-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

Latest News from Iran Green Voice for 07/22/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



مامورانی که اقدام به بازداشت خودسرانه فخرالسادات محتشمی پور کرده بودند تبرئه شدند.

به گزارش تحول سبز، در پی بازداشت غیرقانونی و برخوردهای نا متعارف در حین دستگیری فخرالسادات محتشمی پور که در روز عاشورای سال گذشته رخ داد، مینا جعفری به وکالت از وی اقدام به طرح شکایت از ماموران مستقر در مقابل زندان اوین کرده بود که پس از رسیدگی از سوی بازپرسی شعبه اول این دادسرا با صدور قرار منع تعقیب مواجه شد. این در حالی است که عملا هیچ گونه امکان دسترسی به این شعبه مقدور نیست. در پی صدور قرار منع تعقیب محتشمی پور مجددا به قرار صادره اعتراض نمود که این بار نیز حکم پیشین از سوی قاضی حسینی ، رییس شعبه ۱۰۵۹ دادگاه کارکنان دولت مورد تایید قرار گرفت و ماموران زندان اوین تبرئه شدند .

محتشمی پور در روز عاشورای سال گذشته و در حالی که برای برگزاری مراسم عاشورا به همراه خانواده برخی دیگر از زندانیان سیاسی در مقابل زندان اوین حضور داشتند، بازداشت شد و چندین ساعت بدون تفهیم اتهام در بازداشتگاه وزرا مورد بازجویی قرار گرفت و متعاقبا بدون صدور قرار ، آزاد شد.

گفتنی است وی پس از آن در روز ۱۰ اسفند ماه سال گذشته مجددا بازداشت شد و مدت ۴۵ روز را در انفرادی و تحت بازجویی سپری کرد


 


ندای سبز آزادی: حجه الاسلام والمسلمین محمد منهاج بر اثر سانحه رانندگی در گذشت.

خانواده و جمعی از نزدیکان وی در پیامی با اعلام این خبر، زمان و مکان مراسم تشییع آن مرحوم را اعلام کردند.

متن این پیام که در اختیار ندای سبز آزادی قرار گرفته است به شرح ذیل است:

با کمال تأسف و تأثر درگذشت غم انگیز فقید سعید حضرت حجة الاسلام والمسلمین جناب آقای محمد منهاج روحانی برجسته و سفیر اسبق ایران در لیبی و نیجریه را به اطلاع همه ی دوستان و آشنایان می رساند.
شادروان منهاج در طول فعالیت های سیاسی، فرهنگی و مبارزاتی چهره ای شایسته، خدوم و ماندگار در تمامی میدان های حضور، از خویش به نمایش گذارده است. رحلت آن فقید سعید که در سانحه ی ناگوار رانندگی به وقوع پیوست، غمی جانکاه و فراموش ناشدنی را بر جان و روان دوستان و علاقه مندان آن عزیز سفرکرده نهاد. بی تردید یاد سوابق درخشان مبارزاتی و آثار فکری و وجودی او در خاطر  همرزمان او، شخصیت های انقلاب، روحانیت معظم و پیشکسوتان راه امام(ره) همواره جاودان خواهد بود.
مراسم تشییع آن مرحوم، شنبه اول مرداد ساعت 9 صبح از حسینیه شماره یک جماران و مراسم یادبود روز یکشنبه دوم مرداد ساعت 14 الی 15:30 در مسجد نور واقع در میدان فاطمی برقرار می باشد. حضور عزیزان موجب شادی روح آن مرحوم و تسلای خاطر بازماندگان و دوستان خواهد بود.

خانواده و دوستان آن مرحوم  


 


ندای سبز آزادی: سی و یکم ژوئن گذشته دادگاه بین المللی رسیدگی کننده به ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان، کیفرخواست خود را تسلیم دادستان لبنان کرد. این کیفرخواست همراه شده است با حکم بازداشت چهار تن از اعضای حزب الله لبنان که متهم به دست داشتن در ترور حریری شده اند.

حزب الله هر گونه دست داشتن اعضای خود را در ترور حریری رد می کند و دادگاه بین المللی را آلت دست آمریکا و اسرائیل برای ضربه زدن به مقاومت در لبنان توصیف می کند.

مصطفی بدر الدین، سلیم عیاش، حسن صبرا و حسین عنیزی، اعضای حزب الله هستند که حکم بازداشت آن ها توسط دادگاه بین المللی صادر شده است.

در همین راستا، سایت لبنانی "شفاف الشرق الاوسط" در گزارشی جزئیاتی درباره دو تن از این متهمان منتشر کرد. بنا به نوشته این سایت، نام مصطفی بدر الدین با حمله مسلحانه به منزل علامه مرحوم محمد حسین فضل الله مرجع شیعیان در لبنان عجیبن شده است.

بر اساس این گزارش در سال 1995 علامه فضل الله مرجعیت خود را اعلام کرد. این اقدام به مذاق هواداران آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی خوش نیامد. به ویژه این که علامه فضل الله تفکراتی متفاوت با رهبران جمهوری اسلامی در برخی مسائل اعتقادی از جمله "ولایت فقیه" داشت. از همین رو حزب الله که همپیمان جمهوری اسلامی است، فشارهای خود را بر علامه فضل الله آغاز کرد و در محافل این حزب لقب "گمراه و گمراه کننده" به این مرجع داده شد.

اما این فشارها باعث نشد علامه فضل الله عقب نشینی کند و در مسیر طرح نظریه ها و انتقادهای خود پیش رفت. در آن هنگام مسئولیت حفاظت از امنیت این مرجع تقلید همچنان بر عهده نیروهای حزب الله بود. از همین رو عملیاتی برای ترساندن او طراحی شد و گروهی به رهبری "مصطفی بدر الدین" اقدام به یورش به منزل او و تیراندازی کردند. در این حادثه به هیچ کس آسیب نرسید. گفته می شود بدر الدین فردی عصبی و تند مزاج است.
پیشینه مصطفی عیاش
در باره پیشینه بدر الدین "شفاف الشرق الاوسط" نوشته است که او در انفجارهای زنجیره‌ای کویت در دسامبر 1983 نیز دست داشته است . بنا بر این گزارش، عماد مغنیه رهبری آن عملیات را بر عهده داشت. در آن انفجار‌ها فرودگاه کویت، پالایشگاه شعیبه، یک نیروگاه برق، سفارتخانه‌های آمریکا و فرانسه، یک شرکت آمریکایی و یک مجتمع مسکونی با ۹ خودوری بمب گذاری شده هدف قرار گرفتند.

بدر الدین در سال 1985 به همراه 17 نفر دیگر توسط نیروهای امنیتی کویت دستگیر و در دادگاه به اعدام محکوم شد  اجرای حکم به تاخیر افتاد تا اینکه سر انجام در آگوست 1990 ارتش عراق کویت را اشغال کرد.

باز شدن در زندان‌ها توسط نیروهای عراقی به بدر الدین امکان فرار و بازگشت به لبنان را داد. او در سال 1961 در حومه جنوبی بیروت به دنیا آمده است.

"سلیم عیاش" متهم دوم در پرونده ترور رفیق حریری بر مبنای کیفرخواست دادگاه بین المللی است. او در "الغبیر" در حومه جنوبی بیروت به دنیا آمد و در محله "الشیاح" زندگی کرد. عیاش از جوانی به "جنبش امل" پیوست. در اواخر دهه هفتاد قرن گذشته گروهی امنیتی با نام "حاکم نظامی شیاح" تاسیس کرد. او از همان دوره جوانی با "عماد مغنیه" فرمانده نظامی پیشین حزب الله ارتباط داشت. در آن هنگام مغنیه عضو جنبش "فتح" بود.

"عیاش" پس از آن به آمریکا مهاجرت کرد و مدت زمان زیادی را در آن کشور سپری کرد. بدین ترتیب توانست به تابعیت آمریکا دست یابد. او سپس به لبنان بازگشت و یک مسئولیت بلند پایه در سازمان امنیت حزب الله بر عهده گرفت. او خیلی کم به روستای خود در جنوب لبنان که "حاروف" نام دارد می رفت. بیشتر حضور او در این روستا برای دیدن مادرش بود. آخرین باری که به دیدن مادرش رفت پیش از آن بود که نام او در گمانه زنی های مطرح شده از یک سال پیش در خصوص کیفرخواست دادگاه بین المللی مطرح شود. بنا به نوشته این سایت لبنانی، او با "مصطفی بدر الدین" دیگر متهم در پرونده ترور رفیق حریری، نسبت فامیلی دارد و این دو از کسانی هستند که هسته حزب الله در مصر را راه اندازی کردند.

منبع: العربیه


 


احمد زیدآبادی دبیر کل سازمان دانش آموختگان ایران اسلامی (ادوار تحکیم وحدت) که از ۲۵ ماه پیش و در پی انتخابات سال ۱۳۸۸ در بازداشت به سر می برد، در پیامی کوتاه به مناسبت سال‌روز تولد مهدیه محمدی همسر فداکارش، او را دارای شخصیتی به غایت توانمند، خردمند، با تدبیر و شکیبا توصیف کرد.

زیدآبادی که نزدیک ۷۶۷ روز از اسارتش می‌گذرد و تمام این دوران را بدون حتی یک روز مرخصی سپری کرده در پیام خود به مهدیه محمدی آورده است: به لطف خداوند روزی که آن تجربه‏‌های دلنشین و شیرین را از نو آغاز کنیم. دیر نیست، پس تا آن روز تحمل و شکیبایی تنها راه چاره است.

احمد زیدآبادی که پیشتر از سوی دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری و پنج سال تبعید به گناباد محکوم شده بود در اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۰ توسط هیاتی متشکل از ۱۲ کارشناس بین المللی مستقل رسانه ای برنده جایزه آزادی مطبوعات سازمان جهانی یونسکو، موسوم به “گیلرمو کانو” شد.

متن کامل این پیام که به نقل از ادوارنیوز بدین شرح است:

مهدیه جانم!

برای تولدت مراسم کوچکی در سلولم برگزار کردم، در واقع تنها کاری که از دستم بر آمد. وقتی به سرنوشتمان می‏‌اندیشم پی‌می‏برم که بیست سال پیش ما فقط همدیگر را انتخاب نکردیم، بلکه کشف کردیم. در آن زمان شاید کمتر کسی فکر می‏‌کرد که دخترک شیطون و یک دنده و غیر سفید محمد -آقای بزرگوار- شخصیتی به غایت توانمند، خردمند، با تدبیر، شکیبا و فداکار است و می‏‌تواند از گذر سختی‌ها و رنج‌های بسیار همسر و مادری نمونه باشد. من در کنار تو و بچه‏‌هامان خوشبختی را با همه وجودم تجربه کردم و بسیار چیزها از سلوک تو آموختم. به لطف خداوند روزی که آن تجربه‏‌های دلنشین و شیرین را از نو آغاز کنیم. دیر نیست، پس تا آن روز تحمل و شکیبایی تنها راه چاره است. تولدت مبارک باشد.

احمد ۲۹/۴/۹۰ زندان رجای شهر، بند ۴، سالن ۱۲ ، سلول ۲۴


 


مقاله حاضر تكمله‌اي است بر آنچه پيشتر درباره اوج‌گيري انتقادات از علوم انساني و اجتماعي رايج دانشگاهي در ايران (خصوصا رشته جامعه‌شناسي) با عنوان «روايت‌هاي دانش ديني اجتماعي و نسبت آن با جامعه‌شناسي» (ويژه‌نامه اول هفته شرق، هفتم خرداد) نوشتم. در آنجا توضيح دادم مخالفان علوم انساني رايج دانشگاهي بر چه دلايل و گفتارهايي تاكيد دارند و اين دلايل و گفتارها را نقد كردم. به اين منظور با بررسي نسبت 11 روايت دانش ديني ـ اجتماعي با رشته جامعه‌شناسي دانشگاهي نتيجه گرفتم كه سه روايت اول دانش اجتماعي ـ ديني با جامعه‌شناسي سر منازعه دارد و بقيه روايت‌ها با منازعه كمتر به تعامل انتقادي با جامعه‌شناسي متعارف مي‌پردازند. مدعاي اصلي مقاله حاضر اين است كه روايت يازدهم از دانش ديني (متعلق به ابوالقاسم فنايي) با جامعه‌شناسي منازعه ندارد و عرصه عمومي جامعه ايران به حضور هر دو نوع تبيين ديني و علمي (از جمله جامعه‌شناختي) نياز دارد.

از نظر معرفت‏شناسي خطاي اساسي منتقدان خصوصا منتقدان راديكال جامعه‏شناسي جاري نگاه غيرمنقح آنها نسبت به «تبيين‏هاي عقلاني» است. ظاهرا براي آنها يك نوع تبيين عقلاني اصالت دارد و آن‌ هم تبيين ديني است. البته آنان بدون اينكه با دقت منظور خود را از تبيين ديني روشن كنند، بقيه تبيين‏ها را يا مردود مي‌دانند يا معتقدند بايد در چارچوب تبيين ديني‌اي كه مي‏گويند، مورد قبول قرار گيرد. اما اگر تقسيم‏بندي منقحي از تبيين‏هاي عقلاني (و به‌طور كلي از عقلانيت) داشته باشيم، مي‌توانيم با رعايت ضوابط، هر نوع تبيين را در جاي خودش محترم بشماريم و گرفتار تنگ‌نظري عقلاني نشويم. توجه به دو تقسيم‏بندي از عقلانيت تا حدودي تنگناي منتقدان افراطي جامعه‌شناسي را روشن مي‌كند (براي آشنايي با بحثي مستوفا و عميق درباره اين دو تقسيم‏بندي به كتاب ابوالقاسم فنايي، 1390 مراجعه كنيد). تقسيم‏بندي اول تقسيم‏بندي عقلانيت به عقلانيت مضيق و موسع است. عقلانيت مضيق يا محدود عقلانيتي است كه الگوي راسخ عقلانيت را همان الگوي تحصلي (پوزيتويستي) در علوم تجربي مي‌داند. طبق اين عقلانيت تنها عقلانيت علمي و تحصلي است كه عقل بشر مي‌تواند به آن اعتماد كند و بقيه تبيين‏ها غيرعقلاني، بي‏معنا و غيرقابل اتكاست. طبق اين تلقي از عقلانيت تنها تبيين‌هاي علمي مبتني بر تجربه حسي «عقلاني» است و تبيين‌هاي ديني، فلسفي، عرفاني و اخلاقي «عقلاني» نيست. اين عقلانيت مضيق و محدود همان عقلانيت غالب در پايان قرن 19 و اوايل قرن بيستم بود كه بر محيط‌هاي دانشگاهي غرب مسلط بود اما در عقلانيت موسع تنها يكي از انواع عقلانيت‏ها، عقلانيت علمي مبتني بر تجربه حسي است و در طيف وسيع اين عقلانيت، عقلانيت تبيين‌هاي ديني (مبتني بر تجربه‌هاي ديني)، فلسفي، اخلاقي و حتي عرفاني هم پذيرفته مي‌شود. در اين عقلانيت موسع هر تبييني با معيار خودش مورد ارزيابي قرار مي‏گيرد و قابل فروكاستن به تبيين ديگر نيست و به طور مثال تبيين علمي و ديني قابل فروكاستن به ديگري محسوب نمي‌شود. اين تبيين‌ها ضمن اينكه سازگارند متفاوت و غيرقابل تحويل به هم‌اند. مثلا در قلمرو علم تجربي به دنبال تبيين يك مساله اجتماعي (مثل ضعف در همبستگي اجتماعي در جامعه‌اي خاص) ‌با مقولات و مفاهيم علمي و مبتني بر تجربه حسي هستيم و بايد بتوان با شواهد تجربي قابل مراجعه اين تبيين‏ها را تاييد يا رد كرد؛ در قلمرو فلسفه به دنبال تبيين همان موضوع با مقولات و مفاهيم فلسفي هستيم و در اين قلمرو معيار محقق شهودهاي فلسفي و استدلال‌هاي عقلاني (نه مشاهدات تجربي) و انسجام مفهومي است كه براي ترجيح تبييني فلسفي بر تبييني ديگر مورد توجه قرار مي‌گيرد؛ در قلمرو اخلاق به دنبال تبيين همان مساله با مقولات و مفاهيم اخلاقي و نه مشاهدات تجربي و شهودهاي فلسفي هستيم، در قلمرو دين هم به دنبال تبيين همان مساله با مقولات و مفاهيم ديني (يعني با ارجاع پديده مورد بررسي به اوصاف، افعال و اراده خداوند و باطن عالم) بر مبناي تجربه ديني هستيم. بر اساس اين ديدگاه علم ديني (از جمله جامعه‌شناسي ديني) معنادار و قابل دفاع نيست ولي تبيين ديني در كنار تبيين علمي داراي وجاهت عقلاني است. چنين تبيين ديني‌اي از يك مساله اجتماعي سازگار و در عين حال متفاوت از تببين علمي جامعه‌شناختي است و از اين جهت با روايت‌هاي پيش‌گفته از دانش ديني- اجتماعي متمايز است. براي مثال درباره يك مساله اجتماعي مي‌توان با اتكا به تجربه ديني، معارف ديني، آموزه‌هاي قرآني و بيانات ديني انبيا، ائمه‌ طاهرين و پيشوايان ديني، تبييني ديني هم به دست داد. اين تبيين ديني متفاوت و سازگار با ديگر تبيين‌ها – از جمله تبيين‌ علمي/جامعه‌شناختي است و تفاوت اين تبيين‌ها عمدتا ناشي از تفاوت منظر و زاويه ديد به پديده‌اي واحد است. اين تبيين ديني جاي تببين علمي/جامعه‌شناختي را نمي‌گيرد و بالعكس و هر يك، محتوا و كاركردهاي متفاوتي دارد كه به كار پاسخگويي به بخشي از نيازهاي انساني مي‌آيد. براي پاسخگويي به نيازهاي متكثر انسان و تامين يك زندگي سعادتمندانه با عزت، كرامت و رفاه نسبي، عرصه عمومي جامعه امروز به همه اين تبيين‏ها نياز دارد. اما همان‌طور كه ذكر شد هر يك از اين تبيين‏ها منابع و ملاك خود را دارد و يكي را نمي‌توان عليه ديگري به‌كار برد.
چنان‌كه فنايي مي‌گويد: «دين اسلام از نظر تبيين ديني مسلمانان را بي‏نياز مي‌كند و تبيين ديني‏اي كه قرآن به مسلمانان آموزش مي‌دهد، كامل‏ترين، جامع‏ترين و فراگيرترين تبيين ديني ممكن است. باري اين ادعاها معقول و قابل دفاع است. اگر مسلمانان تبيين توحيدي را كه قرآن مبشر و معلم آن است، عميقا درك كنند و آن را با تبيين علمي و فلسفي جمع كنند و در مقام تصميم‏گيري و عمل به لوازم و پيامدهاي همه تبيين‏هاي معقول پايبند باشند، سعادت دنيا و آخرت آنان تامين خواهد شد» (فنايي، 1389: 54). اين آيه مشهور و قاطع قرآن مجيد كه «انا نزلنا عليك الكتاب تبيينا لكل شيء» (نحل / 89) به اين معناست كه قرآن تبيين «ديني» هر چيزي را ارايه مي‌كند، نه تبيين علمي و فلسفي همه چيز را. به عبارت ديگر خداوند از ما نخواسته براي تبيين‏هاي علمي و فلسفي به قرآن مراجعه كنيم. پيامبر (ص) و قرآن مجيد براي ما تبيين‏هاي ديني و اخلاقي عرضه كرده است كه در ذخيره معرفتي فيلسوفان و دانشمندان علوم تجربي يافت نمي‌شود (همان). اما منتقدان راديكال علوم انساني فكر مي‌كنند با در دست داشتن تبيين ديني گويا خداوند ما را از ساير تبيين‏ها بي‏‏نياز كرده است يا بقيه تبيين‌ها بايد در ذيل تبيين‌‌هاي ديني معنا پيدا كنند. آنها گويا مي‌خواهند با پناه بردن به اعتمادي كه از تبيين‏هاي ديني ناشي مي‌شود زير پاي تبيين‏هاي ديگر بشري را خالي كنند.
تقسيم‏بندي ديگري كه منتقدان راديكال علوم انساني از الزامات آن غافل‏اند، تقسيم‏بندي عقلانيت به عقلانيت نظري و عملي است. طبق اين تقسيم‏بندي امور دنيايي و غيردنيايي و گزاره‌هاي مربوط به آنها يا «خردپذير» هستند يعني ما به لحاظ معرفتي و عقلاني از آنها مي‌توانيم دفاع كنيم يا «خِردستيز» هستند يعني گزاره‌هايي هستند كه ما به لحاظ معرفتي و عقلاني دلايل قاطع براي رد آنها داريم يا «خردگريز» هستند يعني نه براي رد و نه براي قبول آنها نمي‌توانيم دلايل معرفتي قاطع فراهم كنيم. به بيان ديگر در برابر امور خردگريز كه دايره وسيعي را پوشش مي‌دهند، ممكن است عقلانيت نظري براي ما كاري نتواند انجام دهد، اما از لحاظ عملي مي‌توان برخي از اين گزاره‌ها را بر ديگري رجحان داد و با توجه به سودمندي يا زيان‌دهي هر يك قضاوت كرد و بنا بر مقتضاي عقلانيت عملي در حوزه گزاره‌هاي خردگريز نيز دست به داوري عقلاني زد. منتقدان راديكال علوم اجتماعي تجربي چون فكر مي‌كنند با عقلانيت نظري بشري نمي‌توان از پاره‏اي از امور و گزاره‌ها دفاع كرد و بايد براي اينكه مشكل حل شود، عقلانيت بشري را به طور كلي در برابر عقلانيت ديني تخطئه كرد. آنها توجه ندارند كه اولا تبيين‌هاي ديني را نمي‌توان و نبايد بر اساس عقلانيت علمي مبتني بر تجربه حسي موجه كرد و ثانيا عقلانيت تنها به عقلانيت نظري محدود نمي‌شود. جامعه‌شناسي نيز فقط حامل عقلانيت نظري نيست. به بيان ديگر ممكن است پاره‏اي از امور و گزاره‌ها «خردگريز» (و نه خردستيز) باشند، اما بتوان با اتكا به عقلانيت عملي از آرامش‌بخشي، شادي‏‌افزايي، اعتمادزايي و اميدبخشي آنها و پيامدهاي عملي مثبت دينداري و عقلانيت دين‌ورزي سخن گفت. به اين‌ترتيب بر خلاف عقلانيت محدود منتقدان راديكال، عقلانيت موسع و عقلانيت عملي مي‌تواند به ما كمك كند كه خود را به همه انواع تبيين (اعم از علمي، ديني، فلسفي و اخلاقي) نيازمند بدانيم و از اين طريق به غناي حيات فردي و جمعي خود بيفزاييم و يكي را فداي ديگري نكنيم. در عرصه عمومي ايران، ما هم منتقدان راديكال ديندار جامعه‏شناسي داريم كه جامعه‏شناسي را تحمل نمي‌كنند و هم منتقدان راديكال سكولار (خصوصا در بين ايرانيان خارج از كشور) كه ارزش مستقل تبيين‌هاي ديني و عقلانيت مبتني بر تجربه ديني اين تبيين‌ها را در عرصه عمومي نفي مي‌كنند. منتقدان راديكال ديندار براي حل معضلات موجود ميان دانش جامعه‏شناسي و دانش ديني اولا قرائت ديني خود را ظاهرا قرائت صحيح مي‌دانند بدون اينكه روشن كنند مختصات دقيق اين قرائت چيست و ثانيا به‌خاطر خاستگاه غربي، عرفي، دنيايي دانش جامعه‏شناسي موجود، آن را نظرا و عملا غيرالهي، باطل و غلط مي‌دانند و تحمل جامعه‏شناسي را از روي اضطرار و اكل ميته مي‌دانند تا اينكه روزي يك جامعه‏شناسي الهي يا يك جامعه‏شناسي بكر و بومي توليد شود، اگرچه سال‌ها طول بكشد. به بيان ديگر آنها تنها اصالت تبيين ديني مورد نظر خود را قبول دارند، تبيين‌هاي ديگر را هم به تبيين ديني فرومي‌كاهند و جامعه‏شناسي علمي/تجربي موجود را متعارض با دانش ديني- اجتماعي، دين‏زدا و غيرقابل دفاع مي‌دانند. در برابر منتقدان راديكال ديندار، منتقدان راديكال سكولار هم داريم. آنها جامعه‏شناسي را دانشي معقول، عرفي و بشري مي‌دانند و تبيين ديني را تبييني غيرعقلاني و اگر رودربايستي نداشته باشند، خرافي مي‌خوانند كه با تبيين‌هاي علمي دانش‌هاي تجربي ناسازگار است. اين منتقدان بر عكس منتقدان قبل، تنها اصالت تبيين علمي را قبول مي‌كنند. آنها معتقدند بايد از دانش جامعه‏شناسي در عرصه عمومي دفاع كنيم و دانش ديني - هر چه هست - را در حوزه خصوصي حفظ كنيم. اما ادعاي اين جستار در نقد هر دو دسته از منتقدان راديكال اين بود كه ما در عرصه عمومي و براي حيات انساني‏تر و اخلاقي‏تر جامعه به هر دو نوع تبيين علمي (از جمله جامعه‌شناختي) و ديني (از جمله تبيين ديني امر اجتماعي) مثل ديگر انواع تبيين‌ها (مانند تبيين‏هاي فلسفي و اخلاقي) نياز داريم و همه آنها عقلاني است، به شرط اينكه معيارها و ضوابط هر يك را رعايت كنيم و يكي را عليه ديگري از ميدان به در نكنيم و به ديگري فرونكاهيم؛ البته توجه اصلي اين نوشته به نقد منتقدان راديكال ديندار بود كه اين روزها در بوروكراسي آموزشي ايران بدون اينكه پاسخگوي رفتارشان باشند، از قدرت بيشتري برخوردارند (نقد منتقدان راديكال سكولار اما بي‏قدرت رسمي به فرصت ديگري نياز دارد).
منبع: شرق


 


صبح نیمۀ شعبان وقتی به سایت های خبری مراجعه کردم خبر مرخصی تعدادی از زندانیان سیاسی را دیدم، از جمله محسن میردامادی. هر چند محسن بنا به حکم دادگاه فعالیت سیاسی و تشکیلاتی ندارد و طبیعتاً وظیفۀ دبیر کلی حزب را تعطیل کرده است ولی برای ما دوست، مراد و بالا تر از دبیر کل است. یک انسان به تمام معنا که دوستی با او برای هر کس موجب افتخار است. در مسائل اعتقادی، اخلاقی و سیاسی، فوق العاده و بسیار احترام برانگیز و دوست داشتنی. همسرش و فرزندانش هم مثل خودش صمیمی، خونگرم و به فکر مردم. در خانۀ شان بروی همه باز و محبتشان بی دریغ. اگر بخواهی نمونۀ والایی از یک خانوادۀ اسوۀ را در زمان حاضر مثال بزنی همین ها هستند. حال، زمانه زمانه ای است که چنین انسان مومنی باید در زندان باشد.حالا او به مرخصی آمده است و من باید که به دیدنش بروم. زنگ می زنم. خانم مجردی برمی دارد، "الهۀ مادر". می گوید محسن ساعتی بیش در منزل نخواهد بود و قرار گذاشته بدیدن خانوادۀ هدی صابر برود. هم بندی شهیدی که خود اسطوره ای بود. گفتم پس توفیق مضاعف برای من است. می آیم تا با هم برویم.
دقایقی پس از آنکه به منزلشان که رسیدم صفائی فراهانی هم بدیدن محسن آمد. او هم اشتیاق داشت بدیدن خانوادۀ هدی بیاید. با هم رفتیم.
صفائی برای صابر خیلی متأثر بود. گفتم مثل خودت بود جدی و پای کار. گفت سابقۀ آشنائی من با صابر خیلی قدیمی است و در حوزۀ فوتبال با هم همکاری داشتیم. در اکثر مدتی که پیش خانوادۀ هدی نشسته بودیم صفائی سرش پائین و متأثر بود. شباهت زیادی بین شخصیت آن دو می دیدم. آدمهای جدی و صادق، و در انجام کار و وظیفه سخت گیر و دقیق. صفائی را از نزدیک می شناختم ولی هدی را نه. بیشتر، وصفش را شنیده بودم و این روزها بعد از شهادتش خیلی بیشتر.
وقتی در آن مجلس صحبت های اندک اما پر حسرت همسرش و فرزندانش حنیف و شریف را شنیدم و به قفسۀ کتابهایش نگاهی انداختم تصاویر حنیف نژاد، سعید محسن و بدیع زادگان را در آن میان دیدم. بنیان گذاران شهید سازمانی که در ابتدا قرار بود ایمان و آزادی را به ارمغان بیاورد ولی در نیمۀ راه، هویتش توسط تمامیت خواهان گمراه به یغما رفت و حاملان صادق رسالتش از جمله "شریف واقفی" ،همان که امروز نامش زینت بخش بزرگترین و مهمترین دانشگاه صنعتی کشور است با نامردی به خون کشیده شدند، یادم آمد که برنامۀ جذاب آن بنیان گذاران که زمانی بسیاری از بهترین جوانان این مرز و بوم را بخود جلب کرده بود، تربیت "کادر های همه جانبه" بود.
در دوران دانشجوئی و تعطیلات انقلاب فرهنگی مدتی در قسمت سیاسی معاونت اجتماعی وزارت ارشاد دولت شهید رجائی مسئول بررسی و نقد نشریات آن سازمان بودم و به همین دلیل تاریخچۀ شکل گیری و اقدامات آنها را خوانده بودم. ایدۀ تربیت کادرهای همه جانبه به این معنی که هر یک از اعضا هم بلحاظ مباحث عقیدتی، هم بلحاظ سیاسی و هم بلحاظ عملیاتی آموزش دیده و توانمند شده و در عین حال با اجرای دستورالعمل های خودسازی آماده بشوند تا از عهدۀ همۀ وظایف سازمانی برآیند، جالب بود. این برنامه نقطۀ قوت سازمان بود و موجب شد ظرف شش سال، یعنی تا اعلام موجودیت، تعداد زیادی نیروی کادر همه جانبه تربیت شوند. متأسفانه ضعف محتوای عقیدتی آموزش های سازمان و عجب تشکیلاتی موجب بروز کودتای سال 54 و نیز به بیراهه رفتن سازمان پس از پیروزی انقلاب گردید.
هدی با الهام گیری از ایدۀ حنیف نژاد تلاش کرده بود نه یک کادر بلکه یک " نیروی همه جانبه" باشد. در مسائل عقیدتی صاحب مطالعه و قرآن پژوه، در مسائل سیاسی و اقتصادی صاب نظر و تحلیل گر و در هنگام عمل، کاردان و کنندۀ کار بود. او مشی خودسازی را در تمام طول عمر خود فروگذار نکرده بود. پیام برگزیدن نام های حنیف و شریف برای فرزندانش توسط هدی صابر به گمان من این است که او به پیروی از حنیف نژاد همۀ توانمندیها را در خود ایجاد کرده بود و به پیروی از شریف واقفی در برابر کجروی و انحراف از هویت ایمانی و اخلاقی ایستادگی می کرد.
من با هدی هم فکر نبودم. یکبار هم جمله ای در نقد او در ارتباط با مسائل دانشجوئی گفته بودم و موجب گلایه مختصر او شده بود. در مجموع او را زیاد ندیده بودم ولی وصفش را مرتب شنیده بودم. بخصوص در یک سال اخیر که با بسیاری از دوستان هم بند شده بود، هر کدام را می دیدم و از احوال درون زندان سوال می کردم ترجیع بند آنچه می گفتند ذکر خصائل حمیدۀ هدی صابر بود.
دوستان هم بند هدی می گویند او همیشه با اعتصاب غذا در زندان مخالفت می کرد ولی وقتی خبر شهادت هاله را با آن تفصیل شنید، می گفت نمی توانم کاری نکنم و تنها کاری که در زندان می توانست بکند اعتصاب غذا بود. اعتصاب غذا کرد تا اعتراض کرده باشد. تا از ملامت خویش برهد. می گویند مرحوم عزت الله سحابی هشدار داده بود مبادا هدی اعتصاب غذا کند. که اگر بکند تا آخر خط خواهد رفت.
خرداد بود و خرداد، ماه محبوب هدی. خرداد او را با خود برد.هدی در زندگی به حنیف نژاد و در مرگ به شریف واقفی اقتدا کرد.او در زندگی و مرگش با خود و خدایش صادق و به مرامش وفادار بود. به یقین خداوند اینگونه بندگانش را دوست دارد و رحمتش را شامل حال آنها می گرداند.
در تمام مدتی که در آن خانه نشسته بودیم ظاهراً هدی نبود اما وجودش احساس می شد. بحق انسان با وجودی بود و هست.
هنوز نشسته بودیم که نعیمی پور و جلائی پور هم آمدند. اجازه گرفتیم عکسی گرفته شود. تابلوی عکس هدی را، که خانمش می گفت بدلیل آنکه هر بار دیدنش غمش را تازه می کند و تحملش را بی تاب در میان گذاشته و به اتفاق هم عکس گرفتیم. عکسی که نشان می دهد هدی هنوز در میان ماست.
مگر نه آنست که شهیدان زنده اند.... الله اکبر 


 


یک روحانی وابسته به حامیان دولت، با اعلام اینکه شورای نگهبان قرار است همه اصلاح طلبان را رد صلاحیت کند، با ادبیات ویژه خود خبر داد که اگر از انتخابات بوی کباب بلند شد، نشانه این است که خر داغ می‌کنند!

او به این ترتیب، با ادب و لحنی که خاص حامیان احمدی نژاد است، اذعان کرد که نه تنها قرار نیست انتخابات آزاد برگزار شود، بلکه وعده و وعیدها برای رقابتی بودن انتخابات نیز چیزی جز اغواگری نیست. هرچند مشخص نیست که طیف‌های معقول‌تر اصولگرا با چنین نظراتی موافق باشند.

جعفر شجونی با ادعای اینکه اصلاح طلبان سابقه ننگین دارند، خاتمی را به خیانت متهم کرد و به فرارو گفت: آقای خاتمی که الان سخن از باز کردن فضای سیاسی جامعه می‌کند و به دنبال بازگشتن به عرصه سیاسی و انتخاباتی است باید ابتدا پاسخگوی خیانت‌های خود در قبال انقلاب باشد.

سید محمد خاتمی در دیدار با اعضای انجمن فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه شیراز تاکید کرده بود: انتخابات حق ما است و اگر اعتراض داریم کسی حق ندارد انتخابات آزاد را از مردم بگیرد و در انحصار یک جریان خاص درآورد. فضا باید باز شود، در دانشگاه‌ها و مجامع میزگرد پرسش و پاسخ گذاشته شود، احزاب و گروه‌ها آزادانه فعالیت کنند، نماینده و نامزد داشته باشند، صراحت‌های قانون اساسی را رعایت کنید، حصر‌ها و حبس‌ها منتفی شود تا همگان در انتخابات شرکت کنند.

اما شجونی عضو جامعه روحانیت مبارز در واکنش به این سخنان، گفت: سابقه ننگینی که اصلاح طلبان از خود به جا گذاشته‌اند دیگر این حق را برای آن‌ها باقی نمی‌گذارد که حرف از مردم بزنند و از زبان آن‌ها سخن بگویند.

وی افزود: قوه قضاییه به جای اینکه این‌ها را که مدعی اصلاح طلبی هستند را محاکمه کند با بی‌حیایی صحبت از بازگشت به عرصه سیاسی می‌کنند این‌ها بوی کباب شنیدند که انتخابات نزدیک است غافل از اینکه خر داغ می‌کنند.

شجونی ادعا کرد: اگر پرونده خاتمی، موسوی و کروبی در قوه قضاییه مورد بررسی قرار گیرد دیگر برای این‌ها و مدعیان اصلاح طلبی آبرویی باقی نمی‌ماند که بخواهند قدم به میدان انتخابات بگذارند.

او البته توضیح نداد که پس چرا تاکنون موسوی و کروبی به طور غیر قانونی در حصر نگهداری می‌شوند و با وجود همه اتهام‌پراکنی‌ها، حاکمیت حاضر به محاکمه عادلانه آنها نشده است.

شجونی در این مصاحبه همچنین به یکجانبه‌گرایی مسئولان نظام اعتراف کرد و گفت: باد به پرچم اصولگرایان می‌وزد، برای اصلاح طلبان در عرصه سیاسی دیگر جایی باقی نمانده و کسی منتظر بازگشت آن‌ها نیست.

وی افزود: در هر حال اگر این‌ها بازهم جسارت کنند و قدم به عرصه انتخابات بگذارند قطعا نمی‌توانند از فیل‌تر شورای نگهبان رد شوند و شورای نگهبان قطعا در‌‌ همان ابتدا همه کسانی که مدعی اصلاح طلبی هستند را رد صلاحیت می‌کند.


 


تدای سبز آزادی: در چهلمین روز از جانباختنِ هدی صابر، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، خانوادآ آن روزنامه نگارِ جانباخته، شکایت نامه ای به رئیس دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ارائه کردند.

به گزارش جرس، خانوادۀ مرحوم صابر در شکایت نامه خود، مواردی چون “ادامه بازداشت و نگهداری غیر قانونی و بدون حکم هدی”، “عدم تحویل نامۀ فعالان ملی – مذهبی به وی مبنی بر پایان دادن به اعتصاب غذا”، “ضرب و شتم در بهداری زندان”، اعزام دیرهنگام آن مرحوم به بیمارستانی بیرون از زندان که منجر به از دست رفتن زمان برای نجات وی گردید” و همچنین نکاتی دیگر چون “عدم اطلاع به خانواده” را مورد اشاره قرار داده اند.

همچنین به پیوست این شکایت نامه، متن گزارش پزشک قانونی که صریحا به وجود کبودی و تورم و خون مردگی در سمت راست پیشانی هدی صابر (تایید ضرب و شتم هدی صابر در بهداری زندان) و نیز علامت خون مردگی (که این مورد را پزشکی قانونی احتمالا ناشی از عملیات احیاء دانسته بود) نیز، ارائه شده است.

همچنین در یکی از پیوست های این شکایت، متن گزارش پزشک مورد اعتماد خانواده وجود دارد که به از دست رفتن زمان حساس و طلایی برای احیاء آن مرحوم اشاره کرده و بی دلیل بازگرداندن وی به بند پس از معاینه در بهداری زندان را، به عنوان یک تخلف پزشکی قابل تحقیق و تعقیب تصریح نموده است.

خانواده زنده یاد هدی صابر در پایان شکایت خویش خطاب به رئیس قوه قضائیه، خواهان رسیدگی به موارد اهمال و قصور و تعمد در رابطه با این حادثه شده و متذکر شده اند “انتظار است ضمن دستور رسیدگی قضایی به موضوع در جهت روشن شدن موارد اهمال و قصور و همچنین تعمد در عدم توجه مناسب و قانونی به وضعیت خاص ایشان توسط ماموران و مسئولان مربوطه و مجازات قانونی مرتکبین اعمال خلاف قانون، هر چه زودتر نتیجه به خانواده اعلام شود. ضمن آنکه خانواده نیز حق خود می داند که درصورت عدم رسیدگی ؛ به سایر مراجع قانونی و نهادهای رسمی شناخته شده که این نظام نیز عضو آنهاست مراجعه کند.”

گفتنی است مرحوم هدی صابر که در اعتراض به جانباختن هاله سحابی (در جریان تشییع و خاکسپاری مهندس سحابی) اعتصاب غذا کرده بود، روز بیست و یکم خرداد ماه، بدنبال انتقال به بیمارستان به شهادت رسید. وی روز جمعه بیستم خرداد به دلیل عارضه قلبی از زندان اوین به بیمارستان مدرس منتقل شد و رگ‌های مسدود شده قلبش توسط پزشکان گشوده شده، اما سنگینی آسیب‌های قلبی ناشی از اعتصاب غذا چنان بود که وی نتوانست ادامه حیات دهد.

مراسم چهلمین درگذشت هدی صابر، نویسنده، پژوهشگر و فعال ملی- مذهبی که در اثر اعتصاب غذا در زندان جان باخت، به دلیل ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری این مراسم در مکانی عمومی (علیرغم برخی موافقت های اولیه) و حتی منزل شخصی آن مرحوم، قرار است امروز پنجشنبه سی تیر ماه از ساعت پنج الی شش بعد از ظهر روز پنجشنبه، ٣۰ تیر ٩۰، بر سر مزار آن مرحوم در بهشت زهرای تهران، قطعه صد، ردیف ١۴۵، شماره ١ برگزار شود.


 


رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس با تاکید بر اینکه برای مبارزه با مفاسد اقتصادی راه طولانی در پیش است، گردش مالی سالانه قاچاق مواد مخدر را ۱۵ میلیارد دلار عنوان کرد.

به گزارش ایسنا، محمد ابراهیم نکونام در همایش بررسی اقدامات و دستاوردهای ایران در اجرای قانون مبارزه با پولشویی گفت: مالکیت در اسلام محترم است، اما اگر منشاء خلاف شرع و سنت داشته باشد، آن را درست نمی‌دانیم و به همین دلیل براساس قانون حکومت وظیفه دارد کلیه اموالی که متعلق به مردم است را از دست متجاوزان و سوءاستفاده کنندگان و همچین اموال ناشی از ارتشاء و اختلاس و رباخواری را پس گرفته و به بیت‌المال بازگرداند.

وی گفت: عمده ورود پول‌های نامشروع از ناحیه مواد مخدر است که باعث گسترش تروریسم و به نابودی کشیده شدن انسان‌ها می‌شود.

رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس گردش مالی قاچاق موادمخدر را بالغ بر ۱۵ میلیارد دلار عنوان کرد و افزود: به دلیل قوانین مبارزه با پولشویی، سود این فعالیت وارد سیستم بانک نمی‌شود و در سرمایه‌گذاری‌های جمهوری اسلامی وارد نمی‌شود.

به گفته وی، سود تولید مواد مخدر در افغانستان بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر افزایش یافته که صرف سرمایه‌گذاری در اروپا می‌شود.

او خاطرنشان کرد: برخی کشورهایی در زمینه مبارزه با پولشویی با ایران سیاسی برخورد می‌کنند، اما خود آن‌ها مقصران جدی در این باره هستند.

وی تاکید کرد: کشور ما در زمینه مبارزه با مواد مخدر و پول‌های ناشی از آن پیشروست، اما تا مفاسد اقتصادی از بین برود راه طولانی در پیش داریم.


 


راه سبز اتاوا در بیانیه ای ضمن اعتراض به ادامه حصر رهبران جنبش سبز، مسئولیت عواقب این آدم ربایی و حبس غیر قانونی را متوجه مقامات طراز اول کشور و خصوصا رهبر جمهوری اسلامی دانسته است.

در این بیانیه با اشاره به حبس و حصر غیر قانونی آیت الله العظمی منتظری خطاب به رهبر جمهوری اسلامی آمده است: “در گذشته ای نه چندان دور که “حصر مرجعیت تقلید شیعه” برای اولین بار به نام نظام جمهوری اسلامی ثبت شد و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری (ره) به سبب انتقاد از جنابعالی به حبس و حصر غیر قانونی درآمد نه تنها با این اقدام موفق به زدودن نام بزرگ منتظری از ذهن و دل مردم نشدید بلکه آن اقدام ننگین موجب افزایش جایگاه آن مرجع مردمی و استاد سابق شما در میان جوانان مسلمان ایران شد. اما آن ظلم مسلم و دیگر ستمهای نیروهای تحت فرمان شما نظیر حبس موسوی و کروبی عاقبت خوبی را برایتان به ارمغان نمی آورد و قطعا ادامه این روند منجر به بحرانی‌تر شدن اوضاع ایران و میزان مشروعیت شما خواهد شد.”

متن کامل این بیانیه که در اختیار تحول سبز قرار گرفته است در پی می آید:

قریب ۵ ماه از ربایش و حبس غیر قانونی رهبران سربلند جنبش سبز و همسرانشان میگذرد و اخبار نگران کننده ای نیز از وضعیت جسمانی و سلامتی آنان انتشار یافته است.

این در حالی است که نبود احکام قضایی برای حبس رهبران آزاده جنبش سبز و فقدان حکم دادگاه صالحه‌ در این باره، بار دیگر نقض سیستماتیک حقوق بشر و زیر پا گذاردن قانون اساسی به عنوان میثاق ملی را از سوی حاکمان جمهوری اسلامی نشان میدهد و “واقعیت های” این حاکمیت را روشن تر از گذشته مقابل چشمان مردم و جامعه بین‌المللی به تصویر می کشد.

کودتا گران البته با این اقدامات قادر به سرپوش گذاشتن برعمق بحرانی که حکومتشان را احاطه کرده نیستند و نخواهند توانست ملت مظلوم ایران را که طلبی جز حقوق انسانی خود و بهره مندی از نطام دموکراتیک ندارند از رسیدن به اهداف خود بازدارند. همچنان که رژیم شاهنشاهی نیز در گذشته با اقدامات مشابه روند سرنگونی خود را تسریع کرد و همچنان که دیگر دیکتاتورها در اقصی نقاط دنیا چنین خطاهایی را مرتکب شدند.

ما نیز چون دیگر هموطنان آزادیخواه کشورمان در عین حال که نگرانی شدید خود را از سلامت رهبران جنبش سبز و همسران مکرمه شان اعلام می کنیم، مسئولیت همه عواقب این آدم ربایی و حبس غیر قانونی را نیز متوجه مقامات طراز اول کشور و خصوصا رهبر جمهوری اسلامی می دانیم.

افکار عمومی فراموش نکرده است که تا پیش از ربایش رهبران جنبش سبز، هرگاه اشخاصی از کودتاگران خواستار برخورد با رهبران مردمی جنبش سبز می شدند، مقامات قضایی از مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با این اقدام در آن مقطع زمانی سخن می راندند. لذا می توان نتیجه گرفت امروز که آقایان موسوی و کروبی و همسران فداکارشان به اسارت کودتاگران در آمده اند، هماهنگی لازم برای این اقدام غیر قانونی با رهبری عالی نظام صورت گرفته است. لذا به ایشان یادآوری می کنیم در گذشته ای نه چندان دور که “حصر مرجعیت تقلید شیعه” برای اولین بار به نام نظام جمهوری اسلامی ثبت شد و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری (ره) به سبب انتقاد از جنابعالی به حبس و حصر غیر قانونی درآمد نه تنها با این اقدام موفق به زدودن نام بزرگ منتظری از ذهن و دل مردم نشدید بلکه آن اقدام ننگین موجب افزایش جایگاه آن مرجع مردمی و استاد سابق شما در میان جوانان مسلمان ایران شد. اما آن ظلم مسلم و دیگر ستمهای نیروهای تحت فرمان شما نظیر حبس موسوی و کروبی عاقبت خوبی را برایتان به ارمغان نمی آورد و ادامه این روند منجر به بحرانی‌تر شدن اوضاع ایران و میزان مشروعیت شما خواهد شد.

ما ضمن آنکه بر حق مردم ایران برای اعتراض به این وضعیت واقفیم و پای می فشاریم و نیز تغییر جهت خواسته های عمومی را پاسخی به روش سرکوبگرایانه حکومت میدانیم که بایستی مسوولیت های آن را بر عهده گیرد، اما در عین حال نمیتوانیم نگرانی خود را از ادامه خشونت و گسترش بی اعتمادی در اجتماع ایرانی پنهان سازیم لذا از کلیه دلسوزان کشور، روحانیون و مراجع تقلید و نیز آندسته از مسوولان جمهوری اسلامی که هنوز در دام قدرت طلبی ها و ستم کاریها گرفتار نیامده اند می خواهیم برای پایان این ظلم و نیز رهایی رهبران مردمی جنبش سبز تلاش کرده و دین خود را به مردم و کشور را کنند.

راه سبز اتاوا
۳۰ تیرماه ۱۳۹۰


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته