-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۷, جمعه

Posts from Khodnevis for 07/29/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



اتهام جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی؛ قرارداد با القاعده

به گزارش وال‌ستریت جورنال، مقام‌های وزارت خزانه‌داری می‌گویند که سردسته این شبکه، یک سوری‌الاصل به نام «عزالدین عبدالعزیز خلیل» است که از درون ایران این شبکه را هدایت می‌کرده است.

بر همین اساس، «خلیل» نیروهای جذب شده و پول را از طریق ایران به پاکستان منتقل می‌کند هر کدام از اعضای القاعده که وارد پاکستان می‌شوند، باید رقمی معادل ده هزار دلار آمریکا را با خود منتقل کنند.

مقام‌های آمریکایی مدعی هستند که «خلیل» با مقامات ایران همکاری نزدیکی داشته و توانسته رهایی عوامل القاعده را تضمین کند.

دیوید کوهن، معاون امور تروریسم  و اطلاعات مالی وزارت خزانه‌داری می‌گوید که «با عیان کردن این قرارداد که ایران به القاعده امکان انتقال پول و نیرو را به داده است، باز بخشی از حمایت‌های ایران از تروریسم را معلوم کردن کرده‌ایم.»


 


درباره مطلب گفته‌های موسوی در مورد اعدام‌های دهه ۶۰

درباره اعدام‌ها و شکنجه‌های دهه شصت، مطالب زیادی گفته شده است و در بین مردم هم سخنان و داستان‌های زیادی در این‌باره جاری است. ولی مساله جالب اینجاست که مسوولان مملکتی در آن برهه زمانی، که اکثرا از جناح موصوف به چپ هستند، در اینباره سکوت معناداری از خود نشان داده‌اند. اخیرا مطلبی در اینترنت به نقل از آقای مهندس میرحسین موسوی، نخست وزیر مورد حمایت آقای خمینی در آنزمان، انتشار یافته است که نکات جالب توجهی را در بر دارد.

اولین نکته موجود در این نقل قول این است که سعی شده است، اعدام‌ها و شکنجه‌های انبوه و بدون محاکمه اوایل دهه شصت، یعنی بین سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۳ انکار شود یا حداقل قابل اغماض تلقی شود. اگر به روزنامه‌های حکومتی آن سال‌ها، مانند کیهان و اطلاعات وجمهوری اسلامی، که از قضای روزگار تحت مدیریت اصلاح‌طلبان فعلی قرار داشته‌اند مراجعه کنید، متوجه اعلانات جالبی در آنها می‌شوید. در این اعلان‌ها، عکس افرادی زنده- در هنگام عکس برداری زنده بوده‌اند- قرار داده شده و از مردم خواسته شده که آنها را شناسایی کنند و پدر و مادر آنها برای تحویل جسد مراجعه کنند. یعنی اعدام‌ها اصولا بدون احراز هویت صورت گرفته است. حداقل ۳ نمونه آن را، خود من در بین نوجوانان هم محله‌ای خودمان سراغ دارم.

دومین نکته این است که سعی شده است با رندی تمام، مسئولیت اعدام‌های اوایل انقلاب بر گردن آقای ابولحسن بنی صدر گذاشته شود. «بنده خاطرم هست که یکی از دل‌مشغولی‌ها و دغدغه‌های اصلی شهید رجایی در دورانی که بنده هم عهده‌دار وزارت خارجه بودم، وضع زندان‌ها بود. ایشان چندباری هم شخصا به زندان‌ها سرکشی کردند و با بررسی وضعیت دستورهایی برای پی‌گیری می‌دادند که البته به دلیل اختلافات موجود بین نخست‌وزیر و رییس‌جمهور وقت مجال چندانی برای رسیدگی قاطع فراهم نشد و به مدت کوتاهی پس از ریاست‌جمهوری شهید رجایی هم که فاجعه انفجار نخست‌وزیری روی داد.» من خود بالشخصه با آقای بنی صدر عداوت دارم، چرا که ایشان را، به همراه آقایان قطب زاده و بازرگان و یزدی و شریعتی، مسئول تمام بدبختی‌های وارد بر نسل خود می‌دانم. ولی به یاد دارم که دو یا سه ماه بعد از اتمام انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری، یک نفر از همسایگان ما، به خاطر فعالیت انتخاباتی به سود آقای بنی صدر دستگیر شد و پس از شکنجه‌های طاقت فرسا، بدن نیمه جانش را تیرباران کردند. اصولا، طرفداران آقای بنی صدر، یکی از مهم‌ترین اهداف دستگاه شکنجه و اعدام آن زمان بودند. و بعد از فرار ایشان از مملکت هم، تعداد زیادی از طرفداران ایشان، دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. آیا کسی طرفداران خود را شکنجه و اعدام می‌کند.

سومین نکته اینکه، فرد خاطی در زندان‌ها و در واقع مسئول شکنجه‌ها و اعدام‌ها، بنا به گفته آقای مهندس موسوی شناسایی و به آقای خمینی معرفی می‌گردد و آقای خمینی دستور به برکناری آن شخص می‌دهد: «این ادامه یافت تا در جلسه‌ای که بنده هم‌راه بیست، بیست و پنج نفر از مسئولین خدمت حضرت امام بودم این را با امام مطرح کردم. خاطرم هست که حضرت امام وقتی این مسائل را شنیدند با لحن و نوع گفتاری که تاکنون از ایشان ندیده و نشنیده بودیم با عصبانیت و تغیر خاص دستور برکناری مسئولین خاطی را در همان‌جا صادر کردند و به بنده تاکید و سفارش موکد کردند که قاطعانه و با جدیت این ماجرا را پی‌گیری کنم. این چیزی نیست که کسی بخواهد انکار کند چون حداقل بیست نفر در این ماجرا شاهد هستند و می‌توانند صحت این را تایید کنند.» ولی در نهایت، با وجود مخالفت سران سه قوه و آقای خمینی با آن شخص، و دستور برکناری او، باز بر کار خود ابقا می‌شود. پس این آدم، باید پشتوانه بسیار محکمی داشته باشد که حتی آقای خمینی و سران سه قوه قادر به برکناری او نبوده ‌ند. این پشتوانه، چه شخصی و با چه مقامی بوده است که بالاترین مقامات مملکت در مقابل او کاملا بی اختیار بوده‌اند؟ نظامی که به راحتی آب خوردن، رییس جمهور منتخب مردم را برکنار می‌کند، از برکناری یک جنایت کار دون پایه عاجز است. پس نظام جمهوری اسلامی، عملا یک نظام فشل و زهوار دررفته است و دیگر دلیلی بر مشروعیت این قانون اساسی وجود ندارد. قانونی که با وجود پشتیبانی شخصیت کاریزمایی چون آقای خمینی، نمی‌شود آنرا بی تنازل اجرا کرد.

چهارمین نکته آن است که کوشیده شده همه سران حکومت، از سران سه قوه گرفته تا آقای خمینی، از اعدامهای سال ۶۷ بی خبر جلوه داده شوند، و حتی ادله‌ای بر مخالفت آنها با این جنایت، ساخته و پرداخته شود. اگر به روزنامه‌های آن زمان مراجعه شود، که باز از قضای روزگار تحت کنترل اصلاح‌طلبان امروزی بوده‌اند، به سخنان جالبی از آقایان موسوی اردبیلی و میرحسین موسوی و رفسنجانی برمی‌خورید که در آنها به شدت بر لزوم اعدام و حذف مخالفان، تاکید شده است.

سوالی که پیش می‌آید این است که گیریم همه مقامات مخالف آن اعدام‌های فله ای بوده‌اند، چرا بعد از آگاهی، اقدامی در خور انجام نداده‌اند. چرا هیچ کدام از مسئولین این جنایت را برکنار و محاکمه نکرده‌اند. چه قدرتی مانع آنها شده است. همگان، آقای خمینی را به شجاعت و صراحت لهجه در مخالفت با آنچه خلاف می‌دانست، می‌شناسند. چه چیز ایشان را از گفتن حرف حق و مبارزه با بیداد باز داشته بود؟ شاید بگویند که آقای خمینی در آن‌زمان اطلاع نداشتند یا اینکه بیمار بوده‌اند. این دو، خود عذر بدتر از گناه است. چگونه مقامات مملکتی و اعضای خبرگان رهبری، اجازه داده‌اند که یک انسان بیمار و یا بی‌خبر بر مملکت حکومت کند و در این زمینه کاری نکرده‌اند. آیا این شرایط، با شرایط رهبر در قانون اساسی سازگار بوده است. در رد نظریه بی‌خبری و یا بیماری ایشان، همگی ما به خوبی به یاد داریم که چگونه ایشان سریعا از انتشار یک کتاب مخالف اسلام در آنسوی دنیا آگاه شده و بدون ترس و واهمه از قدرت انگلیس و همچنین عواقب اینکار، فتوای قتل سلمان رشدی را صادر کردند. و همچنین به خوبی به یاد داریم که بعد از پخش مصاحبه یک نفرکه در آن اوشین را بالاتر از فاطمه زهرا دانسته بود، فتوای ارتداد مصاحبه شونده و مصاحبه کننده را صادر کردند. پس موضوع ترس، بی‌خبری و بیماری آقای خمینی، موضوعی مضحک به نظر می‌رسد.

در پایان، باید بگویم که هدف این نوشته، انتقام جویی و .... نیست. بلکه هدف روشن شدن حقیقت و اعتراف تک تک ما ایرانیان به اشتباهات خود هست، تا دیگر شاهد اینگونه جنایات نباشیم.


 


یک سوال ساده از شورای هماهنگی راه سبز امید

شورای هماهنگی راه سبز امید که مشخص نیست از چه کسانی تشکیل شده است و چه گروه و یا افرادی را  نمایندگی می کند اخیرا بیانیه ای را با عنوان  «بیانیه مقدماتی جنبش سبز درباره انتخابات سال نود» منتشر ساخته است. در این بیانیه  شرط و شروطی برای شرکت در انتخابات مجلس تعیین شده است.  بدون ورود  به بحث شرکت یا عدم شرکت در انتخابات   و این امر که ایا با انتخابات می توان تغییری ساختاری در نظام کنونی بوجود آورد و راه را برای خروج از نظام ولایت مطلقه و گذر به نظامی  باز کرد که توانائی پاسخگوئی به حد اقل خواست های دمکرات ها در ایران را دارا باشد، یکی دو پرسش بسیار ساده  را می‌توان مطرح کرد و انتظار داشت که شورای هماهنگی راه سبز امید  پاسخی مناسب برای این پرسش ها ارائه دهد.

در بیانیه شورا از جمله شرایط برای حضور «جنبش سبز مردم ایران»  در انتخابات  ۳ شرط برای نویسنده روشن نیستند:  

و) با لغو نظارت استصوابی که مغایر موازین انتخابات آزاد، سالم و منصفانه و همچنین قانون اساسی است، انتخابات زیر نظر مرجع نظارتی بی طرف ومورد اعتماد کلیه جریان های سیاسی و اجتماعی برگزار گردد.

ز) تمامی شهروندان و همه گرایش ها و تشکل های سیاسی، ‏عقیدتی و قومی بتوانند بدون احساس زور و تحمیل در انتخابات فعال شوند و به نامزدهای موردنظر ‏خود رأی دهند و به خاطر رأی خود مورد بازخواست و تهدید و محرومیت واقع نشوند.

ک) حاکمیت باید تمام اقدامات لازم را به عمل آورد تا احزاب و نامزدها و رأی دهندگان از امنیت جانی و مالی و ‏حیثیتی مساوی برخوردار باشند و از اعمال هرنوع خشونت، جلوگیری بعمل آید.

آیا لغو نظارت استصوابی شامل کسانی که به جدائی دین از حکومت  اعتقاد دارند نیز می‌شود؟

آیا کسانی که در نظام کنونی غیر خودی به حساب می‌آیند و از ابتدا کنار گذارده شده بودند هم  برای حضور به این مرجع نظارتی دعوت خواهند شد؟

زمانی که صحبت از تشکل های سیاسی، عقیدتی و قومی می شپد منظور کدام تشکلات سیاسی است؟  آیا احزابی که از ابتدای انقلاب غیر قانونی اعلام شدند  هم از این چنین حقی برخوردار خواهند بود؟

زمانی که صحبت از تشکل‌های قومی می‌شود،  منظور احزاب کرد، آذری و یا بلوچ و عرب که همگی از پسوند‌هائی چون ضد انقلابی و منحله برخوردار هستند  است؟

منظور از  شرکت آزاد احزاب عقیدتی یعنی حق شرکت در انتخابات برای کمونیست و سوسیالیست و یا هوادار مشروطه ؟

اقداماتی که حاکمیت باید برای امنیت حانی و مالی احزاب و کاندیداها انجام دهد،  فقط شامل کسانی که «انحرافی» و «فتنه گر»  خوانده می‌شوند خواهد بود یا »ضد انقلابیون» را هم در بر خواهد گرفت؟ 

اگر پاسخ به پرسش های فوق مثبت است باید این بیانیه را حکم انحلال جمهوری اسلامی دانست.

  در صورت منفی بودن پاسخ‌ها، تلاشی بیش برای  بازگرداندن عقربه تاریخ به قبل از  آخرین انتخابات ریاست جمهوری نیست و شکست آن از هم اکنون به ثبت رسیده است.


 


سخنان بنی‌صدر درباره شهادتش در دادگاه میکونوس
 


سن اعتیاد ۱۳سال به رسید

رضا نقیب‌السادات در همایش بزرگ پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی اعتیاد و طلاق گفت که سن اعتیاد در ایران به شدت پایین آمده و به ۱۳ سال رسیده است.

به گزارش ایسنا، آقای نقیب السادات، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی که در همایشی در ساری سخن می‌گفت با بیان اینکه  در حال حاضر شکل آسیب های اجتماعی تغییر کرده و دامنه پدیده اعتیاد هم گسترده شده است اظهار داشت که رسانه‌های مدرن این آسیب‌ها را در ایران تشدید می‌کنند.

نقیب السادات افزود: «اعتیاد سبب می شود تا جامعه پذیری افراد دچار اختلال شود.»

وی با اشاره به اینکه نیاز به شورای هماهنگ کننده مبارزه با اعتیاد در هر استانی احساس می شود افزود: «مرکز سیاست گذاری در بخش سلامت اجتماعی در استان‌ها باید ایجاد شود.»

آقای نقیب السادات با بیان اینکه در حال حاضر دو میلیون نفر معتاد به مواد مخدر در کشور وجود دارند گفت: «در حال حاضر سن اعتیاد در کشور به ۱۳ سال رسیده است و اکثر معتادان کشور زیر ۱۹ سال هستند.»

این استاد دانشگاه همچنین گفت: «گرايش به الکليسم، موادمخدر، روسپيگري و هم جنس بازي به شدت درحال افزايش است و رسانه‌هاي مدرن نيز بر شدت اين امر دامن مي زنند.».

فرمانده نیروی انتظامی: تزریق مواد مخدر در جامعه کار دشمنان است

در همین حال امروز اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی هم گفت که توزیع مواد مخدر در کشور کار «دشمنان» ایران است.

به گزارش ایسنا، آقای احمدی مقدم که در آذربایجان غربی سخن می گفت با اشاره به اینکه دشمنان نظام اسلامی، هویت ایرانیان را نشانه رفته‌اند گفت: «مستکباران و دشمنان نظام اسلامی با تزریق موادمخدر، ضد فرهنگ سازی و ایجاد ناامنی و رعب و وحشت در جامعه به دنبال زیر سوال بردن هویت ملی ایرانیان هستند.»

وی برقرای امنیت را یک نیاز حقیقی برای جوامع بشری و زیرساخت تمامی فعالیت‌های انسانی برای پیشرفت جامعه دانست و تصریح کرد: «وظیفه هر حکومتی برقراری امنیت در جامعه است.»

احمدی مقدم با بیان اینکه خشونت، تروریسم، مشروبات الکلی و مواد مخدر بصورت «سازمان یافته و توسط دشمنان» در ایران اشاعه داده می‌شود گفت که «دشمنان» با این کار می‌خواهند نظام اسلامی را از بین ببرند.

فرمانده نیروی انتظامی در پایان هم به درگیری‌های مناطق مرزی آذربایجان غربی بین سپاه و پژاک اشاره کرد و گفت: «با عملکرد خود به دشمنان نشان خواهیم داد که خواب ضربه‌زدن به نظام اسلامی را هم نمی‌توانند ببینند. ما با تمامی وجود درمقابل ظالمان ایستاده و بینی آنها را به خاک خواهد مالید.»ش


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به khodnevis-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به khodnevis@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته