-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

Latest Posts from Tehran Review for 07/28/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا گزینه دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



Iran expects the United States to launch a military strike on “at least two countries” in the Middle East in the next three months, Iranian President Mahmoud Ahmadinejad told state-run Press TV.

In an interview recorded on Monday, Ahmadinejad did not specify whether he thought Iran itself would be attacked nor did he say what intelligence led him to expect such a move. The United States and Israel have refused to rule out military action against Iran’s nuclear program which they fear could lead to it making a bomb, something Iran denies.

“They have decided to attack at least two countries in the region in the next three months,” Ahmadinejad said in excerpts broadcast on the rolling news channel on Tuesday.

Israel, which refuses to confirm or deny the existence of its own nuclear arsenal, has a history of pre-emptive strikes against suspected nuclear targets. In 1981 it destroyed Iraq’s only nuclear reactor and in 2007 bombed a suspect site in Syria.Israeli Prime Minister Benjamin Netanyahu has called the prospect of a nuclear armed Iran “the ultimate terrorist threat.” His deputy, Moshe Yaalon, has said Israel had improved military capability which could be used against foes in Gaza, Lebanon, Syria or Iran.

Ahmadinejad said Iran had “very precise information that the Americans have hatched a plot, according to which they to wage a psychological war against Iran.” He also criticized the US-led drive for international sanctions to pressure Tehran over the nuclear issue.

The European Union agreed a new round of economic sanctions on Monday, including a block on oil and gas investment, following a similar move by Washington and a fourth round of UN sanctions.

“The logic that they can persuade us to negotiate through sanctions is just a failure,” Ahmadinejad said.

source: Reuters


 


Opposition leader Mir-Hossein Mousavi issued a new statement on Monday, in which, as his Facebook-site reports, he reveals ‘some untold facts of the eight-year Iran-Iraq war. In his latest remarks, Mir Hossein Mousavi while revealing some untold stories of the eight-year defence era against Iraq’s invasion, warned that if he has to he will reveal more in-depth stories of that time to defend the brave soldiers and leaders who had a great role in defending the country. He also warned that he may have to reveal the reasons behind his resignation from the prime minister post in 1989 so that people understand the problems better.’

You can read the full English translation of his statement here.


 


پیش‌درآمدی بر ویرایش دوم

آن‌چه که هر هفته در این بخش منتشر می‌شود، تداوم یک کار پژوهشی و نظری وسیع است که سال گذشته در اثر اوج‌گیری جنبش سبز نیمه‌ تمام رها شده بود. طوفان سیاسی و شتاب لگام گسیخته رویدادها همه چیز را در سایه خود کشیده بود و عملا مجالی برای پرداختن به مسائل نظری و دامن زدن به مباحث روشن‌گر باقی ننهاده بود. گرچه بحران سیاسی به پایان نرسیده است و بحران مشروعیت حکومت با گذشت هر روز حدت بیشتری می‌یابد و شکاف در دستگاه سامان یافته قدرت و بین گروه‌های اصول‌گرا نیز به گونه‌ای دم افزون عمیق‌تر می‌گردد، بر آن شدم تا این کار سنگین را به هر روی در کنار کارهای روزانه خود تداوم بخشم و این بار رها شده در نیمه راه را به فرجام برسانم. از این‌رو و به پیشنهاد و توصیه سردبیر “تهران ریویو”، آقای شروین نکویی، این سلسله مقالات با ویرایشی جدید در این وبگاه منتشر خواهد شد.

جنبش سبز و بحران سیاسی ناشی از رویارویی جامعه و دولت بار دیگر به پرسش بر سر ماهیت، آرمان‌ها و اهداف انقلاب اسلامی موضوعیت بخشید. تردیدی نمی‌بایست داشت که مهندسی آینده بدون جهیدن از فراز سایه گذشته ممکن نیست. و جهش از فراز سایه گذشته، به معنی نادیده گرفتن آن نیست، بل به معنی فائق آمدن بر آن است. و فائق آمدن بر گذشته، هیچ نیست مگر پرداختن به پرونده‌های بازی، که بی آن‌که بررسی شده باشند، بایگانی و مختومه اعلام شده‌اند. آیا جامعه ایران سی و یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با آن آرمان‌ها و اهداف همراه بوده است یا صاحبان قدرت با چرخاندن سکان از “مسیر” و “خط” انقلاب منحرف شده و چنین نتیجه‌ای را به بار آورده‌اند؟ تحلیل انقلاب اسلامی و تاریخ این انقلاب را من “بازخوانی انقلاب اسلامی” نامیده‌ام و این بازخوانی می‌بایست از طریق پرتوافکنی بر آن‌چه گذشت، ره‌یافت جدیدی باشد به فهم مناسبات جامعه و دولت در ایران. پیش از آن‌که انتظاری را برانگیزم که در برآوردنش بمانم، باید تاکید کنم که این مجموعه مقالات مدعی داشتن پاسخی برای پرسش “معمای انقلاب” نیست، که این ادعای است گزاف، بلکه مراد از نوشتن آن‌ها، کاستن از ناروشنایی‌ها‌ست برای نزدیک شدن به چنین پاسخی.

انقلاب اسلامی به‌مثابه یک چالش نظری

در این نکته که انقلاب اسلامی و دولت برآمده از آن در تمامی سی و یک سالی که از این انقلاب می‌گذرد، چالشی برای کشورهای منطقه و فراتر از آن چالشی بین‌المللی بوده است، جای کمترین تردیدی نیست. این انقلاب یک دگرگونی عظیم بود که از منظر دامنه و گستره تاثیرات و پی‌آمدهای خود، در سراسر منطقه و از منظر برآمد نامتعارفش در پهنه گیتی، پدیده‌ای یگانه و بی‌همتا به شمار می‌آید. از جانب دیگر، این انقلاب هم‌عرض تحولات سیاسی و جابه‌جایی‌های پی‌در‌پی سیاسی در این یا آن کشور “جهان سومی” نیست. از این رو، می‌بایست این انقلاب را هم‌چون چالشی نظری دانست که سی‌ و یک سال پس از وقوعش، کماکان معمایش حل نشده و پژوهشگران هنوز در کار فهم و توضیح آن مانده‌اند.

در جامعه‌شناسی مدرنیزاسیون اصلی وجود دارد که طبق آن دولت‌ها در مسیر تاریخی تحول خود از دولتی سنتی به دولتی مدرن، از دولتی ساده به دولتی پیچیده فرا می‌رویند. به این ترتیب می‌بایست یک دولت مدرن پیچیده‌تر از یک دولت سنتی و غیر مدرن باشد. این اصل به موازات جامعه‌شناسی مدون غربی، یک تفسیر لنینیستی هم دارد که سیر تحول دولت از دولت‌های سنتی به دولت‌های طراز نوین را ترسیم می‌کند. به دولت برآمده از انقلاب اسلامی که بنگریم خواهیم دید که این دولت نقض آشکار این اصل است. بر اساس این اصل، می‌بایست دولت ایالات متحده آمریکا یا دولت سوئیس در قیاس با دولت اسلامی از پیچیدگی بیشتری برخوردار باشد. حال آن‌که چنین نیست و این نیز بخشی از همان چالش نظری است که سخن از آن رفت.

بررسی انقلاب اسلامی ایران نمی‌تواند منطبق بر نگاهی تک سویه از گذشته‌ای مفروض به این رویداد باشد. بازخوانی انقلاب اسلامی لزوما نگاهی است از سکوی حال، از بحران مشروعیت فراروئیده از دل جنبش سبز و همان‌هنگام برآمده از بازنگری آن مجموعه عواملی که این انقلاب را باعث شدند

پیچیدگی دولت برآمده از انقلاب اسلامی و پیچیدگی قدرت و مناسبات دولت و جامعه به گونه‌ای بازتاب همان پیچیدگی ذاتی انقلاب اسلامی است. این انقلاب نه تنها دولتی پیچیده آفرید که همان‌ هنگام جامعه را نیز پیچیده ساخت. جامعه ایران پس از انقلاب از حیث جامعه‌شناختی و در اثر رفتارهای هنجار شکنانه صاحبان قدرت و همچنین در سایه نارسایی‌های پر شمار اجتماعی ناشی از مدیریت غیرکارشناسانه، بسیار پیچیده‌تر از جامعه‌ای شده است که پس از سقوط حکومت پهلوی به پای صندوق‌های رفراندوم رفت و به مشروعیت حکومتی رای داد که نه کارنامه‌ای روشن داشت و نه برنامه‌ای مشخص و تعریف شده. دو نسل پس از پیروزی انقلاب ناگزیر از توهم و خوش‌بینی فاصله گرفتند و در آستانه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و در ماه‌های پس از آن جنبشی را آفریدند که از حیث واقع‌بینی در تاریخ ایران بی‌نظیر بوده است. جنبش مدنی ایران و از جمله جنبش سبز نیز همین پیچیدگی را نمایندگی می‌کند. مناسبات پیچیده قدرت در ایران، لزوما هم دولتی پیچیده را مهندسی می‌کند و هم جامعه را به همراه جنبش‌های اعتراضی‌اش.

معمایی به‌ نام انقلاب اسلامی

من حدود سی و یک‌ سال پیش، درست در همان نخستین ماه‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پژوهشی پیرامون این انقلاب را در کتابی دوجلدی تحت عنوان “تحلیلی مختصر از خرده‌بورژوازی در ایران” منتشر کردم. این نخستین تحلیلی بود که پیرامون این انقلاب به زبان فارسی منتشر می‌شد. پس از آن، صدها مقاله و کتاب پیرامون این انقلاب منتشر شده است. تحلیل‌ها و پژوهش‌های که همه نیازمند نقد و بررسی جدی هستند. افزایش بی‌وقفه شمار تحلیل‌ها و پژوهش‌های نگاشته شده پیرامون انقلاب اسلامی و دولت و جامعه برخاسته از آن، در واقعیت امر، نشان از این چالش نظری دارند. چالشی برای شناخت این معما.

پیچیدگی‌های انقلاب اسلامی خیلی سریع نشان داد که تحلیل‌ها و پژوهش‌های صورت گرفته پیرامون این انقلاب و برآمد نامتعارف سیاسی آن، قادر به اقناع خردِ پرسشگر نبوده‌اند. من ظرف این مدت بسیاری از آثار نوشته شده پیرامون این رویداد بزرگ سیاسی را خواندم و به بسیاری از آن‌ها نیز در این مجموعه مقالات اشاره خواهم کرد. اما این آثار گرچه بر این یا آن عرصه از انقلاب اسلامی پرتو افکنده و از حجم و گستره ناروشنی‌ها بسیار کاسته‌اند، باز بر این باورم که تاریخ معمای انقلاب اسلامی هم‌عرض خود انقلاب اسلامی بوده و همراه با آن سالمند می‌شود.

به سخن دیگر، انقلاب اسلامی ایران چالشی است که حتی پس از گذشت سی و یک سال، از وزن و فشارش چندان کاسته نشده است. از معمای انقلاب اسلامی سخن گفتیم. اخیرا رسم شده است که پژوهشگران از “معما‌ها” سخن بگویند. از معماها و نه از پاسخ‌ها. این را باید به فال نیک گرفت، چون کفه معماهای تاریخ معاصر ایران، در ترازوی سنجش پژوهش‌ها بسیار سنگین‌تر از کفه پاسخ‌هاست. بسیاری از پاسخ‌ها نیز چنان سست و کم‌ مایه‌اند که در کارزاری ساده با چند پرسش تکمیلی رنگ می‌بازند و اعتبار خود را یکسره از دست می‌دهند. آری، باید فاش گفت که تاریخ ایران، تاریخ معماها و چیستان‌هاست. و در این بین، انقلاب اسلامی چیستان بزرگ تاریخ معاصر ایران است.

نقطه شروع پژوهش

نخستین پرسشی که باید به آن پاسخ داد این است که نقطه شروع این بازخوانی کجاست. یا به سخن دیگر، بازخوانی انقلاب اسلامی را باید از چه زمانی شروع کرد؟ از جنبش تنباکو؟ از انقلاب مشروطه؟ از پانزدهم خرداد؟ یا از شهریور ۵۷ یا از بهمن همان سال؟

از منظر تئوریک می‌بایست بین یک انقلاب و تاریخ آن انقلاب تفاوت قائل شد. این چنین است که انقلاب بهمن ۵۷ و تاریخ انقلاب بهمن ۵۷ دو موضوع متفاوت هستند. در بسیاری از پژوهش‌ها، تفاوتی بین انقلاب و تاریخ انقلاب قائل نشده‌اند. انقلاب یک رویداد است و انقلاب به‌مثابه یک رویداد، یک لحظه تاریخی است. به‌عنوان نمونه، بسیاری از پژوهشگران ایرانی و غیرایرانی بین جنبش مشروطه و انقلاب مشروطه تمایزی قائل نشده و از انقلاب مشروطه همواره با عبارت انقلاب ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ یاد کرده‌اند. جنبش و شور انقلابی پیش و پس از بروز یک انقلاب بدیهی است که نمی‌تواند در ظرفیت یک لحظه تاریخی بگنجد. انقلاب اسلامی ایران در قیاس با انقلاب مشروطه بگونه‌ای صحیح در پژوهش‌ها بازتاب یافته و از آن به‌مثابه انقلاب بهمن ۵۷ یا حتی انقلاب ۲۲ بهمن یاد شده است.

انقلاب هم‌چون یک تحول عظیم اجتماعی، تاریخی طولانی دارد و رد پای این تحول بزرگ را می‌بایست در سال‌ها و حتی در دهه‌های پیش از آن جست‌وجو کرد. اما آیا می‌توان برای پژوهش یک انقلاب و زمینه‌های شکل‌گیری آن لحظه‌ای تاریخی را تعیین کرد؟ از منظر علمی، تعیین یک نقطه شروع برای بازخوانی یک انقلاب کار صحیحی نیست. انقلاب پدیده‌ای تک علتی نیست و از آنجا که برآیند علت‌هایی متفاوت است، لزوما صاحب چند تاریخ موازی است. تاریخ علت‌های اقتصادی وقوع این انقلاب لزوما بر تاریخ علت‌های سیاسی وقوع آن منطبق نیست. و تاریخ تحولات اجتماعی، مردم‌شناسانه و فرهنگی این انقلاب نیز ناظر بر روندی هستند که لزوما هم طول و هم عرض اعتراض‌های سیاسی نیستند. به سخن دیگر، هر انقلابی چند تاریخ دارد و قائل شدن یک تاریخ برای یک انقلاب، عملا ره به ساده‌ کردن این تحول عظیم اجتماعی می‌برد. از این رو بررسی انقلاب اسلامی ایران نمی‌تواند منطبق بر نگاهی تک سویه از گذشته‌ای مفروض به این رویداد باشد. بازخوانی انقلاب اسلامی لزوما نگاهی است از سکوی حال، از بحران مشروعیت فراروئیده از دل جنبش سبز و همان‌هنگام برآمده از بازنگری آن مجموعه عواملی که این انقلاب را باعث شدند.

دو تصویر!

اگر نتوان برای شروع تحلیل انقلاب اسلامی ایران و برآمد سیاسی نامتعارفش، آن لحظه‌ تاریخی را برگزید که ره به این تحول عظیم برده باشد، ناگزیر می‌بایست کار را از جای دیگری آغاز کرد. انقلابی نامتعارف، نگاهی نامتعارف را طلب می‌کند. از این ‌روست که من این بازخوانی را با دو تصویر شروع می‌کنم. دو تصویر از ایران، یکی از ایران امروز و دیگری از ایران نیم قرن پیش. مقایسه این دو تصویر فضایی را ایجاد می‌کند که بر بستر آن می‌توان گام به گام در دالان تاریک و ناروشن این انقلاب پیش رفت.

از تصویر پنجاه سال پیش شروع می‌کنم. تصویر نخست، تصویری است از دولت علی امینی در سال ۱۳۴۱.
دلیل من در گزینش دولت علی امینی و سال ۱۳۴۱ به تصویری برمی‌گردد که پژوهشگری آمریکایی در همان هنگام از ایران ارائه کرده است. این پژوهشگر آمریکایی لئونارد بایندر Leonard Binder نام دارد.

حدود نیم قرن پیش، یعنى در سال ۱۹۶۲، بایندر کتابى نوشت به نام “ایران، تحولات سیاسى در جامعه‌اى در حال گذار”. با آنکه این کتاب نگاهی دقیق و متفاوت به شرایط اجتماعی ایران دارد، آن چنان که باید و شاید مورد توجه پژوهشگران ایرانی و پژوهشگران مسائل ایران قرار نگرفته است. حال آن‌که وی در این کتاب فراموش شده، زمینه‌های فهم بسیاری از تحولات و رویدادهای ایران را ممکن می‌سازد و با پرتوافکنی داهیانه به برخی از گره‌های ناپیدای اجتماعی ایران، رهیافت به پاسخ‌هایی قانع کننده به پرسش‌های کلان اجتماعی ایران را تسهیل می‌کند. رویکردمان به انقلاب ایران را با تصویرى آغاز خواهیم کرد که این پژوهشگر نزدیک به دو دهه پیش از انقلاب اسلامى از جامعه ایران ارائه کرده است.

تصویر نخست

تصویری که لئونارد بایندر از جامعه ایران ارائه می‌کند، تصویر ایران است در آستانه انقلاب سفید. در آن عهد، علی امینی، نوه مظفرالدین‌شاه، ریاست دولت را برعهده دارد. بایند بر این باور است که در ایران هیچ چیز سپرى نشده است. هیچ چیز به فرجام قطعى و تاریخى خود نرسیده است. پرونده همه چیز باز است. پرونده همه تاریخ باز مانده است.

بایندر معتقد است که ایران “کلکسیون اضداد تاریخى” است. جامعه ایران مجموعه‌اى از ویژگی‌هایی است که با یک‌دیگر ناساز و متفاوتند. در تاریخ همواره چیزی جایگزین چیزی می‌شود. نظمی جایگزین نظمی، شیوه‌ای تولیدی جایگزین شیوه تولیدی دیگری، و… اما در ایران کمتر چیزی جایگزین کمتر چیزی شده است. در ایران زایش “نو” پیام‌آور مرگ “کهنه” نبوده، بلکه این دو هم‌سفر و هم‌سفره یک‌دیگر شده‌اند. “نو” برای محو و نابودی “کهنه” هیچ‌گاه به میدان نیامده است. نوعی روحیه سازش بر فضای فرهنگی و سیاسی کشور حاکم بوده و هست. و این نخستین باری نیست که این اضداد تاریخی در این کشور شیوه هم‌زیستی در پیش می‌گیرند. اسلام که می‌آید، هویت اسلامی جایگزین هویت ایرانی نمی‌شود، با هم کنار می‌آیند. اسلام در ایران بر خلاف جوامع عربی، آیین‌های پیش از خود را نابود نمی‌کند، خود چهره‌ای متفاوت از آن چیزی می‌یابد که در جهان اسلام معمول است. زبان عربی هم جایگزین زبان فارسی نمی‌شود، زبان تفاهم با هم را می‌آموزند. این چنین است که اسلام از مصر با آن تمدن دیرینه‌اش یک جامعه عربی می‌سازد اما در ایران خود ناگزیر “ایرانی” می‌شود.

بایندر در تحلیلی که از شرایط اجتماعی دوران زمامداری علی امینی ارائه کرده است، مینویسد آدمى مى‌تواند در ایران در عین حال شاهد همزیستى همه آن خصایص متفاوتى باشد که به ایران از یک‌سو خود ویژگى مى‌بخشند و از سوى دیگر آن خصایصى که ایران را با سایر کشورهاى همسایه خاورمیانه شبیه و ماننده مى‌سازند. هرگاه گفته بایندر را با نگاهى فلسفى بنگریم، مراد او از این گفته این است که ما “ایران” و “نه ایران” را در کالبد یک جامعه داریم. و این “نه‌ایران” نفی ایران نیست، مکمل آن است.

بایندر براى تکمیل کلام خود جهانگردى را مثال مى‌آورد که از سر تفنن گذرى به ایران داشته است. و آن‌گاه نظر احتمالى این جهانگرد را به تحلیل مى‌نشیند. بایندر مى‌گوید جهانگردى که تنها براى مشاهده اندک چیزى و گفتگو با چند تنى به ایران سفر کرده باشد، ممکن است با قیافه‌اى حق به جانب بگوید که ایران کشورى است با نظام سلطنت مشروطه. اما همین جهانگرد مى‌تواند با همان صراحت مدعى شود که ایران کشورى است با یک حکومت خودکامه. یا مثلا بگوید که ایران کشورى است با یک دولت ملى، و یا یک حکومت دین سالار و اشرافى هزار فامیل، یا الیگارشى کلان زمینداران و ژنرالهاى صاحب قدرت، و یا باغ زیبا و فریبنده کاملترین و گسترده‌ترین هرج و مرج و درهم ریختگى ممکنه.

در تعمیم آن‌چه که بایندر درباره ایران گفته است، هرگاه فرض را بر آن نهیم که ده جهانگرد در آستانه انقلاب سفید به ایران سفر کرده و خواسته باشند مشاهدات خود را از شرایط اجتماعی ایران بیان کنند، مى‌توانستند با ده ارزیابى متفاوت از ایران باز گردند. براستى مى‌بایست کدام ارزیابى را معتبر شمرد؟ آیا اگر همین ده جهانگرد سه دهه پس از انقلاب سفید به ایران سفر می‌کردند، آن‌گاه چه ارزیابی از ایران پس از انقلاب اسلامی می‌داشتند؟

بایندر ادامه مى‌دهد که در ایران هیچ چیز را به تاریخ و حافظه‌ تاریخى نسپرده‌اند. و چون هیچ چیز سپرى نشده است، ما شاهد حضور هم‌هنگام همه آنها هستیم. بایندر ۴۸ سال پیش این حکم را بر زمین مى‌کوبد که ایرانیان هنوز تصمیم تاریخى خود را نگرفته‌اند و مسیر تحولات آینده کشور را برنگزیده‌اند. آیا ایرانیان پنج دهه پس از انتشار کتاب بایندر تصمیم خود را نسبت به آینده کشورشان گرفته‌اند؟

در تاریخ ایران‌شهر، هیچ چیز جای هیچ چیز را نگرفته است. بین سنت و مدرنیته پیکاری درخور در نگرفته است. در ‏این سرزمین، زایش نظمی نو، مرگ نظم کهن نبوده است. آن چه هست، آرایش آن چیزی است، که پیش از این بوده ‏است

بایندر در ادامه مى‌نویسد درنگ مردم در اتخاذ تصمیم تاریخى خود به آنجا انجامیده است که با بى میلى و رغبت در کالبد حکومتى جان بدمند که سرشار است از اضداد و ناپایدارى و تزلزل، درست همچون تاریخ خود این کشور. بایندر این تصویر درخشان از سرنوشت تیره و تار جامعه ایران را چنین به پایان مى‌برد:

دولت ایران یک فسیل زنده است. دولتی که حیات خود را مدیون و وامدار هیچ کس نیست. نه شاه، نه وزیران، نه سرکردگان ارتش، نه بوروکراتها و صد البته نه روشنفکران، هیچ کس و هیچ کس این دولت (دولت علی امینی) را آن چنان که هست، نمى‌خواهد.

ارزیابی بایندر از دولت علی امینی واقعی است. اما پرسیدنی است که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ چگونه ممکن است که دولتی که هیچ‌کس خواهانش نیست، زمامدار اداره کشور باشد؟

تصویر دوم

در آستانه نوروز سال ۱۳۸۷ خورشیدی، سردبیر نشریه اینترنتی “روزآنلاین” از من خواست چند سطری پیرامون نوروز و ایران بنویسم. آن‌چه که من ده‌ها سال پس از انتشار کتاب لئونارد بایندر در وصف جامعه ایران نوشتم، بی‌‌شباهت به تصویری نبود که بایندر از دولت امینی عرضه کرده بود. من از جمله چنین نوشته بودم:

“تاریخ ایران‌شهر دو صد چند پرونده باز بر دوش خرکی لنگ نهاده است. چهره هزاره‌ها بر تصویر لحظه نقش می‌زند ‏هنوز. هیچ چیز در تاریخ این کهن سرزمین سپری نشده است. حکایت ماست که بی‌کم و کاست، هم‌چنان باقی است. ‏شمعی پت پت کنان بر سر سفره هفت‌سین، و چشمان حیرت‌زده ماهی تنگ بلور از مشاهده تکرار سنت، سنت تکرار. و این ‏انتظار کشنده که کسی بیاید، طرحی نو دراندازد و رشته تسبیح تکرار بگسلد. این انتظار دیرپای بد فرجام!

‏در تاریخ ایران‌شهر، هیچ چیز جای هیچ چیز را نگرفته است. بین سنت و مدرنیته پیکاری درخور در نگرفته است. در ‏این سرزمین، زایش نظمی نو، مرگ نظم کهن نبوده است. آن چه هست، آرایش آن چیزی است، که پیش از این بوده ‏است.

در زادگاه من، فاصله بین تولید مدرن و تولید سنتی چند صد سال نیست، گاه چند صد متر است. مرز بین فلسفه و ‏حکمتش یکسره ناپیداست. پزشک و حکیمش در همسایگی هم زندگی می‌کنند. و هم‌چنین عطار و داروخانه‌چی‌اش. ‏روشنفکر پسامدرنش فرزند قاری پیر ده است. ادیبش تاریخ‌دان است و مهندسش فیلسوف. و بیش از ده میلیون شاعر دارد. سرزمینی که شهروندانش همه کارشناس به ‏دنیا می‌آیند. و دست روی هر کس که بنهی‌، یا سیاستمدار است یا چیزی از آنان کم نمی‌آورد…

مستورش مست است و مستش عارف. زهدش فرزند خوانده ریا. مربی‌اش شلاق به دست، مدرسه‌اش زندان. بوستانش از ‏جنس شعر، گلستانش از جسم شعر، سرزمین‌اش اما حجم سروده بیابان. عدالت‌خانه‌اش جولانگاه رندان. شهروندانش ‏مسافران کاروانی ره گم‌کرده، از گذشته کنده یا ناکنده، از فهم حال درمانده، مانده در کار جهان.”

انقلاب اسلامی محصول و فرآورده چنین جامعه‌ای است. چیستان انقلاب اسلامی بخشی از چیستان این جامعه است. همان جامعه‌ای که هم وجود دولت امینی را ممکن می‌سازد و هم پدیدار شدن پدیده‌ای نامتعارف هم‌چون انقلاب اسلامی را و هم در فرجامین نگاه جنبشی را، که رهبرانش پادزهر همان زهری هستند که خود در کالبد این جامعه پرمعما روان ساختند.

———————–

* رییس بخش فارسی رادیو دوچه‌وله آلمان


 


بیش از یک سال است که جمهوری اسلامی با بحران‌های بزرگی دست و پنجه نرم می‌کند که پیش از این به نظر می‌رسید بروز هر کدامشان به تنهایی ساختار سیاسی را به نرمش، پاسخگویی و تغییر وا می‌دارد.

ناآرامی‌های خیابانی در 7 روز متوالی دهه پایانی خرداد 1388 و ادامه پراکنده آن تا روز عاشورا، حادثه کوی دانشگاه و انتشار ویدئوی آن پس از چند ماه، انتشار اخبار و مستنداتی از تجاوز، شکنجه و قتل در زندان‌ها، بحران‌های جاری، تحریم اقتصادی، بروز تنش‌های بزرگ میان نهاد مرجعیت شیعی و نظام سیاسی، تنش در روابط خارجی، اختلافات جدی و پرحاشیه ارکان سیاسی نظیر اختلاف‌های میان مجلس، دولت، مجمع تشخیص مصلحت نظام و … اتهام فساد مالی به دولت و نزدیکان آن از سوی مراجع رسمی، شکاف میان جریان اصول‌گرایی، تکثیر رسانه‌های منتقد در فضای مجازی، بزرگ شدن جامعه مخالفان ایرانی خارج کشور، رشد نرخ تورم و بیکاری، تعطیلی کارخانه‌ها و اعتصاب‌های کارگری، اعتصاب بازار، شکست طرح‌های تجاری،اقتصادی و صنعتی دولت و … تنها سرفصل‌های مجموعه‌ای عدیده از مشکلات اجتماعی و سیاسی است که گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است. اما نه هر کدام به تنهایی و نه حتی هم‌افزایی این بحران‌ها در یک سال گذشته باعث نشده جمهوری اسلامی قدمی از مواضع سیاسی خود عقب‌نشینی کند یا نرمشی در برابر منتقدان خود نشان دهد. حتی در تمام این یک سال خصلت تهاجمی خود را حفظ کرده با بازداشت‌های بیشتر، تعقیب، شکنجه و تهدید مخالفان، پلیسی کردن جامعه، اجرای احکام اعدام و حبس‌های ناعادلانه مخالفان و افزایش فشارهای اجتماعی چنان رفتار می‌کند که گویی در بالاترین سطح مشروعیت سیاسی قرار دارد و هراسی از بروز بحران‌های تازه به خود راه نمی‌دهد. در عرصه بین المللی همچنان ماجراجویانه وارد می‌شود و سرکوب خشونت‌بار منتقدان را فتح‌الفتوح و نشانه عدالت و رافت اسلامی قلمداد می‌کند.

تا همین جا موضوع پیچیده و غیرقابل درک است؛ اما وقتی در یک اقدام برنامه‌ریزی شده تشکیلات حامی رهبر جمهوری اسلامی تبلیغات وسیعی را برای منزه‌سازی او آغاز می‌کند و در ادامه به شیوه‌ای غالیانه او را صاحب کرامات عدیده معرفی می‌کند(1) تا سرانجام محمود احمدی‌نژاد در فضای تبلیغی از پیش آماده در جمع نمایندگان آیت‌الله خامنه‌ای در دانشگاه‌ها مدعی نظام تک‌حزبی با عنوان «حزب ولایت» شود(2) و در مدت کوتاهی پس از آن آیت‌الله خامنه‌ای در فتوایی باز منتشر شده، حکومت خود را شعبه‌ای از حکومت پیامبر اسلام و اطاعت از خود را برای مسلمانان دنیا واجب شرعی اعلام می‌کند،(3) موضوع حتی پیچیده‌تر و فهمش دشوارتر می‌شود.

اما کمتر کسی به این برنامه هماهنگ توجه می‌کند و حتی به خود زحمت نمی‌دهد تا ببیند که پیش‌تر و بسیار پیش‌تر آیت‌الله خامنه‌ای ده‌ها فتوای متناظر با آن و حتی آمرانه‌تر از آن صادر کرده بود و باز انتشار این فتوا در چنین شرایطی معانی دیگری خواهد داشت.(4) این فتواها در پایگاه‌های اطلاع‌رسانی آیت‌الله خامنه‌ای وجود دارد؛ اما تحلیل‌گران منتقد با طرح و بزرگ‌نمایی موضوع انحرافی حذف این فتوا از صفحه برخی سایت‌های خبری جمهوری اسلامی به بیراهه می‌روند و از تحلیل همزمانی باز انتشار این فتوا و زمینه‌سازی‌هایی که به آن اشاره شد و نیز انتشار این فتوا درست سه روز پس از انتشار متن دفاعیه زندانیانی چون عیسی سحر خیز(5) و احمد قابل(6) و نامه محسن کدیور به هاشمی رفسنجانی(7) که در آن رهبر جمهوری اسلامی به خطاهای بزرگی متهم شده است، غفلت می‌کنند و نمی‌توانند شناخت درستی از اتفاقی در حال وقوع را به جامعه مخاطبان خود ارائه کنند.

مایه تاسف اینجاست در حالیکه بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان سیاسی و اجتماعی ،به زعم ما، در جبهه منتقدان و مخالفان حکومت قرار دارند؛ اما تحلیلی از محتوای آنچه در آزمایشگاه‌های سیاسی جمهوری اسلامی در حال تولید است، ارائه نمی‌شود

اتفاقات 10 روز گذشته که واکنش‌های بسیاری را در میان منتقدان اسم و رسم‌دار جمهوری اسلامی و حتی همبستگان حاکمیت برانگیخته است، کلافی‌ست که از دو سر پیچیده است و برای واکاوی آن باید دو گره در دو سر کلاف را گشود. یکی آنکه چرا این داعیه‌های جنجال برانگیز در شرایطی طرح می‌شود که جمهوری اسلامی در متزلزل‌ترین موقعیت خود طی 30 سال گذشته ایستاده است و در داخل و خارج با مسائل بزرگی دست به گریبان است؟ دیگر آنکه چه فرایند پنهانی در حال انجام است که ورودی‌های آن با ارتباطی معنادار نسبت به هم رخ نموده‌اند؟

امام‌تراشی از رهبری که مردم علیه او در خیابان تندترین شعارها را سر داده‌اند ـ شعار‌هایی که تا پیش از این تنها علیه شاه سابق و دشمنان خارجی جمهوری اسلامی فریاد شده بود ـ داعیه نظام تک‌حزبی و فتوای اخیر آیت‌الله خامنه‌ای که باز انتشار این سخن آیت‌الله خمینی است که «اصلاً ‌از ولایت فقیه سر درنمی‌آورند ‌که اصلاً چه هست، در عین حالی ‌که سر درنمی‌آورند، می‌نشینند می‌گویند اگر بنا باشد ‌که ولایت فقیه بشود دیکتاتوری می‌شود، کذا می‌شود! مگر امیر المؤمنین (َع) ـ ‌که ولی امور ‌مردم بود ـ دیکتاتور بود؟ مگر خود پیغمبر ‌(ص) که ولایت داشت دیکتاتور بود؟ مگر بگویند ولایت برای پیغمبر (ص) ‌هم نیست؛ پیغمبر (ص) ‌هم مثل سایر ‌مردم! و ‌از اینها بعید نیست ‌این را بگویند. لکن جرأت نمی‌کنند بگویند».(8)

این سه و دفاعیه‌های انتقادی دو مخالف دربند و نامه محسن کدیور، ورودی‌های پی‌درپی فرایندی است که کسی از آن حرف نمی‌زند و اتاق‌های فکر منتقدان و مخالفان، خروجی احتمالی آن را پیش‌بینی نمی‌کنند. به سابقه آن بی‌توجه‌اند و لابد طبق معمول آنها را سخنانی از سر بی‌خردی و نداشتن بینش سیاسی می‌پندارند. حال آنکه همین بی‌خردی‌ها توانسته تا کنون در برابر موج بزرگ تهدیدها دوام خود را حفظ کند.

در چنین شرایطی تحلیل‌گران ما تنها متن‌هایی احساسی و هیجانی منتشر می‌کنند در حد آنکه به مقایسه حزب ولایت و حزب رستاخیز و مشابه‌سازی‌های سطحی و نتیجه‌گیری‌های سطحی‌تر بپردازند، پیش‌بینی کنند که سرانجام آیت‌الله خامنه‌ای خود را امام یا خدا خواهد نامید و مجموعه اظهارات او و طیف وابسته‌اش از روایت «هاله نور محموداحمدی نژاد» تا «رهبر دکه‌دار ولایت رسول الله» را با توسل به تئوری‌های اختلال روانی توضیح بدهند و در واقع موضوع را به عامیانه‌ترین سطح تقلیل دهند. یا به بیان کلیاتی بپردازند که مفهوم همه آنها این است که حاکمیت دروغ‌گوست و تجربه تاریخی نشان داده است همه تمامیت‌خواهان و دیکتاتورمآبان محکوم به نابودی هستند.(9)

مایه تاسف اینجاست در حالیکه بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان سیاسی و اجتماعی ،به زعم ما، در جبهه منتقدان و مخالفان حکومت قرار دارند؛ اما تحلیلی از محتوای آنچه در آزمایشگاه‌های سیاسی جمهوری اسلامی در حال تولید است، ارائه نمی‌شود. تحلیلی که بتواند پیش از انفجار بمب تبلیغاتی جمهوری اسلامی، مشت بسته حاکمیت را بگشاید و رهیافتی برای تداوم مبارزه ارائه کند. به این ترتیب است که ما کم‌کم به مخالفان سرخورده حاکمیتی تبدیل می‌شویم که کسی نتوانست رویه‌های آن را کنار بزند و واقعیت را در لایه‌های عمیق آن ببیند و باز نماید.

طرفه آنکه تحلیل‌هایی هم که مبتنی بر این همانی هستند و با مقایسه تاریخی شرایط و حوادث انقلاب 1357 و جریان اعتراضی امروز ارائه شده‌اند، همه مشتی تحلیل عافیت‌طلبانه بوده‌اند که گذشت یک سال از آغاز جریان اعتراضی غلط بودن آنها را نشان داده است.

به نظر می‌رسد به دلیل ناتوانی تحلیل‌گران در جبهه مخالفان پس از یک دوره کوتاه در هدایت اعتراضات خیابانی، ابتکار عمل در مدیریت بحران به دست جمهوری اسلامی افتاده است. این بحران تنها بحران جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه ما نیز در میانه این بحرانیم و هزینه‌های این بحران برای مردمی که خواستار تغییرند، به شدت بالا رفته است

حکایت تحلیل‌گران مقابل حاکمیت حکایت کاکا عابدین، کدخدای روستای قاسم آباد است که میرزاده عشقی نود سال پیش ماجرایش را روایت کرده است.(10) این کدخداهای ساده‌گیر نمی‌توانند فرایند قلب موقعیت و اقتدار آیت‌الله خامنه‌ای و تبدیل او به جانشین مستقیم پیامبر اسلام و فرایند تبدیل شدن محمود احمدی‌نژاد به «سید محمود»(11) و انگیزه‌های دروغ‌گویی بی‌حد و حصر حاکمیت امروز را توضیح دهند. آنها در نهایت این رفتار را تنها یک بداخلاقی سیاسی عنوان می‌کنند و از سیاست نهفته در پس این دروغ‌های به ظاهر کودکانه در می‌گذرند. بی‌آنکه آخر داستان میرزاده را به یاد آورند که «گر بخواهد آدمی پی گم کند/ پای‌های خویشتن را سم کند».

حکایت واماندگی کاکا عابدین‌های ما در برابر این فرایند تغییر نشانه‌ها و پیچیدگی‌های بسیار جمهوری اسلامی را میرزاده در این دو بیت به ایجاز آورده است : زد دودستی بر سر آخر عابدین/ وز تعجب بانگ بر زد اینچنین:/ چنگ چنگ یاسی و پا پای خر/ من که از این کار، سر نارم بدر»

به نظر می‌رسد به دلیل ناتوانی تحلیل‌گران در جبهه مخالفان پس از یک دوره کوتاه در هدایت اعتراضات خیابانی، ابتکار عمل در مدیریت بحران به دست جمهوری اسلامی افتاده است. این بحران تنها بحران جمهوری اسلامی نیست؛ بلکه ما نیز در میانه این بحرانیم و هزینه‌های این بحران برای مردمی که خواستار تغییرند، به شدت بالا رفته است. در همین حال هراس از ندانم‌کاری‌های انقلاب 57 کاکا عابدین‌ها ما را به جای تحلیل منطقی و پیش برنده شرایط موجود، درگیر دعوا بر سر نوع حکومت آینده کرده است. دعوایی که ضروری است؛ اما با این نمود، افتادنی است از آن سر بام در حالیکه نظام موجود همچنان مستقر و در تدارک برداشتن گام‌های بلند عبور از بحران است.

کاکا عابدین‌ها تنها امیدشان را در عبور حاکمیت از آستانه تحمل مردمی بسته‌اند که داوطلبانه ماه‌ها در صحنه مبارزه حضور داشته، بی‌آنکه به سلاح رهیافتی مجهز باشند. رهیافتی که باید از دل پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌های رهبران فکری استخراج می‌شد. تاریخ، بی‌گمان ما را قضاوت خواهد کرد. این‌بار اما همچون کودتای 32، گناه شکست را به پای ما مردم نخواهد نوشت.

—————–

پانویس‌ها:
1- برای مطالعه بیشتر این جریان، این لینک را نگاه کنید.
2- +

3-  +

4- + و +

5- متن کامل دفاعیه عیسی سحرخیز
6- روایت احمد قابل از آنچه در دادگاهش گذشت
7- متن کامل نامه محسن کدیور به هاشمی رفسنجانی
8- صحیفه نور، ج ۱۰ ،ص ۴۱۱

9- به عنوان چند نمونه نگاه کنید به + و + و +

10- کلیات میرزاده عشقی، به کوشش سید‌ هادی حائری، تهران، جاویدان، 1373، صص 550 ـ 556 این حکایت را همچنین می‌توانید اینجا بخوانید.
11- +


 


پرده اول

روکش‌های گلدار صندلی‌های کوپه ‌ما، من را به یاد یک اتاق نشیمن دنج می‌انداخت؛ اما مرد جوانی که روبروی من نشسته بود راحت نبود. سرفه می‌کرد، لب پایینش را می‌گزید. به بیرون نگاه می‌انداخت، ناخن‌های دستش را برانداز می‌کرد. هر زمانی که چشممان در چشم هم می‌افتاد، سریع نگاهش را بر می‌گرداند.

بعد از پنج دقیقه با پرسیدن اسمش این سکوت را شکستم. وقتی دید احساس تنش، خیلی سریع از پنجره‌های قطار، محو می‌شود، راحت‌تر به نظر می‌آمد. هنگامی‌که حدودا ده دقیقه حرف زدیم، جسارت لازم را پیدا کرد تا از من بپرسد «خانم، دوست دارم بدانم مردم در غرب راجع به هوش عمومی مردم ایران چه نظری دارند؟». من با اخم پرسیدم «هوش عمومی؟». دقیقا منظورش چه چیزی بود؟ آیا چیزی به اسم هوش عمومی مردم ایران وجود دارد؟ به طرز متقاعد کننده‌ای سرش را تکان داد و گفت «استاد من به ما گفته که محاسبات اثبات کرده که مردم ایران از بقیه مردم جهان باهوش‌ترند، به خدا».

خدای من! چه جوابی می‌توانستم به او بدهم؟ با صداقت به او گفتم من به چیزی مثل هوش عمومی یک ملت اعتقادی ندارم. بعد از همه اینها، تعریف «یک ملت» چیست؟ یا چگونه می‌توان هوش آنها را محاسبه کرد؟

جواب داد «پس مردم در غرب نمی‌دانند که مردم ایران باهوش‌تر از بقیه ملیت‌ها هستند؟». دلم برایش سوخت، یعنی واقعا آن چیزی که استادش گفته را باور کرده بود؟ یا اینکه تلاش می‌کرد مورد تمجید یک زن غربی واقع شود؟ سعی کردم به او این اطمینان را بدهم که مردم در غرب مطمئنا فکر نمی‌کنند که مردم ایران احمق هستند. هر چند پاسخ من او را راضی نکرد.

پرده دوم

در نزدیکی آرامگاه کوروش کبیر در پاسارگاد ایستاده‌ام و خورشید به آرامی در پشت کوه‌ها محو می‌شود. مهرنوش یک وکیل است که در بندر جنوبی بوشهر کار می‌کند. میخواهد بداند نظر من راجع به پیروزی محمود احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟ مهرنوش به من می‌گوید که چقدر ناامید است. بعد از چند ثانیه سکوت از من سوالی می‌پرسد که من نمی‌توانم جواب بدهم.

یکی از بزرگ‌ترین جنایات رژیم ایران، جلوگیری از آزادی گردش اطلاعات است. این امر، انکار یکی از خواسته‌های اساسی انسان و نیاز به تکامل دید انسان نسبت به جهان است که باعث رشد و شکوفایی شخصیت انسان‌ها می‌شود. به بیان دیگر، انکار آزادی گردش اطلاعات، انکار حق انسان بودن است

«هولوکاست از نظر شما واقعا چیست؟». همسرش که به تازگی آمده و به ما پیوسته یک قدم عقب می‌رود. من مختصرا اشاره‌ای به هیتلر، اتاق‌های گاز و شش میلیون قربانی یهودی می‌کنم. مهرنوش سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید «چرا همه مردم اروپا فکر می‌کنند که اینها حقیقت دارد؟ دلایلتان برای اثبات این قضیه چقدر قابل استناد است؟» حرف‌هایش باعث می‌شود احساس راحتی نکنم. واقعا نمی‌خواهم وارد این بحث شوم.

پرده سوم

عکاسم پیتر ـ یان، راهنمایمان احمد و من، یک اتاق در هتلی در خیابان چهار باغ اصفهان گرفته بودیم. پیتر ـ یان و احمد در یک اتاق می‌خوابیدند و من یک اتاق برای خودم داشتم.

مرد پشت میز پذیرش با نگاهی سردرگم با صدایی پر از تعجب می‌پرسد «چرا شما یک اتاق جدا برای خودتان گرفته‌اید؟» سوالش من را گیج می‌کند. من به او می‌گویم که خلوت خودم را می‌خواهم و احمد و پیتر ـ یان هم دوستان خوبی هستند؛ ولی ما اتاق‌هایمان را شریک نمی‌شویم. ابرویش را بالا می‌برد و می‌گوید «نمی‌فهمم. فکر می‌کردم زن‌ها در غرب، مشکلی ندارند برای خوابیدن با کسی که با او رابطه‌ای ندارند».

نگاهی به این سه موقعیت بیاندازید و از خودتان بپرسید چه وجه مشترکی دارند؟ جواب ساده است. همه اینها از بزرگ‌ترین مشکلی که مردم ایران با آن روبرو هستند، ناشی می‌شود: فقدان آگاهی و اطلاعات. آیا این افراد احمقانه رفتار کردند؟ بله و خیر.

بله، اگر به جواب‌های هرکدام از آنها به طور جداگانه و مجزا نگاه کنید و خیر؛ زیرا با نگاه به متن مردم ایران نگاه مجزا و جداگانه کار اشتباهی است. اگر در اروپا کسی از من می‌پرسید که چرا با دو مرد که برای همراهی در سفر با من هستند، نمی‌خوابم، عصبانی می‌شدم. در ایران اما نشدم، در عوض حرف‌های مسئول پذیرش مرا متاسف کرد. آنها مرا متوجه کردند که چقدر کشوری که من عاشقش شده‌ام منزوی ا‌ست.

رژیم ایران از آگاهی می‌ترسد، چون آگاهی دانش است و دانش اگر حداقل به صورت مناسب ارائه شود، قدرت. وجه دیگری از اطلاعات هم وجود دارد. وقتی دانش و آگاهی به صورت نامناسب ارائه شوند، می‌توانند بسیار مخرب باشند. این همان چیزی‌ست که برای این سه نفری که از آنها صحبت کردم، اتفاق افتاده است.

رژیم ایران به مردم اطلاعات غلط و یک‌طرفه در مورد مسائلی مثل غرب، هولوکاست و ملت ایران می‌دهد که باعث می‌شود بعضی افراد از این دید بسته رنج ببرند. صحبت در مورد شستشوی مغزی در این گونه موقعیت‌ها شاید کمی زیاده‌روی باشد؛ ولی به نظر می‌آمد «مرد هوش» در قطار با این حال که از قدرت نطق و بیانش استفاده می‌کرد، اما حرفی که می‌زد را آنقدر شنیده بود که جزئی از وجودش شده بود. هنگامی که از من پرسید که آیا به خدا اعتقاد دارم و من پاسخ منفی دادم، او گفت «مطمئنا حکومت شما اطلاعات درستی به شما نمی‌دهد. اگر آنها به شما اطلاعات معتبری می‌دادند، شما می‌فهمیدید که همه چیز در جهان به دست خداوند در جای خودش قرار گرفته است».

این حرف‌ها از یک فرد باهوش که در دانشگاه اراک الکترو مغناطیس خوانده خیلی عجیب و دور از ذهن به نظر می‌آید. این حرف‌های محمود احمدی‌نژاد دوباره در ذهن من تداعی شد وقتی در سخنرانی خود در 17 ژوئن 2010 ادعا کرد «اگر آمریکا به شهروندانش حق آزادی کسب اطلاعات در مورد امور جهان را می‌داد، مردم آمریکا می‌توانستند از حمایت رهبران خود از شقاوت اسرائیل و همچینین جنایات آن‌ها در عراق و افغانستان مطلع شوند و سیاسیون خود را به درستی بشناسند».

یکی از بزرگ‌ترین جنایات رژیم ایران، جلوگیری از آزادی گردش اطلاعات است. این امر، انکار یکی از خواسته‌های اساسی انسان و نیاز به تکامل دید انسان نسبت به جهان است که باعث رشد و شکوفایی شخصیت انسان‌ها می‌شود. به بیان دیگر، انکار آزادی گردش اطلاعات، انکار حق انسان بودن است.

ولی همچنان یک قدرت وجود دارد که رژیم نمی‌تواند با آن مقابله کند: اینترنت. در قدیم سانسور برای نویسندگان شاعران و خبرنگاران اعمال می‌شد، برای اینکه رژیم می‌داند که زندگی در محیط دیکتاتوری قلم‌ها را نیرومندتر از شمشیر می‌کند. در این عصر، اینترنت هرکسی را یک نویسنده می‌کند. سانسور اینترنت در رژیم خیلی پیشرفته است؛ اما به همان میزان ابداع جوان‌های ایرانی برای دور زدن سیستم‌های فیلترینگ نیز پیشرفته است. همانطور که جیمز کوی درست بعد از انتخابات 2009 در وبلاگ سرویس اطلاعاتی رنسیس اشاره کرد: «اگر 65 میلیون آدم را در اتاق در بسته بگذاریم آنها خیلی زود راه‌های خروج را پیدا می‌کنند و احتمالا تعداد کمی هم راه خروج درست می‌کنند».

فضای رژیم ایران کوچک‌تر می‌شود در حالی که فضای مردم ایران گسترش می‌یابد. در ایران آزاد در آینده، مسئول برازنده پذیرش هتل نگاه جویای من را با این پرسش پاسخ خواهد داد که آیا یک زن مجرد غربی که به تنهایی سفر می‌کند، مطمئن است که به جای یک اتاق دو تخته، یک اتاق یک تخته نمی‌خواهد؟


 


Russia on Monday angrily slammed Iranian President Mahmoud Ahmadinejad’s criticism of Moscow in the nuclear crisis as unacceptable and irresponsible, as tensions spiral with its traditional ally. Ahmadinejad last week called his Russian counterpart Dmitry Medvedev the “mouthpiece” of Iran’s enemies, in his strongest attack yet on Moscow after months of rising tensions between the Kremlin and the Islamic Republic.

“For us the recent public statements of the Iranian President Mahmoud Ahmadinejad are categorically unacceptable,” a Russian foreign ministry statement said. It said that Ahmadinejad’s comments “distorted Russia’s objective approach, our independent, constructive line towards the Iranian nuclear programme with the aim of finding a political and diplomatic resolution.”

“We consider that instead of fruitless and irresponsible rhetoric, the Iranian leadership should take concrete, constructive steps towards the speediest regulation of the situation.” Iran is under four sets of UN sanctions over its refusal to heed repeated Security Council ultimatums to suspend uranium enrichment, the most controversial part of its nuclear programme. Iran says that it is enriching uranium purely for peaceful use, but Western powers are concerned that it intends to develop a nuclear weapon.

Russia, traditionally a diplomatic and economic ally of Iran, in the past took a milder line against Tehran than Western powers but recently has noticeably hardened its position, sparking anger in Tehran. Medvedev declared earlier this month that Iran was close to having the potential to build a nuclear weapon, the first time a Russian leader had warned so explicitly of the dangers of the Iranian nuclear programme.
In the face of rising tensions, the energy ministers of the two countries met earlier this month with energy-hungry Iran winning a pledge from Moscow to supply fuel, despite unilateral US and EU sanctions targeting its energy sector.

Iran is the world’s fourth largest producer of crude oil, but imports 40 percent of its fuel needs because it lacks enough refining capabilities to meet demand.

source: AFP


 


میرحسین موسوی، از رهبران مخالفان دولت ایران، در سخنانی به اتهام‌های هواداران رهبر جمهوری اسلامی ایران در مورد دوران جنگ عراق و ایران پاسخ داد.

به گزارش وبسایت کلمه، میرحسین موسوی با شرح برخی جزییات درباره آن دوره وعده داد: «در صورتی که لازم شود … در آینده این مسائل را با بسط و شرح بیشتری خطاب به مردم ایران» بیان می‌کند و احتمال داد که «اگر ناچار شود، دلایل استعفای سال ۶۷ خود را نیز برای بیشتر روشن شدن مسائل با مردم در میان می‌گذارد.»

میرحسین موسوی که در دوره جنگ هشت ساله عراق و ایران، نخست وزیر بود، از آنچه که «تحریف تاریخ انقلاب» نامید، انتقاد کرد و گفت که «در این زمینه هم بیگانگان و متحدان صدام فعال هستند و هم دولتیان.»

او در این ارتباط با اشاره به «ضمیمه‌های حجیم روزنامه‌های دولتی در آستانه ۲۲ خرداد» گفت که این بهانه خوبی است که جنبش سبز یک بار در کنار همه فعالیت‌های خود، به صورت واقع‌بینانه‌ای، با تاریخ ۳۰ سال گذشته روبرو شود و با تحقیقات مستقل به این مساله بپردازد .

این رهبر مخالف دولت در همین خصوص به سالروز پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی آیت الله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی، اشاره کرد و افزود که تحریف‌های آشکار و برنامه‌ریزی شده‌ای درباره تاریخ جنگ و نقش دولت در آن صورت گرفته است.

اشاره میر حسین موسوی به سخنان محسن رفیقدوست، «وزیر سپاه» آن دوره بود که در مصاحبه‌ای در هفته پیش گفت که «امکانات آن طور که نظامی‌ها می‌خواستند در خدمت جنگ قرار نمی‌گرفت. یعنی اکثر اوقات در دولت با پیشنهادهایی که برای جنگ می‌شد مخالفت می‌کردند و دایم می‌گفتند شما که می‌دانید نمی‌توانید بغداد را بگیرید چرا ول نمی‌کنید؟ چرا جنگ را تمام نمی‌کنید؟»

میر حسین موسوی در پاسخ به این موضوع، با نامیدن محسن رفیقدوست به عنوان وزیر تحمیلی گفت که اگر دولت و امکانات در اختیار او و همفکرانش قرار می‌گرفت، بر سر کشور همان می‌آوردند که «در طول مدیریت خود بر سر بیت‌المال و اموال مستضعفان و یتیمان در بنیاد مستضعفان آوردند.»

میرحسین موسوی همچنین تصریح که در زمان جنگ، دولت او را به بهانه درز خبرها از ماجرای طرح‌های جنگی و دفاعی کنار گذاشته بودند و افزود:«فتح بغداد با تحویل دولت به چند فرمانده نظامی امکان‌پذیر نبود، بلکه برای شکست قطعی دشمن لازم بود از همان اول، رابطه دولت با اداره عملی جنگ و طراحی‌های نظامی قطع نشود.»

آخرین نخست وزیر ایران در بخش دیگری از سخنان خود در خصوص زمانی که اداره ستاد فرماندهی قوا به دولت سپرده شد، خاطر نشان کرد که تحولات اساسی در همان مدت کم در جبهه‌ها ایجاد شد، آنهم در شرایطی که فرماندهان سپاه پاسداران و ارتش در نخستین جلسه ستاد فرماندهی کل قوا اعلام کردند که خوزستان را از دست رفته فرض کنند.

به گفته میر حسین موسوی، این در شرایطی بود که نیروهای اصلی ایران در یک نقطه بی‌اهمیت کردستان در پی گرفتن یک ارتفاع کم اهمیت به نام شاخ شمران بودند و در عین حال، در معرض دور خوردن از سوی دشمن قرار گرفته بودند.

وی در ادامه سخنانش به نقش مدیران برجسته در دوران جنگ اشاره کرد و گفت: «بنده در آن زمان به این شرط مسئولیت ریاست ستاد فرماندهی کل قوا را قبول کردم که با خود تعدادی از مدیران برجسته و مدیران همکار را در ستاد شرکت بدهم.»

آخرین نخست وزیر ایران گفت: «بعد از سه سال از شروع جنگ به اعتقاد من اشتباهات اساسی در تعیین استراتژی های جنگی پیش آمد که اعزام نیرو به کردستان یکی‌اش بود و از آن مهم‌تر دل بستن به عملیات های بزرگ کلاسیک شبیه عملیات‌های دشمن بود که مزایای نسبی ما را در کنار امکانات کشور به شدت تقلیل داد و حدود پنج سال همه امکانات کشور حتی تا حد جمع آوری برف روب‌ها از جاده‌ها و کامیون‌های دولتی و حتی مصادره کامیون‌های بخش خصوصی و همه ظرفیت‌های مالی – صنعتی کشور به کار گرفته می‌شد اما نتیجه آن شد که همه شاهد بودیم.»

وی افزود: «ایده‌ای که این وزیر سابق درباره فتح بغداد مطرح کرد باقیمانده همان دل بستن‌ها به طرح‌های کلاسیک جنگی و نتیجه بخش بودن عملیات‌های بزرگ برای شکست دشمنی بود که ماهانه فقط دو میلیارد دلار از همسایه‌‌های عرب خود برای جنگیدن با ما باج می‌گرفت و هنگام ختم جنگ بیش از پنجاه لشگر داشت .این نگاه به جنگ از همان بدو طرح خود در میان رزمندگان مخالفانی داشت.»


 


به گزارش دویچه‌وله، وزارت خارجه روسیه اظهارات احمدی‌نژاد در مورد شرکت روسیه در «نمایشنامه‌ای آمریکایی» را «غیرمسئولانه» خوانده و از ایران خواسته تا هر چه سریع‌تر نگرانی‌های جامعه بین‌الملل در خصوص برنامه هسته‌ای خود را برطرف کند.

روسیه روز دوشنبه ۴ مرداد انتقادات محمود احمدی‌نژاد رییس‌جمهور ایران از دیمتری مدودف همتای روسی خود را سخنانی «غیرمسئولانه» و «بی‌فایده» خواند.

مدودف در دوازدهم ژوئیه در اظهاراتی بی‌سابقه گفته بود که ایران به مرحله تولید سلاح هسته‌ای نزدیک می‌شود. محمود احمدی‌نژاد اوایل هفته گذشته در پاسخ به این اظهارات، سخنان مدودف را «شرکت در نمایشنامه‌آمریکا علیه ایران» خوانده بود.

احمدی‌نژاد این سوال را طرح کرده بود که چرا رییس‌جمهور روسیه در این «نمایشنامه آمریکایی» بازی می‌کند و افزوده بود که در آینده نزدیک جزئیات این سناریو که «توسط آمریکا نوشته شده و برخی کشورها آن را دنبال می‌کنند» را فاش خواهد کرد.

احمدی‌نژاد در سخنانی به شکل غیرمستقیم به روسیه انتقاد کرده و گفته بود که کشورهایی که در نمایشنامه آمریکا شرکت می‌کنند، یا «نادان» هستند و یا «قربانی تحلیل‌های اشتباه» شده‌اند.

غرب از این نگران است که ایران مشغول فعالیت برای دستیابی به سلاح هسته‌ای باشد و این اتهامی است که تهران همواره آن را تکذیب کرده و می‌گوید که برنامه هسته‌ای آن، مسالمت‌آمیز است.

وزارت خارجه روسیه روز دوشنبه در بیانیه‌ای اعلام کرد که موضع مسکو در خصوص برنامه هسته‌ای ایران، «مستقل» است و مسکو برای ایجاد راه‌حل سیاسی و دیپلماتیک تلاش می‌کند و «نگرانی‌های جامعه بین‌المللی، کاملا به جا است».

در ادامه این بیانیه آمده است: «روسیه تاکید می‌کند که اظهارات محمود احمدی‌نژاد که به روش هدفمند روسیه ایراد شده، به هیچ وجه قابل قبول نیست».

روسیه همچنین گفته که بر این باور است که به جای اظهارات «بی‌فایده» و «غیرمسئولانه» که از طرف رهبران ایران ایراد می‌شود، باید روش‌هایی قابل لمس و درک و فعال در پیش گرفته شود تا هر چه سریع‌تر «وضعیت نابسامان فعلی» حل شده و این همان چیزی است که از مدت‌ها قبل، روسیه و مجموعه کشورهای ۱+۵ آن را عنوان کرده و خواسته‌اند.

دولت ایران روز دوشنبه اعلام کرده که آماده است به میز مذاکرات برای بحث و بررسی تبادل سوخت هسته‌ای بدون هیچ پیش‌شرطی باز گردد.

بیانیه روسیه علیه ایران در حالی صادر شده اتحادیه اروپا سرانجام مجازات‌ها و تحریم‌های شدیدی را علیه ایران در برنامه هسته‌ای این کشور، تصویب کرده است.

وزارت خارجه روسیه ابراز امیدواری کرد که مذاکرات میان ایران و کشورهای 1+5 شامل آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آ‌لمان هر چه سریع‌تر آغاز شود.


 


بلافاصله بعد از تصویب تحریم های ویژه و بیسابقۀ اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی و یک هفته بعد از اظهارات صدراعظم آلمان و مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در لزوم “مذاکره سریع هسته ای” با ایران، نماینده جمهوری اسلامی در آژانس بین المللی انرژی اتمی، از آمادگی دولت ایران برای “گفتگوهای سریع و بدون پیش شرط پیرامون تامین سوخت راکتور تهران” خبر داد.

به گزارش مهر، علی اصغر سلطانیه با اعلام تحویل پاسخ ایران به نامه گروه وین (آمریکا، روسیه و فرانسه) به مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، خاطرنشان کرد “محور اصلی پاسخ ایران، اعلام آمادگی برای آغاز گفتگوهای سریع و بدون پیش شرط پیرامون تامین سوخت راکتور تهران است. ”

نماینده ایران در آژانس، به جزئیات پاسخ ایران به نامه گروه وین اشاره ای نکرد و صرفا گفت: در زمان مقتضی پاسخ مورد نظر دراختیار رسانه ها قرار خواهد گرفت.

سلطانیه با اشاره به اینکه پاسخ جمهوری اسلامی به نامه گروه وین ساعت ١۴ روز دوشنب به وقت وین، تحویل آمانو (مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی) شده است، تصریح کرد: این ملاقات به صورت خصوصی انجام شد.

وی افزود: در طی ملاقات با آمانو، نامه رسمی ایران که نشانگر موضع ایران و دارای پیام روشن و صریحی مبنی بر آمادگی کامل ایران برای برگزاری نشست پیرامون تامین سوخت راکتور تهران بود به وی اعلام شد و آمانو اعلام کرده بلافاصله و همین امروز نامه ایران را به صورت حضوری و دستی به نمایندگان گروه وین منعکس می کند.

سلطانیه یادآور شد: “هم اکنون ما منتظریم که آمانو بر اساس گفتگوهایی که با طرفین خواهد داشت نتیجه را به ما اعلام کند. وی با تاکید مجدد بر اینکه “ایران در نامه به گروه وین آمادگی خود را برای شروع مذاکرات بدون پیش شرط به منظور تامین سوخت راکتور تهران اعلام کرده ، گفت: بقیه ماجرا به طرفین بستگی دارد تا حسن نظر خود را برای این اقدام انسان دوستانه نشان بدهند.


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به tehranreview-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به tehranreview@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته