-----------------------------
همه خبرها و ديدگاهاي سانسور شده و پشت فيلتر جمهوري اسلامي مانده را يكجا و بي درد سر در "هستي نيوز" بخوانيد... http://groups.google.com/group/hasti-news/

--------------------------------------------







Google Groups
Subscribe to Hasti News
Email:
Visit this group

۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

Latest News from Iran Green Voice for 07/26/2011

Email not displaying correctly? View it in your browser.
این خبرنامه حاوی عکس است. لطفا امکان دیدن عکس را در ایمیل خود فعال کنید.



ندای سبز آزادی: آیت‌الله خامنه‌ای در حکمی آیت الله سید محمود هاشمی شاهرودی را به ریاست هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه منصوب کردند.

به گزارش آفتاب، هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه در اجرای بند 7 اصل 110 قانون اساسی تشکیل شده است.

متن حکم به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

آیت‌الله جناب آقای سید محمود هاشمی شاهرودی دامت برکاته

در اجرای بند 7 اصل 110 قانون اساسی هیأت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه به منظور بررسی و ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه تشکیل می‌گردد و جنابعالی و آقایان حجت الاسلام سید محمد حسن ابوترابی‌فرد، سید مرتضی نبوی، عباسعلی کدخدایی و سید صمد موسوی خوشدل به عنوان اعضای آن هیأت عالی برای یک دوره 5 ساله انتخاب می شوید.

ریاست هیأت مذکور بر عهده جنابعالی خواهد بود.

لازم است مسئولان عالی نظام خود در تعامل با یکدیگر روابط قوا را به نحو مطلوب تنظیم و اختلافات احتمالی را رفع کنند و کمال همکاری را هیأت مذکور به عمل آورند. از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.

سید علی خامنه‌ای
3 مرداد ماه 1390

هاشمی شاهرودی سابقه ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۸، ریاست مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق و عضویت در حزب الدعوه عراق را در کارنامه دارد.


 


ندای سبز آزادی: ابراهیم نبوی فعال سیاسی، نویسنده و طنزنویس ایرانی است که هم اینک در کشور بلژیک به سر می برد، وی از جمله افرادی است که طعم زندان جمهوری اسلامی ایران را چشیده است. نبوی چندی است نوشتن سلسله مقالاتی با موضوع "جامعه خودمانی" آغاز کرده است. در این مقالات نبوی سعی کرده وضعیت جامعه ایران را تجزیه و تحلیل کند و نقاط ضعف و قوت آن را بر بشمارد. در یکی از این مقالات، آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی را "معتدل ترین فرد" در میان اصولگرایان در زمان انتخاب به عنوان رهبری دانست. این مساله جنجالی شد و تفسیرهای بسیاری حول آن شکل گرفت. به گونه ای که رسانه های اصولگرا از جمله روزنامه "کیهان" نوشت "ابراهیم نبوی آیت الله خامنه ای را "معتدل ترین فرد" دانست.

به همین بهانه "العربیه.نت" با ابراهیم نبوی به گفت و گو نشسته است، نبوی در این گفت و گو تاکید کرد «جایگاهی که برای رهبر ایران مد نظر قرار گرفته خود "دیکتاتور ساز" است.» او بزرگترین اشتباه آیت الله خامنه ای را حمایت از احمدی نژاد دانست. وی از تندروی ها در دوران اصلاحات سخن گفت که باعث شد آیت الله خامنه ای برای برخورد با اصلاح طلبان "شمشیر را از رو ببندد."

نبوی مسیر جنبش سبز را صحیح می داند و می گوید کارنامه خاتمی در دوره ریاست جمهوری درخشان است.

او تاکید می کند که پذیرفتن خواسته های اصلاح طلبان یا انقلاب، دو گزینه اجتناب ناپذیر پیش روی رهبر ایران است و می گوید «انقلاب ها را انقلابیون خلق نمی کنند، دیکتاتورها خلق می کنند.»

متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است:

_ چندی است نوشتن سلسله مقالانی با موضوع "جامعه خودمانی" را آغاز کرده اید در بخشی از یکی از این مقاله ها نوشته اید که آیت الله خامنه ای هنگام انتخاب به رهبری معتدل ترین فرد بود اما بعد دیکتاتور شد. دلیل این موضوع چیست؟

من توضیح دادم، دو عامل در این موضوع نقش داشت. عامل اول را با نام صندلی تعریف کردم، ولایت فقیه بخشی از این صندلی است، موقعیتی است که در بازتعریف رهبری در قانون اساسی انجام گرفت و باعث شد آن صندلی معجزه گر بشود، حتی یک هنرمند را هم وقتی روی آن می نشانی دیکتاتور می شود، البته دیکتاتوری هنرمندان و فیلسوفان سابقه دارد.

عامل دوم تندروی هایی بود که ما در اولین شرایط آزادی - در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی - انجام دادیم که باعث شد خامنه ای که تا سال 78 کمتر تند می رفت رفتارهایی بیاموزد. وقتی دید ما بخصوص اکبر گنجی، باقی و من داریم بدون کنترل پیش می رویم و مجلس ششم از دستش درآمده، شمشیر را از رو بست. به قول آقای نوری زاده که همیشه روحش در همه جلسات تک نفره حضور دارد چفیه را گذاشت روی دوشش و در پاسخ به کسانی که گفته بودند اول هاشمی را می زنیم و بعد رهبری را، گفته بود تا حالا نمی خواستم بزنم، ولی حالا می زنم.

عامل سومی نیز وجود دارد که البته توضیح آن را لازم ندیدم چون موضوع من دیکتاتور شدن خامنه ای نبود، بلکه دیکتاتور پروری و دیکتاتور سازی بود و به همین دلیل در نوشته نیامد و آن اشتباهات او بود.
 

بزرگترین اشتباه آیت الله خامنه ای حمایت از احمدی نژاد بود

- درباره عامل سوم و اشتباهات آقای خامنه ای ممکن است بیشتر توضیح دهید؟

بله. ایشان اشتباهات بزرگی را از دوره دوم آیت الله هاشمی آغاز کرد، شاید از اون دوران بشود گذشت، ولی به دلیل پارانویای ایران، که مثل اکثر رهبران خاورمیانه ای پارانویای مزمن دارد، بعد از پنج سال هاشمی را محدود کرد. همین کار را با خاتمی کرد و این کار را با صدور فرامین فراقانونی انجام داد. ولی باز هم از نظر من اشتباه بزرگ ایشان در حمایت از آقای احمدی نژاد بود.

در حقیقت آقای احمدی نژاد در دور اول ریاست جمهوری دل آقای خامنه ای را به دست آورد و دائما او را تکریم و تعظیم می کرد. اما در دور دوم، آقای خامنه ای در حالی تقلب سال 88 را کرد که می دانست که این تقلب تعیین کننده است و طبعا آشکار خواهد شد. ایشان همانطور چهار ساعت بعد از پیام تبریک به احمدی نژاد در تاریخ 23 خرداد 88 گفتم، تمام پولش را روی اسب بازنده شرط بست. فقط به این خاطر که به موسوی و کروبی اعتماد نداشت.

احمدی نژاد گفته است که آیت الله خامنه ای او را گذاشت به عنوان رئیس جمهور تا موسوی روی کار نیاید. من این را بعید نمی دانم. خامنه ای اشتباه بزرگش را از همین جا شروع کرد. ابتدا سعی کرد احمدی نژاد را که به عنوان "رئیس جمهور خودم" به زور وزارت کشور و اعلام رای بدون شمارش که اشتباهاتش از آمارهای درست بیشتر بود جا بیاندازد. بعد هم از همه اشتباهات احمدی نژاد حمایت کرد. اتفاقا احمدی نژاد به اتکای همین حمایت ها تبدیل به یک موجود فاسد و کاملا بیمار شد که حداقل دولتش مثل روز اول دولت پاکدستی نیست.
 

دور کردن هاشمی رفسنجانی از اصلاح طلبان اشتباه بزرگی بود

- شما برای دست کم کسانی که در دوره اصلاحات روزنامه خوان بودند یا تمایلات اطلاع از اوضاع سیاسی داشتند، فردی شناخته شده هستید. از تندروی در آن دوره سخن گفتید. اگر الآن به عقب برگردید چگونه رفتار خواهید کرد؟

این سواله جالب و همواره بی پاسخی خواهد بود. معمولا اگر من به همان دوره برگردم دیگر تجربه های این مدت را نخواهم داشت، اما با فرض اینکه با دانایی ها و تجربیات امروز به سال 1378 برگردم، طبیعتا به هیچ وجه از برخوردهای تندروانه مطبوعات دوم خردادی در برخورد با قتلهای زنجیره ای که با انگیزه های شهرت طلبی و رقابت سیاسی صورت می گرفت، حمایت نخواهم کرد. اتفاقا من در خرداد سال 1379 در یک سخنرانی در کانادا همین انتقاد را از دوستانی که تند رفته بودند کردم، انتقاد من به تندروی مطبوعات در سال 78 چیز تازه ای نیست.

ما در سال 78 اشتباه بزرگی کردیم. بزرگترین متحد و پدر معنوی اصلاحات سیاسی که همان اصلاحات اقتصادی هاشمی به لحاظ جامعه شناختی بود، هل دادیم به سوی محافظه کاران ضعیف شده و مشرف به موت که با ده درصد رای شهرها به تدریج تمام قدرت را از اصلاح طلبان پس بگیرند.

جنبش سبز مسیر صحیحی را طی کرده است

- آیا معتقدید پس از انتخابات 88 اصلاح طلبان به معنی افراد و گروه هایی که در دوره اصلاحات در بخشی از حاکمیت حضور داشتند تندوری کردند؟

اصلاح طلبان در جنبش سبز یعنی اعتراضات خیابانی به تقلب انتخاباتی به بهترین و درست ترین شکل عمل کردند. من شیوه برخورد رهبران جنبش اعم از کروبی، موسوی و خاتمی و حتی هاشمی و زندانیان داخل کشور را ستایش می کنم و به نظرم شیوه آنان شیوه ای پسندیده است.

به نظر من اگر ما تئوری فشار از پائین چانه زنی از بالای آقای حجاریان را درست بدانیم، انتقاد وارده ما بر دوره خاتمی این است که چرا، هم رهبری گروه فشار، یعنی بدنه اجتماعی اصلاحات، و هم رهبری مذاکرات، یعنی مسوولان چانه زنی یک نفر و همان خاتمی بود. در حالی که این دو باید از هم جدا باشند. بعد از جنبش سبز، رهبری بدنه سیاسی با موسوی و کروبی بود و نیروی واسطه سیاسی هاشمی و خاتمی. تقریبا با حذف هاشمی از قدرت، خاتمی به جای او نظریه مشارکت مشروط در انتخابات را به درستی مطرح کرد که مورد پذیرش اصلاح طلبان و طبعا مورد انتقاد تندروهای مخالف جنبش سبز و تندروهای خود جنبش سبز است.

کارنامه خاتمی درخشان است

- جدا از تندوری های صورت گرفته در دوران اصلاحات‬، آیا خود آقای خاتمی فرصت سوزی هایی نکرد؟ آیا همانطور که برخی از فعالان سیاسی امروز می گویند اگر آقای خاتمی در بعضی مقاطع قاطع تر عمل می کرد و کوتاه نمی آمد، باز شاهد سرخوردگی هوادران حرکت اصلاحی در دوره بعدی بودیم؟‬

من خیلی به خطاهای خاتمی معتقد نیستم، به نظر من نداشتن مدیریت در مجلس در دوره آقای کروبی بسیار مهم تر از این مورد است. البته آقای خاتمی هم می توانست پافشاری های بیشتری بکند، که نکرد و شاید بشود او را به این دلیل مقصر دانست. اما من معتقدم نمره کارهای انجام شده ایشان چنان درخشان است که آن نمرات ضعیف و کوچک که هست و باید هم از آن انتقاد کرد، چندان به چشم نمی آید.

اما موضوع سرخوردگی هواداران اصلاحات یا هواداران جنبش سیاسی در ایران یک موضوع جامعه شناختی است. یه عبارت دیگر شما وقتی در کتب و منابع تاریخی بخوانید متوجه تفاوت مردمی مثل ایرانیان، عرب ها، افغان ها و ترک ها می شوید.

مردم ایران، مردمی نیستند که دو سال هر هفته بروند به خیابان و کتک بخورند و این قدر تلاش کنند تا پیروز شوند. یا در یک هفته همه چیز باید تمام شود، یا اینکه وقتی صبح انقلاب پیروز نشد، عصر به دنبال سرودن شعری غمناک می روند. در اروپا ارتش مقاومت برای مقابله با نازی ها در هر کوچه تعدادی کشته داد. در آمریکا، تعداد قبرستانهای جنگ دوم جهانی از هر بنای مهمی عظیم تر است. ولی پیگیری نکردن و نداشتن تداوم یکی از ویژگی های ماست. یک بار به یکی از دوستانم گفته بودم که هرگز حاضر نیستم برای دفاع از عقیده ای که دو سال دوام می آورد چهار سال زندان بروم.
 

حکومت خود به تقلب در انتخابات اعتراف کرده است

- شما در سلسله نوشته هایی که داشتید‬، به تفصیل از ویژگی های عمومی حاکم بر جامعه یاران صحبت کردید‬. چند ماه در ایران اعتراض های خیابانی بود‬ نتیجه بخش نبود و واقعا مردم به خانه های خود برگشتند. شاید آقای موسوی این روحیه را می شناخت که این نظر را مطرح کرد که سبز بودن یعنی سبز زندگی کردن و جنبش را باید زندگی کرد‬. اما سیر مقالات شما به شکلی مایوسانه پیش می رود. من نمی دانم آیا درست هست بگویم که نتیجه گیری کلی از این مقالات این هست که جامعه ایران عموما یک جامعه جو گیر هست؟‬

من چند توضیح باید بدهم. اول اینکه من این سلسله مقالات را برای روحیه دادن به مردم ننوشتم، اصولا یکی از وظایف منتقد حوزه سیاست و اجتماع انتقاد از روحیات مردم است. من در حقیقت توهم زدایی کردم. یعنی برای جامعه ای که این خصوصیات را پشت خصوصیات انقلابی پنهان می کرد، توضیح دادم که مبنای گریز ما از انتخابات میل ما به ویرانگری و انقلاب است. به خودمان دروغ نگوئیم. دوستان ما انتقاد می کنند که چرا در ایران فضای باز سیاسی وجود ندارد، در حالی که در رسانه های فارسی اپوزیسیون مثل بالاترین خفقان نیروهای ارتش سایبری و مجاهدین حاکم است.

از اینها گذشته جنبش سبز براساس همین حرف ها بنیاد شد. جامعه ایران دائما ادعاهای انقلابی می کند، اما تا وقتی به قول شما جوگیر نشود و داغ نکند درگیر نمی شود. البته به نظر من جنبش سبز خصلت جنبش های سیاسی را داشت که حقوقی را می خواهند، مثل حق آزاد بیان، یا حق آزادی زنان، یا حقوق فردی یا بسیاری حقوق دیگر. این خصلت یک جنبش است، جنبش سبز هم همین بود. "رای من کو؟" یک شعار و خواست حقوقی است و همین باعث می شود که من فکر کنم جنبش ایران سالها از جنبش مصر و سوریه و تونس و لیبی جلوتر است. ما در سی سال حداقل 27 انتخابات، ظاهری یا غیرظاهری برگزار کردیم. این خودش یک نشانه است.

به نظرم جنبش سبز بر این اساس پیش رفت، و تا آنجا که مسالمت آمیز بود پیش رفت و از نظر من در جای خوبی متوقف شده است، حکومت در مورد برخورد با جنبش سبز بازی را باخت. آنها مردم را در خانه نشاندند. این مردم طرف حکومت نرفتند. ممکن است برخی از مردم سرخورده شوند، از همانها که گفتم، اما عموم مردم که در سه حضور خیابانی به خیابان آمدند، نشان دادند که جنبش سبز زنده است. حکومت وقتی می تواند اعلام کند جنبش سبز مرده است که مردم با حکومت همراه شده باشند و پذیرفته باشند رای شان دزدی نشده. چرا باید بپذیرند؟ وقتی خود احمدی نژاد می گوئید آقا از ترس میرحسین موسوی از من حمایت کرد. وقتی وزیر اطلاعات به احمدی نژاد کنایه تقلب می زند و می گوید "وزیر کشورتون خبر دارد چطور انتخاب شدید" وقتی صریحا و رسما همه ائمه جمعه اعلام می کنند که اگر رهبر نبود احمدی نژاد هیچ رای نمی آورد، یعنی همه آنها به تقلب اعتراف کرده اند.

مردم روز به روز از حکومت نا امید تر می شوند. ایمان پیدا می کنند تقلب شده، حکومت خودش اعلام می کند دولت احمدی نژاد رمال و جادوگر و دروغگو و ماجراجو ست و اقتصاد ایران را نابود کرده و جزو فاسد ترین حکومت های جهان است. این همه از فساد خانواده هاشمی می گویند، فسادی که در دولت احمدی نژاد بود در تاریخ ایران بی نظیر است.

مردم توی خانه نشسته اند، فارسی وان و بی بی سی و صدای آمریکا و تازگی ها رسا را می بینند و البته پلیس ماهواره های شان را می برند. از وقتی رسا را مردم با همان چهار تا برنامه نصفه نیمه اش می بینند، حکومت همان برنامه های تفریحی بی بی سی و من و تو و فارسی وان و پارازیت صدای آمریکا که نمی دانم غیر از پارازیت برنامه دیگری هم دارد، را هم از دست می دهند. مردم به حکومت نزدیک نشدند، هر چند ممکن است برخی از آنها با اصلاح طلبان فاصله گرفته باشند. به نظرم این باید برای خامنه ای اعلام خطر مهمی باشد.
 

آیت الله خامنه ای اطرافیان خود را یکی پس از دیگری از دست داد

- خطری که آقای خامنه ای را تهدید می کند چیست؟

چند خطر مهم است، اول اینکه حکومت دچار چند پارگی است و این ادامه خواهد داشت. تا دو سال قبل کسی به خامنه ای بی احترامی نمی کرد، یا می ترسید این کار را بکند، حالا در خیابان مردم شعار مرگ بر خامنه ای هم داده اند.

دومین نکته این که حکومت نیاز به دریافت مشروعیت از اصلاح طلبان دارد. اگر نداشت این همه نظرش را تغییر نمی داد و این همه راههای دعوت از اصلاح طلبان از سوی مجلس و شورای نگهبان پیشنهاد نمی شد.

از طرف دیگر بحران اقتصادی و اجتماعی به شکلی ویرانگر و خرد کننده وجود دارد، هر روز خبر یک اتفاق وحشتناک مثل تجاوز خیابانی یا دسته جمعی یا کشتن آدمها در خیابان را می شنویم.

قیمت تاکسی میدان ولی عصر تا هفت تیر پانصد تومان است. قیمت ها به شکل ویرانگری بالا رفته است. دولت مخالف رهبری و رهبری مخالف دولت و این دو مخالف سبزها هستند. این وضع در هنگام وقوع یک عمل سیاسی مثل انتخابات خودش را نشان می دهد. بخصوص اینکه در انتخابات مردم می توانند به خیابان بروند. من از وقوع یک انقلاب می ترسم و متاسفانه مهم ترین پیش بینی که دارم این است که آقای خامنه ای با شرایط اصلاح طلبان موافقت نخواهد کرد و اصلاح طلبان انتخابات را تحریم می کنند. خامنه ای باید بداند که تهدید خاتمی و اصلاح طلبان در مورد عدم مشارکت در انتخابات کاملا جدی است و همه چیز را برای حکومت از میان می برد.

خامنه ای در سه سال گذشته هفتاد درصد حکومت و هشتاد درصد سیاستمداران مجالس قبلی و بخش اعظم مردم را برای به دست آوردن احمدی نژاد از دست داد. حالا احمدی نژاد را هم از دست داده است. این روز به روز تنها تر شدن دیکتاتور، معادله بدنه اجتماعی معترضان و بدنه حکومت را که با هم تنه به تنه فشار می دهند، به نفع مردم تغییر می دهد.

آنچه من نوشتم از واهمه یک انقلاب است، و متاسفانه من کاری نمی توانم بکنم. شما درست گفتید که من ناامیدم.
 

پذیرفتن خواسته اصلاح طلبان یا انقلاب دو راه پیش روی آیت الله خامنه ای است

- چه کار باید کرد؟ آیا شما نسخه ای سراغ دارید؟‬

نسخه همان چیزی است که هر روز دارم می نویسم. ما از قبل از جنگ های ایران و روس در بن بست سرنوشت ایران گیر کرده بودیم. ما از آن دوره دچار دو انقطاع شدیم، قطع رابطه با جهان، به دلیل نداشتن راه دریایی و از میان رفتن جاده ابریشم، و در نتیجه دور افتادن ما از جهان. این موضوع باعث شد تا ما همواره در هر مرحله ای با این سوال مواجه شویم " چرا غرب پیش رفت و ایران عقب ماند" یک بار دلیل اش را نداشتن قانون بدانیم، یک بار دلیل اش را در نداشتن روحیه تجدد بدانیم، یک بار دلیل اش را درحجاب سر کردن زنان بدانیم، یک بار دلیل اش را در عدم بازگشت به دین پاک بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول مصدق در فاصله از مردم بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول فرح در بی فرهنگی و بی هنری بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول مخالفان پهلوی در سلطنت بدانیم. یک بار دلیل اش را در جمهوری اسلامی بدانیم. همه اینها را تجربه کردیم و دائم داریم هی آزمایش می کنیم، هی انقلاب می کنیم و قانون اساسی و حکومت عوض می کنیم بلکه مشکل حل شود و نمی شود.

یعنی جامعه ایران یک جامعه سنتی بود، اما الیت روشنفکر و مدرن بودند. تلویزیون در کنار مرادبرقی هفته فیلم برگمن برگزار می کرد، در حالی که تیراژ مجله تماشای تلویزیون 3 هزار نسخه بود، ولی تیراژ مجله مکتب اسلام چهارصد هزار نسخه بود.

چنین شد که در انقلاب ایران، جامعه علیه حکومت طغیان کرد و روشنفکران، سیاستمداران و روحانیون پشت سر عموم مردم سنتی رفتند. انقلاب پیروز شد. و آن تضاد ظاهرا حل شد. تازه در دهه شصت و هفتاد ما با تاسیس دانشگاه آزاد به نوعی شرایط مدرن رسیدیم و یک الیت 14 میلیونی دانشگاه رفته پیدا کردیم. سینمای مدرن تاسیس شد، زنان تشکل تاسیس کردند و حاصل تغییرات اقتصادی و اجتماعی دوره هاشمی، نیاز به اصلاحات سیاسی دوره خاتمی شد.

در دوره خاتمی ما با مفاهیمی مثل آزادی و دموکراسی در ابعاد وسیع آشنا شدیم و این آشنایی بعدا در جنبش سبز خودش را نشان داد. این جنبش یک زندگی است، نیاز به نوع دیگری زندگی کردن و تاکید موسوی نیز بر همین است. از نظر من جنبش سبز ماهیتا یک جنبش اجتماعی است، همانطور که جنبش اصلاحات یک جنبش اجتماعی است. در این میان نیروهایی که تمایلات رادیکال دارند، هر از گاه پیدا می شوند و سعی می کنند خواسته های شان را به جنبش مسالمت آمیز تحمیل کنند. جنبش سبز از میان رفتنی نیست. نه می شود ایران را به شرایط کره شمالی و کوبا برگرداند و نه می توان 30 شبکه تلویزیونی و 26 میلیون کاربر اینترنتی را از میان برد.

آیت الله خامنه ای میان دو سرنوشت می تواند انتخاب کند، یا با خواسته های اصلاح طلبان کنار بیاید و با آنها توافق کند، یا مثل شاه خودش را برای انقلابی اجتناب ناپذیر آماده کند. می گویم اجتناب ناپذیر چون بخش اعظم مردم انقلاب را نمی خواهند، ولی وقتی حکومت همه درها را ببندد چاره ای نمی ماند. به نظرم انقلاب ها را انقلابیون خلق نمی کنند، دیکتاتورها خلق می کنند.


 


وزیر اسبق کشاورزی می‌گوید: «کشاورزی در حال موت است، صندوق‌های بازنشستگی یکی پس از دیگری در حال ورشکستگی هستند و روز به روز وضع اقتصادی بد‌تر می‌شود.»

عیسی کلانتری در گفت‌وگو با روزنامه اعتماد افزوده است: «دولت با افزایش درآمدهای ریالی خودش از محل صرفه‌جویی یارانه‌ها، از پس هزینه‌هایش برنمی‌آید و این درآمد‌ها و دلارهای نفتی است که به جای سرمایه‌گذاری، هزینه جاری می‌شود.»

به گفته وی «مشکل همین است. نفت نباید هزینه جاری شود و به این ترتیب کارهای عمرانی، زیربنایی و توسعه‌یی متوقف می‌شود.»

کلانتری درباره وضعیت کشاورزی کشور نیز گفته است: «کشاورزی حال و روز خوبی ندارد. کشاورزان دوران سختی را می‌گذرانند. دولت در رسیدن به اهداف برنامه کشاورزی در طول برنامه چهارم شکست خورده است.»

وزیر پیشین کشاورزی ادامه داده است: «آمار و ارقامی که وزارت جهاد کشاورزی منتشر کرده رشد بخش کشاورزی را ۴/۱درصد در طول برنامه اعلام کرده است که البته هدف‌گذاری‌ها در برنامه چهارم ۵/۶درصد اعلام شده بود و این یعنی دولت دهم به حدود کمتر از ۲۰درصد از اهداف برنامه چهارم دست یافته است. این رشد پایین‌ترین رشد در طول صد سال گذشته کشاورزی کشور بوده است.»

به گفته وی «در حال حاضر دلارهای نفتی به جای سرمایه‌گذاری، صرف امور جاری می‌شود و اگر همینطور ادامه پیدا کند در آینده شاهد تعطیلی تدریجی بخش کشاورزی خواهیم بود. یعنی واردات جایگزین تولید می‌شود. به جای اینکه در داخل تولید کنیم، واردات ارزان را وارد می‌کنیم.»

کلانتری تاکید کرده است: «کشاورز از پس هزینه سرمایه‌گذاری برنمی‌آید. وقتی کشاورزی کشور مستهلک شده است، قیمت تمام شده بالاست. وقتی قیمت تمام‌شده بالاست، قیمت همسایه ارزان‌تر است، واردات افزایش خواهد یافت. نمی‌شود دور کشور دیوار آهنی کشید.»


 


پکن قصد دارد به جای بدهی‌اش به ایران کالا و خدمات بدهد

در حالی که هنوز مساله بدهی نفتی ۵ تا ۱۰ میلیارد دلاری هند به ایران حل نشده است، روزنامه فایننشال تایمز از بدهی ۳۰ میلیارد دلاری چین به ایران خبر داده و گزارش کرده که چین قصد دارد به جای بدهی خود، کالا و خدمات به ایران ارائه دهد!

به گزارش دیپلماسی ایرانی، تهران و پکن به دنبال استفاده از سیستم معامله پایاپای برای خرید نفت ایران در قبال کالا و خدمات چینی هستند و این در حالی است که تحریم‌های آمریکا چین را از پرداخت مبالغی بیش از ۲۰ میلیارد دلار برای واردات نفت از ایران منع می کند.

این موضوعی است که در تازه ترین گزارش روزنامه فایننشال تایمز مطرح شده است. به گزارش این روزنامه انگلیسی، تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی انجام معاملات با دلار را بسیار دشوار کرده و این بدان معناست که چین به ایران دست کم ۳۰ میلیارد دلار بدهی نفتی دارد. این در حالی است که هنوز مساله بدهی نفتی ۵ میلیارد دلاری هند به ایران حل نشده است.

فایننشال تایمز به نقل از منابع آگاه گزارش می دهد که بدهی‌های نفتی چین به ایران در طول ۲ سال گذشته ایجاد شده است و دولت‌ها به دنیال راهی برای پرداخت و دریافت پول نفت هستند. برخی مقامات ایرانی از این موضوع که مشتریان نفتی ایران یکی پس از دیگری از پرداخت پول نفت خریداری شده عاجز می شوند ابراز نگرانی می کنند و این در حالی است که کمبود نقدینگی و کاهش ارزش پول اقتصاد وابسته به نفت ایران را تحت تاثیر قرار داده است.

به گزارش فایننشال تایمز چین و هند در مجموع یک سوم نفت ایران را خریداری می کنند و گزارش رویترز حاکی از آن است که چین در سال گذشته ۴۹ درصد بیش از سال قبل از آن از ایران نفت وارد کرده است. این در شرایطی است که ایران هفته گذشته به هند هشدار داد که در صورت پرداخت نکردن بدهی‌های نفتی، صادرات به این کشور متوقف خواهد شد.

اما بر خلاف هند که تقریبا کالایی به ایران صادر نمی کند، چین بازار ایران را به انحصار خود در آورده است و می تواند از معامله پایاپای برای واردات نفت استفاده کند. پکن در همه بخش‌های ایران از ساخت تونل گرفته تا صادرات اسباب بازی و صنعت انرژی حضور دارد. صنعتی که شرکت‌های اروپایی مانند توتال و شل با توجه به فشار تحریم‌ها از آن خارج شدند.

این در حالی است که ارزش روابط تجاری ایران و چین در سال گذشته ۲۹ میلیارد دلار برآورد شده است که نسبت به سال ۲۰۰۹ حدود ۴۰ درصد رشد نشان می دهد . اخیرا نیز قرارداد‌های اقتصادی متعددی بین تهران و پکن امضا شده است.

فایننشال تایمز به نقل از یکی از مقامات سابق ایرانی می نویسد: چین و هند از نگه داشتن پول ایران در بانک‌ها خشنود هستند و می کوشند تا از طریق معامله پایاپای محصولات بی کیفیت خود را به ایران صادر کنند یا به ایران یوان و روپیه پرداخت کنند که به اندازه دلار و یورو و پوند ارزش ندارد.


 


ماشاءالله شمس‌الواعظین، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات پیش از رفتن به اوین برای اجرای حکم ۱۶ ماه حبس تعزیری خود پیامی را خطاب به روزنامه نگاران صادر کرد و گفت: تنها اتهام او برای به زندان رفتن حرف زدن است.

به گزارش کلمه، در این پیام شمس الواعظین با اشاره به اینکه در ده سال اخیر برای بار پنجم به زندان می رود نوشته است: ما روزنامه نگاران باید خود را سپر بلای شهروندان بکنیم تا در تمامی امور از حق آزادی بیان برخوردار باشند. به زندان افکندن مدافعان آزادی بیان و اندیشه آخرین رفتاری است که در قرن بیست و یکم به نام پاره ای از کشور ها از جمله ایران ثبت شده است اما خرسندی من این است که این شیوه رفتار حکومت های یاد شده آخرین مقاومت های خود را تجربه می کند.

متن کامل این پیام به شرح زیر است:

به همه همکارانم درهر کجای گیتی سلام می کنم و درود می فرستم

من برای مدتی در میان شما نخواهم بود، قرار است برای اجرای حکم ظالمانه زندان به زودی خود را به اوین معرفی کنم. این کمترین چیزی است که به گمان من برای حفظ استقلال روزنامه نگاران و حفظ موقعیت حرفه ای روزنامه نویسی در کشور باید به عنوان هزینه پرداخت کنیم. طی ۱۰ سال اخیر این پنجمین بار است که به زندان می روم به اتهام حرف زدن و نه چیز دیگر.

وقتی در یک سرزمین حرف زدن جرم تلقی می شود، معنای آن این است که اندیشیدن و فکر کردن نیز ضوابطی دارد البته از دیدگاه کسانی که برای حرف زدن شهروندان و روزنامه نگاران محدودیت ایجاد می کنند. ما روزنامه نگاران باید خود را سپر بلای شهروندان بکنیم تا در تمامی امور از حق آزادی بیان برخوردار باشند. به زندان افکندن مدافعان آزادی بیان و اندیشه آخرین رفتاری است که در قرن بیست و یکم به نام پاره ای از کشور ها از جمله ایران ثبت شده است اما خرسندی من این است که این شیوه رفتار حکومت های یاد شده آخرین مقاومت های خود را تجربه می کند.

من به همه همکاران گرامی ام به ویژه روزنامه نگارانی که در سایه این محدودیت ها و انبوده مشکلات در درون کشور مشغول فعالیت هستند این امید را می دهم که نابسامانی های موجود رو به پایان است حتی اگر بهای این ماجرا سنگین باشد.

به همه همکارانمان مجددا درود می فرستم و به آنها توصیه می کنم که با نگاهی سرشار از امید به آینده به فعالیت های خود ادامه دهند و از موانع موجود نهراسند.


 


یک عضو شورای مرکزی فراکسیون خط امام (ره) مجلس با بیان اینکه افراد غیر مسئول و نظامی که حق دخالت در سیاست را ندارند، تاکید کرد که نظامیان با اظهار نظر های تند و افراطی، فضای جامعه را امنیتی و پر از رعب وحشت می کنند. وی افزود: وقتی آقای خاتمی که پرچم دار یک جریان است نتواند دراین مملکت حرف بزند دیگر تکلیف بقیه چیست؟چگونه باید اعتماد عمومی را که به خاطر عملکرد اشتباه برخی از بین رفته ،به جامعه برگرداند؟

نصرالله ترابی در گفت و گو با پارلمان نیوز، در خصوص مشخصه های برگزاری انتخابات سالم و احتمال حضور اصلاح طلبان در انتخابات گفت: انتخابات یک فرایند سیاسی اجتماعی است و باید زمینه حضور همه مردم و سیاسیون و احزاب در آن وجود داشته باشد تا مردم آزادانه بتوانند در پروسه انتخابات حرف های خود را بدون هیچ گونه ترس و واهمه ای بزند.

نماینده اصلاح طلب مردم شهرکرد در مجلس با انتقاد از فضای امنیتی که به خصوص در زمان انتخابات و پس از آن در کشور حاکم می شود، گفت: فضا باید به گونه ای باشد که مردم برای فعالیت های انتخاباتی ترس نداشته باشند و برای حضور در ستاد انتخاباتی کاندید مورد نظر خود نگرانی نداشته باشند و مورد تهدید قرار نگیرند.

وی با تاکید بر اینکه باید زمینه بروز افکار و اندیشه ها وجود داشته باشد، ادامه داد: افراد غیر مسئول و نظامی که حق دخالت در سیاست را ندارند، با اظهار نظر های تند و افراطی به جای به وجود آوردن فضای سیاسی اجتماعی، فضای امنیتی و پر از رعب و وحشت را در جامعه به وجود می آورند.

ترابی با بیان اینکه انتخابات باید در یک فضای آزاد صورت گیرد، افزود: اگر افرادی که بر اساس قانون و بر اساس وصیت نامه امام (ره) حق دخالت در انتخابات را ندارند، به متشنج کردن جو جامعه بپردازند، کسی جرات نمی کند اظهار نظر سیاسی کند و حضور مردم اینگونه کاهش می یابد.

وی تاکید کرد: باید به سمت ایجاد آرامش روانی برای مردم رفت و مردم را مطمئن کرد که در کشور قانون حکم می کند، نه سلیقه و نظر افراد و گزینش های گروهی.

وی با بیان اینکه اندیشه حذف اصلاح طلبان از صحنه که نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران داشته اند و ترور شخصیتی اصلاح طلبان اثر گذار نخواهد بود، گفت: مسئولان قضایی، روزنامه ها را از انتشار اخبار آقای خاتمی منع کرده اند، این چه مفهومی می دهد؟ جای تاسف دارد.

این عضو فراکسیون اقلیت مجلس افزود: وقتی آقای خاتمی که پرچم دار یک جریان است، نتواند در این مملکت حرف بزند، دیگر تکلیف بقیه چیست؟ چگونه باید اعتماد عمومی را که به خاطر عملکرد اشتباه برخی از بین رفته، به جامعه برگرداند؟

ترابی در پایان گفت: راه حل این است که سیاسیون معتدل وارد جریان شوند و تهدید و ارعاب و خط و نشان کشیدن ها پایان یابد، اگر فضای امن سیاسی اجتماعی وجود نداشته باشد و مردم نگران بیان نظرات خود و بازداشت و بازجویی پس از انتخابات باشند، قطعا انگیزه ای برای حضور در انتخابات نخواهند داشت.


 


تعدادی از زندانیان کلینیک اهواز که در پی افشای وضعیت ناهنجار و فاجعه بار زندان کارون اهواز به این زندان اعزام شده بودند، مجددا به زندان کارون بازگشت داده شدند.
به گزارش خبرنگار کلمه، در حالی که پس از انتشار نامه تکان دهنده سید ضیا نبوی به محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه درباره وضعیت غیرقانونی و ضد انسانی حاکم بر زندان کارون اهواز، این زندانی سیاسی به همراه تعدادی دیگر از زندانیان امنیتی و سیاسی کارون به زندانی با شرایط مطلوب تر در اهواز اعزام شده بودند، تعداد ۱۰ نفر از این زندانیان به کارون بازگشته و برخی اخبار و شایعات از بازگشت باقی زندانیان به این زندان سخت و جانفرسا حکایت دارد.
البته گزارش ها از احداث بندی جدید در کارون اهواز حکایت دارد اما هنوز این بند ساخته نشده و ۱۰ نفر بازگشت داده شده در همان وضعیت اسفبار سابق به سر می برند ضمن آنکه فضای کلی حاکم بر زندان کارون، امیدها برای آنکه احداث بند جدید، بهبود قابل ملاحظه ای در وضعیت اسفبار این زندان ایجاد کند را بسیار کمرنگ می کند.
این در حالی است که زندانیان زندان کلینیک اهواز و خانواده های آنها، از برخورد مسئولان این زندان به نیکی یاد کرده و امیدوارند این برخورد و بازخوردهای مثبت آن بر فضای دیگر زندان ها از جمله زندان کارون تاثیر مثبت گذاشته و شرایط بهبود یابد ولی تا زمان اعمال این تغییرات و از جمله بهبود امکانات داخل زندان کارون، بازگشت هر یک از این زندانیان موجب نگرانی بسیار این زندانیان و خانواده های آنهاست.
در حال حاضر و پس از بازگشت ۱۰ زندانی به کارون،حدود ۴۰ نفر دیگر در زندان کلینیک اهواز حضور دارند.


 


 انتشار یک لیست جعلی به نام اصلاح طلبان از سوی رسانه‌های حامی دولت، واکنش فعالان اصلاح طلب را برانگیخت. چند عضو برجسته شورای هماهنگی اصلاح طلبان، این لیست را از اساس تکذیب کردند و بار دیگر شرطهای اعلام شده از سوی خاتمی را مورد تاکید قرار دادند.

محسن هاشمی هم که نام او در لیست جعلی منتسب به اصلاح طلبان آمده، پاسخ جالبی به این خبر دروغین داد. او گفت: از برادران تشکر می کنم که به جای ما زحمت کشیدند و تصمیم به کاندیداتوری گرفتند و به جای ما متحمل زحمت شدند و از طرف ما ائتلاف تشکیل دادند. البته امیدوارم لطف برادران در همین حد متوقف شود و دیگر زحمت رای دادن به جای ما را متقبل نشوند!

فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در واکنش به ادعای تشکیل ائتلاف انتخاباتی اصلاح طلبان به «آینده» گفت: من همان طور که قبلا گفته ام هنوز هیچ تصمیمی درباره حضور و یا عدم حضور در انتخابات نگرفته ام. بنابراین هر خبری در باره تشکیل ستاد، ائتلاف و دادن لیست جعلی بوده و تکذیب می شود.

سایتهای مدعی اصولگرایی ادعا کرده بودند که جمعی از مدیران و نزدیکان دولتهای سازندگی و اصلاحات بنا دارند با ارائه لیستی مشترک در انتخابات مجلس نهم شرکت کنند، و نام افرادی همچون محمدرضا عارف، بیژن زنگنه، اسحاق جهانگیری، محسن هاشمی، حبیب الله بی طرف، علی اکبر محتشمی پور و مرتضی الویری را در لیست ادعایی اصلاح طلبان قرار داده بودند.

اما یک روز پس از انتشار این خبر دروغ، چند تن از اعضای این لیست بیست نفره و دیگر فعالان اصلاح طلب به تکذیب آن پرداختند. به گزارش آفتاب، الیاس حضرتی شرکت در انتخابات را به تحقق شرایط لازم موکول کرد.

علی محمد حاضری دبیر کل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها نیز که نامش در لیست مذکور آمده، به تکذیب آن پرداخت و به فرارو گفت: اساسا اصلاح طلبان در گام نخست هنوز تصمیمی برای حضور در انتخابات نگرفته‌اند که بخواهند در گام بعدی اقدام به تهیه لیست انتخاباتی کنند.

وی افزود: اصلاح طلبان برای حضور در انتخابات با موانعی روبرو هستند که تا آن موانع رفع نشود علاقه‌ای به حضور در انتخابات ندارند.

حاضری در تشریح موانع حضور اصلاح طلبان در انتخابات گفت: حضور در هر انتخاباتی به میزان مشخصی از اعتمادسازی نیازمند است و تا فضای بازسازی اعتماد در عرصه سیاسی حاکم نشود بعید است که اصلاح طلبان عزمی برای حضور در انتخابات داشته باشند.

دبیر کل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها تصریح کرد: با این حال اینگونه اقدامات چندان مطلوب به فایده نیست چرا که بازارگرمی‌های از این دست اصلاح طلبان را برای حضور در انتخابات ترغیب نخواهد کرد و هر حرکت و اقدامی از سوی این طیف سیاسی منوط و موکول به بازسازی اعتماد در جامعه است.

حاضری به ایلنا هم گفت: ‌فکر نمی‌کنم جریان اصلی اصلاحات در فضای بی اعتمادی فعلی، به تصمیم وجمع بندی نهایی برای حضور در انتخابات برسد و این بی اعتمادی در مواضع طیف‌های مختلف اصولگرایان نسبت به دخالت اطرافیان دولت در انتخابات و سلامت آن دیده می‌شود.

فرج کمیجانی رئیس سابق شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز گفت: اصلاح طلبان منتظر تحقق شروط مطرح شده توسط آقای خاتمی هستند.

وی با بیان اینکه طرح این مسائل ساخته و پرداخته ذهن کسانی است که بدشان نمی‌آید به جای اصلاح‌طلبان تصمیم بگیرند، افزود: به نظر می‌رسد طرح این نوع مباحث تصمیمی است که اصولگرایان برای اصلاح‌طلبان گرفته‌اند.


 


ندای سبز آزادی: محمد نوری زاد بیست وپنج پرسش صریح خود را که برگرفته از پرسش های سرگردان جامعه است برای مراجعی چون : وحید خراسانی ، صافی گلپایگانی ، سیستانی ، ملکوتی ، شاهرودی ، سید صادق روحانی ، موسوی اردبیلی ، نوری همدانی ، گرامی ، مکارم شیرازی ، شبیری زنجانی ، سبحانی ، جوادی آملی ، علی محمد دستغیب ، یوسف صانعی ، بیات زنجانی ارسال کرده است.
به گزارش تارنمای محمد نوری زاد، از میان مراجع، تاکنون آیت الله بیات زنجانی به پرسش های محمد نوری زاد پاسخ گفته است. 

آیت الله بیات زنجانی در بخی از این پرسش و پاسخ، پیرامون حقوق اقلیت ها در ایران اینگونه پاسخ میدهد «نگاه مرجعیت به افراد و اقشار مختلف جامعه و حقوق آنان، باید همان نگاهی باشد که امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر با صراحت تمام بیان فرموده است و آن این است که امام در آن خطاب به مالک اشتر می فرماید مردم دو دسته اند؛ یا برادران دینی توأند و یا در انسانیت با تو مشترکند. تمام کسانی که در یک کشور زندگی می کنند، از حقوق مضاعف، متساوی و متقابل برخوردارند و تأمین امنیت، رفاه و آسایش آنان با حکومت است. با این وصف و از نگاه امام علی(ع)، کارهای ذکر شده در سؤال که تحت عنوان های مختلف انجام داده اند، نه شرعی است و نه قانونی.»

بیات زنجانی در ادامه و در پاسخ به پرسشی پیرامون حجاب می گوید «داستان حجاب عیناً مانند داستان اصل دین و دینداری است؛ مگر با زور و اکراه و جبر می توان افراد را دیندار ساخت؟ اساس دین و تدین بر فهم و درک و معرفت و اعتماد و باور مبتنی است و مادامی که مسئولان اعتماد مردم را نهادینه نکرده اند و مردم درباره سخنان و رفتار و کردار مسئولان نوعی دچار تردید و ابهامند، مردم زیر بار فرامین آنان نخواهند رفت. اگر اعتماد آنان بر صداقت مسئولان جلب شود، خود آنان در اجرائی کردن مسأله یاری خواهند رساند.»

این مرجع عالی قدر در ادامه به پرسش محمد نوری زاد پیرامون صدا و سیما پاسخ میدهد و اینگونه میگوید «بنده معتقدم چیزی به نام رسانۀ ملی در ایران وجود ندارد و این رسانه ای که اکنون در کشور می بینیم، رسانه ای در خدمت اقتدارگرایان است. رسانه ای که با بودجه ملی می چرخد و از اماکن و امکانات و ابزار عمومی و ملی استفاده می کند، باید در برابر خواسته های مردم پاسخگو باشد و وظیفه قانونی و خواست مردم در انعکاس اخبار را به صورت کامل انجام داده و از سانسور خبری بپرهیزد و اگر چنین نکند که نمی کند، نام ملی را باید از روی آن برداشت.»

بیات زنجانی در پاسخ به پرسش دیگری پیرامون حرام و یا حلال بودن ماهواره می گوید «ماهواره مانند رادیو و تلویزیون و ویدئو است و حلال و حرام بودن خود آنها معنا ندارد و اگر حلال و حرامی صورت گیرد، در ارتباط با نحوه استفاده از آنها است و انسانها هستند که از آنها استفاده علمی، هنری، تاریخی و اخلاقی می کنند که نه تنها در این صورت حرام نیست، بلکه مطلوب هم هست؛ اما اینکه دیده می شود در این اواخر افرادی با عناوینی وارد خانه های مردم می شوند و به بهانه هائی حریم خصوصی خانواده ها را مورد تعدّی و تجاوز قرار می دهند نه اخلاقی است و نه شرعی و در این مسیر اگر خساراتی بر مردم وارد شود، هجمه کنندگان ضامن اند.»

در بخش انتهایی این پرسش و پاسخ، محمد نوری زاد پیرامون حبس و حصر رهبران جنبش سبز می پرسد «زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه مرجعیت شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه فتوایی صادر فرموده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟»

و آیت الله بیات زنجانی اینگونه پاسخ می دهند «در نظر اینجانب نه تنها محصور و محبوس بودن آقایان بزرگوار و صالح و صادق حجة الاسلام و المسلمین کروبی و همسر گرانمایه اش و مهندس میرحسین موسوی و همسر فاضله اش محکوم، نامشروع و غلط است، بلکه زندانی شدن تمام کسانی که بخاطر مسائل فکری، انتقاد و اعتراض به عملکرد مسؤولان به زندان ها افتاده اند نیز نامشروع است. اما اینکه سؤال فرموده اید این حبس و حصر خوب و پسندیده است یا نه؟ بنده معتقدم این سؤالی است که طرح آن حتی بصورت جدال و مجادله احسن هم صحیح نیست و مانند این است که سؤال بشود آیا ظلم خوب است و آیا عدالت بد است؟ این اعمال از مصادیق بیّن و آشکار ظلم و از قبیح ترین قبائح است چراکه این آقایان از ذخایر مردمی و از سرمایه های ملی و انسانهائی عزیز و محترم هستند.»

متن کامل این پرسش و پاسخ که در وبسایت شخصی محمد نوری زاد منتشر شده است به شرح ذیل است:

پاسخ های حضرت آیة الله العظمی بیات زنجانی ( دامت برکاته)
به نام خدای دیروزها و امروزها و فرداها

سلام به محضرشریف حضرت آیة الله بیات زنجانی
پرسش های من، گرچه گاه از حوزه ی متداول مراجعات دینی مردم دور می افتد، باورم اما بر این است که در عالم، هیچ پرسشی یافت می نشود که داٌب دین بر او بار نگردد. پس، صراحت نهفته در این پرسش ها را برمن ببخشایید و صبورانه به پاسخگویی آنها همت فرمایید. پرسش های من، برآمده، وگزیده ی مختصری از هزار هزار سخن پنهان مانده در سینه ی مردمی است که این روزها، چشمی از امید به آستان شمایان دارند و متاسفانه، بخش وسیعی از امید خود را به کارکردهای این دینی که جمهوری اسلامی ایران برانتشار آن اصرار می ورزد، از دست داده اند . اگر به پاسخگویی یک یا چند پرسش متمایل نبودید،  به هرچه که مقدور شریفتان است پاسخ گویید . مهم، مشارکت حضرت شماست در این داد و ستد علمی و اجتماعی :
یـــــک :
دنیا از نگاه دین مبین اسلام، و از نگاه شخص حضرت شما یعنی چه؟ تا چه اندازه دنیا را می شناسید؟ چند سفر به سایر کشورها و یا حتی به شهرستان های داخل کشورمان داشته اید؟
با سلام و تحیت؛ پیش از پاسخ به سؤالات ارسالی شما، لازم می دانم از صراحت و شجاعت سائل محترم سپاسگذاری کنم؛ و اما پاسخ سؤالات:
ج ۱ – بنده به دلیل فعالیت های سیاسی و اجتماعی گوناگون، همیشه معتقد به پیامی جدی و مؤثر برای انقلاب اسلامی در منطقه و البته در سراسر جهان بوده ام و از همین رو، ضرورت ارتباط و تعامل با دنیا را به بواسطۀ سفرهای مختلف به وضوح لمس کرده و اطلاع از وضعیت سیستمهای حقوقی، سیاسی و اجتماعی کشورها را یک ضرورت تلقی می کرده و می کنم؛ به همین جهت به سفرها و دیدارهای گوناگون و به تبع آن به دست آوردن آگاهیهای مفید در جهت رسیدن به هدف فوق که همانا اطلاع و مطالعۀ سیستمهای حاکم بر دنیاست تأکید دارم و از طرفی برای عالمان دینی و آگاهان اجتماعی که بنای اظهار نظر دارند بالخصوص مراجع عظام و علمای اعلام که آراء و نظریاتشان در سطح وسیعی مطرح می گردد لازم و واجب می دانم و معتقدم به همین جهت قرآن کریم سیر در آفاق و انفس را چه بصورت عینی و چه بصورت ذهنی، امری لازم و فرض دانسته و بر آن امر کرده است .
دو :
چرا باید از جهات اجتماعی و امنیتی و اقتصادی، میان شما، و یک استاد کهنسال و کم نظیر فیزیک و شیمی و ادبیات، یا یک پزشک مجرب، یا یک مهندس کارفهم، و یک مدیر خردمند، فاصله ای به وسعت بی کرانگی باشد؟  آیا این فاصله ی انکار ناپذیر، جزیی از بایستگی های دینی است؟ یا نه، مردم چون بجای فرمول های فیزیک و شیمی، از دهان مبارک شما، احادیثی از رسول گرامی اسلام و امامان شیعه و آیات قرآن می شنوند، این عزت و اعتبار اجتماعی را با شما همراه کرده اند؟ چرا باید همان استاد کارآمد و کهنسال، با اعتنا به پشتوانه ی علمی درخشان خود، درحاشیه های این عزت و اعتبار بایستد، و شمایان در متن مستقیم آن باشید؟ چرا او، با شکایت مختصر یک رهگذر، به پشت میله های زندان در می غلتد، وشمایان از هرشکایت، مصون و در امانید؟ چرا آن استاد کارآمد، مطلقا از امنیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برخوردار نیست؟ وشما، به دیوار بلندی از این برخورداری ها تکیه زده اید؟ چرا باید شما، و حتی یک طلبه ی نوپا، مقدس باشید، و او، برکنار ازاین تقدس باشد و در ردیف همگان؟
ج ۲ – در اسلام ملاک تمایز، علم، جهاد و تقوا است و البته این تمایزها حقوق اجتماعی، سیاسی و مدنی را در بر نمی گیرد بلکه مربوط به رابطۀ با خدا و تصدی و صلاحیت تولی امور است. برای مثال در موارد دَوَران میان عالم و غیر عالم، ترجیح در پذیرش مسؤولیت با عالم است و در صورت دَوَران مسؤولیت میان متقی، مقاوم و استوار با فرد دیگر نیز ترجیح با متقی، مقاوم و استوار است، اما این امتیاز در صورتی که خدای ناکرده آن فرد مرتکب تخلفی گردد با فرد عادی و معمولی نه اینکه برابر است و فرقی با همدیگر ندارند، بلکه به نوعی با شدّت عمل بیشتری با وی برخورد می شود؛ در نظر اسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که نبی خدا است، با افراد دیگر از حیث عمل به قانون و پایبندی به آن برابرند و چه بسا از رسول خدا انتظار و توقع بیشتری نیز وجود دارد. یا اینکه در اسلام میان یک مرجع دینی با یک عالم شیمی و فیزیک دان از حیث قانون و تقید به آن و از حیث بهره مندی از امکانات عمومی، هیچ فرقی وجود ندارد؛ اگر در اسلام هتک حرمت مؤمن در حد محاربه با خدا است، در این موضوع میان عالم دینی و مرجعیت شیعی و یک پزشک متعهد و یا یک مهندس و کارشناس محترم فرقی وجود ندارد و در واقع اگر هتک حریمها گناه بزرگی است، میان انسانهای محترم در هر جایگاهی که باشند، تفاوتی وجود ندارد.
لازم به شرح است که مکتب شیعه پیرو امامی است که وقتی در کنار یک فرد غیر مسلم در محکمه قرار می گیرد و قاضی میان او و آن فرد غیر مسلم فرق می گذارد، با صراحت با قاضی طوری برخورد می کند کأنه او را فاقد شرایط قضا و عدالت می داند و تأکید می کند که در محکمۀ قضای اسلامی، قاضی باید بصورت متساوی با هر دو طرف رفتار کند.
ما مسلمانان پیرو رسولی هستیم که امام علی علیه السلام در وصف آن حضرت اینطور آورده است که فرمود: حقوق همسایگان و دیگران را طوری رعایت می فرمود که ما فکر کردیم که همسایه از همسایه ارث می برد؛ این بخش مهمی از حقوق شهروندی است و اگر در چنین نظامی یک فرد عادی و معمولی بر علیه ارکان نظام شکایت کند، نه تنها مورد تعقیب قرار نمی گیرد، بلکه مسؤولین موظفند شرایطی را فراهم کنند که حقی از کسی پایمال نگردد و زمینه را به شکلی بوجود آورند که افراد جامعه بدون دغدغه بتوانند سؤال کنند؛ حال اگر در جائی خلاف این سنت ملاحظه شد، اسلامی نبوده و با حکومت علوی کوچکترین سنخیتی ندارد .
ســـــــــه :
معروف است که علامه ی حلی – که خدایش او را رحمت کناد – دستور فرمود چاه آب منزلش را با خاک پرکنند، تا او، فارغ از داشتن یا نداشتن آن چاه، به پرسشی در همان خصوص پاسخ گوید. شما برای پاسخگویی به این پرسش که : ” زندان انفرادی شکنجه است یا نیست؟ یا : زندان انفرادی در نظام اسلامی ما، حرام است یا حلال؟ ” آیا ضرورتی برای حضور چند ماهه در یک سلول و فضای کوچک، آنهم نه در زندان، که در کنجی از بیت شریفتان، احساس نمی کنید؟ البته با این تجسم هماره که افرادی در هیبت بازجویان نظام مقدس، مرتب برشما تحقیر و ناسزا می بارند و به وقت ضرورت، شما را با مشت و لگد می نوازند. اگر از نوع پرسش من، احساسی از گزش و توهین به ذهن مبارکتان راه یافت، با تلمیح این سخن که : گزش پرسش من کجا و فحش های ناموسی و ضرب و شتم سربازان گمنام کجا، به ذات مبارک تسکین دهید.
ج ۳ – اینجانب معنا و حقیقت زندان، زندانی شدن و افتادن در سلول انفرادی را تنها در قالب تصور ذهنی ام درک نمی کنم بلکه بصورت علم حضوری و به دلیل سوابق مبارزاتی خود یافته ام و به همین دلیل بارها با صراحت اعلام کرده ام زندان و زندانی شدن همانطوری که فقهای بزرگی همچون مرحوم قاضی بن براج در کتاب المهذب و شیخ طوسی که شیخ الطایفة است در مبسوط و سید عبدالأعلی سبزواری در مهذب الأحکامش از آن به عذاب تعبیر کرده اند، بصورت کلی از مصادیق شکنجه محسوب می شود و حتی در زبان عربی از آن با واژه (عذاب) که به معنای شکنجه است تعبیر می کنند. لازم به توضیح می دانم که زندان و حبس، در نظام سیاسی اسلام برای مخالفین و منتقدین دیده نشده است و هیچ سند تاریخی و روائی قابل اعتنائی مبنی بر زندانی شدن مخالفین در حکومت محمدی و علوی وجود ندارد و آن حضرات به هیچ وجه منتقدین و مخالفین خود را محبوس نمی کرده اند و جالب است که همۀ مخالفین آنان، در جامعه در نهایت آزادی می زیسته اند.
آن مطلبی که از علّامه بزرگ حلی نقل فرمودید صحیح و اساس فقه شیعه بر همین مبنا و روش استوار است و شیوۀ غلط و باطل مورد اشاره در ادامۀ سؤال نیز، از نظر همۀ فقها محکوم است و این نوع زندانها حتی یک نوع شکنجه غیر قابل جبران بوده و هرکسی با توجه و آگاهانه اقدام به این کار زشت کند و یا دستور صادر کند، از عدالت ساقط و صلاحیت تصدی مسؤولیتهای شرعی را از دست می دهد .
چـــهـــار:
آیا جهان بینی شما، اگر که عمر شریفتان را در بیت و شهر خود سپری کنید، با جهان بینی شما، آنجا که از کشورهای گونه گون جهان دیدن فرمایید و از نزدیک با داشته ها و نداشته های ایمانی و دنیاوی مردمان جهان آشنا شوید، تفاوت می کند یا نه؟  اگرنه، به چه دلیل؟ و اگر بله، چرا تا کنون درعرصه های دینی جهان حضور نیافته اید و با توده ی مردم جهان و اندیشمندان و بزرگان دینی آنان از نزدیک و بی واسطه ارتباط برقرار نکرده اید؟
ج ۴ – اگرچه پاسخ این سؤال با پاسخ سؤال اول داده شد لیکن با تأکید بیشتر روی آن، پاسخ این نکته را مورد توجه خاص قرار داده و روی آن اصرار می ورزم که بدون تردید ارتباط با جهان و آگاهی از نوع برخورد ملتها و حکومتها با همدیگر و آشنائی با سیستمهای حقوقی بین المللی در نحوۀ نگرش و برخورد انسان و در نحوه ارائه برخوردها و حتی در ادبیات ابراز و اظهار، اثر می گذارد.
پــــنــــج :
اگر طالب سفر و مطالعه ی عینی آثار جهان نیستید، آیا این جهان بینی، با خواندن کتاب و دیدن فیلم و شنیدن اخبار، میسر می شود؟ مفهوم ” سیروا فی الارض” آیا در کیفیت فتاوای شما تاثیر دارد یا ندارد؟
ج ۵ – پاسخ این سؤال نیز از جوابهای قبلی روشن شد و بی شک امروز که دنیا بصورت یک دهکده جهانی در آمده و دنیای اینترنت شرق و غرب عالم را به فضای واحد سمعی و بصری مبدّل کرده و اطلاع رسانی را برای همگان تسهیل نموده است، در واقع همان نقش سیر آفاق و انفس را تا حدودی ایفاء خواهد کرد.
امروز برای عالمان دینی و سالکان شریعت، هم سیر حقیقی آفاقی و انفسی لازم است و هم سیر و سیاحت در دنیای مجاز و به اعتقاد بنده، فتاوا و آراء فقهی فقیهان را بصورت انتزاعی و صرفاً در عالم تصوّر و مجرد از جهان واقع نمی توان مورد ارزیابی قرار داد چراکه اجتهاد مجتهدان، صرفاً ذهن ورزی و سر و کار داشتن با مفاهیم و الفاظ و تصورات نیست بلکه یک نوع عملیات توأم تطبیق مفاهیم با مصادیق و خارجیات بوده و نوعی عملیات ذهنی بصورت کاربردی و تجربی است؛ بنابراین بدون توجه به واقعیات خارجی نمی توان کارآمدی لازم را داشت.
شــــــــش :
اگر مردم ایران با هزینه ی شخصی خود، بخواهند شما را به یک سفر دور دنیا دعوت کنند، از آن استقبال می فرمایید؟ چرا نه و چرا آری؟
ج ۶ – اگر فرصتی برای سفر ولو با هزینۀ شخصی هم بدست آورم، مغتنم می شمارم.
هـــفــــــت :
خود شما، آیا یک مرجع جهان دیده و جهان گشته را به مرجعی که از بیت و شهر خود چندان فاصله نگرفته، ترجیح نمی دهید؟ به فرض یکسانی مراتب علمی و تقوی و صیانت نفس هردو.
ج ۷ – قطعاً ترجیح می دهم به همان استدلالاتی که در پاسخهای قبل گذشت.
هــــشـــت :
شما در سخنان خود از واژه های ” باید و نباید ” بهره ی فراوان می برید. که : مسئولان باید فلان کنند. ومردم باید یا نباید بهمان باشند. اولا چرا این بایدها و نبایدهای شما در محدوده ی توصیه های اخلاقی متوقف می ماند؟ ثانیا این ” باید ها و نباید ها ” ، آنجا که به خود شما مربوط می شود، چرا بی مخاطب می ماند؟ مثل این که بگوییم : یک مرجع، باید از درد و داغ مردم، از نزدیک، و بی واسطه ، آگاه باشد . و باید به حساسیت های همه جانبه ی آنان ورود کند. یک مرجع باید شجاع باشد و نباید با پناه بردن به  آموزه هایی چون تقیه و مصلحت، از کنار واجبات حتمی اجتماعی، بی تفاوت گذر کند. یک مرجع باید همه ی مردم را بویژه پسران جوان و دختران جوان جامعه اش را بشناسد، و آن سوتر از موکدات دینی، واقعیات این عرصه را فهم کند، و تنها به صدورتوصیه های اخلاقی بسنده نکند. یک مرجع باید غمخوار پیروان سایر ادیان و حتی به فکر مشرکان و کمونیست های کشورش و بی دینان جهان باشد و برای فهم و اعتقاد آنان احترام قائل شود و به سهم خود برای آنان کرسی های روشنگری تدارک ببیند.
ج ۸ – این سؤال به دو بخش جداگانه و مستقل تقسیم می گردد ؛
بخش یک همان چیزی است که حضرت عالی تحت عنوان اول ذکر کردید و بخش دو که آن را تحت عنوان ثانیاً بیان فرمودید، اگرچه خود آن بخش نیز ابعاد مختلف و گوناگون دارد.
اما پاسخ سؤال یک بصورت فشرده این است که مرجعیت دینی یک عنوان سیاسی مانند حکومت و فرمانروائی سیاسی که متکی به نیروهای نظامی و انتظامی باشد نیست تا هر چیزی را در قالب باید و نباید مطرح کرده و با قدرت قاهره، آن را به مرحله تحقق برساند بلکه یک امر معنوی، ایمانی و باوری است و پشتوانه آن اعتماد و باور عمومی مردم است؛ در واقع مرجعیت دینی، اگر دارای نوعی حالت کاریزماتیک باشد، می تواند از اعتماد عامه بهره برده و با بسیج عمومی، آنان را وادار به انعطاف و پذیرش کرده و از حالت اخلاقی صرف، به مرحله اجرا درآورد و اما اگر مرجع این حالت و یا قدرت بسیج عمومی را نداشته باشد و یا در اثر ضعف عملکرد صاحبان قدرت و یا در اثر ضعف عملکرد حکومت دینی، این جایگاه تخریب و تضعیف شده باشد، به این دلیل که بصورت طبیعی سخن مرجع از سخن اصل دین قوی تر نیست، سخن مرجع هم به مرحله اجراء در نمی آید.
و اما پاسخ بخش دوم : عالمان دین و مراجع تقلید، در لسان روایات ما کسانی هستند که از یک طرف امینان خداوند بر حلال و حرام اند و از طرف دیگر وظیفۀ رسولان خدا را در عصر عدم حضور آنان بر عهده دارند؛ آنان به دلیل تقوا و ایمان به خدا و قیامتی که دارند، اگر عالم اند عامل هم هستند به همین دلیل فرموده اند عالم بلا عمل مانند درخت بی ثمر است که فقط به درد هیزمی و سوزاندن می خورد. سؤال اینجاست که چگونه امکان دارد فردی عالم دینی باشد اما از مشکلات مردمان زمانش بی اطلاع باشد و در فکر جوانها و زنان و مردان جامعه اش نباشد؛ اگر مشاهده شد که ویژگیهای فوق را ندارند، به آنان نمی توان علمای دین گفت، چراکه درد دین داشتن، مردمی بودن، زهد و ساده زیستی و شهامت و شجاعت در ابراز نظر، شاخصهای غیر قابل تفکیک در مرجعیت دینی است و در غیر این صورت عالم دینی نیستند و خود را بیخود عالم دینی معرفی کرده اند.
برای نمونه عالمان دینی افرادی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه حلی، شیخ مرتضی انصاری، میرزای شیرازی، سید جمال اسدآبادی و امام خمینی هستند که هم قدرت تحمّل مخالف را دارند و هم هدفشان هدایت، ارشاد و تعامل با عموم جامعه است و هم خود را وقف خدمت به مردم کرده اند .
نـــــــــه :
شما بارها در جانبداری از شیعیان مدینه و این که آنان از داشتن یک مسجد برای برگزاری آزادانه ی شعائرشان بی بهره اند، به دولت عربستان سعودی اعتراض فرموده اید. که البته درجای خود امر پسندیده ای است و قابل امتنان. اما چرا روزی که جلوی چشم شما، خانقاه دراویش را در قم، با خاک یکسان کردند، به مسئولان کشورمان اعتراض نکردید؟ مشابهت خواسته های دراویش کشورمان به جمهوری اسلامی ایران، مگر مثل خواسته های شیعیان مدینه به  حاکمان عربستان سعودی نبوده و نیست؟ آیا شما موافق تخریب آن خانقاه بودید؟ آیا با زدن این برچسب که : خانقاه دراویش قم، مرکز فتنه بوده است، می توان کلیت آن را برچید و مردمش را در برابر چشم جهان عقل، به هیچ گرفت؟
ج ۹ – نگاه مرجعیت به افراد و اقشار مختلف جامعه و حقوق آنان، باید همان نگاهی باشد که امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر با صراحت تمام بیان فرموده است و آن این است که امام در آن خطاب به مالک اشتر می فرماید مردم دو دسته اند؛ یا برادران دینی توأند و یا در انسانیت با تو مشترکند.
تمام کسانی که در یک کشور زندگی می کنند، از حقوق مضاعف، متساوی و متقابل برخوردارند و تأمین امنیت، رفاه و آسایش آنان با حکومت است. با این وصف و از نگاه امام علی(ع)، کارهای ذکر شده در سؤال که تحت عنوان های مختلف انجام داده اند، نه شرعی است و نه قانونی.

ده :
درنگاه مرجعیت شما، جامعه ای که بانوانش حجاب کامل یا مقبول اما اجباری دارند، و نمازهای جماعت مردمانش با شکوه است، و مجالس مذهبی اش پررونق، و حسین حسین گفتن ها و بر سروسینه کوفتن هایش مدام، و نماز شبش برقرار، اما روند جاری این جامعه، مبتنی است بردروغگویی و دزدی و بی نظافتی و ریاکاری و چاپلوسی و اسرافکاری و حرامخواری، آیا این جامعه، برتری دارد به جامعه ای که مردمش، نه خدا را باور دارند و نه حجاب را رعایت می کنند و نه آداب دینی را قبول دارند، اما عمدتا راست کردار و پاکدست و منصف و بی ریا و اهل نظافت اند؟  از نگاه مرجعیت شما، خداوند اگر بنا برانتخاب بگذارد، کدام یک از این دو جامعه را برمی گزیند و انگشت برتری برآن می نهد؟ دراین مثال، جامعه ی اول، خود ما هستیم که سخت گرفتار ظاهر دین شده ایم و به جایی نیز نرسیده ایم. جامعه ی دوم، مردمان کشورهای غرب و مردمان کشورهایی مثل ژاپن و حتی کشورمسلمان اما آزاد ترکیه اند. که از جهات انسانی و اجتماعی از ما فاصله ای نجومی دارند و پیروان عقاید مختلف و بویژه مسلمانان در این کشورها از امنیت کم نظیری دربرپایی شعائرشان بهره مندند .
ج ۱۰ – مقایسه دو کشور، یا دو ملت و یا دو انسان و اظهارنظر پیرامون برتری یکی از آن دو، به سادگی مقدور نیست و در این قبیل موارد، بصورت مطلق نمی توان گفت یک طرف نسبت به مقابلش بصورت کلی و همه جانبه برتری دارد؛ طبعاً هرکدام از دو طرف که در یک اصل خاص از ضریب موفقیت بیشتری برخوردار است، در آن جهت از سهم و حظّ بیشتری برخوردار خواهد بود، بنابراین باید موردی و روی تک تک موارد عملیات مقایسه را انجام داد؛ برای مثال فرض کنید کشوری که سیاست های مسؤولینش بر اساس دروغ است، در آن اسراف و تبذیر و همینطور سلب آزادی شهروندان دیده می شود، از این جهت در حال افول و سقوط است کما اینکه کشوری که مبنایش مسخ هویت انسانی است و یا بر مادیت و ماده گرائی استوار بوده و در آن به مسائل معنوی و نیازهای روحی انسانها توجه نمی شود از این جهت در حال افول و سقوط است؛ در مجموعه اتحاد جماهیر شوروی سابق تجربه شد که با وجود تسلط نزدیک به یک قرن به بخش قابل توجهی از دنیا، چون توجه به مسأله اساسی انسان که همان نیاز به معنویت است وجود نداشت، فرو پاشید و آثار فرو پاشی هنوز که هنوز است ادامه دارد؛ یا جریانی که اخیراً در فوکوشیما اتفاق افتاد و کارشناسان معتقدند تا صد سال دیگر تبعاتش باقی خواهد ماند و هزاران آدم بی گناه، تبعات زیست محیطی آن را تحمل خواهند نمود و چه نسل هائی پس از آن مانند داستان هیروشیما، گرفتار این موضوع خواهند شد و ضمیمه کنید بر آن عوامل گوناگونی را که همین کشورهای باصطلاح مترقی و پیشرفته بوجود آورده اند و شرایط حیات را برای کل بشریت و حتی آبزیان خطرناک کرده اند. با این ملاحظه نمی توان بصورت مطلق داوری کرد که این دو کشور کدام برتر و کدام عقب مانده تر است و مقایسه را باید جزئی تر و ملموس تر کرد.
با این وجود این یک اصل اساسی است که انتظار از کشوری که دم از خدا، آخرت و رهبری دینی می زند این است که در کنار این مسائل به مسایل حیاتی تر و اساسی مانند آزادی، کرامت انسانی، احترام به فکر و اندیشه و متفکر، تأمین رفاه و امنیت عمومی و اعتلای علمی و امثال ذلک اهمیت بیشتری داده و با تکیه بر امور فردی و جزئی از این امور محوری و سرنوشت ساز غفلت نکند و بدون تردید اگر عکس عمل شود، همان طور که مشاهده می شود ضایعاتی خواهیم داشت که به این آسانی قابل جبران نخواهد بود .
یـــــــازده :
چرا شما، آنقدر که به حجاب یا بی حجابی بانوان حساسید، مثلا به دزدی ها و دروغگویی های مسئولین حساس نیستید؟ آیا اسلام از بی حجابی و بدحجابی بانوان بیشتر آسیب می بیند یا از دغلکاری های بزرگان حاکم؟
ج ۱۱ – اگرچه از پاسخ سؤال ۱۰- پاسخ این سؤال هم تا حدودی بدست می آید ولی لازم می دانم با صراحت روی این نکته تاکید کنم که قطعاً حساسیت روی مسایل عمومی و زیربنائی اقتصادی از اهمیت کمتری نسبت به حجاب و مسائل مانند آن  برخودار نیست بالخصوص مسائلی که چهره نازیبا و ناپسند از اسلام و حاکمیت دینی ارائه دهد، در درجۀ اول اهمیت قرار می گیرد؛ اما معنای این سخن این نیست که وقتی که دیده می شود گناه و خلاف بزرگتری صورت می گیرد، اجازه داده شود خلاف های زیاد دیگری اگرچه کوچک و دارای اهمیت کمتر در مقام مقایسه نسبت به خلاف های بزرگتر رواج پیدا کند.
داستان حجاب عیناً مانند داستان اصل دین و دینداری است؛ مگر با زور و اکراه و جبر می توان افراد را دیندار ساخت؟ اساس دین و تدین بر فهم و درک و معرفت و اعتماد و باور مبتنی است و مادامی که مسئولان اعتماد مردم را نهادینه نکرده اند و مردم درباره سخنان و رفتار و کردار مسئولان نوعی دچار تردید و ابهامند، مردم زیر بار فرامین آنان نخواهند رفت. اگر اعتماد آنان بر صداقت مسئولان جلب شود، خود آنان در اجرائی کردن مسأله یاری خواهند رساند.
قرآن کریم وقتی که از زنان و مردان می خواهد حفاظ و پوشش خود را رعایت کنند روی مؤمن بودن آنان تکیه فرموده است؛ طبعاً با ایمان و باور و اعتماد خود آنان در اجراء شدن این دستور همکاری و همراهی خواهند کرد.
دوازده :
چرا شما، هنوز که هنوز است، احکام برده داری را که در دوره های دورجوامع اسلامی رایج بوده، لغونکرده اید و آزادانه، احکام قرآنی برده داری را امری سپری شده و تاریخی اعلام نمی کنید؟ آیا معتقدید هرچه در قرآن آمده، ابدی و لایتغیر است؟
ج ۱۲ -  در ارتباط با این سؤال توجه بمطالب زیر ضروری است :
۱ – اسلام امروز نازل نشده و نیامده است و از عمر آن بیش از ۱۴۰۰ سال می گذرد و اظهار نظر درباره احکام اسلام و قرآن کریم متوقف به ملاحظه شرایط و اوضاع آن روز است و البته این لحاظ و مد نظر قرار دادن، برای این است که انسان با توجه کامل به آن اوضاع و شرایط بهتر می تواند پیام آیه و جهت جعل حکم و صدور فرمان را درک کند.
۲ – برده داری یک پدیده شوم اجتماعی بوده و با کمال تأسف تبعات زشت و غیر انسانی آن هنوز که هنوز است از تمام جهات ریشه کن نگردیده است و اسلام و پیامبر عظیم الشأن آن، وقتی که مبعوث گشت این پدیده نه تنها بصورت یک امر معمولی و عادی در میان جوامع عربی بلکه در شرق و غرب آن روز عالم یک مسأله جدی و تعیین کننده بود؛ آنگونه که تاریخ ادعا دارد امر برده داری، بیشترین مبادلات تجاری و اقتصادی را تشکیل می داده و محوریت مبادلات اقتصادی با این موضوع بوده است؛ حال بررسی اینکه این پدیده شوم در چه زمانی و توسط چه کسی و یا کسانی و یا قدرتی بوقوع پیوسته است از حوصله سؤال و جواب خارج است اگرچه به نظر می رسد منشأ اصلی آن اعمال زور زورمداران و فقر جوامع بشری بوده که با ترکیب زشت و نامیمون این دو، این پدیده سیاه در میان جوامع بشری تحقق یافته است .
۳ – با توجه به نکات فوق لازم به تاکید است اسلام اگرچه با این پدیده روبرو بوده است ولی با اصل آن هیچوقت موافق نبوده و شاهد آن این است که در میان این همه روایات اهل بیت علیهم السلام و کتابهای فقهی و آراء فقهاء یک حدیث و یا یک فتوا نمی توان یافت که موید و یا تشویق کنندۀ به برده داری باشد؛ یا اینکه در این همه ابواب فقهی بابی و یا کتابی تحت عنوان رقیت و کتاب الرّق یافت نمی شود ولی کتاب العتق وجود دارد.
اسلام در برابر این پدیده با اعلام این که خرید و فروش آدمیان مانند نباشی قبر و قبر کنی امری ناپسند و ناخوشایند و نامطلوب است، در مقابل، آزاد کردن انسانها را واقع بینانه دیده است و فکر کرده که با آن شرایط خاص در آن دوره، باید به مرور با این امر ناپسند مبارزه کند و اگر به یک باره اعلام کند که برده داری لغو است، به خودی خود این دین تازه و نو را در برابر بخش وسیعی از جامعۀ آن روز قرار می دهد و از طرف دیگر می خواهد ریشه قضیه را إلی الأبد حل کند و به همین جهت به راههای فرهنگی و عقیدتی روی می آورد و افراد را به آزاد کردن برده ها تشویق می کند و به مرور و در طی تاریخ، این مسألۀ رایج را به امری نکوهیده و ناپسند بدل می کند.
۴ – چهارمین مطلبی که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که احکام اسلامی روی موضوعاتی تعلق پیدا می کند که نسبت آن حکم با آن موضوع نسبت معلول با علت خویش است؛ مادامی که آن موضوع باقی است حکم هم باقی است؛ وقتی که موضوع تغییر پیدا کرد و یا از بین رفت، حکم هم از بین خواهد رفت. این موضوع صریحاً قابل اعلام است که چون موضوع برده و برده داری در دنیای امروز به همت اسلام از بین رفته است، احکام مربوط به مسائل برده نیز از بین رفته است.
سـیــــــزده :
دستگاه قضایی ما، هر از گاه، حکم به سنگسار زنان زناکار می دهد و آبروی ما را در جهان عقل، به مضحکه در می اندازد. چرا شما، به  صدور یک چنین احکامی اعتراض نمی کنید؟
ج ۱۳ – در ارتباط با مسأله سنگسار و رجم قبلاً مفصلاً پاسخ داده ام و مبانی آن را ذکر کرده ام و با دلیل کافی و مستدل اثبات کرده ام که قابل اثبات با شهود نیست بلکه تنها با اعتراف از روی عمد و اختیار و میل و ایمان آنهم در نزد امام معصوم قابل اثبات است؛ اگرچه این حکم را از حیث سند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسیده است نمی توان مورد خدشه قرار داد، ولی فقط به دست فرد معصوم قابل اجراست.
چــهـارده :
آیا شما از ماموران امنیتی ای که به بیت شما رفت و آمد دارند، می ترسید؟ آیا این ماموران، مستقیم یا غیر مستقیم، خط قرمزهایی را به شما تحکم می کنند؟ درهمان لحظه ای که یک سخن انتقادی را به زبان می آورید، آیا نگران این نیستید که عده ای از اوباشان مذهبی به بیت شما هجوم بیاورند و در بیت شما را به روی مردمی که مقلد شما هستند ببندند؟
ج ۱۴ – معتقدم این سؤال اصلاً نیازی به پاسخ ندارد چراکه عمل به تکلیف شرعی، این قیود را نمی پذیرد.
پـــانـزده :
آیا از وضعیتی که بر منابر ما حاکم است خبردارید؟ و آیا خبر دارید که در کل کشور، هیچ منبری وجود ندارد که سخنور آن بتواند آزادانه به نقد مسائل حساس جامعه بپردازد؟ آیا وضعیت کنونی جامعه ی ما همان است که یک روز آرزویش را داشتید؟
ج ۱۵ – یقیناً شرایط فعلی، آرزوی هیچ انسان آزاده ای نبوده است.
شـــانزده :
مسئولان ما، حادثه های مردمی درکشورهای سوریه و لیبی و تونس و یمن و بحرین را متاثر از نظام ما می دانند و با تمسک به این تحلیل نادرست، خود را از تیررس خیزش های احتمالی مردم برکنار می بینند. به نظر شما اگر مردم لیبی را و مردم سوریه را در انتخاب شیوه ی نظام حکومتی کشورشان آزاد بگذارند، آیا شیوه حاکم برکشور ما را برخواهند گزید؟
ج ۱۶ – مردم تمام کشورها در انتخاب حکومت خود مختارند ولی باید دید که آیا مردم مورد اشاره در سؤال، شرایط حاکم بر کشور ما را می پسندند یا خیر که پاسخ این سؤال نیز از شرایط حاکم بر کشور ما و البته اطلاع مردم سراسر عالم از این شرایط، کاملاً مشخص است.
هــفــــده :
صدا و سیمای ما به دستور شورای عالی امنیت ملی کشورمان، خبرهای خیزش مردم سوریه را به قصد خدمت و همراهی با بشاراسد، سانسور می کند. این سانسورها، بلحاظ حقوقی چگونه است؟ آیا یک نظام اسلامی حق دارد به این حوزه های کاملا مردمی نفوذ کند و حق فهمیدن را از مردم سلب کند؟
ج ۱۷ – بنده معتقدم چیزی به نام رسانۀ ملی در ایران وجود ندارد و این رسانه ای که اکنون در کشور می بینیم، رسانه ای در خدمت اقتدارگرایان است. رسانه ای که با بودجه ملی می چرخد و از اماکن و امکانات و ابزار عمومی و ملی استفاده می کند، باید در برابر خواسته های مردم پاسخگو باشد و وظیفه قانونی و خواست مردم در انعکاس اخبار را به صورت کامل انجام داده و از سانسور خبری بپرهیزد و اگر چنین نکند که نمی کند، نام ملی را باید از روی آن برداشت.
هــجـــده :
درعین حال که خداوند در قرآن، ما را به شنیدن اقوال گوناگون و انتخاب و پیروی از یکی از آنها ترغیب فرموده،  از نگاه شما، داشتن دیش ماهواره برای دریافت و تماشای شبکه های ماهواره ای، از همین منظر- شنیدن اقوال مختلف- حلال است یا حرام؟  پیش از این نیز بسیاری از مراجع ما داشتن ویدئو را حرام اعلام کردند اما بدلیل دوربودن این فتوا از فهم رایج اجتماع، بعدها خود حکومت به واردات بیشمار ویدئو دستور فرمود. اخیرا …..(ظاهرا جناب آیت الله بیات درپاسخ به این پرسش از آوردن اسم افراد مکدرشده اند.ما ضمن احترام به نظر ایشان اعلام می داریم: آنجاکه کوس رسوایی حماعتی درخود دستگاه قضایی به صدا درآمده و بنا به معاملات پشت پرده ، اجرای عدالت به حاشیه رانده می شود ، ما را چاره ای جز صراحت در بیان حقوق تباه شده ی مردم نیست) در یک سخن طنز گفته است که پلیس برای برچیدن دیش های ماهواره، با استفاده از عملیات راپل، به بام های مردم ورود می کند و اقدام به برچیدن دیش ها خواهد کرد. این رویه را انسانی و اسلامی می دانید؟ تماشای یک چنین مضحکه ای، با کدام آموزه ی دینی ما سازگاری دارد؟
ج ۱۸ – ماهواره مانند رادیو و تلویزیون و ویدئو است و حلال و حرام بودن خود آنها معنا ندارد و اگر حلال و حرامی صورت گیرد، در ارتباط با نحوه استفاده از آنها است و انسانها هستند که از آنها استفاده علمی، هنری، تاریخی و اخلاقی می کنند که نه تنها در این صورت حرام نیست، بلکه مطلوب هم هست؛ اما اینکه دیده می شود در این اواخر افرادی با عناوینی وارد خانه های مردم می شوند و به بهانه هائی حریم خصوصی خانواده ها را مورد تعدّی و تجاوز قرار می دهند نه اخلاقی است و نه شرعی و در این مسیر اگر خساراتی بر مردم وارد شود، هجمه کنندگان ضامن اند.
نـــــوزده :
چرا سالهاست که مراجع ما شهامت ابراز فتاوای تازه ندارند؟ چرا سالها از دو فتوای حلیت شطرنج و موسیقی حضرت امام می گذرد و هنوز فتوایی در این اندازه صادر نشده است؟ اگر امام خمینی به حلیت شطرنج و موسیقی تاکید نمی ورزید، خود جنابعالی آیا به صدور یک چنین فتوایی دست می بردید؟
ج ۱۹ – پاسخ این سؤال از پاسخ سؤال ۱۲ نیز استنباط می شود که در نظر حضرت امام در حرمت شطرنج برد و باخت موضوعیت داشت و چون امروز از شطرنج بعنوان ابزار برد و باخت استفاده نمی کنند بلکه یکنوع بازی فکری به حساب می آید، بنابراین موضوع عوض شده و حکم هم تغییر پیدا کرده؛ نظر ما در توضیح المسائل نیز به همین شکل است .
بــیـــست :
آیا در باور مرجعیت شما، همچنان باید دست دزد را قطع کرد؟ طبق اسناد موجود و اقرار خود .… (ظاهرا جناب آیت الله بیات درپاسخ به این پرسش از آوردن اسم افراد مکدرشده اند.ما ضمن احترام به نظر ایشان اعلام می داریم: آنجاکه کوس رسوایی حماعتی درخود دستگاه قضایی به صدا درآمده و بنا به معاملات پشت پرده ، اجرای عدالت به حاشیه رانده می شود ، ما را چاره ای جز صراحت در بیان حقوق تباه شده ی مردم نیست) ، وی مبالغ هنگفتی از بیت المال را دزدیده است. اگر کسی حاضر به قطع دست ایشان نشد، آیا شما آماده اید مجری قانون الهی باشید؟
بـیـست و یـک :
حمایت همه جانبه ی رییس جمهور از دزدی های آقای ……… ، آیا طبق قانون شرع، به مثابه شراکت ایشان در این دزدی ها نیست؟ و نباید دست ایشان نیز طبق آیه های قرآن قطع شود؟
ج ۲۰ و ۲۱ – اجازه بفرمائید دربارۀ سؤالات ۲۰ و ۲۱ چون اسمی از افرادی برده شده است بصورت ریز وارد نشوم و بصورت کلی چند مطلب را متذکر شوم :
یک : قطع دست سارق از احکام مصرّح در قرآن کریم است و در میان مذاهب اسلامی در آن اختلافی نیست، منتهی بریدن دست فرد که از باب نکال و تحقیر است، در مواردی است که به حریم خصوصی افراد دست درازی شده باشد؛ به همین دلیل دستبرد به اموال عمومی، تحت عنوان سرقت قرار نمی گیرد بلکه تحت عناوینی مانند اختلاس و حیف و میل اموال عمومی واقع می شود.
دو : اختلاس اگرچه قطع دست ندارد، اما مختلس را از عدالت، امانت و صلاحیت تصدی هر امری ساقط کرده و او را نسبت به تمام اموال اختلاس شده ضامن می کند که همه آنها را باید برگرداند .
سه : مسؤولان باید حواسشان جمع باشد اگر از کسی حمایت می کنند و یا کسی را برای کاری انتخاب می کنند، ملاکهای مصرح در قرآن و روایات را بر مصلحت سنجی، صلاح اندیشی و گرایشهای باندی و جریانی مقدم داشته و رفتارشان را با رفتار معصومین بسنجند .
بــیـست و دو :
زندانی کردن آقایان موسوی وکروبی در خانه هایشان آیا از نگاه مرجعیت شما، کاری درست و پسندیده بوده است یا خیر؟ اگر بله به چه دلیل؟ و اگر نه، آیا برای رهایی آنان و برای زدودن این ظلم آشکار، چه فتوایی صادر فرموده اید و به کدام دستگاه نامه نوشته اید و آزادی سریع آنان را خواستار شده اید؟
ج ۲۲ – در نظر اینجانب نه تنها محصور و محبوس بودن آقایان بزرگوار و صالح و صادق حجة الاسلام و المسلمین کروبی و همسر گرانمایه اش و مهندس میرحسین موسوی و همسر فاضله اش محکوم، نامشروع و غلط است، بلکه زندانی شدن تمام کسانی که بخاطر مسائل فکری، انتقاد و اعتراض به عملکرد مسؤولان به زندان ها افتاده اند نیز نامشروع است.
اما اینکه سؤال فرموده اید این حبس و حصر خوب و پسندیده است یا نه؟ بنده معتقدم این سؤالی است که طرح آن حتی بصورت جدال و مجادله احسن هم صحیح نیست و مانند این است که سؤال بشود آیا ظلم خوب است و آیا عدالت بد است؟ این اعمال از مصادیق بیّن و آشکار ظلم و از قبیح ترین قبائح است چراکه این آقایان از ذخایر مردمی و از سرمایه های ملی و انسانهائی عزیز و محترم هستند.
بــیـست و سه :
هم اکنون مردان و زنان بسیاری که عمدتا در یک فعالیت متداول قانونی حضور داشته اند، به اسم فتنه گر در زندانهای ما به سر می برند. آیا با این روند که ما معتراضان خود را با انگ فتنه گر به زندان دراندازیم و آنان را از حقوق قانونی شان دورسازیم موافق بوده اید؟ اگر بله، چرا؟ واگرنه، به چه دلیل؟
ج ۲۳ – اگرچه پاسخ این سؤال در پاسخ سؤال ۲۲ نیز آورده شد، ولی نکته ای را در اینجا باید یادآوری کنم و آن اینکه بنظر می آید میان تمامی حاکمان اقتدارگرا و غیر متکی به اعتماد عمومی مردم، یک وجه مشترک بصورت سیال وجود دارد و آن اینکه بهر نحو که امکان داشته باشد، معترض را از صحنه خارج می سازند. شما در برخورد فرعون با موسی و هارون مشاهده می کنید که طبق فرامینی، آن دو نفر را آشوبگر، اخلال گر و حتی فتنه گر می خواند؛ یا در برخورد مشرکان با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و معاویه با امام علی(ع) و امویان با امام حسین(ع) و در همین اواخر شاه با امام خمینی این موارد مشاهده می شود.
بدون تردید اگر حکومت مشروع باشد و گرفتار بحران اجتماعی، سیاسی و نتیجتاً بحران مشروعیت نباشد و از استظهار مردم و حمایت آنان برخوردار گردد، نیاز به این برچسبهای ناچسب ندارد؛ بنابراین نه منتقدین فتنه گرند و نه برخورد با آنان مشروع، حقوقی و قانونی است.
بــیـست و چـهــار:
در دوسال گذشته، مردم ما و حیثیت جهانی ما بسیار آسیب دیدند. آیا می توان وقایع این دوسال را یک آزمون الهی برشمرد؟ اگر بله، سهم و نقش و نمره ی شما در این آزمون چه بوده است؟
بــیـست و پـنـج :
در همین باب ، حمله ی اوباشان مذهبی که جلوی چشم شما به خانه ی آیت الله صانعی اتفاق افتاد ، متأسفانه جامعه ی دینی ما عکس العمل آشکاری که هم شأن “عمامه از سر گرفتن” باشد ، از شما و از سایر مراجع ندید و نشنید. آیا حمله به بیت آیت الله صانعی ، واگویه ای به سایر مراجع نبود؟ که اگر با ما در افتید ، با شما این می کنیم؟
ج ۲۴ و ۲۵ – پاسخ این دو سؤال از مجموعه پاسخهای گذشته، اطلاعیه ها و اعلام مواضعی که منعکس شده است روشن است و به نظر می رسد نیازی به توضیح جدید ندارد.


 


ندای سبز آزادی: وبلاگ علاقمندان به آیت الله العظمی بیات زنجانی صبح امروز فیلتر شد.

به گزارش صفحه فیس بوک این مرجع عالی قدر، وبلاگ آیت الله العظمی بیات زنجانی، که در محیط بلاگفا اخبار مربوط به ایشان را پوشش می داد و توسط تعدادی از جوانان مومن و متعهد اداره می شد، صبح امروز فیلتر شد.

تا کنون علت این فیلترینگ اعلام نشده است و در ورود به این سایت، بلاگفا به مخاطبین اعلام میکند که «این وبلاگ به دستور کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه مسدود شده است»


 
شما این خبرنامه را به این دلیل دریافت می کنید که ایمیل شما پس از تایید وارد لیست دریافت کنندگان شده است. برای لغو عضویت از این خبرنامه به این لینک مراجعه کنید یا به irangreenvoice-unsubscribe@sabznameh.com ایمیل بزنید. با فرستادن این خبرنامه به دوستان خود آنها را تشویق کنید که عضو این خبرنامه شوند. برای عضویت در این خبرنامه کافی است که به irangreenvoice@sabznameh.com ایمیل بزنید. برای دریافت لیست کامل خبرنامه های سبزنامه به help@sabznameh.com ایمیل بزنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خبرهاي گذشته