-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ تیر ۱۱, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 07/02/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مهدي كروبي روز سه‌شنبه هنگامي كه براي شركت در مراسم ختم پدر محمدرضا عارف معاون اول سيدمحمد خاتمي به مسجد دانشگاه شريف رفته بود، براي چندمين بار مورد حمله گروهي قرار گرفت كه به اسم دفاع از ولايت بدترين توهين‌ها و اهانت‌ها و ناسزاها را به چهره‌هاي شناخته شده نظام مدافعش نثار مي‌كنند. اين عده به اسم دفاع از ولايت اين‌بار نگذاشتند كروبي وارد مسجد شود و با سردادن شعارهایی نظیر «فتنه‌گر برو بيرون»، «منافق برو بيرون» و «دانشگاه جاي فتنه‌گران نيست» مانع ورود وي به مسجد دانشگاه صنعتي شريف شدند. مهدي كروبي به توصیه اطرافیان اش از حضور در مجلس ختم خودداري كرد و از دانشگاه صنعتي شريف خارج شد.

اما اين افراد چه كساني هستند كه هربار مي‌دانند كروبي چه زمان و چه ساعتي در كدام محل حاضر مي‌شود كه به اسم مردم و مدافعان نظام و انقلاب دقيقا در همان محل حاضر مي‌شوند و به او اهانت مي‌كنند.


سپاه انصار المهدي

از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي و بعد از اتفاقات اوايل انقلاب كار حفاظت از شخصيت‌هاي مهم و تاثيرگذار انقلاب به بخشي از نيروهاي سپاه پاسداران سپرده شد.

اين بخش بعدها سپاه حفاظت انصار المهدي نام گرفت. اين سپاه هم‌اكنون كاملا زیر مجموعه سپاه پاسداران بشمار می‌رود. این نیروی حفاظتی در اوایل انقلاب و بعد از ترورهای فراوان علیه مسئولان ارشد نظام شکل گرفت و ماموریت خود را آغاز کرد. مقر رسمی این نیرو در دو ساختمان ۶ طبقه‌اي در خیابان پاستور تهران قرار دارد و این نیرو در نقاط دیگر شهر تهران نیز از قبیل سفارت سابق آمریکا (مرکز خنثی سازی بمب) و محمدشهر کرج یک پادگان آموزشی دارد.وظیفه اصلی این نیرو، حفاظت از جان تمام مقام‌های سیاسی نظام از جمله روسای جمهور و مجلس سابق است. این نیرو با استعداد حدود ۳۰٬۰۰۰ نفر وظیفه حفاظت از جان مقام‌های سیاسی حکومت ایران را دارا است.

ازابتداي شكل‌گيري اين سپاه، افرادش به‌واسطه نزديكي به مقام‌هاي حكومتي و اطلاع از اقدامات و عملكردشان و خبرهاي پشت پرده، اهميت دوچنداني يافتند، به‌گونه‌اي كه انتخاب افراد و نيروهايش با گزينش‌هاي مختلف انجام میشود. اين موضوع البته سبب‌ساز رواج فساد در اين نيرو هم شد. سال 87 عبدالعلي نجفي فرمانده سابق سپاه انصار المهدي، پنج ماه پس از انتشار اخباري مبني بر دست داشتن وي ‏در برخي پرونده هاي مالي، به طور رسمي از سمت خود برکنار شد.‏ نجفي به زمين خواري و همدستي با "مافياي زمين فارس" متهم شده بود. آن زمان در خبر رسمي اعلام اين تغيير از سوي روابط عمومي سپاه پاسداران هرچند آمده بود که اين تغيير "در ادامه تغييرات در ‏سپاه پاسداران انقلاب اسلامي" است، اما دقيقا از عنوان "برکناري" استفاده شده بود: «در ادامه تغييرات در ‏سپاه پاسداران سردار عبدالعلي نجفي فرمانده سپاه حفاظت انصار المهدي از سمت خود برکنار و‏‎ ‎سردار خوش ‏نواز در حال حاضر سرپرستي اين فرماندهي را بر عهده دارد‏‎.‎‏»


سوابق سپاه انصار المهدي

ساختار سپاه حفاظت انصار المهدي به‌گونه‌اي است كه انتخاب افراد و تيم‌هاي مراقبتي كاملا خارج از وظيفه افراد مختلف است و تعداد افراد و حتي نحوه محافظت از افراد به عهده فرماندهي اين نيرو و مصوبات شوراي عالي امنيت ملي است. بر همين اساس اطلاع از برنامه‌ها و اقدامات افراد مختلف و محل‌ حضورشان كاملا موضوعي طبيعي است.

در همين حال حضور طولاني مدت افراد اين نيرو در كنار شخصيت‌هاي مهم، در مواردي باعث تاثيرپذيري اين افراد شده است. مانند اتفاقي كه براي سرتيم حفاظتي ميرحسين موسوي افتاد و عدم همكاري احتمالي او با فرماندهانش سبب‌ساز بركناري و حتي بازداشتش شد. البته در همان زمان كه خبر بازداشت سرتيم حفاظتي ميرحسين منتشر شد معاونت روابط عمومي و تبليغات ستاد حفاظت انصار المهدي (عج) خبر دستگيري سر تيم حفاظتي ميرحسين موسوي را تكذيب و اعلام كرد سر تيم حفاظتي نامبرده طبق ضوابط جاري ماموريتش به اتمام رسيده و صرفا جابه‌جايي كاري صورت گرفته است.


محافظ يا مخبر

پس از اتفاقات مربوط به انتخابات رياست جمهوري، نقش تيم‌هاي حفاظتي افراد وشخصيت‌هاي درگير در موضوع انتخابات مانند ميرحسين موسوي، مهدي كروبي و سيدمحمد خاتمي بيش از گذشته اهميت يافت. اين افراد موظف به گزارش كوچك‌ترين دیدار و اقدامات افراد مختلف بودند، در همين حال در مواردي مجبور به خودداري از انجام وظيفه مصوبشان بودند. اتفاقي كه در مواردي حتي منجر به شكايت بعضي وابستگان شخصیت ها شد. آن چنان كه حسين كروبي فرزند مهدی کروبی در گفت‌وگويي رسما اعلام كرد كه محافظان پدرش به وظايفشان عمل نمي‌كنند. توجه به كاركرد اين نهاد و اتفاقاتي كه براي چهره‌هاي مهم منتقد حكومت ايران می افتد، مي‌تواند گره‌گشاي بسياري از مجهولات باشد.
 


 


نرگس محمدی، نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر دقایقی پیش از زندان اوین آزاد شد.
به گزارش جرس، تقی رحمانی، همسر محمدی که روبه‌روی زندان اوین منتظر وی بود گفت: الان با او صحبت کردم و گفت از در بیرون آمده، من هم الان اینجا منتظرش هستم.”
محمدی که در سال ۲۰۰۹ برنده جایزه بین‌المللی بنیاد الکساندر لانگر شد، چند بار به دادگاه انقلاب احضار و سرانجام روز ۲۱ خرداد ماه بازداشت شد.


 


وضعیت روحی و جسمی حامد روحی‌نژاد، زندانی محبوس در اندرزگاه ۸ زندان اوین بر اثر تشدید بیماری “ام اس” و عدم رسیدگی پزشکی به شدت وخیم گزارش می شود.

به گزارش هرانا، به علت حمله عصبی بیماری “ام اس”، یکی از دستان روحی نژاد کاملا از کار افتاده و بینایی هر دو چشم وی نیز با مشکل جدی مواجه شده است. این زندانی سیاسی حتی از لحاظ شنوایی نیز دچار آسیب شده است. اما به رغم مشکلات عدیده جسمی حاصل از بیماری، مسئولان زندان نسبت به بیماری این زندانی سیاسی کاملا بی‌تفاوت هستند.

این بی‌توجهی مسئولان تا جایی است که فارغ از عدم انتقال وی به بیمارستان، حتی در رساندن داروهایی که خانواده روحی‌نژاد با هزینه شخصی برای فرزندشان تهیه کرده اند نیز کارشکنی می‌کنند؛ به نظر می رسد مسئولان نسبت به خطارات بیماری “ام اس” بی توجه یا حداقل بی‌اطلاع هستند.

بیماری “ام اس”(Multiple Sclerosis) مختص اعصاب مرکزی -مغز و نخاع- بوده و با ایجاد لکه‌های سفید یا پلاک‌های متعددی در مغز از انتشار جریان الکترو شیمیایی رشته‌های عصبی جلوگیری کرده و باعث بروز اختلال در حرکات می‌شود.

این بیماری به منظور از کار نیافتدن کامل اندام‌های حرکتی نیاز جدی به فیزیوتراپی دارد و حتی داشتن برنامه غذایی ویژه‌ای که در برگیرنده انواع میوه‌ها و سبزیجات جهت تامین درصد بالایی از ویتامین‌های بدن و بهتر کار کردن دستگاه گوارش است، ضروری است. احتمال اینکه این بیماری در اثر عدم درمان و تشدید و کل اعضای بدن را از کار افتاده کند، بسیار زیاد است.

گفتنی است حامد روحی نژاد دانشجوی رشته فلسفه، از اردیبهشت ماه سال ۸۸ تاکنون به اتهام عضویت در یکی از گروهای مخالف نظام در زندان نگهداری می‌شود و از حق داشتن حتی یک روز مرخصی استعلاجی نیز محروم بوده است.

وی در دادگاه های جمعی و نمایشی حوادث پس از انتخابات محاکمه و به اعدام محکوم شده بود که نهایتاْ این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۱۰ سال حبس و تبعید به زنجان تقلیل یافت.


 


دادگاه علیرضا بهشتی شیرازی، مشاور ارشد میرحسین موسوی، پس از ماهها بازداشت غیرقانونی وی، یازدهم مردادماه امسال برگزار خواهد شد. تاریخ دادگاه امروز به وی ابلاغ شده است.
به گزارش کلمه، علیرضا بهشتی شیرازی مشاور ارشد میر حسین موسوی و سردبیر روزنامه کلمه سبز به همراه جمع دیگری از مشاوران موسوی در هفتم دی ماه سال گذشته بازداشت شد. او از آن زمان تاکنون ماههاست که بلاتکلیف در زندان به سر می برد.
گفته می شود علیرضا بهشتی شیرازی در دوران بازداشت در بند ۲۰۹ به شدت برای اعتراف علیه میرحسین موسوی از سوی بازجویان وزارت اطلاعات تحت فشار بوده است. اما وی به خواسته های بازجوها تن نداده است.
وی ماه‌های نخست بازداشت خود را در سلول های انفرادی بند ۲۰۹ اوین گذراند و پس از آن به بند عمومی هفت و سپس به همراه دیگر مشاوران ارشد موسوی، عرب مازار و بهزادیان نژاد به بند ۳۵۰ این زندان منتقل شد و هم اکنون در آنجا به سر می برد.


 


اردشیر امیرارجمند، استاد دانشگاه و یکی از مشاوران میر حسین موسوی است . این استاد علم حقوق در گفت و گو با کلمه از تلخی ها و شیرینی های پس از انتخابات گفت و از باورهایش درباره وضعیت کشور. او از اینکه سالها بهترین و صادق ترین افراد کشور را به عنوان عدم التزام به نظام رد صلاحیت کردند و از افرادی که با وجود مشارکت مردم با چشم پوشی و تایید تقلب نشان دادند که برخلاف ادعای خود التزام عملی به قانون اساسی و نظام و به ویژه به وجه جمهوریت آن ندارند گلایه کرد.
وی در این باره می گوید: اگر کسی متهم ساختار شکنی باشد خود آقایان در ردیف اول قرار دارند .آنها کشور را یک بحران ساختاری قرار دادند. او در این باره هم چنین می گوید:” ما به مسلمان بودن خود افتخار می کنیم و فکر می کنیم اصول اسلام، مردم و جامعه را در رسیدن به اهدافشان کمک می کند اما مسلمان بودن به این معنا نیست که به یک عده انحصار طلب و خشونت طلب که از دین استفاده ابزاری می کنند، اجازه داده شود، دین را به ما تحمیل کنند و به ما بگویند ما باید چه درکی از اسلام داشته باشیم و چگونه مسلمان زندگی کنیم.ما در صدد تحمیل اسلام یا رویکرد خود از اسلام به دیگران نیستیم. آن قرائتی از اسلام با حقیقت این دین الهی سازگار است که با اصول کرامت انسانی آزادی عدالت و حقوق بنیادین بشر سازگاری داشته باشد. ما مخالف استفاده ابزاری از دین هستیم و آن را غیر اخلاقی می دانیم و همچنین مخالف دولتی شدن نهادهای دینی هستیم.”
گفت و گوی خبرنگار کلمه با دکتر امیر ارجمند پیش روی شماست.
یک سال از شکل گیری جنبش سبز گذشت. سیر تحول جنبش سبز و اساسا آنچه که گذشت را چگونه ارزیابی می کنید؟
سال گذشته توامان با شیرینی ها و البته غم ها و تلخ کامی هایی بود. در دوران انتخابات شاهد پیدایش دوباره امید جمع کثیری از هموطنان برای تغییر بودیم .بخش وسیعی از مردم از نحوه غیر عقلایی اداره امور کشور، عدم صداقت، عوام فریبی، دروغگویی، فضای بسته سیاسی، وضعیت سخت اقتصادی و نقض حقوق انسانی به سطوح آمده بودند.
درچهار سال دولت نهم از نظر درآمد نفتی کشور در وضعیت طلایی قرار داشت به طوری که اگر برنامه اقتصادی درستی تدوین می شد، جهش قابل توجهی می کردیم اما با انحصار طلبی و فساد ناشی از آن، اقتصاد کشور، معیشت مردم و به فرهنگ واخلاق ضربه جبران ناپذیری وارد شد.
با ورود مهندس میرحسین موسوی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری امید تغییر در میان مردم تقویت شد. امید به بازگشت عقلانیت، صداقت و اخلاق در امور کشور و همچنین باز شدن نسبی فضای سیاسی و فرهنگی و انجام اصلاحات اقتصادی در میان مردم زنده شد. فعالیت های انتخاباتی طرفداران کاندیداها نشان از تحول بزرگی داشت و این امید را زنده می کرد که جریانات مختلف سیاسی بتوانند در کنار یکدیگر بدون خشونت رقابت کنند. این روزها تلخ کامی ها بزرگی را در میان داشت از جمله می توان به تقلب گسترده و سازمان یافته با روش های جدید و متکی بر بخشی از نیروی نظامی که اصولا حق مداخله در انتخابات و امور سیاسی را ندارند سپس حمله به تجمعات مسالمت آمیز و ضرب و شتم مردم بیگناه و کشتار و بازداشت غیرقانونی و ایجاد لشگر اوباش تحت عنوان لباس شخصی ها. سلطه کامل لباس شخصی ها بر مقامات قضایی و فاجعه کهریزک و سپس انکار و توهین به شعور میلیون ها نفر اشاره کرد.
برخی از درون حاکمیت و نیز برخی در بیرون تلاش می کنند که به واژگونی حقایق بپردازند به طور مثال بی دینی و رفتارهای خلاف قانون اساسی و یا ساختار شکنی را به جنبش سبز نسبت می دهند نظر شما در این باره چیست؟
اگر کسی متهم به ساختار شکنی باشد خود آقایان در ردیف اول قرار دارند. آنها کشور را یک بحران ساختاری قرار دادند. سالها بهترین و صادق ترین افراد کشور را به عنوان عدم التزام به نظام رد صلاحیت کردند. اما این افراد با وجود مشارکت مردم، چشم پوشی و تایید تقلب نشان دادند که برخلاف ادعای خود التزام عملی به قانون اساسی و نظام و به ویژه به وجه جمهوریت آن ندارند و مساله التزام به نظام تنها وسیله ای برای سرکوب و از میدان به در کردن رقباست.
ما به مسلمان بودن خود افتخار می کنیم و فکر می کنیم اصول اسلام رحمانی مردم و جامعه را در رسیدن به اهدافشان کمک می کند اما مسلمان بودن به این معنا نیست که به یک عده انحصار طلب و خشونت طلب که از دین استفاده ابزاری می کنند، اجازه داده شود، دین را به ما تحمیل کنند و به ما بگویند ما باید چه درکی از اسلام داشته باشیم و چگونه مسلمان زندگی کنیم. ما در صدد تحمیل اسلام یا رویکرد خود از اسلام به دیگران نیستیم. آن قرائتی از اسلام با حقیقت این دین الهی سازگار است که با اصول کرامت انسانی آزادی عدالت و حقوق بنیادین بشر سازگاری داشته باشد. ما مخالف استفاده ابزاری از دین هستیم و آن را غیر اخلاقی می دانیم و همچنین مخالف دولتی شدن نهادهای دینی هستیم.
در چند وقت اخیر شاهدیم که اقتداگرها چگونه با عوام فریبی در صدد دولتی کردن تمام نهادهای دینی از جمله حوزه هستند. در حالی که حوزه از قدیمی ترین و ریشه ترین جامعه مدنی در ایران است. مرجع سازی و تخریب مراجع آقایان هم در همین رابطه قابل تفسیر است.
ما به عنوان یک مسلمان موظف به مقابله با این رویکرد عوام فریبانه از دین هستیم.
شما از عدم التزام مخالفان به قانون اساسی سخن به میان آوردید و عدم التزام عملی مخالفان جنبش به قانون اساسی را نوعی ساختارشکنی عنوان کردید. این روزها بحث از نهادهای قانون گذار در کشور جاری است و برخی نهادها غیر از مجلس هم وارد عرصه تقنینی شده اند و به نوعی با سواستفاده از این قانون عملکردهای فراقانونی را موجه جلوه می دهند. نظر شما در این باره چیست؟
بحث تفصیلی در این مورد را به زمان دیگری می گذارم. در این جا فقط به یک نکته اساسی اشاره می کنم. نفس وجود قانون اساسی و شرط وجود یک قانون اساسی، باور همگان از جمله عالی ترین مقامات حکومتی به محدودیت قدرت و تمامی نهادها و افراد است. بدون محدودیت قدرت، ادعای التزام به قانون اساسی معنا ندارد.
از سال ۱۳۷۱ به بعد و ایراد شورای نگهبان به قانون فهرست موسسات عمومی غیردولتی و اینکه تصویب قانون در مورد نهادهای زیر نظر و با اجازه رهبری باشد و شورای نگهبان به سمت نفی این اصل پیش رفت. توسعه نامحدود اختیارات یک نهاد و تهدید اختیارات نهادهای دیگر منجر به انفصال رابطه منطقی بین نهادها و قرار گرفتن یک نهاد خارج از حوزه قانون و فرا دست قانون شد.
به نظر می رسد شورای نگهبان به جای نگهبانی از قانون اساسی تبدیل به نابودکننده ان شده است. درست است که طبق قانون اساسی شورای نگهبان مفسر قانون است اما این نهاد صلاحیت مطلق یا استصوابی یا گزینیشی در تفسیر ندارد و نمی تواند هر گونه که می خواهد و صلاح می داند قانون اساسی را که میثاق ملی است تفسیر کند. تفسیر، اصول و روش و محدوده ای دارد.
شورای نگهبان با تفاسیر خودسرانه خود در حقیقیت در حال ایجاد یک قانون اساسی جدید برای کشور است. آنها خودسرانه قانون اساسی را از طریق این گونه تفاسیر تغییر می دهند و تمام تغییرات نیز متوجه وجه جمهوریت و حق تعیین سرنوشت مردم و آزادی های آنها صورت می گیرد. نگاه کنید مساله جایگاه مصوبات شورای انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان برای مقابله با مجلس ششم و خنثی کردن نظر و رای نمایندگان مردم متوسل به تفاسیری شد که صلاحیت مجلس در وضع قانون را محدود می کرد.
برخی نهاد ها معتقدند که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی هم قانون محسوب می شود.ایا این مساله تفسیر درستی است؟
شورای انقلاب فرهنگی در قانون اساسی ۱۳۵۸ پیش بینی شده بود. در زمان امام برای بازنگری قانون اساسی نیز بر خلاف نهادهایی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام که بعد از ۱۳۵۸ به وجود آمده اند هم به شورای انقلاب فرهنگی اشاره ای نشده است.
حال شورای نگهبان نه تنها برای این شورا صلاحیت قانون گذاری قائل شده است حتی اعلام می دارد، وقتی موضوعی در شورای انقلاب فرهنگی مطرح شده، مجلس حق ورود به آن را ندارد مکررا اعلام می کنند که امام فرمود: ” مصوبات این شورا در حکم قانون است”. اولا این ادعا صحت ندارد. رییس جمهور وقت به امام نامه می نویسد و در خواست می کند که مصوبات این شورا در حد قانون باشد. امام پاسخ می دهد که باید به مصوبات این شورا ترتیب اثر داده شود و نمی گویند در حکم قانون است. مثلا به آیین نامه هم باید ترتیب اثر داده شود. ثانیا حتی اگر در حکم قانون هم باشد مافوق قانون نیست. جدای از اینکه حضرت امام نمی خواستند که در مقام قوه موسس قرار بگیرند و نهاد قانونگزار جدیدی ایجاد کند، حرف آخر امام(ره) هم بازگشت به قانون اساسی بود.
بازگردیم به مساله جنبش سبز و نسبت آن با نهاد ها. اخیرا در ذیل بیانیه ۱۸ میرحسین موسوی منشوری پیشنهاد و منتشر شده . با اوصافی که از اجرای قانون اساسی ترسیم کردید قانون اساسی را در چشم انداز منشور سبز چگونه ارزیابی می کنید؟ این قانون چه جایگاه و منزلتی در منشور سبز دارد؟
این منشور موضوعات مهم و متعددی را مطرح می کند که هر بخش آن نیازمند بحث تفصیلی است. انشالله کلمه در طرح این مباحث پیش قدم باشد اما به صورت کلی می توان گفت که این منشور می توانست ۸ ماه یا ده ماه پیش اعلام شود در این صورت به نظر من جنبه مشارکتی و دموکراتیک آن کمتر بود و شاید این استنباط پیش می آمد که صرف نظر از محتوای آن، نحوه ارایه منشور به جامعه جنبه دستوری دارد اما امروز پیشنهاد این منشور را می توان جمع بندی سیر تحول طبیعی جنبش سبز در یک سال گذشته دانست. این منشور مجموعه سازگار و منسجمی را برای ادامه گسترش و هماهنگ سازی و هدایت جنبش ارایه می کند.
ممکن است برخی از اجزای این منشور در این بیانیه یا آن سخنرانی قبلا ارایه شده باشد ولی به عنوان یک مجموعه نو و جدید است. به هر حال اقدامی لازم و ضروری بود. در این منشور به مهمترین سوالات درمورد منشا مسولیت حاکمیت نقش مردم، دموکراسی به عنوان روش حکمرانی اخلاق، حقوق بشر نوع نگرش به اسلام جامعه مدنی قانون اساسی و نهایتا روش مسالمت آمیز مبارزه و نحوه راهبری جنبش پاسخ داده شده است.
یکی از موضوعات قابل بحث قانون اساسی است. به نظر من اتکا رهبران جنبش به قانون اساسی و اجرای بدون تنازل آن قابل درک است. من شخصا می پذیرم قانون اساسی دارای نواقصی است و برخی از این نواقص جدی هم هست. مخصوصا در مساله رابطه نهادهای انتخابی و انتصابی. اما در عین حال قانون اساسی با تمام نواقص آن ظرفیت‌های دموکراتیک قابل توجهی را برای دفاع از آزادی ها، عدالت و حق تعیین سرنوشت مردم ایجاد می کند. تاکید رهبران جنبش به حقی است که برای سرنوشت مردم ایجاد می کند. تاکید رهبران جنبش به حق تعیین سرنوشت مردم و اینکه مشروعیت قدرت سیاسی ناشی از رای و نظر مردم است ، نحوه نگرش و استنباط آنها را از قانون اساسی وحقوق بنیادین نشان می دهد.
برخی بر این باورند که تمام مشکلات موجود ناشی از قانون اساسی است. اما از نظر شما ظرفیت قانون اساسی بسیار فراتر از آن چیزی است که به آن عمل می شود. اما آنچه که امروز مشاهده می شود بیانگر شکل عملیاتی شده دیگری از قانون اساسی است.
من اصلا این ادعا را قبول ندارم. که تمام مشکلاتی که در کشور وجود دارد ناشی از نقض قانون اساسی است. باید واقع بین بود. یادمان نرود که تنها قانون اساسی خوب و بدون نقص متوجه حکومت دوکراتیک نیست. برخی از کشورهای دیکتاتوری دارای تدابیر اساسی بسیار دموکراتیک هستند مثل آذربایجان. قانون اساسی مهم است اما آنچه مهمتر است نحوه اعمال آن است. این اقایان با هر قانون اساسی دیگری هم همین کار را می کردند. حداکثر به صورت علنی کودتا می کردند.
اگر با توجه به سوال قبلی بخواهم این مساله را تشریح کنم می گویم، جنبش سبز یک جنبش مسالمت آمیز است و اتکا رهبران جنبش بر ظرفیت های دموکراتیک قانون اساسی راهبردی موجه است. چرا که این نگرانی وجود دارد که با وجود اقتدارگرایان در نهادهای مختلف حکومتی تاکید بر قانون برای حفاظت از حقوق شهروندان تبدیل به ضد خود شود. اقتدارگرایان قوانین غیرعادلانه و ضد آزادی وضع می کنند یا قوانین را به گونه ای تفسیر و اجرا می کنند که طعم خشونت و بی عدالتی را قانونی کنند. نمونه بارز این تفسیر صدور و شکلی از قانون گرایی را می توان دولت فاشیستی هیتلر دانست.
به نظر می رسد رهبران جنبش سبز توجه کامل به این خطر دارند و به نظر آنها در قانون گرایی نهاد در بعد صوری و شکلی آن نیست بلکه توجه به بعد ماهوی قانون گرایی هم دارند و تاکید مکرر آنها به مفهوم حق، حقوق بشر و حقوق بنیادین در کنار قانون برای جلوگیری از سواستفاده از قانون است. رهبران جنبش بارها اعلام کرده اند که قانون نباید وسیله مشروعیت بخشیدن به تبعیض، خشونت و ظلم باشد.
چگونه می توان مبارزه علمی و عملی برای فرار از قانون گرایی کرد؟
به نظر می رسد در مبارزه علمی برای قانون گرایی کیفی باید سه مرحله را از هم تمیز دارد. در حال حاضر قوانین ما در مورد آیین دادرسی ها، بازداشتها و مجازاتها و زندان با استانداردهای لازم فاصله دارد و تضمینات لازم را برای شهروندان ایجاد نمی کند. اما بازجویان همین قوانین را هم اجرا نمی کنند. اجرای صحیح این قوانین بخشی از مشکلات را حل می کند. فعالان جنبش سبز و شبکه های اجتماعی در وهله اول باید تلاش کنند تا جایی که قوانین به صورت جامع اجرا شود. در عین حال باید تلاش کرد که با اتکا به جامعه مدنی و افزایش فشار اجازه نداد اقتدارگرایان قوانین ظالمانه وضع کنند و به هر چه می خواهند لباس قانون بپوشانند. در وهله سوم هم باید تلاش کرد، قوانین را که ناعادلانه و نادرستند اصلاح شوند این یک مبارزه مستمر و سازمان یافته را می طلبد. نسبت به خود قانون اساسی و اصلاح آن هم می توان همین رویکرد را داشت. قانون باید بیان اراده مردم باشد.
به نظر من در سالی که گذشت دولت نامشروع و حامیان مجبور به خرج و هزینه کلیه سرمایه های خود شده است و در معرض افلاس قرار گرفته است. در مقابل جنبش علی رغم همه مشکلات در سطح و عمق توسعه یافته است و بنابراین می تواند به این مقوله با جدیت بپردازد.
مساله اینجاست که کوچکترین حرکت مسالمت آمیز سبزها چه در عرصه عمل و چه اندیشه با خشونت و زندان پاسخ می گیرد. واین حرکت را سخت می کند. حتی رهبران جنبش هم در این زمینه با مشکلات متعددی از سوی خشونت طلبان مواجهند نمونه آن را هم در برخورد با اقای کروبی یا حمله به بیوت مراجع می بینیم.
درست است اما بقای جنبش در مقابل گروهی که هیچ محدودیتی برای خود در استفاده از خشونت قائل نیست و پس از کودتای انتخاباتی دست به کودتای امنیتی، اقتصادی، انتظامی و رسانه ای زده است خود یک پیروزی بزرگ است. اقتدارگرایان در مرحله سستی درونی قرارگرفته اند.
جنبش سبز وارد مرحله تعمیق و گسترش گفتمان دموکراتیک و تحکیم همبستگی شده است. نکته دیگر در مورد رهبری جنبش است. قطعا جنبش سبز یک حزب سیاسی نیست. در شرایط کنونی داشتن رهبری هرمی و کلاسیک بسیار دشوار و شاید غیرممکن باشد اما این بدان معنی نیست که جنبش فاقد رهبری است. بخشی از رهبری جنبش باید غیر متمرکز و از طریق شبکه های اجتماعی صورت گیرد. موفقیت این نوع از رهبری منوط به چند شرط از جمله توانمند سازی مستمر شبکه ها وجود چهره ها است یا رهبرانی که با صداقت، استقامت و پایمردی خود تجلی خواست مردم باشند. و سوم وجود رسانه ای فرا گیر و مستقل که توان هماهنگ سازی و اجماع سازی را داشته باشد. رهبران جنبش خوشبختانه تاکنون از خود استقامت و صلابت و صداقت قابل تحسینی را به نمایش گذاشته اند.
از رسانه فراگیر سخن گفتید. انحصارطلبان درصدد وارونه کردن اخبار جنبش سبز هستند و اطلاع رسانی هم به صورت قطره چکانی از طریق رسانه های محدود به ملت صورت می گیرد. آقای موسوی علاوه بر تاکید بر آگاهی بخشی از ضرورت تاسیس رسانه برای کمک به تحقق این امر سخن گفته اند. چه گامهایی در این زمینه تا کنون برداشته شده است؟
در مورد رسانه باید گفت متاسفانه جریان حاکم با نقض فاحش حقوق معترضین و فعالان جنبش سبزباعث قطع ارتباط آزاد آنها با مردم می شوند و وسایل ارتباط جمعی صدا و سیما را تبدیل به ارگان تبلیغاتی و جنگ روانی جناح حاکم کرده است. درآنچه قبل از انتخابات در فرآیند انتخابات و وقایع بعد از انتخابات رخ داد صدا و سیما نقش اساسی داشت. آنها با نقض آشکار قوانینی در مشروعیت بخشیدن به خشونت، تقلب و دروغ، نقش انکار ناپذیری داشتند. جناح حاکم بر دولت آگاهی و گسترش آزاد اطلاعات را به درستی دشمن خود می داند.
جنبش سبز تمایل دارد مردم از چگونگی خصوصی سازی و اجرای اصل ۴۴ اطلاع پیدا کنند و بدانند به نام خصوصی سازی سرمایه های عمومی در انحصار گروهی خاص قرار گرفته است. آنها تمایل ندارند که مردم بدانند دولتی که با شعار عدالت و مبارزه با فساد سرکار آمده است فاسدترین دولت پنجاه سال اخیر ایران بوده است. آنها تمایل ندارند مردم بدانند چگونه بر خلاف شعارهای توخالی در صحنه بین المللی، منافع ملی سیاسی و اقتصادی کشور را بر باد می دهند. آنها نمی خواهند مردم بدانند که چگونه نسبت به حذف فیزیکی منتقدان خود اقدام می کنند. آنها نمی خواهند مردم از برنامه های غیر عقلایی اقتصادی آنها خبردار شوند به همین جهت آنها همه راهی را برای وجود یک رسانه مستقل و فراگیر در داخل کشور را بسته اند. در عین این شرایط با توجه به اینکه جنبش سبز حامل پیام آگاهی بخشی است وظیفه همه فعالان جنبش است که کلیه امکانات خود برای تحقق خواست رهبران جنبش برای ایجاد یک رسانه مستقل و فراگیر استفاده کنند.
به نظر می رسد تا حدی رسانه می تواند در چارچوب منشور جنبش سبز نقش تعیین کننده ای را در توانمند سازی شبکه های اجتماعی، ایجاد هماهنگی و تقویت وحدت ملی داشته باشد این مهم می تواند در آینده نزدیک با پشتیبانی مردم ایران و فعالان جنبش سبز در سراسر دنیا محقق شود. در این راستا دست کمک و مودت برای همه فعالان جنبش دراز می کنیم.

 

منبع : کلمه


 


روز گذشته سازمان قضايي نيروهاي مسلح در اطلاعيه‌اي نتايج رسيدگي به پرونده‌هاي متهمان بازداشتگاه كهريزك را اعلام كرد.

به گزارش سایت اصولگرای جهان‌نیوز، مطابق این رای که حاصل تلاش بی وقفه دستگاه قضائی و قاضی شجاع آن بوده است 2 تن از متهمین بازداشتگاه کهریزک به اعدام محکوم شدند.

با این حال این پرونده نزد افکار عمومی هنوز بسته نشده است.به نظر می رسد که انتظار مردم دور از واقعیت و انصاف نباشد.

آنچه اهمیت دارد این است که احکام صادر شده مربوط به بررسی این پرونده در دادگاه نظامی و رسیدگی به تخلفات مامورین انتظامی بوده است.بدون شک تخلف افراد غیر نظامی در فراهم کردن زمینه بروز ماجرای تاسف برانگیز و تلخ بازداشتگاه کهریزک، باید در دادگاه صالح رسیدگی شود و نتایج آن نیز جهت اطلاع به مردم ارائه شود.

شنیده شده قاضی این پرونده که حکم تعدادی از مقصرین این پرونده را امضا کرده است ، در زمان بررسی این پرونده نسبت به ناقص بودن آن در این مرحله، به یک مقام عالی رتبه قضائی گزارش داده است.

نتایج اولیه بازداشتگاه کهریزک دل بسیاری از علاقه مندان و معتقدان به نظام را شاد کرد. گرچه پیگیری قاطع این پرونده از سوی دستگاه قضائی دور از انتظار نبود.وقایع تلخ بازداشتگاه کهریزک و از بین رفتن برخی از هموطنان در این بازداشتگاه مساله ای نبود که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و یا نسبت به مجازات مقصرین آن تاخیر و سستی به خرج داد. اما هنوز چند نکته در این ارتباط وجود دارد که باعث می شود این پرونده همچنان مفتوح بماند.

در ماجرای کهریزک اسم فردی به عنوان مقصر اصلی در انتقال بازداشت شدگان به این زندان و همچنین عقب انداختن دستور رهبر انقلاب برای تعطیل کردن این بازداشتگاه مطرح شد.انتظار این است که پرونده این فرد مجددا به جریان بیافتد و دادگاه نقش مقام مسوول وقت در این واقعه تلخ را بررسی کند.طبیعی است که رای دادگاه فصل الخطاب خواهد بود.گفتنی است این فرد در گزارش هیات تحقیق و تفحص مجلس به عنوان مقصر اصلی شناخته شده بود.

در نهایت اینکه باید گزارش پرونده کهریزک با جزئیات بیشتری تشریح شود.مجازات عده ای که در این اتفاق نابخشودنی به طور مستقیم مقصر بوده اند کفایت نمی کند. حداقل انتظار این است که دادگاه گزارش مبسوطی در خصوص افرادی که زمینه ایجاد این حادثه را داشتند، کسانی که در دستگاه قضائی مطابق گزارش هیات تحقیق و تفحص از وجود چنین بازداشتگاهی اطلاع داشتند، مسئولینی که در امر نظارت کوتاهی کردند وغیره برای مردم باز شود و مقصرین آنها به مردم معرفی و مجازات شوند.


 


بنا بر اخبار رسیده از مرکز استان گلستان، گرگان،‌ به زودی دادگاه بازداشت‌شدگان عاشورا در این شهر برگزار خواهد شد.

بنا به اطلاع خبرنگاران جرس، با وجود احضاریه‌های متعددی که اخیرا به دست بازداشت شدگان شهر گرگان در حوادث عاشورای 88 رسیده، قرار است دادگاه تعدادی از این افراد روز 15 تیرماه به صورت همزمان و در ساعت یکسان برگزار شود.

از جمله این بازداشت شدگان می توان به حسین رفعتی (فرماندار سابق گرگان و عضو شورای مرکزی مشارکت گلستان)، محمد کیقبادی (نایب رییس ستاد 88 و عضو سازمان مجاهدین استان)، محمد رفعتی (عضو ستاد 88 و شاخه جوانان استان گلستان) و تنی چند از دیگر فعالان سیاسی اشاره کرد.

پیش از این نیز حکم برخی از فعالان سیاسی این استان در سکوت خبری صادر شده بود.

قابل ذکر است روز عاشورای سال گذشته همزمان با بسیاری دیگر از شهرها، تعداد بسیار گسترده و بی‌نظیری از مردم گرگان در دسته‌های عزاداری با نشان های سبز حاضر شده بودند.

پس از آن واقعه اداره کل اطلاعات آن استان به بازداشت و تعقیب غیرقانونی بسیاری از حاضران در این مراسم پرداخت که واکنش های گسترده ای را برانگیخت.


 


محمد نوری زاد مستند ساز و جهادگرکه پس از شش ماه زندان در روزهای گذشته به مرخصی آمده بود در بیمارستان بستری شد.
به گزارش خبرنگار کلمه نوری زاد به علت عفونت ریه که در زندان به آن مبتلا شده بود در بیمارستان مدرس تهران بستری شده است.


 


دست‌وپنجه نرم کردن ناصر حجازی با سرطان ریه از خبرهای نگران‌کننده‌ی ماه‌های اخیر است. او در گفت‌وگویی با دویچه وله از وضعیت سلامتی خود، حسادت مسئولان کشور به چهره‌های محبوب ملی و فساد در مدیریت ورزش ایران می‌گوید.

دویچه‏وله: آقای حجازی اول از همه از حالتان برای‏ ما تعریف کنید. مردم ایران در ۶-۷ ماه اخیر به شدت نگران حال شما بودند و هستند. نگران حال این چهره‏ی محبوب و ملی ایران.

ناصر حجازی: البته حال‏ام نسبت به ماه گذشته خیلی بهتر است. دیگر درد ندارم. فقط یک ذره تنگی نفس دارم که انشاالله این‏هم به مرور رفع خواهد شد. من باید اینجا از تمام ایرانی‏ها، چه داخل کشور و چه خارج از کشور، تشکر کنم که واقعاً دعا کردند. دعاهای همین مردم خوب‏مان بود که من توانستم دوباره سلامتی‏ام را به‏دست بیاورم و دوباره به میادین ورزشی بیایم.

در همین ۶-۷ ماه اخیر که همه نگران شما بودند، اتفاقات دیگری هم پیش آمد. برخی معترض بودند و می‏گفتند، وقتی عزیزان ما، بزرگان ورزش ما متأسفانه دچار مریضی می‏شوند، یک‏باره مسئولین ورزش کشور سراغ‏شان می‏آیند و می‏خواهند به آنان پست و مقام بدهند. شما این مسئله را چگونه می‏بینید؟

البته خیلی‏ها آمدند متأسفانه… من که احتیاج به کمک آن‏ها نداشتم. این‏ها اصلا عددی نیستند که به من کمک کنند. این‏ها خیلی کوچک‏تر از این حرف‏ها بودند که بیایند به من کمک کنند. ولی افراد دیگری بودند که واقعاً با دل و جان آمدند و کمک کردند؛ مانند آقای هدایتی، بدون اینکه بتوانم نامی از او بیاورم. چون می‏گفت اصلا نیاز نیست اسم او را مطرح کنم. یا آقای زنوزی از فولادگستر تبریز، بدون این که کسی او را بشناسد، آمد و به من کمک کرد. ولی افرادی مانند رییس فدراسیون فوتبال، رییس تربیت بدنی، آمدند، فقط حرف زدند و رفتند. چون آن‏ها در اندازه‏ی کسانی نبودند که بیایند به ناصر حجازی کمک کنند. من از ابتدای انقلاب ۱۰۰ هزار تومان از فدراسیون طلبکارم که الان معادل ۳۰۰ میلیون تومان می‏شود. پول خودم را به من پس نمی‏دهند، چگونه می‏خواهند به من کمک‏ کنند .در هر صورت باید از بیمارستان‏ها و دکترها تشکر کنم که واقعاً سنگ تمام گذاشتند، یک ریال شارژ نکردند و در ضمن با دل و جان برای من کار کردند و مرا به سلامتی بازگرداندند.

در دوران تراپی‏ای که گذراندید و دارید می‏گذرانید، اعتقاد عجیبی به پزشکان ایرانی داشتید. در این باره برای‏مان تعریف کنید.

ناصر حجازی در سال ۲۰۰۶فکر می‏کنم دکترهای ایرانی در دنیا نظیر نداشته باشند. نه برای اینکه مرا معالجه کردند؛ همه اذعان دارند که دکترهای ایرانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، حرف اول را می‏زنند. اینجا هم دکترها بسیار لطف داشتند، همیشه بالای سر من بودند. کاری کردند که من بیش از دو ماه ناراحتی نکشیدم. طی دو ماه سرپا شدم و پیش خانواده بازگشتم. به این دلیل می‏گویم که دکترهای ایرانی می‏توانند نبض پزشکی دنیا را در دست بگیرند.

شما بعد از ۶-۷ ماه بار دیگر به اروپا آمده‏اید و در اتریش و اسلواکی هستید. تیم استرادا -نیم‏فصل اول فصل گذشته‏تان- پس از بازگشت شما به ایران، دچار وضعیتی بحرانی‏ شد و با زور و زحمت توانست در لیگ برتر اسلواکی حفظ بقا کند. چطور شد که دوباره به اروپا آمدید؟

ما در استرادا تیم خوبی داشتیم. من زیاد کمک نکردم. خودشان بودند که توانستند آن نتایج را بگیرند. من هم جزوی از آنان بودم و کمک‏شان کردم. همه به من ایراد می‏گرفتند که چرا به اسلواکی آمده‏‏ام. می‏گویند مگر اسلواکی هم تیم دارد که تو به اسلواکی رفته‏ای؟! ولی الان مردم ایران باید بدانند که حجازی جایی دارد کار می‏کند که تیم‏اش جزو ۱۶ تیم برتر دنیا شده است. یعنی ایتالیا را حذف کرده و به یک هشتم نهایی جام جهانی صعود کرده است. مردم ایران و مسئولینی که حسادت می‏کنند بدانند، حجازی جایی دارد مربی‏گری می‏کند -انشالله امسال هم بتوانم ادامه بدهم- که فوتبال‏اش خیلی برتر از فوتبال ایران است .ولی چون متاسفانه در ایران حسادت‏ها زیاد است، دوست ندارند حجازی آنجا کار کند؛ من مجبور شدم به این‏جا بیایم. آقای دکتر محسنی هم لطف می‏کنند همیشه زنگ می‏زنند و می‏خواهند که من به اینجا بیایم و در کنار ایشان باشم. در هر صورت امیدوارم که امسال هم بتوانم در اینجا کاری انجام بدهم.

آقای حجازی، سؤال همین‏جاست؛ کدام عقل سلیمی می‏تواند این مسئله را درک کند که به یک چهره‏ی ملی و محبوب ایرانی، مانند ناصر حجازی، در ایران میدان ندهند و اذیت‏اش کنند؟ چه لذتی از این کار می‏برند؟ کجای دنیا، حتی در بدترین حکومت‏ها هم، به بزرگان مملکت این‏قدر ظلم می‏شود؟

همان‏طور که گفتم، در ایران حسادت زیاد است. کسانی که سرکار آمده‏اند، کسان بزرگی نبودند. از آدم‏هایی که واقعاً محبوب هستند و مردم دوست‏شان دارند یا ترس دارند و یا از آن‏ها ناراحت هستند. دوست ندارند این افراد سرکار بیایند.

من از خودشان پرسیدم که چرا در حالی که همه‏ی تیم‏های دولتی هستند، ولی تیم‏های خصوصی دنبال حجازی می‏آیند؟ قول داده‏ام که اگر تیم‏های ایران دولتی نباشند و تماماً خصوصی اداره شوند، از ۱۸ تیم موجود، دست‏کم ۱۰ تیم به دنبال ناصر حجازی، به عنوان مربی خواهند آمد. این تیم‏ها چون دولتی هستند، دوست ندارند ناصر حجازی در آن‏جا کار کند. یک نفر را دوست دارند که در خدمت‏شان باشد، یعنی زیر دست‏شان کار کند. ولی ناصر حجازی هیچ‏وقت اجازه نمی‏دهد عده‏ای که از خودش کوچک‏تر هستند، به او دستور بدهند.

اما هدف پشت‏ پرده‏ی تضعیف قطب‏های فوتبال ایران، مانند استقلال و پرسپولیس، و هدف از جلوگیری از خصوصی‏سازی فوتبال و ورزش ایران چه می‏تواند باشد؟

من هدف را این‏ می‏بینم که سفره‏ای را پهن کرده‏اند؛ خودی‏ها را دور این سفره گذاشته‏اند، نفرات و مهره‏های خود را می‏چینند و می‏گویند کاری نداشته باشید، شما از این سفره بردارید، سرتان را هم بالا نکنید، اگر سرتان را بالا کنید، می‏زنیم توی سرتان، فرد دیگری را به‏جای‏تان می‏گذاریم. این سفره پهن است و دارند از آن می‏خورند و به فوتبال و پیشرفت فوتبال هم اصلاً فکر نمی‏کنند.

مثلی هست که می‏گوید: «کسی پرسید، جهان سومی به چه کسانی می‏گویند؟ گفتند: جهان سومی آن‏هایی هستند که اگر بخواهند مملکت‏شان آباد شود و پیشرفت کند، باید خانه‏‏شان خراب شود. اگر هم بخواهند مملکت‏‏شان ویران باشد، باید خانه‏شان را آباد کنند». منظورم این است که در جهان سوم شما اگر بخواهید مملکت‏ را آباد کنید، باید خانه‏ات ویران باشد. در ضمن می‏گویند: «رسیدن حق کسانی است که نمی‏دوند و دویدن حق کسانی است که هرگز نمی‏رسند»! در ایران.

: عادل فردوسی‌پورشما چندی پیش نیز در برنامه‏ی عادل فردوسی‏پور (برنامه‏ی ۹۰) شرکت کردید و در آنجا صحبت از ناپاکی فوتبال ایران بود. به محض اینکه شما گفتید: «کجای جامعه‏ی ما پاک است که ما به فوتبال ناپاک گیر داده‏ایم»، فردوسی‏پور فوری موضوع را عوض کرد. در این مورد چه نظری دارید؟

البته آقای فردوسی‏پور جوان بسیار خوبی هستند. با من هم خیلی دوست‏اند. در هرصورت برنامه‏ی ایشان بود و از طرح این صحبت‏ها در تلویزیون ناراحت شد. اما باید این حرف‏ها گفته شود که مردم و حتی خود مسئولین هم متوجه بشوند که کجا پاک است که ما دنبال فوتبال پاک هستیم. جاهای دیگر پاک شود، فوتبال هم ناخودآگاه پاک خواهد شد. پس امیدوارم کسانی سر کار بیایند که خودشان پاک و درستکار باشند. مطمئن باشید وقتی اداره‌کنندگان پاک باشند، زیردستی‏ها هم مجبورند اطاعت کنند و پاک باشند.

آیا شما روزنه‏ی امیدی می‏بینید که ما روزی به این شرایط برسیم؟

من فقط می‏گویم: امیدوارم… فقط می‏توانم این را بگویم.

در این روزها، مسابقات جام جهانی فوتبال در حال برگزاری است. فوتبال‏های این جام را تاکنون چگونه‏ دیده‏اید؟

اوایل که بازی‏ها را دیدم، به دلم نچسبید. یعنی نسبت به جام‏ جهانی‏های گذشته، آنچنان قوی بازی نمی‏کردند. ولی این اواخر دو سه تا تیم نشان دادند که در مرحله‏ی بالاتر می‏توانند فوتبالی زیباتر، فوتبالی که مردم دوست‏ دارند، بازی کنند. امیدوارم که این‌طور بشود. من فکر می‏کنم برزیل و آرژانتین شانس‏هایی برای بردن جام دارند. در میان اروپایی‏ها هم فکر می‏کنم هلند بد نباشد.

حرف و حدیث در این باره که چرا تیم ملی فوتبال ایران نتوانست به جام جهانی راه پیدا کند، زیاد بود. این تیم قرار است اردویی تدارکاتی در اتریش نیز برگزار کند. اردویی که نزدیک پنج ماه با جام ملت‏های آسیا فاصله‏ی زمانی دارد. چندی پیش در گفت‏وگویی که با علی فتح‏الله‏زاده، عضو هیأت رییسه‏ی فدراسیون فوتبال ایران داشتم، از وی پرسیدم: تیمی که می‏خواهد خود را برای تورنمنت آماده کند، باید در چند هفته‏ی آخر این کار را بکند که هنگام شروع تورنمنت به اوج آمادگی برسد و نه پنج ماه قبل. پس هدف از برگزاری چنین اردویی چیست؟ او گفت: «این کار را می‏کنیم که کسی نتواند بهانه‏سازی کند که ما برای تیم ملی اردو نگرفتیم». شما کل ماجرا را چگونه توصیف می‏کنید؟

شما اصلاً اشتباه می‏کنید که با امثال آقای فتح‏الله‏زاده مصاحبه می‏کنید. آقای فتح‏الله‏زاده در کجای فوتبال ایران هستند که شما با ایشان در مورد فوتبال مصاحبه می‏کنید؟ ایشان اصلاّ نمی‏دانند فوتبال چیست. خُب از طرف دولت به عنوان مدیرعامل یک باشگاه به کار گمارده می‏شوند و سال‏ها نیز کار می‏کنند. ولی شما باید با کسانی که واقعاً کارشناس این کار هستند، مصاحبه کنید.

من بعضی وقت‏ها از روزنامه‏‏ها و یا تلویزیون‏مان ایراد می‏گیرم که کارشناس‏های معتبر، کارشناس‏هایی که خاک خورده‏اند را بیاورید. ولی می‏‏روند کسانی را دعوت می‏کنند که اصلاً از فوتبال سردر نمی‏آورند. به‏نظر من، این اشتباه از ما است و اشتباه از شما است که با فتح‏الله‏زاده مصاحبه می‏کنید.

به‏هرحال فکر می‏کنم این اردوها اصلاً اثری در کار تیم ملی نمی‏گذارد، فقط ممکن است یک تففریح باشد. به‏زودی بازی‏های لیگ شروع می‏شود و باشگاه‏ها به بازیکنان‏شان نیاز دارند که بدن‏سازی کنند. حال ما ۲۰ روز دیگر نفرات‏مان را به تیم ملی بدهیم که چی؟! تیم ملی به قول شما، پنج ماه دیگر بازی دارد. ما می‏توانیم یک ماه پیش از بازی‏ها، بازیکنان‏مان را در اختیار تیم ملی بگذاریم.

این اشتباه بزرگی است که کسانی که در کمیته‏ی بررسی‏ بازی‏ها و شکست‏های تیم ملی هستند، نمی‏توانند درست تصمیم بگیرند و برنامه‏ریزی کنند.

آقای حجازی به فصل جدید فوتبال ایران اشاره کردید؛ فصل جدید را با حضور ۱۸ تیمی که می‏توان گفت همه‏ی آن‏ها تحت پوشش ارگان‏های دولتی یا شبه دولتی یا نظامی هستند، چگونه پیش‏بینی می‏کنید؟ در فصل گذشته دیدیم که تیمی بومی مانند تراکتور‏سازی تبریز به میزان زیادی باعث ایجاد عرق ملی در میان آذربایجانی‏ها شد و مانند آهن‏ربا، طرفداران را به خود جذب کرد، اما سایر تیم‏ها زیاد مورد حمایت قرار نگرفتند. آیا با ادامه‏ی حضور سپاه پاسداران در لیگ برتر ایران، این روند ادامه خواهد داشت؟

: ناصر حجازی به همراه پسرش آتیلا در سال ۲۰۰۹البته اگر دقت کنید، در میان تیم‏های سال گذشته، همه‏ی تیم‏ها دولتی بودند به‏جز استیل‏آذین و استقلال اهواز. استقلال اهواز چون دولتی نبود، نتوانست دوام پیدا کند و پس از ۶-۷ سال از لیگ برتر حذف شد و در حال حاضر فقط استیل‏آذین باقی مانده است. ولی من فکر می‏کنم که عدالت در میان تیم‏های دولتی نیز برقرار نمی‏شود. تیمی مانند سپاهان با ۱۵میلیارد، بودجه تمام بازی‏کنان خوب ایرانی و خارجی را جمع می‏کند و تیم دیگری با چهار میلیارد، می‏خواهد در مقابل او بایستد. این تیم مشخصاً و مسلماً شکست خواهد خورد. این‌ها قهرمان می‏شوند. ولی چه فایده که در جام باشگاه‏های آسیا در همان مرحله‏ی اول شکست می‏خورد و حذف می‏شود. بنابراین اگر بخواهد عدالت برقرار شود، باید به تمام تیم‏های دولتی یکسان پول بدهند و آن‌وقت مشخص شود که مدیریت این باشگاه‏ها قوی است یا خیر. الان همه‏ی بازیکنان استقلال به سپاهان رفته‏اند. جان‏باریو، بیگ‏زاده، خسرو… ستاره‏ها را برده‏اند، ولی آقایانی که مربی آنجا هستند، عشق و عرق استقلالی بودن دارند و می‏گویند که عاشق استقلال هستند. نه؛ این‏ها عاشق پول‏اند. عاشق استقلال نیستند. من این را باید به مردم و طرفداران استقلال بگویم. آن‏ها اگر عاشق استقلال بودند، از استقلال بازیکن نمی‏گرفتند، می‏گذاشتند استقلال یک ذره قوی بماند. اما می‏خواستند استقلال ضعیف شود، تا خودشان بیایند و بگویند استقلال ضعیف است، ما می‏گیریم. ولی امیدوارم طوری باشد که قدرت همه‏ی باشگاه‏ها تقریبا یکسان باشند. چون دولتی است این را می‏گویم. اگر خصوصی باشد هیچ اشکالی ندارد؛ یک تیم ۱۵ میلیارد خرج می‏کند و تیم دیگر ۵ میلیارد. چون توان‏اش را دارد، می‏رود بنز می‏خرد، در مقابل پیکان راحت برنده می‏شود.

بودجه‏های تیم‏های دولتی از کجا می‏آیند؟

تیم سپاهان از فولاد، تیم ذوب‏آهن، از ذوب‏آهن و… مالیات‏های ورزشی‏ای گذاشته‏اند که این مالیات‏ها را به دولت نمی‏دهند، ولی باید آن را خرج ورزش کنند. ولی در میان پول‏های هنگفتی که خرج می‏شود، مقدار زیادی از آن حیف و میل می‏شود. یعنی به بازیکنان داده می‏شود، ولی خودشان هم پول‏ها را برمی‏دارند می‏گذارند توی جیب‏شان. اگر ثروت مدیرعامل‏های گذشته را با مدیران امروز مقایسه کنیم، متوجه تفاوت می‏شویم. مثلا ثروت ناصر حجازی به عنوان مدیرعامل باشگاه در ۲۰ سال پیش حدود دو میلیون تومان بوده است، اما ثروت مدیرعامل امروز ۲۰ میلیارد تومان است. این ثروت‏ها را از کجا آورده‏اند؟ از همین پول‏های دولتی است دیگر. کرانچار که به پرسپولیس رفت، اینجا ماهی ۵ هزار یورو، معادل ۶ میلیون تومان درآمد داشت. در آنجا ماهی ۵۰۰ میلیون برای او می‏نویسند. اما فکر می‏کنید ماهی ۵۰۰ میلیون را به کرانچار می‏دهند؟

پس چقدر می‏دهند؟

۲۰۰میلیون می‏دهند، ۳۰۰ میلیون آن هم تقسیم می‏شود بالاخره.

پس همان چیزی شده که اشاره کردید؛ سفره‏ی…

سفره‏ی پهنی است در دسترس آن‏ها. غریبه را هم به آن سفره راه نمی‏دهند.

حجازی: کسانی که در کمیته‏ی بررسی‏ بازی‏ها و شکست‏های تیم ملی هستند، نمی‏توانند درست تصمیم بگیرند و برنامه‏ریزی کنند. به نقش سیاست در ورزش ایران اشاره کردید؛ برای خیلی‏ها این سؤال بی‏پاسخ مانده است که چرا سیاستمدارانی که پیشینه‏ی ورزشی ندارند و فوتبال ایران را در دست گرفته‏اند، علاقه‏ای به پیشرفت فوتبال ندارند. دوست دارند هرچند وقت یک‏بار مربی عوض شود، مدیرعامل عوض شود. در حالی که اگر فوتبال ایران پیشرفت کند، شاید برای خود آنان هم بهتر باشد.

من هم متوجه نمی‏شوم. فکر می‏کنم ما در ایران حداقل ۳۰ تا ۴۰ میلیون جوان داریم که عاشق فوتبال هستند. سرگرمی‏شان هم همین فوتبال است. اگر فوتبال پیشرفت کند، می‏توانند جوان‏ها را از این طریق سرگرم کنند. ولی فکر می‏کنم چون اداره کردن اجتماع نزدیک به ۱۰۰ میلیونی خیلی مشکل است، این‏ها دوست دارند فوتبال ما پیشرفت نکند، نتواند موفق شود و فوتبالی داشته باشند که دو تا پنج‏هزار تماشاچی داشته باشد. این‏طوری برای‏شان راحت‏تر است.

نکته‏ی جالب دیگر هم واکنش تند و تیز علی پروین در این ‏روزها نسبت به حبیب کاشانی است. گفته می‏شود به علی پروین قول‏هایی داده شده بود که اجرا نشدند و الان علی پروین دارد با حبیب کاشانی تسویه حساب می‏کند. آیا این به تمام مجموعه‏ی فاسد ورزش ایران برمی‏گردد؟

من اصلاً توقع نداشتم که آقای پروین برود با آن‏ها کار کند. نه اینکه مصاحبه کند. وقتی به او پیشنهاد کار می‏دهند، باید شرط و شروط بگذارد و برود. با من شرط می‏گذارند، می‏گویند: فلان روز. می‏گویم: نه آقا… من می‏گویم که کی ملاقات می‏کنم. باید این‏گونه برخورد کرد. هروقت زنگ می‏زنند، آقای پروین بلند می‏شود می‏رود. در صورتی که ما باید وجهه و نام خودمان را حفظ کنیم. آخر در ورزش آقای پروین کجا و مثلا سعیدلو کجا؟!

آقای حجازی، می‏دانید که حرف شما وزنه‏ی بزرگی برای تمام ملت ایران است که شما را به عنوان یک چهره‏ی ملی دوست دارند. چه پیام و نویدی از دیدگاه خودتان می‏توانید در تابستان ۲۰۱۰ به مردم ایران بدهید؟

من فقط آرزومندم که مردم ایران همیشه در آرامش و صحت و سلامت باشند و واقعاً موفق باشند. امیدوارم دولت و حکومت‏مداران بدانند این مردم چقدر برای مملکت‏شان دلسوزند و چقدر آن را دوست دارند. من فقط می‏گویم؛ بیایید یک ذره با هم مهربان باشیم، با هم رفیق باشیم. بیایید هم‏دیگر را دوست داشته باشیم. نیاییم هم‏دیگر را خراب کنیم، هم‏دیگر را از بین ببریم. اگر دوستی و مهربانی را وارد جامعه‏مان بکنیم، جامعه‏ی موفقی خواهیم داشت.


 


پدرام رفعتی فعال سابق دانشجويی پلی تکنيک از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به رياست قاضی صلواتی به دو سال حبس تعزيری و ۳۰۰ هزار تومان جريمه نقدی محکوم شد.

به گزارش دانشجونيوز، دو سال حبس تعزيری اين دانشجو به اتهام اجتماع و تبانی به قصد اقدام عليه امنيت ملی و شرکت در اغتشاشات صادر شده و مصداق آن حضور اين فعال دانشجويی در راهپيمايی ۲۵ خرداد ۸۸ ذکر شده است. دادگاه همچنين پدرام رفعتی را به ۳۰۰ هزار تومان جريمه به اتهام "استفاده از تجهيزات ماهواره در منزل" محکوم کرده است.

در زمان ابلاغ حکم،قاضی صلواتی به همراه چند مأمور امنيتی حضور داشته اند و صلواتی تهديد به تشديد حکم در صورت تجديد نظر خواهی نموده است. لازم به ذکر است دادگاه اين فعال دانشجويی ۴ ارديبهشت امسال علی رغم کارشکنی های قاضی صلواتی با حضور وکيل وی برگزار شده بود.


 


در پی شنیدن خبر ساخت سریالی در مورد زندگی مهدی باکری بدون اطلاع خانواده و بدون اینکه حتی فیلمنامه را برای تایید به خانواده بدهند ، خواهر شهیدان علی ، مهدی ، حمید باکری در نامه ای اعتراض خود را به آقای ضرغامی اعلام کرد … اما پس از گذشت سه هفته آقای ضرغامی عکس العملی نشان نداده و جواب نامه را نداده اند … خانواده باکری تصمیم گرفتند که این نامه را در اختیار ملت شریف ایران قرار دهند تا مردم بدانند که خانواده با ساخت سریالی جهت دار در مورد زندگی این شهید مخالف است و این سریال در صورت پخش مورد تایید خانواده نیست و اگر این سریال مخالف واقعیت زندگی مهدی باکری باشد خانواده از سازمان صدا و سیما شکایت خواهد کرد .
متن این نامه که نسخه ای از آن در اختیار تحول سبز قرار گرفته است، به شرح زیر میباشد:

نامه سر گشاده به آقای مهندس ضرغامی مدیر عامل محترم صدا و سیما

بنام خدای مهر و عدالت
این جانب زهرا باکری خواهر شهیدان علی و مهدی و حمید باکری از طریق رسانه های مجازی مطلع شدم
فیلمی در مورد زندگی شهید مهدی باکری در ارومیه در حال تهیه می باشد . ظاهرا مجری این طرح سازمان صدا و سیما جمهوری اسلامی می باشد .
با توجه به گفتگو ی تلفنی که بنده با شما در رابطه با نقطه نظر و دید گاه های زندگی مادی ایشان داشتم انتظار می رفت در نوشتن فیلم نامه با خانواده تماس حاصل شود .
همه می دانیم شخصیت انسانها، اول در محیط خانواده شکل می گیرد و با توجه به اینکه آنها به گمنام زیستن و عملکرد خالصانه بدون وسوسه های دنیوی معتقد بودند . سیاق خانواده ما همواره بر این استوار بوده ،که عقاید همدیگر را محترم بداریم. بعد از تمام شدن زندگی فیزیکی آنها به عقاید شان احترام گذاشته و مطلبی در رابطه با خانواده باز گو نکردیم . اما از زندگی سالهای حضور در جنگ ما اطلاعی نداشتیم و این بخش از زندگی آنها از زبان هم سنگرها ی راستین شان روایت شده که خانواده ممنون آنهاست .
متاسفانه بخشی از مطالبی که تا کنون راجع به زندگی خانوا دگی مهدی گفته یا مکتوب شده دور از واقعیت بوده و موجب تالم و اندوه روحی ما گردیده . من باز هم می گویم برادران من مردمی بودند و مردمی زندگی کردند و علاقه ای به شهرت ومقام نداشتند . دلیلم عملکرد انها بود که در جنگ در گوشه و کنار نبودند تا بعداز جنگ در تقسیم غنائم دنبال پست و مقام و فراموش کردن زندگی اخرت باشند . چون هر سه آنها درآرزوی بر قراری حکومت عدل علی و پیاده شدن فرامین خدا که برادری وبرابری بودند ، نه دشمنی و درو غگویی و تفرقه …………
چون این فیلم شامل زمان کودکی و جوانی ایشان نیز می شود بر خود واجب دانستم بخاطر ارائه واقعیت به مردم و احترام به شعور آنها در این زمینه اقدام نمایم و مجددا درد دلم را با شما در میان بگذارم .
در عجبم چه اصراری است اگر بخواهیم فردی را بخوبی و بزرگی یاد کنیم لازمه اش بودن فقر در زندگی اوست . لو کیشن این فیلم خانه سازمانی است که ما تا سال ۵۸ در ان ساکن بودیم و آن خانه شامل حیاطی سرسبز و بزرگ و ساختمانی شامل سه خواب ویک سالن و محیط کارخانه قند ارومیه محیطی سر سبز با ساکنانی دارای فرهنگ بالا و محیطی گرم و صمیمی بدون وجود فاصله طبقاتی بود . ولی متاسفانه آن فضا در طول سی سال اخیر به مخروبه ای تبدیل گردیده . که البته از فیلم نامه هم خبر نداریم .
آقای ضرغامی : در عجبم راجع به خانواده ما فیلم تهیه می شود که ما از آ ن بی خبریم آ یا قانونا نمی بایست موضوع به اطلاع افراد این خانواده می رسید و نظر خواهی می شد .اگر چنانچه در این فیلم غیر واقعیات زندگی و شخصیت مهد ی به تصویر کشیده شود اقدامات لازم از طریق مراجع قانونی مبذول خواهد گردید. والسلام .

با تشکر زهرا باکری


 


كامران دانشجو گفت: جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد كه قرار بود یكشنبه 13 تیر برگزار شود، بنا به دلایلی به تعویق افتاد.

به گزارش فارس، كامران دانشجو، عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد در حاشیه بازدید از برگزاری آزمون سراسری سال 89 در دانشگاه علم و صنعت ایران در جمع خبرنگاران به موضوع تشكیل جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد اشاره كرد و اظهار داشت: روز یكشنبه هفته گذشته مصوبه عالی انقلاب فرهنگی رسماً به بنده ابلاغ شد تا ظرف یك هفته جلسه هیئت امنا را تشكیل دهیم.

وی افزود: صبح روز دوشنبه دعوت‌نامه‌های این جلسه برای اعضای جدید و حقوقی هیئت امنا یعنی 5 عضو معرفی شده از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشكی، مسئول نماد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها و آقای جاسبی رئیس دانشگاه آزاد ارسال شد.

عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد همچنین گفت: این دعوت‌نامه‌ها برای رئیس هیئت مؤسس دانشگاه آزاد هم ارسال شد تا بر اساس اساسنامه این دانشگاه ضمن معرفی 4 عضو پیشنهادی هیئت مؤسس برای تشكیل جلسه هیئت امنا از این افراد هم دعوت شود.

دانشجو با بیان اینكه زمان این جلسه را برای ساعت 10 صبح روز یكشنبه 13 تیرماه تنظیم كردیم، خاطرنشان كرد: دیروز از دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی به ما اطلاع دادند كه فعلا این جلسه برگزار نكنیم تا زمان بعدی آن اعلام شود.

وی با بیان اینكه جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد در هفته آینده هم برگزار نمی‌شود یادآور شد: باید به انتظار بنشینیم تا روز سه شنبه هفته آینده در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در این زمینه تصمیم‌گیری شود.

عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد با تاكید بر اینكه بنده پیگیر مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی هستم، تصریح كرد:‌اكنون به ما اعلام شده كه جلسه هیئت امنا را برگزار نكنیم و بنده هم علت این تصمیم را می‌دانم اما دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی باید در مورد آن اطلاع‌رسانی كند.

دانشجو در ادامه در پاسخ به سؤالی در خصوص گزینه‌های مطرح برای ریاست دانشگاه‌ آزاد نیز خاطرنشان كرد: بنده در این زمینه نظر خاصی ندارم و جلسه هیئت امنا باید تشكیل شود تا اعضای این هیئت گزینه‌های مورد نظر خود را برای بررسی و رای‌گیری انتخاب كنند.

وی در همین زمینه اظهار داشت: هر فردی كه در جلسه هیئت امنای دانشگاه آزاد حدنصاب آرا را به دست آورد به شورای عالی انقلاب فرهنگی پیشنهاد می‌شود تا این شورا نیز در مورد وی بررسی‌های لازم و رأی‌گیری نهایی را انجام دهد.

عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد در پاسخ به این سؤال كه حكم اعضای جدید هیئت امنا باید از سوی رئیس هیئت مؤسس صادر شود نیز، بادآور شد: حكم اعضای جدید را باید رئیس هیئت مؤسس صادر كند اما چون این كار انجام نشده است، موضوع در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شد و نهایتاً این موضوع به تصویب رسید كه رئیس شورا حكم 5 نفر معرفی شده هیئت امنا را صادر كند.


 


به گزارش ایلنا محمدبنیازاده با اعلام اینکه در مورد همسران کودک یا کودک همسرها آمارهای گوناگونی وجود دارد تا کید کرد: منابع رسمی حکایت از وجود ۹۰۰ تا ۹۵۰ هزار کودک همسر در کشور دارد این در حالی است که چنین اتفاقاتی در حوزه کودکان برخلاف کنوانسیون بین‌الملل حقوق کودک است.

او با بیان اینکه آمارهای غیر رسمی به واقعیتهای دیگری در این حوزه اشاره دارد، ادامه داد: قانون از یک سو کودک را زیر ۱۱ سال می‌داند و آن را در فرایند انتخابات، فاقد توانایی تفکر، ‌تعقل و تصمیم گیری برای انتخاب کاندیدا می‌داند اما سن ازدواج در کشور از سنین ۹تا ۱۳ سالگی تعریف می‌شود.

 

عضو کانون فرهنگی – حمایت کودکان کار ادامه داد: سن کودک در زمان رای دادن مطابق با استانداردهای بین‌المللی و قانونی تعریف می‌شود اما با وارد شدن به حوزه کار، کودکان ۱۵ تا ۱۸ سال بنا به شرایطی می‌توانند کار کنند و منافع کودک نادیده گرفته می‌شود این درحالی است که به مقاوله نامه منع بدترین اشکال کار برای کودکان توجه نشده و نظارتی نیز بر مشاغل سخت کودکان زیر ۱۸ سال وجود ندارد.

به گفته بنیازاده متاسفانه دختران کم سن و سال و متاهل درکشور به جای کودکی کردن، نشاط، ورزش و تحصیل باید در موقعیت یک همسر و شریک جنسی ایفای نقش کرده و تمام مسوولیت‌های خطیر همچون خانه داری را عهده دار شود در حالی که تجربه بارداری و زایمان‌های پرخطر که در این سن برکودکان تحمیل می‌شود، عوارض و خطرات زیادی برای آنها و حتی فرزندانشان دارد.


 


دکتر محمدرضا جلایی پور عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت ایران اسلامی در مصاحبه ای به تشریح تلاش خانواده ایشان برای ملاقات با دکتر محمدرضا جلایی پور فرزند ارشد خود پرداخته به از ظلم مضاعفی که حاکمیت در قابل خانواده های زندانیان سیاسی روا می دارد سخن گفته است.
متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:

سؤال: آقای دکتر خبردار شدیم شما روز پنج‌شنبه (10/4/89) برای ملاقات با پسرتان (محمدرضا جلائی‌پور) به زندان اوین رفته بودید چه خبر دارید؟
جواب- متأسفانه بر خلاف وعده‌ای که آقای حیدری بازپرس دادگاه انقلاب مشهد داده بود، به بخش ملاقات‌های زندان اوین مراجعه کردیم. پس از ساعت‌ها معطلی گفتند، شما نمی‌توانید ملاقات کنید.
سؤال: با همه خانواده‌ها اینطور برخورد می‌کردند؟
جواب- فقط به بعضی‌ها ملاقات می‌دادند. حتی همان‌ها را هم دو هفته یکبار شده.
سؤال- شما الآن می‌دانید محمدرضا در چه وضعی است؟
جواب- شما وقتی به سالن ملاقات خانواده‌های زندانی بروید اصلاً مشکل خودتان یادتان می‌رود. در آنجا یک آقایی را دیدم (آقای رحمانی) به دنبال کار همسرش آمده بود و همینطور بال بال می‌زد تا بتواند با همسرش ملاقات کند. چون او دوتا بچۀ کوچک دو قلو دارد که مأموران جلوی چشم این بچه‌ها آمده‌اند مادرشان را برده‌اند. یا تعداد زیادی از اولیای محترم دانشجویان زندانی را دیدم که چشمانشان از شدت اشک از غصۀ بچه‌هایشان، خون شده بود.
سؤال: حالا می‌دانید محمدرضا در چه وضعیتی است؟
‌جواب- هیچ خبری ندارم. اصلاً نمی‌دانم کجای زندان اوین است، جرمش چیست و چرا بعد از صدور حکم منع تعقیب و آزاد کردن وثیقه دوباره او را گرفته‌اند. من سه هفته است از این طرف به آن طرف سرگردان هستم، هیچکس پاسخ ما را نمی‌دهد. این ظاهراً از مصادیق برجستۀ مهرورزی است.
سؤال: آقای دکتر چرا اینکارها را می‌کنند؟
جواب- ببینید من به طور دقیق نمی‌توانم جواب بدهم. کسانی که این کارها را می‌کنند باید جواب بدهند. ولی حدس من این است که اینها با این کارها می‌خواهند قدرت خود را به یک مشت خانوادۀ زندانی بی‌پناه نشان بدهند. می‌خواهند بگویند ما هر کاری که تشخیص دهیم حتی علیه دانشجویان و نخبگان این کشور می‌توانیم انجام دهیم. ببینید برای اینکه موضوع روشن شود، بگذارید من از لحاظ اجتماعی برایتان یک مثالی بزنم تا این ظلمی که بر خانوادۀ زندانیان سیاسی (کاش شما روز پنجشنبه در سالن ملاقات بودید و با چشم خود می‌دیدید که همه خانوده‌های زندانیان سیاسی از خانواده‌های شریف و فرهیختۀ این مرز و بوم هستند، از دبیران محترم و بازنشسته آموزش و پرورش گرفته تا مدیران خدوم و خانواده محترم شهدا که قرار بود نور چشم و چراغ ملت باشند) اعمال می‌شود، روشن بشود.
شما اگر به یکی از این دامداری‌هایی که در اطراف تهران هست مراجعه کنید و در آنجا ببینید که مدیران این دامداری‌ها برای اینکه کارآیی و میزان شیردهی دام‌هایشان زیاد بشود چه دغدغه‌های ظریفی را مهندسان و کارکنان دامداری اعمال می‌کنند تا دامداری اداره بشود، وگرنه دامداری صرف نخواهد کرد و ورشکسته خواهند شد. حرف من این است که در نگهداری دانشجویان نخبه، مسلمان، شریف که الآن در بند هستند به اندازۀ این دام‌ها در دامداری ارزش ندارند و کسی دغدغۀ آنها را ندارد. شما ببینید ما در بخش ملاقات زندان اوین ساعت‌ها علاف بودیم یکی به ما پاسخ نداد. آخر این چه قدرتی است که دانشجویان نخبۀ این کشور را بگیرند و ده‌ها روز به انفرادی بیاندازند! آخر این اداره کردن است! واقعاً من با همه پوست و گوشت خود فهمیدم که ما خس و خاشاکیم. یعنی اگر یک موجود زنده مثل موجودات زنده‌ای که در دامداری هست بودیم، حال و حقوق ما را بیشتر رعایت می‌کردند.
ببینید نه حقوق شهروندی ما که در قانون اساسی آمده، نه حق و حقوق که در شرع و منابع مقدس اسلامی آمده و نه اصول اخلاقی در حق ما رعایت می‌شود. حتی شما آثاری از اصول جوانمردی را که ریشه در فرهنگ قدیم ما دارد شما نمی‌توانید سراغ بگیرید. من آنجا دیدم حقوق قاچاقچی‌ها و قاتلان بهتر از زندانیان ما رعایت می‌شد، چون حداقل از وضع زندانیشان خبر داشتند و مثل ما سرگردان و حیران و نگران نبودند.
سؤال: حرف دیگری ندارید؟
جواب- ببینید امسال مقام رهبری توصیه به کار و تلاش مضاعف کرده بودند ولی آنچیزی که ما از مأموران آقای مصلحی (وزیر محترم اطلاعات) می‌بینیم، ظلم مضاعف علیه فرزندانمان هست. شما ببینید در سخنرانی چهار خرداد مقام رهبری تأکید به رعایت تقوا و پرهیز از ظلم می‌کنند ولی این مأموران در حق فرزندان ما ظلم می‌کنند. آیا این ظلم نیست که مادر دو بچه کوچک را جلوی چشم بچه‌هایش به زندان ببرند، این ظلم نیست که یک دانشجوی نخبۀ مؤمن این کشور را پس از صدور قرار منع تعقیب دوباره پنج نفر بریزند در خانه، وی را دستگیر کنند و به ما هم هیچ جوابی ندهند و بعد وسائل کار دیگر اعضای خانه را (مثل کامپیوتر) با خود ببرند. ظلم مگر شاخ و دم دارد.

منبع : نوروز


 


"غلامعلی رجایی" استاد دانشگاه و از نویسندگان و رزمندگان دوران دفاع مقدس است که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری از اعضای ارشد ستاد انتخاباتی مهندس میرحسین موسوی بوده است.

او اخیرا در مطلبی در وبلاگ شخصی خود به ذکر گوشه ای از سوابق مبارزاتی و انقلابی "مهدی کروبی" در همراهی با نهضت امام خمینی پرداخته که نشاندهنده پوچی تبلیغات تازه به دوران رسیده های جریان حاکم درباره انحراف شیخ شجاع از خط امام است.

ندای سبز آزادی با هدف قضاوت آزادانه خوانندگان، این بخش از مطلب دکتر رجایی را عینا منتشر می کند.

آشنایی من با کروبی به دوران مسولیتم درتبلیغات قرارگاه خاتم النبیاء در دوران جنگ دراهواز برمی گردد و ریاست او بر بنیاد شهید با حکمی که از نخستین روزهای پیروزی انقلاب ازحضرت امام گرفته بود که تا پایان عمر مبارک ایشان به مدت ده سال براین مسولیت بود- و آنطور که خود می فرمود سه سال هم از سوی رهبری و جمعا سیزده سال - به این وظیفه خطیرادامه داده است.

عالمی مبارز، گشاده دل ،بلند نظر، عاطفی ،احساساتی و خوش قلب که امام -با همه احتیاط هایی که در مصرف وجوهات شرعی توسط نمایندگان مالی خود داشت به او اختیار تام داده بود در رسیدگی به مشکلات مالی ومعیشتی ورفاهی ایثارگران و مستضعفین وخاندانهای معظم شهدا هر طور که به مصلحت می بیند عمل نماید وخدا می داند با برخورداری از این اختیار واعتباری که از امام دریافته بود چه گره ها که از کار بسته آنها نگشود وچه غمها که از دل آنان نزدود.

عالمی مبارز،که چهاردوره از سوی مردم شریف الیگودرز و تهران در مجلس شورای اسلامی حاضربود و طی شانزده سال با رای نمایندگان مردم در اثر شایستگیهایی که در او دیدند دو دوره در مسند نایب رییسی اول و دوم مجلس و دو دوره نیزرییس مجلس شورای اسلامی- یک دوره آن در زمان امام – بود.

عالمی مبارز که هرکس تاریخ آغاز مبارزات امام را دراوائل دهه چهل خوانده باشد و تصویراو درمسجد اعظم قم در پای منبر امام - در حالی که ضبط صوت کوچکی در دست دارد وحرفهای امام را ضبط می کند - را دیده باشد بخوبی با سابقه مبارزاتیش آشنا می شود.

عالمی مبارزکه از همان روزهایی که امام را شناخت با تمام وجود به دفاع از او کمر بست وماجرای سیلی خوردن او در سال 42 از طلاب و مریدان مرجعی که با امام ومبارزه او علیه شاه، چندان توافق ومیانه ای نداشت – همان روز که در تاریخ نهضت امام به لیله الضرب معروف است – یکی از دهها سند افتخار آمیز او در دوران مبارزه است.

عالمی مبارز که دراقتدا به امام ، ده باردستگیر و بازداشت شد .نخستین بار در خرداد42 وچند روز پس از دستگیری امام در زمانی که امام در برابر سیاستهای بی دینی شاه بپا خاسته بود به زندان افتاد و سالها در تبعید گنبد کاووس ماند و پنج سال در زندانهای قصر واوین وقزل قلعه تهران گذراند وبازداشتگاههای شهربانیهای خرم آباد وآبادان وکرمانشاه ومازندران وقم وکاشان از او و منابر شجاعانه وانقلابی اش در حمایت ازامام ونهضت اسلامی خاطراتی بیاد ماندنی دارند .

همو که تا واپسین روزهای عمرنظام طاغوت در زندان بود و در سال ۱۳۵۶درآستانه قیام مردم علیه رژیم ستمکار شاهی از زندان آزادشدوتا سال ۵۷ مکرر احضار وبازداشت شد.

عالمی که امام با شناخت کاملی که از او داشت و البته چون همانند برخی در این روزها او را ساده و وابسته نمی دانست! در بدایت انقلاب ، حکم مسولیت او رادر کمیته امداد امام صادر کرد تابادیگر مبارزینی همچون مرحوم حاج حبیب الله شفیق وعسکر اولادی از فقراومستمندان دستگیری کند.

عالمی که امام به او اعتماد کامل داشت و البته چون همانند بعضیها در این روزها او را ساده لوح وابسته و بی سواد نمی دانست ! ازسال 64 با حکم خود او را به منصب خطیر امیر الحاجی زایران ایرانی در حج منصوب فرمود که تا آخرعمر امام وتا سال۶۹به این مسولیت ادامه داد.

عالمی که امام در آخرین ماههای عمر پر برکت خویش که باهوشمندی تمام با پیش بینی برخی حوادث پس از خود در بسترتنگ قانون اساسی دستوربه باز نگری قانون اساسی توسط 25 نفر از نخبگان سیاسی کشور داد واز سوی خود 20 نفر رابرای این کار مهم برگزید و چون از مجلس نقشی فرمایشی وتابع دستور انتظارنداشت از مجلس هم خواست 5نفر رابه این جمع اضافه کند با اینکه کروبی در آن زمان در عداد نمایندگان مجلس بود او را چنان شایسته وکار آزموده وکاردان به مصلحت ومنفعت نظام شناخت ودانست که درتعیین و انتخاب اوشخصا دخالت کرد .

همو که در این روزها یاغیان هتاک و خودسرکه این سو و آن سو عربده می کشند وهل من مبارز می طلبند !حتی به اندازه یک شهروند عادی ومعمولی برای او در سفر به قم وشرکت در مجلس ترحیم یکی از دوستانش حق وحقوق شهروندی قائل نشدند !

همانهایی که با سودای خام حذف یاران امام از صحنه انقلاب ! ناشیانه و مزورانه از حفظ میراث امام دم می زنند و در ادای این رسالت خطیرفقط وفقط یه حریم یاران امام می تازند! وکسی جلوگیر خودسریها وهتاکیها وبی حرمتیهایشان نیست ! او را با این همه سابقه مبارزاتی و حکم وتاییدامام- که برخی از بزرگانشان در 22جلد صحیفه امام حسرت داشتن یک سطر از امام درباره خود راندارند !و از سر قضا !مرشد مردم و جوانان وهادی دولت شده اند!-ساده لوح نادان بیسواد وعامل دست موساد!!می دانند ومی خوانند!.
 


 


دولت فرانسه روز سه‌شنبه از تصمیم شرکت نفتی توتال مبنی بر متوقف کردن صادرات بنزین به ایران استقبال کرد و آن را نشانه‌ای از «انزوای بیشتر» جمهوری اسلامی دانست.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، برنار والرو، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه، با اشاره به برنامه اتمی ایران گفت: «ایران به ۹۰ درصد از اهداف خود در ساخت بمب اتمی دست یافته است.»

به تازگی شرکت نفتی توتال فرانسه به دنبال تحریم‌های یک‌جانبه ایالات متحده که صنعت نفت و گاز ایران را نیز هدف قرار داده است، اعلام کرد که از این پس صادرات بنزین به ایران را متوقف خواهد کرد.

هفته گذشته سنای آمریکا با اجماع کامل لایحه تحریم شرکت‌هایی را که با صنایع انرژی ایران یا شرکت‌های مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری دارند تصویب کرد.

بر اساس یکی از بندهای این لایحه، هر شرکتی که ۲۰۰ هزار دلار یا بیشتر فرآورده‌های نفتی تصفیه شده به ایران بفروشد و یا در طول یک سال و به تدریج بیش از یک میلیون دلار فرآورده‌ نفتی به ایران بفروشد مشمول تحریم‌های آمریکا قرار خواهد بود. این محدودیت شامل فروش تکنولوژی، دستگاه‌های مشخص، خدمات و اطلاعات نیز می‌شود.

اتحادیه اروپا نیز به دنبال تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا علیه ایران، تحریم‌های یک‌سویه‌ای علیه تهران تصویب کرد که بخش انرژی ایران را به‌ویژه مورد هدف قرار داد.

در همین باره وزیر خارجه فرانسه گفت که «مقام‌های اتحادیه اروپا در روزهای آینده درباره چگونگی استفاده از ابزا‌رهای لازم برای اعمال این تحریم‌ها با یکدیگر گفت‌وگو خواهند کرد».

شورای امنیت سازمان ملل متحد نوزدهم خردادماه چهارمین قطعنامه تحریمی علیه ایران را تصویب کرد که بر اساس آن یک دانشمند هسته‌ای، ۲۲ شرکت مرتبط با برنامه‌های اتمی و موشکی ایران، ۱۵ موسسه متعلق به سپاه و سه نهاد زیر مجموعه خطوط کشتی‌رانی ایران، در فهرست تحریم‌ها قرار گرفتند.

با افزایش فشار‌های بین‌المللی علیه ایران تاکنون شرکت‌های نفتی لوک اویل روسیه، بریتیش پترولیوم، انی ایتالیا، رویال داچ‌شل، پتروناس مالزی، ریلاینس هند، شرکت بین‌المللی ترافیگورا ، شرکت ویتول، شرکت ‌اسمیت اینترنشنال،‌ شرکت سوئیسی گلنکور فروش نفت و فراورده‌های نفتی به ایران را متوقف کرده‌اند.

ایران به رغم آن که دومین صادرکننده نفت خام در سازمان صادرکنندگان نفت، اپک، است، برای تأمین نیاز خود به بنزین ناچار به واردات آن است و مقام‌های رسمی ایران میزان واردات بنزین را بین ۱۸ تا ۲۰ میلیون لیتر در روز اعلام کرده‌اند.

در همین حال در واکنش به تحریم‌های سازمان ملل، آمریکا و اتحادیه اروپا محمود احمدی‌نژاد روز دوشنبه در یک کنفرانس خبرنگاری این تحریم‌ها را بی‌اثر دانست و درباره تحریم بنزین از سوی کنگره آمریکا گفت ایران می‌تواند در عرض یک هفته تولید خود را ۲۰ میلیون لیتر افزایش دهد.


 


سازمان عفو بین‌الملل با صدور اطلاعیه‌ای اعلام کرد: مجید توکلی، که در حال گذراندن دوران محکومیت ۸ سال و نیم حبس خود است، به بخشی از زندان اوین تهران منتقل شده است که در آن «شرایط بسیار سخت و غیر بهداشتی» است.

خبرگزاری حقوق بشر ایران

رهانا: مجید توکلی هنوز هم از یک بیماری جدی تنفسی رنج می برد، اگر مراقبت های پزشکی تخصصی در اختیار او گذارده نشود و به احتمال زیاد شرایط سلامتی وی وخیم تر خواهد شد.

سازمان عفو بین‌الملل می‌نویسد: « مجید توکلی ٢۴ ساله، ٢٩ می ٢٠١٠ به اعتصاب غذای هفت روزه خودپایان داد. او در اعتراض به بودن در سلول انفرادی اعتصاب غذا را آغاز کرده بود، اما پس از انتقال به بخش عمومی زندان اوین به اعتصاب غذای خود پایان داد.

در ٢٢ ژوئن به بند ٣۵٠ زندان منتقل شد جایی که گفته می شود شرایط بسیار سخت و ناگواری بر آنجا حاکم است؛ سلول ها بسیار پر جمعیت، با مواد غذایی و امکانات بهداشتی ناکافی برای زندانیان.»

مجید توکلی مبتلا به یک بیماری تنفسی است که از زمان دستگیری بیماری وی حادتر شده است. سازمان عفو بین‌الملل، در ادامه می‌گودی: «او نیاز به معالجه فوری دارد و سازمان عفو بین الملل نگران است که ممکن است به منظور فشار وارد آوردن بر او از معالجه وی خودداری شود.»

مجید توکلی در هفت دسامبر ٢٠٠٩ (شانزدهم آذر سال گذشته) بعد از یک سخنرانی در تظاهرات دانشجویی روز دانشجو بازداشت شد. وکیل او اجازه شرکت در جلسه دادگاه را نیافت، دادگاهی که در ژانویه ٢٠١٠ برگزار شد. مجید توکلی به پنج سال زندان برای «شرکت در تجمعات غیر قانونی» ، یک سال برای «تبلیغ علیه نظام»، دو سال برای «توهین به مقام رهبری» و شش ماه برای «توهین به رئیس جمهور» محکوم شد. حکم صادره نیز شامل پنج سال ممنوعیت شرکت در فعالیت های سیاسی، و همچنین ممنوعیت خروج از کشور است. سازمان عفو بین الملل مجید توکلی را به عنوان زندانی عقیدتی به حساب می آورد که باید بلافاصله و بدون قید و شرط آزاد شود.


 


آرش بهمنی: مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتمادملی، روز سه‌شنبه در دانشگاه شریف، مورد حمله نیروهای لباس شخصی و اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه شریف قرار گرفت.این چندمین بارست که رئیس سابق مجلس شورای اسلامی مورد حمله قرار می گیرد و به وی توهین می شود.حمله کنندگان هم کسانی هستند که کروبی آنان را “جیره خوار”، “حقوق بگیر” و “شعبان بی مخ” خوانده است.

کروبی که برای حضور در مراسم ترحیم پدر محمدرضا عارف، معاون اول دولت خاتمی، به مسجد دانشگاه شریف رفته بود، با هجوم نیروهای لباس شخصی مواجه شد. شعارهای این افراد علیه کروبی و تلاش آن‌ها برای ضرب و شتم کروبی باعث شد تا کروبی مجلس عزاداری را ترک کند.

پس از یورش این افراد به کروبی، وی در مصاحبه با “سحام‌نیوز” گفت: “حمله ها و توهین های سریالی گروهی جیره خوار و حقوق بگیر که گاها لباس مقدس بسیج را به تن می‌کنند [جدید نیست]… بسیار متاسفم بسیجی که در زمان امام ۸ سال در جبهه ها جنگید و از کشور دفاع کرد، کارش به جایی رسیده است که در دانشگاه‌ها با دانشگاهیان برخورد می‌کند، در مساجد مردم را کتک بزنند، در رای گیری ها تقلب، در خیابان ها به کشتار مردم، در ۱۴ خرداد جلوگیری از سخنرانی نوه امام، حمله به خانه، دفاتر و مساجد مراجع و در بسیاری جاهای دیگر اقداماتی که نام و یاد بسیج را لکه دار کرده‌اند. بسیجی که با خون هزاران شهید و جانباز آبیاری شده بود. متاسفانه عملکرد این افراد بدان‌جا رسانده است که میراث امام که همان جمهوریت و اسلامیت بود اکنون رنجور و ناتوان گشته است.”

کروبی افزود:”اگر زمان شاه یک شعبان بی مخ بود، اکنون این حاکمیت صدها شعبان بی مخ تربیت کرده است و این افراد باید بدانند که مهدی کروبی تا آخر ایستاده است و آماده پرداخت هرگونه هزینه ای در این راه است و تا گرفتن حق مردم از پا نخواهد نشست.”

حمله به مهدی کروبی، در یک‌سال گذشته بی‌سابقه نبوده و پیش از این نیز بارها اتفاق افتاده است. سایت “سحام‌نیوز” به همین مناسبت قسمت کوتاهی از سخنرانی “احمد خمینی” فرزند آیت‌الله خمینی را منتشر کرده است. احمد خمینی در سال ۶۹ می‌گوید: “همین برادر عزیزمان، همین رئیس مجلسمان، همین یار انقلابی امام(ره) کتکی را که از آخوندهای متحجر و مقدس نماهای مخالف امام و انقلاب در مسجد اعظم و در مساجد دیگر خوردند؛ امروز هم اگر دیر بجنبیم کروبی هایی دیگر که تعدادشان هم زیاد نیست در حوزه از همین دسته کتک می خورند.”

از انداختن عمامه تا تیراندازی

در یک‌سال گذشته، مهدی کروبی و خانواده وی، تحت فشارهای مختلف روزگار را سپری کرده‌اند. کروبی به همراه میرحسین موسوی، دو رهبر جنبش سبز هستند که در یک سال گذشته، همراه با مردم معترض به تقلب در انتخابات ۲۲ خرداد، به اعتراضات خود ادامه داده اند.

کروبی که در راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد تهران در میان مردم حاضر شده بود، نخستین بار در نمازجمعه‌ای که به امامت هاشمی‌رفسنجانی برگزار شد، مورد حمله نیروهای لباس‌شخصی قرار گرفت. شدت برخورد نیروهای لباس شخصی به حدی بود که عمامه کروبی از سر وی افتاد و دبیرکل حزب اعتماد ملی موفق به ورود به محوطه دانشگاه تهران و محل برگزاری نمازجمعه نشد. در آن زمان استاندار تهران اعلام کرده بود که نیروهای نظامی و امنیتی به زودی عاملان این حادثه را مجازات خواهند کرد.

در آن زمان، حسین کروبی، فرزند کروبی دراین مورد گفت: “پدرم را سوار بر ماشین کردند که به دانشگاه ببرند ولی هنگامی که مقابل دانشگاه پیاده شد تعدادی از نیروهای لباس‌شخصی مقابل در ایستاده و به او حمله کردند و او را مورد تعرض قرار دادند به‌طوری که عمامه وی از سرش افتاد. آنها به فحاشی پرداخته و الفاظ بسیار زشت و زننده‌ای را به کار می‌برند. در همین حال محافظان با سختی آقای کروبی را وارد دانشگاه کردند. هنگامی که با زحمت توانستیم آقای کروبی را داخل دانشگاه ببریم بنده به علت ازدحام نتوانستم وارد دانشگاه شوم و وقتی که بیرون ایستاده بودم شاهد آن بودم که یکی از لباس‌شخصی‌ها به آنها خسته نباشید می‌گفت و تاکید می‌کرد که کارتان را بسیار خوب انجام دادید. هنگام بازگشت نیز تعدادی از نیروهای لباس‌شخصی به فحاشی علیه آقای کروبی پرداختند.”

اتفاق مشابهی نیز در روز قدس برای مهدی کروبی افتاد. وی که در برای حضور در جمع سبزها، در میدان هفت تیر در مسجد الجواد حضور یافته بود مورد تعرض نیروهای لباس شخصی قرار گرفت.حمله نیروهای لباس شخصی و فحاشی به کروبی با مقاومت حامیان کروبی مواجه شد و کروبی موفق به ترک صحنه شد.

در آن زمان روزنامه اکنون توقیف شده اعتماد در گزارشی نوشت حمله به سران اصلاح‌طلب ـ موسوی، کروبی، خاتمی ـ در روز قدس هماهنگ شده بوده است.

هجوم برای ضرب و شتم

گرچه نیروهای لباس شخصی، در حملاتی که پیش از این به شیخ اصلاحات کرده بودند، قصد ضرب و شتم وی را نیز داشتند، اما این قضیه نخستین بار در حضور مهدی کروبی در نمایشگاه مطبوعات عملی شد.

در جریان بازدید مهدی کروبی از نمایشگاه مطبوعات، تعدادی از نیروهای لباس شخصی حامی دولت کودتا با در دست داشتن چماق و درحالی که اقدام به فحاشی می‌کردند به کروبی حمله کردند و عمامه وی را از سرش انداختند.

شدت حمله به مهدی کروبی به حدی بود که محافظان وی برای متفرق کردن مهاجمان مجبور به شلیک تیرهوایی شدند.

چندی بعد، حمله مشابهی به مهدی کروبی صورت گرفت. کروبی که به همراه خانواده خود در مراسم عزاداری امام حسین (ع) در مسجد آیت الله غفاری، محدوده خیابان تهران نو حضور یافته بود، هنگام خروج از مسجد مورد حمله چند تن از نیروهای خودسر قرار گرفت.

ماشین حامل مهدی کروبی هنگام خروج از کوچه مورد حمله این افراد قرار گرفت و ضمن وارد آمدن خساراتی چند، شیشه جلوی ماشین به طور کامل شکسته شد. افراد مهاجم پس از دخالت مردم از محل گریختند.

تیراندازی به مهدی کروبی

شدیدترین حمله به مهدی کروبی اما در شهر قزوین اتفاق افتاد. در حالی که مهدی کروبی قصد شرکت در یک مراسم عزاداری در شهر قزوین را داشت، نیروهای لباس شخصی خودروی حامل وی را هدف تیراندازی قرار دادند. حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، در آن زمان اعلام کرده بود که خودروی حامل مهدی کروبی، هدف اصابت دو گلوله قرار گرفته، ولی چون خودرو زرهی بوده، آسیبی به کسی نرسیده و فقط شیشه‌های خودرو شکسته یا ترک برداشته است.

به گفته حسین کروبی، پس از ساعتی چند اتوبوس و مینی‌بوس برخی نیروها و شماری از نیروهای بومی و روستایی را جلو محل اقامت آقای کروبی پیاده کردند و این افراد با فحاشی و پرتاب سنگ و آجر تمامی شیشه‌های محل اقامت او را شکستند؛ به دنبال آن، پس از گذشت مدتی، یگان ویژه در محل حاضر شد و آقای کروبی با مداخله این نیرو با اتومبیلش قزوین را به مقصد تهران ترک کرد، اما تجمع‌کنندگان با تخم‌مرغ و آجر به خودروی او حمله مکردند و دو تیر به شیشه‌های جلو و عقب اتومبیل اصابت کرد. وی همچنین از حضور هفت نفر از فرماندهان سپاه قزوین در میان حمله‌کنندگان خبر داده بود.

این حمله به مهدی کروبی باعث شد تا فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی، در مصاحبه‌ای با روزنامه فرانسوی لوموند اعلام کند که:”اگر اتفاقی برای مهدی کروبی بیفتد دولت مسئول است و دولت نمی‌تواند مسئولیت خود را بر گردن کشورهای خارجی و یا گروه‌های دیگر بیاندازد.”

همزمان با این حمله، نزدیکان وی اعلام کردند محافظان مهدی کروبی از “همراهی و حفاظت از وی” خودداری می‌کنند و مهدی کروبی در خانه خود به صورت “نیمه‌حبس” گرفتار شده است.

کروبی همان زمان در گفت‌وگویی این حملات را ناشی از عصبانیت نیروهای حامی دولت دانست و تاکید کرد که این‌گونه حملات وی را از ادامه مسیری که در پیش گرفته است، منصرف نخواهد کرد.

حمله به منزل مهدی کروبی

پس از حادثه تیراندازی به مهدی کروبی، به نظر می‌رسید ک آتش خشم‌ها کمی کنترل شده است. اما در روزهای پایانی اسفندماه سال گذشته عده‌ای از حامیان دولت به منزل کروبی حمله کردند.

این افراد پلاکاردهایی با عنوان “کمیته مردمی مجازات سران فتنه” حمل می‌کردند و پس از شعار دادن و پاشیدن رنگ و شعارنویسی بر روی دیوار منزل کروبی، محل را ترک کردند. فیلم‌هایی که از این حادثه منتشر شد، نشان می‌داد این افراد، چند تن از ساکنان ساختمان محل سکونت کروبی را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند.

با این حال به فاصله چند روز، مهدی کروبی در پیامی که به مناسبت آغاز سال جدید منتشر کرد، بار دیگر تاکید کرد که این‌گونه حملات به وی، نمی‌تواند در اراده‌اش برای پیمودن مسیری که انتخاب کرده است، خللی وارد کند. وی با اعلام اینکه این حملات “سازمان دهی شده” و از یک “مرکز فرماندهی” هماهنگ می‌شود، آن را نشانه موفقیت خود و درستی راهی که انتخاب کرده است، دانست.

یکی دیگر از مواردی که حمله به کروبی، جنجال‌های رسانه‌ای زیادی هم پیدا کرد، به زمان حضور وی در قم و در بیت آیت‌الله صانعی اختصاص داشت. کروبی که حدود دو هفته قبل، به دیدار آیت‌الله صانعی رفته بود، با تجمع نیروهای حامی دولت مواجه شد. گرچه وی با کمک یگان ویژه وپس از چند ساعت حبس خانگی، موفق به خروج از این مهلکه شد، اما ادامه این تجمع باعث حمله به بیوت ایات عظام منتظری و صانعی و پلمب دفتر ایت‌الله منتظری شد.

آزار و اذیت نزدیکان کروبی

این حملات اما تنها به خود کروبی محدود نماند و دامان اطرافیان وی را گرفت. از آن جمله می‌توان به بازداشت چند ساعته پسر کروبی اشاره کرد.

علی کروبی، فرزند کروبی، در راهپیمایی روز بیست و دوم بهمن ماه توسط نیروهای “خودسر” بازداشت و به مسجدی منتقل شد. پس از آزادی شواهد نشان می‌داد که وی مورد آزار و اذیت این نیروها قرار گرفته است. گرچه دادستان تهران ابتدا این خبر را تکذیب کرد، اما برخی رسانه‌های نزدیک به دولت مدعی شدند که قوه‌قضاییه حکم بازداشت فرزند کروبی را صادر کرده است.

فرزند کروبی با توجه به اتفاقاتی که برای‌اش رخ داده بود، شکایتی را در این زمینه تنظیم کرد؛ شکایتی که هیچ‌گاه به مرحله بررسی هم نرسید.

از سوی دیگر، پس از مراسم بزر‌گداشت ایت‌الله خمینی، یکی از محافظان مهدی کروبی پس از پایان مراسم توسط نیروهای امنیتی- نظامی بازداشت و به مکان نامعلومی برده شد.

آن‌گونه که سایت “سحام‌نیوز” گزارش داده بود، وی توسط این نیروهای امنیتی ـ نظامی به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و از ناحیه دهان و دندان دچار آسیب شدید شد. نیروهای امنیتی- نظامی پس از ضبط تمام وسایل شخصی وی-اعم از تلفن همراه، کیف و مدارک شناسایی- و انتقال چندباره وی به محل های نامعلوم، سرانجام پس از حدود ۲۴ ساعت بازداشت، وی را آزاد کردند.

اکنون به نظر می‌رسد نیروهای نزدیک به حاکمیت قصد دارند با حملات مداوم به سران جنبش سبز، آن‌ها را وادار به خانه‌نشینی کنند. برخی از ناظران سیاسی بر این عقیده‌اند که این مشابه همان پروژه‌ای است که درباره ایت‌الله منتظری نیز اجرا شد. این افراد قصد دارند به این شکل ارتباط سران جنبش سبز را با بدنه مردم قطع کرده و آن‌ها را “منزوی” سازند.

باید منتظر ماند و دید که آیا کروبی و همراهانش، برنامه‎‌ای برای شکستن این سد دارند؟

 

منبع:سحام نیوز


 


رئیس بسیج مستضعفین از راه اندازی شبکه بزرگ مجازی در حوزه سایبری در رده های مختلف مقاومت بسیج طی سال جاری خبر داد.
به گزارش خبرنگار مهر در ارومیه، سردار محمدرضا نقدی عصر چهارشنبه در همایش فرماندهای رده های مقاومت بسیج شهرستان ارومیه افزود: دوره های آموزشی سرمربیان و سرشبکه ها در این راستا طی هفته آینده آغاز شده و بزودی در تمامی استانها این شبکه فعال خواهد شد.
وی با اشاره به اینکه ایجاد این شبکه امسال تا سطح پایگاههای مقاومت بسیج ایجاد و راه اندازی خواهد شد بیان داشت: اعتبار لازم جهت اجرای این طرح اختصاص یافته است.
این مقام مسئول از تقویت بسیج کارگری در جهت فعال شدن این حوزه در سطح کارخانجات و واحدهای تولیدی و صنعتی خبر داد و افزود: کارگران قشر عظیمی از بسیجیان کشور را شامل می شوند.
وی همچنین با اشاره به اینکه فروپاشی رژیم سوسیالیستی شرق ثمره دفاع شهدا بود بیان داشت: امروز اگر رژیم صهیونیستی در محاصره حزب الله و حماس گرفتار شده نتیجه بیداری و روشنگریهای شهیدان ایران اسلامی بوده است.
رئیس بسیج مستضعفین به دست گرفتن کاسه گدایی آمریکا جهت جلب حمایتهای مادی و معنوی کشورها به خصوص کشورهای خاورمیانه را ناشی از شکست اهداف غیر انسانی و استکباری دانست و اظهار داشت: تشکیل گروههایی مختلفی از جمله ۱+۵، گروه هشت و گروه ۲۰ از سوی این کشور برای عزاداری بر مرده استکبار جهانی است.
وی با اشاره به بیداری و ارتقای سطح آگاهی و بصیرت سیاسی ملتها در تمامی کشورهای جهان ادامه داد: هم اکنون کشورهای مقتدر جهانی در مقابل این بیداری اسلامی جهان کاری جز صدور بیانیه های تو خالی نمی توانند انجام دهند.
سردار نقدی با اشاره به اینکه عقب انداختن دو ماه مذاکره با ایران از سوی رئیس جمهور ایران خاطرنشان کرد: تشدید تحریمها نمی تواند روند توسعه همه جانبه ایران را کند کند.
این مقام مسئول با بیان اینکه قابلیتهای جوانان در قالب بسیج تبلور یافته است گفت: توانمندیهای علمی، فرهنگی، ورزشی و آمادگیهای رزمی و تاکتیکی جوانان ایران اسلامی در حال حاضر گواه این مدعاست.
سردار نقدی مردم ایران را مردمی بصیر و آگاه از مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دانست و بیان داشت: سربلندی ملت ایران از اتفاقات انتخابات سال گذشته لزوم آمادگی مردم از سایر غبارهای غلیظ فتنه گران دو چندان می شود.
وی با اشاره به شکست کشورهای استکباری و صهیونیسم در حوزه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی طی سالهای اخیر بیان داشت: کشتار مردم کشورهای افغانستان، عراق و فلسطین ننگهای استکبار در تاریخ جهان است.
سردار نقدی در ادامه سخنان خود پایگاههای بسیج را سلول حیاتی سازمان بسیج مستضعفان دانست و خاطرنشان کرد: این پایگاه باید مرکز برگزاری برنامه های فرهنگی، تعالی روحی جوانان، ارائه خدمات اجتماعی و ارتقای سطح علمی جوانان باشد.
وی از آسیب شناسی فعالیتهای امر به معروف و نهی از منکر خبر داد و بیان داشت: بر اساس برنامه ریزیها و هماهنگیهای انجام شده پایگاههای بسیج بر اساس اصل مخاطب شناسی و ریشه یابی مسائل محور اصلی امر به معروف و نهی از منکر در کشور می شوند.


 


حجت الاسلام و المسلمین دکتر احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، با ارسال نامه ای به محضر یادگار امام، فاجعه ۱۴ خرداد را محکوم کرد.
به گزارش جماران متن نامه به شرح زیر است:
برادر عالیقدر حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای حاج حسن آقای خمینی دام عزه و توفیقه
سلام علیکم
حرکت حرمت شکنانه و گستاخانه‌ای که در سالروز رحلت بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی ایران به هنگام سخنرانی جنابعالی – این یادگار امام عزیز – رضوان‌الله تعالی علیه – از سوی عده ای افراطی خیره سر صورت گرفت، به راستی دل عاشقان امام و دوستداران انقلاب را به‌درد آورد و بی‌گمان روح پاک امام و خاطر مقام معظم رهبری را هم آزرده ساخت و دشمنان انقلاب، به‌ویژه خارجیان را به شدت خرسند نمود.
چنین حرکت بسیار زشتی آن هم در سالروز درگذشت و بزرگداشت امام(ره)، در کنار مرقد امام، در حضور شخصیت های رده اول کشور و انبوه عاشقان امام، نسبت به یادگار روحانی دانشمند امام از هر جهت نکوهیده و به شدت محکوم است.
اینجانب وقتی در نزدیکی حرم امام این غوغای زشت جاهلانه را می شنیدم که سخنرانی جنابعالی را قطع می کردند و شما هم سرانجام، با متانتی که میراث این بیت رفیع است – ناگزیر شدید سخنانتان را ناتمام رها کنید، مبهوت ماندم که راستی آنچه می‌شنوم در خواب است یا در بیداری!
به هر حال فاجعه‌ای بود که از خداوند متعال مسألت دارم که به شما و به همه ما در برابر آن شکیبایی دهد و دیگر بار تکرار نگردد.


 


عضو حقوقدان شورای نگهبان و سخنگوی دولت نهم معتقد است "کسانی که به نام قانون اساسی و بر پایه جریان های غلط اصلاحات برای تغییر نظام دینی به جامعه ای سکولار تلاش می کنند، مصداق نفاق هستند. "

به گزارش سامانه خبری- تحلیلی رسا، غلامحسین الهام، در مراسم بزرگداشت شهدای هفت تیر و شهدای ترور گیلان، که در مهدیه رشت برگزار شد، مشروعیت افراد در نظام اسلامی را، "مشروط به حرکت آنان در مسیر حق و عدالت" دانست و گفت: فاصله گرفتن از مسیر حق و عدالت ارزش افراد را در نظام ولایی و اسلامی از بین می برد.

عضو حقوقدان شورای نگهبان در بخشی از سخنان خود اظهار عقیده کرد: پدیده نفاق منحصر به زمان خاصی نیست، کسانی که به نام قانون اساسی و بر پایه جریان های غلط اصلاح طلبی برای تغییر نظام دینی به جامعه ای سکولار تلاش می کنند، مصداق نفاق هستند.

سخنگو و وزیر دولت پیشین محمود احمدی نژاد، با قیاسی مع الفارق، اعتراضات مسالمت آمیز و مدنی بعد از انتخابات را "جریان فتنه سبز" نامید و مدعی شد "این فتنه از جنس نفاق پدید آوردن هفتم تیر بود و این جریان از اعتقادات عبور کرد و به دنبال تغییر بنیادی اعتقادات، ولایت فقیه و اسلامیت نظام بود. "

الهام ادعایی دیگر را مورد بیان قرار داد و گفت: جریان هایی که به دنبال رأی مردم آمدند و چون رأی مردم را کسب نکردند، اصل نظام، قانون اساسی و اسلامیت نظام را زیر سؤال بردند، پوشیده از نفاق هستند. "

عضو حقوقدان شورای نگهبان، اظهار عقیده کرد "مقاومت در راه حق و در مقابل تهدیدها تنها راه چاره شکست جریان نفاق و تهدید نرم آنهاست."

الهام اواسط هفته جاری در حاشیه سفر خود به استان گیلان، با بیان اینكه "اعتقاد به ولایت فقیه باید در عمل مشخص شود نه در حرف"، گفته بود "جهت‌گیری ولایت فقیه و مطالباتش یك امر بسیار روشن و مشخص است، صف‌بندیِ ولی فقیه كاملا مشخص است و قابل قبول نیست كه خواص جامعه امروز بصیرت نداشته باشند. "

 


 


در آخرین روزهای مرخصی سید حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزران و عضو ستاد انتخاباتی مهندس موسوی، جمعی از چهره‌های شاخص سیاسی و دوستاران وی به دیدارش رفتند.

به گزارش تحول سبز، همچنین صبح دیروز آیت الله بیات زنجانی طی تماس تلفنی با سید حسین مرعشی ضمن احوالپرسی، از حضور وی در جمع خانواده ابراز مسرت نمود و برای آزادی همه اسیران سبز دعا کرد.

همچنین آیت الله صانعی نیز طی تماسی جداگانه ضمن ابراز لطف به این آزاده سبز،سلامت و آزادی همه اسرا و آزادگان سبز را از خداوند متعال مسئلت نمود،لازم به ذکر است که طی روزهای گذشته آیت الله موسوی اردبیلی نیز تلفنی با مرعشی صحبت و از وی دلجویی نمود.
با پایان یافتن مرخصی شش روزه سید حسین مرعشی و مخالفت دادستان تهران با تمدید مرخصی وی , عصرروز گذشته خود را به زندان اوین معرفی کرد.


 


بنا به گزارش‌های رسیده به جرس، در این نامه آمده است: آیت الله العظمی منتظری، مقلدین بسیار در سراسر ایران و جهان دارند و لازم است مانند دیگر علماء درگذشته، مانند آیت الله العظمی فاضل لنکرانی و آیت الله العظمی بهجت دفتر ایشان نیز بازگشایی و به این ظلمی که در حق مقلدین ایشان شده پایان داده شود.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیت الله العظمی سیستانی مدظله العالی

مردم با مأیوس شدن از حکومت از مراجع استمداد می طلبند

سلام علیکم

با احترام از آنجایی که در طول تاریخ، مرجعیت شیعه، پناه گاه محکم و مؤثر در رسیدگی به گرفتاری های جامعه اسلامی و مردم رنج دیده بوده و مردم نیز به همین جهت با مأیوس شدن از حکومت از مراجع استمداد می طلبند، لذا ما جمعی از مقلدین آیت الله العظمی منتظری پس از وقایع تأسف باری که در چند روز اخیر برای بیوت و دفاتر حضرات آیات عظام منتظری و صانعی توسط عده ای فاقد درک انسانی اتفاق افتاد ضمن گزارش کوتاهی از این وقایع از حضرتعالی استمداد و یاری می طلبیم.

حضرت عالی مستحضرید که در طی چند مرحله در موقعیت های مختلف عده ای معلوم الحال و جیره خوار، به سبک رژیم استبدادی شاهنشاهی، به دفاتر و بیوت مراجع بزرگوار آیت الله منتظری و آیت الله صانعی در شهرهای مختلف حمله نموده و اموال بیت المال را از بین برده اند و اخیرا نیز در روز اول رجب – که از ماه های حرام می باشد- در شهر مقدس قم به عنوان پایگاه مرجعیت و روحانیت شیعه، مجددا با حمله وحشیانه و مغول وار به دفاتر و بیوت این دو مرجع بزرگوار با شکستن و از بین بردن وسایل آنجا و نیز بردن مقادیر زیادی وجه نقد که جهت شهریه طلاب در آن مکان بوده است از ساعت 2 بعد از ظهر تا 5 صبح روز بعد با ایجاد رعب و وحشت برای اهالی منازل و همه همسایگان به این اعمال ننگین ادامه دادند و به سر دادن شعار و توهین به ساحت مرجعیت پرداختند.

متأسفانه بعضی از ایشان در کسوت روحانی خدشه به آبرو و حیثیت و جایگاه روحانیت وارد نموده اند و در تمام این مدت هیچ یک از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی شهر از این اقدامات وقیحانه جلوگیری ننموده و در ساعت 5 صبح نیروهای امنیتی و دادگاه ویژه روحانیت، دفتر آیت الله العظمی منتظری (ره) را پلمپ نمودند.
این در حالی است که معظم له، مقلدین بسیار در سراسر ایران و جهان دارند و لازم است مانند دیگر علماء درگذشته مانند آیت الله العظمی فاضل لنکرانی و آیت الله العظمی بهجت دفتر ایشان نیز باز گردد و به این ظلمی که در حق مقلدین ایشان شده پایان داده شود.

اکنون با توجه به اینکه در موارد گوناگون گذشته با مراجعه به مراجع قم جهت پیشگیری از تکرار این گونه اعمال در اثر محذوراتی که بر کسی پوشیده نیست، اقدام مؤثری انجام نشده است، لذا این بار از شما مرجع بزرگوار استمداد می طلبیم تا در جهت حفظ کیان روحانیت و مرجعیت شیعه اقدامی جدی مبذول نمایید.

جمعی از بانوان مقلد و پیروان مرحوم آیت الله العظمی منتظری
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته