضی کاظمیان:۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۰ نهضت آزادی ايران، ۵۰ ساله شد. در سرزمينی که متهم و مشهور است به ضعف کار گروهی، تداوم حيات سياسی يک جمعيت سياسی برای نيم قرن، اتفاق ساده و معمولی نيست؛ بهويژه آنکه نهضت آزادی، قريب به اتفاق حيات سياسی خود را _جز يک بازهی زمانی کوتاه در ابتدای پيروزی انقلاب۵۷_ در موقعيت اپوزيسيون بوده است.
از روزی که مهندس مهدی بازرگان، دکتر يدالله سحابی و آيتالله طالقانی، مثلث فراموش نشدنی سياستورزی متدينانه در ايران، پايهگذار جمعيتی با هويت ملی و مذهبی در متن و بطن جبهه ملی ايران شدند، تهديدها و فشارهايی که متوجه اين جمعيت سياسی «ايرانی، اسلامی و مصدقی» شده، پيوسته و مکرر بوده است؛ چه در دوران نظام سلطنتی و چه در نظام مبتنی بر ولايت فقيه. بازرگان و يارانش به زندان افتادند، شکنجه شدند، تبعيد را تحمل کردند، و با موانع جدی بر سر راه فعاليت سياسی تشکيلاتی به چالش مستمر پرداختند.
بازرگان و همفکرانش با تاکيد بر آزادی و دموکراسی، يکی از معدود جريانهای سياسی «ليبرال» در دهههای اخير بودهاند که دغدغههای حقوق بشری با تکيه بر مبانی دينی داشتهاند.
اين رويکرد (تاکيد بر آزادی و دموکراسی و حقوق اساسی شهروندان) بهويژه در عملکرد و ديدگاهها و گفتار دبيرکل فقيد نهضت آزادی بازنشر يافته است. دفاع او از حقوق متهمان سياسی در ابتدای دهه ۶۰ يا حتی پيشتر (در جريان برگزاری دادگاههای صادق قطبزاده، ازجمله منتقدان بازرگان؛ و گروه فرقان) ازجمله سندهای ماندگاری است که رويکرد ويژهی بازرگان را آشکار و ملموس میسازد. از ياد نبايد برد که اين رويکرد در شرايطی که کاريزما و جايگاه متحصربهفرد آيتالله خمينی، بسياری از مخالفان و منتقدان وضع مستقر را مجبور به سکوت کرده بود، اهميتی دوچندان میيابد.
بجز مقطعی که مهندس بازرگان و برخی از همفکران و همگامان سياسی وی در شورای انقلاب، دولت موقت و مجلس اول شورا حضور داشتند، آنان همواره در موقعيت «منتقد» به نقد ساخت قدرت اهتمام ورزيدهاند. سياستورزیای که بازرگان آن را «سنگر به سنگر» توصيف میکرد و به «گام به گام» مشهور شد، با وجود تمامی سرکوبهايی که متوجه اين جمعيت سياسی شده، سه دهه است که همچنان ادامه دارد.
نهضت آزادی بهمثابهی سرمايه اجتماعی
منش و روش سياسی بازرگان و همفکرانش در طول دهههای اخير، نه تنها از ايشان که از جمعيت سياسی آنان (نهضت آزادی ايران)، «سرمايه اجتماعی» ساخته است.
صاحبنظران علوم اجتماعی سه دههای بيشتر نيست که در کنار سرمايههای انسانی، مالی و اقتصادی، از مغهومی با عنوان «سرمايه اجتماعی» سخن میگويند و آن را توضيح میدهند. سرمايه اجتماعی، شبکهها و هنجارهايی است که مردم را قادر به عمل جمعی میکند؛ نهادها، روابط، گرايشها، ارزشها و هنجارهايی که بر رفتارها و تعاملات بين افراد حاکم است. اين مفهوم به پيوندها و ارتباطات ميان اعضای يک شبکه بهعنوان منبعی باارزش اشاره دارد که با خلق هنجارها و اعتماد متقابل، موجب تحقق اهداف اعضا میشود. ســرمايه اجتماعی همچنين بستر مناسبی برای بهرهوری سرمايه انسانی و فيزيکی، و وسيلهای قابل توجه برای رسيدن به توسعهی سياسی و اجتماعی، ارزيابی شده است.
نکتهی مهم در اين ميان آنکه نوع رژيم سياسی میتواند عامل کاهش يا افزايش سرمايه اجتماعی باشد. رژيمهای دموکراتيک موجب افزايش اعتماد و سرمايه اجتماعی میشوند، و درمقابل، رژيمهای اقتدارگرا با ايجاد انسداد در فضای سياسی-اجتماعی، باعث کاهش اين مقوله میگردند.
اينچنين است که «سرمايه اجتماعی» با عنوان و مضمون شخصيتهايی چون بازرگان و سحابی يا نهضت آزادی ايران، نه تنها در جمهوری اسلامی قدر نمیبيند و امکان گسترش و فعاليت نمیيابد، بلکه با سرکوبهای پيوسته و خشونتبار، دچار تهديد پيوسته میشود.
چه در حوادث ابتدای دهه ۶۰ که «ميزان»، ارگان نهضت آزادی توقيف شد و يا دفتر اين جمعيت مورد هجوم عوامل سرکوب رژيم قرار گرفت، يا شخصيتهايی چون مهندس بازرگان و دکتر سحابی _با وجود همهی سابقهی مبارزاتی و جايگاه اجتماعی و علمی و دينی و ملی که داشتند_ هدف توهين و تهديد و خشونت قرار گرفتند و وادار به انزوا و خانهنشينی شدند، يا همفکران و اعضای حزب ايشان (ازجمله مهندس هاشم صباغيان، مهندس محمد توسلی،مهندس عبدالعلی بازرگان، دکتر محمدحسين بنیاسدی، و خسرو منصوريان) با حبسهای مکرر و شکنجه مورد آزار و اذيت قرار گرفتند؛ چه در دههی ۷۰ که نهضت آزادی زير فشار پيوسته دستگاههای اطلاعاتی و امنيتی نظام جمهوری اسلامی، مجبور بود خود را در حداقل بروز اجتماعی متبلور سازد؛ و چه حتی دوران رياستجمهوری سيدمحمد خاتمی که بازداشت فلهای نيروهای ملی_مذهبی در بهار ۸۰ دامن اغلب اعضای ارشد نهضت آزادی (و حتی کهنسالترين کنشگر سياسی امروز ايران، دکتر احمدصدر حاج سيدجوادی) را گرفت، ياران و همفکران بازرگان همواره در معرض تيغ تهديد و سرکوب رژيم اقتدارگرا بودهاند. احضاز و بازجويی و بازداشت مکرر دکتر ابراهيم يزدی، دبيرکل کنونی نهضت آزادی ايران در هشتمين دهه زندگیاش در دو سال اخير، در کنار بازداشت فلهای نيروهای جوانتر اين جمعيت، آشکارا نشان داد که هنوز حاکميت جمهوری اسلامی مايل نيست «قدر» اين «سرمايه اجتماعی» را بداند و جايگاه و کارويژههای احزاب «ملی» و «اصلاحطلب» را پاس دارد.
نهضت آزادی؛ آلترناتيوی برای رژيم اقتدارگرا
به نظر میرسد که در سه دهه اخير، حاکميت در جمهوری اسلامی همواره به نهضت آزادی ايران بهمثابهی يک آلترناتيو پرخطر يا خطرخيز نگريسته و کوشيده است با سرکوب مستمر اعضا و هواداران آن، مانع از سامان يافتن جمعيتی متشکل شود که واجد اعتبار و پايگاه اجتماعی معنادار است.
جمعيتی که بازرگان و طالقانی و سحابی بنيان نهادند، چنان با شخصيت وطندوست، اخلاق و باورهای دينی و روحيهی مداراجويانه و رويکردهای اصلاحطلبانهی ايشان گره خورده است که حتی مخالفان فکری_ سياسی اين جمعيت نيز، بهدشواری قادر به نفی و ردّ آن هستند. اگر در انتهای دهه ۶۰ و در جريان نامه مشهور به «۹۰ امضايی» جمعی از اعضای نهضت آزادی بازداشت شدند، يا اگر در انتهای دهه ۸۰ دکتر يزدی به «خانه امن» فرستاده میشود و همفکرانش (مهندس توسلی، مهندس صباغيان، و...) با تهديد پيوسته روبرو هستند و اعضای ميانسال و جوانتر تشکيلات (چون امير خرم، مهدی معتمدی مهر، عماد بهاور و فريد طاهری) با احکام سنگين قضايی مجبور به تحمل زندان میشوند، رويکرد و استراتژی حاکميت يکسان است: هدف قرار دادن جمعيتی که «آلترناتيوی بالقوه» ارزيابی شده است.
در جريان حوادث پس از انتخابات ۱۳۸۸ هنگامی که نهضت آزادی ايران با تقويت گفتمان دموکراسیخواهی، تاکيد بر مبارزهی مسالمتآميز و توصيه به پيگيری غيرخشونتبار خواستهای قانونی شهروندان (ازجمله تحقق انتخابات آزاد، سالم و عادلانه)، «جنبش سبز» را تقويت و همراهی کرد، حاکميت اقتدارگرا بهسرعت واکنش نشان داد.
جريان تماميتخواه مسلط در ساخت قدرت جمهوری اسلامی با هدف قرار دادن شمار قابل توجهی از اعضای جمعيت (اعم از مسن و ميانسال و جوان) نشان داد که مايل نيست استراتژی نهضت آزادی مبنی بر پيشبرد تدريجی دموکراتيزاسيون و گذار مسالمتآميز به دموکراسی، متحقق شود.
مستقل از اين، برخی تاکيدات تلويحی و تصريحی نهضت آزادی و دبيرکل آن (دکتر ابراهيم يزدی) بر ضرورت نظارت نهادهای بينالمللی بر روند برگزاری انتخابات در ايران، در چند سال اخير موجب خشم بيش از پيش حاکميت اقتدارگرا شده و حساسيتها عليه اين جمعيت سياسی و برخی اعضای آن را تشديد کرده است.
صرفنظر از اينها، هنگامی که برگزاری آيينهای بزرگداشت سالگرد درگذشت مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آيتالله طالقانی، يک به يک ممنوع و لغو میشود، بيش از پيش مشخص میشود که حاکميت بجای پاسداشت سرمايههای اجتماعی و به استخدام درآوردن آنها برای تحقق منافع و وحدت ملی، در هراس از ايشان، به کاهش جايگاه و اثربخشی اجتماعی آنها همت گمارده است.
اپوزيسيون قانونی و منتقدان مسالمتجو
وقتی حاکميت اقتدارگرا مانع از تشکيل جلسات شورای مرکزی، دفتر سياسی و ديگر جلسات رسمی نهضت آزادی میشود، و فراتر از آن، حتی نشست و برخاستهای معمولی و دوستانه (چون ديد و بازديد عيد) را نيز برنمیتابد؛ زمانی که دکتر يزدی، دبيرکل نهضت آزادی ايران در ۸۰ سالگی روانهی انفرادی و خانه امن، و مجبور به استعفا از اين جايگاه (دبيرکلی) میشود؛ در شرايطی که مهندس توسلی، رييس دفتر سياسی نهضت آزادی از همه سو تحت فشار و تهديد است (بازداشت خود، دخترانش، ليلا و سارا، تهديد نوه و ...)؛ در شرايطی که ديگر اعضای ارشد اين تشکل پيوسته مورد احضار و تهديد قرار میگيرند؛ هنگامی که کنش سياسی اصلاحطلبانهی اعضای جوان و تحصيلکردهی نهضت (چون خرم، معتمدی مهر، بهاور و طاهری) و مشارکت آنان در ستادهای انتخاباتی برتابيده نمیشود و با حبس و بدرفتاری همراه میگردد؛ وقتی حاکميت، نقد قدرت و مخالفت با «وضع موجود» با احترام و التزام به قانون اساسی را «براندازی» ارزيابی، و سرکوب میکند؛ بهگونهای معنادار موقعيت اپوزيسيون قانونی، مخدوش و پايان يافته تلقی میشود.
در چنين وضعی است که سخن مشهور مهندس بازرگان در دادگاه نظامی شاه، خودنمايی میکند. دبيرکل وقت نهضت آزادی، «شخص اول مملکت» را خطاب قرار داد که او و يارانش، «آخرين» گروهی هستند که از راه قانون اساسی به مبارزه سياسی برخاستهاند. او از رييس دادگاه خواست که «اين نکته را به بالاتریها بگويد». آيا «اين ماجرا و نکته» را «بالاتریهای جمهوری اسلامی» نشنيده و نخواندهاند؟
نهضت ادامه دارد
با وجود تمامی سرکوبها، تهديدها و خشونتهای مستقيم و غيرمستقيم حاکميت اقتدارگرا عليه نهضت آزادی ايران، اين جمعيت سياسی بهدلايل گوناگون و متعدد، ازجمله ديدگاهها و انديشههای سياسی و دينی و فرهنگی نسل اول و دوم آن، منش اجتماعی و رويکردهای اخلاقی چهرههای شاخص آن، اعتقاد به مبارزه ملی و تاکيد بر منافع ملی بجای منافع فردی و حزبی، ايستادگی بر ارزشها با وجود همهی ناملايمات و سختیها و محدوديتها، روحيه و روش تعامل با نيروهای سياسی مختلف، و باور به گفتوگو و در پيش گرفتن مدارا، همچنان بهمثابهی يک امکان بالقوه و هر لحظه قابل تحقق برای کار سياسی جمعی نيروهای وطنخواه قابل ارزيابی است.
دو پايهای که نهضت آزادی سامان اقدام تشکيلاتی خود را بر آن بنا نهاده (ايران و اسلام)؛ منش و روش مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آيتالله طالقانی؛ جايگاه اجتماعی و دانش و تجربه سياسی دکتر احمد صدر حاج سيدجوادی، دکتر ابراهيم يزدی، و ديگر اعضای ارشد نهضت آزادی؛ و پنج دهه حضور مستمر اين جمعيت در صحنه تحولات اجتماعی_سياسی ايران، موجب شده که در هر بزنگاه و امکان تاريخی که گشايشی در فضای سياسی ايران ايجاد شود، نهضت آزادی بهعنوان بخشی لاينفک از پازل امکانهای تحزب و کنش گروهی، مطرح گرديده و مورد رجوع قابل توجه شهروندان قرار گيرد.
با وجود همهی سرکوبها و تهديدها و خشونتها عليه ديرپاترين تشکل ملی و مذهبی ايران، و بهرغم ارادهی اقتدارگرايانهی جريان تماميتخواه در جمهوری اسلامی، بهنظر میرسد که «نهضت آزادی ايران» بهمثابهی «سرمايه اجتماعی»، ادامه دارد.
منبع:رادیو فردا
مهدی نوربخش:نهضت آزادی ایران بیش آنکه یک تشکیلات سیاسی شود به زودی به یک جنبش فکری اجتماعی مبدل شد.
نهضت آزادی ایران حزبی که در بستر تاریخ تحولات کلیدی بیش از نیم قرن گذشته وطن تاسیس گردیده و با فراز و نشیبهای فراوانی روبرو بوده است پنجاه ساله شد. این حزب که با شعار ایرانی، مسلمان و مصدقی بودن پای در عرصه سیاست این سرزمین گذاشته، اینک پس از نیم قرن حیات سیاسی و اجتماعی، میراثی را از خود بجای گذاشته است. نهضت آزادی ایران که در زیر فشار حکومت طاغوت و استبداد ولایت فقیه بعد از انقلاب هرگز نتوانست به ایجاد تشگیلاتی گسترده توفیق یابد در زمینه کار تشکیلاتی و اندیشه میراث گرانبهایی را از خود بجای گذارده است.
در زمینه کار تشکیلاتی، نهضت آزادی ایران چه پیش و چه بعد از انقلاب اگرچه به کار حزبی و سازمانی اعتقاد راسخ داشته اما هرگز کار حزبی این گروه راه را برای همکاری با گروهها و افراد دیگری مسدود نساخته است. این سازمان با گروههای مختلفی در مقاطع مختلف همکاری و همگامی داشته است. این نوع نگرش به کار جمعی، نهضت آزادی ایران را به یک تشکیلات دمکراتیک و مؤثر در برگیری نیروهای اجتماعی مبدّل نموده است. سرکوب شدید نهضت در سالهای اخیر نه بخاطر تشکیلات عظیم و طویل این تشکل بوده است، بلکه مستبدّین برای جلوگیری از این پتانسیل جذب نیروی این سازمان تمام تلاش خود را برای سرکوبی آن بکار گرفته اند. این جذب نیرو و تعامل اجتماعی افراد بیشماری را در طیفهای مختلف اجتماعی اعم از روحانی و روشنفکر دربر می گرفته است . شاید نهضت آزادی ایران تنها سازمان سیاسی در تاریخ معاصر ایران باشد که مورد قبول قشر وسیعی از روحانیون پیشرو قرار گرفته است. رابطه تنگاتنگ نهضت و سران آن با آیت الله منتظری و دیگر روحانیون خوشنام و مبارز نشانگر میزان این مقبولیت و کار مشترک بشمار می رود.
اعضای نهضت آزادی ایران که عمدتاً تحصیل کرده و با مدارک بالای دانشگاهی بودهاند، موفق به ارائهٔ مدیرانی موفق و کارامد در زمینههای مختلف اجتماعی شده اند. مهندس مهدی بزرگان در زمان زنده یاد دکتر محمد مصدّق به شرکت نفت ایران در آبادان برای بازسازی این صنعت روانه می گردد، دولت کودتا او را به سرپرستی آب تهران برمی گزیند، و بعد از انقلاب او و دوستانش ایران انقلاب زده را برای ماه ها مدیریت میکنند. به روایت دوست و دشمن آنها بعنوان بهترین مدیران بعد از انقلاب در مسئولیتهای مختلف انجام وظیفه کرده اند. این دوران بعنوان دوران طلائی بعد از انقلاب قلمداد شده است.
اما نهضت آزادی ایران بیش آنکه یک تشکیلات حزبی سیاسی گردد به زودی به یک جنبش فکری اجتماعی تبدیل گردید. بنیانگذاری آن توسط افراد دانشگاهی و روحانی، هویت ملی و مذهبی آن را شکل داده و اصرار این تشکل سیاسی بر دموکراسی و آزادی چهارچوب فکری آنرا انسجام بخشید. مؤثرترین رهبران فکری ایران که در چهارچوب ملیت و اسلامیت هویت خود را سامان داده بودند به عضویت در این تشکل سیاسی روی آوردند. مهندس مهدی بازرگان ، دکتر یدالله سحابی، ایتالله محمود طالقانی، دکتر علی شریعتی، مهندس عزت الله سحابی، دکتر ابراهیم یزدی، دکتر مصطفی چمران، مهندس محمد توسّلی، مهندس عبدالعلی بازرگان، دکتر غلام عباس توسّلی و دیگران در تاریخ تحول فکری اجتماعی و سیاسی ایران از نهضت خداپرستان سوسیالیست گرفته تا نهضت مقاومت و نهضت آزادی ایران، نقش بسزایی داشته اند.
نهضت آزادی ایران معمار مبارزه مسالمت آمیز قانونی و بدون خشونت در این مرز و بوم بشمار می رود. اگرچه گروهی درون نهضت به تقویت مبارزه مسلحانه روی آوردند اما نهضت بزودی بر اصرار خود بر مبارزه بدون خشونت و در چهارچوب قانون چه پیش و چه بعد از انقلاب روی آورد. حرکت تدریجی که به گام به گام شهرت پیدا نمود در مقابل حرکتهای انقلابی بنیان کان استراتژی سازندگی و مبارزاتی نهضت آزادی ایران گردید.
استبداد بعنوان اصلیترین معضل و مشگل اجتماعی جامعه ما بیشترین هم سیاسی این سازمان را بخود معطوف داشت. چه در زمان استبداد پهلوی و چه در زمان استبداد ولایت فقیه، استبداد و ریشه کان کردن آن در برنامه استراتژیک سیاسی این سازمان قرار گرفت. مبارزه بی امان نهضت برای طرد استبداد و دستیابی به یک جامعه دمکراتیک از دیگر شاخصههای فکری این جریان سیاسی و اجتماعی است. نهضت آزادی هرگز برای کسب قدرت حاضر نشد با استبداد چه در زمان طاغوت و چه در زمان استبداد ولایتی معامله کند. اعضا و طرفداران این تشکل سیاسی از جوان تا پیر سالها زندان و شکنجه را برای مبارزه با استبداد تحمل نمودند. اگرچه نهضت آزادی ایران در طول پنجاه ساله گذشته همواره مغضوب دولتها بوده است، اما روشهای سیاسی و اندیشه فکری این سازمان مورد قبول بخش عظیمی از جامعه ما قرار گرفته است.
همانند همه گروهای سیاسی، نهضت آزادی ایران نیز در کارنامه خود خطاهایی را به ثبت رسانده است. اما میزان این خطاها در مقایسه با بقیه گروههای اجتماعی بسیار اندک است. نهضت آزادی ایران هرگز در سیاست به اخلاق پشت نکرده است. اخلاق در سیاست امانتی بوده است که از مصدّق تا بازرگان و از طالقانی تا سحابی پاسداری شده است. شاید این رویکرد به اخلاق، نهضت آزادی را مقاوم و پایدار نگاه داشته است.
نظام استبداد ولایت فقیه نشان داده است که هرگز این اندیشه ملی-مذهبی را برنمی تابد. اما مقبولیت این سازمان در اصلاح گری دینی، اجتماعی و سیاسی مورد تایید بسیاری خصوصا جوانان این مرز و بوم قرار گرفته است. از قادر متعال آرزو داریم که به ملت ما توان بیشتری در مبارزه با استبداد و سیاست بدون اخلاق عنایت بفرماید.
منبع:جرس
میزان: تقی رحمانی بازداشت شد.
به گزارش «میزان خبر»، این فعال ملی مذهبی که تنها دو روز پیش و بعد از سپری کردن حدود دو ماه زندان بازداشت شده بود، امروز بازداشت شد.
او که صبح امروز به دادسرای امنیت مستقر در زندان اوین احضار شده بود، دیگر به منزل مراجعه نکرد.
تقی رحمانی در مجموع پیش از ۱۵ سال از عمر خود را بعد از انقلاب در زندان سپری کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
لاحول ولاقوه الابالله العظیم
قبلا از صاحب خانه جناب آقای صادق فیروزآبادی و حضار محترم به نمایندگی از طرف موسسین «نهضت آزادی ایران» تشکر مینماید.
معذرت میخواهم از اینکه آقایان را دعوت کردهایم در حضورشان از مطلبی صحبت کنیم یا خبری را بدهیم که به هیچ وجه تازگی ندارد: تشکیل حزب یا جمعیت. مخصوصا در این ایام و اوضاع و احوال آشفتهای که هر روز کودتا یا شورش یا تلاطم دیگری در دریای سهمگین سیاست دنیا پیش میآید در داخله کشور نیز با سرعت و شدت تغییرات عظیمی روی داده افسانه ادعای ثابتترین کشور خاورمیانه را تکذیب میکند.
آری در چنین شرایط حاد و نگرانیهای خاص است که نوزاد ما پا به عرصه دنیا میگذارد خدا عاقتبش را بخیر کند!
تصدیق میکنیم خیلی دیر شده است ولی دیرآمدن به از نیامدن است.
ضمنا اگر ما دیر باین صرافت افتادهایم تنها گناهکار نیستیم. اکثریت ایرانیها از حزب و جمعیت اکراه و امتناع دارند.
چرا ایرانیها از احزاب گریزانند؟
خیلی مهم است علت این واقعیت را بفهمیم.
دودلیل اصلی میتوان پیدا کرد:
اولا ـ احزاب و دستهها و شرکتها و بطور کلی اجتماعات در ایران غالبا و مخصوصا در گذشته امتحان بد دادهاند. مردم سرخوردهاند. چه بسا احزاب و انجمنها که برای اغراض شخصی زودگذر مانند وکیل و رئیس شدن تشکیل و بلافاصله پس از توفیق تعطیل گردیده است. در شرکتها کلاه سر مردم گذاشتهاند. در جمعیتها غرضهای خصوصی، جاه طلبیها، جاروجنجالها، دسته بندیها پیش آمده و بیاساسی و بیثباتی و بیانضباطی حکمفرمایی کرده است.... مجموعه این جریانها وقتی توأم با بدبینیها شده خاطرات تلخی در اذهان بیادگار گذارده است.
ثانیا ـ دلیل اساسی و مهمتر موضوعی است که مربوط به خصلت نژادی و ساختمان فکری یا روحی خودمان میباشد:
خاصیت انفرادی بودن ایرانی وفقدان یا ضعف روحیه اجتماعی.
این خصلت عمیق وسیع، خود ناشی از عوامل قوی و آثار ریشه داری است که باید در پهنای مکان جغرافیای ایران و اعماق زمانی تاریخ خودمان، جستجو نماییم.
به لحاظ جغرافیایی و اقتصادی
ایران کشوری است کشاورزی غالب آن فلات کوهستانی که با قنات یا رودخانههای کم آب مشروب میشود. رویهمرفته خشک و منقسم به مناطق مساعد مجزی است کشاورز چه ارباب باشد چه رعیت با تاجر و صنعتگر اختلاف زیادی پیدا میکند. بطور منفرد در خانواده و قلعه خود دور از سایر آبادیها و اجتماعات زندگی میکند با حاصل زمین و سردرختی و با شیرو پشم و گوشت گاو و گوسفندش با مختصر ریسندگی و بافندگی که در فصول بیکاری انجام میدهد تقریبا کلیه مایحتاج خود را تأمین مینماید. احتیاج چندانی به سایرین ندارد سهل است، از آنها ترس و انتظار زیان هم دارد. قهرا یک حالت بینیازی و انزواپسندی در او عادت میشود و روحیه انفرادی پیدا کرده رفته رفته از اجتماع دورتر میشود.
اما تاجر و صنعتگر چون قادر به تأمین کلیه احتیاجات زندگی نیست و معاش او توأم با معامله و مبادله و مراوده و گاهی مشارکت با دیگران است خواه ناخواه توجه به سایرین پیدا میکند. نسبت به احتیاجات و تمایلات و روحیات مردم، یعنی مشتریها، کنجکاو و علاقمند میشود. احتیاج به معاشرت و معامله اورا مردمشناس و مردم دار و سازگار و هوشیار میسازد. نه تنها از اجتماع و ازدحام به افراد و برخوردها نمیگریزد بلکه طالب آن میشود. دنیا گرد و اجتماعی صفت وصاحب سعه صدر میگردد. زندگی زراعتی و بیابان نشینی که حد وسط مابین زندگی وحشی متفرق قدیم و زندگی شهری متمدن مجتمع جدید است تاثیرهای فوقالعاده دیگری نیز روی روحیات شخص باقی میگذارد که عوامل بسیار مهمی بلحاظ سرنوشت اجتماعی و سیاسی بوده ودر وضع ایرانیها کاملا آشکار است انتظارو اتکاء به طبیعت و بخت و قسمت از یک طرف ضعف اعتماد و عدم اتکاء بنفس از طرف دیگر، چون عوامل طبیعی و پیش آمدها بیش از کار و کوششهای انسانی در سرنوشت زراعت مؤثرند، بیقیدی و کم دقتی در امور، در کشاورزی خیلی کمتر از تجارت و خصوصا صنعت حساب و دقت و تنظیم در کار میآید. متقابلا در نتیجه چشیدن آفتها ومصیبتها صاحب تحمل زیاد و بردباری میشود. ظرفیت بیشتری در قبال گرسنگی و ناداری یا فراوانی و فراخی پیدا میکند. رویهمرفته قبول فشار و ناملایمات برای او عادی میشود، اعم از آنکه از ناحیه روزگار باشد یا از ناحیه ستمکار.
به لحاظ تاریخی
سرزمین ایران که از اطراف بوسیله سلسله جبال سخت از همسایگان نیمه وحشی جدا میشده در داخل خود اختلافات منطقهای زیاد داشته است. از یکطرف دارای کوهستانها و جنگلها و کویرهایی که مامن و پایگاهی برای ایلات و قبایل فقیر و غارتگر میشده است و از طرف دیگر جلگهها و درههای سرسبز پرنعمتی در برداشته که جایگاه مردم مرفه صلحجوی زراعت پیشه بیدفاع و مطمع نظری برای ایلات گرسنه بشمار میرفته است. این اختلاف محیط و شرایط زندگی ما بین ایران و همسایگان از یکطرف و شهری و کوهستانی از طرف دیگر باعث شده است که تاریخ ایران و زندگی ایرانی پیوسته توام با حمله وهجومهایی گردیده که بقصد چپاول و غارت کاروانها و آبادیها صورت میگرفته است راهزن قلدری با چند سوار و یاغی بطرف جلگه سرازیر میشده دهاتی را میچاپیده و رعایا را میکشته و بالاخره مالک و ارباب میگشته و گاهی اوقات این ارباب در نتیجه تجاوز و اعمال قدرت تبدیل به امیر میگشته و احیانا کار از امیری به پادشاهی میکشیده است....
بعضی از سلسه سلاطین ایران بدست این قبیل افراد و امیرها تاسیس شده است. پس از استقرار در محل و بسط قلمرو کسان و لشگریان آن راهزن یا خان سالار در لباس فاخر عمال دولتی مالک الرقاب جان ومال و ناموس زیردستان میشده است تا قبل از مشروطیت عمال حکومت و مامورین دولتی نه وظیفه معین و مسوولیتی در قبال مردم داشتند و نه حقوقی میگرفتند بلکه میبایست با اخاذی از مردم و فشار بر پولدارها خرج خود را درمیآوردند و پیشکش هم برای وزیر وصدر اعظم و سلطان بفرستند. باین ترتیب نه تنها مفهوم و معنای «دولت» و «ملت» به معنای دینی یا دموکراسی وجود نداشته و مامور خود را به هیچ وجه خدمتگذار و مسوول مردم نمیدانسته بلکه دو قطب مخالف متضاد بودهاند. یکطرف غارت و ظلم و چپاول و طرف دیگر فرار و استتار و گوشه نشینی یا تملق و تزویر.
مردم کشور دو دسته میشدند. آنها که نسبتا سالم و صالح بودند کناره گیری و انزوای از دستگاه و اجتماع را در اختیار کرده به دفاع از خود و خانواده میپرداختند و به انتفاع از مختصر سرمایه و اندوخته قناعت میورزیدند. در محیط محقری ناچار به خودپایی میشدند و بالاخره به خودبینی و خودخواهی میرسیدند.
عده دیگری برای جستجوی معاش ومقام وسیله ساده تملق و تقویت و خدمت اربابان ودولتیان را اتخاذ میکردند و چون در باطن نسبت به آنها کوچکترین ارادت و محبتی نداشتند ناچار مداهنه و تزویر و دوروئی سکه رایج میگشت. در هر دو حال و در نزد هر دو دسته آنچه مسلما انجام میگرفت محو شخصیت و فضیلت و قدرت و اشاعه روح بدبینی و بدخواهی و اخلاق خدمت انفرادی بود ضمنا در برابر غاصب ستمگر حیله و دروغ و مداهنه و فرار از خدمت و عدم پرداخت مقرریها و وظایف بعنوان وسائل دفاعی مشروع تلقی گردید. رذایل اخلاقی خوی متداول ملی میشد.
خلاصه آنکه این اوضاع و احوال جغرافیایی و عوامل تاریخی در طی قرون متمادی دست بدست هم داده ملت فعلی ما را مانند بعضی ملل دیگر با روحیه انفرادی کناره گیری از امور عمومی، بدبینی، خودرایی و فراری از حزب و جمعیت ببار آورده است.
احتیاج و الزام
در هر حال مردم ممکن است حق داشته باشند یا نداشته باشند که از تجمع و حزب بدشان بیاید ولی خوش آمد و بدآمد ما نمیتواند دلیل لزوم یا بدی چیزی بشود. مقتضیات و الزامها تابع تربیت و طبع و سلیقه ما نیست. ما باید تسلیم مقتضیات طبیعت و مشیت خلقت شویم.
اجتماع و اتحاد در دنیای امروز صرفنظر از آنکه اصولا و در همه وقت سبب صحت و قدرت و دقت و وسعت عمل انسان میشود بنا به طرز تشکیل دنیا و شرایط زندگانی جدید و مخصوصا رقابتی که از خارج، خارج مجتمع متحد، اعمال میشود حکم واجبات را پیدا کرده است.
همان ملتی که به میراث زندگی کشاورزی و حکومتهای سلطنتی استبدادی ـ غیر متشکل، غیر مستقل وغیر منظم بود در برابر ضرورتهای اقتصادی و اداری قرن اخیر و در اثر تعلیم و تربیبت جدید موسس ادارات و شرکتها و اجتماعات گشت و توانسته است و بخوبی میتواند خود را جمع و جور کند و صاحب رای و شخصیت گردد.
ما چه در مقابل زورگویان داخلی و هیئتهای حاکمه فاسد که بر سرمان میکوبند و چه در مقابل قوای متشکل نیرومند مرتبط خارج ناچاریم اگر میخواهیم زندگی کنیم و زنده بمانیم متحد و متشکل و اجتماعی بشویم و مسلما نتیجه خواهد داشت.
در برابر سختیها و دشمنیها چارهای جز پایداری و ارتباط اجتماعی و دفع مفاسد نیست.
«یا ایها الذین آمنو اصبرواوصابرواورابطوا واتقوالله لعلکم تفلحون»
ای کسانیکه ایمان آوردید صبر و پایداری داشته باشید با یکدیگر ارتباط بگیرید و از خدا بپرهیزید. امید است پیروز شوید.
نمونه زنده
چرا جای دور برویم. دیدید همین ارتباط و اجتماع چند ماهه اخیر که بهمت و بنام «جبهه ملی۹ صورت گرفت منشاء چه آثار عظیمی شد در حالی که ملت در برابر نیروهای مالی و نظامی و اداری و سیاسی و تبلیغاتی دولت ظاهرا وضع نزدیک به صفر و نیستی را داشت! دیدی چگونه دانشگاهی که دانشجویان جرات نداشتند راجع به جابجا کردن ظرف آبخوری تقاضای دسته جمعی بکنند و مردم بازار که سقف را برسرشان خراب میکردند و شهرستانیها که بظاهر مثل موش در مقابل گربه جرات خروج از لانه را نداشتند مملکتی را تکان دادند.
البته زمام اختیار از دست دستگاه فاسد گرفته نشد. اختیار و باصطلاح رل بدست مردم و ملت نیفتاد، رانندهها همانها هستند ولی عینا مانند یک پیاده افتادهای که سوار را وادار به تغییر سرعت و جهت و گاهی هدف مینماید ما نیز آنها را واداشتیم رل ماشین را که هنوز دردست دارند تا حدی به میل ما بگردانند و تا اندازهای با رعایت نظریات ما حرکت کنند.
مشکلات خطیر
البته با طرف خواستن و گفتن و تشکیل حزب و جمعیت دادن کار درست نمیشود. در سر راه احزاب و اجتماعات موانعی هست و مصالحی لازم است.
مانع عمده ناپختگیها، خودخواهیها، بیانضباطیها و خدای نکرده سوء نیتها و نادرستی هاست. در معماری هم برای آنکه سنگ روی سنگ بند شود یک ملاط و ارتباط والتیامی که مصالح را بیکدیگر بچسباند لازم است.
در معماری اجتماع آن ملاط لازم دوستی و همکاری و تقوی است. بدون آنها دوام حزب و اجتماع و احراز اثر و قدرت محال است. اما مصالح، کار حزب و سیاست کار ساده بچگانهای نیست. اطلاع و بینایی لازم دارد، تشکیلات و امکانات میخواهد مخصوصا خیلی کار و فعالیت باید بشود.
حزب و سیاست از آن سهل و ممتنعهای روزگار است، نزد ما ایرانیها در مسائل زندگی هر قدر موضوعات بالاتر و عمومیتر باشد مدعیان بصیرت و مهارت در آن زیادتر میشود. شما برای بندکشی و پینه دوزی در میان صدنفر یک داوصلب و مدعی مطلع پیدا نمیکنید اما برای ریاست اداره یا وزارت و بلکه سلطنت کمتر کسی خود را ناتوان تصور میکند.
گود سیاست از تاریکترین و پرمشقتترین میدانها است. محل پیچیدهترین مسائل، دوز وکلکها، نبرد با کهنه کارها، جای نعل وارنهها، جاسوسیها، اصطکاک شدید منافع، هجوم گرگها و هزاران دشواریها و خطرهاست.
بعلاوه حل مسائل عمومی و جواب مشکلات و پیش آمدهای اقتصادی و فرهنگی و اداری و سیاسی چندان آسان نیست. فقط افراد بیاطلاع و ساده لوح میتوانند چنین تصور یا ادعایی را بنمایند.
وقتی انسان چنین مشکلات و خطرات را میاندیشد حزب ساختن و وارد جمعیت و سیاست شدن مثل کوه عظیمیدر مقابلش قدعلم میکند.
از یکطرف سابقه نامطلوب و بدنامی حزب و سیاست در میان مردم.
از طرف دیگر گرفتاریها و بازماندن از کسب و زندگی گاهی رفتن در قزل قلعه و قلعه طهماسبی و خطرات جانی.
از همه بدتر لاینحلی و غامض بودن موضوعات و کلاف سردرگم شدن یا امکان اشتباه و خطا و مسوولیت خلاصه. خسر الدنیا و الاخره
بنابراین دیده میشود که اشخاص در این مورد پس میزنند. پس میزنند و نفس راحت میکشند فارغ از دغدغهها و دردسرها!
فشار وجدان
انسان پس میزند و موقتا نفس راحت میکشد. اما بزودی میبیند که راحت و راضی نیست. وجدان در برابر هزاران ننگ و نکبتی که میبیند به سر مردم و او میآید مجددا بجوش و خروش میافتد. راضی نمیشود که گوشهای فقط بعنوان ناظر بنشیند و باصطلاح کشک خود را بساید.
اگر مملکت ما از فرشتهها و امام جعفر صادقها درست شده مدینه فاضله است افلاطون و سقراط بود بطوری که بقال بقالی خود را میکرد، نانوا نان خوبی میپخت، معلم درس درستی میداد و سیاستمداران هم سیاست را خوب بازی میکردند هیچ این حرفها و کارها لازم نمیبود. هر یک بدنبال شغل و حال خود میرفتیم.
اما متأسفانه به هیچ وجه اینطور نیست. همانطورکه بقال و نانوا در کار خود غل و غش وارد میکند در دستگاه حکومت و زمامداری و سیاست نیز هر قدر بالاتر میرویم از صلاحیت و امانت کمتر اثر میبینیم و بالعکس مشاهده میکنیم با قدرت و جسارت بیشتری حق ما را میبرند و زیانهای مادی ومعنوی میرسانند. بسیار طبیعی است «ان الانسان لیطغی ان راه استغنی» وقتی بشر مراقب و آقا بالا سری ندید و وقتی پاداش و کیفری در کار نبود سهل است که اختیار و امکاناتی هم داشت و خود را بینیاز و آزاد از مراقبت و سئوال و جواب دید سرکش میشود. سوء استفادهها، ظلمها و فسادها میکند. در مقابل آنچه میبرد حقشناس و ممنون که نمیشود هیچ خود را طلبکار میداند و توقع تعظیم و تملق نیز از همه پیدا میکند.
۲۵۰۰ سال کنار نشستیم و اختیار را رها کردیم. حسابمان را کف دستمان گذاردند دائما گرفتاری، خرابی، چپاول تا پشت دروازه شهر، ناامنی، عقب افتادگی و بردگی!
اگر مملکت مال همه است همه باید زحمت بکشیم. بفکر باشیم و غم آن را بخوریم و نظر برآن داشته باشیم. ایران را هیچگاه امریکایی یا عرب یا انگلیسی درست نخواهد کرد. چه مصیبت و چه دنائت طبعی است فکر آن جوانان و مردمانی که به بهانه خرابی اوضاع کشور و سلامت و راحت ممالک اروپا و امریکا اقامت و اشتغال در آن کشورها را بر خدمت در وطن و قبول زحمت ترجیح میدهند!
اگر ما خرابیها را درست نکنیم اگر جبران غفلت یا خیانت پدران و خودمان را ننمائیم و لکههای ننگ را از دامن ایران نزداییم پس کی این کار را بکند؟ معنی و موقع خدمت و فداکاری چیست و کجا است؟
با همه آن مشکلات و خطرات و ابهامها باز وظیفه ملی و فریضه دینی حکم میکند که بیخیال و بیکار در کنار ننشینیم. مملکت صاحبی و مسوولی غیر از ما ندارد...
روزنه امید
یگانه مایه دلخوشی و راه امیدواری یک چیز میتواند باشد.
سیاست هم مثل خیلی چیزها و مخصوصا امور عمومی دارای دو جنبه است:
۱ـ جنبه غریزی و فطری یا مادرزادی و الهامی
۲ـ جنبه فنی و تخصصی.
مثلا معماری و آشپزی و ملک داری هم همینطور است. هر کس به غریزه و فطرت یا احتیاجات و احساسات بشری درک خانه خوب و بد و تشخیص شرایط و لوازم ساختمانی را مینماید ولی ممکن است تخصص و اطلاعی در شناسایی مصالح و فنون بنایی نداشته باشد.
به جنبه غریزی و فطرت پاک آدمیت همه ماها سیاستمدار و صاحب رای و نظر هستیم خوب میفهمیم که باید دارای شرافت و آزادی و احترام باشیم. زیر بار ننگ و ظلم نمیرویم. حسن نیت و سوء نیتها را کم و بیش تشخیص میدهیم. همه طالب ایرانی پاک و آزاد و آباد هستیم و روش کلی نیل به این هدف وموانع آنرا با اتکاء به مرام و اصول عالیهای که اختیار کردهایم حس میکنیم..... این همان جنبه غریزی و خدادادی و عمومی سیاست و حکومت است با یک عنایت و علاقه و مطالعه معتدل برای غالب اشخاص فراهم میشود. افراد عادی احزاب سیاسی ممالک دموکراتیک هم بیش از این ورود به مطلب ندارند: بعلاوه همان توجه و بیداری و حسابرسی موجب جلوگیری از بسیاری از غفلتها و سوء استفادههای مأمورین دولتی میشود از این جهت است که ما میتوانیم و میباید وارد حزب و سیاست بشویم.
اما آن جنبه فنی و تخصصی بعهده کاردانهای کارکشتهای خواهد بود که انشاءاله جمع ما محروم از آنها نخواهد بود.
توکل
در هر حال ما میدانیم و متوجهیم که امروز قدم در کار بسیار خطیر و مسوولیت بس سنگین میگذاریم مشکلات و مجهولات و خطرات فراوان در برابرمان هست. اما چارهای نداریم. در این حالات بیچارگی و درماندگی است که شخص بخود و به خدا میآید. یک تکانی و یک فشاری بخود میدهد یک تعمقی در وجود و در سرمایههای فطری خود میکند اول از اعماق ضمیرش کمک میطلبد. سپس وقتی خود را ناتوان و تنها دید توجهی به خارج و بخالق میکند یک تمنایی، دعایی، توسلی و بلاخره توکلی... کار درست میشود انسانی که ارتباط و اعتقاد به کمالات و به مبانی عالیه خلقت و طبیعت داشته باشد گنجینه سرشار منابع زاینده آنست و راه به بینهایت دارد.
بنابراین ما چون مطمئن به حسن نیت قصد خدمت هستیم به اتکای نیروی خود و هدایت وحفاظت حق وارد کار میشویم. تصمیمی میگیریم و توکلی مینماییم.
«فاذا عزمت فتوکل علی الله»
بنام خدا و بامید و اتکای باو و در راه او وارد میشویم و میدانیم که با یک عمل و یک روز بلکه یک قرن گورستان تبدیل به گلستان نمیشود. بسیار تأمل و فعالیت و فداکاری و جمعیت و زمان لازم است، باید خود را آماده برای دوران طولانی صبر و زحمت نماییم.
چرا وارد احزاب دیگر نشدیم:
البته نمیگوییم احزاب موجود خدای ناکرده خائناند یا نادان. ابدا در مملکتی که چندین هزارسال خودپائی و خودخواهی فرمانروایی داشته افراد و افکار از هم فرسنگها فاصله گرفتهاند صحبت از حزب واحد و سیستم دو حزبی واقعا مسخره است مگر اینکه ساختگی و فرمایشی باشد. بسیار طبیعی است که اوایل کار تخرب و تشکل ایرانیها با تعدد و تفرق باشد اگر واقع بین باشیم باید با توجه به روحیات ایرانی همینکه ده نفر صمیمانه برای اجرای عمل مفیدی دور هم جمع شدند و کار کردند دستشان را ببوسیم.
سایر احزاب ملی و اجتماعات صالح قابل احتراماند و موسسین آنها مردمان خوبی هستند اما اکثریت مردم در مرام و روش و سوابق آنها انعکاس عقاید و آمال خود را کاملا نیافتهاند و ممکن است بعضیها در اصول مرامی و مبانی فکری «نهضت آزادی ایران» بهتر و بیشتر جواب مکنونات و معتقدات خود را بیایند.
صحیح است که «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا» ظاهرا نمیبایستی حزب یا جمعیت جدیدی تشکیل دهیم ولی مرامنامه و هدف احزاب ریسمان الهی نیست که اختلاف در آن ممنوع باشد. بلکه بعکس چون این مرامنامهها و نظریات کاملا بشری است و افراد ایرانی دارای سلیقهها و نظریات بسیار متفاوتاند اختلاف در مرام وتشخیص هم حقیقت و واقعیتی است.
آنچه باید خواست و بدنبال آن رفت اینستکه در مرحله اول حداکثر کسانی که همفکری نزدیک دارند متشکل و مجتمع گردند. این خود خدمت بزرگی است و سپس دستههای مختلف از طریق ایجاد ارتباط و اشتراک مساعی که با توجه به حسن نیت و قصد خدمت وجود دارد برای رسیدن به مقاصد مشترک اساسی همگام شوند و بطور کلی همه در جهتی قدم بردارند که روز بروز امکان همکاری و همراهی و همفکری ما بین افراد و اجتماعات ملت بیشتر شود و روزی برسد که همه ایرانیها اجتماعی و حزبی گردند و تعداد کل احزاب از تعداد انگشتهای دست کمتر شود.
جبهه ملی
این همان کاری است که جبهه ملی انجام داده و باید بدهد و فوقالعاده ضروری و ارزنده است. تصور و یا توقع اینکه بتوان در حال حاضرایران تمام افراد و افکار را در قالب واحدی وارد ساخت و احزاب موجود را منحل نمود و جلوی تشکیل احزاب جدید را گرفت فکر کاملا غیرمعقول و غیرعملی است. اساسنامه جبهه ملی و مقصد موسسین اولین آن نیز چنین نیست بلکه بعکس و بنا به سابقهای که در ممالک دموکراسی عمل شده است جبهه ملی یک اتحادیه و ترکیبی از احزاب و جمعیتهای حزبی و احیانا از افرادی میباشد که هنوز در اجتماعی متشکل نشدهاند و این مجموعه را با استفاده از مشترکات مرام و مقصد در جهت خواستههای عمومی ملت یعنی احراز آزادی و تامین حکومت دموکراسی رهبری مینماید.
نهضت آزادی ایران به هیچوجه من الوجوه درصدد ایجاد دکانی در مقابل جبهه ملی ایران و در عرض آن نیست. بلکه در طول آن و در حکم یکی از عناصر تشکیل دهنده و تکمیل کننده آن است. اگر ما را به عضویت پذیرفتند تشریک مساعی و همکاری صمیمانه خواهیم کرد. اگر نپذیرفتند لجاج و دشمنی نخواهیم کرد. بهرحال ما در طریقی قدم گذاشتهایم که مردم طی چنان طریقی را از جبهه ملی انتظار دارند.
خلاصه مرامنامه
آقای حسن نزیه عضو موسس نهضت آزادی ایران به تفصیل و تشریح کافی از مرامنامه صحبت خواهند کرد بنده بطور خلاصه باید عرض کنم ما مسلمان، ایرانی، تابع قانون اساسی و مصدقی هستیم.
۱ـ مسلمانیم نه باین معنی که یگانه وظیفه خود را روزه و نماز بدانیم. بلکه ورود ما به سیاست و فعالیت اجتماعی من باب وظیفه ملی و فریضه دینی بوده دین را از سیاست جدا نمیدانیم و خدمت بخلق و اداره امور ملت را عبادت میشماریم. آزادی را بعنون موهبت اولیه الهی و کسب و حفظ آنرا از سنن اسلامی و امتیازات تشیع میشناسیم. مسلمانیم باین معنی که به اصول عدالت ومساوات و صمیمیت و سایر وظایف اجتماعی و انسانی قبل از آنکه انقلاب کبیر فرانسه و منشور ملل متحد اعلام نماید معتقد بودهایم...
۲-ایرانی هستیم ولی نمیگوییم که هنر نزد ایرانیان است و بس. ایران دوستی و ملی بودن ما ملازم با تعصب نژادی نیست و بالعکس مبتنی بر قبول نواقص و معایب خود و احترام به فضائل و حقوق دیگران است. نسبت به حیثیت و استقلال و تعالی کشورمان فوقالعاده پافشاری میکنیم ولی مخالف ارتباط و تعادل با سایر ملل و زندگی در جهانی که روز بروز پیوندها و احتیاجات متقابله شدیدتر میشود نیستیم.
۳ـ تابع قانون اساسی ایران هستیم ولی منافی «نومن ببعض و نکفر ببعض» نبوده از قانون اساسی بصورت واحد جامع طرفداری میکنیم و اجازه نمیدهیم اصول و اساس آنکه آزادی عقاید و مطبوعات و اجتماعات. استقلال قضات تفکیک قوا و بالاخره انتخابات صحیح است فراموش و فدا شود و اما فروع و تشریفات قانون با سوء تعبیر ان مقام اصلی را احراز نماید و بالنتیجه حکومت ملی و حاکمیت قانون پایمال شود.
۴ـ مصدقی هستیم و مصدق را از خادمین بزرگ افتخارات ایران و شرق میدانیم ولی نه به آن معنی و مقصدی که از روی جهل و غرض تهمت زده مکتب او را مترادف با هرج و مرج و تقویت کمونیسم و تعصب ضد خارجی و جدائی ایران از جهان معرفی کردهاند. ما مصدق را بعنوان یگانه رئیس دولتی که در طول تاریخ ایران محبوب و منتخب واقعی اکثریت مردم بود و قدم در راه خواستههای ملت برداشته توانست پیوند بین دولت و ملت را برقرار سازد و مفهوم واقعی دولت را بفهماند وبه بزرگترین موفقیت تاریخ اخیر ایران یعنی شکست استعمار نائل گردد تجلیل میکنیم و باین سبب از تز و «راه مصدق» پیروی میکنیم. از خدا میخواهیم پیمان ما با او و با شما پیوسته برقرار بوده در راه حق و خدمت به ایران همگام و مقضی المرام باشیم.
متن سخنرانی مهندس مهدی بازرگان در جلسه اعلام تاسیس نهضت آزادی ایران
مورخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۰
منصور اسانلو، فعال کارگری که پیشتر برای درمان به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل شده بود تا تحت درمان پزشکی قرار گیرد، قرار است به زودی به زندان بازگردانده شود.
این در حالیست که پروانه اسانلو همسر این فعال کارگری در گفت و گو با بی بی سی فارسی گفت:" وضعیت عمومی آقای اسانلو مناسب نیست و پزشکان معتقدند که او تحمل شرایط زندان را در این وضعیت ندارد."
خانم اسانلو با اشاره به ارسال نامه برای تمدید مرخصی استعلاجی آقای اسانلو افزود که در این خصوص به دادستان نامه نوشته است اما هنوز هیچ پاسخی دریافت نکرده و قرار است آقای اسانلو ظرف دو روز آینده به زندان منتقل شود.
منصور اسانلو روز ۱۱ اردیبهشت برای معالجه بیماری قلبی خود از زندان رجایی شهر به بیمارستانی در تهران منتقل شد.
این فعال کارگری از سال ۱۳۸۶ در زندان به سر می برد.
همزمان با تصمیم عمرو موسی برای کنارهگیری از دبیرکلی اتحادیه عرب، یک دیپلمات مصری دیگر برای دبیرکلی این اتحادیه برگزیده شد.
نبیل العربی، گزینه جدید ریاست اتحادیه عرب وزیر کنونی امور خارجه مصر است که از زمان روی کار آمدن دولت جدید مصر عهدهدار این سمت شده است.
عمرو موسی ۷۴ ساله که خود پیشتر وزارت خاجه مصر را عهدهدار بوده، حدود یک دهه است زمام امور اتحادیه عرب را بهدست دارد و به تازگی اعلام کرده است که قصد نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری آتی مصر را دارد.
مقر اتحادیه عرب در قاهره است و منصب دبیرکلی اتحادیه عرب از زمان تشکیل آن در سال ۱۹۴۵ به طور سنتی در دست دیپلماتهای مصری بوده گرچه برای یک دوره در فاصله سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ این سمت در اختیار شاذلی القلیبی، سیاستمدار تونسی بود.
آقای العربی که قاضی پیشین دیوان بینالمللی لاهه است، از زمان شکلگیری اعتراضهای اخیر در مصر که به سرنگونی حکومت حسنی مبارک منجر شد، به جنبش اعتراضی پیوست و پس از سرنگونی مبارک و تشکیل دولت جدید مصر به نخستوزیری عصام شرف، عهدهدار وزارت خارجه شد.
اتحادیه عرب که متشکل از ۲۲ کشور عربی خاورمیانه و شمال آفریقاست از زمان شکلگیری در بهار ۱۹۴۵ تا کنون شش دبیرکل به خود دیده و اکنون نبیل العربی هفتمین دبیرکل این سازمان است.
آخرین نشست رهبران اتحادیه عرب در بهار سال ۸۹ در لیبی برگزار شد، اما تحت تأثیر تحولات اخیر دنیای عرب نشست امسال رهبران این اتحادیه به تعویق افتاد و بغداد در سال آتی میزبان آن خواهد بود.
منبع:رادیو فردا
بسم الله الرحمن الرحيم
واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا
در اين موقع كه بفضل خداوند متعال و عنايت معنوي اهل بيت عصمت سلام الله عليهم وضع خفقان آور تحميلي مراحل زوال را طي ميكند و روزگار عوامل جنايت و يغماگري سپري ميگردد بسيار مسرور و خوشوقتم كه بشارت تشكيل نهضت آزادي ايران را به همت برادران عزيز مسلمان آقايان محترم موسسين دامت تاييداتهم دريافت نمودم مسرت و ابتهاج مخلص از اين جهت است كه الحمدالله تعالي عموم آقايان عزيز و مسلمان با شرف متوجه آن شدهاند كه تعقيب و نيل به اهداف اجتماعي در جهان امروز بدون تشكل و همكاري سازماني و بدون رعايت نظم و انظباط بلاثمر و غيرممكن است فريضه شما مسلمانان با ايمان و دانش است كه طبق دستور خداوند متعال، يا ايها الذين امنوا استجيبوالله و للرسول اذادعاكم لما يحييكم، جامعه و اجتماع زنده بوجود آوريد و بحكومت عدل و قانون معنا و روح تازه بدهيد طبيعي است كه هر قانوني اگر در عمل مورد علاقه وحمايت جامعه قرار نگيرد و مردمي با ايمان و فداكار اجرا و دفاع از آنرا بعهده نگيرند هرگز وسيله تامين سعادت و مصلحت چه براي فرد و چه براي مجتمع نخواهد بود وظيفه اسلامي و اجتماعي شماها است كه براي خدمت بدين و مسلمين و تامين مصالح عاليه ملت و ملكت و خارج ساختن مراكز حساس اداره امور از تحت نفوذ افراد غير ذيصلاحيت و از دست معدودي نااهل و يغماگر همت بگماريد. بهمت شما مردم شرافتمند مسلمان اين ملت و اين كشور از يك وضع انحطاط آور و مايوس و بي علاقه كننده كه از چهل سال پيش تقريبا بوجود آمده و آن عبارت از يك جريان (دوري9 حكومت خفقان سرنيزه يا هرج ومرج اغفال شدگان و اخلالگران است نجات يابد انشاالله تعالي از عموم آقايان محترم خواهشمندم كه در چنين موقع بسيار حساس با ايمان و توكل بخداوند و بيداري كامل فقط و فقط براي خدمت باسلام ومسلمين و با نهايت واقع بيني در تشخيص مصلحت و اجتناب از هر نوع خودبيني و خوردهگيري و انتقاد غيرنافع و رعايت عواطف و اخلاق و دوري از هر نوع احساسات مضر و بي مايه و مراعات نظم و تشكل و انضباط و تقسيم كار و تنوپر افكار عمومي وجلب وثوق عامه مسلمين و اشتراك مساعي با جمعيتهاي متشكله اصيل و رعايت احترام و تشييد ارتباط با جبهه ملي بوظائف خود قيام واهتمام فرمائيد. ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم. تأييدات آقايان محترم و عموم برادران عزيز را از درگاه حضرت احديت جلب آلانه مسئلت ميدارم.
با احترام فائق والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
رضا الموسوي الزنجاني
به گفته یکی از اعضای کمیسیون اصل ۹۰ مجلس، شماری از نمایندگان مجلس به دلیل «تخلفات دولت از قانون اساسی» شکایتی را علیه دولت تنظیم کردهاند که در آن حدود ۵۰ تخلف دولت در اجرای قانون ذکر شده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، فاضل موسوی، عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس روز دوشنبه اعلام کرده است، شماری از نمایندگان مجلس از دولت به دلیل «استنکافهایی که از قانون اساسی داشته است»، شکایت کردهاند.
این نماینده اصولگرای مجلس در این باره اظهار داشته است: « تعدادی از نمایندگان با استناد به ماده ۲۳۳ آئیننامه داخلی مجلس شکایتی را از دولت به دلیل تخلفات دولت به هیئت رئیسه ارائه دادند که حدود ۱۰ اردیبهشت ماه این شکایت از طریق هیأت رئیسه به کمیسیون اصل ۹۰ مجلس ارجاع شد و کمیسیون اصل ۹۰ هم موظف است که حداکثر ظرف مدت ۱۰ روز وارد بودن شکایت و یا وارد نبودن شکایت را طی نامهای به هیأت رئیسه اعلام کند.»
بر اساس ماده ۲۳۳ آئیننامه داخلی مجلس هرگاه حداقل ده نفر از نمایندگان و یا هرکدام از کمیسیونها عدم رعایت شئونات و نقض یا استنکاف از اجرای قانون یا اجرای ناقص قانون توسط رئیسجمهور یا وزیر و یا مسئولین دستگاههای زیرمجموعه آنان را اعلام کنند، موضوع بلافاصله از طریق هیأت رئیسه جهت رسیدگی به کمیسیون ذیربط ارجاع میشود.
در این میان در صورتی که کمیسیون اصل ۹۰ شکایت نمایندگان از دولت را تایید کند، موضوع توسط هیات رئیسه مجلس برای رسیدگی «خارج از نوبت و بدون تشریفات دادرسی» به قوه قضائیه و سایر مراجع ذیصلاح ارسال میشود.
فاضل موسوی، عضو کمیسیون اصل ۹۰، با اعلام این که حدود ۱۲ نفر از نمایندگان مجلس نامه شکایت از دولت را امضا کردهاند، گفته است: «در این شکایت به طور مستدل حدود ۵۰ مورد از تخلفات دولت در چندین محور ذکر شده است.»
خبر شکایت نمایندگان مجلس از دولت محمود احمدینژاد در حالی منتشر شده است که به ویژه به دنبال علنی شدن اختلافها میان رهبر جمهوری اسلامی و محمود احمدینژاد بر سر وزارت اطلاعات، حملات اصولگرایان حامی آیتالله خامنهای به رئیس دولت و اطرافیان وی بالا گرفته بود.
با این حال پس از آن که محمود احمدینژاد هفته گذشته از موضع اولیه خود مبنی بر مخالفت با ادامه حضور حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات کوتاه آمد، به نظر میرسید، تا حدودی ازدامنه حملات اصولگرایان به وی کاسته شده باشد.
ادغام خودروسازان از سوی دیگر حسین هاشمی، رئیس کمیسیون صنایع مجلس، طرح ادغام خودروسازان در ایران را به «جریان انحرافی» منتسب کرده و از مخالفت مجلس با این طرح خبر داده است.
وی در این باره اظهار داشته است: «با هر ادغامی که بخواهد در بخش خودروسازی رخ دهد مخالف هستیم، این مسئله در زمان بذرپاش مطرح شد که مخالفت کردیم ولی مجدد این را اعلام کردند که همچنان ما مخالف هستیم.»
«جریان انحرافی» عبارتی است که اصولگرایان حامی رهبر جمهوری اسلامی برای اطرافیان محمود احمدینژاد و به ویژه نزدیکان اسفندیار رحیممشایی، رئیس دفتر رئیس جمهور، به کار میبرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر