-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۵, یکشنبه

Latest News from 30Mail for 05/15/2011

این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.

 

1390/2/24

محمدتقی مصباح یزدی گفته معتقد است احمدی‌نژاد بیش از 90 درصد سحر شده است.

سایت مشرق به نقل از هفته نامه شما، از انتقادات مصباح یزدی نسبت به احمدی‌نژاد و رابطه‌اش با مشایی خبر داده است.

عضو مجلس خبرگان رهبری گفته: «روی کارها و حرف‌های شخص جنجال‌آفرین حساس شدیم، دیدیم خیلی حرف‌های بوداری است و اصلاً حرف‌های ساده‌ای نیست. بنده روز به روز احساس کردم که خطر بسیار عظیمی در این جریان، نهفته است و تلاش زیادی در این راه شده. عقلم نمی‌رسید که آیا هیپنوتیزم است، سحر است، ارتباط با مرتاضین است؟ بنده این جور چیزها را بلد نیستم، ولی می‌دانستم که در این قضیه، چیزی غیرطبیعی وجود دارد. دیدیم که این شخص مسئله‌دار، این آقا را مسخّر کرده و او توی مشتش هست. البته قرائن فراوانند و خود شما بیشتر از ما اطلاع دارید که حتی تأثیر نگاه و برخورد و آثار طلسمات و چیزهایی از این قبیل در کار است. البته این‌ها همه مسموعات هستند و بنده به چشم خودم ندیده‌ام.»

مصباح یزدی تصریح کرده چون احمدی‌نژاد «این‌گونه رأی آورد، عده‌ای گمان کردند که دیگر خطایی و اشتباهی در او راه ندارد. این شیوه تفکر هم اشتباه است. برتری ایشان نسبت به بقیه رقبا نسبی بود ولی فراموش نکنیم که این‌ها هیچ‌کدام دلیل مطلق بودن یک فرد نمی‌شوند و ممکن است او هم اشتباه کند.»

وی با بیان این که «سیاستمداران، دشمنان صریحشان را هم یک‌جوری نگه می‌دارند که روزگاری از آن‌ها استفاده کنند» افزوده: «آن وقت انسان با صمیمی‌ترین دوستانش طوری برخورد کند که انگار دارد با دشمنانش برخورد می‌کند، آن هم با رفتارهای سبکی که در عزل بعضی از وزرا شد. آن وقت این سوال مطرح شد که این رفتارها اصولاً چگونه با منش این شخص سازگارند؟»

مصباح با طرح این پرسش که چگونه کسی با «بهره هوشی» احمدی‌نژاد شیفته یک شخص عادی می‌شود، آن هم شیفتگی‌ای که چنین حرکات نامعقولی از او سر بزند، تاکید کرده: «به برخی از دوستان نزدیکم گفتم که بیش از 90 درصد معتقدم که او سحر شده است! این وضعیت ابداً طبیعی نیست. هیچ آدم عاقلی چنین کارهایی نمی‌کند، مگر آنکه اختیار از او سلب شده باشد.»

وی گفته: «حرف عامیانه‌ای بود که بگوییم لابد او را جادو کرده‌اند. حرفی نبود که بشود همه جا زد، مضافاً بر اینکه ما خودمان هم اهل این کارها نبودیم. نه پدرمان جادوگر بود، نه خودمان این کاره بودیم.»

منبع: مشرق
 


 
 

1390/2/24

پیمان روشن ضمیر، زندانی سیاسی از نگهداری بیش از ظرفیت زندانیان، وضعیت بهداشتی اسفبار و تفکیک نشدن زندانیان سیاسی از دیگر محکومین در زندان کارون اهواز خبر داد.

وی که یک ماه از دوران بازداشت خود را در بند ۶ زندان کارون اهواز به سر برده در گفت و گویی با کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران گفت: «در بند ۶ که متعلق به بند سیاسی‌ها بود که خوشبختانه دیگر همه‌شان به جای دیگری منتقل شده‌اند از ۳۶۰ زندانی فقط ۵۲ نفر سیاسی بودند و بقیه جرم‌های دیگر مانند سرقت و مواد مخدر داشتند. این تعداد اگر می‌خواستند ایستاده هم کنار یکدیگر در بند بایستند جایشان نمی‌شد.»

وی افزود: «مهم‌ترین نکته در این زندان حیاط خواب‌هایش بودند چیزی که در هیچ فیلمی ندیدم. در بند۶ که من بودم ۱۵۰ نفر یا بیشتر حیاط خواب بودند. اگر کسی کارتن خواب باشد وقتی برف یا باران از آسمان می‌آید می‌تواند در جایی پناه بگیرد ولی حیاط خواب‌های زندان کارون اهواز همان جا زیر برف و باران مجبور می‌شوند بمانند. گاه بی گاه هم چاه فاضلاب زندان بیرون می‌زند و حیاط را کامل می‌گیرد.»

به گفته وی «اکثر زندانیان معتاد بودند و جان تکان خوردن نداشتند. اما حملات بی‌مورد زیاد دیدم وقتی مواد به خصوص شیشه می‌کشیدند ناگهان با چاقو یا آب جوش به هم حمله می‌کردند. بیشتر کسانی که در کار فروش مواد مخدر در زندان هستند وضع مالیشان خوب است. یکی از زندانیان می‌گفت ماهی حدود ۶-۷ میلیون از فروش مواد در داخل زندان پول در می‌آورد.»

روشن‌ضمیر همچنبن تصریح کرد که معلوم نیست آمار مرگ زندانیان چه اندازه است چرا که این موضوع هیچ گاه اعلام نمی‌شود.

پیمان روشن ضمیر درباره وضعیت غذا و آب زندان هم گفت: « زندانیان کارون از آب تصفیه نشده استفاده می‌کنند که به شدت آلوده است. من زندانیان زیادی را دیدم که دچار سنگ کلیه بودند. میوه و سبزیجات به زندانیان داده نمی‌شود. گوشت و مرغ هم در غذا نیست.»

پیمان روشن ضمیر که دادگاه جدیدش در تاریخ ۲۴ خرداد ماه برگزار می‌شود اکنون با قرار وثیقه از زندان آزاد شده است. اتهامات او تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری است که خود این فعال سیاسی هیچ‌کدام از اتهامات را قبول ندارد.

پس از انتشار نامه اخیر ضیا نبوی در خصوص وضعیت اسفبار زندان کارون اهواز که خطاب به محمد لاریجانی دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه نوشته شده بود، تمامی ۵۲ زندانی سیاسی این زندان به زندان دیگری موسوم به «کلینیک درمانی» که در ۲۰ کیلومتری اهواز قرار دارد منتقل شده‌اند. با این حال شرایط بد و غیر استاندارد زندان کارون اهواز هنوز برای نزدیک به ۴۵۰۰ زندانی با جرم‌های دیگر باقی است.

منبع: کلمه

پیشینه:

آقای لاریجانی! اینجا زندان کارون است؛ مرز زندگی انسانی و حیوانی
 


 
 

1390/2/24

مهدی محمودیان، که به سبب نامه افشاگرانه فجایع زندان رجایی شهر به رهبر ایران در انفرادی این زندان به سر می‌برد، به اعتصاب غذای خشک دست زده است.

این اعتصاب غذا، دومین اعتصاب غذای مهدی محمودیان در ۳۵ روز گذشته است.

او تقریبآ یک ماه پیش به همراه دیگر زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر به مدت یک هفته، اعتصاب غذای‌ تر کرده بود. این زندانیان دلیل این اعتصاب را شرایط نامناسب رفاهی و بهداشتی این زندان و محروم بودن از حقوق اولیه خود عنوان کرده بودند.

اعتصاب غذای خشک محمودیان در حالی صورت می‌گیرد که او به سبب بیماری، دارو مصرف می‌کند.

مادر این روزنامه نگار زندانی می‌گوید که اعتصاب غذا و بی‌خبری از فرزندش او را نگران کرده است. او می‌گوید «مهدی به جایی رسیده است که دیگر خودش برایش مهم نیست. فقط درد جامعه و اتفاق‌هایی که می‌افتد برایش مهم است.»

مادر محمودیان ادامه می‌دهد که هیچ مسئولی حاضر به ملاقات او نیست و او به اجبار به نامه نگاری و مصاحبه کردن رو آورده است؛ هر چند که به نامه‌های او نیز پاسخی داده نمی‌شود.

مهدی محمودیان، پس از آنکه نامه‌اش به رهبری درباره فجایع زندان رجایی شهر به صورت علنی منتشر شد، به جریمه تنبیهی ۱۰ روز حبس انفرادی و سه ماه ممنوعیت از ملاقات محکوم شد.

او در این نامه، که شهریورماه سال ۱۳۸۹ نوشته شده بود، آورده بود که در زندان رجایی شهر از لواط و تجاوز کسب درآمد می‌شود.

منبع: کلمه (+ و +)

پیشینه:

در زندان رجایی شهر از لواط و روسپیگری و تجاوز کسب درامد می کنند

پنج سال حبس برای مهدی محمودیان تایید شد

وخیم بودن بیماری ریوی مهدی محمودیان در زندان


 
 

1390/2/24

30 تشکل میراث فرهنگی از سراسر ایران در بیانیه‌ای نسبت به تخریب 570 هزار متر‌مربع از بافت تاریخی شیراز ابراز نگرانی کردند.

نویسندگان این بیانیه ضمن حمایت از این بافت ارزشمند، نگرانی و مخالفت خود را از پیامدهای فرهنگی، اجتماعی تخریب بافت‌های تاریخی اعلام کرده‌اند.

 در این بیانیه که در خبرگزاری میراث فرهنگی نیز منتشر شده است با اعلام این که «16 سال گذشته 7 هکتار از بافت تاریخی شیراز به طور کامل نابود و پاساژهای تجاری نیمه کاره جایگزین خانه‌ها، مساجد و بناهای تاریخی شد» آمده: «این بار نیز برای بلعیدن 57 هکتار از بافت تاریخی شیراز به کمین نشسته است. این تخریب‌ها که تحت عنوان پروژه بین‌الحرمین، انجام می‌شود در جهت به هم پیوستن حرم شاه‌چراغ به حرم سیدعلاالدین شکل گرفته است.»

آن گونه که در این بیانیه آمده پیش از این پروفسور محمد منصور فلامکی طرحی را تدوین کرده بود که در آن تمام ضوابط تاریخی رعایت شده بود و هیچ آسیبی به بافت نمی‌رسید اما مسئولان شهری این طرح را به علت نداشتن توجیه اقتصادی رد و اقدام به تخریب بافتی کردند که حاصلی جز پاساژهای تجاری نیمه کاری بی هویت نداشت.

نویسندگان این بیانیه تاکید کرده‌اند: «تمامی فعالین میراث فرهنگی سراسر کشور با در نظر گرفتن این بافت قدیم ارزشمند به عنوان بخشی از فرهنگ و هویت خود درصدد حمایت همه جانبه برآمده‌اند و حمایت از آن را وظیفه‌ی فرهنگی و ملی خود دانسته‌اند.»

امضاکنندگان این بیانیه که در نشست تشکل‌های میراث فرهنگی شیراز به امضای فعالان و دوستداران میراث فرهنگی سراسر کشور رسید عبارتند از:

انجمن دوستداران میراث فرهنگی مسجد سلیمان، انجمن یادآوران و دوستداران میراث فرهنگی شهر بابک، بنیاد فردوسی مشهد، انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان، انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز تهران، انجمن ایران شناسی کهن دژ همدان، انجمن دوستداران و حافظان خشت خام یزد، انجمن حافظان طبیعت استان یزد، موزه خصوصی تاریخ و باستان شناسی، انجمن حامیان میراث اهواز، انجمن دوستداران میراث فرهنگی شوش، شبکه گردشگری و دوستداران میراث فرهنگی کرمان-ماهان، انجمن دوستداران حافظ در تهران، انجمن علمی و فرهنگی ماهان-کرمان، موسسه کاوه آهنگر همدان، انجمن یادمان یادگارهای فرهنگی میبد، انجمن دوستداران میراث فرهنگی یزد، انجمن جوانان سپید پارس مازندران، کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ اصفهان، انجمن دوستداران حافظ در شیراز، باشگاه گردشگری استان خوزستان، انجمن ایلام شناسی و انجمن دوستداران حافظ در مشهد

منبع: خبرگزاری میراث فرهنگی
 


 
 

آمنه بهرامی در گفتگو با رادیو فردا
1390/2/24

نیوشا بقراطی
رادیو فردا

این گفتگو روز گذشته و قبل از اجرای حکم قصاص انجام شده است: 

خانم آمنه! خيلی منتظر اين روز و ساعت بوديد؟

بله، من شش سال تمام سعی و تلاشم اين بود که به اين نتيجه برسم.

الان خوشحال هستيد؟

خيلی.

برای خودتان عجيب نيست با اين که چنين دردی را تجربه کرديد، تا اين حد خوشحال باشيد از ريختن اسيد يعنی همان چيزی که طی شش هفت سال گذشته دشمن اصلی زندگيتان بوده است؟

نه، عجيب نيست. من نتيجه زحماتم را گرفتم و بابت اين مسئله خوشحالم. من هيچ وقت فکر نمی‌کنم دارم کاری را می‌کنم با يک انسان مثل خودم. مجيد موحدی مثل من نيست، حيوانی است در جلد انسان.

به نظر شما انتقام در اين شرايط بسيار دردناکی که تجربه کرديد، بهترين گزينه است؟

من نمی‌خواهم انتقام بگيرم، می‌خواهم کاری کنم که اين حکم کم شود و اميدوارم نابود شود. می‌خواهم کاری کنم که اين عمل تکرار نشود. انتقام نيست، من می‌خواهم تنبيه کنم.

شما چطور بين تنبيه و انتقام تفاوت قائل هستيد؟

دولت ايران مرا هرگز حمايت نکرد، غير از پول اوليه‌ای که آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد به من دادند و آن پول فقط بابت يک سال اوليه زندگی من بود و بعد از آن قطع شد. من آينده ندارم و خودم دنبال هزينه‌هايم هستم. دولت ايران هيچ قانونی ندارد اگر برای کسی اتفاقی افتاد دولت حمايتش کند. دولت مرا تنها گذاشت.

خانم آمنه! شما می‌گوييد دولت پشتتان را نگرفت و تنهايتان گذاشت. پس چطور راه را دراين می‌بينيد که حکم قصاص اجرا شود و به گفته خودتان اين تنبيه را انجام دهيد؟ 

در ايران وقتی برای کسی آسيبی پيش می‌آيد خودش بايد دنبال درمانش برود، خودش بايد هزينه زندگيش را بدهد، خودش بايد پول عمل‌هايش را بدهد و کسی که آسيب ديده توانايی اين کار را ندارد، نمی تواند هر روز برود سر کار و پول عمل‌هايش را بدهد.

يعنی به اين دليل که از شما حمايت نشده، به اين نتيجه رسيده‌ايد که بهترين کار اين است که حکم قصاص را اجرا کنيد؟

نه، مسئله حمايت کردن از من نيست. من می‌دانم کسانی که می‌سوزند، کسانی که مثل من مريض می‌شوند، و مثل من آسيب می‌بينند در ايران هيچ حمايتی نمی‌شوند و من نمی‌خواهم آمنه دوباره تکرار شود.

يعنی شما با اين کار می‌خواهيد جلوی تکرار شدن اين عمل را بگيريد؟

بله، نمی‌خواهم امثال من زياد شوند و درد بکشند در اجتماع. هيچ کس آدم را کمک نمی‌کند.

خانم آمنه! حتما در اين سال‌ها افرد زيادی به شما گفته‌اند از اين تصميمت برگرد يا حکم قصاص را اجرا نکن و ببخش. ولی احتمالا کسانی هم بوده‌اند که راه‌های ديگری را به شما پيشنهاد کرده‌اند. اگر در ايران امکان قصاص کردن وجود نداشت، به نظر شما عادلانه‌ترين حکمی که می‌توانست برای مجيد موحدی صادر شود، چه بود؟

من واقعا دوست داشتم مجيد موحدی را تا آخرين لحظه‌ای که زندگی می‌کند در زندان نگهدارم. آنجا کار کند و هزينه‌های درمانی مرا بدهد، وقتی دولت اين هزينه‌ها را پرداخت نمی‌کند، ولی از زندان بيرون نيايد. 

متاسفانه ما افرادی را در ايران داريم که مثلا پنج سال در زندان می‌مانند بعد عفو رهبری می‌گيرند. البته درست است می‌گويند اخلاقش در زندان خوب بوده، ولی اين آدم چه کاری کرده است. من دوست داشتم مجيد موحدی تا آخر عمر در زندان می ماند و تربيت و تنبيه می‌شد، کار می‌کرد و هزينه‌های مرا پرداخت می‌کرد، ولی ما چنين حکمی نداريم در ايران.

اگر چنين حکمی وجود داشت در ايران، شما ترجيح می‌داديد حکم حبس ابد به مجيد موحدی بدهند بدون امکان آزاد شدن تا اين که بخواهيد خودتان قصاص کنيد و دو چشمش را بگيريد؟

بله، ديه مرا هم پرداخت می‌کرد و درزندان می‌ماند. کار می کرد و ديه مرا هم می‌داد. 

شما اين مسئله را با مراجع قضايی در حين دادرسی پرونده مطرح کرده‌ايد تا ببينيد جوابشان چيست؟

نه، مطرح نکردم چون چنين چيزی درجامعه ما غيرممکن است که به کسی حبس ابد بدهند و تا آخر عمر در زندان بماند. به هزاران دليل می‌آيد بيرون. 

البته به من گفتند حبس ابد به اضافه يک روز نمی‌شود. ولی من روی قانون قصاص انگشت گذاشتم چون در دين و مذهب و همه جا حق من قصاص بود و من راحت‌تر به قصاص می‌رسيدم تا حبس ابد.

برای کسی شک و شبهه ای وجود ندارد که قربانی اصلی اين پرونده شما هستيد و کسی نمی‌تواند و نمی‌خواهد آمنه را در صندلی متهم قرار دهد. ولی با توجه به اين که خودتان می‌گوييد حکم ديگری را ترجيح می‌داديد اگر وجود داشت، بايد بگويم اگر شاکی خصوصی در پرونده وجود داشته باشد امکان گرفتن عفو نيست و زمانی اين امکان وجود دارد که شاکی خصوصی در کار نباشد. شما که شاکی خصوصی اين پرونده هستيد می توانيد بگوييد با حکم عفو موافقت نمی‌کنم و اگر سيستم قضايی به مجيد موحدی حبس ابد بدهد شما می‌توانيد تا آخر عمر او را در زندان نگهداريد. در اين صورت چه تصميمی می‌گرفتيد؟

فکر نمی کنم چنين چيزی وجود داشته باشد و من نمی‌توانم به آن فکر کنم، چون مطمئن نيستم او را تا آخر عمر در زندان نگهدارند.

خانم آمنه! چند تن از مخاطبان ما پرسيده‌اند اگر صندوقی وجود داشته باشد که هزينه درمانی شما را به طور کامل بپردازد، آيا از اجرای حکم قصاص صرف نظر می‌کنيد؟ يک نفر ديگر هم پرسيده آيا راضی خواهيد شد تنها يک چشم مجيد موحدی را بگيريد؟

من فيس بوک دارم و می‌توانم شماره حسابم را در فيس بوک بگذارم. اما درباره اين که حکم را به تاخير بيندازم، من ديروز و امروز نخواستم اين حکم را بلکه شش سال است. 

من در اينترنت سايت دارم و شماره حسابم را درآن قرار دادم اما هيچکس کمک نمی‌کند. مردم فقط صحبت می کنند، مثلا ۲۰ هزار تومان به من کمکی نمی‌کند بايد يک حمايت حسابی پشتم باشد. من ممنونم از مردمی که واقعا در توانشان نيست و کمک می‌کنند، ولی کمک قابل توجهی به من نشد و در اين زمينه فقط آبرويم رفت و همه گفتند پول‌های مردم را بالا کشيدم. الان هم که می‌گويند وقت می‌خواهند، من شش سال به مردم وقت دادم. دو سال هم هست که اين حکم تاييد شده و هيچ حمايتی نه از دولت ديدم و نه از مردم. من الان خودم هزينه‌های زندگيم را تامين می‌کنم. 

منظورتان اين است که اگر حمايت می‌شديد در اين مدت، تاثير داشت بر تصميم شما و ممکن بود طور ديگری برخورد کنيد و مثلا حکم قصاص را پس بگيريد؟

بله، من می‌گفتم امثال من حمايت می‌شوند، بالاخره مردم حمايت می‌کنند. ولی واقعيت اين است که امثال من حمايت نمی‌شوند. متاسفانه ما ايرانی‌ها قشنگ صحبت می‌کنيم ولی در عمل ضعيف هستيم. به من هم کسی زياد کمک نکرد. فقط صحبت کردند و حتی امروز به من پيشنهاد دادند چقدر می‌گيری تا از اين حکم بگذری. من گفتم دو ميليون يورو می گيرم تا ازاين حکم بگذرم. گفتند به ما وقت بدهيد اما من دو سال به همه وقت دادم. در روزنامه‌ها گفتم هر کسی پول به من بدهد ازاين حکم می‌گذرم چون آينده من بايد تضمين شود. من بايد بدانم اگر برای کسی اين اتفاق بيفتد آدم‌هايی هستند که کمکش می‌کنند، ولی متاسفانه امثال من که می‌سوزند در جامعه ايران تنها هستند، خودشان بايد برای خودشان فکر کنند. 
در مورد گرفتن يک چشم يا دوچشم هم بايد بگويم يک چشم خيلی تفاوت دارد با دو چشم. با يک چشم آدم زندگی طبيعی‌اش را دارد اما مردم بايد بترسند، بايد بدانند بيچاره می‌شوند اگر روی کسی اسيد بريزند.

بنا به گفته شما اگر امروز هم کسی پيدا می‌شد دو ميليون يورو به شما بدهد، از اين قصاص می‌گذشتيد؟

بله، آقايی به من زنگ زد و گفت دو سه هفته ازاين حکم بگذر که ما اين کار را انجام دهيم. نه، من می‌دانم نيت اين آقايان چيست. می‌خواهند مانند پرونده خانم آشتيانی بروند تظاهرات کنند، ولی اين گروه وقت نکردند چنين کاری را انجام دهند. من فردا اين حکم را اجرا می‌کنم.

اگر شما مطمئن بوديد چنين اتفاقی می‌افتد از اين حکم می‌گذشتيد؟

منظورتان اين است که دو ميليون يورو را به من بدهند؟ بله، اگر فردا کسی سر ميز قصاص دو ميليون يورو بگذارد. من به حقوق بشر هم دو سال پيش پيغام دادم که اين حکم را گرفته‌ام، ولی اگر دو ميليون يورو بدهيد يعنی آينده مرا تضمين کنيد از آن می‌گذرم. البته فقط از چشم‌های مجيد موحدی می‌گذرم، نه از ديه‌ای که بابت صورت و دستم می‌خواهم.

خانم آمنه! گويا شما کتابی هم نوشته‌ايد و در آلمان چاپ و منتشر شده است؟

بله، از ابتدا که اين اتفاق برايم رخ داد لحظاتی که بر من می‌گذشت را ضبط کردم تا اين که در سال ۲۰۰۹ از طرف يک ناشر آلمانی به ديدنم آمدند و پيشنهاد چاپ کتاب را در آلمان دادند. من وقت خواستم تا نوارهايم را مرتب کنم و از آن يک کتاب دربياورم.

اسم اين کتاب «چشم در برابر چشم» است؟

بله، «چشم در برابر چشم» است که در آن از انتها به کودکی می‌روم. داستان زندگيم هفت فصل است، کودکی‌ام و نوجوانی‌ام و حتی لحظه‌هايی که عاشق شده بودم. بعد دوران دانشجويی که با چه رنجی به دانشگاه رفتم ويکی از فصلها اسيدپاشی است و بعد دادگاه و درمان در بارسلونا.

فصل آخر را هنوز ننوشته‌ايد و قرار است فردا رقم بخورد؟

اين بخش در کتاب دوم نوشته می‌شود، چون کتاب اول تا سال گذشته است. تمام داستان‌هايی که دراين کتاب می‌گذرد واقعی است و سعی کرده‌ام همه را از حقيقت بنويسم. تازه من از ناشرم خواستم اسامی را عوض نکنند ولی آنها قبول نکردند. من سعی کردم اسامی هم اسامی افراد باشد، ولی متاسفانه ناشر اسم‌ها را عوض کرد. اين کتاب داستان واقعی است و برای جذابيت داستان نه چيزی اضافه کردم و نه چيزی کم کردم.

شما مطمئنيد و تصميم خود را درباره فصل آخر کتاب دوم هم گرفته‌ايد و آيا امکان دارد فردا نظرتان عوض شود و در ذهنتان اين امکان هست که فردا دستتان بلرزد يا فکر کنيد راه ديگری وجود دارد يا شايد بوی اسيد از نزديک نظرتان راعوض کند؟

شايد، من خيلی از اسيد می‌ترسم. اين حکم را دولت به من نداد، من اين حکم را با شش سال دوندگی همراه مادرم و خانواده‌ام گرفتم. من برای گرفتن اين حکم لحظه لحظه تلاش کردم، واقعا زحمت کشيدم. اين حکم را مجانی به دست نياوردم و دولت ايران به من نگفته بيا اين حکم قصاص برو و انجامش بده. 

از اولين لحظه‌ای که قصاص را خواستم به من گفتند اين حکم عملی نيست و معمولا به جای قصاص ديه می‌دهند و تمام می‌شود و اجرا نمی‌کنند، يک حکمی بگو که قابل اجرا باشد. طی شش سال من بيش از ۲۰ نامه به دادگستری و دفتر رياست جمهوری نوشتم که دفتر رياست جمهوری گفت به ما ربطی ندارد و هيچ کس پشتم را نگرفت. 

من و خانواده ام تنها بوديم و حتی همه می‌گفتند شما نمی توانيد اين حکم را بگيريد، چرا دنبال يک چيز باطل هستيد و دولت ايران هرگز اين حکم را نمی‌دهد. حتی عده‌ای به من می‌گفتند تو يک زن هستی و دولت ايران که هوای زن‌ها را ندارد، دلت خوش است. ولی من بالاخره حکم را گرفتم و فردا واقعا دوست دارم آن را اجرا کنم.

فردا چه ساعتی قرار است اين حکم اجرا شود؟

ساعت ۱۲ ظهر فردا انجام می‌شود.

خودتان اسيد را می‌ريزيد؟

دوست داشتم خودم بريزم، چون بارها قطره چشمم را خودم به تنهايی می‌ريختم و فکر می کردم می‌شود. فراموش کرده بودم اين قطره دارويی است و برای درمان چشمم، نه اسيد. چون بايد اول چشم را لمس می‌کردم و بعد اسيد را می ريختم، ديدم نمی‌شود و می‌ترسم دستانم بسوزد، برای همين يک دکتر آنجا هست که اين کار را انجام می‌دهد.

چرا دوست داشتيد خودتان اسيد را بريزيد؟

کاری بود که خودم شروع کردم و دوست داشتم با ريختن اسيد در چشمان مجيد موحدی داستان را به پايان برسانم و اين مسئله مشکل را به کسی نسپارم. اگر کسی انسان باشد و سيرت انسانی در وجودش باشد نمی‌تواند اين کار را انجام دهد، ولی من می‌توانم.

اگر خشمتان آرام نشد و فردا وقتی از اجرای قصاص برگشتيد و ديديد چيزی برايتان تغيير نکرده است، چه؟

از اين حکم نه چيزی گير من می‌آيد و نه چيزی برايم تغيير می‌کند. من فقط حکم را اجرا می‌کنم تا مردم بترسند و ديگر اين کار را نکنند. وقتی اين حکم را گرفتم در سال ۲۰۰۸ يک دفعه اسيدپاشی خيلی کم شد، ولی در سال گذشته چون اجرای حکم طول کشيد دوباره دارد زياد می‌شود. من به دادگاه گفتم هر کسی دارد می‌سوزد مقصر شما هستيد که اين قدر طول می‌دهيد که من پشيمان شوم اما من پشيمان بشو نيستم.

شما به حکم اعدام هم اعتقاد داريد و فکر می کنيد کار درستی است؟

بله، من فکرمی‌کنم وقتی در جامعه‌ای وحشیگری زياد می‌شود بايد حکم‌های محکم برايش صادر شود. مثلا ما حکم رانندگی را محکم می‌کنيم، چون گوش نمی‌کنند مجبوريم مجازات کنيم. وقتی در جامعه ای خشونت زياد استف بايد با خشونت جواب آن را داد.

در اين چند ساعتی که تا فردا مانده چه کار می‌کنيد؟

من دارم می‌روم مهمانی خانه عمه‌ام. 

مهمانی به مناسبت اجرای اين حکم است؟

نه، عمه‌ام از مکه آمده دارم می‌روم ديدنش. مهمانی گرفته‌اند و ما را دعوت کرده‌اند.

پس ما بايد منتظر شويم تا فردا خبرش را بشنويم. اما گفتيد احتمال کوچکی هم هست که فردا نظرتان عوض شود؟

ببينيد چيزهايی در زندگی هست که من و شما نمی‌توانيم در موردش تصميم بگيريم. آن لحظه آخر شايد خيلی چيزها اتفاق بيفتد.


 
 

1390/2/24

دو مقام مذهبی و دولتی کارمندان و دانشجویان را به اخراج از کار و دانشگاه به خاطر «بی‌حجابی» تهدید کردند.

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی از مراجع تقلید پیشنهاد داده برای مقابله با بدحجابی «افراد بدحجاب ادارات تسویه‌حساب شوند.»

روزنامه دنیای اقتصاد از قول مکارم شیرازی نوشته است که «نخستین گام برای مبارزه با مفاسد اخلاقی باید از سوی دولت آغاز شود و افراد بدحجاب و بی‌حجاب در ادارات تسویه‌حساب شوند و این کار مشکلی برای دولت نیست.»

روزنامه خراسان نیز همزمان از قول وزیر علوم دولت احمدی‌نژاد نوشته است که «دانشگاه سالن مد و آرایش نیست.»

کامران دانشجو در گردهمایی روسای دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی و غیردولتی- غیرانتفاعی گفته: «رفتارهای غیراخلاقی و تبرج و سالن آرایش در شأن دانشگاه نیست و هیچ اصراری نیست که این افراد در مکان دانشگاه بمانند و می‌توانند به جاهای دیگر بروند.»

به نوشته روزنامه خراسان، خواجه سروی، معاون فرهنگی وزیر علوم، نیز با تاکید بر این که «بروز مصادیق بدحجابی به صلاح آموزش عالی کشور نیست» گفته: «شورای فرهنگی دانشگاه‌ها قانون عفاف و حجاب را به درستی اجرا کنند.»

منبع: دنیای اقتصاد، خراسان
 


 
 

1390/2/24

مدیرکل حفاظت محیط زیست آذربایجان غربی گفته ۵۳ درصد از مساحت دریاچه ارومیه که افزون بر سه هزار کیلومتر مربع می‌شود، خشک و تبدیل به شوره زار شده است.

حسن عباس نژاد در گفتگو با مهر از افزایش میزان غلظت نمک این دریاچه به بیش از ۴۰۰ گرم در لیتر خبر داده است.

وی با بحرانی خواندن شرایط این تالاب تصریح کرده است: «خشک شدن دریاچه ارومیه نه تنها محیط زیست آذربایجان غربی را از بین می‌برد، بلکه تمام استان‌های هم‌جوار از جمله آذربایجان شرقی و مجموع کشور را تهدید می‌کند.»

عباس نژاد تبخیر بسیار بالای آب، کاهش شدید آب ورودی به دریاچه، شرایط اقلیمی منطقه، کاهش بارندگی، عدم استفاده اصولی از منابع آب زیرزمینی و آب‌های سطحی به همراه عوامل انسانی را از اهم دلایل بحرانی شدن دریاچه ارومیه عنوان کرده است.

معاون عمرانی استاندار آذربایجان غربی نیز گفته سطح آب دریاچه در مقایسه با سال گذشته هنوز ۴۰ سانتی متر پایین است که نشان دهنده ادامه وضعیت بحرانی دریاچه است.

جواد محمودی تاکید کرده: «در اثر گرمای هوا سالانه در فصل تابستان بیش از ۹۰ سانتی متر آب دریاچه تبخیر پایین می‌شود که در صورت ادامه این وضعیت در سال جاری شرایط دریاچه بسیار بحرانی خواهد بود.»

محمودی کمبود اعتبارات را از جمله مسائل مهم در اجرای پروژه‌های ستاد راهبردی مدیریت دریاچه ارومیه عنوان کرده است.

به گزارش مهر حجم ذخایر آب دریاچه ارومیه در سال‌های گذشته از ۳۲ میلیارد به ۱۴.۵ میلیارد متر‌مکعب در زمان حاضر کاهش یافته است.

کف دریاچه در مناطق کم عمق از نمک پوشیده شده و در مناطق پرعمق هم رسوب گذاری نمک قابل مشاهده است.

پیش از این عمق آب در حد فاصل جزایر به پنج متر می‌رسید اما اکنون می‌توان پیاده بین جزایر تردد کرد.

شوری بیش از حد سبب شده تا این زیست بوم که روزگاری میزبان صدها هزار فلامینگو و هزاران پرنده کوچنده دیگر بود، اهمیت خود را به عنوان یک مسیر بین‌المللی پرندگان مهاجر از دست بدهد.

به گفته کارشناسان در صورت ادامه یافتن شرایط فعلی بدون شک شاهد سونامی نمک، خشک شدن مناطق کشاورزی، شیوع بیماری‌های مختلف در این منطقه خواهیم بود.

کارشناسان این وضعیت را ناشی از تغییرات اقلیمی، توسعه اراضی کشاورزی و احداث سد و سازه‌های آبی می‌دانند.

دریاچه ارومیه، بزرگ‌ترین زیست کره آبی ایران، با عناوین تالاب بین‌المللی، پارک ملی و ذخیره‌گاه زیست کره در جهان شناخته می‌شود.

منبع: مهر
 


 
 

1390/2/24

علیرضا داوود‌نژاد کارگردان پیش‌کسوت سینما در برنامه هفت تلویزیون ایران از وضعیت به وجود آمده برای بیضایی و جعفر پناهی انتقاد کرد. 

داوود‌نژاد در این برنامه گفت: «واقعا کوفتم می‌شود که همکارم نمی‌تواند فیلم بسازد.»

وی با با اشاره به اینکه فضای سمعی بصری کشور، در تسخیر فیلم خارجی است تصریح کرد: «برنامه‌های ماهواره مخاطبان تلویزیون ایران را به سمت خود کشانده‌اند و ما بازی را به رقبای جهانی باخته‌‌ایم.»

علیرضا داوودنژاد با طرح این پرسش که «چرا باید هنرمندی مثل بهرام بیضایی از شرایط فیلمسازی‌اش به ستوه بیاید وچرا قید‌وبند از دست‌و‌پای جعفر پناهی برداشته نمی‌شود» گفت: «اگر از فیلمسازانی مثل پناهی حمایت شود می‌توانیم در عرصه جهانی حرف‌هایی برای گفتن داشته باشیم.»

این کارگردان سینمای ایران با بیان این که «بحث فقط بحث شخص پناهی و بیضایی نیست و بحث سینمای ایران است» افزود: «دولت با ابزاری چون پروانه ساخت و نمایش ندادن و با فشار‌های مالی در صدد اعمال سلیقه خود است در حالی که نمی‌داند اینها فقط ابزار کهنه‌ای هستند که دیگر کار آمدی ندارد و فقط فضا را تلخ کرده و هنرمندان را پژمرده می‌کند.»

منبع: آفتاب 
 


 
 

1390/2/24

خبرگزاری رویترز به نقل از یک مقام آلمانی گزارش داده است که احتمال دارد اتحادیه اروپا یک بانک آلمانی را به دلیل ارتباط داشتن با برنامه هسته‌ای ایران تحریم کند.

آلمان پیش از این گفته بود که «بانک تجاری ایران و اروپا» را تحت نظر دارد اما نمی‌تواند اقدامی در مورد آن انجام دهد مگر آنکه اتحادیه اروپا علیه آن تحریم وضع کند.

سال گذشته میلادی خزانه‌داری آمریکا علیه «بانک تجاری ایران و اروپا» برای ارائه تسهیلات جهت انتقال میلیارد‌ها دلار به بانک‌های ایرانی که در فهرست سیاه آمریکا قرار دارند، تحریم وضع کرده بود.

اکنون یک مقام آلمانی که نخواسته نامی از آن برده شود، با بیان اینکه مقدمات تحریم این بانک فراهم شده، گفت: «شواهد رو به افزایش و قابل‌توجهی وجود دارد که بانک تجاری ایران و اروپا به شرکت‌ها و موسساتی که تحریم بوده‌اند، تسهیلات مالی داده است.»

به گفته این مقام آلمانی وزیران خارجه اتحادیه اروپا احتمالا در نشست ۲۳ ماه مه (دوم خرداد) بر سر تحریم این بانک به توافق برسند.

رویترز می‌افزاید ایالات متحده و اسرائیل از پیش در تلاش بودند آلمان به فعالیت این بانک پایان بخشد.

منبع: رویترز و رادیو فردا


 
 

1390/2/24

رسانه‌های ایران از اعدام هشت نفر در شهرهای کرمان و یزد به جرم قاچاق مواد مخدر و تجاوز به عنف خبر دادند.

به گزارش این رسانه‌ها سه تن از این افراد به نام‌های اختصاری «الف- الف،٫ «ن- د» و «ع- ب» به جرم خرید و فروش و حمل مواد مخدر در زندان مرکزی شهر کرمان اعدام شده‌اند.

هویت چهارمین فرد اعدام شده در زندان مرکزی شهر کرمان نیز اعلام نشده است.

دادگستری استان یزد هم از اجرای حکم اعدام چهار نفر خبر داده که در سال‌های ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ در شهرهای میبد، طبس و یزد مرتکب تجاوز به عنف شده بودند.

بنا بر اعلام دادگستری یزد، حکم اعدام سه نفر از محکومان روز پنجشنبه ۲۲ اردیبهشت مقابل زندان مرکزی یزد و در ملاء عام و حکم یک نفر دیگر در داخل زندان اجرا شده است.

ایران پس از چین دومین کشور در جهان از نظر آمار اعدام‌ است.

منبع: روزنامه خراسان و ایسنا


 
 

برخلاف نظر شورای نگهبان و مجلس
1390/2/24

محمود احمدی‌نژاد در نامه‌هایی به صادق محصولی، علی اکبر محرابیان و مسعود میرکاظمی، پایان دوره مسئولیت آن‌ها به عنوان وزرای رفاه، صنایع و نفت را اعلام کرد.

آقای احمدی‌نژاد در این نامه‌ها، پایان مسئولیت وزرای مذکور را نتیجه اجرای ماده ۵۳ قانون برنامه پنجم در مورد کاهش تعداد وزارتخانه‌ها دانسته است.

رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان، تصمیم دولت در مورد ادغام این وزارتخانه‌ها را مغایر قانون خوانده و گفته بودند که این ادغام‌ها باید به تصویب مجلس برسد و تا آن زمان، وزرای فعلی باید به کار خود ادامه دهند.

احمد توکلی روز گذشته گفته بود احمدی‌نژاد در دیدار با علی لاریجانی، رئیس مجلس پذیرفته است که ادغام وزارتخانه‌ها مطابق نظر مجلس و شورای نگهبان انجام شود.

به نظر می‌رسد این اقدام احمدی‌نژاد جنجال‌ها میان مجلس و شورای نگهبان با دولت بر سر ادغام هشت وزارتخانه را افزایش دهد.

منبع: سایت ریاست جمهوری


 
 

1390/2/24

خبرگزاری فارس به نقل از یک منبع آگاه اعلام کرد حکم قصاص مجید موحدی که قرار بود روز شنبه (۲۴ اردیبهشت) اجرا شود به تعویق افتاد.

این منبع آگاه گفته که «بنا به دلایلی اجرای حکم قصاص مرد جوانی به نام مجید که قرار بود امروز اجرا شود به تعویق افتاد.»

این منبع افزوده که «در حال حاضر نمی‌توان درباره دلایل منتفی شدن اجرای حکم قصاص اظهار نظری کرد اما در آینده اخبار تکمیلی اعلام خواهد شد.»

مجید موحدی مرد جوانی که در سال ۸۳ به صورت دختر مورد علاقه خود به نام آمنه بهرامی اسیدپاشی کرده بود به حکم دادگاه به قصاص از ناحیه دو چشم محکوم شده است.

انتشار خبر اجرای این حکم قصاص که در ایران بی‌سابقه است بازتاب‌های فراوانی به همراه داشته است.

آمنه بهرامی روز گذشته در گفتگوی مستقیمی که با شنوندگان رادیو فردا داشت به تشریح علت اصرارش بر اجرای حکم قصاص پرداخته است. او می گوید کسی از او حمایت نکرده است و ترجیح می داده که حمله کننده برای ابد به زندان بیفتد کار کند و مخارج او را تامین کند. اما آنها حتی از او عذرخواهی هم نکرده اند.

آمنه می گوید تنها در صورتی حاضر است از اجرای حکم بگذرد که تمام زندگی اش برای عمر تامین شود.

منبع: فارس

پیشینه
کسی به فکر من نبوده که حالا رضایت بدهم
در ماجرای «قصاص اسیدپاشی» آمنه چه باید بکند؟
نخستین حکم قصاص اسیدپاشی در ایران اجرا می‌شود


 
 

گزارش سالانه عفو بین‌الملل اعلام کرد:
1390/2/24

سازمان عفو بین‌الملل در گزارش سال ۲۰۱۱ خود به ادامه موارد نقض حقوق بشر و آزادی بیان، از جمله بازداشت روزنامه‌نگاران و فعالان مدنی و نقض حقوق اقلیت‌ها در ایران اشاره کرده است.

در این گزارش آمده است که حکومت ایران با اعمال کنترل بر رسانه‌های داخلی و محدود کردن دسترسی ایرانیان به رسانه‌های خارجی بیش از گذشته ارتباط آن‌ها را با دنیای خارج قطع کرده است.

عفو بین‌الملل اعلام کرده که علاوه بر ۲۵۲ مورد اعدام در سال گذشته٬ گزارش‌های معتبری در دست دارد که نشان می‌دهد بیش از ۳۰۰ مورد دیگر اعدام در همین دوره در ایران انجام شده است.

این سازمان حقوق بشری می‌افزاید محدودیت‌هایی که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در مورد برگزاری تجمعات و راهپیمایی‌ها در ایران اعمال شده بود همچنان پابرجاست.

بازداشت‌های خودسرانه فعالان سیاسی، روزنامه‌نگاران و فعالان حقوق شهروندی در ایران و حتی وکلای دادگستری، از دیگر مواردی است که عفو بین‌الملل در گزارش اخیر خود به آن اشاره کرده است.

عفو بین‌الملل از برگزاری «محاکمه‌های ناعادلانه» در ایران در سال ۲۰۱۰ هم خبر داده؛ دادگاه‌هایی بدون حضور وکیل مدافع یا استناد قاضی به اعتراف‌هایی که تحت فشار گرفته شده است.

این گزارش از شکنجه و بدرفتاری هم صحبت به میان می‌آورد. از فروکردن سر بازداشتی‌ها در کاسه توالت گرفته تا اعدام‌های ساختگی، حبس در اماکن تنگ و حتی تجاوز.

بازداشت اعضای سندیکای کارگری، فعالان حقوق زنان و مدافعان حقوق زندانیان از دیگر نکات مورد اشاره در گزارش عفو بین‌الملل است.

بازداشت اقلیت‌های قومی و اعمال تبعیض علیه اقلیت‌های مذهبی شامل نوکیشان مسیحی، سنی‌ها، روحانیان شیعه دگراندیش، دراویش و بهاییان و سرانجام مجازات مرگ از سرخط دیگر بخش‌های گزارش عفو بین‌الملل در مورد ایران در سال ۲۰۱۰ است.

منبع: بی‌بی‌سی و رادیو فردا


 
 

1390/2/23

رضا شکراللهی
خوابگرد

نویسندگان و مترجمان و ناشران ایران حالا می‌توانند بشکن بزنند و یواشکی قری هم به کمرشان بدهند از این که اولین قدم رسمی برای قاعده‌مند کردن سانسور کتاب برداشته شد! رئیس وزارت ارشاد اعلام کرده بود: "یک هیئت ۵ نفره تعیین شده و قرار است این ۵ نفر برای صدور مجوز کتاب‌ها تصمیم‌گیری کنند. در واقع، یک چیزی مثل هیئت نظارت بر مطبوعات. در حال حاضر ما تصمیم‌گیرنده هستیم اما در صورت راه افتادن این هیئت، خود به خود آن‌ها عهده‌دار کار می‌شوند و ما کنار می‌رویم."

در نگاه حداقلی، مؤلفان و ناشران امید داشتند و لابد دارند هنوز که با اجرای ضوابط نشر کتاب، از شر سانسور سلیقه‌ای، بلاتکلیفی و نگاه‌های ناکارشناسانه به کتاب به‌خصوص در حوزه‌ی ادبیات و علوم انسانی رها می‌شوند، اما با اعلام اسامی این هیئت، همین امید ایشان هم گویی برگِ بر باد است! نام چشم‌گیر این هیئت، بهمن دری اخوی ست.

بهمن دری دیگر آشنای همگان‌ است؛ معاون وزارت ارشاد و رئیس همین آشفته‌بازار (نمایشگاه) کتاب تهران. از محاسن ایشان همین دو نکته بس که محسن پرویز معاون پیش از او (در دولت احمدی‌نژاد)، پرسرـ‌وـ‌صداترین منتقدِ او در مسائل مربوط به کتاب است و دیگر آن که هم‌او توانست توقیف پرشمار آثار مجوز‌گرفته‌ را مهم‌ترین خبر نمایشگاه کتاب تهران در اغلب رسانه‌ها بگرداند! و فراموش نکنید که او یکی از همان «ما»یی ست که رئیس وزارت ارشاد گفته بود: کنار می‌رویم!

اگر باقی اعضای هیئت نظارت بر کتاب بزرگ‌سالان را نمی‌شناسید، بی‌خود کرده‌اید که نام خود را نویسنده و مترجم و ناشر گذاشته‌اید! ایشان که جملگی از بزرگان علم و ادبیات و فرهنگ در ایران‌ اند، قرار است در کنار بهمن دری اخوی سرنوشت کتاب‌های شما را در دست بگیرند و اجازه ندهند که ممیزان کنونی بی‌حساب و کتاب و سلیقه‌ای بر بدن نازنین کتاب‌ها  قیچی بزنند و ناشران و مؤلفان را بی‌حساب و کتاب و سلیقه‌ای معطل نگه دارند. از این به بعد قیچی زدن، معطل کردن و نیز اعمال سلیقه‌ها با حساب و کتاب انجام خواهد شد، زیر نظر بهمن دری اخوی و دیگر صاحب‌نامان در هیئت مبارکِ نظارتِ مقدس بر کتاب بزرگ‌سالان، به این قرار: سوسن کشاورز ـ مهدی خاموشی ـ هادی صادقی ـ حسین کچویان ـ محسن مؤمنی ـ احمد شاکری. روی اسم‌ها کلیک کنید تا ستمی را که در نشناختن ایشان بر خویش روا داشته‌اید، از این راه بجبرانید!

پ.ن: نزدیک یک سال پیش که محسن پرویز جایش را به بهمن دری داد، در همین‌جا نوشتم: "دیدم دوستانی را خصوصاً از اهل کتاب که شادمان‌ شده‌اند از رفتن محسن پرویز. برای شادی‌شان اندکی، فقط اندکی طول عمر آرزو می‌کنم." بدون آن که مدیریت پرویز را تأیید کنم، حتا ذره‌ای؛ فقط دلم خواست این را به روی همان دوستان بیاورم!


 


شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به 30mail-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به 30mail@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته