
خبر / رادیو کوچه
بر اساس اعلام وزارت امور خارجه آمریکا، روز سهشنبه، 6 دسامبر سفارت مجازی تهران راهاندازی و آغاز به کار کرده است.
در این سفارت مجازی پیام ویدیویی از هیلاری رادهام کلینتون، وزیر امور خارجه ارایه شده است.
علت بازگشایی این سفارت در متن وبسایت آن اینگونه بیان شده است: «سفارت مجازی تهران یک هیت رسمی دیپلماتیک نیست، یا یک سفارت واقعی ایالات متحده را که به دولت ایران معرفی شده باشد، نمایندگی نمیکند. اما در غیبت روابط مستقیم، میتواند به عنوان یک پل رابط میان مردم آمریکا و ایران عمل کند.»
متن زیر پیام خانم کلینتون به مناسبت بازگشایی این سفارت مجازی است:
به سفارت مجازی ایالات متحده آمریکا در تهران خوش آمدید.
ایالات متحده آمریکا دارای نمایندگیهای دیپلماتیک در سرتا سر جهان است تا از این طریق با سایر دولتها ارتباط داشته باشد، تجارت و بازرگانی را تسهیل کند و از تفاهم و احترام متقابل حمایت به عمل آورد. از آنجا که ایالات متحده و ایران دارای مناسبات دیپلماتیک نیستند، ما برخی فرصتهای مهم را برای گفتوشنود با شما شهروندان ایرانی از دست دادهایم. اما امروز ما میتوانیم فناوریهای نوین را برای ایجاد پل و ارتقا تفاهم بهتر بین دو کشور و مردم این دو کشور بهکار گیریم. و این دلیل راهاندازی این سفارت مجازی است.
این تارنما عرصهای است برای ما تا به طور شفاف و بدون ترس با یکدیگر در مورد ایالات متحده، سیاستهای ما، فرهنگ ما و مردم ما گفتوگو کنیم. شما در اینجا میتوانید اطلاعاتی را در مورد فرصتهای تحصیلی در ایالات متحده و یا دریافت روادید برای آمدن و دیدار از ما نیز بیابید.
ما امیدواریم این سفارت مجازی ابزاری مفید برای شما باشد و از نظرات شما در مورد آن استقبال میکنیم. پس لطفن از صفحات فیس بوک و توئیتر ما بازدید کنید و نظرات و ایدههایتان را در مورد اینکه چگونه میتوانیم بیشتر به تعامل بپردازیم و به رابطهمان عمق بیشتری بخشیم با ما در میان بگذارید.
از بازدیدتان بسیار سپاسگزارم و در انتظار شنیدن نظرات شما هستم.
ویدئو:
«بازگشایی سفارت مجازی تهران»
خبر / رادیو کوچه
رسانههای خارجی روز سهشنبه، 6 دسامبر، به نقل از سخنگوی وزارت خارجه فرانسه از بازگشت سفیر این کشور به سوریه خبر دادهاند.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، سخنگوی وزارت خارجه گفته است اریک شوالیه که ماه پیش به پاریس فراخوانده شده بود، به دمشق باز گشته است.
سخنگوی وزارت خارجه فرانسه گفته است که این کشور، بیش از پیش در کنار مردم سوریه قرار دارد.
همچنین امروز، به وقت واشینگتن، یک مقام بلندپایه دولت آمریکا گفته است که رابرت فورد، سفیر این کشور در سوریه نیز به دمشق باز خواهد گشت.
این در حالی است که آمریکا در پی تشدید خشونتها و حمله به سفارت آمریکا، در ۲۲ اکتبر امسال سفیر خود را فرا خواند.
دولت آمریکا گفته است حضور سفیر در سوریه برای پیشبرد اهداف آمریکا ضروری است.
سفیر آمریکا در مدت زمان حضور خود در سوریه به شهرهایی که شاهد تظاهرات گسترده ضددولتی بودند، سفر کرد که این اقدام با اعتراض رسانههای دولتی همراه شد.
بیشتر بخوانید:
«کشتهشدن ۶۰ شهروند حمص بهدست نیروهای سوری»
شراره سعیدی/ رادیو کوچه
«مهدی بازرگان» از بنیانگذاران نهضت آزادی ایران و یکی از اولین دانشجویان بورسیه برای اعزام به فرنگ بود. او ترمودینامیک در فرانسه خواند. در سال 1313 پس از 7 سال تحصیل در فرانسه به کشور بازگشت و به خدمت نظام وظیفه رفت. در سال 1315 به عنوان اولین دانشیار در دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول به تدریس شد و دو دوره متوالی ریاست دانشکده فنی را به عهده گرفت.
در سال 1330، توسط دکتر مصدق به ریاست هیت مدیره و مدیریت عامل شرکت ملی نفت ایران انتخاب شد و موفق به خلع ید از انگلیسیها و همچنین موفق به راهاندازی و اداره صنایع عظیم نفت شد. در سال 1331 مسوول احداث شبکه لولهکشی آب تهران شد و آن را به ثمر رسانید. پس از کودتای 28 مرداد 1332، به دلیل اعتراض مکتوب علیه انتخابات مجلس شورای ملی، در بهمن 1332 از خدمات دولتی و استادی دانشگاه برکنار شد و تا شانزدهم بهمن 1357 که پست نخستوزیری دولت موقت انقلاب را به عهده گرفت، تنها در بخش خصوصی در زمینه تولیدات صنعتی فعالیت و خلاقیت داشت. او به مدت 9 ماه سمت نخستوزیری موقت را بر عهده داشت. پس از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام هیت دولت به ریاست مهندس بازرگان تشکیل جلسه داد و برای بار سوم استعفا کرد و از سوی جریان حاکم تلاش شد تا استعفای وی در نتیجهی اشغال سفارت آمریکا وانمود شود.
محسن رضایی در مورد او گفت: «اگر امام در اوایل انقلاب بازرگان را بر سر کار نمیگذاشت شاید انقلاب به ثمر نمیرسید، بازرگان بزرگترین کلاهی بود که امام بر سر آمریکا گذاشت، ایشان نیرویی را به کار گرفت که آمریکا احساس خطر نکند.»
مصاحبه مطبوعاتی او در طول نخستوزیریاش، منحصر شد به گفتوگوی جنجالبرانگیزش با «اوریانا فالاچی»، روزنامهنگار و محقق سرشناس ایتالیایی که گفته شد او نیز به سلیقه خود، مطالب بازرگان را ویرایش کرده بود. روزنامه اطلاعات در تاریخ چهارم و پنجم دی 1358 مصاحبهای با مهندس مهدی بازرگان پس از استعفای دولت موقت انجام میدهد، بازرگان در این مصاحبه میکوشد اتهامات منتسب به خود را رد کند. علاقهاش به روحانیت را ثابت کند و در عین حال از رویکرد لیبرالی دولت خود و یا پرهیز آن دولت از برخوردهای رادیکالی دفاع کند. بررسی تناقضهای موجود در این مصاحبه میتواند تصویری روشنتر از بازرگان عصر انقلاب ارایه دهد. مردی که گمان داشت، میشود به واسطه اخلاقگرایی دینی از رادیکالیزم عصر انقلاب گذشت، اما گذر زمان نشان داد استراتژی مناسبی را برنگزیده بود. مصاحبه را با هم بخوانیم:
- انتقادات و ایرادهایی به شما و طرز عمل دولت شما وارد شده است که میل دارم آنها را با شما مطرح کنم و پاسخ شما را بدانم. من یکی، یکی انتقادها را مطرح میکنم.

بازرگان: قبل از آنکه شما مطالب را طرح کنید، لازم است بگویم: بهطور کلی انتقاد چه نسبت به دولت موقت و چه نسبت به خود من بوده که مسوول دولت موقت بودهام و چه از نظر شخصی، به هر حال انتقاد بوده و انتقاد علیالاصول چیز ناحقی نیست و نمیتوان ایرادی بر آن گرفت. البته، در مقابل این انتقادات تعریف و توصیف هم بسیار بوده و فقط انتقاد نبوده است. بسیاری از انتقادها بجاست. من در اولین سخنرانی خود چند روز پس از انتصاب به نخستوزیری که در دانشگاه ایراد کردم، پیشاپیش عذر تقصیر را خواستم و گفتم در این شرایط و برای این مدت و در این اوضاع و با افرادی که به همکاری برخواهم گزید، به لحاظ نقص و عیب و ایرادی که اولی آنها خودم هستم، نه چنین ادعایی را میتوانم داشته باشم و نه مردم باید چنین انتظاری داشته باشند که ما هیچ نقص و ایراد و خطایی نخواهیم داشت. بنابراین خیلی به جا و طبیعی است که ایراد و انتقاد باشد، اما مقدار کمی از ایرادها و انتقادهایی که بوده، ناشی از سونیت و غرض و تحریف حقایق و وارونه جلوه دادن و غلط پنداشتن بوده و مقدار عمده انتقادها، ناشی از کمی اطلاع و تحت تاثیر اشتباهات یا انحراف دیگران قرار گرفتن.
و این نقص و ایرادی که به خود دولت وارد شده، امام دوبار اظهار کردند که دولت موقت بازرگان، کار خیلی میکند، زحمت و خدمات خیلی دارد، اما حرف نمیزند و بیان نمیکند. این مطلب صددرصد حقیقت داشت، خصوصن که دستگاهی که در تمام دولتها و در همهجا اسباب کار و زبان دولت است و باید دفاع کند و معرفی کند و نشان بدهد و افکار عمومی را موافق و بسیج کند و مخصوصن دولتهای انقلابی، بیش از دولتهای عادی به دستگاه تبلیغاتی احتیاج دارند، این دستگاه متاسفانه در دولت موقت نه تنها اینگونه نبود و همکاری نداشت و دولتی در دولت بود، بلکه دولتی مخالف دولت بود. دستگاهی بود که نه تنها کارهای دولت را نشان نمیداد و بیان نمیکرد، بلکه مثل اینکه ماموریت داشت. حالا ماموریت از کجا بود، ذاتن بود، داخلی بود، خارجی بود، کاری ندارم، ولی علیه دولت، تبلیغات میکرد. مقداری از این طریق بود که آن وضع پیش آمد. عامل دیگر هم این بود که توجه نداشتند که محال است یک شبه، راه صدساله را بتوان پیمود. یک مقدار حالت عجله و دستپاچگی در مردم بود و مثلن آنها که میخواستند انتقاد کنند، توقع و انتظار داشتند همانطور که مرحله اول انقلاب ما به طور معجزهآسا به سرعت انجام گرفت، مرحله سازندگی و مثبت انقلاب هم به سرعت و سهولت و چشمگیر صورت بگیرد، این مسئله را کرارن به من گفته بودند و من نیز بارها در پیامهای خود با مثالهای مختلف، این را نشان داده بودم که یک عمارت 120 طبقه را میتوان ظرف چند ثانیه خراب کرد، ولی ساختن یک خانه در شرایط فعلی، برای یک خانواده ساده، عملن یک سال طول میکشد، بنابراین سازندگی و کار اجرایی انقلاب، همیشه فرصت و مخصوصن مطالعه زیادی میخواهد.
- به هرحال این انتقاد هست که دولت شما نتوانسته با نیروی جوان ارتباط برقرار کند و از این نیرو بهره بگیرد.
بازرگان: وقتی میگویند دولت، گاهی ناظر به شخص رییس دولت و طبعن اینجانب است و گاهی به مجموعه دولت گفته میشود. اگر منظور شخص بنده باشم، درست است که شخصن فرصت تماس عمیق و وسیع و مستمر با نیروهای جوان نداشتهام اینگونه برخورد و تماس برخلاف گذشتهام که همیشه بیشتر با جوانها بودهام، در این دوره از این نعمت محروم بودهام، ولی این منحصر به جوانها نبود، بلکه با طبقات و قشرهای دیگر هم نتوانستم تماس بگیرم، زیرا همان مقدار تماس و بحث و صحبت و حضوری که باید با مقامات مختلف انقلاب از امام گرفته تا شورای انقلاب، هیت دولت و روسای شرکتها و دستگاههای اصلی و مسوولین سطوح اول، زمانی که صرف شد و تماسی که میبایست گرفته شود، آنقدر اوقات و ساعات عمر را میگرفت که فرصت برای امور دیگر نبود. حتا نمیتوانستم برادرم و نزدیکانام را که با من کار داشتند ببینم، بنابراین مجبور بودم از این حیث، امساک داشته باشم. اینکه میگویید نتوانستهام با نیروی جوان تماس برقرار کنم، اگر از این حیث بررسی شود، درست است.
اما اگر منظور همه اعضای دولت باشد، این درست نیست. وزیر فرهنگ و هنر عالی با دانشجویان و وزیر آموزش و پرورش با دانشآموزان و مقامات بعدی و بعدی آنان تماس داشتند. در دولت ما، یک معاون نخستوزیر در امور انقلاب بود که ابتدا آقای دکتر یزدی و بعد آقای دکتر چمران بودند و آنها حتا جمعههایشان را هم بین طبقات مختلف مردم و بیشتر، جوانها سپری میکردند. همهجا سخنرانی و جلسات بحث و گفتوگو داشتند و این جلسات، نه تنها در تهران، بلکه در اغلب شهرهای کوچک و بزرگ ایران، به طور مرتب ادامه داشت. پست جدیدی هم که در دولت ما ابتکاری بود، معاون نخستوزیر در امور همکاری بود. ببینید این مقام با چه کسانی همکاری داشت. با تمام افراد مملکت، علیالخصوص کسانی که به نحوی در انقلاب مشارکت کرده بودند…
خبر / رادیو کوچه
بر اساس گزارشهای منتشر شده در رسانهها، روز سهشنبه، 6 دسامبر، حسین زرینی، عضو ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی، از رهبران معترضان در ایران، با صدور حکمی از سوی دادگاه انقلاب به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شده است.
به گزارش کلمه، اتهام وی تبلیغ علیه نظام و تویه به رهبری عنوان شده است.
حسین زرینی، از اعضای ستاد ایثارگران میرحسین موسوی، از نامزدهای انتخابات ۸۸، است که بنا بر این گزارش «بیش از ۱۹ ماه در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر میبرد و طی این مدت به مرخصی نیامده است.»
همچنین وی مدتی را در اعتراض به وضعیت خود دست به اعتصاب غذا زده بود.
بیشتر بخوانید:
«اعتصاب غذای عضو ستاد ایثارگران موسوی»
مجید دری
گامیست پیش از گامی دیگر که جاده را بیدار میکند
تداومی ست که زمان مرا میسازد
لحظههایی است که عمر مرا سرشار میکند
«احمد شاملو»
16 آذر روزی است که دانشگاه در مقابل استبداد ایستاد. ایستاد و کشته داد؛ ایستاد و به خاک و خون کشیده شد. اما نرفت، ماند؛ لرزید اما از پا نایستاد؛ سست شد اما کمر خم نکرد. این است که دانشگاه همیشه قدمی از جامعهاش، از مردمش جلوتر است و چشم مردمان به دستهای دانشجویانش. وظایفی را به دوش می نهد، خواسته یا ناخواسته. از او میخواهد که از حقوقش دفاع کند. وا ندهد و چرایش چیز دیگری است اما درست یا غلط از او میخواهد. پایینترین قشرها چشم به دانشگاه دارند و خبرهایش را دنبال میکنند. حتا بالاترین قشر هم پیگری وضعیتش است. بماند که با تمامی این توقعات همیشه در بزنگاه تنهایش میگذارند. چه می شود کرد، قرعه فال به نام «دانشجو» زدند.
رنجیده بودند کسانی که گفته بودم دانشگاه با مدرسه فرق دارد و دانشجو با محصل. خرده گرفتند که نمیدانی! شرایط بد است. اما آیا جز این است که شرایط را ما میسازیم! اگر شرایط جور باشد چه نیازی به تلاش است برای عوض کردن؟! حافظه تاریخی، نه، حافظه دیروزی به ما میگوید شرایط همیشه نامناسب بوده و هست. زمانی را سراغ دارید که شرایط بر وفق مرادمان بوده باشد؟ اگر بود پس چرا دانشگاه و دانشجو همیشه زیر هجمه سرکوبها و تهدیدها میزید؟ و چرا این اندازه سعی در مهارش دارند؟ میبندند اما جرات بازگو کردنش را ندارند و انکار هم میکنند؟
مجیز گفتن آسان است اگر حس دلسوزی نباشد. من هم میتوانم متملق گویم و به قول دوستان، کسی را آزرده و رنجیده نکنم. اما آیا درست رفتهام؟
اگر اشتباه میکنم بگویید. این سخن که چون زندانیای پس کسی نباید نقدی بگویدت، توهین است. اگر زندانم در وهله اول برای خودم است. برای آزادیام که با شرایط حاکم، قدرت سازگاریام نبود و تحملش سخت. نه منتی برسر کسی میگذارم و نه اجازه منت گذاشتن را به کسی میدهم. زندانی، آری این منتی نیست بر کسی. حتا آن هنگام که دوستان نزدیکم از درک شرایط بغرنج و اسفبارم عاجز ماندند و رفتند، رنجیده نشدم. چرا که میدانستم بیگمان زندگی در بیرون از این دیوارها همچنان با فراز و فرودهایش جاری است و آنان هم حق دارند از این لحظات استفاده کنند و لذت ببرند تا اینکه لحظههایشان را صرف من کنند، تلف کنند. پس اشتباهاتم را بگویید. نقد کنید تا راه را بهتر بشناسیم و با دید بازتری به حرکت ادامه دهیم. بگویید تا حرف یکدیگر را بهتر بفهمیم، تا نقاط مثبت و مشترک یکدیگر را دریابیم.
شرایط نامناسب است، درست. هزینهها بالارفته، درست. فشارها دو چندان شده، درست… کسی هم نمیگوید حرکتهای آنچنانی انجام دهید. آما آیا اعتراضهای صنفی به تحمیلهای چپ و راست هم جز برنامه کاریتان نیست؟
تفکیک جنسیتی توهین به شعور و شخصیت دانشجو که تنها مانده است بگوید دانشگاه مرکز فساد است قابل تحمل است؟ آیا تحمل نوع پوشش انسانها که در خیابانها صورت میگیرد زیر سوال بردن شخصیت دانشجو نیست؟ تغییر عناوین کتابهای دانشگاهی که تعیبر به انقلاب فرهنگی دوم میشود را میتوان در مقابلش سکوت کرد؟ نمیدانم؟
شاید چون از جامعه دورم و از همه جا بیخبر و چون جزیرهای شدهام بیسرنشین و هنوز در توهمات و فضای خودم غوطهورم. شاید میتوان ساکت ماند و چیزی نگفت، چه اگر نمیشد بیگمان خروش بر میآوردید.
به هر روی این آخرین پیام من است بهعنوان یک دانشجو. چرا که اخراج شدهام و از ملک شما که جز افتخاراتم بود بیرون رانده شدهام. دیگر دانشجو نیستم که بخواهم بهعنوان یک دانشجو هر چند محروم از تحصیل و ستارهدار دستکم درددلی بکنم، پیامی بدهم و عرض ارادتی نمایم.
تنها گفتم در این روز سلامی کنم به هم کلامی و هم دانشگاهیانم هرچند حتا یک نفرشان هم نماینده. وداعی کنم با آنانی که روزگاری هرچند دور از ایشان عنوانشان را به یدک میکشیدم و خود را جزوشان میپنداشتم. پوزشی بخواهم اگر حرفهایم کسی را رنجاند و یا تکدر خاطری را سبب شد. اما این را هم بدانید که دلم جز برای سربلندی دانشگاه و دانشجو نتپید و قلمم جز برای بزرگی و پیشگامیش ننوشت. گفتم و رانده شدم چه مصلحت پیشه در آخر برای یکایکتان پیشرفت روز افزون و موفقت توام با سربلندی آرزو میکنم. در هر دانشگاهی هستید و دانشجوی هر رشتهای سلام مرا پذیرا باشید از دورها، از پس این دیوارها و رابطهای که سالیان فاصله انداخته. با امید روزهای بهتر، آیندهای درخشان و سرزمینی سبز. همه میدانند دانشگاه هنوز زنده است و دانشجو همچنان پیشرو. «دانشجو روزت مبارک.»
من و تو یکی شویم از هرشعلهیی برتر
که هیچگاه شکست را برما چیرگی نیست
چرا که از عشق رویینه تنایم….
«احمد شاملو»
مجید دری
دانشجوی سابق (اخراجی) دانشگاه علامه / آذر 1390
خبر / رادیو کوچه
به گزارش رسانههای مخالف دولت جمهوری اسلامی، به نقل از صفحه فیسبوک محمدحسین کروبی، فرزند مهدی کروبی، از رهبران مخالفان در ایران، با انتشار یادداشتی از روز شنبه، 3 دسامبر، و دیدار با پدر خود مطالبی را عنوان کرده است.
به گزارش سحامنیوز، در این روایت، حسین کروبی با اشاره به گفتوگویی با پدرش، اظهار داشت: «مشخص بود که اوضاع حصر او به نسبت ماههایی که در آپارتمانی کوچک به همراه ماموران امنیتی در شرایط سخت و دشواری به سر میبرده، بهتر شده است.»
لازم به اشاره است مهدی کروبی ده ماه گذشته را در دو آپارتمان با حضور ماموران امنیتی گذرانده بود. ماموران اجازه حضور فاطمه کروبی را در ماههای اخیر برای اقامت در منزل همسرش، مهدی کروبی نداده بودند.
مهدی کروبی با نام بردن از نام دو روزنامه عنوان کرده است: «دو هفته است که روزنامه «جامجم» و «اطلاعات» را برای مطالعه در اختیارم میگذارند و برخلاف گذشته از امکان هواخوری و قدم زدن هر روز برخوردار شدهام.»
همچنین روز شنبه آقای کروبی به محل دفن مادر، پدر و خواهر خود نیز مراجعه کرده است.
بیشتر بخوانید:
«دیدار هیتی از پارلمان اروپا با نهادهای مدنی خارج از ایران»
خبر / رادیو کوچه
پس از ادامه اعتراضها در کویت و کنارهگیری نخست وزیر این کشور، روز سهشنبه، 6 دسامبر، امیر کویت، دستور انحلال مجلس را صادر کرده است. با انحلال مجلس کویت، راه برای برپایی انتخابات جدید هموار میشود.
بر اساس قانون این کشور انتخابات جدید باید ظرف مدت ۶۰ روز برگزار شود.
امیر کویت، اخیرن شیخ جابر مبارک احمد الصباح، وزیر دفاع این کشور را به عنوان نخست وزیر جدید کویت منصوب کرد.
بیشتر بخوانید:
«وزیر دفاع کویت، نخست وزیر جدید این کشور شد»
اکبر ترشیزاد/ رادیو کوچه
با پایان گرفتن انتخابات در بسیاری از کشورهای عربی که انقلابها و شورشهای رخداده در آنها به «بهار عربی» مشهور شدند، واقعیتی تلخ کمکم خود را به روشنی برای جهانیان به تماشا میگذارد. در «تونس»، «مصر» و «مراکش» یکی پس از دیگری احزاب و گروههایی به پیروزی میرسند که آشکارا اسلامگرا هستند و حالا پس از پیروزی صریحن به طرفدارانشان وعدهی تنظیم قانون اساسی بر پایهی قوانین اسلام و اجرای احکام شریعت در جامعه را میدهند.
بر اساس تحلیلی که غربیها از جوامع عربی داشتند، وجود حکومتهای خودرای و دیکتاتور تا اندازهی زیادی تنشها را در منطقهی خاورمیانه و شمال آفریقا بالا برده بود و سرنگونی این حکومتها و جایگزینی آن با حکومتهای دموکراتیک و بر اساس رای مردم میتوانست فضا را تلطیفتر کند. اما اکنون به روشنی دیده میشود که در این میان نه تنها غرب بازی خورده است بلکه منطقه به سمت قدرت گرفتن نیروهای اسلامگرای تندرو و تنش بیشتر میان غرب و مردم کشورهای عربی پیش میرود. مردم این کشورها بر اساس وعدههایی که رهبران اسلامگرا به آنها میدهند به تغییراتی در آینده دل خوش کردهاند که واقعی نیست. جنس وعدههای رهبران اسلامگرا در این کشورها بسیار شبیه همان چیزهایی است که در انقلاب «ایران» دیده شد و اسلامگرایان به سبب اینکه سالها در اپوزیسیون بودهاند از فقر فرهنگی و تعصب دینی موجود در میان مردم استفاده کرده و چارهی درد آنها را اجرای شریعت میبینند. این گروهها در یک اقدام ریاکارانه از سویی روشهای جمهوری اسلامی «ایران» را در پیش گرفتهاند و از سویی دیگر الگوی موفق «ترکیه» را به مردم خود نشان میدهند.
در «ترکیه» نظامیان به مانند حزبی پنهان و پرقدرت که خود را حافظ و نگاهبان روح سکولار حاکم بر ترکیهی مدرن میداند، همواره در صحنهی سیاسی حضور داشته و به هیچ طریقی در برابر انحراف از این مسیر کوتاه نمیآیند. این قدرت عظیم مانند سدی محکم جلوی رویاهایی جمعی برای تبدیل «ترکیه» به یک کشور اسلامیسنتی ایستادهاند و هرگاه لازم بدانند به زور متوسل خواهند شد. شاید تا چند دههی بعد زمانی که درصد بیشتری از مردم «ترکیه» پی به سودمندی چنین ساختاری ببرند دیگر به وجود آن نیازی نباشد اما تجربهی کشورهای عربی تایید کنندهی این نگرانیهاست و لزوم وجود چنین اهرمی است.

شمشیر خطرناک اسلامگرایی در کشورهای عربی دو لبه دارد. سوی نخستین آن متوجه وضعیت معیشتی و اقتصادی خود این کشورهاست و لبهی تند دیگر آن منافع غرب را تهدید خواهد کرد. روحیهی شدید ضدغربی، عشق و علاقهی فراوان برای گسترش و ترویج اسلام و ضدیت با دیگر ادیان و دشمنی با طبقهی روشنفکر از خصوصیات بارز اسلامگرایان است. گرچه که این نیروها با کمک غربیها به قدرت رسیدهاند اما از هم اکنون میتوان نوع نگاه آنها به روابط بینالملل، مسایل فرهنگی و آزادیهای اجتماعی را به آسانی دریافت. اگر در یکی دو دههی پیش گروههای «سلفی» و «وهابی» مخفیانه و به طور پنهانی افکار و عقاید ضدغربی، بنیادگرایانه و کهنه و پوسیدهی خود را ترویج میکردند، حالا آنها با گرفتن قدرت سیاسی در دست به طور وسیعتری دست به تکثیر و گسترش این عقاید خواهند زد و نه تنها جهان غرب بلکه تمامی روشنفکران و آزادیخواهان و دستآوردهای اندک آنها در خاورمیانه و جهان عرب را مورد تهدید قرار خواهند داد. این نمونهها به خوبی بیانگر این نکته است که نوع عملکرد «آمریکا» و غرب بر علیه حکومتهای پیشین در این مناطق بر اساس شناخت واقعی از مردم بومی و نوع عقایدشان صورت نگرفته است وگرنه شاید انجام اصلاحات سیاسی در همان حکومتها و ساختارهای پیشین که تا اندازهی زیادی به اصول سکولاریسم پایبند بودند، میتوانست بیشتر به سود مردم این کشورها و همچنین غربیها باشد.
مهشب تاجیک/ رادیو کوچه
رانندگی کردن آدابی دارد، نمیتوان برهنه بود و رانندگی کرد، انسان باید حداقل جامه را داشته باشد و در غیر اینصورت پلیس با او برخورد میکند، بعد روی صندلی یک ماشین بنشیند و فرمان و دنده و کلاج را حرکت داده و ماشین را راه بیندازد و این مسئله چه ربطی به باکرگی پیدا میکند؟ چندی پیش یک گروه تندرو اسلامگرا در عربستان با صدور یک بیانیه اعلام کردند که در صورتیکه به زنان حق رانندگی داده شود، به زودی کشور به فحشا و فساد کشیده میشود و تا چندین سال آینده مسئلهی بکارت هم از بین میرود. بحث بکارت را میتوان از چند جنبه بررسی کرد. یکی از تقسیمبندیها بررسی جداگانه ریشه در گذشته و بازخورد آن در آینده است. ریشه این مفهوم در کجای تاریخ نهفته است؟
به ذاته بودن و همگانی نبودن مفهوم بکارت آن را به یکی از ضعیفترین دستاویزهای نگاههای مردسالارانه تبدیل میکند و با تمام تلاشها و کوششهای تندرویان جوامع به خصوص اسلامی، این مسئله روبه محو شدن است. در واقع این مسئله به این دلیل تابو است که از بیشترین مفاهیمی است که در زمرهی مفاهیم پدرسالارانه میگنجد. یعنی صاحب داشتن یک شخص. یک فرد، یک زن به عنوان یک کالا نه یک انسان. در واقع در جامعه مردسالار که هماهنگتر با سرمایهداری است مفهوم بکارت میتواند مشکل ایجاد کند. مفهوم بکارت باعث بهوجود آمدن ازدواجهای بیبازگشتی میشود که تضمینی برای آن وجود ندارد که زوج چه از همان ابتدا و چه در گذار ایام همدیگر را از نظر جنسی ارضا کنند. پس برای داشتن نیروی کار با بالاترین بازده نیاز است سیستمی ارایه شود که افراد از نظر جنسی تا حد ممکن هماهنگ با شریکهای جنسی هم در هر برهه از زمان باشند.
بکارت در واقع یکی از اصلیترین فاکتورهای دختران در نگاه سنت است و به همین نسبت حذف آن یا گرایش به حذف آن به معنای تغییری اساسی در شناسههای زن و مناسبات دو جنس است به صورتی که تا امروز میشناختهایم. یکی از دلایل آشفتگی در این بحث و هم در عمل اجتماعی دختران در این زمینه، به طور دقیق به همین خاطر است که ملازمات تعریف بکارت کمتر در نظر گرفته میشود. بخشی از این مسیر البته به طبع و به غریزه و بنا به یک جریان عمومی دست کم در میان گروههایی از جامعه و بدون آگاهی متناسب پیموده میشود اما نمیتوان تمام این مسیر را بدون توجه به آگاهیهای نظری و توصیههای عملی همراه با آن طی کرد.
در اینجا دو دیدگاه میتوان به مسئلهی بکارت داشت. یک به هر حال حذف این مفهوم را نمیتوان به سادگی اعمال کرد و مهمتر آنکه باید متوجه باشیم که با حذف این مسئله دچار این توهم نشویم که مردسالاری در حال نابودی است چرا که مسئله بکارت از ابتدا هم مفهومی ذاتی و فراگیر نبوده که با حذف آن مردسالاری ضربهای سخت بخورد، در نتیجه نباید طبق این ملاک قضاوت کنیم. موضوع دیگری که باید مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرد این است که همین اکنون و امروز این مفهوم در جامعهی ما موجود است و مسئلهای هم نیست که بسیاری به سادگی از آن گذر کنند. پس ما باید چه برخوردی به عنوان یک انسان با این موضوع داشته باشیم؟

از مناظر متفاوتی میتوان به بررسی این پدیده پرداخت. ولی یک از منظر منتقد و دیگری اینکه از منظر غالب جامعه میتوانیم این مسئله را بررسی کنیم. میتوانیم به دنبال دادن بار منفی به بکارت باشیم. میتوانیم توجیههای خود را برای عدم وجود این مسئله بیاوریم. سوابق تاریخی این مسئله، امکانپذیری و سبک برخورد را بررسی کنیم. میتوانیم دلایل زیادی از ابعاد روانشناسی مطرح کنیم که وجود و حفظ این پدیده باعث مشکلات بیشتری میشود. به طور مسلم یک فرد با همخوابگیهای خود چه با یک نفر و چه با افراد متعدد نیازها و مهمتر از آن زبان بدن خود را میشناسد. یعنی چنین مانعی برای ایجاد یک رابطه طبیعی و شناخت خود باعث میشود که افراد زیادی تا سالها حتا ابتداییترین نیازهای خود را نشناسند. واقعیت این است که بدون همخوابگی هیچ ملاکی برای تطبیق جنسی زوجین وجود ندارد و عدم تطبیق جنسی یکی از مهمترین عوامل جداییها است.
اما زبان بدن چیست؟
زبان بدن، شاید تعبیرهایی متفاوت داشته باشد. اما مهمترین راه برای شناخت این زبان و نیازهای آن تجربهای است که میتوان بدن را با آن از سطوح ناشناختن خارج نمود و برای آن تعریفی از یک نیاز ارایه داد. پردهی بکارت به مفهوم رایج آن و اهمیتی که در حفظ آن میشود، حتا اگر نسبی باشد، بازدارندهی برای شناخت بدن است. بسیاری از زنان هستند، که به دلیل عدم ارتباطهای گوناگون و تنها ارتباط با همسر نیازهای خود را نمیشناسند، به همین دلیل ساده شاید بسیاری از زنان از روابط جنسی خود رضایتی نداشته و به دنبال آن رضایت در هیچیک از دو طرف بهوجود نخواهد آمد. زنی که سالها ازدواج کرده به دلیل همین کارکردهای اشتباه مفاهیم تا سالها نمیتواند متوجه بشود که تمایلات همجنسگرایانه داشته است. از این منظر هم با مشکلات عدیدهای مواجه خواهد شد. یا خانواده تشکیل داده و نمیتواند نیاز تازه شناخته شدهی خود را جوابگو باشد یا برای پاسخ به یک نیاز ابتدایی مجبور است تاوان یک اشتباه را بپردازد که ممکن دیگران نیز در آن سهم داشته باشند.
مسئلهی دیگر موضوع بکارت به عنوان یک مسئله برای جامعه است برای اثبات و دست نخورده بودن یک دختر. آیا این استدلال میتواند منطقی باشد؟ تشخیص و ملاکی برای یک دختر باکره و یا زنی یا تجارب گوناگون وجود ندارد. در بسیاری از موارد پردهی زنان حلقوی است و به راحتی میتواند دخول انجام بگیرد و حتا گاهی انجام حرکاتی، مانند حرکات ورزشی به ازالهی پرده بکارت میانجامد. پس این ملاک به راحتی میتواند حذف شود و اصرار بیش از حد بر وجود آن انجام جراحیهای ترمیمی و یا پردههای بکارت مصنوعی است که به فراوانی وجود دارد.
اما در واقع اینگونه تفسیر کردن در مورد بکارت که باز هم اعمال قدرتی بر تن زن است. در واقع این برخورد را میتوان بهصورت نمودی از قدرت دیگر دید که استقلال او را در تصمیمگیری روی بدنش محدود میکند. شاید راه بهتر نگاه نکردن و در نتیجه از موضوعیت انداختن آن است. منفی نشان دادن بکارت باعث ایجاد یک تناقض در زندگی زنان میشود که در جوامع مختلف هم وجود دارد. به طوری که از طرفی بکارت منفی است و از طرفی عدم بکارت هم منفی است و در حقیقت هیچ راه فراری برای زنان وجود ندارد. اهمیت ندادن به این قضیه بهترین راه از بین بردن آن است. آیا کسی از یک مرد در هنگام ازدواج درباره بکارتش سوال میکند؟ بکارت یا عدم بکارت یک مرد هرگز یک فاجعه محسوب نمیشود. برای زنان هم تنها همین بیتفاوتی نسبت به بکارت آن را از یک اصل میاندازد و برخوردهای منطقیتر به دنبال خواهد داشت.
امیر/ رادیو کوچه
این برنامه نگاهی دارد بر تاتر و سینمای ایران و سینمای جهان. این برنامه را تقدیم میکنم به همه هنر دوستان عزیز و امیدوارم اطلاعات خوبی را در این برنامه تقدیم حضورتان کنم. «کوچه هفتم» شامل 3 بخش است، در بخش اول سری میزنیم به سالنهای تاتر و نمایشهای در حال اجرای آن، بخش دوم، گشتی در سینماهای ایران میزنیم و دستهبندی فیلمهای ایرانی و میزان فروش آنها و بخش سوم هم اختصاص دارد به فیلمهای روز سینمای جهان و رتبهبندی آنها.
تاتر شهر این روزها به خاطر تعطیلات ایران برنامهای را در حال اجرا ندارد ولی بعد از تعطیلات دوباره فعالیت خودش را آغاز میکند.
در سالن اصلی تاتر شهر از 11 آذر ماه کاری با عنوان «مشروطه بانو» نوشته و کارگردانی «حسین کیانی» روی صحنه رفت که بازیگرانی چون «بهزاد فراهانی»، «رویا نونهالی»، «شهرام حقیقتدوست» و «سیامک صفری» در آن به ایفای نقش پرداختند. تالار «چهارسو» شاهد دو اجرا از «قطبالدین صادقی» است. دو کار متفاوت با نامهای «پیکرههای بازیافته» که ساعت 18 اجرا میشود و اگر نرفته بودید ساعت 20. هر دو کار از نوشتههای قطبالدین است و کارگردانی کارها را هم خودش به عهده دارد.
تالار «سایه» تا 11 آذر ماه شاهد دو کار با عنوانهای با عنوان «گفت امروز بینی، فردا بینی و پس آن فردا» نوشته «نیما دهقانی» و کارگردانی «زهره بهروزینیا» و با «پرهای نرم بر ماه پیشانیات تاج نوزادی میبافد» به کارگردانی «مریم معینی» و نویسندگی «نسیم احمدپور» بود و از 20 آذر هم کار «کشتار خاموش» نوشته و کارگردانی «نصراله قادری» روی صحنه میرود.
در تالار «قشقایی» تاتر دیگری به اسم «به آسمان نگاه کن» به قلم و کارگردانی «محمدمهدی خاتمی» ساعت 19 در حال اجراست.
در «کارگاه نمایش» هم کار، «لابی» نوشته «آرش عبادی» و به کارگردانی «بیتا الهیان» ساعت 18 اجرا میشود.
اما این روزها اتفاق جالبی در تاتر شهر افتاده و آن استقبال بینظیر مردم از تاترهای محیطی است که در فضای کافه تریای تاتر شهر برگزار میشود. ساعت 17 هر روز در کافهتریای چهارسو کاری با عنوان «
» با بازی «هدایت هاشمی» و کارگردانی «هادی عاملی» و نوشته «داریو فو» اجرا میشود و بعد از آن ساعت 18 در کافهتریای سالن اصلی کار دیگری به نام «صد سال پیش از تنهایی ما» نوشته «سجاد افشاریان» و کارگردانی «حسن جودکی»، با بازی «سیامک صفری» اجرا میشود.
از مجموعه تاتر شهر که خارج بشویم باید سری بزنیم به سالنهای تماشاخانه ایران شهر. در سالن استاد «سمندریان» کاری با عنوان «نامههایی به تب» نوشته «محمد چرم شیر» و کارگردانی «سیامک احصایی» به اجرای خودش پایان داد. جالب است بدانیم که «فاطمه معتمدآریا» بعد از مدتها دوری از کار تاتر در این نمایش کنار «احمد ساعتچیان» و «پانتهآ پناهی» به ایفای نقش پرداخته بود.
سالن دیگر تماشاخانه هم کاری با عنوان «خشکسالی و دروغ» با قلم و کارگردانی «محمد یعقوبی» در حال اجراست که سال گذشته این کار در مجموعه تاترشهر اجرا شد، با این تفاوت که امسال در کنار «آیدا کیخایی» و «علی سرابی»، «باران کوثری» و «پیمان معادی» نیز به ایفای نقش پرداختهاند.
در بخش دوم برنامه گشتی خواهیم زد در سینماهای ایران. سینمایی که امروز پر از جنجال و هیاهوست.
این روزها فیلم سعادتآباد با بازی «حسین یاری»، «حامد بهداد»، «لیلا حاتمی»، «مهناز افشار» و «هنگامه قاضیانی» و کارگردانی «مازیار میری» بعد از 44 روز اکران حدود 000/198/1 فروش داشته و رتبه اول را به خودش اختصاص داده است.
بعد از آن، فیلم «یک حبه قند» با بازی «نگار جواهریان»، «رضا کیانیان»، «اصغر همت» و «پریوش نظریه» در حال اکران است و کارگردانی آن را «رضا میرکریمی» به عهده داشته است. این فیلم هم 44 روز است که روی پرده رفته و 000/000/953 فروش داشته و جایگاه دوم را در ردهبندی به دست آورده است.
رتبه سوم هم از آن فیلم «پرتغال خونی» شده است. این فیلم با کارگردانی «سیروس الوند» 30 روز است که در حال اکران بوده و 000/000/456 هم فروش داشته است. بازیگران این کار «فریبرز عربنیا»، «حامد بهداد» و «نیوشا ضیغمی» هستند.
«راه آبی ابریشم» هم با 37 روز اکران و فروش 000/000/295 در رتبه چهارم قرار دارد. این کار به کارگردانی «محمد بزرگنیا» است و بزرگانی چون «عزتاله انتظامی»، «داریوش ارجمند»، «رضا کیانیان»، «پیام دهکردی»، «بهرام رادان» و «پگاه آهنگرانی» در این فیلم هنرنمایی کردهاند.
فیلمهای دیگری هم مثل «پیتزا مخلوط»، «باغ قرمز»، «دلقک» در ژانر کمدی روی پرده هستند که برای خود جایگاهی هم در رتبهبندیها به دست آوردهاند.
از اول آذر هم چند فیلم جدید اکران شده با عنوان «بدرود بغداد»، «گلوگاه شیطان» و «آسمان هشتم» که در روزهای آینده به آنها خواهیم پرداخت.
اردوان روزبه / رادیو کوچه
ardavan@koochehmail.com
ایرانیهای خارجنشین، ایرانیهای داخلنشین، ایرانیهای مهاجر، ایرانیهای ترک وطن کرده.
میدانید به نظرم میرسد ما خیلی درگیر ماجرا هستیم. راستی جریان ایران و ایرانی چگونه است. آیا ترکهای ایران، ایرانی نیستند؟ آیا لرها یا نمیدانم عربهای خوزستان یا کردهای شمال خراسان یا کردستان، اینها چطور؟
چه شد که روز اول فارس و ترک از هم جدا شد. چه شد که لرها حسابشان از فارسها سوا شد و کردها شدند اقلیت مانند بلوچها. هیچ توجه کردهاید در فرهنگ دیداری و شنیداری ما هنوز هم بسیاری از کلمه «اقلیت» برای یاد کردن اقوام ایرانی استفاده میکنند.
اما راستی در برابر این اقلیت کدام اکثریت قرار دارد؟
من در بین بسیار از کشورها که مجموعهای از قومیتهای مختلف هستند کمتر برخوردهام که عنوان اقلیتی یا اکثریتی را برای بخش عمده جامعهشان به کار ببرند.
شاید این مقدمه به نظر شما خیلی به آن چه در پی میآید نداشته باشد اما به نظرم راستش را بخواهید دارد. خیلیها بچههای ایرانی که در خارج از ایران به دنیا میآیند را نیز مشمول همین سوا جدا کردنها میدانند. در حالی که اینها هم بخشی از جامعه ما هستند اما انگار از مام وطن درو افتاده.
در آمریکا با چند جوان ایرانی که زاده آمریکا هستند آشنا شدم و نکته خوب جریان این بود که آنها بدون تعصب و رفتارهای افراطی ناسیونالیستی دل در گرو سرزمین مادر داشتند. از سویی نیم نگاهی به جامعه باز جهانی و از سویی دل گرو وطن. این ترکیب به نظرم ترکیب خوبی آمد. چرا که شاید دگماتیسمی که در وطنپرستی تند وجود دارد به همان نسبت مخاطرهآمیز است که در اینترناسیونالیزم یا جهان وطنی صرف یافت میشود. «صمد موسوی» یک پسر ایرانی است که در آمریکا متولد شده. صمد را دوستان انگلیسی زبانش «صم» (Sam) صدایش میکنند.
صمد موسوی جوان اهل سینماست. اگرچه فارسی بسیار سخت حرف میزند اما اشتیاق فارسی نوشتن و فارسی خواندن دارد. آخرین روزهایی که دیدمش سعی میکرد الفبای فارسی را بیاموزد و سوال داشت از این که حروف وسط چگونهاند و حروف آخر و چه و چه.
صمد یک فیلم بلند ساخته است. «دوره آماتوری» فیلمی است که او دربارهاش در طول گفتوگو توضیح میدهد. او هم چنین به تازگی یک فستیوال فیلم را در واشینگتن به راه انداخته است که نزدیک به چهل فیلم در این فستیوال از گوشه و کنار جهان حضور داشتند.
روزی به سراغش رفتم و خواستم حرف بزند. قرار شد من سوال کنم او انگلیسی بگوید و پدرش ترجمه کند. این شد که مصاحبه ما ترکیب انگلیسی فارسی از کار در آمد.
شاید شنیدن حرفهای صمد فرصتی باشد برای ما که با درون بچههای این نسل و دور از ایران بیشتر آشنا بشویم:
سایه کوثری/ رادیو کوچه
«عالمتاج قائممقامی» با تخلص «ژاله» در سال 1262 در فراهان متولد شد. پدربزرگش «قائم مقام فراهانی»، وزیر دانشمند عباس میرزا، نایبالسلطنه فتحعلی شاه قاجار بود که او را آغازگر اصلاحات در ایران پیش از امیرکبیر میدانند.
ژاله نوه کسی بود که عباس میرزا اولین اصلاحات منظم اداری در تاریخ ایران را به کمک دانش و درایت او انجام داده بود.
ذوق و ادب در این خانواده ارثی بود. میرزا فتحاله خان، پدر ژاله نیز شاعر و نویسنده بود. عالمتاج قائممقامی درس خواندن را خیلی زود از پنج سالگی در خانه آغاز کرد و علاوه بر آموختن فارسی و عربی به تدریج صرف و نحو و معانی و بیان و منطق و نقد شعر و مقدمات حکمت را نیز آموخت.
به جز این از اشعار او پیداست که با ادبیات و شعر کلاسیک فارسی هم به خوبی آشنا بوده است. در شعرهایش به خوبی تاثیر بزرگانی چون منوچهری، ناصرخسرو، خاقانی و مولوی را میتوان دید.
ژاله با صنایع ادبی آشنا بود و در اشعارش نمونههای مختلف آن را میتوان دید.
اما از بخش ادبی زندگی او که بگذریم، بخش دیگر حیات این زن مثل تقریبن همه زنهای ایرانی زیر سایه تصمیمات مردان گذشت. هر چند ژاله آنقدر اراده داشت که در بخشی از زندگی به قیمت دوری از فرزندش، رشته پیوند اشتباه خود با همسرش را بگسلد و مانند بقیه زنان آن روز تا پایان عمر تحمل نکند.
ازدواج او ناخواسته و زودهنگام بود و فضای فکری و ذهنی او را کسی در نظر نگرفت. او را در پانزده سالگی به عقد مردی چهل و چند ساله درآوردند که برخلاف خودش بیسواد بود اما در عوض از خانهای بختیاری بود و ثروت و قدرت فراوان داشت. خودش ازدواجش را وصلتی سیاسی خوانده است.
پسر ژاله «پژمان بختیاری» از شعرای بنام معاصر درباره زندگی مادر و پدرش مینویسد: «مادرم در آغاز جوانی بود و پدرم در پایان جوانی، مادرم اهل شعر و بحث و کتاب بود و پدرم مرد جنگ و جدال و کشمکش، مادرم به ارزش پول واقف نبود و پدرم بر عکس پول دوست و تا حدی ممسک بود، مادرم از مکتب به خانه شوهر رفته و پدرم از میدانهای جنگ و خونریزی به کانون خانوادگی قدم گذارده بود. آن از این توقع عشق و علاقه و کرم و همنوایی به افراط داشت و این از آن منتظر حد اعلای خانهداری و شوهرستایی و صرفهجویی و فرمانبرداری بود…»
این ازدواج نه تنها در ابتدا بلکه در سالهای بعد هم هیچگاه موافق میل ژاله نشد. او صد و سی سال پیش از این در شعرهایش ازدواج ناخواسته و بنا به مصلحت را به تنفروشی تعبیر کرده است.
ای ذخیره کامرانیهای مرد / چند باید بردهآسا زیستن؟
تنفروشی باشد این یا ازدواج؟ / جان سپاری باشد این یا زیستن؟
و یا در جای دیگر:
مرد سیما ناجوانمردی که ما را شوهر است / مر زنان را از هزاران مرد نامحرمتر است
آنکه زن را بیرضای او به زور و زر خرید / هست نامحرم به معنی، ور به صورت شوهر است
او را در بیان افکار و احساسات زنانه، جسارت و دفاع از حقوق زن در شعرهایش، پیشکسوت شاعرانی چون پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی میدانند.
ازدواج ژاله با همسرش چندان به طول نینجامید. اندکی پس از تولد فرزندش، ژاله زندگی را رها کرد و به خانه پدری رفت. جایی که پدر و مادرش با مرگ ناگهانی خود آن را با یادگارهایشان برای او گذارده بودند. از آنجا که حق طلاق از آن زن نبود، ژاله هم بدون طلاق تنها خانه شوهر را ترک کرد و بعد از آن حتا نتوانست فرزندش را ببیند.
رنجی که من از دوری فرزند کشم/ یعقوب از آن حال خبر دارد و بس
پس از آن ژاله به فراهان و خانه برادرش رفت و با او زندگی کرد. هر بار هم که به تهران برای دیدار فرزند میآمد، شوهرش این اجازه را به او نمیداد.
پژمان 9 ساله بود که پدرش درگذشت اما باز هم دیدار مادر و فرزند میسر نشد.
بعد از مرگ شوهر، پسرش زیر نظر برخی اقوام خود مثل حاج علیقلی خان سردار اسعد و پس از او جعفر قلی خان سردار اسعد زندگی میکرد.

پژمان 27 ساله شده بود که توانست بقیه عمرش را با مادرش بگذراند.
از ژاله اشعار زیادی به جای نمانده است و بیشتر شعرهایش را خود سوزانده است. آن مقدار را که باقی مانده بود پس از مرگ، پسرش گردآوری و منتشر کرد. با اینحال همین تعداد هم یک دیوان شعر 917 بیتی شده است.
پژمان بختیاری درباره مادر میگوید: «ژاله شاعر درون خود و رنجها و ناکامیهای خود بود.»
ژاله در سرودن اشعار به احساسات درون خود بسیار توجه کرده و معلوم است شعر را برای دل خود سروده است. شاید به همین دلیل هم شعرش اصالت و صداقتی خاص دارد. از سویی آشنایی او با ادبیات فارسی و صنایع ادبی شعرش را زیباتر کرده است یکی از ویژگیهای شعر ژاله لحن بیان زنانه اوست که آب و رنگ و لطافتی خاص به آن بخشیده است.
ژاله در شعرهایش از همه آنچه مسئله زنان است، میگوید: «تفاوت زن و مرد، ازدواج زودهنگام، مظلومیت زنان، انتقاد از جهل و عقبماندگی آنان، سنت و عرف و دیگر قیدهایی که زنان را دربند کرده است.»
ژاله خطاب به زنان و دختران میسراید:
از تو گر برتر نباشد جنس زن مانند توست / گو، خلاف رای مغرور تو باشد رای من
در ره احقاق حق خویش و حق نوع خویش / رسم و آیین مدارا نیست در دنیای من
این بانوی شاعر همه احساساتش را در کمال ایجاز بیان کرده است. دیوان شعر ژاله شامل قصیده و قطعه و غزلیاتی است که به سبک خراسانی گرایش دارند اما تازگی مضمون و صور خیال و نیز زیبایی بافت سخن و واژهها و ترکیبهای نوپدید و موزونش طراوت و جلایی خاص به شعر او بخشیده است. شعرش به شیوه سنتی است با روح و حال و کیفیتی نو و ویژه خویش.
مرد اگر مجنون شود از شور عشق زن، رواست
زان که او مردست و کارش برتر از چون و چراست
لیک اگر اندک هوایی در سر زن راه یافت،
قتل او شرعا هم ار جایز نشد، عرفن رواست
بر برادر، بر پدر، بر شوست رجم او از آنک
عشق دختر، عشق زن، بر مرد نامحرم خطاست
همسر یاران رها کن، زنبرادر، زنپدر
مرد را شاید، ورش فرمان حرمت ز انبیاست
لیک زن گر یک نظر بر شوهر خواهر فکند،
خون او در مذهب مردان غیرتور، هباست
کار بد، بد باشد اما بهر زن، کز بهر مرد،
زشت، زیبا، ناروا جایز، خطاکاری سزاست
کار مردان را قیاس از خویشتن ای زن مگیر
در نوشتن، شیر شیر و در نیستان، اژدهاست
نیست زن در کار بد بیباک، ور خود علتش،
ترس شو یا باس دین، یا نقش عفت یا حیاست
لیک مرد از کار بد، نه شرم دارد، نه هراس
زانکه خودخواهیش حاکم، شهوتش فرمانرواست
سهشنبه 15 آذر 90/ 6 دسامبر 2011
اجرا: اعظم
استودیو: دامون
تقویم تاریخ
زن ایرانی- «زن فمینیست شاعر دوران قاجاریه»- سایه کوثری
بخش اول خبرها
مجله جاماندگان- «دردسرهای بزرگترین کلاه خمینی»- شراره سعیدی
کوچه هفتم- «نگاهی به سینما و تاتر ایران»- امیر
بخش دوم خبرها
پسنشینی تند- «حذف با چشمان بسته»- اکبر ترشیزاد
ناقوس تبعید- «سانسور و خودسانسوری در ادبیات مهاجرت»(بخش دوم)- پیمان عابدی/
دایره شکسته- «پردهی تزویر و ریا»- مهشب تاجیک
بخش سوم خبرها
پیمان عابدی/ رادیو کوچه
در قسمت قبل در ارتباط با بحث سانسور مطالبی بیان شد. در مورد خودسانسوری نیز که به اعتقاد من در میان نویسندگان ایرانی به خصوص آنها که داخل ایران مینویسند به نوعی عادت بیمارگونه تبدیل شده، بیشتر به شرایط روانی و ذهنی و نیز شرایط تاریخی و اجتماعی- سیاسی آنان برمیگردد. یعنی اگر از کودکی به ما آموخته شد که برخی از موضوعات تابو هستند و به سراغشان نباید رفت، به این گونه از ابتدا سانسور خود در وجود ما نظام میگیرد و به اصطلاح مانند نوشیدن شیر مادر «اندرونی» میشود.
یکی از دغدغههای هنرمند و شاعر و نویسنده همین بازی با تابوهاست. در ادبیات، یکی از علتهای وجودی «جریان سیال ذهن» همین در هم کوبیدن دیوارهای خودسانسوری در ذهن شاعر و نویسنده بوده است.
نویسندگانی چون «جک کرواک» تا حدی در مورد سانسورزدایی پیش رفتند که پیراستن و ویراستن متن را در مراحل بعدی و بازنویسی، نوعی خودسانسوری تلقی میکردند. این نظریه برای شاعر دیگری چون «آلن گینزبرگ» غیرقابل قبول بود، زیرا که او نسخهی نخست را مادهی خام میپنداشت که در مراحل بازنویسی به پختگی و رسیدگی تحول مییافت. البته بین ویرایش و ممیزی نیز تفاوت بزرگی وجود دارد اما تاریخ به هرحال در سیر و تحول خود ویرایشگر و ویراستار بزرگی است. یعنی در مسیر تاریخ متون بازنویسی میشود و ویرایش مییابند. حتا خواجه حافظ شیراز هم از این دخالت و تخطی مصون نمانده است و میدانیم که دیوانش را چندین بار به اصطلاح «تصحیح» کردهاند.
در اینجا نقل قولی دیگر از همان گفتوگوی «بهرام مرادی» را میآورم: «من خودسانسوری را در جنس کلمه نمیبینم. نویسنده ایرانی به سانسور، دید بیرونی دارد. او سانسور را به طور مطلق خارج از خود میبیند. در صورتی که سانسور میتواند از بروز اولین جرقههای اثر در ذهنمان شکل بگیرد. ممکن است حتا در روابط روزمره برای خود، حدومرزهای بیدلیل و غیرانسانی بگذاریم. ممکن است به قواعد و افکار جامعه، گردن بگذاریم و داستانی بنویسیم پر از خودسانسوری. مهم این است که ما نگاه آزاد خود به مسایل را از دست بدهیم که کمتر در نویسنده ایرانی هست که از این دام رها باشد. اینجا دیگر جنس کلمه مسئله نیست؛ فضای داستان است که مخدوش میشود.»
من خودسانسوری را در جنس کلمه نمیبینم. نویسنده ایرانی به سانسور، دید بیرونی دارد. او سانسور را به طور مطلق خارج از خود میبیند. در صورتی که سانسور میتواند از بروز اولین جرقههای اثر در ذهنمان شکل بگیرد
در پایان سخن این نکته را هم اضافه کنم که رسانههای داخل ایران آنطور که باید و شاید به ادبیات مهاجرت توجهی ندارند و دلیل آن هم به حتم سیاسی است. یعنی یا به آنها اجازه نمیدهند که به ادبیات مهاجرت بپردازند یا خود آنها خوسانسوری میکنند. دلیل قضیه به اعتقاد من این است که ادبیات تبعید با ادبیات مهاجرت مخلوط شده است. ادبیات تبعید دقیقن سیاسی است و طبیعی است که مسایل سیاسی روز ایران اجازه نمیدهد که چنین ادبیاتی در سطح مطبوعات و رسانههای داخل کشور مطرح شوند.
اما ادبیات مهاجرت ادبیات محض یا ادبیات ناب است که میتواند پیام سیاسی داشته باشد یا نداشته باشد. اما اگر به آن میپردازیم نه به دلیل پیام سیاسی بلکه به دلیل شایستگی ادبی اثر است که توجه را به خود جلب میکند. «رضا قاسمی» در مصاحبهای با کارنامه میگوید: «من به این دلیل از کشور خارج شدم که دیدم از هر طرفی به راه میافتم تابلوی ورود ممنوع زدهاند. پس وقتی از کشور مهاجرت کردم تکلیفم را با خودم روشن کردم. به خودم گفتم اگر نتوانم آزادانه از هرچیزی که دغدغه ذهنی من است حرف بزنم پس حضورم در اینجا بیمعناست. البته حرف زدن آزادانه از هر چیزی که در داخل کشور تابوست لزومن به خلق یک اثر هنری بهتر منجر نمیشود. اما یک چیز را هم آثار بزرگ ادبی به من ثابت کردهاند:
«در هنر، منطقه ممنوعه وجود ندارد، و نمیتوان بدون نقب زدن آزادانه به همه وجوه هستی اثر بزرگی آفرید. البته تابلوهای ورود ممنوع یک طرف قضیه است، خودسانسوری هم طرف دیگر قضیه و من باید اعتراف کنم که رهاشدن از قید و بندهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی به هیچ وجه کار آسانی نیست.»
آرین / دفتر کابل / رادیو کوچه
صبح روز سهشنبه، 6 دسامبر، یک حملهکننده انتحاری در مرکز کابل مراسم عزاداری مذهبی شیعیان موسوم به عاشورا را هدف قرار داد و سبب کشته شدن دهها تن شدند.
مقامات امنیتی در محل رویداد گفتند که حدود پنجاه نفر از عزاداران که همه غیرنظامیان هستند کشته شده و حدود پنجاه و چهار تن دیگر زخمی شدهاند.
در پی این رویداد شماری از شهروندان کابل بر ضد پاکستان شعار دادند.

همچنان امروز دو انفجار دیگر نیز شهرهای کندهار و بلخ را لرزاند.
مقامات امنیتی در بلخ میگویند در این رویداد نیز چهار غیرنظامی کشته شدهاند، اما از تلفات انفجار در کندهار جزییات در دست نیست.
تاکنون کسی مسوولیت این حملات را به عهده نگرفته است.
گفتنی است این انفجارها در حالی در افغانستان روی داده است که روز گذشته کنفرانس «بن دوم» به منظور بررسی شرایط امنیتی افغانستان برگزار شد و شرکت کنندگان در آن راههای برقرار ثبات در این کشور را مورد بحث قرار داده بودند.
بیشتر بخوانید:
«به حمایت خود از افغانستان ادامه میدهیم»
جمعی از فعالان مدنی و مخالف جنگ علیه ایران با انتشار بیانیهای حمله به سفارت بریتانیا را محکوم کرده و از جوامع بیناللمل خواستهاند تا بر ضرورت فوری تنشزدایی در بحران هستهای ایران تاکید کنند.
متن این بیانیه در پی آمده است:
نشآفرینیهای بینالمللی نظام جمهوریاسلامی وارد مرحلهای بسیار خطرناک شده است. حکومت نه تنها گام موثری در جهت رفع ابهامات روزافزون در مورد برنامه هستهایاش برنداشته، بلکه به سیاستهای ماجراجویانه خود نیز افزوده است. حمله سازمان یافته به سفارت بریتانیا، انزوای بیشتر بینالمللی و تشدید تحریمها به عنوان پیامدهای آن، گام بلندی برای کشیدن مردم ایران به جنگی ناخواسته است. مسوولان نظام درحالی سرنوشت ملت ایران را به سوی رویارویی با جامعه جهانی میبرند که بیکفایتی اقتصادی حکومت روزبهروز بر وخامت وضعیت رفاه و معیشت مردم ایران افزوده است. محکومیت فراگیر بینالمللی ایران در حمله به سفارت بریتانیا، دور جدید تحریمها و بهخصوص در تنگنا قرارگرفتن بانک مرکزی، نتایج اسفناکی برای کشورمان خواهد داشت.
جمهوری اسلامی بمانند همیشه برای حل بحرانهای داخلی و خارجی، سیاست غیرمسوولانه تهاجمی خود را که همواره در سرکوب مردم و تعرض به اموال آنها استفاده میکند، این بار در عرصه دیپلماتیک بهکار گرفته است. برای دومین بار در تاریخ ۳۳ ساله جمهوری اسلامی با تاراج اموال سفارتخانه بریتانیا توسط شبه نظامیان حکومتی و برخی مسوولان و عوامل بسیج دانشجویی (از نهادهای سرکوب در دانشگاهها)، شاهد نقض بدیهیترین تعهدات دیپلماتیک و تصرف سفارتخانهای خارجی هستیم.
ملت ایران به عنوان یکی از پایهگذاران تمدن بشری، به عرف و آداب دیپلماتیک احترام میگذارد و جهان نیز میداند که مسوول این اقدام شرمآور جمهوری اسلامی است.
حکومت درحالی به این مخالفخوانیهای خطرناک دامن میزند که نمیتواند ایمنی یکی از حساسترین مراکز تحقیقات نظامی خود را در پادگانی نزدیک به مناطق مسکونی اطراف تهران حفظ کند. سرداران سپاه یک به یک از هر تریبونی استفاده کردهاند و بارها از واکنش پشیمانیآور در صورت تجاوز به ایران سخن میگویند، اما تاکنون از دلایل انهدام یکی از پیشرفتهترین مراکز تحقیقات موشکی خود و از دست دادن یکی از کلیدیترین فرماندههای سپاه سخنی نگفتهاند. اکنون پرسش جدی این است که چه کسانی امنیت ملی مردم را به بازی گرفتهاند و تا چه حد قادر به دفاع از مردم در قبال پیامدهای سیاستهای ماجراجویانه خود هستند؟
ما به عنوان مخالفان فعال جنگ، برای این تنشآفرینیهای روزافزون و آینده میهنمان بیمناکیم و خروج از وضعیت خطرناک فعلی را ضروری میدانیم. نیروهایی که به حریم دیپلماتیک کشور بریتانیا تجاوز کردهاند، سالهاست که به حریم شهروندی مردم ایران تجاوز میکنند. حمله وحشیانهای که سفارت بریتانیا این بار قربانی آن بود نمونهای بیش نیست از آنچه جنبش راستین دانشجویی (که نمایندگان بر حق آن در زندان هستند)، فعالان حقوق بشری، مدنی، دگراندیش، قومیتی و سیاسی در ایران روزانه با آن مواجهاند. ما خواستار انحلال کامل گروههای فشار و پایان بخشی به غوغاسالاری و خشونتپراکنی در عرصه سیاست ایران و قربانی شدن منافع ملی در جنگ قدرت جناحهای حکومتی هستیم. مقامات حکومت ایران در صورت سکوت و تحت تعقیب قرار ندادن عاملان حمله به سفارت ثابت کردهاند که مسوول و شریک سازماندهی این تهاجم خطرناک هستند و ادعای رهبری در خصوص دنبال کردن عزت، مصلحت و حکمت در سیاست خارجی، شعاری بیپایه بیش نیست.
جمهوری اسلامی به جای رفتارهای غیرعقلانی و خلاف عرف و خطرساز برای امنیت ملی، باید برای حل بحران موجود بر سر سیاستهای هستهای اقدام موثر انجام دهد. توقف موقت غنیسازی اورانیوم، همکاری شفاف با آژانس انرژی هستهای، اجرای قطعنامههای شورای امنیت و دیگر تعهدات بینالمللی در این زمینه گامهای لازم برای خروج از تنگنای فعلی و رفع فشارهای اقتصادی و سیاسی بر جامعه است که اثرات منفی آن زندگی مردم سرزمین ما را از آنچه هست سختتر میکند.
ما ضمن تاکید بر حق ملت ایران در استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای، با هر تلاشی برای دستیابی به قابلیت تولید جنگ افزارهای هستهای توسط جمهوری اسلامی مخالف هستیم و آن را خلاف منافع و اولویتهای ملی و صلح جهانی میدانیم. حاکمان جمهوری اسلامی باید بدانند که در جهان امروز، خشونت، تهاجم و تخریب دیگر کاربردی ندارد، و تنها عدم اعتماد فعلی در داخل و خارج را عمیقتر میسازد. عدم اعتماد و عدم مشروعیت داخلی با اختلال در روابط بینالمللی هردو ریشه یک بحران و دو روی یک سکه هستند.
جمهوری اسلامی باید یکبار برای همیشه این سیاستهای ناکام و اعتمادسوز را کنار بگذارد. هرگونه تنشزایی با جهان خیانت به مردم ایران و آینده وطن ما خواهد بود.
ما جامعه جهانی و بهخصوص کشورهای غربی را نیز به خویشتنداری، رعایت حقوق مردم ایران و اجتناب از جنگ فرا میخوانیم. هرگونه اقدام نسنجیده، تهدید های تحریککننده و حمله نظامی به تاسیسات هستهای، خسارات غیرقابل جبرانی را به آب و خاک ایران وارد میکند که تا سالها آلودگی آن مردم ما را رنجور خواهد کرد و به دیدگاه مبتنی بر رابطه خصمانه با غرب دامن خواهد زد.
به باور ما سعادت و رفاه مردم ایران و امنیت جامعه نه با ادامه فضای امنیتی و نقض گسترده حقوق شهروندی در داخل، و نه با ماجراجوییهای بینالمللی، بلکه با پذیرش اراده ملت، آزادی فوری رسانههای عمومی و نشر کتاب، لغو سانسور در همه زمینهها، الغا بیدرنگ تبعیضات جنسیتی، قومیتی و مذهبی و صلح و همکاری شرافتمندانه با سایر کشورهای جهان تحقق مییابد. از این رو ما نسبت به هر ارادهای که فضا را برای درگیری نظامی مساعد گرداند هشدار داده، و تلاش برای توقف بحرانسازیهای مصیبت بار نظام جمهوریاسلامی و تحقق حاکمیت اراده مردم ایران را وظیفه خود میدانیم. راه حل موثر برای پایان بخشی به بحرانهای داخلی و خارجی، واگذاری قدرت به مردم و فراهم کردن فضا برای انتخاب آنان با مشارکت و همبستگی همه گروههای سیاسی آزاداندیش، دموکرات و معتقد به سربلندی ایران است.
در شرایطی که اقتدارگرایان حاکم با اینگونه اقدامها به سوی جنگ و مقابله با جهان و ویرانی ایران حرکت میکنند، تنها قدرت مردم است که میتواند از طریق مخالفت فعال با ماجراجویی هستهای مانع حرکات و تصمیمات لجام گسیخته حکومت شود.
امضا کنندگان:
حامد ابراهیمی، میترا ابراهیمی، عبدالرضا احمدی، فریدون احمدی، احمد احمدیان، کمال ارس، اردوان ارشاد،جمشید اسدی ،لیلا اصفاری ،مرتضی اصلاحچی ،امیر حسین اعتمادی ،بیژن افتخاری ،علی افشاری ،کوروش افطسی ،مریم اکبری ،محمد جواد اکبرین ،بهرام امامی ،کیان امانی ،مهرزاد امید مهر ،مهدی امینی ،فریبا امینی ،مریم اهری ،ونداد اولاد عظیمی ،فرامرز آذر نوشا ،فرشید آذرنیوش ،کمال آذری ،احمد آزاد ،آینده آزاد ،صمد آقایی ،کاوه آهنگری ،جمشید بابایی ،رحیم باجغلی ،عبدالعلی بازرگان ،احمد باطبی ،حسین باقرزاده ،مهناز بدیهیان ،فرزانه بذر پور ،مهران براتی ،بهداد بردبار ،رضا برومند ،مقداد بریمانی ،عشرت بستجانی ،فریبا بستجانی ،فرزین بستجانی ،خسرو بندری ،شهلا بهاردوست ،بهروز بیات ،عباس بیگدلی ،امیر بیگلری ،میثاق پارسا ،کوروش پارسا،حبیب پرزین ،بهزاد پرنیان ،سهیل پرهیزی،سعید پور حیدر ،مریم پیر موذن ،بیژن پیرزاده ،سعید پیوندی ،حبیب تبریزیان ،محمود تجلی مهر ،محمد تقدیری ،نیره توحیدی ،امیر حسین توسطی ،محمد علی توفیقی ،کیانوش توکلی ،ستاره ثابتی ،مهدی جامی ،جهانشاه جاوید ،محمد حسین جعفری ،رضا جعفریان ،مهدی جلالی ،آرش جنتی عطایی ،مهران جنگلی مقدم ،محمد جهان پرور ،آیدین جهانبخش ،پویا جهاندار ،جواد جواهری ،رضا چرندابی،سعید حبیبی ،آرام حسامی ،سعید حقجو ،بیژن حکمت ،هرمز حکمت ،عباس حکیم زاده ،فریدون خاوند ،عباس خرسندی ،نازنین خسروشاهی ،سالار خسروی ،آریا خسروی ،کمال داوودی ،فریبا داوودی مهاجر ،مهرداد درویش پور ،عبدالستار دوشوکی ،فریبا راد ،نیما راشدان ،احمد رافت ،امیر رشیدی ،آرمان رضاخانی ،پوران رضایتی ،شیده رضایی ،فرامرز رفیعی ،علی اصغر رمضانپور ،مریم روزبهانی ،مینا زند سیگل ،گیو زندی ،متین سالمه ،بهروز ستوده ،امیر سراجی ، نسیم سرابندی ،حسن سربخشیان ،سلمان سیما ، رضا سیاووشی ،رحیم شامبیاتی ،کریم شامبیاتی ،حمید شاهسیا ،مسعود شب افروز ،داراب شباهنگ ،منصوره شجاعی ،حسن شریعتمداری ،عباس شیرازی ،فرح شیلاندری ،محمد صادقی ،کوروش صحتی ،علی صدر حاج سید جوادی ،بیژن صفسری ،سیاوش صفوی ،رامین صفی زاده ،حسن طالبی ،اسفندیار طبری،رویا طلوعی ،میثم طهماسبی ،شهره عاصمی،مزدک عبدی پور ،رویا عراقی ،مهدی عربشاهی ،یوسف عزیزی بنی طرف ،خسرو علاف اکبری ،کاظم علمداری ،حسین علوی ،مهرنوش علی آقایی ،مسیح علی نژاد ،حسین علیزاده ،پویا غلامرضایی ،سپیده فارسی ،باقر فاطمی ،امیر حسین فتوحی ،آذر فخر ،پویان فخرائی ،تایاز فخری ،خیر الله فرخی ،منصور فرهنگ ،ویدا فرهودی ،روزبه فروزان،کیوان فروزان ،کامبیز فروهر ،شهلا فرید ،دخی فصیحیان ،شروین فکری ،فیروزه فولادی ،شهاب فیضی ،ایران قادری ،امیر قاسمی ،اختر قاسمی ،سعید قاسمی نژاد ،آیدا قجر ،رضا قریشی ،مهدی قلی زاده اقدم ،فرزاد قنبری،مهرانگیز کار ،منیر کاشف ،حجت کسرائیان ،کیانوش کلانتر ،امیر کلینی ،علیرضا کیانی ،تقی کیمیایی اسدی ،امیر حسین گنج بخش ،حسن ماسالی ،حمید مافی ،پروین مالک ،رضا مبین ،داریوش مجلسی ،حمید محبی ،مجید محمدی ،رحیم محمدی ،فرشاد محمدی ،امیر حسین محمدی،پویان محمودیان ،پرویز مختاری ،احمد مدادی ،فریبا مرزبان ،مصطفی مرید ،علی مستشاری ،تراب مستوفی ،ویدا مشایخی ،نریمان مصطفوی ،فواد مظفری ،منصور معدل ،عباس معروفی ،امیر معماریان ،حسن مکارمی ،الهام ملک پور ،رویا ملکی ،اشکان منفرد ،علی مهتدی ،محمد مهدیان ،بهناز مهرانی ،بهزاد مهرانی ،سید داوود موسوی ،محسن موسوی ،زیبا میر حسینی، احمد میر فخرایی ،مهران میر فخرایی ،آرسان ناظریان ،حسن نایب هاشم ،یوحنا نجدی ،روجا نجفی ، پری نشاط ،بورگان نظامی نرج آباد ،علی نظری ،شروین نکوئی ، مرتضی نگاهی ،شیوا نوجو ،مهدی نوربخش ،پرتو نوری اعلا ،کامران نوزاد ،نادر هاشمی ،محمد هدایتی ،رضا هیوا ،سجاد ویس مرادی ،سپیده یوسف زاده ،حسن یوسفی اشکوری
آنچه در این بخش میآید انتخابی از رادیو کوچه در بین رسانهها است.
منبع: دیلی تلگراف
رادیو کوچه / برگردان
رسانههای خارجی در روز دوشنبه 5 دسامبر مدعی شدند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با توجه به افزایش نشانههایی که از اقدام مستقیم غرب برای برخورد با برنامه هستهای ایران حکایت دارد، در آرایش جنگ قرار داده شده است.
به گزارش روزنامه تلگراف، فرمان سردار محمد علی جعفری، فرمانده سپاه، آمادگی عملیاتی سپاه را افزایش داده که نشاندهنده آمادگی در مقابل پتانسیل حملات هوایی خارجی است.
مقامات جاسوسی غرب میگویند، جمهوری اسلامی برنامههایی داشته تا موشکهای دوربرد، مواد منفجره و واحدهای توپخانهای و حفاظتی را به موقعیتهای دفاعی انتقال دهد.
این فرمان پس از آن صادر شده است که فشارهای بینالمللی بر ایران بر سر برنامههای هستهایاش افزایش یافت. نیروی محرکه این فشارها، انتشار گزارش ماه گذشته آژانس بینالمللی انرژی اتمی در خصوص فعالیتهای هستهای مورد نگرانی جمهوری اسلامی بود.
بنا بر این گزارش، رهبران ایران از اینکه کشور مورد حمله سرویسهای جاسوسی غرب و آژانسهای امنیتی قرار گرفته و بخشهای کلیدی زیرساخت هستهای تخریب شود، ابراز نگرانی میکنند.
این در حالی است که انفجارهای اخیر در ایران بر نگرانیها افزوده و این احتمال قوت گرفته است که شاید حکومت جمهوری اسلامی با حمله نظامی آمریکا یا اسراییل غافلگیر شود.
انفجار ماه گذشته در پایگاه نظامی بیدگنه که در آن سردار حسن تهرانیمقدم، مغز متفکر برنامههای موشکی ایران کشته شد و دو هفته پس از آن انفجار در یک پایگاه نظامی در اصفهان از جمله دلایل نگرانیهای اخیر است.
پاتریک کلاوسون، از موسسه «سیاست شرق نزدیک» در گفتوگو با روزنامه لسآنجلستایمز اظهار داشت: «به نظر میرسد که این مدل جنگ در قرن 21 است.» وی در ادامه اظهار داشت: «موجی از سو قصدها و جنگهای سایبری با رویکرد تخریب در جریان است.»
این در حالی است که آیتاله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی از مقامات عالی نظامی، اطلاعاتی و امنیتی این کشور خواسته است، تمامی اقدامات لازم در جهت حمایت از حکومت را به عمل آورند.
گفته میشود که سردار جعفری با دنبال فرمان رهبر، به سپاه فرمان داده است تا موشکهای دوبرد «شهاب» را به واحدهای محرمانه در سراسر کشور منتقل کند تا از حمله احتمالی دشمن در امان مانده و امکان استفاده از آنها برای هدف قرار دادن دشمن نیز وجود داشته باشد.

علاوه بر این نیروی هوایی ایران نیز واحدهای «عکسالعمل سریع» را ساماندهی کرده که عملیات نظامی جامعی برای آمادگی در مقابل حمله هوایی دشمن، انجام دادهاند.
برخی از تحلیلگران بر این باورند که بازی خطرناک «موش و گربه» که بین ایران و غرب در جریان است، میتواند توجیهی برای اقدام اخیر گروهی از دانشجویان معترض، موسوم به حامی جمهوری اسلامی در حمله به سفارت انگلیس باشد.
ویلیام هگ، وزیر خارجه انگلیس در اعتراض به این اقدام دیپلماتهای ایرانی را از انگلیس اخراج کرد.
اما در حالی که در ایران هیچ نشانهای از دست برداشتن از برنامههای هستهای به چشم نمیخورد، ریسک اقدام نظامی یکجانبه اسراییل علیه جمهوری اسلامی نیز رو به افزایش است.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرییل در اوایل هفته جاری هشدار داد در صورتی که ایران به برنامههای هستهایاش ادامه دهد، تصمیم صحیح را در مورد ایران به موقع اتخاذ خواهد کرد. پیش از این نیز ایهود باراک، وزیر دفاع اسراییل هشدار داده بود که اسراییل نمیتواند صبر کند تا ایران هستهای شود. البته وی خاطرنشان کرده بود که نتانیاهو نمیخواهد به تنهایی تصمیم بگیرد و نتیجهگیری نهایی پس از شنیدن همه نظرها انجام خواهد شد.
این در حالی است که هفته گذشته، لئون پانهتا، وزیر دفاع آمریکا از اسراییل خواسته بود ضمن همکاری با جامعه جهانی در مورد ایران، از اقدام نظامی یکجانبه که پیامدهای جدی به همراه خواهد داشت، بپرهیزد.
گفته میشود نگرانی عمیق جمهوری اسلامی نیز از این است که با حمله غافلگیرانه آمریکا یا اسراییل مواجه شود. به همین دلیل درصدد است تمامی اقدامات لازم را به عمل آورد تا از آمادگی کشور برای مقابله به هرگونه حمله اطمینان داشته باشد.
وحید نیکگو

گروهی از فعالان سیاسی، مدنی، دانشجویی و همچنین تشکلها و سازمانهای حقوق بشری و دانشجویی در آستانه روز دانشجو در ایران در 16 آذر، برابر با 7 دسامبر، اقدام به انتشار بیانیه و اطلاعیههایی کردهاند.
در پی متن این بیانیهها آمده است:
شورای دفاع از حق تحصیل
شانزدهم آذر 1390 فرا میرسد، در شرایطی که همچنان گروه بزرگی از بهترین دانشجویان ایران امکان پاسداشت روز دانشجو را در دانشگاههای خود ندارند چرا که یا در گوشه یک زندان هسند یا بار ستارههای محرومیت از تحصیل را بر دوش دارند. حال دیگر جرم این دانشجویان را همه میدانند: مطالبۀ مصرانه حقوق قانونیشان. در مقابل، حاکمیت که مطابق اخلاق، شرع و قوانین داخلی و بینالمللی موظف به رعایت و تامین این حقوق است، نه تنها اقدامی در تامین آنها نکرده که همچنان به سرکوب و مجازات دانشجویان حقطلب ادامه داده است.
امروز در ایران هزاران دانشجو به طرق مختلف و تنها به خاطر آزاداندیشی و فعالیتهای سیاسی یا صنفی مسالمتآمیز خود و یا اعتقاد به مرامی که پسند حاکمان نیست، از تحصیل محرومند. چنین تضییع حقی تنها با عبارت «آپارتاید آموزشی» قابل بیان است. در حالی که بر اساس بند سوم از اصل سه قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی ایران موظف به تسهیل و تعمیم آموزش عالی است. همچنین در بندهای دیگری از همین اصل دولت موظف به «رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینههای مادی و معنوی» و «تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون» شده است. محروم و زندانی کردن دانشجویان در تقابل با دیگر اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مانند اصول ۱۹، ۲۰، ۲۲، ۲۳ ، ۳۰، ۳۶، ۳۷ و همچنین کنوانسیونها، مقررات و تعهدهای بینالمللی است که دولت ایران به آن پیوسته و همانند قوانین داخلی ملزم به اجرای آن میباشد.
با اینهمه نه تنها حاکمیت امکان تحصیلات عالی را امتیازی برای موافقان خود میداند که همچنان و در کمال تعجب محروم کردن فلهای دانشجویان را انکار میکند و در آخرین اقدامات برای پنهان کردن این ظلم آشکار اقدام به دستکاری کارنامه دانشجویان نموده است.
در سال جاری بیشتر از سالهای گذشته دخالت غیرقانونی نیروهای امنیتی در اعلام نتایج آزمون کارشناسی ارشد مشهود بود تا جایی که پیش از اعلام رسمی نتایج، عدهای از داوطلبان احضار و ضمن گرفتن تعهدات اجباری خلاف قانون، رتبه آنها به ایشان گفته شد و بسیاری دیگر موفق به دریافت کارنامه اولیه و انتخاب رشته نشدند. کمیتههای انضباطی نیز همچنان نقش ماشین صدور حکمهای تعلیق از تحصیل به صورت حضوری یا غیابی، اجرا میکنند و در تمام موارد فوق امکان پیگیری حقوقی برای دانشجویان مسدود و غیرممکن میشود.
هم اکنون ضیا نبوی، مجید دری، مهدیه گلرو و همسرش وحید لعلیپور و پیمان عارف از اعضای شورای دفاع از حق تحصیل و چندین دانشجو محروم از تحصیل و ستارهدار دیگر در زندانهای مختلف ایران، به جرم حقخواهی و مطالبه حق اولیه تحصیل و حمایت از جنبش سبز مردم ایران زندانی میباشند.
سعید جلالیفر، اشکان ذهابیان، مجید توکلی، عماد بهاور، علیرضا خوشبخت، زهرا جانیپور، زهرا توحیدی، سمیه رشیدی، حجت عربی، افتخار برزگریان، مهسا جزینی، شیوا نظر آهاری، کوهیار گودرزی، نوید خانجانی، اسماعیل سلمانپور، علی نظری، علی تقیپور، ایمان صدیقی، حسین قابل، محسن برزگر، سارا خادمی، احسان قشقایی، وحید عابدینی، مهدی عربشاهی، مرتضی سمیاری، علی عجمی، مهدی گیلانی ، فرزانه نجارنژاد، حسین احمدنژاد، علی پرویز، فرشاد عزیزی، مهدی خدایی، سلمان سیما، امین ریاحی، علیاکبر محمدزاده، صدرا میردامادی، علی قلیزاده، عادل طایینیا، علی رزاقیبهار، سیدعلی صابری، بهزاد پروین، علی سپندار،علیرضا کیانی، آرش صادقی و… از دیگر دانشجویان محروم از تحصیل، ستارهدار یا اعضای شورای دفاع از حق تحصیل میباشند که در روزهای پس از کودتای انتخاباتی سال 88 بازداشت و بعضا به احکام طویل المدت حبس محکوم شدند.
برخی از این دانشجویان محروم از حق تحصیل همچون سعید جلالیفر، مجید توکلی، عماد بهاور، کوهیارگودرزی، آرش صادقی، علیاکبر محمدزاده، علی رزاقیبهار و علی عجمی همچنان در زندان به سر میبرند.
در این شرایط تاسفبار که دانشجویان به زندان میروند یا از تحصیل محروم میشوند، افراد وابسته به حاکمیت، همانان که به جای نردبان علم از دیوار سفارتخانهها بالا میروند، به سادگی وارد دانشگاهها میشوند، استادان مستقل خانه نشین میشوند و کلاسهای درس تفکیک جنسیتی میشود و عدهای با منطق زور حرف از اسلامی کردن علوم میزنند، در شرایطی که زوال تدریجی سازمان دروغ و ریا به نهایت منطقیاش نزدیک و نزدیکتر میشود، شورای دفاع از حق تحصیل به نمایندگی از دانشجویان ستارهدار و محروم از تحصیل ایران، از مقامات مسوول میخواهد که:
- دانشجویان زندانی را آزاد کنید، آنان بیگناهاند و این را همه میدانند.
- به محروم کردن فرزندان وطن از تحصیل پایان دهید و امکان بازگشت همه دانشجویان ستارهدار و محروم از تحصیل به دانشگاهها را فراهم کنید.
-استقلال علم و نهاد آموزش آن یعنی دانشگاه را از دولت، دین، سیاست و نهادهای آنها بپذیرید و به آزادیهای آکادمیک و استقلال دانشگاه احترام بگذارید.
شورا همچنین از ایرانیان و آزادی خواهان در داخل و خارج از کشور میخواهد دانشجویان محروم از تحصیل و به ویژه آنان را که در این روزها زندانی اند را فراموش نکنند. به ویژه از ضیا نبوی یاد میکنیم که سالگرد تولدش آخرین روز پاییز است؛ دانشجویی که همه هم و غماش پایان دادن به پاییز دانشگاهها بود. همچنین شورا از همه دوستان و همراهان ضیا میخواهد تا با تلاش هرچه بیشتر در سالگرد میلاد او به بلندتر شدن پیام انسانی او یاری برسانند.
16 آذر 1390
———————————————–
سازمانهای جبهه ملی ایران در خارج از کشور
«دانشگاه زنده است!»
مبارزات دانشجویان بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، علیه حکومت دستنشاندهی کودتا، همچنان اوج میگرفت. کودتاچیان برای درهم کوبیدن سنگر مبارزات دانشجویی هر روز مصممتر میشدند. همزمان با آغاز محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی نظامیان در دانشگاه مستقر شدند. در روز شانزده آذر ۱۳۳۲ نظامیان به کلاس درس دانشجویان دانشکده فنی ریختند تا چند دانشجو را که از پیش نشان کرده بودند از کلاس بیرون آورند. در این هنگام دانشجویان و استادان به مقاومت میپردازند، زنگ تعطیل کلاسها نواخته میشود و با افزایش اجتماع دانشجویان در صحن داخلی دانشکدهی فنی، سربازان دانشجویان را بهگلوله میبندند و سه تن از دانشجویان، مصطفی بزرگنیا ، مهدی شریعت رضوی و احمد قندچی را در خون خود در میغلطانند. اما این کشتار هم نتوانست مقاومت دانشجویان در برابر حکومت کودتا را در هم بشکند.
در آنروزهای تاریخساز در دانشگاه نیز مانند سایر نقاط کشور شعار «مصدق پیروز است» طنینانداز بود. دانشجویان نه تنها از مبارزه دست نکشیدند بلکه با وجود سختگیریهای فراوان و محرومیت از تحصیل و تحمل زندان، از آن پس هرساله با بردن دستهگلهای فراوان بر مزار کشتهشدگان ۱۶ آذر یاد آور این فاجعه دردناک و جنایت حکومت کودتا میگردند و روز شانزده آذر را همچنان روز دانشجو مینامند. نسل جوان ایران و در پیشاپیش آنان، دانشجویان به ویژه زنان دانشجو این دختران آگاه و بیدار جمشید، بهاره هدایت، مهدیه گلرو، شبنم مددزاده و …، همچنان برای رهایی و سربلندی ملت ایران به تلاشهای خردمندانهی خود با شهامت و مصمم ادامه میدهند.
ناباورانه دیدیم که خمینی برای فرونشاندن و سرکوب انقلاب مردم ایران پیش از هرکاری به دانشگاه و دانشگاهیان تاخت و دانشگاهها را تعطیل کرد. وی در دیدار با دانشگاهیان در ۲۷ آذر ماه ۱۳۵۹ گفت: «ریشه تمام مصیبتهایی که تا کنون برای بشر پیش آمده از دانشگاهها بوده است … کشور ما را هم همین دانشگاهها به دامن ابرقدرتها کشاندند. حالا شما مینشینید و مینویسید که چرا دانشگاه تعطیل است؟ اگر به اسلام علاقه دارید بدانید که خطر دانشگاه از خطر بمب خوشهای بالاتر است» و درست در همین راستا است که جمهوری اسلامی هر ستمی را نسبت به دانشگاهها روا میدارد.
دانشجویان همواره در صف اول مبارزه برای آزادی و دمکراسی برای ایران قرار گرفته و تحت پیگردهای بسیار شدید و محرومیت از تحصیل بودهاند. سایت دانشجو نیوز در سیزدهم آبان ماه ۱۳۹۰ با عنوان درشت نوشت: «فعالان دانشجویی، هدف سنگینترین احکام دستگاه قضایی ایران». جمهوری اسلامی هر روز بیش از پیش فعالیت ضد دانشجویی را در دانشگاه گسترش میدهند و با افزایش بودجهی بسیج، فعالیتهای بسیجیها را در نظارت و اعمال اختناق بر دانشگاهها و دانشجویان و استادان شدت میبخشند.
در سی و سه سال گذشته حکومت اسلامی صدها دانشجوی دختر و پسر را به زندان افکنده، شکنجه و حتا اعدام کرده است. ۱۶ آذر، ۱۳ آبان و ۱۸ تیر در شمار روزهای خونین دانشگاه است. در چندین دههی گذشته، دانشگاه های ایران سنگر همیشگی مبارزه با بیدادگریهای حکومتهای ضدمردمی و دست نشاندهی قدرتهای خارجی بوده است و تا روزی که مردم ایران از راه انتخابات آزاد به حکومت ملی دست نیابند، دانشگاهها دابمیترین کانونهای آگاهی بخش و مبارزه در راه آزادی و استقلال ایران خواهند بود.
دانشجویان به دلیل ویژگیهای کاری خود حساسترین گروه اجتماعی و سیاسی در ایران میباشند. افشاگریهای دانشجویان و دانش آموختگان و فرهیختگان ایران، در زمینههای سو مدیریت اقتصادی جامعه، اختلاسها، تاراج ثروتهای ملی، تشنجهای بینالمللی، جنجالهای سلاح اتمی، اختناق، اعتیاد، فقر، فحشا و دیگر نابهسامانیهای اجتماعی و سیاسی، موجب عکسالعمل شدید حکومت پاسداران و بسیجیها شده و به همین دلایل، فعالان دانشجویی همچنان، هدف سنگینترین احکام دستگاه قضایی ایران، هستند.
سازمانهای جبهه ملی در خارج از کشور به خردورزی و آگاهی دانشجویان افتخار میکند و همیشه از مبارزات ایشان پشتیبانی نموده و چشم امید به تلاشهای آنان در ایجاد اتحاد، استقلال دانشگاه و هموار ساختن راه برای دستیابی به یک حکومت ملی و مردمی را دارد. ما رفتار حکومت سرکوبگر جمهوری اسلامی را در مقابله با تلاشهای مسوولانه و آگاهی بخش دانشجویان محکوم نموده و خواستار آزادی همهی زندانیان سیاسی به ویژه دانشجویان، دانشگاهیان و دانش آموزان هستیم.
کامبیز قائم مقام ـ بهمن مبشری – همایون مهمنش
چهاردهم آذر 1390 برابر پنجم دسامبر 2011
فایل پیدیاف را از اینجا دانلود کنید.
———————————————–
اتحاد برای ایران ـ بلژیک
در ۱۶ آذر۱۳۳۲، برای سرکوب جنبش ملی و دموکراتیک دانشجویان، ارتش شاهنشاهی به دانشگاه تهران حمله کرد. سه دانشجو (شریعت رضوی، قندچی و بزرگنیا) را کشت و دهها نفر را زخمی کرد تا حاکمیت زور بر منطق و آزادیخواهی را به کرسی بنشاند. اما تاریخ نشان داد که ظلم و دیکتاتوری هر گز پا بر جای نخواهد ماند.
دانشجویان دانشگاه تهران که مانند همه دانشجویان پیشتاز و مشعل به دست در تمام جوامع جهانی، با شور و نیروی جوانی خود، علیه ظلم و فساد و حکومت دستنشانده کودتای سیای آمریکا به پا خاسته بودند، مورد هجوم قرار گرفتند تا دیکتاتوری نظام سلطنتی پایههای خود را بر دوش مردم استوار نماید.
از آن تاریخ تا به امروز که ۵۸ سال میگذرد، دانشجویان ایرانی در سراسر دانشگاههای داخلی و در هر کجای جهان که باشند، روز ۱۶ آذر را با یاد جانباختگان و مبارزان این واقعه خونین، گرامی میدارند و به همین مناسبت آن را به عنوان روز دانشجو در تاریخ مبارزات دانشجویی ایران ثبت کردهاند.
در بهمن ماه ۱۳۵۷ مردم ایران بار دیگر برای کسب آزادی بپا خاستند و اینبار، رژیم متکی به دیکتاتوری سرنگون شد، اما افسوس که جوانان دانشجو با وجود نقش بارز در واژگونی رژیم سابق، از نخستین گروههای اجتماعی بودند که مورد یورش جمهوری اسلامی تازه به کرسی نشسته واقع شدند و این بار آزادی، پایمال خودکامگی دینی شد.
جمهوری اسلامی ولایت فقیه به رهبری خمینی، با نیت پسرفت به سوی سنتهای کهنه، در مقابل مردم قرار گرفت و باز دانشجویان، زنان آگاه، روزنامهنگاران، وکلا، اقوام، اقلیتهای مذهبی، دگراندیشان و گروههای سیاسی سر از زندان در آوردند و شکنجه و اعدام شدند.
روحاله خمینی که پیش از انقلاب به همه نیروها از جمله جنبش دانشجویی تکیه میکرد، چندی پس از کسب قدرت حکومتی، دانشگاهها را مرکز فساد خواند، دستور بستن آنها را داد و تا «پاکسازی» دانشجویان و اساتید آزادیخواه، باز نگشود.
جمهوری اسلامی به امید سرکوب کامل جنبش دانشجویی، سهمیه ویژهای برای ورود بسیجیان، اعضای انجمنهای اسلامی و افراد وابسته به نظام، در دانشگاهها تعیین نمود تا کسانی در آنجا وارد شده و با زور دکترای بگیرند، به مقام استاد برسند و دانشگاهها را به زائده نظام حاکم بدل نماید. لیکن در سالهای اخیر، بخش عمدهای از همین دانشجویان نیز به جنبش دانشجویی برای عدالت اجتماعی پیوستند و در مقابل رفتار ضد انسانی و آزادیکش جمهوری اسلامی قد علم کردند. امروز بسیاری از همین افراد در زندانهای جمهوری اسلامی، در کنار سایر دانشجویان و آزادیخواهان اسیرند.
در هیچ مرحلهای از تاریخ معاصر ایران، جنبش دانشجویی از تکاپو نیافتاده و دچار سکون نشده است. دانشجویان مدافع راستین دمکراسی و آزادی اندیشه هستند.
۱۶ آذر، سالروز جنبش دانشجویی را به روز پشتیبانی از دانشجویان و فعالین اجتماعی و سیاسی زندانی تبدیل کنیم، خواهان آزادی همه زندانیان سیاسیـ عقیدتی، توقف شکنجه، لغو اعدام برای همیشه در ایران و افشا بیشتر حکومت جمهوری اسلامی در جهان شویم!
ما امضاکنندگان زیر، با گرامی داشت روز ۱۶ آذر، به کلیه دانشجویان آزادیخواه، مدافع بیانیه جهانی حقوق بشر و خواهان استقرار دموکراسی در ایران میگوییم که جنبش دانشجویی را ارج مینهیم و پیمان میبندیم که در کنار آنان و دست در دست همه مردم ایران، در راه رهایی کشور آز قید حکومت خود کامه مذهبی و جدایی دولت از دین، گام بر داریم.
امضاکنندگان:
نهادهای حقوق بشری، دانشجویی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، زنان، روزنامهنگاران، مدنی، زیستگاهی …
اتحاد برای ایران ـ بلژیک
اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران
اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران – اورنج کانتی
اتحاد برای پیشبرد سکولار دموکراسی در ایران – لس آنجلس
انجمن تئاتر ایران و آلمان ـ کلن
انجمن سبلان تولوز ـ فرانسه
انجمن فرهنگی بیان ـ بلژیک
انجمن مهرگان ـ گوتنبرگ
انجمن همبستگی ایرانیان – دالاس
بنیاد اسماعیل خویی آتلانتا – امریکا
پشتیبانان دموکراسی و آزادی برای ایران – آتلانتا – امریکا
جامعه ی دفاع از حقوق بشر و دموکراسی در ایران ـ سوئد
جمعیت دفاع از حقوق مردم ایران در اتریش
حامیان مادران پارک لاله در وین ـ اتریش
حامیان مادران پارک لاله ـ لس آنجلس/ ولی
حقوق بشر در ایران ـ اورلاندو ـ فلوریدا
دانشجویان سبز برمن
سکولار دموکراسی برای ایران – شیکاگو – آمریکا
سکولار دموکراسی برای ایران – نیویورک ـ امریکا
سکولار دموکراسی برای ایران – واشنگتن دی سی
شبکه همبستگی ملی ایرانیان – فرزنو ( کالیفرنیا)
فدراسیون اروپرس
کانون ایران آزاد
کانون فرهنگی هنری پگاه ـ وی پرتال ـ آلمان
مدافعان حقوق بشر برای ایران اورلاندو ـ فلوریدا – امریکا
مونیخ همیار ایران
همایش ایرانیان هامبورگ
فایل پیدیاف را از اینجا دانلود کنید.
———————————————–
خبر / رادیو کوچه
استرالیا، روز سهشنبه، 6 دسامبر، به دنبال افزایش نگرانیها در مورد فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی، پس از انتشار گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تحریمهای اعمالی خود علیه ایران را به بخشهای مالی و نفت توسعه داد.
به گزارش خبرگزاری فرانسه، انگلیس، کانادا و آمریکا پس از انتشار گزارش آژانس در ماه گذشته، تحریمهای مضاعفی را علیه جمهوری اسلامی به اجرا درآوردند. در این گزارش از ماهیت نظامی فعالیتهای هستهای ایران ابراز نگرانی شده بود.
کوین راد، وزیر امور خارجه استرالیا اظهار داشت: «اقدامات جدید استرالیا افراد و شرکتهایی را شامل میشود که با برنامههای هستهای و موشکی ایران در ارتباط هستند.
وی با اشاره به نگرانی فزاینده کنبرا در مورد ایران ادامه داد: «این اقدامات همچنین محدودیت تجارت در بخشهای مالی و نفتی ایران را نیز در بر میگیرد.»
وزیر امور خارجه استرالیا به جزییات بیشتر اشاره نکرد اما تاکید کرد که ایران باید گامهای لازم که از سوی شورای امنیت سازمان ملل و آژانس بینالمللی انرژی اتمی درخواست شده است را بردارد و به طور سازنده با جامعه بینالمللی بر سر برنامه هستهایاش وارد تعامل شود.
این در حالی است که در نخستین هفته دسامبر نیز اتحادیه اروپا فهرستی 180 موردی از مقامات و شرکتهای تحریم شده ایرانی منتشر کرد.
بیشتر بخوانید:
«تلاش برای تحریم نفت ایران»
خبر / رادیو کوچه
همزمان با موافقت دمشق با امضای پروتوکول ارسال ناظران اتحادیه عرب به سوریه خبرها از مفقود و کشتهشدن دستکم 60 شهروند سوری در شهر حمص حکایت دارد. به گفته فعالان حقوق بشر در حمص این افراد شامگاه یکشنبه، 4 دسامبر، ربوده شدند.
به گزارش الجزیره، پس از اینکه وزارت خارجه سوریه روز دوشنبه، 5 دسامبر، از موافقت دولت این کشور با حضور ناظران اتحادیه عرب که ضربالاجل آن روز یکشنبه، به پایان رسیده بود خبر داد، بک گروه مدافع حقوق بشر سوری گفتند که ماموران امنیتی این کشور به برخی محلههای شهر حمص که محل تمرکز مخالفان حکومت بشار اسد، رییس جمهوری سوریه بودهاند، حمله کرده و دستکم شصت تن از شهروندان را ربوده و کشتهاند.
از سویی دیگر جفری ولتمن معاون وزیر خارجه آمریکا گفته اسد بشار اسد سوریه را به سمت جنگ داخلی میکشاند.

همچنین جو بایدن معاون رییس جمهوری آمریکا نیز اعلام کرده است ایالات متحده و ترکیه مسئله همکاری با سوریه در صورت سرنگونی حکومت بشار اسد را بررسی میکنند.
دیدبان حقوق بشر سوریه اعلام کرد روز گذشته در تجمعهای اعتراضی و درگیریها در شهرهای مختلف سوریه 40 تن کشته شدند.
در همین حال منابع خبری از بازداشت رازان غزاوی وبلاگنویس معروف سوری در مرز اردن خبر دادند.
خانم غزاوی قصد داشت برای شرکت در یک کنفرانس رسانهای به عمان سفر کند اما ماموران گذرنامه او را ضبط و به بازداشتگاه منتقل کردند.
بیشتر بخوانید:
«تعیین ضربالاجل اتحادیه عرب برای سوریه»
خبر / رادیو کوچه
قرعهکشی مرحله پلیآف رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا در سال 2012 روز سهشنبه، 6 دسامبر، در کوالالامپور، پایتخت مالزی انجام شد و طی آن تیمهای فوتبال استقلال تهران و ذوب آهن اصفهان در مرحله نخست این رقابتها به مصاف هم خواهند رفت.
به گزارش سایت رسمی فدراسیون فوتبال آسیا، استقلال و ذوب آهن در اولین بازی مرحله پلیآف در ورزشگاه آزادی به مصاف هم میروند. این بازی روز 22 بهمن سال جاری برگزار خواهد شد.
با این شرایط از بین این دو تیم فقط یک تیم جواز حضور در مرحله دوم پلی آف لیگ قهرمانان آسیا را کسب میکند و تیم بازنده شانس حضور در لیگ قهرمانان و کاپ آسیا را از دست میدهد.
برنده مسابقه استقلال – ذوب آهن در مرحله دوم پلیآف لیگ قهرمانان آسیا میزبان تیم الاتفاق عربستان خواهد بود. همچنین دیگر بازی مرحله دوم پلی آف بین تیمهای الشباب امارات و نفتچی ازبکستان برگزار خواهد شد.
همچنین پرسپولیس در گروه D با تیمهای الغراقه قطر، الهلال عربستان و تیم برنده بازی پلیآف شماره یک در غرب آسیا (یکی از دو تیم نفتچی ازبکستان و الشباب امارات) همگروه شد و سپاهان در گروه C با تیمهای لخویای قطر، النصر امارات و الاهلی عربستان رقابت خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
«السد قطر، قهرمان جام باشگاههای فوتبال آسیا»
رادیو کوچه
روز عاشورا- به اعتقاد شیعیان 10 ماه محرم سال 61 قمری «حسین ابن علی»، امام سوم شیعیان در عراق کنونی در نبرد کربلا که میان سپاه حسین ابن علی و سپاه یزید بن معاویه روی داد، به همراه 72 تن از یارانش کشته شد. شیعیان همه ساله در چنین روزی به عزاداری میپردازند.
1917 میلادی- «فنلاند» از روسیه اعلام استقلال کرد. در قرون وسطا سرزمین فنلاند به تصرف سوئدیها درآمد و بسیاری از مردم آن به مسیحیت روی آوردند. در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی روسیه تزاری در جریان جنگ با سوئدیها سرزمین فنلاند را اشغال کرد.
نهضت استقلالطلبی که از سالهای آخر قرن نوزدهم شدت گرفته بود به جنگ داخلی میان طرفداران روسیه و ملیگرایان انجامید. سرانجام همزمان با تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، ملیگرایان در فنلاند به پیروزی رسیدند و در سال 1917 اعلام استقلال کردند.
فنلاند در شمال اروپا واقع شده که از شمال با نروژ، از شرق با روسیه، از غرب با سوئد همسایه است. شهر «هلسینکی» (Helsinki) پایتخت این کشور است.
1941 میلادی- نیروهای ارتش سرخ در جنگ مسکو به نیروهای آلمانی حمله کردند. با یورش ارتش آلمان نازی به شوروی در 22 ژوئن 1941، نیروهای آلمان تا نزدیک مسکو پایتخت شوروی پیش رفتند، اما با فرا رسیدن زمستان سخت شوروی، عملیات تهاجمی نیروهای آلمان نیز متوقف شد. در دسامبر همان سال حملات متقابل ارتش سرخ شوروی آغاز شد که در نتیجه آن برخی از نیروهای آلمان عقبنشینی کردند. آمریکا تجهیزات نظامی به شوروی ارسال کرد. عقبنشینی آلمان از شوروی، نخستین شکست آلمان در جنگ جهانی دوم بود و شوروی به پیروزی رسید.
1992 میلادی- «مسجد بابری» (Mosque of Babur) هند توسط هندوهای افراطی این کشور تخریب شد. این مسجد در شهر «آیودیا» (آیودهیا یا آجودهیا) در هند است که برفراز تپهای بهنام «رام کوت» وجود داشت. و در اوایل سده دهم هجری به دستور «ظهیرالدین محمد بابر» بنا شده بود.
هندوهای افراطی معتقدند که مسجد در محل زادگاه خدای آنها «راما» بنا شده بود و پیشتر معبدی در آن مکان قرار داشته که در زمان بابر تخریب شده است. از زمان تسلط انگلیسیها بر شبه قاره هند تاکنون مسجد بابری موضوع درگیریهای خونین میان هندوها و مسلمانان بوده است. پیش از تخریب مسجد، خشونت بر سر این اختلاف هر از گاهی فوران میکرد و با تخریب مسجد بابری ناآرامیها و درگیریهای متعدد و شدیدی آغاز شد که ابعاد مذهبی، اجتماعی، سیاسی و حقوقی پیدا کرده است.
1384 خورشیدی- هواپیمای سی-130 کشور ایران، پس از برخاستن از فرودگاه «مهرآباد» سقوط کرد، که در این حادثه، 94 نفر شامل نیروی نظامی سپاه و ارتش ایران و خبرنگاران، جان باختند. این هواپیما هنگام بازگشت برای فرود اضطراری در فرودگاه مهرآباد با ساختمانی مسکونی برخورد کرد.
گفته شده چهارده فروند از هواپیمای سی-130 سقوط کردهاند که در سوانح سقوط این هواپیما تا کنون بیش از 500 تن جان خود را از دست دادهاند و سرنشینان یکی از این هواپیماها فرماندهان کلیدی جنگ ایران و عراق بودهاند.
———————————————–
برخی از رویدادهای دیگر
1369 خورشیدی- «منوچهر جهانبگلو» از اساتید موسیقی اصیل ایرانی درگذشت. او بعد از اتمام تحصیلات متوسطه موسیقی را نزد استادانی چون استاد ابوالحسن صبا آموخت. کتاب «آموزش سنتور» اثر وی است.
1357 خورشیدی- همچنین «عیسی صدیق» معروف به «اعلم» موسس دانشگاه تهران و یکی از نامداران فرهنگی سده اخیر تاریخ فرهنگ ایران در چنین روزی درگذشت. در ایران در وزارت فرهنگ مشغول به خدمت شد و در سال 1309 جهت ادامه تحصیل به آمریکا زفت. وی پس از اخذ دکترای فلسفه به ایران بازگشت و از طرف دولت ایران، مامور تهیه طرح تاسیس دانشگاه تهران شد. صدیق علاوه بر تهیه طرح و قانون تاسیس دانشگاه تهران و ایجاد هسته مرکزی آن، خدمات فرهنگی دیگری نیز انجام داد که تاسیس نخستین مدارس جدید گیلان، پیشنهاد اعزام محصل به اروپا و تهیه قانون آن، تاسیس دانشگاه تبریز و تاسیس نزدیک به دو هزار مدرسه در طول فعالیت فرهنگی خود، از آن جملهاند.
1358 خورشیدی- اعلام شد که «شهریار شفیق» خواهرزاده شاه سابق، پسر اشرف از شوهر دوم و افسر سابق نیروی دریایی ایران هنگامی که در یک خیابان پاریس پیاده به سوی خانه مادرش در حرکت بود به دست مردی جوان که به او نزدیک شده بود با شلیک گلوله کشته شده و تیرانداز با موتورسیکلتی که در انتظار وی بود فرار کرده است.
منبعها:
ویکیپدیا (انگلیسی و فارسی)
راسخون
نیویورک تایمز
Iranian History
گزارش خبری / رادیو کوچه
دیپلماتهای اروپایی اواخر وقت دوشنبه، 5 دسامبر، اعلام کردند، فرانسه و انگلیس از نشست رهبران اتحادیه اروپا در هفته دوم دسامبر برای پیشبرد طرح خود به منظور تحریم کامل واردات نفت از ایران استفاده خواهند کرد.
به گزارش روزنامه فایننشال تایمز، این نشست با دستور کار بررسی استفاده از یورو در بین کشورهای اروپایی برگزار خواهد شد اما دیپلماتها میگویند فرانسه میکوشد از آن برای راضی کردن متحدانش به افزایش فشارها علیه ایران استفاده کند.
این در حالی است که وزیران خارجه اتحادیه اروپا در نشست هفته گذشته خود به این نتیجه رسیدند که موضوع تحریم نفت ایران را در نشست ماه ژانویه خود بررسی کنند. اقدامی که به طور حتم دسترسی ایران را به صورتحسابهای ارزی محدودتر میکند.
دیپلماتهای انگلیسی و فرانسوی میگویند، یونان که بین 25 تا 30 درصد منابع نفتی مورد نیاز خود را از طریق واردات از ایران تامین میکند، تنها کشوری است که مخالفتی جدی نسبت به منع واردات نفت از ایران نشان داده اما این اختلافها باید تا نشست ماه آتی وزیران خارجه اتحادیه اروپا حل شود.
یک دیپلمات اروپایی در این زمینه گفت: «در هفتههای آتی به یونان کمک میکنیم تا منابع جایگزین برای نفت ایران پیدا کند.» این در حالی است که یونان هم اکنون با بحران بدهیها مواجه است و شرایط اقتصادی نابسامانی دارد. وی افزود: «بر این باوریم که منابع دیگر پیدا میشوند و مجموعه کلی تحریم ایران مورد موافقت قرار میگیرد.»

تحریم اتحادیه اروپا برای خرید نفت از ایران، پیامدهای جدی برای اقتصاد جمهوری اسلامی به همراه خواهد داشت که 18 درصد از نفت صادراتی خود را به اروپا میفروشد و از سوی دیگر به درآمد نفتی وابسته است.
البته برخی تحلیلگران بر این باورند که ایران میتواند جای خالی بازار اروپا را با افزایش صادرات به چین، هند و کره جنوبی جبران کند. اقدامی که به گفته آنها آسان نخواهند بود. زیرا چین هم اکنون 22 درصد از منابع نفت مورد نیاز خود را از ایران وارد میکند و افزایش این میزان چین را دچار بحران خواهد کرد.
از سوی دیگر این نگرانی نیز در بین برخی از کارشناسان اروپایی وجود دارد که آمریکا و روسیه در صورت تحریم نفت ایران در اتحادیه اروپا، درصدد تعدیل موضع جهانی در قبال جمهوری اسلامی برآیند تا به نوعی مقامات تهران را به میز مذاکره بازگردانند.
یک دیپلمات اروپایی در این مورد گفت: «این ریسک وجود دارد که آمریکا و روسیه با توجه به چماق سنگین اتحادیه اروپا در تحریم نفت ایران از هویجهایی استفاده کنند تا تهران به مذاکره ترغیب شود.»
اشاره وی به هویج و چماق، استراژی است که در چند سال اخیر از سوی آمریکا و متحدانش علیه جمهوری اسلامی به کار گرفته شده است. این استراتژی ترکیبی از مجازاتها و مشوقها به منظور تغییر رفتار جمهوری اسلامی و دستیابی به راه حل مذاکرهای برای بنبست هستهای ایران است و به سیاست «هویج و چماق» مشهور است.
بیشتر بخوانید:
«اعلام اسامی تحریمشدههای ایرانی از سوی اتحادیه اروپا»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر