در ویدئو عنوان میشود که افراد را (خصوصأ جوانان لهستانی) به وسیله اتوبوس با پرداخت همه مخارج به پاریس آورده بودند تا سالن را پر کنند ، جلوی سالن را با هوچی گری شلوغ کردند در حالی که در انتهای سالن تماشاچیان پولی که طبق گفته خودشان تنها برای دیدن پاریس آماده بودند خمیازه می کشند،از جوانان لهستانی که در حال پایین اومدن از اتوبوسها هستند میپرسند برای چی آمدید میگن فقط دیدن پاریس!!، تماشاچیها عموماً دانش اموزان لهستانی هستند - فقط در دو سه ردیف جلو شلوغ پولوق میکنند، پشت سرشون لهستانی ها در حال خوش و بش هستند تمام این شارلاتانیسم را انجام دادند تا از لیست گروههای تروریستی در بیایند (نقل به مضمون- مجری به شدت لحن تمسخر آمیزی داره،) با ۲۹۹ امتیاز و ۱۰۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات همه دوستانی که رگ گردنشان برآمده، بسيار بهجاست بهجای آن که سيلی در گوش پزشک بزنند کمی به خود آيند، اگر معتقدند نبايد در انتخابات شرکت کرد دور هم جمع شوند، کاری حسينی کنند، در ماههای مانده، بجنبند و مردم ايران را با خبر کنند و جريان تحريم را که مورد نظرشان هست به قوت برسانند، وگرنه اگر همچنان بزرگترين مبارزهشان ناسزاگوئی به کسانی باشد که نتيجه را حدس زدهاند، ماجرا تکرار میشود و نظام با بيش از شصت درصد انتخابات را برگزار میکند با ۲۱۶ امتیاز و ۱۴۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات اقایان مجاهدین شما مطمئنا در ایران آزاد حق حیات دارید و میتونید برای گروه خودتون تبلیغ کنید. اما محض رضای خدا دست از سر سایت بالاترین بر دارید و این همه تبلیغ مریم رجوی را نکنید. سایت بالاترین مال همه گرو ه ها است نه فقط شما. شما دارید از این سایت برای تبلیغ کروه خودتون استفاده میکنید. با ۱۷۱ امتیاز و ۶۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات مجتبی واحدی میگوید به خاطر انتقاد از مواضع خاتمی از سوی «دوستان اصلاحطلب» مورد حمله قرار گرفته است. واحدی معتقد است که اگر تحریم انتخابات به این معنا که مشروعیت به حکومت ندهیم میتواند اثرگذار باشد. مشاور مهدی کروبی، رقابتهای محلی را عامل مشروعیت نظام نمیخواند. مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی که در واشینگتن دیسی زندگی میکند میگوید که پس از انتشار ویدیوی اخیرش، مورد حمله «دوستان» قرار گرفته است. واحدی در مورد حاصل انتخابات معتقد است که مجلسی که نمایندگاناش اختیار ندارند، بیفایده است. واحدی ضمن اشاره به حمله طرفداران خاتمی به خودش بعد از انتشار ویدئو میگوید: «به نظر میرسد بعضی از دوستان، چشمشان به دهان آقای خاتمی است...یعنی ما همان نگاهی که به طرفداران کم تفکر آقای خاتمی میگیریم، دارد سر خودمان میآید. یعنی مثلا همان حرف آقای ذوالنور که میگوید ما حق نداریم مبانی تصمیم آقای خامنهای را زیر سوال ببریم، دوستان دارند به من میگویند که حق ندارم از آقای خاتمی سوال کنم. من از آقای خاتمی میپرسم که چه تغییری در رفتار آقای خامنهای مشاهده میکنند که پیشنهاد مصالحه میدهند و اینکه هدف از شرکت از انتخابات چیست؟ » واحدی میگوید که حملات بسیاری از جانب «دوستان» به شکل تلفن و پیام دریافت کرده است و نوع برخورد این گروه کاملا مشابه رفتار طرفداران آیتالله خامنهای است و کسی حق ندارد مبنای تصمیم رهبری را زیر سوال ببرد، حالا واحدی نیز از سوی جماعت اصلاحطلب نمیتواند مبنای نظر آقای خاتمی را زیر سوال ببرد. واحدی نیز مشروعیت ندادن به نظام از طریق متحریم را موثر دانست. اما اینکه کسی مثل خاتمی بگوید که در انتخابات شرکت میکند، برای حاکمیت مشروعیت زا است و به همین دلیل با گفتههای اخیر خاتمی مخالف است. کل این گفتگو را میتوانید در لینک گوش دهید. با ۱۶۶ امتیاز و ۱۱۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات اخیرا لینک های افشاگرایانه بر ضد مجاهدین خلق در بالاترین زیاد شده. کار درستی است. باید در مورد خیانت های این سازمان تروریستی به ایران روشنگری کرد. ولی فراموش نکنیم، مجاهدین هم انسان هستند. انسان از اول خائن به دنیا نمی آید. این افراد دچار مریضی هستند. گرفتار ایدیولوژی خودشان هستند. اینها در دام سودجویی رهبران خود گیر افتاده اند. رهبرانی که هزاران ایرانی آواره را در اشرف رها کرده و به قلب اروپا رفته اند. ساکنان اشرف از دنیای بیرون خود خبر ندارند. کسی حتی نمی داند مسعود رجوی کجا هست. هیچ مجاهدی حتی جرات فکر کردن و سوال کردن در این مورد ندارد. وظیفه ما در درجه اول کمک کردن به مجاهدین برای رهایی یافتن از این بیماری ایدیولوژیک هست و در درجه دوم محکوم کردن و نمایان کردن خیانت ها و سودجویی های مسعود و مریم رجوی است. این دو فرد کمترین ارزشی نه برای ایران و نه حتی برای طرفداران خود قائل نیستند . با ۱۴۷ امتیاز و ۳۸ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات الان دقیقا شش ماه است كه من از یك اتوبان شلوغ گذر میكنم و هر صبح بدون استثنا این سه جمله را میخوانم: زن تو گ… كه نخاله میریزی زن ج… نخاله نریز زن هر كامیونداره گ… كه انگار قرار است تا ابد همان جا بمانند. مهم هم نیست كه تو اتوبوس واحد زن هست، مرد هست، مدرسهها هم كه تعطیل نشده بود بچه مدرسهای هم. درحالی كه اگر نوشته بودند: مرگ بر … به ساعت نكشیده، پاك میشد. پ.ن: راستی عجب دنيایی! نخاله را مرد میریزد، فحشاش را زن بیچاره میخورد! با ۱۳۵ امتیاز و ۲۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات هیچ میدانید این فرشتگان بیگناه در سال 1358 به دستور شخص خمینی ملعون در بمباران شهر سنندج ، به طرزی فجیع و دلخراش جان باختند؟ باز هم از دوران طلایی امام راحلتان میگویید ؟؟ شرم نمیکنید؟؟ با چه رویی از آن دوران سیاه و نکبت زا با نام دوران طلایی یاد میکنید ؟؟ شرمتان باد خدایان ننگ و ریا و دروغ ! شرمتان باد! با ۱۳۴ امتیاز و ۳۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات فیلمبردار آماتور سوریه ای در حالی که داشت از روی پشت بام از جنایات جنایتکاران سوری فیلمبرداری میکرد در لحظه فیلمبرداری از یکی از سربازان توسط همان سرباز به شهادت میرسه. بسیار متاثر کننده با ۱۲۷ امتیاز و ۱۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات اثری از لوکا سريو برتولينی در مورد سرگذشت ترانه موسوی با ۱۰۶ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات دوستان.. مهم ترین چیزی که خامنه ای میخواهد..حضور پررنگ شما در صف انتصابات است..خودش گفت مهم حضور مردم است و نتیجه مهم نیست.. یعنی اصلی ترین رکن دموکراسی که نتیجه انتخابات باشد..مهم نیست.. چون ولی فقیه خودش نتیجه را تعیین میکند..مهم این است که گوسفندها به صف شوند تا ولی فقیه بگوید اینها چون در انتخابات شرکت میکنند..پس اول مرا قبول کرده اند.. در حالی که ابدا اینطور نبوده و نیست.. ولی خامنه ای باید بداند که امسال فرق دارد..امسال دیگر گول اصهال طلبان را نخواهیم خورد..گیرم که همه مجلس پر شد از اصلاح طلب! که چی!؟ واقعا که چی بدست می آوریم!؟ قبول دارم که در دوران خاتمی ..خاتمیچیان میتوانستند راحت تر با دوست دخترشان بستنی بخورند.. ولی آیا خاتمی علیه سنگسار و اعدام و شلاق چیزی هم گفت!؟ نه.. او فقط کمپانیهای نفتی را به ایران آورد تا.. بماند.. دوستان..یادتان نیست دومین دوره انتخابات شهر و روستا و هفتمین مجلس ارتجاع را تحریم کردیم و آه از نهاد خامنه ای برآمد!؟ اگر اینبار قویتر تحریم کنیم..مطمئن باشید جامعه بین المللی هم واقعا به حمایت ما برخواهد خواست.. باور کنید خارجیها فکر میکنند چون مردم در انتخابات شرکت میکنند.. نظام را قبول دارند و به همینخاطر است که کاری نمیکنند..انها نمیدانند شرکت مردم در انتخابات بخاطر تنفر از خامنه ای است.. بیایید با یک استراتژی صحیح.. راه صحیح را برویم..تحریم انتخابات اگر سودی نداشته باشد برای ما.. ولی شرکت ما به سود خامنه ای است..فکر کنید..خاتمی و بهنود نفعشان در بودن ج.اسلامی است با ۹۶ امتیاز و ۷۹ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات برپایی اعتراضات دانشجویی در واکنش به توقیف روزنامه سلام آغاز شد .این روزنامه در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ به جرم چاپ نامه محرمانه سعید امامی به قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات برای تحدید مطبوعات ، توقیف و توسط دادگاه ویژه روحانیت به مدت ۵ سال توقیف شد. با ۹۴ امتیاز و ۱۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات خامنه ای در سخنانی در جمع «برادران قاچاقچی» خودمان!" از نحوه انعکاس اختلافات در ایران انتقاد کرده است. با ۸۸ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات خامنهای ولی فقیه ارتجاع در دیدار با سرکردگان سپاه نسبت به بحران مرگبار درونی رژیم هشدار داد. خامنهای گفت اگرچه جنگ نظامی وجود ندارد ولی جنگی ظریفتر و البته خطرناکتر در جریان است. ولی فقیه ارتجاع اظهار داشت: یکی از کارهای مضر دامن زدن به اختلافات و مشتعل کردن فضای اختلاف و جنجال است. با ۸۵ امتیاز و ۲ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات تام دانیلون مشاور امنیت ملی آمریکا اعلام کرد: رژیم ایران در حال حاضر به دلیل رفتارش با شدیدترین تحریمها در جهان روبرو است و یک جامعه بزرگ را به یک کشور منزوی تبدیل کرده و نمیتواند با بقیه کشورهای جهان، در سادهترین اَشکال تبادل داشته باشد. مشاور امنیت ملی کاخ سفید در گفتگو با تلویزیون سی ان ان۱۲ تیر گفت: توانمندی رژیم ایران برای برخورد با تصمیم تعامل با آمریکا، بهطور واقعی بعد از انتخابات ژوئن سال ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) آسیب دید و مشخص شد که این رژیم شرایط بسیار سختی را میگذراند و برای اتخاذچنین تصمیمی مشکل جدی و پایه یی دارد. مشاور امنیت ملی باراک اوباما افزود: در مسیر فشار، طی هفتههای اخیر، ما تحریمهای بیشتری علیه رژیم ایران اعمال کردهایم، این رژیم در حال حاضر بهدلیل رفتارش با شدیدترین تحریمها در جهان مواجه است، آنها نمیتوانند با بانکهای مشروع معامله بکنند، آنها نمیتوانند با یورو و دلار معامله کنند. طبق ارزیابی ما در بخش نفت و انرژی، درحالیکه به شدت به سرمایهگذاری نیاز دارند، آنها متحمل ۶۰ میلیارد دلار خسارت شده اند. در اساس، رهبران رژیم ایران مسیری را در پیش گرفتهاند که در آن، یک جامعه بزرگ، به یک کشور منزوی تبدیل میشود، یعنی کشوری میشود که نمیتواند با بقیه کشورهای جهان، در سادهترین اشکال نیز تبادل داشته با..... با ۸۴ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات رضا جان پارسال با آن لباس سبزت به مسجد قبا آمدی و در کنار مردم ماندن را به همه چیز ترجیح دادی. از محروم شدن در بازیگری تا تهدید ها و تمهیدها و ... مسجد قبا را خیلی از مردم به خاطر دارند. آن روز تو با لباس سبز که تن کردنش در آن دوران بسیار مشکل بود به میان مردمت آمدی تا آنان را همراهی کنی . آمدی تا بگویی که از جنس مردمی. با ۸۳ امتیاز و ۱۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات یکی از دلائل گستاخ تر شدن جمهوری اسلامی اصلاح طلبانی از جنس بهنود هستند که با یک حالت وادادگی و تسلیم طلبی مردم را مایوس و نخبگان سیاسی را به کنار آمدن با دیکتاتوری حاکم فرا می خوانند. آقای بهنود ادعای تاریخ دانی می کند و از نسل جوان می خواهد تاریخ بخوانند اما ایشان هیچگاه مطرح نمی کنند از امیر کبیر و سپه سالار تا دکتر محمد مصدق ،تمام مصلحان اجتماعی و سیاسی بر تدوین یک ساختار حقوقی مبتنی بر رعایت حقوق ملت تاکید کرده اند،امیر کبیر خود به صراحت می گفت :«مجالم ندادند و الا خیال کنستیتوسیون داشتم»1 ، کنستیتوسیون همان قانون اساسى و حقوق عمومی است،مجد الملک نویسنده رساله مجدیه در زمان ناصر الدین شاه نیز مهمترین درمان دردهای کشور را تدوین قانون می دانست و معتقد بود سوء استفاده از شریعت یکی از عواملی است که راه را بر هر گونه اصلاحی می بندد،آقای بهنود به این پرسش هیچگاه پاسخ نمی دهند که چگونه می توان زیر یک قانون استبدادی و مبتنی بر فقه وبا وجود نهادی به اسم ولایت فقیه که رسما قیم مردم است به اصلاحات واقعی دست زد. یکی از افرادی که به طور مداوم از اصلاحات دفاع می کند و شرکت در انتخابات غیر آزاد و غیر موثر جمهوری اسلامی را «تنها» راه حل معرفی می کند مسعود بهنود است، بهنود سعی می کند با معتدل و میانه رو جا زدن خود تمام طرفداران سرنگونی جمهوری اسلامی را افرادی رادیکال جلوه دهد، جعل کاری بهنود تا آن جا پیش می رود که انحلال طلبان را با حسین شریعتمداری کیهان مقایسه می کند و نتیجه می گیرد که راه شیک اصلاحات آنهم از نوع حکومتی می تواند ما را به سر منزل مقصود برساند. آقای بهنود در اظهار نظری شگفت آور دیگری کنش و پویش در جامعه را دلیل دیکتاتور نبودن جمهوری اسلامی می داند که نظری غریب در علوم سیاسی است. آقای بهنود ادعای تاریخ دانی می کند و از نسل جوان می خواهد تاریخ بخوانند اما ایشان هیچگاه مطرح نمی کنند از امیر کبیر و سپه سالار تا دکتر محمد مصدق ،تمام مصلحان اجتماعی و سیاسی بر تدوین یک ساختار حقوقی مبتنی بر رعایت حقوق ملت تاکید کرده اند،امیر کبیر خود به صراحت می گفت :«مجالم ندادند و الا خیال کنستیتوسیون داشتم»1 ، کنستیتوسیون همان قانون اساسى و حقوق عمومی است،مجد الملک نویسنده رساله مجدیه در زمان ناصر الدین شاه نیز مهمترین درمان دردهای کشور را تدوین قانون می دانست و معتقد بود سوء استفاده از شریعت یکی از عواملی است که راه را بر هر گونه اصلاحی می بندد،آقای بهنود به این پرسش هیچگاه پاسخ نمی دهند که چگونه می توان زیر یک قانون استبدادی و مبتنی بر فقه وبا وجود نهادی به اسم ولایت فقیه که رسما قیم مردم است به اصلاحات واقعی دست زد. اصلاح طلبان در یک جعل کاری دیگر هرگونه تلاش برای تغییرات ساختاری و تغییر سیستم سیاسی در ایران را مترادف با خشونت ورزی و بی خردی معرفی می کنند و با مقایسه نادرست انقلاب اسلامی هرگونه تحول خواهی را با انقلاب سال 57 مقایسه می کنند، این در حالی است که انقلاب سال 57 یک انقلاب ضد سکولار،مذهب گرا،چپ گرا و ضد غرب بود و هرگز گفتمان حاکم بر آن دمکراسی و حقوق بشر نبود، در حال حاضر به خاطر تجربه نا موفق و تلخ حکومت مذهبی برای کثیری از جامعه ارزش هایی مانند حقوق بشر،دموکراسی و جدایی مذهب از حکومت جزء خواست های بنیانی و اساسی به شمار می روند. حال چگونه آقای بهنود درسی برخلاف تاریخ می دهد،آقای بهنود می خواهد بدون تغییرات اساسی و حقوقی جامعه به دمکراسی برسد و این درست برخلاف آن درسی است که از تاریخ می گیریم. بهنود هنگامی که می خواهد راجع به تحریم انتخابات سخن بگوید یادش می افتد در خارج از کشور است و اصلا آدم سیاسی نیست ولی وقتی می خواهد مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب کند انگار نه انگار خارج از کشور است و یک دفعه سیاسی هم می شود،این توصیف آیدین آغداشلو از بهنود به گمانم بخشی از شخصیت روزنامه نگاری او را نشان می دهد:«بهنود نثر مهمل و بی سر و تهی را برای خودش جعل کرده […] در دورهی من روزنامه نگاری مترادف بود با بیسوادی، کلیگویی، پرتگویی. نمونه زندهاش هم که تا امروز به کارش ادامه داده، دوست بسیار عزیز و نازنین من مسعود بهنود است. هر چه که در بارهی تاریخ نوشته، به عنوان یک روزنامهنگار، جای چون و چرا دارد. یک کتاب نوشت به نام "از سید ضیاء تا بختیار" در باره نخست وزیرهای ایران که هر کسی مقاله ای در بارهاش نوشت، پنجاه تا غلط از بهنود گرفت. همچنان در حال نوشتن است. احساساتی مینویسد، نثر زیبایی … داشت، حالا دیگر ندارد، بهنود عادت کرده بود و همچنان این عادت را دارد که بیمسئولیت و ول بنویسد، به این که فکر کند روزنامه یک روز میماند و اگر چیزی هم غلط بود اشکالی ندارد». با ۷۸ امتیاز و ۳۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات جهان سوم آنجاست که در انتخابات تو را به خاک و خون می کشند و دوباره از تو می خواهند در انتخابات شرکت کنی با ۷۷ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات خاتمی از سوی «دوستان اصلاحطلب» مورد حمله قرار گرفته است. واحدی معتقد است که اگر تحریم انتخابات به این معنا که مشروعیت به حکومت ندهیم میتواند اثرگذار باشد. مشاور مهدی کروبی، رقابتهای محلی را عامل مشروعیت نظام نمیخواند. مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی که در واشینگتن دیسی زندگی میکند میگوید که پس از انتشار ویدیوی اخیرش، مورد حمله «دوستان» قرار گرفته است. واحدی در مورد حاصل انتخابات معتقد است که مجلسی که نمایندگاناش اختیار ندارند، بیفایده است. واحدی ضمن اشاره به حمله طرفداران خاتمی به خودش بعد از انتشار ویدئو میگوید: «به نظر میرسد بعضی از دوستان، چشمشان به دهان آقای خاتمی است...یعنی ما همان نگاهی که به طرفداران کم تفکر آقای خاتمی میگیریم، دارد سر خودمان میآید. یعنی مثلا همان حرف آقای ذوالنور که میگوید ما حق نداریم مبانی تصمیم آقای خامنهای را زیر سوال ببریم، دوستان دارند به من میگویند که حق ندارم از آقای خاتمی سوال کنم. من از آقای خاتمی میپرسم که چه تغییری در رفتار آقای خامنهای مشاهده میکنند که پیشنهاد مصالحه میدهند و اینکه هدف از شرکت از انتخابات چیست؟ » واحدی میگوید که حملات بسیاری از جانب «دوستان» به شکل تلفن و پیام دریافت کرده است و نوع برخورد این گروه کاملا مشابه رفتار طرفداران آیتالله خامنهای است و کسی حق ندارد مبنای تصمیم رهبری را زیر سوال ببرد، حالا واحدی نیز از سوی جماعت اصلاحطلب نمیتواند مبنای نظر آقای خاتمی را زیر سوال ببرد. واحدی نیز مشروعیت ندادن به نظام از طریق متحریم را موثر دانست. اما اینکه کسی مثل خاتمی بگوید که در انتخابات شرکت میکند، برای حاکمیت مشروعیت زا است و به همین دلیل با گفتههای اخیر خاتمی مخالف است. کل این گفتگو را میتوانید در لینک گوش دهید. با ۷۲ امتیاز و ۵ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات حسین رونقی ملکی نام ی است که فعالان عرصه اینترنت بارها آن را شنیده اند.نام این جوان برومند وطن آغشته گشته به درد کلیه و بیماری های جانبی اش.جوانی که 15 ماه در حبس بسر برد و تن به اعتراف نداد چرا که باور داشت مسیری را که در آن گام برداشته مسیر حق است و پابرجا بر اعتقادات و عقایدش استوار ماند تا نشان دهد که بی ربط نام بابک خرمدین را برای خویش بر نگزیده بود. حسین همچون بابکش در مقابل خلیفه ولایت دست بر خون خویش یازید و بر چهره زردش آغشته کرد تا مبادا سربازان گمنام ولی گمان برند که وی ز ترس رنگ باخته است. حسین رونقی که به گفته پدرش بهترین هدیه تولدش تحت درمان قرار گرفتن وآزادی اوست این روزها اصلا وضعیت مناسبی ندارد.درد کلیه و سنگ صفرا و هزار درد کشنده دیگر احاطه اش کردند و او همچون بابکش سر تسلیم فرود نیاورده و بارها گفته که گر کشته شود تن به مصاحبه نخواهد داد. حسین رونقی این جوان مبتکر و خلاق که بی شک در هر کجای جهان بود اکنون از بزرگترین امکانات و مزیت ها بهره مند بود این روزها تاوان این خلاقیتش و وب نگاشتنش را در انفرادی های اوین می دهد. وبلاگ زیروبلاگ این جوان غیور تبریزی است که همچون بابک خرمدین مردانه ایستادن را تجربه می کند.گروههای حقوق بشری و جوامع فعال در این زمینه بکوشید که مانع از زدست رفتن فرزندی دیگر گردیم.فرزندی که این روزها پدر و مادرش شاهد ذره ذره آب شدنش هستند و چاره ای جز کمک طلبیدن از سازمانهای حقوق بشری برایشان نمانده چرا که با درمان حسین هم همواره مخالفت به عمل می آوردند.حضرات کودتاچی نگذارید ننگی دگر بر دامان سیاهتان افزوده شود و داغی دگر بر جگر مادری که آهشان دامانتان را گرفته است. با ۶۸ امتیاز و ۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات ولی " بهروز جاوید تهرانی " وارد سیزدهمین سال اسارت خود بدست رژیم خون آشام اسلامی میشود ! چقدر ساده از این رشادت و ایستاگی گذر میکنیم …دلم را چه میشود امروز؟ ........ چه بی تابی ........ چه بی صبر ، چه نا آرام ........ تو را چه آشوبی ست ......... بر جان ....... صبوریت کجا ماند ....... بر مدارایت چه رفت ........ ای دل! ای غافل ! ......... با ۶۷ امتیاز و ۶ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات سخنان شاهزاده در رابطه با اتحاد با ۶۴ امتیاز و ۱۳ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات هم میهن یازده روز دیگر دیدار ما در میدان آریوبرزن یاسوج ساعت 2 بعدازظهر هم میهن یازده روز دیگر دیدار ما در میدان آریوبرزن یاسوج ساعت 2 بعدازظهر هم میهن بپا خیز قبل از آنکه نوبت به شهر شما برسد هم میهنان برای پاسداشت آثار باستانی و جلوگیری از نابودی آنها و برای بزرگداشت و پشتیبانی از قهرمانان ملی، بپاخیزیم. هم میهنان تندیس های برنزی شهر تهران را شبانه دزدیدند، دزدی دستگیر نشد، کسی به گناه کوتاهی در انجام کار خود که همانا نگاه داری از این تندیس ها بود مجازات نشد. چرا؟ چون ما سکوت کردیم و هیچ نگفتیم و هیچ نکردیم. سپس پیشرفت کردند و به بهانه ی یک نام دروغین که بر روی میدان ولیعهد ساری گذاشته بودند تندیس های اسب و آرش کمان گیر را نابود کردند، باز هم سکوت کردیم و باز هم پیشرفت کردند و اینک بدون هیچگونه بهانه ای میخواهند تندیس قهرمان ملی، آریوبرزن را که در میدانی به همین نام در شهر یاسوج قرار دارد از میان بردارند، هم میهنان اگر باز هم سکوت کنیم و هیچ نگوییم بدانید کار را به جایی خواهند رسانید که پس از نابودی برج شهیاد به سراغ آثار باستانی خواهند رفت. هم میهن مام میهن که در این جهان تنها مانده، دست یاری به سوی فرزندان دلاور خود دراز کرده و از شما درخواست یاری دارد. دستش را بگیریم و بپا خیزیم و یاریش کنیم تا در آینده سر را با افتخار بالا بگیریم و بگوییم که ما بودیم که دست مام میهن رابرای یاریش فشردیم. مابودیم که سکوت نکردیم و ننشستیم و دست مام میهن را پس نزدیم. پس به بهانه ی ایران گردی و دیدار از شهر یاسوج، وعدگاه ما می شود: روز جمعه 24 تیرماه، شهر یاسوج، میدان آریوبرزن، ساعت 2 بعداز ظهر. هم میهن هیچ کس نمی تواند شما را به گناه گردشگری دست گیر کند. هم میهن ما در آن میدان کاری نمی کنیم که بهانه ای به دست دژخیمان بدیهم. شعاری نمی دهیم که دژخیم مان به بهانه ی شعار ما را دستگیر کنند. بلکه فریاد میزنیم درود بر آریوبرزن، درود بر آرش کمانگیر و شعارهایی در همین راستا. چرا که این شعارها ضد حکومتی نبوده و حکومت بهانه ای برای سرکوب ندارد و بدانید اگر کسی شعاری غیر از این داد که موجب خشم دژخیمان حکومت و بهانه ای برای سرکوب شد شما همراهیش نکنید و از او بخواهید که این کار را نکند چرا که باور داشته باشید مزدور خود حکومت است برای بر هم زدن مراسم. هم میهنان برای همه بویژه مردم یاسوج و استان کهگیلویه و بویر احمد ارسال کنید. در این روز باید مردم این استان خودی نشان داده و میهمان نوازی کنند. هم میهنان منشینید خموش که بدانید در پی خموشی، نوبت شهر شما هم خواهد رسید..... با ۶۲ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات انتشار آلبوم «سایه دوست» و کنسرت اخیر عبدالحسین مختاباد در برج میلاد و کنسرتهای آتی وی در کانادا و آمریکا و ترجمه کتابی درباره موسیقی پستمدرن، بهانه هایی بوده تا روزنامه شرق گفتوگویی داشته باشد با او درباره معضلاتی که گریبانگیر موسیقی در جامعه ایرانی است؛ از عدم صدور مجوز برای کنسرت گرفته تا سیستم ضعیف پخش موسیقی در ایران. یکی از جالبترین نکات گفتوگوی ما، تاثیرات رسانه ملی بر موسیقی ما بود و راهکارهایی که عبدالحسین مختاباد برای رفع مشکلات در حوزه موسیقی و حتی ایجاد فرصتهای شغلی و… ارایه داد. مختاباد از روز هشتم ژوییه (۱۷ تیر) با گروه موسیقی نیریز به سرپرستی ملیحه سعیدی تور موسیقی خود را در چند شهر کانادا به صحنه خواهد برد. او از معدود خوانندگانی است که بیشترین همکاری را با گروههای موسیقی به سرپرستی بانوان هنرمند ایرانی داشته است. سال گذشته هم به همراه آذر هاشمی کنسرتی را در پاریس اجرا کرد. مشروح گفتوگوی روزنامه شرق را با این خواننده در ادامه میخوانید: برای خوانندهای که موسیقی سنتی میخواند و تحصیلات خود را در موسیقی روز دنیا ادامه داده، کار با ارکستر سمفونیک، فرصت خوبی است تا تمام تجربیاتش را پیاده کند. با این جمعبندی موافقید؟ من قبلا با ارکستر سمفونیک کار کرده بودم و با ارکستر سمفونیک ارمنستان کنسرت داشتم. دو سال پیش با ارکستر سمفونیک تهران به رهبری آقای صهبایی کنسرت داشتم و با ارکستر ملی به رهبری فرهاد فخرالدینی برنامه داشتم و بیتجربه نبودم. در سال ۷۰، ما یک ارکستر ملی تقریبا ۳۵ نفره را تشکیل داده بودیم که سرپرستش مهیار فیروزبخت بود و کنسرتهای زیادی را در سطح ایران برگزار کردیم. البته منظورم به عنوان خواننده نبود؛ بلکه جایگاه شما به عنوان آهنگساز در کار با ارکستر سمفونیک… آهنگسازی امروزه حالت گلخانهای پیدا کرده و آهنگساز، یک اثر را مینویسد و این اثر مستقیما ضبط میشود و خیلی از صداها در ضبط، آنطور که آهنگساز میخواهد در میکس در نمیآید، ولی در اجرای زنده همه سازهایی که نوشته شده با همان حجم در ارکستر سمفونیک وجود دارد مضاف بر اینکه به خاطر مسایل اقتصادی شاید مثلا به جای اینکه ویلن اول پنج تا باشد، سهتا به کار ببرید. اما در ارکستر سمفونیک تمام چیزهایی که میخواهید در دست شماست و ارکستر سمفونیک بهترین جا برای محکزدن شماست تا ببینید کاری را که نوشتهاید چه صدایی دارد. چطور شد که با خانم ملیحه سعیدی و گروه نیریز همکاری کردید؟ ما یکسری کارهای مشترک طی این سالها داشتیم و این کنسرت قرار است در کانادا و آمریکا ادامه پیدا کند و مجموعهای است از کارهای خانم سعیدی و من که یکسری از آنها برای آلبوم «غوغای جان» است که در آن چند آهنگ قدیمی از مرحوم وزیری را خوانده بودم و چند کار از خانم سعیدی که با اشعار استاد شهریار است. رپراتوآر (برنامه) کنسرتتان را چگونه تنظیم میکنید؟ ما معمولا سعی میکنیم یک معدلی از کارها بگیریم تا کارها برای کنسرت مناسب باشد. یکی از معضلاتی که الان در موسیقی کنسرتهای ایرانی وجود دارد، این است که رپراتوآرهایی که آهنگسازان ارایه میدهند برای مردم جذاب نیست و آنها با خستگی از سالن بیرون میآیند و من سعی میکنم بین کارهای سنگین و کارهایی که یکمقدار مردمیتر است، تعادلی برقرار کنم تا یک خاطره خوش از کنسرت در ذهن مردم بهجا بماند و بتوان لابهلای قسمتهای مردمی، قسمتهای اصلی و سنگین هم ارایه داد. کنسرت کانادا و آمریکا برای چه زمانی است؟ تقریبا از بیستم تیر؛ در کانادا شروع میشود در شهرهای اوتاوا، تورنتو، مونترال و ونکوور و در آمریکا در لسآنجلس، تگزاس و دالاس با مدیریت آقای خوشزبان ادامه دارد. گفته بودید که مجوز نمیدهند تا در ساری کنسرت برپا کنید… در ساری به هیچکس مجوز نمیدهند یا سخت مجوز میدهند. چه مشکلی وجود دارد؟ نمیدانم باید بروید ساری و از آنها بپرسید. حتی قبل از این دوره ریاستجمهوری و در دوره قبل هم از طریق معاونت هنری وزارت ارشاد، آن موقع آقای ایمانی بودند یک رایزنی شده بود که ما در ساری کنسرت بدهیم اما در نهایت ایشان هم با من تماس نگرفتند و مشخص شد ایشان هم نتوانسته بودند حرفشان را به کرسی بنشانند. آیا بستگی به مسوولان محلی دارد یا ارشاد یا نهادهای دیگر؟ گویا نهادهای دیگری دستاندرکار تصمیمگیری در حوزه موسیقی هستند. عموما برگزاری کنسرت موسیقی در مازندران دچار مشکل میشود. آیا در مازندران موسیقی محلی اجرا میشود؟ آن چیزی که باید باشد، نیست. برای مراسمی از من دعوت کرده بودند که برای خیرین ساری برنامه اجرا کنم. ابتدا یک مقدار گارد گرفتم که نروم، اما بعد فکر کردم باید از هرگونه مشارکتی برای معرفی موسیقی در شهرستانها استقبال کنم و رفتم و با نوازندگان خود در ساری برنامه اجرا کردم و از همکاری با آنها لذت بردم. جوانانی که بین ۲۰ تا ۳۰ سال بودند خوب ساز زدند و حرفهای بودند؛ نت خوب، احساس خوب، اما متاسفانه میدانم این اولین و آخرین کنسرتشان برای دو یا سه سال آینده خواهد بود. درحالی که این جوانان آنقدر روی آن ساز زحمت کشیده و با اساتید خوب کار کردهاند که باید در طول سال دهها کنسرت برگزار کنند. این اولین کنسرت شما در ساری بود؟ یکبار هم بزرگداشت آقای دنیوی در سال ۷۰ بود که امشب بزرگداشتشان بود و فرداش فوت کردند. بعد از آن هم کنسرتهای بزرگی داشتم در سالن سیدرسول حسینی با جمعیت پنج هزار نفری که در سالهای ۷۲ و ۷۳ بود و با گروه صبا و رودکی به سرپرستی مرحوم فرهادپور و آقای فیروزبخت چند شب کنسرت داشتیم. همینطور در آن سالها آقای شجریان و شهرام ناظری آنجا کنسرت داشتند و کنسرتهای خیلی خوبی برگزار شد اما متوقف شد. مشکل اجرا در ساری، فقط مربوط به مجوز است؟ ساری اصلا سالن ندارد و آن سالنی هم که ما برنامه اجرا میکردیم، سالن تربیتبدنی بود. سالن رسول حسینی و دیگر سالنهای ساری هم که با ۵۰۰ نفر گنجایش برای کنسرت مناسب نیست. خب همان سالن رسول حسینی که هست… بعدها یک قانونی گذاشتند که تربیتبدنی حق واگذارکردن سالنهایش را برای برگزاری کنسرت ندارد و این داستان تا امروز ادامه دارد از سال ۷۶ تا امسال که حدود ۱۶-۱۵ سال میشود. میخواهم بدانم مشکل مربوط به نبودن سالن است یا اصولا با برگزاری کنسرت مشکل دارند؟ نه میگویند نباید کنسرت برگزار شود حتی من شنیده بودم که عدهای گفتهاند وقتی این آقایان کنسرت میدهند، شلوغ میشود و وقتی جمعیت میخواهند از در بروند بیرون، زنها و مردها به هم میخورند، تکلیف شرعی آن بر عهده کیست؟! که من هم در پاسخ گفتم در نماز جمعه هم این اتفاق میافتد تکلیف شرعی آن بر عهده کیست؟ من فکر میکنم با این نوع تفکرات به ضرر خودشان حرکت میکنند؛ چون همیشه این را گفتهام الان حاکمیت، موسیقی ایرانی را قبول دارد و این نوع موسیقی است که با قواعد فرهنگی حاکم سازگار است. دولت از آن حمایت میکند و برای موسیقی بودجه میگذارد؛ ولی این موسیقی برای اجرا در داخل دچار مشکل است. در عین حال، آن نوع موسیقیای که مورد قبول نیست، نیازی به مجوز ندارد و در همه جا اجرا میشود. در همان شهر ساری موسیقی زیرزمینی اجرا میشود که متاسفانه چه در کلام و چه در ملودی رویکرد بسیار مبتذلی دارد. این سوال برای خیلیها باقی میماند که ۳۰ سال است در شهر ساری یک سالن حتی هزارنفره ساخته نشده است. شهری که قبل از انقلاب سه الی چهار سینما داشته، اما در حال حاضر یک سینما دارد. حتی من جایی خواندم که سینماهای شهر، مخروبه شده و محل تردد معتادان است. سینما مولنروژ، ایران و فردوسی، همه خراب شدهاند و فقط سینما سپهر مانده. شهری که ۳۰ سال پیش ۴۰ هزار جمعیت داشته، این امکانات را دارا بوده. حالا که حدود یک میلیون نفر جمعیت دارد همان امکانات را هم ندارد و امکانات فرهنگی آن یکدهم شده است. و خیلی جالب است که معروفترین خواننده موسیقی سنتی اجازه ندارد در شهر خودش کنسرت بدهد! من برای خودم نمیگویم. مشکل من بیشتر این است که این همه هنرمندان خوب در ساری است که اساتید برجسته و توانمندی هستند. چقدر خوب بود که میشد این امکانات فراهم باشد تا من به نوعی با آنها تعامل داشته باشم و با هم کار کنیم و خارج از ایران کنسرت برگزار کنیم من واقعا به موسیقی محلی مازندران علاقه دارم و هرجا که میروم میگویم من بچه ساری هستم و در روستای امره به دنیا آمدهام. در مورد برگزاری کنسرت در مازندران شما چه پیگیریهایی کردید که به نتیجه نرسید؟ به عنوان هنرمند دیگر توانی در من نیست که ۸۰ درصد وقت خودم را بگذارم و دو، سه ماه دوندگی کنم، از این اتاق به آن اتاق که شاید به ما اجازه دهند که ما دو ساعت کنسرت داشته باشیم و بهتر است رهایش کنیم. اگر بدانید که این طلسم میشکند این کار را انجام میدهید؟ ما در حد توان این کار را انجام میدهیم و این صحبتها هم وردهایی است که برای شکستن این طلسم میخوانیم و امیدواریم که این، طلسم شکستنی باشد؛ چون خودم بارها این مطلب را گفتهام: کار موسیقی کار سختی است، مثل تئاتر یا ساخت فیلم سینمایی. اگر یک فیلم مثلا در ۵۰ سینما اکران شود و مردم آن را ببینند، طبیعتا به نفع کارگردان و تهیهکننده است. من هم به عنوان موسیقیدان یک اثر را با عدهای نوازنده حرفهای که زندگیشان روی سازشان میچرخد، تمرین میکنم تا بعد از دو ماه تمرین دو شب کنسرت در تهران بدهیم و بعد برویم کنج خانهمان بنشنیم. آیا منطقی است!؟ باید سیستم به گونهای باشد که وقتی در حال تمرین هستیم، مدیر برنامه من بگوید که فصل پاییز و زمستانم پر شده؛ دو شب تهران، سه شب تبریز، سه شب اصفهان و غیره… یک اثر موسیقی وقتی در کنسرت تکرار میشود هم جامعه به یک منفعت فکری و بشاشیت میرسد و هم هنرمند و غیر از آن شغل ایجاد میشود. شما میآیید کنسرت ۲۰ نفر را روی سن میبینید اما برای اینکه این ۲۰ نفر روی سن بنشیند، پشت پرده ۵۰ نفر درحال فعالیت هستند و از همین راه امرار معاش میکنند. خوب اگر این برنامهها داغ باشد این شغلها هم ادامه خواهند داشت. شغل که فقط آچار و پیچگوشتی دست گرفتن نیست! این قبیل شغلها برای انقلاب صنعتی و قرن نوزدهم بوده؛ در حالی که امروز ۸۰درصد شغلهای دنیا روی صنعت سرگرمی و تبلیغات میچرخد. شما فکر کنید چرا ما میگوییم صنعت سینما، صنعت موسیقی؟ آنهایی که به فکر معضل بیکاری در کشور هستند میتوانند روی این مسایل کار کنند. شما راجع به جامعهشناسی موسیقی در رسانه مقاله دارید. لطفا راجع به تاثیر رسانه بر موسیقی توضیح دهید؟ موسیقی در رسانه چند حالت دارد. ۱- موسیقی زمینهای «اصلی» ۲- موسیقی افکتیو ۳- موسیقی پس زمینه. به نظر من موسیقی در رسانه ملی ما هنوز به صورت افکت و پسزمینه «اصلی» است و نتوانسته به عنوان یک هنر خودش را نشان دهد. در تلویزیون این مشکل وجود دارد که هیچ وقت نتوانسته ساز را نشان دهد و اساتید برجسته موسیقی ایرانی چون در شبکههای رسمی تلویزیون نشان داده نشدهاند از ذهن و فکر مردم بیرون رفتهاند و از سویی موسیقی به عنوان یک آیتم فرهنگی و هنری در رسانه به رسمیت شناخته نشده است. در رسانه از موسیقی برای پر کردن لابهلای برنامهها استفاده میکنند و من این نقد را دارم که به عنوان هنرمند موسیقی ایرانی نه اینجا رسانهای دارم که مرا مانیتور کند نه اجازه دارم که در خارج از ایران با شبکهای قرارداد ببندم تا آثار من پخش شود. پس موسیقی من (یا همین موسیقی اصیل ایرانی) چگونه باید در دنیای رسانه تبلیغ شود! اوضاع کنسرت هم که اصلا خوب نیست… بله و این عملا و به طور غیرمستقیم کوبیدن موسیقی هنری و زنده نگه داشتن همان موسیقیای است که آقایان قبول ندارند. شما الان هم میبینید که صدا و سیما هیچ نوع سیاستی در زمینه موسیقی ندارد. تلویزیون که اصلا موسیقی پخش نمیکند و مدیریت موسیقی در سازمان صدا و سیما یک مدیریت از هم پاشیده است. اینها مجموعه چیزهایی است که لحظه به لحظه به ضرر موسیقی هنری ما تمام میشود. وضعیت موسیقی بیکلام را چگونه میبینید؟ موسیقی بیکلام ساخته میشود اما بازار ندارد. چرا؟ آیا به علت کیفیت کارهاست؟ ما آهنگساز مولف خیلی کم داریم. آهنگسازی یک رشته پردردسر و سخت است. ممکن است یک نفر موسیقیدان یا نوازنده خوبی باشد و ذوق ملودیسازی هم داشته باشد. اما آهنگسازی عناصر خاصی را میطلبد. خیلی آهنگسازان هستند که موسیقی با کلام کار میکنند و اگر از شما بخواهند که دو تا از کارهایش را بخوانید یادتان نمیآید اما به نظرتان ایشان آهنگساز خوبی است. آهنگساز باید بتواند ملودیش را طوری به گوش مردم بنشاند که همه آن را زمزمه کنند. سیستم پخش چقدر میتواند در معرفی موسیقی موثر باشد؟ ما در ایران همیشه از نظر پخش موسیقی دچار مشکل بودهایم و به نظر من سیستم پخش موسیقی ما متعلق به دهه ۴۰ است. در ایران فروشگاهی نیست که آثار صوتی را به عنوان مرجع، برای یک موسیقیدان یا محقق موسیقی عرضه کند. آیا این به علت عدم اجرای قانون کپیرایت در ایران نیست؟ بله، یکی به علت قانون کپیرایت و دوم وجود شبکههای درست پخش موسیقی در خارج از ایران است. مثلا اچ.ام.وی در تمام دنیا مثل مکدونالد شعبه دارد و اچ.ام.وی در آکسفورد استریت که یکی از گرانترین نقاط دنیاست، یک ساختمان هشت طبقه دارد که صدها هزار سیدی در آن موجود است. وجود چنین شبکههایی بسیار لازم است. هنر و موسیقی در مملکت ما هنوز با اقتصاد گره نخورده و هنوز در فضاهای عرفانی و دراویشی خودش است. بسته بودن فضای پخش، اجرا و از طرفی صدا و سیما چقدر در اینکه ما آهنگسازان مولف نداریم تاثیر دارد؟ صددرصد تاثیر دارد وقتی فضای تولید اثر باز باشد و این تولید اثر به رقابت جدی برسد قطعا خلاقیت هنرمندها شکوفا میشود. فوتبالیستها را ببینید، با خودشان که نمیتوانند بازی کنند. هنر هم در دنیای امروز به همین شکل است. این ارتباطات بین هنرمندان باید وجود داشته باشد. رسانه ملی باید در زمینه موسیقی ستارهسازی کند و باید برود سراغ برجستگان موسیقی و آنها را در سطح ملی و بینالمللی خیلی خوب معرفی کند. من نمیفهمم چرا وقتی من یک سیدی بیرون میدهم و تهیهکننده من از صدا و سیما میخواهد آن را تبلیغ کند، صدا و سیما میگوید ما حق نداریم سیدی موسیقی تبلیغ کنیم. یعنی اثر من هنرمند که این همه روی آن زحمت کشیدهام، اجازه تبلیغ ندارد اما انواع چیپس و… تبلیغ میشود چه فرقی میکند مگر. آن یک کالای تجاری است و این یک کالای فرهنگی است. صدا و سیما به عنوان یک رسانه ملی حق ندارد بگوید نه. رسانه باید موسیقی درست را تبلیغ کند و پولش را هم بگیرد. همان وقتی را که برای پفک نمکی میگذارد باید برای یک اثر هنری هم بگذارد. ما در همهجا دچار هجمهای شدهایم که به قول معروف صاحبدلی باید پیدا شود و این گرههای درهم تنیده شده را باز کند و این از عهده من هنرمند خارج است و فقط با یک مدیریت جدی هنری امکانپذیر است. ما در عصر دیجیتال زندگی میکنیم عصری که شاید در چند سال آینده هرکسی تلویزیون شخصی خودش را داشته باشد. بنابراین در این شرایط چیزی به عنوان رسانه ملی هویتش زیر سوال خواهد رفت و باید از الان برای آینده برنامهریزی کند. آن موسیقی که الان موسیقی روز شده و انبوه جامعه مخاطبش است، چگونه توانسته به این نقطه برسد؟ چون رسانه دارد. از پشت مرزها رسانه دارد و شبانهروز در خانههای مردم خودش را نشان میدهد و یک ایرانی اگر ماهواره داشته باشد از استرالیا گرفته تا روستاهای اطراف سیستان و بلوچستان این موسیقی را میبیند. اما آیا آقای شجریان یا من را میبینند؟ قطعا نه، پس ما چگونه میتوانیم به یک جمعیت میلیونی برسیم، وقتی مانیتور نداریم. شما کتابی ترجمه کردهاید به عنوان «تفکر پستمدرن و موسیقی پستمدرن» فکر میکنم ترجمه چنین متونی برای ما که در فقر تالیفات تخصصی موسیقی هستیم غنیمت است؟ اشتباهی که در برداشت از مفهوم «موسیقی پستمدرن» وجود دارد این است که عدهای فکر میکنند موسیقی پستمدرن گذر از مدرنیته است، در حالی که تفکر غالب «پستمدرن» انتقاد از مدرنیته است. یعنی خیلی از پستمدرنیستها در موسیقی رجعت به گذشته داشتهاند و ایدههایی از موسیقی دوره باروک و رنسانس را در موسیقیشان باز تولید کردند، یا حتی بهدنبال موسیقی فولکلور رفتند، مثل دبوسی، بارتوک و… چون من به بارتوک عشق میورزم و او را به عنوان یک موسیقیدان پستمدرن میشناسم. اساس کار بارتوک روی موسیقی فولکلور است. مباحثی که در این کتاب مطرح شده بسیار خوب بوده و قرار است دانشکده صدا و سیما آن را چاپ کند. از آلبوم جدیدتان بگویید. گویا به زودی وارد بازار میشود. آهنگهای آلبوم «سایه دوست» را از یک سال و نیم پیش نوشته بودم و مجموعهایست از اشعار حافظ، ابتهاج (سایه)، مرحوم مهرداد اوستا و ترانهای که من نوشته بودم و آقای کاکایی آن را با غزلی از مرحوم امام(ره) تلفیق کردند و اولین تجربهای بود که آهنگسازی و تنظیم آلبوم را خودم انجام دادم و سعی کردم در تنظیم، بیشتر فضا شرقی باشد. من در ساخت تصنیف به روان بودن ملودی خیلی اعتقاد دارم. آیا فضای این آلبومتان به موسیقی اصیل سنتی هم نزدیک است؟ در ملودی و آهنگسازی من خودم را محدود به فضای ردیف نکردم، البته از آیتمهای ردیف استفاده کردهام اما در آوازخوانی سعی کردم تا آنجایی که میتوانم ردیفها را رعایت کنم. شعرهایی که استفاده کردید قبلا خوانده نشده؟ چرا، مثلا راهی بزن که آهی… را از حافظ انتخاب کردم و ملودی آن یک فضای هندی دارد. من در لندن افتخار داشتم با پروفسور جان بیلی کار کنم. او یکی از نخبگان موسیقی شرق بودند و خیلی در زمینه موسیقی هند و افغانستان با من کار کرد. کار بعدی من کولاژی است از بازسازی آهنگهای افغانی که سالها در ذهن من بوده. این خط جاده ابریشم برای موسیقیدانهای امروز اقیانوسی است که باید از آن استفاده کنیم. درست است که من موسیقی غربی را میشناسم اما یک موسیقیدان شرقی هستم و قطعا باید فضاهای شرقی را به کار ببرم و از موسیقی غربی وامهایی بگیرم. با ۵۶ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش هنر و ادبیات نظرات در ادامه تشدید فشارها وایجاد شرایط قرونوسطایی علیه زندانیان سیاسی سالن ایزوله شدهی ۱۲ بند ۴ زندان گوهردشت کرج ۳ زندانی سیاسی دیگر به بند سپاه منتقل شدند و چندین ساعت مورد بازجویی، شکنجهی جسمی و روحی و تهدید بازجویان (شکنجه گران) وزارت اطلاعات قرار گرفتند. روز پنجشنبه ۹ تیر ماه زندانیان سیاسی منصور رادپور، رضا جوشن و افشین بایمانی به سلولهای انفرادی بند سپاه که در دست بازجویان وزارت اطلاعات میباشد برده شدند. آنها چندین ساعت در سلولهای انفرادی بهطور مجزا مورد بازجویی، شکنجهی روحی و جسمی و تهدیدات بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفتند. از طرفی دیگر زندانیان سیاسی بهروز جاوید تهرانی، صالح کهندل، محمدعلی منصوری و فرزاد مددزاده که در روز سهشنبه ۷ تیر ماه به سلولهای انفرادی بند سپاه منتقل شده بودند از وضعیت و شرایط آنها هیچ خبری در دست نیست و بعضی از گزارشات حاکی از آن است که آنها به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدهاند. با ۵۲ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات این یک قانون عمومی است که بالا گرفتن سرعت اکتیویته پدیدهها در فعل و انفعال، مصادف است با بروز و تظاهر خارجی هر چه بیشتر خواص و ویژه گیهای نهفته در محتوا و ماهیت آنها. از طرف دیگر شناخت پدیدهها ، از طریق مطالعه و بر رسی منشأ و پروسه رشد آنها صورت میگیرد. اما به طور استثنأ شرایط خاصی اتّفاق میافتد که میتوان بدون مطالعه و اثبات منشأ و پروسه تاریخی و صرفاً با مشاهده ویژه گیهای بارز و برجسته، به تعریف کلی از ماهیت پدیده پرداخت و یا حد اقل به یک تعریف مینیمم, با اعتماد کامل و یقین , بسنده کرد. فلمثل میگوییم : " دقیقا آن پدیده را و تاریخش را مطالعه نکرده ام، اما با این خواصی که میبینم دست کم مطمئن هستم که آن پدیده.... " تحرکات و جنب و جوش سردمداران و نظریه پردازن خط "اصلاحات" در شرایط سیاسی مربوط به میهنمان، چه در صحنه داخلی و چه در فعالیتهای خارج کشوری، منجر به بر جسته شدن خواص و ویژه گیهای اصلی این جمأعت در سطح سیاسی و اجتماعی گشته و واکنشهای کاملا روشنی را نیز از طرف هم میهنان آزادیخواه دریافت کرده است : - " خیانت بس است، همه چی زیر سر خود ولی فقیه است" -" شما مرد نیستید که حرف حق را بزنید " -" این رژیم از بیخ فاسد است, خفت و خاری تا کی؟ - " مرگ بر اصل ولا یت فقیه " نمونههایی است از پاسخ مردم به این جماعت که از دل تجربه خود با حاکمیت و کارکرد این " اصلاح طلبان" به دست اوردهاند. که در حقیقت جوابهایی است که رابطه مردم را هم با رژیم روشن میکند ، که خواستار سرنگونی این رژیم هستند ، و هم رابطه مردم را با این جمأعت روشن میکند ، که دیگر فریب تسلیم طلبان و خائنین به مردم را نخوا هند خورد. . اما توجه به درجه بلاهت و کودنی این اصلاح طلبان به واقع هم موجب شگفتی است هم موجب درس آموزی. اینکه یک فرد یا جریان در پراتیک فردی و اجتماعی از ، هم از مختصات قدرت حذف شود و هم خودش از دینامیزم و قدرت درونی برای تحرک تهی شود ( البته هر دو با هم ) قاعدتا باید به فرد یا جریان بفهماند که به مختصات بن بست کامل رسیده است و راهی را بجوید که خارج از عوامل بن بست است. و در این مواقع معمولا بهترین کار این است که ببیند نظر دیگران که به این بست نرسیده اند چیست. اولین کاری که فرد یا جریان نباید بکند تکیه مجدد بر "خود" و در آوردن راه حل از درون "خود" است چرا که همان "خود" بوده که کار را به مختصات فعلی ، مختصات در گل نشستن کشتی ، هدایت کرده است. پس اگر مختصات " ابن بست " است دیگر نمیبا یست بر " خود" که در بروز "ویژه گیها" متجلی میشود تکیه کرد. یا به عبارتی باید فهمید دیگر آن ویژه گیها کهنه هستند و نباید بر آنها پا فشاری کرد. چرا که پا فشاری بر ویژه گیها ایی که این " خود " را به گل نشانده، چیزی نیست جز اصرار بر فرو رفتن بیشتر در گل. به اینهم میگویند کودنی. اولین ویژه گی بارز " اصلاح طلبان" ما ، رنگ و چاشنی و نمک " ولایت فقیه" و " رهبر" بود. ما هیچگاه به طور مادی و عملی از آنها "اصلاحات" ندیده بودیم که به غلط فریب نام " اصلاح طلب " را از آنها خوردیم ، ولی هم شرکت آنها را در گذشته این رژیم دیده بودیم و هم شوری مزه " رهبر" را که همان "ولی فقیه" است در تار و پود و قلم و کلام آنها بسیار دیده بودیم. حال هم ما فهمیدیم و هم خودشان که منظورشان از " اصلاح طلب" این بوده که "سر نگونی طلب" نیستند و رژیم ولایت فقیه را با "خودشان" میخوا هند و یا خودشان را در زیر رژیم ولایت فقیه میخوا هند . متاسفانه این شارلاتانهای سیاسی ماهیت کثیف ولایت فقیهی خود را اول در سوس " اصلاح طلبی" و بعد هم در "سبز" ی جات بی خاصیت و "هرزه رو" سانده ویج کرده و به خورد ملت دادند . اما آنچه جالب و در عین حال آموزنده است اظهارات امروز سردمداران و تعزیه گردانان این جریان میباشد. این سردمداران کودن برای بیرون کشیدن خودشان از گل به عوض اینکه به مردم نگاه کنند و به خواست مردم چنگ بزنند ، تمام رمق باقیمانده را جمع کرده و با تمام قوا به خیمه " رهبر" و " ولی فقیه" خود را قلاب کرده اند و به او میگویند " ما" را بگیر تا خیمه ات از جا کنده نشود. یکی نیست به آنها بگوید که : آخر کودن جان ، کشتی تو اگر میتوانست که لاشه این ولی فقیه را در امواج دریای اجتماعی- سیاسی ایران بکشد که "رهبر" سوارت میشد و در گل تو را رها نمیکرد. اما افسوس از کودنی و بلاهت و کوری و ندیدن مردم. "چرا سخنان رهبری درباره رعایت حقوق متهم را جدی نمی گیرند .مقام رهبری در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه کشور بر وظیفه این قوه در حفظ آبروی افراد تأکید کردند. ایشان با اشاره به این اصل که متهم تا پیش از اثبات جرم بیگناه است تصریح کردند نام افرادی که دستگیر می شوند نباید در رسانهها اعلام شود، زیرا باید آبروی افراد حفظ شود حتی پس از اثبات جرم و محکومیت نیز بهتر است حتی المقدور نام محکومان رسانهای نشود.در صحت این سخنان و انطباق آن با ارزشها و حقوق انسانی تردیدی وجود ندارد ( علی محمد شمس- سایت کلمه( "خطای استراتژیک در انتصاب احمدی نژاد و آدرس غلطی به نام «جریان انحرافی») کلمه- گروه سیاسی( "علی محمد حاضری دبیر کل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها گفت: مطالبات امروز اصولگرایان، خواسته های گذشته اصلاح طلبان است" "علی اصغر شفیعیان خبرنگار در وبلاگ خود درباره سخنان اخیر رهبری نوشت:همان قدر که «سخن» رهبری درباره ی «منع رسانه ای شدن اتهام ثابت نشده و حتی نام مجرم ثابت شده»، شیرین است اما «عمل» اتفاق افتاده در کشور به ویژه در دو سال گذشته، تــلــخ بوده است؛ متهمانی که آبرویشان در رسانه ها ریخته شد و می شود." " آیت الله هاشمی با اشاره به تأکیدات مقام معظم رهبری بر شکلگیری کرسیهای آزاداندیشی در محیطهای علمی تأکید کرد: این بحث که میتوانست منشأ تحولات مثبتی باشد مورد غفلت و بعضاً مصادره به رأی قرار گرفت و یا از مسیر خود منحرف شد و باید تلاش شود با درک این موضوع زمینههای آن فراهم شود." "باران مرگ,اعظم طالقانی :مصمم بودم نامهای برای رهبر بنویسم و درآن به ذكر واقعيتهاي تلخي كه خود مشاهده كرده بودم، بپردازم." " عطاالله مهاجرانی ادامه داد: به نظر من آنچه در منشور جنبش سبز مطرح شد نشان می دهد که راه اصلاح را انتخاب کرده است. در واقع منشور در ویرایش دومش وقتی می خواهد به این پرسش پاسخ دهد که ملت ایران در جنبش سبز، بر سر این دو راهی کدام را می خواهند انتخاب کنند، راه انقلابی یا اصلاحی؟ راه انقلابی یعنی تغییر نظام و تغییر قانون اساسی، تغییر حاکمان از صدر تا هرجایی که ضرورت پیدا کند و این یک راه انقلابی است که باید تغییر داد و یک راه هم این است که باید ما راه اصلاح را انتخاب کنیم. عنوانی که انتخاب شده در منشور در ویرایش دوم و در ویرایش اول هم هست. البته اگه دوستان فرصت بکنند منشور اول و دوم را دقیق با هم ببینند و موارد حذف شده را مشخص کنند و موارد اضافه شده را در این امر بررسی کنند حتی در یک پاراگراف یک کلمه حذف شده و یک کلمه اضافه شده، این کار با دقت صورت گرفته تا منشور بتواند گروه های مختلف را به یکدیگر نزدیک کند." نمونههای فوق تنها مشتی از خروار عجز و لاع بههای خفت بار "شخصیت" های "سبز" ی فروش به درگاه " نظام" و "رهبر " است که در جوهر یک مفهوم و معنی بیشتر ندارد و آنهم تکیه و قلاب کردن به جناح دارای قدرت در حاکمیت که همانا علی گدا، سید علی خامنه ایی است. اما به نظر نگارنده با حافظهترین این وامانده گان، قلم به دست سایت " جرس" میباشد که در ضمن آویزان شدن به ریسمان " رهبر" سعی کرده به بر رسی مسیری که کشتی " اصلاحات" را به باتلاق کشانده بپردازد. در مقاله ۵ تیر,۱۳۹۰ جرس تحت عنوان " خطای فاحش استراتژیک رهبری" مینویسد : "جرس:اگر حمایتهای بی دریغ مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای و مهندسی انتخابات با نظر مساعد معظم له نبود هرگز محمود احمدی نژاد در سال 1384 رئیس جمهور نمی شد. اگر مهندسی پیشرفته انتخابات و پشتیبانی عمیق مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای در انتخابات 1388 نبود امکان نداشت محمود احمدی نژاد چهار سال دیگر رئیس جمهور شود.دو گزاره فوق جدیدترین نتایج مباحث اخیر اصول گرایان است. اکثر حامیان حکومت به این نتیجه دوگانه تلخ رسیده اند: ما در حمایت از محمود احمدی نژاد اشتباه کردیم. عامل اصلی این اشتباه شخص ولی امر حضرت آیت الله خامنه ای بوده است"(تاکیدات از من است) نویسندهٔ جرس به درستی اشاره میکند که ضرورت یک پایه کردن رژیم ولایت فقیه از جناح به اصطلاح " اصلاحات طلب" امری بوده است که خامنهای در پیش از انتخابات سال ۱۳۸۴ به آن رسیده بود و در انتخابات مجلس در سال ۱۳۸۲ ، زمینههای آن را فراهم آورده و با بیرون کشیدن احمدی نژاد از صندوقهای رای گیری مهندسی شده در سال ۱۳۸۴، پروژه خود را تکمیل کرد. پس تا آنجایی که به "اصلاح طلبان" بر میگردد تیپای نهای پرت شدن به خارج از حاکمیت را در سال ۱۳۸۴ از " رهبر" خورده و به باتلاق ریزشیهای رژیم نزول اجمال فرموده اند. بنابر این تا آنجا که به " رهبر" بر میگردد بازی دادن "اصلاح طلبان" در نمایش انتخابات سال ۱۳۸۸ یک بازی بی خطر بود که صرفاً به دلیل رونق دادن به انتخابات و کسب مشروعیت بیرونی صورت میگرفت. و اینهم بخشی از مهندسی " رهبر" بود.چرا که عناصر تهدید کننده در درون حاکمیت نداشت و دقیقا به همین دلیل، یعنی عدم وجود تهدید از درون حاکمیت از یکطرف و وجود اختناق و خفقان در درون جامعه ( بیرون از حاکمیت) خامنه ایی کرد اشتباهی را که نمیبایست میکرد و آن هم منا ز عات تلویزیونی انتخابات و باز کردن پای مردم و جامعه به برخورد با حاکمیت بود. به عبارتی موضوع معادله جامعه ایران در سال ۱۳۸۸ به هیچ عنوان "اصلاح طلبان" و جناح یک پایه شده حاکمیت نبود. بلکه موضوع اصلی معادله حاکمیت بود و مردم. اما ورود مردم به این معادله و سوار شدن فرصت طلبان تیپاخورده " اصلاح طلب" بر رهبری آن و خوراندن "سبز"ای مرگ بار تسلیم و سازش، روح و رمق این موج خروشان را گرفت و مردم محروم ما را از یک فرصت طلایی محروم ساخت. اگر چه خیانت "اصلاح طلبان" و کرنش آنان به "رهبر" و " نظام" جنبش فوران گرفته مردمی را به امحاق و عقب نشینی کشاند اما آن برهه تاریخی در مجموع سطح ذهنی و آگاهی مردم به جان آمده را بالا کشاند. امروزه سطحی از آگاهی در جامعه به وجود آماده که اصلیترین مشخصه بارز آن ضدیت با خود علی گدا و ولی فقیه است. و دقیقا همین شرایط ذهنی عام است که حتی به احمدی نژاد جسارت میدهد که در برخورد به تضادهای درون حاکمیت جلوی علی گدا ( ولی فقیه ) به ایستد. به عبارتی در شرایط نوین شاخ ولی فقیه شکسته و فشار بر این شاخ شکسته گی یا تاکید بر " مرگ بر اصل ولایت فقیه " رژیم را در مقابل امواج سهمگین فشارهای خارج از خودش بی سپر تر و بی دفاع تر خواهد کرد. به عبارتی میبایست همه تیرها را به سمت ولی فقیه نشانه رفت. اما هیهأت از کودنی و خیانت پیشه گی " اصلاح طلبان" و "سبز"ی فروشان که از تاریخ عبرت بگیرند. حال بگذار باز مقاله نویس جرس با وقاحت ، "انتظار" لییمانه و زبونانه خود را "انتظار" مردم جا بزند و بنویسد : "مردم منتظرند تا مقام معظم رهبری آنچنانکه در نامه چند صفحهای به محمود احمدی نژاد – که توسط آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی برای وی خواند اما بدست وی نداد – اتمام حجت کرده در نماز جمعه تهران صریحا به "خطای فاحش استراتژیک" خود اقرار کند." تا آنجا که به واقعیت خارج از ذهن بر میگردد و هر کس که کودن نیست، از دوست تا دشمن، به آن معترف است ، (و اتفاقا مقام معظم رهبری دام... بیشتر از همه به آن واقف است) رژیم ولایت فقیه نه راه پس دارد نه راه پیش. نه میتواند از پیشرفت فشار سهمگین اجتمایی و بین المللی بر رژیم پوسیده و آثار شکننده آن فرار کند و نه میتواند هزینه آن را از احمدی نژاد و جناح شکل گرفته حول او نپردازد. خوش رقصیهای اصلاحات چیها نیز هیچ دردی از این ولی فقیه شاخ شکسته دوا نمیکند و او را از بن بست استراتژیک سرنگونی بیرون نمیاورد. در این بین اصلاحات چیهای ورشکسته با کودنی هر چه بیشتر، لجن متعفن درونی خود را در خیانت به آزادی به نمایش میگذارند. با ۵۰ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری در ایران از بازداشت همسرش، معصومه دهقان در پی احضار به دادسرای اوین برای ارائه "پارهای توضیحات" خبر داد. آقای سلطانی در گفت و گو با بی بی سی فارسی ضمن اعلام این خبر گفت:"روز شنبه ۱۱ تیرماه احضاریهای از طرف شعبه دوم بازپرسی مستقر در زندان اوین برای ایشان آمد و در آن نوشته بود برای ارائه پارهای توضیحات به دادسرا مراجعه کند. براساس قانون ظرف سه روز وقت داشتیم تا مراجعه کنیم. امروز (سه شنبه ۱۴ تیرماه) به همراه دو نفر دیگر از همکارانم که وکالت همسرم را تنظیم کردهایم، به دادسرا مراجعه کردیم. همسرم قبل از ظهر وارد زندان اوین شد و دیگر خارج نشد این وکیل دادگستری با تاکید بر اینکه از لحاظ قانونی نمیتوان کسی را برای ارائه "پاره ای توضیحات" (به دادسرا) فرا خواند و باید از لحاظ قانونی دلیلی برای اتهام وجود داشته باشد تا کسی دستگیر شود، افزود:"این امر نشان میدهد که دلیلی برای بازداشت همسرم وجود ندارد. اما وقتی ساعت یک بعد از ظهر از ماموران پرسیدیم که تا چه زمانی باید منتظر باشیم، گفتند شما بروید بعدا خبرتان می کنیم. از آن زمان تاکنون هیچ خبری نداریم و قطعا معتقد هستیم همسرم بازداشت شده است." با ۵۰ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات عبدالفتاح سلطانی، وکیل دادگستری در ایران از بازداشت همسرش، معصومه دهقان در پی احضار به دادسرای اوین برای ارائه "پاره ای توضیحات" خبر داد. آقای سلطانی در گفنگو با بی بی سی فارسی ضمن اعلام این خبر گفت: "همسرم که دبیر بازنشسته آموزش و پرورش است و هیچ فعالیت سیاسی ندارد، شنبه ۱۱ تیرماه بر اساس احضاریه ای برای ارائه پاره ای توضیحات به دادسرای اوین فراخوانده شده بود. امروز به همراه وی به عنوان وکیل و همسرش به دادسرا مراجعه کردیم، اما پس از ورود ایشان به من اجازه همراهی ندادند. پس از چند ساعت نیز وقتی دلیل عدم بازگشت همسرم را جویا شدم، به من گفتند شما بروید و ما خبرتان می کنیم." او تاکید کرد "مطمئن هستم که همسرم بازداشت شده است." با ۵۰ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات موضوع حضور مجاهدين خلق امروز تنها در چارچوب مسألة ملي نيست بلكه يك مسألة بين المللي است، يعني حضورآنها، حضور خارجيان در خاك عراق، طبق يك تصميم بين المللي صورت گرفته است. بر اين اساس، اين جامعة بين المللي است كه اين مسأله را حل خواهد كرد.من ميگويم كه ما نبايد از چارچوب قوانين بين المللي خارج بشويم. بايد با آنها به عنوان مهمانان عراق رفتار كرد و نبايد با آنها رفتار ديگري كرد و نبايد هيچگونه آسيبي به آنها رساند تا اينكه سرانجام كارشان طبق قوانين بين المللي مشخص شود. با ۴۸ امتیاز و ۴ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات برپايه گزارش ها، معصومه دهقان، همسر عبدالفتاح سلطانی، وکيل دادگستری روز سه شنبه بازداشت شد. به گفته آقای سلطانی، همسرش برای آنچه «پاره ای توضيحات» خوانده شده به دادسرای زندان اوين احضار شده، اما پس از مراجعه به آنجا بدون هيچ اتهامی از خروجش جلوگيری کرده اند. عبد الفتاح سلطانی، عضو کانون مدافعان حقوق بشر ايران خود در سال ۱۳۸۸ بازداشت شد و مدتی را در زندان گذراند. با ۴۶ امتیاز و ۰ نظر فرستاده شده در بخش سیاست نظرات ۱۴ تیر ماه دومین سالروز تولد حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس ملی گرایی است که در زندان اوین دوران حبس ۱۵ ساله خویش را سپری می نماید. به گزارش رهانا حسین رونقی ملکلی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در منزل پدری خود در شهر ملکان به همراه برادرش بازداشت و یک روز بعد به بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر اطلاعات سپاه پاسداران و خارج از نظارت سازمان زندانها اداره میشود، منتقل شد. رونقی نزدیک به ۱۰ ماه در سلولهای انفرادی این بند به صورت تک نفره و چند نفره نگهداری و مورد بازجوییهای مداوم و فشارهای روحی و جسمی برای اخذ اعترافات تلویزیونی قرار گرفت. رونقی سرانجام و بعد از ۱۰ ماه «بازداشت موقت» از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۰ سال زندان محکوم شد و این حکم عینا در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسید. در مورد آخرین وضعیت وی در زندان و در حالی که روز ۱۴ تیرماه تولد این وبلاگنویس است با احمد رونقی پدر وی گفتوگویی کردم. پدر و مادر این زندانی سیاسی طی ۱۸ ماهه گذشته برای ملاقات و پیگیری وضعیت فرزندشان هر هفته و به صورت مداوم از شهر ملکان در نزدیکی تبریز تا تهران مسافرت میکنند و مجبور هستند برای ۲۰ دقیقه ملاقات این مسافت طولانی را سفر کنند. احمد رونقی ملکی پدر این وبلاگنویس با اشاره به وضعیت بیماری فرزندش و بیم و نگرانیهای خود در مورد آن به "خانه حقوق بشر ایران" گفت: «بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم.».... آقای رونقی فردا تولد حسین است و این دومین سالی است که او در زندان است… «بهترین هدیهای که برای تولد میتواند به ما داده شود، آزادی او از زندان است. ما میخواهیم که با توجه به شرایطی که حسین دارد دست کم به مرخصی بیاید تا ما بتوانیم از او مراقبت کنیم. ما از مسئولین قضایی و زندان میخواهیم که شرایط او را درک کنند و با مرخصی او موافقت کنند تا او تحت درمان باشد. مسئولین قضایی میگویند که اگر به مرخصی بیاید فرار میکند، که چنین چیزی صحیح نیست، حسین کشورش را دوست دارد و بعد از درمانش و استفاده از حق مرخصیاش به زندان باز میگردد. مسأله اصلی اینجا است که سلامت فرزندمان در خطر است و ما میخواهیم از او در خانه مراقبت کنیم. همهی انسانها باید به انسانی که مریض است کمک کنند، این را هم قانون میگوید و هم شرع و یک مسأله انسانی است.» با ۴۵ امتیاز و ۱ نظر فرستاده شده در بخش اجتماعی نظرات | |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر