احمد منتظری، فرزند آيتالله منتظری به اظهارات اخير اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد برکناری آيتالله منتظری از مقام جانشينی رهبر پاسخ گفت.
به گزارش تارنمای بيت آيتالله منتظری، حجتالاسلام احمد منتظری در پاسخ خود به سخنان هاشمی رفسنجانی در گفتوگو با تارنمای آينده، نوشته است: «اگر هنگامی که آيتالله منتظری فرياد دفاع از جان و مال و آبروی دگرانديشان و مخالفين را سرمیداد، جنابعالی و دوستان نيز همراهی مینموديد و اين ارزشهای والای انسانی را ارج مینهاديد، آيا امروز شاهد اين همه بیحرمتی به فعالان سياسی و منتقدين و حتی مراجع تقليد و عالمان و دانشمندان بوديم؟!»
احمد منتظری همچنين آورده است: «اگر هنگامی که آيتالله منتظری مسأله شکنجه در زندانها را مطرح میکرد، به جای بايکوت کردن و حبس اطرافيان و وابستگان و در نهايت حصر خود ايشان، با متجاوزين به حقوق مردم برخورد میشد، آيا امروز شاهد شکنجههای قرون وسطايی در زندانها بوديم؟!
هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با «آينده» در مورد برکناری آيتالله منتظری گفته بود: «زود قضاوت میکرد و با مردم مطرح میکرد. نائب امام بود و موقعيت بالايی داشت. همه فکر میکردند به زودی رهبر میشود. احساس تکليف میکرد و اشکالات را در مصاحبهها میگفت و انتقاد میکرد. يکی از حرفهای ما به ايشان اين بود که درست نيست شما همه انتقادها را علنی کنيد.»
هاشمی رفسنجانی افزوده بود: «تقريباً به همه ارگانها انتقاد داشت. به مجلس، جنگ، قوه قضائيه و دولت انتقاد داشت و علنی مطرح میکرد... به هر حال انتقادات ايشان خيلی سياستمدارانه نبود. قدری افشاگری بود. در حال جنگ بوديم. هميشه به ايشان میگفتيم. اينگونه مسائل باعث شد که کمکم کسانی موضع گرفتند.»
احمد منتظری «محرم دانستن مردم بهعنوان صاحبان اصلی مملکت و شفاف بودن با آنان و انتقاد علنی از مسئولان» را شيوه آيتالله منتظری دانسته است که برای هاشمی رفسنجانی «قابل قبول نبود.» وی پرسيده است: «ولی آيا هنوز هم بر اين نظر خود پابرجا هستيد؟»
وی در پاسخ خود نوشته است آيتالله منتظری نسبت به گزارشهايی که از مسئولان و مردم به دستاش میرسيد «احساس تکليف» میکرد.
حجتالاسلام منتظری مینويسد: «در مورد وضع زندانها و اعدامها منابع خبری و مستندات ايشان علاوه بر موارد فوق، گزارشهای هیأت عفو امام و نيز نمايندگان ايشان در زندانها بودند و منابع اطلاعات ايشان در مورد جبههها، فرماندهان و رزمندگانی بودند که در صحنه جنگ حضور داشتند.»
وی ادامه میدهد: «آيا سزاوار است اعتماد کردن به گزارشهای مستند را "زود قضاوت کردن" و "شنيدهها را مطرح کردن" ناميد؟»
آيتالله منتظری در سال ۱۳۶۷، هنگامی که جانشين آيتالله خمينی، رهبر انقلاب ايران بود، طی نامههايی به اعدامهای دستهجمعی آن سال اعتراض کرد.
اين اعتراضها از جمله دلايل اصلی عزل آيتالله منتظری از جانشينی رهبری جمهوری اسلامی ايران شمرده شده است.
احمد منتظری همچنين گفته است اگر پيشنهاد آيتالله منتظری در مورد پايان دادن به جنگ ايران و عراق پس از آزادسازی خرمشهر پذيرفته میشد شاهد «اين همه خسارات جانی و مالی» و «نوشيدن جام زهر» نبوديم.
اشاره وی به پذيرفتن قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل متحد توسط جمهوری اسلامی ايران و پايان جنگ ايران و عراق در تاريخ ۲۹ تير ۱۳۶۷ است که آيتالله خمينی رهبر وقت جمهوری اسلامی ايران در اين روز طی پيامی از آن بهعنوان «نوشيدن جام زهر» ياد کرد.
جنگ ايران و عراق هشت سال طول کشيد و آزادسازی خرمشهر پس از ۵۷۵ روز جنگ در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱صورت گرفت.
احمد منتظری در پايان تأکيد کرده است: «اگر آن روز که آيتالله منتظری فرياد میزد که نظام ما وقتی ارزشمند است که قائم به شخص يا اشخاص نبوده و جمهوريت و اسلاميت آن بايد اصل و پابرجا باشد، او را همراهی میکرديد، آيا اين همه ضربه به جمهوريت و اسلاميت نظام وارد میشد؟!»
آيتالله حسينعلی منتظری از مراجع دينی و رهبران انقلاب ايران در سال ۱۳۵۷، رئيس مجلس خبرگان قانون اساسی ۲۹ آذرماه ۱۳۸۸ در سن ۸۷ سالگی، در قم و در حصر خانگی درگذشت.
بیست و پنجم اردیبهشت ماه، پنجاهمین سالگرد تأسیس «نهضت آزادی ایران» بود؛ سازمانی که اکثر دوران حیات خود را در ممنوعیت و محدودیت گذرانده است؛ چه در دوران نظام گذشته و چه در نظام جمهوری اسلامی ایران.
در حال حاضر، رهبران این جریان که اغلب در سنین کهولت هستند، اکثراً یا در زندان و یا در مرخصیهای استعلاجی بهسر میبرند.
برای نگاهی به این سازمان و این بخش از تاریخ سیاسی ایران، گفتوگوهایی انجام دادهام، با دکتر غلامعباس توسلی، جامعهشناس و از اعضای قدیمی «نهضت آزادی ایران» و همچنین فرخ نگهدار، از مسئولان «جنبش فداییان خلق ایران» که سالها بعد از نهضت آزادی ایران، با اندیشه و روش متفاوتی بهوجود آمد.
از آقای توسلی میپرسم: نهضت آزادی ایران از درون جبهه ملی ایران چرا و در چه شرایطی بهوجود آمد؟ بهویژه که نفت در آن زمان ملی شده بود و مبارزه مهمی به پیروزی رسیده بود.
غلامعباس توسلی: نفت ملی شده بود، ولی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، دوباره نفت از حالت ملی خارج و به کنسرسیوم بینالمللی واگذار شده بود و مردم از این جهت بسیار ناراضی بودند.
در نتیجه، در همان سالهای ۱۳۴۰ جبهه ملی که در دوره دکتر مصدق فعال بود، از فرصت استفاده کرد و میتینگهای مختلفی را برگزار کرد. مخصوصاً میتینگ «پارک جلالیه» خیلی معروف است که مردم استقبال زیادی از آن کردند. بههرحال گروههای مختلف، مخصوصاً گروههای ملی و آزدیخواه، بر ضد دولت شاه به میدان آمدند و فعالیتهای مجدد خود را آغاز کردند.
در چنین شرایطی بود که کسانی که بیشتر یک پایه اندیشه مذهبی و آزادیخواهانه داشتند و در عین حال هم با بینش دکتر مصدق، مسئله ملی شدن نفت و نهضت ملی هماهنگ بودند و جویای عدالت و احیای حقوق از دست رفته بودند (که میتوان آنها را روشنفکر دینی نامید) پایهگذار نهضت آزادی ایران شدند.
در واقع، در درون جبهه ملی ایران، گرایشی که به مذهب هم تاکید داشت، متولد شد.
بله! از یک طرف کسانی بودند که طی دورانی که از ۲۸ مرداد شروع شده بود، در نهضت مقاومت ملی که در آن دوره مخفی بود، فعالیت میکردند و در اینجا به صورت یک حزب سیاسی ملی و در عین حال آزادیخواه، ظهور و بروز پیدا کردند.
به این ترتیب، نهضت آزادی ایران در همان سال ۱۳۴۱، در ۲۵ اردیبهشت، پایهگذاری شد و این حرکت بهصورت یک تشکیلات سیاسی درآمد که امروزه پنجاهمین سال تأسیس آن است.
پایهگذاران اولیه چه کسانی بودند؟
غیر از سه نفر، یعنی مرحوم آیتالله طالقانی، مرحوم مهندس مهدی بازرگان و مرحوم دکتر یدالله سحابی که همیشه با هم بودند، افرادی مانند آقای صدر حاجسید جوادی که هنوز هم در قید حیات هستند، حسن نزیه و چند تن دیگر، همراه با نسل دومی که تازه از حالت دانشجویی خارج شده بودند، از جمله مهندس عزتالله سحابی، آقای حکیمی، آقای شیبانی و ... که بعداً عدهای از آنها به زندان افتادند، این نهضت را پایهگذاری کردند و اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی را تشکیل میدادند.
اولین ضربهای که طی این ۵۰ سال به نهضت آزادی خورد، چه زمانی بود و چگونه اتفاق افتاد؟
اولین ضربهای که به نهضت خورد، در همان سال ۱۳۴۱ بود. بعد از اینکه دکتر امینی برکنار شد، حملهای به جبهه ملی و نهضت آزادی صورت گرفت و اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی، مانند مرحوم طالقانی، یدالله سحابی، مهندس بازرگان، آقای دکتر شیبانی، ابوالفضل حکیمی، عدالتمنش و چند نفر دیگر به زندان افتادند و محاکمه نظامی شدند.
ابتداً عدهای از این افراد محکوم به اعدام شدند، ولی بعد این محکومیت به ۱۰ سال حبس منجر شد که مخصوصاً این مورد درباره مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان صادق است و بقیه اعضایی هم که در زندان بودند، به حبسهای مختلف دو تا شش سال (مقداری بیشتر یا کمتر)، محکوم شدند.
بنابراین تقریباً میتوانیم بگوییم که جلوی فعالیت کل اعضای شورای مرکزی نهضت در آن دوره گرفته شد و مجبور شدند در یک محاکمه نظامی شرکت کنند.
این امر از یکسو برای نهضت خوب و مفید بود، بهخاطر اینکه اسم و آوازه نهضت بیش از حد بالا رفت. در عین حال هم چون اکثر اعضای مرتبه اول و مؤسس نهضت را به زندان انداخته بودند، خودبهخود آن نوع فعالیت اولیه نهضت که میتوانست گستردهتر باشد، کموبیش متوقف شد.
به این ترتیب، میتوان گفت که نهضت آزادی ایران، از سال ۱۳۴۱ تا انقلاب سال ۱۳۵۷، هیچ حضور سیاسیای در ایران نداشت؟
شاه پس از رفتن دکتر امینی و کشته شدن کندی در آمریکا که ریاست جمهوری او در باز شدن فضای سیاسی ایران تا حدی مؤثر بود، جلوی همه این نوع فعالیتها را گرفت و با همه با خشونت رفتار کرد.
سعی کردند محکمههای نظامی تشکیل بدهند و عدهای را قلع و قمع کنند. ساواک بسیار قدرت پیدا کرد و با همان مسئله «انقلاب سفید» و یا «انقلاب شاه و ملت»، نمیگذاشتند کسی در داخل ایران فعالیتی انجام بدهد.
اما گروههایی از نهضت که در این دوره بیرون از کشور بودند، فعال بودند و هم در چهارچوب جبهه ملی و نهضت آزادی و هم بهطور مستقل فعالیت داشتند.
بنابراین اینطور نبود که در این دوره، نهضت بهکلی ساکت بنشیند و صدایش درنیاید. مرتب حتی از داخل زندان هم اعلامیههایی مینوشتند و فعالیت خود را ادامه میدادند.
تأثیر این فعالیتها، بر آنچه که در ایران اتفاق افتاد، چه بود؟
نهضت آزادی یک پیام داشت و یکمقدار فعالیت. پیامش این بود که منافع ملی باید حفظ بشود، آزادیهایی که در انقلاب مشروطیت تحقق پیدا کرده بود و جامعه از حالت استبدادی خارج شده بود، عملی بشود و مردم بتوانند از آن آزادیها بهره بگیرند. همچنین این پیام را هم داشت که مردم برای تحقق این آزادیها مقاومت کنند.
حرکت تأسیس نهضت و به زندان افتادن سردمداران نهضت، این پیام را تا حدودی به مردم رساند. حتی من معتقدم که این پیام در خود انقلاب اسلامی ایران هم تأثیر داشت.
یعنی گروههای مختلفی که از آن دوره به بعد بهوجود آمدند، اکثراً خواهان آزادی و خواهان ایفای منافع ملی ایران بودند و مردم نیز، هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ مذهبی، میدان را ترک نکردند تا سالهای ۱۳۵۶-۵۷ که انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و بهثمر رسید.
آینده سیاسی نهضت آزادی ایران را در شرایط فعلی که ظاهراً دومین ضربه بزرگ را دریافت کرده است، چگونه میبینید؟
شرایط فعلی هم شرایط مساعدی نیست و شرایط سخت است. منتها در آن دوره، بهطور طبیعی و ذاتی، رژیم استبدادی مستقر بود، ولی امروزه، بعد از انقلاب اسلامی ایران، جمهوری برپا شده و جمهوری نتیجه انقلاب بوده است.
ولی از لحاظ جریان نهضت آزادی و بسیاری از گروههای ملی و مذهبی و ... مشکلات بسیار زیادی وجود دارد و هنوز آن ایدهآلها و آرمانهای ملی و آزادیخواهانهای که بهخاطر آنها انقلاب بهوقوع پیوست، در تمام این مدت تحقق پیدا نکرده و وجود نداشته است.
اما مردم هم دست برنداشتهاند و به صورتهای مختلف، خواستههای خود را اعلام کردهاند. همانطور که میدانید، این مسائل در دوره اصلاحات خیلی خوب در جامعه منعکس شد و در دورههای بعد از آن هم، در انتخاباتهای مختلف و امکانات و موقعیتهایی که پیش آمد، باز مردم خواهان همان ایدهآلها و آرمانها شدهاند.
در آغاز نهضت آزادی ایران را نپسندیدم
مهدی بازرگان در دادگاهی که برای او برپا شده بود، جملهای را گفت که امروز بر سر زبانها است. او به دادگاه نظامی گفت: «ما آخرین کسانی هستیم که خواستیم با شما، به زبان قانون سخن بگوییم.» ۱۰ سال پس از آن، سازمانهایی مخفی با مشی مبارزه مسلحانه در ایران بهوجود آمده بودند؛ مجاهدین و فداییان خلق. مبارزینی که دیگر نخواستند به زبان قانون با حکومت سخن بگویند.
از فرخ نگهدار که عضو رهبری جنبش فداییان بود، میپرسم: شما با نهضت آزادی ایران چگونه مواجه شد و چه تحلیلی از آنان و مشی سیاسیشان داشت؟
فرخ نگهدار: من اولین بار با نام نهضت آزادی ایران در همان بهار ۱۳۴۰ آشنا شدم. جزوه کوچکی که بیانیهی تأسیس نهضت آزادی بود، به دستم رسید. آن را خواندم، اما زیاد مرا نگرفت. مقداری آیات قران و مسائل سیاسی را در بیانیهشان آورده بودند و مطالبی را هم که عنوان کرده بودند، مطالب هیجانبرانگیزی برای من نبود.
اعضای نهضت آزادی ایران را هم بعدها در زندان، در دهه ۴۰، با ایستادگی و استقامتشان در برابر حکومت پهلوی و در دههی ۵۰ با همسلول شدن با مهندس عزتالله سحابی که اینروزها در بستر بیماری است و روزهای سختی را میگذراند، شناختم.
بعد از این شناسایی، تحلیل شما از آنها چگونه بود؟
آنچه در آن دوران برای من مهم بود، این بود که بهنظرم میآمد که تصمیمات نهضت آزادی در قیاس با جبهه ملی ایران، تصمیمات معقولتر، قابل اتکاتر و صحیحتری است و حرکت نهضت آزادی ایران، در دوران قبل از انقلاب، در میان کل جریانهایی که خصلت ملی داشتند و دنبالههای نهضت ملی ایران محسوب میشدند، اعتباری در ذهن من پیدا کرد.
بهخصوص چیزی که برای من، همیشه در ذهنم آموزنده بوده، موضعی بود که آنها در اوایل دهه ۴۰ در رابطه با دولت امینی اتخاد کردند.
در این دوران، نهضت آزادی ایران، برخلاف جبهه ملی که هدف عمده را شکست دادن دولت امینی قرار داده بود و فکر میکرد بعد از این دولت، آمریکا از جبهه ملی ایران حمایت خواهد کرد و این جبهه به حکومت باز خواهد گشت، میگفت ما نباید دولت امینی را تضعیف کنیم و ماندن این دولت در قدرت، بهسود نهضت دمکراتیک است و مشکل اصلی، استبداد شاه است که در حال افزایش است.
این تحلیل نهضت، به عنوان جریانی باتدبیر در ذهن من بود و در عین حال استقامت اعضای آن. چون تمام سران نهضت آزادی به زندان آمدند و ۱۸ تن از آنان را محکوم کردند.
ولی بهنظر میرسد که این تحلیل شخصی شما از نهضت آزادی ایران بوده است. چون بخش بزرگی از چپ، نهضت آزادی و اساساً جریانهایی را که به این روشهای مسالمتآمیز معتقد بودند، سرزنش میکردند و دلیل پیوستن آنها به مبارزهی مسلحانه هم همین بود.
تا سالهای آغاز انقلاب، یعنی در مطلع انقلاب، جریانهای چپ ایران، برای نهضت آزادی ایران مقام شایستهای قائل بودند، این جریان را جزو نیروهای ملی میشناختند و همیشه در کلام و رفتارشان، نوعی احترام برای سران نهضت آزادی ایران قائل بودند ...
آنها را به سازشکاری متهم نمیکردند؟
در آستانه انقلاب چرا! من از تأسیس تا آستانه انقلاب را میگویم. در ۱۵-۱۶ سال اول تأسیس نهضت آزادی ایران، یعنی تا آستانه انقلاب، نه از جانب حزب توده ایران و نه از جانب فداییان خلق، هیچگاه این نهضت به سازشکاری با نظام شاه متهم نشده است. چون چنین سازشکاریای در حرکت نهضت آزادی وجود نداشت.
از سال ۵۶ که نهضت انقلابی اوج میگیرد، چپها و بهخصوص فداییان، در این زمینه، مواضع افراطیای اتخاذ میکنند و نهضت آزادی را به سازشکاری با رژیم شاه و عدم طرح شعار سرنگونی متهم میکنند.
این موضع تا بعد از انقلاب هم ادامه پیدا میکند که نهضت آزادی را متهم میکنند به سازشکاری با امپریالیسم آمریکا و اینکه نمیخواهد مناسبات با آمریکا و سلطه امپریالیسم کاملاً قطع بشود که این اشتباه بود.
به نظر من، یکی از درسهای بزرگی که بهخصوص مهندس بازرگان برای ایران بهجا گذاشته، این است که اصلاحطلبی گزینهای است که شما خودتان انتخاب میکنید. نه اینکه آن را به علت ماهیت نظام انتخاب کنید. یعنی بگویید که نظام اصلاحپذیر هست یا نیست، بنابراین من اصلاحطلب هستم یا نیستم.
مهندس بازرگان، تقریباً- منهای داریوش فروهر- برجستهترین شخصیت تاریخ سیاسی ایران است که در هردو نظام، یک مشی اصلاحطلبانه را پی گرفت و خواهان اصلاحات دمکراتیک بود.
منبع:رادیو زمانه/مریم محمدی
باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، پس از ماهها ناآرامی در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، در جریان یک سخنرانی مهم سیاستهای آمریکا را درباره خاورمیانه و جهان عرب اعلام کرد.
آقای اوباما در ابتدای سخنانش گفت آمریکا شاهد بازگشایی فصلی تازه در عرصه دیپلماتیک و در دورانی است که تغییرات چشمگیری در جهان عرب و خاورمیانه در حال شکلگیری است.
آقای اوباما با اشاره به کشته شدن اسامه بن لادن، رهبر شبکه القاعده گفت بن لادن قاتلی بزرگ بود، نه شهید و حتی قبل از آن هم که کشته شود، مردم عقایدش را نمی پذیرفتند.
باراک اوباما گفت قبل از مرگ بن لادن هم مردم خاورمیانه و شرق و شمال آفریقا آینده خود را در دستهای خود گرفته بودند.
رئیس جمهوری آمریکا همچنین گفت اعتراضات در تونس و جاهای دیگر نباید باعث تعجب شود، زیرا استراتژی اعمال زور بیش از این کارایی ندارد.
آقای اوباما در ادامه سخنانش گفت سوال این جاست که آمریکا چه نقشی می تواند در رویدادهای جاری در خاورمیانه و شمال آفریقا داشته باشد.
او گفت آمریکا به ثبات و اراده ملت ها احترام می گذارد.
آقای اوباما همچنین گفت که آمریکا همواره از اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه حمایت کرده است.
رئیس جمهوری آمریکا درباره وضعیت لیبی گفت که اگر آمریکا و متحدانش وارد عمل نشده بودند، هزاران نفر از مردم این کشور کشته میشدند.
آقای اوباما اضافه کرد سرهنگ قذافی دیگر فرصتی ندارد.
آقای اوباما با دفاع ازتحریمهای اعمال شده جدید علیه بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه گفت بشار اسد یا باید در فکر تغییرات سیاسی در کشور باشد یا از قدرت کناره بگیرد.
رئیس جمهوری آمریکا همچنین گفت نیروهای امنیتی سوریه باید تیراندازی به معترضان را متوقف کنند.
او همچنین سیاستهای سرکوبگرانه دولت سوریه را علیه معترضان ضد دولتی با آن چه که در ایران میگذرد، مشابه دانست.
آقای اوباما همچنین گفت آمریکا بر این مسئله که مردم ایران مستحق برخورداری حقوق مساوی با دیگر مردم جهان هستند، تاکید میکند و دولت نباید مانع دستیابی آرزوهای مردم ایران باشد.
آقای اوباما با اشاره به روند صلح اسرائیل و فلسطینیان گفت صلح نیازمند مشارکت دو طرف است.
رئیس جمهوری آمریکا همچنین گفت هیچ صلحی را نمیتوان به آنها تحمیل کرد، ضمن آن که تاخیر در این مسئله به معنای پایان یافتن این معضل نیست.
آقای اوباما همچنین گفت مرزهای اسرائیل و فلسطین باید به قبل از سال ۱۹۶۷ برگردد.
حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان با استقبال از شکایت خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) علیه خود، جلسه علنی دادگاه را "فرصت مناسبی برای نشان دادن انحراف و سوءاستفاده های آنچنانی جریان انحرافی" دانست.
روزنامه کیهان امروز ۲۹ اردیبهشت (۱۹ مه) نوشت که آقای شریعتمداری در واکنش به خبر شکایت ایرنا گفته است: "در دادگاه می توانیم ماهیت جریان انحرافی و سرکرده و حلقه های وابسته به آن را با ارائه اسناد و مدارک اثبات کرده و به آگاهی افکار عمومی برسانیم."
"جریان انحرافی" اصطلاحی است که از سوی محافظه کاران منتقد دولت، برای اشاره به اسفندیار رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی نژاد و همفکران او مورد استفاده قرار می گیرد که به داشتن افکار ناهمسو با رهبر ایران متهم شده اند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی شامگاه دیروز خبر داده بود که از روزنامه کیهان به اتهام "افترا و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی" به دستگاه قضایی شکایت کرده است.
ایرنا علت این شکایت را انتشار مطلبی در شماره روز شنبه روزنامه کیهان عنوان کرده بود که در آن، ایرنا به عنوان "تریبون جریان انحرافی" معرفی می شد.
علی اکبر جوانفکر، مدیرعامل ایرنا و سرپرست موسسه مطبوعاتی ایران گفته است که از حق شخصی خود در مواجهه با اتهامات رسانهای صرف نظر میکند، اما "هرگاه حیثیت و اعتبار سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی یا روزنامه ایران هدف توهینها و اتهامات بی اساس قرار گیرد"، در شکایت از آن رسانه درنگ نخواهد کرد.
اوج گیری اختلافات از یک ماه پیش
خبرگزاری دولتی ایرنا و روزنامه کیهان، در یک ماه گذشته در چند نوبت به انتشار مطالبی در انتقاد از یکدیگر پرداخته اند.
این درگیری رسانه ای از زمانی آغاز شد که در پی مخالفت رهبر جمهوری اسلامی ایران با برکناری حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، خبرگزاری ایرنا این خبر را با تاخیری ۱۴ ساعته منتشر کرد.
ایرنا در آن زمان، ضمن تاکید بر لزوم دریافت نظر رهبر جمهوری اسلامی از "مجاری رسمی"، نوشت که بر خلاف آنچه در مورد نظر آیت الله خامنهای "شایع" شده، "تا ساعات پایانی شب رئیس جمهوری هیچ پیامی که منعکس کننده نظر مقام معظم رهبری در این خصوص باشد، دریافت نکرده است".
از سوی دیگر، علی اکبر جوانفکر مدیر عامل ایرنا و مشاور مطبوعاتی رئیس جمهوری ایران، با چاپ نوشتهای شدیداللحن در سایت شخصی خود، "رسانههای دروغپرداز و اقتدارگرا" را متهم به "جعل" خبر مخالفت آیت الله خامنهای با تغییر وزیر اطلاعات کرد.
در واکنش به ادعای خبرگزاری دولتی ایرنا مبنی بر عدم ابلاغ رسمی دستور آیت الله خامنهای، روزنامه کیهان یک روز بعد نوشت که دستور کتبی رهبر جمهوری اسلامی در این مورد، به شخص رئیس جمهوری اعلام شده است.
سرمقاله نویس کیهان همچنین نوشت که خبرگزاری ایرنا بعد از آنکه سرانجام خبر مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با عزل حیدر مصلحی را بر روی خروجی خود گذاشته، بعد از چند ساعت مجدداً این خبر را "با اشاره" رئیس دفتر محمود احمدینژاد و "به دستور" مدیرعامل ایرنا حذف کرده است.
روزنامه کیهان دو هفته بعد در مطلبی علی اکبر جوانفکر را فردی معرفی کرد که با "تحرکات آمیخته با خبط و تملق" به مدیریت خبرگزاری ایرنا دست یافته و "سرسپرده" اسفندیار رحیم مشایی است.
آقای جوانفکر در پاسخ به حملات کیهان علیه خود، این روزنامه را رسانه ای دانست که با وجود استفاده از بودجه عمومی کشور "به ابتذال اخلاقی مبتلا شده و علیه حیثیت افراد حریم شکنی می کند".
اختلاف ایرنا و کیهان در شرایطی در یک ماه گذشته بالا گرفته که رسانه نخست، خبرگزاری رسمی دولت ایران محسوب می شود و مدیر مسئول رسانه دوم، مستقیما از سوی آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران منصوب می شود.
مبع:بیبیسی
فرخ نگهدار:۲۵ اردیبهشت، پنجاهمین سالروز انتشار بیانیه تاسیسی نهضت آزادی، از نیکوترین لحظات برای مرور نیم قرن حیات نهضت آزادی است.
دانش آموز بودم و تازه به مبارزه سیاسی پیوسته بودم که روزی در اوایل سال ۴۰ جزوه ای به قطع کوچک به دستم رسید. بیانیه تاسیسی نهضت آزادی ایران بود. بیانیه را روی میز ترجمه دایی ام، صادق انصاری، و دوست وی، باقر مومنی یافتم. خواندم و حرف های زیاد شورانگیز و دلچسبی در آن نیافتم.
اولین بار بود که یک متن سیاسی مذهبی می دیدم. از آن روز تا امروز همواره، از دور یا از نزدیک، نظاره گر و کنکاش گر کارهای نهضت آزادی بوده ام. هر دهه که پیش آمده ایم بیشتر دریافته ام که کارنامه رهبران به نام نهضت، به ویژه مهندس بازرگان،برای همه آزادیخواهان نکات آموختنی و تجربه های مفید بسیار در بر دارد.
میراث پنجاه ساله نهضت آزادی، به سان سایر تشکل ها و تلاش های مستمر سیاسی ایرانی، در تاریخ معاصر کشور ما نه تنها شایسته تامل و بازآموزی است، بلکه در قالب هر داوری منصفانه احترام انگیز و شایسته قدر شناسی نیز هست. به برخی از آن ها در ذیل اشاره می کنم.
۱. در نخستین برآمد سیاسی حساس، در نخستین سال های دهه چهل شمسی، از زمان روی کار آمدن دولت امینی روی تا رویدادهای منتهی به ۱۵ خرداد، مقایسه استراتژی سیاسی جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران نشانه های استواری از برتری عناصر واقع گرا و منطبق بر نیازهای عاجل کشور، به خصوص در زمینه تعویق و تعدیل امکان فراگیری استبداد، در سیاست نهضت آزادی ایران به چشم می خورد.
نهضت آزادی تحلیل درستی از شکاف در درون حکومت، میان دولت امینی و بقیه هیات حاکمه داشت و می کوشید روندهای سیاسی به سمتی نرود که به سقوط دولت امینی بیانجامد. حال آنکه نگاه غالب بر جبهه این بود که مقابله با امینی و برکناری وی ممکن است راه انتقال قدرت به جبهه ملی را هموار سازد.
۲. نهضت آزادی از بدو تاسیس رنگ و رخی دینی داشت و این را تا کنون حفظ کرده است. نهضت آزادی در تمام طول این نیم قرن آمیزه ای از هویت و تعلق ایرانی-اسلامی را در خود حفظ کرده و آن را با اصول کشور داری مدرن، ملی گرایانه و مردم سالارانه در آمیخته و همساز کرده است.
نیاز به این درآمیختگی و اهمیت آن در جلب مشارکت اقشار اجتماعی در روندهای سیاسی از سوی برخی محافل سیاسی دیگر نیز درک شده است. اما نه مجاهدین خلق و نه برخی نحله های متاخرتری که تحت نام «روشنفکری دینی» برآمد می کنند به تعادل پایدار و دوام داری که نهضت آزادی میان این دو مولفه برقرار کرد دست نیافتند.
بیاد می آورم زمانی را که جوانان هوادار نهضت آزادی، که بعدا از رهبران مجاهدین شدند، با سرخوردگی از دیکتاتوری شاه، در میانه دهه چهل به رهبران نهضت فشار می آوردند که خط مشی آن را رادیکالیزه کند.
اما نهضت تا پایان نه در سمت رودر رویی با این جوانان هوادار و ستیز با آنان حرکت کرد و نه از اصول و موازین عقیدتی سیاسی خود عدول کرد و در سمت رادیکالیسم رایج در آن سال ها گام برداشت.
در تمام این پنجاه سال نهضت آزادی ایران بی هیچ لنگش و هیچ وقفه ای مدافع اشکال علنی و قانون فعالیت سیاسی باقی ماده و در تلاظمات سیاسی اصول ناظر بر مشی سیاسی و ارکان ارزش های بنیادین خود را زیر و رو نکرده است.
۳. نهضت آزادی ایران در طول این نیم قرن همواره تشکلی اصلاح طلب باقی مانده است. اصلاح طلبی نهضت آزادی یک منش سیاسی است که بر پایه های فکری و اصول ارزشی آن متکی است و بر تحلیل ماهیت نظام سیاسی حاکم متکی نیست. گذر ایران از نظام پادشاهی به نظام اسلامی مشی و منش اصلاح طلبانه نهضت آزادی را باژگون نساخت.
مهندس بازرگان مبارزه قانونی و اصلاح طلبانه در قبال سیاست های شاه را در دوران جمهوری اسلامی هم ادامه داد. جز زنده یاد داریوش فروهر و حزب ملت ایران، که با هر دو نظام تا حد معین رفتاری اصلاح طلبانه داشت، هیچ نیروی سیاسی مهم دیگری در ایران وجود نداشته است که هم در رژیم از یک خط مشی اصلاح طلبانه پیروی کند. تجربه نهضت آزادی در قالب تداوم بی وقفه فعالیت قانونی در هر دو رژیم یک آموزش و یک درس سیاسی سترگ به همراه دارد: نهضت آزادی ایران نشان داد که ایستادگی بر مشی رفرمیستی و روش مبارزه قانونی بیش از آن که به ماهیت نظام حاکم بستگی داشته باشد بر عزم و اراده و بنیان های ارزشی مستقر در ذهن همان مبارزان بستگی دارد.
۴. نهضت آزادی ایران از معدود تشکل های سیاسی ایران است که در طول حیات پنجاه ساله خود هیچ گاه متهم نشده است که منافع کشور و مردم ایران، و یا استقلال سیاسی خود را در راه پیشبرد خط مشی سیاسی خود نادیده گرفته و یا در درجه دوم قرار داده است.
نهضت آزادی ایران در ایام نزدیک به انقلاب و پس از آن در موارد بسیار از سوی سازمان های چپ و نیز از سوی اسلام گرایان تند رو به نرمش و سازش با امریکا و انگلیس متهم شده است.
اما تاریخ ثابت کرد این اتهامات پایه واقعی نداشته است. در اسناد بدست آمده از سفارت امریکا البته گزارش های مفصل در باره نهضت مندرج است. اما این نه تنها هیچ یک از ادهاها علیه نهضت را تائید نمی کند، بلکه نشان می دهند که سران نهضت منافع کشور را همواره مقدم داشته و هرگز به قدرت های جهانی برای پیشبرد امر خود اتکاء نکرده اند.
۵. درخشان ترین نقطه در تاریخ ۵۰ ساله نهضت آزادی ایران اما همانا اعتراض به اعدام های خودسرانه، شتابزده و حرص آلود در روزهای داغ پس از پیروزی انقلاب است.
در فضایی که هم نامدارترین و محبوب ترین جریان های سیاسی و هم موج مردمی و قدرت مند پشتیبان حکومت تازه خواهان تداوم و تشدید و تسریع اعدام ها بود این فقط صدای مهندس بازرگان و تنی چند از یاران وی بود که ضمن همکاری صادقانه با رهبری انقلاب خواهان رعایت حقوق بازداشت شدگان و تشکیل دادگاه های عادلانه شد. تاریخ ایران تا آن زمان سراغ نداشته است که یک تشکل سیاسی از حقوق بشری نیروهای مخالف خود دفاعی داشته باشد.
بازنگری تاریخ ۵۰ ساله نهضت آزادی ایران در عین حال عریان گر کاستی هائیست که رفع آنها احتمالا لازمه جایگزینی نسل هاست. به برخی از این جهات اشاره می کنم:
پوشیده نیست که نهضت آزادی ایران در تمام سال های حیات خود تشکل مطلقا مردانه باقی مانده و هیچ گاه هیچ یک از فعالان سیاسی زن در آن راه نیافته است.
جبهه ملی ایران نیز البته همواره این طور بوده. اما این نقص فقط به شرایط زمانه مربوط نمی شده و به ساخت و بافت فکری بنیان گذاران آن هم مربوط می شده (چرا که در همان دوران، و حتی از دو دهه قبل تر، نهضت چپ ایران عامدانه مبشر و مروج مشارکت و حضور زنان در فعالیت سیاسی بود).
به علاوه نهضت آزادی ایران همچون هم نسلان ملی گرای خود هماره یا بر وجود مطالبات قومی چشم پوشیده و یا در باره ماهیت آن شک و تردید داشته است. و بالاخره فعالان نهضت آزادی ایران بسیار کم موفق شدند از نقش و تاثیر فرهنگی و سیاسی جنبش چپ در ایران یک ارزیابی واقع بینانه ارایه دهند، با آنان همان تعامل و مدارایی را پیگیرند که با ملی گرایانِ راست گرا و یا اسلام گرایانِ انقلابی داشته اند.
اکنون در آستانه آغاز ششمین دهه از حیات نهضت آزادی ایران، با ورود نسل تازه ای از فعالان سیاسی، فعالانی حاصل سال های پس از انقلابند، نیازمند دگر دیسی اساسی است.
از یک سو موج بسیار گسترده ای از فعالان تازه نفس برای پیگیری مساله زن، مسایل قومی و ایده آل های چپ مدرن عرصه عمومی را دارد در هم می نوردد. و از سوی دیگر تحولات فکری و سیاسی عمیق در میان جناح بزرگی از اسلام گرایان دیروز در حال انکشاف است و فاصله فکری و ارزشی آنان با فعالین ملی مذهبی به طور عموم دارد به صفر میرسد.
اکنون در پرتو این تحولات امید زیادی وجود دارد که نه تنها کاستی های تاریخی حرکت نهضت آزادی بیش از این دوام دار نشود، بلکه امکان انتقال تجربه گرانقدر نسل بنیان گذار نهضت به نسل بعدی نیز به واقعیت بدل شود. پیگیری آرمان های آزادی خواهانه بر بستر یک هویت ملی-اسلامی منحصر به نهضت آزادی ایران نیست. حفظ تشکل های متعدد این پیگیری را کم ثمر می کند.
ضمن صمیمانه ترین تبریک ها به خاطر پنجاه سالگی نهضت آزادی ایران آرزو می کنم دهه آتی دهه ای شود که از دل آن تشکلی فراگیر برآمد کند که همه فعالین خواهان حفظ هویت و تعلق ایرانی-اسلامی، اصول کشور داری مدرن، ملی گرایانه و فرهنگ مردم سالارانه را در صفوف خود جای دهد. چپ ایران نیز، بعد از دهه ها، به سوی همگرایی و نوسازی روی نهاده است. هرگاه این دو روند همگرایی در سمتی استوار بسط یابد بی گمان دو پایه از سه پایه اصلی دموکراسی در ایران نهاده و نهادینه شده است.
در خاتمه می خواهم در این زادروز از دو تن یاد کنم.
از مهندس عزت الله سحابی، که گرچه سال هاست عضو نهضت نیست اما هماره و صمیمانه در راه آرمان های مشترک با فعالین نهضت مجاهدت کرده است. من با او نزدیک به دو سال در زندان عادل آباد شیراز هم سلول بوده ام و در آنجا شناختم که تمام ذرات وجودش با آرمان های ملی و مردمی اش در هم سرشته است.
رشته ی دوستی من و او از همان روزهای سخت زندان عادل آباد برای همیشه استوار شد. مهندس این روزها در بستر بیهوشی است. برایش آرزوی سلامت دارم.
و از تقی رحمانی که زاد روز پنجاه سالگی نهضت آزادی،بار دیگر بازداشت شده است. او در تمام سال های پس از انقلاب را در مسیر زندان و خانه در رفت و آمد بوده است. شمار بارهای بازداشت او با کمتر کسی قابل مقایسه است. او را ندیده ام و شخصا نمی شناسم. اما خوش فکری و پایداری او مرا بارها به شوق آورده است. برایش آزادی و پایداری آرزو دارم.
منبع:رادیو فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر