-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۸۹ مرداد ۹, شنبه

Latest News from Iran Green Voice for 07/31/2010

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



نیما رایین

ایران در مرز کمبودها قرار گرفته است.زمستان ، اگر سرما کمی از مرزهای متعارفش فراتر رود گاز نداریم.گاز صنایع قطع می شود ، باز هم شهرهای سردسیر بی سوخت وگاز می مانند مانند آنچه در زمستان 86 رخ داد .در این سالها نیز ظرفیت تازه ای به تولید گاز کشور افزوده نشده وفقط دولت با قطع گاز صنایع ،خانه ها را گرم نگه می دارد.

از طرف دیگر کمبود برق داریم ودر تابستان به خاطر افزایش مصرف، بازهم برق صنایع وتولید گران قطع می شود .کمبود بنزین داریم حلقه محاصره وتحریم بنزین نیز هر روز بر گردن اقتصاد کشور تنگ تر می شود ولی رییس دولت به جای چاره شعار های پر طمراق می دهد وآرزوی تحریم بنزین می کند .آرزویی که نتانیاهو نخست وزیر اسراییل هم داشت وگفته بود «آروزی من این است روزی بنزین بر روی ایران تحریم شود».
از سویی دیگر آب تهران به گفته وزیر بهداشت نیترات بالای حد مجاز دارد. هر چند که در بمباران اظهارات مختلف این حرف تغییر حالت وجهت داد واستاندار تهران اساسا این موضع را منکر شد و وزیر هم ناگزیر از تغییر نظر. اما کارشناسان آلوده بودن آب تهران را تایید می کنند.این مشکلات که نه به استکبار جهانی مربوط است نه سران به اصطلاح فتنه در آن دخلی دارند مساله ای را برای دولت دهم پدید آورده است به نام "بحران کارآمدی".این در حالی است که بسیاری از مخالفین ومنتقدین این دولت را فاقد مشروعیت می دانند.اکنون بر این بحران ،بحران کارآمدی نیز بار شده ومی شود.

در این گزارش دومورد از ناکارآمدی دولت ورویکرد "انکار وشعار" به تصویر کشیده شده .بحرانهایی که تمامیت اقتصادی را به مرز چالش وبحران کشانده است.واین گزارش ها در بخش های مختلف ادامه دارد.

صنایع جمعه ها کار کنید، روزهای دیگه تعطیل

کمبود برق در تابستان ورفع نیاز مصرف کنندگان خانگی ،دولت را به این رسانده که برق مورد نیاز را از صنایع کم کند وبه مصرف کنندگان عادی برساند .از این رو بسیاری از کارخانه ها ومراکز بزرگ صنعتی دچار کمبود برق هستند ودر حالت نیمه تعطیل یا نیمه ظرفیت کار می کنند.کارخانه های سایپا وایران خودرو هم اکنون نیمه ونصفه ظرفیت خود تولید میکنند ومشکل اصلی شان کمبود برق است.

موضوع برای تمام صنایع به حدی جدی است که به گزارش روزنامه همشهری" در توافقی بین وزارت نیرو و صنایع از واحدهای صنعتی خواسته شده تا روز تعطیل خود را به جای جمعه به یکی از روزهای میانی هفته انتقال داده و تعمیرات خود را در ساعات پیک مصرف برق انجام دهند، یا اینکه تولید خود را از ساعت10شب تا صبح انجام دهند. تأمل در اظهارات 2معاون وزیر صنایع و معادن و برخی مسئولان میانی نشان می‌دهد که برای کاستن از فشار قطعی برق، یکی از اصلی‌ترین راه‌ها، هماهنگی در قطعی برق واحدهای صنعتی و مدیریت منابع برق است".

در همین راستا محمدمسعود سمیعی‌نژاد، معاون معدنی وزیر صنایع نیز به فارس گفت: «از واحدهای صنعتی خواسته‌ایم تا روز تعطیل خود را به جای جمعه به یکی از روزهای میانی هفته انتقال دهند تا به این ترتیب در مصرف برق کشور صرفه جویی شود. همچنین از واحدهای صنعتی خواسته شده تا تعمیرات خود را در ساعات پیک مصرف برق انجام دهند و یا تولید خود را از ساعت 10شب تا صبح انجام دهند تا به این ترتیب، مدیریت منابع برق در واحدهای صنعتی صورت گیرد و برق مصرفی خانگی نیز قطع نشود. بنا بر این گزارش معاون وزیر صنایع با بیان اینکه تاکنون گزارشی در مورد قطع برق برنامه‌ریزی شده صنایع مطرح نشده است، گفت: به‌منظور مدیریت مصرف برق، واحدهای صنعتی به 3 گروه تقسیم بندی شده‌اند تا در این زمینه واحدهایی که مصرف برق آنها از حساسیت بالایی برخوردار است دچار مشکل نشوند. »

این گفته های در حالی است که یک مقام مسوول صنعتی در اظهاراتی متفاوت گفت هر شرکتی که توان نداشته باشد از دور خارج می شود.به گزارش ایلنا مدیر‌کل صنایع و معادن استان قزوین گفت: «نگران تعطیلی واحدهای صنعتی نباشید چرا که هر صنعتي یک روز عمرش تمام می‌شود و باید حذف شود. »

آقاعليخانی در خصوص واحدهای بحرانی اظهار كرد: «نگران تعطیلی واحدهای بحرانی نباشید؛ چرا که اگر هر واحد صنعتی توجیه اقتصادی نداشته باشد باید از مجموعه تولیدی حذف شود. به عنوان مثال شرکت نخران یک شرکت بحرانی بود ولی امروز با سرمایه‌گذاری مجدد شرکت، بستر در این مکان فعال شده و یا در محل شرکت فرش اکباتان نیز شرکت گلرنگ فعالیت جدید خود را آغاز کرده است. بنابراین هیچ نگرانی وجود ندارد؛ یک روز صنعت عمرش تمام می‌شود و باید حذف شود. »

این گفته ها در حالی است که به گفته آگاهان زنگ خطر قطع ناگهانی برق واحدهای صنعتی به صدا درآمده وستاد بحران در وزارت صنایع تشکیل شده ،ولی مشخص نیست دولت چگونه می‌خواهد زیان ناشی از قطع برق و اختلال در خطوط تولید را جبران کند؟ چه اواخر سال 1387 و اوایل سال گذشته وزرای صنایع و معادن و نیرو با امضای تفاهمنامه‌ای وعده دادند آب و برق صنایع را تامین کنند.وهنوز دولت خسارت های قطع گاز در زمستان 86 را به صنایع علیرغم تبلیغات گسترده ای که راه انداخته بود نپرداخته است . شرایط به گونه ای رقم خورده که این روزها مراکز صنعتی و تولیدی به‌دلیل نبود تسهیلات بانکی در وضعیت رکود اقتصادی به‌سر می‌برند و تداوم آن می‌تواند مشکلات دیگری همچون بیکاری را تشدید کند،که زنگ بحران بیکاری نیز به صدا درآمده است.

حل بحران بنزین فقط با شعار

در تحولی دیگر، تامین بنزین هم در کشور به مساله ای مهم ودر حد بحران بدل شده است .در میانه تیرماه که سهمیه تابستانی بنزین اعلام وتخصیص داده شد ،صف های طولانی در پمپ بنزین ها به وجود آمد که خودش زنگ خطری برای دولت بود.در مساله بنزین از سویی کشور با رشد مصرف بنزین علیرغم سهمیه بندی مواجه است از سویی هم تحریم بنزین گام به گام موجش تمام فروشندگان بنزین را در جهان علیه ایران میگیرد.به گزارش فارس "بر اساس آمار رسمی شرکت ملی پخش فرآورده‌های نفتی ایران که چهارشنبه ششم مرداد ماه، منتشر شده مجموع مصرف بنزین کشور در هفته منتهی به اول مردادماه نسبت به هفته پیش از آن نزدیک به هفت میلیون لیتر افزایش داشته است. در همین مدت مصرف گازوئیل نیز ده درصد بیشتر شده. ایران حدود ۴۰ درصد از بنزین مورد نیاز خود را از خارج تامین می‌کند. "

ظرفیت تولید بنزین در داخل ایران ۴۴ میلیون لیتر است. ولی مصرف بنزین ۶۶ میلیون لیتر .از این رو واردات روزانه‌ی نزدیک به ۲۳ میلیون لیتر بنزین ضروری است. احمدی‌نژاد بارها، ادعا کرده «در صورت نیاز ظرف مدت یک هفته می‌توانیم تولید بنزین خود را ۲۰ میلیون لیتر افزایش داده و در این زمینه خودکفا شویم.» ودر آخرین اظهارش نیز آرزوی تحریم بنزین را کرده است.

اما گویا حتی مسئولان شرکت ملی نفت و کارشناسان این حوزه نیز سخنان احمدی‌نژاد را جدی نمی‌گیرند و در اظهاراتشان نشان می‌دهند، افزایش ظرفیت تولید در این ابعاد به این سرعت ناممکن است. وزیر نفت مسعود میرکاظمی، در تازه‌ترین اظهارات خود از طرح‌هایی سخن گفته است که در صورت موفقیت‌آمیز بودن مراحل آزمایشی آنها روزانه ۱۵ میلیون لیتر بنزین به تولید افزوده خواهد شد. او خودکفایی در تولید بنزین را به سال ۱۳۹۲ موکول کرده است.ویک هفته رییس دولت را تلویحا نادیده گرفته است. همچنین خبرگزاری فارس، ۲۱ تیرماه از قول حسین نقره‌کار شیرازی معاون امور بین‌الملل وزیر نفت نوشت، در صورت قطع کامل فروش بنزین به ایران «در عرض ۲ ماه پتروشیمی‌های ما امکان تولید اضافه ۱۷ میلیون لیتر را دارند و 65 میلیون لیتر باقی مانده تا ۲۳ میلیون لیتر واردات بلافاصله قابل جایگزینی است.»

و در اظهاری جداگانه محمد رویانیان که ریاست ستاد مدیریت حمل و نقل و مصرف سوخت را بر عهده دارد به خبرنگاران گفت «ما تا آخر سال ۱۰ میلیون لیتر در روز به تولید اضافه می‌كنیم.» در این صورت کشور حتی در پایان امسال نیز هنوز ۱۳ میلیون لیتر بنزین تا "خودکفایی" مورد ادعای احمدی‌نژاد فاصله خواهد داشت.این پراکنده گویی ها در حالی است که بنابر گزارش‌ها قاچاق بنزین از کردستان عراق به سوی ایران از مدتی پیش با شتابی روزافزون آغاز شده است. ورود بنزین از این مسیر مورد تایید مقامات کردستان قرار گرفته است.

اما این همه راهکار نیست ورییس دولت علیرغم شعار خودکفایی یک هفته ای ،ودرست در همان روز که از "خودکفایی در تولید بنزین در ظرف یک هفته" سخن می‌گفت، تاکید کرد «ایران کشوری است که اگر مردم آن تصمیم بگیرند می‌توانند مصرف بنزین را بدون آسیب رساندن به رشد اقتصادی خود تا نصف کاهش دهند.» ظاهرا این نیز راه‌کار دیگری برای مقابله با تحریم بنزین تلقی می‌شود؛ به شرط این که شهروندان "تصمیم" مورد نظر احمدی‌نژاد را بگیرند و مانند هفته‌ی گذشته مصرف بنزین افزایش پیدا نکند.

با این حال به گفته اغلب کارشناسان هیچ یک از راه‌هایی که از طریق آن بتوان در کوتاه مدت کسری بنزین را تامین کرد، کم‌هزینه و بدون پیامدهای منفی نیستند. اختصاص بخشی از ظرفیت صنایع پتروشیمی و پالایشگاه‌ها به تولید بنزین به معنای از دست دادن دیگر تولیداتی است که بخشی از درآمدهای نفتی را نصیب کشور می‌کند. همچنین تغییر در چرخه‌ی تولید صنایع عظیم نفتی هزینه‌های اضافه‌ای را به کشور تحمیل خواهد کرد.

ودر پایان اینکه ،به نظر می‌رسد ادعای مسئولان دولتی که تحریم‌ها را بی‌اثر و حتی باعث رونق تولید و تسریع خودکفایی عنوان می‌کنند چندان با واقعیت همخوانی نداشته باشد. در این میان گاهی به وجود مشکلات در این حوزه نیز اعتراف می‌شود. به گزارش خبرگزاری ایلنا محمد رویانیان در اظهار نظری اعتراف گونه گفت«مهمترین سوختی كه دشمنان می‌‌توانند از طریق آن به كشور ضربه بزنند بنزین است.»

منبع: جرس


 


مسیح علی نژاد

خبر اعتصاب شانزده تن از زندانیان سیاسی و قطع تلفن بند ۳۵۰ اوین که نزدیک به ۱۰۵ زندانی حوادث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته در این بند نگهداری می شوند در حالی در سایت های خبری منتشر شد که خانواده های این زندانیان در انتظار اعطای مرخصی و یا امتیازات ویژه به عزیران دربندشان به مناسبت نیمه شعبان بودند.

پیگیر های جرس حاکی است، درگیری به وجود آمده میان ماموران زندان اوین و برخی از فعالان سیاسی دربند، آغاز گر این رخداد بوده است. گفته می شود ماموران اوین روز دوشنبه نزدیک به سه الی چهار ساعت زندانیان و خانواده های آنان را در پشت کابین ملاقات معطل نگاه داشتند. چند تن از این زندانیان وقتی مشاهده می کنند ماموران ، بدون توجه به انتظار طولانی مدت خانواده ها در شرایط نامناسب گرمای تابستان، مشغول مکالمه شخصی از طریق تلفن های همراه خود بوده اند، اعتراض خود را به آنها مطرح می کنند؛ اما این اعتراض خشم ماموران را بر می انگیزد و این انتظار را با بی تفاوتی بیش از حد معمول خود، بیشتر می کنند. رفتار نا مناسب ماموران و عدم توجه به سردرگمی و کلافگی زندانیان و خانواده های آنان در روز ملاقات منجر می شود که جمعی از از این زندانیان در یک حرکت دسته جمعی، به سمت اتاق ملاقات حرکت می کنند که این امر به درگیری لفظی میان ماموران و زندانیان معترض منجرا می شود. پس از آن نیز به جای شنیدن اعتراض و خواسته زندانیان، بهمن احمدی امویی و کیوان صمیمی به سلول انفرادی منتقل می شوند. زندانیان دیگر وقتی باخبر می شوند که این دو روزنامه نگار در سلول انفرادی اعتصاب غذا کرده اند، آنها نیز در اعتراض به انتقال هم بندان خود به انفرادی و در حمایت از آنان دست به اعتصاب غذا می زنند و اعلام می کنند تا تحقق خواسته هایشان دست از اعتصاب بر نمی دارند .

به همین مناسبت جرس با بعضی از خانواده های این زندانیان که به خاطر اعتراض به رفتار نامناسب ماموران و مسوولان زندان و همچنین شرایط نامناسب بند ۳۵۰ اعتصاب کرده اند، گفتگوهایی را انجام داده است..

لازم به ذکر است که علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت ، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار ،حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت , عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تحکیم ،علی پرویز فعال دانشجویی ،حمیدرضا محمدی فعال سیاسی ،جعفراقدامی فعال مدنی ،بابک بردبار عکاس خبری ،ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل ،ابراهیم(نادر)بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق ،کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار ،مجید دری فعال دانشجویی ، مجید توکلی فعال دانشجویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگار ،غلامحسین عرشی ،پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا و محمدحسین سهرابی راد از جمله اعتصاب کنندگان هستند )

گفتگوی جرس با خانواده های تعدادی از این زندانیان در مورد اعتصاب غذا و وضعیت نگهداری زندانیان در اوین، پیش روی شماست:

همسر بهمن احمدی امویی: مانع تراشی ها برای ملاقات، فشار روحی- روانی به زندانیان سیاسی است

ژیلا بنی یعقوب همسر بهمن احمدی امویی ضمن اعلام نگرانی نسبت به وضعیت همسر خود و سایر زندانیانی که دست به اعتصاب غذا زده اند به جرس می گوید: آنچه بیشتر از همه نگرانم می کند این است که همسرم معمولا اهل اعتصاب غذا نبوده و معمولا با صبوری نسبت به مشکلات زندان کنار می آمد اما حالا فکر می کنم رفتار اخیر ماموران زندان تا چه اندازه برای او غیرقابل تحمل و نامناسب بوده و تا چه اندازه مورد آزار و اذیت قرار گرفته است که تصمیم به اعتصاب غذا گرفته است.

این روزنامه نگار که خود نیز پیش از این زندانی شده بود و اینک به مدت سی سال از کار روزنامه نگاری محروم شده است، تاکید می کند، برخورد برخی از ماموران زندان اوین معمولا با خانواده ها خیلی محترمانه نیست اما در روز دوشنبه این رفتار بسیار توهین آمیز بود تا آنجا که علی رغم برگه ملاقاتی که توسط دادستانی مورد تایید قرار گرفته بود بعد از ساعات طولانی، ملاقات را لغو و تلفن ها را هم قطع کرده اند و ما الان اصلا خبر نداریم که چه اتفاقی برای زندانیان افتاده است.

وی ادامه می دهد: ماموران اوین می دانند که زندانیان نسبت به خانواده های خود حساس هستند برای همین گاهی اوقات از این امر به عنوان ابزاری برای فشار روحی و روانی به زندانیان استفاده می کنند. آنها می دانند که در روز دوشنبه زندانیان با امید بیدار می شوند و خودشان را برای دیدن خانواده ها آماده می کنند اما فشاری که به زندانیان وارد می شود تا همین امیدهای کوچک آنها را هم نا امید کنند واقعا تاسف برانگیز است.

ژیلا بنی یعقوب یاد آور می شود:‌ملاقات های کابینی سه مرحله دارد، مرحله اول اینگونه است که باید یک مدت طولانی در سالن پایینی به انتظار بنشینیم، در مرحله دوم وقتی وارد اتاق ملاقات می شویم باید مدت طولانی به انتظار بنشینیم تا ببینیم کی پرده های کابین های ملاقات بالا می رود و در مرحله سوم باز هم باید انتظار بکشیم تا زندانیان را پشت کابین ها بیاورند. تازه در این مرحله گاهی وقت ها تلفن ها خراب است و خانواده ها در همین بیست دقیقه ای که فرصت دیدار دارند به شدت دچار اضطراب می شوند تا یک تلفن سالم پیدا کنند. هفته های پیش بعد از چهارساعت انتظار وقتی همسرم تلفن را برداشت هیچ صدایی نمی آمد و هر دوی ما دچار استرس وحشتناک شدیم که این فرصت کوتاه را هم با استرس دنبال تلفن سالم می گشیتم.

وی در پایان می گوید: بعد از اعتصاب غذای همسر من و سایر زندانیان، تلفن های بند ۳۵۰ هم قطع شده است. در خالی که تلفن بند عمومی معمولا در مواردی قطع می شد که محکومین به اعدام را برای اجرای حکم می بردند، برای همین نزدیک به ۱۵۰ نفر از خانواده ها هم در شرایط فعلی نگران هستند و اصلا نمی دانند به چه دلیل تلفن ها قطع شده است.

همسر عبدالله مومنی:‌ نسبت به تماس های بیرونی و خبررسانی های زندانیان سیاسی حساس هستند

فاطمه آیینه وند همسر عبدالله مومنی، سخنگوی دربند ادوار تحکیم نیز ضمن بی خبری نسبت به وضعیت عبدالله مومنی به جرس می گوید: از وقتی که من و بچه ها خبر مربوط به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و از جمله همسرم را شنیده ایم، جز نگرانی هیچ کاری از دست مان بر نمی آید. بچه های من مدام خبرها را نگاه می کنند تا ببیند از پدرشان چه خبری می رسید. به چه کسی باید بگوییم که اگر در ایام عید به زندانی حق تماس تلفنی و دیدار با بچه هایش را نمی دهید حداقل آنها را به انفرادی نفرستید.

وی با بیان اینکه اگر تا روز شنبه خبری در مورد وضعیت زندانیان ندهند، خانواده ها به مقابل دادستانی خواهند رفت تا ببینند چه بلایی سر زندانیان آمده است، می گوید: در عجبم که خود این ماموران همسر و خانواده ندارند که با خانواده های دیگر اینچنین رفتار می کنند؟ مسلمان هستند و در عید مسلمانان بلایی به سر زندانی آورده اند که زندانی دست از خوردن غذا بر می دارد تا شاید صدای اعتراضش شنیده شود.

خانم آیینه وند ادامه می دهد: یکی از دلایلی که برای ملاقات ها و تماس های تلفنی زندانیان سیاسی آنقدر سخت می گیرند این است که آنها نسبت به ارتباطات بیرونی زندانیان نگران هستند. می گویند شما اخبار زندان را به بیرون می فرستید و خانواده های شما هم مصاحبه می کنند. حتی چند بار عبدلله را تهدید کردند که تماس های تلفنی او را قطع خواهند کرد و به او اجازه خواند داد تا تنها هفته ای دوبار به منزل زنگ بزند در حالی که این حق قانونی زندانی است که هر روز دو الی پنج دقیقه ای با خانواده اش تلفنی صحبت کند.

مادر کوهیار گودرزی: مواد مخدر راحت وارد اوین می شود اما اجازه نمی دهند کتاب برای زندانی ببریم

پروین مخترع مادر کوهیار گودرزی که بسیار نسبت به وضعیت نامناسب اوین و سلامتی زندانیان نگران بود به جرس گفت: دیگر مانده ام از این زندان چه بگویم وقتی همه گوش هایشان را بسته اند و هیچ نمی شنوند. اینبار دفعه دوم است که پسرم در اوین اعتصاب غذا کرده است اما انگار هیچ کسی پاسخ گو نیست.

وی ادامه می دهد: شاید کسی باور نکند که دفعه نخست می روند بالای سر پسرم و به مدل سبیل او اعتراض می کنند، بعد وقتی کوهیار نمی پذیرد که مدل سبیل خود را به دلخواه آنان تغییر دهد،با دستبند و چشمبند او را می برند وسبیل او را کوتاه می کنند، آدم چه می تواند بگوید وقتی نخبگان یک کشور را می برند در زندان و تا این اندازه تحقیر می کنند.

مادر کوهیار گودرزی نسبت به وضعیت بهداشت زندان می گوید: آنقدر شرایط تاسف برانگیزی دارند که وقتی قیافه های آنها را می بیند، همه زرد و رنگ پریده با دندان های فاسد شده در آنجا نگهداری می شوند و هیچ کس هم نیست که بگوید چه بلایی دارد سر آنها می آید.

وی در پاسخ به پرسشی در خصوص برخورد دادستانی تهران در مورد اعتراض های خانواده ها نسبت به وضعیت بهداشتی زندانیان می گوید: دادستان از من گله کرده که چرا مصاحبه می کنم، به او گفتم بگویید حسین شریعتمداری بیاید من با او هم مصاحبه کنم و بگویم در زندان چه بلایی دارد سر بهترین جوانان این کشور می آید.

وی افزود: نزدیک به دو ماه هیچ مصاحبه ای نکردم. گفتم ببینم بچه مرا آزاد می کنند، هیچ خبری نشد. تنها فرزندی که با بدبختی و نداری بزرگش کرده ام، شاگرد اول بود و دانشجوی نخبه بود و بعد هم رفت دانشگاه صنعتی شریف حالا جایش در زندان است؟ تازه معلوم هم نیست اینها زندانی گرفته اند یا اسیر که این بلاها را سر بچه های ما می آورند. دست ما هم به هیچ جایی نمی رسید و نمی دانیم از دست این آقایان به کجا شکایت ببریم.

وی در مورد برخورد نهادهای قضایی با خانواده های زندانیان می گوید: آنقدر رفتاربرخی از این آقایان توهین آمیز است که فقط مانده است بلند شوند ما را هم کتک بزنند. رییس شعبه سه ما را دیوانه کرده است. از کرمان می کوبم می روم تهران دنبال کار بچه ام هیچ پاسخی نمی گیرم، وقتی هم خسته و کوفته از تهران می رسم به خانه تازه خبر می رسید که کوهیار دوباره اعتصاب غذا کرده است، با ما که این بیرون زندان تا این اندازه توهین آمیز رفتار می کنند ببینید با بچه های ما در زندان چه می کنند که چاره ای جز اعتصاب غذا نمی بینند.

وی می گوید: بعد از سی سال یک عده آدم های شجاع رفتند در خیابان اعتراض کردند، معلوم است کسانی که قدرت را بدون هیچ سند و محتوایی به دست آورده اند حالا میز و تحت وزارت و ریاست را به این راحتی ها رها نمی کنند و به جای پاسخ منتطقی آنها را در زندان می اندازند. خودشان آن بالا در کاخ شان نشسته اند اصلا کاری به این ندارند که یک مادر مجبور است از شهرستان برای دیدن بچه ای که با نداری بزرگش کرده این همه منت بکشد.

مادر این فعال حقوق بشر دربند در پایان ضمن ابراز تاسف نسبت به رفتار مسولان زندان می گوید: در همین اوین مواد مخدر به راحتی وارد بند می شود اما اجازه نمی دهند ما برای بچه های خودمان کتاب ببریم. ترجیح می دهند جوانان خمار و بیمار باشند تا کاری به کار سیاست نداشته باشند.

مادر مجید توکلی: ما چاره ای جز مقاومت نداریم

مادر مجید توکلی، دانشجوی معترض اوین به جرس می گوید: با اینکه دیگر نباید از این آقایان انتظار نیکی کردن داشت ولی به عنوان یک مادر در روز عید انتظار مرخصی فرزندم را می کشیدم که باز هم نشان دادند چنین انتظارهایی از آنها بیهوده است. این سومین بار است که مجید دست به اعتصاب غذا در زندان می زند. شاید برای خیلی ها این مسئله دیگر عادی شده باشد اما برای خانواده ها هربار انگار روز اول است که عزیزش دست از غذا خوردن می کشد تا صدایش به گوش مسوولان برسد.

وی با بیان اینکه هرگز از مقاومت مجید و دوستان او در زندان نا امید نیست می گوید: کاش بچه هایی که می شنوند، پدران شان در زندان دست به اعتصاب غذا زده اند قوی باشند، من می دانم آنها چه می کشند، شاید ما مادرها توان مان بیشتر از آنها باشد، این اتفاقی است که برای ما در کشور افتاده است و ما چاره ای جز مقاومت نداریم.

مادر مجید توکلی ادامه می دهد: این اعتصاب غذا ها بلاهایی بر سر جسم و روح بچه های ما می گذارد که تا همیشه با آنها می ماند و خانواده ها هم بی نصیب از این فشارها نیستند، همین الان در خانه همین شانزده نفری که اعتصاب غذا کرده اند، می دانید چه خبر است؟ مگر می شود یک خانواده بداند که عزیزش در زندان برای اعتراض لب به غذا نمی زند و آنها بدون غصه بتوانند لب به غذا بزنند.

وی در پایان تاکید می کند: بچه های ما زندانی هستند و باید حداقل حقوق زندانیان را در موردشان رعایت کنند، من نه ماه است که مجید را ندیده ام و تنها راه تماس من همان تماس تلفنی بود که باز هم از من دریغ شده است، اگر مسوولین خواسته های اعتصاب کنندگان را برآورده نکنند، هم قلب خانواده ها نا آرام خواهد بود و هم کشور یک بار دیگر برای ندانم کاری های یک عده مامور دچار التهاب خواهد شد.

مادر مجید دری : پسرم یک سال به مرخصی نیامد و حالا دو دقیقه سهم تلفن را هم از ما گرفتند

منور هاشمی، مادر مجید دری دانشجویی که نزدیک به یک سال است بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می برد، نسبت به خبر اعتصاب غذای فرزند خود نگران است و در این رابطه به جرس می گوید: مجید شاید به لحاظ روحی قوی باشد اما به لحاظ جسمی خیلی ضعیف شده است، دچار میگرن و سردردهای شدید عصبی شده که در زندان نیز فقط به دادن چند قرص تقویتی بسنده کرده اند.

وی با بیان اینکه از روز دوشنبه تا کنون هیچ خبری از اوین ندارند، گفت:‌ روزی دو دقیقه سهم ما بود که صدای مجید را بشنویم و حالا همان را هم نداریم، نزدیک به یک سال که نتوانستم فرزندم را در خانه خودم ببینم.، وقتی تماس نگرفت فکر کردیم می خواهد سهمیه دو دقیقه ای خود را نگه دارد تا یکجا به ما زنگ بزند اما خبر اعتصاب غذا را که شنیدیم همه خانواده نگران شدیم و اصلا نمی دانیم چکار باید بکنیم. می رویم دادستانی شاید جوابی به ما بدهند.

مادر این دانشجوی دربند در مورد وضعیت فرزندش در زندان می گوید: یک زندانی حق و حقوقی دارد که متاسفانه هیچ کدام را در مورد بچه های ما رعایت نمی کنند. به کسانی که در بند مالی و قاچاق هستند، پنج یا شش تا خط تلفن داده اند، اما در بند ۳۵۰ که متعلق به زندانیان سیاسی است فقط یک خط تلفن وجود دارد که گاهی ممکن است حتی نوبت به بچه ها نرسد تا به خانواده هایشان زنگ بزنند.

وی همچنین اشاره کرد: اخیرا چند تا کتاب که با مجوز وزارت ارشاد خودشان چاپ شده است را برای مجید فرستاده بودیم که نپذیرفتند، تعجب آور است که آنها حتی کتاب های خودشان را هم قبول ندارند، مگر فرزند من چه تفاوتی به عنوان یک زندانی با زندانیان بندهای مالی و قاچاق دارد که آنها از حق مرخصی و حق تماس تلفنی و بقیه حقوق خود بهره مند هستند اما ما حتی یک کتاب هم نمی توانیم برایش بفرستیم؟

وی با بیان اینکه برخورد برخی از ماموران زندان که خانواده های زندانیان سیاسی را می شناسند خیلی محترمانه است اما عده ای هم هستند که واقعا رفتارهای توهین آمیزی دارند. ما این را می گذاریم به حساب اینکه بد و خوب همه جا هستند ولی برخورد روز دوشنبه واقعا جای نگرانی دارد که به جای شنیدن صحبت های معترضین آنها را به سلول انفرادی منتقل کردند.

پدر علی ملیحی: ما همیشه از علی روحیه می گیریم

جواد ملیحی پدر علی ملیحی روزنامه نگار دربند است که از خبر اعتصاب غذای فرزند خود بی اطلاع است و به جرس می گوید: از زمانی که تلفن های اوین قطع شده است ما خبری از علی نداریم و نمی دانیم بر او چه می گذرد.

وی روحیه علی ملیحی را بسیار خوب توصیف می کند و می گوید، دادگاه حکم چهارسال زندان او را تایید کرده است، اگرچه در روز دادگاه علی خودش بسیار متعجب بود از این حکم ولی سعی می کرد به ما دلداری بدهد.

آقای ملیحی از دیدار دوساعت و نیمه خود با علی ملیحی درروز دادگاه به نیکی یاد می کند و می گوید، ملاقات های حضوری سهم مادر علی است اما در روز دادگاه شایسته نبود که مادر، علی را با آن وضعیت دستبند ببیند برای همین خودم رفتم و ساعت های خوبی را با پسرم حرف زدم.

وی ضمن ابراز نگرانی نسبت به قطعی تلفن های اوین می گوید اگر خبر اعتصاب غذا درست باشد، با توجه به شناختی که از علی آقا دارم، می توانم بگویم بی دلیل کاری را انجام نمی دهد.

همسر حسین نورانی نژاد: اگر جواب ندهند، خانواده های زندانیان در برابر دادستانی تجمع می کنند

پرستو سرمدی، همسر حسین نورانی نژاد، عضو در بند جبهه مشارکت که او نیز نزدیک به یک سال است که به مرخصی در زندان به سر می برد، به جرس می گوید: از زمانی که تافن های اوین قطع شده است ما اصلا خبر نداریم که در زندان چه می گذرد و همین ما را بیشتر نگران کرده است.

این روزنامه نگار جوان در عین حال توضیح می دهد: همسر من دارد دوران محکومیت خود را سپری می کند و طبیعی است که باید مثل همه زندانیان از حق و حقوق خود بهره مند باشد اما با توجه به رفتارهای غیرقانونی که با زندانیان می شود ما از خیر مرخصی و آزادی مشروط گذشتیم و داشتیم آرام آرام با مسئله کنار می آمدیم اما ظاهرا خود آقایان نمی خواهند کشور آرام باشد. خودشان هستند که به التهاب دامن می زنند وگرنه ما که کاری به کار آنها نداشتیم نه مرخصی خواستیم و نه آزادی مشروط اما هیمن ملاقات را هم به گونه ای با مانع تراشی مواجه کردند تا صدای اعتراض زندانیان را بلند کنند و جو را یک بار دیگر ملتهب کنند.
پرستو سرمدی ادامه می دهد؛ ما شاهد بودیم که در ایام عید قاچاقچیان به مرخصی آمدند اما همسر من نیامد، باز هم اعتراضی نکردیم اما اگر این رفتارهای همچنان ادامه پیدا کند همه خانواده هاقرار گذاشته اند روز شنبه در مقابل دادستانی تجمع کنند.

وی گفت: ما خبر مربوط به اعتصاب غذای زندانیان را از سایت های خبری خوانیدم یعنی این حق را نداریم که بگوییم حداقل تلفن ها را وصل کنید تا ببینیم در اوین چه خبر است؟

همسر تاجرینا: به همسرم به عنوان یک دندانپزشک اجازه ندادند تا حداقل به سلامت دندان زندانیان کمک کند

زهرا میریونسی همسر علی تاجرنیا، یکی از نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم که اینک در بند ۳۰۵ اوین به سر می برد به جرس می گوید: از روز دوشنبه تاکنون بچه های من مدام گوش به زنگ هستند تا پدرشان زنگ بزند اما اصلا نمی دانیم چه اتفاقی افتاده است که تلفن ها را قطع کرده اند.

وی نسبت به وضعیت بهداشتی زندانیان هم ابراز نگرانی می کند و اشاره می کند: همسر من به دلیل اینکه خودش یک دندانپزشک است، وقتی وضعیت دندان های زندانیان را دیده است که در اثر تغذیه ناسلام خراب شده اند، به زندان پیشنهاد داده است تا حداقل بتواند از تخصص خود در زندان استفاده کرده و به زندانیان کمک کند اما هیچگاه با این پیشنهاد موافقت نکرده اند.

وی افزود، به دلیل برخی تعمیرات در زندان، آلودگی هوا، ازدحام بیش از حد جمعیت و گرمای بیش از اندازه، زندانیان از وضعیت مناسب بهداشت و سلامت برخوردار نیستند و این امر بارها گلایه همسرم را به همراه داشت.

وی در پایان تاکید کرد امیدواریم دیدار خانواده های زندانیان با دادستان نتیجه بخش باشد تا بدون هیچ دردسری زندانیان به مطالبات به حق خود دست پیدا کنند.

منبع: جرس


 


زمین لرزه‌ای به بزرگی 5 و7 دهم در مقیاس امواج درونی زمین، عصر جمعه حوالی تربت حیدریه در استان خراسان رضوی را لرزاند.

به گزارش ایسنا، شبكه‌های لرزه‌نگاری مركز لرزه‌نگاری كشوری موسسه ژئوفیزیك تهران در ساعت 18 و 20 دقیقه و ‌14 ثانیه روز جمعه هشتم مردادماه رخداد این زلزله را ثبت كردند.

مختصات و مركز این زلزله 59.25 درجه طول شرقی و 35.25 درجه عرض شمالی گزارش شده است.

تخریب تعدادی از روستاها بین50 تا 100 درصد

معاون برنامه‎ریزی فرماندار شهرستان تربت حیدریه گفت: زلزله امروز در شهرستان تربت حیدریه به ریزش شیشه و ترک خوردگی بسیاری از منازل در شهر منجر شده است.

بهرام سلطانی افزود: تعداد محدودی از روستاهای شهرستان در حوالی مرکز زلزله بین ‌‌٥٠ تا ‌‌١٠٠ درصد تخریب شده است.

وی با تاکید بر اینکه مراجعات به بیمارستان‌های شهر به دلیل زلزله افزایش یافته است، تصریح کرد: بیشتر مصدومان تاکنون به‌صورت سرپایی مداوا شده‌اند.

معاون برنامه ریزی فرماندار شهرستان تربت حیدریه با اشاره به اینکه با بررسی انجام شده وضعیت بخش‌های شهرستان عادی است، بیان داشت: در حال حاضر ستاد بحران در شهرستان تشکیل شده است و بخش های هلال احمر، آموزش و پرورش، جهاد کشاورزی و نیروهای نظامی و انتظامی در آماده باش می باشند.

سلطانی تاکید کرد: هنوز خسارات دقیقی از زلزله به ستاد بحران شهرستان اعلام نشده است.

تخریب کامل 20 واحد مسکونی

ریس ستاد حوادث غیرمترقبه شهرستان تربت حیدریه از تخریب کامل بیش از 20 واحد مسکونی در پی زلزله عصر امروز در شهرستان خبر داد.

علی اسماعیل‌نژاد با اشاره به اینکه تاکنون تعداد دقیقی از آمار مصدومان اعلام نشده است، بیان كرد: هر چند تاکنون 30 نفر بر اثر زلزله عصر امروز در شهرستان تربت حیدریه به عنوان مصدوم اعلام شده اند.

رییس ستاد حوادث غیرمترقبه شهرستان تربت حیدریه افزود: بیمارستان ها و پادگان های شهر در حال آماده باش کامل هستند.

وی خاطر نشان کرد: 20 واحد مسکونی در روستای "کاریزک" دولت‌آباد زاوه، 4 واحد مسکونی در روستای "فدرد" کامه و یک واحد مسکونی نیز در داخل شهر تربت حیدریه به طور کامل تخریب شده است.

زلزله کاشمر را هم لرزاند

دبیر ستاد بحران شهرستان کاشمر با تایید وقوع زمین لرزه عصر امروز در شهرستان گفت: احتمال وقوع پس لرزه وجود دارد.

علی اصغر مرادزاده با تأیید خبر وقوع زلزله در این شهرستان گفت: تاکنون هیچ گزارشی از بروز خسارت این زمین‌لرزه كه مرکز آن در حوالی تربت حیدریه با قدرت 5.7 ریشتر بوده اعلام نشده است.

او تصریح كرد: با توجه به اینکه احتمال وقوع پس لرزه وجود دارد، هماهنگی لازم با مدیریت بحران استان انجام شده است.

دبیر ستاد بحران شهرستان کاشمر با اشاره به اینکه به دلیل کوهستانی بودن بخش کوهسرخ کاشمر هماهنگی لازم با بخشدار صورت گرفته و و نیروهای امداد و نجات آماده باش هستند، گفت: هر چند به دلیل موقعیت خاص منطقه خدمات رسانی به‌سختی انجام‌پذیر است.

وی تصریح نمود : باید با توجه به زلزله خیز بودن منطقه در ساخت و ساز واحدهای مقاوم دقت بیشتری صورت گیرد .

مرادزاده افزود: باید با فرهنگ سازی لازم به شهروندان راه های مقابله با زلزله را آموزش داد.

طبق اعلام، به دلیل طولانی بودن مدت زمانی وقوع زمین لرزه مردم شهرستان‌های خلیل‎آباد و بردسکن نیز شاهد وقوع زمین لرزه بودند.


 


در حالیکه مشکلات حاد متروی تهران بدلیل عدم تامین اعتبار و همچنین تعویق پرداخت بدهی های دولت، کماکان حل نشده باقی مانده، یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس، با بیان اینکه "حساب ذخیره ارزی کشور، با موجودی حدود شش تا هفت میلیارد دلار، امکان اجرای قانون ارائه تسهیلات به مترو را می دهد"، خاطرنشان کرد "در صورت عدم اجرای قانون تامین اعتبار مترو تهران، وزیران مربوطه را استیضاح می کنیم."

این نماینده مجلس معتقد است "اختلاف سلایق سیاسی دولت وشهرداری، باعث شده است که اجرای قانونی که به طور مستقیم با رفاه مردم در ارتباط است، به تاخیر افتد."

این درحالیست که تمرد دولت از تامین بودجه برای مترو، علی لاریجانی، رئیس مجلس را واداشت تا طی هفته های گذشته، بودجۀ دو میلیارد دلاری مترو را شخصا ابلاغ نماید؛ اما دولت کماکان از زیر آن شانه خالی می کند.

بی ربط و نابجاست
به گزارش مهر، موسی الرضا ثروتی با بیان اینکه کارکرد حساب ذخیره ارزی با صندوق توسعه ملی متفاوت است، ربط دادن عدم اجرای مصوبه مجلس در خصوص مترو تهران به تاسیس صندوق توسعه ملی را، "بی ربط و نا به جا" خواند.
وی بااشاره به اظهارات رئیس کل بانک مرکزی که اجرای قانون پرداخت تسهیلات از حساب ذخیره ازری به مترو را به تشکیل صندوق توسعه ملی موکول کرده بود، افزود: ما در برنامه پنجم توسعه تصویب کردیم که حساب ذخیره ارزی کماکان باقی می ماند و بیست درصد از فروش نفت و میعانات گازی به حساب صندوق توسعه ملی واریز می شود که به بخش خصوصی و تعاونی تعلق می گیرد.

عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس تصریح کرد: این درحالی است که حساب ذخیره ارزی از محل مازاد فروش نفت است، یعنی وقتی ما نفت را بشکه ای ۶۵ دلار در نظر گرفتیم مازاد آن هر میزان که بود باید به حساب ذخیره ارزی واریز شود.
ثروتی افزود "اینکه بانک مرکزی می گوید تخصیص اعتبار مترو منوط به تصویب صندوق توسعه ملی در مجلس است، غلط است و علت این اظهارات آنست که دولت مخالف اجرای مصوبه مجلس درخصوص تامین اعتبار مترو است."

برخورد خواهیم کرد
عضو کمیسیون تلفیق مجلس خاطرنشان کرد: اگر دولت نخواهد قانون مذکور را اجرا کند به طور قطع مجلس با مسئولان مربوطه از جمله رئیس بانک مرکزی برخورد خواهد کرد، زیرا جدای از تخلف دولت در عدم ابلاغ مصوبه مجلس، حال که رئیس مجلس این قانون را ابلاغ کرده است دولت باید آن را اجرایی کند.

ثروتی تصریح کرد: دولت نمی تواند با اجرا نکردن قانون به مجلس پاسخگو هم نباشد اگر دلیلی در عدم اجرا دارد باید در مجلس مطرح کند و نمایندگان نسبت به آن تصمیم گیری کنند. و در صورت عدم اجرای قانون تامین اعتبار متروی تهران ما وزیران مربوطه را استیضاح می کنیم.

حساب ذخیره ارزی پول دارد، اما نمی دهند
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در پاسخ به این سئوال موجودی کم حساب ذخیره اجازه تامین اعتبار مترو تهران را نمی دهد، گفت: چنین چیزی به هیچ وجه درست نیست هم اکنون حساب ذخیره ارزی شش تا هفت میلیارد دلار موجودی دارد که تا پایان سال افزایش هم خواهد یافت.

وی گفت: چنین اظهاراتی در قبال اجرای قانون به هیچ وجه قابل قبول نیست و نظر مجلس همچنان اصرار بر تامین اعتبار مترو است.

ثروتی گفت: این مبلغ تسهیلاتی است که در اختیار شهرداری قرار می گیرد و به صورت ارز هزینه می شود. در زمان بازپرداخت از سوی شهرداری، دولت نیز سهمی در بازپرداخت دارد که شاید علت مخالفت با آن این مورد باشد.

اختلاف سیاسی دولت و شهرداری، مردم را قربانی می کند
نماینده بجنورد با طرح این سئوال که متعجبم چرا دولت می گوید این قانون اجرایی نیست، گفت: ما سئوالمان از دولت این است که چرا این مصوبه اجرایی نیست اگر هم بنا به دلایلی چنین باشد باید در مجلس مطرح شود نه اینکه بی تفاوت از کنار یک مصوبه بگذرند .

وی ادامه داد: متاسفانه اختلاف سلایق سیاسی دولت وشهرداری باعث شده است اجرای این قانون که به طور مستقیم با رفاه مردم در ارتباط است به تاخیر افتد.

دولت بهانه می آورد
وی دلایل مطرح شده برای عدم اجرای قانون مذکور از سوی مسئولان دولتی را بهانه خواند و گفت: مجلس است که تصمیم می گیرد قانونی اجرا شود یا نه. دولت حق نظر دادن پس از مصوبه مجلس را ندارد و اگر موانعی بر سر راه می بیند، باید برای برداشتن آن از راههای قانونی موجود بهره گیرد.

دولت: ما قبول نداریم، شورای نگهبان هم "باید" رد کند
طرح برداشت دو میلیارد دلار تسهیلات از حساب ذخیره ارزی برای حمل‌ونقل ریلی و عمومی شهرها، سال گذشته، پس از تصویب در مجلس با مخالفت شورای نگهبان مواجه شد و طبق قانون به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت، مجمع تشخیص مصلحت نیز اسفند ماه سال گذشته، این قانون را به تصویب نهایی رساند.
براساس این مصوبه، شهرداری تهران تا پایان سال جاری می‌تواند یک میلیارد دلار برای توسعه مترو از اعتبارات حساب ارزی و یا صندوق‌های جایگزین (مانند صندوق توسعه ملی) استفاده کند. بر این اساس همچنین ۷۰۰ میلیون دلار به متروی سایر کلانشهرها و ٣۰۰ میلیون دلار هم برای توسعه حمل‌ونقل در دیگر شهرهای کشور اختصاص خواهد یافت.

پس از تعلل دولت، محمد ابراهیم نکونام، رئیس کمیسیون اصل نود قانون اساسی در مجلس، از ابلاغ قانون اختصاص دو میلیارد دلار برای کمک به مترو توسط رئیس مجلس شورای اسلامی خبر داد و گفت "در پی ابلاغ نکردن از سوی رئیس‌جمهور این قانون توسط رئیس مجلس ابلاغ شد."

همزمان میرتاج الدینی، معاون پارلمانی رئیس دولت در پی ابلاغ آن قانون اعلام کرد که دولت توان اجرای آن را ندارد و دولت قانون کمک به مترو را نیز قبول ندارد و شواری نگهبان نیز باید آن را رد کند.

در پی این اعلام، رئیس کل بانک مرکزی نیز گفت: "حساب ذخیره ارزی از ابتدای امسال به صندوق توسعه ملی تبدیل شد و برداشت از آن منوط به دستورالعملی ا‌ست که هنوز ابلاع نشده است."

حمیدرضا ظریفی نیا

منبع: جرس


 


معین محمدبیگی، از بازداشت شدگان روز عاشورا، به زندان قزل حصار کرج منتقل شد.

بنا به گزارش های رسیده به جرس، حکم دو سال و نیم حبس، پس از تحمل سه ماه زندان برای وی صادر شد و پس از آن محمدبیگی را به زندان قزل حصار منتقل کردند.

گفتنی است که محمدبیگی، سه ماه پس از بازداشت، تا زمان برگزاری دادگاه و صدور و تایید حکم، موقتا و به قید وثیقه آزاد شده بود.

زندان قزل حصار یکی از کم امکانات ترین و نامناسب ترین زندان ها به شمار می رود که زندانیان را برای تبعید به آن جا می فرستند.


 


"بی نتیجه بودن قطعنامه ها و تحریم های جهانی"، "بلااثر بودن تهدیدهای منطقه ای اخیر" و همچنین حملات تند و گسترده به غرب بویژه آمریکا، موضوع های مهمی بود که مقرر شده بود، خطیبان نماز جمعه آنرا در خطبه های هشتم امرداد ماه ۸۹ ایراد کنند.

نمایندگان ولی فقیه در استانهای کشور، در خطبه های نماز جمعه امروز، به غیر از آنچه "بی نتیجه" بودن تحریمها و فشارهای جهانی ذکر کردند، تاکید داشتند "شاید عده‌ای بی‌بصیرت و جاهل تحریم‌ها را جدی بگیرند، اما غربی‌ها باید بدانند كه دیگر تیغ آنها برای ایران برندگی ندارد."

اما آنچه از موارد دستوری فوق الذکر مشهود تر بود، ادبیات به کار گرفته شده در تریبون خطبه های نماز جمعه بود؛ چرا که خطیبان نماز جمعه با ذکر مواردی چون "آمریكا مگسی است كه فقط روی نقاط آلوده می‌نشیند"، "دوران این احمق بازی ها گذشته است" و مشابه آن، به نحوی خاص ادبیات رئیس دولت را مورد استفاده قرار دادند.
موردی که شاید در سالگرد برگزاری اولین نماز جمعه بعد از انقلاب، به امامت مرحوم آیت الله طالقانی، قابل تامل باشد.

خطیبان نماز جمعه، همچنین درجه رهبر جمهوری اسلامی را همزمان با نظر اخیرِ خودِ وی ارتقا داده و اظهار عقیده کردند "وحدت در کشور یك محور و قطب دارد و آن محور نیز حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است. "

موضوع دیگری که خطیبان نماز جمعۀ امروز به آن پرداختند، سالروز اعدام شیخ فضل االه نوری، روحانی مخالف مشروطیت بود، که بدلیل مخالفت با جنبش مشروطه، بعد از پیروزی آن جنبش، اعدام گردید.
خطیبان نماز جمعه در این زمینه اظهار عقیده کردند "در حوادث پس از انتخابات سال گذشته نیز، عده‌ای بی‌بصیرت همچون زمان مشروطه و هنگام به دار آویخته شدن شیخ فضل الله، با فریب از شیاطین ادعا كردند كه حقشان ضایع شده است و امروز ‌دشمن درصدد تكرار تجربه تلخ مشروطیت در ایران و حاكمیت اندیشه غربی با تهاجم فرهنگی و سایر توطئه‌ها است."

تهران؛ قطعنامه‌ها و تحریم‌های شما نیز بی اثر خواهد بود
محمد امامی كاشانی امام جمعه موقت تهران، در خطبه های نماز جمعه هشتم امرداد ماه ۸۹ تهران خاطرنشان کرد "ما باید در مقابل تحریم‌های اقتصادی انسجام اقتصادی خود را حفظ كنیم."

وی با اشاره به تحریمهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی، خطاب به سرمایه داران کشور گفت: شما باید در مقابل تحریم‌های اقتصادی سرمایه خود را در داخل كشور به كار بگیرد تا جوانان بیشتر مشغول كار شوند و دشمن از تحریم‌های خود ناامید‌تر شود.

امامی كاشانی با بیان اینكه سخنگوی كاخ سفید اعلام كرده كه آماده مذاكره در خصوص پرونده هسته‌ای ایران است، گفت: همانگونه كه وزیر خارجه ما اعلام كرد، جمهوری اسلامی به توافقی كه قبلا صورت گرفته پایبند است. اما برخی كشورها به جای پایبندی به بیانیه اقدام به صدور قطعنامه علیه ایران كردند و حسن نیت تهران را پاسخی ناشایسته دادند.

وی با ذكر این ضرب‌المثل كه سیاهی برای ذغال می‌ماند، خطاب به غرب گفت: قطعنامه‌های شما جز ناامنی هیچ چیز دیگر برای شما به ارمغان نخواهد آورد. شما حسن نیت ایران را ندیدید و باید به شما گفت كه همانگونه كه بیانیه های شما راه به جایی نبرده است قطعنامه‌ها و تحریم‌های شما نیز بی اثر خواهد بود.

شیراز؛ نوشتن مسائلی در روزنامه ها، تفرقه افکن است/ آمریكا مگسی است كه فقط روی نقاط آلوده می‌نشیند
اسدالله ایمانی در خطبه‌های نماز جمعه امروز شیراز اظهار عقیده کرد "مسائل اختلاف‌افكن نوشتن و مسئولان را به جان یگدیگر انداختن توسط روزنامه‌ها، تفرقه‌افكنی است."

ایمانی با بیان اینكه "آمریكا مانند مگسی است كه فقط روی نقاط آلوده می‌نشیند"، ابراز داشت: استكبار همواره به جایی می‌رود كه اختلاف و تفرقه باشد."

وی همچنین گفت "با درگیری‌های داخلی، قدرت ملی سست می‌شود و نباید تریبون‌ها و قلم‌ها به دامن زدن به مسائل مختلف روی بیاورند. "

ایمانی خاطرنشان کرد "تهدیدهای آمریكا تندبادی گذرا است اما اختلاف و تفرقه برای ما تهدید به حساب می‌آید."

نماینده ولی فقیه در استان فارس همچنین گفت: ١٣ میلیون زندانی و بازداشت شده در سال ٢۰۰٣ در آمریكا، نوعی حقوق بشر آمریكایی است.

وی افزود: هیچ‌كدام از اقدامات آمریكا نمی‌تواند برای جامعه ایرانی تهدید باشد و ایستادگی آمریكا در مقابل اراده ما غیرممكن است.

ایمانی با اشاره به سالگرد اعدام شیخ فضل‌الله نوری (از روحانیون مخالف مشروطه) اظهار داشت: در زمان شیخ، تلاش علما در راستای اجرای قوانین اسلام و استقرار ولایت فقیه در حاكمیت جامعه بود اما انگلیس با میدان‌داری معركه روزنامه‌ها و احزاب را راه انداخت.

اصفهان؛ تیغ غرب برای ما برندگی ندارد، دوران این احمق بازی ها گذشته است
یوسف طباطبایی‌نژاد در خطبه‌های این هفته نماز جمعه اصفهان با اشاره به اینكه در هفته گذشته اكثر وزرای عضو اتحادیه اروپا تحریم علیه ایران را تشدید كردند، اظهار داشت: غربی‌ها داغ‌تر از شورای امنیت دست به این كار زدند اما همانطور كه دولت ما نیز تاكید دارد، دوران این احمق‌بازی‌ها گذشته است.

امام جمعه اصفهان گفت: شاید عده‌ای بی‌بصیرت و جاهل تحریم‌ها علیه ایران را جدی بگیرند، اما غربی‌ها باید بدانند كه دیگر تیغ آنها برای ایران برندگی ندارد.

وی تاکید کرد "هرچه این تحریم‌ها تشدید شود، اعتماد به نفس و اتكای مردم و دولت ما بیشتر می‌شود."

امام جمعه اصفهان، با اشاره به سالگرد اعدام شیخ فضل لله نوری، وقایع سال گذشته را مورد مرور قرار داده و مدعی شد "در حوادث پس از انتخابات سال گذشته نیز عده‌ای بی‌بصیرت همچون زمان مشروطه، با فریب از شیاطین ادعا كردند كه حقشان ضایع شده است. "

تبریز؛ تهدید نظامی آمریكا‌ علیه ملت ایران طبل توخالی است
محسن مجتهد‌شبستری، امروز در خطبه‌های نماز جمعه تبریز كه در مصلای آن شهر اقامه شد، بر ضرورت وحدت و همدلی در برابر تهدیدات غرب و آمریكا تاكید كرد و گفت "تهدید نظامی آمریكا‌ علیه ملت ایران طبل توخالی است و ایران دست آمریكا را خوانده است."

وی با اشاره به فرا رسیدن سالروز مشروطه و اعدام شیخ فضل‌الله نوری اظهار داشت:‌ دشمنان، انقلاب مشروطه را از مسیر حقیقی خود خارج كردند و با اختلاف‌افكنی میان روحانیت و روشنفكران موجب شهادت شیخ فضل‌الله نوری شدند.
‌مجتهدشبستری اظهار داشت: ‌دشمن درصدد تكرار تجربه تلخ مشروطیت در ایران و حاكمیت اندیشه غربی با تهاجم فرهنگی و سایر توطئه‌ها است.

امام جمعه تبریز با اشاره به بازی اخیر تراكتورسازی و پرسپولیس در تهران اظهار داشت:‌ در این بازی اتفاقات ناگواری رخ داد و عده‌ای قلیلی با فحاشی و الفاظ ركیك و اعمال زشتی را مرتكب شدند. اینگونه رفتارها در شان مردم آذربایجان و تبریز نیست و باید با اینگونه افراد كه می‌خواهند نام آذربایجانی‌ها را لگه‌دار كنند، برخورد شود.

مجتهد شبستری هشدار داد "ایران اسلامی در نقاط بسیاری از جهان طرفداران زیادی دارد كه در صورت حمله آمریكا به ایران منافع آن در سراسر جهان به خطر خواهد افتاد و جهنمی بزرگ برای آمریكا و اسرائیل در جهان رخ خواهد داد. "

بوشهر؛ افتتاح طرح ها نشانگر بی‌ اثر بودن تحریم‌ها است
غلامعلی صفایی بوشهری در نماز جمعه بوشهر اظهار داشت" استعمار و استكبار همواره بیشترین جنایات ضد بشری را صورت داده‌اند و نقض حقوق بشر همواره توسط مدعیان دروغین دفاع از حقوق بشر انجام گرفته است. "

نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه بوشهر خاطرنشان كرد: هم‌اینك جهان می‌رود كه ساختار تاریخی عدالت به حقوق بشر اسلامی تغییر یابد و با ظهور منجی عالم بشریت عدالت محوری در جهان گسترش یابد. "

وی با اشاره به افتتاح دو طرح پتروشیمی عسلویه در هفته گذشته بیان داشت: افتتاح این دو پتروشیمی در واقع اقدامی بسیار ارزشمند بود كه پاسخ كوبنده‌ای به دشمنان داد و در واقع افتتاح طرح‌های بزرگ نفت و گاز به دست متخصصان داخلی، بی اثر بودن تحریم‌ها علیه ملت ایران را ثابت كرد.

بروجرد؛ تحریم‌ها سبب پیشرفت ملت ایران می‌شود
حسن ترابی در خطبه‌های نماز جمعه این هفته در بروجرد اظهار داشت: ملت ایران به خوبی می‌داند كه این تهدیدها واقعی نیست و دشمنان ما كوچك‌تر از آن هستند كه در عرصه نظامی بخواهند مشكلی برای ما ایجاد كنند.

وی گفت: دشمنان و به‌ویژه استكبار جهانی آمریكا به خیال خام خود فكر می‌كنند كه با این تحریم‌ها می‌توانند ایران را خلع سلاح كنند.

امام جمعه بروجرد با ادعای این که "آنچه كه چشم فتنه را سال گذشته در كشور كور كرد، بصیرت و بیداری مردم بود كه اگر صد سال قبل مردم آن زمان این بیداری و توجه را داشتند، شیخ فضل‌الله نوری بر سر چوبه دار نمی‌رفت"، گفت "اگر مردم و خواص آن روز بصیرت داشتند و از شیخ حمایت می‌كردند نهضت مشروطه به انحراف كشیده نمی‌شد. "

ترابی گفت: آمریكا هم‌اكنون در دشمنی با ملت ایران به طبل توخالی تحریم، تهدید و جنگ می‌كوبد اما تهدیدها و تحریم‌های دشمن، از سر عجر و ناتوانی آنها بوده و هدف آنها ایجاد رعب و وحشت در ملت و دولتمردان ایران است.

کرمانشاه؛ تهدیدات آمریكایی‌ها پوشالی و از روی ضعف و ناتوانی است
مصطفی علماء، در در خطبه‌های نماز جمعه كرمانشاه که در مسجد جامع آن شهر برگزار شد، گفت "تحریم‌ها و تهدیدات اخیر دشمنان نظام و انقلاب به سردمداری آمریكایی‌ها مانند همیشه بی‌تاثیر است و در طول این سال‌ها همواره اقدامات گسترده دشمنان از جمله تحریم‌های مختلف، تهدید‌ها، جنگ‌ها و مسائل مختلف علیه نظام انجام شده كه با لطف خدا، هدایت و مدیریت بالای ولایت و بصیرت و آگاهی مردم نقش برآب شد. "

وی اظهار عقیده کرد "دشمنان ما آنقدر كوته‌بین هستند كه با وجود مقاومت و پایداری ملت ایران در طول این سالها، باز هم بر تداوم توطئه‌ها و تحریم‌های خود پافشاری و اشتباهات چند ساله خود را تكرار می‌كنند. "

رئیس شورای فرهنگ عمومی استان كرمانشاه، پیرامون یازدهم مردادماه و سالروز اعدام شیخ فضل‌الله نوری گفت "این رهبر بزرگ، نقش بزرگی در ایجاد جریان روشنفكری در زمان مشروطه ایفا كرد كه با توطئه شوم انگلیس و فتنه‌گران داخلی به‌دست برخی از عوامل مشروطه به درجه رفیع شهادت رسید. "

مشهد؛ دوچرخه سواری بانوان ممنوع// محور و قطب، خامنه ای است
علم الهدی، امام جمعه مشهد، به برگزاری مسابقه دوچرخه‌سواری دختران در شهر مقدس مشهد در دهه مهدویت انتقاد كرد و گفت "جامعه مهدوی جامعه‌ای است كه در آن حرام حذف و ارزش‌های اسلامی احیا شود و این بسیار سخت است كه در دهه مهدویت و جشن‌های ولایت امام زمان، مسابقه دوچرخه‌سواری دختران در سطح شهر برگزار در حالی كه این اقدام دهن كجی به ارزش‌های اسلامی است. "
وی افزود " اگر با انجام این اقدامات ضد ارزشی، جامعه اسلامی شیطانی و غربی و نامتداول نشان داده شود، تابلوی معكوسی از جامعه مهدوی نمایان‌گر می‌شود."

علم‌الهدی اظهار عقیده کرد "وحدت یك محور و قطب دارد و این محور حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای است. "

امام جمعه مشهد در ادامه سخنان خود افزود" مهدویت جزو شناسنانه شیعه است و شیعه به این شناسنامه مفتخر است و باید جامعه و نظام اسلامی را به تابلویی برای رسالت جهانی امام زمان تبدیل كنیم ."

قم؛ انتظار ظهور محقق نشده است
ابراهیم امینی در خطبه‌های این هفته نماز جمعه قم، طی سخنانی با اشاره به اینكه به نظر می‌رسد انتظار واقعی مسخ شده است، گفت: آن انتظار ظهوری كه مد نظر ائمه بود محقق نشده است كه امیدواریم كه به این مسئله توجه لازم صورت گیرد.

امام جمعه قم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به عواملی كه موجب به تاخیر افتادن ازدواج جوانان می‌شود، بیان داشت:‌ مهریه‌های سنگین و جهازیه‌های سنگین از مسائلی است كه جامعه ما به آن مبتلا شده است و موجب شده كه سن ازدواج افزایش یابد.
وی هزینه‌های سنگین مراسم‌های عقد و عروسی را از دیگر علل افزایش سن ازدواج عنوان كرد و ادامه داد: آیا صرف هزینه‌های سنگین برای برگزاری یك شب جشن مطابق شرع است؟

امام جمعه قم تاكید كرد: ما نمی‌توانیم با دروغ،‌ تهمت و تخریب چهره بگوییم كه منتظر ظهور هستیم و گاهی اوقات در جشن‌هایی كه برگزار می‌شود، كارهایی خلاف صورت می‌گیرد.

امینی تاکید کرد "به نظر می‌رسد انتظار واقعی مسخ شده است."


 


جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی اوین با انتشار نامه ای خطاب به دادستان تهران ،جعفری دولت آبادی ،ضمن اظهار نگرانی نسبت به وضعیت زندانیان بند ۳۵۰ بویژه ۱۷ زندانی که از روز دوشنبه گذشته به سلول انفرادی منتقل شده و دست به اعتصاب غذا زده اند ،به وی در باره عواقب این حادثه هشدار داده اند.
متن کامل این نامه که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است ،به شرح زیر است :

جناب آقای جعفری دولت آبادی ، دادستان محترم تهران
با سلام
چنانچه مطلع هستید از روز دوشنبه دوم مردادماه تمامی تلفن های بند ۳۵۰ زندان اوین قطع شده است. بر اساس اخبار رسیده قطع تلفن ها به دلیل انتقال برخی از زندانیان این بند به سلول های انفرادی بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ و متعاقب آن اعتصاب غذای آنها صورت گرفته است. علت این اقدام مسئولان زندان اعتراض زندانیان به رفتار ناشایست زندانبانان در زمان ملاقات روز دوشنبه و همچنین وضعیت نامناسب بند ۳۵۰ بوده است.
بر اساس اخبار به دست آمده تا این زمان حداقل ۱۷ زندانی در سلول های انفرادی و اعتصاب غذا به سر می برند از جمله :علی ملیحی فعال دانشجویی و عضو ادوار تحکیم وحدت ، بهمن احمدی امویی روزنامه نگار ،حسین نورانی نژاد روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت , عبدالله مومنی فعال دانشجویی و سخنگوی ادوار تجکیم ،علی پرویز فعال دانشجویی ،حمیدرضا محمدی فعال سیاسی ،جعفراقدامی فعال مدنی ،بابک بردبار عکاس خبری ،ضیا نبوی دانشجوی محروم از تحصیل ،ابراهیم(نادر)بابایی فعال مدنی و از جانبازان جنگ ایران و عراق ،کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و وب نگار ،مجید دری فعال دانشجویی ، مجید توکلی فعال دانشجویی ، کیوان صمیمی روزنامه نگار ،غلامحسین عرشی ،پیمان کریمی آزاد از بازداشت شدگان حوادث عاشورا و محمد حسین سهرابی راد .این نامها قطعی نیست و ممکن است تعداد اعتصاب کنندگان بیشتر از این هم باشد.
ما جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین از روز دوشنبه دوم مرداد از وضعیت آنها بی خبر هستیم و با توجه به اعتصاب غذای آنها ، جان و سلامتی عزیزانمان را در معرض خطر جدی می بینیم. تداوم قطع تلفن های بند ۳۵۰ نیز بر نگرانی ما می افزاید چرا که اگر اتفاق ناگواری نیفتاده بود دلیلی هم برای قطع شدن تلفن ها وجود نمی داشت.
ما خواهان رسیدگی هر چه سریعتر شما ( دادستان تهران ) که مسئول پرونده های زندانیان سیاسی هستید ، به این مساله هستیم. ما خواهان پذیرش فوری تمامی خواسته های عزیزانمان و عذر خواهی مسئولان زندان به خاطر رفتار ناشایست و توهین آمیزشان هستیم تا آنها پیش از آن که فاجعه ای رخ دهد به اعتصاب غذایشان پایان دهند.
ما همچنین خواهان ملاقات هرچه سریعتر با عزیزانمان و آگاه شدن از وضیت جسمی و روحی آنان و همچنین اعزام گروه پزشکی برای معاینه آنان هستیم، چرا که واضح است پس از چند روز خودداری از خوردن و احتمالا آشامیدن باید وضعیت ناگواری داشته باشند .
ما همچنین خواهان رسیدگی فوری به وضعیت پیمان کریمی آزاد که به دلیل وضعیت جسمی اش به بیمارستان منتقل شده هستیم و هشدار می دهیم که در صورت ادامه این وضع سایر اعتصاب کنندگان نیز سرنوشتی مانند او خواهند داشت.هرچه زودتر ترتیبی بدهند تا خانواده کریمی آزاد با خانواده اش در بیمارستان ملاقات کنند.
جناب دادستان تهران
ما خانواده زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین بار دیگر نسبت به رفتارهای ناشایست با عزیزانمان هشدار می دهیم و اعلام می کنیم اگر به این وضعیت رسیدگی سریع نکنید این حق را برای خود محفوظ می دانیم که با استفاده از سایر روش های مسالمت امیز و حتی با پیوستن به اعتصاب غذای عزیزان مان آنها را در اعتراض به رفتارهای فراقانونی مقامات زندان و نقض حقوق شهروندی و قانونی شان همراهی کنیم.
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی بند ۳۵۰
 


 


ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد برای دومین بار پس از خروجش از زندان اوین وبلاگ شخصی خود را آپدیت کرد ، در زیر متن منتشر شده را میخوانید.

نجواهای محمد نوری زاد در زندان اوین

براین باورم که در عالم ، نمی توان چیزی را همسنگ محبت و مهر : برترازو نهاد . چرا که مقایسه و چند و چون عطوفت مادری ، جز با همان که خاص خود اوست ، راه به خطا می برد . مرا نیز در اقیانوس مهر شما ، جز گمگشتگی و عجز چاره ای نیست . که اگر چاره ای نیز بوده باشد ، همانا غواصی در آن گستره ی بی کرانه است .

چندی است به این می اندیشم که یک مور ناپیدا چون من ، می تواند آیا در پاسخ به این همه محبت جاری ، ران ملخی به پیشگاه سلیمان مردمان خویش تقدیم دارد ؟ به دارایی های خویش که نگریستم ، دیدم در میان همه ، می توانم گوهری برآورم که چه بسا شایسته ی شاًن شما باشد . شمایانی که در این چند وقت آزادگی ، چه پیش از زندان و چه در ماههای تلخ زندان ، با من و خانواده ام همراه و همدل بوده اید . وحتی مرا در دعاهای گاه و بی گاه خود ، نصیب و لیاقت بخشوده اید .

هدیه ی من به پیشگاه شما ، از جنس نجواست . زمزمه است . نیایش است . همان تاروپودی که سرانجام به حریر رهایی می انجامد. ” نجواها ونیایش ها” ی من در زندان ، نردبانی است که خود مرا از سلول تنگ انفرادی ، سبکبال ، تا فراز ابرها به پرواز در می آورد . اول بار که این نجواها را ” قلمی” کردم ، دیدم لطافت مواج همسخن شدن با خدای خوب ، خاصیت خوشگوار دیگری نیز دارد . وآن : قابلیت تکرار است . پس ، شب ها ، خود برای خود ، این نجواها را می خواندم و می گریستم . وباهمان الفاظ ، انرژی تازه ای می یافتم که راه رفتن بر فراز ابرها ، کمترین بهره ی آن بود .

در زندان ، من با دوستان فهیم وبا ادب و نخبه ، و به معنی واقعی : انسان ، مواجه و همنشین و هم سلول و هم بند شدم . از فهم و شعور آنان درس ها گرفتم . و از جمعی دیگر نیز که در سلول ها و بندهای دیگر بودند ، خبرگرفتم و در خلوت خود ، هم شما را و هم آنان را از مسیر نجواها و نیایش های خویش عبور دادم .

از زندان که بیرون آمدم ، حسی در من جوشید تا مگر با ” صدای خود” ، همان نجواها را ضبط کنم و در اختیار شمایان قرار دهم . پس ، مکتوب نجواهای من تقدیم به شما ، و نجواهای صوتی من ، تقدیم به زندانیان بی گناهمان . و برای این که احترام خود را به همه ی بی گناهان دربندمان ادا کرده باشم ، از میان آنان ، سه نفر را به شکل نمادین برمی گزینم و از سر تواضع و ادب ، رو به آنان سرتعظیم فرود می آورم : یکی سرکار خانم هنگامه ی شهیدی ، و دیگری : آقای احمد زیدآبادی ، و سومی : آقای محمد رضا جلایی پور .

پیشنهاد می کنم علاوه بر مطالعه ی مکتوب نیایش ها ، برای شنیدن فایل صوتی آنها ، خلوتی برای خویش فراهم آورید به قدر چهل دقیقه . این خلوت ، ضرورتی است برای همحس شدن با زندانیان . در آن خلوت بی مزاحم ، به نجواهای من گوش جان بسپرید تا با نردبان کلمه های آهنگین این نجواگر هیچ در هیچ ، یک به یک ، به سلول زندانیان سربزنید و از حال و روزشان خبر بگیرید .

من ابتدا مکتوب این نجواها و نیانش ها را به محضر شماخوبان تقدیم می دارم و یکی دو روز بعد – به شرط بقا – فایل صوتی آن را نیز به شما پیشکش خواهم کرد .

نجواهای محمد نوری زاد در زندان اوین
خدای تنهایی

نمی خواهم نجواهای عاشقانه ی خود را با روایت تلخ هرآنچه که در زندان اوین دیده و شنیده ام ، بیامیزم . اما همینقدر بگویم که من در زندان اوین ، گوشه ای از غربت سیدالشهدا را باور کردم . آنجا که غریبانه ، فوج حریص دشمن را به شنودن سخن خود فرا خواند و در آن وادی بلا سخن از آزادگی راند . که یعنی : مرا انتظار این که شما اعتقادی به خدا و قرآن و پیامبر داشته باشید نیست . اگر انسان و آزاده اید ، جلو بیایید که من با شما سخن دارم . دو انسان آزاده ، باهرگرایش و اعتقاد ، مشترکات فراوانی دارند .
دراوین اما ، من و سایر زندانیان ، بیش از آن که به آزادی خود بیندیشیم ، سخت دلتنگ آزادگی بودیم . همان گوهر نایابی که سیدالشهدا در صف مقابل کاوید و بدان دست نیافت .

یک سلول انفرادی ، به قدری که بتوانی دراو دراز بکشی ، و دری سنگین و پرطنین ، با دریچه ای به اندازه ی دو کف دست ، و پنجره ای مشبک ، که به زور ، شب و روز آن سوی پنجره را نشان تو می دهد . سه وعده غذا . و سکوتی به وسعت قبرستانی که از تو همه چیز می خواهد الا حیات .
در وسط این قبرستان تنگ و تک به تک ، زندانیان بی کس و تنها ، زانو در بغل نشسته اند . با هزار هول و هراس ، با اضطرابها و نگرانی های تمام نشدنی . و اندوهی از جنس اسید ، که ذره ذره روان زندانیان آب می کند و آنان را به وادی سرگردانی و گمگشتگی در می اندازد . این که : اکنون ، برسر پدران و مادران ما ، برسر خواهران و برادران ما ، و برسرهمسران و فرزندان ما چه خواهد آمد ؟ سرنوشت ما به کجا خواهد انجامید ؟ کارمان چه خواهد شد ؟ درس ؟ دانشگاه ؟ اجاره خانه ؟ خرج زندگی ؟ خرج تحصیل ؟ حرف و حدیث مردم ؟ در ؟ همسایه ؟ واویلا ، هیچ غربتی به گرد پای غریبی یک زندانی بلاتکلیف و بی کس نمی رسد .

اجازه بدهید مستقیم به اصل مطلب اشاره کنم . این ‌که درست در میانه ی تهدیدها و ضرب ‌وشتم‌ها و ناسزاها و بلاتکلیفی‌ها ، حس می کنی نسیمی از تو عبور می کند و غوغای درون تو را فرو می نشاند . و چشمانی را می بینی که از همه سو به تو زل‌ زده اند . و لبانی را می بینی که رو به تو لبخند می‌ بارند ، و سر انگشتانی که نوازشت می کنند و اشک هایت می سترند . خوب که نگاهش می‌کنی می‌بینی غریبه ای در کار نیست، هر که هست : آشناست . یک آشنای قدیمی . آری ، او خود خداست . خدایی که با همه‌ی بزرگی‌ش آمده و در سلول کوچک و تنگ انفرادی تو ، با تو هم ‌نشین شده ، زانو به زانو ، و نفس به نفس . اینجاست که معطل سراسیمه و با شتاب خود را در آغوش او رها می‌کنی .

وسط هق‌هق گریه، تو از آنانی که باید برادرت باشند و نیستند ، گله می‌کنی . و او مثل یک مادرصبور و سربه زیر، سرت را به سینه می‌ نهد و صورت به صورتت می ساید!

من در همان سلول انفرادی بودم که یک روز از جایی یک قلم به دستم رسید ، یک خودکار؛ چگونگی اش مهم نیست . مهم این بود که در آن ممنوعیت داشتن قلم و کاغذ ، ثروت بی مانندی به دست من رسیده بود . دستیابی به کاغذ ، کمی سهل تر می نمود . پاکت مقوایی دوغ‌هایی را که هرازگاه به ما می‌دادند، با احتیاط می‌شکافتم و از هرکدام دوبرگ کاغذ کاهی کوچک برمی آوردم . یادم است؛ اولین چیزی که روی آن مقواهای کاهی کوچک نوشتم یک قطعه شعر بود؛ یک قطعه شعر سپید به اسم سلول ۱۲۳ . و بعد: همین نجوا و نیایشی که تقدیم شما می دارم .
من این نجواهای عاشقانه را برای شما می‌خوانم، با این تاکید که شما هم در تمام این مدت ، تنهایی این نجواگر، و هول و هراس و بی‌کسی او را تجسم کنید .

خدایا ، آدم‌هایی مثل من، تا زمانی که گرفتار کار و زندگی و رفت ‌و آمد متداولند ، خدایی دارند هم ‌ردیف کارشان ، هم ‌ردیف همسر و فرزند و دلمشغولی‌های روزانه‌شان… خدایشان به همین اندازه است؛ ونه بیشتر. هرازگاهی به تو سری می‌زنند تا برای تداوم همان روند همیشگی ، حالی بگیرند و به‌زعم خودشان جایی در دل تو باز کنند. تو برایشان یک رفیق ساده‌ لوحی که به‌ وقت ضرورت می‌شود سرش کلاه گذارد . تویی که با چندرکعت نماز و با چند اصطلاح قربة‌الی‌اللهی، ما را که مثل نقل و نبات دروغ می‌گوییم، به آنانی که دروغ نمی‌گویند و از دروغ متنفرند ترجیح می‌دهی . تویی که ما را با دست و دل کجی که داریم، به آنانی که صاف و صادقند ترجیح می‌دهی . تویی که انبانی از دوز و کلک های رایج مارا به لطف یک قطره اشک ، به کوهی از پاداش و ثواب تبدیل می کنی . تویی که بود و نبودت ، تنها در محدوده ی کار و کسب ما ظهور و بروز پیدا می کند . تویی که معصومانه از ما بندگان خویش ، در آشوب و در هراسی . تویی که از ترس شورش جاهلانه ی ما ، پا از گلیم خود فراتر نمی نهی . تویی که جرات اعتراض نداری تا بگویی : آهای آدم های بظاهر زرنگ ، شما خدای منید یا من خدای شما ؟

—————————————————————————————————

خدایا به این نتیجه رسیده ام که تو ، آنجا که پای به درون سلول انفرادی من می گذاری ، باخدایی که من در بیرون زندان می شناختم ، تفاوت داری . تو ، در بیرون زندان ، شرمنده ام خدا ، به من محتاجی ، که تحویلت بگیرم یا نگیرم ، به خلوت خود ، راهت بدهم یا ندهم ، رک بگویم خدا : در بیرون زندان ، اراده ی تو در دست من است . و تو ، هستی تا کمبود های مرا جبران کنی .

—————————————————————————————————-

من در بیرون زندان ، سالهای سال ، با سوز و گداز ، هزار صفت جوشن کبیری تو را به زبان آورده ام ، بی آنکه هزاریک از این صفات تو را به جان جامعه ی خویش در انداخته باشم . درعوض اما ، تا دلت بخواهد ، عدل تورا ، بزرگی و علم و مهربانی و نظم و بخشایندگی تو را به خاک انداخته ام ، و به دست خود ، جامعه ام را از درک این همه شکوه و رشد باز داشته ام . اکنون ، به این رسیده ام که تو ای خدا ، در سلول انفرادی ، به خدای واقعی شبیه تری . در سلول انفرادی ، این تویی که زمینه ی احتیاج مرا در من بر می انگیزی . تویی که دست به دل ناآرام من می بری و آرامم می کنی . ناز مرا می کشی . و هیچ گاه از نفهمی ها و نابخردی های من خسته نمی شوی . مدام در کنار منی ، و از جوار من تکان نمی خوری . و من ، بی آن که خود بدانم ، ساعت ها سر به زانوی تو می گذارم و با بغض های گاه به گاه ، خود را پیش تو رها می کنم .

تو در سلول انفرادی ، انگارکه هیچ کاری ، جز این که در برابر من بنشینی و به من زل بزنی نداری . در بیرون زندان ، تو ، خدای من و خدای همه ای ، و حال این که در سلول انفرادی ، تو خدای مخصوص خود منی .
گاه به این می اندیشم که تو بنده ای غیر من نداری. تویی که با ظرافت ، مرا از بی تابی های تنهایی ام عبور می دهی . غصه ی مرا می خوری ، و صبورانه ، به چینی شکسته ی عاطفه ام بند می زنی .
قرآن که می خوانم ، حس می کنم از لابه لای کلمه ها و آیه ها با من می آمیزی . سنگینم ، سبکم می کنی ، زندانی ام ، آزادم می کنی ، زمینی ام ، آسمانی ام می کنی ، به نحوی که می توانم از جا برخیزم ، و از ضخامت دیوارها بگذرم و از پنجره های ضخیم سلول خود گذر کنم ، و بر سر ابرهای آسمان پای گذارم .
بگذار بی پرده بگویم خدا ، در بیرون زندان ، “من” خدای توام ، و در سلول انفرادی ، “تو” خدای منی .
اطمینان دارم از این که من ، مثل چوپان مثنوی با تو سخن می گویم ، از من نمی رنجی . چوپان مثنوی ، هرچه که ندارد ، صداقت اما دارد . و ما این روزها ، هرچه هم داشته باشیم ، همین که صداقت نداریم ، همین که تن به ریا و تعارف و چاپلوسی سپرده ایم ، شان خداوندگاری تو را به حاشیه رانده ایم و از پوسته ی ظاهری دین تو آویخته ایم .

خدایا در این سلول های تنهایی ، تو هستی و ثانیه هایی که به پای هر کدام سنگی بسته اند به سنگینی هزار خروار . تا زمان ، نه به کندی ، که با شخم زدن روان زندانیان سپری شود .

در اطراف ، و در مقابل سلول من ، سلول های دیگری نیز هست . با ساکنانی که عمدتا جوانند . و اغلب : بی هیچ گناه .
من در این مدت ، صدای جوانانی را شنیده ام که ضجه می زدند و از تو طلب مرگ می کردند .
معتقدم هیچ شکنجه ای برای بشر ، کشنده تر از تنهایی نیست . تنهایی ست که جوان راپیر می کند .
تنهایی است که از زندگی : رنگ ، و از خوردنی ها : طعم ، و از فردا : امید را بیرون می کشد و به دور می اندازد .
خدایا ما اینجا تنهاییم . یعنی مجبوریم که تنها با شیم .
من اینجا شاهد آسیب جوانانمان بوده ام . جوانانی که از فرط ترس و تنهایی ، بر کف سلول ولو می شدند ، خود را خیس می کردند ، و داد می زدند : بیایید ، می خواهم اقرار کنم . اقرار به هرچه که شما بخواهید .
خدایا در اینجا هرروز دیوانه ای به دیوانگان شهر افزوده می شود . استاد افسرده ای که با همه گذشته پرافتخار علمی اش ، ناخن می جود ، نابغه ای که با خود سخن می گوید ، برادر شهیدی که برهنه از سلول خود بیرون می دود .
خدایا ، تنهایی ، مبارک خودت ، شایسته ی خودت ، مختص خودت . بیا و ما را با جلوه هایی از حضور خودت شادمان کن . ما را از قعر تنهایی بیرونمان بکش ، و بر زانوانت بنشان .
گذران ثانیه های سلول انفرادی را که تلخ و جانکاهند ، و به کندی قدم های موری در یک بزرگراه ، برما هموارکن .
هرساعت اینجا ای خدا ، معادل یک سال نوری ، روان ما را می خراشد . و لبخند تو اینجا ای خدا ، معادل همه ی خنده ها و آغوش های عالم به ما شادمانی و شور می افشاند .
سپاس که سینه به سینه ی ما می نهی ، و اجازه می دهی صدای نفس های تو را بشنویم . سپاس که به نمازهای ما سرمی زنی و به ذکرهای ما روح می باری . و سپاس که به اشک های ما گرما می بخشایی ، و اشک های خود را نشان ما می دهی .

می بینی ای خدا ، در سلول انفرادی ، چگونه زبان دل زندانی گشوده می شود ؟ من گاه به لکه ای نور ، مدت ها خیره می شوم . و با همان لکه ی نور ، به کانون خورشید سفر می کنم . با صدای بال کبوتران آن سوی پنجره ی سلولم ، به دور دست ها پر می کشم . و ساعتی بعد با آغوشی پر از پرواز به سلول تنهایی خویش باز می گردم .
خدایا بیا و سر به شانه ی من بگذار ، و با های های گریه های من همراهی کن . پا به پای من اشک بریز . حسن گریه های ما به این است که چون تویی آن را می بیند ، اما کسی را یارای تماشای گریه های تو نیست .
سربه شانه ام بگذار و با من گریه کن . برای انسانی که انسان نیست . و برای انسانیتی که به تاراج رفته است . می خواهم صدای نفس های تو را حس کنم . می خواهم ضربان قلبم را با ضربان هستی ای که تو گسترانیده ای تنظیم کنم . می خواهم داد بزنم و به همه ی هستی بگویم که خدا به شانه ی من سر نهاده است و ارتعاش نجواهای مرا نیز می شنود .
خدایا دست یداللهی خود را به من بده . یا با همان دست یداللهی ات ، دست دل مرا بگیر و مرا با بی رنگی خودت رنگ بزند .
اینجا زمستان است و هوا سرد . بیا و داغم کن . بگذار من در گرمای تو آب شوم . و با بهار نفس های تو بشکفم .
خدایا هر روز مرا بکش ، و دوباره از نو حیاتم بده . این قابلیت را از من مگیر . خوشا به حال کشته ای که خونی اش تو باشی . و خوشا به حال کشته ای که تو حیاتش بدهی .

خدایا تا کنون هیچ مهندس و زندان سازی نتوانسته راه گریز تخیل را مسدود کند . پس چرا من خود را در این سلول تنگ محدود کنم ؟ پس با یادی از تو ، و به برش و سوز یک آه ، خود را به فراز ابرها می رسانم تا از آن بالا ، به تو ، و به خود بنگرم .
خدایا ، بیا بر سر ابرها قدم بزنیم . مگر نه این که تو آن قدر بزرگی که بنده ای غیر من نداری ؟ و من ، آن قدرکوچکم که خدایی جز تو ندارم ؟ تو در یک سو بایست ، و من ، که هیچ در هیچم ، در سوی دیگر . اما نه ، مگر جا و سویی هست که تو در او نباشی ؟ پس بیا مقابل هم بنشینیم . همان حکایت مقابل نشستن شاه و گدا !
پرسش نخست با من : چرا مرا آفریدی ؟ که بزرگی ات را نشانم دهی ؟ دیدم . اما فهم من کجا و بزرگی تو کجا ؟
خدایا اجازه می دهی چند مشت ابر بردارم و از همین بالا به داخل سلول های انفرادی پرتاب کنم ؟ برای چه ؟ که در نماز ، و در دعا ، و در لحظه های تلخ تنهایی ، باران شوند و از چشم ما ببارند .
اجازه می دهی از همینجا به صورت ماه ، و به صورت خورشید ، دست بکشم ؟ می خواهم بخاطر قرن ها رفت و آمد مودبانه شان ازآنان تشکر کنم .
خوب ، ای خدای خوب ، به پرسش من پاسخ نگفتی . چرا مرا آفریدی ؟ که شگفتی آفرینش عشق را ، و شیوایی اشک را نشانم دهی ؟
خدایا اجازه می دهی دستان تو را ببوسم ؟ نه از باب این که دست تو بالاترین دست هاست ، بلکه از این روی که تو ، با سرانگشتان پروردگاری ات ، اشک های بسیاری از بندگانت را سترده ای و شکستگی عاطفی آنان را ترمیم کرده ای .

خدایا بیا به سلولمان باز گردیم . دستت را به من بده . می خواهم با تو هم قدم شوم . با گام هایی به بلندی لبخند . و به استمرار اشک های تو ، اشک هایی که خدا در تنهایی اش برای بشر جاری می کند.
غذا آورده اند ، و من ، آن را برای افطار کنار می گذارم .
در این مدت ، من همیشه افطار کرده ام ، و تو ، صمیمانه ، نشسته ای و به تک تک لقمه های من نوش جان گفته ای . و من ، بردانه های برنج ، برجرعه های آب ، و برهمه ی خوردنی های خود ، نام خویش را می بینم که تو ، از گذشته های دور ، آن ها را به اسم من ثبت کرده ای تا در این سلول به کام من فرو شوند .
خدایا من دنیای شیرین با تو بودن را در این سلول تنگ ، به دنیای بزرگی که تو با من نباشی ترجیح می دهم . دستت را روی سینه ام بگذار و هراس و شتاب تپش های قلبم را آرام کن . مرا از زمینی که بدان چسبیده ام جدا ساز ، و از تعلقات بازدارنده ، بازم بدار .

خدایا دو روز است که در سلول مجاور من ، یک جوان ، سخت ناله می کند . آیه ای را که از قرآن تو ای خدا یافته ام ، برای او می خوانم . نه یک بار ، که بارها . کف دستم را به دیوار مشترکمان می گذارم و می گویم : الحمدلله الذی اذهب عناالحزن ، ان ربنا لغفور شکور = یعنی : سپاس خدایی را که اندوه را از ما بر گرفت . که خدای ما بسیار بخشاینده و شاکر است .
این آیه را بارها تکرار می کنم . جوان ، شگفتا که آرام می گیرد . من خود ، از تکرار حریصانه ی این آیه ، چه برکاتی که دریافت نکرده ام .
خدایا ، مردم ما ، اندوهگین اند ، از شادمانی ، بهره ی چندانی ندارند . مباد که اندوهی تازه تر و عمیق تر به جانشان در افتد . و غبار پریشانی ، به جمال مبارکشان بنشیند .
خدایا ، دستت را به من بده ، می خواهم آن را روی سینه ی مردم بگذارم . آراممان کن خدا ، از پریشانی و اندوه ، از غم ، از نگرانی ، از سراسیمگی ، از بلاتکلیفی و سرگشتگی رهایمان ساز . مردمان پریشان ، هیچ گاه راه به رشد نمی برند . خدایا ٰٰ شادمان کن . و بر دل ها و لب های ما لبخندی از تبسم نمکین خود بنشان .

خدایا امروز به آیه ای برخوردم که پیش از این گویا آن را ندیده بودم . اکسیر این آیه ٰ غوغا و آشوب درون مرا فرو نشاند . خدایا بیا و با صدای پروردگاری ات این آیه را با من با من زمزمه کن : نبی عبادی انی اناالغفورالرحیم : من از چند زاویه به این آیه و سخن تو نگریسته ام . با تعبیر و تاویل و تفسیر خودم . شاید خودت راضی نباشی ٰ اما دراین سلول کوچک ؛ که من هستم و تو اجازه بده کمی از دایره ی رعایت خروج کنم .
بگذار من همان چوپان ساده و صاف مثنوی باشم . اجازه می دهی ؟ معنای ظاهری این آیه این است : ای پیامبرٰ به بندگانم خبر بده که من بخشنده و مهربانم . و حالا من ، یعنی همان چوپان مثنوی ، این آیه را به چند گونه معنا می کنم :
اول :
نبی عبادی انی اناالغفورالرحیم ، یعنی : آهای بنده هایی که از خجالت سرفرو برده اید سربرآورید این منم خدای شما خدایی که هم می بخشاید و هم مهربان است .
دوم :
نبی عبادی انی انا الغفورالرحیم ، یعنی : ای محمد برو و آن مردمی را که سردرگریبان و ورشکسته ‌ برگشته و به راه دیگری می روند باز آور . اگر نیامدند به آنان بگو : بخداوندی خدا قسم خدایی که من می شناسم بخشنده است ، مهربان است ، برگردید ، ضرر نمی کنید .
سوم :
نبی عبادی انی انا الغفورالرحیم ، یعنی : ای همه ی بندگان گریزپای من ، ای همه ی کسانی که احساس می کنید بخاطر گناهانتان جایی در دل من خدا ندارید ، باور کنید من می بخشمتان ، باور کنید من مهربانم .
چهارم :
نبی عبادی انی انا الغفورالرحیم ، یعنی : ای محمد شتاب کن ، مردمی را می بینم که بار سنگینی از گناه به دوش می برند . به آنان بگو : من در همین نزدیکی ها خدایی را می شناسم که می تواند این بارهای سنگین را از دوش شما بردارد ، می تواند دست محبت بر سرشما بکشد ، می تواند ببخشایدتان .
پنجم :
نبی عبادی انی انا الغفورالرحیم ، یعنی : آهای بنده های من ، نکند به هر دلیل ، از من خدا ببرید و به سراغ کس دیگر یا کسان دیگر بروید ؟ من خود قول می دهم ، امضا می دهم که در آغوشتان بگیرم ، ببوسمتان ، ببویمتان ، و ببخشمتان . تنها به یک شرط : این که مرا باور کنید . باور کنید که من خدای خوبی هستم و دوستتان دارم . من مهربانم . باور کنید راست می گویم . من این گونه ام .
ششم :
نبی عبادی انی انا الغفورالرحیم ، یعنی : آهای آدم ها ، در همین نزدیکی ها ، خدایی است که اشک ها را می سترد ، به زلف بندگانش شانه می زند ، دل های شکسته را خودش با دقت و وسواس ترمیم می کند ، و به دل های خالی از مهر : بارانی از محبت می بارد . غبار پریشانی از چهره ها می روبد ، و به لب های ترک خورده از اندوه ، لبخند می نشاند ، و بر زبان های ساکت و منزوی ، کلمات عاشقانه جاری می کند .
خدایی که به یک بهانه ، خستگان راه را در چشمه ای از نور تن می شوید ، و زیر تابش انوار خداوندی اش گرمشان می کند . بکجا می روید ای تشنگان ؟ چشمه اینجاست ، آب اینجاست ، خدا اینجاست .

خدایا امروز ، همه ی آنانی را که در بیرون از سلول با من نا مهربانند ، و با من نامهربانی کرده اند ، یک به یک پیش چشم آوردم و برای آنان از پیشگاه تو ، بخشایش و سلامت و رحمت آرزو کردم . خدایا ، آنچنان گشایشی در دل های ما پدید آور که ما کینه های کهنه و تازه را تا سالیان دور با خود حمل نکنیم . دل های ما مستعد کشت شکوفه است ، چرا در آنها خس وخار بکاریم ؟ دل های می توانند محل تابش نور باشند ، چرا به سیاهی دچارشان کنیم ؟

خدایا این بار که خواستی به سراغ دلی بروی که از فرط شکستگی جای سالم در او نمانده ، مرا نیز با خود ببر . اجازه بده من در گوشه ای بنشینم و نحوه ی ترمیم آن دل شکسته را تماشا کنم . دوست دارم بدانم از کجا شروع می کنی ؟ و با چه لحنی ؟ و با چه ادبیاتی ؟
به فرض که آن فرد دل شکسته منم . که بعد عمری تلاش و کار و هرچه که بود و هرچه که هست ، حالا در گوشه ای از این سلول کوچکم . با در ودیواری ستبرد و سرد . و سکوتی به فراخنای درد . و بی کسی وسیع و تلخ . از کجا شروع می کنی ؟ با این آدم شکسته در خود اما ایستاده بر قله ی غرور ، که اجازه نمی دهد او را مچاله کنند و بر مچالگی اش پا گذارند ؟

خدایا ، یادت هست یک بار در سلول کوچکم ، به هم ریختم و قرار خود از کف دادم ؟ فرد زندانی اگر از این لحظه های بی تابی و گسست خروج نکند ، به ویرانه ای بدل می شود . ویرانه ای برای زباله های جماعتی که از او جز خرابی نمی خواهند . اینجاست که پناه و آغوش تو کارسازی می کند . و من ، در آن لحظه های بحرانی و گسست ، به تو پناهنده شدم . و سراسیمه خود را به آغوش تو انداختم . چیزی به خاطرم خطور کرد . این که جای خود را با جای تو عوض کنم . و این که نقش تو را من به عهده بگیرم و از زبان تو با خود سخن بگویم . و همین کار را نیز کردم .
آنجا که من گر گرفته بودم و با صدایی بلند و پرشتاب با خود صحبت می کردم ، اعتراف می کنم : من نبودم ، این خود تو بودی که از زبان من جاری می شدی . بگویم چه ها می گفتی ؟ می گفتی : محمد من ، آرام باش عزیزکم ، آرام ، نگران چه هستی ؟ این که تو را از خانه وخانواده و خویشاوندانت جدا کرده اند ؟ کدام خویشاوند از من به تو نزدیکتر ؟ نگران رزق و روزی خویشان خویشی ؟ مگر تا پیش از این ، تو روزی آنان را فراهم می کردی ؟ نگران آبروی خودی ؟ من خود آبروی تو ! بالاتر از این ؟ تو که خطایی مرتکب نشده ای . بی آبرویی را بگذار برای آنانی که مستحق بی آبرویی اند . جرم وخطای تو این بود که فریاد زده ای : پروردگار من الله است . و بر سر این سخنت ایستادگی کرده ای . حالا این تو و این فرشتگان من که برتو فرود می آیند و به تو می گویند : مترس و محزون مباش . بله عزیزم ، غمگین مباش ،
بگذار دستم را روی قلبت بگذارم . حالا آرام شدی ؟ بگذار ببوسمت . گرمای لب هایم را روی گونه هایت حس کردی ؟ این منم محمد ، خدای تو ، بدان که همیشه با توام ، همیشه ، همه وقت ، لحظه ای تو را تنها نمی گذارم ، بخدا قسم من خدای خوبی هستم ، بگذار اشک هایت را پاک کنم ، حالا بخند ، به صورت من خدا بخند ، ببین من نیز به تو لبخند می زنم !


 


ندای سبز آزادی: جعفر کاظمی را نمی شناسم، اما پنج میلیون تظاهر کننده 25 خرداد 88 را می شناسم، من به همراه همسر و فرزندانم در میان جمعیت بودیم، نمی دانم ، اگر کاظمی به جرم محاربه باید اعدام شود، پس جوخه های اعدام و چوبه های دار دهها میلیون انسان معترض را باید بپا کنید، آقایان؛ بازی با احکام الهی جنگ با خداست، شما که فقه خوانده اید، مگر نه این است که اگر شمشیر در غلاف هم همراه فرد بود محارب نیست، صاحب جواهرمی فرماید: " المحارب کل من جَرّّد السلاح لاخافة الناس " در واقع محارب کسی است که به قصد ارعاب و سلب امنیت مردم سلاح بردارد و این اخافه محقق شود، کاظمی در میان مردم بود؟ سلاحش کجا بود؟ از قصدش چه می دانید؟ آیا مردم از کاظمی مرعوب شدند یا از ...؟
حال صادقانه بگویید: چه کسی سلاح داشت؟ چه کسی با سلاح گرم و سرد مردم را تهدید می کرد؟ چه کسی به سوی ندا و موسوی تیر اندازی کرد؟ چه کسی بالای پل به سوی مردم تیر می انداخت؟ چه کسی از بالای پشت بام مسجد و پایگاه مردم را به رگبار بست؟ چه کسی ایجاد خوف و ترس کرد؟ چه کسی امنیت مردم را سلب کرد؟ چه کسی محارب است؟!!!!
نمی خواهم بگویم ما را در حبس نکنید، یا نکشید،نه، " بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود " اما می خواهم بگویم، بنام دین مارا نکشید تا جهانیان از دین بیزار نشوند!
ما روی رژیم شاه را سفید کردیم، اگر او هم مثل ما می کشت، اگر کسانی داشت تا به ناف همه محارب و معاند و مرتد، باغی و یاغی وطاغی ببندد، شاید نیم قرن دیگر حکومت می کرد! یادش بخیر، عموی همسرم را می گویم، سید کاظم موسوی بجنوردی، حزب ملل اسلامی را تاسیس کرده بود، با یارانش در کوههای دارآباد مسلح به محاصره نیروهای ساواک درآمد و دستگیر شد، او با خود سلاح گرم داشت، می دانید چه شد؟ او هم اینک رئیس دائره المعارف بزرگ اسلامی است و مقر او در نزدیکی همان کوههایی است که مسلح دستگیر شد! اگر شاه هم بلد بود بگوید محارب، احتمالاً عموی همسر من الان در خاوران بود


 


رییس مجلس شورای اسلامی گفت: اگر در جامعه به هر روشی، اجازه داده نشود صداهای متفاوت به وجود آید، این مساله نشانه‌ی دانایی سیاسی نیست.

به گزارش ایسنا، دكتر علی لاریجانی ظهر امروز- جمعه - طی سخنانی در « اولین یادواره شهدای شهرستان بهرستاق لاریجان» و در مراسم « بزرگداشت آیت‌الله العظمی میرزا هاشم آملی» عنوان كرد: اگر زمانی در جامعه كشمكش‌های سایش‌دار به وجود می‌آید، نشانه‌ی عقلانیت و خردمندی نیست؛ چرا كه به فرموده‌ی امام حسین(ع) از نشانه‌های دانایی، نقادی از خود و در كنار آن مجال به دیگران برای زدن حرف‌هایشان است.

لاریجانی گفت: اگر جامعه‌ای تنها به دنبال كارخانه‌ی تولید موافقت باشد، آن جامعه یك جامعه‌ی ایستاست و این در حالی است كه جامعه‌ای كه در آن تنوع فكری وجود داشته باشد، پرتحرك است.

وی افزود: متاسفانه گاهی در جامعه‌ی ما نیز افرادی تنها متخصص نقادی دیگران هستند، اما در سخن خود تأمل نمی‌كنند.

رییس مجلس شورای اسلامی « داشتن روحیه‌ی جهادی و شهادت‌طلبی در كنار روحیه‌ی علمی » را از ویژگی‌های یك جامعه‌ی سرفراز برشمرد و گفت: در چنین جامعه‌ای نقش « شهدا و علما» نقش مكمل است و در تفكر اسلامی نیز « عقلانیت » به عنوان یك ركن توصیه شده، مدنظر بوده است.

لاریجانی یكی از مشكلات دنیای غرب را جنگ با دموكراسی و اجازه ندادن برای پخش صداهای مختلف عنوان كرد و گفت: یكی از نكاتی كه در تفكر اسلامی نیز مورد توجه بسیار است، مساله‌ی گذشت از هستی خود است كه این مساله در عمل شهدا نیز بروز بارزی دارد و در فرهنگ اهل بیت(ع) نیز مورد سفارش و توصیه‌ی جدی قرار گرفته است.

وی با ذكر خاطره‌ای از والد خود - كه امروز مراسم بزرگداشتش برگزار شده بود - عنوان كرد: والد ما كه حدود 40 سال در نجف اشرف تحصیل و تدریس كردند، اواخر عمر خود تكیه كلامی داشتند كه برای خود ما نیز اعجاب‌آور بود و نشان می‌دهد وقتی شخصیتی با فرهنگ اهل بیت(ع) و معارف آنها مأنوس باشد، حتی پس از عمر هم نمی‌تواند از این فرهنگ جدا شود.

رییس قوه‌ی مقننه گفت: ایشان می‌فرمودند من از خدا خواسته‌ام كه در آن دنیا و در آخرت نیز امام باقر(ع) و امام صادق (ع) برای من كلاس درسی بگذارند؛ چرا كه برای من زندگی مسرت‌بخش،« اشتغال علمی با معارف اهل بیت(ع)» است.

لاریجانی معارف اهل بیت(ع) را ستون تفكر جمهوری اسلامی توصیف كرد و گفت: متاسفانه قرن حاضر علی‌رغم پیشرفت‌های علمی بسیار، قرن سرگشتگی و بی‌هویتی شده است.

وی، قدرت غرب را یك قدرت شرطی توصیف كرد و افزود: قدرت غرب تنها وابسته به سلاح است، اما آن‌جا كه باید جانبازی انجام شود این كار از آنها برنمی‌آید. 90 هزار اسناد محرمانه‌ای كه اخیرا از آمریكا روی سایت‌ها منتشر شده و سر و صدای زیادی به پا كرده است، بخشی از اسناد جنایت آنهاست كه نشان می‌دهد چقدر در دنیای آنها بی‌اخلاقی وجود دارد.

رییس مجلس شورای اسلامی با اظهار این مطلب كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آمریكا برای ضربه زدن به انقلاب هیچ زمانی غافل نبوده است، در عین حال انقلاب امروز را با 30 سال پیش مورد مقایسه قرار داد و گفت: امروز كشور ما صاحب فناوری هسته‌یی است و همین مساله، كه جایگاه ایران ارتقا یافته داده، مورد پسند آنها نیست؛ چرا كه آنها می‌خواهند كشورهای اسلامی همواره دست دوم و سوم باشند.

لاریجانی افزود: اگر در كشور ما تولید آبمیوه و یا آب‌معدنی می‌شد، این‌قدر غربی‌ها با ما درگیر نمی‌شدند و می‌گفتند تا می‌توانید آبمیوه یا رب گوجه تولید كنید. اما امروز چون با دانش صلح‌آمیز هسته‌یی جایگاه ایران ارتقا یافته است، آنها به دروغ می‌گویند كه ما سلاح هسته‌یی داریم.

وی خطاب به غربی‌ها و آمریكا گفت: شما می‌گویید كه ممكن است روزی ایران دارای سلاح هسته‌یی شود، غافل از آن‌كه هم‌پیمانان شما - كه صراحتا هم آقای اوباما اعلام می‌كند كه رابطه‌ی آمریكا با اسراییل فوق روابط استراتژیك است - دارای این سلاح‌ها هستند. این چه استدلال مفتضحانه‌ای از سوی شما برای انقلاب اسلامی ایران است؟

به گزارش ایسنا، رییس قوه‌ی مقننه در بخش دیگری از سخنان خود با تاكید بر ضرورت تولید در كشور، گفت: هم دولت و هم مجلس و هم مردم باید به این مساله توجه كنند كه اگر ما می‌خواهیم حركتی برای آبادانی كشور انجام دهیم باید مناطق مختلف به تولید مجهز باشند. برخی از این روستاها مثل همین روستای لوط دارای امكانات زیادی هستند، اما تولید ندارند، كه این خسارت بزرگی است و جوانان این مناطق باید با كمك دولت در این مناطق گام بردارند.

لاریجانی با استناد به روایتی از حضرت علی(ع) كه عامل ناپایداری دولت‌ها را برشمرده‌اند، عنوان كرد: به فرموده‌ی امیرالمومنین(ع) نپرداختن به مسائل اصلی مردم و بها دادن به امور غیرمهم و پیش انداختن فرومایگان و كنار زدن آگاهان و شایستگان، از جمله‌ی این عوامل است.

وی گفت: در بحث پیش انداختن فرومایگان، اگر افرادی كه صلاحیت ندارند را بزرگ كنند و به آنها مسوولیت دهند و هم‌چنین در بحث كنار زدن آگاهان و شایستگان، اگر افراد شایسته‌ای در كشور باشند و به كار گرفته نشوند ظلم به جامعه و عامل ناپایداری دولت‌ها محسوب می‌شود، كه این سخن اگر به درستی مورد فهم قرار گیرد، جوامع پیشرفت می‌كنند. بسیاری از حوادثی كه در دنیا رخ می‌دهد به این دلیل است كه كار دست فرومایگان افتاده است.

رییس مجلس شورای اسلامی گفت: در كشور خودمان هم به‌ویژه در شرایط فعلی كه تحركات زیادی نسبت به ایران و منطقه وجود دارد و دشمنان به دنبال گذاشتن چوب لای چرخ ملت ایران هستند، گاهی غربی‌ها و آمریكا هم با حرف‌های شیرین برعلیه كشور ما اقداماتی انجام می‌دهند. مثلا می‌گویند ما به ملت ایران كار نداریم، اما علیه ما تحریم می‌كنند، غافل از آن‌كه جمهوری اسلامی و ملت ایران از تیزهوشی برخوردار است و از راه‌هایی استفاده می‌كند كه حتی به مخیله آنها هم نمی‌رسد.

لاریجانی به منابع غنی، و گاز و نفت ایران اشاره كرد و گفت: این سرمایه‌ی بزرگی است كه اگر تدبیر درستی صورت گیرد، سر و صدای غربی‌ها و آمریكا هیچ تاثیری نخواهد داشت.

وی در بخش دیگری از سخنانش خطاب به نمایندگان استان مازندران نیز كه در این جمع حضور داشتند توصیه كرد كه برای این مناطق از سرمایه‌های بخش خصوصی استفاده كرده و صنایع به وجود آورند.

وی خطاب به مردم این منطقه نیز گفت: اگر این اتفاق بیفتد و شما نیز از ابتكارات خود استفاده كنید، می‌توانید زندگی باكرامتی داشته باشید.

رییس قوه‌ی مقننه با تاكید بر آبادانی و توسعه در كنار ایجاد فضای معنویت در كشور، عنوان كرد: مردانه ایستادن در مقابل ظلم و ایستادگی از عوامل پیشرفت انقلاب اسلامی است. دشمنان می‌دانند كه ایران به دنبال كار با حساب و كتاب است. هرچند كه گاهی هم ما را متهم می‌كنند اما بدانند كه ایران مردانه با دشمن خود مقابله می‌كند، اما كار دزدانه نخواهد كرد.

لاریجانی با تاكید بر وجود فرهنگ جهادی و شهادت‌طلبی در كشور گفت: دشمنان می‌دانند كه ایران در منطقه نفوذ دارد اما بدانند كه این نفوذ برای امپراطوری‌سازی نیست. ما به دنبال قدرت‌طلبی در منطقه نیستیم، اما بدانند كه اگر بخواهند زور بگویند و به لبنان حمله كنند، حزب‌الله به سراغ‌شان می‌رود. ما نیز افتخار می‌كنیم كه از حزب‌الله دفاع می‌كنیم؛ چرا كه معتقدیم كه شما دروغ می‌گویید كه حزب‌الله تروریست است.

وی گفت: ما در مجلس وقت خود را صرف « داد و بیدادهای خرد» نمی‌كنیم، بلكه صرف « توسعه» می‌كنیم. البته عقاید مختلفی در مجلس وجود دارند اما برآیند فكر مجلس در راه انقلاب و امام (ره) و پیروی از افكار رهبرمعظم انقلاب است كه همه‌ی آنها به توسعه‌ی كشور توجه می‌كنند.

رییس مجلس شورای اسلامی افزود: امروز كه برنامه‌ی پنجم توسعه در مجلس بررسی می‌شود همه‌ی استعدادهای بیرونی باید به كمك مجلس بیایند و ما از همه‌ی استعدادها دعوت كرده و حتی در این مسیر از بخش‌های خصوصی، اتاق بازرگانی، خانه صنعت و معدن و بخش‌های مختلف دولتی و حتی مدیران باسابقه‌ی دولتی نیز كمك خواسته‌ایم و از همه‌ی استعدادها هم دعوت می‌كنیم كه نظرات خود را به كمیسیون تلفیق مجلس ارایه كنند.


 


دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و رئیس سابق خانه احزاب، معتقد است "در حال حاضر جریان اصولگرایی در راس قدرت نیست و گروه خاصی در راس قدرت است كه اصولگرایان واقعی را هم قبول ندارد و فقط خودشان را قبول دارند. "
وی همچنین گفت "تجربیات گذشته قابل تجدیدنظر است، برخی قوانین نیز نیاز به تغییر دارند" و تاکید کرد "از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون، انحصارطلبی و حذف دیگران بیشترین ضربه و آسیب‌ها را به جامعه ما وارد كرده و كشورمان را به عقب رانده است ."

به گزارش ایلنا، سید حسین موسوی‌تبریزی، در خصوص لزوم تغییر قوانین احزاب خاطرنشان کرد "آنچه كه مسلم است قانون احزاب همانند قانون اساسی دست پخت بشری است و قوانین كنونی نیز در روزهای اول انقلاب و در مجلس اول تدوین شده است. "

رئیس سابق خانه احزاب با تاكید بر اینكه تجربیات گذشته قابل تجدیدنظر است، افزود: اگر نگرش به تغییر قوانین احزاب، بر اساس محدود كردن و بی‌خاصیت كردن آنها باشد، مسلم است كه با این نوع نگرش قوانین احزاب بسته‌تر خواهد شد.

دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با تاكید بر اینكه باید تغییرات در قانون احزاب در راستای كم كردن مشكلات احزاب باشد، افزود: در راستای تقویت احزاب باید برخی از فعالیت‌های احزاب را به خودشان واگذار كرد، طبیعی است كه با این نوع نگرش تغییر قوانین احزاب می‌تواند پسندیده باشد.

وی با اشاره به اینكه برخی از مواد و بسترهای قانون احزاب قابل تفسیر است، افزود: با توضیح‌ در برخی از مواد قانون احزاب، از سوءاستفاده برخی جلوگیری خواهد شد.

دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینكه در دوران ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی و در دوره اول احمدی‌نژاد نیز پیشنهاداتی ارائه و بررسی شد، تصریح كرد: اگر مجلس با كارشناسی این قوانین را بررسی كند و لااقل از احزاب مختلف و از خانه احزاب نمایندگانی را برای بررسی آن دعوت كند، در این صورت می‌توان به فعالیت احزاب كمك كرد.

موسوی تبریزی در واكنش به ادعای برخی افراد كه معتقدند خانه احزاب تبدیل به یك باشگاه سیاسی شده است؛ با اشتباه خواندن چنین اظهاراتی، گفت: اینگونه اظهارات جدید نیست. از این قبیل صحبت‌ها در دوره‌های پیشین نیز بوده است.
وی با بیان اینكه انتخابات خانه احزاب، انتخابات آزادی بوده است، افزود: در دوره پنجم انتخابات خانه احزاب، تعداد افراد شركت كننده در مجمع عمومی بیش از همه دوره‌های گذشته بوده است؛ علاوه بر آن سه گروه شامل اصلاح‌طلبان، اصولگرایان و مستقل‌ها در این انتخابات لیست دادند.

موسوی تبریزی در مورد نظریه "حذف اصلاح‌طلبان" با توجه به اینكه اصولگرایان در مسند قدرت‌اند، تصریح كرد: به نظر بنده در حال حاضر اصولگرایی در راس قدرت نیست و گروه خاصی در راس قدرت است. اینان فقط از نام اصولگرایی استفاده می‌كنند. "

دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینكه اصولگرایان واقعی در روش فكری با اصلاح‌طلبان اختلاف دارند، تصریح كرد: گروه حاكم در قدرت ، اصولگرایان واقعی را هم قبول ندارند و فقط خودشان را قبول دارند . البته این باند برخی از اصولگرایان را در خود جای داده كه قدرت آنچنانی هم ندارند و آنها باید هوشیار باشند.

دبیر مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم اضافه كرد: هیچ‌كس نمی‌تواند گروه دیگری را حذف كند، چرا كه قبل از این اتفاق، خودش حذف می‌شود. لذا نه اصولگرایان می‌توانند اصلاح‌طلبان را حذف كنند و نه بالعكس.

موسوی تبریزی با تاكید بر اینكه این گروه جدید نه اصولگراست و نه اصلاح‌طلب، اضافه كرد: این گروه استفاده ابزاری از بسیاری از مفاهیم از جمله قانون اساسی و اصولگرایی می‌كنند. نباید فراموش كرد كه از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی تاكنون، انحصارطلبی و حذف دیگران بیشترین ضربه و آسیب‌ها را به جامعه ما وارد كرده و كشورمان را به عقب رانده است.


 


ندای سبز آزادی: به دنبال انتشار مصاحبه کمپین بین المللی حقوق بشردرایران با نسیم غنوی وکیل جعفرکاظمی که حکم اعدام وی دردادگاه نظر تایید و درخواست وی برای ارجاع پرونده به دیوان عالی نیز مورد موافقت قرارنگرفته است، یکی از نزدیکان این محکوم به اعدام به کمپین گفت که آقای کاظمی هیچ نسبتی با سازمان مجاهدین خلق ندارد.

کمپین بین المللی حقوق بشر درایران از قوه قضاییه ایران می خواهد که ترتیبی بدهند که پرونده این متهم بار دیگر مورد بررسی قرارگیرد و دیوان عالی به دور از شائبه های سیاسی مطرح شده و با توجه به مدارک مستند در پرونده به صدور حکم نهایی بپردازد و از تعجیل برای اعدام فردی بیگناه جلوگیری شود.

خانم غنوی به کمپین گفته بود که اتهام موکلش محاربه از طریق هواداری از سازمان مجاهدین خلق است. اگر چه جعفرکاظمی همواره ادعای مطرح شده را رد کرده است. این فرد نزدیک به پرونده آقای کاظمی گفت: « آقای کاظمی سالهاست هیچ نسبتی با گروه مجاهدین ندارد ولی نهاد های امنیتی جمهوری اسلامی از یک سو و رسانه های وابسته به گروه مجاهدین خلق از سوی دیگر، سعی دارند اینچنین القا کنند که جعفر کاظمی هوادار مجاهدین خلق است.»

این فرد نزدیک به آقای کاظمی که به دلایل امنیتی خواست نامش فاش نشود همچنین افزود: «ادعای این دو گروه در مورد هواداری جعفر کاظمی از مجاهدین در حالی مطرح میشود که آقای کاظمی در تمامی مراحل بازجویی ، بازپرسی و دادگاه این اتهام را رد کرده است. و وکیل ایشون خانم غنوی هم به این مساله اشاره کرده اند. از طرفی خود آقای کاظمی نیز که در بند ۳۵۰ اوین زندانی است بارها به همبندان خود گفته که هیچ ارتباطی بین ایشان و سازمان مجاهدین وجود ندارد.»

وی همچنین با اشاره به یکبار سفر آقای کاظمی به عراق تنها با قصد دیدن فرزندش، به کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران گفت: «همین سفر و دیدار خانوادگی آقای کاظمی با فرزندش ، تنها استناد قاضی برای صدور حکم اعدام است. بهروز کاظمی فرزند ۱۸ ساله آقای کاظمی هم اکنون در قرارگاه اشرف به سر می برد. فرماندهان نظامی قرارگاه اشرف پس از صدور حکم اعدام برای جعفر کاظمی ، بارها از طریق مصاحبه های برنامه ریزی شده با این نوجوان ۱۸ ساله، اتهامات منتسب به آقای جعفر کاظمی از سوی نهاد های امنیتی جمهوری اسلامی و دادستانی تهران را تایید کردند و حتی در برخی موارد اتهامات سنگین تری مانند عضویت در سازمان مجاهدین خلق را به وی نسبت دادند. حال انکه خود آقای جعفر کاظمی حتی هواداری از این سازمان را رد کرده است.»

این فرد نزدیک به آقای کاظمی همچنین به مکالمه ای بین جعفر کاظمی و بازجویان وی اشاره کرد که در آن به صراحت به آقای کاظمی گفته شده که او و چندین تن دیگر باید نقش قربانی را بازی کند. کمپین از انتشار گفته های این منبع در خصوص این مکالمه تا تایید آن با منابع دیگر خود را معذور می داند اگر چه صدور و تایید حکم اعدام برای متهمی که همواره ادعاهای مطرح را رد کرده و مدرکی دال بر اثبات ادعاهای مطرح شده علیه وی در پرونده وجود ندارد بر نگرانی کمپین در خصوص غیرقضایی بودن تصمیم اعدام می افزاید.

این فرد نزدیک به پرونده جعفر کاظمی در نهایت از همه نهاد حقوق بشری داخل و خارج از کشور خواست که به هر نحو ممکن جلوی اعدام آقای کاظمی را بگیرند


 


ندای سبز آزادی: زندان های جمهوری اسلامی، در رقابت با مخوف ترین زندان های دنیا، آنها را پشت سر گذاشته است! این را گزارش هایی می گوید که هر از گاهی توسط زندانیان منتشر می شود. از شکنجه های بی رحمانه و انفرادی و "هتک حرمت" در مرحله بازجویی گرفته تا شرایط غیر انسانی در بند عمومی. جمهوری اسلامی در زندانبانی خود البته یک فرق بزرگ با بقیه دارد. مثلا رژیم صهیونیستی، فلسطینیان مظلومی را که دشمن خارجی می پندارد به بند و شکنجه می کشد اما جمهوری اسلامی ملت خود را!

 درست مانند سپاه پاسداران که شاید برای اولین بار یا دست کم در یکی از موارد معدود تاریخی، با کمک نیروی انتظامی به برگزاری مانور نظامی داخل شهرها و برای ایجاد وحشت میان شهروندان ایرانی پرداخت.


وضعیت زندان ها به شهادت همه گزارش های منتشر شده، وضعیت اسف بار و غیر انسانی ای است. با توجه به حجم گزارش های منتشر شده، به نظر نمی رسد مسوولان امر خصوصا رییس قوه قضاییه و رهبری – که در نهایت مسولیت این شرایط را بر عهده دارند – از فاجعه زندان ها بی اطلاع باشند در حالی که تا کنون هیچ اقدامی برای آن صورت نداده اند.


در آخرین نمونه از این گزارش ها، هفته گذشته دکتر سعید ماسوری زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد، با نگارش گزارشی تکاندهنده از زندان رجایی شهر کرج نوشت: "برای زندانیان در ایران، گوانتانامو و ابو غریب رویایی است دست نیافتنی و امید اعدام شدن راه خلاصی سهل الوصول تر و بسیار متداول تر است و دست یافتنی تر…"


متن زیر نیز روایت مشابهی است. آن را "سبا" زندانی سیاسی بند نسوان اوین به رشته تحریر درآورده و جهت انتشار در اختیار ندای سبز آزادی قرار داده است، وی علاوه بر مشکلات بازجویی و انفرادی و حتی بند عمومی، به ذکر مشکلاتی که میان زندانیان سیاسی و زندانیان عادی در بند عمومی وجود دارد پرداخته است:

خودت را سپرده ای به خدا و می روی هر کجا می برندت. اما این فقط ظاهر است. این دست ها و پاهای توست که دراختیار آن هاست. دلت با خداست. از همان اول که آمدن سراغت اعتمادت به خدا بود و هنوز هم. ظاهرا بند سیاسی را پشت سر گذاشته ای و دیگر نوبت بند عمومی است.

نگاه ها به سوی توست. همین طور پرسش ها. می ببرند تا به یک اتاق تحویلت دهند. نمی دانی کجا را باید نگاه کنی. گذری و نظری. تازه اگر به حال خودت باشی. فقط می برندت به اسم ورودی جدید. همه اتاق ها تو را پس می زنند. ورودی جدید نمی خواهند. حس بدی به تو دست می دهد. احساس یک مزاحم. یک موجود زیادی. خیلی زود دستگیرت می شود این جا تحقیر از نوع دیگر است. به حکم وکیل بند به یک اتاق وارد می شوی. کسی تو را نمی خواهد. این جا اسم تو مجرم است. خودت بگو متهم. حتی اگر یک نخبه علمی هم باشی مجرمی ولی از نوع سیاسی. آن هایی که از بندهای سیاسی به متادون آمده اند خیلی زود می فهمند که این جا دنیایی دیگر است و قانون خودش را دارد. در بند سیاسی جز بازجو کسی تو را مجرم نمی داند. آن جا دل ها با هم است.

آن جا رسم و قانونی دیگر دارد. آن جا برای اسم ها هم باید حساب و کتاب پس بدهی. انفرادی نه، «اتاق». عمومی نه، «سوئیت». بازجو نه، «کارشناس». حتی نمی خواهند بگویی انفرادی و عمومی و بازجو. در انفرادی دست ها را که باز کنی به دو دیوار در دو پهلو می خورد. دیوار وسط دو انفرادی را برداشته اند، اسمش را گذاشته اند عمومی، برای چهار نفر به بالا. در شب های بگیر و به بند تا هشت نفر را هم آن جا می چپانند. شلاق و اهانت و کتک هم که اسم هایی برای خودش دارد، مجازات است و تادیب. وقتی حکم بازداشت به دست خود بازجوست چرا حکم مجازات نباشد؟ قاضی کیست؟ کمکت می کنند برای یادآوری. یادآوری آن چه می گویند باید بگویی. تو باید همکاری کنی.

همکاری با که؟

بندها و بازداشتگاه های سیاسی ادبیات خودش را دارد، ارتباطات خودش؛ تنهایی، چشم بند، انفرادی، بی خبری و هراس. چراغی که دائم روشن است و شب و روزت را به هم می زند، یا سیاهی، صدای خش خش پا، لخ لخ دمپایی، اضطراب، دیوار، سکوت. سکوت. سکوت. بازجویی و باز هم بازجویی. به تو میگوید امروز اسیر من هستی، با اسیر هر چه بخواهم می کنم... و اوست با نفسی که بوی تعفن می دهد. اوست با خدایی که نمی شناسدش. ضجه ای که فریاد دل تو را به آسمان می برد. اوست و خدایی که تو باور داری از رگ گردن به تو نزدیک تر است. بیناست به حال بندگان. شنواست. شاهد است. در کمین است. حسابرس است. فریادرس است. یار است. یاور است. قاضی است.

حاکم است. عادل است. تو هستی و خدایی که او نمی شناسدش.

انفرادی؛ یک روز، دو روز، ده، بیست، پنجاه، هشتاد. بی مکانی. بی زمانی. دنیای بیرون در ذهنت رنگ می بازد و تو می جنگی با این محو شدن ها. می جنگی با سکوت. می جنگی با شکستن. هفت بار قرآن می خوانی، همه قرآن را.

مردک با دست های خودش پنج هزار تومانی را به سینه ام سنجاق کرد... و گفت ... قیمت تو همین است. دست ها و چشم های بسته من. نفس هار و سرکش او. از هشت صبح تا دوازده شب روی یک صندلی حساب پس بده به اسم بازجویی. دو روز به صندلی بسته شو. این ها را ... می گوید، خانمی محجبه و محترم. میگویند هر کاری داری همان جا بکن. بعد هم میگویند خاک بر سرت. کثافت. تو که نمی توانی ... را نگاه داری می خواهی فلان و فلان. و او چادرش را بر خودش بپیچد و در خودش پیچیده شود. میگویند همه این ها برای تادیب است و همکاری و یادآوری.

باید بگویی بوده. بنویسی بوده. حالا تو بگو نبوده. بگویی من اصلا روحم هم از این حرف ها خبر ندارد. میگویند کمکت می کنند تا به یاد بیاوری که بوده. میگویند بنویس که برای ... کار می کرده ای. من کجا و ... کجا؟ میگویند بنویس با ... رابطه داشته ای. لا اله الا الله . بنویس ... با ... رابطه داشته است. پناه می برم به خدا. بنویس این. بنویس آن. شاید روزی 10 قرص. مجبورت کنند که بخوری.

دوستی که در زندان یافته ای برایت می گوید: کاش می فهمیدند کسی که "خود"ش را برای خدا شکسته دیگر جایی برای شکستن ندارد. کسی که خدا را دارد دروغ نمی گوید. کسی که خدایش بزرگترین است غیر خدا برایش حقیر است و برای حقیر به زانو درنمی آید.

باید بنویسی آن چه را که او می گوید. بنویسی اسمش بشود همکاری. وقتی که نوشتی و امضا کردی، بشود اقرار. از تو نوشته ها بگیرند و اقرارت بشود سند. شهادت علیه خودت. براساس همان هم حکم بدهد. باز هم شلاق. این بار به اسم مجازات. این ها را ... برایت بگوید.

از ده سال پیش بگوید که با او همین کارها را کرده بودند. بگوید بی تجربه بودم. ترسیده بودم. بگوید آن سال نوشتم آن چه را گفتند. نوشتم آن چه را دیکته کردند. چندین بار هم نوشتم. حکم دادند. هم زندان. هم جریمه نقدی. هم شلاق. بگوید: هیچ کدام را نکرده بودم. نه شیشه شکسته بودم و نه آتش زده بودم.

بگوید: آن سال یک دانشجوی ساده بودم که رفتم ببینم کوی چه خبر است. آن هم به خاطر دوستش که گفته شوهرش در کوی است. از همان جا او را گرفته بودند و آورده بودند همین جا. زندان عمومی زنان. بگوید همان شب اول دیدم که همه اتاق ریختند سر یک دختر و او را یک کتک مفصل زدند. به بهانه این که وقت رد شدن تنه زده. و او همه وجودش شده ترس. نوشته هر چه آن ها گفتند.

با خود فکر می کنی که هیچ چیز مثل ناامنی اعتماد به نفس را نابود نمی کند.

بگوید: حالا ده سال گذشته. این بار دیگر ننوشتم. هر چه زدند. این بار خودم را زدند. یک مرد. با شلاق. دو ساعت تمام. شاید بیشتر. به سرم زدند. روزها با چشم بند بودم. نه کسی را دیدم. نه آبی. نه غذایی به اندازه کافی. نه دستشویی به وقت نیاز. نه تماسی با کسی. فقط کتک بود و ضربه به سر. ضربه به گیجگاه. ضربه های مداوم. که هنوز حس آن ضربه ها در سرم هست. گاهی ساعت ها اشکم روان می شود از همان ضربه ها. از من اقرار خواستند. ولی ننوشتم.

یکی دیگر میگوید: صندلی را بلند کرد و محکم بر کمرم کوبید. صندلی با پایه های آهنی. سیلی زد... و تو می اندیشی که زن شیعه از این سیلی ها خورده است. همه می گویند، تاریخ هم گواه است. ولی تو می دانی که تاریخ سند است و خداست که گواه است.

دیگری را ساعت یک نیمه شب می آورند. اتاق در خواب است. وکیل بند او را می آورد. به تو که نشسته ای آهسته می گوید سیاسی است. به سرعت او را می پذیری. با روی گشاده. با سه تا پتو جایی برای خوابش کف اتاق کنار دست خودت آماده می کنی. معلوم است دانشجوست. از او می پرسی چرا این وقت شب؟ میگوید این قدر سر و صدا کردم تا مرا آوردند. می گوید ترسیده بودم. می گوید ما چهار نفر در یک سلول بودیم. دو تا را توی روز آزاد کردند.

یکی را هم سر شب. من ماندم تنها. بازجو گفت من هستم و تو. هر کار بخواهم می کنم. من هم ترسیدم. داد و بیداد کردم. گفتم که من از تنهایی می ترسم. فقط داد و بیداد کردم.

او یک شب و یک روز میهمان شماست. فردا اسمش را خواندند و رفت. از خودت می پرسی پس چرا برای شب او را نگه داشته بودند؟ اگر داد و بیداد راه نمی انداخت چه؟

"سین" می گوید که زندانبان او را انداخت در حمام زندان و با آن هیکل درشتش تا جایی که می خورد او را کتک زد. تو می مانی که این اندام کوچک و لاغر و نحیف چه گونه تحمل آن کتک ها را داشته؟ از او می پرسی چه جرم هایی در پرونده دارد؟ می گوید شرکت در نماز جمعه هاشمی رفسنجانی. شرکت در تشیع جنازه آیت الله منتظری. خواندن سرود "یار دبستانی" خواندن سرود "سر اومد زمستون". این ها مستندات است در پرونده ای با اتهام اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، و ... جمله هایی از این دست که یک پاراگراف می شود.

این جا اما تحقیر و توهین به گونه دیگر است. حالا دیگر این جا شهر توست. در آن زندگی می کنی. از 7 صبح در صف فروشگاه می ایستی تا 12 ظهر که نوبت به تو برسد. حدود نه و نیم تازه فروشگاه باز کند. کسی با نوشته کاری ندارد که از کی باز است و چه روزها و ساعت هایی باز است. این طور نیست. سر فروشگاه جنگ در می گیرد. از وقتی باز می شود متهم به همکاری در قتل که در زندان ریاست می کند می آید با نفراتش. با همان لحن تحکم کننده. قرار از قبل معلوم است. به وکیل بند که مسول هماهنگی است می گوید کارگرهای پایین هستند. کارگرها در صف نمی ایستند. اما چند تا کارگر؟ تا یازده و نیم نفراتش می آیند. وکیل بند که با صدای زندانیان دیگر اعتراض کند. او داد می زند که کارگرهای قرنطینه هم هستند. نگاه که می کنی می بینی بیشتر این ها شکلشان به همه چیز می رود جز کسی که کارگری کند. یا از خانه های فسادند و یا موادفروش داخل زندان. یازده و نیم نوبت می رسد به آن ها که از هفت صبح در صف بوده اند.

نوبت باقی قلدرها و روسای باندها می رسد که خریدشان را بکنند. کینگ کنگ، مارمولک، روح سرگردان، موش، الیزابت، جغد، جنازه. این ها اسم هایی است که "ف" روی آن ها گذاشته است. اسم هایی بین تو و "ف". هر کدام هم روش خودشان را دارند. سیگاری ها هم که از روی سر همه رد می شوند تا سیگارشان را بخرند. البته آن ها که دارند که یک پاکت سیگار باج بدهند.

تازه ساعت 12 نوبت به تو می رسد. به تو که چند کارت تلفن و یک دفتردر اول لیست خرید داری. دفتر را که ندارد. کارت تلفن رمز دار تمام شده شیر تمام شده. ... ندارد ... ندارد .... ندارد. چند قلم جنس غیر ضروری می خری. 30 تومان هم از کارت بانک تو می زنند. همین جا داخل فروشگاه زندان. همکار داخل زندان خودش به جرم دزدی این جاست. داخل فروشگاهی که تو فقط پشت پنجره اش ایستاده ای. برای خرید هم کارت را از تو گرفته اند هم رمز را باید بگویی. فروشگاه را بعد از تو می بندد. نفیسه که نفر بعدی بود می ماند. او که از همان هفت صبح در صف است.

دانشجوی نخبه ارشد دانشگاه شریف. این جا روسا از نوع دیگرند. همین طور جیره خواران. این جا تحقیر از نوع دیگر است.

نسرین کارگری می کند. از او می پرسی چرا این جایی؟ می گوید به شوهر صیغه ای اش چک 50 میلیونی داده بود. می پرسی به او مهریه داده بودی؟ نسرین پایین ترین نفر یک باند است. یک کارت تلفن مزد یک روز کارگری. کارگری اتاق ها هر روز نوبت یک زندانی است. کارگرها هم اگر در باند قوی تر باشند کار بیشتر می گیرند. کارگری که در باند ضعیف است تهدید می شود. روز کار خودت از هم اتاقی ات می خواهی که با نسرین صحبت کند تا کار تو را انجام دهد.

نسرین اما صبح برای آوردن آب جوش نمی آید. معصومه که کارگر باند "م" است می آید و چای فلاسک او را می ریزد و آب می آورد و فلاسک را هم پر می کند. بعد هم رو به تو که اولین کف خواب جلوی در هستی می گوید وقت تمام شد. "ف" که یار تو است اشاره می کند که برویم. و می گوید اگر نجنبیم فلاسک ها خالی می ماند. نگذاشته اند نسرین بیاید برای کار. خودتان بلند می شوید و این کار را می کنید. آب بیاورید و فلاسک های چیده شده دم در را پر کنید.

وقت جارو کردن اتاق، معصومه می آید حرف کار را پیش بکشد. می گوید نسرین گفته است که نمی آید. مجبور می شوی کار را به او بدهی. یک کارت تلفن هم به نسرین نمی رسد. نمی گذارند برسد. کیست که فرمان ها به دست اوست؟ فرمانروایان و فرمانبرداران. بازی سازان و بازی گردانان و بازی خورها چه کسانی هستند؟ سربازی که پای کار است و امتیاز خودش را می گیرد. فرمانده ای که در راس است و بهره اش را می برد.

چه کسی طرف نسرین را دارد؟ "ع". به قول خودش فعال مدنی. کسی هم که مدنی است عربده کشی و زورگویی نمی داند و نمی تواند. با احترام بیاید و برود و حرف بزند. کارگر باندش هم این می شود. رئیس باند معصومه کیست؟

"م" با همیاری "ش". جرم هر دو همکاری در قتل. معصومه کارهای شخصی آن ها را هم می کند. روزی چند بار می آید ظرف های کثیف آن ها را ببرد و بشوید. لباس های آن ها را هم. "م" حمامش را می رود. معصومه می آید لباس های او را ببرد. این ها باجی است که برای حفظ پست کارگری اتاق به "م" و "ش" می دهد. ژنرال هایی به اسم "م" و "ش" و جیره خواری مثل معصومه. معصومه هم نسرین را له می کند تا خودش بماند.

می بینی سیاسی ها را آورده اند در بند عمومی تا بشکنند. این ها که اسمشان سیاسی است نمی توانند دیگری را تحقیر کنند. باج بدهند. نمی توانند دزدی کنند. دروغ بگویند. فریب دهند. تقلب کنند. جعل سند کنند. این ها که نظرشان احترام به انسان است و سلاحشان همان نظرشان و شاید اگر بوده یک نوار سبز. و سرودشان. باید که زیر دست مجرمین باشند تا یاد بگیرند که حرمت انسانی ارزشی ندارد. جایی که دزدان و قاتلان حرف اول را می زنند.

شب همان ساعت همیشگی که از بلندگو آزادی ها را می خوانند اسم "سین" را هم می خوانند. او با 200 میلیون تومان وثیقه می رود. جشن شادی برپاست. از همان سر شب. یکی با زدن بر قابلمه آهنگ می زند. بقیه دست می زنند. هما با همان پاچه های لوله شده یکی بالا یکی پایین شروع می کند به رقصیدن. یکی با زدن بر در ضرب می زند. "بری دیگه برنگردی". همه دم می گیرند "ایشالله". همه بند در راهرو او را بدرقه می کند. سرود یار دبستانی با صدای بلند بند را پر کرده.

"یار دبستانی من، با من و همراه منی. چوب الف بر سر ما، بغض من و آه منی. حک شده اسم من و تو، رو تن این تخته سیاه. ترکه ی بیداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما. دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش. خوب اگه خوب؛ بد اگه بد، مرده دلای آدماش. دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه. کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه؟... " همه شادند. یا می خوانند و یا همنوایی می کنند. حتی غیر سیاسی ها که به جرم مالی در زندانند. مرغ دلشان به هوای آزادی پر کشیده.

باز همه با هم می خوانند "سر اومد زمستون..." می خوانند: "سراومد زمستون، شکفته بهارون. گل سرخ خورشيد باز اومد و شب شد گريزون. کوهها لاله زارن، لاله‌ها بيدارن. تو کوهها دارن گل گل گل آفتاب و ميکارن ..." از بلندگو صدا با تحکم و پرخاش می آید: "خانم های بند دو. خانم های بند دو. چه خبره؟ صدا نباشه. چه خبره؟"

همه بند دست می زنند و با صدای بلند هورا می کشند. و تو باور داری که همه چیز رفتنی است جز آن چه رو به سوی او دارد. کل شی هالک الا وجهه. باور داری که فقط خداست که باقی است و ظلم رفتنی است. اعتمادت همه بر خداست.

"سبا"
اوین- زندان عمومی نسوان-
 


 


میرحسین موسوی در نامه استعفای خود که در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۶۷خطاب به رییس جمهور وقت نوشت، مسلوب الاختیار شدن دولت در سیاست خارجی،عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت می گیرد، تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و عدم قدرت پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان مجلس را از جمله دلایل استعفای خود برشمرد.

نشریه انقلاب اسلامی در هجرت که استعفای میرحسین موسوی به آقای خامنه ای را منتشر کرده، در توضیح خود آورده از آنجا که اخیرا آقای موسوی تهدید کرده است که علل استعفای خود را افشا خواهد کرد از آنجا که نشریه انقلاب اسلامی در هجرت همان زمان این نامه را انتشار داده است، جهت اطلاع نسل حاضر دوباره آنرا منتشر می کنیم. یادآور می شود در آنزمان آقای هاشمی رفسنجانی ریاست مجلس را بعهده داشت.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
مقام محترم ریاست جمهوری
برای آنکه دشمنان اسلام و کشور نتوانند سوء استفاده نمایند، اینجانب در استعفانامه خود که برای رسانه ها نیز ارسال گردیده است، دلایل را ذکر نکردم. با این نیت که ذکر آنها انشالله در آینده برای کشورمان و دولتهای بعدی مفید باشد، بصورت خیلی خلاصه به بیان آنها می پردازم:
۱ ـ مسلوب الاختیار شدن دولت در سیاست خارجی. امروز امور افغانستان و عراق و لبنان در دست جنابعالی است. نامه هائی به عنوان کشورهای مختلف نوشته می شود بی آنکه دولت از آنها خبری داشته باشد. (اینجانب به عنوان نخست وزیر از این نامه ها جز در موارد استثنائی و آنهم بطور اتفاقی بیخبرم).
نخست وزیر ژاپن برای ریاست محترم مجلس و ریاست محترم مجلس برای نخست وزیر ژاپن نامه می نویسد و اینجانب در یک مراسم عمومی و مردمی از این ماجرا و متن نامه با خبر می شود.
آقای لاریجانی در جایی می گوید از پنج کانال با آمریکا تماس گرفته می شود و بنده بعنوان رئیس هیئت وزیران از این کانالها اطلاعی ندارم.
همه جا صحبت از سیاستهای خارجی دولت جمهوری اسلامی است. بدون آنکه دولت از این سیاستها که در همه جای کشور و جهان بیان می شود، خبر داشته باشد.
۲ ـ عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت می گیرد. شما بهتر می دانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده می شود، از آن باخبر می شویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده می شود و صدای آن در همه جا می پیچد، متوجه قضیه می شویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه می شوم. متاسفانه و علیرغم همه ضرر و زیانی که این حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظیر این عملیات می تواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گیرد.
۳ ـ تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، از همان اول ضایعه آفرین بوده و ادامه آن در شرایط نوسازی کشور فاجعه بار خواهد بود. متاسفانه این مشکل و مشکل وزرای مشاور، علیرغم طرح در شورای تشخیص مصلحت، به تاخیر افکنده شده و حل نگردیده است هر چند که بهرحال حق شورای تشخیص مصلحت است و اینجانب انتظاری در این خصوص ندارم.
۴ ـ تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و مسئولیت دولت و وزرا توسط شوراهای گوناگون.
۵ ـ عدم قدرت اینجانب به پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان محترم مجلس در مورد کارهائی که بدون اطلاع دولت، ولی بنام دولت، صورت می گیرد.
۶ ـ در خاتمه لازم می دانم بار دیگر یادآور شوم که این استعفا، العیاذ بالله، بمعنای قهر اینجانب از نظام و دولت جمهوری اسلامی و مسئولین انقلابی آن نیست که اگر هم بود، با توجه به عظمت انقلاب و ناچیزی اینجانب، یقینا نمی توانست هیچ تاثیری در روند رشد و توسعه انقلاب اسلامی داشته باشد. این استعفا دلیل ناتوانی اینجانب برای کار بدلیل همین ناتوانی است و درست بدلیل همین ناتوانی است که اینجانب مسئولیت را از خود ساقط می بینم.
میرحسین موسوی
۱۴ شهریور ۱۳۶۷


 


دادگاه بدوی عیسی سحرخیز روزنامه نگار را به ۱۵ ماه حبس تعزیری و محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی محکوم کرد.
به گزارش “تا آزادی روزنامه نگاران زندانی”، این حکم هنوز رسما به این روزنامه نگار یا وکیل ایشان ابلاغ نشده است و برخی منابع خبری در دادگاه انفلاب از صدور این حکم خبر داده اند.
سحرخیز تیرماه سال گذشته و پس ازانتخابات ریاست جمهوری بازداشت شده بود و پس گذشت بیش از یک سال از بازداشت وی، دادگاه تشکیل ش حکم صادر شد.
سحرخیز به اتهاماتی همچون توهین به رهبری، اقدام علیه امنیت ملی و اقدام تبلیغی علیه نظام متهم شده بود.


 


محمود احمدی‌نژاد، در پیامی به همتای پاکستانی خود، کشته شدن تعدادی از مردم پاکستان را در سانحه هوایی به دولت و ملت این کشور تسلیت گفت.
به گزارش ایلنا، متن پیام محمود احمدی نژاد به‌ شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای آصف علی زرداری
رییس جمهوری اسلامی پاکستان
خبر سقوط یک فروند هواپیمای مسافربری در نزدیکی اسلام آباد و کشته شدن تعدادی از هموطنان جناب عالی موجب تاسف و تاثر گردید.
ضمن ابراز همدردی و تسلیت به جناب عالی و ملت دوست پاکستان، از خداوند متعال، غفران و رحمت الهی کشته‌شدگان، صبر و شکیبایی بازماندگان و عزت و بهروزی دولت و ملت پاکستان را مسالت دارم.


 


يك عضو فراكسيون خط امام گفت: واقعيت اين است كه اصولگرايان عملا منشعب شده‌اند. در واقع در فضاي پس از انتخابات هم اردوگاه اصلاح‌طلبان و هم طيف اصولگرايان دچار انشقاق شد. عده‌اي از اصولگرايان كه به عملكرد دولت پس از انتخابات اعتراض داشتند، هم مثل گروه‌هايي از اصلاح‌طلبان از تندرويي‌ها پرهيز كردند و مرز خود را با دولت مشخص كردند.

به گزارش ایلنا، سعدالله نصيري نماينده زنجان در مورد احتمال ائتلاف ميان گروه‌هاي معتدل اصلاح‌طلب و اصولگرا تصريح كرد: اين حركت‌ها از مدت‌ها پيش آغاز شد. اما در عمل توفيقي به دست نياوردند. حتي در مجلس تلاش‌هايي هم براي ايجاد چنين فراكسيوني صورت گرفت اما نمايندگان اصولگرا براي اينكه گفته نشود كه جلو دولت قرار گرفته‌اند، محافظه‌كاري كردند. اما من براي برون‌رفت از انسداد فضاي سياسي موجود، توصيه و تلاش مي‌كنم كه چنين اتفاقي بيفتد. اما همانطور كه گفتم هنوز تحرك خاصي مشاهده نمي‌شود.

این عضو فراكسيون خط امام همچنین معتقد است با توجه به تندروي‌هاي برخي از ليدرهاي اصلاح‌طلب، احتمال انشعاب درون اين جريان وجود دارد.

نصيري درباره دلايل سكوت اصلاح‌طلبان در شرايط سياسي فعلي گفت: يكي از دلايل اين سكوت به اين مسئله برمي‌گردد كه اصلاح‌طلبان مي‌خواهند فضا را براي سوء استفاده دشمنان نظام از بين ببرند.

وی ادامه داد: اصلاح‌طلبان بيشتر به عنوان منتقد دولت عمل مي‌كنند و گرنه چارچوب‌هاي نظام و قانون اساسي و رهبري مورد تائيد و قبول آنهاست. مثلا دولت 50 درصد برنامه چهارم را اجرا نكرده و احزاب را عملا به تعطيلي كشانده. در شرايطي كه دولت چنين عمل مي‌كند، مي‌بينيم كه انتقاد از دولت به اصلاح‌طلبان محدود نمي‌شود و بخشي از اين انتقادات از جانب خود اصولگراها مطرح مي‌شود. اما اگر همين مطالب را اصلاح‌طلبان بگويند مورد هجمه وسيع قرار مي‌گيرند.

عضو فراكسيون خط امام درباره انتخابات آينده مجلس و حضور اصلاح‌طلبان در آن يادآور شد: با توجه به عملكرد شوراي‌نگهبان بخش عمده‌اي از كانديداهاي اين طيف، نمي‌توانند از فيلتر شوراي نگهبان عبور كنند. به هر حال بايد منتظر ماند و ديد كه شوراي نگهبان چقدر اجازه فعاليت به جريان سياسي اصلاح‌طلب جهت حضور در انتخابات را خواهد داد.

نماينده زنجان در مجلس با تائيد احتمال انشعاب ميان اصلاح‌طلبان خاطر نشان كرد: اين انشعاب امكان‌پذير است. به اين دليل كه عملكرد برخي از ليدرهاي اصلاح‌طلبان باعث شده بخشي از اين نيروها راه خودشان را جدا كنند.

نماينده اصلاح‌طلب افزود: اصلاح‌طلبان هم مثل اصولگرايان يك طيف هستند و در اين طيف هم عده‌اي تندروي كردند. بنابراين تندروها و اصلاح‌طلبان معتدل دوشاخه خواهند شد.


 


رییس دولت هشتم با حضور در منزل محسن آرمین که به تازگی با سپردن وثیقه از زندان آزاد شده است، با وی دیدار کرد.
به گزارش خبرنگار کلمه، در این دیدار که همزمان با حضور تعدادی از فعالان سیاسی و دوستان آرمین که برای دیدار با وی به خانه‌اش آمده بودند انجام شد، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی با اظهار خشنودی از آزادی سخنگوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، ابراز امیدواری کرد دیگر زندانیان بی‌گناه نیز به زودی آزاد شوند. مهندس محسن آرمین نیز در این دیدار با تشکر از حضور آقای خاتمی، گزارشی از شرایط دوران بازداشت ارائه کرد. در پایان این دیدار حاضران نماز مغرب و عشا را به امامت حجت‌الاسلام خاتمی اقامه کردند.


 


وزیر اطلاعات با بیان اینکه “دشمن در موقعیت فعلی قصد دارد با اعمال تحریم های متفاوت، تاثیری در افکار ملت ایران ایجاد کند”، گفت “این تحریمها هیچ تاثیری بر ایران نخواهد داشت. ”
به گزارش مهر، حیدر مصلحی بعد از ظهر پنجشنبه در سومین یادواره شهدای بخش لایی و یادمان آیت الله لائینی از روحانیان برجسته شهرستان نکاء مدعی شد: “درطول دوران اصلاحات مسیر انقلاب با رفتار برخی افراد دچار مشکل شده بود و در برخی موارد با انحرافاتی مواجه بود. ”
وزیر اطلاعات با بیان اینکه ریزش و خیزش هایی در مسیر انقلاب اسلامی وجود داشته که انقلاب را در مسیر تعالی با مشکلات کوچکی مواجه کرده است، یادآور شد: این چالش ها ناشی از دنیا طلبی و دیدگاه مادی برخی از مدیران اصلاح طلب در ادوار گذشته بود.
وی با اعلام اینکه در طول ادوار انقلاب اسلامی دو دسته بر مسند و برای دفاع از آرمانهای انقلاب، امام و شهدا تلاش می کردند،افزود: متاسفانه عده ای که خود را طرفدار ارزشها و بدهکار انقلاب می دانستند درجریان بعد از انتخابات دچار گمراهی شدند.
وزیر اطلاعات با اشاره به اینکه دشمن در موقعیت فعلی قصد دارد با اعمال تحریم های متفاوت تاثیری در افکار ملت ایران ایجاد کند، تصریح کرد: ملت ایران طعم تحریم ها را از زمان طاغوت، دوران جنگ و در برهه کنونی تجربه کرده که هیچ یک از این تحریم ها نتوانسته ملت ایران را به زانو درآورد.
مصلحی تاکید کرد: از حیث تحریم فقط شاهد سرو صدا بی مورد دشمن هستیم که این عده در عمل نمی توانند هیچ اقدامی علیه ایران صورت دهند.
وی با ادعای “افزایش روزافزون توان دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی، خاطرنشان کرد “وزارت اطلاعات در مقوله جنگ نرم و مقابله با دشمن در وضعیت بسیار مناسبی قرار دارد و اطلاعات بسیار قوی عمل می کند. “


 


عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس معتقد است: امروز مسائل داخلی هر کشوری در سیاست خارجی آن کشور تأثیرگذار است و برعکس. بنابراین سیاست خارجی با اقتصاد داخلی در ارتباط مستقیم است لذا هر موضع‌گیری در سیاست خارجی ما بر زندگی و معیشت مردم تأثیرگذار خواهد بود.
محمدمهدی شهریاری، نماینده مردم بجنورد، مانه و سملقان در مجلس شورای اسلامی که حوزه انتخابیه‌اش به تازگی به مرکز استان تبدیل شده و از عمر استان شدن خراسان شمالی چندسالی بیشتر نمی‌گذرد مواضع سیاست خارجی کشور را در کاهش سرمایه‌گذاری‌ها مؤثر می‌داند و می‌گوید: ما طبق برنامه چهارم توسعه کشور باید سالانه ۸۰۰هزار شغل ایجاد می‌کردیم اما چنین اتفاقی نیفتاد زیرا باید به رشد اقتصادی ۸درصدی می‌رسیدیم ولی آمار بانک مرکزی حکایت از رشد اقتصادی کمتر از ۲درصد دارد. این مقوله به شدت ناشی از مواضع ما در عرصه بین‌المللی است. نتیجه‌اش بیکاری‌هایی است که در عسلویه شاهد هستیم.
متن گفت‌وگوی وی با روزنامه خراسان شمالی چنین است:
یکی از کمیسیون‌های تخصصی مجلس شورای اسلامی، کمیسیون امنیت ملی و سیاست‌ خارجی است. شاید نخستین پرسشی که درباره فعالیت این کمیسیون مطرح باشد این است که نقش سیاست خارجی در زندگی مردم چیست؟ به عبارت دیگر تصمیماتی که در سیاست خارجی اتخاذ می‌شود چه تأثیری بر زندگی مردم خواهد داشت؟
بگذارید اول توضیحی بدهم. تصمیم‌گیرندگان در سیاست‌ خارجی در قانون اساسی تصریح‌ شده‌اند. بر این اساس به جز مقام معظم رهبری، شورای امنیت ملی و وزارت امورخارجه تصمیم‌گیرندگان اصلی این حوزه به شمار می‌آیند و وظایف اجرایی در این زمینه را به عهده دارند اما مجلس که دو وظیفه عمده قانونگذاری و نظارت بر حُسن اجرای قانون را دارد کمتر می‌تواند به طور مستقیم در این زمینه ورود پیدا کند.
کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی می‌تواند همگام با دولت در این سیاست‌گذاری همراه شده و با ارائه راهکارهای خوب قانونی در این عرصه گام بردارد. به عبارت دیگر مجلس به طور مستقیم نمی‌تواند نقشی در سیاست خارجی کشور ایفا کند اما در این راستا با روابط صمیمانه و نزدیک میان دولت و مجلس شورای اسلامی و به ویژه میان مجلس و وزارت امورخارجه می‌توان شاهد وقوع رویدادهای خوبی در سیاست خارجی بود.
با این تفکیک، دوباره باید این پرسش را مطرح کنم که نقش سیاست خارجی در زندگی عادی مردم چیست؟
امروزه مسائل داخلی هر کشوری در سیاست خارجی آن کشور هم تأثیرگذار است و برعکس. این دو اینک ارتباط مستقیمی پیدا کرده‌اند. به نظر من در دولت‌های نهم و دهم در بحث سیاست خارجی با چالش‌هایی مواجه بوده‌ایم که برخلاف آنکه خیلی از اقتدار و عزت و سربلندی صحبت شده است اما مواضع برحق نظام جمهوری اسلامی ایران را با زبان دیگری بیان کرده‌ایم و نتیجه‌اش برداشت‌های غلط علیه کشورمان نزد افکار عمومی جهان شده است.
در این میان برخی کشورها نیز با سوء‌نیت از این بیان دیگر، سود جسته‌اند و بهانه‌هایی برای بسیج افکار عمومی منفی علیه ایران به دست آورده‌اند. در این مدت ۴ قطعنامه علیه ایران صادر شده است. بحث تحریم‌ها و کاهش همکاری‌های بین‌المللی هم مطرح است. این موارد همه ناشی از سیاست خارجی ماست و در زندگی مردم تأثیرگذار است.
ولی بسیاری معتقدند که روابط بین‌المللی ما افزایش پیدا کرده است.
بله درست است. خیلی‌ها معتقدند روابط بین‌المللی ما افزایش پیدا کرده اما نمی‌دانم مبنای محاسبه آنان چه بوده است. به هر حال صدور قطعنامه‌های مختلف به حیثیت کشورمان در مبادلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تأثیر گذاشته است، کمااینکه دیده‌ایم بسیاری کشورها ملاحظه‌هایی در رفتارشان بروز داده‌اند. از جمله در رفتار دو کشور سوریه و عراق شاهد اتفاقاتی هستیم که دو سال قبل نبوده است. گرچه ممکن است عده‌ای قطعنامه‌ها را ورق‌پاره‌هایی بیش تلقی نکنند اما همین ورق‌پاره‌ها ضررهای زیادی را متوجه کشور کرده است.
با وجود آنکه تحریم‌ها عموماً به شکوفایی استعدادهای جوانان ما منجر خواهد شد اما این تئوری بیشتر متوجه زمانه جنگ سرد بوده است. در حال‌حاضر پیشرفت کشورها در سایه همکاری‌های اقتصادی و فرهنگی بین‌المللی شکل می‌گیرد. کافی است نگاهی گذرا به ۵ سال گذشته کشورها با هم داشته باشیم. اصلاً نگاه کنید ببینید کشورهایی چون مالزی، کره‌جنوبی و تایلند ۲۰ سال قبل کجا بوده‌اند و اینک در چه شرایطی هستند. رشد این کشورها در سایه مراودات بین‌المللی آینده با سایر کشورها سبب شده به نقطه‌ای برسند که در آن بتوانند ۲۰۰، ۳۰۰ میلیارد دلار صادرات داشته باشند. حال آنکه وقتی ما مورد تحریم واقع می‌شویم خواه ناخواه رشد توسعه اقتصادی کُند خواهد شد.
پس می‌توانیم چنین نتیجه بگیریم که نمود سیاست خارجی در زندگی مردم در امور اقتصادی و معیشتی آنان اتفاق می‌افتد؟
بله کاملاً درست است. ما طبق برنامه چهارم توسعه کشور باید به رشد اقتصادی ۸درصدی می‌رسیدیم و سالانه می‌توانستیم ۸۰۰هزار شغل ایجاد کنیم. بانک مرکزی در آمارهایش تصریح می‌کند که این رشد اقتصادی کمتر از ۲درصد بوده است. حال باید دید چگونه ادعا می‌شود که اوضاع خوب پیش می‌رود و اشتغال افزایش پیدا کرده است.
حالی که دغدغه اصلی مردم و نمایندگانشان در مجلس شورای اسلامی حل همین معضل بیکاری و نبود اشتغال است. اکثر مراجعه‌های مردم از نقاط دور کشور به مجلس برای حل معضل بیکاری آنان است. عملاً همه از نمایندگان انتظار دارند که با توصیه‌نامه‌هایی شرایط اشتغال را برایشان فراهم کنند در حالی که اگر توفیقی در امور اقتصادی پیدا کرده بودیم دیگر نیازی نبود که مردم از نمایندگان شغل جست‌وجو کنند.
با این وصف یکی دیگر از نمودهای سیاست خارجی در بحث اقتصاد کلان زمانی پدیدار می‌شود که مردم در زندگی روزمره خود در اموری عادی با مشکل مواجه شوند نظیر بیکاری و کاهش رونق اقتصادی در بازار.
بله، ببینید وقتی می‌شنویم که در عسلویه در ۶، ۷ سال قبل ۶۰ تا ۷۰هزار نفر شاغل بوده‌اند و اینک این رقم به ۱۰، ۱۵هزار نفر رسیده است یعنی حدود ۵۰هزار نفر بیکار شده‌اند. این بیکاری ناشی از پایین آمدن سطح همکاری‌های بین‌المللی در توسعه نفتی این منطقه بوده است. علاوه بر آن در تجارت و مراودات اقتصادی نیز کاهش روابط بین‌المللی منجر به کاهش رونق و پایین آمدن سطح درآمدها در کشور شده است.
اما بسیاری از این کشورهای خارجی معتقدند که تحریم‌ها و قطعنامه‌ها ضرری را متوجه مردم نمی‌کند و هدف آنان دولت ایران است.
بگذارید صریح و روشن بگویم؛ تمام کشورهایی که با نظام جمهوری اسلامی ایران مشکل دارند دنبال این نیستند که مشکلات مردم ما را حل کنند. آنان به دنبال منافع خود هستند و به این منافع رنگ و لعاب خاص بشردوستانه می‌دهند. نکته اینجاست که ما می‌توانستیم در پرتو گفت‌وگو و روابط منطقی، جوسازی‌ها علیه کشورمان را به حداقل برسانیم و مانع کاهش سرمایه‌گذاری در کشورمان بشویم. وقتی سخن از اعتماد بین‌المللی می‌شود این اعتماد در پی اظهارنظرهای سیاسی ما به وجود می‌آید. حال وقتی اعتماد بین‌المللی مخدوش می‌شود سرمایه‌گذاری هم کاهش می‌یابد. در این شرایط ورود ارز به کشور نیز کاهش می‌یابد.
چنین شرایطی فقدان سرمایه‌گذاری منجر به کُند شدن ایجاد اشتغال می‌شود. بیکاری عملاً امنیت جامعه را هدف قرار می‌دهد. وقتی ورود ارز به کشور کاهش یافت نرخ تورم بالا می‌رود. رشد اقتصادی هم که کم می‌شود. در چنین شرایطی دیگر نمی‌توان حرف از اقتدار زد. ما زمانی کشوری مقتدر هستیم که بیکاری در کشورمان به حداقل برسد. دنیای امروز با ۳ دهه قبل یا ۴ دهه قبل تفاوت‌های اساسی پیدا کرده است. دیگر یک کشور نمی‌تواند در اقتصاد بدون همکاری سایر کشورها به شکوفایی و رونق دست پیدا کند.
کشورها در اقتصاد به همدیگر وابسته شده‌اند و ما باید شرایطی ایجاد کنیم که ضمن پایبندی به مواضع اصولی ۳۰ سال گذشته به رشد و توسعه و انتقال تکنولوژی بپردازیم و این هم در پرتوی همکاری‌های بین‌المللی میسر است و همکاری بین‌المللی نیز در پرتوی سیاست خارجی مؤثر و منطقی اتفاق می‌افتد.
یکی از شاخص‌های توسعه در حال حاضر بحث گردشگر و ورود توریست به کشورهاست. اینکه می‌گویند با ورود هر گردشگر خارجی بیش از ۶ شغل ایجاد می‌شود. تجربه کشور ترکیه نیز در این زمینه گواه رشد چشمگیر اقتصاد آن ظرف چندین سال اخیر از طریق جذب گردشگر خارجی است. حال آن‌که گردشگر به مقصدی نمی‌رود که درباره آن تبلیغ مثبتی نباشد. این موضوع به سیاست خارجی دولت مرتبط است. یعنی به نظر می‌رسد اگر در سیاست خارجی به شکلی تصمیم گرفته می‌شد که همکاری‌های بین‌المللی در آن افزایش می‌یافت ما نیز شاهد ورود گردشگر و جذب درآمد از طریق آن بودیم.
ببینید بحث سیاست خارجی فقط با اقتصاد گره نخورده است. در موضوع توریست این ارتباط بیشتر میان رونق گردشگری و سیاست خارجی ملموس می‌شود. وقتی از کشور ناامنی جلوه دهند و تبلیغات زیادی تدارک ببینند ناخودآگاه در ذهن افکارعمومی بین‌المللی دیدگاه منفی پدید می‌آید و نتیجه‌اش به طور مستقیم به وضعیت گردشگری برمی‌گردد. تقریباً ما اینک شاهد تعطیلی تورهای ورودی به کشور هستیم در حالی‌که در سند چشم‌انداز باید به رقم ۲۰ میلیون گردشگر دست پیدا کنیم این در حالی است که متأسفانه سالانه شاهد خروج ۴، ۵ میلیون گردشگر از کشور هستیم که به کشورهای خارجی مسافرت می‌کنند. این یعنی خروج ۵ تا ۱۰ میلیارد دلار ارز از کشور.
رقم تورهای ورودی در مقایسه با این میزان تور خروجی از کشور بسیار ناچیز است. بعضاً شاهد آن هستیم که آنهایی که برای مسافرت به ایران وارد کشور می‌شوند برای شرکت در سمینارها و همایش‌ها آمده‌اند که پول بلیت و هتل آنها را هم خود ما متقبل شده‌ایم.
در بحث گردشگری یک پرسش دیگر هم هست. در جهان قریب به ۳۰۰ میلیون نفر شیعه زندگی می‌کنند، در کشور ما نیز که شیعه‌مذهب هستیم مقاصد قابل‌توجهی برای این دسته از مسلمانان برای گردشگری وجود دارد. مشهد و حرم امام رضا(ع) یا قم و حرم حضرت معصومه(س) فرصت‌هایی برای توسعه و رونق گردشگری مذهبی ما به شمار می‌آیند. اگر تنها یک درصد از این جامعه آماری را ما در بحث گردشگری مذهبی جذب می‌کردیم شاهد ورود ۳ میلیون گردشگر خارجی بودیم که هم ارزآور بود و هم موجب رونق اقتصادی می‌شد اما گویا ما در مراوده با کشورهای اسلامی نیز موفق نبوده‌ایم تا چنین بازار هدفی را تحت تأثیر قرار دهیم.
ما با معضل دیگری در این زمینه مواجه هستیم. بعضی کشورهای اسلامی تمایل به ارتباط مردمشان با ایرانیان ندارند و در این زمینه حساسیت به خرج می‌دهند. آنها بیم آن را دارند که ذهنیت مردمشان در مواجهه با کشور ما و عملکرد نظام جمهوری اسلامی تغییر کرده و دید مثبتی پیدا کنند. بسیاری از کشورهای غیراسلامی هم همین نگرانی را دارند که پس از ورود مردمشان به ایران نگرش و دید آنها نسبت به جمهوری اسلامی تغییر کرده و مثبت شود و آنها دیگر نتوانند مقاصد خود را به خوبی دنبال کنند.
عنوان کمیسیونی که شما در آن عضو هستید دو بخش دارد. یکی «سیاست خارجی» و دیگری «امنیت ملی»؛ حال آن‌که بحثی چون بیکاری که در استان حوزه انتخابیه شما نیز نرخ آن بالاست و اخیراً در جلسه معارفه استاندار جدید مهمترین تقاضا از آقای شفقت همین حل معضل بیکاری بوده؛ موضوعی که جنبه‌های مختلف تأثیرگذاری دارد. به عبارت دیگر بیکاری می‌تواند مخل امنیت ملی باشد. آیا شما از این منظر در کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی به این موضوع پرداخته‌اید؟
این موضوع یعنی معضل بیکاری خیلی در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مطرح نشده است. متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد افزایش نرخ بیکاری به ویژه در میان تحصیلکردگان هستیم تا آن‌جا که بیکاری قشر تحصیلکرده در برخی استان‌ها بین ۲۰ تا ۳۰ درصد متغیر است اما هنوز این واقعیت تلخ به خوبی بررسی نشده و برای آن راهکاری ارائه نشده است.
از آن‌جایی که همه نابهنجاری‌های داخلی با امنیت سروکار دارد به نوعی این موضوع نیز با کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در ارتباط است اما با توجه به اینکه این موضوع در کمیسیون‌های اقتصاد، اجتماعی و برنامه و بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی مدنظر قرار می‌گیرد نمایندگان در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی کمتر به آن می‌پردازند.
به هر حال باید توجه داشته باشیم که ایجاد شغل، کار بسیار سختی است. عملاً برای ایجاد هر شغل باید ۲۰ میلیون تومان سرمایه‌گذاری انجام گیرد. بنابراین هر چه پول از کشور خارج شود یا رغبت ورود سرمایه کشور کاهش یابد هزینه کردن برای ایجاد شغل نیز سخت‌تر خواهد شد.


 


جبهه مشارکت ایران اسلامی در اعتراض به اتهامات دبیر شورای نگهبان با انتشار بیانیه ای از قوه قضائیه خواست تا به دروغ ها و تهمت های احمد جنتی رسیدگی کند. در این بیانیه تأکید شده است که اگر برای وی این مصونیت آهنین را قائل نمی شدند و عدالت در حق ایشان جاری می شد با دروغ و تهمت، جایگاه فقاهت و عدالت را به ورطه سقوط نمی کشاند.
متن بیانیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایّها الّذین آمنوا اذا جائکم فاسق بنباءٍ فتبیّنوا
آقای جنتی عضو فقها و دبیر شورای نگهبان و نیز امام جمعه تهران در سخنانی مدعی شده اند کسانی که به زعم ایشان از سران فتنه هستند به واسطه دولت سعودی مبلغ یک ملیارد دلار از دولت امریکا پول دریافت کرده اند و قرار بوده در صورت انقراض جمهوری اسلامی مبلغ پنجاه میلیارد دلار دیگر نیز بگیرند. ایشان ادعا کرده اند که برای این ادعا سند هم دارند. آیا کسی که قدری عدد و رقم بداند و بفهمد سند یعنی چه به این ادعا نمی خندد؟ متاسفانه ایشان با همین اندازه فهم و درایت صحت انتخاباتی را که تقلب و تخلف در آن موج می زد تأیید کرده اند.
سابقه ایشان در بیان مطالبی که مردم ایران را مبتهج می کند طولانی است اما به نظر می رسد که این بار آخرین فرصت ایشان برای ایراد مطالبی است که در اثر القائات کودکانه عده ای شناخته شده واگو می شود. این بار زمان آن است تا ملت ایران بی هیچ شبهه ای کاملا دریابند چگونه فردی که کوچکترین پرهیزی از ارتکاب بزرگترین گناهان ندارد متصدی دو منصبی شده است که شرط اول آن عدالت است.
۱- ایشان باید مشخص کنند چگونه و در چه زمانی به این اطلاعات دست یافته اند؟ و آیا این اطلاعات را در اختیار مقامات مسئول گذاشته اند؟ و آیا با اجازه آنها این افشا گریها را انجام داده اند؟
۲- ایشان باید صریحا اسامی افرادی را که ایشان مدعی هستند پول دریافت کرده اند اعلام کنند.
۳- ایشان باید صریحا اعلام کنند چنانچه ادعای ایشان ثابت نشد آیا همچنان به غصب مناصب شورای نگهبان و امامت جمعه تهران اصرار خواهند داشت؟
اما مسئولان قضایی کشور نیز باید در این رابطه مواضع خود را روشن کنند:
۱- قوه قضاییه باید صریحا مشخص کند آیا خبری از اطلاعات مورد ادعای آقای جنتی دارد یا خیر؟ و چه تمهیداتی برای اثبات صحت و سقم آن خواهد اندیشید؟
۲- در صورتی که آقای جنتی نتواند ادعای خود را ثابت کند به عنوان مفتری چه مجازاتی در انتظار ایشان است؟
جبهه مشارکت ایران اسلامی دردمندانه اعلام می کند اگر به شکایتهای قبلی از آقای جنتی و از جمله شکایت آقای تاج زاده از ایشان رسیدگی می شد و برای ایشان این مصونیت آهنین قائل نمی شدند و عدالت در حق ایشان جاری می شد اینک ایشان به خود اجازه نمی داد چنین بدون پروا از خداوند که ناظر بر احوال و اقوال است اینچنین جایگاه فقاهت و عدالت را به ورطه سقوط و دنائت بکشاند.
بدون تردید جایگاه دروغ گویان و تهمت زنندگان جهنم است
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
جبهه مشارکت ایران اسلامی
۷/۴/۸۹
 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته