۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ پنجاهمین سالگرد تأسیس نهضت آزادی ایران از تشکلهای منتقد است. چه در دوران نظام پیشین و چه در دوران جمهوری اسلامی ایران. به ویژه پس از دوران ۹ ماهه دولت موقت در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷.
این تشکل سیاسی اینک در شرایطی پنجمین دهه تأسیس را جشن میگیرد که ابراهیم یزدی دبیرکل سابق این تشکل به گفته اعضایش پیش از آزادی از حبس اخیر وادار به اعلام برکناری از سمت خود شده و شماری از اعضایش از جمله در شاخه جوانان و بانوان در پی سرکوبی جنبش سبز زندانی شدهاند.
نهضت آزادی ایران که هم تشکلی لیبرال اسلامی نام داده شده و هم تشکل بخشی از دموکراتهای مسلمان ایران، در نهضت ملی ایران به رهبری محمد مصدق ریشه دارد. این تشکل در پی سرکوبی احزاب طیف ملی و در تداوم کوششهای طیف مذهبی فعال در جبهه ملی ایران در دوران نخست وزیری علی امینی در سال ۱۳۴۰ تأسیس شد.
با خواست برگزاری انتخابات آزاد و با باور اعلام شده به مبارزه قانونی، مسالمتآمیز و حتیالمقدور علنی. گرچه در پی سرکوبی و حبس بنیانگذاران آن مهدی بازرگان، یدالله سحابی، سیدمحمود طالقانی و شمار دیگر از اعضای آن طیفی از آن به ویژه در خارج از کشور متمایل به حمایت از فعالانی شدند که به مبارزه قهرآمیز روی آوردند.
با لرزان شدن پایههای نظام پشین و راهپیماییهای گسترده معترضان از سال ۱۳۵۶ به این سو در شهرهای گوناگون ایران، نهضت آزادی ایران در صف تشکلهای موثر در سمت و سو دادن اولیه به انقلاب بهمن ۱۳۵۷ جا گرفت. نمونه بارز آن داشتن سهم عمده در دولت موقت انقلاب به نخست وزیری مهدی بازرگان، بنیانگذار دانشگاهی نهضت آزادی که تا پیش از درگذشت دبیرکل این تشکل بود.
نهضت آزادی ایران در کنار دیگر تشکلات ملی، اسلامی و چپ هم مبارزه با نظام شاهنشاهی و امید بستن به آیتالله خمینی را در کارنامه دارد و هم در پی اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری دیپلماتهای آمریکایی از جمله استعفای دسته جمعی از دولت موقت، پشت کردن به خط معروف به امام و اسلام گرایان حاکم، مخالفت با ادامه جنگ ایران و عراق پس از بازپس گیری خرمشهر در سال ۱۳۶۲، مخالفت با ولایت فقیه، دفاع از اصلاحات پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری ۲ خرداد ۱۳۷۶، و کوششهای مسالمت آمیز در مسیر تحول سیاسی در پی شکل گرفتن جنبش سبز و همواره ادامه فعالیت در داخل ایران به رغم سرکوبیهای نزدیک به دو سال گذشته و حبسهای پیش از آن.
بررسی کارنامه نهضت آزادی ایران نیم قرن پس از تأسیس در کانون برنامه این هفته دیدگاهها است در کنار مهدی نوربخش، عضو فعال نهضت آزادی ایران در شهر هریسبورگ ایالت پنسیلوانیای آمریکا، حسن شریعتمداری، فعال سیاسی و فرزند آیتالله فقید سید کاظم شریعتمداری در هامبورگ و مهران براتی، از بنیانگذاران جمهوریخواهان ملی ایران در برلین.
- آقای نوربخش، دستاورد نهضت آزادی در مسیر اهداف اعلام شدهاش که بعضی از جمله پیگیری لیبرالیسم اسلامی و متشکل کردن گرایشی از دموکراتهای مسلمان ایران میدانند و تفسیرش کردند، چیست؟
بیش از اینکه زودتر از اینکه نهضت تبدیل شود به یک تشکیلات سیاسی عریض و طویل، نهضت تبدیل شد به یک جنبش فکری به نظر من. این جنبش فکری مشخصاتی دارد یکی که از ابتدا که این جنبش شروع میشود به یک مبارزه مسالمتآمیز قانونی اعتقاد دارد. به یک حرکت تدریجی اعتقاد دارد.
استبداد را به عنوان مشکل اصلی جامعه قلمداد میکند. خیلی اصرار دارد بر اینکه کار دسته جمعی انجام دهد و میدانید که مهندس بازرگان و بقیه چه پیش از انقلاب و چه پس از آن با بسیاری از گروههای ملی کار دسته جمعی میکردند، نهضت شاید تنها گروهی بود که توانست پلی بزند بین روحانیون روشنفکر و پیشرفته، برای دموکراسی یک مبارزه بیامان کرد. یعنی سر این هرگز حاضر نشد با هیچکسی معامله کند.
شاید بشود گفت در این چندین سال بسیاری از رهبران فکری درون جامعه ایران مانند شریعتی، طالقانی و مثل بقیه را در خودش گرفت. اینها زمانی که بر سر کار آمدند، مدیران خوبی هم بودند. میتوانیم بسیار مشکل به دولت بازرگان بگیریم اما مدیران بسیار خوبی در آن دولت داشتند. من شاید فکر کنم که این دستاورد چندین ساله نهضت باشد.
گفتم تکیه من بیشتر این است که نهضت بیش از اینکه تبدیل شود یا بتواند بشود به یک حزب سیاسی متشکل قوی، به یک جنبش فکری تبدیل شد و این چندین سال به هر حال گفتم کاری که نهضت کرد روی استبداد، به عنوان یکی از اصلیترین مشکلات جامعه ما استبداد را تصور کرد، به نظر من این یک دستاورد خیلی بالا است.
- آقای نوربخش، من فکر میکنم اگر برخی از منتقدان نهضت آزادی این را که شما گفتید به ویژه که با روحانیت پیشرو نهضت آزادی ارتباطی برقرار کرد از میان ملیون، در عین حال به یاد آیتالله خمینی بیفتند و همکاری با او. در یک بازنگری از نظر خود شما نهضت آزادی کدام ناکامیابی نظری و عملی را در کارنامه خودش داشته؟
من فکر میکنم که شاید این را بشود گفت که نهضتیها بیش از حد به این طبقه خوشبین بودند. به طبقه روحانی. خوشبینیشان هم خیلی بدون پایه نبود. شما میدانید که دکتر یزدی و بقیه که در پاریس بودند، قانون اساسی نوشته شد در پاریس که در این قانون هیچ صحبتی از ولایت فقیه نیست.
وقتی که آقای خمینی پای این قانون اساسی را امضا میکند و خودش را متعهد میکند به این قانون اساسی، نهضتیها قبول میکنند که یک تعهدی داده شده و الان بعد از انقلاب هم که بر میگردند، آن دموکراسی موعودی که اینها فکر میکنند در انتظار ایران است.
شاید بخشی از نهضت اصولاً خوشبینی زیاده از حدی به این طبقه داشت. چون در سالهای گذشته با خوبهای این طبقه در تماس بود، به آنها اعتماد کرد و متأسفانه این خوشبینی زیاده از حد چیزی است که میشود گفت در کارنامه خودشان دارند. یعنی چیز مثبتی نبود بعد از انقلاب.
- آقای شریعتمداری، آگاهان سیاسی شما را هم در گرایش دینداران خواهان توسعه سیاسی و دموکراتهای مسلمان و لیبرال جای میدهند. اما هیچگاه عضو نهضت آزادی ایران نبودید. نگاه شما به کارنامه پنجاه ساله نهضت چگونه است؟
به نظر من روی هم رفته نهضت آزادی از جریاناتی است که با توجه به ضعف تشکیلاتی جریانهای سیاسی در ایران در عملکرد خودش میتواند نمره مثبتی داشته باشد و علی رغم فراز و نشیبها و بالا و پایینهایی که این جریان داشته، توانسته از خودش یک انسجام عملی و فکری نسبی به اهدافش نشان دهد.
ولی خوب ضعفهایی هم داشته که در طی این بحثها باید صحبت کنیم. اولا نهضت آزادی در سال ۱۳۴۰ وقتی از جبهه ملی جدا شد، نهضت آزادی برای انتخابات در ایران بود و توقع این بود که نهضت آزادی همانطور که گفتند تبدیل شود به یک جریانی که همانطور که شعارش بود: «ایرانی، اسلامی و مصدقی»، اسلام را به عنوان یک مؤلفه هویت در سیاست تلقی کند و اسلام سیاسی را نپذیرد برای اینکه یک لیبرالیسم اسلامی را شعار خودش قرار داده بود.
البته نهضت آزادی تا آستانه انقلاب دو شاخه بود که با وجود اینکه با هم همکاری و تماس داشتند، اختلافات فکری عمیقی داشتند. شاخه خارج از کشور با آقای خمینی بسیار نزدیک بود و اسلام سیاسی را پذیرفته بود و مبلغ آن بود، از متحدین آیتالله خمینی به شمار میرفت، رهبری فکری آیتالله خمینی و مدل فکری ایشان را پذیرفته بود.
نهضت آزادی داخل و آقای مهندس بازرگان و دوستانشان با مرحوم پدر من روابط بسیار نزدیکی داشتند. در آستانه انقلاب دائم به قم رفت و آمد میکردند و به شدت مخالف این طرز فکر آقای خمینی بودند. آقای بازرگان میگفت ما اسیر دست عدهای جوان شدهایم که فقط از اسامی ما استفاده میکنند و صحبتها و طرز فکر ما را قبول ندارند. ایشان بارها این گله را به شخص خود من کرد.
مقطع انقلاب مقطعی است که میتوان نهضت آزادی را زیر ذره بین قرار داد، فاصله آن را با آرمانهایش نشان داد که آیا شرکت آنها در قدرت سیاسی در آن دوره با اهدافشان درست تطبیق میکرده یا نه و اگر برخورد انتقادی نسبت به نهضت آزادی هست در این دوره هست. دوره قبل از انقلاب.
بعد از جدایی آقای بازرگان از دستگاه حکومت بالکل میشود بحث دیگری کرد و کارنامه نهضت در این دورهها مسلم درخشان است. مسئله بعدی مسئله تشکیلاتی نهضت است. نهضت هرگز نتوانست از یک حالت قبیلهای به یک حالت باز فراروید و افراد بیشتری را به خود جذب کند.
این شاید ناشی از سخت گیریهایی است که در نهضت نسبت به طرز فکر مخصوص از مذهب وجود دارد و افراد زیادی را همگروه خون خودشان نمیدانند و بنابراین به نظر من نسبت به این دو قضیه یک برخورد عمیقتر و انتقادی تری داشت.
- آقای براتی، شما بیش از دو دهه است که در گرایش جمهوریخواهان دموکرات و سکولار فعال هستید. پیش از آن هم از چهرههای چپهای دموکرات و فعالان طیف چپ بودید و مذهب در سرلوحه برنامه فعالیتهایتان نبود، گرچه آزادی مذاهب و تکثر مذهبی را میپذیرید. پنجاه سال بعد از آغاز فعالیت نهضت آزادی ایران چه نگاهی دارید به کارنامه این تشکل؟
کارنامه نهضت آزادی تمامی جوانب مثبت و منفی حرکت سیاسی ایران در این پنجاه سال گذشته را در خودش مستتر دارد. مهمترین بخش کار فعالیت نهضت آزادی مربوط به رابطهاش با روحانیت میشود. نهضت آزادی یک جریان یک دستی نبود. به گفته آقای میثمی که خودش از فعالان نهضت بوده، سه جریان در نهضت آزادی در رابطه با روحانیت وجود داشتند.
یک بخش نزدیک به جبهه ملی بوده و مشکل داشته با روحانیت. به خصوص آنچه که مربوط به مخالفت روحانیت با آزادی زنان میشود. با تفکر قشری گرایی روحانیت مشکل داشت، که شاید این بحث را بهترین کسی که نمایندگی میکند، آقای نزیه بوده. یک جریانی بوده که از بازار به آنها پیوستند. گروه شبستری از تجار بازار که اینها مبارزه روحانیت را تایید میکردند ولی رابطه ویژهای هم نداشتند.
یک گروه هم معتقد بود که باید رابطه عمیق بسیار گسترده و محکمی را با روحانیت داشت و آقای بازرگان بیشتر در این جهت فعال بودند و فعالیت داشتند. یک بخش هم مربوط میشود به رابطه نهضت آزادی مثل بقیه با مسئله انقلاب سفید و آن تمام اصلاحات شاه را آن زمان نهضت به عنوان یک توطئه خارجی دید، به خصوص در رابطه با حق رأی به زنان دادن.
خوب به درستی گفته شد که همین حق را از مردان گرفتید. منظورشان این بود که آزادی برای انتخاب وجود نداشته. ولی مخالفتش با دادن حق رأی به زنان بازهم مربوط میشده به بخشی از جریانهای مذهبی که درون نهضت فعالیت داشتند.
بعد همینطور در رابطه با مبارزه مسلحانه، بعد از ۱۵ خرداد ۴۲، سرکوب آن جنبش ۱۵ خرداد، روی آوردن به جنبش مسلحانه از طرف فعالان نهضت در خارج از کشور انجام میگیرد. آقای چمران بودند، آقای یزدی بودند. بعد در بخش فکری این جریان آقای شریعتی بودند. به هر صورت اولین جریان که مبارزه مسلحانه را میشود گفت زیرزمینی میخواست سازمان بدهد، گروهی بود به نام اتحاد عمل که در سدد فراگیری شیوه کار چریکی بود.
البته بعد از اینها چون در مصر بیشتر فعالیت میخواستند بکنند یا داشتند، بعد از شکست اعراب از اسرائیل فعالیت اینها قطع شد و بعد در ادامه همین جریانها است که سازمان مجاهدین خلق به وجود میآید. همین طور در جریان جنبش دموکراسی خواهی ما... خوب آقای بازرگان هم معتقد بودند که هویت ملی یک جریان نسبتا جدید است در ایران.
در حالی که مذهب اسلام یک ریشه تاریخی دارد، برای پیشبرد مبارزات سیاسی باید از مذهب به عنوان عمدهترین ساختار فکری استفاده کرد. این جریانات در قسمت جریانات چپ تبلورش در این بود که جریانات چپ هم میخواستند ائتلاف کنند. آنها هم مشکلی با مسئله آزادی نداشتند. بیشتر این جنبه بود.
بعد از تجربه انقلاب ۵۷، بعد از تجربهای که نهضت آزادی با روحانیت پیدا کرد، تغییرات بسیار گستردهای در افکار اینها به وجود آمد به خصوص تجدید نظر بسیاری کردند در بسیاری از موازین قبلی. تغییری که در رد ولایت فقیه انجام دادند یا در رابطه با ساختار روحانیت انجام دادند، مسائل مربوط به بعد از انقلاب است.
ولی قبل از انقلاب تمام اشکالاتی که در جنبش سیاسی ایران وجود داشت در جنبههای مختلف، درون نهضت هم بود. یعنی جنبههای مثبت و منفی در کنار هم پیش میرفتند و این است که یک کارنامه یک دست نه میشود به نهضت آزادی داد، نه به جبهه ملی و نه به دیگر گروههای جریانات سیاسی ایران.
- آقای نوربخش، این نظرات را شنیدید. گوشه و کنار در کنار تجلیلها و انتقاداتی که از نهضت آزادی ایران میشود، این حرفها هم گفته میشود که آدمهای خوبی بودن با تأثیرگذاری سیاسی مؤثر فرق دارد و تصوری که از این تشکل در بعضی از اذهان هست این است که حالت هیئتی و خانوادگی دارد. چنانکه آقای شریعتمداری هم به آن اشاره کردند عضو شدن در آن دور از دست بود، اعضایش از دوران میانسالی هم گذشتند. تعداد کمی هم از جوانان و زنان در آن عضو هستند. بیشتر زنان عضو همسران، دختران یا خویشاوندان هستند و خارج از تحصیل کردگان مسلمان و طبقه متوسط، پایگاه چندانی در میان کارگران و تهیدستان و اقلیتهای قومی و مذهبی نتوانسته کسب کند.
خود نهضت به هر جهت نتوانست تبدیل شود به یک حزب سیاسی بسیار گسترده. دلیلش هم بسیار روشن است. پیش از انقلاب که زمان شاه و زمان اختناق بود و نهضت درون کشور نمیتوانست کاری کند. ولی خارج از کشور نهضت به طور وسیعی عضوگیری کرد و بسیاری از دانشجویان جوان در آن زمان عضو نهضت بودند در خارج از کشور.
بعد از انقلاب هم مجدداً نهضت به عنوان یک گروه برای ۹ ماه در رأس قدرت است و بعد از آن مورد غضب دولت قرار میگیرد. چیزی که جلوی نهضت را میگیرد در این چندین سال، فشاری است که دولت روی این تشکیلات میگذارد. این است که نهضت هرگز نتوانست پیش از انقلاب و بعد از انقلاب به شکل یک تشکیلات آزاد عضوگیری کند.
من فکر میکنم این اشکال به نهضت گرفتن از این دریچه که نهضت یک گروه خانواده بود، یک گروه قبیلهای بوده، فکر میکنم در این چارچوب هم باید نهضت را دید. تشکیلاتی بود که هم مورد غضب شاه بود هم مورد غضب روحانیون در راس قدرت بود بعد از انقلاب. بسیاری از اعضای نهضت بعد از انقلاب زندان رفتند. پیش از انقلاب زندان رفتند.
در شرایط فعلی این بحث که نهضت شاید طرفداری در بین قشر کارگران ندارد، قشر فقیر ندارد، من به عنوان یک نهضتی طور دیگر به قضیه نگاه میکنم. نهضت نمیتواند تمام روابط و ضوابط خودش را به گروههای مختلف روشن کند. به خاطر اینکه برای خیلی از این گروهها نهضت یک تشکیلاتی بوده که به محض اینکه رابطهاش آفتابی میشده به خیلی از این گروهها، پرهیز میکردند از اینکه با نهضت کار کنند بعد از انقلاب، به خاطر مواضعش.
اینکه به نظر من این اشکال را به نهضت گرفتن که نهضت نتوانست جایگاه عظیم اجتماعی پیدا کند به این دلیل، شاید انتقاد درستی نباشد. به خاطر اینکه نهضت هرگز توفیق پیدا نکرد به خاطر فشارهایی که هم در زمان شاه رویش گذاشتند و بعد از انقلاب که به طور وسیع عضوگیری کند. برای اینکه میدانید بسیاری از بچههای جوان حالا فعال هستند درون ایران، فعال هستند بیرون.
ما عماد بهاور را داریم که از شاخه جوانان نهضت است که الان زندان است. فرید طاهری را داریم. اینها نمایندگان جوان نهضت آزادی هستند. یکی از اولین گروههایی که از اسانلو و جنبش کارگری ایران دفاع میکند، نهضت آزادی است. مدارک و اسناد نهضت را ببینید. یا مثلا این دراویش گنابادی. نهضت با این گروهها و همه اینها کار کرده.
در قم رابطه نهضت آزادی بعد از انقلاب بسیار رابطه تنگاتنگی بود با خود منتظری. تا آنجا که اینها فرصت داشتند پایههای اجتماعی خودشان را نه به شکل تشکیلاتی و حزبی گسترده کردند و من فکر میکنم نهضت در این رابطه توفیقهایی داشته است.
- آقای شریعتمداری، چیزی دارید که اضافه کنید؟
بله ایشان صحیح میگویند. باید عوامل محدود کننده هم را دید ولی خوب این انتقاد فراتر از آن میرود و متوجه سنخ فکری است که خودش محدود کننده است. ما در اروپا نمونههایی داریم مانند مسیحی دموکراتها که بالاخره ریشه مذهبی دارند ولی از مذهب به عنوان هویت استفاده میکنند. نه به عنوان برنامه سیاسی.
نهضت نتوانسته این وفاداری خودش را به این فکر حفظ کند. در نهضت آزادی جوانان با تغییر جو سیاسی در ایران جذب مبارزه مسلحانه و جذب اسلام سیاسی شدند و معمرین نهضت نتوانستند در مقابل چنین گرایشی از خودشان دفاع لازم را نشان دهند و یا انسجام کافی را به عمل بیاورند.
البته این مختص نهضت نبود. عین این جریان در جبهه ملی هم شد و جبهه ملی هم جبهه ملی خاورمیانه... که به مبارزات مسلحانه روی آورد و در این بازار آشفته رقابت سیاسی نام آوران نهضت آزادی و جبهه ملی اسیر دست جوانانی شدند که تحت تأثیر جو رادیکال آن روز راههای اشتباهی را رفتند که در خور نقد است.
ولی آنچه که مهم است، این است که این افراد سالخورده و معمر وقتی این رویای جوانان در قالب به حکومت رسیدن آیت الله خمینی به تحقق پیوست، چنان مجذوب این طرز تفکر جدید و این اسلام سیاسی شدند که یک باره آرمانهای گذشته فراموش شد و همراهی قابل توجهی در عرض ۹ ماه با حکومت اسلامی که اسلام سیاسی بود و نهضت آزادی آن را قبول نداشت، حداقل در بدو تأسیس قبول نداشت، نشان داد و اگر هم به ولایت فقیه نقدی نهضت آزادی نوشت آن روز به ولایت مطلقه فقیه است و نه به مطلق ولایت فقیه.
از چیزهایی که مهم است در نهضت آزادی و انتظار هست این است که یک جزوه مبسوطی هم متفکرین نهضت به مطلق. ولایت فقیه نقد کنند و انتشار دهند تا بتواند به یک حزب مدرن لیبرال با تفکری مبتنی بر هویت اسلامی و نه سیاست اسلامی تبدیل شود.
- آقای براتی نقطه نظر شما چیست؟
این مسئله مهم است. اولاً که نهضت آزادی در شرایط استبداد هنوز از نظر ساختار تشکیلاتی یک شباهت زیادی به احزاب کلاسیک در زیرزمین دارد. یک مجمع عمومی دارد که قرار است سالیانه تشکیل شود. حالا هر چهار سال یک بار تشکیل شده و اکثراً هم موقع تشکیل آن قدغن شده. یک شورای مرکزی دارد. یک دفتر سیاسی دارد. یک هیئت اجرایی، یک شاخه جوانان و حوزههای شهری و محلی. یعنی از نظر ساختاری پیش بینی شده این مسئله.
اما اصل مسئله در این است که اگر این ساختار هم بود، به لحاظ عقیدتی چندگانگی بسیار گستردهای در نهضت وجود دارد. شما ببینید بخش مهمی از ملی مذهبیها متعلق به نهضت آزادی هستند. راجع به مسئله سوسیالیزم، انقلاب، نهضتهای رهایی بخش، مالکیت اسلامی و مسائلی از این دست دیدگاههای بسیار گوناگونی وجود دارد.
نهضت آزادی درون خودش یک جبههای از دیدگاههای مختلف است. حتی اگر شرایط آزادی هم میبود، به نظر من در این تنوع عقیدتی امکان اینکه بعد از ۵۰ سال این افراد به شکل سابق دور هم میماندند، نبود. ما یک تمایز یابی سیاسی پیدا میکردیم. بخشی از جبهه ملیها میآمدند با بخشی از دوستان ما در نهضت آزادی حزب دیگری را درست میکردند، به قول آقای شریعتمداری یک حزب دموکرات اسلامی درست میکردند، برخی از دوستان میرفتند یک حزب سوسیال دموکرات درست میکردند با گرایشهای بیشتر چپ و شبیه آن.
یعنی مسئله فقط نبود آزادی نیست. بلکه در این است که بنا به اجبار شرایطی که وجود دارد، الان ما امکان ایجاد احزاب به معنی مدرنش را در ایران پیدا نکردیم تا به حال و این شامل نهضت آزادی هم شده و هنوز خواهد بود.
- آقای نوربخش، چشمانداز و چالشهای فعالیت نهضت آزادی در آینده با توجه به نکاتی که آقای براتی و پیش از ایشان آقای شریعتمداری گفتند، چیست؟
من نسبت به صحبتهای جناب شریعتمداری چند اظهار نظر کوچک دارم. اولاً آن جزوهای که نهضت آزادی درآورده: «ولایت مطلقه فقیه» نقد ولایت مطلقه نیست. آن نقدی است به کل ولایت فقیه. آن جزوه را وقتی میخوانید، آن جزوه چهار بخش دارد. در یک بخشی بحث از این میکند که ولایت مطلقه یا ولایت فقیه هیچ پایهای در بنیانهای فکری اسلام ندارد و بازرگان، هم در مجلس و هم در آن کتاب که بخشیاش را مهندس بازرگان مینویسد، ولایت فقیه را مترادف با دیکتاتوری میبیند، خیلی روشن.
این کتاب زمان خمینی درآمده و خب به عنوان کسی که مینشسته در جلسات نهضت بعد از انقلاب، ولایت فقیه هرگز مورد قبول نهضت آزادی قرار نگرفت و بحثی که جناب شریعتمداری میکنند در مورد طیفهای مختلف درون نهضت البته من صد در صد این را قبول دارم.
این تفکری که حالا یک بخشیاش متعلق است به بازرگان و شاید یک بخشی متعلق به چمران ویزدی و گروههایی مثل شریعتی زودتر از آن، آن را هم قبول دارم. اما همین بخش جوانهای نهضت که مثل دکتر یزدی میشود و چمران و بقیه، در پاریس که در طول این چندین سال که با آقای خمینی در تماس بودند، اینها به یک جمعبندی رسیده بودند و خمینی قبول کرده بود.
اگر شما حرفهای خمینی را در پاریس ببینید، هیچ صحبتی از ولایت فقیه یا نظام روحانی نیست. همه صحبت از دموکراسی است. همه صحبت از این است که گروههای مختلف مشارکت پیدا میکنند بعد از انقلاب. این است که وقتی که شما به این مجموعه و این بحثها نگاه کنید، نهضت آزادی خیلی دور از واقعیت هم با خمینی به جمعبندی نمیرسد.
درست است که اسلامش اسلام سیاسی است ولی درون این اسلام سیاسی یک تعهد بسیار عمیق هست به دموکراسی. هرگز نهضت سر آن با هیچ گروهی معامله نکرده. جناب شریعتمداری هم فرمودند دکتر یزدی خیلی نزدیک به آقای خمینی بود ولیکن بلافاصله بعد از انقلاب به محض اینکه سفارت گرفته شد دکتر یزدی پس از چندین سال کار کردن با آقای خمینی میبُرَد از این حکومت.
در حالی که آمدند دکتر یزدی را دیدند، ازش تقاضا کردند که اگر نهضت جدا شود، اگر این تفکر جدا شود، درون ایران هر قدرتی میخواهد داشته باشد خمینی ازش حمایت خواهد کرد. ولیکن نهضتیها ماندند. و من این حرف را هم باز قبول دارم که مواضع نهضت پیش از انقلاب و بعد از انقلاب را باید بینشان فرق قائل شد.
بعد از انقلاب نهضت یک کارنامه خیلی خوبی از نظر فکری داشته و دو تا صحبت دکتر یزدی این آخری میکند که شاید جان کلام تمام این بحثهای این چندین سال باشد که خوب بعد از آن زندانش هم میرود، دکتر یزدی اعلام میکند که این حکومت در ایران باید برگردد به قانون اساسی که در پاریس نوشته میشود، که در آن هیچ صحبتی از ولایت فقیه نیست و دومین صحبتی که دکتر یزدی کرد در این چندین سال به عنوان رهبر نهضت که در ایران هیچ انتخاباتی به صورت آزاد صورت نمیگیرد اگر نظارت بین المللی نباشد.
مواضع خیلی پیشرفتهای است. درون جامعهای که اصلاحطلبها مجلس ششم را میگیرند و آقای خاتمی را سر کار میآورند تا همین آخریها و شاید تا همین الان. بسیاری از همین بچههایی که در این جنبش اصلاح طلبی دارند فعالیت میکنند هنوز شاید به ولایت فقیه اعتقاد داشته باشند. نهضت را باید در این چارچوب دید و باید مقایسهاش کرد با بقیه گروههای اجتماعی.
بازرگان را باید دید در مقابل خمینی از روزهای اول انقلاب. نمیگویم و این حرف را نمیزنم که نهضت تبدیل شده به یک تشکیلات عظیم اجتماعی که خوب خیلی روشن است که نشده. اما به عنوان یک حرکت فکری چیزهایی که، سنتهایی که درون جامعه ما گذاشت، به عنوان یک جنبش لیبرال اسلامی... میدانید که اصلاً اولین بار کلمه لیبرالیسم به عنوان یک فحش به نهضت آزادی داده شد بعد از انقلاب در ایران.
به خاطر اینکه به هر حال تعهد داشت به دموکراسی، تعهد به این داشت که همه گروههای اجتماعی را جلب کند. نمونهاش شاید همین دولتی باشد که، اولین دولتی که تشکیل میدهند، آنها نهضتی تنها نبودند. بسیاری از آدمهای دیگر درون این دولت مشارکت پیدا میکنند.
آقای بازرگان زودتر از اینکه نخستوزیری خودش را قبول کند، خدمت آیتالله شریعتمداری هم رسیده. با ایشان هم مشورت کرده. فکر میکنم این کنشها را وقتی پهلوی هم بگذاریم، نهضت کارنامه خوبی دارد از این بابت. البته من صد در صد قبول دارم.
تمام حرکتهای اجتماعی همانطور که جناب براتی فرمودند، مشکلاتی داشتند بعد از انقلاب که نهضت هم بسیاری از آنها را دارد. در آینده... نهضت که در شرایط فعلی هیچ کاری مثل بقیه گروهها در ایران نمیتواند انجام دهد... ولی نهضت دارد بازسازی میشود خارج از کشور و بسیاری از نیروهای جوان و نیروهایی که دوست دارند در این چارچوب فکری کار کنند، مجدداً دارند نهضت را بازسازی میکنند خارج کشور.
- آقای شریعتمداری، آخرین نکتهتان؟
من آرزوی موفقیت برای نهضت آزادی دارم. توصیهام این است که گروههایی که با پیشینه اسلامی وارد حرکت سیاسی میشوند، اسلام هویتی و نه اسلام سیاسی را باید قبول کنند و یک اسلام مدنی را ترویج کنند که قابلیت همزیستی با جامعه متکثر و دموکرات را در آینده داشته باشد و از اشتباهات گذشته خودشان درس بگیرند. قبول اسلام سیاسی از طرف نهضت آزادی مسلماً بزرگترین اشتباه تاریخ زندگانیاش بود.
- آقای براتی، جمعبندی شما؟
کاری که فکر میکنم الان نهضت آزادی باید انجام دهد درست الان کمی فاصله گرفتن از بومیسازی و دورنهسازی است و نگاه باز بیشتر به فرهنگ جهانی و امروزی پیدا کردن است برای جلب نسل جوان و مدرن امروزی ایران که این مسئله شامل حال دیگر احزاب ایرانی هم میشود.
منبع:رادیو فردا/امیر مصدق کاتوزیان
محمود احمدی نژاد خود را سرپرست وزارت نفت اعلام کرد تا دو هفته دیگربه عنوان نماینده ایران راهی اجلاس اوپک می شود. او شب گذشته در یک برنامه زنده تلویزیونی، ادغام وزارت خانه ها را براساس "تکلیف قانونی" و "ضرورت ساختاری" دانست و در خصوص سرعت عمل دولتش در این امر گفت: "اگر بحث ادغام وزارتخانه اي ماهها طول بكشد، اين امر وزارتخانه ها را فشل مي كند".
احمدی نژاد اما سخنان دیگری نیز زد که خبرگزاری متبوع او، ایرنا از انتشار آن خودداری کرد. آنجا که او گفت: "به لحاظ عاطفی دوست داشتم وزارت خانه ها 30 تا بشوند چون بهترین دوستانم در دولت هستند" و: "به وزرا گفتم خودتان انتخاب کنید که کدامتان می روید بیرون از کابینه... وگرنه خودم انتخاب می کنم".
شب گذشته خیلی ها منتظر بودند تا محمود احمدی نژاد از اختلاف خود و مجلس سخنی بگوید؛ اختلافی که احمدی نژاد به آن اشاره ای نکرد و خبر آنلاین، نزدیک به علی لایجانی، آن را تعبیر به عقب نشینی کرد.
احمدی نژاد این بار برخلاف مصاحبه ها و سخنان قبلی اش که رئیس مجلس و جایگاه مجلس را زیر سوال می برد وارد این مقوله نشد.
دولت محمود احمدی نژاد 14 اردیبهشت، ادغام 4 وزارتخانه را تصویب و علیرغم مخالفت مجلس و شورای نگهبان، روز شنبه رسما از صادق محصولی، علی اکبر محرابیان و مسعود میرکاظمی وزرای رفاه، صنایع و نفت خداحافظی کرده بود.
او در نامه های خداحافظی این وزرا نوشته بود که "پایان مسئولیت آنها نتیجه ماده 53 قانون برنامه پنجم در مورد کاهش تعداد وزارتخانه ها و مصوبه هیأت دولت در اجرای آن بوده است".
براساس مصوبه دولت، وزارت خانه های راه و ترابری با مسکن، نیرو با نفت، صنایع و معادن با بازرگانی و وزارت رفاه با کار و امور اجتماعی ادغام خواهند شد.
احمدی نژاد اما یک روز بعد از برکناری سه وزیر کابینه اش، عقب نشینی و مهدی غضنفری، وزیر بازرگانی را به سرپرستی وزارت صنایع و معادن و عبدالرضا شیخ الاسلامی، وزیر کار را به سرپرستی وزارت رفاه منصوب کرد. او از وزارت نفت سخنی نگفت تا برنامه زنده تلویزیونی شب گذشته که خود را سرپرست وزارت نفت اعلام کرد.
احمدی نژاد چگونه کوتاه آمد؟
اما به فاصله یک روز چه اتفاقی افتاد که احمدی نژاد ناچار از تعیین سرپرست برای این وزارتخانه ها شد و تریبون رئیس مجلس از عقب نشینی و کوتاه آمدن او خبر داد؟
عزل یکباره سه وزیر کابینه واکنش های تندی را از سوی اصولگرایان به دنبال داشت. در اولین واکنش ها احمد توکلی، نماینده مجلس و از چهره های شاخص طیف اصولگرا، برکناری سه وزیر مهم اقتصادی و اجتماعی را حاوی "پیام بی ثباتی" به جامعه داخلی و جهانی دانسته و به خبرگزاری مهر گفته بود که اگر مجلس تعطیل نبود با این قضیه برخورد می کرد.
محمدرضا باهنر، دیگر نماینده شاخص اصولگرایان و معاون نظارت مجلس نیز از ارائه نامه این معاونت به احمدی نژاد خبر داد و به خبرگزاری فارس گفت: هيچ عزلي ضرورت ندارد و هيچ وزارتخانه جديدي تأسيس نميشود، مگر آنكه شرح وظايف و اختيارات وزارتخانههاي جديد به تصويب مجلس برسد و رأي آورد.
باهنر همچنین از نامه خود به وزراي رفاه، صنايع و نفت خبر داد و توضیح داد: گفتم كه شما وزير هستيد، مگر آنكه يا مجلس شما را استيضاح كند يا اينكه رئيسجمهور شما را عزل كند، بر اين اساس اگر رئيسجمهور بگويد كه وزارتخانهاي نداريم و به همين دليل شما وزير نيستيد، اين قانوني نيست.
احمد توکلی اما دیروز قرار بود با فاطمه بداغی، معاون حقوقی احمدی نژاد به مناظره بنشیند؛ مناظره ای که برگزار نشد. چرا که توکلی خبر از جلسه مشترک احمدی نژاد و لاریجانی و پذیرفتن نظر مجلس از سوی احمدی نژاد داد و گفت: رئيسجمهور در اين نشست پذيرفته كه طبق نظر مجلس شوراي اسلامي در زمينه ادغام وزارتخانهها عمل كند و تصميم گرفته كه در ابتدا لايحهاي را براي ادغام وزارتخانهها به مجلس ارائه دهد و پس از بررسي و تصويب مجلس براي ادغام، سپس وزير مربوطه را براي وزارتخانه جديد به منظور اخذ رأي اعتماد از وكلاي ملت به قوه مقننه معرفي كرده و پس از تعيين وزير مربوط از سوي مجلس ادغام وزارتخانهها انجام شود.
جلسه ای که توکلی از آن سخن گفت جلسه ای بود که بعد از ظهر شنبه بین علی لاریجانی و محمود احمدی نژاد در حضور رهبر جمهوری اسلامی برگزار شد. جلسه ای برای حل اختلاف و به قول علی لاریجانی تنظیم روابط قوا: " اين ديدار در راستاي تنظيم روابط بين قوا انجام شد و پايهي كار نيز تفسير شوراي نگهبان بود و ما بايد همه ملتزم به تفسير شوراي نگهبان باشيم".
احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان، در نامه ای به علی لاریجانی، ادغام وزارتخانه ها را نیازمند مصوبه مجلس اعلام کرده بود.
او نوشته بود که وزیر وزارتخانههای جدید یا ادغام شده در هرصورت وزیر جدید محسوب شده و نیاز به اخذ رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی دارد.
پینگ پنگ سیاسی
علی لاریجانی نیز اعلام کرده بود که "ابلاغ مصوبه دولت برای ادغام وزارتخانه ها قبل از تصویب مجلس، "هزینه زیادی" خواهد داشت و باید جلوی آن گرفته شود".
رئیس مجلس شورای اسلامی هشدار داده بود: "اگر دولت تصمیم خود مبنی بر ادغام هشت وزارتخانه را برای اجرا ابلاغ کرده باشد، خلاف قانون عمل کرده است".
معاون احمدی نژاد، نظر شورای نگهبان را وارد ندانسته بود اما احمدی نژاد پس از جلسه تنظیم روابط در حضور رهبر جمهوری اسلامی، در حالی ناچار از پذیرش این مساله شد که پیش از این خطاب به علی لاریجانی گفته بود: "رییس محترم مجلس ظاهرا فکر می کنند عین قانون هستند که این تصور درستی نیست و باید توجه داشت که نباید فضای کشور را بی جهت آلوده و مشوش کرد".
او افزوده بود: "متاسفانه عدهای با طرح برخی مطالب در تلاش هستند که به زعم خود دولت را به اقدام خلاف قانون متهم کنند، اما تاکنون کسی نتوانسته این موضوع را اثبات کند".
اوج این اختلاف که به پینگ پونگی سیاسی ما بین روسای دو قوه در جمهوری اسلامی تبدیل شده بود، زمانی بود که خبرانلاین از خداحافظی وزیر نفت با "پیامک" خبر داد وهمچنین از شگفتی و تعجب نمایندگان مجلس که چگونه ممکن است وزیری برود در حالیکه ادغامی تصویب نشده است.
علی لاریجانی در همین زمینه تذکر داده بود که "کسی نمی تواند کارش را ترک کند. وزرایی که از مجلس رای اعتماد گرفته اند تا عزل نشده اند باید به کارشان ادامه دهند، مگر آنکه رئیس جمهوری آنها راعزل کرده باشد".
او با بیان اینکه "مملکت حساب و کتاب دارد" گفته بود: "وزیر که نمی تواند سرش را بیندازد پایین و برود خانه اش. باید پاسخگو باشد و به کارش برسد".
و در مقابل احمدی نژاد و لحن تندش خطاب به رئیس مجلس که "در کشور مرجع رسیدگی به تخلفات قانونی وجود دارد و نمی شود رییس مجلس بخواهد شخصا به تخلفات رسیدگی کند" و "قانونگذار قانون را نوشته و بهتر است امروز یک بار دیگر آن قانون را بخواند".
پروژه حذف 2؟
اما آیا جلسه عصر شنبه در حضور رهبر جمهوری اسلامی و کوتاه آمدن مجمود احمدی نژاد پایان این پینگ پنگ سیاسی است؟
وب سایت تابناک، نزدیک به محسن رضایی، با طرح این پرسش که آیا آقای رئیسجمهور بر ادامه همین مسیر اصرار خواهند ورزید"؟ نوشته است: "اکنون این پرسش در افکار عمومی مطرح است که دولت چه اصراری دارد برای برخی کارهای از قضا مهم، راهکارهایی را برگزیند که احتمال دارد به دعوا، اختلاف، بحران، درگیری و کشمکش منجر شود؟ آیا از این روش انتخابی در مسائل گذشته تجربه موفقی داشته؟ آیا در استیضاح وزیر راه و ترابری، حضور نیافتن رئیسجمهور و وزیر مربوطه در جلسه مجلس تجربه موفقی برای دولت بود یا
به قاعده نباید هیچ گونه نشانه یا شایبه خشم، عصبانیت یا انتقام جویی در تصمیمگیری های دولت وجود داشته باشد و باید با دوراندیشی تصمیمگیری شود".
این وب سایت در مطلبی دیگر با عنوان "بالاخره ماجرا تمام شد یا نه...؟!" نوشته است: "همچنان جای این پرسش باقی است که آیا سرانجام دولت، لایحه ای برای ادغام وزارتخانه ها به مجلس خواهد برد یا بنا به تشخیص خود رفتار خواهد کرد، به ویژه آن که بنا بر نظر شورای نگهبان ادغام وزارتخانه ها، هرچند تکلیف مجلس بر دولت بوده، اما اینکه کدام وزارتخانه ها و به چه شکلی با هم ادغام شوند، می باید به تصویب مجلس برسد".
جهان نیوز، نزدیک به علیرضا زاکامی اما فراتر رفته و از برکناری این وزرا به عنوان پروژه حذف 2 نام برده و تیتر زده است: "حلقه اول یاران احمدی نژاد از کجا به کجا رسید!"
جهان نیوز نوشته است: "پروژه «حذف 2» که به بهانه ادغام چند وزارتخانه و با هدف یک دست سازی حلقه اول یاران رئیس جمهور شروع شده بود، اینبار نه با حکم حکومتی بلکه با ورود به موقع مجلس و شورای نگهبان ناکام ماند."
براساس نوشته این وب سایت "پس از عدم موفقیت در عزل مصلحی، ادغام چند وزارتخانه می توانست تیم اطراف محمود احمدی نژاد را برای ۲ سال پایانی دولت دهم یک دست تر از قبل کند که فعلا به تعویق افتاد. هرچند اخباری وجود دارد که نشان میدهد این پروژه بزودی و با ظاهر جدید عملی می شود و اگر تنها ۶ سال به عقب باز گردیم و تیم همراه کننده رئیس جمهور را در سالهای ابتدایی دولت نهم بنگریم خواهیم دید که از آن افراد فقط تعداد انگشت شماری باقی مانده اند که به نظر می رسد در ماهها و حتی روزهای آینده شاهد حذف آنها از اطراف رئیس جمهور خواهیم بود".
منبع:روزآنلاین/فرشته قاضی
دکتر صدرحاجسیدجوادی،مهندس بازرگان،دکتر سحابی و آیتالله خامنهای در مراسم افتتاح مجلس خبرگان قانون اساسی
میزان:دکتراحمد صدرحاجسیدجوادی در پیامی به مناسبت پنجاهمین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران خطاب به تمامیت خواهان گفت:«تمامیتخواهان بدانند که این نهضت، متوقف شدنی نیست و تا بامداد آزادی و برآمدن خورشید عدالت، حتی اگر که راهی دور و شبی طولانی در پیش داشته باشد، استوار خواهد ماند و ایمان دارم که ملت شریف ایران نیز، هرگز در پیگیری مطالباتش کوتاه نخواهد آمد.»
به گزارش «میزان خبر»، این عضو هیئت موسس نهضت آزادی ایران در این پیام خود نهضت آزادی را به خاطر یک عمر ممارست در اهداف خود علیرغم فشارهای همیشگی حاکمیت را نه فقط یک تشکل سیاسی که به الگویی برای دیگر گروهها و نهضتی برای آزادی ملت ایران دانست.
مسنترین فعال سیاسی ایران در پیام خود خطاب به جوانان توصیه و وصیت کرد: «مبادا سختیهای روزگار موجب دلسردی و ناامیدی شما شود که البته باید به گسترش و تعمیق ظرفیتهای اخلاقی و روحی شما و ایجاد انگیزه، توان و خواستی مضاعف در پیگیری مطالبات تاریخی ملت عزیز ایران بیانجامد و این نکته را پدر پیری با شما در میان میگذارد که اگرچه رنج بیش از هفتاد سال تلاش و حضور در عرصهی اجتماع و سیاست، تنش را رنجور داشته و جانی خسته برایش باقی گذاشته است، اما بیش از هر زمان دیگری به آیندهٔ ایران و تحقق آزادی و دمکراسی باور داشته و امیدوار است و از همین رو تاکید مجدد دارم که در مسیر سبزی که پیش رو دارید، پیوندها را مستحکمتر و با اتحاد و همدلی پیش روید.»
متن این پیام بدین شرح است:
بسم الله الرحمن ارحیم
«یا ایها الذین ءامنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوالله لعلکم تفلحون»
(آل عمران، آیهٔ ۲۰۰)
ملت شریف و جوانان برومند ایران!
نهضت آزادی ایران، پنجاه سال پیش در چنین روزهایی توسط زندهیادان مهندس مهدی بازرگان، آیت الله سید محمود طالقانی و دکتر یدالله سحابی و با تایید و نظر مثبت شادوران دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران بنیان نهاده شد. آزادی، استقلال، حاکمیت قانون، عدالت اجتماعی و پیشرفت مملکت از جمله آرمانها و اهدافی بودند که بنیانگذاران نهضت آزادی ایران برگزیده و در طی سالیان بعد برای تحقق آن کوشیدند. دمکراسی، اجرای اصول مندرج در اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، گسترش صلح و فرهنگ دوستی در میان ملل گوناگون نیز در زمرهٔ تاکیداتی هستند که در مرامنامهٔ نهضت آزادی ایران دیده میشوند.
بنیانگذاران نهضت آزادی ایران با درکی تاریخی از ساخت جامعه و ملت ایران و تاثیر عمیق باورهای دینی و اسلامی بر فرهنگ ایرانی و نحوهٔ زیست مادی و معنوی ایرانیان و همچنین بر اساس بینشی توحیدی و قرآنی، به تبیین نگاهی نو و مبتنی بر اخلاق و عقلانیت از اسلام توجه داشتند. در باور این جمع، استبداد نه تنها به عنوان ماحصل بینش غیرتوحیدی و به مثابهٔ مصداق بارز شرک، قابل ارزیابی است که خود از جمله موانع تحقق جامعهٔ اخلاقی و نشر باورهای اصیل دینی محسوب میشود و بر همین مبنا، افزون بر مبارزهی سیاسی مستمر با حکومت خودکامه و حاکمیت سلطنت مطلقهٔ پهلوی، در مسیر خرافهزدایی و معرفی چهرهای عقلانی از اسلام و سازگار با دمکراسی و حقوق بشر، منشاء خدمات موثر و گستردهای شدند. در اعلامیهٔ تاسیس نهضت آزادی ایران، این عبارات دیده میشود: «اقتضای اطاعت از خدا مبارزه با بندگی غیر او و شرط سپاس ایزدی، تحصیل آزادی برای به کار بستن آن در طریق حق و عدالت و خدمت است. ما باید منزلت و مسوولیت خود را در جهان خلقت بشناسیم تا به رستگاری و پیروزی نائل شویم.»
نهضت آزادی ایران در طی حدود نیم قرن مبارزه برای تحقق آزادی و حاکمیت قانون، همواره بر این امر تاکید داشته است که دمکراسی یک رخداد صرفاً سیاسی نیست که در اثر رویدادی خاص و یا در لحظهای معین روی دهد و بلکه، فرآیندی است اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که در مسیر پیگیری مستمر آن، به درجات گوناگون پدید آمده و تکامل و تعمیق خواهد یافت و چنین دستاوردی نه با زور و تحمیل که تنها با پذیرش و باور عام ملت و حتی هیات حاکمه به این حقیقت که دمکراسی بدیل و جایگزنی ندارد، به دست خواهد آمد. از همین رو، با تاکید بر شیوههای مدنی و مسالمتجویانه، تغییرات تدریجی در چارچوب قانون را در ارتقای فرآیند حاکمیت ملت و دمکراسی موثرتر ارزیابی کرده و برای آگاهیبخشی اهمیتی دوچندان قائل بودهاند. گزینش راهبرد «جنگ حجت و نه جنگ قدرت» نیز در دههٔ شصت خورشیدی بر همین اساس روی داد.
تجربهٔ نیم قرن مبارزهٔ مستمر اعضای فقید و حاضر نهضت آزادی ایران، موید این ادعاست که آرمانهایی را که روزگاری بنیانگذاران شریف اعلام میداشتند، این روزها به خواست و باور عمومی ایرانیان، از هر طیف سیاسی و طبقهی اجتماعی بدل شده است. امروز دیگر کمتر کسی از جماعت مردم پیدا میشود که آزادی را امری لوکس و غیرضروری بداند و حتی همراهان عدالتطلب ما در مسیر مبارزه نیز بدین ضرورت رهنمون شدهاند که سلب آزادی، نخستین حقی است که از یک انسان، مورد ستم و تعدی قرار میگیرد و از این رو، تلاش برای دستیابی به آزادی و کرامت انسانی، عین عدالتجویی و پیشنیاز اساسی تغییرات پایدار و گذار به سوی حاکمیت ملت بوده و به عنوان خواستی فراتر از یک حزب و یا جریان سیاسی خاص قابل مشاهده است. بنابراین گزاف نیست اگر ادعا شود که امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به آزادی، حاکمیت قانون و عدالت اجتماعی راستین دیده میشود.
تصمیمسازیهای نادرست و مغایر منافع ملی دولت دهم و رییس آن در عرصههای سیاست، اقتصاد و فرهنگ، از جمله تقلب آشکار در انتخابات ۱۳۸۸، سرکوب و کشتار و زمینه سازی برای صدور احکام بلاموجه اعدام افراد بیگناه و حبس معترضان و فعالان سیاسی و اجتماعی، حذف یارانهها در غیاب مراجع نظارتی رسمی و نهادهای مردمی مانند سازمان مدیریت و برنامهریزی و همچنین مطبوعات آزاد و مستقل که موجب گسترش فقر شده و در واقع، معیشت و سفرههای مردم تنگدست را نشانه گرفته است، نقض مستمر و فراگیر حقوق بشر و اصول قانون اساسی و آرمانهای اصیل و واقعی انقلاب ۱۳۵۷، تنشآفرینی در عرصهٔ روابط بینالمللی به ویژه تحریک کشورهای همسایه و عربزبان، در کنار تشدید مناقشات منطقهای در برخی استانهای مرزی و به ویژه خوزستان، ترویج خرافهگرایی و ویران ساختن ارزشهای اخلاقی و منابع مالی و انسانی و زیرساختهای اقتصادی و تولید ملی، از جمله دغدغهها و نگرانیهای اینجانب بوده و بنده نیز به شدت از تحمیل هزینههای غیرقابل جبران بر ملت و مملکت بیمناک بوده و اعلام میدارم که از حملهی مغول به این سو، چنین یورش و تهاجمی علیه «ایرانیت و اسلامیت» به نحو توامان رخ نداده است.
سالروز تاسیس نهضت آزادی ایران، مناسبتی پدید آورد تا به رغم کسالت شدید و فشارهای امنیتی بیسابقه که سکوت چند ماههٔ اخیر را موجب شده بود، مهر سکوت شکسته و از آنجا که کهولت و کسالت روزافزون و همچنین شرایط سیاسی موجود، چه بسا در آیندهای نه چندان دور، حتی امکان و یا رمقی برای گرفتن قلم بر دست نیز نگذارد، در این سخن پایانی به عموم هموطنان و به ویژه جوانان برومند سرزمینم که اینک سرنوشت میهن را رقم میزنند، توصیهای از باب وصیت و سفارش دارم مبنی بر آنکه: «مبادا سختیهای روزگار موجب دلسردی و ناامیدی شما شود که البته باید به گسترش و تعمیق ظرفیتهای اخلاقی و روحی شما و ایجاد انگیزه، توان و خواستی مضاعف در پیگیری مطالبات تاریخی ملت عزیز ایران بیانجامد و این نکته را پدر پیری با شما در میان میگذارد که اگرچه رنج بیش از هفتاد سال تلاش و حضور در عرصهی اجتماع و سیاست، تنش را رنجور داشته و جانی خسته برایش باقی گذاشته است، اما بیش از هر زمان دیگری به آیندهٔ ایران و تحقق آزادی و دمکراسی باور داشته و امیدوار است و از همین رو تاکید مجدد دارم که در مسیر سبزی که پیش رو دارید، پیوندها را مستحکمتر و با اتحاد و همدلی پیش روید.»
به رغم فشارهای شدید امنیتی و اعمال مجازاتهای سنگین و حبسهای طویل المدت برای اعضا و علاقمندان این حزب دیرپای ملی و اسلامی که از همان روزگار تاسیس وجود داشت و هنوز هم به شدیدترین حالت اعمال میشود، پیگیری مستمر مطالبات تاریخی ملت ایران، الزام حاکمان به پاسخگویی مسوولانه در برابر نهادهای مردمی و مدنی، تاکید هماره بر آزادی بیان، آزادی عقیده و برگزاری انتخابات آزاد، سالم و عادلانه، نحوهٔ ورود مبتنی بر اخلاق و کرامت انسانی به حوزهٔ سیاست و عدم رعایت خط قرمزهای خودساختهٔ حکومتی و هرگونه مصلحتاندیشیهای ضد مردمی، از جمله دلایل و موجباتی هستند که قامت نهضت آزادی ایران را فراتر از یک تشکل سیاسی صرف و در میزان یک اندیشه و بینش و به عنوان الگویی برای تحزب و شاخصی برای ارزیابی رفتار حاکمیت و سنجش دمکراسی قرار داده است. نهضت آزادی ایران به رغم فشارها و تضییقات بیسابقه که حتی از برگزاری جلسات حزبی، محروم و ممنوع است، امروز به جهت فراگیری و پذیرش آرمانها و روشهایش از سوی ملت ایران و عموم احزاب و فعالان سیاسی دمکراسیخواه، به نهضتی برای آزادی ملت ایران ارتقا یافته و بیش از پیش در راستای اهداف و آرمانهای اصیل مردم سرزمینش پیش میرود. نهضت آزادی ایران از آنجا که با خواست حکومتها ایجاد نشده است، سرنوشت خود را با ارادهٔ هیچ ارادهگرایی رقم نخواهد زد. تمامیتخواهان بدانند که این نهضت، متوقف شدنی نیست و تا بامداد آزادی و برآمدن خورشید عدالت، حتی اگر که راهی دور و شبی طولانی در پیش داشته باشد، استوار خواهد ماند و ایمان دارم که ملت شریف ایران نیز، هرگز در پیگیری مطالباتش کوتاه نخواهد آمد.
آن شعله که خاموش نگردد ... ماییم نامی که فراموش نگردد ماییم
از لطف خدا با همه ظلم و دهشت ... آشفته و مدهوش نگردد ماییم
احمد صدر حاج سید جوادی
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۰
بیست و پنجم اردیبهشت ماه پنجاهمین سال تاسیس نهضت آزادی ایران است. تشکلی که خود را ادامه و توسعه "نهضت مقاومت ملی" می داند که در سال ۱۳۳۲ به فاصله دو هفته پس از کودتای آمریکائی انگلیسی ۲۸ مرداد شاه و دربار تاسیس شده بود.
به این مناسبت در مصاحبه با عبدالعلی بازرگان به بررسی فرازهای تاریخی این تشکل مهم در تاریخ سیاسی ایران پرداخته ایم. بازرگان با شرح برخی اتفاقات مهم پیرامون نهضت آزادی میگوید:" نهضت بیشتر یک اندیشه و فکر بود و رهبرانش از مهندس بازرگان و طالقانی و سحابی گرفته تا دکتر شریعتی و دکتر چمران، مردان اندیشه بودند، دبیر کل فعلی، آقای دکتر یزدی نیز کتاب های متعددی در زمینه های علمی، سیاسی و حتی اسلامی و قرآنی نوشته اند و نسل جوان نهضت تا حدود زیادی مرهون آموزش های ایدئولوژیک ایشان هستند. به همین دلیل نگرانی سازمان های اطلاعاتی بیش از تشکیلات، از تفکرو تجربه و رهمنودهای راهبردی سابقه داران نهضت است، وگرنه این دشمنی های کینه توزانه تناسب و توجیهی نداشت."
متن کامل این گفتگو در پی می آید:
۲۵ اردیهشت ماه امسال مصادف با پنجاهمین سالگرد تاسیس نهضت آزادی ایران است و به این ترتیب نیم قرن از عمر یکی از قدیمی ترین احزاب سیاسی ایران می گذرد. ممکن است از شما به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی این جمعیت سئوال کنیم که چرا و چگونه و در چه شرایطی بنیانگزاران این حزب دست به تاسیس چنین تشکلی زدند؟
درست است که تاسیس این حزب از سال ۱۳۴۰ رقم خورده است، اما در واقع "نهضت آزادی ایران"، ادامه و توسعه "نهضت مقاومت ملی" است که در سال ۱۳۳۲ به فاصله دو هفته پس از کودتای آمریکائی انگلیسی ۲۸ مرداد شاه و دربار تاسیس شده بود. نهضت مقاومت ملی هم تشکلی از طرفداران دکتر مصدق بود که با الهام گرفتن از نهضت مقاومت فرانسه در دوران اشغال کشورشان توسط نازی ها تشکیل شده بود. در میان موسسین نهضت مقاومت، هم روحانیونی مثل ایت الله سید رضا زنجانی وجود داشتند، هم پایه گذاران بعدی نهضت آزادی و هم تعدادی از افراد جبهه ملی و وفاداران زنده یاد دکترمحمد مصدق.
اما تاسیس نهضت آزادی ایران در سال۱۳۴۰، استفاده از آزادی نسبی و فضای نیمه بازسیاسی ناشی از تضاد نخست وزیروقت، دکترعلی امینی با شاه بود که جبهه ملی هم از این موقعیت استفاده بسیار کرد.
موسسین نهضت چه کسانی بودند؟ با برخی آشنا هستیم، ولی شاید نسل امروز بسیاری از آنها را نشناسد. آیا هیچیک از آنها در قید حیات هستند؟
هیئت موسس نهضت آزادی ۷ نفر بودند : آیه الله طالقانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، مهندس منصور عطائی، حسن نزیه، رحیم عطائی و عباس سمیعی که همگی به رحمت خدا پیوسته اند. اینها هیئت موسس بودند. اما فعالین پرتلاش دیگری همچون: مهندس عزت الله سحابی ، که خدا سلامتشان بدارد و متاسفانه به دلیل عمل جراحی مغز دو هفته ای است در کما به سر می برند، و مرحومان علی بابائی، رادنیا و... حضور داشتند. همچنین جناب احمد صدر حاج سیدجوادی، که در سن متجاوز از ۹۰ سال، فعلا بزرگ خاندان نهضت هستند. هدف این جمع مبارزه با استبداد برای احراز آزادی و حاکمیت ملت و رشد و توسعه کشور بود.
همه خوانده یا شنیده ایم که نهضت پس از تاسیس، مواجه با محدودیت ها و محرومیت های زیادی شد، ممکن است توضیح دهید از کی و به چه دلیل با حرکتش با سد استبداد متوقف گردید؟
همانطور که می دانید، دولت آمریکا در آن زمان مهم ترین دغدغه اش گسترش کمونسیم درکشورهای دنیای سوم بود و از ترس آنکه مبادا عوارض کودتای سال ۱۳۳۲ و نارضایتی های رو به رشد مردم منجر به نفوذ بیشتر کمونیست ها و انقلاب مارکسیستی شود، دکتر امینی را که عاقد قرارداد کنسرسیوم و مورد اعتماد غرب بود، به شاه تحمیل کرد تا با انجام اصلاحات ارضی و رفرم های دیگر و باز کردن فضای سیاسی جامعه، مانع چنان انفجاری گردد. اما به زودی شاه آمریکائی ها را قانع کرد که خودش فرماندهی این اصلاحات را به عهده بگیرد. به این ترتیب امینی را عزل کرد و با اعلام انقلاب سفید شاه و ملت! در ششم بهمن سال ۱۳۴۱ عملا به قدرت مطلقه خود بازگشت.
۵ روز قبل ازاعلام این انقلاب فرمایشی! به دستور فرمانداری نظامی کلیه رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی دستگیر شدند تا اعلیحضرت! هیچ مشکلی در این انقلاب شاه فرموده نداشته باشند. اعضای جبهه ملی به دلیل مواضع مخالفی که با امینی داشتند پس از چند ماهی آزاد شوند، اما رهبران نهضت که با استفاده از تضاد موجود میان نخست وزیر و شاه، نوک تیز انتقاداتشان را متوجه استبداد ریشه دارشاهنشاهی کرده بودند، به زندان های طویل المدت از دهسال به پائین محکوم شدند.
آیا واقعا در تمام این مدت در زندان بودند و همه مدت محکومیت را تحمل کردند؟
خیر، در آن جمع فقط دو نفر؛ مرحومان بازرگان و طالقانی محکومیت دهساله داشتند. پس از قریب ۵ سال، شاه که درآستانه سفری به غرب نگران تظاهرات دانشجویان دراروپا و نیازمند آرامش بود، دستور آزادی آنها را صادر کرد. ولی محکومین زیر ۵ سال تمام مدت حبس را تحمل کردند. پس از آزادی از زندان، نهضت حزبی غیرقانونی اعلام شد و تمام فعالیت های علنی اش تا انقلاب۱۳۵۷ تعطیل گردید، البته میدانید که از سال ۱۳۴۳ به بعد، جوانان نهضت، مثل: حنیف نژاد، سعید محسن ، بدیع زادگان، احمد رضائی و ... که ازادامه مبارزات پارلمانی نومید شده بودند، مقدمات حرکتی مسلحانه را آغاز کردند که از سال ۱۳۵۰ علنی شد.
فعالیت های نهضت آزادی در ارتباط با پیروزی انقلاب و نقشی را که در تاسیس دولت موقت داشت چگونه ارزیابی می کنید؟
دولت موقت دولتی حزبی نبود. رهبر انقلاب هم بر این موضوع تاکید کرده بود، اما برخی از اعضای ارشد نهضت آزادی در تشکیل دولت موقت نقش اساسی داشتند، در میان بقیه، کسانی هم مثل شهید فروهر و دکتر سنجابی از جبهه ملی، شهید دکتر سامی از جاما و آقایان مهندسین معین فر، کتیرائی، تاج، طاهری از انجمن اسلامی مهندسین و تعدادی هم منفرد بودند. این دولت همانطور که از اسمش پیداست، موقت بود و ۵ وظیفه به عهده داشت که از عهده همه آنها هم به خوبی برآمد ولی به زودی به دلیل دخالت های فراوان تشنگان قدرت، پس از ۹ ماه استعفا داد. دولت موقت استعفا داد، اما اعضای نهضتی آن زیر لوای این جمعیت به فعالیت های خود برای آزادی و حاکمیت ملت ادامه دادند.
جالب است که نهضت آزادی، هم قبل از انقلاب اعضایش انواع زندان ها را چشیدند و هم بعد ازانقلاب. هم در دوران حکومت مطلقه شاه غیرقانونی اعلام شد و هم در دوران ولایت مطلقه فقیه! علت چیست که این جمعیت همواره مرغ عزا و عروسی بوده است!؟
بلی همینطور است، اعضای این جمعیت همواره بین پتک و سندان سرکوب شده اند، قبل از انقلاب دو یورش و زندان شش ماهه و ۵ ساله و چند حبس کوتاه مدت چند ماهه را تجربه کرده است، البته به استثنای مهندس عزت الله سحابی عزیز، که رکوردار است و در سال ۱۳۵۰ در سومین یا چهارمین زندانش تا آن موقع، به ۱۱ سال محکوم شد. پس از انقلاب نیز به گمانم حداقل سه بار دیگر زندانی شده است که به قول خودشان به مراتب بدتر از زندان های طاغوت بوده است.
اعضای نهضت پس از انقلاب در سال های: ۶۷، ۶۹ تا ۷۱، ۸۰ و ۸۸ هم به طور گسترده بازداشت و در سلول های انفرادی محبوس و بعضا مورد شکنجه های سخت قرار گرفته اند. هم اینک نیز تعدادی از اعضای آن در بند هستند.
این فشارها هم روشن است؛ مسئله همچنان به قوت خودش باقیست و ملت همچنان از فقدان آزادی و محرومیت از مشارکت در تعیین سرنوشتش رنج می برد، درست است که با انقلاب ۱۳۵۷ به آزادی رسیدیم، اما به قول معروف، "آزادی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود" از آزادی فقط میدان اش برای ملت ماند! یعنی به زودی از چاله به چاه افتادیم و گرفتار استبداد دینی به مراتب مخوف تری گشتیم.
اشاره به زندانی بودن برخی از اعضای نهضت در شرایط فعلی کردید، آیا میتوانید از برخی از آنان نام ببرید؟
در دو سال گذشته و در جریان جنبش سبز، بسیاری ازاعضای نهضت بازداشت، محاکمه و زندانی شده اند که از جمله می توان به آقای عماد بهاور رئیس شاخه جوانان نهضت اشاره کرد که به دهسال زندان محکوم شده است ، همچنین آقای مهندس فرید طاهری (داماد آقای مهندس توسلی) ، لیلا توسلی و دیگرانی که یا در زندانند و یا در حال محاکمه و منتظر ابلاغ احکام. تقریبا تمام اعضای فعال نهضت محکومیت های بلند مدتی گرفته و به قید وثیقه های سنگین فعلا آزاداند و هشدار ابلاغ آن، همچون شمشیر داموکلسی همواره بالای سرشان است! دبیر کل نهضت آقای دکتر یزدی هم تا همین اواخر در سن ۸۲ سالگی در زندان بودند که فعلا تا شروع دادگاه به دلیل سرطان و عمل جراحی قلب به مرخصی آمده اند.
نهضت آزادی در دوران شاه با حکومت سلطنتی مبارزه می کرد، مهم ترین دلائل فاصله گرفتن آن پس از انقلاب با حاکمان بعدی چیست؟
یادم می آید در یکی از جلسات شورای مرکزی نهضت، در همان ماه های نخستین انقلاب، این پیشنهاد توسط یکی ازاعضای شورا مطرح شد که با پیروزی انقلاب اسلامی، موضوع آزادی منتفی و تحصیل حاصل است و بهتر است نام نهضت آزادی ایران را به " نهضت اسلامی ایران" تغییر دهیم. البته این پیشنهاد با مخالفت اکثریت شورا رای نیاورد و بعدا دیدیم همان آزادی مختصری را هم که داشتیم از دست دادیم.
مهم ترین انتقادات و فصل جدائی نهضت از نظام حاکم، یکی تز "ولایت فقیه" بود، که از نظر نهضت مغایرت تام و تمام با آزادی و حاکمیت ملت داشت، دیگری هم ادامه جنگ خانمانسوز پس از فتح خرمشهر. نهضت در مورد ولایت فقیه جزوه ای ۸۰ صفحه ای در رد این نظریه، از جهات اعتقادی، عقلی، نقلی و سیاسی، در همان اوج اقتدار آقای خمینی منتشر کرد و در مورد پافشاری برای ادامه جنگ تا رفع فتنه از عالم! دهها بیانیه و نظریه منتشر نمود.
در شرایطی که همه تحرکات نهضت توسط وزارت اطلاعت و سپاه و ... به تعطیل کشانده شده، شما اثر بخشی فعالیت های نهضت را در این ۳۲ سال پس از انقلاب چگونه ارزیابی می کنید؟
ببینید، نهضت هرگز مثل حزب توده که وابسته به شوروی و شبکه جهانی آن بود، تجربه، توسعه و تشکیلاتی نداشت. نهضت بیشتر یک اندیشه و فکر بود و رهبرانش از مهندس بازرگان و طالقانی و سحابی گرفته تا دکتر شریعتی و دکتر چمران، مردان اندیشه بودند، دبیر کل فعلی، آقای دکتر یزدی نیز کتاب های متعددی در زمینه های علمی، سیاسی و حتی اسلامی و قرآنی نوشته اند و نسل جوان نهضت تا حدود زیادی مرهون آموزش های ایدئولوژیک ایشان هستند. به همین دلیل نگرانی سازمان های اطلاعاتی بیش از تشکیلات، از تفکرو تجربه و رهمنودهای راهبردی سابقه داران نهضت است، وگرنه این دشمنی های کینه توزانه تناسب و توجیهی نداشت.
آقای بازرگان، شما صحبت ازآقای دکتر یزدی و دبیرکلی ایشان کردید، من در برخی منابع خبری از جمله در فیس بوک و رسانه های دیگر خوانده ام که پس از استعفای تحمیلی آقای دکتر یزدی، سه روز بعد شما به سمت دبیر کلی نهضت آزادی انتخاب شده اید. آیا این خبر صحت دارد؟
خوب شد این سئوال را مطرح کردید. من هر کجا شده این شایعه ساختگی را صریحا تکذیب کرده ام. خیر، مطلقا چنین خبری صحت ندارد و به نظر می رسد همان کسانی که در زندان استعفای نیم خطی آقای دکتر یزدی را گرفته اند، می خواهند این استعفا را چهار میخه و دبیرکلی را به خارج کشورصادر کنند! وگرنه در شرایطی که نهضت مجاز به تشکیل کوچک ترین جلسه ای هم نیست، چگونه چنین امری در عالم خیال امکان پذیراست؟ در ثانی بنده دهسالی است در خارج کشورمقیم هستم و نهضت فعلا شعبه ای هم در خارج ندارد. استعفای دبیرکل هر حزبی در مجمع نمایندگان آن حزب و شورای مرکزی آن مطرح می شود نه در خانه امن وزارت اطلاعات! بنابراین آقای دکتر یزدی از نظر اعضای این حزب همچنان دبیرکل محسوب می شوند، به فرض هم اگر روزی امکان تجمع و قراربر انتخاب دبیرکل دیگری باشد، خوشبختانه در میان همسنگران مقیم ایران، که با گوشت و پوست و استخوانشان ستم های این مدت را درک کرده اند، افراد به مراتب شایسته تری از بنده برای حمل این کوله بار امانت وجود دارند.
به عنوان آخرین سئوال، با شناختی که شما از اوضاع ایران و تحولات منطقه دارید، چه آینده ای را برای جنبش سبز و مبارزان راه آزادی ایران پیش بینی می کنید؟
البته وضعیت آزادی خواهان در ایران به دلیل استبداد دینی و تکیه آن بر توده های سنتی و باورهای دینی، سخت تر از دیگر ملتهای منطقه است. اما به همان نسبت نتایجش هم به خواست خدا و همت مردم عمیق تر و شیرین تر خواهد بود. این حتمیتی تاریخی است که به قول معروف دیر و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد! هم تجربیات ملت ها این امید را زنده نگه می دارد و هم باورهای دینی ما بر نصرت خدا به ملت های تحت ستم این حقیقت را اثبات می کند. مهم صبر و تحمل مردم در برابرستم و مراقبت برادامه شیوه های مسالمت آمیز و پافشاری برارزش های اخلاقی و موازین حقوق بشری است. در چنین روندی است که روز به روز ریزش مستبدین و رویش مدافعان آزادی بیشتر خواهد شد. فن آوری اطلاعات و پیدایش شبکه های اجتماعی نیز مسئله اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به توده های مردم را تسریع خواهد بخشید.
منبع:جرس/بهار ایرانی
- آقای مهندس عبدالعلی بازرگان، روز یکشنبه ۲۵ اردیبهشتماه تولد نهضت آزادی ایران، پنجاهمین سالگرد بنیانگذاری آنش، است. بعد از نیم قرن فعالیت، نهضت آزادی ایران چه مواردی از کارنامه خودش را نقطه قوت میداند و برعکس چه موارد مشخصی را نقطهضعف؟
عبدالعلی بازرگان: بله. با سلام خدمت شما و شنوندگان ارجمندتان. نهضت تا حالا یک چنین ارزیابی را از عملکرد گذشته خودش نکرده که ببیند کجاها نقطه قوتش بوده و کجاها عیب و ایراد و اشکالی داشته که مثلا نمیبایست آن کار را میکرده. این ارزیابی و داوری به عهده ملت است. مردم باید قضاوت کنند و تعیین کنند که کجاها عیب و ایراد و اشکال داشته. به هر حال هدف نهضت در طول این ۵۰ ساله یا به تعبیری ۵۸ سال میشود گفت... چون بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، حدود دو ماه بعد، عدهای دور هم جمع شدند به تقلید از آن چه در فرانسه بعد از اشغال آلمان اتفاق افتاده بود که سازمان مقاومت ملی فرانسه درست شد، سازمانی را به نام نهضت مقاومت ملی تشکیل دادند که تا هفت سال در واقع تنها گروهی بود که در حالت نیمهزیرزمینی فعالیت میکرد.
در سال ۱۳۴۰، زمان دکتر امینی به دلیل آزادیهای نسبی و موقتی که پیش آمده بود، نهضت آزادی تجدید سازمان کرد. یعنی در واقع باقیماندههای نهضت مقاومت ملی بودند. در طول این مدت هم هدف اصلی نهضت یعنی هدف شاخص و محوریاش آزادی و حاکمیت ملت بوده. در حد فهم و درک و توان و امکاناتش در این مسیر عمل کرده. همین طور که عرض کردم دیگر داوریاش با بقیه مردم است که ببینند این وظیفهای که به عهده خودش گرفته کجاها موفق بوده و کجاها نقطه ضعفی داشته.
- پس من سوالهایی را که گوشه و کنار در افکار عمومی مطرح بوده، با شما در میان میگذارم. آیا با توجه به این که نهضت آزادی چه در زمان محمدرضا شاه پهلوی و چه در دوران کنونی جمهوری اسلامی ایران اصرار داشته که تشکلی پیرو مشی اصلاحطلبانه و مسالمتآمیز باشد، پیوستن این تشکل به موج انقلاب و سرنگونی پیشاپیش انقلاب بهمن ۱۳۵۷ انتخاب درستی بود؟
اصلا نهضت آزادی یک سازمان انقلابی نبود. به هر حال جرمش هم همین بود. هم آقای خمینی، اگر به خاطرتان باشد، میگفت ما از اول اشتباه کردیم. از اول باید یک دولت جوان انقلابی را انتخاب میکردیم، هم به هر حال آقای خمینی این ایراد سخت را داشت و هم تقریبا همه گروههایی که در جریان انقلاب بودند نهضت را محکوم میکردند به این که پا به پای انقلاب پیش نمیآید و انقلابی نیست. لیبرال است. حتی میگفتند "دولت گام به گام"، اگر خاطرتان باشد. یک سخنرانی مهندس بازرگان داشت که بعضی جملاتش به خاطر همه هست. در آنجا گفتند ما از خدا باران میخواستیم، سیل آمد. در واقع یک حرکتی بود که میلیونها نفر پیوسته بودند. انقلاب ما انقلاب مسلحانه و خشن نبود. یک راهپیماییهای عظیمی بود که حتی گل در لوله تفنگ سربازان میگذاشتند. وقتی که اکثریت ملت چنین اقتداری را پیدا کردند، آن رژیم هم سرنگون شد. در مقایسه با انقلابهای دیگر بسیار مسالمتآمیز و کمهزینه بود. حتی قبل از انقلاب هم اگر به خاطر داشته باشید، گروهی از جوانان نهضت که آن سازمان مجاهدین را تاسیس کردند، در همان موقع هم نهضت یا به خصوص شخص مهندس بازرگان مخالفت کرد با چنین شیوههایی و آنها هم در کتابهایشان نوشتند. انتقاد کردند که فلانی با ما راه نیامد و این شیوهها را نمیپذیرفت. نکته دیگر این که اصلا دولت موقت دولت نهضت آزادی نبود. البته سه چهار نفر از نهضت آزادی بودند. ولی یک دولت ائتلافی بود. از اول هم آقای خمینی شرط کرده بود که این دولت نهضت آزادی نباید باشد. ولی خب از آنجا که برخی از رهبران نهضت بودند، به هر حال تلویحا چنین گفته میشود که دولت نهضت آزادی است. ولی همان طور که عرض کردم، جرم و تقصیر اصلی دولت موقت این بود که انقلابی نیست و گام به گام با جریان انقلاب و دیسکورس (گفتمان) آن زمانه پیش نمیآید.
- ملیون دیگری همان زمان بودند که گزینههای دیگری را پیش گرفتند. آیا بهتر نبود که نهضت آزادی به عنوان یک تشکل، نه شخص مهندس بازرگان، کل تشکل، با آن گرایشی که نزدیک به شاپور بختیار بود، متحد میشد و از او در مقام نخست وزیر محمدرضا شاه حمایت میکرد؟
آن جریانی که شاپور بختیار همکاری میکرد، جبهه ملی بود. شاه البته ابتدا با جبهه ملی مذاکره کرد و خواست جبهه را به میدان بکشد و از این موج انقلاب عبور کند. جبهه ملی که دیده بودند مردم این موج عظیم را به وجود آوردند، مصلحت خودش ندید و پس زد این دعوت شاه را. هم آقای صدیقی و هم دیگران. کاری که آقای بختیار کرد شخصا مذاکره کرد و جبهه ملی هم به سختی آزرده شدند از این تصمیم شخصی ایشان. ولی با وجود این شما حتما متوجه هستید که تلاش زیادی مهندس بازرگان کرد برای ابقای نخست وزیری آقای بختیار. یعنی با آقای خمینی صحبت کردند. ایشان را قانع کردند. راضی کردند که آقای بختیار برود به نوفل لوشاتو و آقای خمینی او را ابقا کند. همه اینها را آقای دکتر یزدی در آن کتاب آخرین تلاشها در آخرین روزها نوشتهاند که چه تلاشهایی بود برای این که یک رسمیتی آقای بختیار از ناحیه آقای خمینی که آن موقع شخصیت کاریزماتیک انقلاب بود بگیرد. آقای بختیار هم راضی شد و این را اعلام هم کرد در رادیو.
ولی بعضی از روحانیونی که در ایران بودند از طریق تلفن آقای خمینی را منصرف کردند که آقا همه چیز دارد به دست میآید، ما داریم همه را به دست میآوریم و موفقیت کامل است، چرا شما از این شیوه میخواهید استفاده کنید... و آقای خمینی نظرشان را برگردانند و به سختی هم مهندس بازرگان آزرده شدند از این که چرا یک مقام روحانی و مرجع حرف خودش را برمیگرداند.
یادتان هم هست که در روزنامهها مینوشتند که بختیار از "مرز بازرگان" گذشت. خود این یک بیانی بود که هم مرز بازرگان وجود دارد و هم منظورشان این است که از طریق او. که البته واقعیتی نداشت. ولی خب همه میدانستند که تلاش مهندس بازرگان یا نهضت... البته کار نهضتی نبود، ولی ایشان معتقد بر این بودند که این نظام موجود به هوای نظامی که نیامده به هم نزنید. این را خیلی روشن و آشکار گفتند که ما به مصلحتمان است در این ساختار نظام تغییری ایجاد نکنیم. همین که در راس یک تغییراتی شده، با بودن آقای بختیار هم رو به بهبودی خواهد رفت. به هر حال این اتهامات هم از جمله نکات منفی نهضت یا شخص مهندس بازرگان بود که چرا برخورد قاطعی با آقای شاپور بختیار نکرده و تصمیم داشته که او را ابقا کند.
- به این نکته که اشاره کردید با توجه به حرفهایی که زدید اینجا، آیا بهتر نبود که نهضت آزادی مانند غلامحسین صدیقی هم در دولت شرکت نمیکرد و هم به موج انقلاب نمیپیوست و در کنار آیتالله خمینی قرار نمیگرفت؟
میگویند معما چو حل گشت آسان شود. ما در یک مقطع زمانی با فاصله ۳۲ سال نمیتوانیم همان قضاوتی را داشته باشیم که مردم در آن دوران داشتند. تصور مردم این بود که «دیو چو بیرون رود، فرشته درآید». راهپیماییهای میلیونی که همه عکسهایش هست و همه مردم یک چنین باوری داشتند که گویا حالا فرشته میخواهد بیاید و بهشتی خواهد شد ایران و ما انقلابمان را هم به همه جا صادر میکنیم. دولت موقت یا شخص مهندس بازرگان اینها هم علم غیبی که نداشتند. به هر حال یک مرجعی بود که ۱۵ سال در تبعید بود و آن چیزی هم که در نوفل لوشاتو گفته بود همان حرفهایی بود که مردم میخواستند. بنابراین پذیرششان یک شخصیت سیاسی یا یک حزبی که سالیان دراز تلاش کرده، فعالیت کرده برای آن که مردم به حاکمیت خود برسند، حالا که یک چنین موقعیتی فراهم شده، نمیتواند بگوید نه من نیستم چون نمیدانم شما چه کار میکنید.
حالا البته بعد از ۳۲ سال همه خیلی چیزها را دیدهاند عملا و به کلی داوریها عوض شده. ولی آن موقع یادتان هست که ۹۸.۲ درصد مردم این تغییرات را طالب بودند. رای دادند. نمیشود گفت آن انتخابات هم تقلبی بود. به هر حال اکثریت مطلق ملت بودند. یعنی اگر آن موقع هم نپذیرفته بودند، حالا یک عده ایراد میگرفتند که آن موقع ایشان ترسید... چون میدانید که ساواک آن موقع هنوز بود، شاه سر کار بود، هزار جور خطر داشت، حتی در آپارتمان مسکونیشان بمب گذاشتند و تمام در و پنجرهها خرد شد، این تهدیدها دائما وجود داشت... همه حالا میگفتند که اگر او پذیرفته بود در آن شرایط خوب بهتر میشد. ولی به هر حال ایشان هم مثل بقیه مردم علم غیب نداشتند و خوشبین بودند که به هر حال یک رهبری را که مردم پذیرفتند، باید همکاری کرد. ولی خوب این همکاری ۹ ماه بیشتر طول نکشید. به دلیل این که سازگار نبود شیوههایشان با ایشان. با این که قول و قرار هم بسته بودند با ایشان. که من این چنین هستم. این عقاید را دارم. سه بار هم استعفا دادند در طول این ۹ ماه که آقای خمینی نمیپذیرفت. در هر حال خیلی سخت است که بعد از یک فاصله زمانی طولانی که همه تجربیات را مردم سنجیدهاند، از حالا بخواهیم قضاوت کنیم در یک فضای ابتدای انقلاب. در ضمن ایشان این پذیرش دعوت آقای خمینی را موکول کردند به مشورت با دیگران. یعنی هم با گروههای سیاسی و هم مراجع دیگر. یعنی وقتی که مطمئن شدند که این تصمیم مورد پذیرش دیگران هست، این را پذیرفتند و امیدوار بودند که بشود یک کاری را انجام داد.
- با توجه به این که از همان آغاز انقلاب و در دوران دولت موقت به نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان اعدامهای انقلابی آغاز شد، ارزیابی شما از عملکرد نهضت آزادی در جایگاه متحد آیتالله خمینی چیست؟
نمیدانم کتاب خاطرات آقای خلخالی را مطالعه فرمودید یا نه، او به عنوان یک مخالف دارد خاطراتش را میگوید. میگوید که بزرگترین ضد انقلابی، بزرگترین مانع این اعدامها دو نفر بودند. یکی مهندس بازرگان و یکی دکتر یزدی. که همه آنها نمیگذاشتند. جلوی مرا گرفته بودند. ملت همه میخواستند این اعدامها زیاد شود. اگر آنها نبودند من چند برابر این اعدام کرده بودم. به هر حال مزاحم و مانع اصلی ایشان دولت موقت بود. حتی اعدام هویدا و دیگران ایشان در زندان قصر تلفنها را قطع کرد. تمام ارتباطها را قطع کرد که دولتیها نفهمند. در خاطراتش هم نوشته. یعنی میدانست که آنها مخالفاند و نمیخواهند که بگذارند. حتی مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دیگران پیش آقای خمینی رفتند. او را مجبور کردند یعنی راضیاش کردند به این که یک حکم عفو عمومی بدهد که ایشان هم داد. گرچه بعدا اظهار پشیمانی کرد که این ریشههای گندیده آمدند نزد من و من اگر از همان روز اول عفو عمومی نداده بودم، اعدام کرده بودم، این طور نمیشد که جوانان ما امروز گرفتار مشکلات شوند. در هر حال آنها در حد امکانات خودشان تلاش فراوان کردند که جلوی این کارها را بگیرند. گفتم سه بار هم آن دولت استعفا داد. حداکثر عمرش هم ۹ ماه بود. اتفاقا سخنانی که بعدا آقای خمینی و دیگران گفتند. آقای مشکینی یادتان هست؟ میگفت خیانتی که دولت موقت در این ۹ ماه کرد، شاه و آن رژیم در ۵۷ سال هم نکرده بودند. منظورشان همین چوب لای چرخ این حرکتهای خشن و خونباری بود که میخواستند آنها انجام دهند. قضاوتهای آنها همه این بود که این دولت همگام با امام نیست و مخالفت میکند و شیوههای دیگری را اینها در پیش دارند.
- نهضت آزادی ایران از طرفی تشکلی است سیاسی و از سوی دیگر تشکلی است مذهبی. در سایه آن چه که در پی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ روی داد و الان به آن اشاره کردید، چطور میشود مطمئن شد شرکت دینداران در حکومت، و به خصوص شرکت یک تشکل مذهبی در حکومت حتی در شرایط متفاوت و مطلوب، به حکومت دینی و انحصارگرا نینجامد؟
ما الان مدلهای مختلفی داریم. مدل ایران داریم. مدل ترکیه هم داریم. در ترکیه مسلمانان در یک بازی دموکراتیک به قدرت رسیدند. یعنی اول از طریق خدماتی که در شهرداریهای آنکارا و استانبول و ازمیر و جاهای دیگر انجام دادند، اکثریت آرا را به دست آوردند. شهرداریها را گرفتند. با خدماتشان محبوبیت پیدا کردند. پلهپله آمدند بالا. هیچ حق ویژهای هم برای خودشان به دلیل دینی بودن قائل نیستند که حالا ما چون دینداریم یک ولایت خاص داریم. این بستگی به نگاهی است که ما به مشارکت دینداران میکنیم. به هر حال دینداران هم در هر کشوری با هر دین و مذهب و آیینی بخشی از آن جامعه هستند. مشارکت آنها در تعیین سرنوشت یک جامعه امری طبیعی است. همه حق مشارکت دارند. بنابراین دینداران هم خواهند داشت. ولی آنها هم مثل بقیه یک رای دارند. حالا هر کسی انگیزهای برای مشارکت خودش، فعالیت اجتماعیاش قائل است. یک عدهای هم وظیفه دینی خودشان میدانند، یعنی فریضهای است که احساس میکنند که خدا یا دین به عهدهشان گذاشته که بیتفاوت نباشند و تلاش کنند. بنابراین اگر دینی حق ویژهای برای خودش نخواهد و یک استثنایی نباشد، هیچ مانعی به نظر من به وجود نمیآید. همین طور که عرض کردم در مدل ترکیه داریم میبینیم که چه قدر باعث پیشرفت ترکیه هم شدهاند. دارد تبدیل به یک قدرت میشود ترکیه هم از نظر اقتصادی و هم نقش سیاسیاش در سطح منطقه یا جهان و دیگر بقیه مسائل که خارج از برنامه ماست.
- تفسیری هست که گرایشهای سیاسی ایران معاصر را از مشروطه به این سو به چهار دسته تقسیم میکند: شاهدوستها، اسلامگرایان، چپها و ملیون. در ایران آیندهای که نهضت آزادی ایران برایش متصور است، آیا همه اینها در ساختن ایران مشارکت میکنند یا فقط بعضیهایشان؟
قاعدتا هیچ راه حلی نیست جز این که همه مشارکت داشته باشند. دنیای امروز دیگر رقابتها بر سر اسلحه و بمب اتم و این چیزها نیست. اتحاد جماهیر شوروی با آن عظمتش که محال میدانستند یک موقعی فروپاشیده شود، دیدیم که شکست خورد. بدون این که تیری شلیک شود و حملهای شود، از هم پاشید و همه آن جماهیر متحد از هم جدا شدند. چیزی جز این نبود که استبداد و دیکتاتوری مردم را از هم متفرق کرده بود. برخلاف آن ظاهر به نظر نیرومندش از هم پاشید. بنابراین بزرگترین قدرت در زمان ما همین ملتها هستند. مشارکت هرچه بیشتر آحاد مردم در رقم زدن سرنوشت یک جامعه. این دیگر برای همه روشن است. فقط انسانها هستند. این اندیشهها هستند که این رقابتها را روزبهروز دارند تنگتر میکنند. بنابراین فکر میکنم که ایدهآل این است که یک جامعهای باشد که همه مشارکت داشته باشند، همه اقلیتهای دینی، فکری، چه چپها و چه مذهبیها و هر نوع مذهبی. ایران متعلق به همه است و همه هم حق دارند، سهم دارند و هم وظیفه دارند که آبادش کنند. هر حکومتی که بخواهد بیاید روی کار و هر یک از این گروهها را حذف کند، لاجرم به نتیجهای جز آن چه که گرفتارش شدیم نخواهد رسید. هر نوع حذف دلالت بر یک اندیشهای میکند که معتقد به حذف بخشی از جامعه است و آن هم متوقف نمیشود در حذف فقط یک گروه، ادامه پیدا خواهد کرد و به تدریج بقیه را هم حذف خواهد کرد. ما باید به آنجا برسیم و به این نتیجهگیری که هیچ راه حلی نیست، که این مملکت مال همه است و همه هم باید در آن سهم داشته باشند.
منبع:رادیو فردا/امیر مصدق کاتوزیان
میزان:تقی رحمانی شب گذشته آزاد شد.
این فعال ملی مذهبی که از بازداشت شدگان پس از تظاهرات 25 بهمن بود، ساعتی پیش توسط نیروهای امنیتی در محلی نزدیک به منزل خود رها شد.
تقی رحمانی در مجموع پیش از 15 سال از عمر خود را بعد از انقلاب در زندان سپری کرده است.
نرگس محمدی، همسر وی نیز سال گذشته بازداشت شد و به خاطر وضع وخیم جسمی که در زندان بدان مبتلا شده بود، چندی بعد از زندان آزاد شد.
همچنین محمدی در نامهای به مقامات ذیربط از مزاحمتهای گاه و بیگاه و غیر قانونی نیروهای امنیتی شکایت کرده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر