-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۵, سه‌شنبه

Posts from Khodnevis for 07/27/2010

Posts from Khodnevis for 07/27/2010
Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



دروغی به نام یارانه‌ی بنزین

ماشین پراید صفر کیلومتر در ایران حدود هفت میلیون و پانصد هزار تومان است. با شناختی که از کیفیت این ماشین داریم قیمت واقعی این ماشین خیلی کمتر از این است. اخیرا از افغانستان خبر رسیده که قیمت این ماشین در آنجا یک میلیون هفتصد هزار تومان است. چند سال پیش هم حدود ۳۰۰۰ هزار دلار در کشور آذربایجان اعلام شده بود، که البته تفاوت بین دو کشور ممکن است به تفاوت در عوارض و گمرک در این دو کشور مربوط شود. بیایید عدد دومیلیون پانصد هزار تومان را عدد واقعی بگیریم که با شناختی که از این نوع ماشین داریم عدد مناسبی است. به علاوه با مقایسه این ماشین با دیگر ماشین‌های ساخته شده در کشورهای دیگر این عدد واقعی به نظر می‌رسد. در این صورت این ماشین حدود پنج میلیون گرانتر از قیمت واقعی به فروش می‌رسد.

 

بنزین سهمیه‌ای الان لیتری ۱۰۰ تومان است. عددی که اخیرا برای بنزین آزاد، پس از حذف یارانه‌ها اعلام شده ۴۰۰ تومان است. بیائید این عدد را به نفع دولت بالاتر ببریم و  ۶۰۰ تومان بگیریم. یعنی دولت بابت هر لیتر ۵۰۰ تومان یارانه می‌دهد.

 

فرض کنیم میانگین مسافت طی شده یک ماشین روزی ۲۰ کیلومتر است. البته بعضی کمتر مثلا ۱۰ کیلومتر و بعضی بیشتر مثلا ۳۰ کیلومتر می‌روند که میانگینش می‌شود ۲۰. با میانگین روزی ۲۰ کیلومتر می‌شود سالی ۷۳۰۰ کیلومتر. پراید ماشین کم مصرفی است و ادعا بر این است که در هر ۱۰۰ کیلومتر ۶ لیتر می‌سوزاند. بیائید فرض کنیم که بیشتر و مثلا ۱۰ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر می‌سوزاند. پس هر پراید به طور میانگین سالانه ۷۳۰ لیتر می‌سوزاند. پس یارانه‌ای که هر پراید به طور میانگین در هر سال می‌گیرد می‌شود ۷۳۰ ضربدر ۵۰۰ که می‌شود ۳۶۵ هزارتومان. بیائید احتیاط بیشتر به خرج دهیم و این عدد را به ۵۰۰ هزارتومان افزایش دهیم. حالا این عدد را مقایسه کنید با ۵ میلیون اضافه‌قیمتی که قبلا گفته شد. این یعنی یارانه ۱۰ سال یک ماشین پراید در موقع تحویل از خریدار گرفته شده و دولت در واقع هیچ یارانه‌ای بابت بنزین نمی‌دهد!

 

در این محاسبه ما سود ۵ میلیون تومان در ۱۰ سال حساب را حساب نکرده‌ایم. می‌دانیم با سود معمول بانکی حسابهای بلند مدت در ابران هر ۵ سال مقدار پول دو برابر می‌شود. همچنین قرار بوده است که قیمت بنزین سهمیه‌ای به طور سالانه هماهنگ با تورم ۲۰درصد در ایران بالا برده شود. مثلا اگر در سال اول ۱۰۰ تومان است، در سال دوم ۱۲۰ و در سال سوم ۱۴۴ تومان بشود. این یعنی با فرض این که قیمت جهانی بنزین با تورم کمتر از ۲۰درصد بالا برود، که کاملا این طور است، دولت در سالهای دوم به بعد یارانه‌ی کمتری می‌دهد.

 

ممکن است گفته شود که دولت مجبور است برای حفظ صنعت خودرو آن را گرانتر بفروشد، تا مثلا بتواند حقوق کارگران را بدهد. جواب این است که بهتر است دولت صنعت خودرو فعلی را تعطیل کند، و در عوض اجازه‌ی تاسیس کارخانه به شرکت‌های خارجی را بدهد تا هم اشتغال ایجاد کند و هم ماشین با قیمت واقعی به دست مردم برسد.


در مورد ماشین‌های وارداتی هم وضع به همین ترتیب است. تقریبا نیمی از قیمت‌ ماشین‌های خارجی به دلیل عوارض و گمرکی است که دولت ایران می‌گیرد. مثلا فلان مدل تویوتا با قیمت ۴۰ میلیون تومان در ایران نشان می‌دهد که اضافاتی حدود ۲۰ میلیون داشته است. البته دلیلی که گاهی عنوان می‌شود این است که دولت با این گمرک زیاد به دنبال حمایت از تولید داخلی است. در جواب هم باید گفت این صنعت که نه کیفیت دارد و نه منافع مصرف کننده را تامین می‌کند چرا باید حمایت شود؟

 


 


ناگفته‌های جنگ و غیره
 


سانسور، اعمال ولایت مدیران و توهین به شعور کاربران در بالاترین

رسالت اساسی که رسانه‌ها اعم از مجازی و غیر مجازی باید در انجام آن کوشا باشند برقراری جریان آزاد اطلاعات و اندیشه‌ها است تا آگاهی‌ها و فرهنگ آزادی و زیست در حقوقمندی در جامعه گسترش یابد و از استبداد جلوگیری شود.


 یکی از رسانه‌های مجازی که به علت ساختارش و داشتن کاربران پرشمارش نقشی اساسی در این مهم دارد سایت بالاترین است. در ماه‌هایی که در بالاترین فعال بوده‌ام بارها شنیده‌ام که کاربران به علت‌های مختلف حساب‌های‌شان بسته شده است. کاربران می‌گفتند که بسته شدن حسابشان نتیجه انتقاد بوده و وقتی به حساب‌شان مراجعه می‌کردم می‌دیدم که بالاترین دلیل بستن حساب‌ها را ایجاد چند شناسه توسط آن کاربر ذکر می کرده است، هیچ وقت فرصت تحقیق در این رابطه را نداشتم و البته کسانی که چنین ادعاهایی داشتند باید این ادعاها را اثبات کنند و از حقوق خود دفاع کنند و مشخص شود خطا از جانب بالاترین بوده یا از جانب کاربر.

تا این که دیروز خودم «سانسور، اعمال ولایت مدیران و توهین به شعور کاربر» را در بالاترین به عینه دیدم. دیروز لینکی به بالاترین فرستادم:

 

http://balatarin.com/permlink/2010/7/25/2132669

ولی به میل لیست ارسال نشده است, دلیل چیست؟؟ "


پاسخ جالبی دریافت کردم که در آن گفته شده بود:

"چون نوع لینک را ویدئو انتخاب کرده بودین وارد لیست ایمیل‌های روزانه نشده است. به ایمیل‌ها فقط لینک مطالب ارسال می‌شود تا افرادی که امکان استفاده از فیلترشکن را ندارند مطالب را دریافت کنند"

دوباره به لینکهای ارسال شده مراجعه کردم تا ببینم راست گفته اند یا خیر؟ با کمال تعجب دیدم که چند ویدیو در همین روز برای میل لیست ارسال شده است.

و یا :

  جوابی برایشان نوشتم که تا به حال بدان پاسخی داده نشده است:
    •    پس چطور است که این لینک من که (از) نوع ویدیو بوده است در تاریخ 9 جولای به میل لیست اعمال(ارسال) شده است؟
‏http://balatarin.com/permlink/2010/7/9/2115523
اصلا چرا راه دور برویم این لینک هم ویدیو است:
‏
http://balatarin.com/permlink/2010/7/25/2132368 
به میل لیست هم ارسال شده است.
در ضمن من زحمت کشیده بودم متن کامل ویدیو را هم درلینک
‏(http://balatarin.com/permlink/2010/7/25/2132669 )
 قرار داده بودم, چرا اعمال ولایت می کنید؟؟؟
این هم لینک یکی دیگه از دوستان که ویدیو بوده و به میل لیست ارسال شده است:
‏http://balatarin.com/permlink/2010/7/25/2132685






آنچه که در این تجربه از مدیران بالاترین دیدم جز دروغ، توهین به شعور کاربر و اعمال سانسور نبود. اگر این کارها از جانب کسانی که هدفشان قدرت است دیده شود طبیعی است ولی این اعمال با شعار این سایت و هدف آن در تضاد است، پرسشی که به ذهنم رسیده و امیدورام مدیران سایت بدان پاسخی شفاف بدهند و ساختار معیوب و فاسد سایتشان را که تا بحال باعث شده بسیاری از کاربران با سابقه از این سایت بروند را اصلاح کنند اینست‌که:

آیا بالاترین برای برقراری جریان آزاد اطلاعات و اندیشه ها می کوشد یا هدف دیگری را دنبال می‌کند؟

بر تجربه ای که من دیروز با آن روبرو شدم چیزی جز سانسور نمی توان نام نهاد, بعلاوه ملاحظه می کنم که سایت بیشتر در اختیار طیفهای خاص است موضوعات داغ حاوی لینک‌های تکراری است که از سایت‌های همسوی متعدد ارسال می‌شود و به هیچ وجه اطلاعات و اندیشه‌ها در این سایت جریان آزاد ندارد، از طرفی پیشنهادهای فراوانی برای اصلاح ساختار این سایت می شود که برخی از این پیشنهادها در سبزلینک و دنباله اجرا شده است.

چرا بالاترین این پیشنهادها را نادیده می گیرد؟

و البته پرسشی از کاربران:

نقش ما کاربران در وضعیت فعلی سایت چیست؟ چرا به این وضعیت بد تن می دهیم؟

آیا تن دادن به این وضعیت بد، ما را مجبور به فعالیت در وضعیتی بدتر از این نخواهد کرد؟

چرا از حقوق خود به عنوان کاربر دفاع نمی کنیم؟

امیدوارم بالاترین ساختار معیوبش را اصلاح کند و سایت‌های معدودی که در راه برقراری جریان آزاد اطلاعات و اندیشه ها می‌کوشند پرشمار شوند تا آگاهی و فرهنگ زیست در استقلال، آزادی و حقوقمندی در جامعه ما گسترش یابد.

 

 

 

 

 

 

 


 


آقای موسوی ۱۴ ماه از جنبش گذشت، زمان گفتن نرسیده است؟

 

میر حسین موسوی گفته است : «بنده هنوز لب به سخن درباره دهه اول انقلاب باز نکرده‌ام و هیچ گاه هم میل نداشته‌ام در این باره صحبت کنم ولی ظاهرا مجبورم در صورت ادامه این تحریف‌ها برای دفاع از رزمندگان سلحشور و مدیران برجسته‌ای که در این میان سهمم عمده داشتند ناگفته های خود را بگویم و نیز بگویم که استعفای سال ۶۷ بر سر چه بود.»

 

واقعا نمیدانم چه بر میرحسین موسوی در این بیست سال گذشت، که توانست سکوت کند. اما این را که در این چهارده ماه بر او و تمامی ما چه گذشت را می‌دانم و نمی‌فهمم چرا هنوز سکوت می‌کند؟ از هر نظر که نگاه می‌کنیم هیچ آینده‌ای برای مردم و حکومت وجود ندارد. تحریم‌ها پا روی خرخره مردم گذاشته، گرانی و تورم بیداد می‌کند، آزادی‌های اجتماعی و سیاسی در پائین‌ترین حد ممکن قرار دارد، تمامی رسانه‌های اطلاع‌رسانی مستقل بایکوت شده‌اند، انقلاب فرهنگی دوم شروع شده، احزاب اصلاح‌طلب زیر سنگین‌ترین فشار ها قرار گرفته‌اند، حقوق بشر به عینی ترین شکل ممکن نقض می‌شود، سپاه در تمامی ارکان سیاسی و اقتصادی و اجتماعی نفوذ کرده، خبرنگاران، هنرمندان، فعالان حقوق بشر، وکلا و آزادی خواهان یا در زندان هستند یا با وثیقه‌های چند صد میلیونی ممنوع‌الخروجند. بسیاری از جوانان این مملکت به بدترین وضع ممکن از کشور گریخته اند. و اینها همه به جز کسانی هستند که در خیابان‌ها یا در زندان و بازداشتگاه‌ها کشته شدند، نقص عضو شدند و یا مورد تجاوز قرار گرفتند.

 

از آنجا که می‌دانم همه اینها را میدانی و درد میکشی از تو توقع ندارم که همچنان سکوت کنی. واقعا برای مردم، دولت و نظامی که از آن دفاع می‌کنی چه چیزی مانده است. هنوز امیدواری به دوران طلایی حضرت امام بر گردیم؟ هنوز امیدواری شور انقلابی سال‌های جنگ برگردد؟ همان شوری که به کشته شدن و زندانی شدن هزاران تن از آزادترین مردمان همین کشور انجامید. یک بار برای همیشه از لاک خود بیرون بیا و همانی باش که باید باشی. همانی که بیش از بیست میلیون ایرانی که به تو رای دادند می‌خواهند. افشا کن، ناگفته‌ها را بگو و پایه‌های سست این حکومت را بیشتر بلرزان.

 

بگو که در دوران جنگ چه گذشت؟ بگو چرا استعفا دادی؟ بگو در زندان‌های رژیم چه گذشت؟ از کشتار‌های دسته جمعی جمهوری اسلامی بگو. پشت پرده مجلس خبرگان در سال ۶۸ چه گذشت؟ و هزاران سوال دیگر که تو جزو معدود افرادی هستی که می‌دانی. اگر هم خواستی سکوت کنی به صورت خونین ندا، بدن له شده امیر جوادی فر و تن یخ زده بهزاد مهاجر بیاندیش.

 

 


 


پیشنهاد مصاحبه موسوی با خودنویس


میرحسین موسوی در پاسخ به سخنان محسن رفیق‌دوست خبر داده که می‌خواهد لب باز کند و اسرار نگفته دوران جنگ هشت‌ساله را فاش کند.

تا پیش از این هر منتقدی درباره دوران نخست وزیری موسوی پرسشی مطرح می‌کرد برخی می‌گفتند حالا چه وقت سوال کردن است اما مثل اینکه موضوع سر سوال کردن نبوده است. موضوع سر این است که چه کسی بپرسد و یا انتقاد کند.

قبل از رفیق‌دوست، بسیاری دیگر نوشتند که آقای موسوی ما پرسش داریم اما نمی‌دانم چرا دیده نمی‌شدند.

در سایت خودنویس که تنها سایتی است که نظرات منتقدان جنبش سبز را بدون هیچ سانسوری منتشر می‌کند بارها پرسش‌هایی خطاب به آقای موسوی مطرح شده اما هیچ یک پاسخی نگرفته‌اند.

من می‌خواهم به آقای موسوی پیشنهاد بدهم که در یک گفتگو با سایت خودنویس به پرسش‌ها پاسخ دهد.

این پیشنهاد کاملاعملی است. چون اگر فراموش نکرده باشید آقای موسوی در گفت‌وگو با سایت‌های سبز نیز شرکت کردند و به پرسش‌های خبرنگاران این سایت‌ها پاسخ دادند.

 البته پرسش‌هایی که در آن کنفرانس اینترنتی مطرح شد در همدلی با جنبش سبز بود. این همدلی آن‌قدر عمیق بود که خبرنگاران وظیفه حرفه‌ای خود را فراموش کردند و در پرسش‌ها، دو رهبر مخالف دولت را «بزرگوار» می‌خواندند.

 بزرگوار خواندن مصاحبه شوند یعنی آن‌که خبرنگار، خود را از جایگاه خبرنگاری برکنار کرده است. پرسش‌هایی که در این کنفرانس مطرح شد، وفاداری به شهروندان نبود بلکه وفاداری به رهبران مخالفان دولت بود.

خبرنگار باید استقلال خود را از موضوعی که درباره آن خبر و گزارش و مصاحبه تهیه می‌کند، حفظ کند. اما در این کنفرانس اینترنتی چنین استقلالی اصلا وجود نداشت و خبرنگاران خود را همراه با مصاحبه‌شوندگان جلوه دادند.

حال آقای موسوی یک بار هم به پرسش‌های خبرنگارانی پاسخ دهد که می‌خواهند برای انجام وظیفه حرفه‌ای شان، فاصله و استقلال خود را با او حفظ کنند و به شهروندان وفادار باشند.

منتظر پاسخ آقای میرحسین موسوی می‌مانم.


 


دانستن حق مردم نیست! به جز وقتی که می‌خواهند حال رقبای سیاسی را بگیرند

راستش خواندن گفته‌های میرحسین موسوی در پاسخ به منتقدان دولتش در قبال نحوه اداره جنگ، مرا در ابتدا بسیار خوشحال کرد. موسوی بعد از ۲۲ سال سکوت اینک رازهای مگو را فاش می‌کند. اما بعدش به‌شدت غمگین شدم. چرا در طول ۲۲ سال گذشته از دانستن این رازها بی‌بهره بوده‌ایم؟ مگر دانستن حق مردم نبوده است؟

ذهن من البته اندکی پرسش‌گر است و این پرسش‌گری وقتی به غر زدن و ایراد گرفتن منتهی می‌شود، از سوی دوست‌داران یک جناح سیاسی، «شبه انتقاد» یا «تمسخر» یا «اهانت» قلمداد می‌شود، که بشود هم البته بد نیست، اما من بیشتر آن را نشانه بی‌تحملی و باز نبودن نظر جانب‌داران می‌بینم تا چیز دیگری.

حالا این ذهن پرسش‌گر از خودش می‌پرسد چرا هر وقت موقع حال‌گیری است مسوولان سابق دهان باز می‌کنند؟ یعنی باید کسی مثل محسن رفقی‌دوست بیاید و حرف نامربوطی بزند تا دانستن که یکی از حقوق حقه مردم است به آنها برسد؟

۲۲ سال سکوت یعنی محروم کردن مردم از دانستن واقعیت‌ها به همین مدت است. یعنی مردم در طی این ۲۲ سال به خاطر سکوت «مسوولانه» بعضی از سران جنبش، ندانسته‌اند که به چه کسانی اعتماد کرده‌اند. یعنی اگر می‌دانسته‌اند، می‌توانسته‌اند تصمیمی از روی شناخت بیشتر بگیرند.

فکر نکنید از باز شدن صندوق رازهای نظام توسط موسوی خوشحال نیستم! نه! بر عکس! بسیار شادمانم که بسیاری از سوال‌ها که به سردخانه رفته بودند اینک زنده می‌شوند.

سوال‌های نسل من فراوان است. شمایی که در سال‌های جنگ از ترس سربازی درس‌خوان نشده‌ای تا به هر بدبختی به دانشگاه بروی منظور من را متوجه نخواهی شد. دانش آموز سال چهارم دبیرستان که با پارتی‌بازی خودش را پشت جبهه رسانده تا در آشپزخانه کار کند و سهمیه رزمندگان بگیرد تا شانس بیشتری برای ورود به دانشگاه پیدا کند و مجبور نشود به جنگ برود حتما می‌داند من چه می‌گویم...پسر بزرگ خانواده که «تک اولاد ذکور» بود اما ناگهان پدر و مادرش شیطنت کرده و او را صاحب برادری کرده‌اند، می‌دانند ترس از رفتن به جبهه یعنی چه!

خب برای من سوال‌های زیادی وجود دارد! اما وقتی سوال‌ها را مطرح می‌کنم و یادم می‌آید که این پرسش‌ها مروبط به «دوران طلایی امام» است، یک کمی دردم می‌گیرد. البته من از نظر متولدین دهه ۶۰ حق ندارم سکوت نخست وزیر وقت را در قبال بسیاری از مسائل زیر سوال ببرم. من حق ندارم بپرسم که چرا جنگ بعد از سال ۱۳۶۱ ادامه یافت؟ من شاید حق نداشته باشم به بعضی از دوستان نوجوان و حتی کسانی که به خاطر منافع و علایق سیاسی دچار فراموشی شده‌اند بپرسم که وقتی آیت‌الله خمینی جنگ را «نعمت» می‌خواند، منظورش را درک کرده‌اند یا نه؟

به گمان من، جنگ برای سرکوب نیروهای مخالف آیت‌الله، موقعیت مناسبی بود. اما گروه‌های چپ هم بودند که بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ خود را متحد استراتژیک جمهوری اسلامی می‌دانستند اما در سال ۶۱ از چشم‌ها افتادند و تعداد بسیاری از ایشان را گرفتند و بعدها هم اعدام کردند. یادتان هست؟ نه احتمالا فراموش کرده‌اید که گروهی از نیروهای سیاسی بعد از تیرماه سال ۱۳۶۰ نسبت به اعدام‌ها و دستگیری‌ها سکوت کرده بودند. همان‌ها بعدا ضدانقلاب خوانده شدند و بعضی رهبران‌شان فرار کردند و نیروهای عضو گرفتار آمدند. حتما شنیده‌اید که در تابستان سال ۶۷، تعدادی از دستگیر شدگان گروه‌هایی که در سال ۶۰ سکوت کرده بودند، اعدام شدند. یعنی بعد از امضای قطع‌نامه ۵۹۸.

خب طبیعتا اگر وابستگی گروهی نداشته باشی، راحت‌تر می‌توانی از میرحسین موسوی بپرسی که علل تداوم جنگ چه بوده؟ می‌توانی راحت‌تر بپرسی که چرا در سال ۶۷ استعفا داده است؟ اما آیا نمی‌شود از نخست وزیر آن زمان پرسید که نظر خودش چه بوده؟ یعنی در سال ۱۳۶۱ بعد از آزادسازی خرمشهر چه نگاهی داشته؟

-----

سوال فراوان است. اما مشکل اینجاست که تا وقتی به مسوولانی که باید پاسخ‌گو می‌بوده‌اند فشاری وارد نیاید، دانستن را از جمله «حقوق مردم» بر نمی‌شمارند. متولدین دهه ۶۰ که شاید در سال ۱۳۷۶ اجازه رای دادن نداشته‌اند، یادشان نیست که خاتمی قول داد که تمام مشکلات را با مردم درمیان گذارد و مردم را مطلع نگه دارد. دوستان ایسان که قول داده بودند مسائل پشت پرده را بازگویند...

اصولا اگر شفافیتی در کار باشد، آیا چیزی پشت پرده خواهد ماند؟

-----

 

مشکل بزرگی که بسیاری از مسوولان جمهوری اسلامی داشته‌اند و دارند، این است که سوال‌هایی را که خودشان تنظیم کرده‌اند را دوست دارند جواب بدهند. یعنی اگر از ایشان در باره مسائلی ویژه بپرسی، یکهو ساکت می‌شوند. مثالش را می‌توان در موضع‌گیری اخیر آقای عطالله مهاجرانی نسبت به ماجرای باغ لواسان در جرس مشاهده کرد. به گمان من سوال‌های بیشتری بوده که بی‌پاسخ گذاشته‌اند...و احتمالا این سوال‌ها بی‌پاسخ باقی خواهند ماند.

البته همه ما این‌چنین هستیم و از سوال سخت خوشمان نمی‌آید، اما فرق مسوول و غیر مسوول آن است که یک مسوول موظف به پاسخ‌گویی است، حتی بعد از پایان دوران مسوولیتش. اگر بسیاری از دوستان از طرح سوال‌های سخت از مسوولان سابق می‌هراسند، سفسطه و مغلطه را می‌توانند کنار بگذارند و بگویند می‌ترسند. چون دوست دارند چهره‌ای که از رهبران در تخیل خود ساخته‌اند آسیب نبیند. سوال‌اهی سخت و گیر انداختن مسوولین غیر پاسخ‌گو و حتی تمسخر ایشان از طریق طنز و کارتون، تخریب نیست. واقعی کردن آدم‌هایی که هاله‌ای از ابهام دورشان را گرفته به نفع مردم است. یک جنبش تنها با پیرایش کاذب و جذاب به نتیجه نمی‌رسد. دوستان هنوز مبارزات درون حزبی غربی را ندیده‌اند و لمس نکرده‌اند تا ببینند تخریب چیست.


 


الله کرم مدعی حضور گروه رادیکال «شبه حزب‌الله» شد

 

 

 حسین الله کرم شاخص‌ترین چهره انصار حزب‌الله و از بنیان‌گذاران این گروه با شرکت در برنامه تلویزیونی دیروز امروز فردا، به تشریح نظرات، اهداف و رویکردهای انصار حزب الله پرداخت.

 

به گزارش فارس، الله‌کرم در این برنامه تلویزیونی گفت: «حضور در صحنه حركت مدنی است كه همه گروه‌ها در قانون اساسی می‌توانند بدون حركت مسلحانه در آن شركت كرده و می‌توانند حرف‌های خود را بزنند، انصار حزب‌الله هم در قالب بیانیه‌ها و مقالات و شعارها به برجسته‌سازی‌ تفكر خود پرداخته و برخورد با اباهه‌گری از رویكردهای اصلی ما بود». او در ادامه در مورد مسایل اقتصادی گفت: «در برنامه اول متوجه شدیم كه جریان مدیریت بسیجی كه در جبهه موفق بوده به كار گرفته نمی‌شود و یك بخش دمكراتیك كه در غرب تحصیل كرده، حاكم شده و در جریان مدیریتی كشور از تكنوكرات‌ها استفاده كردند.  در این هنگام ما دچار تردیدهای حضور در صحنه شدیم كه موجب شد فقر فزاینده ایجاد شده و طبقه مرفه پدید آید. در مقابل توده فقیر و محروم جامعه كه در اثر این شكاف وضع پایین‌تری داشته و قدرت خریدش نیز كاهش پیدا كرده، دچار نوعی سرخوردگی شد و یك وضعیت نامطلوبی را به وجود آورد و اگر حزب‌الله زودتر متوجه می‌شد فرصت را به تكنوكرات‌ها نمی‌داد تا در عرصه سیاست وارد شوند.»

 

 الله‌كرم در ادامه با اشاره به وجود گروه شبه‌ حزب‌الله گفت: «اشتباهات انصار حزب‌الله باعث شد جریانی شبه ما به وجود آید و عملكردشان موجب شد تا زمانی كه خواستیم در مقابل ویژه‌خواری بایستیم و مبارزه كنیم، دیگران ما را افراطی بخوانند». وی در ادامه اظهار داشت: «جریانی كه شبه انصار حزب‌الله با نفاق روی كارآمد، عملكردش رادیكالی بود اما جریان ما نفاق نداشته و افراطی و رادیكالی نبود». این فعال سیاسی به عملكرد اشتباه جریان شبه حزب‌الله اشاره كرد و افزود: «علی رغم اینكه ما معتقد به تذكر لسانی در زمینه‌های حجاب و عفاف بودیم و ریشه مفاسد فرهنگی را در مشكلات اقتصادی می‌دانستیم اما این گروه افراطی با بیرون بودن موی خانم‌ها به شدت برخورد می‌كرد در حالی كه انصار حزب‌الله موافق برخورد حكومت با افردی است كه در قالب مانكن قصد دارند بدحجابی را در جامعه ترویج كنند.»

 

الله‌كرم با بیان اینكه لباس شخصی‌ها افراد و گروه‌های مختلفی هستند، افزود: «این گروه به قشر خاصی اختصاص ندارد، مثلا در ماجرای كوی دانشگاه ما سه نوع خبرنگار داریم كه در صحنه حضور داشتند مانند خبرنگاران صدا و سیما، خبرنگاران خارجی و خبرنگاران مطبوعاتی همچنین در قشر دانشجو كه عده‌ای مخالف، عده‌ای موافق و بعضی از دانشجویان بی‌تفاوت بودند در بین آحاد جامعه هم همینگونه مشاهده می‌شد كه همه این گروه‌ها شامل لباس شخصی‌ها می‌شوند.»

 

الله‌کرم در مورد وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری با بیان اینكه اگر مردم وارد جریان اغتشاش نمی‌شدند ما اكنون جایگاه بالایی در جهان داشتیم، ادامه داد: «ملت همه این مسائل را از دید سران و اصحاب فتنه می‌بینند نه از مردمی كه در وهله اول حرف تقلب را زدند و سران فتنه نتوانستند دلیلی برای طرفداران خود مبنی بر تقلب بیاورند. وی كف خوسته‌های مردم را محاكمه سران اغتشاشات دانست.»

 

گمان می رود اشاره الله‌کرم به گروه شبه حزب‌الله تغییری در شیوه نگاه و برخورد این گروه باشد. هر چند که او در گفتگویی که خرداد ۸۸ با روزنامه خبر داشت با رد این که حاشیه‌نشین سیاست شده است گفت: «البته به این معترفم که کارکرد جریان‌های حزب ‌لهی که بر مقتضیات زمان شکل می‌گرفت در دوران دولت عدالت‌گرای احمدی‌نژاد به این دولت واگذار می‌شد. اما از آن جا که وضعیت سیاسی اجتماعی جامعه پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در پی عدم پذیرش قانون و همسوئی سران فتنه با دشمن بر هم خورد جریان های حزب‌اللهی به متن جامعه بازگشتند.»

 

خ.ن.: حسین الله‌کرم از رزمندگان سابق جنگ ایران و عراق است که پس از پایان جنگ به همراه افرادی مانند سردار نقدی و ذوالقدر اقدام به تاسیس انصار حزب‌الله کرد. گروهی شبهه نظامی که بیشتر از نیروهای پایگاه های بسیج یارگیری می کرد. در دوران اصلاحات انصار حزب‌الله بارها به حمله به تجمعات، افراد و روزنامه ها محکوم شده بود که از آن جمله حادثه کوی دانشگاه و ضرب و شتم عبدلله نوری و مهاجرانی در نماز جمعه است. در این دوران و پس از آن از این گروه به عنوان «گروه فشار»، «لباس شخصی ها» و «عناصر خود سر»نام برده می شود. الله‌کرم پس از روی کار آمدن احمدی‌نژاد و در سال ۱۳۸۶ به عنوان وابسته نظامی ایران به منطقه بالکان رفت و تا سال‌ها از او خبری در مجامع رسمی نبود. هر چند که گروه‌های فشار کماکان برنامه‌های سازمان یافته خود را اجرا می‌کردند. هر چند که نقش آنها از مخالف دولت حالا به موافق دولت تغییر کرده بود. اردیبهشت سال جاری الله‌کرم ناگهان بازگشت و با حمله شدید به قالیباف که در بسیاری سایت‌ها و روزنامه‌ها بازتاب داشت، حضور خود را اعلام کرد. در آن گفته‌ها او از شهردار تهران به علت جلوگیری از تبلیغات در تهران به مناسبت سال‌گشت «شهادت» فاطمه زهرا به شدت انتقاد کرد و گفت: «شمایی كه بر روی خون شهدا، خلبانی آموزش دیدید و یاد گرفتید، جایتان همان فرانسه است كه می‌خواستید در ایرفرانس مشغول به كار شوید. آنجا دیگر نه زهرایی خواهد بود، نه شهادتی و نه سالگردی. اگر دست از این حركات خود بر ندارید ما شما را به همان جا تبعید خواهیم كرد». پس از آن الله‌کرم حضوری پر رنگ در محافل خبری دارد. به نظر می‌رسد این حضور که توام با تئوری پردازی و توجیه کارکرد تاریخی انصار حزب الله است نشات گرفته از افت محبوبیت دولت پس از انتخابات سال گذشته است که در نظر سنجی های اخیر نیز به وضوح دیده می‌شود.

 

 

 

 


 


کروبی: کشور در انحصار در اختیار سپاه و بسیج است


در حالیکه تعداد نوشته‌های رسانه‌های بین‌المللی در باره احتمال بروز جنگ در منطقه خاورمیانه که یک طرفش ایران است شدیدا افزایش یافته، بی‌بی‌سی انگلیسی در باره یکی از نقاط حساس که منتهی به افزایش تحریم‌ها علیه ایران شده از مهدی کروبی سوال کرده است. به نظر کروبی، فعالیت‌های اقتصادی سپاه پاسداران در طول سال‌های اخیر در زمینه‌های مختلف منتهی به حذف تعدادی از رقبا در بخش خصوصی شده، و از سوی دیگر انحصاری کردن بسیاری از پروژه‌های بزرگ مشکلات زیادی برای کشور به بار آورده است.

کروبی در پاسخ به این سوال که آیا فعالیت‌های اقتصادی فزاینده سپاه پاسداران بر اقتصاد و به طور کلی بر جامعه ایران اثر می گذارد، می‌گوید: «سپاه پاسداران بعد از جنگ تحمیلی دارای امکانات وسیع در بخش مهندسی رزمی و نیز نیروی توانمند انسانی بود که مشارکت این نیرو در قسمت های مختلف می‌توانست نقش موثری در توسعه و آبادانی کشور ایفا کند. بطور مثال راه سازی و یا مشارکت در پروژه های عمرانی دیگر. سپاه با این منظور وارد کارهای عمرانی در زمان بازسازی کشور در کنار بخش خصوصی گردید.»

کروبی معتقد است که اگر سپاه در فعالیت‌های اقتصادی با رعایت قوانین و مقررات و شفافیت و بدون استفاده از اهرم زور عمل کند، مشارکتش نه تنها بد نیست بلکه می‌تواند به شکوفایی و رقابت در جهت توسعه و پیشرفت کشور منتهی گردد. او می‌گوید: «اما آنچه طی ۵ سال اخیر اتفاق افتاده و موجب نگرانی شده است خروج اجباری بخش خصوصی و انحصاری کردن اقتصاد دردست سپاه است. در سند چشم انداز کشور در افق ۱۴۰۴ بر توانمند سازی بخش خصوصی و تعاونی تاکید جدی شده و اصولا محرک اصلی رشد اقتصاد مشارکت بخش خصوصی دانسته شده است. در دولت فعلی به طور عجیبی به اسم خصوصی سازی، روند اختصاصی سازی اقتصاد در دست نطامیان و افراد معدودی را شاهد هستیم که این اتفاق مغایر قانون اساسی است.»

 

کروبی می‌گوید که اصل چهل و سوم قانون اساسی «تمرکز ثروت در دست افراد و یا گروه‌های خاص» را نفی می‌کند و حتی نمی‌پذیرد که دولت به صورت یک «کارفرمای بزرگ و مطلق» درآید. این رهبر سیاسی، آثار این انحصار «غیر قانونی» در اقتصاد کشور موجب افزایش ضریب فساد، افزایش نرخ بیکاری و نیز تضعیف جایگاه واقعی سپاه در کشور خواهد شد.

دبیرکل حزب اعتماد ملی می‌گوید:‌«واگذاری پروژه‌ها عمرانی بدون برگزاری مناقصه به سپاه، فروش سهام برخی از شرکت های دولتی مانند مخابرات و فروش اموال بدون مزایده و رعایت تشریفات قانونی علاوه بر فراهم کردن بستر فساد، موجب خروج و تضعیف بخش خصوصی و به تبع آن خروج سرمایه های بخش خصوصی از کشور شده است. در ساختار اقتصاد کشور سخن از تحقق رقابت پذیری در اقتصاد در سطح بازار های داخلی و بین المللی است اما روند انحصاری ساختن آن طی یکسال گذشته موجب ورشکستگی بسیاری از شرکت های بزرگ بخش خصوصی شده است. بسیاری از پروژه ها به دلیل عدم توانایی این نیرو در انجام کار بدون نظارت معطل مانده و تعداد بسیار زیادی از افراد کار خود را از دست دادند.»

کروبی در باره ورود سپاه به فعالیت‌های پارس جنوبی به بی‌بی‌سی می‌گوید: «اول آنکه تجربه نشان داده است که بخش های نظامی اموری را بر عهده می گیرند که در عمل توان انجام آن را ندارند و پروژه ها را نیمه کاره و با صرف چند برابر هزینه پیش بینی شده اولیه رها می کنند و یا با گرفتن حق دلالی به دیگران واگذار می کنند. به نظر می رسد انجام پروژه های بزرگ نفت و گاز پارس جنوبی که اهمیت بسیاری در آینده اقتصادی کشور دارد در توان سپاه نیست. در دوران اصلاحات با همت مجلس و دولت پارس جنوبی با مشارکت شرکت های بزرگ داخلی و بین المللی پیشرفت قابل قبولی پیدا کرده بود که با اتخاذ روش های غلط و ایجاد تنش در روابط بین المللی هم اکنون وضعیت بسیار نگران کننده ای دارد. دوم آنکه شرکت های سپاه در لیست تحریم‌های سازمان ملل متحد قرار گرفته اند و واگذاری آن به سپاه در این شرائط به معنای نادیده گرفتن آن سرمایه عظیم کشور و در عمل به معنای انجام ندادن کار و عدم استفاده از ظرفیت موجود در توسعه پارس جنوبی است. از اینرو من همواره با تحریم ها که مستقیما آسیب به مردم کشور وارد می شود مخالفم.»

 
رئیس مجالس سوم و ششم ورود سپاه به فعالیت‌های گسترده و انحصاری اقتصادی را ناشی از تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ می‌داند: «بعد از انتخابات مرحله اول دوره نهم ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۴ که سپاه و بسیج در انتخابات به نفع آقای احمدی نژاد دخالت و تقلب آشکار کردند، هشدار دادم. ورود نظامیان به این عرصه را مغایر قانون اساسی، اهداف انقلاب و وصیت نامه امام مبنی بر عدم مداخله نظامیان در سیاست دانستم و به تبعات منفی آن دخالت توجه داشتم. عدم توجه دوستان و مسائلی که حال مجال پرداختن به آن نیست موجب بوجود آمدن بستر مناسب برای آنان شد. اگر هشدار ها من در آن روز جدی گرفته می شد امروز شاهد این حضور انحصاری و کم نظیر نبودیم. نتیجه انتخابات اخیر را سپاه و بسیج در کنار افرادی دیگر مهندسی و اجرا کردند و لذا تملک و انحصاری کردن همه امور کشور از جمله سیاست، اقتصاد، فرهنگ ، ورزش، هنر و ... را غنیمت و دستآورد انتخابات دهم ریاست جمهوری می دانند. دولت آقای احمدی نژاد مرهون دخالت و تقلب آشکار نظامیان در هر دو دوره است و طبیعی است دولت برآمده از کودتای انتخاباتی در راستای اهداف آنان قدم بردارد.»

 

کروبی معتقد است نمایندگان «واقعی» مردم در مجلس از هر دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب حضور دارند که از این قبیل کارها ناراضی هستند و مکررا نسبت به آن اعتراض کردند اما صدای شان به جایی نمی‌رسد چون «مهندسی انتخابات» و رد صلاحیت‌های گسترده به نحوی بوده است که عملا نتوانند تاثیر چندانی بگذارند.

کروبی همچنین در قبال تاثیر تحریم‌ها بر برنامه‌های سپاه و ارتباطش با وضعیت کشور می‌گوید: «انحصاری شدن بخش مهمی از اقتصاد و صنعت کشور و نیز احاطه بر بخش قابل توجهی از تجارت توسط سپاه و بسیج امری غیر قانونی، غلط و مغایر شان و وظائف کاری آن ها است. تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد بویژه قطعنامه ۱۹۲۹ که مطابق فصل هفتم منشور تدوین شده است و لیست جامعی از شرکت ها و سازمان های مربوط به سپاه را ضمیمه کرده، موجب اخلال در انجام کارهای اساسی و قرارداد های منعقده است.البته برای دورزدن تحریم ها نقش دلالان با قیمت های چند برابر پررنگ تر شده و زیان اصلی مجددا بر مردم بار می گردد. انحصاری کردن این بخش از کارها علاوه بر فساد بسیار آن و تضعیف و یا نابود کردن بخش خصوصی، مغایر منافع ملی است و هرگونه تلاش در جهت ادامه آن را غلط و موجب ورود آسیب های بسیار به اقتصاد و امنیت کشور می‌دانم. همچنین تاکید می کنم که با تحریم های شورای امنیت و یا تحریم های یکجانبه از سوی دولت های مختلف که پرداخت هزینه اصلی آن بر مردم بار می‌گردد مخالفم زیرا در کشوری که غالب امور به طور انحصاری در اختیار سپاه و بسیج است پرواضح است تحریم ها ضربه اساسی به اقتصاد آن بطور عام و مردم به طور خاص وارد می‌کند.»

 

منبع: بی‌بی‌سی فارسی


 


استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی

شعار«استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی» در انقلاب اسلامی ۵۷ چکیده خواست مردم بود. شعارهای تعیین کننده یک جنبش و حرکت اجتماعی اینچنینند. آنها پیام‌های اصلی یک جنبش را فشرده و وقابل انتقال به عموم مردم می‌کنند. به این ترتیب ایده‌هایی که زمانی ویژه نخبگان و محافل روشنفکری بوده عمومیت می‌یابد. این ایده‌ها قابل نقد و بررسی ست و ممکن است ایرادهایی داشته باشد ودر نتیجه «خودانتقادی مردم» تصحیح شوند اما کسانی هستند که بر این اساس گمان می کنند که «مردم نمی‌فهمند چه می‌گویند». مردم نه تنها می‌فهمند بلکه فهم شان «تعیین کننده» است.


اگر شعار تعیین کننده مردم در انقلاب ۵۷ «استقلال،آزادی، جمهوری اسلامی» بود شعار تعیین کننده مردم در جنبش سبز هم شعار«استقلال،آزادی، جمهوری ایرانی» است. شعار تعیین کننده آن شعاری است که نزاع بر سر نظام سیاسی آینده (داو مبارزه) را خاتمه می دهد چرا که مردم فصل‌الخطابند.


اگر انقلاب ۵۷ یک «انقلاب اسلامی» بود جنبش سبز یک «انقلاب ایرانی» بود. از شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» گرفته تا همین شعار«استقلال، آزادی،جمهوری ایرانی» بیان این واقعیت است.


با این حال جنبش سبز به نوعی ادامه انقلاب۵۷ بود(از جنبه سلطنت ستیزی‌اش). جنبش سبز در تمام مراحلش از انقلاب اسلامی ۵۷ الگوبرداری کرد. از«الله اکبر»گوئی‌های شبانه بر پشت بام‌ها وشعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «محمود خائن آواره گردی خاک وطن را ویرانه کردی...مرگ بر تو مرگ بر تو...» که یادآور شعارهای «مرگ بر شاه» و «ای شاه خائن آواره گردی....» در انقلاب اسلامی ۵۷  بود همه و همه به نوعی داو مبارزه را تعیین می‌کنند والبته رای مردم را. این جنبش، انقلابی آرام علیه نهاد ولایت فقیه بود از این جهت که ادامه سلطنت است. اینکه ما از حقوق شهروندی سلطنت طلبان یا طالبان دیکتاتوری پرولتاریا دفاع می کنیم به معنای این نیست که آینده ای برای سلطنت و دیکتاتوری پرولتاریا در این کشور هست و ما ممکن است مثلا سلطنت یا ولایت مشروطه را بپذیریم. «رانه سلطنت ستیزی»  با انقلاب ۵۷ شکل گرفته است و همین رانه امروز با ولایت فقیه در ستیز است. ما نمی‌توانیم چیزی تحت عنوان ولایت مشروطه فقیه را بپذیریم. هر چقدر هم که از «عقل سلیم» برهان بیاورید این رانه در درون ما تصمیم دیگری می‌گیرد. در ایران آینده ای برای ولایت نیست. رابطه والی (سلطان) با رعیت با رابطه شهروندی اختلاف فاحش دارد. شهروندی رابطه فرد با یک کشور است در حالی که رعیت بودن رابطه فرد با یک شخص است. جمهوری ایرانی یعنی «شهروند ایران بودن» نه «رعیت ولی یا والی فقیه بودن»(جمهوری اسلامی). داستان«امام و امت» تمام شد اکنون زمان«دولت-ملت» است.


جنبش سبز ادامه انقلاب ۵۷ است بنابراین انقلاب ۵۷ در مرزهای خودانتقادی مردم هنوز معتبر است. استقلال و آزادی و نفی سلطنت هنوز هم خواست مردم است. اگرمردم در انقلاب ۵۷ جمهوری مبتنی بر رابطه امت با امام می‌خواستند امروز هم جمهوری می خواهند اما جمهوری مبتنی بر رابطه شهروندان با تمامیت ایران. تفاوت این دو جمهوری  است که تفاوت انقلاب اسلامی۵۷ و انقلاب ایرانی ۸۸ را نشان می‌دهد.


آخرین نکته‌ای که باید مدنظر قرار داد مساله «عصبیت» و ارزیابی آن است. این خلدون «عصبیت قومی» را عنصر برسازنده تمدن می‌داند و امیل دورکیم آنرا تحت عنوان «شعور جمعی» می‌ستاید. برخی گمان می‌کنند چون مردم بر اثر عصبیت شعار «استقلال،آزادی،جمهوری ایرانی» و بقیه شعارهای از این دست را سر داده‌اند پس این شعار معتبر نیست. هگل اگر زنده بود اینها را با عبارت«جان زیبا» می‌نواخت. فارغ از اینکه این نگاه خیره منتقد به شعور جمعی مردم توهین می کند یا نه، نشان دهنده بی توجهی این «جان زیبا»ها به نقش تمدن ساز عصبیت و شعور جمعی یعنی یگانه امکان ما برای تغییر وضعیت است. گو اینکه با نشستن روی «ماتحت»(اصطلاحی از نیچه) می‌توان حرکت و تغییری پدید آورد. صرف نظر کردن از این یگانه امکان برای تحقق دموکراسی و نگاه تحقیر آمیز به عصبیت وشعورجمعی مردم با اتکاء به «عقل سلیم» عین صرف نظر کردن از خود دموکراسی ست. ما امروز به این عصبیت نیاز داریم.


 


آیا موسوی بعد از ۲۲ سال راز می‌گشاید؟

به گزارش سایت کلمه، میرحسین موسوی در دیدار با جمعی از فعالان سیاسی کرج، در باره تحریف‌های آشکار در قبال تاریخ جنگ گفت: «این روزها هم به بهانه سالروز صدور قطعنامه ۵۹۸ که هیچ سالی از آن یاد نمی‌شد تحریف‌های آشکار و برنامه ریزی شده ای درباره تاریخ دفاع مقدس و نقش دولت در آن صورت گرفته است. این روزها عده‌ای مدعی شده‌اند که می‌خواستند بغداد را فتح کنند و دولت آن زمان مانع آن شده بود. بنده هنوز لب به سخن درباره دهه اول انقلاب باز نکرده‌ام و هیچ گاه هم میل نداشته‌ام در این باره صحبت کنم ولی ظاهرا مجبورم در صورت ادامه این تحریف‌ها برای دفاع از رزمندگان سلحشور و مدیران برجسته‌ای که در این میان سهمم عمده داشتند ناگفته‌های خود را بگویم و نیز بگویم که استعفای سال ۶۷ بر سر چه بود.»


این در حالی است که بسیاری از فعالان سیاسی و منتقدان سال‌هاست از میرحسین موسوی و دیگر دست‌اندرکاران دولت که اطلاعات وسیعی از اتفاقات قبل و بعد از امضای قطع‌نامه ۵۹۸ دارند خواسته‌اند که واقعیت‌های تاریخی را بازگویند. از جمله خواسته‌های طرح شده، بیان دلایل اعدام چند هزار زندانی سیاسی در هفته‌های پس از امضای قطع‌نامه و اعلام نقش دقیق دستگاه‌های مختلف درون نظام و میزان اطلاع بخش‌های مختلف مدیریتی از یک طرف و سکوت مدیران ارشد دولت و نیروهای مختلف سیاسی در قبال این واقعه است.


موسوی در بخش دیگری از سخنانش بدون اسم آوردن از محسن رفیق‌دوست، وزیر سپاه در دولت زمان جنگ که اخیرا از موسوی انتقاد کرده است گفت: «من باور نمی کنم که شما فراموش کرده باشید که چهار میلیارد دلار از شش میلیارد دلار در آمد نفتی کشور هزینه جبهه ها و جنگ می شد و آن دو میلیارد مابقی نیز در حقیقت برا ی حفظ کیان کشور بود که آن هم می تواند در خدمت دفاع مقدس تعبیر شود .شما مرا مجبور می کنید بگویم علیرغم نتیجه درخشان دفاع مقدس که به بهای نثار خون های بسیار و جانفشانی رزمندگان جان برکف یک سانتیمتر از خاک کشور تقدیم دشمن نشد و این دومین مورد در طول جنگ های کشورمان از زمان فتحعلی شاه تا انقلاب اسلامی بود، اگر پیوندی قوی تر بین جبهه‌ها و دولت وجود داشت و دولت را به بهانه درز خبرها از ماجرای طرح های جنگی و دفاعی کنار نمی‌گذاشتند نتیجه‌های بهتری از عملیات گرفته می‌شد. فتح بغداد با تحویل دولت به چند فرمانده نظامی امکان پذیر نبود. بلکه برای شکست قطعی دشمن لازم بود از همان اول رابطه دولت با اداره عملی جنگ و طراحی های نظامی قطع نشود که چگونگی قطع این ارتباط داستان دیگری دارد که شاید در فرصتی دیگر به آن بپردازم.»


  موسوی تاکید کرد: «بعد از آنکه به تعبیر این وزیر سابق توپ در میدان دولت انداخته شد و اداره ستاد فرماندهی قوا به دولت سپرده شد تحولات اساسی در همان مدت کم در جبهه ها ایجاد شد. بنده به دلایل گوناگونی فعلا فقط به اشاره می‌گویم که این توپ موقعی به زمین دولت پرتاب شد که به قول مرحوم ظهیر نژاد در کمیته پشتیبانی جنگ “زیپ مرزها در حال باز شدن” بود و فاو و جزایر موجود در هور از دست رفته بودند و ما در موقعیتی قرار داشتیم که در نخستین جلسه ستاد فرماندهی کل قوا که به ریاست اینجانب تشکیل شد هم جناب رحیم صفوی جانشین فرمانده سپاه و هم جناب حسنی سعدی فرمانده نیروی زمینی در گزارش‌های خود به اعضای جلسه گفتند که شما خوزستان را از دست رفته فرض کنید و تلخ آنکه این اتفاق در حالی رخ می‌داد که در آن شرایط نیروهای اصلی رزمنده ما در یک نقطه بی‌اهمیت کردستان در پی گرفتن یک ارتفاع کم اهمیت به نام “شاخ شمران “بودند و فاجعه وقتی بهتر معلوم می‌شود که حداقل تعدادی از فرماندهان اطلاع داشتند که همین نیروها به دلیل خشک کردن سد “دربندی خان “در معرض دور خوردن از سوی دشمن قرار گرفته بودند.»

 

نخست وزیر «امام» در عین حال با اشاره به حضور تعدادی از مدیران دوران جنگ که الان در زندان‌ هستند گفت: «بنده در آن زمان به این شرط مسوولیت ریاست ستاد فرماندهی کل قوا را قبول کردم که با خود تعدادی از مدیران برجسته و مدیران همکار را در ستاد شرکت بدهم. یکی از برجسته ترین و تاثیر گذار ترین آنها آقای بهزاد نبوی بود که می‌دانیم این روزها چه گرفتاری هایی دارد. تصمیمی که ستاد آن روزها در کنار فرماندهان نظامی و این مدیران برجسته گرفت تغییر اساسی در آرایش جبهه ها بود و قرار شد که در کمترین زمان ممکن به کمک همه امکانات کشور، نیروهای موجود در کردستان به خوزستان منتقل شوند و با فعالیت استاندار استان خوزستان که همین برادر عزیز و مبارزمان محسن میردامادی بود و سایر مدیران استانی اقداماتی برای مقابله با تهاجم حتمی دشمن صورت گیرد. پیش بینی ستاد درست بود و در فاصله بسیار کمی یکی از شدیدترین حملات از سوی صدام انجام شد و یکی از حماسی ترین نبردهای تاریخ دفاع مقدس که با شهادت بسیاری از فرزندان کشورمان قرین بود ،اتفاق افتاد و دشمن آن چنان تو دهنی خورد که بعد از آن دیگر نتوانست حمله‌ای را سامان دهد و حداکثر از منافقین حمایت کرد که آن خیانت بزرگ با پشتیبانی نیروهای صدام علیه کشور انجام شد و مردم با مقاومت خود آنها را خرد کردند.»

 

خ.ن.: باید دید آیا سخنان امروز موسوی برای بستن دهان منتقدانش است، یا باز کردن دایره بسته دانسته‌های جنگ. در طول سال‌های اخیر، اصلاح‌طلبان بارها قول داده‌اند که اگر طرف مقابل در طرح ادعاهای «دروغین» از حد بگذرد، دست به افشاگری بزنند، اما به نظر می‌رسد این مساله با هدف اطلاع‌رسانی و شفاف‌کردن نقاط تاریک تاریخی صورت نگرفته باشد.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته