-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ دی ۲, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 12/23/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



يک گروه نمايندگی اتحاديه عرب که قرار است برای حضور ناظران اين اتحاديه در سوريه زمينه سازی کند، پنجشنبه وارد اين کشور شد. ورود این هیات به دمشق، نخستين گام  در راستای اجرای توافقنامه سوریه با اتحادیه عرب برای کمک به پایان دادن بحران در این کشور است.

وجيه حنفی، معاون دبيرکل سازمان ملل که همره گروه اعزامی است، تلفنی از پايتخت سوريه به خبرگزاری رويترز گفت: «خدا را شکر به سلامت به دمشق رسيديم.»

به گزارش رادیو فردا، سمير سيف اليزل، معاون دبير کل اتحاديه عرب که رياست گروه اعزامی را بر عهده دارد، پيش از حرکت به سمت دمشق در قاهره پايتخت مصر به خبرنگاران گفت که اين گروه قرار است زمينه حضور ناظران اتحاديه در سوريه را با هماهنگی با دولت اين کشور فراهم کند.

او در اين باره اظهار داشت: «گروه زمينه لازم را برای حضور ناظران اتحاديه عرب در سوريه فراهم خواهد آورد. وظيفه گروه فراهم کردن محل اقامت، راه های ارتباطی و امنيت ناظران هنگام نقل و انتقال در داخل سوريه  و تعيين مکان هايی است که قرار است در اين کشور به آن ها سرکشی کنند.»

گروه اعزامی شماری از کارشناسان و محققان از چند سازمان حقوقی را دربر گرفته است.

دولت سوريه اوايل نوامبر گذشته با طرح اتحاديه عرب برای پايان بحران اين کشور موافقت کرد. برپايه اين طرح دولت سوريه متعهد شد حضور نيروهای مسلح دولتی را در تمام مناطق مسکونی پايان دهد و همه دستگير شدگان حوادث اخير را آزاد کند.

پس از اين طرح اتحاديه عرب پورتوکلی به تصويب رساند که برپايه آن، ناظران برای نظارت بر حسن اجرای طرح به سوريه می روند. ابتدا سوريه به مدت شش هفته در امضای پروتوکل از خود تعلل نشان داد؛ مساله ای که باعش اتحاديه عرب عضويت سوريه را در اين اتحاديه به حال تعليق در آورند و عليه دولت اين کشور، تحريم های اقتصادی وضع کنند. سرانجام دمشق دوشنبه گذشته پروتوکل اعزام ناظران را امضاء کرد.

از سويی ديگر سرلشکر محمد مصطفی الدابی رئيس هيات ناظران دوشنبه از خارطوم پايتخت سودان به مصر رسيد. او قرار است با نبيل العربی دبيرکل اتحاديه عرب و ديگر مسئولان اين اتحاديه ديدار و گفت و گو کند.

مصطفی الدابی پس از رسيدن به قاهره به خبرنگاران گفت: «به قاهره آمدم تا مقدمات اداری و فنی فعاليت گروه ناظران در سوريه به شکلی شفاف برای زير نظر گرفتن اوضاع در سوريه را آماده کنم. فعاليت هيات ناظران ميدانی از راه سرکشی به همه مناطق و ديدار با همه طرف ها از جمله نيروهای مسلح و امنيتی، اپوزيسيون و گروه های انسانی فعال خواهد بود.»

نبيل العربی سه شنبه به خبرگزاری رويترز گفته بود که هيات ناظران متشکل از ۱۵۰ نفر خواهد بود و قرار است اين هيات اواخر دسامبر جاری به سوريه برسد. به گفته العربی، بيمارستان ها و زندان ها از جمله اماکنی خواهد بود که ناظران از آن ها بازديد خواهند کرد.

دبير کل اتحاديه عرب خاطرنشان کرده است که ناظران برای تعيين ميزان پايبندی دولت سوريه به تعهداد خود در طرح اتحاديه عرب، يک هفته زمان لازم دارد.

«۶۲۰۰ کشته در سوريه»

يک گروه مدافع حثوث بشر پنجشنبه اعلام کرد شمار کشته شدگان در سوريه از زمان آغاز اعتراض ها در اين کشور، از مرز ۶۲۰۰ نفر گذشت.

اعتراض های سوريه وارد ماه دهم خود شده است. معترضان خواهان سرنگونی نظام بشار اسد رئيس جمهور اين کشور هستند.

دولت سوريه به دليل سرکوب اعتراض ها، با انتقادهای فزاينده ای از سوی جامعه جهانی روبرو است. اين دولت می گويد که در حال مبارزه با گروه های مسلح تروريست است. دمشق پنجشنبه اعلام کرد که از زمان آغاز بحران سوريه، بيش از ۲ هزار تن از نيروهای امنيتی و ارتش کشته شده اند.

گروه «افاز» مدافع حقوق بشر که مقر آن در بريتانيا قرار دارد اعلام کرده اسنادی در دست دارد که برپايه آن بيش از ۶۲۳۷ نفر از غير نظاميان به دست نيروهای امنيتی سوريه در ۹ ماه گذشته کشته شدند. از ايمن ميان ۶۱۲ تن از آن ها زير شکنجه جان خود را از دست داده اند. برپايه اين گزارش، دستکم ۴۰۰ تن از کشته شدگان کودک هستند.

آماری که اين گروه حقوق بشری اعلام کرده، حدود ۱۰۰۰ نفر بيش از آماری است که حدود دو هفته پيش سازمان ملل اعلام کرد.

ريکن باتل مدير اجرايی موسسه «افاز» در بيانيه خود خاطرنشان کرد: «هيچ کس نمی تواند چشم خود را از صحنه های وحشتناکی که در سوريه روی می دهد، ببندد. از هر ۳۰۰ سوری يک نفر يا کشته شده يا زندانی است.»

۴۰ کشته در روز پنجشنبه

اين تحولات در حالی روی می دهد که شورای عمومی انقلاب سوريه – از تشکيلات معترضان اين کشور- اعلام کرد که پنجشنبه دستکم ۴۰ نفر از غر نظاميان معترض، به دست نيروهای امنيتی و ارتش کشته شدند. بيشتر قربانيان از حمص و ادلب هستند.

بنا بر اعلام شورای عمومی انقلاب سوريه، ۱۶ تن از کشته شدگان از ادلب، ده تن از حمص بودند. سهم دمشق و درعا هر کدام يک کشته بود.

شش تن از کشته شدگان در حمص در اثر گلوله باران بی هدف خانه ها توسط تانک های ارتش جان خود را از دست دادند. اين شهر از هفته ها پيش در محاصره نيروهای ارتش قرار دارد. حمص همچنين شاهد دستگيری ده ها تن از معترضان به دست نيروهای امنيتی بود.

فعالان سوری همچنين به حملات نيروهای دولتی به مناطقی در ادلب خبر دادند که احتمال می رود جداشدگان از ارتش در آن ها پنهان شده باشند. شهرهای خان شيخون و معرت النعمان در استان ادلب، شاهد يورش گسترده نيروهای امنيتی و ارتش بود.

در همين حال، فعالان سوری معترضان را دعوت به راهپيمايی گسترده در روز جمعه کردند. معترضان نام اين جمعه را «جمعه پروتکل مرگ» نهادند تا اعتراض خود را به نحوه تعامل اتحاديه عرب با نظام سوريه و مهلت هايی که اين اتحاديه به اين نظام می دهد، نشان دهند.


 


روز گذشته فیلمی از زندانیان زندان گوهر دشت به روی شبکه های اجتماعی قرار گرفت.

در این فیلم  38 ثانیه ای رضا رفیعی، مجید توکلی، مسعود باستانی، مهدی محمودیان، عیسی سحرخیز، داوود سلیمانی، رسول بداقی و احمد زیدآبادی دیده می شوند.

این زندانیان بدنبال انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری بازداشت و به جرم اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شدند. 

زندانیان زندان رجایی شهر از حداقل امکانات رفاهی برخوردارند. 

 

 


 


 

بدنبال ادعای ایران مبنی بر دستگیری یک جاسوس سیا، ایالات متحده آمریکا برای دستگیری مردی که به گفته این کشور از طریق ایران برای القاعده نیرو جذب می کند و پول انتقال می دهد، ۱۰میلیون دلار پاداش می دهد.

وزارت خارجه ایالات متحده آمریکا، می گوید یاسین السوری، به موجب توافقی میان حکومت ایران و القاعده می تواند در ایران فعالیت کند.

به گزارش بی بی سی یک مقام وزارت خارجه آمریکا می گوید که آقای السوری "مبالغ قابل ملاحظه ای پول را از طریق ایران برای رهبران القاعده در افغانستان و عراق فرستاده است."

رابرت هرتینگ، از اداره امنیت دیپلماتیک آمریکا، می گوید که السوری "تهدیدی دائمی برای منافع ایالات متحده است."

به گفته این مقام آمریکایی، این اولین بار است که وزارت خارجه آمریکا برای کسب اطلاعاتی که منجر به دستگیری یک تامین کننده مالی تروریستها شود، پاداش تعیین می کند.

در تابستان گذشته نیز وزارت خزانه داری آمریکا ایران را به پناه دادن و حمایت از مهره های القاعده متهم کرده بود.

این وزارتخانه اعلام کرده بود که عزالدین عبدالعزیز خلیل از "تسهیل کنندگان" ارشد امور القاعده است که با آگاهی دولت ایران در این کشور کار و زندگی می کند.

در بهار گذشته هم کنگره آمریکا گزارشی منتشر کرد که در آن نیروی قدس سپاه پاسداران ایران به ارتباط با القاعده متهم شد.

در آن گزارش آمده بود که ایران طی ۱۰سال گذشته با حمایت و کمک به ایمن الظواهری، رهبر کنونی القاعده به این گروه امکان حملات بیشتر به آمریکا و متحدانش را داده است.

ایران تاکنون اتهامهای همکاری با القاعده را رد کرده و خود را یکی از بزرگترین قربانیان تروریسم در دنیا معرفی کرده است.

 


 


 

ندای سبز آزادی: دکتر عبدالکریم سروش در نامه ای به آیت الله خامنه ای از افول دولت وی خبر داده است. 

سروش با انتقاد از سیاستهای جاری نوشته است: رهبری حق شما باشد یا نباشد ،نقد رهبری بی شبهه حق مردم است وگوش کردن به نقد آنان تکلیف شما.آنهم در علن نه در خفا. صد محفل و مجلس برای تائید ولایت فقیه بر پا می‌کنید یکی‌ هم برای نقد و آسیب شناسی‌‌اش بر پا کنید.صد مداح و ثنا خوان در روز نامه و صدا و سیما دارید ،یک  نقاد را هم تحمل کنید. نه فقط تحمل که تشویق کنید تا عیب شما را آشکارا بگویند. زیان نمیکنید.   خشونت نقد را بچشید ، خاصیت‌ها دارد. دانشگاه‌ها را بگذارید حقیقتاً دانش گاه  ودارالعلم باشند . راضی‌ مشوید که حرامیان و راهزنان دهان و استخوان دانشجویان را بشکنند و چشمشان را در آورند . دشنه را به مصاف دلیل نفرستید. بگذارید افکار شاخ یکدیگر را بشکنند. از زوال ایمان جوانان نهراسید. دشمن‌ترین دشمنان ایمان ، مستبدان اند نه نقادان .

در بخشی از این نامه آمده است: مردم « زوال استبداد دینی» را جشن میگرفتند و باد و آتش در کار برکندن خیمه استبداد وسوختن ریشه بیداد بودند که مزدوران و شقاوت پیشگان  فرمان یافتند تا قتل و شکنجه و شرارت و تجاوز و تطاول را به اوج رسانند و عَلَم شقاوت را بر قلٌه قساوت بر افرازند . گورستان‌ها را پر کردند و زندان‌ها را پر تر. اما جنبش فرو ننشست.

وی در ادامه افزوده است: دانستید که کار از گلوله پیش نمی‌رود . به تحبیب پرداختید. هر روز به بهانه‌ای جمعی‌ را فرا خواندید و با آنان به سخن نشستید . حتی شاعران شعر به مزد را ، مگر آب رفته را به جوی بازگردانید. اما شعار‌های ستم رسیدگان نشان داد که شعورشان بسی‌ بیشتر از این هاست و نارضائی آنان فراتر از آن است که به نوازشی فرو بنشیند. شعار" مرگ بر دیکتاتور" نشان آن بود که جز زوال استبداد  و مرگ دیکتاتوری راضی‌ شان نخواهد کرد.

سروش با انتقاد از شیوه های جاری می گوید: آنقدر جامعه را چون کودکی تر و خشک نکنید و پستانک ولایت به دهانش نگذارید .خدایی نکنید بل خدا را در میان آورید ! هر جا عدالت و خلاقیت و رحمت و حرّیت هست ، خدا هم هست. خدایی که ما میشناسیم و می‌‌پرستیم موصوف به این او صاف است. جامعه را لبریز از عدالت و رحمت و خلاقیت کنید ، خدایی می‌‌شود.به قشور و ظواهر دل شاد مکنید و حقیقت را به مجاز نفروشید .

 

متن کامل نامه دکتر عبدالکریم سروش که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفت به شرح زیر است:

باغبانا ز خزان بی‌ خبرت می بینم

    حرٌزمانه وهنرمند دلیر و آزاده ، محمد نوری زاد ، باب نقد ناصحانه و نصح ناقدانه  رهبری را گشوده است و از اصحاب قلم و اجتهاد خواسته است تا دعوت او را لبیک گویند و به نوبه خود ادای تکلیف و امر به معروف کنند و دفتر انتقاد را کلان تر سازند ، مگر این آواهای نازک ناقدانه بدل به فریا د شود و پرده گوشی و صفحه وجدانی را بلرزاند  و گره از کار فرو بسته خلقی بگشاید.

آقای سید علی خامنه یی رهبر جمهوری اسلامی ایران   

صاحب این قلم چند بار با شما با عتاب و درشتی سخن گفته و مذمّت‌ها و ملامت‌ها بر شما باریده و قلم را بر سیاهی‌ها و تباهی‌ها گریانده است  اما اینک بر آن است تا خشم خود را فرو خورد و قلم را به جانب دیگر بگرداند و از در ارشاد و نصیحت و انذار و موعظت در آید. و اگر چه به عین الیقین پایان دولت سحر مدت شما را نزدیک می‌بیند ، راه نکونامی و نیک‌ سر انجامی را  به شما نشان دهد ، مگر به جاروب انصاف خانه قدرت را از خاشاک ستم بپیرایید و از خدا و خلق آمرزش و پوزش بطلبید و بند از پای عدالت و آزادی بردارید و زندانیا‌ن استبداد را آزاد و استبداد را (که اعظم منکرات عالم است) زندانی کنید و آب حکمت را به جوی حکومت بازگردانید و بازی سیاست را به قاعده کنید و جامه ریاست را به اندازه ببرید و بقیه دوران  زعامت را به توبه و تدارک سپری کنید تا سپید روی به دیدار خدا روید

زین کاروان سرای بسی‌ کاروان گذشت                  ناچار کاروان شما نیز بگذرد

بادی که در زمانه بسی‌ شمع‌ها بکشت                     هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

میدانم که آزموده رامی‌‌ آزمایم و ‌ای بسا که جز ملامت و خذلان نصیب نبرم ،    اما با خود می‌‌گویم " نور او نوشد که باشد شعله خوار " . در گفتن فایده‌ها هست که در نگفتن نیست : گزاردن تکلیف ، آگاهانیدن خلایق ، عذر تقصیر به پیشگاه خا لق ، جنبانیدن وجدان مخاطب ، گشودن راه آزدگی و شکستن قفل غمناکی و غلامی وافسانه نیک‌ شدن در تاریخ.    پس " بیم خسران و خسروانم نیست".

گر چو فرهادم به تلخی‌ جان بر آید باک نیست                    بس حکایت‌های شیرین باز می ماند ز من

 

 

     آقای خامنه یی:

این تجربه نخستین من در گفتگوی نرم با شما نیست. سال‌ها پیش وقتی‌ در نوشته یی از روحانیت انتقاد کردم که چرا سقف معیشت را بر ستون شریعت زده اند ، با عتاب شما رو به رو شدم که در خطابه یی بر آن نوشته خرده گرفتید و چون پاسخ آن خرده گیری را با کمال ادب و فروتنی در مجله کیان دادم و از فتح باب دیالوگ با رهبری ابراز شادمانی کردم و عتاب تلخ شما را با قند تحمل فرو خوردم که " جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت " ،  شما در خطابه یی دیگر چنان درشتی کردید و این باب نیم باز مخاطبه را چنان غضب ناکانه به هم کوفتید که گویی دنده‌ها و دندان‌های مرا می‌شکنید تا به من و دیگران حالی‌ کنید که  " شاه با تو گر نشیند بر زمین/ خویشتن بشناس و نیکوتر نشین".

 رفتار‌های هراس آور وزارت اطلاعات از آن پس شروع شد و آنان به بهانه اینکه " تو صدای آقا را هم در آورده ای " بر من تنگ تر گرفتند و اشتلم‌ها کردند و دشنام‌ها دادند و محرومیت‌ها پیش آورد‌ند و " زور عریان " را که از آستین انصار حزب الله بیرون می‌‌آمد ، حوالت من کردند و صریحاً گفتند که تکه تکه ات میکنند و آتشت میزنند که تا امروز هم آن گستاخی‌ها ادامه دارد. چندی پیش بود که فرزند مرا، که تنها گناهش فرزندی منست، صدا زدند و به قتل تهدیدش کردند و گفتند آماده شهادت باش چون ممکن است       " اسرائیلی‌ها " کارت را بسازند و خونت را بگردن حکومت بیندازند. ممنوع التدریس  و ممنوع الخطابه  وممنوع الخروج بودن و سپس  اخراج شغلی وکتک خوردن ها در تهران وقم ومشهد واصفهان وخرم آباد و... به جای خود ، که از جنس " خشونت نرم " اند و از فرط نرمی و نعومت بی‌ آزار می‌‌نمایند! رنجنامه های من به هاشمی رفسنجانی مطلقاً بی پاسخ ماند. از آن پس زبان در کام بردم و رسم مخاطبه پر مخاطره را فرو نهادم . این‌ها همه در زمستان استخوان سوز انسداد بود..

خاتمی که آمد گفتم فاتحت است  نه خاتمت. باب گفتگو باید گشوده بماند که ضمان حرّیت است و نشان مدنیت.

او هشت سال رئیس جمهور بود و ما یکدیگر را ندیدیم. ازمکر ماکران و طعن‌ طاعنان می‌‌ترسید. به قم رفت و همه جا رفت ، اما به ملاقات اعظم و افقه فقیهان ، آیت الله منتظری رحمة الله نرفت . دست و پایش چنان به زنجیر  احتیا ط بسته بود که پیوندش با احباب گسسته بود. با این همه من به او نامه‌های گشاده و سر گشاده نوشتم و نقد‌های چالاک کردم و او را از سرهنگی‌های فرهنگی‌ با انگیزه‌های چنگیزی بیم دادم که : " اگر ایران است ، اگر ایمان است ، اگر کرامت انسان است ، اگر عقل و برهان است ، اگر عشق و عرفان است ، همه دستخوش تاراج و طوفان است . کجاست شیر دلی‌ کز بلا نپرهیزد".

پاسخی نداد ، گر چه پاسخی واژگون هم نداد . حکایت حافظ بود و شاه یزد:

شاه هرموزم ندید و بی‌ سخن صد لطف کرد                         شاه یزدم دید و مدحش گفتم و هیچم نداد

به همین دلخوش بودم که اگر رهبری کلاه گوشه به آستین دلبری می‌‌شکند و برتر از سلیمان می‌‌نشیند و با موران سخن نمی‌‌گوید ، رئیس جمهوری هست که آشکارا نقد می‌‌شنود و بر نمی‌‌آشوبد و به " آئین گفتگو " روی خوش نشان میدهد و به جوانان می‌‌آموزد که نقد آشکار حاکمان هم ممکن است و هم مطلوب. دریغا که او سپر بلای رهبری بود و در نقض پیمان با مردم تا آنجا پیش رفت که      " ترک کام خود گرفت تا بر آید کام دوست".

  احمدی نژاد که به جای خاتمی نشست " ز تاب جعد مشکینش چه خون افتا د در دل‌ها " . این بار حتا وسوسه یی خرد دل مرا نگزید که نامه یی به وی بنویسم و با او رازی‌ بگشایم. بلی ، " ز منجیق فلک سنگ فتنه می‌‌بارید " و کجروی‌ها و بی‌ رسمی‌‌ها طوفان می‌کرد ، اما " کی‌ شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد " چه جای مکاتبه است با دولتمردی بی‌ تدبیر و دولتی خرافه گستر و سفاهت پرور که از چاه‌های نفت بر می‌دارد و در چاه‌های جمکران می‌ریزد ؟ و قایق خرد خیالات خام خود را با پاروی تائیدات رهبری در دریای مخاطرات بین المللی به یمین و یسار می‌‌راند و به توهم " ظهوری " و فتح الفتوحی قریب الوقوع ، انگشت تحریک در چشم خونریز جهان خواران جنگ طلب می‌کند و باکی از ویرانی خاک ایران ندارد.

...................................................................................................................

ایام میگذشت و خود را برای نقد و نصیحت رهبری آماده می‌کردم که قصّۀ " وحی و نبوّت " پیش آمد وتهمت تکفیرو غوغای عنیفی که بر سر آن بر آورد‌ند . دست نگاه داشتم و نخواستم شهد کلام را به زهر سیاست بر آمیزم و پا از کفش فقاهت بر نیاورده در کفش ولایت کنم.  انتقادات عالمانه را پاسخ گفتم و به قدر مقدور شوخ های شبهه را از رخسار رسالت زدودم و حقیقت کلام خدا را که همان کلام محمد (  ص) ست باز نمودم . غبار آن مناقشات که فرو نشست،  برق انتخابات از افق سیاست دمید و چشم‌ها را خیره و دل‌ها را فریفته کرد . امید ها زنده و جانها تازه شد. همه جوشیدند و  گفتند نوبت آزمودن بخت است و نشاندن عدالت بر تخت. کسی‌ نمیدانست که درون پرده چه فتنه‌ها میرود و شاخ گستاخ استبداد چشم عدالت را چه زود کورخواهد کرد. نتایج که ازپرده برون افتا د ، آشکار شد که دست خیانت در صندوق امانت مردم برده اند و دیوی را دوباره بر تخت سلیمان نشانده اند و دامادی دروغین را به حجله حکومت فرستاده اند و غنیمتی را به غارت ربوده اند و پای اهانت بر شرافت مردم نهاده ند. خوشبختانه غیرت ملت  بر غارت شورید و شیرینی‌ سرقت را در کام راهزنان تلخ کرد

مردم « زوال استبداد دینی» را جشن میگرفتند و باد و آتش در کار برکندن خیمه استبداد وسوختن ریشه بیداد بودند که مزدوران و شقاوت پیشگان  فرمان یافتند تا قتل و شکنجه و شرارت و تجاوز و تطاول را به اوج رسانند و عَلَم شقاوت را بر قلٌه قساوت بر افرازند . گورستان‌ها را پر کردند و زندان‌ها را پر تر. اما جنبش فرو ننشست.

دانستید که کار از گلوله پیش نمی‌رود . به تحبیب پرداختید. هر روز به بهانه‌ای جمعی‌ را فرا خواندید و با آنان به سخن نشستید . حتی شاعران شعر به مزد را ، مگر آب رفته را به جوی بازگردانید. اما شعار‌های ستم رسیدگان نشان داد که شعورشان بسی‌ بیشتر از این هاست و نارضائی آنان فراتر از آن است که به نوازشی فرو بنشیند. شعار" مرگ بر دیکتاتور" نشان آن بود که جز زوال استبداد  و مرگ دیکتاتوری راضی‌ شان نخواهد کرد.

  در هنگامه این بیداد و استبداد و در یکی از مجالس لطف و عتاب رهبری بود که جوانی دلیری کرد و وام شجاعت بگزارد و شما را به شنودن انتقاد دعوت و سفارش کرد(محمود حمیدنیا) .شما هم خشک و خنک پاسخ دادید که: بلی ما مخالف انتقاد نیستیم، همین و بس. پیدا بود که لغتنامه تنگ رهبری از شرح و بسط واژه انتقاد سخت تهی است و ذهن خو کرده به ستا یش ها و نوازش های مداحان ، تحمل ورود این مفهوم ویرانگر را ندارد.

آشکار بود و رفته رفته آشکار تر شد  که رهبری هواهای دیگر در سر دارد. نه مشتا ق نقد است نه مشوق ناقدان و خوی نکوهیده استبداد چنان در دماغش متمکن شده است که سیاهی درحبش و سرخی درآتش.

حدیث تلخ حوادث ایام بعد را چگونه می‌توان نوشت که قلم را نسوزاند؟ اعظم مصائب آن بود که مزرع سبز جنبش را به خون سرخ جوانان آلودید و شمس و قمرِ آن را در بند کردید وآن دوشیر بیشه شجاعت را به زنجیر ستم بستید وآن دوچراغ راه آزادی را در تاریکخانه اسارت نشاندید بدین امید که جنبش فرو نشیند و بیداری فرو خسبد و اینک نیز مبتهج و مفتخرید که به عنایت ولی‌ّ عصر فتنه گران را محبوس کرده اید و بد خواهان را مأیوس و” به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد”. جمعی از بهترین فرزندان این آب و خاک اکنون در سیاه چال و زندان اند و رنجه و شکنجه می‌‌شوند و تاوان نیک‌خواهی‌‌ها و حق طلبی‌های خود را می‌‌دهند و نجاست و خباثت سفلگان و سفّاکان را به جان میکشند تا ردای ریاست و هاله قداست شما آسیب نبیند.

                  بس کنم گر این سخن افزون شود                        خود جگر چبود؟ که خارا خون شود      

 

همین قدر بگویم کاری کرده اید که اینک کوچکترین اصلاح به یک انقلاب می‌‌ماند، آیا هنروحسن تدبیر این نبود که هاضمه مدیریت   را ، چنانکه هنر همه دموکراسی هاست،  چندان فراخ و نیرومند کنید که حرکات انقلابی بدل به اصلاح شود ؟       

آیا از ضعف بصیرت وسوء سیاست نبود که  با دروغزنی کم خردوفریبکار چون محمود احمدی نژاد ابتدا به مغازله پرداختید ودولت او را فخر امت  وشرف سیاست وا نمودید وحاشیه نشینان درگاه رهبری هم امام زمان را دعا خوان وپشتیبان او دانستند ، لکن همینکه رفتار اورا  حمل به نافرمانی کردید فرمان حمله باو را صادر کردید؟ جنٌ و انس جمع شدند و به شما گفتند:

بر تو میلرزد دلم زاندیشه یی                                 با چنین خرسی مرو در بیشه یی

وشمااز سر رعونت گوش نکردید تا آنجا که:                                                                                                                               

سنگ روی خفته را خشخاش کرد                             این مثل بر جمله عا لم فا ش کرد

مهر ابله مهر خرس آمد یقین                               کین او مهرست و مهر اوست کین

باری از پس نامه نگاریهای نورانی نوریزاد، بجستجو در پایگاه الکترونیکی‌ و دفتر خطابه‌های پیشین شما برآمدم و ازبخت نیک این جملات نادر را یافتم که درین  فضای ملول وعبوس ،  مصلحت اقتضا می‌کند  حقیقت انگاشته شود:  " البته نباید با مسئولان مبارزه و دشمنی کرد ، اما این حرف  به معنای‌ انتقاد نکردن و مطالبه نکردن از مسئولان متخلف از جمله رهبری نیست ، چرا که می‌‌توان در عین صفا و دوستی‌ انتقاد هم کرد. " ( ۱۷مهر ماه ۱۳۸۶ - پایگاه اطلاع رسانی دفتررهبری)

 آقای خامنه یی

حالا من از همین سخن ساده و کم جان شما می‌خواهم قلم را جان دهم تا با شما سخنان جانانه بگوید که:

نه هر کس حق تواند گفت گستاخ                         سخن  ملکی است سعدی را مسلٌم

سالها پیش دیدم که بر کنگرهٔ ایوان ، آنجا که مهمانان را می‌پذیرید کتیبه یی نهاده اند و این سخنان امام علی‌ را به خط خوش بر آن کنده اند : " من نصب نفسه للناس اماما فلیبدأ بتادیب نفسه قبل تأدیب غیره ...... " : "هر کس بر مسند رهبری می‌‌نشیند ، نخست به تأدیب خود بپردازد و سپس به تأدیب دیگران ، که معلم خویشتن احترامش بیشتر از معلم دیگران است".

 

من می‌خواهم شما را در این تادیب کمک کنم

باور کنید من بر شما رقت بسیار میبرم که چگونه میتوانید از گرداب مداحی‌ها طاهر و سالم بیرون بجهید ؟ ناز پرورده مدح نرم مداحان آیا طاقت نقد سخت نقادان را خواهد داشت؟

نیک‌ خواهان دهند پند ولیک                           نیک‌ بختان بوند پند پذیر

پند من گر چه نیکخواه  توأم                      می‌ کند در تو سنگدل تاثیر؟

بر رعایایی چون خود و نوری زاد و ... هم رحمت میبرم که چه مایه ناکامی کشیده اند و ناراستی دیده اند که اکنون کلماتی‌ کم جان را که با کراهت ادا شده اند باید به منزله کرامتی آسمانی بر گیرند و در پناه آن خطر کنند و‌ای بسا که ترک جان و سر کنند

غریبا ! واعظ مسجد کرامت مشهد را چه افتاده است که خود وعظ کسی‌ را نمی‌‌شنود و قدرت مطلقه ولایت در گوش او چه خوانده است که ناشنوا ما ند ه است ؟

ای صاحب کرامت ! شکرانه سلامت                      روزی تفقّدی کن درویش بی‌ نوا را

 شما که کراراً در خطابه‌های خود برای اعیان حضرت و ارکان دولت به ویژه سفیران و رایزنان و مبلغّان می‌گویید " پیام اسلام را به همه جا برسانید . ما برای جهانیان حرف‌های گفتنی بسیار داریم " آیا نمی‌دانید که سخن بدون مجال نقد ، نه گفتنی میشود و نه ماندنی. شما و همراهانتان که همیشه یک سو‌یه سخن میگوئید و سخن دیگران را نه از نزدیک و نه از دور نمیشنوید و اصلا لایق شنیدن نمی‌دانید ، کدام حرف گفتنی برایتان باقی‌ مانده است ؟ چهار صد سال است که جهان تئوری نقد آزاد و عمل آزادانه نقد را می‌‌آزماید و از برکاتش بهره مند می‌‌شود. حالا از شما چه بشنود که ز این بانگ جرس چهار صد سال است پس مانده آید و هنوز سخنان آب ندیده و نقد نشنیده خود را علاج درد‌های جهانیان می‌دانید؟

ای کاش نقد‌ها را فقط نشنیده می‌‌نهادید و ناقدان را این همه فرو نمی‌‌کوفتید.

کارنامه شما در پاسخگو کردن خویش و  شنیدن نقد دیگران به هیچ روی درخشان نیست. جوانان و نیکخواهان توصیه های شما را بکدام پیشینه و پشتوانه جدی بگیرند؟ در آغاز رهبری که دماغ مرجعیت می پختید، فقیهی دلیر مشفقانه و عالمانه شما را پند داد که فروتنی کنید و جامه افتاء بر تن مکنید که "من افتی بغیر علم فلیتبوّأ مقعده من النّار"، صاعقه عذاب چنان بر او نازل شد که دیگر  مراجع از بیم سرها در گلیم کشیدند وخائفانه در کنج خاموشی خزیدند. آنچه ولایتی ها با آن فقیه اهل بیت کردند ناصبی ها با علی واهل بیت نکردند.  این پیمانه کوچک تحمل که به نیم قطره مخالفت پر می شود با سیلاب بی امان نقد چه خواهد کرد؟   

   البته در این میان فقیهی زیرک قد علم کرد وسر قدم کرد وجوهر در قلم کردو رساله یی در ولایت مطلقه شما فراهم کرد.مقام رهبری هم کرم کردو اورا به ریاست قوه قضاییه مفتخر ومکرّم کرد.

   از سعیدی سیرجانی نمیگویم که او را از جان سیر کردید و به دست "سعید "شقی اسیر کردید و یک چند او را در غل و زنجیر                                                                                                                                   

        کردید وعاقبت او را هم سرنوشت امیرکبیر کردید، و چون او بسی بسیار، از فروهر ها گرفته تا پوینده و سهرابی وتفضلی    و زیدآبادی واحمدقابل و... ودریغ از یک جمله توضیح یا استغفار.

 چرا با ناقدان و مخالفان چنین می‌کنید؟ از مقید شدن قدرت مطلقه میترسید؟مگر آنان جز این می‌‌گویند که بازی‌ سیاست را به قاعده کنید و جامه ریاست را به اندازه ببرید؟ میترسید که دیگر نتوانید با اشاره انگشتی دفتر حیات کسی را ببندید؟ این همه که مردم را در خطابه‌ها به تقوا دعوت می‌کنید ، آیا می‌‌شود به انتقاد هم دعوت کنید؟  نقد، تقوای سیاست است و بی‌ انتقاد و مطالبه ، تقوا طبلی‌ تو خالی‌ است. مگر علی‌ با مردم خود نگفت :" لا تکفٌو عن مشورة بعدل او مقولة بحق فانی فی نفسی لست بفوق آن نخطی”:

"از مشورت دادن و حق گفتن با من دریغ نکنید که من برتر از خطا نیست".

 

   در این روزگار چه حاجت به انوری پروری است که چنین با شاعران شب نشینی می‌کنید؟ آیا حافظان زمانه هم راهی‌ به مجالس شما دارند؟ آیا اصلا حافظ صفتانی باقی‌ گذشته اید ؟ شاعران پر گوی دم سرد وفصاحت فروشان بی درد کم نبوده اند و نیستند. حافط را دلیری نقد فقیهان و صوفیان  و ریاکاران و تزویر گران و خرقه پوشان و زهد فروشان و محتسبان و اوقاف خواران و قارونان و گران جانان و عبوسان و شحنه شناسان ، یعنی نقد جامعه دینی زمان ، حافظ کرد نه حدیث سرو و گل و لاله و وصف چشم و ابرو وخال و گیسوی نازک بدنان و سیمین ذقنان.

 شما هم بگذارید تا جامعه ، حافظان دلیر و نقاد و تزویر ستیز خود را بپرورد حتی اگر در روی شما بایستند وبدرشتی بگویند :  

                   گر جلوه می نمایی و گر طعنه می زنی                        ما نیستیم معتقد شیخ خود پسند

نگویید مجلس خبرگان و خبرگان مجلس هستند و  " عرایض لازم را به استحضار می رسانند ".  آنان مفلسان منقادند نه مخلصان نقّاد:                              از دلق پوش صومعه نقد طلب مجو                     یعنی ز مفلسان سخن کیمیا مپرس

دیانت را چرا بهانه خشونت کرده اید؟ گفته اید "اسلام تازیانه هم دارد" ولی آیا فقط تازیانه دارد؟ عسل فروشی چه عیب داشت که سرکه فروشی اسلامی دائر کرده اید؟ می دانم به حافظ ارادتی دارید. پس "ارادتی بنما تا سعادتی ببری." جامعه حافظی بپا کنید: بی ریا و پر لبخند. هم کسوتان حلوا خوردۀ خود را بنگرید که کشوری را در ماتم وخرافه و ریا و گزافه غرق کرده اند، لبخند را از لب ها ، معرفت را از مغزها ودلیری را از دلها ربوده اند، جلوه می فروشند و عشوه می خرند، آب می دهند و گلاب می گیرند، درس غلامی و غمناکی به مردم می دهند و تخم تقلید و تزویر می پراکنند.

بنگاه بانگ ورنگ هم اینک خادم طنازی ها و گزافه پردازیها و شعبده بازی های آنان شده است: مدرسه ای برای نادانی و مصطبه ای برای ثنا خوانی و قهوه خانه ای برای نقّالی و سخنرانی و دغل سرائی برای آبرو سوزی و حیثیّت ستانی. صندوق صوت و صورت را بنگرید که سرای زاغ و زغن و خانۀ تزویر و دغل شده است و از آن جز بانگ تملّق ورنگ تزویر به چشم وگوش نمی رسد. نه صدائی از مدارا درآن هست نه سیمائی از مروّت، نه نقدی نه مطالبه ای، نه سؤالی نه محاسبه ای. درس غلامی می دهند و نقد دلیری می ستانند. آبرو ها می برند و دروغ ها می پراکنند. نیم خرده بر خشونت نمی گیرند ولی صد آفت در آزادی می بینند. از ریختن آبروئی چندان بیم ندارند که نمودن تار موئی.

                  تا بداند مؤمن و گبر و یهود                                 کاندراین صندوق جز لعنت نبود

خدا را بر رعیّت رحمت آورید و جای این نرم تنان گزافه‌گوی  را به سخت رویان بدهید که با شما درشتی کنند و با خلایق نرمی. با شما سردی کنند و با خلایق گرمی.

آن قدر ارتفاع بگیرید که تیغ تصرفتان جامۀ قوای سه گانه را چاک نکند اما آن قدر ارتفاع نگیرید که گوشتان فریاد مظلومان و صدای ناقدان را ادراک نکند. به شما زبانی توانا داده‌اند تا حق را بگویید ودستی نا توان یعنی که دراز دستی نکنید.

مجلس و دستگاه قضا را به خدمت نگیرید واز آنها رأی و حکم بر وفق مزاج خود طلب نکنید. دستگاه قضا باید پنجه در پنجه رهبری بیفکند و او را در سوء معاملاتش مؤاخذه کند. با این مجلس ذلیل وقضای زبون  کدام دادگری و کدام مردم سالاری ممکن است؟  و انتخابات  چه گرهی از کار ملت خواهد گشود؟ مثلث زر و زور و تزویر یعنی سه برادران لاریجانی را گماشته اید تاشما رااز شر قضا وقانون وحقوق بشر برهانند؟ خلایق رااز نحوست این تثلیث برهانید وبی خطر بر خط راست برانید. چهره قضا وقانون را به آب عزت از غبار ذلت بشویید واز اسب انتخابات فرودآیید وزمامش را بدست مردم بسپارید.

 

 

آقای خامنه یی

ولایت فقیه البته نه شرعاً اعتبار دارد نه عقلاً وکثیری از فقها وعقلا با آن مخالفند اما هرچه هست به معنای ولایت سیاسی ست نه ولایت معنوی ، ومفهومی جز ریاست و زعامت فقیه ندارد. امتحان کنید و همین را آشکارا بیان کنید "کافرم گر جوی زیان بینی".     تا نا آشنایان، " ولایت فقیه" را دیگر عین ولایت باطنی و قداست معنوی نشمارند. دکان این مغالطه را خودتان ببندید. ریاست و سیاست را رنگ قدسی و آسمانی نزنید. صادقانه و آمرانه به صدا و سیما بگوئید تا ازین پس از زعامت فقیه سخن بگوید نه از ولایت او. تا هیچ مؤمنی به هوس ذوب شدن سر در تنور ولایت نکند و در آرزوی شفا یافتن ، نیم خورده "ولیّ خدا" را نخورد و« بر زمینی که نشان کف پای توبود» بوسه نزند  و برای انتقاد کردن وجدان و ایمانش نلرزد.

 این مغالطۀ کلان را خود از اذهان پاک کنید تا آنچه را  به جبر تاریخ یا به سوء اختیار یا از بلندی بخت در دامن ایرانیان افتاده نیکوتر بشناسند.

سخنان شما اگر حجت باشد در عرصه سیاست ست  نه در عرصه معرفت ،ودیگرچه معنا دارد درباره همه چیز سخن راندن و فقیهان و فیلسوفان و عالمان و مدیران و اقتصاددانان و هنرمندان و دانشجویان و روحانیان و شاعران و فیلمسازان و... را مخاطب قرار دادن و بهمه درس دادن؟ "خویش را کامل ندیدن خود کمال دیگر است" مگر نه؟از همه شگفت تر حدیث علوم انسانی  ورهنمودهای ناروای شماست که عین نارسایی آگاهی و نا پارسایی اندیشه ست. تقوای سیاست که نقد است وتقوای اندیشه که سکوت است وتقوای عمل که مداراومروت است ازگفتاروکرداروپندار شما غایب است.در سیاست فراتر از نقد می نشینید ودر خطابه فزون تر از دانشتان سخن میگویید ودر عمل از حریفان ذلت وتسلیم میطلبید.

چه شب ها نشستم درین سیر،گم                             که دهشت گرفت آستینم که قم

        آقای خامنه ای           

 با خود می اندیشیدم که تفاوت من با شما  در کجاست. هر دو ایرانی و مسلمانیم و در دعوی متابعت از پیامبر عزیز اسلام همداستانیم و خیانت به وطن و هلاک حرث ونسل را اعظم گناهان میدانیم. فراستِ چندان نمی خواست که ببینم اختلاف عمیق در آن جاست که من به قبح ذاتی استبداد معتقد و ملتزمم اما شما استبداد را اگر به خاطر دین و در خدمت نشرو بسط آن باشد ، می پسندید و می پرورید وبا دینداری قابل جمع میدانید. بلی نقطه افتراق همین جاست و همه رفتار حاکمانه شما بر آن گواست (سخن ازوسوسه ثروت وقدرت نمیگویم وانگیزه های شمارا به پرسش نمیکشم وبینش سید قطبی شما از دین را هم در شمار نمی آورم). بی جهت نیست  که گاه با یک سخنرانی جان و مال و آبروی کسی را به خطر می افکنید (ومن خوداز قربانیان این صلاح اندیشی مستبدانه ام و چون من بسی بسیار)، در انتخابات دخالت  وتقلب می کنید ، مجلس را در رایزنی های مهم  سر جای خود می نشانید، اجازۀ تظاهرات آزاد به هیچ گروهی و حزبی نمی دهید، بنام دفع تهاجم فرهنگی بروزنامه ها تهاجم می کنید، قوّۀ قضائیه را معلّق می گذارید و بی التفات به آن ، مخالفان را  مجازات  ودر حصروحبس می کنید، حتی با درویشان که "وفا کنند و ملامت کشند و خوش باشند" وفا نمی کنید ، به احدی اجازه نقد رهبری را نمی دهید، سپاهیان را به عرصه سیاست و اقتصاد می کشید، صدا و سیما را مهار میزنید،  فرهنگ و دانشگاه را امنیتی نظامی می کنید، حوزه های علمیه دینی و مساجد ومنابر را حکومتی می کنید، ناقدان را حتی اگر از مراجع باشند  فرو می کوبید، زور عریان را به خانه ها وخیابانها می برید و انصار حزب اله را برتر از قانون می نشانید و مصونیت قضائی می بخشید و...

آخر اگر روزی این آب وخاک به مخمصه یی و مهلکه یی بیفتد و بیگانگان دست طمع درآن دراز کنند از مجلسیان ذلیل ، از دانشگاهیان مظلوم، از نویسندگان شکسته دل  وشکسته قلم، از عالمان بسته دهان، از احزاب اخته و مرعوب ، از سیاست پیشگان بله قربان گو، از مدیران ناکارآمد، از صدا و سیمای دروغگو، از روحانیان خونین دل، از کارگران فقیر، از نوکیسه گان فاسد انتظار چه معجزه ای می توان داشت؟

میگویید سپاه پاسداران هست، بلی "هیچ شهی چون تو این سپاه ندارد." ولی کشور پادگان نیست ، و همه کارش به قوای قهریه بر نمی آید. چه حسنی وهنری دارد تابع الگوی سوریه و لیبی شدن و کشور را به نیروهای نظامی و امنیتی و فراقانونی و... سپردن و در حصاری از عسکریان و لشکریان نشستن و به "نصربالرعب" دل خوش داشتن؟

باور کنید که استبداد ذاتا قبیح است وبا دینداری غیر قابل جمع ست و شرّش ازهر شرّدیگری فزون تر است .  این رذیلت رابا فضیلت  دفع کنید نه با رذیلت دیگر." ادفع بالّتی هی احسن السیئة".

به نقد تن دهید. " بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد".  استبداد را بکشید و خلقی را زنده کنید. نقد رهبری مقدمه آشتی ملی و  نشانه نیرومندی و فرو تنی است. آغاز ورود به عرصه مدنیّت و مدرنیّت ، و تمرین دلیری و حریّت و نفی غلام پروری و عبودیّت است. چیزی را که چندین برکت در آن است چرا از رعیّت دریغ میدارید؟

زیرکان اطلاع واطمینان دارند که همه زجرها و زنجیرها وتجاوزها و تطاول ها به علم و رضا و اذن و اشراف شما ولذا گناهش بگردن شماست  وبقول سعدی :

                  که گفت ار نه سلطان اشارت کند                          که را زهره باشدکه غارت کند؟

خبر خباثت ها وقساوتهای قصابان شما به تواتر رسیده است. آیا تاوان اینهمه جنایت را می توانید بپردازید؟ اگر همه خوبیهای  مملکت محصول رهبریهای داهیانه وپیامبر گونه شماست چرا زشتیهایش نباشد؟ قدرت مطلقه مسوولیت مطلقه می آورد.

مورٌخان آورده‌اند که آغا محمد خان قاجار هم موسیقی می نواخت هم زیارت عاشورایش ترک نمی‌شد هم به دستان نامبارک خود سر می برید وچشم در می آورد. چرا رفتار و کردار شما باید یاد آور احوال وی باشد؟  از فقه صفوی آموخته اید که   با " باغیان ویاغیان»چنین قساوت مندانه عمل کنید؟ بد نیست آن فقه را کمی هم به اخلاق بیامیزید و جان و مال و آبروی آدمیان را حرمت بگذارید. زندانهای شما خبر از خدایی خونخوار می دهند که از قتل وتجاوز باکی ندارد و پرده ناموس بندگان را می درد. از چنین خدایی به خدای عادل رحیم پناه برید و بر این بی رحمی ها و جنایات نقطه پایان بگذارید.

                                         ***************************************

می بینم که وام از غزالی و سعدی می گیرم و نصیحة الملوک  دیگر می نویسم و  از سلطان تقاضای عدل ورحمت برای رعیت    می کنم و چه جای شگفتی است؟ نه نظام ما نظامی مردم سالار است نه مردم ما شهروندان حقّ مدار. بل همچنان سلطانی داریم ورعیتی . " اینک ز بنده دعوی وز محتسب گواهی".

سعدی گفت : "دو چیز حاصل عمر است: نام نیک و ثواب". شما هم برای نام نیک این جهان و پاداش کلان آن جهان ، در این "نصیحةالملوک" به عین عنایت بنگرید. ابراهیم نبی از خدا نام نیک می خواست: " و اجعل لی لسان صدقٍ فی الآخرین" شما هم که از نام نیک نمی گریزید. از صحبت دوستی برنجید که بد را حَسَن و خار را سمن و عیب را کمال و زشتی را جمال می نماید

                    کو دشمن شوخ چشم چالاک                                  تا عیب مرا به من نماید؟

 من دشمن چالاک شما نیستم اما ناقد بی باک شما هستم و در کار شما عیوب بسیار می بینم که اگر بنویسم مثنوی هفتاد بل هفتصد من کاغذ می شود. من در این مخاطبۀ پر مخاطره آبروی فقر و قناعت را می خرم و نام نیک و ثواب می طلبم. پروای حقیقت و مصلحت مرا به این خطر می خواند که بجای شربت شیرین مدح ،داروی  تلخ نقد را در کام شما بچشانم.

                     زان حدیث تلخ می گویم ترا                                تا ز تلخی ها فروشویم ترا

بر این رعیّت فرشته فطرت رحمت آورید که در چنگال دیو استبداد همچنان اسیرند، نه لبخند بر لب دارند نه ایمان در دل نه نان در سفره ، نه دانش در دفتر ، نه نشاط عیشی نه درمان دلی. محتسبان لبخندشان را ربوده اند و واعظان شحنه شناس ایمانشان را. مفسدان نانشان را بریده اند و جاهلان دفتر معرفتشان را دریده اند. نه رنگ دادگری را می بینند نه چهره آزادی را . گران از تکالیف و تهی ازحقوق.

رهبرانشان شب و روز ارجوزۀ عدالت می خوانند و بدنیا درس مهر و کرامت می دهند. اما خود زندان ها را از قساوت انباشته اند و جامعه را به عفونت دروغ و ریا آغشته اند. درس غلامی به مردم می آموزند و رشته بندگی بر آنان می آویزند و در " رسم ناقدکشی و شیوه شهر آشوبی " استادند. صد خرده بر دیگران می گیرند و اما خرده ای انتقاد بر خود را نمی پذیرند. خدا و دیانت را سپر بی کفایتی های خود نموده اند و خود راقوم برگزیده و ولی ٌ مقرب خدا وانموده اند. یحسبون کل صیحة علیهم. هر نصیحتی را صدای دشمن و هر ندای مخالفتی را نوای اهریمن می دانند.  کارشناسان مقدس تراشی اند ومهندسان خبره زنجیربافی.  قاتلان بی باک مروت و سارقان چالاک حریّت.

 بر این بندگان بندی رحمت  آورید که چون غلامان غمگین در اسارت ولایت شمایند  تا زنجیر غلامی وقفل غمناکی شان بشکند و برق دلیری و شادمانی در چشمان نمناکشان بشکفد.

"یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم" ، قومی جامه ونان و جان و جوانشان را دادند اما به آنان اجازه یک انتقاد و اعتراض ساده ندادند و جواب مطالباتشان را با داغ و درفش آبداده دادند؟

" با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل" جواب مراجع را هم با سنگ داد؟ و بهمه ناقدان اعلام جنگ داد؟

                     آن کو تو را به سنگدلی گشت رهنمون                     ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی

           

              آقای خامنه ای

حرف جدّی من با شما این است که حرف خود را جدّی بگیرید.حالا که صحبت از نقد میکنید، نسیه اش نگذارید، آنرا نقد کنید "چونکه آنرا کاشتی آبش بده". تا رعیّت به صداقت شما شهاد ت دهند و از برکاتش فایدت برند. از چه می ترسید؟ مبادا حشمت و جلالت شما بشکند؟ مگر دل است که شکستنش گناه باشد؟ تازه "از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک؟" درآن شکستن صد برکت هست: سلامت میهن، سعادت رعیّت ، پالایش فرهنگ ، نام نیک ، شکستن طلسم غلامی و دمیدن روح دلیری ، تعدیل انحرافات و تقویم اعوجاجات و تصحیح اشتباهات... از این بیشتر چه می خواهید؟

                 من و دل گرفدا شویم چه باک؟                                   غرض اندر میان سلامت اوست

از مولوی بیاموزید و چهره متبسّم اسلام باشید ، نگذارید نامتان در زمرۀ بانیان و حامیان قراءت فاشیستی ازاسلام رقم بخورد. "ذاک دعوای وها انت وتلک الایام".

من از نوشتن این نامۀ مشفقانه تنها فتح باب نقد را امید می برم و بس وگرنه آنچه باید بر سبیل نقد گفته شود  چندان است "که گرصد نامه  بنویسم حکایت همچنان آید" .دیگران باید از راه برسند و از شما بپرسند دیوار وطن چرا خم شده است و جویبار فرهنگ چرا آلوده است و آسمان آزادی چرا ابری ست وچهرۀ دین چرا عبوس است وکمر عدالت چرا شکسته است وچشم هنر چرا گریان است و دل دانش چرا پریشان است و جان و آبرو چرا اینهمه ارزان است و داعیان شعار نه شرقی و نه غربی چرا در هوس پی افکندن یک "شوروی" دیگرند و هوای سیاست چرا مرگزاست و شکم اقتصاد چرا فربه از اختلاس وحرام است؟ کشتی انقلاب چرا کژ مژ می رود و ترکیۀ سکولار چرا از ایران دیندار بیش تر دل می برد؟

و چرا

                           جاهلان سرور شدستند و ز بیم                            عاقلان سرها کشیده درگلیم

می توانستم این نامه را نهانی روانه کنم تا " به خلوتی که در او اجنبی صبا باشد" بدست شما برسد اما رواتر دیدم که طبل زیر گلیم نکوبم و صفا را به خفا نپوشم بل بلاغ مبین کنم و بر سر مناره فغان برآورم و " به پیش شحنه بگویم که صوفیان مستند" .

بقدر طاقت خشم خود را فرو می خورم و با دلواپسی عمیق از آینده کشور و بی کفایتی های ویرانگر وایران سوز، صبورانه سرکشی های قلم را مهار میکنم  و درست گویی را به درشت گویی نمی آمیزم و خطاب بی عتاب می کنم، وسخن بنرمی و آزرم می گویم تا دلی را به نصیحت گرم کنم وسلطانی را از سوء سیاست برهانم.

                            پست می گویم باندازۀ عقول                      عیب نبود، این بود کار رسول

                            نرم گو لیکن مگو غیر صواب                   وسوسه مفروش در لین الخطاب

رهبری حق شما باشد یا نباشد ،نقد رهبری بی شبهه حق مردم است وگوش کردن به نقد آنان تکلیف شما.آنهم در علن نه در خفا.

صد محفل و مجلس برای تائید ولایت فقیه بر پا می‌کنید یکی‌ هم برای نقد و آسیب شناسی‌‌اش بر پا کنید.صد مداح و ثنا خوان در روز نامه و صدا و سیما دارید ،یک  نقاد را هم تحمل کنید. نه فقط تحمل که تشویق کنید تا عیب شما را آشکارا بگویند. زیان نمیکنید.   خشونت نقد را بچشید ، خاصیت‌ها دارد. دانشگاه‌ها را بگذارید حقیقتاً دانش گاه  ودارالعلم باشند . راضی‌ مشوید که حرامیان و راهزنان دهان و استخوان دانشجویان را بشکنند و چشمشان را در آورند . دشنه را به مصاف دلیل نفرستید. بگذارید افکار شاخ یکدیگر را بشکنند. از زوال ایمان جوانان نهراسید. دشمن‌ترین دشمنان ایمان ، مستبدان اند نه نقادان . به مغرب زمین نگاه کنید . سه‌     قرن است گزنده‌ترین و کوبنده‌ترین مخالفت‌ها و دشمنی‌ها رابا دین کرده و میکنند ، اما دین داری معرفت اندیش همچنان بالنده و باقی‌مانده است. کلیسا‌ها چراغشان روشن است. کتاب‌های محققانه در تاریخ و فلسفه و علم و دین ، بهتر و بیشتر از کشور ما به بازار می آیند.عاقبت ماندنی‌ها می‌‌مانند و رفتنی‌ها چون کفی بر آب می‌‌روند.                                                                       .

دشمنان با انبیا بر می‌‌تنند                                                        پس ملایک رب سلٌم می‌‌زنند

کاین چراغی را که هست اونوردار                                           از دم و پف‌های دزدان دوردار

آنقدر جامعه را چون کودکی تر و خشک نکنید و پستانک ولایت به دهانش نگذارید .خدایی نکنید بل خدا را در میان آورید ! هر جا عدالت و خلاقیت و رحمت و حرّیت هست ، خدا هم هست. خدایی که ما میشناسیم و می‌‌پرستیم موصوف به این او صاف است. جامعه را لبریز از عدالت و رحمت و خلاقیت کنید ، خدایی می‌‌شود.به قشور و ظواهر دل شاد مکنید و حقیقت را به مجاز نفروشید .

" غرّه مشو که گربه عابد نماز کرد ".

 آقای خامنه‌ای                                                                                                                                 

من و شما افسانه می‌‌شویم ، اما این نامه ها جاودان می‌‌ماند ، چون پنجره‌ای به روی آینده و چون آینهِ  یی برای آینده گان که چهره ریاست شما را می‌‌نماید و قصه زعامت شما را می‌‌خواند.                                                                                      

                 باری چو فسانه میشوی ای بخرد                                                  افسانه نیک‌ شو نه افسانه بد

به منزل نخستین قدم بگذارید و به منزله‌ نخستین قدم ، بگذارید این نامه را همگان بخوانند ، آن هم به فراغت نه به تشویش  ،  در روز نامه‌ها نه در شب نامه ها، در علن نه در خفا. با رعیت فتح باب گفتگو کنید و به آنان جواب علنی بدهید و  از“استبداد دینی تان “دفاع کنید .این  نامه را خود بر مردم بخوانید وگر نه مردم بر شما خواهند خواند که:” من نام لم ینم عنه "از کثرت این گونه نقد‌ها و نامه‌ها نترسید.اگر رشته عدالت محکم شود ، عده این نامه‌ها هم کم میشود. اگر هم نشد ، آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ کمترین حرمت به حقوق رعیت آن است که سخنش شنیده و سنجیده شود. این باب را گشاده نگاه دارید که صد گشایش در آن است.قدر این قلم‌های بی‌ طمع را بدانید و تا سیلی روزگار در نرسیده حلوای نقد رایگان را نوش جان کنید.

نه فخری است برای جمهوری اسلامی و نه نام نیکی‌ برای شما که ناصحان نا امن باشند . اما اگر باری به صاعقه غیرت یا به  ساءقه مصلحت ، کارگردانان دیوان قضا فرمان یافتند تا صاحبان این قلم‌ها را در بند کنند ، بسپارید تا جرم دیگری برای‌شان نتراشند و بر گناه ناکرده‌ شان نام گناه دیگر ننهند و برایشان جامه تنگ جاسوسی ندوزند و نامه ننگ ناموسی ننویسند.خویشاوندانشان را نیزآزار مکنیدوهمسران وفرزندانشان را به سیاهچال ها مبرید ودر سردخانه ها منشانید ودست تجاوز وتطاول در شرافتشان دراز مکنید . جوانمردی را به جوانمرگی میفکنید.آیا می پسندید با فرزندانتان چنین کنند؟                                                               

در پایان ، باز هم وامدار گفتمان مهربان سعدی هستم که رعیت وار باب نصیحت را با سلطان می‌‌گشود :                          

شهی که پاس رعیت نگاه می‌‌دارد                                   حلال باد خراجش که مزد چوپانی است                       

    وگر، نه راعی خلق است زهر مارش باد                          که هر چه می‌‌خورد او جزیت مسلمانی ست             

 

قل اطیعوالله واطیعوالرٌسول. فان تولٌوا فانما علیه ما حمٌل وعلیکم ما حمٌلتم.وان تطیعواه تهتدوا وما علی الرٌسول الاالبلاغ              المبین.هذابلاغ للنٌاس ولینذروا به ولیعلموا انما هو اله واحد.ولیذٌکٌر اولواالالباب                                                                                            

.

اوّل دیماه1390          

عبدالکریم سروش

 

 

                                                                                                                                               

 

                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                    ÷

 

 


 


 

معاون وزیرارتباطات و فناوری اطلاعات با اشاره به فعال بودن 54 میلیون تلفن همراه در كشور گفت: مشتركان تلفن همراه در شش ماه نخست امسال 72 میلیارد پیامك ارسال كرده اند .

به گزارش ایرنا،'محمد كرم پور' بر بهره گیری مطلوب تر از امكانات دفاتر خدمات ارتباطی روستایی تاكید و گفت: روستاها باید به سمت فناور محور شدن حركت كنند.

معاون وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات سهم بازار فناوری اطلاعات و ارتباطات كشور را 13 میلیارد دلار اعلام كرد و گفت: ازاین رقم مبلغ سه میلیارد دلار به صورت پول نقد دراختیار دولت قرار می گیرد كه وزارت ارتباطات معتقد است این مبلغ سهم توسعه ارتباطات و فناوری اطلاعات در كشور است .

پیام کوتاه یکی از فعالیت‌های پرسود برای شرکت‌های مخابراتی است و پیش‌بینی می‌شود تا سال آینده درآمد حاصل از این خدمات به ۶۷ میلیارد دلار در سال برسد.

وزیر ارتباطات پیش از این اعلام کرده بود  53 میلیون نفر نیز از تلفن موبایل استفاده می کنند. 


 


در حالی که خانواده امیرمیرزا حکمتی ادعاهای جمهوری اسلامی را بشدت تکذیب کرده اند، شبکه خبری "پرس تی‌وی" از ارتباط جاسوس دستگیر شده سازمان سیا در ایران با یک شرکت نظامی وابسته به وزارت دفاع انگلیس خبر داد.

شبکه خبری "پرس تی‌وی" روز گذشته گزارشی را منتشر کرده است که در آن از ارتباط "امیر میرزا حکمتی" جاسوس سازمان سیا که هفته گذشته در ایران دستگیر شد از شرکت تجهیزات نظامی "بی ای ای سیستمز" انگلیس که با وزارت دفاع این کشور در ارتباط است، دستور می‌گرفته است.
 
پرس تی‌وی در گزارش خود آورده است: هم شرکت انگلیسی "بی ای ای سیستمز" و هم سازمان سیا با وی تماس گرفته‌ بودند و او را برای انجام مأموریت به شدت محرمانه‌ای که شامل رفتن حکمتی به واشنگتن برای گرفتن یک سری اطلاعات و اعزام به افغانستان و انجام یک سری اقدامات محرمانه در پایگاه نظامی بگرام افغانستان و پس از آن سفر به عراق، ایارن و امارات به عنوان بخشی از این مأموریت محرمانه به خدمت گرفته بودند.

خانواده امیرحکمتی معتقدند که این اعترافات تکان دهنده، اشتباه و تحت فشار است. 

خانواده حکمتی در مورد ادعای دولت ایران دایر بر همکاری امیر حکمتی با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا نوشتند: "امیر هرگز هیچ همکاری ای با سی آی ای نداشته است، و این ادعاها نادرست است. خانواده امیر امیدوار است که بتوان این سوءتفاهم را به طور مسالمت آمیز با ایران حل کرد، و امیر بتواند به خانواده و دوستانش در آمریکا که شدیدا برای او دلتنگ هستند بپیوندد و برای بازگشت او در سلامت دعا می کنند."

دولت آمریکا از ایران خواست "بدون معطلی" امیر میرزای حکمتی را آزاد کند.


 


 

در ادامه حیف و میل بیت المال و قدسی کردن ولایت فقیه "همایش خورشید ولایت" به مناسبت سالگرد تبعید آیت الله خامنه ای به ایرانشهر برگزار شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دولت، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این همایش با ادعای اینکه رهبر جمهوری اسلامی همان ساده زیستی و مناعت زمان تبعید را دارد به مسایل جاری پرداخت و مدعی شد که در سال 88 برخی افراد می خواستند رای مردم را نادیده بگیرند اما رهبری از آرا مردم حمایت و از رسیدن برخی افراد به اهداف شومشان جلوگیری کردند.

در حال حاضر چهار هزار نفر در بیت رهبری مشغول به کار هستند.

وی معتقد است "بهسازی بیت رهبری" در معرفی شخصیت آیت الله خامنه ای در سطح بین الملل تاثیر گذار خواهد بود.

 

 

 

 


 


پنجشنبه شب، جشن شب یلدای جوانان و فعالان اجتماعی فرهنگی در گرگان با دخالت پلیس و نیروهای امنیتی لغو شد.

بنا بر اخبار رسیده از گرگان، مرکز استان گلستان، بیش از صد نفر از جوانان و فعالان فرهنگی و اجتماعی استان گلستان  قصد داشتند شب یلدا را با برگزاری جشنی گرامی دارند که با دخالت نیروهای امنیتی، این مراسم لغو شد.

برگزار کنندگان مراسم می گویند، پیش از برنامه، تمام هزینه ها و تمهیدات برای برگزاری جشنی ساده را فراهم دیده بودند و قرار بود در یک باغ رستوران دارای مجوز این جشن با داستان سرایی، حافظ خوانی، و برنامه شام برگزار شود.

یکی از برگزار کنندگان این برنامه می گوید:«این جشن اصلا ماهیت سیاسی نداشته و فقط یک برنامه خودمانی و کوچک برای گرامیداشت شب یلدا به عنوان آیین هزارساله ایرانی بوده است. اما قبل از آغاز برنامه نیروهای پلیس به داخل رستوران هجوم برده و پس از بیرون انداختن تمامی حاضران، برق را قطع کرده و مانع برگزاری برنامه شدند»

در ماه های گذشته، چند برنامه مذهبی، فرهنگی و سیاسی دیگر نیز در گرگان با دخالت نیروهای انتظامی و امنیتی لغو شده است.

برخی نیروهای مذهبی و اصلاح طلب گلستان می گویند، نسبت به سکوت شخصیت های مذهبی - سیاسی استان همچون آیت الله نورمفیدی امام جمعه، در مقابل برخوردهای حذفی با نیروهای مذهبی - سیاسی منتقد در منطقه، گلایه دارند.


 


 

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در بیانیه ای بنا بر عهد پیشین به شرح اوضاع تعدادی از زندانیان سیاسی پرداخته اند.

به گزارش کلمه، در بخشی از این بیانیه آمده است: ما صبوری ها کرده و می کنیم اما مطالبات قانونی، حقوقی و شرعی مان را فراموش نکرده و آن ها رادائما تکرار می کنیم باشد که گوش شنوایی پیدا شود تا اینک که فرزندان و همسران مامحکوم به حکمی ظالمانه در اسارتند، بیش از این حقوق حداقلی ما و آنان سلب نگردد و باز هم اعلام می نمائیم تمام تلاش ما همواره حل مشکلات از راه های مسالمت آمیز و درون سیستمی بوده و از دستگاه قضائی می خواهیم بیش از این شرایط دخالت بیگانگان را فراهم نکرده و هر چه زودتر به آزادی زندانیان بی گناه سیاسی که فقط تاوان اندیشۀ اصلاح طلبانه شان را می پردازند، اقدام نماید.

خانواده ها در بیانیه ی خود تصریح کرده اند: در روزها و هفته های گذشته شاهد دستگیری های گسترده ای بودیم که متأسفانه نتیجه اش بیشتر شدن آسیب ها و صدمات بوده و منجر به قطعی شدن تصمیم اصلاح طلبان در عدم شرکت در انتخابات آینده گردید.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خدای ستمدیدگان

امروز با گذشت بیش از دو سال و نیم از کودتای خرداد ۸۸ و در بجبوحۀ درگیری ها، تحریم ها و فشارهای خارجی بر کشور که عمدتأ نتیجۀ بی تدبیری، سوء مدیریت و بعضاً نیّات و اهداف پلید عده ای سودجو و مغرض در حاکمیت بوده و هزینه های زیادی را بر دوش نظام گذارده است، متأسفانه شاهد رفتارهای نامناسب و فشارهایی مضاعف بر خانواده های زندانیان سیاسی هستیم که هر یک می تواند منشأ انفجار و طغیانی عظیم باشد و این همان خواستۀ دشمنان و بدخواهان است.

ما بعنوان جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی، هم میهنان خود را وعده داده بودیم به گزارش هایی مرتب از وضعیت عزیزانمان تا ضمن ایفای وظیفه اطلاع رسانی، از مستور ماندن اخبار و در بی خبری ماندن عزیزان جلوگیری کنیم.

از این رو ضمن ابراز تأسف از برخوردهای بد با خانواده های زندانیان سیاسی هنگام ملاقات توسط مأموران زندان به ویژه در زندان های شهرستان هاو به طور مشخص رجایی شهر که موجب مخدوش شدن کرامت انسانی ملاقات شونده و ملاقات کننده می شود، برای چندمین بار به ذکر معضلاتی که هر یک حکایت مثنوی هفتاد من می شود، پرداخته و تأکید می کنیم صلاح حاکمیت در رسیدگی فوری به درخواست های بحق و قانونی زندانیان سیاسی و خانواده های شان بوده و عدم توجه به این مسئله و ادامۀ این روند ممکن است عواقب بس ناخوشایند و جبران ناپذیر داخلی و خارجی را برای همۀ ما رقم زند.

- در روزها و هفته های گذشته شاهد دستگیری های گسترده ای بودیم که متأسفانه نتیجه اش بیشتر شدن آسیب ها و صدمات بوده و منجر به قطعی شدن تصمیم اصلاح طلبان در عدم شرکت در انتخابات آینده گردید.

- ما خانواده های زندانیان سیاسی نگرانی خود را از شدت فشارهای وارده بر زندانیان ملی- مذهبی و خانواده هایشان اعلام نموده و نسبت به بی خبری طولانی از وضعیت اولین شهردار تهران پس از انقلاب اسلامی جناب آقای مهندس توسلی و فضای امنیتی سنگین ایجاد شده پیرامون خانواده ایشان و دیگر خانواده های مرتبط با نهضت آزادی و ملی – مذهبی، بازجویی های مداوم، تهدید و ارعاب خانواده ها توسط بازجوهای اطلاعات و سپاه و دیگر اقدامات غیرقانونی اعمال شده علیه اینان شدیدأ معترض می باشیم.

- عدم آزادی زندانیان سیاسی، پس از پایان دوران محکومیتشان که به طور مشخص در مورد جناب آقای ابوالفضل قدیانی زندانی دو رژیم سیاسی اعمال شده نیز از جمله موارد اعتراضی خانواده هاست.

- شرایطانفرادی ، قرنطینه و بازجویی در دوران گذراندن محکومیت و زندان در تبعید ازجمله موارد غیرقانونی است که بدون هیچ گونه پاسخی به زندانی، خانواده ها و افکارعمومی اعمال شده و می شود.

- وضعیت نامعلوم جوانان بازداشت شده به ویژه در شهرستان ها نیز خشم و نگرانی خانواده بزرگ زندانیان سیاسی را برانگیخته است.

- بیماری های حادّ تشدید شده در زندان، بیماری هایی که حاصل حضور مداوم در زندان و شرایط غیربهداشتی آن است و عدم رسیدگی به وضعیت این بیماران که اکثر آنان دوران جوانی راپشت سر گذاشته اند از جمله زندانی دو رژیم کیوان صمیمی، ابوالفضل قدیانی، بهزادنبوی، سحرخیز و نیز آقایان امین زاده، داوود سلیمانی، محمد جواد مظفر، میردامادی، حمزه کرمی، سیدمصطفی تاجزاده، رونقی ملکی، مهدی محمودیان و خانم ها محبوبه کرمی، بهاره هدایت و دیگر عزیزان دربند، نگرانی شدید خانواده ها را موجب شده است.

- هم چنین اعتصاب غذای رضا شهابی فعال کارگری که خواستۀ بحق و قانونی اش مشخص شدن اتهامات پرونده و خروج از بلا تکلیفی است به همراه اعتصاب غذای تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی که اسامی آنها منتشر نگشته است از جمله موارد نقض حقوق بشر در زندان های جمهوری اسلامی می باشد.

- وضعیت نامساعد بند زنان و مشکلات بهداشتی آن و بی توجهی به نیازهای ویژه زنان از جمله برخوردهای امنیتی و خشن با خانواده ها و فرزندان خردسال آنان خصوصا در مورد بانوی حقوق دان نسرین ستوده نیز بسیار تألم برانگیز بوده و حکم صادره برای بانو پروین مخترع مادر فعال حقوق بشری کوهیار گودرزی که به جرم پی گیری و اطلاع رسانی وضعیت فرزندش در بازداشت به سر می برد، بسیار سؤال برانگیز است.

- عدم برخورداری برخی از زندانیان سیاسی از مرخصی مانند مسعود باستانی، مجید توکلی، مجید دری، ضیاء نبوی، حشمت الله طبرزدی، عماد بهاور، عیسی سحرخیز، آرش سقر، سعید نعیمی و تعداد بسیاری از زندانیان گمنام حتی برای یک روز و عدم برخورداری سایر زندانیان سیاسی از مرخصی های معمول وملاقات های حضوری علیرغم درخواست های مکرر و در مواردی عدم برخورداری از امکاناتپزشکی مورد نیاز موجب دغدغه های دائمی خانواده های ایشان است.

- اخیرأ نیز با نادیده گرفتن تمام شئونات و شعارهای اسلامی و انسانی، نه تنها زندانیان سیاسی و بی گناه را از مجرمین و جنایتکاران در زندان های رجائی شهر و کارون و دیگر شهرهای کشورمان جدا نکرده و همچنان به روند ملاقات های همراه با توهین و تحقیر خانواده ها با عزیزانشان ادامه می دهند بلکه آن را به اوین نیز تسرّی داده و ضمن حرکات و برخوردهای زشت و خشن، اقدام به کوبیدن مُهر بر دستان ملاقات کنندگان اعم از کابینی و حضوری می نمایند.

همه آن چه ذکر شد تنها گوشه ای از مشکلات جاری ما و عزیزان دربندمان است. ما صبوری ها کرده و می کنیم اما مطالبات قانونی، حقوقی و شرعی مان را فراموش نکرده و آن ها رادائما تکرار می کنیم باشد که گوش شنوایی پیدا شود تا اینک که فرزندان و همسران مامحکوم به حکمی ظالمانه در اسارتند، بیش از این حقوق حداقلی ما و آنان سلب نگردد و باز هم اعلام می نمائیم تمام تلاش ما همواره حل مشکلات از راه های مسالمت آمیز و درون سیستمی بوده و از دستگاه قضائی می خواهیم بیش از این شرایط دخالت بیگانگان را فراهم نکرده و هر چه زودتر به آزادی زندانیان بی گناه سیاسی که فقط تاوان اندیشۀ اصلاح طلبانه شان را می پردازند، اقدام نماید.

و سیعلمالذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی


 


 بنا به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، بخش آمار این مجموعه بر اساس برنامه ماهانه خود، اقدام به انتشار گزارش آماری ماهانه از وضعیت حقوق بشر ایران ویژه آذر ماه ۱۳۹۰ کرده است، که در این گزارش، ۱۷۵مورد نقض حقوق بشری در ۱۱ رسته حقوقی مورد بررسی قرار گرفته است.

بر اساس گزارش مذکور، در گزارش آذر ماه سال ۱۳۹۰، بالغ بر ۱۷۵ مورد نقض حقوق بشری منتشره مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده است جنبه‌های آموزشی نیز تقویت شود.  بررسی حقوقی اخبار و گزارش های مهم و پرداختن به گزارش هایی که بیشترین و کمترین توجه را به خود را اختصاص داده است در کنار استفاده از محاسبات آماری و نموداری را باید از دیگر نکات برجسته این گزارش دانست‫.

به گزارش جرس بر اساس گزارش‌های گردآوری شده از سوی نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در محدوده زمانی آذر ماه سال ۱۳۹۰ تعداد ۱۷۵ گزارش از سوی حداقل ۳۶ منبع خبری یا حقوقی انتشار یافته است.

در بررسی موردی ۱۷۵ گزارش آذر ماه، تعداد ۱۳۱۱۲ مورد نقض حقوق که ۵۶۲ مورد آن نقض مستقیم حقوق بنیادین بشر با حضور آمر در تطبیق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و تعداد ۱۲۵۵۰ مورد آن نقض حقوقی است که در عین وجود معاهدات بین المللی، نقض بنیادین حقوق بشر محسوب نمی‌شود؛ ارزیابی شده است، که عمده موارد نقض حقوقی که علیرغم تاثیر مستقیم از سیاستگذاری‌های حکومت، اقدام مستقیم و منظم نقض حقوق بشر را در بر نمی‌گیرد، در حوزه کارگری بوده است و حقوقی از قبیل اخراج، تعلیق و یا بیکاری کارگران پس از تعطیلی کارخانه رخ داده است.

 

در مقدمه این گزارش آمده: بدیهی است گزارش‌هایی که در پی می‌آید با توجه به عدم اجازه دولت ایران به فعالیت مدافعان حقوق بشر تنها بخش کوچکی از نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران است. در موضوع میزان خطای گزارش که حداکثر ۳ درصد در بحث منابع برآورد می‌شود باید اشاره کرد که ارگانهای خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران میزان ۲۹ درصد گزارش‌های این ماه را ارائه و مستند کرده‌اند، رسانه‌های حکومتی یا نزدیک به دولت میزان ۲۷ درصد و سایر منابع خبری-حقوقی غیر دولتی ۴۴ درصد گزارش‌ها را منتشر کرده‌اند که بدیهی است بخش آمار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران امکان زیادی برای مستند کردن گزارش‌های سایر گروه‌های خبری یا حقوقی را ندارد و در این حوزه حسب تجربه و شناخت خود عمل می‌کند.

 

ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران همچنین خاطرنشان می کند: "در حال حاضر در گزارشی که پیش رو است، میزان موارد نقض حقوق نسبت به ماه مشابه سال قبل ۲۱% کاهش و نسبت به ماه قبل نیز ۳% کاهش داشته است."

 

 


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته