-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

Posts from Khodnevis for 07/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



سالگرد درگذشت شاه
 


چرا خارج‌نشینان انتقاد نکنند؟

کم ندیده‌ام فعالان جنبش سبز را که می‌گویند: «خارج نشینان حق ندارند بگویند مردم ایران باید چه کارهایی را انجام دهند و چه کارهایی را نه». البته بسیاری از همین فعالین خود در خارج از ایران به سر می‌برند.


به گمانم، از نظر اخلاقی واقعا درست نیست که کسی که در خارج از کشور و در امنیت زندگی می‌کند از ایرانیان ساکن ایران انتظار داشته باشد که به خیابان‌ها بروند و هزینه‌ای را بپردازند که خود حاضر به پرداخت آن نیست. به نظر من، حتی اگر یک نفر در ایران خود به خیابان‌ها برود و یاچیزی بنویسد و بابت آن هزینه هم بپردازد، نمی‌تواند از دیگران انتظار داشته باشد که آن ها هم حاضر باشند همان هزینه‌ها را بپردازند.


ولی بسیاری از خارج نشینان ایرانی با توجه به تحصیلات‌شان و یا تجربیات‌شان می‌توانند همواره جنبش سبز را با نظراتشان کمک کنند وهمواره چنین کرده‌اند.


من از فعالینِ سبزِ منتقد به خارج نشینان یک سوال هم دارم: اگر یک ایرانی می‌تواند با نظرات یا انتقادهایش به جنبش کمک کند چه مانعی دارد؟ لابد می گویند هیچ. خیلی هم خوب است. حتی وظیفه‌اش است!



البته شاید هم این اضحار نظرها یا پیشنهادها خیلی هم عاقلانه نباشد. اصلا بی جا باشد. ولی شخصی که آن را بیان می‌کند فکر کند با بیان آن می‌تواند کمکِ موثری را به جنبش سبز بنماید. آن موقع چه؟ آیا نباید آن پیشنهادها، انتقادها یا ترس‌ها را بیان کند؟ آن شخص خارج نشین که نمی‌داند نظرش عاقلانه نیست، هم چنین موظف خواهد بود که نظرش را بیان کند. بقیه هم می‌توانند آن نظریه‌ها را انتقاد کنند تا به نتیجه لازم رسید. چه عیبی دارد؟ 



یکی از انتقادات این دسته از دوستان  این است که خیلی‌ها با شرایط حاکم بر کشور آشنا نیستند، که در خیلی مواقع حرفی است درست. البته این دلیل نمی‌شود که این حرف‌ها به جنبش لطمه بزنند، چرا که تصمیم نهایی را مردم ایران خواهند گرفت که در درون کشور زندگی کرده و با شرایط آن آشنایی دارند. وسعت فضای انتقادی به جنبش آسیب نمی‌رساند.

 


میرحسین موسوی سرانجام افشاگری کرد: جنگ نعمت بود

مهندس معزز و متبرک میر حسین موسوی هم که به جرگه «بگم بگم» پیوسته بود سرانجام افشا گری کرد. از انجایی‌که تهدید به افشاگری ( بگم بگم ) جز جدایی ناپذیر از سیاستمداران جمهوری اسلامی شده است بعد از افشاگری های دکتوررر سید الامیرالمونین احمدی نژاد درباره مفسدان  داخلی و جهانی و مدراک تحصیلی قلابی همسر میرحسین موسوی و موارد بی شمار در افشاگری‌ها در سطح جهان جناب مهندس موسوی هم تهدید به افشاگری کرده دهه مقدس و پرخاطره ۱۳۶۰ کرده بود و از جنگ یاد کرده بود و گفت:

اگر زیادی موی دماغ من بشید حقایق جنگ را خواهم  و درادامه گفت : بگم بگم ...

 

میر حسین موسوی به نقل از امام خمینی گفت‌: «جنگ نعمت بود»

یکی از خبرنگاران خیلی سبز وابسته به جنبش سبز موسوی (جسم) که خیلی پاپیچ شده بود سرانجام توانست مهندس میرحسین موسوی را متقاعد کند تا  میرحسین موسوی افشاگری علنی کند و حقایق را بگوید.

 

موسوی گفت:

 

اول از همه به نقل از امام خمینی (ره )می گویم «جنگ نعمت بود و راه قدس از کربلا می‌گذرد و ما تا آنجا پیش می رویم که ملت  عراق آزاد شود »

 

سپس مهندس موسوی ادامه دادند:

 

«همانطور که امام راحلمان گفتند جنگ نعمت بود و لاغیر و این جنگ نعمت خیلی بزرگی بود و بیشتر تولید ناخالص ملی ما را دهه ۶۰ صرف خودش کرد و چند میلیون خانوار از این نعمت متضرر و بهره‌مند شدند و اسراییل به ما سلاح فروخت و سر قضیه ایران-گیت رییس جمهور وقت امریکا به ما چندتن سلاح داد و ۶ سال ادامه دهنده جنگ بودیم و در نهایت اینکه این جنگ به گفته امام راحل یک نعمت واقعی بود. که ماحصلش چند صد هزار شهید و جانباز بود که هنوز هنوزه بعد از ۲۳ سال از پایان جنگ ابادان و خرمشهر منطقه جنگ زده هستند  و آب اشامیدنی ندارند.»

 

یک توضیح خودنویسی از نویسنده: این نوشته طنز است و جدی نگیرید و زیاد افشاگری نکنید ...


 


سریال‌های فارسی - وان   بازتاب  واقعی زندگی مردم جهان

 

 

موضوع اصلی این است که سریال‌های ساخته شده در امریکای لاتین به ویژه کلمبیا و مکزیک برگرفته از زندگی واقعی مردمان این کشورها هستند که در چند سال گذشته جمهوری اسلامی ایران توجه ویژه‌ای به امریکای لاتین مبذول داشته است و سرمایه‌گذاری هنگفتی در این کشورها در بخش‌های مختلف کرده است و بیشتر کشورهای امریکای لاتین را از سرمایه‌های باد اورده خود دریغ نکرده است‌. و دربخش‌های خانه‌سازی پالایشگاهی کارخانجات و حتی رسانه‌ای سرمایه‌گذاری کرده است .

 

احمدی‌نژاد با تکیه بر احساسات بشر دوستانه و جهان سومی خواستار نزدیکی ملت‌های این منطقه با مردم ساکن در جمهوری اسلامی است و بیشتر سخنانش در بردارنده همزیستی و اتحاد مردمان جهان سوم است و در پنج سال گذشته  بیش بارها به امریکای لاتین سفر کرده است و از محبوبیت خود بین مردم این قاره گفته است.

 

سریالهای نظیر ویکتوریا - همسایه‌ها -  سفری دیگر - در جستجوی پدر - فردا ابدی است و ... در امریکای جنوبی ساخته شده‌اند همان جایی که بخش عمده سرمایه‌گذاری های جمهوری اسلامی  صورت گرفته است و مردمش انطور که احمدی‌نژاد می‌گوید دل در گرو آزاداندیشی سران جمهوری اسلامی دارند و به زعم احمدی‌نژاد کشورهای مظلوم و ستمدیده جهان هستند و خواستار پیوند مردمان این کشورها با مردم ایران هستند.

 

چرا باید پخش چند سریال که نمود و بازتاب از زندگی و فرهنگ کشورهایی که سرمایه‌های جمهوری اسلامی در انجا خوابیده است و دوست جمهوری اسلامی هستند جنگ نرم و تهدید بالقوه و خطرناک محسوب می‌شوند.

 

جمهوری اسلامی با ارسال پارازیت این شبکه را از ماهواره‌ها به زیر می‌کشد. جالب است از شدت پارازیت بر شبکه بی‌بی‌سی فارسی بر هاتبرد کاسته است ولی برنامه شبکه فارسی - وان از چند ماهواره حذف  شده است. یعنی شبکه  سرگرمی فارسی - وان از بنگاه سخن پراکنی  بریتانیا برای جمهوری اسلامی خطرناک‌تر است؟!

 

جمهوری اسلامی! حالا که با بخشی از فرهنگ جهان سوم آشنا شدیم دوست داریم جهان سومی باشیم نه جهان چهارم!


 


میر حسین موسوی؛ مرد دو زنه

 

 داستان زیر یه شبیه سازی الکی است از اتفاق دیروز و عملکرد میر حسین.

 

محمود مرد بد اخلاق و بی ادبیست که تمام اهالی محل از وجودش زجر میکشند و هر روز به دنبال راهی هستند تا از محله بیرونش کنند، حسین هم مرد خوبی است که اهالی محل بهش احترام می‌ذارن (ولی نقدش هم میکنندها) حسین آقا به طور اتفاقی متوجه شده که محمود خان تجدید فراش کردند و شلوارشون دو تا شده، حسین آقا می‌خواست این موضوع رو تو محل علنی کنه تا آبروی محمود بره و بتونه جلوی محمود رو بگیره ولی بعد از مشورت با چند نفر تصمیم گرفتند تا از این حقیقت پرده برداری نکنند و ازش به عنوان اهرمی در مقابل محمود استفاده کنند، از اون روز به بعد محمود که فهمید حسین از حقایق خبر داره سعی کرد خودشو جمع و جور کنه و کلا چند سالی پنهان ماندن این حقیقت باعث شد تا آرامش کم و بیش بر قرار باشه و حسین هم حرفی نزد تا اینکه محمود خان دو زنه، دوباره گردنش کلفت شد و شروع کرد به آزار و اذیت اهالی محل، حالاحسین تهدیدش کرده که محمود دستتو رو میکنم و آبروتو می‌برم، محمود حالا دیگه اون مرد جوون اون روزها نیست که پرده برداشتن از این حقیقت یه تلاطم کوچیک ایجاد بکنه و با یه مدیریت بحران بتونه حلش کنه، محمود حالا مرد مسنی شده که عروس و داماد داره، و پرده برداشت از حقیقت هاش می‌تونه نابودش کنه .... 

حسین خیلی خوشحاله که تو این مدت این حقیقت را نگه داشته و امروز می‌تونه با پرده برداری دل اهالی محل رو شاد کنه ....

این داستان بالا تشابهی کاملا الکی بود با داستان دیروز .....

اما داستان واژه نق و نقد، نقد تا اونجایی که عقل من می‌کشه یه اصولی داره منتقد از یه چیزی ایراد میگره دلیل و منطق میاره و ایراد و مشکل رو اثبات میکنه بعد شروع می‌کنه به راه‌کار دادن و یا گفتن این که راه درست کدام است و فواید راه درست رو می‌شمره و یا اینکه میگه قاعده اینه و مثلا طرف از قواعد عبور کرده، تااینجایی که مخ من میکشه این اسمش نقده؛ ولی نق، منقد به کسی میگن که مدام نق میزنه هی ایراد می‌گیره اصلا هم به خودش فشار نمی‌آره ایرادات رو برشماره و منطق ازشون دربیاره و یا راه درست رو نشون بده و یا فوائد رو روشن کنه، فقط و فقط نق می‌زنه و اسم خودشم می‌ذاره منتقد .

 

وجود رسانه های خبری و تحلیلی و انتقادی و منقدی همه و همه این فضا رو باز کرده تا بتونید نقد کنیم و در برخی موارد نق بزنید، البته نق زدن بد نیست‌ها، می‌زنند بعضی‌ها و اگر نزنند شاید اصلا دیگه نباشند، اما نقد، انتقاد باید باشه و سیاسیون باید بالاسرشون منتقد داشته باشند باید نقد بشند و از منتقدین حمایت کنند، اصلا به گفته میر حسین موسوی جنبش سبز با نقد و انتقاد نفس می‌کشه و این فضا باید باشه نه تنها امروز بلکه فردای آزادی هم باید باشه بیشتر هم باید باشه، نقد باید باشه ولی نق نه.

 


 


تحريم كانادا و نامه ديرهنگام ايران

وزیران خارجه اتحادیه اروپا در جلسه روز دوشنبه سوم مرداد در مقر این اتحادیه در شهر بروکسل تحریم‌های جدیدی را علیه ایران تصویب کردند.


این تحریم‌ها در واکنش به برنامه هسته‌ای ایران است و گفته می‌شود شدیدترین تحریم‌هایی است که اتحادیه اروپا علیه یک کشور خارجی اعمال کرده است. منع سرمایه‌گذاری در صنعت نفت و گاز ایران و محدودیت‌های بیشتر برای سپاه پاسداران و بانک‌های ایران و بازرسی برخی کشتی‌هایی که مقصدشان ایران است از جمله این تحریم‌هاست.


دولت کانادا نیز به طور جداگانه تحریم‌های تازه‌ای را علیه ایران تصویب کرد که بیشتر به صنعت نفت ایران و پالایش نفت خام و گاز طبیعی مایع مربوط می‌شود.


رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران تحریم های جدید اتحادیه اروپا را بی اثر خواند و تاکید کرد که این مساله فقط به پیچیده تر شدن شرایط کمک خواهد کرد.


از سوي ديگر ايلنا گزارش داد، علي اصغر سلطانيه با آماتو دبيركل سازمان بين المللي انرژي اتمي ديدار و نامه مقامات جمهوري اسلامي را تسيلم او كرده است.


سلطانيه درباره اين ديدار كه به صورت خصوصي انجام شد گفت: «طی ملاقات با آمانو نامه رسمی جمهوری اسلامی که نشانگر موضع ایران و دارای پیام روشن و صریحی مبنی بر آمادگی کامل ایران برای برگزاری نشست پیرامون تامین سوخت راکتور تهران بود به وی اعلام شد.»


وی ادامه داد: «در رابطه با تاریخ و زمان برگزاری نشست مورد نظر نیز ما اعلام کرده‌ایم که این نشست هر چه زودتر در وین برگزار شود.
سلطانيه جزييات بيشتري درباره محتواي نامه فاش نكرد اما بر اساس اخبار منتشر شده مقامات ايران درخواست كرده‌اند موضوع به بعد از ماه رمضان موكول شود.»


 سلطانیه یادآور شد: «هم اکنون ما منتظریم که آقای آمانو بر اساس گفت‌وگوهایی که با طرفین خواهد داشت نتیجه را به ما اعلام کند.»


 


آیا واقعا در آستانه جنگ با آمریکا هستیم؟

منطقه خاورمیانه در دو دهه گذشته شاهد سه جنگ بزرگ بوده که در تمامی آنها آمریکا در خط مقدم آنها قرار داشته است. عملیات طوفان صحرا در سال ۱۹۹۱ برای پایان دادن به اشغال کویت توسط عراق – اشغال نظامی افغانستان به منطور سرنگونی طالبان در سال ۲۰۰۱ و حمله نظامی به عراق جهت برکناری صدام در سال ۲۰۰۳.

با وجود تفاوت‌های فراوانی که این سه جنگ درزمینه‌های مختلف از جمله علل وقوع جنگ و میزان مقبولیت لزوم اقدام نظامی در میان دولت‌ها و افکار عمومی جهان دارند ولی مشابهت‌هایی به چشم می‌خورند که در تحلیل شرایط کنونی می‌تواند بسیار روشنگر باشد. یکی از این نکات قابل توجه این است که هر سه جنگ در زمان زمام‌داری جمهوری‌خواهان در کاخ سفید رخ داده است. به طور سنتی دموکرات‌ها تمایل به حل مسایل از راه‌های غیر نظامی تا حد امکان و تمرکز بیشتر بر روی حقوق بشر محیط زیست و مسایلی از این دست دارند. به یاد داشته باشیم در جریان رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا یکی از تفاوت‌های عمده اوباما و جان مک‌کین همین تفاوت دیدگاه‌شان در مدیریت مسایل جهانی بود. مک‌کین جمهوری‌خواه تاکید خاصی روی برتری نظامی آمریکا در حل بحران‌های جهانی داشت در حالی‌که اوباما شیوه‌های دموکراتیک و غیر نظامی را در اولویت قرار داده بود. جدا از تفاوت‌های کلی سیاست‌های دموکرات‌ها نگاهی به روش کار پرزیدنت اوباما راهگشاست. این سناتور ایلینویزی که پس از ۸ سال سیاستهای جنگ طلبانه بوش با شعار تغییر به عرصه کارزار انتخاباتی وارد شده بود به سرعت موفق شد نه تنها توجه افکار عمومی آمریکاییان بلکه سراسر جهان و حتی دولتمردان را به خود جلب کند.

این دارنده مدرک دکترای حقوق از هاروارد توانایی شگفت انگیزی در سخنوری از خود نشان داد و توانست چهره آمریکای آینده را از کشوری خودمحور به کشوری که برای سایرین احترام قایل است تغییر دهد. اوج نمایش توانمندی وی سخنرانی وی در برلین و در جریان سفر انتخاباتیش به اروپا بود. در این میتینگ بیش از دویست هزار آلمانی! برای شنیدن سخنان نامزد ریاست جمهوری آمریکا تجمع کرده بودند. پس کاملا قابل انتظار بود که جهان آماده همراهی بیشتری با وی باشد. جدای ازموفقیت‌های اوباما در عرصه داخلی ( نظیر اصلاح قانون بیمه همگانی که پیش از این ۵ رییس جمهور موفق به انجامش نشده بودند) در صحنه بین‌الملل همگرایی با سیاست های آمریکا کاملا مشهود است که از برجسته‌ترین آنها توافق با روسیه بر سر پیمان کاهش تسلیحات اتمی آن‌هم پس از یک دوره طولانی سردی روابط بین دو کشور می‌باشد. شایان ذکراست کلید این توافق مهم چند ماه پیشتر و در جریان یک سخنرانی حماسی در پراگ زده شد.

این شواهد نشانگر این حقیقت است که دولت اوباما این توان‌مندی را دارد که با بسیج جامعه جهانی و از طریق مذاکره- تحریم و فشارهای بین‌المللی به اهداف خود برسد.

بطور خاص در مورد پرونده اتمی ایران دولت اوباما در کمتر از ۲ سال موفق شده همراهی طیف وسیعی از کشورها(به خصوص متحدین سنتی ایران نظیر چین و روسیه) را برای تحت فشار قرار دادن ایران بدست آورد. این مطلب بدین معنا نیست که گزینه نظامی به طور کلی از دستور کار دولتمردان کنونی کاخ سفید خارج شده بلکه همانگونه که بارها تاکید کرده‌اند همه گزینه‌ها روی میز قرار دارد و اتفاقا بنا به دلایلی که بعدا ذکر خواهد شد اگر اوباما تصمیم به اقدام نظامی بگیرد شانس موفقیتش بیش از بوش خواهد بود، ولی آنچه شواهد نشان می‌دهد دال بر عدم اقدام نظامی آمریکا حداقل در کوتاه مدت می‌باشد چرا که آمریکا با توجه به تحریم‌های گسترده اخیر و فشارهای سنگین اقتصادی وضع شده که اینبار حمایت گسترده بین المللی را نیز به همراه دارد امیدوار است ایران را وادار به عقب‌نشینی کند.


حال به بررسی نحوه عمل آمریکا در شرایطی که تصمیم به اقدام نظامی گرفته و مقایسه آن با شرایط حاکم کنونی می‌پردازیم.


۱- حمله آمریکا به افغانستان درشرایط خاصی صورت گرفت.آمریکا در شوک ناشی از حملات ۱۱ سپتامبر به‌سر می‌برد و برای حفظ هیمنه خود نیاز به اقدامی سریع داشت ضمن اینکه در افغانستان دولت مرکزی قدرتمند با ارتشی کلاسیک روی کار نبود در حالیکه ایران از ارتشی نیرومند (حداقل در مقیاس خاورمیانه) برخوردار است که کار را برای جنگی کوتاه مدت با نتایجی سریع برای آمریکا دشوار می‌سازد. نگاهی به تاریخ روشن می‌سازد که پس از جنگ جهانی دوم آمریکا از تاکتیک جنگ‌های کوتاه مدت با تکیه بر برتری چشمگیر هوایی خود استفاده نموده و اگر درگیر جنگ فرسایشی شود(نظیر ویتنام) به دلایل گوناگون که در حوصله این مقاله نیست به مشکلات متعددی دچار می‌شود. از طرف دیگر افغانستان کشوری تاثیرگذار در بازار نفت نبود و این حمله دست‌کم به‌طور مستقیم روی انتقال نفت منطقه تاثیر نمی‌گذاشت در حالی‌که در مورد ایران باید از مدت‌ها قبل تدابیری چه از جهت خروج روزانه ۲.۵ میلیون بشکه نفت صادراتی ایران از بازارهای بین‌المللی وشوک‌های قیمتی آن و چه از نظر تسلط ایران بر تنگه هرمز اندیشیده شود.فراموش نکنیم عرض تنگه هرمز تنها ۶۰ کیلومتر بوده که فقط در بخش‌هایی از آن نفتکش‌ها توان عبور دارند و غرق شدن یکی دو کشتی در آن منطقه صادرات نفت کل منطقه را تحت تاثیر قرار می‌دهد. نکته‌ای که باید به آن توجه کرد اینست که بدنبال سفر ۲ ماه پیش هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا به عربستان سعودی این کشور صادر کننده نفت تضمین‌هایی به چین (بزرگترین مشتری نفت ایران) داد که آمادگی تامین نفت مورد نیاز این کشور را دارد. این اقدام نه نشانه جنگ بلکه دادن تضمین‌های لازم به چین جهت همراهی با تحریم‌های شدیدتر علیه ایران است که ظاهرا موثر نیز واقع شده است و شاهدی دیگر مبنی بر اینکه فعلا جنگی در کار نیست.


۲ - در هردو جنگ افغانستان و عراق دستگاه دیپلماسی آمریکا از چند ماه پیش از اقدام نظامی دست به برگزاری نشست‌ها و همایش‌هایی با حضور گروه‌های اپوزیسیون آن کشورها زد تا آینده سیاسی آن کشورها را مشخص کند چرا که نمی‌توان حکومتی را ساقط کرد بدون اینکه به فردای سقوط نیاندیشید. مثلا در افغانستان سران گروه‌های جهادی را گرد هم آورد و با توجه به تشتت آرا تصمیم گرفته شد محمد ظاهر شاه پادشاه سابق افغانستان لقب بابای ملت بگیرد و شش ماه رییس دولت موقت باشد. پستی نمادین تا تمامیت ارضی کشور از هم نپاشد ویا در مورد عراق که شش ماه پیش از سقوط صدام نشست معروف لندن با حضور معارضین عراقی از کردهای سکولار گرفته تا اعضای مجلس اعلای عراق را برگزار کرد تا دورنمای آینده سیاسی عراق را ترسیم کنند. آیا در حال حاضر در مورد ایران شاهد اینگونه تحرکات هستیم؟ پاسخ منفی است.


۳ -  باز در دو جنگ مذکور وجود نیروهای شبه نظامی مسلح که کنترل بخش‌هایی از کشور را در دست داشتند(نیروهای مجاهدین درشمال افغانستان و پیشمرگ های کرد در عراق) کمک فراوانی به پیشبرد اهداف نظامی آمریکا می‌کرد. بومی بودن این نیروها مقاومت کمتری در میان لایه‌های اجتماعی ایجاد می‌کرد ضمن اینکه آشنایی بیشتر با منطقه و سابقه عملیات چریکی در آن نواحی شانس موفقیت را افزایش و مدت زمان حمله نظامی و به تبع آن هزینه‌های انسانی و مالی آنرا کاهش می‌داد. آیا ایران دارای چنین فاکتورموثری می‌باشد؟ در حال حاضر تنها نیروی قابل بحث سازمان مجاهدین خلق می‌باشد ولی اولا در حال حاضر این گروه چندان در ایران فعال نبوده ضمن اینکه از پایگاه اجتماعی ضعیفی برخوردار است.

سوالی که در اینجا مطرح می‌شود اینست که اگر آمریکا قصد اقدام نظامی ندارد دلیل تحرکات نظامی اخیر این کشور و گسیل سومین ناو هواپیمابر به خلیج فارس چیست؟

شاید نگاه به مدل عراق با توجه به روی کار بودن یک دولت توتالیتر و نیروی نظامی منسجم  همچنین تشابهات فرهنگی – قومیتی به ایران در این زمینه راهگشا باشد.در جنگ اول آمریکا و عراق در سال۱۹۹۱ هدف تنها پایان اشغال کویت بود. در فاصله ۱۲ ساله تا جنگ دوم آمریکا تلاش نمود با تحریم‌های سنگین و کمرشکن از یکسو توان نظامی و دفاعی عراق را کاهش دهد و از یکسو با افزایش حجم نارضایتی عمومی همراهی بیشتری در جامعه عراق با سرنگونی صدام از طریق نظامی بدست آورد. این مدل با شرایط کنونی ایران همخوانی بیشتری دارد. از نظر نگارنده مانورها و تحرکات نظامی اخیر آمریکا در منطقه بیشتر جنبه تبلیغاتی و ایجاد نگرانی نه در ایران بلکه در بین کشورهای منطقه و به خصوص متحدین آمریکا و سایر بازی‌گران تاثیرگذار بین‌المللی دارد. به یاد داشته باشیم در سال ۲۰۰۳ زمانیکه آمریکا حمله نظامی به عراق را لازم دانست بدون توجه به نظر مخالف [بعضی از اعضای] شورای امنیت دست به اشغال عراق زد و این چیزی نیست که روسیه چین و حتی اروپا خواستار تکرار سناریو آن باشند لذا سعی به همکاری بیشتر با آمریکا در روش‌های غیر نظامی نظیر فشارهای دیپلماتیک و تحریم‌ها خواهند داشت واین همان هدف آمریکا در مقطع کنونی است. شواهد نشان می‌دهد که اگر آمریکا قصد اقدام نظامی داشته باشد، پس از یک دوره نسبتا طولانی تحریم‌های فلج کننده دست به این کار خواهد زد. 


ممکن است این پرسش مطرح گردد که حملات محدود نظامی نیاز به پیش زمینه های بیان شده ندارد ولی نکته مهم اینست که چنین حملاتی باید برق آسا و با اطمینان بالا از تخریب کامل تاسیسات اتمی ایران باشد چون در غیراین صورت توپ در زمین آمریکا بوده و ایران می‌تواند بدون توجه به تعهدات بین المللی برنامه های نظامی هسته ایش را پی بگیرد. واقعیت این است که اگر چنین اطمینانی وجود داشت تاکنون حمله صورت گرفته بود(نظیر حمله ۱۹۸۱ به تاسیسات اوسیراک عراق توسط اسراییل) وشاهدی دال بر این اطمینان در حال حاضر وجود ندارد. 

 

بنابردلایلی که ذکر شد حمله نظامی آمریکا به ایران حداقل در کوتاه مدت محتمل نیست ولی چه کسانی این سناریو را پی می‌گیرند: 


۱-تندروهای صهیونیست که همواره از رادیکال شدن فضا علیه ایران به هر قیمتی استقبال می‌کنند. 


۲-اپوزوسیون تندروی ایرانی نظیر مجاهدین خلق و برخی از سلطنت‌طلبان که خواستار حذف جمهوری اسلامی به هر قیمتی می‌باشند. 


۳-برخی از ایرانیان غیرسیاسی مقیم خارج از کشور تحت تاثیر تبلیغات شبکه‌های تندروی انگلیسی زبان(نظیرفاکس نیوز در آمریکا و کانادا) به این باور رسیده‌اند که حمله نظامی قریب الوقوع بوده و ناخواسته به انتشار آن دامن می‌زنند.   


۴-گروههای رادیکال و تندروی حکومتی نظیر سپاه با فرض کوتاه مدت و مقطعی بودن حملات آمریکا از آن استقبال نموده و به نوعی برای آن زمینه سازی می‌کنند چرا که آنرا فرصتی برای میلیتاریستی سازی فضای کشور و سرکوب شدید جنبش آزادی خواهی ملت می‌دانند. 


توجه به این نکته ضروری‌است که در افغانستان طالبان و عراق صدام امیدی به تغییر از درون نبود وتنها راه توسل به زور بود. آنها فاقد هرگونه نیروی اجتماعی که توان ایجاد تغییرات اصلاحی داشته باشد بودند. در حالیکه در یکسال گذشته و پس از انتخابات پر حرف و حدیث ریاست جمهوری دهم ایران جنبش سبز به عنوان یک جنبش مدنی آزادی‌خواه و اصلاح طلب در ایران ظهور کرده که در جلب توجه افکار عمومی جهانی و تغییر نگرش نسبت به مردم ایران بسیار موفق عمل کرده است و این همان چیزی است که گزینه اول  دموکرات‌های حاکم در آمریکا در مقابله با تهدیداتی است که جهان از آن نگران است. اینکه ملتی با هشیاری بتوانند اصلاحات لازم در جامعه خود را از راههای دموکراتیک و بدست خودشان به سرانجام برسانند بزرگترین تضمین عدم وقوع جنگ است. فراموش نکنیم اوباما توان زیادی در بسیج جامعه جهانی (بر خلاف بوش) دارد و اگر این روزنه‌ها بسته شود و تصمیم به سرکوب نظامی ایران گرفته شود باید اجماعی گسترده علیه ایران را متصور بود. با توجه به موارد فوق هر چند حمله نظامی قریب الوقوع منتفی است تنها راه جلوگیری از رخداد جنگ تلاش در جهت بسط و گسترش جنبش آزادی خواهی ملت ایران و ایجاد اصلاحات دموکراتیک از درون کشور می‌باشد.  

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته